جنبش راه سبز - خبرنامه |
- علی مطهری: حکم ممنوعالحیاتی خاتمی را هم بدهید
- استیضاح فرجیدانا برای یک ماه متوقف شد
- نتایج ابتدایی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان اعلام شد
- یا انحلال قانون اساسی را اعلام کنید یا به آن بازگردید
- ارتش عراق، در شمال بغداد خاکریز ایجاد میکند
- ۹ کشته در حمله امروز اسرائیل به نوار غزه
- بارزانی: دولت عراق فرو خواهد پاشید / مخالفت مقامهای ایرانی با استقلال کردستان عراق
- داعـــش؛ زنگ خطـــر خاورمیانــه
- بیش از ۶۰ دختر ربوده شده توسط بوکوحرام موفق به فرار شدند
- وزراتخانهای که وظیفه تامین امنیت جامعه را بر عهده دارد بلای جان انسانها شده است
علی مطهری: حکم ممنوعالحیاتی خاتمی را هم بدهید Posted: 07 Jul 2014 08:32 AM PDT جرس: علی مطهری با نامعقول خواندن تذکر چند نماینده مجلس مبنی بر ممنوعالتصویر، ممنوعالخروج و ممنوعالبیان کردن سیدمحمد خاتمی، گفت: بهتر بود این تذکردهندگان محترم حکم ممنوعالحیاتی ایشان را هم ذکر میکردند تا خیال خودشان را راحت کرده باشند.
این نماینده مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به تذکر کتبی تعدادی از نمایندگان مجلس به وزیر دادگستری مبنی بر ممنوعالتصویر، ممنوعالخروج و ممنوعالبیان کردن سیدمحمد خاتمی گفت: این تذکر نامعقول به نظر میرسد.
متن تذکر نامه به وزیر دادگستری
به گزارش سایت «جمهوریت»، متن کامل نامه تذکر این 9 نماینده به وزیر دادگستری به این شرح است:
«هیات رئیسه محترم خواهمشند است برابر ماده 192 آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی تذکر زیر را ابلاغ و در جلسه علنی مجلس قرائت فرمایید: مخاطب: وزیر محترم دادگستری خلاصه: اهتمام جدی در اجرای حکم ممنوعالتصویر، ممنوعالخروج و ممنوعالبیان بودن آقای خاتمی توسط قوه قضائیه خاتمی از سران و حامیان فتنه آمریکایی 88 بوده و هماینک نیز از آن گناه نابخشودنی توبه نکرده است و بر مواضع خود در برابر انقلاب باقی میباشد و به تازگی به دیدار یکی از عناصر ضد انقلاب (بهزاد نبوی) رفته و حمایت خود را از این تفکر اعلام کرده است. چرا رسانهها و جراید معلومالحال در بازسازی چهره ایشان تلاش میکنند و قوه قضائیه همانطور که ممنوع الخروج بودن را به ایشان ابلاغ و اجرا نموده است، دو حکم دیگر همچون ممنوعالتصویر بودن و ممنوعالبیان بودن ایشان را به طور جدی پیگیری و اعمال نمیکند؟ لازم است مدعیالعموم تذکر جدی به این تلاشهای رسانهای بدهد و از زمینهسازی برای فتنههای آینده جلوگیری کند. امضاءکنندگان این تذکر که توسط جواد کریمی قدوسی نماینده مشهد و کلات تهیه شده به شرح زیر میباشد: 1. جواد کریمی قدوسی نماینده مشهد و کلات 2. نصرالله پژمانفر نماینده مشهد و کلات 3. علی کائیدی نماینده پلدختر 4. محمدرضا آشتیانی نماینده قم 5. سیدمرتضی حسینی نماینده قزوین 6. فاطمه آلیا نماینده تهران 7. سیدمهدی موسوینژاد نماینده دشتستان 8. علیاصغر زارعی نماینده تهران 9. روحالله حسینیان نماینده تهران»
بر اساس این گزارش، روز گذشته رسانهها به اشتباه نام مهرداد بذرپاش نماینده تهران، شمیرانات، ری و اسلامشهر را نیز جزو امضاءکنندگان این تذکر اعلام کردند که نام و امضای وی ذیل تذکر کتبی به وزیر دادگستری به چشم نمیخورد. |
استیضاح فرجیدانا برای یک ماه متوقف شد Posted: 07 Jul 2014 08:32 AM PDT جرس: سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس از متوقف شدن روند پیگیری استیضاح فرجیدانا به مدت یک ماه خبر داد و گفت که اگر وزیر علوم مشکلات موجود را رفع نکند، استیضاح مجددا به جریان خواهد افتاد.
به گزارش تسنیم، قاسم جعفری سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی و از طراحان استیضاح وزیر علوم با اشاره به جزئیات نشست مشترک لاریجانی و فرجیدانا با نمایندگان متقاضی استیضاح، گفت: این جلسه پیش از ظهر امروز در دفتر رئیس مجلس برگزار شد و فرجیدانا وعده داد که نسبت به رفع موارد استیضاح اقدامات لازم را انجام دهد.
وی افزود: در این جلسه که حدادعادل رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس نیز حضور داشت، جزئیات استیضاح مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت مقرر شد که استیضاح وزیر علوم تا یک ماه آینده متوقف شود.
سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان اینکه در این جلسه به حجتالاسلام ابوترابیفرد و حدادعادل ماموریت داده شد تا موارد استیضاح و تعهدات وزیر علوم نسبت به رفع نگرانی نمایندگان متقاضی استیضاح را بررسی کنند، تاکید کرد: اگر در مدت یک ماه آینده موارد استیضاح خدای ناکرده رفع نشود، روند استیضاح دوباره به جریان خواهد افتاد.
|
نتایج ابتدایی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان اعلام شد Posted: 07 Jul 2014 08:06 AM PDT جرس: کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان در اوج جنجال های انتخاباتی نتیجه ابتدایی دور دوم انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد.
به گزارش بیبیسی، یوسف نورستانی، رئیس کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان هنگام اعلام نتایج ابتدایی انتخابات بیست و چهارم جوزا/خرداد گفت: "از مجموع حدود ۸ میلیون رای، اشرف غنی احمدزی، ۴۴۸۵۸۸۸ رای یا ۵۶.۴۴ درصد و عبدالله عبدالله ۳۴۶۱۶۳۹ رای یا ۴۳.۵۶ درصد آرا را بدست آوردند."
رئیس کمیسیون انتخابات افغانستان گفت در دور دوم انتخابات ۲۳۱۳۶ محل رایدهی وجود داشت که در روز انتخابات در ۲۲۷۷۸ محل رایدهی انتخابات صورت گرفت.
آقای نورستانی گفت مشارکت مجموعی در دور دوم انتخابات ۸۱۰۹۴۰۳ بود که در نتیجه بررسی و بازشماری ۲۹۹ محل رایدهی حدود ۱۱۷۸۹ رای باطل شد.
او گفت که مشارکت مردان ۶۲ درصد و از زنان ۳۸ درصد بوده است.
نتایج ابتدایی دور دوم انتخابات در وضعیتی اعلام میشود که عبدالله عبدالله یکی از دو نامزد این دور گفته تا "آرای پاک از ناپاک جدا نشود"، نتیجه دور دوم انتخابات را نخواهد پذیرفت.
آقای عبدالله میگوید در این دور انتخابات رئیس دبیرخانه کمیسیون انتخابات افغانستان تقلب گسترده و سازمان یافته را به سود تیم رقیبش سازماندهی کرده و خواسته که آرای مراکز مشکوک (محلات با بیش از ۵۹۵ رای و محلاتی که آرای زنان نسبت به مردان در آن زیاد است) که شامل بیش از دو میلیون رای است، تفتیش و بازشماری شود تا نتایج انتخابات را قبول کند.
آقای عبدالله سطح مشارکت ۸ میلیون را زیر سوال برده و گفته که مشارکت در این دور انتخابات کمتر از دور اول بودهاست.
گروه انتخاباتی اشرفغنی احمدزی اما گفته که آرای آنها پاک است و برای اعلام نتایج دور دوم انتخابات ریاست جمهوری لحظه شماری میکنند.
در دور اول انتخابات ریاست جمهوری که در شانزدهم حمل امسال برگزار شد، عبدالله عبدالله با ۴۵ درصد رای و اشرفغنی احمدزی با ۳۱.۵۶ درصد رای به دور دوم راه یافتند.
با به تعویق افتادن زمان اعلام نتایج ابتدایی در چهار روز گذشته، تیمهای انتخاباتی دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری افغانستان اصلاحات و همگرایی و تحول و تداوم تا نیمههای شب گذشته جلسه داشتند و در مورد آرای مشکوک دور دوم انتخابات ریاست جمهوری بحثهای دوامدار صورت گرفت.
هنوز جزئیات دقیقی در مورد نتایج این نشستها منتشر نشده اما اعضای هر دو ستاد انتخاباتی به بیبیسی گفتند که نشستهای شان در سطوح مختلف تا بعد از ظهر امروز دوشنبه شانزده سرطان ادامه داشته است.
نتیجه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به اساس جدول برگزاری انتخابات باید چهار شنبه هفته پیش یازدهم سرطان/تیر (۲ ژوئیه) اعلام میشد اما کمیسیون انتخابات به دلیل مشکلات فنی نتوانست آن را به موقع اعلام کند.
کمیسیون رسیدگی به شکایتهای انتخاباتی گفته که تاخیر در اعلام نتایج ابتدایی میتواند کار رسیدگی به شکایتها در مورد نتایج ابتدایی را متاثر کند.
آن گونه که انتظار میرود، نتایج نهایی دور دوم انتخابات در ۳۱ سرطان/تیر اعلام خواهد شد اما اگر رسیدگی به شکایتها زمان بیشتری بگیرد احتمال دارد که نتایج نهایی نیز با تاخیر اعلام شود.
|
یا انحلال قانون اساسی را اعلام کنید یا به آن بازگردید Posted: 07 Jul 2014 05:24 AM PDT ![]() نامه سرگشاده چهار نواندیش دینی خطاب به رهبری درباره حصر جرس: چهار نواندیش دینی با ارسال نامهای سرگشاده به رهبر ایران از عملکرد و نظرات منتقل شده از وی در مورد حصر رهبران جنبش سبز انتقاد کردند.
به گزارش جرس، عبدالعلی بازرگان، محسن کدیور، صدیقه وسمقی و حسن یوسفیاشکوری در این نامه که نسخهای از آن در اختیار جرس قرار گرفته است، نقل قولهای مختلف از رهبری را با محک شرع و قانون مورد نقد قرار داده و در پایان دو پیشنهاد عملی برای حل مسئله حصر دادهاند. چندی پیش علی مطهری گفت که در دیدار با رهبری راجع به موضوع حصر با وی سخن گفته و او اظهار کرده است: من قبلا درباره بصیرت صحبت کردهام و این که نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم اینها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند شدیدتر برخورد میکردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کردهایم.
در بخشی از نامه نواندیشان دینی به آقای خامنهای آمده است: آنچه درباره توبه و شرایط آن فرموده اید، فاقد هر نوع وجاهت قانونی است. توبه از معاصی دینی و در محضر خداوند صورت میگیرد. در این دنیا افراد، تنها نسبت به جرائم اثباتشده بازخواست می شوند و لاغیر. بدون تشکیل دادگاه و امکان دفاع و صدور حکم با چه توجیهی ارتکاب جرم را به محصورین نسبت دادهاید تا آمادهی مجازات باشند؟ کدام دادگاه صالحه حکم جبران خسارتهای وارده را در حق آنها اثبات کرده است؟ مشخص کردن مرز با دشمن، مبتنی بر کدام مادهی قانونی است؟ به نظر می رسد دشمن در قاموس جنابعالی مفهوم بسیار گستردهای دارد و شامل منتقدان و معترضان به ظلم و بیعدالتی و بسیاری از آحاد ملت ایران نیز می شود. چند روز پیش یکی از راهیافتهگان به مجلس نام کریمیقدوسی گفته بود: رهبری چهار شرط را برای توبه کردن فتنهگران عنوان کردهاند. این عضو تندرو جبههی پایداری چهار شرط را اینگونه توضیح داد: مرز خود را با دشمن مشخص کرده، تهمتهای زده شده به نظام جمهوری اسلامی را پس بگیرند، خسارتهای وارده را جبران کنند و به خاطر جرایمی که مرتکب شدهاند آماده مجازات باشند. در پایان نامهی وسمقی، بازرگان، کدیور و یوسفی اشکوری به رهبری دو راه پیش پای وی اینگونه توضیح داده شده: اعلام انحلال قانون اساسی و ادارهی کشور براساس منویات مقام رهبری و راه دوم تجدید نظر در خطاهای گذشته و بازگشت به اجرای قانون اساسی و احقاق حقوق ملت. متن کامل این نامه به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم
پندار دوم نیز اساسا مردود است، چراکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ولایت مطلقه را اینگونه به رسمیت نشناخته است.
|
ارتش عراق، در شمال بغداد خاکریز ایجاد میکند Posted: 07 Jul 2014 01:55 AM PDT جرس: یک منبع خبری از عملیات هوایی ارتش عراق در موصل، تکریت و فلوجه خبرداد در حالی که ارتش عراق با کمک بلدوزرها و ماشین آلات سنگین در حال ایجاد خاکریزهایی در دیالی به منظور ممانعت از ورود هرگونه اعضای داعش است.
به گزارش ایسنا، به نقل از سایت شبکه العربیه، یک فرمانده نظامی عراق اعلام کرد که خاکریزهایی به ارتفاع دو متر در دست احداث هستند تا برای ممانعت از هرگونه حمله احتمالی به دیالی استفاده شوند.
خبرنگار الجزیره نیز اعلام کرد که مسئولان عراقی خاکریزهایی را در نزدیکی شهرک العظیم در شمال بغداد ایجاد کردهاند.
مسئولان میگویند: این خاکریزها برای ممانعت از هرگونه حمله اعضای داعش به شهرک العظیم است. ارتفاع این خاکریزها حدود دو متر و با مسافتهای طولانی است.
شهرک العظیم طی روزهای اخیر شاهد حملات سنگین اعضای داعش بود در حالی که توانستند به بخشهای گستردهای از این شهرک تسلط یابند.
تحت عنوان شعار حمایت از مرقدها گروه "سرایا السلام" وابسته به مقتدی صدر در شهر سامرا برای دفاع از حرمین عسگریین (ع) مستقر شدهاند.
همچنین این شبکه اعلام کرد که افراد مسلح داعش حمله جدیدی را به پایگاههای اسپایکر در تکریت همزمان با ادامه درگیریهای پراکنده در اطراف پالایشگاه بیجی صورت دادند.
خبرنگار الجزیره اعلام کرده است که داعش گفته است، بر برجهای داخل پایگاه نظامی اسپایکر تسلط یافته است.
داعش در توییتر اعلام کرده است که به ساختمانی که در آن نیروهای ویژه عراق بودند تسلط یافته و اعضای آن توانستهاند دهها تن از نیروهای دولتی عراق را بکشند.
این در حالی است که منابع اسکای نیوز عربی روز یکشنبه اظهار کردند که ارتش عراق مانع حمله اعضای داعش به پایگاه اسپایکر در شهر تکریت شد.
منابع رسمی اعلام کردند: جنگندههای عراقی خسارت زیادی به اعضای داعش در جریان حمله به تکریت وارد کردند و درگیریهای پراکنده همچنان در اطراف پایگاه نظامی ادامه دارد.
شهر فلوجه در استان الانبار نیز شاهد حملات توپخانهای و موشکی از سوی نیروهای دولتی در بخشهای شرقی بود. در حالی که حملات هوایی نیز به مناطق جولان، اندلس، جغیفی، شهدا و جبیل رسیده است.
رئیس تیم پزشکان در بیمارستان فلوجه نیز اعلام کرد که این بیمارستان 9 زخمی را پذیرش کرده که سه تن آنها کودک بودند.
در استان نینوا در حمله هوایی به منطقه قیروان 11 تن کشته شدند که پنج تن آنها عضو یک خانواده بودند.
این در حالی است که خبرنگار الجزیره اعلام کرده است در این حمله هوایی دست کم 10 تن کشته و 13 تن زخمی شدند.
در منطقه رشاش در بغداد نیز در یک انفجار انتحاری چهار تن کشته و حدود 10 تن زخمی شدند.
منابع نظامی به شبکه الجزیره اعلام کردند: پایگاه الغزلانی در جنوب موصل و منطقه "حاوی الکنیسة" در غرب این شهر نیز هدف حمله هواپیماهای بدون سرنشین قرار گرفتند.
همچنین خبرنگار الجزیره در کردستان عراق گزارش داد که در حمله هوایی ارتش عراق به شهر طوز خورماتو در جنوب کرکوک واقع در شمال عراق دست کم یک تن کشته و هشت تن زخمی شند.
در تلعفر در نزدیکی شهر موصل واقع در شمال عراق به گفته یک مقام سازمان مبارزه با تروریسم این کشور دهها تن از اعضای داعش در جریان یک حمله نظامی کشته شدند.
این منبع اعلام کرد که نیروهای ضد ترور با هماهنگی نیروی هوایی تجمع اعضای داعش را در جریان رژه نظامیشان در تلعفر هدف قرار دادند که به کشته شدن دهها تن از آنها از جمله سرکردههای این گروه منجر شد.
از سوی دیگر، حامد مالکی، فرمانده نیروی هوایی ارتش عراق از انجام بیش از 12 هزار پرواز هوایی از آغاز عملیات نظامی در استان الانبار واقع در غرب عراق خبر داد.
حامد مالکی تاکید کرد: نیروهای هوایی هیچ یک از اهداف افراد مسلح را در مناطق مسکونی هدف قرار ندادند تا خسارتی به ساکنان مناطق وارد نشود.
شاهدان عینی نیز اعلام کردند که در دو حمله هوایی به موصل دست کم 20 غیرنظامی زخمی شدند.
منابع به شبکه اسکای نیوز در موصل گفتند: دو حمله موجب خسارت سنگین به خانهها و اماکن تجاری منطقه شد. این دو حمله دو منطقه مرمات و صناعه در بخش غربی موصل را هدف قرار داد.
از سوی دیگر، دولت عراق برای بار دوم و به طور غیرمنتظره شبکههای اجتماعی اینترنتی را فیلتر کرد.
توجیه دولت برای این کار ممانعت از استفاده اعضای داعش از امکانات اینترنتی در عملیات نظامی خود است.
سایت المسله به نقل از فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق از کشته شدن بیش از 20 تروریست عضو داعش از جمله سرکردههای این گروه و همچنین آتش زدن تعدادی از خودروهای وابسته به آن طی دو روز گذشته در استانهای صلاحالدین، دیالی و بابل خبر داد.
قاسم عطا، سخنگوی دفتر فرمانده کل نیروهای مسلح عراق ضمن اعلام خبر کشته شدن بیش از 20 تروریست که قصد بمبگذاری در ساختمان شورای استانداری صلاحالدین را داشتند، افزود: 90 تروریست دیگر نیز که قصد حمله به پایشگاه بیجی را داشتند به هلاکت رسیدند.
وی اعلام کرد که عملیات سامرا تا زمان پاکسازی مسیر منتهی به تکریت ادامه دارد.
قاسم عطا افزود: نیروهای امنیتی حمله تروریستی به پالایشگاه بیجی را نیز خنثی کردند و توانستند 90 تروریست را که در حمله به بیجی مشارکت داشتند، به هلاکت برسانند.
سخنگوی فرمانده کل نیروهای مسلح عراق افزود: جنگندههای ارتش توانستند یک بلدوزر را که برای حمله به بیجی آماده سازی شده بود، منهدم کنند.
در عملیات صلاحالدین نیز در حمله افراد ناشناس به جنوب تکریت شش تن از اعضای "سرایا السلام" وابسته به مقتدی صدر زخمی شدند.
در حمله هوایی در غرب کرکوک به گفته پلیس این استان، پل الزویه که کرکوک را به صلاحالدین متصل میکند، منهدم شده است.
یک مقام آگاه در استان نینوا اعلام کرد که 75 خانواده از قومیت ترکمانی از منازل خود در شمال موصل کوچ کردهاند.
جمهوریخواهان اقدامات اوباما در قبال عراق را ضعیف و ناکام خواندند سناتورهای جمهوریخواه آمریکا اقدامات رئیس جمهوری این کشور را در قبال بحران عراق و تروریستهای این کشور از موضع ضعف توصیف کرده و ناموفق خواندند.
به گزارش ایسنا، سناتور جان مککین، جمهوری خواه در مصاحبهای با شبکه خبری سی.بی.اس گفت: اقدامات باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در قبال بحران عراق و تروریستهای فعال داعش در این کشور که باعث وخامت اوضاع سیاسی شده است، کاملا ناموفق بوده و از موضع ضعف است.
وی افزود: بحران عراق، همانند یک طوفان یا زمین لرزه نیست بلکه یک بحران سیاسی است که باعث شده تا ابوبکر البغدادی، رهبر در سایه و سازمان دهنده داعش روی کار بیاید. این شکست سیاست ایالات متحده در قبال بحران عراق است و گمان نمیکنم که تداوم این سیاست باعث حل بحران شود.
لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه دیگر از کارولینای جنوبی نیز به انتقاد شدید از سیاستهای اوباما در قبال بحران سوریه و عراق پرداخت و گفت: آمریکا و متحدان اروپاییاش در سوریه و هماکنون در عراق ناکام ماندهاند. بحران فزاینده تشکیل و فعالیتهای گروههای تروریستی در حال تبدیل شدن به یک تهدید برای آمریکاست، آن ها روز به روز در حال قوت گرفتن هستند.
اما سناتور دموکرات دیک دوربین، با کماهمیت جلوه دادن اظهارنظرهای گراهام هشدار داد: به عقیده من تنها راهکار حل بحران در عراق این است که جدا فکری به حال کنیم. با وجود آنکه آمریکا، بهترین ارتش را در زمین دارد اما قدرت نظامی ایالات متحده مشکلات رهبری عراق را حل نمیکند. نوری المالکی، نخستوزیر عراق، قادر به متحد کردن کشور نیست و سربازان آمریکایی نیز نخواهند توانست این کار را انجام دهند.
سناتور جان باراسو، جمهوریخواه از وایومینگ نیز در مصاحبهای با شبکه خبری فاکس نیوز گفت: به عقیده من اقدامات اوباما در قبال بحران عراق باعث تضعیف جهانی آمریکا شده است. او باعث شد تا عراق با خلاء نظامی و قدرت درست مواجه شده و به دست افراد ناباب بیفتد.
اما در مقابل، سناتور دموکرات، باب کاسی، از اوباما دفاع کرده و گفت: اوباما تنها میخواهد رهبری قدرتمند آمریکا را در منطقه نشان دهد.
|
۹ کشته در حمله امروز اسرائیل به نوار غزه Posted: 07 Jul 2014 01:29 AM PDT جرس: منابع خبری از کشته شدن ۹ فلسطینی در حمله جنگندههای اسرائیل در ساعات اولیه صبح امروز (دوشنبه) به نوار غزه خبر داد که هفت تن از آنها از اعضای جنبش حماس هستند.
به گزارش ایسنا، به نقل از سایت شبکه خبری الجزیره، خبرنگار این شبکه از غزه اعلام کرد که در حمله جنگندههای اسرائیلی در ساعات اولیه صبح امروز 9 فلسطینی کشته شدند که هفت تن آنها عضو گردان عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس هستند.
این حملات در شرق رفح رخ داد درحالیکه پنج غیرنظامی فلسطینی نیز در منطقه بیت حانون در پی اصابت موشک اسرائیلی زخمی شدند.
در پی حملات هوایی جنگندههای اسرائیلی مناطق مختلف نوار غزه شاهد سلسله انفجارهای متعدد بود.
خبرنگار الجزیره گزارش داد جنگندههای اسرائیلی همچنان در حریم هوایی غزه به پروازهای خود ادامه میدهند و حمله جدیدی در شرق منطقه شجاعیه و منطقه تفاح رخ داده است.
این خبرنگار تاکید کرد: حملات اسرائیل شامل مقرهای مختلف از شمالیترین نقطه غزه تا جنوبیترین نقطه این منطقه بوده است.
این در حالی است که ارتش رژیم صهیونیستی ادعا کرده است که 10 موشک از غزه به مناطق نزدیک غزه در سرزمینهای اشغالی اصابت کرده درحالیکه تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حملات موشکی را برعهده نگرفته است.
شاخه نظامی جنبش حماس ضمن اعلام مرگ هفت تن از اعضای گردان عزالدین قسام اعلام کرد که اکثر حملات به شهرک رفح در جنوبیترین نقطه غزه در نزدیکی مرزهای مصر صورت گرفته است.
حماس اعلام کرد: حمله دیگر نیز به شمال غزه بوده است.
حماس در بیانیه خود اعلام کرد که اشغالگران اسرائیلی مسئول بحرانی شدن اوضاع به علت ادامه حماقتها و سیاستهای نژادپرستانه و تجاوزات مهم علیه ملت فلسطین هستند.
شاخه نظامی حماس در بیانیه خود همچنین تاکید کرد در این حملات چهار تن دیگر زخمی شدند و این حملات در پی حملات موشکی از غزه بوده است.
ارتش اسرائیل مدعی است این حملات از اواسط ژوئن بیش از ۱۵۰ حمله بوده است.
کمیتههای مقاومت مردمی نیز اعلام کرد که در حملات هوایی اسرائیل اعضای این گروه نیز زخمی شدند.
وزارت بهداشت فلسطین نیز نسبت به وقفه در خدمت رسانی در بیمارستانهای و مراکز درمانی در پی کاهش شدید مواد دارویی، سوخت و دیگر کالاهای مورد نیاز هشدار داده است.
یوسف ابوالریش، نماینده وزارت بهداشت فلسطین مسئولان رژیم صهیونیستی را عامل اوضاع نامناسب امدادرسانی در غزه دانست.
بنیامین نتایناهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی روز یکشنبه متعهد شد که آنچه که ضروری باشد انجام خواهد داد تا آرامش را به شهرکهای جنوبی اسرائیل بازگرداند.
نتانیاهو همچنین نسبت به رویارویی گسترده با حماس که ممکن است زرادخانههای موشکهای دوربرد آن به مرکز اسرائیل و تل آویو اصابت کند، هشدار داد.
روزنامه عبری زبان معاریو نیز نوشت: در سلسله حملات روز یکشنبه که از سوی جنگندههای اسرائیلی در مناطق مختلف غزه صورت گرفت ۱۰ فلسطینی کشته شدند.
این روزنامه نوشت: جنگندههای اسرائیلی به تونل مرزی در جنوب غزه حمله کردند که موجب کشته شدن ۶ فلسطینی و همچنین کشته شدن چهار تن دیگر در مناطق مختلف غزه شد.
نتایج تحقیقات پلیس اسرائیل درباره کشته شدن ابو خضیر
به نقل از مرکز اطلاعرسانی فلسطین، پلیس اعلام کرده است که ابو خضیر به انگیزههای قومیتی و نژادی توسط یهودیان افراطی کشته شده است. در همین حال،نخست وزیر اسرائیل مدعی شد: اسرائیل در تحقیقات درباره مرگ نوجوان شانزده ساله فلسطینی پنهانکاری نخواهد کرد. ما اسامی همه کسانی را که مرتکب جنایت و جرم علیه شخص دیگری شدهاند و قتل یا آدمربایی یا شکنجه کردهاند، اعلام میکنیم. نتیجه تحقیقات پلیس و پزشکی قانونی نشان داده است که این نوجوان زنده زنده سوزانده شده است. |
بارزانی: دولت عراق فرو خواهد پاشید / مخالفت مقامهای ایرانی با استقلال کردستان عراق Posted: 07 Jul 2014 01:29 AM PDT جرس: رهبر اقلیم کردستان با توجه به روند فروپاشی عراق، قانونگذاران این خودمختاری را فراخواند به روند همهپرسی استقلال کردستان سرعت ببخشند. مسعود بارزانی به یک روزنامه آلمانی گفت فکر نمیکند آمریکا در این رابطه مقاومت کند.
به نوشته دویچهوله فارسی، مسعود بارزانی در گفتوگویی با ویژهنامهی روز یکشنبهی روزنامه آلمانی "دی ولت" ضمن تأکید بر این اصل که "استقلال حق طبیعی هر ملتی است"، افزود "هر کس این حق را نادیده بگیرد، در حق انسانها بیانصافی به خرج داده است".
بارزانی گفت: "پیش از آنکه اعلام استقلال کنیم، نظر مردم را خواهیم خواست."
مسعود بارزانی میگوید، فکر نمیکند که رهبری واشنگتن در رابطه با اعلام استقلال کردستان مقاومت از خود نشان دهد و مناسبات اقلیم کردستان با ترکیه نیز "بسیار خوب" است.
از نظر بارزانی، فروپاشی عراق امری است اجتنابناپذیر: «ما در اینجا هویت کردی، سنی، شیعی و مسیحی داریم، ولی هویت عراقی نداریم.»
بارزانی گفت که قدرتگیری شبهنظامیان تروریست داعش برآیند سیاستهای غلط دولت شیعی بغداد بوده است: «اگر او (نوری مالکی) در قبال مسائل تا این اندازه بیتفاوت نمیبود، وضعیت خیلی بهتر از اینها میبود.»
مخالفت مقامات ایران با استقلال کردستان
در همین حال روز گذشته معاون وزارت خارجه ایران، فتنه تجزیه عراق را "طرحی صهیونیستی" دانست و گفت: هرگز اجازه نخواهیم داد رویاهای نتانیاهو در این زمینه تحقق یابد.
دو عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران با استقلال کردستان عراق به شدت مخالفت کردند.
منصور حقیقتپور، به خبرگزاری خانهملت، گفته است: "در بحران کنونی عراق، جریان داعش یک جریان فریب و نمایشی برای تضعیف دولت عراق بود و به نظر من فتنه اصلی در این کشور فتنه بارزانی است."
وی افزوده است: "قطعا فتنه بارزانی از فتنه داعش برای عراق خطرناکتر خواهد بود، زیرا بحران داعش یک روز در منطقه به پایان میرسد، اما بهطور حتم حل مسئله اقلیم کردستان عراق به راحتی امکانپذیر نیست."
عباسعلی منصوری آرانی، عضو دیگر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، نیز طرح تجزیه عراق را نقشه دستگاههای اطلاعاتی اسرائیلی و غربی دانست.
عبدالفتاح السیسی: استقلال کردها آغاز فاجعه تجزیه عراق است
"عبدالفتاح السیسی" رئیس جمهور مصر نیز روز گذشته در اظهاراتی تجزیه عراق را فاجعه بار دانست.
وی برگزاری رفرنداوم استقلال منطقه کردستان از عراق را آغاز فاجعه تجزیه این کشور توصیف کرد.
|
داعـــش؛ زنگ خطـــر خاورمیانــه Posted: 07 Jul 2014 01:00 AM PDT سی و دومین پرونده ی جرس، به ریشه های بحران عراق، خطرات داعش و امکان بروز اختلافات و جنگ های فرقه ای و قومی در منطقه می پردازد. مجموعه گزارش ها، گفتگوها، یادداشت ها و مقالات اختصاصی جرس را در این ویژه نامه بخوانید .
گزارش نفوذ داعش در عراق؛ فرصت تازه همکاری تهران و واشنگتن
عراق همین حالا هم تجزیه شده است /گفتگو با جاوید قربان اوغلو
عراق امروز از دید دلسوزان دیروز / مصطفی ایزدی اندیشه کوتاهترین راهِ بهشت، از القاعده تا بوکو حرام و داعش / حسن فرشتیان آیتالله العظمی سیستانی و حکم جهاد اسلامی / سید هادی طباطبایی -----------------------------------------------------
ارتش عراق در مواجهه با این گروه در شهر موصل٬ تکریک و سامرا از خود ضعف زیادی نشان داد و به سرعت عقب نشست. بسیاری از شهروندان با مشاهده وضعیت تصمیم به ترک خانه های خود گرفتند و حالا داعشی ها تا ۲۰۰ کیلومتری بغداد آمده اند و تهدید کرده اند که پایتخت را هم تصرف می کنند.
فرزند مکتب القاعده مرام دولت شام و عراق روی هم رفته مرام القاعده است و شیوه جنگ پاریتزانی و نامنظم آنها نیز برگرفته از الگوی القاعده است. آنها همچون القاعده تفکر سلفی دارند و در مناطق تحت سیطره خود قوانینی بحث برانگیزی از سربریدن مخالفان٬ شکنجه و شلاق در ملاء عام تا ممنوعیت پوشیدن شلوار جین (برای زنان) پوشیدن٬ ممنوعیت شلوار جین توسط مردان کمر باریک٬ ممنوعیت کوتاه کردن مو٬ ممنوعیت نمایش لباسهای زنانه در ویترین و ممنوعیت کار کردن مردان در فروشگاه لباس زنانه٬ ممنوعیت ورود مردان به مغازههای لباس خیاطی زنانه٬ ممنوعیت تبلیغ آرایشگاههای زنانه٬ ممنوعیت استفاده از کلمه داعش ٬ ممنوعیت مراجعه زنان به دکتر زنان و زایمان٬ ممنوعیت شانه کردن موی سر و صورت (برای مردان)٬ ممنوعیت کشیدن سیگار و قلیان و ممنوعیت نشستن زنان بر صندلی را به اجرا گذاشته اند. قوانینی که به خوبی تعلق معنوی داعش به القاعده را نشان می دهد هر چند که موضوع به همین سر راستی هم نیست. ابوبکر البغدادی رهبر گروه داعش از جنگجویان سلفی جداشده از شبکه القاعده است و ایمن الظواهری رهبر القاعده نیز به طور رسمی هر گونه انتساب داعش به القاعده را رد کرده است.
معمای وابستگی داعش مهم ترین سوالی که بعد از حملات اخیر داعش در عراق مطرح شده مربوط به منابع تغذیه و حامیان آنهاست. تقریبا در این موضوع تردیدی وجود ندارد که داعش بدون حمایت از سوی یک یا چند دولت امکان مانوری در این حد وسیع را ندارد اما موضوع اصلی این است که کدام دولتها برای پیشبرد منافع خود دست به حمایت از این گروه تروریستی زده اند؟ هیچ پاسخ قطعی برای این سوال وجود ندارد و همه پاسخا صرفا در حد حدس و گمان است. گمانههای متعددی مانند عربستان٬ قطر٬ سوریه٬ ایران و آمریکا در این میان مطرح است ولی در عمل هیچ سندی که نشان دهد داعش واقعا به کدام قدرت منطقه ای وابستگی دارد در دست نیست. مرام سلفی گری این گروه و برآمدن اش از دل القاعده بیش از هر چیز چشم ها را متوجه قدرت های عمده سنی در منطقه یعنی عربستان و قطر می کند. کشورهایی که سابقه حمایت از این گروه ها را داشته اند اما به همان میزان هم نام ایران و سوریه وسط است. تحلیل ها درباره نقش ایران و سوریه پیچیده تر است. قائلان به این تحلیل می گویند که ایران از حضور داعش در عراق سود می برد کمااین که از اقدام های تروریستی این گروه در سوریه طی دو سال گذشته نیز سود برده است. سود ایران در این است که خطر سلفی گری را در منطقه بزرگ جلوه می دهد و به این ترتیب می تواند هژمونی شیعه را افزایش دهد و آمریکایی ها را برای فايق آمدن بر این خشونت ها نیازمند خود کند. داعش در سوریه نیز گرچه علیه رژیم اسد یعنی متحد بزرگ ایران در منطقه می جنگد اما به جهت مرام تروریستی اش از مشروعیت بین المللی برخوردار نیست و این هم برای تهران و هم برای دمشق مهم است که مدعی شوند مخالفان اسد فقط همین گروه های تروریستی اند. یک نشانه از همدستی پنهان سوریه با گروه داعش مربوط به حمله چند ماه پیش ارتش آزاد سوریه ( اپوزسیون مورد حمایت بین المللی ) در شهر لاذقیه برای بیرون کردن گروه داعش است. هواپیماهای حکومت سوریه در این حمله مواضع ارتش آزاد را بمباران کرد و شهر به تصرف کامل داعش درآمد.
سودهای احتمالی ایران عراق بعد از سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ زمین بازی خوبی برای ایران بوده است و برآمدن یک دولت شیعه در این کشور به رغم همکاری اش با ایالات متحده یک هدیه به جمهوری اسلامی بود. سپاه قدس که فرماندهی آن را قاسم سلیمانی بر عهده دارد از نفوذ قابل اعتنایی در عراق برخوردار است و بعد از عملیات موفقیت آمیز داعش در تصرف چند شهر عمده عراق هم تحلیل های فراوانی درباره امکان مداخله سپاه قدس در این بحران منتشر شده است. برخی تحلیل ها حاکی از این است که اگر داعش تهدید خود مبنی بر حمله به شهرهای مذهبی شیعیان نظیر نجف را عملی کند یا احیانا آرامگاه امامان شیعه را تخریب کند باید در انتظار اقدام عملی ایران بماند با این حال بسیار بعید است که ایران در شرایط کنونی نیز دست روی دست گذاشته باشد. ایران در معادلات عراق از دست بالا برخوردار است و در شرایطی که مذاکرات دشواری را با ایالات متحده بر سر پرونده هسته ای به پیش می برد از این امکان برخوردار شده که با کمک به حل این بحران در عراق از آمریکایی ها امتیاز بگیرد. ایران یک بار هم در جریان حمله آمریکا به افغانستان در کنار آمریکایی ها قرار گرفت و همکاری های امنیتی نسبتا وسیعی میان دو کشور جریان داشت اما آن زمان بعد از مدتی ایران از سوی جرج بوش رییس جمهوری سابق آمریکا به عنوان محور شرارت معرفی شد. حالا شرایط با آن زمان تفاوت های عمده ای کرده و اگر تهران به آمریکایی ها و البته دولت عراق در شکست دادن گروه داعش یاری برساند از این حمایت می تواند به عنوان برگی در مذاکرات اتمی هم استفاده کند. بنابراین فارغ از این که داعش گروهی تحت حمایت کدام دولت در منطقه است این فرصت برای تهران فراهم شده که حداکثر استفاده را از شرایط ببرد.
تروریسم خطری است که همواره باید آن را جدی گرفت. بیش از دو دهه است که سرزمین های اسلامی گرفتار افراط گری مذهبی در اشکال گوناگون آن هستند؛ طالبان ، القاعده ... و امروز داعش.
در سطح کشوری، تمرکز قدرت در یک فرد و یا یک گروه حزبی، فرقه ای، مذهبی و فقدان ساز و کار گردش قدرت بر اساس مردم سالاری و روش های دمکراتیک خطری است که استقلال و تمامیت ارضی کشورها را در معرض مخاطره قرار داده و باعث تنشهای قومی، مذهبی و فرقه ای شده است. در سطح منطقه هم رقابت قدرتهای منطقهای برای توسعه نفوذ٬ زمینه را برای استفاده ابزاری از احزاب، گروههای قومی و مذهبی فراهم کرده است.
ناهمگونی قومی و مذهبی در عراق واقعیتی غیر قابل انکار است.عراق در طول تاریخ جز در زمان بابل و دوره حاکمیت عثمانی و دیکتاتوری حزب بعث کشوری یکپارچه نبوده است. سرنگونی صدام شکافهای قومی و مذهبی این کشور را نمایان ساخت. حزب بعث در طی حاکمیت خود قدرت سیاسی و منابع اقتصادی را در اختیار بخشی از اهل سنت قرارداده بود. شیعیان، اکراد و دیگر اقلیتهای قومی و مذهبی جز آنانی که به حزب بعث وابسته بود، در قدرت سیاسی مشارکت نداشتند و بالطبع بهرهای هم از امکانات اقتصادی نمی بردند. دوران جدید عراق که از زمان اشغال و سرنگونی صدام حسین شروع شد، فرصت مناسبی برای ترمیم زخمهای کهنه اختلاف بین اقوام و مذاهب متنوع عراق بود. متاسفانه به علت عدم درایت رهبران سیاسی، این دوران باعث سهم خواهی و تلاش برای حاکمیت گروه هایی شد که به علت برخورداری از اکثریت جمعیتی و سرکوب تاریخی در زمان حزب بعث، فرصت را برای سیطره خود مساعد یافته بودند در حالی که آنان هم از وضعیت موزاییکی قومی و مذهبی عراق یا غافل بودند و یا شاید تصور می کردند آنها به وضع جدید تن در خواهند داد.
معتقدم با توجه به عمق بحران و یا بهتر است بگوییم فاجعه عراق، سطح تحرکات دیپلماتیک ایران متناسب با بحران نیست. البته نباید از محدودیتهای ایران نیزغافل ماند. متاسفانه به علت سیاست خارجی دوران ۸ ساله به اصطلاح اصولگرایان، روابط ایران با بازیگران منطقهای متشنج شد. این کشورها حامی جریان های افراطی مذهبی هستند که در پوششهای مختلف مذهبی در سطح منطقه فعالیت می کنند. شرایط روابط متشنج ما با همسایگان تاثیر گذار بطور طبیعی، امکان نقش آفرینی برای ایران را در بحران عراق محدود کرده است. در سطح بین المللی تقارب دیدگاههای ایران و آمریکا در مقابله با جریان های تروریستی فرصت مناسبی است برای رفع تهدیدی که متوجه یکپارچگی عراق است و بالامآل می تواند تهدید بالقوه ای برای کشورمان هم باشد.
من در ماههای اول دولت روحانی تاکید کردم که گام دوم دولت تدبیر و امید باید بازسازی روابط به شدت تخریب شده با منطقه و به خصوص عربستان باشد. اکنون ایران و عربستان دو رقیب هستند که با تمامی امکانات رو در روی هم قرار گرفته اند.عربستان احساس شکست و تحقیر می کند. در چنین شرایطی بکارگیری امکانات مالی بی حساب و بسیج نیروهای اطلاعاتی برای مقابله با آنچه که آنها به غلط یا درست سلطه ایران بر منطقه می دانند، کاملا قابل پیش بینی بود. البته نباید دولت روحانی را شماتت کرد زیرا او زمانی که قدرت را در دست گرفت٬ به شدت مشغول و درگیر حل و فصل مساله هستهای به عنوان اولویت اول سیاست خارجی شد و فرصت اندکی برای پرداختن به موضوعات دیگر در حوزه سیاست خارجی شد. از سوی دیگر در دوران ۸ ساله اصولگرایان بسیاری از حوزه های سیاست خارجی عملا از دست دولت و وزارت خارجه خارج شد؛ به بیان دیگر روحانی و ظریف حتی در صورت تمایل، تمام ابزارهای لازم را برای نقش آفرینی در بخش بزرگی از حوزه سیاست خارجی ندارند. تصور می کنم بازگشت به سیاست دوران هاشمی و خاتمی در رابطه با عربستان ضرورتی است که نتیجه آن برخوردی واقع گرایانه با تحولات به شدت سریع و متاسفانه خطرناک منطقه خواهد شد.
عراق در واقع هم اکنون تجزیه شده است. حرفهایی مسعود بارزانی معنایی جز تجزیه کردستان از عراق ندارد. البته اگر ارتش بتواند داعش را به طورکامل سرکوب و وضعیت استانهای تحت تصرف آنها را به قبل از اشغال موصل برگرداند، اکراد ممکن است زعامت بغداد را مانند ۱۰ سال گذشته بپذیرند. من بعید می دانم ارتش عراق بتواند با این حاکمیت متزلزل سیاسی و شکافهای سیاسی و چند دستگی در مجلس بتواند اوضاع امنیتی کشور را به شرایط قبل از اشغال موصل بازگرداند. البته خوش خیالانی که تصور می کنند در صورت تجزیه عراق دوران طلایی حاکمیت هر یک از گروه های قومی و مذهبی در کشوری جدا فرا می رسد٬ به شدت در اشتباهند. حتی در صورت تجزیه عراق و حاکمیت سنیها، شیعیان و اکراد بر بخشهای مورد ادعا٬ اکثریت قومی و مذهبی در مناطق مورد اختلاف در کشور موزاییکی عراق مانند آتش زیر خاکستر عمل خواهد کرد. کرکوک که اکنون در دست پیش مرگههای کرد است، ولی تردید نکنید که همین منطقه به آتشفشان جنگهای بین اکراد و منطقه تحت حاکمیت اهل سنت تبدیل خواهد شد. اگر خبرهای مربوط به حضور افسران بعثی در میان گروه داعش صحیح باشد آنان به شرایط غیر از آنچه که در زمان صدام داشتند تن در نخواهند داد و این به معنای جنگ داخلی گسترده و طولانی در عراق خواهد بود و به طور طبیعی دخالت کشورهای منطقه را در پی خواهد داشت.
تشکیل چنین دولتی در شرایط کنونی عراق که بر اساس اخبار خواست مرجعیت شیعه وحضرت آیت الله سیستانی است، علی الظاهر بهترین گزینه برای برون رفت از بحران کنونی عراق است. ولی تصور اینکه آیا گروهی مانند داعش و یا افسران بعثی که بخشی از این جریان را با پوشش نمایندگی می کنند، اکراد و بازیگران منطقهای به این امر تن در دهند، اندکی دشوار است.
بی تردید اولین بازنده شرایط نابسامان عراق٬ مردم این کشور اعم از شیعه، سنی، کرد، ترکمن و عرب خواهند بود. آنها قربانی مطامع سیاسی رهبران کوته فکر کشورشان شده اند. همانطور که در سوال قبل توضیح دادم در صورت استمرار این وضع نهایت خوش خیالی است اگر تصور کنیم بحران عراق برندهای هم داشته باشد.در یک تحلیل واقع بینانه برنده اصلی بحران و تجزیه عراق تنها رژیم صهیونیستی خواهد بود. جرس: پیشروی گروه تروریستی داعش در عراق باعث تمرکز نگاهها به دولت نوری مالکی شده است. دولتی که از دید منتقداناش به انحصار گرایی و نادیده گرفتن کردها و سنیها متهم شده است. حالا برخی تحلیلگران میگویند که کلید موفقیت داعش برای فتح چند شهر عراق در ناخرسندی مردم از عملکرد دولت بوده است. نوری مالکی برای فائق آمدن بر بحران موجود از آمریکا طلب یاری کرده ولی آمریکاییها هم انحصارگرایی مالکی را به او گوشزد کردهاند. جرس در بررسی وضعیت موجود عراق با منصور فرهنگ نماینده اسبق ایران در سازمان ملل متحد و تحلیلگر مسائل بین الملل گفتگو کرده است. فرهنگ هم بخشی از دلایل موفقیت داعش را متوجه ضعف دولت مرکزی عراق میکند و اعتقاد دارد که ایران و آمریکا به عنوان دولتهای تاثیرگذار در مسائل عراق گرچه هدف مشترکی در به شکست کشاندن داعش دارند اما به جهت تضاد منافع دراز مدت نمی توانند همکاری نظامی علیه این گروه داشته باشند.
آقای فرهنگ! پیشروی سریع گروهک داعش در بخش های مهمی از عراق و ناتوانی دولت عراق در مقابله با این گروه را ناشی از چه عواملی می دانید؟ داعش به عنوان یک گروه تروریستی اسلام گرا با هسته مرکزی این تشکیلات معرفی شده است اما این گروه به این دلیل قادر به پیشروی در استانهای غربی عراق بوده که اکثریت مردم همراه داعش بودند. البته نه به این معنا که با بینش و عملکرد داعش موافق هستند بلکه به این علت که نسبت به دولت نوری المالکی احساس بیگانگی می کنند. در حقیقت، تعصبی که دولت نوری المالکی خصوصا در چند سال اخیر علیه سنی ها بکار برده و با پاکسازی در ارتش تمام پست های امنیتی، نظامی و اطلاعاتی عراق را در اختیار شیعیان گذاشته است و همین امر احساس نارضایتی در میان سنیهای عراق را ایجاد کرده است. بنابراین نباید پیشروی نظامی داعش را تنها در چارچوب توانایی رزمی این گروه در نظر گرفت بلکه به پایگاه اجتماعی آنها هم مربوط می شود. حتی عدهای از نیروهای نظامی ارتش بعث عراق که آمریکاییها آن را منحل کردند طبق گزارشها به یک نوع ائتلاف با داعش رسیده اند. از سوی دیگر تردیدی نیست که ارتش عراق هم ارتش جدیدی است و از نظر تعهد و همچنین سیستم فرماندهی به هیچ وجه تجربه این نوع تقابلات را ندارد. بنابراین مشکل اصلی در عراق ماهیت رژیمی است که بر روی کار است و جنگ شیعه و سنی در عراق راه انداخته و تا این مسائل حل نشود بحران عراق با راه حل نظامی هم حل نخواهد شد. اگر عراق بخواهد به ثبات و امنیت برسد باید یک دولت فراگیر داشته باشد که شیعه و سنی و کرد بودن معیار اصلی شهروندی نباشد. با کمال تاسف در یازده سال اخیر رژیم عراق در تلاش برای حذف گروههای دیگر عمل کرده است، نه در جهت جذب آنها.
ایران و آمریکا هر دو در عراق ثبات سیاسی می خواهند و در تلاشند که دولت مرکزی این اقتدار را داشته باشد و بر کشور حداقل بر کردستان حکومت کند. امروز کردستان یک استان مستقل شده و سرود ملی و پرچم خود را دارند و حتی معاملات تجاری خارجی خود را بدون دخالت دولت عراق انجام می دهند. اما اگر به پاسخ سوال شما برگردم ایران وقتی صحبت از ثبات سیاسی عراق می کند دولتی میخواهد که رژیم شیعه عراق کنترل میکند و این دولت بلامنازع باشد و توانایی حکومت در عراق را داشته باشد. از طرف دیگر آمریکا ثباتی می خواهد که فراگیر باشد. بنابراین نتیجه ای که ایران و آمریکا از برقراری ثبات در عراق می گیرند کاملا متفاوت است. ایران در یازده سال گذشته در تمرین و مسلح کردن گروه های شیعه عراق نقش مهمی داشته است و حتی امروز ایران از جهت نظامی به دولت المالکی و نیروهای شورشی شیعه کمک می کند. بنابراین تنها نتیجه حضور نظامی ایران در عراق دامن زدن به اختلافات و جنگ شیعه و سنی در منطقه است، در حالی که آمریکا می خواهد جلوی این تقابل را بگیرد چراکه به ضرر منافع آمریکا است و در صورت بالا گرفتن جنگ شیعه و سنی عربستان، ایران، عراق، سوریه و کلا کشورهای منطقه هرکدام در یک طرف قرار می گیرند و فاجعه فراگیر منطقه ای ایجاد می شود که تحت هیچ عنوانی منافع اقتصادی آمریکا را تامین نمی کند. ایران و آمریکا به هیچ وجه مداخله نظامی در عراق نخواهند کرد. آمریکا می خواهد یک دولت ائتلافی از کردها و ترکمن ها و سنی و شیعه در عراق تشکیل شود و قومی گرایی و بنیادگرایی تضعیف شود. اما ایران در تلاش برای تقویت شیعیان در عراق است. بنابراین علی رغم هدف مشترکی که ایران و آمریکا برای مهار یا شکست داعش دارند به دلیل اهداف درازمدت یا میان مدت کاملا متفاوت هرگز با همدیگر همکاری نظامی نخواهد کرد.
همکاری زمانی می تواند انجام شود که دولت ایران از یک تحول اساسی در عراق یعنی تشکیل یک دولت فراگیر از تمام قومیت ها و مذاهب استقبال کند و از کمک کردن و مسلح کردن نیروهای شورشی شیعه دست بردارد. اعتقاد من این است که ایران اینکار را نخواهد کرد و این به روابط سپاه قدس در عراق با نیروهای شیعه بازمی گردد. مخالفان همکاری ایران و آمریکا هم می گویند که این انتظار که ایران از اقدامات خود در عراق دست بردارد واقع بینانه نیست. یازده سال قبل زمانی که آمریکایی ها به عراق رفتند شهر بغداد حدود هفت میلیون جمعیت داشت که حدود چهل درصد این جمعیت سنی بودند اما امروز به دلیل پاکسازی قومی و مذهبی که در بغداد شده است تعداد سنی ها از 15 درصد هم پایین تر آمده است. در حقیقت، حس انتقام جویی و این که نسبت به آنها با کمک خارجی بی عدالتی شده زمینه ساز رشد و قدرت گرفتن گروهک های تروریستی مانند داعش شده است که از این احساس نارضایتی استفاده کرده است. ایران باید دست از مسئله صدور انقلاب و حاکمیت تشیع و تبعیض علیه سنیها بردارد و به عنوان یک گام مثبت از کشور خود ایران شروع کند و اجازه دهد که در ایران سنی ها مساجد خود را داشته باشند. در هر حال چون در خصوص این مسئله اعتمادی به ایران در میان گروه ها و سیاستمداران آمریکایی نیست؛ تاکنون در مورد اینکه ایران و آمریکا چگونه می توانند در حل بحران عراق با همدیگر همکاری کنند پیشنهاد خاصی ندیدم.
مذاکره در مورد برنامه هسته ای ایران ارتباط مستقیم و تاثیر قابل توجهی بر روی بحران عراق ندارد. وقتی در مورد مذاکره بین ایران و کشورهای ۱+۵ صحبت می کنیم از نظر حقوقی تعریف درستی است اما واقعیت امر دیگری است. زیرا ایران و آمریکا در قطعنامه موقتی که در نوامبر گذشته امضاء کردند روی یک اصل مهم سازش (البته به معنای مثبت) کردند و آن اصل این بود که آمریکایی پذیرفتند که ایران حق غنی سازی اورانیوم را دارد و ایران هم پذیرفت که این حق غنی سازی از نظر کیفی و کمی (درجه غنی سازی و ذخیره اورانیوم) باید محدود باشد. اما اینکه این محدودیت های کمی و کیفی تا چه میزان باید باشد بحث اساسی تمام این مذاکرات است. البته زمان و مدت قرارداد هم مهم است آمریکایی ها می خواهند قراردادی ببندند که ده و پانزده سال اعتبار داشته باشد اما ایران می خواهد قرارداد یکساله و دو ساله باشد و هنوز نتوانسته اند بطور ملموس و مشخص بر روی محدودیت های کمی و کیفی که توافق کرده اند به نتیجه برسند، تمام چانه زنی ها هم بر روی این مسئله است. اما به اعتقاد من در نهایت ایران و آمریکا به زودی به حد وسطی که مورد قبول طرفین است دست خواهند یافت زیرا آمریکا گزینه نظامی را به نفع خود نمی داند و ایران هم می خواهد تحریم ها که کشور را با مشکلات اقتصادی روبرو کرده برداشته شود. بنابراین ایران و آمریکا در چارچوب برداشت خود از واقعیت و منافع خود سازش اصلی را به قرارداد جامع تبدیل خواهند کرد. رسیدن به این نتیجه می تواند روابط تجاری و دیپلماتیک آنها را در آینده گسترش دهد و به شکل گام به گام در جهت عادی سازی پیش رود مسئله ای که ارتباطی به بحران عراق ندارد مگر اینکه ایران ماهیتا جنبه ایدئولوژیک یا تشیع را از سیاست خارجی خود نسبت به عراق حذف کند.
اگر تا بیستم جولای نتوانند به نتیجه برسند این دوره را تمدید خواهند کرد. هم ایران و هم آمریکا گفته اند که اگر ضروری بدانند زمان آن را می توانند به تعویق بیاندازند. در حقیقت تصمیم اصلی در دولت آمریکا و حاکمیت ایران گرفته می شود و نیروهای مذاکره کنندگان نیاز به زمان دارند. در روابط بین المللی غیرعادی نیست که در مذاکرات حساس نیاز به زمان ضروری است از همین رو دیر یا زود به نتیجه خواهند رسید. در هر حال اگر به نتیجه نرسند از منظر منافع خود متحمل ضرر بیشتری خواهند شد تا پذیرش عهد نامه ای که با خواسته های حداکثری آنها هماهنگ نیست. جرس با هدف بررسی این موضوع به سراغ دکتر مهرزاد بروجردی بنیانگذار مطالعات خاورمیانه در دانشگاه سیراکیوز آمریکا رفته است. او معتقد است تبعات قدرت یابی گروه داعش به اندازه ای مهم است که ممکن است برخی کشورها را چند پاره کند حتی اگر این چند پارگی از نظر حقوقی صورت نگیرد. متن کامل گفتگو را بخوانید. آقای بروجردی تحولات اخیر عراق و پیشروی ناگهانی گروه داعش در عراق چه پیامدهایی را در منطقه به دنبال خواهد داشت؟ تحولات اخیر در عراق هم از نظر دامن زدن به مسئله دعوای شیعه و سنی و هم از نظر بی ثبات شدن منطقه در کنار بحران سوریه بسیار مهم است و این کشورها ممکن است چند پاره شوند حتی اگر این چند پارگی از نظر حقوقی صورت نگیرد. در حال حاضر هم توازن قدرت در عراق دچار تغییر جدی شده است. بازتاب و تبعات این تحولات برای ایران هم مهم است چراکه از یک سو این بی ثباتی و عوامل خشونت آمیز می تواند به مرزهای ایران کشیده شود و از سوی دیگر امکان یک نوع همکاری بین ایران و آمریکا از نظر مقابله کردن با این گروه در سوریه و عراق وجود دارد. بنابراین اگر در این چارچوب به مسائل اخیر نگاه شود قدرت خیره کننده گروه داعش می تواند معادلات سیاسی را در منطقه برای کشورهای همجوار به شکل جدی تغییر دهد.
بعد از حمله آمریکا دولت شیعه آقای مالکی در عراق به قدرت رسید و آنها در حوزه قدرت انحصارگرایانه عمل کردند و بخش مهمی از نیروهای سنی جامعه را شهروند دو تلقی کردند و این مسئله مانند آتش زیر خاکستر بود. از سوی دیگر یکی از تبعات اوج گرفتن بهار عربی دامن زده شدن به مسئله شیعه و سنی و طرح مسئله هویت ملی بود و عدم ثبات سیاسی در کشورهایی مانند لیبی سبب شد که افسرهای زیادی از آنجا به گروه های رزمجو فرستاده شوند و کشورهایی دیگری هم درگیر جنگ سوریه شدند. به عبارت دیگر جنگ داخلی سوریه همان خصوصیاتی را پیدا کرد که جنگ داخلی لبنان پیدا کرده بود؛ یعنی دعوا مختص به گروه های داخلی نبود بلکه کشورهای منطقه و حوزه بین المللی هم در این موضوع درگیر شدند. متاسفانه بحران سوریه خیلی راحت به عراق سرایت کرد و مدیریت نوری مالکی هم برای جلوگیری از تشدید تنش موفق نبود.
بله، از زمانی که نیروهای آمریکا در عراق حضور داشتند نیروهای مخالف قصدشان این بود که با راه انداختن جنگ شیعه و سنی زندگی را بر نیروهای آمریکایی سخت کنند و آنها را مجبور به ترک کشور کنند. اگر به گذشته نگاه کنیم در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ اوج جنگ داخلی در عراق٬ بمب گذاری در یکی از اماکن مقدس در عراق گویای این مسئله بود. عملکرد بد آقای مالکی هم مزید بر علت شده تا با این بحران کنونی روبرو شویم.
ببنید گروه متعلق به القاعده یعنی جبهه النصره به گروه داعش می گفتند که آنها افراطی هستند و اتفاقی که افتاد این بود که کشورهای عرب سرمایه گذاری که بر روی این گروه ها کردند متفاوت بود. عربستان، قطر و کویت پول زیادی داخل سوریه فرستادند تا مخالفان بتوانند علیه دولت بشار اسد بجنگند، دولت ترکیه مرزهایش را باز گذاشت تا این نیروها براحتی بتوانند رفت و آمد کنند. بنابراین در یک سطح کلی اوج گیری و قدرت گرفتن این گروه تا حدی بخاطر حمایت خارجی بود که از آنها شد، البته به اقدامات دولت ایران را که فکر می کنند همه اینها ساخته و پرداخته آمریکا است کاری ندارم و به اعتقاد من اینها به خاطر فعل و انفعالات منطقه بوجود آمده اند و دارند این عملیات را انجام می دهند. در هر حال امروزه کشوری مانند عربستان هم نگران فعالیت های داعش است. حتی ماه گذشته دولت عربستان قانونی گذاشت که اگر هر کدام از شهروندان دولت عربستان به سوریه بروند و بجنگند به ۳ تا ۲۰ سال زندان محکوم شوند. بنابراین این اقدامات زنگ خطری برای کشورهایی مانند عربستان هم هست اما در هر حال به خاطر بالا گرفتن رقابتی که در سیاست خارجی بین عربستان و قطر است هر کدام از گروه های مختلفی حمایت می کنند. همین مساله باعث شده مشکل مالی برای گروه داعش بوجود نیاید. علاوه بر این آنها توانسته اند از مردم محلی کمک بگیرند و به زور هم حق حمایت گرفته اند و الان هم توانسته اند به بانک ها دسترسی پیدا کنند و به نظر می رسد این گروه با مشکل مالی چندانی مواجه نشود.
برخورد نظامی گزینه مناسبی نیست اما کشورهای بزرگ هم نمی توانند نسبت به حملات گروه افراطی داعش بی تفاوت باشند. اگر ایران و آمریکا در مذاکرات هسته ای به توافق برسند امکان همکاری در حوزه های دیگر هم به وجود خواهد آمد. پیش از این هم صحبت از مسئله همکاری ایران و آمریکا در رابطه با سوریه بود زیرا هیچکدام از این دو کشور به دلایل خود حاضر نیستند القاعده کشوری مانند سوریه را کنترل کند. واقعیت این است که شیوه محتاطانه ای که آقای اوباما در پیش گرفته و نمی خواهد از طریق گزینه نظامی وارد شود٬ راه حل ها را برایش محدود کرده است. راه حل های جایگزین شامل این است که یا از طریق جنگنده های هوایی منازل نیروهای داعش را بمباران کنند و یا اینکه اطلاعات لازم امنیتی و نظامی را در اختیار نیروهایی مانند ایران و ترکیه قرار دهند تا با این گروه ها بجنگند. در هر حال واقعیت این است که اتفاقات عراق یک بحران سیاسی است یعنی اگر با چند هواپیما هم بشود این نیروها را ضعیف کرد اما به معنای در خاک کردن این نیروها نیست. این نیروها زاییده یک تفکر غلط هستند که در این منطقه رشد کرده اند و بخشی از نقشه سیاسی این منطقه خواهد بود و نیازمند اتخاذ سیاست های درست است.
در حال حاضر دولت ایران با یک انتخاب سختی روبرو است؛ یعنی اگر نیروهای سپاه پاسداران و غیره را تنها در حالت دفاعی در مرزها قرار دهد تا مانع پیشروی نیروهای داعش به داخل ایران شود در انظار بین المللی مورد انتقاد قرار نخواهند گرفت چون از مرزهای خود دفاع کرده است اما از سوی دیگر دولت ایران علاقمند نیست دولت آقای مالکی سقوط کند یا اماکن مقدس شیعیان مورد حمله قرار گیرد. بنابراین حوادث ایران را مجبور خواهد کرد که در خود عراق با نیروهای داعش مقابله به مثل کند. این مسئله هم به نوبه خود حربه ای برای دامن زدن به جنگ بین شیعه و سنی خواهد شد و ایران چه در عراق دخالت کند و چه نکند هزینه هنگفتی را می پردازد. در هر حال این انتقاد بر ایران و غرب وجود دارد که نیروهای داعش را دست کم گرفتند و اگر به روند مبارزات در سوریه توجه بیشتری می شد گروه داعش آخرین گروهی بود که وارد نبرد مسلحانه در سوریه نسبت به ارتش سوریه شد اما به سرعت بقیه گروه ها را به حاشیه راند و شروع کرد به حمله کردن به پادگان ها و سنگرهای نیروهای مخالف خود و جنگندگی که گروه داعش در سوریه از خود نشان داد و با استراتژی خود که جنگ را از سوریه به داخل عراق بکشانند نشان داد که قصد این گروه برانداختن دولت آقای اسد نیست بلکه خواست اصلی آنها بر پایه یک خلافت اسلامی است که می خواهند در منطقه عراق این کار را انجام دهند و به نظر من این زنگ خطری برای تمام کشورهای منطقه است. اگر به سوال شما بازگردم٬ آمدن این گروه به مرزهای ایران به آسانی میسر نیست؛ بدین معنی که مناطق سنی نشین غرب ایران اکثرا کرد هستند و کردها رابطه خوبی با داعش ندارند و در سوریه این دو گروه وارد دعوای نظامی شدند. نحوه تعامل دولت ایران با خواسته های بخش های سنی مناطقی مانند خوزستان نیز که هیچوقت آنها را جدی نگرفته است و از همین رو نارضایتی هایی در این مناطق وجود دارد و اگر این گروه ها بتوانند عملیات جدی در ایران انجام دهند این پتانسیل بالقوه وجود دارد که عناصری در خوزستان و یا سیستان و بلوچستان بخواهند به داعش بپیوندند اما احتمال آن را کم می دانم. فکر می کنم تنها نیرویی که آمادگی این را دارد که در مقابل این گروه بایستد سپاه پاسداران است و هر چقدر اوضاع عراق بدتر شود احتمال استفاده جدی ایران از این کارت برنده بیشتر خواهد شد.
...البته پس از سقوط نظام طاغوتی صدام و منحل شدن ارتش و دستگاههای امنیتی بعثی و آزاد شدن مردم و گروههای مذهبی و سیاسی که مورد فشار و سرکوب شدید قرار داشتند، تضارب افکار و اندیشهها امری طبیعی می باشد که چارهای از آن نیست؛ اما از آنجا که نظام صدام خود را منتسب به اهل سنت می دانست، شاید اکنون که ساقط شده است، اهل سنت احساس کنند که ممکن است به طور کلی از قدرت و حکومت منعزل شوند و تمام قدرت در دست شیعیان بیفتد و نیز ممکن است اهل سنت گمان کنند که شیعیان در صدد انتقام از آنچه بر آنها در نظام سابق گذشته است برآیند. به نظر می رسد این احساس، منشاأ اصلی جنگهای داخلی بین شیعه و سنی می باشد. و از بین بردن این احساس باطل، وظیفه مراجع عظام و علماء و متفکرین و سیاسیون و شیوخ عشائر عراقی است. آنان می توانند این احساس خطر کاذب را- که در اهل سنت به وجود آمده است- از بین ببرند. ...از طرف دیگر گروهها و تشکلها و احزاب شیعی و تمام شیعیان عراقی که در نظام ساقط شده صدام تحت فشار و انواع محنتها و سختیها قرار داشتند و اکنون نجات پیدا کرده و تا حدودی به قدرت رسیده اند، لازم است در تعامل و روابط خود با اهل سنت به شکلی برخورد نمایند که این احساس باطل در آنها تقویت نشود و آنان خیال نکنند که اکنون شیعیان در صدد انتقام از آنان می باشند. بدیهی است تقویت این احساس موجب شعله ور شدن بیشتر جنگ داخلی و گسترش آن خواهد شد. در چنین شرایطی لازم است ملت مظلوم عراق، حکومت مردمی و منتخب خود را تقویت کند و از هر آنچه موجب فتنه و اختلاف داخلی و جنگ طائفهای می باشد، پرهیز نماید. از حضرت امیر (ع) نقل شده که فرمودند:«شیر سرکش از سلطان و حاکم ظالم بهتر است. و حاکم ظالم از فتنه دائمی و مستمر بهتر می باشد.» ملت مظلوم عراق بدانند که ادامه جنگهای داخلی موجب استمرار اشغال آن کشور و از بین رفتن نیروهای مفید و فعال و نیز از بین رفتن ثروت و سرمایههای کشور خواهد شد. ... متاسفانه تفکر منفی سلفی که در زمان ما فرقه «وهابیت» و «القاعده» مظهر بارز آن می باشند، خود را به اسلام منتسب کرده و تاکنون در اثر ترویج خشونت و ترور، ضربههای زیادی به اسلام عزیز وارد ساخته و آن را در دنیا موهون نموده است. از این رو بر علماء دین و متفکرین و سیاسیون و روشنفکران مذهبی در هر منطقه و کشوری لازم است حساب این فرقه و این تفکر خطرناک را از اسلام جدا سازند و اسلام واقعی و حقیقی که دین رحمت و صلح و آزادی است را به مردم معرفی کرده، و مسلمانان گرفتار این تفکر را بیدار نمایند. ... یک بار دیگر تکرار کرده و در مورد خطر جنگ داخلی جاری در کشور عراق هشدار می دهم و متذکر می شوم که ادامه آن، کلیت دین را در عراق و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی را به خطر می اندازد. و این همان چیزی است که استعمارگران نسبت به کشورهای اسلامی از قدیم درصدد آن بوده اند. با اظهار تاسف شدید، در عراق، کار به جائی رسیده است که هدف اصلی و مهم برای هر کدام از شیعه و سنی، کشتن یک دیگر به دست خود می باشد. و خدا می داند این روند خونین و خطرناک تا کجا و تا کی ادامه خواهد داشت؟ در چنین شرایط حساسی بر همه طبقات ملت عراق، اعم از مسلم و غیر مسلم واجب است کشور خود را از خطر تجزیه و اضمحلال و نابود شدن نیروهای معنوی و مادی حفظ کنند و شیعه و سنی و سایر مذاهب بدانند تا زمانی که جنگ داخلی و قومی در کشور عراق جریان داشته باشد نیروهای نظامی اجانب، به بهانه حفظ امنیت در این کشور باقی خواهند ماند. در خاتمه، کلمهای را خدمت مراجع عظام و علمای محترم عراق ایدهم الله تعالی عرض می کنم و آن، این که از نفوذ معنوی خود استفاده کنند و به هر نحو که مصلحت می بینند زمینه اختلاف و خصومات مذهبی که منشأ اصلی جنگ داخلی جاری است از بین ببرند. موفقیت در این کار مهم اقتضا می کند که آن حضرات با رجال دین و عالمان اهل سنت مخصوصاً آن هائی که نفوذ بیشتری در بین اهل سنت دارند یک تعامل جدی داشته باشند و برای متوقف نمودن این جنگ داخلی و ایجاد فضائی از صلح و وفاق آن گونه که خدای متعال در قرآن شریف امر کرده و فرموده: «یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه» (سوره بقره، آیه ۲۰۸) با یکدیگر تبادل نظر و تشریک مساعی نمایند. امروز علمای محترم شیعه در عراق قدرت این امر را دارند و در توان آنان می باشد که با تدبیر و شرح صدر در این کار مهم که تنها راه نجات کشور از فتنهها و خونریزیها است پیشقدم شوند و بر رجال حکومتی عراق نیز فرض و لازم است که با تدبیر و کیاست از نفوذ معنوی و سیاسی دولتهای همسایه و مجاور برای متوقف نمودن جنگ داخلی عراق و ایجاد زمینه صلح و آرامش در آن کشور و در منطقه و نیز اخراج نیروهای نظامی اجانب استفاده کنند. ( پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی منتظری ، پاسخ به سئوالات مجله عراقی « قطوف »درباره اوضاع عراق ۳/۹/۱۳۸۵ )
فقیه عالیقدر در همان سال ، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ، بازهم در باره اوضاع و احوال کشور عراق ، فرموده اند :
« متاسفانه برخی از گروههای شیعه و سنی عراق با تندرویها آب به آسیاب دشمنان هر دو فرقه می ریزند و تا تمام فرقههای عراقی متحد و هم آهنگ نشوند، کشور آنها از هر ج و مرج و اشغال نجات پیدا نخواهد کرد. شیعه و سنی هر دو مسلمانند و اسلام دین رحمت و مسالمت است نه ستیز و خشونت. در قرآن کریم می خوانیم: « و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا » «و لاتنارعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم. » ( همان . پاسخ به پرسش هائی به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران. ۱۹/۱۱/۱۳۸۵)
***
«إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيءٍ...»
و چه بسیار (مردمان) شهرهایی که از فرمان پروردگارشان و فرستادگان او سرپیچی کردند. پس به حسابی سخت محاسبهشان کردیم و به عذابی ناخوش معذبشان ساختیم. پس بچشیدند سختی عقوبت کارشان را و پایان کارشان خسران بود. خدای برایشان عذابی سخت فراهم آورد پس بپرهیزید از (معصیت) خداای صاحبان مغز (خرد) که ایمان آوردهاید. هر آینه خدا بر شما ذکری را فروفرستاده است (تا پیوسته آن را بیاد داشته باشید)، فرستادهیی را که تلاوت میکند بر شما آیات خدا را که روشنگرند تا بیرون برد آنان را که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند از تاریکی به نور...
بخش اول: خبری است که خدای تعالی از شهرها و ملتهای پیشین میدهد که به سبب سرپیچی از اوامر الهی و رسولان او با محاسبهیی سخت مواجه گشته و به عذابی ناخوش نابود شدهاند و عقوبت دردآور و نهایتِ پرزیان و خسران خود را چشیدهاند.
*** ***
اخبار عراق نگرانکننده و هشداردهنده است و فاجعهای برای تمامی منطقه درحال شکل گیریست. تحلیل عملیات "داعش" با کارشناسان سیاسی منطقه است، من اما از منظر و روزنی دیگر تامل میکنم. پیشگفتار: سده بیستم میلادی، هنگامه احیای اندیشههای بازگشت به خویش و مقاومت در برابر استعمارگران بود. هنگامی که جهانِ محروم و ستمدیده به خود آمد یکی از دلایل عقب ماندگی آشکار خویش را زیاده خواهیهای جهان غرب و تسلیم در برابر فرهنگ آن دانست. جهان ستمدیده به ایستادگی در برابر ستمگران و قدرتهای زیاده طلب پرداخت. مسلمانان که از قربانیان اصلی این دوران بودند، نهضت بازگشت به خویش را آغاز کردند. شعار « الإسلام هو الحلّ» اندیشه غالب گردید. در برابر هژمونی غرب و بعدها در برابر انترناسیونالیسم کمونیستی، شعار «جهان وطنی اسلامی» مطرح گردید. اندیشه امت اسلامی، پا گرفت. در آغاز، این اندیشه چونان گامی مشترک برای یک همفکری و هم اندیشی عقیدتی طرح گردید، ولی اندک اندک به مثابه یک همسویی کاربُردی در عرصه سیاسی شکل گرفت. «اسلامگرایی اولیه»، به «بنیادگرایی» تغییر شکل داد، و سرانجام در بستر «تکنولوژی» و فن آوریهای مدرن (مثل اینترنت و فضای مجازی) «نئوبنیادگرایی» کاملا متفاوتی پرچمدار آن گردید.
بخش اول: اسلامگرایی در آغاز سده بیستم در نیمه دوم سده بیستم، اسلامگرایی در پی ایجاد مدینههای فاضله خویش بود. این مدینههای فاضله بسان جزایری جدا از هم، سرزمینهای مستقل خویش را هدف قرار داده بود. هرچند در ابتدا سخن از جهان اسلام بود ولی اندک اندک، این تلاش ها، گروههای طایفگی، ملی و یا عقیدتی خاصی را هدف گرفت. پس از آن، این تلاشها برای ایجاد امت اسلامی نبود، بلکه مخاطب خویش را از میان هواداران ویژهای انتخاب می کرد و راه حلی برای سعادت آنان ارائه می نمود.[۱] در این برهه، اسلامگرایان کسانی بودند که از اسلام به عنوان یک راه حل استفاده می کردند، این نسل از اسلامگرایان دو تفاوت اساسی با پسینیان خویش داشتند. تفاوت اول، نگرش سرزمینی آنان بود، هرچند شعار امت اسلامی می دادند، اما برنامه و نگاه آنان در واقع به جغرافیای سیاسی ویژه خویش محدود می شد. مسلمانان شبه قاره هند در پی ایجاد «پاکستان» بودند، و مسلمانان ایران نیز در پی ایجاد حکومت اسلامی در این کشور بودند، اخوان المسلمین نیز در هر کشوری برنامه و سیاست ویژهای بر مبنای صحنه سیاسی آن کشور داشت، شعار حمایت از جهان اسلامی و امت اسلامی، یا فقط در حدّ یک شعار جذاب و زیبا باقی ماند و یا حداکثر به معنای کمک به هم اندیشان بود. به عنوان نمونه، کمک به فلسطینیان به عنوان ژست زیبایی مطرح بود ولی جهان اسلام در واقع، فاقد برنامه و اقدام عملی برای کمک به فلسطین بود. اندیشه امت اسلامی نیز در حد یک تئوری باقی ماند. تفاوت دوم، در کاربرد خشونت بود. خشونت گرایی از ویژگیهای بارز اسلامگرایان اولیه نبود بلکه برعکس، غالبا خودِ آنان، قربانیان خشونت طرف مقابل بودند. استفاده از خشونت توسط اسلامگرایان اولیه یا در حد متعارف در صحنههای نبرد بود و یا حتی در برخی موارد حرکت آنان فاقد خشونت بود. انقلاب ۱۳۵۷ در ایران به عنوان یک حرکت خشونت گرا شناخته نمی شد بلکه شعارها و رفتارهای مداراگرایانه مردم مثل «ارتش برادر ماست»، ترویج فرهنگ رواداری «گُل در برابر گلوله» بود. وجه اشتراک این اسلامگریی، با اسلامگراییهای پسینی (بنیادگرایان و سپس نئوبنیادگرایان)، توجه به اسلام به عنوان یک راه حل برای مشکلات جوامع مسلمان بود. در این نوشتار منظور از اسلامگرایی، نیز همین تعریف مبنایی هست، هر چند در تعاریف بعدی در مورد اسلامگرایی، چاشنی خشونت بارزه اصلی آن را تشکیل داد و بر این مبنا، اطلاق واژه «اسلامگرا» بر منادیان اولیه بازگشت به اسلام ناخوش آیند است و برداشت کنونی از اسلامگرایی مسیر کاملا متفاوتی را پیموده است. سالهای پایانی هزاره دوم میلادی و گذربه هزاره سوم، با ایجاد و گسترش فراگیر شبکه مجازی جهانی «اینترنت» همزمان گردید. در این برهه، نخستین تلاشها برای ایجاد امت جهانی اسلام در فضای مجازی انجام شد.
الف. مرزبندیهای جدید در فضای مجازی، گامی بسوی «بی فرهنگی»: هنگامی که تلاش شد تا در فضای مجازی «امت جهانی» تشکیل شود، مرزبندیهای آن نیز در فضای مجازی شکل گرفت. شبکههای مختلف، هم اندیشان مختلف را در محورهای نقاط مشترکشان گردهم آورد. «خرده امت ها» نیز در درون این امت بزرگ مجازی، پا گرفت. بحث و گفتگوها، مجازی بود و اولین ارتباطات نیز از طریق اینترنت انجام شده و یارگیری و عضوگیری نیز در فضای مجازی و از طریق ارتباطات مجازی انجام می شد.[۲] در این آرایش جدید، امت اسلامی به مرزهای «بی فرهنگی» نزدیک شد. منظور از بیفرهنگی، در این نوشتار، معنای منفی آن، نیست بلکه منظور، گرایش به سوی «اسلامِ تهی از فرهنگ جوامع اسلامی» است. تا پیش از آن، هر یک از جوامع اسلامی حامل پیشینه فرهنگی خویش بودند و بخشی از تفاوتهای مسلمانان یک منطقه با منطقه دیگر، ناشی از تفاوتهای سنتی و فرهنگی آنان بود. اما با فراخوان امت جهانی اسلام در فضاهای انتزاعی و تصوری، اعضای امت ناچار بودند سلایق فرهنگی خویش را کنار گذاشته و در پروسه «بی فرهنگ» شدن گام بردارند. به عنوان نمونه، در زمینه حجاب اسلامی، قبلا زنان مسلمان کشورهای مختلف بر مبنای سلایق فرهنگی و سنتی خویش، نوع حجاب اسلامی خویش را انتخاب می کردند. حجاب ایرانی، عراقی، لبنانی، مغربی، آفریقایی و اروپایی کاملا متفاوت بود (چادر، عبا، روسری، مقنعه، برقع، پوشیه، مانتو و...). اما در فضای امت جهانی اسلام، حجاب اسلامگرایان به شکل ویژهای به سمت یکنواخت سازی پیش می رفت. ریش مردان نیز همین حکایت را داشت. امت جهانی اسلام در پروسه بیفرهنگی، به سوی یکسان سازی و همانند سازی مجازی گام بر می داشت. ب. اینترنت و علامههای اینترنتی: آموزشهای امت اسلامی نیز در همان فضای مجازی انجام می شد، «فوروم ها» و سالنهای گفتگو و تبادل نظر جایگزین و یا مکمل مساجد و مکتب خانههای سنتی شد. تا پیش از آن، گروههای وعظ و تبلیغی، مبلغان خویش را به سوی زمینههای مستعد یارگیری اعزام می کردند، این مبلغان از مناطق روستایی دور افتاده در جهان اسلام، تا حاشیه نشینان شهرهای بزرگ اروپایی، به وعظ و ارشاد می پرداختند. اما اینترنت این معلمان جدید را به درون خانهها آورد و همگان بر طبق علایق و سلایق خویش از جریان رودخانه شبکههای مجازی سیراب می شدند و دیگران را سیراب می کردند. حدود سه دهه پیش، هنگامی که طلاب حوزههای علمیه ایران، وارد مشاغل اجرایی شدند و یا به دلیل حضور در جبهههای جنگ تحمیلی از شرکت در درسهای اساتید محروم شدند، جهت جبران آن، بنگاههای تشکیل شد که درس اساتید را ضبط می کرد و در اختیار داوطلبان قرار می داد. این دانش آموختگان که درسهای حوزه را از شنیدن نوارهای کاست پیگیری می کردند مشهور شده بودند به «علامه نواری». در امت جهانی اسلام نیز ما شاهد نسلی از مدعیان اسلام شناسی هستیم که رفرانسهای آنان، اینترنت هست این «علامههای اینترنتی» در هر زمینهای خود را صاحب نظر دانسته و از مفتیان سنتی اسلامی بینیاز می دانستند. در این مقطع، علوم اسلامی به گونهای همگانی گردید و از انحصار مبلغان و مروجان رسمی و سنتی اسلامی خارج گردید. این پدیده از یکسو سبب گسترش اندیشههای اسلامی گردید ولی از سویی دیگر سبب کم عمق شدن و گاهی بیمحتوا شدن این آموزشها گردید. این عالمان جدید، برای کسب مشروعیت خویش، مشروعیت انحصاری عالمان و رفرانسهای رسمی و سنتی اسلام را زیر سوال بردند. علوم اسلامی همگانی گردید و اجتهاد (در مفهوم عمومی آن در جهان اسلام) فراگیر شد. نتیجه طبیعی نکات بالا، سطحی شدن و بیریشه شدن آموزشهای اسلامی بود. در مناطق مختلفی از جهان اسلام، گروههایی از هم اندیشان مسلمان تشکیل شد، اساتیدی به جذب مشتاقان علم آموزی پرداختند، و علاقمندان بر محور مدعیانی گردهم آمدند. حلقههای آموزش دانشهای اسلامی در زمینههای مختلفی در فورومهای اجتماعی تشکیل شد. این گروهها هم در آموزش فقه و شریعت اسلامی فعال شدند و هم در علوم معنوی اسلام، قطب هایی مشتاقان عرفان و معنویت را جذب کردند. در اسلام سیاسی نیز همین حکایت تکرار شد، رهبران جهادی، مدعی پرچمداری و علمداری مبارزه بر علیه کفر شدند. اینترنت، امت مجازی را پشت اکرانهای رایانهها بسیج کرده بود. اسلامگرایان با همان صفحه کلیدهای کامپیوتر خویش، علیه کفار مبارزه می کردند، امر به معروف می کردند، و کفار و بیدینان را لعن و ناسزا می گفتند. «القاعده» تلاش کرد تا امت مجازی را با یک حرکت عینی و خارجی متحد و منسجم ساخته و به عمل وادارد. به پیروی از شبکههای مجازی، شبکه هایی حقیقی ایجاد کرد تا حرکتی واقعی انجام دهد. یازده سپتامبر بزرگترین و پر طمطراقترین تلاش برای این خودنمایی بود. اسلامگرایان، سمبل قدرت اقتصادی ابرقدرت جهانی را هدف گرفتند، برجهای دوقلو به عنوان قلب اقتصاد کاپیتالیستی که تحت سلطه یهود و یا صهیونیستها شناخته می شد هدف قرار گرفت. نفرت تاریخی امت مجازی اسلام، خود را بر برجهای دوقلو فرود آورد. برخی از ویژگیهای این دوران عبارت بود از: الف. محوریت نفرت: در این برهه، محور امت مجازی «نفرت نسبت به جهان غرب» بود. این محوریت نفرت، بسیار قوی تر از بازگشت به ارزشهای اسلامی بود. عاملان برخی از عملیاتهای انتحاری و انفجاری این دوران، عمل کنندگان به آموزشهای اسلامی نبودند، آگاهی و شناخت آنان نسبت به ارزشهای اسلامی نیز بسیار ضعیف بود. برخی از این افراد در زندگی خصوصی خویش در غرب، کاملا به شیوه غربی زندگی می کردند، برخی دیگر نیز سوء پیشینههای متعددی از بزهکاری در پرونده خویش داشتند. نقطه اشتراک آنان «نفرت شدید به غرب» بود و همه مشکلات را از جهان غرب می پنداشتند. پاردادوکس اینان، معجونی از شیفتگی و نفرت بود. کفش آدیداس به پا می کردند و لباسهای مارک دار غربی پوشیده و در مک دونالد و کنتاکی، همبرگر سفارش داده و کوکاکولا می نوشیدند، اما لبریز از نفرت از غرب بودند. در یک کلام می توان مدعی شد که سراپا پُر از «نفرت و شیدایی نسبت به غرب» بودند. تلاش برای جایگزین کردنها (مثلا مکه کولا در برابر کوکاکولا و پپسی کولا) جستجویی برای پاسخ به این پارادوکسها بود. در این مقطع، پدیده خشونت این گروه از اسلامگرایان، شکل جدید و متفاوتی به خویش گرفت. خشونت از خشونتِ به خویشتنِ خویش آغاز می شد. در جهاد کلاسیک اسلامگرایان پیشین، مجاهدین دشمن را می کشتند تا موانع را برداشته و به اهداف مقدس خویش برسند، شهادت افتخاری بود که ممکن بود در زمان جهاد، نصیب یک مجاهد و رزمنده بشود یا نشود (احدی الحُسنیین). اما در خشونتهای ۱۱ سپتامبری، جهادگر پیش از آنکه دشمن را نابود کند، ابتدا خویش را قطعه قطعه می کند سپس دیگران را. هنگامی که کمربند انفجاری را می کِشد، مطمئن است که خودش اولین قربانی است و در مرحله بعدی ممکن است دیگران را هم قربانی بکند یا نکند. در این دوران، مفهوم جدیدی از شهادت رایج می شود که با مفاهیم پیش و پس از آن کاملا متفاوت است. شهادت نه چونان گذشته، یک افتخار احتمالی در مصاف با دشمن است و نه چونان مفهوم مرحله بعدی آن (مرحله ورود به فضای حقیقی) قربانی کردن خویش برای سعادت و رستگاری فردی امت و یا برای ایجاد مدینه فاضله است. در این دوران؛ هدف رزمنده، رستگاری امت نیست، چون خواسته و تقاضایی برای رستگاری امت ندارد، اما فرد (مجاهد) رستگار می شود.[۳] نامزدهای این گونه عملیاتها کسانی هستند که شدیدا احساس ستمدیدگی می کنند. برخی از محرومترین اقشار جامعه هستند که فشار گرسنگی و قحطی را تحمل کرده و به امید سفرههای رنگین بهشتی، دنیای فانی را داوطلبانه ترک می کنند (جهادگران در مناطق فقیر آسیایی و آفریقایی). برخی دیگر از آنان، تحصیل کردگان و ساکنین غرب هستند که علیرغم موفقیتهای نسبی شغلی و اجتماعی در کشورهای میزبان غربی، خویش را با محیط پیرامون خویش غریبه و بیگانه احساس می کنند و عزم سفر به فضای شورانگیز بهشت دارند. دشمن، در این دوران، با دشمنان پیشین و پسین این دوران متفاوت است. در دوران جهاد کلاسیک، دشمنان، اشغالگرایان یک کشور مسلمان نشین هستند که برای بیرون راندن این استعمارگرایان، با آنان جنگ می شود و هنگامی که مانع راه مسلمانان می شوند، کشته می گردند، و یا حاکمان بیدین و دیکتاتوری هستند که بسان طاغوت، سدِّ راه سعادت مسلمانان تلقی می گردند. اما در مرحله بعد (ورود به سرزمینهای حقیقی)، کشورهای خاص و عقاید خاص، «دشمن» محسوب می شوند. ولی اسلامگرایان این برهه، کشتار کور انجام می دهند، و گروه ویژهای را به عنوان هدف انتخاب نمی کنند بلکه کلیت جهان غرب را دشمن پنداشته و از کشتار آنان احساس پیروزی می کند. یازده سپتامبر ۲۰۰۱ اوج برنامه ریزی اسلامگرایان در این برهه بود. این حادثه با یک برنامه ریزی منسجم و قوی هماهنگ شده بود. اما اینان برای فردای یازده سپتامبر نه برنامهای منسجم داشتند و نه خواستهای دقیق. گروههای تروریستی، غالبا خواستهای دارند، می جنگند، می کشند، گروگانگیری می کنند تا به خواستههای خویش برسند، و همزمان نیز با دشمن خویش، بده بستان دارند. اما بنیادگرایان اسلامی در این برهه، خواستهای واقعی از دشمن خویش نداشتند، فقط می خواستند به وی ضربه بزنند، بدون اینکه هیچ برنامهای برای آزاد کردن سرزمینی و یا برای ایجاد حکومتی در نقطهای از جهان داشته باشند. اینان در فضای مجازی سیر می کردند، بر روی کره زمین مکانی برای استقرار خویش نداشتند. اگر با برخی از اسلامگرایان (در آفریقا یا در افغانستان و پاکستان) پیوند می خوردند، بیش از آنکه در پی ایجاد تحولی در کشور میزبان باشند، خویش را میهمان دانسته و این کشورها را پناهگاهی می دیدند که ظرفیت داشت ستاد عملیات آنان باشد. این مهاجران خانه به دوش، دل به سرزمین ویژهای نبسته بودند فقط پیمان همکاری با برخی مناطق بسته بودند، گویا در پیمانی نانوشته با کشور میزبان، حرمت میزبان را نگاه می داشتند و در آن کشور عملیاتی انجام نمی دادند (آفریقا و پاکستان) و یا اگر در آن کشور فعال می شدند این فعالبت در راستای کمک به تقویت میزبانان خویش بود (در افغانستان در دوران حکومت طالبان). در این دوران، برخی از پژوهشگران بدین نتیجه رسیده بودند که «نئوبنیادگرایی به عنوان کارگزارا بیفرهنگ کردن به یک جامعه انتزاعی و تصوری فراتر از همه تفاوتهای قبیله ای، فرهنگی، زبانی می اندیشد. دیگر دلیلی برای وابسته بودن به سرزمین خاص و ایجاد مدینه فاضله و اتوپبایی در نقطهای خاص از جهان وجود ندارد».[۴]
در این برهه، اسلامگرایان بسان یک «امت جهان وطنی» عمل می کردند. نگرشی جهانی داشتند و در پی آزادسازی کشور و سرزمین ویژهای نبودند و مخاطبانشان نیز یک گروه مسلمان در یک کشور یا منطقه ویژهای نبود بلکه تمامیت جهان اسلام را مخاطب خویش تلقی می کردند و با آنان سخن می گفتند.
ز. آموزشهای مجازی نظامی در کنار آموزشهای عقیدتی و سیاسی: آموزشهای این امت و عالمان و مدرسان آن همگی مجازی و در دانشگاه و آموزشگاه مجازی بودند. این آموزشهای مجازی از آموزش احکام عبادی و شرعی اسلام تا آموزش فنون نظامی، ساختن بمب و عملیات انتحاری را شامل می شد. هر کسی حرفهای می دانست که به این امت کمک می کرد کلاس درسی در فضای مجازی جهانی باز می کرد و شیفتگان نیز در این آموزشگاههای مجازی، فقط آنچه را تمایل داشتند گلچین کرده و می آموختند. برخی از جهادیهای انتحاری چیزی از احکام شرعی و عبادی نمی دانستند، فقط فنون نظامی را می آموختند و به کار می گرفتند. در این برهه نیز امت جهانی اسلام، هنوز خواسته و مطالبهای واقعی نداشت، لذا این برهه را می توان، زمان اعلان موجودیت دانست. کنشها برای این بود که اعلان موجودیت کنند. یک دهه پس از ورود به هزاره سوم، دوران جدیدی برای اسلامگرایان آغاز شد. اسلامگرایان، به بازخوانی اندیشهها و به ارزیابی عملکردهای خویش پرداخته و پس از بازسازی هویتی خویش، بسان «نئوبنیادگرایان» وارد عرصه شدند. نیروهای هوادارشان در فضای مجازی فربه شده بودند، دیگر نمی شد این نیروهای فربه شده را در فضاهای تنگ مجازی مشغول نگاه داشت. اینان نیاز به ورود به سرزمینهای واقعی داشتند. بسان فضانوردانی می ماندند که مدتی بایستی در شرایط زیستی مشابه سازی شده زندگی کنند و سپس وارد محیط زیستی واقعی شوند. (مشابه همین حکایت برای طالبان نیز پدید آمد. مهاجران افغانی که به پاکستان[۵] می رفتند غالبا به کارگری می پرداختند، برای تحصیل، با توجه به مشکلات ورود به دانشگاه، سادهترین راه، تحصیل در حوزههای دینی بود، این حوزهها هم رایگان بودند و هم این آموزشها به طلاب، اعتبار اجتماعی می داد. ولی اینان نیاز به بازار کار داشتند. طالبان سنی تحصیل کرده در پاکستان، برای اولین بار تلاش کردند تا آنچه را خوانده بودند در عمل اجرا کنند و اقدام به تشکیل حکومتی بر مبنای آموختههای خویش کردند تا شریعتی را که آموخته بودند کاربردی کنند. اما هدف آنان در چارچوب منطقه سرزمینی خویش در افغانستان و بخشی از مناطق مرزی پاکستان، تعریف می شد، نه در سطح امت جهانی اسلام). برخی ویژه گیهای نئوبنیادگرایان جدید اسلامی: یک دهه پیش، در آغاز هزاره سوم، گمان می شد که دوران، وابستگی اسلام گرایان به سرزمین ویژه و خاص و ایجاد مدینه فاضله و اتوپیایی در نقطهای خاص از جهان، به پایان رسیده است. اما حوادث سالهای اخیر، نشان از بازگشت اسلامگرایان به ایده ایجاد مدینه فاضله در سرزمینهای ویژه است. دهه دوم هزاره سوم میلادی دوران گذر نئوبنیادگرایان اسلامگرا از فضای مجازی به سرزمینهای حقیقی بود. این فضانوردان جهان مجازی به دنبال فضاهای «خالی» می گشتند. قدرت، خلا را تحمل نمی کند. مناطقی از جهان اسلام و یا همسایگان آن که با خلا قدرت مواجه بود، اهداف و «سیبل»های مناسبی برای فرود این فضانوردان بود. خلا قدرت و نبرد قدرت در آفریقا، «بوکو حرام» (جماعة اهل السنة للدعوة والجهاد) را در نیجریه فرود آورد. در خاورمیانه، منطقه شامات، سوریه و عراق (که یادآور نوستالژی دوران پرشکوهی از میراث خلافت اسلامی بود) نیز میزبان اجباری میهمانان ناخواندهای چون «داعش» (الدولة الإسلامية في العراق والشام) شد. از این پس، نئوبنیادگرایان می توانستند پایگاههایی حقیقی داشته باشند تا سربازان اسلامگرای فضاهای مجازی را به آنجا دعوت کنند.
چنانچه دیدیم بنیادگرایان پیشین، خواستهای مشخص و حقیقی نداشتند و در پی ایجاد مدینه فاضله و اتوپیایی در جایی نبودند. اما در گذر نئوبنیادگرایان اسلامگرا از فضای مجازی به سرزمینهای حقیقی، اینان، خواسته هایی واقعی مطرح کردند. در آفریقا، در پی اجرای احکام شریعت اسلام در شمال نیجریه، «بوکو حرام» تلاش می کند تا شریعت اسلامی را در تمامی این کشور حاکم کند. در منطقه شامات خاورمیانه (سوریه و عراق)، جبههای از اسلامگرایان از «داعش» تا دیگران در پی برقراری خلافت اسلامی و احیای این میراث پیشینیان هستند. در تداخل مرزهای جهان مجازی و جهان حقیقی، در بسیاری از موارد هنگامی که دوستان مجازی همگرا در صفحات فیس بوکی و یا فرومهای اجتماعی، فربه می شوند تلاش می کنند تا با کنش (اکشن) حقیقی از دنیای مجازی به دنیای حقیقی پا بگذارند تا در نتیجه یاران مجازی به یاران حقیقی تبدیل شوند. در برخی از این گروهها، دوستان مجازی همان بازیهای مجازی را (مثل پوکر بازی و آب پاشی) را در فراخوانی همگانی، تبدیل به بازیهای حقیقی می کنند. اسلامگرایان نیز بایستی آموزشهای مجازی خویش را در جهان حقیقی پیاده می کردند. توصیه و دستور به رعایت شریعت به دوستان مجازی بایستی به اجرای شریعت اسلامی بر جایی در کره خاکی منجر می شد.
در ابتدای هزاره سوم، دشمن انتزاعی و تصوری بود. تعریف دشمن متناسب با فضاهای مجازی، تصویری واضح و عینی نداشت، هر چه غیر خودی بود دشمن تلقی می شد و جهان غرب و سمبلهای آن، روشنترین تصویر از این دشمن فرضی بود. اما در دوران جدید، «دشمن» نیز تعریف جدیدی پیدا می کند و به تعریف کلاسیک سیاسی از دشمن نزدیک می شود. در صف بندیهای سیاسی، اتحادها و دشمنیهای حقیقی در نبردهای سرزمینی شکل می گیرد. مصالح جهادگرایان و منافع آنان موجب مرزبندی آنان در جبهههای نبرد می شود. «بوکوحرام» در مرزبندیهای قبیلگی، چاشنی دین را ضمیمه می کند تا صف بندیهای طایفگی دیروز به نبردهای آزادیبخش موعود نزدیک شود. بنیادگرایان «داعش» در مرزبندیهای نظامی سوریه و در مرزبندیهای سیاسی داخل عراق، دوست و دشمن خویش را تعریف می کند، و با آنان پیمان همکاری می بندند و یا به نبرد با آنان اقدام می کند. اینجاست که همکاری بعثیهای پیشین با مدعیان اسلامگرایی کنونی (داعش) در مصاف با دشمن مشترک (حاکمیت کنونی عراق و شیعیان)، معنا پیدا می کند.
در جهان مجازی، بخش زیادی از بازیهای جذاب اینترنتی، با خشونتی شدید همراه است. در این بازیهای انتزاعی، آن بازیگری که سریعتر و بیشتر، «بدها» را می کُشد بیشتر امتیاز می گیرد. هنگامی که مسافران جهان مجازی به جهان واقعی آمدند همان بازیهای خشونت آمیز را همراه خویش آوردند. تمایز دادن و تفاوت قائل شدن میان دنیای مجازی و حقیقی برای برخی از نابالغان، موجب اختلال هویت و دوشخصیتی شدن و خشونت گرایی آنان می شود. اسلامگرایان که در آموزشگاه مجازی امت جهانی اسلام آموزش هایی ناکافی و ناصحیح دیده بودند، با خشونتی باورنکردنی به کشتار «بدها» پرداختند. «بدها» در نظر اینان رقیبانی بود که در برابرشان قرار داشت. در آفریقا «بدها» سفیدها و مسیحیان و کفار بودند، و در مناطق اسلامی «بدها» حاکمان منطقه و شیعیان بودند. فضای مجازی از جنبه دیگری نیز به بازتولید این چرخه خشونت کمک کرد. تکنولوژی مدرن کمک کرد تا اینان، قهرمان پنداریها (رفتارهای بیرحمانه و خشونتگرایانه) خویش را در معرض دید دیگران قرار بدهند. پخش و نشر این قساوت ها، خشونت را عادی جلوه داد. نمایش سرهای بریده دشمنان، بخشی از این بازی بیرحمانه بود. (برخی از سربازان امریکایی نیز در عراق، رفتار خشن و غیر انسانی خویش را با افتخار ثبت و ضبط کرده و در فضاهای مجازی منتشر می کردند). شدت خشونت عریان و نمایش آن، در تاریخ مدون جنگها نیز بیسابقه بود. علیرغم حجم خرابیها و کشتارهای اتفاق افتاده در جنگ جهانی اول و دوم، حتی در آن جنگها نیز، جهان شاهد خشونت هایی چنین عریان نبود.
ویژگی بارز اسلامگرایان سده بیستم میلادی، دردمندی و آرزومندی برای سعادت امت اسلامی بود. آنان بر این باور بودند که برای سعادت دنیوی نیز، مسلمانان چارهای جز بازگشت به اسلام پبشینیان (سلف) ندارند. لذا پیش قراولان آنان، اهل اندیشه بودند و سلاح اصلی آنان قلم بود و آموزش و اندیشیدن. اما اسلامگرایان جدید (نئوبنیادگرایان)، دانش آموختگان حوزه علمیه اینترنت هستند، بیش از آنکه بیندیشند لبریز از کینه و نفرت و شیدایی هستند. تحقیرهای تحمیل شده همچون دُملی چرکین، جهان اسلام را رنج می دهد. خشونت غربیان (در نمونه مشابه معاصر، رفتار سربازان امریکا در عراق هر چند به صورت سازماندهی شده و سیستماتیک نبود بلکه رفتاری ایزوله و فردی بود) مدل خشونتهای جدید با قربانیان و با جنازههای آنان می شود. در مناطق اسلامی نیز، برخی رفتارهای شیعیان (از رفتار سیاسی حکومت شیعیان عراق تا سنّی ستیزیهای رایج) این چرخه خشونت را تشدید می کند. «نا آگاهی» نئوبنیادگرایان کنونی، سبب شده است تا تحقیرهای تحمیل شده را با خشونتی بیرحمانه پاسخ بگویند. بیمناسبت نیست که «بوکو حرام» کتاب و مدارس جدید را تحریم کرده و دختران دانش آموز را به گروگان می گیرد. «آگاهی» پاشنه آشیل است، البته بردباری و حوصله لازم دارد، ولی نئوبنیادگرایان اسلامگرا همچون همه چیز قرن بیست و یکم پرشتاب هستند و پرعجله و کم حوصله، راههای صد ساله را می خواهند یک شبه طی کنند. برای به بهشت رفتن و به بهشت بردن نیز راه میان بُر جستجو می کنند. «و تنها دست آورد کشتار، نان پاره ی بیقاتق سفره ی بیبرکت ما بود».
که رافضیام دانستند نماز گزاردم و قتل عام شدم که قِرمطیام دانستند. آن گاه قرار نهادند که ما و برادرانمان یکدیگر را بکشیم و این کوتاهترین طریقِ وصولِ به بهشت بود![۶]».
--------------------------------- [۲] ر.ک. اولیویه روآ، Olivier Roy، اسلام جهانی شده، ترجمه حسن فرشتیان، 1367، بوستان کتاب، قم، ص 179 و بعد. [۳] برای واکاوی مفاهیم گوناگون مرگ و شهادت و «فردگرایی در مرگ» در اندیشه اسلامگرایان و بنیاد گرایان، ر. ک. فرهاد خسرو خاور L’Islamisme et la mort : le martyre révolutionnaire en Iran, L’Harmattan, Paris, 1995, ، همچنین ر.ک. Les Nouveaux Martyrs d’Allah, Flammarion, Paris, 2002. [۴] اولیویه روآ، Olivier Roy، همان، ص 167. [۵] مهاجران افغانی که به ایران می آمدند، و به ویژه آنانی که برای تحصیل وارد حوزههای علمیه ایران شدند، اکثرا از شیعیان بودند. این شیعیان تحت تاثیر انقلاب ایران، همپای این انقلاب رشد کردند و وقتی به کشور خویش بازگشتند تجربه حکومت اسلامی در ایران را نیزبا خود داشتند. در این تجربه، حکومت اسلامی، هرچند از جهت تئوری طرفدار اجرای شریعت و مجازاتهای اسلامی بود، ولی در عمل، مماشات می کرد و مصالح کشور را بر اجرای بیچون و چرای شریعت ترجیح می داد. لذا طلاب افغانی شیعه، چونان طالبان (گروهی از طلاب سنی دانش آموخته در پاکستان)، منادی افراطگرایانه اجرای شریعت نشدند. تفاوت دیگر میان طلاب شیعه و سنی، نقش مرجعیت سنتی در حوزههای شیعه بود، که محوریت این مرجعیت سنتی، سبب می شد تا نگرشهای افراطی و تندرو در تشیع، در حاشیه باقی بمانند و به عنوان جریان اصلی تفکر اسلامی شیعی به رسمیت شناخته نشوند. [۶] احمد شاملو «جخ امروزاز مادر نزادهام». *** آیتالله العظمی سیستانی و حکم جهاد اسلامی / سید هادی طباطبایی
در نخستین دوران تدوین فقه شیعه، فقیهان بر مخالفان خود شوریده اند و حکم جهاد را به عنوان نزاعی تمام عیار با کفار طرح کرده اند. بر اساس برداشت آنان از حکم جهاد، حاکم مسلمین حق دارد که با کفار غیر حربی نیز به نزاع برخیزد. شیخ طوسی اینگونه از حکم جهاد سخن می گفت : "زمامدار مسلمانان حق دارد سپاهش را برای جنگیدن به سوی کفار اعزام کند بدون اینکه آنها را به اسلام دعوت کند، زیرا همین قدر که از اسلام با خبر باشند کافی است و فرمانروای مسلمانان می تواند آنان را غافلگیرانه بکشد و اسیر کند." [۱] بر اساس این رای، حاکم اسلامی می تواند با غیر مسلمانان- حتی اگر دست بر سلاح نبرده اند-، به جهاد حکم کند و آنانرا از پای در آورد و یا به دین اسلام متمایل کند.
فقیهان اما بر این رای التفات یافتند که جهاد اگر واجب شده است، به حسب ضرورت بوده و جنبه ی دفاعی داشته است. اینجا بود که مرحله ی دوم از حکم جهاد در پیوندی نزدیکتر با عقلانیت معاصر شکل گرفت. در دوره ی دومِ حکم جهاد شاهدیم که فقیهان اگر از جهاد سخن می گویند اما بر جنبه ی دفاعی بودن آن نیز انگشت تاکید می گذارند. در استفتائی که از امام خمینی شده بود می پرسند: در چه صورت شرکت در جبهه اسلام بر همگان واجب است؟ آیت الله خمینی پاسخ داده بود که: در موقعی جهاد واجب است که اسلام یا بلد اسلامی مورد هجوم واقع شود و به قدر کفایت نیروی مدافع در جبهه حاضر نشده باشد.[۱۱]
اگر چه در دوره ی دوم از استنباط حکم جهاد، بر دو مولفه ی "دفاعی بودن" و "ضرورت" تاکید می شد، اما در دوره ی سوم، فقه شیعه در پیوند با مولفههای دوران مدرن، حکم جهاد را باز تعریف کرده است. در این دوره، با فربه شدن مولفه ی "قانون" و همچنین در پیوند با مفهوم "دولت"، حکم جهاد تعدیل می شود و انضباط می یابد. در این دوره اگر حکم جهادی هم صادر شود، در ذیل دو مفهوم "قانون" و "دولت " معنا می یابد و تخطی از این دو مولفه ی مهم امکان ناپذیر است.
منابع [۱] مبسوط، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۳ [۲] تذکره، علامه حلی، ج۱، ص۴۰۹، چاپ سنگی [۳] نگاه کنید به "جهاد در اسلام، نعمت الله صالحی نجف آبادی [۴] ام، شافعی، جزء ۴، ص۱۶۸ [۵] مبسوط، شیخ طوسی، ج۲، ص۲ [۶] مبسوط ، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۰ [۷] شرایع، ص۸۸، چاپ عبدالرحیم [۸] تذکره علامه حلی، ج۱، ص۴۰۶، چاپ سنگی [۹] جامع المقاصد، ج۱، ص۱۸۶ [۱۰] جواهر،ج۲۱، صص۱۰ و ۱۱، چاپ جدید [۱۱] استفتائات امام خمینی، ج۳، ص۴۳ [۱۲] ولایت فقیه، امام خمینی، ص۱۱۳-۱۱۴ [۱۳] مجمع المسائل، محمد رضا گلپایگانی، ج۱، ص۵۴۰ [۱۴] برای توضیحات سید صادق روحانی در بحث جهاد نگاه کنید به فقه الصادق، سید صادق روحانی، ج۱۳، ص۲۱۴ به بعد [۱۵] اقسام الجهاد،آیت الله سید محمد شیرازی، ص۱۹ [۱۶] سایت رسمی آیت الله سیستانی ***
|
بیش از ۶۰ دختر ربوده شده توسط بوکوحرام موفق به فرار شدند Posted: 06 Jul 2014 11:35 PM PDT جرس: بیش از ۶۰ زن و دختر که ماه گذشته میلادی توسط شبهنظامیان بوکوحرام ربوده شده بودند، موفق به فرار شدند.
به گزارش ایلنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، یک منبع آگاه گفت که حدود ۶۳ زن و دختر که توسط شبهنظامیان افراطی بوکوحرام ربوده شده بودند، موفق به فرار شده و به محل زندگی خود بازگشتهاند.
این گروه هنگامی که شبهنظامیان بوکوحرام برای جنگ از محل نگهداری آنها خارج شده بودند، موفق به فرار شدند.
یک منبع عالی امنیتی نیجریه که خواست نامش فاش نشود، خبر فرار این زنان و دختران را تایید کرده است. |
وزراتخانهای که وظیفه تامین امنیت جامعه را بر عهده دارد بلای جان انسانها شده است Posted: 06 Jul 2014 11:22 PM PDT نامه اعتراضی همسر حسین رفیعی به روحانی جرس: همسر حسین رفیعی از فعالان ملی مذهبی، در نامهای به حسن روحانی با شرح برخورد ماموران وزارت اطلاعات در زمان یورش به خانهی آنها نوشته است: وزراتخانه ای که وظیفه تامین امنیت جامعه را بر عهده دارد بلای جان انسان های پاک و دلسوز این سرزمین شده است. مگر شما نیامدید که با دروغ و دروغگویی مبارزه کنید؟ این چه دروغگویان و متوحشینی هستند که در آن وزارت خانه تربیت شده اند.
حسین رفیعی استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو شورای فعالان ملی مذهبی است که روز دوشنبه منزل وی در تهران و دماوند با هجوم ماموران امنیتی مواجه شد. وسایل شخصی این استاد دانشگاه از سوی این ماموران ضبط شد.
متن نامه اعتراضی همسر دکتر رفیعی به رییس جمهور که در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:
جناب آقای دکتر روحانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران با سلام چهل سال پیش ، زمانی که در اوج جوانی از آرمان ها و آرزوهای شخصی ام گذشتم و قدم در راه مبارزه علیه ظلم و جور گذاشتم، هرگز چنین آینده ای را برای انقلابی که حق خود و همرزمانم می دانم تصور نمی کردم. انقلابی که قرار بود آزادی، امنیت و برابری را برای ملت به ارمغان بیاورد، از انقلابیون واقعی ربوده شد و به نام عده ای خاص ضبط گردید. همان ها که تا به امروز به نام دفاع از انقلاب از هیچگونه اقدام غیر انسانی و غیر اخلاقی شرم نداشته و ندارند. هفته گذشته ماموران وزارتخانه تحت امر شما منازل من در دماوند و تهران را مورد هجوم و غارت قرار دادند. من به علت ناراحتی قلبی و دوری از آلودگی هوای تهران مدت هاست که در دماوند ساکن شده ام و در واقع آنجا آسایشگاه من در اواخر دهه ششم زندگی ام است که در روز دوشنبه ۹ تیر ماه ۱۳۹۳ به جولانگاه ده نفر از ماموران وزارت اطلاعات مبدل شد. این ماموران چگونه و با اجازه چه کسی وارد مجتمع مسکونی شده و خود را به پشت در آپارتمان رساندند بر من مشخص نیست چون زنگی به صدا در نیامد. زمانی که در آپارتمان را همسرم (حسین رفیعی) به تصور حضور یکی از همسایگان باز نمود ماموران قصد یورش به داخل داشتند که با مقاومت او در دیدن حکم روبرو شدند و همچنین فریاد های من مبنی بر اجازه پوشیدن لباس مناسب. سوال من این است که آیا امکان زنگ زدن در ورودی و معرفی خود و برخورد محترمانه با رعایت حقوق شهروندی و جود نداشت که آنطور وحشیانه به درآپارتمان یورش آوردند و پای خود را لای در گذاشتند تا مبادا در بسته شود و ما مدارک و اسناد محرمانه “سیا” را نابود کنیم؟! آیا برای یک آپارتمان ۷۹ متری به راستی احتیاج به ده نفر مامور بود که آنچنان ترس و دلهره برای همسایگان من در آنجا ایجاد کنند؟ آقایان به گمان آنکه یک خانه تیمی یافته اند همه جا را شخم می زدند تا مبادا “محموله های اسلحه ” و “بمب های دست ساز” از قلم نیفتند. طرز بازرسی ها و ضبط مدارک آنچنان ناشیانه و ناپخته بود که اگر حتی چند فیلم غربی پلیسی تماشا می کردند بهتر از این عمل می نمودند. هرچند حکم به نام همسر من بود اما تمامی یادداشت ها و دفاتر شخصی من را نیز ضبط نمودند و زمانی که با مقاومت من در دادن لپ تاپ شخصی ام روبرو شدند با دروغ و به بهانه اینکه محتوای آن را همانجا جلوی من کنترل می کنند آن را از من گرفتند و به ناگهان یکی از ماموران آن را از جلوی میز من قاپید و پا به فرار گذاشت. نام دیگری جز دزدی و غارت نمی توانم بر این عمل بگذارم. ماجرا به همین جا ختم نشد. همسرم را به تهران بردند و منزل مسکونی ما در تهران را هم به همین شیوه مورد هجوم و غارتگری قرار دادند. در آنجا نیز دخترم از دادن لپ تاپ شخصی اش امتناع کرد و بعد از ۴۵ دقیقه گفتگو و بیشتر تهدید به او حمله ور شدند و با ضرب و شتم و به زور لپ تاپ را از دستش ربودند و فرار کردند. در حالیکه می گفتند بروید خدا را شکر کنید که رافت اسلامی شامل حال شما شده است ! جناب آقای روحانی این آقایان از کدام اسلام حرف می زنند که من آن را نمی شناسم؟ سال ۵۳ در جریان تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق در بغداد بودم . زمانی که نیروها یکی یکی از اسلام روی بر می گرداندند این من بودم که یک تنه جلوی یک سازمان به آن قدرتمندی ایستادم و دین خود را حفظ کردم که برای نسل بعد سرزمینم اسلام ناب به ارمغان بیاورم. حال این مامورهای بی تجربه و ناپخته جوانی که به زور به سی سال می رسند می خواهند به من درس اسلام بدهند؟! کجای اسلام گفته شده است که به خانه دیگران بدون اجازه هجوم برید و وسایل خصوصی آنها را تجسس کنید؟ این چه اسلامی است که آسایش را از روزه دار در ماه رمضان سلب می کند؟ کجای اسلام آمده است که وسایل افراد را بدون رضایت آنها و بی دلیل ضبط کنید؟ اینان چه مسلمانانی هستند که وحشیانه به یک دختر حمله می کنند، روسری از سرش می کشند و لباسش را پاره می کنند؟! خلخال پای یک زن یهود آه از نهاد امیر المومنین در می آورد ، حال این مدعیان ولایت از دست و پای کبود و زخمی دختر من شاد می شوند و با خنده از رافت اسلامی سخن می گویند؟! اینان چه مامورانی هستند در یک دولت اسلامی که به خانه زن مسلمانی یورش می برند و حتی فرصت بر سر کردن روسری و پوشیدن مانتو را به او نمی دهند؟ رئیس جمهور محترم وزراتخانه ای که وظیفه تامین امنیت جامعه را بر عهده دارد بلای جان انسان های پاک و دلسوز این سرزمین شده است. مگر شما نیامدید که با دروغ و دروغگویی مبارزه کنید؟ این چه دروغگویان و متوحشینی هستند که در آن وزارت خانه تربیت شده اند. مدام قسم خدا می خوردند که ۴۸ ساعته تمام وسایل شخصی من و دخترم را باز پس می دهند، هر چند که به این قسم های دروغ آشنایی کافی دارم اما اکنون یک هفته است که از اموال دزدیده شده ما هیچ خبری نیست. دزدانی که شبانه و در سکوت از دیوار خانه های مردم بالا می روند شرف دارند به این دزدانی که در روز روشن و با نام مامور دولت از هیچگونه هتک حرمتی ابایی ندارند. این چه وزارتخانه ای است که نمی داند به کجا و به خانه چه کسانی حمله کرده است؟ مگر ما که هستیم که اینگونه به خانه مان شبیخون می زنند؟ سوابق مبارزاتی ما قبل از انقلاب بر همگان روشن است و پس از آن نیز بیش از سه دهه است که من به مددکاری اجتماعی و همسرم به استادی دانشگاه مشغول بوده ایم. سخت است باور آنکه وزارت اطلاعات در طی این سال های طولانی هنوز سوابق و منش روشن ما را نشناخته باشد. جناب آقای روحانی من این اقدام وحشیانه و به دور از شان انسانی را تنها اقدامی در جهت آزار و سلب آسایش از نیروهای دلسوزی می دانم که برای منافع و مصالح ملی سال هاست که سکوت می کنند و از خواسته های به حقشان کوتاه می آیند. تمامی وقایع روی داده شده از ساعت ۳ بعد ازظهر در دماوند تا ۸ شب در تهران به طور کامل در دوربین فیلم برداری که به همراه ماموران بود ضبط و ثبت شده است که قابل بازرسی است. اعمال مجرمانه ای روی داده است که اگر قانون و حقی باشد ، قابل پیگیری است. من چریک پیری هستم که نه امید به زندگی دارم و نه دیگر امید به اصلاح این جامعه اما همچنان سکوت را در برابر ناحقی و ظلم را جایز نمی دانم. لذا فریاد برمی آورم و از خداوند متعال داد خواهی می کنم. و من الله توفیق – درخشنده تیموریان
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر