جنبش راه سبز - خبرنامه |
- نبودن اعتبار کافی، ساخت راهآهن اسلام آبادغرب – خسروی را متوقف کرد
- اعتصاب غذای بسمه الجبوری، زندانی عراقی در اوین
- مطهری: رسایی حرمت لباسش را نگه دارد
- اعزام سیدمصطفی تاج زاده به بیمارستان و نگرانی از بیماری قلبی وی
- قرائت گزارش مرگ ستار بهشتی، سوم دی در مجلس
- انجمن نفتی ژاپن: سال آینده نیز خرید نفت از ایران را کاهش میدهیم
- صعود مجدد قیمت دلار به ۳۱۱۵ تومان
- طومار ۲۰۰۰ کارگر و راننده شرکت واحد اتوبوسرانی؛ اعتراض به اصلاحیه قانون کار
- روایت دردناک یکی از دانش آموزانِ پیرانشهری محصور در آتش
- تحویل قریب الوقوع زیر دریایی های جدید به سپاه پاسداران
نبودن اعتبار کافی، ساخت راهآهن اسلام آبادغرب – خسروی را متوقف کرد Posted: 19 Dec 2012 05:49 AM PST جـــرس: یک عضو مجلس نهم از توقف ساخت راه آهن اسلام آبادغرب - خسروی به دلیل نبود اعتبار خبر داد.
| |
اعتصاب غذای بسمه الجبوری، زندانی عراقی در اوین Posted: 19 Dec 2012 05:47 AM PST جـــرس: بسمه الجبوری زندانی تبعه عراق که دربند زنان زندان اوین به سر می برد از هجدهم آذر ماه سال جاری دست به اعتصاب غذا زده است. او خواهان پایان بلاتکلیفی و انتقال به زندان عراق است.
به گزارش کلمه، این زندانی زن اهل عراق که به اتهام جاسوسی در زندان اوین به سر می برد خود می گوید که اتهامش ازدواج با یک دیپلمات ایرانی است و هیچ ارتباطی با جاسوسی ندارد.
| |
مطهری: رسایی حرمت لباسش را نگه دارد Posted: 19 Dec 2012 05:45 AM PST جـــرس: علی مطهری گفت: طبق شنیدهها، خانواده آقای هاشمی برای نطق در مجلس در واکنش به سخنان رسایی درخواست وقت کردهاند.
| |
اعزام سیدمصطفی تاج زاده به بیمارستان و نگرانی از بیماری قلبی وی Posted: 19 Dec 2012 05:39 AM PST جـــرس: صبح امروز چهارشنبه، سیدمصطفی تاجزاده برای ادامه درمان چشم به بیمارستان فارابی اعزام شد و همزمان نگرانی ها از بیماری قلبی وی قوت گرفته است.
| |
قرائت گزارش مرگ ستار بهشتی، سوم دی در مجلس Posted: 19 Dec 2012 04:57 AM PST جـــرس: مامور کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس برای رسیدگی به علت مرگ ستار بهشتی، از تکمیل این گزارش در سه بخش خبر داد و گفت که این گزارش در جلسه روز یکشنبه هفته آینده مجلس (۳ دی) قرائت میشود.
مهدی دواتگری در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: بعد از قرائت گزارش علت مرگ ستار بهشتی در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، مقرر گردید که این گزارش در جلسه یکشنبه هفته آینده صحن علنی قرائت شود. | |
انجمن نفتی ژاپن: سال آینده نیز خرید نفت از ایران را کاهش میدهیم Posted: 19 Dec 2012 04:48 AM PST جـــرس: رئیس «انجمن نفتی ژاپن» میگوید این کشور برای معاف ماندن از تحریمهای نفتی علیه جمهوری اسلامی، واردات نفت از ایران را در سال ۲۰۱۳ نیز همچنان کاهش خواهد داد.
| |
صعود مجدد قیمت دلار به ۳۱۱۵ تومان Posted: 19 Dec 2012 04:08 AM PST افزایش قیمت سکه و طلا جـــرس: رییس اتحادیه طلا و جواهر از افزایش قیمت طلا و سکه نسبت به روز سه شنبه خبر داد و همزمان قیمت دلار در بازار را نیز ۳۱۱۵ تومان اعلام کرد.
| |
طومار ۲۰۰۰ کارگر و راننده شرکت واحد اتوبوسرانی؛ اعتراض به اصلاحیه قانون کار Posted: 19 Dec 2012 03:57 AM PST جـــرس: در پی ارسال سومین طومار اعتراضی سی هزار کارگر به وزیر کار در اعتراض به لایحه اصلاح قانون کار و حقوق های زیر خط فقر، طیف وسیعی از رانندگان و کارکنان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه نیز با ارسال نامه ای به رئیس مجلس شورای اسلامی، خواستار توجه مجلس به "مخالفت صد در صدی جامعه کارگری" به این لایحه اصلاحی شدند.
| |
روایت دردناک یکی از دانش آموزانِ پیرانشهری محصور در آتش Posted: 19 Dec 2012 03:39 AM PST جـــرس: "گرما و دود و آتش در این چهار دیواری بشدت ما را محاصره کرده بود و همه ما در این وضعیت زندانی شده بودیم و در این حالت فقط گریه می کردیم و درخواست کمک می کردیم. چند نفر از همکلاسی هایم روی نیمکت ها رفته بودند و با دستان خود به شیشه های پنجره می کوبیدند و از بیرون طلب کمک می کردند و حتی با ضربه دست شیشه ها را می شکستند ولی چون پنجره کلاسمان نرده های زیادی داشت هیچ کس نمی توانست از لابلای نرده ها به بیرون برود." این بخشی از خاطرۀ یادگار مصطفی نژاد دانش آموز ده ساله مدرسه «انقلاب اسلامی» شین آباد پیرانشهر است، که در حادثه آتش سوزی مدرسه خود از ناحیه دست و صورت دچار سوختگی شده بود. وی در مصاحبه ای با کرد پرس، از حادثه دلخراش آتش سوزی ۱۵ اذرماه کلاس خود می گوید. در روز ۱۵ آذرماه امسال ۲۹ دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی مدرسه انقلاب اسلامی شین آباد پیرانشهر بر اثر آتش سوزی کلاس دچار سوختگی شدند که با گذشت ۱۴ روز هنوز تعدادی از این دانش آموزان در بیمارستان های ارومیه و تبریز بستری هستند. * در ابتدا از خودتان بگویید. ** بنام خدا : یادگار مصطفی نژاد هستم دانش آموز ده ساله کلاس چهارم ابتدایی مدرسه دخترانه انقلاب اسلامی شین آباد پیرانشهر. با شنیدن نام “سیران” اشک در چشمان “یادگار” حلقه زد گویی نام “سیران” یادآور تمام خاطرات تلخ و شیرین کودکانه ای بود که با او در روزهای قبل داشته است و انگار هنوز کوچ ابدی او را باور نکرده بود. * یادگار جان برای ما از روز حادثه بگوئید. ** نمیدانم از کجا و چگونه شروع کنم تا به یاد آن روز می افتم ترس و و حشت تمام وجودم را فرا می گیرد. “یادگار” با همان حالت مصومانه و کودکانه خود آهی سوزناک از ته دل می کشد و می گوید”: صبح روز چهارشنبه ۱۵ اذرماه همانند روزهای قبل خواب شیرین صبحگاهی را بقصد ورق زدن برگی دیگر از دفتر علم و اندیشه ترک گفته و به همراه دوستانم راهی مدرسه خود شدیم. من که هر روز به همراه دوست و همکلاسی خوبم “مروارید حمزه”که در نزدیکی خونه ما زندگی می کنند قرار می گذاشتیم و با همدیگر به مدرسه می رفتیم بر حسب اتفاق روز چهارشنبه او از من جلوتر رفته بود و من کمی دیرتر از خواب بیدار شده بودم پدرم گفت “یادگار جان”عجله نکن خودم با ماشین تورا می برم ، تا پدرم خودش را اماده کرد من به سر خیابان رسیده بودم سرانجام سوار ماشین پدرم شدم و بسوی مدرسه حرکت کردم. “یادگار” در این لحظه آهی از دل کشید و انگار این لحظات برایش کاملاً زنده شده اند و یا شاید با مرور این خاطرات به یاد روزهایی می افتد که شاداب و خوشحال همه با هم در کلاس درس حاضر و یا با همدیگر در زنگ های تفریح بازی و شیطنت می کردند. از یادگار خواستم حرفهایش را ادامه دهد، او ادامه داد: سرانجام به مدرسه رسیدم و همانند سایر روزها سر صدای بچه ها از بیرون شنیده می شد. زنگ اول چهارشنبه ها درس قرآن داشتیم، هنوز خانم معلم بر سرکلاس درس حاضر نشده بود ما از او یاد گرفته بودیم که همیشه منظم باشیم و به موقع بر سر کلاس درس حاضر شویم رفتم داخل کلاس و آرام بر سر نیمکت خود نشستم. * “یادگار خانم” چطور شد که بخاری آتش گرفت؟ ** چند لحظه بعد همانند روزهای قبل بخاری کلاس توسط سرایدار مدرسه روشن شد اما ایکاش هرگز روشن نمی شد در این میان خانم معلم نیز به کلاس درس آمد، ولی بعداز چند دقیقه بر اثر شدت نشت نفت از مخزن کوره، بخاری بحدی گرم شد که ترس و دلهره ما و خانم معلم را فرا گرفت در این میان خانم معلم به سراغ کپسول اطفاء حریق رفت تا در صورت بروز آتش آن را خاموش کند که در این اثنا آقا معلم کلاس سوم نیز متوجه این قضیه شد و با کمک سرایدار خواستند بخاری را از کلاس بیرون ببرند ولی چون خیلی داغ شده بود معلم کلاس سوم از “سنور” یکی از همکلاسی هایم خواستند تا به دفتر مدرسه برود و زود یک پارچه خیس شده بیاورد تا بوسیله آن بخاری را از کلاس بیرون ببرند. چون بخاری بحدی گرم شده بود که متاسفانه آتش گرفت و با آتش گرفتن آن معلم کلاس سوم و سرایدار مدرسه نیز مجبور شدند آن را با د ست بردارند ولی متاسفانه جلوی در کلاس، بخاری از دستشان رها شد و مخزن نفت آن منفجر شد. * چرا قبل از آتش گرفتن بخاری از کلاس بیرون نرفتید؟ ** آخه خانم معلم گفت بچه ها نترسید هیچی نیست الان آتش را مهار می کنیم و شلوغی نکنید. ما هم به حرف خانم معلم گوش کردیم در کلاس ماندیم. * بعداز اینکه این مخزن نفت بخاری منفجر شد چکار کردید؟ ** با دیدن آتش و شعله های آن همه جیغ زدیم و ترسیدیم می خواستیم از در کلاس فرار کنیم که متاسفانه آتش جلوی در را گرفته بود و تعدادی از همکلاسی هایم به بالای نیمکت ها رفته بودند و من و چند نفر دیگر نیز در زیر نیمکت ها مخفی شده بودیم. در این میان معلم دو سه نفر از دوستانم را هر طوری بود به بیرون برد و لی انها هم کمی دچار سوختگی شدند. * چند دقیقه در این حالت قرار داشتید و چگونه توانستد از کلاس خارج شوید؟ ** نمیدانم که چند دقیقه در این شرایط ماندگار شدیم ولی آنچه از این لحظات سخت به یاد دارم این بود که گرما و دود و آتش در این چهار دیواری بشدت ما را محاصره کرده بود و همه ما در این وضعیت زندانی شده بودیم و در این حالت فقط گریه می کردیم و درخواست کمک می کردیم. چند نفر از همکلاسی هایم روی نیمکت ها رفته بودند و با دستان خود به شیشه های پنجره می کوبیدند و از بیرون طلب کمک می کردند و حتی با ضربه دست شیشه ها را می شکستند ولی چون پنجره کلاسمان نرده های زیادی داشت هیچ کس نمی توانست از لابلای نرده ها به بیرون برود. * “یادگار خانم” آیا در این هنگامی که شما در زیر نیمکت پنهان شده بودی دست و صورت شما با چیزی برخورد کرد که دچار سوختگی شدید؟ ** دقیقاً به یاد ندارم که به چیزی دست زده باشم اما حرارت آتش بحدی زیاد بود که تمام اعضای بدنمان دچار سوختگی شده بود احساس می کردم که در داخل کوره اتش سوزی هستم. * شما از چه طریقی از کلاس بیرون رفتی؟ ** در این لحظات که معلمان و رهگذران شین آباد از حادثه باخبر شده بودند به کمک ما آمدند ولی چون بخاری آتش گرفته جلوی باز شدن در کلاس را گرفته بود نتواستند به داخل کلاس بیایند به همین خاطر بسراغ پنجره رفتند و چون دسترسی افرادیکه حیاط مدرسه بودند و میخواستند به ما کمک کنند با وجود نرده ها بسیار مشکل بود اقدام به بیرون آوردن چهار چوب آهنی پنجره نمودند که بعداً متوجه شدیم که این کار را با کمک یک دستگاه ماشین انجام داده بودند. با بیرون آرودن پنجره کلاس چند نفر فوراً به داخل کلاس آمدند و یک یک بچه را از این طریق به بیرون بردند و سپس در را باز کردند و بخاری را به بیرون بردند که با این اقدام دود و هوای داخل کلاس بیرون رفت، و من به همراه یک نفر دیگر از همکلاسی هایم بنام “مروارید حمزه” از زیر نیکمت ها بیرون آمدیم و از فرصت استفاده کرده و از درب کلاس به بیرون فرار کردیم. * “یادگار جان” از “سیران” و از رابطه خودت با او برای ما بگو.” با شنیدن نام “سیران” اشک در چشمان “یادگار” حلقه زد گویی نام “سیران” یادآور تمام خاطرات تلخ و شیرین کودکانه ای بود که با او در روزهای قبل داشته است و انگار هنوز رفتن ابدی او را باور نکرده است آهی کشید و گفت: ** “سیران” دختر شلوغ و کنجکاوی بود، در درسهایش متوسط بود او دو نیمکت از من جلوتر می نشست و بیشتر با “آمینه راک” دوست بود او بامن نیز دوست بود، ما همیشه خوراکی های خودمان را باهم تقسیم می کردیم. در این لحظه “یادگار” که انگار هنوز باورش نشده بود که دیگر او را نخواهد دید گفت: اگر به مدرسه برگردم این بار همیشه با او درس خواهم خواهند و با او بازی خواهم کرد. * “یادگار جان” ولی متاسفانه باید یادآوری کنم که “سیران” دیگر در این دنیا نیست و شما و کلاس درس و مدرسه و همکلاسی های خود را برای همیشه ترک کرد. ** راست میگویی اصلاً حواسم نبود، فکر کردم او هنوز زنده است. * از آخرین تصویری که از “سیران” در ذهنت داری برای ما بگو و چطور شد که او از همه بیشتر دچار سوختگی شد؟ ** زمانی که بخاری منفجر شد و آتش گرفت و جلوی در کلاس با آتش بسته شد “سیران ” را دیدم که لباسهایش دچار سوختگی شده بود و با هر دو دست سعی می کرد آن را خاموش کند و با همان شلوغی و کنجکاوی خود در میان دود و آتش بطرف در کلاس رفت و خواست از در کلاس به بیرون برود، من کاملاً متوجه شدم که در مسیر خود از ناحیه صورت با لوله داغ بخاری برخورد کرد و به زمین افتاد و برای مدتی در میان آتش بی حرکت شد بعداز چند لحظه دوباره بلند شد و با هر دو دستش سعی میکرد آتش را از خود دور کند تا اینکه مردم رسیدند و پنجره را بیرون درآوردند و دانش اموزان را نجات دادند بعداز این صحنه دیگر “سیران” را ندیدم. *”یادگار جان” هیچ میدانی خوشبختانه سوختگی شما در مقایسه با سایر همکلاسی هایت از همه کمتر بود دلیل این را در چه می دانید؟ ** همه می گفتند چون من جثه کوچکی دارم کمتر صدمه دیدم ولی خودم میگم خدا منو دوست داشت و همچنین زود به زیر نیمکت رفتم تا بیشتر نسوزم. ای کاش همه همکلاسی هایم به زیر نیمکت ها می رفتند. * بعد از اینکه از در کلاس بیرون رفتی چه کسی تو را به بیمارستان برد؟ ** اصلاً هیچی یادم نیست فقط میدانم با چند نفر از همکلاسی هایم با یک ماشین به بیمارستان اعزام شدیم. * “یادگار خانم” در آن لحظه که آتش تمام کلاس را فرا گرفته بود و هنوز هیچ کمکی به شما نشده بود چه احساسی داشتید؟ ** فقط گریه می کردیم و داد می زدیم اما “ساریا رسول زاده” فریاد میزد من را حلال کنید، من را حلال کنید. * اکنون که به آغوش خانواده برگشته ای چه احساسی داری آیا دلت برای کلاس و مدرسه تنگ نشده است؟ ** خدا را شکر می کنم و اینقدر خوشحالم از اینکه از محیط بیمارستان جدا شدم و به خانه برگشتم خیلی هم دلم برای مدرسه و دوستانم تنگ شده است اما بدون آنها اصلاً نمی خواهم به مدرسه برگردم آخه دوست دارم همه با هم به کلاس درس برگردیم. * حالا که به خانه برگشته ای آیا برای دوستانت نگران نیستی؟ و بیشتر برای کدام یک از همکلاسی هایت ناراحتی؟ ** دلم برای همه انها تنگ شده است اما بیشتر برای “سیران”، وقتی مادرم گفت “سیران” مرده خیلی ناراحت شدم و درد خودم را فراموش کردم وبرای او گریه کردم. * “یادگار جان” حالا که به منزل برگشته ای چه درخواستی از خدا داری، یعنی اگه بتونی با خدا درد دل کنی به او چه می گویی؟ ** میگم خدا جون یک آرزو بیشتر ندارم، فقط ما را به روزهای اول مدرسه برگردان و “سیران” را دوباره پیش ما بفرست اخه او خیلی کوچیک بود چون هنوز تازه ۱۰ ساله شده بود. * ولی این آرزو غیر ممکنه! ** پس میگم خدایا آرزو دارم که زود منو پزشک کنی تا بتونم همکلاسی هایم را درمان کنم. * آخرین حرفی که دوست داری بزنی چیه؟ ** دوستان خوبم دلم برای همه تون تنگ شده تورو خدا زود برگردید!! برادر “یادگار” که در این گفتگو ما را همراهی می کرد گفت: این سومین حادثه ناگواری است که در طول عمر ۱۰ ساله “یادگار”برای او اتفاق می افتد او گفت :”یادگار” چند سال قبل دو بار از پشت بام به زمین افتاده است و این حادثه هم سومین حادثه دوران عمر ۱۰ ساله اوست که امیدواریم دیگر با نجات از این حادثه برای او و دوستانش هیچ اتفاق تلخ و ناگواری رخ ندهد. یادگار مصطفی نژاد جزو ۲۹ دانش آموزی بود که صبح روز چهارشنبه ۱۵اذرماه سالجاری در حادثه آتش سوزی مدرسه شین آباد پیرانشهر به همراه دوستان خود دچار سوختگی شد و به مدت ۸ روز در بیمارستان امام خمینی ارومیه بستری بود و خوشبختانه چون شدت سوختگی وی نسبت به همکلاسی هایش کمتر بود به همراه “کانی شریفی” جزو اولین مصدومانی بودند که با نظر پزشک خود از بیمارستان مرخص شد تا یکبار دیگر و پس از عبور از این حادثه تلخ و ناگوار برای رسیدن به آرزوهایش بر سر میز کلاس درس بنشینند و دوباره برای آینده خود و مملکت خویش مسیر تعلیم و تربیت را بپیمایند. | |
تحویل قریب الوقوع زیر دریایی های جدید به سپاه پاسداران Posted: 19 Dec 2012 03:22 AM PST جـــرس: در آستانه مانور دریایی سپاه پاسداران در تنگه هرمز، وزیر دفاع جمهوری اسلامی از تحویل زیر دریایی ها مدرن و متفاوت با «کلاس غدیر» به سپاه خبر داد و گفت: ما ساخت زیر دریاییهای متنوعی را در دستور کار داریم که به صورت طبیعی وقتی به مرحله نهایی خود برسد، در اختیار سپاه قرار خواهد گرفت.
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر