جنبش راه سبز - خبرنامه |
- محمدرضا خاتمی: بروید قوه قضائیه و ببینید چند نفر از مدعیان مبارزه با فتنه پرونده زمینخواری دارند
- پیام تسلیت دختران موسوی و رهنورد به خاتمی
- صادق طباطبایی درگذشت
- سیدمحمد خاتمی عزادار شد
- ریاست آینده مجلس خبرگان؛ فراتر از یک نقش نمادین
- برخی امتیازهای مالی دولت احمدینژاد به دیگر کشورها
- ۱۱ میلیون ایرانی در مرز ناباروری
- مخالفت دادگاه آمریکا با برداشت ۱/۶ میلیارد دلار از داراییهای بانک مرکزی ایران
- هاشمی رفسنجانی: تمایلی به شرکت در خبرگان ندارم
- دلایل برگزاری جلسه شورای عالی اصلاحطلبان
محمدرضا خاتمی: بروید قوه قضائیه و ببینید چند نفر از مدعیان مبارزه با فتنه پرونده زمینخواری دارند Posted: 21 Feb 2015 04:01 AM PST ![]() اولین فردی که از فتنه حرف زد، مسعود رجوی بود جرس: سید محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم و دبیرکل سابق جبهه مشارکت ایران اسلامی گفت: ما در حالت دوئل نیستیم که ببینیم کدام جناح برنده می شود؟ ما یک معیار داریم؛ این که«میزان رای ملت است». قرائت های گوناگونی از امام می تواند وجود داشته باشد و ما نباید دگم باشیم و با قرائت های مختلف برخورد کنیم.
درک کلی ای که شما از امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران دارید؛ چیست؟ اگر یک جوان امروزین بخواهد مختصات جایگاه شخصیت امام خمینی را در ذهن آقای دکتر محمد رضا خاتمی درک کند؛ نخستین گزاره ها و توصیفاتی را که می تواند این جایگاه را در ذهن شما مشخص کند برای ما بیان کنید.
اگر بنده بخواهم نه به عنوان یک مقلد، نه یک طرفدار امام و نه فردی که به امام علاقه عاطفی، ایدئولوژیک و سیاسی دارد؛ بلکه از منظری بیرونی به امام نگاه کنم، در نهایت به این نکته می رسم که امام با هر تعریف و در هر مسلک و مکتبی، به عنوان یک «رهبر تاریخ ساز بسیار مهم وتأثیرگذار»مطرح است به این معنا که در عرصه های مختلفی چون عرصه ملی، سیاست جهانی، و بین المللی تأثیرگذاری ایشان کم نظیر است و هنوز هم دامنه افکار امام و دامنه فعالیتی که ایشان انجام داد در سراسر جهان طنین انداز است.به عبارتی امام را باید جزء مهمترین رهبران جهان در قرن بیستم دانست که توانست جغرافیای سیاسی جهان را دگرگون کند و پایه گذار نظمی جدید در جهان شود هر جند آنچنان که باید و شاید منتج به تمام نتیجه ای که هدف امام بود نشد.
هیچ کس، نه از زمره مخالفان و نه در گروه موافقان ایشان، منکر چنین قدرت عظیم رهبری، کاریزما، قدرت نفوذ کلام، تدبیر زیرکی و هوشیاری امام نیست. امام به عنوان یک رهبر سیاسی، انسانی برجسته و کم نظیر بودند و این موضوع در واقع اصلی است که تمامی موافقان و مخالفان ایشان بر آن تاکید می کنند.
از این منظر واقعیت این است که امام خمینی در معنای امروزی کلمه، یک استراتژیست بی نظیر بود و از آن درجه ازهوشیاری و دوراندیشی برخوردار بود که توانایی شناخت و بهره گرفتن از ظرفیت ها، فرصت ها و تهدیدها را به خوبی داشت، از فرصت ها استفاده می کرد و تهدیدها را خنثی می کرد. این موضوع حتی در مسائل ساده تر نیز نمود پیدا می کرد. با وجود اینکه امام یک تریبون و میکروفون بیشتر نداشت اما واقعا توانست با کلام و رفتار خود یک ملت را به حرکت درآورد و مردمی ترین انقلاب جهان را پیش ببرد.
اگر بخواهید استدلالی مطرح کنید که تفاوت میان این مواضع به عنوان یک واقعیت با مابه إزای خارجی با یک دلبستگی مشخص شود، به چه نکته ای می توانید اشاره کنید؟
ما باید موفقیت یک رهبر را در دستاوردهای او بررسی کنیم. امام، نخستین دستاورد خود را ظرف مدت کمی به مردم ارائه کرد. آن دستاورد این بود که یک رژیم سر تا پا مسلح مورد حمایت تمامی قدرت ها را شکست داد. این دستاورد ملموس و قابل قبولی به شمار می رود.
ممکن است در مواردی برخی افراد قضاوت هایی داشته باشند که از پای درآوردن یک رژیم شاهنشاهی را نپسندند اما در هر صورت او این کار را انجام داد و از این منظر ایشان قدرت رهبری، قدرت بسیج توده ها و قدرت نفوذ در مردم را به گونه تحسین برانگیزی به نمایش گذاشت.
دستاورد بعد تثبیت و استقرار یک نظام بود. اگر بخواهیم تاریخ انقلاب را طی سال های اول پس از پیروزی مورد بررسی قرار دهیم، این همه آشوب، مشکلات داخلی و مسائل دیگری نیز وجود داشت به این معنا که با میراثی که از رژیم گذشته برجای مانده بود، همه چیز از هم پاشیده شده بود. امام این مملکت را در برابر تجزیه داخلی، توطئه های داخلی و مسائل گروهک های مسلح، حفظ کرد و توانست در مدت کوتاهی با اتکا به آرای مردم نظامی جدید و قانونی را مستقر کند که این هم بر خلاف همه انقلابهای دیگر یود که مدتهای مدید با تکیه بر کاریزمای فردی یا گروهی هرگونه دخالت مردم در استقرار نظام جدید را بر نمی تابند و در نهایت حتی جنگ تحمیلی با آن گستردگی و حجم فاجعه ای که داشت باعث نشد این دستاورد آسیب ببیند. جنگ تحمیلی در طول 200 سال گذشته شاید تنها جنگی بوده که در آن هیچ قسمت از خاک کشورمان را از دست ندادیم. مواردی از این قبیل نشان می دهد که امام قدرت رهبری بی نظیری داشت و واقعا رهبری استثنایی بود. در برابر رهبری با چنین عظمت و موقعیت و جایگاهی باید سر تعظیم فرود آورد چه با او موافق باشیم و چه مخالف.
اما هر رهبر سیاسی علاوه بر دستاوردهای سیاسی، یا خود بنیان گذار یک اندیشه سیاسی است و یا در چارچوب یک اندیشه سیاسی عمل می کند. از امام خمینی در مقام یک اندیشه سیاسی جدید در فقه سیاسی چه توصیفی می توانید داشته باشید ؟
فکر می کنم روشن است که بنیاد اندیشه سیاسی امام در حقیقت تأسیس یک حکومت دینی بود. به طور کلی حرکت سیاسی امام از پایگاه دین اسلام بود، اما در اینجا بحث «کدام دین اسلام؟» به میان می آید.
قبل از این که بخواهید به این بحث وارد شویم ؛ توضیح دهید که؛ منطق تأسیس حکومت دینی و هدف از تأسیس آن در منطق فقه سیاسی امام خمینی از منظر شما چه بود؟ یعنی حاکمیت یافتن دین یا علما و مفسران دین به خودی خود و فی نفسه ارزش بود؟ یا آنکه امام خمینی در پرتوی حکومت اهدافی کلان تر را دنبال می کرد؟
بنده به شکل دیگری به این موضوع نگاه می کنم به این معنا که اعتقاد امام بر این نکته استوار بود که دین می تواند در دنیای مدرن امروز کارآمد باشد. در حقیقت این باور هر مسلمانی است که اسلام دین دنیا و آخرت است برخلاف عرف رایج مسیحیت که رابطه ای بین زندگی این دنیا و دنیای دیگر قایل نیست. امام به لحاظ تاکتیکی برای رسیدن به این حقیقت، اندیشه دیگری را در نظر داشت و آن این بود که اگر شما قدرت را در دست نداشته باشید، امکان تحقق حکومت دینی وجود ندارد.
هم اکنون هم، بسیاری از علمای ما که حکومت های مستقر را حکومت های ظلم، حکومت های جور و حکومت های غصبی می دانند اعلام می کنند ما در این باره وظیفه ای نداریم، بلکه فقط دعا می کنیم. ما فقط دعا می کنیم و در این راستا مردم را نصیحت می کنیم، ارشاد می کنیم و حوزه خودمان را حفظ می کنیم تا آخرالزمان برسد و منجی عصر و امام زمان (عج) ظهور کند.
نمونه دیگر این که عده ای در آن دوران می گفتند مدرسه های اسلامی می سازیم، دبیرستان یا دانشگاه اسلامی می سازیم، انجمن های دینی راه می اندازیم ومردم را هدایت می کنیم و آن ها را اصلاح کنیم تا در حقیقت بتوانیم به حکومت برسیم. به نظر من، نظر امام کاملا برعکس بود یعنی امام می گفت تا هنگامی یک قدرت ظالم سیطره دار است، هر چه شما می خواهید مدرسه بزنید هر چی می خواهید انجمن راه بیندازید، هر چی می خواهید کارهایی در سطوح پایین اجتماعی انجام بدهید، با شما حتی همراهی هم می کنند اما آنجا که مزاحم قدرت شوید نمی گذارند به جایی برسید؛ بنابراین شما اول باید هدفتان را متوجه گرفتن آن قدرت مستقر اصلی کنید تا بعد بتوانید افکار و ایده هایتان را پیش ببرید.
با این حال امام نخست با رویکردی اصلاح گرایانه نسبت به حکومت گذشته عمل می کند؟
برخورد امام با شاه تا یک زمانی اصلاح گرانه و در زمینه نصیحت است و با وی خیلی مؤدبانه صحبت می کند و او را نصیحت می کند. اما در مرحله ای که می توان آن را یک نقطه عطف در رویکرد سیاسی ایشان دانست، در15 خرداد سال 1342 امام امیدش را از اصلاح می برد به این معنا که این شاه و این نظام شاهنشاهی دیگر اصلاح پذیر نیست، بعد از این دوره راه مبارزه برای براندازی انتخاب می شود.
بنابر این به طور خلاصه می توان استراتژی و تاکتیک امام در عرصه سیاست ورزی را در دو مورد به عنوان محورهای کلی اندیشه امام خلاصه کرد ؛ نخست آنکه دین می تواند در عرصه حکومت و اداره جامعه کارآمد باشد و نکته دوم اینکه دین برای این منظور باید قدرت را در دست داشته باشد. این دو مورد درحقیقت ویژگی اصلی تفکر امام است، اما اینجا بحث های بسیاری پیش می آید مانند اینکه این دینی که می تواند حکومت کند، چه خصوصیتی دارد و آیا آنگونه که عده ای می گویند پس از استقرار نظام دینی چون یک حکومت ایدئولوژیک است دیگر همه اختیارات و امکانات باید در دست طبقه خاصی که اسلام شناس تلقی می شوندف باشد یا نه باز هم مردم نقش اصلی را دارند؟
امام تئوری ای به عنوان ولایت فقیه ارائه می دهند، اما آیا تئوری به این معناست که هنگامی که ما می گوییم حکومت دینی یعنی «حکومت فقه»؟ این جا محل مناقشه است. این جا جایی است که باید از سلوک، سیره، روش و رفتار امام موضوع را برداشت کنیم. و مهمترین استناد ما هم باید به قانون اساسی باشد که فقه را فقط یکی از وجوه صلاحیت رهبر می داند و به عبارتی همه صفاتی که باید در هر رهبری در هر نظامی باشد باید در رهبر نظام جمهوری اسلامی هم باشد به اضافه تفقه و شاید از آن مهمتر تقوی. با این تفسیری که من دارم به بهترین وجه می شود از ولایت فقیه دفاع کرد نه با این شیوه هایی که امروز در دفاع از ولایت فقیه رایج است و به جایی رسیده است که در موادی دیگر دفاع از ولایت فقیه دشوار شده است. من تفسیر و خوانش خودم را دارم که می توانم از آن دفاع کنم.
یعنی از منظر دموکراتیک؟
منظر اصلاح طلبانه ابعادی علاوه بر ابعاد دمکراتیک این موضوع را نیز در نظر می گیرد. هنگامی که یک فقیه با روش دمکراتیک در راس یک حکومت قرار می گیرد، اما حکومت دینی در منطق امام خمینی حکومت فقیهان نیست، حکومت فقه هم نیست. یکی از دلایل دیگری که که من برای این نظر دارم این است که امام مصلحت را وارد حکومت کرد.
منظورمن این است که آن چه که امام به عنوان ولایت فقیه می گوید و سپس در طول دوران 10 ساله زعامت خودشان، در برخورد با واقعیت های اجتماعی اعمال می کنند؛ آن چه که ما امروز به عنوان بحث ولایت فقیه می شنویم نیست، در حقیقت چیز دیگری است.
اگر حکومت ولایت فقیه را داریم، به معنای این نیست که یک فقیه هر چه در نظر داشت عمل کند؛ بلکه او آنچه را که برآیند یک خرد جمعی اجتماعی به شمار می رود؛ با احکام دین پیوند می دهد و گاه مصلحت را ترجیح می دهد.
در اندیشه سیاسی امام، دین به عنوان مبنا و محور مطرح است اما آنجا که احکام اولیه دین به مصلحت نباشد، موقتا حذف می شوند و البته آنگونه نیست که احکام دین به کلی کنار گذاشته شود. بلکه مادامی که تضادی میان مصلحت حکومت دینی و احکام دینی وجود دارد؛ آنها موقتا کنار گذاشته می شوند.
در حقیقت تفسیر بنده از این اصل این است که امام ولی فقیه را کسی می داند که در طرف مردم ایستاده است، به مردم نگاه می کند و آن چیزی که برای مردم رنج و زحمت و به اصطلاح حرج است را به واسطه و به دست خود دین از میان بر می دارد، او از ولایت خود استفاده می کند تا رنج و زحمت مردم را کم کند. در حالی که برخی تفاسیری که امروز می شود این است که یک نفربه تنهایی حافظ دین است و همین که اکثریت مردم کوچکترین قدمی بخواهند بردارند که به نظر او مخالف احکام اولیه فقهی باشد، جلویشان باید بایستد در حالی که تفسیر بنده این است که امام ولایت فقیه را این می داند که بیایید به اهداف بلند دین نگاه کنید و در حقیقت در پرتو دین زندگی مردم را راحت کند و حرج ها و رنج ها را از آن بزداید. هرگز نمی خواهم بگویم که اجازه لاابالی گری بدهند و نمی خواهم بگویم به سکولاریسم و حذف دین دامن زنند؛ او براساس ولایتی که دارد و براساس آن دانایی، آگاهی، تقوا و خلوصی که دارد تفسیری از دین ارائه می کند که زندگی را برای مردم راحت می کند، نه اینکه زندگی را برای آن ها سخت و پر از حرج و ضرر کند. در این نگاه من دین قفس تنگ اسارت نیست بوستان مصفای پر از عطر و رنگ است.
بنابر این در برداشت شما از اندیشه امام خمینی، ولی فقیه کسی است که بیشترین مسئولیت را در تطبیق احکام شرعی با شرایط امروزین جامعه بر عهده دارد؟
آنچه که صریح کلام خود امام است و همه هم آن را تکرار می کنند، در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان است. امام می گویند فقه جواهری، اما در این فقه جواهری امام احکام و فتواها و اوامر حکومتی دارد که همه آن طرفداران فقه جواهری صدایشان در می آید.
اگر رویکرد امام خمینی در لحاظ کردن مقتضیات زمان و مکان را در نظر بگیریم، متوجه می شویم که در عین پایبندی به مبانی فقه جواهری، اما، در زمان خود زندگی کردن، رویکردی روشنفکرانه و ملاحظه مردم را داشتن اساس تفکر امام است.
عمر رهبری ظاهری امام در جمهوری اسلامی ایران کم بود و این دوره کوتاه هم، بسیاری از مشکلات پیش آمد که اقتضای آنها کارهای اضطراری و چه بسا اشتباهی هم بود و متاسفانه در این شرایط فرصت برای امام و همراهانش فراهم نشد. روی این وجوه و جنبه های فقه امام خمینی باید کار انجام گیرد. اما به نظر بنده پس از امام اینگونه تصور کردیم که دین یعنی اگر یک روحانی در جایی بود، هر چه او گفت باید در آن حوزه همان عمل شود و این عین دین و حکومت دینی است حتی اگر این حوزه می تواند فنی، علمی، ورزشی، هنری و سیاسی باشد.
درحقیقت با قشری گری ما آن عقل و خرد جمعی را کنار گذاشتیم. باید به این پرسش پاسخ داد که در اداره حکومت چند مورد را سراغ داریم که امام خمینی، خود شخصا در اداره کشوردخالت کرده باشد؟ خیلی معدود. این روایت معروف و متواتر است که می گویند امام موافق ادامه جنگ بعداز فتح خرمشهر نبود و آتش بس را بهتر می دانست؛ فرماندهان ارتش و سپاه و سران کشور گفتند خیر درست نیست و امام نظر آنها را که خبرگان جنگ بودند پذیرفت. می گویند امام گفت اولین ناو آمریکایی که آمد را بزنیم امافرماندهان گفتند آقا نمی شود و ایشان پذیرفتند.(علی اکبر محتشمی پور به نقل از ایسنا)
همه مسئولین کشور هرهفته در دفتر اصلی امام جلسه داشتند و تصمیم می گرفتند وهم امام امور مورد مناقشه را به آن ها محول می کرد و آنچه که آن ها تصمیم می گرفتند و به امام اعلام می کردند؛ ایشان هم می پذیرفتند. با اینکه درموارد متعددی، تصمیمات مورد نظر مسئولان، خلاف نظر امام بود، اما ایشان نمی گفت من اینجا را می پسندم و اینجا را نمی پسندم.
امام با اینکه فرمانده کل قوا بودند، مسئولیت کل قوا را به رئیس جمهور واگذار می کنند و پس از اینکه رئیس جمهور می رود، این مسئولیت را به آقای هاشمی رفسنجانی واگذار کردند.
امام در سیاست خارجی به مسئولین بسیار اعتماد می کردند، البته یک سری اصول کلی داشتند و همگان این اصول را می دانستند و آنها را رعایت می کردند. هرچند طبیعتا کارگزاران نیز مقدس و عاری از خطا و اشتباه نبودند؛ اما امام به کارگزاران اعتماد و اطمینان داشتند.
به عنوان مثال، بر سر قضیه ی کشتار خونین حج امام گفت:«اگر ما از مسئله قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانى که به ما بدى کردند بگذریم، نمىتوانیم [از] مسئله حجاز بگذریم.»(صحیفه امام، ج 29، ص 369) بر اساس این حرفِ امام مدتی حج را تعطیل کردیم. اما چند ماه بعد مسئولین را احضار کردند و گفتند که نمی شود برای همیشه حج مردم را تعطیل کرد و با مسئولین آل سعودی صحبت کنید و مقدمات سفر حج را آماده کنید.
امام بر طبق اصول، در جایگاه پیامبر قرار می گرفت اما هیچ گاه نگفت که من این طور می فهمم و همه باید این گونه فکر کنند. همیشه می گفتند که شما تصمیم گیری کرده و من در آخر نظرم را خواهم گفت و من یک رای دارم! خود پیامبر هم جز در مواردی که وحی بود بنا به روایات همین گونه عمل می فرمود.
سیره و شیوه ی امام این چنین بود. به عنوان مثال، ایشان از نخست وزیری مهندس موسوی حمایت می کردند و وقتی در مجلس یک سری اتفاقات رخ داد ، امام به مجلس نامه نوشتند و گفتند: «عرض کردم آقاى مهندس موسوى را شخص متدین و متعهد، و در وضع بسیار پیچیده کشور، دولت ایشان را موفق مىدانم؛ و در حال حاضر تغییر آن را صلاح نمىدانم. ولى حق انتخاب با جناب آقاى رئیس جمهور «2» و مجلس شوراى اسلامى محترم است.»(صحیفه امام، جلد 19، ص 393)
این تعارف نبود؟ آیا واقعا در مقابل کاریزمای امام امکان مخالفت بود؟
به همان رهبر و کاریزمایی که می گویید؛ توهین هم کردند. پس از نامه امام در قضیه نخست وزیری مهندس موسوی، حدود صد نفر مخالفت می کنند و حتی صریحا می گویند امام پوزبند برای مجلس بفرستد. توهین از این بیشتر برای یک شخصیت کاریزماتیک آن هم از طرف گروهی از نمایندگان مجلس همان نظام می شود؟ توهین هم کردند اما نه کسی دستگیر شد و نه کسی برای انتخابات بعدی رد صلاحیت شد و نه از مجلس اخراج شدند.
بنابراین اصلا تعارف نبود. اگر ما نمی خواستیم یا نمی توانستیم امام را قانع کنیم در واقع مشکل از ما بود. او رهبری بود که به هر طریقی نمی خواست کار خود را پیش ببرد و تحمل صدای مخالف را داشت، و برای پیشبرد کار سعی در فریب دادن مردم نداشت و اگر کسی در مقابل او ایستادگی می کرد دستوری برای اذیت و آزارش وجود نداشت.
امام بعد از این که جبهه ملی حکم قصاص را به کلی غیر انسانی اعلام کردند؛ با این تأکید که این حکمی قرآنی است؛ جبهه ملی را مرتد اعلام کردند؛ اعضای جبهه ملی راهپیمایی کردند اما حتی یک نفر دستگیر و کشته به بهانه مخالفت با امام نشد. در حالی که امام با صراحت و سریعا حکم ارتداد دادند. مگر با مرتد باید چه کار کرد؟
گویی که ما در فقه یک نوع ارتداد و در فقه سیاسی امام خمینی یک نوع دیگری از ارتداد داریم. البته درست است که جبهه ملی با یک حکم شرعی قرآن مخالفت کردند و از منظر سیاسی مخالف آن بودند؛ اما منکر کل کتاب خدا نشدند و نگفتند که کتاب خدارا قبول نداریم. امام حکم ارتداد داد اما کسی دستگیرنشد. امام دارای یک سلوک سیاسی است که باید آن را در نظر بگیریم، آن را تبلیغ کنیم و به بررسی این نکته بپردازیم که چرا این سلوک سیاسی ناشناخته باقی مانده است.
آیا سلوک امام قابل تدوین است و با رجوع به مصداق ها می توان آن را پیدا کرد؟ شما می توانید یک نگاه سیاسی برای امام تدوین کنید؟
من مشی امام را اصلاح طلبانه می بینم و این را در ذهن خودم تدوین کرده و خط مشی خود را براین اساس استوار کرده ام.
یعنی مدون است؟
این که بگویید کتابی با نام سلوک سیاسی امام بنویسیم نه! این وجود ندارد! اما شما در کتاب ها، گفتارها، رفتارها و بیاینه ها و مواضع ما می توانید این سلوک را مشاهده کنید.
به نظر شما استفاده ابزاری از امام خمینی و امکان تحریف سخنان ایشان چه اندازه نگران کننده است؟
بدترین برخوردی که با امام می شود از جانب آمریکا و اسرائیل و منافقین نیست. بدترین برخورد را برخی از کسانی دارند که به ظاهر طرفدار امام هستند.
ما می گوییم که امام فرمودند: رای ملت! اما مشاهده می کنیم که صدا و سیما دائما این سخنان امام را که «قلمها را بشکنید» پخش میکند.
جالب این است که هم صدا و سیمای ایران و هم رادیوی امریکا این سخنان را دائما پخش کردند.
اما قضیه چی بود؟ در کردستان و ترکمنستان عده ای شورش کرده بودند و[همچون داعش امروز] سر سربازان سپاه و بچه های جهاد را می بریدند و عده ای در قلب پایتخت در روزنامه های خود از آنان حمایت می کردند. امام نیز در آن زمان گفت: ببرید این زبان ها را و بشکنید آن قلم ها را.
اما اکنون روزنامه من را که همه چیزم از امام است و در جنگ نیز بودم توقیف می کنند و این حرف امام را برای من تکرار می کنند. نکته دوم این است که امام خود را معصوم نمی دانستند. ایشان خود در آخر عمرشان به این نکته اشاره می کنند که در چند جا اشتباه کردهاند. اکنون بیست و شش سال از رحلت امام می گذرد و شرایط کشور تغییر پیدا کرده است. آیا مشی سیاسی امام می پذیرد که ما تمام سخنان و مواضع امام را در شرایط فعلی بدون هیچ گونه تغییری اتخاذ کنیم؟
امام در تاریخ سیاست جهان ماندگار هستند و آنچنان دارای عظمت و درخشش می باشند که او خود می داند وقتی می گوید در یک قضیه اشتباه کردم، چیزی از شأن و اعتبارشان کم نمی شود.
برخی امروز امام را در یک چارچوب کوچک می گنجانند و می گویند که امام همین بوده است و اجازه به بحث گذاشتن افکار و اندیشه امام را هم نمی دهند.
ما به عنوان طرفداران امام و کسانی که از ابتدای جوانی در این مسیر حرکت کرده ایم و امروز هم از ایشان حمایت می کنیم اگر نتوانیم تفکرات امام را بازخوانی کنیم فرزندان ما را از میدان به در می برند و ما نمی توانیم دیگر کاری بکنیم.
بعضی از سخنان ، شرایط و زمان خاص خودش را دارد. قران هم ناسخ و منسوخ دارد، شأن نزول دارد، تفسیر دارد که گاه حتی تفسیرهای عجیب و غریبی هم می بینیم، اما جامعه اسلامی برخورد عقلانی با همه آنها دارد و به بگیر و ببند و طرد و حذف متوسل نمی شود. حال امام که جای خود دارد اگر ما آرا و اندیشه های امام را بازخوانی نکنیم چه اتفاقی می افتد؟دیگران طوری تفسیر و برداشت می کنند و حوادث را به گونه ای برای فرزندان ما می خوانند که دیگر بچه هایمان را از دست خواهیم داد.به عنوان مثال امام بعد از قضیه کشتار حجاج بدین مضمون فرمودند که ما از آل سعود نمی گذریم.بعد از آن هم در هیچ یک از آثار امام چه مکتوب و چه منطوق نمی بینیم که امام بگوید حرفم را پس گرفتم و بروید آشتی کنید.
به نظر من هم حوادث بعد از انقلاب را می توانستیم بهتر مدیریت کنیم.این حرف را الآن می گویم! اما در آن زمان تقریبا همه برای آن موارد سوت و هورا می کشیدند و می کشیدیم و منتظر مجازات عناصر جنایتکار رژیم پهلوی بودند. مطالبات جامعه در این زمینه به مراتب فراتر از آنچه بود که عمل می شد و واقعیت این است که امام خمینی بودکه در مقابل بسیاری از رفتارهای افراطی ایستاد و آن ها را کنترل می کرد.با این که الآن من می گویم که می توانستیم بهتر مدیریت کنیم،اما واقعیت این است که عملکرد کلی آن دوران قابل دفاع است.چراکه تازه انقلاب شده بود و هر گوشه ای کودتا و ضد انقلابیون حضور داشتند و شورش های فراوانی بود.
امام ذره ای هوی و هوس نداشته است.این قصه معروف را من هم شنیده ام که فرزندان امام نقل می کنند روزی در اتاق بودند و مردم در حسینیه فریاد درود بر خمینی سر می دادند. امام بدین مضمون فرمود که اگر فردا همین جماعت شعار مرگ بر خمینی سر دهند، در من تغییری به وجود نمی آید.
من نیز این مسئله را تایید می کنم. ممکن است عده ای بگویند دلم خوش است و چون مجذوب امام هستم این سخنان را می گویم اما من واقعا آن اخلاق امام را حس کردم. امام کسی نبود که برای منافع شخصی خودش و خانواده اش و به ارث رسیدن حکومت به فرزندانش کاری بکند.
امام با همه این زمینه ها و سابقه و اخلاق نیکویش خود را معصوم و عاری از خطا نمی دانست، علاوه بر آن که ممکن است عده ای کاری کرده باشند که در نهایت به نام امام تمام شده باشد، اما آنچه به لحاظ اجرایی واقعیت داشته این است که امام تمام کارها را به مسئولان حکومتی واگذار کردند.
واقعیت این است که ما در آن زمان به اینکه اداره ی جامعه به نیرو احتیاج دارد فکر نکرده بودیم. امام توانست نیروهای سپاهی و جهادی را تربیت کند و آنان نیز مملکت را نجات دادند. اما آیا ما فکر سیستم بوروکراسی را کرده بودیم؟آیا فکر سیستم قضایی کشور را که قرار بود فقه در آن جا پیاده شود کرده بودیم؟ ما چند نفر قاضی واجد شرایط و آماده برای کار داشتیم؟
این گرفتاری انقلاب در اثر پیروزی زودهنگام را نشان می دهد. این دید نباید شکل می گرفت که اگر شما به خیابان بیایید و انقلاب کنید از فردا می توان همه کارها را اداره کرد. ما احتیاج به انسان های متخصص داشتیم. در اوایل انقلاب بحث تخصص و تعهد مطرح شد و ممکلت در اثر تفسیرهای غلط از آن بسیار ضربه خورد. این وضعیت ناشی از آن بود که آن اشخاص به دلیل آشفتگی شرایط و مسائل به این مشکلات فکر نکرده بودند.
باید این مسائل را بررسی کنیم و ساحت امام را از خطاهای دیگران پاک کرده و اگر جایی هم اشتباهی صورت گرفته نترسیم و اعتراف کنیم و مطمئن باشیم که شخصیت و شأن امام آن قدر بزرگ است که چیزی از آن کاسته نمی شود.
این بازخوانی کار کیست؟
هیچ یک از بازخوانی ها به رسمیت شناخته نمی شود مگر اینکه مردم آن را به رسمیت بشناسند.
وقتی مردم ببینند که شما صداقت دارید و واقعیت ها را بازگو می کنید حرف شما را می پذیرند. مردم امروز قرائت اصلاح طلبان را بیشتر از قرائت اصول گرایان از امام را می پسندند و این شاید به خاطر این باشد که با احوالات خودشان بیشتر سازگار است و دموکراتیک تر و آزادی خواهانه تر است.
ما در حالت دوئل نیستیم که ببینیم کدام جناح برنده می شود؟ ما یک معیار داریم؛ این که«میزان رای ملت است». قرائت های گوناگونی از امام می تواند وجود داشته باشد و ما نباید دگم باشیم و با قرائت های مختلف برخورد کنیم. موسسه باید طرفدار این مسئله باشد که انصاف و تعهد به متن داشته باشید و قرائت ها و تفسیر های گوناگون کنید. اما الان متاسفانه فضایی شکل گرفته که اگر کسی قرائتش از امام با قرائت حکومت یکسان نباشد باید کنار رود.
آقای سحر خیز اخیرا صحبت هایی داشته اند که به نوعی هم غیر دموکراتیک و غیر مستند است. ایشان گفته اند که اکثریت اصلاح طلبان علاقه ای به امام ندارند؛ در حالی که اصلاح طلبان بارها و بارها گفته اند که محور و اساس کار آنان اندیشه امام است و اگر می گوییم اصلاحات! یعنی در مقابل انحراف هایی که در نظام از اندیشه اصلی که اندیشه امام خمینی است پدید آمده است، ما دوباره اصلاح گری می کنیم و امام نیز اولین مصلح بودند. سحرخیز برای خوش آمد عده ای و مطرح کردن خودش آن حرف ها را زده است.
نمی دانم چرا ایشان، ادعایی بسیار نامناسب و شاید مورد پسند افرادی که مخالف اصلاحات هستند، ارائه کرده است. اصلاحات که تنها یک مخالف ندارد. مخالفان داخلی و مخالفان خارجی دارد. مخالفان خارجی، افرادی هستند که ادعای بسیاری دارند و احساس می کنند که اگر اصلاح طلبان درون کشور موفق شوند، این نظام جمهوری اسلامی مستقر و پایه هایش محکم تر می شود و نمی خواهند این اتفاق رخ دهد. اولین فردی که از فتنه حرف زد، مسعود رجوی بود که درباره ی فتنه بزرگ خاتمی، بعد از سال 76 صحبت کرد. چرا؟ به دلیل آن که خاتمی گفت بود به این نظام علاقه مندم و می خواهم این نظام حفظ شود و می آیم و در درون نظام اعتراضم را به مجموعه ای از روندها اعلام می کنم. بنابراین یکی از دشمنان اصلی اصلاح طلبان، دسته ای از افراد خارج از کشور هستند که با اصل نظام جمهوری اسلامی مبارزه می کنند؛ چرا؟ به دلیل اینکه معتقدند اگر اصلاح طلبان موفق شوند، عمر نظام جمهوری اسلامی طولانی تر می شود و جایی برایشان نمی ماند. عده ای نیز مخالفین داخلی اصلاحات محسوب می شوند؛ آنهایی که متحجر هستند و افرادی که بر حسب نادانی و کج اندیشی؛ واقعا نسبت به دموکراسی هیچ دید و نظر مثبتی ندارند و معتقدند که باید «حکومت اسلامی» به جای «جمهوری اسلامی» داشته باشیم. نظرشان این است که حکومت، مانند حیات خلوتی است که هر فردی را نمی توانیم به داخل آن راه دهیم. این حیات خلوت تنها برای افراد خاصی است که در آن جا راه پیدا می کنند. برداشت اصلاح طلبان که منبعث از برداشت امام است، با این دیدگاه مخالف است. امام در جایی نزدیک به این مضمون می گویند که «به نظر من عقل عامه ی مردم اگر روی هم بیاید، نسبت به عقل خواص کمتر اشتباه میکند». بنابراین آقای سحرخیز ادعای بسیار مغالطه آمیز و نابجایی را مطرح کرده است. البته اصلاح طلبان در این دعوا شرکت نمی کنند. درست است که آقای سحرخیز هزینه پرداخته و زندان رفته است، و باید اجازه داده شود که عقایدش را مطرح کند. اما این اقدام که به نام اصلاح طلبان و سخنگوی اصلاح طلبان سخنرانی کند، مخالف ایده های خودش نیز هست. از سوی خودش هر آنچه را که می خواست، می گفت. پایه، محور و اساس اقدامات اصلاح طلبان، دیدگاه ها و نظرات امام است. البته به این معنا نیست که اجتهاد نکنند و مقتضیات زمان و مکان را در نظر نگیرند. تمام این اقدامات را بر اساس سلوک و منطق و روشی امام انجام خواهند داد. به همین دلیل در هر صورت و روشی اساس و بنیان اقداماتشان، تفکرات و اندیشه های بنیادین امام است. به این دلیل که امام را پیش از آنکه انقلابی بدانیم، یک اصلاح گر و اصلاح طلب می دانیم. درست است که انقلاب اسلامی، نام انقلاب گرفت اما اگر آن را با همه ی انقلاب های دنیا، به لحاظ هزینه و خون ریزی و قتل و اعدام ... مقایسه کنید، متوجه می شوید که به قول یکی از دوستان، حداقل در عصر جدید، اولین انقلاب آرام دنیا بوده است. و چه بسا انقلاب اسلامی الهام بخش تئوریسن های جدیدی باشد که خود را مبدع انقلابهای نرم و رنگی می دانند. واقعا امام اصلاح گر بود. امام هنگامی که پیروز شد، نگفت ارتش را نابود می کنم به آن دلیل که ارتش شاهنشاهی است. او ارتش را حفظ کرد. این اقدام نشان دهنده اصلاح گری امام است. درست است که سران طاغوت و سران فساد را حذف کرد. اما سایر موارد سر جای خود باقی ماند تا بتواند فعالیت ها را پیش ببرد هرچند بوروکراسی نظام شاه هم فاسد بود. بنابراین این حرف دوست عزیز آقای سحر خیز که از قول اصلاح طلبان حرف می زنند ، حرف غلطی است و اصلاح طلبان نیز لزومی نمی بینند در این میدان که هیزم آن را مخالفان اندیشه امام در داخل فراهم می کنند وارد شوند. طرف مقابل سوء استفاده می کند و قصد دارد میدان داری کند و این را به تمامی اصلاح طلبان نسبت می دهد که خوشبختانه مردم، آگاه و هوشیار و روشن هستند و همه ی این موارد را می دانند و مشکل خاصی رخ نمی دهد.
بنابراین نظر شما این است که این گزاره مبتنی بر واقعیت نیست؟
نه تنها واقعی نیست بلکه خلاف و بر ضد واقع است. ما تمام حیات خود را در این جمهوری اسلامی تعریف کردیم. پایه و اساس جمهوری اسلامی نیز امام خمینی (ره) است. البته این مسئله را می گویم که امام خود را معصوم و قدیس نمی دید که بگوید هیچ اشتباهی و هیچ مسئله ای در حرف ها و رفتار و گفتار من نبود. کدام انسانی است که بتواند بعداز معصومین (ع) چنین ادعایی کند. من نقد امام را گناه و جرم نمی دانم با این حال واقعیت این است که آن گزاره های اصلی که از امام داریم، محور حرکت اصلاحات است. اگر امروز متاسفانه، امام در ذهن بعضی از افراد به شکل بدی جا افتاده است، به دلیل رفتارهای ناشایسته ای است که پس از امام، به نام امام انجام شده است یا حتی در زمان امام عده ای کارهایی انجام داده اند و خود را پشت سر او پنهان کرده اند. امام بیش از اینکه رهبر یک حکومت باشد، فردی بود که در درون دل مردم بود. تمام هم و غم امام این بود که مردم به سعادت برسند و هر اقدامی که انجام داد، در این مسیر بود. امام فرمدند: «به من نگویید رهبر». این به آن معنا است که خود را با مردم متفاوت نمی دانستند. می دانید که امام در مدتی که در جماران بودند از آن خانه بیرون نیامدند.مرحوم حاج احمد آقا نقل می کردند که به امام گفته بودند که حداقل شاه عبدالعظیم برویم و امام موافقت کرده بودند. بنابراین عده ای از محافظین را به منظور همراهی با ایشان آماده کردند. امام پرسیده بودند که چه خبر شده است و حاج احمد آقا پاسخ دادند که به تنهایی نمی توان رفت. نیاز به پاسدار و سرباز و محافظ هست که امام گفتند من نمی آیم. امام نمی خواست میان مردم فاصله ایجاد شود و بگویند که این رهبر است و تعداد زیادی خدمه دارد. احمد آقا گفته بودند که حداقل مینی بوسی مهیا می کنیم و پنجره هایش را با پرده می پوشانیم تا مردم شما را نبینند. امام نیز مجددا فرمودند که نمی آیم. این رفتار تکان دهنده امام است؛ امامی که تمام عشق و علاقه اش مردم است. اگر حکومت تاسیس کرد، اگر نهیبی زده، برای مردم بود. اگر دخالت جزئی در امور کرد به منظور این بود که مردم بتوانند راحت تر زندگی کنند.
اگر امروز امام بودند؛ منطق رفتار امروزشان چگونه بود؟
هر حدسی قرائت ماست و عده ای ممکن است، نپذیرند. نظر من این است که اگر امام امروز بودند، و ما بخواهیم بگوییم بر این اساس امروز در کجا باید قرار می داشتیم؛ باید بگویم که به طور کلی استثنائات و مداخلات اجباری باید روز به روز کمتر شود و محور و اساس قانون باشد. امام به طور کلی خود را ذیل قانون معرفی می کردند و در مورد استثنائاتی که فراتر از قانون انجام گرفته است؛ باید به پاسخ ایشان به نمایندگان مجلس اشاره کنم. در آن نامه نمایندگان از قانون شکنی ها و دخالتها گله می کنند و امام در پاسخ می گویند: «ان شاء اللَّه تصمیم دارم در تمام زمینهها وضع به صورتى درآید که همه طبق قانون اساسى حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا میکرد تا گرههاى کور قانونى سریعاً به نفع مردم و اسلام بازگردد. از تذکرات همه شما سپاسگزارم و به همه شما دعا مىکنم.»(صحیفه امام، ج21، ص 203)نکته ظریف در این پاسخ که تا به حال کسی به آن توجه نکرده است، این است که امام تلویحا می پذیرد روشهای غیر قانونی تا ان روز ولو به اجبار و اضطرار درست نبوده است. یعنی دارد از خود انتقاد میکند که هرچند مجبور بوده است ولی این روش نباید ادامه یابد.
به نظر من اگر در شرایط امروز، امام حضور داشت روز به روز به نقش خرد جمعی، به نقش متخصصین، به نقش کارگزاران نظام و به نقش مردم افزوده می شد. نمونه مسئله ای که در انتخابات دو دوره قبل پدید آمد؛ در زمان امام نیز رخ داد. شورای نگهبان یا وزارت کشور در یکی از انتخابات مشکلی را به وجود آورده بود. امام به آقای انصاری حکم دادند که آنجا بروند و مشکل را حل کنند.
در انتخابات تهران، آیت الله یزدی رای کافی را کسب نکرد. روزی که نتیجه انتخابات مشخص شد، امام او را به عنوان فقیه شورای نگهبان منصوب کرد. به این معنا که امام، دیدگاه کلان خود را داشت و اجازه نمی داد که نیروها ریزش پیدا کنند.
نمونه دیگر این است که هنگامی که امام مفهوم اسلام آمریکایی را مطرح کرد؛ در انتخابات آن زمان اثر گذاشت. من شنیدم که مرحوم آقای مهدوی کنی ناراحت شدند و نزد امام رفتند و ناراحتی خود را ابراز کردند و در آنجا امام دلجویی و بازسازی می کنند و به آقای مهدوی کنی امکان و قدرت می دهند تا در حقیقت این نیروها حفظ شود.
امام در این چنین مسائل، اجازه نمی دادند که در نهایت به دعوا برسد. در حقیقت نقش ولایت حل چنین مشکلاتی است. اگر نقش ولایت این باشد که از گروهی طرفداری کند، مسائل حل نمی شود. نقش ولایت این است که با اقتدار، از ابتدا کنترل کند که کارگزاران به شکل صحیح وظایفشان را انجام دهند.
برای نمونه در زمان دفاع مقدس، روزنامه رسالت علیه دولت نادرست و غیرواقعی می نوشت. امام نیز از این موضوع به شدت عصبانی بودند؛ اما امام دستور تعطیلی و توقیف این نشریه را ندادند؛تنها گفته شده است که چند روزی بر حسب مصالح از ورود این نشریه به جبهه ها برای حفظ روحیه رزمندگان جلوگیری شود.
با توجه به مجموعه بحثی که مطرح گردید برای نسل جدید پرسشی اساسی مطرح می شود و آن این است که امام به هر حال با نهضت آزادی برخوردی داشت. برخی حتی با توجه به شرایط امروز، نهضت آزادی را مصداق اصلاح طلبی در شرایط آغازین انقلاب می دانند و مخالفان آن را در ابتدای انقلاب اصول گرا تلقی می کنند.
در حاضر اگر بخواهیم قرینه سازی کنیم، خیلی کار دشوار است. این قرینه سازی غیرواقعی و گاه گول زننده است. آیا واقعا می توانیم ادعا کنیم که اصول گرایان در جای امام و اصلاح طلبان در جای آقای بازرگان نشستند؟ خیر. همان زمانی که امام در نقد نهضت آزادی سخنانی می گوید، خودش را متعهد می داند که انتخابات آزاد برگزار کند. هنگامی که دولت موقت سرنگون شد، تمام افراد نهضت آزادی در انتخابات مجلس شرکت می کنند و به مجلس می آیند. این نکته جالبی است با این که امام با تفکر سیاسی نهضت آزادی یا مهندس بازرگان هم خوانی نداشت.
ما در باره شرایط سخت و سنگلاخی ابتدای انقلاب سخن می گوییم نه شرایطی که 20 سال از انقلاب گذشته است و نظام مستقر شده و ما رو به اصلاحات آورده ایم. مهندس بازرگان معتقد بود که خودش یک ماشین فولکس هست که باید در جاده آسفالت حرکت کند، اما امام در سخت ترین شرایط پیش می رود. امام به توصیه دیگران در اوج انقلاب و در آن شرایط بهم ریخته، اداره کشور را به آقای بازرگان سپرده بود.سپس متوجه شدند که کردستان در حال سقوط است و دولت امکان تحرک ندارد که کشور را نجات دهد. بازرگان استعفا می دهد؛ اما در ادامه عزت و احترام امام به مهندس بازرگان را شاهد هستیم.
واقعیت این است که نهضت آزادی، فعالیت های تبلیغاتی ای علیه جنگ را آغاز می کند. به این معنا که در عرصه های عمومی، بحث هایی را در نقد جنگ شروع می کند که به هر حال، صورت واقعی آن با هر نیتی، علیه جنگ است. در آستانه انتخابات مجلس سوم شائبه تبدیل شدن بحث مخالفت با جنگ به نوعی استراتژی و شعار تبلیغاتی نهضت آزادی وجود داشت.
آقای محتشمی در مصاحبه ای که با ما داشتند، در مورد دلایل نوشتن این نامه به همین دلایل اشاره می کنند.
حدود دو سال بعد از فتح خرمشهر، آقای بازرگان، نامه ی تندی را خطاب به امام در نقد جنگ نوشت. در نقدهای مطرح شده هم اساساً، مسائل اصلی جنگ یعنی اقتضائات نظامی یا دیپلماتیک جنگ نقد نمی شود و تنها به مسائل ایدئولوژیک آن پرداخته می شود. آقای محتشمی می گویند نگرانی من به عنوان وزیر کشور این بود که یکی از این افراد، به مجلس برود و با صحبت علیه جنگ، به روحیه ی رزمندگان، لطمه وارد کند. من به این دلیل این نامه را نوشتم و برای تبلیغاتی که علیه جنگ به راه افتاده بود، از امام راه حل خواستم.
در عملکرد یک رهبر یا یک رییس جمهور باید سه نکته را در نظر داشت اول شرایط زمانی تصمیم او دوم میزان صحت اطلاعات و اخباری که به او می رسد و سوم نحوه عمل به فرامین و دستورات وی. البته در هر حال نمی توان مسئولیت آن رهبر یا رییس حمهور را در فرایند این تصمیمات و اجرای آن از نظر دور داشت . علاوه بر این نکات باید متذکر شوم چه بسا الان اگر امام بودند نظرشان نسبت به افراد متفاوت بود. اگر به عواملی که منجر به این تصمیم گیری امام شد پی ببریم؛ شاید بسیاری از مسائل برایمان روشن شود. حتی اگر گمان کنیم واقعا اقایان تحرکی بر ضد جنگ داشته اند مگر روزنامه رسالت همان زمان این نقش را نداشت؟ یک بام و دو هوا که نمی شود؟
نکته ی دوم اینکه می دانید که بعد از آن در زمان امام، با این افراد برخوردی نشد. دستگیر نشدند، خانه ها و جلسه هایشان مورد تهاجم قرار نگرفت.
به هر حال، برداشت من این است که حتی اگر خود امام امروز بودند؛ با این طبقه و طایفه این گونه برخورد نمی کرد. باید وضعیت آن زمان، به ویژه شرایط جنگ را لحاظ کرد. امام در اواخر عمر، دکتر پیمان را دعوت کرد و با او جلسه گذاشت. نمی دانم محور گفتگوهایشان چه بود، اما مقصودم این است که امام، دکتر پیمان را به رسمیت می شناخت. درست است که با تفکر امام زاویه داشتند، اما امام به عنوان یک نیروی سیاسی، آن ها را به رسمیت می شناخت.
باید به یک اصل اساسی اشاره کنم و آن این که امام به عنوان رهبر، برای خود در برابر قانون استثنا و اختیارات ویژه ای قائل نیست که بگوید قانون هرچه می خواهد باشد، من می گویم این اقدام را انجام دهید و آن اقدام را انجام ندهید. ممکن است رویکرد امام در شرایط جنگ، حتی توصیه به مجلس و ارگان های قانونی باشد که برای نمونه فرض کنید قانونی را وضع کنید که این افراد در شرایط آن روز جنگ و به عنوان عناصری که بر علیه جنگ تبلیغ می کنند؛ نتوانند وارد مجلس شوند که آن امر، بحثی جداگانه است. در حقیقت، کاری که امام انجام می دهد؛ بیش از هر چیز نشان دادن راه است.
نکته مهم این است که امام خود تأکید داشت که رفتارهای فراقانونی دوران جنگ استثنائاتی بوده که به دلیل جنگ رخ داده و باید بعداز جنگ هر رفتار غیرقانونی به قانون بازگردد. هر اقدامی که صورت گرفته باشد؛ این گزاره امام را که نمی توانیم نادیده بگیریم که بعداز جنگ باید به قانون بازگردیم. به ویژه آنکه سوالی که آقای محتشمی برای امام مطرح می کنند در رابطه با جنگ است.
به طور کلی و در چند عبارت کوتاه نسبت اصلاح طلبان با امام چیست؟ نسبت اصلاح طلبان را با امام در چند عبارت به طور خلاصه توضیح دهید.
همه ی صحبت های من، در دفاع از زنده بودن، زایندگی و کاربردی بودن اندیشه امام در زمان ما بود. سعی کردم سلوک امام را بگویم تا در مقابل آنچه که برخی سعی دارند به عنوان تناقض در گفتار برجسته کنند، من سلوک ثابت و مستمر امام و سمت و سوی ایشان را مشخص کنم.
زمان انتخابات مجلس سوم، ما گروهی از دانشجویان بودیم که می خواستیم برای اولین بار در انتخابات، کاندیداهایمان را از روحانیت جدا کنیم. ما سن کمی داشتیم و ملاقات با امام برایمان مقدور نبود. با احمد آقا ارتباط داشتیم و اوضاع را تفسیر می کردیم. مثلاً جامعه ی روحانیت را تحلیل می کردیم. آن زمان، هنوز مجمع روحانیون نبود. یعنی در حقیقت در یک سمت، جامعه ی روحانیت و در یک سمت، دانشجویانی بودند که می خواستند حرکت مستقلی را شروع کنند. موانعی بر سر راهمان وجود داشت. البته تحمل دوستان در جامعه روحانیت، بسیار کم بود و خیلی نگران بودیم که به ما انگ ضد روحانیت بودن بزنند. یک روز، حاج احمد آقا پیغام دادند که امام، فلان روز سخنرانی دارند و من حدود ده کارت، برای دعوت دانشجویان گذاشته ام. ما فهمیدیم که قرار است اتفاقی بیفتد. به آن سخنرانی رفتیم و امام آن جمله ی معروفشان را فرمودند: «امروز یک توطئه ی بزرگ تر از توطئه ی قبل است. تا دیروز می گفتند روحانیت نباید در سیاست دخالت کند؛ امروز می گویند فقط روحانیت باید در سیاست دخالت کند.»
می توانید بیشتر درباره ملاقاتتان با حاج احمدآقا توضیح دهید؟
ما چند نفر از نمایندگان دانشجویان بودیم که در حقیقت، می خواستیم نظر امام را در مورد دادن یک لیست جدا در انتخابات بدانیم. نگران این بودیم که نکند امام ناراحت شوند. چون زمان جنگ و شرایط خاصی بود و ما نمی دانستیم قرار است چه اتفاقی بیفتد. بنابراین با بیت و حاج احمد آقا ارتباط گرفتیم و جلساتی با ایشان داشتیم تا این مطالب را به امام منتقل کنیم و بعد، نظر امام را بدانیم. نظر امام در این دیدار گفته شد. یعنی احساس ما این بود که قرابت فکری و سیاسی ما جوانان با امام خیلی بیشتر از خیلی از سابقون انقلاب بود.
ما چالش هایی داشتیم و نگران بودیم که به روحانیت زدایی و کنار گذاشتن روحانیت از دین و اسلام منهای روحانیت متهم شویم. اینجا بود که حاج احمد آقا، پیغام دادند و ما نزد ایشان رفتیم. امام این صحبت معروف را کرد و مسیر برای ما مشخص شد. وقتی ما این دیدگاه را از امام داریم؛ به خودمان اجازه می دهیم که در عین حال که حرکتمان مستقل و روی افکار و نظرات خودمان است؛ قرابتمان را با امام حفظ کنیم و در چهارچوبی که امام تعریف می کنند، حرکت کنیم. ممکن است عده ای معتقد باشند که ما از همان زمان، با روحانیت زاویه داشته ایم، ولی ما این زاویه را بر اساس دیدگاه امام، که به رسمیت می شناختیم و تنها با بخشی از روحانیت گرفتیم. بعد از آن هم که جریان اصلاحات روی کار آمد، تمام بحث ما این بود که اندیشه های اساسی امام را عملی کنیم. یعنی اصلاح طلبان فکر می کنند که اندیشه های امام، مظلوم و غریب واقع شده است. باید تلاش کنند این اندیشه ها را دوباره زنده کنند و منطق ایشان را روی کار بیاورند. به خصوص اینکه تنها از این کانال، ممکن است که نسل جدید ما بتواند دوباره با امام رابطه برقرار کند؛ از کانال بازخوانی اصلاح طلبانه ی اندیشه های امام که در حال انجام است. در حقیقت هدف، رساندن امام به جایگاهی در نسل جدید است که نزد خود ما داشت.
آقای میردامادی رییس کمیسیون امنیت ملی و شما و آقای بهزاد نبوی نایب رئیس مجلس شورای اسلامی بودید؛ در عین حال برخی هم مدعی هستند که شما فتنه گر هستنید؟!
پارسال صحبتی کردم که به بسیاری هم برخورد. من گفتم ما دیگر گذشتهایم. البته نه به این معنا که طرف مقابل را عفو کرده ایم، بلکه به این معنا که از گذشته عبور می کنیم.
فرض کنیم که ما فتنه گر هستیم، مگر چقدر باید تاوان بدهیم شما هم عده زیادی از ما را محاکمه و مجازات کردید، بسیاری را احضار کردید، بردید زندان، تبعید کردید، ممنوع الکار و ممنوع القلم کردید. هر طور هم دلتان می خواهد فحش می دهید و جایزه هم می گیرید کسی که به حکم شما رفته زندان، محکومیتش را کشیده، در حال حاضر چه جرمی دارد؟ آقایان موسوی و کروبی هم که گفتید رأس فتنه هستند و آنها را مجازات کردید، مجازات آنها هم حصر بود. آیا ما نمیتوانیم بگوییم که ما مظلوم واقع شدهایم؟ صحبت من در ان روز این بود که ما حاضریم برای این که شما کافه را به هم نریزید حتی نگوییم مظلوم هستیم این را هم ما نمیگوییم.
اما واقعیت این است که متأسفانه فتنه برای عدهای از افراد تبدیل به دکان شدهاست و از طریق آن میتوانند در هر عرصه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هر کاری که دلشان میخواهد انجام دهند.
زمانی به ما گفتند آیا شما میخواهید در مجلس نماینده داشته باشید یا برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا معرفی کنید، گفتیم نه ما خواستار کاندید معرفی کردن نیستیم، اما میخواهیم از آقای روحانی حمایت کنیم. بعد از آن هم نمیخواهیم بگوییم ما آقای روحانی را آوردهایم؛ اما این حق را از ما نگیرید که تفسیر خودمان را نه از وقایع سال 88، بلکه از عملکرد هشت ساله آقای احمدی نژاد از سال 84 تا 92 بیان کنیم و بگوییم رأیی که مردم در سال 92 به آقای روحانی دادند به این معنی است که روش احمدی نژاد و حامیان او را نمیپسندند هرچند بخواهند رنگ عوض کنند. ما دیگر کاری به وقایع 88 نداریم و گذشتیم. مجازات ان را هم کشیده ایم و اگر فکر می کنید هنوز چند نفر مجازات نشده اند بفرمایید داوطلبانه بیاییم زندان برویم تبعید شویم و حتی اعدام شویم بلکه شما از دست این فتنه راحت شوید و اینقدر ملت را تحت فشار قرار ندهید.
اگر شما معتقدید که ما مجازات نشدهایم، بیائید ما را مجازات کنید و غائله را تمام کنید، حتی اگر لازم است چندین نفر دیگر را زندانی کنید و این مسئله را ختم کنید. این مجازات نکردن نشان میدهد که برخی خواستار ماندن استخوان لای زخم هستند، نتیجه این میشود که همه ما با وجود اینکه هیچ محکومیتی نداریم، مشمول این حکم صادرنشده و ناگفته میشویم که سخنرانی نکنیم، مصاحبه نداشتهباشیم.نه درباره انتخابات سال 88، بلکه حتی درباره اوضاع جاری مملکت نیز نتوانیم اظهار نظر کنیم. البته من هنوز نظر خودم درباره وقایع 88 را تغییر ندادهام اما میتوانم این پیشنهاد را ارائه کنم که از این مرحله عبور کنیم و به مشکلات و مسائل جاری مملکت در حوزههای فرهنگ، سیاست خارجی و اقتصاد بپردازیم. در مرحله بعد هم مسئله را به مردم واگذار کنیم، یعنی همان چیزی که امام بر آن تأکید داشتند. همه گروهها بتوانند نظر خود را درباره اوضاع مملکت بیان کنند و در نهایت مردم بتوانند هر کدام را میپسندند انتخاب کنند. بعد از آن هم بر اساس انتخاب مردم با هم همکاری کنیم و کار مملکت را پیش ببریم. اما به نظر من برخی احساس میکنند باید پاسخگوی مشکلات 8 سال دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد باشند و از طرفی تصورشان این است که اگر به ما مجال دهند ما میگوییم دیدید ما گفتیم!
پیشنهاد ما این است که یک روز را انتخاب کنیم و بگوییم از امروز به بعد به گذشتهمان نگاه نمیکنیم و با نگاهی به آینده به بررسی اوضاع مملکت بپردازیم و ببینیم که باید برای بهبود اوضاع چه کنیم.
دوستانی که فتنه فتنه میکنند، بسیار عاقل هستند و ارزیابی واقع بینانه ای از پایگاه اجتماعی خود دارند. بنابراین چارهای جز این ندارند که با غبارآلود کردن فضا، امنیتی کردن شرایط و بد جلوه دادن وضعیت کشور در فضای بینالمللی جایگاه خود را حفظ کنند. تمام محصول پروژه فتنه تاکنون همین بودهاست. بهترین کاری که از دست ما بر میآید این است که بی تفاوت باشیم. ما در فضای بسته خودمان سیر نمیکنیم و میبینیم که اتهامات تریبونهای خاص به بزرگانی مثل آقای هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی یا سید حسن خمینی در جامعه و در میان مردم تأثیری ندارد. البته اقلیتی تحت تأثیر قرار میگیرند و این اقلیت همیشه هم وجود دارند. من به دنبال این نیستم که بگویم همه ما را قبول دارند، یا همه مخالفان ما بر اساس منافع شخصی سخن میگویند نه برخی از آنها انسانهای شریفی هستند و بر اساس اعتقادشان با ما مخالفت و حتی دشمنی می کنند برخی واقعا امام را دوست دارند، ولی برداشتهای خاص خودشان را دارند که با برداشتهای ما از امام خمینی و انقلاب اسلامی جور در نمیآید. اما واقعیت این است که برای عموم مردم به خصوص نسل جوان، امروز این مهم است که ببینند آیا فرد دزدی کردهاست یا نه؟ از مقام خود سوء استفاده کرده یا نه؟ و در جایگاه قدرت چقدر برای مردم داد زده و چقدر از منافع حزب و گروه خود دفاع کردهاست؟ معیارهای قضاوت مردم چنین چیزهایی است، نه اینکه یک فرد قسم بخورد که طرفدار نظام است و بعد هم هر فسادی که دلش میخواهد بکند.
بنابراین من معتقدم ما باید حرف خودمان را بزنیم و در برابر اتهامات موضعی انفعالی و واکنشی نگیریم. من معتقدم که باید موضع فعالانه بگیریم و بگوییم حرف ما این است که فساد نباید در این مملکت وجود داشته باشد و سیاستهای شما در طول هشت سال گذشته منجر به رشد فساد شدهاست. بنابراین مردم قضاوت میکنند، اگر سخنان ما خوشایند مردم است، باز هم مبنای ما قضاوت مردم است. امروز شرایط به گونهای نیست که بتوانیم جریان افکار عمومی را یک سویه کنیم، در واقع سیل رسانهها و ابزارهای ارتباط جمعی چنین اجازهای به ما نمیدهد.
این مسئله را دردمندانه بیان میکنم که برخی از نسل جوان امروزی نه من را قبول دارد، نه دوستان اصولگرای ما را. البته ممکن است از میان بد و بدتر، بد را انتخاب کنند و از سر اجبار به ما رأی دهند. اما دفاع ناشیانه و نابخردانهای که از امام خمینی، ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی صورت گرفتهاست، باعث شده که نسل جدید بدش نیاید که ما توی سر هم بزنیم. زمانی که در مجلس بودم، دوستانی با ما دعوا داشتند که چرا با اعضای نهضت آزادی نشست و برخاست دارید؟ پاسخ ما به آنها این بود که مشی ما با اعضای نهضت آزادی یکی نیست، اما اگر یکی از اعضای نهضت آزادی را بدون محکومیتی بگیرید و زندان کنید، من از حق شهروندی او دفاع میکنم. به آنها گفتم من پسر آیت الله خاتمی و داماد امام هستم، شما من و امثال من را میشناسید و از اصل و نسب من با خبر هستید؛ اگر امثال ما را حذف کنید، کسانی روی کار میآیند که سوابقشان را نمی دانید و نمی شناسید و پشیمان میشوید، چرا که این افراد ریاکار، مجیز شما را میگویند، اما سوء استفاده میکنند و هزار مشکل برای شما ایجاد میکنند. ریا و نقاب را نهادینه نکنید.
بروید قوه قضائیه و ببینید چند نفر از مدعیان مبارزه با فتنه پرونده زمینخواری دارند. ما هم پرونده داشتیم، اما سیاسی. کسی را پیدا نمیکردید که فساد اخلاقی و اقتصادی داشتهباشد. بسیاری هم خوب یاد گرفتهاند که چگونه سر همه ما کلاه بگذارند، به راحتی از طریق ریاکاری، نفاق و دروغگویی به آلاف و الوف میرسند، وام میگیرند یا مدیر کل میشوند. نظام نیازمند افراد دلسوز اما منتقد است. اگر فرزند آیت الله خاتمی و فرزند آیت الله شهید مطهری و آیة الله بهشتی و آیة الله منتظری را حذف کنید، کسی جای او میآید که میخواهد بار خود را ببندد. مسئله اصلی ما این است نه دعوای با اصولگرایان. ما بسیاری از اصولگرایان را دوست داریم، برای مثال آقای توکلی با ما مخالف است اما برای این مخالفت به اصولی پایبند است. اما عدهای از اصولگرایان بارها رنگ عوض کردهاند و این نشان میدهد که جز منافع خودشان به چیزی پایبند نیستند و چنین افرادی نظام را از پای در میآورند.
اصلاح طلبان خصوصیتی دارند که در مورد امام هم صادق است. اینکه چشم و گوش بسته و دُگم، از چیزی حمایت نمی کنند. به نظر من، این موضوع شاید مهم ترین ویژگی آن ها باشد. این را هم از خود امام آموخته اند. سیر و سلوک امام در آن ده سال، تشویق مردم به این رفتار بود.
| ||||||||||||||||||||||||
پیام تسلیت دختران موسوی و رهنورد به خاتمی Posted: 21 Feb 2015 03:30 AM PST ![]() جرس: دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، در پیامی به سید محمد خاتمی، درگذشت سیده فاطمه خاتمی خواهر وی و دختر بزرگ مرحوم آیت الله خاتمی را از طرف خود و پدر و مادر محصورشان تسلیت گفتند.
متن این پیام بدین شرح است:
جناب آقای خاتمی،
در روزهایی که جفا به شما آشکارتر شده و به سوگ خواهرتان نیز نشستهاید، ما کوکب، زهرا و نرگس فرزندان مهندس موسوی و دکتر رهنورد از طرف خود و به نیابت از والدین محصورمان که فعلا به علت محدودیتهای حصر امکان تسلیتگویی ندارند، این مصیبت فقدان خواهر گرامی تان را به شما و خانواده محترم تسلیت گفته و برای آن مرحوم آرامش قرین رحمت و مغفرت الهی و برای شما صبر و اجر از پیشگاه خدای متعال مسألت داریم.
دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد | ||||||||||||||||||||||||
Posted: 21 Feb 2015 03:30 AM PST ![]() جرس: سید صادق طباطبایی، برادر دکتر فاطمه طباطبایی همسر سیّد احمد خمینی و خواهرزاده امام موسی صدر،امروز و در پی ابتلا به بیماری سرطان درگذشت.
به گزارش ایسنا، وی در دوران پس از انقلاب، سخنگویی دولت و معاونت وزارت کشور در دولت مهدی بازرگان را برعهده داشت.
دکتر سید صادق طباطبایی فرزند آیتالله محمد باقر سلطانی بروجردی در سال ۱۳۲۲ در شهر قم متولد شد. وی پس از گذراندن دوران دبیرستان در شهر قم و اقامت کوتاهی نزد امام موسی صدر برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد. وی در رشته شیمی با درجه تخصص در شیمی آلی در دانشگاه آخن و سپس در دانشگاه بوخوم به تحصیل در رشته بیوشیمی پرداخت و سرانجام موفق به اخذ درجه دکتری در رشته بیوشیمی، در شاخه آنزیمولوژی و ژنتیک گردید و در سن 32 سالگی استاد دانشگاه بوخوم شد.
وی همچنین در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) به عضویت جامعه پژوهش گران آلمان DFG در آمده و نتایج پژوهشهای او در مجله علمی FEBC، ارگان فدراسیون اروپایی بیوشیمیست ها منتشر میشده است.
صادق طباطبائی در کنار تحصیل و رشد و تکامل علمی، به کارهای اجتماعی و سیاسی نیز پرداختهاست. از مبارزه در سازمان کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی گرفته تا بنیان گذاری و عضویت وی در اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا، آمریکا و کانادا و چند دوره دبیر روابط بینالملل آن سازمان و نیز عضویت در کادر سر دبیری فصل نامه عقیدتی سیاسی: اسلام مکتب مبارز؛ ارگان انتشاراتی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، آمریکا و کانادا و بالاخره مبارزه علیه استبداد داخلی و استیلای خارجی همگام با سیاسیون مذهبی پیروان آیتالله خمینی، بخش هایی پر کار و پر تلاش در زندگی سیاسی وی به شمار میآید.
وی در سال ۱۳۴۴ با دختر خاله خود "فاطمه صدرعاملی" (فارغ التحصیل روانشناسی و نیز جامعه شناسی تعلیم و تربیت) ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر و پسر بنامهای غزاله (پزشک و متخصص مغز و اعصاب، متولد ۱۳۵۲) و عدنان (دانشجوی حقوق و اقتصاد سیاسی، متولد ۱۳۵۷) است.
دکتر طباطبایی همچنین کتابهایی را نگاشته و ترجمه کرده که از میان آنها میتوان به "طلوع ماهواره و افول فرهنگ "و " تکنوپولی " و " زندگی در عیش مردن در خوشی" و "زوال دوران کودکی " اشاره کرد. دکتر صادق طباطبایی مجموعه خاطرات سیاسی اجتماعی خود را در پنج جلد تدوین کردهاست که سه جلد آن تا کنون توسط نشر عروج منتشر شدهاست. جرس درگذشت صادق طباطبایی را به خانواده محترم ایشان تسلیت می گوید و برای آن مرحوم امید رحمت و مغفرت دارد.
| ||||||||||||||||||||||||
Posted: 21 Feb 2015 03:30 AM PST ![]() درگذشت سیده فاطمه خاتمی جرس: سیده فاطمه خاتمی، فرزند ارشد آیت الله سید روح الله خاتمی، و خواهر حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی، رییس بنیاد باران و رییس پیشین جمهوری اسلامی ایران صبح امروز دار فانی را وداع گفت.
به گزارش روابط عمومی دفتر سیدمحمد خاتمی، بانو سیده فاطمه خاتمی، مادر شهید و دختر آیت الله سید روح الله خاتمی صبح روز شنبه 2 اسفند 93 در پی بیماری، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
زمان و مکان مراسم بزرگداشت بانو سیده فاطمه خاتمی اعلام شد
مراسم تشییع و خاکسپاری بانو سیده فاطمه خاتمی، دختر آیت الله خاتمی نماینده اسبق امام در یزد و خواهر سیدمحمد خاتمی، یکشنبه سوم اسفند ماه، ساعت 15 از مسجد کوشک نو به سمت گلزار شهدای اردکان برگزار خواهد شد.
جرس درگذشت این بانوی فاضله و مادر شهید را به خاندان معزز خاتمی و خلیلی اردکانی تسلیت می گوید و برای آن بزرگوار رحمت و مغفرت و برای خانواده ایشان طلب صبر و اجر می کند.
| ||||||||||||||||||||||||
ریاست آینده مجلس خبرگان؛ فراتر از یک نقش نمادین Posted: 21 Feb 2015 01:54 AM PST ![]() مهدی تاجیک جرس: مجلس خبرگان قانون اساسی یک نهاد تشریفاتی در ساخت سیاسی جمهوری اسلامی به حساب میاید اما همین تشریفات هم اهمیت خود را دارد. مهم است که ردای ریاست بر شانههای چه کسی قرار میگیرد وکرسیها در این مجلس متشکل از ۸۶ پیرمرد به چه شکلی تقسیم میشود. اهمیت خبرگان در سالهای آینده به مراتب بیشتر هم خواهد بود چرا که ممکن است وظیفه تعیین تکلیف درباره آینده رهبری جمهوری اسلامی به عهده آنها قرار گیرد.
از بغض هاشمی رفسنجانی زمانی که محمدرضا مهدوی کنی بعد از مدتها زندگی در شرایط کما سرانجام ۲۹ مهر ماه گذشته از دنیا رفت نام محمود هاشمی شاهرودی به عنوان رییس احتمالی آینده خبرگان مطرح شد. او معتمد آقای خامنهای است و در ماههای گذشته سرپرستی این مجلس را به عهده داشته و اکنون هم بخت اصلی برای انتخاب به عنوان رییس خبرگان است. شاهرودی از سوی چهرههایی در این مجلس مورد حمایت قرار دارد که در واقع مخالفان علی اکبر هاشمی رفسنجانی محسوب میشوند. در این مجلس یک توافق نانوشته برای ممانعت از ریاست هاشمی رفسنجانی شکل گرفته و الا هاشمی شاهرودی آنقدرها هم چهره محبوب و قابل اطمینانی برای طیف سنتیتر خبرگان نیست. برای آنها گزینههایی چون محمد یزدی و احمد جنتی جذابیت بیشتری دارد ولی این گزینهها شانس بالایی برای رای آوری ندارند.
عمر دوره کنونی ریاست بر مجلس خبرگان تنها یک سال خواهد بود و اسفندماه سال ۱۳۹۴ قرار است که انتخابات بعدی این مجلس برگزار شود. شاید از این جهت به نظر برسد که ریاست یکساله بر این مجلس تشریفاتی آن قدرها هم مهم نخواهد بود. نظری که احمدعلم الهدی امام جمعه مشهد هم به تازگی آن را ابراز کرده و گفته ریاست این مجلس « مساله چندان مهمی نیست و وظایف رییس مجلس خبرگان محدود است.» دیدگاه او با سابقه فعالیت خبرگان انطباق دارد. مجلسی که مجموع فعالیتاش در سال برگزاری نشستهای فصلی و صدور بیانیههایی است که همگی در تایید و حمایت از آقای خامنهای رهبر جمهوری اسلامی قرار دارد. مجلسی که وظیفه نظارت بر رهبری را به کلی از دستور کار خود خارج کرده و نمایندگان آن خود را مقید به طرفداری و تایید رهبر میدانند. محمدعلی موحدی کرمانی که خود اکنون از اعضای خبرگان است در خطبههای نماز جمعه اخیر تهران به صراحت گفت که مردم باید « در انتخابات خبرگان رهبری کسانی را انتخاب کنند که صد درصد وجودشان پر از اطاعت از ولی امر مسلمین باشد و در هر مقطعی موفق شوند وظیفه خود را انجام دهند.» آنها از همین جهت با هاشمی رفسنجانی مشکل دارند چرا که او را دارای اختلافهای فکری با آقای خامنهای میدانند و به نظرشان قلب وی از اطاعت نسبت به ولی فقیه پر نشده است.
هاشمی رفسنجانی هنوز دستهای خود را رو نکرده است. موضعگیریهای کنونی وی درباره خبرگان مبهم و دو پهلوست. سیاستی که او در انجام آن تبحر کافی دارد. هاشمی در دیدار اخیر خود با گروهی از دانشجویان در پاسخ به سوالهای آنها پیرامون نقشآفرینیاش برای مجلس خبرگان آینده گفت: « شما مطمئن باشید که کسی که انقلاب را دیده، چیزی جز انقلاب ندارد، من حتما پای آن میایستم و هرجا ضروری باشد حضور پیدا میکنم.» با این حال در مصاحبه تازهاش با خبرگزاری مهر گفته که تمایلی به شرکت در انتخابات خبرگان ندارد و تمایل واقعیاش این است که به یادداشتهای فراوانی بپردازد که باید که باید تنظیم و کتاب شوند. اهمیت حضور او در جایگاه ریاست خبرگان بیش از همه به نقش او در تعیین آینده رهبری جمهوری اسلامی برمیگردد. موضوعی که اکنون شبیه یک معادله چند مجهولی است و تقریبا هیچ پیشبینی دقیقی نمیتوان از آن داشت. تنها قسمت معلوم و مشخص این معادله مربوط به سن آقای خامنهای است. او اکنون ۷۵ ساله است و خبرگان آینده احتمالا همان مجلسی خواهد بود که باید برای جانشین وی تصمیم بگیرد. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه اخیر خود با روزنامه جمهوری اسلامی به صورت شفاف این موضوع را مطرح کرده و گفته « اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتما میتوانند شورایی کنند. چون قانون شوراشدن هم باز است.» او در توضیح بیشتری پیرامون پیشنهاد رهبری شورایی گفته: « شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند. البته این کار تا حدودی به مردم هم بر میگردد، چون اگر مردم نمایندگان خود را درست انتخاب کنند، میتوان امیدوار بود. اتفاق بد در مجلس و هر جای دیگر که مردم بد انتخاب کنند، میافتد.» هنوز هیچ درک درستی از مختصات این شورا و شیوه عملکرد آن وجود ندارد. چنین تجربهای در گذشته وجود نداشته و تصور وجود وفاق و اتفاق نظر میان یک شورای متشکل از فقیهان بسیار دشوار است. با این حال به نظر میرسد که چنانچه هاشمی رفسنجانی موفق به نشستن بر کرسی ریاست خبرگان شود این ایده در معرض بحثهای جدیتر قرار خواهد گرفت. ترکیب خبرگان آینده٬ تمایلهای سیاسی هیات رییسه و اوضاع سلامت آقای خامنهای در سالهای پیش رو رابطهای مستقیم با یکدیگر دارند و برآیند آن میتواند تعیین تکلیف برای آینده رهبری جمهوری اسلامی باشد هر چند که مجهولهای این معادله به مراتب بیش از اینهاست. | ||||||||||||||||||||||||
برخی امتیازهای مالی دولت احمدینژاد به دیگر کشورها Posted: 21 Feb 2015 12:27 AM PST جرس: کمکهای ۳۳۰ میلیون دلاری به پاکستان، هفت میلیون دلاری به سنت وینسنت، ۳۵۰ میلیون دلاری به نیکاراگوئه و همچنین کمکهایی به عراق و بولیوی تنها چند مورد از امتیازهای مالی دولت سابق به کشورهای دیگر است.
اقتصادنیوز در اینباره نوشت: 14 شهریور 1391، آن زمان که اجلاس سران جنبش عدم تعهد در ایران برگزار شده بود، وزیر امور خارجه جمهوری بروندی به ساختمان سازمان آموزشهای فنی و حرفهای رفت و با رئیس این سازمان دیدار و گفتوگو کرد. حاصل آن دیدار هشت ماه بعد مشخص شد. زمانی که ششم اردیبهشت ماه سال 1392 کوروش پرند از ساخت مراکز آموزش مهارتی در کشور بروندی توسط ایران خبر داد و از بودجه کمکهای توسعهای ایران سخن گفت.
وی گفته بود: به محض دریافت این کمکها، کار راهاندازی و تجهیز مراکز آموزشی را آغاز خواهیم کرد؛ سخنانی که با تغییر دولت دیگر روی واقعیت به خود ندید، اما پیش از آن، از این جنس وعدهها عملی شده بودند.
مثلاً پنج سال پیش در کنفرانس بینالمللی پاکستان که در ژاپن برگزار شد، ایران تعهد داد به کشور پاکستان 330 میلیون دلار کمک کند. این اتفاق در مورد کشورهایی مانند سریلانکا، سنت وینسنت، نیکاراگوئه و چند کشور دیگر رخ داد. پولهایی که برخی از آنها با عنوان بودجه کمکهای توسعهای هزینه شد و برخی دیگر نیز مشخص نیست تحت چه عنوان پرداخته شده است.
در سالهای فعالیت دولتهای نهم و دهم اختصاص 330 میلیون دلار برای پاکستان، اختصاص بودجهای برای ساخت یک بیمارستان تخصصی در عراق، اختصاص وام 1.5 میلیارد دلاری با مدت 10 سال بازپرداخت برای سریلانکا، اختصاص بودجهای برای ساخت دو درمانگاه عمومی در بولیوی، کمک هفت میلیون دلاری برای ساخت یک فرودگاه در سنت وینسنت، کمک 350 میلیون دلاری برای ساخت یک بندر نیکاراگوئه و موارد اینچنینی در رسانههای ایرانی انعکاس یافت. موضوعی که گاه انتقادهایی را هم در پی داشت اما حتی در زمان بیان این انتقادات هم کمتر کسی در مورد اهداف این سیاست سخن گفت. با این حال از این دست موارد در دولت روحانی تاکنون در رسانهها اعلام نشده اما باید دید این دولت تا پایان کار خود چه مسیری را انتخاب میکند؟
| ||||||||||||||||||||||||
۱۱ میلیون ایرانی در مرز ناباروری Posted: 21 Feb 2015 12:27 AM PST ![]() جرس: در حالی که مقامهای بلندپایه کشور نسبت به خطرات کاهش جمعیت هشدار می دهند و دولت از برنامههای خود برای افزایش نرخ زاد و ولد در کشور سخن می گوید، یک مقام وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی امروز هشدار داد که ۱۱ میلیون ایرانی که در سن ازدواج هستند و هنوز ازدواج نکرده اند، ممکن است هرگز نتوانند فرزندی به دنیا بیاورند. وی وقوع ۲۵۰ هزار مورد سقط جنین در سال، اعتیاد و طلاق را از دیگر موانع سیاست افزایش جمعیت بیان کرد.
وی ضمن اشاره به مطالعات گسترده انجام شده جهت احصای چالشها و مشکلات جمعیتی و نرخ باروری از بعد سلامت افزود: طبق سیاستهای جدید جمعیتی نرخ باروری در کشور باید به حد جایگزینی یعنی ۲.۱ برسد؛ این درحالیست که این رقم اکنون ۱.۸ است، البته این رقم در استانهای مختلف، متفاوت است.
وی با اشاره به مولفههای تاثیرگذار در نرخ باروری نظیر اشتغال، مسکن، اقتصاد و غیره افزود: "سلامت" نیز یکی دیگر از مولفههای مهم تاثیرگذار در باروری است. وزارت بهداشت، مشکلات و چالشهای جمعیتی و باروری را از بعد سلامت مورد بررسی دقیق قرار داده و بر اساس آن در حال اجرای برنامههای گستردهای در سراسر کشور است.
مطلق با اشاره به سیاستهای کنترل جمعیتی که پیش از این از سوی مربیان بهداشت در کشور پیگیری می شد، ادامه داد: با توجه به سیاستهای جدید جمعیتی، روند کنترل جمعیت باید تغییر می کرد؛ در همین راستا ارایه آموزشهای جدید به مربیان بهداشت در تمام استانها در جریان است و با دقت پیگیری می شود. از طرفی افزایش سن ازدواج یکی از چالشهای پیش روی مباحث جمعیتی است. در این زمینه نیز ارایه آموزشهای قبل از ازدواج به جمعیت هدف، در دستور کار تمام دانشگاههای کشور قرار گرفته است و به این ترتیب روی مبحث «ازدواج سالم» و «سلامت و ازدواج» کار می کنیم.
وی به ۱۱ میلیون ایرانی که در سن ازدواج هستند و هنوز ازدواج نکرده اند، اشاره کرد و گفت: خطر از دست رفتن سن باروری در این افراد وجود دارد، بنابراین لازم است آموزشهای لازم در جهت چگونگی صحبت با این جمعیت ۱۱ میلیونی ارایه شود تا با ازدواج صحیح و سالم سن باروری در آنها از دست نرود.
مطلق، سن مناسب فرزندآوری در زوجین را مورد اشاره قرار داد و افزود: فاصله گذاریهای طولانی مدت جهت فرزندآوری پس از ازدواج نیز یکی از مشکلات و چالشهای جمعیتی است؛ به طوری که زوجین از زمان ازدواج تا تولد فرزند اول معمولا حدود ۳.۵ سال فاصله می گذارند که موضوع به لحاظ سلامت باروری ممکن است با مشکلاتی همراه باشد و ضرر دارد. همچنین بین فرزند اول تا فرزند دوم و همچنین فرزند دوم تا فرزند سوم معمولا پنج سال فاصله می گذارند. توصیه ما آن است که این رقم به زیر پنج سال کاهش یابد و آموزشهای لازم را نیز در این زمینه در حال اجرا داریم.
وقوع سالانه ۲۵۰ هزار مورد سقط جنین در ایران
وی «سقط جنین» را یکی دیگر از مشکلات و چالشهای جمعیتی از بعد سلامتی خواند و گفت: مطالعه دانشگاه علوم پزشکی کرمان در سال ۹۱ حاکی از آن است که احتمال وقوع سالانه ۱۸۰ تا ۲۵۰ هزار سقط به دلایل مختلف در کشور وجود دارد. در صورتی که میانگین این رقم گرفته شود می توان گفت که سالانه حدود ۲۲۰ هزار سقط رخ می دهد. بر اساس این مطالعه از خانواده هایی که اقدام به سقط کرده بودند، علت را جویا شدند که ۱۲۰ هزار نفر از آنها مشکلات پزشکی و ۱۲۰ هزار نفر دیگر مشکلات اقتصادی، اشتغال زن و علتهای این چنینی را عنوان کرده اند.
مطلق در این باره تاکید کرد: بر اساس پاسخی که خانوادههای مورد مطالعه به سوالات داده اند، ۷۰۰۰ مورد از این ۲۲۰ هزار مورد سقط، مسیر قانونی و پزشکی را طی کرده اند؛ البته این موضوع به معنای آن نیست که مابقی موارد سقط به دلایل نامشروع و غیرقانونی بوده است.
وی افزود: از آنجا که سقط می تواند با عوارضی نظیر چسبندگی، عفونت، افسردگی اجتماعی، اضطراب و مشکلات هورمونی و ... همراه باشد و چالشی برای مباحث جمعیتی باشد، در این زمینه نیز ارایه آموزشهای لازم در حال انجام است تا رقم سقطها و به دنبال آن عوارض ناشی از سقط، کاهش یابد. وزارت بهداشت در ارایه مجموعه این آموزشها و انجام اقدامات لازم در جهت رفع چالشهای جمعیتی از بعد سلامت، مصمم است.
مدیرکل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت، بحث اعتیاد بویژه در جوانان و همچنین مبحث طلاق را از دیگر چالشهای جمعیتی خواند و گفت: لازم است آموزشهای پس از ازدواج به منظور کاهش آمار طلاق جدی گرفته شود.
وی گفت: در بررسی هایی که در سراسر کشور انجام دادیم، چالشهای فرزندآوری را از بعد سلامت استخراج کردیم و بر اساس نتایج به دست آمده، آموزشهای لازم در حال انجام است تا به این ترتیب نرخ باروری را از ۱.۸ به ۲.۱ برسانیم.
| ||||||||||||||||||||||||
مخالفت دادگاه آمریکا با برداشت ۱/۶ میلیارد دلار از داراییهای بانک مرکزی ایران Posted: 20 Feb 2015 11:43 PM PST ![]() جرس: درخواست بستگان قربانیان بمبگذاری سال ۱۹۸۳ پایگاه تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت برای مصادره یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار از داراییهای بانک مرکزی ایران به بهانه پرداخت غرامت به خانوادههای این قربانیان، با مخالفت قاضی آمریکایی این پرونده روبهرو شد.
به گزارش ایلنا به نقل از رویترز، «کاترین فورست» قاضی دادگاه حوزه نیویورک با برداشت یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار از اموال بانک مرکزی ایران که درحسابی توسط «دویچ بورسای جی» در لوگزامبورگ نگهداری میشود، مخالفت کرد.
قاضی فورست تاکید کرد که این مساله خارج از حوزه اختیارات وی است.
در این پرونده که در جریان آن ایران، طی ادعایی متهم به کمک به طراحی حمله سال ۱۹۸۳ میلادی شده بود، یکی از چند پروندهای است که در ارتباط با آن حمله علیه ایران تشکیل شده است.
| ||||||||||||||||||||||||
هاشمی رفسنجانی: تمایلی به شرکت در خبرگان ندارم Posted: 20 Feb 2015 11:43 PM PST ![]() جرس: کمتر سیاستمداری در دنیا را می توان پیدا کرد که گردش و جابجایی موافقان و مخالفانش به اندازه اکبر هاشمی رفسنجانی باشد. رییسِ امروزِ مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس جمهور دوران سازندگی اگر چه خود را متعلق به انقلاب، نهضت امام و پیرو رهبری می داند اما بارها مورد تمجید و یا انتقاد جریانهای سیاسی قرار گرفته است.
به گزارش مهر، منتقدان سرسخت آیت الله که در نیمه دوم دهه ۷۰ لقب هایی چون عالیجناب خاکستری به او دادند و سدی در برابر اصلاحات قلمدادش کردند، اکنون او و جریانش را ناجی خود می دانند و در مقابل، اصولگرایانی که تمام قد در سالهای اول انقلاب تا انتخابات مجلس ششم از او دفاع کردند و با رای آنها به عنوان یکی از آخرین سهمیه های تهرانی ها به مجلس راه یافت و سپس انصراف داد، اکنون شدیدترین انتقادها را به او و مواضعش به ویژه در جریان اعتراضات ۸۸ دارند.
سیاستمدار ۸۰ ساله اما به نگاه پدرانه و جذب حداکثری تاکید می کند و خود را ورای جریان های سیاسی که یک جریان می داند و می گوید: «شما باید مرا خیلی خوب شناخته باشید! در داخل انقلاب، هیچ وقت از یک جریان در مقابل جریانات دیگر حمایت نمیکردم، چون همه را از احزاب داخل نظام میدانستم و با همه در مسایل مختلف همکاری داشتم.»
گفتگوی خبرگزاری مهر و روزنامه تهران تایمز با وی در محل کارش در ساختمان قدس یا همان کاخ مرمر انجام شد. یک ساعت پرسش و پاسخ از مسائل داخلی و بین المللی. از انقلاب و حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن گرفته تا انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری. از رابطه اش با حسن روحانی تا ارتباط کاری و عاطفی با رهبر و از مذاکرات هسته ای و «توافق خوب» تا عربستان،عراق، بازار نفت و سیاست خارجی. دست آخر هم یک سوال حاشیه ای و کلیدی که او بین خانواده و انقلاب، کدام را انتخاب می کند.
در بخش اول این گفتگو به مسائل داخلی پرداخته شده که از نظرتان می گذرد؛
هرساله در آستانه دهه فجر، تحلیلهایی از سوی رسانه های بیگانه میشود که مردم تحت فشار هستند، گرفتاری دارند، از نظام فاصله گرفتند و امسال مثلاً کمتر میآیند. ولی حضور مردم در این ۳۶ سال مستمر و هر سال پرشورتر بوده و نسلهای جدید هم به راهپیمایی میآیند. سوال ما به طور مشخص این است که رمز این استمرار و حضور چیست و پیامش برای طرفهای فرا مرزی ما چه میتواند باشد؟
بسم الله الرحمن الرحیم، به گواهی اخبار خبرنگاران داخلی و خارجی، حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن پرشور و معنادار است و امسال خود من هم لحظاتی که در مسیر خیابان آزادی همراه مردم شدم، دیدم که جمعیت، خیلی انبوه و دیدنی است. مسؤولین صداوسیما گفتند که یک برابر و نیم سال قبل است. اینگونه احساس میکنم که اکثریت قاطع مردم ذاتاً از اینکه در ایران انقلاب اسلامی شده، راضی هستند. چون مردم مسلمان هستند و دلشان با اسلام است، به خصوص شیعیان که جایی نداشتند و الان مرکزی پیدا شده است.
مردم به اصل انقلاب دلبند هستند. نگرانیهایی پیش میآید که مبادا به خاطر شرایط و وجود بعضی از مشکلات و بعضی مواضع و مشکلات سیاسی و اقتصادی، مردم دلزده شوند و دیگر در راهپیماییها نیایند. البته میدانم کسانی دلزده هستند و نمیآیند؛ ما که نمیگوییم همه مردم آمدند! به نظر میرسد این نشان میدهد که مردم به اصل انقلاب با وجود بعضی اشکالاتش، علاقهمندند و دلشان میخواهد اشکالات برطرف شود و انقلاب بماند. تشخیص هم دادند که یکپارچگی ملی را به رخ خارجیها کشیدن، یک اعتبار بزرگ است.
در دنیایی که به دموکراسی خیلی پایبند هستند، جمعیت، رأی و حضور مردم، مهم و یک اصل است. وقتی میبینند مردم ایران در هر شرایطی و در سرما، گرما، باران و آفتاب اینگونه میآیند و هر سال هم این حضور تکرار میشود، طبعاً اثر مثبت دارد. یعنی احساس پایبندی مردم، آنها را به این نتیجه میرساند که نمیتوان با این انقلاب حالت خصومتهای تند گرفت.
نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا میگفت که یکی از هنرهای کشورهای در حال توسعه این است که به راحتی مردم را به خیابان میکشانند. ولی در مورد جمهوری اسلامی این قضیه متفاوت است. بحث کشاندن نیست و مردم خودشان با میل و رغبت میآیند...
برای چنین برنامههایی که ملی است، خیلی از مردم خودشان میآیند. البته برای چنین حضور انبوهی باید برنامهریزی کرد. در غرب و یا خود آمریکا اگر روزی برای حضور مردم در خیابانها باشد، برنامهریزی نمیکنند؟ در ایران هم بخشهایی هستند که مردم را به گونهای جمع میکنند. به نظرم تردیدی نیست که مردم ایران خودشان میآیند و هیچکس نمیتواند بگوید که مردم مثلاً با انگیزههای مادّی میآیند.
در آغاز سی و هفتمین سال انقلاب اسلامی هستیم. از روحانیت به عنوان ستون اصلی انقلاب یاد شده است، شما آینده روحانیت را در بحث انقلاب اسلامی و همچنین حفظ انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم اگر وضع کشور خوب اداره شود، روحانیت هم کاملاً همراه میشود که ذاتاً همراه است. اما وقتی اوضاع کشور با گرانیها، دعواها، مجادلات سیاسی و فسادهایی که شکل گرفته، بد شود، خیلیها از روحانیت زده میشوند و بیتفاوتیهایی در آنها پیدا میشود. واقعاً روحانیت یک قدرت جدی و مادر در کشور است. روحانیت در دوران پهلوی سرکوب شده بود اما قلب مردم با روحانیت بود که وقتی دوران پهلوی اول گذشت، کم کم خودش را نشان داد و تبدیل به این قدرت بزرگ شد. حوزهها و حدود هفتاد، هشتاد هزار مسجد و همین مقدار حسینیه و هر روز یک مراسم برای تولد و شهادت ائمه(ع)، محرم و صفر و ماه رمضان و فاطمیه، برنامههای دینیِ روحانیت است که به عنوان یک قدرت به هم پیوسته در سراسر کشور جریان دارد. البته هر مقدار که مشکلات در کشور باشد، مردم با روحانیت مشکل پیدا میکنند. چون روحانیت را عامل این انقلاب میدانند. لذا با حل کردن مشکلات کشور، عزت روحانیت بیشتر میشود و آینده بهتری هم میتواند پیدا کند.
در انتخابات ۹۲ اتفاقاتي در كشور افتاد و دولت آقاي روحاني روي كارآمد كه هم تحليلگران داخلي و هم خود مردم اعتقاد دارند كه این دولت با مواضع جنابعالی همسو است و بخش عظيمي از افرادي كه الان مسئوليتهاي اجرايي دارند، قبلاً در دولت شما بودند. ارزيابي تان از اين دولت چيست؟ نقاط مثبت و منفي دولت تدبير و اميد را چه می دانید؟ دكتر روحاني را به طور کامل قبول دارم. ما با ايشان از مجلس همكاري داشتيم و در جنگ خيلي همكاري داشتيم و بعد هم در مركز تحقيقات بوده اند. زماني كه من رياست جمهوري بودم، ايشان رئيس شوراي عالي امنيت ملی کشور بود. ما با ايشان از لحاظ تفكر خيلي نزديك هستيم و هيچ شبههاي در صلاحيتشان براي من نيست. كابينهاش را هم با توجه به شرايط فعلي كشور، نسبتاً خوب انتخاب کرد، بالاخره مجلس هم در كابينه حق دارد و بايد رأي بدهد و مسئوليت دارد. با توجه به شرايط، كابينه قابل قبولی است. همكاران ديگري را كه در مراحل پايينتر دارند خيلي نميشناسم. از استاندارها، فرماندارها و بخشدارها بعضيها شكايت دارند و ميگويند كه همه خوب انتخاب نشدهاند. البته انصافاً نباید همه نیروها را يكباره بيرون ريخت و اين از كارهايي بود كه هميشه با آن مخالف بوديم. بالاخره همه مردم كه با هم بد نيستند، تفاوتهايي دارند که باید همدیگر را تحمل کنند. به نظرم آقاي روحاني كارش را خوب شروع كرده. موضوعات مورد توجه هم خوب انتخاب شده است. مهمترين آنها مسائل خارجي است. ما بايد مسائل خارجيمان را حل كنيم. رهبری هم مخالفتي با اين مساله ندارند، بلكه تشويق هم ميكنند. بالاخره ما ميخواهيم با دنيا تعامل كنيم. ايران كشوري با منابع عظيم است كه ظرفيت تعامل با همه دنيا را دارد. الان هم نيروي انساني ما خيلي زياد و قوي است و هم در منابع طبيعي، به خصوص نفت و گاز غنی هستیم كه اگر در دنيا اول نباشيم، دوميم. جغرافياي ما كم نظير است. ما در نقطهاي هستيم كه بهترين راه خطوط هوايي از غرب به شرق و از شمال به جنوب جهان را در اختیار داریم. خطوط لوله گاز و نفت كه الان حرف اول را ميزند، بهترين راهشان ايران است. فيبر نوري كه ميخواستند از شانگهاي تا برلين بكشند، نقطه مهمش ايران بود كه البته كوتاهيهایی شد و در بعضي جاها عوض و چيز ديگري شد. همه اينها قدرت تعامل است. ايران اگر بخواهد با دنيا تعامل داشته باشد، ميتواند هم به خيلي جاها كمك كند و هم استفادههاي كلاني ببرد. معنايش اين است كه بايد سياست خارجي ما سياست تهاجمي نباشد و سياست تعاملي باشد که جزو عقايد هميشگي ما بوده است. شرايط بعد از جنگ را به یاد آورید كه خيلي فرسوده شده بوديم. تعامل با دنيا را تجديد كرديم و همين باعث شد كه همه درها باز شد و به آساني توانستيم طرحهاي زيربنايي بسيار عظيم را آن هم با فاينانس خارجيها اجرا كنيم، هزینه ها هم بعد از آن از درآمد خودش پرداخته می شد و در اين میان در كشورمان شغل ايجاد ميشد و نيروهاي ما آموزش می دیدند. اين کار ميتواند همیشه و در همه جا ادامه داشته باشد. برعكسش هم ميشود؛ يعني الان ميتوانيم اين كار را بكنيم و اگر وضع آن گونه شد، ميتوانيم طرحهاي مهمي را در دنيا فاينانس كنيم و به آنجا برويم و طرحهايشان را انجام بدهيم. یعنی میتوانیم همين كارهايي را كه ديگران ميكردند، بكنيم. چون بانكهاي دنيا معمولاً پولش را ميدهند و فقط اعتبار ميخواهند كه کشور و شرکتها باید معتبر باشند. به نظرم ما از تعامل عقب هستيم. البته همه وقت و کار دولت براي اين نيست. آقاي روحاني يك تيم را در وزارت خارجه گذاشتند و وظيفه طبيعياش همین است و دارد انجام ميدهد. مسئله مهمتر ايشان در داخل، مسئله تورم است كه تورم را پايين بياورند. بالاخره آنچه را كه مردم عادي ميفهمند، تورم را در غذا و لباس و چيزهاي مصرفي ميبينند. ضمناً توضيح داده نشده كه اگر ميگوييم تورم را پايين آورديم، یعنی رشدش را پايين آورديم. اگر قبلاً رشد آن ۴۳ درصد بوده، اينها ميگويند الان ۱۴ یا ۱۸ درصد شده است. يعني باز هم قیمتها ۱۴ درصد رشد دارند. بنابراين كارهایي كردند منتها دستشان بسته و روابط خارجي ما بد بوده است. در این شرایط جنس گران وارد کشور ميشود و خيلي چيزهايي كه شما ميدانيد. اينها(دولت) در حدي كارشان را كرده اند. از لحاظ فرهنگي ايشان مسائلي را وعده داده بودند كه همه به حق بود و بعضيها را توانستند و اجرا كردند و برای اجرای بعضيها هم مانع پيدا ميشود. بايد بپذيريم با توجه به شرايطي كه در كشورمان هست، قوه مجريه همه كاره نيست. براساس قانون اساسی بالاي سر همه ما رهبري و نظر ایشان حجت است که همه مسؤولین بايد آن را درنظر بگيرند. قوه قضائيه ميدان وسيعي دارد كه بايد با آن هم تعامل باشد. خيلي از كارهاي دولت مثل بودجه و كارهاي ديگر را بايد مجلس تأييد كند. آقاي روحاني قوه مجريه را با اين شرایط در اختيار گرفته است و نباید خيال كنيم كه دستش باز است و هر كاري را که بخواهد، میتواند انجام دهد. به نظرم موفقيتهاي قابل قبولي دارند، ولي آن مقداري كه ما آرزو داشتيم هنوز محقق نشده است.
ارتباطي كه بين شما و روحانی از قبل، چه در مركز تحقيقات و چه جاهاي ديگر بود، هنوز هست؟ بله ارتباط هست.
یعنی هنوز با هم مشورت میکنید؟
بله، با ایشان در فواصل مختلف جلسات میگذاریم و مسایل را بررسی میکنیم و اگر نظراتی لازم باشد، با هم تفاهم میکنیم. ایشان در حدی که وقت کنند، به مجمع میآیند. در مجموع رفاقت و مسایل عاطفی سر جای خودش هست. با کابینه ایشان هم همینطور است. با وزرا در حدّ کارهایی که به مجمع مربوط میشود، ارتباط داریم.
به نقاط مثبت اشاره کردید، آیا انتقادی هم دارید؟
اگر انتقاد داشته باشم، در جلسات میگویم. البته ایشان هنوز در اوایل کارش است و مشکلاتی که از دولت قبل برای ایشان باقی مانده، انصافاً از مشکلاتی که ما در جنگ تحویل گرفتیم، بدتر است. ما در جنگ خسارات و رکود و اوضاع بد سیاست خارجی را تحویل گرفتیم و الان مشکلات علاوه بر همه اینها فساد هم هست که خیلی دامنگیر شده و ممكن است بسياري از نيروهایي كه مشغول كارند با دولت همدل نباشند.
سال ۷۶ در آخرین جلسه و نشست خبری و مطبوعاتی که داشتید، در پاسخ به سوال یک خبرنگار ـ که فکر میکنم از رسانه آمریکایی بود ـ گفتید: هیچ اختلاف نظری با رهبری معظم انقلاب ندارم و حتی حاضرم برگه سفید امضا به ایشان بدهم. الان هم آیا شرایط همین است و بر همان اعتقاد و در واقع عدم اختلاف سلیقه معتقد هستید؟
من هیچوقت نگفتم اختلاف سلیقه نداریم. چون اختلاف سلیقه بین انسانها طبیعی است. با رهبری نیز در کنار روابط خیلی صمیمانه و دوستانه و کارهای فراوانی که داشتیم، طبیعی بود که اختلاف سلیقه داشته باشیم. اما با هم تفاهم و اختلافات را حل میکردیم. از آن زمان که ایشان رهبر شدند، وظیفهام بود اطاعت کنم. تا زمانی که ایشان رهبر نبودند، ممکن بود در اختلاف سلیقه به نظر خودم عمل کنم، ولی وقتی ایشان رهبر شدند، حرف ایشان حجت شد. بحثهایمان را میکنیم و وقتی که نظر ایشان اعلام شود، تابع همان هستیم.
جلسات مستمری که از سابق و دوران ریاست جمهوری و بعدها بوده، به همان شکل ادامه دارد؟
جلسات ما بستگی به کارها دارد. اینکه همین جوری بنشینیم و حرفهای جلسهای بزنیم، نیست. همیشه با هم کار داشتیم. حتی پیش از انقلاب به خاطر کارهایی که داشتیم، میبایست جلسه داشته باشیم و هماهنگ باشیم. پس از پیروزی انقلاب جلسات ما به خاطر مسؤولیتها بود که در دهه اول زیاد بود. هفتهای دو، سه بار جلسات سران و جلسات دو نفری داشتیم. موقعی که رئیسجمهور شدم، حداقل هفتهای یک جلسه داشتیم. در فاصله دو جلسه ده، پانزده موضوع جمع میشد که در جلسه بعدی، مطرح و تمام میکردیم. گاهی ایشان به دفتر من میآمدند و گاهی من به دفتر ایشان میرفتم. بعد از اینکه دیگر رئیسجمهور نبودم، آن مقدار کار نبود و من رئیس مجمع تشخیص مصلحت بودم که براساس قانون، مشاور ایشان است. چون در اینجا تصمیم مستقل نداریم. ما مشاور هستیم و باید مسایلی را که ایشان قبول میکند در دستور باشد بررسی کنیم و نظرمان را بدهیم و به آنجا برود و ایشان نظر نهایی را میدهند و منتشر میشود و اعلان میکنند. لذا الان آن مقدار کار با ایشان نداریم. البته جلسات دوستانه به خاطر بُعد عاطفی هنوز باقی است که باعث میشود برای کارهای کوچک هم جلسه بگذاریم. الان در ماه یک بار همدیگر را میبینیم، مگر اینکه این فواصل چیزی پیش بیاید که باید بیشتر ببینیم و کافی هم هست. چون در آنجا همه حرفها را میزنیم. البته الان کار ایشان از من بیشتر است و خیلی کار دارند. ایشان باید نیروهای مسلح و نهادهای فراوانی که زیر نظرشان هستند، مثل صداوسیما، بنیاد مستضعفان و خیلی نهادهای دیگر را اداره کند. روحانیت و اقشار مردم علاقهمندند ایشان را سالی یک بار ببینند. مثلاً حق ائمه جمعه که ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر می باشند است که سالی یک بار بیایند و ارشاد بگیرند. مسؤولین هم همینطور. دولت، قوه قضائیه، مجلس و دیگران هم علاقهمند هستند. من این چیزها را ندارم و میدانم کار ایشان سنگین است، به همین خاطر مراعات میکنم. اگر هم ملاقاتی بخواهم، فوری انجام میشود.
در آینده نه چندان دور دو انتخابات مهم برای مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی داریم. برنامه شما برای این دو مجلس چیست؟ آیا از حزب و لیست خاصی حمایت میکنید؟
شما باید مرا خیلی خوب شناخته باشید. در داخل انقلاب، هیچ وقت از یک جریان در مقابل جریانات دیگر حمایت نمیکردم، چون همه را از احزاب داخل نظام میدانستم و با همه در مسایل مختلف همکاری داشتم. البته نقطه ضعفی که پیش آمد، از انتخابات مجلس پنجم بود که من رئیسجمهور بودم. وقتی میخواستند نامزدها را تعیین کنند، جامعه روحانیت خیلی پیشتاز بود. جلساتی داشتیم و میگفتم که شما در جامعه روحانیت باید حالت پدری داشته باشید. چون این کار برای بقیه جاها سرمشق میشود و این برای اتحاد کشور خیلی مهم است و تجزیه قدرتهای انقلابی و رودرروی هم قرار گرفتن، بد است. لذا پذیرفتند که ۵ نفر از به اصطلاح الان «اصلاح طلبان» را در لیست خود بیاورند. آن موقع هنوز این اسمها نبود و اصطلاحاتی مثل چپ و راست یا محافظهکار و رادیکال و خط امامی و امثال اینها بود. در حضور من پذیرفتند که ۵ نفر را بپذیرند. بعد بین گروههای خودشان مطرح کردند که آنها قبول نکردند و نپذیرفتند. من هم با آن حالت پدری که میخواستم داشته باشم به همه گفتم که با هم همکاری کنید. آن موقع حزبی نبود و اعضایی از هیأت دولت(کارگزاران) پیغام دادند که اگر این کار در جایی هماهنگی نشود، خودمان لیست میدهیم که آن اختلافات پیش آمد و نقطه آغاز یک دوره بود. یعنی کاملاً بر خلاف نظر من بود و خیلی تلاش کردم که نشود و مرحوم دکتر حبیبی هم تلاش کرد. اما آنگونه شد. هنوز هم همان روحیه را دارم. یعنی فکر میکنم نیروهای داخل انقلاب و آنهایی که نسبت به انقلاب مخلص هستند، نباید با هم سرجنگ و دعوا داشته باشند. اختلاف سلیقه، در یک حزب هم هست که راه حل خودش را دارد. لذا خودم تا به حال از حزبی حمایت نکردم. البته اگر برای انتخاب یک فرد باشد، مثل انتخابات اخیر، وقتی نتوانستم بیایم، از آقای روحانی حمایت کردم. همان موقع هم گفتم که آقای دکتر ولایتی هم فرد صالحی است، ولی من فعلاً از آقای دکتر روحانی حمایت میکنم. خودم هم سالهاست که تمایل ندارم وارد انتخابات شوم. قطعاً بنای من این بود که بعد از ریاست جمهوری کاری اینگونه انجام ندهم. چون کارهای زیادی در مجمع تشخیص مصلحت هست و به آنها و به کارهای علمی و فکری بپردازم. اما نشد. مثلاً در انتخابات هشت سال قبل خبرگان، نمیخواستم بیایم، اما رهبری گفتند که واجب است و باید بیایی. من گفتم که خودم واجب نمیدانم و مناسب من نیست در چنین انتخاباتی شرکت کنم و لازم هم نیست. اما ایشان اصلاحاتی در کار کردند و مرا قانع کردند که بیایم و آمدم. الان هم تمایل واقعی من این است که به یادداشتهای فراوانی که دارم و باید تنظیم و کتاب شوند، بپردازم.
شاخص شما برای حمایت از افراد چیست؟ چه معیارهایی برای حمایت از افراد دارید؟
گفتم که فعلاً حمایت نمیکنم. اگر شخص اصلحی ببینم، حمایت میکنم. شاخصاش افکار خودم است. آنچه الان خودم عقیده و تجربه دارم، میانهروی و اعتدال است که آن را یک اصل اسلامی میدانم. همکاری جهانی و تعامل را یک ضرورت برای اداره کشور و پرهیز از تندرویها و سختگیریها و دوری کردن از بد اخلاقیها را لازم میدانم. افکار من روشن است و در همه جا میتوانید ببینید.
کسانی که شما را میشناسند چه طرفداران و چه منتقدان اذعان دارند که شما یاور دیرین انقلاب بوده اید و خدمات ارزنده ای در سالهای قبل و بعد از انقلاب داشته اید. اما این روزها بحثهایی در فضای جامعه و رسانه ها درباره خانواده تان وجود دارد و این پرسش که اگر آقای هاشمی بخواهد بین انقلاب و خانواده انتخاب کند، چه تصمیمی خواهد گرفت. دیدگاهتان در این باره چیست؟
کسانی این مسایل و این حرف را مطرح میکنند یا مغرض و یا نسبت به سابقه خانواده ما جاهل هستند. نمیگویم اصیلترین خانوادهای که به این انقلاب پایبند باشد، خانواده ماست، ولی بچههای من از روزی که چشمشان را باز کردند، پدر خانواده را در مبارزه و زندان و مادرشان را در تلاش برای آزادی پدر دیدهاند. در جنگ، مهدي و ياسر هر دو مجروح شدند. يكي شيميايي شد و ديگري مجروح. خوشبختانه از لحاظ زندگی هم احتیاجی نداشتند و ندارند که دنبال کارهای مادی بروند. همه انقلابی و در عین حال نسبت به بعضی از کارهایی که میبینند، منتقد هستند و همان انتقاداتشان باعث میشود که بعضیها این حرفها را بزنند. من فکر میکنم خانواده ما در انقلاب بزرگ شده و در انقلاب میماند و با انقلاب میمیرد.
| ||||||||||||||||||||||||
دلایل برگزاری جلسه شورای عالی اصلاحطلبان Posted: 20 Feb 2015 11:43 PM PST ![]() جرس: دبیرکل حزب آزادی از جلسه شورای عالی اصلاحطلبان در روز دوشنبه خبر داد.
مجید محتشمی دبیر کل حزب آزادی در گفتوگو با خبرنگار احزاب ایلنا، با اشاره به جلسه روز دوشنبه شورای عالی اصلاحطلبان یادآور شد: در این جلسه پیرامون پیشنویس تهیهشده برای تعیین راهبرد جبهه اصلاحطلبان در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و علمی- فناوری بحث بررسی خواهد شد.
وی افزود: با تعیین راهبردهای جبهه اصلاحطلبان مسیر اهداف اصلاحطلبی تبیین خواهد شد.
دبیرکل حزب آزادی عنوان کرد: از جمله اقداماتی که جبهه اصلاحطلبان در گذشته داشته تهیه منشور اصلاحطلبی است که در ۷ بند به تصویب شورای عالی اصلاحطلبان رسیده است.
محتشمی گفت: در جلسه روز دوشنبه دبیران کل ۱۸ گروه شناسنامهدار جبهه اصلاحات حضور دارند و مسائل روز کشور با حضور آنها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 1600 Amphitheatre Parkway, Mountain View, CA 94043, United States |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر