خانم کتی شیبانی خبر ورود خود و دیگر همراهاش به ونکوور را میداد و عنوان میکرد که قصد دارند به زودی به آلاسکا پرواز کنند تا مسیر راه ابریشم را پی بگیرند و به اصفهان برسند. این حرکت نمادین از سوی وی، اعتراض به دروغ، تغییر قانون اساسی، برگزاری انتخابات آزاد و امید به ایجاد دموکراسی در ایران عنوان شد. خانم کتی شیبانی به اتفاق همراهاش حمیدرضا بورهانی در هتلی واقع در برنابی اقامت گزیدهاند تا ضمن گشت و گذار کوتاه از شهر ونکوور و امید به دیدار و ملاقات با جامعه ایرانی ونکوور بزرگ به تشریح نظرات خود برآیند و در عین حال تدارک و تهیه بلیت به آلاسکا را برای ادامه این سفر سیاسی – معنوی فراهم سازند.
«پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» عنوان آشنایی است که این زوج ماجراجو برای این حرکت خود انتخاب کرده و از ایرانیان در ونکوور انتظار حمایت مالی و معنوی دارند.
خانم شیبانی در گفت و گویش با شهروند بی. سی تاکید میکند که به هیچ گروه، دسته، آئین و مذهبی وابستگی مالی و سیاسی ندارند و با کمال خرسندی افتخار میکنند که با همه گروهها و قومها و پیروان دیگر مذاهب از بهایی تا زرتشی ملاقات کنند و دیدگاههایشان را برای همه توضیج دهند. او می میگوید از دروغ و ترس به شدت متنفر است و از اینکه با این اهداف مقصد نهایی آنها اصفهان – ایران است نمی ترسد و تاکید میکند که از ترس خسته شدهاست. وی در ادامه میافزاید: نه اهل شهادتطلبی است و نه میخواهد به سمت مرگ برود. اما تاکید میکند که میخواهد با این اقدام کاری انجام بدهد که موثر واقع بیفتد و به خاطر پایان و انجام این کار، ترس به دل خود راه ندهد.
این زوج میخواهد سفری به درازای رنجی که مردم ایران کشیدهاند و کماکان از آن رنج میبرند، سفری دور و دراز را به پایان برسانند تا شاید رنج مردم ایران نیز سرآید و به پایان برسد. حمیدرضا بورهانی ساکن بلژیک است و کتی شیبانی در مونترال ساکن است. کتی و حمید سفرشان را هفته گذشته با اتوبوس از مونترال آغاز کرده و به تورنتو رسیدند و بلافاصله به سمت ونکوور حرکت کردند که دیروز (پنجشنبه) اتوبوسشان به ونکوور رسیده و اینک در این شهر اقامتی دو سه روزه خواهند داشت تا پیامشان را به گوش مردم برسانند.
مقصد بعدی آنها آلاسکا است که در صدد تهیه بلیت هواپیما از طریق آمریکا به آلاسکا هستند. آنها میگویند راه دشواری را انتخاب کردهایم تا بتوانیم توجه همگان را به این پیام جلب کنیم. راه دشواری که بیش از نه هزار سال قبل گروهی از قبیلههای ساکن آسیای مرکزی از طریق سیبری و تنگه برینگ وارد آلاسکا شدند و سپس به تمامی قاره آمریکا مهاجرت کردند.
کتی در گفتوگوی خود با شهروند بی. سی گفت: «این مسیر نمادین در عین حال بازگشت فرهنگ ما به مبدا اصلی خود - یعنی ایران - نیز هست. کتی و حمید قصد دارند پس از آلاسکا از طریق کشتی به سیبری روسیه بروند و راه ابریشم را طی کنند. آنها میخواهند با عبور از روسیه، مغولستان، چین، قزاقستان، تاجیکستان و ترکمنستان به ایران برسند و در اصفهان این سفر نمادین پرماجرا و افشاگر را به پایان برسانند.
به کتی میگویم ایکاش من زودتر از اهداف سفرتان آشنا میشدم و قبل از اینکه به ونکوور برسید با شما گفت و گو میکردم.
سعی خواهیم که با کتی و حمید که امروز و فردا را در شهر ونکوور سپری خواهند کرد گفت و گوی مفصل تری برگزار کنیم و مسیر راهشان را از طریق وبلاگشان دنبال نمائیم.
در حالی که دارم با کتی صجت میکنم به وبلاگشان هم سری میزنم و او میگوید به محض اینکه اینترنت هتل را وصل کنیم، وبلاگمان را به روز خواهیم کرد. در بخشی از وبلاگ به معرفی خود و اهدافشان پرداختهاند و شعار آشنای «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» در صفحه اصلی قرار گرفتهاست. در صفحهی دیگری از وبلاگ میخوانیم:
درخواست از علاقمندان
ما بر این باور هستیم که دروغ و ترس علت و معلول یکدیگر میباشند و قصد داریم در یک سفر نمادین که همسو با مهاجرت انسانها برای ساختن تمدنهای نوین میباشد، با گفتمان جدید «پرهیز از دروغ»، ترس را به شجاعت تبدیل سازیم. در این سفر حمایت همه ایرانیان با اندیشههای مختلف، ادیان و دیدگاه های متفاوت به یاریمان خواهد آمد تا این پیام را هر چه سریعتر و رساتر به گوش همگان برسانیم. پیشنهاد ما به علاقهمندان این است که در شهرهای مسیر سفر ما، یا هرمکان دیگری که مناسب میدانند به صورت همایش یا گردهماییهای مختلف توسط ایرانیان و همچنین ساکنین بومی آن منطقه، برنامهای را تدارک ببینند و ضمن تبلیغ برای خود از ما نیز حمایت نمایند.
شماره تلفنی که میتوانید با این زوج شجاع تماس بگیرید بدین قرار است:
1-514-688-0163 و آدرس وبسایت نیز: www.barid.info
فریبرز عربنیا جمعه شب ششم خرداد مهمان بخش گفتوگوی ویژهبرنامه زنده «هفت» با اجرای فریدون جیرانی بود. او سخنان خود را در دو بخش پاسخدهی به واکنشها نسبت به سخنانش در برنامه هفته گذشته «هفت» و دلیل نبود قهرمان در سینمای امروز ایران مطرح کرد.
این بازیگر در بخشی از صحبتهایش اظهار داشت: « من فکر میکنم بخش اساسی صحبت من در مورد مسئولان و وظیفه و تکالیف بازیگر صرف این شد که بفهمیم بازیگر بیش از هرچیز یک آدم فرهنگی است. من خودم را سرباز سیاستهای جمهوری اسلامی نمیدانم. من خودم را خادم و مهرهای فرهنگی برای خدمت به فرهنگ این مرز و بوم میدانم.»
او ادامه داد: «باز جریاناتی هستند که نمیخواهند مشکلات اساسی فرهنگی مشخص شود و سعی میکنند همه چیز را مخدوش کنند و از آب گلآلود ماهی بگیرند. من شان هنرمند را اجل بر سیاستبازی و سیاستزدگی میدانم. تعریف سیاستمدار به شکل خلاصه این است، فردی که از قدرت و پول استفاده میکند برای تحکیم و تثبیت منافع شخصی گروهی و استیلا و سلطه این منافع بر منافع دیگر، اما کار هنرمند اصیل ایجاد اتحاد و گفتوگو و درک متقابل بین تمامی انسانها و بستری زیباتر برای زندگی است. معنای سخنان من این نیست که سینماگران باید به سیاست پشت کنند، اما رفتار سیاسی، سیاستبازی و سیاستزدگی متفوات از هوشیاری یک هنرمند در فهم سیاست در حوزه کارش است.»
او در مورد شان یک بازیگر گفت: «من بازیگرم. از طریق تخصصم، حرفهام و عشقم به مردم و این سرزمین تکثیر می شوم. هم به واسطه نقشهای مختلفی که از لایههای مختلف اجتماع و اقوام مختلف بازی میکنم و هم از طریق تاثیر بر فرهنگ کشورم.»
او ادامه داد: «من فریبرز عربنیا بازیگر ارمنی فیلم «شکلات داغ»، بلوچ فیلم «خاک و آتش»، ترکمن «دلباخته»، معترض «سلطان»، مختار «مختارنامه» و پلیس «ضیافت» هستم. من از طریق تکثیر و تکثر جلوه های حق متعال به عنوان یک بازیگر قامت مجسم تمنیات، ترس ها، آرزوها، تردیدها، شادی ها و رنج ها و تمام تب و تاب روح مردم سرزمینم هستم. مقام بازیگر میراث فرهنگی یک سرزمین است و هم پرورده و آموخته آن فرهنگ. پس یک هنرمند واقعی پیش از هر چیز و بیش از هر چیز یک انسان مستقل است. بزرگترین بلای هنر در عصر فعلی سرزمین من این است که هنرمندان خودشان را ملزم می دانند تا به جریانی منتسب کنند.»
عرب نیا تاکید کرد: «این فاجعه آفرینی می کند و متوجه نیستیم. اصلیترین ضرر امروز به شکل حذف انسانهای مستقل نمود پیدا میکند، آدمهایی که نمیخواهند به کسی کولی بدهند و یا کولی بگیرند. این همه راجع به دستمزد بازیگران صحبت شد. امروز گروهی از تهیهکنندگان به دلیل اینکه فیلمنامه را به خوبی نمی شناسند و جرات رفتن سراغ عرصههای نو را ندارند و نمیخواهند و نمیتوانند کیفیت استاندارد فیلم ها را حفظ کنند و با لابیها و شیوه زندگی خود جوری عجین شدهاند که نمی توانند آن را ترک کنند پس در انتخاب عوامل فیلم چنین رفتار میکنند.»
او توضیح داد: «با یک بازیگر معتبر نه، یک بازیگر مشهور شروع میکنند و دستمزد کلانی به او میدهند. این دستمزد را از فروش فیلم نمیآورند از کم کردن از دستمزد سایر عوامل و به تعبیر این افراد عوامل فرعی به دست میآورند. عکاس حرفهای کارآمد دارای استاندارد تبدیل به پسرخالهای می شود که دوربین را دو هفته است که در دست گرفته، منشی صحنهای که سالها در سینما زحمت کشیده تبدیل به دخترخالهای میشود که باید به او توضیح داد پن به راست به معنی پهن شدن به راست نیست و و و ... نتیجه چنین میشود که سینمای مستقل یعنی سینمایی که نمیخواهد زیر پرچم سینمای روشنفکری برود و لابی روشنفکرها و نه میخواهند زیر سلطه سینمای دولتی و قبایلش قرار بگیرد، به شکل استعدادهای درخشانی از سینما دور میمانند.»
عربنیا اظهار داشت: «هفته قبل در بخشی از سخنانم به این مسئله اشاره کردم که مفهوم عدالت مطلق است. منظور من چنین نبود که تعریف عدالت مطلق است. منظورم این بود که نیاز به اجرای عدالت امری مطلق است. عدالت مثل امر حاملگی خانم هاست. یک خانم یا صد در صد باردار است یا نیست. ما نمیتوانیم بگوییم 20 درصد باردار است. مفهوم عدالت نسبی است، اما نیاز به اجرای آن مطلق است.»
عرب نیا در بخش دیگر سخنانش به صحبت های مسعود فراستی منتقد برنامه «هفت» در مورد اظهارات خود، اشاره کرد و گفت: «ایشان بعد از رفتن من به شکل بسیار جوانمردانه ای در نبود بنده، انتقادی را به شکل مغشوش و به اعتقاد من با هدف گم کردن موضوع اصلی به شکل کدوار و با تکنیک قدیمی در ذهن مخاطب کاشتند و دیگر درباره آن صحبت نکردند. وقتی شما در مورد دستمزد بازیگری سخن گفتید ایشان گفتند در این مورد چیزی نمیگویم. چند صد میلیون که چیزی نیست... آن را با دستمزد کارگردان مقایسه کردند و گفتند جای فروتنی بازیگر کجاست؟»
او ادامه داد: «وقتی این کدها را کنار هم بگذاریم، فقط دو جور میتوان در مورد آن قضاوت کرد. آیا من بازیگر به خاطر اینکه دستمزدم از یک کارگر بیشتر است فروتن نیستم. پس تمام سینمای ایران آدم های غیرفروتنی هستند، جامعه پزشکان و نمایندگان مجلس و همه... اما همین جا هم بحث مغشوش است. ما کارگرانی متخصص داریم که دستمزدشان از من بازیگر با سالی دو فیلم بیشتر است. پس این نوع توپ را در زمین حریف انداختن حرف های نخ نما شده دوره کمونیسم است که معادلش را در تاریخ اتحادیه جماهیر شوری دیدیم.»
این بازیگر گفت: «هفته قبل من به این مسئله اشاره کردم که دستمزد پنج ساله من به اندازه دستمزد یک فصل مربی فوتبال بوده، اما منظور من بیقدر و اجر کردن زحمات مربی فوتبال نیست. یک مربی فوتبال همانقدر باید دستمزد بگیرد چون چرخش مالی صورت گرفته در فوتبال خیلی عظیم است، سود مالی عایدی از یک برد و یا گرفتن جام خیلی عظیم است. پس میزان دستمزد را چیزهای دیگری مشخص می کند.»
او اظهار داشت: «وقتی آقای فراستی به من میگوید متوهم حاضرم با یک روانشناس قابل اینجا بنشینیم و ببینیم ایراد ساختار روحی کدامیک از ما بیشتر است. ما پدیده ای به اسم نارسیسیم داریم که اینجا ختم میشود که یک نفر روی این صندلی مینشیند و به میراث فرهنگی یک کشور، آقای کیمیایی توهین میکند. به فیلمهای اخیر آقای کیمیایی من هم نقدهایی جدی دارم، اما صحبت من اینجا از واژهای است که آقای فراستی به کار برد و جامعه را ملتهب کرد. من درباره بحث ادب، احترام و جوانمردی در نقد صحبت میکنم. وقتی ایشان درباره فیلم «شوکران» واژهای را در حد تربیت خودشان به کار میبرند فراموش می کنند که این فیلم در زمان نمایش خود آنچنان مدیران را به فکر واداشت که اندیشیدند چه بر سر کشور و مادی پرستی میآورند. می شود این فیلم را دوست نداشت اما نمیتوان به آن توهین کرد.»
عربنیا گفت: «من آماده هستم بابت هر کدام از حرفهایی که زدم با دوستان بنشینم و صحبت کنم و اگر من اشتباه کرده بودم عذرخواهی خواهم کرد و حرف برتر را میپذیرم، اما حالا که خودتان حضور دارید به این نکته برسم آیا مقام بازیگر همینی است که اکنون در جامعه وجود دارد و اگر نیست چه کسی باعث شده است.»
او درادامه خطاب به جیرانی گفت: «آقای جیرانی شما هفته قبل فیلمی 15 دقیقه ای نشان دادید که در آن اسم بهروز وثوقی و مرحوم فردین چندین بار به عنوان لات کلاه مخملی و لمپن آورده شد. چندین بار در فیلم مستقیم یا غیرمستقیم ستارههای قبل از انقلاب به شکل کسانی نمایش داده شدند که از جاهایی غیرسینما بودند و وقتی که صحبت شد، اشاره شد این ها سرنوشت تلخی دارند و در تنهایی می میرند، اشاره شد این ها عموما سرصحنه با یک لباس معنا پیدا می کردند.»
جیرانی در این بخش از سخنان عربنیا توضیحاتی را بیان کرد و اظهار داشت: «شما متوجه تحلیل موجود در آن گزارش نشدید. منظور ما لباس نبود، شخصیت بود. همچنین گفته ما این نبود که آنها لات هستند، اصلا این طور نیست. نه آقای وثوقی لات بوده و نه فردین. قصد ما جسارت به هیچ یک از این آقایان نبوده است.»
عرب نیا گفت: «قطعا اگر منظور شما جسارت بود من امروز در این برنامه نبودم. با حضور مرحوم فردین بود که سلطه سینمای هند از ایران رفت و مردم به سالنها رفتند و فلیم فارسی دیدند. آیا بهروز وثوقی با در نظر گرفتن مقام فرهنگی او فقط فیلم هایی بازی کرد که لباس لات ها به تن داشت؟»
جیرانی در توضیح این بخش گفت: «این ها با آن لباس مطرح شدند. لباس یعنی شخصیت. آنان با آن شخصیت مطرح شدند.»
عرب نیا اظهار داشت: «بازیگر برآیند و شمایل جامعه است. چرا مرحوم خسرو شکیبایی در «هامون» پذیرفته می شود؟ چون روشنفکر دهه 60 همان مسئله را دارد.»
جیرانی گفت: «صحبت ما هم در آن گزارش این بود که چون مسئله جامعه ایران آن لات معترض است شخصیت آن پذیرفته میشود. اگر جامعه نمیخواست این شخصیت پذیرفته نمیشد.»
عرب نیا در ادامه سخنان جیرانی گفت: «نقد من این است که وقتی برنامهای تا این حد برد دارد باید ظریفتر و دقیقتر راجع به مسائلی صحبت کند.»
جیرانی در پاسخ به سخنان عربنیا گفت: «ما هفته گذشته سه بازیگر را که قبل از انقلاب به عنوان ستاره مطرح بودند روی آنتن نشان دادیم و این در تاریخ تلویزیون این سال ها بینظیر بود. من برای اولین بار این کار را انجام دادیم و تحلیل کردیم اینها ستارههای محبوبی بودند و روی معروفی آنها تاکید کردیم.»
گزینش شده از سایت آرت نا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر