هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 07/17/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



یکی از ویژگی های جنبش سبز، مشارکت گسترده جوانان و دانشجویان در آن است. تصاویر تظاهرات، فهرست دستگیرشدگان، زندانیان وشهدای پس ازانتخابات و شیوه های کنش جمعی همه مؤید این ادعاهستند که جوانان عمدتا دانشجو وآشنا به تکنولوژی و رسانه های مدرن حضور فعال و پرشماری در اعتراضات پس از انتخابات 22 خرداد داشته اند. با اینهمه نه تنها حضور وهمراهی جنبش دانشجویی با جنبش سبز در خود دانشگاه ها مطابق انتظار نبود، بلکه جنبش دانشجویی حتی نتوانست از این فرصت برای طرح و تبیین مشکلاتی که خود در دانشگاه و درخصوص مسائل دانشگاهی با آن مواجه است استفاده کند. یقیناً سرکوب و تهدید دانشجویان از مهمترین دلایل این مسئله هستند. اما نمی توان از ضعف تشکل های دانشجویی به عنوان یکی از دلایل این امر نیز غافل ماند. در این نوشته سعی خواهم کرد با مروری انتقادی بر پارادایم های غالب بر فعالیت دانشجویی بعد از انقلاب فرض هایی را در ارتباط با ضعف جنبش دانشجویی، هم در این دوره اخیر و هم در دوره های پیشین طرح کنم. بر پایه این مفروضات و تجربه جنبش سبز به عنوان تجربه ای نو در صحنه سیاست کشور، پیشنهادی را مبنی بر لزوم بازبینی فعالیت های دانشجویی پیش خواهم کشید. پیشنهادی که به باور من می‌توان آنرا در چارچوب "جنبش دانشجویی به مثابه سبک زندگی" تبیین کرد.

دانشگاه؛ یک عرصه عمومی

مفهوم عرصه عمومی به معنای عرصه ای میان دولت و حوزه خصوصی که کارکردی نظارتی و انتقادی بر اقتدار دولت و سایر منابع اقتدار در جامعه دارد، و استدلال و انتقاد و اندیشه‌ورزی یگانه شرط ورود به آن به شمار می آید، قاعدتا می تواند برای فضای دانشگاهی و فعالیت دانشجویی تعریف مناسبی باشد. به دلایل بی شماری که هر یک از آن ها را در خطوط بعد و در دوره های مختلف باز خواهم کرد، جنبش دانشجویی از فعالیت در عرصه عمومی و کمک به گسترش این حوزه روی‌گردانید و فعالیت در عرصه سیاسی را ارجح دانست. بخشی از این دلایل از بیرون به این جنبش تحمیل شده اند و بخشی دیگر یا ناشی از دیدگاه محدود سردمداران جنبش دانشجویی به موضوع قدرت بوده اند یا از انتخابی نادرست که در تاریخ و تاریخچه این جنبش ریشه دارد ناشی می شوند.
آن بخش از عوامل بیرونی که باعث شدند جنبش دانشجویی فعالیت در عرصه سیاسی را نسبت به فعالیت در عرصه عمومی ترجیح دهد، نه فقط همچنان به قوت خود باقی هستند، بلکه در سال‌های گذشته تشدید نیز شده‌اند. بخشی از این عوامل عبارتند از کنترل دولتی بر فضای دانشگاه و فعالیت های دانشجویی، وجود سرکوب سیاسی که بسیاری از فعالیت ها در عرصه عمومی را به چشم فعالیت سیاسی می نگرد و در هم تنیدگی حوزه خصوصی و حوزه دولتی که باعث تنگ بودن عرصه عمومی و به تبع آن محدود بودن فعالیت در آن می انجامد. با توجه به اینکه تمامی این عوامل علیرغم شدت و ضعف هایی که در دوره های مختلف در سی سال اخیر داشته اند همچنان وجوه غالب وضعیت کشور را تشکیل می دهند، خواستن این امر که جنبش دانشجویی فعالیت خویش را به عرصه عمومی محدود کند نه ممکن است و نه مطلوب. از این رو هدف از مرور وضعیت جنبش دانشجویی در دوره های مختلف، -‌که خواهیم دید وجه غالب آن همواره توجه بیش از حد کنش های دانشجویی به فضای سیاسی بوده است- نفی این روش و فراخواندن به رویگردانی از آن نیست، بلکه تصحیح این رویکرد به واسطه بازاندیشی و بازبینی آن عوامل درونی ای است که باعث شدند جنبش دانشجویی از فعالیت در حوزه عمومی کاملا جدا شود.

از انقلاب تا پایان جنگ

ویژگی بارز جنبش دانشجویی ایران پس ازانقلاب پنجاه و هفت، پر رنگ بودن پیگیری وطرح خواست های سیاسی- حزبی یا مطالبات ملی نسبت به خواست های صنفی واجتماعی آن است. خصلتی که به ویژه درشعارها و کنش های دفترتحکیم وحدت وتشکل های دانشجوییِ آن یعنی انجمن های اسلامی، نمایان است. در این دوران، جنبش دانشجویی، خود را منتسب به مجموعه ای می داند که در تسخیر سفارت آمریکا درسال های آغازین انقلاب نقش مهمّی داشت و دردهه شصت بازوی سرکوب حکومت در دانشگاه ها و در برخی مواقع ابزار قدرت نمایی جناح‌های سیاسی بوده‌است. در این دوران نه مبحثی به نام عرصه عمومی در بحث های سیاسی جایگاهی دارد و نه حتی عرصه خصوصی قابل اعتنایی را می توان در کشور سراغ گرفت. هر چه هست دولت است و اقتدار و سرکوب و سودای یکدست کردن جامعه. "دیگری" جز دشمن نیست و نگاه امنیتی بر تمامی حوزه های زیست جامعه، و دانشگاه به منزله جزیی از آن، غلبه کامل دارد.
جالب توجه آن که پس از پایان جنگ، فوت آیت الله خمینی و پایان برتری نیروهای چپگرای اسلامی بر صحنه سیاسی کشور، هر چند انحصار انجمن های اسلامی بر فضای دانشگاه شکسته شد و بسیاری از رفتارهای این سازمان ها مورد نقد قرار گرفت، اما از بازبینی عرصه فعالیت اثری و خبری نشد. شاید اگر ورود سازمان های دانشجویی جدید به عرصه دانشگاه با رنگ و بوی سیاسی صورت نمی گرفت می شد امیدوار بود که با آغاز دوران بازسازی تحولی نیز در کنش جمعی دانشجویان اتفاق بیفتد. اما چنین نشد.

دوران بازسازی اقتصادی

آغاز دوران بازسازی، جنبش دانشجویی را با شماری از تناقضات و رویارویی‌های فکری، سیاسی و اجتماعی روبرو کرد. به نظر می رسد جنبش دانشجویی در آغاز این دوره که همچنان بر طبل جنگ می کوبید و دفاع از ارزش های امام و انقلاب را در سرلوحه فعالیت خود داشت در تناقض با دولتی قرار گرفته‌بود که می خواست با شتابی هر چه تمام تر تمامی لطمات دوران انقلاب و جنگ را ازکشور بزداید. در آن دوران انحصار فعالیت دانشجویی در اختیار دفتر تحکیم وحدت بود. اما پس از یک دوره کوتاه مقاومت در برابر حضور سایر نهادهای دانشجویی در دانشگاه، انجمن های اسلامی به خواست خود یا به اجبار به حضور سایر تشکل های دانشجویی در دانشگاه تن دادند.
در واقع در اواسط دهه هفتاد چهار جریان دانشجویی در دانشگاه امکان فعالیت رسمی داشتند؛ به جز دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی وابسته به آن، "انجمن های اسلامی دانشجویی" بودند که با شعار "امام خامنه ای" وارد صحنه شدند و به زودی نشان دادند که هدفی جز ربودن گوی سبقت از "انجمن های اسلامی دانشجویان" آن هم از طریق "رادیکال تر" و "چپ‌تر" بودن ندارند. دیگر "جامعه اسلامی دانشجویان" که بازوی اجرایی جناح راست و ارگان آن روزنامه رسالت بود؛ و دست آخر بسیج دانشجویی که اعضای خود را بیشتر از میان دانشجویان سهمیهای میگرفت.
در دوره کوتاهی که سازمانهای دانشجویی جدید وارد دانشگاه شده بودند اما هنوز از قدرت چندانی برخوردار نبودند حرکتهای دانشجویی گامهایی را در جهت مشارکت در عرصه عمومی و نه عرصه سیاسی برداشتند. دفتر تحکیم وحدت که گفتیم پس از مقاومت نه چندان جدی به شکست انحصار خود تن داد اینک به بازتاب تفکرات نواندیشی و باز اندیشی دینی در دانشگاه روی آورد. در همین دوران کوتاه بود که این حرکت دانشجویی که اکنون در میان خود جایی برای سایر جریانهای فکری دینی نیز در درون خود باز کرده‌بود اقدام به برگزاری میزگرد، سخنرانی و بحث آزاد در دانشگاه روی آورده بود. عرصه عمومی -هر چند به شکلی محدود- بالاخره مورد توجه دانشجویان قرار گرفته بود.
آنچه به این دوران کوتاه پایان داد برخورد خشن و سیاسی سایر تشکل های دانشجویی بود. انصار حزبالله که اینک پا در جای پای تحکیم سال های دهه شصت گذاشته بود، گاه با کمک دوستان "جامعه اسلامی دانشجویان" در حمله به سخنرانی نواندیشان و گاه به تنهایی در هنگام سر دادن شعار علیه رواج پیدا کردن "تجمل گرایی" مانع از آن شدند که جنبش دانشجویی برای چند صباحی هم که شده به عرصه عمومی بهایی بیش از عرصه سیاسی بدهد. و این دومین تناقض و جدالی بود که دفتر تحکیم که هنوز گسترده ترین تشکل دانشجویی در دانشگاه بود با آن روبرو شد.
به باور من اشتباهِ دفتر تحکیم آن بود که برای بازیابی قدرتِ خویش و بدست آوردن پشتیبانی لازم برای ادامه حیات در دانشگاه، نه به کسب قدرت و اقتدار در عرصه عمومی که به بازگشت به عرصه سیاسی تمایل پیدا کرد. در واقع دانشجویان هنوز به دانشگاه به منزله عرصه ای عمومی مستقل از عرصه جامعه سیاسی نمی اندیشیدند.
نگاه یکسویه به قدرت سیاسی، یعنی منحصر دیدن قدرت در قدرت دولت و در نتیجه باور به اینکه امکان تغییر وضعیت فقط از این طریق میسر است علت العلل ترک عرصه عمومی و بازگشت سریع به عرصه سیاسی به عنوان تنها عرصه فعالیت مؤثر، نقش بسیار مهمی داشت. نگاه متمرکز به قدرت و عدم باور به کنترل اجتماعی نیز این توجه به قدرت سیاسی را تقویت می کرد. بدین ترتیب جنبش دانشجویی از توجه به مسائل دانشجویی و دانشگاهی و امکان تغییر وکنترل اجتماعی از طریقی که اتفاقا درآن دست بالا را دارد غافل می ماند.

دوران اصلاحات دوم خرداد

برخواستن جنبش اصلاحات در دوم خرداد می توانست سرنوشت جنبش دانشجویی در ایران را تغییر دهد. برای مدت دو سال نیز همه شواهد حاکی از آن بود که فعالیت های دانشجویی همگام با فعالیت های روشنفکری بیرون از دانشگاه، عمده توجه شان را به عرصه عمومی معطوف داشته اند. با اینهمه به نظر می رسد که فقدان تجربه فعالیت در عرصه عمومی، نگاه همچنان یکسویه به قدرت، خاطرات سال های تلخی که انجمن های دانشجویی بازوی سرکوب دانشجویان بودند، اصرار احزاب اصلاح طلب دوم خردادی به حفظ نیروی دانشجویی سیاسی که حتی به مداخله مستقیم آنها در انتخابات دفتر تحکیم نیز منجر شد و ممانعت دولت اصلاحات در شناسایی دانشگاه به منزله حوزه مستقل از دولت و دست آخر سرکوب وحشیانه هجده تیر به این بهار جنبش دانشجویی پایان داد. از نظر نمادین جالب است که وقایع 18 تیر با اعتراض دانشجویان به بسته شدن روزنامه سلام که یک پا در عرصه عمومی و پایی دیگر در عرصه سیاسی داشت آغاز شد. و با سکوت دولت اصلاح طلب در سرکوب این حرکت که معنایی جز قربانی کردن عرصه عمومی به خاطر مصالح سیاسی نداشت پایان یافت.
نتیجه این امر همانی شد که نظریه پردازان حوزه عمومی کنشگران عرصه عمومی را از آن پرهیز می دهند، یعنی رادیکالیسم. گسترده ترین و تأثیرگذارترین سازمان دانشجویی کشور از این مرحله به بعد در واقع دیگر نه راه پیش داشت و نه راه پس. بی پناهیاش آشکار شده بود و ضربه پذیریاش به دلیل جداماندن از جامعه دانشجویی هر روز بیشتر می شد؛ و برای حفاظت از خود نیز چاره ای جز کم و بیش حساب کردن روی حزب و حرکتی نداشت که او را در کوی دانشگاه به حال خود رها کرده بود. جنبش دانشجویی حتی دیگر امکان بازگشت به عرصه عمومی را نیز از دست داده بود.
در این فاصله گروه های دانشجویی دیگری نیز به تجارب ناموفقی دست زدند. تفوق فضای داد و ستد، عده ای را به فکر ورود به عرصه سیاسی با پرچم لیبرالیسم انداخت و دیگران را به فکر توسعه تشکیلاتی "با چراغ خاموش" و تحت پوشش حرکت های صنفی، تجربه ای که سابقه آن به حزب توده و جنبش دانشجویی اش باز می گردد. آن چه در این میان به کل از اذهان پاک شد، بازگشتی بود به عرصه عمومی.

برآمدن جنبش سبز

و اینک تجربه جنبش سبز. جنبشی که همانطور که در آغاز این نوشته یادآور شدم می توان نشان داد که با مشارکت گسترده جوانان و دانشجویان ممکن گشت. شاید بتوان ادعا کرد که این اولین باری است در تاریخ معاصر ایران که عرصه سیاسی رنگ و بوی عرصه عمومی را به خود می گیرد و نه بالعکس. تجربه جنبش سبز و مشارکت گسترده دانشجویان در آن، از نوعی هماهنگی ویژگی های این جنبش با نوعی سبک زندگی حکایت می کند که سال هاست دانشجویان آن را تجربه کرده اند. سبک زندگی ای که در میان خیل گسترده ای از دانشجویان رواج داشته اما هیچوقت به شکل مشخص و روشنی از سوی هیچ کدام از سازمان های دانشجویی نمایندگی نشده است. نوعی همزیستی، احترام متقابل، مشارکت در تعیین سرنوشت، تکثر و برسمیت شناختن این تنوع در فضای دانشجویی و بسیاری ویژگی های دیگر که همگی توصیف دقیقی از زندگی دانشجو و دانشگاه هستند.
به باور من برآمدن جنبش سبز خودالگوی جدیدی را دراختیار قرارداده است. جنبشی که در آن افراد به واسطه سبک زندگی درکنار هم قرار گرفتند و همین سبک زندگی است که می تواند و می باید خط هم ارزی یک تشکل دانشجویی باشد. این سبک زندگی هم علایق را در برمی‌گیرد و هم سلائق را، هم بی پناهی امروز و هم بیکاری پیش رو را، هم میل به تأثیر در فضای زیست و تصمیم گیری درمورد دانشگاه، و هم بازستاندن حقوق شهروندی را. مهم آن است که دانشجو پیشرو حل مسائل زندگی خودش باشد وسعی کند حداقل دردانشگاه وازطریق فعالیتهای فرهنگی وصنفی وسیاسی محیط خودش را به شکلی که میخواهد دربیاورد. و البته مقدمه یک چنین فعالیتی تبیین و توصیف آن عرصه عمومی‌است که قرار است حوزه اصلی فعالیت دانشجویان باشد.


 


رسول منتجب نیا قائم مقام شیخ مهدی کروبی در حزب اعتماد ملی با صدور تکذیبیه ای در وب سایت شخصی خود خبر منتشر شده در سایت بولتن نیوز را تکذیب کرد.

به گزارش تحول سبز، چندی پیش وب سایت بولتن نیوز که وابسته به دولت است با انتشار مصاحبه ای به نقل از آقای منتجب نیا مدعی شده بود که ایشان از رهبران جنبش سبز اعلام برائت کرده است. در پی انتشار آن مصاحبه حجت الاسلام رسول منتجب نیا نیز با انتشار متنی در وب سایت خود مصاحبه منتشر شده را تکذیب و ساختگی دانست و چنین تصریح کرده اند که: چنانکه در مصاحبه ای با روزنامه روزگار گفته ام ، اینجانب تاکنون با بولتن نیوز مصاحبه نکرده ام و جای شگفتی است که این سایت ، اقدام به انتشار مصاحبه با بنده کرده است !

متن تکذیبیه، که وب سایت شخصی ایشان منتشر شده به شرح زیر است:

بسمه تعالی

به اطلاع کلیه کاربران عزیز و مراجعین گرامی می رساند : در مورد آنچه در برخی سایت ها و مطبوعات وابسته به دولت از قول آقای رسول منتجب نیا انتشار یافته است که ایشان طیّ مصاحبه ای با ” بولتن نیوز” مواضع خود را در برابر جنبش سبز و سران آن ابراز کرده است ، در پاسخ سئوال از ایشان ، چنین اظهار کرد که چنانکه در مصاحبه ای با روزنامه روزگار گفته ام ، اینجانب تاکنون با بولتن نیوز مصاحبه نکرده ام و جای شگفتی است که این سایت ، اقدام به انتشار مصاحبه با بنده کرده است !

دفتر آقای رسول منتجب نیا


 


نسرین ستوده، وکیل مدافع حقوق بشر پس از هشت ماه با مادرش ملاقات کرد.

رضا خندان، همسر ستوده در صفحه فیس بوک خود خبر داد که «امروز شنبه نسرین پس از ۸ ماه موفق شد با مادرش ملاقات کند. سالن ملاقات به دلیل شرایط نامطلوب (پله‌های زیاد) امکان ملاقات را از افراد معلول و مسن سلب کرده و مادر نسرین تا امروز نتوانسته بود حتی ملاقات کابینی برود.»

همسر ستوده با شوق آفرین بودن این دیدار توضیح داده است: «امروز یک ملاقات حضوری داشتیم و دیدار مادر پس از ۸ ماه حسابی اشک شوق نسرین را درآورد.»

نسرین ستوده، وکیلی که بیش از ۱۰ ماه در زندان اوین در حبس است، علاوه بر دیدار مادر موفق به ملاقات نیما و مهراوه، پسر ۴ ساله و دختر ۱۱ ساله اش نیز شده است؛ خندان می‌گوید: «نسرین انتظار دیدار بچه‌ها را هم نداشت.»

وی امروز را «یک روز خوب» توصیف می کند و می گوید: «جای همه‌ی دوستان خالی بود.»

نسرین ستوده، وکیل بسیاری از فعالان سیاسی، مطبوعاتی و کنشگران مدنی و نیز وکیل کودکان و نوجوانان، از شهریورماه ۱۳۸۹ در بازداشت غیرقانونی است. وی با وجود داشتن دو فرزند خردسال و مادریبیمار هنوز امکان استفاده از مرخصی نداشته است.


 


حال محمدرضا مقیسه زندانی سیاسی درزندان اوین وخیم گزارش شده است.

به گزارش کلمه محمد رضا مقیسه روزنامه نگار و سردبیر مجله بیست ساله ها ، رزمنده دوران جنگ تحمیلی و عضو کمیته پیگیری امور بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان پس از انتخابات ریاست‌جمهوری که به همراه دوازده نفر از زندانیان سیاسی وقایع انتخاباتی خرداد ۸۸، در اعتراض به مرگ هاله سحابی و هدی صابر اعلام کرده بودند به طور نامحدود دست به اعتصاب غذا می زنند پس ازپایان اعتصاب غذا با توجه به مشکلات کلیوی قبلی این موضوع موجب حاد شدن بیماری وی شده است.

گزارش های رسیده حکایت از آن دارد که به علت عدم رسیدگی کافی وجلوگیری از انتقال وی به بیمارستان حال وی وخیم گزارش شده وهر لحظه بیم آن می رود که کلیه های این زندانی سیاسی از فعالیت باز ایستد و جان یک زندانی دیگر در مقابل هم بندی های خود به خطر افتد.

لازم به ذکر است محمدرضا مقیسه در تاریخ ۲۲ مهرماه ۸۸ بازداشت و در تاریخ ۱۱ اسفند ۸۸ با قرار وثیقه پانصد میلیون تومانی آزاد شدبود در دادگاه به شش سال زندان محکوم شده است. وی بار دیگر از تاریخ ٢ آبان ۸۹ برای اجرای حکم خود به زندان فراخوانده شد.


 


ندای سبز آزادی: تعداد اندکی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان ، عید بزرگ مذهبی مسلمانان به مرخصی آمدند .این در حالی است که بند ۳۵۰ زندان اوین نزدیک به ۲۰۰ زندانی سیاسی دارد .همچنین در این روزهم مانند سایر اعیاد مذهبی و عید نورزو هیچ زندانی سیاسی از زندان رجایی شهر یا زندان شهرستانها به مرخصی نیامد .

به گزارش کلمه، دقایقی قبل بهزاد نبوی ، محسن میردامادی ، فیض الله عرب سرخی ،عبدالله رمضانزاده از فعالان سیاسی اصلاح طلب و جواد امام و مسعود لواسانی برای گذراندن مرخصی از زندان آزاد شدند .

گفته می شود بهاره هدایت و مهدیه گلرو نیز با تودیع وثیقه قرار است به مرخصی چند روزه بیایند تا لحظه تنظیم خبر این دو فعال دانشجویی از زندان آزاد نشده اند .

برخی از زندانیان حوادث پس از انتخابات و همچنین دیگر زندانیان سیاسی تاکنون از هیچ گونه حق مرخصی استفاده نکرده اند و با اینکه طبق قوانین جمهوری اسلامی همه زندانیان سیاسی حق استفاده از مرخصی را دارند این حق از آنان سلب شده است .

احمد زید آبادی، عیسی سحر خیز ، مسعود باستانی ، مجید توکلی ، مجید دری ، ضیا نبوی ، عاطفه نبوی ، شبنم مددزاده ، فرزاد مددزاده ،عماد بهاور، محمد داوری، ، سعید متین پور،حشمت الله طبرزدی،عدنان حسن پور، محمد صدیق کبودوند، حسن اسدی زیدآبادی، کیوان صمیمی، محمد داوری، محمدرضا مقیسه، احسان مهرابی،جمال عاملی، بهمن احمدی امویی ، عبدالله مومنی ،بهروز جاوید تهرانی، ابراهیم مددی ،آرش سقر ، سیامک رحمانی، فاطمه رهنما ،حامد روحی نژاد ،امیر رضا عارفی، ابولفضل عابدینی نصر ،قربان بهزادیان نژاد، احسان عبده تبریزی ،حسین رونقی ملکی ،مهدی خدایی ،مهدی محمودیان ، ایوب قنبر پوریان ،ابولفضل قدیانی ، ارسلان ابدی،امیر بهمنی ،امیر اصلانی ،امیر خسرو دلیر ثانی ،نظام حسن پور ،رمضان احمد کمال ،انور خضری ،محمد رضا رجبی و نسرین ستوده …. تنها جمعی از زندانیان سیاسی هستند که یا تاکنون از مرخصی استفاده نکرده یا مدتی طولانی است که از این حق محروم مانده اند .تعداد زندانیان سیاسی بدون مرخصی بسیار بیش از این اسامی است.

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران قبلا گفته بود مرخصی زندانیان سیاسی از یک «الگوی پیشگیری» بهره می‌گیرد که باید با «هدفمندی» صورت گیرد..

او به بسیاری از خانواده ها گفته است : «کسانی که در مسیر اصلاح گام برداشته‌اند، می‌توانند در حدی که آئین‌نامه ها اجازه داده از مرخصی استفاده کنند.»

جعفری دولت‌آبادی درباره آنچه «مسیر اصلاح» و «الگوی پیشگیری و مرخصی هدفمند» نامید، توضیحی نداده و زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نمی دانند که زندانیان بر چه اساسی برای مرخصی انتخاب می شوند .

براساس آیین نامه سازمان زندان ها، تمامی زندانیان اعم از عادی و سیاسی از حق مرخصی برخوردارند و در مواردی اندک و برای مدتی کوتاه به صورت تنبیهی ممکن است از حق مرخصی محروم شوند نه اینکه ماهها و سالها رنگ مرخصی را به خود نبینند .محرومیت طولانی مدت از حق مرخصی، ضربات جبران ناپذیر روحی و جسمی برای زندانی و خانواده اش در پی دارد.

دادستان تهران تاکنون در برابر همه انتقادهای وارده در خصوص عدم بهره مندی اکثریت زندانیان سیاسی از حق مرخصی، یا سکوت کرده و یا به طور پی در پی هر خبری را در این خصوص تکذیب کرده است.


 


ندای سبز آزادی: بهاره هدایت و مهدیه گلرو، برای اولین بار پس از بازداشت به مرخصی آمدند.

به گزارش ندای سبز آزادی، بهاره هدایت، فعال دانشجویی دانشگاه علوم اقتصادی تهران و جنبش زنان و عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت است با تودیع وثیقه ی ۷۰۰ میلیون تومانی به همراه مهدیه گلرو، فعال دانشجویی محروم از تحصیل،‌ دبیر انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی،  نائب دبیر انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی با تودیع وثیقه ی ۱۵۰ میلیون تومانی به مرخصی چهار روزه آمدند.

بهاره هدایت که در تاریخ ۱۰ دی ماه ۸۸ بازداشت شده بود،  در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹  از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه به ۹ سال و نیم زندان محکوم شد.
مهدیه گلرو نیز در تاریخ ۱۱ آذر ماه۱۳۸۸ بازداشت و در تاریخ سوم مرداد ماه ۸۹ به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

این دو فعال دانشجویی زندانی، پس از بازداشت خود، از حق استفاده از مرخصی محروم بوده اند. 


 


ماهنامه سینمایی ۲۴ گفت و گوی سه نفره ای از بهاره رهنما، پیمان قاسمخانی و رامبد جوان منتشر کرده است که در بخشی از آن رامبد جوان هنرپیشه و کارگردان درباره مسعود ده نمکی می گوید: آقای ده‌نمکی از دید من و خیلی‌های دیگر، این قدر چهره‌ی تکلیف ‌روشنی بود که فکر می‌کردم اگر این آدم قرار است از موقعیّت خشن سیاسیش تبدیل شود به یک آرتیست و هنرمند، باید از آنهایی که آزارشان داده عذرخواهی کند.

جوان می افزاید:این حرف من اصلاً سیاسی نیست و کاملاً اجتماعی است.  نمی‌شود اینقدر در سیاست شیطنت کرد، بعد آمد در سینما و گفت من آدم فرهنگی بودم. راستش اینها خیلی با هم منافات دارد. دلخوری من این بود که پیمان قاسم‌خانی که آدم حرفه‌ای این سینماست دارد این آدم را حمایت می‌کند و باعث می‌شود او جزو فیلمسازان تراز اوّل شود.


 


ندای سبز آزادی: محسن کدیور، پژوهشگر دینی، با تاکید بر اینکه “مرحوم مهندس عزت الله سحابی به دنبال مرحوم مهدی بازرگان، اهل اصلاحات تدریجی بود”، چهار درسی را که از زندگی سیاسی عزت الله سحابی می توان آموخت، “اخلاق و انصاف”، “اولویت گذاشتن به منافع ملی”، “ترویج اسلام سیاسی دموکراتیک” و “اعتدال، واقع گرایی و اصلاح طلبی” ذکر کرد.

به گزارش جرس، مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم عزت الله سحابی، و جان باختن هاله سحابی و هدی صابر، روز پنجشنبه ٢٣ تیرماه ٩۰، با همت جمعی از فعالان جنبش سبز و ملی- مذهبی ها در لندن برگزار شد. در این مراسم، محسن کدیور مرام و مشی و عملکرد سه نسل از خانواده سحابی را مورد مرور و بازخوانی قرار داد . وی با اشاره به مرام اصلاح طلبانه و واقع گرایانه عزت الله سحابی، تاکید کرد: “هر کسی که فکر می کند به شکل دفعی و یکباره و یکشبه می تواند ایران را بسازد، کسی مانع اش نشده است. اما اگر نمی توانیم چنین بکنیم. چاره ای نداریم که اول با هم باشیم و همدیگر را تحمل کنیم و برنامه داشته باشیم و برای یک هدف مهم (آزادی و ارتقای ایران) است دست به دست هم بدهیم.”

این فعال جنبش سبز، همچنین با بر شمردن خصائل اخلاقی اجتماعی و سیاسی هاله سحابی و نحوه مرگ وی نیز اظهار داشت:”برای آنها که خاندان سحابی آشنا هستند، تردیدی باقی نمی ماند حکومتی که با این خاندان نجیب اینگونه رفتار کرده است؛ بویی از انسانیت و اسلامیت و اخلاق نبرده و براستی مسوول این جنایت ها و ظلم ها در این خانواده عزیز کیست؟

بر اساس این گزارش، محسن کدیور، سخنان خود را با رویکرد و اشاره به آیاتی از قرآن کریم که وعدۀ “بازگشت مکر مکاران به خود آنها” را داده است، آغاز کرد . کدیور عنوان سخنرانی خود را «درسهای عزت» برشمرد و آن را در دو معنا بیان نمود؛ یکی “درس هایی که می توان از عزت الله سحابی آموخت” ، و دیگری “درس هایی که به درد عزت ایران می خورد” و در این رهگذر به چهار درس اشاره نمود.

خاندان عزت و اخلاق

این استاد دانشگاه و پژوهشگر نواندیش دینی، در آغاز سخنان خود پیرامون سه نسل سحابی ها اظهار داشت: “با خاندانی مواجه هستیم که سه نسل از آن، در ایران به عنوان اسوه مطرح بودند و هستند. نسل اول یدالله سحابی، نسل دوم عزت الله سحابی و نسل سوم هاله سحابی” وی تاکید کرد: “بحث امشب تمرکز دارد به پیام های مهندس عزت الله سحابی خواهد بود. در ادبیات اسلامی عزت و ذلت مفاهیم کلیدی هستند. در قرآن عزت و ذلت به دست خداوند معرفی شده است. در گفتار و کردار پیامبر و اهل بیتش به ویژه امام حسین این مفاهیم تشریح شده اند. بر اساس این تعالیم عزت با کرامت با عدالت حریت، رحمت، مدارا و نرمش و البته استقامت و صبر لازم است. از آن سو ذلت با ظلم، خشنونت، قصاوت، کینه، نفرت، استبداد، تحقیر و تجاوز همنشین می باشد.”

محسن کدیور افزود: “قدرت ظالمانه هرگز ملاک عزت نیست. آنچنانکه زینب در بارگاه یزید با شجاعت اثبات کرد و خانه نشینی و در خون غلطیدن و به زنجیر کشیده شدن، منتهی به ذلت نیست. زندگی علی ابن ابیطالب، حسین بن علی و موسی بن جعفر بهترین شاهد این مدعاست…. و مسلمان محمدی و شیعه علوی به دنبال عزتی از این دست است. مجالس دینی همواره اهل بیت پیامبر را الگوهای عزت و اسوه های اخلاق معرفی کرده اند. این مفاهیم با خون مردم ما عجین شده است. کم نبوده اند کسانی که به نام پیامبر و اهل بیتش تزویر کرده و دکان داری کرده اند. مردم ادعای توخالی و ریاکاری را به نیکی می شناسند.”

این پژوهشگر نواندیش دینی همچنین تصریح کرد:”در ایران معاصر یکی از خاندان هایی که تجسم عینی تعالیم اسلامی و اسوه عزت و اخلاق بودند؛ خانواده سحابی است. سه نسل از این خانواده اصیل، نمونه های نیکوی بحث هستند. یدالله و عزت الله و هاله؛ پدربزرگ، پدر و دختر. هر سه اینک در آغوش خاک خفته اند. سه مومن پاک باز. سه مسلمان اصیل. سه مجاهد فی سبیل الله. سه مونس قرآن. سه فعال اجتماعی و فرهنگی. سه فعال سیاسی معتدل. سه منتقد منصف و سه انسان اهل مدارا و گفتگو. ”

او در ادامه افزود: “دکتر یدالله سحابی را با کتاب «خلقت انسان»ش شناختم. می خواهم نکاتی را از او نقل کنم. نامه مهمی که در واقع می توان گفت جزو آخرین پیام های مرحوم سحابی است آنگاه که فرزند و یارانش به جرم انتقاد به زندان افکنده شده بودند خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و فریضه نصحیت به ائمه مسلمین را به جا آورد. روزنامه ای که این نامه مشفقانه را منتشر کرد، بلافاصله توقیف شد. رهبری با پاسخی تند و شدید الحن به دکتر سحابی فهماند که راهی متفاوت با شیعه امام علی و توصیه های نهج البلاغه در ایران حکومت می کند.”

سحابی بزرگ در فرودین ٨١ در حالیکه از ظلمی که به فرزند و یارانش رفته بود با آزردگی از جمهوری اسلامی و فرمانروایانش، دار فانی را وداع گفت.

مهندس عزت الله سحابی زادۀ چنین پدری است. از جوانی ستیز با استبداد را آغاز کرد. در حوزه اقتصاد و سیاست منظری متفاوت با پدر و نهضت پیدا کرد و جمع ملی – مذهبی را بنیان گذاشت. در هر دو رژیم به زندان رفت و شکنجه شد اما دست از اعتدال و اصلاح طلبی بر نداشت. وی در مرداد ٨٩ نوشت: «متاسفانه مدتی است که فضای سیاسی مملکت ما دستخوش معضلات و بحرانهایی شده است که یکی از نمونه های آن بی قانونی و مطلق العنانی های عده ای خاص محدود و باز بودن دست عده ای بی تجربه، ماجراجو، قدرت طلب به دور از حس اخلاق مذهبی و انسان دوستی یا حس دلسوزی ملی و وطنی در همه امور کشور و جان و مال و آبروی مردم و این وطن است. آنها احساس می کنند که قدر قدرتند و نباید به هیچکس جواب بدهند. بنده (عزت الله سحابی) از مسوولان قضایی این پرسش را دارم که شما را چه شده است که اینچنین در برابر بخش امنیتی، رسمی و غیر رسمی و خود سر، خاضع و تسلیم شده اید تا آنجا که حوزه های تحت اختیار خود را نیز دربست به حضرات سپرده اید و حیات و ممات و جسم و جان خود را زندانیان ملک آنان شده است تا همچون خدایان تصمیم به زندگی، مرگ ،حبس یا آزادی آنها بگیرند. قرآنی که ما می شناسیم این مطلق العنانی ها را تنها برای کسانی که خود را صاحب اختیار مطلق رعایا و بردگانشان می دانستند مطرح و شدیدا محکوم کرده است. یکی از دلایل بعثت انبیای الهی، تقابل با همین مطلق العنانی های شرک آلود و بنده دانستن بندگان خدا بوده است. به نظر بنده همین مطلق العنانی هاست که در سالیان و به ویژه ماه های اخیر کار مُلک و ملت را به این معضلات و بحران ها در داخل و خارج کشانیده است. قرآن می گوید انسان وقتی احساس استغنا و بی نیازی کند کارش به طغیان گری می کشد. اما خداوند بد سرنوشتی برای این گردن کشان پیش بینی می کند. سنن الهی تاریخ و قدرت آگاهی و اراده مردم بارها نشان داده است که اگر اصلاحی صورت نگیرد چگونه این عظمت پنداری ها در برابر تندباد حوادث تار انکبوتی بیش نخواهد بود. پس اصلاح کنید قبل از آنکه مشمول سنت های الهی شوید. خداوند قدرت دو روزه دنیا را در حالش چرخش و تداول می بیند تا آدمیان امتحان پس بدهند. شما سال ها و به ویژه اینک ماه هاست که در اذهان و قلب های بندگان آگاه، مردود شده اید. پس اصلاح کنید قبل از آنکه قلب هایتان سخت تر و سخت تر شود. این به صلاح همگان است.»

کدیور در مورد جایگاه قانون اساسی در مشی عزت الله سحابی نیز، به مصاحبه ٢۶ فروردین ٨٩ وی اشاره و عنوان کرد: “مرحوم سحابی پیرامون همین قانون اساسی فعلی نیز اینگونه می اندیشد: “من (عزت الله سحابی)، بازگشت به قانون اساسی را پیشنهاد می کنم. اما همین قانون اساسی را که با آن بسیار مساله داریم و با اصل ١١۰ به شدت مخالفیم همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که باید به آن توجه کرد. برای مثال اصل سوم یا اصول نهم تا سی و نهم قانون اساسی موجود می گوید که ماهیت جمهوری اسلامی چیست. اصل سه می گوید نفی هرگونه استبداد و انحصار. اگر اصل ١١۰ هست، این اصل هم هست که بنابراین به وسیله این اصل مقید و محدود می شود. اصل نه تا سی و نه مثل همه قوانین دموکراتیک دنیا حقوق ملت را تضمین کرده است. همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد اگر قرار باشد که قانون اساسی بهم ریزد یعنی نوعی واژگونی و براندازی که این مستلزم جنگ، خشنونت و کشتار است که حاکمیت هم نسبت به آن به سادگی عقب نمی نشیند و هضمش هم برای ملت راحت تر است. اگر قیدی که اصل سه روی اصل ١١۰ گذاشته اجرا شود و منحصر به یک گروه خاص نشود و استبداد از نوع استبداد رهبری فعلی باقی نماند این قید اگر اجرا بشود ما در اینصورت حاضریم به این قانون اساسی التزام داشته باشیم و باز نه اعتقاد. به نظر من فعلا این راهکار کم هزینه تر برای حاکمیت هم هست. این قدم اول است. این کمک می کند تا فضای جامعه آرامش پیدا کند چرا که در فضای قهر و خشونت که همه نسبت به هم بدبین هستند، نمی شود عمل سیاسی موثری انجام داد. اما در فضای آرام آنها هم که با هم دشمن هستند می توانند گفتگو کنند؛ مدعیان اصول گرایی هم قدری تخفیف پیدا می کنند.”

محسن کدیور همچنین به آخرین نامۀ این فعال سیاسی معتدل (عزت الله سحابی) اشاره می کند که “در نهایت در برابر ظلم حاکمان جمهوری اسلامی از خدا طلب مرگ می کند و در روزهای آخر عمر خود اظهار می دارد” که :

«برای بنده که فضای بازجویی و زندان در حاکمیت قبل و بعد از انقلاب را تجربه کرده ام انقلابی که به سهم خود سهم ناچیزی در آن داشته ام بسیار غم بار است که اذعان کنم برخوردهای غیر اخلاقی با زندانیان و تهدید جان و سلامت آنان با تبعید کردن شان میان برخی متهمان به قتل و آدم کشی و زیر اعدام یا اعمال فشار و فحاشی به زنان و آوردن فشار به برخی از آنان برای اعتراف های شرم آور و نظایر آن در رژیم قبل نیز کم سابقه یا بی سابقه بوده است. من نمی دانم بر حاکمان ما چه رفته است که برای حفظ قدرت دو روزه دنیایی اینطور قید هرگونه اخلاق و مذهب را زده اند و از هر روش و ابزاری برای ادامه قدرت خود استفاده می کنند. ما یادمان نرفته است که قبل از انقلاب چطور دیگران را نقد می کردیم که هدف وسیله را توجیه نمی کند. من به عنوان یک فرد مذهبی که اخلاق را ستون فقرات و اصلی مذهب می دانم و پیامبرمان هم برای تعالی اخلاق مبعوث شده است، شرمم می آید در زمانه ای زندگی کنم که به نام خدا و دین دختران، پسران، زنان و مردان این جامعه را به جرم حق گویی و حق خواهی زیر شدیدترین فشارهای روحی و جسمی قرار می گیرند. وقیحانه ترین کلمات را برای بانوان به کار می برند و اعتراف های دروغ از آنها می خواهند. وا اسفا… دروغ که در فرهنگ ملی و مذهبی ما بزرگ ترین گناه است امروز به سنت غالب زمانه تبدیل شده است. دولتمردان با لاف و گزاف به راحتی به مردم دروغ می گویند و خیالات واهی داخلی و بین المللی شان را صبح و شب با تکرار تکرار می خواهند به خورد مردم فهیم این مملکت بدهند. خدایا این درد را به چه کسی باید گفت و پیش چه کسی باید برد. خدایا تو شاهدی که وعده ای را که انقلاب به ملت ما می داد حکومت عدل علی وار بود حکومتی که سخت گیری عدالتش نزدیک ترین افراد به علی را هم در بر می گرفت و رحم و مروتش دورترین و دشمن ترین افراد نسبت به او را در بر می گرفت در حالیکه آنچه حاکمان ما به نام دین علی انجام می دهد آسان گیری و گذرانش از هر تباهی سیاسی و اقتصادی و قتل و غارتی است که بعضی از خودی ها در بانک و شرکت و بازار و کوی دانشگاه و زندان اوین و کهریزک انجام می دهند و سخت گیری و فشار آنهم با بکار گیری انواع فشارها علیه زنان و مردان دست بسته و چشم بسته و بی گناهی است که اهداف و آمال همان انقلاب را مطالعه می کنند. ای خدای بزرگ ای تغییر دهنده قلب ها و فکرها یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.»

کدیور خاطرنشان کرد “مهندس سحابی همین دعا را کرد و جان داد. او مرگ را خواست و نخواست این شیوه ظالمانه را تحمل کند.”

وی در ادامه به مرحوم هاله سحابی اشاره کرد و با یادآور شدن این نکته که “اوج مظلومیت این خاندان شهادت نسل سوم آنهاست”، افزود “علاقه فراوان پدر به تنها دخترش هاله سحابی، مکرر صدا کردن او در زمان بیهوشی. زمانی از زندان به بالین پدر آورده شد که پدر در کما بود و حضور دخترش را احساس نمی کرد. هاله در مراسم تشیع عکس پدرش را در آغوش و پیشاپیش صف در حرکت بوده که از سوی ماموران امنیتی به دلیل در دست داشتن عکس پدرش مورد ضرب و شتم قرار گرفت و قبل از دفن پدرش به شهادت رسید. البته مقامات حکومتی مرگ وی را ناشی از شوک وارده به دلیل مرگ پدر و گرمی هوا اعلام کردند.

همچنان که مرگ زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب و ترور فروهرها و پوینده و مختاری را هم به دروغ انکار کردند. شهادت مظلومانه و دفن شبانه ی هاله سحابی برای بسیاری از مردم یادآور ظلمی بود که بر دختر پیامبر رفته بود. برای آنها که خاندان سحابی آشنایند تردیدی باقی نمی ماند که حکومتی که با این خاندان نجیب اینگونه رفتار کرده است؛ بویی از انسانیت و اسلامیت و اخلاق نبرده است. راستی مسوول این جنایت ها و ظلم ها در این خانواده عزیز کیست؟”

چهار درسی که می توان از محضر عزت الله سحابی آموخت

محسن کدیور در ادامه سخنان خود به توصیف چهار درسی پرداخت که “می توان از محضر عزت الله سحابی آموخت و می تواند به سعادت و نجات ایران کمک کند” .

درس اول؛ اخلاق، اخلاص و ایثار

وی گفت: “اخلاقی زندگی کردن مهم است و با هر شیوه ای نمی توان پیروز شد. در هر شرایطی باید به اخلاق پایبند بود. جزئیات درس اول به این قرار است: ایمان و باور مخلصانه به خدا و آخرت، اهل مناجات و عبادت عاشقانه، دوری از ریا و تظاهر و دو رویی، در زمانه ای که دینداری با دو رویی و ریا همراه است، اقتدای عملی به سنت پیامبر و سیره ی امام علی، رعایت اخلاق در کلیه مناسبات شخصی، اجتماعی و سیاسی، پرهیز از کینه و نفرت حتی با آنها که با او بد کردند و به زندانش افکندند.

نخستین باری که عزت الله سحابی در حکومت جمهوری اسلامی به زندان رفت، از رئیس جمهور وقت پرسیدند که چرا او را به زندان می افکنید؟ گفته شد برای اینکه رویش را کم کنیم. در انتخابات سال ۸۴ آمد و از همان رئیس جمهور در مقابل احمدی نژاد دفاع کرد. چرا؟ چون معتقد بود در آن زمان منافع ملی ایران اقتضا می کند به آن فرد رای بدهد. همه کینه های گذشته را فراموش می کرد وقتی که پای منفعت بزرگتری به نام منافع ملی در میان بود. اهل ایثار و فداکاری بود. اهل صداقت، انصاف و صفا بود. بیشتر ویژگی هایی که درباره پرهیزکاران می خوانیم در خاندان سحابی ها می توانستیم بیابیم. به خاطر همین قوتی که در دیانت، اخلاق و مناجات داشت، مقهور هیچ قدرتی نمی شد و از هیچ قدرتی نمی ترسید.”

تدرس دوم؛ اولویت منافع ملی

کدیور افزود “برای سحابی حرف اول منافع ایران بود نه هیچ چیز دیگری. او با صراحت می گفت منافع ملی ایران بر همه چیز مقدم است. مساله اول و اصلی عزت، پیشرفت و آبادی ایران است. در زمانه ای که به اشتباه مسولان جمهوری اسلامی مساله ایران را مساله ثانوی می پنداشتند به چیزی به نام منافع امت اسلام فکر می کردند. در آن زمان شجاعت می خواست که کسی همچون مرحوم مهندس بازرگان و یا مرحوم مهندس سحابی برخیزد و بگوید اگرچه اسلام دین ماست اما ایران وطن ماست و ما اول ایرانی هستیم و دوم مسلمان. بنابراین مسائل دیگر کشورهای مسلمان برای ما ایرانیان مساله ثانوی است. به این معنا که هرگونه هزینه کردن بودجه ملت ایران خارج از ایران چه در عراق و افغانستان و چه در سوریه و لبنان و فلسطین باید با تصویت مجلس ایران صورت بگیرد نه به دور از چشم نمایندگان ملت. بنابراین منافع ملی را بر منافع شخصی مقدم می دانست”.

تمامیت ارضی ایران

وی افزود “برای سحابی تمامیت ارضی ایران مساله مهمی بود. هر زمان که احساس می کرد سیاستی ممکن است به فروپاشی و تقسیم شدن خاک ایران بینجامد، بیش از همه مقاومت و انتقاد می کرد. به استقلال اقتصادی ایران باور داشت. سحابی نخستین رئیس برنامه و بودجه پس از انقلاب بود که امروز می بینیم آن سازمان منحل شده است و به عنوان یکی از زیرمجموعه های دفتر ریاست جمهوری در آمده است و اگر سابقا سازمان بودجه لایحه بودجه سالیانه در چهار جلد تدوین می شود و برای تصویب به مجلس ارائه می شد یکی از افتخارات این دولت این است که آن را تبدیل به دفتر چهل صفحه ای کرده است و می پندارد که الان هر ایرانی می تواند آن را بخواند. بی خبر از آنکه یک کشور هفتاد و پنج میلیونی با یک جزوه چهل صفحه ای کارشناسی نشده قابل اداره نیست.

استقلال سیاسی

این فعال و پژوهشگر دینی افزود: “برای سحابی استقلال سیاسی واقعا مطرح بود. استقلال، نه اتکا به روسیه و چین و نه اتکا به اروپا و امریکا. او معتقد بود که ایران را می باید ایرانی اداره کند. با سرمایه و فکر ایرانی اداره شود و دیگران برای ایرانی تصمیم نگیرند. سفیران خارجی از وزیران ایرانی قوی تر نباشند. درباره جنبش سبز هم می گفت: جنبش باید بدون کمک خارجی پیش برود نه به حمله نظامی و نه به تحریم اقتصادی چشم بدوزیم که باعث رنج ملت ایران شود. نه به استفاده از سرمایه های خارجی. شما می بایست جنبش را با پول، تصمیم و فکر خودتان پیش ببرید. برای سحابی، محمد مصدق قهرمان موازانه ی منفی بود. قهرمانی که بالاتر از او در میان چهره های ملی نمی شناخت. از نظر او، بازرگان هم پیشتاز تعامل مستقل با دیگر کشورها بود. اتکا به کمک و سرمایه خارجی برای رسیدن به استقلال و دموکراسی بیراهه است و با مرام عزت سازگار نیست.”

کدیور با بیان اینکه “امروز استقلال که مورد ادعای حکومت است، بدون وجود آزادی، افسانه ای بیش نخواهد بود و اگر در حوزه ای چون استقلال نمره شش یا هفت (از بیست) گرفته باشد، در حوزه هایی چون آزادی، حقوق بشر و حرمت انسانی نمره صفر گرفته اند.”

درس سوم؛ اسلام سیاسی دموکراتیک

کدیور خاطرنشان ساخت “مسلمانان معاصر اسلامی به دو گروه تقسیم می شوند: گروه اول که اسلام هیچ نقشی در زندگی فردی و اجتماعی شان ندارد. به اعتقادات اسلامی باور ندارند یا بی توجه اند. مناسک دینی را به جا نمی آورند و تنها ارتباط شان با اسلام تولد از والدینی مسلمان است. ممکن است به خدا و آخرت باور داشته باشند یا نه. دین ستیز باشند یا نباشند اما اسلام، پیامبر قرآن و سیره پیامبر داور انتخاب های آنها نیست. هر چند دین دیگری را هم انتخاب نکرده اند و خود را کافر و ملحد نمی دانند. از آنجا که هیچ علقه ای با اسلام در خود احساس نمی کنند و در معرفی خود از هویت اسلامی استفاده نمی کنند؛ آنها را مسلمانان شناسنامه ای خطاب می کنم.

گروه دوم مسلمانانی که اسلام جزئی کوچک یا بزرگ از هویت آنهاست. خود را مسلمان می دانند و مسلمان می خوانند. به اعتقادات اسلامی باور دارند به آداب دینی مودبند. در انتخاب هایشان اسلام، قرآن و سیره پیامبر را به عنوان داور پذیرفته اند.

این گروه اکثر مسلمان ایران معاصر را تشکیل می دهند؛ نسبت به سیاست به دو دسته بزرگ تقسیم می شوند: دسته اول مسلمانانی که در زندگی شخصی و خصوصی خود آداب اسلامی را رعایت می کنند و عبادات و مناسک دینی را به جا می آورند اما پس از پیامبر و ائمه هیچ رسالت اجتماعی برای اسلام قائل نیستند. اسلام، پیامبر و سیره ائمه در زندگی اجتماعی – سیاسی شان داوری را به عهده ندارد. اسلام برایشان مقوله ای شخصی و خصوصی است. به معنایی سکولار محسوب می شوند. تکلیف دینی، آنها را به عرصه کنش سیاسی نمی خواند. در مقابل ظلم و ستم ساکت هستند. در عرصه معرفت دینی سنتی محسوب می شوند و با نو اندیشی و تجدد فکر دینی میانه ای ندارند.

دسته دوم مسلمانانی هستند که علاوه بر اینکه همانند دسته اول در زندگی شخصی و خصوصی خود آداب اسلامی را رعایت می کنند و عبادات و مناسک دینی را به جا می آورند اما اسلام را پس از پیامبر و ائمه منحصر به رابطه شخصی انسان و خدا نمی دانند. از منظر آنها بخش مهمی از تعالیم اسلامی و قسمت بزرگی از آموزه های تشیع، موازین سیاسی و اجتماعی است. اسلام سیاسی در مقابل ظلم و ستم سکوت و انفعال را تجویز نکرده است و مبارزه با ظلم و بی عدالتی را تکلیف شرعی می داند. اسلام سیاسی پیروان خود را ملزم به حضور فعال در عرصه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می کند. اسلام سیاسی تلازمی با اسلام نو اندیش یا سنتی ندارد.

اسلام سیاسی در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی تاثیر داشته است. در پی استقرار جمهوری اسلامی در ایران تجربه عملی اسلام سیاسی، مواجه آن با پرسش های مختلف، پیروزی ها و شکست های آن، این تلقی از اسلام را به دو گرایش بسیار متفاوت تقسیم کرد. عدم توجه به تفاوت های عمیق این دو گرایش سبب ساز بسیاری سوتفاهم ها و کج فهمی ها در میان پژوهشگران اندیشه سیاسی معاصر ایران شده است.

از گرایش نخست می توان با ویژگی های اقتدارگرا، حکومتی و تکلیف گرا یاد کرد. در این گرایش اسلام سیاسی با استقرار حکومت دینی معنا پیدا می کند. دینی بودن حکومت هم به اقامه احکام شریعت است. این نیز نیازمند اشراف، نظارت ولایت فقیه است. این گرایش از اسلام سیاسی از حکومت دینی به ولایت فقیه می رسد. در این گرایش عدالت بر آزادی و کرامت و رحمت، تقدم دارد. به دلیل محدودیت های ذاتی عقل انسانی، راهی جز احکام شریعت به سوی عدالت، متصور نیست. پس عقل و عدل در دل تکلیف شرعی تعریف می شود.”

مخالفت اسلام سیاسی اقتدارگرای حکومتی با دموکراسی و حقوق بشر

کدیور افزود: “در اسلام سیاسیِ اقتدارگرا دموکراسی، سکولاریزم، حقوق بشر، جامعه مدنی و مدارا کالاهای متعفن غربی محسوب می شوند. مدل حکومتی مطلوب، دموکراسی و ربانی سالاری است که نماینده منصوب خدا یا پیامبر زمام امور جامعه را بدست می گیرد.

اسلام سیاسی اقتدارگرا، قرائتی ویژه از اسلام سنتی است. نوعی افراط در مقابل تفریط اسلام ساکت است. نوگرایی و تجدد در آن راهی ندارد. حق محور نیست. خشونت و زور در اقامه دین نه تنها مجاز بلکه گاهی واجب محسوب می شود. مهمترین انتخاب مردم انتخاب دین و مذهب حق است. بعد از آن جای انتخاب و گزینش عمومی نیست. وظیفه مردم اطاعت و تبعیت از فقیهان و اولیای دین است. نظریه نظام جمهوری اسلامی موجود؛ همین قرائت از اسلام سیاسی است.

سحابی به این سه گرایش هایی که ذکر شد باور نداشت. از دومین گرایش اسلام سیاسی می توان با ویژگی های دموکراتیک، سکولار، مدنی، حق گرا و اخلاقی یاد کرد. این گروه از مسلمانان، دموکراسی را بی هیچ قید و تبصره ای به عنوان کم خطا ترین شیوه اداره جامعه پذیرفته اند. به جای مردم سالاری دینی یا دموکراسی اسلامی، به دموکراسی قائلند بی هیچ قیدی. به حکومت دینی معتقد نیستند. ولایت فقیه را مطلقا باور ندارند. سکولاریسم عینی را لازمه دموکراسی می دانند.

بدین معنا که نهاد دین از دولت جداست. فقیهان و روحانیان در حوزه عمومی همانند دیگر افراد جامعه از هیچ امتیاز و حق ویژه ای برخوردار نیستند. حقوق پایه شهروندان در هر صورت تضمین می شود. این حقوق منوط به دین و مذهب نیست. این گروه به حقوق بشر بدون هیچ قید و تبصره ای باور دارند. قائل به حقوق بشر اسلامی، ایرانی یا بومی نیستند. به تقدم اخلاق بر فقه و همچنین عقل و عدالت بر نقل معتقدند. نواندیشی لازمه این گرایش از اسلام سیاسی است. این گرایش حتی اگر دولت هم تشکیل دهد رعایت اخلاق، حقوق شهروندی، آزادی برایش اولویت دارد. در اداره جامعه منافع ملی را بر هرچیزی مقدم می داند.

اجزاب اسلام گرای ترکیه و اندونزی و نیز احزاب نهضت آزادی ایران و ملی – مذهبی ها در ایران می توانند نزدیک ترین جریان به این تلقی از اسلام شمرده شوند. اینها به اسلام رحمانی باور دارند.”

این پژوهشگر دینی تصریح کرد: “پس نگاه اسلام معاصر در ایران نسبت به سیاست چهار گونه است: «اسلام شناسنامه ای»، «اسلام ساکت»، «اسلام سیاسی اقتدارگرا یا حکومتی» و «اسلام سیاسی دموکراتیک».

هر چهار گونه در حال حاضر در ایران وجود واقعی دارد، که البته گونه سوم (اسلام سیاسی اقتدارگرا یا حکومتی) حذف دیگر گونه ها را وظیفه شرعی خود می داند. و با این انحصار گرایی باید مبارزه کرد و به باورمندان اینگونه باید قبولاند که دیگر گونه ها را تحمل کنند.

دین ستیزان نیز می کوشند تا امکان گونه چهارم را انکار کنند. به باور آنها، اسلام با مفاهیم مدرن از جمله دموکراسی، سکولاریزم و مدارا ناسازگار است و به زعم ایشان هر کوششی در مورد سازگاری اسلام مدرنتیه پیشاپیش محکوم به شکست است. این تلقی در فضای مجازی بیش از همه تبلیغ می شود.

اسلام سیاسی دموکراتیک واقعیتی غیر قابل انکار است

کدیور تاکید کرد: “اسلام سیاسی دموکراتیک واقعیتی غیر قابل انکار است. اگر کسی آن را باور ندارد حداقل آنرا تحریف نکند و تفسیر آن را به معتقدانش واگذارد.

باورمندان این گرایش از جدی ترین منتقدان قرائت رسمی اسلام اقتدارگرا هستند اما وجود دیگر تلقی ها را نیز به رسمیت می شناسند. از حقوق برابر برای همگان بدون توجه به رویکرد سیاسی آنان دفاع می کند. اگر چه استبداد دینی را بزرگ ترین آفت برای دین و دنیای مردم می شناسند اما هرگز به واسطه دین و خطاهای دیگران از دین داری خود شرمنده نیستند. آنها مسلمانانی سرفرازند نه مسلمانانی شرمنده.”

وی افزود: “معتقدم عزت الله سحابی یکی از کسانی بود که مصداق مسلمانان سرفراز در زمانه ما بود. او از دینداری خودش شرمنده نبود و معتقد بود می توان با این سبک دینداری، سخنی تازه برای ایران و جهان معاصر داشت.”

درس چهارم؛ اعتدال، واقع گرایی و اصلاح طلبی

کدیور در باب درس چهارم از درسهایی که می توان از زندگی سیاسی مرحوم سحابی گرفت، اظهار داشت “با شیوه های مختلف می توان سیاست ورزی کرد. سیاست امری جمعی و تجربی است. ذهنی و انتزاعی نیست. فعل سیاسی برای تغییر وضع موجود اتخاذ می شود نه برای ثبت در تاریخ و اثبات گوینده. اصلاح سیاسی کاری مستمر و تدریجی است نه یکباره و دفعی. در سیاست واقعیت ها و مقدورات و امکانات را باید در نظر گرفت نه صرفا رویاها و ذهنیات را. تند رفتن و تند گفتن به جایی نمی رسد. سحابی مرد اعتدال و واقع گرایی و اصلاح طلبی بود. همیشه می گفت اگر ذره ای آبرو دارم همه را برای اعتلای ایران به کار می برم. او به دنبال اصلاحات ساختاری بود. اصلاحاتی که روشش اصلاح طلبانه و هدفش بهینه سازی ساختارهای کشور بود. با هر جریانی که در رسیدن به این مقصود ولو به شکل جزیی موثر بود همکاری می کرد. باید این نکته را از او یاد بگیریم که هر جریانی که قدمی برای اعتلای ایران می تواند بردارد و وضع موجود را بهتر کند، می توان در همان قسمت با او همراه بود.

سحابی به دنبال بازرگان، مرد اصلاحات تدریجی بود. هر کسی که فکر می کند به شکل دفعی و یکباره و یکشبه می تواند ایران را بسازد، کسی مانع اش نشده است. اما اگر نمی توانیم چنین بکنیم. چاره ای نداریم که اول با هم باشیم و همدیگر را تحمل کنیم و برنامه داشته باشیم و برای یک هدف مهم (آزادی و ارتقای ایران) است دست به دست هم بدهیم.”

این فعال جنبش سبز، در بخش پایانی سخنان خود، با ارائۀ “پیشنهاد و نسخه ای برای جنبش سبز”، اظهار داشت “آنچه معتقدم و امروز نیز آنرا پیشنهاد می کنم، ابعادی شبیه به همین چهار درس است که از عزت مورد بازخوانی قرار گرفت.”

وی همچنین با تاکید بر اینکه “امروز باید شیوه های مبارزه مان را عوض کنیم”، تصریح کرد “امروز باید از دوران اصلاحات درس گرفت. در آن دوره با مطالبات حداکثری و زیاد، استقامت های کمی انجام شد. اما اکنون برای مطالبات حداقلی (آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد، رفع توقیف از مطبوعات، آزادی احزاب، لغو نظارت استصوابی)، استقامت های زیاد و حداکثری دارد انجام می شود و حکومت همچنان از جنبش سبز نگرانی و واهمه دارد.”

تمام شهروندان ایرانی حائز رای مساوی هستند

در ادامۀ جلسه، محسن کدیور در پاسخ به پرسشی پیرامون جایگاه دگراندیشان و اقلیتهای مذهبی، نژادی و قومی و … در مدل پیشنهادی خود گفت “هر شهروند ایرانی که مالیات می دهد، با هر دین و مرام سیاسی به اندازه هر ایرانی دیگری حق دخالت در امور کشور را دارد … حتی اگر ٩٨% مسلمان بودند و در اکثریت بودند، دو درصد باقی مانده نیز، بدون هیچ تبعیضی، به اندازۀ همان گروه اکثریت باید حق دخالت، تاثیرگذاری و حضور در تمامی ارکان کشور و تبدیل شدن به اکثریت را داشته باشند.”

این نویسنده و پژوهشگر دینی، همچنین پیرامون این ایراد که “آیا اسلام دموکراتیک سیاسی با اسلام سیاسی اقتدارگرا و قرائت رسمی یکسان و همسان نخواهد بود”، تصریح کرد “از سال ۵٨ همین مرحوم عزت الله سحابی در مجلس خبرگان قانون اساسی به ولایت فقیه علنا رای منفی داد و در خزانه (محله ای در جنوب تهران) سخنرانی عمومی کرد و نظریۀ ولایت فقیه را به چالش کشید و نفی کرد و واقعا زودتر از دیگران به این رسیده بود که این نظریه اشتباه است… این شیوه، روشی صحیح نیست… و سحابی از همان زمان اعلام کرد که «ما مسلمانانی هستیم که می خواهیم به تعالیم اسلام عمل کنیم… اما درعین حال مدرن هستیم … در عین حال دموکرات هستیم و در عین حال سوسیالیست هستم… و همزمان سکولار هم هستم»… و اگر امروز کسی فکر می کند این موارد ممکن نیست، من معتقدم مهمترین دلیل بر امکان آن، وقوع آن است… یعنی کسانی بوده اند که در اسلامشان هیچ تردیدی نیست… (کما اینکه در زمان دادگاه، از من پرسیده بودند چرا با اینها رفت و آمد داری؟ که من گفتم اگر مرا آزاد بگذارید و بخواهم پشت سر کسی نماز بخوانم، قطعا پشت سر یدالله سحابی نماز خواهم خواند… چرا که در او هیچ غل و غشی ندیده ام و جزو صالح ترین انسانهای دوران بود… و در عین حال در نماز جمعۀ بسیاری از امامان جمعه ای که منصوب کرده اید، شرکت نکرده ام… چرا که امام جمعۀ عادلی نیافته ام) … و بنظرم فهم و شعور این بزرگواران، بسیار بالاتر از فهم و درک حکام سیاسی معاصر ما باشد…”

کدیور در توضیح سخنان خود افزود :”بعنوان نمونه، در ترکیه، که حکومتی سکولار دارد، حزبی با هویت اسلامی شرکت کرده و رای هم آورده است و راس موعد مقرر نیز، قدرت را به منتخب بعدی مردم می دهد… چنین مدلی را هم برای ایران در نظر بگیریم… انتخاباتی آزاد برگزار شود هم حزب عرفی، هم حزب اسلامی و حزب بنیادگرا، امکان حضور در انتخابات و رقابت های قدرت را داشته باشند… (کما اینکه نظریۀ رسمی و بنیادگرا نیز، پیروانی عقیدتی در کشور دارد که می توان گفت حدودا پانزده درصد از جمعیت کشور نیز حامی دارند…) و چه اشکالی دارد مانند اروپا، احزابی دموکرات مسیحی که در رقابت های قدرت حضور دارند، نمونه های آن هم در ایران باشد. اما در مدل اسلامی و البته با رعایت قواعد دموکراتیک و برای مدتی که رای دهندگان آنرا انتخاب کرده اند.”

وی تاکید کرد: “با یک سیاست مدبرانه و واقع گرایانه و قبول اینکه «همه شهروند ایرانی و دارای حقوق برابر هستیم»، هم می توان حقوق دینداران را به رسمیت شناخت و هم حقوق دین ناباواران را.”

 


 


امام جمعه مشهد انتخابات پیشِ‌روی نظام (مجلس نهم) را "مصیبت‌بارترین انتخابات طول تاریخ انقلاب" پیش‌بینی كرد و مدعی شد: در این انتخابات تمام جریان‌ها حتی اصلاح طلبان با لباس و آرم اصولگرایی وارد عرصه سیاسی می‌شوند.

این روحانی محافظه کار عضو خبرگان، بدون اشاره به حاکمیت و رواج دروغ و تقلب و بیعدالتی و فقر و سوء مدیریت در کشور، اظهار عقیده کرد "بی‌بندوباری، تحجر و قدرت‌طلبی" مثلث خطرناكی برای انقلاب است.

به گزارش فارس، احمد علم الهدی شامگاه جمعه در همایشی تحت عنوان «مكتب امام و اصولگرایی راستین»، که در مركز همایش‌های صدا و سیمای استان خراسان رضوی و در جمع تعدادی از اصولگرایان استان‌های خراسان برگزار شد، اظهار داشت: نباید اجازه فعالیت به این سه جریان‌ را داد و هدف اصلی هركدام از این جریان‌ها سركوب حزب اللهی ولایت‌مدار متدین است. "

عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینكه هم‌اكنون در مراكز دولتی هركس كه دوستدار ولایت فقیه باشد در پایین‌ترین درجه خدمتی قرار دارد، مدعی شد: متاسفانه در این اماكن اگر كسی حرفی در تأیید ولایت فقیه بزند، از كار بی‌كار می‌شود.

وی با تاكید بر اینكه این فضا باید هرچه سریعتر شكسته شود، هشدار داد: در صورت ادامه پیدا كردن این روند، لبه این ضربات مهلك جان رهبری را نیز می‌گیرد.

علم‌الهدی با ادعای اینكه "هیچ‌گونه اشتباهی از سوی بزرگان كشور در ارتباط با حمایت از دولت در انتخابات گذشته وجود ندارد"، اظهار عقیده کرد: "هم‌اكنون ما به عدالت اجتماعی مورد نظرمان برای اقشار مختلف مردم رسیده‌ایم."

وی به تبلیغات زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ در مشهد اشاره كرد و گفت: در بغل برخی از حامیان برخی از كاندیداها سگ بود و در ستاد انتخاباتی كاندیدای دیگر زیارت عاشورا قرائت می‌شد و در همین راستا تكلیف آن زمان برای تمام متدینان و دوستداران انقلاب مشخص بود.

علم‌الهدی انتخابات پیشِ‌روی كشور را "مصیبت‌بارترین انتخابات طول تاریخ انقلاب" پیش‌بینی كرد و یادآور شد: در این انتخابات تمام جریان‌ها حتی اصلاح طلبان با لباس و آرم اصولگرایی وارد عرصه سیاسی می‌شوند.

وی "هوشیاری" حامیان رهبری در این زمینه را بسیار مهم ارزیابی كرد و با فرافکنی گفت: در حال حاضر سه مسئله تحجر، توسعه بی‌هنگام مفاسد اجتماعی و بی‌بندوباری و همچنین قدرت‌یابی و فرصت‌طلبی انقلاب را در یك وضعیت مثلثی قرار داده است.

عضو مجلس خبرگان رهبری این مثلث را بسیار خطرناك دانست و مدعی شد: از ابتدای انقلاب تاكنون قدرت طلبان همیشه با ولایت فقیه زاویه داشته‌اند.


 


نماینده رهبری و مدیرمسئول روزنامه کیهان، ضمن دفاع از نظارت استصوابی و جایگاه نهاد انتصابی و فراقانونی شورای نگهبان، ادعا کرد "این شورا دروازه بان مراکز تصميم ساز و سياست پرداز نظام است و اين شورا مانع از فريب مردم توسط افراد فاقد صلاحيت می شود و از سوی ديگر با پيشگيری از ورود اين افراد به مراکز حساس نظام، امنيت کانون های تصميم ساز و سياست پرداز نظام را تضمين می کند."

به گزارش کیهان، حسين شريعتمداری، مديرمسئول این روزنامه که پنج شنبه شب (٢٣ تیرماه) به دعوت هيئت فاطميون اهواز در اجتماع گروهی از لباس شخصی ها حضور يافته بود، با انتقاد از کسانی که اصرار دارند شرايط کنونی کشور را "بحرانی" معرفی کنند، جمهوری اسلامی را الگوی قیامهای منطقه خواند و گفت "شرايط کنونی کشور به اين علت که امروزه جمهوری اسلامی پرچمداری خيزش های منطقه را برعهده دارد، بسيار حساس است و اين حساسيت برخاسته از اوج اقتدار است و در حالی که آمريکا و متحدانش نگرانی توأم با اضطراب خود از جلوداری ايران در انقلاب های اسلامی منطقه را انکار نمی کنند، شماری از پياده نظام از نفس افتاده آنها اصرار دارند حساسيت ناشی از جايگاه و نقش برجسته ما در معادلات منطقه ای و جهانی را «بحران» معرفی کنند و توضيح نمی دهند که اگر دچار بحران شده ايم چرا دشمنان بيرونی جيغ بنفش می کشند؟! و نتانياهو با عصبانيت فرياد می کشد که در خاورميانه به هر طرف نگاه می کنيم، خمينی و خامنه ای را می بينيم."

مديرمسئول روزنامه کيهان، بدون اشاره به سوریه و لیبی، پیرامون تحولات منطقه سخن گفت و موقعیت مصر، يمن، تونس، مراکش، اردن و آل سعود را متزلزل خواند و گفت "با توجه به اين شرايط آيا به نظر شما، رابرت گيتس حق ندارد که از مديريت هوشمندانه تحولات منطقه توسط رهبری ما عصبانی باشد و از تبديل خاورميانه به عقبه استراتژيک جمهوری اسلامی سخن بگويد؟"

نماینده رهبر جمهوری اسلامی و مديرمسئول کيهان، از "اوج اقتدار کنونی نظام" سخن گفته و مدعی شد "در اين حال و هوا، گروهها و جريان هایی نظير فتنه گران ۸۸ و جريان انحرافی بسيار حقيرتر و بی مقدارتر از آنند که بتوانند به اهداف شوم خود دست پيدا کنند. گروه انحرافی به خودی خود قد و قواره ای ندارد ولی متاسفانه در کانون قدرت نفوذ کرده و از منابع ثروت بهره می گيرد."

حسین شريعتمداری بدون اشاره به اینکه مقامات امنیتی و نظامی مدام از "خطرات جنبش سبز" سخن می گویند مدعی شد "سران فتنه چوب کبريت های مصرف شده ای هستند که مثلث آمريکا و اسرائيل و انگليس آنها را با توهم آتش افروزی در ايران از قوطی بيرون کشيده و آتش زده اند و امروزه مانند همه چوب کبريت های سوخته از خاصيت افتاده اند و البته نبايد از اين نکته غافل بود که ممکن است دشمن قوطی کبريت های ديگری نيز در آستين داشته باشد."

مدیر مسئول کيهان با اشاره به اظهارات برخی فعالان اصلاح طلب برای حضور احتمالی در انتخابات آتی کشور، ادعا کرد "يکی از مضحک ترين اظهارات برخی از عوامل فتنه در اين روزها، شرط گذاری برای حضور در انتخابات است، دقيقا مانند آن که کفش دزد برای پيش نماز شدن خود شرط و شروط تعيين کند! آنها به خوبی می دانند بايد به جرم وطن فروشی، همکاری مستقيم با سرويس های اطلاعاتی آمريکا و اسرائيل و انگليس که اسناد آن موجود است و به خاطر جنايت های فراوانی که مرتکب شده اند در انتظار مجازات های سنگين باشند و شرط گذاری آنها به يقين نوعی فرار به جلوست و با هدف به فراموشی سپردن جنايات خويش صورت می پذيرد."

مديرمسئول کيهان مدعی شد "فتنه و انحراف در آغاز شکل گيری، نشانه هايی از خود بروز می دهد که با رصد کردن اين نشانه ها به آسانی می توان فتنه گران و منحرفان را قبل از ورود آنان به فاز عملياتی، شناسايی کرد... برخی از شاخصه ها برای کشف کانون های فتنه و انحراف نیز «انگاره سازی»، «ائتلاف ناهمگن ها»، «پيوندهای پشت صحنه»، «جنگ تابلوها»، «تفاوت تابلوها و شناسنامه ها» هستند."

این چهره امنیتی به زعم خود به نمونه هايی از "مصاديق ترفندها در عرصه سياسی کشور و کليد کشف آنها" پرداخت و گفت "اين روزها شاهد تحرک برخی از جريانات فتنه گر و منحرف برای حضور در انتخابات مجلس نهم هستيم و افزود؛ ابتدا بايد توجه داشت که ترانه دو صدايی اين جريان ها درباره شرکت يا عدم شرکت در انتخابات يک طرح فريب است. آنها با همه توان پای صندوق های رأی می روند و در انتخابات شرکت می کنند، چرا که برخلاف آنچه به دروغ اعلام می کنند، از سلامت انتخابات اطمينان کامل دارند بنابراين فرصت حمايت از نامزدهای همسو با خود را از دست نمی دهند. مديرمسئول کيهان ادامه داد؛ جريان های فتنه گر و منحرف اين روزها برای حضور در انتخابات حرکتی چند سويه را آغاز کرده اند. ابتدا می کوشند، افرادی را که کمتر شناخته شده اند و به قول خودشان از نظر سابقه بيرونی «سفيد» هستند، به ميدان بفرستند تا رد صلاحيت نشوند و دوم، معرفی تعداد قابل توجه از افرادی که می دانند رد صلاحيت خواهند شد. معرفی اين عده با هدف رد صلاحيت آنها و سپس تبليغات خارجی روی آن صورت می پذيرد. از اين عده در ضمن به عنوان پشتوانه برای گروه اول استفاده می شود تا به گمان آنها، نظام برای پرهيز از فراوانی رد صلاحيت شده ها، به پذيرش صلاحيت گروه اول تن بدهد! که صد البته خيالی خام است و شورای نگهبان نشان داده که از قانون عدول نمی کند و محور سوم؛ معرفی افراد شناخته شده ای از ميان برخی مسئولان سابق در دولت های کارگزاران و اصلاحات است که در جريان فتنه ۸۸ موضع صريحی نداشته اند."

شريعتمداری ادعا کرد "سکوت برخی افراد شناخته شده در فتنه ۸۸ به مفهوم و معنای همراهی با فتنه آمريکايی-اسرائيلی ۸۸ است و اين افراد صلاحيت نامزدی مجلس را ندارند. کسانی که در مقابل اهانت به امام، همراهی با اسرائيل و آمريکا، اهانت به ساحت مقدس امام حسين، ائتلاف با منافقين و بهايی ها و سلطنت طلب ها و دهها جنايت ديگر ساکت بوده اند چگونه انتظار دارند به مجلسی که عصاره فضيلت های ملت است راه يابند؟"


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته