جنبش راه سبز - خبرنامه |
- بشیر نظری به یک سال حبس تعزیری محکوم شد
- گزینههای روز میز؛ از تهدید نظامی تا تبلیغ خیابانی
- خودسوزی یکی از کارکنان صنعت نفت جنوب مقابل وزارت نفت
- مخالفت دادستانی با مرخصی نادر جانی به رغم شرایط دشوار جسمی
- مرتضوی: احمدینژاد سناریوی فاضل لاریجانی را طراحی کرد
- محمد رضایی فعال ملی- مذهبی از زندان آزاد شد
- مراسم گرامیداشت سه سال پایداری رهبران در حصر جنبش سبز برگزار شد
- بهزاد نبوي تحزب را ميفهمد
- پیکار برای رفع حصر و حبس؛ پیکار برای آزادی و دموکراسی
- طلب مرگ بس است. زنده باد آزادی!
بشیر نظری به یک سال حبس تعزیری محکوم شد Posted: 17 Feb 2014 07:19 AM PST جرس: بشیر نظری فرزند سردار شهید حجت نظری به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
وی در صفحهی شخصی فیسبوکش با اعلام این خبر نوشت: "امروز برای ابلاغ حکم، به دادگاه انقلاب رفتم. به شعبهای که گفتند منحل شده، اما امروز معلوم شد فقط قاضی پیرعباسی، از آنجا رفته و کسی دیگر، مسولیت وی را در شعبهی 26 بر عهده گرفته است.
امروز به من ابلاغ شد، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و نیز «توهین به رییس جمهور»! به یک سال حبس تعزیری محکوم شدم. هرچند این یک سال حبس تعزیری، تا پنج سال تعلیق شده، اما در عمل شاید تفاوت چندانی برایم نداشته باشد.
2- جناب قاضی لطف فرمودند چون بنده فرزند شهید بودم و خانوادهام، به خصوص پدر و مادرم به حکومت اسلامی خدمات شایان ارایه نمودهاند، برای بنده اشد مجازات را در نظر گرفتند. جا دارد همینجا از ایشان تشکر کنم." |
گزینههای روز میز؛ از تهدید نظامی تا تبلیغ خیابانی Posted: 17 Feb 2014 04:05 AM PST ![]() فرشید آل داوود جرس: پلاکاردهایی با عبارت «ما مشتاق گزینههای روی میزیم» در روز راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه امسال در دست راهپیمایان دیده می شود. واکنشی به هشدار ایالات متحده مبنی بر اینکه استفاده از گزینه نظامی در صورت ناکام ماندن مذاکرات جاری روی میز قرار دارد. مقامها و رسانههای حکومتی ایران میخواهند نشان دهند که هشدار آمریکا را جدی نگرفتهاند. آنها در مقابل این تهدید، با تهییج هواداران خود مدعی آمادگی برای مقابله نظامی با آمریکا شدهاند.
گزینههای نظام در برابر امریکا در اظهارات مسئولان سطح پائینتر نیز مشاهده شد تا جائیکه مدیر آموزش و پرورش شهرستان بهار و کبودر آهنگ در استان همدان نیز گفت: «گزینه روی میز ملت ایران، حضور گسترده مردمی در صحنه هاست.».
|
خودسوزی یکی از کارکنان صنعت نفت جنوب مقابل وزارت نفت Posted: 17 Feb 2014 03:17 AM PST جرس: یکی از کارکنان صنعت نفت در مقابل وزارت نفت اقدام به خودسوزی کرد که بلافاصله با آمبولانس عازم بیمارستان نفت شد.
به گزارش فارس، یکی از کارکنان صنعت نفت در مقابل وزارت نفت اقدام به خودسوزی کرد.
وی که ۵۸ سال دارد پس از ورود رئیسجمهور به ساختمان وزارت نفت اقدام به خودسوزی کرد که بلافاصله با آمبولانس عازم بیمارستان نفت شد.
بر اساس این گزارش گفته میشود وی ۵۵ درصد سوختگی دارد و احتمالا به زودی برای ادامه درمان به یکی از بیمارستانهای تخصصی منتقل خواهد شد.
فرد یاد شده یکی از کارمندان صنعت نفت در جنوب کشور بوده است.
این گزارش حاکی است رئیسجمهور صبح امروز به منظور بازدید و سخنرانی در جمع کارکنان و مدیران ارشد صنعت نفت به وزارت نفت رفته است.
|
مخالفت دادستانی با مرخصی نادر جانی به رغم شرایط دشوار جسمی Posted: 17 Feb 2014 02:34 AM PST جرس: مقامات مسئول در دادستانی تهران با مرخصی درمانی نادر جانی جانباز سبز دربند مخالفت می کند.
به گزارش کلمه، علیرغم وعده قبلی و پی گیری های مکرر، دادستانی تهران با مرخصی درمانی نادر جانی از زندانیان سیاسی سبز مخالفت می کند. این زندانی سیاسی و جانباز که به دلیل جراحات ناشی از حضور در جبهه های جنگ و جابجایی ترکش ها در بدن از درد شدید به ویژه در ناحیه سر رنج می برد، نیاز به مراقبت پزشکی خارج از زندان دارد.
نادر جانی که خانواده او در همدان ساکن هستند به علاوه سرپرست فرزندان برادر شهیدش “اسماعیل جانی” است و دیگر برادرش “داوود جانی” نیز از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی است که مراجعات مکرر به دادستانی تهران که در یکی از نقاط آلوده تهران واقع است، این جانباز شیمیایی ۵۰ درصد را نیز بارها راهی بیمارستان کرده است.
نادر جانى از فعالان سیاسى اصلاح طلب همدان که چندى پس از عاشوراى ٨٨ براى اولین بار از سوى اطلاعات همدان بازداشت شده بود از اسفند سال ۹۱ جهت اجراى حکم ناعادلانه سه سال حبس که قاضى صلواتى براى او صادر کرده بود در اوین محبوس شد.
این جانباز جنگ تحمیلى و اسیر سبز طى این مدت بارها بر اثر شدت یافتن آثار جراحت و بیمارى اش به بهدارى زندان منتقل و تنها پس از تزریق چند مسکن قوى مجددا به بند بازگردانده شده است. |
مرتضوی: احمدینژاد سناریوی فاضل لاریجانی را طراحی کرد Posted: 16 Feb 2014 11:09 PM PST جرس: رئیس سابق سازمان تأمین اجتماعی مدعی شده که از طرف احمدینژاد برای "توطئهچینی" علیه فاضل لاریجانی تحت فشار بوده است.
به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، سعید مرتضوی اخیراً در جلسهای با برخی از مدیران سابق تأمین اجتماعی که در دفتر وی در خیابان شهید بهشتی برگزار شده، ادعا کرده است: از روزی که فشارها برای برکناری من از رأس سازمان تأمین اجتماعی افزایش پیدا کرد، احمدی نژاد سناریوی فاضل لاریجانی را برای من ترسیم و طراحی کرد.
مرتضوی گفت: در دوهله اول با این اقدام مخالفت کردم و برای آقای احمدی نژاد برهان و منطق خود را بازگو کردم که این کار خلاف اخلاق اسلامی و مصلحت نظام است اما ایشان برای خودشان منطق خاصی داشتند.
وی تاکید کرد: اصرارهای من مؤثر واقع نشد و در نهایت بافشاریهای احمدی نژاد مجبور شدم طراحی آن موضوع را با کمک برخی از دوستان در تأمین اجتماعی دنبال کنم. مرتضوی گفت: روز استیضاح وزیر کار نیز باز با پخش فیلم مذکور از سوی احمدی نژاد در صحن علنی مجلس مخالف بودم و مخالفت خود را به آقای مشایی اعلام کرده بودم اما احمدی نژاد در این رابطه حرف هیچ کسی را گوش نکرد و تنها به دنبال زدن ضربه زدن به رئیس مجلس بود.
مرتضوی اظهار کرد: وارد مهلکهای شدهام که از اول با آن مخالف بودم، حالا به جای پاسخگویی احمدی نژاد من باید پاسخگو باشم!"
محمود احمدینژاد، بهمن ماه سال گذشته، در جلسه علنی مجلس که برای استیضاح وزیر تعاون٬ کار و رفاه اجتماعی برگزار شد، با پخش نوار مکالمهای، برادران لاریجانی را به سوء استفاده از قدرت در فعالیتهای اقتصادی متهم کرد.
احمدی نژاد گفت که این نوار که حدود ۲۵ دقیقه است، گزیدهای "رقیق" از ۲۳ یا ۲۴ ساعت مکالمه فاضل لاریجانی با سعید مرتضوی است که به طور کامل در اختیار رئیس مجلس و روسای کمیسیون ها قرار گرفت.
|
محمد رضایی فعال ملی- مذهبی از زندان آزاد شد Posted: 16 Feb 2014 10:04 PM PST جرس: محمد رضایی فعال ملی- مذهبی پس از اتمام حکم از زندان آزاد شد.
به گزارش ملی- مذهبی این فعال سیاسی دو روز نیز بیشتراز حکم به اصطلاح قضائی اش در زندان باقی مانده بود.
|
مراسم گرامیداشت سه سال پایداری رهبران در حصر جنبش سبز برگزار شد Posted: 16 Feb 2014 10:04 PM PST جرس: مراسم گرامیداشت سه سال پایداری رهبران در حصر جنبش سبز روز شنبه ۲۶ بهمن ماه با حضور حامیان جنبش سبز از کشورهای مختلف در پاریس برگزار شد.
به گزارش وب سایت سفیران سبز امید، در این مراسم که در دومین روز از سومین نشست سالانه سفیران سبز امید برگزار گردید، آقایان یوسفی اشکوری، امیرخسروی، مزروعی و امیرارجمند به بررسی آخرین وضعیت حصر و نحوه پیگیری رفع آن و نیز پیگیری سایر مطالبات تحول خواهان در فضای ایجاد شده پس از انتخابات ریاست جمهوری پرداختند. همچنین اغاز بکار تالیف «دانشنامه راه سبز امید، ویکی رسا» به آدرس اینترنتی http://www.wikirasa.org و گردآوری مجموعه کتاب های «روایت سبز» شامل بیانیه ها و سخنرانی های رهبران جنبش سبز، مجموعه «پدر، مادر ما باز هم متهمیم» شامل یادداشت های مصطفی تاج زاده در زندان، مجموعه «پیامهایی از زندان» شامل یادداشت های دانشجوی زندانی ضیاء نبوی، مجموعه «از پشت میله های زندان» شامل دل نوشته های خانواده های زندانیان سیاسی و مجموعه «ترانه های سبز» شامل اشعار سروده شده در جنبش سبز اعلام شد که این مجموعه ها بزودی بصورت چاپی و الکترونیکی در فروشگاه های آنلاین عرضه خواهند شد.
در این مراسم حسن یوسفی اشکوری پژوهشگر، فعال ملی مذهبی و نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی ابتدا با طرح این سوال که آیا پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ جنبش سبز هنوز موضوعیتی دارد گفت: نفس حضور مردم در انتخابات اخیر مثبت بود. مردم در انتخابات ۸۸ در اوج امیدواری به آقای موسوی و کروبی رای دادند و امسال در ناامیدی روزنه ای یافتند برای پیگیری مطالباتشان. حتی برآورده شدن بخش کوچکی از وعده های آقای روحانی نشانگر این است که جنبش سبز و آرمانهای مشترک ذکر شده در منشور جنبش سبز همچنان موضوعیت دارد. مطالبات بخش عظیمی از مردم همچنان به قوت خود باقیست و میزان اختیارات رئیس جمهور برای بهبود آزادی های مدنی کافی نبوده و بخش بزرگی از مشکلات در سایر بخشهای حاکمیت نهفته است.
این فعال ملی مذهبی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: دلیلی بر ادامه حصر و حبس عزیزان نیست. پس از پایان حصر رهبران جنبش اعلام راهپیمایی نخواهند کرد، بلکه به عرصه جامعه مدنی بازخواهند گشت و در راستای اصلاحات تدریجی حرکت خواهند کرد. جای افتخار برای ما و جامعه زنان دارد که سرکار خانم رهنورد در کنار همسر خود و آقای کروبی برای اولین بار در راس جنبش مدنی کشور قرار دارد. رهبران در حصر باید آزاد شوند، این حصر خلاف قوانین کشور و خلاف بین شرع است. وی در پایان اضافه کرد: نقد جدی دولت آقای روحانی توسط نهادهای مدنی و کارشناسان و صاحب نظران با بیانی معقول در واقع کمک به ایشان است و حتی قدرت چانه زنی ایشان را در برابر جناح مقابل تقویت می کند. باید از اقدامات مثبت دولت حمایت کامل نمود و در صورت پشت کردن به وعده ها آنرا بشدت نقد کرد.
در ادامه برنامه، بابک امیرخسروی فعال باسابقه سیاسی طی سخنانی گفت: انتقال آقای کروبی از خانه امن به منزل شخصی ایشان گشایش ناچیزی در شرایط حصر ایشان است. دشورای کار آزادی خواهان در مقایسه با یک سال پیش در این است که با نوعی دوگانگی در حاکمیت مواجه هستند و این ظرافت خاصی را در فعالیت ها می طلبد. اکنون نیروهای اصلاح طلب و اعتدالخواه در بخشی از حاکمیت حضور دارند و می دانیم که دولت منتخب مردم اولویت هایی از قبیل کاهش تحریم ها و بهبود اوضاع اقتصادی دارد. این ها البته برای ازادی خواهان نیز مهم اند. این طیف حساب دولت آقای روحانی را از بخش های تندروی حاکمیت جدا دانسته و از محدودیت های دولت آگاه اند. اما این ها نباید سبب شود که آنها نسبت به رفع حصر و پایان حبس ها کم توجه بمانند.
این فعال سیاسی در ادامه سخنرانی خود گفت: این سرمایه های گرانقدر بخاطر پیگیری خواست ملت ایران دچار محرومیت و حبس خانگی شده اند، همچنان که عزیزان بسیاری در بند هستند. تلاش برای پایان حصر و حبس آنها ادای دین و وظیفه و تکلیف سیاسی نیز است. پایان این ظلم ها نخستین گام و نشانه جدی از بازشدن فضای سیاسی کشور و عقب نشینی محافل اقتدارگرا خواهد بود. باید به صبر و امید اکتفا ننمود و از امکانات جامعه بین المللی نیز استفاده نمود. ضرورت دارد که کمیته علنی معتبری از ایرانیان سرشناس و شخصیت های بین المللی معتبر تشکیل و تمامی فعالیت های جهانی برای پایان حصر خانگی رهبران جنبش سبز را سامان دهد.
دیگر سخنران این مراسم علی مزروعی فعال سیاسی اصلاح طلب و نماینده مجلس ششم بود که در ضرورت استفاده از سرمایه اجتماعی گفت: سبب هر گونه تحولی در جامعه نیروی های داخل کشور هستند، و نتایج چندین دوره گذشته انتخابات ریاست جمهوری نشان داده که تحول خواهان دارای اکثریت آرا در جامعه هستند. باید راهی پیدا شود تا نیروی اجتماعی تحول خواهان را به یک نیروی مادی تبدیل کند. در یک مقطعی جنبش سبز توانست این نیروی مادی را ایجاد و آنرا به خیابان منتقل کند. ولی هم اکنون این نیروی اجتماعی تنها در انتخابات و جاهایی که هزینه کمتری دارد حضور پیدا می کند و این اهمیت انتخابات آینده را دوچندان می کند. برای بالقوه کردن این نیروی اجتماعی راهی جز ساماندهی و تشکل یابی وجود ندارد، که البته اقتدارگرایان تمام تشکل ها را از بین برده اند.
این فعال سیاسی در ادامه گفت: باید جامعه مدنی را زنده کرد، و بهمین دلیل است که بحشهایی از حاکمیت با هر گونه سازماندهی نیرو های جامعه مدنی مقابله می کند. این نیروی اجتماعی به کمک دولت آقای روحانی نیز خواهد آمد. نباید مباحث و مشکلات اقتصادی نیز فراموش شود، زیرا با وجود این دغدغه های اقتصادی و بیکاری زمینه کافی برای تحول خواهی وجود ندارد.
در بخش پایانی این برنامه دکتر اردشیر امیرارجمند استاد دانشگاه و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید با اشاره ای گذرا به پیدایش جنبش سبز گفت: خواست رهبران جنبش سبز اصلاح در چارچوب قانون اساسی بود و آنچه اتفاق افتاد تقاضای استیفای حق اعتراض بود. این حق یک معترض به نتیجه انتخابات است که اشتباه کند، و بر اساس همان اشتباه اعتراض کند بشرطی که در چارچوب قانون باشد. اما در مقابل مردم سرکوب شدند و حاکمیت تصور می کرد که با این سرکوب همه مجبور به سکوت خواهند شد. جنبش سبز درتظاهرات خیابانی خلاصه نمی شد، جایگاه جنبش قبل از هر چیزی در مطالبات پایدار مردم است. دیدیم که پیش بینی های آقایان موسوی و کروبی در رسیدن حاکمیت به بحران و سپس بن بست درست درآمد، و مقاومت رهبران در حصر سبب پذیرش وجود بحران در برخی سطوح حاکمیت و در نتیجه پذیرش برخی تغییرات گردید. یکی از نشانه های پیروزی جنبش سبز در انتخابات ۱۳۹۲ این است که حاکمیت نه نخواست که نتوانست تقلب کند. پیروزی کاندیدایی که طیف بزرگی از حامیان جنبش سبز از وی حمایت می کردند و از بخشی از گفتمان جنبش سبز پیروی می کرد از دیگر نشانه های حضور جنبش سبز بود. روشهای مبارزه مسالمت آمیز با موفقیت همراه بوده اند، و منشور جنبش سبز هنوز توانایی لازم برای گفتمان سازی دموکراتیک را دارد.
مشاور ارشد میرحسین موسوی در بخش دیگر از صحبت های خود گفت: در قضیه حصر سواات بسیاری مطرح است، چرا همچنان حصر ادامه دارد؟ چرا بعد از سه سال هیچ صورتبندی قضایی قابل قبولی از حصر ارایه نمی شود؟ چرا کسی مسئولیت قانونی صدور حکم حصر را بر عهده نمی گیرد؟ آنچه که دیده میشود تنها تلاش ناکام افرادی است که سعی در توجیه حصر می کننذ، و حرفهای ضد و نقیض رئیس قوه قضائیه و دادستان کل کشور است که اساسا وظیفه شان اتخاذ مواضع قضایی است نه سیاسی و نه ظاهر شدن در نقش رهبر یک حزب. آنچه شنیده میشود صرفا تهمت و افتراست بدون این که حتی یک دقیقه اجازه دفاع به متهم داده شود. این است معنای عدالت؟ کدامین قاعده شرعی اجازه چنین کاری را داده است؟ می گویند اگر رهبران در حصر را محاکمه کنیم فتنه جدیدی رخ می دهد، در حالیکه از سوی دیگر می گفتند اینها طرفدارانی ندارند. آیا کسی گفته که بعد از آزادی رهبران راهپیمایی خیابانی صورت خواهد گرفت؟
این استاد دانشگاه در خاتمه گفت: حتی بخشی از اصولگرایان و کسانی که تا دیروز افراطی بودند نیز می دانند که آزادی عزیزان به نفع آنها نیز است. هیچ گاه فرد موثری در جنبش سبز صحبتی از برد و باخت نکرده است، و خواست ما قبول حق تغییر سرنوشت مردم در چارچوب فانون اساسی است. دلیل عدم محاکمه رهبران جنبش سبز این است که نمیتوانند کیفرخواست قضایی قابل قبولی ارائه دهند، و حق دفاعی نیز به رهبران جنبش بدهند زیرا معلوم خواهد شد که چه کسی مسئول رسیدن کشور به این وضعیت است. حال آنکه این عزیزان را از حقوق طبیعی زندانیان محروم می کنند، مانند ارائه روزنامه، حتی روزنامه کیهان به مهندس موسوی که خود روزنامه نگار بوده است. بدانیم که دستاورد ما بقای ماست، چرا که بعد از این سالها و علیرغم تمام فراز و فرود ها و حصر و حبس ها، ملت ایران می توانند از همه برهه استفاده کنند و پیگیر مطالبات خود باشند. |
Posted: 16 Feb 2014 12:35 PM PST گفتوگو با عبدالله ناصري ما زير بار حرف زور نميرويم مگر اينكه زور، پرزور باشد. دلمان ميخواهد حزب فعال شود چون معتقديم كه غيرقانوني منحل شده است.
آنچه بايد نسبت به آن دغدغه داشته باشيم، انديشهسازي است. اين از ويژگيهاي ما مسلمانان است كه چون بيشتر به «قهرمان تاريخي» توجه ميكنيم، اساسا ذهنيت تاريخيمان بر اساس قهرمانها شكل گرفته كه اين امري معقول نيست چون با حذف آن قهرمان به هر وسيلهيي اساسا دستاوردهاي او هم به يك معنا از بين ميرود. آن چيزي كه اتفاقا اصلاحطلبان بايد نسبت به آن دغدغه داشته باشند و به نظر من اصلاحطلبان اصيل نسبت به آن دغدغه دارند، بسترسازي براي تحول انديشه است. نتيجه اين ديدگاه، تلاش براي پيشبرد مانيفست فكري است كه اصلاحطلبي ميخواهد آن را نهادينه كند.
جامعه ايران اين ويژگي را دارد كه خود به خود چهرهسازي كند. يعني اگر يك تفكري شكل بگيرد و خوب تبيين شود، چهره هم شكل ميگيرد. ما اين تجربه را در سال ۷۶ داشتيم كه تا به امروز هم ماندگار شده و اتفاقا در همين انتخابات هم همين شد، به يك معنا بالاخره گفتمان اصلاحطلبي بود كه فضا را تغيير داد. درست است كه آقاي روحاني به جهت تشكيلاتي وابسته به تفكر غيراصلاحطلبي بود، ولي مهم اين بود كه شعارهايي كه آقاي روحاني ميداد, برگرفته از انديشه اصلاحطلبي بود، مانند حقوق شهروندي، توسعه فرهنگي و سياسي و توجه به اقوام.
اين نكته را ميپذيرم. چهره اصلي جريان اصلاحطلبي يا در اين حوزه انتخابات، مشخصا آقاي عارف از انديشه اصلاحطلبي و از فضاي رواني- سياسي جامعه ايران كه مختصات خودش را دارد نتوانست به نحو مطلوب استفاده كند آنچنان كه آقاي روحاني بهره برد. اما به هر حال اگر اين تفكر و انديشه خوب تبيين شود و سازوكارهاي نهادينهسازي آن در جامعه خوب شكل بگيرد ديگر نبايد افسوس بخوريم چرا چهره نداريم!
در سال ۸۴ يكي از خطاهاي استراتژيك تنوع نامزد بود، ولي از آن مهمتر حضور آقاي هاشمي را خطاي بزرگتر و استراتژيكتر ميدانم. آقاي هاشمي با توجه به اعتماد به نفس بالايي كه داشت، معتقد بود كه اگر ايشان بيايند به محض اينكه اعلام نامزدي كنند، سوت پايان انتخابات حتي زده ميشود. بعضي از دوستان و بعضي از جريانهاي سياسي هم تحليلشان اين بود كه ما هم مثل اصولگرايان حتما بايد به فردي غيرروحاني يعني كلاهي فكر كنيم. سال ۸۴ فضايي بود كه نشان ميداد روحانيون و نماد روحانيت خيلي نميتواند رايآوري داشته باشد. ۸۸ چطور؟ ۸۸ يك اتفاق متفاوت افتاد. ۸۸ هم مثل ۸۴ از چند ماه قبل، اصلاحطلبان به يك جمعبندي رسيده بودند كه بهترين فرد، جناب آقاي مهندس موسوي است. خب آقاي مهندس موسوي ۸۴ نيامد، ۸۸ هم بهطور جدي اعلام كرد كه من نميآيم و نامزد مورد نظر من هم آقاي خاتمي است. آقاي خاتمي بالاخره با توجه به شرايط كشور و يك تصميم جمعي و جمعبندي خردجمعي به اين نتيجه رسيد با وجود ميل باطني خود بيايد. در نيمه بهمن ۸۷ و به دلايلي كه خب طبيعتا الان جاي بحث آن نيست، آقاي مهندس موسوي و اطرافيان او، جمعبندي اوليه را نقض كردند و پيغام دادند كه ايشان نامزد ميشود. خيلي از دوستان اصلاحطلب و خيلي از بزرگان نزديك به اصلاحطلبان پيغام دادند كه آقاي خاتمي كماكان در انتخابات بماند و اين هوشمندي آقاي خاتمي بود كه حتي آغاز اين دوگانگي را منشا يك انحراف و خطاي استراتژيك ميدانست و با درايت بلافاصله بعد از اعلام نامزدي مهندس موسوي، مسير «من يا مهندس» را رفتند و طبيعتا مهندس، نامزد مطلوب آقاي خاتمي بود و ايشان كنارهگيري كردند و خب مهندس موسوي اساسا شد چهره اصلي جبهه اصلاحات يا نامزد اصلي آقاي خاتمي و انتظار خيليها هم همين بود كه آقاي كروبي ديگر وارد ميدان نشوند، ولي ايشان هم به اين جمعبندي رسيدند و مثل ۸۴ دوباره آمدند. بنابراين، به اين تفاوت اساسي ميان ۸۸ و ۸۴ بايد توجه كنيم. انتخابات ۸۸ اصلا يك مورد ويژه است. همه ابعادش به نظر من بايد مستقل سنجيده شود و به هيچوجه با انتخابات ديگر نبايد مقايسه شود.
به نظر من اشتباه از اينجا ناشي ميشود كه سياستمداران و احزاب شناخت دقيقي نسبت به جامعه و هويت اجتماعي مردم ايران ندارند. جامعه ما جامعهيي نيست كه هنوز دنبال رفتارهاي حزبي مثل جامعه توسعهيافته باشد. انتخابات مجلس ششم كلا تحت تاثير فضاي انتخابات ۷۶ بود. پيروزي ليستهاي ائتلافي اصلاحطلبان هم، وامدار گفتمان و شخصيت خود آقاي خاتمي بود نه به اين معنا كه چند حزب و تشكل، جبههيي را شكل دادند، ليست واحدي داده و به پيروزي رسيدهاند. ۸۴ هم اشتباه همين بود كه فكر ميكرديم جامعه ما جامعه حزبپذير شده و اگر يك نامزدي بعضي از مختصات را نداشته باشد، فقط به صرف معرفي شدن از طرف يك حزب بتواند رايآوري داشته باشد. تجربه هم اين شد كه آقاي معين راي خيلي خوبي آورد ولي آن راي مشخصا راي حوزه نخبگي و قشر تحزبپذير جامعه بود. در انتخابات ۹۲ هم حتما اگر آقاي خاتمي پاي انتخابات نميآمد و آقاي هاشمي پاي نامزد مشخصي نميآمد، حاج حسن آقا نميآمد و مهمتر از اينها اگر ائتلافي صورت نميگرفت حتما خروجي انتخابات آقاي روحاني نبود.
دقيقا. همان اشتباه ۸۴ اصلاحطلبان را در سال ۹۲ اصولگرايان تكرار كردند و متاسفانه درس نگرفتند. برعكس اصلاحطلبان به بلوغ خيلي خوبي رسيدند و واقعبين شدند.
بدون تعارف جمهوري اسلامي از آغاز تا اينجا با توجه به چارچوب ذهنياي كه اين حكومت ديني را شكل داده و تئوريهايي كه اساسا مولد حكومت ديني و شيعي در جمهوري اسلامي هستند همخواني زيادي با پديده تحزب به معناي مصطلح و مدرنش ندارد. ببينيد روشنفكرترين روحانيون ما هم اكثرا به حزب، علاقه و علقهيي ندارند. مجمع روحانيون مبارز هم، چون حاصل يك تعارض با جامعه روحانيت مبارز بود، شكل گرفت.
در بين اصلاحطلبان شاخص، اگر بخواهم يك نفر را نام ببريم كه خيلي جدي تحزب را با همه چارچوبهاي حقوقي و سياسي و علمياش، پذيرفته و وفادار باشد، آقاي بهزاد نبوي است. نفر دوم هركسي كه باشد فاصله معناداري با بهزاد نبوي دارد. علتش هم اين است كه نبوي، واقعا قبل از انقلاب كار تشكيلاتي كرده يعني تشكيلات در رگ و پوستش است، به همين جهت وقتي تفكر حزبياش هم در انتخابات پيروز شد اساسا دنبال هيچ نوع سهمخواهي نيست. نبوي اول انقلاب وزير بوده و عضو كابينه و مسووليتهايي داشته. اما بعد از فوت امام هم كه از مسووليتهايش فاصله گرفته و حتي در قامت يك كارشناس رياستجمهوري يا يك كارشناس دولتي در دستگاه دولتي وارد شده است وقتي اين دو دوره را مقايسه ميكنيم، ميبينيم كه آقاي بهزاد نبوي در كارهاي كارشناسي و كارهاي كوچك خودش همانقدر جدي بود كه وقتي وزير صنايع سنگين. يك پروژه كوچك فرهنگي وقتي در مركز تحقيقات استراتژيك به او واگذار شده بود با همان جديتي دنبال اين پروژه بود كه وقتي معاون اجرايي نخست وزير بود. به خاطر اينكه ملكهاش شده كار تشكيلاتي. كار تشكيلاتي يك عوارضي هم دارد و ويژگيهايي هم دارد. اين ويژگي اين است كه وقتي تو در يك كار تشكيلاتي پيروز شدي، باز به آن تفكر فكر كني و نه به سهمخواهي در دولت. در اين قضيه هم آقاي نبوي فاصله معناداري دارد با سايرين. اين تفكر وي روي سازمان بسيار تاثيرگذاشته است.
هيچوقت در آموزههاي دينيمان كارهاي حزبي و تحزب برايمان گفته و تبيين نشده است. به مراتب تشكلهاي عموميتر مثل مسجد خيلي براي مردم ملموستر است تا يك حزب. من اسمش را ميگذارم «تمسجد»، بيشتر كارها مسجدي است، كار هياتي. لذا اين يك واقعيتي است كه هيچوقت كار حزبي آموزش داده نشده ولي كارهاي هياتي و جبههيي و فراگير خيلي مورد استقبال قرار گرفته. ما كار حزبي را پذيرفتيم و به يك حزب خاص گرايش داريم ولي پدر و مادرهايمان نه! نهايتا ممكن است كه به حزب متبوع ما گرايش داشته باشند. ليست حزبي را به پدر و مادر بدهيد و به آن راي دهند ولي هيچوقت حاضر نميشوند كار مدرن حزبي كنند. اما يك بنياد خيريه اجتماعي اگر شكل بگيرد خيلي خوب در آن فعاليت ميكنند به همين جهت است كه احزاب بايد به توسعههاي اجتماعي فكر كنند. احزاب سياسي براي اينكه بتوانند اثرگذار باشند بخش زيادي را بايد به توسعه اجتماعي اختصاص دهند. نهادهاي خيريه، نهادهاي آموزشي، نهادهاي مدني غير سياسي خيلي بهتر جواب ميدهند.
براي مثال آقاي محتشمي در جامعه، با دارالزهرا بيشتر شناخته ميشود تا مجمع روحانيون مبارز. به همين دليل دارالزهرا را ميبندند ولي به مجمع روحانيون مبارز كاري ندارند.
تا وقتي كه حكومت نخواهد و باور نداشته باشد كه بايد حزب در كشور ما نهادينه بشود كه به نظرم تا اين لحظه نميخواهد! خيلي تا شرايط مطلوب فاصله داريم و اين از شاخصهاي كشورهاي جهان سوم و توسعه نيافته است. يك حزب ميآيد در يك دورهيي فعاليت ميكند و به جاهايي ميرسد اما در اوج فعاليت، با برخوردهاي حذفي نهادهاي قدرت مواجه ميشود.
فكر ميكنم اتفاقا تجربه تركيه تجربه خوبي بوده و ميتواند در ايران هم پياده شود. باقيمانده نسل اخوان در تركيه يعني «حزب رفاه» عملا وقتي شروع كردند به توسعه اجتماعي، توانستند قدرت سياسي را بگيرند. يعني سالها آمدند در شبكههاي اجتماعي مثل خيريه، بخشهاي اقتصادي و بازرگاني و... كارهاي جدي كردند و حالا به عرصهيي رسيدند كه قدرت سياسي را در اختيار دارند. ما اگر بخواهيم كار حزبي جدي بكنيم بايد همين احزاب متكثر و متنوع را بهطور جدي گسترش بدهيم. اما تلاشهاي اجتماعي و فرهنگي پيوسته و مداوم بايد باشد. توجه به كارهاي جبههيي هم خيلي دوام نخواهد داشت.
كار جبههيي قائم ميشود به يك فرد و يك كاريزما و خروجي آنچناني هم ندارد. مثلا همين جبهه مشاركت در سال ۷۷ تحت تاثير فضاي انتخابات ۷۶ تاسيس شد. به قول سعيدحجاريان بينالعباسين شد. از عباس عبدي تا عباس دوزدوزاني. اين شد ولي عملا چي؟ نه عبدي ماند در جبهه مشاركت نه دوزدوزاني.
حزب بايد عضوگيريهاي واقعي داشته باشد از درون بدنه جامعه؛ افرادي كه مرامنامه را قبول داشته باشند و پاي حزب بايستند. حزب نبايد سفارشي شكل بگيرد بلكه بايد خودجوش باشد. افرادي بايد بنشينند و به ضرورتي پي ببرند. مثل اتفاقي كه براي سازمان «مجاهدين انقلاب اسلامي» افتاد. در سازمان جريان راست و تندش زمينهيي را در سالهاي اول انقلاب ايجاد كرد كه امام موافقت كرد كه سازمان منحل شود و با مديريتي كه بهزاد نبوي كرد سازمان آرام منحل شد تا راستيهاي آن سوء استفاده نكنند ولي آغاز دهه ۷۰ مدت كوتاهي بعد از فوت امام، همان دوستان چپ سازمان به اين نتيجه رسيدند كه حالا بايد همان تفكر خط امامي سازمان را دوباره احيا كرد و سازمان جديد سال ۷۱ شكل گرفت و تاسيس شد. الان هم با اين انحلال كه صورت گرفته اگر فضا اقتضا كند و واقعا شرايط مهيا شود و حكومت حمايت كند، ميتوان دوباره تشكل را احيا كرد. با اتفاقاتي كه سال ۸۸ افتاد زمان خوبي فراهم شد براي شناخت افراد و غربال و پوست انداختن اكثر جريانها و حتما دوباره دوستان با خط فكر نزديكتر اگر انحلال را پذيرفته باشند، تشكل جديدي را شكل ميدهند. بنابراين حزب بايد با اعضاي تشكيلدهنده منسجمتر شروع به كار كند.
حزب جمهوري هم در سالهاي اول انقلاب مثل جبهه مشاركت در سالهاي اول دولت اصلاحات بود. حزب جمهوري به انحلال رسيد ولي جبهه مشاركت رفت به سمت يك واقعبيني و نزديكسازي افراد به هم. لذا خيليها هم از هيات موسس و هم از ديگر اعضا خود به خود فاصله گرفتند و امروز مشاركت خيلي تشكيلاتيتر شده به اين دليل كه افراد هم در شوراي مركزي و هم در بدنه اجتماعي به لحاظ فكري به هم نزديك ترند. بنابراين حزب به صورت فراگير وتوصيهيي اصلا جواب نميدهد. با محوريت يك نفر اصلا جواب نميدهد. حزب بايد خودجوش باشد.
احزاب اصلاحطلب در مرامنامه خود براي مثال درباره اقليتها همان چيزي را كه در روح قانون اساسي است به عنوان مانيفست خود اعلام كردند اما چقدر حتي وقتي همين اصلاحطلبان به قدرت ميرسند، موفق ميشوند؟ تلاش ميكنند ولي توفيق كامل ميسر نيست. تا اين لحظه برخي آقايان، بعد از ۳۵ سال بهطور جدي مساله تحزب و توسعه سياسي و توسعه نهادهاي سياسي را در كشور باور نكردهاند و خيلي هم به اين موضوع اهتمام ندارند البته با شبهحزب ميتوانند كنار بيايند. همانطور كه در مدت هشت سال دولت آقاي احمدينژاد نهادهاي متنوعي با هويت شبه حزبي در همه عرصهها شكل گرفت ولي حزب به معناي مدرنش نيست.
حسن كار حزبي اين است كه حرف آخر را فرد نميزند، جمع ميزند. در جبهه اصلاحات هم يا بهتر بگويم در مشخصترين و تازهترين نهادش كه شوراي مشورتي آقاي خاتمي است، جمعي ۷۰ تا ۸۰ نفره به رياست آقاي خاتمي تشكيل جلسه ميدهند و در قالب كار گروههاي متنوعي كار ميكنند. آنجا نيز تصميم جمعي است و آقاي خاتمي تنها يكجا قدرت شخصياش را اعمال كرد و آن هم حق شخصي خودش بود كه با وجود نظر اكثريت شوراي مشورتي براي نامزد شدن، گفت نميآيم ولي در بقيه موارد تابع نظر جمع بود وقتي بعضيها آمدند زمزمه تكثر رهبري در جبهه اصلاحات را مطرح كردند، بدنه جبهه اصلاحات به اين درخواست و پيشنهاد پاسخ نداد و عملا اين اظهارنظر به شكست انجاميد. همه بزرگان جبهه اصلاحات هم خاتمي را به عنوان يك نماد پذيرفتند و دراين راستا و با يك رفتار جمعي برنامههايشان را پيش خواهند برد. حتما هم براي آينده برنامه دارند، اما موفقيت يا عدم موفقيتشان منوط است به رفتاري كه آقاي روحاني و دولتش با شعارهاي انتخاباتياش خواهد كرد.
يكي از دستاوردهاي آقاي احمدينژاد اين بود كه اصولگرايان عاقل را به اصلاحطلبان نزديك كرد. از اين بابت بايد سپاسگزار آقاي احمدينژاد بود. اينقدر كشور را به بحران رساند كه آنهايي كه فارغ از امتيازات سياسي براي كشور دغدغه داشتند مثل آقايان ناطق يا مطهري آمدند در انتخابات ۹۲ همسو شدند با اصلاحطلبان و نقش خوبي هم داشتند. بنا نيست نه آقاي ناطق نوري با آن كسوت و سابقه سياسي كه يك اصولگرا شناخته ميشود، اصلاحطلب شود و نه جبهه اصلاحات چنين درخواستي از آقاي ناطق خواهد داشت. در لحظات بحراني و سرنوشتساز، وقتي منافع ملي به هر چيز ديگري اولويت دارد، خود به خود جريانات سياسي رقيب ممكن است به هم برسند كه در انتخابات ۹۲ اين را ديديم اما اينكه آيا در انتخابات پيشرو (مجلس دهم) اصلاحطلبان دنبال چهرههاي اصولگراي عاقل و خردورز بروند، احتمالش وجود دارد. به دليل اينكه همان اتفاقي كه در دولت افتاد حتما بايد در قوه مقننه هم صورت بگيرد. در قوه مقننه بامجلس هفتم و مخصوصا مجلس هشتم به بعد، نيروهاي عجيب و غريبي وارد شدند كه نه قاعده قانونگذاري و نه قدرت سنجش منافع ملي را دارند. بنابراين جايشان در مجلس نيست اما تشكيلاتي آمدند. حتما اصلاحطلبان ترجيح ميدهند كه يك مجلس اصولگراي عاقلي داشته باشيم كه نماد و رييسش هم فرض كنيد آقاي ناطق نوري باشد كه مصلحت كشور و منافع ملي را بر هر چيز ديگري ترجيح ميدهد. حتما در اين شرايط اصلاحطلبان از اين سناريو حمايت خواهند كرد ولي بنا بر اين نيست كه اصلاحطلبان در انتخابات مجلس فعال نباشند و با تدابير خودشان به سمت نامزدهاي خودشان نروند البته اين يكي از بيتدبيريها بود و فقط هم اظهارنظر شخصي بودكه برخي آمدند سرليستي جناب آقاي ناطق را مطرح كردند. حتي جمعبندي حزب متبوع هم نبود. حتي خود آقاي ناطق را هم اين اظهارنظر عصباني كرد و لذا سريعا عكسالعمل نشان دادند و گفتند كه من با سياست خداحافظي كردهام.
ما زير بار حرف زور نميرويم مگر اينكه زور، پرزور باشد. دلمان ميخواهد حزب فعال شود چون معتقديم كه غيرقانوني منحل شده است. تا الان جز عكسالعمل سخنگوي وزارت كشور، هيچ عكسالعملي از دولت درباره سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و مشاركت نداشتهايم ولي به هر حال اين از مواردي هست كه دولت بايد دربارهاش نظر بدهد و بايد تكليفش را با اين موضوع مشخص كند چون ما خبر موثق داريم كه بعد از انتخابات ۸۸ قوه قضاييه دنبال انحلال اين دو حزب نبوده بلكه دو وزارت اطلاعات و كشور دولت دهم دنبال انحلال اين دوحزب بودند. البته مراحل دادرسي طي نشده و حكم انحلال به صورت غيرقانوني صادر شده است. اگر حكم قبلي نقض نشود احتمالا برخي اعضاي سازمان با مرامنامه و اساسنامه دوباره درخواست حزب را خواهند داد ولي اينكه حالا به اين سرعت محقق بشود بعيد ميدانم. البته در سازمان به اين جمعبندي رسيدهايم كه هر نوع فعاليت و درخواست در اين شرايط اگر هزينهيي را بر آقاي روحاني و دولتش تحميل كند حتما دنبالش نخواهيم رفت.
نه مگر در خود احزاب مطرح شده باشد. مثلا سازمان تا زماني كه فعال بود، همان سياست جديدي كه يك مقدار درها باز شده بود و از نظر كمي خودش را توسعه ميداد، البته خيلي بطئي و كند. از زمان انحلال هم كه حزب تعطيل شده و هيچ فعاليتي ندارد. از بقيه احزاب خبر ندارم اما در شوراي مشورتي و شوراي هماهنگي هم تا جايي كه خبر دارم بحث جدياي براي توسعه يا ايجاد يك فضاي حزبي گسترده شده نيست.
اصلا نهاد نظارتي و احتسابي وجود ندارد كه بيايند و بعد از پيروزي رييسجمهور كه يكسري شعارها داده است بررسي و بازخواست كند كه اين شعارها چه شد و به كجا رسيد؟ البته اين نقش را رسانهها، فضاي اجتماعي و افكار عمومي ميتوانند داشته باشند. مشخصا در فضاي اجتماعي، رسانههاي پشتيبانيكننده از آقاي روحاني بايد اين خواستهها را دنبال كنند. بايد يك دور مرور كنند كه آقاي روحاني بزرگترين شعارهايش چه بوده؟ حقوق شهروندي، بحث اقوام. بحث حريم خصوصي، مسائل ۸۸، رفع حصر، بحث رسيدگي به پرونده زندانيها بوده. اينها همه بايد به نظر من در فضاي رسانهيي و افكار عمومي احيا و با آرامش دنبال بشود.
البته عرض من به اين معنا نيست كه آقاي روحاني تحت فشار قرار بگيرد. آقاي روحاني در شرايط بسيار سختي كشور را تحويل گرفته است. به نظر ميرسد كه مسائلش را هم اولويتبندي كرده و همينكه مساله اولش شده پرونده هستهيي و مساله دومش حتما مساله اقتصادي هست، اما اين به آن معنا نيست كه ما فكر كنيم كه بحث توسعه سياسي و بحث زندانيان و رفع حصر مساله چندم باشد و به آنها توجه نكنيم. نه، اينها بعضا از يك زماني كه بگذرد به هم گره ميخورند يعني حتما اين اقبالي كه در عرصه بينالمللي به آقاي روحاني و دولت او شده و خب ما نتيجهاش را نيز در توافق ژنو ديديم، اگر يك دورهيي از آن بگذرد و مسائل داخلي مورد توجه آقاي روحاني قرار نگيرد، افكار عمومي حامي آقاي روحاني حتما تحت تاثير قرار ميگيرند و تجديد نظر ميكنند.
بله درست است، ضمن آنكه تاكيد ميكنم كه گزارش صد روزه بسيار خوب و صادقانه و حداقلي بود اما اين انتظارهم بود كه در آن گزارش بگويند كه تا به حال در اين زمينه چه فعاليتهايي انجام شده است؟ الان نزديك سه ماه است كه دبير مطلوب آقاي روحاني در شورايعالي امنيت ملي منصوب شدهاند ولي هنوز اين شورا يك اعلام موضع رسمي نكرده و جلسه رسمي نگذاشته است. ۸۸ يك اتفاق متفاوت افتاد. ۸۸ هم مثل ۸۴ از چند ماه قبل، اصلاحطلبان به يك جمعبندي رسيده بودند كه بهترين فرد، جناب آقاي مهندس موسوي است. خب آقاي مهندس موسوي ۸۴ نيامد، ۸۸ هم بهطور جدي اعلام كرد كه من نميآيم و نامزد مورد نظر من هم آقاي خاتمي است. آقاي خاتمي بالاخره با توجه به شرايط كشور و يك تصميم جمعي و جمعبندي خردجمعي به اين نتيجه رسيد با وجود ميل باطني خود بيايد
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
پیکار برای رفع حصر و حبس؛ پیکار برای آزادی و دموکراسی Posted: 16 Feb 2014 12:32 PM PST بابک امیرخسروی پیکار برای آزادی موسوی و کروبی و رهنورد و دیگر زندانیان، وظیفۀ اخلاقی و نیز تکلیفِ سیاسی ماست.
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
طلب مرگ بس است. زنده باد آزادی! Posted: 16 Feb 2014 12:31 PM PST محمد ملکی آنچه با شعار «مرگ بر» این و آن آغاز گردید به مرگ خودمان، کشورمان، فرزندان و عزیزانمان ختم شد.
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر