جنبش راه سبز - خبرنامه |
- نامه همسر حمید بابایی به قاضی صلواتی: هیچ کس پاسخگوی ظلمی که به ما رفته نیست
- نگرانی پدر حسین رونقی از سلامت فرزندش: جان فرزندم از طرف کسانی در خطر است
- نشریه بخارا تبرئه شد
- کودک چهار ساله سوری با پای پیاده به مرز اردن رسید
- فرهاد رهبر از ریاست دانشگاه تهران برکنار شد
- تاثیر افزایش صادرات نفت بر توافق نهایی
- یک حقوقدان: شیوهای که در پرونده بابک زنجانی به کار بردیم به ما ضربه وارد کرد
- وفا قادری، فعال کارگری آزاد شد
- گزارش ۲۰۰ روز زندان یک زندانی سیاسی به رئیسجمهور
- صدور حکم قطعی برای دکتر سعید مدنی
نامه همسر حمید بابایی به قاضی صلواتی: هیچ کس پاسخگوی ظلمی که به ما رفته نیست Posted: 18 Feb 2014 09:13 AM PST جرس: کبرى پارساجو، همسر حميد بابايى، دانشجوی زندانی در پی تهدید به بازداشت به دلیل انجام مصاحبه با رسانهها، در نامهای خطاب به قاضی صلواتی با بیان این که "هیچ کس پاسخگوی ظلمی که به ما رفته نیست" نوشت: اگر از روز اول میدانستم که همچین سرنوشتی برای ما رقم میخورد بیشک فریاد میکشیدم.
روز گذشته، قاضى صلواتى با احضار حميد بابايى دانشجوى مقطع دکترا در دانشگاه لى يژ بلژيک که پس از ورود به ايران، به اتهام جاسوسى بازداشت و به شش سال حبس محکوم شده، ضمن تهديد اين دانشجوى زندانى، به او اعلام کرد در صورت مصاحبهی همسرش با رسانهها و ادامه اطلاعرسانی وی را نيز محاکمه خواهد کرد.
کبری پارساجو، پس از افشاى بازداشت حميد بابايى و حکم سنگين صادره براى وى، به پرسش برخى خبرنگران در خصوص چرايى اين حکم، پاسخ داده بود.
پارساجو در نامهی خود به قاضی صلواتی نوشته است: اگر نمی دانید که یک زن جوان و تنها بدون شغل و مسکن و درآمد چگونه باید در این کشور زندگی کند در حالی که دلهره 6 سال حبس همسرش مدام او را شکنجه می دهد پس وای بر شما که دم از رافت اسلامی می زنید.
متن کامل نامه کبری پارساجو به قاضی صلواتی که در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است:
اگر من هم در مسند قدرت بودم... جناب آقای صلواتی، رئیس محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامى از جریان مصاحبههایم میگویم: جناب آقای خدابخشی معاون محترم دادستانی استان تهران
|
نگرانی پدر حسین رونقی از سلامت فرزندش: جان فرزندم از طرف کسانی در خطر است Posted: 18 Feb 2014 06:18 AM PST جرس: پدر حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس زندانی با اظهار نگرانی شدید از سلامت فرزندش از دادستان تهران خواست با مرخصی استعلاجی پسرش موافقت کند.
به گزارش جرس، او در نامهای خطاب به دادستان تهران، با تاکید بر این که "جان فرزندم از طرف کسانی در خطر است"، نوشته است که مطابق نظر کمیسیون پزشکی قانونی، فرزندش نیاز به مداوا در خارج از کشور دارد.
متن کامل نامه پدر حسین رونقی ملکی به شرح زیر است:
باسمه تعالی
دادستان محترم دادسرای عمومی و انقلاب کل تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی احتراماً به استحضار دادستان محترم میرساند جان فرزندم از طرف کسانی در خطر میباشد. جناب آقای دادستان چندین بار با دستور جنابعالی مدارک پزشکی فرزندم به سازمان پزشک قانونی ارسال شده. دادستان محترم تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی در مورخه 18/8/92 نامه به شماره 92رر27 مدارک فرزندم به سازمان پزشک قانونی کشور با دستور جنابعالی ارسال شده به استحضار دادستان محترم میرساند در مورخه 21/8/1392 به شمارۀ 85162 دفتر مدیر کل محترم پزشک قانونی ثبت شده به شمارۀ فوق به کمیسیون شهرک غرب ارسال گردیده . جناب آقای دادستان محترم تهران در مورخه 24/9/92 اینجانب سید احمد رونقی ملکی و فرزندم سید حسین رونقی ملکی در کمیسیون پزشک قانونی شهرک غرب حضور داشتیم جناب آقای دادستان در مورخه 9/10/92 جواب کمیسیون پزشک قانونی شهرک غرب به جناب آقای دکتر نازپرور ارسال شده. جناب آقای دادستان درمورخه 9/10/92 جناب آقای دکتر نازپرور از سازمان پزشک قانونی کشور نتیجه کمیسیون شهرک غرب را به دادستانی محترم جهت ادامه درمان فرزندم سید حسین بیرون از زندان ارسال نمودهاند. جناب آقای دادستان کل تهران تا کنون به نظریه کمیسیون پزشک قانونی توجه نشده.
از دادستان محترم طبق ماده 291 برای مرخصی استعلاجی فرزندم تقاضامندم.
با تقدیم احترامات |
Posted: 18 Feb 2014 02:53 AM PST جرس: سرپرست دادگاه های کیفری استان تهران از تبرئه مدیر مسئول مجله بخارا خبر داد.
محسن افتخاری روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار حقوقی و قضایی ایرنا افزود: حکم تبرئه مجله بخارا برای ابلاغ ارسال شده است.
بر اساس این گزارش، مدیر مسئول مجله بخارا، 13 بهمن ماه جاری در شعبه 79 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی به اتهام نشر مطالب خلاف موازین اسلامی محاکمه شد.
پرونده مجله بخارا با اعلام جرم دادستانی تهران تشکیل شده بود که هیات منصفه مطبوعات متهم را مجرم شناخت و با اکثریت آرا مستحق تخفیف در مجازات دانست. |
کودک چهار ساله سوری با پای پیاده به مرز اردن رسید Posted: 18 Feb 2014 02:53 AM PST جرس: مروان چهار ساله به هنگام فرار از سوریه به همراه خانواده اش به طرف مرز اردن از خانوادهاش جدا مانده بود وباقی مسافت تا مرز اردن را تنهایی طی کرده بود.
انتشار تصویر کودک سرگردان و تنها سوریه ای در حالی که به همراه خانواده از صحنه جنگ داخلی سوریه گریخته و پس از جدا شدن از خانواده به طور اتفاقی و تنها به امدادرسانان بین المللی مستقر در مرز اردن رسیده است، احساسات کاربران شبکه توییتر در سراسر جهان را برانگیخته است.
به گزارش عصر ایران تصاویر این کودک 4 ساله سوری روز گذشته نخست در صفحه توییتر " اندرو هارپر" عضو تیم امدادرسان بین المللی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل مستقر در مرز اردن و سوریه منتشر شد، این کودک در حالی که یک بسته پلاستیکی را تنها در مرز سوریه و اردن حمل می کرد به امدادرسانان سازمان ملل برخورد کرد. هارپر در صفحه اش نوشت : او اندکی پس از رسیدن به مرز سوریه و اردن به مادرش در این سوی مرز پیوست.
مروان 4 ساله به هنگام فرار از سوریه به همراه خانواده اش به طرف مرز اردن از خانواده اش جدا مانده بود وباقی مسافت تا مرز اردن را تنهایی طی کرده بود.
طبق گزارش های سازمان ملل مروان ؛ یکی از 1 میلیون کودک آواره جنگ داخلی سوریه و 2 میلیون بزرگسال آواره است که در طی 3 سال گذشته در اثر جنگ و کشتار مجبور به ترک خانه و زندگی خود شده اند. |
فرهاد رهبر از ریاست دانشگاه تهران برکنار شد Posted: 18 Feb 2014 01:39 AM PST جرس: وزیر علوم فرهاد رهبر را از ریاست دانشگاه تهران برکنار کرد.
به گزارش خبرگزاریهای داخل کشور، گروه رضا فرجی دانا، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری فرهاد رهبر را از ریاست دانشگاه تهران برکنار کرد.
همچنین به گزارش مهر، مدیرکل دفتر وزارتی وزارت علوم، دلیل تغییر رئیس دانشگاه تهران را اتمام حکم مدیریت فرهاد رهبر در این دانشگاه، عنوان کرد.
عبدالحسین فریدون گفت: مدت زمان 4 ساله ریاست فرهاد رهبر بر دانشگاه تهران به اتمام رسیده و وزارت علوم با صدور نامه ای، از خدمات وی در این دانشگاه تشکر کرد.
وی ادامه داد: محمد حسین امید - معاون فعلی اداری مالی وزارت علوم و معاون سابق اداری مالی دانشگاه تهران با حفظ سمت به عنوان سرپرست فعلی دانشگاه تهران منصوب شد.
به گفته مدیر کل دفتر وزارتی وزارت علوم، تا زمان انتخاب فردی مناسب، امید سرپرست این دانشگاه باقی می ماند.
فرهاد رهبر بیست و دومین رئیس دانشگاه کشور است که با حکم فرجی دانا تغییر می کند. |
تاثیر افزایش صادرات نفت بر توافق نهایی Posted: 18 Feb 2014 12:55 AM PST ![]() کایت جانسون، جمیلا تریندل جرس: کاهش تحریمهای تهران طبق توافق موقت هستهای به مثابه تیری بود بر پیکر محدودیتهای اعمال شده بر اقتصاد ایران و به افزایش صادرات نفت خام این کشور در ماه ژانویه منجر شد. این موضوع ممکن است رغبت ایران به انجام یک توافق نهایی جامع را کاهش دهد و دورنمای مذاکرات را دچار تردید کند.
منبع: فارین پالیسی
|
یک حقوقدان: شیوهای که در پرونده بابک زنجانی به کار بردیم به ما ضربه وارد کرد Posted: 17 Feb 2014 11:17 PM PST افرادی نمیخواهند محاکمه به نتیجه برسد جرس: یک حقوقدان با بیان اینکه اقدامات بابک زنجانی صرفا اخلال در نظام اقتصادی نیست، بلکه عناوین مجرمانه دیگری هم در پرونده او وجود دارد، گفت: افرادی هستند که نمیخواهند بابک زنجانی محاکمه شود یا محاکمه او به نتیجه برسد.
نعمت احمدی در گفتوگو با ایسنا، با بیان مخالفتش با بازداشت بابک زنجانی، گفت: علت مخالفتم هم این است که ما با یک پرونده پیچیده روبرو هستیم که هم به داخل و هم به خارج مربوط است و شیوهای که ما در پرونده بابک زنجانی به کار بردیم به ما ضربه وارد کرد.
وی ادامه داد: علت این امر این است که بابک زنجانی ظرف دو سال ثروت و اموال ملت و دولت را در تصرف خود گرفت. حال در داخل ممکن است که بتوانیم با بازداشت و توقیف اموال او، اعمال مالکیت کنیم، اما خارج از مرزها در قلمروی حاکمیتی ما نیست.
این حقوقدان با بیان این که این فرد در خارج از مرزها اموال کلانی را گذاشته است، گفت که ما به شیوهای عمل کردیم که معلوم نشد بر سر اموالی که در اختیار دولت، سازمانها، بانکها و افراد در خارج از کشور بوده، چه آمده است. الان نیز وزیر دادگستری میگوید اموالی که به جا مانده کفاف بدهیهای او را نمیدهد.
وی ابراز عقیده کرد که هنوز هم دیر نشده و ما باید بابک زنجانی را تحت نظر داشته باشیم. او باید در حال حاضر زیر نظر یک مجموعه شامل بازپرس، حسابرس و ... نگه داشته شود یعنی از لحاظ امکانات دسترسی به اموال آزاد باشد.
این وکیل دادگستری در رابطه با عناوین اتهامی بابک زنجانی چنین گفت: این فرد چند عنوان مجرمانه دارد. وی تنها مرتکب اخلال در نظام اقتصادی نشده؛ زیرا اقدامات او چندین عنوان مجرمانه دارد. دادستان ترکیه در کیفرخواستی که برای رضا ضراب صادر کرده بیشتر از 300 سال حبس برایش تقاضا کرده و 30 عنوان مجرمانه برای او برشمرده است.
احمدی تصریح کرد: هر عنوانی که در پرونده بابک زنجانی وجود دارد چه از نظر موضوعی و چه از نظر مصداقی، به صورت مستقل یک پرونده حقوقی است و باید اساس را بر تک تک پروندهها گذاشت، یعنی اگر در این پرونده به او نفت دادهاند که بفروشد، هر جرمی که در این رابطه صورت گرفته اعم از جعل، کلاهبرداری و انتقال غیرقانونی ارز باید رسیدگی شود.
وی گفت: باید توجه داشته باشیم که در حال حاضر سیستم حقوقی ما و سیستم حقوقی ترکیه در بین حقوقدانان بر روی ترازو رفتهاند. ما باید ببینیم با رضا ضراب چگونه برخورد کردند و ما همانطور با بابک زنجانی برخورد کنیم.
این وکیل دادگستری گفت: البته ما پرونده بابک زنجانی را مطالعه نکردهایم، ولی بر اساس شنیدهها، اتهاماتی همچون خیانت در امانت، کلاهبرداری، تحصیل مال نامشروع و اخلال در نظام اقتصادی مستند به «قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری» و «قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی» را دارد.
احمدی در پاسخ به این سوال که آیا در رسیدگی به پرونده بابک زنجانی ملاحظاتی وجود دارد یا خیر؟ گفت: چون این پرونده یک پرونده ملی است بر روی آن سکوت خاصی حاکم است. حالا اگر ملاحظاتی به نفع او نباشد حداقل برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی ملاحظاتی وجود دارد.
وی با اشاره به صحبتهای وزیر دادگستری مبنی بر اینکه اموال بابک زنجانی برای پرداخت بدهیهای او کافی نیست، گفت: بابک زنجانی بدهی ندارد؛ زیرا او اول باید مالک اموال باشد تا بتوان او را بدهکار دانست. بابک زنجانی اول باید حساب بدهد.
وی با بیان اینکه ابتدا باید مالکیت مستقر و سپس از بدهی صحبت شود، گفت: بابک زنجانی پولهای امانی را تصرف کرده است. مثلا 60 هزار متر زمین در شهرک غرب تصرف کرده است. مگر میشود 60 هزار متر زمین را در شهرک غرب به مالکیت یک نفر در آورد؟ تا گروهی نباشند این اتفاق نمیافتد. حتما برای او تسهیلاتی به وجود آورده شد تا زمین شهرک غرب را تصرف کند و بتواند پروانه ساخت ساختمان چندین طبقه در منطقهای که بلندمرتبهسازی ممنوع است را بگیرد و این همان معنای تشکیل باند موضوع قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری را دارد.
این وکیل دادگستری معتقد است که در قضیه بابک زنجانی دو دسته از افراد هستند که نمیخواهند پرونده او به جریان بیفتد یا محاکمهاش انجام شود یا این محاکمه به نتیجه برسد؛ دسته اول گروهی هستند که پرورشدهنده اختاپوس بابک زنجانی هستند یعنی از انسانی عادی که حتی مدرک تحصیلی و سابقه درست و حسابی ندارد یک غول ساختهاند. دسته دوم گروههایی هستند که به اسم بابک زنجانی پولهایی از ملت گرفتهاند و در حال حاضر این پولها در اختیار آنهاست؛ یعنی مثلا بابک زنجانی از وزارت نفت محمولههایی تحویل گرفته تا بفروشد و پول آنها را باید به خزانه برمیگردانده، اما این پول را برنگردانده و به جای آن به افرادی داده است. لذا این دو دسته در حال حاضر گروههایی هستند که دست و پا میزنند تا حباب بابک زنجانی نترکد. |
وفا قادری، فعال کارگری آزاد شد Posted: 17 Feb 2014 10:49 PM PST جرس: وفا قادری، فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، پس از اتمام دوران محکومیتش آزاد شد.
به گزارش وبسایت کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، این فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری پس از تحمل سه ماه ونیم حبس در زندان مرکزی سنندج با استقبال تعداد کثیری از کارگران و فعالین کارگری شهر سنندج آزاد شد.
حاضرین ابتدا با آزاد کردن تعدادی کبوتر، با مشایعت و همراهی وفا قادری تا منزل، اقدام به برگزاری مراسمی در گرامی داشت آزادی وی کردند. در این مراسم حاضرین با برافراشتن پلاکاردهایی خواستار آزادی فعالیت کارگری در اسرع وقت شدند. |
گزارش ۲۰۰ روز زندان یک زندانی سیاسی به رئیسجمهور Posted: 17 Feb 2014 10:25 PM PST جرس: محمدامین روغنی، فعال دانشجویی دربند در گزارشی به حسن روحانی از زمان بازداشت خود و شرایط زندان سمنان و زندان اوین تهران می گوید.
به گزارش کلمه، این عضو ستاد روحانی که گزارش خود را گزارشی از ۲۰۰ روز زندان خود به رییس جمهور ارائه داده به تفاوت های جامعه ی ساخته شده در این دو زندان پرداخته و روندی که در بازداشتی که بارها ممکن است برای باقی زندانیان سیاسی در شهرستان ها اتفاق افتاده باشد.
این فعال دانشجویی زندان اوین را دانشگاه و جامعه ای مترقی می داند و آرزو میکند که ای کاش فضای متمدنی که زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین ساخته اند در خارج از تهران نیز به وجود می آمد. او تنوع رنگ ها و عقاید زندانیان و توانایی آن ها در گفت و گو می گوید و از برگزاری مراسم های یادبود و مذهبی ای یاد می کند که فعالان سیاسی و مدنی در تهران و شهرستان ها مجوز برگزاری آن را ندارند.
او با اشاره به رنج خانواده ها و دلتنگی های حبس به کنایه به رییس جمهور می گوید: راستی اگر مطلبی دارید که امکان انتشار آن را ندارید، ما در نشریه ۳۵۰ منتشرش می کنیم. نشریه ای که اگرچه رنگ چاپ به خود ندیده است اما ستارگان جریان های مختلفی را به خود دیده است و شاید عمر آن از میانگین عمر نشریات جامعه ی شما بیشتر باشد. اینجا فرهنگ گفتگو و تفاهم پذیرفته شده است.
نهم بهمن ماه سال جاری کلمه گزارش داد که محمدامین روغنی فعال دانشجویی دانشگاه سمنان و مسئول ستاد مناطق جوانان استان تهران حسن روحانی در انتخابات ۹۲ سه شنبه از بند ۳۵۰ که محل اختصاصی نگهداری زندانیان سیاسی است به بند ۸ زندان اوین که مختص زندانیان جرایم مالی است منتقل شد.
این زندانی سیاسی که در دادگاه های انقلاب و کیفری سمنان به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “تشویش اذهان عمومی” مجموعا به یکسال حبس تعزیری محکوم شده است، از چهارم شهریورماه به منظور اجرای حکم در زندان عمومی سمنان در بند محکومان به اعدام به سر برده و پس از حدود یکصد روز به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد، با این وجود در اقدامی خارج از روال این فعال دانشجویی سبز به بند زندانیان مالی منتقل شده است. روغنی اولین بار در تاریخ ۲۱ اسفند۱۳۸۹ توسط مأمورین اداره اطلاعات استان سمنان در منزل دانشجویی بازداشت شد که پس از هفت روز آزاد شد.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
إِنْ أُرِیدُ إِلاّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِیَ إِلاّ بِاللّهِ عَلَیْهِ تَوَکّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ هود ۲۳۱ یادتان است ایام پر بیم و امید تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری! از لحظه ی اعلام کاندیداتوری تا لحظه ی قطع شدن برق در همایش بانوان و ممانعت از ورود به سالن در همایش ایثارگران! از پرسش های چالشی در دانشگاه تهران تا ثبت نام در وزارت کشور و دیر رسیدن به دانشگاه شهیدبهشتی و زود رسیدن به دانشگاه شریف! جماران، شیرودی تمام آن دوران همراهتان بودم. با تمام احترامی که برای دکتر عارف قائل بودم و با داشتن احکام محکومیت دادگاه انقلاب و عمومی که حاصل حضور در دو دانشگاه سمنان و علم و صنعت در دوره ی کارشناسی بود و تازه مهر قطعی شدن یکسال آن خشک نشده بود که بنا به مسئولیتی که احساس میکردم همراه ستاد انتخاباتی شما شدم چرا که اعتدال را ارجحترین، معقولترین و واقعگراترین داروی اصلاحگر این روزهای بدحال ایران میدانستم و با شما و برای بسط پیام شما دست به کار شدیم. در شرایطی که ناامیدی حاصل از شیوه ی گذشتگان بدل به خستگی و رخوت از شنیدن شعار و وعده های زیبا شده بود، دیدیم که چگونه مردم باز هم فرصتی دیگر خلق کردند و آخرین سرمایه های باقیمانده ی آنها به حساب شما که مدبرانه امیدپراکنی می کردید واریز شد. باشد که این سرمایه گذاری را سودی حاصل آید و نیاید آن دم که همه اعلام ورشکستگی کنیم. آقای رئیس با خون دل های بسیاری جام می به دست شما سپرده شده است پس تا ساغرتان پر است بنوشانید… از اوین مینویسم در شرایطی که فردا قرار است برای شرکت در کنکور کارشناسی ارشد، همراه مأمورین به دانشگاه علم و صنعت اعزام شوم همان دانشگاهی که دو سال در آن تحصیل کرده ام و این بار در چنین شرایطی به آن باید وارد شوم. پس در چنین شب کنکور متفاوتی نوشتن را واجب تر میدانم… . اگر در بسط و ابلاغ وعده ها و شعارهای شما سهمی داشته ام اکنون در تحقق آن وعده ها نیز تکلیفی به قدر وسع بر گردن دارم و اگر شفافیت در گزارش به مردم را وعده دادیم بر سر عهد خود با ملت هستیم. عمر دولت شما و حبس من برابر است. آن روزها که شما خطوط اولیه ی سیاست ورزی اعتدال را در انتخابات وزرا ترسیم می کردید، من هم به دفتر دادگاه فراخوانده شدم البته آنسوی تلفن وعده ی عفو داده شد و احضار جهت توشیح اوراق عفو. با خود گفتم آیا رایحه ی اعتدال و عقلانیت به این سرعت شامه ها را مست نموده!! با توکل بر خدا راهی استان رئیس پرور سمنان شدم و خود را به محل مذکور رساندم. مدت تحصیل در سمنان همواره وجود زندان مرکزی در میدان اصلی شهر توجه ام را جلب میکرد ولی گویا من بیشتر توجه آن را جلب کرده بودم. بله آن روز رسماً به زندان معرفی شدم و برای اولین بار دستانم دستبند را تجربه کرد. هنگام طی مراحل اداری پذیرش از سیر حوادث مضطرب بودم و هنگامی که مأمور زندان بعد از ناامیدی از تمامی کلیدهای موجود، به کوباندن دستبند به لبه ی پنجره برای گشودن قفل پرداخت، یاد سادگیمان در ایام انتخابات و نماد “کلید” خودمان افتادم و راه دشواری که در پیش است. آقای رئیس قفل های زنگزده را نیز فراموش نکنید از آن لحظه خود را در سفری یافتم که خداوند خواسته درس هایی طی آن به من بیاموزد که فقط در زندان می شد آموخت. آرام شدم که “گر تیغ بارد در کوی آن ماه، گردن نهادیم الحکم لله”. حکم روی کاغذ یکسال بود و با خدای خود گفتم: “آن دم که با تو باشم یکسال هست روزی…” هدف این گزارش نه گلایه است و نه مطالبه، که تنها در میان نهادن درسهایی ست که در مدت حضور در زندان عمومی سمنان و سپس بند امنیتی ۳۵۰ اوین فراگرفتم. دو جامعه ی بسیار متفاوت که در قالب گزارشی به جنابعالی به عنوان رئیس جمهور منتخب، تقدیم مردم و به خصوص دانشجویانی که دل در گرو اصلاح دارند مینمایم. گرچه رندی و خرابی گنه ماست ولی دعای گوشه نشینان بلا بگرداند آقای رئیس جمهور گزارش ۱۰۰ روزگی دولتتان را از توصیف آنچه تحویل گرفته اید در زندان خواندم. اکنون که عمر دولت شما و حبس بنده در آستانه ی ۲۰۰امین روز خود قرار دارد، نوبت شماست که گزارش ۲۰۰ روزگی زندان این دانشجو را بخوانید. این هم یادگاریست که تحویل ما داده اند… . سفر اول شاید اگر در کشوری با زبانی متفاوت فرود آمده بودم به اندازه زندان سمنان برایم غریب نبود. تا به حال آن تعداد انسان را در آن محیط کوچک و بسته به نام “بند” ندیده بودم. در ابتدا هیچ رفتاری به نظرم طبیعی نمی آمد. مناسبات آنها معمایی شده بود که آرام آرام حل و فهم می شد. از سخت ترین کارها پاسخ به سوال آنها بود وقتی از جرم من می پرسیدند، پاسخ حقوقیاش این بود “تبلیغ علیه نظام + تشویش اذهان عمومی”. اما با این پاسخها، تصویر و ما به ازایی در ذهن آنها منعقد نمی گشت. مسئولین هم که بماند… . ساختار اداره بندها از سوی مسئولین زندان شبیه شیوه ی ابداعی بریتانیا در اداره ی مستعمراتش بود که بعدها اشکال مثبت فدرالیسم نیز پیدا شدند. سعی بر این بود که در ادراه ی داخل بند دخالتی نشود و سلسله مراتب قدرت به عهده ی خود زندانیان بند بود که معمولا قویترین باندها حکومت می کردند و اگر به سخن امیرالمومنین مبنی بر ” لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فاجِرٍ”، شهادت من را هم اضافه کنید که زندانیان با سواد آنجا نیز حتی در نوشتن لغات ” قانون، حقوق، وظایف، مسئولیت، مشارکت، هویت و اخلاق عمومی ” نمره ی قبولی نمی گرفتند چه رسد به فهم آن. باور می کنید که شیوه ی اداره ی داخل بند به تناسب فرهنگ آن جز به شیوه ی آمرانه و خشن و یکطرفه ممکن نبود. در آن جامعه از تمامی محکومین به اعدام به خاطر قتل، مواد مخدر، تجاوز به عنف گرفته بودند تا جرائم سرقت، آدم ربایی، کلاه برداری، قاچاق و بدهکاران مالی. البته سنتها و هنجارهایی نیز شکل گرفته بود که براساس آن محترمترین افراد، محکومین به اعدام بودند و سپس حبس های سنگین. آقای رئیس ما ناگزیریم در ارائه ی هر راه حلی، جنس جامعه، عقاید و ساختارهای موجود فرهنگی و قدرتی را در نظر بگیریم. در چنین جامعه ی ماقبل تمدنی، تنها گریزگاه من نوشتن بود، با تمام شلوغی و قیل و قال ها. تا شب می خواندم و شب پس از اعلام خاموشی باید می نوشتم. هویت من آنجا معنایی نداشت. نمی خواستم فراموشش کنم. از آن پس برای جامعه اصالت بیشتری قائل شدم. نمی شد با آنها بود و از آنها بی اثر ماند. پس با پناه بردن به نوشتن، هر شب به خود یادآوردی میکردم تا حداقل توسط خودم فراموش نشوم. ۲۰ روز یادداشت هایی داشتم که فراتر از خاطرات بود و سرانجام به آرشیو نسخ خطی حفاظت زندان پیوست. آن قدر برای رئیس حفاظت اطلاعات زندان جذاب بود که در هر دیدارش با من قسمتی از آن را از حفظ برایم می گفت. از آن روز دیگر ننوشتم. بیرون هم که بودم همواره از آرزوهایم بود که بتوانم نوشته هایی داشته باشم که تنها نویسنده و خواننده اش خودم باشم که مجال نیافت… آقای رئیس، حریم خصوصی از حقوق ضروری شهروندان است احساس می کردم در وضع طبیعی لاک و روسو که هیچ در وضع طبیعی هابز گیرافتاده ام، “جنگ همه علیه همه” نزاع ها و درگیری های پیاپی ناپدید شدن های مکرر وسایل و تهدیدها و الفاظ رکیک، رد و بدل های اقلام ممنوعه… شبی نبود که کسی از کابوس بیدار نشود، صبح ها سر تک کتاب تعبیر خواب دعوا می شد، خواب طناب دیدن از خواب های رایج بود… گاهی که اسم یک محکوم به اعدام پیج میشد جهت کاری، همه به هم خیره می شدند که مبادا بازنگردد. در آن ۱۰۰ روز ۵ مرتبه شد که پس از یک یا دو روز قطعی تلفن دم صبح از کنار پنجره ی بند این دستگاه موسیقی به آرامی شنیده شد: قرائت قرآن ← اقامه ی اذان صبح ← قرائت حکم اعدام ← حرکت اتومبیل← صدای طناب و میله ها از افتادن چیزی و فردا خرمایش پخش می شد و چه تسبیح هایی که از هسته های خرمای آن مرحوم ساخته نمی شد. همواره شیوه ی برخورد و کنار آمدن محکومین قطعی به مرگ با این مسأله برایم سوال بوده که آنجا با چشم دیدم که به سه روش با آن کنار میآیند: ۱- توسل به عبادت به حدی که در بعضی شبها از صدای نمازشان بیدار میشدی ۲- توسل به مواد مخدر و ۳- آنها که دچار اخلال کامل ذهنی و ناتوانی از درک واقعیات می شدند. هفته ای یک شب نوبت حضور بند ما در نماز جماعت بود که جز آن باری که با حضور کمتر از ده نفر تلفن ها قطع شد، دیگر حتی آنهایی که با خدا هم میانهای نداشتند با وضو یا بی وضو در صفوف نماز حاضر می شدند، بماند عزاداری تاسوعا و عاشورا… آقای رئیس، ایمان همراه با حریت معنا می یابد به تدریج پیوندهایی با آن جامعه پیدا کرده بودم. نگاهم به آنها تغییر کرده بود. هیچ کدام بالذات موجودات پلیدی نبودند. آنجا همدلی وجود داشت و مرام و لوتیگری های خاص خود را هم داشتند. شاید آنها حاصل خشونت و فریب شرایطی بوده اند که در خاک دل آنها جز بذر کینه و بدبینی نکاشته بود. با اندک محبت و کمکی شاید می توانستی یک اعدامی را تبدیل به پاکباخته ترین دوستت کنی. این موضوع را پس از موفقیت در یاد دادن حروف الفبا به “عطا” پس از چهل سال بیسوادی دریافتم. آقای رئیس حتی در جامعه ی دزدان هم دزدی قبیح شمرده می شود… اما… لحظات خوشی آنها یک روی سکه بود و اگر در خوشی آنها شرکت می کردی، در درگیری ها هم خود به خود پایت وسط کشیده می شد. هنگامی که به زندان آمدم دومین فرزند خانواده بودم. هنگامی که در ملاقات حضوری فهمیدم دیگر تنها فرزند خانواده شده ام ده روز از آن اتفاق گذشته بود. آن قدر خبر برایم غیر عادی بود که حتی ثانیه ای از آن چند روز را نمی توانم دوباره تصور کنم و نه در مراسم خاکسپاری و نه در مجالس ختم امکان حضور نیافتم. تمام روز هم اگر سرت را گرم کنی آخر شب، غربت زندان گلویت را فشار میدهد. دیگر خواب هایی که میبینی هم مربوط به داخل بند می شود. کم کم شک می کردم که نکند واقعاً گناهی بزرگ مرتکب شده ام و ما همه آدمهای بد اجتماع هستیم. دیگر تحمل این همه تعارض را نداشتم. دورکهایمی که بنگریم، عامل همبستگی و چسب اجتماعی آنجا “ارتکاب جرم” بود و این باور همچون نخ تسبیح، منشأ روابط آنها بود و در وجدانشان به نوعی خود را در کیفر گناهانشان می دیدند. اما و هزار اما که من اگر می خواستم هم مطلقاً چنین احساسی نداشتم. آنها از جامعه ی ایران اخراج شده بودند ولی فکر نمی کنم تصور جامعه از غیبت چند ماهه ی این حقیر را بشود به اخراج تعبیر کرد. بعد از آخرین نزاعی که پیش آمد کتباٌ به مسئولین زندان اعلام کردم که از آن روز وارد روزه ی سکوت میشوم و آخرین راه فرار از آن مناسبات و شرایط را در سکوت دیدم و منتظر گشایشی از سوی خداوند شدم. زندان من در و دیوار و قفل نبود بلکه زندگی با افرادی بود که از جنس آنها نبودم. پس از ۲۰ روز سکوت ممتد خبر آمد که در صورت تمایل می توانم به اوین منتقل شوم. پس از استخاره ی بسیار خوبی که آمد، روزه را شکستم و با همبندیان وداع کردم… . سفر دوم در مسیر اعزام به اوین، به کوه های پوشیده از برف خیره بودم و در فکر و سکوتی غرق در حیرت و کنجکاوی که این بار دیگر چه در انتظارم است. فقط می دانستم که پرونده ی سمنان بسته شده و در انتظار جامعه ای جدید بودم. از آن روز تا این لحظه که می نویسم از اوین خارج نشده ام. همه ی کتابهایم را با خود آورده بودم. پس از طی مراحل طولانی اداری و بازرسی با سربازی راهی ۳۵۰ شدیم. پس از تحولات این سالها بنا به ضرورت بند ۳۵۰ به طور اختصاصی به محکومین به اصطلاح امنیتی اختصاص داده شده است. از لحظه ی ورود به بند تفاوت را احساس کردم. پس از اتمام صحبتهای رئیس بند، دری وجود داشت که از آن به بعد اگرچه دو سالن و ده اتاق و یک هواخوری بیشتر به نظر نمی آمد اما دنیای بزرگی بود. اگر در زندان سمنان اسم سیاست هم غریب بود، اینجا همه چیز بوی سیاست می داد. تمدن آغاز شده بود. اگر در سفر اول از عبارات “زندان” و “زندانی” استفاده می کردم، در این سفر از “جامعه” و “شهروندان” استفاده می کنم. هر اتاقی هویت خاص خود را داشت. همه چیز توسط شهروندان اداره میشد. جامعه ای با تکثر سیاسی در حال زندگی مسالمت آمیز. من هم در اتاق دوستان اصلاح طلب به گرمی پذیرفته و ساکن شدم. برای تنظیم جامعه ای با تکثر سیاسی و فرهنگی، لازم نیست به جوامع غربی متمرکز شوید. پیشنهاد من به شما توجه به الگوی داخلی خودمان است. “جامعه ی ۳۵۰ اوین” . تصور حضور طیفهای سیاسی با این درجه ی تنوع در کنار هم بسیار دشوار است. اصلاح طلب و جنبش سبز تا نهضت آزادی و ملی مذهبی و ملی ها… از روزنامه نگار تا فعالین حقوق بشر. از فعالین دینی و مذهبی و دراویش تا فعالین قومیت ها و حتی سمپات هایی هم از سلطنتطلبان و برخی گروه های چپ نیز حضور داشتند و بالاخره محکومین به جاسوسی هم اتاق خود را داشتند. اگرچه روند جامعه پذیری مسحورین برخی ایدئولوژیها طولانی تر بود اما ممکن بود. آقای رئیس، با همه میشود مدارا کرد مگر با دشمنان مدارا در حل مشکلاتی که مسأله ی کل جامعه بود، چپ و راست رنگ می باخت. مسأله ی مهمی مثل رعایت شأن انسانی شهروندان، خط قرمز کل جامعه بود. اگر بیماری نیاز به کمک داشت، از عقیده و جناحش سوال نمی شد. اولین هدف تشکیل جامعه، بهبود شرایط زندگی است. مردم اول طالب زندگی هستند. آقای رئیس، معیشت مردم پیش نیاز رشد فکری و فرهنگی است تمامی اصول و قوانین توسط خود شهروندان به توافق رسیده و در یک تقسیم کار وسیع، تمام امور صنفی، خدماتی، فرهنگی و ورزشی، آموزشی و مالی توسط خود شهروندان انجام می شود. کار و کمک به عنوان زحمتی اکراه آمیز و از روی اجبار تلقی نمی شود. ۳۵۰ راه بلندی را از سال ۸۸ در تحصیل تک تک آن اختیارات طی کرده است که حاصل مسئولیت جمعی تک تک شهروندان بوده است حتی لیبرال ترین فرد آنها… . آقای رئیس، شهروند فعال مسئول هم است پس چون با تدبیر، امنیت، نظم و قوانین نهادینه می شود و اقتصاد و معیشت سامان می یابد اکنون می توان از اعتلای فکر و تولید و بسط اندیشه سخن گفت. متأسفانه و خوشبختانه ما در ۳۵۰ از تمامی تخصص ها هیئت علمی داریم. تنها در اتاق ما ۶ نفر تا مقطع دکترا، ۸ نفر فوق لیسانس و مابقی تا مقطع لیسانس تحصیل کرده بودند و البته سوادها بسیار بالاتر از مدارک بود. کتابخانه ی اتاق را که مرور میکردی، نویسندگان بسیاری را می توانستی در چند متری ات ببینی. مکانی برای برگزاری کلاس ها اختصاص دادیم و حسینیه هم جهت برگزاری مراسمها. همه ی گروه ها و شهروندان می توانند در فضایی آزاد و سالم آموزش دهند و آموزش ببینند. انواع زبان ها تدریس می شود. اگر دراویش کلاس خود را داشتند، اهل سنت هم فقه خود را تدریس می کرد. دوستان ما نیز کارگاه های مختلف نقد و بررسی موضوعات مختلف سیاست نظری و عملی را تشکیل می دهند. جلسات نقد هنری، فنی و سیاسی و حتی حقوق بشری، فیلم های روز و حتی کلاسهای هنری و فنی هم طرفداران خود را داشت. فکر نمی کنم بیرون توانسته باشند همچون ما و تا این حد تخصصی، پیشنویس حقوق شهروندی را نقد و بررسی موشکافانه کنند. از نقد حقوقی و حقوق بشری تا نقد سیاسی. اگر مراسم یادبود مهندس بازرگان و آیت الله منتظری در جامعه ی شما مجوز نمی گیرد، ما در ۳۵۰ به آن مجوز می دهیم و در حسینیه باشکوه برگزارش می کنیم. راستی اگر مطلبی دارید که امکان انتشار آن را ندارید، ما در نشریه ۳۵۰ منتشرش می کنیم. نشریه ای که اگرچه رنگ چاپ به خود ندیده است اما ستارگان جریان های مختلفی را به خود دیده است و شاید عمر آن از میانگین عمر نشریات جامعه ی شما بیشتر باشد. اینجا فرهنگ گفتگو و تفاهم پذیرفته شده است. آقای رئیس، رسالت ما قانع کردن نیست بلکه تداوم گفتگوست تولید اندیشه حاصل نشستن آراء مختلف حول میزگرد گفتگوست. اگر ما نماز صبح را به امامت دکتر میردامادی و ظهر و عصر را با دکتر بهزادیان نژاد می خواندیم، اهل سنت هم جماعت خود را میخواند. مذهب نه محرومیتی داشت و نه اجباری و نه امتیازی در حقوق ایجاد میکرد… . تازه میشد ایمان را حس کرد. آقای رئیس با تاکید بر اخلاق و قانون میتوان مذاهب را از تهاجم و تدافع به تفاهم دعوت کرد… با این که سالهای مختلف برای برگزاری مراسم شب یلدا در دانشگاه، پشت هفتخان رستم آقایان و بالاخره دعوت یک سخنران خوشخیم، موهایمان سفید شد اما شب یلدای ۳۵۰ از جنس دیگری بود… آن شب وقتی که به عنوان جوانترین فرد جمع از من خواسته شد تا آرزویی بکنم، آرزو و دعایم این بود که ای کاش آنها که آزادند هم میتوانستند چنین شب یلدایی را تجربه کنند… آقای رئیس به جامعه امکان تجربه ی ۳۵۰ را بدون حضور در زندان بدهید… لازم است متذکر شوم که اگر چه در روایت من از مدت حبس خود به دوره ای برای کسب تجربه یاد شد اما حتی کل آن را هم نمیتوان با خون دلهای خود و خانواده ی آنهایی که از ۸۸ در زندان محصورند، برابر دانست. این روزها دستوری آمد مبنی بر انتقال من از ۳۵۰ به بند ۸ که متعلق به مجرمین محکوم به کلاهبرداری می باشد. با همان فرمول نامشخصی که “تبلیغ علیه نظام” را در سمنان و بعد ۳۵۰ طی شد. اکنون ” سه ماه و یک روز” “تشویش اذهان عمومی” که مصداق آن به استناد حکم دادگاه، از بیان یک جمله از بنده در آمفیتئاتر دانشگاه در مورد وزارت اطلاعات دولت قبلی بود را از جنس کلاهبرداری به حساب آورده اند. شاید لحظها ی حضور یک دانشجو در چنین محیطی توهینی بزرگ به دانشگاهیان باشد. وارد مصادیق آن نمیشوم و گله ای ندارم. من که گل میبرم از این باغ لزومی ندارد که دیگر ناله و فریاد و شکایت از باغبان کنم. ما به تقصیر خود از درهای دانشگاه به درهای زندان رسیدیم تا آن روز آخرین در محضر خدا به تعبیر قرآن در حلقهی “شَرَّ الدَّوَابَّ” هایی که چون در دنیا نمی اندیشیدند ” الصُّمُّ الْبُکْمُ” بودند، قرار نگیریم. اکنون نوشتم تا بدانید که حتی زندان هم میتواند به مدرسه ای تبدیل شود و لزومی ندارد که ما را از جاده ی اصلاح و عقلانیت خارج کند. در انتها با عرض پوزش از طولانی شدن مطالب بازهم یادآوری میکنم که این گزارش نه گلایه بود و نه مطالبه، بلکه تنها در میان نهادن درس هایی است که می شد از زندان فراگرفت و چون این روزها تحمل رئیس جمهور منتخب مان را بیش از بقیه میبینم در غالب گزارش به ایشان، آن را تقدیم مردم و به ویژه دانشجویانی که در اندیشه ی اصلاح ملک و مملکت خویش اند می نمایم. با تاکید براین نکته که در جامعه ی ایران طیفی از شهروندان از جنس های متنوعی حاضرند پس مبادا در تنظیم سرعت اصلاحات، واقعیات جامعه را از یاد ببریم…” جامه ای گر چاک شد در عالم رندی چه باک جامه ای در نیکنامی نیز می باید درید امین روغنی – ۲۲ بهمن ۱۳۹۲ – اوین |
صدور حکم قطعی برای دکتر سعید مدنی Posted: 17 Feb 2014 12:40 PM PST ![]() جرس: دادگاه تجدیدنظر استان ۶ سال زندان که چهار سال آن در زندان بندرعباس باید سپری شود و ۱۰ سال اقامت اجباری در این شهر را برای سعید مدنی تایید کرد.
به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دکتر سعید مدنی پژوهشگر مسایل اجتماعی، جرمشناس و فعال سیاسی اجتماعی ملی- مذهبی در ۱۷ دی ماه سال ۱۳۹۰ بازداشت و نزدیک به یکسال در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات تحت بازجویی قرار گرفت و پس از آن به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
وی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی پیرعباس به ۶ سال زندان در تبعید بندرعباس و ۱۰ سال زندگی در تبعید در شهر بندرعباس محکوم شد.
پس از اعتراض وکیل دکتر مدنی به حکم صادره، پرونده برای تجدید نظر به شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به ریاست قاضی موحد ارجاع شد و در نهایت حکم صادره مورد تایید قرار گرفت.
براساس این حکم ایشان دو سال از محکومیت خود را در زندان اوین و پس از آن مابقی چهار سال محکومیت خود را در زندان بندرعباس سپری خواهد نمود.
مطابق کیفر خواست صادره، سعید مدنی به اتهام همکاری با شورای هماهنگی راه سبز، کانون مدافعان حقوق بشر، کمیته دفاع از انتخابات آزاد، کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه، شورای فعالان ملی- مذهبی و انتشار چندین مقاله و کتاب در زمینه مسایل اجتماعی با هدف سیاه نمایی وضعیت کشور مورد محاکمه قرار گرفته است.
دکتر مدنی پیش از بازداشت اخیر دو مرتبه طی سالهای ۱۳۷۳ به دلیل سردبیری مجله ایران فردا به مدیریت مهندس عزت اله سحابی و نیز سال ۱۳۷۹ به اتهام تاسیس، عضویت و همکاری با شورای فعالان ملی- مذهبی بازداشت شده بود.
وی در سال ۱۳۸۲ طی حکمی از سوی قاضی حداد -از متهمان بازداشتگاه کهریزک- به ۶ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت اجتماعی محکوم شد که در شعبه ۲۹ دادگاه تجدیدنظر به ریاست قاضی زرگر حکم قطعی به سه سال و نیم حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت اجتماعی تغییر یافت.
سعید مدنی طی سال ۷۹-۸۰ یکسال از محکومیت خود را در زندان عشرت آباد متعلق به سپاه پاسداران گذراند و باقیمانده حبس خود را از سال ۹۰ در زندان اوین سپری نمود که دی ماه سال جاری حکم پرونده فوق به پایان رسید.
دکتر سعید مدنی به عنوان جرمشناس و پژوهشگر مسایل اجتماعی تاکنون مقالات و کتابهای بسیاری در زمینه اعتیاد، خشونت علیه کودکان و زنان، حقوق کودکان و سایر مباحث در زمینه مسایل اجتماعی منتشر کرده است. اخیرا کتاب وی درباره روسپیگری در ایران نیز پس از نزدیک به سه سال و پس از حذف بخشهایی از آن از سوی وزارت ارشاد مجوز انتشار دریافت کرد. دکتر سعید مدنی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت جدید خود را میگذراند. |
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر