 در خبرها آمده بود که در زلزله اخیر در استان کرمان دیواری که عکس ا ح م د ی ن ژ اد بر روی آن بوده فرو نریخته است گروهی گفتند این بهترین سند برای دروغ 63 درصدی است و اخیرا استاندار کرمان مدعی شده است که" مردم معتقدند نصب عکس محمود احمدی نژاد باعث شد دیوار یکی از منازل مناطق زلزله زده تخریب نشود." او همچنین می گوید: :" مردم منطقه زلزله زده از ایمان و اعتقاد بسیار بالایی برخوردار بودند به عنوان مثال در بازرسی های ما یک منزلی مشاهده شد که سه دیوار آن در اثر زلزله فرو ریخته و یک دیوار که عکس دکتر احمدی نژاد بر آن نصب شده بود خود مردم با اعتقاد راسخ و محکم خود اذعان داشتند که رییس جمهور محبوب و دلسوز ما خدمات فراوانی برای مردم به ویژه روستاییان انجام داده و می دهد و اعتقاد آنها بر این بود که لطف و نظر خداوند بوده که این دیوار فرو نریخته است."( اصل خبر اینجا) اما چرا این خبر دروغ است. کاری به این دارم که این تصویر فتوشاپی است یا نه . برای دروغ بودن این ادعا به خود تصویر مراجعه می کنم. کجای دنیا سراغ دارید که سقفی تنها بر روی یک دیوار باشد. خوب به تصویر دقت کنید سقف کامل است و هیچ گونه خرابی ندارد. مگر می شود در یک اتاق 3 دیوار از بین رفته باشد و سقف هنوز پا برجا باشد آن هم کل سقف. اینجاست که انسان به پستی عده ای ایمان می آورد که برای اثبات خود حتی حاضرند از رنج و محنت دیگران نیز سو استفاده نمایند. آینها حتی حاضرند برای اثبات خود حتی مرگ دیگران را نیز دستاویز قرار دهند. آری این دروغها مرغ پخته را نیز به خنده وامی دارد. با ۱۴۴ امتیاز و ۲۶ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات همین! با ۱۳۱ امتیاز و ۶۷ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات (سوال اساسی: اگه سه تا دیوار فرو ریخته الان سقف روی چی وايساده ؟ )---ایسنا به نقل از "اسماعیل نجار" نوشت:" مردم منطقه زلزله زده از ایمان و اعتقاد بسیار بالایی برخوردار بودند به عنوان مثال در بازرسی های ما یک منزلی مشاهده شد که سه دیوار آن در اثر زلزله فرو ریخته و یک دیوار که عکس دکتر احمدی نژاد بر آن نصب شده بود ویران نشده ! خود مردم با اعتقاد راسخ و محکم خود اذعان داشتند که رییس جمهور محبوب و دلسوز ما خدمات فراوانی برای مردم به ویژه روستاییان انجام داده و می دهد و اعتقاد آنها بر این بود که لطف و نظر خداوند بوده که این دیوار فرو نریخته است." وی که روز چهارشنبه سخن می گفت ادامه داد: به محض اطلاع یافتن از زلزله شهرستان ریگان کمتر از 20 دقیقه جلسه ستاد بحران در استانداری کرمان با همه اعضای آن تشکیل شد و چند ساعت بعد از وقوع زلزله تعدادی از مدیران، امدادرسانان و امداد و نجات به محل حادثه اعزام شدند( معاونت عمرانی استانداری، اداره کل راه و ترابری، نیروی انتظامی، فرماندهی سپاه ثارالله و...). وی افزود: از آنجاییکه شدت زلزله بالا بود همگی احتمال وقوع خسارات و حادثه گسترده ای را با توجه به اینکه در ابتدا اعلام شد که کانون زلزله حسین آباد فهرج از توابع شهرستان ریگان و همچنین دارای جمعیت زیادی است را می دادیم که در اطلاعات و گزارشات بعدی مشخص شد که روستای کم جمعیت چاه قنبر کانون و مرکز زلزله بوده است و این شبیه به معجزه بود که این اتفاق در شهرستان های ریگان و دیگر شهرستان های همجوار کانون جمعیت به شمار می رود اتفاق نیفتاد در غیر اینصورت حادثه شبیه به زلزله بم و با همان خسارات و تلفات جانی رقم می خورد(در عمق کمتر 30 کیلومتر). نجار تصریح کرد: بیشترین خسارات و خرابی ها(کشته، زخمی و آوار) مربوط به روستای چاه قنبر و سیف الدین است که خوشبختانه امداد رسانی و توزیع آب، خوراک و پوشاک و اسکان در اسرع وقت با انسجام و هماهنگی کامل در مناطق آسیب دیده بین مردم توزیع و پخش شد. استاندار کرمان گفت: تعداد چهار نفر در این حادثه جان خود را از دست دادند و 33 نفر نیز مجروح که 25 مجروح آن سرپایی مداوا شدند و هشت مجروح دیگر که اوضاع وخیم تری داشتند به بیمارستان پاستور شهرستان بم جهت مداوا و اقدامات تخصصی منتقل شدند. وی اظهار کرد: یکی از روستاها نزدیک به کانون زلزله به دلیل نوسازی هیچ گونه تلفاتی را دربر نداشت بنابراین باید بحث نوسازی و بازسازی با شدت هرچه تمامتر در رأس برنامه ها دنبال شود. نجار اظهار کرد: مردمان روستاهای آسیب دیده چنان از نجابت و روح بزرگی برخوردار بودند که به محض ورود مسوولین و امدادگران در قبال دریافت اندک کمکی حتی جرعه ای آب و ... خیلی قانع، بی توقع با سپاس و تشکر فراوان از آنها استقبال می کردند. با ۱۱۹ امتیاز و ۳۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات به نقل از خبرآنلاین : مهم ترین اظهارات اسماعیل نجار در جلسه ستاد بحران استانداری کرمان : مردم منطقه زلزله زده از ایمان و اعتقاد بسیار بالایی برخوردار بودند به عنوان مثال در بازرسی های ما یک منزلی مشاهده شد که سه دیوار آن در اثر زلزله فرو ریخته و یک دیوار که عکس دکتر احمدی نژاد بر آن نصب شده بود باقی مانده بود...! اخبار تکمیلی از زلزله در روستایی در استان کرمان : دیواری که عکس احمدی نژاد بر آن نصب شده و فرو نریخته بود متعلق به یک مستراح می باشد...! و اما نکته جالب در اظهارات استاندار کرمان اینکه ظاهرا اعتقاد و ایمان بالای مردم به احمدی نژاد است نه به خدا و پیغمبر و امامان و البته مقام معظم(!) رهبری ...! و جالبتر اینکه این ماجرا یعنی فرو نریختن دیواری که عکس احمدی نژاد بر آن آویزان بود دستکمی از ماجرای هاله ی نور ندارد...! با ۱۱۵ امتیاز و ۱۶ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی نظرات زماناجرای حکم اعدام حبیب الله لطیفی پور، زندانی سیاسی کرد به وکیل مدافع وی اعلام شد. به گزارش روانیوز، مقامات قضایی عصر روز پنج شنبه 1 دیماه به صالح نیکبخت وکیل مدافع حبیب الله لطیفی پور گفته اند که حکم وی روز یکشنبه 5/10/89 به صورت قطعی به اجرا در خواهد آمد.آقای نکبخت پیشتر در مصاحبه با رسانه ها ضمن اعلام نگرانی از اجرایی شدن حکم اعدام حبیب الله لطیفی گفته بود: "چنانکه حکم قطعی شود، تنها امکانی که جهت جلوگیری از اجرای شدن آن وجود دارد اعاده دادرسی است. مساله ای که سابقا نیز در راستای آن اقدام کرده بودیم اما بی نتیجه مانده بود. به غیر از این تنها عملی که ما به عنوان وکیل می توانیم انجام دهیم تقاضای عفو است " . حبیبالله لطیفی در تاریخ یکم آبان ماه ۱۳۸۶ بازداشت شد. وی ۴ ماه در زندان انفرادی تحت شکنجهی شدید بازجویان اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. لطیفی در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۸۷ طی دادگاهی چند دقیقه ای و بدون حضور خانواده، در شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج از سوی قاضی حسن بابایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و نظام با استناد به آیه ۳۳ سوره مائده (قرآن کریم) و استناد به مسائل یکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحریر الوسیله امام خمینی و مواد ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، محارب اعلام شده و به اعدام محکوم شد. با ۱۱۳ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات ...در این میان هاشمی رفسنجانی، نقشی بسزا دارد. او یک قدرت واقعی است. وی اگر چه دوبار با رای مردم به عنوان نماینده تهران رئیس مجلس شده، دو بار به عنوان رئیس جمهور با رای مردم انتخاب شده، با رای مردم بارها عضو مجلس خبرگان شده، در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری نهم احمدی نژاد رای اول را به دست آورده است، اما توسط کسانی که در جبهه دیکتاتوری جا می گیرند، به دلیل اطلاعاتی موهوم و تعریف نشده به عنوان میلیاردر شناخته شده و یک نشریه غیرمعتبر او را ملای میلیونر خوانده است، از سوی دیگر دوازده سال است که اکبر گنجی به عنوان روشنفکر حوزه عمومی، در مقاله ای به نام " عالیجناب سرخپوش" چنان نوشت که بسیاری گمان می کردند که او عامل قتلهای زنجیره ای است و دقیقا به همین دلیل هاشمی رفسنجانی بخشی از محبوبیت خود را از دست داد. این روشنفکر حوزه عمومی دوازده سال بعد از اینکه نود درصد مردم ایران گمان می کردند مقصود او از "عالیجناب سرخپوش" هاشمی رفسنجانی است و روزنامه کیهان با این تیتر که " آقای هاشمی! اینها به شما عالیجناب سرخپوش لقب دادند" از وی یاد کرد، در گفتگویی با بی بی سی توضیح داد که منظورش در تمام این دوازده سال از عالیجناب سرخپوش، آیت الله خامنه ای بوده است. این روشنفکر حوزه عمومی هیچ توضیحی نداد که چرا در تمام این دوازده سال که اتهامی به این بزرگی یعنی آمریت قتل روشنفکران توسط مردم به دلیل نوشته این روشنفکر به فردی اشتباه منتسب شده بود، اعلام نکرد که منظور من هاشمی نبود و خامنه ای بود. آیا روشنفکر حوزه عمومی نباید از حداقل احساس مسوولیت درباره نوشته خود برخوردار باشد که وقتی نوشته اش مردم را دچار توهم می کند، حداقل بعد از خروج از کشور که تندترین حرف ها را علیه خامنه ای زده بود، این توهم را روشن کند؟ حالا معلوم است که منظور آقای روشنفکر حوزه عمومی بعد از یک آلزایمر دوازده ساله آیت الله خامنه ای بوده است. بدین ترتیب می توانیم بپذیریم که پس از ده سال فشار سنگین حکومت بر هاشمی رفسنجانی، فاش شدن عدم دخالت او در قتلهای زنجیره ای، نداشتن پرونده مالی و مشکلاتی از این دست، ایستادن در کنار مردم در طول یک دوره حداقل شش ساله، حالا او مهم ترین چهره ای است که می تواند جلوی فروپاشی حکومت را بگیرد...فرض کنیم که آیت الله خامنه ای امروز بمیرد، یا احمدی نژاد امروز به دیار عدم رهسپار شود، یا یک شورش خونین باعث سقوط حکومت شود، یا در جریان کشف یک خیانت بزرگ معلوم شود که پروژه احمدی نژاد و دوستانش یک پروژه اسرائیلی بوده است، اما در چنین وضعی چه کسی می تواند گذار مسالمت آمیز را با کمترین تلفات شکل بدهد، انتخابات برگزار کند، فرماندهان موقت نظامی و انتظامی را منصوب کند و نگذارد که در ساعات زلزله دزدان حرفه ای برای بردن انگشتری آدمها انگشت شان را ببرند؟ در چنین حالتی تنها امیدی که وجود دارد، شخص هاشمی رفسنجانی است. هاشمی رفسنجانی تا زمانی که در موقعیت تصمیم گیر درشورای تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان نشسته است، امکان تغییر مسالمت آمیز به هر وضعی در آینده با دردسر کمتری صورت می گیرد و این نیاز ماست. زمستان امسال، اعضای شورای تشخیص مصلحت مجددا تعیین می شوند. باید وقایع را رصد کنیم و ببینیم که آیا حکومت اینقدر شعور دارد که هاشمی را حذف نکند. به نظر می رسد قرار دادن هاشمی در موقعیتی رودرروی خامنه ای، در هیچ حالتی مصلحت نیست. چه دل مردم خنک بشود یا نشود، جای هاشمی در میان مردم نیست. کسانی که اینقدر شعور ندارند که هر روز باید به آنها یادآوری شود که آدمی که 32 سال است هر روز جلوی چشم مردم در خانه شیشه ای زندگی می کند، کیست، نیازی به اطلاع رسانی ندارند. اصولا لازم نیست مردم طرفدار هاشمی باشند، هر چه به او فحاشی کنیم بهتر است، او باید در جای دیگری باشد، جایی که می تواند ایران را حفظ کند. با ۱۰۶ امتیاز و ۸۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات یک ماه پیش که رسانهها ماجرای نجات معدنچیهای شیلی را ثانیه به ثانیه توی حلقمان فرو میکردند، حرفم این بود که آنها با این نمایش شلوغ حواسمان را از علت رخ دادن این واقعه به سمت قربانیان آن پرت میکنند، انگار که حادثهای طبیعی مثل زلزله رخ داده و ملت زیر زمین گیر کردهاند و نه حادثهای قابل پیشگیری که با ایمن کردن معادن میتوانست از اساس اتفاق نیافتد. خیال میکردم خیلی بد است اگر حوادث قابل اجتناب را در زمرهی حوادث طبیعی جا بزنند.. که بدترش را هم دیدیم. امشب را که ساعت از سه گذشته اگر پنجشنبه دوم دیماه حساب کنیم هشت روز از ریزش معدنی در کرمان و مفقود شدن سه کارگر میگذرد، دهها خبر از طریق خبرگزاریهای رسمی منتشر شده اما کل اطلاعات ثابتی که میشود از مجموع این اخبار کسب کرد همین یک جمله است: «ریزش معدن زغال سنگ در کرمان و کشته شدن یک کارگر و مفقود شدن سه کارگر دیگر.» موضوع عجیبی که از طریق بازخوانی و به هم چسباندن اخبار رسمی دریافتهام این است که منابع خبری حتی درباره مکان این حادثه با هم توافق ندارند. یک خبرگزاری از وقوع حادثه در معدن راور کرمان گزارش میدهد، یکی در معدن هجدک کرمان، یکی در معدن اشکیلی کرمان.. یکی از آنها هم که مکانی جدید به نام «هجتک» به نقشهی کرمان و به تبع ایران اضافه کرده. این اسمها چنان گیجکننده است که مخاطب این اخبار نمیتواند مطمئن باشد همهی این خبرها راجع به یک حادثه است. با ۹۹ امتیاز و ۶ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی:حبیب الله لطیفی پور، زندانی سیاسی کرد که در سال 1387 در شعبه 1 دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی حسن بابایی به اعدام محکوم شده بود، در معرض اجرای قریب الوقوع حکم اعدام قرار گرفته است. به گزارش روانیوز، مقامات قضایی عصر روز پنج شنبه 1 دیماه به صالح نیکبخت وکیل مدافع حبیب الله لطیفی پور گفته اند که حکم وی روز یکشنبه 5/10/89 به صورت قطعی به اجرا در خواهد آمد. آقای نکبخت پیشتر در مصاحبه با رسانه ها ضمن اعلام نگرانی از اجرایی شدن حکم اعدام حبیب الله لطیفی گفته بود: "چنانکه حکم قطعی شود، تنها امکانی که جهت جلوگیری از اجرای شدن آن وجود دارد اعاده دادرسی است. مساله ای که سابقا نیز در راستای آن اقدام کرده بودیم اما بی نتیجه مانده بود. به غیر از این تنها عملی که ما به عنوان وکیل می توانیم انجام دهیم تقاضای عفو است " . با ۹۲ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات آمار معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری، نشان میدهد که در سال 1388، مبلغ 72000 میلیون ریال از بودجه کشور، فقط خرج ساختمانهای موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، متعلق به مصباح یزدی، شده است. این مبلغ معادل یارانه یکصد و هشتاد هزار نفر ایرانی است. این مبلغ جدا از 50000 میلیون ریالی است که در این سال، دولت از محل اعتبارات هزينه اي دستگاه هاي اجرايي به موسسه آقای مصباح بخشیده است! با ۹۱ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اقتصاد نظرات ندارد. با ۸۵ امتیاز و ۴۰ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی نظرات شکنجه... برای جعفر پناهی و دیگران با ۸۲ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی نظرات زمان اجرای حکم اعدام حبیب الله لطیفی، زندانی سیاسی کرد به وکیل مدافع وی آقای صالح نیکبخت اعلام شد. بر اساس این ابلاغیه مقامات قضایی روز یکشنبه آینده را برای اجرای حکم اعلام کردهاند. با ۷۷ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات سازنده شاهکارهایی همچون «راننده تاکسی» و «گاو خشمگین»، در دفاع از فیلمساز برجستهای ایرانی، جعفر پناهی که با رای دادگاه به ۶ سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی و حقوق اجتماعی محکوم شده مینویسد: «من از خبر حکم جعفر پناهی و محمد رسولاف شوکه و دلسرد شدهام و به عنوان یک فیلمساز، همه ما باید در مقابل این احکام بایستیم و بدون فوت وقت برای آزادی فوری آنها تلاش کنیم.» این در حالی است که چند ماه پیش، درست بعد از با ۷۷ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات خلاصه: نویسنده وبلاگ همه میدانند با مقایسه وضیعت معدنچیان محبوس شده در معدنی در شیلی و معدنی در کرمان به علل مرگ معدنچیان کرمانی میپردازد. « عجیبترین موضوعی که در اخبار این حادثه دیدم، احتمال زنده به گور کردن این کارگران است یعنی مرده تصور کردن آنان و تغییر عملیات نجات به عملیات کشف جنازه» وبلاگ همه میدانند یک ماه پیش که رسانهها ماجرای نجات معدنچیهای شیلی را ثانیه به ثانیه توی حلقمان فرو میکردند، حرفم این بود که آنها با این نمایش شلوغ حواسمان را از علت رخ دادن این واقعه به سمت قربانیان آن پرت میکنند، انگار که حادثهای طبیعی مثل زلزله رخ داده و ملت زیر زمین گیر کردهاند و نه حادثهای قابل پیشگیری که با ایمن کردن معادن میتوانست از اساس اتفاق نیافتد. خیال میکردم خیلی بد است اگر حوادث قابل اجتناب را در زمرهی حوادث طبیعی جا بزنند.. که بدترش را هم دیدیم. امشب را که ساعت از سه گذشته اگر پنجشنبه دوم دیماه حساب کنیم هشت روز از ریزش معدنی در کرمان و مفقود شدن سه کارگر میگذرد، دهها خبر از طریق خبرگزاریهای رسمی منتشر شده اما کل اطلاعات ثابتی که میشود از مجموع این اخبار کسب کرد همین یک جمله است: «ریزش معدن زغال سنگ در کرمان و کشته شدن یک کارگر و مفقود شدن سه کارگر دیگر.» موضوع عجیبی که از طریق بازخوانی و به هم چسباندن اخبار رسمی دریافتهام این است که منابع خبری حتی درباره مکان این حادثه با هم توافق ندارند. یک خبرگزاری از وقوع حادثه در معدن راور کرمان گزارش میدهد، یکی در معدن هجدک کرمان، یکی در معدن اشکیلی کرمان.. یکی از آنها هم که مکانی جدید به نام «هجتک» به نقشهی کرمان و به تبع ایران اضافه کرده. این اسمها چنان گیجکننده است که مخاطب این اخبار نمیتواند مطمئن باشد همهی این خبرها راجع به یک حادثه است.
ماجرا این است که رسانههای ایران آنقدر همت نکردهاند که لااقل نام محل حادثه را از روی نقشه پیدا کنند و بفهمند اشکیلی نام معدنی در بخش هجدک از توابع شهرستان راور است که در استان کرمان واقع شده. نمیخواهم اینجا درس خبر نویسی بدهم اما ذکر دقیق این جزئیات بسیار مهم است. به این دلیل که سال گذشته، همین روزها در همین معدن اشکیلی حادثهای مشابه رخ داده بود و چهار کارگر دیگر کشته شده بودند. اما در خبری که سال گذشته خبرگزاری مهر منتشر کرد به حادثه ای در معدن زغال سنگ هجدک اشاره شده بود. حالا با وقوع حادثهی جدید اگر ما بدانیم که در بخش هجدک پنج معدن فعال وجود دارد و از میان آنها تنها معدن اشکیلی در طی یک سال دو حادثهی منجر به مرگ کارگران داشته، اهمیت ذکر دقیق نام معدن روشن میشود. موضوع عجیب دیگری که با خواندن خبرها متوجه شدم در مورد زمان وقوع این حادثه است. رسانهها در مورد زمان ریزش معدن و گرفتار شدن چهار کارگر هم توافق ندارند. یکی به ما میگوید ساعت 10 صبح اتفاق افتاده، یکی میگوید ظهر و یکی دیگر هم شب.. این وسط کاش یکی پیدا میشد به ایلنا و بی بی سی میفهماند آن سهشنبهای که معدن ریزش کرده 25 آذر نبوده، تقویم روی میز حاضر است قسم جلاله بخورد که سهشنبه میشود 23 آذر. از این اشتباهات رایج که بگذریم ذکر دقیق زمان حادثه برای فهمیدن وسعت اشتباهات گروه امداد و در نتیجه مرگ کارگران بسیار مهم است. در این قبیل حوادث (یعنی ریزش معدن و نه انفجار یا گازگرفتگی) ساعات اولیه برای نجات کارگران حیاتی است چون با گذشت زمان بر میزان آوار افزوده و در نتیجه دسترسی به کارگران سختتر میشود. با ۷۶ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات بیژن نوباوه با حضور در نشستی با عنوان "جنگ نرم و رسانه" که از سوی کانون بانوان جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی برگزار شد، با بیان اینکه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در قرن بیست و یک دنیا را وارد فضای جدیدی کرد، گفت: برای اینکه بگوییم ما میتوانیم، اول باید ثابت کنیم که قدرتمند هستیم. آفتاب: باید برای مقابله از روشهای سلبی بیرون بیاییم و روشهای ایجابی را مورد توجه قرار دهیم. بیژن نوباوه با حضور در نشستی با عنوان "جنگ نرم و رسانه" که از سوی کانون بانوان جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی برگزار شد، با بیان اینکه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در قرن بیست و یک دنیا را وارد فضای جدیدی کرد، گفت: برای اینکه بگوییم ما میتوانیم، اول باید ثابت کنیم که قدرتمند هستیم. وی در ادامه با بیان اینکه آمریکا جنگ تمدنها در حوزه ایدئولوژیک با حادثه یازده سپتامبر کلید زد، گفت: اگر میبینید آمریکا در حادثهای ساختمانی را فرو میریزد و تعدادی از آدمهایش نیز کشته میشوند، برای این است که در جهت رسیدن به هدف خود بسیار هزینه میکند و در این راستا تصمیم خود را برای مبارزه با ایران نیز گرفته است. نوباوه خاطر نشان کرد: ایران در هزاره سوم به عنوان یک قدرت تازه ظهور یافته قلمداد میشود، بنابراین ما بزرگیم، ولی اگر خود را کوچک بدانیم بزرگ نمیشویم و این مسأله را غربیها از ما زودتر فهمیدند. وی با بیان اینکه نقطه ضعف دشمن، نقطه قوت ماست افزود: وقتی دشمن دید که روحانیت، ولایت فقیه، بسیج و همین بحث هدفمند کردن یارانهها در کشور ما مورد توجه قرار گرفته است، سعی کرد از همان جا به ما حمله کند؛ بنابراین میتوان گفت دقیقا نقاط ضعف آنها در مقابل نقطهی قدرت ماست. وی همچنین با اشاره به شهادت دکتر شهریاری اظهار کرد: سختیهای چنین موضوعاتی بماند؛ اما ما وارد مرحله زیبای مبارزه شدهایم. وی همچنین هدفمند کردن یارانهها را مدنظر قرار داد و گفت: آقای خاتمی موقعی که میخواستند دفتر خود را ترک کنند گفتند که آرزوی من این بود که پروژه هدفمند کردن یارانهها را به اتمام برسانم، در حال حاضر احمدینژاد به قول یکی از رسانههای خارجی آرزوی هاشمی و خاتمی را محقق کرد. در حال حاضر نیز این مسأله یک خواست ملی است امام (ره) اینطور میخواست و ما هم اینطور میخواهیم. نوباوه در ادامه با بیان اینکه در حال حاضر سه سایت فیسبوک، تویتر و بالاترین سه سایت عمده جهان را تشکیل میدهند و ما در ایران حدود 33 میلیون نفر کاربر اینترنتی داریم، اظهار کرد: 70 تا 90 درصد از شبکههای ماهوارهای را ایستگاههای فارسیزبان تشکیل میدهند و با این وجود باید پرسید چرا اینطور است و چرا این تعداد ایستگاه فقط برای ایران در نظر گرفته شده است؟ پاسخ این سوال به این برمیگردد که حرف ما در تئوری هزاره سوم علیه نظام حاکم بر جهان است و هر کسی به نوعی با ما دارای چنین مخاصمهای است. این نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به بکار بردن واژههایی از سوی مقام معظم رهبری با عنوان تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی گفت: ما نمیفهمیم که جنگ نرم یک جنگ کامل و صددرصد فرهنگی است؛ اگرچه جنگ نرم ممکن است به تحولات اجتماعی، ترتیبات امنیتی، تغییر ساختارهای سیاسی و ایجاد کنشها و واکنشهای نظامی هم منجر شود، ولی اساسا جنگ نرم صددرصد فرهنگی است. وی در ادامه بیدارسازی و آگاهی سازی و روحیه خودباوری، اعتماد به نفس، اعتماد به مردم فقیر، بهرهگیری از اسلام و آموزههای اسلامی، ایمان، وحدت، جهاد، شهادت و انتظار را از مولفههای انقلاب اسلامی ما برشمرد و گفت: وقتی آمریکاییها فهمیدند که قدرت فکری و ایدئولوژی ما از این مفاهیم نشات میگیرد، سعی کردند که برای جنگ با ما از چنین راههایی وارد شوند. وی افزود: ما نیز جنگ نرم را علیه ارزشهای لیبرال و دموکراسی آنها شروع کردهایم و مقام معظم رهبری نیز چنین بحثی را مورد توجه قرار دادند، چنانچه خطاب به آنان فرمودند ما به دنیای شما با ارزشهایمان حمله میکنیم. در واقع وقتی دنیای غرب امروز فهمید که در یک جنگ نابرابر انسانی و ایدئولوژیک با ما قرار گرفته است و از ما ضربه میخورد جنگ نرم را آغاز کرد. نوباوه به حادثه 9 دی نیز اشاره و خاطر نشان کرد: ببینید که در این حماسه چه کسانی به خیابانها آمدند، تحلیلگران مدعی جرات نکردند، بیایند، اما مردم کوچه بازاری و تودههای آگاه و گمنام که امام به آنان پابرهنه و کوخنشین میگفتند به عرصه آمدند. این نماینده مجلس شورای اسلامی، امام (ره) و رهبر معظم انقلاب را دو عامل پیروزی و کلیدی بر ورود در جنگ نرم ما علیه غربیها برشمرد و گفت: غرب در فتنه 88 بسیار حساب شده عمل کرد، چنانچه یک موسسه آمریکایی در این راستا گفت ما برای آقای میرحسین موسوی از دو سه سایت 15 میلیون رای جمع کردیم، در حالی که آنها ادعا میکنند که در طی بیست سال گذشته تنها کشوری که نتوانستهاند ساختارهای آن را تغییر دهند، ایران بوده است. نوباوه با بیان اینکه ما توانستیم سایت تویتر را به طور کامل هک کنیم، گفت: غربیها معتقدند ایرانیها جزء پنج کشور فایبری دنیا هستند. وی در ادامه با تاکید بر اینکه استفاده از اینترنت در کنار اینکه میتواند یک تهدید به شمار بیاید، یک فرصت نیز هست، گفت: ما باید روشهای سلبی برای مقابله را کنار بگذاریم و روشهای ایجابی را مورد توجه قرار دهیم و امروز نباید ساختن یک وبلاگ و یا یک وب سایت برای ما دور از ذهن باشد. من در این راستا در جلسهای به فرمانده بسیج گفتم که اگر ما امروز به تعداد بسیجیان وبلاگ داشته باشیم این هیچ اشکالی ندارد. وی با بیان اینکه امروز ما با اینترنت علیه آمریکاییها هجمه وارد میکنیم، گفت: میتوانم بگویم که امروز فضای فرصتآمیز اینترنت به مراتب بیشتر از تهدیدات آن است. وی در ادامه اظهار کرد: از آنجا که تئوری جنگ نرم میخواهد باورها را عوض کند و بگوید نهایتا دنیای غرب از شما برتر است، نمادهایی را به تصویر میکشد تا این برتری را القا کند این در حالی است که میتوان گفت بیش از هشتاد درصد از آمار پزشکی و علمی آنها دروغ محض است؛ چرا که آنها میخواهند القا کنند که اجازه پیشرفت به کشورهای جنوب را نمیدهند. وی همچنین تاکید کرد: ایجاد تغییر کارکردهای مذهبی و ایدئولوژیک از اساسیترین جنگهای آمریکا علیه ماست. نوباوه در ادامه در پاسخ به سوال یکی از حاضرین که وی را به عنوان عضو ناظر بر صداوسیما مورد خطاب قرار داد و از عملکرد صداوسیما در ساخت برخی فیلمها و استفاده از نمادهای خاص در این فیلمها، همچنین از شخص آقای ضرغامی به خاطر تشکر از تکخوان زن فیلم مختارنامه انتقاد کرد، گفت: من با تعدیل صحبت شما را قبول دارم و در برخی موارد بسیار تندتر از شما هستم به هر ترتیب جنگ نرم کاری میکند که شما فکر کنید، مرغ همسایه غاز است. من هم معتقدم آنچه برخی مواقع میسازیم به مراتب بدتر از ماهواره است، اما این حوزهای نیست که دو روزه درست شود. وی افزود: هماکنون تمام جوامع هنری ما دچار پارادوکس هستند. من خودم با آقای ضرغامی در مجلس صحبت کردم و به او گفتم به این سوال پاسخ بده که برآیند شما از صداوسیما مثبت است یا نه، او کمی فکر کرد و من گفتم جوابم را گرفتم. نوباوه همچنین گفت: وظیفه بچه مسلمانها در این راستا بسیار سنگین قلمداد میشود با ۷۴ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات بارها با خود کلنجار رفتم، بنویسم؟ یا ننویسم؟ این برگی از خاطرات سلول انفرادی است، می دانم تحمل آن را ندارند، با انتشار این مطلب دوباره برمن سخت می گیرند، چه بسا به سلول انفرادی بازگردم، اما دردی جانکاه عذابم می دهد، اگر ننویسم و با مردم - که جان خویش برای آزادی آنها در طبق اخلاص قرار داده ام - در میان نگذارم، دق می کنم! از روزی که با مردم همدم و همراه شده ام، آنها را محرم خویش دانسته وغم و شادی خویش با آنان قسمت کردهام، آنها می خواهند بنویسم، آنها می گویند: اگر ننویسی خیانت کرده ای! آنها هوشیارند، بیدارند، نیک و بد را می شناسند، اگر ننویسم، چه پاسخی برای آنان دارم؟ در محضر یار چه خواهم گفت؟ روزهای واپسین سلول انفرادی بود، جلسات طاقت فرسا با حاج حسن، حاج محمود و ملا ممد سپری شده بود، اما از نظر آنها بازجویی ها رضایت بخش نبود، نه مصاحبه ای، نه پاسخ دندان گیری! حمله ددمنشانه به منزل و محل کار حاصلی نداشت، هر چند فیلمبرداری ماموران از اطاق خواب همسرودخترجوانم آزارم میداد، این خبر که حتی لباس زیرهمسر و دخترانم را از کمد ها بیرون کشیده و وسط اتاق ریخته بودند سخت رنجم می داد، می گفتم: آنها چه گناهی دارند؟ جز این که همسر و فرزند من هستند چه تقصیری دارند؟ پاسخ این بود: " تو سر موضع هستی ما هم مجبوریم فشار را زیاد کنیم! " نمی دانم این توجیه درستی است که اگر من بر اعتقاد خویش استوار باشم، باید همسر و فرزندانم تاوان پس دهند تا من از موضع خویش عدول کنم! می گفتند: " خودت باعث شدی، ما نمی خواستیم منزل و محل کارت را تفتیش کنیم، سر موضع هستی، باید بگویی اشتباه کردهای! " آنروز حاج صادق - از مدیران ارشد وزارت - آمده بود، بسیار تند و خشن سخن می گفت، بارها مرا دروغگو خطاب کرد! نمی دانم دروغم چه بود! حتی یکباردهانش را نزدیک گوش من آورد، گمان کردم می خواهد مطلبی را در گوشم نجوا کند، سپس با تمام قدرت فریاد زد: " دروغ می گویی!" من که پرده گوشم صوت می کشید و استخوانچه ها در حیرت بودند با تعجب و بهت فقط نگاه کردم! چه می توانستم بگویم؟ او برای خرد کردن شخصیت من آمده بود، به من می گفت: " بجای نماز شب خواندن، هزار بار بنویس (من خَرم) ! او برای شکستن من آمده بود، اما من او را نمی دیدم، حس می کردم او ناخواسته مامور الهی است، آقازاده ای که چشم باز کرده پدررا بالای منبر مشغول وعظ دیده است، هماره تکریم و تعظیم شده است، حتی دوران شاه، حتی در تبعیدگاه، بخاطر دارم در کوچه های دامغان - تبعیدگاه آخر - بچه ها مرا نشان می دادند و می گفتند: "پدرش دانشمند است" برای نوجوان محصل شنیدن این جملات افتخار آمیزوغرورآفرین بود. معلم و مدیر جوردیگری رفتارمیکردند، قبل از انقلاب احترام بخاطر روحانیت و علم و مبارزه بود و بعد از انقلاب تقرب به قدرت نیزمزید برعلت شد! تملق و چاپلوسی ارباب حاجت نیز افزوده شد، گاهی طلب دستبوسی طمعکاران آن چنان مرا می لرزاند، دست خویش می کشیدم و احساس می کردم دست دردست شیطان داشتم، می دیدم میخواهد با بوسه ای بردست مرا تا قعر جهنم بکشاند! اینها، همه و همه، می توانست شخصیت کاذبی برایم درست کند، تا آن روزهیچ کس این چنین درصدد شکستن من برنیامده بود، آنروزبازجوی محترم ماموریتی الهی داشت تا شخصیت کاذبی که چهل و اندی درمن ریشه دوانده بود را درهم شکند، من اورا نمی دیدم، ماموری الهی می دیدم که منِ من را می شکند، خود را نمی دیدم، نفس اماره را می دیدم که در حال شکستن است و خدای را سپاس می گفتم، درست است که اوخطاکار بود، چنین خواسته ای خلاف شرع بود، اهانت به حریم انسانیت بود، او کرامت انسانی را ذبح می کرد، اما من نفس خویش می کشتم، من خویشتن خویش به مسلخ برده بودم، از حملات او سود می بردم ، گوییا تازیانه هایی است که بر نفس شیطانی فرود می آید و نفس لوامه بیدار می شود تا دستت را بگیرد و به سوی نفس مطمئنه رهنمونت سازد. جلسه بازجویی به آخر رسید، حاج صادق پنج برگه بازجویی شمارش کرد( مبادا که بازازبرگه های بازجویی کش رفته و مقاله بنویسم!) و سئوالی به عنوان مشق شب مطرح تا در سلول انفرادی بنویسم و گفت: فردا صبح می آیم جواب بگیرم! و من چشم بسته به سلول برگشتم. شب در خلوت خویش فکرکردم، راست می گوید، من هزارو یک دلیل بر خریت خویش سراغ داشتم و در سلول انفرادی هر روز دلیلی تازه می یافتم! اول این که با پای خودبه دام افتاده بودم که حق تعالی فرمود: " لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه" الباقی بماند! حاشیه نروم، برگه های بازجویی یکرو بود، نباید پشت برگه چیزی می نوشتیم، مشق شب را نوشتم، دیدم پشت صفحه سقید است و به قول اصفهانی ها " اسرافِس!" پس در بالای صفحات نوشتم، " نسخه طبیب حاج صادق " و تمام پنج صفحه را پر کردم از ذکر مقدس و جایگزین نماز شب یعنی " من خرم " ! فرداصبح حاج صادق آمد، مرا با چشم بند به اتاق بازجویی بردند، مشق خویش عرضه کردم، صفحه را برگرداند و پرسید : این چیست؟ عرض کردم نسخه شماست! گفت : خودتی! من نیز نوشته بودم خودمم! بعدها در صفحه 70 بازجویی این خواسته که هزار بار بنویسید " من خرم" را نقد کرده و آن را مغایر کرامت انسانی دانسته و البته نوشتم که من با اعتقاد این را نوشتم! چون هزار و یک دلیل بر خریت خود و امثال خود سراغ داشتم و در سلول انفرادی هرروز یک دلیل تازه می یافتم ، اول این که با پای خود آمدم، الباقی بماند....! ( تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!) حاج صادق گفت: دیدی باز هم دروغ می گویی! اولاً: من صد بار گفتم نه هزار! ثانیاً : تو هم هزاربار ننوشتی و کمتر نوشتی! در پاسخ باید بگویم: اولاً : درآن شرایط انفرادی من هزار بار شنیدم، اگر اشتباه شنیدم مرا عفو بفرمایید، آب که از سر گذشت چه یک نی، چه صد نی، چه هزار نی ! ثانیاً : من بقدر پنج صفحه سفید که داشتم نوشتم، اگر کم است و منقصتی در اذکار است، بفرمایید با قلم و کاغذ شخصی کتابت وارسال دارم، نمی خواهم مشغول ذمه باشم! ، باز هم عذر تقصیر مرا بپذیرید، هرچه در تعداد این ذکر مقدس کاستی دارد، بفرمایید با کمال میل جبران می کنم! ثالثاً : هزارکه سهل است، اگر هزارهزارکرور هم بنویسم، خرنمی شوم! و این دلیل و حجتی است بر هر چه در زندان ازمتهمین می گیرید، من نوشتم تا بدانید با این نوشته ها و گفته ها کسی خر نمی شود! 18 شهریور 1388 - روز ضربت خوردن مولی(ع) - مهدی خزعلی ***** برگی از سایت هک شده قبل ***** با ۷۳ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات زمان اعدام اجرای حکم اعدام حبیب الله لطیفی پور، زندانی سیاسی کرد به وکیل مدافع وی اعلام شد. به گزارش روانیوز، مقامات قضایی عصر روز پنج شنبه 1 دیماه به صالح نیکبخت وکیل مدافع حبیب الله لطیفی پور گفته اند که حکم وی روز یکشنبه 5/10/89 به صورت قطعی به اجرا در خواهد آمد. آقای نکبخت پیشتر در مصاحبه با رسانه ها ضمن اعلام نگرانی از اجرایی شدن حکم اعدام حبیب الله لطیفی گفته بود: "چنانکه حکم قطعی شود، تنها امکانی که جهت جلوگیری از اجرای شدن آن وجود دارد اعاده دادرسی است. مساله ای که سابقا نیز در راستای آن اقدام کرده بودیم اما بی نتیجه مانده بود. به غیر از این تنها عملی که ما به عنوان وکیل می توانیم انجام دهیم تقاضای عفو است " . حبیبالله لطیفی در تاریخ یکم آبان ماه ۱۳۸۶ بازداشت شد. وی ۴ ماه در زندان انفرادی تحت شکنجهی شدید بازجویان اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. لطیفی در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۸۷ طی دادگاهی چند دقیقه ای و بدون حضور خانواده، در شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج از سوی قاضی حسن بابایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و نظام با استناد به آیه ۳۳ سوره مائده (قرآن کریم) و استناد به مسائل یکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحریر الوسیله امام خمینی و مواد ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، محارب اعلام شده و به اعدام محکوم شد. با ۷۳ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات چکیده : شما که تاب سوت و کف زدن در روز عاشورا را ندارید، در عجبم چگونه تحمل خون ریختن در روز عاشورا برایتان دشوار نیست! واقعن فکر میکنید قبح کف و سوت، از قبح قتل در ماه حرام، خصوصن در این روز عزیز، بیشتر است؟ قتل مردمی که فقط میخواستند حقوق شرعی و قانونی خود را فریاد بزنند، آن هم با سکوت! قبحی فراتر از قتل در یک نزاع و یا هرگونه قتل عمدی دارد. کمی اندیشه کنید فرزند شهید حجت نظری در نامه ای خطاب به حسین قدیانی نوشته است که « نگرانم از سرنوشت میراث پدرم که بهای آن را با خون خود داد. نگران و آشفته از اوضاع مردمی هستم که قرار بود دیگر دوران خوشی را تجربه کنند و کمکم، اثری از ظلم و بیداد در زندگی خویش نبینند. قرار نبود مردم ما اینگونه روزمرگی کنند. این هرگز خواست شهدای آسمانی ما نبوده و نیست.» به گزارش سهام نیوز،متن نامه فرزند شهید حجت نظری به این شرح است : بسم رب الشهداء و الصدیقین برادر عزیزم، جناب آقای حسین قدیانی چند روز پیش، توفیق شد نامهای از شما به ریاست محترم قوه قضائیه و پس از آن، شکوِهنامه شما به جهت فیلتر شدن وبلاگ قطعه۲۶ را بخوانم. موارد متعددی در نوشتارتان میبینم که جا دارد برادرانه، تذکراتی عرض کنم اما، قبل از پرداختن به اصل موضوع، بد نیست خویشتن را مختصر حضورتان معرفی کنم. بنده، فرزند سردار شهید حجت نظری هستم. یکی از فرماندهان گیلان که پس از ۷۴ماه حضور موثر در جبهه، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. ایشان در کارنامه خود، حضور در حلقه اولیه تشکیل سپاه قدس گیلان، تاسیس گردان حضرت ابوالفضل(ع) لشکر۱۶ قدس گیلان و تاسیس اولین پایگاه مقاومت شهرستان فومن را به یادگار نهادند. بنده البته هیچگاه این سایه پر ثمر را بر سرم حس نکردم، زیرا ۱۹روز پس از شهادت آن بزرگوار، پای به این دنیای فانی نهادم. پدرم پس از شهادت برادر کوچک خود بشیر، دیگر تاب ماندن در این دنیای کوچک را نداشت. این بود که مرا بشیر نام نهادند و به یادبود پدر، حجت خطاب میکنند. گمان نمیکنم بیش از این نیاز به معرفی باشد. دوست محترم من در اعلام این مواضع تنها نیستم. هزاران نفر دیگر از اعضای این خانواده هستند که مثل شما فکر نمیکنند. یادگاران شهدای دفاع مقدس، شهدای دوران خفقان ستم شاهی، شهدای ترور، شهدای جهادی، شهدای سپاه پاسداران و بسیج و بسیاری بازماندگان این دوران هستند که همچون شما نمیاندیشند! اگر نیاز بود، نام آنها را نیز برایتان بازخواهم گفت. آنهایی هم که مثل شما فکر میکنند، اینگونه هتاکانه و غیر محترمانه سخن نمیگویند! اگر باور ندارید، هر زمان که اراده کنید، بنده حاضرم همراه با شما، به ۱۰۰ها خانواده شهید و ایثارگر سری بزنیم و پای حرفشان بنشینیم. هم به جای آوردن صله ارحام است و در انجام این وظیفه، مسولین را یاری میکنیم و هم کمی از دیدگاهشان آگاهی خواهیم یافت. حتی تردید ندارم اگر پدر بزرگوارتان امروز از چشم ظاهر ما غایب نبود، هم ایشان به سختی در مقابل این ادبیات سخیف شما موضع میگرفتند. حاصل خون پدر شما و من، بهوجود آمدن نظام جمهوری اسلامیست که متاسفانه، عدهای همواره در تلاش بودهاند تا ماحصل آن را مصادره به مطلوب کنند! عدهای که شک نکنید یا سهمی در این باروری نداشته و یا نسبت به پدران ما نقش بسیار بسیار کمتری برعهده داشتهاند. در این میان اما، امام(ره) و یارانش، جایگاهی غیر قابل انکار و غیر قابل حذف از تاریخ تحولات انقلاب اسلامی داشته و دارند. حضرت آیتاللهمنتظری، آیتاللهصانعی، آیتاللهطالقانی، آیتاللههاشمیرفسنجانی، آیتاللهموسویاردبیلی، حجتالاسلام مهدیکروبی، حجتالاسلام سیدمحمدخاتمی، جناب مهندس میرحسینموسوی و دهها یار صدیق امام(ره) راحل را نمیتوان یک شبه و با حربههایی که سر در پشت پرده کودتا دارد، از دایره نظام خارج کرد. البته از روزهای پیشبینی نشده بترسید. این حقیر به برادر عزیزم پیشنهاد میکنم هیزم در آتشی نریزد که شعلهور شدنش دامان همه نظام را بگیرد. حسین عزیز شاید تاکنون به عواقب و بازخورد سخنان و ادبیات خود نیاندیشیدهاید اما، تردید نکنید، با این اوضاع که شما و البته مهمتر از شما، پشت پرده شما در پیش گرفتهاید، با حذف تکتک نزدیکان امام(ره) کمکم نوبت به سایرین نیز خواهد رسید. هیچ فکر کردهاید اگر همه اینها، که آنها میخواهند و شما بیان میکنید را حذف شوند، دیگر چه کسی باقی خواهد ماند؟! شما عملن همه گروهها را محذوف میخواهید و نظام را در سیطره عدهای خاص میپسندید که از قضا، خیلیشان بعد از انقلاب انقلابی شدند و کوچکترهاشان بعد از جنگ، رزمنده شدند! اینکه چه راهی در زندگی شخصی پیش بگیرید، به هیچکس مگر خودتان مربوط نیست اما، پدر معظمتان را هزینه زیاده خواهیهای عدهای عوام فریب نکنید. شما در جریده «وطن امروز» نیز قلم میزنید که سیاق و فروش خود را در فحاشی و بستن اتهامات بلاسند میبیند. خود نیک میدانید که اینچنین گفتار و رفتار، نه اسلامیست، نه اخلاقیست و نه انسانی. البته به واسطه این خوش فحشیها و نگارش یک مکتوب، ظاهرن از سوی جناب آقایاحمدینژاد نیز مورد تقدیر قرار گرفتهاید۱. بالاخره هر خدمتی، مزدی دارد که ظاهرش را ما اینگونه دیدیم و از باطنش البته بیخبریم! با شیوهای که شما و پشت پرده شما در پیش گرفتهاید، سنگ روی سنگ بند نمیشود. نمیدانم چرا از تاریخ عبرت نمیگیرید. همه هراس من از آن است که ما که امروز با افتخار فریاد میزنیم فرزند شهید هستیم، روزی به واسطه اعمال چون شمایی، نتوانیم به راحتی پاسخگوی افکار عمومی ملت عزیز ایران باشیم. کاری نکنید که روزی از ابراز موقعیت خود در مقابل ملت شرمگین باشید و احیانن پدر بزرگوارتان را از مخاطبین خود مخفی کنید! هیچ میدانید وقتی با عنوان فرزند شهید مینویسید، سوای مسولیت شرعی که به دنبال اعمالتان شما را رها نمیکند، مسولیتی نیز در قبال خانواده شهدا و ایثارگران متوجه شماست. جامعه، کلام شما را، کلام این خانواده فهیم و سرافراز میپندارد که البته ادبیات شما با ادبیات شهدا و خانوادههایشان تفاوتی شگرف دارد. پس مراقب کلام و الفاظ خود باشید. حسین جان در نامه شما به آیتاللهلاریجانی۲ که فکر میکنم تعمدن ایشان را دمادم «آملی» خطاب کردهاید(امیدوارم تصورم صحیح نباشد)، نوشتهاید در مقابل «رکن یمانی» «که زادگاه امام عدالت پیشگان که شهید شدت عدل خویش شد» نشستهاید. دوست داشتم معنای عدالت را از نگاه خود ذکر میکردید تا شاید میشد فهمید بنیان بیعدالتی را چه گروه و تفکری در این کشور بنا نهاد! آنوقت میشد پی برد چه کسانی امروز داعیهدار آن تفکرند و کدام جریان به این بدعتها دامن میزند. اگر تعبیر خود از عدالت را عنوان میکردید، شاید بسیاری از ابهامات احتمالی در سطور پسین به وجود نمیآمد. اتفاقن من هم این نامه را از خانه خدا برای شما نگارش میکنم. کعبه و خانه خدای من، قلب من است که آشفته از دردها و بیمهریهاست. نگرانم از سرنوشت میراث پدرم که بهای آن را با خون خود داد. نگران و آشفته از اوضاع مردمی هستم که قرار بود دیگر دوران خوشی را تجربه کنند و کمکم، اثری از ظلم و بیداد در زندگی خویش نبینند. قرار نبود مردم ما اینگونه روزمرگی کنند. این هرگز خواست شهدای آسمانی ما نبوده و نیست. گاهی برخی افراد، عرصه را آنقدر بر ملت تنگ میکنند که بندگان خدا به ناچار چیزی شبیه این ابیات را جاری میکنند "امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان- مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان"! و متاسفم که شما نیز از آنگونه افراد هستید! شما ابتدای نامه خود را با عنوان «اگر اجازه دهید با احترام اما بی سلام» آغاز کردهاید اما در ادامه معنای واقعی «احترام» را از یاد بردهاید. فکر میکنید پدر شما و من، برای چه جنگیدند و برای چه کشته شدند؟ آیا برای کاشت نهالی بود که فقط نامی از اسلامیت و جمهوریت به دوش بکشد؟ آیا برای شما، از میان تمام آرمانهای پدر شهید والامقامت، وجودی در حد یک نام کفایت میکند؟ برای چون منی هرگز چنین نیست. کجای اسلام گفته اراده و نظر یک نفر، به اراده و نظر یک ملت ارجح است؟ آن علی(ع) که شما از مقابل زادگاهش نامه نوشتید، علیرغم تمام عصمت و مشروعیتی که داشت، رای مردم را پذیرفت و خانه نشست. وای به حال یک غیر معصوم که خود را شیعه علی(ع) میخواند و عکس علی(ع) عمل میکند! حال به نظر شما، اگر کسی چنین کند، اسلامی عمل کرده؟ خیر! حتی اگر شهرت به اسلام نیز داشته باشد، عمل اسلامی نیست. در جایی از این نامه، شما میرحسین موسوی را «رذل و خبیث» خواندهاید و همسرش را «لایق جایزه سکس و فلسفه» دانستهاید. واقعن فکر میکنید این خطابهها اسلامیست؟ موسوی، همان کسیست که توانست با درایت و تعامل با نیروهای متخصص، تا حد قابل ملاحظهای با بحران ناشی از جنگ تحمیلی که کشور را تهدید میکرد، مقابله کند. همان کسی که امام(ره) بیشتر از خیلیها به او اعتماد داشت و در اختلاف، رای به نفع وی صادر نمود. شاید یکی از علل هزینههایی که امروز میپردازد، کینهای چندین ساله باشد. پر واضح است هیچ منظر متعادل و حقیقت بین، این رفتار و گفتار را اسلامی نمیداند و بیشک، پدر بزرگوارتان نیز با این ادبیات همسویی و موافقت ندارد. در جایی دیگر، شما خواستهای از آیتاللهلاریجانی داشتهاید که برایم قابل باور نبود این خواسته، از جانب کسی باشد که خود را روزنامهنگار میداند! شما از رئیس قوه قضائیه میخواهید «عدهای را مامور کند تا لااقل اجازه ندهند خواص بیبصیرت با رهبری عکس بگیرند»؟! نمیدانم تحصیلات شما در چه مقطع و چه رشتهایست اما مشخصن شما از وظایف قوا، حداقل قوه قضائیه بیاطلاعید. یا شاید اطلاع دارید و قصد شما تخریب جایگاه یکی از ارکان نظام است. واقعن تصور کردهاید قوه قضائیه به این اندازه بیمقدار است که آن همه وظایف خطیر را کنار گذاشته و مامور برای ممانعت از عکس گرفتن بگمارد؟! از فردا میتوانید از قوه قضائیه خیلی چیزهای دیگر هم بخواهید، مثلن . . . بگذریم! در ادامه شما توهینی نثار سید محمد خاتمی کردهاید، رئیس پیشین جمهوری اسلامی ایران! یادتان که نرفته؟ از نظر شما، سکوت و کمرنگ بودن آقایخاتمی در واکنش به انتخابات مهندسی شده سال۸۸ وانمود کردن به پشیمانی است! و فرمودهاید «این اداها از نفاق این ملعون است نه از پشیمانی او»! به نظر نمیرسد ایشان مرتکب عملی ناشایست شده که نیاز به پشیمانی داشته باشد اما، در خصوص فحش شما باید عرض کنم اطلاق واژه«ملعون» اهانت به شخص سیدمحمدخاتمی محسوب نمیشود! این، توهین به ۲۱میلیون رای دهنده در انتخابات ریاست جمهوری بود که اگر عذر از خاتمی نخواهید، اشتغال ذمه شما در دِین این مردم همچنان پابرجاست. البته جا دارد تاکید کنم ایشان رابطه نسبی با رسولالله دارد! رابطه سببی هم ندارد که به این راحتی از نسبت ایشان چشم بپوشید! حتمن میدانید منظورم به کجاست؟ خانواده شهید همت را که از یاد نبردهاید؟! برادر عزیزم در این نامه به آیتاللهلاریجانی، شما بارها و بارها تقاضای اعدام آزادمردانی را داشتهاید که برای احقاق حقوق مردم، از آرامش و آسایش خود گذر کردند و فحاشیها و هتاکیهای امثال شما را به جان خریدند. البته طبیعتن وجود اینگونه افراد، به منافع برخی لطمات جدی وارد میکند اما، تعجب من از اینهمه علاقه شما به خون ریزیست! شما عملن همه افراد و گروههای همراه و همگام با انقلاب و امام(ره) را از صف انقلابیون خارج نموده و در ذهن خود اعدام کردید. میشود از خوارج را فراموش کرده و آن دسته از همراهان امام(ره) که امروز نیز هستند و شما و پشت پرده شما تاییدشان میکنید را نام ببرید؟ نام ببرید تا نخست ببینیم دایره نظام برای شما در چند نفر خلاصه میشود و سپس واضح شود شعاع این دایره چه کسانی، با چه سابقهای را شامل میشود! اینطور که هی حذف میکنید و باز حذف میکنید، بترسید از روزی که جامعه یا پشت پرده شما، همه یاران امام(ره) را محذوف بخواهند! آن روز، شاید شما هم بشوید یکی مثل امیرفرشاد ابراهیمی و یا شاید سعید امامی! آیا پند نمیگیرید؟ راستی، تندرویهای مسعوددهنمکی را که از یاد نبردهاید؟ حتی دهنمکی هم امروز فهمیده که جامعه، این نوع گفتار را بر نمیتابد و ظاهر کلامش را متحول کرده است. حسین جان شما که تاب سوت و کف زدن در روز عاشورا را ندارید، در عجبم چگونه تحمل خون ریختن در روز عاشورا برایتان دشوار نیست! واقعن فکر میکنید قبح کف و سوت، از قبح قتل در ماه حرام، خصوصن در این روز عزیز، بیشتر است؟ قتل مردمی که فقط میخواستند حقوق شرعی و قانونی خود را فریاد بزنند، آن هم با سکوت! قبحی فراتر از قتل در یک نزاع و یا هرگونه قتل عمدی دارد. کمی اندیشه کنید. شما که تاب فیلتر شدن وبلاگتان را ندارید و از یک تلفن، که از فحوای کلام شما دوستانه بودن آن برداشت میشود، به این اندازه برافروخته میشوید و آزادی خود را مخدوش میبینید، بد نیست دقایقی خود را جای جوانانی بگذارید که یکی ۷سال، یکی ۱۰سال و دیگری ۱۵سال از بهترین سالهای عمرشان را لاجرم در زندان میگذرانند! شما ظاهرن به دوستان خود و در باطن به ضابطین پیغام دادید باید نام پدر بزرگوارتان را کامل بنویسند، باید بنویسند «شهید اکبر قدیانی». برخی از فرزندان شهدایی که مثل شما فکر نمیکنند، وقتی به مهندسی انتخابات اعتراض کردند، بدون این همه نرمی و نازکی که در مواجهه با شما وجود داشت، بازداشت شدند و در حکم جلب هیچ کدام هم ننوشتند «فرزند شهید فلانی»! چرا آن موقع صدای شما درنیامد؟ نکند خون شما رنگی دگر دارد به نسبت سایرین؟ چرا آن هنگام که به یاران راستین امام(ره) توهین و بی حرمتی شد سکوت کردید؟ یادتان رفته شبهایی که به منزل مهدی کروبی حمله شد و شما و هم سنگرانتان، با لبخند رضایت از کنارش گذشتید؟ اهانتها به میرحسینموسوی را از یاد بردهاید؟ خانه نشینی آیات عظام، منتظری و صانعی را چطور؟ سکوت در برابر ظلم ظالم نکنید که دامنگیر خودتان نیز خواهد شد و آن هنگام، شاید کسی برای فریاد رنج رفته بر شما باقی نمانده باشد از ظلم این ظالمان! و کلام پایانی برادر هرگز به سه کس نیافکند چشم خدا آن مرد که کار اوست بیداد و جفا آن کس که به بیدادگران داد مدد وان کس که به بیدادگری داد رضا راستی، دنبال تنوین نگرد؛ استفاده از نون به جای تنوین، به جهت نزدیکی به نوع نگارش اصیل فارسی است. ارادتمند شما و آرزومند بهروزی برای ایران و همه ملت شریف ایران زمین حجت نظری، فرزند سردار شهید حجت نظری با ۷۰ امتیاز و ۷ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات ندارد با ۶۸ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات همه مصاحبه شدگان در تلویزیون از هدفمندی و گرانی ایجاد شده راضی اند اما توی جامعه که میگردی همه دارند فحش میدند.کدوماشون ایرانی اند؟مملکته داریم؟ با ۶۷ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی نظرات در روز نخست بازجوییها که با فشار شدید شروع شد چند ده صفحه بازجویی گرفتند . روز سه شنبه 3 شهریور بازجویان پس از ضرب وشتم بسیار از من خواستند تا وصیت نامه ام را بنویسم سپس با بردن من بر چهار پایه اعدام نمایشی را اجرا کردند. از روز نخست بازداشت تاکنون از بازجو و شکنجه گر و بازپرس و غیره جملگی من را به اعدام تهدید کردند و هر یک که دهان بازکردند به جای زبان طناب دار نمایان شده است . اکنون من در حسینیه سالن 2 اندرزگاه 1 معروف به آخر دنیا محبوس هستم و از کمترین امکانات یک زندانی نیز برخوردار نیستم ،ممنوع ملاقات،ممنوع تلفن و حق تماس با وکیل را ندارم در میان مجرمین خطرناک متهمین به قتل ،جنایت محبوسم و هیچگونه امنیت جانی ندارم . از سنگ کلیه،دیسک کمر دردها ... بیماری سینوزیت در رنج هستم حداکثر درمان بهداری زندان که ارائۀ یکی دو عدد قرص مسکن محدود است که بدون اطلاع من و بستگانم من را به بازپرسی دادگاه می برند. از دست بند و پابند استفاده می کنند حقوق یک متهم سیاسی و عقیدتی و زندانی سیاسی را رعایت نمی کنند در دادگاه نیز اجازۀ حضور وکیل ،هیئت منصفه ،نمایندگان رسانه ها داده نمی شود و قاضی در واقع همان شاکی است. با ۶۷ امتیاز و ۷ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات جرس: استاندار کرمان مدعی شد مردم معتقدند نصب عکس محمود احمدینژاد باعث شد دیوار یکی از منازل مناطق زلزله زده تخریب نشود. به گزارش ایسنا، اسماعیل نجار در جلسه ستاد بحران استانداری کرمان اظهار داشت: مردم منطقه زلزلهزده از ایمان و اعتقاد بسیار بالایی برخوردار بودند به عنوان مثال در بازرسیهای ما یک منزلی مشاهده شد که 3 دیوار آن در اثر زلزله فرو ریخته و یک دیوار که عکس دکتر احمدینژاد بر آن نصب شده بود خود مردم با اعتقاد راسخ و محکم خود اذعان داشتند که رییسجمهور محبوب و دلسوز ما خدمات فراوانی برای مردم بهویژه روستاییان انجام داده و میدهد و اعتقاد آنها بر این بود که لطف و نظر خداوند بوده که این دیوار فرو نریخته است. وی که روز چهارشنبه سخن میگفت ادامه داد: به محض اطلاع یافتن از زلزله شهرستان ریگان کمتر از 20 دقیقه جلسه ستاد بحران در استانداری کرمان با همه اعضای آن تشکیل شد و چند ساعت بعد از وقوع زلزله تعدادی از مدیران، امدادرسانان و امداد و نجات به محل حادثه اعزام شدند. وی افزود: از آنجاییکه شدت زلزله بالا بود همگی احتمال وقوع خسارات و حادثه گستردهای را با توجه به اینکه در ابتدا اعلام شد که کانون زلزله حسینآباد فهرج از توابع شهرستان ریگان و همچنین دارای جمعیت زیادی است را می دادیم که در اطلاعات و گزارشات بعدی مشخص شد که روستای کم جمعیت چاه قنبر کانون و مرکز زلزله بوده است و این شبیه به معجزه بود که این اتفاق در شهرستانهای ریگان و دیگر شهرستان های همجوار کانون جمعیت بهشمار میرود اتفاق نیفتاد در غیر اینصورت حادثه شبیه به زلزله بم و با همان خسارات و تلفات جانی رقم میخورد. نجار تصریح کرد: بیشترین خسارات و خرابی ها (کشته، زخمی و آوار) مربوط به روستای چاه قنبر و سیف الدین است که خوشبختانه امداد رسانی و توزیع آب، خوراک و پوشاک و اسکان در اسرع وقت با انسجام و هماهنگی کامل در مناطق آسیب دیده بین مردم توزیع و پخش شد. استاندار کرمان گفت: تعداد 4 نفر در این حادثه جان خود را از دست دادند و 33 نفر نیز مجروح که 25 مجروح آن سرپایی مداوا شدند و هشت مجروح دیگر که اوضاع وخیم تری داشتند به بیمارستان پاستور شهرستان بم جهت مداوا و اقدامات تخصصی منتقل شدند... با ۶۶ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات براساس اطلاعاتی که به تایید صالح نیکبخت رسیده است، حبیب الله لطیفی فعال کرد روز یکشنبه در زندان سنندج اعدام خواهد شد. حبیب الله لطیفی دانشجوی دانشگاه ایلام بود که از اکتبر ۲۰۰۷ در زندان بسر می برد. دادگاه انقلاب سنندج این فعال کرد را به اعدام محکوم کرده است. با ۶۵ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات شماری از سینماگران سرشناس بوسنی و هرزهگوین روز چهارشنبه در بیانیهای حکم زندان جعفر پناهی و محمد رسولاف، دو فیلمساز ایرانی، را محکوم کردند. این بیانیه احکام صادرشده علیه این دو کارگردان ایرانی را «غیرمتمدنانه» نامیده و آن را در تناقض با انسانیت، هنر و آزادی خلاقیت و بیان توصیف کرده، و خواستار آزادی فوری این دو فیلمساز ایرانی شد. جعفر پناهی به شش سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی، و محمد رسولاف به شش سال حبس محکوم شدهاند. با ۶۵ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات زندان بعضی شبها، حال غریبی دارد. مثل شب عید. مثل شب یلدا. شبهایی که می دانی یک چیزی توی این شهر فرق میکند با شبهای دیگر. شبهایی که میدانی جای خالیات توی خانه بیشتر میزند توی چشم. این بخشی از نوشته یک زندانی سیاسی زن است که پس از حوادث انتخابات پرمناقشه سال گذشته بازداشت و روانه زندان شد.وی که همچنان در زندان اوین به سر می برد، هم زمان با شب یلدا نامه ای نوشته و برای انتشار در کلمه به بیرون ارسال کرده است. با ۶۴ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات نظرات جناب دادستان، پدر من امروز، دو بار در زندان شما،باز بی هوش شده و دو باره به بهداری زندان برده اند. جناب دادستان، بهداری زندان نمیتواند نوسانات فشار پدر من را کنترل کند. فشار خون پدرم، به شدت بالا رفته، و پس از آن به شدت پایین. اگر معنی این نوسانات شدید فشار خون را نمیدانید، لطف کنید از پزشکان مرتبط با حیطه مسئولتتان بپرسید! پزشکان به شما نامه نوشته بودند و درخواست ام.آر.آی ایشان را کرده بودند، درخواست معاینه قلب ایشان را داده بودند. متخصصان گفته بودند که ایشان توانایی تحمل زندان را در این حالت وخیم جسمانی ندارند. اما دریغ از کوچک ترین بهره مندی از حقوق اولیه انسانی و قانونی. جناب دادستان، هرچند که میدانم که خود از اخبار زندان خبر دار هستید، ولی باز به شما گفتم تا باز هم بشنوید در زندان تان بر پدر من چه میگذرد. تا دیگر عذر و بهانه ای در میان نباشد فردای روز مرگ پدرم. شما را انذار میدهم به سرگذشت پیشینی تان، آنگاه که در زندان های تحت مسئولیتش، با جسم سخت خبرنگاری را کشتند، آنگاه که به امضایش، به جوانان در کهریزک تجاوز کردند، آن گاه که بی پناهانی با نظارت و به فرمانش کشته شدند. او فکر میکرد که ارج و قربش در نزد خدایگان قدرت، بیش از پیش میشود. خویشتن را در حال عبودیت مافوقش می دید و آن چنان مست قدرت بود که فردایش را نزدیک به مرکز قدرت و سعادت مند تر از مواهب قدرت. اما آقای دادستان، قدرت قواعدی دارد و بر رسومی و سننی استوار. یکی از این سنن، آن است که تنها چیزی که برای قدرت اصل است، پاسداشت حریم حکمرانی ست. قدرت، برای اهتراز بیرق ولایتش، انسان ها را اجیر میکند، مسخ میکند، از خود بی خود میکند. دریغ که مسخر، خود را سهیم در قدرت می داند. اما قدرت نه وفا می شناسد، نه رسم قدردانی. قدرت ابزار میخواهد تا مرکب حرکتش شود. بر دوش مسخ شدگانش طی طریق میکند، و آنی که مرکب چموشی کند، یا لنگ زند، مرکبی دیگر میجوید، و مرکب پیشین را قربانی عوامفریبیش. سرانجام قدرت را با او که جلاد نامیده بودندش، دیدید؟ او رسوا شد، تا قدرت بیاساید، او قربانی شد، تا قدرت، توجیه شود. جناب دادستان، آنچه امروز در زندان بر پدر من میگذرد، قتل عمد است. اما قتلی تدریجی. اگر میل قدرت بر آن بوده که حکم اعدامش دهد، از ترس رسوایی، اعدام تدریجی را برگزیده. و این بار شما مرکب هستید و قدرت بر شما سوار. عامل قدرت اگر میشوید، مباد که فردای تان را روشن ببینید. حال امروز سحرخیزها، کیفرخواست فردای تان خواهد بود، و قدرت خود محکمه تان را برپا خواهد کرد. کیفرخواست جنایات کهریزک را که حتما خوانده اید! جناب دادستان، امروز حجت بر شما تمام است، و در کیفرخواست تان مرقوم خواهد بود که می دانستید که یک زندانی، در زندان تحت امر شما، نیاز مبرم بر مراقبت پزشکی دارد، و شما از رخصت معالجه استنکاف میکردید، مبادا که خاطر قدرت را آزرده سازید. در تعجبم از این که گفته بودید، برای پدرم احترام، قایل هستید. این چگونه احترام قایل شدنی است که در قتلش مباشر شوید. قدرت هر چه ستبر باشد، و کلفتی اش افزون، اما خود دست ندارد که منتقدش را بکشد، ذره ذره آبش کند، دست های قدرت نشوید که قدرت وفا ندارد. از داستان سعید مرتضوی عبرت بگیرید آقای دادستان. دور مپندارید روزی را که مافوق تان، شما را هم گاز بگیرد با ۶۴ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات جرس: حشمتالله طبرزدی و هنگامه شهیدی با وکالت محمد مصطفایی با تنظیم و ارسال شکواییهای به دبیر کل سازمان ملل و نیز پارلمان اروپا از حاکمان جمهوری اسلامی شکایت کرده و خواستار رسیدگی به وضعیت حقوقی و قضایی خود شدهاند. بنا به اخبار رسیده به جرس، در بخشی از این شکواییه آمده است: گناه موکلین اینجانب تنها و تنها این است که تحمل ظلم و ستم های ناشی از سیاست های غلط و غیرمنطقی مسئولین جمهوری اسلامی را که بر مردمان کشور ایران تحمیل شده است را نداشته و لب به اعتراض و شکایت گشوده اند. متن کامل این شکواییه به شرح زیر است: دبیر محترم سازمان ملل جناب آقای بان کی مون از آنجایی که نهادهای حقوق بشری سازمان ملل از جمله کمیته و شورای حقوق بشر و نیز شورای امنیت، تحت نظارت حضرتعالی مشغول به فعالیت هستند و اینکه در هزاره سوم، موضوع حفظ ، احترام و ارتقاء حقوق بشر از جمله اولویت های سازمان ملل و بسیاری از کشورهای جهان بوده و نقض حقوق بشر، توسط هر شخص حقیقی و حقوقی، غیر قابل پذیرش است به وکالت از آقای حشمت الله طبرزدی و خانم هنگامه شهیدی که در حال حاضر در بدترین شرایط ممکن به صورت کاملا غیر قانونی و خودسرانه در بازداشتگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران به مدت طولانی محبوس هستند مراتب اعتراض و شکایت موکلین را علیه ناقضان حقوق بشر در جمهوری اسلامی از جمله سید علی خامنه ای ، محمود احمدی نژاد، سید صادق و جواد لاریجانی، محسنی اژه ای، جعفری دولت آبادی و دیگر مسئولین جمهوری اسلامی به شرح ذیل اعلام می نمایم. امیدوارم با دلایل و مدارک موجود به دقت به شکایت اینجانب رسیدگی نموده و با ارجاع موضوع به مراجع ذیصلاح حقوق موکلین اینجانب را احقاق فرمایید: گناه موکلین اینجانب تنها و تنها این است که تحمل ظلم و ستم های ناشی از سیاست های غلط و غیرمنطقی مسئولین جمهوری اسلامی را که بر مردمان کشور ایران تحمیل شده است را نداشته و لب به اعتراض و شکایت گشوده اند. متاسفانه نبود آزادی بیان و عقیده در جمهوری اسلامی ایران باعث شده است تا هر کس که به انحاء مختلف لب به انتقاد یا اعتراض نسبت به قوانین یا سیاست های خرد و کلان مقامات رسمی جمهوری اسلامی بگشاید توسط مامورین امنیت در وزارت اطلاعات و سپاه بازداشت و سرکوب گردد. احد از موکلینم به نام حشمت الله طبرزدی 16 سال است که تحت فشار نیروهای امنیتی و وزرات اطلاعات جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. وی بارها به صورت غیر قانونی و خودسرانه بازداشت و ماههای طولانی در سلول انفرادی برخی از زندانهای ایران از جمله زندان اوین و رجایی شهر محبوس بوده است. موکلم دوازده سال از دوران زندگی خود را در زندان به سر برده و مدت 33 ماه را در بازداشتگاههای انفرادی گذرانده است. اخیرا نیزتوسط شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام واهی اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به نه سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شده است. موکلم در طول 16 سال فعالیت مدنی خود توسط مسئولین جمهوری اسلامی – چه در دستگاههای اجرایی و امنیتی و چه در دستگاه قضایی – مورد تفتیش عقیده قرار گرفته و نشریات وی به ناحق توقیف شده است، ایشان بارها مورد ضرب و شتم و بازداشت خودسرانه و شکنجه قرار گرفته اند و خانواده وی نیز بارها تهدید شده و از حق ملاقات با موکلم برخوردار نیستند. دیگر موکل اینجانب خانم هنگامه شهیدی، از جولای سال 2009 در بازداشت به سر می برد. او مشاور ارشد امور زنان آقای مهدی کروبی یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بوده است. در دوران بازداشت ماهها در انفرادی بوده و فشارهای وارده به ایشان در زندان اوین توسط مامورین امنیت وزارت اطلاعات و سپاه به گونه ای بود که بارها وی را راهی بیمارستان نموده و هم اکنون نیز از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیست مامورین وزارت اطلاعات وی را تهدید به اعدام نموده و در بازجویی های خود طناب دار را به گردن موکلم انداخته اند تا از وی اقرار به ارتکاب جرم و مصاحبه به زیان دیگری گیرند. ایشان نیز توسط قاضی شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی به شش سال حبس محکوم شده اند. محکومیت ایشان و آقای طبرزدی در حالی است که کوچکترین دلیل و اماره ای بر انتساب اتهامات سیاسی و امنیتی علیه آنان وجود ندارد. علیرغم اینکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر شده است که متهمین سیاسی می بایست در حضور هیات منصفه و به صورت علنی محاکمه شوند؛ مسئولین جمهوری اسلامی برای لاپوشانی اقدامات برخلاف قانون و حقوق بشرخود و شکنجههایی که بر موکلین و دیگر کسانی که در بازداشت هستند، تمام دادگاهها را به صورت فرمایشی و غیر علنی برگزار کرده و بدون وجود هیات منصفه با نظر ماموران امنیتی که تحت نظر مستقیم رهبر جمهوری اسلامی مشغول به فعالیت هستند؛ دست به ارتکاب اعمال برخلاف قانون زنده و موکلین را به حبس های طویل المدت محکوم نموده اند. حال با توجه به اینکه در حال حاضر وضعیت روحی و روانی و جسمانی موکلین اینجانب به شدت وخیم بوده و از تمام حقوقی که یک متهم و محکوم می بایست طبق قوانین داخلی و بین المللی و منشور حقوق بشر از آن برخودار باشند محروم هستند؛ با بیان برخی از تخلفات مقامات جمهوری اسلامی در ذیل، تقاضای رسیدگی به موارد مطرح شده را تا آزادی آنان داشته و استدعا دارد در خصوص وضعیت حقوق بشر در ایران با تسامح و تساهل برخورد نکرده و دولت جمهوری اسلامی را وادار نمایید تا به اصول بدیهی و اولیه حقوق بشر احترام گذارند آنچه در ذیل مطرح می گردد تنها مشمول موکلین نبوده و مصادیق، شامل دیگر زندانیان نیز می گردد. 1- کشف و تعقیب جرم در خصوص پرونده موکلین و اجرای تحقیقات و صدور قرار بازداشت موقت برای آنها مبتنی بر قوانین داخلی و بین المللی نبوده و دستور قضایی مشخص و شفافی در پرونده موکلین وجود نداشته است. 2- مراجع امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی ایران، سلایق شخصی خود را در اعمال حبس برای موکلین به کار برده و از قدرت خود سوءاستفاده نموده و با موکلین با خشونت برخورد نموده ا ند. 3- آرای صادر شده علیه موکلین مستند و مستدل نبوده و اصل برائت نسبت به آنها رعایت نشده است و از امنیت قضایی لازم برخوردار نبوده اند. 4- فرصت استفاده از وکیل دادگستری و کارشناس به موکلین داده نشده و محروم از حق دفاع بوده اند. 5- مامورین امنیتی و قضایی در جریان دستگیر و بازجویی و تحقیق، موکلین را مورد آزار و اذیت قرار داده و از اعمالی نظیر بستن چشم موکلین و تحقیر آنان و شکنجه استفاده می نموده اند. و اقاریری که جنبه مجرمانه نیز نداشته است به زیان موکلین مورد استناد قرار گرفته است. پرسش های مطرح شده تلقینی و القاءکننده بوده و رفتار بازجویان با موکلین برخلاف قانون صورت گرفته است. موکلین اینجانب بی گناه بوده و مرتکب هیچ گونه تخلف و جرمی نشده اند. اما مقامات جمهوری اسلامی ایران با سوءاستفاده از قدرت خود، آنان را در حبس نگه داشته اند که نیاز به حمایت های بین المللی و رسیدگی به شکایت اینجانب در احقاق حقوق موکلین دارد. با تقدیم احترام محمد مصطفایی وکیل هنگامه شهیدی و حشمت الله طبرزدی با ۶۲ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در بیانیه ای با تائید خبر اجرای حکم اعدام حبیب الله لطیفی در روز یکشنبه از اجرای قریب الوقوع این حکم ابراز نگرانی کرد.این سازمان حقوق بشری در اعلامیه خود ضمن ابراز نگرانی شدید از احتمال اجرای این حكم از نهادهای حقوق بشری، مراجع بین المللی، فعالان مدنی و حقوق بشر خواسته است كه با تلاش و پیگیریهای خود در حفظ جان حبیب ا.. لطیفی فعال كرد كه هم اكنون در زندان مركزی سنندج به سر می برد كوشا باشند.به گزارش روانیوز، مقامات قضایی عصر روز پنج شنبه 1 دیماه به صالح نیکبخت وکیل مدافع حبیب الله لطیفی پور گفته اند که حکم وی روز یکشنبه 5/10/89 به صورت قطعی به اجرا در خواهد آمد .در بیانیه سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان آمده است: "از مسئولان قضایی جمهوری اسلامی مصرانه در خواست دارد كه با تجدید نظر در اجرای احكام اعدام برخی از فعالان كرد بویژه حبیب ا.. لطیفی آرامش را به منطقه بازگردانند ."حبیبالله لطیفی در تاریخ یکم آبان ماه ۱۳۸۶ بازداشت شد. وی ۴ ماه در زندان انفرادی تحت شکنجهی شدید بازجویان اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. لطیفی در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۸۷ طی دادگاهی چند دقیقه ای و بدون حضور خانواده، در شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج از سوی قاضی حسن بابایی به جرم اقدام علیه امنیت ملی و نظام با استناد به آیه ۳۳ سوره مائده (قرآن کریم) و استناد به مسائل یکم، سوم و پنجم از فصل ششم (حد محارب) جلد چهارم کتاب تحریر الوسیله امام خمینی و مواد ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، محارب اعلام شده و به اعدام محکوم شد با ۶۲ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات جشنواره های بين المللی فيلم «برلين» و «کارلووی واری» در جمهوری چک، حکم زندان برای جعفر پناهی، فيلمساز ايرانی، را بشدت محکوم کردند. «ديتر کوسليک»، مدير جشنواره بين المللی فيلم برلين، حکم زندان برای جعفر پناهی را «شوک آور» خوانده است. بیشتر بخوانید: * پناهی به شش سال حبس و ۲۰ سال محروميت از ساختن فيلم محکوم شد جشنواره فيلم برلين اخيرا جعفر پناهی را به عضويت در هيئت داوران دوره آينده جشنواره در ماه فوريه انتخاب کرده است. در همين زمينه، جشنواره فيلم «کارلووی واری» در بيانيه خود تصريح کرده که آقای پناهی از اعضای هيات داوران سی و ششمين جشنواره فيلم کارلووی واری بود و در چند سال گذشته فيلم های او در اين جشنواره به نمايش در آمده است. اين بيانيه حکم صادر شده عليه جعفر پناهی را کاملا سياسی و نقض اصول بنيادی حقوق بشر و حق هنرمندان برای خلق آثارشان برپايه اصل آزادی بيان دانسته و ابراز اطمينان کرده که جامعه فرهنگی و هنری جهان در اين زمينه سکوت نخواهد کرد. دادگاه انقلاب تهران جعفر پناهی را به شش سال حبس تعزيری و ۲۰ سال محروميت از ساختن فيلم، نوشتن هر نوع فيلمنامه و مسافرت به خارج از کشور محکوم کرده است. جعفر پناهی،کارگردان ۴۹ ساله ايرانی، برنده شير طلايی جشنواره ونيز سال ۲۰۰۰ ، در دهم اسفند ماه سال گذشته توسط نيروهای امنيتی دستگير و از سوی مقام های جمهوری اسلامی متهم شد که درحال ساخت فيلمی درباره انتخابات رياست جمهوری خردادماه سال گذشته در ايران بوده است. جعفر پناهی اتهام ساخت فيلمی عليه حکومت ايران را رد کرده است. آقای پناهی پس از ۸۸ روز بازداشت در زندان اوين و اعتصاب غذا، با قرار وثيقه دويست ميليون تومانی آزاد شد. بازداشت آقای پناهی واکنشهای زيادی در سطح داخلی و بينالمللی در پی داشت و عباس کيارستمی، ديگر فيلمساز سرشناس ايرانی، به هنگام حضور در يک کنفرانس مطبوعاتی در جشنواره سينمايی کن، زندانی شدن اين فيلمساز را «تحملناپذير» خواند و از بازداشت جعفر پناهی به عنوان برداشته شدن حريم ميان حکومت و هنرمندان ياد کرد. جعفر پناهی امسال يکی از داوران بخش مسابقه جشنواره کن بود و حتی با وجود زندانی بودن وی در ايران، ژيل ژاکوب، مدير جشنواره فيلم کن، در زمان معرفی اعضای هيئت داوران، نام وی را به عنوان يکی از داوران اعلام کرد و در مراسم افتتاح جشنواره تا پايان آن نيز يک صندلی خالی برای وی در نظر گرفته شد. با ۵۹ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات نظرات بنا به گزارشهاي رسيده به حكم اعدام حبيب ا.. لطيفي در صبح روز يكشنبه 5/10/1389 در زندان مركزي سنندج اجرا ميشود. سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان ضمن ابراز نگراني شديد از احتمال اجراي اين حكم از نهادهاي حقوق بشري ، مراجع بين المللي ، فعالان مدني و حقوق بشر مصرانه ميخواهد كه با تلاش و پيگيريهاي خود در حفظ جان حبيب ا.. لطيفي فعال كرد كه هم اكنون در زندان مركزي سنندج به سر مي برد كوشا باشند.سازمان دفاع از حقوق بشر كردستان از مسئولان قضايي جمهوري اسلامي مصرانه در خواست دارد كه با تجديد نظر در اجراي احكام اعدام برخي از فعالان كرد بويژه حبيب ا.. لطيفي آرامش را به منطقه بازگردانند. با ۵۱ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات | |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر