
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، 29 آذرماه 1389، نسرین ستوده طی تماس تلفنی با خانواده خود از شکستن موقت اعتصاب غذایش خبر داده است.
به گزارش مدرسه فمینیستی و به گفته رضا خندان، همسر این وکیل دربند، نسرین ستوده از زندان اوین تماس گرفت و ضمن تایید خبر وخامت حالش در روز چهارشنبه و انتقالاش به بهداری زندان عنوان کرد که بهطور موقت به خاطر مسوولیتهای مادرانه در قبال دو فرزند خردسالش اعتصاب غذای خود را شکسته است.
رضا خندان در مورد شرایط روحی همسرش گفت: «با توجه به صدای نسرین به نظرم رسید که وضعیت جسمی بهتری نسبت به آخرین تماسش که در اعتصاب غذا بود داشت و وضعیت روحیاش هم که مثل همیشه خوب بود.»
او در ادامه افزود: «نسرین به خاطر آن که بچهها هم در حال گوش دادن به مکالمه مادرشان هستند نمیتواند زیاد در مورد وضعیتاش صحبت کند.»
نسرین ستوده طی بازداشت خود 3 بار دست به اعتصاب غذا زده است که یک بار آن اعتصاب غذای خشک بودکه به مدت 9 روز ادامه داشت. وی مجدد از روز 15 آذرماه در اعتصاب غذا بود که امروز طی تماس تلفنی با همسرش اطلاع داد که اعتصاب غذای خود را شکسته است.
بیشتر بخوانید:
«نسرین ستوده با اتهامی جدید محاکمه خواهد شد»
اردوان روزبه / رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
در حالیکه روز یکشنبه «فاطمه عربسرخی» دختر فیضاله عربسرخی در حین بازجویی در اوین دستگیر شده است، هنوز پس از گذشت نزدیک به سیوشش ساعت مسوولان پرونده وی دلیل روشنی را در مورد بازداشت وی اعلام نکردهاند.
این در حالی است که روز گذشته– یکشنبه بیست و هشتم آذر ماه- سه تن دیگر از اعضای شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی، محمد شفیعی، هادی حیدری و علیرضا طاهری نیز بازداشت شدهاند و از دلیلهای دستگیری این افراد نیز اطلاعی در درست نیست.
پدر فاطمه یعنی فیضاله عربسرخی یکی از هفت زندانی است که پیشتر از سردار مشفق که از مسوولان قرارگاه تاکتیکی «ثاراله» است شکایت کرده است
تمامی این افراد پس از احضار به دادسرای اوین و در پی بازجویی دستگیر شدهاند. ساجده عربسرخی خواهر فاطمه عرب سرخی در گفتوگو با رادیو کوچه اشاره کرد که در ابتدا «اگرچه ابتدا اعلام شد فاطمه اتهام سنگینی ندارد اما بعد مسوول پرونده او دلیل نگاه داشتن وی را بلبل زبانی او ذکر کرده است» او همچنین ادامه میدهد شب یکشنبه اعلام کردهاند که وی متهم به اقدام علیه امنیت ملی است و بهزودی جرماش اعلام خواهد شد.
فاطمه عرب سرخی دختر یکی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که پیش از این فعالیت آن را جمهوری اسلامی غیرقانونی اعلام کرده بود. ساجده عربسرخی هم چنین اشاره میکند بر خلاف اعلام این که پیشتر در دو هفته قبل رایانه وی را از منزلش ضبط کرده بودند و احتمال دستگیری در پی آن است ادامه میدهد، وی در اساس رایانهای نداشته است و فقط رایانه همسرش بوده است که تنها تعدادی عکسهای کارهای حرفهای او به عنوان خبرنگار عکاس در آن موجود بوده است.
پدر فاطمه یعنی فیضاله عربسرخی یکی از هفت زندانی است که پیشتر از سردار مشفق که از مسوولان قرارگاه تاکتیکی «ثاراله» است شکایت کرده. او در هفته قبل گفته میشود به دلیل اعمال فشار بیشتر مرخصیاش لغو شده و به زندان باز گردانده شده است.
دختر این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اشاره میکند در دیدار صبح امروز دوشنبه با پدرش در اوین به وی اطلاع داده است که خواهرش فاطمه دیروز دستگیر و او نیز آنها را دعوت به ادامه راه کرده است. لازم به اشاره است فاطمه عرب سرخی دچار بیماری شدید است که اگر نظارتی بر سلامتش نباشد دچار شوک و بیهوشی می شود. او همچنین او فرزندی دو ساله دارد.

گفتوگوی اردوان روزبه را با ساجده عرب سرخی پیرامون آخرین وضعیت فاطمه و فیضاله عرب سرخی در برنامه گفتوگوی رادیو کوچه بشنوید.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
منبع: معمای مردان رقصان
پارسال تابستون باید چند روزی تو یک کلوپ قایقرانی تو محله ملیونرهای شهر نگهبانی میدادم. یک روز صبح دم در نشسته بودم و زیر آفتاب از مناظر دلانگیز اطراف لذت میبردم و موزیک گوش میدادم.
یک خانم و آقای مسنی هم در حال قدم زدن از جلوی کلوپ بودند. یک دفعه پیرمرد از خانومش جدا شد و برگشت آمد سمتام و با تشر گفت: «میدونی به خاطر اون لامپی که شما توی این روز آفتابی روشن گذاشتید الان تو عراق جنگ شده؟»
در حالی که کمی جا خورده بودم برگشتم و دیدم چراغ سردر کلوپ روشن مونده، با خجالت از تذکرش تشکر کردم و رفتم اون چراغ خاموشش کردم.
یک زنی همسایهمون بود که برای شستن حیاط و ماشینش و سگاش هروز کلی آب هدر میداد و این در حالی بود که همون روزها به دلیل خشکسالی تو سیستان و بلوچستان حتا حیوانات وحشی هم عاصی شده بودند و هر روز چند تاشون یا تو جادههای منطقه تلف میشدند یا با ماشینهای عبوری تصادف میکردند و میمردند.
بالاخره احمدینژاد ماشه را چکاند و یارانهها رو نقدی کرد
وقتی یک بار به زن همسایه درباره کارش تذکر دادم خیلی راحت گفت: «هر وقت قرار شد فیش آب خونه ما رو شما بدی اون وقت بیا نظر بده.»
بالاخره احمدینژاد ماشه را چکاند و یارانهها رو نقدی کرد. من هیچ ادعایی در ارتباط با علم اقتصاد ندارم و نمیدونم که آخرش این کار بیشتر به نفع مردم است یا دولت.
اما میدونم که نه مردم ما درک دقیقی از ارزش انرژی و هدر دادن منابع ملی کشور دارند و نه دولتهای که ما بر سرکار داریم کار آمدی و توان مدیریت عواقب چنین شوکهای اقتصادی را داشته و دارند.
و اصولن نه مردم ما چندان احساس مسوولیت شهروندی دقیقی دارند که درباره خودشان در مقیاس کلان و ملی قضاوت و اعمالشان را تنظیم کنند.
و نه دولتهای ما اساسن احساس مسوولیت جدی نسبت به سرنوشت شهروندانشان (همه شهروندانشان) میکنند که بخواهند عواقب قانونگذاریها و تصمیمسازیهایشان را بسنجند.
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
منبع: پارس توریسم
جهانگیر هدایت برادرزاده صادق هدایت در یادداشتی که به تازگی منتشرکرده به ساخت سریال قهوه تلخ اعتراض کرده است.
به گزارش پارس توریسم، هفته گذشته نیز محسن پرویز نویسنده و معاون فرهنگی وزیر ارشاد انتقادات تندی رابر علیه قهوه تلخ مطرح کرده بود. محسن پرویز در یادداشت خود بااشاره به اینکه چشمگیرترین مسئله در سریال قهوه تلخ «تمسخر ایرانیان و ریشخند نسبت به نیاکان» است، نوشته بود: «آیا نمیشد با مسخرهکردن فرنگیها صحنهی طنزآلود ایجاد کرد؟ آیا نمیشد این همه در دربار یکی از شاهان اروپایی در دوران سیاه قرون وسطی رخ مینمود؟ آیا نمیشد به جای زندیه، پهلوی یا قاجار موضوع داستان قرار میگرفت؟»
اعتراض یکی ازنوادگان مخبرالدوله
به گزارش پارس توریسم، جهانگیر هدایت که از نوادگان حاجعلیقلیخان مخبرالدوله نیز هست در یادداشت خوددر فرهیختگان نوشته: سریال قهوه تلخ در هر خانه و محفلی راه یافته و مردم را خندانده است ولی فارغ از حسادتها و ارتباطات و غیره و ذالک، یک مشکل مهم و جدی مطرح شده که ممکن است، بیخ پیدا کند. موضوع آن است که در این سریال که درباری شبیه دربار قاجاریه را به سخره گرفته، دو نفر وجود دارند که شخصیتهای واقعی و حقیقی تاریخی عهد قاجار ایران هستند، یکی اتابک اعظم و دیگری مخبرالدوله.

استفاده از القاب اختراعی مشکلی را نمیآفریند ولی مخبرالدوله کاملن متفاوت است. در ادامه این یادداشت که در فرهیختگان منتشر شده آمده است: «نام بردن و مسخره کردن از کسانی که واقعی بوده و در تاریخ ایران نقش مسلم و معینی داشتهاند، چه شان نزولی دارد؟ مخبرالدوله از رجال عهد قاجاریه بوده و دقیقن معین است چه کرده و چه باقی گذاشته است. رجل سیاسی که هنوز چهارراهش در ذهن مردم باقی مانده و هرچه کردند نتوانستند آن را تغییر دهند در این سریال با چهره و اندامی مسخره خبرچین شاه معرفی شده است. این شخصیتپردازی در سریال قهوه تلخ موجبشده که لازم آمد نظر مجوزدهندگان و سازندگان سریال را به این واقعیتها جلب کنیم.»
حاج علیقلیخان مخبرالدوله که بود؟
او فرزند رضاقلیخان شاعر و نویسنده و مورخ قرن ۱۳ بود که معلمی محمدشاه را بهعهده داشت و آثار ارزندهای از او باقی مانده است. به اهم آنها چون روضهالصفا، ریاضالعارفین، مجمعالفصحا و سفرنامه خوارزم میتوان اشاره کرد. خدمات حاج علیقلیخان مخبرالدوله را میتوان چنین خلاصه کرد:
برپا کردن تلگراف در ایران و اتصال آن به تمام نقاط کشور و کشورهای خارج که برای نخستینبار ایران در داخل مملکت و خارج با سیستم ارتباطی مدرن و موثری مجهز شده و به همین مناسبت شاه به او لقب مخبرالدوله را داد. (حالا در این سریال دلقکمآبانه او را خبرچین کردهاند)
سمتهای دیگر او وزیر داخله، وزیر علوم و معادن و مدتی هم صدراعظمی بود.
به خاطر آنکه خویشان مخبرالدوله در منطقه میدان مخبرالدوله فعلی مستقر بودند این میدان به نام مخبرالدوله نامیده شد که علیرغم همه کوششها برای تغییر آن به همین نام ماند
بنیاد مسجد و تکیه هدایت در کنار مزار پدرش و ایجاد درآمد برای خیریه که فرزندانش در این زمینه وصایای او را بسیار دقیق عمل کردند. مسجد هدایت و خیریه او هنوز در خیابان جمهوری فعال است.
او برای زمان خود روشنفکری بود عاشق پیشرفت و تعالی کشور. وی سه فرزند خود را برای تحصیلات عالیه به آلمان فرستاد که عبارت بودند از مرتضی قلیخان صنیعالدوله (او اولین رییسمجلس شورای ایران بود) مهدیقلیخان مخبرالسلطنه که نخستوزیر بود و محمد قلیخان مخبرالملک که وکیل مجلس بود.
به خاطر آنکه خویشان مخبرالدوله در منطقه میدان مخبرالدوله فعلی مستقر بودند این میدان به نام مخبرالدوله نامیده شد که علیرغم همه کوششها برای تغییر آن به همین نام ماند. برای اطلاع از جزییات خدمات سیاسی، اجتماعی و خیریه آن شادروان باید به کتاب «خاطرات و خطرات» فرزندش مهدیقلیخان هدایت مخبرالسلطنه مراجعه کرد. حاج علیقلیخان مخبرالدوله جد خاندان هدایت است که نوادگان او همه حی و حاضرند و در جهت ترویج دین و بهداشت و خدمات اجتماعی و خیریه و دستگیری نیازمندان کارهایی کردهاند که در این شهر باقی است.
گفتنی است که خاندان هدایت شاهزاده و وابسته به ایل قاجار نبوده خود ایل مستقلی بودند و این مطلقن صحیح نیست که در یک سریال دلقکانه چنین شخصیتی را به سخره بگیرند و او را در حد خبرچین رشوهبگیر مسخرهای پایین بیاورند.
همه جای دنیا بزرگان خود را تجلیل کرده و به آنها افتخار میکنند و ما…
ما نظر یکی از نوادگان حاج علیقلیخان مخبرالدوله که هماکنون از بزرگان خاندان هدایت است را پرسیدیم؛ او گفت:
«کریمشیرهای معروف حالا به صورت سریالی درآمده به نام «قهوه تلخ» که در بقالیها میفروشند. کریمشیرهای دلقکی بود که خود را در دربار ناصرالدینشاه چپانده بود. وقتی شاه هوس شوخی و مزاح میکرد این دلقک در حضور شاه درباریان را مسخره میکرد و متلک میگفت و شاه هم خوشش میآمد و میخندید و به دلقک هم انعامی میداد. حال هم تاریخ واقعی و رجال ایران را مسخره میکنند که تماشاچیها را بخندانند»
شکی نیست این سریال برای گرفتن مجوز و خودشیرینی و دقیقن همان کاری که دلقکها جلوی شاه میکردند تا او را بخندانند و انعامی بگیرند، همان کار را کرده
در این مورد با یوسف حاج اسفندیاری وکیل دادگستری هم مذاکره و نظر او را در این مورد سوال کردیم که چنین گفت: «برای معرفی هر شخص در رسانه باید آن شخصیت را بدون کم و کاست معرفی کرد و مسخره کردن هر شخص حقیقی به دور از ادب است. در سریال قهوه تلخ مسخرهکردن شخصیت علمی و بزرگی چون مخبرالدوله دارای ایرادات بسیاری است چراکه این شخصیت تلگراف را به ایران آورد و خدمات بزرگ دیگری برای کشور انجام داد و در زمان خود بهعنوان وزیر پست و تلگراف و مشاغل مهم دیگر فعال بوده است. بنابراین معرفی ایشان در سریال قهوه تلخ بهعنوان خبرچین مسخره توهین به شخصیتی واقعی و از نظر قانون مجازات اسلامی نشر اکاذیب تلقی میشود. البته هرگونه اقدام بستگی به تصمیم بازماندگان حاج علیقلیخان مخبرالدوله دارد.»
فقط این نسخهای که تهیهکنندگان این سریال برای همه این شخصیتها پیچیدهاند یک اشکال خیلی بزرگ دارد. وقتی شاه را مسخره میکند ما کوروش کبیر، نادرشاه، کریمخان زند، شاهعباس و دیگر شاهانی را داریم که انصاف نیست آنها را مسخره کنیم و در حد یک دلقک ابله پایین بیاوریم که دوست دارد بادنجان خام بخورد، این توهین به تمدن، به فرهنگ، به تاریخ و به گذشتهای است که به هرحال ما داریم به دوش میکشیم. بعد وقتی به وزرا و صدراعظم میرسیم که جلوی شاه صدای خروس درمیآورند تا شاه تفریح کند یادمان باشد که ما در همین سمتها بزرگمهر، امیرکبیر و دکترمصدق را هم داشتهایم. بدجوری قهوه تلخ همه را کریمشیرهایوار مسخره کرده است.
قهوه تلخ عکسبرگردان تلخ و فانتزی دردناکی است از گذشته ما و پدران ما که در آن ایام بالاخره یک جایی یک کاری میکردند و در اداره ممکلت نقشی داشتهاند. شکی نیست این سریال برای گرفتن مجوز و خودشیرینی و دقیقن همان کاری که دلقکها جلوی شاه میکردند تا او را بخندانند و انعامی بگیرند، همان کار را کرده و بدون تعقل به عمق کار خواسته کاری بکند و انعامی بگیرد.
حال پیگرد این موضوع بستگی به تصمیم بزرگان خاندان هدایت دارد.
اکبر ترشیزاد / رادیو کوچه
او برنامهای را اجرا میکند که خیلی از رهبران سیاسی ایران آرزو داشتند که برنامهای گیرم که با درصد کمتری از میزان آزادی که مجری و کارشناسان این برنامه دارند، در حیطه سیاسی ما هم قابل اجرا بود تا آنها آزادانه و بدون دغدغه بتوانند، حرفهایی را که سالها قادر به بیان آن نبودند، به زبان بیاورند و روشهای غیر اخلاقی رقیبانشان را به نقد بکشند و زنده و رو در رو به مردم نشان دهند که حق با کیست تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. اما این خواب و رویایی بیش نیست. فقط یک نفر است که اجازهی چنین کاری را دارد و آن هم نه در بازی سیاسی بلکه دربارهی بازی دیگری به نام فوتبال. بله او کسی نیست به جز «عادلفردوسیپور.»
عادل در نوع خود و از خیلی نظرها یک پدیده است. انتخاب اشتباهی که خیلی از آنهایی که خود زمینهساز حضورش در صدا و سیما شدند، در خفا و پنهانی به آن اقرار میکنند، چرا که بهسرعت به چنان شهرتی در میان مردم دست یافت که تمام قدیمیها و شیوههای کهنهشان را فراموش کردند. فردوسیپور خیلی از تابوها را در فوتبال، گزارشگری، ورزش و همچنین برنامهسازی ورزشی ما شکست. عادل اولین چهرهی عرصهی گزارشگری فوتبال پس از انقلاب بود که به زبان انگلیسی تسلط کامل داشت و فوتبال روز دنیا را به خوبی میشناخت و دنبال میکرد. او کسی بود که برای نخستین بار تمام اسامی فوتبالیستهای خارجی را درست بیان میکرد و با گذشتهی آنان آشنا بود. تحصیلات دانشگاهی بالایی داشت و در هر دو زمینهی علم و ورزش پا به پای هم پیشرفت میکرد.

عادلفردوسیپور درست است که در درسال 1353 در تهران و در محلهی گیشا به دنیا آمده است، اما رگ و ریشهی رفسنجانی دارد، چیزی که هیچگاه آنرا پنهان نمیکند. عادل دوران دبستان را در مدرسهی ذوقی گذراند و با وجود علاقهی بسیارش به فوتبال از درسش دور نشد و دیپلم خود را از دبیرستان البرز با معدل ممتاز گرفت. سرانجام در رشتهی مهندسی صنایع دانشگاه «صنعتیشریف« پذیرفته شد و تحصیلات خود را در همین رشته و دانشگاه، تا مقطع کارشناسیارشد ادامه داد. وی همچنین به تدریس درس زبانانگلیسی تخصصی صنایع و زبانانگلیسی عمومی در مرکز زبان همین دانشگاه پرداخته است. او کار رسانهای خود را در سال۱۳۷۲، با روزنامهنگاری در روزنامهی «ابرارورزشی» به سردبیری «اردشیرلارودی» آغاز کرد. وی در آن زمان، دانشجوی سالسوم کارشناسی بود و در بخش ترجمه صفحهی فوتبال خارجی کار میکرد. عادل پس از قبولی در آزمون گزارشگری صداوسیما، کمی از روزنامهنگاری فاصله گرفت، اما پس از مدتی با مجله «سروشجوان»، مجله »همشهری جوان» و روزنامه «جامجم» به همکاری پرداخت. او برای مجله «ورلدساکر »نیز مطلب مینویسد.
عادل برنامهای را در ایران بنا نهاد به نام 90 که به سرعت او را تبدیل به شخصیتی کرد که از نظر هفتهنامهی «نیوزویک» نوزدهمین فرد پرقدرت در سال 2009 در ایران بوده است. درست است که شاید برنامهی او تقلیدی از کار «جانماتسن» در «بیبیسی» باشد، اما ابتکار او بسیاری از هنجارها و ساختارها را در روابط ورزشی و قدرت در ایران شکست. فردوسیپور با هوشمندی فراوان و با آگاهی از این موضوع که هر چیزی در ایران سیاسی است، سنگ بنای برنامهی خود را بر غیرسیاسی بودن نهاد و همین موضوع باعث شد، که او بتواند به محدودههایی پا بگذارد که تا پیش از او کسی جرات چنین کاری را نداشت. بدین ترتیب او با دعوت از کارشناسانی همچون «امیرحاجرضایی» به برنامهی 90، که زیاد هم مقبول تفکر حاکم بر صدا و سیمای جمهوریاسلامی نیستند، مدیران و مربیانی را به چالش کشید که همه میدانستند که جایگاهشان به سبب وابستگی به قدرت است نه لیاقتشان. او با آرامش، نکتهسنجی و حاضرجوابی خاص خودش، هرگاه که میهمانانش به رسم معمول میخواستند، تا برای از میدان به در کردن او وارد حیطههای چون مذهب و سیاست شوند، به سرعت راه آنها را سد میکرد.

یکی از سنتهای غلطی که برای نخستینبار توسط عادل در ایران به زیر سوال رفت و تا اندازهی زیادی اصلاح شد، دو قطبی بودن فوتبال ما میان پرسپولیس و استقلال از یک سو و تمرکز آن در تهران از سویی دیگر بود. چه کسی است که نداند تلاشهای او چهقدر در تغییر داوریهای ناعادلانه و جهتدار فوتبال ما تاثیرگذار بوده است. درست است که برنامهی نود همیشه با انتقادهایی از سوی جامعهی ورزشی همراه بوده است اما پس از اینکه «محموداحمدینژاد» به ریاست جمهوری دست یافت، مدیران دستنشاندهی او به راحتی روش فردوسیپور در انتقاد از خودشان را برنتابیدند و مشکلات بزرگتری را برای او فراهم آوردند. گرچه که او با زیرکی و از طریق به رای گذاشتن محبوبیت برنامهی نود که در واقع به خودش برمیگشت، تا اندازهای قدرت خود را باز یافت اما، ورود بینان قدرت با چهرهی مذهب و با روش تهمت مخالفت با اسلام و رهبر و منسوبان او توانسته است، به راحتی هر فردی را در این مملکت به زیر بکشد. اتفاقی که در آخرین تجربهی عادل در ستیز کلامیاش با «احمدیبینش» نمایندهی حامی دولت در مجلس شورایاسلامی رخ داد، گر چه که در ظاهر با پیروزی او پایان یافت، اما پس از چند روز و با بلند شدن زمزمههایی برای برکناری او و خاتمهی برنامهاش نشان داد، که حاشیهی امن عادل نیز در حال از بین رفتن است. جالب این است که نمایندهی اراک که از تاثیر مسابقههای پیامک او آگاه است، تهدید کرده که اگر فردوسیپور دست به چنین کاری بزند، حتمن او را به دادگاه خواهد کشاند.
از شواهد پیدا است، بعید نیست که او نیز به زودی با اتهامی که ساختنش برای دستگاه قضایی و اطلاعاتی جمهوریاسلامی خیلی مشکل نیست، به زیر کشیده شود. پایداری و ماندگاری عادل و برنامهاش آرزوی هر ایرانی است.
خبر / رادیو کوچه
جعفر پناهی کارگردان سینمای ایران با صدور حکمی به شش سال حبس تعزیری و 20 سال محرومیت از ساختن فیلم، نوشتن هر نوع فیلمنامه و مسافرت به خارج از کشور و «محمد رسولاف» دیگر کارگردان سینمای ایران نیز به شش سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش ایسنا، فریده غیرت، وکیل مدافع جعفر پناهی در خصوص حکم صادره از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب در مورد جعفر پناهی اظهار کرد: «این حکم روز 27 آذر ماه به من و موکلم ابلاغ شد که متاسفانه بسیار سنگین در نظر گرفته شده است.»
وی در ادامه افزود: «آقای پناهی به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس تعزیری و به عنوان تتمیم مجازات به 20 سال محرومیت از حقوق اجتماعی شامل ساختن فیلم، نوشتن هر نوع فیلمنامه، مسافرت به خارج از کشور و مصاحبه با رسانهها و مطبوعات داخلی و خارجی محکوم شده است.»
خانم غیرت تاکید کرد: «قطعن در مهلت مقرر به حکم صادره اعتراض و تقاضای تجدیدنظر خواهیم کرد.»
همچنین حکم محکومیت «محمد رسولاف» مبنی بر شش سال حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام صادر شده است.
میرزازاده وکیل مدافع رسولاف نیز با تایید صدور حکم محکومیت موکلش از سوی دادگاه اظهار داشت: «به رای صادره در مهلت مقرر اعتراض خواهیم کرد.»
بیشتر بخوانید:
«جعفر پناهی از زندان آزاد شد»
امیر و کاملیا / رادیو کوچه
شهر سوخته در ساحل رودخانهی «هیلمند» و ۵۶ کیلومتری شهر باستانی زابل قرار دارد. شهری که نقش بسیار مهمی در ایران باستان داشته است. زادگاه رستم و پهلوانان نامی ایران زمین است. اگرچه امروز بخش اعظم تمدن ایران باستان و رودخانهی هیلمند در کشورهای پاکستان و افغانستان قرار گرفته است. سیستان جایی است که توانست تا قرنها خصلت مردپروری خود را حفظ کند و در سدههای نزدیک به مولف تاریخ سیستان عیاران و جوانمردانی چون یعقوب لیث بپرورد. شهر سوخته از نظر زمانی همزمان با تمدن سومر در بینالنهرین و تمدنهای «هاراپا» و «موهنجودارو» در شمال غربی پاکستان بوده است. شباهت مجسمههای یافت شده با آنچه که در هاراپا و موهنجودارو وجود دارد این نظریه را اثبات میکند علاوه بر اینکه ابزارها و علوم پیشرفتهای که در شهر سوخته وجود دارد حکایت از شهری بزرگ و تجاری در ۶۰۰۰ سال پیش میکند.
نژاد و زبان مردم شهر سوخته :
علیرغم پیدا کردن بیش از ۴۰۰۰۰ اسکلت در گورستانهای این شهر هیچکس موفق به شناسایی نژاد مردمی که در این ناحیه میزیستهاند نشده است. همین مشکل در خصوص شهرهای باستانی هاراپا و موهنجودارو نیز وجود دارد و در نتیجه باستانشناسان را به این باور سوق داده است که مردم از همان نژاد ناشناس سومری بودهاند که به مناطق خوش آب و هوای زمین در کنار رودخانههای عظیم کوچ میکردند و با یکدیگر ارتباطات تجاری داشتهاند. علاوه بر این جثهی عظیم اسکلتها پس از پوسیده شدن در طول ۶۰۰۰سال باز هم این باور را تقویت میکند که پهلوانان عظیم الجثهی ایران باستان همچون گیو، گودرز، گرشاسب، سام، نریمان و رستم از همان نژاد بوده یا دورگه بودهاند.
زبان مردم شهر سوخته و بهطور کلی مردم نواحی بلوچستان و زابلستان باستان ناشناس باقیمانده و کسی قادر به رمزگشایی نوشتهها و مهرهای کشف شده نیست. اما آنچه مسلم و قابل اثبات است این است که زبان پهلوی و زبان اوستایی از جمله زبانهایی بودهاند که توسط برخی قبایل و سلسلههای باستان تکلم میشدهاند و همچنان امروز به ما رسیدهاند.
تجارت:
شهر سوخته «ایران باستان» به کشورهایی همچون سومر، هاراپا، موهمجودارو و مصر وسایل صنعتی و جواهرات و وسایل تزیینی صادر میکرده است.
دین مردم شهر سوخته :
به غیر از تعدادی مجسمهی بتمانند از خدایان مونث و چند پیکرهی مرد که گمان میرود طبقهی روحانی را نشان دهد علایم دیگری یافت نشده که بتوان دین اصلی مردم را مشخص کرد. اما در جدیدترین کاوشها ساختمان یک معبد بسیار بسیار بزرگ کشف شده است که به زودی پاسخ به این سوال را خواهد داد.
آب و فاضلاب :
سراسر شهر سوخته دارای سیستم پیشرفتهای برای انتقال آب به منازل و سطح شهر است و جنس لولهها از سفال خاصی است. چیزی که در تمدنهای بسیار پیشرفته مانند عیلامیها و هخامنشیان میبینیم و از یک قوم کوچک بسیار بعید است که اینقدر به مسئله بهداشت و تامین مصرف مردم و ساکنین اهمیت بدهند. شهر سوخته در منطقهای کاملن غیر زلزله خیز «حتا تا امروز» بنا شده «درست مانند تمدنهای سومر، مصر و درهی سند.» این شهر ۲ بار بهطور کامل سوخته شده اما باز ساخته شده است و ناگهان بدون هیچ نشانی در ۲۱۰۰سال پیش از میلاد تخلیه شده است. دقیقن همزمان با ناپدید شدن تمدنهای درهی سند «یعنی هاراپا و موهمجو دارو.» طبق کتیبههای آشور باستان این دقیقن همان تاریخی است که آنوناکیها ناگهان زمین را ترک کردند.

دلیل این خروج ناگهانی در کتب عهد عتیق و متون باستان تغییر ناگهانی آب و هوای زمین از مرطوب به خشک بوده است. تمامی مناطقی که این تمدنها در آن بهوجود آمده بود بهدلیل تغییر مدار زمین، گرم و خشک شدند و این موجودات «آنوناکی» برای حیات به محیطی بسیار سبز و مرطوب نیاز داشتهاند. از این رو ناگهانی ناپدید میشوند اما انسانهای دو رگه که از آمیزش آنوناکی و مردم زمین بهوجود آمده بودند در زمین باقی ماندند که احتمالن همین انسانها سلسلههای مشهور و پادشاهان و پهلوانان را تشکیل میدادهاند.
جراحی مغز در 5000 سال پیش:
اسکلت کامل پیدا شده از یک دختر 14 ساله که مورد جراحی مغز قرار گرفته است. چهرهی این دختر توسط اندامشناسان باستانشناس در تصویر فوق بازسازی شده است. محل کشف اسکلتهایی که مورد جراحی قرار گرفتهاند، به همراه وسایل زینتی و چند کوزه ساخت و استفاده از چشم مصنوعی در 5000سال پیش تعجب بیشتر باستانشناسان و مورخان زمانی زیادتر شد که دریافتند در ۵۰۰۰ سال قبل، جراحی مغز و ساخت و کار گذاشتن چشم مصنوعی، در شهر سوخته انجام گرفته است. پیش از این تصور میشد که تنها مصریان باستان دست به جراحی میزدند «بر اساس نوشتههای سینوهه مصری، پزشک مخصوص فرعون» همچنین عکس، اسکلت زنی ۳۵ ساله را نشان میدهد که طی جراحی بسیار ظریف، از چشم مصنوعی استفاده میکرده. جنس این کرهی چشم نامشخص است و توسط تارهای بسیار باریکی از طلا به عصبهای چشم متصل شده بوده است.
مشخصات چشم مصنوعی کشف شده، به گزارش استاد سجادی: «مطالعات اولیه نشان دادهاند که این چشم مصنوعی، مربوط به چشم چپ یک زن تنومند ساکن شهر سوخته بوده است که در گور شماره 6705 مدفون بوده. سن این زن بین 25 تا 30 سال تخمینزده شده است.» بررسی بیشتر توسط پزشکان، مشخص شد که زیر طاق ابروی زن مذکو آثار آبسه و جراحی داشته است. بهعلت طول زمان زیادی که بخش زیرین چشم مصنوعی با پلک چشم در تماس بوده آثار ارگانیکی پلک چشم بر روی پروتز مصنوعی مشخص است. جنس این چشم مصنوعی یا پروتز کاملن هنوز مشخص نشده است اما به نظر میرسد از جنس قیر طبیعی با مخلوط یک نوع چربی حیوانی درست شده است.
وسط این پروتز خالی است که چشم از داخل آن پیدا بوده است. بدنهی چشم مصنوعی با نوعی مفتول طلایی احاطه گردیده و توسط 2 سوراخ موازی به چشم این زن پیوند زده شده بوده. نقشی که در روی این چشم مصنوعی طراحی شده دقیقن شبیه به مویرگهای ریز داخل چشم انسان میباشد. ضمنن به همراه اسکلت این زن عجیب تعدادی لوازم مانند: «یک کیسه چرمی، یک آینه مفرغی، و تعدادی مهرهای تزیینی و تعدادی ظروف سفالی کشف شده است. زمان فوت و درگذشت این زن با استفاده از کربن 14 و مطالعات آزمایشگاهی حدود 3هزار سال قبل از میلاد مسیح تایید شده است.»
پروتز یا چشم مصنوعی که در داخل جمجه یک اسکلت زن در 4 هزار سال که به تازگی کشف و جهانیان را شگفت زده کرد. این پروتز و محلهای بخیه بر روی آن دیرینهشناسان را با پزشکانی زبردست و شگفت مواجه کرده، که این قوم ناشناخته و عجیب ولی پیشترفته، در 4000 سال پیش در کشور ایران، چگونه میتوانشتند عملهای جراحی به این ظرافت و دقت انجام بدهند؟ تصویر بازسازی شده چهره زنی که با یک چشم مصنوعی در 4 هزار سال پیش زندگی میکرده و توسط پزشکان آن دوره مورد جراحی زیبایی و بازسازی قرار گرفته است. با کشف این اثر پیشینه پزشکی در ایران به حدود 5000 سال میرسد. جراحی مغز به این شکل هنوز در هیچجایی از کره زمین با ساده ترین وسایل موجود و بدون تجهیزات اتاق عمل دیده نشده است .
تاسها و تختهنرد در شهر سوخته
چه تفکر عظیم و شگفت و پویایی در این مردم وجود داشته که حتا وسایل بازیشان نیز شبیه به وسایل امروزی است وسیلهای بازی شبیه به تخته نرد که دارای تاس و مهرههایی شبیه به تخته نرد امروزی بوده و در گور شماره 731 بهدست آمد. گزارش استاد سجادی باستانشناس ایرانی از کشف تخت نرد باستانی: «بازی از شهر سوخته به تمدن بینالنهرین رفته است. به تازگی از گور باستانی موسوم به شماره ۷3۱ قدیمیترین تخت نرد جهان به همراه ۶۰ مهره آن در شهر سوخته کشف شد. این تخته نرد بسیار قدیمیتر از تخت نردی است که در گورستان سلطنتی اور در بینالنهرین کشف شده بود. آقای سجادی گفته که این تخت نرد از چوب آبنوس و به شکل مستطیل است. چون آبنوس در سیستان و بلوچستان نمیروییده و مشخص است که از هند وارد شده است. روی این تخت نرد، ماری که ۲۰ بار به دور خود حلقه زده و دمش را در دهان گرفته، نقش بسته است.

به نظر میرسد که چنین طرحی هم به موضوعهای فرهنگی و فلسفی هند مربوط باشد، چرا که چنین علامتی در فرهنگ هند به معنی مرکز انرژیهای حیاتی در بدن انسان است. این تخت نرد ۲۰ خانه بازی و ۶۰ مهره دارد. مهرهها که در یک ظرف سفالی در کنار تخت نرد قرار داشتند از سنگهای رایج در شهر سوخته یعنی از لاجورد، عقیق و فیروزه است. به نظر آقای سجادی: «این تختنرد ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال قدیمیتر از تخت نرد بینالنهرین است و بههمین دلیل او فکر میکند این بازی از شهر سوخته به تمدن بینالنهرین رفته است. گروه تحقیق و کاوش هنوز روش بازی با این تخت نرد را نیافته است. یک جسد خاکستر شده انسان 5000 ساله در شهر سوخته که در هنگام آتش سوزی در هنگام نیایش و یا خواب بسر میبرده است.»
یک گور قدیمی در شهر سوخته متعلق به یک زن و شوهر
اینان مدتی قبل از آتشسوزی و نابودی همیشگی شهر سوخته از دنیا رفته بودند. جالب است بدانید هنوز دستبند و زیور آلات زن به همراه اسکلت مشخص بود و با نگاه اول مشخص میشد که کدام زن و کدام مرد هستند. سن تقریبی این دو حدود 30 سال بوده و چنان عاشقانه در بغل و کنار یکدیگر بهخاک سپرده شدند که گویی در آن دنیا نیز با یکدیگر خواهند بود. در کنار آنها مقداری غذا و لوازم مورد نیاز در آن دنیا برایشان گذاشته شده بوده است .
یک نمونه مهر ، کشفشده در شهر سوخته
این مهرها جهت شناسایی افراد مهم یا افراد حکومتی و یا اعتبار بخشیدن به فرمانهای حکومتی و همچنین برای شناخت تجار معروف یا مالالتجارههای معتبر، در طول تاریخ استفاده میشده است. تا کنون این مهرهها بیشتر در حفاریهای دوران هخامنشی کشف شده بود. نکته قابل توجه اینکه با کشف تعداد زیادی از این مهرها، معلوم شد که ساکنان شهر سوخته چنان متمدن بودهاند که از تجارت و سلسله مراتب اجتماعی کاملن پیشرفتهای برخوردار بودهاند و چنان طبقات اجتماعی جالب و پیشرفتهای داشتهاند که افراد با توجه به موقعیتشان نسبت به یکدیگر از برتری و شناسایی و اعتبار خاصی برخوردار بودند. یک فقره شانه بسیار جالب فلزی که در کوره به شکل ماهرانهای ساخته شده است. این اثر نشانهای از نوع تفکر و رفتار اجتماعی ساکنان ایرانزمین در 5 هزار سال پیش است. باستانشناسان از روی همین آثار مکشوفه به عادات، سنن و عمق تمدن یک ملت پی میبرند.
نقاشی متحرک
یکی از قدیمیترین نقوش متحرک بهدست آمده در جهان کشفی که باستانشناسان را متحیر کرد. کشف قدیمیترین تصویر متحرک که بر روی یک سفال، با استادی و مهارت بسیار کشیده شده. در این تصویر یک بز کوهی یا گوزن در حال جهش به سمت یک درختچه برای خوردن گیاه آن است. جالب است بدانید این ظرف سفالی پس از کشف، سر و صدای عجیبی به پا کرد و دقیقن پس از انتشار خبر کشف این اثر جالب ناپدید شد و هم اکنون کسی جای آن را نمیداند. این کشف بازگوکننده قدیمیترین نقاشی متحرک درجهان است. که توسط ایرانانیان ابداع شده است.
تکهای از سر یک مجسمه شبیه به گربه که با ظرافت و دقت بالایی طراحی و نقاشی شده است. یک نمونه پارچه کشف شده از لباس یک شهروند شهر سوخته در 5 هزار سال پیش جالب است بدانید در آن زمان ساکنین این شهر لباس کامل بر تن میکردند :
سفالهای کشف شده در شهر سوخته
این سفالها همگی رنگی بوده و با رنگهای طبیعی در 5 هزار سال پیش لعاب داده شده است. یک نمونه گردنبند از سفال رنگی را نیز مشاهده میکنید.
لیست اشیایی که تاکنون در منازل و گورهای شهر سوخته پیدا شده :
باستانشناسان با یافتن مهرهها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور درباره روشهای ساخت ورقهها و مفتولهای طلایی به پژوهش پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی ابتدا صفحههای طلایی بسیار نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لولههای استوانهای درمیآوردند و پس از اتصال دو سوی ورقهها به یکدیگر مهرههای سنگ لاجورد را در میان آن قرار میدادند.
- مهرهایی از جنس لاجورد و صدف و فیروزه
- سفال با امضای سفالگر بر روی آن
- خانهی معمولی با چند اتاق خواب و اتاقنشیمن
- شهرکهای مسکونی و ساختمانهای همگانی همچون آپارتمان
- چکش مفرغی، مسی، سوزن
- کاسههای مرمری
-اشیای وارداتی از تمدن هاراپا و سند که ارتباط و تعامل این تمدنها را ثابت میکند .
- النگوهاو مهرهها و مجسمهها و پیکرههای انسانی
- بذر خربزه، حبوبات، ماهی خشک کرده، برنج خوراکی و بذر زیرهی کرمانی
- کوره های سفالگری و کورههای ذوب فلزات
- دکمه، تبر، بند کفش، قلاب و شانهی سر

- خطکش با دقت نیم میلیمتر. این خطکش بهطول 10 سانتیمتر با دقت نیم میلیمتری و از جنس چوب آبنوس است. کشف خطکش در شهر سوخته زابل نشانگر این است که ساکنان این شهر باستانی دارای پیشرفتهای زیادی در زمینه علم ریاضیات بودهاند. این خط کش بعنوان قدیمیترین خطکش دنیا شناخته شده است.
- طناب، سبد، لباس، تخم حشرات، ناخن و مو «که در هیچ نقطهی باستانی تا به حال یافت نشده و نشان میدهد که این قسمت از ایران کاملن دست نخورده باقی مانده است.»
زنان شهر سوخته پنجهزارسال پیش طبق مد روز لباس میپوشیدند. میراث خبر، گروه استانها تحقیقات باستانشناسان درون قبور گورستان محوطه باستانی شهر سوخته نشان داد که زنان شهر سوخته مطابق مد روز پنجهزارسال پیش لباس میپوشیدند و به استفاده از زیورآلات و آرایش خود اهمیت میدادند. این بررسیها روی قبور و بهخصوص مطالعه روی اسکلت زنان در کاوشهای فصل پیش انجام شده و باستانشناسان، نحوه آرایش و نوع پوشش زنان شهر سوخته را بهدقت مورد مطالعه قرار دادهاند. اشیای داخل قبوری که با مردگان درون قبرهای پنجهزارسال پیش به درون خاک میرفتند، باستانشناسان و محققان را به این اطلاعات رهنمون کرده است.
«منصور سجادی»، باستانشناس و سرپرست هیات کاوش در شهر سوخته در اینباره به «میراث خبر» گفت: «در تمام قبور متعلق به زنان شهر سوخته، سرمهدان، سرمه و شانه دیده میشود. زنان این منطقه به زیورآلات خود توجه میکردند و بیشترین اشیای بهدست آمده از شهر سوخته را زیورآلات قیمتی تشکیل میدهند که با هنرمندی و ظرافت بسیار ساخته شدهاند.» وی در ادامه افزود: «زنان شهر سوخته در استفاده از سنگهای گرانقیمت بسیار تبحر داشتند و گردنبندها و دستبندهای بهدست آمده از این منطقه، یکی از شاهکارهای هنری پنجهزارسال پیش محسوب میشود. در قبری متعلق به یک زن 18 ساله بسیار ثروتمند، سرمهدان، سرمه، شانه، جعبه آیینه فلزی، میله سرمهکشی مرمری، هاون سرمهکوبی و سایر وسایل تزیینی به دست آمده است. جنس و نوع اشیا نشان میدهد که این زن بسیار ثروتمند بوده، اما در قبور دیگر زنان نیز همین اشیا با جنسهای معمولی و ارزانتر دیده میشود.»
سجادی همچنین درباره پوشش زنان شهر سوخته گفت: «از روی بقایای پارچههای به دست آمده از شهر سوخته و همچنین پیکرههای یافت شده در این منطقه، متوجه شدیم که زنان شهر سوخته لباسی همانند لباس «ساری» که در هندوستان و پاکستان استفاده میشود، میپوشیدهاند. مردمان شهر سوخته از صنعت پارچهبافی بسیار بینظیری برخوردار بودهاند و همین امر موجب شده که آنان در انتخاب رنگ و نقش لباس خود، تنوع زیادی داشته باشند. در یکی از پیکرههای یافت شده، زن شهر سوخته لباسی مانند «ساری» پوشیده و لباس او از روی سینه به پایین با پولک و سنگهای قیمتی، تزیین شده است. تحقیقات روی زنان شهر سوخته در مجموع نشان میدهد که زنان پنج هزار سال پیش در این منطقه مطابق مد روز لباس میپوشیدند و ثروتمندی آنان موجب شده بود که آنان بسیار خوشلباس بوده و به آرایش خود بسیار اهمیت بدهند.
به هر حال این منطقه و تمدن اعجابانگیزچیزی حدود 4500 سال پیش بر اثر یک آتشسوزی عظیم، آنقدر عظیم که نمیتوانسته کار حمله احتمالی قومی به این منطقه باشد این شهر را از بین برده است. این آتشسوزی میتواند آتشسوزیهای عظیم ناشی از گرم شدن زمین، یک جنگ ویرانگر، و یا صاعقههای بزرگی بوده باشد که توانسته شبانه و طی چند روز یک شهر را کاملن تبدیل به خاکستر کند. شهر سوخته بهعلت رمزها و رازهای بسیار، بهشت باستانشناسان معرفی شده و هر روز چیز تازهای برای کشف شدن دارد. اینان واقعن چه کسانی بوده اند؟
منابع
Sign in Recent Site Activity Terms Report Abuse
ایرانیکا
ویکی پدیا
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، محمدجعفر محمدزاده که پیشتر بهعنوان رییس دفتر محمدرضا رحیمی معاون اول رییس جمهوری اسلامی در دولت همکاری کرده، با حکم وزیر ارشاد جانشین محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد شده است.
آقای رامین در مدت یک سال گذشته بارها از رسانهها و مطبوعات داخلی انتقاد کرده و برخی از رسانههای منتقد دولت را نیروی وابسته به اسراییل خوانده است.
محمدجعفر محمدزاده در کارنامه فعالیتش، سابقه معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رییس جمهوری، ریاست دفتر معاون اول رییس جمهوری، معاونت موسسه و روزنامه جامجم و مدیر کل روابط عمومی دیوان محاسبات کشور را داشته است.
لازم بهذکر است طی حکمی محمدعلی رامین به عنوان «مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» منصوب شد.
مهشب تاجیک / رادیو کوچه
«میخواستم شعر بنویسم، سواد نداشتم، نقاشی کردم»
زنی پاک، بیآلایش و باصداقت. او بر روی سنگ، چوب و کدوحلوایی به نقاشی میپرداخت. نقاشیهایش از سبک خاصی پیروی نمیکند و پر از رنگ و لطافتی خاص است. او هر آنچه از دلش بیرون میآمده، با فهم و تصور خود، در تابلو به تصویر میکشید و تصاویری از خود بهجا گذاشته که پر از معنی و مفهوم است. نقاشیهای او، با هر بینندهای ارتباط برقرار میکند و حرف میزند. او با تصاویر خلق شده برروی تابلو، توانست فضای زندگی خود را به نمایش بگذارد.
این وصف حال پیرزنی است که در دل یک روستای سرسبز در استان مازندران زندگی میکرد و حال در بین ما نیست، اما یاد و خاطرش و نقاشیهای زیبایش همیشه ماندگار خواهد بود و طبق روال همیشگی مرسوم در این سرزمین، ما دیر رسیدیم. مکرمه قنبری در سال 1307 در روستای دریکنده استان مازندران، چشم به جهان گشود. روستایی مثل تمامی مناطق مازندران که در طول سال، همیشه هوا بارانی است. بارانهای شدید به همراه مه. او از همان کودکی با گل، خاک و برگ درختان و سنگریزه، تصاویری را روی زمین خلق میکرد. یک میل ذاتی به هنر در وی نهفته بود، اما بهدلیل موقعیت زندگی در روستا استعداد او پرورش نمییافت.

اولین نمایشگاه نقاشی مکرمه که در گالری سیحون برپا شد خودش حضور داشت. وقتی پا به نمایشگاه گذاشت به پسرش گفت: «اینها کارهای منه؟ پسرجان، اگه میخواستی اینجا بگذاری چرا نگفتی من بهتر بکشم.« شهرت مکرمه قنبری زنی روستایی که خواندن و نوشتن نیز نمیدانست از مرزهای ایران فراتر رفته است و نقاشیهایش در آمریکا و اروپا به نمایش در آمدهاند. برخی او را با «مارکشاگال» مقایسه کردهاند.
او در کودکی مادر خود را از دست داد و زندگی بسیار سختی را گذراند. بازتاب این سختی زندگی را در بسیاری از نقاشیهای او میتوان دید. در ۱۴سالگی ازدواج کرد. ازدواجی که به خواستهاش نبود. اما چون خواستگار برادر ارباب محل بود به زور کتک و شلاق بر پدر مکرمه و خود او توانست، مکرمه را به چنگ آورد. مکرمه سومین زنی بود که او به خانهاش میبرد. مکرمه اما دل در جایی دیگر داشت. جوانی که از شهر آمده بود و از طرف دولت برای کارهای اداری به آن سو سرک میکشید. علی بلبلی فرزند مکرمه از مادر نقل میکند که آن دو به یکدیگر علاقه داشتند، اما وقتی برادر ارباب برایش پا پیش گذاشت، او دیگر هیچوقت پیدایش نشد، بهطور حتم فراریاش دادند یا شاید هم او را کشتند. برخی بر این عقیدهاند تصویرهای خشنی که مکرمه در نقاشیهایش از مرد بهدست میدهد تاثیر اتفاقاتی است که در نوجوانی و جوانی بر او رفته است. مردهایی که علی بلبلی و احمد نصرالهی نقاش معاصر به آن لقب «دیومرد» دادهاند.
مکرمه قنبری به شیوهی بسیاری از روستاییان زندگی میکرد با گاو و مزرعه. وقتى کهولت و هجوم بیماری توان نگهداری گاو ها را از او گرفت فرزندانش تصمیم گرفتند گاوها را بفروشند. مکرمه در بازگشت از بیمارستان از نبودن گاوها عصبانی شد و فرزندانش را مجبور کرد گاوها را برگردانند. اما بعد از دو بار تکرار ماجرا، فرزندان تصمیم جدی گرفتند و گاوها را فروختند. مکرمه این بار تحت تاثیر از این اتفاق شروع به نقاشی کرد. در این وقت او شصتوچهار سال داشت. نخستین کسى که ارزش نقاشی او را دریافت فرزندش علی است که میتوان او را کاشف استعداد مکرمه و مشوق او دانست. علی بلبلی میگوید: «رفتم از بابل یک بسته گواش ایرانی و ۵۰ برگ کاغذ خریدم، مادر نگاه کرد و تمایلی به آنها نشان نداد.» من بعد از ۲۰ روز برگشتم به روستا و دیدم تمام کاغذها نقاشی شده. چون حیفش میآمد کاغذها را دور بریزد، بهعنوان زیر دیگی از آنها استفاده میکرد. کارهاش آنقدر خوب بود که من تحت تاثیر قرار گرفتم، اما حرف مرا قبول نداشت و میگفت: «تو الکی تعریف میکنی.» مقداری کاغذ دیگر برایش گرفتم. بعد از مدتی که برگشتم باز هم دیدم همه آنها نقاشی شده و چون کاغذ کم داشت پشت آنها را هم نقاشی کرده بود. در سفر بعدى علی بلبلی، که خودش در آن زمان دانشجوى نقاشى بود، کارهای مادرش را با خود برد و به نقاش معاصر «احمدنصرالهی» نشان داد. نصرالهی شیفتهی کارهاى مکرمه شد و با معصومه سیحون، مدیر گالری سیحون، براى برگزارى یک نمایشگاه از این آثار تماس گرفت. نصرالهی یکی از تابلوهای خود را هم به مکرمه هدیه داد.

وقتی کار استاد نصرالهی را به مادر دادم، تحت تاثیر قرار گرفت و بیشتر تشویق شد، چون وقتی متوجه شد که استاد نقاشی من از او تعریف میکند و قبولش میکند فهمید که این دیگر اتفاقی نیست.
در جریان دومین نمایشگاه در گالری سیحون تشکیل بود که ابراهیم مختاری کارگردان مشهور سینمای مستند ایران تصمیم گرفت در باره او فیلمى بسازد. مختاری نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ ساعت از مکرمه فیلمبرداری کرد که ماحصل آن فیلمی ۴۹ دقیقهای با نام «مکرمه، خاطرات و رویاها» است. این فیلم در بیش از ۱۰ جشنواره به نمایش درآمده و جایزههایی را نیز برده است. اما مکرمه علیرغم شهرتاش در روستای خود با مشکلات زیادى مواجه بود. اهالی روستا با او سر سازگاری نداشتند و نقاشی کشیدن او حتا در خانوادهاش نیز بهطور کامل پذیرفته نشده بود. علی بلبلی میگوید: «مادر تابلوی بسیار بزرگی با موضوع امام رضا کشیده بود و به مسجد محل هدیه داده بود، بعد از مدتی متوجه شدیم تابلو نیست شده، اطمینان پیدا کردیم آن تابلو دزدیده نشده چون برای کسی ارزشی نداشت ولی به احتمال زیاد آن را پاره کردند و دور ریختند.»
مکرمه قنبری در ادامه نمایشگاههایش در سال ۲۰۰۱ از سوی بنیاد پژوهشهای زنان آمریکا به کنفرانس پژوهشی زنان در دانشگاه استکهلم سوئد دعوت شد و همزمان با افتتاح نمایشگاهش در آن کشور به عنوان زن برگزیده سال انتخاب گردید. علی بلبلی از سفر سوئد به همراه مادرش این خاطره را نقل مىکند: «مادر خیلی دوست داشت کلیسای محل را ببیند، به کلیسا رفتیم و وقتی برگشتیم پرسید: «ممکن است یکی از تابلوهای مسیحام را به کلیسا هدیه کنم؟» مادر تابلو را به دست خودش در کلیسا نصب کرد.» مکرمه قنبری زنی روستایی که روزی از ترس همولایتیهایش مخفیانه نقاشی میکرد، اکنون شهره آفاق شده است. خانهاش بهعنوان بخشی از میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده و به موزه تبدیل شده و هر ساله در سالگرد مرگش کارگاههای نقاشی در روستایش برگزار میشود. مکرمه قنبری در سحرگاه ۲ آبان ۱۳۸۴ از دنیا رفت و به پیشنهاد فرزندش علی بلبلی در حیاط خانهاش به خاک سپرده شد.
محمدرضا / رادیوکوچه
mohamadreza@koochehmail.com
تیم فوتبال پرسپولیس تهران در ادامه ناکامیهای خود برابر صبای قم نیز با نتیجه دور از انتظار چهار بر یک شکست خورد تا پنجمین باخت پیاپی خود را تجربه کند.
دیدار تیمهای «پرسپولیس تهران» و «صبایقم» در چارچوب هفتهنوزدهم لیگ برتر فوتبال باشگاههای ایران با قضاوت «یداله جهانبازی» در ورزشگاه آزادی تهران برگزار شد. پرسپولیس که در چهار بازی گذشته خود در لیگ برتر با شکستهای سنگین مواجه شده بود در این بازی نیز هیچ برنامه خاصی برای رسیدن به گل نداشت و به راحتی با شکست روبرو شد.
نتایج دور از انتظار پرسپولیس در هفتههای اخیر باعث شد تا از این دیدار تنها حدود 500 تماشاگر دیدن کنند و بارها علیه کادر فنی و بازیکنان شعار سر دادند. بازیکنان پرسپولیس در این دیدار بسیار بیانگیزه نشان داده و نمایش ضعیفی داشتند تا علی دایی شکست دیگری را متحمل شود. علی دایی برخلاف تمامی بازیهای قبلی بیشتر زمان بازی را بر روی نیمکت نشسته بود و حرکتی انجام نمیداد. به نظر میرسد بازیکنان و کادرفنی پرسپولیس برای قبول این شکست آماده بودند. با این اوصاف باید در انتظار تغییرات اساسی در تیم فوتبال پرسپولیس باشیم. پرسپولیس با قبول هشتمین شکست فصل خود 27امتیازی باقی ماند و صبای قم نیز به امتیاز 25 رسید.
اما علی دایی پس از شکست تیمش برابر صبای قم با چشمانی اشکبار با بازیکنان تیم فوتبال پرسپولیس تهران خداحافظی کرد. دایی در پایان بازی با صبای قم نشستی 40دقیقهای را با بازیکنان پرسپولیس برگزار کرد و با تکتک اعضای این تیم خداحافظی کرد. بازیکنان تیم پرسپولیس نیز در هنگام خداحافظی دایی بسیار ناراحت بوده و حتا برخی از آنان گریه میکردند. دایی در هنگام خروج از ورزشگاه آزادی در جمع خبرنگران اعلام کرد که از این پس هر اتفاقی رخ بدهد برای کادر فنی تیم فوتبال پرسپولیس آرزوی موفقیت خواهد کرد و هر کمکی که بتواند برای این تیم انجام میدهد.

دایی عصر یکشنبه درگفتوگو با خبرنگاران افزود: «تاکنون تمام مسئولیتهای ناکامی پرسپولیس را بر عهده گرفتهام و در حال حاضر فکر میکنم که دیگر نبودن من به صلاح این تیم است.» وی همچنین اظهار امیدواری کرد اعضای کادر فنی جدید تیم فوتبال پرسپولیس بتوانند این تیم را از بحران خارج کند. سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس با بیان اینکه قبل از بازی نقاط ضعف تیم صبا را آنالیز کرده بود، گفت: «بازیکنان خواستههای کادر فنی را در زمین اجرا نکردند بهطوری که از لحاظ فنی عملکرد بسیار نامطلوبی از خود به نمایش گذاشتند.» وی از حمایتهای هواداران تیم فوتبال پرسپولیس قدردانی کرد و افزود: «خجالتزده آنان هستم، هواداران حق دارند از عملکرد تیم ناراحت باشند.» دایی با بیان اینکه تنها برای کمک به تیم محبوب خود به باشگاه پرسپولیس آمده بود، افزود: «به هیچوجه بازیکنان و هیت مدیره باشگاه در کارم دخالت نکردند.» سرمربی تیم پرسپولیس گفت: «مطمئن باشید که این باشگاه از نظر مالی متضرر نخواهد شد بلکه به سود پرسپولیس کار خواهم کرد.» وی تصریح کرد: «تصمیم خود را برای کنارهگیری از پرسپولیس گرفتهام، تمام تلاش خود را برای موفقیت این تیم انجام دادم اما شاید تواناییهای دایی همینقدر است.»
سرمربی پرسپولیس با بیان اینکه به شرافت تمام بازیکنان این تیم ایمان دارد، افزود: «تمام بازیکنان تلاش خود را انجام دادند اما نتوانستیم نتیجه لازم را در رقابتها به دست آوریم.» دایی تصریح کرد: «از این پس بهعنوان یک طرفدار، تیم پرسپولیس را تشویق خواهم کرد و امیدوارم این تیم بتواند در ادامه لیگ برتر، نتایج مطلوبی را بهدست آورد.» سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال ایران گفت: «واقعیت این است که پس از باخت مقابل عربستان در مرحله مقدماتی جام جهانی چنین حسی را نداشتم، امروز احساس میکنم نمیتوانم به پرسپولیس کمک کنم.» وی اظهار داشت: «زندگی ورزشی همین است دفعه قبل در تیم ملی مرا قربانی کردند اما این بار میروم تا پرسپولیس قربانی نشود.» دایی در پایان بار دیگر از هواداران تیم پرسپولیس تجلیل کرد که در مدت حضورش در این تیم از او حمایت کرده و هیچگاه به سرمربی پرسپولیس توهین نکردند.

قائم مقام باشگاه پرسپولیس تهران گفت: «در خصوص استعفای علی دایی از سرمربیگری تیم فوتبال پرسپولیس، سرپرست این باش گاه تصمیمگیری خواهد کرد.» محمد رسایی پس از استعفای علی دایی خاطرنشان کرد: «در این خصوص هنوز هیچ تصمیمی گرفته نشده است و ما در حال حاضر نیاز به آرامش داریم.» وی افزود: حبیب کاشانی نفر اول باشگاه پرسپولیس است و باید در خصوص کنارهگیری دایی نظر نهایی را اعلام کند. رسایی در خصوص احتمال بازگشت دایی به تیم پرسپولیس اظهار داشت: «هر احتمالی وجود دارد و علاقهمندان باید صبور باشند تا بتواینم در آرامش کامل بهترین تصمیم را برای آینده بهتر پرسپولیس اتخاذ کنیم.»
تیم فوتبال فولاد خوزستان با برتری 4 بر 1 مقابل استقلال تهران این تیم را نقره داغ کرد. این مسابقه که از هفته نوزدهم لیگ برتر فوتبال ایران در ورزشگاه تختی اهواز برگزار شد با نتیجه 4 بریک به سود تیم فولاد به پایان رسید. البته تیم فوتبال استقلال تهران که با انبوه مصدمان همراه است در این بازی نیز به اجبار مجتبی جباری را دراواخر نیمه نخست و امیرحسین صادقی را درنیمه دوم از دست داد و از بازیکنان جانشین استفاده کرد. تیم فولاد در دور رفت مسابقات لیگ برتر نیز موفق شده بود تیم استقلال را در ورزشگاه آزادی با نتیجه 2 بر 1 از پیش رو بردارد.
خبر / رادیو کوچه
صبح روز دوشنبه، تعدادی از پناهجویان ایرانی که در پی عدم رسیدگی به پروندههایشان توسط دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه دست به تحصن زده بودند، بازداشت و به زندان منقل شدهاند.
این پناهجویان که به خاطر عدم رسیدگی به پروندههایشان قصد برگزاری تحصن مسالمتآمیز داشتند ساعت 4 بامداد روز دوشنبه، برابر با 20 دسامبر توسط پلیس ترکیه بازداشت و به پلیس شعبه اتباع بیگانه در آنکارا انتقال داده شده و تا هم اکنون در بازداشت به سر میبرند.
تعداد تحصنکنندگان 12 نفر بوده و اسامی آنها به شرح زیر است :1- علیرضا جمشیدیفر 2-مهدی برابرتبار 3-سهیل سفیدرو 4- پوریا سعیدلو 5-داود رستمی 6-علیرضا کریمی 7-حمید جلاییمهر 8-آرزو جلاییمهر 9-سهیلا زکی 10-ایمان سلیمانیان 11-رضا سلیمانیان 12-مسعود کیهان
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، فرحناز ترکستانی در اظهارنظری در خصوص انتصابش بهعنوان رییس سازمان ملی جوانان اعلام کرد: «حکم جدیدم را بهعنوان رییس سازمان ملی جوانان نمیپذیرم، چراکه هم اکنون توان کارهای اجرایی را ندارم.»
به گزارش فارس، فرحناز ترکستانی در خصوص انتصابش به عنوان معاون رییسجمهوری اسلامی و رییس سازمان ملی جوانان اظهار داشت: «در خصوص این سمت از قبل با بنده صحبت شده بود اما آن را نپذیرفتم. با این حال این حکم برایم صادر شده است که باز همان نظر قبلی را دارم.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا راضی به ماندن در سمت قبلی خود هستید یا خیر، پاسخ داد: «حتا اگر در سمت قبلی که معاون دانشجویی وزارت بهداشت است باقی نمانم، حکم ریاست سازمان ملی جوانان را نمیپذیرم.»
ترکستانی خاطر نشان کرد: «در حال حاضر توان کارهای اجرایی را ندارم و با توجه به کسالتی که دارم توان و قدرتم از قبل کمتر شده است؛ حتا چندین بار استعفای خود را در سمت فعلی به وزیر بهداشت ارایه کردهام.»
این در حالی است گه روز گذشته محمود احمدینژاد آقای بذرپاش را از سمت ریاست سازمان ملی جوانان و همچنین معاونت ریاست جمهوری برکنار و امروز طی حکمی، وی را به عنوان مشاور رییسجمهوری در امور اجتماعی و فرحنار ترکستانی را به عنوان رییس سازمان ملی جوانان منصوب کرده است.
بیشتر بخوانید:
«برکناری بذرپاش، رییس سازمان ملی جوانان»
خبر/ رادیو کوچه
صبح روز دوشنبه، یازده نفر به اتهام ارتباط با گروه شبهنظامی جنداله و عملیات خشونتآمیز در شهر زاهدان اعدام شدهاند. این در حالی است که این گروه شبهنظامی پیشتر علیه چنین اقدامی هشدار داده بود.
دادگستری استان سیستان و بلوچستان با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که یازده نفر از افراد «وابسته به گروهک تروریستی» جنداله به اتهام ارتباط با این گروه و ایجاد «شرارت و ناامنی» در این استان اعدام شدهاند.
در این اطلاعیه خطاب به مردم سیستان و بلوچستان آمده است که این یازده نفر «در ماههای اخیر در حوادث تروریستی و درگیری با ماموران انتظامی و به شهادت رساندن مردم بیگناه نقش داشتهاند».
این در حالی است که اطلاعیه دادگستری استان سیستان و بلوچستان به زمان بازداشت، تاریخ برگزاری و نحوه محاکمه اعدام شدگان اشارهای نکرده و تنها آنان را «عناصر فاسد و محارب» خوانده که با تلاش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی شناسایی و دستگیر شده بودند.
به گفته دادگستری استان سیستان و بلوچستان، بازداشتشدگان پس از تحویل به دستگاه قضایی استان «طبق موازین شرعی و قانونی و انجام تشریفات دادرسی عادلانه، در جلسه علنی محاکمه» و «همه آنها» به اتهام محاربه و مقابله با جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شدند.
براساس این گزارش، حکم اعدام این یازده نفر به تایید مراجع عالی قضایی نیز رسید و سپس به اجرا در آمد.
در این اطلاعیه، اسامی اعدام شدگان و اتهام آنان گزارش شده است.
به گفته دادگستری سیستان و بلوچستان، سه تن از این یازده نفر به اسامی عبدالباسط شهبخش، عبدالناصر شهبخش و عبدالشکور زنگیزهی به اتهام محاربه و افساد فیالارض و تیراندازی به سوی ماموران پلیس راه در جاده زاهدان به خاش و کشتن سه تن از آنان به اعدام محکوم شدند.
پس از انفجارهای انتحاری چابهار مقامات امنیتی از بازداشت نه نفر خبر دادند
اتهام چهار تن دیگر به اسامی محمدصالح اسلامزهی، ناصر شهبخش، لالمحمد شهبخش و عطااله ریگی، علاوه بر فساد در ارض و محاربه، اجرای کمین علیه افراد نیروی انتظامی در منطقه لار زاهدان، کشتن دوازده تن از ماموران و وارد کردن مقادیری مواد مخدر به داخل ایران عنوان شده است.
در این اطلاعیه آمده است که یک نفر از این یازده نفر به نام عبدالرحمان نارویی به اتهام تهیه تدارکات لازم برای عملیات بمبگذاری در مسجد امامعلی زاهدان و اقدام به بمبگذاری در مسجد الغدیر و خیابان آزادگان در این شهر، و یک نفر به نام عبدالرئوف شهبخش به اتهام ارتباط با عملیات منجر به کشته شدن سیزده تن از پرسنل سپاه پاسداران در منطقه کورین در سال 1386 به اعدام محکوم شده بودند.
همچنین، دو نفر به اسامی بالانج نارویی، به اتهام شرکت در سرقت مسلحانه و آدمربایی، و یک نفر به نام احمد نارویی به اتهام ایجاد آشوب در زاهدان پس از انفجار در مسجد امام علی، سرقت مسلحانه و ایجاد خوف در میان مردم اعدام شدهاند.
اطلاعیه دادگستری استان سیستان و بلوچستان، که از گروه جنداله با عنوان «گروهک جندالشیطان» نام میبرد، میافزاید که «ضمنن تمام معدومان از هواداران گروهک تروریستی بوده و در راستای پیشبرد اهداف گروهک فعالیت موثر داشتهاند.»
این یازده نفر ینج روز پس از بمبگذاری انتحاری روز تاسوعا در شهر چاپهار، در استان سیستان و بلوچستان، اعدام شدهاند اما مشخص نیست که آیا اجرای حکم آنان ارتباطی با این انفجار داشته است یا خیر.
انفجار روز تاسوعا در چابهار بیش از سی کشته و دهها زخمی برجای گذاشت و گروه موسوم به جنبش مقاومت مردمی ایران-جنداله- که هدف خود را احقاق حقوق اهالی سنی استان سیستان و بلوچستان اعلام کرده، مسوولیت این انفجارها را برعهده گرفت.
این گروه تصاویر دو نفر عامل بمبگذاریهای انتحاری چابهار را در سایت اینترنتی خود منتشر کرد که جلیقههای انفجاری بر تن داشتند و از آنان به خاطر این «عملیات استشهادی» تقدیر به عمل آورد.
شامگاه گذشته، سایت اینترنتی جنداله با انتشار اطلاعیهای با عنوان «هشدار به رژیم درباره اعدام جوانان بلوچ» گفت که حکومت در نظر دارد «عدهای جوان بیگناه بلوچ» را اعدام کند و هشدار داد که «در صورت اعدام حتا یک فرد، باید منتظر یک استشهادی باشد.»
در این اطلاعیه به مقامات دولتی توصیه شده است تا به جای توسل به خشونت، «زمینه را برای تفاهم فراهم نماید تا از کشتار جلوگیری شود و در غیر اینصورت، این جنگ خاتمه نمییابد.»
خبر / رادیو کوچه
در روزهای اخبر بانک سامان یکی از بانکهای خصوصی ایران در رقابت با بیش از 100 بانک خاورمیانه در 30 حوزه مختلف فعالیت و عملکرد، به عنوان یکی از 8 بانک برتر خصوصی در این منطقه نامزد دریافت جایزه سال 2010 تامین مالی و تجارت اسلامی (Islamic Business & Finance Awards 2010) شده است.
این رقابت هر ساله بیش از صدها بانک و موسسه مالی برتر منطقه خاورمیانه را در 30 حوزه مختلف از جمله بانکداری اسلامی، بانکداری خرد، بانکداری خصوصی، تبلیغات، نوآوری، سرمایهگذاری مورد بررسی قرار میدهد.
بانک سامان با عملکرد سال گذشته خود در حوزه بانکداری خصوصی توانسته است در کنار رقبایی همچون «HSBC AMANHA» یکی از زیرمجموعههای «HSBC GROUP» و بزرگترین تامینکننده خدمات مالی اسلامی این گروه در خاورمیانه، آسیا- اقیانوسیه، اروپا و آمریکا، «CITIGROUP» و نیز بانک ملی کویت به عنوان یکی از 8 نامزد گروه «بهترین بانک خصوصی» و همچنین تنها بانک ایرانی که به این رقابت راه یافته است قرار گیرد.
عبدالستار دوشوکی / رادیو کوچه
در خـراب آباد شهر بیتـپـش
دارها برچیده، خونـها تشنهاند
دردمندان بیخروش و بیفغان
خشمناکان بیفغان و بیخروش
جای رنج و خشم و عصیان بوتهها
پــشـکـبـنـهـای پـلـیـدی رستهاند
باز ما ماندیم و شهر بیتپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبهست
گاه میگویم فغانی برکشم
باز میبـیـنـم صدایم کوتهست
(مهدی اخوان ثالث)
هنوز خون قربانیان بمبگذاری انتحاری جنداله در مسلخگاه چابهار خشک نشده است که رژیم جمهوری اسلامی سحرگاه دوشنبه ۲۹ آذر در یک اقدام تلافی جویانه «ایـلـی» و به سبک قرون وسطایی یازده زندانی «بیگناه» بلوچ را عمدتن از خانوادههای شه بخش و نارویی در زندان زاهدان به طور فراقانونی به دار آویخت. بیگناه از این منظر که اتهامات منـتسب به این قربانیان ِ کینهجویی نفرت و انتقام نه تنها در هیچ دادگاه صالحی ثابت نشده بود، بلکه ظاهرن هیچ دادگاهی در کار نبوده است و مراحل قانونی طی نشدند و اینگونه است که شعر سروده شده در قرون وسطا، اکنون در قرن بیست و یکم و در وطن مرگ و مصیبتزده ِ ما مصداقی حـزنانگیزی و دردآور پیدا میکند. گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری. بر طبق اظهارات حجتالاسلام ابراهیم حمیدی رییس (بی)دادگستری سیستان و بلوچستان «دستگاه قضایی در اجرای دقیق و سریع احکام و حدود الهی بر محاربان و مفسدان لحظهای درنگ نکرده و قاطعانه احکام اسلام را اجرا خواهد کرد».
نـژند و اندوهناکی این غم نامه محزن و دهشتانگیز در این است که من این سطور را نــه در صبح دوشنبه و بعد از اعدام این قربانیان بلوچ، بلکه آن را در یک غروب ملالآور و یخزده روز قبل از اعدام یعنی یکشنبه، با قلبی مملو از وحشت و بیم و هراس نوشتم. نوشتم، زیرا نغمههای شوم جارچیان مرگ در بلاگها و سایتهای وابسته به افراطیون تشنه به خون و جغدهای منادی مرگ و تباهی که بر ویرانههای ِ بلوچستان و دیگر مناطق ایران لانه کردهاند، این خبر شوم را قبل از وقوع حادثه هولناک از نفیر خونین خویش فریاد کشیده بودند. فریادی که بوی خون و انتقام میداد. فغانی دلخراش که بیشتر شبیه آمیزهای از زوزه و هلهله جنگجوی پیشقراول یک قبیله ما قبل تاریخ بود، که سحرگان مشرف بر تپههای فتح شده تاریخ خبر انتقامجویی قریبالوقوع قبیله خود را به قبیله همسایه میدهد و اینگونه است که قبایل «لازم» و «ملزوم» زمان ما خون انسانهای بیگناه را در زندانها و بر سنگفرش خیابانها جاری میکنند. خـبـری که در سایت زاهداننیوز سرنوشت یازده انسان را رقم زد، بسیار خلاصه بود: «صبح فردا مورخ 29 آذر ماه قرار است 11 نفر از عوامل گروهک تروریستی در زندان زاهدان به دار مجازات آویخته شوند.»

آز آنجاییکه دوشنبه و فردا امکان نوشتن برای من نیست، با بیم و امید این سطور را به رشته تحریر درآوردم. بیم از فردایی منحوس و سهمناک، و امــیـد به اینکه این خـبـر هم همانند بسیاری از اخبار کذب منتشره و معمول در این وبسایت مملو از دروغ، نادرست از آب درآید. در آن صورت اوقات تلف شده در نوشتن این «مرثیه- غیرضروری پیش از مرگ» بهترین و شادترین وقت تلف شده زندگی من خواهد بود و شما هرگز در مورد آن مطلع نخواهید شد. اما در غیر اینصورت دریغ و افسوس، زیرا تا آنجاییکه به نغمههای شوم مرگ و اعدام مربوط میشود، جارچیان جمهوری اسلامی دروغ نمیگویند. مرگ و انسانکشی حقیقت هستی آنهاست، و «زندگی» نفی موجودیت آنها میباشد. جمهوری اسلامی نیز مانند جـنـداله معتقد است که خون را باید با خون شست. شاید وجود متعارض این دو برای استمرار خشونت در بلوچستان و وقوع کشتارهای دستهجمعی و هولناک «لازم» و «ملزوم» یکدیگر باشند. به همین دلیل سایت زاهداننیوز یکبار دیگر ادعاهای آیتاله ناصر مکارم شیرازی را در راستای ضرورت تحت کنترل در آوردن مدارس دینی اهل سنت در بلوچستان و لزوم اعمال مدیریت دولتی بر آنان با ولع خاصی تکرار میکند. گویا آنها منتظر حادثهای نظیر کشتار چابهار بودند تا اهرم فشار را بر علمای اهل سنت و تحت کنترل درآوردن مدارس آنان را بیشتر از پیش عملی کنند. این سایت متعصب حکومتی میگوید «شستوشوهای مغزی عوامل انتحاری در حوزههای علمیه وهابی در استان و در پاکستان آغاز میشود. در این حوزهها تعصبات ضد شیعی تبلیغ و گسترش داده میشود. تقریبن همه افرادی که در گروهک جنداله دست به عملیاتهای تروریستی زدهاند روزی در این حوزههای علمیه درس خواندهاند. هیچگونه نظارتی بر این حوزههای علمیه صورت نمیپذیرد و هیچکس پاسخگوی تبعات این اقدامات برای جان مردم نیست». ظاهرن عملکرد جنداله و بهخصوص بمبگذاری چابهار متمسک بسیار مناسبی برای تضعیف رهبران اهل سنت بلوچ و تحت فشار در آوردن آنها میباشد. این میتواند آغاز یک پروسه تهاجمی و رویارویی خطرناکی بین حکومت و شورای هماهنگی حوزههای علمیه اهل سنت ایران به رهبری مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی، بخصوص در بلوچستان باشد. وانگهی جـنـداله و رهبر آن نیز در اعلامیههای جداگانه از «آغاز جنگ» در بلوچستان سخن گفتهاند. اعلامیه اخیر جنداله میگوید «جنبش اعلام میدارد هرگونه تعرض به علمای اهلسنت با شدیدترین واکنش جنبش مقاومت جنداله مواجه خواهد شد و وضعیت بلوچستان از آنچه هست بحرانیتر خواهد شد.»

جمهوری اسلامی جنداله را یک گروه تروریستی وابسته به بیگانه و خود را یک حکومت قانونگرا، مسوول و با رافت و رحمت اسلامی قلمداد میکند. اما در عمل هیچگونه نشانهای از قانونگرایی و رافت اسلامی در این نظام نیست. سوال این است که چرا این یازده متهم بلوچ و بیگناه که گناه و جرم آنها در هیچ محکمه صالحی ثابت نشده است و مدتها قبل از وقوع بمبگذاری چابهار دستگیر شده بودند، از حق داشتن وکیل و محاکمه عادلانه و حق بازخواست و رجوع حکم به دیوان عالی کشور و دیگر مراحل قانونی، اسلامی و انسانی بر خلاف ادعاهای ظاهری رییس دادگستری سیستان و بلوچستان محروم ماندند، و بر طبق اعتراف حجتالاسلام ابراهیم حمیدی سریع اعدام شدند؟ در نهایت همانگونه که کشتار انسانهای بیگناه در چابهار مورد نفرت و انزجار انسانهای آزاده میباشد. این اعدامهای دستهجمعی انتقامجویانه و غیرانسانی بلوچها توسط رژیم جمهوری اسلامی نیز مورد تقبیح و انزجار همگانی میباشد و شدیدن محکوم است. متاسفانه رژیم جمهوری اسلامی و جنداله بهمثابه دو روی سکه رایج خشونت در بلوچستان نیک میدانند که ثمره خشونت جز بازتولید خشونت هیچ محصول دیگری نخواهد بود. شوربختانه هر دو حداکثر تلاش مرگبار خود را در تـشدیـد و تعمیق تسلسل دایره وار خشونت عریان بهکار میبرند و در این راستا قربانیان بیگناه بیشتری میطلبند. دریــغــا، که باز ما میمانیم و شهر بیتپش، و آنچه کفتار است و گرگ و روبهست؛ گاه میگویم فغانی برکشم، اما باز میبـیـنـم صدایم کوته ست. (م. ا.)
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
غروب قبل از دوشنبه ٢٩ آذر ۱۳۸۹
doshoki@gmail.com
خبر / رادیو کوچه
فریبرز رییسدانا، عضو هیت دبیران کانون نویسندگان ایران و استاد اقتصاد، در اولین ساعتهای روز یکشنبه ٢٨ آذرماه در منزلش توسط ماموران امنیتی بازداشت شده است.
به گزارش کانون نویسندگان ایران در تبعید، ماموران امنیتی تمامی وسایل ارتباطی رییسدانا (به ویژه کامپیوتر دستی و سیدیهای حاوی نوشتههای او) را با خود بردهاند. دستگیری وی در پی یک گفتوگوی تلویزیونی و انتقاد از«هدفمند کردن کردن یارانهها» صورت گرفته است.
آقای رییسدانا در این اظهار نظر عنوان کرد: «… من میدانم که (دولت) چند هدف دارد. یکی اینکه بگذارد این پرداختهای نقدی تبخیر شود و در زیر تابش تورم و به تدریج از بین برود. بعد هم گروههای خودی را تشخیص بدهد و بیاورد این نقدینهها را بگذارد در کف دستشان و از طرف دیگر هم از شر هزینههای بودجه خلاص شود و بتواند بودجه را به سمت خریدهای تسلیحاتی یا خریدهای دیگری که دارد، هدایت کند.» او همچنین گفت که «دولتهای قبلی هم سعی داشتند که یارانهها را حذف کنند، اما هیچکدام مثل محمود احمدینژاد حمایت ارتش و سپاه و نیروهای نظامی را نداشتند.»
این بازداشت در حالی صورت گرفته است که درجریان اجرای طرح «هدفمندسازی یارانهها»، فرمانده نیروی انتظامی و دیگر مسوولان دولتی بارها گفته بودند که با «فتنهگران اقتصادی» برخورد خواهد شد.
پویا / واحد ترجمه / رادیو کوچه
«آنگسانسوکی» (Aung San Suu Kyi) از حبس خانگی آزاد شد. برمه اگرچه هنوز در چنگ ژنرالها است، اما بهسرعت در حال تغییر است. برای پیشبرد کارها، او باید یاد بگیرد که چیزی فراتر از نماد دموکراسی باشد.
اندکی پس از آزادی، «آنگسانسوکی» به هواداران خود گفت: «مدت زیادی است که یکدیگر را ندیدهایم، و من حرفهای زیادی برای گفتن با شما دارم.»
در مکان غم زدهای که بوی گلهای استوایی به مشام میرسید، واکنشها بسیار ساده بودند. در سیزده نوامبر، زمانی که پس از گذراندن دو دهه حبس خانگی، «آنگ سان سو کی» از ویلای قدیمی خود پای بیرون نهاد، طرفدارناش در آنجا جمع شده بودند تا با هدیهدادن دستههای گل، آزادیاش را جشن بگیرند. این برندهی جایزهی صلح نوبل، در حالی که لبخند بر لب داشت، شاخه گلی را در موهایش فرو برد. «آنگ سان سو کی» رو به طرفدارن خود گفت: «مدت زیادی است که یکدیگر را ندیدهایم، و من حرفهای زیادی برای گفتن با شما دارم. ما کارهای زیادی برای انجام دادن داریم. «جملهای که شاید به خوبی بیانگر تحمل هفتسال حبس خانگی نباشد، حبسی که یکی از آخرین محدودیتهایی بود که از سوی رژیم نظامی برمه بر وی تحمیل شد.
اما تنها پس از گذشت یک روز او دوباره به مسایل سیاسی پرداخت. او در ساختمان مرکزی مجمع ملی دموکراسی، حزبی تحت رهبری وی که اکنون فعالیتاش غیر قانونی است، طی یک سخنرانی از مردم و جهانیان خواست تا از جنگیدن برای انجام اصلاحات سیاسی ناامید نشوند. یک هفته قبل، دولت برمه، اولین انتخابات ملیاش را در طی دو دههی گذشته برگزار کرد، این انتخابات توسط مجمع ملی دمکراسی بایکوت شد، در حالی که کسب پیروزی قاطع و شکبرانگیز از سوی حزب حاکم و حزب توسعه صحت انتخابات را مورد تردید قرار داد. در چهاردهمنوامبر، در حالی که هزاران طرفدارش زیر آفتاب داغ ظهر مشتاق شنیدن صحبتهایش بودند، او گفت: «روی سخن من با جوامع غربی و احزابی که در انتخابات شرکت کردند، نیست. من با کسانی سخن میگویم که علاقهمند به دیدن دمکراسی در برمه هستند. برای هرکسی زمانی فرا میرسد که نیازمند کمک میشود، و این زمان برای برمه هم اکنون است.»

در دنیایی که دیگر به سختی میتوان در آن قهرمان یافت، «سو کی» یکی از معدود سمبلهای استقامت و شجاعت اخلاقی است. برمه با داشتن یکی از سرکوبگرترین رژیمهای جهان، در طی 21سال اخیر همواره سعی کرده است تا این رقیب بر حق و دوستداشتنی خود را ساکت کند. باید پذیرفت که «سو کی» زن 65 سالهی زیبا و لاغر اندامی است که گل یاسمین در موهایش میگذارد. اما فراتر از زیباییاش، او مانند بامبویی است که در اثر وزش باد خم میشود اما هرگز نمیشکند. این پایمردی او است که همواره الهامبخش میلیونها بوده و از او مشهورترین زندانی سیاسی را ساخته است. هماکنون در زندانهای برمه بیش از 2100 نفر در شرایط نامساعد و به جرم صحبت بر علیه دولت زندانی هستند. پس از آزادی وی، رییسجمهور باراک اوباما از سو کی بهعنوان قهرمان خود یاد کرد. او اضافه کرد: «اینکه «آنگ سان سو کی» در خانهی خود زندانی است یا در کشورش چیزی را تغییر نمیدهد، واقعیت این است که او و جمعیت مخالفی که او نمایندهشان است بهطور سیستماتیک وادار به سکوت و یا حبس شدهاند و هرگونه فرصتی برای شرکت در فرآیند سیاسی کشورشان از آنها گرفته شده است، مطمئن باشید که این مشارکت میتواند به تغییرات در برمه منجر شود.»
اوباما درست میگوید، آزادشدن «سو کی« زیربنای قدرت را در برمه تغییر نداده است. برخلاف تصور جهانیان که ممکن است او را با «ماندلا»، «واسلاو هاول» یا «کوراسون آکینو» مقایسه کنند، «سو کی» نتوانسته است که برمه را از چنگال دیکتاتوری نجات دهد. در تمام سالهایی که او بهعنوان نماد برمهای دمکراسی در زندان سپری کرد، قدرت ژنرالها افزایش یافت. دورنمای هر تغییری در این وضعیت دور از ذهن است.
نویسندهی برمهای، «کیا وین» (Kyaw Win) با اشاره به جنبشهای دمکراسی طلب قبلی میگوید: «متاسفم که در برمه چیزی بهعنوان قدرت مردم وجود ندارد و ما تنها شاهد کشتار مردم هستیم.» جنبشهای دمکراسیطلب قبلی یکی در سال 1988 و دیگری در سال 2004 پایانی جز کشتار معترضین نداشت.
اگر کسی آنقدر شجاعت داشته باشد که بتواند، انعکاسدهندهی دردهای ستمدیدهترین مردمان روی زمین باشد، او «سو کی» است. او زنی است که به شوخی میگوید، طرفداران خارجیاش از او بهعنوان بانویی با اسمی غیرقابل تلفظ یاد میکنند. سوال اصلی این است که آیا او میتواند این اصولی را که هموراه در مورد آنها سخن رانده را، به واقعیت تبدیل کند یا خیر. در هر جای دنیا تبدیل شدن از نماد دموکراسی به سیاست مداری کارکشته، بسیار دشوار است. «لش والسا» (Lech Walesa) را در لهستان بیاد آورید، شیرمردی در مقابله با کمونیستها و رییسجمهوری ناموفق. نمادهای دمکراسی باید واقعبین باشند و با کسانی که با آنها مخالفت کردهاند و یا حتا با آنها جنگیدهاند، سر میز مذاکره بنشینند. «سو کی» باید این چرخه را در جایی تکمیل کند که ژنرالها همچنان در مصدر قدرت هستند، جایی که قبلن دو بار وی را آزاد کرده و بعد دوباره به خاطر عدم تغییر عقاید سیاسیاش دستگیر کردنده اند.
«آنگ زاو» (Aung Zaw) دانشجوی سابق برمهای و گردانندهی کنونی یک شبکهی رسانهای در تایلند، میگوید: «مردم امید زیادی به او بستهاند، اما به این معنی نیست که دمکراسی یک شبه در برمه حاکم خواهد شد. فرماندهان خشن نظامی در راس کار هستند و نمی توان تنها به او متکی بود.»
حبس خانگی سو کی دختر قهرمان استقلال برمه است، ژنرال «آنگ سان»(Aung San) زمانی که دو ساله بود پدر مورد سو قصد قرار گرفت و کشته شد. او بیشتر زندگی خود را در خارج از کشور گذراند. اما در سال 1988 برای مراقبت از مادر بیمار خود به برمه بازگشت. در اواخر آگوست همان سال بود که در برابر یک میلیون معترض دموکراسیطلب روی صحنه رفت و عقاید بودایی خود را مبنی بر مخالفت با خشونت با آنها در میان گذاشت.
یک ماه بعد ارتش صدها نفر از معترضین را کشت. پس از این حمام خون، او مجمع ملی دموکراسی را تاسیس کرد، و در سال 1990 محبوبیتاش چنان زیاد شده بود که حزباش انتخابات ملی را با قاطعیت تمام پیروز شد. اما ژنرال هایی که از سال 1962 با کودتا قدرت را در دست گرفتند و کشور را «میانمار» نامیدند، به نتایج انتخابات توجهی نکردند. زنی که میبایست نخستوزیر کشور میشد، زندانی شد و 15سال از 21سال بعدی را در حبس خانگی گذراند. در سال 1999 از دیدن همسر انگلیسی درحال مرگاش صرفنظر کرد، از ترس اینکه مبادا ژنرالها به او اجازهی بازگشت به وطنش را ندهند. آخرین محدودیتی که که بر «سو کی» اعمال شد در شهر «رانگون» ( Rangoon ) بود، بزرگترین شهر برمه، جایی که اوباش با حمایت پلیس دهها نفر از معترضان و هواداران وی را کشتند. حبس خانگی او قرار بود یکسال قبل پایان یابد، اما پساز اینکه یک سرباز امریکایی کهنهکار، که از جنگ ویتنام جان سالم به در برده بود، بدون داشتن مجوز در دریاچه ی پشت خانهی «سو کی» به سمت خانهی وی شنا کرد، حبساش تمدید شد. سرباز امریکایی میگفت که از سوی خدا ماموریت داشته که اینکار را انجام دهد.

«سو کی» بیشتر از 20سال است که از برمه خارج نشده، اما کشوری که امروز در آن قرار دارد، با کشوری که او در سال 2003 دیده، بسیار متفاوت است. درست است که برمه بواسطهی سیاستهای اقتصادی نادرست رژیماش، هنوز هم با بودن بیش از یکسوم جمعیتاش پایینتر از خط فقر، در ردهی فقیرترین کشورها قرار میگیرد «یکی از معروفترین مثالها مربوط به یکی از رهبران نظامی است، که تصمیم گرفت پول رسمی کشور را در مقیاس مضارب 9 عرضه کند، چرا که فکر میکرد این عدد خوش شانسی میآورد.» اما برمهی امروز دیگر کشوری دور افتاده و بیاهمیت نیست. با جمعیتی 50میلیونی و قرار گرفتن بین دو غول آسیا، یعنی چین و هندوستان، و ارزش استراتژیک بالای آن باعث شده تا کشورهای دیگر برای دست یافتن به آن و منابع غنی نفت، گاز طبیعی و مواد معدنیاش صف بکشند. از اوایل دههی 90 بهخاطر کشتار مردم توسط رژیم حاکم، اکثر دولتهای غربی برمه را تحریم کردند. تحریمهای مالی پس از حمام خون سال 2007 تشدید شد. اما در طی چند سال گذشته، انبوه سرمایهگذاریهای آسیایی که عمدتن از سوی چین بوده است، باعث شده تا پول روانهی جیب ژنرالها شود و اثر تحریمها کم رنگ بشود، تحریمهایی که «سو کی» از آنها حمایت کرده بود.
دورنمای سیاسی کشور نیز تغییر کرده است. اگرچه «سو کی» همچنان مورد احترام مردم است، و جمعیتی که پس از آزادیاش همواره دور او را گرفتهاند، گواه این ادعا است، اما ائتلاف نیروهای اپوزیسیون که قبلن اطراف وی شکل گرفته بود، دچار شکست شده است. در مرحلهی آمادهسازی برای انتخابات نوامبر 2007، مجمع ملی دموکراسی مطابق درخواست «سو کیم» تصمیم به بایکوت انتخابات گرفت، انتخاباتی که قوانین آن کاملن مطابق میل ژنرالها تنظیم شده بود، و مطابق یکی از بندهایش کسی که در طول زندگیاش با یک فرد خارجی ازدواج کرده باشد، حق داشتن پستهای عالی دولتی را از دست میدهد. اما اختلافات بر سر مواضع «سو کی»، که از سوی نیروی ملی دموکراسی، بهخاطر انعطاف نداشتن مورد سرزنش قرار گرفته بود، باعث شد تا آنها به همراه چند حزب دیگر که نمایندهی نژادهای اقلیت هستند، در انتخابات شرکت کنند. اما بهدلیل عدم انجام آمادهسازی مناسب برای انتخابات، نیروهای اپوزیسیون کرسیهای کمتر را دز پارلمان نصیب خود کردند. حزب نیروی ملی دموکراسی تنها 16 کرسی از 163 را به دست آورد و احزاب نظامی برندهی بیش از 80درصد آرا شدند. اما با همین آرای کم، اکنون یک اقلیت اپوزیسیون قانونی، که کاملن جدا از «سو کی» و مجمع ملی دموکراسی است، موجودیت یافته است. «خین مانگ سو» ( Khin MAung Swe )رهبر حزب نیروی ملی دموکراسی میگوید: «البته همهی ما از شنیدن خبر آزادی «سو کی» خوشحال هستیم، اما فکر میکنم که او باید از گرفتن پست رسمی در مجمع ملی دموکراسی اجتناب کند. او باید بهعنوان نماد دموکراسی نقش سیاستمداری کارکشته را بازی کند و برای ایجاد همبستگی بین احزاب و آشتی ملی تلاش کند.»
اندکی پس از آزادی، «آنگ سان سو کی» به هواداران خود گفت: «مدت زیادی است که یکدیگر را ندیدهایم، و من حرفهای زیادی برای گفتن با شما دارم.»
حتا اگر سو کی فکر داشتن پست سیاسی رسمی را در سر نداشته باشد، بازهم انتظارات از او بسیار زیاد است. بین زندانی مشهور بودن و مانور دادن در میدان مین سیاسی که طرف مقابل ژنرالهای آبدیده، و آدمکش هستند، تفاوتهای زیادی وجود دارد. برای بقا، «سو کی» میبایست بین هنر سیاسی مصالحه و تعهد تمام و کمالاش به دموکراسی که از او چنین شخصیتی ساخته است، توازن ایجاد کند. در همین حال او باید از مخالفت بیش از حد با رژیم بپرهیزد، چرا که آنها قبلن نشان دادهاند برای زندانیکردن وی به بهانههای واهی، توانایی پاپوش درستکردن را دارند. «آنگ زو» ( Aung Zaw ) یکی از فعالان سیاسی سابق، میگوید: «مردم برمه او را بهخاطر داشتن ایدهآلهای دموکراتیکاش دوست دارند، اما اینبار او باید بهطور واقعگرایانه به ماجرا نگاه کند و بهدنبال راهی برای همزیستی با ارتش باشد، چراکه در شرایط فعلی ارتش به پادگانها عقبنشینی نخواهد کرد.»
تاکنون «سو کی» از لحنی مسالمتآمیز استفاده کرده است. او در سخنرانی خود در مرکز مجمع ملی دموکراسی، از بازنگری در تصمیماش مبنی بر حمایت از تحریمهای غرب خبر داد، او گفت که تحریمها علاوه بر رهبران، زندگی مردم عادی برمه را نیز تحت تاثیر قرار داده و آنها را منزوی کرده است. شاید تنها «سو کی» است که این توانایی را دارد تا بتواند دولتهای غربی را برای برداشتن محدودیتهای مالی مجاب کند، اما شروع دوبارهی تجارت، لطفی در حق ژنرالها خواهد بود. او همچنین سعی کرده تا از نقد افسران عالی رتبه بپرهیزد، و برای مذاکره با ژنرال «تان شو» (Than Shwe)، رییس حزب نظامی، درخواست گفتوگو کرده است. یکی از اعضای با سابقهی مجمع ملی دمکراسی، که 19 سال را در زندان گذارنده میگوید: «دیگر اعضا نسبت به حکومت نظامی احساسات تندی دارند، اما واکنشهای او ملایمتر است، چراکه پدرش بنیانگذار ارتش برمه بود. او میتواند با ژنرالها مذاکره کند بدون اینکه از سوی مردم متهم به خیانت شود.»
اما اگر ژنرالها به درخواست گفتوگوی وی، پاسخ مناسبی ندهند، آنوقت او چه میتواند بکند؟ با انجام انتخابات و همچنین پولهای آسیایی که روانهی کشور شده است، رژیم نظامی در محکمترین جایگاه خود در طی سالهای اخیر قرار گرفته است. شاید اعتماد به نفس زیاد ژنرالها دلیل تصمیمگیریشان برای آزادی «سو کی» بوده است. یک دیپلمات غربی که در رانگون مستقر است، میگوید: «همه از این میترسند که او انجام گفتوگوهای آشتی ملی را پیشنهاد دهد، ولی این پیشنهاد از سوی ژنرالها بیجواب بماند. در این صورت او عصبانی خواهد شد، و پس از کمی فراز و نشیب، ماجرا با دستگیری او به پایان میرسد. چرا که او بعضی از مرزهای نهان را زیرپا خواهد گذاشت.»
گزینهی دیگری که پیشروی بانو است، استفاده از شهرت و تمرکز انرژیاش روی مسایل رفاهی و اجتماعی است، به جای درگیرشدن در کشمکشهای سیاسی. اما اینکار ممکن است بسیاری از طرفدارانش را دلسرد کند، و مجمع ملی دموکراسی نیز با آن موافق نیست و در نظر دارد تا بهعنوان یک نیروی سیاسی همچنان در صحنه بماند. وین تین میگوید: «ما خود را بهعنوان یک نیروی سیاسی کارآمد میبینیم، حتا اگر از نظر دولت بیاثر و بیهوده باشیم.» «سو کی» تلاشهای خود را برای تثبیت موقعیت مجمع ملی دموکراسی و احیای موجودیت قانونی آن، آغاز کرده است.
مشکل اینجا است که سیاست در برمه با نوعی سرخوردگی همراه است. در طی فصل انتخابات پیشین، کاندیداهای سیاسی و بایکوتکنندگان مجمع ملی دموکراسی گفتوگوهای فراوانی را انجام دادند، اما هیچیک از طرفین راهی برای حل مشکلات برمه ارایه ندادند. در عوض، برخی از نخبگان برمهای، به منازعات سیاسیای پرداختند که بعضی از آنها، طول عمری به اندازهی نسلها دارند. اما همچنان در برمهی امروزی 10درصد از کودکان قبل از 5سالگی میمیرند و تنها نیمی از کودکان مدرسه را به اتمام میرسانند. بودجهی آموزش و خدمات درمانی در پایینترین سطح جهانی قرار دارد. «تانت مین یو» (Thant Myint-U) تاریخدانی برمهای میگوید: «میتوان ادعا کرد که منازعات سیاسی، از ابتدای قرن بیستم تاکنون در برمه بیش از حد زیاد بوده است. منازعات بیشتر به مسایل کلان سیاسی پرداخته است تا اینکه به خصوصیاتی که دولت بایستی داشته باشد، خصوصیاتی نظیر ارایهی خدمات درمانی، آموزش و بهبود وضعیت اقتصادی.»
ملتی از هم گسیخته
چنانچه رهبران برمه انسانهای خوبی بودند، باز هم بهبود زندگی مردمان برمه کار آسانی نبود. برمه هرچه که به جلوتر میرود مشکل عمیقتری را پیش روی خود میبیند، واقعیت این است که برمه جامعهی یکپارچهای نیست. اقوام اقلیت نظیر «شان» (Shan)، «کارن» (Karen)، «کاچین» (Kachin)، «مان» (Mon)، «راخین» (Rakhine) و «چین» (Chin) در میان بسیاری دیگر بیش از 40 درصد جمعیت برمه را تشکیل میدهند. از سال 1948 که بریتانیا مستعمرهی خود را ترک گفت، منازعات قومی همواره در مرزهای پهناور این کشور وجود داشته است. ژنرالها که گردانندگان فعلی کشور برمه هستند، نوعی اتحاد اجباری را به کشور تحمیل کردند، اتحادی که بهای گزافی برای مردم و اقوام اقلیتاش داشت. سربازان برمهای از تجاوز بهعنوان نوعی ابزار فشار بر زنان اقوام اقلیت استفاده میکنند، کار اجباری نیز همواره وجود داشته است. بیش از 2 میلیون نفر در جای خود قرار ندارند، کسانی که بهخاطر منازعات قومی مجبور به ترک خانههایشان و جابهجایی شدهاند. اگرچه به لحاظ جغرافیایی، عمدهی منابع طبیعی برمه، در جاهایی قرار دارد که اقوام اقلیت در آن زندگی میکنند، اما سهم آنها از سود حاصل از این منابع بسیار ناچیز است. حزب حاکم به لحاظ نژادی برمهای «نژاد بامار» است، و داشتن هرگونه شغل خدمات اجتماعی یا حضور در مراتب بالای ارتش برای اقلیت ها ممنوع است.

در سال 1947، طی توافقنامهای که در شهر «پانگلونگ» (Panglong) امضا شد، پدر «سو کی» به اقلیتها قول داشتن سطح بالایی از استقلال داخلی را در جامعهی آتی برمه داد. اما او چند ماه بعد، طی یک خیانت سیاسی کشته شد و دولت بعدی نیز که بر سر کار آمد، نتوانست از عهدهی برآوردهکردن قول وی برآید. از زمان آخرین آزادی «سو کی»، وی همواره بهدنبال ایجاد صلح طی قراردادی موسوم به «پانگلونگ» دوم بوده است، مسئلهای که با بالا گرفتن آتش جنگ بین نیروهای نظامی و شورشیان کارن در مرزهای تایلند، اهمیتش چند برابر شده است. اما این بار هم محدودیتهای قدرت سو کی نقش بازی خواهند کرد، او با استفاده از چه اهرم فشاری میتواند ارتش را وادار به برآوردهکردن خواستههای گروهی شورشی ناراضی بکند؟ «سو کی» ممکن است یکی از معدود برمهایهایی باشد، که قبایل اقلیت به وی اطمینان دارند، اما اقلیتها در مورد جایگاهشان در برمهی متحد، هیچگونه تردیدی ندارند. یکی از رهبران شبه نظامیان قبیلهی کاچین میگوید: «آیا واقعن ممکن است که او ما را به اندازهی برمهایها دوست داشته باشد؟ من فکر میکنم که ما همیشه شهروند درجه دو باقی خواهیم ماند.»
هماکنون، پس از مرتب کردن اوضاع در رانگون، «سو کی» قصد دارد برای شنیدن صدای همهی اهالی برمه، بدون در نظر گرفتن نژادشان، به سرتاسر برمه سفر کند. این سفر فرصتی برای شناختن ملتی است که نسبت به گذشته تغییرات زیادی کرده است. سفری که به منظور شنیدن مشکلات مردم انجام میشود، میتواند به نبردی برای قدرت بین ژنرالها و «سو کی» تبدیل شود. جمعیتی که بیتردید او را همراهی میکند، بیانگر علاقهی مردم به او است و نشان میدهد که تا چه حد تواند تاثیرگذار باشد. هر گامی که او بردارد به دقت توسط رژیم حاکم بررسی میشود، رژیمی که اگر احساس کند او اقدامی در جهت به چالش کشیدن قدرتش انجام میدهد، مسلمن در دوباره زندانی کردناش تردید نخواهد کرد. در سال 1989، «میخائیل گورباچف»، با استفاده از خشونت برای پابرجا نگهداشتن بلوک شرق مخالفت کرد. ولی امروز هیچ نشانهای از روزهای آخر «گورباچف» در برمه دیده نمیشود.
این به معنای وجود دورنمای خطری بالقوه است. علاوه بر این سو کی و طرفدارانش دو بار قبلن مورد حملهی آدمکشهای منتصب به نظامیان قرار گرفتهاند. ترور جان پدر «سو کی» را گرفت، شبهی که همواره او را نیز دنبال کرده است. سو کی، بیستسال قبل، در سخنرانی مشهور خود با نام « رهایی از ترس» گفت: «این قدرت نیست که باعث فساد میشود، بلکه ترس است، نترس بودن ممکن است یک موهبت باشد، اما با ارزشتر از آن شجاعتی است که با تلاش برای نترسیدن به دست میآید، تلاشی برای اجازه ندادن به ترسهایمان برای تاثیرگذاری بر اعمال مان.» بیش از بیستسال است که سو کی این شجاعت ناب را از خود بروز داده است. حالا چالش اصلی استفاده از آن برای تبدیل به ابزاری برای انجام تغییرات خواهد بود.
برگرفته از مجلهی تایم
نوشتهی هانا بیچ
دوشنبه 29 آذر 89 / 20دسامبر 2010
اجرا: زهره
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
گزیدهی اخبار مطبوعات ایران
سوت – »شکست سنگین پرسپولیس و استقلال در هفته نوزدهم» – محمدرضا
بخش اول خبرها
روز نگاشت – «داستان زندگی یک پخمه» – محبوبه
دایرهی شکسته – «مکرمهای هنرمند در قلب گمنامی» – مهشب تاجیک
بخش دوم خبرها
پارسنامه – «شهر سوخته عظمت تمدن و فرهنگ» – امیر و کاملیا
مجلهی خبری کابل – آرین
گفتوگوی روز- گفتوگو با «ساجده عربسرخی» در خصوص وضعیت «فیضاله و فاطمه عربسرخی»- اردوان روزبه
پسنشینیتند – «از نفس نیافتاده» – اکبر ترشیزاد
بخش سوم خبرها
مجلهی جاماندگان – «خدایان سمج همچنان در تعقیب زناناند» – شراره سعیدی
آیتاله خامنهای روز دوشنبه در دیدار با امیر قطر با «فرمایشی» خواندن دادگاه ترور رفیق حریری گفت از نظر جمهوری اسلامی این دادگاه هر حکمی صادر کند «مردود» است.
Click here to view the embedded video.
جمعی از فعالان مدنی، سیاسی و روزنامهنگاران در روزهای اخیر با نوشت نامهای در سیویکمین سال از زندانی شدن عباس امیرانتظام قدیمیترین زندانی سیاسی ایران به دبیرکل سازمان ملل خواستار حمایت این سازمان برای آزادی آقای امیرانتظام شدهاند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
جناب آقای بانکیمون دبیرکل محترم سازمان ملل،
حتمن اطلاع دارید که در بیستوهشت آذر ۱۳۵۸ عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر، سخنگوی دولت موقت انقلاب ۱۳۵۷، سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی پس از اشغال سفارت آمریکا، به اتهام توطئه برای انحلال مجلس خبرگان، مخالفت با نظام ولایت فقیه، تلاش برای ایجاد اختلاف بین فلسطین و لیبی با ایران، فراری دادن سران رژیم سابق و ارایه اطلاعات سری به آمریکا دستگیر شد.
او پس از ۴۵۴ روز بازداشت در سلول انفرادی، در دادگاه ویژه انقلاب اسلامی بدون حضور وکیل و هیت منصفه به اعدام و سپس با تخفیف به مجازات حبس ابد محکوم شد. عباس امیرانتظام، از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۷۷ به مدت ۱۹ سال در سختترین وضعیت و بدون هیچگونه مرخصی در زندانهای جمهوری اسلامی به سر برد.
انتشار گزارش آقای گالیندوپل نماینده ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در سال ۱۳۷۰ و انتشار تصویرش در حال بیماری و داشتن سرم در دست و با پای زنجیر شده بر تخت بهداری زندان اوین بیانگر شقاوتی است که براین مرد مبارز و سختکوش برای آزادی و دمکراسی رفته است.
امروز این قدیمیترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی و سمبل مقاومت ایرانیان در برابر استبداد حاکم وارد سیویکمین سال زندان خود میشود. این انسان شریف در دوران زندانی خود در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی ایران بیش از سیودو عمل جراحی را تحمل کرده است. عباس امیرانتظام هم اکنون به دلیل بیماری در مرخصی موقت در خارج از زندان نگهداری میشود و بنا بر اطلاعات موجود هر لحظه امکان بازگرداندن او به زندان اوین وجود دارد.
جناب آقای بانکیمون دبیرکل محترم سازمان ملل، ما امضاکنندگان این نامه خواهان پایان دادن به زندان و آزادی فوری و بیقید و شرط عباس امیرانتظام هستیم و مصرن از جنابعالی تقاضا داریم نسبت به آزادی او اقدام فرمایید.
احمد آزاد، نعمت آزرم، داریوش احمدی، ادیب برومند، لقا اردلان، کمال ارس، حسین اسدی، اسکندر اسکندری، کوهزاد اسماعیلی، مرتضی اصلاحچی، کورش افطسی، بانو فرشید افشار، علی افشاری، امیر حسین اعتمادی، فرهاد امیرابراهیمی، امیررضا امیربختیار، نوشابه امیری، فریبا امینی، مرتضی انواری، علی ایلبیگی، هرمیداس باوند، مرتضی بدیعی، جهانشاه برومند، فرامرز بیانی، سپیده پورآقایی، احمد تقوایی، منوچهر تقویبیات، بیژن جانفشان، عیساخان حاتمی، اسماعیل حاجقاسمعلی، حمید حمیدی، مهرداد حیدرپور، علی خردپیر، عباس خرسندی، فریبا داوودیمهاجر، پرویز دبیری، جمال درودی، حمیدرضا راستگونیا، حسین راضی، سهیل رسولی، امیر رشیدی، علی رشیدی، کورش زعیم، خسرو سعیدی، بهروز سورن، حسین شاهحسینی، رضا شاه حسینی، جواد شرفالدین، حسین شفیعی، محمدرضا شکوهیفرد، حسن شهیدی، امیر شیخالاسلام، سعید شیرزاد، قاسم شیرزادیان، محمد صادقی، ایرج صبحانی، بنیامین صدر، حمید صدر، شهلا صفایی، یعقوب صفایی، مجید ضیایی، حسن طالبی، پیمان عارف، حسین عزتزاده، مجید علینژاد، منوچهر فاضل، مسعود فتحی، سعید فدوی، ناصر فربد، محسن فرشاد، ناصح فریدی، اصغر فنیپور، کامبیز قائممقام، محسن قائممقام، علی قادری، فرزانه قاسمی، فرهنگ قاسمی، حسن قدیانی، باقر قدیریاصلی، آیدا قجر، امین کرد، عزیزاله کرملو، سعید کلانکی، ناصر کنعانی، جهانگیر گلزار، علی گوشه، بهرام مبشری، بهمن مبشری، پریچهر مبشری، تراب مستوفی، صادق مسرت، حمیدرضا مسیبیان، مهدی مصدق، مهران مصطفوی، اسماعیل مفیدزاده، منوچهر ملکقاسمی، رویا ملکی، هرمز ممیزی، ابراهیم منتصری، حسین موسویان، اصغر مومنی، مهدی مویدزاده، بهجت مهرآسا، محمدعلی مهرآسا، فریده مهمنش، همایون مهمنش، میترا میرزازاده، شکوه میرزادگی، انور میرستاری، رضا ناصحی، صبا نصری، علیاکبر نقیپور، ابوالفضل نیماوری، منوجهر واثقنوری، پروانه وحیدمنش، ژاله وفا، رضا ولیزاده، انصافعلی هدایت، علی هنری، فرشید یاسایی، محمدرضا یزدانپناه
بیست وهشت آذر ۱۳۸۹ برابر با 19 دسامبر ۲۰۱۰
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، رییس جمهوری آمریکا در اظهارنظری عنوان کرد رای منفی ترکیه به قطعنامه تحریمهای شورای امنیت علیه ایران تنها ناشی از اختلافات تاکتیکی آنکارا و واشنگتن است.
به گزارش ایبیسی نیوز، باراک اوباما در پاسخهای کتبی خود به روزنامه حریت ترکیه اظهار داشت که آنکارا سیاست خارجی فعالانهای را دنبال میکند و ارتباطات خود با کشورهای همسایه و سایر مناطق را تقویت کرده است.
وی در ادامه تصریح کرد: «من نقش مهم و رو به ظهور ترکیه را به رسمیت میشناسم.»
این در حالی است که در ژوئن گذشته و در جریان رایگیری شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران، ترکیه به عنوان یکی از اعضای غیردایم شورا رای منفی داد.
باراک اوباما گفت آمریکا و ترکیه بر سر مسایل اصلی با یکدیگر توافق دارند و آنکارا همچون واشنگتن بهدنبال پیشگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی است.
کمیته نروژی- ایرانی حمایت از مبارزات مردم ایران در اسلو پایتخت نروژ، در نامهای سرگشاده از وزیر امورخارجه نروژ یوناس گاهر استوره درخواست کرده تا از مقامات جمهوری اسلامی آزادی نسرین ستوده و فریبرز رییسدانا تقاضا کند.
متن این نامه به شرح زیر است:
وزیر محترم امور خارجه نروژ، آقای یوناس گاهر استوره
جان خانم نسرین ستوده در خطر جدی است.
همانطور که اطلاع دارید جان زندانیان سیاسی ایران در معرض خطر جدی است. صدها تن از فعالین سیاسی، کارگری، حقوق بشری و جنبش زنان در بدترین شرایط ممکن در زندانهای ایران در بند هستند، تعدادی بیشماری ازاین زندانیان دراعتصاب غذا بهسر میبرند و اوضاع جسمانی همهی آنها وخیم گزارش شده است. جان نسرین ستوده وکیل مدافع حقوق بشر و فعال حقوق زنان ایران در خطر است. همچنین امروز با خبر شدیم که آقای فریبرز رییسدانا اقتصاددان منتقد و پژوهشگر اقتصادی، عضو کانون نویسندگان ایران، نیز شب گذشته توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در تهران بازداشت شد.
جمعی از فعالان حقوق بشر و جنبش زنان از جمله خانم شیرین، به خاطر همدردی با نسرین ستوده و در اعتراض به بیقانونیهای جمهوری اسلامی، از تاریخ دوشنبه ۲۰ دسامبر در مقابل در ورودی سازمان ملل متحد در شهر ژنو تحصن میکنند.
کمیته نروژی- ایرانی حمایت از مبارزات مردم ایران در حمایت از تحصن و خواست خانم شیرین عبادی و همراهان وی، از ایرانیان دعوت کرده است تا روز دوشنبه 20 دسامبر، مقابل سفارت جمهوری اسلامی تجمع نمایند و همصدا با دیگر فعالان جنبش زنان و حقوق بشر در سراسر جهان، خواهان آزادی بیدرنگ خانم نسرین ستوده شوند.
از این رو از شما وزیرامور خارجه محترم نروژ تقاضا میکنیم که همصدا با همه ایرانیان، خواهان آزادی بیدرنگ خانم نسرین ستوده شوید و به شرایط غیرانسانی حاکم بر زندانهای جمهوری اسلامی اعتراض نمایید.
جان نسرین ستوده و دیگر زندانیان سیاسی در خطر جدی است. در دفاع از نبرد نسرین ستوده با مرگ، ازوی حمایت کنید و از دولت جمهوری اسلامی بخواهید ، بیدرنگ وی و دیگر زندانیان سیاسی را آزاد نماید.
با احترام
کمیته نروژی- ایرانی مبارزات مردم ایران
رحمان ساکی
اسلو - 18 دسامبر 2010
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
این مجله سعی میکند تا با نگاهی از زوایای متفاوت، به گروههایی از اقشار مختلف جامعه که از حقوق کمتری نسبت به سایرین برخوردارند بهصورت جزیی، نگاهی دوباره داشته باشد، گروههایی درگیر در معضلاتی که بهواسطه عدم درک جامعه از نیازهایشان اکنون بزرگشده، ریشه دوانیده ودر آستانه انفجار یا حتا با عبور از این مرحله توانستهاند فضای اطرافشان را نیز درگیر کنند.
ما تلاش خواهیم کرد تا به قوانین، احکام و تابوهایی که با ایجاد تنگناهای متعدد عرفی، شرعی و قانونی برای این گروهها، راههای درک آنها توسط جامعه را مسدود کرده و با ایجاد هنجارهای ساختگی هموطنانشان را طرد کرده و منزوی کنند و یا حتا با ایجاد هالههای قدسی عابران از این خطوط را رو در روی خدا قرار دهند، بپردازی.
……………………………………………
مدیر روابط عمومی نمایشگاه بینالمللی مشهد روز یکشنبه گفت: «نمایشگاه اختصاصی جمهوری اسلامی ایران در ترکمنستان از 25 الی 27 بهمن ماه سال جاری بر پا خواهد شد.»
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری نمایشگاههای ایران، سیدجمال شوشتری با اشاره به جزییات برگزاری این نمایشگاه اظهار داشت: «پنجمیـن نمایشگاه کالاهای ایرانی درعشقآباد در راستای توسعه صادرات و همچنین افزایش روابط اقتصادی با کشورهای همسایه برگزار میشود.»
وی با اشاره به ویژگیهای جغرافیایی ترکمنستان افزود: «ترکمنستان یک کشور محصور در خشکی است و با توجه به اتصال خط آهن ترکمنستان به شهر سرخس و امتداد این خط تا بندر عباس فرصتی مناسب برای تبادل تجاری میان ایران و ترکمنستان فراهم شده است.»
شوشتری ادامه داد: «عمده کالاهای وارداتی به ترکمنستان آهنآلات، لوازم خانگی، محصولات غذایی و ماشین آلات و تجهیزات مربوطه، خدمات و ماشینآلات کشاورزی، محصولات و خدمات ساختمانی و مهندسی و وسایل طبی است.»
مدیر روابط عمومی و اطلاعرسانی نمایشگاه بینالمللی مشهد ماشینآلات سنگین، تجهیزات و ماشینآلات مربوط به معادن و نفت و گاز، پلاستیک و پلیمر، صنایع شیمیایی، معدن، طرحهای آبیاری و فناوری، وسایل حمل و نقل عمومی و کالا، لوازم و قطعات انتقال قدرت و تابلوهای برق، ماشین آلات نساجی، مواد شوینده، فرش و کفپوش و مبلمان را از دیگر کالاهای مورد نیاز مردم ترکمنستان عنوان کرد.
وی تصریح کرد: «بنگاههای اقتصادی علاقهمند به حضور در پنجمیـن نمایشگاه کالاهای ایرانی در ترکمنستان میتوانند حداکثر تا تاریخ 20 دی ماه نسبت به تکمیل مدارک و ثبت نام اقدام نمایند.»
آرین/ دفتر کابل/ رادیو کوچه
دادگاه عالی افغانستان میگوید رسیدگی به پرونده انتخابات مجلس نمایندگان را آغاز کرده و تا ده روز دیگر تکمیل میشود.
عبدالملک کاموی یک عضو دادگاه عالی افغانستان امروز به رادیو کوچه گفت کار روی پرونده انتخابات جریان دارد و به دلیل حجم این پرونده احتمالن تا ده روز دیگر این بررسی تکمیل خواهد شد.
دادستانی افغانستان در پی تحقیقاتش در مورد تقلب در انتخابات، پرونده آن را که بیش از چهارصد ورق بود به دادگاه عالی فرستاد.
دادستانی از دادگاه عالی خواسته است تا نتیجه انتخابات مجلس نمایندگان را لغو کرده و آرا یک بار دیگر بازشماری شود.
این در حالی است که امروز بار دیگر نیروهای امنیتی از ورود نمایندگان پیشین به ساختمان مجلس نمایندگان جلوگیری کردند.
این نمایندگان پیشین که در انتخابات اخیر به مجلس راه نیافتهاند میگویند تا زمان اعلام فیصله دادگاه عالی آنان به کارشان ادامه میدهند.
اما دارالانشای مجلس نمایندگان میگویند به هیچ کسی اجازه نمیدهند تا از مجلس نمایندگان برای تبلیغاتشان استفاده کند.
خبر / رادیو کوچه
محمود احمدینژاد، رییس جمهوری اسلامی روز یکشنبه، در نشست هیت دولت، در پی انتقاد مهرداد بذرپاش از برخی دخالتهای اسفندیار رحیممشایی در امور سازمان ملی جوانان، دستور به برکناری وی داده است.
به گزارش ایلنا، مهرداد بذرپاش معاون رییس جمهوری و رییس سازمان ملی جوانان بوده است.
برخی منابع خبری داخلی فرحناز ترکستانی، معاون دانشجویی و فرهنگی وزارت بهداشت را به عنوان یکی از گزینههای جانشین بذرپاش معرفی کردهاند، وی خواهر همسر حمید بقایی، مسوول سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است.
گفتنی است، حکم رسمی این برکناری تاکنون منتشر نشده است.
لازم به ذکر است فرحناز ترکستانی که به عنوان جایگزین احتمالی بذرپاش در ریاست سازمان ملی جوانان مطرح شده است، در سوابق خود ریاست شورای سیاستگذاری و دبیر سومین جشنواره فرهنگی، هنری دانشجویان دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی ایران را دارد و تاکنون نیز معاون دانشجویی و فرهنگی و رییس مرکز امور دانشجویی و فرهنگی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بوده است.
پیش از این نیز محمود احمدینژاد، منوچهر متکی را از سمت وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی برکنار کرده است.
بیشتر بخوانید:
«تعیین جایگزین بعد از عزیمت به ماموریت مضحک است»
رادیو کوچه
تیم فوتبال استقلال و پرسپولیس تهران روز یکشنبه در هفته نوزدهم لیگ برتر باشگاههای ایران در برابر حریفان خود با چهار گل بازی را واگذار کردند.
به گزارش مهر، تیم فوتبال استقلال برابر فولاد خوزستان با نتیجه 4 بر یک شکست خورد.
پرسپولیس هم روز گذشته در ورزشگاه آزادی برابر صبای قم 4 بر یک شکست خورد که منجر به استعفا علی دایی از سمتش شد.
در دیگر دیدارها این نتایج به دست آمد: سایپای البرز یک – صنعت نفت آبادان صفر، ذوب آهن اصفهان یک – مس کرمان صفر، پاس همدان یک – استیل آذین تهران یک، ملوان بندرانزلی صفر – سپاهان اصفهان صفر، راه آهن شهرری صفر – تراکتورسازی تبریز یک، شهرداری تبریز یک – نفت تهران صفر و شاهین بوشهر 2 – پیکان قزوین یک.
هماکنون در جدول ردهبندی لیگ برتر ذوب آهن اصفهان با 39 امتیاز، استقلال تهران با 34 امتیاز (یک بازی کمتر) و سپاهان اصفهان با 31 امتیاز- تفاضل گل 15+ و 2 بازی کمتر در مکانهای اول تا سوم جدول ردهبندی قرار گرفتهاند.
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
بیستم دسامبر برابر با زادروز «محمت نصرت» معروف به «عزیز نسین» نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه است. او در سال 1915 زاده شد و در ششم جولای 1995 درگذشت. از او آثار بسیاری به جای مانده است که بعضی از آثار او توسط «ثمین باغچهبان»، «احمد شاملو»، «رضا همراه» و «صمد بهرنگی» به فارسی ترجمه کردهاند.
«محمت نصرت» معروف به «عزیز نسین» خود را اینگونه معرفی کرده است. پدرم در سیزدهسالگی از یکی از روستاهای «آناتولی» به «استانبول» آمد. مادرم هم وقتی خیلی بچه بود، از روستای دیگری در آناتولی به استانبول آمد.
آنها مجبور بودند سفر کنند تا یکدیگر را در استانبول ببینند و ازدواج کنند تا من بتوانم به دنیا بیایم. حق انتخابی نداشتم، به همین دلیل در زمانی بسیار نامناسب، در کثیفترین روزهای جنگ جهانی اول، در سال 1915 و در یک جای بسیار بد به نام جزیرهی «هیبلی»، متولد شدم.
هیبلی، ییلاق پولدارهای ترکیه در نزدیکی استانبول است و از آن جا که پولدارها نمیتوانند بدون آدمهای فقیر زنده بمانند، ما هم در آن جزیره زندگی میکردیم. با این حرفها نمیخواهم بگویم که آدم بدبختی بودم. برعکس، خوش شانسم که از یک خانوادهی ثروتمند، نجیبزاده و مشهور نیستم.

وقتی بگویم که چهار برادرم در کودکی مردهاند چون نتوانستند شرایط نامطلوب محیط را تحمل کنند، خواهید فهمید که چهقدر کلهشق بودم که جان سالم بهدر بردم. اما مادرم در 26 سالگی مرد و این دنیای زیبا را برای قویترها گذاشت.
در کشورهای سرمایهداری، شرایط برای تاجرها مناسب است و در کشورهای سوسیالیستی برای نویسندهها. یعنی کسی که عقل معیشت داشته باشد، باید در یک جامعهی سوسیالیستی، نویسنده شود و در یک کشور سرمایهداری، تاجر. اما من با وجود این که در ترکیه، یک کشور خورده سرمایهدار، زندگی میکردم و هیچ کس در خانوادهام نمیتوانست بخواند یا بنویسد، تصمیم گرفتم نویسنده شوم.
پدرم، مانند همهی پدرهای خوب که شیوهی فکر کردن را به فرزند خود یاد میدهند، به من توصیه کرد: «این فکر احمقانهی نوشتن را فراموش کن و به فکر یک کار خوب و شرافتمندانه باش که بتوانی با آن زندگی کنی.» اما من حرفش را گوش نکردم.
در سالهای اول زندگیم نتوانستم کارهایی انجام دهم که دوست داشتم و به کارهایی که میکردم علاقهمند نبودم. میخواستم نویسنده شوم اما سرباز شدم. در آن زمان، تنها مدرسههایی که بچههای فقیر و بیپول میتوانستند در آنها مجانی درس بخوانند، مدرسههای نظامی بود، بنابراین مجبور شدم وارد یکی از این مدرسهها شوم.
سال 1933، مانند همیشه دیر رسیدم، اینبار همهی اسمهای قشنگ تمام شده بود و هیچ اسم فامیلی نبود که بتوانم به آن افتخار کنم. مجبور شدم «نسین» را بپزیرم. نسین یعنی «تو چی هستی؟» میخواستم هر بار که اسمم را صدا میکنند، به این فکر کنم که در واقع چی هستم.
و اما در ادامه زندگی عزیز نسیم، وی پس از خدمت افسری حرفهای، سردبیری، شماری گاهنامه طنز را عهدهدار شد. دیدگاههای سیاسی او منجر شد چند بار زندانی شود.
در سالهای پایانی زندگی، عزیز نسین به مبارزهی روزافزون با آنچه نادانی و افراطیگری دینی میخواند پرداخت. او به آزادی بیان و حق انتقاد بدون چشمپوشی از اسلام معتقد بود. بعد از فتوای «آیت اله خمینی» برای قتل «سلمان رشدی»، نسین ترجمه کتاب «آیات شیطانی» را آغاز کرد.

این مهم منجر به مورد هدف قرار گرفتن وی از سوی گروههای افراطی اسلامی شد. در سال ۱۹۹۳ هتلی را در شهر «سیواس» آتش زدندکه این واقعه باعث مرگ ۳۷ نفر شد. در آن تاریخ عزیز نسین در هتل بود که جان سالم بدر برد. اما سرانجام او در ششم جولای 1995 و در سن هشتاد سالگی درگذشت.
بسیاری از آثار نسین به هجو دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعه وقت ترکیه اختصاص دارند. آثار او افزون بر سی زبان گوناگون ترجمه شدهاند. بسیاری از داستانهای کوتاه او را «ثمین باغچهبان»، «احمد شاملو»، «رضا همراه» و «صمد بهرنگی» به فارسی ترجمه کردهاند.
داستانهای عزیز نسین گاه به صورت جدا و بیرون از مجموعههای خود و گاه در قالب اصلی کتابها به فارسی ترجمه شدهاند. از داستانهایی که به فارسی ترجمه شده میتوان به این داستانها اشاره کرد: پخمه، حقهباز، خری که مدال گرفت، زن بهانهگیر، عروس محله، گردنکلفت، یک خارجی در استانبول، نابغه هوش، مگر تو مملکت شما خر نیست؟، خانهای روی مرز، داماد سرخانه، چگونه حمدی فیل دستگیر میشود؟، غلغلک، زن وسواسی، موخوره، مرض قند، طبق مقررات، گروهک کرامت و گروهک سلامت، و شارلاتان.
کتابها و آثار عزیز نسین در قالب اصلی خود، که در ترکیه انتشار یافتهاست، شامل تعداد زیادی داستان کوتاه، رمان، خاطرات، افسانه و قصه است. که بعضی از آنها بعد از مرگش انتشار داده شده است.
منبعها:
ویکیپدیا
گوگل
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، نوری مالکی، نخست وزیر عراق سرانجام نه ماه پس از برگزاری انتخابات پارلمانی این کشور کابینه دولت جدید را اعلام میکند.
به گزارش بیبیسی، انتظار میرود دولت جدید هر سه گروه اصلی شیعه، سنی و کرد را در بر گیرد.
این در حالی است که کلیه اعضای کابینه پیشنهادی آقای مالکی باید به تایید پارلمان عراق برسند.
کابینه پیشنهادی آقای مالکی سی و هفت عضو خواهد داشت که برخی از آنها احتمالن با مخالفت گروههای رقیب مواجه خواهند شد.
بیشتر بخوانید:
«نوری المالکی، نخست وزیر و ایاد علاوی رییس پارلمان میشوند»
خبر / رادیو کوچه
محمد قمری طبسی و خانواده، پناهجوی متحصن ایرانی در اربیل عراق پس از عدم پاسخگویی بهمدت سه ماه از سوی دفتر حقوق بشر سازمان ملل در این کشور روز گذشته با عدم تمدید برگه اعتبار سازمان ملل جهت ادامه اقامت در اربیل مواجه شدهاند.
طی چهار روز گذشته محمد قمری طبسی که بیش از سه ماه است برابر دفتر «یو.ان» در شهر اربیل در چادر بهسر میبرد برای تجدید برگه یو.ان خود که دو روز دیگر تاریخ اعتبارش به پایان میرسد به این دفتر مراجعه کرده و مسوول این بخش خانم بیان اعلام کرد برگه آنها را تمدید نمیکند و باید به شهر سلیمانه بازگردند.
این در حالی است که طی چهار سال گذشته تمامی برگهها از همین دفتر صادرشده و مهر دفتر اربیل را دارد.

گالری:
«گالری / هشتادونه روز انتظار بیپاسخ»
ویدئو:
«ویدئو/فرزند قمری از اربیل میگوید»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر