هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

Latest News from Norooz for 07/10/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



نوزدهمین نشست مجمع عمومی سالانۀ انجمن اسلامی جامعۀ پزشکی کشور روز جمعه 17/4/90 با حضور اعضای این انجمن از تهران و تعدادی از استان های کشور در سالن دفتر این انجمن در تهران برگزار شد. گزارش مشروح برگزاری نوزدهمین مجمع عمومی انجمن اسلامی جامعۀ پزشکی ایران به شرح زیر است :

دکتر ظفرقندی: شبکۀ اجتماعی جامعۀ پزشکی به وظیفۀ خود عمل کرده است
دراین نشست ابتدا دکتر ظفرقندی دبیر کل انجمن گزارش سالانۀ شورای مرکزی و دبیر کل را ارائه کرد. وی با اشاره به محدودیت هایی که در دوسال اخیر برای فعالیت تشکل ها اعمال شده است گفت با ین حال فعالیت های انجمن متوقف نشده و در هر زمان لازم بوده است اقدام شایسته انجام شده است. وی این اقدام ها را شامل تداوم جلسات شورای مرکزی، صدور بیانیه، انجام دیدارها، همکاری با جبهۀ اصلاحات و نیز حضور فعال درشبکۀ اجتماعی جامعۀ پزشکی کشور برشمرد.

دکتر ظفرقندی ادامه داد: خوشبختانه جامعه پزشکی به عنوان یکی از فعال ترین شبکه های اجتماعی موجود در کشور به وظیفه خود عمل کرده است. وی یکی از اقدامات موثری که در قالب شبکه اجتماعی صورت گرفت را همایش سالگرد آزادی خرمشهر ذکر نمود که در سالن همایش های روزنامه اطلاعات و با سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی برگزار شد و همکاران زیادی در آن شرکت داشتند.
خط امام وارونه جلوه داده می شود و سیرۀ امیر مومنان(ع) فراموش شده است
وی درعین حال تاکید کرد: ما برای آینده کاری خودمان در این انجمن باید هدف گذاری و برنامه ریزی کنیم. ما نگرانی هایی داریم که برای رفع آنها باید دور هم بنشینیم و بررسی کنیم که چه باید کرد. از جمله اینکه مباحثی که زمانی به عنوان مباحث ارزشی و اصولی برای این جماعتی که دراین جا هستند و گذشته را هم خوب به یاد دارند مطرح بوده ولی امروز به اشکالی تحریف می شود و موجب نگرانی است. آنچه که به عنوان راه، خط و مرام امام(ره) و جزء مرامنامه این انجمن بود به شدت مورد هجوم و تحریف قرار گرفته است.

دکتر ظفرقندی توضیح داد: این تحریف از دو سو انجام می شود. در رسانه ملی برنامه هایی پخش می شود و بگونه ای خاص به تعریف امام(ره) می پردازند، مثل برنامه های شاخص ،و یک چهرۀ غیر موجه از امام(ره) ترسیم می کنند که به هیچ وجه با چهره واقعی او مطابقت ندارد و رسانه ها و افراد دیگری نیز که از ابتدا با امام موافق نبودند نیز چهرۀ ناپسند از امام معرفی می کنند. این دو جریان همکاری می کنند تا بسیاری از اقداماتی که در قالب اسلام و مسائل ارزشی قابل دفاع بوده است امروز برای فرزندان ما دیگر قابل دفاع نباشد. وی موضوع دیگر را بحث جنگ و ارزشهای دفاع مقدس دانست و گفت نباید گذاشته شود عده ای ارزشهای این دوره را به نفع خود مصادره و خود را وارث افتخارات آن دوره قلمداد کنند. در حالی که بسیاری از رزمندگان و جانبازان دوران جنگ منتقد وضع موجود و رفتارهایی هستند که با نام آنها انجام می شود.
وی با اشاره به سیره حضرت علی (ع) در برخورد با قاتلش یادآور شد: وقتی ابن ملجم که در دین ما به آن اشقی الاشقیا و یا بدترین آدم روی زمین می گویند به حضرت علی(ع) ضربه می زند حضرت علی(ع) تاکید می کند که به او بی احترامی نشود و حتی اگر برای حضرت علی(ع) شیری می آورند می فرماید اول به او بدهند. من نمی دانم این آموزه ها کجا رفته است و چه کسانی باید اینها را یادآوری و عمل کنند. در وصیت نامه حضرت علی که دو بار در نهج البلاغه و با دو تعبیر آمده اگر من با این ضربت کشته شدم شما یک ضربه حق دارید به او بزنید و نه بیشتر. مبادا او را مثله و یا شکنجه کنید. ایشان می فرماید که حتی در مورد یک سگ اجازه ندارید این کار را بکنید. ما عضو جامعه پزشکی هستیم. فردی می گوید من درد سینه دارم او را به بهداری می برند و آنجا او را می زنند با تشدید این درد سینه به بند بر می گردد. تهوع، استفراغ و عرق سرد که همه علائم سکته وسیع است وجود داشته است با این حال با تأخیر او را به بیمارستان می فرستند و در آنجا از دنیا می رود. کسانی که از کنار این قضایا بی تفاوت می گذرند باید به وجدان خود رجوع کنند. نمی شود ما به مکتب حضرت علی(ع) اعتقاد داشته باشیم و اینگونه رفتارها از ما سر بزند.
به هر صورت نظر امام(ع) این بود که اگر فردی ولو به اعدام محکوم شده است کسی حق ندارد بیش از آن اعدام به او ضربه بزند. باید علی رغم وجود همه مشکلات و محدودیت ها اینها را به عنوان وظیفه اسلامی و انسانی خود طرح و پیگیری کنیم. برخی متأسفانه بسیار در این زمینه قصور می کنند.

آیندۀ کشور روشن نیست
وی ادامه داد: آنچه که امروز باعث نگرانی است این است که عدم تبیین مسائل و نبود آینده روشن برای کشور باعث مهاجرت و یا بدبینی مردم شده است. آنها که امکانش را دارند از کشور خارج می شوند و آنها که امکان خروج ندارند با یأس، بدبینی و دلسردی در این کشور زندگی خود را ادامه می دهند و اگر کسی دلش به حال و آینده این کشور می سوزد این وضعیت به نفع هیچ کس نیست. خوشبختانه بعد از گذشت یک مدت، روز به روز مشخص تر می شود که مطالب و نگرانی هایی که قبلا توسط عده ای مطرح می شد، نگرانی های درستی بوده است.

دکتر ظفرقندی با اشاره به خاطراتش از آخرین حضور آقای خاتمی به عنوان رییس جمهور در مراسم 16 آذر و در دانشگاه تهران گفت: هرگز صحنه روزی که آقای خاتمی به مناسبت 16 آذر به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمده بود را از خاطر نمی برم. آقای
خاتمی هرسال به دانشگاه می آمد و با دانشجویان صحبت و بحث می کردند و دانشجویان نیز مطالب خود را می گفتند. عده ای حدود 20 نفر در انتهای سالن نشسته بودند و تا آقای خاتمی می خواست صحبت کنند فریاد می زندند که "حرف بسه، عمل کن" و نمی گذاشتند آقای خاتمی سخنرانی کند. آن مرد هم خیلی نجیبانه نشسته بود. او رئیس جمهور بود و دانشجویان اجازه داشتند این گونه شعار بدهند. آقای خاتمی گفت من می روم و عده ای خواهند آمد و عمل خواهند کرد و شما عمل آنها را خواهید دید.

نگرانی ها درست و وضعیت امروز قابل پیش بینی بود
وی افزود: اگر به مناظره های زمان انتخابات دقت کنید می بینید پیش بینی هایی بوده است که امروز خود را نشان می دهند. بیش از 100 نفر از کسانی که مدعی هستند وابسته به جریان انجرافی هستند را دستگیر کرده اند و تعداد آنها در حال افزایش است. علل این بازداشت ها همان نگرانی هایی بود که قبلا اعلام می شد. یکی از افراد بازداشتی گفته است که در یک مورد، از منابعی که هیچ مجوزی برای آن وجود نداشته 17 میلیارد به آقای احمدی نژاد کمک کرده است و یا نمایندگان مجلس طرح تحقیق
و تفحصی را پیگیری می کنند که بر اساس آن بررسی کنند که چرا در آستانه انتخابات به 9 میلیون نفر ، هر کدام 80 هزار تومان داده شده است. آن زمان این مسائل گفته شد و کسانی که آن را گفتند امروز در حال مجازات شدن هستند. گفته می شد به هیچ وجه نباید نگرانی در مورد صحت انتخابات مطرح شود زیرا طبق قانون شورای نگهبان هست و نظارت می کند. اما اخیرا همین نمایندگان مجلس به شورای نگهبان تذکر قانونی دادند که بعضی از اینها در انتخابات ریاست جمهوری از وظیفه خود خارج شده اند و از یک طرف طرفداری کرده اند و اظهار نگرانی کرده اند و کمیته صیانت از آرا تشکیل داده اند که مبادا دو باره این اتفاق بیفتند و یا صحبتی که رییس قوه قضاییه کرده و گفته اند که یک جریان انحرافی وجود دارد که دارای فسادهای مالی بزرگی است.

دکتر ظفرقندی تاکید کرد: این بحث ها نشان دهنده این است که نگرانی ها درست بوده است و افرادی که این نگرانی ها را داشته اند نگران این بودند که مبادا در منظر فرزندان و جوانان کشور ریا، دروغ ، تزویر و سرکوب جزئی از دین جلوه کند.
وی گفت: ما دچار شرایطی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستیم که نیاز دارد دوستان با توجه و وقت گذاری بیشتر و احساس مسئولیت بیشتر و با کار جمعی بدنبال تغییر و اصلاح آن باشند. این جماعت ها انعکاس دارد. وقتی بازخورد جلسه بزرگداشت حماسه سازان جامعه پزشکی و یا نامه ای که اخیراً امضا شد را بررسی می کنیم می بینیم که اینها باعث امید می شود. کنار نشینی و بی تفاوتی دردی را درمان نمی کند.

وظیفۀ همه، حمایت از خانواده های زندانیان سیاسی است. آنها نباید سختی بکشند
دکتر ظفرقندی در ادامه با بیان اینکه تعدادی از خانواده های زندانیان از نظر مالی و معیشتی دچار مشکل هستند گفت: یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که یک عده ای در زندان ها هستند که جرمشان آزادی خواهی و فهمیدن زودتر این مشکلات و نارسایی ها بوده است. آنها جرمی ندارند اما ولو اینکه جرمی داشته باشند آنچه که ما از اسلام می فهمیم این است که خانواده های آنها نباید سختی بکشند و باید به آنها رسیدگی شود و البته این وظیفه حکومت است ولی آنها نه تنها اقدامی نمی کنند بلکه اگر بتوانند ممانعت نیز می کنند. خوشحالیم که بگوییم یکی از کارهایی که در جامعه پزشکی انجام می شود رسیدگی مالی و پزشکی و یا کمک های دیگراست که دوستان با همت و علاقه انجام می دهند و این یک وظیفه انسانی است که باید انجام شود. باید وقت بگذاریم و همت کنیم. شرایط، شرایط خوبی نیست.

آمارهای اقتصادی دروغ هستند
وی در پایان به شرایط اقتصادی کشور اشاره کرد و افزود: در مباحث اقتصادی شاهد بیان آمارها و وعده های دروغ بسیاری هستیم. اخیرا اعلام کرده اند که در دو میلیون و نیم شغل درسال 90 در کشور یجاد می کنند. با رشد اقتصادی صفر، یک دهم و یا یک درصد و با این درآمد نفت باید به آنها گفت یا نمیدانید 2.5 میلیون چقدر است و یا نمی دانید شغل چه معنایی دارد. پس از آن هم اعلام کردند به هر نفر هزار متر زمین می دهیم. نمی دانیم آیا اینها چه مضحکه ایست؟ 30 سال پیش از مالزی به تهران می آمدند تا ببینند در تهران به لحاظ علمی چه خبر است ولی ما امروز شاهد عزیمت گسترده جوانان از ایران به مالزی برای ادامه تحصیل هستیم.


در ادامۀ این جلسه دکتر علی شکوری راد، رئیس کمیتۀ سیاسی انجمن تحلیلی از شرایط سیاسی کشور را ارائه کرد و سپس تعدادی از شرکت کنندگان به تشریح نظرات خود در زمینه های صنفی و سیاسی پرداختند.

دکتر خلخالی: در هیچ زمینه ای از بهداشت و درمان رتبه افتخار آمیزی در جهان نداریم
ابتدا دکتر خلخالی گزارشی از آخرین مسائل و وضعیت های آماری سلامت و بهداشت کشور ارائه کرد. وی با انتقاد به به بخشی از سخنان وزیر بهداشت مبنی بر اینکه شبکه بهداشت و درمان ما امروز در جهان الگو است به نحوی که حتی آمریکایی ها هم می خواهند این نظام را در کشور خود پیاده کنند گفت: اگر در رتبه بندی های سازمان بهداشت جهانی بررسی کنیم می بینیم ایران در هیچ زمینه ای از بهداشت و درمان رتبه افتخار آمیزی ندارد. مگر اینکه قائل باشیم میان رتبه داشتن یک کشور در زمینه های بهداشت و درمان با الگو شدن آن رابطه ای وجود ندارد. باید به ما توضیح دهند که کدام بخش از شبکه بهداشت و درمان ما برای دنیا الگو شده است؟ پیشگیری از بیماری ها، بخش درمان های پیشرفته، بخش سرانۀ بهداشتی، بخش عدالت در سلامت و بهداشت؟ آیا رکورد خدمات اورژانسی را در دنیا شکسته ایم؟ آیا بیمارستانهای مدرن و خلوت داریم؟ آیا نظام بیمه ای و حمایتی عالی داریم؟ یا وضعیت تولید دارو و ارائه آن به بیماران در شرایط خوبی قرار دارد؟ متاسفانه رسم بدی شده است که برخی مسئولان ما بدون توجه به واقعیت های موجود جامعه و احتمالا در اثر گرفتار شدن در تاروپود گزارش های اغراق گونه اداری خیال می کنند در قله های علمی و تکنولوژیک دنیا در حال حرکت هستند. وقتی به میان جامعه می آییم می بینیم در ساده ترین مسائل هم دچار مشکلات اساسی هستیم.

وی افزود: ادعای الگو شدن شبکه بهداشت و درمان ایران در حالی مطرح می شود که به گفته نمایندگان مجلس رتبه ایران از نظر عدالت در سلامت در مقام 118 است. ده سال پیش در رتبه 112 بودیم که در حال حاضر 6 رتبه افت داشته ایم. به گفتۀ همان نماینده مجلس، کانون های متعدد تصمیم گیری در نظام سلامت و اقتصاد درمان موجب هرج و مرج وآنارشی در نظام سلامت شده است. بیمه سلامت به رغم تصریح در برنامۀ چهارم هنوز تعریف نشده است. بیمه های درمانی شامل صندوق های متعدد بیمه ای و غیر
بیمه ای هستند که با شیوه های متعدد در کار بیمه دخالت می کنند . بعضی از اینها زیر مجموعه وزارت بهداشت، وزارت رفاه و برخی تحت نظارت بیمه مرکزی و برخی کاملا خودمختارند. سرانۀ بهداشت در ایران یکی از پایین ترین سرانه ها در دنیا است. وزارت یهداشت همواره با کمبود بودجه مواجه است و کمبود نیروی انسانی از جمله پرستار در بیمارستانها همواره مشهود است. نارضایی مردم از خدمات بیمارستانی به ویژه بیمارستانهای دولتی کاملا آشکار است. پدیده زیرمیزی که فرافکنی هایی است که بدلیل نظام تعرفه ای نادرست وجود دارد و بیمارستان هایی که حدود 7 ماه حقوق را پرداخت نمی کنند. 80 هزار پزشک بیکار داریم و در عین حال در بسیاری از بیمارستانها کمبود پزشک وجود دارد. خدمات رایگان بیمارستانی در قانون اساسی پیش بینی شده است که تا اجرای آن راه درازی در پیش است. ایران از نظر سن امید به زندگی در جایگاه 87 قرار دارد. شمار مادرانی که نوزاد خود را تا شش ماهگی با شیر خود تغذیه می کنند به یک سوم رسیده است. 70 درصد افراد سیگاری زیر 40 سال هستند. طلاق 37 در صد افزایش یافته و بودجه تحقیقات 40 درصد کاهش یافته است.70 درصد هزینه سلامت به دوش بیمار است و مراجعه کنندگان به اورژانس گاهی تا یک ونیم ساعت معطل می شوند.

وی ادامه داد: حدود 3/10 درصد افراد مصرف سیگار دارند. بیماریهای روانی و عصبی در حال افزایش شدید است. نرخ تعرفه مشاوران برای بیماران روحی و روانی بسیار بالاست در حال که مشمول بیمه ها نیز نمی شوند. سمینارها و همایش هایی با
عناوین فریبنده مانند تکنولوژی فکر و فکر برتر و درمان های سنتی در جامعه رواج و رشد یافته است. آمار سرطانها شدیدا افرایش یافته است. دوست داریم نظام ما الگو شود اما نمی توانیم چشم بر واقعیت های سیستم بهداشتی و درمان خود ببندیم.

دکتر هاشمی: حیطۀ فعالیت شبکۀ اجتماعی جامعۀ پزشکی را باید گسترش داد
دکتر هاشمی سخنران بعد بود که به تشریح نظرات خود پرداخت. وی با اشاره به این که باید به حضور متعادل همه رده های سنی توجه کنیم در حالی که ارتباط ما با دانشجویان قطع شده است گفت: اگر دنبال شبکه اجتماعی هستیم باید از همه رده های سنی در این جمع گنجانده شود تا شبکه اجتماعی پزشکی ما مفید، موثر و کارا باشد.

وی افزود: نباید واقعیت جامعه پزشکی را به امضای نامه 160 نفری محدود کنیم. چطور می شود که وقتی برای یک طلبه اتفاقی می افتند حوزه علمیه قم تعطیل می شود اما برای یک بانوی پزشک که در روستای دور افتاده در حال خدمت است اتفاق شنیعی رخ می دهد جامعه پزشکی هیچ اقدامی نمی کند. حیطه فعالیت ما می تواند خیلی وسیع باشد. ما فقط نباید در بحران ها وارد شویم و یک اطلاعیه دهیم. حتی افزایش مرگ نوزادان زیر شش ماه می تواند یک واقعه باشد که جامعه پزشکی باید به عنوان یک درد در مورد آن اطلاعیه دهد و این شبکه اجتماعی را فعال و زنده می کند.

دکتر محسنی: عقب گرد کرده ایم
در ادامه دکتر محسنی با بیان اینکه فیلسوفان دین معتقدند برای هر دینی سه مرحله ایمان، اعتقادات و تعالی وجود دارد گفت: در مرحله ایمان خود فردی که دعوت به ایمان می کند وجود دارد. در مرحله دوم جایی است که فرقه های مختلف در مقابل هم ایجاد می شود و تفرقه ها شکل می گیرند که دوره جنگ و گریز عقیدتی است.
مرحله تعالی بازگشت به مرحله ایمان است که ما مزه آن را در اوایل نهضت وپیروزی انقلاب چشیدیم. آن روز که همه با هم بودیم و همه جور آدم حضور داشتند. همه یک چیز را می گفتند. ما باید وارد مرحله سوم شویم. وارد شده بودیم اما عقب گرد کردیم.

دکتر کیهانی: قدرت بدون نظارت عامل فساد است
در این تریبون آزاد، خانم دکتر کیهانی نیز ضمن گرامی داشت یاد شادروان دکتر سودبخش که سال گذشته در تهران ترور شد گفت: همه ما به جمهوری اسلامی معتقدیم و اسلام را راه نجات مردم می دانیم و قدرت بدون نظارت را عامل فساد. ما باید بررسی کنیم
که چرا در چنین شرایطی گرفتار شده ایم . ما همه مردم جامعه را همین افراد این جلسه می دانستیم و برای آنها کار کردیم و نه برای مردم عادی. ما به مردم عادی توجه نکردیم.

وی با بیان اینکه امروز مشکل ما فقط اخلاق در جامعه نیست بلکه امنیت نیز هست افزود: آیا ما در این مکان که گرد امدیم امنیت داریم؟ آیا در خانه خود امنیت داریم. زمانی که دکتر سود بخش را به بیمارستان آوردند رییس دانشکده و دانشگاه حضور داشتند هیچ کسی هیچ نگفت حتی صلوات و یا الله اکبر هم نفرستادند.

دکتر کیهانی با اشاره به نبود امنیت برای پزشکان در مناطق مختلف که اعزام می شوند گفت: نباید در مقابل اینها سکوت کنیم و حداقل باید با بیانیه هایی به آنها اعتزاض کنیم.

دکتر واعظ زاده: حرکت آقای خاتمی افشاگر بازی طرف مقابل است
دکتر واعظ زاده نفر بعد بود که درسخنانی گفت: باید راه حلی برای پیشبرد جنبش و تبیین مسایل امروز در نظر بگیریم. اولین موضوع شناخت طرف مقابل است که یک رویکرد ایدولوژیک در مقابل جنبش را به کار می برد . بهانه های سرکوب را برای
خود مهیا می کند. هر گونه صحنه آرایی برای انداختن جنبش در مسیر اپوزوسیون ضد نظام و حرکات احساسی، خواسته طرف مقابل است. باید از سخنان خاتمی استقبال و استفاده کنیم.

وی خاطرنشان کرد: گذشت زمان این فرصت را به جنبش سبز داد تا خود فرماندهان نظامی اعتراف به دخالت در انتخابات کنند.
واعظ زاده افزود: بازی طرف مقابل با لوازم دموکراسی است و با هوشمندی این کار را می کند. حرکت آقای خاتمی افشاگر بازی آنهاست.

دکتر سعیدی: حبس خانگی میرحسین موسوی و کروبی خلاف شرع و قانون است
براساس این گزارش دکتر سعیدی از کرمانشاه نیز با اظهار حمایت از سخنان اخیر آیت الله دستغیب در انتقاد به سکوت علما در مورد اقدامات خلاف شرع و قانون و حبس خانگی میرحسین موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی گفت: ما باید از ظرفیت جامعه پزشکی استفاده کنیم . گروهی هستند که نمی خواهند هزینۀ چندانی برای فعالیت ها پرداخت کنند اما دلشان می خواد به اشکال دیگر وارد کار شوند. ما باید از هر کس به انداره توانی که دارد انتظار داشته باشیم و استفاده کنیم. در بین گروههای مرجع اجتماعی مردم هنوز به جامعه پزشکی بدبین نشده اند و به آنها اعتماد و علاقه دارند.

دکتر فرهانچی: انتخابات حق مردم است، نباید خود را از حقمان محروم کنیم
دکتر فرهانچی نیز با تاکید بر اینکه انتخاب کردن حق مردم است و نه حقی که دولت به مردم داده باشد. انتخابات حق مردم است و هیچ کس نمی تواند آن را از مردم بگیرد همانطور که هیچ کس نمی تواند سرزمین من را از من بگیرد. پذیرفته نشدن این پیش شرط هایی آقای خاتمی نیز دلیلی برای حضور نداشتن در انتخابات نیست و ما نباید خود را از حقمان محروم کنیم. ما به هر صورت باید در انتخابات حضور پیدا کنیم. اما می توان در مورد نحوه حضور بررسی و بحث کرد و به نتیجه رسید.
وی با تاکید بر لزوم توجه به شیوه استدلال در تصمیم گیری ها ابراز داشت: باید از این که فقط سیاه و سپید ببینیم بیرون بیاییم.

دکتر نوربخش: دکتر صدر هیچ دفاعی از قانون نظام پزشکی نکرد
دکتر نوربخش به عنوان سخنران پایانی این تریبون آزاد به امور صنفی و ارزیابی عملکرد سازمان نظام پزشکی پرداخت.
وی با بیان اینکه نمره نظام پزشکی امروز با در نظر گرفتن معیار قانون، نمرۀ مردودی است تصریح کرد: قطعا نظام سلامت در سالهای اخیر در کشور افت پیدا کرده است اما آنچه اهمیت دارد این است که فریبکاری نشود و اگر تلاش می کنند و موفق نمی شوند
باید آن را اعلام کنند و نه اینکه فریبکاری کنند. متاسفانه صداقت در رفتار وجود ندارد.

نوربخش افزود: دکتر صدر، رییس وقت کمیسیون بهداشت و نایب رئیس فعلی مجلس، هیچ دفاعی از قانون نظام پزشکی که در زمان ریاست دکتر ظفرقندی و در مجلس ششم به تصویب رسید نکرد و ما برای دفاع از این قانون پیش هر فردی رفتیم اول پرسیدند پس آقای صدر کجاست؟ به هر حال این نظام پزشکی با آن نظام پزشکی که پیش از این بود فرق دارد. اطلاعاتی که به روسای آنها در شهرستانها می دهند کاملا اشتباه است.

وی گفت: باید اتحاد و هبستگی اعضای انجمن و جامعه پزشکی ایجاد و تقویت شود و در مورد مسائلی که می گذرد حساس باشند.


 


 


سید مصطفی تاج زاده، فعال سیاسی سبز که از زمان کودتای انتخاباتی سال ۸۸ زندانی است، تاکید می‌کند که ظهور جنبش سبز در ایران و همچنین بروز شرایط جدید در منطقه، راه حل میانه برای انتخابات را بی‌معنا کرده و همانطور که آقای خاتمی نیز تاکید کرده، اصلاح‌طلبان و سبزها تنها باید در یک انتخابات آزاد با ساز و کارهای خودش شرکت کنند.

او می گوید: تا پیش از ۲۲ خرداد طرفدار این بودم که حتی الامکان در هر انتخاباتی با هر شکلی شرکت کنیم و حتی کسب اقلیت نمایندگی مجلس را نیز در نظر بگیریم، یعنی در عین حال که به شیوه برگزاری انتخابات اعتراض داریم اما در آن شرکت نیز کنیم. داستان جنبش سبز اما نظر من این امر را به شکل دیگری در آورد. در واقع جنبش سبز راه وسط را از بین برده، یا انتخابات باید آزاد باشد با همه مؤلفه ها یا ما نباید در آن شرکت کنیم و اجازه دهیم خودشان آن را برگزار کنند.

این عضو جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اما معتقد نیست که برای رسیدن به چنین هدفی لزوما باید ابتدا قانون اساسی تغییر کند؛ بلکه تصریح می‌کند: اگر مردم در صحنه باشند، انتخابات آزاد با همین قانون اساسی نیز برگزار می شود. مهم تفسیر قانون است، می توان از قانون اساسی تفسیر دموکراتیک داشت و در عین حال می توان به دلیل انفعال مردم، حاکمیت تفسیر استبدادی از قانون اساسی داشته باشد.

وی خاطرنشان می‌کند که اگر از اقتدارگرایان از ترس اصلاح طلبان به برگزاری انتخابات فرمایشی رو نمی‌آوردند، باند بی‌کفایت فعلی که جریان انحرافی نام گرفته، به قدرت نمی‌رسید. او تاکید می‌کند که در انتقادهای متقابل اخیر جریان احمدی نژاد و باند مصباح و اصولگرایان، هر دو طرف نقدهای سال‌های قبل اصلاح طلبان به جریان مقابل را تکرار می‌کنند که این نشان از درستی انتقادهای اصلاح طلبان به هر دو جریان متخاصم فعلی دارد.

مصاحبه ای که در پیش رو دارید، چند روز قبل و در دوران مرخصی کوتاه مصطفی تاجزاده انجام شده است. این مصاحبه در دو قسمت در وب‌سایت کلمه منتشر شده و فایل صوتی آن نیز در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت.

قسمت اول از مصاحبه کلمه با سید مصطفی تاج زاده را در ادامه می‌خوانید:

با توجه به گذشت دو سال از شروع جنبش سبز و اتفاق هایی که در این دوسال رخ داده، اینک وضعیت جنبش را به چه شکل می بینید و چه تحلیلی از فضا می توان داشت؟

گذشت زمان را در مجموع به سود جنبش سبز می دانم، پیش از این نیز گفته ام که اقتدارگرایان با بحران های متعددی رو به رو هستند و در موضع ضعف قرار دارند. با وجود آنکه در تمامی این مدت در قرنطینه به سر می بردم اما به هرحال با افرادی سر و کار داشته ام که یا در طیف اقتدارگرایان قرار دارند و یا از مسوولان زندان و بهداری هستند و به هر صورت به آن سمت گرایش داشتند. کاملا می توان متوجه شد که با گذشت زمان، برخورد آنان نسبت به مسائل و حتی دیدشان به ما تغییر کرده است. سال ها به ما بی بصیرتی و گام زدن در خط آمریکا را نسبت می دادند، اما با حوادثی که اخیرا پیش آمده یک نوع شرمندگی را می توان در چهره آنان دید که هرچند نمی خواهند به صراحت آن را بیان کنند اما در واقع با زبان بی زبانی می گویند که اشتباه کرده اند و حق با اصلاح طلبان بوده است، مسیری که رفته اند اشتباه بوده و باید به فکر کشور بود. از طرفی دیگر جنبش سبز نیز در حال حاضر موقعیت خوبی پیدا کرده و باید به آینده امیدوار باشد. من در زندان به دلیل آنکه در شرایط قرنطینه به سر می برم بسیاری از دوستان را نمی بینم اما دورادور متوجه شده ام که روحیه ها روز به روز بهتر می شود چرا که آنان مطمئن هستند که آینده متعلق به آنها است و نگاه اصول گرایان به ما نیز این است که دیر یا زود برای سامان دادن به اوضاع باید از ما دعوت به کار کنند. جای هیچ نگرانی نیست و نباید هول شد. باید طبیعی رفت جلو و اجازه داد زمان، آنها را از درون آسب پذیر کند و در عین حال ما نیز کارها را به خوبی دنبال کنیم. باید دقت کرد که در آن طرف اختلافات رو به گسترش و دعوا به طور جدی در جریان است.

از این اختلاف ها زیاد صحبت می شود، دلیلی این اختلاف ها چیست و آیا تاثیری بر جنبش سبز دارد؟

اختلاف آنان در مورد منبع کمیاب قدرت است و هرکس می خواهد حرف اول را بزند. از سوی دیگر مشکلات اقتصادی حرف اول را می زند و می دانند که نمی توانند از پس مشکلات بر آیند و همین امر نیز اختلافات را تشدید کرده است. اختلافات فرهنگی نیز به قوت خود باقی است و بسیاری از آنان در بحث های خصوصی اعلام می کنند که روش های قهری و اجباری جواب نداده و باید فکر دیگری کنند. ۶ سال از این دولت می گذرد و با معیارهایی که آنان دارند اوضاع از نظر فرهنگی بسیار بدتر از آنچیزی شده که در دوره اصلاحات بوده است. از نظر بین المللی نیز مشکلات عدیده ای وجود دارد، اقتدارگرایان فکر نمی کردند که آمریکا پس از زمین گیر شدن در افغانستان و عراق امکان دخالت در دیگر کشورهای مسلمان را داشته باشد و در واقع جنگ عراق و افغانستان را پایان دخالت های آمریکا در منطقه می دانستند. با حوادثی که اخیرا رخ داد، خصوصا با اتفاق های لیبی معلوم شد که داستان به هیچ وجه این طور نیست و خطری که اصلاح طلبان از حضور آمریکا احساس می کردند جدی بوده است. البته طنز تاریخ این است که اقتدارگرایان همه اتفاق ها را به دشمن منتسب می کنند اما درواقع دشمن را جدی نمی گیرند، اما ما تمام اتکایمان به داخل بوده و در عین حال می گفتیم که تهدید و خطر آمریکا جدی است. اتفاقی که در لیبی ممکن است در سوریه هم رخ دهد، چرا که همه متوجه شده اند که در کشورهایی که دولت هایشان با آمریکا بر سر مهر نیستند اگر تظاهرات مردمی و به دنبال آن سرکوب رخ دهد، هر لحظه باید منتظر دخالت نظامی غرب و خصوصا آمریکا باشند. در خصوص سوریه نیز اگر تاکنون کشورهای غربی دخالت نکرده اند بیشتر به این دلیل است که امریکا و اسراییل بیشتر نگران این موضوع هستند که جایگزینی مناسب برای بشار اسد ندارند و ممکن است که جانشین او به مراتب ضد آمریکایی تر و ضد اسراییلی تر باشد تا سیستم بعث کنونی، لذا با احتیاط برخورد می کنند. از طرفی دیگر نماینده ویژه حقوق بشر نیز برای ایران انتخاب شده و به نظر می رسد پرونده ما این بار نه به دلیل مساله هسته ایی که به دلیل نقص حقوق بشر که جهان‌پسندتر است در شورای امنیت مطرح شود. فشار های اقتصادی نیز خود اظهر من الشمس است. در حقیقت پیش‌بینی اصلاح طلبان و سبزها درست در آمد و جالب این است که اقتدار گرایان مخالف احمدی نژاد به حرف های اصلاح طلبان و مخالفان سبز او استناد می کنند و در انتقاد از او همان اظهارات را بر زبان می آورند و جالب تر آنکه باند خود احمدی نژاد نیز حرفهای ما در نقد جامعه مدرسین و آیت الله مصباح و روحانیت مبارز را تکرار می کنند و با همان ادبیات آنان را مورد نقد قرار می دهند. گویی پذیرفته اند که سخن اصلاح طلبان در باره هر دو گروه یعنی اصول گرایان و باند احمدی نژاد درست بوده، منتها جالب آن که باید توجه کرد جریان انحرافی مطرح شده در واقع همان باند قدرت است و نباید از آن تحلیل اشتباهی ارائه داد. به نظر من تحلیل درست این است که این جریان انحرافی و یا به واقع باند قدرت به این دلیل به قدرت رسید که ترس موهومی از اصلاح طلبان و انتخابات آزاد در بین اصول گرایان وجود داشت و در نتیجه آنان به یک انتخابات فرمایشی تن دادند. نتیجه این انتخاب نیز این بود که جریان انحرافی یا به نظر من یک باند بی کفایت قدرت بر مسند امور تکیه بزند. اگر انتخابات آزاد بود این باندها نمی توانستند از موقعیت به این راحتی استفاده کنند و در صحنه سیاسی کشور جا پیدا کنند.

با توجه به این تعاریف و تحلیلی که شما از فضای موجود دارید در حال حاضر فعالان اصلاح طلب و جنبش سبز چه گونه می توانند عمل کنند تا جنبش به اهداف خود نزدیک شود؟

به نظرم در این باره دو وظیفه داریم. یک بعد نظری است که نقطه قوت و اقتدار اصلاح طلبان است چراکه آنان همیشه در طی این سه دهه حرف های نو، جدید و اساسی داشته اند و اکنون نیز جامعه انتظار دارد که از زبان آنان سخنان نو وره گشا بشنود. باید تببین درستی از اتفاقات به جامعه عرضه کنیم و به جای آنکه از این دعوا ها خوشحال باشیم و ذوق کنیم باید با ارائه تحلیل های مناسب جامعه را درست هدایت کنیم و این بحث را بشکافیم که چرا بعد از ۳۳ سال این مشکلات پیش می آید. به علاوه مساله اصلی که نباید فراموش شود این است که چه اقتدارگراها اختلاف پیدا کنند و چه اختلاف پیدا نکنند جریان سبز که ریشه در جریان های اصیلی چون مشروطه و نهضت ملی شدن نفت و اصلاح طلبی دارد و باید با قوت به راه خود ادامه دهد. اصلاح طلبان تنها جریانی بوده اند که استقلال و آزادی را توام با هم می خواستند و از هردوی آن ها دفاع می کردند. یعنی همزمان هم با استعمار خارجی و هم با استبداد داخلی مخالف بوده اند. اصلاح طلبان و طرفداران جنبش سبز از آزادی دفاع می کنند و بر این اعتقاد نیستند که برای مبارزه با استبداد داخلی باید به دامان نیروهای خارجی پناه برد و نه بر این اعتقاد هستند که به دلیل مبارزه با استعمار خارجی می توان با استبداد داخلی موافقت کرد. ما با استعمار و استبداد مخالف هستیم و استقلال و آزادی شعار و ماهیت اصلی جنبش مشروطه، نهضت ملی شدن نفت، انقلاب اسلامی و دو خرداد است. اما تمام هنر اقتدار گراها این است که به نام مبارزه با آمریکا و با اولویت دادن به عدالت، ضد آزادی عمل کنند . ما باید تببین کنیم که راه نجات کشور آزادی و استقلال است و هیچ راه دیگری نیز نداریم. خصوصا کسانیکه نگاهشان به خارج و دخالت خارجی است باید بدانند نهایتا کشور دو دهه در جنگ های داخلی خواهد سوخت و اینگونه نیست که خشونت پایان یابد و دموکراسی حاکم شود، نمونه بارز آن نیز عراق و افغانستان است. به باور من سال های سال این دو کشور درگیری های خونین خواهند داشت و اگر آمریکا این دو سرزمین را ترک کند خطر جنگ داخلی وجود دارد و اگر ترک نکند تفکرات طالبانیسم برای مقابله با آمریکا بوجود خواهد آمد. ما به عنوان اصلاح طلب و جنبش سبزی باید گفتمان خود را اعلام کنیم، خصوصا که هر دو طرف دعوا مجبورهستند که به اصلاح طلبان استناد کنند و حتی اگر هم نخواهند حقیقت را بیان کنند، جامعه خود می فهمد و انتقاد می کند. اصلاح طلبان ۶ سال است که احساس خطر کرده اند و اکنون ما بهترین فرصت را برای مطرح کردن بحث های نظری پیدا کرده ایم و می توانیم آن ها را دامن بزنیم الان جامعه پذیرای شنیدن دیدگاه های مختلف است.

خوب این از بعد تئوریک و نظریه پردازی است، اما عده ایی اعتقاد دارند که جنبش برای آنکه بتواند به جلو حرکت کند و خواسته های خود را محقق سازد باید فعالیت عینی داشته باشد، از طرفی دیگه بعضی ها نیز معتقد هستند که با توجه به دعوای داخلی اقتدارگرایان بهتر است که در حال حاضر جنبش سبز حرکت بیرونی و عینی نداشته باشد و با هر حرکتی خصوصا حرکت های خیابانی مخالفت می کنند، به نظر شما کدام راه در حال حاضر برای فعالان جنبش سبز مناسب تر است؟

از نظر عملی هم شعار استراتژیکی برای جنبش سبز ایجاد شده که از مشروطه تا کنون نیز خواست اصلی اصلاح طلبان و تمامی آزادی خواهان بوده است. حق حاکمیت ملی و انتخابات آزاد دو شعار استراتژیک و راهبردی اصلی جنبش سبز است. انتخابات آزاد تنها راه نجات کشور است. نجات کشور در ایجاد دولت وحدت ملی و برقراری آشتی ملی تحقق پیدا نمی کند. البته بعضی ها این بحث های انتزاعی را مطرح می کنند که جامعه نیز متوجه منظور آنان نمی شود. با تفاهم های ظاهری و بده بستانهای موجود نمی توان مشکلات را حل کرد. ما معتقدیم که کشور ایران یک راه برای سعادت دارد که آن نیز انتخابات آزاد است. انتخابات آزاد نیز موئلفه های خاص خود را دارد. انتخابات آزاد یعنی آزادی قلم، اندیشه و بیان و سبک زندگی، یعنی آنکه احزاب آزاد باشند، آزادی تجمعات وجود داشته باشد، اتحادیه ها و تشکل های غیر دولتی و سندیکاها آزادی عمل داشته باشند. به نظر من انتخابات آزاد تنها راه رهایی کشور است و باید نیروهایمان را به آن سمت سوق دهیم. انتخابات آزاد بخشی از مشکلات کشور را حل می کند. استراتژی عملی جنبش سبز باید رسیدن به انتخابات آزاد باشد. از نظر تاکتیکی نیز روزه، اعتصاب غذا، اجتماع خیابونی و کارهای اینچنینی می تواند بسیار مفید باشد. به هیچ وجه نباید سکوت کنیم و از طرفی نیز معنی ندارد که طرف یکی از جناح های اقتدار گرا را بگیریم . هر دو گروه مسبب وضعیت کنونی هستند اما نباید چنان رفتار کنیم که ترس از اصلاح طلبان سبب شود این اتحاد مصنوعی ایجاد شده بین طیف های مختلف اصول گرا که یک وجه مشترک دارند و آن دشمنی با اصلاح طلبان است بوجود آید. طنز تاریخی این است که وجه مشترک آنها به ضدیت با اصلاحات تبدیل شده است . در نهایت شرایط به سود جریان دموکراسی خواهی خواهد بود. تند شدن فضا خواسته ی نظامی ها است و کسانیکه می خواهند با نظامی گری با آزادی و حقوق ملت بجنگند.

شما بارها درباره انتخابات آزاد صحبت کرده اید و در طی این دوسال نیز در فرصت هایی که داشته اید تاکید بر برگزاری انتخابات آزاد کرده اید، انتخابات آزاد دقیقا چیست و چگونه می توان به آن رسید؟

در انتخابات آزاد حرف اول را مردم می زنند. اگر فضا عمومی به گونه ایی باشد که جامعه مطالباتی داشته باشد حکومت ها چاره ایی ندارند جز آنکه پاسخ مطالبات مردم را بدهند .ما این را در دوران شاه و هم در دوران جمهوری اسلامی تجربه کردیم. اما باید به مردم درست توضیح داد که انتخابات آزاد که صحبت آن را می کنیم چیست. یکی از ابعاد انتخابات آزاد و سالم این است که مجریان و برگزار کنندگان یا باید کاملا بی طرف باشند یا آنکه در برگزاری انتخابات از تمام گرایشاتی که نامزد دارند بر سر صندوق های رای و شمارش آراء حضور داشته باشند. نمی توانیم بگوییم انتخابات سالم است اما رییس هیات بر نظارت آن آقای جنتی باشد که برای اصول گرایان جلسه می گذارد تا وحدت خود را حفظ کنند. یا آنکه آقای یزدی نایب رییس شورای نگهبان باشد درحالیکه خود رسما یک طرف دعوا با اصلاح طلبان و حتی نامزهای مستقل است. طبق قانون نباید کسانی که در هیات نظارت حضور دارند وارد انتخابات شوند و اکنون مساله ایی که مخالفان احمدی نژاد نگران آن هستند نیز همین موضوع است و جالب این است که همان اظهارات ما را در خصوص سلامت انتخابات تکرار می کنند. اکنون آنان نیز به فکر تشکیل کمیته صیانت از آرا افتاده اند و از پخش میلیارد ها پول در میان مردم نگران هستند چرا که این پول ها می تواند در رای مردم تاثیر بگذارد و این نگرانی به حق است. اما این نگرانی ها فقط درباره دولت نیست و در خصوص هیات نظارت و شورای نگهبان نیز و همچنان در باره کمیته امداد وجود دارد. وقتی گفته میشود انتخابات آزاد باید سازو کارهایی را در نظر گرفت، یعنی از همان ابتدا باید به تمام امور دقت کرد، از تایید صلاحت ها گرفته تا هیات اجرای و نظارت، رادیو و تلویزیون و مطبوعات، همه باید در مسیر برگزاری انتخابات آزاد قرار گیرند و قوای حکومتی نباید این امکان را داشته باشند که به نفع یک گروه و یا جریان خاص وارد انتخابات شوند. اکنون این شبهه است که دولتی ها در انتخابات به ضرر بخش دیگری از اصول گراها تقلب خواهند کرد، برای این امر می توان راه حل نهایی پیدا کرد اما نمی توان با گفتن تو را به خدا تقلب نکنید و آنها هم بگویند نه نمی کنیم این مساله را تمام شده بدانیم. مطمئنا اگر در هیات نظارت نماینده تمامی جناح ها حضور داشته باشند آنها نیز نمی توانند تقلب کنند. اصرار بر یک دست بودن هیات ها برای این است که تقلب کنند وگرنه از نظارت که نمی ترسند و همه را برای امر نظارت دعوت می کنند. شرایط انتخابات آزاد پیچیده نیست ودنیا آن را تجربه کرده و دیده است. اما اینکه اقتدار گراها به آن تن نمی دهند به این دلیل است که از اقتدار آنان کم می شود. اما از سوی دیگر هرچقدر که قدرت اقتدارگرایان بیشتر شود، نارضایتی مردم نیز بیشتر می شود، فساد آشکار تر و فشارهای بین الملی و حقوق بشر نیز به همان میزان بیشتر خواهد شد. باید این موضوع مهم نیز را در نظر بگیریم که فضای منطقه این مطالبه را دنبال می کند و روز به روز نیز بیشتر می شود و به همین میزان احتمال آنکه حکومت نیز به برگزاری انتخابات آزاد تن دهد بیشتر خواهد شد.

اگر حاکمیت به برگزاری انتخابات آزاد تن ندهد، در برابر انتخابات پیش رو چه باید کرد؟

تا پیش از ۲۲ خرداد طرفدار این بودم که حتی الامکان در هر انتخاباتی با هر شکلی شرکت کنیم و حتی کسب اقلیت نمایندگی مجلس را نیز در نظر بگیریم ، یعنی در عین حال که به شیوه بر گزاری انتخابات اعتراض داریم اما در آن شرکت نیز کنیم. داستان جنبش سبز اما نظر من در این امر را به شکل دیگری در آورد. در واقع جنبش سبز راه وسط را از بین برده، یا انتخابات باید آزاد باشد با همه موئلفه ها یا ما نباید در آن شرکت کنیم و اجازه دهیم خودشان آن را برگزار کنند تا اختلافات نیز تشدید شود. ما با عدم شرکت خودمان در انتخابات غیر آزاد باید مشروعیت انتخابات را زیر سوال ببریم و آن را از رسمیت بیاندازیم. در عصری که از بحرین تا مصر ملت به دنبال انتخابات آزاد هستند، در کشور ما جریانی حاکم شده که روش آن مانند دیکتاتورهای منطقه است، از این رو اگر آنان احساس کنند که ما شرکت نمی کنیم مجبورمی شوند تصمیمی استراتژیک بگیرند بدین معنی که یا باید اصلاح طلبان را حذف کنند و تن به اختلاف گسترده داخلی دهند. از آنجاکه حریم ها و حرمت ها را نیز رعایت نمی کنند و از خدا، شرع و اسلام مایه می گذارند و انواع تهمت ها و اتهام را متوجه هم می کنند و به این ترتیب این وضعیت برای آنان مشکل ساز خواهد بود. و اگر غیر از این نیز بخواهند رفتار کنند باید اصلاح طلبان را وارد بازی کنند، آنهم تمام و کمال، همان طور که هستند و نباید چاره ایی غیر از این بگذاریم. من صحبت های آقای خاتمی را هم در همین راستا می بینیم. راه وسط نداریم اصلاح طلبان و سبزها در انتخابات آزاد با ساز و کارهای خودش شرکت می کنند.

آیا در همین قانون اساسی می توان به انتخابات آزاد رسید؟

بله، در همین قانون اساسی دوم خرداد و شوراهای اول و دوم شکل گرفت. در انتخابات شوراهای دوم شرکت کردیم و شکست هم خوردیم. آن انتخابات آزاد ترین انتخابات صد سال اخیر بود و هیچ کس به خاطر سلیقه، نوع نگاهش و خواستگاه سیاسی و غیره از شرکت در انتخابات منع نشد.در آن انتخابات نه جناح پیروز و نه جناح شکست خورده هیچ کدام اعتراضی نداشتند و انتخابات صد در صد سالم بود. ما شکست خوردیم و نتیجه انتخابات را نیز به رسمیت شناختیم که البته دلیل شکست ما رای بالای رقیب نبود بلکه فقط ۱۱ درصد مردم تهران درانتخابات شرکت کردند. به هرحال یکی از آزاد ترین انتخابات در دوره ما برگزار شد . اگر مردم در صحنه باشند، انتخابات آزاد با همین قانون اساسی نیز برگزار می شود. مهم تفسیر قانون است، می توان از قانون اساسی تفسیر دموکراتیک داشت و در عین حال می توان به دلیل انفعال مردم حاکمیت تفسیر استبدادی از قانون اساسی داشته باشد. قانون اساسی یک متن یا یک کتابچه است و تفسیر آن در دست خودمان است . همیشه گفته ام قانون اساسی امریکا یک قرن قبل از برچیده شدن برده داری در این کشور نوشته شده است و هنوز اجرا می شود هرچند که آن قانون اساسی متمم هایی داشته است اما به هرحال همان قانون است که درست تفسیر می شود. البته این صحبت به این معنی نیست که نبایدقانون اساسی را اصلاح کرد، در یک فرصت مناسب باید این اتفاق بیفتد اما برگزاری انتخابات آزاد را منوط به تعییر قانون اساسی نمی کنیم.

ادامه دارد…


 


جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور پیامی در گذشت امام جمعه را تسلیت گفت . متن پیام بشرح زیر است :

بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت نا بهنگام عالم جلیل القدر و روحانی مردم دار حجة الاسلام والمسلمین محمد علی صدوقی، امام جمعۀ یزد، که جانشین شایسته ای برای امامان جمعۀ شهید و فقید یزد، حضرات آیات شیخ محمد صدوقی و روح الله خاتمی و از بقیة الصلحای منصوب امام خمینی (ره) بود و همچنان بر مشی ومرام پیشینیان جلیل خود و و آن امام فرزانه سلوک می کرد ضایعه ای جبران ناپذیر است.
آن مرحوم چه به عنوان نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی و چه به عنوان امام جمعۀ آن شهر و نیز یک دوره به عنوان معاون امور مجلس رئیس جمهور در دورۀ اصلاحات همواره منشاء اثر خیر و خدمت برای اسلام و ایران بود. وی در سختی ها بخصوص در سالهای اخیر هرگز جانب مردم را فرو نگذاشت و به سنت پدر بزرگوار و شهیدش همواره در کنار مردم و پناه آنها بود.
مصیبت فقدان آن مرحوم را به ملت ایران بخصوص مردم پاک آئین یزد و نیز خاندان های معزز صدوقی و خاتمی از جمله فرزند عزیز روح الله، حجةالاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی و برادر ارجمند دکترسید محمد رضا خاتمی عضو شورای مرکزی و دبیرکل پیشین جبهۀ مشارکت ایران اسلامی تسلیت گفته و بقا و دوام بازماندگان آن عزیز والامقام را از خداوند متعال مسألت می نمائیم.
جبهۀ مشارکت ایران اسلامی
11/4/1390


 


در ابتدا یادآور این موضوع شوم که پس از کودتای انتخاباتی خرداد سال 1388 چون چرخه اداره کشور را از مسیرعقلانی و کارشناسی از یکسو و حق و عدل و قانون از سوی دیگر خارج شد دیگر انگیزه ای برای پرداختن به مباحث اقتصادی که درس آنرا خوانده ام ، نداشتم چرا که در شرایط امنیتی و ولایت نظامیان بر سیاست و اقتصاد اصولا جایی برای طرح و توجه به اینگونه بحث ها وجود ندارد و حداکثردرحد بند نقش ایوان است در شرایط از پای بست ویران شدن کاخ! اما به سفارش میری که اکنون در بند است و اینکه جریان آگاهی بخشی باید در هر شرایطی براه باشد و مردم بدانند در سایه سیاست های اجرایی دولت کودتا چه بر سر اداره کشور و اقتصاد آمده است به نوشتن در این باره پرداخته ام ، و آنچه در ادامه آمده با استناد به آخرین گزارشاتی است که بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بصورت رسمی در پایگاه اطلاع رسانی خود انتشار داده و در دسترس همگان قرار دارد ،و براحتی می توان داده های این گزارشات را با ادعاهای روزمره دولتمردان حاکم در باره پیشرفت های محیرالعقول کشوردر ایندوره محک زد و ارزیابی نمود .
یاد آور می شود یکی از وظائف بانک مرکزی کشورمان انتشار آمار و ارقام شاخص هاي عمده اقتصادي و گزارش های بهنگام راجع به وضعیت اقتصادی کشور است . اینکار به روال جاری از طریق انتشارمنظم گزارش های فصلی « نماگرهای اقتصادی » و سالانه « خلاصه تحولات اقتصادي كشور » و برخی گزارش های موضوعی انجام می گیرد وطبعا انتشار به موقع این گزارش ها می تواند به اقتصاددانان ، تحلیگران و فعالان اقتصادی داخلی و خارجی برای دریافتی واقعی و شفاف از روند و وضعیت اقتصاد ایران یاری رساند و به آنها برای چگونگی فهم و تعامل با این وضعیت علامت دهد . بدیهی است در شرایط فقدان داده های آماری صحیح و قابل اعتماد یا انتشار دیرهنگام ومغشوش و پرابهام آنها ، از این داده ها نه تنها فهم درست وعلامت مثبتی دریافت نمی شود بلکه منجر به بی اطمینانی و عدم رغبت یا فرار فعالان اقتصادی از سرمایه گذاری در پروژه های بلند و میان مدت تولیدی خواهد شد که پیامد ناگزیرش جز افزایش بیکاری و تورم و فقر، کاهش نرخ رشد سرمایه گذاری و تولید ملی نخواهد بود .
با رجوع به پایگاه اطلاع رسانی بانک مرکزی جمهوری ایران این نکته بخوبی دریافت خواهد شد که پس از روی کارآمدن دولت احمدی نژاد از سال 84 بتدریج انتشار منظم گزارشات فصلی و سالانه این بانک نسبت به قبل دچار دیرهنگامی و داده های ناقص شده است بگونه ای که جای برخی ارقام کلیدی شاخص های عمده اقتصادی همچون نرخ رشد سرمایه گذاری و تولید ملی در آنها خالی مانده است . آخرین گزارش « نماگرهای اقتصادی » متعلق به سه ماهه سوم سال 89 است که در اردیبهشت ماه سال جاری انتشار یافته ، اما به رغم این انتشار دیر هنگام جالب اینکه این گزارش در مورد آمار حساب های ملی فقط آمار تا شش ماهه اول سال 87 را در بر دارد و پس از آن خالی است .به عبارت روشن بانک مرکزی هنوز آمار حساب های ملی سال 87 به بعد را بطور کامل انتشار نداده است تا بشود با تکیه برآنها تحلیل و ارزیابی دقیقی از عملکرد اقتصاد ایران دراین سالها داشت . درگزارش « خلاصه تحولات اقتصادي كشورسال 1387 » منتشره در آبان ماه سال 88 نیز این نقیصه کاملا به چشم می خورد .
درگزارش « خلاصه تحولات اقتصادي كشورسال 1388 » نیز که در مهرماه سال 89 انتشار یافته است این دیرهنگامی از زبان نویسندگان گزارش اینگونه بازتاب یافته است :" تا زمان تهيه گزارش حاضر، عملکرد متغيرهای توليد و درآمد ملی در سال ١٣٨٨ در اختيار نبوده است . ليکن با توجه به بهبود شرايط بارندگی و توزيع مناسب آن در سطح کشور، عملکرد نسبتاً خوب واحدهای توليدی در صنايع پتروشيمی و خودروسازی و رشد مثبت صادرات غيرنفتی و صنعتی کشور، انتظار می رود روند رشد ارزش افزوده کل اقتصاد در سال مورد بررسی، حضيض سال ١٣٨٧ را پشت سرگذاشته باشد. " روشن است این توضیح توجیهی بیش برای پنهان کردن این دورقم یعنی نرخ رشد اقتصادی و درآمد ملی کشور نیست چرا که ایندو برای ارزیابی عملکرد دولت مستقراصلی ترین و مهمترین شاخص هاست و به احتمال قوی بصورت دستوری از انتشار آن جلوگیری شده است . و دلیل بارز اینکه با پایان گرفتن سال 89 هنوز نشانی از انتشاراین ارقام در گزارشات رسمی نیست و تنها معاون بانک مرکزی در یک گزارش شفاهی از نرخ 3.5 درصدی رشد اقتصادی برای سال 88 خبر داده است .از نکات جالب دیگر درمقدمه این گزارش که قبل از این جملات توجیهی آمده است اینکه برخلاف همه گفته های مقامات دولتی که بارها مدعی بودند اقتصاد ایران از بحران اقتصادی آمریکا و دیگر کشورهای غربی تاثیر نمی پذیرد، تصریح و تاکید شده است :" اقتصاد ايران اگرچه به دليل ارتباط ضعيف نهادهای مالی و بازار سرمايه کشور با بازارهای بين المللی، تا حدودی ازآثار دور اول بحران مالی جهانی در امان ماند، ليکن تسری بحران به بخش های واقعی اقتصاد، موج تاثيرپذيری معنی داراقتصاد کشور از آن شد. کاهش قيمت نفت خام و ديگرمواد اوليه و واسطه ای در بازارهای جهانی، مجاری اصلی تاثيرگذاری بحران اقتصادی جهان بر اقتصاد ا يران بودند که با تاخيری چند ماهه و عمدتاً در سال ١٣٨٨ عملکرد متغيرهای اصلی اقتصاد کلان کشور را متاثر نمودند . کاهش ارزش صادرات، کاهش درآمدهای ارزی متعاقب آن و کاهش ارزش واردات کشور، از پی آمدهای ناگزير بحران اقتصادی جهانی بر اقتصاد ايران بودند که در کنار بر خی ديگر از عوامل درون زا و برون زا، عملکرد اقتصاد ايران در سال ١٣٨٨ را تحت تاثيرقرار دادند." البته تهیه کنندگان گزارش به عمد یادشان رفته است که از شدت گرفتن تحریم های اقتصادی علیه ایران بواسطه سیاست خارجی ماجراجویانه و تهاجمی دولت مستقر و سیاست های بغایت غلط و متناقض اقتصادی آن دراین اثرگذاری بنویسند و آنرا درقالب " در کنار بر خی ديگر از عوامل درون زا و برون زا" پنهان داشته اند .
با این احوال با مطالعه همین گزارش دیرهنگام و ناقص بانک مرکزی بخوبی می توان وضعیت رکودی و اسف بار و زمینگیری اقتصادی ایران را در سال 88 و ادامه آنرا درسال 89 به رغم افزایش قیمت نفت دریافت . بحز بخش کشاورزی که در سایه بارندگی خوب سال زراعی87-88 افزایش تولید مناسبی نسبت به سال قبل داشته است ، درباره بخش صنعت و معدن دراین گزارش آمده است :" در سال ١٣٨٨ ، در پي تداوم رکود حاکم بر اقتصاد جهاني و تاثير پذيري اقتصاد کشور از آن و نيز تحت تاثير برخي عوامل درونزا و برونزا، بخش صنعت و معدن همانند سال قبل رشدي کند داشت. با اين حال ، برآوردهاي اوليه حاکي از رشد مثبت ارزش افزوده فعاليت هاي صنعتي و معدني است؛ اگرچه ازاهداف ترسيم شده در برنامه چهارم توسعه براي اين سال( 12.4درصد) فاصله خواهد داشت.با توجه به عدم انتشار گزارش هاي اصلي نشان دهنده عملکرد بخش صنعت و معدن کشور از جمله گزارش عملکرد وزارت صنايع و معادن و گزارش عملکرد کارگاه هاي بزرگ صنعتي در سا ل ١٣٨٨ ، تحليل کامل شرايط حاکم بر اين بخش ميسرنيست. " همچنین در باره بخش ساختمان و مسکن آمده است :" با رکود معاملات مسکن از سه ماهه دوم سال ١٣٨٧ وکاهش قيمت ها در بخش مسکن، فعاليت هاي ساختماني نيز با وقفه اي چند ماهه و متاثر از شرايط عمومی حاکم بر اقتصاد کلان و کاهش قيمت ها در بخش مسکن، در سال ١٣٨٨ نيز بارکود نسبي همراه بود ؛ به طوري که تعداد و سطح کل زيربناي پروانه هاي ساختماني صادر شده در کل مناطق شهري در سال١٣٨٨ نسبت به سال قبل به ترتيب 21.7 و 17.8 درصد کاهش نشان مي دهد. " متاسفانه آمار های منتشره حکایت از ادامه این روند در سال 1389 دارد و اینکه اقتصاد ایران همچنان در دام رکود تورمی گرفتار مانده و زمینگیر شده است .
همه اهل نظرمی دانند که دوبخش صنعت و ساختمان موتور محرکه اقتصادهر کشوری هستند و به ویژه فعالیت بخش ساختمان و مسکن نقش بسیار موثری در اشتغال و تولید اقتصاد ایران دارد و رکود حادث در این دوبخش که از سال 77 شروع شده و تاکنون ادامه دارد بشدت در کاهش نرخ رشد اقتصادی کشوراثرگذار بوده و آنرا به پائین ترین رقم طی دو دهه اخیر و در حدود یک درصد رسانده است . اما اینکه چرا با وجود چنین رخداد رکودی اقتصاد ایران سرپا مانده است دلیل آنرا باید در درآمد بالای نفت و وارداتی همپایه آن دانست . برپایه این گزارش :" در سال ١٣٨٨ ، ارزش کل صادرات کالاهاي کشور با13.6درصد کاهش نسبت به رقم متناظر سال قبل به حدود87.5 ميليارد دلار رسيد . در اين سال همچنين ارزش صادرات نفتي با19.4 درصد کاهش به69.8 ميليارد دلار رسيد .کاهش صادرات نفتي در اين سال عمدتًا ناشي از کاهش جهاني قيمت محصولات مزبور بود . در همين دوره ، ارزش صادرات غيرنفتي نيز با20.7 درصد رشد به حدود17.7 ميليارد دلار افزايش يافت ." و" در سال ١٣٨٨ ، ارزش واردات کالا به کشو (فوب ) با1.5 درصد کاهش نسبت به رقم متناظر سال قبل به حدود 66.6 ميليارد دلار تقليل يافت. "

نکته جالب دیگردراین گزارش ترکیب کالاهای وارداتی به کشور است که اینگونه آمده است :"بررسي ترکيب کالاهاي وارداتي از نظر نوع مصرف نشان مي دهد که سهم کالاهاي مصرفي از ارزش کالاهاي وارداتي در سال ١٣٨٨ حدود 1.6 واحد درصد نسبت به رقم متناظر سال قبل افزايش يافت و به 15.3درصد رسيد . در اين سال سهم کالاهاي واسطه اي و سرمايه اي به ترتيب از67.5 و 18.8 درصد در سال ١٣٨٧ به 66.8 و 17.9 درصد کاهش يافت.علت کاهش سهم کالاهاي سرمايه اي و واسطه اي در واردات سال ١٣٨٨ را بايد در مقدماتي بودن آمار سال مزبور و کاهش رشد توليد داخلي درسال هاي اخير جستجو نمود." باز همه اهل نظر می دانند که افزایش سهم کالاهای مصرفی و واسطه ای به چه معناست؟ معنای اقتصادی اش این است که ما از درآمد نفت برای تولید و اشتغال در کشورهای خارجی ( درسال های اخیر عمدتا چین ) استفاده کرده و تولید و اشتغال در کشور خودمان را به زیر کشیده ایم ، و این درحالی است که در مورد افزایش نرخ بیکاری درهمین گزارش اینگونه آمده است :" نرخ بيکاري کشور در سال ١٣٨٨ از سوي مرکز آمارايران حدود 11.9 درصد اعلام شد که نسبت به سال ١٣٨٧ ، 1.5 واحد درصد افزايش نشان مي دهد ." و برپایه آخرین آمار منتشره توسط همین مرکز این روند افزایشی ادامه یافته و نرخ بیکاری در فصل بهار سال جاری به 14.6 درصد رسیده است .
برای اینکه دریابیم چه فاجعه اقتصادی در دوره دولتی که قرار بود درآمد نفت را به سرسفره های مردم بویژه محرومان و بیکاران ببرد اتفاق افتاده ، کافی است این ترکیب کالاهای وارداتی به کشور را با ترکیب کالاهای وارداتی در سال آخر دولت خاتمی ( سال 83 ) مقایسه کنیم . درآن سال سهم کالاهای سرمایه ای ، واسطه ای و مصرفی در ترکیب واردات به کشور43 ،43 و 14 درصد بود که نشاندهنده روند افزایشی جریان سرمایه گذاری و تولید و اشتغال دردوره دولت اصلاحات بود که از سال 84 نه تنها برهم خورد بلکه معکوس شد .
برپایه آخرین گزارش نماگرهای اقتصادی:" درنه ماهه اول سال ١٣٨9 ، ارزش کل صادرات کالاهاي کشور 87.5 ميليارد دلار بوده است. در همین مدت ارزش صادرات نفتي 60.3 ميليارد دلار ،و ارزش صادرات غيرنفتي نيز 16.1 ميليارد دلار گزارش شده است . ارزش واردات کالا به کشور در همین مدت 49.3 ميليارد دلار بوده است. حال اگر ادامه این روند را در سه ماهه آخرسال 89 مورد ملاحظه قرار دهیم در می یابیم که در آمد نفت در این سال به بیش از 80 میلیارد دلار و واردات به کشور نیز به حدود 70 میلیارد دلار افزایش یافته است که در مقایسه با سال 88 از وارداتی شدن بیشتر اقتصاد ایران و دامن زدن به رکود اقتصادملی و افزایش نرخ بیکاری دراین این سال خبر می دهد که اعلام نرخ بیکاری 13.6 درصدی برای این سال از سوی مرکزآمار ایران (با همه ملاحظاتی که در محاسبه این نرخ از سوی این مرکز اعمال شده است ) خود بخوبی گویای این رخداد اسف بار است و اینکه افزایش قیمت نفت نه تنها کمکی به سرمایه گذاری و رشد اقتصاد ملی نکرده است بلکه بیش از پیش بروابستگی اقتصاد ایران به واردات کالاهای مصرفی دامن زده است ، و البته تحلیل دقیق این موضوع در گرو انتشار آمارهای نهایی مربوط به این سال توسط مراجع رسمی است .

تنها نکته مثبتی که در گزارش« خلاصه تحولات اقتصادي كشورسال 1388 » آمده است رقم مربوط به کاهش نرخ تورم در سال 1388 است که اینگونه گزارش شده :" شاخص هاي بهاي کالاها و خدمات مصرفي و توليدکننده طي دوره ٨٧- ١٣٨٥ با روندي افزايشی مواجه بودند، اما در سال ١٣٨٨ هر دو شاخص روند شديدًا کاهشي داشتند . در اين سال رشد شاخص بهاي کالاها و خدمات مصرفي از25.5 درصد در سال ١٣٨٧ به 10.8 درصد و رشد شاخص بهاي توليدکننده از20.9 درصد در سال ١٣٨٧ به 7.4 درصد محدود گرديد . " اما باز هم همه اهل نظر می دانند این رخداد بیشتر از آنکه ناشی از اعمال سیاست انقباض پولی اجباری از سوی بانک مرکزی باشد برآمده از وضعیت رکورد شدیدی بوده که دامنگیر اقتصاد کشور در این سال شده است . اما گزارش نماگرهای اقتصادی سه ماهه سال 89 حاکی از روند افزایشی این دوشاخص در این سال است بگونه ای که شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در پایان نه ماهه سال 89 به 12.4 درصد و شاخص بهای تولید کننده به 12.7 درصد افزایش یافته و این روند در ماههای بعد هم ادامه داشته است . البته بخشی از این رخداد بدلیل اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها در آخرین فصل سال 89 بوده است که کالبدشکافی آن و برشماری آثار و پیامدهای آن نیاز به تحلیل جداگانه دارد.
حال برای اینکه تصویر واقعی تری از اقتصاد ایران داشته باشیم و اینکه آمارهایی که درکشور انتشار نمی یاید درجاهای دیگر البته با دریافت داده ها از مراجع رسمی کشورمان همچون بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی انتشار می یابد ، توجه به خلاصه گزارش منتشره از سوی صندوق بین المللی و تامل در آن لازم می نماید .
درتازه ترين گزارش صندوق بين المللی پول زير عنوان «چشم انداز های اقتصادی جهان»، که دوشنبه بیست و دوم فروردین انتشار يافت، عمق بحران شديد اقتصادی را، که از سه سال پيش يه اين سو بر کشورمان سنگينی می کند، به نمايش گذاشته است .
این گزارش پيش بينی می کند که بحران اقتصادی ايران در سال ۲۰۱۱ ميلادی شدت گرفته و در قالب يکی از بی سابقه ترين اشکال «رکود تورمی» در تاريخ معاصر کشور، بروز خواهد کرد.
بنا به ارزيابی صندوق بين المللی پول، نرخ رشد اقتصادی ايران از يک در صد در سال ۲۰۰۸ ميلادی به ۰.۱ ( یک دهم ) در صد در سال ۲۰۰۹ کاهش يافته و در سال ۲۰۱۰ نيز از يک در صد بيشتر نبوده است. بر پايه آمار انتشار يافته از سوی این نهاد، در سه سال گذشته ميلادی ميانگين سالانه نرخ رشد ايران يک پنجم ميانگين سالانه نرخ رشد در بيست کشور خاورميانه و شمال آفريقا بوده است.
یاد آور می شود که در گزارشات انتشار یافته فصلی بانک مرکزی جمهوری اسلامی با عنوان " نماگرهای اقتصادی " از میانه سال 87 تاکنون نرخ رشد اقتصادی کشور اعلام نشده است اما از آنجا که صندوق بین المللی پول گزارش های سالانه اش را برپایه اطلاعات دریافتی از کشورها تنظیم می کند اعلام این نرخ های رشد سالانه اقتصادی از سوی این نهاد را برای اقتصاد کشورمان را باید قریب به یقین گرفت و علت عدم اعلام این ارقام را در گزارشات بانک مرکزی دریافت .
در ادامه گزارش صندوق بين المللی پول پيش بينی ميکند که در سال ۲۰۱۱ ميلادی، دو شاخص عمده اقتصاد کلان ايران رو به وخامت خواهند رفت : نرخ رشد اقتصادی به صفر در صد تنزل خواهد يافت و، در عوض، نرخ تورم به ۲۲.۵ در صد اوج خواهد گرفت.
به پيش بينی صندوق بين المللی پول، در سال جاری ميلادی نرخ رشد اقتصادی ايران با صفر در صد از بيست کشور آفريقای شمالی و خاورميانه (به استثنای ليبی که برای آن رقمی ذکر نشده) پايين تر خواهد بود. در عوض ميانگين نرخ تورم ايران در سال ۲۰۱۱ با ۲۲.۵ در صد به بيش از دو برابر ميانگين منطقه خواهد رسيد و با فاصله زياد ديگر کشور های منطقه را پشت سر خواهد گذاشت.
با توجه به این آمار که در تازه ترين گزارش صندوق بين المللی پول انتشار یافته است قطعا دولت برآمده از کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری سال 88 در موقعيتی بسیار سخت و شکننده به لحاظ اقتصادی در سال جاری قرار خواهد داشت ، به ویژه آنکه اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها که از فصل آخر سال گذشته شروع شد در سال جاری با افزایش چشمگیر قیمت حامل های انرژی و دیگر کالاهایی که از یارانه استفاده می کرده اند بشدت بر سبد هزینه خانواره به ویژه اقشار مستضعف و متوسط اثر می گذارد و این درحالی است که درآمد این خانوارها به رغم دریافت یارانه نقدی در تناسب با افزایش هزینه ها افزایش نمی یابد و سرجمع رفاه این خانوارها در گذر زمان کاهش می یابد . درسایه چنین رخدادی شاهدیم که دامنه انتقادات از دولت مستقر روز بروز از سوی اصولگرایان حاکم رو به افزایش است و رقيبان احمدی نژاد در اردوگاه حاکم از هيچ فرصتی برای تضعيف او خود داری نمی کنند ، و به همین دلیل است که رييس دولت کودتا هيچ فرصتی را برای ستايش از «دستآورد» های اقتصادی دولت خود از دست نمی دهد و کارنامه خود را، در اين عرصه، درخشان ترين کارنامه در تاريخ جمهوری اسلامی معرفی ميکند.
رييس دولت مستقر در سفر به کرمانشاه گفت که دولت او طی دو سال آينده بيکاری را در کشور ريشه کن خواهد کرد. و این بدنبال این بود که در چند هفته گذشته، دو رقم در بسياری از سخنرانی های محمود احمدی نژاد تکرار شده است : در سال گذشته (۱۳۸۹) يک ميليون و ششصد هزار شغل در کشورا يجاد شده و در سال جاری (۱۳۹۰) دو ميليون و پانصد هزار شغل در کشور ايجاد خواهد شد.
با توجه به این آماری که از سوی صندوق بين المللی پول منتشر شده، اين پرسش پيش ميآيد که چگونه می توان در سال جاری يک ميليون و ششصد هزار شغل در کشور به وجود آورد، در شرايطی که ميانگين نرخ رشد اقتصادی کشور در سه سال متوالی از ۰.۷ ( هفت دهم ) در صد بيشتر نبوده است؟ و درحالی ریئس دولت کودتا ادعای ایجاد یک میلیون و ششصد هزار شغل در سال گذشته را دارد که مرکز آمار ایران اخیرا با اعلام نرخ 13.6 درصدی بیکاری برای سال 89 بروشنی خبراز افزایش بیکاری در کشور دراین سال نسبت به سال 88 داد . البته این شیوه رایج رئیس دولت کودتا بوده است که برای اثبات گفته هایش هیچ مستند و مرجعی جز سخن ایشان وجود ندارد و این درواقع هیچیک از شاخص های اقتصادی کشور و به ویژه نرخ رشد اقتصادی و سرمایه گذاری کشور موید چنین مدعایی نیست ، و از آن مهمتر واقعیت اقتصادی جاری در جامعه است که حداقل یک چهارم از خانوارهای ایرانی با مشکل بیکاری یکی از افرادشان مواجه کرده است و وجود لشگر حداقل چهار میلیونی از بیکاران در جامعه قابل انکار نیست .
برابر برآوردهای انجام شده و آمار ياد آور می شود که در طول اجرای قانون برنامه توسعه پنجساله چهارم، از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸، به رغم نرخ رشد هايی به مراتب بالا تراز سالهای اخیر، ميانگين سالانه شغل های ايجاد شده در کشور از رقم ششصد هزار نفر فراتر نرفت. بر این پایه و تجربه ايجاد دو ميليون و پانصد هزار شغل در سال ۱۳۹۰ با علامت سوالی به مراتب بزرگ تر روبرو است، به اين دليل ساده که چرخ فعاليت اقتصادی در کشور از حرکت باز ايستاده واقتصاد ایران بدلیل سوء مدیریت و شرایط محیطی و محاطی زمینگیر شده است و نرخ رشد اقتصادی، به پيش بينی صندوق بين المللی پول، در سال جاری از صفر در صد بيشتر نخواهد بود. و از این جالبتر و شاید عجیب تر اینکه رئیس دولت کودتا مدعی است که با اجرای قانون هدفمندی سازی یارانه ها و پس از دو سال بیکاری در کشور ریشه کن خواهد شد ، ادعایی که تا کنون هیچ رئیس دولتی در هیچ کشوری نکرده است و اینرا باید مختص به رئیس دولت کودتا درایران دانست .
البته محافل کارشناسی و اقتصادانان کشورمان از سطح بسيار نازل نرخ رشد اقتصادی در سه سال گذشته با خبر بودند و ميدانستند که به دليل نازل بودن اين شاخص، بانک مرکزی جمهوری اسلامی زير فشار دولت از انتشار آن خود داری کرده است هرچند صاحب منصبان دولت مستقر بارها علت عدم انتشار اين شاخص را ناشی از اختلاف نظر بين بانک مرکزی و وزارت صنايع بر سر نرخ رشد بخش صنعت اعلام کرده اند . اکنون، در پی انتشار گزارش صندوق بيت المللی پول، پنهان کردن نرخ واقعی رشد ايران دشوار ترميشود واحتمال قریب به یقین در برابر اين آمار، رئیس دولت مستقر دو گزينه را در پیش رو دارد :
يک ) صندوق بين المللی پول را به عنوان ابزاری در دست «استکبار جهانی» به باد انتقاد بگيرد و آمار اين نهاد را در زمينه نرخ رشد صفر در صدی ايران نادرست و مغرضانه بخواند.
دو ) ويا اين آمار را بپذيرد، که در اين صورت بايد توضيح دهد چرا اقتصاد ايران را، به رغم برخورداری از در آمد افسانه ای ارزی نفت در چند سال گذشته، به اين روز سياه نشانده و از لحاظ نرخ رشد اقتصادی و نرخ تورم و بیکاری ، در ميان همه کشور های آفريقای شمالی و خاور ميانه، بد ترين وضعيت را دارد؟
و درنهایت نظام جمهوری اسلامی نيز بايد توضيح دهد که با نرخ رشد اقتصادی صفر در صد و نرخ تورم بالای بيست و دو در صد و نرخ بیکاری بالای ده درصد ، چگونه می خواهد به الگويی برای کشور های آفريقای شمالی و خاور ميانه بدل شود؟


 


اگر «توسعه» و پیشترفت را به معنای بهبود دائمی استانداردهای زندگی و ارتقای کمی و کیفی مستمر کل افراد جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و انسانی تر بدانیم چه عواملی می توانند پیش برنده این خواسته در یک واحد ملی باشند؟ پاسخگویی به این سئوال، ادبیات غنی و پردامنه ای را رقم زده است، و اگر تا قبل از دهه 70، مطالعات «توسعه» عمدتا بر پارامترهای اقتصادی تکیه و تاکید داشت، در دهه اخیر توجهات بیشتر به سوی عوامل اجتماعی و فرهنگ معطوف گشته و در این چرخش نظری بر مقوله ای ذیل عنوان «سرمایه اجتماعی» متمرکز شده است.
هرچند مرور ادبیات مرتبط با مقوله «سرمایه اجتماعی» حاکی از عدم اتفاق نظر پژوهشگران این عرصه در تعریف مفهومی و تجربی آن است اما در یک برداشت کلی از انواع سرمایه می توان به تعریفی خاص از این مقوله رسید. انواع سرمایه عبارتند از: فیزیکی، انسانی، فرهنگی، واجتماعی. سرمایه فیزیکی ناظر بر پدیده هایی همچون منابع طبیعی، ثروت، درآمد، ماشین آلات، مستغلات و نظایر اینهاست. سرمایه انسانی ناظر بر میزان تحصیلات، معلومات، سطح دانش عمومی، آموزش ها و مهارت های کاری و امثال اینهاست، که اگر چه اینها سرمایه نقدی (یا فیزیکی) نیستند، اما قابلیت تبدیل به آن را دارند. سرمایه فرهنگی، ناظر بر نوع پرورش فرهنگی افراد است و به مسائلی نظیر نگاه آینده نگر، انضباط شخصی و نظم ، پر کاری، اهمیت قائل شدن برای تحصیلات و برنامه ریزی و ارج نهادن به کسب دستاوردهای اقتصادی اطلاق می شود. برخلاف سرمایه انسانی که ماهیتی فردی و اکتسابی دارد ومحصول تلاش خود آگاهانه است، سرمایه فرهنگی ماهیتی جمعی دارد و به صورت ناخودآگاه و از طریق محیط خانوادگی و اجتماعی به درون روح و شخصیت افراد رسوخ می کند. با وجود این، هر دوی آنها در این خصوصیت مشترکند که قابلیت تبدیل شدن به سرمایه فیزیکی را دارند. نوع چهارم سرمایه، یعنی «سرمایه اجتماعی»، اشاره به منابعی دارد که به واسطه حضور یا تعلق افراد به یک گروه اجتماعی و میزان پیوستگی آنها به یکدیگر در دسترسشان قرار می گیرد. این گروه می تواند به بزرگی ملت و یا به کوچکی خانواده باشد. منابع نیز می توانند پدیده های ملموس همچون پول، مسکن، شغل، حمایت اجتماعی و یا امکانات غیرملموس همچون اطلاعات مفید، مشاوره فکری و آرامش روحی باشند. فرد دارای سرمایه اجتماعی زیاد، کسی است که روابط وسیع تری داشته باشد( یعنی با افراد بیشتری در تماس و ارتباط باشد)، این روابط از عمق، صمیمیت و اعتماد قابل توجهی برخوردار باشد و بالاخره افرادی که شخص با آنها در ارتباط است دارای میزان قابل اعتنایی از سرمایه فیزیکی، انسانی و یا فرهنگی باشند.
در سایه آنچه آمد می توان گفت : «سرمایه اجتماعی از تجمیع و تعامل سرمایه های فیزیکی، انسانی و فرهنگی زاده و بارور می شود و بستر حرکت جامعه را به سوی آینده می سازد» . بر این پایه تعریف خاص آن را می توان چنین ارائه کرد: «سرمایه اجتماعی» از مجموعه هنجارها و ارزش های موجود در سیستم های فکری، علمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه منتج می شود و این هنجارها و ارزش ها نیز حاصل تاثیر نهادهای اجتماعی و اقتصادی، نوع نظام سیاسی و روابط انسانی است که ویژگی های اعتماد متقابل، تعامل اجتماعی متقابل گروه های اجتماعی، احساس هویت جمعی و گروهی، احساس وجود تصویری مشترک از آینده و کار گروهی و تیمی از نقاط کانونی آن به شمار می روند.
در چتر مباحث نظری که درباره «سرمایه اجتماعی» وجود دارد مهمترین سئوالی که می توان مطرح کرد این است که: وضعیت ایران به لحاظ برخورداری از «سرمایه اجتماعی» چگونه است؟ و آیا در گذر زمان و به ویژه در دو دهه اخیربر این سرمایه افزوده شده یا کاهش یافته است؟ با رجوع به نتایج پيمايش «ارزش‌ها و نگرش‌هاي ايرانيان» و دیگر پژوهش های انجام شده و مهمتر از همه اخبار و اطلاعاتی که هر روزه در باره واقعیات جاری در جامعه مان انتشار می یابد براحتی می توان کاهش و رو به زوال رفتن « سرمایه اجتماعی » را در ذیل حاکمیت موجود و واماندگی از قافله توسعه و پیشترفت مشاهده و اثبات کرد که کالبد شکافی این موضوع خود مقاله مبسوط دیگری را می طلبد.
حال با توجه به این واقعیت تلخ و از این منظر می توان جنبش سبز جاری در کشورمان را بمثابه سرمایه اجتماعی ای که می تواند نجات بخش کشور از این وضعیت بحرانی و اسف بار و بغرنج باشد مورد ملاحظه قرار داد و تلاش کرد با غنابخشی به ابعاد فکری و نظری آن و تلاش برای دستیابی به ویراست های بروزتر منشور جنبش ، گفتمانی را سامان داد که پاسخگوی نیازهای امروز جامعه ما در پیش روی بسوی آینده و در انطباق با تغییر و تحولات منطقه ای و جهانی باشد .
ویژگی های اعتماد متقابل، تعامل اجتماعی گروه های اجتماعی با یکدیگر، احساس هویت جمعی و گروهی، احساس وجود تصویری مشترک از آینده و کار گروهی و تیمی از نقاط کانونی « سرمایه اجتماعی » به شمار می روند. براحتی می توان دریافت که گفتمان جاری در جنبش سبز در دو سال گذشته براین ویژگی ها استوار بوده است اما برای دامن زدن به سرمایه اجتماعی بیشتردر جنبش نیاز به بحث های روان ساز و نظری روشن در این باره هست و به خصوص باید برای برساختن احساس تصویری مشترک از آینده در ذهن و زبان افراد جنبش سبز و به تعبیری دقیق تر همه ایرانیان متمرکز شد چرا که انجام هر تحولی در ایران ممکن نمی شود مگر آنکه اکثریتی از مردم دریابند و باور کنند که جایگزین وضعیت فعلی چه خواهد بود ؟ اینکه دیده می شود بخشی از مردم آنچنان که باید و شاید با جنبش سبز همراهی ندارند نه به این دلیل است که از وضعیت فعلی راضی اند بلکه به این خاطر است که تصویر و چشم اندازی از آنچه می تواند جایگزین وضعیت فعلی شود ، ندارند و از اینرو دست به عمل چندانی برای تغییر شرایط موجود نمی زنند . برای همراه کردن این افراد با جنبش و همچنین به تحرک واداشتن باورمندان به جنبش لازم است که بیش از پیش به بحث هایی که می تواند این احساس تصویر و چشم انداز مشترک از آینده را در میان ایرانیان دامن زند، پرداخته شود چرا که انجام هر تغییر و تحولی در ایران نیاز به یک تصویر و چشم انداز مشترک در چشم و دل ایرانیان دارد . دراین ارتباط و به عنوان آغازی برای دامن زدن به این بحث نکاتی را دراین باره عرضه می دارم:
تا آنجا که من دریافته ام جنبش سبز با تکیه بر تجربیات تاریخ معاصر ایران و به ویژه تجربه جمهوری اسلامی یک جنبش حقوق محور و مدنی است و از اینرو برپایه های زیر استوار می باشد :
1- اعلامیه جهانی حقوق بشر. این اعلامیه که آنرا باید میراثی بشری و حاصل تجربیات گرانسنگ در پاسداشت از حقوق انسان و مبارزه با هرگونه تبعیضی در این باره دانست ، باید راهنمای عمل جنبش در حال و آینده باشد . اصل برابر حقوقی همه شهروندان در واحدملی و انسانها درعرصه بین المللی لب ومغز این اعلامیه است که باید با همه لوازم و مقتضیات حقوقی اش پذیرفته شود و آینده جامعه ایران را برپایه مفاد این اعلامیه سامان داد .البته باید به این نکته متفطن بود که تحقق این امر در جامعه ای با مختصات ایران دشواری های بسیار دارد اما اگر نگاه اکثریتی از افراد جامعه ما متوجه این هدف باشد طبعا بتدریج می توان به سمت تحقق آن رفت و انتظار روزی را کشید که اجرای تمامی مفاد این اعلامیه را ممکن سازد .
2- قانون گرایی . تجربه بشری حاکی از این است که جامعه بدون قانون جز هرج و مرج و استبداد وبی عدالتی و ضایع شدن حقوق اکثریت مردم حاصلی بدنبال ندارد . متاسفانه ایران کشوری بوده است که تا قبل از نهضت مشروطه حاکمیت بر پایه استبداد مطلقه و غلبه اقوام بدون پایبندی به هر قاعده و قانونی جریان داشته و حاکمان برمال و جان و ناموس مردم هرگونه می خواسته اند حکم می رانده اند . در واکنش به این شرایط بود که نهضت مشروطه شکل گرفت و برای اولین بار ایران صاحب مجلس و قانون اساسی شد اما سوگمندانه باید گفت بدلیل غیبت دنیای معرفتی لازم و عدم همسازی ساختار حقیقی جامعه با این قانونگرایی عملا جریان استبداد مطلقه سلطنتی در قالبی نو ظاهر و غالب شد . بار دیگر تجربه انقلاب اسلامی در مقابله با این وضعیت و تغییرنظام استبدادی سلطنتی به جمهوری شکل گرفت اما بگونه ای دیگر شاهد شکست این تجربه در عمل به قانون بوده ایم ، و از اینروست که « اجرای بدون تنازل قانون اساسی » به عنوان یکی از خواسته های اصلی جنبش سبز از سوی رهبران مطرح شده است . طرح هوشمندانه این خواسته نه تنها بیانگر این است که حاکمیت موجود پایبندی به اجرای قانون اساسی موجود ندارد بلکه پایه محکمی برای جنبش سبز می سازد که بتواند در درون ساختار حقوقی موجود راه بسوی آینده را بروی مردم گشاده دارد و طی طریق را بدانها نشان دهد . باید دانست که دستیابی به آزادی و عدالت و مردمسالاری جز در دامن قانونگرایی و پایبندی دو سویه حاکمیت و شهروندان به قانون ممتنع است و آنهایی که بهر دلیل از تاکید بر قانونگرایی و اجرای قانون اساسی موجود در جنبش سبز از موضع آزادیخواهی و عدالت طلبی و دموکراسی برخورد و گلایه و نقد یا پرهیز می کنند در واقع دچار یک تناقض درونی در این باره هستند . در عین حال باید توجه داشت که تاکید بر قانونگرایی و اجرای قانون اساسی موجود به معنای بی عیب و نقص بودن یا تناقضات موجود در آن نیست بلکه با اجرای کامل این قانون و تغییراتی که در ساختار حقیقی جامعه بوقوع می پیوندد خودبخود راه برای اصلاح قانون اساسی آنهم به شیوه قانونمند در انطباق با شرایط جدید باز شده و بنای جامعه برپایه قانون استوار و ثبات می یابد و راه رشد و توسعه هموار می شود . قانون خواهی و قانونگرایی اسم رمز نجات جامعه و کشورما از هرگونه استبداد و بدبختی و عقب افتادگی است ، و اینکه طی این مسیرمی تواند به همه افراد جامعه اطمینان خاطر دهد که تصویری روشن از تحولات آتی و آینده داشته باشند .
3- تکیه بر منابع ملی و حق رای مردم در اداره کشور. جنبش سبز جنبشی درون زا و برخاسته از اراده و خواست شهروندان ایرانی است و بنابراین تکیه گاه اصلی اش برمنابع ملی و درونی جامعه است و هیچگونه چشمداشتی به مداخله یا کمک گیری از کشورهای خارجی را در هرشکل و سطحی ندارد . حفاظت ازاستقلال کشور در ابعاد مختلف یکی از اهداف جنبش سبزاست و البته با تعریفی مثبت و بروز از استقلال که در برگیرنده تعامل سازنده با کشورهای دنیاست و نه تعریفی منفی و واپس مانده از این واژه که بسترساز خصومت و ستیز با دیگر کشورها باشد . در عین حال باید توجه داشت که استقلال وقتی معنای واقعی خودش را پیدا می کند که نظام سیاسی حاکم و اداره کشوردر هرسطحی برپایه نظر و رای مردم شکل گرفته و عقل جمعی بجای عقل فردی نشسته باشد . حق حاکمیت از آن مردم است و درسایه اعمال این حق از طرقی که قانون معین می کند می توان انتظار داشت که نه تنها استبداد مطلقه فردی از کشورمان رخت بر بندد بلکه رویه های استبدادی در هر سطحی منسوخ شود و بجای نظم اقتدارگرایانه شاهد جایگزینی نظم مردمسالارانه در جامعه باشیم .
4- اخلاق مداری. یکی از شعارهای برجسته جنبش سبز « دروغ ممنوع » بود و این شعار در عکس العمل به رفتار جناح حاکم در دروغ گویی و بی اخلاقی شکل گرفت . وفراموش نمی کنیم این سخن میرحسین را که در همین ارتباط یاد آور شد :« ادب مرد به ز دولت اوست ». براین پایه پایبندی به اصول اخلاقی از ارزشهای بنیادی جنبش سبز است و همه افراد جنبش باید بدان باورمند و پایبند باشند . در راس این اصول اخلاقی این اصل طلایی قرار دارد که :« هرآنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم مپسند » ( آموزه ای که هم در آموزه های دینی ما ریشه دارد و هم در آموزه های اخلاقی مدرن ) ، وپایبندی به این آموزه قرآنی که حتی دشمنی با قومی و گروهی و افرادی نباید شما را از جاده انصاف و عدالت در مورد آنان خارج کند و به تعبیر و سفارش حافظ باید :" با دوستان مروت و با دشمنان مدارا " داشت ، و اگر همه ما بتوانیم این آموزه های اخلاقی را در عرصه عمل اجتماعی و سیاسی دورنی و رعایت کنیم قطعا راهگشای جامعه ما بسوی آینده ای بهتر و روشن خواهد بود .
5- خشنونت گریزی . تاکید براین موضوع بخاطر جغرافیای تاریخی و سیاسی ایران است . تاریخ گذشته ما حاکی از جابجایی قدرت ها در سایه خونریزی و جدال مستمر بوده است و حتی در تاریخ معاصر که شکلی بهتر یافته است بازهم شاهد این جابجایی از راه کودتا و انقلاب بوده است . چرخه ای از ستیز و رویارویی که در تاریخ معاصر ما بین حاکمیت های استبدادی و سیاستمداران آزادیخواه بوجود آمده است نه تنها قربانگاهی برای این مبارزان ساخته است بلکه همه حاکمان مستبد را نیز به قربانگاه برده است! شاهد محکم این مدعا ترور ناصرالدین شاه و در غربت مردن چهار شاه (محمدعلی شاه ، احمدشاه ، رضاشاه و محمدرضا شاه ) است . به تحقیق می توان گفت این چنین قربانگاهی و اینکه بهترین فرزندان ایران در همه این سالها نتوانند سرسالم بگور برند و حاکمان را هم بدنبال خود بگور کشند در هیچ کشور دیگری نمی توان یافت . اگر امروز هند صاحب بزرگترین دموکراسی دنیاست بخاطرسیاست خشنونت گریز گاندی در مقابله با سلطه استبدادی – استعماری انگلیس بود و راه عبور ایران به دموکراسی نیز از این مسیر می گذرد . تساهل و مدارا در عرصه عمل سیاسی و اجتماعی باید راهنمای کنشگران جنبش سبز باشد تا آینده جامعه ایران براین پایه شکل گیرد و استوار شود . قطعا در پیش گیری این شیوه و مشی دشواری های بسیار بهمراه دارد و صبر و حوصله و پایداری فراوان می خواهد چرا که این مشی از دوسوی اقتدارگرایان تند روحاکم و مخالفان تند روی حاکمیت موجود مورد حمله و هجمه است و بگونه ای اینها تداوم چرخه خشنونت را تشدید می کنند چون به بقای متقابلشان کمک می کند هرچند نتیجه نهایی اش نابودی سرمایه های ملی و حذف مستمراست و تاکنون نیز نتوانسته است مشکلی از مشکلات تاریخی و ملی ما را حل کند . البته اینکه چگونه می توان با پیروی از این مشی در تلفیق با دیگر راهبردهای عملیاتی جنبش سبز را به پیش برد و به پیروزی رساند خود بحثی دیگر را می طلبد و به ابتکار وخلاقیت و پویایی افراد جنبش بستگی دارد.
6- عدم ورود نظامیان به سیاست و اقتصاد . تجربه پرهزینه و گسترده ورود نظامیان به سیاست و اقتصاد کشورمان در سال های اخیر این خواسته روشن را به عنوان یکی از مطالبات جنبش سبز مطرح ساخته است . هرچند این ورود با قوانین جاری هم انطباق وهمسازی ندارد و عدول مسلم از قانون به شمار می رود و « ولایت نظامیان » رابجای « جمهوریت » نشانده است که باید آنرا ناشی از عدم حاکمیت قانون و برهم خوردن قواعد کشورداری و آرایش نیروهای سیاسی و اجتماعی بنفع اقتدارگرایی دانست . در تصویر آینده ای که جنبش سبز خواستار آن است نظامیان باید به پادگانها برگردند و انجام کار سیاسی را به سیاستمداران و احزاب سیاسی واگذارند . یادآور می شود که در پیشانی هیچ شهروندی نوشته نشده است که نظامی شود یا سیاسی؟ اما این انتخاب هرشهروندی است که مسیر حرکت و رفتار او را در عرصه عمومی می سازد ، و از اینروست که در قانون استخدامی نیروهای مسلح از افرادی که وارد این حرفه می شوند تعهد گرفته می شود که از ورود به عرصه سیاست و گرایشات سیاسی و حزبی خود داری کنند که متاسفانه شاهد نقض آشکار و سازمان یافته این عهد از سوی برخی نهادها و افراد نظامی هستیم . البته افراد نظامی هرگاه خواستند می توانند لباس نظامی را درآورند و به جرگه سیاستمداران بپیوندند اما حق ندارند از پشتوانه و رانت نظامی گری در عرصه رقابت سیاسی و حذف حریفان استفاده کنند . تجربه بشری در امرحکومت داری تاکنون حاکی از این امر است که هرگز حاکمیت نظامیان و ورود آنان به عرصه سیاست خیر و برکتی برای شهروندان به همراه نداشته است و متاسفانه تجربه سالهای اخیر درایران هم شاهدی محکم براین مدعاست. بازگرداندن نظامیان به پادگانها را باید یکی از اصلاحات ضروری پیش روی جنبش سبز با همه لوازم و مقتضیاتش دانست.
آنچه آمد برداشتی است که من در همفکری با برخی افراد برای بازشناسی « جنبش سبز به مثابه سرمایه اجتماعی » برشته تحریر درآوردم به امید آنکه بتواند دستمایه دیگر افراد جنبش برای دامن زدن به این بحث شود و از این مسیر بتوانیم به ارائه یک تصویر و برداشت مشترک برای آینده برسیم و اینکه افراد جنبش سبز و همه ایرانیان دریابند چه جایگزینی را می خواهند بجای وضعیت فعلی تعقیب و عملیاتی کنند و از این طریق اطمینان خاطری برای همه آنانی که خواهان تغییر و تحول در ایرانند اما نگران الگوی جایگزینند ، فراهم آورد .


 


 


شب گذشته در مرقد امام میهمان حاج سید حسن آقای خمینی بودیم. دکتر ظفرقندی، دکتر مهدوی، دکتر رئیس کرمی، دکتر آشفته، دکتر آخوندی و من. نماز جماعت را در حرم پشت سر ایشان خواندیم و پس از زیارت امام عازم دفتر در جوار حرم شدیم. نیم ساعتی طول کشید تا بتوانیم از میان ازدحام مردم که پشت در خروجی به سمت دفتر اجتماع کرده بودند تا حاج حسن آقا را ببینند عبور کنیم. آنهم با کمک حاج آقا دعائی که الحق انسان فوق العاده ای است. محبت و توجه بی ریای او به هر آن کس که به توجه یا محبتی نیازمند است و مورد غفلت واقع شده است، زبانزد است. ما را که در پشت جمعیت مانده و منتظر بودیم تا پس از متفرق شدن آنها پیش برویم و خود را معرفی کنیم، معرفی کرد و از در عبور داد.
این دیدار پس از آن شکل گرفت که با واسطه ای از حاج سید حسن آقا خواسته بودیم در مجمع عمومی سالانه انجمن اسلامی جامعۀ پزشکی ایران که امروز صبح برگزار شد سخنرانی کند. عذر خواسته بود ولی دعوت کرده بود چند نفری را شب گذشته در مرقد میهمان ایشان باشیم. اشتیاق مردم که بسیاری از آنها از شهر های دور و نزدیک و حتی خارج از کشور آمده بودند برای دیدن و مصافحه با ایشان عملاً مانع از آن شد که در داخل صحن مرقد به ایشان نزدیک شده و سلام علیک بکنیم.
در دفتر و پس از معارفه، دکتر ظفرقندی تاریخچه ای از شکل گیری و فعالیت های انجمن و گسترۀ آن که در سطح ملی است را بیان کرد و صحبت را رساند به اینکه ما همه از علاقمندان امام هستیم و از جفائی که در قالبهای بظاهر دوستی و نیز دشنی با ایشان توسط دو طیف بظاهر متضاد مسئولین حاکم و اپوزیسیون ضد نظام صورت می گیرد بیمناک هستیم و از ایشان بابت اینکه متولی دفاع حقیقی از امام است خواست که بیش از گذشته در این زمینه ایفای نقش بکند. وی در همین راستا از واکنش ایشان به سخنان اخیر سردار جعفری که در سایت ها منعکس شده بود تشکر کرد. حاج حسن آقا بلافاصله گفت نه آن خبر را تکذیب می کنم من اصلاً در فیس بوک صفحه ای ندارم و آن را دیگران ساخته اند. بعد اضافه کرد: دیگر از "لا اله الا الله" که کلمه ای حق تر نیست. اگر جائی نگفته باشم و کسی به من نسبت بدهد تکذیب می کنم. وی در واقع نه نگرانی خود را از دخالت نظامیان در سیاست که مغایر رهنمود موکد حضرت امام است پنهان و نه محتوای آن سخن منسوب به خود، که جمله ای مبرهن بیش نبود، را تکذیب می کرد بلکه می گفت من در فیس بوک صفحه ای ندارم و در آن چیزی ننوشته ام. ایشان ادامه داد که بله اکنون یک اجماع مرکبی توسط کسانی در حاکمیت که گفتار و رفتار خود را به امام منتسب می کنند و کسانی که نه امام را قبول دارند و نه حاکمیت امروز را شکل گرفته است تا امام تخطئه شود. آن گروه برای اثبات افعال امروز خود از امام کد می آورند و این گروه رفتار امروز حاکمیت را تقبیح کرده و ریشه اش را به زمان امام باز می گردانند و در این میان هر دو در تخطئۀ امام تشریک مساعی می کنند. وی سپس از نقش اشخاص و گروههائی همچون انجمن اسلامی جامعۀ پزشکی که سعی در دفاع حقیقی از امام دارند تقدیر کرد و قرار گذاشت در آینده نزدیک دیدار مفصل تری با اعضاء جامعۀ پزشکی داشته باشد.
ساعتی پیش که سایت خبر گزاری فارس را مشاهده می کردم، با همان ویژگی هایی که مخصوص روزنامۀ کیهان و من تبع آن از جمله خبرگزاری فارس است، تکذیبیه ساده سایت موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(ره) را که انتساب صفحۀ فیس بوک به ایشان را نفی کرده بود، درج و آن را به اصل موضع نسبت داده بود. خنده دار اینکه این خبرگزاری مدعی شده است چهار تا سایت سبز فیلتر شده در صدد ايجاد خفقان در بين نيروهاي انقلاب هستند و لابد با درج خبر واکنش نوادۀ امام فرمانده سپاه را خفه کرده اند تا نتواند در سیاست دخالت کرده و برای رئیس جمهور پیشین کشور شرط بگذارد. مظلوم فرماندۀ سپاه!!
البته این اعترافی ست به بی اعتباری خبرگزاری ها، سایت ها و صدا و سیمای حکومتی که حتی نمی توانند یک منفذ و نفس کش در فضای اطلاع رسانی یرای فرماندۀ مظلوم(!) سپاه ایجاد کنند.
وضعشان خیلی خراب است و پس از آن حمایت های بی دریغ از احمدی نژاد و حملات بی پروائی که امروز به او و اطرافیانش می کنند خیلی بی اعتبار شده اند. برای اینکه خود را از تک و تا نیندازند هر بهانه و مستمسکی را با آب و تاب در بوق می کنند تا صدای افتادن تشت رسوائیشان از بام را بپوشانند.


 


جمعی از جوانان احزاب اصلاح طلب در بیانیه ای با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت جسمی رهبران محصور جنبش سبز تاکید کرده اند: در کنار پیگیری سایر فعالیت ها جهت پایان دادن به این حصر برای سلامتی و عزت این عزیزانمان روز چهارشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۰ روزه می گیریم. از همه مردم عزیز و آزاده ایران می خواهیم که در هر کجای جهان با ما همراه شوند و برای سلامتی و عزت و آزادی این یاران سبزمان دعا کنند.

این جوانان در بخشی از بیانیه ی خود آورده اند: ما نمی توانیم نگرانی و دلواپسی خود از وضعیت جسمی و روحی آنان را پنهان کنیم، مسئولیت مستقیم سلامت این عزیزان بر عهده حاکمیت است. ما از خداوند بزرگ و منان که هر عزت و ذلتی به دست اوست می خواهیم که همچون یوسف که او را از چاه و زندان به عرش رساند و همچون یونس که در دل تاریک ماهی در اعماق دریا در امانش داشت محافظ و همراه همیشگی رهبران عزیز در حصرمان میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی باشد، که نیک می دانیم قادر متعال اوست.

متن کامل این بیانیه که در اختیار سایت کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

 

به نام خداوند صبور و قهار

مردم عزیز ایران

دیری ست که رهبران بزرگ و استوار جنبش سبزمان را به اسارت برده اند و حتی از بیم رسوایی بیشتر خویش در رسانه های رسمی خود به طرق مختلف آن را پنهان یا انکار می کنند، چرا که به خوبی می دانند که ارزش و اعتبار و کرامت این بزرگان با تبلیغات منفی آن ها در نزد مردم از بین نرفته است و برای حفظ مخاطبانی که دیر یا زود از دستشان خواهند داد از اعلام رسمی خبر پرهیز می کنند.

ما فرزندان شما به این حصر معترض بوده و هستیم، ما در برابر این ظلم بزرگ اسارت سکوت نمی کنیم، نه فقط به این دلیل که همراهان استوار ما در فراز و نشیب سخت این برهه حساس تاریخ در بند ظلم حاکمیت زر و زور و تزویر اسیر شده اند، نه فقط بخاطر اینکه ما را لحظه ای تنها نگذاشتند و به همراه ما به خیابان ها آمدند و به همراه ما شهید و زخمی و زندانی دادند و اکنون نیز خود در اسارتند، نه فقط بخاطر اینکه در برابر ظلم نباید سکوت کرد و این ظلمی آشکار است، نه فقط به خاطر اینکه دوستشان داریم و عزیز دل هایمان هستند و دلتنگشانیم، نه فقط بخاطر اینکه آسایش و آرامش و سلامت روح و جسمشان را به آزادی و شرف و عزت ایران و ایرانیان اولویت نداند.

ما معترضیم نه فقط به خاطر همه آنچه برای آسایش و عزت ما انجام داده اند بلکه بیش از این ما به این حصر معترضیم چرا که آنان اینک نماد مطالبات و خواسته های بر حق انسانی ما هستند، تا زمانی که آنان در حصر هستند یعنی مطالبات بر حق و قانونی و اخلاقی و انسانی ما به رسمیت شناخته نمی شود، یعنی نظامیانی که تمام قد وارد عرصه حکومت داری و دستگاه قضا شده اند هر روز میخ دیکتاتوری خود را که در کودتای انتخاباتی، علنی به نمایش گذاشتند محکمتر و محکمتر می کوبند، یعنی دموکراسی و رای و نظر مردم در این میان هیچ ارزشی ندارد و تنها برای توجیه نام جمهوری بر ایران تلاش می کنند که مردم را پای صندوق های رای بیاورند و در پایان آنچه می خواهند را اعلام کنند، به عبارتی نشان از تلاش برای نابودی قطعی نهاد انتخابات در کشور دارد.

رهبران سبزمان اکنون نماد مطالبات بر حق ما هستند و در واقع نماد خواسته های حداقلی و میانی جنبش سبز هستند و این حصر یعنی خواسته های حداقلی ما را نیز به رسمیت نشناخته اند. از این رو گام نخست پیش روی ما خالقان جنبش سبز باید شکست حصر رهبرانمان باشد. باید در مسیری گام برداریم که با همت و پشتکار و پیگیری خود حاکمیت را مجبور به پایان دادن به این حصر کنیم، ما باید از طرق مختلف بویژه آگاهی بخشی به جامعه در این مسیر گام برداریم.

ما جوانان اصلاح طلب از خداوند بزرگ سلامت و استقامت و صبوری رهبران همیشه سبزمان را خواهانیم، ما نمی توانیم نگرانی و دلواپسی خود از وضعیت جسمی و روحی آنان را پنهان کنیم، مسئولیت مستقیم سلامت این عزیزان بر عهده حاکمیت است. ما از خداوند بزرگ و منان که هر عزت و ذلتی به دست اوست می خواهیم که همچون یوسف که او را از چاه و زندان به عرش رساند و همچون یونس که در دل تاریک ماهی در اعماق دریا در امانش داشت محافظ و همراه همیشگی رهبران عزیز در حصرمان میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی باشد، که نیک می دانیم قادر متعال اوست.

همچنین در کنار پیگیری سایر فعالیت ها جهت پایان دادن به این حصر برای سلامتی و عزت این عزیزانمان روز چهارشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۰ روزه می گیریم. از همه مردم عزیز و آزاده ایران می خواهیم که در هر کجای جهان با ما همراه شوند و برای سلامتی و عزت و آزادی این یاران سبزمان دعا کنند . ما از همه انسان های آزادی خواه جهان که صدای ما بگوششان می رسد می خواهیم که همراه ما برای عزت ایران و ایرانیان دست به دعا بردارند.

جوانان اصلاح طلب

۱۷/۵/۱۳۹۰


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته