
سید محمد خاتمی به مناسبت شانزدهم آذر، روز دانشجو، پیامی صادر کرد.
رییس جمهور پیشین ایران در پیام خود با بیان اینکه “برای این بنده کوچک خدا نیز افتخار بزرگی بود که چه در دوران مسئولیت رسمی و چه پس از آن با ۱۶ آذر و دانشجویان عزیز تجدید عهدی داشتیم و حتی با وجود محدودیتها با پیامی و کلامی به واسطه این افتخار را از دست نمیدادم” تصریح کرده است: شاید امسال هم ناراحتی کوچکی که بهرحال سخن گفتن مرا دچار اختلال کرد بی تاثیر در ماجرا نبود. سخن و کلامی که مدتها است که لطف مدعیان دوستی انقلاب و اسلام انعکاس آن را محدود و در بعضی جاها ممنوع کرده است.
متن کامل پیام آقای خاتمی:
بسم الله الرحمن الرحیم
دیروز ۱۶ آذر بود و شاید این اولین شانزده آذری که غریبانه و مظلومانه گذشت درحالیکه ۱۶ آذر به راستی “نماد” جنبش عدالتخواه، استقلالطلب و استبداد ستیز و پیشرو دانشجویی است.
نگوییم که عظمت و درخشندگی عاشورا، ۱۶ آذر را کم سو کرد که البته عاشورا واقعه دوران ساز تاریخ و مظهر سربلندی انسان، به خصوص انسان خداپرست و آزادیخواه و عدالتطلب و ستم سوز است و با هیچ واقعهای قابل مقایسه نیست ولی ۱۶ آذر نه در برابر عاشورا که الهام گرفته از آن و در واقع در امتداد آن بود و این روز بزرگ “۱۶ آذر” اگر هم مصادف با واقعه بزرگی بود، رسم بزرگداشت آن چند روز زودتر یا دیرتر فروگذاشته نمیشد.
برای این بنده کوچک خدا نیز افتخار بزرگی بود که چه در دوران مسئولیت رسمی و چه پس از آن با ۱۶ آذر و دانشجویان عزیز تجدید عهدی داشتیم و حتی با وجود محدودیتها با پیامی و کلامی به واسطه این افتخار را از دست نمیدادم و شاید امسال هم ناراحتی کوچکی که بهرحال سخن گفتن مرا دچار اختلال کرد بی تاثیر در ماجرا نبود. سخن و کلامی که مدتها است که لطف مدعیان دوستی انقلاب و اسلام انعکاس آن را محدود و در بعضی جاها ممنوع کرده است.
ولی ۱۶ آذر، با هیچ بهانه و توجیهی نباید مورد کم توجهی به خصوص از سوی دانشجویان عزیز قرار گیرد. دانشجویان و انجمنهایی که خود نیز چون ۱۶ آذر در غربت و عزلت به سر میبرند و صدای گرمشان در هیاهوی ساختگی و دشنامها و ناسزاها طنین اندکی دارد. دریغا و فسوسا که بسیاری از جوانان به خاطر همین وضعیت ناگوار دلزده اند و ای بسا رویگردان از نظامی شوند که برآمده از آرمان بلند ملت و انقلاب شکوهمند اسلامی بود و بر پایه خون پاک انبوهی از مردان و زنان و جوانان عزیز بنا شد و بنا بود هرکسی در آن احساس عزت و حرمت و کرامت کند و حقوق پایمال شدهاش در تاریخ را باز پس گیرد و آیا این وضع به کام و مراد آنها نیست که نه نظام را میخواهند و نه اسلام را و نه ایران را؟
سید محمد خاتمی
۱۷ آذرماه ۱۳۹۰
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا بار دیگر در سخنانی تاکید کرد که همه گزینه ها را در برخورد با برنامه اتمی ایران در نظر می گیرد.
به گزارش بی بی سی، اوباما با اشاره به بعضی از انتقادهای مطرح شده گفت تحریم های اعمال شده علیه ایران در دوره ریاست جمهوری او شدیدترین تحریم ها بوده است.
او گفت زمانی که وارد کاخ سفید شد جهان بر سر برنامه اتمی ایران دچار اختلاف بود و ایران برنامه اتمی خود را جلو می برد، ولی امروز این کشور بیشتر از هر زمان دیگری منزوی است و دنیا در برابر آن متحد است.
به گفته رئیس جمهوری آمریکا، راه خروج ایران از انزوای کنونی عمل به تعهدات بین المللی این کشور است.
آقای اوباما گفت تعهدات بین المللی ایران به کشور امکان می دهد از فناوری صلح آمیز هسته ای برخوردار باشند.
او در عین حال هشدار داد که اگر ایران تلاش برای به دست آوردن سلاح اتمی را ادامه دهد، آمریکا این اقدام را خلاف منافع ملی خود و متحدانش، از جمله اسرائیل خواهد دانست و در هماهنگی با جامعه جهانی سعی خواهد کرد مانع از آن شود.
داوطلبان جمهوری خواه نامزدی ریاست جمهوری آمریکا، چهارشنبه در گردهمایی در واشنگتن به شدت از سیاست آقای اوباما در برابر برنامه اتمی ایران انتقاد کردند.
همزمان با رونمایی ازهواپیمایی امریکایی درتلویزیون جمهوری اسلامی، وزارت امور خارجه سفیر سوئیس در تهران را احضار کرد.
به گزارش واحد مرکزی خبر، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با احضار سفیر سوئیس در تهران، ضمن اعتراض بسیار شدید به تجاوز یک فروند هواپیمای جاسوسی امریکا به عمق حریم هوایی ایران، توضیحات فوری و اقدامات جبرانی دولت امریکا در این زمینه را خواستار شد.
در یادداشت اعتراض دولت ایران که عصر روز پنجشنبه به سفیر سوئیس، حافظ منافع امریکا در ایران تسلیم شد، با اشاره به افزایش اقدامات تحریک آمیز و مخفیانه امریکا علیه ایران، از جمله تجاوز یک فروند هواپیمای جاسوسی آر کی یو 170 به عمق حریم هوایی ایران آمده است این اقدام دولت آمریکا نقض تمام قوانین و مقررات شناخته شده بین المللی و اقدام علیه صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی است و طبعاً همه مسئولیت آن بر عهده دولت آمریکاست.
در همین حال سیمای جمهوری اسلامی تصاویری از هواپیمای تجسسی بدون سرنشین آمریکایی را که بدست نیروهای نظامی ایران افتاده بود پخش کرد.
سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی زاده اعلام کرد: اخیرا با اطلاعات جمع آوری شده و مراقبت های دقیق الکترونیکی مشخص شد این هواپیما قصد نفوذ و جاسوسی بر فراز کشورمان را دارد که پس از ورود این هواپیما به فضای شرق کشور، این هواپیما در کمین گاه الکترونیکی نیروهای مسلح قرار گرفت و با حداقل خسارت در ایران به زمین نشانده شد.
مقامات نظامی امریکا هنوز در این رابطه اظهار نظری نکرده اند.
همسر علیرضا رجایی می گوید که همسرش در ملاقاتی که با وی داشته است تاکید کرده که تکذیبیه ی بیانیه ی ۳۶ نفر را امضا نکرده است.
بر این اساس، آخرین امضا کننده ی بیانیه ی جعلی هم امضای خود را تکذیب کرد.
همسر این فعال سیاسی در بند ۳۵۰ اوین به خبرنگار کلمه می گوید: من پس از ملاقات با آقای رجایی و شنیدن این خبر با دادستانی تماس گرفته و اطلاع دادم که وی تصریح کرده است که این بیانیه جعلی است و وی آن را امضا نکرده است.
وی در ادامه می افزاید: دادستانی به من گفتند تکذیب کردن راه دارد و من گفتم که من الان از ملاقات با همسرم می آیم و او این را تکذیب کرده است و بیشتر از این توضیحی ندارم.
پیش از این نیز خانواده های بهزاد نبوی، محسن میردامادی، فیض الله عرب سرخی، عبدالله رمضان زاده و داوود سلیمانی از جعلی بودن تکذیبیه ی منتشر شده در سایت وابسته به نیروهای امنیتی و حق پیگیری قضایی این عمل غیرقانونی خبر داده بودند.
وبسایتهای نزدیک به گروه های اقتدار گرا، هفته ی گذشته در نامه ای به نام شش چهره اصلاح طلب زندانی مدعی تکذیب بیانیه ۳۶ نفره از سوی این افراد و تاکید ایشان بر لزوم شرکت جریان اصلاح طلبی در انتخابات مجلس شورای اسلامی شده بودند.
نیروهای امنیتی در پای این بیانیه جعلی، امضای بهزاد نبوی، داوود سلیمانی، عبدالله رمضان زاده، محسن میردامادی، فیض الله عرب سرخی و علیرضا رجایی را هم نوشته بودند.
چندی پیش سی و شش زندانی سیاسی منتقد در زندانهای اوین، رجایی شهر و خوزستان با صدور بیانیه ای در باره انتخابات آتی مجلس، ضمن هشدار به مسوولان ارشد نظام درباره روند فعلی اداره کشور، تاکید کرده بودند که صلاح جنبش سبز و جریان اصلاح طلب در این است که در صورت برگزاری انتخابات سالم و آزاد به طور یکپارچه از آن استقبال کنند و در صورت ناسالم بودن آن، با انسجام و وحدت و داشتن برنامه، عامل مشروعیت بخش به انتخاباتی ناسالم و غیرقانونی نشوند.
امضا کنندگان این بیانیه یکی از مهم ترین مشکلات امروز کشور در عرصه های مختلف از جمله انتخابات را ورود نهادها و نیروهای نظامی و امنیتی به این عرصه ها دانسته و نوشته اند: این نهادها قانونا و عرفا از ورود به آنها منع شده اند. تنها در نظام های استبدادی است که اینگونه نهادها در امور سیاسی، اقتصادی، قضایی و امثال آن مداخله می کنند و هرچه استبداد در نظامی بیشتر و شدیدتر باشد، حضور نهادهای امنیتی و نظامی نیز در عرصه های مختلف بیشتر و پررنگ تر است. در کشور ما نیز سکاندار اصلی حوادث انتخابات سال ۸۸ و پس از آن این نهادها بودند و هستند که حضور آنها همچنان ادامه دارد و فضای امنیتی سنگینی را بر کشور مستولی و سایه افکن کرده اند.
پس از انتشار این بیانیه گزارش ها حاکی از افزایش فشار بر این زندانیان سیاسی بوده است.
امضاکنندگان بیانیه ۳۶ زندانی سیاسی که خواستار مشروعیت نبخشیدن جنبش سبز و اصلاح طلبان به انتخابات نمایشی، غیر آزاد و ناسالم شده بودند، به دنبال بازتاب وسیع این بیانیه، از سوی مقامات امنیتی و قضایی تهدید شده بودند که هرکدام از زندانیان امضا کننده بیانیه، علاوه بر محکومیت قبلی، به پنج سال حبس جدید نیز محکوم خواهند شد.
اواخر آبان ماه سال جاری ماموران امنیتی بازداشتگاه دو الف، متعلق به سپاه پاسداران، ضمن بازجویی مجدد از محسن میردامادی، فیض الله عربسرخی، علیرضا رجایی و بابک داشاب چهار تن از امضا کنندگان این بیانیه که به بیانیه ی ۳۶ نفر معروف شده، از آنها خواسته بودند که امضای خود را پس بگیرند.
حمید مافی
رئیس دولت یک سال قبل که به استودیوی شبکه یک تلویزیون جمهوری اسلامی آمد تا با مردم از «جراحی بزرگ اقتصاد» ایران سخن بگوید و خبر خوش «واریز» اولین یارانه نقدی به حساب آنان را بدهد، وعده داد که با اجرای قانون هدفمندی یارانهها، وضعیت معاش مردم بهبود خواهد یافت، صنایع کشور شرایط بهتری را تجربه خواهند کرد و رونق اقتصادی به بازار باز میگردد.
او همان شب به خانوادهها توصیه کرد که پول یارانهها را هزینه امور جاری نکنند و با یک حساب و کتاب ویژه خودش نشان داد که در یک دوره بیست ساله این یارانهها چه ارزشی خواهند یافت.
حالا تنها یک سال از آن همه وعده گذشته که پیامدهای ناگوار «پرداخت نقدی یارانهها» بر پیکره اقتصاد ایران نمایان شده است و کمتر کسی را میتوان یافت که یارانههای دولتی برای جبران هزینهای که از افزایش قیمتها بر او تحمیل شده را جبران کند. نه صنعت گران رضایت دارند و نه کشاورزان. تولید کنندگان توان پرداخت هزینه انرژی را ندارند و قیمتهایشان را باید با دولت هماهنگ کنند، ترجیح میدهند کار تولید را تعطیل کنند و بر شمار بیکاران بیافزایند. کشاورزان هم توان تامین هزینههای سوخت و دادههای کشاورزی به سختی امکان پذیر است، مزرعهها را تعطیل و به همان یارانه دولتی رضایت میدهند و دامداران هم روی به کشتار تولیدات خود آوردهاند.
این چرخه اقتصاد ایران را در بر گرفته و هر یک از این فرایندها بر حوزهای دیگر تاثیر میگذارد و مستقیم و غیر مستقیم چرخش این چرخ به درون زندگی خانواده و شهروندان ایرانی میرسد و پیامدهای «جراحی بزرگ اقتصادی مورد نظر رئیس دولت» در زندگی روزمره شهروندانی که قرار بود اوضاع معاششان بهبود یافت، عینیتر نمایان میشود.
ارمغان یارانهها
احمدینژاد در گفتوگوی تلویزیونی یک سال پیش اعلام کرد: بااجرای قانون هدفمندکردن یارانهها بامحاسباتی که ماانجام دادهایم ازهمان روزاول وضع ۶ دهک جامعه به لطف خدا بهترمی شود، دو دهک جامعه باید یک کمی صرفه جویی کنند و دودهک هم باید بیشترصرفه جویی کنند.
حالا یک سال بعد از این اظهار نظر و وعده رئیس دولت برای بهبود معاش خانوادههای ایرانی، نماگرهای اقتصادی و اظهار نظرهای مسوولان و کارشناسان نشان میدهد که نه تنها وضعیت دهکهای پائین جامعه رو به بهبود نرفته، بلکه هزینههای خانوار افزایش یافته و بر شمار جمعیت زیر خط فقر افزوده شده است. محمد خوشچهره از نمایندگان مجلس هفتم که در سال ۸۴ از حامیان جدی احمدینژاد بود گفته است: یارانهها چیزی جز افزایش تورم و فشار اقتصادی برای مردم نداشته است.
داریوش قنبری هم افزایش تورم و فشار بر مردم را پیامد اجرای نادرست قانون هدفمندی یارانهها دانسته و گفته است: پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، شکاف عظیمی در جامعه نمایان شده است.
با این حال سخنگوی ستاد هدفمندی یارانه معتقد است که اجرای این قانون باعث کاهش شکاف طبقاتی در جامعه شده است. به گفته فرزین، اجرای این قانون توان خرید دهکهای پائین جامعه را حفظ کرده و موجب کاهش ضریب جینی شده است. او ادعا کرده است: ضریب جینی خانوارهای شهری به ۳۷ صدم درصد رسیده و در خانوارهای روستایی هم این ضریب ۳۵ صدم درصد است.
اما نماگرهای اقتصادی نشان میدهد که بعد از گذشت یک سال از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، قدرت خرید خانوارهای کم درآمد، بیشتر کاهش یافته است. بر اساس آخرین آماری که دولت اعلام کرده است، نرخ تورم در مهرماه امسال به ۱۹ درصد رسیده است. اما آن گونه که افزایش قیمتها در مقایسه با یک سال قبل نشان میدهد، نرخ تورم بیشتر از رقمی است که دولت اعلام کرده است. بنا بر محاسباتی که بانک مرکزی جمهوری اسلامی انجام داده است، تورم نقطه به نطقه نشان دهنده روند رو به رشد نرخ تورم از نخستین ماه بعد از اجرای قانون هدفمندی یارانه تا آبان ماه امسال، دو برابر افزایش یافته است.
بر اساس این آمارها، نرخ تورم نقطه به نقطه در آبان ماه سال گذشته، ۱۳. ۶ درصد بوده در حالی که در آبان امسال ۲۸. ۱ درصد اعلام شده است. همچنین نرخ تورم سالانه، پیش از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، ۹. ۴ درصد بوده در حالی که نرخ تورم در آبان ماه امسال به ۲۴ درصد رسیده است.
همچنین صندوق بین المللی پول در آخرین گزارش خود که تابستان امسال منتشر کرد، نرخ تورم در ایران را ۲۵ درصد برآورد کرده است.
بانک مرکزی ایران پیش از این هر هفته آخرین قیمت اقلام خوراکی و هزینههای خانوار در ایران را اعلام میکرد، اما هم اکنون با گشت هشت ماه از سال، تنها گزارشهای فروردین ماه قیمت خرده فروشیها در پایگاههای آماری بانک مرکزی در دسترس است و بعد از آن هیچ گزارشی در این باره منتشر نشده است.
بر اساس یک گزارش در رسانههای داخلی قدرت خرید مردم یک سال بعد از اجرایی شدن این قانون به شدت کاهش یافته است. این گزارش نشان میدهد که توان خرید مردم نسبت به یک سال گذشته ۲۳. ۵ درصد کاهش داشته است.
یافتههای میدانی رسانههای داخلی ایران از بازار نشان میدهد که قیمت تمام اقلام خوراکی به نسبت یک سال پیش افزایش چشمگیری داشته است. تا پایان آبان ماه امسال، هر شانه تخم مرغ در مقایسه با پیش از اجرای هدفمندی یارانهها، دو برابر شده و توان خرید مردم ۴۸. ۵ درصد کاهش یافته است.
همچنین قیمت برنج نیز ۸۵۰ تومان در هر کیلوگرم افزایش نشان میدهد و در مقابل کاهش ۲۳. ۷درصدی توان خرید مردم را به دنبال داشته است. توان خرید شهروندان برای یک کیلو گرم گوشت ۲۲ درصد و توان خرید آنها برای خرید روغن ۲۴. ۳ درصد، کاهش داشته است.
همچنین قیمت شیر، نان و مرغ نیز در یک سال گذشته در قیاس با مدت مشابه سال قبل افزایش چشمگیری داشته و توان خرید مردم در برابر آنها کاهش یافته است. همین افزایش قیمتها و کاهش توان خرید مردم سبب شده است تا برخی از کارشناسان و فعالان کارگری نسبت به وضعیت زندگی و معاش این بخش از جامعه هشدار بدهند و خواستار به کارگیری برنامههای حمایتی از بخشهای کم درآمدتر جامعه شوند.
انکار فقر
نهادهای دولتی علاقهای به انتشار خط فقر و تعداد شهروندان زیر خط فقر ندارند. در همین حال رئیس دولت معتقد است که در ایران هیچ کس زیر خط فقر نیست. بر اساس تعریف صندوق بین المللی چنانچه هر فرد در روز ۱. ۳ دلار درآمد داشته باشد، فقیر به شمار نمیآید. دولت مردان ایرانی هم بر همین اساس آمار جمعیت زیر خط فقر در ایران را صفر اعلام میکنند. با این حال عادل آذررئیس مرکزآمار بهار امسال اعلام کرد: درایران بیش از۱۰میلیون نفر زیرخط فقرمطلق وبیش از۳۰ میلیون نفر زیرخط فقر نسبی به سر میبرند.
اما این تنها یک روی سکه است، چرا که حسین راغفر تدوین گر نقشه فقر کشور، خط فقر مناطق شهری را در سال گذشته، ۸۵۰ هزار تومان برآورد کرده بود و به استناد همین خط فقر، حداقل ۳۵ میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقرمطلق قرار دارند. ادعایی که به نظر میرسد چندان هم دور از واقعیت نباشد. حسین کمالی وزیر پیشین کار چندی قبل اعلام کرده است: حداقل نیمی از جامعه کارگری ایران زیر خط فقر گذران معیشت میکند. این گفتههای او از سوی علی اکبر خادمیزاده رئیس کانون عالی انجمنهای کارفرمایی نیز مورد تائید قرار گرفت. به گفته خادمیزاده، حداقل ۴۳درصد جامعه کارگری زیر خط فقرمطلق قرار دارند.
جیب خالی دولت
مبنای دولتیها برای سنجش خط فقر تعریفی است که صندوق بین المللی پول ارائه داده است. به استناد همین تعریف هم هزینههای بالای خانوار در ایران کتمان میشود و با تغییر تعریفها، خط فقر نیز چون آمار بیکاران کاهش داده میشود.
اما حالا برای همین تعریف و درآمد سالانه هم دو روایت وجود دارد. وزیر اقتصاد که چندی پیش تا پای استیضاح هم پیش رفت، درآمد متوسط سالانه هر شهروند ایرانی را ۱۲ هزار و ۵۰۰ دلار اعلام کرده بود. این رقم تقریبا سه برابر درآمد ۴۴۰۰ دلاری است که رئیس مرکز امار ایران یک ماه قبل بیان کرد. چنان چه روایت مرکز آمار را به عنوان واقعیت بپذیریم، درآمد سالانه هر ایرانی با نرخ ارز دولتی چهار میلیون و ۷۰۸ هزار تومان و درآمد ماهیانه هر ایرانی به طور متوسط ۳۹۲ هزار تومان خواهد بود. این در حالی است که خط فقر حداقل دو برابر متوسط درآمد هر ایرانی اعلام شده است.
حال درهمین شرایط دولت برای ادامه اجرای قانون هدفمندی یارانهها هم با اما و اگر روبرو است. آن گونه که یک نماینده مجلس گفته است؛ اجرای قانون هدفمندی یارانهها ۸هزار میلیارد تومان کمبود اعتبار دارد. به گفته موسی الرضا ثروتی، مجموع درآمد دولت از افزایش قیمت انرژی در سه ماه آخر سال گذشته و۶ماه نخست سالجاری، ۱۷ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بوده، در حالی که در همین مدت دولت ۲۵ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان یارانه نقدی به مردم پرداخت کرده است. نمایندگان مجلس نیز در گزارشی اعلام کردهاند که دولت چنانچه به این شیوه ادامه دهد با کسری ۱۵ میلیاردی روبرو خواهد شد. کسری بودجه و اعتباری که پرداخت یارانههای نقدی را برای اولین بار و در یک سالگیاش دو هفته به تاخیر انداخت و ادامه آن را با ابهامهای بسیار روبرو کرده است.

طرح: هادی حیدری، پرشین کارتون
لطف الله میثمی، فعال سیاسی و مدیرمسوول نشریه "چشم انداز ایران" در پی لغو امتیاز ناگهانی این نشریه توسط دستگاه قضایی، نامه ای خطاب به مردم منتشر کرد.
آقای میثمی در این نامه، درباره انتشار ناگهانی این حکم توضیح داده و گفته است که پیش از این نه به دادگاه احضار شده بوده و نه از تشکیل دادگاه خبر داشته است.
متن این نامه که نسخه ای از آن برای "ندای سبزآزادی" ارسال شده بدین شرح است:
به نام مهربان ترین مهربانان
بدینوسیله به اطلاع هموطنان بویژه خوانندگان عزیز نشریه چشم انداز ایران می رساند که دیروز ۱۶ آذر ماه ۱۳۹۰ در ساعت ۱۴ نامه ای فوری از اداره حقوقی وزارت ارشاد در دفتر نشریه دریافت کردم که نشریه چشم انداز ایران در ۳۰ شهریور ۱۳۹۰ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به لغو امتیاز و لطف الله میثمی به ممنوعیت فعالیت مطبوعاتی و حزبی وعضویت در گروه ها و سازمان ها به مدت ۵ سال محکوم شده است.
گفتنی است اینجانب نه به دادگاه انقلاب احضار و نه تفهیم اتهام شده ام و نه از دادگاه بدوی و تجدید نظر آن خبری داشته ام و نه در دادگاهی حضور یافته ام و نه فرصتی برای اعتراض به حکم دادگاه داشته ام و نه از چنین حکمی معاونت مطبوعاتی و یا هیئت نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد اطلاع داشت.
این جانب حق پیگیری و پی جویی این حکم را برای خود محفوظ میدارم و امیدوارم اجرای این حکم متوقف شود. چرا که هیچ یک از مراحل قانونی دادگاه طی نشده است.
صاحب امتیاز و مدیرمسئول دوماهنامه چشم انداز ایران
لطف الله میثمی
۱۷ آذر ۱۳۹۰
پس از گذشت سه هفته از بازداشت دکتر مسعود سپهر، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب و استاد علوم سیاسی دانشگاه، خانواده وی همچنان از وضعیت این فعال اصلاح طلب بی خبر هستند.
به گزارش تارنمای «امروز»، گمان می رود این استاد دانشگاه که روز ۲۶آبان ماه در منزل خود دستگیر و به مکانی نا معلوم منتقل شده، در بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز معروف به پلاک ۱۰۰ نگهداری می شود. این در شرایطی است که وی طی این مدت هیچ گونه تماسی با منزل نداشته و تاکنون وکیلی که برای این استاد دانشگاه در نظر گرفته شده، نتوانسته است برگه وکلالت خود را به امضای موکل خود برساند.
بر اساس این گزارش، بی خبری کامل از وضعیت مسعود سپهر، نگرانی های فزاینده ای را در مورد سلامت وی ایجاد کرده است.
پس از دستگیری این استاد دانشگاه، دانشجویان و اساتید دانشگاه آزاد شیراز طی بیانیه ای دستگیری این استاد علوم سیاسی را محکوم و توهین به دانشجو و دانشگاه دانستند، همچنین سازمان مجاهدین انقلاب در بیانیه ای دستگیری این عضو ارشد خود را به شدت محکوم کرد.
مجلس شورای اسلامی برای ارزیابی و بررسی آثار تحریم های بین المللی علیه ایران، جلسه غیرعلنی برگزار می کند.
مسوولان جمهوری اسلامی در مجامع علنی و عمومی تاکید می کنند که تحریم های بین المللی علیه ایران بی تاثیر است. اما حسین سبحانی نیا، عضو هیات رئیسه مجلس از پیشنهادی با امضای ۳۰ نماینده برای برگزاری جلسه رسمی غیرعلنی با موضوع بررسی تاثیر تحریمها و تهدیدهای غرب بر وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران خبر داده است.
این جلسه در حالی قرار است برگزار شود که در یک ماه گذشته، دامنه تحریم های بین المللی علیه ایران گسترش زیادی یافته است. این تحریم ها پس از انتشار گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره فعالیت های ایران در دستور کار قدرت های جهانی قرار گرفت اما همزمان، محکومیت ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل و افزایش تنشهای سیاسی میان ایران و قدرت های اروپایی و آمریکا، بر آتش آن افزود.
حسین سبحانینیا، امروز به خبرگزاری مهر گفت: «امضا کنندگان این تقاضا خواستار بررسی تاثیر تهدیدها و تحریمهای بینالمللی بر وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور هستند.»
آقای سبحانی نیا می گوید، هیات رئیسه مجلس تاکنون درخواست این نمایندگان برای برگزاری جلسه رسمی غیرعلنی را بررسی نکرده است، اما پیش از این نیز جمعی از نمایندگان مجلس برای برگزاری جلسه رسمی غیرعلنی با حضور مسئولان اجرایی تلاش کرده بودند.
خبرگزاری مهر می گوید٬ احتمالا وزرای دفاع، اطلاعات٬ بازرگانی و اقتصاد به این جلسه دعوت خواهند شد.
حوادثِ انتخابات مخدوش دهمین دوره ریاست جمهوری ایران علاوه بر کشته شدگان و زندانیان، مجروحان و زخمی هایی زیادی نیز بر جا گذاشت که هنوز هیچ آمار رسمی از شمار این زخمی ها در اختیار رسانه ها نیست.
چندی پیش یکی از این شهروندان معترض ایرانی به نام علیرضا صبوری که در راهپیمایی ۲۵ خرداد ۸۸ مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، پس از پناهنده شدن به آمریکا در غربت و در سکوت خبری جانش را از دست داد.
اینک محمد (فرهاد) یگانه تبریزی، یکی دیگر از شهروندان معترضی که در راهپیمایی عاشورا زخمی شده و او نیز به ناگزیر ایران را ترک کرده است، ضمن ابراز ناراحتی و تاسف از درگذشت علیرضا صبوری در سکوت خبریِ مطلق می گوید: من نیز پذیرفته ام دیر یا زود این اتفاق برای من هم خواهد افتاد اما آنچه اذیتم می کند به فراموشی سپردن زخمی هایی است که شمار آنها به مراتب بیشتر از کشته شدگان انتخابات ۸۸ بود.
وی که در داخل ایران و خارج از ایران چندین بار مورد عمل جراحی قرار گرفته و این روزها در غربت به سر می برد، اخیرا طیِ نامه ای به احمد شهید گزارشگر ویژه بررسی وضعیت حقوق بشر در سازمان ملل گزارشی از آنچه به وی و همراهانش در راهپیمایی روز عاشورا گذشته است، ارائه کرد.
این شهروند معترض ایرانی که همچنان از آثار گلوله های به جا مانده در بدنش رنج می کشد، ضمن نقد به رسانه ها، خانواده ها و بخشی از ایرانیان در خصوص پیگیری، اطلاع رسانی و یاری رساندن به زخمی ها و مجروحان حوادث پس از انتخابات، می گوید: همیشه از خودم می پرسم اگر ندا آقا سلطان مثل ما مجروح و زخمی می شد چند درصد از مردم ایران به سراغ او و خانواده اش می رفتند؟ چند خبرنگار عکس ها و گزارش های متعدد از او تهیه می کردند؟ آیا خانواده اش برای نجات جانش حاضر می شدند اطلاع رسانی کنند یا او هم همانند بسیاری دیگر از زخمی های انتخاباتی در سکوت و مظلومیت و مصلحت اندیشی های خانواده ها و رسانه ها جان می داد؟
وی می گوید: سکوت خانواده ها، عدم پیگیری رسانه ها، فراموشی و یاری نرساندن به زخمی های حوادث پس از انتخابات نوعی «زنده به گور» شدن مجروحانی است که برای آزادی کشورشان رفتند اما همه زندگی شان را از دست دادند. من که از ایران خارج شده ام حالا می فهمم کسانی مثل علیرضا صبوری چه کشیده اند. خودم با مجروحانی در ترکیه آشنا شدم که در فقر و بدبختی و عدم دسترسی به امکانات پزشکی منتظر پاسخ سازمان ملل به درخواست پناهندگی شان بودند و هنوز نمی دانم چه بلایی سرشان آمده است.
وی همچنین در نامه اش به احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل نوشته است: از شما تفاضا دارم بررسی کنید چرا یک شهروند ایرانی به خاطر شرکت در انتخابات درون نظام ایران و اعتراض به نتیجه و تقلب در آن باید مادام العمر از سلامتی محروم شود و امکان کار و تجارت خود را که پس از ۱۵ سال زحمت به دست آورده یک شبه از دست بدهد و کل زندگی اش یک شبه نیست و نابود شود و تمام دارایی خود را خرج مخارج درمانی و فرار از کشور خود نماید و تا آخر عمر با ضایعه مغزی فلج و ازکارافتاده شود. من یک رای دادم که هیچ وقت خوانده نشد، چرا باید تمام زندگی و سلامتی ام را در عوضش بدهم؟ بدینوسیله اعلام می کنم به خاطر ضایعه مغزی ام و فلج بدنم و نابودی کار و تجارتم و شکنجه ها و تحقیرهایی که شده ام از جمهوری اسلامی شکایت دارم و خواهان جبران این خسارات و دریافت غرامت هستم. اگر در این دنیا توانستم مرجع عادلی بیابم دادخواهی می کنم، اگر نه دادخواهی خود را به پیش همان خدایی می برم که مرا زنده نگه داشت تا به شما امروز شکایت کنم.
متن گفت و گوی خبرنگار کلمه با محمد یگانه تبریزی، از مجروحان راهپیمایی عاشورای ۸۸، را بخوانید:
آقای یگانه، یک بار پیش از این از شما درخواست کردم که در مورد وضعیت خودتان اطلاع رسانی کنید، گفتید تحت درمان هستید و یادآوری خاطرات عاشورا اذیتتان می کند. آیا ممکن است الان بگویید در عاشورای سال ۸۸ چه بر شما گذشت؟
من در ششم دی ماه مصادف با عاشورای ۸۸ از ناحیه ی سر مورد اصابت اسلحه ی شات گان قرار گرفتم.
روز راهپیمایی شما دقیقا کجا بودید و چگونه این اتفاق افتاد؟
ما از میدان امام حسین به سمت انقلاب حرکت می کردیم که لحظه به لحظه مورد حمله نیروهای انتظامی و لباس شخصی قرار می گرفتیم، اما بارها با عوض کردن مسیر از درگیری اجتناب می کردیم و از راهی دیگر دوباره به خیابان انقلاب بر می گشتیم تا به پل کالج رسیدیم که آنجا جمیعت به صورت فشرده تا چهارراه ولی عصر مشغول سینه زنی و عزاداری با مضمون حمایت از جنبش سبز و میرحسین موسوی بودند. من هم لابه لای جمیعت از زیر پل به طرف ولی عصر در حرکت بودم. برای اینکه روی پل را لباس شخصی ها که کاملا مسلح بودند اشغال کرده بودند و با مردم در گیر بودند واجازه حرکت از روی پل را نمی دادند. به انتهای پل که نزدیک شدیم یگان ویژه ضدشورش با موتور و پیاده از چهارراه ولی عصر به مردم حمله کردند و به علت پرتاب تعداد زیاد گاز اشک آور دیگر جایی را نمی شد دید و تنفس غیر ممکن بود. ما هم مجبور به عقب نشینی به زیر پل شدیم که ناگهان باران سنگ توسط لباس شخصی ها به سر ما نازل شد که بسیاری همانجا مجروح شدند. ما مجبور شدیم به داخل کوچه البرز فرار کنیم و از آنجا خود را به حافظ برسانیم که راه از آنجا هم بسته بود و مردم به صورتی در محاصره یگان ضد شورش و لباس شخصی ها در آمده بودند و همه جا درگیری و تیراندازی بود و باران سنگ و گلوله و گاز اشک آور.
به خاطر دارید دقیقا چه کسانی به شما شلیک کردند؟ یعنی افرادی که شلیک کرده اند را می توانستید ببینید؟
ما سه نفر بودیم که توسط اسلحه ی شات گان یگان ویژه نیروی انتظامی از ناحیه سر هدف قرار گرفتیم. البته یکی از لباس شخصی ها هم با کلت به مردم تیراندازی مستقیم می کرد و ما اصلا فکر نمی کردیم پلیس هم با سلاح شلیک مستقیم کند. اما تا من تیرانداز ضد شورش را دیدم، صورت نفر کناری ام متلاشی شد و نفر دیگر را آن طرف سر خیابان خارک زده بود. من که می خواستم به نفر کناری ام کمک کنم، پشت به تیرانداز بودم که به سر من شلیک شد و نزدیک به ۱۵۰ ساچمه آتشین به سر و بدنم اصابت کرد.
وقتی زخمی شدید چه کردید؟ یعنی بعدش به بیمارستان منتقلتان کردند؟ کدام بیمارستان و وضعیت آن روز چگونه بود؟
آن روز مردم نیروهای یگان ویژه را در محاصره گرفته بودند و پس از خلع سلاح و لباس، آنها را یکی یکی آزاد می کردند که ناگهان دیدم جسمی از بالای پل با شتاب به طرف ما می آید. آن جسم ِ یک جوانی معترض بود که لباس شخصی ها از بالای پل پایین انداختند و نزدیک به ما به کف آسفالت برخورد کرد و متلاشی شد. در همان لحظه من خودم هم اول فکر کردم یکی از سنگها به سرم خورده و در حالی که تلو تلو می خوردم خودم را به زیر پل کشیدم که دیدم از تمام سر و بدنم خون ریزی وحشتناکی دارم و بعد از مشاهده سر متلاشی شده ی جنازه آن دو نفر دیگر به روی دست مردم فهمیدم سر و تن خودم هم سوراخ سوراخ شده. زیر پل که رسیدم از هوش رفتم و دیگر نه چیزی می دیدم نه می شنیدم. فکر کردم که دارم می میرم و بیهوش شدم، ناگهان صدای جوانانی را شنیدم که دورم جمع بودند واحتمال می دادند که من با آن خون ریزی مرده ام. خواستم دست و پایی تکان دهم که بفهمند هنوز زنده ام، اما فقط توانستم چشمهایم را باز کنم که جوانی که نمی شناختمش با دوستانش مرا بلند کردند و به سمت بیرون از مهلکه دویدند. خیلی امیدی به خروج از آن مهلکه نداشتم ولی آن جوانان که فقط عکسی از آنان بعدا یافتم، مانند فرشتگانی مرا به خودروی پراید خود رساندند و در صندلی عقب جا دادند. ماشین پر از خون شده بود و بدن من هیچ حرکتی نداشت. آنها مرا با سر متلاشی به آمبولانسی در خیابان حافظ تحویل دادند که آمبولانس به سرعت به بیمارستان سینا رفت. جلوی در یک مامور امنیتی لباس شخصی سوار شد و آمد داخل و جیبهای مرا گشت و موبایل و وسایلم را برداشت.
بعد از آن آیا در ایران هیچ گاه تحت عمل جراحی و درمان قرار گرفتید؟ منظورم این است که آیا بعد از زخمی شدن مشکل امنیتی نداشتید؟ هراس از مراجعه به بیمارستان؟
من توسط یکی از آشنایان که پرسنل بیمارستان ارتش بود با ضمانت به آنجا برده شدم و تحت نظر حفاظت و اطلاعات آنجا قرار گرفتم. بیش از بیست روز در بیهوشی و سی سی یو بودم تا به هوش آمدم متوجه شدم دو تا ساچمه وارد بافت مغزم شده و دچار ضایعه مغزی شدید هستم. پزشکان ارتش هر کاری می توانستند کردند اما بر حسب تجربه جانبازان جنگی، دست به اجسام داخل مغز نزدند تا ضایعات بیشتر نشود و با داروهای بسیار گران و کمیاب که به سختی تهیه می کردیم، سعی در جلوگیری از حمله مغزی داشتند. تا به هوش آمدم دوبار توسط اطلاعات پلیس امنیت بازجویی شدم و همه این موارد را در نامه ای که به احمد شهید فرستاده ام هم اشاره کردم.
وقتی ایران بودم، توسط ضامنین بر روی ویلچر با نیمه بدن فلج تحویل پلیس امنیت در خیابان معلم داده شدم و پس از بازپرسی با آن حال و روز با نگهبان به دادگاه انقلاب برده شدم و به بازپرس شعبه ۱۰ دادگاه انقلاب تحویل شدم. در آنجا نماینده پلیس امنیت نتوانست عکسی دال بر اغتشاش و یا درگیری من به بازپرس بدهد که من به بازپرس گفتم می خواهم از نیروی انتظامی به علت تیراندازی بی دلیل شکایت کنم، که نماینده پلیس امنیت با مشت ولگد به جان من افتاد، در حضور بازپرس و منشی دادگاه، که من از ویلچر به زمین افتادم. او گفت تو مجرم هستی چون در روز عاشورا در خیابان انقلاب بودی و جرم تو ثابت شده است، فقط می گردیم عکس و فیلمهایت را پیدا می کنیم، بعد محکوم به اعدامت می کنیم. و بعد به بهانه انگشت نگاری مرا به زیرزمین مجتمع بردند تا شاهد شکنجه و ضرب و شتم دیگر بازداشتی ها باشم. صدها نفر با زنجیر به هم بسته شده بودند و گهگاه ضرب وشتم می شدند. گفت اینها همه عاشورایی اند و با پلیس درگیر شدند مثل تو، همه شماها را به اوین می بریم و یک نفر را زنده نمی گذاریم.
چه شد که تصمیم گرفتید از ایران خارج شوید؟
من که به صورت معجزه آسا و ناباورانه زنده مانده بودم، حالا سلامت خود را کامل از دست داده بودم و از کار و کسبم به صورتهای مختلف جلوگیری می شد و مجبور به انحلال شرکتم شدم. پرونده من در دادگاه انقلاب در جریان بود، فقط به علت وخامت حال و فلج شدنِ نیمه ی چپ بدنم پرونده مدتی به عقب افتاده بود. حالا نه سلامت بودم، نه کار و زندگی برایم مانده بود. با احزاب و گروهها و حتی مجاری ارتباطی رهبران جنبش در اینترنت تماس گرفتم. بعد از آنکه مطمئن شدم هیچ حمایتی از داخل ایران نمی شوم، تصمیم به ترک ایران گرفتم.
آیا بیرون از ایران هم تحت درمان و جراحی قرار گرفتید؟
تا همین الان هر روزه در بیمارستان تحت مداوا هستم البته اینجا هم به اجسام داخل مغز دست نزدند و مسیر مداوا فقط به فیزیوتراپی و کاردرمانی محدود شده. البته در هفته های آینده عمل جدیدی برای خروج ساچمه ها از گوشم دارم، الان بعد از دو سال دست چپم غیر فعال است و به کندی راه می روم. اما دیگر این ضایعه را پذیرفتم که باید با آن کنار بیایم. دیگر از بیمارستان و مداوا خسته شده ام و آنها هم از من خسته شده اند. شاید ساچمه ها تکانی بخورد و ما را از هم راحت کند. دیگر پس از دیدن آن صحنه ها و روزها، مرگ و زندگی اهمیتش را برایم از دست داده. شاید مرگ راحت تر و لذت بخش تر از این زندگی باشد. آخر قبلا تجربه اش کرده ام، خیلی هم شیرین بود. نمی دانم خدا چرا مرا برگرداند به این دنیای پر از ظلم و ستم. شاید قسمت بوده شاهد مظلومیت مردم ایران برای صیانت از آرای خود باشم و به آن گواهی دهم.
اصلا هیچ وقت فکر می کردید حضور در راهپیمایی باعث شود که به سمت شما شلیک کنند؟
من اصلا فکر نمی کردم که شرکت در انتخابات این همه هزینه و خسارت داشته باشد ولی در طول هشت ماه در خیابانها بارها شاهد به خاک و خون کشیدن مردم و جوانان بودم. شاهد راه پیماییِ سکوت آزادی، شاهد قتل ندا، همه را به چشم دیدم و اخبار کهریزک و زندان ها را می شنیدم. اما روز عاشورا آمدیم کار حسینی کنیم و کاخ زر و زور تزویر یزید زمان را با خون خود متلاشی کنیم. بله، با علم به برخورد وحشیانه حکومت در روز عاشورا به خیابان آمدم و مرگ با عزت را به زندگی با ذلت در روز عاشورا در عمل ترجیح دادم.
مهمترین چیزی که اذیت و آزارتان داد در این مدت چه بود؟
این مرا خیلی اذیت می کند که معمولا در هر سرکوبی چند برابر کشته شدگان، زخمی ها و مجروحانی وجود دارند که نمی دانیم آنها کجا هستند و چه می کنند. بسیاری از خانواده ها با دروغ گفتن به در و همسایه مجبور می شوند ظلمی را که حکومت روا داشته، کتمان کنند تا از خودشان و از عزیزشان در برابر اتفاقاتی که ممکن است تهدیدشان کند محافظت کنند. اما نمی دانند با این کار شخصِ آسیب دیده را کاملا زنده به گور می کنند. چرا هیچ کس از علیرضا صبوری و آنچه که بر او رفته است هیچ خبری در این دو سال نداشت؟
خب در مورد علیرضا صبوری وقتی در راهپیمایی ۲۵ خرداد زخمی شد خانواده اش مایل به اطلاع رسانی در مورد وضعیت او نبودند و بعد از آنکه در بوستونِ آمریکا و در غربت جان باخت، تازه یکی از اعضای خانواده که بیرون از ایران بوده مصاحبه ای انجام داد.
یعنی حتی ایرانیان در بوستن از اینکه او در بیمارستان است بی خبر بودند؟ یعنی این خفقان را نظام در آمریکا هم به وجود آورده؟ نه ممکن نیست. این خفقان را اول خانواده ها و اطرافیان به وجود می آورند و بعد شما خبرنگاران مستقر در خارج از کشور هم پیگیر نشدید. می توانید این ها را سانسور کنید، چون مربوط به خود شما می شود، اما این حقیقت تلخی است که باید بگویم در بسیاری از موارد همه دست به دست هم می دهند تا یکی در مظلومیت زنده به گور شود. از وقتی که علیرضا صبوری در غربت جانش را از دست داد چند سوال در مورد او که همدردم بوده و در سکوت مطلق رفت ذهنم را آزار می دهد. چرا شخص شما در مورد زخمی ها و آسیب دیدگان که تعدادشان بیشتر از کشته شدگان هم هست پیگیری خبری نکردید؟ من خودم با چند نفر مثل علیرضا صبوری در ترکیه در تماس بودم که پس از مجروح شدن ایران را ترک کردند، اما در فقر و بدبختی و بدون امکانات پزشکی منتظر پاسخ سازمان ملل بودند، که الان اصلا نمی دانم چه بلایی به سرشان آمده است. همه ی شما که دست به قلم هستید و تریبون داشتید مسئول هستید. به خصوص کلمه و جرس. یا حتی بی بی سی و صدای آمریکا. آیا نگران بودید که وجدان شما و مردم از بدبختی کسی که گلوله توی مغرش گیر کرده است ناراحت شود؟ شاید شهدا بهتر بودند، چون دیگر در خاک بودند و هیچ درخواست و نیازی نداشتند و نمی توانستند حرفی بزنند. صادقانه می پرسم، اگر ندا آقا سلطان الان مجروح و زخمی بود چند نفر از این ایرانیانی که همیشه نام ندا را تکرار می کنند حاضر بودند سراغی از او بگیرند؟ چند نفر می رفتند او را در مشکلاتش یاری کنند؟ چند خبرنگار، عکس و گزارش او را منتشر می کردند؟ بهتر است از من و علیرضا صبوری ها هم تقاضا کنید تا هر چه زودتر این دنیا را ترک کنیم و سوژه ی بی دردسری برای اخبار شما خبرنگاران شویم.
درست می گویید شرایط شما قابل درک است و بی شک کوتاهی های ما، سکوت خانواده ها، هراس، فضای امنیتی و مواردی متعددی در این زمینه وجود داشته و دارد. ممکن است بگویید بیشترین مشکلاتی که در این شرایط با آن مواجه شدید چه بود؟
وقتی من در تهران با ویلچر هر روز در دادگاه انقلاب، پلیس امنیت و پزشکی قانونی آواره بودم به شدت نیاز به معرفی پزشک و وکیل داشتم، به هر جایی مراجعه کردم پاسخی نگرفتم. یعنی معرفی کردنِ یک پزشک و وکیل انقدر برایشان مشکل بود؟ حتی سایت کلمه و جرس که سایت های سبز هستند و توقع ما از آنها بیشتر بود هم به مشکلات من که ۸ ماه فعالیت سیاسی هم داشتم توجهی نکردند. چرا؟ غم انگیز تر اینجاست که مخالفین جمهوری اسلامی در بیرون کشور هم می گفتند شما از خود این نظام و از تیم موسوی هستید و به من بی اعتنایی می کردند. خانواده و اطرافیان هم که همه دست به دست هم می دهند تا قضیه را از اصل کتمان کنند. شاید حالا بفهمم که بیچاره علیرضا صبوری چی کشید از دست مردم ایران و کتمان کردن ها و بی تفاوت گذشتن ها و فراموش شدن ها. شاید قبل از مرگِ امثالِ من، همه بلد هستند چطور دست به دست هم بدهند و با مصلحت اندیشی ما را زنده به گور کنند.
با این اتفاقات تلخی برایتان افتاده است آیا هیچ گاه از فعالیت هایتان پشیمان شدید؟ یعنی اگر به گذشته برگردیم آیا باز هم شرکت می کنید در راهپیمایی ها؟
ببینید، ما یعنی اکثریت معترصین در جنبش سبز به این نتیجه رسیده بودیم که تنها راه نجات ایران و ایرانیان از استبداد و جنگ و بدبختی های آینده فقط در انتخابات ۸۸ با تغییر مسیر نظام با انتخاب کاندیداهای مقابل کاندیدای رهبری و برگشت به مسیر جمهوریت است. با این اطمینان بود که ما دیگر مصمم به نجات ایران شدیم وگرنه من مشغول تجارتم بودم، موسوی نقاشی می کشید و به هنر مشغول بود، دانشجویان مشغول تحصیل بودند، روزنامه نگاران و نویسندگان در دفاتر خود مشغول بودند، سیاسیون هم به سر و کله هم می زدند! اما وقتی مسیر ایران را به سمت دیکتاتوری مطلق، جنگ و نظامی گری دیدیم و مطمئن شدیم می خواهند اقتصاد و کشاورزی را نابود کنند و مافیای سپاه را جایگزین آن کنند، دیگر جای درنگ نبود، کار و زندگی را ول کردیم و برای نجات ایران به صحنه آمدیم. حالا که موفق نشدیم، حداقل مطمئن هستم که دین خود را به مام وطن ادا کردم و شخصا پشیمان نیستیم. آنان باید پشیمان باشند که در سرکوب آزادیخواهان نقش داشتند. کسانی باید پشیمان باشند که با سکوت و بی تفاوتی خود ایران را به ورطه نابودی کشانده اند. به خدا اگر صد بار تاریخ به عقب برگردد، من قوی تر و مصمم تر در صف اول جنبش سبز مردم ایران خواهم بود و این بار یا ایران را نجات می دهم یا مرگ را انتخاب می کنم که دیگر این چنین شاهد نابودی ایران و ایرانی نباشم.
قبل از انتخابات هم آیا فعالیت سیاسی داشتید؟
قبلا در زمان تحصیل هم درگیر شدم و خیلی ضربه خوردم، بنابراین تصمیم داشتم دیگر به سیاست کاری نداشته باشم و مشغول کار و تجارت خود باشم اما وقتی دیدم سیاست این بار دارد وطنم را نابود می کند و موسوی با دست خالی به مقابله آمده بود، نتوانستم به صحنه نیایم و سکوت کنم. البته اول سران نظام قول یک انتخابات آزاد و سالم را دادند، اما عشق آسان نمود اول…
حرف یا سوالی اگر باقی مانده است و من نپرسیده ام بفرمایید.
فقط می خواهم در خصوص جنبش سبز مردم ایران مطالبی بگویم؛ این جنبش تبلور صد سال مبارزه و خواست مردم ایران برای داشتن جامعه ای آزاد و مدنی بر پایه اصول دموکراتیک و حرکتی ضد خشونت ومسالمت آمیز بود که در ابتدا به هیچ وجه قصد براندازی و به دست گرفتن قدرت را نداشت، اما با کم بصیرتی شخص آقای خامنه ای این فرصت تاریخی از دست رفت و قدرت به دست باند مفسد احمدی نژاد افتاد که جز منافع شخصی خود به منافع ملی ایران هیچ اهمیتی نمی دهند. اما این جنبش بی دفاع و بی رهبر در تنهایی خود هیچ حامی و پشتیبانی در خارج و داخل نداشت جز مردمی که تا پای جان ایستادند و از جان و مال خود گذ شتند. من به عنوان یکی از مجروحین حوادث اخیر جز از مال و زندگی و سوابق و آشنایان خودم هیچ کمکی از هیچ حزب گروه و دسته ای حتی برای خروج از کشور دریافت نکردم. پس کجاست آن میلیاردها دلاری که شیخان دروغگو ادعا می کردند که آمریکا به جنبش سبز داده است؟ موسوی و کروبی که در حصر هستند، ما فعالین جنبش هم زندگی و سرمایه خود را خرج نجات زندگی خود کردیم، مانند همه شهدا و مجروحین و زندانیانِ دیگر. پس میلیاردها دلاری که رییس قوه قضاییه و جنتی قسم آن را می خوردند، کجاست و خرج کی شده؟ آمریکا هم زمانی که جنازه ی جوانان ما کف خیابانهای تهران بود، دست دوستی به دولت ایران دراز کرده بود و اوباما و آقای خامنه ای مشغول نامه نگاری بودند. حالا وقتی آقایان تا گردن در دروغ و خون به ناحق ریخته ی مردم فرو رفته اند، باید هم صدای شکستن پایه های نظام خود را بشنوند. بله این جنبش دایه زیاد داشت اما حامی نداشت. اپوزیسیون خارج که از اول با جنبش قهر کردند، قدرتهای خارجی هم فرصت را برای گفت و گو با نظام تحت فشار از سمت مردم مغتنم شمردند و دست دوستی به سمت نظام دراز کردند، تا آنجا که نظام به خود اجازه داد با قتل عام و کشتار، جنبش را سرکوب کند. حالا که ما مردم بی پشتیبان از پا افتادیم، تازه خانم کلینتون بیانیه حمایت می دهد و اپوزیسیون حمایت می کند که نوش دارو پس از مرگ سهراب است.


سید محمد خاتمی می گوید، نشانه ای از فراهم آمدن شرایط انتخابات نمی بیند.
آقای خاتمی پیش از این شرایط مورد نظر اصلاح طلبان برای ورود به انتخابات را مطرح کرده بود. وی بر این اساس خواستار تضمین آزادی و سلامت انتخابات، رفع حصر از رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی شده بود. اما اینک می گوید که نشانه ای از فراهم شدن این شرایط برای ورود اصلاح طلبان به انتخابات را نمی بیند.
رییس جمهوری پیشین ایران، درباره انتخابات پیش رو گفت: هم چنان که بارها گفته شده است امیدواریم شرایط لازم و فضای مناسب برای حضور همگان در انتخابات فراهم آید، گرچه نشانی از فراهم آمدن آن نمی بینیم و معتقدیم گذر از فضاهای امنیتی و باز شدن فضا طبق موازین و پرهیز از تنگ نظری مسؤولان و اعتماد به مردم و نگاه به آینده ای که همه آزادانه و مسؤولانه در عرصه حضور داشته باشند می تواند بسیاری از مشکلات را حل و تهدیدهایی که از هر سو متوجه کشور و مردم است از میان بردارد یا لااقل کاهش دهد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر سید محمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران، با تاکید بر وجود احکام اجتماعی در اسلام و اعلام مرزبندی خود با طرفداران سکولاریسم گفت، استقرار یک نظام مطلوب دینی مبتنی بر رضایت و رای مردم است.
آقای خاتمی که در دیدار با اعضاء انجمن اسلامی معلمان سخن می گفت، افزود:اینکه ما اینقدر روی جمهوریت نظام تکیه می کنیم ومی گوئیم نظام نظام جمهوری باشدیعنی متکی بر آراء و رای و نظر مردم باشد و قدرت در مقابل مردم و نهادهای مردمی مسئول باشد و مردم بتوانند قدرت را بدون توسل به زور جا به جا کنند؛حاکمان خود را خدمتگزار مردم بدانند و در مقابل مردم مسئول بشناسند و تعیین کننده سرنوشت جامعه رای و نظر مردم و اظهار نظر آزاد مردم باشد یک تعارف نیست در مقابلش کسانی هستند که این را قبول ندارند.
خاتمی افزود: می گویند نظام یک چیزی است عده ای که تشخیص می دهند بدون اینکه توجهی به مردم داشته باشند و نظر مردم را بخواهند اگر قدرت و زور پیدا کردند بر جامعه به هر قیمتی هست تحمیل می کنندو رای و نظرمردم هیچ ارزشی ندارد و حکومت هم مسئولیتی در مقابل مردم و رضایت آنان ندارد. اگر هم دنبال رضایت مردم می رود برای این است که بتواند دوام بیاورد وکار بکند بنابراین می تواند به فریب هم متوسل شود می تواند به دروغ هم متوسل شود به هر قیمتی به زور هم متوسل شود به جنبه های دیگر هم متوسل شود برای حفظ و تحمیل این حکومت بر مردم.
خاتمی با بیان اینکه اختلاف نظر او و هم اندیشانش با جناح مقابل درباره همین مسایل است، تاکید کرد که رای و انتخاب مردم تشریفاتی نیست و این برداشتی است که ما از اسلام داریم و در قانون اساسی ما هم آمده است و مردم هم به همین رأی داده اند.
اقای خاتمی با ذکر روایت عاشورا و قیام امام حسین نتیجه گرفت: "ما در عرصه حیات اجتماعی هم مسئولیم و واگذار به خود نشده و به عنوان یک دین دار ما باید بکوشیم که بر جامعه روابط جامعه، معیارهای مبتنی بر ارزش های الهی و فضیلت های انسانی عالم باشد.دیگر آنکه استقرار یک نظام مطلوب دینی مبتنی بر رضایت و رای مردم است.
خاتمی افزود: وقتی می گوئیم جمهوری اسلامی یعنی مردم و رضایت آنان در استقرار حکومت اصل است. ما طرفدار انقلاب و اباعبدالله هستیم. کسانی که می گویند رأی مردم در یک نظام مطلوب الهی تعیین کننده است، حکومت ها برآمده از مردمند، در مقابل مردم مسؤول اند، و حق ندارند چیزی را به زور بر مردم تحمیل کنند در مقابل کسانی قرار دارند که می گویند رای مردم تزئینی است و در رأی مردم می توان تصرف کرد و وقتی حکومتی روی کار آمد به هر قیمتی می تواند ادامه دهد. این تفاوت تفاوت عمده ای است. این همه تکیه روی رای مردم و آزادی های موجود در جامعه، تکیه روی پاسخ گویی حاکمان و مسؤولان در مقابل مردم و تحمیل نکردن امور بر آنان از همین جا ناشی می شود. کاملا معلوم است چه کسی طرفدار انقلاب و اسلام اصیل است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر