جنبش راه سبز - خبرنامه |
- بیانیه جمعی از کنشگران سیاسی در محکومیت بازداشت محمد سلیمانینیا
- جلسه غیرعلنی مجلس درباره ارز بینتیجه پایان یافت
- ضرورتِ شجاعت در فتوا
- آزادی هومن فخار با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی
- حكم اعدام سعيد ملكپور تاييد شد
- فردا صبح پیکر آیتالله سیدمحمد هاشم دستغیب در شیراز تشییع میشود
- پشت پرده «شرائط بدر و خیبر» در ملاقات کمیته ویژه هیأت وزیران با مقام رهبری
- دومین نامه احمدیامویی: هنوز صدای پرتوان اعتراض شنیده میشود
- دستگیریها و احکام اعدام وحشتپراکنی هدفمند حکومت است
- احتمال افزایش ۲۰ درصدی قیمت برق در اسفند ماه
بیانیه جمعی از کنشگران سیاسی در محکومیت بازداشت محمد سلیمانینیا Posted: 29 Jan 2012 08:21 AM PST جرس: جمعی از نویسندگان و شاعران، روزنامه نگاران و کنشگران سیاسی و اجتماعی ایران با انتشار بیانیهای ضمن محکوم کردن بازداشت "محمد سلیمانینیا"، خواستار آزادی بی قید شرط و اعادهی حقوق پایمال شدهی وی شدند.
محمد سلیمانی نیا، مدیر شب اجتماعی متخصصان ایران (یو ۲۴)، طراح و میزبان نزدیک به ۴۰ سایت اینترنتی در ایران و مترجم کتاب پرفروش "عطرسنبل، عطر کاج" روز ۲۰ دی ماه بازداشت شد. متن کامل این بیانیه که در اختیار گزارشگران هرانا قرار گرفته است، به شرح زیر است:
در محکومیت فشارهای اخیر و درخواست آزادی "محمد سلیمانینیا" نهادهای بین المللی! هنرمندان، روزنامه نگاران، فعالان سیاسی و اجتماعی و اهل قلم! همه کسانی که برای نقض حقوق بشر نگران هستید! دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر موجی از دستگیریها را آغاز کرده است و علاوه بر فعالان سیاسی، اجتماعی و روزنامه نگاران، نویسندگان و هنرمندان را نیز گرفتار خود کرده است. "محمد سلیمانینیا" مترجم کتاب پرفروش "عطر سنبل، عطر کاج" و مدیر شبکه اجتماعی متخصصان ایران (یو ۲۴) پس از چند مرحله احضار به نهادهای امنیتی در ماه گذشته و فشارهای پیاپی از سوی آنها، سرانجام روز بیستم دیماه سال جاری بازداشت شده و تاکنون هیچ خبری از وضعیت وی منتشر نشده است. سلیمانینیا در سال ١٣٧۵ نخستین "آی. اس. پی" بخش خصوصی را راهاندازی کرد و بدین سبب تولد و ورود اینترنت خصوصی به ایران با نام او گره خورده است. او اکنون مدیر سایت شبکۀ اجتماعی متخصصان ایران (یو ۲۴) است که از اردیبهشت ۱۳۸۶ آغاز به کار کرده و نزدیک به ۶٠ هزار کاربر دارد؛ شبکه اجتماعیای که برای ایجاد ارتباط میان متخصصان ایرانی راهاندازی شده است. پایگاههای خبری برخی نهادهای مدنی و سازمانهای نیمه دولتی از جمله "ایران تئاتر"، "خانۀ موسیقی"، "خبرنگار"، "خانۀ مطبوعات کرمان"، "ماهنامۀ نقد نو"، "بازنگار-خانۀ وبلاگهای فارسی زبان"، "وبلاگ فرهنگستان هنر" نیز در کارنامۀ فعالیتهای حرفهای او ثبت و به همت او بنا شدهاند. او طراح و میزبان سایت صادق هدایت و یکی از مسئولان اجرایی برگزاری جایزۀ ادبی صادق هدایت است و طراحی و میزبانی سایتهای شخصی بیش از ۱۵ شاعر و نویسنده از جمله امیرحسین چهلتن، فرخنده آقایی، قاسم کشکولی، پروین سلاجقه، پویا عزیزی، مهرنوش قربانعلی و برخی امضا کنندگان این بیانیه را نیز به عهده دارد. امضا کنندگان این بیانیه به عنوان جمعی از اهالی ادبیات، فرهنگ و هنر، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی ایران، بازداشتهای مخفیانه و هرگونه اعمال فشار بر مردم ایران برای سرکوب مطالبات مدنی ایشان، سانسور و جلوگیری از آزادی بیان و پایمال کردن حقوق شخصی و عمومی شهروندان کشور، به ویژه اهالی فرهنگ و هنر و ادبیات را محکوم میکنند. همچنین از تمامی اشخاص و نهادهایی که توان مداخله در این امر را دارند تقاضا میکنند، حکومت ایران را به اجرای قوانین داخلی، تعهدات بین المللی و احترام به حقوق مدنی شهروندانش تشویق و ترغیب کرده و آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله محمد سلیمانی نیا را از مسئولان ایرانی درخواست کنند. خواهان آزادی و اعاده حقوق پایمال شده محمد سلیمانی نیا هستیم و امید داریم که این آزادی به زودی و بدون قید و شرط محقق شود.
|
جلسه غیرعلنی مجلس درباره ارز بینتیجه پایان یافت Posted: 29 Jan 2012 07:52 AM PST جرس: مسئولان اقتصادی حاضر در جلسه غیر علنی امروز، مجلس شورای اسلامی با تشریح چگونگی اعمال سیاستهای خود در بازار سکه و ارز ابراز امیدواری کردند بازار هر چه سریعتر تحت کنترل قرار گیرد، با این حال برخی از نمایندگان معتقدند مسئولان دولتی در این جلسه حرف جدیدی نداشتند.
به گزارش مهر، سید فاضل موسوی نماینده خدابنده و عضو کمیسیون اصل ۹۰، بخش عمده ای از اظهارات مسئولان دولتی را تکرار همان مباحث اعلام شده از رسانه ها مخصوصا صدا و سیما اعلام کرد و گفت: مسئولان دولتی همچنین در این جلسه برخی جریانات و رسانه ها را مقصر ایجاد بحران در بازار سکه و ارز اعلام کردند و به نوعی خودشان را تبرئه می کنند.
وی گفت: در این جلسه مسئولان اقتصادی دولت ابراز امیدواری کردند از اجرای سیاست های در نظر گرفته برای بازار سکه و ارز جواب بگیرند. همچنین تاکید کردند اقداماتی تاکنون انجام داده اند و هر کس هر قدر ارز بخواهد به شرط ثبت رسمی به او داده می شود.
موسوی ادامه داد: هاشمی رئیس کمیسیون صنایع و معادن مجلس در اظهارات خود در این جلسه یادآور شد که مسائل مالی برای سرمایه گذاران و تولید کنندگان مثل خون در رگ هایشان است که اگر بالا و پایین شود باعث سکته آنها می شود و پاسخ دولت به این اظهارات این بود که تولید کنندگان مشکلی نخواهند داشت و مواد اولیه مورد نیازشان تامین خواهد شد.
حمیدرضا فولادگر نماینده اصفهان و رئیس کمیسیون اصل ۴۴ قانون اساسی گفت: اظهارنظرها و توضیح های نمایندگان دولت بیشتر شرح ماوقع و مشکلات موجود بود. در حالیکه سئوال مجلس این است که چرا باید این شرایط پیش بینی نشود؟ چرا باید مسائل فرعی، اصلی شود و مسئله اصلی کشور فرعی شود؟ این در حالیست که مسئله اقتصاد برای ما یک مسئله اصلی است اما دولت به آن توجه نکرد.
فولادگر گفت: جلوگیری از افزایش نقدینگی، دلالی و سوء مدیریت ها هر کدام راه حل خود را دارد که مجلس معتقد است دولت باید به این مسائل می پرداخت و مشکلات را حل می کرد.
خباز عضو کمیسیون اقتصادی مجلس نیز گفت: از مباحث مطرح شده توسط مسئولان دولتی در این جلسه قانع نشده و در واقع این جلسه برای او مفید نبوده است.
حمیدرضا کاتوزیان رئیس کمیسیون انرژی مجلس نیز با بیان اینکه اظهارات مسئولان دولتی در این جلسه بیشتر حرف های گفته شده از طریق رسانه ها بوده است گفت: در این جلسه نکته ویژه ای گفته نشد و مسئولان دولتی حرف جدیدی نداشتند. حرف ها همان حرف هایی است که در حد مطبوعات مطرح شده است.
نماینده تهران گفت: در این جلسه دولتی ها به تشریح اعمال سیاست افزایش نرخ سود و اعلام نرخ رسمی برای ارز تکیه کردند و امیدوارند که از این مسیر بازار سکه و ارز کنترل شود و جلوی نوسانات شدید قیمت گرفته شود.
در این جلسه علاوه بر سخنرانی سید شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد، مهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن و تجارت و محمود بهمنی رئیس بانک مرکزی، احمد توکلی نماینده تهران و رئیس مرکز پژوهش های مجلس، غلامرضا مصباحی مقدم رئیس کمیسیون ویژه مجلس و نماینده تهران و سید حسین هاشمی رئیس کمیسیون صنایع و معادن نقطه نظرات خود را در خصوص بازار سکه و ارز مطرح کرده اند.
رئیس کل بانک مرکزی با تاکید به اینکه افزایش قیمت سکه و ارز تنها یک حباب است، گفت: دولت هیچ منفعت سیاسی در افزایش قیمت ارز و سکه ندارد و این افزایش قیمت با اراده دولت انجام نشده است.
به گزارش ایلنا، محمود بهمنی در حاشیه جلسه غیرعلنی امروز-یکشنبه- مجلس در مورد برخی اظهارنظرها درباره سکوت دو هفتهای دستگاههای اجرایی در قبال نوسانات بازار سکه و ارز گفت: دولت نه تنها در این رابطه هیچ سکوتی نکرد بلکه بعد از اتخاذ تصمیم لازم، بانک مرکزی آن را اعلام کرد.
وی گفت که مسئولان دولتی در جلسه غیرعلنی امروز ادعای اتهامزنی به رسانهها در مورد ایجاد تنش در بازار سکه و ارز را تکرار کردند.
به گزارش فارس، سیدحسین نقوی حسینی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به جلسه غیرعلنی امروز مجلس در مورد بازار سکه و ارز اشاره کرد و اظهار داشت: نگاه مجلس این است که در این رابطه سوءمدیریت شده است.
وی در عین حال افزود: دولت معتقد است که عوامل ورودی به سیستم اقتصادی باعث بوجود آمدن تنش در بازار سکه و ارز شده است که البته نمایندگان مجلس این مسئله را نپذیرفتند.
نقوی حسینی در پاسخ به این سؤال که آیا ادعای اتهام به رسانهها امروز هم در مجلس عنوان شد، گفت: بله این مسئله هم عنوان شد.
این نماینده مجلس در خصوص واکنش نمایندگان به ادعای اتهامزنی به رسانهها در مورد تنش در بازار سکه و ارز، اظهار داشت: این مسئله نمیتواند اخلالی در نظم اقتصادی کشور ایجاد کند که این مسئله به وزیر هم گفته شد.
نقوی حسینی در پاسخ به این سؤال که وزیر چه پاسخی در رابطه با این سخن بیان کرد، افزود: دولت معتقد است که این طور نیست و در واقع تنش به وجود آمده در بازار سکه و ارز را محصول فضای روانی میداند، در صورتی که چنین چیزی نیست چراکه اگر نظام اقتصادی نظم داشته باشد، اقتصاد سامان خواهد یافت. |
Posted: 29 Jan 2012 07:24 AM PST ![]() حسن یوسفی اشکوری «شهرت فتوا» و «اجماعهای ناموجه» خانه کرده در اذهان فقیهان و گره خورده بر زبان عالمان از دلیریهای اجتهادی و کارآمدی فتوا می کاهد
|
آزادی هومن فخار با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی Posted: 29 Jan 2012 07:18 AM PST جرس: هومن فخار فعال حقوق کودکان و زنان روز پنجشنبه هفته گذشته با تودیع قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش خانه حقوق بشر ایران، هومن فخار فعال حقوق کودک و زنان در تاریخ ۲۳ مهر ماه گذشته توسط مأموران لباس شخصی که حکمی مبنی بر بازداشت وی همراه نداشتند، با رفتاری بسیار توهینآمیز و همراه با خشونت بازداشت شده بود.
|
حكم اعدام سعيد ملكپور تاييد شد Posted: 29 Jan 2012 07:16 AM PST جرس: حكم اعدام سعيد ملكپور در ديوان عالي كشور تاييد شد. به گزارش روابط عمومي ديوان عالي كشور، دادگاه انقلاب با رفع نقص اعلام شده از سوي ديوان عالي كشور، پروندهي سعيد ملكپور را براي تاييد حكم اعدام او به ديوان عالي كشور فرستاده است و اين حكم امروز به تاييد ديوان عالي كشور رسيد. سعید ملک پور، که پیش از بازداشت در سال ۱۳۸۷ مقیم کشور کانادا بود، متخصص کامپیوتر است و وکیل و خانواده او گفته بودند که از برنامهای که او نوشته، بدون اطلاعش در طراحی سایتهای نامناسب استفاده شده است.
|
فردا صبح پیکر آیتالله سیدمحمد هاشم دستغیب در شیراز تشییع میشود Posted: 29 Jan 2012 07:00 AM PST جرس: آیت الله سید محمدهاشم دستغیب، فرزند آیتالله دستغیب، دار فانی را وداع گفت.
به گزارش ایسنا، سید محمدهاشم دستغیب، یادگار شهید محراب آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، صبح امروز در سن ۷۰ سالگی درگذشت. پیکر مرحوم آیت الله سید محمدهاشم دستغیب، ساعت ۹ صبح فردا (دوشنبه) از مقابل مسجد جامع عتیق شیراز ـ محل سخنرانیهای شهید دستغیب و اقامه نماز مرحوم سید محمدهاشم دستغیب ـ به سمت حرم شاهچراغ تشییع خواهد شد. وی پس از تحصیل علوم دینی در حوزههای علمیه نجف و قم، با مبارزات گروههای انقلابی و فعالیتها و روشنگریهای پدر شهیدش همراه و به همین دلیل چند بار از سوی ماموران رژیم پهلوی بازداشت و روانه زندان شده بود.
تسلیت دانشجویان
همچنین، سازمان جوانان و دانشجویان مجمع نیروهای خط امام (ره)، درگذشت آیت الله دستغیب را تسلیت گفت و از مردم مومن و انقلابی شیراز درخواست کرد تا در مراسم تشییع پیکر این یادگار شهید محراب بهطور گسترده حضور یابند.
بسم الله الرحمن الرحیم اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدّها شیء مرجع عالیقدر و استاد معزز حضرت آیت الله العظمی سیدعلی محمد دستغیب(مدّ ظله العالی) خبر ارتحال عالم ربّانی و فقیه صمدانی حضرت آیت الله سیدمحمد هاشم دستغیب رحمت الله علیه موجب تأثّر و تألّم قاطبه مؤمنین لاسیّما اهل علم و فضل گردید. فقیه وارسته ای که عمر پربرکت خود را در نشر معارف اهل بیت عصمت و طهارت سپری نمود و نفس شریف خود را در طبق اخلاص قرار داد تا انقلاب اسلامی به سرانجام نیکو برسد؛ به نحوی که هم لقب فرزند شهید و هم پدر شهید را با خود همراه داشت و با شجاعت دفاع از حق نمود و امر به معروف و نهی از منکر را به منصه ظهور رساند، شاید که تنگ نظران و فریب خوردگان به خود آیند و مسیر اسلام ناب را بیابند. بدینوسیله این ضایعه را به حضرت عالی و خانواده و فرزندان آن مرحوم و خاندان عالم پرور و شریف دستغیب تسلیت عرض نموده و ضمن آرزوی رحمت واسعه الهی برای آن یار سفر کرده، بقاء عمر پر برکت حضرت عالی را از حضرت احدیت خواستاریم. طلاب و روحانیون حوزات علمیه شهید نجابت، ابوصالح(عج)، امام صادق(ع)، مکتب الاخلاص و بیت الزهراء(ع)
پیام تسلیت حجةالاسلام والمسلمین احمد منتظری
به گزارش تارنمای دفتر آیت الله منتظری پیام تسلیت احمد منتظری نیز بشرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون محضر شریف حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سیّد علی محمّد دستغیب دامت برکاته و جناب حجة الاسلام آقای حاج سیّد علی نقی دستغیب دامت افاضاته و جناب حجة الاسلام آقای حاج سیّد ابراهیم دستغیب دامت افاضاته خبردرگذشت حضرت آیت الله آقای حاج سیّد هاشم دستغیب، فرزند شهید محراب آیت الله دستغیب ( رضوان الله تعالی علیهما) موجب تأثر شد. آن مرحوم با تربیت شاگردان فاضل، راه پدر بزرگوارشان را ادامه دادند و دین خود را به اسلام و مسلمین و حوزه های علمیه ادا نمودند. امیدوارم خداوند متعال آن مرحوم را با پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمۀ اطهار(ع) محشور نماید؛ و به آن مرجع مجاهد و فرزندان و همۀ بستگان و دوستان و شاگردان آن مرحوم، صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته. بیت آیت الله العظمی منتظری احمد منتظری - 9/11/1390
|
پشت پرده «شرائط بدر و خیبر» در ملاقات کمیته ویژه هیأت وزیران با مقام رهبری Posted: 29 Jan 2012 06:15 AM PST ![]()
هیأت وزیران از پیشنهاد رئیس جمهوری استقبال کرده، بلافاصله کمیته ای را از میان خود جهت مذاکره با رهبری انتخاب می کند. محمد رضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور، سردار رستم قاسمی وزیر نفت، و مهدی غضنفری وزیر صنعت، معدن و تجارت از اعضای این کمیته بودند. دفتر رئیس جمهور از رهبری تقاضای وقت اضطراری می کند و یک روز بعد کمیته به ملاقات آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی می رود.
|
دومین نامه احمدیامویی: هنوز صدای پرتوان اعتراض شنیده میشود Posted: 29 Jan 2012 04:05 AM PST جرس: بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار زندانی نامهای از زندان اوین به همسرش ژیلا بنییعقوب، نوشته است. او در این نامه سعی کرده برای همسرش تصویری زنده و نزدیک از زندگی در بند ۳۵۰ این زندان ارائه دهد.
به گزارش کلمه، همسر احمدی امویی نیز روزنامه نگار است و با حکم دادگاه انقلاب به سی سال محرومیت از روزنامه نگاری و یک سال زندان محکوم شده است. او هم اکنون به قید وثیقه آزاد است. این دومین نامه ای است که بهمن احمدی امویی از زندان برای او می نویسد.
این نامه گرچه خطاب به همسر این زندانی سیاسی نوشته شده، اما فراتر از یک نامه شخصی است و نویسنده، تصویری زنده و بی واسطه از دغدغه ها ، افکار و نگرانی های زندانیان سیاسی به مخاطبانش نشان می دهد.
او در بخشی از نامه اش نوشته است: «خبرهایی که از بیرون می رسد، هم ناراحت کننده است و هم امیدوار کننده. حقیقتش را بخواهی گاهی من می ترسم، برای تو، خودم، ایران و مردمانش. از این دولت کمتر دور اندیشی و تفکر دیده ایم و همین است که بیشتر نگرانم می کند. خیلی شب ها خوابهای بد و ترسناک می بینم.دیگران هم همینطورند. بیشتر خواب ها حول و حوش جنگ، درگیری، و اعدام است.از همه بدتر این است که اغلب خوابهایمان تکراری است. تعدادی از زندانی ها می گویند مدتهاست که خوابهایشان را به یاد نمی آورند و برخی دیگر هم ترجیح می دهند در باره اش با کسی حرف نزنند. عدهای اگر خوابی می بینند، خوابی است که همه رویدادهایش در محیط زندان می گذرد، حتی دوستان و آشنایان خود را نیز در محیط زندان می بینند.احساس می کنم دربرابرمان چشم انداز بی انتهایی وجود دارد، چشم اندازی که مبهم و گاه تیره و تار است، انگار کشور نیز به یک زندان بزرگ تبدیل شده است. »
بیش از دو سال و نیم از زندانی بودن بهمن احمدی امویی می گذرد. این روزنامه نگار ۳۰ خردادماه سال ۱۳۸۸ در منزل مسکونی اش بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان اوین به سر میبرد. او در مدت زندانی بودنش تنها یک بار از مرخصی استفاده کرده و بیش از ۲۲ ماه از هرگونه حق مرخصی محروم مانده و در طول یک سال و نیم گذشته، تنها سه بار از حق ملاقات حضوری استفاده کرده است.
مهم ترین مصادیق اتهامی احمدی امویی، نگارش مقالات انتقادی در باره عملکرد اقتصادی دولت احمدی نژاد در روزنامه سرمایه و وب سایت شخصی اش و همچنین سردبیری وبسایت «خرداد نو» عنوان شده است. متن نامه احمدی امویی به همسرش به این شرح است: سلام ژیلاجان چند روزی است صبح که از خواب بیدار می شوم، نخستین کاری که می کنم کشتن چند مورچه است، در زمستان و این همه مورچه؟!نمی دانم دلیلش چیست؟جالب است که در کنار تخت من صف طولانی مورچه ها دیده می شود، پس لانه اش احتمالا باید جایی در همین نزدیکی من باشد.حالا بعد از چند روز و نابود کردن نزدیک به پنجاه-شصت مورچه، دیگر کسی نمی تواند بگوید که بهمن آدم خیلی خوبی است، حتی آزارش به مورچه هم نمی رسد.هرچند که خودم هم تا قبلش چنین ادعایی نداشتم. چند روزی است که می خواهم برایت یک نامه بنویسم و کمی با تو درد دل کنم.اما حالا که دارم برایت می نویسم، نمی دانم از کجا شروع کنم. از آخرین نامه ای که برایت نوشته ام نزدیک به یک ماه می گذرد اما نمی دانم چرا نمی توانم تمرکز کنم.تا می خواهم روی یک موضوع تمرکز کنم، نمی دانم چه اتفاقی می افتد که یک دفعه سر از چند جای دیگر و چند موضوع دیگر در می آورم، مثل همین الان. اوایل فکر می کردم دچار مشکل خاصی شده ام، اما به نظر می رسد بقیه هم دچار این معضل شده اند.گاهی اسامی یادمان می رود، واژه هایی که قبلا و هر روز استفاده می کردیم، حالا به زحمت از زبان خارج می شود.بعضی وقت ها برای پیدا کردن یک کلمه و اصطلاح هرچه فکر می کنیم، کمتر موفق می شویم.بعد به یک باره بی هیچ دلیلی آن اسم یا هرچه که بوده، یادت می آید، اما معمولا این اتفاق خیلی دیر می افتد، یعنی زمانی که دیگر نیازی به آن نداری. همین چند روز پیش شماره تلفن برادرم را فراموش کردم.حتی به خاطر نمی آوردم که آن را کجا نوشته ام.امکان تماس تلفنی تازه بعد از ۱۸ ماه فراهم شده است.هر بیست روز یا یکماه یکبار به مدت پنج دقیقه فرصت داری که تلفن بزنی.تازه اگر مسوولان بند به هر دلیل تصمیم نگرفته باشند که به خاطر تنبیه زندانی ها، آن را چند روز قطع کنند.به هرحال زمانی که داشتم به شماره او فکر می کردم، دیدم حتی شماره تو را هم فراموش کرده ام. شماره ای که همیشه حفظ بودم یکهو از ذهنم پریده بود.کارت تلفن را توی دستگاه گذاشته بودم اما فقط توانستم شماره صفر را روی شماره گیر فشار بدهم.هرچه به ذهنم فشار آوردم، کاری پیش نرفت.نوبت آن روز تلفن من، تماس نگرفته به پایان رسید. عبدالله مومنی پرسید:چی شد؟صحبت کردی؟نمی دانم چرا نتوانستم راستش را بهش بگویم و فقط گفتم :زنگ خورد، اما کسی جواب نداد.به مامورها هم همین را می گوییم، یک کلک مرسوم است برای اینکه شاید بتوانیم دوباره از مسوولان زندان وقت تلفن بگیریم. همان موقع که بیرون آمدم دو نفر از زندانی ها در حال تقسیم و وزن کشی میوه های تازه رسیده به بند بودند،یکی از آنها عددی را گفت که به یکباره نه تنها شماره تلفن تو و برادرم، بلکه تلفن های چند نفر دیگر نیز به یکباره از مقابل چشمانم رژه رفت. انگار همین الان هم دچار همین مشکل شده ام و تمام چیزهایی که در این مدت بهش فکر کرده بودم تا برایت بنویسم از ذهنم پریده است و به همین دلیل هرچه که به ذهنم می رسد می نویسم.بدون اینکه یک ارتباط منطقی با هم داشته باشند. اینجا هر روز با آدم ها و اتفاقات عجیب و غریبی روبه رو می شوی، تا بیایی با یک نفر اخت بشوی و به خلق و خوی اش خو بگیری، نامه جابجایی اش می رسد و یا برای حکم اعدام نامش را می خوانند.آن اوایل وقتی قرار بود که کسی را از اینجا به یک زندان دیگر بفرستند، یک شور و احساس عجیب در بند به پا می شد.برخی گریه می کردند، عده ای غمگین، دست ها اغلب بر سینه، و آنها که خوددارتر بودند چشم شان تر می شد و با یک شعر و سرود و کف زدن های ممتد او را تا در خروجی بدرقه می کردیم.اما حالا دیگر کمتر این نوع حالت ها را شاهدیم.انگار زندان ما را یکجورهایی سخت جان کرده است، نمی دانم نامش را بی احساس شدن بگذارم یا مقاوم تر شدن؟هرچه هست انگار داریم عادت می کنیم، به همه سختی ها و غم ها، حتی به همه بدی ها و پستی هایی که در حق مان می شود. عادت کردن، همان چیزی است که همیشه از آن بدم می آمد، حالا انگار دارم به آن مبتلا می شوم:روزمرگی، خطرنکردن، گام جدید برنداشتن و یکجور در جا زدن….خودت می دانی که چقدر از زندگی بدون خطر کردن بدم می آمد، خودت می دانی چقدر از محافظه کاری و عادت کردن به آنچه موجود است بدم می آمد….و من این روزها دارم مبارزه می کنم که عادت نکنم. گاهی اینجا اتفاقاتی می افتد که با خودم می گویم چقدر راحت خواسته ها و آرزوهای آدم کوچک می شود، گاهی می ترسم نکند آرزوها و خواسته هایم حقیر شود.اینجا گاهی به چیزهایی توجه داریم که بیرون کمتر برای ما مهم بود و حتی نمی دیدیم شان.بگذار برایت مثالی بزنم.مثلا همین قاشق و چنگال، بشقاب و کاسه و قابلمه را که هر روز آنهایی که نوبت شهرداری شان هست شمرده شده از گروه قبلی تحویل می گیرند و روز بعد باید عینا به جانشینان خود تحویل بدهند.شهردار یعنی کسی که هرروز کارهای رفاهی و بهداشتی و نظافت هر اتاق را برعهده می گیرد.اینجا بر خلاف بندهای عادی که برخی از زندانی ها در برابر پول شهردار می شوند، همه زندانی ها در هر موقعیت و شغلی که باشند در امور شهرداری مشارکت می کنند، فرقی نمی کند قبلا روزنامه نگار بوده باشی یا وکیل مجلس، یا معاون وزیر. بنابراین همه به نوبت شهردار هستیم. داشتم از قاشق و چنگال و کاسه و بشقاب برایت می گفتم.نمی دانی گاهی چه خنده ها و سر و صداها که ساعت یک و دو شب بر سر شمردن، تحویل گرفتن و پس دادن آنها بلند نمی شود.خودمان هم به این وضع بلند بلند می خندیم.گاهی خنده ها تلخ و تاسف بار می شود.عبدالله این جور مواقع با صدای بلند می گوید: ای خدا! دنیای ما چقدر کوچک شده است. دیدن زندانی هایی که مامور اموال اتاق ها هستند هرشب تا دیروقت یک اتفاق عادی است، بچه هایی که قاشق و چنگال به دست از این اتاق به آن اتاق می روند، تا قاشق و چنگال های شان را جور کنند، اتفاق هر روز و هر شب بند است.با اینکه روی این وسایل شماره اتاق ها نوشته شده، باز هم در زمان آشپزی و شستن ظروف همه چیز قاطی می شود.دقیق ترین مسوول اموال فیض الله عرب سرخی از اتاق هفت است که روزگاری معاون وزارت بازرگانی دولت اصلاحات بوده …آنقدر در این موضوع سمج و منظم است که تا وسیله ی مفقود شده را پیدا نکند، نمی خوابد. یکی-دو ماهی هست که جمال عاملی از جوانان خوب جنوب شهری به اتاق ما آمده است.آدم جالبی است و شطرنج را خیلی خوب بازی می کند.در حقیقت قهرمان کل بند است. راستی گیاهخوار هم هست.از یک خانواده پر جمعیت آمده است و از اوضاع و احوال فکری خانواده اش که صحبت می کند انگار همه جامعه ایران را مقابل چشمانت تشریح می کند، بخشی ازخانواده اش طرفدار جمهوری اسلامی اند،بخشی هم جنبش سبزی، یک سوم هم بی تفاوت. به جزییات ذهنی شان که اشاره می کند، بیشتر جلب توجه می کند: «پدرم روحانی است، اما اعتقادی به حکومت دینی ندارد.یکی از برادرهایم جانباز جنگ عراق و ایران است، یکی هم بسیجی و خودم هم چپ مارکسیست.» به گفته خودش روزی که ماموران برای دستگیری اش به خانه شان آمده بودند، ابتدا فکر کردند که آدرس را اشتباه آمده اند،چون روی یک دیوار عکس بزرگی از حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان و همین طور عکس آیت الله خامنه ای، رهبر ایران نصب شده بود. جمال می گوید: عکس احمدی نژاد هم قبلا روی دیوار نصب بود اما آن برادرم که بسیجی است وقتی او در سال ۸۸ در مراسم تحلیف مراسم ریاست جمهوری دست آقای خامنه ای را نبوسید، عکس اش را تکه پاره کرد. به خوبی به یاد دارد که روز نهم دی ماه ۸۸ در زندان انفرادی سپاه بود.همان روزی که حامیان حکومت در برابر تظاهرات معترضان در روز عاشورا ی سال ۸۸به خیابان آمده بودند تا معترضان را محکوم کنند. می گوید در بند دو- الف ماموران برای تخریب روحیه زندانی ها مراسم تظاهرات طرفداران حکومت را مستقیم و با صدای بلند از پشت بلندگو در زندان پخش می کردند. جمال با دیدن برنامه های تلویزیون به خودش گفته بود: این تبلیغات نشان می دهد که در روز عاشورا مردم زیادی در حمایت از جنبش سبز، به خیابان آمده بودند که حالا اینها این همه خشمگین اند. نشانه های خشم را از تبلیغات و شعارهایی که می دادند،احساس می کرد.با خودش گفته بود:اینها دیگر چه کسانی هستند که علیه ما شعار مرگ سر می دهند، بعدها فهمید که سه خواهرش از جمله کسانی بودند که در آن تظاهرات حضور داشتند و علیه او و دیگر معترضان شعار داده بودند، آنها شعار مرگ بر برادرشان را سر داده بودند. داستان زندگی اش را که می شنوم هم خنده بر لبم می نشیند و هم افسوس و تعجب به سراغم می آید که بر سر این ممکلت چه آمده است.جمال به یکسال حبس محکوم شده و اسفندماه امسال آزاد می شود..یعنی دو-سه ماه دیگر. یک نفر دیگر هم هست که سرنوشت تلخ و ناراحت کننده ای دارد. پارسا ۳۵ سال دارد،هفت و نیم سال را تا آخرین روزهای حکومت صدام حسین در زندان ابوغریب بوده است وقبل از آن هم دو و نیم سال با اعضای سازمان مجاهدین خلق در کمپ اشرف بوده و چون خیلی زود تبدیل به مخالفان سازمان مجاهدین شده بود، مقامات این سازمان او را تحویل دولت صدام حسین داده بودند و آنها هم او را به زندان ابوغریب می اندازند.در زندان بود تا اینکه هفت سال و نیم بعد آمریکایی ها وارد شدند و او هم آزاد شد. حالا پس از هشت سال به اتهام رفتن به عراق و زندگی در کمپ اشرف توسط جهموری اسلامی ایران در زندان اوین به سر می برد، هنوز حکمی برایش صادر نشده است. مسعود پدرام از او می پرسد که ازدواج کرده است یا نه؟و وحید لعلی پور با خنده ای جواب می دهد:«وقت نداشته که ازدواج کند، همه اش در زندان بوده است، از این زندان به آن زندان.» دیروز یک نفر را آورده اند که خودش می گوید وابسته به جریان انحرافی است و من چقدر تعجب می کنم که چطور همان عنوانی را به خودش می دهد که متهم کنندگانش به او و جریان وابسته به او داده اند.از این ناراحت است که اگر سه روز دیرتر می گرفتندش، الان استاندار سیستان و بلوچستان بود. راست و دروغش با خودش. نکته جالب گفت و گوی کوتاهی است که در حیاط بند با فریدون صیدی راد یکی از هم اتاقی های ما داشت.از فریدون می پرسد:شما از فتنه سبز هستید؟ فریدون جواب داده بود:«فتنه سبز نه! من از جنبش سبز هستم» و بعد خودش گفته بود:«من از جریان انحرافی هستم.» اهل خوزستان است و آن طور که خودش می گوید ۱۵ نفر هستند که با هم بازداشت شده اند و پس از دو هفته از دو-الف سپاه به بند ۳۵۰ آورده شده اند. خدا،آخر و عاقبت این ممکلت را به خیر کند.به قول سعید متین پور باید خودمان را برای پذیرایی از جنبش انحرافی! آماده کنیم.حتما تا قبل از انتخابات تعدادی دیگر از آنها را به اینجا می آورند.روزگار و چرخش چرخ گردون بزرگترین آموزگار است.این جمله را در داستانهای دوران دبستان می خواندیم و درکش برایمان سخت بود.حالا به چشم خودم دارم تبلورش را می بینم.اینها که تا دیروز به ما خس و خاشاک می گفتند و لاف پیروزی می زدند و سرمست از قدرت، ما را به زندان می انداختند.حالا خودشان با ما در یک زندان و حتی یک بند هستند.تا فردا چه پیش آید و چه کسان دیگری به این زندان آورده شوند؟ ژیلای عزیز، این روزها هوا سرد است و کمتر از اتاق بیرون می روم.باران و برف که می بارد هر یک از زندانی ها با حسرت از پنجره به بیرون نگاه می کنند و یاد خاطره های دوردست خود در هوای برف و بارانی می افتند. یکی می گوید:کیف می دهد الان در شمال باشی، آن یکی می گوید که رانندگی در این هوا می چسبد و نفر سوم آرزوی اسکی و لیزخوردن توی برف را دارد. و ژیلا، من یاد روزهای برفی می افتم که با هر برفی از تو می خواستم برویم بیرون و زیر برف قدم بزنیم، بویژه وقت هایی که برف یخ زده و زیر پای آدم قروچ قروچ می کند ، اما تو بیشتر وقت ها می گفتی سردم است و… نمی آمدی و من آنقدر اصرار می کردم که گاهی بالاخره راضی می شدی…هرچند بیشتر وقت ها موفق نمی شدم و تنهایی می رفتم زیر برف.. ژیلا، هنوز هم همانقدر سرمایی هستی؟هنوز هم برف که می آید علاوه بر شوفاژهایی که در خانه روشن است، بخاری برقی کوچک ات را هم روشن می کنی و نزدیکش می نشینی و کتاب می خوانی؟ و می گویی چه کیفی دارد بیرون برف ببارد و آدم خودش را به بخاری برقی بچسباند؟ یادت هست من مسخره ات می کردم که آدم باید خیلی بی ذوق باشد که وقتی چنین برف زیبایی می بارد توی خانه کز کند…و تو می گفتی که بی ذوق هستم دیگه بهمن..چی کار کنم؟ هر بار هم که در روزهای برفی موفق می شدم تو را بیرون ببرم، با دوز و کلک تو را زیر درخت هایی می بردم که روی شاخ هایش یک عالمه برف نشسته بود.کلک هم این بود که می گفتم :ژیلا ببین چقدر برف روی این درخت نشسته و بعد دستت را می گرفتم و به طرف درخت می کشیدم و می گفتم بیا زیر درخت تا خوب برفها و شاخه های سفید شده اش را ببینی و بعد ناگهان با پا محکم به درخت می کوبیدم، برف ها روی سرت آوار می شد و تو مثل آدم برفی سفید سفید می شدی و تو هر بار با همین کلک دوباره فریب می خوردی. محمد حسین خوربک تازه از مرخصی بازگشته است، فرزندش تازه متولد شده، اسم دخترشان را دینا گذاشته اند.بچه ها از او در باره معنای نام فرزندش می پرسند و او می گوید:آنطور که همسر محترم ما از لابلای دایره المعارف پیدا کرده، دینا یعنی وجدان آگاه و بیدار. حسین جوان خیلی خوب ، با روحیه و با نشاطی است، از آنهایی است که وقتی می بینی اش از خودت خجالت می کشی که مبادا کم بیاوری.چند روز پیش از زایمان همسرش چند بازجوی وزارت اطلاعات از او خواستند درخواست عفو بنویسد تا آزادش کنند، اما پاسخش نه بود.بازجوها به او گفته بودند:«تو احساس نداری.مگر نمی دانی همسرت به زودی زایمان می کند و بهتر است تو در کنارش باشی.» جواب داده بود اگر قرار است برای خوشحالی همسرم و به خاطر اینکه شب تولد فرزندم کنارش باشم عفو بنویسم اما همیشه از این کار خودم پشیمان باشم، ترجیح می دهم نه تنها روز تولد فرزندم بلکه تا لحظه تمام شدن حکم ام در زندان بمانم.اینطوری اگر روزی فرزندم پرسید که زمان تولدش کجا بودم، با افتخار خواهم گفت برای اینکه تو آینده بهتر و آزادی داشته باشی در زندان بودم. همین الان که دارم این نامه را برایت می نویسم ۲۷ نفر را آورده اند که جرمشان عضویت در القاعده است.بچه های کردستان ایران اند و همه شان هم جوان اند.مسن ترین شان به زحمت بالای ۳۵ سال سن دارد.برخی از آنها دو سال است که بین زندانهای سنندج و زنجان در رفت و آمدند.کارگر، دستفروش، شاگرد نانوا و خیاط.با سواد ابتدایی و چند نفری هم دبیرستان را پشت سر گذاشته اند. آدم می ماند این مملکت به کجا می خواهد برود؟ فقط در یک کردستان چهار-پنج گروه مسلح با تفکرات و گرایش های متضاد فعال اند.از این معجون چه در خواهد آمد، نمی دانم؟حالا موضوع فشارهای غرب و تهدیدات خارجی را هم به آن اضافه کن، به علاوه ی بیکاری، تورم، ناکارآمدی و فساد روز افزون حکومت و ناتوانی اش در حل مسائل و مشکلات روزمره مردم.در این دو سال نزدیک به ۵۰ نفر از اعضای القاعده را در اینجا دیده ام. خبرهایی که از بیرون می رسد، هم ناراحت کننده است و هم امیدوار کننده.حقیقتش را بخواهی گاهی من می ترسم، برای تو، خودم، ایران و مردمانش.از این دولت کمتر دور اندیشی و تفکر دیده ایم و همین است که بیشتر نگرانم می کند. خیلی شب ها خوابهای بد و ترسناک می بینم.دیگران هم همینطورند.بیشتر خواب ها حول و حوش جنگ، درگیری، و اعدام است.از همه بدتر این است که اغلب خوابهایمان تکراری است.تعدادی از زندانی ها می گویند مدتهاست که خوابهایشان را به یاد نمی آورند و برخی دیگر هم ترجیح می دهند در باره اش با کسی حرف نزنند.عده ای اگر خوابی می بینند، خوابی است که همه رویدادهایش در محیط زندان می گذرد، حتی دوستان و آشنایان خود را نیز در محیط زندان می بینند. احساس می کنم دربرابرمان چشم انداز بی انتهایی وجود دارد، چشم اندازی که مبهم و گاه تیره و تار است، انگار کشور نیز به یک زندان بزرگ تبدیل شده است.در تمام این سالها و حتی پیش از آنکه ما چشم به این جهان باز کنیم، تلاش همه مبارزان این بود که برای مردم ایران خوشبختی بیاورند.روزی که یک ایرانی اگر خواست به میدان اصلی شهر برود و با تمام توان علیه دولت فریاد بزند و کسی به او کاری نداشته باشد.اگر دلش خواست فریاد بزند:ای خدا!ما چه دولت نالایق و فاسدی داریم.این آزادی همه آرزوی ما بود. حالا پس از این همه سال انگار در همان نقطه اول ایستاده ایم.کشور چند پاره و از آن بدتر دل های چند تکه شده و آرزوهای دست نیافتنی. چند روز پیش با جواد مظفر صحبت می کردم، خاطره ای از مهندس سحابی برایم تعریف کرد.خاطره گفت و گویی که مهندس سحابی، این پیر سیاست و مبارز ایران به او گفته بود :ما پنجاه سال است که تمرین شکست می کنیم. راستش را بخواهی بر خلاف گذشته خیلی بدبین شده ام، یادت هست همیشه به من می گفتی تو بیش از حد خوش بین هستی.حالا تا حدی بدبین شده ام.ما تازه داریم یاد می گیریم.کم کم و آهسته.اما آن بیرون اتفاقات خیلی سریع تر از ما در حال رقم خوردن است. می دانی، ما برای هیچ چیز خودمان را آماده نکرده بودیم.انگار آن عقب ماندگی تاریخی ایران باز هم گریبانگیرمان شده است.در تمام این سالها باید بیش تر یاد می گرفتیم، بیشتر خودمان را برای روبرو شدن با حوادث آماده می کردیم، باید بیشتر می خواندیم، باید اتاق فکرهای قوی می داشتیم، باید سازمان و برنامه ریزی می داشتیم…اما نمی شود افسوس گذشته را خورد. گاهی با خودم فکر می کنم، همچنانکه در جریان کودتای ۲۸ مرداد ماه، آمریکایی ها و انگلیسی ها تمام رویاهای ما را بر باد دادند، این بار هم ممکن است با یک بدشانسی تاریخی روبرو شویم.در تمام سالهای گذشته ما کم اقبال بوده ایم و بسیار بدشانس.این ناقوس جنگ اگر واقعا نواخته شود، به ضرر جنبش سبز است و همه ما نگرانیم.وقتی می گویم ما یعنی اغلب ما زندانیان سیاسی. گاهی یک اتفاق در زندگی یک آدم بیشتر از آنچه فکر کند سرنوشت ساز و تعیین کننده است.همین نوع اتفاق ها که خارج از توان و اراده ماست، می تواند مسیر ملتی را دگرگون کند.خوب که به تاریخ معاصر ایران نگاه کنیم از این حوادث سرنوشت ساز تاریخی در اطرافمان زیاد می بینیم.اگر بخواهم با بدبینی بیشتری قضاوت کنم، گاهی احساس می کنم بدشانسی تاریخی ملت ایران هم به گونه ای هست که چندان چشم انداز روشنی را در برابرم نگذارد.نمی دانم شاید زیادی بدبین شده ام، شاید هم خرافاتی ..اینها فکرهایی هست که زیاد در ذهنم می گذرد .نمی خواهم به تو دروغ بگویم، می خواهم رو راست به تو بگویم گاهی وقت ها خیلی مایوس می شوم. اما نه، نگران نباش! چیزهای امیدوار کننده ی زیادی هم هنوز هست. بعد از این همه فشار و سرکوب که جنبش سبز در دوسال و نیم گذشته پشت سر گذاشته است، هنوز هم صداهای پرتوان اعتراض شنیده می شود، هنوز زندانی ها استوارند و از درون زندان پیام مقاومت می فرستند و این من را امیدوار می کند و من ترجیح می دهم همچنان امیدوار باشم. عزیزم، یادت نرود که در هرپیچ تاریخی، حوادثی نهفته است که هرگز فکرش را نمی کنی، حوادثی که حتی باهوش ترین و حسابگرترین آدم ها را هم متعجب خواهد کرد و چرا این بار این اتفاق سربلندی و آزادی ایران نباشد.بیا همچنان امیدوار باشیم. مواظب خودت باش بیست و چهارم دی ماه ۱۳۹۰ بند ۳۵۰ اوین اتاق ۹
|
دستگیریها و احکام اعدام وحشتپراکنی هدفمند حکومت است Posted: 29 Jan 2012 03:36 AM PST بیانیه بیش از ۳۹۰ نفر از فعالان حقوق بشری، مدنی و سیاسی جرس: بیش از ۳۹۰ نفر از فعالان حقوق بشری، مدنی و سیاسی با انتشار بیانیهای نسبت به بازداشتها، صدور احکام اعدام و ایجاد فضای پلیسی و اختناق بیش از پیش در جامعه اعتراض کرده و آن را "وحشتپراکنی هدفمند حکومت" دانستند.
|
احتمال افزایش ۲۰ درصدی قیمت برق در اسفند ماه Posted: 29 Jan 2012 02:19 AM PST جرس: معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی با اعلام اینکه هر گونه تغییر در بهای برق مشترکان مستلزم ابلاغ ستاد هدفمندی یارانهها است، گفت: افزایش 20 درصدی قیمت این حامل انرژی به نظر ستاد هدفمندی یارانه ها بستگی دارد.
به گزارش مهر، معاون وزیر نیرو با اشاره به احتمال افزایش قیمت برق در روزهای پایانی اسفند ماه، اعلام کرد: در شرایط فعلی با احتساب برق بخش کشاورزی متوسط قیمت این حامل انرژی حدود 43 تومان است.
محمد بهزاد درباره آخرین تصمیمگیریها برای افزایش قیمت برق در فاز دوم اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها، گفت: در حال حاضر سناریوهای پیشنهادی وزارت نیرو برای افزایش قیمت برق به ستاد هدفمندی یارانه ها ارسال شده است.
معاون وزیر نیرو در امور برق و انرژی با اعلام اینکه هر گونه تغییر در بهای برق مشترکان مستلزم ابلاغ ستاد هدفمندی یارانهها است، تصریح کرد: در شرایط فعلی با احتساب برق بخش کشاورزی متوسط قیمت این حامل انرژی حدود 43 تومان است.
این مقام مسئول با یادآوری دستور رئیس جمهوری برای کاهش بهای برق بخش کشاورزی از 14 به هشت تومان، در خصوص احتمال افزایش 20 درصدی قیمت برق در اجرای فاز دوم هدفندی یارانه ها، توضیح داد: افزایش 20 درصدی قیمت این حامل انرژی به نظر ستاد هدفمندی یارانه ها بستگی دارد.
وی با تاکید بر اینکه 20 درصد متوسط قیمت برق حدود 8.6 ریال است، بیان کرد: در مجموع اگر نظر ستاد هدفمندی یارانهها افزایش 20 درصدی بهای برق باشد، قیمت این حامل انرژی به حدود 51.6 تومانی افزایش می یابد.
بهزاد همچنین قیمت تمام شده هر کیلووات ساعت برق در کشور را حدود 130 تومان عنوان کرد و افزود: حتی در صورت افزایش 20 درصدی قیمت برق، دولت حدود 30 درصد قیمت تمام شده هر کیلووات ساعت این حامل انرژی را از مشترکان دریافت می کند.
معاون وزیر نیرو از احتمال افزایش قیمت برق در اسفند ماه سال جاری خبر داد و یادآور شد: افزایش بهای برق در گروی ابلاغ ستاد هدفمندی یارانه ها است.
وزارت نیرو پیشتر بسته ای پیشنهادی افزایش قیمت برق را در قالب پنج سناریوی مختلف قیمتی به دولت ارائه کرده بود.
بر اساس این بسته پیشنهادی تاکنون پنج سناریو افزایش 20، 40، 60، 80 و 100 درصدی افزایش قیمت برق تعریف شده است اما هنوز هیچ گونه بحث جدی برای افزایش قیمت برق در سطح کلان دولت نهایی نشده است.
مجید نامجو وزیر نیرو هم پیشتر در جمع خبرنگاران، گفته بود: هر گونه تغییر قیمت آب و برق باید با نظر ستاد هدفمندی یارانهها انجام شود و هم اکنون نیز منتظر ابلاغ مصوبه ستاد هدفمندی یارانه ها هستیم. |
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر