جنبش راه سبز - خبرنامه |
- مدال افتخار مبارزه با خودکامگى بر سینه رهبران سبز
- انفجار در برابر سفارت ایران در بیروت ۲۳ کشته برجای گذاشت
- اعتراف فرمانده ناجا به زیر گرفتن معترضان عاشورای ۸۸ توسط پلیس
- مطهری: ادامه حصر بدون محاکمه علنی، غیرقانونی است
- همراهی زندانیان بند ۳۵۰ با دراویش گنابادی
- حمایت دفتر سیاسی جبهه مشارکت از رویکردهای نوین در مذاکرات هسته ای
- احضار مجدد هاشم خواستار به اجرای احکام
- نامه سرگشاده فعالان ایرانی به رئیس جمهور فرانسه در اعتراض به رویه پاریس در مذاکرات اتمی
- دکتر ابراهیم یزدی در بیمارستان بستری شد
- آقای نیکفر، چه کسی خشونت را شروع کرد و چرا؟
مدال افتخار مبارزه با خودکامگى بر سینه رهبران سبز Posted: 19 Nov 2013 05:27 AM PST مراسم هزارمین روز حصر در بند ۳۵۰ برگزار شد جرس: زندانیان سیاسى سبز زندان اوین شامگاه یکشنبه ۲۶ آبان با برگزارى برنامهاى در بند ٣۵٠ این زندان به مناسبت هزارمین روز حصر میرحسین، کروبى و رهنورد، یاد همراهان سبز مردم را گرامى داشته و برای چندمین بار این اقدام غیر قانونى را محکوم کردند.
به گزارش کلمه، اسراى سبز در این برنامه اتاق خود را با امکانات محدودشان با نمادهاى سبز و پلاکاردهایى که بر روى آنها جملاتى از میرحسین موسوى و مهدى کروبى نوشته شده بود، آراستند.
زندانیان سیاسى که ۴٣ تن از آنان طى روزهاى اخیر با صدور بیانیه اى به موضع گیرى علیه این حصر غیرقانونى پرداخته بودند، در این برنامه با مرور خاطرات و سر دادن سرودهاى ملى و حماسى و نیز شعارهایى در حمایت از کروبى و موسوى یاد رهبران محصور جنبش سبز را گرامى داشتند.
بهزادیاننژاد: موسوى ایستاد و از یک تاریخ دفاع کرد
در بخشى از این نشست سبز دکتر بهزادیاننژاد مشاور ارشد میرحسین موسوى و رییس ستاد انتخاباتى وى در سال ٨٨ به ایراد سخنرانى پرداخت.
بهزادیاننژاد در سخنان خود با اشاره به هزار روز حصر غیرقانونى و ظالمانه همراهان جنبش سبز گفت: «در این روز ما با اندوهى دوگانه مواجهایم، هم از اینکه تداوم این حصر بدون ارایه هر حکم و یا مستندى بى اعتنایى محض به قانون است در حالى که ملت ما بیش از یکصد و ده سال در پى حاکمیت قانون هستند، و از سوى دیگر تداوم این رفتار ظالمانه و غیر شرعى نشانه شومى از استمرار حضور و هجمه هاى تندروهاى درون حاکمیت تلقى مى شود که این هم با خواست ملت در تقابل است، چرا که لااقل در انتخابات اخیر مردم آشکارا نشان دادند که جایگاه تندروها در جامعه چیست».
این زندانى سیاسى در ادامه سخنان خود به طرح چند پرسش و پاسخ به آنها پراخت.
چرا موسوی به میدان آمد
قربان بهزادیاننژاد با تشریح نگاه میرحسین موسوى به تحولات سیاسى بین سالهاى ٨۴ تا ٨٨ به پاسخ این پرسش پرداخت که «چرا موسوى کاندیداى ریاست جمهورى شد؟» وى گفت: «نگرانى و ترس مهندس موسوى از همان زمان آغاز به کار دولت نهم در حوزه هاى مختلف اداره کشور شروع شد، یکى از نگرانیهاى اساسى ایشان بهم ریختگى نظام برنامه ریزى کشور بود».
خاطره ای تکان دهنده از دوران نخست وزیری میرحسین
بهزادیاننژاد با ذکر خاطره اى از میرحسین موسوى در ارتباط با ابتداى دوره تصدى نخست وزیرى مبنى بر اینکه «برخى از مرتجعین مى گفتند برنامه ریزى خلاف شرع است و ما با کمک امام توانستیم از نظام برنامه ریزى کشور دفاع کنیم» گفت: «مهندس موسوى احساس مى کرد که برخى از این اقدامات نوعى خرابکارى عمدى در نظام است و مى گفت در سالهاى نخست وزیرى با آن همه بحران و وضع نامناسب که حتى برنامه یکساله کشور را تایپ نمى کردیم چون نمى خواستیم جز سران کسى بفهمد که چقدر در تنگنا هستیم، با ١٨ساعت کار روزانه شبها راحت مى خوابیدم چون فکر مى کردم کسى عمدا خرابکارى نمى کند اما حالا با این همه درآمد کشور احساس بدى نسبت به تحولات دارم».
کاریکاتورى شدن ارزشهاى انقلاب
این استاد برجسته دانشگاه تربیت مدرس که فعالیتش در دانشگاه تعلیق شده است، دیگر نگرانى مهندس موسوى را «حذف نیروهاى کارآمد و مجرب» دانست و گفت: «مهندس نقل مى کرد که در همان سالها به رهبرى گفته بودند که ارزش هر نیروى مجرب و متخصص که حذف مى شود از چاه نفت بیشتر است».
بهزادیاننژاد با بیان اینکه دیگر نگرانى میرحسین «کاریکاتورى شدن ارزشهاى انقلاب» بود، افزود: «مهندس موسوى به شدت نگران تقابل بدون دلیل با نظام جهانى و هزینه هاى آن براى منافع ملى بود».
رییس ستاد انتخاباتى مهندس موسوى با بیان اینکه از سالها قبل در آستانه هر انتخاباتى بحث نامزدى مهندس مطرح بود و ایشان تمایل به بازگشت به عرصه اجرایى را نداشت گفت: «کاندیداتورى میرحسین موسوى حاصل اجماع بخش هاى وسیعى از نیروهاى سیاسى اصلاح طلب، اصولگرا و چهره هاى مستقل و دانشگاهى و اقشار مختلف بود».
انتقاد از دروغ های شاخدار
بهزادیاننژاد با انتقاد از «دروغ هاى شاخدارى» که این روزها مجددا در مورد عدم مرزبندى رهبران سبز با برخى جریانات مطرح مى شود، گفت: «ایشان در تمام مقاطع صراحتا چه شفاهى و چه کتبى مرزهاى خود را در زمینه ارزش هاى دینى، مساله فلسطین، اصل ولایت فقیه و خصوصا ارتباط با عامل خارجى مشخص کرده است، مهندس موسوى در ایام انتخابات با توجه به شناختى که از فضاى مسموم کشور داشت صراحتا درخواست هاى متعدد هیات هاى دیپلماتیک را براى دیدار رد مى کرد و مسؤلان ستاد در همه ردهها نیز چنین دستورى داشتند».
وى با ذکر اینکه «احساس مى کردیم توطئه هایى در کار است تا برچسب کمک خارجى به ما بزنند» گفت: «ما با نظر میرحسین موسوى کاملا در مورد ارتباط با خارجى چه پیش از انتخابات و چه پس از آن حساس بودیم و به قول ایشان مسایل ما با حکومت امرى داخلى است و ما در مقابل مداخله و سلطه خارجى مى ایستیم، چراکه این خواست تاریخى ملت ماست».
بقای جمهوری اسلامی در گرو این سه امر است
دکتر بهزادیان نژاد با اظهار این مطلب که «خط قرمز و مرز میرحسین موسوى اجراى بدون تنازل قانون اساسى و حاکمیت رأى مردم است» گفت: «از نظر موسوى بقاى جمهورى اسلامى در گرو تامین سه امر است، اول معشیت و رفاه مردم، دوم رعایت حقوق شهروندى براى همه ایرانیان و سوم حفظ امانت مردم که همان رایشان است و ما مدافع قرائت امام از اسلام هستیم که با دموکراسى در تضاد نیست و همخوان با آن است».
چرامیرحسین ازموضوع سال ۸۸ کوتاه نیامد؟
بهزادیاننژاد با اشاره به اینکه برخى مى پرسند چرا موسوى از کنار مساله ٨٨ نگذشت؟ افزود: «مساله به همان نوع نگاه ایشان به ارکان جمهورى اسلامى بر مى گردد، یعنى اگر نظام در امانت مردم دست ببرد دیگر جمهورى اسلامى مدنظر موسسان از بین رفته است و انگیزه میرحسین براى ایستادگى باز نگاه داشتن روزنه هاى امید مردم به اصلاح حاکمیت بود».
وى در ادامه افزود: «موسوى به این باور رسیده بود که جریان خطرناکى در دولت خدعه و نیرنگ فعال است که عامدا مى خواهد نظامى را که برآمده از خون شهدا و مبارزات تاریخ معاصر است از درون فاسد کرده و به نابودى بکشاند و بنابراین ایشان ایستاد، از یک تاریخ دفاع کرد و آینده اى روشن را تضمین کرد».
مقاومت موسوی و کروبی سلامت انتخابات را برای همیشه تضمین کرد
این زندانى سیاسى در ادامه با طرح دستاوردهاى اساسى جنبش سبز و ایستادگى رهبران آن به «رشد تفکر مدنى و نهادینه شدن مطالباتى چون حقوق شهروندى و نیز بازسازى اعتماد عمومى به نیروهاى مرجع» اشاره کرد و گفت: «پس از انتخابات ٨٨ بسیارى از تحلیلگران چنین مى پنداشتند که تا مدتهاى طولانى انتخابات در کشور بلاموضوع خواهد بود و دیگر تا مدتها انتخابات سالمى نخواهیم داشت. درحالى که مقاومت موسوى و کروبى و مردم انشاالله براى همیشه انتخابات سالم را تضمین کرد و از جمله نتیجه آن انتخابات ٩٢ و انتخاب نامزد اصلاح طلبان و جنبش سبز بود».
بهزادیاننژاد در پایان گفت: «امیدواریم با توجه به طرح مطالبه رفع حصر در ایام انتخابات جناب آقاى دکتر روحانى ریاست محترم جمهور در تحقق این خواست ملى در کنار احیا و پاسدارى از حقوق شهروندى و نیز عمل به فرمان هشت ماده اى امام راحل، موفق باشند».
عبدالله مومنى: مدال افتخار مبارزه با خودکامگى روى سینه رهبران سبز است
در ادامه این مراسم همچنین «عبدالله مومنى» رییس ستاد شهروند آزاد (حامیان کروبى) و از مشاوران مهدى کروبى در انتخابات ریاست جمهورى ٨٨ سخنانى ایراد کرد.
خدا را شاکریم…
به گزارش کلمه، عبدالله مومنى در ابتداى سخنان خود با گرامیداشت مقاومت و ایستادگى موسوى، کروبى و رهنورد طى سالهاى گذشته گفت: «اولا خدا را شاکریم براى آنکه توفیق ایستادگى بر سر حق ملت مظلوممان را به ما عطا کرد و خوشبختیم از اینکه در راهى هستیم که مسیر اراده و مطالبه تاریخى مردم یعنى انتخابات آزاد است و مفتخریم که این جنبش رهبرانى مقاوم، پاک، بلندنظر و آزاده چون موسوى و کروبى دارد که از آسایش خود گذشتند تا در سختترین و یکى از تاریکترین مقاطع تاریخ معاصر در کنار ملت و غمخوار آنان باشند».
کروبی نماد روحانی مبارز و مردمی
مومنى با اشاره به سابقه آشنایى خود با حجت الاسلام مهدى کروبى گفت: «کروبى را همواره طى این سالها مردى انقلابى دیدهام که در هرکجا که بوده مردم دار بوده است، کروبى به واقع نماد یک روحانى مبارز مردمى در تاریخ این مملکت است».
وى با اشاره به سوابق کروبى افزود: «شما ببینید ایشان قبل از انقلاب چگونه صادقانه عمل کرده، پاى حرفش بوده، پز مبارزه نداده و بعد عافیت جویى کند، بر سر آرماناش ایستاده شکنجه شده و زندان رفته، اهل هزینه بوده است، اینکه ایشان سالها قبل از ٨٨ دغدغه زندانیان سیاسى را داشت به این واقعیت مربوط است که کروبى و خانوادهاش درد زندانى سیاسى بودن را مى فهمند و این پدیده کم یابى است، حمایتى که در همه این سالها در جریان بوده و مى دانیم در آن وضع بد حصر که همه ما نگران جان ایشان هستیم نیز یکى از دغدغههایشان زندانیان سیاسى است».
مومنى ادامه داد: «بعد از انقلاب را هم ببینید کروبى با آنکه یار نزیک و معتمد بنیانگذار نظام است در عین حال او همواره منتخب و نماینده مردم است و اشتغالاش عمدتا در خانه ملت است، از آن همه پست و مقام آب و نان دار و بى دردسر هم از سوى بنیانگذار فقید انقلاب با توجه به روحیه مردم دارى که دارد مسئولیت بنیاد شهید را پذیرا مى شود، یعنى نهادى که کارش خدمات به آسیب دیدگان است و باید جوابگو و غمخوار آن افرادى باشد که جان عزیزانشان را در راه کشور و ارزشها فدا کردهاند».
رهبرانی که اولویتشان مردم بود
این زندانى سیاسى با اشاره به نوع نگاه رهبران جنبش سبز به جایگاه رأى مردم در اداره کشور، موسوى و کروبى را «ادامه تاریخى رجال آزادى خواه تاریخ معاصر همچون مصدق، آیت الله طباطبایى، بازرگان و آیات عظام منتظرى و طالقانى» دانست که «همواره مهمترین اولویتشان حاکمیت ملى و حق انتخاب مردم» بوده است.
مومنى در ادامه گفت: «واقعیت انکار ناشدنى این است که کروبى طى ٢٠ سال منتهى به انتخابات ٨٨ یکى از چهره هاى برجسته دفاع از انتخابات آزاد و مخالفت با نظارت استصوابى شوراى نگهبان بوده است، کروبى همان کروبى مجلس سوم است، کروبى همان معترض به نتایج انتخابات ٨۴ است که صراحتا از دستکارى در راى مردم توسط برخى نهادها و مقامات سخن گفت».
جنبش سبز علامت بیدارى و توسعه یافتگى ملت ایران
مشاور مهدى کروبى در انتخابات ریاست جمهورى ٨٨ در ادامه سخنان خود با بیان اینکه «جنبش سبز علامت بیدارى و توسعه یافتگى ملت ایران بود» گفت: «راهبرى حرکتى ملى که بایستى آن را در طراز نهضت مشروطه، جنبش ملى نفت و انقلاب اسلامى ارزیابى کرد افتخارى است که بدون تردید در تاریخ ایران به نام موسوى و کروبى ثبت خواهد شد، مدال مقاومت در برابر خودکامگى بر سینه این دو است و برکات فراوانى که این حرکت براى ایران ما داشته و انشاالله خواهد داشت نشان داد که چگونهگاه پشت کردن به قدرت ظاهرى و عالیترین پستها و مقامها و ایستادگى سیاستمداران در کنار یک جامعه مدنى مقاوم و هوشیار ثمرات تاریخى براى یک کشور خواهد داشت و از این منظر ملت و جنبش ما الگویى براى دیگران خواهد بود».
این نوع مجازات را باید در مناسبات قبایل بدوی یافت
این زندانى سیاسى با اشاره به اینکه «هزینهها و مشقاتى که امروز موسوى و کروبى متحمل آن هستند براى آنها دور از انتظار نبوده» گفت: «آقاى کروبى بارها پس از انتخابات در محافل خصوصى گفته بود که پاى این کار ایستاده و خودش را براى بالاترین هزینهها که شاید حتى کسى فکرش را هم نکند آماده کرده است، ایشان بارها تا پیش از حصر در ملاقات با زندانیان سیاسى که آزاد مى شدند مانند کسى که قرار است به زندان برود جویاى شرایط سلولها و زندان بود».
عبدالله مومنى با بیان اینکه «وقتى شنیدیم آقاى کروبى گفته است مرا به زندان اوین ببرید تا لااقل در کنار دوستانم باشم، بسیارى از ما متاثر شدیم» افزود: «این ظلمى که تحت عنوان حصر خانگى به موسوى، کروبى و رهنورد عزیز روا مى دارند مصداق مجازات بدون محاکمه است که سراغ آن را باید در مناسبات قبایل بدوى گرفت».
مومنى در پایان با اشاره به نتیجه انتخابات ٩٢ و حضور و شعارهاى مردم پس از اعلام نتایج این انتخابات، خواندن راى ملت را حاصل مقاومت هاى ۴ سال گذشته دانست و گفت: «تکیه روى حق الناس و جلوگیرى از دخالت نهادهاى نظامى را نیز باید از همین زاویه بررسى کرد».
مسعود پدرام: به همراهى و حضور در جنبش سبز افتخار مى کنیم
در پایان این نشست نیز مسعود پدرام فعال ملى – مذهبى زندانى قطعه موسیقى «دلبسته ایرانیم» را که خود او متاثر از جنبش سبز سروده و ساخته است اجرا و آن را به ایستادگى رهبران محصور جنبش سبز تقدیم کرد.
پدرام همچنین در سخنان کوتاهى گفت: «جنبش سبز را در امتداد و یکى از قله هاى حرکت دموکراتیزاسیون در ایران مى دانیم و به همراهى و حضور در آن افتخار مى کنیم». | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
انفجار در برابر سفارت ایران در بیروت ۲۳ کشته برجای گذاشت Posted: 19 Nov 2013 03:35 AM PST جرس: امروز سه شنبه، ۲۸ آبان، انفجارهایی در برابر سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت، پایتخت لبنان روی داد که به کشته شدن ابراهیم انصاری، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی و بیش از بیست تن دیگر منجر شد.
خبرگزاری فارس گزارش داده است، انفجار بمب در منطقه بئرالحسن در الجناح در حومه جنوبی نزدیکی سفارت ایران در بیروت ۲۳کشته به همراه داشت. در این دو انفجار تا این لحظه بیش از ۱۴۶ نفر زخمی شدند.
خبرنگار العالم نیز گزارش داد که چهار پرسنل شبکه خبری العالم در دو انفجار در جنوب بیروت زخمی شدند.
بر اساس گزارشها، خودروی که امروز در منطقه الجناح در جنوب بیروت منفجرشده از نوع "رنو" بوده است و این دو انفجار بافاصله یک دقیقه و نیم روی داده است.
محمد شعیتو مدیر بیمارستان الزهراء گفت: هفت یا هشت قربانی و ۳۰ زخمی به بیمارستان الزهراء منتقلشدهاند که حال شش نفر از آنها وخیم است و چهار نفر نیز نقص عضو شدهاند.
وزارت بهداشت لبنان نیز شمار قربانیان این انفجار را ۲۳ کشته و ۱۴۶ زخمی اعلام کرد.
علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران نیز انفجارها را به اسرائی نسبت داده و گفته است: "این اقدامات نشانه استیصال رژیم صهیونیستی و گروههای تروریستی همسو با این رژیم است."
به گزارش بیبی سی فارسی، علی عمار، از مقامات حزبالله لبنان در مورد انفجارهای امروز بیروت به رویترز گفت: "هرکس این اقدام را انجام داده یک تروریست وحشی است. پیام این است که مقاومت را تا شکست اسرائیل و تروریستها ادامه خواهیم داد." بریتانیا و فرانسه انفجارهای امروز بیروت را محکوم کردهاند. خبرنگار بیبی سی در بیروت میگوید مسببان انفجارهای امروز میخواستند پیام روشن و آشکاری به ایران و حزبالله بدهند که از حامیان اصلی دولت بشار اسد هستند.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اعتراف فرمانده ناجا به زیر گرفتن معترضان عاشورای ۸۸ توسط پلیس Posted: 19 Nov 2013 03:06 AM PST جرس: فرمانده ناجا پس از چهار سال اعتراف کرد یکی از خودروهایی که در عاشورای 88 معترضان را زیر گرفت متعلق به نیروی انتظامی بوده است.
احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی روز گذشته بیست و هفتم آبان، در گفت گوی بلندی با خبرگزاری ایسنا درباره وقایع ظهر عاشورای 88 که باعث شهادت چندین نفر از معترضان جنبش سبز شد گفت: در مورد حادثه میدان ولیعصر (عج) باید بگویم که آن خودرو متعلق به یگان امداد تهرانبزرگ بود.
این در حالی است که پس از این واقعه و انتشار فیلم زیرگرفتن تظاهرکنندگان در شبکه های اجتماعی، فرماندهان پلیس بارها تاکید می کردند که «هیچ تصویری در خصوص زیر گرفتن مردم توسط خودرو پلیس وجود ندارد».
احمدی مقدم گفت گو با ایسنا همچنین از خودروی پاترولی گفت که در روز ششم دی 88 توسط " آدمهای تندرو" به زور از صاحب آن دزدیده شده: صاحب پاترول را کتک زده و از ماشین پیاده میکنند و پس از آن برای فرار به داخل جمعیت رفته و چند نفری را زیر میگیرند و پس از آن خودرو را به صورت بلاصاحب رها میکنند. با اینکه پلیس آن افراد را پیدا نکرد، اما قطعا آن افراد که حدود یک تا دو تن بودند، ماموران ناجا نبوده و به صورت خودسر درگیر شدند و ما تا الان این افراد را پیدا نکردیم.
احمدی مقدم با قید این که "من تاکنون در هیچ محفلی عنوان نکردهام" در باره نقش سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، در مورد حادثه کهریزک گفت: صبح روز جمعه جلسهای پیرامون اتفاقات آن زمان برگزار شد و آقای مرتضوی اصرار داشت که افراد دستگیر شده به کهریزک منتقل شوند. من مخالفتم را به صراحت اعلام کردم و گفتم آنجا نه تنها جا نداریم، بلکه آن مکان جای خطرناکی است. اما مرتضوی اصرار داشت که این افراد دستگیر شده چاقو، قمه و زنجیر داشتهاند و از همین حیث اراذل و اوباش محسوب میشوند که من در آن جلسه عنوان کردم که ضبط کنید و بنویسید که من مخالف هستم و مخالفت ناجا نیز ثبت شد. اما من در آن جلسه به یک نفر عنوان کردم که به بچههای کهریزک بسپارید اولا حواسشان باشد که این افراد در بند جداگانه و میان اراذل و اوباش فرستاده نشوند و در ثانی بدرفتاری با آنها نکنید، اما همین دهان به دهان گشتن و این به آن بگو، باعث شد که این تاکیدات من به مرحله اجرا نرسد و آمده بودند در هر بند که ظرفیت ۵۰ تن را داشت، ۱۷۰ تن را جا دادند و قبول کنید در گرمای تابستان کهریزک آن هم در یک مکانی که استاندارد نیست، اگر کاری هم صورت نگیرد، این تراکم آدم در این محل کم امکانات دارای مسئله است.
فرمانده نیروی انتظامی با اذعان به این که "کهریزک اساسا بازداشتگاه نبود" گفت: قرار نبود بازداشتگاه کهریزک جای خیلی راحتی برای اراذل و اوباش باشد، چرا که آدمهای شرور و خطرناک آنجا میفرستادیم؛ اما فضا و ظرفیت کافی نداشت. و یکسال قبل از حادثه کهریزک در صدد آن برآمدیم تا بازداشتگاه مدرن و مجهزی با ظرفیت ۱۰۰۰ تن ایجاد کنیم که در اردیبهشتماه سال ۸۸ پیش از اینکه حادثه کهریزک اتفاق بیفتد، سردار رادان و جمعی از مهندسان برای بازدید از روند ساخت این بازداشتگاه جدید، با بالگرد به این منطقه سفر کردند تا از نزدیک در جریان پیشرفت کار قرار بگیرند و این سفر زمینهای شد تا شایعاتی مطرح شود که سردار رادان با بالگرد به کهریزک رفته و دستور داده که «همه را بزنید و بکشید» و از آنجایی که سردار رادان قبلتر نیز این بازداشتگاه را درست کرده بود و چون نماد اقتدرگرایی ناجا محسوب میشود، به راحتی نقش ایشان در افکار عمومی ثبت شد تا حتی این سخنان به درجهای زیاد شد که مقام رهبری عنوان کردند که من اینطور شنیدهام و اگر سردار رادان هم قصور و تقصیری در این ماجرا دارد، مبری از رسیدگی قضایی نیست و باید اگر اتهامی دارد، پاسخگو باشد. من به ایشان توضیح دادم که چگونه بوده، اما ایشان فرمودند که من قاضی نیستم، پروندهای مطرح شده و باید رسیدگی شود.
وی با اشاره به این که به عنوان شاهد به نفع احمدرضا رادان جانشین فرماندهی نیروی انتظامی ایران، در دادسرا حاضر شده گفت که از رادان رفع اتهام شده و در مورد سردار عزیز رجبزاده فرمانده پلیس تهران بزرگ، " اتفاق در حوزه مسئولیت وی رخ داده و طبق نظر کمیته انضباطی، فرمانده، مسئول کل یگان خود است و هر اتفاقی که بیفتد باید پاسخگو باشد و میخواست در جریان باشد و از این حیث پرونده سردار رجبزاده مورد بررسی قرار گرفت و اشکال به وی برمیگشت، اما وی هیچ دستوری بابت سوء رفتار نداده بود." هر چند رجب زاده نیز در دادگاه تبرئه شد. وی ادامه داد: با مسئول کهریزک برخورد هم شد، چرا که اگر اطلاع میداد و حتی عقل داشت کمی پایینتر مقر یگان ویژه بود و میتوانست افراد دستگیر شده را در مسجد این یگان جای دهد یا حتی میتوانست این افراد را در بازداشتگاه جدید که هر چند آب و برق نداشت، جای دهد تا این مشکلات به وجود نیاید. ماموران بند که سوء رفتار از آنها ناشی میشد، محکوم هم شدند و به مسئولان بازداشتگان متذکر شدیم، چطور چهار روز اینجا بودند اما یک روز نرفتید سرکشی کنید؟ و حتی منتقد بودم که اگر آن زمان به من میگفتید با مسئولیت خودم همه را رها میکردم. چرا که اینها جانی و قاتل نبودند.
متن مصاحبه احمدی مقدم با ایسنا به شرح زیر است: در سخنانتان صحبت از ابلاغ آییننامه رعایت حقوق شهروندی پس از حوادث کهریزک داشتید، اما یک سال پیش بود که با وجود تمام سختگیریهایی که عنوان داشتهاید، شاهد مرگ یک وبلاگنویس در بازداشتگاه پلیس فتا بودهایم؛ با وجود تمامی کنترلها، چرا این اتفاق افتاد. احمدیمقدم: روزانه ۵۰۰۰ تن در بازداشتگاههای ناجا در رفتوآمدند و اگر تمام هم و غم ما، مراقبت از این افراد باشد، ببینید که چه حجم نیرویی باید از ناجا صرف مراقبت شود و در این میان تعداد ماموران ما که در کف خیابان با مردم سر و کار دارند، حدود ۱۰ هزار تن است و باید بپذیریم که این ماموران ربات نیستند که همه به مانند هم رفتار و عمل کنند. هر چند که سعی شده با آموزشهای تخصصی، رفتار این ماموران را شبیهسازی کنیم. اما ماموران نیروی انتظامی نیز انسان هستند و خصوصیات اخلاقی متفاوتی دارند و نمیشود فرمولی نوشت که آقا؛ اگر این را گفتند، تو این را بگو؛ باید بپذیریم که انسانها متفاوت هستند و همه این افراد نیز در کنترل من نیستند. چرا که ماموران نیروی انتظامی صلاحیت قضاییشان از من که فرمانده هستم، بیشتر است و ماموران نیروی انتظامی ضابط هستند و این در حالی است که من ضابط نیستم. من به عنوان فرمانده نیروی انتظامی در برخی امور قدرت تحکم ندارم و نمیتوانم به مامورانم بگویم که حتی کروکی را اینگونه بکشند و ناجا صحنه پیچیدهای است که در تمام پلیسهای عالم نیز این اتفاقات رخ میدهد، اما در برخی کشورها جریان رسانهای کنترل میشود. اینکه بگویند در ناجا احتمال وقوع هیچ تخلفی وجود ندارد، درست نیست و نه تنها من، بلکه هیچ فردی نیز نمیتواند چنین ادعایی کند. چرا که نیروی انتظامی صحنه وسیعی با ماموریتهای زیاد است که میزان خطا هیچگاه به صفر نمیرسد. در مورد حادثه پلیس فتا نیز باید بگویم سئوالات بسیاری مطرح است، به گونهای که چه دلیلی وجود داشت که در چهارشنبه که سه روز تعطیل در پیشرو است – به دلیل تعطیلی روز عیدغدیر– متهم در حالی که قرار هم نیست تحقیق خاصی صورت بگیرد، از زندان تحویل گرفته شد یا سوال دیگری که مطرح است، اینکه چرا در این سه روز تعطیل، متهم را تحویل بازداشتگاه ندادید و وی را در یک اتاق اداری نگهداری کنید که دوربین و مراقب نیز ندارد. بنابراین نحوه برخورد ما در این مورد و همچنین تعویض رییس پلیس فتای تهران به این دلایل بود. فردی که اقدام به نگهداری این فرد (ستار بهشتی) میکرد، مسئول متدینی بود که حتی در تحقیقات مشخص شد که غذا را برای این فرد آورده و به بیرون رفته و به قرآن خواندن مشغول بوده، اما انسانی نبوده است که سوءرفتار داشته باشد و بنابراین حادثه خوبی نبود، اما قسمت بد این داستان، برخورد غیرمحترمی بود که با این فرد داشتند؛ به گونهای که صحنه دستگیری این فرد خشن و تند بود و در حضور مادرش این پسر را که با مادرش تنها زندگی میکرد و منزوی بود و جرم چندان با اهمیتی نیز انجام نداده بود، دستبند زده و روی زمین کشانده بودند که علائم کبودیای نیز که بعدا مشخص شد به دلیل دستبند و رفتار خشن بود و جای سوال است که اصلا چه لزومی داشت که برخورد خشن با این فرد شود؟ البته عنوان شد که ممکن بود این فرد فرار کند، اما از نظر من اهمیتی نداشت که این فرد فرار کند چرا که نه قاتل بالفطره بود و نه جانی خطرناک و حالا در وبلاگش توهین، فحاشی و فراخوانی زده بود که شش تن هم آن مطلب را نخوانده بودند. نکتهای که باید در این پرونده رعایت شود، نگه داشتن «حد» است. در مسئله رعایت حقوق شهروندی، هنگامی که در صدد اجرای این مسئله برآمدیم، در اولین بازدیدهای خود، نمرهای که ناجا توانست کسب کند، ۳۵ از ۱۰۰ بود اما حالا با ایجاد نظام تشویق و تنبیه، نظام کنترل و نظارت و... توانستیم امتیاز ۸۰ را کسب کنیم و البته تلاش میکنیم تا این مهم ارتقا یابد. البته سال آینده طرح «تعالی فردی و سازمانی» را در دستور کار خود قرار دادهایم؛ به گونهای که از این پس علاوه بر کنترل کیفیت «ظواهر ناجا»، مولفههایی همچون «تکریم ارباب رجوع»، «رعایت حقوق شهروندی»، «کاهش عملیاتهای زائد»، «ارتقای تحصیلی» و... را با جدیت مورد توجه قرار خواهیم داد و در این طرح سعی شده ابعاد نرم همچون شایستگی و کفایت پرسنل مورد آزمون قرار گیرد. ایسنا: شما در اولویتگذاریهای خود به بحث استقرار امنیت در مرزهای کشور، موادمخدر و اشرار و اوباشگران به عنوان اهداف و برنامههای اصلی خود اشاره کردهاید، اما برای داشتن کشوری ایمن، نیازمند آن هستیم که در لایههای زیرین غیرامنیتی نیز اقدامات امنیتی صورت گیرد و ناجا در ابتدای زمان تصدی شما، چه اقداماتی را در دستور کار قرار داد؟
پشت پرده طرح امنیتاخلاقی چه بود؟
احمدیمقدم: باید بپذیرید که اگر ابعاد رسانهای در عملیاتهای انتظامی ملاحظه نشود، اثر عملیات بسیار کاهش مییابد. ما قبول داریم که اگر در یک عملیات هزار نفر دستگیر شوند، اما پیوست رسانهای نداشته باشد، اثرگذاریاش از دستگیری ۱۰ اوباشگر اما با پوشش رسانهای کمتر است. اما برخی دوستان رسانهای در جریان برخورد با اراذل و اوباش کم لطفی کردهاند و طبیعی است که ما نمیتوانیم ۱۰۰ خبرنگار را پای عملیات برده و به همین دلیل ۳-۲ رسانه مهم همچون ایسنا را دعوت کرده تا به بقیه اخبار را بدهند. اما در اینجا برخی ابتکارات غیرهوشمندانه برخی ماموران همچون انداختن آفتابه و کارهای سبکی که انجام شد و هیچ توجیهی هم نداشت سبب ایجاد برخی حاشیهها شد. ما در این عملیات گفته بودیم مقاومت این اراذل و اوباش که با چاقوکشی، قمهکشیدن و عربدهکشی مردم را ترسانده بودند را با شدت عمل بشکانید و اگر این اوباشگران مقاومت کردند، محکم با آنها برخورد کنید. اما ما هیچگاه برای این رفتارهای سخیف همچون انداختن آفتابه و... ابلاغ نکرده بودیم و این ابتکار عناصر میدانی بود و منصفانه نیست که برخی رسانههای کم لطف، اصل کار را با انتشار برخی تصاویر زیر سوال ببرند که البته به این مسائل توجه زیادی نشد و تنها برخی افراد از زوایای حقوقی همچون رعایت حقوق شهروندی، این مسئله را نقد کردند. اما این مسئله «برخورد با اراذل و اوباش» خواست همگانی است، اما قبول دارم که در نوع و شیوه آن و همچنین مسائل حقوقی انتقاداتی وجود داشت که ما نیز استفاده کردهایم.اما به نوع و شیوه انتقاداتی وجود دارد که این مسئله عمدتا به تفاوت سلایق برمیگردد که لازم به ذکر است ما نیز برخی از این رفتار را اصلاح کردیم.
ایسنا: شما صحبت از رعایت حقوق شهروندی پس از حادثه کهریزک میکنید، اما یکی از مسائلی که وجود دارد، این است که واقعا در کهریزک چه اتفاقی افتاد، چرا که قرار بود کهریزک محلی برای نگهداری اراذل و اوباش سطح یک دستگیر شده باشد، اما چه اتفاقی افتاد که افراد دستگیر شده در حوادث آن زمان سر از کهریزک درآوردند؟
احمدیمقدم: بخشهایی از جامعه هنگامی که مشکلی پیش بیاید، منتظر اقدامات حکومت باقی نمیمانند و خودشان راسا در میدان حاضر شده و درگیر میشوند. در کشور ما نیز افرادی وجود دارند که احساس تکلیف کرده و از سر تکلیف و در حالی که احساس میکنند که حکومت در حال مسامحه است، با این تصور که حکومت نیاز به کمک دارد، به صحنه آمده و البته کار را خراب میکنند. حضور مردمی در این میادین در نظام ما تعریف دارد یا این افراد همکاری اطلاعاتی با ناجا دارند یا در قالب گروههای رسمی همچون بسیج به صحنه آمده و مسئولیت این افراد و اعمالشان را هم یک سازمانی قبول میکند، اما آن دسته از افرادی که خودشان سازمان یافته یا نیافته به صحنه میآیند، از آنجایی که در جریان جزئیات اتفاقات میدان نیستند و نقطهای عمل میکنند، دردسر آفرین میشود و گاهی نیز دعوایی را به وجود میآورند و حتی ناجا میان وسط این افراد برود و از دو طرف سنگ بخورد. به نظر من کلا نباید اجازه تشکیل و سازماندهی این گروهها داده شود، چرا که گاهی حضور این افراد در صحنههای خشن است و پس از آن شاهد اتفاقاتی همچون ۲۲بهمن در قم خواهیم بود که اتفاق خوبی نیست که یک گروه در سایه تصمیم میگیرند و خودجوش عمل میکنند و این رفتارهای در سایه که مورد قبول ما نیز نیست، امنیت در کشور را به هم میریزد و اگر قرار باشد یک اجتماع قانونی ولو حتی غیرقانونی که در کنترل پلیس است، توسط افرادی منجر به دعوا بشود، این مورد قبول ما نیست و برای پلیس که متولی امنیت در کشور است، مشکل آفرین خواهد بود.
احمدی مقدم: رادان، برادری زحمتکش است که از ابتدای انقلاب و از زمان نوجوانی وارد خدمت شد و تقریبا هیچ زمانی برای آسایش استفاده نکرده است؛ از حادثه سوختگیش در سیستان و بلوچستان که در یک عملیات جانباز شد تا اصابت گلوله و ترکش در دفاع مقدس و حتی خدمت کردنش در شهرها و جغرافیای سخت نشان از فداکاری وی دارد. انصافا در حوزه امنیتی و پلیسی برادری صاحب نظری است؛ اما مقداری در لحن و اظهارنظر قاطع هستند و به همین دلیل مورد علاقه رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفته است؛ بگونهای که به نماد اقتدارگرایی ناجا بدل شده است و اشکالی هم نمیبینیم چراکه کاربرد دارد اما تمام هم و غم و حتی شب و روزش را برای کار گذاشته و یادم نیست که به ایشان ماموریتی واگذار کرده باشیم و بگوید که «مشکلی دارم یا مریض هستم»؛ و هیچگاه از قبول کار و تلاش اجتناب نمیکند.
احمدیمقدم: اساسا در طرح عفاف و حجاب ۲۶ دستگاه دارای مسئولیت هستند و در این میان در طرح عفاف و حجاب ۲۳ وظیفه برای ناجا در نظر گرفته شده، متولی ابتدایی این طرح، شورای فرهنگ عمومی در وزارت ارشاد بود و پس از آن سه سال بعد از دولت اول احمدینژاد، در یک جمعبندی مشخص شد که وزارت ارشاد جامعیت لازم برای اعمال مقررات ندارد و به همین دلیل مدیریت این طرح به وزارت کشور داده شد و احمدینژاد در دوران محصولی، اساسا این طرح را تبدیل به بخشنامهای در راستای رعایت حقوقشهروندی کرد که اصلا فکر نکنم چیزی از طرح عفاف و حجاب باقی ماند و اگر مانده بود، بسیار کمرنگ و حتی بیرنگ شد و یکی دو جلسه هم بیشتر در وزارت کشور در این راستا تشکیل نشد و بعد از آن آقای افشار، معاون اجتماعی وزارت کشور فرداً تدابیری از وزارت کشور میگرفتند و از دستگاهها پیگیری میکردند. اما در حال حاضر آقای رحمانی فضلی با من حدود ۱۵ روز پیش تماس گرفت و از آنجایی که در جریان سوابق نبود، به ایشان توصیه کردم که سوابق را مطالعه کنند. اما در این تماس اعلام کردم که مسئول شما هستید و از ما سوال نکنید و ما آمادگی داریم که در یک جلسه وضعیت این طرح در گذشته و حال را مرور کنیم و بسته به نظر آنها است. چرا که مسئول این طرح وزارت کشور است. من در این تماس تلفنی به آقای رحمانی فضلی عنوان کردم که شما به ما بگویید چکار کنیم؟ اصلا بگویید هیچ کاری نکنید. هر چند که نمیتوانند بگویند، چرا که هر دستگاه باید به وظایف خود عمل کند و ناجا نیز ۲۳ وظیفه دارد که وزارت کشور میتواند بگوید چطور انجام بده، اما نمیتواند بگوید که انجام نده؛ به هر حال ما آماده هستیم که از نظرات کارشناسان در این زمینه استفاده کرده و به نظرم سخنان وزیر کشور در بجنورد مبنی بر حفظ کرامت انسانی و تکیه بر ابعاد فرهنگی، سخن درست و خوبی است. بارها به نیروی انتظامی انتقاد شده که چرا کار فرهنگی نمیکنید یا کلاس آموزشی و حتی فیلم نمیسازید؟ ناجا که نمیتواند یک تنه مبارزه کند. بحثها به اینجا ختم نمیشود. گاهی انتقاد میکنند که چرا ویترینهای مغازهها را پوشش نمیدهید و پاسخ ما این است که وزارت بازرگانی یا صنف مربوطه باید این کار را انجام دهد و وزارت مربوطه باید ضابطهگذاری کند. چطور هنگامی که یک موسسه میخواهد ارتقا بگیرد، جدولی از بایدها و نبایدها پیش روی او میگذارند، اما نمیتوانند یک ویترین را کنترل کنند.
حتی در رابطه با آن زنی که چندی پیش توسط ماموران نیروی انتظامی در برج میلاد مورد تذکر قرار گرفت، باید بگویم اعتراضش به جا بوده و من نیز از تهرانبزرگ درخواست ارسال سوابق را کرده و خود من نیز انتقاد کردهام که اتفاقا این فرد از آن دسته مصادیق نبود که باید با آن برخورد شود و قابل اغماض بود و جزو مصادیق وقیح نبود و ماموران ما سختگیری کردند و از آنها خواستم که نسبت به دلجویی از این زن اقدام شود. البته باید بپذیرید که تعیین مصادیق در صحنه عمل بسیار سخت است و ما نیز نمیتوانیم انیمیشنی درست کنیم که مثلا شلوار و جوراب باید اینگونه باشد. اما تدبیر لازم است و شما توجه داشته باشید که این سخنان من عوارضی نیز دارد که برخی ممکن است به من حمله کنند که ناجا عقبنشینی کرده است و باید بپذیرید که عفاف و حجاب پیچیدگیهای خاص خود را دارد و در جامعه ما نیز تعارض وجود دارد به گونهای که گروهی با اعمال فشار موافق و برخی مخالف هستند و اگر ناجا بخواهد در خط اعتدال حرکت کند، قطعا مورد انتقاد همگان قرار میگیرد. ایسنا: به دلیل اینکه نیروی انتظامی در خط مقدم ارشاد و برخورد با بدپوششان است، آیا از نیروی انتظامی خواسته نشده است که مصادیق را مشخص کند؟ احمدیمقدم: در مقررات فعلی در یکی از بندهای موجود پلیس مامور انجام این عمل شد، اما آن زمان انتقاد کردند که به پلیس چه ربطی دارد؟ که ما گفتیم ما بیگناه هستیم. هر چه خواستید شما ابلاغ کنید و ما نیز همان را انجام میدهیم و حتی خوشحال هم میشویم که دیگری تصمیم بگیرد و ما تنها مجری باشیم. چرا که سیاستگذاری و اجرا کار بسیار سختی است و اجازه دهید قضاوت عجولانه نکنیم تا دولت جلسات خود را بگذارد. ایسنا: مرکز پژوهشهای مجلس اخیرا پژوهشی در مورد شیوههای سربازی در دیگر کشورها انجام داده است، آیا زمان آن نرسیده است که با توجه به کاهش موالید و گرایش جوانان به ادامه تحصیل و اخذ معافیتهای تحصیلی از الگوی کشورهای دیگر در زمینه سربازی استفاده شود؟
احمدیمقدم: این طور نیست. ما در ناجا قرار اختلاط زن و مرد نداریم و در آن مانور زنان حرکات رزمی و راپل انجام دادند که انتقاداتی مبنی بر اینکه چرا جلوی آقایان این عملیات انجام شد، مطرح کردند اما با اصل آن مخالفتی نیست. اما باید بپذیرید که زنان دارای پیچیدگیهای زیادی هستند و زنان تحصیل کرده با ریسک ازدواج روبرو هستند به گونهای که چندی پیش آماری آورده و متوجه شدم ۵۰ درصد از همکاران زن بالای ۳۰ سال ما ازدواج نکردهاند که این نوعا به دلیل فعالیت پلیسی آنها است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطهری: ادامه حصر بدون محاکمه علنی، غیرقانونی است Posted: 19 Nov 2013 01:47 AM PST جرس: علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس گفت که ادامه حصر خانگی رهبران جنبش سبز، بدون محاکمه علنی، غیرقانونی است.
وی در گفتکو با شماره ۲۸ آبان روزنامه قانون، چاپ تهران، درباره پیگیری ماجرای دختران موسوی گفت: من به همراه چهار نفر دیگر از نمایندگان به وزیر اطلاعات برای شفاف کردن حادثه روز عید غدیر به وزیر اطلاعات تذکر داده و منتظر پاسخ هستیم.
وی یادآور شد: در صورت لزوم از وزیر دادگستری درباره علت ادامه حصر این افراد بدون محاکمه، که عملی غیر قانونی است، سوال خواهیم کرد.
این نماینده چند دوره مجلس شورای اسلامی افزود: آن طور که از اعضای خانواده این افراد شنیدم وضع جسمانی آقایان موسوی و کروبی خوب نیست. در این صورت اگر اتفاقی برای آنها بیفتد برای نظام هزینه خواهد داشت. لذا بهتر است عقلای قوم زودتر به فکر حل این معضل باشند.
وی افزود: این که صداوسیما میگوید باید توبه کنند تا آزاد شوند، نه قانونی است و نه شرعی، چون ممکن است اکثر اتهامات خود را قبول نداشته باشند.
مطهری تنها راه برون رفت از این مشکل را محاکمه علنی آقایان موسوی و کروبی و احمدینژاد دانست و گفت: آقایان موسوی و کروبی و احمدینژاد که در بحران سال ۸۸ نقش داشتهاند به طور همزمان محاکمه علنی شوند، تا ضمن روشن شدن حقایق برای مردم، عدالت نیز اجرا شود. وی تاکید کرد: البته اتهامات این سه نفر در یک حد نیست.
پیشتر، عابد فتاحی یکی دیگر از چهار نمایندهای که به وزیر اطلاعات تذکر داده اند، گفته بود: اتفاقی که برای دختران میرحسین افتاده، هر انسانی را نگران میکند، اینکه حالا چون پدر و مادرشان در «حصر» هستند، دلیل نمیشود که با فرزندانشان برخوردی خلاف قانون صورت گیرد. بنابراین من نماینده در برابر رفتارهای خلاف عرف و قانون همه نهادها احساس مسوولیت میکنم و تذکر دادن به مسوول مربوط کمترین کاری است که میشود انجام داد. به همین خاطر تذکر دادیم تا کسی دیگر به خود اجازه ندهد که به آنها توهین کند.
گفتنی است میرحسین موسوی، زهرا رهنورد ومهدی کروبی بیش از هزار روز است که بدون حکم قضایی رسمی و محاکمه در زندان خانگی به سر میبرند.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
همراهی زندانیان بند ۳۵۰ با دراویش گنابادی Posted: 18 Nov 2013 11:09 PM PST دعا و روزه داری برای وکلای بیمار جرس: طیفهای مختلف زندانیان سیاسی و عقیدتی بند ۳۵۰ زندان اوین همراه با دراویش گنابادی برای سلامت حمیدرضا مرادی و مصطفی دانشجو دست به دعا برداشته اند.
به گزارش کلمه، به دنبال اعلام ۵ روز روزه دراویش گنابادی که در راستای نیایش برای بهبود وضعیت ۲ تن از دراویش بیمار بستری در بیمارستان که در آستانه عمل جراحی قرار دارند صورت گرفته، عدهای از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ با دراویش همراهی کردند.
۶ تن از دراویش گنابادی از روز شنبه دست به دعا برداشتند تا عمل خطرناکی که قرار است بر روی شریان عروق حمیدرضا مرادی صورت گیرد با موفقیت انجام شود عدهای از زندانیان سیاسی و عقیدتی از جمله مسیحیان بند ۳۵۰ دست به دعا و روزه برداشته و برای موفقیت عمل جراحی حمیدرضا مرادی و بهبود شرایط جسمانی او دعا کردند.
همچنین عدهای دیگری از زندانیان سیاسی به تاسی از دراویش روزه دار اعلام کردند تا روز چهارشنبه اقدام به گرفتن روزه خواهند کرد و برای سلامتی حمیدرضا مرادی و مصطفی دانشجو دست به دعا خواهند برداشت.
بیماری حمیدرضا مرادی که ۱۰ سال حبس به تعزیری محکوم شده است به علت تعلل در اعزام به بیمارستان، به وخامت گراییده و قرار است عمل سخت پیوند شریان عروق برای وی انجام شود.
مصطفی دانشجو نیز که به بیماری ریوی حاد و قلبی مبتلاست در مرحله آزمایش های پیش از درمان قرا دارد و طی روزهای اخیر در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت درمانی حمیدرضا مرادی، تخت بیمارستان را ترک و با حال وخیم به بند ۳۵۰ زندان اوین بازگشته بود. این زندانی سیاسی هم که به ۷ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم است هم اکنون به همراه حمید رضا مرادی در بیمارستان شهدای تجریش بستری است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حمایت دفتر سیاسی جبهه مشارکت از رویکردهای نوین در مذاکرات هسته ای Posted: 18 Nov 2013 10:17 PM PST جرس: دفتر سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی در آستانه دور دیگری از مذاکرات با گروه 1+5، با قدردانی از تلاش های تیم مذاکره کننده کشور و حمایت از رویکردهای نوین در مذاکرات، از مسؤولان مذاکره کننده می خواهد که ضمن استقبال از راهکارها و پیشنهادهای گشاینده گروه مذاکرات پرونده هسته ای در مقابل زیاده خواهی های ناشی از فشارهای لابی رژیم صهیونیستی مقاومت کرده و مسیر مذاکرات را منطبق بر منافع دراز مدت ملی بی واهمه از اعمال نفوذهای کشورهای غیرمسؤول ادامه دهد.
به گزارش نوروز، همچنین دفتر سیاسی با ابراز امیدواری نسبت به رفع حصر و حبس خانگی میرحسین موسوی، سرکار زهرا رهنورد و مهدی کروبی پس از گذشت بیش از هزار روز "با تدبیر شورای عالی امنیت ملی و سایر نهادهای مسؤول، از پخش گزارش تحریک آمیز، غیر اخلاقی و غیر اسلامی و مغایر با منافع ملی صدا و سیما در رابطه با حوادث عاشورای سال 88" ابراز تأسف کرده و با تأکید بر اینکه "با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و گشوده شدن روزنه های امید و اعتماد ملی و نیز در شرایطی که در برابر زیاده خواهی های طرف های مقابل در مسیر مذاکرات هسته ای"، این اقدام را بیش از پیش ضربه زنده به اعتبار رسانه ملی در منظر مخاطبان و در تقابل با وحدت ملی ارزیابی کردند. دفتر سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی همچنین درگذشت حبیب الله عسکراولادی را به خانواده آن مرحوم و اعضای حزب مؤتلفه اسلامی تسلیت گفت.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احضار مجدد هاشم خواستار به اجرای احکام Posted: 18 Nov 2013 10:17 PM PST جرس: هاشم خواستار معلم بازنشسته و رییس کانون صنفی معلمان مشهد، بار دیگر به اجرای احکام دادگاه مشهد احضار شد.
درحالیکه ابهام در پرونده قضایی آقای هاشم خواستار موجب سردرگمی قاضی جدید، شعبه رسیدگی کننده به پرونده وی شده است، خانم صدیقه مالکی فرد، همسر آقای خواستار ابلاغیه ای مبنی بر ضبط وثیقه اش به نفع دولت، در صورت عدم معرفی مکفول خود؛ دریافت کرد.
گفتنی است مرداد ماه سال جاری، هاشم خواستار معلم بازنشسته و رئیس کانون صنفی معلمان مشهد طی نامه ای برای اجرای حکم به دادگاه انقلاب مشهد احضار شد.
به گزارش وبسایت حقوق بشر برای همه، این در حالی بود که تا لحظه دریافت این احضاریه، هیچ حکمی از سوی دادگاه به ایشان ابلاغ نشده و غلامحسین دوستعلی مکی وکیل وی نیز از ابلاغ حکم اظهار بی اطلاعی می کرد.
هاشم خواستار نیز پیشتر و در گفتگوی تلفنی با تارنمای "حقوق معلم " در خصوص روند پرونده خود گفته بود که غلامحسین دوستعلی مکی (وکیل هاشم خواستار)، با مراجعه به اجرای احکام دادگاه انقلاب شهر مشهد متقاضی رویت حکمی شد که به شکل غیابی برای هاشم خواستار صادر شده است و از درونمایه آن هیچ آگاهی در دست نیست.
"اجرای احکام" وی را به شعبه رسیدگی کننده ارجاع داد که پس از مراجعه به شعبه به ایشان گفته شده که قاضی شعبه تغییر کرده و قاضی جدید هم اطلاعی از چگونگی صدور حکم و درونمایه پرونده قرار ندارد!
هاشم خواستار معلم بازنشسته و عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان مشهد مدتهاست که از سوی دادگاه انقلاب مشهد با احکام مختلفی رو به رو می شود که از آن جمله می توان به 775 روز زندان بدون مرخصی، جریمه نقدی، ممنوعیت مصاحبه با رسانه ها و ممنوعیت خروج از کشور اشاره کرد.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نامه سرگشاده فعالان ایرانی به رئیس جمهور فرانسه در اعتراض به رویه پاریس در مذاکرات اتمی Posted: 18 Nov 2013 03:15 PM PST ![]() جرس: گروهی از فعالان ایرانی طی نامه ای به رئیس جمهور فرانسه، از مواضع اخیر این کشور در مذاکرات اتمی انتقاد کرده و خواستار تغییر رویه فرانسه در مذاکرات پیشِ رو شده اند.
به گزارش جرس، در بخشی از این نامه سرگشاده که به امضای صدها تن از فعالان ایرانی رسیده، خطاب به فرانسوا اولاند آمده: "به یاد داشته باشیم که تصویر فرانسه و آلمان در حافظهی تاریخی مردم ایران با تصویر دیگر متحدین غربی آنان همیشه متفاوت بوده است. ما مایل نیستیم در یکی از حساسترین لحظات تاریخی در منطقهی خاورمیانه، دولت فرانسه در ذهن مردم ایران طرفدار حل و فصل مسائل از راهی غیر از دیپلماسی معرفی شود. میخواهیم یقین کنیم که شما نیز حتما به اندازهی ما نگران عواقب داخلی، منطقهای و جهانی شکست توافق هستهای با ایران هستید. باشد كه توافق هستهای با ایران بتواند سایهی یک جنگ دیگر را از روی منطقه بردارد و ایران را به ایفای نقش مسئولانهتری در منطقه تشویق كند و خطر نیروهای بنیادگرا را در تمامی منطقه كم نماید."
همچنین اشاره شده است که "باتوجه به این موارد، از آقای رئیسجمهور و دولت فرانسه مصرانه میخواهیم كه سیاست خود را در این زمینه تغییر دهند و با سایر كشورهای مذاكرهكننده هماهنگ شوند و این امكان را فراهم نمایند تا دور بعدی مذاكرات با موفقیت به پایان برسد."
متن نامه به زبانهای مختلف و اسامی امضا کنندگان به شرح زیر است:
نامه سرگشاده از سوی طیف گسترده ای از منتقدان فرهنگی، سیاسی و مدنی ایرانی
Son excellence, Monsieur François Hollande An Open Letter The Right Honourable François Hollande Dear Mr. President
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دکتر ابراهیم یزدی در بیمارستان بستری شد Posted: 18 Nov 2013 02:44 PM PST ![]() جرس: دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی روز دوشنبه به دلایل مشکلات قلبی و عروقی در بیمارستان پارس تهران بستری شد.
به گزارش جرس و به نقل از شبکه های اجتماعی، وزیر خارجه دولت موقت و از بازداشت شدگان اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، روز دوشنبه ۲۷ آبان ماه، در بیمارستان بستری شد.
این فعال سیاسی و مبارز جنبش ملی، بارها طی سالهای اخیر مورد بازداشت و احضار و تهدید قرار گرفته است.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آقای نیکفر، چه کسی خشونت را شروع کرد و چرا؟ Posted: 18 Nov 2013 01:50 PM PST محمد سهیمی یک عادت اکثریت بزرگ تحلیلگران ایرانیاین است که برای تفکرات و ادعاهای خود کوچکترین مرجع و یا منبعی ذکر نمیکنند.
اخیرا آقای محمد رضا نیکفر مقالهای در باره کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ منتشر کردند. بعد از شرح برخی وقایع در دهه ۱۳۶۰ ایشان رژیم جمهوری اسلامی را "رژیم کشتار" نامیده که تنها راه بکنار زدن آن از نظر ایشان سرنگونی است. مطالعه مقاله نگارنده را بسیار شگفت زده کرد چرا که آقای نیکفر بنظر میرسد تصور میکنند هر کسی قادر است تاریخ را آنطور که خود میپسندد دوباره نویسی کند. موضوع مقاله کنونی در مورد اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ نیست. بدون شک هر شخص منصفی آن اعدامها را جنایت بر ضّد بشریت ارزیابی میکند. نگارنده خود مقاله بسیار مفصلی در مورد آن اعدامها در سال ۱۳۸۸ (به زبان انگلیسی) منتشر کرد که بعد از انتشار اولیه و پس از بروز شدن دستکم دوبار دیگر هم منتشر شده است (اینجا و اینجا). موضوع این مقاله حتی بحث در مورد صحت ادعای آقای نیکفر در مورد "رژیم کشتار" بودن جمهوری اسلامی هم نیست. در یک مقاله مفصل آقای اکبر گنجی به نقد مقاله آقای نیکفر پرداختند. ایشان دلایل خودرا در مورد اینکه چرا ایشان جمهوری اسلامی را "رژیم کشتار" ارزیابی نمیکنند، علیرغم اینکه ایشان کشتار زندانیان سیاسی در ۱۳۶۷ را جنایت بر ضّد بشریت میدانند، بیان نمودند که خوانندگان خود میتوانند قضاوت کنند. بعد از انتشار نقد آقای گنجی، آقای نیکفر پاسخی به نقد منتشر کردند که از نظر نگارنده حتی از مقاله اولیه ایشان هم شگفت انگیزتر بود، نه بخاطر اینکه به بسیاری از انتقادات آقای گنجی پاسخ نداده بودند و حتی اشارهای هم نکرده بودند، بلکه بخاطر اینکه دوباره همان تاریخ نویسی خودرا تکرار کرده بودند. مقاله کنونی به دوباره نویسی تاریخ توسط آقای نیکفر میپردازد. در عین حال مقاله آقای نیکفر نگارنده را که یک ملی-مذهبی بوده و همیشه از طرفداران اینگونه نیروها، تکان داد. ایشان در دو مقاله شان، رژیمی یکپارچه سیاهی، تباهی، کشتار، جاهل، فاقد عقلانیت و غیره؛ و مخالفانی یکپارچه سفیدی، درستکار، صلح طلب، دگراندیش، آزادیخواه، ضد قدرت مطلقه و غیره تولید کرده اند که از نظر ایشان ملی-مذهبیها در گروه سیاه هستند که با واقعیتهای تاریخی نمی خواند. آقای نیکفر در دو مقالهشان هیچ کوششی برای بحث تاریخی موضوع ندارند. "رژیم کشتار" آقای نیکفر، آیتاللّه خمینی، اسدالله لاجوردی سعید امامی، و سعید مرتضوی و اعضای حزب موتلفه را در کنار آیت الله سید محمود علایی طالقانی، آیت الله حسینعلی منتظری، آقایان مهندس مهدی بازرگان، داریوش فروهر، مهندس عبدالعلی بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر یدالله سحابی و مهندس عزت الله سحابی، سید محمد خاتمی، عبدالله نوری، مهندس میر حسین موسوی، مهدی کروبی، دکتر سعید حجاریان، مصطفی تاج زاده، بهزاد نبوی، ابوالفضل قدیانی، دکتر عبدالکریم سروش و صدها تن دیگر می نشاند. آقای نیکفر ادعا میکنند که تنها تفاوت آیت الله منتظری ، شخصیتی که از قدرت بخاطر دفاع از زندانیان چشم پوشی کرد، با لاجوردی و آیت الله محمد محمدی گیلانی در این بود که آیت الله منتظری دلرحم تر از آنان بود. این یکدست سازی به درد روضه خوانها می خورد، ولی نه یک مورخ و جامعه شناس. از قضا اقای نیکفر در مقاله دوم گفته اند که نظریه "رژیم کشتار"، "عنوانی توصیفی و خطابی" است. تردیدی وجود ندارد که جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم دیکتاتوری مذهبی همیشه مخالفان را سرکوب کرده و هنوز هم می کند. اما مخالفان دهه شصت این رژیم چه گروه هایی بودند و چه کردند؟ البته که نمی توان به صرف اعتقادات، هر قدر هم که باطل و نادرست باشد، کسی را مجازات کرد. ولی آقای نیکفر روشن نمیکنند که اگر گروهی اسلحه بدست گرفت، خشونت را ترویج کرد و مورد استفاده قرار داد، و اینکار را، مثل رهبری مجاهدین که در مورد خود و پایگاه اجتماعی خود توهم داشت، فقط برای هرچه زودتر به قدرت رسیدن انجام داد، نه برای خدمت به مردم و مملکت، عکسالعمل درست چه باید باشد. نگارنده با تمامی وجود با مجازات اعدام، حتی برای وحشتناکترین جنایات، مخالف است، ولی در همین غرب، بخصوص آمریکا، مجازات اعدام وجود داشته، و حتی کسانی که متهم به خیانت بودند اعدام هم شدهاند .پس چند موضوع وجود دارد:
دوم، کدام گروهها از سالهای ۱۳۴۰ معتقد به مشی مسلحانه بودند و آنرا در ایران تبلیغ کرده و نظراً و عملاً گسترش دادند؟ سوم، پس از پیروزی انقلاب، کدام طرف خشونت را آغاز کرد؟
با حکم آیت الله خمینی در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ مهندس مهدی بارزگان به نخست وزیری رسید. دولتی که از ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، یعنی درست روز بعد از پیروزی انقلاب، چپ ها، چه کمونیست و چه غیر کمونیست، نظراً آن را لیبرال و جاده صاف کن امپریالیسم خواندند و عملاً در کردستان و گنبد و دیگر استانها به جنگ آن رفتند. آقای نیکفر این را روایت جمهوری اسلامی یا "رژیم کشتار" می خواند. اما این روایت جمهوری اسلامی نیست، این تاریخ است. تاریخی که توسط خود همان نیروها روایت شده است. درست به همان ترتیبی که مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق مدعی است که تا کشتار فجیع زندانیان درتابستان ۱۳۶۷ ، حداقل ۷۲ هزار تن از اعضای رژیم و نظامیان ایران در جبهههای جنگ علیه عراق را کشته است. آقای نیکفر در مورد این ادعا و یا حقیقتی که خود رجوی در مورد آن بارها لاف زده بود کاملا سکوت کرده است.
۲۲ بهمن ۱۳۵۷انقلاب پیروز شد. دولت "لیبرال" مهندس بازرگان نمی توانست یک شبه ستمکاری کند. ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، یعنی درست روز بعد از پیروزی انقلاب، حزب دموکرات کردستان شهربانی و ژاندارمری مهاباد را خلع سلاح کرد. حزب دموکرات در گام بعد در ۳۰ بهمن ۱۳۵۷پادگان مهاباد را اشغال و خلع سلاح کرد. اگر بخواهیم ادعای آقای نیکفر را جدی بگیریم، باید باور کنیم که دولت "لیبرال جاده صاف کن امپریالیسم" در این هشت روز آنقدر ستم کرده بود که مستوجب این نوع واکنشها باشد. یعنی، واکنش: حزب دموکرات (به همراه دیگر نیروهای چپ متحد آن، خصوصا سازمان چریکهای فدایی خلق ایران) با اشغال و خلع سلاح شهربانی، ژاندارمری و پادگان مهاباد به سرعت واکنش نشان داد. اگر آنچه آقای نیکفر ادعا میکنند بخواهد ارتباطی با عالم واقع داشته باشد، باید دقیقاً کنش و واکنش بالا اتفاق افتاده باشد. اما واقعیت و حقیقت برخلاف گفتههای آقای نیکفر بوده و دگراندیشان ایشان عاملانه و فاعلانه و کنشگرانه آغازکننده خشونت و جنگ داخلی بودند. این روایت جمهوری اسلامی نیست، این روایت خود رهبران حزب دموکرات و هم پیمانان آن است. منتها نفرت و اموری دیگر، از قبیل جنایات دهه ۱۳۶۰ و منافع ،موجب تحریف حقیقت شده است. یکی از این روایت ها، خاطرات آقای غنی بلوریان (ئاله کوک) از مهمترین و خوش نامترین رهبران حزب دموکرات کردستان است که ۲۵ سال در زمان شاه زندانی بود. از قضای روزگار، آقای بلوریان در ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ در همان شهری که آقای نیکفر زندگی می کنند، درگذشت. جسد ایشان با هواپیمای اختصاصی از شهر کلن آلمان به کردستان عراق منتقل شد. ایشان آنقدر مورد احترام کردهای ایران و عراق بودند که مسعود بارزانی، نخست وزیر کردستان عراق و شمار دیگری از رهبران کرد در فرودگاه اربیل حضور داشتند و تلویزیون کردستان تمامی مراسم انتقال و خاکسپاری را نشان داد. آقای بلوریان مینویسند که دکتر عبدالرحمن قاسملو و دوستانش قبل از انقلاب در بغداد زندگی می کردند و با حزب بعث در ارتباط بودند. وقتی به ایران بازگشتند، رفقای دکتر قاسملو از او انتقاد می کردند که (غنی بلوریان، برگ سبز، خاطرات غنی بلوریان، ترجمه رضا خیری مطلق، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ص ۳۴۳): "پول هایی را که به عنوان کمک از رژیم عراق گرفته، بدون اطلاع ما، به خواست و میل خود در عراق و اروپا خرج می کند و کسی نمی داند چه بر سر این پولها می آورد". به نقشههای پیشتازانه و آغازگرانه دکتر قاسملو توجه کنید. آقای بلوریان در توضیح اشغال و خلع سلاح شهربانی مهاباد در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ می گوید (بلوریان، صفحات ۳۵۴-۳۵۵): "دکتر قاسملو برای این که جلوی غارت این مرکز را بگیرد و اجازه ندهد مردم آنجا را غارت کنند، لحظه به لحظه با اشخاص مختلفی تماس می گرفت و نقشه اشغال پادگان مهاباد را می کشید. نامبرده در این خصوص، چیزی به من نمی گفت، من از کانال دیگری از کارهایش مطلع بودم. به او خبر دادم: بلوریان: قبل از این که اتفاقی بیفتد، بهتر است ما کردها علیه حکومت موقت بازرگان کاری نکنیم ، اگر تو بر این امر اصرار داری که مسئله کرد باید از طریق صلح آمیز حل شود لازم است از این طریق حرکت کنیم. قاسملو: "آنجا [پادگان مهاباد] مرکز شر است باید جمع آوری شود". بلوریان: این حرف شما با تفکرات حزب مغایرات دارد، اگر ما به صلح ایمان داریم و می خواهیم از طریق مسالمت آمیز مسئله کرد را حل کنیم دیگر نباید کاری بکنیم که برای خودمان مشکل بسازیم". آقای بلوریان می نویسد که نمایندگان دولت مهندس بازرگان (زنده یاد داریوش فروهر، دکتر محمد مکری، دکتر اسماعیل اردلان و آیتاللّه نوری) در ۲۸ بهمن ۱۳۵۷به مهاباد رفته و با وی و دکتر قاسملو مذاکره کرده و آقای فروهر می گوید "شما می توانید به نام حزب دموکرات کردستان ایران به طور آشکار فعالیت سیاسی داشته باشید"، ولی این بار اهداف خود را به روشهای مسالمت آمیز تعقیب کنید. آقای بلوریان ادامه می دهد (بلوریان، ۳۵۹): "روز ۳۰ بهمن، هیئت نمایندگی دولت موقت در حال بازگشت به تهران بود...ساعت یازده و بیست دقیقه همان روز پادگان مهاباد خلع سلاح شد." بنا بر این هنوز "رژیم کشتار" مهندس بازرگان کار خود را آغاز نکرده بود که حزب دموکرات "مرکز شر" (پادگان مهاباد) را اشغال کرد و (بلوریان،۳۶۰) "اسلحههای سنگین نیز به دست حزب افتاد." همه اینها "کنشهای پیش دستانه" بود، نه "واکنش" به "رژیم کشتار" مهندس بازرگان. مگر آنکه ما کنشهای "لیبرالی" و "جاده صاف کنی برای امپریالیسم" دولت مهندس بازرگان را موجب واکنشهای دکتر قاسملو بدانیم. ولی آقای بلوریان به قدر کافی توضیح می دهد که در پشت سر تمامی اعمال حزب دموکرات کردستان (حداقل جناح دکتر قاسملو) رژیم بعثی صدام حسین قرار داشت. این حقیقتی است که شخصیت هایی مثل آقای نیکفر آگاهانه تحریف میکنند، و آنطور که توضیح خواهم داد، اجرای طرحهای صدام حسین توسط متحدان ایرانی خود را دگراندیشی و آزادیخواهی وانمود میکنند. آقای بلوریان توضیح می دهد که دولت مهندس بازرگان آیت الله طالقانی و آقای اکبر هاشمی رفسنجانی را به سنندج فرستاده و آیت الله طالقانی در سخنرانی عمومی خود می گوید که "اهالی شهر می توانند از طریق انتخابات آزاد، شورایی تأسیس کنند، این شورا به نمایندگی شما امور شهر را انجام دهد و وظایف استاندار، فرماندار، شهرداری و نیروهای امنیتی و امور فرهنگی و اجتماعی را به عهده بگیرد." در جلسه خصوصی هم آیت الله طالقانی به آقای صدیق کمانگیر می گوید که شورای تشکیل شده از سوی کومه له و چریکهای فدایی خلق را به عنوان شورای منتخب مردم به رسمیت نمی شناسد، سپس نوار صدای آقای کمانگیر را پخش می کند که مردم را به تسخیر پادگان شهر تحریک کرده و به او می گوید (بلوریان، ۳۶۴): "تو با اجازه کی مردم را تحریک کردهای تا به غارت پادگان بروند و ایجاد جنگ و آشوب بکنند". آقای کمانگیر پاسخ می دهد: "به دستور شورا." "رژیم کشتار" مهندس بازرگان هنوز استقرار نیافته بود که حزب دمکرات کردستان و متحدان چپ آن جنگ داخلی به راه انداختند. تازه پس از این همه فعالیتهای "دگراندیشانه و آزادیخواهانه،" در هشت فروردین ۱۳۵۸ دکتر قاسملو و آقای بلوریان در قم با آیتاللّه خمینی دیدار می کنند و ایشان جهت اجرای وعده آیت الله طالقانی آنها را به مهندس بازرگان ارجاع می دهد. آقای بلوریان مینویسند (بلوریان، ۳۶۵) که مهندس بازرگان هم با "گشاده رویی ما را تحویل گرفت و اکثریت حرفهای ما را قبول کرد". دکتر قاسملو هم گفت پس ما باید در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کنیم. اما عزالدین حسینی و کومه له انتخابات را تحریم کردند و دکتر قاسملو هم حزب دموکرات را به دنبال آنان برد. با توجه به این که زنده یاد فروهر به آنها گفته بود که آنها میتوانند آزادانه فعالیت کنند ، حزب دموکرات در ۱۱ اسفند ۱۳۵۷ در میدان ورزشی مهاباد "تجمع مسلحانه" چند هزار نفره ،شبیه تظاهرات مسلحانه مجاهدین در ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱، که دیوانگی محض بود، برگزار می کند. بعد هم تصمیم می گیرد که در تمامی شهرها تجمع مسلحانه برگزار کند. دکتر قاسملو نقده را به عنوان اولین شهر انتخاب می کند. ترکهای نقد به او می نویسند (بلوریان،۳۶۸) :"ترکهای نقده از این اقدام شما ناراضی هستند و نمی خواهند شما به صورت مسلحانه در منطقه آنها اقدام به برگزاری مراسم بکنید و پیشنهاد می کنند که این مراسم در کنار شهر انجام شود". اما حزب دموکرات نپذیرفته و بدین ترتیب جنگ نقده آغاز می شود و تعداد زیادی در آن کشته می شوند. آیا برگزاری تظاهرات مسلحانه در بخش ترک نشین شهر نقده نیز واکنش به "رژیم کشتار" دولت "بورژوایی و لیبرالی" مهندس بازرگان بود؟ سپس دکتر قاسملو حمله به عشیره منگور را تدارک می بیند (بلوریان،۳۷۲): "به هنگام بازگشت به مهاباد مطلع شدم حزب توسط نیروهای مسلح خود بر منگورها حمله کرده است و بدون دلیل بین حزب دموکرات و عشیره منگور جنگ برادرکشی به وجود آمده است، با عجله پیش قاسملو رفته و به شدت از او انتقاد کرده". آقای بلوریان مینویسند دلیل دکتر قاسملو برای راه انداختن "این جنگ کثیف" علیه عشیرهای که همیشه به ما کمک کرده بود، موقعیت استراتژیک آن عشیره و خطر احتمالی آینده بود. دکتر قاسملو نمی خواست هیچ کسی میان نیروهای او و مرزهای عراق قرار داشته باشد. در مرحله بعد هیئت نمایندگی ارتش به دیدار دکتر قاسملو و آقای بلوریان رفته و خواهان اعزام یک یگان مهندسی به پادگان مهاباد می شوند. دکتر قاسملو پاسخ می دهد (بلوریان،۳۷۵): "این پادگان به دست مردم از بین رفته و مردم کردستان اجازه نمی دهند یک بار دیگر پادگان مهاباد سربازی به خود ببیند". نماینده ارتش می گوید از مردم مهاباد نظرخواهی کنیم ببینیم آنان چه می گویند. دکتر قاسملو پاسخ می دهد (بلوریان، ۳۷۶): "اینجا در حوزه قدرت حزب دموکرات است و رفراندوم شما را لازم ندارد." آقای بلوریان مینویسند (بلوریان،۳۷۷) درعین اینکه حزب دمکرات پادگان را به دولت پس نداد، آیتاللّه خمینی در ۲۶ شهریور ۱۳۵۸ در بیانیهای که از رادیو پخش شد، به دولت مهندس بازرگان دستور داد که راهی برای تأمین خواستههای خلق کرد پیدا کند.
در شهریور ماه ۱۳۵۸حزب توده از طریق رضا شلتوکی به حزب دموکرات اطلاع می دهد که ارتش به دنبال بازپس گیری پادگان مهاباد است. بعد هم حمله آغاز شده و پادگان را پس می گیرند. آقای بلوریان مینویسند (بلوریان، ۳۸۵) شیخ عزالدین به ما گفت: "کاک غنی، حال دیگر نه تنها باید از عراق اسلحه بگیریم بلکه باید دست نیاز به سوی ترکیه و ناتو هم دراز کنیم". "نامبرده پول زیادی هم از عربستان سعودی می گیرد" (بلوریان، ۳۸۴). در این شرایط دکتر قاسملو با جلال طالبانی دیدار کرده و به او می گوید (بلوریان، ۳۸۵) که "رژیم عراق به ما سفارش فرستاده و می خواهد کمکمان کند". قرار می شود فقط یک بار "یک لیست مفصل تهیه کنند و به حزب بعث بدهند". آقای بلوریان به دکتر قاسملو اعتراض می کند که صدام حسین هزاران کرد را کشته است و دکتر قاسملو می گوید "سیاست این چیزها را نمی داند". آقای بلوریان پاسخ میدهند (همانجا): " به همین دلیل است که مردان با تجربه می گویند که سیاست کثیف است". دکتر قاسملو پاسخ می دهد: "راست است و راست هم گفته اند." آقای نیکفر این گونه نیروها را نمایندگان "درستکاری" وانمود می کنند. شاید ایشان فرهنگ سیاسی و اخلاقی جدیدی نگاشته اند که هنوز منتشر نکرده اند و یا کرده اند و ما از آن بیخیریم؟ لیست با تصویب حزب تهیه شده و برای صدام حسین ارسال می گردد و سلاحها تحویل گرفته می شود. اما این عمل پس از آن به روالی طبیعی تبدیل می شود (در واقع به توضیحی که بعدا خواهد امد، این روال طبیعی از قبل وجود داشته ). آقای بلوریان مینویسند (بلوریان، ۳۸۷): "دکتر قاسملو متأسفانه این بار نیز قولش را زیرپا گذاشت و به رژیم عراق وابسته شد. هنوز نیز برای من معلوم نشد چرا این قدر حلقه به گوش بعث بود و در برابر این رژیم سر تعظیم فرود می آورد، خیلی وقتها خواستهام این راز را از ملا عبدالله حیاکی بپرسم که محرم اسرار قاسملو بود ولی برای این که دلش نشکند و به خاطر این که نکند بین ما اختلاف شخصی ایجاد شود، سکوت کرده ام. حتی این را نیز می دانم که اگر سوال هم می کردم چیزی به چنگ نمی آوردم". "وقتی مرکزیت حزب دموکرات در بغداد بود، رهبری حزب رابطه صمیمانهای با رژیم بعث عراق داشت و با کمک مالی حزب بعث اداره می شد ولی بدون اجازه رژیم عراق نمی توانست فعالیت کند...این بار[پس از انقلاب] حزب با توجه به بعضی از منافع گروهی رفقا، به طور محرمانه با رژیم بعث تماس می گرفت...بعدها معلوم شد این رابطه محرمانه به طور مداوم وجود داشته و زمانی که جنگ شدیدتر شد، معلوم شد قاسملو قرار بین من و خودش را زیر پا گذاشته است". مذاکرات حزب دموکرات و دولت موقت در مهرماه ۱۳۵۸مجدداً آغاز شد. سپس پیام آیتاللّه خمینی در ۲۶ آبان منتشر شده و در ۳۰ آبان دکتر قاسملو به دعوت آیتاللّه خمینی لبیک می گوید (این تعبیر آقای بلوریان است). نماینده دولت موقت- مهندس هاشم صباغیان- که جهت مذاکره به کردستان رفته اند، می گویند که ما با گروههای چریکهای فدایی خلق و کومه له مذاکره نمی کنیم. در جلسه شیخ عزالدین اسامی تک تک افراد را با وابستگی حزبیشان (از جمله اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، کومه له، و...) معرفی می کند. سوال این است: آقای نیکفر، سازمان شما در جنگ کردستان چه می کرد؟ در حال بسط دگراندیشی و روشنگری بود، یا به جنگ داخلی دامن می زد؟ آقای بلوریان مینویسند سپس انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده و همه آنها انتخابات را تحریم می کنند. دکتر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور می شود. کنگره چهارم حزب دموکرات در سوم بهمن ۱۳۵۸ با حضور ۳۱۰ نفر برگزار شده و ۵ اصل را به تصویب می رساند (بلوریان،۳۹۷-۳۹۸) تا راه صلح باز شود. به گفته آقای بلوریان، رژیم بعث عراق از کلیه مصوبات کنگره چهارم و مذاکرات حزب با آقای بنی صدر آگاه می شود و آنها را برخلاف اهداف خود تشخیص می دهد (بلوریان، ۳۹۹): در نه اسفند ۱۳۵۸، آقای بلوریان و ملا عبدالله حیاکی به نمایندگی از سوی حزب دموکرات در تهران در کاخ ریاست جمهوری آقای با بنی صدر دیدار می کنند. آقای بنی صدر در همان ابتدأ "به تندی" به آنان می گوید (بلوریان،۴۰۰): "شما وابسته به بیگانه هستید و به فرمان بیگانگان فعالیت می کنید و آشوب ایجاد می کنید". پس ازتوضیحات آشتی جویانه آقای بلوریان، آقای بنی صدر به آرامی به آنها می گوید(همانجا): "اگر من مطمئن باشم به دستور بیگانگان فعالیت نمی کنید و به دنبال خواست مردم کرد هستید، با تمامی توان خود به شما کمک می کنم، دوست دارم خواستههای تان را مکتوب کنید و به من بدهید تا به دست شورای انقلاب برسانم تا آنها تصویب نمایند". چند روز قبل از برگزاری انتخابات مجلس در بیست و چهار اسفند ۱۳۵۸، دکتر قاسملو در جلسه دفتر سیاسی حزب دمکرات می گوید (بلوریان، ۴۰۱): "باید شما را مطلع کنم که رژیم عراق درخواست کرده است من به بغداد بروم و با مسئولین عراقی ملاقات کنم". آقای بلوریان به شدت با این امر مخالفت می کند و دکتر قاسملو در پاسخ می گوید (بلوریان، ۴۰۲): "کاک غنی جان، حرف تو درست است ولی نمی توان با بعث عراق دشمنی کرد". با تصویب دفتر سیاسی، ملاعبدالله حیاکی به جای دکتر قاسملو به حاج عمران اعزام می شود. در این بین آیت الله شهابالدین اشراقی (داماد آیت الله خمینی) به مهاباد رفته و با آقای بلوریان و دکتر قاسملو دیدار کرده و طرحی شش مادهای آنان را تحویل می گیرد. بعد ملاعبدالله به قم رفته و با آقای احمد خمینی دیدار کرده و راضی از دیدار با مهاباد باز می گردد. در پایان سال آیت الله حسینی کرمانی به نمایندگی از سوی آیت الله خمینی به مهاباد رفته و با دکتر قاسملو، ملاعبدالله و آقای بلوریان دیدار کرده و نظر آیت الله خمینی را به شرح زیر به اطلاع آنان می رساند (بلوریان، ۴۰۵): "من بر این اعتقاد هستم که شما وابسته به رژیم عراق هستید و اسلحه و پول و حتی سوخت از عراق می گیرید. ما عکس قسمتی از وسایلی را که شما از عراق گرفته اید داریم. ما این عکسها را با هواپیما گرفته ایم و به غیر از آن، اطلاعات دیگری نیز در دست داریم که نمی توانید آنها را حاشا کنید و خوب می دانیم رژیم عراق شما را علیه جمهوری اسلامی تحریک می کند. به همین دلیل ما به شما اعتماد نداریم و فکر می کنیم شما خواستههای خودتان را مطرح نمی کنید بلکه برنامه رژیم عراق را در کشور خودتان، که ایران است اجرا می کنید. با توجه به این ما چگونه می توانیم به حزب دموکرات اعتماد کنیم". هیچ یک از حاضران وابستگی به عراق را انکار نمی کند. سپس آیت الله کرمانی به نقل از آیت الله خمینی می گوید که شما باید ایرانی بودن خود و غیر وابسته بودن خود به عراق را اثبات کنید. برای اثبات این خواسته پیشنهاد آیت الله خمینی را مطرح می کند (بلوریان،۴۰۵-۴۰۶): "به مدت یک سال، فقط یک سال مسئولیت حفظ و حراست از مرزهای ایران را که در دست خود شماست به عهده بگیرید و این مرزها را از حمله بیگانگان و نفوذ دار و دسته دشمن به داخل خاک ایران حفظ کنید و همه نیروهای مسلح خود را آماده دفاع از کشور خودتان کنید. حکومت جمهوری اسلامی نیازهای شما را به اسلحه تأمین می کند و خواستههای تان را تعهد می کند، خودتان تعیین کنید که چه چیزی نیاز دارید، هیچ نیروی ارتشی به غیر از تعدادی که امروزه در این منطقه است به اینجا اعزام نخواهد شد و آنها نیز اجازه نخواهند داشت که در امور شما دخالت کنند.پذیرش این پیشنهاد از سوی شما موجب اطمینان ما به شما خواهد شد. سپس اگر پس از گذشت این یک سال، ما اکثریت خواستههای شما را اجرا نکردیم و تعهدات خودمان را عملی نکردیم، شما می توانید لوله اسلحه هایی را که خودمان به شما داده ایم به طرف ما بگیرید". آقای بلوریان می گوید که پیشنهاد خوب و معقولی است. اما ملاعبدالله و دکتر قاسملو آن را رد می کنند. آقای بلوریان می پرسد چرا رد می کنید؟ ملاعبدالله پاسخ می دهد (بلوریان،۴۰۷): "اگر ما این پیشنهاد را قبول کنیم، مردم کردستان به ما خواهند گفت جاش". با شنیدن این حرف عصبانی شدم و خواستم بگویم پس چرا با وابسته شدن به رژیم عراق و گرفتن اسلحه و پول از این دشمن دیکتاتور و خونخوار کرد جاش نمی شویم". آری آقای نیکفر. دفاع از مرزهای ایران آدمی را "جاش" می سازد، اما وابستگی به صدام حسین، طرف را "دگراندیش" و آزادیخواه و وارد کننده مدرنیته به ایران می کند. آقای بلوریان اعتراض می کند که چرا ملاعبدالله در کتاب نیم قرن مبارزهاین مسائل را طرح نکرده است. روز بعد آقای بلوریان از دکتر قاسملو می پرسد که به راستی چرا طرح آیت الله خمینی را قبول نکردی؟ دکتر قاسملو پاسخ می گوید (بلوریان،۴۰۸): "هدف آیت الله کرمانی این بود که ما پلهای پشت سر خود را خراب کنیم. ملاعبدالله از این دیدگاه با پیشنهاد کرمانی مخالفت کرد، به همین دلیل من هم حرفی نزدم". با شنیدن این حرف از زبان قاسملو بسیار ناراحت شدم و گفتم: پذیرفتن این پیشنهاد به معنی جنگ علیه حکومت عراق نبود ولی بدون شک رابطه شما با صدام دچار خطر می شد". این روایت، روایت جمهوری اسلامی از بازیچه دست صدام حسین بودن حزب دموکرات کردستان نیست، این روایت یکی از مهمترین رهبران حزب دموکرات از وابستگی به صدام و مطابق اوامر صدام حسین عمل کردن است. باور نمی کنید؟ آقای بلوریان در ادامه به داستان سفر شش- هفت روزه ملاعبدالله به حاج عمران باز می گردد. مأمورین عراقی ملاعبدالله را از حاج عمران با هلی کوپتر به کرکوک برده و طرحی هفت مادهای به او می دهند که باید توسط حزب دموکرات تصویب و به اجرأ درآید. ملا عبدالله در بازگشت در جلسه دفتر سیاسی حزب دموکرات می گوید(بلوریان،۴۰۹-۴۱۰): "رژیم عراق این چند مورد را برای قاسملو فرستاده که باید حزب آنها را تصویب کند: ۱- باید دو تن از افسران ما برای رساندن کمک و تحویل پول و لوزام جنگی پیش شما باشند. آقای بلوریان مینویسند پس از قرائت این "هفت ماده ننگین" و "مواد منحوس" گفتم (بلوریان،۴۱۰-۴۱۱): "پذیرفتن این مواد یا هر یک از آنها به منزله خودفروشی به رژیم عراق است و من آن را خیانت می دانم...[ما نباید این] هفت ماده خودفروشی به بعث عراق" را قبول کنیم". نگارنده درک نمیکند که چگونه آقای نیکفر امری را که یکی از مهمترین رهبران حزب دمکرات، که قریب به ۲۵ سال در زندان شاه بود، خیانت، ننگین و منحوس به شمار می آورد،ایشان "دگراندیشی" و آزادی خواهی قلمداد می کند که برحق بود و سراسر راستی؟ این گونه اقدامات در آمریکا هم جرم بوده و به شدت مجازات می شود. کدام کشور دموکراتیک یا دیکتاتوری به نیروهای مزدور دشمن متجاوز دسته گل تقدیم می کند؟ همه چیز به فرهنگ سیاسی و اخلاقی منتشر شده یا نشده آقای نیکفر باز می گردد که مطابق آن مزدوری و جاسوسی و به فرمان صدام حسین جنگ داخلی راه انداختن، دگراندیشی درستکار و گسترش روشنگری معنا می شود. آقای بلوریان شرمگینانه مینویسند (بلوریان،۴۱۱): "متأسفانه پس از صحبتهای ملاعبدالله، رفقا هر هفت ماده را تصویب کردند و من جلسه را ترک کردم. جلوی در اتاق سرم را برگرداندم و رو به جلیل گادانی کرده و گفتم: کاک جلیل تو مدتی زندانی بودی و در داخل کشور نیز مبارزه کرده ای، تو چرا". آقای بلوریان قهر می کند و ملاعبدالله به دیدار او می رود. آقای بلوریان به او می گوید (بلوریان،۴۱۲ -۴۱۳): "شما به پشتیبانی کدام قانون، به خودتان اجازه می دهید تصمیمات کنگره چهار را ابطال کنید و به جای آن فرمان رژیم عراق را اجرا نمائید". ملاعبدالله پاسخ می دهد: "ما چاره نداریم، نیاز به کمک و پشتیبانی بعث داریم". واکنش دکتر قاسملو به کنگره چهارمی ها، اعدام جعفر کروبی و برادرش و زندانی کردن تعداد زیادی از مخالفان بود (بلوریان،۴۲۱). گروه آقای بلوریان وارد مذاکره با آقای هاشمی رفسنجانی می شوند تا از طریق گفت و گو به اهداف کردها دست یابند. دکتر قاسملو نگران شده و واکنش نشان می دهد (بلوریان،۴۲۲): "برای این که حکومت را عصبانی کنند و اجازه توافق به ما ندهند، توطئه جنگ داخلی شهر مهاباد را ریختند، جنگی بینتیجه شروع شد که یازده روز طول کشید و صدها نفر انسان بیگناه در آن کشته شدند و خسارات سنگینی به مردم وارد آمد. کسی ندانست چرا قاسملو این جنگ را به راه انداخت و چطور شد که آنها در جنگ مهاباد مداخله کردند، هنوز نیز کسی نیست از آنها بپرسد چرا پیشمرگها را به داخل شهر فرستادید تا در پشت بامها و حیاط خانههای مردم سنگر بگیرند و موجب گلوله باران و توپ باران شهر مهاباد از سوی نیروهای دشمن شوند." آقای بلوریان سپس توضیح می دهد که صدام حسین شهر سردشت را بمباران شیمیایی کرد و حدود یازده هزار کرد ایرانی را کشت، اما دکتر قاسملو و حزب دموکرات این عمل را هم محکوم نکردند (بلوریان،۴۲۳). آقای بلوریان می نویسد که در گام بعد دکتر قاسملو جنگ داخلی علیه نیروهای "نحو" را به راه انداخت که تعداد زیادی از کردها "در این جنگ ننگین که قاسملو، مسئول آن بود" کشته شدند (بلوریان، ۴۲۶). زمانی که گروه آقای بلوریان، ملاکریم شهریکندی را راضی می کند تا صلح با جمهوری اسلامی را دنبال کند، حزب دموکرات و کومه له تصمیم می گیرند تا او را هم بکشند (بلوریان،۴۲۹): "سرانجام قبل از این که حزب دموکرات دست به کار شود، کومه له پیشدستی کرده و این وظیفه غیرانقلابی را به عهده می گیرد و در آغاز نوروز سال ۱۳۶۱ هنگامی که ملاکریم پس از برگزاری نماز صبح در راه بازگشت به خانه اش، در حیاط مسجد مولوی شهر مهاباد به وسیله یکی از اعضای کومه له ترور شد" (بلوریان، ۴۲۹). نکته بسیار مهمی که باید بر آن تاکید شود اینستکه فقط روایت آقای غنی بلوریان نیست که دال بر چگونگی آغاز حملات مسلحانه و همچنین همکاری حزب دمکرات کردستان با رژیم صدام حسین دارد، روایت دیگر رهبر حزب دموکرات هم موجود است. آقای عبدالله حسن زاده، یکی از مهمترین رهبران حزب دموکرات، هم روابط با دولت عراق را تأیید کرده و نوشته است (کمیسیون حزب دموکرات کردستان ایران، آذر۱۳۸۲): "ما از سال ۱۹۷۰ یعنی از سال ۱۳۴۹ با دولت عراق رابطه داشتیم...ما با عراق رابطه داشتیم. نمی توان پنهان کرد...چرا برای بیپناهی مثل من که اگر زخمیهایم به آن طرف مرز منتقل نشود از دست خواهند رفت مشروعیت ندارد با دولت دیگری رابطه داشته باشم. آن هم رابطهای چنین افتخازآمیز. ما آن را پنهان نکرده ایم و هرگز هم از آن شرم نداشته ایم". آقای حسن زاده در کتاب نیم قرن مبارزه مینویسند (عبدالله حسن زاده، نیم قرن مبارزه، مرداد ۱۳۷۴،۶۴-۶۵): "این را هم بگویم که همان موقع (بهار۱۳۴۹) رابطه بین حزب ما و حزب بعث عراق برقرار شد. دکتر قاسملو میان احزاب سازمانها و شخصیتهای عراقی دوستان و رفقای زیادی داشت. واقعیت این است که حالا نمی دانم از طریق چه شخصی اولین حلقه ارتباط را ایجاد کرده بود. بعدها خودش اصول را بر کاغذ آورد که به عربی و به نماینده حزب بعث تسلیم شد و به تصویب آنها هم رسید". سخت است تصور اینکه آقای نیکفر در مورد روابط و وابستگی این گروهها با رژیم صدام حسین اطلاع نداشته باشند، با این وجود ایشان خود را قاضی دادگاه کرده و حکم نهاییشان را در مقاله خود صادر می کنند: "کردها و ترکمنها و عربها و بلوچها حق داشتند که خواستههایشان را پیش ببرند. رژیم اما در سرکوب آنها کاملا نابحق بود". ظاهراً با استدلال آقای نیکفر بخش مهمی از انهأیکه ایشان از آنها بخاطر کارهایشان از روز اول بعد از انقلاب دفاع میکنند "حق" داشتند طرحهای صدام حسین را در روزهای آغازین پیروزی انقلاب در کردستان علیه دولت "لیبرال" مهندس بازرگان عملی کنند و واکنش دولت مهندس بازرگان به مجریان اوامر صدام حسین "ناحق" بود.
روایت رسمی سازمان چریکهای فدایی خلق ( اقلیت و اکثریت) این است که آنان در جنگ کردستان در کنار حزب دموکرات و کومه له با نیروهای جمهوری اسلامی می جنگیدند. فقط یک اختلاف کوچک میان آنها وجود داشت: حضور علنی یا غیر علنی در جنگ کردستان. در نهایت به این توافق دست یافتند که به صورت غیر علنی ( یعنی بدون نام سازمان و به عنوان کرد) با نیروهای دولت "لیبرالی و بورژوایی" مهندس بازرگان بجنگند. آقای نیکفر به عنوان یکی از اعضای سازمان قطعا از این موضوع در همان زمان آگاه بوده اند. اگر هم فراموش کرده اند، به مباحثات آقایان حیدر، قربانعلی عبدالرحیم پور، مصطفی مدنی، فرخ نگهدار، بهزاد کریمی و...رجوع کنند. روایت همه آنان در فضای آزاد جهان غرب بیان شده است. آقای حیدر(عضو وقت کمیته مرکزی و هیأت سیاسی و مسئول نشریه کار) گفته است: "در جنگ چند روزه سنندج نیروهای سازمان نیز در آن شرکت داشتند" (جنگ اول گنبد، ص۷). در توجیه این امر می گوید(همانجا): "دید عمومی حاکم بر سازمان عدم اعتماد به حاکمیت نوین بود و اغلب رفقا گرایش به تحلیل ضد انقلابی بودن حاکمیت نوین را داشتند." پس جنگیدن سازمان در کردستان واکنش به "رژیم کشتار" نبود، واکنش به "ضد انقلابی بودن حاکمیت نوین" بود. ایشان البته درست هم می گوید، چون مهندس بازرگان انقلابی نبود، کما اینکه در دانشگاه تهران گفت که "بنده ماشین سواری نازک نارنجی هستم که باید روی جادههای اسفالت و راه هموار حرکت کنم و شما هم باید این راه را برایم هموار کنید... طبیعت بنده و اکثریت ملت، سلم و صفا و صلح و احتراز از دشمنی و خشونت و خونریزی است." آقای قربانعلی عبدالرحیم پور(مجید) (عضو وقت کمیته مرکزی و هیأت اجرایی) توضیحات جالب تری داده است. ایشان می گوید (انشعاب اقلیت- اکثریت، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، پائیز ۱۳۸۲، ص۴۳): "وقتی رفیق بهروز سلیمانی به عنوان مسئول سنندج از سنندج با من تماس تلفنی گرفت (من در ستاد سازمان در خیابان میکده بودم) و گفت که ما در سنگر هستیم و چه باید بکنیم، من پاسخ دادم، ما مخالف جنگ هستیم و شما نباید به شکل مسلحانه در جنگ شرکت کنید، بهروز چنین کرد. وقتی که این موضوع را با فرخ نگهدار[دبیرکل وقت سازمان] در میان گذاشتم، او مرا مورد انتقاد قرار داد که چرا تو چنین رهنمودی دادی." آقای مصطفی مدنی (عضو وقت کمیته مرکزی و عضو هیأت سیاسی و عضو هیأت تحریره کار) توضیحات بیشتری داده که با ادعاهای آقای نیکفر تضاد غیر قابل حل دارد. ایشان می گوید (همانجا، ص۵۳): "هر روز جنگ تازهای در منطقهای حادث می شد و سازمان خواسته و ناخواسته یک پای قضیه بود...چند ماهی می شد که از پلنوم بیرون آمده بودیم. جز مسئله "بی نام جنگیدن" در کردستان که مصوبه اکثریت پلنوم را با خود داشت، هیچ اختلافی هنوز شکل مشخص به خود نگرفته بود." پس سازمان از همان ابتدأ در همه کشور، منتها بدون نام، در حال جنگ مسلحانه با حاکمان جدید بود. آقای مدنی در ادامه می افزاید (همانجا، ص۵۶): "اکثریت کمیته مرکزی از این نظر دفاع می کرد که سازمان نباید با نام در جنبش خلق کرد شرکت نماید. بنابر همین نظر، نیروهای فدایی بدون هویت و تحت نام رزمندگان خلق کرد در عملیات نظامی شرکت می کردند." دگراندیشی و مدرنیته به روایت آقای نیکفر حالا بهتر میتوان درک کرد. از آغاز در همه شهرها بدون نام سازمان با دولت مهندس بازرگان جنگ را آغاز کردند. آقای مدنی ادامه می دهد (همانجا، ۵۶-۵۷): "قعطنامه یک صفحهای تحریریه کار در مورد شرکت با نام در جنگ کردستان را می شود نام برد که توسط حیدر نوشته شده بود...بهزاد کریمی مسئول شاخه کردستان از شرکت کردن با هویت در جنگ کردستان دفاع می کرد". داستان جنگ اول و دوم گنبد را هم می توان مفصل بازگو کرد (لبته به روایت سازمان آقای نیکفر). نماینده سازمان در گنبد می گوید تعداد زیادی از پاسداران را کشته است، ولی نمی داند چه تعداد: "چون وقتی می کشتم نمی شمردم" (آرش، شماره ۹۴، بهمن۱۳۸۴). سوال ازآقای نیکفراین است: آیا سازمان شما از دستورات صدام حسین به متحد اصلی سازمان (حزب دموکرات) با خبر بود؟
واقعیت این است که سازمانهای چریکی، و در رأس آنها سازمان چریکهای فدائی خلق ایران، مروج مبارزه مسلحانه، که لازمه آن بکار بردن خشونت، و یا آنطور که در آن زمان گفته میشد، قهر انقلابی است، بودند. کمتر کسی وجود دارد که بین سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۷ در ایران در دانشگاهها مشغول تحصیل بوده و با دو نوشته مشهور آن دوران، "مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک"، مقاله زنده یاد مسعود احمدزاده در سال ۱۳۴۹، و "مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا"، نوشته زنده یاد امیرپرویز پویان، که هر دو از بنیان گذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بودند، آشنا نباشد. سازمان مجاهدین خلق ایران هم در نهایت تابع این مشی شد. حمله به پاسگاه سیاهکل در نوزدهم بهمن ۱۳۴۹ به منظور گردآوری سلاح در نهایت منتهی به کشتن شش تن (پنج گروهبان و یک غیر نظامی) و و زخمی کردن ده تن (دو ستوان، پنج گروهبان و سه غیر نظامی) گردید. سیزده چریک فدائی نیز بازداشت شده به دستور شاه به سرعت محاکمه و در سحرگاه بیست و ششم اسفند ۱۳۴۹ اعدام گردیدند. کمونیستها ، و بطور کلیتر اکثریت بزرگ مخالفین شاه بخصوص دانشجویان و روشنفکران، این واقعه را به یک اسطوره تبدیل کردند و خشونت نظری و عملی (مبارزه چریکی) را در پرتو آن اسطوره آسمانی گسترش دادند. هرکس مخالف خشونت علیه رژیم شاه بود، خائن قلمداد می شد. آقای نیکفر فراموش نکرده اند که سازمان چریکهای فدایی خلق با "مرتدانی" چون زنده یاد مصطفی شعاعیان مانند جزامیان برخورد می کرد. این گونه بود که دورهای از خشونت مسلحانه آغاز شد که تلفات زیادی برجای گذاشت. مشی مسلحانه خشونت پرور سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق، سرقت را به "مصادره انقلابی اموال سرمایه داری برای مبارزه مسلحانه" تبدیل کرد. در تمام این دوران، به بانکها دستبرد زده می شد و بعضا نگهبانها یا افراد دیگری هم کشته می شدند. به عنوان مثال، در ۱۸ دی ۱۳۵۰ آقای حمید اشرف، از رهبران اصلی سازمان چریکهای فدائی خلق، اتومبیلی را ربوده و با گروه اقدام به سرقت از بانک ملی شعبه صفویه می کنند. ایشان و آقای جمشیدی رودباری اقدام به خلع سلاح پاسبان و سرباز بانک می کنند. سرباز می گریزد و آقای اشرف او را به قتل می رساند. آقای حسین نوروزی هم رئیس بانک (محمد علی نشید) را به قتل رساند. در عملیاتی دیگر موجودی اتومبیل حامل پول بانک بازرگانی شعبه کشتارگاه در چهاردهم بهمن ۱۳۵۰ ربوده شد. پس از توقف اتومبیل جهت سرقت، مأمور راهنمایی و رانندگی بیخبر از داستان، جهت باز کردن راه فرا می رسد، و احمد زیبرم او(اکبر چاوشی) را به قتل می رساند. اینگونه اتفاقات کم نبودند. همینجا، محض شفافیت، لازم است ذکر شود که دانشجویان آن دوران، از جمله نگارنده، که فعالیتهای سازمان چریکهای فدائی و مجاهدین را دنبال میکردند، اینگونه اقدامات را عمل انقلابی میدانستند. هدف سر نگونی رژیم شاه بود، و جوانان دانشجوی آن زمان بدون توجه به عواقب آن، خودرا قانع میکردند که اینکارها درست است. ولی فرق اینگونه جوانان با آقای نیکفر این است که آنها این گذشته را فراموش نکردهاند، و سعی نمیکنند که تاریخ را آنطور که خود میپسندند بنویسند. نگارنده ملی-مذهبی در آغاز انقلاب طرفدار جنبش مسلمانان مبارز بود، که در سال ۱۳۵۶ توسط دکتر حبیباله پیمان و مهندس موسوی تأسیس شده بود. طرفداران جنبش، که به این دلیل که نام نشریه جنبش امّت بود به "امتی ها" معروف بودند، زنده یاد مهندس بازرگان را که استاد معنوی کسانی مثل نگارنده بود و هست، "لیبرال" میدانستند که در آن زمان کلمه و "اتهامی" بد بود. منتها، نه تنها امثال نگارنده خشونت را توجیه نمیکردند، بلکه زمانی که متوجه اشتباه خود در مورد مهندس بازرگان و دولت اوشدند، آنرا قبول کردند. "وقتی با این مسأله مواجه شد که در تیم کوهستانی قرار گرفته، اظهار داشت که من معتقد به کار شهری هستم و این حرکات را درست نمی دانم، خلاصه چندبار رفیق مفتاحی او را دید و توضیح داد ولی او به اصطلاح قانع نشد. البته دلایل این فرد برای مخالفت اصولی نبود چون او قضیه را نه از لحاظ تکنیکی و تشکیلاتی بلکه از لحاظ استراتژیک مطرح می کرد و این مسائل مدتها قبل حل شده بود. به هر حال نتیجه صداقت وی وقتی عیان شد که او خانه تیمی را بیخبر ترک کرد و رفت. البته به رفیق جمشیدی چیزهایی در مورد مخالفت خود گفته بود. پس از این جریان از طرف رفیق قاسم پیشنهاد شد که تیمی برای اعدام این فرد تشکیل شود و به تبریز برود و یقه این خائن را بگیرد و حکم را در موردش اجرا کند ولی رفیق مسعود با این پیشنهاد مخالفت کرد. البته مخالفت رفیق مسعود یک مخالفت اصولی نبود، بلکه به این کار توجیه نبود. به هر حال این مسأله علی رغم این که نظراً مورد قبول قرار گرفت برخورد فعالی نشد که بیشتر به توجیه نبودن رفقا مربوط می شد". در این تفکر فردی که از سازمان جدا شود خائن است، خائن باید اعدام شود. شاید بتوان گفت که ایدئولوژی خودی و غیر خودی ساز از اینجا آغاز شد. خودی که به هر دلیلی بخواهد از ما جدا شود، خائن و مستوجب مرگ از طریق ترور است. آقای اشرف طی نامهای در بیست و هفت آبان ۱۳۵۴ به سه مورد ترور داخلی اعتراف می کند که یکی از آنها "خرده بورژوا و فردگرا" بوده و "اصلاح او بینتیجه ماند". او می گوید قصد دارد سازمان را ترک کند. می نویسد که رهبری کمونیست سازمان او را یافته و "طبق موازین سازمان اعدام کردیم". دو نفر دیگر هم "بنابر خصلتهای خرده بورژوایی شان" می خواستند سازمان را ترک کنند. آنها را هم اعدام کردیم، "می بینید که مبارزه هرگز با فرمولهای لیبرالی و دموکراتیک سازگاری ندارد". آقای اشرف نگرانی رهبری سازمان از انتقادات آن سه تن و تأثیرش بر دیگر اعضا را بازگو کرده و می گوید:"ما می ترسیدیم که این سه نفر با حرفهای مأیوس کننده خود سایرین را هم مأیوس کنند." این روایت جمهوری اسلامی نیست. این روایت دوستان آقای نیکفر است. سازمان فدائیان اکثریت در سی و یک خرداد ۱۳۸۹ ضمن اذعان به این فاجعه، عذرخواهی کرد. حتماً آقای نیکفر داستان سازمان مجاهدین خلق و کمونیست شدن برخی از آنان را به یاد دارند. کمونیست شدگان نه تنها سازمان مسلمانان را به نام خود مصادره کردند، بلکه افراد باقی مانده بر اعتقادات خود مثل زنده یاد مجید شریف واقفی را به طرز فجیعی کشتند. لابد آن هم دگراندیشی و ورود مدرنیته (البته از نوع کمونیستی اش) بود. آنان بعدها سازمان پیکار را به وجود آوردند. آقای نیکفر می گوید که سازمان پیکار دگراندیش ضد ولایت بود. آری چون ولایت استالین را پذیرفته بودند. می گفتند (مقاله به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد استالین: "زندگی استالین تجلی خشم و مبارزه پرولتاریا علیه سرمایه داری و امپریالیسم جهانی"، کار، شماره ۴۱، ۱۹ دی ۱۳۵۸): "استالین برای انقلابیون کمونیست جهان، نامی درخشان، رهبری بزرگ و کمونیستی عمیقاً وفادار به طبقه کارگر و آرمان کمونیسم است." آنان نیز دولت مهندس بازرگان را تحت عنوان "بورژوازی لیبرال،" "نیرویی ارتجاعی" قلمداد می کردند و وظیفه نیروهای انقلاب را سرنگونی این "قدرت بورژوازی" می شماردند.
ممکن است برخی، بخصوص جوانان دانشجوی دهه پنجاه، خشونت آندوره را برای رهایی از رژیم شاه قابل قبول بدانند. ولی، مشکل اینستکه آن خشونت و روش خشونت آمیز به دوران بعد از انقلاب هم انتقال یافتند. سازمان چریکهای فدائی به مقتضای ایدئولوژی خود پس از پیروزی انقلاب به سرعت وارد جنگ کردستان شد و سپس جنگ اول و دوم گنبد را خلق کرد. آنان دشمن دولت لیبرالی مهندس مهدی بازرگان و رویههای دموکراتیک آن بودند. سازمان آقای نیکفر در بیست و چهارم خرداد ۱۳۵۸ چنین نوشت (امپریالیسم آمریکا چه حکومتی برای ایران می خواهد؟ در مورد دولت بازرگان، کار، شماره ۱۵ ، ۲۴ خرداد ۱۳۵۸ ): "ما از هم اکنون شاهدیم که نیروهای مورد اعتماد امپریالیسم با بهره گیری از نقاط ضعف خرده بورژوازی می کوشند موضع خود را مستحکم سازند و مردم را به سوی خود جلب کنند. آنها رندانه با طرح مسائل دموکراتیک و بدون اشاره به امپریالیسم و خطری که از جانب آن متوجه خلق ماست تلاش می کنند برای خود وجههای کسب کنند. این آقایان که بر تجدید سازمان ارتش، حمایت از سرمایه داری وابسته و دعوت از آنها برای بازگشت و سرکوب خلقها اصرار دارند باید درک کنند که اگر تودههای مردم بر آزادی و حقوق دموکراتیک تأکید دارند در جهت مبارزه ضد امپریالیستی و در جهت عمق بخشیدن به مبارزه است." سازمان آقای نیکفر تهمت می زد که آمریکا دولت مهندس بازرگان را حمایت میکند. سازمان از منظر مبارزه ضد امپریالیستی مخالف دولت مهندس بازرگان بود و طرح مسائل دموکراتیک از سوی دولت مهندس بازرگان را رندانه و برای جلب مردم وانمود می کرد. سازمان آقای نیکفر مخالف آزادی احزاب و حقوق بشر بود، نه تکثر و برابری. در این زمینه حتی از سازمان مجاهدین خلق عقب مانده تر بود، تا جایی که به سازمان مجاهدین خلق انتقاد کرد که چرا (نشریه کار، شماره ۴۴، دهم بهمن ۱۳۵۸): "مجاهدین در زمینه حقوق و آزادیهای دموکراتیک در حقیقت به سرمایه داران لیبرال و طبقه سرمایه دار ایران امتیاز می دهند. مجاهدین خواهان تضمین آزادی احزاب و کلیه سازمانهای سیاسی و صنفی با هر عقیده و مرام هستند، در حالیکه تنها تضمین آزادی احزاب و کلیه سازمانهای سیاسی و صنفی و ملی و مترقی به سود مردم است و احزاب وابسته به سرمایه داری و امپریالیسم و شبکههای جاسوسی باید در کمال قاطعیت برچیده و سرکوب شوند". دگراندیشی مورد ادعای آقای نیکفر تا این اندازه بود. آزادی را فقط برای گروههای کمونیست و ضد امپریالیست می خواست و فرمان می داد که بقیه گروهها "باید در کمال قاطعیت برچیده و سرکوب شوند. " سازمان مجاهدین به سرعت به چریکهای فدایی خلق پاسخ داد که آزادی را فقط برای خود و مارکسیستهای مترقی می خواهد "نه لیبرال ها" (نشریه مجاهد، بهمن۱۳۵۸). بعد هم گوشزد می کند که منظورش از آزادی، آزادیهای لیبرالی نبوده است. مهندس بازرگان از سازمان چریکهای فدایی خلق به علت مشارکت در همه جنگها و اشوبها انتقاد می کرد. سازمان هم در پاسخ ایشان می گفت (کار، شماره ۱۸، ۱۴ تیر۱۳۵۸): "حمله مزورانه رئیس دولت[مهندس بازرگان] به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران برای ما به هیچ وجه دور از انتظار نبود. دشمنی با آرمان کارگران و زحمتکشان و نیروهای انقلابی هوادار آنها دشمنی با همه نیروهای ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی در ذات سرشت همه دولتهای مدافع سرمایه داری است." آقای نیکفر بخوبی اطلاع دارند که گروههای کمونیستی که به عراق رفتند، با استخبارات صدام حسین کار می کردند. ایرج کشکولی، یکی از رهبران گروه رنجبران، درباره ملاقات خود با مأمورین اداره استخبارات عراق می گوید (حمید شوکت، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، گفتگو با ایرج کشکولی، نشر اختران، صفحات ۳۳۱-۳۳۷): "عراقیها اول می روند روی کارهای تروریستی. مثلاً انفجار لولههای نفت و دکلهای برق یا انفجار در خط آهن. او می خواست بداند ما چه امکاناتی در این زمینه داریم...از من پرسید خوب رفقا چه خواستی دارید؟ گفتم برای جنگ با جمهوری اسلامی به اسلحه احتیاج داریم و به کمک مالی دولت عراق نیز نیازمندیم...پیش از خداحافظی هم پاکتی به دست من دادند...پاکت را باز کردم، ۲۰ هزار دلار آمریکایی در پاکت بود. نکته ظریف آن که دلارها در باندول بانک ملی عربستان پیچیده شده بود."
آقای نیکفر به جای پاسخ گویی به نقدهای جدی و رفتارهای خشونت گرایانه گروههای مخالف، به روشهای سابق، "تهمت زنی" می کنند. ایشان در پاسخ آقای گنجی چنین نوشتند: "مقاله اکبر گنجی شوک آور است، شوکآور از این نظر که کسی چون او نیز نمیداند که جریان خمینی بلافاصله پس از استقرار بر مسند قدرت با دیگر نیروها چه کرد. همین مقاله بایستی نهیبی به نیروهای غیرحکومتی باشد برای اینکه در بازگویی تاریخ کوتاهی نکنند و مگذارند رانتهای مستقیم و غیرمستقیم حکومتی واقعیتها را تحریف کنند." نگارنده بسیار مشتاق است که آقای نیکفر اسناد استفاده "مستقیم و غیر مستقیم" آقای گنجی از "رانتهای جمهوری اسلامی" را افشا کند، بخصوص با توجه به اینکه ایشان بعنوان مدیر وبسایت رادیو زمانه مقالات آقای گنجی را منتشر هم میکنند. فرض کنید همه تحلیلهای آقای گنجی غلط باشد، اما خوانندگان مقالات ایشان مانند نگارنده حق دارند بدانند که آیا واقعاً ایشان از رانتهای مستقیم و غیر مستیقم جمهوری اسلامی استفاده می کند، یا آقای نیکفر تهمت زنی را با بحث علمی و تاریخی اشتباه گرفته اند. نگارنده، که هرگز آقای گنجی را ملاقات نکرده، با برخی از تفکرات ایشان، بخصوص در مورد زنده یاد دکتر علی شریعتی، مخالف است و در گذشته در مقالهای از ایشان انتقاد هم کرده است. ولی تا آنجا که نگارنده آگاه است ایشان در همه نوشتههای خود کشتارزندانیان سیاسی در ۱۳۶۷ را جنایت علیه بشریت معرفی کرده است. حتی در نقد آقای نیکفر نیز آقای گنجی همین را تکرار کرده و روایت جمهوری اسلامی را رد کرده است. در کتاب ۵۶۰ صفحه ای بود و نمود خمینی، آقای گنجی بارها این مسأله را طرح کرده و در صفحات ۱۰-۱۲ کتاب به نقد نظریه واکنشی بودن قتل عام ۱۳۶۷ به کنش مجاهدین پرداخته است. اما آقای نیکفر ایشان را متهم میکنند که "تقریبا همان روایتهای رژیم را" درباره وقایع پس از انقلاب بازگو می کند. قصد نگارنده دفاع از آقای گنجی نیست. اصولاً چیزی برای دفاع وجود ندارد. آقای نیکفر مقاله خود را منتشر کردند، و آقای گنجی بر آن نقد نوشتند. ولی انصاف حکم میکند که به مقالات آقای گنجی توجه کنیم. ایشان در مقاله "آیت الله خمینی بیگناه یا... " چنین نوشته است: "بدترین دوران زندانهای جمهوری اسلامی، زندانهای دهه اول انقلاب است که بدترین نوع شکنجهها در آن اعمال می شد. قتل عام تابستان ۱۳۶۷ که با حکم آیت الله خمینی صورت گرفت، مطابق معیارهای دیوان بین المللی کیفری، "جنایت علیه بشریت" به شمار می رود...فقط اعدام چند هزار زندانی جنایت علیه بشریت به شمار نمی رود، رفتارهایی که در دهه شصت در زندانها با مخالفان شد، مصداق دیگری از جرم جنایت علیه بشریت بود و هست". این فقط یکی از دهها موردی است که آقای گنجی در این زمینه سخن گفته است. آیا این روایت "تقریباً همان روایتهای رژیم" است؟ آقای نیکفر آقای گنجی (و دیگر اصلاح طلبان) را یکی از "فرزندان امام" خطاب میکنند که به نقد "ولی نعمت خود" پرداخته است. ایشان به او طعنه میزنند که "برخی از فرزندان امام بااستعداد بودند،" اما روایت آقای گنجی از نظر آقای نیکفر درهرحال روایت خمینیستها است. بعد میافزایند که: "تاریخ خمینیستها مثل تاریخ فرانکیستها به بقای خود ادامه خواهد داد، حتّا زمانی که قدرت از دست این جماعت خارج شود." از نظر نگارنده معنای اینگونه سخنان اینستکه امثال آقای نیکفر هنوز ادبیات و مشی استالینیستی را کنار نگذارده اند. گویی فراموش کرده اند که سازمان آقای نیکفر پس از انشقاق به اقلیت و اکثریت، تا سال ۱۳۶۳ چه موضعی داشت (به لینک اسناد سخن می گویند بنگرید). بر نوشته آقای نیکفر نقد علمی بسیار زیاد وارد است. نگارنده فقط به گوشهای از تاریخ پرداخت که به همفکران ملی- مذهبی خود مربوط است. اما گویی آقای نیکفر را کاری به تاریخ نیست. با ادبیاتی دون شأن یک روشنفکر به کل اصلاح طلبان که بسیار از آنها سالها در زندان بسر برده اند و هنوز هستند حمله میکنند. وقتی با اکبر گنجی که در سال ۱۳۶۳ تا اعدام پیش رفت، قتلهای زنجیرهای را افشا کرد، دوبار زندانی شد، وآیتاللّه خمینی و همه چیز را به نقد تند کشید ، چنین برخورد میکنند ، با کدام یک از مبارزان داخل کشور که این مسیر را نداشته اند قادر هستند وارد گفت و گو شوند؟ آقای نیکفر، کتاب تک افتادگی و تنهایی آقای گنجی را مطالعه کنید تا فاصله مواضع او با دیگران آشکار شود. وقتی با ایشان قادر به گفت و گو بدون تهمت زدن نیستید، آیا می توانید با بزرگانی چون موسوی، کروبی، خاتمی، تاج زاده، قدیانی و .... وارد گفت و گو شوید؟ اگر به گونهای بنویسید که راه گفت و گوی با مبارزان اصلی، که در داخل کشور در حال مبارزه و زندان کشیدن هستند، را ببندید، باید فقط با محافل دوستان همفکرتان مواضع واحدتان را تکرار کنید.
چه آقای نیکفر، نگارنده، و بقیه در خارج از ایران را خوش بیاید چه ناخوش، مبارزه در داخل کشور در حال انجام است و اصلاح طلبان در حال هزینه دادن هستند. ما در اروپا و آمریکا نظاره گرانی بیش نیستیم. همانها که آقای نیکفر به شدت تمام مورد حمله قرار میدهند، بیرق آزادیخواهی را در داخل برافراشته نگاه داشته اند. اینک چشمها به آقایان موسوی و کروبی به عنوان رهبران جنبش نگاه می کنند. آقایان خاتمی و عبدالله نوری هم جایگاه ویژه خود را دارند. آیا امثال آقای نیکفر یک بار به این فکر کردهاند که چرا اصلاح طلبان داخل کشور این همه تخریبهای امثال آقای نیکفر را که فراوان در رسانههای خارج از کشور صورت می گیرد، بیپاسخ می گذارند؟ اگر فقط به همین پرسش کمی فکر کنند، شاید تحولی در آنها و دیگر مخالفان ساکن خارج به وقوع بپیوندد. آقای نیکفر، خیال پردازی را به جای واقعیات تاریخی می گذارند زمانی که میفرمائید: چرا اینها خیال پردازی است؟ بخاطر اینکه در زمانهای مختلف بسیاری از (ولی نه تمامی) دگر اندیشانی که آقای نیکفر از آنها دفاع کردهاند به ولایتهای مختلفی ایمان داشتند : اول، ولایت مطلقه لنین و استالین و مائو را پذیرفته بودند. دوم، در برابر دولتهای غربی و آمریکا تابع ولایت مطلقه آیتاللّه خمینی بودند وتشکیل "جبهه ضد امپریالیستی به رهبری امام خمینی" را درخواست و تجویز میکردند. فراموش نکنیم که در ۱۰ تیر ۱۳۶۰ در بیانیهای فدائیان خلق اینچنین نوشتند: "فدائیان خلق استوارتر از همیشه تحت رهبری امام خمینی علیه آمریکای جنایتکار قاطعانه می رزمد، این مشت محکم ماست بر دهان مزدوران امپریالیسم". سوم، پس از جدایی اقلیت از اکثریت، گروه شما، آقای نیکفر، تحت ولایت آیتاللّه خمینی علیه دیگر گروههای چپ و مجاهدین خلق همکاری کرده و دائماً سرکوب آنها را به دلیل "ضد انقلابی" و "بازیچه امپریالیسم" بودن تجویز می کرد. گروه شما نوشت: "جبهه متحد ضد انقلاب متشکل از سرمایه داران بزرگ، کلان زمینداران، مأمورین مخفی سیا، سلطنت طلبان، لیبرالها، رهبری خائن مجاهدین خلق، اقلیت، پیکار، رنجبر، توفان و نظایر ایشان، برای اجرای این نقشه تقسیم کار کرده اند. اجرای نقشه هایی که بطور عمده به عهده گروهکهاهای ضد انقلاب و بویژه رهبری خائن مجاهدین افتاد. زمینه سازی بحران را عمدتاً بنی صدر و لیبرالها عهده دار شدند. قرار بود نقشه ریگان به این صورت بوجود بیاید". دلایل "اضمحلال گروهک ها" را می نوشتید. چهارم، برای مبارزه با "امپریالیسم و گروهکهای ضد انقلابی مزدورش،" با توجه به آنچه که گروه شما "مواضع ضد امپریالیستی حجت السلام علی خامنه ای" نامید، از همه خواستید تا با رأی دادن به او، نشان دهند که مردم در مبارزه با امپریالیسم آمریکا و گروهکهای ضد انقلابی داخلی "استوار و پایدار و متحدند". و ملی- مذهبیها که نگارنده خودرا بخشی از آنها میداند و آقای نیکفر آنها را با فاشیستهای مذهبی یک کاسه میکنند، چکار کردند؟ لحظهای خشونت را تجویز نکردند. در پیشنویس قانون اساسی مهندس بزرگان و یاران حتی نامی از ولایت فقیه نبود. با هرگونه افراط گری مخالفت کردند، و پس از فقط نه ماه، زمانی که مطمئن شدند که با باقی ماندن در قدرت فقط آب به آسیای روحانیون و آیتاللّه خمینی میریزند، نجیبانه از قدرت کناره گیری کردند و بلافاصله منتقد قدرت شدند، تا به امروز هستند، و بهای بسیار سنگینی برای آن پرداختهاند. مشی آنها همیشه مسالمت آمیز بوده، نه مسلحانه و خشونت آمیز. آنها نیروهای ملی بودند و هستند و به شدت مخالف وابستگی به دولتهای خارجی و مزدوری برای آنهایند. پول گرفتن از دولتهای خارجی را هم برای مبارزه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی قبول ندارند و در رسانهها برای مشروع کردن آن قلمفرسایی نمی کنند. چهرههای اصلی این جریان زنده یادان مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس عزت الله سحابی، آیت الله سید محمود علایی طالقانی، و دکتر علی شریعتی ، و آقایان دکتر حبیب الله پیمان و دکتر ابراهیم یزدی هستند که همگی مورد احترام مردم بوده و هستند، و نام آنها در تاریخ این سرزمین کهن جاودان خواهد بود. دکتر محمد سهیمی، استاد دانشگاه کالیفرنیا ی جنوبی و سر دبیر وبسایت اخبار ایران و گزارشهای خاور میانه، تحلیلگر مسائل ایران میباشد که مقالههای او در ۱۵ سال گذشته در بسیار از نشریات و وبسایتهای انگلیسی به چاپ رسیده است
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر