جنبش راه سبز - خبرنامه |
- اهداى جايزه حقوق بشر كانادا به عبدالفتاح سلطانى
- گزارش روحانی از عملکرد ۱۰۰ روزه دولت
- ادامه واکنش ها به اهانت احمد جنتی و بسیج به رهبران جنبش سبز
- ویرایش نخست منشور حقوق شهروندی منتشر شد
- حمایت افکار عمومی در آمریکا از توافق ژنو و مخالفت با اقدام نظامی
- كيفر خواست يك حقوقدان
- شوک ۷۷ ، عاملین محکوم و آمرین مرموز
- ادامه زن و خانواده؛ رویکرد اسلامی
- جمهوری اسلامی
- توافق هستهای ؛ به نفع مردم یا حکومت؟
اهداى جايزه حقوق بشر كانادا به عبدالفتاح سلطانى Posted: 27 Nov 2013 03:15 AM PST ![]() جرس: بر اساس گزارش ها، در پی اعتصاب غذای عبدالفتاح سلطانی، امیر خسرو دلیر ثانی، سعید مدنی و مهدی خدائی، چهار تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین، مسئولین این زندان و همچنین رجائی شهر در صدد رسیدگی به وضعیت برخی از زندانیان بیمار بر آمده و به خواسته زندانیان اعتصابی تن داده اند. همزمان جایزه حقوق بشری کانادا، به عبدالفتاح سلطانی، وکیل زندانی در ایران اهدا شد.
به گزارش جرس، در پی اعتصاب غذای عبدالفتاح سلطانی، امیر خسرو دلیر ثانی، سعید مدنی و مهدی خدائی، مسئولین زندانهای اوین و رجائی شهر در صدد رسیدگی به وضعیت برخی از زندانیان بیمار بر آمده اند؛ از جمله: مصطفی دانشجو، حمید رضا مرادی، داود اسدی، علیرضا بهشتی، علی اعلائی، کیوان صمیمی در بیمارستان بستری شده اند. همچنین حسین رونقی هم به بیمارستان اعزام شد اما بستری نشده است. بر اساس این گزارش، علی صلام پور توسط پزشکی قانونی معاینه و قرار شده است که بستری گردد. همچنین نادر جانی و حمید رضا کرواسی به مرخصی اعزام شدند. گزارشگر جرس می افزاید حمید نوید که از بیماری سرطان رنج می برد و به حال خود رها شده بود به حدی که داروهایش در زندان تأمین نمی شد در دو مرحله برای شیمی درمانی اعزام شده است . همچنین یاشار دارالشفائی رو هم که برده اند برای ام آر آی ولی انجام نشده است.
همزمان عبدالفتاح سلطانى برنده جایزه حقوق بشری کانادا شد و در پيامى به مديران برگزارى جايزه حقوق بشر در مرکز بین المللی حقوق بشر کانادا كه او و الکس نیوی را برنده سال ٢٠١٣ خود معرفى كرده بودند، اعلام كرد كه افسوس مى خورد نام ايران درصدر كشورهاى ناقض حقوق بشر قرار دارد. او گفت: « در ایران امروز از دین و اعتقادات مذهبی حاکم بر ایران به عنوان ابزاری برای نهادینه کردن انواع تبعیضات جنسیتی، قومیتی، مذهبی و اعتقادی استفاده می شود.»
به گزارش مركز حاميان حقوق بشر، غلامحسين رئيسى وكيل ايرانى مقيم كانادا در اين مراسم به نيابت از عبدالفتاح سلطانى براى دريافت اين جايزه حاضر شد و پيام وكيل زندانى عبدالفتاح سلطانى را قرائت كرد.
غلام حسين رئيسى همچنين در اين باره به سايت مركز حاميان حقوق بشر گفت : « یکشنبه سوم آذر ماه ١٣٩٢ به نمایندگی از همکار شجاع و قهرمان و شرف جامعه وکالت درایران، آقای عبد الفتاح سلطانی درشهر تورنتو کانادا در مراسمی که برای تقدیم جایزه حقوق بشر به ایشان و الکس نیوی مسئول سازمان عفو بین الملل در کانادا برگزار شده بود شرکت و پس از دریافت جایزه پیام ایشان را قرائت كردم. پيامى كه از طرف ايشان قرائت كردم، به همه ما انسانها یادآوری مى كند که حقوق بشر چیست و چگونه به صورت مستمر و سیستماتیک در ایران به وسیله نهاد حاکمیت نقض مى شود. اگر چنین نبود، اینک صاحب پیام در زندان نبود.»
متن كامل پيام عبدالفتاح سلطانى خطاب به برگزاركنندگان جايزه حقوق بشر مرکز بین المللی حقوق بشر کانادا به شرح زير است :
خانمها و آقایان، مسئولین محترم مرکز بین المللی حقوق بشر در کانادا و برگزار کنندگان محترم این برنامه، آن زمان که ایران به جمع کشورهای پذیرنده اعلامیه جهانی حقوق بشر پیوست و نیز هنگامی که دو کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و نیز حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امضا و در مجلس قانون گذاری ایران به تصویب رسید، جرقه امیدی براى رفع هرگونه ظلم و بی عدالتی حداقل درکشور ایران، در دلهای فعالین و مدافعان حقوق بشر زده شد و چه بسا به مخیله هیچکس خطور نمی کرد که روزی مدافعان حقوق بشر و وکلای دادگستری به دلیل دفاع از حقوق متهمان سیاسی و عقیدتی و به عبارت روشن تر به دلیل دفاع از حقوق بشر به پای میز محاکمه کشانده شده و به مجازاتهای سنگین حبس و تبعید محکوم شوند. افسوس که باید بگویم امروز ایران در مجامع بین المللی حقوق بشری نه به عنوان کشوری دمکرات و آزاد بلکه به عنوان یکی از کشورهای ناقض حقوق بشر معرفی شده و در صدر این لیست قرار گرفته است. چرا که در ایران امروز از دین و اعتقادات مذهبی حاکم بر ایران به عنوان ابزاری برای نهادینه کردن انواع تبعیضات جنسیتی، قومیتی، مذهبی و اعتقادی استفاده می شود. امنیت کشور تعریف مشخصی ندارد، هیچ راهی برای نقد و اعتراض وجود ندارد، هر گونه انتقاد یا اعتراض به عملکرد هریک از مسئولان مملکتی، مخالف امنیت کشور تلقی می شود، احزاب و گروههای سیاسی فعالیت آزادانه نداشته و گروه های بزرگی از مردم محروم از حق مشارکت سیاسی هستند. انتخابات، آزاد نیست، قوانین جزائی به وسیله ای برای سرکوب منتقدان و معترضان تبدیل شده است. وکلا و مدافعان حقوق بشر به ممنوعیت خروج از کشور، محرومیت از عضویت در هیأت مدیره کانونهای وکلای دادگستری، محرومیت از وکالت، ممنوعیت در اشتغال به تدریس در دانشگاهها، بازداشت غیر قانونی، تحمل انفرادی ، حبس و زندان تا ١٣ سال و به تبعید در مناطق بد آب و هوا، به خروج و تبعیداجباری از کشور، مصادره اموال و… محکوم شده و می شوند و حتی خانواده های آنان نیز از فشار نهادهای امنیتی در امان نبوده اند. قضات وابسته به قدرت و مرعوب نهادهای امنیتی بی هیچ واهمه ای اتهامات ساخته و پرداخته ذهن مأموران امنیتی را فارغ از اینکه منطبق با قانون جزا هست یا نه، عینا در دادسراها و در دادگاههای انقلاب علیه وکلا و مدافعان حقوق بشر مطرح و بر همان مبنا آنها را به مجازاتهای غیر قانونی محکوم می كنند. توجه شما را به این حقیقت جلب می كنم که یکی از اتهامات مطرح شده علیه من و سایر مؤسسان کانون مدافعان حقوق بشر این بوده است که در پروسه تأسیس این کانون مشارکت داشته ایم! و لازم است بگویم که ١٠ سال از ١٣سال حکم محکومیت من به زندان بابت مشارکت در تأسیس این کانون صادر شده است . کانونی که عضو فدراسیون بین المللی مدافعان حقوق بشر است و ریاست آن را سرکار خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل به عهده دارد و هدفی جز مراقبت از حقوق بشر و ارتقای آن در ایران ندارد. می دانم که باور کردن این حقیقت برای شما فعالین و مدافعان حقوق بشر بسیار سخت است که بدانید دو سال دیگر از محکومیتهای من به خاطر دریافت جایزه حقوق بشری شهر نورمبرگ آلمان صادر شده است! و این امر به روشنی و صراحت در رأی صادر شده آمده است. و یک سال آنهم برای انتقاد ازنقض گسترده حقوق بشر و روند غیر قانونی پرونده های موکلان در دادگاههای انقلاب است! غرض از اشاره به مواردی از اتهامات مطرح شده علیه خودم، بیان واقعیت استفاده ابزاری از قوه قضائیه و قانون برای سرکوب مدافعان حقوق بشر، مخالفان و منتقدان است. من نزدیک به ٢٥ سال است که به شغل وکالت اشتغال دارم و در این مدت دفاع از حقوق بسیاری از فعالان سیاسی، عقیدتی، وکلا و مدافعان حقوق بشر را به عهده داشته ام . تجربیاتی را که از پروسه تشکیل پرونده، تحقیقات، محاکمات و اجرای احکام علیه متهمان سیاسی و امنیتی به دست آورده ام، بیانگر این واقعیت تلخ است که با گذشت بیش از ٤٥ سال از پذیرش و تعهد به موازین بین المللی حقوق بشر توسط ایران، هیچ اعتقادی به کرامت ذاتی انسانها و حقوق بشر در میان مجریان و نگاهبانان این قوانین دیده نمی شود و می بینیم که به راحتی کلیه موازین بین المللی حقوق بشر در دادسراها و دادگاههای ایران و بویژه در دادگاههای انقلاب نادیده گرفته می شوند. البته نقض حقوق بشر صرفا ناظر بر محاکمات و احکام صادره علیه فعالان سیاسی و مدنی نیست و این روند تأسف بار در همه عرصه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، محیط زیست و… ادامه دارد. خانمها و آقایان محترم، بر خود لازم می دانم که یادآوری کنم علیرغم همه فشارها، کنترلهای امنیتی و مانع تراشیهای غیرقانونی علیه جامعه وکلا، بسیاری از وکلا در برابر این فشارها تسلیم نشده و به سوگندی که برای پاسداری از حقوق مردم یاد کرده اند متعهد و ملتزم هستند. همین امروز که با شما عزیزان سخن می گویم همکار دیگرم محمد سیف زاده از مؤسسان کانون مدافعان حقوق بشر بعد از گذراندن دو سال حبس در زندانهای اوین و رجائی شهر، صرفا به دلیل اینکه تسلیم شرایط زندان نشده و در مقابل موارد نقض حقوق بشر در زندانها سکوت نکرده است، در ادامه[محكوميتهاى پيشين] به ٦ سال دیگر تحمل زندان محکوم شده است . می خواهم از این فرصت استفاده کرده و در جمع شما عزیزان از دیگر زندانیان سیاسی یاد کنم که به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در زندان، سلامتی آنان در وضعیت بسیار اسف بار و خطرناکی قرار گرفته است . برخی از این بیماران مبتلا به سرطان و نیازمند مداوای سریع و جدی در خارج از زندان هستند. برخی دچار عفونت حاد در لگن و استخوان هستند که باید هر چه سریعتر مورد عمل جراحی قرار گیرند. تعداد زیادی نیز از بیماریهای قلبی، ریوی و گوارشی در رنجند که امکانات بهداری داخل زندان پاسخگوی مناسبی برای درمان آنان نیست. مشاهده درد و رنج زندانیان بیمار در شرایط نامطلوب زندان و دیدن مرگ مظلومانه خاموش و تدریجی آنان روح و جان انسان را می فرساید. طبیعی است برای یک وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر مشاهده هر روزه موارد نقض حقوق زندانیان و قرار دادن آنان در وضعیت خلاف موازین انسانی، امری است تحمل ناپذیر و بدیهی است که همه راههای قانونی را برای رفع این وضعیت طی می کند اگر چه که خود زندانی ظلم و بی عدالتی باشد. و آن گاه که همه راههای رفته قانونی و نامه نگاریهای اداری بی پاسخ بماند تنها یک راه برای فریاد و بیان این دردها باقی می ماند و آن گذشتن از سلامتی و جان است که با اعتصاب غذا شروع می شود. علیرغم اینکه اعتقادی به انتخاب اعتصاب غذا برای بیان خواسته ها و مبارزه با بی عدالتی و ظلم ندارم، ناگزیر شدم تا با اعتصاب غذای خود صدای خاموش زندانیان بیمار، بویژه زندانیان شناخته نشده و کمتر شناخته شده باشم. البته نتایجی داشته است اما لازم است به طور مداوم پیگیر وضعیت زندانیان بیمار باشیم تا دیگر شاهد زندانیان بیماری نباشیم که رسیدگی به وضعیت سلامت او به فراموشی سپرده شده باشد. من از همین فرصت استفاده می کنم و به ناقضان حقوق بشر در سراسر جهان و بویژه در ایران اعلام می کنم با زندان، زنجیر و شکنجه می توان جسم انسان را ناتوان و در بند کرد اما روح او را و اندیشه اش را هرگز نمی توان تضعیف یا در بند کرد. مدافعان حقوق بشر درهرکجا که باشند احترام به کرامت ذاتی انسانها و دفاع از حقوق آنان جزئی از زندگی و حیاتشان است. زندان اوين |
گزارش روحانی از عملکرد ۱۰۰ روزه دولت Posted: 26 Nov 2013 11:51 PM PST جرس: حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، در صدمین روز شروع ریاست جمهوریاش، طی گفتگویی تلویزیونی، گزارشی از عملکرد دولت خود ارائه داد و همزمان دولت محمود احمدی نژاد را به "بی کفایتی" متهم کرد. حسن روحانی در بخشی از سخنان خود با بیان اینکه "در مدتی که دولت را تحویل گرفته، تورم نقطهای را از ۴۳ درصد به ۳۶ درصد رسانده ام"، خاطرنشان کرد که "اقتصاد ایران بدترین رکود سالهای گذشته را تجربه میکند که به جز در سال ۱۳۵۷ که انقلاب شد، بیسابقه بوده است." متن کامل گفتوگوی زنده تلویزیونی در شبکه یک سیما به شرح زیر است: حسن روحانی در آغاز صحبتهای خود در گفتوگوی ویژه خبری با سلام و درود به پیشوای سوم شیعیان و تکریم بسیجیان به مناسبت هفته بسیج، برای مردم باوفا، دلاور و مهربان ایران ساعات و ایامی خوش را آرزو کرد و گفت: من در ایام تبلیغات انتخابات به مردم بزرگ وعده داده بودم علاوه بر برنامه ۴ ساله دولت تدبیر و امید برنامه کوتاهی برای ۱۰۰ روز داشته باشم و در پایان این مدت عملکرد دولت را به مردم گزارش دهم. به گزارش ایسنا رییس جمهور در پاسخ به پرسش مجری برنامه مبنی بر اینکه چرا ۱۰۰ روز را برای ارائه گزارش عملکرد اولیه دولت انتخاب کردهاید؟، توضیح داد: ۱۰۰ روز یک معیار برای نمره دادن است و برخی نمرهها به جای ۲۰ از ۱۰۰ حساب میشود. همچنین ۱۰۰ در ادبیات و شعرهای ما بسیار مورد توجه قرار گرفته است. چون دوره زمانی است که نه خیلی کوتاه است تا نتوان گزارشی داد و برنامهای را تهیه کرد و نه آنقدر طولانی است که گزارش بسیار طولانی شود. گزارش صد روزه دولت سه بخش دارد وی با بیان اینکه بنا بر این بود که برنامه کوتاه مدت سه ماه و ۱۰ روزه مورد نظر دولت به مردم گزارش داده شود، توضیح داد: این گزارش سه بخش دارد که یک بخش آن امشب توسط رییس جمهور منتخب به مردم گزارش داده میشود و گزارش دوم به صورت مکتوب در رسانهها و سایتها منعکس میشود و سومی توسط وزرا، مسئولان و معاونان در بخشهای خود از طریق مصاحبه با صداوسیما، خبرگزاریها و رسانهها به اطلاع مردم خواهد رسید. روحانی در پاسخ به این سوال که تصور امروز شما در صد و یکمین روز از آغاز کار دولت با روز اولی که این مسئولیت را به عهده گرفتهاید چقدر تفاوت کرده است و آیا روزهای ریاست جمهوریتان را میشمارید؟ گفت: به این صورت که شما میگویید نه، اما هر روزش برای من بسیار مهم است. رییس جمهور با بیان اینکه همه تلاش دولت این است که حداکثر استفاده را از دوره چهار ساله برای خدمترسانی به مردم ببرد، افزود: برای اولین بار در جمهوری اسلامی ایران در روز تحلیف، دولت را به مجلس برای رای اعتماد معرفی کردم چون دولت همه تلاشش این است که فرصتی را از دست ندهد و در کنار آن شاهد بودیم آخرین وزیری که از دولت رای آورد، هفته گذشته در آستانه صد روزگی دولت بود. بطور منظم به مردم گزارش میدهیم/ دولت افتخار خود میداند که به مردم پاسخگو باشد وی همچنین با تشکر از نمایندگان مجلس و مردم خاطرنشان کرد: گزارش دولت به مردم مخصوص برنامه ۱۰۰ روزه نیست و در هر مقطع به طور منظم، دولت به مردم گزارش کار میدهد چون افتخار خود میداند که به مردم، پاسخگو باشد. روحانی با تاکید بر اینکه مردم باید از جزئیات برنامه دولت مطلع باشند، تصریح کرد: دولت بدون همکاری مردم نمیتواند مسئولیت سنگین اداره کشور را به مقصد رساند، پس باید به مردم گزارش کار دهد تا از لحاظ اطلاعات، مردم و دولت به هم نزدیک شوند. یعنی مردم، از مشکلات، پیشرفتها و برنامههای بلندمدت دولت مطلع شوند. رییس جمهور خاطرنشان کرد: مردم بویژه صاحبنظران میتوانند به دولت کمک کنند و با نقد و نصیحت و پیشنهاداتشان دولت را یاری کنند. چون دولت متعلق به مردم است و افتخار خود میداند که به مردم خدمت کند. فوریترین کار دولت، تأمین و ذخیره قابل توجه کالاهای اساسی بود وی در ادامه گفتوگوی زنده خود با مردم برای ارائه گزارش عملکرد صد روزه دولت یازدهم، در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه “مهمترین اقدام فوری اقتصادی که شما در این ۱۰۰ روز انجام دادید چه بود؟” گفت: فوریترین کاری که از سوی دولت انجام گرفت، تأمین و ذخیره قابل توجه کالاهای اساسی در کشور بود. روحانی همچنین گفت: در گزارش امشب ضمن اینکه گزارشی از عملکرد صد روزه دولت داده خواهد شد، همچنین به مردم خواهیم گفت که این دولت در چه شرایطی کار را آغاز کرد و در واقع از دولت گذشته چه ارثی به ما رسید که ما با آن ارث کارمان را شروع کردیم. در ابتدای دولت، در یکی از استانها تنها برای سه روز گندم در سیلوها وجود داشت وی افزود: در اولین روزهای بعد از انتخابات، اولین مشکلی که با آن روبرو شدیم و برای من نگرانکننده بود، شرایط کالاهای اساسی در کشور بود. گزارشی از وزارت صنعت، معدن و تجارت گرفتم و در آن گزارش در ارتباط با وضعیت کالاهای اساسی در کشور توضیح داده شده بود. آنچه در گزارش آمده بود، مرا بسیار نگران کرد، چراکه ما فکر میکردیم کالاهای اساسی برای سه – چهار ماه در انبارها وجود دارد ولی در آن گزارش که سه – چهار روز بعد از انتخابات به دست ما رسید قید شده بود که کشور از لحاظ کالاهای اساسی از جمله گندم دچار مشکلاتی است، مثلاً در یکی از استانها برای سه روز در سیلوها گندم وجود داشت. رییسجمهور ادامه داد: بلافاصله با مسئولان اجرایی در همان دولت صحبت کردیم. مشکلاتی برای تأمین ارز و خرید کالاهای اساسی بود، برخی از کالاها در راه و برخی از کالاها نیز در بندر بودند و مشکلاتی نیز در این ارتباط بین بانک مرکزی و بخش تجاری کشور بود. تلاش ما این بود که این مشکل یعنی بحث تأمین کالاهای اساسی را حل کنیم. خوشبختانه اقدامات خوبی انجام شد و از وقتی که این دولت نیز شروع به کار کرد، یک ذخیره قابل توجه از کالاهای اساسی فراهم شد. امروز در انبارهای ما به اندازه کافی کالاهای اساسی وجود دارد روحانی با بیان اینکه “اولین اقدام فوری ما در روزهای اول دولت این بود که میزان ذخیره کالاهای اساسی را به رقم خوبی برسانیم”، افزود: امروز بحمدالله در انبارهای ما به اندازه کافی کالاهای اساسی وجود دارد و برای آینده دور نیز خریدهای لازم صورت گرفته است. در واقع باید گفت که این فوریترین کار ما در دولت بود. مرداد ماه با خزانه خالی مواجه بودیم رییس جمهور در ادامه با بیان اینکه در مرداد ماه با خزانه خالی مواجه بودیم خاطرنشان کرد: خزانه کشور جایی است که درآمدهای دولت به آنجا منتقل میشود و مخارج هم از آنجا تامین میشود. طبق قانون بودجه باید ماهانه ۱۷ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان درآمد میداشتیم. چون طبق قانون بودجه درآمد ما در سال ۲۱۰ هزار میلیارد تومان بوده است. وی افزود: روزی که من کار خود را شروع کردم یعنی ۱۲ مردادماه، موجودی خزانه حدود ۱۲۸۰ میلیارد تومان بود. ما باید آخر ماه، میزان ۷ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان حقوق پرداخت میکردیم که از این مبلغ فقط ۲ هزار و ۸۷۰ میلیارد تومان در خزانه موجود بود. یعنی دولت باید بیش از ۴ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان از بانک استقراض میکرد. فقط ۴۷ درصد منابع بودجه در طول ۵ ماه گذشته تامین شده بود روحانی با بیان اینکه ما با مشکل عدم تامین منابع مواجه بودیم، اظهار کرد: فقط ۴۷ درصد منابع بودجه در طول ۵ ماه گذشته تامین شده بود و اگر بودجه مصوب را حساب کنیم در حال حاضر ما توانستهایم ۵۶ درصد منابع را تامین کنیم. پس ما ناچار بودیم بودجه را اصلاح کنیم و آمار آن را واقعی کنیم. ما لایحه اصلاح قانون بودجه را به مجلس فرستادیم که البته هنوز از مجلس بازنگشته است. دولت پیشنهاد ۱۵۰ هزار میلیارد تومان را داد که در مجلس به این میزان افزوده شد. رییسجمهور همچنین با بیان اینکه شرایط اقتصادی کشور یک شرایط رکود تورمی است، اظهار کرد: ما سالهایی داشتهایم که تورم بالا بوده ولی رشد منفی نبوده و سالهایی هم داشتهایم که رشد بالا بوده ولی تورم خیلی بالا نبوده است. اما در سال ۹۱ ما تورم بالای ۴۰ درصد و رشد منفی داشتهایم. این شرایط که در این حد رکود و تورم بالا باشد، در تاریخ ۵۰ ساله کشور بیسابقه بوده البته به غیر از سال ۵۷ و ۵۸ که استثنا هستند. روحانی دلیل اعلام آمار و ارقام را فرار از مشکلات ندانست و گفت:من فقط به این دلیل ارقام را اعلام میکنم که مردم شرایط را درک کنند. ما مشکلات کشور را با کمک خداوند و مردم حل میکنیم. در همین مدت ۱۰۰ روزه در مسئله تورم، توانستیم یک قدم مهم برداریم. مسئله تورم برای من آنقدر مهم است که تقریبا هر دو سه روز یک بار از مسئولان درباره تورم سوال میپرسم و هر هفته هم از میزان تورم آمار میگیرم. رشد تورم، مهار شده است وی همچنین گفت: روند صعودی تورم هر ماه نسبت به ماه قبل ۲٫۲ بوده، اما در دو ماه اخیر این رقم به یک ۱٫۲ رسیده است. در حالی که در پایان مرداد و شهریور تورم نقطه به نقطه به ۴۳ درصد رسیده بود این رقم در پایان مهرماه به ۳۶ درصد رسیده است. به گفته رییس جمهور تورم وجود دارد، اما رشد تورم، مهار شده است و تلاش دولت این است که تا پایان سال تورم به نقطه مطلوب برسد و در سال آینده مهار تورم از برنامههای اصلی دولت خواهد بود که دولت تلاش میکند میزان تورم را به کمتر از ۳۵ درصد برساند. وی افزود: البته با این که ماههای پایانی سال کنترل تورم سختتر میشود، اما در عین حال قول مسئولان این است که تورم به ۳۵ درصد برسد، بنابراین ما در ماههای آینده یک قدم مهم در بحث تورم برخواهیم داشت. درآمد دولتهای نهم و دهم بیسابقه بوده است در ادامه برنامه گفتوگوی زنده رییسجمهور، مجری برنامه پرسید “در حالیکه ما در سالهای ۸۴ تا ۹۰ بیشترین درآمد نفتی را داشتهایم، چطور این اتفاقات افتاده است و این موضوع چه تعهداتی برای دولت به وجود آورده است؟ روحانی در پاسخ به این پرسش، با بیان اینکه “دولت نهم و دهم یعنی در هشت سال گذشته پولدارترین دولت بوده است”، گفت: حداقل در بخش درآمدهای نفتی، درآمد نفتی ما حدود ۶۰۰ میلیارد دلار بوده که این رقم بیسابقه است. دولتی که پولدارترین دولت بوده، بدهکارترین دولت نیز بوده است وی افزود: دولتی که پولدارترین دولت بوده، متأسفانه بدهکارترین دولت نیز بوده است و من در همین راستا چند رقم از بدهیهای دولت گذشته را بیان میکنم. مثلاً بدهی دولت به سیستم بانکی در روزی که ما دولت را تحویل گرفتیم، بیش از ۷۴ هزار میلیارد تومان بوده است. رییسجمهور با بیان اینکه “بدهی دولت به صندوق تأمین اجتماعی و بازنشستگی، ۶۰ هزار میلیارد تومان بوده است”، اظهار کرد: در ادامه باید بگویم بدهی دولت به پیمانکاران و بخشهای مختلف و خصوصی نیز حدود ۵۵ هزار میلیارد تومان بوده و کل این رقم بسیار بالاتر از ۲۰۰ هزار میلیارد تومان است. فقط ۳۲ درصد تعهدات سفرهای استانی دولت قبل انجام شده است روحانی خاطرنشان کرد: البته ما میدانستیم دولت بدهکار است اما دولتی که بیشترین درآمد ارزی را داشته، وقتی دولت را به منتخبین بعدی مردم تحویل میدهد این همه بدهکاری به اضافه تعهدات دیگر نیز داشته است. مثلاً به عنوان نمونه میگویم، در هشت سال گذشته در سفرهای استانی تعهداتی که داده شد، ۲۱۱ هزار میلیارد تومان است که از این تعهدات فقط ۳۲ درصد انجام و اجرا شده است و ۶۸ درصد برای دولتهای بعد باقیمانده است. پنج ماه اول امسال تنها ۳ درصد منابع بخش عمرانی محقق شد وی اضافه کرد: از سوی دیگر، از امتیازات و تسهیلاتی که به مردم تعهد داده شده، ۳۰ درصد تحقق پیدا کرده و معنای این موضوع این است که اگر همان پول و امکانات وجود داشته باشد، ۱۶ سال طول میکشد تا ما آن تعهدات را عملی و اجرایی کنیم. رییسجمهور همچنین گفت: پروژههای عمرانی که در کشور کلنگ زده و اجرا شده، ۴۰۰ هزار میلیارد تومان تعهد بوده است و امسال در پنج ماهی که دولت قبلی وجود داشته در بخش عمرانی تنها ۳ درصد منابع تحقق پیدا کرده است. اولین عامل بزرگ ایجاد تورم رشد بیحساب نقدینگی در جامعه بود رییس جمهور در ادامه گفتوگوی زنده تلوزیونی خود با اشاره به اینکه رشد تورم حالت تنزل پیدا کرده است البته طبیعی است که تورم تا مدتها باقی بماند و به تدریج به نقطه مطلوب برسد با طرح این پرسش که چرا تورم ایجاد شده است توضیح داد: اولین عامل بزرگ ایجاد تورم رشد بیحساب نقدینگی در جامعه بود. روحانی با اشاره به اینکه در سال ۸۴ نقدینگی ۶۸ هزار میلیارد تومان بود و پایان دولت به چهارصد و هفتاد و خوردهای هزار میلیارد تومان رسید، گفت: نقدینگی در طول این مدت ۷ برابر شد. وی با اشاره اینکه بخشی از نقدینگی مربوط به بدهیهای دولت به سیستم بانکی میشود، تصریح کرد: وقتی نقدینگی دولت اضافه میشود و از بانک مرکزی استقراض شود، برای مردم مشکلات به وجود میآید. رییسجمهور با بیان اینکه مسکن مهر برای افراد کمدرآمد جامعه طراحی شد، خاطرنشان کرد: هیچ کس منکر نیست که ساخت مسکن برای مردم کار خوبی است، اما باید بررسی کنیم که چطور، کجا، با چه شرایط و در چه حجمی مسکن بسازیم و پولش را از کجا بیاوریم. چون درست نیست که پول مسکن را از جیب تک تک مردم درآورده باشیم. بخش بزرگی از تورم ما، از مسکن مهر نشأت میگیرد رییس جمهور با اشاره به اینکه برای مسکن مهر تاکنون ۴۳ هزار میلیارد تومان از بانک مرکزی استقراض شده است، افزود: کل پایه پولی کشور از اول خلقت پول تا به حال ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بوده است که ۴۳ هزار میلیارد تومان آن صرف مسکن مهر شده است. یعنی بخش بزرگی از تورم ما، از اینجا نشأت میگیرد و بخش بزرگی از تورمی که مردم تحت فشار آن هستند، مربوط به مسکن مهر است. وی در ادامه از مسئولان دولت خواست برای مردم توضیح دهند که ۴۳ هزار میلیارد تومانی که از بانک مرکزی برای مسکن مهر گرفته شده است، در جامعه چقدر تورم ایجاد کرده است. رییسجمهور افزود: مقصود من این نیست که مسکن مهر را تکمیل نکنیم، بلکه معتقدم دولت متعهد است تا تعهدی که دولت قبلی به مردم داده است، ادا کند و قراردادهایی که دولت قبل با مردم داشته است از نظر ما محترم است. وی با اشاره به اینکه دولت برای مسکن مردم طرح خواهد داشت و آن را عرضه میکند، اظهار کرد: در جواب این سوال که تورم از کجا آمده است میگویم که بخش بزرگی از تورم مربوط به مسکن مهر است. یعنی ما کاری انجام دادیم که یک بخش آن به نفع مردم است اما چون تدبیر و حساب و کتاب نباشد، نتیجهای دیگری خواهیم گرفت. روحانی با بیان اینکه “تورم یعنی مالیات فقرا”، خاطرنشان کرد: آیا از مردم اجازه گرفته شده است که از جیب فقرا بگیریم و برای عدهای مسکن درست کنیم؟ البته طبیعی است عدهای که صاحب مسکن شدهاند نفس راحتی کشیدهاند. در دو ماه اخیر رشد نقدینگی متوقف شده و حالت نزولی پیدا کرده است رییسجمهور در ادامه گفتوگوی خود با مردم، درباره اینکه چگونه میتوان تورم را مهار کرد، گفت: اگر رشد نقدینگی در جامعه را مهار کنیم – که در این دو ماه رشد آن متوقف شده و حالت نزولی پیدا کرده است – در زمینه کاهش تورم بسیار موثر خواهد بود. ما باید رشد نقدینگی را در کشور کنترل کنیم، بخصوص در جاهایی که با پایه پول و بحث پول بانک مرکزی روبرو هستیم و باید توجه کنیم که چگونه از این پول استفاده میکنیم. وی در برابر این پرسش که “شما گفتید مسکن مهر یکی از عوامل ایجاد تورم بوده و از طرف دیگر میخواهید این طرح را ادامه دهید و از سوی دیگر بحث هدفمندی یارانهها نیز وجود دارد؛ با توجه به این مسایل چگونه میخواهید تورم را کنترل کنید؟” پاسخ داد: شما در سوال خودتان دو مبحث را مطرح کردید؛ یکی بحث یارانهها را مطرح کردید که دولت میخواهیم چه کنیم؟ من در اینجا ضروری است یک نکته را خدمت مردم شریف ایران عرض کنم که دولت برای پرداخت یارانه نقدی به مردم هر ماه باید سه هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان تأمین کند که طبق قانون این پول یارانهها باید از افزایش قیمت حاملهای انرژی و سایر موارد کسب شود که تقریباً نصف این پول یا کمی بیشتر از آن از این طریق تأمین میشود و بخش دیگر را باید از طریق مصوبات مجلس و منابع بودجهای تأمین کند و هر ماه دولت برای تأمین این مبلغ کسری دارد. حتماً باید روند پرداخت یارانهها را اصلاح کنیم روحانی با تاکید بر اینکه “حتماً باید روند پرداخت یارانهها را اصلاح کنیم”، اظهار کرد: ما در این ارتباط دو راهکار پیش رو داشتیم؛ یا اینکه برای تأمین کسری بودجه، مقداری یارانهها را کاهش دهیم که دیدیم ممکن است این موضوع برای اقشار کمدرآمد که روی یارانهها حساب کردهاند مشکلآفرین شود. راهحل دیگری نیز پیش روست و آن اینکه به بخشی از جامعه که نیاز ندارند، یارانه پرداخت نشود. رییسجمهور با بیان اینکه “پرداخت یارانههای نقدی برای این درست شد که وقتی قیمتها افزایش پیدا کرد، زندگی افراد کمدرآمد از طریق این یارانهها دچار مشکل نشود و این افزایش قیمتها را جبران کند”، گفت: دولت قبل دچار این مشکل شد که به چه کسی یارانه بدهد و به چه کسی یارانه ندهد و برای حل این مشکل تصمیم گرفت که به همه یارانه بدهد. اگر در زندگی خصوصی مردم دخالت کنیم، اعتماد آنها سلب میشود وی اضافه کرد: ما فکر کردیم افرادی که نیازمند نیستند، یارانه نگیرند و راههای مختلفی برای شناسایی این افراد پیشبینی شد و امسال از طرحهایی که در این زمینه پیشبینی شده بود صرفنظر کردیم، چراکه برای اینکه بفهمیم چه کسی نیاز ندارد راهحلهایی پیشبینی شده بود که گاه باید در زندگی خصوصی مردم دخالت میکردیم و مثلاً میرفتیم و میدیدیم حساب بانکی افراد و املاک آنها چقدر است. به نظر من گرچه ممکن است این موضوع برای کوتاهمدت مفید باشد، ولی قطعاً به ضرر کشور است. مردم باید به سیستم بانکی اطمینان داشته باشند و اگر در زندگی خصوصی مردم دخالت کنیم، اعتماد مردم سلب میشود و رونق اقتصادی از بین میرود. روحانی افزود: یکی از اهداف ما در بحث تورم، ضمن کنترل نقدینگی، این است که فضای کسب و کار رونق پیدا کند، تولید رونق داده شود و همانطور که گفتم، معتقدم دخالت در زندگی خصوصی مردم به ضرر کشور است. تا پایان امسال پرداخت یارانهها به شکل موجود ادامه مییابد رییس جمهور در ادامه این گفتوگو با بیان اینکه تا پایان امسال پرداخت یارانهها به شکل موجود ادامه مییابد، اظهار کرد: دولت درصدد است که شیوه پرداخت یارانه را اصلاح کند. ما مرحله دوم یارانهها را در سال آینده عملی میکنیم. دولت میخواهد ابتدا تورم را مهار و سیستم بانکی را اصلاح کند و سپس به مرحله دوم پرداخت یارانهها وارد شود. روحانی همچنین با بیان اینکه دو بسته کالایی برای اقشار کمدرآمد تا پایان امسال در نظر گرفته شده است، اظهار کرد: کارمندان دولت نیز جزو این اقشار کمدرآمد محسوب میشوند که در کنار یارانه نقدی این کمک را دریافت میکنند که زمان و مقدار آن را بعدا اعلام میکنیم. به گفته رییس جمهور از آذرماه امسال شیر رایگان در مدارس به منظور رسیدگی به سلامت دانشآموزان توزیع میشود. تقریباً کمبود دارو رفع شده است وی همچنین افزود: در دولت، ۳۵ تصمیم در جهت تسهیل مسائل اقتصادی بویژه در تولید، تجارت، گمرک و پیشپرداختها گرفته شد که اکنون این مصوبات ابلاغ شده و آنها عملیاتی شدهاند. در بخش کشاورزی نیز دولت تلاش زیادی کرد و اکنون نهادههای کشاورزی را تامین کرده و البته امیدواریم در سال آینده وضع محصولات کشاورزی از امسال بسیار بهتر شود. البته باید امسال حدود ۷٫۲ میلیون تن گندم وارد کنیم. دولت برای اولین بار قیمت تضمینی گندم را در شهریورماه اعلام کرد. همچنین ما تسهیلات لازم را بویژه در بخش ماشینآلات برای کشاورزان در نظر گرفتهایم. رییسجمهور در ادامه با بیان اینکه اکنون تقریبا کمبود دارو رفع شده و قیمت دارو هم متناسب شده است، اظهار کرد: برای بیماران خاص هم تسهیلات لازم پیشبینی شده است. در آینده وضع دارو هم بهتر میشود و در حال حاضر بخش سلامت قدمهای جدی برداشته که البته کمبود بودجه هم دارد که دولت درصدد رفع آن است. دولت در ۱۰۰ روز گذشته در حد توان اقدامات بسیار خوبی انجام داده است روحانی همچنین با بیان اینکه دولت در ۱۰۰ روز گذشته در حد توان و امکانات خود اقدامات بسیار خوبی انجام داده است، اظهار کرد: برنامه دولت در سال آینده، اجرای مرحله دوم یارانهها و مهار تورم است. در سال ۹۱ رشد اقتصادی کشور ۵٫۸- درصد بوده، یعنی حدود ۶ درصد، اقتصاد و سفره مردم کوچک شده است. تلاش دولت این است که در پایان امسال این رشد منفی را به صفر یا حتی به نیم درصد مثبت برساند. برنامه ما این است که در سال آینده رشد اقتصادی به میزان حداقل ۳ درصد برسد. یکی از برنامههای ما در سال آینده، یکسانسازی قیمت ارز است رییسجمهور با بیان اینکه “یکی از برنامههای ما در سال آینده یکسانسازی قیمت ارز است”، گفت: مجلس گفته بود دلار از ۱۲۰۰ و خردهای باید به حدود دو هزار و ۵۰۰ تومان برسد و این در قانون بودجه آمده است؛ حال دولت میبایست در اوایل تیرماه نرخ دلار را به این رقم میرساند و این در حالی است که متاسفانه دولت قبل این کار را نکرد و وقتی ما آمدیم دچار این مشکل شدیم. روحانی افزود: این روند به این معنی بود که همه کالاهایی که وارد میشد باید به دو برابر میرسید. ما محاسباتی انجام دادیم و دیدیم که مردم با این وجود دچار مشکل میشوند. در بخشهایی با شیبهای ملایم سعی کردیم که این مساله را تدبیر کنیم. وی ادامه داد: هماکنون برخی مردم میگویند چرا در دولت جدید برخی از اجناس گران شد؟ در پاسخ باید بگوییم اگرچه من شخصاً در برخی موارد خودم دخالت کردم که قیمتها بالاتر نرود، ولی به هر حال این باری بود که به دوش این دولت افتاد که قیمت دلار را دو برابر کند اما به هر ترتیب ما از این پیچها به سلامت عبور کردیم. همیشه ممنون مردم هستیم رییسجمهور ضمن قدردانی از حضور، تلاش و حمایت مردم در این راستا، اظهار کرد: مردم بسیار ما را یاری کردند و ما همیشه ممنون آنها هستیم و در واقع اگر هدایتهای مقام معظم رهبری و تلاش مردم نبود، ما نمیتوانستیم از این پیچها عبور کنیم. روابط دولت با دنیا در گذشته در حد بسیار پایینی بود به گزارش ایسنا، مباحث مربوط به سیاست خارجی، بخش دیگری از گفتوگوی رییسجمهور بود که در همین راستا مجری برنامه از رییسجمهور سوال کرد با چه روشی به چنین ظرفیتی در عرصه سیاست خارجی رسیدید؟ روحانی در این رابطه اظهار کرد: سیاست خارجی جزو اولویتهای این دولت بود و همین موضوع را هم به مردم اعلام کرده بودیم. البته این موضوع به این معنا نیست که اهمیت سیاستهای فرهنگی، اجتماعی و … کمتر است. به خاطر مشکلی که کشور با آن مواجه بود، این موضوع جزو اولویت ما قرار گرفت. وی با بیان اینکه “در سطح جهانی، دشمنان ایرانهراسی را در برابر جهان بوجود آورده بودند”، گفت: روابط دولت با دنیا در گذشته به جز چند کشور محدود در حد بسیار پایینی قرار داشت و مشکلات فراوانی برای ایرانیان داخل و خارج از کشور نیز وجود داشت. ایرانیان خارج از کشور در دیپلماسی عمومی نقش بسیار زیادی میتوانند داشته باشند رییسجمهور اضافه کرد: در سفرهایی که من داشتم، وقتی با ایرانیان در بیشکک و نیویورک مواجه شدم، دیدم که آنها عشقشان به کشور حتی بیشتر از مردم داخل است و ما واقعاً سرمایه انسانی بسیار بزرگی در خارج از کشور داریم و انشاءالله همه آنها میآیند و کمکشان را به ما اضافه میکنند، چراکه کشور مال خودشان است. اگر به غیر از کمک مالی، کمک علمی و حمایت معنوی نیز داشته باشند باز هم این کشور برای خودشان است. روحانی با بیان اینکه “ایرانیان قدرت بزرگی در دنیا هستند”، افزود: در دیپلماسی عمومی ایرانیان نقش بسیار زیادی میتوانند داشته باشند و بخش بزرگی از ایرانیان در هر کشوری که حضور دارند، نخبگان جامعه هستند و میتوانند بسیار نقش داشته باشند. عمده مشکلات اقتصادی بخاطر بیتدبیری بود وی همچنین با بیان اینکه “فشار ظالمانهای به مردم ما به بهانه مسأله هستهای وارد شده بود”، خاطرنشان کرد: من نمیخواهم بگویم که همه مشکلات اقتصادی به بحث تحریم برمیگردد، چراکه عمدتاً مربوط به بیتدبیری بوده است. دولت میگفت تحریم کاغذ پاره است و با بی تدبیری وابستگی اقتصادی به خارج را بیشتر میکرد روحانی افزود: در شرایطی که ما به سمت تحریم میرفتیم و دولت هم این موضوع را میدانست، میگفت که این تحریمها کاغذ پاره است و با بی تدبیری وابستگیاش را به خارج در بخش اقتصادی بیشتر میکرد، چنانکه در سال قبل از ۸۴ واردات ما ۳۸ میلیارد بود و در سال ۹۰ به ۷۵ میلیارد رسید و این در حالی است که وقتی شما با دنیا در حال مبارزه هستید، باید به داخل و خودتان تکیه کنید. رییسجمهور با بیان اینکه “با شعار نمیشود با دنیا مقابله کرد”، تاکید کرد: باید در مقابل دنیا ایستاد و اینکه مقام معظم رهبری بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند، به همین دلیل است. وقتی با چند قدرت غربی مقابله میکنیم باید خود را آماده کنیم رییس جمهور در ادامه گفتوگوی ویژه خبری خود با اشاره به اینکه از سال ۷۹ تا ۸۳ هر سال در بخش گندم خرید ما از کشاورزان داخلی یک میلیون تن اضافه و از خارج کم میشد و در نتیجه در سال ۸۳ در تولید گندم خودکفا شدیم، گفت: در سال ۸۳ بیش از ۱۱٫۴ میلیون تن از کشاورزان داخلی گندم خریدیم و دیگر نیازی به خارج نبود. وی افزود: از سال ۸۴ به بعد هر سال خرید داخلی گندم یک میلیون تن کم میشد و بر خرید از خارج اضافه میشد تا جایی که ناچار هستیم بیش از ۷٫۲ میلیون تن گندم وارد کنیم. روحانی خاطرنشان کرد: وقتی با چند قدرت غربی مقابله میکنیم باید خود را آماده کنیم، اما متاسفانه در سالهای گذشته عمل ما با شعارمان سازگار نبود و این موضوع برای کشور، مشکل ایجاد کرد و امیدواریم از این به بعد قدم به قدم به سمت خودکفایی بیشتر و تکیه بر کشاورزان داخلی پیش رویم. رییسجمهور با اشاره به اینکه در سالهای اخیر شغل زیاد درست کردهایم، اما برای چین و کره جنوبی، افزود: حضور اقتصادی ما در عرصه بینالمللی ضعیف بوده، اما امروز به تدریج شرایط به نحوی خواهد بود که ما در صحنه بینالملل پررنگتر شویم. وی به دستاوردهای حوزه سیاست خارجی اشاره کرد و گفت: از دکتر ظریف و همه وزرا و مسئولان تشکر میکنم که انصافا تلاشهای مجدانهای داشتند و گزارش عملکرد هر یک از وزرا در طول ۱۰۰ روز گذشته ارائه خواهد شد. رییس جمهور با بیان اینکه در سیاست خارجی قدمهای خوبی برداشته شده است، تصریح کرد: سالی که نکوست از بهارش پیداست و ما بهار خوبی را در روز تحلیف شاهد بودیم که ۵۵ هیات از دنیا در این مراسم شرکت کردند. یعنی ۱۰ رییس جمهور، ۲ نخست وزیر، ۶ رییس مجلس، ۴ وزیر خارجه و… . روحانی با اشاره به اینکه در اجلاس شانگهای شرایطی پیش آمد که با دو قدرت بزرگ از ۵ قدرت بزرگ شورای امنیت یعنی چین و روسیه ملاقات داشتیم، تصریح کرد: در این ملاقاتها پایهریزی برای روابط ما با روسیه و روابطمان با چین انجام شد و توافقات ما در بیشکک شروع شده است. برای اجلاس ژنو ۲ به هر ۵ کشور پیغام دادیم وی با اشاره به اینکه توافقات ما با چین و روسیه در بخشهای اقتصادی و سرمایهگذاری در ایران و همچنین حوزههای سیاسی و فرهنگی بوده است افزود: با بعضی از کشورها در حوزه فناوریهای علمی نیز برای همکاری توافقاتی داشتهایم. روحانی با اشاره به اینکه در میان ۵ قدرت دنیا، برای ایجاد همکاری از چین شروع کردهایم و به روسیه رسیدیم و اخیرا با انگلیس نیز صحبتهایی داشتهایم گفت: اخیرا با آقای کامرون تماس تلفنی داشتم. رییسجمهور در پاسخ به این سوال که تماس تلفنی با کامرون به پیشنهاد ایران بوده است یا انگلیس؟ توضیح داد: ما برای اجلاس ژنو ۲ به هر ۵ کشور پیغام دادیم و آنها تلفن کردند. پس پیغام از جانب ما بوده است که در همین راستا با چین، روسیه و انگلیس صحبت کردیم. همهجا کلید دست مردم بوده است در ادامه گفتوگوی زنده رییسجمهور، مجری برنامه خطاب به روحانی گفت: شما در یازده سال گذشته با موضوع پرونده هستهای ایران و موضوع مذاکرات در ارتباط نزدیک بودهاید، از جمله مذاکرات سعدآباد و گفتوگویتان با تروئیکای اروپایی و در حال حاضر نیز صدای باز شدن قفل در عرصه سیاست خارجی شنیده میشود؛ البته مردم یک نگرانی دارند که مبادا کلید شما در قفل بشکند. رییسجمهور در پاسخ گفت: کلید مال مردم است. همهجا کلید دست مردم بوده است و این را بدون تعارف میگویم. حضور مردم و حمایت مردم بسیار تاثیرگذار و موثر است. مردم ما دنیایی از شور هستند و ما در برابر عظمت و فداکاری این ملت احساس کوچکی میکنیم. ایستادگی و مقاومت مردم باعث شد که این قفل باز شود. وی ادامه داد: حضور مردم در عرصه انتخابات و حماسه سیاسی که آفریدند و آنچه رهبری بر آن تاکید کردند، همگی بسیار موثر بود و اگر مردم در پای صندوقهای رای حضور پیدا نمیکردند، مگر ما کلیدی داشتیم؟ کلید، همان حضور و حمایت مردم است. البته دولت نیز به عنوان خادم و کارگزار مردم در این عرصه تلاشهایی را انجام داد. با تفرقه و اختلاف چیزی حاصل نمیشود روحانی با بیان اینکه “هرآنچه میخواهیم بدست بیاوریم، از وحدت و انسجام داخلی حاصل میشود”، افزود: در قدیم، عدهای از بچهها شکر را در آب حل میکردند و در قفل میریختند تا کسی نتواند با کلید، قفل را باز کند. عدهای نیز در دنیا به دنبال این هستند که قفل باز نشود؛ البته ممکن است در داخل نیز عدهای کودکانه عمل کنند ولی در مسائل ملی در کشور ما وحدت و انسجام وجود دارد و ما شاهد این موضوع هستیم؛ گرچه خیلی راه مانده است و ما هر آنچه که میتوانیم به دست بیاوریم از وحدت و انسجام داخلی میتوانیم به دست بیاوریم و با تفرقه و اختلاف چیزی حاصل نمیشود. یک عده میخواهند شعله آتش اختلافات را روشن نگه دارند رییسجمهور ادامه داد: یک عده میخواهند شعله آتش اختلافات را روشن نگه دارند و هیزم میآورند که روشن باشد و گویی از این موضوع خوششان میآید، در حالیکه ما با انسجام و وحدت میتوانیم از پلههای پیشرفت بالا برویم و به بام پیشرفت برسیم. ساختمان تحریمها لرزیده است وی با بیان اینکه “در موضوع هستهای اگر پیشرفتی داریم، به خاطر حمایت و هدایت رهبری و همچنین حضور مردم است”، گفت: البته دولت و دیپلماتهای ما نیز تلاش کردند. من در موضوع هستهای به مردم اطمینان میدهم که به تعبیر شما اولین قفل باز شده و پایههای ساختمان تحریمها لرزیده است و مردم در این قضیه شک نکنند؛ گرچه برخی در دنیا شعارهایی میدهند و البته چارهای ندارند و باید صورتشان را سرخ نگه دارند. انشاءالله با توافق ژنو، سیستم و روابط بانکی متحول میشود روحانی به توافق اخیر ایران و ۱+۵ در ژنو اشاره کرد و با بیان اینکه “انشاءالله سیستم بانکی و روابط بانکی ما با اجرای این توافق متحول میشود”، اظهار کرد: در این توافق بیان شده که تحریمهای جدیدی اعمال نخواهد شد و این خود یعنی محدود شدن و مهار تحریمها. وی خاطرنشان کرد: خیلیها تلاش میکردند که ایران منزوی شود، اما امروز چه کسی منزوی است؟ امروز دشمنان ما منزوی هستند و ما از همیشه در صحنه بینالملل فعالتر هستیم. رییسجمهور با اشاره به فضای حاکم در نیویورک و بیشکک و استقبال جهانیان برای دیدار با مقامات ایرانی نیز گفت: این فضا تداعیکننده همان حرف نخستوزیر ایتالیا بود که میگفت “رقابتی در دنیا برای حرکت به سمت ایران وجود دارد”. غنیسازی خط قرمز ماست روحانی در ادامه این گفتوگو با بیان اینکه انتخابات خردادماه دنیا را تکان داد، خاطرنشان کرد: من به مردم اطمینان میدهم که اصول و حقوق مورد نظر آنها و چارچوب ترسیم شده توسط رهبری تا پایان رعایت میشود. حق هستهیی ملت با شفافیت و قدرت بیشتر اجرا میشود و غنیسازی ادامه مییابد و هیچ گاه متوقف نمیشود، زیرا غنیسازی خط قرمز ماست. رییس جمهور همچنین افزود: ما طبق NPT حق غنیسازی اورانیوم داریم و این غنیسازی را برای اهداف صلحآمیز میخواهیم. به طور مثال برق اتمی یک نوع انرژی صلحآمیز است که این برق به وسیله اورانیوم غنیشده تولید میشود. وی همچنین با بیان اینکه ما به دنبال رفع ظلمی هستیم که بر مردم واقع شده است ، خاطرنشان کرد: دولت به دنبال دفع تهدیدها و رفع تحریمهاست. ما به دنبال تعامل سازنده با دنیا هستیم و درصددیم قدم به قدم تا رسیدن به توافق نهایی با ۱+۵ پیش رویم. پیشنویس منشور حقوق شهروندی تهیه شده است روحانی در ادامه با بیان اینکه پیشنویس منشور حقوق شهروندی تهیه شده و در سایت ریاست جمهوری موجود است، خاطرنشان کرد: ما این پیشنویس را آماده کردهایم تا نخبگان و مردم درباره آن نظر دهند تا این پیشنویس کامل شود. ما باید به حقوق هم احترام بگذاریم و باید همگی در جامعه احساس آرامش کنیم. در این دولت به نظر من این آرامش در بخشهای مختلف از جمله دانشگاه، بازار، ورزش و مدارس به وجود آمده است. رییس جمهور در ادامه به پیروزیهای اخیر تیمهای ورزشی کشورمان اشاره کرد و گفت: ما در زمینه ورزش کار زیادی انجام ندادیم و وزیر ورزش آخرین وزیری بود که از کوچه پرپیچ و خم پارلمان عبور کرد. ما فقط سایه سیاست را از روی ورزش برداشتیم. اکنون چرا اصحاب فرهنگ خوشحالند چون ما فضای امنیتی را مقداری کنار زدیم. پای تمام وعدههایی که دادهام ایستادهام وی همچنین خاطرنشان کرد: من پای تمام وعدههایی که دادهام ایستادهام و میدانم راه طولانی در پیش دارم. معتقدم نزاع به نفع ملت نیست. جناحها باید با کمک به مردم، هنر خود را اثبات کنند. ما به انسجام نیاز داریم. ما باید با سایر قوا متحد باشیم. البته رابطه ما با سایر قوا خوب است و یکی از افتخارات دولت این است که یک آرامشی بر روابط قوا حاکم شده است. رییس جمهور در همین راستا افزود: در گذشته اختلاف قوا به جایی رسیده بود که آنها تا آستانه شکایت از هم پیش رفتند. مردم از اختلاف سودی نمیبرند. البته یک عامل انسجام ملی، وجود رهبری مقتدر در کشور است که همه به ایشان احترام میگذارند. دولت هیچ گاه عقبنشینی نمیکند روحانی با بیان اینکه دولت هیچ گاه عقبنشینی نمیکند، اظهار کرد: دولت از نقد بدش نمیآید. رفتار رسانه ملی با دولت مثل ماههای آخر دولتهای قبل است یعنی بسیار راحت انتقاد میکند که این انتقاد حق رسانه ملی و سایر رسانههاست. ما خطا و اشتباه داریم و اگر نقد سازنده داشته باشیم، همه سود میبریم. همه باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم و همدیگر را تحمل کنیم. اگر مجلس، رهبری و سایر ارگانها به دولت کمک نمیکرد ما به دستاوردهای هستهیی نمیرسیدیم. وی در ادامه این گفتوگوی تلویزیونی با اشاره به اینکه اکنون همه دولتها و ملتها از توافق ژنو خوشحال هستند خاطرنشان کرد: البته جنگطلبان محدود هستند و رژیم صهیونیستی هم یک رژیم نامشروع اشغالگر است. ما تلاش کردیم در سوریه جنگ رخ ندهد. در این راستا من با پوتین تلفنی صحبت کردم و البته خیلیها هم در این راستا کمک کردند. دولت سوریه هم بیشترین کمک را کرد. روحانی در ادامه گفت: با توافقنامه ژنو کل منطقه احساس آرامش پیدا کرد. کشورهای عربی هم باید خوشحال باشند زیرا توافقنامه ژنو به ضرر هیچ کدام از آنها نیست، زیرا ایران به دنبال ساخت سلاح هستهیی نیست، بلکه به دنبال توسعه و پیشرفت است. هیچ چیزِ پنهانی در سند توافق ایران و ۱+۵ وجود ندارد توافق این است که چند بانک در دنیا بتوانند فعالیتهای بانکی ما را دنبال کنند رییسجمهور با بیان اینکه “هیچ چیزِ پنهانی در سند توافق ایران و ۱+۵ وجود ندارد”، گفت: توافق این است که چند بانک در دنیا بتوانند فعالیتهای بانکی ما را دنبال کنند و باید ببینیم چگونه با این بانکها تعامل کنیم یا اینکه کمیته مشترکی است که باید این توافق را دنبال و برای اجرایی شدن آن نظارت کند. ممکن است ما یک سند ضمیمه و الحاقی داشته باشیم اما سند همین چیزی است که منتشر شده است. بعد از توافق نهایی، ایران مانند همه کشورهایی است که ان.پی.تی را امضا کردهاند به گزارش ایسنا، روحانی افزود: مهم این نیست که در این شش ماه چه کاری انجام میگیرد بلکه مهم این است که ما سر اصول توافق کردیم، یعنی ایران حقوق هستهایاش طبق ان.پی.تی محفوظ است. ایران میتواند فعالیت غنیسازی داشته باشد، در مراحل آخر تمام تحریمها برداشته میشود و کشورهای دیگر در مراحل نهایی با ایران همکاری هستهای خواهند داشت و آخرین بند هم این است که بعد از توافق نهایی، ایران همانند همه کشورهایی است که ان.پی.تی را امضا کردهاند. راهی طولانی در پیش داریم ولی امیدواریم وی با بیان اینکه “آنچه انجام گرفته، گام بسیار مهم و مثبتی بوده است”، اظهار کرد: البته ما راهی طولانی در پیش داریم و امیدواریم این راه را با کمک مردم و هدایت مقام معظم رهبری پیش ببریم و به نتیجه برسانیم. مجری برنامه از روحانی پرسید “شما بعد از توافق ژنو گفتید که نوبت فعالان اقتصادی است؛ چرا چنین بحثی را مطرح کردید؟ که رییسجمهور در اینباره گفت: مقام معظم رهبری امسال را سال حماسه سیاسی و اقتصادی نامگذاری کردهاند و تا به حال عمدتاً در فضای حماسه سیاسی اعم از سیاست داخلی و خارجی بودهایم. اگرچه در بحث اقتصادی هم حرکتهایی شروع شده، اما حماسه اقتصادی از امروز به بعد باید شروع شود چون فضا بهتر شده است. روحانی افزود: اگر دیروز فضا اینطور بود که فردا یک تحریم جدید آغاز میشود، طبق این توافق، دیگر تحریمی وجود ندارد. اگر قبلاً فضا این بود که سرمایهگذاری و اشتغال وضعیتش معلوم نیست، امروز فضای آینده روشنتر است. انشاءالله فضای کسب و کار را بهبود ببخشیم رییسجمهور با بیان اینکه “توافقات با کشورهای خارجی و سرمایهگذاریها و فعالیتهای اقتصادی در ایران بیشتر خواهد شد”، تصریح کرد: اینکه شما میبینید در همین چند روز در بازار بورس صف کشیدهاند و مردم به سمت بازار سرمایه آمدهاند، در واقع این روند، فضایی را برای ما ایجاد خواهد کرد و همه تلاش ما این است که انشاءالله فضای کسب و کار را بهبود ببخشیم. وی با تاکید بر لزوم همکاری دولت و بخش خصوصی در کشور تاکید کرد: انشاءالله بخش دولتی و خصوصی دست به دست هم بدهیم و شاهد تحول بسیار خوب در کشور باشیم. من بسیار به آینده کشور امیدوارم. فرهنگ دولتی را نمیخواهیم، اما دولت فرهنگی را میخواهیم رییسجمهور در ادامه گفتوگوی خبری خود با بیان اینکه قول ما به مردم این بود که در کنار این که سانتریفیوژها بچرخد زندگی مردم و اقتصاد هم بچرخد گفت: امروز الحمدلله به این نقطه رسیدیم. یعنی هم سانتریفیوژهای ما میچرخد و هم انشاءالله از این به بعد زندگی مردم، وضع کشاورزان و کارگران بهتر خواهد شد و در همه این زمینهها شاهد رونق خواهیم بود. وی در رابطه با فعالیت دولت در حوزه فرهنگ و جواب این سوال که نسبت دولت با فرهنگ چطور تعریف میشود، تاکید کرد: فرهنگ دولتی را نمیخواهیم، اما دولت فرهنگی را میخواهیم. روحانی با بیان اینکه سیاست دولت این است که مداخلات را در امر فرهنگ به حداقل برساند، افزود: در بخشی از فرهنگ از جمله آموزش و پرورش، دانشگاهها، ورزش، ارشاد و… دولت حضور دارد و طبق قانون وظایفی را بر عهده دارد، اما آنجا که دخالت دولت ضرورت نداشته باشد، حتما خود را کنار میکشد. تصدیگری دولت در امر فرهنگ باید به حداقل ممکن برسد رییسجمهور با تاکید بر اینکه تصدیگری دولت در امر فرهنگ باید به حداقل ممکن برسد، خاطرنشان کرد: صاحبان فرهنگ باید حوزه فرهنگ را به عهده بگیرند. البته قانون باید جهتگیری فرهنگی را مشخص کند و در این راستا شورای عالی انقلاب فرهنگی در برخی موارد جهتگیریهای فرهنگی را مشخص میکند. وی با بیان اینکه باید به صاحبان فرهنگ اعتماد کنیم، تصریح کرد: صاحبان فرهنگ در این کشور فرهیختگان و بزرگان ما هستند و بعضی در برخی مقاطع خیلی به آنها بیاعتمادی نشان دادند. باید به نویسندگان و فیلمسازانمان اعتماد کنیم رییسجمهور تاکید کرد: باید به نویسندگان و فیلمسازانمان اعتماد کنیم و در این ۱۰۰ روز دیدیم خیلی از کتابها که ممنوع شده بود، آزاد شدند. و خیلی از نویسندهها که ممنوعالقلم شده بودند به سریعالقلم تبدیلشان کردیم چون اهل این کشور و وطندوست هستند. روحانی با بیان اینکه به دنبال روانسازی مقررات دست و پا گیر در حوزه فرهنگ و اقتصاد هستیم، گفت: معتقدیم باید فضای امنیتی را قدم به قدم از حوزه فرهنگ کنار بزنیم چون کالاهای فرهنگی را باید بیشتر اقتصادی کنیم. وی با بیان اینکه نظر دولت این است که هیچ فیلتری بهتر از افکار عمومی مردم نیست، افزود: وقتی یک فیلم ساخته شود و مردم به آن بیاعتنایی کنند، فیلمساز راه خود را تشخیص میدهد. البته نمیگویم در امور فرهنگی قانون وجود نداشته باشد، بلکه قانون شفاف باید وجود داشته باشد، اما مداخلات دولت باید به حداقل برسد. رییسجمهور افزود: باید در امر فرهنگ بتوانیم به انجمنهای فرهنگی و صنفی اعتماد کنیم چون صلاحیتشان از خیلی از کارمندان دولت بیشتر است و این طور نیست که صلاحیت یک کارمند دولت از فیلمساز و نویسنده بالاتر باشد. البته لازم است که فضای مناسب برای تعامل آنها فراهم شود. دولت دنبال آشتی است روحانی با تاکید بر اینکه این دولت دنبال آشتی است، اظهار کرد: دولت میخواهد با همه آشتی کند چون دولت در گذشته با کارشناسها فاصله گرفته بود و دیدیم سازمان مدیریت و برنامه و بودجه تعطیل شد. اما ما معتقدیم کارشناسها باید بیایند. وی با بیان اینکه میخواهیم با اصحاب فرهنگ آشتی کنیم گفت: امروز فضای فرهنگی کاملا با دیروز متفاوت است و این دولت میخواهد با همه دانشجویان آشتی کند چون آنها عزیزان ما هستند. باید یک فضای رقابتی خوبی در فرهنگ ایجاد کنیم رییسجمهور در پاسخ به پرسشی در مورد بحث رکورد تورمی در عرصه فرهنگ، گفت: ما باید یک فضای رقابتی خوب در فرهنگ ایجاد کنیم. مردم ما خواهان کالای خوب فرهنگی هستند، چراکه کالای فرهنگی، غذای روح مردم است. حسن روحانی با بیان اینکه “ما از بخش فرهنگ حمایت میکنیم ولی مداخلهمان را کمتر میکنیم”، افزود: حمایت و کمکی که دولت به بخش فرهنگ میکند، باید هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ حمایتهای سیاسی عادلانه باشد و ما این کمکهای عادلانه را ادامه میدهیم. دولت تلاش کرده با اهل فرهنگ آشتی کند و این آشتی را ادامه میدهد وی ادامه داد: ما نمیخواهیم تحت عناوین خاصی افراد خاصی سوءاستفاده کنند. یارانه مطبوعاتی اخیر را دیدید که در فضای عادلانهتری توزیع شد و ما باید به سمتی برویم که این چارچوب عادلانهتر شود. صندوقی در ارتباط با کمک به بخش هنر فعال شد. دولت از بخش فرهنگی حمایت و به این بخش کمک میکند. دولت در این راستا تلاش کرده با اهل فرهنگ آشتی کند و این آشتی را ادامه میدهد و حمایت نیز خواهد کرد. روحانی در برابر این گفته مجری برنامه که “شما قفل خانه سینما را خیلی زود باز کردید؛ چندین خانه دیگر هم هست که باید باز شود”، پاسخ داد: هر خانهای که باید باز شود، انشاءالله باز میشود و اراده در این زمینه وجود دارد. مردم کلیددار هستند و اگر قفلهای دیگری در این عرصه وجود دارد، انشاءالله باز میشود. فضای امنیتی خیلی کمتر شده است رییسجمهور با بیان اینکه “فضای امنیتی خیلی کمتر شده و یکسری مسائل وجود دارد که حل آنها زمان لازم را میخواهد”، به اهمیت بحث وحدت، انسجام و نزدیکی جناحها اشاره کرد و گفت: مهم این است که دلها از کینه شسته و خالی شود. کینه چیزی را حل نمیکند. از اهداف منشور حقوق شهروندی، رعایت این حقوق برای ایرانیان داخل و خارج کشور است وی با اشاره به اهمیت رقابت سالم نیز اظهار کرد: ما باید تلاش کنیم که در جامعه الفت ایجاد شود و احساس من این است که در حال حاضر ادیان و مذاهب مختلف در ایران احساس آزادی بیشتری میکنند. آنها از لحاظ روانی این احساس را دارند و دولت نیز نسبت به رعایت حقوق شهروندی ادیان و مذاهب مصمم است و در واقع منشور حقوق شهروندی یکی از اهداف بزرگش این است که هر شهروند ایرانی – چه در داخل و چه در خارج – دارای حقوق شهروندی است. روحانی اضافه کرد: ایرانیانی که در خارج هستند، دارای حقوق شهروندی هستند و اینکه بیایند و بروند، همه ایرانیها باید احساس کنند زیر چتر واحد هویت ایرانی و فرهنگ بلند ایرانی زندگی کنند و همه به فرهنگ و هویت ایرانی خود افتخار کنند و در سایه این افتخار، الفتها و دوستیها و برداریها افزایش پیدا کند. در آینده باز هم من در خدمت مردم خواهم بود رییس جمهور در ادامه این گفتوگوی خبری گفت: در آینده باز هم من در خدمت مردم خواهم بود و بر نامه آینده خود را گزارش میدهم. راجع به این ۱۰۰ روز هم همکاران من گزارشهای مختلفی را به مردم ارائه میکنند. سپیدهمنجر به صبح روشنایی را میبینم رییس جمهور خطاب به مردم گفت:ما این راه را با هم شروع کردهایم و شما مردم حماسه ۲۴ خرداد را آفریدید و پس از اعلام نتایج انتخابات، در خیابانها شادی و امید آفریدید و تا امروز هم در کنار دولت بودهاید. من به شما مردم میگویم که ما با هم خواهیم بود و با کمک شما مردم، دولت، مسیر را ادامه میدهد و تا پایان کار با هم فعال خواهیم بود. من سپیده را میبینم. سپیدهایکه منجر به صبح روشنایی میشود. وی با اشاره به وجود منابع غنی و متنوع در کشور گفت: من توسعه را برای کشور به خوبی میبینم، زیرا ما یک کشور بزرگ و غنی هستیم. مردم حتما صبح را خواهند آفرید. مردم در مقاطع مختلف گفتهاند که روحانی متشکریم، من هم به مردم میگویم مردم من از شما متشکرم. |
ادامه واکنش ها به اهانت احمد جنتی و بسیج به رهبران جنبش سبز Posted: 26 Nov 2013 11:23 PM PST آیت الله محقق داماد: اظهارات آقای جنتی خلاف شرع بود جرس: در ادامه واکنش ها به اظهارات احمد جنتی که از تریبون نماز جمعه اهانت هایی را متوجه رهبران جنبش سبز نموده بود، یکی از مجتهدین کشور ضمن اظهار تاسف ای این اظهارات، آنرا در حکم "تهمت" و "خلاف شرع مقدس" دانست. همزمان مشاور هاشمی رفسنجانی نسبت به اهانت های صورت گرفته توسط بسیجیان به رهبران جنبش سبز، واکنش نشان داد.
آیت الله مصطفی محقق داماد در گفت وگو با خبرآنلاین برای برخی اظهارات چهره های روحانیت، علیه افراد در نماز جمعه اظهار تاسف کرد و این اظهارات را در حکم تهمت و خلاف شرع دانست.
این مجتهد و استاد فلسفه و حقوق حوزه و دانشگاه گفت: "متاسفانه برخی اظهارات هفته گذشته آیت الله جنتی در نماز جمعه، گذشته از صدمه زدن به این تریبون، خلاف شرع هم محسوب می شود. چرا که این نوع اظهارات با آبروی افراد بازی کردن است و موجب فسق برای گوینده است. "
دکتر محقق داماد افزود: " آقایان فراموش کرده اند که اگر هم قرار باشد مساله ای بررسی شود جای صدور احکام قضائی دادگاه است و هیچ کس نمی تواند و حق ندارد در تریبون نماز جمعه امر و نهی قضائی بکند. هفته گذشته جنتی در نماز جمعه، آقایان مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام والمسلمین کروبی را محارب و مفسد فیالارض خوانده و مجازات آنها را اعدام اعلام کرده بود و تاکید کرده بود که نظام خیلی منت بر سر اینها گذاشته که به جای اعدام، آنها را حصر خانگی کرده است. اساس این استدلال باطل است چون محاربه مطابق ماده ۲۷۷ قانون مجازات اسلامی عبارت است از «کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا به قصد ارعاب آنها به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد.»"
واکنش به همایش بسیج همزمان غلامعلی رجایی مشاور هاشمی رفسنجانی در یادداشت کوتاهی با انتقاد از استفاده توهین آمیزاز عکس زهرا رهنورد و میرحسین موسوی در همایش بسیج نوشته است: چه خوب میراث امام را پاس داشتند!خوب به این تصویر بنگرید! تاخت و تاز جهل را بر پیکر نحیف بسیج ببینید. آیا بسیج مدنظر و محبوب امام این بود؟ خدایا تو شاهد باش چه بر سر بسیج و بسیجی آورده اند و برای چه اهداف پست وسخیفی او را از هستی ساقط کرده اند. بای ذنب ...؟ امان ازجهل!جهل مرکب که بعضی بدان دچارهستند! عاملان پشت پرده این بازیهای کثیف ،جاهل نیستند. خدا از آنها نگذرد و نخواهد گذشت. روزگار اینگونه نخواهد ماند. |
ویرایش نخست منشور حقوق شهروندی منتشر شد Posted: 26 Nov 2013 11:12 PM PST جرس: معاونت حقوقی ریاست جمهوری بر اساس وعده حسن روحانی به مردم، با صدور اطلاعیهای ویرایش نخست منشور حقوق شهروندی که با همكاری دانشگاهیان، حوزههای علمیه، اندیشمندان و نخبگان جامعه تهیه شده است را همزمان با گزارش ۱۰۰ روزه دولت تدبیر و امید منتشر کرد.
به گزارش تارنمای ریاست جمهوری، متن اطلاعیه معاونت حقوقی ریاست جمهوری به شرح ذیل است:
متن کامل این متن قابل دریافت است. + |
حمایت افکار عمومی در آمریکا از توافق ژنو و مخالفت با اقدام نظامی Posted: 26 Nov 2013 11:12 PM PST ![]() هشدار کری به کنگره جرس: نتایج یک نظرسنجی میگوید اکثر آمریکاییها از توافق هستهای اخیر بین ایران و کشورهای ۱+۵ حمایت میکنند و با اقدام نظامی ایالات متحده علیه ایران، حتی در صورت شکست این توافق بیسابقه، مخالف هستند. همزمان وزیر خارجه آمریکا در پیامی ویدیویی٬ به نمایندگان کنگره این کشور در مورد تصویب تحریمهای جدید علیه تهران و تاثیر آن بر پیشرفت مذاکرات اتمی شکلگرفته٬ هشدار داد.
به گزارش بی بی سی، در این نظرسنجی موسسه ایپسوز و خبرگزاری رویترز، ۴۴ درصد از پاسخدهندگان گفتهاند از توافقی که بامداد یکشنبه ۲۴ نوامبر در ژنو سر گرفت حمایت میکنند. در مقابل، ۲۲ درصد با آن مخالف هستند.
طبق نتایج این نظرسنجی، اگر هم توافق ژنو و مسیر دیپلماتیک شکست بخورد، فقط ۲۰ درصد از آمریکاییها در حال حاضر با توسل گزینه نظامی علیه ایران موافق هستند.
در صورت شکست توافق اولیه در ژنو، ۴۹ درصد خواهان افزایش تحریمها و ۳۱ درصد نیز همچنان دیپلماسی را ترجیح میدهند.
ایران و کشورهای آمریکا، بریتانیا، چین، روسیه، فرانسه و آلمان در توافق اولیه در ژنو، درباره وضع محدودیتهای بیشتر برای فعالیت هستهای ایران و از آن سو برخی تخفیفها در جززئیات تحریمها توافق کردهاند و گفتهاند که برای رسیدن به توافقی جامع و نهایی درباره فعالیتهای هستهای ایران ظرف شش ماه آینده تلاش میکنند.
در همین حال این نظرسنجی میگوید ۶۳ درصد از آمریکاییها معتقد هستند برنامه هستهای ایران برای دستیابی به بمب اتمی است.
اسرائیل و غرب به برنامه هستهای ایران بدگمان هستند و میگویند احتمالا ابعاد نظامی هم دارد.
تهران همواره این اتهام را رد کرده است.
حسننظر آمریکاییها درباره باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده، در هفتههای گذشته به خاطر اجرای پر مسئله قانون اصلاح بیمه و سلامت عمومی نزول کرده است.
با این وجود، این نظرسنجی اخیر درباره توافق با ایران، حاکی از حمایت افکار عمومی از آقای اوباما است.
در این نظرسنجی ۶۵ درصد گفتهاند اگر امنیت ملی آمریکا به طور مستقیم تهدید نشود، با هرگونه مداخله نظامی ایالات متحده در خاورمیانه مخالف هستند. در این باره، پاسخ ۲۱ درصد مثبت بوده است.
دو محل نظرسنجی میگویند این نظرسنجی که در دو روز گذشته و از ۵۹۱ نفر انجام شده، تا ۵ درصد قابلتعمیم به کل جامعه آمریکاست.
نتایج این نظرسنجی درباره بیمیلی افکار عمومی آمریکا به گزینه نظامی، میتواند به باراک اوباما در فشار بر کنگره ایالات متحده برای جلوگیری از وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران کمک کند.
در هفتههای گذشته دولت آمریکا بارها از کنگره ایالات متحده خواسته بود تحریم تازهای علیه ایران وضع نکند تا فرصت شود در این باره از مسیر دیپلماتیک عمل شود.
کاخ سفید در این باره هشدار داده بود که تشدید تحریمها در مقطع فعلی، گزینههای پیش رو را به حمله نظامی محدود میکند.
در همین حال گروههای عمده حامی اسرائیل، پیگیر وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران بودهاند.
برخی از همحزبیهای باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا از حزب دموکرات نیز حامی این تحریمهای جدید هستند. پس از پیگیریهای دولت آمریکا، کنگره هنوز به اقدام تازهای در این باره دست نزده است.
طرح تشدید تحریمها علیه ایران که در ماه ژوئیه سال جاری از مجلس نمایندگان آمریکا رای گرفت و هدف آن قطع کامل صادرات نفت و گاز ایران است، اکنون منتظر تصویب در سنای آمریکاست.
در هفتههای گذشته برخی از اعضای کنگره با ابراز تردید در نتیجهبخشبودن سیاست دولت آمریکا برای مذاکره با ایران، پیگیر اقدام فوری برای تشدید تحریمها علیه ایران بودند.
با این حال برخی از اعضای کنگره آمریکا در پی تصویب تحریمهای تازهای علیه ایران که در صورت تخطی تهران از توافق اولیه در ژنو لازمالاجرا شوند.
هشدار کری به کنگره همزمان وزیر خارجه آمریکا در پیامی ویدیویی٬ به نمایندگان کنگره این کشور در مورد تصویب تحریمهای جدید علیه تهران و تاثیر آن بر پیشرفت مذاکرات اتمی شکلگرفته٬ هشدار داد.
به گزارش رادیو فردا، جان کری در پیام ویدئویی خود تلاش کرده است تا در مورد آنچه «سوءتفاهم در برداشت از اطلاعات» در مورد توافقنامه جدید نامیده، توضیح دهد.
وزیر خارجه آمریکا در این پیام به قانونگذاران میگوید توافقنامه با ایران بنیاد تحریمها علیه تهران را دگرگون نکرده است و میافزاید: «تحریمهای ما (دولت آمریکا) علیه ساز و کار بانکی و نفت همچنان پابرجاست.»
او تاکیده کرده است که اگر مفاد توافقنامه رعایت نشود، «همه ما میدانیم که ایران سریعا با تحریمهایی سختتر روبهرو خواهد شد». این تازهترین بخش از تلاشهای دستگاه دیپلماسی دولت آمریکا در توضیح به همپیمانان خارجی و منتقدان داخلی در مورد سند مکتوبی است که سوم آذرماه میان ایران و کشورهای ۵+۱ امضا شد.
توافقنامه سوم آذرماه سندی است که طرفها را به برخی فعالیتهای مقدماتی و داوطلبانه فرا میخواند؛ ایران را به توقف پیشرفت در برخی برنامههای اتمی خود و غرب را به کاهش برخی تحریمها.
اسرائیل و گروهی از قانونگذاران و سیاستمداران داخل آمریکا مخالفت یا تردید خود را در مورد کارآیی این توافقنامه اعلام کردهاند.
جان کری در پیام ویدئویی خود میگوید: «همه دنیا از اینکه مطمئن شود برنامه اتمی ایران صلحآمیز است، سود میبرد.»
و در نهایت وزیر خارجه آمریکا تاکید میکند که هر تحریم جدیدی علیه تهران کمکی به حل مسئله نکرده و میتواند «موفقیتهای به دست آمده را به خطر بیاندازد.»
پیام ویدئویی وزیر خارجه آمریکا همزمان با پیام تازهای از کاخ سفید منتشر میشود.
جاش ایرنست، سخنگوی کاخ سفید در همین زمان مواضع دولت ایالات متحده را در مورد تصویب احتمالی تحریمهای جدید چنین بیان کرد: «تصویب تحریمهای جدید، پیش از آنکه پنجره دیپلماسی بسته شود، اعتبار ما را در این مورد که اصلا هدف اصلی ما از تحریمها چیست، کاهش میدهد».
او توضیح داده است که «ما تحریم نمیکنیم تا فقط تحریم کرده باشیم… ما این تحریمها را برقرار کردهایم تا به ایران فشار آورده و راهی دیپلماتیک (برای حل موضوع) بیابیم».
این همان چیزیست که پیشتر نیز مقامهای دولت آمریکا بر آن تاکید کرده و از قانونگذاران آن کشور خواسته بودند تصویب تحریمهای تازه را تا زمانی که مذاکرات با پیشرفت روبهروست، عقب اندازند.
باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا، خود یک روز پیش از این پیامها، از توافق به دست آمده با تهران دفاع کرده و آن را «نتیجهای اساسی» نامیده بود که «پس از یک دهه» در رابطه با ایران حاصل شده است.
او در دفاع از این توافقنامه گفته بود: «برای نخستین بار در ۱۰ سال گذشته ما موفق شدیم جلوی پیشرفت برنامه اتمی ایران را بگیریم.»
گروهی از قانونگذاران آمریکایی اندکی پس از امضای توافقنامه ژنو با ابراز تردید در مورد پیروی ایران از مفاد توافقنامه٬ از کنگره آن کشور خواستند تا مقررات تحریمی جدیدی را آماده کند تا در صورت به هم خوردن توافق به اجرا گذاشته شود.
بررسی و تصویب تحریمهای تازه علیه ایران در سنای آمریکا، که با هدف کاهش دگرباره صادرات نفت این کشور صورت میگیرد، با تلاشهای دولت ایالات متحده عقب افتاده است.
آخرین بار بررسی تحریمها به طور تلویحی به زمانی پس از تعطیلات عید شکرگزاری، اوایل ماه میلادی آینده، موکول شد.
|
Posted: 26 Nov 2013 03:04 PM PST فرزانه آييني به خاطر انبارهاي خالي، به خاطر خزانههاي خالي، به خاطر بدهيهاي چند هزار ميلياردي دولت، به خاطر گسترش بازار چينيها در تهران، به خاطر ريشههاي طرح مسكن مهر.
دلش به لبخند كشور از توافق ژنو گرم بود و قاطعانه سخن گفت هر چند پرانتز باز مصالح و منافع نظام خطوط قرمزش بودند كه مانع ميشدند تا از برخي شعارهاي معطل ماندهاش و از ميراث ۸ ساله محمود احمدينژاد آنطور كه بايد و شايد بگويد. ديشب حسن روحاني در دفتر رياستجمهورياش ميزبان دوربين صدا و سيما شد تا زنده به مردم گزارش دهد، گزارش دهد از آنچه از دولت گذشته به ارث برده است و آنچه در اين صدروزانجام داده است. در لابهلاي اين گزارش حرفها و موضوعات بسياري بود كه انتظار ميرفت روحاني از آنها بگويد اما معطل ماندند كه روحاني حتي نامي هم از آنها به ميان نياورد و برخلاف كليپي كه قبل از مصاحبه وي روي آنتن صدا و سيما رفت گزارشش فرازي نداشت تا مخاطبان را سر اپا گوش پايگيرندهايشان نگه دارد. انگار رو حاني خط قرمزهايش را در كليپ سفارش شدهاش گنجانده بود و به مگوهايش كنايه وار و تيتر وار پرداخته بود. كليپي كه از شورهاي فضاي انتخاباتي ۲۴ خرداد و شادي مردم پس از اعلام نتايج انتخابات كليد خورد و با رودرروييهاي انتخاباتي او با رقبايش اوج ميگرفت و دستاورد دولتش را با عكسهايي از تيتر روزنامهها به رخ منتقدانش ميكشيد. به دنبال آن با لبخند آمد و «با سلام به مردم بزرگ و با وفاي ايران» سخنش را آغاز كرد. سر آغاز سخنانش البته كه بهواسطه سوال مجريان برنامه به مشكلات اقتصادي و راه دشوار دولت براي سامان دادن به آن گذشت از جمله اينكه نخستين مشكل دولت از تحليف قبل انبارهاي خالي بود اما امروز انبارهاي ما به اندازه كافي پراست، نخستين مشكل پس از رياستجمهوري رسمي من خزانه خالي بود. اين شرايط نشان ميدهد كه از دولت گذشته چه به ما به ارث رسيد نه اينكه ما از شرايط بترسيم. روحاني در مصاحبه ۱۲۰ دقيقهاش گفت كه فضاي امنيتي كمتر شده و به دنبال انسجام سياسي است، گفت كه اين دولت به دنبال آشتي كردن است، گفت كه دولت نميتواند هر كاري بكند اما رييسجمهور موظف است بر اجرايي بند بند قانون اساسي نظار كند، گفت اين دولت ، دولت آشتي است گفت كه از نزاع خوشش نميآيد و هنر تحمل كردن همه است، گفت كه فضاي امنيتي را يك خرده كنار زده و بقيه را هم كنار خواهد زد، گفت كه پاي تمام وعده هايم به مردم ايستادهام، گفت برخي تعبيرهايي ميكنند كه از حقوقدان بر نميايد و حرف سرهنگهاست، گفت سايه سياست را از ورزش و فرهنگ كنار كشيده است رضايتيها هم به همين دليل است. او از مصائب و مشكلات سر راهش، راه خودش و دولتش ميگفت و پيكان انتقادات و گلايههايش دولت محمود احمدينژاد را نشانه ميگرفت به خاطر انبارهاي خالي، به خاطرخزانههاي خالي، به خاطربدهيهاي چند هزار ميلياردي دولت، به خاطر گسترش بازار چينيها در تهران، به خاطر ريشههاي طرح مسكن مهر. پس از آن از مشكلات پرداختن يارانهها ي نقدي گفت، از مسكن مهر و معايبش از مشكلات عالم فرهنگ و سياست زدگي در ورزش از دشواريهاي راه براي رسيدن به توافقي گفت كه بواسطه آن بازار و مردم طي چند روز گذشته بهم اميدوار شدهاند، از بايدها و نبايدهاي مسير و چارچوبهاي اعتماد براي حفظ اين توافق تاريخي با غرب گفت.
«اين آمار و ارقام نشان ميدهد كه چه شرايطي از دولت گذشته به ما به ارث رسيد. البته اينكه اينها را ميگويم به خاطر اينكه مردم بدانند شرايط چه بوده و نه اينكه ما از مشكلات بترسيم. به حول و قوه الهي مشكلات را به كمك مردم حل كرده و از تنگناهاي اقتصادي عبور ميكنيم. ميبينيد كه در همين مدت كوتاه ۱۰۰ روزه در تورم توانستيم قدم مهميبرداريم. آنقدر موضوع تورم براي من مهم است كه تقريبا هر دوسه روز يكبار از مسوولان سوال كرده و هر هفته از مسوولان آمار ميخواهم. ميدانيد در ماههاي گذشته هر ماه نسبت به ماه قبل تقريبا ۲/۲ روند صعودي تورم بوده است. روحاني افزود: در ۲ ماه اخير روند ۲/۱ شده و يك واحد كاهش يافته است كه خيلي براي ما مهم است. ما در حالي كه در پايان ماه مرداد و شهريور تورم نقطه به نقطه ما ۴۳ درصد بوده، در پايان مهرماه تورم نقطه به نقطه ما ۳۶ درصدشده است. و اين خبر بسيار خوشي است. از ۴۳ به ۳۶ رسيديم. به گفته روحاني دولت در اين مدت تلاش كرده است تا رشد تورم، صعود تورم را مهار كند و در اين مدت مهار كرده است. وي تصريح كرد: تلاش ما اين است كه تا پايان سال اين تورم را از اين حدي كه هست به يك نقطه مطلوب برسانيم و در سال آينده از برنامههاي اساسي دولت مهار تورم خواهد بود. ميخواهيم تا پايان سال آتي تورم به پايين ۲۵ درصد برسد. البته تا پايان امسال هم با وجود اينكه ماههاي پايان سال كنترل تورم سختتر ميشود، قول مسوولان اين است كه تورم به ۳۵ درصد خواهد بود. لذا درباره تورم قدم بزرگي خواهيم برداشت و در يكي دوماه گذشته قدمهاي خوبي در اين زمينه برداشتيم.
روحاني ادامه داد: «اگر بگوييم دولت گذشته حداقل در درآمدهاي ارزي نفتي و غيرنفتي پولدارترين دولت بوده...؛ در طول ۸ سال درآمد نفتي ما ۶۰۰ ميليارد دلار بوده كه بيسابقه است. ضمن اينكه درآمدهاي ديگري داشتيم. كشور از نظر درآمد ارزي ۷۵۰ ميليارد درآمد داشته. دولتي كه پولدارترين دولت بوده متاسفانه بدهكارترين دولت هم بود. يعني دولتي كه به ما به ارث رسيد.»رييسجمهور در ادامه به ارائه آماري از بدهيهاي دولت گذشته (محمود احمدينژاد) اشاره و تصريح كرد: بدهي دولت به سيستم بانكي در روزي كه دولت را تحويل گرفتيم، بيش از ۷۴هزارميليارد تومان بوده است. بدهي دولت به صندوق تامين اجتماعي و صندوق بازنشستگي ۶۰ هزار ميلياردتومان بوده است. آمار و ارقامي كه بخشهاي مختلف دولت به من دادند، بدهي دولت به پيمانكاران و بخشهاي مختلف و بخش خصوصي حدود ۵۵ هزار ميليارد تومان است. همين سه رقم را كنار هم قرار بدهيد، ضمن اينكه ارقام ديگري است. بدهي صندوقهاي بازنشستگي نيروهاي مسلح رقمهاي عجيب و غريبي به ما گزارش دادند. ما البته ميدانستيم دولت بدهكاراست، اما اينكه دولتي كه بيشترين درآمد ارزي را در هشت سال داشته وقتي دولت را به منتخبان مردم تحويل ميدهد، اين همه بدهكاري بهعلاوه تعهدات ديگر. روحاني با اشاره به تعهدات ايجاد شده در طول سفرهاي استاني دولت قبل، خاطرنشان كرد: در اين هشت سال در سفرهاي استاني، تعهداتي كه داده شده ۲۱۱ هزار ميليارد تومان است. از اين تعهد فقط ۳۲ درصد انجام شده است. ۶۸ درصد باقي مانده براي دولتهاي بعدي. از آن طرف اعتبارات وتسهيلاتي كه در سفرهاي استاني تعهد شده ۳۰ درصد اجرا شده و ۷۰ درصد باقي مانده است. معنايش چيست؟ يعني ۱۶ سال ديگر اگر همان پول و امكانات باشد، طول ميكشد كه آن تعهدات را عملي كرده و اجرا كنيم. وي ادامه داد «پروژههاي عمراني كه الان در كشورمان شروع و پهن شده، ۴۰۰ هزار ميليارد تومان تعهد است. امسال در ۵ ماه اول ۳ درصد تعهدات عمراني تحقق يافته. اينجا ميخواهم اشاره كنم به سوالي كه كرديد خب با اين مشكلات شما ميگوييد تورم تا حدي مهار شده است، جلوي رشد اين تورم گرفته و رشد كاهشي شده. شما اگر در بخشهاي مختلف آمار و ارقام نگاه كنيد ميبينيد كه آن رشد حالت تنزل يافته هرچند تورم مدتها باقي است و بايد به تدريج به نقطه مطلوب برگردد. اما چرا اين تورم درست شد؟»وي نخستين عامل بزرگ تورم را رشد بيحساب نقدينگي در جامعه عنوان كرد و ادامه داد: در سال ۸۴ نقدينگي ۶۸ هزار ميليارد بود. در پايان دولت چيزي حدود ۴۷۰ و خردهيي هزار ميليارد بوده است. يعني ۷ برابر شده است. رييسجمهور افزود: براي اينكه روشنتر شود، يك بخشي از نقدينگي مربوط به بدهي دولت به سيستم بانكي كشور مربوط ميشود. و شما ميبينيد كه وقتي نقدينگي دولت و تعهد دولت اضافه شده و از بانك مركزي استقراض شود مرتبا، چه مشكلاتي ايجاد ميشود.
حجتالاسلام حسن روحاني در ادامه گفتوگوي زنده تلويزيوني با طرح اين پرسش كه مسكن بسازيم اما چطور و كجا و با چه حجمي و با چه شرايطي و از همه مهمتر پولش را از كجا بياوريم؟ گفت: اگر پولش را از جيب تك تك مردم درآورده باشيم چه؟ براي مسكن مهر تاكنون ۴۳ هزار ميليارد از سيستم بانكي كشور استقراض شده است. وي با اشاره به اينكه كل پايه پولي كشور تاكنون ۱۰۰ هزار ميليارد بوده است، اظهار داشت: از زمان خلق پول تا الان كه از اين مقدار، ۴۳ هزار ميليارد تومان براي مسكن مهر است. يعني اينكه بخش بزرگ تورم ما از اينجا نشات ميگيرد. رييسجمهور افزود: شما وقتي پول پرقدرت را از بانك مركزي به جامعه ميآوريد به يك معنا ميتوانيم بگوييم تورمي كه مردم ما تحت فشار قرار گرفتند، يك بخش بزرگش مربوط به مسكن مهر است. روحاني با بيان اينكه من از مسوولان محترم بخشهاي مختلف دولت خواهش ميكنم به مردم در اين زمينه توضيح بدهند كه اين ۴۳ هزار ميليارد تومان كه براي مسكن مهر گرفته شده چقدر تورم ايجاد كرده است؟ گفت: البته مقصود من اين نيست كه مسكن مهر را تكميل نكنيم. دولت خود رادر اين زمينه متعهد ميداند. رييسجمهور تصريح كرد: تورم يعني ماليات فقرا و به اين معروف است، آيا از مردم در اين باره اذن و اجازه گرفته شده كه از جيب فقرا پول بگيريم و براي عدهيي مسكن درست كنيم؟ آنها كه صاحب مسكن شدند نفسي كشيدند اما همين مسكن مهر مشكلاتي دارد چرا كه جنبههاي مختلف آن هنوز تامين نشده است.
روحاني با طرح اين پرسش كه چگونه ميتوانيم اين تورم را مهار كنيم؟، اظهارداشت: اگر رشد نقدينگي را مهار كنيم كه آمار نشان ميدهد در همين ۲-۳ ماهه رشد متوقف و نزولي شده است و ما داريم نقدينگي را مهار ميكنيم. وي گفت: «بهويژه آنجا كه بحث پايه پولي و پول بانك مركزي است بايد حواسمان زياد جمع باشد كه چه كاري انجام ميدهيم.» وي در پاسخ به اين پرسش كه چگونه ميخواهيد با ادامه مسكن مهر و هدفمندي، تورم را كنترل كنيد؟ گفت: من لازم است بگويم دولت براي ادامه پرداخت يارانه نقدي، هرماه بايد ۳۵۰۰ ميليارد تومان براي يارانه پرداخت كند. رييسجمهور تاكيد كرد: طبق قانون بايد اين پول از افزايش قيمتهاي حاملهاي انرژي و... تامين شود. آن پول كمي بيشتر از نصف اين پول را فقط تامين ميكند. بخشي از اين را بايد از مصوبات مجلس و منابع بودجهيي استفاده كنيم و در عين حال هر ماه ما براي اينكه ۳۵۰۰ ميليارد تومان را پرداخت كنيم كسر داريم. روحاني با اشاره به اينكه دولت حتما بايد روند پرداخت را اصلاح كند، اظهار داشت: ما ۲ راه داشتيم، يا بايد يارانه را كاهش دهيم، كه ديديم مردم و بهويژه اقشار كم درآمد روي آن حساب كردند و اگر بخواهيم كم كنيم براي اين اقشار مشكل آفرين خواهد بود. راهحل ديگر آن بود كه به بخشي از جامعه يارانه ندهيم چون اساسا يارانه درست شد تا وقتي قيمتها افزايش مييابد بتواند زندگي اقشار كم درآمد را جبران كند.»
وي افزود: خيلي فكر كرديم چطور ميشود افرادي كه نيازمند نيستند يارانه نگيرند و بقيه بگيرند، راههاي مختلفي پيشبيني شد ولي امسال از آنها صرف نظر كرديم به خاطر اينكه بفهميم چه كسي نياز به يارانه ندارد، راهحلهاي پيشبيني شد كه ديديم بايد در زندگي خصوصي مردم دخالت كنيم. رييسجمهور با بيان اينكه بايد حسابهاي بانكي و املاك مردم را ميديديم، افزود: اين ممكن است براي كوتاهمدت و براي موضوعي مفيد باشد ولي در دراز مدت حتما ضرر دارد. روحاني در ادامه با اشاره به موضوه يارانهها خاطرنشان كرد: دولت قصد دارد يارانه را تا پايان سال به همين شكل ادامه دهد و هر فكري براي بهبود آن به سال آينده موكول ميشود. دولت حتما شيوه پرداخت يارانه را اصلاح ميكند هم در شيوه و هم در دهك مطالعه خواهد داشت. وي در ادامه به موضوع كشاورزي و كشاورزان اشاره و تصريح كرد: من اميدوارم سال آينده وضع محصولات كشاورزيمان بسيار بهتر از امسال باشد. ميدانيد كه امسال ناچار شديم براي بيش از ۷ ميليون تن گندم اقدام كنيم. اميدواريم انشاءالله سال آينده وضع ما نه تنها در گندم بلكه در همه محصولات بهتر شود. رييسجمهور با بيان اينكه براي نخستين بار قيمت تضميني را در شهريور اعلام كرده و تسهيلات را در اختيار كشاورزان قرار داديم و به ويژه در ماشينآلات كشاورزي كمكهاي زيادي كرديم، اظهار داشت: بار استقلال كشور و امنيت كشور در محصولات غذايي بر دوش كشاورزان است و من بر آنها كه در حماسه ۲۴ خرداد حضور خوبي داشتند درود ميفرستم.
روحاني همچنين به اقدامات انجام شده دولت در بخش دارو اشاره و ادامه داد: در بخش دارو هم دولت اقدامات بسيار مهمي انجام داده است. تقريبا كمبود دارو بهطور كامل مرتفع شده و قيمت دارو نسبت به گذشته بسيار متناسب شده. براي آنهايي كه بيماري خاص يا صعبالعلاج دارند تسهيلات لازم براي تامين دارو پيشبيني شده است. وضع دارو انشاءالله بهتر هم خواهد شد. بخش سلامت ما قدمهاي جدي برميدارد البته كمبودهاي مالي دارد كه انشاءالله دولت تامين خواهد كرد. وي از اعزام تيمهاي مختلفي در سراسر كشور به مناطق محروم براي پيگيري مساله سلامت خبر داد و گفت: . دولت در اين صدروز اقدامات بسيار خوبي در حد توانش البته و نه درشان ملت ايران انجام داده است. به گفته رييسجمهور دولت براي سال آينده چند برنامه را مدنظر دارد، يكي بحث مرحله دوم يارانه است كه در حال طراحي هستيم. ديگري مهار تورم است.
روحاني با بيان اينكه ميخواهيم تا پايان ۹۳ تورم را به زير ۲۵ درصد برسانيم، خاطرنشان كرد: در رشد اقتصادي كه وضعمان در ۹۱، آمار منهاي ۸/۵ را نشان ميداد و اين يعني اينكه به تعبير مجري برنامه اقتصاد ما حدودا ۶ درصد كوچك شد. يعني سفره مردم حداقل ۶ درصد خالي شد. تلاش ميكنيم در سال ۹۲ انشاءالله در پايان سال كاري كنيم كه اين -۵. ۸ انشاءالله به صفر يا حتي درصدي پايينتر برسد. البته يك درصد را بعيد ميدانم ولي تلاش ميكنيم به نيم درصد برسد. وي گفت: تلاش ميكنيم سال آينده تا پايان سال ۹۳ انشاءالله سعي ميكنيم رشد اقتصاديمان مثبت ۳ باشد. البته رشد اقتصادي طبق برنامه بايد ۸ ميشد. ولي به هرحال بايد اقدامات گذشته بايد جبران شود. البته بحث مهار تحريم را هم داريم. براي سال آينده تلاش ميكنيم اگر بتوانيم يكسانسازي نرخ ارز را انجام دهيم. چون اين تفاوت قيمت ارز خيلي مشكلات درست ميكند. رييسجمهور با بيان اينكه يكي از مشكلاتي كه اين دولت با آن مواجه شد، اين بود كه مجلس گفته بود كه دلار از هزارو دويست و خردهيي بايد بشود ۲۴۷۷ تومان. افزود: دولت بايد در اول تيرماه نرخ دلار را به ۲۴۷۷ ميرساند متاسفانه دولت قبل اين كار را نكرد و وقتي ما آمديم با اين مشكل مواجه شديم. دولت بايد قيمت ارز را دو برابر ميكرد معنيش اين بود كه قيمت كالاهاي وارداتي دو برابر ميشد كه مشكلات زيادي فراهم ميكرد. محاسبه كرديم برخي موارد مانند نان و دارو را با پرداخت يارانه كنترل كرديم. بخشهاي ديگر را با شيب ملايم كاري كرديم كه با آن دلار به ۲۴۷۷ برسد.
حسن روحاني در ادامه با بيان اينكه در اين مدت فشار ظالمانهيي به بهانه مساله هستهيي به مردم وارد شده بود، گفت: البته نميخواهم بگويم همه مشكلات اقتصادي مربوط به تحريم است چرا كه عمدتا مربوط به بيتدبيري بود. وي با اشاره به اينكه درست وقتي ميرفتيم به سمت تحريم، دولت ميگفت تحريم كاغذ پارهيي بيش نيست، خاطرنشان كرد: دولت وابستگياش به خارج را بيشتر ميكرد. در سال قبل از ۸۴ ما وارداتمان حدود ۳۸ ميليارد بوده است بعد به كجا رسيد؟ به ۷۵ ميليارد در سال ۹۰ رسيد. رييسجمهور تاكيد كرد: شما وقتي با دنيا در حال مبارزه هستيد بايد به خودتان تكيه كنيد، با شعار كه نميشود با دنيا مقابله كرد البته رييسجمهور با اشاره به اينكه وقتي داريم با چند قدرت غربي دنيا مبارزه ميكنيم بايد خود را آماده كنيم، اظهارداشت: متاسفانه عمل با شعار ما در دولت گذشته سازگار نبود و اميدواريم حركت ما به سمت خوداتكايي بيشتر و تكيه بر كشاورزان داخلي باشد. روحاني خاطرنشان كرد: البته در سالهاي اخير براي چينيها و كره جنوبي و ديگران شغل زياد درست كرديم ولي در داخل مشكل اشتغال داشتيم و حضور اقتصاديمان در صحنه بينالملل چقدر ضعيف بود ولي الان شرايط دارد به تدريج بهتر ميشود. روحاني با تاكيد براينكه همه جا كليد دست مردم بوده و حضور و حمايت مردم دنيايي از شور است، افزود: من به عنوان عضو كوچكي از مردم در برابر عظمت و فداكاري مردم احساس كوچكي ميكنم و ايستادگي مردم باعث شد اين قفل باز شود. وي گفت: «فقط يك قفل نيست ولي يكي باز شده است؛ عدهيي در دنيا دنبال اين هستند كه كاري كنند اين قفل را باز نكنند، حالا ممكن است عدهيي در داخل باشند كه كودكانه بخواهند عمل كنند، البته در داخل درباره مسائل ملي خوشبختانه داراي يك وحدت ملي هستيم».
روحاني ادامه داد: هر چه بخواهيم به دست بياوريم از وحدت و انسجام داخلي ميتوانيم به دست آوريم. برخي وقتها آتش در حال خاموش شدن است اما عدهيي هيزم ميآورند. بعضي انگار از شعله آتش خوششان ميآيد. به گزارش تسنيم، با انسجام ميتوانيم از پلههاي پيشرفت بالا رفته و به بام برسيم. در هستهيي اگر پيشرفت داريم به خاطر هدايت مقام معظم رهبري و حمايت مردم و حضور مردم است. البته كارشناسان و ديپلماتهاي ما هم سهم دارند و تلاش ميكنند. وي افزود: من در بحث هستهيي به مردم اطمينان ميدهم كه نخستين قفل باز شده است. ما پايه ساختمان تحريم را لرزانديم. مردم شكي نداشته باشند. اينكه برخي شعار ميدهند در دنيا به خاطر اين است كه چارهيي ندارند و بايد صورتشان را سرخ نگه دارند. با اين توافق سيستم بانكي متحول ميشود.» وي افزود: در اين توافق آمده تحريم جديدي اعمال نميشود. اين يعني مهار و محدود كردن تحريم و خيليها تلاش ميكردند ايران منزوي باشد اما امروز دشمنان ما منزوي است و ايران از هميشه در صحنه بينالمللي فعالتر است. آن فضايي كه در بيشكك و نيويورك ديديم گوياي اين مطلب است؛ وزيرخارجه ايتاليا در اين باره گفت كه فضاي دنيا به سمت رقابت براي تعامل با ايران است. ۱۰-۱۵ متقاضي ملاقات با ايران در نيويورك باقي ماندند چون وقت نبود و اين آيا منزوي بودن ما را نشان ميدهد؟ حسن روحاني كسي نيست. نماينده ملت ايران مهم است. اين انتخابات دنيا را تكان داد. مردم ايران بزرگ هستند و همه افتخارات را آنها آفريدند». رييسجمهور با بيان اينكه در بحث هستهيي ميخواهم به مردم اطمينان دهم كه اصول مدنظر مردم و حقوق مردم و چارچوبي كه مقام معظم رهبري ترسيم كردند تا پايان مراعات ميشود؛ يعني در كشور حق هستهيي ما با قدرت بيشتر و شفافيت بيشتر عملياتي و اجرايي خواهد شد. حتي بخش غنيسازي كه يك بخشي از حقوق ما به شمار ميرود ادامه خواهد يافت و هيچوقت غنيسازي متوقف نخواهد شد. به گزارش تسنيم، اين خط قرمز ماست. غنيسازي حق روشن ماست. حال هر كس ميخواهد خوشش بيايد يا نيايد. برخي نپت را جوري تفسير ميكنند. بايد بگويم اينها حقوقدان هم نيستند. طوري تفسير ميكنند كه از يك سرهنگ بيشتر برميآيد تا حقوقدان. وي با بيان اينكه هر چه در مقررات بينالملل ممنوع نشده از جمله غنيسازي آزاد است، گفت: آنها ميگويند انرژي صلحآميز. مگر برق اتمي صلحآميز نيست؟ اين رآكتور سوخت و لذا غنيسازي ميخواهد. روي چارچوبهاي اصلي ايستادهايم و مردم مطمئن باشند. بايد ظلمي هم كه به مردم شده برداشته شود. هدف ما رفع تهديدها و شكستن تحريمهاست. هدفمان اين است كه فرصت لازم را در صحنه بينالملل ايجاد كنيم. همان كه به تعبير تعامل سازنده با جهان گفتيم. انشاءالله تا جايي پيش ميرويم كه به تعامل كامل با ۱+۵ برسيم البته راه طولاني است اما انشاءالله ميرسيم.
رييسجمهور افزود: نخستين مساله در انسجام اين است كه همه به حقوق يكديگر احترام بگذارند. من آن منشور حقوق شهروندي را كه به ملت عزيزمان قول داده بودم، پيش نويسش روي سايت قرار گرفت تا مردم و نخبگان نظر دهند. اين پيش نويس اوليه را بخش حقوقي تامين كرده است و من گفتم قبل از اينكه من ببينم در اختيار مردم قرار دهيد تا نظرشان را بدهند. بويژه حقوقدانان و صاحبان انديشه. بنابراين نخستين قدم اين است كه به حقوق يكديگر احترام بگذاريم. و در جامعه ما همه احساس آرامش كنند. يكي از نكات مثبتي كه حس ميكنم بوده است، اين است كه يك آرامشي به وجود آمده. نه فقط در سكه و دلار و مسكن. اصلا در جامعه و دانشگاه و بازار و مدارس و ورزش احساس آرامش است.
روحاني با اشاره به موفقيتهاي ورزشي، با بيان اينكه در ورزش كه ما كاري نكرديم، واليبال و فوتبال ساحلي و فوتبال و... همه جا شور هست و جوانان پيروزي ميآفرينند. حال يك عدهيي ميگويند روحاني مچكريم (خنده) همه بايد از ملت عزيزمان متشكر باشيم، اظهار داشت: ما در اين ۱۰۰ روز كار زيادي نكرديم من عضو كوچكي از اين ملت بزرگ هستم. واقعا اينچنين است و غير اين نيست. خدمت به اين مردم واقعا افتخار است.
وي با بيان اين مطلب كه ما سايه سياست را از ورزش برداشتيم اين همه موفقيت آمد، افزود: در فضاي فرهنگي يك خرده فضاي امنيتي را كنار برديم و به همين خاطر آرامش ايجاد شد. دولت همه امكانات در اختيارش نيست و اختياراتش در چارچوب قانون اساسي است. اما رييسجمهور مسوول اجراي تك تك قانون اساسي است. تمام وعدههايي كه به مردم دادم، پاي وعدهام ايستادهام. روحاني گفت: من با نزاع ميانهيي ندارم. اينكه برخي فقط با نزاع ميخواهند به پيروزي برسند، اين در واقع بيهنري است. رييسجمهور با تاكيد بر تعامل ميان قوا در داخل و اتحاد و انسجام، تصريح كرد: ما با قواي ديگر بايد دست به دست هم دهيم. هم مجلس و هم قوه قضاييه به ما لطف دارند. يكي از افتخارات ما اين است كه در اين دولت يك آرامشي در روابط قوا ايجاد شد. كه قبل از اين دولت كار تا مرز شكايت و دادگاه پيش رفت.
وي ادامه داد: «مردم ما واقعا از اختلاف رنج ميبرند. از اختلاف سودي نميبرند. البته اين انسجام و وحدت يك عاملش اين است كه رهبري مقتدر داريم و همه قوا به رهبري احترام ميگذارند. رهبري هماهنگكننده قواست اما الحمدلله بين قوا امروز تعامل سازنده است. قبل از دنيا بايد تعامل سازنده با خودمان داشته باشيم. اميد و آرامش و كرامت را بايد مدنظر قرار دهيم. اميد الحمدلله در جامعه ما هست در حد بسيار عالي. آرامش هم الحمدلله هست. دولت هركاري بتواند درباره اميد و آرامش انجام خواهد داد. حقوق شهروندي بخشي است براي ايجاد آن كرامت. بايد همه به همه احترام كنيم. دولت واقعا از نقد بدش نميآيد. الان صداوسيما، البته هميشه از رسانه ملي متشكر بوديم. رسانه ملي رفتارش نسبت به دولت ما، مثل رفتار با دولتهاي قبلي در ماههاي آخر است. اين البته حق رسانه ملي و ساير رسانههاست. نقد اتفاقا به نفع ماست. ما مگر معصوميم و خطا نميكنيم؟ نقد اگر سازنده باشد به نفع همه ماست.»رييسجمهور با تاكيد كرد كه از نقد رسانه ملي استقبال ميكنيم. همه بايد آستانه تحملمان را بالا ببريم و همديگر را تحمل كنيم و بدانيم با تحمل بيشتر نفع بيشتر عايد اين مردم ميشود.
روحاني با اشاره به اقدامات دولت تدبير و اميد در جهت پيشگيري از وقع جنگ در منطقه خاورميانه خاطرنشان كرد: امروز دولتها و ملتها خوشحالند. ما در نخستين قدم در منطقه تلاش كرديم در سوريه جنگ نشود. از تلفني كه بين من و پوتين شروع شد تا تماسهاي تلفني ديگري كه ادامه داشت و البته خيليها تلاش كردند. ما هم به سهم خودمان تلاش كرديم. خود دولت سوريه بيشترين كمك را كرد. الحمدلله از سايه جنگي كه ميتوانست براي منطقه خيلي خطرناك باشد عبور كرديم. وي افزود: در توافق اخير هم كل منطقه احساس آرامش و اميد ميكند. كشورهاي عربي هم حالا بايد همه خوشحال باشند. ما براي دوستان و همسايگانمان پيام داديم. به ضرر هيچ يك از همسايگانمان نيست
رييسجمهور در تشريح اقدامات فرهنگي دولت خاطرنشان كرد: فرهنگ دولتي نميخواهيم اما دولت فرهنگي را قطعا ميخواهيم. سياست دولت اين است كه مداخلاتش را در امر فرهنگ به حداقل ممكن برساند. البته برخي جاها مثل آموزش و پرورش و ارشاد و... دولت حضور دارد و وظايفي طبق قانون اساسي برعهده دارد اما در جايي كه دخالت دولت ضروري نباشد حتما خودش را كنار ميكشد. به گفته روحاني تصديگري دولت در امر فرهنگ بايد به حداقل ممكن برسد. صاحبان فرهنگ بايد فرهنگ را به عهده بگيرند. انجمنهاي علمي و پيشكوستان بايد بيايند. قانون بايد جهتگيري فرهنگي را مشخص كند. شوراي عالي انقلاب فرهنگي در برخي موارد البته مشخص ميكند بايد فضاي امنيتي را از فرهنگ كنار بزنيم.»
روحاني ادامه داد: وقتي فيلمي ساختند كه مردم نرفتند ببينند و بياعتنا شدند، آنها فكر خود را ميكنند. من نميگويم در بحث فرهنگي نبايد قانون داشته باشيم، اتفاقا بايد قانون شفاف داشته باشيم اما مداخلات دولت بايد به حداقل برسد. بايد به انجمنهاي فرهنگي و صنفي اعتماد كنيم. خود آنها صلاحيتشان از كارمندان دولت كه بخواهند دخالت كنند بيشتر است. البته بايد با هم تعامل كنيم. بايد فضاي مناسب برايشان ايجاد كنيم. اين دولت خلاصه دنبال آشتي است با همه. دولت در گذشته با كارشناسان فاصله گرفته بوديد. ديديد در سازمان مديريت قفل شد. ميخواهيم درش را باز كنيم. امروز ميبينيد كه دولت با فضاي فرهنگي آشتي كرده. دولت ميخواهد با دانشجويان هم آشتي كند. ما يك فضاي رقابتي خوب در فرهنگ بايد ايجاد كنيم. مردم ما خواهان كالاي خوب فرهنگي هستند. مگر ميشود مردم كالاي خوب نخواهند؟ غذاي روح است.
وي افزود: نه اينكه به بخش فرهنگ كمك نكنيم، بلكه مداخله نميخواهيم بكنيم. ميخواهيم عادلانه كمك كنيم. ما نميخواهيم تحت عناوين خاص، افراد خاصي بخواهند سوءاستفاده كنند. در يارانه مطبوعاتي اخير ديديد كه فضا عادلانه شد. صندوق را در بخش كمك به بخش هنري فعال كرديم. دولت حمايت و كمك ميكند. دولت اول با همه اهل فرهنگ آشتي كرده است و اين را ادامه ميدهد. هر خانهيي كه بايد باز شود، انشاءالله باز ميشود. روحاني ادامه داد: فضاي امنيتي خيلي كمتر شده اما يك سري مسائل هست كه زمان لازم خود را ميطلبد. همين انسجام و وحدت و نزديك شدن جناحها و تشكلها، در عين رقابت و اختلاف نظر. همه بايد كمك كنيم. هدف اين باشد كه دلها از كينهها شسته شود. اين كينه چيزي را حل نميكند البته رقابت سالم مشكلي ندارد. هر كسي برود دنبال اهداف قانوني مدنظر خود. ما دنبال آزادي سالم و مسوولانه در جامعه هستيم. در عين حال كاري كنيم كه آن نزديكي و الفت حفظ شود. الان احساسم اين است كه مذاهب و اديان و اقوام مختلف احساس آزادي بيشتري ميكنند. وي گفت: واقعا مصمم است نسبت به اقوام و مذاهب و اديان. اين داستان حقوق شهروندي يك هدف بزرگش همين است. همه افتخاركنند به اين هويت و فرهنگ ايراني. و در سايه اين افتخار بتوانند الفت و برادري و محبت خود را بيشتر كنند.
رييسجمهور با بيان اينه الحمدلله احياي اخلاق را هم شاهديم اين دولت دولت آشتي است گفت: در پايان ميخواهم از مردم خوب و عزيز تشكر كنم. ميخواهم به مردم عزيز بگويم كه ما اين راه را با هم آغاز كرديم. آمديم تا ۲۴ خرداد ۹۲ و مردم چه حماسه بزرگي آفريدند و بعد از اعلام نتيجه، در خيابانها چه كردند، شادي آفريدند و اميد آفريدند و تا امروز در كنار دولت بودند. روحاني گفت: به مردم عزيز ميگويم ما كنار هم خواهيم بود و با كمك مردم، دولت مسير را ادامه ميدهد و انشاءالله تا پايان كار در كنار هم خواهيم بود. من سپيده را ميبينم. سپيدهيي كه منجر به صبح روشنايي خواهد بود. من توسعه را براي سالهاي آتي كشور به خوبي ميبينم. ما كشور بسيار بزرگ و غني هستيم. دومين منابع گازي و چهارمين منبع نفتي دنيا اينجاست. شصت تنوع معدني در اين كشور است. از لحاظ نيروي انساني و دانشمندان و فرهيختگان بسيار غني هستيم و هستهيي فقط گوشهيي از آن است. مردم ما حتما آن صبح را خواهند آفريد. اليس صبح بقريب. مردم در سايتها به بيان زيباشان گفتند روحاني مچكريم. من ميخواهم بگويم، مردم من از همه شما مچكرم. نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
|
شوک ۷۷ ، عاملین محکوم و آمرین مرموز Posted: 26 Nov 2013 12:36 PM PST علی ایزدی فراموش نکنیم که پرفروشترین کتاب سال ۷۷ ، " تمرین مدارا " نوشته محمد مختاری بود ، کسی که...
ثانیا : نتوان قتلهای دگر باشان در ۷۷ را به مجموعهای از آدم کشیهای رژیم در سالهای قبل از آن ، چه در داخل و چه خارج از کشور ربط داد ، در نتیجه شوک ۷۷ در قالب یک حادثه عادی و ساده براحتی توجیه شود .
جمهوری اسلامی وقتی اصرار و ابرام آقای خاتمی را در سال ۷۷ در جهت پیگیری عوامل قتلهای دگراندیشان ، بویژه بعد از کاردآجین کردن دراماتیک داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری می بیند ، متوسل به آسمان و ریسمان بافی شده ، مسئولین اطلاعاتی از یک سو و روح الله حسینیان از دگرسو ، سناریوهایی را در باره علل قتلها تدارک می بینند . ۱- سناریوی خارجی با نقش اصلی موساد بلندیان معاون امنیتی وزارت کشور در تاریخ ۷ تیر ۷۸ اعلام می نماید : " ارتباط متهمان قتلهای سیاسی با بیگانگان محرز است . " آقای نیازی نیز در صبح امروز مورخ دوم تیرماه همان سال اعلام می کند که : " بر اساس شواهد و قرائن ، از زمانی که موضوع هدایت و دخالت بیگانگان در قتلهای مشکوک تهران مشخص شد و معلوم می شود که سعید امامی یکی از عوامل اصلی این دسیسه بزرگ بوده است ، وی اقدام به خودکشی کرد . " بعدها مقامات مسئول در وزارت اطلاعات و قوه قضائیه تلاش نمودند تا این نظریه را تعمیم بدهند که اصولا سعید امامی یکی از عوامل نفوذی خارجی در اجرای پروژه قتلهای زنجیرهای بوده ، مشخصا سازمان موساد او و همراهانش را هدایت می کرده است ! البته این عادت دیرینه جمهوری اسلامی است که هر گاه از توجیه علل حوادث و مشکلات در جامعه عاجز می ماند ، چه در حوزه سیاسی وچه اقتصاد متوسل به توهم توطئه می شود و همواره یک عامل اجنبی به سرکردگی آمریکا یا اسرائیل را مسئول نابسامانی معرفی می کند تا با این برون فکنی وانمود نماید که در تقدس نظام اسلامی و خطاناپذیری ان ذرهای تشکیک نتوان کرد . ۲- پارادایم قتلهای محفلی صورت گرفته توسط اطلاعاتی ها در واقع اولین مدلی که نظام اسلامی بعد از افشای قتلهای زنجیرهای برای توجیه رویکردهای خویش بدان متوسل شد ، این بود که معمای قتلها را به محفل نشینان ناشناس نسبت دهد . بدین ترتیب دراولین اطلاعیه رسمی وزارت اطلاعات که در دی ماه ۷۷ به صورت شُکی بر شهروندان وارد شد ، آورده می شود که : " با کمال تاسف معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس ، کج اندیش و خودسر این وزارتخانه که بیشک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته ود رجهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده اند ، در میان آنها وجود دارد . " اندکی پس از صدوراین اولین اطلاعیه رسمی وزارت اطلاعات در ۱۵ دی ماه ۷۷ ، در پایان دی ، کمیته تحقیق در باره قتلهای دگراندیشان نیز این گونه اعلام نظر می کند : " تصمیم گیریهای افرادی که قتلها را سامان دهی و اجرا کرده اند ، به صورت محفلی بوده است . " اما در همین راستا و در پاسخ ؛ آقای خاتمی بیانیهای منتشر می کند و درآن متذکر می شود که به جنایتکاران باید به عنوان سلول بیگانهای نگریست که توسط محفل نشینان در پیکره وزارت اطلاعات تزریق شده و بنابراین باید به سرعت و شدت آن را دفع کرد . بدیهی است که سناریوی محفلی خواندن قتلهای زنجیرهای از سوی وزارت اطلاعات و رژیم باعث می شد تا دست آن بازمانده رده پای مسئولین رده بالای اطلاعاتی و امنیتی در انجام این قتلها مخفی بماند و از سویی دیگر کسی نتواند قتلهای سال ۷۷ را به گذشته یعنی از سال ۶۷ که با مرگ مشکوک دکتر کاظم سامی آغاز شد ، ارتباط بدهد و به این نتیجه برسد که جمهوری اسلامی کلاٌ به دنبال محو فیزیکی دگراندیشان بوده است . ۳- مدل تهاجم فرهنگی موضوع تهاجم فرهنگی یکی از بزرگترین بهانهها و ابزارهایی است که جمهوری اسلامی از مدت کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، بدان متوسل شد و اولین اثرش در چیزی که به عنوان انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاهها به مدت بیش از دو سال انجامید ، دیده می شد ، نظام اسلامی برای سرکوب مخالفان عقیدتی خویش از انگ غربی بودن و نگاه مهاجم فرهنگی داشتن همواره بهره گرفته است ، در باره قتلهای زنجیرهای هم پس از آنکه رژیم به این نتیجه می رسد که سناریوی محفلی بودن و جاسوسی انگاشتن پروژه از نظر شهروندان مطرود و مضحک است ، به پارادایم تهاجم فرهنگی روی می آورد ، اما این بار عکس پدیده فوق یعنی مبارزه افراطی با آن را انگیزه قتلها می شمارد . این گونه بود که نیازی در تیرماه ۷۸ اعلام می کند که : " عاملان قتلهای اخیر بنام دین و حکومت اسلامی چنان ضربهای به اسلام زدند که هیچ منافقی نمی زد ، عاملان این قتلها به نام مبارزه با تهاجم فرهنگی و ضد انقلاب دست به این اعمال ننگین زدند . " در پایان این اعلامیه منتشره توسط قوه قضائیه در نیمه تیرماه که همزمان با انتشار نامه سعید امامی توسط روزنامه سلام بوده ، آمده است : " چه بسا مسلمانانی که مسیر باطل را به خیال حق رفته اند و بر حق شوریده اند ، به خیال آن که باطل است و این خطری است که جوامع اسلامی را تهدید می کند . " ۴ – سناریوی خاتمی به عنوان بنی صدر دوم از سوی منابع غیر رسمی و برخی موارد به طور رسمی به این شایعه و توهم دامن زده شده بود که در بعضی از بازجوئیهای مربوط به متهمان اطلاعاتی در قتلهای زنجیرهای ، به این نکته اشاره شده که دلیل کشتار دگراندیشان این بوده که چون آقای خامنهای غیراز امام است ( با قدرت و نفوذی کمتر از امام ) و نیز چون خاتمی با ۲۰ میلیون رای و پشتوانه مردمی حتی از بنی صدر قدرتش بیشتر است ، بنابراین خاتمی با داشتن دو مزیت مثبت در تعادل قوای سیاسی در جامعه ، با یک بهانه براحتی می تواند جایگزین خامنهای در بدست گرفتن قدرت تامه شود ؛ بنابراین عدهای به نفع خاتمی دست به قتلهای زنجیرهای زده اند تا آن را به گردن خامنهای انداخته ، متعاقبا در جنگ بین خاتمی و خامنهای ، به دو دلیل فوق الذکر ، طبعا خامنهای شکست خواهد خورد ! محافلی که این سناریوی مضحک را مطرح کرده بودند ، به خوبی می دانستند که به دنبال چه هستند ، تضعیف جبهه دوم خرداد و نهایتا به شکست رساندن آن ، با این زمینه چینی و اتهام که اصولا جنبش اصلاح طلبی به رهبری خاتمی به دنبال زعامت کامل خود در جمهوری اسلامی و در نتیجه بر اندازی ولایت فقیه است ، اما در عین حال از بعد تئوریک هم این گونه وانمود می کردند که خطر اصلی از سوی خاتمی ، اطرافیان اصلاح طلب و جبهه دوم خردادی حس می شود وبنابراین با بزرگ نمائی غائلهای چون کارناوال عصرعاشورا در تهران در تخریب هر چه تمامتر خاتمی می کوشیدند . ۵ -حقیقت آنگونه که در پس پرده قتل دگراندیشان نامکشوف می بود یکی از بهترین راهها در به بن بست رساندن و نابودی حرکت اصلاحات به رهبری خاتمی ، طرح و اجرای قتلهای زنجیرهای در دومین سال به ریاست جمهوری رسیدن محمد خاتمی بود ، از سویی ناامنی در جامعه دامن زده می شد و مسئول انهم به نحوی رئیس جمهور شناخته می شد، بویژه چون که در دورههای قبل از خاتمی جامعه دست کم در حد وسیع و برنامه ریزی شدهای ، شاهد قتل روشنفکران نبوده است . از سوئی وزارت اطلاعات قصد داشت تا با امنیتی کردن فضای جامعه ، هر گونه صدای دمکراسی طلبی را درپس اندیشههای اصلاح طلبانه جبهه دوم خردادیها که می رفت تا فضای سیاسی را بیش از پیش باز نماید ، در نطفه خفه نماید ، بنابراین کشتار وسیع دگراندیشان ابزار مهمی در دست سیستم اطلاعاتی بود تا جامعه را به بحران کشیده ، خاتمی را از ادامه کار عاجز نماید . اتفاقا در همان زمان به نقل از سعید امامی شایعه کرده بودند که او به همفکران خود در وزارت اطلاعات قول داده بوده که خاتمی را ظرف مدت ۶ ماه ساقط نماید .
یکی از ویژگیهای موذیانه و ایذائی در برنامههای جمهوری اسلامی ، قربانی کردن کسانی است که نقشهای جانبی را در حوادث جنائی در جامعه دارند ، تا از این طریق با خاموش کردن و نهایتا علم نمودن عاملین ، آمرین و بانیان اصلی خشونت و تفکر ترور ، آنهایی که بویژه از دست پروردگان مدرسه حقانی هستند ، مصون بمانند و معصوم انگاشته شوند . در پدیده قتلهای زنجیرهای نیز رژیم به همین منوال عمل کرد ، سعید اسلامی ( امامی ) به عنوان عامل اصلی معرفی می شود ، بعد هم بطرز مشکوکی به قتل می رسد ، آنگاه با عامل بیگانه خواندن ، مامور خودسر اطلاعاتی دانستن و یا منافق یا گمراه خواندن وی رژیم موفق می شود تا وزرای اطلاعات یعنی فلاحیان و دری نجف آبادی که نقش اصلی را در انجام جنایات فوق به عنوان آمرین داشته اند ، از مجازات و پاسخگوئی مصون بدارد . به همین گونه در مورد معاونین وزارت اطلاعات برخورد شد و آنان از این خطر پاسخگوئی محفوظ ماندند . بدین ترتیب چون از دیرباز مسئولین رده بالای نظام اطمینان داشتند که برای اعمال جنایتکارانه آنان هر گونه تضمینی از نظر عدم پاسخگوئی و مجازات وجود خواهد داشت و چرخه باطل برخورد با عاملین و عبور از آمرین همواره برقرار خواهد ماند ، به آسودگی به اجرای اعمال جنایتکارانه خویش ادامه می دادند . از سوئی نقش اصلی سیستم قضائی جمهوری اسلامی در این گونه موارد غیرسیاسی و شخصی کردن پرونده کسانی است که حتی به عنوان عامل در برخی عملیات جنایت کارانه و حوادث تلخ سیاسی نقش آفرین و آلت دست آمرین آن بوده اند . به عنوان مثال در پدیده قتلهای زنجیرهای هیچگاه به فرزندان فروهرها یا خانواده مختاری و همه سایرین جانباختگان روشنفکر گفته نشد که مسئول اصلی چه کسی بوده و از سوی دیگر همان عاملین ظاهری قتلها نیز ، پروندهشان تا حد یک حادثه شخصی در دادگاههای غیرعلنی و ناصالح بررسی می شود . آنچه که باعث اعتراض بستگان جان باختگان و وکلای آنان می شود ، سرانجام مقاومت وکلا نیز انان را راهی زندان می نماید . در پایان همان عاملین غیرسیاسی شده نیز از سوی دستگاه اطلاعاتی همواره به نحوی از گردونه هستی خارج می شوند. در بسیاری موارد با سناریوی تکراری خودکشی و در نتیجه دست بازماندگان قربانیان از اعمال یک مجازات کوچک نیز در مورد آنان کوتاه می شود . در دوم آذر ماه ۶۷ یعنی ۱۰ سال پیش از افشای رسمی قتلهای زنجیرهای ، دکتر کاظم سامی مبارز و اندیشمند مرتبط با نهضت آزادی و مهندس بازرگان و مسئول جاما ، در مطب شخصی خود با توطئهای دشنه آجین می شود. اما سرنوشت قاتلش به خود کشی در حمام برلیان اهواز ختم می شود و همان قاتل به ظاهر خودکشی کرده مرحوم سامی صرفا به عنوان فردی با اختلالات روانی که به واسطه اخراج از هلال احمر قصد انتقام گیری از دکتر سامی را داشته ، معرفی می شود. در نتیجه با محدود کردن دایره مسولین و طراحان این جنایت ، پرونده شخصی شده مختومه اعلام می شود . در جریان سعید امامی اگرچه نتوانستند موضوع آدم کشیهای او را نیز فردی و با انگیزههای شخصی جلوه دهند اما باز هم قصه به خودکشی و البته این بار درحمام زندان ختم می شود. بدین ترتیب نظام ولی فقیه همواره می کوشد تا سربازان گمنام امام زمان خود را مجهول داشته و نهایتا با قربانی کردن آنان در مواقع خطر، مسئولین رده بالای اطلاعاتی را از هرگونه مجازات مصون بدارد.
موضوع انتقام بحثی است که امروز در حد وسیع به خصوص در باره کشتار دهشت بار ۶۷ مطرح است ، ۱۰ سال بعد از شبهه نسل کشی جمهوری اسلامی در سال ۷۷ سناریوی قتلهای زنجیرهای صورت می گیرد . پرستو فروهر در مصاحبه اخیر خود در پانزدهمین سال فقدان عزیزانش می گوید دنبال دادخواهی هستیم نه خونخواهی. این نکتهای بسیار ظریف است که از سوی بازماندگان یکی از دلخراشترین و جنجالیترین حلقه زنجیره قربانیان شوک ۷۷ مطرح می شود. بدیهی است که نظام ولی فقیه برای همیشه مسئول و پاسخگوی قتل عام ۶۷ و قتلهای روشنفکران در سال ۷۷ خواهد ماند ، اما از سوئی اولین گام برای بخشودن احتمالی عاملین جنایات فوق ، شناسائی آمرین و طراحان آن تراژدیهای ضد انسانی و احضار آنان در یک دادگاه صالحه علنی با حضور بازماندگان قربانیان می باشد . دراین رهگذر کمترین توقع خانوادههای قربانیان مظالم جمهوری اسلامی ، معرفی رسمی همه عاملین و آمرین جنایات واجرای عدالت درباره آنان است که البته لزوما انتقام گیری و خونخواهی نخواهد بود. آنچه را هم که اخیرا بزرگمرد نستوه مهندس عباس امیرانتظام پس از ملاقاتی کوتاه با گیلانی در بیمارستان مطرح می کند و البته مورد آماج انتقاد عدهای از اپوزیسیون نیز قرار می گیرد ، چیزی جز به دنبال انتقام گیری و خونخواهی نبودن ، البته ضمن محفوظ ماندن حق دادخواهی همه کسانی که به آنان ظلم شده ، نیست. به بیان دیگر باید توجه داشت که بازماندگان همه قربانیان قهر نظام ولی فقیه این حق حداقلی را دارند که شاهد مجازات جلادان عزیزان خود باشند اما با پرهیز از چرخه خشونت و با تاسی به اصل " خون به خون شستن ، محال آمد محال " . برای نیل به یک فرهنگ دمکراتیک واقعی و مداراپیشه ، نباید دادخواهی را به خون خواهی آلود و صرفا به دنبال انتقام بود ، به طور قطع همه مسئولین جنایات در جمهوری اسلامی باید معرفی شوند و آنگاه مردم بویژه بازماندگان قربانیان در یک دادگاه عدالت پیشه در باره انان تصمیم بگیرند ، اما در برخورد با جنایت پیشگان نیز می توان ماندلا وار و با عبرت آموزی از اندیشههای بزرگانی چون امیرانتظام که همه عمر جمهوری اسلامی زندگیشان در زندان سپری شده و طبعا یکی از مدعیان اصلی در خط مبارزه با دیکتاتوری دینی بوده اند ، کوشید تا از دادخوهی به خونخواهی صرف در نغلتید . فراموش نکنیم که پرفروشترین کتاب سال ۷۷ ، " تمرین مدارا " نوشته محمد مختاری بود ، کسی است که خود اندکی قبل از اخذ مجوز و انتشاراین اثرش ، متاسفانه قربانی خشنترین نوع عدم مدارا توسط جمهوری اسلامی در آذر ۷۷ شد .
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
ادامه زن و خانواده؛ رویکرد اسلامی Posted: 26 Nov 2013 12:35 PM PST حسن یوسفی اشکوری در این تتمه به رویکرد اسلامی و تحولاتی که در صدر اسلام در موضوع خانواده رخ داد اشاره می شود.
اسلام آغازی نو؛ در تداوم سنتهای کهن -۵
----------------- [۲] . جوادعلی (جلد ۵، ص ۱۳۹-۱۴۱) گزارش می کند که پذیرش تحریم زنا و شراب (خمر) برای اعراب بسیار دشوار بود و بر اساس روایتی از علی بن ابی طالب مردم طائف به تحریم شراب و زنا تن ندادند و به آن اعتراض کردند. اما در توضیح این خبر (البته با فرض صحت آن) باید به دو نکته توجه کرد. یکی این که مردان عرب در عصر جاهلی به زنا و شراب به شدت معتاد بودند (شاید تحریم تدریجی مسکرات به این دلیل هم بوده است). نکته دوم این که مردم طائف در اواخر و در دوران پس از فتح مکه مسلمان شدند و می توان احتمال داد که آنان نه با مبانی و لوازم تدین به دین اسلام آشنایی کافی داشتند و نه مجالی برای این آشنایی پیدا کرده بودند. با این همه این نکته هیچ از اهمیت گزارش یاد شده کم نمی کند. [۳] . از جمله بنگرید به تحقیق منصور فهمی. این نویسنده در کتاب خود ضمن این که تصریح می کند که محمد برای حمایت از زنان تلاش می کرده اما از جهاتی نیز دین اسلام (باید توجه داشت او بین محمد و اسلام فرق می نهاد) بر خلاف مقاصد پیامبرش موجب شد تا وضعیت زنان به عقب برگردد (بنگرید به ص ۲۸). به عنوان نمونه به این فراز بنگرید: «در عصر بت پرستی، جنگجویان شبها جلوی خیمه، در وسط شنهای بیابان و در پرتو ماه گرد می آمدند و حلقهای از دختران جوان و زنان آنها را احاطه می کرد. جنگجویان شور و هیجان نبردها را با سرود سر می دادند و اشعار خویش را که سرشار از احساسات خوش و طبیعی و روحیهای باز و شاد بود به نغمه می خواندند. این اشعار عموما با ابیاتی آغاز می گشت که به زنی تقدیم شده بود که شاعر از وی الهام گرفته بود، چه با عواطفاش و چه با عشقی که الهام بخش او بود و چه با کیفیت زیبا و متعالی معشوق؛ و این زن، زن جامعه باستانی عرب، شایسته عشق و احترامی تلقی می شد که شاعر روح و قلبش را از وی الهام می گرفت. اما بعدها، وقتی که اسلام با حصر و خانه نشین کردن زن هرچه سختگیر شد، تأثیر منفی خود را بر جای گذاشت. آنچه شاعران در آغاز اشعار خویش می خواندند به صورت زنی رؤیایی در آمد، زنی از زمان کهن که شاعران دیگر، او را نمی شناختند و زاده تخیلات ذهنی آنان بود. در حالی که اشعار عهد بت پرستی دیروز را هالهای از سیمای واقعی زنی حی و حاضر، براگیزاننده، نیرومند و بنا بر ارزشهای اخلاقی، زیبا در بر می گرفت. شاعران مسلمان به آنجا تنزل کردند که اشعار خود را به گونهای مصنوعی، با سیمای ساختگی زنی غیر واقعی زینت بخشید زیرا زنان مسلمان در زندگی نزار و پنهانی خود در اعماق خانهها می پژمردند (ص ۱۳۴). البته در این مورد دو نکته قابل توجه است. یکی این که این نوع نگاه عمدتا برآمده از افکار و اندیشههای اومانیستی و برابری طلبانه مدرن است که به برابری ذاتی آدمیان و حقوق ماتقدم انسانها بر هر نوع مؤلفه دیگر (از جمله مذهب و جنسیت و نژاد) باور دارد و دیگر این که سیاستهای تازه اسلام (البته منظور همان احکام شرعی و یا اخلاقی مطرح در قرآن و سنت معتبر نبوی است نه احکام و سنت هایی که بعدها در فقه و یا در سنن مسلمانان جوامع مختلف رایج شده و اکنون به نام اسلام شهرت یافته اند) در مورد زنان و خانواده و پوشش و مانند آنها را باید در چهارچوب جهان بینی و به ویژه انسان شناسی و از جمله معنویت و اخلاق خاص دینی آن فهم و تحلیل و تفسیر کرد تا داوری نهایی منصفانه تر و واقع بینانه تر باشد. چنان که این قاعده در مورد ادیان و اید ئولوژیهای دیگر نیز صادق است. [۴] . اصولا در دوران جاهلیت به دلیل هرج و مرج جنسی و حداقل بیمبالاتی گسترده در روابط زن و مرد تعیین پدر فرزند کار دشواری بود و این البته از جهاتی موجب اغتشاش در روابط خانوادگی و مناسبات حقوقی می شد. اما اسلام از طرق مختلف به این اغتشاش پایان داد و به گفته فاطمه مرنیسی (ص ۱۱۴) «هدف عده اطمینان یافتن از باردار نبودن زن بود تا در صورت باردار بودن زن، فرزند به پدر اصلیاش منسوب شود. در دوره پیش از اسلام ارتباط و منسوب کردن فرزند به پدر فرزند یا مهم نبود (برای این که قبایل هنوز سنت مادرسالاری را حفظ کرده بودند)، و یا مشکل بود . . .تعیین پدر واقعی بچه در آن هنگام، یک نوآوری محسوب می شد». [۵] . موضوع «حجاب» یکی از مهمترین و بحث انگیزترین موضوعات دینی و یکی از احکام پر مناقشه اسلامی در حوزه زنان و فمینیسم در حال گسترش است که، به ویژه در جهان مدرن و به طور خاص از منظر تفکر و سنن نوین غربی، بسیار مورد پرسش و محل نقد و انتقاد شدید است. در آینده چگونگی جعل این حکم و سیر تحولی آن را به تدریح و در بستر ثبت و بررسی وقایع تاریخ اسلام بررسی خواهیم کرد کنند. اما در اینجا به اجمال تمام به چند نکته اشاره می کنم: اولا- استنباط وجوب شرعی حجاب به معنای پوشش سر و گردن و یا بازوها و قسمت پایین پا از آیات مربوطه (احزاب، ۵۹ و نور، ۳۰-۳۱) محل تأمل است و به رغم غلبه نظریه وجوب کسانی هم صرفا از منظر تفسیری و فقهی چنین وجوبی استنباط نمی کنند. فکر می کنم دیدگاه این دسته اخیر درست باشد. ثانیا- اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته در آیات (مانند جلباب)، دقیقا روشن نیست و حداقل می توان به گمان قوی گفت منظور اصلاح برهنگی و نیمه برهنگی رایج آن زمان در مورد مردان و زنان و در هرحال حداکثر رعایت همان پوشش متداول زنان عرب بوده منتهی با دقت و تحفظ بیشتر. ثالثاهمان آیات (واجب یا غیر واجب)، بر اساس ضرورت و رفع مشکلی خاص (از جمله اصلاح پدیده برهنگی و نیز به نص قرآن وقوع آزار جنسی زنان در کوچههای تاریک و شبانه مدینه) بوده و طبعا بر اساس قاعده فقهی رابطه حکم و موضوع، با انتفاء موضوع حکم نیز منتفی خواهد شد و از این رو رعایت شکل و یا نوع خاصی از پوشش نمی تواند جاودانه باشد و از آن نمی توان یک حکم شرعی دایمی استنباط کرد. چرایی و چگونگی نزول آیات حجاب و سیر تحولی آن نشان می دهد که در همان زمان پیامبر هم نوع خاص و فرم ویژه و محدوده معین و ثابت برای پوشش زنان (از سر و گردن گرفته تا تمام اعضای بدن) وجود نداشته و در واقع حمی خاص و ثابت تشریع نشده است. هرچه بود همان پوشش رایج و عرفی بود و اسلام به دلایل کم و بیش روشنی اندکی آنها را اصلاح و متحول کرد. رابعا- از کاربرد آیات قرآن در این زمینه، می توان استنباط کرد که بیان و مضمون توصیهها از جنس توصیههای اخلاقی و ترجیهی (استحسانی و به تعبیر فقهی استحبابی) است نه در مقام جعل حکم شرعی به مثابه یک قانون الزام آور (به همین دلیل در قرآن هیچ مجازاتی دنیوی برای متخلفان لحاظ نشده است). مضمون و یا بهتر بگوییم «فحوا»ی آیات این است که زنان مؤمنه در پوشش و رفتارهای خود در حریم مردان مواظب باشند و به تعبیر دقیق قرآن از «تبرّج» (احزاب، ۳۳) (قابل ذکر شماری مفسران تبرج را رفیق بازی خاص زنان شوهردار دانسته اند) دوری گزینند تا حریمها حفظ شود و جامعه (زنان و مردان) به همسرانشان وفادار بمانند و مرتکب زنا نشوند. اصولا واژه «تبرج»، که به معنای «خود عرضه کردن» است (نه لزوما آرایش و یا رعایت نوعی خاص از پوشش چرا که تبرج رفتار زباندار و عامدانه است نه ظاهر و پوشش)، به خوبی مراد و مقاصدالشریعه در این مورد را نشان می دهد. همان گونه که مردان با ایمان نیز لازم است از تبرج خودداری کنند. خامسا- اگر تمام این ملاحظات جدی را نادیده بگیریم و طبق فتوای فقیهان محترم پوشش تمام بدن و حتی سر و گردن را یک حکم دایمی شرعی بدانیم که زنان مسلمان حتما باید رعایت کنند، با هیچ معیار فقهی و عقلی و نقلی نمی توان حجاب را اجباری دانست و آن را برای زنان مسلمان و به ویژه زنان غیر مسلمان در یک جامعه اکثرا مسلمان تحمیل کرد و برای این تحمیل قانون وضع کرد و افراد را مجازات کرد. در هرحال به گمانم حجاب به معنای پوشش خاص سر و گردن اگر هم در زمان واجب و لازم بوده (مانند بسیاری از احکام اجتماعی و مدنی دیگر) یک حکم جاودانه نیست.
[۶] . به گفته درست مرنیسی (۲۶۸): «توسل به حجاب تنها هنگامی فهمیده می شود که ما نکوهیدگی زنا را، که اسلام علیه آن مبارزه می کرد، درک کنیم». [۷] . گزارش این قسمت برگرفته از تحقیق مفصل و بسیار پر نکته آقای امیر ترکاشوند است که با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» است. این تحقیق در بیش از هزار صفحه تنظیم و تدوین شده و در سال ۱۳۹۰ به سامان رسیده و تا نگارش این سطور هنوز موفق به اخذ مجوز برای نشر نشده است. مطالعه این تحقیق برای روشن شدن مفهوم حجاب شرعی و سیر تطور و تحول آن در بستر تاریخ اسلام و به مقتضای مقتضیات روزگار و به دست فقیهان بسیار مفید است. [۸] . خانم فاطمه مرنیسی در کتاب خود «زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش» به خوبی و به طور مستند نقش مؤلفههای اجتماعی و شرایط زمان پیامبر و سیر تحولی مثبت و منفی مقررات مربوط به زنان از جمله حجاب را از آغاز تا دوران خلفای راشدین و به طور خاص دیدگاههای خلیفه عمر در موضوع زن را در دوران پیامبر و پس از آن به ویژه در زمان خلافت اثرگذارش تشریح کرده است. او هم به مقاومتهای کسانی چون عبدالله بن ابی به دلایل خاص مادی و اجتماعی در برابر برابری خواهی محمد و برخی همسرانش (به ویژه عایشه وام سلمه) اشاره کرده و هم به نقش کسانی چون عمر پرداخته است. در مورد اول تحلیل مرنیسی (ص ۲۷۱ کتاب وی) را در کتاب دوم (فصل چهار در ذیل ماجرای افک عایشه) آوردیم اما او گفتارهای زیادی در باره سهم عمربن خطاب در این زمینه دارد. عمربن خطاب در زمان پیامبر، به رغم ایمان استوارش به محمد، همواره یکی از منتقدان جدی وی در مورد زنان بود. او می گفت در مکه ما امیر بر زنانمان بودیم و در مدینه زنانمان بر ما امیر شده اند و بدین ترتیب محمد را در این تغییر بنیادین و از نظر وی منفی مسئول و مقصر می شناخت. از اقدامات عمر این بود که از ذکر نام زنان در شعر نهی کرد چرا که آن را موجب رسوایی و فضیحت می دانست. قابل تأمل این که هنگام جمع قرآن در زمان ابوبکر تنها عمر بود که سوره کوتاهی از قرآن عرضه کرد که در آن حکم رجم (سنگسار) آمده بود و چون هیچ شاهدی برای انتساب آن به وحی و قرائت پیامبر نداشت، مقبول نیفتاد و در نتیجه در قرآن قرار نگرفت. وی اصولا معتقد بود که در قرآن آیه رجم وجود داشت و در زمان پیامبر هم این حکم اجرا شده و پس از آن نیز ما آن اجرا کرده ایم. مرنیسی (ص ۲۷۰) تصریح می کند «عمر فردی شجاع، عادل، از خود گذشته، و پرهیزگار بود، اما فضیلتهای حضرت محمد را در مورد احتراز از خشونت و داشتن ملایمت پیامهای اصلی این مذهب نوچه در عمل و چه در نظر نداشت . . .عمر هر گز در مورد مقوله فردیت که دین نو در مورد آن تأکید می ورزید، نمی اندیشید و اساسا از درک آن ناتوان بود. از دیدگاه او تنها راه برقراری نظم، ایجاد موانع و پنهان سازی زنان بود» (درباره عمر بعدا در زندگینامه وی به تفصیل اشارت خواهد رفت). جوادعلی، جلد ۹، ص ۲۴۷ و ۲۷۴ نیز: طبری، جلد ۲، ص ۴۴۵ نیز خانم آرمسترانگ در کتاب خود به برخورد روا دارانه نخست با موضوع حجاب و سپس اعمال محدودیت بیشتر در این مورد را بررسی کرده و به نکات قابل توجهی اشاره می کند. از جمله ایشان مهمترین حادثه در این تغییر موضع را تشدید جنگ و خشونت می داند. او در پایان این تحلیل می گوید «قوانین قرآن درباره زنان، تحت الشعاع آیات مربوط به جنگ قرار گرفت که به ناگزیر بر همه رویدادهایی که در آن زمان در مدینه اتفاق افتاد، تأثیر گذاشت». بنگرید به صفحات ۱۲۵-۱۲۶ و ۱۳۱ قابل تأمل این که مرنیسی نیز عینا چنین تحلیلی از چگونگی و چرایی حجاب ارائه می کند. او نیز به تفصیل شرح می دهد که در جهت گیریهای اصولی پیامبر در مسیر تحقق تدریجی برابری حقوقی زن و مرد بود اما بحرانهای اجتماعی و خشونتهای نظامی موجب شد که این سیر متوقف شود. او تصریح می کند که از سال سوم تا هشتم طرحهای پیامبر در جهت برابری زن و مرد شکست خورد. بنگرید به فصل نهم و از جمله ص ۲۴۴. نیز گفتنی است مرنیسی در مورد برده داری نیز همین تحلیل را ارائه می کند. [۹] . منصور فهمی (ص ۳۷) می نویسد: «خدیجه نه همچون خدمتکاری که مطیع ارباب مستبدش باشد، بلکه برابر با شوهرش در نظرمان جلوه می کند و شوهرش را نه تنها از مشورتهای خویش بهره مند می سازد، بلکه حتی او را راهنمایی می کند. این آزادی زن آنجا بیشتر آشکار می شود که می بینیم خدیجه همراه شوهرش و همراه با پسر عموی جوانشان، علی، هر سه با هم به خانه کعبه می روند تا در برابر خدای بزرگ محمد نماز بگزارند». [۱۰] . با بررسی دقیق افکار و آداب عرب جاهلی در مورد زن و خانواده و فرزند و ازدواج و پوشش و دهها موضوع ریز و درشت مربوط به جنس زن، می توان به روشنی رد پای همان افکار و سنت را در برخی دیدگاههای اسلامی و در زبان و ادبیات دین جدید ملاحظه کرد که حتی گاه عینا تکرار شده اند. البته این تداوم سنت و آداب کهن در بستر و در ادبیات فرهنگ و دین تازه، از منظر تاریخی، کاملا طبیعی و قابل فهم است و در عمل نیز حداقل تا حدودی گریزناپذیر بوده است. از این رو در تمام مقاطع تاریخی در تمام جوامع، این گسستپیوست تاریخی رخ داد ه و می دهد. در متن به برخی از این افکار جاهلی اشاره شد. مثلا فکر و عقیده جاهلی «وشاورهن و خالفهن» (با زنان مشورت کنید اما با آن مخالفت کنید) عینا به نام بزرگان اسلام نقل شده است. این در حالی است که به استناد منابع کهن اسلامی پیامبر گاه با زنانش مشورت می کرد و به نظر آنها احترام می نهاد و عمل می کرد. به عنوان نمونه می توان به مشورت محمد با همسرشام سلمه در جریان حدیبیه اشاره که که پیامبر نه تنها با نظرام سلمه مخالفت نکرد بلکه به آن عمل کرد (واقدی، مغازی، تحقیق مارسدن جونز، ۱۹۸۹، جلد ۲، ص ۶۱۳). یا برخی سخنانی که در نهج البلاغه در مورد زنان نقل شده (کلام ۷۹ و ۲۳۰، فیض الاسلام) بازگویی همان افکار عقب مانده اعراب در مورد زنان است. البته باید دانست که این مدعا در صورتی درست است که واقعا پیامبر و یا علی و دیگر اصحاب و بزرگان صدر اسلام آن سخنان را گفته باشند. بیگمان بخش بزرگی از این روایات و اخبار در مورد زنان (مانند موارد و موضوعات متنوع دیگر) برساختههای قرون بعدی است که جعل است و احتمالا به قصد مشروعیت و اعتبار بخشیدن به آن افکار سنتی و عربی به پیامبر و دیگر بزرگان صدر نسبت داده است. اثبات آن چندان کار دشواری نیست. به ویژه در مواردی که این سخنان برساخته متأخر، آشکارا با مبانی مسلم دینی در تعارض اند. از قضا سخنان منسوب به امام علی بن ابی طالب، که بدان اشاره شد، از نمونههای بارز این تناقض است. [۱۱] . باید توجه داشت که احکام مربوط به زنان در قرآن و حتی در سنت معتبر نبوی محدود و اندک است و بسیاری از آنها نیز کلی و غیر دقیق اند و اگر آن احکام اندک با احکام بسیار تفصیلی بعدی و از جمله در روزگار ما مقایسه شود، روشن می شود که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق این احکام جزئی و دقیق یا برآمده از اجتهادهای ضروری فقیهان در برابر پرسشهای پیاپی شرعی و عملی مؤمنان و مقلدان در ادوار مختلف بوده و یا مستقیما برگرفته از قوانین و مقررات اقوام دیگر از عرب و غیر عرب بوده است. تحقیق و تفحص تاریخی نشان می دهد که بخشهای قابل توجهی از احکام فقهی مربوط به زن و خانواده در فقه و شریعت اسلامی برگرفته و یا ملهم از احکام مذهبی زرتشی عصر ساسانی است. در تاریخ ایران باستان گزارشی از شریعت گسترده زرتشتی دادهام و می توان آنها را یک به یک با فقه اسلامی مقایسه کرد و یکسانیهای شگفت انگیز و یا مشابهتهای آشکار را مشاهده و ملاحظه کرد. در اینجا به مناسبت از باب نمونه گزارش کوتاهی از برخی مقررات فقهی مذهب زرتشتی ساسانی را می آورم. حجاب. در ایران ساسانی زنان به ویژه در شهرها و باز هم مخصوصا در خاندانهای شهری و به طور خاص تر در دربار و طبقات اشراف پوشش کامل داشتند. آرایش برای زنان عادی حرام شرعی بود. بین زن و مرد دیوار ستبری وجود داشت و زنان اشرافی و درباری هرگز در برابر مردم قرار نمی گرفتند و دیده نمی شدند. به طور خاص چادر، که امروز به عنوان حجاب برتر اسلامی در ایران متداول است، حجاب اشرافی زنان ایران بود. چادر مشکی به ویژه چنین بود. در ایام قاعدگی زن آمیزش جنسی حرام و ممنوع بود و ارتکاب آن مجازات داشت. سقط جنین شدیدا حرمت داشت و مرتکبین آن با مجازات مرگ مواجه بودند. از نظر قانونی زنان با بردگان و کودکان برابر بودند. از باب نمونه میزان مهریه دختران و زنان در حدود دو هزار درهم بوده که با قیمت یک برده برابر بوده است. در این زمان از نظر مذهبی دختران در سن ۹ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی به ازدواج تشویق می شدند. چند همسری (تعدد زوجات) رواج کامل داشت و اغلب بزرگان و به ویژه شاهان از زنان پرشماری تحت عناوین مختلف (و غالبا معشوقه) بهره می گرفتند. حق طلاق با مرد بود. اگر زنی از تمکین جنسی در برابر همسرش خودداری می کرد (=نشوز و ناشزه در فقه اسلامی) و به طور کلی اگر زن به وظایف خود در قبال شوهر تن می زد، مرد می توانست او را طلاق دهد. نیز اگر زن عقیم و نازا بود، مرد حق طلاق داشت. البته در مواردی نیز زن می توانست حق طلاق داشته باشد. در ازدواج اذن پدر برای زن لازم بود و اگر زنی بدون اذن ازدواج می کرد فرزند ناصالح شمرده می شد. ترک منزل پدری برای کسب آزادی ازدواج غیر قابل تحمل بود. آمیزش جنسی بدون ازدواج و زناشویی ممنوع بود و این عمل دزدی تلقی می شد. عمل لواط شدیدا حرام و ممنوع بود و ارتکاب این عمل زشت مجازات اعدام داشت. این فهرست ادامه دارد. مشروح آن را در کتاب «شاهنشاهی ساسانی» ،اثر تورج دریایی، ص ۱۷۱-۱۷۲ و ۱۷۵ ملاحظه کنید. [۱۲] . در این مورد بنگریر به تحقیق مفید فاطمه مرنیسی در کتاب «زنان پرده نشین و مردان جوشن پوش». قابل ذکر است که احتمالا و به صورت گریزناپذیری برخی رفتارهای پیشین عربی در مورد زنان در رفتار پیامبر اسلام نیز وجود داشته که به سهم خود در تداوم برخی سنتهای قبلی بیتأثیر نبوده است. چنان که یکی از زنان پژوهشگر مسلمان در آمریکا بدان اشاره کرده است. لیلا احمد بر این نظر است که «استمرار برخی سنتهای قبیلهای در رفتار حضرت محمد در برخورد با زنان بود که در فرجام این امکان را در اختیار قدرتمندان نهاد تا با فرازمند کردن این بخش از رفتارهای او، آموزههای قرآنی دلالت کننده بر مساوات زنان و مردان و مؤکد رفتار عادلانه با زنان را به حاشیه برانند و به سکوت برگزار کنند». محمد کریمی زنجانی اصل، دیباچه کتاب «زنان پرده نشین . . .، اثر مرنیسی، ص ۱۶. [۱۳] . گزارش این فصل، جز منابعی که در متن به آنها اشاره شده، عمدتا برگرفته از جوادعلی است: جلد ۴، ص ۳۵۷-۳۵۹، ۶۰۸-۶۰۹، ۶۱۷-۶۲۰، ۶۲۳-۶۲۷، ۶۴۱-۶۴۴، ۶۵۵-۶۵۶؛ جلد ۵، ص ۲۷، ۱۳۹-۱۴۲، ۴۹۸-، ۵۲۷ نیز: خضری بک، تاریخ الامم الاسلامیه، ص ۲۰ نیز: احسان صدقی العمد، الحجاج بن یوسف الثقفی، بیروت، دارالثقافه، ۱۹۷۳، ص ۵۱۱ نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
|
Posted: 26 Nov 2013 12:35 PM PST محمدعلی همایون کاتوزیان این مقاله، فصل سیزدهم از کتاب «ایرانیان: تاریخ باستان، میانه، و امروز ایران» است که بنا به برخی ملاحظات در هنگام انتشار حذف شده است توضیح جرس: برای انتشار این مطلب از نویسنده کسب اجازه شده است. بازنشر این مقاله بدون کسب اجازه نویسنده روا نیست. *** کتاب The Persians: Ancient, Mediaeval and Modern Iran اثر همایون کاتوزیان که با عنوان «ایرانیان: تاریخ باستان، میانه، و امروز ایران» به قلم حسین شهیدی به فارسی درآمد، بنا به برخی ملاحظات، با حذف دو فصل نهایی در زمستان ۱۳۹۱ به همت نشر مرکز منتشر شد. خوانندگان فارسی زبان در این مدت خواستار مطالعه این دو فصل بودهاند. اینک ترجمه فارسی دو فصل، با توافق نویسنده و مترجم محترم، فقط برای مطالعه خوانندگان عزیز در این صفحه منتشر میشود. بازنشر این مقاله بدون کسب اجازه نویسنده روا نیست. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ «ایرانیان: تاریخ باستان، میانه، و امروز ایران» فصل ۱۳ جمهوری اسلامی همایون کاتوزیان ترجمه حسین شهیدی
مهدی بازرگان انقلاب ایران در دو حرکت (۱۳۶۳) انقلابی که “نباید می شد” برخی ویژگی های اساسی انقلاب ایران با معیارهای معمول انقلاب های غربی به خصوص انقلاب های فرانسه و روسیه، که انقلاب ایران در زمان وقوع با آنها مقایسه می شد، هماهنگ نبود. این به معمائی تبدیل شد و ظرف چند سال اول پس از پیروزی انقلاب به سرخوردگی و سرگشتگی مفسران غربی انجامید. انقلاب از نظر آنان، و از نظر بسیاری ایرانیان متجدد که خود در میان جمعیتی بودند که در خیابان ها فریاد می کشید “خمینی عزیزم / بگو تا خون بریزم”، “اسرارآمیز”، “غیرعادی” و “غیرقابل تصور” بود. یک پژوهشگر غربی، انقلاب ایران را “منحرف” خواند، چون به تاسیس یک جمهوری اسلامی منجر شده بود، و همچنین چون “بنا بر توضیح علوم اجتماعی انقلاب، یا نباید ابدا اتفاق می افتاد، یا نباید در آن وقت خاص اتفاق می افتاد”.[۱] به همین دلیل، عده زیادی از ایرانیان سرخورده، همراه با شاه و بازماندگان رژیم او، نظریه توطئه را مطرح کردند که بنا برآن آمریکا (یا انگلیس، یا هردو باهم)، عمدتا و به سادگی، انقلاب را به راه انداخته بودند تا شاه را به خاطر افزایش قیمت نفت مجازات کنند. اگرچه باورکردنش مشکل است، برخی حتی این نظریه را مطرح می کردند که غرب می ترسید در اثر توسعه اقتصادی ایران به رهبری شاه، بازارهای خود را از دست بدهد. پیش از پیروزی انقلاب، این معما به شکلی از نظر لیبرال ها و چپگرایان غربی که در آن زمان در دولت ها، جوامع و رسانه های غربی نفوذ فراوان داشتند پوشیده مانده بود. اما حتی محافظه کاران غربی نیز تصور نمی کردند انقلاب چنان بشود که شد. همه نشانه های تحولات بعدی وجود داشت، اما پنهان در پس پرده ای با نقش تظاهرات مسالمت آمیز؛ همبستگی و وحدت تقریبا کامل جامعه در آرزوی سرنگونی حکومت؛ کشته یا زخمی شدن مردم؛ و پدیده آیت الله خمینی، با تبسمی بر لب، نشسته زیر درخت سیبی در نزدیکی پاریس، و مردم ایران که اکثر آنان – چه سکولار و چه مذهبی – هر کلمه او را الهام گرفته از غیب می دانستند و پیش چشم رسانه های جهان، که تصویر او را دائم بر صفحه تلویزیون ها قرار می دادند، به زیارت او می شتافتند. انقلاب در آن زمان شورشی گسترده برای آزادی، استقلال، دمکراسی و عدالت اجتماعی –بسته به تمایل ناظر – و علیه سرکوب، فساد، نابرابری اجتماعی و سلطه خارجی تلقی می شد. رنگمایه ضدغربی جنبش نتیجه احساسات “ضد امپریالیستی” و “ناسیونالیستی” (واژه هائی که به سادگی به جای یکدیگر به کار می رفتند) به حساب می آمد، و برای توجیه آن به کودتای ۲۸ مرداد اشاره می شد، بی توجه به این که برخی از نیروهای داخلی ایران که در کودتا شرکت داشتند در انقلاب نیز نقش چشمگیری ایفا می کردند. در نتیجه خشم گسترده و عمیق علیه غرب و هر چیز غربی در میان اکثریت عظیم ایرانیان –سنتی و متجدد، مذهبی و سکولار – در شرایطی که همه واژه غربزدگی را برای توصیف هرچه که دوست نداشتند به کار می بردند، چیزی بیش از ابراز احساست ناسیونالیستی و ضدامپریالیستی تلقی نمی شد. بی شک توضیح کامل انقلاب “بنا بر توضیح علوم اجتماعی انقلاب” ممکن نبود، به این دلیل ساده که این شیوه توضیح برپایه ویژگی های انقلاب های غربی بنا شده بود، که خود زاده جامعه، تاریخ و سنت های غربی بودند. درک انقلاب های ایرانی با استفاده از ابزار و روش های علوم اجتماعی که برای توضیح انقلاب های غربی به کار رفته اند ممکن است، اما توضیح هائی که برپایه تاریخ غرب بنا شده باشند لاجرم به اغتشاش فکری و تناقض خواهند انجامید. واضح ترین تضاد در اینجاست که در انقلاب های غربی، جامعه تقسیم می شد: در غرب طبقات محروم علیه طبقات ممتاز، که دولت نماینده آنان بود، شورش می کردند. در حالی که در انقلاب های ایرانی کل جامعه علیه حکومت شورش می کرد؛ هیچ طبقه اجتماعی یا سازمان سیاسی در برابر انقلاب نمی ایستاد؛ و تنها ابزارهای سرکوب حکومت از آن دفاع می کردند.[۲] نمونه ایران تضادی آشکار با نظریه های جهانشمول و اروپا-محور تاریخ قرار داشت. چنانکه کارل پوپر می گوید، چیزی به نام “تاریخ” وجود ندارد، آنچه هست مجموعه ای از تاریخ هاست.[۳] از دیدگاه غربی، مطمئنا بی معنا بود که برخی از ثروتمندترین طبقات (عمدتا سنتی) جامعه هزینه جنبش را بپردازند و آن را سازماندهی کنند، و عده ای معدود از دیگر ثروتمندان (عمدتا متجدد) حد اکثر بی طرف بمانند. به همین ترتیب، بنا بر معیارهای غربی معنا نداشت که کل دستگاه دولت (به استثنای ارتش که سرانجام عقب نشست) به اعتصابی عمومی و نامحدود دست بزند، و موثرترین سلاح را در اختیار انقلاب بگذارد. همچنین معنا نداشت که تقریبا تمام جامعه روشنفکر و گروه های تحصیلکرده متجدد به دنبال خمینی و درخواست او برای برقراری حکومت اسلامی به راه بیفتند. این جنبش انقلاب بورژوائی سرمایه داری نبود؛ انقلاب لیبرال-دمکراتیک نبود؛ انقلاب سوسیالیستی نبود. ایدئولوژی های گوناگونی در آن شرکت داشتند، که پرقدرت ترین آن ها را گرایش های اسلامی – اسلامگرا، مارکسیست-اسلامی و دمکرات-اسلامی – و مارکسیست-لنینیست – از جمله فدائیان خلق، حزب توده، مائوئیست ها، تروتسکیست ها – تشکیل می دادند. شدت درگیری های داخلی میان گرایش های اسلامی و مارکسیست-لنینیست احتمالا از شدت درگیری کلی میان دو طیف کمتر نبود. اما هدف اصلی، یعنی سرنگونی شاه و حکومت، همه این گرایش ها را متحد کرده بود. از آن مهم تر، توده مردم که از نظر ایدئولوژیک در هیچ یک از این گرایش ها قرار نمی گرفتند – و طبقات متوسط جدید از نظر کیفی مهم ترین بخش آن را تشکیل می دادند – هدف سرنگونی شاه را قاطعانه دنبال می کردند. هرگونه پیشنهاد سازش خیانت تلقی می شد. به علاوه، اگر سازشی، هر قدر مسالمت آمیز و دمکراتیک، به دست می آمد که سرنگونی سلطنت را در بر نمی گرفت، افسانه ها ساخته می شد که چگونه “بورژوازی لیبرال”، به دستور اربابان خارجی خود” (یعنی آمریکا و انگلیس)”، از پشت به انقلاب خنجر زد. غلامحسین ساعدی، روشنفکر برجسته، نویسنده، نمایشنامه نویس، و روانپزشک، که در انقلاب شرکت کرد، اما بعدا با رژیم اسلامی درافتاد و در سال ۱۳۶۴، نا بهنگام در تبعید در پاریس درگذشت، در سال ۱۳۶۳ نوشت:
انقلاب ایران انقلاب ملت علیه دولت بود. عزم برکناری شاه، به هر قیمت، تنها چیزی بود که انقلابیان را به یکدیگر پیوند می داد. رایج ترین شعاری که احزاب انقلابی گوناگون و هواداران آن ها را، صرف نظر از عقیده و برنامه سیاسی ، متحد می کرد این بود: “بگذار این [یعنی شاه] برود، بعد هرچه می خواهد بشود”. در سال های بعد، بسیاری تغییر عقیده دادند، اما در آن زمان احتمالا هیچ چیز نمی توانست باعث شود که از دید دیگری به اوضاع نگاه کنند. سی سال بعد، ابراهیم یزدی، یکی از دستیاران ارشد آیت الله خمینی که در دولت موقت پس از انقلاب وزیر خارجه شد، “به صراحت گفت که نسل انقلابی او نتوانسته بود آینده را فراتر از هدف کوتاه مدت برکناری شاه به نظر آورد”.[۵] کسانی که در جریان انقلاب در شهرهای بزرگ و کوچگ سراسر ایران جان خود را از دست دادند بی شک نقش مهمی در آن فرایند اجرا کردند. اما اگر طبقات تجاری و مالی، که از رونق نفت بهره ای چنان بزرگ برده بودند، هزینه مالی انقلاب را نمی پرداختند و، از آن مهم تر، اگر کارکنان شرکت ملی نفت، کارمندان دولت، قضات، وکلای دادگستری، استادان دانشگاه، روشنفکران، روزنامه نگاران، آموزگاران و دانشجویان و دانش آموزان دست به اعتصاب عمومی نزده بودند، یا اگر توده مردم، پیر و جوان، متجددو سنتی، مرد و زن، به خیابان ها نیامده بودند، و اگر ارتش متحد می ماند و در سرکوب جنبش مصمم بود، نتیجه بسیار متفاوت می بود.[۶] انقلاب مشروطه (۸-۱۲۸۵ هجری شمسی) و انقلاب ۸-۱۳۵۷ با یکدیگر بسیار متفاوت به نظر می رسند، اما ویژگی های اساسی هردوانقلاب بسیار به یکدیگر شباهت داشتند، و همین شباهت می تواند به درک تفاوت های دو انقلاب نیز کمک کند. هر دو انقلاب، شورش جامعه علیه حکومت بودند و هیچ یک را نمی توان با اتکاء بر سنت های غربی توضیح داد. بازرگانان، کسبه، پیشه وران، روشنفکران و توده های شهری در انقلاب مشروطه نقشی حیاتی داشتند. اما نقش روحانیان برجسته و مالکان مقتدر نیز حیاتی بود و تصور پیروزی انقلاب بدون حمایت فعال آنان دشوار است. بنا بر تعبیر غربی، این بدان معناست که “کلیسا” و “طبقه فئودال-آریستوکراتیک” رهبری یک انقلاب “بورژوا-دمکراتیک” را به دست گرفته بودند! در انقلاب مشروطه نیز نیروها و برنامه های سیاسی گوناگونی حضور داشتند، اما همه مصمم بودند که حکومت استبدادی (و در نهایت محمد علیشاه) را که نماینده سنت گرائی بود، سرنگون کنند، و سرانجام بیشتر نیروهای مذهبی نیز از این هدف تجددگرایانه حمایت کردند.[۷] جای آن هست که ملاحظات دیپلمات جوان انگلیسی، والتر اسمارت، در باره این رفتار به ظاهر عجیب را، که در فصل ۸ نقل شد، اینجا تکرار کنیم. اسمارت نوشت:
به همین ترتیب، چنانکه در فصل ۱۲ اشاره شد، در آبان ۱۳۵۷، یکی از خبرنگاران بی بی سی با حیرت دید که مردی با کت و شلواری گران قیمت و کراوات پیر کاردن دور لاستیک اتومبیلی که آتش زده شده می رقصد و برضد شاه و به نفع خمینی شعار می دهد. پس از انقلاب مشروطیت، بسیاری از نیروهای سنتی طرفدار انقلاب اظهار پشیمانی کردند، و همین گونه بود حال بسیاری از تجددخواهانی که در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ شرکت کردند، اما نتیجه آن را بر خلاف امیدها و آرزوهایشان یافتند. اما پیش از سقوط رژیم محمدعلیشاه و محمدرضا شاه امکان نداشت هیچ استدلالی به تغییر نظر آنان منجر شود. در هر دو انقلاب کسانی پیش بینی می کردند که پیروزی کامل انقلاب باعث خواهد شد برخی، شاید بسیاری، از انقلابیان از نتایج آن پشیمان شوند، اما کم تر کسی از اینان جرات می کرد پا پیش بگذارد. در انقلاب مشروطه، نماینده این گروه شیخ فضل الله نوری بود، و در انقلاب ۱۳۵۷ شاپور بختیار. اما این هر دو محکوم به فنا بودند، زیرا پایگاهی اجتماعی نداشتند یا، به عبارت دیگر، از نظر انقلابیان، این گونه افراد، صرف نظر از ادعای حسن نیتشان، در عمل طرف حکومت را گرفته بودند. یکی از قوانین شورش علیه حکومت استبدادی این است که هرکس چیزی کم تر از سرنگونی حکومت مطالبه کند خائن به حساب خواهد آمد. این است منطق شعار”بگذار این برود، بعد هرچه می خواهد بشود”. انقلاب اسلامی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ متوقف نشد، همانگونه که نه انقلاب فرانسه در ژوئیه ۱۷۸۹ یا اوت ۱۷۹۲ به پایان رسید، و نه انقلاب روسیه در فوریه یا اکتبر ۱۹۱۷٫ حتی انقلاب ۱۹۴۹ چین، با تاخیر، در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به فرزندان خود حمله کرد. پس از به دست آمدن تنها هدف وحدت بخش، یعنی سرنگونی رژیم شاه، نوبت آن شد که هر گروه نه برای شرکت در قدرت، بلکه برای تصرف هرچه بیشتر غنائم انقلاب کوشش کند. به جز گروه های تقریبا بی قدرت لیبرال، به رهبری دولت موقت بازرگان، بیشتر بازیگران به شدت به نیت یکدیگر ظنین، و امیدوار بودند رقبای خود را به کامل ترین شکل ممکن از صحنه سیاست بیروند کنند. به جز لیبرال ها هیچ کس به “سازش”، که در سیاست ایران کلمه ای قبیح تلقی می شود، علاقه ای نداشت. اعلام رسمی حکومت جمهوری اسلامی مهم ترین هدف آیت الله خمینی و دستیاران او بود. خمینی در زمان اقامت در فرانسه خطاب به ایرانیان بیشماری از تقریبا همه طبقات اجتماعی که مشتاقانه به زیارت او می رفتند، و همچنین در بیانیه ها و مصاحبه هائی که در اختیار رسانه های غربی می گذاشت، غالبا می گفت که در ایران پس از شاه جا برای همه گرایش های سیاسی خواهد بود، اما همواره تاکید می کرد که قصد دارد حکومت اسلامی برپا کند، و یادآوری می کرد که جمهوری اسلامی حکومتی جمهوری، بر پایه قانون اسلام است. در رفراندمی در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ اکثریت قاطع ایرانیان – مرد و زن، متجدد وسنتی، فقیر و غنی – رای به تاسیس جمهوری اسلامی دادند؛ رقم رسمی ۲/۹۸ درصد احتمالا به رقم واقعی نزدیک بود. اقلیت کوچکی مخالف بودند، زیرا ماهیت جمهوری اسلامی تعریف نشده بود، و تنها انتخاب دیگر برای رای دهندگان نظام پادشاهی بود که فعالانه با آن مبارزه کرده بودند. هنگامی که بازرگان اعلام کرد به جمهوری دمکراتیک اسلامی رای خواهد داد، اسلامگرایان به او حمله کردند.[۸] جمهوری اسلامی یکی از نکاتی که همه انقلابیان و هوادارانشان، به جز لیبرال ها، در آغاز در مورد آن اتفاق نظر داشتند کوششی منظم برای مجازات وابستگان رژیم گذشته و، تا حد امکان، انحلال دستگاه نظامی و اداری حکومت بود. کم تر کسی مخالف آن بود که آتش خشم انقلاب مسئولان رژیم گذشته و کسانی را که از روابط تجاری یا مالی با آن حکومت بهره برده بودند هدف بگیرد. همه کلمه طاغوتی را برای توصیف وابستگان منفور رژیم گذشته به کار می بردند. خمینی کلمه طاغوت، به معنای خدای دروغین را که در قرآن در مورد فرعون به کار گرفته شده بود، در توصیف تمسخر آمیز شاه به کار برده بود، و حالا کلمه طاغوتی برای توصیف هرکس و هر چیز که با رژیم گذشته مرتبط به نظر می رسید به کار می رفت. فرد بسیار ثروتمندی که هیچ ارتباطی با حکومت پیشین نداشت طاغوتی به حساب نمی آمد. اما هرکارمند میان رتبه یا بلندپایه دولت، هر قدر با وجدان و حتی با درآمدی متعارف، در معرض این خطر بود که طاغوتی توصیف شود، شغل خود را از دست بدهد، و اموالش را مصادره کنند – سرنوشتی که دامن بسیاری را گرفت. به طور کلی، و صرف نظر از معدودی فرماندهان ارتشی و مسئولان اداری بلند پایه، سرنوشت این گونه مردم ربطی به گناه یا بیگناهی یا میزان ثروت آنان نداشت، بلکه در گرو ارتباط آنان با دولت بود. تنها “گناه” سپهبد نادر جهانبانی که مجازات اعدام او را به دنبال داشت این بود که چشمان آبی داشت (چون مادرش روس بود) و چهار اسب که از آنان در اصطبلی موکت دار نگهداری می کرد. نکته ای که زیاد از آن صحبت نشد این بود که کوچک ترین برادر جهانبانی، خسرو، با شهناز، دختر شاه (از نخستین ازدواج او با فوزیه، خواهر پادشاه مصر، فاروق) ازدواج کرده بود. شنهاز از شاه فاصله گرفته و سال ها بود با همسرش در سوئیس زندگی می کرد. اما قاضی القضات انقلاب آن زمان، حجت الاسلام صادق خلخالی، در توضیح علت صدور حکم اعدام جهانبانی گفت:
چهار تیمسار، از جمله رئیس ساواک، نصیری، نخستین کسانی بودند که با حداقل تشریفات قانونی اعدام شدند. سپس نوبت به محاکمه و اعدام بسیاری مسئولان نظامی و اداری، از جمله نخست وزیر هویدا، رئیس مجلس سنا عبدالله ریاضی و رئیس مجلس شورا جواد سعید رسید.[۱۰] فهرست اتهام ها غالبا “محاربه با خدا” و “محاربه با امام زمان” را در بر می گرفت. شیوه رایج دادرسی را می توان از مصاحبه صادق خلخالی در آن زمان دریافت:
تا مدتی، رادیکال ها، از هر گرایشی، تنها می توانستند در ضدیت با آمریکا توافق کنند، و بسیاری از آنان گمان نمی کردند که به مرور زمان خود آنان نیز به عنوان ضدانقلابی و عامل نیروهای خارجی محکوم خواهند شد. درگیری لفظی و جسمی مداوم بود؛ مطبوعات با این اتهام که به اندازه کافی به اسلام و انقلاب وفادار نیستند هدف حمله قرار داشتند؛ و تقریبا هر روز فعالان چپگرا و مجاهدین در خیابان ها با گروه های موسوم به حزب اللهی زد و خورد می کردند. حزب اللهی ها با چماق و زنجیر به مخالفان خود حمله می آوردند و شعار می دادند: “حزب فقط حزب الله / رهبر فقط روح الله”. این گونه زد و خوردها میان حزب اللهی ها و هواداران انجمن حجتیه نیز در می گرفت. انجمن حجتیه سال ها پیش از انقلاب به عنوان جنبشی ضدبهائی، با هدف دعا برای ظهور امام زمان تاسیس شده بود و حکومت روحانیان را غصب حکومت امام زمان می دانست. اعضاء حجتیه با شعار “برای دفن شهدا / مهدی بیا، مهدی بیا” در خیابان ها با حزب اللهی هائی روبرو می شدند که شعار می دادند “خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی را نگه دار”. نخستین ترورهای میان خود انقلابیان کار گروهی تروریستی به نام فرقان بود که پیشتر کم تر کسی از وجود آن خبر داشت. مهم ترین قربانیان فرقان عبارت بودند از: آیت الله مطهری، شاگرد پیشین آیت الله خمینی و رئیس شورای انقلاب؛ حجت الاسلام مفتح، از چهره های برجسته حزب جمهوری اسلامی؛ و سپهبد قره نی، نخستین رئیس ستاد ارتش در دولت بازرگان، که به تازگی زیر فشار اسلامگرایان و رادیکال های چپ برکنار شده بود. گروه فرقان، که نام آن به معنای «تمیزدهنده حق از باطل” یکی از نام های قران است، خود را طرفدار “اسلام بدون روحانیت” معرفی می کرد.[۱۲] مطهری به مراتب مهم تر از سایر قربانیان فرقان بود، زیرا نفوذ زیادی بر خمینی و سایر رهبران اسلامگرا داشت، و شاید خوی نسبتا ملایم او می توانست خصومت های آینده میان اسلامگرایان و مخالفان آنان را کاهش دهد. با سرنگونی رژیم پیشین، شکایت های قدیمی در مناطق گوناگون کشور، نخست در مناطق ترکمن نشین گنبدکاوس، شرق دریای خزر، و مناطق کردنشین غرب کشور، و سپس در آذربایجان و در میان طوائف قشقائی استان فارس، سر بلند کردند. درگیری با ترکمن ها، که چریک های فدائی خلق از تهران به حمایت آنان شتافته بودند، مدت کوتاهی طول کشید. اما درخواست فوری خودمختاری کردستان ریشه های تاریخی، قومی و جمعیتی عمیق تری داشت، و به درگیری مسلحانه ای تبدیل شد که چندین سال طول کشید و به سرکوب حزب دمکرات کردستان ایران و گروه (کم اهمیت تر) کومله انجامید. رهبر قدیمی حزب دمکرات، عبدالرحمن قاسلمو، در سال ۱۳۶۸ در وین به دست افراد ناشناس کشته شد، اگرچه حزب دمکرات و سایر گروه های مخالف، جمهوری اسلامی را مسئول قتل او دانستند. در سال ۱۳۷۱ چهار رهبر کرد در رستوران میکونوس برلن کشته شدند، و بعدا دادگاهی در برلن عوامل جمهوری اسلامی را مسئول قتل آنان معرفی کرد. در زمان انقلاب، یا بعد از آن، درخواستی جدی برای خودمختاری آذربایجان مطرح نشد؛ اما بسیاری، اگر نه اکثریت، مردم آن منطقه از پیروان آیت الله شریعتمداری، یکی از مراجع بلندپایه قم، بودند. در درگیری های بعدی شورشی برای حمایت از آیت الله شریعتمداری در تبریز رخ داد که به درخواست او پایان یافت. چادرنشینان قشقائی در فارس دست به شورش نزدند، اما رهبر آنان، خسرو قشقائی (که در دوران شاه مدتی طولانی در تبعید به سر برده بود) در سال ۱۳۶۰، هنگامی که کوشید در برابر دولت بایستد، دستگیر و اعدام شد.[۱۳] درگیری های ترکمنستان و، از آن مهم تر، کردستان، پشتیبانی سازمان ها و گرایش های گوناگون مارکسیست-لنینستی، به ویژه فدائیان خلق، را به خود جلب کردند. تنها استثنا حزب توده بود که با هرچه در توان داشت می کوشید وفاداری خود به جمهوری اسلامی را ثابت کند. حالا که رهبران حزب از تبعید طولانی دوران شاه به ایران برگشته بودند، حزب توده احتمالا نامحبوب ترین سازمان انقلابی آن زمان بود. بدنامی حزب توده ناشی از ایدئولوژی مارکسیست-لنینستی آن نبود، زیرا این ایدئولوژی به اشکال مختلف در دیگر سازمان های چپ و هواداران آن ها رایج بود. برخی از مردم، چه چپگرایان و چه دیگران، حزب توده را بیش از حد متکی بر شوروی، اگرنه عامل آن کشور، تلقی می کردند؛ عده ای دیگر خاطرات بدی از برخورد حزب توده با دولت مصدق به یاد داشتند؛ و دیگران به یاد داشتند که حزب توده آیت الله کاشانی را استهزاء می کرد؛ در حالی که اکثر مردم از موضع حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد و پس از آن، و موضع محتاطانه حزب نسبت به رژیم شاه پس از آشتی آن با اتحاد شوروی انتقاد می کردند. از سوی دیگر، حزب توده بسیار منضبط بود؛ دستگاه تبلیغاتی پرقدرتی در اختیار داشت؛ از رابطه خود با شوروی استفاده می کرد؛ در سازمان های روشنفکران و نویسندگان و جنبش های زنان و جوانان حضوری پرقدرت داشت؛ و به مرور زمان در نیروهای مسلح نیز نفوذ کرد و شبکه ای مخفی در میان آنان تشکیل داد. پس از سرنگونی رژیم شاه، هم اسلامگرایان و هم مارکسیست-لنینست ها خود را مسلح کردند، زیرا هم نسبت به یکدیگر، و هم به همان اندازه نسبت به ارتش شاهنشاهی که عمدتا دست نخورده باقی مانده، اما روحیه خود را از دست داده بود، احساس ناایمنی می کردند. ظرف مدتی کوتاه، سازمانی رسمی و شبه نظامی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یا به اختصار “سپاه”، تشکیل شد تا از رژیم تازه در برابر همه مدعیان دفاع کند. سپاه که در آغاز ۵,۰۰۰ جوان در آن عضویت داشتند، به سرعت هم از نظر تعداد افراد و هم از نظر تجهیزات رشد کرد و به قوی ترین و با نفوذ ترین نیروی نظامی در جمهوری اسلامی تبدیل شد. سازمان سیاسی اسلامی تازه ای به نام مجاهدین انقلاب اسلامی در سازماندهی سپاه پاسداران نقش مهمی داشت و رهبر آن سازمان، بهزاد نبوی، یکی از نخستین فرماندهان سپاه بود. مجاهدین انقلاب اسلامی و بهزاد نبوی بعدها به فعالان جنبش اصلاح طلب دهه ۱۳۷۰ و پس از آن تبدیل شدند. یکی دیگر از نخستین فرماندهان سپاه پاسداران، محمد محسن سازگارا، نیز اصلاح طلب شد، اما کاملا از رژیم برید و در آمریکا به مخالفان آن پیوست. سازمان چریک های فدائی خلق به مراتب محبوب ترین تشکل مارکسیست- لنینیست بود و بسیاری از جوانان چپگرا و فعال، عمدتا از طبقات متوسط متجدد، را به خود جلب کرد. تازگی سازمان و اسطوره فعالیت های چریکی پیش از انقلاب تا حدی محدودیت دانش نظری و تجربه سیاسی عملی آن را جبران کرد. گروه کوچکی از چریک ها که به انقلاب دائم اعتقاد داشتند اندکی پس از پیروزی انقلاب منشعب شدند، اما انشعاب اصلی سازمان ناشی از مسائل مهم ایدئولوژی و استراتژی بود. فدائیان اکثریت تصمیم به فعالیت در چهارچوب رژیم گرفتند و به زودی زیر نفوذ رهبران حزب توده مانند نورالدین کیانوری و احسان طبری قرار گرفتند. فدائیان اقلیت راه مبارزه مسلحانه با رژیم تازه را درپیش گرفتند و سرانجام به تبعید رفتند. یک نیروی چپگرای مبارز و مسلح دیگر سازمان مجاهدین خلق بود. مجاهدین که در اثر جدال ایدئولوژیک درونی خود و جدائی گروه مارکسیست-لنینیست پیکار، و همچنین در اثر حملات ساواک، به شدت ضعیف شده بودند (به فصل ۱۲ نگاه کنید)، پس از پیروزی انقلاب به سرعت به عضو گیری و تقویت سازمان خود پرداختند. هواداران مجاهدین را عمدتا انقلابیان جوان از خانواده های سنتی طبقه متوسط و متوسط-پائین تشکیل می دادند که هم دیدگاه شبه مارکسیستی سازمان و هم تعهد اسلامی آشکار آن برایشان جذاب بود. سازمان مجاهدین خلق از بسیاری جهات، هم در محتوا و هم در شکل، پدیده ای منحصر به فرد بود، و در نگاه به گذشته شگفت آور نیست که به مهم ترین سازمان مسلح مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شد. پس از سرنگونی رژیم شاه تعداد زیادی گروه سیاسی (عمدتا چپگرا) پدید آمد، اما تقریبا همه این گروه ها عمری کوتاه داشتند. نهضت آزادی بازرگان، مهم ترین حزب مصدقی متعهد به اسلام، نه در میان سنت گرایان محبوبیت گسترده ای داشت، زیرا اسلامگرا نبود، و نه در میان تجددگرایان، زیرا به اندازه کافی سکولار ویا چپگرا نبود، اگرچه در میان اعضاء جوان آن گرایش چپگرای نیرومندی وجود داشت. نهضت آزادی و جبهه ملی به رهبری سنجابی، که پایگاه اجتماعی آن حتی از نهضت آزادی نیز کوچک تر بود، با لحن توهین آمیزی “لیبرال” خوانده می شدند، اصطلاحی که حزب توده به ناسزائی سیاسی تبدیل کرده و به سایر مارکسیست-لنینیست ها و همچنین به اسلامگرایان منتقل کرده بود. جبهه دمکراتیک ملی سازمان تازه ای بود که با جبهه ملی پیشین پیوندهائی داشت اما اعضاء آن را عناصر جوان مارکسیست یا پیرو گرایش های سوسیالیستی دیگر تشکیل می دادند. این سازمان مدتی هواداران زیادی داشت، اما همراه دیگر گروه های مخالف جمهوری اسلامی سرکوب و به خارج از کشور منتقل شد. نخستین سازمان های کاملا اسلامی حزب جمهوری اسلامی و حزب جمهوری خلق مسلمان بودند. رهبری حزب جمهوری اسلامی را روحانیان نزدیک به آیت الله خمینی، به ویژه آیت الله سید محمد حسینی بهشتی، و حجج اسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر و سید علی خامنه ای تشکیل می دادند. حزب جمهوری اسلامی تعداد زیادی از اسلامگرایان در سنین گوناگون را که شیفته خمنینی بودند به خود جلب کرد و در چند سالی که فعالیت آن ادامه داشت در سیاست جمهوری اسلامی نقشی محوری اجرا کرد. حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۶، هنگامی که عملا در دولت جذب شده بود خود را منحل اعلام کرد.[۱۴] یک گروه اسلامگرای بانفوذ دیگر هیات های موتلفه اسلامی سازمانی محافظه کار، با پایگاهی در میان لایه های بالای جامعه بازاری ایران، بود که ریشه های آن به اوائل دهه ۱۳۴۰ باز می گشت. حزب جمهوری خلق مسلمان، معروف به “حزب خلق مسلمان”، رقیب اصلی حزب جمهوری اسلامی در میان سازمان های سیاسی مسلمان به حساب می آمد. “حزب خلق مسلمان”، که آیت الله شریعمتداری از آن حمایت می کرد و پسر او، حسن شریعتمداری، از رهبران آن بود، سازمانی اسلامی با گرایش دمکراتیک بود و دیدگاه سیاسی آن چندان با نهضت آزادی فاصله نداشت. نیرومند ترین پایگاه “حزب خلق مسلمان” در زادگاه آیت الله شریعتمداری، آذربایجان، قرار داشت و سرنوشت آن با موقعیت آیت الله گره خورده بود. صادق قطب زاده، ابوالحسن بنی صدر و ابراهیم یزدی، که در دهه چهل عمر و با پیشینه ای در نهضت آزادی بودند، پیش از انقلاب خمینی گرا شدند و هنگامی که آیت الله خمینی در فرانسه به سر می برد در خدمت او بودند. یزدی در دولت بازرگان به وزارت خارجه منصوب شد؛ بنی صدر، چنانکه در ادامه این فصل خواهیم دید، نخستین رئیس جمهوری اسلامی شد؛ و قطب زاده به ریاست رادیو-تلویزن ایران – که حالا صدا و سیمای انقلاب نام گرفته بود – منصوب شد و با رفتار خشن خود در میان کارکنان رسانه ها و روشنفکران کشور دشمنان زیادی پیدا کرد. یکی از نخستین درگیری ها در میان انقلابیان پیروزمند بر سر آزادی رسانه ها پدید آمد. شبکه رادیو-تلویزیون به سرعت به نهادی اسلامگرا تبدیل شد. سخنرانی ها و برنامه های اسلامی جای بیشتر برنامه های موسیقی و سرگرمی را گرفتند، و کارکنان زن مجبور شدند حجاب به سر کنند. اما درگیری اصلی بر سر آزادی مطبوعات درگرفت که عرصه کار روزنامه نگاران، روشنفکران و کانون نویسندگان بود. حمله و ضد حمله میان قطب زاده و مطبوعات ادامه یافت، اما دامنه درگیری به زودی گسترش یافت و نیروها و افراد دیگر، از جمله خود خمینی، به آن وارد شدند. برخی از روزنامه نگاران که آزادی مطبوعات را در اواخر رژیم شاه با اعتصاب خود به دست آورده بودند این فکر رویائی را در سر می پروراندند که “آزادی بیان و اندیشه نباید به هیچ وجه محدود شود”، در حالی که اعضاء واقعگراتر کانون تنها خواستار “پلورالیسم” یا تکثر بودند تا همه نوع اندیشه مجال بروز داشته باشد. در جمهوری اسلامی محدوده آزادی مطبوعات با دو معیار کلی تعریف می شد. یکی ایدئولوژیک، یا انقلابی، که بنا بر آن نویسندگان باید از نوشتن مطالب “ضد انقلابی” پرهیز می کردند. در این باره، نه تنها اسلامگرایان، بلکه تقریبا همه گرایش های رادیکال هم عقیده بودند، با این استثنا که ممکن بود آنچه یک گروه “ضدانقلابی” تلقی می کند از نظر گروهی دیگر انقلابی باشد. در اوائل فروردین ۱۳۵۸، کم تر از یک ماه و نیم پس از پیروزی انقلاب، خود آیت الله خمینی به این بحث وارد شد و گفت اگرچه آزادی بیان مجاز است، جائی برای ازادی “توطئه” وجود ندارد، و برخی روزنامه ها ضمن تظاهر به خدمت به انقلاب، در عمل مطالب ضدانقلابی منتشر کرده اند.[۱۵] معیار دیگر را قوانینی تشکیل می دادند که آزادی بیان را محدود می کردند. خمینی خود خاطرنشان کرد که در همه جای دنیا مطبوعات تابع قانونند، و قانون ایران قانون اسلام است. با وجود این، اگرچه رژیم جدید قانون مطبوعاتی برای خود تدارک دید، به کار گرفتن قوانین اسلامی برای محدود کردن آزادی مطبوعات کمکی به حل مشکل نکرد زیرا، صرف نظر از چند مورد معدود و واضح، تشخیص اینکه آیا می توان گزارش یا مقاله ای را ضداسلامی توصیف کرد کار آسانی نبود. نبرد حکومت و مطبوعات از فروردین تا مرداد ۱۳۵۸ – دوران مشهور به “بهار آزادی” – ادامه پیدا کرد و بسیاری روزنامه ها اما به ویژه کیهان و آیندگان در آن گرفتار شدند. نبرد با توقیف آیندگان به اوج خود رسید و سپس در حدود شصت نشریه دیگر نیز توقیف شدند. خمینی شخصا این اقدام را تائید کرد و گفت:
زنان زنان، چه متجدد وچه سنتی، در انقلاب نقش فعالی اجرا کرده بودند. اگرچه حضور زنان متجدد در صحنه اجتماع چشمگیر تر بود، در پایان عمر رژیم پادشاهی تعدادی از آنان به نشانه مخالفت با رژیم، حجاب سبکی بر سر کردند. اما این زنان تصور نمی کردند از آنان خواسته شود، و در نهایت مجبور شوند، حجاب کامل اسلامی به تن کنند. مسائل مربوط به زنان از حد حجاب بسیار فراتر رفت و سرانجام بسیاری از جنبه های زندگی، مانند ازدواج، طلاق، سرپرستی کودکان، موقعیت قانونی و در نهایت قوانین اسلامی را در بر گرفت که بنا بر آن ها ارزش شهادت زن، یا حتی زندگی او، نیم مرد بود. اجرای کامل قوانین اسلامی در مورد موقعیت زنان و آشکار شدن پیامدهای آن چندین سال طول کشید، و ماهیت سیاسی و جامعه شناختی آن در طول زمان تحول یافت. قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶ – که از جمله چندهمسری مردان را محدود کرده وبه زنان اجازه داده بود در شرایط خاصی طلاق درخواست کنند – نخست لغو شد؛ اما به دنبال مبارزات پیگیر زنان، دوباره به اجرا گذاشته شد، اگرچه موقعیت زن و مرد هنوز نابرابر بود.[۱۷] در این مبارزات آغازین، زنان حقوقدانی مانند شیرین عبادی و مهرانگیز کار و هواداران آنان با زنان سنتی مبارزه جوی مدافع رژیم مانند زهرا خانم چراغی روبرو می شدند، اگرچه این زنان نیز حالا از موقعیت گذشته خود به عنوان زن خانه دار صرف آزاد شده بودند. محافظه کاران سنتگرا، چه روحانی و چه غیر روحانی، چه زن و چه مرد، معتقد بودند که زنان باید حجاب داشته باشند، از اشتغال در بخش دولتی، دست کم در سطوح مدیریت، کنار گذاشته شود، و در منزل به خانواده خود رسیدگی کنند. این برخورد تا حدی با نظرات اسلامگرایان ایدئولوژیک که زنان را چادر سیاه بر سر و مسلسل به دست در تظاهرات طرفداری از انقلاب و خمینی شرکت می دادند در تناقض بود. در این مورد، مانند بسیاری عرصه های دیگر، اسلامگرایان میان الزامات تشیع سنتی و تعبیر ایدئولوژیک امروزی آن، که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به روشنی نمایان است، گرفتار شده بودند. این تناقض در اظهارات خود آیت الله خمینی نیز به چشم می خورد که، مثلا در اواسط اسفند ۱۳۵۷، با خشم اعلام کرد اداره های دولتی از “زن لخت و برهنه” پرشده، و دستور داد کارمندان زن با حجاب به سر کار بروند،[۱۸] و در همان حال خطاب به زنان می گفت:
حجاب در چندین مرحله تحمیل شد و پس از تکمیل پیروزی انقلاب اسلامی با سقوط بنی صدر به لباس اجباری تبدیل شد. حزب اللهی ها، چماق و زنجیر به دست، در خیابان ها شعار می دادند “یا روسری، یا توسری” – کاری که یادآور کشف حجاب اجباری رضا خان بود که در جریان آن پلیس روسری زنان را از سرشان می کشید و پاره می کرد (به فصل ۹ نگاه کنید). اما لباس اسلامی کاملا یک شکل نبود: زنان کارمند، دختران دانشجو و دیگر زنان وابسته به نهادهای دولتی ناچار بودند مقنعه به سر کنند که حالتی شبیه به یونیفورم داشت، اما زنان دیگر می توانستند شلوار به پا کنند و مانتو بپوشند و روسری به سر کنند. درهر دو حالت، تنها صورت و دستان زن پوشیده نمی شد، اگرچه از اواخر دهه ۱۳۷۰ نشان دادن قدری مو نیز ممکن شد. زن آرمانی اسلامی، هم از دید نظری و هم در عمل، زنی مسلمان و معتقد، و خانه دار تحصیلکرده ای بود که در عین حال در فعالیت های اجتماعی نیز شرکت می کرد. پدیده زن مسلمان، مانند بسیاری دیگر از جنبه های نظری و عملی ایدئولوژی اسلامی که خمینی وضع کرده بود، عناصر نیرومندی از سنت و تجدد را در هم می آمیخت. به اختصار، پس از انقلاب زنان سنتی در برخی جوانب اساسی زندگی متجدد شد، و زنان متجدد مجبور شد برخی عناصر سنتگرائی را، دست کم در ملاء عام، بپذیرند. به مرور زمان، این تحول به زنان به طور کلی امکان آن را داد که، علی رغم قوانینی که همچنان به نفع مردان بود، گام های اجتماعی بلندی بردارند. چنین وضعی به هیچ وجه نمی توانست مورد قبول شیخ فضل الله نوری و سایر طرفداران مشروعه در دوران انقلاب مشروطه باشد (به فصل ۱۴ نگاه کنید). قانون اساسی شکل رسمی تناقض میان آراء “مشروعه طلبان” و رهبران انقلاب اسلامی را در قانون اساسی جمهوری اسلامی روشن تر از هرجای دیگر می توان دید. قانون اساسی جمهوری اسلامی، که پس از ماه ها بحث در “مجلس خبرگان قانون اساسی” در آذر ماه ۱۳۵۸ تصویب و با همه پرسی تائید شد، ویژگی ها و عناصری را در بر می گرفت که به اصول قانون اساسی انقلاب مشروطه شباهت بسیاری داشتند، و بخش هائی دیگر از آن کاملا اسلامی بودند. این قانون بار دیگر ماهیت نوآورانه و التقاطی ایدئولوژی اسلامی خمینی و پیروان او را آشکار می کرد. به کار بردن تعبیر “دین سالاری” برای توصیف نظامی که از این فرایند به دست آمد کاملا دقیق نیست. توصیف این نظام با تعابیر سکولار و یا دمکراتیک نیز دقیق نخواهد بود، اگرچه از برخی جهات چنین ویژگی هائی را می توان در آن دید.[۲۰] برقراری جمهوری اسلامی به خودی خود نشانه تناقض در قانون اساسی آن نیست، زیرا در هیچ قانون اسلامی نیامده است که حکومت باید پادشاهی باشد. تناقض ها در اظهارات و موادی از قانون پدیدار شدند که حاکمیت را هم از آن خدا و هم از آن مردم می دانستند؛ هم سه قوه جداگانه، به سبک منتسکیو، از جمله یک رئیس جمهور منتخب و مجلسی برای قانونگذاری، به وجود آوردند، و هم ولایت فقیه را که در کتاب حکومت اسلامی خمینی از آن سخن رفته بود تاسیس کردند (به فصل ۱۲ نگاه کنید). خصلت نمایندگی در نظام بعدها محدود تر شد و شورای نگهبان، که خود نماینده مردم نبود، هر کس را که دارای “تعهد عملی” به اسلام تشخیص نمی داد از نامزدی ریاست جمهوری یا مجلس محروم کرد. در آغاز، این محرومیت تنها بر گروه ها و افراد سکولار اعمال می شد؛ اما بعدا دامن احزاب یا افراد مسلمان، مانند نهضت آزادی بازرگان، را نیز که ولایت فقیه را صریحا نمی پذیرفتند گرفت، اگر چه بسیاری از مراجع و فقهای بلندپایه نیز با آن مفهوم موافق نبودند. سرانجام، این ممنوعیت در مورد بسیاری از اصلاح طلبان مسلمان، مانند اعضاء جبهه مشارکت اسلامی، که به طور کلی از دولت رئیس جمهور خاتمی حمایت می کردند نیز اعمال شد (به فصل ۱۴ نگاه کنید). به این ترتیب نظامی به وجود آمد که تقریبا در سراسر جهان بی سابقه بود، اگرچه برخی جوانب آن به نظام تفکیک نژادی آفریقای جنوبی شباهت داشت، که شرکت نمایندگان مردم در دولت را تنها برای بخشی از جمعیت مجاز می دانست. چنانکه اقتضای درگیری های انقلابی آن زمان بود، و از آن رو که ماهیت فراگیر انقلاب، ایدئولوژی های گوناگونی را در بر می گرفت، پیش از رای گیری، چندین پیش نویس قانون اساسی تهیه شد. پیش نویس مقدماتی رسمی، که در خرداد ۱۳۵۸ منتشر شد، به قانون اساسی پیش از انقلاب شباهت داشت، با این تفاوت که در آن تاسیس جمهوری، که مردم دو ماه پیش به آن رای داده بودند، پیش بینی شده بود. پیش نویس، صرف نظر از لحنی روحانی تر و آرمانی تر، اساسا همان اصول و ساختارهای قانون اساسی پیشین را در بر می گرفت، و در آن شورای نگهبانی متشکل از شش حقوقدان و پنج فقیه اسلامی، به انتخاب مجلس و مراجع تقلید، پیش بینی شده بود که نه همیشه، بلکه تنها بر حسب درخواست مجلس، در مورد انطباق مصوبات مجلس با قوانین شرع قضاوت کند.[۲۱] خمینی پیش نویس قانون اساسی را، با برخی ملاحظات، تایید و پیشنهاد کرد که برای تایید آن همه پرسی برگزار شود. اما رادیکال ها و انقلابیان غیر اسلامی با اصرار فراوان درخواست کردند مجلس موسسان، که بازرگان در آغاز نخست وزیری خود وعده داده بود، تشکیل شود. این درخواست هم نشانه بی اعتمادی و هم نشانه خوش بینی ساده انگارانه نیروهای سیاسی عمدتا متجدد بود. مارکسیست-لنینیست ها بیم آن را داشتند که یک قانون اساسی بورژوائی بدون بحثی جامع بر کشور تحمیل شود. اینان، و سایر نیروهای سکولار، از تبعات دینی قانون اساسی تازه، که چنانکه اشاره شد در حقیقت ناچیز بود، هراس داشتند. اما همه این نیروها به سبب خوش بینی خود این نکته را ندیده گرفتند که انتخاب مجلس موسسان به سود آنان نخواهد بود، بلکه به پیروزی قاطع هواداران خمینی خواهد انجامید. در حقیقت، هاشمی رفسنجانی در همان زمان این نکته را به بنی صدر و عزت الله سحابی یادآوری کرد و گفت مجلس موسسان از نمایندگان عقب مانده و نادان گوشه و کنار کشور پرخواهد شد.[۲۲] استدلال رسمی علیه تشکیل مجلس موسسان آن بود که انتخاب اعضای آن و بحث درباره قانون اساسی تازه وقت زیادی خواهد گرفت، در حالی که کشور برای اداره امور فورا به چهارچوب قانون اساسی نیاز دارد. اما این استدلال در آن جو احساساتی کار به جائی نبرد، و سرانجام راه میانه ای- با وساطت آیت الله طالقانی – در پیش گرفته شد و بر اساس آن هیاتی به نام “مجلس خبرگان” تشکیل شد تا پیش نویس قانون اساسی را بررسی و تصویب کند.[۲۳]چنانکه پیش بینی می شد، هوداران نزدیک خمینی بر این مجلس (با هفتاد و دو عضو) مسلط شدند؛ پیش نویس نخستین را به کناری گذاشتند؛ و قانون اساسی دیگری، چنانکه پیش از این توصیف شد، نوشتند که با به کار گرفتن مفهوم اساسی ولایت فقیه، و در آمیختن دین و دولت، حکومتی ایدئولوژیک به وجود آورد. هنگامی که هم مدت وهم دامنه کار مجلس خبرگان از حد مقرر فراتر رفت، دولت بازرگان تصمیم به انحلال آن گرفت، اما خمینی مانع شد. پیش نویس نخستین قانون اساسی فرصتی در اختیار پیروان گرایش های غیر اسلامی گذاشته بود، اما آنان با پافشاری بر تشکیل مجلس موسسان فرصت را از دست دادند. وزن دین و ایدئولوژی در قانون اساسی مصوب مجلس موسسان، اگر بیشتر از آن نمی بود که مجلس خبرگان اختیار کرد، بی نهایت بعید است که کم تر می بود. واقعیت این است که خمینی از حمایت اکثریت قاطع مردم برخوردار بود و اگر دیگران پذیرفته بودند که همه پرسی برگذار شود، پیش نویس اصلی با پشتیبانی خمینی تایید می شد. یک بار دیگر در تاریخ ایران، ناتوانی در پذیرفتن مفهوم منفور سازش به دگرگونی ریشه ای انجامید. دولت بازرگان از آغاز کوشید اقتصاد و مدیریت کشور را با روشی که آن را “گام به گام” توصیف می کرد به حالت عادی بازگرداند. اما به زودی روشن شد که دولت موقت مسئولیت بسیار و اختیاراتی ناچیز دارد، و از اعتماد خمینی برخوردار نیست. بازرگان نه ضد غرب بود و نه به انقلاب تمام عیار اسلامی (یا سوسیالیستی) اعتقادی داشت. دادگاه های انقلاب کاملا مستقل بودند و آزادانه حکم اعدام، زندان یا مصادره اموال صادر می کردند. شورای انقلاب خود قدرتی مستقل بود. “کمیته های امام”، که در جریان انقلاب برای سازمان دادن و هماهنگی تظاهرات و تامین غذا به وجود آمده بودند، به ارگان هائی اجرائی تبدیل شده بودند که غالبا تصمیم های دولت را ندیده می گرفتند. بیشتر چپگرایان بازرگان را “دوست امریکا” و “نماینده بورژوازی مرفه” می دانستند، و خواستار آزادی نامحدود، جنگ طبقاتی، و مبارزه بر ضد امپریالیسم، همه باهم، بودند؛ و اگرچه بسیاری از صنایع، بانک ها و شرکت های بیمه زیر فشار چپگرایان و اسلامگرایان ملی شده بودند، چپگرایان هنوز می خواستند که دولت در اقتصاد بیشتر مداخله کند. در همین حال، متجددانی که اعتماد خود به انقلاب را به طور کلی از دست داده بودند به بازرگان حمله می کردند که چرا انقلاب را سرنگون نمی کند. در تاریخ کم تر پیش آمده است که وظیفه ای چنان بی سرانجام و کاری چنان بی اجر و قرب به شانه نخست وزیری گذاشته شده باشد.[۲۴] گروگان گیری در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷، دو روز پس از سرنگونی رژیم شاه، گروهی از افراد مسلح سازمان چریک های فدائی خلق به سفارت آمریکا حمله بردند و مدت کوتاهی آن را اشغال کردند، اما نیروهای وفادار به رژیم تازه آنان را بیرون راندند.[۲۵] در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ گروهی که خود را “دانشجویان پیرو خط امام” معرفی می کردند به سفارت آمریکا حمله بردند و دیپلمات های آمریکائی را گروگان گرفتند. اندکی پیش از آن، بازرگان با مشاور امنیت ملی آمریکا، زبیگنیو برژینسکی، ملاقات کرده و در ذهن بسیاری از مردم، به ویژه متجددان و مارکسیست-لنینیست ها، این سوءظن همیشگی ایرانی زنده شده بود که “لیبرال” ها نه تنها می خواهند با آمریکا سازش کنند، بلکه کل انقلاب را از آغاز، چه بسا به دست خود آیت الله خمینی در پاریس، در ملاقات با هیاتی به ریاست رمزی کلارک، دادستان پیشین ایالات متحده، به آمریکا فروخته اند. در ۳۰ مهر ماه، ایالات متحده به شاه برای درمان سرطان اجازه ورود داده، و خمینی آمریکا را شیطان بزرگ نامیده بود. در سفارت آمریکا، دانشجویان پیرو خط امام، زنان و سیاهپوستان را از میان گروگان ها آزاد کردند، و پنجاه و سه مرد سفید پوست را نگاه داشتند، و یک تن از این گروه را هم بعدا آزاد کردند. دانشجویان خط امام از آمریکا می خواستند شاه را به ایران برگرداند تا “محاکمه و اعدام شود”، و به خاطر مسئولیت خود در کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدق عذرخواهی کند، با وجود این که همین دانشجویان و همفکران آنان هواداران مصدق مانند بازرگان را “لیبرال” و “دوست آمریکا” می نامیدند. هنگامی که گروگان گیری طول کشید و به ضبط حدود ۸ میلیارد دلار دارائی ایران در آمریکا انجامید، دانشجویان خط امام آزادی آن دارائی ها را به فهرست درخواست های خود برای آزادی گروگان ها افزودند. عده ای از گروگان گیرها بعدا ادعا کردند که قصد داشتند سفارت را تنها چند ساعت یا چند روز اشغال کنند تا با استفاده حداکثر از تبلیغات بین المللی نظرات خود را اعلام کنند. اما ظرف چند روز، خمینی از اقدام آنان پشتیبانی کرد؛ دولت بازرگان استعفا داد؛ و گروگان گیرها به ماجرائی وارد شدند که ۴۴۴ روز پس از اشغال سفارت با آزادی گروگان ها به پایان رسید. در همین حال، کوشش بسیاری، از جمله یزدی و قطب زاده، برای آزاد کردن گروگان ها شکست خورد، و حمله مخفیانه آمریکا برای رهائی گروگان ها در طوفان شن خراسان گرفتار آمد و هشت سرباز آمریکائی کشته شدند. حمایت خمینی از گروگان گیری که از آزادی سریع گروگان ها جلوگیری کرد هیاهوئی شبیه نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب به دنبال آورد. همه کس، متجدد و سنتی، مارکسیست-لنینیست و اسلامگرا، غنی و فقیر (به استثنای معدودی “لیبرال”) به صحنه مبارزه با آمریکا وارد شدند. بسیاری که از فروکش کردن شور انقلابی و گسترش درگیری سیاسی داخلی سرخورده شده بودند برای نشان دادن شوق انقلابی خود راه تازه ای پیدا کردند. شعار انقلابی “نه شرقی، نه غربی” – یادآور مفهوم قدیمی “نیروی سوم” خلیل ملکی – که می بایست نشانه ای از حاکمیت ملی و استقلال تلقی می شد، به شعاری برای درگیری با آمریکا تبدیل شده بود: بار دیگر کشور بر سر آنچه نمی خواست، در این مورد آمریکا، متحد شده بود. ممکن هست که مبارزه با آمریکا هدف اصلی گروگان گیری نبود، اما پس از تائید خمینی چنین شد. دانشجویان خط امام به گروگان گیری اکتفا نکردند، بلکه اسناد پاره پاره شده ای را که در سفارت، یا “لانه جاسوسی”، یافتند به هم چسباندند و با استفاده از آن ها “خائنان”، “لیبرال ها” و “دوستان آمریکا” را، که به هر شکل، با سفارت آمریکا تماس گرفته بودند، “افشا” کردند. بزرگ ترین قربانی آنان را شاید بتوان عباس امیر انتظام، معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت بازرگان (و سپس سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی) دانست. یکی از جدی ترین اتهام های امیر انتظام این بود که یک دیپلمات آمریکائی در نامه ای او را “آقای امیر انتظام عزیز” خطاب کرده بود، و این شکل عادی اشاره به مخاطب در نامه نگاری غربی سندی تلقی شده بود که “ثابت می کرد” امیرانتظام در نظر امپریالیسم آمریکا “عزیز” بوده است. امیرانتظام محاکمه و به عنوان جاسوس محکوم شد و سال های بسیاری را در زندان های گوناگون سپری کرد. قانون اساسی در این جو آکنده از خشم و هیجان از یک سو، و ترس و سرکوب از سوی دیگر، به همه پرسی گذاشته شد، و برای مخالفان نهاد ولایت فقیه ممکن نبود استدلال و نقد خود را چنانکه می خواستند عرضه کنند. حتی مارکسیست-لنینیست ها هم، حالا که مبارزه با امپریالیسم در جریان بود، به این اصل بنیادی قانون اساسی اعتراضی نکردند. حزب توده، فدائیان و مجاهدین همه از گروگان گیری حمایت کردند، و نویسندگان و روشنفکران در دفاع از آن امضاء جمع می کردند. بسیاری از دانشجویان، متخصصان و کارمندان سازمان های بین المللی ایرانی در غرب نیز سرگرم همین کار بودند، و در شهرهای گوناگون اروپا، از جمله لندن و منچستر، تظاهراتی به طرفداری از گروگانگیری برپا شد. اما چنانکه نویسنده ای در سال های اخیر یادآوری کرده است، “امروز بیشتر ایرانیان، از جمله عده ای از گروگانگیران، آن ماجرا را اشتباهی اساسی می دانند که ایران را در چشم غرب به کشوری نامطلوب تبدیل کرد و توسعه آن را سال ها به عقب انداخت”.[۲۶] پس از آن که امید برای آزادی نسبتا سریع گروگان ها به یاس تبدیل شد، آمریکا روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرد. در روز ۲۱ آبان ۱۳۵۸، هشت روز پس اشغال سفارت، تک صدائی در مخالفت با گروگان گیری برخواست. کمیته دفاع و گسترش حقوق بشر در ایران، که در لندن مستقر بود، در اطلاعیه ای به زبان انگلیسی بازداشت دیپلمات های آمریکائی را محکوم کردو گفت گروگان گیری دیپلمات ها را “به بازیچه هائی در موضوعی که خود آنان هیچ تسلطی بر آن ندارند تبدیل کرده است. این هم نقض رسمی اساسی ترین حقوق بشر است، و هم مصونیت بنیادی دیپلماماتیک را کاملا نفی می کند”. اطلاعیه در پایان گفت:
ایران و آمریکا در ۲۹ دی ۱۳۵۸ در پایتخت الجزایر، الجزیره، توافقی امضاءکردند و گروگان ها در ۳۰ دی آزاد شدند. گروگان گیری تا حدی به سبب مصالح داخلی جمهوری اسلامی و تا حدی به سبب تفاوت نظر جناح های حکومت بر سر شرایط آزادی گروگان ها اینچنین طولانی شد. پس از آن که روشن شد گروگان گیری به گشایشی فوری و عظیم در اوضاع ایران نینجامیده، در میان مخالفان و منتقدان رژیم، و کسانی که حالا ماجرا را ملال آور می یافتند، جدا شایع شد که گروگان گیری به دستور رئیس جمهور کارتر انجام شده بوده است. بنا بر این نظریه توطئه، کارتر در نظر داشت که گروگان ها پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۱۹۸۰ آزاد شوند و آزادی آنان آراء او را افزایش دهد. ممکن است این شایعه در عقب افتادن آزادی گروگان ها به بعد از انتخابات آمریکا و شکست کارتر اثر گذاشته باشد. در همین حال، چند ماه پیش از آزادی گروگان ها، در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، عراق به ایران حمله کرده و جنگی را آغاز کرده بود که پس از تقریبا هشت سال، و به جا گذاشتن مرگ و نابودی بی حد و حساب به پایان رسید. سرنگونی بنی صدر قانون اساسی جمهوری اسلامی در جو پرتنش نخستین روزهای گروگانگیری به رای گذاشته شد. سپس نوبت به انتخابات ریاست جمهوری و مجلس رسید. در حالی که حزب جمهوری اسلامی در تعیین نامزد خود سرگشته بود، ابوالحسن بنی صدر، که پیوندهای خود با نهضت آزادی را قطع کرده بود و مورد توجه خمینی به نظر می رسید، به ریاست جمهوری انتخاب شد. بنی صدر، فرزند آیت اللهی در شهر همدان، که از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده و سال ها در پاریس زندگی کرده بود، با وجود نزدیک بودن به خمینی، بیشتر مسلمانی دمکرات بود تا شخصیتی اسلامگرا، و احساسات و مواضع سیاسی اش به بازرگان نزدیک تر بود، تا به خمینی. همین ویژگی ها سبب اختلاف بنی صدر با حزب جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله بهشتی شد.[۲۸] حزب جمهوری اسلامی اکثریت مجلس را به دست آورد و توانست مطابق قانون اساسی قدرت تصمیم گیری رئیس جمهور را محدود کند. پس از مبارزه ای طولانی بر سرقدرت، مجلس شورا نخست وزیری اسلامگرا، به نام محمد علی رجائی، بر بنی صدر تحمیل کرد. جدال دو طرف، با شرکت بازرگان و عده ای از هواداران او که به مجلس راه یافته بودند، ادامه پیدا کرد. یکی از مسائل مورد بحث این بود کهتعهدمهم تر است یا تخصص: آیا باید مقام های دولتی را در اختیار افراد اسلامگرا قرار داد (حتی اگر تخصص فنی نداشته باشند)، یا در اختیار افراد متجدد و تحصیل کرده (حتی اگر اسلامگرا نباشند و، مثلا، ریش بتراشند و کراوات بزنند). بنی صدر عده ای از افراد متجدد و تحصیل کرده را به خود جلب کرد، در حالی که برخی دیگر از اینان او را تا حدی مسئول انقلابی می دانستند که حالا داشتند از آن پشیمان می شدند. اما بنی صدر، بر خلاف خمینی و حزب جمهوری اسلامی، نه پایگاه مردمی داشت و نه از حمایت قابل ملاحظه روحانیان مخالف ولایت فقیه برخوردار بود. پس از حمله عراق به ایران، بنی صدر بیشتر وقت خود را در جبهه جنگ می گذارند، تا حدی با این هدف که بر محبوبیت خودبیفزاید، و تا حدی برای این که از درگیری های روزمره تهران در امان باشد. حزب توده و سایر مارکسیست-لنینیست ها او را از طایفه بازرگان تلقی می کردند، به ویژه از آن رو که حزب توده طرفدار سرسخت خمینی و حزب جمهوری اسلامی بود. بنی صدر به تدریج به سوی مجاهدین خلق کشیده شد که مسلح و منضبط و دارای اعضائی متعهد بودند، اما در میان توده مردم هواداران زیادی نداشتند. تا این زمان، مجاهدین خلق از اجرای دستور خمینی برای خلع سلاح خودداری کرده بودند. در آغاز خمینی بی طرف بی نظر می رسید و از دو جناح می خواست که سازش کنند. مدتی بعد، داماد خود، آیت الله اشراقی، را برای میانجگیری فرستاد، اما او نتوانست اختلاف را حل کند. خمینی در حالی که طبیعتا به حزب جمهوری اسلامی و بهشتی متمایل بود، از گرایش بنی صدر به مجاهدین هم ظنین و هم خشمگین شد و سرانجام تصمیم گرفت او را رها کند. مجلس در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به بی کفایتی بنی صدر رای داد، و مجاهدین شورشی آغاز کردند که به درگیری مسلحانه انجامید و تلفات فراوانی به جا گذاشت. برخی از گروه های مارکسیست-لنینیست، مانند فدائیان اقلیت و پیکار، اما نه حزب توده و نه فدائیان اکثریت، در شورش شرکت کردند. در روز ۷ تیر انفجار بمب پرقدرتی در ستاد حزب جمهوری اسلامی بیش از هفتاد تن از رهبران آن، از جمله بهشتی، را کشت. دو ماه بعد، رجائی که به جای بنی صدر رئیس جمهور شده بود همراه با نخست وزیر باهنر، که جای رجائی را گرفته بود، در انفجار دیگری کشته شدند. ظن قوی آن بود که مجاهدین در هر دو انفجار دست داشتند، اما خود آنان این موضوع را تائید نکردند. اسلامگرایان برای تلافی موج وحشتی به راه انداختند، و مجاهدین در مقابل به ترور چهره های سیاسی و دینی آنان پرداختند. مدتی شرایط ایران به جنگ داخلی شهری شباهت داشت، و در همان حال آتش جنگ با عراق هنوز در مرزهای کشور شعله ور بود. بنی صدر و رهبر مجاهدین، مسعود رجوی، با هواپیما به پاریس گریختند و در آنجا ائتلافی به نام “شوری ملی مقاومت” تشکیل دادند که بعدا، هنگامی که مجاهدین با دولت صدام حسین در عراق شروع به همکاری کردند، از هم پاشید.[۲۹] پس از سرنگونی بنی صدر، فرایند اسلامی سازی زندگی اجتماعی و سیاسی سرعت بیشتری پیدا کرد. تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی نمادی از این تحول بود. همه زنان (و نه تنها کارمندان دولت) مجبور شدند لباس اسلامی به تن کنند. “پاکسازی” گسترده سازمان های دولتی آغاز شد. بسیاری از کارکنان غیر اسلامگرا برکنار شدند؛ کارمندان بلند پایه اخراج شدند، و در برخی موارد اموال آنان مصادره شد. اکثر کسانی که این اقدامات را انجام می دادند نوجوانان اسلامگرای مستقر در اداره های دولتی بودند که، معمولا، نام کارمند مورد نظر را روی ورقه ای چاپی می نوشتند، مقام او را در اداره “عامل رژیم منفور پهلوی”، و جرم او را “غارت بیت المال” ثبت می کردند. نه اتهامی در کار بود، نه دادرسی، و نه دفاع. سپس نوبت به “پاکسازی” کامل دانشگاه ها به دست “شورای عالی انقلاب فرهنگی” رسید، زیرا اکثریت دانشجویان، از چپگرا گرفته تا لیبرال و غیر سیاسی، در چهارچوب سیاسی و آموزشی ایدئولوژی اسلامی نمی گنجیدند.[۳۰] در همین حال، بسیاری از احزاب سیاسی، اما نه حزب توده و نه فدائیان خلق اکثریت، ممنوع شدند. در سال ۱۳۶۱، پس از آنکه ولادیمیر کوزیچکین، مامور سازمان جاسوسی شوروی، کا گ ب، در سفارت شوروی در تهران، به انگلیس پناهنده شد و در باره فعالیت های حزب توده افشاگری کرد،[۳۱] حزب توده غیر قانونی اعلام شد. بیشتر رهبران و کادر های حزب دستگیر و به اتهام خیانت محاکمه و اعدام، و عده ای دیگر از آنان زندانی شدند. رهبران حزب در مصاحبه های تلویزیونی اعتراف کردند که سال ها مامور شوروی بوده اند، اگرچه روشن بود این سخنان را زیر فشار به زبان آورده اند.[۳۲] در همین حال، بسیاری از رهبران حزب توده و فدائیان اکثریت از ایران گریختند، و عمدتا به شوروی و افغانستان رفتند که در آن زمان زیر نفوذ شوروی بود. با ظهور انقلاب اسلامی و رادیکال شدن شرایط داخلی و بین المللی، نخست در اثر گروگان گیری ۱۳۵۸ و سپس با سرنگونی بنی صدر، سازمان های میانه روئی مانند حزب جمهوری خلق مسلمان به سرعت ضعیف شدند. در سال ۱۳۶۱، صادق قطب زاده به شرکت در توطئه ای برای کودتائی نظامی اعتراف کرد که قرار بود در جریان آن محل اقامت خمینی بمباران شود، و از شرکت شریعتمداری در توطئه سخن گفت.[۳۳] قطب زاده تیرباران شد و شریعتمداری در خانه خود زندانی شد و قدرت سیاسی خود را از دست داد. انقلاب اسلامی که در آبان ۱۳۵۸ با گروگان گیری آغاز شده بود، اینگونه تکمیل شد. و به این ترتیب نخستین موج بزرگ مهاجرت از کشور آغاز شد و بسیاری از ایرانیان (عمدتا اما نه کاملا متجدد) با سرخوردگی و ترس و از دست دادن اموال خود از ایران را ترک کردند، و عمدتا به غرب رفتند و جامعه امروزی ایرانیان در غربت را به وجود آوردند. چرا اسلامگرایان بر دیگر گروه های انقلابی پیروز شدند؟ گروه های گوناگون لیبرال نمی توانستند به تنهائی قدرت را به دست بگیرند، زیرا پایگاه اجتماعی کوچکی داشتند (اکثر مردم طبقه متوسط تا مدت ها به خمینی وفادار ماندند)، و در سازمان دهی نیز ضعیف بودند. اما، مهم تر از همه، به این دلیل که مسلح نبودند و نمی خواستند دیگران را از صحنه سیاست حذف کنند. اسلام گرایان و چپگرایان تنها نیروهائی بودند که می توانستند برای کسب قدرت کوشش کنند. اسلام گرایان منظم بودند و از شبکه مساجد و بازار به نفع خود استفاده کردند. چپگرایان نیز منظم و منضبط بودند، اما اسلام گرایان در میان مردم نفوذ بیشتری داشتند و این نفوذ را در عمل سیاسی، از جمله انتخابات، به کار گرفتند. تعداد اعضاء و طرفداران هیچ گروه یا حزب چپگرائی با تعداد اسلام گرایان(فعال یا منفعل) برابر نبود. بزرگ ترین و منضبط ترین احزاب مارکسیست-لنینست – حزب توده و فدائیان اکثریت – از اسلام گرایان پشتیبانی می کردند، زیرا از نظر آنان مبارزه با آمریکا مقدس ترین هدف انقلاب بود. شورش مجاهدین نیز تنها مدت کوتاهی ادامه داشت. بزرگ ترین راز موفقیت اسلام گرایان محبوبیت و مشروعیت خود خمینی بود. جنگ جنگی که عراق با حمله به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز کرد تقریبا هشت سال طول کشید، و در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با پذیرش قطعنامه آتش بس سازمان ملل متحد از سوی ایران به پایان رسید. جنگ در آغاز موقعیت اسلام گرایان رادیکال را تقویت کرد، اگرنه آنان چنان آسان بر بنی صدر پیروز نمی شدند. انقلاب ایران بر مسلمانان در تقریبا همه جا اثری عمیق گذاشت، به ویژه بر شیعیان عراق که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دادند، اما با آنان مانند شهروند درجه دو رفتار شده بود. پیروزی انقلاب در ایران و محبوبیت آن در خارج از کشور، ایرانیان، به ویژه خود خمینی را – که مدت ها تصویری از حکومت جهانی اسلامی در سر پرورانده بود – تشویق کرد و آنان به سخن گفتن از صدور انقلاب پرداختند، اگرچه بعدها تجارب دشوار این توهم را، همچنانکه پس از انقلاب های فرانسه و روسیه، از میان برد.[۳۴] صدام حسین که از تسلیم به شاه در سال ۱۳۵۴(۱۹۷۵) عمیقا زخمی شده بود (به فصل ۱۱ نگاه کنید)، حالا معتقد بود که هم عذر و هم قدرت مناسب برای لغو توافق الجزیره را در دست دارد تا از شط العرب بگذرد و بخش هائی از خوزستان را تصرف کند، و همچنین امیدوار بود که رژیم اسلامی را از میان بردارد. صدام حسین در این خیالبافی از تشویق عده ای از ایرانیان در تبعید نیز برخوردار بود که به مشاوران او تبدیل شده و قدرت رژیم انقلابی و احساس میهن دوستی ایرانیان را دست کم گرفته بودند. صدام حسین همچنین نگران قیام شیعیان عراق بود که خود او آن ها را وحشیانه سرکوب کرده، و بیش از ۱۰۰,۰۰۰ عراقی ایرانی تبار، یا مظنون به هواداری از خمینی، را از عراق اخراج کرده بود.[۳۵] هجوم اعلام نشده صدام در آغاز ایرانیان را غافلگیر کرد و به تخریب و اشغال شهر مرزی خرمشهر منجر شد، که ایرانیان آن را در ۳ خرداد ۱۳۶۱ آزاد کردند، و صدام را واداشتند که تقاضای صلح کند. بسیاری از ایرانیان به سپاه پاسداران پیوستند. سازمانی شبه نظامی با نام بسیج نیز برپا شد که اعضاء آن را جوانانی در سنین کم تر از سربازی یا مردانی در سنین بالاتر تشکیل می دادند. ارتش نیز با شرکت موثر در جنگ وفاداری خود به رژیم انقلابی را ثابت کرد. قهرمانی و شهادت طلبی نوجوانان عضو بسیج به ماجرائی روزمره تبدیل شد. بیست سال بعد، یک روزنامه نگار غربی بسیجیان را با مبارزان جمهوریخواه در جنگ داخلی اسپانیا، که در گزارشی از جرج اورول وصف شده اند، مقایسه کرد و نوشت:
جمهوری اسلامی درخواست صلح صدام درخرداد ۱۳۶۱ و پیشنهادی به رهبری عربستان سعودی برای پرداخت غرامتی هنگفت به ایران را رد کرد. خشم، شور انقلابی، و امید سرنگونی صدام و برقراری جمهوری اسلامی در عراق خمینی و دستیاران او را بر آن داشت که جنگ را به خاک دشمن بکشانند. “جنگ، جنگ تا پیروزی” به شعاری رسمی در سراسر مدت جنگ تبدیل شد. حتی در تیر ۱۳۶۷، هنگامی که جنگ در حال پایان بود، خمینی اعلام کرد: ما بار ها این حقیقت را در باره سیاست خارجی و بین المللی اسلامی خود اعلام کرده ایم که می خواهیم نفوذ اسلام را در جهان گسترش بدهیم، و سلطه جهانخواران را کم کنیم. حالا اگر نوکران آمریکا می خواهند این فکر را توسعه طلبی و قصد تاسیس امپراتوری جهانی توصیف کنند، اما از این کار آنان دلسرد نخواهیم شد، و حتی از آن استقبال خواهیم کرد.[۳۷] در سال ۱۳۶۳ هدف صدام حسین از تصرف خاک ایران به جلوگیری از تصرف خاک عراق به دست ایران تبدیل شد. صدام کوشید با خرید سلاح بیشتر و بهتر، عمدتا از شوروی و فرانسه، و به کار گرفتن سلاح شیمیائی علیه تجمع نیروهای ایران، بهای جنگ را هرچه بیشتر برای ایران افزایش دهد. حمله های شیمیائی صدمه زیادی بر ایرانیان زدند و هزارها کشته و زخمی به جا گذاشتند، اما بر روحیه ایرانیان تاثیر اندکی داشتند. در فروردین ۱۳۶۳ نیروهای ایرانی بخشی از جزایر مجنون را تصرف کردند، منطقه ای با میدان های نفتی که علاوه بر اهمیت استراتژیک، ارزش اقتصادی نیز داشت. عراق به جنگ شیمیائی ادامه داد و از هوا به تهران و دیگر شهرهای ایران حمله کرد. ایران مقابله به مثل کرد و “جنگ شهرها” میان دو کشور آغاز شد. در همین حال، “جنگ تانکرها” و حمله به کشتیرانی در خلیج فارس، که عراق با حمله به جزیره ایرانی خارگ آغاز کرده بود، ادامه داشت. در این جنگ، ایالات متحده در کنارعراق قرار گرفت. انزوای بین المللی ایران محصول و پیامد تغییر ریشه ای در سیاست خارجی ایران از زمان انقلاب بود که به محبوبیت عظیم ایران در جهان سوم و به ویژه در میان مردم مسلمان انجامیده بود، اما روابط ایران با قدرت های جهانی و منطقه ای را بسیار ضعیف کرده بود. ایران رابطه با اسرائیل و صدور نفت به آفریقای جنوبی را قطع کرد؛ مانند دیگر انقلاب ها خواستار آزادی توده های مردم در سراسر جهان شد؛ و خود را در روابط بین المللی کاملا مستقل اعلام کرد. اما، چنانکه اشاره شد، در مورد گروگان گیری با نگه داشتن گروگان ها به مدتی بیش از حد طولانی (اگرچه عمدتا به دلائل داخلی) از حد توانائی خود تجاوز کرد و علاوه بر تحمل بهای سنگین دیپلماتیک، ناچار شد سازشی را بپذیرد که از نظر مالی به نفع ایران نبود. ایران اگرچه با سیاست شوروی در افعانستان مخالف بود، تا حدی کوشید از رقابت آمریکا و شوروی به نفع خود استفاده کند. اما در اواسط دهه ۱۳۶۰، هنگامی که روابط آمریکا و شوروی رو به بهبود گذاشت، این سیاست ایران تاثیر خود را از دست داد.[۳۸] جنگ فرسایشی در سال ۱۳۶۳ آغاز شد و چهار سال ادامه یافت. در طول این مدت، عراق عمدتا بر اسلحه و اعتبارمالی کشورهای عرب و غربی حامی خود متکی بود، در حالی که ایران برای جبران انزوای کامل خود تا سرحد امکان بر احساسات میهن پرستانه و شور انقلابی و مکتب شهادت در مذهب شیعه تاکید می کرد. مناطق جنگی و سایر استان های کشور شاهد جابجائی عظیم جمعیت بودند. تعداد فزاینده ای از مردم شهرهای بزرگ برای فرار از بمباران را ترک می کردند، و برخی از آنان در بازگشت خانه های خود را ویران، و برخی از عزیزان خود را کشته، زخمی، یا آسیب دیده از موج انفجار می یافتند. در قرن های اخیر، ایران هرگز چنین صحنه های فجیعی به خود ندیده بود. به زودی تعبیر “گلزار شهدا” به حقیقت پیوست، و نوگلان ایران قربانی مین و گاز خردل شدند. اسلامگرائی جنگی جمهوری اسلامی با وجود شور انقلابی خود، در اداره جنگ و اقتصاد کشور در شرایط کاهش و سپس سقوط قیمت نفت از اوائل دهه ۱۳۶۰، سرکوب مخالفان مبارزه جوی حکومت و مخالفت مسالمت آمیز دیگران با ادامه جنگ، و دشمنی یا بی تفاوتی تقریبا همه قدرت های منطقه ای و جهانی، با دشواری های واقعی روبرو بود. در نتیجه پدیده ای به وجود آمد که به قیاس “کمونیسم جنگی” حاکم بر روسیه در جریان جنگ داخلی و مداخله خارجی در فاصله ۱۹۱۸ و ۱۹۲۱، می توان آن را “اسلامگرائی جنگی” نامید.[۳۹] اقتصاد کشور عمدتا با ماشین جنگی پیوند خورده بود؛ کمبود کالاهای مصرفی اجتناب ناپذیر بود؛ و نظامی برای جیره بندی به کار گرفته شد که، اگرچه از دید مردم با وضع آرمانی فاصله زیادی داشت، به طور کلی خوب اداره می شد. سطح متوسط زندگی به میزان چشمگیری کاهش یافت؛ و تنها در سال ۱۳۶۷، آخرین سال جنگ، تولید ناخالص داخلی تقریبا ۸ در صد کاهش پیدا کرد.[۴۰] تورم و بیکاری در میان غیرنظامیان به شدت بالا رفت و افزایش نرخ ارز ادامه پیدا کرد.[۴۱] کارکرد نظام اقتصادی به طور کلی تنزل کرد، اگرچه ممکن است برخی از بخش های جامعه نسبت به پیش از انقلاب مرفه تر شده باشند.[۴۲] رژیم حاکم از نظر سیاسی سرکوبگر و از نظر اقتصادی دولت-محور بود. هر نوع مخالفت با دولت ممنوع بود، و تقریبا هر نوع انتقاد “کمک به دشمن” توصیف می شد. مجلس دوم که انتخابات آن در سال ۱۳۶۴ برگزار شد در دست اسلامگرایان بود، و حتی یک مسلمان بیرون از جرگه اسلامگرایان، مانند بازرگان، نیز به آن راه نیافت. با وجود این، نمایندگان مجلس به طور رسمی یا غیر رسمی از مطرح کردن مسائل حساس، مانند روابط مخفیانه و معاملات ایران با ایالات متحده، که در سال ۱۳۶۷ بر ملا شد و “ایران-کنترا” یا “ایران گیت” نام گرفت، منع می شدند.[۴۳] معامله اصلی عبارت بود از فروش مقدار محدودی اسلحه آمریکائی به ایران، از طریق اسرائیل، در برابر کمک ایران برای آزاد کردن گروگان های امریکائی در لبنان، و انتقال پول حاصل از این معامله توسط ایالات متحده به چریک های دست راستی که با دولت نیکاراگوئه می جنگیدند. هدف از افشای این معامله توسط یکی از جناح های داخل ایران به ویژه ضربه زدن به رئیس مجلس، هاشمی رفسنجانی، بود که مستقیما در ماجرا دخالت داشت.[۴۴] برخی از ایرانیان رادیکالی که معامله را از طریق تماس های خود در لبنان افشا کردند و سپس محاکمه و اعدام شدند[۴۵] به آیت الله منتظری نزدیک بودند، که مدتی پیش از این افشاگری، در مجلس خبرگان به نیابت و جانشینی خمینی انتحاب شده بود، اما شخصا در ماجرا دخالتی نداشت.[۴۶] ایران به دولت-شرکت تبدیل شده بود. دولت نخست وزیر میرحسین موسوی متشکل از اسلامگرایان جوان و رادیکالی بود که به اقتصاد دولتی و سیاست های اقتصادی عدالتگرایانه علاقه داشتند. مجلس در دست علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود که در عمل مدیریت جنگ را بر عهده داشت، و رئیس جمهور علی خامنه ای بود، که بعدها به مقام رهبری رسید، و بر قوه مجریه نظارت می کرد. بنیاد مستضعفان به سازمان اجتماعی-اقتصادی عظیمی تبدیل شد که اگرچه بر اقتصاد کشور تاثیر قابل توجهی می گذاشت، به هیچ نهاد رسمی جوابگو نبود.[۴۷] ولایت مطلقه فقیه اگر منتقدان سیاسی رژیم ضعیف و سرکوفته بودند، تجار بازار و دیگر صاحبان کسب و کار قدرت داشتند و به مرور زمان بیش از پیش از رویکرد اقتصاد دولتی، که به سیاست عمومی تبدیل می شد و در مهم ترین موارد باید از تایید مجلس می گذشت، اظهار نارضائی می کردند. دولت در مجلس اکثریت داشت، اما در فرایند تصویب قوانین بیش از پیش با مقاومت شورای نگهبان روبرو می شد. در نتیجه، دو نیروی پرقدرت اسلامگرائی نوین – گرایش دولتگرا و عدالتخواه، از یک سو، و گرایش محافظه کار، سرمایه داری گرا و بازار-محور از سوی دیگر – رو در روی هم قرار گرفتند. این تقابل شکل نهادی نیز به خود گرفت و به انشعاب گرایش رادیکال “مجمع روحانیون مبارز” از تشکل پرنفوذ “جامعه روحانیت مبارز” انجامید. پس از مدتی، هنگامی که به نظر می رسید بخشی از دستگاه دولت از کار باز ایستاده، ازخمینی درخواست مداخله شد و او از گرایش رادیکال طرفداری کرد، اگرچه این مداخله حتی در آخرین مرحله اسلامگرائی جنگی هم به پیروزی کامل آنان نینجامید، تا چه رسد به وقتی که رفسنجانی قدرت را به دست گرفت (به فصل ۱۴ نگاه کنید). دخالت خمینی در این درگیری، با به کار گرفتن مفهوم تازه ولایت مطلقه فقیه شگفت آور نبود، زیرا نظریه حکومت اسلامی از خود او بود. موضوع اصلی اختلاف دو طرف بر سر حدود قدرت دولت در حق مالکیت خصوصی بود. خمینی بعدا در یک سخنرانی طولانی به روحانیان سنتی و بازاریان حمله کرد و گفت: “مقامات نظام انقلابی ایران باید درک کننند که برخی کفار هرکس را که در خدمت فقرا و مستضعفین باشد و در راه اسلام و انقلاب حرکت کند کمونیست و التقاطی می دانند”،[۴۸] و مدتی بعد افزود که “روحانیت واقعی اسلام هرگز یوغ سرمایه داران، پول پرستان و خان ها را قبول نکرده است … رهبری متعهد دینی دشمن سرسخت سرمایه داران خون آشام است”.[۴۹] در آذر ماه ۱۳۶۷ خمینی در پاسخ به وزیر کار و امور اجتماعی فتوا داد که وزیر می تواند قانون پیشنهادی خود را (که موقعیت کارگران در برابر کارفرمایان تقویت می کرد) به اجرا بگذارد. نخست وزیر موسوی این فتوا را تائید کلی قدرت های فوق العاده حکومت اسلامی تلقی کرد.[۵۰] از نظر بسیاری از سیاستمداران و شخصیت های مذهبی این تعبیر باورکردنی نبود، زیرا حکومت را در مقامی بالاتر از قانون قرار می داد و ممکن بود به تصمیم گیری استبدادی منجر شود. آیت الله لطف الله صافی، دبیر شورای نگهبان که به آیت الله العظمی گلپایگانی، از مراجع بلندپایه قم، نزدیک بود، به آیت الله خمینی نوشت:
خمینی صافی را مایوس کرد و در پاسخ گفت هیچ اشتباهی در کار نبوده و فتوای او “در همه اموری که در قلمرو حکومت قرار دارد قابل اجراست”.[۵۲] اما در پایان نامه اش به صافی افزود که نباید “به شایعات توجه کنید”. رئیس جمهور خامنه ای در خطبه نماز جمعه خود کوشید از اشاره مبهم خمینی به “شایعات” استفاده کند و نامه خمینی به صافی را چنین تعبیر کرد که حدس و گمان در باره قدرت نامحدود حکومت چیزی جز شایعه پراکنی نیست.[۵۳] خمینی در پاسخی روشن و تکان دهنده به خامنه ای گفت:
خمینی در ادامه نامه خود پیامد های نظریه تازه خود برای کار روزمره دولت را چنین توضیح داد:
در پایان، خمینی تاکید کرد که ترس آیت الله صافی از این که نظم جدید مقررات اجتماعی و اقتصادی اسلام را نقض خواهد کرد بی مورد است، زیرا حتی اگر “چنین باشد، این از اختیارات حکومت است، و بالاتر از این هم مسایلی است که مزاحمت نمی کنم”.[۵۶] به این ترتیب در به روی طولانی ترین و شدید ترین بحث در درون رژیم اسلامی از زمان “پاکسازی” سال ۱۳۶۰ رژیم از کسانی که کاملا به اسلام ایدئولوژیک معتقد نبودند گشوده شد. اندکی بعد در سمینار فقها و رهبران دینی که در قم برای بحث در باره مفهوم ولایت مطلقه فقیه تشکیل شد، آیت الله صانعی با صراحت پرسید: “آیا خود ولایت قانونگزار است، یا استبدادی؟ آیا ولایت … خود قانون است یا بی قانونی؟”[۵۷] این پرسش مستقیما با مشروعیت سیاسی رژیم سروکار داشت، زیرا حکومت استبدادی، بر حسب تعریف، نمی تواند مشروع باشد. فکر حکومت مطلق از آغاز در مفهوم اصلی ولایت فقیه خمینی وجود داشت، زیرا معنای ولایت فقیه آن است که فرد یا گروهی از افراد غیر منتخب می تواند در درون چهارچوب شرع برای حکومتی پاسخگو قانون وضع کند. بنا بر این، ولی فقیه مشروعیت خود را از شرع به دست می آورد، اگرچه قدرتی مطلق و فاقد نمایندگی در دست دارد. اما نظریه جدید ولایت مطلقه فقیه از این هم فراتر می رفت و ادعا می کرد که فقیه هم در امور دینی و هم در امور عمومی حکومت از همان اختیارات کاملی برخوردار است که در اختیار پیامبر بود. اما این نظریه در این باره که پیامبر مشروعیت اختیارات خود را از طریق وحی به دست آورده بود، و همچنین در مورد معصومیت پیامبر چیزی نمی گفت. اگر ولی فقیه نه معصوم باشد و نه مستقیما با خدا ارتباط داشته باشد، با کدام صلاحیت قانونی خواهد توانست قوانین اساسی شرع را هر زمان که خلاف مصلحت یا مخالف مصالح اسلام بداند معلق، ترمیم یا تعویض کند؟ آیا خود اسلام حالا در معرض تعریف خود سرانه هر کسی قرار داشت که قدرت را به دست گرفته بود؟ و، با توجه به موضوع مشروعیت سیاسی، چه تفاوتی میان ولایت مطلقه فقیه و قدرت استبدادی سنتی وجود داشت؟[۵۸] با وجود این، سرانجام سازشی به دست آمد و در اثر آن نهاد تازه ای به نام مجمع تشخیص مصلحت برپا شد تا در اختلاف های میان مجلس و شورای نگهبان داوری کند و به تصمیم نهائی برسد. این نهاد اگرچه در حل این گونه اختلاف ها بی تاثیر نبود، با نظریه ولایت مطلقه خمینی فاصله زیادی داشت. اما آنچه بحث را به میان آورده بود موضوعی سیاسی بود، نه قانونی. بنابراین، تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نمی توانست به درگیری های سیاسی جناح های رادیکال، میانه رو و محافظه کار پایان بدهد. آتش بس چنانکه اشاره شد، این مجادله ناگهان در آخرین ماه های جنگی سربلند کرد که چند سال با هزینه سنگین انسانی و مادی، و بدون نتیجه ای چشمگیر، ادامه یافته بود. یک پیروزی قابل توجه ایران تسخیر شبه جزیره فاو در بهمن ۱۳۶۴ بود که عراقی ها آن را در فروردین ۱۳۶۷ پس گرفتند. تسخیر فاو احتمالا فرصت خوب دیگری بود تا ایران شرایطی مناسب خود برای صلح عرضه کند. اما سیاست “جنگ، جنگ تا پیروزی” هنوز در جریان بود. در اسفند ۱۳۶۶ عراق در بزرگترین حمله شیمیائی خود تا آن تاریخ شهر کوچک کردنشین حلبچه در نزدیکی مرز با ایران را، به این دلیل که مردمش نسبت به صدام وفاداری از خود نشان نداده بودند، بمباران کرد. ۵,۰۰۰ غیرنظامی کرد کشته یا زخمی شدند. بعدها، یک روزنامه نگار بین المللی آن حمله را چنین به یاد آورد:
دولت ایران یک گروه تلویزیونی از شبکه “اخبار مستقل تلویزیون” (آی تی ان) انگلیس را که در تهران بود همراه با خبرنگاران عکاس خبرگزاری ها مستقیما به حلبچه برد. سه هفته دیگر طول کشید تا دنیا ازابعاد کامل فاجعه باخبر شود.[۶۰] واشنگتن و لندن حتی در این مرحله میل نداشتند به این فاجعه بیشتر توجه کنند، و به حمایت از صدام ادامه دادند. صرف نظر از این که صدام مردم کرد را مستقیما هدف گرفت، یا این که آنان در جریان حمله عراق به نیروهای ایرانی هدف قرار گرفتند، این حقیقت به جای خود باقی است که هر کس دستور حمله را داد – چه صدام و چه یکی از فرماندهان او – به خوبی می دانست که آن سلاح هولناک بر سر توده ای از مردم غیرنظامی – مرد، زن و کودک – ریخته خواهد شد.[۶۱] عراق از قدیم به شوروی وابسته بود و با فرانسه هم، به ویژه برای تهیه اسلحه، روابط نزدیکی داشت. حالا آمریکائی ها هم روابط خود با عراق را که پس از جنگ شش روزه اسرائیل و اعراب در سال ۱۹۶۷ قطع کرده بودند برقرار کردند و کمک های فزاینده ای در زمینه های مالی، مادی، دیپلماتیک و پشتیبانی در اختیار آن کشور گذاشتند. علاوه بر فرانسه، چند عضو دیگر اتحادیه اروپا نیز به ماشین جنگی عراق کمک کردند، در حالی که کشور های عرب خلیج فارس حجم عظیمی از پول را به سوی عراق سرازیر کردند. در اوائل سال ۱۳۶۷، ایرانیان احساس کردند که عملا دست تنها با تمام جهان درافتاده اند و اگر قرار باشد کسی در جنگ پیروز شود، ایران نخواهد بود. صدها هزار ایرانی کشته، علیل، آواره، یا دچار بیماری های روانی شده بودند. خسارت بی حد وحساب وارد شده و بسیاری از امکانات اقتصادی کشور تلف شده بود. ایرانیان با شجاعت و ایمان جنگیده بودند، اما سرانجام پی بردند که در جنگ پیروز نخواهند شد. در ۱۲ تیر ۱۳۶۷، رزمناو آمریکائی وینسنس، که ناخدای آن بعدا اذعان کرد در آن زمان در آبهای ساحلی ایران بوده است، یک هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کرد و ۲۹۰ سرنشین آن را کشت. با وجود این، ایران در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قطع نامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت و جنگ در ۲۹ مرداد به پایان رسید. ایران شکست نخورده بود، اما هشت سال امید و وعده قاطع پیروزی که به مردم ایران داده شده بود به این ترتیب نفی شد.[۶۲] پس از این همه، تنها خمینی می توانست قبول آتش بس را به ایرانیان – به ویژه به کسانی که او را عملا موجودی مقدس می دانستند – به گونه ای اعلام کند که تاثیر مایوس کننده و روحیه شکن آن را به حداقل برساند. خمینی در بیانیه خود گفت:
اما همه توپ ها کاملا خاموش نشدند. مجاهدین، که با حمایت صدام ازچند سال پیش در عراق مستقر شده بودند، پس از آن که دولت ایران قطعنامه آتش بس را پذیرفت به غرب ایران حمله کردند و در راه کرمانشاه با سپاه پاسداران وارد جنگ شدند. مجاهدین در آغاز از پشتیبانی هوائی عراق برخوردار بودند، اما هنگامی که عراق زیر فشار بین المللی به این حمایت پایان داد، حمله از حرکت افتاد و مجاهدین با از دست دادن چند هزار تن از افراد خود شکست خوردند. به نظر می رسید شور انقلابی از میان رفته و، دست کم تا حدی، به علت پذیرش قطعنامه سازمان ملل، جای خود را به یاس و خمودگی داده باشد. اما این حالت دیری نپائید. در تابستان ۱۳۶۷ دولت جمهوری اسلامی تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را اعدام کرد. در پایان تابستان، نویسنده بریتانیائی، سلمان رشدی، کتابی به نام آیه های شیطانیمنتشر کرد که به تدریج مسلمانان در سراسر جهان آن را اهانت به اسلام، پیامبر و همسران او و حتی آیت الله خمینی تلقی کردند. اعتراض علنی مسلمانان نخست در انگلستان، و سپس در پاکستان و کشورهای دیگر با جمعیت بزرگ مسلمان ظاهر شد. در بهمن ۱۳۶۷ آیت الله خمینی از موضوع باخبر شد و فتوا داد که
سکوت ناگهان شکسته شد: هیجان بر ایرانیان و دیگر مسلمانان، و مجادله بر عرصه بین المللی مسلط شد؛ و رابطه ایران و انگلیس درست در زمانی که قرار بود به سطح سفارت ارتقاء پیدا کند به وخامت گرائید. سرنگونی آیتالله منتظری آیت الله حسینعلی منتظری، نایب و جانشین منتخب آیت الله خمینی، یکی از شاگردان پیشین خمینی، از اوائل دهه ۱۳۴۰ از پیروان وفادار او، و یکی از چهره های برجسته انقلاب بود که پس از سال ها زندان، در جریان انقلاب در سال ۱۳۵۷ آزاد شده بود. اما منتظری بیشتر عالم دین بود تا سیاستمدار، و معتقد بود جمهوری اسلامی باید پایگاه اجتماعی گسترده ای داشته باشد، نسبت به افراد غیر متعهد بردباری بیشتری نشان بدهد، و از بدرفتاری بیش از حد با مخالفان خود پرهیز کند. اختلاف نظر منتظری با خمینی زمانی بروز کرد که پس از شکست مجاهدین در مرداد ۱۳۶۷، خمینی به مسئولان دادگستری و اطلاعات دستور داد که بسیاری از زندانیان سیاسی را در زندان های ایران اعدام کنند.[۶۵] بنا بر تخمین های گوناگون، بین ۲,۰۰۰ تا ۷,۰۰۰ زندانی اعدام شدند؛ برخی از آنان اعضای تازه دستگیر شده مجاهدین بودند، اما بسیاری مجاهدین یا چپگرایانی بودند که مدتها پیش دستگیر شده بودند. بسیاری از زندانیانی که اعدام شدند، یا مدت زندان خود را به پایان رسانده بودند یا چیزی از مدت زندانشان باقی نمانده بود. منتظری در این مورد دو نامه به خمینی و یک نامه به مسئولان قضائی و امنیتی نوشت. منتظری در نامه اول، به تاریخ ۹ مرداد ۱۳۶۷، صریحا به ” دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها” اعتراض کرد و افزود:
منتظری در نامه دیگری به خمینی به تاریخ ۱۳ مرداد ماجرای قاضی شرعی را تعریف کرد که یک مامور امنیتی در حضور او تصمیم به اعدام مجاهدی گرفته بود که هم توبه کرده و هم حاضر بوده به جبهه جنگ برود.[۶۷] منتظری در سومین نامه، به تاریخ ۲۴ مرداد از عده ای از مقامات قضائی و امنیتی خواست که از “انتقام جوئی” پرهیز کنند و پرسید آیا “این همه ما در فقه بحث احتیاط در دماء [خونریزی] و اموال کرده ایم همه غلط بود؟”[۶۸] منتظری به ندرت نارضائی خود را از تصمیم گیری های استبدادی و خشن رژیم پنهان می کرد. مثلا در مهر ۱۳۶۷، در یک سخنرانی گفت:
انتشار نامه های منتظری در خارج از ایران، ماه ها بعد از نوشته شدن آن ها، و درست به دنبال ماجرای سلمان رشدی، باعث شد که خمینی مستقیما به منتظری حمله کند. منتظری در ۷ فروردین ۱۳۶۸ از مقام نیابت و جانشینی ولی فقیه استعفا داد و با تواضع در نامه ای نوشت، “خود من از اول جدا مخالف بودم، و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است”، و افزود: “اگر اشتباهات و ضعفهائی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاء الله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد”.[۷۰] تصاویر منتظری یک شبه از روی دیوارها ناپدید شد و خود او با از دست دادن عنوان های فقیه عالیقدر و آیت الله العظمی به مقام حجت الاسلامی تنزل یافت. منتظری در دو دهه بعد، تا زمان درگذشتش در سال ۱۳۸۸، به انتقاد از رژیم ادامه داد. منتظری در عمل خواستار حکومتی دمکراتیک بود، و به همین علت نظراتش در ایران سانسور می شد و خود او غالبا در خانه خود زندانی بود.[۷۱] مرگ آیتالله خمینی آیت الله خمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۶۸، اندکی بیشتر از دو ماه پس از سرنگونی سیاسی منتظری، در گذشت. خمینی به بیماری مزمن قلب مبتلا بود و در اثر یک رشته حمله قلبی فوت کرد. او در آن زمان هشتاد و نه سال داشت. خمینی فقیه، عارف، رهبری انقلابی و پرجاذبه و در امور دینی نوآور بود، و اغراق نخواهد بود که بگوئیم در تاریخ ایران از انقلاب مشروطه به این سو بیشترین تاثیر را به جا گذاشت. اما خمینی احتمالا رسالت خود را بیشتر از این می دید، و معتقد بود در مقام دنباله روی راه پیامبر، باید پیام اسلام را به همه جهان برساند. اگرچه خمینی نظام اسلامی جهانشمول تازه ای برپا نکرد، نمی توان انکار کرد که جهان پس از خمینی با جهان پیش ار او تفاوت قابل ملاحظه ای داشت. انقلاب اسلامی خمینی به اشکال گوناگون بر سراسر جهان اسلام اثر گذاشت. میلیون ها نفر برای شرکت در تشییع جنازه خمینی به خیابان ها رفتند، و برخی از آنان زیر فشار جمعیت مردند یا صدمه دیدند. ایران، کشور شهادت و سوگواری، شاهد تشییع جنازه عظیم و پر عاطفه ای بود که هیچ کس نظیر آن را به خاطر نداشت. جای آن هست که بخشی از مشاهدات تام فنتان، خبرنگار با تجربه آمریکائی را که مراسم تشییع جنازه را در ۱۵ خرداد برای شبکه تلویزیونی سی بی اس گزارش داد، در اینجا نقل کنیم: چند ساعتی از صبح گذشته، خورشید بر عزاداران می تابید و درجه حرارت داخل صندوق شیشه ای را تقریبا به ۳۸ درجه سانتیگراد رسانده بود. صندوق روی سکوئی قرار داشت که از کامیون های حامل کانتینر درست شده و روی آن پارچه سیاهی کشیده بودند … در درون صندوق، بدن آیت الله خمینی با خونسردی در انتظار بود تا دفن شود … بدن آیت الله در مصلای شمال تهران به نمایش گذاشته شده بود تا پیروانش بتوانند برای آخرین بار به او ادای احترام کنند… بنا بر سنت اسلامی آماده کردن جسد برای دفن، پاهای خمینی در جهت مکه قرار داده شده بودند. عمامه سیاه او، که نشان می داد نسبش به پیامبر اسلام می رسد، روی سینه اش قرار داشت… گرداگرد ما، در زمین خاکی، پر بود از گروه های زنانی که زیر چادرهای سیاهشان گریه می کردند، و مردانی که دست بر سینه و سر خود می کوفتند. … اعضاء سپاه پاسداران انقلاب … با شلنگ بر جمعیت آب می پاشیدند تا مردم را خنک کنند، اما شدت احساسات مردم همراه با درجه حرارت هوا افزایش می یافت … می دانستم این یکی از رویدادهائی خواهد بود که هرگز فراموش نخواهم کرد. آیت الله خمینی همانگونه دفن می شد که زندگی کرده بود، در کانون یک توفان دینی. فنتان در ادامه می گوید:
فنتان توضیح می دهد که: “احساسات جمعیت زیر پای ما به درجه تب رسیده بود”. خبرنگاران دیدند که دو مرد روی دستان مردم برده می شوند. چشمان دو مرد باز بود، اما در بدنشان حرکتی دیده نمی شد. ظاهرا آن دو تا حد مرگ خود را زده بودند. تلویزیون ایران اعلام کرد که مراسم تشییع جنازه به روز بعد موکول شده است، و از مردم درخواست شد به خانه های خود برگردند. پنج ساعت بعد، هنگامی که محل دفن از جمعیت خالی شده بود، هلیکوپتری رئیس مجلس، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، را که مسئولیت برنامه را بر عهده گرفته بود به صحنه آورد. چند دقیقه بعد، هلیکوپتر دیگری جسد خمینی را، این بار در یک صندوق آلومینیومی در بسته که به صندوق بار هواپیما شباهت داشت، به همراه آورد. با وجود حلقه ای که پاسداران بر گرد محل دفن زده بودند، بازهم صحنه هائی از آشوب پدیدار شد، و روحانیان و پاسداران برای کسب افتخار حمل صندوق یکدیگر را به این سو آن سو پس می زدند. بالای صندوق پاره شد، و جسد از آن بیرون آورده شد و در گور قرار گرفت. خمینی، مطابق آئین اسلام، تنها در پارچه ای پیچیده و دفن شد. قطعات سنگ بر روی جسد قرار گرفت و گور به سرعت با خاک پرشد، و در همین حال عزاداران آشفته حال محل دفن را پر کردند. صندوق پاره پاره شد و قطعات آن برای تبرک برده شدند. صبح روز بعد، کانتینر سیاهی بر روی گور قرار داشت. عزاداران دیوارهای فلزی آن را لمس می کردند و می گریستند. سرانجام مسجد بزرگی ساخته شد که گور در داخل آن قرار داشت. و با وجود همه پیش بینی ها (از جمله پیش بینی های خود من) که ایران به هرج و مرج خواهد افتاد، کشور پس از مرگ خمینی به شکل چشمگیری آرام باقی ماند.[۷۲] پیش بینی هرج و مرج، که فنتان به آن اشاره می کند، محقق نشد زیرا، علی رغم برخی نشانه های ظاهری، حکومت تک نفره نبود و، چنانکه در مراسم تشییع جنازه دیده شد، رژیم هنوز پایگاهی گسترده داشت. منابع و پانوشت ها [۱] Charles Kurzman, The Unthinkable Revolution, Harvard University Press, Cambridge, MA, 2004, pp. vii–viii. [2] به فصل های پیشین، به ویژه فصل های ۸ و ۱۲، نگاه کنید. [۳] Karl Popper, The Poverty of Historicism, Routledge, London, 2002. [4] نگاه کنید به ساعدی، از او و درباره او، باقر مرتضوی (ویراستار)، فروغ، کلن، ۱۳۸۶، ص ۱۰۱٫ [۵] نگاه کنید به سخنرانی یزدی در موسسه خاورمیانه واشنگتن در اردیبهشت ۱۳۸۷،http://niacblog.wordpress.com/2008/04/07/former-leader-of-revolution-ebrahim-yazdi-calls-for-us-iran-talks-rips-into-voa-persian. [6] نگاه کنید به Homa Katouzian, ‘Towards a General Theory of Iranian Revolutions’, Iranian Hisotry and Politics, The Dialectic of State and Society, London and New York, Routledge, 2007. [7] به فصل ۸ نگاه کنید. [۸] مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، بازرگان، تهران، ۱۳۶۳، ص ۹۲، پانویس ۱٫ بازرگان توضیح می دهد که در جو سیاسی آن روز آزادی و دمکراسی کلماتی قبیح تلقی می شدند. [۹] صادق خلخالی. خاطرات آیتالله خلخالی-ایام انزوا. نشرسایه، تهران، ۱۳۸۰، ص ۸۱٫ [۱۰] برای شرحی نسبتا مفصل از محاکمه و اعدام هویدا، نگاه کنید به Abbas Milani, The Persian Sphinx: Amir Abbas Hoveyda and the Riddle of the Iranian Revolution, A Biography, I.B.Tauris, London and New York, 2000. [11] نگاه کنید به خلخالی، ایام انزوا، ص ۷۸٫ [۱۲] طلبهای به نام اکبر گودرزی، به عنوان رهبر گروه، و چند تن دیگر به عنوان اعضاء آن دستگیر و تیرباران شدند. نگاه کنید به “گروه فرقان”، در تالار گفتمان شریعتی، به نقل از مرکز انتشارات انقلاب اسلامی،http://talar.shandel.org/showthread.php?tid=388؛ همچنین نگاه کنید به داود علی بابائی، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، امید فردا، تهران، ۱۳۸۱، ص ۲۲۰٫ [13] برای شرحی از اوائل این تحول، نگاه کنید به Eric Hooglund, ‘Iran 1980–۸۵: Political and Economic Trends’, in The Iranian Revolution and the Islamic Republic, ed. Nikkie R. Keddie and Eric Hoogland, Syracuse University Press, Syracuse, NY, 1986. [14] ”تاسیس حزب جمهوری اسلامی”، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،http://www.irdc.ir/fa/calendar/180/default.aspx. [15] نگاه کنید به انتشارات سروش، تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، صص ۷-۲۸۶٫ [16] خمینی، صحیفه نور، جلد ۸، ص ۲۴۵، نقل در Baqer Moin, Khomeini, Life of the Ayatollah, p. 219. [17] Schirazi, The Constitution of Iran, pp. 216–۱۹٫ [۱۸] کیهان،۱۵ اسفند ۱۳۵۷٫ [۱۹] صحیفه نور، جلد ۳، ص ۴۱۰، نقل در Vanessa Martin, Creating an Islamic State: Khomeini and the Making of a New Iran, I.B.Tauris, London and New York, 2003, p. 155 [20] نگاه کنید به Schirazi, The Constitution of Iran, ch. 1. [21] همان، ص ۲۲٫ [۲۲] ابوالحسن بنی صدر، خیانت به امید، بین صدر، پاریس، ۱۳۶۱؛ گفتگوی نویسنده با عزت الله سحابی، تهران، فروردین ۱۳۸۵٫ [۲۳] Schirazi, The Constitution of Iran, ch. 2. [24] نگاه کنید به عبدالعلی بازرگان (ویراستار) ، مشکلات و مسائل اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، بازرگان، تهران، ۱۳۶۰؛ سعید برزین، زندگی نامه مهندس بازرگان، نشر مرکز، تهران، ۱۳۷۴؛ مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت؛ خیرالله اسماعیلی، دولت موقت، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۱؛ علی بابائی، بیست و پنج سال،جلد ۱؛ Shaul Bakhash, The Reign of the Ayatollahs: Iran and the Islamic Revolution, Unwin Paperbacks, London, 1985, ch. 3. [25] نگاه کنید به <http://century.guardian.co.uk/1970-1979/Story/0,,106889,00.html>, and further, William H. Sullivan, Mission to Iran [26] Kasra Naji, Ahmadinejad: the Secret History of Iran’s Radical Leader, I.B.Tauris, London and New York, 2008, p. 25. [27] اطلاعیه با امضا و نشانی دانشگاهی دبیر کمیته، همایون کاتوزیان، منتشر شد، و در نشریه حقوق بشر، چاپ برلن، جلد ۱۸، شماره ۱ (بهار ۱۳۸۱)، صص ۶-۹۵، چاپ شده است. [۲۸] بنی صدر در دوران انقلاب بسیار اسلامگرا تر بود تا در زمان ریاست جمهوری. نگاه کنید به کتاب او، اقتصاد اسلامی، پاریس، بنی صدر، ۱۳۵۶٫ همچنین نگاه کنید به، Katouzian, ‘Shi’ism and Islamic Economics: Sadr and Bani Sadr’, in Nikki R. Keddie (ed.), Religion and Politics in Iran, Shi’ism from Quietism to Revolution, Yale University Press, New Haven, CT, and London, 1983. [29] نگاه کنید به، بنی صدر، خیانت به امید؛ Bakhash, The Reign of the Ayatollahs, chs 5 and 6; Ervand Abrahamian, The Iranian Mojahedin. [30] نگاه کنید به Ali Rahnema and Farhad Nomani, The Secular Miracle, Religion, Politics & Economic Policy in Iran, Zed Books, London and New Jersey, 1990, ch. 5. [31] نگاه کنید به Vladimir Kuzichkin, Inside the KGB: Myth and Reality, tr. Thomas B. Beattie, intro. Frederick Forsyth, Andre Deutsch, London, 1990. [32] نگاه کنید به سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، جلد ۱، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران، ۱۳۷۰؛ احسان طبری، کژراهه: خاطراتی از حزب توده، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۷؛ نورالدین کیانوری،خاطرات نورالدین کیانوری، دیدگاه، ۱۳۷۱؛ Ervanad Abrahamian, Tortured Confessions: Prisons and Public Recantations in Modern Iran, University of California Press, Berkeley, CA, 1999 [33] برای متن کامل اعتراف تلویزیونی قطب زاده نگاه کنید به، علی بابائی، بیست و پنج سال، جلد ۵، ۱۳۸۵، صص ۵۰۱-۴۹۳٫ [۳۴] David Menasheri (ed.), ‘Khomeni’s Vision: Nationalism or World Order’, in The Iranian Revolution and the Muslim World, Westview, Boulder, CO, San Fransisco, CA, Oxford, 1990. [35] نگاه کنید به Shahram Chubin and Charles Tripp, Iran and Iraq at War, I.B.Tauris, London, 1988, ch. 2; Amazia Baram, ‘The Impact of Khomeini’s Revolution on the Radical Shi’i Movement of Iraq’, in Menasheri (ed.), The Iranian Revolution and the Muslim World. [36] Christopher de Bellaigue, In the Rose Garden of the Martyrs, HarperCollins, London, 2004, p. 139. [37] کیهان هوائی، ۵ مرداد ۱۳۶۷٫ [۳۸] برای بررسی روابط بین المللی ایران در آن زمان، نگاه کنید، مثلا، به Anoushiravan Ehteshami and Manshour Varasteh (eds), Iran and the International Community, Routledge, London and New York, 1991. [39] برای نمونه، نگاه کنید به Edward Hallett Carr, The Russian Revolution: From Lenin to Stalin, 1917–۱۹۲۹, Papermac, London, 1980, and The Bolshevik Revolution, 1917–۱۹۲۳, ۳ vols, Macmillan, London, 1978; Maurice Dobb, Soviet Economic Development Since 1917, Routledge & Kegan Paul, London, 1966. [40] نگاه کنید به Hassan Hakimian and Massoud Karshenas, ‘Dilemmas and Prospects for Economic Reform and Reconstruction in Iran’, in Parvin Alizadeh (ed.), The Economy of Iran: Dilemmas of an Islamic State, I.B.Tauris, London and New York, 2000, p. 45. [41] Parvin Alizadeh, ‘Introduction’, in Alizadeh (ed.), The Economy of Iran. [42] برای بررسی مفصل و تجربی اقتصاد، نگاه کنید به Jahangir Amuzagar, Iran’s Economy under the Islamic Republic, I.B. Tauris, London and New York, 1993, especially chs 14 and 15. [43] برای نمونه، نهضت آزادی ایران، ولایت مطلقه فقیه، نهضت آزادی ، تهران، ۱۳۶۷؟، صص ۱۱-۴٫ [۴۴] Wilfried Buchta, Who Rules Iran?: The Structure of Power in the Islamic Republic, a joint publication of the Washington Institute for Near East Policy, Washington DC, and the Konrad Adenauer Stiftung, Berlin, 2000, p. 92. [45] بعدها اعلام شد که مهدی هاشمی، چهره اصلی ماجرا، و چند تن از همکاران او در گذشته تعدادی را کشته بودند. نگاه کنید به، محمد محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۳۶۷-۱۳۶۵، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران، ۱۳۶۹٫ [۴۶] نگاه کنید به Homa Katouzian, ‘Islamic Government and Politics: The Practice and Theory of the Absolute Guardianship of the Jurisconsult’, in After the War: Iran, Iraq and the Arab Gulf, ed. Charles Davies, Carden Publications, Chichester, 1990. [47] Ali A. Saeidi, ‘The Accountability of Para-governmental Organizations (bonyads): The Case of Iranian Foundations’, Iranian Studies, 37/1 (September 2004). [48] کیهان هوائی، ۵ مرداد ۱۳۶۷٫ [۴۹] اطلاعات، ۶ اسفند ۱۳۶۷٫ [۵۰] رادیو ایران، ۱۸ آذر ۱۳۶۶، بخش شنود بی بی سی. [۵۱] رادیو ایران، ۲ دی ۱۳۶۶، بخش شنود بی بی سی. [۵۲] همان. [۵۳] همان. [۵۴] جمهوری اسلامی، ۱۹ دی ۱۳۶۶٫ [۵۵] همان. [۵۶] همان. [۵۷] جمهوری اسلامی، ۳۰ دی ۱۳۶۶٫ [۵۸] نگاه کنید به Katouzian, ‘Islamic Government and Politics’. [۵۹] Adel Darwish, ‘Halabja: whom does the truth hurt? in <http://www.opendemocracy.net/conflict-journalismwar/article_1049.jsp>, first published on 17 March, 2003. [60] همان. [۶۱] برای شرحی مفصل و آموزنده از حادثه حلبچه، نگاه کنید به Joost R. Hiltermann, A Poisonous Affaire: America, Iraq and the Gassing of Halabja, Cambridge University Press, Cambridge, 2007. [62] برای شرح مفصلی از جنگ ایران و عراق نگاه کنید، برای نمونه، به Chahram Chubin and Charles Tripp, Iran and Iraq at War, and Dilip Hiro, The Longest War: the Iran-Iraq Military Conflict, Grafton, London, 1989. [63] ” امام خمینی:قبول قطعنامه از نوشیدن جام زهر برای من کشنده تر است”، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، http://www.jamaran.ir/fa/NewsContent-id_15095.aspx. [64] ”فتوای تاریخی امام خمینی مبنی بر مهدورالدم بودن سلمان رشدی”، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،http://www.irdc.ir/fa/calendar/85/default.aspx. [65] معین، خمینی، صص ۹-۲۷۸. [۶۶] ”نامه به حضرت امام در اعتراض به اعدام محکومین در زندانها، مورخ ۶۷\۵\۹″، تورنمای آیت الله منتظری،http://www.amontazeri.com/farsi/khaterat/html/0565.htm [67] ”نامه مجدد به امام خمینی در این مورد، مورخه ۶۷/۵/۱۳″، تورنمای آیت الله منتظری،http://www.amontazeri.com/farsi/khaterat/html/0569.htm [۶۸]“یادداشت خطاب به آقایان نیری قاضی شرع، اشراقی دادستان رئیسی معاون دادستان پورمحمدی نماینده اطلاعات در اوین برای اجرای حکم امام، مورخه ۶۷/۵/۲۴″، تارنمای آیت الله منتظری،http://www.amontazeri.com/farsi/khaterat/html/0572.htm. [69] کیهان هوائی، ۲۷ مهر ۱۳۶۷، تاکید به متن افزوده شده است. [۷۰] ”نامه معظم له به امام خمینی مورخه ۶۸/۱/۷″، تورنمای آیت الله منتظری،http://www.amontazeri.com/farsi/khaterat/html/0618.htm. [71] برای زندگی نامه و آثار آیت الله منتظری، نگاه کنید به تورنمای ایشان،http://www.amontazeri.com/farsi/default.asp. [72] برای شرح کامل این رویداد، نگاه کنید به Tom Fenton, ‘The Day They Buried the Ayatollah’, Iranian Studies, 41/2 (April 2008). نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
توافق هستهای ؛ به نفع مردم یا حکومت؟ Posted: 26 Nov 2013 12:35 PM PST اسامه حسنی پور نتیجه ی مهمی که از این توافق بیرون می آید حاکم شدن آرامش بر فضای اجتماعی و اقتصادی کشور و خارج شدن کشور از حالت اضطراری است
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر