
ندای سبز آزادی: علی شکوری راد، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی بازداشت شد.
به گزارش کلمه، وی که صبح امروز برای ارائه ی پاره ای از توضیحات احضار شده بود تا شب به منزل بازنگشت و بر اساس گزارش های رسیده و شواهد موجود این عضو جبهه مشارکت نیز بازداشت شده است.
گفته می شود که دلیل این بازداشت به دلیل دو نوشته اخیر او در باره محسنی اژه ای دادستان کشور و سخنگوی قوه قضاییه است. پس از آنکه سخنگوی قوه قضاییه در دو مصاحبه مطبوعاتی اخیر خود در رابطه با انحلال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اظهاراتی را مطرح کرد،شکوری راد در مقام پاسخگویی بر آمد و ضمن رد اظهارات محسنی اژه ای در رابطه به انحلال احزاب اصلاح طلب، سخنان دادستان کشور را متناقص و دورغ های جدید خواند.
شکوری راد در نوشته خود که با نام ” افتضاح روی افتضاح؛تناقضگویی و دروغهای جدید” منشر شده بود خطاب به اژه ای نوشت: ” آقای محسنی اژه ای کم کم نشان می دهد ،بعد از قاضی مرتضوی که حقیقتاً یک پدیده تاریخی در دستگاه قضا بود تمایل به پدیده شدن دارد با این تفاوت که قاضی مرتضوی، هم با هوش بود و هم مسائل را شخصی نمی کرد و به همین دلیل بموقع لیز می خورد و توانست ده سال بر کرسی دادستانی تکیه بزند اما آقای اژه بر حسب اشتهار این قابلیت ها را ندارد. لذا بعید است دوام چندانی بخصوص در سمت سخنگویی داشته باشد.
ندای سبز آزادی: در حالي که بسیاری از مسوولان فعلی در ایران به فساد اقتصادی اشتهار دارند و هر از چندی اخبار افتضاحاتشان مانند موضوع معاون اول احمدی نژاد در پرونده خیابان فاطمی یا موضوع جواد لاريجانی در پرونده زمین خواری اطراف تهران خبر ساز می شود، دادستان مشهد ضمن اعلام خبر اجرای حکم قطع ید، برای سارقان خورده پا خط و نشان کشید و اعلام کرد که از این به بعد نیز چنین احکامی را به اجرا در خواهد آورد.
دادستان مشهد البته سابقه اعدام های دسته جمعی و مخفيانه زندان وکيل آباد را نیز در کارنامه خود دارد
به گزارش ایسنا، دادستان مشهد با اعلام اجراي يك مورد حكم قطع يد گفت: اين آخرين حكم نيست كه اجرا ميشود و در آينده نيز دست سارقاني كه شرايط سرقت مستوجب قطع يد را داشته باشند، قطع خواهد شد.
محمود ذوقي در نشست خبري كه امروز در محل دادگستري خراسان رضوي برگزار شد، با بيان اينكه جرم سرقت از جمله جرائمي است كه مردم از ارتكاب آن رنج ميبرند، اظهار داشت: ارتكاب جرم سرقت حتي به ميزان كم نيز احساس نارضايتي مردم را در پي دارد.
وي جرم سرقت را داراي آثار مخرب حتي پس از ارتكاب آن دانست و افزود: ما سختگيريهاي ويژهاي در دستور كار قرار دادهايم.
دادستان مشهد به ماده 185 قانون مجازات اسلامي اشاره كرد و افزود: عمل يك فرد سارق با جمع شرايطي ميتواند از مصاديق جرم محاربه باشد كه مجازات سنگين اعدام را در پي خواهد داشت.
وي درخصوص سرقتهايي كه از مصاديق محاربه نيست، به ماده 201 قانون مجازات اسلامي و آيه 38 از سوره مائده اشاره كرد و گفت: بر اين اساس اصل بر قطع يد سارق است.
ذوقي خاطرنشان كرد: به قضات ويژه ابلاغ كردهايم كه اگر سارقي دستگير شد، اصل را در صدور كيفر خواست بر قطع يد قرار دهند و اگر شرايط وجود نداشت به سراغ انواع سرقتهاي تعزيري بروند.
وي افزود: چون اين افراد به مال و امنيت مردم رحم نميكنند، ما به عنوان مدعيالعموم و حافظ منافع عمومي مردم، رحمي در قبال آن نخواهيم كرد و براي آنها امتيازاتي در نظر نخواهيم گرفت .
ذوقي تاكيد كرد: حدود يك سال است كه اين افراد را از مرخصي محروم كردهايم و به هيچ وجه با آزادي مشروط آنها موافقت نشده است.
وي با بيان اينكه ما در مقام تعارض مصلحت جامعه و افراد، اصل را با مصلحت جامعه گذاشتهايم، گفت: اجراي حكم قطع يد، در مقابل تعدادي از زندانياني بود كه مرتكب جرم سرقت شدهاند تا آنها نيز عبرت بگيرند.
دادستان در ادامه درخصوص پرونده اين اجراي حكم قطع يد اظهار داشت: اين فرد با يك نفر ديگر، اتهام شركت در دو فقره سرقت را داشتهاند، به گونهاي كه در يك مورد شبانه وارد مغازهاي شدهاند و با شكستن گاو صندوق اسناد، مدارك و پولها را سرقت كردهاند.
وي افزود: اين پرونده در مرحله تجديد نظر نيز رسيدگي شد و با احراز شرايط صدور قطع يد، حكم قطعي صادر شد و اين در حالي است كه اين افراد در زندان خواهند بود، تا اموال ربوده شده را مسترد كنند.
ندای سبز آزادی: نعیم آقایی دبیر انجمن دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران صبح سه شنبه در پی احضار به سازمان قضایی نیروهای مسلح بازداشت شد.
به گزارش دانشجو نیوز، در ماه های اخیر قاضی غلامحسین ترکی نماینده برادران لاریجانی که مسول رسیدگی به پرونده کوی دانشگاه تهران میباشد، اقدام به احضار گسترده ساکنین کوی دانشگاه بصورت تلفنی به سازمان قضائی نیروهای مسلح کرده است که در این بین تعدادی از دانشجویان مرتبط با پرونده کوی بازداشت و به زندان منتقل شده اند.
به نظر میرسد که این بازداشت ها و احضار دانشجویان به سازمان قضایی نیروهای مسلح، در راستای سناریوی جدید وزارت اطلاعات به منظور تغییر ماهیت پرونده کوی دانشگاه است، بطوریکه پیش از این نیز گزارش های از فشار بر روی دانشجویان دانشگاه تهران و مرتبط با پرونده کوی، به منظور اعترافات ساختگی درج شده بود.
لازم به ذکر است که پیش از بازداشت نعیم آقایی، حبیب فرحزادی نایب دبیر سابق "انجمن دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران" روز یکشنبه یازدهم مهر ماه در حالیکه پس از سه ترم محرومیت از تحصیل به دانشگاه بازگشته بود، توسط نیروهای امنیتی در مقابل دانشگاه بازداشت شد.
ایوب نعمتی، دانشجوی محروم از تحصیل دانشکده حقوق و علوم سیاسی، کاوه اکبری، دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز از دیگر دانشجویان بازداشت شده در ارتباط با پرونده کوی، در ماه های اخیر می باشند.
ندای سبز آزادی: با گذشت ٢۵ روز از بازداشت نوید محبی، دانش آموز مقطع پیش دانشگاهی در مازندران، وضعیت نگهداری و سلامت وی نامشخص است.

منایع نزدیک به خانواده نوید محبی از نگرانی و بی اطلاعی خانواده این فعال دانش آموزی پس از گذشت نزدیک به ٢۵ روز از بازداشت وی با توجه به شرایط بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری و نحوه برخورد با این وبلاگ نویس مازندرانی، به دانشجونیوز خبر می دهند.
نوید محبی طی یورش نیروهای امنیتی در صبحگاه ٢٧ شهریور در منزل پدری اش واقع در شهرستان آمل دستگیر شده و به زندان اداره اطلاعات ساری منتقل شده است.
گفتنی است تاکنون علت دستگیری این وبلاگ نویس از سوی مقامات قضائی و امنیتی مشخص نشده است. خبرها حاکی از آن است که نوید محبی در حین بازداشت مورد ضرب و شتم شدید نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان مازندران قرار گرفته بود.
نوید محبی فعال دانش آموزی و وبلاگ نویس و همچنین عضو کمپین یک میلیون امضاء است که در سال ۸٧ در جریان برگزاری مراسم ۸ مارس به اداره اطلاعات شهرستان آمل احضار و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
همچنین منابع آگاه به دانشجونیوز گزارش می دهند، اظهارات برخی از فعالینی که در جریان حوادث پس از انتخابات از سوی مقامات امنیتی مازندران دستگیر شده بودند و به اداره اطلاعات استان مازندران انتقال داده شده بودند، حاکی از وضعیت بسیار نامناسب بازداشتگاه و نگهداری آنان در سلول انفرادی و وضعیت نامناسب بهداشتی اداره اطلاعات استان مازندران است.
این منابع خاطر نشان می کنند که اخذ اعترافات توسط بازجویان اداره اطلاعات مازندران، در زیر زمین اداره اطلاعات استان و در فضائی بسیار تاریک و نامناسب همراه با فشارهای روحی و جسمی همراه بوده است. این در حالی است که نوید محبی دانش آموز مقطع پیش دانشگاهی بوده و در ایام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به سن قانونی برای رای دادن نرسیده بوده است.
اخبار بیست مهر ماه
رسا ، رسانه سبز ایران
دکتر کاوه احمدى على آبادى/عضو هيئت علمیدانشگاه آبردين: زمانی پيش بينى کردم که ترکيه با اردوغان دير يا زود رهبرى جهان اسلام را بر عهده میگيرد که هنوز از محبوبيت امروز برخوردار نبودند و درگير اتهاماتى بودند که ژنرالها به دولت اسلام گراى ترکيه وارد میکردند. اما حزب اسلام گراى آنان هم در عين پايبندى به اصول اخلاقى و انسانيت و هم با درايت و حساب شده، آن بحران را پشت سر گذاشت و به تدريج به يک قدرت منطقهاى تبديل شد.
اين به هيچ وجه اتفاقى نبود، چون آنان همينگونه توانسته بودند قدرت را در ترکيه بدست گيرند، يعنى با پايبندى به اصول، با رقابتى سالم و با راى واقعى مردم و با عملکردى که نه در شعار که در عمل از فساد و رشوه و دزدى دورى میکرد.
اسلامی هستند، چون که از گروههاى مظلوم و اقليتهايى که حقوقشان در خاورميانه رعايت نمیشوند، ابزارى براى توسعه طلبى استفاده نمیکنند تا هر موقع که خود را در خطر ديدند، آنان را سپر بلاى خود کنند و هر موقع خطر رفع شد، ناگهان صلح طلب شوند.
اسلامیاند، چنان که اردوغان در گفتار بيان کرد و در عمل نشان داد، اسلام را دين سلامت و صلح میدانند. میدانند که معنى همين سلامی که طوطى وار بسيارى از مسلمانان میکنند چيست و هنگامی توسط پيامبر مطرح شد که اعراب جاهلى به محض برخورد با ديگرى براى اين که شجاعت کودکانه و دلاورى خود را نشان دهد، در اولين برخورد سعى میکردند از طرف مقابل زهر چشم بگيرد و اسلام آمد گفت نه، شما با روى گشادهاى که خير و سلامت براى ديگران بخواهيد، حتى با دشمنان مواجه شويد.
با آن که فاصله گرفتن از اسرائيل میتوانست براى ترکيه لطمات بسيارى داشته باشد و منافع کوتاه مدت و بلند مدت خود را که با غرب و به خصوص با آمريکا داشت، به مخاطره اندازد، اما منفعت طلبى و فرصت طلبى نکرد و مقابل رژيم اسرائيل بدون توسل به خشونت و مدنى و انسانى ايستاد، به اين دلايل يک دولت اسلام گراى حقيقى است و شايسته رهبرى جهان اسلام.
در حالى که مقامات و مسئولان ترکيه خود قربانى خشونت و تروريستاند و با آن که ارتش در ترکيه مستقل است و کاملاً در کنترل دولت نيست، باز با فشار آنان، رفتار ارتش ترکيه با کردها بهتر شده است. با اين همه، اين به معنى آن نيست که بى عيب اند و همه کارهاى شان قابل تأييد است. چون هنوز کردها شرايط مناسبى در آن کشور ندارند و اين مهمترين چالش ترکيه اسلام گراست. اين نياز به فرهنگ سازى دارد تا رفتار نظاميان با کردها درست و انسانى شود.
در اين ميان، بد نيست به نکتهاى اشاره کنم. افکار عمومی بنا بر دلايل متعددى به سوى مقامات و مسئولان سياسى کشورها روى اقبال نشان میدهد که میتواند مثبت يا منفى باشد. همين القاعده و بن لادن در ابتدا بسيار نزد مسلمانان محبوبيت يافتند و با گذشت زمان که جنايتهاى ايشان در خاورميانه نسبت به مسلمانان مشاهده و تجربه شد، اينک افکار عمومی را از دست دادند. هم اينک اگر در فلسطين نظرسنجى کنيد، محبوبترين فرد صدام حسين است! چنان که پيش از حمله به کويت، در نزد بسيارى از اعراب نيز چنين بود. هويتى که او با نمايش جنگ با غيرعرب براى خود کسب کرده بود. متأسفانه اين يک واقعيت است، ولى حقيقت پشت آن چيست؟ همان طور که در انسان، فطرت الهى و وجدان و انسانيت هست، خوى حيوانى و خودخواهى نيز هست، به خصوص هنگامی که ظلم گسترش يابد، عکس العمل طبيعى آن از قصاص فراتر رفته و به انتقام میرسد.
اينجاست که حتى اگر واکنش ناگهانى ستمها و زورگويىها، انتقام است، اما اگر افراد متدين و مسلمان يا مهمتر از آن باوجدان و انسان هستند، به انتقام خو نمیکنند و به سرعت به وضعيت قصاص و حتى بخشش بر میگردند. اينها توصيههاى خارجىها به ما نيست، توصيه اى از روح دين اسلام است: عدالت و رحمت.
صدام نيز بابت موشک پراکنى به اسرائيل و کمک به برخى از گروههاى تندرو، پيش فلسطينيانى که از ظلم اسرائيلىها به تنگ آمده اند، محبوب ماند؛ متأسفانه افق ديد انتقام تنگ است و نفع کوتاه مدت و ارضاى ناگهانى خود را طلب میکند و نمیتواند ببيند که بخشى از مشکلات فلسطينيان به سبب رفتارهاى نسنجيده غيرانسانى و غيراسلامی است که اتخاذ شده است.
اميداور بودم که کشورهاى ديگر منطقه بتوانند هر يک نقشى در اين رهبرى ايفا کنند و رهبرى ناحق متحجرين و متعصبين -طالبان و القاعده- در جهان اسلام را، با اسلام انسانى و وجدان محورى که عملاً ايفاء شود، پس بگيرند، اما متأسفانه برخى کشورها به شعار بسنده کردند و تنها ترکيه عملاً در مسير درستى گام میگذارد و ساير کشورها عملاً دارند به سوى جهان بينى طالبانى و تروريستى و جنگ طلب سوق میيابند، آن هم به بهانه رفتارهاى تهاجمي.
تصورش را بکنيد که اگر هر يک از مقامات کشورها چنين روشى پيش گيرند، چه میشود!؟ جنگ جهانى دوم بدين سبب شکل گرفت که يک نفر آن هم هيتلر چنين طرز تلقىاى از موفقيت و پيروزى داشت.
حتى تحقق قطعى جنگ و پيش بينى آن نيز کسانى را که در جبهه حق اند، محق نمیسازد تا آغازگر جنگ باشند، چه رسد به اين که احتمال دهند ممکن است جنگى بر عليه شان آغاز شود. فراموش نکنيم، آن کس که پس از جنگ، حتى زنده و برنده جنگ تصور میشود و کسى که مرده يا کشورش فتح شده، بازنده جنگ پنداشته میشود، اين طرز تلقى از جهان بينى ناحق ناشى میشود؛ همان ملاکى که يزيديان براى حقانيت خود نسبت به پيروان حسين به کار بردند-و چون پيروز جنگ بودند، گفتند که ديديد که عاقبت امام حسين و يارانش چه شد؟- و زينب بدرستى با درک جهان بينى درست اسلامى، پيروزى اخروى را ملاک راه حق دانست، نه پيروزى دنيوى را. مبارزان راه حق در سراسر جهان، تا زمانى که ظالمان، شما را کشتند، به اسارت بردند و زخمی و آواره کردند، آنان شکست خوردگان حقيقىاند و شما به سبب ظلمی که بر شما رفته محقايد، اگر براى احقاق حق ديگرى از راه انسانى و بدون خشونت و جنايت، تلاشى مظاعف کرديد، رستگارتريد.
اما اگر همچون دشمنانتان ظلم را با ظلم به مردم عادى و زنان و کودکان و حتى پيشدستى به دشمنان جواب داديد، همچون دشمنانتان بازندهايد و در تنبيه اين جهانىتان همان بس که خداوند تداوم جنگ بين شما را برحسب انتخاب خودتان، تنبيه اين جهانى تان سازد.
ممکن است، گفته شود که براى پيروزى اين جهانى نيز بايد اقدام کرد. درست است که براى پيروزى اين جهانى بايد تلاش کرد، ولى تفاوت يک متدين و مومن حقيقى و به طور کلى کسانى که در راه حق مبارزه میکنند با کسانى که در سوى باطل قرار دارند، به وسيله همين انتخاب مشخص میشود، که در راه حق به اعمال غيراخلاقى و غيرانسانى براى پيروزى دنيوى متوسل نمیشوند، اما راه ناحق به هر وسيله اى براى پيروزى دنيوى روى میآورد.
اين بدان معنى است که اگر پيروزى دنيوى حاصل شد، عالى است و اگر نشد و نه تنها شکست بخوريم، بلکه حتى کشته شويد، چون به اخلاق و انسانيت و رفتار اسلامی پايبند بوديم، شکست نخوردهايم و شهيد شدهايم. اصلاً شأن نزول جهاد و شهادت بر خلاف تأويل غلط امروز براى جنگ و کشتار نبوده است، بلکه عليه آن بوده و در مقام پاسخ به کسانى که میگفتند، چون به اخلاق و انسانيت پايبند باشيم، محدود شده و عملاً شکست میخوريم، دين خدا فرمود حتى اگر کشته شويد، چون پايبند اخلاقيات و انسانيت سفارش شده در دين بوديد، شهيد و پيروزيد.
ندای سبز آزادی: رئیس قوه قضائیه طی نامه ای از دخالتهای برخی اعضای متنفذ بیت رهبری در کار دادگاهها و زندانها به تلخی شکایت کرده و خواستار جداکردن دادگاههای امنیتی سیاسی از قوه قضائیه و قبول مسئولیت شرعی آنها توسط مقام رهبری شده و در غیر این صورت از رهبر خواسته است تا استعفای وی را بپذیرد.
گفتنیست جرس خلاصه ای از این نامه تاریخی را چهار روز پیش منتشر کرد.
غلامحسین محسنی اژه ای دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائیه در نشست خبری 19 مهر ماه خود خبر یادشده را تکذیب و اظهار داشت: كار ضد انقلاب چيست؟ بخشي از فعاليت آنها واقعا بر هم ريختن روان جامعه، ايجاد اختلاف و راهاندازي جنگ رواني است. سخنگوي قوهقضائيه با بيان اينكه رسانههاي ضد نظام مرتب دروغ ساخته و آنها را پمپاژ ميكنند، خاطرنشان كرد: شخصا اين خبر را ديدم و يقين داشتم كه سر تا پاي اين نامه دروغ است. اما وجود چنين نامهاي را از رئيس قوه قضائيه جويا شدم، كه ايشان اعلام كردهاند كه يك كلمه آن هم راست نيست. گاهي اوقات يك جعلي صورت ميگيرد كه هيچ بخشي از آن درست نيست.
گزارش جرس حاکی ست که غلامحسین محسنی اژه ای واقعیت را کتمان کرده و برای حفظ نظام رسما دروغ گفته است.
زمینه نامه تاریخی شهریور 89 لاریجانی
به گزارش جرس، در اواسط شهریور 89 صادق لاریجانی نزد پدر همسر خود آیت الله وحید خراسانی می رود تا وی را راضی به قبول ملاقات با آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در سفر به قم کند.
این گزارش می افزاید آیت الله وحید نه تنها این ملاقات را نمی پذیرد، بلکه به شدت دامادش را مورد ملامت قرار می دهد که نکند دینت را به دنیا فروخته ای!؟ با توجه به ظلمی که بنام قوه قضائیه بر ملت انجام شده، اگر این مظالم را اصلاح نکنی عاقبتی جز عذاب جهنم نخواهی داشت. در پی این انتقاد جدی استاد، شیخ صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه نامه ای در چهار صفحه و نیم برای سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی نوشت. این نامه که یکی از مهمترین اسناد جمهوری اسلامی است، بسیاری از زوایای تاریک حوادث پس از انتخابات خرداد 1388 را روشن می کند. گفتنیست صادق لاریجانی در 24 مرداد 1388 از سوی رهبر جمهوری اسلامی به عنوان رئیس قوه قضائیه منصوب شده و این نامه اواخر شهریورماه 89 نوشته شده است.
وی در سطور ابتدائی نامه برخی نکات لازم را به یاد مافوق خود می آورد. خلاصه ای از این نامه که در اختیار جرس قرار گرفته بشرح زیر است:
شما از اوائل سال 1387 به من تکلیف کردید که در حوزه قوه قضائیه کارآموزی کنم و بتدریج مشخص فرمودید که بعد از اتمام ریاست ده ساله آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی مرا برای ریاست قوه قضائیه در نظر گرفته اید. برادرم علی [دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی] از همان ابتدا با ریاست من بر قوه قضائیه مخالف بود، من این مطلب را با شما در میان گذاشتم، و شما اصرار کردید تا به نصیحت علی گوش نکنم.
شرائط چهارگانه قبول مسئولیت
من بعد از تامل و مشورت، اجابت فرمان جنابعالی را متوقف بر قبول چند شرط کردم:
اول. دست گروه مدرسه حقانی [سید ابراهیم رئیسی، شیخ علی رازینی] از قوه قضائیه کوتاه شود.
دوم. سعید مرتضوی [دادستان وقت تهران] عزل شود.
سوم. دفتر حضرتعالی [سید مجتبی خامنه ای و سید اصغر حجازی] در امور قوه قضائیه و وظایف من دخالت نکنند، و اینجانب مستقیما با خود جنابعالی کار کنم.
چهارم. با پرونده های درشت اقتصادی بدون هر گونه ملاحظه ای امکان برخورد داشته باشم.
جنابعالی با بزرگواری شرائط مرا تلقی به قبول فرمودید، تنها درباره شرط سوم اضافه فرمودید: سید مجتبی و حجازی پیغامهای مرا به شما ابلاغ خواهند کرد، نه بیشتر.
درخواست لغو حکم شبانه 21 خرداد 1388 رهبری
پس از برگزاری انتخابات خرداد 88 با توجه به توصیه های لازم الاتباع استاد و ابوزوجه، حضرت آیت الله وحید خراسانی که مرا اکیدا از ورود به دستگاه قضا نهی فرمودند، این بنده درخواست کردم مرا عفو بفرمائید، شما موکدا امر فرمودید که نظام به من احتیاج دارد و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت را مجاز ندانستید.
من درخواست جدیدی خدمتتان مطرح کردم. حضرتعالی در آخرین ماههای ریاست آیت الله هاشمی شاهرودی استنادا به بندهای 2 و 3 اصل 176 قانون اساسی در شب 21 خرداد 1388 اختیار مطلق در جلوگیری از هر گونه تحرک معاندان نظام را از قوه قضائیه عزل و به شورای امنیت ملی تفویض فرمودید، شورای امنیت ملی نیز بصورت ضرب الاجل قاضی سعید مرتضوی دادستان تهران را مسئول اجرای فرمان حضرتعالی نمود. وی نیز بدون فوت وقت فورا به کلیه ضابطان خود مجوز بازداشت کلیه فعالان سیاسی را بدون طی مراحل قضائی و به صورت سفید امضا صادر کرده بود.
من صراحتا از حضرتعالی لغو این حکم را درخواست کردم. شما پذیرفتید و در عمل به ذیل اصل 176 قانون اساسی شورائی فرعی متشکل از سه نفر تشکیل شد تا وظایف پیشین محوله از سوی شما به شورای عالی امنیت ملی را متکفل شود، و دادستان تهران تحت امر این کمیته سه نفره امور مرتبط با فتنه را به لحاظ قضائی مدیریت کند و با مشورت با جنابعالی افراد ذیل به عنوان اعضای کمیته یادشده، قائم مقام شورای امنیت ملی در حوزه قضائی رسیدگی فتنه باشد: آقایان حجت الاسلام شیخ علی خَلَفی [دادستان سابق انتظامی قضات و رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه از تاریخ 29 مرداد 88 ]، حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی [معاون اول قوه قضائیه] و حجت الاسلام شیخ غلامحسین محسنی اژه ای [وزیر سابق اطلاعات و دادستان کل کشور]
دخالت مجتبی خامنه ای، طائب و نقدی در امور قضائی
اگر چه حضرتعالی پذیرفتید که این کمیته زیر نظر مستقیم رئیس قوه قضائیه انجام وظیفه کند، اما متاسفانه این کمیته مصدر عملی تصمیمات قضائی نبود. احکام قضائی در دفتر شما [مقام معظم رهبری] توسط آقازاده محترم آقاسید مجتبی، حجت الاسلام سردار حسین طائب [فرمانده وقت بسیج و رئیس کنونی سازمان اطلاعات سپاه] و سردار محمدرضا نقدی [فرمانده فعلی بسیج] صادر و به آقای رئیسی عضو این کمیته ابلاغ می شد. من چند بار خواستم آقای رئیسی را عزل کنم، آقا سیدمجتبی اجازه نداد.
اگر چه ظاهرا بنده رئیس قوه قضائیه هستم، اما در واقع این فرزند شماست که از طریق ابراهیم رئیسی حکم قضائی صادر می کند. به استحضار شما می رسانم که دیگر نمی توانم شاهد این بی عدالتی ها باشم. اجازه دهید اهم این بی عدالتی ها را در زمان مسئولیت خود به عرض شما برسانم.
مصادیق بی عدالتی در حوزه قضائی
اول. احکام بازداشت و دستگیری متهمین امنیتی و سیاسی بدون رعایت قوانین خارج از قوه قضائیه صادر شده است.
دوم. زندانها و بازداشتگاهها بر خلاف آئین نامه سازمان زندانها اداره می شود.
سوم. روسای زندانها و بازداشتگاهها هیچ دخالت و نظارتی بر زندانیان امنیتی سیاسی ندارند.
چهارم. حتی آزادی و مرخصی اینگونه زندانیان تنها با تایید آقا سید مجتبی و ابلاغ آقای وحید [از اعضای بیت رهبری] انجام می گیرد.
پنجم. در زندانها کمترین شکنجه، سلول انفرای طویل المدت بوده است.
ششم. لازم به ذکر است که حتی زندانیانی که مشمول عفو حضرتعالی واقع شده اند، این عفو رهبری به آنها ابلاغ نشده تا عملا گروگان دفتر شما باشند.
هفتم. از همه مهمتر احکام دادگاهها توسط گروهی خارج از قوه قضائیه صادر شده و از سوی آقای رئیسی به قضات مربوطه ابلاغ شده است. من با شرمندگی عرض می کنم در پاسخ به قضات مستقل شریف قوه قضائیه حقیقتا درمانده ام.
هشتم. خانواده بیگناه زندانیان مورد اذیت و آزار واقع شده اند.
نهم. بدون اینکه از سوی مراجع قانونی در قوه قضائیه مجوزی صادر کرده باشند، تلفنهای مردم شنود شده است. مسئول قانونی شنود از این همه شنود انجام شده بی خبر بوده است.به عرض می رساند که بسیاری از این شنودها مورد سوء استفاده اقتصادی، سیاسی و غیره قرار گرفته است.
بالاخره چون موارد فوق از سوی قضات مستقل شریف دادگستری مورد اعتراض قرار گرفته است، ازجانب افرادی که چندین بار در این نامه از آنها یاد شد، اینگونه توجیه شده است که کلیه این امور در راستای حفظ نظام صورت گرفته و حفظ نظام اوجب واجبات است، لذا کلیه تصمیمات یادشده مشروع است.
سه پیشنهاد مهم رئیس قوه قضائیه
از آنجا که حضرتعالی رهبر نظام و صاحب ولایت مطلقه امر هستید و تشخیص مصلحت نظام نیز شرعا به دست شماست، سه پیشنهاد مشخص را خدمتتان مطرح کرده تقاضای تعیین تکلیف دارم:
پیشنهاد اول. دادگاههای امنیتی سیاسی از قوه قضائیه جدا شده، همانند دادگاه ویژه روحانیت مستقیما زیر نظر ولایت مطلقه امر اداره شود. در این صورت جناب آقای رئیسی [معاون اول قوه قضائیه] به عنوان رئیس دادگاههای امنیتی سیاسی خدمتتان پیشنهاد می شود.
پیشنهاد دوم. اگر پیشنهاد اول مقبول نمی افتد، استدعا دارم مسئولیت شرعی کلیه امور مرتبط با زندانیان امنیتی سیاسی – که شمه ای از آن به عرضتان رسید – ولو شفاهی خودتان بپذیرید و این مهم را به من ابلاغ فرمائید تا عندالله حجت شرعی داشته باشم.
پیشنهاد سوم. اگر هیچیک از دو پیشنهاد فوق الذکر مقبول نمی افتد، جسارتا با استعفای این بنده موافقت فرمائید.
اهمیت تاریخی نامه لاریجانی
به گزارش جرس آنچه گذشت مضمون نامه تاریخی صادق لاریجانی به رهبر جمهوری اسلامی است. این نامه مهمترین سند بالاترین مقام قضائی کشور در اعتراض به تخلفات قضائی یک سال و نیم اخیر ایران است.
در زمان زمامداری سید علی خامنه ای وی هرگز زمام دادگاههای امنیتی، سیاسی و مطبوعاتی را به روسای پیشین قوه قضائیه (شیخ محمد یزدی و سید محمود هاشمی شاهرودی) نسپرد و با گماشتن افراد مطیعی مانند سعید مرتضوی عملا خود کار قضائی را به عهده داشت.
لاریجانی در این 14 ماه به وضوح دریافته که رئیس قوه قضائیه در حوزه امنیتی سیاسی همانند حوزه روحانیت فاقد هرگونه اختیار است. در این حوزه فرزند رهبر سید مجتبی و دو سردار سپاه طائب و نقدی و عاملشان ابراهیم رئیسی اختیاراتی به مراتب بیشتر از رئیس قوه قضائیه دارد.
اگر چه یزدی و شاهرودی نیز از این بی اختیاری در حوزه امنیتی سیاسی ناراضی بودند، اما حجم تخلفات دوره لاریجانی به دلیل اعتراض همگانی مردم پس از انتخابات سال 88 فوق العاده زیادتر است، از این رو طبیعی است که لاریجانی زبان به اعتراض بگشاید و خواستار به عهده گرفتن مسئولیت شرعی امور از جانب رهبری یا قبول استعفای وی گردد. در واقع همانند قبل از انقلاب که محاکمه معترضان و منتقدان توسط دادگاه نظامی و زیر نظر مستقیم اراده همایونی صورت می گرفت، رئیس قوه قضائیه نیز به این نتیجه رسیده است که با جدا کردن دادگاههای امنیتی سیاسی از قوه قضائیه ساحت دادگستری را از امور فرمایشی و بی عدالتی پاک نگاه دارد.
این نامه – که امیدواریم متن کامل و کلیشه آن را نیز بزودی در اختیار افکار عمومی قرار دهیم - سند انکارناپذیر دخالت مستقیم سید علی خامنه ای در احکام دادگاههای سیاسی امنیتی، فعال مایشاء بودن فرزند وی سید مجتبی خامنه ای، دخالت غیرقانونی سرداران سپاه از قبیل طائب و نقدی در کار قوه قضائیه و در یک کلام استبداد و خودکامگی رهبر جمهوری اسلامی است.
گزارش جرس حاکیست که پیش بینی می شود با انتشار مضمون این نامه، نویسنده آن آیت الله شیخ صادق لاریجانی تحت فشار قرار خواهد گرفت. او ناگزیر خواهد بود بین ادامه ریاست و تکذیب آنچه نوشته است یکی را انتخاب کند.
گفتنی ست که بلافاصله بعد از ارسال این نامه پرونده دو برادر وی (محمد جواد و فاضل) توسط سازمان اطلاعات سپاه به جریان انداخته شد.
ندای سبز آزادی: با آنکه هنوز هیچ خبر رسمی درباره نتیجه بررسیهای لایحه برنامه پنجم توسعه در کمیسیون تلفیق مجلس منتشر نشده، اخبار غیررسمی حاکی از یکطرفه شدن لایحه به سمت نظرات مسئولان دولتی و افزایش شدیدی اختیارات دولت است؛ تا جایی که سایت نزدیک به احمد توکلی، این وضعیت را قانونی شدن استبداد توصیف کرد.
به نوشته این سایت، کمیسیون تلفیق برنامه پنج ساله پنجم توسعه دیروز موادی را با فشار و لابی سنگین دولت به برنامه الحاق کرد که بر اساس آن، اجرای تمام قوانین کشور منوط به اعتبارات بودجه ای و فراتر از آن موافقت معاون رییس جمهور خواهد بود.
بر اساس این گزارش، کمیسیون تلفیق برنامه پنجم در اقدامی غیرقابل باور با فشار و لابی شدید دولت و همکاری برخی اعضای هیات رییسه کمیسیون تلفیق، موادی را تصویب کرد که اگر در صحن علنی نیز تصویب شد، اجرای تمام قوانین کشور! منوط به موافقت معاون نظارت و برنامه ریزی رییس جمهور یا اختصاص اعتبار بودجه ای خواهد بود.
دیکتاتوری قانونی!
سایت الف، باهنر و عبداللهی دو عضو کمیسیون تلفیق را متهم کرده که با همکاری دولت، ترتیبی را مقرر کرده اند که برنامه و “سایر قوانین کشور” [از قانون اساسی تا تمام قوانین اصلی و روزمره کشور] منوط به اختصاص اعتبار بودجه یا موافقت دولت خواهد بود.
در دو ماده مشابهی که در این سایت منتشر شده و ماده دوم برای محکم کاری سرپیچی آتی دولت از قانون در کنار ماده اول به تصویب رسید آمده است: کلیه احکام و تکالیف، اختیارات، وظایف و مسئولیت های مندرج در این قانون و سایر قوانین و مقررات صرفا در سقف اعتبارات مندرج در قوانین بودجه سنواتی الزام آور است. / کلیه قوانین و مقررات از جمله احکام قانون برنامه که مستلزم استفاده از منابع عمومی می باشد در حدود اعتبارات مندرج در قوانین بودجه سنواتی و با رعایت مراتب ابلاغ، اعتبار و موافقتنامه و تخصیص از سوی معاونت قابل اجرا خواهد بود.
به عبارت دیگر، دولت از این پس به راحتی خواهد توانست هر قانون کشور را که تمایل ندارد اجرا کند، به استفاده از منابع عمومی مرتبط کرده و با آن موافقت نکند!
به نوشته سایت توکلی، مواد حیرت انگیز فوق در حالی تصویب می شود که در همین روز، با لابی عزیزی، دیوان محاسبات از فرایند بررسی گزارش نظارتی برنامه حذف شد. دولتی ها با لابی سنگین، کمییسیون تلفیق را به وضعیتی تبدیل کرده اند که تعدادی از نمایندگان عملا به نماینده دستورات و نظرات معاونت تبدیل شده اند و فریاد و اعتراض نمایندگان معترض به جایی نمی رسد.
قهر و آشتیهای مکرر اعضای دولت
موسیالرضا ثروتی عضو این کمیسیون هم در یادداشتی درباره آنچه در کمیسیون تلفیق گذشت، نوشت: لایحه برنامه پنجم از ابتدا با پنج – شش ماه تاخیر به مجلس ارائه شد و ارائه آن به مجلس با ارائه لایحه بودجه ۸۹ همزمان شد. به همین دلیل کمیسیون تلفیق نتوانست بلافاصله تشکیل جلسه دهد و جلساتش برای بررسی لایحه برنامه پنجم از خرداد شروع شد. این تاخیر در بررسی لایحه برنامه پنجم منجر به تمدید یکساله برنامه چهارم شد تا به گفته مقام معظم رهبری، کشور بدون برنامه اداره نشود و در عین حال از این بنبست نیز خارج شویم.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: در طول بررسی لایحه برنامه پنجم در کمیسیونهای تخصصی مجلس بارها شاهد بودیم که نمایندگان دولت به قهر این جلسات را ترک میکردند و بعد باز با مذاکراتی بر میگشتند. این رفت و برگشتها باعث خلل در کار کمیسیونها میشد و بررسیها را مطول میکرد. آغاز بررسی لایحه برنامه پنجم در کمیسیون تلفیق هم بیماجرا نبود. چرا که این کمیسیون مامنی شده بود برای آنکه طرفین انتظاراتشان از پنجمین برنامه کشور را در ان جستجو کنند.
این عضو کمیسیون تلفیق ادامه داد: اعضای کمیسیون تلفیق و کلیت مجلس علاقمند به کمی شدن لایحه برنامه بودند و اینکه آن را در چارچوب سند چشم انداز ۲۰ساله، سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری، سیاستهای کلی اصل ۴۴ و قانون مدیریت خدمات کشوری درآورد. اما دولت به دنبال اختیارات و قدرت مانور بیشتر بود. گاهی مواضع مجلس و دولت با هم تضاد پیدا میکرد و منجر به رایگیری میشد. این اختلافات به آنجا رسید که دولت درخواست استرداد لایحه برنامه پنجم را مطرح کرد و بر خواستهاش اصرار ورزید تا اینکه منتج به جلسهای با حضور نمایندگان هر دوقوه و روسایشان با مقام معظم رهبری شد و ایشان خواستند طرفین خودشان مساله را حل کنند تا کشور بدون برنامه اداره نشود.
۹۰ درصد خواستههای دولت تامین شد
ثروتی در پایان یادداشت خود تصریح کرده است: بر همین اساس قرار به تشکیل کارگروه شش نفرهای از سوی هر دو قوه شد تا مصوبات تلفیق را متناسب با توانمندیهای اجرایی دولت، پخته تر کند. کارگروهی که باز هم به دلیل انقلتهای دولت، با چهار عضو تشکیل شد و دولت به جای سه نماینده، فقط یک نماینده با سه حق رای معرفی کرد. با این حال این کارگروه کوشید تا بار مالی مصوبات تلفیق را کاهش دهد و به خواستههای دولت توجه بیشتری کند. کمیسیون تلفیق نیز رویکرد مشابهی را در پیش گرفت. کما اینکه کارگروه مذکور حدود ۹۰ درصد از خواستههای دولت را محقق کرد و تلفیق هم ۹۰درصد خواسته های کارگروه را پذیرفت تا به این ترتیب دولت به اکثریت خواستههایش برسد. در همین راستا بسیاری از تکالیف تعیین شده برای دولت، به مجوز برای آن تغییر یافت.
سخنگوی کمیسیون تلفیق هم در خصوص چگونگی تغییرات لایحه برنامه پنجم گفت: ۹۰ درصد از موارد اختلافی مدنظر دولت در لایحه برنامه که احصاء شده و توسط کارگروه مشترک بررسی و هماهنگی روی آنها بعمل آمده بود توسط کمیسیون تلفیق تصویب شده است.
محمدمهدی مفتح با بیان اینکه بررسی موارد اختلافی در لایحه برنامه پنجم به اتمام رسیده است، به ایسنا گفت: کمیسیون تلفیق در حال ادامه بررسیهای خود در مورد بقیه مواد لایحه برنامه پنجم توسعه است.
دولت تکلیف ندارد؛ فقط اختیار دارد!
در همین حال جعفر قادری، عضو کمیسیون تلفیق مجلس، هم از اتمام بررسی موارد مورد اختلاف دولت و مجلس خبر داد و گفت: در این بررسی نظرات دولت تا حد زیادی تامین شد و “تکلیف” دولت در مواد زیادی از برنامه به ارائه “مجوز” به دولت تبدیل شد.
به گزارش مهر، در آخرین جلسه تلفیق، اعضای کمیسیون استدلال های دولت را درباره موادی که دولت درباره آن نظر داشت و موجب تشکیل کمیته مشترک شد شنیدند و براساس آن اکثر موادی که کمیسیون تلفیق دولت را “مکلف ” کرده بود تغییر کرد و براساس این تغییر عبارت” دولت مجاز است ” گنجانده شد.
عضو کمیسیون تلفیق مجلس در پاسخ به این سئوال که استدلال های دولت برای اصرار بر تغییر این مواد چه بود، گفت: دولت نظرش این است که وقتی ماده ای تکلیف برای دولت ایجاد می کند باید منابع آن هم وجود داشته باشد این درحالی است که دولت منابع کافی ندارد و منابع هم براساس بودجه سالانه باید مشخص شود بنابراین این تکلیف می تواند موجب فشار بر دولت شود و چون منابع مشخص نیست نمی توانیم این تکلیف را بپذیریم.
وی ادامه داد: در این بررسی ها اعضای کمیسیون تلفیق در باره موادی که استدلال دولت را پذیرفتند اصلاح کردند و برخی مواد دیگر هم از آنجا که استدلال دولت قابل پذیرش نبود، تغییر ندادند.
قادری گفت: در نهایت اکثر نظرات دولت که از کمیته مشترک به کمیسیون رسیده بود مورد تصویب و اصلاح کمیسیون تلفیق قرار گرفت و نظرات دولت تامین شد.
ندای سبز آزادی: فرمانده نیروی انتظامی ادعا کرد: دشمن با جمعآوری ارز از بازار داخلی میخواست به سیستم اقتصادی ضربه وارد کند، لیکن همین مسئله باعث شد نقدینگی از بازار جمعآوری شود؛ کشور نسبت به عرضه ارز هیچگونه محدودیتی ندارد.
به گزارش فارس، به نقل از روابط عمومی جامعه وعاظ سردار احمدی مقدم شب گذشته در نشست هفتگی جامعه وعاظ تهران با اشاره به موضوع امنیت اخلاقی در جامعه اظهارداشت: امنیت اخلاقی در حقیقت آییننامه باورها و اعتقادات جامعه است.
وی که یکی از عوامل اصلی جنایت کهریزک و خشونتهای بعد از انتخابات است، گفت: آتش فتنه در بعد از انتخابات بروز و ظهور کرد، امٌا مقدمات و زمینهسازیهای آن قبل از آن صورت گرفته بود که نیروی انتظامی با تشخیص به موقع و عکسالعملهای مناسب نسبت به کنترل و دفع بسیاری از توطئهها اقدام کرد.
گشت ارشاد، بهانهای برای لشگرکشی خیابانی فتنهگران بود
فرمانده نیروی انتظامی کل کشور بدون اشاره به رفتارهای غیرقانونی گشت ارشاد در سطح شهرها، در ادامه بیان داشت: گشت ارشاد، برای جریان فتنه بهانهای برای لشگرکشی خیابانی و ایجاد فتنه و آشوب بود تا اهداف خود را از طریق آن پیگیری کنند.
احمدیمقدم در خصوص نیروهای رسانهای فتنهگران تصریح کرد: زمانی که آنها برای کمک به رسانههای ضدانقلاب از جمله BBC به خارج از کشور میرفتند در جلسه خداحافظی با سیدمحمد خاتمی دیدار کرده و تصمیم خود را برای خروج از ایران به اطلاع وی رساندند.
وی در همین زمینه مدعی شد که خاتمی ضمن استقبال از این موضوع از آنها خواسته تا با وی در تماس باشند.
احمدیمقدم از حضور روانشناس در تیم های ارشادی خود خبر داد و افزود: در بسیاری از تیمهای مستقر یک عضو روانشناس حضور دارد، که نسبت به پیگیری خطای انجام گرفته با فرد خاطی و خانواده وی مشاوره روانشناسی صورت میگیرد.
ضربآهنگ فتنه اقتصادی شروع شده است
وی در راستای سخنان اخیر مسئولان بجای پرداختن به مسایل اقتصادی و مشکلات پیش روی مردم در آستانه هدفمندی کردن یارانه ها به فتنه اقتصادی اشاره کرد و گفت: ضربآهنگ فتنه اقتصادی شروع شده است و آمریکاییها در این دوره مامور خزانهداری کل خود را به کشورهای مختلف میفرستند تا آنها را تحت فشار قرار دهند.
احمدیمقدم در ادامه جمعآوری ارز در چند روز گذشته را توطئه دشمن توصیف کرد و افزود: دشمن با جمعآوری ارز از بازار داخلی میخواست به سیستم اقتصادی ضربه وارد کند، لیکن همین مسئله باعث شد نقدینگی از بازار جمعآوری شود؛ کشور نسبت به عرضه ارز هیچگونه محدودیتی ندارد.
ندای سبز آزادی: نزدیکیهای میدان هروی، خیابانی است که از بیست و چند سال قبل، نامش شهید عبدالرضا موسوی گذاشته شده. همان شهیدی که یکی از شاگردان ممتاز دانشگاه تهران بود. همان شهیدی که همرزم برادر شهید جهان آرا در جبهه های جنگ بود. او فرزند یک سال و پنجماههاش را به خدا سپرد و برای دفاع از کشور و مردم و ارزشهای انقلاب به جبهه های جنگ رفت.
صدیقه زمانی همسر شهید عبدالرضا موسوی در گفتوگو با کلمه، درباره نسبت شهدا و جریانات امروز جامعه، میگوید: “اگر همسرم شهید نشده بود، این روزها برایش سخت بود، چون برای او حوادث پس از انتخابات غیر قابل تحمل بود.”
وی همچنین اضافه میکند: “متاسفانه این روزها تحمل مخالفت را ندارند و هیچ میدانی به مخالف داده نمیشود، ولو اینکه کسی که مخالفت میکند از خانواده شهدا باشد. اما من خانواده هم شهید همت را میشناسم که افراد معتقدی به آرمانها و خون شهدایشان هستند و هم با خانواده شهید باکری که هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب در صحنه انقلاب و دفاع از نظام حضور داشتند، رابطه دارم. بنابراین فقط تأسف خودم را از برخوردهای دیکتاتورمآبانهای که با خانواده این شهدا صورت گرفته، اعلام میکنم.”
این همسر شهید خاطرنشان میکند که تنها خانوادههای همت و باکری نبودند که هزینه دادند، او به برخورد حذفی با پدر شهید جهانآرا به خاطر حمایت از میرحسین موسوی اشاره میکند و نیز میگوید: “خیلی از خانوادههای شهدا هزینه دادند، با هریک هم به یک نحو برخورد کردند. یکی از شهدا، عروسش در تظاهرات باتوم خورد. به خانوادهی یکی دیگر، منافق گفتند. به یکی دیگر اجازه فعالیت اجتماعی ندادند.”
وی با ذکر خاطراتی از سادهزیسنی میرحسین و خانوادهاش، تاکید میکند که خانواده شهدا، مهندس موسوی را به عنوان یک شهید زنده قبول دارند و میافزاید: “همسر شهیدم تعریف میکرد که وقتی میرحسین به جبهه میرفتند، در سنگر رزمندگان استراحت می کردند و به سنگرهای بتونی نمی رفتند. مثل یک رزمنده و پاسدار در جبهه ها رفتار می کردند. مهندس موسوی قبل از اینکه نخست وزیر باشند یک رزمنده بودند که از میهن خودشان دفاع می کردند.”
همسر شهید موسوی از مردم میخواهد که راه حق را با آگاهیبخشی به یکدیگر پیشه کنند و دربرابر ظلم سکوت نکنند.
«کلمه» برای این روزها که بی احترامی به راه و رسم شهدا و خانواده آنها سکه رایج بازار شده است، با خانم صدیقه زمانی مصاحبهای انجام داده که در ادامه میخوانید:
به عنوان یک همسر شهید، چه نگاهی به جنگ دارید؟
من که با پوست و گوشت خودم جنگ را حس کردم، به عنوان یک خرمشهری که عزیزان و خانه و کاشانه خودش را از دست داده، معتقدم که جنگ اصلا خوب نیست. البته در آن دوران، جنگ بر ما تحمیل شده بود و دفاع تنها چاره ما بود. در آن مقطع زمانی نظر حضرت امام (ره) این بود که زنان هم باید آموزش نظامی ببینند، چون این دفاع است و اگر ضرورتی پیش بیاید، زنان هم باید در این دفاع مقدس شرکت کنند.
اما به هرحال پیامدهای جنگ تا دو سه نسل به پیکره جامعه و خانواده که هسته اصلی جامعه است، صدمه میزند. به نظر میرسد که باید بیش از گذشته طرفدار صلح و امنیت باشیم.
باتوجه به اینکه نظر امام(ره) بر این بود که زنان هم فعالیتی در جبهههای جنگ داشته باشند، خودتان در جبههها فعالیت داشتید؟ و زنان دیگری را هم که فعال بوده باشند، میشناسید؟
ما در آن دوران به همراه خانم دعایی پور، مسئول بسیج خواهران کل کشور، زنان را آموزش نظامی می دادیم و اردوهای نظامی برگزار میکردیم. چون دفاع هم بر مرد و هم بر زن واجب بود.
این سوالی است که خیلی از جوانها این روزها از هم می پرسند. اگر دوباره جنگ شود، شما حاضرید در جنگ شرکت کنید؟
اگر یک شرایطی پیش آید که لازم باشد باز هم از ایران و نظام دفاع کنیم، فکر میکنم زن و مرد بسیج شوند و نگذارند که کشورشان دستخوش آسیب شود.
فکر میکنید که مسئولیت خانواده شهید بودن چیست؟ و در سوی دیگر هم مسئولیت دیگران نسبت به خانوادههای شهدا چیست؟
بستگی به خود خانواده شهدا و مردم دارد، چون ما با خدا معامله کردیم و با اشخاص و افراد معامله نکردیم. ما معتقد به وعدههای خداوندی هستیم. ما در زمان جنگ، دفاع و مقاومت و در قبل از انقلاب حضور در صحنه را بر خود یک تکلیف میدانستیم و به راحتی و آسایش فکر نمیکردیم. به نظر می رسد که در هر برهه زمانی باید بر اساس شرایط خاص آن مقطع، انسان اعتقادات خود را حفظ کند و هزینه اعتقادات خود را هم پرداخت کند.
در چند سال اخیر چه تغییری در مفهوم شهید و توجه به شهدا به وجود آمده؟ شما به عنوان یک عضو خانواده شهید فکر میکنید که نگاه مردم نسبت به قبل به خانواده شهدا تغییری کرده؟
ما توقعی از نظام نداریم، با خدا معامله کردیم و به تکلیف خود عمل کردیم. هر کسی یک تکلیف و اعتقاداتی دارد. یک مسلمان واقعی کسی است که وقتی که منافع و تعهداتش در دو مسیر متفاوت قرار میگیرد، در مسیر وفاداری به تعهدات و عمل به تکالیفش گام بردارد. بعضی از بیانات امام (ره) تاریخی هستند، مثلا امام می فرمود: “ما مامور به وظیفهایم نه به نتیجه” یعنی ما باید به وظیفه اسلامی و انسانی خود عمل کنیم و ببینیم تکلیفمان چیست و در هر مقطعی به آن عمل کنیم.
در این بین بعضی از خانوادههای شهدا مثل خانوادههای شهید همت و باکری، به دلیل اعتقاداتشان و وفاداری به نظام خیلی هزینه پرداخت کردند. خیلی از خانوادههای شهدای دیگر هم به مانند شهید محلاتی و جهانآرا هزینه پرداخت کردند.
به چه شکلی هزینه دادند؟ مواردی از نزدیکانتان سراغ دارید؟
من تقریبا همه دوستانم از خانواده شهدا هستند. به خاطر طرفداری از حق با همه آنها به نوعی برخورد شده است. با هریک از این خانوادهها به یک نحو برخورد کردند. یکی از شهدا، عروسش در تظاهرات باتوم خورد. به خانوادهی یکی دیگر، منافق گفتند. به یکی دیگر اجازه فعالیت اجتماعی ندادند.
شما میتوانید یکی از برخوردهایی را که با خانواده شهدا شده، به صورت نمونه بیان کنید؟
پدر شهید جهان آرا که پیر مردم خرمشهر هستند، به نمایندگی از خانواده شهدا در انتخابات از مهندس میرحسین موسوی حمایت کردند. پس از انتخابات و در رمضان سال گذشته، ما در موسسه خیریه به پیشنهاد یکی از دوستان در وزارت نفت، برای ایتام خرمشهری میخواستیم از پرسنل و کارکنان وزارت نفت، حامی پیدا کنیم. بدین شکل که همانطور که بهزیستی و کمیته امداد برای ایتام حامی پیدا میکنند، ما هم ایتام خرمشهری را معرفی کنیم، پرسنل وزارت نفت به صورت داوطلبانه هرکدام هر چند نفر از ایتام را به سرپرستی بپذیرند و مبلغی را به حساب این ایتام واریز کنند. در مذاکرات اولیه همه چیز در بدنه کارشناسی خوب پیش رفت. ما پیشنهاد کردیم در جشن اولیهای که برای این مهم برپا میشود، پدر شهید جهان آرا سخنرانی بپردازد. بدنه کارشناسی وزارت نفت هم با این طرح موافقت کردند. اما چند ماهی از ارائه طرح گذشت، موضوع را از کارشناسان پیگیری کردیم، گفتند که مدیران بالادستی مخالفت کردند. یکی از کارشناسان که با دفتر وزیر مرتبط بود، دلیل این مخالفت با این طرح از سوی مدیران بالاستی را انتخاب پدر شهید جهان آرا به عنوان سخنران عنوان کرد و گفت چون آقای جهان آرا از میرحسین موسوی حمایت کرده بود، ما این کار را نمیکنیم.
مسئولان برخوردهایشان حتی با خانوادههای شهدا سیاسی است. این در حالی است که مسئولان باید بدانند شهدا متعلق به همه مردم و نظام هستند. همانطور که آنها به تکلیف خود عمل کردند، ما هم باید زینبگونه و حسینوار، وفادار به آرمانهای انقلاب و پایبند به اصول اولیه باقی بمانیم. کار خیریه کار سیاسی نبود، نباید به دلیل اینکه پدر شهید جهان آرا شال سبزی در جلسهای به گردن انداخته، از عرصه کاری و اجتماعی کنار زده شود. جهان ارا یک فرد سیاسی نیست. حتی یک بار دیگر هم از آقای جهان ارا در وزارت نفت دعوت شد که سخرانی کنند، اما اجازه سخنرانی به دلیل طرفداری از حق به ایشان داده نشد.
وقتی با خانوادههای شهدا برخورد شد، خانواده شهدا چه واکنشی نشان دادند؟
خانوادههای شهدا یا منزوی شدند یا اینکه راه مبارزه علیه باطل را در پیش گرفتند. اما در هرحال دست از طرفداری از حق به صورت آشکار و پنهان برنداشتند.
تحت فشار قرار دادن خانواده شهدا مثل شهید باکری، همت، محلاتی، جهان آرا و تندگویان و خیلی از خانوادههای دیگر شهدا از کی و چه زمانی شروع شده است؟ چه اتفاقی افتاده، مگر همسر شهید باکری و همت کتاب روایت فتح را چاپ نکردند، و همواره از نام این شهدا برای حفظ و انسجام نظام استفاده نمیشود؟ پس چه اتفاقاتی در جریان است که به تخریب و هتک حرمت خانواده شهدا دست میزنند؟
بعد از انتخابات و حمایت خانواده شهدا از میرحسین موسوی، رفتار برخی مسئولان با خانواده شهدا تغییر کرد و در بعضی موارد شاهد فشارهایی بر خانواده شهدا هستیم.
یک انتخابات در کشور برگزار شد و صلاحیت افراد را فیلترهای جمهوری اسلامی تایید کردند. انتخابات هم آزاد است و هرکس میتواند از هر کاندیدایی دوست دارد حمایت کند. آقای میرحسین موسوی یادگار هشت سال دفاع مقدس بودند و ما یک احترام خاصی برای ایشان قایل هستیم. مدیریت ایشان در زمان نخست وزیری و حضور حضرت امام، یک مدیریت بحران کاملا موفق بود و ایشان آزمایش و امتحانشان را با عملکرد خود در هشت سال دفاع مقدس برای ما خانواده شهدا پس دادند.
یک خاطره بگویم. من به یاد دارم در دوران دفاع مقدس در امور تربیتی آموزش و پرورش استان تهران فعالیت داشتم که اردوهای فرهنگی – نظامی در رامسر می گذاشتیم. کوکب و زهرا، دختران آقای میرحسین موسوی، دانش آموز بودند و به صورت گمنام و نه به عنوان دختر نخست وزیر در این اردوها شرکت میکردند. اینقدر این بچهها سر و وضعشان ساده بود که حتی از فقیرترین بچههای جنوب تهران هم پوشش و کفش و لباسشان سادهتر بود. دختران آقای میرحسین در چادرها با دانش آموزان استراحت میکردند و به میهمانسرا برای استراحت نمیآمدند. کفشهای بچههای آقای میرحسین، کفش ملی بود که معلوم بود این کفش ها خیلی پوشیده شده؛ در حالی که کفش بچههای بسیاری از مسئولان، مارکهای خارجی داشت و متفاوت بود. خانواده نخست وزیر امام، سادهزیست بودند و شعار هم نمی دادند. وقتی در شب آخر اردوهای آموزشی– نظامی دختران مطرح میکردیم که این بچهها فرزندان نخست وزیر دوران دفاع مقدس هستند، همه خوشحال میشدند از دیدن مسئولانی که زندگی متوسطی در جامعه دارند و شعار هم نمیدهند، بلکه در عمل سادهزیستی را در جامعه اشاعه میدادند.
همسر شهیدم تعریف میکرد که وقتی میرحسین به جبهه میرفتند، در سنگر رزمندگان استراحت می کردند و به سنگرهای بتونی نمی رفتند.مثل یک رزمنده و پاسدار در جبهه ها رفتار می کردند.مهندس موسوی قبل از اینکه نخست وزیر باشند یک رزمنده بودند که از میهن خودشان دفاع می کردند.
صدا و سیما در هفته دفاع مقدس عکسهای شهید باکری و همت را نشان میداد، در میدان بهارستان تهران هم تیشرتهایی به مناسبت این هفته از عکسهای این شهدای بزرگوار تهیه شده بود که به مردم فروخته میشد. از طرفی هم در همان هفته به خانواده شهید باکری و همت حمله شد. چرا اینگونه تناقض در رفتار و عملکرد یک سری از مسئولان دیده میشود؟
من جواب سئوال شما را نمیدهم. متاسفانه این روزها تحمل مخالفت را ندارند و هیچ میدانی به مخالف داده نمیشود، ولو اینکه کسی که مخالفت میکند از خانواده شهدا باشد. اما من خانواده هم شهید همت را میشناسم که افراد معتقدی به آرمانها و خون شهدایشان هستند و هم با خانواده شهید باکری که هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب در صحنه انقلاب و دفاع از نظام حضور داشتند، رابطه دارم. بنابراین فقط تأسف خودم را از برخوردهای دیکتاتورمابانهای که با خانواده این شهدا صورت گرفته، اعلام میکنم.
از طرفی در هفته دفاع مقدس آقای احمدی نژاد به برخی از خانوادههای شهدا لوح تقدیر میدادند، از طرفی هم در خیابانها به دلیل شرکت در راهپیمایی اعتراضی با خانواده شهدا برخورد شد. نظرتان درباره اینگونه رفتار مسئولان چیست؟ برخی از خانواده شهدا معتقدند که این روزها بیش از گذشته از واژه شهید و شهدا سوء استفاده میشود، شما به عنوان همسر شهید نظرتان در این مورد چیست؟
رفتار آقای احمدی نژاد که خاص خودشان است و رفتار خوبی ندارند. ما از همین تلوزیون جمهوری اسلامی مناظرههای انتخاباتی را نگاه کردیم. این ادبیات شایسته یک رییس دولت نبود. بهکارگیری هر مکانیزمی برای دستیابی به قدرت در شان رئیسجمهور جمهوری اسلامی نیست. من این را بدون شناخت از ایشان نمیگویم. ما در طول جنگ هم با خانواده میرحسین موسوی ارتباط داشتیم و هم آقای احمدی نژاد را میشناختیم.
با توجه به شناختی که از احمدی نژاد دارم، میگویم که احمدی نژاد رجل سیاسی نبود که کاندید ریاستجمهوری شود. ایشان باید در کارهای اجرایی در سطوح میانی میماندند، نه به عنوان یک مقام عالی قوه مجریه در جمهوری اسلامی، و بالعکس آقای میرحسین موسوی صداقتشان را در عمل و در دوران دفاع مقدس نشان دادند و به عنوان یک شهید زنده، خانواده شهدا قبولشان دارند.
ما به همین جهت چون مورد تایید امام بودند و از مدیران موفق زمان جنگ تحمیلی به شمار میرفتند، به طوری که در آن زمان نفت به دلیل تحریم به صورت قاچاق و بشکهای ۴ دلار فروخته میشد اما تورمی در کار نبود. همه در آن زمان یک زندگی حداقل متوسطی داشتند و فشار به مردم نمیآمد. در حالی که الان جامعه به صورت طبقاتی شده و بیشترین فشار بر روی اقشار فرودست جامعه است.
فکر می کنید مسئولان نظام واقعا به ارزشهای انقلاب وفادار ماندند یا اینکه فقط از نام و جایگاه خانواده شهدا استفاده میکنند؟
متاسفانه این روزها بیشتر از گذشته، استفاده ابزاری از ارزشهای نظام و نام شهدا، خانواده شهدا را آزار می دهد. علت اینکه خانوادههای شهدای جنگ تحمیلی از آقای میرحسین موسوی حمایت میکردند، این بود که امتحان خودشان در سخت ترین برهه زمانی با عملکرد و صداقتشان پس دادند.
الان همه قواعد بازی برهم خورده و بازی را از اول شروع کردهاند. یعنی همه مسائلی که نظام برای آن هزینه پرداخت کرده است، همه آن تجربهها را کنار گذاشتهایم و همه کارها را دوباره به مرحله آزمون و خطا گرفتهایم. یعنی برخی از مسئولان به شیوه آزمایش و خطا و کورکورانه حرکت میکنند و این بزرگترین لطمه را از درون به نظام میزند.
الان باید چه کرد؟ وظیفه مردم و مسئولان در این مقطع زمانی چیست؟
وظیفه مسئولان مملکت این است که خودشان به آرامش مردم، امنیت و صلح وفادار باشند و تحمل مخالف را داشته باشند و مردم نیز به حرکت های حقطلبانه خودشان ادامه بدهند و وحدت خودشان را حفظ کنند. البته ما دوست نداریم که منافقان و ضدانقلابها از تضادهایی که در درون نظام هست، سوء استفاده کنند. پیکره نظام متعلق به مردم و خانواده شهداست. ما خانواده شهدا به نظام جمهوری اسلامی تعلق خاطر داریم، ولی دوست نداریم آنچه که نظام یک بار تجربه کرده، پس از سی سال دوباره تجربه شود. البته بزرگترین وظیفه مردم در این مقطع زمانی این است که به یکدیگر آگاهیبخشی کنند و آگاهانه حرکت کنند.
فکر میکنید اگر شهدا زنده بودند، الان چه کار می کردند؟
شهدا اگر بودند، راه حق را ادامه میدادند. شهدایی که من میشناسم، همه برای خودشان ایدئولوژی داشتند و از لحاظ علمی هم پربار بودند. برترین نخبگان جامعه بودند و به همین دلیل در دفاع مقدس گلچین شدند. شهدا اگر بودند، از این وضعیت ناراحت بودند.
شهدا هیچ گاه به دنبال منافع فردی خودشان نبودند، وگرنه شهید نمی شدند. آنها مدافع حق و حقیقت بودند و مدافع نظام بودند. امروز هم اگر بودند، مدافع افرادی بودند که از امتحان خودشان در این سی سال گذشته پیروز بیرون آمدهاند.
شما خیلی سختی کشیدید تا فرزند شهید را بزرگ کردید. اگر شهید موسوی الان زنده بودند، فکر میکنید باز هم به جبهههای جنگ میرفتند؟
رنجها و لذتها متفاوت است و متناسب با نظام ارزشی هر فرد است. ما هر کاری آن روز کردیم، بنابر تکلیف الهی انجام دادیم. اما مطمئنم اگر شهید موسوی به شهادت نمیرسید، امروز برایش زندگی کردن خیلی سخت بود.
چرا فکر میکنید زندگی برای شهید موسوی سخت بود؟
بعد از انتخابات شرایط خیلی سختی پیش آمد. در این مقطع تاریخ نمیتوان قضاوت کرد و آیندگان می توانند قضاوت درستی از آن داشته باشند. اما کلا نظام دچار چالش بحرانی شده است.
چه بحرانی؟
من معتقدم که مسئولان، نظام را قربانی کردند. تقاضای ما خانواده شهدا از مسئولان این است که همه اقشار و قومیتهای مختلف با سلایق گوناگون در درون خانواده نظام جمهوری اسلامی ایران با امنیت و اسایش زندگی کنند. ما معتقدیم که شهید موسوی برای افراد به جبهههای جنگ نرفتند، بلکه برای حفظ نظام و ارزشها به جبهههای جنگ رفتند. شهید موسوی اتفاقا در یکی از سخنرانیهای خود میگوید که ما برای اهداف متعالی خود به جبهههای جنگ می رویم، برای اینکه هویت جمهوری اسلامی حفظ شود و از ارزشها و آرمانهای انقلاب دفاع کنند.
چه انتظاری به عنوان یک همسر شهید از مسئولان جمهوری اسلامی دارید؟
من معتقدم که کشور در یک بحران است و وظیفه همه مسئولان این است که آرامش و امنیت را به مردم برگردانند.
ندای سبز آزادی: دادگاه تجدیدنظر استان خراسان شمالی، حکم دادگاه بدوی برای یکی از استادان سبز دانشگاه آزاد آن شهر را از سه سال حبس تعزیری به یک سال تقلیل داد.
به گزارش جرس، هادی حکیم شفایی، که از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری بود، به اتهاماتی چون “اقدام علیه امنیت ملی کشور”، “فعالیت تبلیغی علیه نظام” و همچنین “توهین به رهبری” توسط شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی بجنورد به سه سال زندان محکوم شده بود.
این حکم توسط شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان، به ریاست قاضی پیرگزی نقض و بدلیل برائت از اتهام اقدام علیه امنیت ملی، وی به یک سال حبس محکوم شد.
ندای سبز آزادی: داریوش قنبری در گفتو گو با آفتاب درخصوص نحوه اصلاح قانون احزاب اظهارداشت: آن چه از اراده کلی دولت خبر داریم این است که در جهت محدود کردن احزاب گام بر میدارد.
وی افزود: دولت نه تنها احزاب مخالف خود را نمیپذیرد بلکه وجود احزاب همسوی دولت هم قابل تحمل نیستند.
سخنگوی فراکسیون خط امام (ره) تصریح کرد: چندی پیش آقای احمدینژاد درباره احزاب در کشور تاکید کرد که نقشی برای احزاب در اداره کشور قائل نیست. مشخص است که مخاطب سخنان رئیسجمهور احزاب اصلاحطلب نیستند زیرا آنان در حال حضار هیچ ادعایی ندارند بنابراین آن چه ایشان گفته به همان دسته از احزابی بر میگردد که اصولگرا هستند.
قنبری یادآور شد: این اظهارنظرها نوع نگاه دولت به جایگاه احزاب و تحزب در کشور را نشان میدهد و احمدینژاد بیش از آنکه دنبال تقویت احزاب باشد دنبال تقویت اطرافیان خود از دانشگاه علم و صنعت و استانداریهاست و آنان را در مقابل احزاب حتی همسوی خود قرار میدهد.
وی ادامه داد: وضعیت حزب در کشور ما بهگونهای است که با وجود آنکه از پیشتازان حزب در خاورمیانه بودیم و سابقه تحزب داشتیم اما هنوز حزب به معنای واقعی در کشور ما وجود ندارد علت هم آن است که دولتها همواره احزاب را رقیب خود میدانستند.
نماینده ایلام تصریح کرد:محدود کردن احزاب با اصلاح قانون احزاب تیر خلاص زدن به تحزب در کشور است. با محدود کردن احزاب همان وضعیت فعلی احزاب که مطلوب هم نیست به سمت نابودی خواهد رفت.
قنبری گفت: با ریشهکن کردن فرهنگ تحزب در کشور دیگر نه مجلس و نه دولت ما هیچکدام هویت نخواهند داشت زیرا پایگاه حزبی ندارند.
وی ادامه داد: تا زمانی که مدیریت کشور به افراد نه احزاب فعال، سپرده شود وضعیت مدیریتی کشور بهبود پیدا نخواهد کرد
ندای سبز آزادی: رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران گفت: با وجود آنکه رئیس پلیس تهران و رئیس سازمان زندانها برای ارائه توضیح به اعضای شورا، حاضر نشدند اما همچنان منتظر حضور آنها در شورای شهر هستیم.
معصومه ابتکار امروز در سیصد و بیستمین جلسه علنی شورای شهر با اعلام اینکه در شورای شهر پیگیری و مصوبات گستردهای در مورد مدیریت بحران وسایل استاندارد در تهران داشته ایم، تاکید کرد: علاوه بر آنکه تکالیف زیادی در حوزه بافتهای فرسوده و رعایت استاندارد یا شاخصها در بحث ساختمانسازی و… بر عهده شهرداری و شورای شهر است اما دستگاههای دیگری در این زمینه مسوولیت دارند.
او با اشاره به اینکه به بحث مقاومسازی مدارس و بیمارستانها توجه چندانی نمیشود، افزود: تجزیه زلزله رخ داده در سایر شهرها از جمله بم و نیز عدم مقاومت مکانهای عمومی و خدماتی در این شهرها نشان داده که بهعنوان نمونه ساختمانهای خدماتی، خوابگاههای دانشجوی و سایر اماکن عمومی مقاومت لازم در برابر زلزله را ندارند.
رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران ادامه داد: لازم است از سایر دستگاههای مسئول برای ارائه گزارش از وضعیت آمادگی شان در برابر حوادث بحرانی مثل زلزله دعوت شود تا در این زمینه اطلاع رسانی شود.
این عضو شورای شهر تهران با گلایه از پاسخ نگفتن برخی از دستگاه به دعوتهای سابق شورای شهر برای ارائه گزارش و برطرف شدن ابهامات یاد آور شد: اگرچه نامه دعوت اعضای شورای شهر تهران برای حضور رئیس پلیس تهران و رئیس سازمان زندانها برای بررسی وضعیت کیفی زندانها بیپاسخ ماند اما شورای شهر تهران همچنان در این زمینه نامه ارسال خواهد کرد.
چمران، رئیس شورای شهر تهران نیز با اشار به لزوم احداث ساختمانهای مقاوم در تهران خاطرنشان کرد: بهتر است ساختمانهای در دست احداث فعلی، اصولی و مقاوم ساخته شوند تا کیفیت ساختمان در زمان احداث بالا رود و در آینده لازم نباشد بودجه جداگانهای برای مقاومسازی ساختمان در نظر گرفته شود.
ندای سبز آزادی: در شرایطی که شمارش معکوس برای اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها آغاز شده است و هر روز اخبار متفاوتی در این رابطه بر خروجی خبرگزاریها قرار میگیرد به تازگی دولت تصمیم تازهای مبنیبر ذخیرهسازی یک میلیون تن نهاده دامی و اقلام پروتئینی را ابلاغ کرد.
بر این اساس دولت وزارت بازرگانی را مجاز کرده است تا برای کمک به اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها، اقدامات لازم برای ذخیرهسازی یک میلیون و ۶۰ هزار تن نهادهای دامی و اقلام پروتئینی را انجام دهد.
بر اساس گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، نمایندگان ویژه احمدی نژاد در کارگروه کنترل بازار به استناد اصل یکصد و سی و هفتم قانون اساسی به وزارت بازرگانی اجازه دادند برای کمک به اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها و رفع هرگونه نگرانی در جامعه اقدامات لازم را برای ذخیرهسازی یک میلیون و ۶۰ هزار تن گوشت قرمز، گوشت مرغ، ذرت، جو و کنجاله سویا به ارزش ۵ هزار و ۹۵۰ میلیارد ریال را انجام دهد.
بر اساس این مصوبه وزارت بازرگانی مجاز است برای ذخیره اقلام پروتئینی و نهادههای دامی از توان و ظرفیت شرکتهای پشتیبانی امور دام کشور و سازمان تعاونی روستایی کشور به عنوان مباشر استفاده کند.
همچنین معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری مکلف است تسهیلات اعطایی توسط بانکهای عامل به شرکتهای مذکور را تضمین کنند.
براساس تصمیم نمایندگان ویژه رئیس دولت در کارگروه کنترل بازار، وزارت بازرگانی باید ۳۰ هزار تن گوشت قرمز به ارزش یک هزار و ۸۰۰ میلیارد ریال و ۳۰ هزار تن گوشت مرغ به ارزش ۷۵۰ میلیارد ریال ذخیره کند.
همچنین این وزارتخانه باید اقدامات لازم جهت ذخیرهسازی ۴۰۰ هزار تن ذرت به ارزش یک هزار و ۲۰۰ میلیارد ریال، ۴۰۰ هزار تن جو به ارزش یک هزار و ۲۰۰ میلیارد ریال و ۲۰ هزار تن کنجاله سویا به ارزش یک هزار میلیارد ریال را انجام دهد.
گفتنی است این مصوبه را محمد رضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد برای اجرا ابلاغ کرده است.
ندای سبز آزادی: امیرحسین فتوحی دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان و عضو دفتر تحکیم وحدت از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش دانشجو نیوز، این فعال دانشجویی که مسئولیت ستاد “شهروند آزاد” مهدی کروبی در استان هرمزگان را در انتخابات گذشته بر عهده داشته است، سال ۸۷ و در حالیکه سال ششم تحصیل خود در رشته پزشکی را می گذراند، به دلیل فعالیت های دانشجویی از دانشگاه اخراج شده بود.
لازم به ذکر است که مأمورین امنیتی ۲۱ بهمن ماه سال گذشته با هجوم به منزل امیر حسین فتوحی وی را بازداشت کردند. این فعال دانشجویی در اسفندماه به صورت موقت آزاد شده بود.
دادگاه آقای فتوحی ۲۶ مردادماه امسال در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد و روز ۸ شهریور ماه حکم ۴ سال حبس تعزیری به وی ابلاغ شد.
پس از ابلاغ این حکم نیز مأمورین امنیتی بارها با تماس های تلفنی به تهدید وی پرداخته اند بطوریکه در هفته های اخیر نیز وی تحت تعقیب نیروهای امنیتی بوده است.
ندای سبز آزادی: نامه ها ی اداری ضبط شده از دفتر میر حسین موسوی در یک خبر گزاری دولتی منتشر شد. موضوعی که وابستگی این خبرگزاری ها را به نیروهای امنیتی روشن تر می کند.
به گزارش کلمه، در شهریور ماه امسال گروهی از نیروهای امنیتی با حمله به دفتر مهندس موسوی، اقدام به تفتیش و بازرسی از محل کرده و وسایل موجود در دفتر از جمله کتابها، نشریات و اوراق موجود در دفتر را نیز با خود بردند. البته چند روز پس از این حمله یکی از رسانه های وابسته به محافظه کاران مدعی شد از دفتر موسوی سرقت شده است.
نیروهای امنیتی در این حمله که برای محدود کردن فعالیت روزمره دفتر بود کامپیوترهای موجود در دفتر موسوی را نیز جمعآوری کردند.
اما به تازگی در اقدامی عجیب خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران (فارس) یکی از این اوراق به سرقت رفته را منتشر کرده است. برگه ای که دعوت نامه ای معمولی برای شرکت در یکی از جلسات رسمی مجمع تشخیص مصلحت نظام از میر حسین موسوی بوده است، که از سوی این خبر گزاری به عنوان سندی عجیب و افشای یکی از تخلفات مجمع تشخیص مصلحت نظام تلقی شده است.
این در حالی است که میرحسین موسوی همچنان عضو رسمی این مجمع هم محسوب می شود، اما خود از حضور در این جلسات خودداری کرده است.
به نظر می رسد این دعوت نامه ها هم هنگام دستبرد و حمله نهادهای امنیتی به دفتر میر حسین به همراه دیگر وسایل شخصی دفتر او ضبط و اکنون در اختیار این خبرگزاری قرار گرفته، تا انتشار یابد. اقدم این خبرگزاری وابستگی هر چه بیشتر آنها را به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی برای مردم روشن می کند.
خبرگزاری فارس ضمن انتشار این دعوت نامه از میر حسین موسوی برای شرکت در یکی از جلسات مجمع نوشته است: دبیر کمیسیون علمی، فرهنگی و اجتماعی مجمع تشخیص مصلحت نظام در نامهای از میرحسین موسوی برای حضور در جلسه مورخ ۲۷ شهریور ۸۹ این مجمع دعوت به عمل آورده بود. دعوتی که حسب نظر رئیس مجمع صورت گرفته است. همچنین آنها نوشته اند پیش از این نیز از موسوی برای حضور در جلسات هیئت مؤسس دانشگاه آزاد دعوت به عمل آمده بود.
مشخص نیست که انتشار خبر دعوت از یکی از اعضای رسمی مجمع تشخیص مصلحت نظام در جلساتی که او به میل خود در آنها شرکت نکرده با چه هدفی صورت می گیرد؟ آیا هدف این رسانه ها چیزی جز افزایش فشارها بر میرحسین موسوی و با اهمیت نشان دادن نامه های ساده ای است که به دفتر وی ارسال شده اما حالا و پس از هجوم نیروهای امنیتی سر از سایتهای خبری وابسته به نیروهای امنیتی در آورده است؟ آنها این بار چه سناریوی جدیدی را در سر می پروانند؟
ندای سبز آزادی: بعد از حوادث انتخابات سال گذشته انکار همواره یکی از راه هایی بوده که توسط دولت مورد استفاده قرار گرفته است . آنها بارها و بارها وجود هر گونه سرکوب بعد از انتخابات را منکر شدند. حتی بارها وجود شهدای جنبش سبز را انکار کردند و کشته شدگان را بسیجی هایی نامیدند که توسط مخالفان دولت کشته شده اند. آنها هر بار آمارهای ضد و نقیضی از تعداد این کشته شدگان بیگناه ارائه دادند و برای اثبات حرف هایشان از همه امکانات بهره جسته و رادیو تلویزیون و همه امکاناتش را دست مایه خود قرار دادند. اما اینک بعد از گذشت ۱۵ ماه از این اتفاقات سندهای جدیدی درباره این حوادث توسط خانواده های داغدار ارائه می شود.
احمد نجاتی کارگر یکی از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات است که وجودش توسط دولت انکار شد. برنامه خبری ۳۰: ۲۰ مثل همیشه پیشتاز بود و مدعی شد که احمد هشت سال قبل فوت کرده است. و دیگری از طرفش وبلاگ نوشت و گفت زنده است و توسط سبزها مصدوم شده است. مادر احمد آخرین واقعیتها را درباره مرگ وی گفته است و از مسولان خواسته با مسببان مرگ او برخورد کند .
احمد، ۲۲ ساله حوالی ظهر روز ۲۵ خرداد ماه برای رفتن به داروخانه نزدیک منزلش شان در خیابان دماوند (بیمارستان بوعلی) از منزل خارج می شود اما در شلوغی آن روز دستگیر می شود.
مادر احمد،منزلت محمدی با بغضی در گلو می گوید:« ظاهرا احمد آن روز اعلامیه ای در دست داشته است. نمی دانم موضوع اعلامیه چه بوده و چرا به خاطر آن او را دستگیر می کنند ؟ اما تا به حال این اعلامیه را پیدا نکرده ایم. اما این اعلامیه هر چه بوده سبب می شود احمد را دستگیر و زندانی کنند.»
خانواده چند روزی از احمد بی خبر می ماند. تا اینکه کسی با منزل آنها تماس می گیرد و می گوید از طرف احمد زنگ می زند ظاهرا او در آخرین لحظات دستگیریش از یک عابر پیاده می خواهد که به خانواده اش خبر بدهد که دستگیر و زندانی شده است.
چه بلایی در زندان بر سر احمد آورده بودند؟
مادر احمد ادامه می دهد: «پنج روز بعد از دستگیری پسرم دو مامور به خانه مان آمدند و پس از تفتیش خانه رفتند. دو روز بعد یکی از آن مامورها تماس گرفت و گفت سندی بیاورید و احمد را به خانه بازگردانید. این کار را کردیم و پسرم به خانه آمد اما پس از بازگشتش به خانه از اینکه چه بر سرش آمده زیاد حرف نمی زد. پدرش همان روزها قلبش را عمل کرده و کلیه اش هم از کار افتاده بود . مراعات حال پدر بیمار و پیرش را می کرد. اما چند باری که به او اصرار کردم بگوید چه بر سرش آمده گفت کتک مفصلی خورده است. می گفت تعداد زیادی جوان را داخل قفس های تنگی می کردند و نگه می داشتند. احمد می گفت در آن چند روز حتی برای خوابیدن، نمی توانستیم دراز بکشیم و ایستاده می خوابیدیم. می گفت خیلی کتک خورده است .»
پدر احمد،رزمنده ای با سالها حضور در جبهه ها
مادر احمد می گوید:« این حرفها خیلی برای مان عجیب بود چرا که پدر احمد کارگری است که سابقه حضور داوطلبانه در جبهه های دفاع مقدس را دارد و در انتخابات اخیر نیز به محمود احمدی نژاد رای داده بود . هیچ گاه فکر نمی کردیم برای دلیلی ساده این گونه با فرزند مان برخورد شود.»
کتکش می زدند که اعتراف های دروغین کند
احمد بعد از آزادی گاه گاه از درد پهلویش به خانواده گلایه می کرد و می گفت به خاطر کتک های زیادی است که درچند روز بازداشتش خورده است .می گفت به پهلویش لگد می زده اند و می گفتند اعتراف کن که شیشه شکسته ای اما من چون این کار را نکرده بودم قبول نکردم.
مادر احمد با بغضی خفه در گلو حرف می زند :« ۲۰ روز از آزادی اش می گذشت که حالش بد شد روز ۲۲ تیر بود به بیمارستان منتقلش کردیم. آنقدر حالش بد بود که بلافاصله به کما رفت و ۹ روز در این حالت ماند .کلیه هایش از کار افتاد و ریه اش به شدت عفونی شد. بعد از به هوش آمدن ۱۰ روز دیگر هم زنده بود .ولی هر روز دیالیز می شد».
پرسش پزشکان :در بازداشتگاه با احمد چه کردند که به چنین وضعی دچار شده؟
حالا بغض مادر سرگشوده است :« احمد شب نیمه شعبان سال گذشته فوت کرد. علت مرگ او ابتدا نامعلوم بود اما پس از ماهها پیگیری پزشکان بیمارستان دلیل مرگش را مسمومیت اعلام کردند. ما به پزشگان گفتیم که او چند روزی دستگیر شده آنها به ما می گفتند با پسرتان چه کرده اند که به چنین وضعی دچار شده است؟
خانواده احمد او را در بهشت زهرا و در قطعه ۲۱۳ ، ردیف ۱۵، شماره ۳۵ به خاک سپردند. در قبر دو طبقه ای که برادر بزرگ ترش مهدی ۸ سال پیش در پی یک تصادف رانندگی در آن آرمیده است حالا برادر کوچکتر به او ملحق شده است .
صدا و سیما تاریخ فوت احمد را با برادرش جابجا اعلام کرد
اما درهمین روزها بود که نحوه مرگ احمد سوژه صدا و سیما شد و آنها با قصه پردازی های خود ادعا کردند که احمد هشت سال پیش فوت کرده است. لابد منظورشان زمان فوت برادر احمد بوده است که در کنار او آرمیده است. آنها قبر را نشان دادند و گفتند سبزها دروغ می گویند و کسی را که هشت سال پیش مرده است شهید امروز معرفی می کنند .
خانواده نجاتی کارگر همان روزها با دیدن این گزارش سراپا دروغ با نگارش نامه ای، خبر صدا و سیما را تکذیب کردند.البته تکذیبه ای که مانند موارد متعدد دیگر هرگز در سیمای ملی به آن اشاره ای نشد .
پدر صبح تا شب بر مزار فرزندش می گریست اما صدا وسیما می گفت زنده است !
آنها نوشتند :«وقتی شنیدیم که بخش خبری بیست و سی اعلام کرده احمد نجاتی کارگر زنده است داغ دل ما تازه شد. یاد روزهای دفن احمد افتادیم و تا چند روز فقط گریه کردیم. چرا باید تلویزیون ایران چنین خبری را اعلام کند تا پدری صبح تا شب به بهشت زهرا برود و کنار قبر فرزندانش بنشیند که جنازه پسرش را نبش قبر نکنند و ندزدند و زار زار گریه کند؟»
آنها در این نامه آخرین اطلاعات از مرگ احمد را که در بیمارستان تهیه شده بود ضمیمه کردند : «احمد در ساعت ۲۰:۲۵ دقیقه ۲۲ تیرماه، ۸۸ در حالت بیهوشی کامل توسط اورژانس تهران به بیمارستان لقمان الدوله انتقال یافته، در حالی که کلیه هایش فقط ۳ درصد کار می کرده و ریه اش دچار عفونت شدید و خونریزی بوده است. این روند با روزهای متوالی کما و سپس دیالیزهای مکرر ادامه می یابد تا اینکه بالاخره وی در ۱۵ مرداد همین سال فوت می کند.»
احمد به خاطر ضرب و شتم های زندان درگذشت
خانواده احمد معتقدند که او در نتیجه ضرب و شتم شدید دوران بازداشتش درگذشته است چراکه تاقبل از بازداشت او پسری سالم بوده که هیچ بیماری نداشته است .
مادر احمد تاکید می کند: « پسر ۲۲ ساله ام بعد از بازداشت هر روز افسرده و پژمرده تر می شد چه بلایی بر سر این پسر شاداب آوردید که به فاصله چند روز این طور پر پر زد . پس از دفن به دادسرا شکایت کردیم و نزدیک به هشت ماه منتظر ماندیم تا جواب پزشک قانونی را بدهند.
در بهمن ماه جواب پزشک قانونی آمد اما در آن هیچ اشاره ای به وضعیت کلیه های احمد که به خاطر آن روزی دو بار دیالیز می شد ، به چشم نمی خورد و علت مرگ نامعلوم گزارش شده است .
او ادامه می دهد :« به رای اولیه دادگاه و همچنین نامه پزشک قانونی اعتراض کردیم . اما دادگاه تجدید نظر هم رای قاضی دادگاه اولیه را تایید و دلیل مرگ پسرم را نامعلوم ذکر می کند.»
به گفته محمدی، مادر احمد زمانی که قرار بود جنازه را برای دفن به آنها تحویل دهند. پزشک اش در بهشت زهرا باآنها تماس گرفته و گفت که پیگیر کشته شدن فرزندتان باشید که او قبل از مرگ کتک خورده است. آن زمان خانواده حرفی نزد چون پدر احمد بیم آن را داشت که جنازه را تحویل شان ندهند.
خانواده احمد :خواهان شناسایی قاتلان فرزندمان هستیم
محمدی می گوید :«بارها اعلام کرده و باز هم می گویم خواهان شناسایی عاملان کشته شدن پسرم هستم پسر من به درد خدا نمرده است است. خیلی ها می گوند شاید احمد هم در کهریزک بوده است .
پسرم هر چیزی را برای ما تعریف نمی کرد. من فقط اصرار می کردم که با تو چکار می کردند؟ چه اتفاقاتی افتاد؟ و او می گفت از صبح تا شب فقط کتک می خوردیم. شب هم یک سیب زمینی و یک تکه نان بربری به ما می دادند.این روزها کسانی به من سر می زنند که بعضی از آنها زندانیان کهریزک را دیده اند یا خودشان زندانی بوده اند آنها می گویند در کهریزک فقط به ما سیب زمینی و نان می دادند.»
نیروهای امنیتی مانع برگزاری مراسم سالگرد شدند
در همان ماه های نخست شهادت احمد و همزمان با گزارش تلویزیون، شخصی ادعا می کند احمد نجاتی کارگر است. وی با باز کردن وبلاگی به نام حدیث نفس و انتشار عکس هایی از خود در بیمارستان مدعی می شود که زنده است و البته ادعا می کند دلیل بیمارستان رفتنش هم در روزهای نخست پس از انتخابات حمله سبزها به او بوده است. این شخص بعدها فعالیت وبلاگش را متوقف کرد و در سالگرد شهادت احمد چیزی ننوشت .او نگفت که چرا نیروهای امنیتی در سالگرد کشته شدن احمد مانع برگزاری مراسم توسط خانواده اش شدند!
منزلت محمدی با وجود گذشت بیش از یک سال از مرگ احمد هنوز از پیدا کردن عاملان کشته شدن او ناامید نشده است و می خواهد آنها را بشناسد.
می گوید :«دلم می خواهد بدانم چه کسی دلش آمد با این جوانان این طور کند؟ مگر اینها چه گناهی کرده بودند. چقدر سن داشتند ؟ ۲۲ سال! یک بچه ۲۲ ساله چه چیزی از سیاست می فهمد؟ گناهش چه است که این طور باید کتک بخورد و بمیرد؟
ندای سبز آزادی: به تازگی کمپینی با عنوان خانواده بزرگ زندانیان سیاسی آغاز به کار کرده است .کمپینی که هرکس مایل است می تواند با عضویت در آن به عنوان خواهر، برادر، پدر یا مادر یک یا چند زندانی سیاسی هرکاری که می تواند برای آزادی شان انجام دهد.
به گزارش کلمه ، زهرا رهنورد ، نویسنده و استاد دانشگاه نیز در نوشته ای کوتاه پیوستن خود را به این کمپین اعلام کرده است هر چند تاکید کرده که نمی تواند زندانی خاصی را از بین زندانیان برگزیند اما برای آزادی همه زندانیان سیاسی آزادی خواه ایران تلاش خواهد کرد .
متن یادداشت کوتاه زهرا رهنورد به این شرح است:
اگر چه تحت سلطه حاکمیت فعلی، ایران یک زندان بزرگ است با یک محیطی پادگانی و تفتیش عقاید در این زندان بزرگ زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان و خانواده ها را تهدید می کند و هیچ یک امنیت ندارند و امنیت شغلی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای شان به یک آرزو تبدیل شده است .
من با نگرش اصلاحی برای امنیت در کشور ایران کمر همت بسته ام، یعنی برای آزادی و آبادی و دمکراسی در ایران تا این زندان بزرگ را همه با هم دست در دست هم به گلستانی خرم و جامعه ای مدرن و پیشرفته تبدیل کنیم تا همه ایرانیان آزاد و آزاده باشند .
من در عین حال به کمپین خانواده برزگ زندانیان سیاسی می پیوندم چرا که در دل زندان بزرگی که نامش کشور ایران است زندانهای متعددی در سراسر کشور شناخته شده و پیدا و پنهان در استانها و شهرهای کشورمان آزادی خواهان را به بند کشیده است .
من به کمپینی که برای آزادی این زندانیان تشکیل شده می پیوندم ،خودم را عضوی از خانواده بزرگ زندانیان سیاسی می دانم و برای دفاع از همه زندانیان سیاسی ایران فعالیت می کنم ،چرا که همه آنها همراهان حق و آزادی و خواهران و برادران من هستند .چگونه می توانم کسی را از میان اینان برگزینم ؟ آیا می توانم از زنی که دو فرزند خردسالش در فراقش بی قراری می کنند بگذرم یا آن جوانی که مادر و همسرش نگران رنجها و شکنجه های او هستند ؟یا آن پدری که همچون ستون بنای آزادی است؟ یا آن دختر جوانی که لباس زندان را به رخت عروسی و شعرها و هلهله های جشن ها ترجیح داده است؟ کدام را می توانم انتخاب کنم تا از او حمایت کنم و برای آزادی اش تلاش کنم ؟ نه! من مدافع همه زندانیان آزادیخواهم و همه آنها را اعضای خانواده خود می دانم و امیدوارم جشن یپروزی سعادت مردم را همه با یکدیگر برگزار کنیم .
زهرا رهنورد
هجدهم مهرماه ۱۳۸۹
سایت کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی
ندای سبز آزادی: محمد هاشمی تصریح کرد: چنانچه در چارچوب قانون احزاب و کمیسیون ماده ۱۰ عمل کنیم، عملکرد حزب کارگزاران سازندگی موردی ندارد که منجر به انحلال و یا جلوگیری از فعالیت آن شود.
به گزارش ایسنا، وی افزود: در دیدگاه هر کس ممکن است تعریفی از حزب کارگزاران وجود داشته باشد و برمبنای آن عدهای این حزب را اصولگرا و عدهای دیگر آن را اصلاح طلب بدانند.
هاشمی با بیان اینکه آنچه بر اساسنامه و مرامنامهی حزب کارگزاران تعریف شده، این است که حزب مبتنیبر ایدهها و اندیشههای اعتدال گرایانه در جامعه است و هر جا توانسته از افراط و تفریط جلوگیری کرده و میکند و هیچگاه به سمت افراط گرایی نرفته است، تصریح کرد: کارگزاران حزبی اعتدالگرا در جامعه است و به دنبال پیاده کرده عدالت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی در جامعه است.
وی اظهار کرد: فلسفهی وجودی و حرکت حزب کارگزاران بر محور سازندگی و توسعهی پایدار در کشور است و بر مبنای عملکرد گذشته و دوران فعالیت خود همیشه اندیشههای کارگزاران بر محور سازندگی و توسعهی پایدار در تمام زمینهها بوده و در این راستا فعالیت کرده است و کارگزاران هیچ وقت انحصار طلب و طالب حذف دیگران نبوده است.
حزب کارگزاران همیشه خواهان وجود مشارکت مردمی در جامعه بوده است و این که سلایق مختلف در چارچوب قانون اساسی بتوانند فعالیت کنند.
هاشمی گفت: جریانهای افراطی در کشور هستند که هیچ نوع حزب یا احزابی نظیر کارگزاران را بر نمیتابند به همین دلیل صحبتهایی مبنیبر انحلال این حزب را مطرح میکنند، در حالی که کارگزاران در چارچوب قوانین جاری کشور و قانون اساسی و ضوابط حزبی هیچ نوع تخلفی نداشته که به خاطر آن از فعالیت آن جلوگیری شود.
وی با اشاره به اینکه در انتخابات ۸۸ حزب کارگزاران از مردم برای مشارکت دعوت و از کاندیدای خاصی نیز حمایت کرد، افزود: البته در درون حزب اختلاف نظرهایی وجود داشت، اما خود حزب و شورای مرکزی از کاندیدای مشخصی در انتخابات حمایت کرد و همهی فعالیتهایش در چارچوب قوانین جاری کشور بوده است، پس تخلفی وجود نداشته است.
بعد از انتخابات ۸۸ به دلیل شرایط خاص کشور و این که روزنامهی حزب کارگزاران از قبل از انتخابات توقیف شده بود، دیگر رسانهای نداشت و حزب کمتر فعال بود و فعالیت سیاسی یا حزبی نداشت در حال حاضر نیز این طور است، اما هیچ گونه تخلفی از حزب سر نزده که بگویند باید منحل شود یا از فعالیت آن جلوگیری شود، اما این مسائل که میتواند طیفی جناحی و افراط گرایی باشد ،ممکن است به این قضیه هم بیانجامد در حالی که عمل حزب بر اساس قانون احزاب بوده است.
ندای سبز آزادی: در جلسه امروز هیأت نظارت بر مطبوعات با انتشار ۱ هفتهنامه و ۱ ماهنامه موافقت شد.
به گزارش ایسنا، محمدعلی رامین – معاون امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی و دبیر هیات نظارت بر مطبوعات – با بیان این مطلب اظهار کرد: در این جلسه با انتشار هفتهنامه “کلهر” به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی، مژگان غیاثوندیان و ماهنامه “حیات ورزش” به صاحب امتیازی و مدیرمسوولی، اسفندیار زرافشانی موافقت شد.
وی همچنین افزود: در این جلسه گزارش تخلفات نشریات مطرح و بهشرح ذیل تصمیمگیری شد:
۱ ـ نشریه “تالش” بهدلیل ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه از طریق طرح مسائل نژادی و قومی و انتشار مطالب و عکس از افرادی که در معارضه با نظام و همسو با گروههای مخالف اسلام هستند و انتشار مطالب نشریه در مسیر خلاف نظام جمهوری اسلامی، به استناد ماده ۲ و بند ۹ ماده ۶ و تبصره ماده ۱۲ قانون مطبوعات، توقیف و پرونده جهت پیگرد قانونی به مرجع قضایی ارسال شد.
۲ ـ به نشریات “کتاب هفت” و “سرنا” بهدلیل انتشار «مطالب خلاف عفت عمومی»، به استناد بند ۲ ماده ۶ قانون مطبوعات تذکر داده شد و مقرر گردید پرونده جهت پیگرد قانونی به مرجع قضایی ارسال شود.
۳ ـ به روزنامه “جمهوری اسلامی” بهدلیل «توهین به رییس قوه قضائیه» به استناد بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات، تذکر داده شد.
۴ ـ به نشریه “قاصدک شهر” بهدلیل انتشار بر خلاف زمینه مصوب، به استناد بند ب ماده ۷ قانون مطبوعات، تذکر داده شد.
همچنین مقرر شد به تمامی نشریات تذکر داده شود، با عنایت به بند ب ماده ۷ قانون مطبوعات، از انتشار مطالب نشریه برخلاف زمینه و روش مصوب و سایر مشخصاتی که صاحب امتیاز نشریه در زمان ارائه تقاضا، به رعایت آن متعهد شده و به تصویب هیأت نظارت برمطبوعات رسیده است، خودداری کنند.
این عکس مربوط است به انتخابات مجلس و میان دوره ای خبرگان در سال ۸۶ * که سایت رهبر، حفظش کرده است در آرشیوش که محمد لاریجانی، همان که کاشف بعمل آمد حضور چشمگیرش در حمله به خانه کروبی، را نشان می دهد در بیت رهبری و آنقدر نزدیک.
اگر حتی این حرکت (حمله به خانه کروبی) از سر خوش رقصی برای رهبر بوده باشد هم، می توانست در روزهای اولینش و حتی آن زمان که فاطمه کروبی نامه ای برای رهبر ارسال داشته بود و آمادگیش برای ارايه ی مدارک را اعلام کرده بود، از سوی رهبر تقبیح و یا احیانا تداومش پرهیز داده شود.
خودسری هم آستانه ای دارد. یک روز، دور روز، ... و هم حوزه ی اختیاراتی دارد، قطع برق، حمل سلاح و همراه داشتن گاز اشک آور و جالب تر امکان هر مانوری همراه با عدم توان دخالت دیگر نیروها از جمله نیروی انتظامی، آنهم برای تجمعی چند روزه و بدون مجوز و سر دادن شعار.
حضور لاریجانی در کنار رهبری و ارتباط نزدیک وی در حمله به خانه کروبی، آن چیزی نیست که به یک تصادف بتوان تعبیرش کرد و این نزدیکی در بیت رهبر است و نه در بازدیدی و افتتاحی و سخنرانی در نقطه ای! این نزدیکی در بیت است و تضاد و تقابل رهبر با کروبی و حمله به خانه اش با تمام اختیارات، نشان از ارتباطی معنادار میان اینگونه حوادث دارد و از آن مهمتر بیانیه سپاه نشانه ای از اختلاف
خودسر، بسیج، سپاه، لباس شخصی، گارد ويژه، پلیس امنیت، سربازان گمنام امام زمان. این ها نام هایی است که هر یک و یا مشترکن، حادثه سازهای سالیانی بوده اند و هستند.
روزهایی نام های دیگری را نیز با خود به همراه داشتند: ثارالله، کمیته و ... .
روزی این نام ها در کنار هم، مردمِ رای داده ی ناراضی را با چوب ، باتوم، سیم، پنجه بکس، چاقو، قمه، گاز اشک آور و کلت پاسخ دادند و می دهند و روزی تنها شکلش تغییر می کند و ماهیت و تفکر همان است و حمله هایی این چنینی به خانه های مخالفین را نتیجه می شود. به هر حال این حمله آن نمی شود که نقشه اش کشیده شده بود و سپاه هم آن را به خودسری تعبیر می کند در بیانیه ای. حال می ماند ستاد فرمانده ای و نقش آفرینان آن. این روزها شاید باید سران مملکتی تمام آرشیو عکسهایشان را از سطح اینترنت، همان که کار به دستشان داده است و می دهد در این یکسال و اندی، پاکسازی کنند تا هیچ دانسته نشود از روابطشان . همان که کردند با فیلم و عکس پایین آمدن امام از پله های هواپیمای فرانسوی که این اواخر بیشتر خلبان مانده بود و امام تنها
برنامه های ۱۹ مهر ۱۳۸۹
رسا ، رسانه سبز ایران
ندای سبز آزادی: مهدی کروبی با ارسال نامه ای به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، خواستار جلوگیری از تحریف تاریخی پیرامون زندگی و ابعاد علمی و معنوی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی شد.
به گزارش سحام نیوز، کروبی در این نامه ضمن انتقاد از مطالب خلاف واقع محمد یزدی، به ذکر مواردی تاریخی پیرامون زندگی رهبر فقید جمهوری اسلامی پرداخت و با اشاره به تربیت بیش از هزار شاگرد برجسته حوزوی توسط امام (ره) نوشت: در گزارش تنظیمی ساواک قم در دهه ۳۰ و زمان حیات آیت الله بروجردی، آینده مرجعیت قم را گزارش می کند. در آن گزارش چنین مطرح می شود “آیت الله سید روح الله خمینی بزرگترین درس خارج را در قم دارد و تعداد شاگردان زیادی حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر، در کلاس ایشان حاضر می شوند.”
کروبی با تاکید بر اینکه “آیتالله یزدی … در بخشی از آن جفایی آشکار نسبت به امام و جایگاه مرجعیت و علمی ایشان روا داشتند” خواستار آن شده که “موسسه تنظیم و نشر آثار امام با در نظر گرفتن خسارت های احتمالی آن و برای تنویر افکار عمومی و ممانعت از تحریف تاریخی در این زمینه رسما به آن پاسخ دهد.”
وی خاطرنشان کرده است: “همگان هجمه ها و فشارهای متعدد دستوری بر آن موسسه را بخوبی واقف هستند. لیکن سکوت در برخی موارد حساس و تعیین کننده، ضایعات سنگینی در بر خواهد داشت. با درک چنین شرائطی مجددا به این دلیل تاکید می کنم که اینبار نه تنها آرا و اندیشه سیاسی امام، بلکه جایگاه مرجعیت و علمی ایشان با اغراض و اهداف خاص سیاسی مورد تعرض قرار گرفته است آنهم توسط یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم!! فلذا هر گونه سکوت و اغماض ممکن است به تحریف موضوع در گذر زمان منجر شود.”
متن کامل نامه مهدی کروبی به حمید انصاری، مسئول موسسه آن به شرح زیر است:
با سلام و احترام
همانطور که می دانید آیت الله یزدی از اعضای محترم شورای نگهبان در مصاحبه ای با هفته نامه پنجره پیرامون عملکرد جامعه مدرسین قبل از پیروزی انقلاب مطالب متنوعی مطرح کردند و در بخشی از آن جفایی آشکار نسبت به امام و جایگاه مرجعیت و علمی ایشان روا داشتند که لازم است موسسه تنظیم و نشر آثار امام با در نظر گرفتن خسارت های احتمالی آن و برای تنویر افکار عمومی و ممانعت از تحریف تاریخی در این زمینه رسما به آن پاسخ دهد. همگان هجمه ها و فشارهای متعدد دستوری بر آن موسسه را بخوبی واقف هستند. لیکن سکوت در برخی موارد حساس و تعیین کننده، ضایعات سنگینی در بر خواهد داشت. با درک چنین شرائطی مجددا به این دلیل تاکید می کنم که اینبار نه تنها آرا و اندیشه سیاسی امام، بلکه جایگاه مرجعیت و علمی ایشان با اغراض و اهداف خاص سیاسی مورد تعرض قرار گرفته است آنهم توسط یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم!! فلذا هر گونه سکوت و اغماض ممکن است به تحریف موضوع در گذر زمان منجر شود.
البته آقای یزدی مطابق رویه گذشته شان مطالبی خلاف واقع و نسبت های مکرر ناروا به افراد حقیقی – منجمله اینجانب- وارد ساختند که در حال حاضر محل بحث و نقد بنده نیست. اما اینجانب به سهم خود و برای تنویر افکار عمومی لازم میدانم نکاتی را در باب این ادعای نادرست که صرفاً به خاطر پاره ای از مسایل سیاسی بیان شده، مطرح کنم. ایشان در مصاحبه خود چنین گفتند ” … امام قبل از دستگیری در سال ۱۳۴۲ عنوان مرجعیت نداشت و جامعه مدرسین عنوان مرجعیت را به ایشان عطا کرد تا دست ساواک از هرگونه تعرض به جان امام را ببندد. ”
عبارت فوق الذکر زمینه برداشت نادرستی مبنی بر اینکه “امام پیش از آغاز نهضت از مراجع تقلید محسوب نمی شدند و عنوان مرجعیت توسط برخی از آقایان به ایشان اعطا شد تا مطابق قانون اساسی مشروطه دارای مصونیت شوند” را بوجود آورده است. این ادعای نادرست انگیزه و عللی سیاسی دارد که باز کردن آن را در شرائط فعلی به صلاح نمی دانم و تنها به این بسنده می کنم که قیاس مورد نظر آقای یزدی قیاس مع الفارق است.
بیاد داریم که بدنبال رحلت مرجع بزرگ و عام تقلید آیت الله العظمی بروجردی در فروردین سال ۱۳۴۰ فضلا و مدرسین حوزه ها علمیه و علماء در شهر های مختلف با توجه به وجود مراجع مختلف در قم و نجف وتهران و مشهد با تشخیص خودشان شخصیت مورد نظر و واجد شرایط مرجعیت را معرفی و به تبلیغ آن مبادرت می کردند. در آن زمان امام خمینی که هنوز مبارزه سیاسی خود را آغاز نکرده بود بصورت گسترده ای از سوی فضلا و مدرسین به عنوان مرجع تقلید مطرح و معرفی شد. در آن مقطع در درس خارج امام ۵۰۰ الی ۶۰۰ شاگرد برجسته حضور داشتند که این رقم قابل قیاس با دروس خارج سایر علما که بعضا از ۱۰ یا ۱۵ نفر شروع و در مواردی اندک به ۱۰۰ نفر می رسید، نبود. بطور مثال در درس مرحوم آیت الله شیخ عباسعلی شاهرودی که اتفاقا آقای یزدی در آن شرکت می کردند تعدادی محدودی حضور داشتند. این موضوع در گزارش تنظیمی ساواک قم در دهه ۳۰ و زمان حیات آیت الله بروجردی، آینده مرجعیت قم را گزارش می کند. در آن گزارش چنین مطرح می شود “آیت الله سید روح الله خمینی بزرگترین درس خارج را در قم دارد و تعداد شاگردان زیادی حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر، در کلاس ایشان حاضر می شوند. ” بعد از رحلت مرجع بزرگ شیعه روزنامه کیهان در کنار جراید دیگر که به قم می آمدند تا از وضعیت و آینده مرجعیت گزارش تهیه کنند، در مطلبی تصریح کرد” درس حاج آقا روح الله خمینی بین علمای موجود ممتاز است و حدود ۵۰۰ الی ۶۰۰ نفر در آن شرکت می کنند. ” آثار علمی و کم نظیر امام در علوم منقول و معقول که بالغ بر دهها جلد می شد جایگاه علمی ایشان را در میان علمای آن زمان متمایز ساخته بود. امام صرف نظر از کتب فلسفی، عرفانی و اخلاقی، تالیفات ارزشمندی در فقه استدلالی، فقه غیراستدلالی، اصول فقه و تقریرات از خود بجا گذاشتند. مرحوم آیت الله مصطفی خمینی در خلال بازجویی ها می نویسد پدرم حدود ۱۰۰۰ شاگرد در درس خود دارد که ۴۰۰ نفر از شاگردان ایشان دارای اجتهاد هستند.
اینجانب بیاد دارم در جلسه ای تعدادی از شاگردان و علما در پذیرش مرجعیت و انتشار رساله و آثار ایشان از جمله حاشیه بر عروه الوثقی که یکی از مهم ترین کتب فتوایی نزد شیعه امامیه است اصرار داشتند. در اینجا مناسب است حلقه اول از شخصیت ها و علمایی که بعد از رحلت آیت الله بروجردی امام را به عنوان مرجعیت معرفی می کردند، یادآوری کنم. مجاهد معروف مرحوم آیت الله ابولقاسم کاشانی به نزدیکان و ارادتمندانش توصیه کرده بود که از حاج آقا روح الله تقلید کنید و تعبیرشان این بود که بین همه علما امتیازاتی دارد و خیرالموجودین است. علی رغم اینکه امام از مطرح شدن برای مرجعیت پرهیز می کرد، فضلا و اساتید و آیات بزرگواری چون مرحوم فاضل لنکرانی، یوسف صانعی، ابطحی کاشانی، محقق قمی، مسافری نجف آبادی، محمدی گیلانی، عباس محفوظی گیلانی، محصل نیشابوری،مرحوم ربانی املشی، تقدیری، مرحوم بنی فضل، حسین اشتهاردی و شهید حیدری در کنار جمع کثیر دیگر در بیت امام با پا فشاری از امام اذن انتشار رساله برای آگاهی عموم را خواستار شدند که این درخواست مورد موافقت ایشان قرار گرفت و ایشان به عنوان یکی از مراجع مطرح شیعه در کانون توجه قرار گرفتند و پس از مدتی کوتاه طبق معمول حوزه ها از وجوهات شرعیه، پرداخت شهریه به طلاب را شروع کرد.
در چنین شرائطی دکتر امینی نخست وزیر وقت برای دیدار با مراجع تقلید به قم آمدند و از جمله به دیدار حضرت امام رفتند و ایشان در آن ملاقات به تفصیل دیدگاه های خود را مطرح کردند. لذا باید اذعان کرد که مرجعیت امام بر اساس سنت رایج در حوزه و با عنایت به جایگاه ممتاز ایشان در حوزه از سال ۱۳۴۰ مطرح شد و بدنبال نهضت عده ای به تبعیت از مردم و برخی علمای بزرگ حوزه، اقدام به معرفی ایشان بعد از سال ۱۳۴۲ به عنوان مرجع نمودند.
رژیم نیز که بخوبی خطر امام را درک کرده بود تلاش ناکامی کرد که ایشان را همچون آیت الله کاشانی، مجتهدی سیاسی به مردم معرفی کند. لیکن نفوذ و جایگاه عمیق مرجعیت امام و رابطه او با مقلدان فراوانش این توطئه را ناکام گذاشت. جای بسی تعجب است که بعد از گذشت ۵ دهه از آن زمان و در راستای اغراض سیاسی و توجیه برخی رفتارهای سیاسی انجام گرفته امروز باید شاهد طرح این موضوع با قیاسی ناشیانه ای از سوی عضو شورای نگهبان باشیم. غافل از این نیستیم که خرداد ۴۲ که امام دستگیر و بدنبال آن کشتار انجام شد، در قم و تهران و ورامین حکومت نظامی اعلام گردید؛ آن زمان جمع کثیری از مراجع و علماء با صدور اعلامیه هایی بر مقام مرجعیت ایشان تاکید کردند.
اینجانب بر این باورم که علیرغم شرایط موجود و حساسیت های بسیار نسبت به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی مناسب است این موسسه برای جلوگیری از هرگونه تحریف تاریخی با باز کردن ابعاد این موضوع بطور ماهوی به آن بپردازد.
توفیق و سلامت همه عزیزان موسسه تنظیم و نشر آثار امام را از پروردگار عالم مسئلت می نمایم.
مهدی کروبی/ ۲۰ مهر ۱۳۸۹
ندای سبز آزادی: بر اساس گزارشات رسیده از منابع آگاه در مازندران دادگاه انقلاب شهرستان بابل، علی تاری رئیس ستاد انتخاباتی مهندس میر حسین موسوی در بابلسر را به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم کرده است. به گزارش این خبر به نقل از منابع آگاه علی تاری، رئیس ستاد مهندس میر حسین موسوی در بابلسر به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
این حکم در حالی صادر شده است که مصداق توهین به رهبری در جلسات بازجویی و حتی در جلسه دادگاه مشخص نشده است.
گفتنی است جلسه دادگاه علی تاری بدون حضور دادستان و یا نماینده دادستان، منشی جلسه و حتی وکیل مدافع این فعال سیاسی استان مازندران صورت گرفته است.
همچنین شایان ذکر است که قاضی باقریان (رئیس دادگاه انقلاب بابل) و قاضی پرونده به وی اجازه ارائه لایحه دفاعیه را در حین جلسه دادگاه نداده بود.
در ادامه این خبر منابع نزدیک به علی تاری گزارش می دهند که علت صدور زود هنگام حکم رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در بابلسر، پیگیری ها و فشارهای چند چهره سیاسی در شهرستان بابلسر از جمله نادری فرماندرار بابلسر، نجف نژاد نماینده اصولگرای بابلسر در مجلس شورای اسلامی بوده است.
وی در تاریخ 14 فروردین 89 توسط اداره اطلاعات بابلسر دستگیر شده و مدت سه ماه بازداشت خود را در زندان متی کلای بابل سپری کرده است. این فعال سیاسی شهرستان بابلسر به مدت 72 روز در سلول انفرادی بوده است.
علی تاری از فرماندهان سپاه استان مازندران در دوران جنگ تحمیلی، نائب رئیس اداره آموزش و پرورش شهرستان بابلسر در دولت سید محمد خاتمی، رئیس ستاد انتخاباتی سید محمد خاتمی در سال 76 و 80 و رئیس ستاد اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 بوده است.
علي شكوري راد: آقاي محسني اژه اي پس از دوهفته دوباره كنفرانس مطبوعاتي برگزار كرد و اين بار دروغ هاي جديدي را براي توجيه دروغ قبلي خود سر هم كرد. ماجراي افتضاح قضائي در صدور حكم انحلال جبهه مشاركت ظاهرا پاياني ندارد و بايد منتظر حراج ته مانده هاي اعتبار دستگاه قضايي براي حفظ حيثيت جناب سخنگو بود. ايشان بجاي پاسخ دادن به سوالات مشخصي كه در بيانيه جبهه مشاركت مطرح شده بود، با در هم آميختن رطب و يابس، پاسخهاي مغشوشي ارائه كرده اند كه براي كسي كه اندكي با علم حقوق و روند برگزاري محاكم قضائي آشنايي داشته باشد جز حيرت و تأسف چيزي باقي نمي گذارد.
ابتدائاً به اطلاع خوانندگان عزيز مي رسانم كه در اين فاصله(شنبه همين هفته) وكيل جبهه مشاركت به شعبه 15 دادگاه انقلاب، صادر كننده حكم غير قانوني انحلال حزب، مراجعه كرده و با رئيس دادگاه، آقاي قاضي صلواتي، گفتگو كرده است. قاضي صلواتي اساساً منكر درخواست پرونده شعبه 27 كه به نفع مشاركت حكم داده بود، شده و از آن اظهار بي اطلاعي كرده است. تازه معلوم شده كه اظهارات رئيس كل دادگستري استان تهران كه رسماً اعلام كرده بود اين پرونده به شعبه 15 دادگاه انقلاب ارسال شده، خلاف حقيقت است. بنابراين پرونده اي كه حكم آن به نفع جبهه مشاركت صادر شده بود از دادگاه مربوطه گرفته شده و فعلا در دستگاه قضائي مفقودالاثر است. وكيل حزب از قاضي صلواتي سوال كرده است چرا از وكلا يا نماينده جبهه مشاركت دعوت نكرديد در دادگاه حاضر شوند. ايشان پاسخ داده است لازم ندانستيم. وكيل دوباره پرسيده است كه چرا يكباره و در همان مرحله اول حكم را قطعي اعلام كرده ايد و پاسخ شنيده است كه ما اين طور تشخيص داده ايم. در نهايت وكيل گفته است پس بگذار حكم را ببينم و جناب قاضي گفته است آن را هم نمي توانيد ببينيد و در مقابل اظهار حيرت و تعجب وكيل اضافه كرده است اگر حكم را مي خواهيد، از كميسيون ماده 10 احزاب بگيريد و حاضر نشده است حكم انحلال حزب را حتي به خود حزب نشان بدهد.
متن خبر خبرگزاري فارس از كنفرانس مطبوعاتي آنقدر مغشوش بود كه من نفهميدم جناب سخنگو دقيقا چه گفته اند لذا به متن خبر خبرگزاري ايلنا مراجعه كردم . اغتشاش متن كم شده بود اما اغتشاش معني همچنان باقي بود لذا پي بردم جناب سخنگو آنقدر مغشوش صحبت كرده اند كه خبرنگارها هم متوجه نشده اند ايشان چه گفته اند. در حالي كه سوال خبرنگار معطوف به روند رسيدگي در دادگاهي بوده كه حكم به انحلال حزب داده است، پاسخ ايشان معطوف به روند رسيدگي در شعبه 27 ، كه به نفع حزب حكم داده است، مي باشد. مثلا مدعي مي شوند حزب دو وكيل داشته است و نماينده حزب حاضر بوده است. در حالي كه حتي در متن حكم انحلال منتشره در روزنامه دولتي ايران، اشاره به روز برگزاري دادگاه و حاضران در آن نشده است واساسا دادگاهي برگزار نشده است. ايشان اعلام مي كند كه دادگاهي كه اصلا برگزار نشده است علني بوده است و اضافه مي كند اينكه كسي حتي متهم خبر از برگزاري دادگاه نداشته باشد مغايرتي با علني بودن دادگاه ندارد.
آقاي محسني اژه اي كم كم نشان مي دهد ،بعد از قاضي مرتضوي كه حقيقتاً يك پديده تاريخي در دستگاه قضا بود تمايل به پديده شدن دارد با اين تفاوت كه قاضي مرتضوي، هم با هوش بود و هم مسائل را شخصي نمي كرد و به همين دليل بموقع ليز مي خورد و توانست ده سال بر كرسي دادستاني تكيه بزند اما آقاي اژه بر حسب اشتهار اين قابليت ها را ندارد. لذا بعيد است دوام چنداني بخصوص در سمت سخنگويي داشته باشد.
جبهه مشاركت يك حزب قانوني است وتا كنون در هيچ دادگاهي محاكمه نشده و هيچ حكمي مبني بر انحلال به آن ابلاغ نشده است. علاوه بر آن، حكم رسمي و قانوني دادگاه مبني بر لغو تصميم كميسيون ماده 10 احزاب را در دست دارد بنابراين با گردني افراشته به فعاليت هاي تشكيلاتي و سياسي خود ادامه مي دهد و هيچكس حق ندارد مانع آن بشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر