
ندای سبز آزادی: به فاصله یک روز پس از اظهارات دادستان تهران مبنی بر "دستگیری فی الفورِ مهدی هاشمی در صورت ورود به کشور"، روز پنجشنبه ٢٢ مهرماه، دادستان کل کشور نیز مدعی شد "در صورت ضرورت مهدی هاشمی را از طریق پلیس بینالملل دستگیر کرده و به ایران میآوریم."
عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران، روز چهارشنبه در جمع خبرنگاران گفته بود "مهدی هاشمی به محض ورود به تهران دستگیر خواهد شد."
به گزارش فارس، غلامحسین محسنیاژهای بعد از ظهر پنجشنبه در نشست مطبوعاتی که با خبرنگاران در دادگستری آذربایجان شرقی انجام داد، در مورد "دلایل عدم دستگیری مهدی هاشمی"، گفت :
"قوه قضاییه ایشان را به عنوان متهم معرفی کرده و وی در حال حاضر نیز تحت تعقیب است و هر وقت وارد ایران شود، دستگیر میشود."
وی همچنین ادعا کرد "پیش از این نیز در مورد عدم درخواست ایران از پلیس بینالملل برای دستگیری و انتقال وی به ایران اظهار نظر کردهام ولی باز هم میگویم، تعقیب و دستگیری متهمان از طریق اینترپل کار سادهای نیست و ضوابط و شرایط سخت و خاصی دارد و این طور نیست که به محض اعلام یک کشور متهمی دستگیر و تحویل داده شود."
سخنگوی قوه قضاییه در ادامه گفت "با توجه به ضوابطی که وجود دارد اگر روزی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که لازم است مهدی هاشمی از طریق اینترپل دستگیر و به ایران آورده شود، این کار صورت میگیرد ولی تاکنون اقدامی نشده است و در حال حاضر ایشان متهم است و به محض ورود به ایران دستگیر و به پرونده اش رسیدگی میشود."
محسنی اژه ای همچنین خطاب به خبرنگاران گفت "مقرر شده است به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی تاکید شود که در برخورد با عوامل جریانهای سازمانیافته سریع و با دقت برخورد شود."
ندای سبز آزادی: دکتر داود سلیمانی، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، شامگاه پنجشنبه ٢٢ مهرماه، بعد از نزدیک شانزده ماه بازداشت به مرخصی آمد.
بنا به گزارش منابع خبری جرس، این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه که خرداد ماه ۱۳۸۸ ودر جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده بود، توسط شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات محکوم گردید، که شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان، محکومیت وی را از شش سال به سه سال کاهش داد.
سلیمانی خردادماه امسال بعد از انتشار نامه سرگشادهای به رهبر جمهوری اسلامی، همراه با عیسی سحرخیز و رسول بداغی، از زندان فردیس به زندان رجاییشهر منتقل گردید.
سلیمانی در نامه سرگشاده خود به رهبری، با شرح آنچه در زمان بازجویی بر وی رفته بود، خواستار اعزام گروهی از سوی رهبری برای رسیدگی به امور زندانیان شده بود.
این فعال اصلاح طلب از هرگونه امکان مرخصی تاکنون بی بهره بوده و به رغم وعده های داده شده و قرار وثیقه، حتی به یک مرخصی کوتاه هم نیامده بود.
داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه و عضو كمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) بود.
وی در سال 78 و در زمان حمله لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایتهای لباسشخصیها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.
ندای سبز آزادی: ریاست سازمان کشورهای صادرکننده نفت(اوپک) در سال ۲۰۱۱ میلادی پس از ۳۶ سال به وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران واگذار شد.
به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت سید مسعود میرکاظمی وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران در نشست یکصد و پنجاه و هفتمین اجلاس وزارتی اوپک در وین به عنوان رییس جدید این سازمان در سال ۲۰۱۱ میلادی انتخاب شد.
یکصد و پنجاه و هفتمین نشست اوپک از صبح امروز پنج شنبه ۲۲ مهر (۱۴ اکتبر) با حضور ۱۲ کشور عضو اوپک در وین پایتخت اتریش آغاز به کار کرد.
ندای سبز آزادی: در حالی که با گذشت سه ماه از تصویب تحریمهای جدید شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی، غرب با تصویب تحریمهای فراقانونی توسط اتحادیه اروپا و کنگره آمریکا درصدد تشدید فشارهای اقتصادی برکشور است، سیاستهای انبساطی دولت در طول ۵ سال گذشته همچنان ادامه داشته و با واردات بی رویه با هدف تنظیم قیمتهای داخلی علاوه بر آسیب رساندن به صنایع کشور، موجب تضعیف توانمندی های اقتصاد ایران در برابر تحریمها می شود.
به گزارش آینده به نقل از گمرک ایران، مقدار واردات کالا در سال گذشته بیش از ۵۵ میلیارد دلار و مقدار صادرات غیر نفتی ۲۱ میلیارد دلار اعلام شده است. در شش ماهه نخست سال جاری نیز افزایش واردات ادامه داشته و به رقم بی سابقه ۳۰ میلیارد دلار یعنی واردات ماهانه ۵ میلیارد دلار رسیده است. بنابر تازه ترین آمار از بازرگانی کشور در سال جاری نیز افزایش ۲۰ درصدی در ورادات صورت گرفته است، به نحوی که تنها کشور در بهار سال جاری شاهد افزایش ۱۰۰درصدی در واردات گوشی تلفن همراه بوده است.
این در حالی است که بانک مرکزی میزان واردات سال گذشته را حدود ده درصد بیشتر و معادل ۶۱ میلیارد دلار اعلام می کند و از حجم صادرات نفتی نیز بیش از نیمی از آن اختصاص به کالاهای شبه نفتی یعنی محصولات پتروشیمی و پالایشگاه ها دارد؛ بنابر این بنا بر آمار رسمی، کسری بازرگانی کشور در سال گذشته ۳۵ میلیارد دلار و بنابر ارقام واقعی حدود ۵۰ میلیارد دلار است.
جزئیات این شکاف عظیم میان واردات و صادرات که نشان دهنده اتکای بازار مصرف داخلی به محصولات خارجی است، در صورت تامل بیشتر هشدارآفرین است. در میان واردات کشور ارقام اصلی اختصاص به بنزین، فولاد و گندم دارد، یعنی به کالای اولیه و مواد خام که تاثیر مستقیم و فوری در بازار مصرف داخلی دارند، به بیانی دیگر بازار مصرف ایران کاملا متکی به واردات انبوه از خارج از کشور است، این شرایط به معنای ریسک بالای بازرگانی ایران در شرایط فعلی است که خطر تهدیدها و تحریم های خارجی احتمال بروز اخلال درتامین نیازهای داخلی از خارج از کشور را افزایش داده است.
حتی درباره کالایی نظیر بنزین نیز که تبلیغات فراوانی درباره خودکفایی آن انجام شده، مشاهده می شود پس از اعلام خودکفایی بنزین در مردادماه گذشته ، واردات بنزین در شهریور نه تنها قطع نشده، بلکه با افزایش نسبت به گذشته به رقم ۱۰۶میلیون دلار برای واردات ۲۰۰میلیون لیتر بنزین می رسد.
ندای سبز آزادی: دبیرکل سابق جبهه مشارکت با توجه به سابقه آشنایی با دبیرکل حزب الله و سفر احمدی نژاد به لبنان نامه ای خطاب به ایشان نوشته و انتظاری را که مردم سبز اندیش ایران ازمردم مقاوم لبنان دارند را واگویه کرده است .دکتر محمد رضا خاتمی در این نامه خطاب به سید حسن نصرالله یادآور شد: “آنچه سبب شده است تا مصدع اوقات جنابعالی شوم و از میان تمام میزبانان ایشان شما را مخاطب قرار دهم رابطه تنگاتنگ شما با آرمانهای انقلاب اسلامی است. با شما به عنوان کسی که سرنوشت جمهوری اسلامی به اندازه سرنوشت مقاومت برای او اهمیت دارد صحبت میکنم و لازم می بینم واقعیت تلخی که امروز در ایران با ان روبرو هستیم یاد اوری کنم . واقعیتی که طبعا همه طرفداران امام و انقلاب فارغ از ملیت خود تبعات آنرا تحمل خواهند کرد .”
متن این نامه به نقل از سایت نوروز به شرح زیر است :
جناب آقای سید حسن نصرالله رهبر گرامی جنبش سرفراز حزب الله
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
این روزها لبنان و شما میزبان آقای محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران هستید. این میزبانی گرم و با سابقه ،نشانه عمق روابط دو کشور است و مطمئنا این استقبال از ایشان به عنوان نماینده جمهوری اسلامی برای ما ایرانیان بر اساس سیاست عدم مداخله در امور داخلی و در راستای منافع ملی لبنان و منافع ارزشمند مقاومت لبنان قابل فهم است .هرچند شما و همه انسانهای فهیم نیک می دانید که در نظر ملت ایران جایگاه ایشان کجاست.
آنچه سبب شده است تا مصدع اوقات جنابعالی شوم و از میان تمام میزبانان ایشان شما را مخاطب قرار دهم رابطه تنگاتنگ شما با آرمانهای انقلاب اسلامی است. با شما به عنوان کسی که سرنوشت جمهوری اسلامی به اندازه سرنوشت مقاومت برای او اهمیت دارد صحبت میکنم و لازم می بینم واقعیت تلخی که امروز در ایران با ان روبرو هستیم یاد اوری کنم . واقعیتی که طبعا همه طرفداران امام و انقلاب فارغ از ملیت خود تبعات آنرا تحمل خواهند کرد .
شما نیک می دانید و لازم به یاد آوری نیست که هم اکنون در ایران یاران کم نظیر امام ، السابقون السابقون انقلاب و وارثان جسمی و روحی آن عزیز سفر کرده به جرم ایستادگی بر آرمانهای امام تحت سخت ترین فشارها و بیشترین محدودیتها هستند و صدها تن از فرزندان راستین انقلاب بزرگ اسلامی به خاطر آنکه تسلیم انحراف نشدند در بدترین شرایط در زندان به سر می برند که آخرین انها که در آستانه سفر اقای احمدی نژاد و دیدار با شما بازداشت شده است دکتر علی شکوری راد است که او را به عنوان یکی از بزرگترین مدافع مقاومت اسلامی به خوبی می شناسید .
به نظر ما نمی توان از مقاومت در برابر رژیم غاصب صحبت کرد و این انسانهای نستوه را در بند کرد. کسانی که تمام عمر پر بار خود را صرف اعتلای کلمه الله و پیروزی انقلاب و سر بلندی جمهوری اسلامی کرده اند.نمی توان مدعی مبارزه با رژیم صهیونیستی بود و از این همه ظلم که بر این مبارزان واقعی می رود تبری نجست یا بدتر از آن با سکوت رضایت آمیز ان را تایید کرد.
انتظار ملت ما از همه مدعیان مبارزه با ظلم و سلطه این است که از زندانبانان این عزیزان بخواهند دست از ظلم و جفا بردارند و ذره ای از آنچه برای ملت سربلند لبنان و شیعیان مجاهد آن سر زمین آرزو می کنند در حق ملت خود روا دارند.
سید محمد رضا خاتمی
ندای سبز آزادی: بنا به گزارش منابع خبری جرس، مهندس حسین فرزین، فعال سیاسی مشهد، و مسئول سابق روابط عمومی شهرداری آن شهر در دوره اصلاحات، صبح روز سه شنبه بیستم مهر ماه، به دلایل نامشخص توسط حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران مشهد، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
این منبع خبری خاطرنشان کرد "تاکنون خانواده این فعال اصلاح طلب خبری از محل بازداشت و همچنین وضعیت جسمی وی نداشته و علت دستگیری وی نیز مشخص نشده است."
گفتنی است حسین فرزین از جانبازان شیمیایی جنگ هشت ساله ایران و عراق است و از بیماری قلبی، علاوه بر مشکلات تنفسی رنج می برد."
طی روزهای اخیر علاوه بر مهندس فرزین، علی شکوری راد، مهدی خزعلی و تعدادی از فعالان دانشجویی، تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی نیز بازداشت شده اند
اخبار بیست و دوم مهر ماه
رسا ، رسانه سبز ایران
ندای سبز آزادی: جلسه محاکمه مهسا امرآبادی، روزنامه نگار و همسر مسعود باستانی، برگزار شد.
به گزارش “تا آزادی روزنامه نگاران زندانی” دادگاه امرآبادی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به صورت غیرعلنی و به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد.
در این جلسه پس از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان، این روزنامه نگار به دفاع از خود پرداخت. اتهامات امرآبادی اقدام تبلیغی علیه نظام و توهین به رییس جمهور عنوان شده است.
آقایان دکتر علیزاده طبابایی و خانم مینا جعفری وکالت امرآبادی را بر عهده دارند که در دادگاه نیز به دفاع از موکل خود پرداختند.
گفتنی است مهسا امرآبادی خبرنگار روزنامه توقیف شده اعتماد ملی ۲۴ خرداد بازداشت و پس از ۷۲ روز با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
همچنین مسعود باستانی همسر امرآبادی نیز از یک سال پیش در زندان است و به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام و اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی به ۶ سال زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم شده و اکنون در زندان رجایی شهر است.
ندای سبز آزادی: در پی بازداشت مهدی خزعلی، نویسنده، پزشک و وبلاگ نویس منتقد دولت، خبرگزاری فارس به نقل از “یک منبع آگاه در دادسرای تهران” دستگیری مهدی خزعلی را به دستور “مقام قضایی” و “جرم” وی را “تبلیغ علیه نظام”، “نشر اکاذیب” و همچنین “تشویش اذهان عمومی” اعلام کرد.
این خبرگزاری نزدیک به محافل امنیتی که دلیل بازداشت خزعلی را “جـرم” و نه “اتهام” ذکر کرده، بدون ذکر نام و هویت این “منبع آگاه” در دادسرای تهران، زمان بازداشت این نویسنده را شامگاه چهارشنبه و بر اساس “دستور مقامی قضایی” اعلام کرد. این در حالی است که تنها روند رسیدگی قضایی به اتهامات یک متهم می تواند “جرم” بودن “اتهام” وارده به وی را ثابت کند.
این خبرگزاری وابسته به محافل امنیتی و نظامی، چند روز پیش نیز با انتشار نامه های اداری ضبط شده توسط ماموران امنیتی از دفتر میر حسین موسوی، شائبۀ وابستگی خود به محافل نظامی و امنیتی را قوت داده بود.
مهدی خزعلی عصر چهارشنبه ٢١ مهر ماه ۸۹، توسط ماموران دستگیر و به محل نامعلومی منتقل شده است.
ندای سبز آزادی: یک عضو هیات رییسه مجلس با اشاره به هدفمند شدن یارانه ها و ضرورتها و نگرانیهای آن، گفت: در روزهای اخیر نگران شیب تند قیمتها با اجرای هدفمندی یارانه ها نیستیم، چون طبق آمار و اطلاعات دولت به حساسیتهای افکار عمومی توجه دارد بنابراین اکنون نگرانی کارشناسان نسبت به سال گذشته و یا ابتدای امسال کاهش یافته است وامید واریم از این پس هم با دقت عمل شود.
به گزارش تابناک، محمد حسین فرهنگی، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با بیان این مطلب اظهار داشت: اکنون نگرانی دیگری به وجود آمده و این نگرانی رها شدن دستگاههای دولتی است که احساس می کنند هر نظری که در تغییر قیمت کالاها و خدمات دارند را می توانند اعمال کنند. از جمله سازمان هواپیمایی کشور، وزارت بازرگانی و وزارت نیرو می باشند. این اقدامات بر خلاف تفاهمات صورت گرفته است.
وی اظهار داشت: اگر دولت بتواند دستگاههای دولتی را از یک سو و سودجویان را از سوی دیگر مهار کند، می تواند از این آزمون موفق بیرون آید.
فرهنگی در ادامه به برخی کالاهایی که افزایش قیمت داشتهاند، اشاره کرد و گفت: در اواخر شهریور و اوایل مهر شاهد افزایش ۲۰ درصدی قیمت آهن آلات بودیم این نشان میدهد که عده ای از قبل خود را برای اجرای هدفمند کردن یارانه ها آماده کرده بودند و با اینکه هدفمندی یارانه ها به تاخیر افتاد، اما برنامه آنها اجرا شد و با انحصاری که در عرضه داشتند توانستند اریه آن را در بازار متوقف کنند و قیمتها را بالا ببرند. در این موارد وظیفه دولت است که بازار را مدیریت کند.
وی تاکید کرد: دولت نیز بارها اعلام کرده است که ملتزم به بازار آزاد هدایت شده خواهد بود، اگر مدیریت به درستی انجام نشود نگرانی افکار عمومی تشدید خواهد شد و دولت باید مدیریت لازم را انجام دهد.
همچنین، اسدالله بادامچیان در گفتو گو با سایت خبری آفتاب، با انتقاد از شیوه دولت در هدفمند کردن یارانهها، گفت: ما بالاخره باید یارانهها را در کشور هدفمند کنیم اما من با شیوه دولت در اجرای این طرح مخالفم.
وی با بیان اینکه اجرای این طرح درکشور مزایا و معایبی خواهد داشت گفت: اثرات مثبت این کار به تبعات کم آن میارزد اما تاکید میکنم شیوه دولت در اجرا را شخصا نمیپسندم درحالی که قبول دارم اصل این کار لازم است. حکایت آن ضربالمثل است که میگوید “چند روز میخوریم نان و تره و بعد هم میخوریم نان و کره”.
نماینده اصولگرای مجلس تصریح کرد: مسئولان در اثنای اجرای این قانون باید مراقب باشند فشاری خارج از توان مردم بر آنها وارد نشود.
بادامچیان درپاسخ به این سئوال که “کدام شیوه دولت را در اجرای این قانون قبول ندارید؟” گفت: مهمترین آن پرداخت نقدی یارانه است؛ آزادسازی قیمتها به روش دولت را هم قبول ندارم.
وی ادامه داد: اصل تثبیت قیمتها ومتعادل کردن قیمتها میتوانست شیوه بهتری در اجرای این طرح باشد. من معتقدم در آزادسازی قیمتها دلیلی ندارد که یارانه آرد برای همه نوع نانی برداشته شود. حداقل آرد یکی دو نان باید همچنان با سوبسید ارائه شود تا به اقشار ضعیف صدمه کمتری وارد شود.
بادامچیان معتقد است این قانون در هنگام اجرا با اصلاحاتی مواجه خواهد شد زیرا نواقص آن در اجرا مشخص میشود.
ندای سبز آزادی: در پی انتشار مطلبی از ترانه علیدوستی در وبلاگش در حمایت از اصغر فرهادی، وبلاگ این بازیگر سینما و تئاتر به دستور کمیته دولتی فیلترینگ، حذف شد و بدین ترتیب آرشیو این وبلاگ نیز از روی سایت بلاگفا حذف شده است.
به گزارش کلمه، وبلاگ ترانه علیدوستی که در آدرس spotlight.blogfa.com قرار داشت، فیلتر نشده، بلکه به کلی محتوای آن از سرویس عمومی بلاگفا حذف شده و به جای آن، عبارت «این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است» قرار گرفته است. مدیر بلاگفا پیش از این گفته بود که حذف وبلاگ و جایگزینی چنین پیغامی، تنها به دستور کمیتهای که نمایندگان دادستانی، وزارت اطلاعات و وزارت ارشاد در آن عضویت دارند، انجام میگیرد.
ترانه علیدوستی که برنده سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر است، در حمایت از اظهارات اصغر فرهادی، کارگردان منتقد سیاست های وزارت ارشاد، در جشن خانه سینما، نوشته بود: «نمیدانم آقای فرهادی، نمیدانم چطور شده که ارزش کار و بارمان، دغدغههایمان، ادعاهایمان، آرزوهایمان، توی این تورمِ خودی و ناخودیست که از سکه میافتد. نمیدانم، اما جای خالیِ حرف حق درد میکند، آشنای قدیمی سالهای شهر زیبا. میفهمی که.»
اصغر فرهادی در جشن خانه سینما گفته بود: «ای کاش! سال آینده ایران، مثل امروز نباشه، ای کاش! سال آینده ایران شرایطی داشته باشه که «گلشیفته فراهانی»، «امیر نادری» و «محسن مخملباف» به راحتی به وطن بازگردند، ای کاش! سال آینده «جعفر پناهی» بتوونه فیلم بسازه و ای کاش سال آینده هیچچیز مثل این سالها نباشه.»
وزارت ارشاد هم به همین خاطر، پروانه فیلم فرهادی را توقیف کرده و شمقدری معاون سینمایی وزیر گفته بود: «در مراسمی بهنام جشن خانه سینما با هلهله و شادی، بیخبران و غافلان پایان نظام جمهوری اسلامی ایران را آرزو میکنند.»
وزیر ارشاد نیز گفته بود: «این که بعد از گذشت یک سال و خُردهای از داستان انتخابات یکی بیاید و با دستبند سبز برود بالای سن درست نیست. سال گذشته که این اتفاقات در مورد بعضی از هنرمندان افتاد، گفتیم اینها به هر حال روح لطیفی دارند و شاید به طور عمیق وارد مباحث سیاسی نشدهاند اما الان دیگر اگر کسی بخواهد جنبش مُرده سبز را زنده کند، معنی ندارد.»
ندای سبز آزادی: آیت الله یوسف صانعی در دیدار با تعدادی از دانشجویان دانشگاه های تهران، با بیان اینکه بیان ظلم ظالمین و انتقاد از آنان غیبت محسوب نمی شود، گفت: “انتقادی غیبت محسوب می شود که برای اغراض شخصیه باشد، اما اگر کسی با عمل و کلامش دارد آبروی اسلام و کشور را می برد، این جا انتقاد کردن غیبت محسوب نمی شود و حرام نیست.”
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید با اشاره به ضرورت آزادی بیان و عقیده و فواید آن برای جامعه، گفت: “در بیان علما در تفسیر آیه شریفه «لاَ یحِبُّ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ» اختلاف است که دایره فریادکردن ظلم ظالم و دفاع از مظلومیت ستم دیده تا کجاست. آیا جواز این فریادزدن عمومی است یا فقط در نزد قاضی صالح است؟ در این رابطه شیخ اعظم انصاری(اعلی الله مقامه) به نکته ظریفی اشاره می کند و می گوید: اگر کسی بگوید انتقاد از ظلم ظالم نزد هر کسی مانعی ندارد، نمی شود گفت که سخن گزافی است. بعد می افزاید اگر اسلام این را اجازه داده، شاید دلیلش این باشد که عقده ها باز بشود؛چرا که باز شدن عقده حداقل فایده اش این است که فشارهای روحی و عصبی کاهش می یابد.”
اشکال حکومتهای ظالم، این است که مانع آزادی بیان میشوند
به نوشته پایگاه اطلاع رسانی دفتر این مرجع تقلید، آیت الله صانعی افزود: “امروز یکی از اشکالاتی که به حکومت های ظالم وارد است، این است که مانع آزادی بیان افراد می شوند و سبب ایجاد عقده در افراد می گردند. البته نگرانی، آن جایی است که این عقده ها اگر متراکم بشود، به حد انفجار خواهدرسید و دیگر هیچ چیز نمی تواند جلوی آن را بگیرد.”
این مرجع تقلید با بیان اینکه بیشترین تاکید بر مسأله حرمت غیبت، در گستره اجتماعی و نه موارد شخصی، به ماجرای کربلا بر می گردد که می خواستند جلوی انتقادات مردم را از ظلم و ستم دستگاه یزید بگیرند، تصریح کرد: “برخی روایات وارده در این باب از مجعولات بنی امیه است که بعد از حادثه کربلا آن ها را جعل کردند تا همه ساکت بشوند و چیزی نگویند و قضیه فاش نشود، منتهی نمی دانستند که امام زین العابدین(علیه السلام) هست، حضرت زینب(سلام الله علیها) هست که افشاگری می کنند و تاریخی هست که به قضاوت می نشیند و آن ها را رسوا می کند.”
نظام اسلامی باید بر انصاف و مدارا، حسن خلق، عفو و بخشش استوار باشد
آیت الله صانعی در بخش دیگری از سخنان خویش با اشاره به شاخصه های نظام اسلامی و بیان اینکه نظام اسلامی باید بر اساس انصاف و مدارا، حسن خلق، عفو و بخشش استوار باشد، اضافه کرد: “علاوه بر این ها و بر اساس روایات وارده، در حکومت اسلامی همه چیز باید اساس و ریشه اش صدق و راستی باشد، اما امروز متاسفانه دروغ گفتن به گونه ای رایج شده است که باید بگوییم چه کسی راست می گوید، چه کسی وعده راست می دهد.”
این مرجع تقلید شیعه در بخش دیگری از سخنان خویش اظهار داشت: “امروز عده ای به جای حل مشکلات اقتصادی، معیشتی، سیاسی و ناهنجاری های اجتماعی، فقر و اعتیاد، هرروز به دنبال یک سوژه و بهانه برای انحراف افکار عمومی از موضوعات اصلی و اساسی جامعه اند.”
آیت الله صانعی در پایان، با بیان اینکه یکی از ادله حقانیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) تشویق مردم به علم آموزی بود، خطاب به دانشجویان گفت: آنانی که به دانشگاه حمله می کنند، این ها با علم و دانش و آگاهی مردم مخالفند. امروز بیشترین آگاهی در سطح نخبگان است و لذا عده ای که باطلند، به دانشگاه و دانشجو هجمه و حمله می برند.”
ندای سبز آزادی: مهدی کروبی با رد این ادعا که “جنبش سبز شکست خورده است”، خاطرنشان کرد “تداوم بازداشت مخالفان و منتقدین، ادامه سرکوب معترضان و همچنین بحران های موجود، دالِّ بر این است که جنبش عمیق است و هنوز زنده است.”
کروبی تاکید کرد “اگر حکومت اجازهٔ هر گونه تجمعی را می داد، دنیا شاهد حضور میلیونها نفر در خیابانهای کشور می بود و بدلیل اینکه محافل قدرت این مسئله را به خوبی می دانند، به شدت در این شانزده ماه سرکوب کردند و به بیرحم ترین صورت ممکن هر مخالفتی را ساکت کردند.”
به گزارش نیویورکر، مهدی کروبی در مصاحبه با خبرنگار آن نشریه به سوالاتی پیرامون جنبش سبز، ایرانیان برون از مرز، سیاست های کشورهای خارجی در قبال جنبش و خطراتی که جان وی و خانواده اش را تهدید می کند و همچنین موارد دیگر پاسخ گفت.
قسمتی از این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:
لورا سکور: بحث های زیادی در خارج از ایران مطرح می شود مبنی بر اینکه جنبش سبز شکست خورده است. این روزها دیگر خبری در مورد تظاهرات میلیونی مردم نمی شنویم و تعداد زیادی از چهره های مخالف یا زندانی شده اند یا به خارج از کشور رفته اند. آیا هنوز جنبش سبزی در ایران وجود دارد؟ آیا ساختار سازمانی و استراتژی برای رسیدن به اهدافش را دارد؟
مهدی کروبی: به دلیل سرکوب گستردهٔ حکومت، مردم در خیابانها در حال شعار دادن و تظاهرات نیستند، ولی جنبش بسیار عمیق است. اگر حکومت اجازهٔ هر گونه تجمعی در خیابانها را می داد، دنیا شاهد حضور میلیونها نفر می بود. محافل قدرت این را به خوبی می دانند و به همین دلیل است که به شدت در این شانزده ماه سرکوب کردند و به بیرحم ترین صورت ممکن هر مخالفتی را ساکت کردند. دولت در حال حاضر مشکلات زیادی دارد….مسائل اقتصادی و سیاست خارجی هر دو بسیار بحرانی هستند. تمام این مشکلات شرایط را برای اینکه دولت کنونی بتواند به چیزی دست یابد را بسیار سخت کرده است. در ماههای و روزهای اولیه بعد از انتخابات تعداد بسیار زیادی از چهره ها از رده های بالا تا پائین زندانی شدند و این روش ادامه دارد. تمام اینها نشان این است که جنبش هنوز زنده است.
لورا سکور: در میان ایرانیان مهاجر تعداد زیادی هستند که در زمانی که ایران را ترک کردند در زمینهٔ سیاسی بسیار فعال بودند (خیلی از آنها به تازگی ایران را ترک کردند)و علاقمند هستند که بتوانند از خارج از کشور در جنبش سبز فعال باشند. در صورت امکان چه نقشی این ایرانیان خارج از کشور میتوانند ایفأ کنند؟
مهدی کروبی: ایران متعلق به تمام ایرانیان است، از آنانی که ایران را سالهای پیش ترک کردند تا کسانی که امروز در ایران زندگی می کنند. من همیشه تاکید کرده ام که ایرانیان خارج از کشور باید هویت ملی خودشان را حفظ کنند و با وطنشان در ارتباط بمانند. من نمی توانم به ایرانیان خارج از کشور بگویم چه کار کنند، ولی میتونم بگویم که بسیار خوب می شود اگر بتوانند افکار عمومی و دیدگاههای روشنفکرانهٔ ایران را در خارج از کشور همراهی کنند تا بتوانند صدای کسانی باشند که در داخل ایران صدایشان به جای نمی رسد.
لورا سکور: به نظر شما سیاست دولت ایالات متحده در قبال جنبش سبز باید چگونه باشد؟
مهدی کروبی: نگاه ما به مردم خودمان، کشور خودمان و منافع خودمان است.ما تلاش میکنیم که از هرگونه وابستگی یا تعیین استراتژی برای کشورهای دیگر دوری کنیم. این جنبش مسئولیت خود ما است و ما از ملتها و دولتهای دیگر انتظار نداریم که کاری برای ما انجام بدهند، ولی اگر آنها از روی انساندوستی احساس وظیفه می کنند که از ما حمایت کنند آن مسالهٔ جدایی است.
لورا سکور: آیا احساس میکنید که امنیت و آزادی شما در خطر است؟ چطور می شود در این فضا فعالیت و زندگی کرد؟ آیا این شرایط زندگی روزمرهٔ شما به عنوان یک شهروند و یک رهبر سیاسی را عوض کرده است؟
مهدی کروبی: مشکلات زیاد وجود دارد و فشار بسیار شدید است. من هیچ امنیتی در منزلم ندارم. اخیرا، برای پنج روز مداوم، سنگ و نارنجک دست ساز به منزلم پرتاب می شد. همسایه های ما ترسیده بودند، منزلشان سوخت و تخریب شد. مخالفان ما از هیچ کاری واهمه ندارند، آنها دفتر حزب من و حتی دفتر شخصی من را بستند. من میدانستم که ممکن است چنین رفتارهای خصمانه ای با من بشود. از زمانی که من رئیس مجلس بودم تا امروز که هیچ پست دولتی ندارم، همیشه از حق مردم دفاع کرده ام. من برای هر رویداد یا تصادفی آماده هستم، و هیچ ترسی ندارم. ولی من در مورد اسلام نگرانم، می ترسم که این افراد که به نام اسلام مردم را مورد حمله و آزار قرار می دهند به این وسیله در چشم جهانیان آسیبهای جدی به دین ما وارد می کنند.
لورا سکور: سال گذشته شما اتهامات آزار جنسی در زندانهای ایران را به صورت عمومی مطرح کردید. تا آنجا که شما اطلاع دارید آیا چنین آزارهایی همچنان اتفاق می افتند یا این مساله پیگیری شده است؟
مهدی کروبی: در فرهنگ ما، قربانیان تجاوز جنسی از شرم و افسردگی رنج می برند. ضمنا مسئولین شرایط را بسیار تهدید آمیز کرده اند به شکلی که قربانیان تجاوز جنسی می ترسند که این مساله را مطرح کنند. به همین دلیل بعضی از قربانیان تجاوز جنسی به من مراجعه کردند و به دنبال آن بعضی از آنها مجبور شدند یا سکوت کنند یا کشور را ترک کنند. من حتی نمی دانم این افراد در چه شرایطی هستند یا در رو به بهبود هستند. من تنها شکایتهای آنها را ثبت کردم و فیلمی از اتفاقاتی که گفتند بر سر آنها در مدتی که در زندان بودند آمده بود تهیه کردم، تا اگر کسی خواست انکار کند که زندانیان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بودند من مدرکی دستم باشد. من بطور واضح میگویم: روزهای اولیه بعد از جنبش آنها مردم را در زندانها مورد تجاوز جنسی قرار دادند و هنوز آنها به شکنجه زندانیان به وحشی ترین شکل ممکن ادامه می دهند. من مدرکی که اخیرا نشانگر آزار جنسی در زندانها یا به صورت مداوم باشد ندارم.
ندای سبز آزادی: این مصاحبه هفته پیش با خبرنگار روزنامه شرق انجام شد و در شماره شنبه 17/7/89 به چاپ رسید. شیرزاد در وبلاگ رسمی خود در باره این مصاحبه اینگونه مینویسد« امیدوارم حال و هوای احتیاط آمیز صحبتها به ضرورت فشارها بر مطبوعات قابل درک باشد »
متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است:

* آقاي شيرزاد اجازه دهيد از يك پرسش خودماني شروع كنم. اين روزها چه ميكنيد؟
به ياد ميآورم زماني كه براي مجلس ششم كانديدا شده بودم، دوستان ميگفتند اين زندگينامهاي را كه منتشر كردي، وقتي ميخوانيم يك خلاءهاي چندساله در آن هست به اين معني كه در مقطعي فعاليت كردي و بعد خبري نيست يا باز در يك دورهاي فعاليت داشتي و در دورهاي ديگر هيچ چيز درباره خود ننوشتهاي! خب اين خلأها به شرايط خارجي و شرايط روز جامعه برميگردد؛ از سال 76 تا 84 و حتي پس از آن شرايط براي انجام فعاليتهاي سياسي مهيا بود؛ دو جناح سياسي ايران همديگر را پذيرفته بودند و با يكديگر رقابت ميكردند، هرچند ممكن بود رخدادهاي تلخ و شيريني نيز اتفاق بيفتد اما فضا و شرايط براي فعاليتهاي سياسي امكانپذير بود اما متاسفانه در اين چند وقت اخير اين فضا از بين رفته و متفاوت شده است. اين تفاوت را به شكلهاي مختلف ميتوان تعبير كرد اما در مجموع كساني كه در اين سالها فعاليت سياسي انجام ميدادند يا بايد كارهاي جديد و ابتكارات نويني را در مجموع فعاليتهاي سياسي جاي ميدادند يا هيچ كاري انجام نميدادند. در حال حاضر نيز بيشتر فعالان سياسي امكان مانور و تحرك ندارند و فضاي كار برايشان مناسب نيست. در واقع در يك پاييز سياسي به سر ميبريم، نه يك بهار سياسي. همه منتظر هستند ببينند در آينده چه خواهد شد. البته اين به آن معنا نيست كه فعالان سياسي منفعل نشستهاند و اتفاقاً به دنبال ايفاي نقش فعال نيز هستند اما به هرحال شرايط مهيا نيست. درباره خود من نيز، خوشبختانه شغل و كار اصلي من تدريس در دانشگاه و فيزيك است و در اين كار نيز موفق بودهام و آن را بلدم و مانند بعضيها نيستم كه اگر از ميز رياست كنار بروند كاري بلد نباشند انجام دهند. عدهاي در اين كشور هميشه از مقامات هستند و اگر مقام و موقعيتشان را از آنها بگيريم جايگاهي ندارند. بالاخره كار معلمي را بلد هستم و در كنارش تحقيق ميكنم و از سال گذشته فرصتي دست داده تا بتوانم به دانشجويان و امور علميام بيشتر بپردازم كه بسيار براي من لذتبخش است، چراكه عمده وقت خود را صرف تدريس و كارهاي مورد علاقهام ميكنم.
* اين دوري از فعاليتهاي سياسي و پرداختن به امور ديگر سبب نشده دلتان براي سياست و هاي و هوهايش تنگ شود؟
راستش نه. خيلي جواب استدلالياي براي اين سوال ندارم. اگر حمل بر اين مثل معروف نشود كه ميگويند «گربه دستش به گوشت نميرسد ميگويد بو ميده»، واقعيت اين است كه براي من به عنوان يك معلم بيشتر حضور در كلاس و سمينارهاي علمي مهم لذتبخش است تا در جلسهاي كه سياسيون و شخصيتهاي مهم كشور نشستهاند و بحث ميكنند. بعضي مواقع وقتي كه جلسات سياسي را به ياد ميآورم كه بيهيچ نتيجهاي به پايان ميرسيد افسوس نميخورم كه چرا در آن فضا نيستم. البته فضاي كار حزبي و سياسي كه با دوستان داشتيم بسيار مطبوع و لذتبخش بود و هميشه از قرارگرفتن در كنار همفكران سياسي خيلي چيزها ياد ميگرفتم و ذهنم فعالتر ميشد. براي آن فضا دلم تنگ شده اما براي بخش اجرايي و نمايندگي خيلي احساس دلتنگي نميكنم.
* يعني ديگر علاقه چنداني به سياست نداريد، آيا سعي كرديد اين عدمعلاقه را در خانه نيز تسري دهيد؟
من درباره آنها نميتوانم تصميمگيري كنم اما به نظر من يك دانشجو نميتواند نسبت به محيط اطرافش بيتوجه باشد و من اين توجه را چه براي فرزندانم و چه براي ديگر جوانان ميپسندم و دوست دارم. هميشه به دانشجويان اگر فرصتي شود، چون هيچگاه سر كلاس صحبتي غير از مباحث علمي نداريم، خارج از كلاس ميگويم نبايد نسبت به محيط خود بيتفاوت باشيد. البته اين به معني فعاليت تند سياسي نيست. اما چه در مورد فرزندانم و چه در مورد ديگر جوانان دوست دارم در عرصه مسائل كشور فعال شوند. البته فضاي رخدادهاي سياسي كشور اتفاقات ناخواستهاي به وجود ميآورد كه ممكن است جوانان به جريانهايي كشيده شوند كه مورد پسند ما نيست ولي نميتوان در اين باره برنامهريزي كرد. در مجموع من براي خودم بيشتر كار تدريس و عملي را ميپسندم.
* با توجه به علاقهتان به تدريس و حضور در دانشگاه، اگر روزي اين خزان سياسي به پايان برسد و بهار بيايد به عالم سياست بازميگرديد يا براي هميشه معلم باقي ميمانيد يا خود را بازخريد سياسي ميكنيد؟
سياست از آن اعتيادهايي است كه قابل ترك نيست. من نه خود را از كارافتاده سياسي ميبينم و نه بازنشسته سياسي و در مجموع نيز گمان ميبرم تعبير بازنشستگي سياسي بيمعناست مگر اينكه فردي واقعاً از كارافتاده يا پير و فرتوت باشد و قدرت تشخيص كارهاي شخصي خود را نداشته باشد. گمان ميبرم نسل سياسياي كه در دوره اصلاحات فعال بود و هنوز نيز در جامعه حضور دارد بسيار پرانرژي است و ميتواند در جامعه نقشآفرين باشد. من نيز به عنوان يكي از آن نسل تا جايي كه بتوانم به مردم و كشورم خدمت ميكنم و در فعاليتهاي سياسي خواهم بود. نه، من خود را به عنوان كسي كه از صحنه سياست خداحافظي كرده، تلقي نميكنم اما اكنون كه نميتوان مانند گذشته فعاليت كرد ترجيح ميدهم كار تدريس و علمي خود را داشته باشم.
* گويا شما از مخالفان بازنشستگي سياسي هستيد. اين بحث چندي پيش هم خصوصاً در رابطه با آيتالله هاشميرفسنجاني مطرح شد، گمان نميبريد كه بالاخره سياست هم بازنشستگي دارد؟
فضاي سياسي بازنشستگيبردار نيست اما كار اجرايي بازنشستگي دارد. معاونت، وزارت، نمايندگي مجلس و... انرژي و توان ميخواهد و بالاي 65 يا 70 سال يك نفر نميتواند رئيسجمهور خوبي باشد و شرط سني دارد كه در خصوص ديگر ارگانهاي اجرايي نيز صدق ميكند. واقعاً جايي ميرسد كه افراد نميتوانند فعاليت اجرايي داشته باشند اما ميتوانند نفوذ سياسي خود را داشته باشند. در اكثر كشورها نيز همين گونه است؛ در كشورهاي ديگر رئيسجمهورها، سناتورها و نمايندگان پيشين فعال هستند و نفوذ سياسي خود را دارند. ممكن است در حزبشان نيز از كارهاي اجرايي كناره بگيرند اما مشاوره ميدهند، فكرساز و تصميمساز هستند و در اتاقهاي فكر فعاليت ميكنند. با اين تعابير سياست بازنشستگيبردار نيست. ممكن است فرد به جايي برسد كه پير و فرتوت شود كه نتواند مسائل را تشخيص دهد خوب طبيعتاً فعاليتي نيز نخواهد داشت اما در مجموع فعاليت سياسي بر خلاف كار اجرايي بازنشستگي ندارد.
* اما به نظر ميرسد بازنشستگي در كشور ما در حال فراگير شدن است و اكنون گريبان مربيان اساتيد دانشگاهي را گرفته، آيا ما بازنشستگي علمي داريم؟
بحث بازنشستگي در كشور ما گزينشي است. در بحث بازنشستگي اعضاي هيات علمي نيز همين اتفاق رخ داد. اين امكان وجود دارد كه يكي از اعضاي هيات علمي به دليل كبر سن نتواند در دانشگاه حضور داشته باشد اما در صحنههاي دانشگاهي اين امور براي خود عرف دارد كه از قانون نيز مهمتر است. در بسياري از نقاط دنيا عرفهاي محترمتر از قانون وجود دارد كه بايد رعايت شود و همه بر سر آن توافق كردهاند و اگر هم كسي آن را بشكند مورد مذمت قرار ميگيرد. در عرصه دانشگاه نيز در مواردي به صلاحديد خود استاد است و مواردي را مجموعه دانشكده و هيات علمي تشخيص ميدهند كه استادي كارآمدي دارد يا خير؟ اما متاسفانه در كشور ما با اين مساله برخورد سياسي شد و بعضي از روساي انتصابي دانشگاهها از آنجايي كه با بعضي از اساتيد مخالف بودند آنان را كنار گذاشتند. اگر ضابطهمند و بر اساس عرف دانشگاه با اين مساله برخورد ميشد و اساتيدي بازنشسته ميشدند قطعاً مشكلي به وجود نميآمد. قانون چنين اختياري را به دانشگاه ميدهد اما عرف چنين اجازهاي را نميدهد كه رئيس دانشگاه بر اساس سليقه و مصلحتانديشي سياسي خود با استادي برخورد و او را بازنشسته كند. اگر استادي كارآمد است، دانشجويان موافقش هستند، تز و مقاله ارائه ميكند، به دانشجويان مشاوره ميدهد و... نبايد او را كنار گذاشت و در واقع اين كار از بين بردن سرمايههاي علمي كشور است. البته اين به آن معني نيست كه اساتيد بايد آنقدر سر كلاس بمانند تا همانجا سكته كنند و مطمئناً جوانان بايد جايگزين آنها شوند اما تمامي اينها معيار دارد. اكنون يك فضاي خيلي دلسرد و مايوسكننده بر دانشگاهها چيره شده است. چهرههاي قديمي دانشگاهي انسانهاي باشهامتي هستند و خيلي نيز به دنبال پست و مقام نيستند. اين اساتيد مشاوران خيلي خوبي هستند و كيفيت علمي دانشگاه توسط چنين افرادي حفظ ميشود و از اركان دانشگاه هستند اما متاسفانه بر اساس تصميمگيريهاي اشتباه استوانههاي دانشگاه حذف ميشوند و همين نيز موقعيت بسيار خطرناكي را به وجود آورده است. ضوابط استخدام نيز بسيار نامناسب شده و از دست هيات علمي خارج شده است، حال اگر يك عده اينگونه كنار گذاشته شوند و عدهاي نيز نتوانند وارد محيط علمي و دانشگاهي شوند و سلايق سياسي در دانشگاهها حاكم شود دانشگاهها آينده بدي خواهند داشت.
* جدا از بحث بازنشستگي، شما به سكوت نيز اشاره كرديد و از اظهارات شما اينگونه برداشت ميشود كه اكنون زمان سكوت اصلاحطلبان است، ميتوان گفت شما و همفكرانتان به جاي بازخريد و بازنشستگي سياسي در حال حاضر و براي مقطعي سكوت را برگزيدهايد؟
اين سكوت يك سكوت انتخابي نبوده و ضرورتي است كه فضاي بيروني به ما تحميل كرده است. شما زماني ميتوانيد سكوت را بشكنيد كه هرچه بخواهيد بتوانيد بگوييد اما متاسفانه فاصلهها به دليل اتفاقات اين مدت به نوعي زياد شد كه گفتمانها حالت تقابل گرفت و آن فضايي كه دو جناح در درون حاكميت با يكديگر در حال رقابت بودند از بين رفت بنابراين در گفتمانهايي كه بيشتر حالت تقابل ميگيرد دست آدم بستهتر است و عدهاي ترجيح ميدهند در اين فضا سخنان تكراري به زبان نياورند. در مورد خود من، وقتي كه ميبينم خيلي مسائل روشن و ملموس است تكرار آن را بيفايده و عبث ميدانم. فقط بعضي از چهرههاي شاخص ممكن است موضوعگيريهاي انجام دهند كه بيشتر جنبه سمبليك و ثبت در تاريخ دارد. شخصاً فكر نميكنم بتوانم تحليلهايي را ارائه دهم كه نكات خاص و عجيبي را دربرگيرد. مسائل روشن است و جامعه نيز قضاوت خود را دارد هرچند اين قضاوتها قطبي و متضاد شده است. در چنين فضايي يك تحليلگر سياسي جايي براي مانور ندارد، من كه هميشه از نوشتن لذت ميبردم اكنون احساس ميكنم چه بنويسم و چه بگويم! باورها خيلي دوقطبي شده و عدهاي هميشه مخالف موضوعي و عدهاي موافق هستند و حدوسطي وجود ندارد. به نظر نميرسد جا براي واشكافي و ارائه تحليل وجود داشته باشد و بيشتر فضا، فضاي بيانيه نوشتن است. اتفاقاً هميشه نيز در جمع دوستان ميگفتم من بيانيهنويس خوبي نيستم، شايد تحليلهاي خوبي ارائه دهم اما گفتمان بيانيه ندارم. حتي كار براي روزنامهنگاران نيز سختتر شده و آنقدر كه بيانيه و حرفهاي كلي وجود دارد، خبر و نكات ريزي كه بتوان براي آنها تحليل ارائه داد وجود ندارد. بسياري از كساني كه در گذشته يادداشتنويس بودند اكنون كمتر مينويسند. در حال حاضر بيانيه و موضعگيري بيشتر مورد قبول مردم واقع ميشود و به همين دليل كساني كه كارشان يادداشت، تحليل و واشكافي امور است فضايي براي نوشتن و سخن گفتن ندارند.
* براي عبور از اين فضا چه تمهيداتي بايد انديشيد كه باز بتوان تحليل و گفتمان را جايگزين بيانيه و موضعگيريهاي دو قطبي كرد و آيا اصلاحطلبان براي تغيير اين فضا برنامه يا ابتكار خاصي را در نظر دارند؟
ما هم علاقهمند هستيم كه اين فضا تغيير كند و اين وضعيت متضاد از بين برود. اما متاسفانه اگر واقعبين باشيم با چنين وضعيتي خيلي فاصله داريم. اينگونه هم نيست كه فعلاً سياسيون يا تشكيلاتي بتوانند كاري انجام دهند تا اين فضا عوض شود. اين فضا دوطرفه است كه بخش عمده آن متوجه حاكميت و نهادهاي اجرايي و مديريت كشور است. اكنون سينماگران كشور حتي امكان اينكه بتوانند احساسات واقعي خود را بيان كنند، ندارند. يك اظهارنظر ساده در جمع تبديل به بحران و مشكل ميشود. اين نشان ميدهد مشكل از طرف ما نيست و ميخواهيم كه اين گفتمان قطبيده وجود نداشته باشد و گفتوگوها طيفي و تخصصي باشد. به طور مثال من يك دانشگاهي هستم. در مورد مسائل دانشگاه صحبت ميكنم.
نظر ميدهم اما اگر گفتمان اخير وزير در اواخر تابستان را بررسي كنيد، بايد شديداً محكوم يا تاييد كرد و جايي براي تحليل باقي نميماند. اين بسيار بد است و نه از باب يك مبارز سياسي كه به وزير نامه سرگشاده ميدهد كه از باب تحليل ميگويم از سوي يك همكار دانشگاهي ما كه تا چندي پيش استاد علم و صنعت بوده سخناني بيان ميشود كه جايي براي تحليل و بحث و موشكافي باقي نميگذارد. اگر قرار است جامعه از اين فضاي قطبيده خارج شود نقطه شروعش بايد از سوي حاكميت و مسوولان باشد اما اين فضا را ما نميبريم و ظاهراً مسوولان بيشتر گفتمان قطبيده را ميپسندند و طرف مقابل را به بيانيه دادن بيشتر تشويق نميكنند. قطعاً اين به نفع مردم و كشور نخواهد بود. ما نيز يكطرفه نميتوانيم كاري انجام دهيم. مهمترين كاري كه ما ميتوانيم انجام دهيم صبر است و اينكه اميدوار باشيم كه يك حداقل واقعبيني در بين مسوولان كشور وجود داشته باشد و جايي كه متوجه ميشوند سياستهايشان جواب نميدهد اصرار به ادامه آن تا ته خط نداشته باشند و اصلاحاتي را با روشهاي خود انجام دهند و فضا را تغيير دهند. در يك فضايي تغييريافته ميتوان بحث و انتقاد كرد. در حال حاضر مسائل قابل انتقاد نيست، فضاي سياسي كشور بايد به حداقلي برسد كه جدا از قابل قبول يا غيرقابل قبول بودن مباحث بتوان انتقاد كرد. مسائل از انتقاد گذشته و در حال حاضر فقط گفتمانهاي رودررو در راستاي اتهامزني رواج دارد. سالهاي نخست دولت نهم، يكسري اقتصاددان نامههايي نوشتند و نكاتي را مطرح كردند اما آنان نيز اكنون سخني نميگويند و سكوت پيشه كردهاند چراكه انتقادها را كسي گوش نميدهد. نحوه اداره كشور به گونهاي است كه از حد قابل انتقاد بودن گذشته و فقط ميتوان موضع گرفت.
* با توجه به نكاتي كه مطرح كرديد، جدا از بحث حاكميت و مديريتي، ما به هر حال در كشور با دو جناح عمده سياسي مواجه هستيم كه هر كدام از اينها در درون خودشان احزاب و گروههاي متفاوتي هستند، آيا اين احزاب و گروههاي وابسته به دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا نميتوانند با يكديگر گفتوگو و مذاكره كنند تا فضاي كشور از اين حالت دوقطبي موافق و مخالف خارج شود؟
واقعيت اين است كه تقسيمبندي نيروهاي سياسي كشور خيلي تغيير كرده و مانند گذشته نيست، در قالب قديمي اصلاحطلبي و اصولگرايي كه در قديم بود، نميگنجد. اكنون ما اگر شرايط مهيا باشد و امكانش وجود داشته باشد، ميتوانيم با بسياري از نيروهاي موسوم به اصولگرا گفتوگو كنيم و احساس دوري با آنان نميكنيم. كساني كه قادر به درك مسائل مديريتي هستند و نگرش مديريتي و تخصصي به مسائل كشور دارند حال از جناح اصولگرا و اصلاحطلب ميتوانند راحت با هم گفتوگو كنند، كمااينكه در گذشته اين كار را انجام ميدادند و اختلافنظر داشتهاند. اما اكنون تقسيمبنديهاي كساني كه معتمد حاكميت هستند و كساني كه كنار رفتهاند و شايد تقسيمبندي اصلاحطلب و اصولگرا خيلي معنيدار نباشد. از طرف ديگر بين كساني كه در كرسي مديريت نشستهاند با كساني كه در عرصه مديريت چه از جناح اصولگرا و چه اصلاحطلب كنار گذاشته شدهاند شكاف گفتمان به وجود آمده است. در بحث مطبوعات، ارشاد و فرهنگ كشور وضعيت به گونهاي نيست كه بتوان گفتمان صورت داد و درباره نحوه مديريت نظر داد. كارهايي انجام ميدهند كه از نظر خودشان درست است و كسي نيز نميتواند با آنها گفتوگو كند، جلسه بگذارد و انتقادها را مطرح كند و فقط همه از دور ميتوانند بگويند سياستهاي اعمالشده اشتباه است و كسي هم البته گوش نميدهد. آيا اصحاب كتاب و نشر ميتوانند گفتماني انجام دهند كه وضعيت نشر بهتر شود؟ آنها نيز قهر كردهاند و نظارهگر اين هستند كه چه رخ خواهد داد. آنها نيز كه قدرت دستشان است توجهي به نقدها ندارند و اين امر بيتوجهي به حوزه انتقادها از سياستهاي اعمال شده متاسفانه در همه حوزهها از دانشگاه تا كتاب و نشر و سينما رواج پيدا كرده است.
* به طور مشخص منظور من گفتوگو با احزاب اصولگرا مانند موتلفه اسلامي، جامعه اسلامي مهندسين و... است. آيا احزاب اصلاحطلب نميتوانند براي عوض كردن فضاي سياسي حاكم بر كشور با اين گروهها گفتوگو كنند؟
حتماً و كار درستي نيز است. اما در فضاي كنوني احزاب اصلاحطلب به لحاظ فعاليت قانوني در بلاتكليفي به سر ميبرند و مهم اين است كه گروههاي اصولگراي سنتي و ريشهدار مانند همين جامعه اسلامي مهندسين، موتلفه اسلامي و... با كدام گروه و در چه مكاني گفتوگو و صحبت كنند. نميتوان از آنها نيز چنين توقعي داشت. البته در محافلي مانند عروسي يا ختم روحانيون و سياسيون يكديگر را ميبينند، گفتوگوهايي صورت ميگيرد اما آنچه شما ميگوييد و مورد تاييد ما نيز هست مانند گفتوگوهاي سازمانيافته و هدفمند در حال حاضر امكانپذير نيست. اين كار بسيار خوب و لازم است و پس از اين تجربياتي كه همه دارند نيز بسيار مفيد است اما مشكل در آنجاست كه در حال حاضر احزاب اصلاحطلب در يك شرايط بلاتكليفي به سر ميبرند و كسي هم پاسخ درستي براي ادامه فعاليت آنها نميدهد و آنها در يك وضعيت شبهامنيتي به سر ميبرند و البته آن شرايط براي يك يا دو گروه نيست و كل جريان اصلاحطلب در يك وضعيت بلاتكليفي به سر ميبرد كه ديگر احزاب را نيز در مواجهه با آنان در بلاتكليفي قرار داده است. از طرف ديگر من ديگر احزاب را نيز كه وابسته به طيف اصولگرا هستند چندان فعال نميبينم و به نظر ميرسد جريانهاي آلترناتيوي در اصولگرايان وجود دارند كه در مواجهه با مسائل و رخدادها فعال به سر ميبرند و در مجموع آنان نيز در يك حالت صبر و انتظار به سر ميبرند.
* تا چندي پيش از سوي شخصيتهاي پيشكسوت اصولگرا از حزب موتلفه اسلامي عنوان ميشد اصلاحطلبان بايد به صحنه سياسي كشور بازگردند و كسي خواهان حذف آنها نيست، اما به تازگي در جديدترين اظهارنظرها صحبت از اين شده كه اصولگرايان اجازه اين بازگشت را به اصلاحطلبان نخواهند داد. چرا به ناگاه چنين تغيير موضعي در مقابل اصلاحطلبان صورت گرفت؟
به گمان من اصولگرايان فقط يك حزب نيستند، البته حزب موتلفه حزب تاثيرگذار و قديمي است اما گروههاي ديگري همچون جامعه روحانيت مبارز، جامعه اسلامي مهندسين و... نيز در جريان اصولگرايي هستند كه تاثيرگذارند و تحليل يكدست و منسجمي نيز ارائه نميدهند. يك بار ميگويند توبه كنيد، يك بار ميگويند بايد حضور داشته باشيد و ... اين امر نشان ميدهد آن جرياني كه بنا داشت جريان اصلاحات را به طور كامل حذف كند، موفق نشده چراكه اصلاحات يك جريان ريشهدار و اصيل در سياست ايران است. ممكن است با چند نفر يا گروه برخوردهايي صورت گرفته باشد اما نتوانستهاند كل جريان اصلاحطلبي را كه در روحانيت، مراجع، بازار، دانشگاه و ... نماينده دارد ريشهكن كنند و امكان آن نيز وجود ندارد. سال 88 عدهاي با اين خيز آمدند كه اين جريان را حذف و محو كنند اما واقعاً نشد و هزينه حذف اصلاحطلبان بيشتر از آنچه بود كه تصور ميكردند. فضاي سياسي و تبليغاتياي كه بايد ايجاد كرد نيز بايد بيشتر از اين باشد كه مشخص هم نيست چقدر قابل پذيرش و تحمل است. از طرف ديگر تكشخصيتهاي جناح اصولگرا موضعگيريهاي جداگانهاي انجام ميدهند، در حالي كه اين امر موضوعي است كه بايد همه مسوولانه در مقابلش موضع بگيرند، نه اينكه جايي اظهارنظري كنند و در جاي ديگر آن را پس بگيرند. به طور مثال حزب موتلفه كه به عنوان يك حزب ريشهدار و قديمي مورد احترام ما هم هست اگر به اين نتيجه برسد كه بايد ريشه اصلاحات كنده شود اين را بايد مسوولانه مطرح كند و پاي آن نيز بايستد كه البته من گمان نميكنم چنين نظري داشته باشند و اگر هم گمان ميبرند كه اصلاحات بايد حضور داشته باشد باز هم بايد بر سر موضع خود بايستند. البته ما توقع نداريم كه همه موضع خيلي قاطعي بگيرند كه بابت آن هزينهاي نيز پرداخت كنند اما اظهارات پراكنده و غيرمسوولانه مشكلي را حل نميكند. اگر روزي جريانهاي اصولگرا به يك موضع صريح و قاطع برسند بهتر است آن را بيان كنند، نه اينكه در كنار مصاحبهاي يا سخنرانياي موردي را اظهار كنند كه فايدهاي نيز ندارد. مطمئناً هم هر كس هر موضعي به نفع جريان اصلاحطلبي بگيرد از آن حمايت و استقبال ميشود و البته موضعگيري شديد نيز بيپاسخ نخواهد بود.
* شما در خلال اظهاراتتان ذكر كرديد فضاي سياسي بين دو جريان سياسي كشور رقابتي بود كه چندي است اين رقابت از بين رفته. مشكل اصلي بين اين دو جريان سياسي بر سر چيست؟
مشكل ما با جريان اصولگرايي به دليل تفكرات اصولگرايانه آنان نيست و علت اصلي اختلاف در مشي رفتاري است. اصل مساله ما انتخابات و رقابت آزاد است و اينكه هر كس كانديداي خود را معرفي كند و هنوز هم بر سر اين موضوع با آنان مشكل داريم. ما منتقد رفتار شوراي نگهبان در انتخابات پيشين هستيم و اصولگرايان مويد اين مساله هستند و اگر هم منتقد باشند بيشتر انتقادها به قول خودشان در محافل خصوصي صورت ميگيرد. اين اختلاف اصولي غير از اين است كه دو حزب سياسي به طور مثال در نحوه مديريت اقتصادي با يكديگر اختلاف داشته باشند. در كشورهاي دموكراتيك و آزاد اصل رقابت آزاد سياسي، اصل به دست گرفتن قدرت از طريق انتخابات مورد قبول همه است اما ما در كشورمان در خصوص اين موارد حساس با نيروهاي اصولگرا وحدت نظر نداريم. اصولگراها فضاي رقابتي كنترلشده را ميپذيرند و نميخواهند اين فضا آزاد شود و هزينه آن را نيز پرداخت كنند، همين نيز سبب ميشود مشكلاتي براي كشور به وجود آيد. البته اين امر گهگاهي هم دامن خود آقايان را ميگيرد و در همين انتخابات مجلس هشتم دامنه رد صلاحيتها جريان اصولگرا را نيز دربرگرفت. به طور طبيعي و تاريخي اين جريان بايد نظرش را در اين خصوص روشن كند. اين نوع نگرش كنترلگرايان در فضاي رقابت سياسي ممكن است مشكلاتي براي كشور به وجود آورد و دامنه تنگنظريها را نميتوان محدود نگه داشت و حتماً روزي دامن عده بيشتري را نيز خواهد گرفت.
* گمان نميبريد هرچه اين شكاف بين دو جريان سياسي عميقتر شود فضاي كشور تندتر ميشود و اين امر نهتنها به نفع هيچ كدام از گروههاي سياسي كه به نفع كشور و آينده آن نيز نيست؟
من فكر ميكنم اين شكاف بين جريان اصولگرايي و اصلاحطلبي كمتر شده است و آن چيزي كه اكنون وجود دارد اين است كه اين شكاف بيشتر بين كساني كه در پستهاي مديريتي هستند و كساني كه حضور ندارند، است. اما شكاف بين ما و اصولگرايان به دليل مسائلي كه هميشه نگرانش بوديم و امروز دامن اصولگرايان را گرفته، كمتر شده است. ما هميشه ميگفتيم رد صلاحيت سليقهاي صحيح نيست، خب اين رد صلاحيت نخست متوجه دگرانديشان بود، بعد نوبت ما اصلاحطلبان را رسيد و اكنون نيز نوبت به اصولگرايان رسيده است. به همين دليل فكر ميكنم شكافها كمتر شده است. همان طور كه گفتم موضعگيريهاي افراد را نيز موضعگيري رسمي نميدانم.
* و اين پاييز سياسي كي تمام ميشود؟
كشور ما نيز مانند كشورهاي ديگر دورههاي مختلفي ديده است. بالاخره در هر دورهاي افرادي يكهتازيهايي براي خود ميكنند اما در واقع كشور 70 ميليوني ايران را با اين مردم و با اين مشكلات و از طرف ديگر با اين تواناييها و پتانسيل نميتوان اينگونه اداره كرد. در تاريخ كشور ما از اين پاييزها زياد بوده و همه كساني كه روي اسب آمدند روزي از اسب پياده شدند. نميتوان دست رد به سينه همه زد و همه را خائن و وابسته دانست و با درصد كمي از جمعيت كشور را اداره كرد. مطمئناً با شلتر شدن اين گرهها و سدها ميتوان شرايط را تغيير داد. افرادي كه سياستهاي تاخت و تازانه را در پيش گرفتهاند بايد از اسب پياده شوند و نميتوان بر مركب قدرت و غرور نشست و كشور را اداره كرد. قدرت براي همه مردم است و بدون آنها نميتوان كاري كرد. همه با همه تفكرات، اخلاق و طرز تفكرات بايد حضور داشته باشند.
تقی رحمانی: صلح اسرائیل را به کشوری بی اهمیت تبدیل می کند. قدرتمند ترین کشورهای جهان حامی اسرائیل هستند. فلسطینی ها مظلوم اما پر سروصدا هستند. پیروزی فلسطینی ها به راحتی امکان پذیر نیست. برای صلح خاورمیانه نمی توان چشم انداز مثبتی متصور بود. صلح خاورمیانه با محوریت صلح اسرائیل- فلسطین امنیت در این منطقه را تضمین می کند. از این گونه گزاره ها فراوان می توان گفت و نوشت. در این یادداشت قصد دارم به نکاتی از راهبرد جدید اسرائیل اشاره کنم. در این راستا اشاره به دو نکته ضروری است:
عباس امیر انتظام این قربانی آزادیخواهی و حقوق فردی در ایران معتقد است که ایران گروگان جنگ اسرائیل و اعراب است. تا میان اعراب و اسرائیل صلح نشود مشکل دموکراسی در ایران نیز ادامه خواهد داشت. از سال 1367 تا به امروز که با ایشان بحث می کنم به چنین نکته ای اشاره می کند. من چنین نسبت مستقیمی را باور ندارم.همچنین احمد زید آبادی که در بند است و امیدوارم زودترآزاد شود و با طراوت یادداشت نویسی کند در سال 1375 معتقد بود که صلح اعراب و اسرائیل نزدیک است. من در همان سال در «ایران فردا» نوشتم روند صلح در خاورمیانه چشم انداز مثبتی ندارد. این دو عزیز آزاده هر دو به صلح اعراب و اسرائیل معتقد هستند. اما اسرادئیل بنا به دلایل مختلف صلح نمی خواهد . منتها با توجه به شرایط زمانی تلاش می کند تا با نشان دادن برخی از انعطاف ها و بازیگری امکان صلح پایدار را منتفی کند. بی گمان با آمدن اوباما و شرایط جدید، اسرائیل در بدترین شرایط جهانی قرار دارد. اما اسرائیلی ها تجربه دوران بیل کلینتون را به یاد دارند. در آن دوران امتیاز های کوچک داده می شد تا زمان خریده شود. اوباما باید موفق شود اما سه جریان هستند که می توانند برای صلح جهانی خطرناک باشند. :سازمان القاعده ، دولت اسرائیل و جریان افراطی ایران. آمریکا حداقل تا سال 2050 میلادی قدرتمندترین کشور جهان است. طیف اوباما صلح طلب ترین جناح حاکمیت آمریکاست و شکست این طیف با ظهور تندروها نسبت مستقیم داد. تجربه شکست کارتر و آمدن ریگان که برخی وی را پدر نئوکان ها می نامند پیش روی ماست. اما بخشی از راست گرایان اسرائیل قصد دارند برنامه یک سرزمین در یک کشور را منتفی کنند. آنها این راهبرد را با شهرک سازی در کرانه غربی رود اردن انجام می دهند. این شهرک سازی ها این قدر ادامه می یابد تا کرانه رود غربی توازن ارضی را که به نفع فلسطینی هاست از دست بدهد. «اریحا» یا کرانه غربی رود اردن در عهد عتیق منطقه ای یهودی است که دارای حرمت است. برخی از انبیا بنی اسرائیل در دوره ای آن را نفرین کرده اند. هبرون یعنی همان الخلیل و شهرهای دیگر نام های عبری دارند. در نتیجه اسرائیل قصد دارد کرانه غربی رود اردن را اشغال کند. اگر این کار صورت بگیرد امکان دارد اسرائیل نوار غزه را به دولت مصر واگذار کند که در حقیقت هم متعلق به مصری ها بوده است. اینجاست که نظریه یک ملت با یک دولت مطرح می شود. اسرائیل با این نظریه هم موافق نیست. زیرا در این صورت فلسطینی ها به لحاظ کمی بر اسرائیلی ها برتری می یابند. بنابراین اسرائیل به هیچ راه حل عادلانه ای باور ندارد. اسرائیل باید قاعده شهروند تابع فلسطینی را اعمال کند. این عمل به معنای استمرار جنگ یا تداوم وضعیت جنگی است. عواملی که نرمش ناپذیری اسرائیل را دو چندان می کنند عبارتند از :
1-عوامل داخلی: با فروپاشی شوروری یهودیانی که به اسرائیل آمدند نشان دادند که افراطی هستند . در این مورد می توان به ترور اسحاق رابین نخست وزیر سابق اشاره کرد. حتی یهودیان اروپایی دیگر دست بالا را در اسرائیل ندارند. در آخرین انتخابات نیز جریان راست افراطی رای بالایی کسب کرد و با راست های کلاسیک دولت را تشکیل داد.
2:عوامل خارجی:حمایت بخشی از مردم آمریکا و هیات حاکمه این کشور از اسرائیل هم عقیدتی و هم راهبردی است. عقیدتی است زیرا که بخشی از مردم آمریکا معتقد به ظهور مسیح در اورشلیم در زمان تشکیل و حاکمیت دولت یهود هستند. همچنین عهد عتیق با فلسطینی ها دشمنی دارد. جناح جنگ طلب حاکمیت آمریکا به واسطه وجود دولت اسرائیل در منطقه سلاح می فروشد. فروش سلاح بسیار سود آور است و بخشی از منافع سرمایه داری نظامی را تامین می کند. رشد صنایع آمریکا از بستر صنایع نظامی می گذرد. در آمریکا لابی یهودی بسیار قدرتمند و در ساختار رسانه ای و اقتصادی صاحب نفوذ است. مجموعه این عوامل این باور را تقویت می کند که اسرائیل صلح را باور ندارد و با وجود صلح به کشوری کم اهمیت در خاورمیانه تبدیل می شود. اما مسئله مهم اختلاف فلسطینی هاست ک نتوانستند نشان دهند یک ملت هستند. تشکیل حماسستان و فتحستان از ناتوانی در ملت سازی فلسطینی پرده برداشت. عرب فلسطینی نتوانست فلسطینی عرب شود. تشکیلات خودگردان به رهبری محمود عباس ناتوان است و حماس نیز مرحله پختگی را طی می کند.پختگی که هزینه بردار است. اخیرا حماس مذاکره مستقیم با آمریکا را تقاضا کرده است که اقدامی رو به جلو است. در مجموع می توان چندین نکته را مور لحاظ قرار داد:
-جریان های طرفدار فلسطین نباید همانند محمود عباس با دست خالی با طرف اسرائیلی مواجه شوند. در حالی که عرفات چنین رفتاری نداشت. دولت خودگردان به رهبری میان سال و عملگرا نیاز دارد.
-کشورهای عربی باید برای به رسمیت شناختن اسرائیل امتیاز های اساسی طلب کنند. که حداقل این امتیاز تن دادن به قرارداد اسلو مبنی بر پذیرش دولت فلسطینی است.
-اگر فلسطینی ها نتوانند با یکدیگر توافق کنند مسئله فلسطین و اسرائیل خود به خود در افکار عمومی جهان زیر سئوال می رود. چون جریان های فلسطینی نمی توانند عنوان کنند که یک ملت با یک دولت هستند.
-اعتراض به انواع و اقسام کشتار غیر نظامی حق فلسطینی هاست . این اعتراض ها و اقدامات متقابل نباید به گونه ی باشد که با استناد به آن اسرائیلی ها مظوم نمایی کنند.
-مسئله فلسطین باید زنده بماند اما نحوه طرح آن باید حقوق بشری و مبتنی بر حق تعیین سرنوشت مردم تحت ستمی باشد که در حال مبارزه هستند. بی گمان آنچه بر فلسطینی ها رفته است تلخ است اما مقاومت و توجه جهانی به فلسطین منحصر به فرد است. کشتار مسلمانان بوسنی یا چچن حتی در چین از فلسطین تلخ تر است. اما نه افکار عمومی و نه شرایط منطقه اجازه طرح مظلومیت این کشتارها را فراهم نکرده است. هولوکاست یهودی کشی واقعی بود اما کشتار دارفور و یا روآندا و کشتار ارامنه در جهان بازتاب مناسب نیافته است. اسرائیل قدرتمند ترین حامی خود یعنی آمریکا را دارد. یهودیان در جهان قدرتمند هستند این قدرت را به خاطر مقاومت و سختی های که متحمل شده اند به دست آورده اند. سرنوشت قوم یهود نیز در قرآن با فراز و نشیب های فراوان عنوان شده است. مسلمانان نیز قدرتی در جهان هستند و اعراب قدرتی موثر هستند و فلسطین نیز مورد توجه اعراب و مسلمانان است. حمایت از فلسطینی ها می تواند به سبک ایران یا ترکیه یا اعراب باشد. با این وصف دولت واحد فلسطینی باید این سه شیوه حمایتی را ارتقا بخشد. چنین دولتی حامیان واقعی یا مصلحتی را بهتر خواهد شناخت. این نکته را باید مورد توجه قرار داد که مسئله فلسطین در چشم انداز نزدیک قابل حل نیست. اما فراموش شدنی هم نیست. باید در جهان ، در جناحهای سیاسی آمریکا و در جهان عرب موازنه قدرت تقویت شود تا چشم انداز صلح فراهم شود.
مهر 1389
ندای سبز آزادی: نمایشگاه رسانه های دیجیتال که قرار است محلی برای ارائه آثار نرم افزاری و سخت افزاری برای مخاطبان باشد، در برخی غرفه های آن مسئولان و شخصیت های نظام متهم به منافق شده اند.
به گزارش فردا در بدو ورود به سالن نمایشگاه اولین غرفه ای که نظر همگان را به خود جلب می کند، غرفه “شورای هماهنگی فعالان سایبری انقلاب اسلامی” است. این غرفه که درست در جلوی درب ورودی قرار دارد، با نصب تلویزیون های بزرگ، اقدام به پخش تصاویری از آشوب های بعد از انتخابات کرده که در آن سرود « منافق منافق خون جوانان ما می چگد از چنگ تو» هم پخش می شود.
نکته درخور توجه، نشان دادن تصاویر چهره هایی همچون هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری، سید حسن خمینی نوه امام (ره)، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و محمدرضا باهنر نماینده مردم تهران در مجلس همزمان با پخش سرود منافق است. این اقدام که البته با واکنش منفی بازدید کنندگان هم مواجه شده، مشخص نیست چگونه از چشم مسئولان نمایشگاه دور مانده است.
فردا در ادامه گزارش خود اینگونه مینویسد« گرچه این نمایشگاه دستاوردهای بسیاری در حوزه رسانه و فناوریهای نوین داشته و خدمات شایانی را به مردم و دستاندرکاران این حوزه ارائه داده است و قاعدتاً مسئولان نمایشگاه مسئول همه اتفاقات درون غرفهها نیستند، اما در خصوص مسائل حساسیتبرانگیزی مثل توهین به مسئولان نظام بهتر است که دقت ویژهای از سوی آنان صورت پذیرد. در شرایطی که رهبر انقلاب بارها بر حفظ آرامش و وحدت جامعه تاکید کرده و رسانه ها و گروه های سیاسی را از دادن نسبت ها و تهمت های ناروا به یکدیگر پرهیز دادهاند، چگونه شخصیتهایی که رهبر انقلاب اتفاقا در مورد آنها در پیدا و پنهان تاکید ویژهی بر رعایت احترام آنان دارند به این سادگی مورد تهمت واقع میشوند؟»
ندای سبز آزادی: روزنامه خراسان در یادداشتی به قلم حمید زمان زاده که در شماره روز پنجشنبه این روزنامه منتشر شده، آورده است:
اثر اجرای قانون یارانه ها بر قدرت خرید و رفاه خانوارها چیست؟ آیا قدرت خرید و رفاه خانوارها پس از حذف یارانه های غیرمستقیم و بازتوزیع آن به صورت یارانه مستقیم افزایش خواهد یافت، یا آن که کاهش می یابد؟
یک نکته روشن است: اجرای قانون یارانه ها، اثرات مستقیمی بر توزیع درآمد بر جای خواهد گذاشت و این بازتوزیع درآمد به نفع خانوارهای دهک های پایین درآمدی و به زیان خانوارهای دهک های بالای درآمدی خواهد بود.
بر اساس آمار موجود، سهم دهک های بالای درآمدی از مصرف کالاهای یارانه ای بسیار بیشتر از سهم دهک های پایین درآمدی است. بنابراین افزایش قیمت حامل های انرژی و بازتوزیع درآمد حاصل از آن، موجب انتقال قدرت خرید از خانوارهای پر مصرف به خانوارهای کم مصرف می شود. و البته هرچه سهم دهک های پایین درآمدی از یارانه های نقدی بیشتر باشد، این بازتوزیع درآمد بیشتر به نفع آنان خواهد بود.
بنابراین از آن جا که سهم خانوارهای کم درآمد از مصرف عموم کالاهای یارانه ای کمتر از خانوارهای پردرآمد است، و در مقابل سهم آن ها از یارانه نقدی برابر یا حتی بیشتر از خانوارهای پردرآمد است، اجرای قانون یارانه ها، قدرت خرید و رفاه نسبی خانوارهای کم درآمد را نسبت به خانوارهای پردرآمد بهبود خواهد بخشید.
اما مسئله مهم برای خانوارهای کم درآمد صرفا بهبود وضعیت نسبی قدرت خریدشان نسبت به دیگران نیست، بلکه مسئله مهم برای آن ها این است که آیا بهبود قدرت خرید نسبی آن ها، به معنای بهبود قدرت خرید مطلق آنان و در نتیجه افزایش رفاهشان خواهد بود؟
آنچه روشن است این که اجرای قانون یارانه ها، افزایش تورم را در پی خواهد داشت. هر چند دیدگاه های متفاوتی درباره میزان تورم وجود دارد. روشن است که افزایش تورم به معنای افزایش مخارج خانوارها یا به عبارت دیگر کاهش قدرت خرید خانوارهاست.
بنابراین خانوارها باید علاوه بر این که بخشی از یارانه نقدی خود را صرف افزایش هزینه آب، برق، سوخت و غیره می کنند بخشی دیگر را نیز باید به دلیل افزایش مخارج ناشی از افزایش تورم، هزینه کنند.
روشن است که اگر یارانه نقدی خانوارهای کم درآمد بیش از افزایش این هزینه ها باشد، نه تنها قدرت خرید نسبی، بلکه قدرت خرید آنان به صورت مطلق نیز بهبود خواهد یافت و بر میزان رفاه آنان خواهد افزود. بنابراین سؤال این است که آیا یارانه نقدی خانوارهای کم درآمد، کفاف افزایش هزینه ها را خواهد داد؟
پاسخ به این سؤال البته آن قدرها روشن نیست. چند نکته را باید مد نظر قرار داد. اول این که تنها قرار است نیمی از یارانه ها به صورت نقدی به خانوارها و مابقی به بنگاه های تولیدی و دولت تعلق گیرد. دوم این که باید توجه داشت که افزایش تورم عموما به اقشار کم درآمد، بیش از اقشار پردرآمد زیان خواهد رساند. سوم این که اجرای قانون از مسیر بازتوزیع درآمد از اقشار پردرآمد به اقشار کم درآمد می تواند منجر به تغییر تقاضای کالاهای مختلف شود.
از آن جا که میل نهایی به مصرف کالاهای ضروری و اساسی در دهک های پایین درآمدی بیشتر است، بنابراین به نظر می رسد که انتقال درآمد از دهک های بالای درآمدی به دهک های پایین درآمدی، تقاضای کالاهای ضروری و اساسی مانند خوراک و پوشاک را با شدت بیشتری افزایش خواهد داد. این امر می تواند بخشی از قدرت خرید حاصل از یارانه مستقیم را خنثی کند.
در نهایت این که هرچه اثرات تورمی اجرای قانون یارانه ها بیشتر باشد، دادن پاسخ مثبت به این سؤال که آیا یارانه ها کفاف افزایش مخارج را خواهد داد، سخت تر می شود. در واقع نه تنها ممکن، بلکه محتمل است که تورم آن قدر افزایش یابد که افزایش هزینه های خانوارهای کم درآمد از یارانه نقدی آنان پیشی بگیرد.
اجرای قانون یارانه ها، ناگزیر به عنوان یک شوک اقتصادی منفی عمل خواهد کرد که اقتصاد کشور باید خود را با آن تطبیق دهد. اجرای این قانون با وجود اثرات مثبت آن در بلندمدت، در کوتاه مدت علاوه بر افزایش تورم، احتمالا کاهش رشد تولید و افزایش بیکاری را نیز در پی خواهد داشت.
در واقع اجرای این قانون حداقل در کوتاه مدت یک طرح ریاضت اقتصادی، برای بهبود عملکرد اقتصاد ایران در آینده است. بنابراین برای بررسی تاثیر اجرای قانون یارانه ها بر قدرت خرید و رفاه خانوارها، باید خانوارها را به دو بخش خانوارهای پردرآمد و کم درآمد تفکیک کنیم.
اجرای قانون یارانه ها قدرت خرید و رفاه خانوارهای پردرآمد را به صورت نسبی و مطلق کاهش خواهد داد. اما درباره خانوارهای کم درآمد، با وجود افزایش رفاه نسبی آن ها نسبت به خانوارهای پردرآمد، این امکان وجود دارد که در اثر اجرای این قانون، قدرت خرید خانوارها نه تنها افزایش نیابد، بلکه به دلیل افزایش تورم، افزایش بیکاری و کاهش تولید، کاهش نیز پیدا کند؛ لذا باید خانوارهای کم درآمد را برای مواجهه با ریاضت اقتصادی آماده کرد.
ندای سبز آزادی: کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیهای مشترک، خواستار آزادی زنان زندانی سیاسی و حفظ حرمت آنان و نیز حفظ کانون خانواده ها را از مخاطرات احتمالی، و همچنین توجه به مسائل بهداشتی و رفاهی زنان زندانی تا زمان آزادی آنان شدند. امضاکنندگان این بیانیه همچنین بیعدالتیها و رفتارهای غیرانسانی و غیرشرعی و غیر حقوقی با زنان زندانی را محکوم کردند و آرزو کردند که در ایام میلاد امام رضا (ع)، شاهد بازگشت عقلانیت به مسئولان و تشخیص درست مصالح و منافع کشور توسط ایشان باشیم.
به گزارش نوروز در این بیانیه از بازداشت های فله ای و صدور احکام نامتناسب برای همه زندانیان به ویژه زنان زندانی سیاسی و همه بی توجهی های اعمال شده نسبت به وضعیت وخیم آنان و مشکلات بهداشتی و محرومیت های مضاعف آنان از حقوق خود، به شدت انتقاد شده و ادامه این وضعیت، موجب ایجاد مشکلات جدی و مخاطراتی برای زندانیان دانسته شده است که مسئولیت آن متوجه مسولان قضایی و رئیس زندان اوین است.
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت همچنین با اشاره به مخاطراتی که بند و حبس زنان برای کیان خانواده شان به وجود می آورد، به مسئولانی که حفظ کیان خانواده را از اوجب واجبات می دانند، هشدار داده اند که ماه هاست خانه هایی به ستم از مادر خانواده خالی مانده و کانون های گرم خانواده هایی به دلیل ستم جابران به مرز تلاشی رسیده اند و این در حالی است که شعار قداست خانواده ایرانی گوش فلک را کر کرده است.
در این بیانیه تصریح شده است: بی توجهی نسبت به این خانواده های نوپا و نحوه معیشت آنان و نیز مشکلات عاطفی و روحی-روانی که برای زنان جوان و فرزندان خردسال و نوجوان این عزیزان به وجود آمده از دیگر دل نگرانی های کمیسیون و شاخه زنان مشارکت است. هم چنین احضار و تهدید به بازداشت مادران، خواهران و همسران زندانیان سیاسی و از آن حیرت آورتر بازداشت وکلای آزادگان دربند موجبات تأثر همگان را فراهم کرده است. این روزها نمی توان نسبت به طولانی شدن دوره بازجویی نسرین ستوده، وکیل غیرتمند تعدادی از دستگیرشدگان بعد از انتخابات و اعتصاب غذای او در اعتراض به وضعیت بد و شرایط غیرقانونی و غیرحقوقی اش، بی اعتنا بود و ابراز نگرانی نکرد.
متن کامل بیانیه کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی را در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
از آن هنگام که روزهای پرشور تبلیغات انتخاباتی با کودتای نظامیان و سرکوب و خشونت زایدالوصف پس از آن از همان فردای انتخابات در کام مردم تلخ شد، زنان نیز چون مردمان و بلکه بیش از آنان در معرض هجوم خشونت طلبان قرار گرفتند. صحنه هایی که توسط دوربین تلفن های همراه ثبت شد، تنها گوشه های کوچکی از جنایات و سفاکی های صورت گرفته بودند که مقامات امنیتی و قضائی را وادار کرد به جای جستجوی ضاربین و جسارت کنندگان به مقام والای زن، در معرض تهاجم قرار گرفته گان را متهم به مخلّ امنیت عمومی فرض نموده تحت تعقیب قرار دهند و همه ثبت کنندگان تقصیرها و خطاها و زیاده روی ها و تجاوزات نیروهای نظامی و امنیتی را نیز در معرض دستگیری قرار دادند.
از همان روزهای هجوم شبانه به خانه های مردان و زنان فعال در ستادهای انتخاباتی کاندیداهای قانونی، زنان نیز با بازداشت های غیرقانونی به سلول های انفرادی کشانده شدند و رنج ماه ها تنهایی همراه با انواع فشار و تضییق را تحمل کردند. همه تخلفات و عدول از قوانین و زیرپاگذاشتن حقوق اولیه زندانیان سیاسی بند به بند توسط خود آنان، خانواده هایشان و نیز وکلایشان بارها و بارها در نامه های سرگشاده، بیانیه ها و شکایت نامه ها و دادخواهی های علنی و غیرعلنی مطرح شده است. اما علیرغم پی گیری های فراوان متأسفانه هنوز زنان بی گناه زندانی سیاسی در بند نسوان از مشکلات مضاعفی رنج می برند. گویی هنوز مفامات قضائی و مسئولان مربوطه هیچ تمایلی برای رسیدگی به وضعیت این بند و زندانیان سیاسی آن ندارند و از مشکلات موجود برای به تنگ آوردن اقامت گزیدگان به جور در آن تلویحا ابراز خرسندی کرده زندانیان را مستحق این مجازات ها می دانند.
کمیسیون و شاخه زنان حزب مشارکت ایران اسلامی با ابراز تأسف بسیار از بازداشت های فله ای و صدور احکام نامتناسب برای همه زندانیان به ویژه زنان زندانی سیاسی و همه بی توجهی های اعمال شده نسبت به وضعیت وخیم آنان و مشکلات بهداشتی و محرومیت های مضاعف آنان از حقوق خود ، ادامه این وضعیت را موجب ایجاد مشکلات جدی و مخاطراتی برای زندانیان دانسته و مسئولیت آن را متوجه مسولان قضایی و رئیس زندان اوین می دانند. و در عین حال نسبت به مخاطراتی که بند و حبس زنان برای کیان خانواده شان به وجود می آورد، هشدار داده مسئولانی را که حفظ کیان خانواده را از اوجب واجبات می دانند یادآور می شود که ماه هاست خانه هایی به ستم از مادر خانواده خالی مانده و کانون های گرم خانواده هایی به دلیل ستم جابران به مرز تلاشی رسیده اند و این در حالی است که شعار قداست خانواده ایرانی گوش فلک را کر کرده است. بی توجهی نسبت به این خانواده های نوپا و نحوه معیشت آنان و نیز مشکلات عاطفی و روحی-روانی که برای زنان جوان و فرزندان خردسال و نوجوان این عزیزان به وجود آمده از دیگر دل نگرانی های کمیسیون و شاخه زنان مشارکت است. هم چنین احضار و تهدید به بازداشت مادران، خواهران و همسران زندانیان سیاسی و از آن حیرت آورتر بازداشت وکلای آزادگان دربند موجبات تأثر همگان را فراهم کرده است. این روزها نمی توان نسبت به طولانی شدن دوره بازجویی نسرین ستوده، وکیل غیرتمند تعدادی از دستگیرشدگان بعد از انتخابات و اعتصاب غذای او در اعتراض به وضعیت بد و شرایط غیرقانونی و غیرحقوقی اش، بی اعتنا بود و ابراز نگرانی نکرد.
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی با محکوم کردن همه این بی عدالتی ها و اعمال غیرانسانی و غیرشرعی و غیر حقوقی ابراز امیدواری می کند در آستانه میلاد ثامن الحجج رضای آل محمد، شاهد بازگشت عقلانیت به مسئولان و تشخیص درست مصالح و منافع کشور توسط ایشان باشیم که با آزادی زنان زندانی سیاسی حرمت آنان را حفظ کرده کانون خانواده ها را از مخاطرات احتمالی محافظت نمایند و تا زمان آزادی آنان مراقبت لازم را نسبت به سلامت آنان و مسائل بهداشتی و رفاهی شان مبذول دارند.
والسلام علی من اتبع الهدی
کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر