
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
لطفن بسیار بیغرض این سه تعریف ویکیپدیایی را گوش کرده و تاریخها را بر هم منطبق کنید:
انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری ایران در 2 خرداد 1376 برگزار شد. این انتخابات که به پیروزی غیرمنتظره محمد خاتمی انجامید آغازگر دورانی است که به اصلاحات معروف شده است.
پیروزی خاتمی عملن فصل جدیدی از تاریخ جمهوری اسلامی را رقم زد. فصل جدیدی که نشانه اصلی آن پویایی فضای سیاسی بود و البته امید به تغییر و بهبود وضعیت کشور برای اکثریت ایرانیان نوجو، این دوره اصطلاحات سیاسی خاص خود را بر سر زبانها انداخت. طیف طرفداران خاتمی یا همان جناح چپ به نام دوم خردادیها یا اصلاحطلبان شناخته شدند. اصلاحطلبان معتقد به لزوم تغییرات اساسی در اداره امور کشور بودند. البته به ظاهر در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. از جمله اهداف اصلاحطلبان کاهش اختیارات رهبری بود و در مقابل جناح راست یا محافظهکاران قرار گرفتند. جناح راست اعتقادی به تغییرات اساسی نداشند و در کنار قانون اساسی، اطاعت صرف از رهبری را از اصول اصلی خود میدانستند. البته محافظهکاران جناح راست در اواخر دوره خاتمی جای خود را به نسل جدیدی از نیروهای جوانتری دادند که به «اصولگرایان» معروف شدند.
تعریف بعدی:
گفتوگوی تمدنها نظریهای است در روابط بینالملل. این نظریه در فرم کنونی اولینبار توسط محمد خاتمی، رییس جمهوری سابق ایران، مطرح شد. او در اصل ایده گفتوگو میان تمدنها را به عنوان واکنشی به نظریه جنگ تمدنهای «ساموئل هانتینگتون» مطرح ساخت.
عبارت گفتوگوی تمدنها بعد از اینکه در سپتامبر 1998 سازمان ملل متحد در بیانیهای سال 2001 را «سال گفتوگوی تمدنها» نام نهاد، مشهور شد. پس از آن در بهمن 1377 دولت ایران مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها را برای هماهنگی فعالیتهای مربوط به گفتوگوی تمدنها تاسیس کرد.
گفتوگوی تمدنها نظریهای است در روابط بینالملل. این نظریه در فرم کنونی اولینبار توسط محمد خاتمی، رییس جمهوری سابق ایران، مطرح شد. او در اصل ایده گفتوگو میان تمدنها را به عنوان واکنشی به نظریه جنگ تمدنهای «ساموئل هانتینگتون» مطرح ساخت
در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران نیز روز 30 شهریور «روز گفتوگوی تمدنها» نامگذاری شده بود که در سال 1389 به دلیل «منقضی شدن زمان این مناسبت و نداشتن متولی خاص» از تقویم حذف شد.
حال تعریف سوم :
در روز 23 آبان سال 1376 به دلیل احساس خطر در رابطه با مسئله مرجعیت شیعه و حکومتی شدن مرجعیت و دخالت ارگانهای دولتی در آن آیتاله منتظری در طی سخنرانی راجع به استقلال کامل قوای سهگانه، مسوول بودن کلیه افراد در برابر قانون و رد فراقانونی بودن رهبری و تاکید بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، و آزادی تشکلهای حزبی و گروهی مطالبی را بیان کرد. مخالفین با قدرتنمایی و اعزام نیروهایی از سپاه، اطلاعات و بسیج شهرستانهای مختلف ضمن حمله به حسینیه و تخریب و اشغال آن، به منزل مسکونی و دفتر او نیز یورش برده و با شکستن اثاثیه و پاره کردن اوراق و غارت مدارک خسارت زیادی وارد کردند. در حمله به منزل و محل سکونت وی، تعدادی از مسوولین سپاه پاسداران اصرار داشتند منتظری را به بهانه حفظ جان به مکان نامعلومی انتقال دهند که با مخالفت وی روبهرو شدند. حسینیه پس از چند روز که محل استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالی که به شکل مخروبهای درآمده و هنوز هم به همان صورت باقی است به حکم دادگاه ویژه روحانیت پلمب شد و پس از چند روز در یورشی مجدد و باز بنا به حکم دادگاه ویژه روحانیت در زمان دادستانی آقای ریشهری دربهای ورودی به منزل منتظری مسدود و جوش داده شد و تنها درب ورودی به قسمت داخلی منزل او را باز گذاشتند که این درب نیز به وسیله قراردادن کیوسک و گماردن نیروهای سپاه پاسداران در جلوی آن بهطور شبانهروزی کنترل میشد و بیش از پنج سال ایشان جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوههای خویش با شخص دیگری اجازه ملاقات نداشت.
منتظری در تابستان 1379 وبگاه اینترنتی خود را تاسیس کرد و اولین مرجع تقلید شیعه بود که نظرات و فتاوای خود را از طریق اینترنت به اطلاع پیروانش رساند. تاسیس پایگاه اینترنتی منتظری شگفتی زیادی را در جامعه برانگیخت چرا که او چندین سال در حبس خانگی بهسر میبرد. تمامی آثار منتظری بر روی این پایگاه اینترنتی قرار گرفته بود. او به گفته نزدیکانش مثل یک آدم امروزی خبرهای سایتهای مختلف را دنبال میکرد و در مورد مطالب سایتش صحبت میکرد، پس از مرگ منتظری واحد سایبری سپاه پاسداران این سایت را برای مدتی بهطور کامل مسدود کرد.
کیوسک حصر در تاریکی شب پنجشنبه 10 بهمن 1381 برداشته شد که از حضور خبرنگاران و تصویربرداران جلوگیری شد، گرچه وی پس از چندی از تداوم مزاحمتها و شنود از سوی سپاه شکوه کرد.
اگر ایرانی نباشید، یا از فضای مناسبات سیاسی و جو سنگین اصلاحطلبی به دور باشید، پس از شنیدن این سه تعریف بیطرفانه و خبری چه نظری خواهید داشت، در کشوری مردم بهصورت خودجوش توانستهاند برخلاف نظر یک حکومت اقتدارگرا دولتی را برگزینند که قصد اصلاحات کلی داشته و نشاط سیاسی و اجتماعی و عدالت را به ارمغان آورد، رییس جمهوری با آرای زیاد.
در سویی دیگر از همین کشور، شخصی که اتفاقن در این کشور مذهبی مرجع تقلید است، دقیقن برای اصرار بر خواستههای ابتدایی و اهداف همین جنبش در حصر خانگی به سر میبرد.

رییس جمهوری اصلاحات بارها به قم سفر میکند، خود روحانیست و آیتاله محبوس نیز در همین شهر است و آقایی که شعار تغییرات بر زبان دارد، نه تنها برای آزادیاش کوچکترین اقدامی انجام نمیدهد، بلکه حتا به دیدارش هم نمیرود، حال سوال:
آیا او شخصی ترسوست؟
آیا او بازیگری چیرهدست و مظلومنماست؟
آیا این رفتاری از روی سهلانگاری بوده است؟ و هزاران آیای دیگر…
هرچه که بوده، آقای رییس جمهوری که میخواست گفتوگوی تمدنهایاش را بینالمللی کند، از آنجا که صادقانه عمل ننمود، به سرنوشتی بسیار دردناکتر و تحقیرآمیزتر از آیتاله دچار شد.
او حتمن بهخوبی میداند که نسلهای آینده، مانند آنان که او را انتخاب کردند، با ناماش مهربان نخواهند بود، آنها شفاف و بیرحمانه تمامی دادههای واقعی را متصل کرده و او را محکوم به انواع بیکفایتیها خواهند نمود، در روند تاریخ یک کشور، هرگز حاکمان را برای سیمای متبسم، نوع لباس، سبک سخن یا حتا نیت درونیشان قضاوت نمیکنند، آنچه به یادها خواهد ماند، پاراگرافی کوتاه از بیلیاقتی گروهیاست که حتا شهامت هم نداشتند.
شاید، تنها شاید، اگر فقط در این یک مورد، آقای خاتمی و اصلاحطلبان حاکم توانسته بودند بر ترسشان و تابوهایشان چیره شوند، سرنوشتی تا بدین حد ناگوار برای آنان و ناامیدانه برای ایرانیان رقم نمیخورد.
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
با پدر و مادرم یازده نفر میشدیم. پدر کارمند قراردادی یک شرکت دولتی بود و حقوق بخور و نمیری داشت. یکشب مادرم خواب دید که پدرم سر یک سفرهی پر زرق و برق نشسته است و با اولیا الله و چهارده معصوم شام میخورد. فردا صبحش موقعی که پدرم میخواست سرکار برود، چاهفاضلاب حیاط خلوتمان ریزش کرد و تا ماموران آتشنشانی برسند، داخل گند و گه خفه شد. باز جای شکرش باقی بود که همان خانهی 50 متری را داشتیم. رییس شرکت پدرم هم لطف کرد و مادرم را به عنوان نظافتچی در همانجا استخدام کرد.
ما نهتا بچه یکی در میان ویژگیهای ظاهری پدر و مادرمان را به ارث برده بودیم، البته عیب و ایرادهایشان را. یکی دماغش مثل پدرم کوفتهای شده بود و آن یکی قد کوتاه مادرم را به ارث برده بود. یکی از برادرهایم چشمهایش به بابا رفته و باید با ذرهبین توی صورتش دنبالشان میگشتی و خواهر دیگرم تنش مثل خرس پرمو بود عین مادرم. اما این وسط فقط «هانیه» شانس آورده بود و هرچیز خوبی که پدر و مادرم داشتند را یکجا جمع کرده بود. قدش به بابا رفته بود و چشمهایش به مامان. تنش مثل بلور سفید بود و موهایش پرپشت و قشنگ. خلاصه شده بود گل سرسبد خانواده و امید مادر. مادرم میگفت که او را به هرکسی نخواهد داد و تا یک شوهر پولدار و تحصیلکرده سراغش نیاید در خانه نگهش میدارد.
بالاخره روز موعود فرا رسید و خواستگار رویایی خواهرم در خانهی ما را زد. خواستگار مردی 45 ساله بود که در آمریکا زندگی میکرد و وضعش توپ بود. یکی از همکاران مادرم عکس خواهرم را به خانوادهی پسر نشان داده بود و چون آن وقتها اینترنت و ایمیل و این دفتر دستکها نبود، عکس را برای پسرشان در آمریکا پست کرده بودند و طرف پسندیده بود و داشت میآمد ایران تا بیایند خواستگاری خواهر ما. راستش خواهرم که سن و سال پسر را شنید، جا خورد و مخالفت کرد اما مادرم با کلی بحث و کلنجار رفتن با او راضیاش کرد که به خاطر آیندهی خودش و هشت خواهر و برادر کوچک و بزرگش به این ازدواج تن بدهد. از یک هفته قبل از مراسم خواستگاری تلاشهای مادرم برای آبرومندانه برگزارکردن مجلس خواستگاری شروع شد.
تمام وسایل اتاق پذیرایی و حال خانه را در دو اتاق دیگر تلنبار کردیم. یکی از اتاقها اتاقی بود که با یک در دو لتی بزرگ چوبی-شیشهای از پذیرایی جدا میشد. یکدست مبل کهنهی قدیمی خودمان را گذاشتیم زیر و رختخوابها را یکی یکی چیدیم رویش. بعد مادرم رفت سراغ «رعنا»خانم همسایهی دیوار به دیوار ما، که توی محل وضعش از همه بهتر بود. شوهر این «رعنا»خانم در «عسلویه» کارگر بود و حقوق بالایی میگرفت و هر سه ماه یک بار که برمیگشت «مشهد» یک عالم کریستال و چیزهای تزیینی شیک برای زنش سوغات میآورد. تازه یک دست مبل استیل قشنگ هم داشتند که کلی قیمتش بود. خلاصه مادرم با وجود آنکه دوست نداشت این «رعنا»خانم از جیک و پیک زندگی ما خبردار باشد، برای حفظ آبرویش همهچیز را به او گفت و کلی چاخانش کرد که شما مثل خالهی «هانیه» میمانید و باید در مراسم باشید و از این حرفها و در آخر به او رو انداخت و مبلمان و چندتا از کریستالهایش را برای شب خواستگاری قرض گرفت.

همه پشت پنجره منتظر بودیم و سرک میکشیدیم تا خواستگارها برسند. هرچند دقیقه یکبار مادرم میآمد و توی سر ما میزد و ما را از پشت پنجره میکشید کنار، که مبادا آبرویش جلوی میهمانها برود، چراکه همکار مادرم از سر محبت و برای اینکه خواستگار خواهرم نپرد به آنها گفته بود که مادرم پنجتا بچه دارد نه نهتا. بالاخره یک ماشین بنز 230 پیچید توی کوچه و جلوی خانهی ما ایستاد. ما هم همگی بدو بدو رفتیم توی اتاق دیوار به دیوار پذیرایی و در را بستیم و مادرم برای آخرین بار تاکید کرد که اگر صدایمان در بیاید سرمان را خواهد کند. خواستگاران که نشستند توی اتاق پذیرایی، مادرم یکی از برادرهای کوچکم را فرستاد توی کوچه که مراقب باشد یک وقت بچههای همسایه روی ماشین خواستگار خواهرم خط نکشند. میهمانها که شروع به حرف زدن کردند، ما صدایشان را از پشت در میشنیدیم. یه کم که گذشت فضولیمان گل کرد و یکی از خواهرهایم پیشنهاد داد تا بیسر و صدا از مبلها و رختخوابهایی که رویشان گذاشته بودیم بالا برویم و یواشکی از شیشهی بالای آن چهرهی خواستگار و خانوادهاش را دید بزنیم.
خواستگار تر تمیز و اتوکشیده و کراوات زده نشسته بود کنار مادرش و روی میز جلویشان توی ظرفهای کریستال «رعنا»خانم پر بود از میوه و شیرینیهای خامهای که خودم خریده بودم و همگی انتظار میکشیدیم تا پس از پایان مراسم خواستگاری ترتیب همهاش را بدهیم. همه خم شده بودیم روی در و از شیشهی بالای آن توی پذیرایی را نگاه میکردیم که «هانیه» با سینی چای در دست وارد اتاق شد و همگی جلوی پایش بلند شدند و حال و احوالپرسی کردند و پسر با دیدن خواهرم نیشش تا بناگوش باز شد. بعد همه نشستند و خواهرم شروع کرد به تعارفکردن چای. درست همان موقعی که «هانیه» سینی را جلوی پسر گرفته بود و ما داشتیم به همدیگر فشار میآوردیم تا سهمی از یک وجب شیشه برای دیدن داماد احتمالی بهدست بیاوریم، صدای قرچ و قروچی از در بلند شد و ناگهان در چهارطاق باز شد و همهی ما و رختخوابها هوار شدیم روی سر خواستگارها.
سینی چای به سر داماد خورد و یه چیزی از روی سرش پرت شد آن طرف که بعد فهمیدیم کلاهگیس بندهی خداست. یکی از خواهرهایم افتاد روی میز و با ظرف شیرینیخامهای رفت توی دل خواهر داماد. برادرم هم در حالیکه پیژامهی آبیرنگش را که از پایش در آمده بود بالا میکشید یکی از خواهرهایم را از روی شکم مادر دامادبالقوه بلند میکرد. «رعنا»خانم با دیدن شکستهشدن کریستالهایش رنگش مثل گچ سفید شده بود و هی پشت سرهم روی دستش میزد. بندهی خدا مادرم هم نمیدانست که سر ما هوار بکشد یا از مهمانان معذرتخواهی کند. خلاصه دردسرتان ندهم خواستگاران رفتند و دیگر پشت سرشان را هم نگاه نکردند و مادر بدبختم هم تا چند ماه بخشی از حقوقش را بابت خسارت کریستالها دودستی تقدیم «رعنا»خانم میکرد.
دو سال بعد «هانیه» عاشق یکی از بچهخوشگلهای محل شد و باوجود مخالفتهای مادرم، با او که آس و پاستر از خود ما بود ازدواج کرد و بعد از سه سال زندگی مشترک و با یک بچهی توی بغل از شوهر عملیاش جدا شد و برگشت پیش ما و روز از نو روزی از نو، با این تفاوت که حالا به تعداد بچهها یکی دیگر هم اضافه شده بود.
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
بیشتر داستانهای آمریکایی کمابیش بیان کنندهی رویاهای آمریکایی هستند، اما «اسکات فیتز جرالد» با خلق دنیایی آزاد و زیر سوال بردن ارزشهای سنتی، انقلابی در آمریکا را نوید داد. آثار او در واقع تفسیری بر آمریکا، فلسفهی وجودی آن و از بین رفتن این رویاست. داستانهای او شکستن رویای اشخاص نیست بلکه بیان کنندهی وقایع سیاسی اجتماعی یک دوران است.
پدربزرگ اسکات در سال 1843 در عصر قحطی به شهروندی ایرلند درآمده بود، او بهوسیلهی تجارت عمدهی خواروبار به «سنتپل» پولدار شد. سیر نزولی خانواده در میانهی عصر استعمار مریلند شروع شد و خانوادهی آنها در یک سراشیب سقوط افتاد. «فرانسیس اسکات کی فیتز جرالد» داستاننویس آمریکایی در خانوادهای ایرلندی نسب و در ایالت «مینسوتا» زاده شد. در سال 1913 به دانشگاه «پرینستون» وارد شد و در سال 1917 بدون دریافت هیچگونه مدرکی از آن بیرون آمد، در حالی که پشت سر خود تصویری از پسری پرجاذبه، بلندپرواز، پرعقده و آگاه از استعدادهای ادبی خویش، برجای گذارد. پس از آن به خدمت ارتش درآمد و تا سال 1915 در آن باقی ماند، بیآنکه امکان یابد که به اروپا سفر کند. همین امر موجب اولین سرخوردگی در زندگیش شد، اما توانست در اوقات بیکاری به نوشتن داستان و قصه بپردازد. پس از پایان جنگ به نیویورک بازگشت.

فیتز جرالد پس از انتشار و پیروزی اولین رمانش به نام «این سوی بهشت» در سال 1920 به نوشتن آثار متعددی دست زد، با ارزشهای مختلفی که بهطور غالب از خاطرات جوانیش مایه گرفته بود. «زیبا و دوزخی» از آن جمله است. مجموعه داستان کوتاه «قصههای قرن جاز» که از تجربههای شخصی نویسنده مایه گرفته و افراط در بوالهوسی و فساد تدریجی را در زندگی نسل جوان قرن بیستم نمودار میسازد نسلی که خدایان را مرده میپندارد، جنگها را با شکست مواجه میبیند و ایمانها را متزلزل مییابد. فیتز جرالد چون سخنگوی «قرن جاز» در داستان خود قهرمانانی بیاعتقاد و غیرمسوول میآفریند و به خواننده چنین القا میکند که چیزی در این میان غلط و نادرست است که موجب نومیدی میگردد. رمان «گتسبی بزرگ» در نظر عدهای، زیباترین اثر فیتز جرالد آمد که در آن صدای خردشدن و شکسته شدن همه معیارهای فریبنده نسل او به گوش میرسید. پس از انتشار چند مجموعه داستان کوتاه مانند «همه جوانان غمگین» رمان دیگری در 1934 انتشار داد به نام «شب لطیف است» که نویسنده در آن به مشغلهی ذهنی و درونی خود بازمیگردد و شکست اشخاص داستان را انعکاسی از سرگذشت غمانگیز خود معرفی میکند.
«گتسبی بزرگ» رمان مشهور او در سال 1925 منتشر شد. این اثر، آمیخته با خاطرههایی شخصی که به نثری پرتحرک بیان شده است، ماجراهای «جی گتسبی»، جوان جاهطلب و بیدانش و رمانتیکی است متعلق به خانوادهای بیبضاعت از «میدل وست». ماجراهای این جوان، که در واقعیت جیمز گتس نام دارد، امروزه در ایالات متحد شناخته شده است. از سویی، گتسبی محرم راز پسران هرزه و ناشناس، و ماجراجویی دوست داشتنی است، و راوی شخصی به نام «کاراوی» ضمن این که اعمال گتسبی را تنفرانگیز میشمارد، چنین اعتراف میکند: «در این مرد چیزی فوقالعاده وجود داشت، نمیدانم چه حساسیت شدیدی نسبت به وعدههای زندگی در او بود که گویی به یکی از ماشینهای پیچیدهای شبیه میشد که زمینلرزهها را از فاصله ده مایلی ثبت میکنند.» گتسبی، که جنگ سالهای 1917- 1918 را با درجه افسری به پایان برده است، به یک قاچاقچی ماهر مشروبات الکلی با شخصتی مرموز تبدیل میشود و درخشش موفقیتش با یکبارگی سقوطش هماهنگ است. گتسبی از همهی اشراف نیویورک، که جز دلار به چیزی اهمیت نمیدهند، در ملک پرشکوهش در «لانگ آیلند» پذیرایی میکند. جشنهای خیرهکنندهای را که این ماجراجوی افسانهای برای میهمانانش برپا میدارد شرح میدهد، جشنهایی که بیشترشان به شکلی چارهناپذیر نابکارانه است.
فیتز جرالد در این داستان تسلط خود را در فن روایت و حکایت آشکار میسازد. حضور شاهدی که سرگذشت را نقل میکند، به داستان رنگ واقعی و عینی و در عین حال وحدت کلام میبخشد. این بار اول است که فیتز جرالد در اثر خود، از وجود خویش میگریزد و در برابر اشخاص داستان خود را نادیده میگیرد. همچنین موفق میشود که نثری پرقدرت بهکار برد، بیآنکه لحنی مسخرهآمیز داشته باشد، به مزاح و مطایبه دست زند و به جای افکار رمانتیک به اندیشههای جهانی دست مییابد. سرگذشت گتسبی نمودار آرزوهای بزرگی است که به گونهای جاودانی در قعر وجود همهی آمریکاییها نهفته است، از سرباز تا گانگستر و مرد ادب و آن آرزوی ثروت و ماجراجویی و خلاصه تحقق بخشیدن به وجود خویش است.

فیتز جرالد بیشتر اوقات سالهای آخر عمرش را بر تمرکز و کار بروی آخرین رمانش گذراند، اما در نهایت متنی ناتمام از این رمان را بر جای گذاشت و در سال 1940 از دنیا رفت. یکسال بعد در سال 1941 «ادموند ویلسون» رمان «آخرین نواب» را منتشر کرد. فیتز جرالد در این رمان هم اسلوبی مانند گتسبی بزرگ را اختیار کرد. آخرین نواب تغزل وی، اسطوره و صداقت و ریزبینی را در خود جمع کرده است. این داستان بر خلاف داستانهای قبلیاش که تنها بر زندگی خصوصی قهرمانانش تمرکز داشت، هم جنبهی خصوصی و هم اجتماعی دارد، به این معنی که رمانهای قبلی سایههایی رمزآلود اجتماعی داشتند ولی محوریت بر شخصیت اصلی داستان و زندگی خصوصی بود ولی در رمان آخرش این دو در ارتباطی تنگاتنگ و متقابل با یکدیگر دارند.
بهطور کلی دستمایهی آثار او امیدهای از دست رفته، آرزوهای شکستخورده و گذر زمان و جوانیهای ناپایدار است، اما او این موضوعات را بهطور مستقیم تجزیه و تحلیل نمیکند، بلکه در بستر اجتماعی آنها را بیان میکند، به همین دلیل بعد از سالها داستانهای او کماکان به جذب خوانندگان میپردازد زیرا به تجربههای هریک از ما نزدیک است، و او زیرکانه آنها را بیان میکند.
منبع:
بخشی از کتاب نیوز
اردوان روزبه / رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
این روزها شهروندان ایرانی به نظر میرسد هر روز از حداقلهای حقوق قانونی که به آنها داده شده است محرومتر میشوند و بیشتر فاصله میگیرند.
یکی از رسمهایی که در دستگاههای امنیتی در ایران مسبوق به سابقه است اعترافهای طولانی و همهجانبه از متهمهای دستگیر شده و یا اعلام جرایم سنگینی است که حتا ممکن است بنابر تجربه به مخیله متهم نیز نرسد. از این باب باید گفت «دستگاههای امنیتی» چرا سازمانهای موازی امنیتی مختلف در این کشور فعال هستند که در کسوتهای متفاوت و مرجعهای مختلف کار مشابه انجام میدهند.
این بار نیز در خبرها آمد که: «محمدعلی طاهری بنیانگذار «طبهای مکمل ایرانی فرادرمانی و سایمنتولوژی» به اتهام ارتداد برای سومین بار توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد.»
او پیش از این هم در سال هشتاد و نه -فروردین ماه- نزدیک به هفتاد روز در انفرادی بند دو الف سپاه به سر برده بود که با گذاردن وثیقه یک میلیارد ریالی آزاد شده بود.
اما این بار به نظر میرسد جرایم منتسب به وی سنگینتر از گذشته است. این بنیانگذار شیوهای از درمان موسوم به «طب مکمل» اینک با اتهامهای براندازی و اقدام علیه امنیت کشور، عضویت در سازمان چریکهای فدایی خلق، رهبری «فرقه» عرفان کیهانی، توهین به مقدسات، همکاری با رژیم سابق، کسب مال نامشروع، توهین به پیامبر اکرم و توهین به ائمه روبهرو است. اتهاماتی که برخی از سایتها و وبلاگهای مخالف وی دلیلی برای «ارتداد» قلمداد کردهاند که این خود از نظر دینی در فقه شیعه به تعبیر برخی از بنیادگرایان باعث «مهدورالدم» بودن فرد میتواند باشد. بند دو از ماده 295 قانون مجازات اسلامی تاکید دارد که فردی که مهدورالدم تشخیص داده شود توسط هر مرد مسلمانی میتواند کشته شود و دیهای نیز بر فرد مسلمان قاتل فرض نیست.
این در حالی است که با بازجویی از نزدیک به یک صد تن از نزدیکان آقای طاهری و جمعآوری مدارک و اسناد و همچنین رایانه وی از منزلش بررسی این پرونده همچنان ادامه دارد. محمدعلی طاهری پیش از آن نیز از روزهای پایانی سال هشتاد و نه با صدور حکم دادسرای امنیت شعبه اوین ممنوع خروج بوده است.
موضوع فعالیت این گروه با توجه به داشتن مجوز اولیه از سوی وزارت کشور به عنوان یک گروه غیردولتی و همچنین عدم تخلف قانونی از سوی آنها و در نظر گرفتن آزادیهای مصرع در قانون اساسی و جزایی کشور به نظر میرسد از منظر دیگری برای دستگاه امنیتی سپاه مورد حساسیت واقع شده است.

برخی علاقهمندان به این شیوه درمانی، گسترش و فراگیر شدن آن را موجب تشویش حاکمیت در ایران میدانند و برخی دیگر عدم شناخت کافی را باعث برخورد با این جریان قلمداد میکنند. به نظر برخی از طرفداران این شیوه: «طب مکمل ایرانی، «فرادرمانی» شیوهای شناخته شده در دنیای امروز است که پنجرهای نوین و تازه به ایجاد آرامش ذهنی و روانی انسانها باز کرده است و موفقیت بینظیر آن باعث فراگیری آن در بسیاری از کشورهای دنیا شده است. این جریان صرفن بهداشتی چند سالی است که به همت محمدعلی طاهری در ایران راه افتاده است و هواخواهان و طرفداران بسیاری نیز پیدا کرده است.»
اینک در یک تضاد برخی از علمای شیعه فعالیت این گروه را مباح دانسته و برخی دیگر نیز غیرشرعی خوانندهاند. پس از دستگیری محمدعلی طاهری و بازجویی و تهدید برخی از نزدیکانش، جامعهی فرادرمانگران و سایمنتولوژیستهای ایران با ارسال نامهای به دبیر شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تقاضای توجه به این رویداد را کردهاند. در بخشی از این نامه آمده است:
«از آنجا که به خطر افتادن امنیت اجتماعی و مصونیت جانی جامعهی وسیع فرادرمانگران در ایران، از موارد آشکار و حیرتانگیز نقض حقوق بشر به شمار میآید و اقدام قانونی و حقوقی در قبال آن از وظایف شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد است، تقاضا میشود یک آدرس ایمیل مطمئن برای فرادرمانگران در ایران اختصاص یابد تا ضمن تخمین ایشان، مدعای این درخواست مستندتر گردد.»
فعالیت برخی از احزاب و گروههای سیاسی پیشتر در ایران غیرقانونی اعلام شده بود و دامنه جلوگیری از فعالیتها به گروههای غیرسیاسی نیز کشیده شد. درویشهای نعمتالهی که صرف فعالیت محدود دینی دارند، سایر اقلیتها و اینک نیز فعالان سازمانهای غیردولتی با اتهامهایی نظیر ارتداد و یا مشابه آن مواجه هستند در حالی که بر اساس قوانین جاری در ایران هرکسی حق دارد نظر و ایده و اعتقاد خودش را داشته باشد و احدی حق تعدی به وی را ندارد.
در خصوص دستگیری، اتهامهای وارده و دلیلهای برخورد با گروه علاقهمند به طب مکمل و محمدعلی طاهری با یکی از معلمهای نزدیک به آقای طاهری به گفتوگو نشستم. در اصطلاح این گروه این افراد «مستر» خوانده میشوند. آنچه در پی میآید حاصل این گفتوگو است:
خواهشمندم به عنوان یکی از شاگردان آقای طاهری توضیح دهید دقیقن علت دستگیری ایشان چیست؟
اطلاع دقیقی از این موضوع نداریم اما میدانیم که در سالهای اخیر محدودیتهایی برای موسسه ایجاد شده و فعالیتها از تاریخ دهم آبان سال 89 تقریبن متوقف شده و ایشان حدود دو بار دستگیر شده و در رابطه با فرادرمانی و سایمنتولوژی صحبت کردند. از طرفی دیگر اهدای نشانهای لیاقتی به ایشان، در این قضیه بیتاثیر نبوده و شاید میخواهند بدانند جریان چیست. اما متاسفانه این مورد به مسایل سیاسی هم ربط داده میشود در صورتی که موضوع اصلن سیاسی نیست و ایشان هیچگونه فعالیت سیاسی نداشتند. زمانی که در کلاسها و یا در بحث درمانها بودیم، هم خود ایشان و هم ما به عنوان شاگردان او هیچوقت وارد محدوده سیاسی نشدیم. اما موضوع اصلی این است که چرا ادامه پیدا میکند و آیا اینها با عقاید مذهبی مطابقت دارد و چقدر بحث مسایل علمی در پشت آن است؟
آنچه طرح شده نقشداشتن در ترور و یا مسایل سیاسی دیگر است. فکر میکنید پایه و اساس مواردی که طرح میشود در کجا است؟
من مطمئنم که آقای طاهری و شاگردان او چنین افرادی نیستند. اگر توضیح کوچکی در مورد فرادرمانی بدهم شاید مشخص شود وقتی کسی خدامحور است هیچوقت در بحث ترور و چنین موضوعاتی وارد نمیشود. به ما یاد دادند که هر آدمی در هر لحظه میتواند متحول شود پس نمیتوانیم بگوییم آدم بدی وجود دارد. آدمها در بعد واقعیت کارهای خلاف قانون ممکن است انجام دهند، اما از آنجایی که هر کسی میتواند تغییر پیدا کند و فقط خداوند است که درون هرکس را میداند، ما اجازه قضاوت در مورد آدمها را نداریم. موضوع قانون فرق میکند و بر اساس چارچوبهایی که دارد جلو میرود اما کسی که دید عرفانی دارد نمیتواند اینطور نگاه کند.
هرجایی که بعد از معرفی ایشان کار را انجام دادند و تجربه کردند، نتیجههای فوقالعاده خوبی گرفتند و تاثیرات خوبی روی مسایل جسمی و روحی-روانی داشته است اما متاسفانه اینها متوقف شده چرا که خواستند همه ما فعالیتهایمان را متوقف کنیم تا تحقیقاتشان به نتیجه برسد
بحث اصلی فرادرمانی که ماهیت کاملن عرفانی دارد و شاخهای از طب مکمل است، ماهیت خدامحوری دارد و فقط بر اساس عشق است، میشود با ارتباط با خدا تغییراتی در نگاه به زندگی و آدمها را به وجود آورد. بنابراین ترور یک دروغی بیش نیست و نمیدانم چرا این را به آقای طاهری و این مکتب نسبت دادند. کسی که میگوید: «حتا اگر کسی به تو بدی کرد جوابش را با خوبی بده»، چطور ممکن است این کار را انجام دهد؟
قبلن هم آقای طاهری دستگیر شده بود. توضیح دهید با چه اتهام و چند بار دستگیر شدند؟
از سال 89 فعالیتها متوقف شد و ایشان را خواستند که چند روز او را نگه داشتند و آزاد شدند. حدود دو سال پیش ایشان را طولانیتر نگه داشتند. اما دلایل اتهاماتش را نمیدانیم. در ابتدا بحث این بود که این کلاسها بیش از حد در حال توسعه است و معتقدند این صحبتها واهی و تخیلی است. ولی واقعیت این است که در طب کلنگر بحث علمی هم وجود دارد و همهچیز براین اساس است به علاوه بحث عرفانی و کیفی وجود افراد. فرادرمانی و سایمنتولوژی که هر دو بر اساس علم است میگوید، هرگاه بین شعور کل و شعور جز ارتباط برقرار شود، شعور ذهن قادر است عضو مشکلدار را ترمیم و بازسازی کند. وقتی سایمنتولوژی در رابطه با بیماریها و اختلالات روانپزشکی صحبت میکند، چون هیچ دارویی تجویز نمیشود شاید فکر میکنند تخیل است، اما اکثر دوستان مجموعه ما تحصیلکرده هستند و قشر زیادی پزشک داریم و گروههای تحقیقاتی خیلی مفصلی داشتیم که راجع به مسایل تحقیق میکردند و الان هم کلی نشان و دکترای افتخار گرفتند. آقای نظری حدود 24 نظریه را اعلام کردند و تحقیقاتی به صورت فردی و گروهی انجام میشد اکثر کشورها و پزشکان آن را تایید کردند.
نشانهایی به ایشان داده شده است: اهدای نشان لیاقت علمی و پژوهشی از اروپا که مربوط به بروکسل بلژیک است، نشان طلایی نبوغ از جشنواره مخترعین اروپا، جام زرین نشانه شایستگی علمی از بلژیک، مدال طلا از رومانی، دکترای افتخاری طب مکمل و گواهینامه بینالمللی از روسیه، دکترای افتخاری طب مکمل از دانشگاه طب سنتی ارمنستان و دکترای افتخاری از دانشگاه اکو انرژی آذربایجان.

هرجایی که بعد از معرفی ایشان کار را انجام دادند و تجربه کردند، نتیجههای فوقالعاده خوبی گرفتند و تاثیرات خوبی روی مسایل جسمی و روحی-روانی داشته است اما متاسفانه اینها متوقف شده چرا که خواستند همه ما فعالیتهایمان را متوقف کنیم تا تحقیقاتشان به نتیجه برسد.
آیا خطری که در حال حاضر آقای طاهری را تهدید میکند دیگر دوستان شما را نیز تهدید کرده به جز آقای طاهری فرد دیگری هم دستگیر شده است؟
بله دوستان دیگر هم در این رابطه دستگیر شدند و از آنها هم خواستند که فعالیتهایشان را محدود کنند البته فعالیت ما فقط علمیست و میتوان گفت الان تقریبن همه کلاسها تعطیل است. منتظر هستیم تا ببینیم چه اجازهای به ما میدهند.
در قالب چه چیزی و چه مجوزی این مجموعه فعال بوده است؟
قبلن از طریق وزارت کشور ایشان مجوزی داشتند که این مجوز در کلاسها هم بود و فعالیت میکردند. اما بعدن گفتند این مجوز باطل شده و شما اجازه فعالیت ندارید که ایشان هم تعطیل کردند و فقط اجازه تحقیقات به ایشان داده شد. گروهی پزشک و فرادرمانی روی گیاه و همه اجزا و از طرفی هم سایمنتولوژی روی افرادی که مشکلات روحی روانی داشتند کار میکند. بسیاری از پزشکان هم که این دوره را گذرانده بودند به بیماران خود علاوه بر روش درمانیشان این روش درمانی را نیز پیشنهاد میدادند که بعد از کسب اجازه روی بیمارانشان کار میکردند که نتیجهها عالی بود و همه این پزشکان که روز اول به عنوان تحقیق به آن نگاه میکردند، بعدن به باور عجیبی رسیده بودند.
ما دو کتاب داریم با نام «انسان از منظر دیگر» و «عرفان کیهانی» و مجلاتی که از طریق دانشگاه تهران منتشر شده بود و دیگر مجلات که فعلن همه جمع شده است.
آیا اطلاعاتی از وضعیت آقای طاهری دارید؟ آیا ایشان وکیل دارند و آیا در اختیار اطلاعات سپاه هستند یا خیر؟
هیچ اطلاعات به بیرون درز نکرده و نمیدانیم. فقط ایشان وکیلی دارند که صحبت میکنند و میگویند در ارتباط با خبرنگارها تاکید کنید که این مسئله نباید سیاسی شود چراکه روند تغییر میکند. حدود پانزده روز است که ایشان بازداشت شدند شنیدیم که اعتصاب غذا کرده و خبر خاصی نداریم.
فرادرمانی قدمت سی ساله دارد و در سه دهه که در تهران و شهرهای ایران فعالیت کرده، منجر به درمان بسیاری از بیماریهای لاعلاج شده و حتا تاثیر مثبتی در نگاه به زندگی و کیفیت زندگی افراد داشته است. فرادرمانی شاخهای از طب مکمل است که عرفانیست و محور اصلی آن خدا محوری است و براساس پیوند شعوری استوار بوده و میگوید هرگاه بین شعور جز و شعور کل ارتباط برقرار شود ذهن قادر به اصلاح، ترمیم و بازسازی خواهد شد. فرد وقتی به این شبکه اتصال پیدا میکند بعد از دریافت حالتهایی بیماریش درمان خواهد شد. تاثیر زیادی روی بیماریهای جسم و روان دارد که باعث شده خیلی از پزشکان و محققان دنبال آن بروند.
عـبـدالـسـتـار دوشــوکـی / مـرکـز مـطـالـعـات بـلـوچـسـتـان ـ لـنـدن
پـیشگـفـتـار
کشته شدن رهبر القاعده که اندیشههای سلفی آن تاثیرات فراوانی بر روی جنداله داشته است، و سخنان مهم نماز جمعه اخیر مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه زاهدان (۱) و همچنین انتشار کتابی بنام «در چنگال عقاب» که جدال و «دستگیری» عبدالمالک ریگی را تشریح میکند، مناسبتی را فراهم نمودند تا نتیجه تحقیقات خویش در مورد سبب و ذهنیت «تروریسم انتحاری» در منطقه و بلوچستان را به رشته تحریر درآورم. این مقاله مستـند، پـژوهشی و تحقیقی که در نوع خود شاید اولین مقاله به زبان فارسی است که با بررسی شواهد و یافتههای علمی موجود و با استناد به مطالعات جامعهشناسی و روانشناسی منتشر شده و مراجعه به شواهد علمی فزاینده و موثق و منابع معتبر دانشگاهی و پژوهشهای موسسات تحقیقی در مورد عناصر انتحاری و جوامع متلاطم آنها تلاش دارد تا حد مقدور اسلوب و پروسه تکوین روانی و ذهنیت «انتحاریون» و بخصوص تاثیر عوامل عینی مشهود در بلوچستان در شکلگیری فرایند ذهنی و کنشهای روانی بمبگذار انتحاری بلوچ را در چارچوب تنازعات سیاسی، اجتماعی، قومی، فرهنگی و مذهبی موجود در بلوچستان و منطقه مورد کنکاش و درون بینی علمی قرار دهد. موضع نگارنده در تقبیح خشونت در هر شکل متصور آن از جمله بمبگذاری، کشتار و اعدام انسانها بر همگان روشن است. بازتاب تفاسیر مطالعات موجود و انعکاس یافتههای پژوهشگران در مقام امانت داری علمی و تحقیقی، و نه از دیدگاه «توجیهی» بلکه از منظر «تحلیلی»، صورت گرفته است، زیرا کشتار و خشونت در هر شکل آن و تحت هیچ شرایط و بهانهای قابل توجیه نیست و محکوم است.
مـقـدمـه
در جهان امروز بسیاری از مردم پدیده انتحاری یا «عملیات استشهادی» را مختص مسلمانان بنیادگرا و جهادی میدانند. در حقیقت این پدیده نه تنها مختص مسلمانها نیست، بلکه بر اساس مطالعات انجام شده اکثر عوامل انتحاری شخصن انسانهای متعصب و بنیادگرای مذهبی نیستند. در تاریخ معاصر خلبانان کامیکازی ژاپنی بهخاطر عـرق ملی عملیات انتحاری انجام می دادند. در حالیکه عملیات انتحاری توسط ویتکنگهای کمونیست بر علیه ارتش آمریکا و زنان انتحاری الـجـزایر بر علیه ارتش فرانسه و بـبـرهای هندو مذهب تـامـِل ایلام در سریلانکا و حتا گروه بودائی ام شینریکیو (٢) مسوول کشتار و مجروح شدن تعداد زیادی در مترو توکیو توسط حملات گاز کشنده سارین، نمونههای بارز این شیوه خشونتبار مبارزه میباشند.
در جهان امروز بسیاری از مردم پدیده انتحاری یا «عملیات استشهادی» را مختص مسلمانان بنیادگرا و جهادی میدانند
ترور آیتاله دستغیب و آیتاله مدنی توسط عوامل انتحاری مجاهدین خلق در اوایل انقلاب و اسطورهسازی نوجوان انتحاری بنام حسین فـهـمـیده توسط جمهوری اسلامی مثالهای دیگری در این زمینه هستند. البته خودکشیهای سیاسی ـ اعتراضی مانند اعتصاب غذا تا مرگ و یا خودسوزی راهبان بودائی ویتنامی در دهه ۱۳۵۰ و خودسوزی هواداران سازمان مجاهدین خلق در اعتراض به دستگیری رهبران این سازمان توسط دولت فرانسه در سال ۱۳۸۲ را نمیتوان جزو موارد کلاسیک عملیات انتحاری بهحساب آورد. در طی سالهای اخیر بمبگذاریهای انتحاری مستمر و تقریبن روزمره عوامل بنیادگرا در عراق، پاکستان و افغانستان معنای دهشتناکتری به مقوله انتحاری یا «عملیات استشهادی» داده است.
پیش زمینه تاریخی و روانکاوی بمبگذاری در منطقه
در منطقه ما چهار نظام «جمهوری اسلامی» موجودند که عبارتند از جمهوری اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی عراق. اکثریت قاطع کشتارهای مرگبار انتحاری و یا «عملیات استشهادی» یا در این چهار کشور رخ میدهد و یا به تحریک و تشویق آنها در کشورهای دیگر نظیر دخالت پاکستان در افغانستان و هندوستان و یا دخالت و تشویق ایران در لبنان و فلسطین (نوار غزه) صورت میگیرد. آمار منتشر شده توسط پایگاه دادههای تروریسم جهانی (Global Terrorism Database) نیز دال بر این واقعیت است(۳). بمبگذاری مقر تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت (۴) در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ میلادی آغاز بدیمنی بود در تاریخچه عملیات انتحاری در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا. رژیم جمهوری اسلامی و پیروان آن نظیر حزباله در لبنان، جهاد اسلامی و حماس در فلسطین به ترویج و اسطوره سازی «عملیات استشهادی» روی آوردند. داوطلب شدن برای عملیات بمبگذاری توسط انتحاریون فلسطینی تبدیل به یک «ارزش» شد. تحقیقات علمی و پژوهشی فراوانی در زمینه ریشهیابی انگیزه و علل «عملیات استشهادی» و یا بهعبارتی «تروریسم انتحاری» بهخصوص در فلسطین اشغالی و اسراییل و اخیرن در پاکستان، عراق، افغانستان، چچن، اندونزی و دیگر کشورهای اسلامی و غربی صورت گرفته است.

بر اساس یافتههای موسسه مطالعات سیاست خارجی (Foreign Policy Research Institute) دو تئوری مختلف مورد قبول محققین میباشند. تئوری ارایه شده توسط پروفسور رابرت پئیپ (Robert Pape) نویسنده کتاب «از جان گذشته برای فتح ـ استدلال استراتژیک تروریسم انتحاری» (۵) از دانشگاه شیکاگو؛ که بعد از مطالعه بیش از ۲۲۰ فقره عملیات انتحاری و روانکاوی عوامل انتحاری در طی ۳۰ سال، «تروریسم انتحاری» را معلول «اشغالگری نظامی» و سرکوب توسط نیروهای اشغالگر میداند. پروفسور رابرت پئیپ در کتاب دیگری بهنام «قطع فیوز ـ رشد انفجارآمیز جهانی تروریسم انتحاری و راه مقابله با آن» (۶) بههمراه جیمز فیلدمن توضیحات بیشتری در این زمینه میدهد. پئیپ با کالبد شکافی گروههای انتحاری مذهبی و سکولار از جمله ببرهای تامل در سریلانکا و انتحاریون کـرد پیکک در ترکیه تئوری مقابله با اشغال و سرکوب نظامی را بهطور مستند و تجربی تشریح میکند. تئوری دوم توسط خانم میا بـلـوم استاد دانشگاه پنسیلوانیا تحت مبانی رقابت در صیانت از حقوق پایمال شده مردم و مزایده و مناقصه تبلیغاتی برای جلب افکارعمومی «خودی» در کتابی بنام «از جان گذشته برای کشتن ـ جاذبه ترور انتحاری» (۷) بیان شده است. اگر چه خانم بلوم با پرفسور پئیپ در مورد مقوله «ستیز علیه اشغالگری و مبارزه برای خودگردانی و یا استقلال» موافق استـ یعنی بهعنوان مثال سازمانهای انتحاری نظیر جنداله با بقیه نیروهای فعال مخالف سرکوب و مدافع حقوق مردم (بهعنوان مثال، علمای اهل سنت در بلوچستان)، برای صیانت از حقوق پایمال شده «جمع» و جلب افکارعمومی بلوچ رقابت میکنند ـ اما با این حال خانم بـلـوم معتقد است که انگیزههای اجتماعی و سیاسی انتحاریون قویتر از انگیزههای مذهبی آنان میباشد، نتیجهای که یافتههای بسیاری از محققین از جمله مطالعات گسترده علمی پروفسور آرئیل مراری استاد روانشناس بازنشسته دانشگاه تل آویو و نویسنده کتاب «سوق دادن به سوی مرگـ جنبههای روانی و اجتماعی تروریسم انتحاری» با آن همخوانی دارد.(۸). حتا آنات برکو که در کتاب خود به نام «جاده ای بسوی بهشتـ روانکاوی بمبگذار انتحاری و مسوولین اعزامکننده او» به علل مذهبی و پوچگرایی دنیوی عوامل انتحاری میپردازد، در جمله آغازین کتاب خود به نقل از عوامل انتحاری ناموفق در زندانهای اسراییل، «اشغال سرزمین فلسطین» (۹) توسط اسراییل را انگیزه اصلی در ذهن عامل انتحاری مطرح میکند. والتر رئیخ از مرکز بینالمللی مطالعات ویلسون ویدرو در کتاب خود بنام «منشا تروریسم: روانشناسی، ایدئولوژی، الهیات و ذهنیت» در تبیین ریشههای تروریسم انتحاری به عامل مهم ناسیونالیسم (ملیگرایی و یا قومگرایی) در کنار مذهب و ایدئولوژی میپردازد. (۱۰)
نمودار ذهنی و خصیصه های روانی بمبگذار انتحاری
از آنجاییکه تشابهات فراوانی بین استدلال مذهبیـ سیاسی و عملکرد انتحاریون جنداله در بلوچستان و انتحاریون منطقهای و فرامنطقهای وجود دارد، ضروریت دارد تا با فراگشایی کردن تصویر کلی و فراگیر و درک جامع از فلسفه «عملیات استشهادی»، با عملکرد و ذهنیت آنها آشنا شویم. پروفسور آرئیل مراری و تیم او در دانشکده روانشناسی دانشگاه تل آویو با بسیاری از «اعزامکنندگان» و انتحاریون ناموفق فلسطینی در زندانهای اسراییل مصاحبه کرده و در این زمینه نتایج تحقیقات گسترده خود را ارایه داده است. او نتیجهگیری میکند که هیچکدام از انتحاریون ناموفق، از یک فلسطینی معمولی و عادی رادیکالتر و ستیزهجوتر نیستند؛ و ماموریت انتحاری اولین درگیری آنها با خشونت و تروریسم بوده است. انگیزه ایدئولوژیکی (مذهبی) دلیل اصلی تبدیل آنها به بمبگذار انتحاری نیست (۱۱). دکتر ایاد سراج رییس تنها درمانگاه روانپزشکی نوار غزه که خانواده انتحاریون فلسطینی به درمانگاه وی مراجعه میکنند، نیز تاکید میکند که از نظر روانی عوامل انتحاری انسانهای بسیار ساکت، آرام و «خویشتنگرا» هستند و اصلن ستیزهجو و پرخاشگر نیستند (۱۲) و نمیتوان گفت که از بیماری روانی رنج میبرند. کتاب معتبر «روانشناسی تروریسم انتحاری» تالیف شده توسط شش روانپزشک و روانشناس بالینی متخصص در امور تروریسم و خشونت سیاسی، بر این نکته تاکید دارد که بمبگذار انتحاری از دیدگاه روانشناسی و روانپزشکی یک انسان «نرمال» یا «عادی» است (۱۳). پرفسور فتحعلی مـقدم استاد روانشناس دانشگاه جورج تاون نیز به این امر معتقد است و روانکاوی بمبگذار انتحاری را در بحران هویت جمعی و ریشههای آن را در فاکتور یاس و ناامیدی میداند(۱۴). سرلیتو ویراوان سرونو از دانشگاه اندونزی که با بمبگذاران مسلمان اندونزیایی مصاحبه کرده است، ادعا میکند که خلا و «پوچی» موجود در روان (ضمیر درونی) و «جهان» (دنیای بیرونی) عامل بمبگذار بالقوه، به همرا یاس و سرخوردگی از زندگی، جزو عوامل عمده در شکلگیری ذهنیت انتحاری او میباشند(۱۵). اما دکتر یوسف یادگاری محقق افغان و استاد آسیبشناسی دانشکده پزشکی دانشگاه کابل ادعا میکند که حدود هشتاد درصد از بمبگذاران انتحاری افغانستان به بیماریهای روانی و یا جسمی مبتلا هستند(۱۶). یافتههای دکتر یادگاری با نتایج محققین در فلسطین اشغالی سازگاری ندارد، اگرچه استفاده از معلولین ذهنی و یا زنان و کودکان تحت عنوانین «پروازکنندگان بهسوی بهشت» توسط القاعده در عراق گزارش شده است (۱۷). پروفسور برایان ویلیام استاد اسلام شناسی دانشگاه دورتمند و تعداد اندکی از محققین نیز بر این عقیده استوار هستند که حداقل بخشی از داوطلبان بمبگذاری انتحاری افکار و تمایلات برای «خودکشی کلاسیک» دارند (۱۸).
خانم جوئس دئویس در کتاب خود بهنام «شهدا، معصومیت، یاس وانتقام در خاور میانه» (۱۹) به نقش مهم فاکتور یاس و انتقام در توجیه «فرهنگ شهادت» میپردازد
خانم جوئس دئویس در کتاب خود بهنام «شهدا، معصومیت، یاس وانتقام در خاور میانه» (۱۹) به نقش مهم فاکتور یاس و انتقام در توجیه «فرهنگ شهادت» میپردازد. پرفسور ریاض حسن با انجام تحقیقات و بررسی دادهها و اطلاعات موجود که در کتاب او بهنام «جان بهمثابه یک سلاحـ رشد جهانی بمبگذاریهای انتحاری» منتشر شده است، عوامل تعیینکننده در ذهن بمبگذار انتحاری را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است. بر پایه یافتههای پرفسور ریاض حسن، عواملی نظیر سرکوب، توهین، تحقیر، محرومیت، بیعدالتی و تبعیض باعث بروز نفرت و حس انتقامجویی شدید آمیخته با حس «فداکاری و از خود گذشتگی» مملو از نوعی «نوع پرستی» در ذهن یک بمبگذار انتحاری بالفعل میشود (٢٠). هیو بارلو در کتاب «مرده برای همیشهـ شهادت و پیدایش بمبگذار انتحاری» (۲۱) بمبگذاری انتحاری را مرحله مدرن در راستای تکامل اجتنابناپذیر فلسفه شهادت در ادیان مختلف از جمله یهودیت، مسیحیت، اسلام و مذهب سیکها میداند. اما پرفسور فرهاد خسرو خاور استاد ایرانی تبار مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس و مولف کتاب «بمبگذاران انتحاریـ شهدای نوین الله» (۲۲) معتقد است که تعابیر، تفاسیر و بهره برداری کاملن متفاوت و بعضن متضاد از مفهوم «شهادت» در کشورهای مختلف بنا به اهداف و ملاحضات سیاسی توسط دولتمردان و یا گروههای مختلف میشود. حتا سیداحمد (سیئت احمت) رییس دایره ضدتروریسم پلیس ملی ترکیه که سخنرانی وی در خرداد ١٣٨۶ در کنفرانس «بمبگذاری انتحاری» کشورهای عضو نــاتــو در ترکیه در کتاب «انتحار به مثابه یک ســلاح» درج شده، معتقد است که خلاصه کردن تروریسم انتحاری صرفن بهعنوان یک پدیده کور مذهبی سلفیـ جهادی، بدون پرداختن به عوامل تاثیرگذار دیگر گرهگشا نخواهد بود (۲۳).
عوامل موثر در تشدید تضادها و تقابل مرگبار در بلوچستان
قبل از پرداختن به زمینههای نظری و عملی بستر خشونت زا در بلوچستان و مکانیسم تاثیرگذاری آنها، لازم است حداقل اشارهای اجمالی و تیتروار به حضور نیروها و عوامل تاثیرگذار تاریخ سه ده اخیر در منطقه و بهخصوص در مثلث جغرافیایی پاکستانـ افغانستانـ ایران داشته باشیم، زیرا بمبگذاری انتحاری نشئت گرفته از فرهنگ و مذهب مردم بلوچ نیست، بلکه محصول عناصر و عوامل متعدد خارجی و منطقهای میباشد. این فاکتورها عبارتند از:
١ – حمله و اشغال نظامی ارتش سرخ به افغانستان و رشد اسلام بنیادگرا و «فرهنگ جهادی» سنی مذهب در منطقه
٢ ـ انقلاب اسلامی ایران و به قدرت رسیدن اسلام بنیادگرای تشیع در ایران
٣ ـ کودتای ژنرال ضیاالحق با حمایت آمریکا در پاکستان، و حمایت مستمر ارتش پاکستان از «جهاد در افغانستان»، و گروههای بنیادگرای افراطی سـنی مذهب برای مبارزه در کشمیر بر علیه هندوستان به اصطلاح کافر
۴ ـ پشتیبانی بیدریغ آمریکا، غرب و کشورهای اسلامی از «جهاد در افغانستان»، و ارتش و اسلام بنیادگرا در پاکستان، بهمثابه یک سپر در مقابل کمونیسم
۵ ـ تبدیل شدن منطقه به صحنه جنگ بین دو ابر قدرت شرق و غرب از یک سو، و جهاد بین کفر و اسلام از سوی دیگر
۶ ـ تعلیم، آموزش و بهقدرت رساندن متعصبترین جهادیون استشهادی (طالبان) در افغانستان توسط ارتش پاکستان و بهخصوص نقش آیاسآی در گره خوردن گروههای متعدد جهادیون متعصب پاکستانی، عرب و کشمیری با اندیشه طالبانی و القاعدهای و تشویق عملیات انتحاری در کشورهای همسایه پاکستان
٧ ـ فاجعه یازده سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی طالبان، و آغاز جهاد جدید بر علیه آمریکا
٨ ـ حمله آمریکا به عراق و رشد تفکر تکفیری ـ جهادی در منطقه علاوه بر موضوع فلسطین به مثابه یک زخم در روان آزرده مسلمانان منطقه
٩ ـ تحریک و حمایت ایران از شیعیان کشورهای منطقه و بخصوص شیعیان پاکستان در جدال مرگبار آنها با گروههای افراطی سنیمذهب ضدشیعه نظیر لشکر جنگهوی و سپاه صحابه که تحت حمایت کامل سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان (ISI) قرار دارند
١٠ ـ گسترش و توسعه دادن محدوده جغرافیایی صحنه «جنگ نیابتی» بین بنیادگرایی افراطی سنی مذهب و بنیادگرایی شیعی طرفدار جمهوری اسلامی، از پاکستان و افغانستان به داخل خاک ایران (بلوچستان.)
١١ ـ حضور نیروهای آمریکایی و ناتو و تبدیل منطقه به یکی از صحنههای نبرد جهانی بین «استکبار جهانی» و «امالقرای جهان تشیع»
١٢ ـ رقابت ایدئولوژیکی برای گسترش و رهبری اسلام انقلابی و رهایبخش بین جمهوری اسلامی و رقبای سنی مذهب آن در صحنههای مختلف. از کشتارهای عراق و کوئته پاکستان گرفته تا جدال حقوقی بر سر کنترل مساجد در لندن و کانادا؛ از غزه و بحرین گرفته تا یمن و سنگال.
١٣ ـ مهمترین عامل موثر در بلوچستان، عملکرد توهینآمیز، اجحافآمیز، تبعیضآمیز، تحقیرآمیز، و سرکوب مردم بلوچ و مذهب اهل سـنت میباشند که جنداله آن را به «وضعیت اشغالگری و اشغال» تشبیه و تبلیغ میکند. این شرایط امنیتیـ نظامی و سرکوب شدید سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی، بههمراه انسداد کامل هر نوع کانال متمدنانه اعتراض و شیوه مسالمتآمیز مدنی، بستر مطلوب (اما نامناسبی) را برای تاثیرگذاری ١٢ عامل ذکر شده بالا و جذب نوجوانان بلوچ بسوی جنداله و اندیشه مرگبار و انتقامجویانه «جهادی ـ تکفیری» در بلوچستان فراهم آورده است.
جمهوری اسلامی همواره تاکید میکند که تفکر و اندیشه «عملیات انتحاری» جنداله زایده افکار متحجر و سلفی و وهابی رایج در آنسوی مرز است. سالهاست که در بلوچستان پاکستان نیز جدالی بسیار مرگبار و به مراتب خشنتر بین ستیزهجویان استقلالطلب بلوچ نظیر جبهه متحد آزادیبخش بلوچ، جبهه آزادیبخش بلوچستان و ارتش آزادیبخش بلوچستان از یک سو، و ارتش پاکستان از سوی دیگر در جریان است. در مصاف با ارتش تا به دندان مسلح و «بیرحم» پاکستان، صدها جنگجوی بلوچ بیمحابا کشته شدهاند و بیش از ۱۳۷۵ فعال مدنی، سکولار و بیگناه بلوچ توسط سازمان اطلاعاتی مخوف ارتش پاکستان بنام آیاسآی (ISI) ربوده و به طرز فجیعی کشته شدهاند. اما در آن جدال فاکتور مذهب بر علیه مذهب وجود ندارد چون هر دو طرف سنی مذهب میباشند؛ و به همین دلیل تا به امروز، علیرغم جنایتهای باورنکردنی و غیرقابل توصیف ارتش پاکستان بر علیه بلوچها و قرابت فیزیکی و همجوار بودن بلوچهای پاکستان با گروههای سلفیـ جهادی طالبان و القاعده، حتا یک فقره بمبگذاری استشهادی توسط بلوچهای پاکستان صورت نگرفته است. وانگهی در بلوچستان پاکستان حداقل فضای سیاسی برای حضور احزاب و سازمانهای مطرح سیاسی بلوچ که همگی سکولار و علنن مخالف دولت نیز هستند وجود دارد و اکثر آنها شیوه مخالفت مدنی، سکولاریسم و راهکار سیاسی ـ پارلمانی مبارزه را برگزیدهاند. وانگهی مذهب حتا از کوچکترین و کمرنگترین نقش و یا جایگاهی در بین صدها جریان و سازمان مدنی و سیاسی بلوچها در پاکستان برخوردار نیست. اما در بلوچستان ایران حتا ملایمترین اعتراض قانونی و بعضن حتا واخواست ساده و معمولی شهروندان بلوچ و سنی مذهب با زندان و شکنجه و خشونت بیرحمانهای از سوی نیروهای امنیتیـ اطلاعاتی پاسخ داده میشود. جمهوری اسلامی از یک سو علاوه بر انسداد کامل همه راهکارهای مدنی در بلوچستان ایران، با اعمال تبعیض و تحقیر روزمره هویت فرهنگی ملی و زبانی مردم بلوچ؛ مذهب را در مقابل مذهب قرار داده است، و از سوی دیگر فرهنگ و آرمانخواهی «جهادی» و «استشهادی» را اسطوره سازی می کند. بر خلاف پاکستان، افغانستان، عراق و بقیه صحنه های عملیات استشهادی، که افراد مذهبی از کشورهای مختلف در آن شرکت دارند؛ همه «استشهادیون» جنداله در بلوچستان ایران چشم به گیتی ناسازگار گشوده و بلوچ هستند.

سایت درگاه پاسخگویی با مسایل دینی جمهوری اسلامی در پاسخ به این سوال که آیا عملیات استشهادی جائز است یا حکم خودکشی را دارد، عملیات استشهادی برای احقاق حقوق را بعنوان راهبردی استراتژک تائید میکند (٢۴). بسیجیهای سرشناس نظیر حسین الهکرم نیز بر این نکته اصرار میورزند که عملیات استشهادی، عملیاتی دفاعی است و در چارچوب استراتژی مقاومت قرار دارد و موقعی به اجرا در میآید که ابزار دیگری برای دفاع در دسترس نباشد (۲۵). پایگاه اینترنتی حوزه نیز نظرات مشابهی دارد (۲۶). حوزه با تجلیل «فرهنگ ایثار، شهادت و فداکاری» ادعا میکند که «با توجه به ادله موجود میتوان با اطمینان از جواز شروعیت بلکه از فضیلت و ارزش عملیات استشهادی سخن گفت» (۲۷). محمدعلی صمدی سخنگوی ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام نیز خبر از ثبت نام چهل هزار داوطلب عملیات استشهادی خبر میدهد (۲۸). سایت آفتاب وابسته به حکومت نیز با رجوع به فقه شیعه و ادله مذهبی، یافتههای پروفسور رابرت پئیپ (۶) را در راستای تایید دیدگاه تشیع در مورد عملیات استشهادی مورد بررسی قرار داده و مینویسد: «اهمیت نظریه پئیپ از آن روست که با تکیه بر دادههای آماری از سال ۱۹۸۰ میلادی، نوعی از عقلانیت و انتخاب عقلانی معطوف به هدف در مجموعه عملیات انتحاری را تبیین و گزارش میکند، شاید بتوان تبیین رابرت پئیپ را درآمدی بر طرح تبیین دیدگاههای مذهبی شیعه در خصوص این پدیده تلقی کرد، زیرا دیدگاههای شیعی نیز ماهیت این نوع عملیات را ذیل «دفاع مشروع» و در قالب «جهاد دفاعی» ارزیابی میکنند و از این حیث دیدگاه شیعی در باب جهاد با مجموعه مذاهب اهل سنت (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) تفاوتهای استراتژیک دارند» (۲۹). آفتاب با استناد با کشفیات سه دهه اخیر مینویسد: «عملیات انتحاری اقدامی استراتژیک است و بیشتر مهاجمان انتحاری افراد جزمگرا و از لحاظ روانی گوشه نشین و پرخاشگر نیستند، بلکه سیاسی و در پی اهداف سیاسی هستند؛ و منطق استراتژیک آنان ناظر بر «اهداف سرزمینی» و یا منطقهای برای کسب نوعی خودمختاری و یا امتیازات و خواستههای ملی (قومی) است. آفتاب در ادامه مینویسد: «طی بیست سال گذشته، تروریستهای انتحاری چنین اندیشیدهاند که این نوع عملیات تنها راه ممکن و موثر است (۲۹).»
نـظـریـه «انتقامجویی انتحاری به نیابت از جمع سرکوب شده»
پروفسور رابرت پئیپ نیز در تشریح یافتههای خود در مجموعه مصاحبههای رادیویی که در اینترنت نیز موجود میباشد و شنیدن آنها را به خوانندگان پیشنهاد میکنم (۳۰)، به مکانیسم «مقاومت از فرط استیصال» و یا «انتقامجویی به نیابت از جمع» در مقابل تحقیر جمعی و «اشغالگری» میپردازد. وی دلیل ریشهای برای رشد بمبگذاری انتحاری را وجود شکاف فاحش (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی) بین «جامعه اشغالگر» و «جامعه اشغال شده» میبیند. وی نه تنها با مطالعه حضور نیروهای فرانسوی و آمریکایی در لبنان، فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان و حضور مستشاران آمریکایی و حملات هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان، که سرزمینهای مستقل سیاسیـ بین المللی هستند، بلکه با مطالعه کارشناسانه و مستند مناطقی نظیر شبه جزیره جفنا در سریلانکا، که ببرهای تامل آن را به مثابه «اشغال شده» توسط ارتش سریلانکا تلقی میکنند؛ و یا کردستان ترکیه که ستیزه جویان کرد ترکیه نیز آن را به مثابه «اشغال شده» توسط ارتش ترکیه میپندارند، به سنخیت بین علت و معلول از دیدگاه «ملت اشغال شده» و یا مردمانی نظیر تاملهای سریلانکا و یا کردهای ترکیه، و حتا چچنهای روسیه و کشمیریهای هندوستان، که تجربه روزمره خود را عملن شبیه «اشغالشدگان» توسط نظامیان دولت مرکزی میبینند، میپردازد. پروفسور رابرت پئیپ که از طرف کنگره آمریکا دعوت شده بود تا نتایج تحقیقات علمی خود را در اختیار سیاستمداران آمریکایی قرار دهد، به کنگره آمریکا گفت که تجربه سیساله کشورهای مختلف نشان میدهد که بهترین راه برای پیشگیری بمبگذاری انتحاری، پایان «حالت اشغال» و یا خاتمه دادن به شرایطی که تصور و حس ذهنی «اشغال شده» را بهوجود میآورد، و همجنین انتقال قدرت به مردم محلی و تحت ستم آن استان، ایالت و یا کشور میباشد. اخیرن نیز در یک گزارش ۱۴۰ صفحهای و جامع توسط سازمان ملل در مورد بمبگذاریهای انتحاری در افغانستان، نماینده دبیرکل سازمان ملل در افغانستان از تاثیر حاشیهای و محدود اقدامات نظامی و امنیتی بر علیه انتحاریون یاد کرد و تاکید را بر رفع فاکتورهای نارضایتی مردم، و احقاق حقوق و خواستههای آنها گذاشته است (۳۱). تحقیقات گسترده دکتر انات برکو و دکتر ادنا هرِز بر روی محیط (بستر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی) مستعد برای پرورش و رویش عوامل انتحاری و نقش اعتقادات فرهنگی و مذهبی در استخدام و آمادهسازی آنها متمرکز شده است. نتیجهگیری آنها بر این پایه استوار است که اساس بمبگذاری انتحاری یک «حرکت انتقامجویانه» بر علیه «تحقیر جمعی» میباشد که به نوعی منعکسکننده هنجارها و ناهنجارهای نهفته در بافت سیاسی ـ اجتماعی و منعکسکننده ساختارهای آسیبپذیر موجود و (مدافع) ارزشهای رایج در جامعه میباشد. آنها با استناد به فاکتورهای مهم دفع (Push) و جذب(Pull)، معتقد هستند که برای جلوگیری از پدیده بمبگذاری باید بستر اجتماعی، فرهنگی، مذهبی مستعد پرورش بمبگذار انتحاری را تغییر داد (۳۲).
در مقالهای در باب فقر گسترده در استان و علل آن مینویسد: «باید اذعان کرد که ریشه فقر در نابرابری و محرومیت از قابلیت و توانمندی است.» وی با اشاره به مقوله آسیبهای فقر بر جامعه، ناامنیها، آشوبها، پدیده تروریسم، جنگهای داخلی، تحجر و جهل را تمامن محصول و معلول فقر و تنگدستی میشمارد
یک هیت تخصصی (Expert Panel) مسلمان از خاور میانه مرکب از پرفسور یاسیر ال سید و پرفسور مصطفی از موسسه روانپزشکی دانشگاه عینالشمس قاهره و پرفسور محسن خلیل از مجتمع روانپزشکی العمل در عربستان سعودی، با تاکید بر محکومیت خشونت و انسان کشی از طریق عملیات انتحاری، یافتههای خود را در مورد ذهنیت بمبگذار انتحاری، در کنفرانس سالانه اتحادیه روانپزشکان آمریکا در نیواورلیان آمریکا در تابستان سال ٢٠١٠ ارایه دادند. بهعقیده آنها در هر جامعهای گروهی اقلیت زندگی میکنند که از بیعدالتی، تبعیض و سرکوب رنج میبرند، و به همین دلیل بهسوی خشونت انتحاری روی میآورند (۳۳). عباسعلی نورا نماینده اصولگرای مجلس از استان سیستان و بلوچستان که تیتر برجسته وب سایت وی «ما با ولایت زندهایم» میباشد (۳۴) در مقالهای در باب فقر گسترده در استان و علل آن مینویسد: «باید اذعان کرد که ریشه فقر در نابرابری و محرومیت از قابلیت و توانمندی است.» وی با اشاره به مقوله آسیبهای فقر بر جامعه، ناامنیها، آشوبها، پدیده تروریسم، جنگهای داخلی، تحجر و جهل را تمامن محصول و معلول فقر و تنگدستی میشمارد(۳۵). بر طبق گزارش خبرگزاری فارس حتا استاندار نیز معتقد است که سیستان و بلوچستان نیازمند تغییر نگاه ملی است (۳۶). پروفسور سلطانعلی مـیـر از دانشگاه سیستان و بلوچستان در مصاحبه با تلویزیون انگلیسی زبان جمهوری اسلامی (Press TV) (۳۷) اذعان میکند که جنداله با بهرهبرداری از «مشکلات»، حساسیتها و «نارساییهای» موجود در استان یارگیری میکند (۳۷). مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر اهل سنت و امام جمعه زاهدان نیز ریشههای ناامنی را در تبعیض و نابرابری بین مذاهب و قومیتهای استان و در فقر و بیکاری میبیند (۳۸). برخی از پژوهشگران از جمله پرفسور مارتا کرنشاو (۳۹) کارشناس و مولف چندین کتاب در مورد تروریسم انتحاری، و پرفسور ائمـی پدازر، مولف کتاب «تروریسم انتحاری» (۴۰) که روند مبارزات خشونت بار کردهای پیکک در کردستان ترکیه و ببرهای تامل در سریلانکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است، ادعا میکنند که گروههای ستیزهجو زمانی به عملیات انتحاری، بهعنوان گزینه آخرین, روی میآورند، که بقیه راههای مبارزه کاملن مسدود و یا ناکام شده باشند.
ذهنیت و آرمانگرایی بمبگذاری انتحاری در بلوچستان
با توجه به یافتههای پرفسور رابرت پئیپ و دیگران در مورد مقوله «حالت و مناسبات اشغالگری» و نقش آن در ذهنیت ناآرام و معترض بمبگذار انتحاری؛ نکته حائز اهمیت این است که تا قبل از اوایل سال ۱۳۸۷، جنداله در ادبیات خود تاکید چندانی بر واژه «اشغال بلوچستان» و یا «اشغالگران زابلی و شیعه» نداشت؛ و حتا برای رفع هرگونه شبههای اسم خود را به «جنبش مقاومت مردمی ایران» تغییر داده بود. اما از اوایل سال ۱۳۸۷ به بعد، واژه «اشغال» و «مقاومت بر علیه اشغالگران کافر صفوی» در ادبیات جنداله برجسته شده است. بمبگذاری انتحاری در بلوچستان پدیده جدیدی است که برای اولین بار صبحگاه دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷ توسط عبدالغفور ریگی برادر کوچکتر عبدالمالک ریگی انجام شد. اگرچه قبل از آن تعداد انگشتشماری از نوجوانان مذهبی بلوچ ایرانی به صفوف «جهادیون افغان» از جمله مجاهدین و طالبان گرویده بودند و بعضن نیز در عملیات انتحاری (استشهادی) در افغانستان کشته شده بودند. در میان جوانان بلوچ سه برادر بزرگتر خالد شیخمحمد مرد شماره سه القاعده (۴۱) و طراح اصلی فاجعه یازده سپتامبر در نیویورک، بهنامهای زاهد، عابد، و عارف نیز همانند خود وی و برخی از خویشاوندان نزدیکش نظیر محمد، مراد و یوسف «رمضی یوسف» در اوائل دهه ۸۰ میلادی به صف جهاد در افغانستان پیوستند. عابد و عارف در افغانستان کشته شدند. خانواده خالد شیخ که اصالتن از شهرستان سرباز بلوچستان ایران میباشند، برای امرار معاش، همانند بسیاری از بلوچها، به کویت مهاجرت کرده بودند. بسیاری از علمای مذهبی بلوچستان از منطقه سرباز هستند و بههمین دلیل سرباز بهعنوان «دارلاایمان بلوچستان» معروف است. با این حال همه افراد ذکر شده تحت تاثیر تعلیمات مذهبی در خارج از بلوچستان قرار گرفته بودند. وانگهی علیرغم استعمال واژههای نامناسب در کمیسیون رسمی و ملی تحقیقات حمله تروریستی به آمریکا (کمیسیون ۱۱ سپتامبر) که خالد شیخ محمد و خویشاوندان او را تحت عنوان نامناسب «گروه سه بلوچ تروریست» (۴۲) بهعنوان مسوولین محوری و طراحان اصلی ۱۱ سپتامبر قلمداد کرده است؛ بلوچها انسانهای بسیار با فرهنگ و با مدارا هستند که همواره قربانی خشونت دیگران بودهاند. تاثیرپذیری برونی مهلک خالد شیخ محمد و اعضای خانواده وی درکویت و جنداله در افغانستان و پاکستان از «جهادیون» و «استشهادیون» بنیادگرا بوده است و نه از مذهب حنفی اکثریت بلوچها و یا فرهنگ دیرینه و اصیل، انسان ـ محور و خشونت گریز بلوچ. اساتید بلوچ و علمای اهل سنت بلوچستان عملیات انتحاری جنداله را محکوم کردهاند. از جمله مولوی عبدالرحمن ملازهی (سربازی) امام جمعه اهل سنت چابهار، که در سایت جنداله بهنام تفتان از وی بنام شیخ الحدیث و امام جمعه محبوب چابهار یاد شده است، در مصاحبه تلویزیونی بعد از بمبگذاری چابهار، بمبگذاران انتحاری جنداله را گناهکار و مستحق آتش جهنم نامیده بود (۳۷). اگر چه همانگونه که سطور پیشین اشاره شد متاسفانه در بلوچستان عده بسیار محدودی از علما به تبعیت از رژیم از عملیات استشهادی در عراق، افغانستان و سرزمینهای اشغالی حمایت میکنند. با اینحال مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه اهل سنت زاهدان کشتار انسانها اعم از مسلمان و یا کافر را حرام دانسته و بارها چنین عملیاتی را محکوم کرده است. وی در آخرین سخنرانی خود به ریشههای معضل «تروریسم انتحاری» اشاره نمود که با یافتههای علمی بیان شده در این مقاله همخوانی کامل دارد (۱).
اولین عملیات بمبگذاری انتحاری در بلوچستان در دی ماه ۱۳۸۷ توسط عبدالغفور ریگی، برادر کوچکتر عبدالمالک ریگی بنیانگذار جنداله در قرارگاه نیروهای انتظامی در شهر سراوان صورت گرفت. بعضی از طرفداران جنداله او را «شهید فهمیده بلوچستان» لقب دادهاند (۴۳)؛ و سایتهای وابسته به جنداله او را ادمه دهنده واقعی راه نهضت حسینی کربلا لقب دادهاند (۴۴) جنداله در اعلامیه خود انگیزه بمبگذاری را انتقامجویی از تخریب مدرسه دینی اهل سنت در عظیم آباد زابل اعلام کرد. در اعلامیه آمده بود: «این اولین عملیات استشهادی جنبش مقاومت میباشد که رهبر جنبش از خانواده خود آن را آغاز نمود و به امید الله این عملیات آغازی است برای عملیاتهای استشهادی در بلوچستان» (۴۵). برگزیدن و یا داوطلب شدن عضو خانواده برای عملیات انتحاری مختص بلوچستان نیست. مراد طوالبی بمبگذار انتحاری فلسطینی که بهدلیل نقض فنی چاشنی جلیقه انتحاریش توسط مامورین اسراییلی دستگیر شده بود، نیز توسط برادر بزرگترش انتخاب شده بود. مراد میگوید: من دستهای برادرم را بوسیدم چون او میخواست چیز با ارزش و گرانبهایی (بهشت) را به من بدهد (۱۲). در نامه (وصیتنامه) عبدالغفور ریگی نیز به همرزمانش آمده است: «این یقین را دارم که وعده الله حق است و جای من در فردوس اعلی (عالی) است.» آیا بهراستی انگیزه اصلی عبدالغفور ریگی رفتن هر چه سریعتر به «فردوس اعلی» بود یا عوامل دیگری در سوق دادن وی بهسوی «بمبگذاری انتحاری» تاثیرگذار بودند؟ او در ابتدای نامه به افرادی چون «حاجی محمودجان» که توسط جمهوری اسلامی اعدام شده بودند اشاره میکند و مینویسد: «عزیزانی که تکبیر گویان به بالای دار رفتند و با اخلاص جام شهادت را در ایرانشهر نوشیدند» (۴۶). از نامه او اینگونه بر میآید که ذهنیت «بیرگیری» (انتقامجویی) بلوچی حداقل یکی از محرکههای بنیادین در ذهن عبدالغفور بوده است و با تحلیل روانشناسانه متن وصیتنامه عبدالغفور اینگونه به نظر میرسد که «بهشت» بهعنوان «پاداش نهایی»، و نه انگیزه آغازین او را بهسوی «عملیات استشهادی» سوق داده است. یعنی در حقیقت دو نیروی محرکه قوی دخیل بودهاند. اول حس «انتقامجویی جمعی» و اوضاع موجود در بلوچستان بهمثابه نیروی دافع که او را در عنفوان جوانی از زندگی دفع کرد، و سپس نیروی جاذبه یا جذب بهسوی پاداش نهایی (فردوس). ولی حس انتقامجویی در عبدالخالق ملازهی دومین عامل انتحاری جنداله، که خود را در میان نمازگزاران مسجد حضرت علیابنابیطالب در ٧ خرداد ١٣٨٨ منفجر نمود بسیار شدید بود. او بعد از اعدام مولوی محمد یوسف سهرابی و مولوی عبدالقدوس ملازهی، مشخصن برای انتقامجویی انتحاری به جنداله پیوست و بعد از چند هفته آموزش توسط جنداله، حاضرین در مسجد حضرت علیابنابیطالب در زاهدان را به خاک و خون کشاند. بمبگذاری انتحاری توسط عبدالواحد محمدی (سراوانی) در بین فرماندهان سپاه در روز ٢۶ مهر ماه ١٣٨٨ در منطقه پیشن ِ شهرستان سرباز نقطه عطفی بود در انتقامجویی مرگبار متقابل؛ که با عملیات انتقامجویانه انتحاری عبدالباسط ریگی و محمد ریگی در مسجد جامع زاهدان در روز ٢۴ تیر ماه ١٣٨٩ ادامه پیدا کرد.

فرایند ذهنی بمبگذار انتحاری بـلـوچ
عواملی که بستر مناسب برای رشد و شکلگیری ذهنیت بمبگذار انتحاری در بلوچستان را بهوجود میآورند، استثنایی و یا منحصر به فرد نیستند. اگرچه میتوان، علاوه بر ماهیت و عملکرد جمهوری اسلامی در کلـیت قرون وسطایی خویش در سراسر ایران؛ حداقل چهار حوزه مشخص را که باعث پیدایش بستر مناسب برای رشد ذهنیت بمبگذاری در بلوچستان میشوند، شناسایی کرد. این حوزهها عبارتند از:
۱ ـ نگاه بسیار خشن و سیاست امنیتیـ نظامی سرکوب و اعدام در بلوچستان که بر اساس دکترین بیمارگونه و ضد انسانی نهادینه کردن تبعیض و تحقیر بنا شده است.
۲ ـ سیاست برتری قومی و مذهبی تشیع ولایت فقیه بر اهل سنت و مردم بلوچ و ترویج تضاد و توهین مذهبی.
۳ ـ حذف و محروم سازی بلوچها از پروسه تصمیمگیری و مشارکت در عرصههای مختلف اداری، نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و مذهبی و غیره.
۴ ـ نابودی کامل «فرهنگ جامعه مـدنی» در بلوچستان، و سرکوب بیرحمانه روشنفکران متمایل به مـدرنـیـتـه، نواندیشان سکولار و ترقیخواه بلوچ؛ و ایجاد زمینه برای رشد «آموزههای سلفی ـ جـهـادی» و «تکفیری» از طریق توهین، تبعیض، ایجاد تضاد و تقابل مذهبی.
علاوه بر شگرد و شیوههای مشابه بمبگذاری در کشورهای منطقه و بلوچستان، دلایل جذب عوامل انتحاری به جنداله و متعاقب آن پروسه پرورش هدفمند ذهنی و القا نهایی نیز شبیه آنچه که در کشورها و یا مناطق دیگر نظیر کردستان ترکیه، شبه جزیره جفنا در سریلانکا اتفاق میافتد؛ یا میافتاد، متفاوت نیست. حس استیصال، تبعیض و تحقیر جمعی و قومی باعث بروز میل وافر برای انتقامجویی میشود. بر پایه تحقیقات پژوهشگران متعددی از جمله محمد حافظ (۴۷)؛ پرفسور مراری (۴۸)، و اولیور و اسیئنبرگ (۴۹) ، برای رشد بمبگذاری انتحاری سه عامل اساسی لازم است. اول افراد با انگیزهی انتقامجویی؛ دوم وجود یک سازمان با امکانات لازم برای عملیات انتحاری و امکان دسترسی به آن مانند جنداله؛ سوم «فرهنگ» و یا اجتماعی که بمبگذار انتحاری را بهعنوان قهرمان و یا «شهید مقاومت» مورد تقدیر و ستایش قرار دهد (۳۲)
در بلوچستان نهادهای مدنی و جریانات سکولار و حتا روشنفکران مذهبی نواندیش شدیدن سرکوب شده و یا به برهوت سکوت رانده شدهاند. در نتیجه تنها سه نیروی عمده فعالیت دارند. اول: حکومت و سیستم امنیتی ـ اطلاعاتی آن که «عملیات استشهادی» را در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی اسطورهسازی و تشویق میکند. نکته قابل توجه این است که جمهوری اسلامی طی سالها تلاش فراوانی در بلوچستان نموده است تا برخی از دانشجویان بلوچ (طبعن سنی مذهب) را با تشویق به سازماندهی و حمایت از «اخوان المسلمین» در مقابل جریان «سنتی» علمای اهل سنت در بلوچستان قرار دهد. دوم نیرویهایی نظیر سپاه صحابه بلوچستان و جنداله و طرفدارانش است که به «عملیات استشهادی» اعتقاد دارند. سوم: رهبران مذهبی اهل سنت بلوچ که حداقل بخش کوچکی از آنها نیز به تبعیت از جمهوری اسلامی یا بنا به اعتقادات مذهبی خود «عملیات استشهادی» در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی را تشویق میکنند، اما عملیات انتحاری جنداله را محکوم میکنند. اگرچه مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر مذهبی اهل سنت، با رد فتواهای تکفیری، بارها اعلام نموده است که عملیات انتحاری و ریختن خون انسانهای بیگناه، حتا غیرمسلمان، نزد خداوند گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی است. با اینحال مدتی قبل از بمبگذاری تاسوعا در چابهار برخی از رهبران اهل سنت آن شهر در مراسم رسمی و علنی بزرگداشت یک جوان بلوچ که برای «جهاد» به افغانستان رفته بود و در یک عملیات استشهادی بر علیه نیروهای ناتو خود را «شهید» کرده بود، شرکت میکنند و به خانواده عامل انتحاری تبریک میگویند و او را «شهید فیسبیلالله» لقب میدهند. نوجوان انتحاری سیفاله رییسی (چابهاری) نیز که بعدها عامل انتحاری در روز تاسوعا در شهر چابهار شد، در آن «مراسم تقدیر» حضور داشته است. از سوی دیگر جنداله نیز متقابلن تبلیغ میکند که چگونه است اگر یک جوان بلوچ خود را برای افغانستان «به کشتن دهد»، توسط برخی از علمای بلوچ «شهید فیسبیلالله» لقب میگیرد؟؛ اما اگر خود را برای اهل سنت در بلوچستان «به کشتن دهد»، شهید محسوب نمیشود؟ متقابلن این دسته از علمای بلوچ مدعی هستند که این قیاس معالفارغ است، زیرا آنها بر خلاف ادعای جنداله، نه شیعیان را کافر میدانند و نه قوای دولتی را «متجاوزان اشغالگر!»
تحقیقات در کشورهای مختلف اسلامی نشان میدهد که میزان حمایت از «عملیات استشهادی» به چهار عامل مهم ارتباط دارد. اول تبعیض و سرکوب موجود در جامعه. دوم فقر اقتصادی. سوم میزان سواد و تحصیلات عالیه. چهارم حضور پررنگ مذهب و تضاد مذهبی
ذهنیت بمبگذار انتحاری بلوچ در فرایند کـنشهای نامتجانس و وا کـنشهای ناهمگون این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان شکل میگیرد. هر سه این نیروهای فعال مقوله «جــهــاد» و یا «عملیات استشهادی» را قبول دارند و آن را از دیدگاه فکری و یا منظر اجتهادی خود تبلیغ و توجیه میکنند. در نتیجه هیچگونه «قـبح بنیادین و اصولی» برای کشتن انسانها، به شرطی که کلاه شرعی داشته باشد، وجود ندارد. جدال بر سر تفسیر و استعمال جایگاهی آن میباشد و بس!. ذهنیت نوجوان بلوچ در محیطی شکل میگیرد که در آن خشونت معیار قانونی، مذهبی و حتا آرمانی و «ارزش» ِ رایج بخش کوچک اما فعال جامعه است. یعنی قبح خشونت از بین رفته است. متاسفانه گستاخی عملکرد تحقیرآمیز و تبعیضآمیز جمهوری اسلامی در بلوچستان به حدی است که حتا برخی از بلوچهای تحصیلکرده و به اصطلاح «سکولار» که سالهاست در غرب زندگی میکنند (Baloch Diaspora)، قــبـحی برای عملیات انتقامجویانه انتحاری مبتنی بر «جنگ مذهبی» جنداله قائل نمیشوند و آن را اجتنابناپذیر تلقی کرده و بعضن حمایت میکنند. وانگهی هرگونه تقبیح کشتار جمعی و یا انتقاد از عملیات انتحاری، با واکنش تند جانبداران جنداله و عکسالعمل شدید و تهدید و افترا از سوی طرفداران و سمپاتهای جنداله مواجه میشود. با این حال میزان حمایت جنداله در داخل بلوچستان قابل ارزیابی مستند نیست؛ اگرچه بعد از بمبگذاری تاسوعا در چابهار که باعث کشته شدن حدود چهل شیعه و سنی بیگناه شد، هزاران شهروند بلوچ و سنی مذهب چابهاری در یک تظاهرات بینظیر بر علیه جنداله و عملیات انتحاری آن به راهپیمایی پرداختند، تظاهراتی که در نوع خود در طی سه دهه اخیر بیسابقه بود . بر طبق تحقیقات موسسه معتبر پـیـو (The Pew Research Center) میزان حمایت «عملیات استشهادی» در کشورهای مختلف اسلامی که حدود ۹ سال پیش بین هفت درصد تا هفتاد و سه درصد در نوسان بود، اینک سیر نزولی دارد. (۵۰ و ۵۱)
تحقیقات در کشورهای مختلف اسلامی نشان میدهد که میزان حمایت از «عملیات استشهادی» به چهار عامل مهم ارتباط دارد. اول تبعیض و سرکوب موجود در جامعه. دوم فقر اقتصادی. سوم میزان سواد و تحصیلات عالیه. چهارم حضور پررنگ مذهب و تضاد مذهبی. متاسفانه وجود این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان قابل انکار نیست. درباره عامل اول و دوم مطالب فراوانی نوشته شده است. اما برای روشنشدن نقش تاثیرگذار عوامل سوم (آموزش و تحصیلات عالیه) و چهارم یعنی «مذهبیتر» شدن جامعه در بستر تنازع فرهنگی ـ مذهبی موجود در بلوچستان و متعاقبن تاثیر آن بر ذهن بمبگذار بلوچ، ناچارن با رجوع به دادههای موجود حقایق ناگفته بیان شود. در بلوچستان حدود ۵۶۲۲۲۰ دانش آموز وجود دارد (۵۲) که حدود هفتاد درصد آنها یعنی ۳۹۳۵۵۴ نفر بلوچ میباشند. در سراسر ایران نیز حدود ۳۷۹۰۸۵۶ دانشجو (۵۳)، و حدود ۱۲۳۶۸۷۹۳ دانشآموز (۵۴) بدون احتساب بزرگسالان وجود دارد. یعنی در مقابل هر ۳.۳ دانش آموز ایرانی یک نفر دانشجو در دانشگاه وجود دارد. اگرچه آمار رسمی در مورد تعداد دانشجویان بلوچ وجود ندارد، اما رقمی بین هفت هزار تا ده هزار دانشجوی بلوچ که اکثرن نیز در دانشگاه آزاد تحصیل میکنند، تخمین نسبتن درستی میباشد. نتیجتن نسبت تعداد دانش آموز بلوچ به دانشجوی بلوچ بین ۴۰ تا ۵۶ به ۱ میباشد که ۱۳ تا ۱۷ برابر پایینتر از میانگین کل کشور است. وانگهی استان سیستان و بلوچستان به نسبت جمعیت بیشترین تعداد دانشگاههای کشور را داراست. حدود هفتاد درصد مردم استان سیستان و بلوچستان بلوچ و سنی مذهب هستند. متاسفانه علاوه بر کمبود امکانات تحصیلی دوران پیشدانشگاهی در بلوچستان و فقر مالی گسترده و غیره، و به دلیل محدودیتهای مختلف حکومتی نظیر تبعیض در گزینش و بازدارندههای متعدد دولتی از جمله تبعیض شدید در استخدام فارغالتحصیلان دانشگاهی سنی مذهب بلوچ، از حدود هفتاد هزار دانشجو در دانشگاههای استان فقط بین ۱۰ تا ۱۴ درصد آنها بلوچ میباشند، که اکثریت آنها در دانشگاه آزاد مشغول تحصیل هستند.
از سوی دیگر بلوچستان ایران بیشترین تعداد مساجد نسبت به جمعیت در جهان اسلام را دارد. دلیل آن نیز واضح است. با توجه به هجوم فرهنگی و مذهبی خشن از طرف حکومت، و تبعیض، تحقیر و سرکوب شدید نیروهای مدنی و سیاسی و نواندیش در بلوچستان، مردم سنی بلوچ هیچ چارهای جز توسل به تنها سنگر تحمل شده یعنی مسجد و مذهب اهل سنت بهعنوان یگانه پدافند میسر و مجاز در مقابل هجمه مذهبی و نظامی ـ امنیتی تشیع ولایت فقیه، و بهمثابه تنها مکانیسم دفاعی موجود برای حفظ هویت خود، ندارند. حدود ۷۲۰۰۰ مسجد (۵۵) در کل کشور وجود دارد که قریب به ۱۰۰۰۰ آنها به اهل سنت تعلق دارد. یعنی برای هر ۱۰۴۱ ایرانی یک مسجد وجود دارد. در سیستان و بلوچستان که جمعیت بلوچ و سنی مذهب آن حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر میباشد، برای هر ۳۰۱ تا ۳۶۰ بلوچ، یک مسجد اهل سنت وجود دارد. بر طبق گفته مسوول شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی سیستان و بلوچستان، بلوچها از جیب خود حدود ۵۰۰۰ مسجد کوچک و بزرگ ساختهاند(۵۶). سایت حکومتی سخن آشنا تعداد مساجد اهل سنت در سیستان و بلوچستان را ۵۹۷۶ فقره ذکر میکند (۵۷). متقابلن دولت نیز حدود ۷۵۵ مسجد شیعه و حسینیه از جیب بیتالمال ساخته است (۵۸). این در حالیست که علیرغم ادعاهای احمدینژاد در طی سفر ایشان به زاهدان در اواخر فروردین ۱۳۹۰، و اظهارات آقای مرتضی رییسی معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش و بوق و کرنای، و یا بقول بلوچی دهل و سرنای تبلیغاتی دولت احمدی نژاد در برپایی جشن موفقیت «پروژه ملی کـپـرزدایی»، مشکل صدها مدرسه کپری در بلوچستان حل نشده است (۵۹). نکته قابل ذکر در مورد مساجد این است که بقیه حدود چهار تا پنج هزار مسجد اهل سنت در استانهای دیگر (بهجز پایتخت) قرار دارند. اگرچه آمار دقیق جمعیت اهل سنت ایران مشخص نیست. اما ارقامی بین ده میلیون تا هفده میلیون توسط منابع مختلف ذکر شده است (۶۰). نتیجتن آمار مربوطه برای سنیهای بقیه نقاط ایران، یک مسجد برای بین ۱۶۴۰ سنی تا ۳۰۴۰ سنی میباشد. لهذا تعداد مساجد اهل سنت (در خارج از بلوچستان) نسبت به جمعیت سنیها در بقیه نقاط ایران، از میانگین کل کشور بسیار پایینتر است. بر طبق آمار حکومتی سیستان و بلوچستان نخستین استان کشور از نظر تعداد قرآنآموزان نیز است (۶۱).

سیاست جمهوری اسلامی برای مقابله با بمبگذاری انتحاری در بلوچستان
جمهوری اسلامی با مطالعه سیاستهای گوناگون مقابله با ستیزهجویان انتحاری در کشورهای مختلف از جمله کارزار دولت ترکیه بر علیه کردهای پیکک و گاهن تعقیب آنها در خاک عراق؛ و سیاست انهدام بیرحمانه و کامل ببرهای تامل توسط دولت مرکزی سریلانکا؛ و سیاست دوگانه سرکوب نظامی و جذب رهبران شورشی چچن توسط دولت روسیه؛ و سیاست جذب و بسیج عشایر سـنی مذهب بر علیه القاعده در عراق؛ و سیاست جداسازی فیزیکی انتحاریون فلسطینی از طریق دیوارکشی توسط اسراییل، و غیره تلاش میکند تا با ترکیبی از سیاستهای مذکور جنداله را شکست دهد. در این راستا جمهوری اسلامی ملغمهای از استراتژیهای ذکر شده را در بلوچستان دنبال میکند. از طرفی جمهوری اسلامی ادعا میکند که آموزههای مذهبی در مدارس اهل سنت در بلوچستان، بمبگذاری انتحاری را ترغیب میکنند و به همین دلیل تلاش دارد تا کنترل و مدیریت این مدارس دینی را در اختیار خود بگیرد، اگرچه تا به امروز بمبگذاران انتحاری جنداله طلبه اینگونه مدارس دینی نبودهاند، و آمار پژوهشگران از جمله مطالعات دکتر مارک سئجمن، جامعه شناس و متخصص امور تروریسم، و روانپزشک قانونی و کارمند سابق سازمان سیا در افغانستان نشان میدهد که فقط ١٣ درصد از انتحاریون در کشورهای مختلف طلبه مدارس دینی بودهاند (۶۲). جذب و بسیج عشایر بلوچ برای مقابله با جنداله یکی دیگر از پایههای استراتژی جمهوری اسلامی میباشد. دستگیری و سرکوب و اعدام جوانان متهم به همکاری با جنداله، به همراه عفو عمومی و تامین امنیتی و یا امان دادن به صدها تن (۶۳) از اعضا و طرفداران جنداله نیز بخش مهمی از این استراتژی چند جانبه میباشد. علاوه بر تطمیع و تهدید دیپلماتیک پاکستان و سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان موسوم به آیاسآی (ISI)، جمهوری اسلامی تلاش میکند با مسدود کردن فیزیکی مرز با پاکستان از طریق احداث دیوار بتونی، سیم خاردار، حفر کانال و خندق، احداث سدهای بتونی در مسیل رودخانهها، ایجاد پاسگاه و برجکهای مرزی، قرارگاههای مجهز مرزی سپاه و نیروهای انتظامی، مینگزاری راههای صعبالعبور و مال رو، گشتهای نیروهای مسلح بسیج عشایری، نسب دوربینهای پیشرفته الکترونیکی و مادون قرمز و رادارهای پیچیده که ایران به بهانه مبارزه با مواد مخدر از اتحادیه اروپا وصول نموده است، با جنداله، که به ادعای جمهوری اسلامی در خاک پاکستان مستقر است، مبارزه کند.
نقش پیچده و بعضن رقابتی سازمان های اطلاعاتی امنیتی نظیر اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه در استان سیستان و بلوچستان در تقابل با جنداله و مدیریت عوامل ارتباطی و جاسوسی بسیار غامضتر از آن است که در این مقاله گنجانده شود. فقط به این بسنده میکنم که بعد از بمبگذاری چابهار که ظاهرن بعضی از عوامل محلی اطلاعات استان سر نخهایی در دست داشتند، اما به دلایل متعددی در جلوگیری از آن کشتار ضد انسانی تعلل ورزیدند. به همین دلیل نیز مدیریت سیاستهای ضد تروریستی در استان مستقیمن به تهران واگذار شد. زیرا، بهعقیده تحلیلگران منطقه، اعتماد نسبت به اداره اطلاعات سیستان و بلوچستان که بعضی از عوامل افراطی آن در استان به سرکردگی حسینعلی شهریاری همگام با نهادهای موازی نظیر اطلاعات سپاه به نوعی آتش بیار معرکه بودند تا استان را ناامن جلوه دهند، سلب شده بود. بر خلاف روش معمول، همه دستگیرشدگان بعد از بمبگذاری چابهار مستقیمن به تهران منتقل شدهاند. علاوه بر مقوله جنجالی عزل عبداللهیان معاون حقوقی و امور مجلس وزارت اطلاعات توسط مصلحی، تا حدی و تا آنجایی که به بلوچستان مربوط میشود بازتاب این تنازع قدرت در مناقشه سیاسی بین احمدینژاد و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز مشهود است. بــههــر حــال اگرچه نمیتوان و بناید با قاطعیت سخن گفت، ظاهرن اینگونه به نظر میرسد که اتخاذ مجموعه تدابیر فوق از جمله بازنگری اطلاعاتیـ امنیتی و توقف اعدامها در استان سیستان و بلوچستان در طی قریب به پنج ماه گذشته و بهخصوص اتمام حجت جمهوری اسلامی با ارتش پاکستان ظاهرن نوعی آرامش نسبی از حیث اعدام و انتحار در منطقه را بهوجود آورده، و امید میرود که دوران عملیات انتحاری در بلوچستان نیز بهسر رسیده است، اگرچه جنداله اکنون تحت نام سپاه صحابه در سایتهای تبلیغاتی مربوطه به تهدیدات خود در مورد اجرای «عملیات استشهادی» ادامه میدهد.
نتیجهگیری و کلام آخر
جمهوری اسلامی، به مصداق ضربالمثل «مرگ خوب است اما برای همسایه»، با یافتههای منتشر شده توسط پژوهشگران دانشگاهی، محققین و کارشناسان در مورد علل ریشهای «تروریسم انتحاری» کاملن موافق است و به این یافتهها استناد میکند، اما به شـرطـی که در مورد بقیه کشورها از جمله «عملیات استشهادی» در فلسطین اشغالی، عراق و افغانستان و غیره صدق کنند، و نه در مورد ایـران! این برخورد دوگانه با کشفیات مستند و علمی، همراه با حاشای واقعیت و انکار «حقیقت» که با سرشت دوپهلوی جمهوری اسلامی عجین شده است، مانع اساسی حل مشکلات موجود در بلوچستان میباشد. بعنوان مثال جمهوری اسلامی نتایج تحقیق ۳۰ ساله پروفسور رابرت پئیپ در توجیه و یا تشریح «مقاومت مشروع» در شکل «عملیات استشهادی» بر علیه سرکوب و «تحقیر جمعی» در همه جای دنیا از جمله فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان، لبنان، بحرین و یمن و غیره را با جان و دل میخرد، و آن را درآمدی بر طرح تبیین دیدگاههای مذهبی شیعه در خصوص این پدیده تلقی میکند (۲۹). اما حاضر نیست همان دستآوردهای علمی را در رابطه به مظالم و معضلات بلوچستان حداقل مورد واکاوی قرار دهد. سوال اساسی این است که گذشته از عملکرد مرگبار، ماهیت و وابستگی ایدئولوژیکی جنداله، چه عوامل و زمینههای تاثیرگذار و یا تاثیرپذیر موجود در بستر اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی بلوچستان باعث جذب جوانان بلوچ بسوی «مردن و کشتن» میشوند؟ چرا، بر اساس ادعای جمهوری اسلامی، استکبار جهانی و آمریکا و انگلیس و اسراییل و به اصطلاح «وهابیون» قادر هستند جوان بلوچ را برای «مرگ» (انتحار) بهسوی خود جذب کنند؛ ولی جمهوری اسلامی که صاحب به اصطلاح «اقتدار» است، و تمام ارکان قدرت، نفوذ، تعلیم و تربیت و تبلیغ در بلوچستان را در اختیار دارد، قادر به جذب جوانان بلوچ بهسوی «زندگی» و «نـــظـام» نیست؟ چـــرا؟ این سوال واضحی میباشد که بیجواب مانده است! مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر بلالفعل اهل سنت ایران در خطبههای نماز جمعه مورخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ نیز به علل ریشهای رشد خشونتگرایی و «تروریستپروری» در جهان پرداخت. وی گفت: «همه اینها زاییده استبداد و دیکتاتوریت و ظلم و اجحاف هستند؛ وقتی که به حرف مظلوم گوش نکرده و به خواستههای آنان توجهی نمیکنند، بلکه با توسل به زور و قدرت اقدام به لشکرکشی و اشغال سرزمینهای مردم مینمایند، و اعلام میکنند که هر کس حرفی بزند یا اعتراضی بکند با او برخورد خواهد شد، مسلم است که در نتیجه چنین برخوردها و زورگوییهایی، چنین جریاناتی به وجود میآیند». ایشان پیشبینی کردند که استبداد و دیکتاتوریت در خاورمیانه تمام خواهد شد، و این نکته را هم تاکید کرد که «تا زمانی که استبداد و دیکتاتوریت از جهان برچیده نشود، اگر هزاران بنلادن را هم بکشند، این جریانات خاتمه پیدا نخواهند کرد؛ خشونت و حملات انتحاری و تروریستی زمانی پایان مییابند که دیکتاتورها و متکبران از تکبر خودشان باز بیایند و حرف مظلوم را بشنوند». (۱)
«تا زمانی که استبداد و دیکتاتوریت از جهان برچیده نشود، اگر هزاران بنلادن را هم بکشند، این جریانات خاتمه پیدا نخواهند کرد؛ خشونت و حملات انتحاری و تروریستی زمانی پایان مییابند که دیکتاتورها و متکبران از تکبر خودشان باز بیایند و حرف مظلوم را بشنوند»
متاسفانه علیرغم ادعای پیشرفتهای علمی خیرهکننده و شگرف دانشمندان ایرانی، از علم نانو گرفته تا هستهای، از پروژههای اعجابآور سپاه تا فتح فضا، از آخرین سیستمهای پیچده موشکی گرفته تا ساخت زیردریاییهای پیشرفته و رادارگریز، و کسب مقام پنجم علمی جهان و غیره؛ و حتا با حضور بیش از هفتاد هزار دانشگاهی در دانشگاههای استان سیستان و بلوچستان، تا به امروز حتا یک مقاله تحقیقی ـ علمی و یا پژوهش کارشناسانه و مستند در تجزیه و تحلیل ریشه ِ معضلات و درگیریها، از جمله «بمبگذاری انتحاری» در استان توسط دانشگاهیان صورت نگرفته است؟ این بیانگر عمق فاجعه و فقر مفرط علمی در حیطه علوم انسانی دانشگاههای جمهوری اسلامی میباشد. این در حالیست که استاندار سیستان و بلوچستان مدعی میشود که ایران جزوه ده کشور نخست دنیا در زمینه تولید علم قرار دارد (۶۴). همانگونه که بسیاری از سایتها و روزنامه دیروز از جمله مشرقنیوز (۶۵) و خبرگزاری مهر (۶۶) و سازمان تبلیغات اسلامی (۶۷) و سایت الــف (۶۸) مورخه ١٨اردیبهشت ١٣٩٠ آمده است بسیاری از اطلاعات مربوطه به جنداله و حقیقت دستگیری بنیانگذار آن محرمانه و سری میباشند. سیدحکمت قاضی میرسعید نویسنده کتاب «در چنگال عـقـاب» که جزییات ادعای جمهوری اسلامی در مورد دستگیری عبدالمالک ریگی را تشریح میکند، نیز تلاش نموده به دور از هرگونه ریشهیابی و تفحص علمی در مورد علل «تروریسم انتحاری» و رشد آن در بلوچستان، فقط اقتدار نیروهای اطلاعاتی و نیروی هوایی را به رخ خواننده بکشد. بسیاری از بلوچها معتقد هستند که عملکرد افراطی، تبعیضگرا و تحقیرآمیز جمهوری اسلامی در بلوچستان زمینه برای رشد انگیزههای انتقامجویانه افراطی و جذب آنها بهسوی جنداله را فراهم آورده است. برونی جلوه دادن و به خارجیها و به اصطلاح «وهابیها» منتسب نمودن تمام مشکلات بلوچستان دردی را دوا نخواهد کرد. تحلیلگران مسایل بلوچستان معتقد هستند که علل اصلی و ریشه مشکلات را باید در تبعیض، تحقیر، اعدامها و رفتار ضدـ سـنی و ضد ـ بلوچ مقامات دولتی، امنیتی و اطلاعاتی استان جست! و بهجای توسل به چوبه دار و تشدید نگاه خشن امنیتی ـ اطلاعاتی وافزایش سرکوب و اعدامها، باید به دانشگاهیان و پژوهشگران علوم اجتماعی و روانشناسی در استان اجازه داد تا از طریق ریشهیابی کارشناسانه، مستقل و واکاوی علمی، و با استفاده از یافتههای محققین علوم انسانی و روانشناسان و جامعهشناسان کشورهای مختلف، در مورد اساس و ریشه مشکلات و علل درگیریهای مرگبار بلوچستان تحقیق کنند؛ کاری که متخصصین و محققین همه جوامعی که قربانی کشتارهای ضد انسانی و بمبگذاریهای انتحاری هستند، انجام دادهاند. کشته شدن اسامه بنلادن و فشار آمریکا و کشورهای همسایه بر روی ارتش پاکستان و بخصوص آیاسآی، و تغییر سیاست این سازمان بههمراه تغییرات راهبردی در سیاستهای اطلاعاتی در استان و همچنین توقف اعدامهای هفتگی و متداول در استان در طی قریب به ۵ ماه اخیر از یکسو، و نبود هیچگونه عملیات انتحاری از سوی دیگر، نــکـتـه قابل توجهی است که دلالت بر بازتولید خشونت توسط خشونت دارد و بلالعکس! نتیجتن برخی از تحلیلگران مسایل بلوچستان محتاطانه و امیدوارانه ارزیابی میکنند که احتمالن دوران عملیات انتحاری در بلوچستان بهسر رسیده باشد، اگرچه تهدیدات از جانب جنداله (سپاه صحابه بلوچستان) همچنان ادامه دارد. اما همانگونه که مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی در خطبههای نماز جمعه اخیر تاکید نمودند تا زمانی که دیکتاتورها و متکبران از تکبر خودشان باز نیایند و حرف مظلوم را نشنوند، خشونت و حملات انتحاری و تروریستی ممکن است پایان نیابد. (1)
توضیحات (پاورقی):
منبع و متن حداقل دو مطلب قدیمی مندرج در سایتهای قدیمی جنداله بهدلیل مسدود شدن نسخه قدیمی آنها، در اینترنت موجود نیستند. در نتیجه با رجوع به فایلها و صفحات ذخیره شده (از سایتهای قدیمی) توسط مرکز مطالعات بلوچستان، به مطالب مربوطه اشاره و یا استناد شده است. در خلال متن مقاله از واژههای مشابه و یا مختلفی نظیر جهادیون، انتحاریون، استشهادیون، انتحاری، استشهادی، تروریسم و غیره بهطور مترادف و یا معاوضهای بدون منظور ویژه و یا هدفمندی معنای خاصی استفاده شده است.
١٩ اردیبهشت ١٣٩٠
فهرست و لینک به منابع و مراجع را از اینجا دانلود کنید.
خبر / رادیو کوچه
با رای دادگاه تجدیدنظر استان تهران، یکسال حبس تعزیری درسا سبحانی دانشجوی بهایی محروم از تحصیل و فعال حقوق بشر به مدت پنج سال تعلیق شده است.
درسا سبحانی، در شعبهی 26 دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام تبلیغ علیه نظام، از طریق امضای کمپینهای علیه نظام، ارسال ایمیلهای ضدنظام و تبلیغ بهاییت، به یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود.
خانم سبحانی، در اسفند 1388 در منزل پدریاش در ساری بازداشت و به مدت 45 روز در زندان اوین در بازداشت اطلاعات سپاه بود و 27 روز آن را در سلول انفرادی بهسر برد. این دانشجوی محروم از تحصیل، در اول اردیبهشت ماه ۱۳۸۹، با قید وثیقه، از زندان آزاد شد.
بیشتر بخوانید:
«یک سال حبس محکومیت فعال حقوق بشر»
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
منبع: معمای مردان رقصان
از میان ۱۹ نفری که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ انتحار کردند، ۱۵ نفر تبعه سعودی، ۲ نفر تبعه امارت متحده عربی و دو نفر بعدی هم یکی شان تبعه لبنان و آن دیگری تبعه مصر بود.

زکریا موسوی، آخرین عضو این مجموعه هم که مورد محاکمه قرار گرفت، شهروند فرانسه با اصالت مراکشی بود. آن روزها در میان پایتختهای اسلامی خاورمیانه، تنها در میدانی در تهران گروهی از مردم به صورت خود جوش برای همدردی با قربانیان این فاجعه برپا کردند و در دیگر کشورهای اسلامی مردم غالبن با حسی آمیخته از تحسین به این حادثه نگاه میکردند.
۷ اکتبر ۲۰۰۱ ارتش آمریکا حمله نظامی خود را در افغانستان آغاز کرد و موفق شد با همکاری موثر اطلاعاتی و سیاسی ایران و به کمک نیروهای ائتلاف شمال (از دوستان نزدیک دولت ایران) کابل را از چنگ طالبان و القائده در بیاورد.
البته پاکستان هم کمکهای فراوانی در این زمینه کرد (هرچند این خدمات مانند ایران رایگان تمام نشد و صورت حسابی ۵ میلیارد دلاری برای امریکاییها در پی داشت.)
در کنفرانس بازسازی افغانستان در بن، جرج بوش و همکارانش خدمات ایران رو به هیچ حساب کردند و عملن هیچ جایگاهی برای ایران در معادلات افغانستان پس ازطالبان و القائده در نظر گرفته نشد.
چند ماه بعد در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲ بوش در سخنرانی سالیانهاش در برابر جلسه مشترک نمایندگان کنگره و سنا (2002 State of the Union Address The)، عراق، کره شمالی و ایران را به دلیل آنچه حمایتشان از تروریسم و تلاششان برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی خواند تحت عنوان «محور شرارت» نام نهاد.
لیبی، سوریه و کوبا نیز تحت عنوان «آن سوی محور شرارت» نامشان در لیست قرار گرفت.
بهنظرام باید یک بار دیگر تابعیت هواپیما رباهای انتحاری القاعده رو چک کنیم! آنها از سعودی، امارات عربی متحده، مصر و لبنان بودند و با یک درجه تخفیف ISI پاکستان نقشی اساسی در ریشه دواندن تفکرات بنیادگرایانه آنان داشت!

دو سال بعد نوبت صدام بود، این مرتبه هم همکاریهای ایران و دوستانش (مجلس اعلای انقلاب اسلامی شیعیان عراق و اتحادیه میهنی کردستان) ظرف کمتر ۱ ماه کمک شایانی در سقوط بغداد کرد.
در چهارم می۲۰۰۳، چند روز بعد از سقوط بغداد، این بار دولت ایران دیگر مانند داستان کابل، منتظر تعارف بوش نماند و نقشه راهای رو پیشنهاد کرد تا بر سر مسایل خاورمیانه از جمله حل مسایل اعراب و اسراییل بر اساس طرح پیشنهادی امیر عبداله (دو کشور برای دو ملت)، تبدیل حزباله لبنان به یک حزب سیاسی، قطع حمایت از حماس و جهاد اسلامی و شفافیت در مسایل اتمی و برقراری امنیت در عراق و افغانستان و دیگر مسایل محل اختلاف، دو کشور به توافقی جامع برسند اما باز جواب دوستانهای از سوی آمریکا شنیده نشد.
حقیقتاش، اگر از خوشنامی جمهوری اسلامی هم بگذریم که معمولن کمتر شریکی معتبر در عرصه بینالملی دارد، مورد نه چندان کوچک فوق، ساختار حاکم بر دستگاه سیاستگذاری آمریکا را به خوبی نشان میدهد.
بر اساس ادبیات ایدئولوژیک و میهن پرستانه بوش در آن روزها، منطقن دولتهایی که اتباعشان به آمریکا حمله کرده بودند باید مورد پرسش قرار میگرفتند، اما چرا چنین نشد؟
شاید قسمتی از این سوال در شناخت ساختار قدرت در آمریکا و مراکز تصمیمگیری و سیاستگذاری در این بزرگترین کشور وفادار به ایده سرمایهداری باشد.
اعراب و به خصوص حکومت آل سعودی چیزی در حدود هفت درصد سرمایههای در جریان آمریکا را در اختیار دارند.
هفت درصد از بزرگترین اقتصاد دنیا به معنی امکان ایفای نقشی تاثیرگذار در کمپینهای انتخاباتی نمایندگان کنگره، سنا و ریاست جمهوری و توان چانه زنی با کارتلهای بزرگ اقتصادی نفتی و تسلیحاتی و نهایتن سیاست خارجی امریکا است.
در واقع ساختار سیاسی و انتخاباتی آمریکا را میتوان به یک شرکت سهامی تشبیه کرد که سهامداران عمده جهت کلی شرکت را تعیین میکنند، سهامداران عمده این شرکت سهامی عبارتاند از صاحبان سرمایه و بانک، رسانه، تکنولوژیهای نوین، شرکتهای انرژی و ساخت تسلیحات.


این چنین میشود که اسامه بنلادن که رهبر القاعده است و آبشخور فکری و مالیاش از گروههای مذهبی تندرو در مملکت سعودی عربی است و قسمت اعظمی از نیروهای بدنهاش از ساکنان کشورهای اسلامی منطقه تامین میشود مشکلی برای دولتهای کشورهایی چون مملکت سعودی عربی، امارات و مصر به وجود نیاورد!
مدارس مذهبی پاکستان هم در این جریان (۱۱ سپتامبر) نه تنها مشکلی جدی برای دولت آن کشور ایجاد نکرد بلکه چکی پنج میلیارد دلاری نیز برایش بههمراه داشت تا در حمله به افغانستان با آمریکا همکاری کند.
قسمت اعظمی از نیروهای بدنه القاعده و طالبان از پاکستان اتمی تامین شده و میشوند اما بمب اتمی پاکستان نیز مشکلی برایش ایجاد نمیکند چرا که یک دستگاه فوقالعاده ورزیده دیپلماسی دارد.
در واقع در هیت حاکمه پاکستان دیپلماتها به طنز میگویند: «اگر ایران وزارت نفت دارد ما وزارت خارجه داریم!» دیپلماتهای که به خوبی مکتب بریتانیای رو در دیپلماسی به اجرا میگذارند.
مورد خطاب این نوشتار مطمئنن وزارت فخیمه خارجه جمهوری اسلامی نمیباشد، چرا که به گمان من اساسن چنین وزارتخانهای سالهاست وجود خارجی ندارد.
بلکه باموارد فوق میتوان ارزش روابط سازنده یک کشور یا اتباعاش را با «شرکت سهامی ایالات متحده آمریکا» درک کرد و اینکه چگونه میتوان با استفاده از لابیهای مالی و سیاسی در جهتگیری سیاسی این بزرگترین قدرت اقتصادی – نظامی دنیا نقش ایفا کرد.
سهشنبه 27 اردیبهشت 90/ 17 می 2011
اجرا: اعظم
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات سهشنبه ایران
مجله جاماندگان- «خاتمی یعنی ردی از ترس و بیلیاقتی و دروغ»- شراره سعیدی
بخش اول خبرها
روبهرو- «به نام خدا، به نام عشق، به نام آهنگ»- آویده مطمئنفر
روز نگاشت- «زندگی در روستا با فناوری اطلاعات»- محبوبه شعاع
بنیادی برای جامعه ایرانی در آمریکا- «اولین همایش بنیاد خیریه بچههای ایرانزمین»- آنجلا نوبهار
بخش دوم خبرها
پسنشینی تند- «همه برای «هانیه»، «هانیه» برای همه- اکبر ترشیزاد
گفتوگوی روز- «فرادرمانی یک جرمی دیگر برای شهروند ایرانی»- اردوان روزبه
دایره شکسته- «نسلی درخشان و هیجانانگیز»- مهشب تاجیک
بخش سوم خبرها
آویده مطمئنفر / تورنتو/ رادیو کوچه
avideh@koochehmail.com
صدای «مریم تومرایی» را در نمایش طنین ترانههای آزادی زن برای اولین بار شنیدم و اولین فکری که به ذهنم رسید این بود که هرچه زودتر او را به برنامه روبهرو دعوت کنم. مریم تومرایی، خواننده و نویسنده خلاق، در ایران چشم به جهان گشوده و در کشور گانا در آفریقای غربی و سپس کانادا تا به حال زندگی را سپری کرده است. مریم تحصیلات خود را در رشته هنرهای خلاقی در دانشگاه یورک در تورنتو به پایان رسانده است. او آواز را در سبک کلاسیک غربی تعلیم دیده است و بیشتر از ۲۰ سال است که در شهر تورنتو فعالیت هنری دارد.
صدای مریم سپرانو است و از کمتر افرادی به حساب میرود که قادر به آواز خواندن در سبکهای متفاوت میباشند. او در مورد خود میگوید: «من به نام خدا، به نام عشق و به نام آهنگ میخوانم. هر بار با یک آهنگ، برای رسیدن به قلبها.» مریم به دلیل اینکه نمیتوانسته نه از خواندن به زبان فارسی و نه از اپرا دل بکند، در هر دو سبک فعالیت میکند. در سال ۲۰۰۸ مجله Wholenote در کانادا در شماره ماه آوریل خود درباره او نوشته بود: «مریم تومرایی یک نمونه خوب دیگری است از آنچه جهان قادر به ارایه کردن است.»

اولین سی دی او به نام «under your spel»، مجموعهای است از سرودههای عاشقانه به زبان فارسی، ترکی و انگلیسی که قطعاتی از آن را در این برنامه شنونده هستید و میتوانید در تارنمای مریم تومرایی www.the9thdiva.com و یا از طریق amazone.ca خریداری کنید. مریم به زودی در جشنواره «تیرگان»، بزرگترین جشن واره هنر ایرانی خارج از ایران که در تورنتو برگذار میشود نیز ما را از صدای استثنایی خود بهرمند خواهد کرد.
خبر / رادیو کوچه
تقی رحمانی عضو شورای فعالان ملی-مذهبی و عضو فعال ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری 88 که در روزهای اخیر با سپردن وثیقه از زندان آزاد شده بود، مجدد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
به گزارش میزان خبر، این فعال ملی-مذهبی که تنها دو روز پیش و بعد از سپری کردن حدود دو ماه زندان بازداشت شده بود، روز سهشنبه بازداشت شد.
او که صبح امروز به دادسرای امنیت مستقر در زندان اوین احضار شده بود، دیگر به منزل مراجعه نکرد.
وی آخرین بار شامگاه چهارشنبه 20 بهمن 89، توسط نیروهای امنیتی در منزلش بازداشت شده بود.
بیشتر بخوانید:
«آزادی تقی رحمانی فعال ملی-مذهبی»
خبر / رادیو کوچه
منابع حقوق بشری در سوریه روز دوشنبه اعلام کردند مردم شهر درعا که اعتراضات جاری علیه بشار اسد از آن آغاز شد یک گور دستهجمعی پیدا کردند. عمار قربی رییس سازمان حقوق بشر سوریه در گفتوگویی اعلام کرد: «مردم صبح روز دوشنبه یک گور دستهجمعی در درعا پیدا کردند.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، او افزود: «ماموران دولت پس از کشف این گور دستهجمعی به سرعت وارد عمل شدند و مکان آن را محاصره کردند و ازجابهجایی اجساد جلوگیری کردند.»
به گفته او ماموران دولتی به مردم وعده دادند برخی از اجساد را به آنها تحویل خواهند داد.
در همنی حال منابع مخالفان اعلام کردند نیروهای امنیتی روز دوشنبه در منطقه «سیف الدوله» در حلب به سمت معترضانی که یک تظاهرات مسالمتآمیز برگزار کرده بودند آتش گشودند و بر اساس برخی گزارشها، یک تن از مخالفان کشته وچند نفر دیگر زخمی شدند.
تانکهای ارتش در اغلب شهرهای سوریه از جمله دمشق همچنان مستقر هستند و اوضاع شهر «تلکلخ» که طی روزهای گذشته پس از یورش سربازان ارتش 7 کشته داد همچنان بحرانی گزارش شده است.
وزارت کشور سوریه نیز اعلام کرده است تدابیر لازم برای برگزاری تظاهراتهای مسالمتآمیز به دستگاههای ذیربط ابلاغ شده است.
همچنین مناطق حاشیهنشین شهر دمشق پایتخت سوریه شامگاه دوشنبه شاهد تظاهرات بیسابقه هزاران تن از معترضانی بود که خواستار سقوط نظام حاکم در سوریه شدند.
شاهدان عینی اعلام کردند مردم هنگام تشییع جنازه جوان 26 سالهای که به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شده بود علیه نظام شعار سر دادند.
این حضور چشمگیر معترضان در حالی صورت میگیرد که مقابله نیروهای امنیتی با مخالفان به شدت گسترده شده است.
بیشتر بخوانید:
«مهاجرت شهروندان حمص به مناطق شمالی لبنان»
خبر / رادیو کوچه
سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی روز سهشنبه در نشست هفتگی با خبرنگاران داخلی و خارجی که در محل این وزارتخانه برگزار شد، در خصوص دوروتی پرواز، خبرنگار شبکه خبری الجزیره که به گفته برخی رسانهها از سوریه به ایران بازگردانده شده بود به اظهارنظر پرداخت.
رامین مهمانپرست در این باره گفت: «درباره ناپدید شدن یا بازداشت این خبرنگار در سوریه همانطور که اطلاع دارید بر اساس گفتههای مسوولان شبکه الجزیره این خبرنگار در حالیکه برای کار خبرنگاری به ویزای کار نیاز داشته با توجه به لغو روادید ایران و سوریه با گذرنامه ایرانی و بدون ویزا قصد ورود به سوریه را داشته که مرتکب چند تخلف شده است.»
مهمانپرست افزود: «تخلف اول این بوده که گذرنامه ایرانی ایشان اعتبار نداشته، تخلف دوم این بوده که بدون ویزای خبرنگاری قصد ورود به سوریه را داشته و تخلف سوم این بوده که گذرنامههای دیگری نیز همراه داشته است.»
سخنگوی وزارت خارجه با بیان اینکه ما تابعیت مضاعف را قبول نداریم، گفت: «انجام این تخلفات مانع از انجام فعالیت پنهانی این خبرنگار در سوریه شده البته ما مسئله را پیگیری میکنیم و اطلاع یافتن از وضعیت ایشان برای ما هم اهمیت دارد.»
این در حالی است که وی در خصوص حضور و یا عدم حضور این خبرنگار در ایران اظهارنظری نکرده است.
بیشتر بخوانید:
«سوریه یک خبرنگار الجزیره را اخراج و به ایران فرستاد»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه و با حکم دادگاه مصر، سوزان مبارک همسر حسنی مبارک، رییس جمهوری پیشین این کشور، بخشی از دارایی خود را که به صورت وجه نقد در بانک نگهداری شده بود را به خزانه این کشور بازگردانده است.
به گزارش تلویزیون مصر، سوزان مبارک پس از پایان بخشی از بازجوییهای که از چند روز پیش آغاز شده بود به دستور دادگاه مصر مجبور به بازگرداندن 3.4 میلیون دلار از داراییهای خود به خزانه شده است.

این در حالی است که به دستور اداره مبارزه با فساد مالی مصر، جهت تکمیل شدن پرونده سوزان مبارک در زمینههای دیگر مالی از جمله جمع آوری غیرقانونی ثروت، قرار موقت بازداشت وی 15 روز دیگر تمدید شده است.
بیشتر بخوانید:
«بازداشت موقت همسر حسنی مبارک»
آنجلا نوبهار / گزارش / عکس / رادیو کوچه
در اولین سالگرد بنیاد خیریه «بچههای ایرانزمین» که در راستای ارایه خدمات پزشکی، مشاورهای، تحصیلی و ورزشی به جامعهی ایرانی در آمریکا فعال هستند در شهرهای مختلف این کشور از جمله ویرجینیا، متروپلیتین، مریلند و واشنگتن دیسی در روزهای اخیر اقدام به برگزاری همایشی کردند.
لازم به ذکر است که این بنیاد یازده سال فعالیت داشته و این همایش با کمک «فیرفکس کانتی» تدارک دیده شده است.

آنجلا نوبهار در این راستا گفتوگویی با روشنک حکیمیان به عنوان سرمایهگذار و کتایون شایا رییس هیت مدیره این بنیاد داشت است که در پی میآید.
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
هفدهم می برابر با بیستوهفتم اردیبهشت برابر با «روز جهانی ارتباطات» است. «اتحادیه بینالمللی مخابرات» از قدیمیترین سازمانهای بینالمللی است که در هفدهم می سال ۱۸۶۵ میلادی فعالیت خود را آغاز کرد. هدف از این اتحادیه ارتقای آگاهی نسبت به تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی (ICT) است، که امسال در سال 2011 این روز با شعار «زندگی بهتر در جوامع روستایی با استفاده از ارتباطات و فناوری اطلاعات» از سوی اتحادیه جهانی مخابرات انتخاب شده است.
ارتباطات همواره به عنوان یکی از موضوعات بسیار مهم برای بشر محسوب شده است و امروزه در عصر ارتباطات و در دورانی قرار داریم که قدرت در دست جوامعی است که از نیرومندترین شبکههای ارتباطی و به تبع آن، از بیشترین اطلاعات برخوردار باشند و این حقیقت انکارناپذیر تمدن کنون جهانی است.
«اتحادیه بینالمللی مخابرات» از قدیمیترین سازمانهای بینالمللی است که در هفدهم می سال ۱۸۶۵ میلادی فعالیت خود را آغاز کرد. بر اساس بیانیهی اجلاس سران جامعه اطلاعاتی، اتحادیه بین المللی مخابرات، مسوول توسعه زیرساختهای « ICT» و تسهیل کننده عملکردهای تعاملی، اتصال مقابل و اتصال جهانی شبکهها و سرویسها است.
همچنین این اتحادیه فراهم آورنده یک محیط توانمند جهت توسعه و اعتمادسازی در استفاده از فنآوریهای اطلاعات و ارتباطات از طریق ارتقای امنیت رایانهای تعیین شده است و مسوولیت دارد که امکان استفاده از ICT را برای همه افراد در هر زمان و مکانی گسترش دهند.

به همین مناسبت هفدهم می برابر با بیستو هفتم اردبیهشت هر ساله براساس مصوبه مجمع عمومی «سازمان ملل متحد» به عنوان «روز جهانی ارتباطات» انتخاب شده است و هر سال محورها و شعارهایی را برای اجرای سیاستها و توسعهی اهداف ارتباطی در سطح جهان مطرح میکند.
به گزارش دفتر روابط عمومی و امور بینالملل، شعار روز جهانی ارتباطات در سال 2011 میلادی با توجه به لزوم اقدامی جهانی برای بهرهمندی جوامع روستایی از مزایای فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی با عنوان «زندگی بهتر در جوامع روستایی با استفاده از ارتباطات و فناوری اطلاعات» از سوی اتحادیه جهانی مخابرات اعلام شده است.
در ایران نیز این روز که پیش از این، روز جهانی ارتباطات نام داشت، در تقویمها به روز ارتباطات و روابط عمومی تغییر نام یافته است، این اقدام از جمله برنامههای دولت برای گسترش حوزه برنامههای روابط عمومی در کشور است .
منبعها:
بنیاد جهانی ICDL
سایت موبیا
ویکیپدیا
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، نمایندگان معمر قذافی، رهبر لیبی، برای گفتوگو با مقامات رسمی روسیه به مسکو سفر کردهاند.
انتظار میرفت روز چهارشنبه، ۱۸ می، مذاکرات جداگانهای با نمایندگان مخالفان دولت لیبی در مسکو انجام شود، ولی اینطور که مقامات رسمی روسیه اعلام کردهاند، «به دلایل فنی» این مذاکرات به تاخیر افتاده است.
دولت روسیه تاکنون از پذیرش مخالفان دولت لیبی به عنوان نماینده مشروع مردم آن کشور خودداری و هنوز روابط رسمی با سرهنگ قذافی را حفظ کرده است.
این در حالی است که بعضی کشورهای اروپایی، شورای ملی انتقالی (مخالفان دولت لیبی) را به عنوان طرف گفتوگو در لیبی به رسمیت شناختهاند.
همچنین روز دوشنبه، لوییس مورنو اکامپو، دادستان کل دادگاه کیفری بینالمللی، خواستار صدور حکم بازداشت سرهنگ قذافی شد.
آقای اکامپو تصریح کرد که معمر قذافی، سیفالاسلام، پسرش و عبداله سانوسی، رییس اطلاعات و امنیت لیبی، بیشترین مسوولیت را در قبال «حملات گسترده و منظم» به غیرنظامیان در لیبی دارند.
بر اساس خبرهایی که از لیبی منتشر شدهاند، در ساعات اولیه روز سهشنبه، صدای انفجارهایی در نزدیکی محل سکونت سرهنگ قذافی در طرابلس، پایتخت لیبی شنیده شده است.

مقامات رسمی دولت لیبی بلافاصله بعد از این حملهها در اولین ساعات روز سهشنبه، خبرنگاران را به محل بمباران بردند و ساختمانهای دولتی را که در آتش بودند، به آنها نشان دادند.
یک سخنگوی دولت لیبی گفته است که یکی از ساختمانهایی که هدف قرار گرفته است، متعلق به وزارت مقابله با فساد لیبی بود و هیچ ارزش نظامی نداشت. ساختمان دیگری هم که هدف ناتو قرار گرفته است، یکی از ادارات سرویسهای امنیتی لیبی بوده است.
این حملههای هوایی ناتو فقط چند ساعت بعد از بمباران دوباره مقر سرهنگ قذافی انجام شد.
بیشتر بخوانید:
«خودداری آمریکا از دولت خواندن شورای مخالفان قذافی»
رادیو کوچه
1642 میلادی- شهر «مونترال» به روی جزیرهای که در شمال شرق کانادا امروزی واقع شده بود، بنیان نهاده شد. «ژاک کارتیه» حدود یک قرن قبل از آن زمان این جزیره را کشف کرده بود.
در می سال 1641 میلادی دو کشتی بندر «روشل» فرانسه را به مقصد «نوول فرانس» ترک کردند. در آن زمان مهاجرنشین نوول فرانس شامل 400 نفر فرانسوی بود.
این دو کشتی پس از رسیدن به سواحل کبک زمستان را در آنجا سپری کرده و سپس سال بعد به محل فعلی مونترال رسیدند. به محض ورود مهاجران ابتدا یک حصار را به دور محوطهای که میخواستند در آن سکونت کنند احداث کردند و چادرهای خود را در داخل حصار برافراشتند. این اقدام در روزی چون امروز صورت گرفت. در سپتامبر سال 1760 شهر مونترال مانند سایر مناطق نوول فرانس نتوانست در مقابل حملات سربازان انگلیسی مقاومت کند و تسلیم شد و از آن زمان تحت حکومت سلطنتی انگلستان قرار گرفت.
1814 میلادی- سالروز تصویب قانون اساسی در نروژ است. این سرآغاز استقلال نروژ از دانمارک بود. روز 17 می را مردم نروژ به عنوان «روز ملی» خود جشن میگیرند.
براساس قانون اساسی یک مجلس نمایندگان تشکیل میشود و شاهزاده «کریستیان فردریک» نایبالسلطنه دانمارکی سابق نروژ را به مقام پادشاه منصوب میکند.
جدا شدن نروژ پس از چهار قرن از پادشاهی دانمارک یکی از عواقب جنگهای ناپلئون بود. تا سال 1247 میلادی نروژ از پادشاهیهای کوچکی تشکیل شده بود.
1866 میلادی- «اریک ساتی» (Alfred Éric Leslie Satie) آهنگساز فرانسوی به دنیا آمد. او نخستین درسهای موسیقی خود را از یک نوازنده ارگ آموخت سپس نزد همسر دوم پدرش که یک نوازده و آموزگار پیانو بود به فراگیری ادامه داد در ۱۸۷۹ ساتی وارد هنرستان موسیقی (کنسرواتوار) پاریس شد ولی بعد به دلیل بیاستعدادی اخراج شد.
ساتی از بنیانگذاران گروه «شش» بود ولی به سرعت خودش از این گروه خارج شد. او بسیاری از آثار خود را بدون خط میزان مینوشت و در اجرای آثار خود سبک ویژهای داشت. بسیاری از آهنگسازان همدورهاش و آهنگسازانی که بعد از او آمدهاند از او تاثیر پذیرفتهاند از آن جمله «جان کیج»(John Milton Cage)، «دبوسی» ( Claude-Achille Debussy)، «راول» (Joseph Maurice Ravel) و «پولنک» (Francis Poulenc) هستند.
1987 میلادی- یک جت نیروی هوایی عراق در آبهای خلیج فارس اشتباهن به جای ناو ایرانی، کشتی جنگی آمریکایی «استارک» (Stark) را هدف موشک قرار داد که ضمن این حمله به ناو آمریکایی آسیب رسید و 37 تن از افراد آن کشته و 21 تن دیگر مجروح شدند و دولت عراق از آمریکا عذرخواهی کرد و غرامت پرداخت.
این ناو از نوع «فری گیت» بود و در خلیج فارس ماموریت حمایت از نفتکشهای کویتی را داشت که با پرچم آمریکا حرکت میکردند. نام دریاسالار «هارولد استارک» براین ناو گذارده شده بود.
1177 خورشیدی- «آقا محمدخان قاجار» سرسلسله قاجار به دست دو تن از ندیمان خود به قتل رسید. آقا محمدخان پس از زندیه و قتل لطفعلیخان، و بعد از به دست آوردن تفلیس و چیرگى بر قفقاز، تاجگذارى کرد.
اقتدار سیاسى آقا محمدخان سبب شد تا در آخرین سالهاى حکومت با سرکشیهاى جدى روبهرو شود. جنگ هرات در این زمان رخ داد. پس از او «فتحعلى شاه قاجار» به سلطنت رسید.
——————————————-
برخی از رویدادهای دیگر
1749میلادی- «ادوارد جنر» پزشک انگلیسی و کاشف واکسن بیماری آبله متولد شد.
1317 خورشیدی- کار ساختن «تونل کندوان» در روزی چون امروز بهپایان رسید.
منبعها:
ویکیپدیا (فارسی و انگلیسی)
جام جم
ریسمون
نیویورک تایمز
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
رسالت
1) رییس جمهوری در گفتوگوی زنده تلویزیونی: مشکل لاینحلی در جمهوری اسلامی با وجود ولی فقیه وجود ندارد
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=62658
رییس جمهوری اسلامی ایران یکشنبه شب در گفتوگوی زنده تلویزیونی گفت: «با وجود ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران امروز اصلن مشکل لاینحلی ندارد، برای اینکه سیستم آن بهگونهای است که هرجا بخواهد با مشکل مواجه شود کسی هست که گره را باز کند و این بسیار زیبا است و در هیچ کجای دنیا وجود ندارد.»
2) حکم بازداشت قذافی و دو پسرش صادر شد
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=62674
دادستان دیوان کیفری بین المللی از حکم بازداشت قذافی و پسرش سیفالاسلام و عبدالهالسنوسی خبر داد.
خراسان
1) اظهارات وزیر اقتصاد درباره بررسی پرداخت یارانه به اتباع ایرانی خارج از کشور
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=27&id=713371
حسینی در پاسخ به این سوال که آیا برای ایرانیان خارج از کشور در طرح هدفمندی یارانهها، یارانه نقدی در نظر گرفته شده است یا خیر؟ گفت: «قانون اتباع ایران را (نه فقط ساکنان ایران) را متعلق به ایران میداند و فردی که دارای تبعیت ایرانی باشد، به لحاظ قانونی امکان بهرهمندی از یارانههای نقدی را دارد.»
به گفته وزیر اقتصاد، ستاد هدفمندی یارانهها هنوز در مورد این که آیا ایرانیان خارج از کشور میتوانند از یارانههای نقدی بهرهمند شوند یا خیر، به جمعبندی نرسیده و در این باره در حال جمعبندی است.
2) وزیر خارجه مصر دبیرکل اتحادیه عرب شد
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=27&id=713346
نبیلالعربی، وزیر امور خارجه مصر، به دبیرکلی اتحادیه عرب انتخاب شده است و از اول ماه ژوئن، بهطور رسمی کار خود را در این سمت آغاز میکند.
جام جم
1) آیتاله یزدی: کسی که شورای نگهبان را قبول ندارد، خودش قانونی نیست
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100843693608
به گزارش مهر، آیتاله محمد یزدی دیروز در دیدار با اعضای ستاد بزرگداشت کنگره شهدای روحانی استان قم گفت: «اخیرن برخی در مورد نظر شورای نگهبان نظر دادهاند و به آن ایراد گرفتهاند، در حالی که رهبر معظم انقلاب نیز بیان کردهاند که هیچکس حق ندارد روی نظر شورای نگهبان حرفی بزند.» وی با تاکید بر اینکه براساس قانون اساسی نظر شورای نگهبان قطعیت دارد، گفت: «کسانی که نظر شورای نگهبان را رد میکنند یعنی قانون اساسی را قبول ندارند و وقتی افراد قانون اساسی را قبول ندارند، اصلن خود آنان قانونی نیستند و در واقع قانون اساسی است که آنان را قبول ندارد.»
2) تعویق دادگاه رییس صندوق بینالمللی پول
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100843683914
به گزارش مهر، قرار بود استراوس کان روز یکشنبه در دادگاه حاضر شود و به اتهام سواستفاده جنسی، تلاش برای تجاوز و حبس غیرقانونی یک مستخدم زن در هتلی در منهتن نیویورک پاسخ دهد. پلیس برای تکمیل پرونده خواستار انجام یک رشته آزمایش شده بود و وکلای استراوس کان میگویند که او با انجام این آزمایشها موافقت کرده است. بر همین اساس جلسه دادگاه چند روز دیرتر برگزار میشود تا نتایج آزمایشهایی که انجام گرفته، مشخص شود.
ایران
1) معاون سیاسی وزیر کشور خبر داد، فرمان شروع مراحل انتخابات مجلس، سوم خرداد صادر میشود
http://www.iran-newspaper.com/1390/2/27/Iran/4793/Page/2/Index.htm#
گروه سیاسی معاون سیاسی وزیر کشور گفت: «فرمان شروع مراحل انتخابات نهمین دوره مجلس، سوم خرداد همزمان با روز آزادسازی خرمشهر بهوسیله وزیر کشور صادر خواهد شد.»
2) سازمان ملل: بحرین زندانیان سیاسی را آزاد کند
http://www.iran-newspaper.com/1390/2/27/Iran/4793/Page/6/Index.htm#
سازمان ملل متحد آزادی همه زندانیان سیاسی بحرین و انجام تحقیقات مستقل را در باره گزارشهای رسیده از شکنجهها در زندانهای این کشور خواستار شد.
ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در بیانیهای اعلام کرد: «همه زندانیهای سیاسی بحرین باید فورن آزاد شده و هرچه سریعتر به وکیل دسترسی داشته باشند.»
کیهان
1) دیپلمات سعودی را افراد ناشناس در کراچی ترور کردند
http://www.kayhannews.ir/900227/16.htm#other1604
یک دیپلمات ارشد عربستان سعودی با تیراندازی افراد ناشناس در کراچی پاکستان کشته شد. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، «حسن الاتانی» دیروز در کراچی هدف گلوله مهاجمان ناشناس قرار گرفت و کشته شد. هنوز هیچ گروهی مسوولیت این حمله را برعهده نگرفته است.
2) کشف 5 میدان جدید نفت و گاز
http://www.kayhannews.ir/900227/4.htm#other408
مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت با تاکید بر اینکه هم اکنون وجود ذخایر جدید هیدوکربوری در 5 میدان جدید نفت و گاز قطعی شده است، تصریح کرد: «تا پایان سال جاری جزییات کشف نفت و گاز در این میادین بهطور رسمی اعلام میشود.»
دنیای اقتصاد
1) اعلام آمادگی قرارگاه خاتم سپاه برای ساخت آزادراه تهران – شمال
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=254049
فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا گفت: «برای پایان آزادراه تهران – شمال با دولت در حال مذاکره هستیم، اما هنوز تفاهمنامهای در اینباره امضا نشده است.»
به گزارش واحد مرکزی خبر، سردار رستم قاسمی در حاشیه چهارمین همایش ملی صنایع فراساحلی در جمع خبرنگاران افزود: «اگر دولت شرایط مناسبی را در این طرح برای پیمانکار ایجاد کند، طرحی را که 18 سال طول کشیده و فقط 15 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است، در مدت 36 ماه به پایان خواهیم رساند.»
2) برنامه دولت برای دلار
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=254092
پس از آنکه رییس جمهوری در برنامه زنده تلویزیونی از ماموریت بانک مرکزی برای کنترل بازار ارز خبر داد، دیروز وزیر امور اقتصادی و دارایی نیز اعلام کرد که به دستور رییس جمهوری همان سیاست کنترل بازار سکه در خصوص بازار ارز نیز اعمال خواهد شد و سیاست دولت در خصوص تحولات نرخ ارز «حذف فاصله بین نرخ رسمی و نرخ آزاد در بازار ارز برای دلار» است.»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس برخی گزارشهای تایید نشده از منابع محلی، دو برادر زندانی به نامهای محمد و عبداله فتحی که در بند اطلاعات زندان دستگرد اصفهان محبوس و به محاربه متهم و بنا بر حکم شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به اعدام محکوم شده بودند، صبح روز سهشنبه حکم اعدام آنها اجرا شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، محمد فتحی (۲۷ ساله) و عبداله فتحی (۲۹ ساله) در فروردین ۱۳۸۹ دستگیرشده و به زندان اصفهان منتقل شدند و به محاربه با خدا و سرقت مسلحانه متهم شده بودند.
کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران با انتشار بیانیهای صدور احکام اعدام در این پرونده را مورد انتقاد قرار داد و هادی قائمی، سخنگوی کمپین، در مصاحبهای گفته بود که پرونده اتهامی برادران فتحی ابهامات زیادی دارد و باید در حکم آنان بازنگری شود.
به گزارش بیبیسی، در قوانین جمهوری اسلامی، سرقت مسلحانه از مصادیق محاربه دانسته شده اما به گفته آقای قائمی، عبداله و محمد فتحی گفتهاند که از آنان تحت شکنجه اعتراف گرفته شده و لازم بود این موضوع مورد بررسی قرار گیرد و در صورت صحت این ادعا، روند محاکمه بازبینی شود.
این دو نفر همراه با پنج نفر دیگر به اتهام مشابه بازداشت شدند اما تنها این دو برادر به اعدام محکوم شداند.
به گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، پدر عبداله و محمد فتحی که از پناهندگان ایرانی در ترکیه است، با اشاره به فعالیتهای سیاسی خود و دایی متهمان، احتمال سیاسی شدن پرونده را مطرح کرده بود.
بیشتر بخوانید:
«ابلاغ اجرای حکم اعدام دو برادر جوان در زندان اصفهان»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، 27 اردیبهشت نخستین کاروان دریایی همبستگی با مردم بحرین از سواحل ایران عازم آن کشور شده است.
به گزارش فارس به نقل از فرماندار بندر دیر، در استان بوشهر، اعضای کاروان دریایی همبستگی با مردم بحرین با دو فروند کشتی از سواحل این بندر عازم آن کشور شدند.
به گفته این مقام محلی، کاروان همبستگی، متشکل از حدود یکصد و بیست نفر، از سوی بسیج دانشجویی تهران و چند شهر دیگر ایران برای عزیمت به بحرین به بوشهر رفته بود.
وی افزوده است که در طول مسیر حرکت این کاروان، افراد دیگری به آن پیوستند و تعدادی از نمایندگان مجلس و روحانیون نیز در آن حضور داشتهاند اما مشخص نیست که آیا نمایندگان مجلس نیز عازم بحرین شدهاند یا خیر.
بر یکی از این دو کشتی نام یک شاعره بحرینی به نام «آیات القرمزی» و بر دیگری نام کشتی «نجات» گذاشته شده است.
ظاهرا هدف از اعزام این کاروان به بحرین ابراز حمایت از مردم آن کشور در مبارزه علیه حکومت بحرین است و به گفته فرماندار دیر، این کاروان «با پیام حمایت از مردم مظلوم بحرین» عازم آن کشور شده است.
به نظر نمیرسد که مقامات بحرینی به این کاروان اجازه ورود به سواحل آن کشور را داده باشند و معلوم نیست که این دو کشتی در نظر دارند در کدام بندر پهلو بگیرند.
بیشتر بخوانید:
«بررسی دخالت ایران در کشورهای عربی»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، رییس ژاپنی کمیته مسابقات و لیگ حرفهای کنفدراسیون فوتبال آسیا در مصاحبهای عنوان کرد ایران تنها در شرایطی میتواند ۴ سهمیهاش در این لیگ را حفظ کند، که به زودی مشکلات ورزشگاههایش را حل کند.
به گفته سوزوکی توکو آکی، جدا نبودن ورودیهای بازیکنان، داوران و خبرنگاران، قابل شمارش نبودن تماشاگران هر بازی و مجهز نبودن به امکانات رسانهای، مهمترین چالشهای ورزشگاههای ایران است.
او درعین حال فوتبال ایران را به خاطر استقبال زیاد تماشاگران و توجه رسانهها، ستود.
فوتبال ایران در حال حاضر با ۴ تیم، در لیگ قهرمانان آسیا سهمیهای برابر با کشورهای ژاپن، کره جنوبی، عربستان و چین دارد. اما گفته میشود احتمال کاهش سهمیه ایران، جدی است.
به گفته رییس کمیته مسابقات AFC، دوم آذرماه نتایج بررسیهای نمایندگان این کمیته درباره تعداد سهمیههای هر کشور اعلام خواهد شد.
خبر / رادیو کوچه
سیدمحمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران، در دیدار با جمعی از رزمندگان جنگ هشت ساله ایران و عراق از هر دو طرف درگیر در مناقشه سیاسی دو سال اخیر پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران خواسته است از ظلمهایی که بر آنان شده بگذرند و یکدیگر را عفو کنند.
آقای خاتمی در ادامه افزود: «اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشمپوشی شود، و ملت هم بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است میگذرد.»
آقای خاتمی همچنین راهکارهایی برای از بین رفتن «جو مسموم» فضای سیاسی ایران ارایه داد، از جمله این که «هر منتقدی برانداز و عامل دشمن به حساب نیاید،… فضا باز شود، احزاب و گروهها کار کنند و عقلا هم ساز و کاری را برای انتخابات در نظر بگیرند تا در آن حرف و حدیث نباشد.»
آقای خاتمی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «این ملت هم اگر به جمهوری اسلامی رای داده، خواستههایی داشته است… شما مصاحبهها و گفتارهای امام در قبل و پس از پیروزی انقلاب تا مرحله رفراندوم جمهوری اسلامی را بخوانید. مردم به آن جمهوری اسلامی رای دادند.»
آقای خاتمی همچنین با اشاره به وضعیت نامناسب اقتصادی ایران گفت: «از روزی که نفت در ایران کشف شد که حدود صد سال از آن میگذرد، تاکنون حدود هزار میلیارد دلار پول از محل فروش نفت نصیب این ملت شده است که حداقل ۴۵۰ میلیارد دلار آن که نزدیک به ۵۰ درصد درآمد نفتی ایران از ابتدا تاکنون بوده است، در این پنج شش سال اخیر حاصل شده است. آیا به تناسب این درآمد، وضع مملکت هم خوب است؟»
او ادامه داد: «رشد اقتصادی به شدت پایین آمده و حتا گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. تولید در همه عرصهها لطمه فراوان دیده است. مگر میشود مدعی ایجاد دو و نیم میلیون شغل شد، ولی رشد اقتصادی پایین باشد. ایجاد دو و نیم میلیون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است.»
این در حالی است که پس از سخنان آقای خاتمی واکنشهای منفی در بین برخی از فعالان سیاسی و مدنی بهوجود آمده که آن را به دلیل نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی دانسته و عنوان کردند که این سخنان برای کسب آرا و وجه سیاسی برای اطلاحطلبان میدانند.
بیشتر بخوانید:
«۱۲ اسفند انتخابات نهمین دوره مجلس ایران»
خبر / رادیو کوچه
دومینیک استراوس کان، رییس صندوق بینالمللی پول، بعد از یک روز تاخیر و شرکت در جلسه دادگاه در روز دوشنبه ۱۷ می ۲۰۱۱ به اتهام سواستفاده جنسی، به زندانی در نیویورک منتقل شده است.
به گزارش الجزیره، قاضی دادگاه گفت بیم آن وجود دارد که آقای استراوس کان ۶۲ ساله قصد فرار داشته باشد و به همین دلیل باید به زندان رایکرز آیلند که زندانی با شرایط سخت است، منتقل شود.
آقای استراوس کان روز شنبه و در حالی که سوار هواپیما شده بود، به اتهام تلاش برای تجاوز به خدمتکار هتلی در منهتن نیویورک بازداشت شد.
آقای استراوس کان با هفت اتهام روبهرو است و احتمال میرود حداکثر به ۲۵ سال زندان محکوم شود.

آقای استراوس کان که بسیاری او را یکی از بختهای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲ فرانسه میدانستند، این اتهامات را رد کرده است.
وکیل آقای استراوس کان گفت متاسف است که قاضی دادگاه قرار وثیقه صادر نکرده است، اما در هر صورت موکلش تبرئه خواهد شد.
بر اساس گزارشها، بعد از بازداشت آقای استراوس کان، جان لیپسکی، معاون اول رییس صندوق بینالمللی پول، به طور موقت جانشین او شد.
بیشتر بخوانید:
«تعویق در دادگاه رییس صندوق بینالمللی پول»
صبح روز سهشنبه روی داد،
«اعدام دو برادر زندانی به اتهام محاربه»
خبر / رادیو کوچه
بر اساس برخی گزارشهای تایید نشده از منابع محلی، دو برادر زندانی به نامهای محمد و عبداله فتحی که در بند اطلاعات زندان دستگرد اصفهان محبوس و به محاربه متهم و بنا بر حکم شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به اعدام محکوم شده بودند، صبح روز سهشنبه حکم اعدام آنها اجرا شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، محمد فتحی (۲۷ ساله) و عبداله فتحی (۲۹ ساله) در فروردین ۱۳۸۹ دستگیرشده و به زندان اصفهان منتقل شدند و به محاربه با خدا و سرقت مسلحانه متهم شده بودند.
کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران با انتشار بیانیهای صدور احکام اعدام در این پرونده را مورد انتقاد قرار داد و هادی قائمی، سخنگوی کمپین، در مصاحبهای گفته بود که پرونده اتهامی برادران فتحی ابهامات زیادی دارد و باید در حکم آنان بازنگری شود.
به گزارش بیبیسی، در قوانین جمهوری اسلامی، سرقت مسلحانه از مصادیق محاربه دانسته شده اما به گفته آقای قائمی، عبداله و محمد فتحی گفتهاند که از آنان تحت شکنجه اعتراف گرفته شده و لازم بود این موضوع مورد بررسی قرار گیرد و در صورت صحت این ادعا، روند محاکمه بازبینی شود.
این دو نفر همراه با پنج نفر دیگر به اتهام مشابه بازداشت شدند اما تنها این دو برادر به اعدام محکوم شداند.
به گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، پدر عبداله و محمد فتحی که از پناهندگان ایرانی در ترکیه است، با اشاره به فعالیتهای سیاسی خود و دایی متهمان، احتمال سیاسی شدن پرونده را مطرح کرده بود.
……………………………………………….
سیدمحمد خاتمی:
«هم ملت و هم نظام و رهبری همدیگر را ببخشند»
خبر / رادیو کوچه
سیدمحمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران، در دیدار با جمعی از رزمندگان جنگ هشت ساله ایران و عراق از هر دو طرف درگیر در مناقشه سیاسی دو سال اخیر پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران خواسته است از ظلمهایی که بر آنان شده بگذرند و یکدیگر را عفو کنند.
آقای خاتمی در ادامه افزود: «اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشمپوشی شود، و ملت هم بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است میگذرد.»
آقای خاتمی همچنین راهکارهایی برای از بین رفتن «جو مسموم» فضای سیاسی ایران ارایه داد، از جمله این که «هر منتقدی برانداز و عامل دشمن به حساب نیاید،… فضا باز شود، احزاب و گروهها کار کنند و عقلا هم ساز و کاری را برای انتخابات در نظر بگیرند تا در آن حرف و حدیث نباشد.»
آقای خاتمی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «این ملت هم اگر به جمهوری اسلامی رای داده، خواستههایی داشته است… شما مصاحبهها و گفتارهای امام در قبل و پس از پیروزی انقلاب تا مرحله رفراندوم جمهوری اسلامی را بخوانید. مردم به آن جمهوری اسلامی رای دادند.»
آقای خاتمی همچنین با اشاره به وضعیت نامناسب اقتصادی ایران گفت: «از روزی که نفت در ایران کشف شد که حدود صد سال از آن میگذرد، تاکنون حدود هزار میلیارد دلار پول از محل فروش نفت نصیب این ملت شده است که حداقل ۴۵۰ میلیارد دلار آن که نزدیک به ۵۰ درصد درآمد نفتی ایران از ابتدا تاکنون بوده است، در این پنج شش سال اخیر حاصل شده است. آیا به تناسب این درآمد، وضع مملکت هم خوب است؟»
او ادامه داد: «رشد اقتصادی به شدت پایین آمده و حتا گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. تولید در همه عرصهها لطمه فراوان دیده است. مگر میشود مدعی ایجاد دو و نیم میلیون شغل شد، ولی رشد اقتصادی پایین باشد. ایجاد دو و نیم میلیون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است.»
این در حالی است که پس از سخنان آقای خاتمی واکنشهای منفی در بین برخی از فعالان سیاسی و مدنی بهوجود آمده که آن را به دلیل نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی دانسته و عنوان کردند که این سخنان برای کسب آرا و وجه سیاسی برای اطلاحطلبان میدانند.
……………………………………………….
پس از رد قرار وثیقه از سوی دادگاه،
«برگرداندن رییس صندوق بینالمللی به زندان»
خبر / رادیو کوچه
دومینیک استراوس کان، رییس صندوق بینالمللی پول، بعد از یک روز تاخیر و شرکت در جلسه دادگاه در روز دوشنبه ۱۷ می ۲۰۱۱ به اتهام سواستفاده جنسی، به زندانی در نیویورک منتقل شده است.
قاضی دادگاه گفت بیم آن وجود دارد که آقای استراوس کان ۶۲ ساله قصد فرار داشته باشد و به همین دلیل باید به زندان رایکرز آیلند که زندانی با شرایط سخت است، منتقل شود.
آقای استراوس کان روز شنبه و در حالی که سوار هواپیما شده بود، به اتهام تلاش برای تجاوز به خدمتکار هتلی در منهتن نیویورک بازداشت شد.
آقای استراوس کان با هفت اتهام روبهرو است و احتمال میرود حداکثر به ۲۵ سال زندان محکوم شود.
آقای استراوس کان که بسیاری او را یکی از بختهای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲ فرانسه میدانستند، این اتهامات را رد کرده است.
وکیل آقای استراوس کان گفت متاسف است که قاضی دادگاه قرار وثیقه صادر نکرده است، اما در هر صورت موکلش تبرئه خواهد شد.
بر اساس گزارشها، بعد از بازداشت آقای استراوس کان، جان لیپسکی، معاون اول رییس صندوق بینالمللی پول، به طور موقت جانشین او شد.
……………………………………………….
روز سهشنبه روی داد،
«اعزام نخستین کاروان ایرانی همبستگی با مردم بحرین»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، 27 اردیبهشت نخستین کاروان دریایی همبستگی با مردم بحرین از سواحل ایران عازم آن کشور شده است.
به گزارش فارس به نقل از فرماندار بندر دیر، در استان بوشهر، اعضای کاروان دریایی همبستگی با مردم بحرین با دو فروند کشتی از سواحل این بندر عازم آن کشور شدند.
به گفته این مقام محلی، کاروان همبستگی، متشکل از حدود یکصد و بیست نفر، از سوی بسیج دانشجویی تهران و چند شهر دیگر ایران برای عزیمت به بحرین به بوشهر رفته بود.
وی افزوده است که در طول مسیر حرکت این کاروان، افراد دیگری به آن پیوستند و تعدادی از نمایندگان مجلس و روحانیون نیز در آن حضور داشتهاند اما مشخص نیست که آیا نمایندگان مجلس نیز عازم بحرین شدهاند یا خیر.
بر یکی از این دو کشتی نام یک شاعره بحرینی به نام «آیات القرمزی» و بر دیگری نام کشتی «نجات» گذاشته شده است.
ظاهرا هدف از اعزام این کاروان به بحرین ابراز حمایت از مردم آن کشور در مبارزه علیه حکومت بحرین است و به گفته فرماندار دیر، این کاروان «با پیام حمایت از مردم مظلوم بحرین» عازم آن کشور شده است.
به نظر نمیرسد که مقامات بحرینی به این کاروان اجازه ورود به سواحل آن کشور را داده باشند و معلوم نیست که این دو کشتی در نظر دارند در کدام بندر پهلو بگیرند.
……………………………………………….
پس از درخواست صدور حکم بازداشت قذافی،
«مذاکره نمایندگان قذافی با مقامهای مسکو»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، نمایندگان معمر قذافی، رهبر لیبی، برای گفتوگو با مقامات رسمی روسیه به مسکو سفر کردهاند.
انتظار میرفت روز چهارشنبه، ۱۸ می، مذاکرات جداگانهای با نمایندگان مخالفان دولت لیبی در مسکو انجام شود، ولی اینطور که مقامات رسمی روسیه اعلام کردهاند، «به دلایل فنی» این مذاکرات به تاخیر افتاده است.
دولت روسیه تاکنون از پذیرش مخالفان دولت لیبی به عنوان نماینده مشروع مردم آن کشور خودداری و هنوز روابط رسمی با سرهنگ قذافی را حفظ کرده است.
این در حالی است که بعضی کشورهای اروپایی، شورای ملی انتقالی (مخالفان دولت لیبی) را به عنوان طرف گفتوگو در لیبی به رسمیت شناختهاند.
همچنین روز دوشنبه، لوییس مورنو اکامپو، دادستان کل دادگاه کیفری بینالمللی، خواستار صدور حکم بازداشت سرهنگ قذافی شد.
آقای اکامپو تصریح کرد که معمر قذافی، سیفالاسلام، پسرش و عبداله سانوسی، رییس اطلاعات و امنیت لیبی، بیشترین مسوولیت را در قبال «حملات گسترده و منظم» به غیرنظامیان در لیبی دارند.
بر اساس خبرهایی که از لیبی منتشر شدهاند، در ساعات اولیه روز سهشنبه، صدای انفجارهایی در نزدیکی محل سکونت سرهنگ قذافی در طرابلس، پایتخت لیبی شنیده شده است.
مقامات رسمی دولت لیبی بلافاصله بعد از این حملهها در اولین ساعات روز سهشنبه، خبرنگاران را به محل بمباران بردند و ساختمانهای دولتی را که در آتش بودند، به آنها نشان دادند.
یک سخنگوی دولت لیبی گفته است که یکی از ساختمانهایی که هدف قرار گرفته است، متعلق به وزارت مقابله با فساد لیبی بود و هیچ ارزش نظامی نداشت. ساختمان دیگری هم که هدف ناتو قرار گرفته است، یکی از ادارات سرویسهای امنیتی لیبی بوده است.
این حملههای هوایی ناتو فقط چند ساعت بعد از بمباران دوباره مقر سرهنگ قذافی انجام شد.
……………………………………………….
به دستور دادگاهی در مصر،
«بازگشت بخشی از دارایی همسر حسنی مبارک به خزانه»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه و با حکم دادگاه مصر، سوزان مبارک همسر حسنی مبارک، رییس جمهوری پیشین این کشور، بخشی از دارایی خود را که به صورت وجه نقد در بانک نگهداری شده بود را به خزانه این کشور بازگردانده است.
به گزارش تلویزیون مصر، سوزان مبارک پس از پایان بخشی از بازجوییهای که از چند روز پیش آغاز شده بود به دستور دادگاه مصر مجبور به بازگرداندن 3.4 میلیون دلار از داراییهای خود به خزانه شده است.
این در حالی است که به دستور اداره مبارزه با فساد مالی مصر، جهت تکمیل شدن پرونده سوزان مبارک در زمینههای دیگر مالی از جمله جمع آوری غیرقانونی ثروت، قرار موقت بازداشت وی 15 روز دیگر تمدید شده است.
……………………………………………….
کمیته مسابقات و لیگ حرفهای کنفدراسیون فوتبال آسیا
«احتمال کاهش سهمیه ایران در لیگ آسیا»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، رییس ژاپنی کمیته مسابقات و لیگ حرفهای کنفدراسیون فوتبال آسیا در مصاحبهای عنوان کرد ایران تنها در شرایطی میتواند ۴ سهمیه اش در این لیگ را حفظ کند، که به زودی مشکلات ورزشگاه هایش را حل کند.
به گفته سوزوکی توکو آکی، جدا نبودن ورودیهای بازیکنان، داوران و خبرنگاران، قابل شمارش نبودن تماشاگران هر بازی و مجهز نبودن به امکانات رسانهای، مهمترین چالشهای ورزشگاههای ایران است.
او درعین حال فوتبال ایران را به خاطر استقبال زیاد تماشاگران و توجه رسانهها، ستود.
فوتبال ایران در حال حاضر با ۴ تیم، در لیگ قهرمانان آسیا سهمیهای برابر با کشورهای ژاپن، کره جنوبی، عربستان و چین دارد. اما گفته میشود احتمال کاهش سهمیه ایران، جدی است.
به گفته رییس کمیته مسابقات AFC، دوم آذرماه نتایج بررسیهای نمایندگان این کمیته درباره تعداد سهمیههای هر کشور اعلام خواهد شد.
……………………………………………….
با رای دادگاه تجدیدنظر،
«تغییر حکم سبحانی فعال حقوق بشر از تعزیری به تعلیقی»
خبر / رادیو کوچه
با رای دادگاه تجدیدنظر استان تهران، یکسال حبس تعزیری درسا سبحانی دانشجوی بهایی محروم از تحصیل و فعال حقوق بشر به مدت پنج سال تعلیق شده است.
درسا سبحانی، در شعبهی 26 دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام تبلیغ علیه نظام، از طریق امضای کمپینهای علیه نظام، ارسال ایمیلهای ضدنظام و تبلیغ بهاییت، به یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود.
خانم سبحانی، در اسفند 1388 در منزل پدریاش در ساری بازداشت و به مدت 45 روز در زندان اوین در بازداشت اطلاعات سپاه بود و 27 روز آن را در سلول انفرادی بهسر برد. این دانشجوی محروم از تحصیل، در اول اردیبهشت ماه ۱۳۸۹، با قید وثیقه، از زندان آزاد شد.
……………………………………………….
مردم شهر درعا اعلام کردند:
«کشف یک گور دستهجمعی در درعا»
خبر / رادیو کوچه
منابع حقوق بشری در سوریه روز دوشنبه اعلام کردند مردم شهر درعا که اعتراضات جاری علیه بشار اسد از آن آغاز شد یک گوردسته جمعی پیدا کردند. عمار قربی رییس سازمان حقوق بشر سوریه در گفتوگویی اعلام کرد: «مردم صبح روز دوشنبه یک گور دسته جمعی در درعا پیدا کردند.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، او افزود: «ماموران دولت پس از کشف این گور دستهجمعی به سرعت وارد عمل شدند و مکان آن را محاصره کردند و ازجابهجایی اجساد جلوگیری کردند.»
به گفته او ماموران دولتی به مردم وعده دادند برخی از اجساد را به آنها تحویل خواهند داد.
در همنی حال منابع مخالفان اعلام کردند نیروهای امنیتی روز دوشنبه در منطقه «سیف الدوله» در حلب به سمت معترضانی که یک تظاهرات مسالمتآمیز برگزار کرده بودند آتش گشودند و بر اساس برخی گزارشها، یک تن از مخالفان کشته وچند نفر دیگر زخمی شدند.
تانکهای ارتش در اغلب شهرهای سوریه از جمله دمشق همچنان مستقر هستند و اوضاع شهر «تلکلخ» که طی روزهای گذشته پس از یورش سربازان ارتش 7 کشته داد همچنان بحرانی گزارش شده است.
وزارت کشور سوریه نیز اعلام کرده است تدابیر لازم برای برگزاری تظاهراتهای مسالمتآمیز به دستگاههای ذیربط ابلاغ شده است.
همچنین مناطق حاشیهنشین شهر دمشق پایتخت سوریه شامگاه دوشنبه شاهد تظاهرات بیسابقه هزاران تن از معترضانی بود که خواستار سقوط نظام حاکم در سوریه شدند.
شاهدان عینی اعلام کردند مردم هنگام تشییع جنازه جوان 26 سالهای که به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شده بود علیه نظام شعار سر دادند.
این حضور چشمگیر معترضان در حالی صورت میگیرد که مقابله نیروهای امنیتی با مخالفان به شدت گسترده شده است.
……………………………………………….
سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی:
«خبرنگار الجزیره دارای چند تخلف است»
خبر / رادیو کوچه
سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی روز سهشنبه در نشست هفتگی با خبرنگاران داخلی و خارجی که در محل این وزارتخانه برگزار شد، در خصوص دوروتی پرواز، خبرنگار شبکه خبری الجزیره که به گفته برخی رسانهها از سوریه به ایران بازگردانده شده بود به اظهارنظر پرداخت.
رامین مهمانپرست در این باره گفت: «درباره ناپدید شدن یا بازداشت این خبرنگار در سوریه همانطور که اطلاع دارید بر اساس گفتههای مسوولان شبکه الجزیره این خبرنگار در حالیکه برای کار خبرنگاری به ویزای کار نیاز داشته با توجه به لغو روادید ایران و سوریه با گذرنامه ایرانی و بدون ویزا قصد ورود به سوریه را داشته که مرتکب چند تخلف شده است.»
مهمانپرست افزود: «تخلف اول این بوده که گذرنامه ایرانی ایشان اعتبار نداشته، تخلف دوم این بوده که بدون ویزای خبرنگاری قصد ورود به سوریه را داشته و تخلف سوم این بوده که گذرنامههای دیگری نیز همراه داشته است.»
سخنگوی وزارت خارجه با بیان اینکه ما تابعیت مضاعف را قبول نداریم، گفت: «انجام این تخلفات مانع از انجام فعالیت پنهانی این خبرنگار در سوریه شده البته ما مسئله را پیگیری میکنیم و اطلاع یافتن از وضعیت ایشان برای ما هم اهمیت دارد.»
این در حالی است که وی در خصوص حضور و یا عدم حضور این خبرنگار در ایران اظهارنظری نکرده است.
……………………………………………….
به گفته خواهر حبیباله لطیفی،
«حکم اعدام حبیباله لطیفی، در دایره اجرای احکام»
خبر / رادیو کوچه
به گفته برخی فعالان سیاسی و مدنی، روز دوشنبه حکم اعدام حبیباله لطیفی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام کرد که چند ماه قبل متوقف شده بود، توسط بالاترین مرجع قضایی تایید و مجدد به دایره اجرای احکام فرستاده شده است.
به گزارش روزآنلاین، خانواده حبیباله لطیفی که همزمان با شدت گرفتن احتمال اجرای حکم حبیباله لطیفی برای مدتی بازداشت شده بودند، بعد از آزادی از مصاحبه با رسانهها در خصوص پروند فرزندشان منع شدهاند، با این وجود الهه لطیفی، در مصاحبهای ضمن تایید قطعی شدن حکم برادرش در دیوان عالی کشور، جزییاتی را که فعالان مدنی سنندج در مورد این پرونده گفتهاند تایید میکند.
حبیباله لطیفی دانشجوی کرد که از اول آبان سال 1386 در زندان سنندج به سر میبرد، از سوی دادگاه به دخالت در چند بمبگذاری در کردستان و در نتیجه «محاربه» متهم و به اعدام محکوم شده است. قرار بود حکم وی بامداد روز یکشنبه 5 دیماه 1389 اجرا شود، اما آنطور که وکلای وی اعلام کردند این حکم به دنبال درخواست عفو خانواده به صورت موقت متوقف شد.
……………………………………………….
از سوی اجرای احکام دادسرای شهرستان گناباد،
«احضار چهارده درویش جهت اجرای حکم شلاق»
خبر / رادیو کوچه
چهارده تن از دراویش طریقت نعمتاللهی گنابادی روز یکشنبه 25 اردیبهشت ماه از سوی اجرای احکام دادسرای شهرستان گناباد برای اجرای حکم شلاق فراخوانده شدهاند.
به گزارش خبرنگار سایت مجذوباننور؛ این عده از دراویش به صورت تلفنی از سوی شعبه اول اجرای احکام دادسرای گناباد برای اجرای حکم 25 ضربه شلاق تعزیری احضار شدند.
بنابراین گزارش؛ در تیر ماه 1388، جمعی از دراویش گنابادی در اعتراض به برخورد دادستان گناباد مقابل دادگستری آن شهرستان تجمع کرده بودند که در این واقعه، 24 تن از دراویش بازداشت و به دادگاه احضار شدند.
دادگاه گناباد 14 نفر از این 24 درویش را به سه ماه و یک روز حبس تعلیقی (به مدت سه سال) و 25 ضربه شلاق تعزیری و 10 نفر دیگر را به 5 ماه حبس تعزیری به انضمام 50 ضربه شلاق و یک سال تبعید به مناطق محروم محکوم کرد که این حکم از سوی شعبه 12 دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی نیز مورد تایید قرار گرفت.
گفتنی است؛ در 24 فروردین ماه، ماموران اطلاعات به طور همزمان نظرعلی مروی، محمد مروی و علی کاشانیفر را در شهرستان گناباد، ظفرعلی مقیمی را در شهرستان قوچان و عبدالرضا کاشانی، علیرضا عباسی، شکراله حسینی را در شهرستان بیدخت دستگیر و روانه زندان وکیلآباد مشهد کردند و در 20 اردیبشهت ماه نیز محمد کاشانیفر در دفتر کارش دستگیر و روانه زندان شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر