کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از محکومیت بختیار معماری، شهروند کُرد، به اعدام به جرم محاربه خبر داده است.
به گزارش رادیوفردا، بختیار معماری ۳۵ ساله از مرداد ماه ۸۹ در زندان است.
این زندانی سیاسی به اتهام محاربه از طریق عضویت در یکی از احزاب کُرد محاکمه شده و برای او حکم اعدام صادر شده است.
بختیار معماری گفته که زیر فشار و شکنجه مجبور به اعترافاتی علیه خود شده است.
ندای سبز آزادی - با وجود کسب مدالهای طلا و نقره از سوی قهرمانان کشورمان در مسابقات المپیک لندن، ناداوری های صورت گرفته علیه علی مظاهری کاپیتان تیم ملی بوکس و پرچمدار کاروان ورزشی ایران و سعید عبدولی قهرمان کشتی فرنگی جهان و حذف ناجوانمردانه این دو که از شانس های مسلم کسب مدال برای ایران بودند جامعه ورزش و علاقه مندان را در بهت و ناباوری فرو برد.
درکنار اعمال نفوذ مقامات فدراسیون های جهانی و گاهی سلیقه ای عمل کردن داوران در قضاوت مسابقات مختلف ورزشی اما نکته ای که پس از هر بار ناداوری در حق قهرمانان ایران به چشم می آید ضعف مدیریت و نداشتن جایگاه مناسب در بدنه فدراسیون های ورزشی است که این موضوع درد کهنه ورزش کشور به شمار می رود.
شاید انتظار داشتن کرسی مناسب در فدراسیون جهانی بوکس امری دور از انتظار باشد اما در شرایطی که کشورهای رده دوم در عرصه کشتی همچون فرانسه و ایتالیا و همچنین رقبای اصلی ایران نظیر کره جنوبی و روسیه در راس مدیریت فدراسیون کشتی و کمیته داوران صاحب کرسی های اصلی هستند اما مقامات فدراسیون کشتی کشور همچون دیگر رشته های ورزشی تاکنون نتوانسته اند جایگاه مناسبی را در این میان به خود اختصاص دهند که این ناشی از ضعف دیپلماسی کشور و نادیده انگاشتن ایران در عرصه های مدیریتی در سطح بین المللی و فقدان مدیران کارآمد در سطح جهانی است.
صف طویل صاحبان قدرت برای سوءاستفاده
نگرانی علاقه مندان ورزش ایران از سوءاستفاده های احتمالی مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی ایران از پیروزی های اخیر قهرمانان کشور در رقابت های المپیک ۲۰۱۲ لندن این روزها به دغدغه بسیاری از ایرانیان بدل شده است.
از موضوع تکراری فشارهای پیدا و پنهان به مدال آوران کاروان ایران برای تقدیم مدال المپیک به این یا آن چهره صاحب قدرت سیاسی گرفته تا سوءاستفاده از موفقیت های ورزشی در جهت لاپوشانی ضعف ها و مشکلات سیاسی، اقتصادی و بین المللی جمهوری اسلامی و مصادره به مطلوب کردن آن هر یک می تواند کام شیرین ایرانیان سراسر دنیا را به تلخی بدل کند.
اما جالبترین واکنش درباره این قبیل اقدامات اظهارات محمد بنا سرمربی اسطوره ای کشتی فرنگی ایران است که بر اساس گزارش خبرگزاری حکومتی فارس «بعد از اینکه علیآبادی خبر داد جایزه ۱۰۰ میلیون تومانی برایش در نظر گرفتهاند و از رئیس دولت درخواست نشان لیاقت خواهند کرد، بهترین پاسخ را داد و گفت: نشان لیاقتم را از مردم گرفتهام؛ پاداشم را هم بدهید به عبدولی»
به کار بردن عبارت «بهترین پاسخ» از سوی خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسدارن، جدای از این که نشان دهنده تداوم اختلافات شدید میان اصولگرایان منتقد دولت با احمدی نژاد است، بیانگر نارضایتی بسیاری از مردم و خبرنگاران از این قبیل سوءاستفاده هاست.
فوتبال میلیاردی؛ چاره ورزش ایران نیست
شاید این از بخت بد بازیکنان میلیاردی تیم های فوتبال لیگ برتر بود که اندکی پس از فصل نقل و انتقالات که جنجال های بسیاری بر سر مبالغ میلیاردی قراردادهای بازیکنان به وجود آمد، مسابقات معتبر المپیک ۲۰۱۲ لندن آغاز شد و ورزشکاران گمنام و بی ادعای کشورمان در رشته هایی چون وزنه برداری، دو ومیدانی، کشتی و ... یکی پس از دیگری مدالهای پر ارزش المپیک را درو کردند و افتخاری بزرگ را برای ایران به ارمغان آوردند تا علاقهمندان و دست اندرکاران بیش از پیش به وضعیت نابسامان ورزش کشور واقف شوند و تبعیض آشکار میان فوتبال که طی سالهای گذشته در تمامی رده های سنی ملی و باشگاهی حتی در سطح آسیا نیز حذف شده است با سایر رشته های افتخار آفرین را دریابند.
کسب مدالهای خوش رنگ المپیک از سوی ورزشکاران کشورمان در حالی موجی از شادی و شعف را به جامعه تزریق کرده و روحیه و غرور زخم خورده ملت را بازیابی کرده که بنا به گفته مسوولان ورزش کشور به مدال آوران ایران آن هم از نوع طلایی آن تنها ۲۰۰ سکه طلا که کمتر از ۱۵۰ میلیون تومان است به عنوان پاداش خواهند داد.
پاداشی که پس از ۴ سال تلاش شبانه روزی و تمرینات طاقت فرسا و صرف هزینه های شخصی بسیاری و با توجه به بحران اقتصادی و گرانی مسکن، خودرو و سایر اقلام رفاهی زندگی نه تنها گره ای از کار این قهرمانان المپیک باز نخواهد کرد بلکه بی شک باعث سرخوردگی علاقه مندان به ورزش هایی غیر از فوتبال و گرایش صرف به ورزش فوتبال با ستاره های میلیاردی اش خواهد شد.
اختلافات کی روش با مسوولان فدراسیون
در آستانه بازی سرنوشت ساز تیم ملی فوتبال ایران با لبنان از سری رقابت های مقدماتی جام جهانی برزیل، اختلافات میان کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی و مسوولان ارشد فدراسیون فوتبال کشور به اوج خود رسیده است.
کیروش در کنفرانس خبری خود در پاسخ به این سؤال که «با توجه به بیانیههای صادر شده به نظر میرسد تیم ملی، سازمان لیگ و فدراسیون دچار مشکل شدهاند و چه زمانی این مسئله خاتمه خواهد یافت»، گفت: «اگر مشکل و اختلافی است، از جانب من نیست. اکثر رسانههایی که فعالیت میکنند اینجا حضور دارند. حتی یکی از خبرنگارانی که اینجا حضور دارد، نمیتواند بگوید که من با آنها تماس گرفتم و برای حل مشکلات خواستم صحبت کنم. اگر همچین کاری را من کردم یک نفر بلند شود و بگوید که من با او تماس گرفتم.»
کیروش «رسانه ای شدن» اختلافات را خواست مسوولان فدراسیون دانست و گفت: «اگر مسئله مهمی در مورد فوتبال باشد، با رئیس فدراسیون، مسئولین فدراسیون و مسئولین سازمان لیگ حرف میزنم تا این موضوع را حل کنیم. آقای بهروان تصمیم گرفتند از طریق رسانهها و روزنامهها این مسئله را حل کنند به همین خاطر من هم تصمیم گرفتم تا از طریق رسانهها و روزنامهها صحبت کنم.»
العربیه به نقل از منابع حقوق بشری اعلام کرد، یک شهروند عرب پس از بازداشت توسط اداره اطلاعات "خلف آباد" در استان خوزستان زیر شکنجه جان خود را از دست داده است.
بر اساس گزارش سازمان حقوق بشر اهواز که مقر آن در واشنگتن است علیرضا غبیشاوی ۳۷ ساله در بازداشتگاه اداره اطلاعات خلف آباد به قتل رسیده است.
نیروهای امنیتی در تماس با خانواده وی در روستای " ابودبیان" از توابع خلف آباد خبر مرگ او را اطلاع داده و از آنان خواستند برای تحویل جسد مراجعه کنند.
خانواده این قربانی اما از تحویل جسد او خودداری و اعلام کردند از عاملان شکنجه و قتل او شکایت خواهند کرد.
پس از اعلام کشته شدن علیرضا غبیشاوی مردم این روستای عرب نشین در منزل او تجمع کردند.
دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ماه گذشته ۵ تن از زندانیان سیاسی در خلف آباد را به اعدام محکوم کرده بود.
محمد عموری ، هادی راشدی ، هاشم شعبانی ، جابر آلبوشوکه و مختار آلبوشوکه به اتهام محاربه با خدا و پیامبر و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شدند و عبدالرحمن عساکره به ۲۰ سال حبس ، اسماعیل عبیات ۵ سال و علی بدری به ۶ سال حبس محکوم شدند.
منابع محلی می گویند علیرضا غبیشاوی که در بازداشتگاه اداره اطلاعات خلف آباد فوت کرد از دوستان نزدیک برخی از این زندانیان سیاسی و از فعالان خوزستانی بوده است.
ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی منتقد رهبر جمهوری اسلامی که در زندان مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفته و اعتصاب غذا کرده بود، پس از انتقال به بیمارستان پارس و با توصیه اکید پزشک به دلیل پایین بودن فشار به اعتصاب غذای اعتراضی خود پایان داد.
به گزارش کلمه، ابوالفضل قدیانی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از روز دوشنبه هفته گذشته در اعتراض به رفتار غیرانسانی مسئولان زندان دست به اعتصاب غذا زده بود، به دلیل قلب درد به بیمارستان اعزام شد که در آنجا تیم پزشکی از وی خواست تا اعتصاب غذای خود را به دلیل لخته شدن خون در قلب و احتمال ایست قلبی بشکند.
ابوالفضل قدیانی از مبارزان دوران ستمشاهی و زندانی سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین پس از اعتصاب غذا به دلیل قلب درد و به هم خوردن حال به بیمارستان طالقانی اعزام شد اما خانواده قدیانی خواستار بستری شدن او در بیمارستان پارس بودند که با مخالفت روبرو شد. این امر منجر به ادامه اعتصاب غذا از سوی این زندانی سیاسی شد که در نهایت مسوولان قضایی با انتقال او به بیمارستان پارس موافقت کردند.
ابوالفضل قدیانی پس از گذشت یکسال حبس تعزیری اکنون ۸ ماه است به صورت غیرقانونی در زندان نگهداری می شود.
به علت اعتراض های مکرر به اقدامات غیرقانونی آقای خامنه ای، تاکنون چند پرونده جدید برای او ایجاد شده و ۵ سال حبس غیر قطعی نیز برای قدیانی صادر شده که هنوز به او یا وکیلش ابلاغ نشده است.
نوسان نرخ ارز و توقف فروش نقدی برخی خودروها باعث افزایش ۱۵۰ هزار تا ۴.۵ میلیون تومانی قیمت خودروهای داخلی و رشد یک تا ۵ میلیون تومانی قیمت خودروهای خارجی در بازار شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، این روزها قیمت هر دستگاه ۲۰۶ تیپ ۲ با افزایش ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومانی در بازار به ۲۱ میلیون تومان رسیده و هر دستگاه پژو ۲۰۶ تیپ ۵ نیز با رشد ۲ میلیون تومانی، ۲۴.۵ میلیون تومان معامله میشود.
همچنین هر دستگاه پژو ۲۰۶ تیپ ۶ با ۲.۵ میلیون تومان افزایش این روزها ۳۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در بازار خرید و فروش میشود و قیمت هر دستگاه پژو ۲۰۶ صندوقدار مدل V۲۰ با ۱.۵ میلیون تومان افزایش به ۲۰ میلیون تومان رسیده است.
در مورد پژو ۲۰۷ نیز میتوان به افزایش ۲ میلیون تومانی قیمت این خودرو اشاره کرد به طوری که در حال حاضر این خودرو با قیمت ۳۱ میلیون تومان در بازار معامله میشود.
در کنار افزایش قیمت محصولات ۲۰۶ ، قیمت پژو ۴۰۵ نیز با افزایش یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومانی طی روزهای اخیر به ۱۷ میلیون تومان رسیده و هر دستگاه پژو پارس نیز با رشد یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی، حدود ۲۱ میلیون در بازار آزاد خرید و فروش میشود.
قیمت تندر ۹۰ مدل E۲ ایران خودرو هم این روزها با رشد ۷۰۰ هزار تومانی همراه است به طوری که این خودرو در بازار آزاد ۱۹ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان معامله میشود.
هر دستگاه سمند الایکس نیز با افزایش ۸۰۰ هزار تومانی به قیمت ۱۷.۵ میلیون تومان به خریداران عرضه میشود.
در مورد محصولات سایپا نیز میتوان به افزایش ۹۰۰ هزار تومانی قیمت تندر ۹۰ مدل E۲ اشاره کرد به طوری که در حال حاضر این خودرو با قیمت ۲۰ میلیون تومان در بازار عرضه میشود.
قیمت مگان نیز با ۲ میلیون تومان افزایش به ۴۴.۵ میلیون تومان و قیمت ماکسیما با ۴.۵ میلیون تومان افزایش به ۶۰ میلیون تومان رسیده است.
همچنین قیمت هر دستگاه تیانا از ۸۰ میلیون و ۴۱۰ هزار تومان طی روزهای اخیر به ۸۴ میلیون تومان افزایش یافته است.
محصولات پراید نیز از افزایش قیمتها مستثنی نبوده و در حال حاضر هر دستگاه سایپا ۱۱۱ با ۱۵۰ هزار تومان افزایش به قیمت ۱۰ میلیون و ۴۵۰ هزار تومان، هر دستگاه سایپا ۱۳۱ و سایپا ۱۳۲ با افزایش ۲۰۰ هزار تومانی به ترتیب ۹.۵ میلیون و ۱۰ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان خرید و فروش میشوند.
هر دستگاه تیبا نیز با افزایش ۵۰۰ هزار تومانی، به قیمت ۱۴ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان معامله میشود.
در مورد قیمت خودروهای خارجی نیز میتوان به افزایش ۲ میلیون تومانی قیمت یاریس هاچبک اشاره کرد، در حال حاضر این خودرو در بازار ۴۸ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
همچنین هر دستگاه اسپورتیج از محصولات شرکت کیا با ۲ میلیون تومان افزایش قیمت همراه بوده و در حال حاضر ۹۲ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
در مورد قیمت مزدا ۲ هم میتوان به افزایش یک میلیون تومانی اشاره کرد به طوری که در حال حاضر این خودرو ۳۸.۵ میلیون تومان معامله میشود. قیمت هر دستگاه مزدا ۳ نیز با ۲ میلیون تومان افزایش، این روزها به ۶۵ میلیون تومان رسیده است.
هر دستگاه هیوندایی I۲۰ نیز با ۱.۵ میلیون تومان افزایش قیمت، ۴۳.۵ میلیون تومان خرید و فروش میشود و در مورد قیمت هیوندایی I۳۰ نیز میتوان به افزایش ۲ میلیون تومانی و عرضه این خودرو با قیمت ۵۴ میلیون تومان در بازار اشاره کرد.
قیمت هر دستگاه آزرا گرانجو نیز با افزایش ۵ میلیون تومانی به ۱۱۱ میلیون تومان رسیده و هر دستگاه جنسیس با رشد ۳ میلیون تومانی به قیمت ۱۱۹ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
سوناتا نیز با افزایش قیمت ۲ میلیون تومانی همراه بوده و هماکنون هر دستگاه از این خودرو ۸۳ میلیون تومان خرید و فروش میشود.
دفتر تحکیم وحدت با صدور بیانیه ای نسبت به سخنان اخیر آیت الله خامنه ای در جمع دانشجویان عضو تشکل های وابسته به حاکمیت واکنش نشان داد.
به گزارش دانشجونیوز، دفتر تحکیم وحدت با انتقاد از دیدار افرادی گزینش شده با رهبر جمهوری اسلامی در بیانیه خود می گوید که قلب دانشگاه همچنان از زخم دشنه های طرفداران ولایت دردمند است.
در این بیانیه آمده است: گزینش عده ای از دانشجویان عضو تشکل های وابسته به حاکمیت و طرح مباحثی مشخص در جهت اجرای نمایشی آکنده از تملق نه تنها کمکی به بازسازی چهره مستبدان در نزد دانشجویان نخواهد کرد، بلکه اراده ها را برای پرده دری از این نمایش دروغین مصمم تر خواهد نمود".
دفتر تحکیم وحدت با اشاره به سخنان آقای خامنه ای مبنی بر ضرورت «شرح صدر» و دوری از رفتار «پرخاشگرانه»، این سخنان را با رفتار نیروهایی که خود را «فدایی رهبری» می دانند، متناقض عنوان کرده است: "حمله گروه های فشار وابسته به انصار حزب الله به سخنرانی روشنفکران در دانشگاه ها، حمله نیروهای بسیجی به تریبون های آزاد دانشجویی، حمله نیروهای انتظامی و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران، اصفهان و تبریز ... تنها نمونه های اندکی از رفتار وحشیانه و غیرمتمدنانه کسانی است که خود را فدایی رهبری می دانند و هیچ گاه در عمل مورد عتاب و برخورد قرار نگرفته اند، چه اگر اینگونه بود شاهد تکرار این رفتارهای پرخاشگرانه طی سال های متمادی نبودیم."
اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در ادامه بیانیه خود با اشاره به سخنان آیت الله خامنه ای مبنی بر ضرورت انتقادپذیری می گوید: "ای کاش رهبر جمهوری اسلامی در برابر دانشجویان مخالف و منتقد به خود نیز دستور به تحمل و مدارا می داد. امروز در دانشگاه های کشور دیگر صحبت از حق انتقاد به رهبری بی معناست. مسئولان انتصابی دانشگاه با هرگونه صدای مخالف به شدت برخورد می کنند. انجمن های اسلامی دانشجویان، تشکل های مستقل دانشجویی، کانون های فرهنگی و هنری، شوراهای صنفی و نشریات دانشجویی در سخت ترین شرایط بعد از انتخاب محمود احمدی نژاد در سال ١٣٨٤ به سر می برند".
در ادامه این بیانیه آمده است، سخنان آیت الله خامنه ای در حالی بیان می شود که در حال حاضر بیش از سی دانشجو در زندان های کشور به سر می برند. شمار زیادی از این دانشجویان تنها به جرم اندیشیدن به ایرانی آباد و آزاد از هرگونه دیکتاتوری به حبس های طولانی مدت محکوم شده اند. در حال حاضر شمار زیادی از دانشجویان کشور به جای تحصیل در دانشگاه، با میانگین محکومیت بیشتر از ۵ سال حبس در زندان هستند. دفتر تحکیم وحدت به آیت الله خامنه ای پیشنهاد می کند که برای شنیدن صدای واقعی دانشجویان درب زندان ها را بگشاید و در جمع دانشجویان زندانی منتقد حضور یابد تا از صحنه چینی نمایشی رها شود و بر صحنه حقیقت گام بگذارد".
در بخش دیگری از بیانیه دفتر تحکیم آمده است: "در شرایطی که کشور به دلیل سو مدیریت ناشی از استبداد، در زیر سایه جنگ به سر می برد و تحریم های بین المللی که کاغذپاره خوانده می شدند ارزش اسکناس ملی را به کاغذپاره ای مبدل کرده اند، انتظار تدبیر و عقلانیت در احترام به خواست و نظر مردم اگر چه بعید است، اما همچنان راهگشا می نماید و می تواند در دفع تهدیدها و خطراتی که متوجه مردم و سرمایه های کشور است، موثر واقع شود. آزادی دانشجویان زندانی به همراه تمام زندانیان عقیدتی و سیاسی می تواند آغاز راهی باشد که احترام و شوکت را به مردم ایران بازگرداند".
در این بیانیه یادآوری شده است که "بهاره هدایت عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، با وجود بیماری هم اکنون مشغول گذراندن دوران ده ساله محکومیت خود در زندان اوین است. مجید توکلی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به دلیل سخنرانی انتقادی علیه رهبر جمهوری اسلامی در ١٦ آذر ٨٨ بازداشت شد و دوران محکومیت ٨ سال و نیمه خود را در زندان رجائی شهر کرج می گذراند. ضیا نبوی و مجید دری به دلیل دفاع از حق بدیهی تحصیل هر کدام به ده و شش سال زندان محکوم شده اند و در سخت ترین شرایط در تبعید، در زندان کارون اهواز و بهبهان، به سر می برند. حسین رونقی ملکی به ١۵ سال حبس محکوم و بعد از اعتصاب غذا با مرخصی درمانی وی موافقت شده است. سیاوش حاتم دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه بوعلی سینا همدان و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت برای گذراندن ١٦ ماه حبس اخیرا بازداشت شد. شبنم مددزاده نیز حکم ۵ سال خود را در زندان اوین می گذراند. عماد بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی به همراه امید کوکبی دانشجوی نام آور ایرانی هر کدام به ده سال زندان محکوم شده اند. علی اکبر محمدزاده، میترا عالی و نوید نزهت دانشجویان نخبه دانشگاه صنعتی شریف دوران ٦ (محمدزاده) و یک سال زندان خود را می گذرانند. ایقان شهیدی و سارا محبوبی از دانشجویان بهائی علاوه بر محرومیت از تحصیل به دلیل باورهای مذهبی به ترتیب به ۵ سال و ١٠ ماه زندان محکوم شده اند. آرش صادقی، مهدی خدایی، بابک داشاب، حسن اسدی زیدآبادی، حامد امیدی، سعید جلالی فر، علی جمالی، حامد روحی نژاد، علی سالم و فرشته شیرازی شماری دیگر از دانشجویانی هستند که زندان ها را آباد کرده اند."
افزایش هزینه ایرلاینها موجب شد که آنها پیشنهاد حذف سرو غذا در پروازهای داخلی را به دولت بدهند.
به گزارش خبرنگار مهر، به دنبال افزایش هزینه شرکت های هواپیمایی، ایرلاین ها به دولت پیشنهاد دادند که سرو غذا را در پروازهای داخلی که زمان کمتری دارد، حذف کنند. به گفته ایرلاین ها در دیگر کشورها هم سرو غذا در پرواز های داخلی انجام نمی گیرد و هرمسافری که تمایل به صرف غذا داشته باشد می تواند زمان خرید بلیت، پول آن را جداگانه بپردازد.
در واقع افزایش هزینه های شرکت هواپیمایی موجب شده که آنها به دنبال راهکارهایی برای کاهش هزینه باشند اما به نظر می رسد دولت هنوز با این پیشنهاد موافقت نکرده است.
از سویی افزایش نرخ ارز و نوسان قیمت ها که از سال گذشته تاکنون ادامه دارد موجب شد که دولت تسهیلات ارزی را برای ایرلاین ها در نظر بگیرد و تاکنون بخش زیادی از این تسهیلات از سوی ایرلاین ها جذب شده است.
بنابراین به نظر می رسد که افزایش هزینه، ایرلاین ها را مجبور به ارایه پیشنهاداتی کرده است که این پیشنهادها می تواند در آینده به کاهش تعداد مسافران منجر شود و بازار حمل و نقل هوایی را تحت تاثیر قرار دهد.
سیدمصطفی تاج زاده، عضو ارشد جبهه مشارکت در نامه ای به علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، منطق دوگانه، و تناقضی که دستگاه دیپلماسی با آن روبروست را تشریح کرد و از آقای صالحی خواست به جای چوب حراج زدن به سرمایه های کشور، رهبری را با واقعیات روبرو کند.
این زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه زندان اوین با بیان اینکه "من در زندان انفرادی یاد گرفتهام چگونه عزم زندانبانان حاکم را در ایجاد محدودیت و ایزوله کردن و بیخبری زندانی از جهان خارج را به چالش بکشم و با سفید خوانی به حقایق و اطلاعات پشت پرده و مسکوت در رسانههاکه حاکمان از بیان آن اجتناب میکنند، پی ببرم"، نوشته است: می توانم با اطمینان بگویم که دستگاه دیپلماسی کشور ماموریت یافته تا آنجا که می تواند نسخه بازسازی شده روش قذافی قبل از قیام های عربی را در سازش با خارجی ها پیاده کند و نشان دهد اعطای امتیازات و باجهای سنگین اقتصادی و سیاسی به روسیه و چین و چوب حراج زدن به ثروت ملی و فروش محمولههای نفت سرگردان در دریاها به بهای اندک و عشوهگریهای اقتصادی در برابر اروپا و آمریکا با عرضه ظرفیتهای ایران در همکاریهای اقتصادی!! حلقه مکمل سیاست سازش ناپذیری در برابر ملت و لجاجت در برابر مطالبات بر حق شهروندان است."
آقای تاج زاده در نامه ی خود با طرح این نکته که جمهوری اسلامی ایران امروز آشکارا خواهان گفت و گو و مذاکره با طرفهای آمریکایی و اروپایی جهت حل بحران هستهای است، پرسیده است: چرا مذاکره و گفت و گو با قدرتهای خارجی و وارد شدن به توافقات گامبه گام و تأمین کننده منافع هر دو طرف امری معقول و پسندیده است اما چنین مذاکره و گفتوگویی با شهروندان خود که به افزایش قدرت ملی در برابر بیگانگان میانجامد امری ناممکن؟ آیا باید با امریکا و دول غربی به زبان “گفتمان” سخن گفت و با شهروندان خودی و منتقد به زبان زندان؟
عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت در انتهای نامه خود هشدار داده است: به جای نادیدهگرفتن این تناقض و نشان دادن در باغ سبز و چوب حراج زدن به منافع و منابع کشور به امید واهی راضی کردن طرفهای خارجی به پایان دادن به فشارها و تهدیدها و تحریمها، بخشی از این تلاش را مصروف عرضه واقعیات جهانی به رهبری و قانع کردن ایشان به تجدید نظر در اداره کشور فرمایید که تا در داخل در بر همین پاشنه میچرخد، نه کابوسهای شبانه را پایانی خواهد بود و نه طمع حرامیان به این خانه را اتمامی.
به گزارش کلمه متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای صالحی وزیر محترم امور خارجه
تجربه چند ساله زندان انفرادی که خود شکنجه مجسم و مجسمه شکنجه مستمر است، به من آموخته است که چگونه به خارج از این چهار دیواری سرد نقب بزنم و از ورای حصارهای بتونی و آهنین محدودیتهای خبری، حقایق نهفته در پشت پرده نظام را ببینم و معانی پنهان در اظهارات مقامات را دریابم.
دوستی اهل فضل میگفت آن چه به انسان در مقام یک متفکر هنر اندیشیدن و درکی عمیق از امور میبخشد، مطالعه انبوه و خواندن سطور سیاه کتابها نیست بلکه خواندن معانی نهفته در فضای سفید میان سطور است، که مؤلفان به هر علت یا دلیل یا قصد بیان آن را ندارند و یا حتی بدان خودآگاهی ندارند. این سفید خوانی بیش از سیاه خوانی به آگاهی انسان ژرفا میبخشد و من در زندان انفرادی یادگرفتهام چگونه عزم زندانبانان حاکم را در ایجاد محدودیت و ایزوله کردن و بیخبری زندانی از جهان خارج را به چالش بکشم و با سفید خوانی به حقایق و اطلاعات پشت پرده و مسکوت در رسانههاکه حاکمان از بیان آن اجتناب میکنند، پی ببرم.
فی المثل وقتی نظامیان و نیروهای امنیتی نظامی بر خلاف گذشته دیگر پشت سرهم بیانیههای سیاسی صادر نمیکنند و فرماندهان و سرداران کمتر در باره نحوه مهندسی و مدیریت انتخابات و نحوه مهندسی امنیتی جامعه سیاسی سخن میگویند، میتوانم بفهمم که در پس پرده صراحتاً به آنها تذکر داده شده که بیانیهها و اطلاعیههای سیاسی – نظامی آنان به وضوح لو دهنده ماهیت انتخابات صوری شاهانه است و باید بیش از گذشته مراقب اظهارات و مواضع خود باشند و حفظ ظاهر کنند و وقفهای هر چند کوتاه در مسیر خود افشاگریهای غیر عاقلانه ایجاد کنند. یا مثلاً وقتی در صدر اخبار رسانه ملی از انبوه مشتریان نفت ایران خبرداده میشود و گوینده اخبار با شور و شوقی تصنعی و مضحک از انبوه کشتیهایی خبر میدهد که برای بارگیری نفت به سوی پایانههای صدور نفت ایران در حرکتاند، به روشنی میتوانم بفهمم که آن قطعنامههای ورقپاره متأسفانه کار خود را کرده است.
یا وقتی خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دوربین به دست و پرانگیزهتر از خبرنگاران سیمای بعث سوریه درخیابانهای دمشق به راه میافتد و با شهروندان خوشبخت سوری!! مصاحبه میکند تا نشان دهد دمشق چقدر آرام است، میتوانم بفهمم که مواضع لجوجانه و کینهتوزانه بشاراسد و سرکوب منتقدان و مخالفان چگونه سوریه را رفته رفته به کام هیولای جنگ داخلی فروبرده است و حاکمان کنونی ایران تا چه اندازه در برابر واقعیت و در پذیرش اشتباهات راهبردی خود در حمایت از رژیم سوریه در برابر مردمش، لجاجت و سرسختی به خرج میدهند.
یا وقتی بر واقعگرایی در ضمن آرمانگرایی تأکید میشود میتوانم به وضوح دریابم که اقدامات شعاری تحت عنوان پایبندی به آرمانهای انقلاب چه بلایی بر سر کشور آورده و طوفان دریا چگونه واقعیت خود را به خشایارشاه نمایانده است به طوریکه حتی بدنه وفادار را نیز نگران و بیمناک کرده و در نتیجه باید به بدنه اطمینان و روحیه داد که ما کاملاً به واقعیت توجه داریم و به هر ضرب و زوری به آنها قبولاند که این گرانی و تورم و بیکاری، نرخ رشد صفر درصدی و فقر و فساد و تبعیض و انزو در جهان را که میبینند وهم و خیال و واقعیت سازی دشمن است و واقعیت این است که دشمن در بهمن گیر کرده و ما چیزی نمانده که به قله برسیم.
بر همین سیاق به شما نیز می توانم با اطمینان بگویم که دستگاه دیپلماسی کشور ماموریت یافته تا آنجا که می تواند نسخه بازسازی شده روش قذافی قبل از قیام های عربی رادر سازش باخارجی ها پیاده کند و نشان دهد اعطای امتیازات و باجهای سنگین اقتصادی و سیاسی به روسیه و چین و چوب حراج زدن به ثروت ملی و فروش محمولههای نفت سرگردان در دریاها به بهای اندک و عشوهگریهای اقتصادی در برابر اروپا و آمریکا با عرضه ظرفیتهای ایران در همکاریهای اقتصادی!! حلقه مکمل سیاست سازش ناپذیری در برابر ملت و لجاجت در برابر مطالبات بر حق شهروندان است.
با توجه به اینکه جنابعالی تاکنون کوشش کردهاید تصویری اخلاقی از خودتان ارائه دهید و در محاصره دنیایی از بیاخلاقیهای دولتی و سیاسی اطراف خود، متفاوت جلوه کنید، میتوانم به راحتی عمق ناراحتی شما را از پیشبرد وظیفه دشوار و متناقض نمایی که در شرایط اسف بار کنونی برعهده دستگاه دیپلماسی کشور نهاده شده تصور کنم. منظورم تناقضی است که از ماهیت معیارهای دوگانه اخلاقی و سیاسی برمی خیزد و من سال ها قبل طی مقالهای در مجله آیین بدان پرداخته و در کمال خیرخواهی خطرات آن را برای بقای نظام بیان کردهام در آن مقاله تأکید کردم:
“در عصر ارتباطات و جهانی شدن، باید تکلیف خود را با استانداردهای دوگانه روشن کنیم، در غیر این صورت نه تنها در عرصة سیاست معیاری اخلاقی برای ارزیابی عملکردها نداریم، بلکه از بعد نظری نیز با تناقضاتی جدی مواجه میشویم. افزون بر آن، بیتوجهی به این مسأله میتواند به منافع ملی و حتی منافع حیاتی کشور آسیب بزند و آن را در وضعیتی مخاطرهآمیز قرار دهد.”
اگرچه اکنون خطر مذکور در خانه مشترک و عزیز ما ایران را کوبیده است اما در همان حال با آشکار شدن سرشت دوگانه مواضع نظام حاکم فرصتی بی نظیر برای به قاعده درآوردن آن آشفته گویی ها و ایجاد توازن بین گفتار و کردار و بین آنچه که به خارجی ها گفته می شود و آنچه که فی الواقع در داخل و در مواجهه با حقوق مسلم شهروندان اعمال می شود به وجود آمده است.
در آن مقاله از جمله پرسیده بودم “آیا نقض حقوق مدنی منتقدان حکومت و جلوگیری از تشکیل حزب یا غیرقانونی خواندن احزاب آنان و ممانعت از فعالیت آزاد و علنی و امن احزاب منتقد، در کشوری موجه است و در کشوری دیگر ناموجه؟”
جمهوری اسلامی ایران امروز آشکارا خواهان گفت و گو و مذاکره با طرفهای آمریکایی و اروپایی جهت حل بحران هستهای است. رئیس تیم مذاکره کننده هستهای ایران آشکارا میگوید که سیاست گام به گام را پذیرفته و خواهان آن است که با هر گامی که ایران در صرفنظر کردن از حقوق خود و یا تأمین خواستههای طرف مقابل بر میدارد طرف اروپایی و آمریکایی نیز گامی در جهت تأمین خواستههای حداقلی ایران بردارد. اکنون در ادامه همان پرسش هایی که پاسخش را به زبان زندان و کیفرخواست گرفتم می پرسم:
چرا مذاکره و گفت و گو با قدرتهای خارجی و وارد شدن به توافقات گامبه گام و تأمین کننده منافع هر دو طرف امری معقول و پسندیده است اما چنین مذاکره و گفتوگویی با شهروندان خود که به افزایش قدرت ملی در برابر بیگانگان میانجامد امری ناممکن؟آ یا باید با امریکا و دول غربی به زبان “گفتمان” سخن گفت و با شهروندان خودی و منتقد به زبان زندان؟
آیا تنها کاربرد گفت و گو که در عصر اصلاحات طنینی ویژه یافت آن است که خطاب به اوباما بگوییم “سخن گفتن مقامات امریکایی را به زبان تهدید نشان دهنده عجز واشنگتن از مقابله منطقی و گفتمانی با جمهوری اسلامی است” و در همان حال همین شیوه مقامات امریکایی را در برابر منتقدین داخلی به کار گیریم و به این وسیله عجز خودمان را از تعمیم منطق گفت و گو به عرصه های داخلی و در برابر منتقدان خود به معرض نمایش جهانیان بگذاریم؟
پرسشهایی مشابه و در سطحی عامتر نیز قابل طرح است. از جمله این که آیا میتوان سیاستهای تبعیضآمیز آل خلیفه علیه شیعیان بحرین را محکوم کرد و در همان حال در داخل کشور منتقدان و معترضان را سرکوب کرد و به زندان انداخت و از بدیهیترین حقوق شهروندی حتی حق کار محروم کرد؟ مگر خون شیعیان بحرین رنگینتر از خون شیعیان ایران است؟
چگونه کشوری که شهروندان اهل سنت خود را از داشتن یک مسجد و یا برگزاری نماز جمعه در خانههای خود در پایتخت محروم میکند، میتواند عربستان سعودی را به خاطر اعمال سیاستهای ناروا علیه شهروندان شیعی این کشور محکوم کند؟
اصلاحات آمده بود تا این نگاه تک سویه به خارج را جایگزین نگاه جامع الاطراف بین خارج و داخل کشور نماید و به این ترتیب روح تازهای به ظرفیت گفتمان سازی و منطق گفتمانی نظام جمهوری اسلامی ببخشد.
در همان مدت کوتاه به رغم همه کارشکنی ها و اقدامات ضدملی اقتدارگرایان، اصلاحات به دستاوردهایی در عرصه جهانی دست یافت که حاکمیت کنونی برای نیل به درصد بسیاراندکی از آن دست گدایی به جانب واسطه های دست چندم منطقه ای دراز کرده است. اگر خاتمی توانست از آن منظر رفیع و با شکوه مستقیما ملت و دولت امریکا را مخاطب خود قرار دهد و اعتراف “ما در جریان جنگ عراق علیه ایران اشتباه کردیم و به آغوش صدام افتادیم “را بر زبان کلینتون جاری کند، تنها به اتکای نیروی زبان آوری فردی و قدرت خطابی روحانی اش نبود، بلکه سخن او بر مبنای منطق گفتمانی «مردمسالاری در داخل و صلح در جهان» و با سوار شدن بر امواج میلیونی یک مشروعیت دموکراتیک میهنی بود که چنین بردی می یافت و چنین ابعاد جهان گستری به خود می گرفت. چگونه می توان از کودتاچیان انتخاباتی انتظار داشت که همچون خاتمی بتوانند گزاره عذرخواهی در قبال کودتای ۲۸ مرداد را بر زبان وزیرخارجه امریکا جاری کند؟
یکی از مصادیق بارز معیار دوگانه که در مقاله مذکور به چالش گرفتم این بود که “آیا اعتراف گرفتن از زندانی، تحت فشار روانی و جسمی، در همه جا فاقد وجاهت قانونی و اخلاقی است یا از کشوری به کشور دیگر، فرق میکند؟ “و اکنون که رسوایی داخلی و جهانی آن شوها و نمایش های سپاهی-قضایی علیه فعالان انتخاباتی جریان رقیب در سال ۸۸ نتایج فاجعه بار خود را در خلع مشروعیت حاکمیت آشکار کرده است، می پرسم: آیا می توان در داخل کشور با جریان سیاسی اصلاح طلبی که با مدد منطق گفتمانی خود مقامات امریکایی را ناگزیر از آن اعترافات کرد، بر مبنای منطق سرکوب و اعتراف گیری اجباری عمل کرد و در عین حال با رئیس جمهور امریکا از “منطق” و “گفتمان” سخن گفت؟
قدرت نرم و گفتمانی نظام در آن سال ها فقط یک “گفتار” صرف نبود بلکه به شهادت دوست و دشمن کارکرد اقتصادی و امنیتی در افزایش و تحکیم اقتدار نرم کشور داشت. این توانایی در چنان اوجی بود که گفتمان شیطانی “محور شرارت” را به محض بر زبان آمدن به انزوا راند و موجب شد که این گفتمان با همه تندی و تیزی شیطانی خود نه در سطح افکار عمومی جهانی و نه در داخل کشور هرگز نتواند بازار سیاست و اقتصاد را آشفته سازد. نهایتاً کار به جایی رسید که لبه تیز این سخن علیه گوینده اش تغییر جهت یافت و در همان امریکا و در نزد افکار عمومی غربی به عنوان یک حربه گفتمانی علیه جرج بوش به کار رفت. در ادامه همین پویایی و تحرک گفتمانی بود که جان کری سناتور با نفوذ جمهوری خواه و رقیب انتخاباتی جرج بوش در نشست داوس در حضور خاتمی عذر تقصیر به پیشگاه این برگزیده تاریخی ملت ایران آورد و صراحتا امریکا را “نجس جهانی” در نزد افکار عمومی جهانیان خواند. اکنون در نهایت تأسف و اندوه باید از هدیه سخاوتمندانه اقتدارگرایان به امریکا و حتی اسرائیل سخن گفت. آن ها با رفتار سرکوبگرانه خود موهبت سخنگویی به نام “جامعه جهانی” را به رئیس جمهوری امریکا اعطا کرده اند و این یعنی آن امداد غیبی که جرج بوش خواب آنرا هم نمی توانست ببیند و با وجود اصلاح طلبان تصور هم نمیکرد که آمریکا روزی بتواند جامعه جهانی را پشت سر خود علیه ایران بسیج کند و سیاستهای تک جانبه خود علیه ایران را نه به نام “منافع و امنیت امریکا” بلکه به نام “دفاع از صلح و امنیت جهانی” عملی سازد. امروز آقای اوباما سخنی از “محور شر” به میان نمی آورد و نیازی هم نمی بیند چنین کند زیرا در سایه بی کفایتی اقتدارگرایان و به لطف شعارهای توخالی و مواضع ماجراجویانه ایشان به نام دفاع از آرمانهای انقلاب فرصتی استثنایی به کف آورده تا به عنوان نماینده جامعه جهانی و به بهانه دفاع از امنیت جهانی علیه ایران دست به اقدامات عملی بزند.
بسیاری نیز در داخل و خارج سخن او را جدی می گیرند، به این نشان که با هر سخن او علیه ایران نظم اقتصاد به هم می ریزد و مردم هم با رفتار اقتصادی خود رفراندم بی اعتمادی علیه مسئولین برپا می کنند.
اکنون بر همگان و حتی بر بسیاری از منکران و مخالفان اصلاحات این حقیقت آشکار شده است که قدرت نرم اصلاح طلبی ملت ایران چه تاثیر شگرفی در خنثی سازی قدرت سخت افزاری و نظامی امریکا داشته و کارکرد دفاعی و امنیتی سخنان انتقادی فعالان مدنی و سیاسی و همان آزادی نیمبند مطبوعاتی چگونه در تحکیم مبانی دفاعی کارآمدتر از سلاح نظامیان و مانورهای پیدرپی نظامی پر هزینه و کم بازده عملمیکرده است.
در تاثیر ملموس و عملی گفتمان اصلاح طلبی در حفظ و توسعه اقتدار نظام همین بس که این گفتمان باعث شد ایران فقط در حد گفتار و روی میز کار آقای بوش “محور” کذایی بماند و عملا در فضای جهانی آن روز جایگاه منطقهای و جهانی مورد احترامی را به خود اختصاص دهد و به همین ترتیب در تاثیر منحوس گفتمان اقتدار و روش سرکوبگرانه حاکمان کنونی نیز همین بس که ایران امروز در مسیر کودتا علیه اصلاحات و مردمسالاری و در سایه شوم اختناق نهادهای امنیتی نظامی، عملا در نوک پیکان همان “محور” کذایی جای گرفته است و با هر گامی که از انتخابات آزاد و از مجلس واقعی دورتر می شود، گامی بلند به سوی کمپ های گرسنگی میلیونی کره شمالی و عراق عصر تحریم ۱۲ ساله بر میدارد.
به عبارت دقیقتر باید گفت اعمال معیار دوگانه که کاربرد گفت و گو و مذاکره را منحصر به عرصه خارجی میداند و عرصه ملی را از دایره شمول آن خارج میسازد عملا زمینه ساز فقر مادی و اقتصادی و تهدید امنیتی و نظامی علیه کشور شده است و این همان تناقضی است که دستگاه دیپلماسی کشور در ایفای وظیفهای که جدیداً بر عهدهاش گذاشته شده، با آن روبروست.
بنابراین به جای نادیدهگرفتن این تناقض و نشان دادن در باغ سبز و چوب حراج زدن به منافع و منابع کشور به امید واهی راضی کردن طرفهای خارجی به پایان دادن به فشارها و تهدیدها و تحریمها، بخشی از این تلاش را مصروف عرضه واقعیات جهانی به رهبری و قانع کردن ایشان به تجدید نظر در اداره کشور فرمایید که تا در داخل در بر همین پاشنه میچرخد، نه کابوسهای شبانه را پایانی خواهد بود و نه طمع حرامیان به این خانه را اتمامی.
سید مصطفی تاجزاده
زندانی انفرادی- اوین
ندای سبز آزادی ـ احمد جلالی فراهانی: در سرزمینی که نام حکومتش میان چهار دشمن اصلی اینترنت در جهان قرار دارد و دولتش بنا بر گزارش نهادهای ناظر مستقل بین المللی (ازجمله «سازمان گزارشگران بدون مرز») دسترسی به اینترنت را تا اندازهای سانسور میکند که عملاً شهروندانش هیچ سهمی از مزایای عصر اطلاعات و دنیای ارتباطات ندارند، عالی ترین مقام سیاسی اش این حق را بر خود مغتنم می داند که عضو شبکه اینترنتی – اجتماعی توئیتر شود و بیش از سه هزار پیام برای مخاطبان خود ارسال کند.
آیت الله خامنه ای در حالی این روزها به عضویت وب سایت «اینستگرام» درآمده است که بسیاری از شهروندان ایرانی هنوز که هنوز است به دلیل سرعت کند اینترنت و محدودیتهای فنی و فیزیکی اعمال شده از سوی حاکمیت حتی قادر به استفاده از شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک یا توئیتر هم نیستند؛ و در میان زندانیان سیاسی هستند کسانی که تنها به خاطر عضویت در فیس بوک و اظهار نظر کوتاه علیه آیت الله خامنه ای و یا مجموعه حاکمیت در زندان به سر می برند.
پیام فرستادن یا بازی با توئیتر
این روزها نام آیت الله خامنه ای بار دیگر در حالی بواسطه عضویت وی در شبکه اینستگرام و توئیتر، در رسانه های خارج از کشور مورد توجه قرار گرفته است، که رهبر جمهوری اسلامی با اظهارات متناقضش درباره مخالفان خود رد شبکه توئیتر تعجب و تردید ناظران مستقل را بر انگیخته است.
بنا بر تصاویر منتشر شده از صفحه توییتر دفتر رهبر جمهوری اسلامی، او دوشنبه شب گذشته، شانزدهم امرداد در دیدار با جمعی از دانشجویان گفته است: "در قضیه اخیر اشغال آن سفارت خبیث [بریتانیا]، احساسات جوانان درست بود ولی رفتنشان [به داخل سفارتخانه] درست نبود."
آیت الله خامنه ای در حالی رفتن به داخل سفارت بریتانیا را نادرست ارزیابی کرده است که تصاویر منتشر شده از هجوم نیروهای لباس شخصی هوادار وی که در همه تجمعات خود را دانشجوی بسیجی می نامند، حکایت از حضور برخی از چهره های سرشناس و هواداران افراطی وی در این تجمع دارد. از جمله شواهدی که نشان می دهد این حمله خودجوش نبوده است، حضور افرادی نظیر رسایی نماینده مجلس هشتم و از هواداران افراطی رهبر جمهوری اسلامی و حامیان احمدی نژاد در این حمله است. حمایت شدید لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی از این اقدام و موضعگیری اولیه سیداحمد خاتمی، امام جمعه تهران و پیشگامی مجدد روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس و رسانه های مشابه و همسو در پوشش تبلیغاتی رسانهای این حمله همگی از آن حکایت دارد که جریان تندرو طرفدار رهبری در این جریان ابتکار عمل را در دست داشتهاند.
عالی ترین مقام سیاسی در جمهوری اسلامی هشت ماه پس از انتشار تصاویر حمله نیروهای افراطی حامی خود، به سفارت انگلستان و تحمیل هزینه های گزاف سیاسی و اقتصادی به کشور در اثر این افراطی گری توام با خشونت، در حالی هجوم هواداران خود را به دو ساختمان سفارت انگلستان و باغ قلهک نادرست می داند که همان زمان قریب به اتفاق روزنامه های حکومتی حامی رهبر جمهوری اسلامی از جمله روزنامه کیهان که مدیر مسئولش نماینده رهبری در این روزنامه است، روزنامه جام جم که مدیر مسئول آن به تائید رئیس صدا و سیمای منصوب رهبری انتخاب می شود، روزنامه خراسان که مدیر مسئول آن منصوب رئیس آستان قدس رضوی و از یاران و حامیان و منصوبان شخص رهبر است و ... در مدح و ثنای این حرکت به قول آنان «خودجوش» گزارش ها و مقاله ها نوشتند و تعریفها و تمجیدها کردند، و علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی فردای همان روز حمله به سفارت انگلستان را تائید کرد و آن را پیامی آشکار از جانب مردم ایران به حکومت آن کشور دانست.
آیت الله خامنه ای ظاهراً فراموش کرده که حمله به اماکن دیپلماتیک بریتانیا در تهران پس از آن صورت گرفت که مجلس شورای اسلامی در واکنش به تحریم بانک مرکزی این کشور توسط بریتانیا، طی مصوبه ای سطح روابط سیاسی خود را از بالاترین سطح یعنی سفارت به حد کاردار کاهش داد.
او فراموش کرده که سفیر تازه منصوب شده بریتانیا در تهران هنوز برای شروع رسمی کار در انتظار تقدیم استوارنامه خود به محمود احمدی نژاد بود که حمله و اشغال چند ساعته اماکن دیپلماتیک بریتانیا منجر به خروج اضطراری کارکنان سفارت مزبور (و از جمله سفیر بریتانیا) از تهران شد.
رهبر نظام سیاسی ایران، گرچه حمله به سفارت انگلستان را نادرست می داند اما از بکار بردن واژه «خبیث» ابایی ندارد. شاید او و مشاورانش از درک این نکته ظریف بی خبر هستند که وقتی یک رهبر سیاسی که از قضا عالی ترین مقام اجرایی کشور نیز هست و لباس روحانیت هم بر تن دارد و خود را «ولی فقیه» زمانه هم می داند، از چنین واژه بدور از نزاکت و آداب و عرف سیاسی – دیپلماسی استفاده می کند، می تواند احساسات جوانان و هواداران افراطی خود را تحریک کند و این توجیهه را به آنان بدهد که به جای سیب، سر بیاورند.
نه برای نخستین بار
آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود در دیدار روز دوشنبه اش با «نخبگان دانشجو» گفته "هیچ نظر کارشناسی مخالف با نظر رهبری ، مخالفت با ولایت نیست." رهبر جمهوری اسلامی در این سخنرانی همچنین اضافه کرده است "من به هیچ وجه اعتقادی به انتقاد نکردن ندارم بلکه همواره اصرار دارم، جریان دانشجویی موضع انتقادی خود را حفظ کند."
به نظر می رسد اظهارات اخیر رهبر جمهوری اسلامی درباره تحمل مواضع انتقادی مخالفانش، تطابق چندانی با واقعیات درج شده در تاریخ زمامداری او نداشته باشد. درست یک روز پس از سخنرانی معروف آیت الله خامنه ای در پنجمین روز اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۹ ، سعید مرتضوی، قاضی وقت دادگاه مطبوعات (رئیس فعلی سازمان تامین اجتماعی که اخیراً از سوی دیوان عدالت اداری ریاستش بر این سازمان غیر قانونی اعلام شده است) به نمایندگی از قوه قضائیه، طی دو نوبت تمام روزنامههای اصلاحطلب را توقیف کرد. توقیفی که روزنامههای تمام احزاب اصلاحطلب را بی کم وکاست شامل میشد. از روزنامههای نزدیک به مجمع روحانیون مبارز گرفته تا روزنامه رسمی حزب مشارکت، و روزنامه های مستقل و منتقدی چون خرداد و عصر آزادگان و صبح امروز، همه و همه به محاق توقیف رفتند و تنها روزنامههایی که وابسته به ارگانهای دولتی و تحت کنترل بیشتر بودند همچون همشهری و ایران توانستند از آن طوفان توقیف جان سالم بهدر بردند.
افزون بر اینها، روزنامه های گزارش روز، بامداد نو، آفتاب امروز، پیام آزادی، فتح، آریا، عصر آزادگان، آزاد، صبح امروز، مشارکت، بیان، هفته نامه پیام هاجر، هفتهنامه آبان، هفتهنامه ارزش، ماهنامه ایران فردا، روزنامه اخبار اقتصاد و ... از جمله مطبوعاتی هستند که تنها به جرم انتقاد کارشناسی و کارشناسانه از رهبری در آن سال توقیف شدند.
آیت الله خامنه ای در آن سخنرانی هم انتقاد از خود را مفید دانسته بود و گفته بود: "من نه با آزادی مطبوعات مخالفم و نه با تنوع مطبوعات. اگر به جای بیست روزنامه، دویست روزنامه هم دربیاید، بنده خوشحالتر هم خواهد شد و از زیادی روزنامهها احساس بدی ندارم. اگر مطبوعات آن هر چه بیشتر باشند بهتر است، اما وقتی مطبوعاتی پیدا میشوند که همه همتشان تشویش افکار عمومی، ایجاد بدبینی مردم به نظام است، ۱۰ تا ۱۵ روزنامه گویا از یک مرکز هدایت میشوند، تیترهایی میزنند که هر کس نگاه کند، فکر میکند همه چیز در کشور از دست رفته است! امید را در جوانان میمیرانند، روح اعتماد به مسئولین را در مردم ضعیف میکنند، نهادهای رسمی را تضعیف میکنند، مدل اینها کیست؟ مطبوعات غربی هم این گونه نیستند، این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است."
پس از این سخنان بود که توقیف گسترده مطبوعات در ایران بوقوع پیوست و میرحسین موسوی برای نخستین بار در همان زمان اصطلاح «توقیف فله ای مطبوعات» را در مخالفت با این نوع برخورد با مطبوعات به کار برد.
رهبر جمهوری اسلامی در حالی انتقاد کارشناسی از خود را روا می داند که در نظام جمهوری اسلامی انتقاد از رهبری از خطوط قرمز در سیاست است که مجازات زندان را در پی دارد. حتی اعضای خانواده آیت الله خامنهای نیز از این قاعده مستثنی نیستند. هادی خامنهای برادر کوچکتر او پس از یک سخنرانی و انتقاد از رهبری در سال ۷۷ از طرف نیروهای بسیج مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او نخستین و تنها مخالف رهبری در ایران نبود که مورد ضرب و شتم هواداران شبه نظامی آیت الله خامنه ای قرار می گرفت.
اکبر گنجی در مرداد 1384 و در نامه ای به دکتر عبدالکریم سروش، نمونه دیگری از این رفتارها را بیان می کند و می نویسد:" حتماً به یاد میآورید که آقا، فاشیستهای چماقدار را فرستاد تا در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران با مشت و لگد و میز و صندلی به جان شما بیافتند و اگر آن روز من و رضا تهرانی شما را در بر نگرفته بودیم و بخشی از کتکها را نخورده بودیم و شما به دست آنها میافتادید، امروز شما وضع دیگری داشتید. " گنجی تنها یکی از ده ها روزنامه نگاری است که در سال های اخیر به اتهام اهانت به رهبری و دیگر اتهام های سیاسی، محاکمه و به زندان محکوم شد.
قتلهای زنجیره ای
رهبر جمهوری اسلامی در شرایطی بار دیگر خود را مشتاق انتقادات کارشناسانه می داند که یکی از نقاط تاریک دوران زمامداری آیت الله خامنه ای ماجرای موسوم به قتلهای زنجیره ای است که به قتل روشنفکران و فعالین سیاسی مخالف و منتقد وی منجر شد. بنا به اسناد و گزارشهای منتشره در جریان این قتلها داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) و همسرش پروانه اسکندری عصر روز ۱ آذر سال ۱۳۷۷ در منزل شخصیشان واقع در محلهٔ فخرآباد تهران با ضربات چاقو به قتل رسیدند و جسدشان به نحو فجیعی مثله شد. در روزهای ۱۲ و ۱۸ آذر، جسد دو نویسندهٔ دیگر محمد مختاری و محمدجعفر پوینده پس از چند روز بیخبری در جادههای اطراف شهر پیدا شد. گرچه در ماجرای قتلهای زنجیره ای نام قربانعلی دری نجفآبادی وزیر وقت اطلاعات، سعید امامی، معاون امنیتی این وزارتخانه در زمان تصدی علی فلاحیان وزیر اطلاعات دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی، مصطفی موسوی (کاظمی) معاون وقت وزارت اطلاعات و مهرداد عالیخانی به عنوان متهم به چشم می خورد اما، سعید امامی متهمی که بطور مشکوکی در جریان رسیدگی به این پرونده جان خود را از دست داد در بخشی از اعترافات خود در زمان بازجویی در زندان اوین می نویسد: " من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت { رهبری}بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام ندادهام... "
او در بخش دیگری از اعترافات خود می نویسد:" از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده میکردند و جمعا صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف 29 نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و احکام قبلا” صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود. وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه میشود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریعتر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج آقا دری نجفآبادی هماهنگ میشد."
اهمیت اعترافات سعید امامی وقتی بیشتر می شود که بدانیم در دوران تصدی گری آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی وزرای اطلاعات تمامی دولتها به دستور شخص وی انتخاب و در دولت منصوب می شده و می شوند و اساساً اختلاف محمود احمدی نژاد با رهبر جمهوری اسلامی بر سر برکناری مصلحی وزیر فعلی وزارت اطلاعات بوده است.
سعید امامی درباره مرگ مشکوک سیداحمد خمینی فرزند رهبر فقید جمهوری اسلامی نیز گفته است: "وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت میکند. آنرا ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بمدت یک سال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیتالله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژهای و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعداً حاج آقا خوشوقت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین {منظور آیت الله خامنه ای است} خصومت میکنند، رحم کرد."
یکی از صدها نمونه
رهبر جمهوری اسلامی در حالی از انتقادپذیری می گوید که نقشی ویژه و محوری در کودتای انتخاباتی داشته است. به دنبال دخالت علنی و آشکار نهادهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی منتصب رهبری در انتخابات ریاستجمهوری که در خرداد ماه سال ۱۳۸۸ برگزار شد و تغییر نتیجه آن و تائید چند باره آن از سوی آیت الله خامنه ای – پیش از آنکه شورای نگهبان نتیجه انتخابات را تائید کند ـ میلیونها ایرانی به نشانه اعتراض به این دخالت اقدام به اعتراضات مدنی کردند و در نتیجه این اعتراضها، دهها شهروند ایرانی به قتل رسیدند، تعداد بسیار زیادی از فعالان سیاسی، مطبوعاتی، دانشگاهی و حقوق بشری دستگیر و روانه زندان شدند و تعداد بسیار بیشتری بهصورت رسمی و غیررسمی از فعالیتهای سیاسی، مطبوعاتی، اجتماعی و حتی اقتصادی محروم گشتند و هزاران شهروند معترض به نتیجه انتخابات به شیوه های غیرانسانی و خشونت بار سرکوب شدند.
پس از آن و به دستور شخص رهبر جمهوری اسلامی میرحسین موسوی، همسرش زهرا رهنورد، و مهدی کروبی، دیگر نامزد انتخابات در حدود ۵۰۰ روز است که در بخش کوچکی از محل سکونتشان که بهصورت زندان درآمده، بدون انجام هیچگونه محاکمه ای محبوس هستند و سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور سابق ایران به دلیل اعتراض به نتیجه انتخاباتی که مورد تائید شخص آیت الله خامنه ای است، تحت محدودیت و کنترلهای شدید امنیتی بهسر میبرد.
رهبر جمهوری اسلامی در شرایطی انتقاد از خود را روا می داند که تعداد قابل توجهی از چهرههای صاحبنام سیاسی، مطبوعاتی و حقوقبشری از جمله: بهزاد نبوی، نایب رئیس سابق مجلس ایران؛ محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت؛ سیدمصطفی تاجزاده، معاون پیشین وزیر کشور؛ نسرین ستوده، عبدالفتاح سلطانی و محمد سیفزاده، وکلای مدافع حقوقبشر؛ علیرضا رجایی، عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، بهمن احمدی امویی، مهدی محمودیان و مسعود باستانی، روزنامهنگار؛ ابوالفضل قدیانی، کیوان صمیمی، سعید مدنی، حشمتالله طبرزدی، مسعود پدرام و امیر خرم، از فعالان سیاسی؛ رسول بداقی، معلم؛ عبدالله مومنی، عماد بهاور، مجید توکلی، ضیاء نبوی، مجید دری و بهاره هدایت، از فعالان دانشجویی و صدها تن از زنان و مردان معترض و منتقد به شیوه زمامداری وی به حبسهای سنگین محکوم شده اند و یا در زندان بسر می برند و یا دچار تبعید شده اند.
فراموش نباید کرد که آیت الله خامنه ای و دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی و نظامی منصوب وی حتی انتقاد خودی ها را هم تاب نمی آورند؛ افرادی نظیر محمود احمدی نژاد که برکشیده و محبوب وی بوده اند هم اکنون به دلیل عدم توافق با برخی از نظرات رهبر جمهوری اسلامی، در محدودیت به سر می برند؛ کار حتی به برخورد امنیتی و قضایی و دستگیری نزدیکترین یاران احمدی نژاد هم کشیده شده است.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در ديدار جمعي از اعضاي «انجمن روزنامههاي غيردولتي» با تسليت سالروز ضربت خوردن حضرت علي(ع)، شهادت اين بزرگوار را نتيجه جهل و تندروي خوارج خواند و تصريح كرد: عليرغم وقوف مسلمانان به جايگاه حضرت علي(ع) در علم و عدالت و تقوا، اما ديديم كه جهل و تعصب و تنگنظري نسبت به دين و معارف اسلام چگونه تجلّي كامل اسلام را شهيد و براي فرزندان بزرگوارش حسن و حسين(ع) آن دشواري و سختيها را به وجود آوردند.
به گزارش ایلنا، آيتالله هاشمي رفسنجاني در ادامه با تبريك روز خبرنگار به جمع حاضر و تمامي اهالي رسانه و مطبوعات كشور، حرفه خبرنگاري و فعاليت مطبوعاتي را به خصوص در برهه حساس كنوني بسيار سخت و مشقتآور خواند و گفت: جامعه مطبوعاتي در حال حاضر با مشكلات عديدهاي به لحاظ مالي، حقوقي و امكانات و نيز فشارهايي روبروست و كساني كه متعهدانه و اميدوارنه در اين حرفه قلم ميزنند، بايد مورد تشويق باشند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، ايجاد مشكل و مانع بر سر راه فعاليتهاي رسانهاي و مطبوعاتي حقيقتجو و اخلاقي در عصر انفجار اطلاعات را ناشي از كجفهمي و بعضاً غيرقانوني و سليقهاي خواند.
هاشمي رفسنجاني در پاسخ به درخواست و پرسشهاي برخي از حاضران براي حضور فعالتر مجمع تشخيص مصلحت نظام و نيز شخص ايشان براي حل مشكلات و معضلات كنوني جامعه، برداشتها و توقعات اقشار گوناگون و بعضاً نخبه كشور از وظايف و جايگاه، اين نهاد را نادرست خواند و گفت: برداشت ناصحيحي در ميان برخي از مردم و حتي نخبگان وجود دارد كه مجمع ميتواند براي حل هر مشكل و معضلي ورود پيدا كند، اما نگاهي به وظايف قانوني مجمع تشخيص مصلحت در قانون اساسي نشان ميدهد كه اين نهاد تنها در محدوده وظايف سهگانه خود يعني «حل اختلاف ميان مجلس و شوراي نگهبان»، «تدوين سياستهاي كلي در بخشهاي مختلف» و ارجاع آن به رهبري جهت تصويب و ابلاغ و نيز «ورود به معضلاتي كه از سوي رهبري معظم انقلاب به مجمع ارجاع ميشود»، ميتواند عمل كند و حتي در وظيفه نظارتي كه رهبري معظم انقلاب به مجمع محول كردهاند نيز فاقد ابزار مناسب و اجرايي است.البته اگر به سياست هاي كلي ابلاغ شده عمل شود، بسياري از مشكلات موجود به تدريج برطرف خواهد شد.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در ادامه به توقعات جامعه از شخص وی براي ورود بيشتر به مسائل سياسي و ارائه راهكار و ديدگاه براي حل مشكلات اشاره كرد و افزود: هر كسي كه دلش براي انقلاب، نظام و مردم ميتپد، علاقمند حضور و فعاليت براي گشايش بيشتر فضا و نيز حل معضلات جامعه است، اما وضع خاص كشور و مقطع حساسي كه به لحاظ داخلي و بينالمللي در آن قرار داريم ايجاب ميكند بر اختلافات و تنشها در كشور نيفزاييم و با ترغيب مسئولان، جريانها و شخصيتهاي دلسوز كشور به اتحاد و همدلي، دشمنان را در اهداف پليدشان كه هر روز در رسيدن به آن اميدوارتر ميشوند، ناكام گذاريم.
هاشمي رفسنجاني در پايان با تأكيد بر لزوم حفظ استقلال مطبوعات و رسانهها، وضعيت مطبوعات غيردولتي را به لحاظ جذب مخاطب و كيفيت مطالب اميدوارانه خواند و افزود: مطبوعات غيردولتي در حال حاضر عليرغم جذابيت بيشتر با مشكلات عديده مالي و برخوردهاي سليقهاي روبرو هستند و همين امر ايجاب ميكند براي جلوگيري از بحران هزينهها در مطبوعات، مسئولان امر تمهيداتي جدّي و سريع اتخاذ كنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر