* * *
من چون چمنم تو بادِ فروردينی
من، داغِ هزار لاله، تو نسرينی
آزاده تر از سرودِ سروستانم
گر با من و آرزوی من، بنشينی
* * *
باز آمدنِ تو، باز ديدن دارد
سرسبزیِ لبريزِ تو، چيدن دارد
با اينهمه دردِ کهنه، نوروز! هنوز
آواز تو از دلم، شنيدن دارد
* * *
بگشا! بگشا! دریچه ها را بگشا!
بر خاطره ها دریچه ها را بگشا!
با تو دل من، هوای دیگر دارد
شادی مرا دریچه ها را بگشا!
* * *
بگذار بهار از تو آغاز شود
آواز خجسته ی تو، پرواز شود
ای عاطفه ی شکفته، ما را بنواز!
زیباست هر آن چه با تو دمساز شود
* * *
سودا زده ام، دوباره بشناس مرا
سرشار کن از ترانه ی یاس مرا
هيهات، چه دور ماندم از شور حيات
بازآ و ببر به سمت گيلاس مرا
* * *
از پونه، پيام آشنا می آید
عطر علف از عاطفه ها می آید
خيزید و به روی عاشقان، گل ریزید!
ای منتظران! بهار ما می آید
* * *
در صبج شکوفه، در برت می خواهم
شبنم زده و تازه ترت می خواهم
آن دم که به ساحل تو نزدیک ترم
دریا – دریا بيشترت می خواهم
* * *
برخيز و بيفشان و بباران ما را
سبز است ترانه ی بهاران، ما را
ای شعله ی هر شکفته، ای آتش عشق!
برخيز و برانگيز و بسوزان ما را!
* * *
درود بر آفتاب
آفتابی که از مشرق جان ما برمی آيد.
و ما را با آب و آينه، پيوند میدهد
زندگی، سبز. عشقها آبی و آرزوهای ما
سرخابی اند. پابپای پيام آوران بهار، درجشنواره ی
معطر روزگار، حضور می يابيم و آسمان نوروز را
از رنگين کمان مهر، آذين می بنديم.
ايران جان ما گل افشان باد.
امشب از زبانه های آتشم
امشب این دلِ تپنده ی به خون نشسته ام
یاِد عاشقانِ سالهای سر بلندِ دور را
نغمه ای، دوباره ساز کرد.
با بلندِ آتشی که در دلم زبانه می کشد
در کشاکشم.
امشب این دلِ مشوّشم
ره، به سوی آرزوی تازه باز کرد.
خون ِ من اگر که ریخت
گر سرود ِ سینه ام دوباره رنگ ِ غم گرفت
شادی ِ زمانه از دلِ امیدوار ِ مرد مم اگر گریخت
باغ را به خنده ، مژده آورید
لاله های دشت را خبر کنید
آن بهار ِ بی قرار ِ برگ ُ بار ِ ما
می رسد زراه.
با دلی ،پُر از ترانه های سبز ِ دوستی
با تنی ،شکفته از شکوفه های عشق
با طراوتی ،ز خنده ی بنفشه های صبحگاه.
آه ... ای دل ِ غمین ! ببین!
امشب از امیدهای تازه، سرخوشم
در سپیده های آسمانِ میهنم
بال می کشم.
ای شما بهار را در انتظار !
این زمان ، شکفته ام چو باغ ِ پُرشکوفه ی بهار .
هایدلبرگ زمستان 66
نوروز که سبز رنگ و سرخ است و سپيد
مهرانگيز رساپور
باز آمده با جامهی رنگينِ اميد
اين جشن طبيعت است، مِی نوش و برقص
جزيی ز طبيعتيم ما، بیترديد
* * *
پايايی مرگ نيست از يک دَم بيش
آنگاه شکوهِ نو شدن آيد پيش
در رُستن گل، تأملی کن به بهار
بنگر که چگونه زايد از مردهی خويش !
* * *
شادم که همه سوی جهان را ديدم
از گلبن هر باغ، گلی را چيدم
آنگه که سخن ز انتخاب آمد پيش
ايرانِ به شکلِ گربه را بوسيدم !
* * *
نوروز! بیا و باز کن دامن را
بنما رخ نور و چهرهی گلشن را
کس نیستحریف اینزمستان چونتو
تعطیل کن این بساطِ اهریمن را !
روز درختکاری، روز جهانی زن و در بهار به خشونت و حبس و اعدام "نه" بگوییم
درخت سمبل سبزی، سمبل بهار، ریشه گرفتن و پایداری ست. هر سال به انتظار بهار می نشیند و در عطش آبشارهای نور و آفتاب روزهای سخت زمستانی را سر می کند. که می داند بهاری دوباره در پیش است. دوباره سبز می شود، به آسمان می کشد، سایه میبخشد و بار میوه اش را در سفرهً زمینیان پهن می کند. و در ایران روز درختکاری و روز جهانی زن و عید نوروز یکی در پی دیگری با بشارت بهار از راه می رسد.
سازمان عفو بینالمللی اتریش (امنستی) به پیشنهاد اعضای ایرانی خود ، امسال به مناسبت این سه دلیل زیبا و زنده ، مراسم درختکاری در پارک دانوب وین برپا کردند، تا به نقض حقوق بشر؛ خشونت و اعدام نه بگویند.
این مراسم در روز 13 مارس 2011 در روزی آفتابی و زیبا در ساحل زیبای دانوب با حضور مسولان شهر و اعضای سازمان عفو بین المللی و منصوره شجاعی فعال جنبش زنان و میهمان ویژه این مراسم از ایران تحت عنوان "نهال امید برای حقوق بشر درایران" برگزار شد.
غوغایی ای درخت
چون با هزار رشته تو با جان خاکیان
پیوند میکنی
پروا مکن ز رعد
پروا مکن ز برق که بر جایی ای درخت!
سر برکش ای رمیده که همچون امید ما
با مایی ای یگانه و تنهایی ای درخت
سه درخت، سه زندگی، سه نماد که ریشه در خاک و سر بر آسمان دارند. به عنوان صلح آمیزترین مدل اعتراض به اعدام و نقض حقوق بشر و حقوق زنان در زمینی سبز در آستانه بهار نشانده شد.
درخت سدر به قربانیان خشونت دولتی، درخت بید به قربانیان اعدام، با امید به پایان دهی مجازات اعدام در ایران و درخت سیب به زنان حق پایمال شدهً ایران ومبارزهً شجاعانه آنها برای تساوی حقوق زن و مرد تقدیم شد.
سدر درختی است تنومند که بسیار عمر میکند. شاخه هایی کشیده و انبوه و چوب ضخیم و محکمی دارد و نماد پایداری است. درخت بید زودروست با عمری کوتاه، اما ریشه هایی قوی دارد که زمین را محکم می کنند. این درخت توانایی باز سازی خود را دارد و اگر آن را قطع کنند در کنارش درخت دیگری سر بر می آورد.
درخت سیب، سال به سال، بعد از سرمایی سخت دو باره شکوفه می کند و بار می دهد. نماد باروری، زندگی، معرفت و قاطعیت است.
این سه درخت یادبودی همیشگی به نشانه امید، همبستگی و پشتیبان حقوق بشر در ایران خواهند ماند.
مراسم درختکاری با شرکت نمایندهً شهر وین، نمایندگان عفو بینالملل و منصوره شجاعی میهمان ویژه این مراسم، در حضور عدهای از شهروندان وینی برگزار شد. خانم شجاعی ضمن تقدیر از برگزارکنندگان، پیرامون مسائل زنان ایران، و آرزوی پایان بخشیدن به هر گونه خشونت با کلامی شاعرانه سخن گفتند. ایشان با نام بردن از زنان زندانی و اعدام شده، کاشتن و پروردن نهالهای مهر و دوستی را جانشینی برای کینه توزی و عناد توصیف کردند. شرکت کنندگان در این برنامه و حضار بسیار تحت تاثیر قرار گرفته و در فضایی غم انگیز و باشکوه در همدلی با همه قربانیان خشونت و خانوادههای زندانی و اعدام شدگان، گوش به کلام ایشان و موسیقی زیبای ایرانی که همزمان پخش میشد سپرده بودند.
در پایان مراسم خانم شجاعی ضمن پرده برداری از سنگ نبشتهً یادگار این روز صحبتهای خود را با این جملات به پایان رساند:
"... امروز در کنار خواهران ام در شهر وین پای در زمین دارم و چشم بر فراز درختان سبز و همه یکدل و یک زبان آرزو می کنیم که به جای هر چوبه دار برروی زمین، درخت دوستی و مهر از دل و جان زمین سر برآورد تا که هوا پاک شود و جهان مهربان"
-- فیس بوک مدرسه فمینیستی
1-نگاهی كوتاه به گذشتهها
جشن نوروز از مراسم بسیار قدیمی ایرانیان است. این رسم كهن ایرانی آن قدر در تاریخ پیش میرود كه به افسانهها و اسطورهها میپیوندد و قدمتی در حد تاریخ پیدایی ملت ایران پیدا میكند، ایرانیان شرقی به ویژه از وقتی كه وارد مرحله دهنشینی و كشاورزی شدند، در میان مراسم جشنها و نیایش ها به فراگرد تغییر فصول توجه خاصی نشان دادند. از آن جمله جشنهای پاییزی یا مهرگان (میتراكانه) و جشنهای بهاری و تجدید حیات كشتزارها یعنی نوروز بوده است. در ‹‹اوستا›› از نوروز نامی نیست ولی در میان متون دینی قدیمیترین منبع موجود كتاب ‹‹بندهشن›› است كه به جشن ‹‹نوروز›› اشاره ای شده است.
سلطنت هخامنشیان براساس تساهل نسبت به عقاید و آراء دیگران بنا شده بود و بنابراین در پذیرش متقابل از دانش و فرهنگ بیگانگان نیز مقاومتی نمیكردند. چنانچه مبنای محاسبات تقویم خود را بر پایه دانش نجومی مصریان قرار دادند و برای نام ماهها از اسامی زردشتی سود بردند. دردوره اشكانیان نیز گاه شماری تركیبی از تقویم اوستایی و مصری بود و به هر حال در این گاه شماریها جشنهای نوروز و مهرگان برای خود جایی داشتند. در زمان ساسانیان جشنهای نوروز با شكوه و رونق كاملتری انجام میشد و پادشاهان این سلسله در نوروز كه چند روز به درازا میكشید مراسم مختلفی به جا میآوردند.
بعد از ظهور اسلام با آنكه تغییرات مذهبی و سیاسی فراوانی در جامعه ایران صورت گرفته بود و بسیاری از عادات اجتماعی گذشته دستخوش فراموشی یا دگرگونی شدهبود، در میان آن بخش از سنتهای ایرانی كه كه بعد از اسلام نیز همچنان به حیات خود ادامه ادامه دادند، یكی رسم نوروز بود كه به ویژه از آن جهت كه با اصول و ضوابط دین هم تعارضی نداشت، نه تنها با مخالفت خلافت اسلامی مواجه نشد بلكه بعد از گذشت زمانی كه سادگی حكومت اسلامی جای خود را به تشریفات قدرتمدارانهی گرفته شده از دربارهای ایران و روم داد، با حسن استقبال هم مواجه شد و به شكل یك آیین پر طمطراق درباری درآمد. ضمناً حاكمیت عرب با استفاده از این موقعیت جمعآوری مالیات را هم با جشنهای نوروزی هم زمان كرد و حتی «متوكل عباسی» از آن جهت كه نوروز با فصل درو و جمعآوری محصول فاصله زیادی داشت دستور داد آن را تا زمان برداشت كشت به تأخیر اندارد كه روستاییان بتوانند مالیاتهای دولت را پرداخت كنند. با ابن همه برگزاری مراسم نوروز گاهی با مخالفتها و محدودیتهایی روبرو میشد؛ چنانچه همین «متوكل» برپایی آیین نوروزی – به ویژه اسب دوانی – را در كوچه و بازار ممنوع كرد.
اما علیرغم این محدودیتها و سختگیریها، نوروز همچون یك سنت استوار جای خود را در میان مسلمانان باز كرد اما با شكلها و تغییرهای گوناگون و در قالب پنداشته ها و باورهای متعدد مردمی:

1- گل آدم در نوروز سرشته شد. نوروز آفرینش انسان است.
2- آدم بهشتی، از میوه ممنوع تناول كرد ،لاجرم به پادافره آن گناه از بهشت رانده شد و روی زمین به «سراندیب» فرود آمد و شریك جرمش ‹‹حوا›› به ‹‹جده›› افتاد. آدم از كرده خود توبه كرد و به درگاه خدا نالید ،خداوند بر او ببخشود و بدین سان جفت او در زمین عرفات، در روز «نوروز» به او باز گردانید.
3- چون كشتی نوح بر «جودی» قرار گرفت آب كم كم پایین آمد و نوح پای بر خاك نهاد، آن روز «نوروز» بود.
4- روزی كه یوسف را از چاه، برادران بیرون كشیدند، «نوروز» بود.
5- موسی، عصای خود را بر آب نیل (یا دریای سرخ) زد و آب پس نشست و بنیاسراییل از آب گذشتند و از تعقیب و آزار فرعون جستند. آن روز، نوروز بود.
6- روزی كه دوباره، یونس نبی از دهان ماهی پای بر ساحل نهاد، نوروز بود.
7- هنگامی كه خداوند انسان را آفرید همه ستارگان آسمان در برج «حمل/ فروردین» جمع گشتند و چون كار آفرینش پایان آمد، خداوند ستارگان را فرمود تا به جایگاههای خود باز گردند. آن روز نوروز بود.
8- بكتاشیان «نوروز» را روز تولد حضرت علی میدانند و معتقدند كه امام علی، در همین روز با فاطمه ازدواج كرد.
9- شیعیان میگویند پیغمبر در چنین روزی علی را به خلافت خویش برگزید.
2- ریشههای نوروز
«ژرژ دومزیل» عقیده دارد كه چون هند و اروپاییان دارای زبان مشترك بودهاند بنابراین میباید دارای فرهنگ و اساطیر مشتركی هم بوده باشند. با توجه به اینكه آیین نوروز به گونهای كه ما در سرزمین خود داریم در دیگر اساطیر هند و اروپایی و هند و ایرانی باقی نمانده است، بنابراین نظر زنده یاد مهرداد بهار در مورد اینكه نوروز را آیینی پیش آریایی در نجد ایران میداند، درست به نظر میرسد، زیرا در اوستا، كتاب دینی ایرانیان پیش از اسلام كه قدمت آن به 600 تا800 سال پیش از میلاد میرسد نیز اشارهای به نوروز نشده است و تنها در متون پهلوی دورن میانه به نوروز و آیینهای آن اشاره شده است. بنابراین آریاییها به هنگام مهاجرت از دشتهای اوراسی از جنوب روسیه فعلی به سوی نجد ایران با بخشی از باورها و آیینهای بومیان این سرزمین روبرو شدند و آنها را در خود جذب كردند و با باورهای خود آمیختند كه یكی از آنها نوروز بود.
آیینهای نوروزی در میان اقوام و ملل دیگر از جمله بابلیان، هیتیان، مصریان، یهودیان، مسیحیان و... از دیر زمان وجود داشته است. این آیینها بیش از هر چیز با مراسم قربانی كردن و نو كردنهای رمزی ارتباط داشته است. در آسیای غربی جشن سال نو جشن ازدواج مقدس الهه آب و خدای باروری بوده كه در اصل پیروزی ایزد آبهای شیرین دركشتن غول آبهای شیرین بوده است. آیینهای نوروزی را با مراسم «تموز» ،«آدونیس»، «آتیس» نیز همراه كردهاند. جشن بهاری آدونیس در ابتدای عزا بوده كه ضمن آن مرگ آدونیس، خدای گیاهان را یادآوری میكردند اما در عین حال جشن شادی نیز بود زیرا خدا دوباره زنده میشد. پیكره خدا كه مانند جسدی آن را كفن پوشانده بودند بر سر گور میبردند و سپس آن را به دریا میانداختند. در برخی جاها آیین دوباره زنده شدن خدا را فردای روز آیین عزا برگزار میكردند.
بنابراین آنچه اكنون در ایران به عنوان نوروز و مراسم آن وجود دارد بازمانده آیینهایی است كه از دوران ورود آریاییان به ایران تاكنون باقی مانده است. در دوران هخامنشیان نشانههایی از آیین نوروز در كاخ آپادانا در تخت جمشید وجود دارد كه شاه در این مراسم نمایندگان ملتها و اقوام گوناگون رابه حضورش میپذیرفته و هدایایی از آنها دریافت میكرده است. در دوران ساسانیان – به روایت آرتور كریستین سن - نوروز از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و به همین دلیل نام نوروز در میان آهنگهای زمان ساسانی كه شاعران ایرانی مانند نظامی و منوچهری آنها را ضبط كردهاند مثل نوروز، ساز نوروز، نوروز بزرگ و نوروز قباد آمده است.
آنچه از نوروز امروز در ایران وجود دارد بخشی از آیینهای بازمانده از دوران پیش آریاییهاست كه پس از امتزاج با باورهای آنان و پس از ایرانی شدن در دوران پیش از اسلام با آمیخته شدن با باورهای اسلامی ممزوج گشته و به گونهای كه اكنون وجود دارد در این سرزمین وجود دارد .بدیهی است اساطیر و آیینها در چرخشهای تاریخی-جغرافیایی همیشه تغییر مییابند. دیگر اینكه ماه فروردین ماه فروهرها است. فروهرها گونهای از روان آدمی یا نوعی همزاد آدمیان هستند. «هینلز» میگوید: همانگونه كه هر یك از آفریدگان مادی یك اصل مینوی دارند انسان نیز خود آسمانی دارد كه «فروشی» یا فروهر اوست.
در ماه فروردین فروهرها به زمین میآیند و در اطراف خانهی خانوادهشان میگردند. آنها دوست دارند افراد خانواده و خانههایشان تمیز و مرتب باشند تا برای آنان دعا و آرزوی بركت كنند. اگر فروهرها خانه و كاشانهشان را پاكیزه نبینند ناراحت میشوند و دعا و بركت از آن مردم و خانهها رخت میبندد از این روست كه از هنگام آمدن بهار در فروردین چراغ خانهها را روشن میگذارند و یا در قدیم مراسم آتش افروزی بر روی بامها انجام میدادند تا راه فروهرها را روشن و تابناك كند. حاجی فیروز، راه انداختن دستههای نقابدار با صورتكهای سیاه را كه نماینده فروهر مردگان است تداعی میكند.
دكتر مهرداد بهار اعتقاد دارد:«حاجی فیروز بازمانده آیین بازگشت ایزد شهید شونده یا سیاوش است و چهره سیاهش نماد بازگشت او در جهان و لباس سرخش نماد خون سیاوش است و شادی حاجی فیروز شادی زایش دوباره كه رویش و بركت را با خودشان میآورند است». روز سیزده نوروز زا هم باز دریك چرخش اساطیری پایان دوازده روز نماینده دوازده هزار سال آفرینش آیین زرتشتی میدانند كه روز بعدش یك آشفتگی به وجود میآید كه به رستاخیز و نوشدگی دیگر میانجامد. سیزده نوروز با نوعی آشفتگی در دیدگاههای مسیحی (دروغ های اول آوریل) مطابقت دارد.
در انتها لازم است در مورد چهارشنبهسوری به نقل از دكتر مهرداد بهار گفته شود كه جشن آتشافشانیاش را منسوب به دوران باستان میداند و آتش روشن كردن را نماد گرم كردن جهان و زدودن سرما و پژمردگی و بدی از تن میداند. در مورد این كه چرا این مراسم درشب چهارشنبه اخر سال صورت میگیرد ایشان عقیده دارد شاید به خاطر عدد 4 و معرف چهار فصل بوده است.
آنچه سفره هفت سین را تزئین میكند: سبزه نو دمیده است و سنبل خوش بر و بو. «سیب» كه میوهای بهشتی نام گرفته است و نمادی از زایش است؛ «سمنو» این مائده تهیه شده از جوانه گندم. «سنجد» كه بوی برگ و شكوفه درخت آن محرك عشق و دلباختگی است. «سیر» كه از دیر زمان به عنوان دارویی برای تندرستی شناخته شده است.دانههای اسپند كه نامش به معنی «مقدس» است و نیز شمع كه روشنایی و نامش آتش را به یاد میآورد؛ تخم مرغ كه تمثیلی ازنطفه و باروری است. كاسه آب زلال به نشانه همه آبهای خوب جهان و ماهی زنده درآب به نشانه تازگی و شادابی. تاجیكیان در روزگاران گذشته درمراسم نوروز سفره هفت شین میچیدند:1-شراب 2-شیر 3-شیرینی 4-شكر 5-شربت 6-شمع 7-شانه. در نوروز از ‹‹هفت میم›› نیز سخن رفته است.
منابع:
1- داریوش شایگان، ادیان و مكاتب فلسفی هند، جلد اول، انتشارات امیرکبیر 1375.
2- مهرداد بهار، جستاری چند در فرهنگ ایران، انتشارات اسطوره 1385.
3- آرتور كریستین سن، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایران، ترجمه: ژاله آموزگار-احمد تفضلی، نشر چشمه 1377.
4- جان هینلز، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار – احمد تفضلی، نشر چشمه 1388.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر