هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

Latest News from Norooz for 03/20/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



فخر السادات محتشمی پور عضو جبهه مشارکت که در بند ۲۰۹ اوین به سر میبرد، با ابراز نگرانی از وضعیت جسمی‌ همسرش تاجزاده اعلام کرد اگر تا روز دوشنبه اجازه ملاقات با تاجزاده به وی داده نشود دست به اعتصاب غذا خواهد زد وی در تماس تلفنی با اعلام نگرانی شدید خود از وضعیت جسمی‌ تاجزاده که کماکان در قرنطینه نگهداری میشود و با وجود تاکید پزشکان بر ضرورت انجام ام آر آی، مسئولین زندان از این امر خودداری میکنند، خواستار ملاقات فوری خود یا اعضای خانواده با تاجزاده شد.
لازم به ذکر است که سید مصطفی تاجزاده ، پس از اولین مرخصی خود از زندان مورد عمل جراحی کمر قرار گرفت و مدتی را در بیمارستان بستری بود، پزشکان وی توصیه کرده بودند که او باید تحت نظر پزشک باشد و گردنش نیر مورد معاینه و ام آر آی قرار گیرد ، ولی متاسفانه مقامات امنیتی با تمدید مرخصی وی موافقت نکرده و او را به زندان باز گرداندند.مقامات امنیتی تمدید مرخصی وی را منوط به باز پس گیری شکایت تاجزاده از کودتاگران اعلام کرده بودند.
فخر السادات محتشمی پور همسر تاجزاده نیز ۱۰ اسفند ماه بازداشت شد. وی از زمان بازداشت تا کنون هیچ ملاقاتی با اعضای خانواده خود نداشته است.
 


 


فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی در آستانه سال جدید، پیامی تبریکی خطاب به مردم ایران فرستادند. در این پیام آمده است:"این سال به پایان می‌رسد همچون تمام سال‌های بدی که رنگ خون داشت اما بهارش سبز بود."
آنها در پیام تبریک نوروزی خود نوشته‌اند:"هفت سین ما امسال کنار آب و آیینه و قرآن و سبزه و گلی به یاد همه همپیمانان و همرزمان، مزین به عکس والدینمان نیز هست، که چون انبوه یاران خویش، زن و مرد و پیر و جوانی که لحظه‌های بهار شدن این سرما را پشت درهای فراق و میله ‌های جدایی می‌گذرانند یا به جور قدرت پرستان (فرعون پرستان) خشم آیین، خفته و گلگون کفن در تیره خاک‌های سردند. اما بهار می‌آید و زمین می‌گردد و باران خواهد بارید و ترنم لطیفش زمانه رویش را باور پذیر خواهد کرد. پایان زمستان زندان وبند، دشنام و افترا، اتهام و بازجویی، تهدید و تفتیش و شکستن قلم و زنجیر کردن اندیشه‌ها را بهار مهر و ایمان وعشق و صلح و نور و پاکی، به خاطرات دورسرزمینمان بدل خواهد کرد."
به گزارش کلمه و سحام نیوز متن کامل پیام نوروزی فرزندان میرحسین و کروبی به شرح زیر است:
به امید، نام و یاد خدا
ما بی‌غمان مست دل از دست داده‌ایم همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم
برما بسی کمان ملامت کشیده‌اند تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم
همراهان، هم دردان، یاوران ما
سال ۱۳۸۹ به پایان رسید، سال صبر و استقامت، سال پشت در ایستادن‌ها و انتظار کشیدن‌ها، سال دلنگرانی برای عزیزی در بند، گم گشته‌ای را جستن و هروله‌ای از درزندانی به در زندانی دیگر کردن.
سالی حماسی بود برای همه ما. سالیکه، روزگارمان نیز، به اشک نشست از سوگ فرزندان و برادران و خواهرانی که خونشان جان سبزمان را سرخ کرد و سنگینی غبار ابهام‌هایمان را تطهیر.
خاطره سال ۸۹ طعم تلخ زمستان طولانی و سرد است که با ایستادگی پدران و مادران و ایستاده جان سپردن همرزمانمان رنگ و بویی دگر گرفت.
هفت سین ما امسال کنار آب و آیینه و قرآن و سبزه و گلی به یاد همه همپیمانان و همرزمان، مزین به عکس والدینمان نیز هست، که چون انبوه یاران خویش، زن و مرد و پیر و جوانی که لحظه‌های بهار شدن این سرما را پشت درهای فراق و میله ‌های جدایی می‌گذرانند یا به جور قدرت پرستان (فرعون پرستان) خشم آیین، خفته و گلگون کفن در تیره خاک‌های سردند. اما بهار می‌آید و زمین می‌گردد و باران خواهد بارید و ترنم لطیفش زمانه رویش را باور پذیر خواهد کرد. پایان زمستان زندان وبند، دشنام و افترا، اتهام و بازجویی، تهدید و تفتیش و شکستن قلم و زنجیر کردن اندیشه‌ها را بهار مهر و ایمان وعشق و صلح و نور و پاکی، به خاطرات دورسرزمینمان بدل خواهد کرد.
چه استوار و پرغرور ایستاده‌ای ایران! هرچند خسته و رنجور از تازیانه‌های تاریخ. ای سرزمین امیرکبیر بزرگ با رگهای بریده! خاک ستارخان و باقرخان و دیگر آزادیخواهان نامدار! ایرانِ مصدقی دشنام شنیده و تبعید کشیده و غل و زنجیر برشانه‌های توانایش دیده و خمینی های حبس و تبعید کشیده، ایران جوانان خداجوی جانباخته در جبهه‌ها که مرز‌ها را به جان و خون پاس داشته. سرزمین سرداران وسربداران خونین بال!
وطن! فراموش کن فریادهای مرگ خواهی و نفرت برای یارانت را در خانه ملتت! پرتاب سنگ و تیر و دشنام نوشتن وگفتن به ساکنین و در و دیوار خانه مردی که تنها جرمش هویدا کردن اسرار فجایع زندان‌ها بود و افتخار بزرگش عزیز داشتن فرزندان شهید چو جان خویشتن. سالهای سال مرامش نواختن نوای دوستی در بلوای اختلاف افکنان و جسم و جانش زخمی شلاق‌های بیرحم ظالمان بود. بانویی شجاع که سالهای سال زخم و عفونت بدنهای مجروحان وجانبازان مظلوم شیمیایی را زینب وار پرستار و همدم دلهای مجروح فرزندان شهید بود. کاش می‌شد فراموش کنی پاسخ دردناک حرمت شکنان بی‌درد را به روزهای بیتابی و شبهای بی‌خوابی مردی را که به عشق ذره ذره وجود تو‌ای وطن خود و جان و روحش را درهزارتوی کوههای سربرکشیده غرب کشور و دشتهای تبدار و زخمی جنوب گم کرده بود و در نگاه سبزش تنها آینده روشن تو ثبت می‌شد. که امین و دلنگران فرهنگ غریب مانده وبه یغما رفته کشور بود ویا زنی را که گویی عهدی داشت با خود که شمع وار بسوزد و فضای دانش و علم را روشن کند و درد همنوع را برجان خویش ببرد و مهر بورزد و مهر را لطیف و پاک ومحکم به دنیای سیاست بپیوندد. از یاد ببر ننگ حبس و حصر و ربودن پدر و مادرانمان را که تنها جرمشان ایستادگی بر خواست مطابق با سرشت آدمی و خلقت الهی، آزادی بود!
برادران خواهران ما
تسلای دلهای دردمند و نگران ما در لحظات تحویل سال حضور گرم شما در قلبهای ماست. آن حس پرشکوه و غرور انگیزی در چشم و جان پرشرر والدینمان است که همچون همه فرزندان پاکشان درکشور، ایستاده‌اند. آرزو داشته و دارند آزاده باشند و ایستاده بمیرند. اینک هرچند درهای دیدار و تماس به ناحق به روی آن‌ها بسته شد اما هزار پنجره نورانی دعا ی شما و ما به روی آن‌ها گشوده گشت. خداوندا شکرت هزاران هزار بار شکرت به آنکه مارا در ایران و در آغوش پر از حق و عدالت و ایمان و صداقت چنین پدران و مادرانی پروراندی.
این سال به پایان می‌رسد همچون تمام سال‌های بدی که رنگ خون داشت اما بهارش سبز بود.
این زمستان جان سخت، اما، یادمان داد چگونه می‌توان با صبری زیبا و ایمانی راسخ و استقامت کنار پدران و مادران، کنار یاران و هموطنان ایستاد. به ما آموخت که گرمای دلهای پرمحبت ازفرسنگ‌ها دور یا نزدیک چه سان امید سبزمان را به فرداهای دور دست روشن آبیاری می‌کند. اندوخته و تجربیاتی که تا پیروزی نهایی همراه‌مان خواهد بود. این سرمای سیاه که می‌رود نه ظلم می‌ماند و نه زنجیر. زمستان که می‌رود کرامت غبار آلوده انسانیمان را از غبار خواهیم زدود. می‌دانیم که در ‌‌نهایت فروردین لطیف خواهد آمد، در این همهمه لطف و شور و سرمستی آوای پرندگان را بیرون از بند میله ها خواهیم شنید که پرندگان آزادند و در این بزم پرامید همه ما شکفتن رنگارنگ شکوفه‌ها را خواهیم دید. رویش ناگزیر جوانه‌ها که سرزمینمان را سبز خواهد کرد.
خداوندا حال ما را، دوستدارانت و سرزمین پارسایان را همان گونه که خود می‌پسندی بهتر کن که به راستی تو حقی و یاری دهنده تمام حق جویان این سرزمین.
منصور عشقم و ترسم که عاقبت این پایداریم، بکشاند به پای دار
منصور وار اگر ببرندم به پای دار مردانه جان دهم که جهان نیست پایدار
فرزندان موسوی و کروبی
 


 


مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم در پاسخ به نامه یک مقام وزارت کشور دولت احمدی‌نژاد درباره توقیف پروانه فعالیت این تشکل، اعلام کرد که مفاد این نامه را غیرقانونی و تمام فعالیت‌های خود را شرعی و قانونی می‌داند و به فعالیت‌های خود در چارچوب قانون اساسی و دیگر قوانین جمهوری اسلامی ادامه خواهد داد.
مجمع مدرسین و محققین تاکید کرده که بر اساس قانون اساسی، فعالیت احزاب به شرط نقض نکردن موازین اسلامی یا اساس جمهوری اسلامی، آزاد است و نیاز به دریافت پروانه از وزارت کشور ندارد.
این تشکل روحانی اصلاح طلب در وب‌سایت خود، همچنین متن نامه محمود عباس زاده مشکینی، مدیرکل سیاسی وزارت کشور و دبیر کمیسیون ماده ۱۰ قانون فعالیت احزاب و جمعیتها، به هیأت موسس محترم مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم را منتشر کرده که در آن آمده است: "از آنجاییکه آن گروه از بدو تاسیس نسبت به برگزاری مجمع عمومی و انتخاب شورای مرکزی برای پذیرش مسئولیت اقدام ننموده و این در حالیست که همواره مواضعی به نام گروه در رسانه ها منتشر می شود, کمیسیون ماده ۱۰ قانون فعالیت احزاب در جلسه مورخ ۲۳/ ۱۲/ ۸۹ پس از بررسی پرونده تصمیم به توقیف پروانه گروه گرفت. همچنین با توجه به صدور بیانیه های مختلف در فضای مجازی با عنوان گروه در حمایت و دعوت به تجمعات غیر قانونی منجر به اخلال در نظم و ایراد خسارت مالی و جانی به شهروندان که در راستای منافع بیگانگان تدارک دیده می شود کمیسیون مذکور مقرر نمود پرونده آن گروه و مستندات مربوطه به استناد بندهای الف, ه, ز, ح ماده ۱۶ قانون احزاب برای انحلال پروانه گروه به دادگاه ارسال شود. بدیهی است با توجه به فقدان شورای مرکزی منتخب برای پذیرش مسئولیت قانونی گروه و توقیف پروانه فعالیت, هیچ گونه فعالیتی با عنوان مذکور محمل قانونی نخواهد داشت."
اما مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه در نامه‌ای که در پاسخ این نامه تهیه شده، در هشت بند به طور مستدل به رد مفاد این نامه پرداخته و تصریح کرده که نه توقیف پروانه را قانونی می‌داند و نه اجبار غیر قانونی دولت را خواهد پذیرفت، و به فعالیت خود در چارچوب قانون اساسی و قوانین عادی ادامه خواهد داد.
متن کامل پاسخ این تشکل روحانی اصلاح طلب به وزارت کشور، در زیر آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای عباس زاده مشکینی
مدیر کل محترم سیاسی و دبیر کمیسیون ماده ده قانون فعالیت احزاب و جمعیت ها
با سلام
بازگشت به دورنگار شماره ۳۰۲۱۱۲/ ۴۳ به تاریخ ۲۵/۱۲/۸۹ آن کمیسیون اعلام می شود:
۱- همان طور که می دانید طبق اصل ۲۶ قانون اساسی فعالیت گروه ها و افراد سیاسی در نظام جمهوری اسلامی ایران جز در مواردی که موازین اسلامی یا اساس جمهوری اسلامی را نقض کند آزاد است و نیازی به دریافت پروانه از وزارت کشور نیست؛ همان طور که بعضی از احزاب ، انجمن ها و جوامع علمی و مذهبی مانند جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران و ... بدون اخذ پروانه سال هاست که فعالیت دارند .
۲- طبق ماده ۶ قانون فعالیت احزاب مصوب ۱۶/۷/۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی، فعالیت گروه ها مشروط به این که مرتکب تخلفات مندرج در ماده ۱۶ این قانون نشوند ، آزاد است .
۳- دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر از وظایف همگانی و متقابل مردم و مسئولان است بلکه این دو از اهم واجبات اسلامی است که قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت بر آن تاکید دارند. در این جهت وظیفه فقها، علما و آگاهان جامعه سنگین تر است و بنا بر فرمایش امیرالمومنین (ع) نباید در برابر ظلم و زیاده خواهی های ظالمان و پایمال شدن حقوق مظلومان سکوت پیشه کرد (و ما اخذ الله علی العلماء الاّ یقاروا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم). اجرای این مسئولیت بزرگ هرگز نیاز به اجازه حکومت یا اخذ پروانه ندارد و در طول تاریخ علمای اسلام به ویژه علمای بزرگ تشیع در این راستا، وظایف خطیر خود را انجام داده اند .
۴- طبق ماده ۸، ۹ و ۱۰ قانون فعالیت احزاب، وزارت کشور پس از تقاضای حزب یا گروه با تصویب کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، تنها اختیار ثبت گروه ها و صدور پروانه را دارد و فعالیت احزاب متوقف بر اخذ پروانه نیست .
۵- طبق قانون احزاب فقط در دو مورد توقیف پروانه صورت می گیرد: نخست در صورتی که تغییر در اساسنامه یا مرامنامه گروه با ماده ۱۴ قانون مغایرت داشته یا برخی از اعضای هیات رئیسه مشمول ماده ۷ قانون شوند. دوم در صورتی که فعالیت گروه منشا تخلفات مذکور در ماده ۱۶ قانون باشد. و طبق ماده ۶۴ آیین نامه اجرایی منظور از جرائم مواردی است که در ماده ۱۶ قانون ذکر شده است و صرفا تشخیص نهایی جرم در صلاحیت دادگاه صالح می باشد.
۶- مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم متشکل از عده ای از مدرسین و محققین حوزه علمیه قم می باشد که هر کدام با سوابق روشن علمی، تحقیقی و سیاسی که سال های متمادی در موسسات علمی- تحقیقی دانشگاهی و حوزوی به تدریس و تالیف پرداخته اند و بعضی از آنان دارای سابقه فعالیت های مهم اجرایی، تقنینی و قضایی اند و پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن در پرتو رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) همواره در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی فعالیت نموده اند. در ضمن پس از اخذ پروانه هیچ گونه تغییری در اساسنامه آن مجمع ایجاد نشده و تغییر جزئی در هیات رییسه نیز به اطلاع کمیسیون ماده ده وزارت کشور و گاهی به اطلاع استانداری قم نیز رسیده است.
۷- این مجمع هرگز مردم را برای راهپیمایی در روز، مکان و ساعت معین دعوت ننموده است، بلکه صرفا بر اساس وظیفه اسلامی خود در مورد حمایت از مردم ستمدیده و مظلوم مصر با الهام از آیات و روایات به مردم مسلمان ایران توصیه کرده است که با حمایت ها و راهپیمایی های خود در تقویت مبارزات مردم مصر و محکوم کردن حاکم مستبد و خودخواه آن اقدام نمایند و همواره بر این دعوت افتخار می کند و نیز همه مردم ستمدیده در همه جای عالم را برای مبارزه با ظلم و ستم و احقاق حقوق خود به هر طریق ممکن در چارچوب مقررات اسلامی و انسانی فرامی خواند.
۸- در مورد تخلفات مذکور در نامه آن کمیسیون محترم باید توضیح داد که هیچ کدام از فعالیت های مجمع مدرسین مشمول جرائم و تخلفات مذکور در ماده ۱۶ نمی باشد و صرف ذکر چند مورد از تخلفات مذکور در قانون بدون ذکر مصادیق آن هیچ گونه ارزش حقوقی ندارد و احساس می شود که کمیسیون مذکور دقت لازم در موارد مذکور در قانون را نیز نداشته است. به طور مثال، دعوت به راهپیمایی علیه حاکمان دیکتاتور مصر چگونه نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی، یا تهمت، افترا، شایعه پراکنی یا تلاش برای ایجاد اختلاف در میان صفوف ملت یا نقض استقلال کشور محسوب می شود؟!
در خاتمه مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم با اعلام غیر قانونی بودن توقیف پروانه از سوی کمیسیون مذکور تمام فعالیت های خود را در چارچوب قانون اساسی و قوانین مصوب جمهوری اسلامی ادامه خواهد داد و همه فعالیت های خود را شرعی و قانونی می داند. در ضمن حق شکایت از کمیسیون ماده ۱۰ را برای خود محفوظ می دارد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
 


 


داوود سلیمانی در بیستمین ماه از بازداشت غیرقانونی اش از حداقل امکانات رفاهی برای یک زندانی محروم است.این اصلاح طلب دربند که از مدتها پیش از حق تماس تلفنی محروم شده بود، اینک حتی از امکان هوا خوری هم نیز بی بهره است.

داوود سلیمانی که تاکنون فقط یک بار به مرخصی کوتاه آمده است، سال نو را مانند سایر زندانیان پس از انتخابات در زندان خواهد بود.

این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه که خرداد ماه ۱۳۸۸ ودر جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده بود، توسط شعبه ١۵ دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب و‎ ‎مطبوعات محکوم گردید، که شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان، محکومیت وی را‏‎ ‎از شش سال به سه سال کاهش داد‏‎.‎

سلیمانی خردادماه امسال بعد از انتشار نامه سرگشاده‌ای به رهبر جمهوری اسلامی، همراه با عیسی سحرخیز و رسول بداغی، از زندان فردیس به زندان رجایی‌شهر منتقل گردید.
سلیمانی در نامه سرگشاده‌ خود به رهبری، با شرح آن‌چه در زمان بازجویی بر وی رفته بود، خواستار اعزام گروهی از سوی رهبری برای رسیدگی به امور زندانیان شده بود.
این فعال اصلاح طلب از هرگونه امکان مرخصی تاکنون بی بهره بوده و به رغم وعده های داده شده و قرار وثیقه، حتی به یک مرخصی کوتاه هم نیامده بود.

داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه و عضو كمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) بود.
وی در سال 78 و در زمان حمله‌ لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایت‌های لباس‌شخصی‌ها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.

گفتنی است داوود سلیمانی بدنبال ناراحتی قلبی دربهداری زندان رجایی شهر بستری شد
 


 


"شما مطلب نا صادقي را به صادق نسبت داده اي" اين اولين جمله اي بود كه بازپرس شعبه 2 دادسراي اوين پس از جلب من به آن دادسرا، و در حالي كه لبخند مي زد، به من گفت. پنجشنبه 18 آذر ساعت 3 بعد از ظهر بود و آنكه روبروي من نشسته بود آقاي عبدي بازپرس كشيك بود چرا كه دادسرا پنجشنبه ها تعطيل است و آقاي حاج محمدي بازپرس شعبه 4 كه پرونده من دست او بود حضور نداشت والا بايد خدمت او مي رسيدم. بايد به ذهنم فشار مي آوردم تا منظور آقای بازپرس را از اين جمله بفهمم. بيش از ساعت 24 ساعت بود كه اخبار را در سايت هاي خبري چك نكرده بودم و آن روز از صبح در بیمارستان مشغول آنژيوگرافي بيماران بودم و تازه به دفترم آمده و مشغول ديدن تصاوير پزشكي يكي از مراجعین بودم. منشي به من اطلاع داد كه دو نفر كه مدعي هستند من آنها را مي شناسم مي خواهند مرا ببينند. نامی را که گفته بودند نمی شناختم. كارم کمی طول كشيد. براي اينكه ببينم چه كسي منتظر من است در را باز كردم و نگاهي انداختم. آنها را نشناختم. با اين حال گفتم چند دقيقه صبر كنيد تا كارم تمام شود ولي يكي از آنها برخاست و درخواست كرد برگه اي را كه دستش بود ببينم .آن برگه نامه دادستان تهران به معاون اطلاعات سپاه بود كه در آن خواسته شده بود كه بنده را به دادسرا هدايت كنند و اگر استنكاف كردم مرا جلب كنند. گفتم باشد الان كه كارم تمام شد خودم مي آيم اما آنها گفتند نه، بايد با ما بيايي و وارد اتاق من شدند. البته رفتارشان محترمانه بود و به من اجازه دادند كه كار آن بيمار را به اتمام برسانم .سوار ماشين آنها شدم و حركت كرديم .در بين راه راديو روشن بود و گوينده مي گفت نيروي انتظامي اعلام كرده است غير از قمه زني، اين نيرو از هيچ اقدام ديگرهيات هاي عزاداري ممانعت نخواهد كرد و عملاّ حمل علم و نصب تمثال و..... را كه چند سالي بود ممنوع اعلام شده بود، آزاد اعلام كرد .ماموراني كه همراه من بودند به طعنه خنديدند. من هم از شرایط پیش آمده استفاده کردم و گفتم : بعد به ما مي گويند چيزي نگوئيم. يكي از آنها گفت فرق مي كنه. شما يك حرف مي زنيد و مملكت رو بهم مي ريزيد.

به بازپرس جواب دادم : نه، چنین نبوده است. گفت: همه سایت ها نوشته اند که گفته ای آقای صادق لاریجانی روز انتخابات به آقای موسوی تبریک گفته است. گفتم من چنین چیزی نگفته ام. این مطلب را بنده به نقل از سایت های حامی دولت در مورد آقای علی لاریجانی گفته ام ولی گزاره ای را به آقای صادق لاریجانی نسبت نداده ام. اسم برده ام ولی نسبتی نداده ام.
این سوال و جواب مربوط بود به مناظره ای که نه روز پیش از آن به دعوت بسیج دانشجویی و در دانشگاه لرستان با یکی از حامیان آقای احمدی نژاد داشتم. در حال گفتگو با بازپرس بودم که آقایی با مو و محاسن جوگندمی وارد اطاق شد و همان پائین، روی صندلی نشست. آقای بازپرس بلند شد و خیلی به او احترام کرد و از او دعوت کرد جای او بنشیند ولی او نپذیرفت و همانجا نشست. من همانطور که نشسته بودم به آقای بازپرس گفتم: ایشان را به بنده معرفی نکردید! آقای بازپرس گفت: ایشان آقای رشته احمدی رئیس دادسرا هستند. برخاستم و به او سلام و احترام کردم. انتظار نداشتم بعد از ظهر روز پنجشنبه او آنجا باشد. از آن به بعد طرف بحث من ایشان شد و من در حین صحبت از عملکرد دستگاه قضا گله کردم که چشم راستش را بسته و خطاهای یک جناح را نمی بیند ولی برای جناح دیگر سخت می گیرد. گفت این که بد نیست همه را به یک چشم می بیند. گفتم: البته شما می فرمائید ولی نه به آن معنا. پس از چند دقیقه بحث و گفتگو او رفت و بازپرس شروع به بازپرسی کتبی کرد. من توضیح نوشتم که خبر آن مناظره را من بر روی وبلاگ خودم گذاشته ام و آن متن را قبول دارم ولی نمی دانم سایر سایت ها چه نوشته اند. پرینتی از خبر مربوطه که در یک سایت ناشناس برای من، درج شده بود را نشانم داد. گفتم چطور شما به سایت هایی که اعتبارشان معلوم نیست استناد می کنید ولی به حرف من که دارم صراحتا اعلام می کنم چیزی را به رئیس قوه قضائیه نسبت نداده ام اعتنا نمی کنید.
بازپرسی خیلی ساده در حال انجام بود که تلفن روی میز زنگ خورد. آقای بازپرس گوشی را برداشت و به آنکه پشت خط بود گفت بله فعلا دارد می نویسد. بعد جملات کوتاهی گفت و در آخر سوال کرد: دوی الف؟ تلفن که قطع شد گفت قرار شده است بازداشت بشوی. گفتم دلیلی ندارد. من هر چه گفته ام ثبت و ضبط است و نمی توان آن را از بین برد و یا در مورد آن تبانی کرد. هر بار هم که مرا احضار کرده اید سر وقت آمده ام و احتمال فرار منتفی ست. با این حال او پس از تفهیم اتهام مبنی بر انتساب مطلب کذب به مسئولین و تبلیغ علیه نظام، برای من بدلیل احتمال تبانی و فساد قرار بازداشت صادر کرد. من در پائین همان برگه ضمن اعتراض به قرار صادره نوشتم که چون بازداشتم را غیر قانونی می دانم، در مدت بازداشت، بازجویی پس نخواهم داد.
به من اجازه داده شد به خانه تلفن بزنم و خبر بازداشتم را بدهم سپس مرا با چشمان بسته روانه بند دوی الف که مربوط به سپاه است کردند. دوازده روز در سلول انفرادی بودم و سپس به سوئیت منتقل شدم، یک اطاق حدودا شش در شش با یک حیاط کمی بزرگتر و یک هم سلولی شناخته شده و متفاوت که در حکم اولیه 19.5 سال زندان گرفته و بیش از یک سال بود در آنجا ساکن بود. 36 ساله، در خانواده ای مذهبی با گرایش موتلفه بدنیا آمده، در مدرسه مذهبی نیکان درس خوانده، در دوران اصلاحات اصلاح طلب بوده، وبلاگ نویسی را در ایران پایه گذاری کرده و برای توسعه آن، افراد را وادار به نوشتن می کرده است. مدتها در خارج از کشور اقامت داشته، از دین فاصله گرفته ولی با روی کار آمدن احمدی نژاد و بدلیل مواضع ضد آمریکائی او کم کم طرفدار او شده است و سپس به ایران برگشته است و اکنون سیاست های داخلی او را نیز تأیید می کند. وی را بدلیل فعالیت های گذشته و نیز بدلیل اینکه با پاسپورت کانادائی خود دو سفر به اسرائیل داشته است بازداشت، محاکمه و محکوم کرده اند و اکنون در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر است. یک ماهی که در آن سوئیت با او بودم تجربه خوبی بود شاید برای هر دوی ما که از دو نسل متفاوت و با اختلاف نظرهای فراوان بودیم. او معتقد است جمهوری اسلامی ایران دارای حامیان و هواداران بسیاری در جهان است که متدین نیستند بنابراین لازمه حمایت از این نظام دینداری نیست و این مسأله در داخل نیز مصداق دارد و نظام نباید خود را از چنین حامیانی محروم کند. البته او به دین بازگشته و فریضه نماز را بجا می آورد. او مدت کوتاهی با حمزه غالبی مسئول شاخۀ دانشجوئی ستاد مهندس موسوی هم سلول بوده و از اینکه مجدداً با یکی از اصلاح طلبان هم سلول است خوشحال بود چرا که می توانست دیدگاههای خود را با او در میان بگذارد. او از اینکه در زندان نمی تواند به دولت احمدی نژاد و نظام جمهوری اسلامی خدمت کند در رنج بود و زندانی بودن خود را امری احمقانه تلقی می کرد.
19 روز پس از بازداشت من، آقای جعفری دولت آبادی ، دادستان تهران به اتفاق آقای نبوی، معاون حقوقی اطلاعات سپاه و نیز فردی که مسئول بند دوی الف سپاه بود، بصورت سرزده به سلول ما آمدند و حدوداً یک ساعتی را در آنجا بودند و با بنده و آقای درخشان گفتگو کردند. آقای دادستان در مورد اظهارات من در بارۀ آقای صادق لاریجانی پرسید. توضیح دادم اساساً به ایشان نسبتی نداده ام. گفت چرا تکذیب نکردی؟ گفتم چرا همان موقع به آقای بازپرس گفتم ولی ایشان چیزی از من نخواست و مرا بازداشت کرد. مطلب همان است که در نامۀ آقای شریعتی به رئیس قوه آمده است. قسمتی از آن نامه را هرچند با تحریف کیهان زده بود و من در سوئیت دیده بودم. گفت حالا تکذیب کن. گفتم من از داخل زندان چیزی را تکذیب نمی کنم و اساساً نمی دانم از قول من چه چیزی منتشر شده است که بخواهم تکذیب کنم. اگر رفتم بیرون و لازم دیدم خودم این کار را می کنم. پس از آن دیدار که بحث های مفصل دیگری هم در آن درگرفت مرا 27 روز دیگر در زندان نگه داشتند. در هنگام آزادی بازپرس به من توضیح داد که نظر قضائی او نیست که من آزاد شوم بلکه به دستور رئیس قوه این کار را انجام می دهد و نیز گفت که اتهام انتساب مطالب کذب به مسئولین را از اتهامات من حذف کرده است چرا که این اتهام نیاز به شاکی خصوصی دارد.
این یادداشت را به خاطر حرفی که به آقای دادستان زده بودم نوشته ام و نیز وعده ای که به رسم یک ماه هم سلولی بودن، به حسین دادم تا پس از آزادی شناخت خود را از او در آن مدت، بنویسم تا بلکه به آنان که ممکن است قضاوتهایی به زعم او نادرست نسبت به وی داشته باشند برسد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته