هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند
-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news ------------------------------
هفتمین نمایشگاه بین المللی صنایع غذایی حلال مالزی از ۲۳ تا ۲۷ ژوئن در مرکز بین المللی نمایشگاهی شهر کوالالامپور برپاست.
در این نمایشگاه که امسال با شعار«گسترش اهمیت حلال» برپا شدهاست، ۶۰۰ شرکتکننده در غالب ۶۶۱ غرفه از ۳۱ کشور جهان شرکت دارند. ایران، چین، اندونزی، سنگاپور، عربستان سعودی، فرانسه و انگلستان و تعداد دیگری از کشورها در کنار آلبانی، بلژیک، هنگ کنگ و ایتالیا که امسال برای نخستین بار در این نمایشگاه شرکت میکنند، حضور دارند.
امسال دولت فرانسه حمایت بسیار جدی از این نمایشگاه داشته و این کشور با شش شرکت در پاویلیون دولت فرانسه حضور دارد.
علاوه بر تولیدکنندگان محصولات غذایی صنایع بستهبندی، محصولات وابسته به سلامتی و آرایشی همچنین بانکها از دیگر شرکتکنندگان این نمایشگاه هستند.
برخی محصولات خوراکی زنانه – مردانه، ظروف یک بار مصرف دوستدار طبیعت، استقبال فراوان مردم مالزی و بازدیدکنندگان از آب جوی بدون الکل ساخت ایران و ارایه آلوچه و لواشک های شیرین ایرانی متناسب با ذائقه مالزیایی ها از نکات قابل توجه این نمایشگاه بود.
برخی از شرکت کنندگان ایرانی نیز خواستار حمایت بیشتر سازمان توسعه تجارت و اتاق بازرگانی از تولیدکنندگان و شرکت کنندگان در نمایشگاه ها هستند.
ایران نیز با چندین غرفه به ارایه محصولاتی از قبیل زعفران، خشکبار،خرما، میوه و انواع نوشیدنی و شکلات در این نمایشگاه حضور چشمگیری دارد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری مسلمان و تولید کننده خوراکی های حلال مورد توجه بازار حلال است و البته با ارایه با کیفیت محصولات می تواند بخش عظیمی از این بازار را از آن خود کند.
این روزها بسیاری از کشورهای غیر مسلمان هم چون آلمان، فرانسه و ژاپن به سوی تولید محصولات حلال متمایل شده اند و مردم این کشورها نیز علاقمندند تا از محصولات غذایی با برند «حلال» استفاده کنند.
نه تعجبی دارد نه باید دنبال دلیل گشت. پلمب شدنهای گاه و بیگاه مراکز آموزشی، فرهنگی و هنری نه حرف جدیدی ست نه آنچه که بر سر حیرتت آورد. دلایل هم معمولن قانونی و نه اصلن فراقانونی است.
همیشه چیزهایی، متممهایی، افرادی، آدمهایی فراقانونی هستند که تنها کافی است چیزی را نخواهند یا نخواهند موجودیت آن را بپذیرند. خواه آنچه باعث رنجش خاطرشان میشود یک پدیده فرهنگی باشد یا هرچه که میشود حدسش را زد. آنچه در دایره «نخواستنها» قرار میگیرد. این بار اما به بهانه بدحجابی عدهای، فعالیتهای تالار را فعلن تعطیل کردهاند.
آخرین بار حدود دوماه قبل بود برای اجرای نمایش یکی از دوستان دعوت شده بودیم به تالار مولوی. «اصغر همت» هم آمده بود و دانشجوها با دیدنش گلایه گذاری که وضع تاتر دانشجویی هیچ خوب نیست و او از سر عشق دلداریشان میداد که درست میشود.
و شد. تالار را به دستور جهاد دانشگاهی پلمب کردند. شاید سواد نیم بند نویسنده قد نمیدهد و نمیدانم و یا بهتر است بگویم نمیدانستم که جهاد دانشگاهی حیطه اجراییاش به این گستردگی است که میتواند یکی از معدود مراکز تمرین و اجرای تاتر دانشجویی را پلمب کند.
حیاط دنجش که وقتی کنار حوض و فوارههایی که گاهی هوس سر به هوا شدن میکنند کوچکترین چیزی ست که هر بیهنری را هم سر ذوق میآورد تا لذت ببرد از آنکه چنین خلوتی را یافته است برای سکوت و شنیدن …
رسم جدید این سالهاست که بدون حکم یا وارد جایی میشوند که اجازهاش را نه قانون و نه هیچ مرجع صلاحیت داری به آنها داده است و یا پلمب مکنند، بی آنکه اذنش را داشته باشند. و آنقدر کارشان قانونی ست که حتا میگویند به رسانهها چیزی نگویید وگرنه عواقبش با خودتان است. باید یاد گرفت شتر سواری دولا دولا هم دارد. باید یاد بگیریم داشته باشد.
شماره تالار را میگیرم. میرود روی اپراتور و بیش از ده بار منتظر میمانم تا کسی جواب بدهد. هیچ …نه امور اداری جواب میدهد و نه هیچ کس دیگر.
محمد دانشجوی تاتر دانشگاه سوره است. با گروهش کاری را در پلاتویی خصوصی در خیابان هفتتیر تمرین میکنند. یک گروه هفت نفره. از بسته شدن تاتر مولوی خبری ندارد.
میگوید: «بعید میدانم… آخر مشکلی نبود…» میخندد. ادامه میدهد: «چه بگویم؟ شاید هم بود، ما خبر نداشتیم.»
فکر میکنی دلیلش چه باشد؟
خیلی فکر میکند و دیر جواب میدهد: «باید تاتر را درک کرد. مثلن خود شما تاتر کار میکنید؟»
نه
- حالا شما آشنایی دارین با این کار، ولی فکر کنید یک آدمی که اصلن الفبای کار هنری گروهی که هیچ، گروه را هم نمیداند، باید بیاید برای مثلن فساد اخلاقی ماها تصمیمگیری کند؟
خوب این جواب من نبود واضحتر توضیح میدهی؟
-آره. ببینید ما الان سه تا خانم و چهارآقاییم. هفت ساعت داریم توی این پلاتو تاریک تمرین میکنیم. مسلمن صمیمیتهایی به وجود میآید که اگر فهم کار گروهی را نداشته باشی اسمش را میگذاری فساد.
و اگر داشته باشی؟
- اسمش را می گذاری همکاری.
چرا این جا تمرین میکنید؟ مگر دانشگاه سالن ندارد ؟ سالنها را در اختیارتان نمیگذارند ؟
- چرا دارد. ولی کافی نیست خوب. گروهها زیادند. واله به جای اینکه سالنهای تمرین را افزایش بدهند شما میگویید که تالار مولوی را هم پلمب کردند. حالا دلیلش را چه گفتند؟
اصطلاحن بدحجابی. قانع کننده است؟
- قانع کننده؟ مسخره است. اینها بهانه است. خدا میداند چه کسی آمده از آنجا رد شده دیده است چند تا جوان مثلن کارشان این است که بیایند تاتر کار کنند و مثلن چه میدانم نمیروند بسیج دانشگاه اسم بنویسند تا تابستانها بروند شمال و مشهد با خرج آقایان لذت ببرند.
تو خیلی مثل اینکه دلت پر است؟
-خوب یک جورهایی آره. چون خیلی سنگ میاندازند جلوی پای دانشجوها. با این وضع من بعید نمیدانم تا چند وقت دیگر کلن بعضی از رشتهها را از دانشگاه حذف کنند. اصلا بعید نیست.
مشکلات دیگهای هم برایتان به وجود میآورند؟ این سنگ انداختنها به قول تو تا کجا پیش میرود؟ حیطهاش کجاست؟
- همین ترم پیش از طرف دانشگاه به منزل یکی از خانمهای گروه زنگ زده بودند و به همسرش گفته بودند خانم شما رعایت حد شرعی را توی گروه تاتر نمیکنه. بر اساس برداشت خودشان آبروی یک خانم را زیر سوال برده بودند. حالا خوب بود که این خانم همسرش هم هنرمند بود و جواب قانعکنندهای داده بود. شما تصور کن یکی این دید را نداشته باشد و با توجه به شدت دادن به گلایهها و انگ زدنهای اخلاقی، ممکن است چه اتفاقی برای آن آدم بیفتد.
امکانات سالنهای تمرین بیرون از دانشگاه یا پلاتوها چهطور؟ هزینه ها را چه کسی میدهد؟
- فرق میکند. بعضیها خوب مثل اینجا تقریبن خوب است. مثلن کولرگازی دارد که خوب هوا دم نمیکند و میشود راحت بود. جاهای دیگر تقریبن خوب نیست. ولی دانشگاه هیچ هزینهای را نمیدهد.
پس خدمات رفاهی رشتههایی مثل تاتر خیلی کم است؟
- بله خیلی. هنوز سینماییها وضعشان بهتر است. ما خیلی اذیت میشویم.
***
حسن یکی دیگر از دانشجویان رشته تاتر است. خبر را شنیده است و بلند بلند میخندد. خندهای که من را هم به خنده وا میدارد.
خودش میگوید تقریبن همه چی تبدیل به یک کمدی مضحک شده است. نه فقط این ماجرا که کلن.
ادامه میدهد: «ولی مهم نیست. ما کار خودمان را میکنیم. مگر مثلن تا قبل از این برایمان گاو و گوسفند سر میبریدند که حالا بخواهند ازمان بگیرندش و ما ناتوان شویم.»
اما به هر حال تعطیل شدن یک مکان فرهنگی، آن هم در قسمتی از هنر که همین طوری هم ناقص و افلیج است و عصایش را شکستهاند تاثیر میگذارد روی روند فعالیتها. چون تعطیلی تالار مولوی فقط تعطیلی یک مکان نیست. خیلی از حلقهها و فعالیتها اگر از بین نرود یا محدود میشود یا با مشکل مواجه میشود.
- نه حرف شما را قبول ندارم. این حرف تکراری ست ولی باید گفت. کسی که عاشق تاتر باشد، حالا تاتر نه هر هنری، شده است توی خیابان توی کوچه تمرینش را انجام میدهد. مگر آوازخواندن برای خانمها مثلن حرام نیست. من یک خانواده بسیار مذهبی دارم. خواهرم صدای زیبایی داشت و عاشق آواز بود. پنهانی کارش را میکرد الان هم توانسه بورس شود و برود هلند برای ادامه تحصیلات در رشته موسیقی. کار خودش را کرد. ولی به خون جگر… تالار مولوی هم همین است. کار جلو میرود. مگر میشود جلوی هنر را گرفت؟
میگویند توی گروههای تاتری رعایت موازین اخلاقی و شرعی نمیشود. خصوصن جوانها و گروههای دانشجویی. نظر تو چیست؟
- نمیدانم چه باید بگویم. مفهوم اخلاق و نقش آن در هنر با مقولههای دیگر فرق دارد.
چه تفاوتی؟
- شما دارید توی گروه زندگی میکنید. تمرینهایی دارید که خیلی از مواقع صرفن روح را قلقلک میدهد. من اصلن اعتقاد دارم این اتفاقات از نظر برخی غیر اخلاقی، اصلن ارتباط روحی بین افراد است که دیگران قابل و در حدی نیستند که بتوانند آن را درک کنند و دربارهاش نظر بدهند. اصلن نباید وارد حیطه زندگی خصوصی هنرمند شد.
ظاهر خانمها خصوصن در تاتر به گونهای ست که میتوان خیلی از آنها را بر اساس نوع پوششان در جامعه تشخیص داد. مثلن مردم میگویند فلانی را ببین، هنرمند است. این موضوع به نوعی به چشم خیلی از آنها که مخالف گسترش این مدل لباس و تیپ هستند میآید و دوست ندارند که گسترش یابد.
-خوب شما ظاهر یک فرد مثلن چه میگویند؟ لباس شخصی یا بسیجی را هم میگویید متفاوت. من به تفکرات کاری ندارم. ولی از نظر ظاهر یک خانم با تیپ سنتی و لباسهای به قول شما هنری در کنار یک خانم مثلن چادری قرار بگیرد و اصلن خیلی هم دوست باشند این ایرادی دارد؟
من که با این موضوع مشکلی ندارم. ولی همین تالار مولوی را یادم میآید که زمستان پارسال بود و تعدادی خانم نشسته بودند توی حیاط و داشتند سیگار میکشیدند شخصی که ظاهری متفاوت داشت و حالا نگوییم وابسته به کجا، داخل حیاط آمد و شروع کرد به فحاشی کردن به خانمها که یک روز جمعتان میکنیم. من خیلی ناراحت شدم. خصوصن وقتی که دیدم خانمها حتا مقابله به مثل هم نکردند و گفتوگویشان را ادامه دادند. ولی با خودم آن روز ولی نه الان، فکر کردم اگر کمی رعایت آن چه جامعه میخواهد را بکنند دیگر هر کسی به خودش اجازه نمیدهد وارد شود و آن ها را به آنچه که نیستند محکوم کند. البته الان نظرم این نیست. نظر تو چیست؟
- باز هم مخالفم. مگر سیگار کشیدن یک خانم مثلن مشکل شرعی دارد؟ چرا اینقدر جامعه را زنانه مردانه میکنیم؟
من این کار را نمیکنم. دید آنها را مثال زدم.
- نه حرف من همان است. کسی که میرود و تاتر میخواند پوستش کلفت شده است.
***
دختر جوان خودش را مهاجر معرفی می کند. دانشجو نیست. می گوید از روز دوشنبه خبر داشتیم که قرار است اتفاقاتی برای تالار بیفتد و قرار بود روز سهشنبه جمع شویم در حیاط و اعتراض کنیم.
چه طور مطلع شدی؟
- دوستان اس ام اس دادند که سه شنبه ۵ عصر حیاط تالار باشیم. رفتیم اما صدایمان به جایی نرسید. قرار است خبررسانی بیشتر شود و اعتصاب کنیم.
کجا؟
- همان حیاط تالار. البته اگر راهمان بدهند. برخورد مسوولان تالار همیشه محترمانه بوده. البته چون اکثرن دانشجو هم هستند موردی معمولن به وجود نمیآمد.
پس اگر این طور بوده چهطور است که به مسئلهای مثل حجاب و پوشش گیر دادهاند؟
-من بعید میدانم موضوع این بوده.
فکر میکنی موضوع از چه قرار است؟
-خوب دوست ندارند ما کار کنیم. به قول استاد( میگوید اسمش را نگویم ) یک گروه چند نفره حاشیه امنیت نظام را میآورند پایین. البته یادم است چند ماه قبل نمایشی اجرا شد که در آن بازیگر زنش روی زمین میچرخیده است و نمیدانم چهطور به گوش یکی از آدمهایی که این چیزها از نظرش مشکل اخلاقی دارد رسیده بوده. به کارگردانش زنگ زده بود که جمع کن این بساط را و آن آقا هم در جواب گفته بود نمیتوانم سر بازیگرم را با چادر بپوشانم. هرکدام از این گردشهای او یک معنایی دارد. ما که نمیخواهیم بگوییم زنها همه باید روی زمین بچرخند و سر بخورند، به به چه کار خوبی ست که شما زنگ زدهای. اگر معنایش را نفهمیدی سوال میکردی من پاسخ میدادم. البته آن آقا دانشجو نبود وگرنه شاید این قدر قاطع جواب نمیداد و میترسید.
من شنیدم به دلیل کمبود سالنهای تمرین و هزینههای اجاره سالن هایی که کیفیت خوبی هم ندارند، خیلی از گروهها در منزل تمرین میکنند.
- جالب است نکتهای را در این باره بگویم. ما مجبور بودیم برای تمرین برویم باغ یکی از دوستانمان در کرج. با ماشین یکی از بچهها میرفتیم و عصری بر میگشتیم. یک روز پلیس از توی باغ صدای فریادهای ما را که تمرین میکردیم شنیده بود و آمد توی باغ. باورتان میشود همه آماده شلیک بودند. باور نمیکردیم. البته خودشان هم وقتی حرکتشان را دیدند، خندهشان گرفت. ولی ما را بردند کلانتری و کلی توضیح دادیم تا برخی از خانوادهها آمدند و مثلن بزرگترها گفتند اینها گروه هنری هستند و آزادمان کردند. میخواستیم تاترش را هم کار کنیم.
جالب است این کار را بکنید
- آره شاید هم نوعی طنزش را کار کردیم. البته اکثر چیزها را باید توی مملکت ما طنز کار کرد. مردم کلی میخندند…
در حالی که چندی پیش محمود احمدینژاد در برنامهای که از شبکه اول صدا و سیما در حال پخش بود، به طور رسمی به طرح برخورد با بدحجابها که اخیرن توسط وزارت کشور و نیروی انتظامی به اجرا در آمده بود اعتراض کرد، روز سهشنبه، یکم تیر تالار مولوی به دلیل وجود افراد بدحجاب در بین تماشاگران و هنرمندان پلمب شد.
احمدینژاد در گفتوگوی زنده که با مردم از شبکه یک سیما در حال پخش بود، در پاسخ به سوال حیدری مجری همیشگی برنامهها و گفتوگوهای رییس جمهوری که از وی درباره فیلمبرداری از بدحجابها و توقیف و عکسبرداری، برخورد با افرادی که دوتار موی آنها بیرون مانده و گذاشتن تابلو بر روی خودروی آنها و … پرسید گفت: «من به شخصه با این کار مخالف بوده و کار فرهنگی را ترجیح میدهم و مجازات مجرمان در کشور فقط باید با حکم قاضی صورت گیرد و اینکه رسانهای شود و تصاویری منتشر شود مجازات است که درست نیست.»
احمدی نژاد گفت: «باید کار فرهنگی صورت گیرد و بستر سازی فرهنگی لازم صورت گیرد و پس از این که این کار انجام شد و مزایای آن مشخص شد، آنگاه از جوانان کشور و بانوان کشور بخواهیم که آن را اجرا کنند و من به شدت با برخورد با اینگونه موراد مخالفم.»
آقای احمدی نژاد با بیان اینکه اینها ربطی به دولت ندارد و دولت واقعن در این مسایل دخالتی ندارد گفت: «ما اینها را توهین میدانیم که زن و مردی در خیابان راه بروند و کسی بیاید بگوید نسبت شما چیست.»
سخنان محمود احمدی نژاد با واکنشهای انتقتاد آمیز برخی از روحانیون و نمایندگان مجلس روبهرو شد.
«آیتاله احمد جنتی» خطیب نماز جمعه تهران در خطبه اول با بیان اینکه هیچ کس حق ندارد دست نیروی انتظامی را در برخورد با بدحجابی ببندد، مسئله حجاب را موضوع روز کشور دانست و افزود:«هر چند مشکلات زیادی در زمینههای سیاسی، اقتصادی و غیره داریم، اما مسئله امنیت اخلاقی نباید با این بهانه که مسایل مهمتری پیش رو داریم، نادیده گرفته شود.»
دبیر شورای نگهبان سکوت در برابر بدحجابی را گناهی نابخشودنی دانست و با انتقاد از برخی اظهارنظرها در این زمینه گفت: «برخی حرفهایی میزنند که هیچ عقل و دینی قبول نمیکند و وقتی کار به موضوع مبارزه با بدحجابی میرسد میگویند باید کار فرهنگی صورت گیرد حال سوال این است که چرا باید در این مورد کار فرهنگی کرد و در جاهای دیگر کار فرهنگی نمیکنند.»
همزمان با انتقاد آیتاله جنتی تعدادی از نمایندگان مجلس هم نسبت به سخنان رییس جمهوری واکنش نشان دادند و برخی نیز او را متهم به دروغ گویی کردند.
احمدی نژاد که پیش و پس از پیروزی در انتخابات، بارها خود را از حامیان آزادیهای اجتماعی معرفی کرده بود،گفت: «هنگامیکه رقبای چپگرایش در سالهای اول انقلاب با جوانان برخورد میکردهاند وی با آنان مخالفت میکرده، همین آقایان مینیبوس سر خیابانهای تهران میگذاشتند و سرباز میگذاشتند که آرایشهای خانمهای مردم را کنترل کنند و هر کدام غلیظ بود، سوار مینیبوس کنند و ما معترض بودیم که اینها خلاف شرع است. حق ندارید با مردم اینگونه برخورد کنید، اینها مردم ما هستند.»
پس از بحثهای مطرح شده راجع به طرح امنیت اجتماعی و اصرار دولت مبنی بر عدم دخالت، فرمانده نیروی انتظامی، احمدی مقدم، عنوان کرد اختیار تعیین نوع پوشش مردم در طرح ابلاغی توسط احمدینژاد به پلیس داده شدهاست و او در جریان جزییات این طرح هم بودهاست.
رفتارها و برخوردهای دو گانه محمود احمدی نژاد در بسیاری از موارد باعث سردر گمی بسیاری از تحلیل گران و حتا نیروهای درون حکومت جمهوری اسلامی شده است. احمدی نژاد در حالی به انتقاد از برخورد نیروی انتظامی و برخورد با بیحجابی پرداخت که روز سهشنبه تالار «مولوی» به علت رعایت نکردن حجاب از سوی هنرمندان و تماشاگران پلمب شد.
بر اساس این تصمیم تا اطلاع ثانوی این تالار تعطیل شده و آثار نمایشی آن نیز تا اطلاع ثانوی اجازه اجرا ندارند. این تالار در شرایطی پلمب میشود که قرار بود، نمایش «بپا از اتوبوس جا نمونی» به کارگردانی «هایده حائری» ساعت ۴۵/۱۹در تالار کوچک مولوی و نمایش «راز ماهی طلایی آکواریوم آقای ژان» نوشته «ملیحه مرادی جعفری» و کار «احمد ایرانیخواه» و «ماهیهای خاک» نوشته «فارس باقری» و کار «سعید نجفیان» ساعتهای ۱۵/۱۸ و ۴۵/۲۰ در تالار اصلی مولوی اجرا شود.
بر اساس اعلام گروههای مراجعه کننده به این تالار، در پایان اجراها، ماموران انتظامات دانشگاه تهران بدون ارایه هر گونه توضیح و بدون انجام هماهنگی با مسوولان جهاد دانشگاهی و مسوولان تالار مولوی، مانع انجام هر گونه فعالیت در این مجموعه فرهنگی هنری شد.
انتظامات دانشگاه تهران بدحجابی برخی تماشاگران راعامل این اقدام اعلام کرده اند و بدون برخوردهای قانونی با متخلفان، مجموعه یاد شده را پلمب کردهاند.
گزارشهای دریافتی همچنین حاکی است این اقدام انتظامات دانشگاه تهران در حالی رخ داده است که گویا پیشتر از این برای برخی ورود و خروجها از سوی انتظامات دانشگاه تهران تذکراتی به مسوولان جهاد دانشگاهی داده شده است.
برخی از منتقدین معتقدند با پلمب شدن تالار مولوی که از زیر مجموعههای دانشگاه تهران است ادعاهای محمود احمدی نژاد در مورد بیتقصیر بودن دولت در طرح امنیت اجتماعی و برخورد با بیحجابی رنگ میبازد چرا که اگر بپذیریم که دولت نقشی در تصویب و اجرای این طرح نداشته است و فشار نهادهای دیگر علت این تصمیم بوده است اما پلمب شدن تالار مولوی تنها از سوی مسوولین دولت میتواند انجام شود چرا که این تالار از زیر مجموعههای دانشگاه تهران است و اختیار آن در دست وزارت علوم است و تنها با همکاری مسوولین دانشگاه میتوان به چنین اقدامی دست زد.
از سویی دیگر همزمان با اجرای طرح برخورد با بدحجابی در دانشگاهها نیز با دانشجویانی که ماموران حراست آنان را از مصادیق بدحجابی میدانستند، برخوردهای انضباطی صورت میگرفت و طرح جدایی دختران و پسران در محیطهای دانشگاهی مورد تایید قرار میگرفت.
به نظر میرسد پارادوکس در رفتار و عمل رییس جمهوری تبدیل به یک رویه معمول شده است که اینبار انتقادات و واکنشهای حامیان احمدی نژاد را به دنبال داشته است.
در ششمین قسمت از برنامهی کاغذ کاهی نگاهی به ادبیات معاصر جهان میاندازیم و رمان «شوخی»، نوشتهی «میلان کوندرا» را به شما معرفی میکنیم.
میلان کوندرا درسال ۱۹۲۹ در چکسلواکی سابق بهدنیا آمد. شعرگویی را از ۱۴ سالگی آغاز کرد و در ۱۷ سالگی پس از شکست آلمان به حزب کمونیست پیوست. در سال ۱۹۴۸ وارد دانشکده سینمای پراگ شد و در سال ۱۹۵۰ از حزب کمونیست اخراج شد. نخستین مجموعه شعر او با نام «انسان؛ بوستان پهناور» که خوشبینی موجود و ادبیات دولتی را مورد انتقاد قرار میداد در ۱۹۵۳ و دومین و آخرین مجموعه شعر او با نام «تک گویی» که در آن رفتارها و کردارهای انسانی و روابط عاشقانه بیپرده بازنمایی میشد در ۱۹۵۷ منتشر شد.
در سال ۱۹۶۰ آموزش ادبیات در دانشکده سینما به عهده او گذاشته شد. نخستین نمایشنامه او با نام «مالکان کلیدها» که به دوران ترس و خشونت هنگام استیلای آلمان میپرداخت در ۱۹۶۱ به چاپ رسید.
کوندرا به همراه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان چکسلواکی به حمایت از جنبش اصلاحطلبانه حزب کمونیست چکسلواکی در سال ۱۹۶۸ پرداخت. پس از اشغال کشور توسط ارتش شوروی در اوت ۱۹۶۸ نامش در لیست سیاه قرار گرفته و انتشار کتابهایش و عرضه آنها در کتابخانهها ممنوع شد و یک سال بعد از دانشکده سینما هم اخراج شد.
کوندرا از سال ۱۹۷۵ در فرانسه زندگی میکند و از سال ۱۹۸۱ یک شهروند فرانسوی شدهاست.
از آثار او میتوان به: «شوخی»، «عشقهای خندهدار»، «دونژوان»، «زندگی جای دیگریست»، «کلاه کلمنتیس»، «بار هستی»، «جاودانگی»، «آهستگی»، «جهالت»، «هویت» و «وصایای تحریف شده» اشاره کرد.
کوندرا شوخی را در سال ۱۹۶۷ نوشت. «شوخی» از زبان چندین داستانگو روایت میشود و تنها کتاب کوندرا است که در آن خود نویسنده راوی داستان نیست.
«خوشبینی تریاک تودههاست. جو سالم بوی گند حماقت میدهد. درود بر تروتسکی»
لودویک، شخصیت اصلی داستان، به دنبال همین شوخی ساده و احمقانه، از حزب و دانشکده اخراج میشود و ۶ سال از عمرش را در معادن ذغالسنگ به کار اجباری میپردازد. ۱۵ سال بعد، با هلنا، همسر رییس سابقش مواجه میشود. او به-قصد انتقام از مافوق سابقش، که از مسببان اخراج او از حزب بوده است، تلاش میکند هلنا را به خیانت وادارد و او را به-چنگ آورد. او در این راه موفق میشود، غافل از اینکه اینبار دنیا با او شوخی کرده است، شوخیای مضحک و خندهدار…
« فتح کردن ذهن یک زن تابع قوانین سخت و انعطافناپذیر خودش است و تمام تلاشها برای به راه آوردن او با حرفهای منطقی محکوم به فناست. عاقلانه این است که تصویر بنیادی خودساخته او ( اصول، آرمانها، اعتقادات اساسی ) را تعیین کنید و بعد به یاری زبان آوری، گفتارهای غیرمنطقی و از این قبیل تدبیری برای ایجاد رابطهای هماهنگ میان تصویر خود ساخته او و رفتار دلخواه او بیندیشید.»
در مورد ترجمهی فارسی رمان شوخی به این نکته توجه داشته باشید که یک فصل از این کتاب، که به توصیف لحظه به لحظهی یک رابطهی جنسی میپردازد، بهطور کامل سانسور شده است. برای خواندن این فصل میتوانید به کتابخانهی اینترنتی خوابگرد به آدرس www.khabgard.com مراجعه کنید.
شوخی را «فروغ پوریاوری» برای انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» ترجمه کرده است.
«ویگن دردریان» در ۲۹ نوامبر سال ۱۹۲۹ میلادی برابر با ۲ آذر سال ۱۳۰۸شمسی در شهر همدان به دنیا آمد. وی از کودکی به موسیقی علاقهمند بود؛ و در همان دوران کودکی اولین گیتارش را از یک سرباز روسی خرید و سالها بعد آنچنان پیشرفت کرد که به عنوان آغازگر موسیقی پاپ در ایران مطرح گشت. نوع موسیقی او که از ملودیهای ارمنی و ترکی و گاه اروپایی سرچشمه میگرفت، به «جاز ایرانی» معروف شد؛ تا آنجا که با لقب «سلطان جاز ایران» جاودانه گشت؛ هر چند که موسیقی او ارتباطی ا موسیقی جاز نداشت.
ویگن با صدایی متفاوت از صداهای معروف دورهی خودش و با موسیقی متفاوت نسبت به آنچه در موسیقی سنتی به کار گرفته میشد و عامه مردم شنیده بودند، به تدریج خود را معرفی کرد و طولی نکشید که مردم ازصدای گرم و آلبومهای او استقبال کردند و در آسمان موسیقی ایران درخشید.
سبک و لحن خاصی که این هنرمند ارمنی تبار در آثارش به کار میگرفت او را ازدیگر خوانندگان متمایز کرد و با وجود انتقادات احتمالی به تدریج همه کارشناسان را به تحسین او واداشت و این مقبولیت و تمجید تا آنجا پیش رفت که لقب «سلطان جاز ایران» را از آن خود کرد.
حدود نیمقرن پیش در یک روز تابستانی جوانی ارمنی به نام «ویگن دردریان» در باشگاه ارامنه آرارات ترانههای ارمنی میخواند، توجه «ساموئل خاچیکیان»، فیلمسازی که با فیلمهایی مانند؛ «بازگشت» و «دختری از شیراز» غوغایی در سینمای ایران آن سالها برانگیخته بود، را جلب کرد.
«ساموئل» از همان باشگاه برای فیلم «چهارراه حوادث»، ویگن دردریان را انتخاب نمود و به دلیل صدای خوش ویگن شعری هم برایش سرود که در آن فیلم بهصورت ترانه بر روی صحنههای گردش «ناصر ملک مطیعی» و «مینا مغازهای»، توسط ویگن اجرا شد و این نخستین اجرای رسانهای ویگن به شمار میرفت؛ چراکه هنوز به رادیو راه نیافته بود.
ویگن علاوه بر خوانندهگی، بازیگری توانمند نیز بود و در فیلمهای معروفی همچون: «آتش و خاکستر»، «آرامش قبل از طوفان»، «اعتراف»، «تپه عشق»، «خون و شرف» و … بازی کرد. وی همچنین در فیلمهای بسیاری مانند: «آسمون جل»، «بازی عشق»، «شبنشینی در جهنم»، «دنیای پول»، «بیوههای خندان» و …، به همراه دیگر خوانندههای بهنام عصر خود همچون؛ پوران، عارف، ایرج، دلکش، … به عنوان خواننده همکاری کرد.
از خاطرات بهیاد ماندنی گذشته از وی میتوان به برنامهی «داستان شب» در رادیو اشاره کرد. بیشک بسیاری از ایرانیتبارها و فارسیزبانان، ترانهی «لالایی» ویگن را در انتهای آخرین قسمت قصههای شبهای چهارشنبهی هر هفته بهخاطر دارند. صدای ویگن و ترانههایش هیچ گاه از اذهان و خاطرهها نخواهد رفت.
وی در طول بیش از نیم قرن زندگی هنریاش آثاری جاودانه خلق کرد و با بزرگان زیادی همچون پوران، دلکش، سیما،عارف، و هایده همکاری کرد و از تنظیمهای اساتید بزرگی چون مهندس خرمی بهره برد.
ویگن در اوایل دههی پنجاه به آمریکا رفت و در آنجا ازدواج کرد؛ حاصل این ازدواج دو دختر به نامهای «آیلین» -بازیگرو مجری تلویزیون- و «ژاکلین» -ترانهسرا و خواننده- است.
ویگن، «سلطان جاز ایران» سرانجام به دلیل سرطان پروستات و در نتیجه از کار افتادن ریهها در سال ۲۰۰۳ میلادی -۴ آبان ۱۳۸۲ خورشیدی- در سن ۷۳ سالگی در لسآنجلس درگذشت.
«ژاکلین» دختر ویگن میگوید: «پدرم بهقدری فدایی مردم بود که بهخاطر کنسرتهای اروپایش قرار جراحیاش را عقب انداخت و این سبب پیشرفت سرطان در بدن او بود. بعد از اینکه مثانهاش را هم برداشتند، فایدهای نکرد و سرطان رسید به استخوانش … ولی تا آخرین لحظه نگذاشت که ما روحیهمان را ببازیم. مثل یک قهرمان با دردش جنگید و حتا آه نکشید.»
«ژاکلین» در ادامه میگوید: «او روزهای آخر را با خانواده گذراند و فقط در این دوران بود که ما حس کردیم که پدر داریم؛ چون بیشترعمرش را مثل یک هنرمند زندگی کرد و همیشه با مردم بود.»
ویگن تا آخرین لحظهی عمرش آرزو داشت که آخرین کنسرتش را در ایران و در میدان شهیاد (آزادی) اجرا کند؛ ولی هیچوقت به آرزوش نرسید.
بر اساس آمارهای به دست آمده، ایران دومین کشور مصرف کنندهی لوازم آرایش در خاورمیانه است. این روزها مصرف لوازم آرایش درمیان دختران جوان و خانمهای میان سال ایرانی بسیار بالا رفته است. روحا که یکی از طرفداران پر و پا قرص استفاده از این محصولات است، میگوید: «در کشورهای خارجی به خاطر اینکه خانمها میتوانند هر رنگی که دلشان خواست لباس بپوشند، لباسهای شاد، هرطور که دلشان میخواهد موهایشان را درست کنند، زیاد در قید و بند لوازم آرایش نیستند اما برای ما ایرانیها که همهاش در پوشش سیاه و بدون اینک ه موهایمان معلوم باشد، هستیم، فقط صورتمان معلوم است و همه تلاش میکنند که لا اقل صورتشان را با آرایش جلوه بدهند.»
اما تاثیر سو لوازم آرایشی بر روی پوست چیست؟ چند درصد کسانی که اینقدر برای لوازم آرایش هزینه میکنند حاضرند همان مبلغ را برای خریداری کرم روز و شب یا کرمهای ضد آفتاب و ویتامینه بدهند؟ ورود محصولات آرایشی چینی به بازارهای ایران و همچنین مواد تقلبی و ارزان قیمت باعث میشود که سلامت پوست مصرف کنندگان به خطر بیفتد. جوشهای غیر معمول، آکنه، لک و خشکی پوست و در نهایت امکان ابتلا به سرطان پوست از عوارض مصرف بیش از حد از لوازم آرایش نامرغوب است.
در همین زمینه با تعدادی از خانمهای ایرانی گفتوگویی را داشتهام. مصاحبه شوندگان به صورت کاملن تصادفی انتخاب شدهاند.
این خیلی خوب است که تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقا راه پیدا نکرد.
فرض کنید تیم ایران در یکی از بازیها پیروز میشد و شما میخواستید در خیابانها شادی کنید. آیا میتوانستید؟
از همان ابتدای بازی، خیابانها پر میشد از وانتهای پلیس ضدشورش و کامیونهای آبپاش و سپس اسفندیار رحیممشایی از رییس سازمان تربیتبدنی میخواست که به بازیکنان تیم ملی ابلاغ کند در بازی پیروز نشوند و زودتر حذف شوند و به ایران بازگردند.
آقای محمود احمدینژاد از وقتی رییس جمهوری شد، نه تنها کلاسش بالا نرفت، بلکه بدتر هم شد و امروز با خبرنگاران چنان صحبت میکند که انگار با باجناقش داخل سونای خشک نشسته و درد و دل میکند. برنامه امروز را گوش دهید.
آنچه در این بخش میآید فقط انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است و این رادیو دخل و تصرفی در آن ندارد.
محمود احمدینژاد رییس جمهوری ایران صبح امروز پنجشنبه طی سخنانی در همایش ائمه جماعات و فعالان مساجد با اشاره به صدور قطعنامه علیه این کشور در شورای امنیت گفت: «با صدور قطعنامه حرکت خود را انجام دادند و الان نوبت ما است.»
بر اساس گزارشات رسانههای گروهی ایران، وی افزود: «ما برای تغییر نظام ناعادلانه جهان و استقرار نظام عادلانه نقشه و طراحی داریم که یکی از اجزای طرح ما این است که بگوییم شورای امنیت ناعادلانه است از همین رو باید عوض شود و این کشورها با صدور قطعنامه علیه کشورمان حرف ما را مستند میکنند بنابراین ما خوشحال هستیم که آنها در نقشه ما بازی میکنند».
احمدینژاد با اعلام این خبر که هفته آینده «شرایط گفتوگو را اعلام خواهیم کرد»، تصریح کرد: «قطعنامه میدهند و میگویند بیایید گفتوگو و مذاکره کنید بسیار خوب بیایید گفتوگو کنیم اما طوری گفتوگو میکنیم که پشیمان شده و از این غلطها نکنید».
چندی پیش شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه ۱۹۲۹ که چهارمین قطعنامه در رابطه با ایران است را تصویب کرد که تحریمات جدیدی در رابطه با این کشور را در نظر دارند. از ۱۵ عضو شورای امنیت، ۱۲ کشور رای موافق، برزیل و ترکیه رای مخالف و لبنان رای ممتنع داد. در این قطعنامه به فهرست ۴۰ تن از مسوولین دولتی ایران که در قطعنامه گذشته ذکر شده بود، تنها یک اسم اضافه شد. علاوه بر این به فهرست سیاه موسسات بانکی ایرانی که مشمول تحریم میشوند، بانک مرکزی ایران وارد ساخته نشد و در مقدمه قطعنامه گفته میشود که کشورهای عضو سازمان ملل متحد باید در رابطه با این ساختارهای مالی هشیاری به خرج دهند.
طرح تصویری «ما همه یک نداییم، ما همه یک صداییم» در شهرهای بزرگ جهان و در مقابل بناهای مهم تاریخی به وسیلهی رضا دقتی، عکاس ایرانی اجرا میشود.
در این طرح که سال گذشته نیز در پاریس اجرا شد شرکتکنندگان با در دست گرفتن ماسکهایی از چهره ندا آقاسلطان همبستگی خود رابا مردم ایران به صورت پیامی تصویری برای سراسر جهان ارسال کردند.
رضا دقتی مبتکر و خلاق این نمایش تصویری در اینباره میگوید:
«این طرح را با الهام از شعار «ما همه یک نداییم، ما همه یک صداییم» ساختم که در آن همگی به ندا تبدیل میشوند و با استفاده از تصویر و نامش همبستگی خود را با ارادهی مردم ایران برای تغییر نشان میدهند.»
دقتی: «برای رساندن این پیام به سراسر جهان، زبان بینالمللی تصویر را اثرگذارتر از هر رسانهای یافتم.»
طرح «ما همه یک نداییم، ما همه یک صداییم»در تاریخ ۲۵ ژولای ۲۰۰۹ در پاریس و روز ۱۲ ژوئن ۲۰۱۰ هم زمان با سالگرد کودتا و سرکوب، جلوی کاخ سفید و میدان آزادی شهر واشنگتن برگزار شده است.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
نیره توحیدی
ویدئویی را که دوستی برایم از طریق اینترنت فرستاده بود دیدم که برایم باور کردنی نبود که امکان دارد نیروهای امنیتی مملکتی این چنین درمانده شوند که برای تداوم حکومت راهی به جز بههم ریختن کانون خانوادهها برایشان نمانده باشد. نمیدانستم بخندم، عصبانی شوم یا چندشام شود. هر چه بود تماشای آن فیلم مرا غمگین کرد و به فکر فرو برد که چطور در قرن بیست و یکم با این همه جنبههای درخشان در تاریخ تمدن و فرهنگ ما ایرانیان، هنوز در کشورمان چنین گروههای تیرهاندیش و ناتوان فرمان میرانند. اگر در کشورهای دیگر، زنی نخبه، هوشمند و حقطلبی چون شیرین عبادی جایزه نوبل میگرفت، دولت و ملت او را به مثابه یکی از افتخارات ملی و سرمایههای اجتماعی و فرهنگی خود گرامی میداشتند. اما در کشور ما، او و خانوادهاش که گناهی جز مطالبه حقوق قانونی افراد، رفتار قانونی از دولتیان، و تعقیب رعایت حقوق بشر که دولت ایران ملتزم به آن است ندارند، دایمن هدف حملات، تهمتها و فشار و تهدید نیروهای حاکم نخبه کش بودهاند. حدود یکسال است که خانم شیرین عبادی به دلیل نبود امنیت، ناگزیر به اقامت در خارج از ایران گشته است. یادم آمد که نه، کشور دیگری نیز بنام برمه وجود دارد که درآن نیز نظامیان دیکتاتور، بانوی دیگری بهنام آنگ سان سو چی را که برنده جایزه صلح نوبل شده است در حبس خانگی نگه داشتهاند. چرا که او نیز مانند شیرین عبادی، دیکتاتوری نظامی را بر نمیتابد و از تلاش برای ایجاد دمکراسی در کشورش باز نمیایستد. با این تفاوت که در آنجا چون بنام دین و رافت اسلامی سخن به میان نمیآورند، نه دنبال از هم پاشندن خانواده هستند و نه سفاکی و ستم تا این حد آشکار ، ددمنشانه شده است به راستی از گروهی که حتا به اعضای خانواده خود آیتاله خمینی هم اجازه سخن گفتن با مردم را نمیدهد و عرصه قدرت را تنها درخدمت نیروهای کاملن مطیع و تکصدا که همراه غارتگری اموال عمومی با آنها باشد ، تنگتر و تنگتر کردهاند و از هر نوع رقابت سیاسی و سالم و مسالمتآمیز در عرصه نظر و عمل، پروا دارند، چه انتظاری میتوان داشت؟
به نظر میآید این فیلم ویدئویی که اخیرن از صدا و سیما (برنامه بیست و سی) برعلیه شیرین عبادی پخش شد، به جز درماندگی در برابر رفتار قانونی و انسانی خانم عبادی هیچ چیز دیگری را به نمایش نمیگذارد، درماندگیای که ناشی از آن است که وقتی نتوانند شهروندان منتقد، شخصیتهای متنفذ مخالف و یا رقیب، به ویژه آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر را دستگیر و زندانی کنند(یعنی حذف فیزیکی)، به ترور شخصیت آنها متوسل میشوند.
در این مورد اخیر اما بیش از همیشه پلشتی نشان دادهاند. این بار اعضای غیر سیاسی و غیر فعال خانواده یک فعال سیاسی و حقوق بشری را هم وارد سناریو سازیهای خود کردهاند. پس از چند سال تهدید و فشار بر شیرین عبادی و جستجو در زندگی عمومی و خصوصی او نتوانستند چیز خلاف قوانین مملکت و انسانیت بدست آورند که برای سناریو ترور شخصیت و یا پرونده سازی اخلاقی آنها سودمند باشد لذا به غیر انسانی و کثیفترین روشها متوسل شدند. وقتی شیرین عبادی و دخترش، نرگس را به بهایی بودن متهم کردند، و شیرین عبادی و دخترش اعلام کردند که بهایی نیستند ولی همچنان از حقوق شهروندی بهاییان و دیگر اقلیتهای مذهبی پشتیبانی میکنند، ناگزیر به ترفند دیگری روی آوردند وشروع به ضبط دارایی و خانه شخصی و دفتر شخصی او کرده، خواهر و برادر و همسرش را تحت فشار و آزار قراد دادند تا بلکه شیرین عبادی را به سکوت و تمکین سیاسی وادار سازند.
در اواخر ماه ژوئیه ۲۰۰۹ (مرداد ۱۳۸۸)، یعنی حدود ۱۰ ماه پیش، مهندس جواد توسلیان، همسر شیرین عبادی را دستگیر کردند. پس از چند روز فشار جسمی و روحی، او را به اعترافگیریهای مرسوم خود وادار کردند. این بازی را معمولن بر سر افراد سیاسی میآورند ولی این بار یک فرد غیرسیاسی و غیرفعال را که ادعای مبارزه و مقاومت هم ندارد وادار به اجرای نمایش تلویزیونی میکنند. با برونفکنی مبنای فرضیات و گزارههای مرد سالارانهی خود، هر مردی را که همسرش قوین نقش فعال داشته باشد، «زن ذلیل» به تصویر میکشند. جواد توسلیان را با شیوههایی که همگان با آن آشنا هستند وادار کردند که همسرش را پرخاشگر، سلطهجو، و خود را مظلوم و ستمدیده نشان دهد تا از این طریق کلیشههای زنستیزانه را بار دیگر تقویت کنند و نگذارند به الگوهای مورد تقدس مردسالارانهشان ضربهای بخورد.
اما به راستی چرا زن ستیزان پس از گذشت حدود ۱۰ ماه از دستگیری مهندس توسلیان و ساخت و ضبط سناریوی رایج اعترافاتگیری، این فیلم را امروز از تلویزیون دولتی پخش میکنند؟ آیا نه اینست که در تسلیم کردن خانم عبادی با این حربه شکست خوردند و خانم عبادی به هیچ وجه بر سر اصول و ازرشهای خود معامله نکرد لذا برای خنثا کردن وضعیت اسفبار درونی گروه کوچک مستقر یافته بر مسند قدرت خود چنین ننگی را مرتکب شدند. این فیلم هیچ نکته اطلاعاتی سیاسی موثق یا غیر موثق منفی علیه شیرین عبادی نتوانسته است ارایه دهد، جز آنکه سازندگاناش را به رسوایی تلاش برای برهم زدن کانون خانوادهای، پس از ۳۵ سال زندگی مشترک آنها، رسانده است . اعترافگیری زیر فشارهای جسمی و روحی از اعضای خانواده فعالان سیاسی برعلیه خود و یا دیگر اعضای خانواده امر تازهای نیست اما آنچه تازگی دارد، نمایش تلویزیونی آن برای بر هم زدن کانون خانوادهها است و این یعنی نمایان ساختن چهره زشت و غیر انسانی حاکمان و عواملشان و درماندهتر شدن اینان پس از اوجگیری جنبش اعتراضی مردم در یک سال گذشته.
شوهری را علیه یک زن مصمم و تلاشگر حقوق مظلومان اسیر در پنجه قدرت خود قرار میدهند. زنی که نه تنها جرات کرده به شخصیتی جهانی تبدیل شود که جهانیان حرفهایش را به گوش میگیرند، بلکه خارچشم دشمنان حقوق بشر نیز شده است. پس باید هر طور شده این الگوی «خطرناک» برای زنان مسلمان را از پای درآورد و شوهرش را وادار کرد تا در برابر دوربین تلویزیون بنشیند و بگوید «از امروز راه من از راه همسرم جداست»، تا شاید برخی از شهروندان ایرانی را به شخصیت شیرین عبادی مظنون و بدبین نمایند. این تلاش غیراخلاقی اما کارساز نخواهد بود و مردم به آن مانند سایر پروژههای تواب سازی خواهند خندید.
برادران مصری بنیادگرای این آقایان ایرانی چند سال پیش (۲۰۰۱) سعی کردند چهره یک زن قوی و مبارز دیگری را با چنین ترفندی خراب کنند و کانون خانواده زوجی را در سن کهولت آنها، برهم بریزند. اما چون بنیادگرایان در مصر قدرت دولتی را در اختیار ندارند، کوشیدند تا از طریق فشار بر محافل دینی و جمع کردن طومار برعلیه نوال سعداوی (نویسنده، روانپزشک و فعال حقوق زنان) او را بر شوهر خود حرام اعلام کرده از دادگاههای قاهره خواستند حکم طلاق آن دو را صادر کنند. همسر نوال سعداوی نیز یک نویسنده و مترجم است به نام شریف حتاته، اما او شهرت و محبوبیت همسرش را ندارد. بینادگرایان زنستیز مصری میخواستند او را وادار به طلاق همسرش کنند تا زنان دیگر درس عبرت بگیرنند و پا را از گلیم سنتهای مردسالارانه و الگوهای جنسیتگرا بیرون نگذارند. دادگاه اما به طومار آنها وقعی نگذاشت و آن بازی نگرفت و شریف و نوال به زندگی مشترک با حس برابریجویی و برابریخواهی که هر دو به آن معتقداند ادامه میدهند.
شیرین عبادی: زندانیان سیاسی را دریابید.
امروز وقتی با نگرانی به خانم عبادی تلفن کردم تا حال او را بپرسم و بدانم چه استنباط و واکنشی نسبت به این فیلم دارد و نکند که آشفته و غمگین شده باشد، با خونسردی گفت: «نه، من حتا سعی دارم به آنها جوابی ندهم.» این کارها فرومایهتر از آن است که در من خشم و درد ایجاد کند. اما تصور کن اگر آنها با برنده جایزه نوبل، که دنیا او را میشناسد چنین میکنند، ببین بر سر مردم عادی و ناشناخته چه بلاهایی میآورند. مادر شیرین علم هولی را دستگیر و یا تهدید میکنند که با کسی از اعدام دخترش حرف نزند. حتا جنازه فرزندان اعدام شده را به خانوادههایشان نمیدهند. … من نگران و ناراحت نرگس محمدی هستم که دیشب به خانهاش ریخته و نیمه شب با خود به زندان بردهاند. نگران من نباش، هر کاری میتوانید برای نرگس محمدی و بقیه زندانیان عقیدتی بکنید.» با خود اندیشیدم دو فرزندکوچک نرگس محمدی در غیاب او چه خواهند کرد؟ همسر حقطلب این زن شجاع و هوشمند، یعنی تقی رحمانی هم که سالیان درازی از عمرخود را در زندان گذرانده است، حالا در چه حال و وضعیتی است که این بار همسرش را به زندان بردهاند.
ساعتی دیگر در صفحات اینترنت به دنبال اطلاعات و تلاش برای آزادی نرگس محمدی میگشتم که خبر دیگری توجهام را جلب کرد. انجمن شهر و شهردار پاریس، به شیرین عبادی و دخترانش شهروندی افتخاری فرانسه را اهدا کردهاند. وضعیت عجیبی است. برنده جایزه صلح نوبل ایران را از شهر و وطن خود میرانند، خواهر و برادر و همسرش را که هنوز در وطن ماندهاند مورد آزار و تهدید قرار میدهند، ولی کشورهای پیشرفته جهان با افتخار آغوش خود را بر روی او میگشایند. مردم ایران میدانند که حمایتهای عدالتخواهانه جهان از امسال شرین عبادی به پاس خدمات انسانی اوست و تبلیغات وارونه جمهوری اسلامی که کوشش میکند حمایت جهانی را دلیل بر این قرار دهد که این نوع فعالیتها در مسیر منافع دول غرب است کاملن بیاثر است، زیرا اگر حمایت غرب دلیل همخوانی با منافع آنها باشد، بیش از همه و پیش ازهمه این آیتاله خمینی بود که در مبارزه با شاه و برقراری جمهوری اسلامی از این گونه حمایتها به مقدار فراوان بهره بردند، لذا هر وقت آنها پذیرفتید که جمهوری اسلامی پدیدهای است که منافع خارجیها آنرا به وجود آورد، میتوانند دیگران را هم متهم کنند .
و باز ساعتی دیگر نوشته طنز تیز و هوشمندانهای را از نرگس توسلیان (دختر شیرین عبادی و جواد توسلیان) خواندم که مرا خوشحال کرد. این دختر جوان ضمن ابراز عشق و افتخار به مادرو پدرش، به «برادران اطلاعاتی» نصیحت کرده است دست از این بازیهای زشت بردارند و مطمئن باشند چیزی را که به دنبالش هستند در دورن خانواده آنها نخواهند یافت.
با خود فکر کردم من هم با نوشتن این مطلب، هم اعتراض خود را از این ترورهای شخصیتی ابراز دارم و هم همبستگی و احترام خود را به امثال شیرین عبادی و همه مبارزین راه دمکراسی و حقوق بشر بار دیگر اعلام کنم. به قول نوال سعداوی و شریف حتاته «احترام به زنان و مردانی که حاضر شدهاند بهای آزادی را بپردازند به جای آنکه به پرداخت بهای اسارت و بیحقی ادامه دهند.»
رسانههای داخلی ایرانی از آزادی موقت محمد نوریزاد روزنامهنگار و وبلاگنویس ایرانی از زندان اوین خبر میدهند. محمد نوریزاد که از آذر ماه سال گذشته در زندان به سر میبرد پس از یکدوره اعتصاب غذا روز پنجشنبه با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی از زندان به طور موقت آزاد شد. وی که به دلیل انتشار سه نامه خطاب به رهبر جمهوری اسلامی و یک نامه به ریاست قوه قضاییه ایران به اتهام توهین به رهبری به تحمل سه سال و نیم حبس و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده بود در زندان نیز با انتشار نامههایی نسبت به عملکرد سران ارشد جمهوری اسلامی انتقاد کرده بود.
معاون اجرایی راه آهن جمهوری اسلامی از قطع ارتباط ریلی تهران مشهد به دلیل بارش باران و جاری شدن سیل خبر داد.
به گزارش واحد مرکزی خبر غضنفر فولادی با اعلام این خبر افزود: «بارش باران و جاری شدن سیل ارتباط ریلی تهران مشهد را در استانهای سمنان -مشهد قطع کرده است و تا پیش از ظهر امروز امکان حرکت قطارها در این مسیر وجود ندارد.»
وی در ادامه تصریح کرد: «این مسیر عصر روز گذشته در سه نقطه حدفاصل ایستگاه های نقاب و شاهرود دچار سیل بردگی وانسداد شده و حرکت قطارها متوقف مانده است.»
به گفتهی آقای فولادی ۱۳قطار حدفاصل شاهرود-گرمسار و ۱۲قطار طول مسیر مشهد به مبداء برگردانده شدند و قطارهایی که مقصدشان تهران نبوده است از طریق خطوط کمربندی در حال ادامه مسیر مقصد هستند.
وی در پایان خاطر نشان کرد: «باپیش بینی های صورت گرفته قبل از ورود قطارها به محل حادثه ،قطارها متوقف شدند و این حادثه هیچ گونه خسارت جانی نداشت»
محمد اشرفی فعال کارگری و عضو کمیته پیگیری توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. به گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد اشرفی پس از آنکه ۳۱ خرداد ماه به شعبه ۳ بازپرسی دادگاه انقلاب احضار شد، در روز سه شنبه اول تیرماه پس از مراجعه به شعبه مذکور، دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شده است. آقای اشرفی، عضو کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل کارگری از طریق تلفنی به شعبه ۳ بازپرسی دادگاه انقلاب احضار شد و گفته میشود احضار فوق مربوط به پرونده ۲۲ بهمن این فعال کارگری است. لازم به ذکر است محمد اشرفی پیشتر در پی مراسم بزرگداشت روز جهانی کارگر در پارک لاله در سال ۸۸ بازداشت شده بود و همچنین بابت این اتهام به تحمل یکسال حبس تعزیری از سوی دادگاه انقلاب شهر تهران محکوم شده بود. گفتنی است در روزهای اخیر فعالان کارگری از سوی نیروهای امنیتی تحت فشارهای شدید قرار گرفتهاند و شمار زیادی از آنها بازداشت و روانه زندان شدهاند.
کاپیتان پیشین تیم ملی فوتسال ایران به تیم فوتسال منتخب جهان دعوت شد تا این تیم را در دو دیدار دوستانه با تیم ملی لیبی، قهرمان فوتسال آفریقا همراهی کند.
وحید شمسایی در بازی با تیم ملی فوتسال لیبی یکی از بازیکنان آسیایی حاضر در تیم فوتسال منتخب جهان خواهد بود. براساس برنامه مسوولان فدراسیون فوتبال لیبی، تیم فوتسال منتخب جهان طی روزهای ۱۴ تا ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۰ (۲۳ تا ۲۷ تیرماه ۱۳۸۹) دو دیدار دوستانه را مقابل تیم ملی فوتسال این کشور برگزار می کند.
شمسایی سال گذشته به همراه محمد طاهری و مصطفی نظری به تیم منتخب جهان دعوت شدند و این تیم را در دو دیدار با تیم ملی برزیل همراهی کردند.
گفتنی است این بازیکن که با نظر حسین شمس از فهرست تیم ملی فوتسال ایران کنار گذاشته شده و حتا این تیم را در یازدهمین دوره مسابقات فوتسال قهرمانی آسیا همراهی نکرد، برای دومین بار به تیم فوتسال منتخب جهان دعوت شده است.
رییس اداره بهسازی اماکن عمومی وزارت بهداشت از جمع آوری و معدوم سازی حدود پنج میلیون کیلوگرم محصولات غذایی فاسد و غیر بهداشتی از سطح عرضه در کشور خبر داد. به گزارش خبرگزاری مهر، رضا غلامی روز چهارشنبه با اعلام این خبر افزود: «این مقدار محصولات غذایی فاسد، غیربهداشتی و تاریخ گذشته در طول سال گذشته از سطح عرضه در سراسر کشور جمع آوری و معدوم شده است.» به گفتهی آقای غلامی افزایش میزان جمع آوری محصولات غذایی فاسد نشانه دقت و فعالیت بیشتر بازرسان بهداشت محیط است. وی در پایان تاکید کرد: «اگر به ازای هر کیلوگرم از این موادغذایی ۱۰۰ تومان هزینه کرده باشیم که قطعا بیش از این مقدار است مشخص می شود که بی احتیاطی و سهل انگاری در نحوه نگهداری صحیح محصولات غذایی چه خسارت سنگینی به منابع عمومی کشور تحمیل می کند.» گفتنی است مطابق قوانین، عرضه موادغذایی تاریخ گذشته و غیربهداشتی ممنوع بوده و بازرسان وزارت بهداشت ملزم به برخورد با این قبیل محصولات در محل عرضه هستند.
مهدی کروبی و میرحسین موسوی از رهبران مخالف دولت ایران روز گذشته (چهارشنبه) دیدار کردند.
در این دیدار که در دفتر میرحسین موسوی برگزار شد این دو رهبر اصلاحطلب ضمن ابراز تاسف آقایان کروبی و موسوی از وقایع اخیر مجلس شورای اسلامی نگرانی خود را از تضعیف نهاد قانونگذاری که با هجمه و قشون کشی به مجلس به بهانه تصویب مصوبهای در خصوص وقف اموال دانشگاه آزاد شد، اظهار کردند.
بر اساس گزارش وبسایتهای کلمه و سحامنیوز که اخبار مربوط به میرحسین موسوی و مهدی کروبی را پوشش میدهند این دو رهبر مخالف نظام از همگان خواستند در مقابل این گونه رفتارها که جایگاه نهاد قانونگذاری و اختیار نمایندگان را سلب می کند، «موضع» بگیرند و به «قانون گریزان» اجازه ندهند با چنین شیوههایی «مقاصد نامشروع» خود را پیش ببرند.
آنها همچنین تاکید کردند که اگر توسل به قانون گریزان و متجاوزان به یک قاعده نامبارک تبدیل گردد، دیگر حرمتی برای اشخاص اعم از حقیقی و حقوقی باقی نخواهد ماند و این امر گزینش بردار نخواهد بود.
این دیدار عصر روز چهارشنبه با بیانیهای مشترک مبنی بر «تاکید بر حرمت مرجعیت و جایگاه رفیع آن در شیعه»، «ابراز نگرانی از تضعیف جایگاه مجلس»، «اظهارات نسنجیده مقامات اجرایی کشور و هزینههای آن بر منافع ملی»، «محکومیت بازداشتهای اخیر و تلاش در جهت آگاهی نسبت به حقوق» و «آزادیهای بنیادین به ویژه اصناف و گروههای مختلف» به پایان رسید.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه با کلیات لایحه استان شدن سه شهرستان استان تهران به مرکزیبت کرج موافقت کردند. به گزارش خبرگزاریهای داخلی در پی امضای ۱۲۰ نماینده و درخواست آنها مبنی بر استان شدن شهرستانهای ساوجبلاغ، نظرآباد و کرج نمایندگان تصویب کردند استانی به نام البرز به مرکزیت شهر کرج و مشتمل بر این سه شهرستان تاسیس شود. این لایحه با ۱۴۴ رای موافق، ۴۱ رای مخالف و ۱۹ رای ممتنع از مجموع ۲۱۳ نماینده حاضر روز چهارشنبه به تصویب رسید. گفتنی است پیش از این قرار بود شهرستان شهریار نیز بخشی از استان البرز شود، اما حسین گروسی، نماینده این شهرستان در مجلس شورای اسلامی ضمن مخالفت با این طرح اعلام کرد که شهریار بخشی از استان تهران باقی خواهد ماند.
زمینلرزهای به بزرگی پنج و نیم ریشتر صبح امروز در نزدیکی پایتخت کانادا روی داد.
به گزارش خبرگزاریهای محلی موسسه زمینشناسی آمریکا اعلام کرد که این زمینلرزه در ۶۰ کیلومتری شمال اتاوا در مرز ایالت «اونتاریو» و «کبک» رخ داده است.
این موسسه همچنین اعلام کرد که مرکز این زلزله در عمق کمی بوده و تنها ۱۹ کیلومتر با سطح زمین فاصله داشته است.
گفته میشود ارتعاشات این زلزله حتا در شهرهای اوهایو، میشیگان، پنسیلوانیا و ایندیانا نیز احساس شده است. مدت زمان این زمینلرزه در کانادا حدود ۳۰ ثانیه برآورد شده است.
تاکنون از میزان خسارات و یا تلفات احتمالی گزارشی در دست نیست.
در پی ورود جبهه گرد و غبار غلیظ به استان کرمانشاه و مشکلات احتمالی روز پنجشنبه همه ادارات، ارگانها و بانکهای این استان از سوی کمیته بحران تعطیل اعلام شد.
به گزارش خبرگزاری کار ایران – ایلنا- کمیته بحران کرمانشاه با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد که به دلیل ورود جبهه گرد و غبار از عصر روز گذشته و شدت آن در شب گذشته و بامداد امروز تمام مراکز وابسته به دولت روز سوم تیرماه تعطیل است اما مراکز آموزش عالی و پیشدانشگاهی استان که در حال برگزاری آزمونها و امتحانات پایان ترم هستند، از این تعطیلی مستثنی هستند.
کمیته بحران استان همچنین خواهان کاهش تردد و خروجهای غیرضروری مردم به ویژه کودکان، نوجوانان و افراد کهنسال تا اطلاع ثانوی از منازل شده و بر رعایت نکات بهداشتی تاکید شده است.
گفتنی است کاهش دید و آلودگیشدید هوای استان کرمانشاه از شب گذشته براثر ورود جبهه گرد و غبار منجر به کاهش افقی دید تا کمتر از ۲۰۰ متر در برخی نقاط استان شده و زندگی عادی مردم را مختل کرده است.
احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی موضوع صدور قبض جریمه برخورد با بدحجابی را «یک شوخی» خواند و گفت: «در آینده بسیار نزدیک موضوع قبضهای جریمه را به صورت شفاف برای مردم مطرح میکنیم.»
پیش از این حسین ساجدینیا، رییس پلیس تهران نیز وجود هر نوع قبض جریمه بدحجابی و جریمه نقدی برای بدحجابان را تکذیب کرده و آن را به یک «جوک» شبیه دانسته بود.
آقای رادان که در همدان و در جمع خبرنگاران سخن میگفت، افزود: «این قبضها زوایای مختلفی دارد که بهزودی برای مردم بازگو میشود، وجود قبض را رد میکنیم اما این به آن معنا نیست که با بدحجابی برخورد نداریم.»
وی مدعی شد که مبارزه با بدحجابی، «خواسته شرعی و قانونی» مردم است.
گفتنی است در چند روز گذشته قبضی با عنوان «قبض جریمه بدحجابی» روی برخی سایتهای اینترنتی قرار گرفت که براساس این قبض مصادیق «بدحجابی» در جریمههای آن مشخص شده بود.
محققان موفق شدهاند با استفاده از باکتری باسیلوس سوبتیلیس، گاز دیاکسیدکربن را به شکلی تقریبن غیرقابل نشت در حوضچههای شورابی میان صخرهها دفن کنند و راهی مطمئن برای کاهش این گاز خلق کنند.
به گزارش نیوساینتیست، محققان به تازگی موفق شدهاند با استفاده از میکرو ارگانیسمها روشی دایمی برای دفن کربن در زیر زمین ابداع کنند. آنها برای ایجاد شرایط موجود در حوضچههای آب شور زیرزمینی، محفظهای با فشار بالا را از آب شور پر کردهاند و به این محفظه باکتری باسیلوسسوبتیلیس، گاز دیاکسیدکربن در حد اشباع و حجم اندکی اوره برای تغذیه باکتریها اضافه شده است.
نتایج نشان میدهند با استفاده از این روش میتوان بیش از ۳۰درصد حجم ذخیره مطمئن گاز را در شورابها بالا برد.
لازن به ذکر است یکی از نگرانیهای زیستمحیطی قرن حاضر انتشار روزافزون گازهای گلخانهای و اثر گرمایش ناشی از آن روی زیستبومهای متعدد کره زمین به شمار میرود.
روزنامه ایران تیتر اول خود را به سخنان رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با بسیجیان اختصاص داد و از قول وی نوشت: «اتحاد و پرهیز از اختلاف مهمترین نیاز امروز کشور است.»
این روزنامه دولتی در بخش دیگری از مطالب خود از « توزیع کارت ورود به جلسه کنکور ۸۹ از شنبه» به نقل از معاون سازمان سنجش آموزش کشور خبر داد.
روزنامه تهران امروز عنوان «تصمیمات ویژه در روز داغ مجلس» را برجسته کرده است.
«حفظ وحدت، پرهیز از اختلاف» تیتر دیگر این روزنامه از قول آیتاله خامنهای بیان شده است.
روزنامه جام جم در صدر اخبار خود به نقل از رییس قوه قضاییه نوشت: «دستگاه قضایی توهین به نهادهای قانونی را پیگیری میکند.»
«یک هفته مهلت برای تعیین رییس جدید دانشگاه آزاد» عنوان دیگری است که این روزنامه منتشر نموده است.
روزنامه خراسان تیتر «بیتوجهی ۵ ساله دولت به کم کاری ۲۴ دستگاه فرهنگی و اجرایی مسوول در طرح عفاف و حجاب» را برگزیده است.
این روزنامه در خبر دیگری یادآور شد: «اولین گام برای گشودن قفل ۱۰ ساله قطار شهری مشهد با آزمایش اولین واگنها در چین برداشته شد.»
روزنامه دنیای اقتصاد مهمترین خبر خود را به «انتقاد باهنر از روند خصوصی سازی» اختصاص داد.
«آمادگی مجلس برای انصراف از وقف دانشگاه آزاد» تیتری است که در بخش دیگری از مطالب این روزنامه آمده است.
«درگیری اصولگرایان در صحن مجلس» تیتر نخست روزنامه شرق است.
این روزنامه اصلاحطلب در ادامه نوشت: «با رای نمایندگان مجلس، استان البرز با مرکزیت کرج تاسیس شد»
روزنامه فرهنگ آشتی در خصوص «انتقاد شدید علی لاریجانی به اعتراض از مصوبه مجلس درباره دانشگاه آزاد» مطلبی را درج کرد و از قول رییس مجلس نوشت: «مجلس خمینی و خامنهای را متهم به کیف انگلیسی میکنید.»
این روزنامه همچنین در ارتباط با موضعگیری کشورها علیه برنامه هستهای ایران نوشت: «ترکیه و برزیل نیز به صف روسیه میپیوندند.»
روزنامه کیهان در تیتر اول خود از «اولین گام مجلس برای پس گرفتن مصوبه وقف دانشگاه آزاد» خبر داد.
«انتقاد شدید مالکی از دخالت اشغالگران در تشکیل دولت عراق» تیتر دیگری است که این روزنامه به آن پرداخته است.
و در پایان « ابراز نگرانی دو مقام رسمی از اوضاع اقتصادی» تیتر برگزیده روزنامه همشهری است.
این روزنامه همچنین با اشاره به مصوبه دیروز مجلس نوشت: «دوره فعالیت شوراها و شهرداران تا انتخابات ریاست جمهوری افزایش مییابد.»
1377 خورشیدی – در نخستین همایش انجمنهای علمی ایران دکترای افتخاری ریاضیات بهاستاد «احمد بیرشک» اعطا شد. استاد بیرشک در طول عمر خود موفق بهانتشار نهصد مقاله و یکصد جلد کتاب و تربیت صدها دانشجوی پوینده علم شده است. پژوهش استاد در زمینه گاهشماری ایرانی، حیرت و تعجب بزرگترین تقویمشناسان جهان را برانگیخته است. از استاد بیرشک آثاری چون «دانشنامه بزرگ فارسی و خلاصه زندگینامه دانشمندان جهان» موجود است.
۱۲۸۶ خورشیدی – پس از پیروزی نهضت مشروطه و روشنشدن خطر انحراف آن، اقدامات «شیخ فضلاله نوری» علیه مشروطه از اوایل سال ۱۲۸۶ آغاز شد. وی در روز سوم تیر همان سال در راس عدهای از روحانیون و اصناف که بالغ بر پانصد نفر میشدند در اعتراض بهاین نهضت، در حرم عبدالعظیم در شهرری متحصن شدند و تقاضای جدی از شاه بهعمل آورده که باید مشروطه، مشروعه شود.
۱۸۲۱ میلادی – شهر «کاراکاس» پایتخت امروزی کشور ونزوئلا در آمریکای لاتین طی جنگهای آزادی بخش «سیمون بولیوار» قهرمان استقلالطلب آمریکایلاتین، به تصرف او درآمد. در این جنگ که کمتر از یکسال بهطول انجامید، استعمارگران اسپانیایی شکست خوردند و بولیوار، مبارز ضداستعماری آمریکایجنوبی پس از این پیروزی، کلمبیای بزرگ را تشکیل داد. کلمبیای بزرگ شامل ونزوئلا، کلمبیا، پاناما و اکوادور بود و بولیوار نیز بهعنوان اولین رییسجمهوری این سرزمین انتخاب شد.
۱۸۴۳ میلادی – «هنری بسمر» مخترع انگلیسی و صنعتگر برجسته قرن نوزدهم، یک روستازاده بود اما تحصیلات خود را در رشته مهندسی بهپایان رسانید و برای توسعه تولیدات آهن، فولاد و چدن موفق بهاختراع و ساخت کورههای بلند ذوب فلزات شد که به «کورههای بسمر» موسوم شد. وی در این کورهها روشی اقتصادی برای حذف کربن از چدن خام را عملی ساخت. این کورههای مرتفع وسیله بسیار مناسبی برای تسهیل در امر ذوب فلزات و استفاده از آنها در امور صنعتی، در اختیار بشر قرار داد، بهطوریکه امروزه این کورهها در سراسر جهان مورد استفاده کارخانههای ذوب فلزات قرار گرفتند.
۱۳۱۴ میلادی – اسکاتلندیها در پی پیروزی بر انگلیسیها در جنگ «برن» از انگلیس جدا شدند و اعلام استقلال کردند.
۱۵۹۷ میلادی – نخستین گروه دریایی هلند بهجزیره «جاوه» رسید.
۱۹۴۸ میلادی – محاصره «برلین غربی» توسط نیروهای شوروی و قطع راههای زمینی بهاین شهر اشغال شده آغاز شد که بهتشدید جنگ سرد انجامید.
۱۹۸۵ میلادی – «سلطانبن سلمانبن عبدالعزیز آلسعود» نخستین فضانورد مسلمان و نخستین فضانورد عرب با فضاپیمای دیسکاوری راهی مدار زمین شد.
سیزدهمین روز مسابقات جامجهانی با چهار پیروزی دنبال شد و تیمهای انگلیس، آمریکا، آلمان و استرالیا توانستند حریفانشان را شکست دهند.
تیمملی فوتبال انگلیس با پیروزی برابر اسلوونی بهدور دوم رقابتهای جامجهانی ۲۰۱۰ آفریقایجنوبی صعود کرد.
در این دیدار که در ورزشگاه «نلسون ماندلا» شهر «پورت الیزابت» برگزار شد، تیم انگلیس با یک گل حریف خود را شکست داد و بهعنوان تیم دوم گروه سوم راهی مرحله بعدی شد.
قرمزپوشان تیم انگلیس که پیش از این بازی بهدلیل کسب دو تساوی متوالی در این دوره از رقابتها، تحت فشار هواداران و رسانههای این کشور قرار داشتند با ارایه یک بازی تهاجمی، تیم اسلوونی را با شکست پشت سر گذاشتند تا بهناکامیهای خود در این مسابقهها پایان دهند.
حملات گسترده انگلیسیها در دقیقه ۲۳ با گلزنی مهاجم ۲۸ ساله این تیم«جرمین دفو» بهثمر نشست. در این صحنه بازیکنان انگلیس از جناح راست حملهای را بهسمت دروازه اسلوونی طراحی کردند که «دفو» سانتر «جیمز میلنر» را با یک ضربه بغل پا بهگل تبدیل کرد.
قرمزپوشان انگلیسی در این بازی پرافتوخیز، بارها فرصتهای گلزنی بهدست آوردند، اما تنها یکبار دروازه «سمیر هاندانویچ» دروازه بان اسلوونی را باز کردند.
بازیکنان تیم اسلوونی که برای کسب یک امتیاز و صعود بهمرحله بعدی رقابتها گام بهزمین گذاشته بودند، نتوانستند بازی منسجم و هماهنگ خود را بهنمایش بگذارند تا از دور رقابتها کنار بروند.
تیمملی فوتبال آمریکا با برتری یک بر صفر برابر الجزایر که در ثاینههای پایانی بهدست آمد، راهی مرحله دوم رقابتهای جامجهانی ۲۰۱۰ شد. این دو تیم از مرحله سوم دور مقدماتی گروه C رقابتهای جامجهانی ۲۰۱۰ در ورزشگاه «لوفتوس» شهر «پروتریا» بهمصاف همرفتند که در پایان آمریکا توانست به عنوان تیم نخست گروه سوم راهی مرحله دوم شود.
«سپ بلاتر» رییس فدراسیون بینالمللی فوتبال فیفا و «جیمی کارتر» رییس جمهوری اسبق ایالات متحده از میهمانان ویژه این دیدار بودند.
آمریکا پیش از این دیدار دو امتیازی بود و الجزایز هم با یک امتیاز در انتهای جدول ردهبندی گروه سوم رقابتهای جامجهانی ۲۰۱۰ قرار داشت.
هر دو تیم برای بهدست آوردن مجوز صعود بهمرحله حذفی پیکارهای جامجهانی نیاز بهکسب ۳ امتیاز داشتند.
«لاندن داناوان» مهاجم باتجربه آمریکا در دقیقه دوم از وقتهای تلف شده نیمه دوم گل برتری تیمش را بهثمر رساند تا آمریکا بالاتر از انگلیس راهی مرحله حذفی شود.
اما در دیگر دیدار این روز تیمهای آلمان و غنا از گروه چهارم جام جهانی در ورزشگاه «ساکر سیتی» شهر «ژوهانسبورگ» بهمصاف یکدیگر رفتند، که در نهایت با یک گل بهسود نماینده اروپا خاتمه یافت.
در نیمه نخست تلاش دو تیم برای بازی کردن دروازهها بیثمر بود اما در نیمه دوم آلمانیها که بازی بهتری ارایه کردند، در دقیقه ۶۰ توسط «اوزیل» بهگل رسیدند و با این پیروزی، عنوان نخست گروه چهارم را بهخود اختصاص دادند. بهاین ترتیب آلمان در مرحله یک هشتم نهایی بهمصاف انگلیس تیم دوم گروه سوم میرود.
اما دیدار تیمهای صربستان و استرالیا از گروه چهارم جامجهانی با نتیجه دو بر یک بهسود استرالیا خاتمه یافت.نیمه نخست این دیدار بدون گل مساوی خاتمه یافت؛ اما در نیمه دوم ۳ گل بهثمر رسید. استرالیا که کمترین بخت برای صعود از این گروه را داشت، دو بار از حریف خود پیش افتاد و در دقایق ۶۹ و ۷۳ توسط «کاهیل» و «هولمن» بهگل رسید تا امیدهایش برای صعود بیشتر شود اما صربستان در دقیقه ۸۴ توسط «پانتلیچ« دروازه «شوارتزر» را باز کرد تا نتیجه دو بر یک شود.
بهاین ترتیب استرالیا چهار امتیازی شد اما بهدلیل تفاضل گل کمتر نسبت بهغنا از صعود بهمرحله بعد بازماند و نمانده آفریقا بهعنوان تیم دوم گروه چهارم حریف آمریکا در یکهشتم نهایی شد.
امروز سوم تیرماه برابر با بیست و چهارم ژوین و مصادف با سالروز کشتهشدن «میرزاجهانگیرخان شیرازی» است او یکی از مبارزین سرسخت مشروطیت بود. وی که بهواسطه مدیریت روزنامه معروف «صوراسرافیل» به همین نام مشهور شده بود، در سال ۱۲۸۷ خورشیدی به دستور محمدعلی شاه و در سن ۳۴ سالگی اعدام شد.
«میرزا جهانگیرخان شیرازی» معروف به «جهانگیرخان صوراسرافیل» در سال ۱۲۵۳ خورشیدی در خانوادهای بیبضاعت در شیراز زاده شد. در کودکی پدر خود «آقارجبعلی» را از دست داد و سرپرستی او را عمه و جده اش بر عهده گرفتند.
جهانگیرخان تحصیلات مقدماتی را در مکتب خانههای شیراز گذراند و در ۱۹ سالگی به تهران آمد و در مدرسه «دارالفنون» به تحصیل علوم جدید پرداخت و هنگامی که زمزمهی مشروطه در تهران شنیده شد تحصیلاتش را در دارالفنون تمام کرد و به انجمنهای مخفی مشروطه خواهان پیوست.
میرزا جهانگیرخان با سرمایه «میرزا قاسمخان تبریزی» که از وابستگان دربار «مظفرالدین شاه» و «محمدعلی شاه» بود و همکاری «میرزا علیاکبرخان قزوینی» (دهخدا) روزنامهای موسوم به «صور اسرافیل» ایجاد کرد.
وقتی که نام میرزا قاسمخان تبریزی، در زیر نام جهانگیرخان قرار گرفت با استفاده از نفوذ او، جهانگیرخان به اتفاق «علیاکبرخان دهخدا» مقالههایی کوبنده بر ضد استبداد محمدعلیشاهی مینوشتند.
«علیاصغرخان شمیم» مورخ معاصر دربارهی میرزا جهانگیرخان و نشریه صوراسرافیل چنین مینویسد:
صوراسرافیل یکی از برجستهترین نشریههای دوران مشروطه بود که میرزا جهانگیرخان در دو جبهه با محمدعلی شاه و روحانیون ضد مشروطه مبارزه میکرد، این نشریه هفتهای یکبار منتشر میشد.
نخستین شماره ی صوراسرافیل در پنج شنبه ۱۷ ربیع الثانی ۱۳۲۵ هجری قمری و آخرین شمارهی آن که در حقیقت سیودومین شماره محسوب میشد ، در ۲۱ جمادی الاول ۱۳۲۶ هجری سه روز پیش از بمباران مجلس شورای ملی و چهار روز قبل از اعدام میرزا جهانگیرخان شیرازی منتشر شد.
این روزنامه در هشت صفحه و به قطع وزیری و با چاپ سربی در چاپخانه سنگی «پارسیان» به طبع می رسید. سر لوحهی روزنامهی صوراسرافیل به خط نسخ درشت نوشته میشد و با خط ریز کلمهی صوراسرافیل، که تصویر فرشتهی آزادی بود که در صور میدمید و گروهی او را به یکدیگر نشان میدادند و در بالا و پایین آن دو آیه از قرآن کریم از سورهی «یس» و «مومنون» نوشته شده بود.
به دلیل مقالات افشاگرانهی جهانگیرخان و مطالب کوبندهای که دهخدا به صورت فکاهی مینوشت شمارهی ۱۴، سال اول این روزنامه مدتی توقیف شد و شمارهی پانزدهم آن بعد از یک ماه و نیم مجدد چاپ شد.
صوراسرافیل نوک تیز حملهی خود را با رد کردن «چه فرمان یزدان چه فرمان شاه» آغاز کرد و هفتهای نبود که مقالهای دربارهی حاکم شهری یا یکی از عناصر حکومت در روزنامه ننویسد. علاوه بر آن در روزنامه صوراسرافیل هر حادثه و پیشآمدی را دستاویز قرار میداد و فساد سلطنتی، بی شرمی و خیانت رجال دولت، ظلم و ستم اغنیا، مالکان و ریاکاری بعضی روحانیون را به باد استیضاح میگرفت.
میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل در روزنامهاش به کمک «قزاقان روسیه» دست به کودتا زد و در همان زمان که «مشیر السلطنه» نخست وزیر مشروطه بود، مجلس به دستور محمدعلی شاه و توسط لیاخوف گلوله باران شد، در این جریان عدهای از نمایندگان مجلس و آزادیخواهان و مدیران جراید، از جمله میرزا جهانگیرخان شیرازی و «ملک المتکلمین» از وعاظ و خطبای مشهور به دستور محمدعلی شاه دستگیر و محاکمه شدند.
رییس دادگاه «محسن صدرالاشراف» بود که با نهایت بیرحمی و برای خوش آیند محمد علی شاه در بازجویی به دستگیر شدگان بسیار سخت گرفت و بالاخره در سوم تیر ماه ۱۲۸۷ خورشیدی میرزا جهانگیرخان که ۳۴ سال سن داشت همراه با ملک المتکلمین و «سلطانالعلمای خراسانی» مدیر روزنامه «روح القدس» اعدام شدند. اجسادشان را در خندقی پشت باغشاه پنهان کردند، اما چند روز بعد به همت یکی از آزادیخواهان پیکر آنها به خاک سپرده شد.
گفته شده: جهانگیرخان صوراسرافیل هنگام طناب انداختن به دور گردنش گفته: «زنده باد مشروطه» و اشاره به زمین کرده و گفته: «ای خاک ، ما برای تو کشته شدیم»
بعد از کودتای محمدعلی شاه و قتل میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، علیاکبر دهخدا به کمک «ابوالحسن خان معاضد السلطنه پیرنیا»، از کشور خارج شد و خود را به کشور سویس رسانید و در آنجا روزنامهای منتشر ساخت.
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، ژنرال استنلی مک کریستال، فرمانده آمریکایی نیروهای ائتلاف و ناتو را از کار خود برکنار و ژنرال دیوید پترویوس را به جای او معرفی کرده است.
این اقدام آقای اوباما در حالی صورت گرفته است که ژنرال مک کریستال برای توضیح سخنان اخیرش از کابل به واشنگتن فرا خوانده شده بود.
آقای اوباما این تصمیم را بسیار مشکل خواند اما تاکید کرد برای آمریکا و استراتژی این کشور در افغانستان لازم است.
ژنرال پترویوس در حال حاضر همچنین فرمانده کل نیروهای آمریکا در خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای میانه است.
لازم به یادآوری است این ژنرال آمریکایی در مقالهای که نسخه اینترنتی آن در مجله رولینگ استون منتشر شده به انتقاد شدید و گاه تمسخر مقامهای بلندپایه غیرنظامی میپردازد. اضافه میشود ژنرال مک کریستال فرماندهی نیروهای ائتلاف و ناتو را همزمان به عهده داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر