هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند
-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news ------------------------------
ندای سبز آزادی- شبکه دوم تلویزیون فرانسه به نقل از منابع آمریکایی از مرگ "زین العابدین بن علی" دیکتاتور ساقط شده تونس در عربستان خبر داد. به گزارش ندای سبز آزادی، به نقل از وب سایت شبکه دوم تلویزیون فرانسه به نقل از منابع آمریکایی اعلام کرد: دیکتاتور مخلوع تونس در عربستان سعودی مرده است.
این منابع اعلام کردند : بن علی پس از دو روز که درحالت کما فرو رفته بود، درگذشته است.
منابع خبری قبلا اعلام کرده بودند که "زین العابدین بن علی" به علت سکته مغزی در بیمارستانی در جده به سر می برد. وی و خانواده اش در 14 ژانویه گذشته پس از سرنگونی در قیام مردم تونس به عربستان گریخته بودند." لیلی الطرابسی" همسر وی هم اکنون در لیبی به سر می برد.
هنوز منابع عربی زبان این شایعه را تائید نکرده اند.
ندای سبز آزادی- مشاورارشد میرحسین موسوی در گفتگو با شبکه تلویزیونی رسا ضمن تکذیب خبر لغو تظاهرات فردا گفت: " راهپیمایی اول اسفند ماه جنبش سبز فردا تحت هر شرایط برگزار می شود و از مردم عزیز می خواهیم به شایعات توجه نکنند."
ندای سبز آزادی: سید محمدرضا خاتمی، دبیر کل پیشین جبهه مشارکت و نایب رئیس مجلس ششم، در نامه ای سرگشاده به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، با اشاره به موضع گیری وی علیه سران جنبش سبز، تاکید کرد که او و قوه تحت مدیریتش به دلیل اظهارنظر و صدور حکم درباره پرونده ای که هنوز مفتوح است، دیگر صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارند.
دبیرکل سابق جبهه مشارکت همچنین حمله به مردم بی گناه و حق طلب در ٢۵ بهمن ماه را فاجعه ای سازمان یافته، از پیش طراحی شده، حمایت شده و سابقه دار توصیف و از آن ابراز انزجار کرد.
به گزارش نوروز، متن نامه به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آیة الله آقای حاج شیخ صادق لاریجانی رئیس محترم قوه قضائیه
با سلام و احترام
ابتدا فرصت را غنیمت شمرده و با ابراز انزجار از فاجعه سازمان یافته، از پیش طراحی شده، حمایت شده و سابقه دار حمله به مردم بی گناه و حق طلب در ٢۵ بهمن ماه، برای دو شهید گرانقدر که مورد ستم مضاعف قرار گرفتند علو درجات و همنشینی با شهدای صدر اسلام آرزو مندم. متاسفانه در حال حاضر مجالی برای شکافتن این حوادث نیست که اگر امان داده شود، هزاران هزار انسان حاضر هستند بر واقعیتها شهادت دهند.
اما بعد،
علت این نامه نگاری به جنابعالی، مواضع سابق و لاحق شما در مورد سران جنیش سبز است. اجازه بدهید از شما بپرسم؛ جنابعالی بر اساس کدام قانون یا آیین نامه ای در موضوع پرونده ای که علی الظاهر در محاکم دادگستری مفتوح است، ورود ماهوی می کنید و حکم صادر می فرمایید؟ تا آنجا که این حقیر می داند، شما با این کار، مطابق مقررات، عملا خود را از صلاحیت رسیدگی به این پرونده و هرگونه ورود به آن منعزل نموده اید و طبعا قوه قضائیه تحت مدیریت جنابعالی، با سابقه ای که از آن می دانیم، دیگر صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی بر آورند غلامان او درخت از بیخ
فارغ از این موضوع حقوقی، تا آنجا که همه می دانیم، سران محترم و محبوب جنبش سبز بارها از برگزاری دادگاه علنی و عادلانه و مستقل استقبال کرده و همواره آمادگی خود را برای حضور در این دادگاه و پاسخگویی اعلام کرده اند. لذا بهتر آن است برای جلوگیری از این همه هیاهو و هتاکی و فحاشی از سوی اقلیتی که چیزی جز رگهای گردن قوی ندارند، چنین دادگاهی تشکیل شود که موجب رضای خداوند، عزت جمهوری اسلامی و آگاهی دقیق مردم از واقعیتها و رسوایی فتنه گران واقعی خواهد شد.
نمی دانم این چه حسی است که هر زمان، بیتابی به سراغم می آید و به نبردِ با وجدانم می رود، بینِ دستانم و قلم و کاغذ جاذبه ای عجیب پدید می آورد!
آرام و قرار از سراسر وجودم می رود، عقل و عاطفه ام رو در رویِ یکدیگر می ایستند و جدال همیشه و قدیمیشان را آغاز می کنند.... و سرانجام قلم به دست می گیرم و شروع به نوشتن می کنم.
اما چگونه می شود از شکستن و پژمردنِ ساقه ها و جوانه هایِ سرزمینم از فرطِ تشنگی و اصابتِ ترکه هایِ باغبانان، بگویم و بنویسم و موردِ خشم و غضب اینان واقع نشوم، و با انبوه تهمت هایشان بی آنکه مجالی برای دفاع یابم محکومم نکنند !
نمیدانم چگونه است که هر وقت خودشان از مظالمِ رفته بر درختانِ باغ های دور، به دستِ تبر به دستانِ آن سرزمین سخن می گویند و فریاد مظلومانه سر می دهند، صحیح است ! اما هر زمان، من و همچون من، کلامی حتی کوچک از روز به روز خزان شدنمان بگوییم، متهم به وابستگی هایی عجیب می شویم و آنچنان بر ما می تازند که هیچ چیز جز تحیر در چهره ما نقش نمی بندد.
خداوندا... چاره چیست؟ چه کنیم؟ که تو در هیچ کجایِ کلامِ مقدست سخنی از لب فروبستن نفرمودی، که از ما سکوت می خواهند و اینکه هیچ چیز از سختی ها و کمبودهایی که هر شب بغض می شود و گلویمان را می فشارد، نگوییم ! ای کاش اشک هایمان را که تا سپیده دم قطره به قطره، آرام و بی صدا سرازیر می شوند را می دیدند و در جستجویِ علتش بر می آمدند.
نمی دانم، آیا واقعا سخت است که این باغبانان با جوانه هایی که هر دم رویشِ بیشمارشان را می بینم، همچون فرزندانِ خود، لحظه ای به گفتگو بنشینند !؟
خداوندا..... تو خود می دانی که هرگز جز تو از هیچ کس چیزی طلب نخواهم کرد و تن به ذلت نخواهم داد.
ندای سبز آزادی: طبق اخبار رسیده در ساعات اخیر اساماسهایی مبنی بر لغو راهپیمایی از سوی کودتاگران برای تعدادی از مردم ارسال شده است.
گفتنی است این عمل شرکت مخابرات توطئهای برای کاهش حضور مردم در راهپیمایی است و برنامه راهپیمایی اول اسفند به قوت خود باقیست. قرارمان اول اسفند ساعت 15 در خیابانهای ایران...
ندای سبز آزادی: ندای سبز الله اکبر در آخرین شب بهمن در تهران طنین انداز شد. به گزارش خبرنگار ندای سبز آزادی ؛ مردم برخی مناطق تهران بار دیگر در نشانه اعتراض به حاکمیت و یادبود شهدای جنبش سبز در روز 25 بهمن با سر دادن ندای الله اکبر بر فراز پشت بام ها به استفبال اول اسفند خواهند رفته اند. گزارش ها از تهران حاکی از آنست که هم اکنون در بعضی از محله های تهران از جمله شهرک اکباتان، شهرک مخابرات، سعادت آباد، پونک، توانیر، یوسف آباد و نیاوران، صدای "الله اکبر" شنیده می شود. در طول یک سال و نیم گذشته، سر دادن شعارهای شبانه، یکی ازحرکات اعتراضی همراهان جنبش سبز در مخالفت با حاکمیت بوده است
ندای سبز آزادی: سردار وحید از مسئولان بلند پایه بیت رهبری بعد از راه پیمایی 25 بهمن ما طی تماس هایی با مسئولان مختلف نظام از آنها خواسته است که علیه موسوی و کروبی موضع گیری کنند. سردار وحید خود را حامل پیام رهبری دانسته و گفته است که ایشان بعد از راه پیمایی 25 بهمن به حمایت همه مسئولان فعلی و سابق نظام نیاز دارند. افرادی چون محمدباقر قالیباف، علی اکبر ناطق نوری و حسن روحانی از جمله افرادی بودند که به عنوان مخاطبان خاص پیام رهبری در نظر گرفته شده بودند.
آیت الله خامنه ای پس از حوادث راه پیمایی 25 بهمن هیچگونه موضع گیری علنی نداشته است. حتی در دیدارهای هفته گذشته برای اولین بار در بیست ماه اخیر نامی از فتنه به میان نیاورد.
بنا بر خبری که ندای سبز آزادی هفته گذشته منتشر کرد آیت الله خامنه ای هفته گذشته وزیر اطلاعات را به دلیل ارائه اخبار نادرست در مورد خاموشی فتنه 88 مورد انتقاد شدید قرار داده بود. همچنین آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیداری که با حضور برخی از طرفداران دولت با آیت الله خامنه ای داشت از رهبری عالی نظام خواست مشکل خود را با معترضین حل کند.
در میان مسئولان نظام اینگونه شایع شده است که باید مشکل را با موسوی و کروبی به صورت مسالمت آمیز حل کرد. صحبت های امروز محسن رضایی مبنی بر اینکه آقای هاشمی باید نقش میانجی را ایفا می کرد و معترضان را نزد رهبر می برد ناظر به همین دیدگاه درون نظام است. با اینحال آیت الله خامنه ای چون فعلاً در موضع ضعف قرار دارد ترجیح می دهد تا زمان بگذرد و بعد اظهار نظر کند. این موضوع هم که بیت رهبری از مسئولان نظام می خواهد علیه موسوی و کروبی موضع گیری کنند به دلیل قرار دادن آیت الله خامنه ای در موضع قدرت است.
در عین حال طیف احمدی نژاد – مشائی به شدت از وضعیت موجود استقبال می کنند. حتی سایت "باکری نیوز" که نزدیک به اسفندیار رحیم مشائی است فیلمی از تظاهرات 25 بهمن را پخش کرد که در آن تظاهرات کنندگان، آیت الله خامنه ای را با شعارهای تند مورد خطاب قرار می دادند. این اولین بار است که یک سایت نزدیک به دولت و حاکمیت چنین فیلمی را پخش می کند. طیف احمدی نژاد – مشائی اعتقاد دارد ادامه وضع موجود باعث فرسایش نیروهای قدیمی انقلاب خواهد شد و در نهایت فرصت فعالیت آنها را بیشتر می کند. ضمن اینکه نوک پیکان انتقادات را از روی آنها نیز بر می گرداند.
ندای سبز آزادی: سید ابراهیم نبوی طنز پرداز ایرانی ساکن بروکسل در نامه ای در که در سایت جرس منتشر شده است خطاب به میرحسین موسوی می نویسد: " روزی که رفیقی از رفقای خوب پیام تان را گفت که به آقا در پاسخ اینکه " احمدی نژاد را تائید کنید و کنار بنشینید و بگذارید مملکت به راهش برود" پاسخ دادید که " من اگر می خواستم کنار بکشم که اصلا نمی آمدم، و حالا که آمده ام، می مانم. مرا از مرگ نترسانید که بیست سال است اضافه زنده ام." آن روز ترس و امید هر دو در جانم نشست.
نمی دانم که این نامه را چه زمانی بخوانید، یا اصلا بخوانید یا نامه ای باشد برای فرزندان عزیزتان و همسر دانشمندتان و خود بزرگوارتان. من زمانی آدمی مذهبی بودم و بعد به دلایلی که شاید بتوانید حدس بزنید، خدای را در گوشه قلبم نگاه داشتم و با دین فروشان بیگانه شدم. روزی در زندان کتابی از آیت الله مطهری خواندم درباره امام حسین و حرفش این بود که امام حسین نه بخاطر " بزرگی" بلکه بخاطر " بزرگواری" شهید شد. شهید شد تا گواهی دهد و جهان بداند که انسان بزرگتر از آن است که شرافت و بزرگواری را یکسره به کناری نهد و به داغ و درفش ستم و ظلم سر فرود بیاورد. به شما زیاد فکر می کنم و به اینکه آیا شده است در این یک سالی که رنج و بار مسوولیت هزاران کتک خورده و صدها اسیر و دهها شهید هر روز همراه شماست، آیا هرگز از کارتان پشیمان شده اید؟ گمانم بر این نبود که تا این حد بایستید که اسوه و اسطوره ایستادگی و پایداری شوید. فکر می کردم این یکی هم می آید و اول الدرم و بلدرمی می کند و بعد که به دیوار سخت قدرت برخورد کرد، وامی دهد و ملت را وامی نهد و گوشه ای می نشیند و تسلیم می شود. روزی که رفیقی از رفقای خوب پیام تان را گفت که به آقا در پاسخ اینکه " احمدی نژاد را تائید کنید و کنار بنشینید و بگذارید مملکت به راهش برود" پاسخ دادید که " من اگر می خواستم کنار بکشم که اصلا نمی آمدم، و حالا که آمده ام، می مانم. مرا از مرگ نترسانید که بیست سال است اضافه زنده ام." آن روز ترس و امید هر دو در جانم نشست. ترس از اینکه تا آخر راه می روید و امید اینکه ما را تنها نمی گذارید. این روزها بازار شامی است، جنتی گفته است در خانه زندانی تان کنند و شنیده ام آهنگران دارند درهای خانه تان را جوش می دهند که ملت به سراغ تان نیایند و آقای کروبی هم که در خانه اش زندانی است.
میرحسین عزیز! شما جزو معدود سیاستمداران کشور هستید که مردم نام کوچک او را از نام فامیل او بهتر می شناسند و لابد همین رفاقت میان ملت و میرحسین شان را بیشتر می کند. اول امسال گفتید امسال سال پایداری و مقاومت است و من با همان یک کلمه که گفتید بار سنگین تمام این یک سال را بر شانه خویش احساس کردم. نه من، که هزاران تن، میلیونها تن، عهدی بستند با جانان که تا جان در بدن دارند، برای این ایستادگی بکوشند. تاج زاده با گردنی افراشته، سری بلند در دادگاه ظلم و ستمی که قاضی اش مجرم شناخته شد، بیش از یک سال است که زندان را روز به روز می گذراند. نه او که صدها تن از مردان و زنان سبز این دیار، زندان را به مقامی رساندند که دیوار به دیوارش بر پایداری آنان گواهی می دهد. دهها جوان و پیر، برای دفاع از حق شان، رای شان و نظرشان، شهر به شهر و کوی به کوی از دست داروغگان و شحنگان گریختند و پیاده از کوهستان گذشتند و به شهری در فرنگ رسیدند و هنوز پا بر زمین نگذاشته به زندان فرانسه هم رفتند. آن جوان بزرگوار را مورد تجاوز قرار دادند و کوتاه نیامد، فیلمساز کشورمان، پناهی بزرگ را زندانی کردند و حسرت یک آخ را بر دل شان گذاشت. پلیس کشورهای اروپایی سراغ ماها آمد و گفت در معرض خطر هستید. خندیدیم و گفتیم، تمام کشورمان در معرض خطر است، ما که چیزی نیستیم.
میرحسین عزیز!
در خانه نشسته ای و می دانم که نگران تک تک فرزندانی هستی که عهد بستند تا رای شان را، تا حق شان را نگیرند کوتاه نیایند. و ما خم نمی شویم، ما تسلیم نمی شویم، ما زاری نمی کنیم، ما نمی گذاریم لحظه ای دل شان خوش باشد که ملتی را بازیچه زر و زور و ریا و فریب کردند. کشورمان را از ما دزدیدند و کوتاه نمی آئیم، از شهری که دوستش داشتیم آواره مان کردند و کوتاه نمی آئیم، فرزند رفیق مان در بیمارستان به دنیا آمد و ندیدش تا چند ماه و کوتاه نیامد. شیخ کروبی اسوه این کشور شد، کوتاه نیامد. بدترین ناسزاها را به بزرگترین آدمها گفتند و... کثیف ترین اباطیل و دروغ ها را گفتند و کوتاه نیامدیم.
میر حسین عزیز! گفتیم و عهد بستیم که اگر مویی از سر حضرتت کم بشود ایران قیامت می شود و می شود. تا امروز صبر کرده بودیم شاید که آنان مسالمت را پیشه کنند و نرمخو شوند و زنان و مردان مان را به اسارت ندهیم. حالا از هر خانواده یکی در زندان است. از روز عشق روز خشمی ساختند که هیچ کس را یارای سکوت نیست. رذالت و دنائت از حد قابل تحمل آدمی گذشته است. گفتند نداآقاسلطان را فیلمبردار بی بی سی کشته است. به پدر جوانی که دهانش را خرد کردند، روح الامینی گفتند بیا در مجلس طرب آقا بنشین و هیچ مگو. به پدر مصطفی غنیان که کارمند بیت بود گفتند علیه میرحسین شکایت کن و نکرد. حالا دیگر کارشان به جایی رسیده که شهید مان را در روز روشن می دزدند. شهیدی که تمام همکلاسی هایش گواهی می دهند سبز است و در ستاد شما کار می کرد و به دیدار آیت الله منتظری رفته بود و همه خویشانش او را می شناسند، شهید بسیجی معرفی کرده اند و براحتی و در روز روشن می دزدند. یادم می افتد که وقتی حضرت زینب در مجلس یزید بن معاویه برخاست تا در ستایش برادری که کشته بودند سخنی بگوید، کسی مانعش نشد و یزید گذاشت تا حرفش را بزند. ای کاش این آقایان نه مسلمان، نه آزاده، که به اندازه یزید برای مرده آدمها احترام قائل بودند. می کشیدمان، دیگر چرا بدنام می کنید؟ ... چرا می گوئید بسیجی است؟ برادر شهید را دستگیر کرده اند که چرا هویت برادرت را فاش کرده ای.
شاید هرگز گمانم نمی رفت این حجم عظیم از رذالت را جلوی چشمانم شاهد باشم. ما می ایستیم، ما نه انقلاب هجده روزه می خواهیم و نه به این رذالت ها کوتاه می آئیم. مگر نه اینکه بهترین مردم این دیار، منتظری عزیز بیست سال خانه نشین شد؟ کاش کسی نشان می داد که دشمنان پیامبر، شمر، یزید، رفتاری زشت تر از این رجاله های بی مقدار کرده اند. میرحسین عزیز! ما مجبوریم در مقابل رذل ترین و پست ترین مردمان این دوران بایستیم. مردمی که قدرت دیوانه شان کرده و هیچ چیز از منش انسانی به یاد ندارند.
فردا به خیابان می رویم. نه فردا، که بسیاری از فردا ها به خیابان خواهیم رفت، به خیابان خواهیم رفت و در آنجا خواهیم ماند تا فرزندان مان و رفقای مان را به خانه های شان بازگردانیم.... ما می خواهیم مسالمت آمیز رفتار کنیم، ولی رذالت از حد گذشته است.
وی از نسل متولدین دهه بیست است. عضو کانون نویسندگان ایران بود و در دهه 70 به همراه تعدادی دیگر از روشنفکران حذف فیزیکی گردید. تلاش شد که قتل وی و دیگرانی چون محمد جعفر پوینده، مجید شریف و پروانه و داریوش فروهر مشمول مرور زمان شود و وارد مسیر قضایی نشود، اما با پیگیری ریس جمهور وقت، محمد خاتمی، این ترورهای هماهنگ رسوا شد. بعد از آنکه این رسوایی برملا شد، تمام تلاش دستگاههای اطلاعاتی و تبلیغی مصروف این موضوع گردید که قتلها را به یک محفل خودسر از داخل وزارت اطلاعات نسبت دهند، اما عدم رسیدگی شفاف به پرونده قتلهای زنجیره ای و شواهد بعدی نشان از آن دارد که آن قتلها نه یک استثنا بود، نه کار یک محفل بود، و نه آنچنان خودسر. پس از برملا شدن قتل ها و نقش نهادهای اطلاعاتی ایران در وقوع آنها، وزارت اطلاعات طی بیانیه ای ابراز کرد که: " معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس،کج اندیش و خودسر این وزارت که بی شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده اند" و مدتی بعد قربانعلی دری نجف آبادی وزیر وقت اطلاعات که در محافل غیررسمی از او به عنوان یکی از متهمان و آمران اصلی یاد می شد استعفا داد (برکنار شد). هر چند که خیلی زود دوباره به قدرت بازگشت و هم اکنون دادستان کل کشور است! با توجه به اینکه پای نظام و شخصیت های ارشد آن در بالاترین سطوح به این قضیه باز شده بود، آیت الله علی خامنه ای ناگزیر به ورود به این قضیه گردید و از این موضوع به عنوان جنایت یاد کرد و گفت: " اين قتلهايى كه اتّفاق افتاد، حوادثى بسيار بد، زشت، نفرتآور و حقيقتاً در خور محكوم كردن بود. كسانى كه اينها را محكوم كردند، بجا محكوم كردند.اينها علاوه بر اينكه قتل بود، جنايت بود؛با روشهاى بد و غيرقانونى بود." علیرغم این، از آنجا که رسم جمهوری اسلامی این است که همیشه مشکلاتش را یا به گردن دشمن خارجی یا به گردن مجاهدین یا منافقین می اندازد، و در حالی که خود وزارت اطلاعات انجام قتلها توسط پرسنلش را پذیرفته بود، آیت الله علی خامنه ای با اعمال نفوذ در این پرونده اعلام کرد که :" من نمىتوانم باور و قبول كنم كه اين قتلهايى كه اتّفاق افتاد، بدون يك سناريوى خارجى باشد؛ چنين چيزى ممكن نيست... اين قتلها به ضرر ملت ايران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حكومت بود. يك گروه داخلى كه جزو وزارت اطّلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض كنيد كه متعصّب باشند و بناى اين كار را داشته باشند، در سطوحى از وزارت اطّلاعات كه اهل تحليلند، امكان ندارد دست به چنين قتلهايى بزنند." کیست که نداند این سخنان به معنی آن بود، که این پرونده قرار نیست که دیگر به نتیجه ای برسد چرا که قتلها پای بسیاری از افراد مطرح را به این پرونده باز می کرد و مشخص می کرد که فساد در ساختار اطلاعاتی و امنیتی نظام و سطوح بالای تصمیم گیری حکومت ریشه دوانده است. پرونده قتلهای زنجیره ای اگر رسیدگی می شد مشخص می گردید که ترور دولتی در جمهوری اسلامی نه یک استثنا که تبدیل به قاعده شده است و قتلها نه کار یک محفل، بلکه تصمیم "حکومتی در سایه" بوده است. برای پرهیز از این امر، نهایتا همه قتلها به فردی به نام سعید امامی نسبت داده شد که پرونده او هم قبل از هر گونه رسیدگی با خودکشی مشکوکش مختومه گردید. وکلای مقتولین زنجیره ای هرگز فرصت مطالعه جامع پرونده را پیدا نکردند و ناصر زرافشان از وکلای مقتولین زنجیره ای به زندان محکوم گردید و شیرین عبادی هم مجبور به ترک کشور شد. همچنین ریس قوه قضاییه طی دستوری اعلام کرد " قوه قضاییه با کسانی که به نظريه پردازی درباره قتل های اخير به افشای اسرار نظام می پردازند و امنيت ملی را تهديد می كنند،برخورد کند. " و بدین ترتیب دسترسی حداقلی وکلا به پرونده نیز سلب گردید و روزنامه نگارانی که پیگیر تاباندن نور به تاریکخانه اشباح بودند به زندان افتادند. نهایتا در دادگاهی غیرعلنی و فرمالیته چند نفر به اتهام دست داشتن در قتلهای زنجیره ای محاکمه و محکوم شدند. هم دادگاه و هم احکام صادره مورد اعتراض خانواده مقتولین قرار گرفت آنچنان که به دلیل عدم عزم جدی دستگاه قضایی حکومت ایران برای رسیدگی شفاف به پرونده، خود و وکلایشان از حضور در دادگاه فرمالیته مربوطه خودداری نمودند.
دوم: محمد مختاری، مبارز سبز وی از متولدین دهه شصت است. مبارز جنبش سبز بود و دعوت کننده به راهپیمایی 25 بهمن. در آخرین پیام صفحه فیسبوکش درباره تعارضات ذاتی موجود در حاکمیت فعلی کنایه وار و معترضانه نوشته بود: "اینجا ایران است. حکومتش، حکومت امام زمان است. بر مبنای قرآن است. رهبرش، رهبر مستضعفین جهان است. قوت غالب مردم نان است. بهای نان، به قیمت جان است. ثروتش برای فلسطینیان است. دانشگاهش، ستاره باران است. جای روشنفکرانش، زندان است. هر که فریاد بزند، از کافران است. سکوت نشانه مسلمان است. شرکت در راهپیمایی بزرگترین نشانه ایمان است. انچه روز به روز ارزان میشود جان انسان است." او چند روز قبل از راهپیمایی که به شهادتش انجامید در صفحه فیس بوکش نوشته بود: " خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام!ا" و به این ترتیب به قصد اعتراضدر راهپیمایی 25 بهمن شرکت جست و آنچنان که پیش بینی می شد برخیکه پیش از این نیز دستشان به قتل شهروندانش آلوده بود، این بار نیز در راهپیمایی معترضانه شهروندان، دست به خشونت زدند و دو تن از جوانان وطن به نام های صانع ژاله و محمد مختاری را به شهادت رساند و بعد هم در کمال بی مسئولیتی و به سبک رسم مرسوم و عادت مالوف، پیش از هر گونه تحقیقی و هراسان از متهم شدن به قتل فرزندان ملت، قتل محمد مختاری و صانع ژاله را به صورت کلیشه ای به منافقین و محاهدین خلق نسبت دادند و مسولیت وقوع آن قتلها را به گردن رهبران سبز انداختند. دردناکتر آنکه، کودتاگران هر دو شهید سبز را پس از مرگشان به سرقت بردند، زیر تابوتشان را گرفتند و بی آنکه به اولیای دم دمی فرصت دهد که آخرین دیدار را با فرزندانشان داشته باشند، آنها را به خاک سپردند و طلبکارانه به خونخواهی آنها برخواستند و خون آنها را فدای نقشه ها و پروژه های اطلاعاتی-امنیتی نمودند تا بتواند مردم معترض و رهبران سبز را تحت فشار قرار دهند. قتل هر دو محمد مختاری از جهاتی شبیه و از جهاتی متفاوتند. به گفته یکی از روزنامه نگاران، اولی را اول دزدیدند، بعد کشتند و دومی را اول کشتند، بعد دزدیدند. علیرغم این تفاوت در تقدم و تاخر سرقت شدن و کشته شدن، در هر دو قتل یک شباهت وجود دارد: به دلیل دخالت برخی از عوامل حکومت در وقوع این قتل ها، پرونده این قتل ها قرار نیست به نتیجه برسد. کما اینکه پرونده کهریزک به نتیجه نرسید، پرونده کوی دانشگاه 78، پرونده کوی دانشگاه 88 و همچنین پرونده مجتمع مسکونی سبحان در سال 88 هم به نتیجه نرسیدند. قتل شهروندان و رسیدگی نکردن به آنها، دیگر یک استثنا نیست، تبدیل به قاعده ای شده است که نسبت دادن این قتلها به محفل های خودسر، دشمنان خارجی و مجاهدین خلق، کلیشه ای باور نکردنی برای انحراف افکاری است که خیلی وقت است به بصیرت رسیده اند! غافل از آنکه بی بصیرت آنهایی هستند، که این ظلمها و جنایت ها را می بینند و به اسم دفاع از نظام اسلامی بر این همه انحراف و فساد، سکوت کرده اند. کوتاه سخن آنکه محمد مختاری نمرده است. محمد مختاری شاعر را که کشتند، محمد مختاری سبز راهش را ادامه داد. محمد مختاری سبز را که کشتند، ملت ایران راهش را ادامه خواهد داد.
ندای سبز آزادی: در پی سرکوب فعالین دانشجو در دانشگاههای سراسر کشور دانشگاه خواجه نصیر نیز از این حملات مصون نبود. از جمله حرکات اعتراضی دانشجویان خواجه نصیر می توان به تجمع در سال روز بازداشت میلاد اسدی (نه آذر)، پخش تراکت و تجمع در اعتراض به حذف یارانه ها در روز سی ام آذر اشاره نمود. مامورین حراست دانشگاه و وزارت اطلاعات پس از انجام این حرکات اعتراضی فشار بر فعالین دانشجویی این دانشگاه را افزایش دادند بطوریکه 20 نفر از دانشجویان پیش از 16 آذر به دانشگاه ممنوع الورود و 50 دانشجو به حراست دانشگاه احضار و توسط معاونین حراست (عیسی عباسی و بهروز کرد) بازجویی شدند. در دی ماه گذشته نیز 6 نفر از فعالین دانشجویی این دانشگاه به نام های " آوات پورعبداللهی، رها لک، برزان محمدیانی، رضا زراعت پیشه، کامیاب گیوهکی و کامیار گیوهکی" با تماس تلفنی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار شده، در جریان بازجویی ها مورد شکنجه و بی حرمتی بازجویان قرار گرفته اند. همچنین اداره اطلاعات خانواده های این افراد را تهدید به بازداشت کرده است. همچنین 4 دانشجوی این دانشگاه به جمعا به 6 ترم تعلیق از تحصیل محکوم شدند این احکام در حالی صادر که در کمیته انضباطی تجدید نظر این احکام نه تنها کاهش نیافت بلکه احکام سنگین تری نیز برای این افراد صادر شد که این احکام به صورت زیر می باشد: رها لک: دو ترم تعلیق با احتساب سنوات آوات پورعبداللهی: دو ترم تعلیق با احتساب سنوات علیرضا فلاح: یک ترم تعلیق با احتساب سنوات مصطفی کوثری : یک ترم تعلیق با احتساب سنوات در این حوادث نیز بار دیگر معاونین حراست دانشگاه (عیسی عباسی و بهروز کرد، که در سرکوب و بازداشت های گسترده فعالین دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر در سال گذشته نقش تاثیر گذاری داشتند) بازیگردان اصلی این سناریو بودند. با روی کار آمدن ریاست جدید این دانشگاه (مجید قاسمی) فضای دانشگاه بیش از پیش دچار خفقان و تک صدایی شده است که افزایش فشار بر فعالین دانشگاهی این دانشگاه، صدور احکام سنگین انضباطی، عدم صدور مجوز برای انتشار نشریات منتقد دانشجویی از مصادیق آن می باشد.
در حماسه ۲۵ بهمن همه با هم به خیابان ها آمدیم، تا حماسه ۲۵ خرداد را به یادها بیاوریم. تا به غاصبان رای مردم نشان دهیم که جنبش سبز، برای احقاق حقوق مردم و اجرای بدون تنازل قانون اساسی، در آستانه دو سالگی خود، و در پیوند با خیرش دیکتاتورستیزانه مردم منطقه، همچنان روز اول، زنده و بالنده است؛ و آن که می میرد دروغ و حبس و شکنجه و سرکوب است و نـداها و سهراب های جنبش سبز هیچ گاه خاموش و فراموش نخواهند شد.
اقتدارگرایان اما این زندگی و حضور را بر نتافتند؛ سنگینی اعتراف به حیات جنبشی که هر روز مرگش را بر تریبون ها و منابر خود فریاد می کنند، آنچنان بر آنها گران آمد، که باز خیل سرکوبگران خود را به سوی مردم بی سلاح و مسالمت جو روانه کنند. اما این بار در لباس مردم، تا وانمود کنند که این خود مردم اند که با «فتنه گران» برخورد میکنند. کدام مردم؟ مردمی که بر هموطنان خود آتش می گشایند؟
اقتدارگرایان اما برای انکار ترس و تنهایی خود و برای بازسازی مشروعیت و مقبولیت از دست رفتهی خود تنها به این حربه و فریب بسنده نکردند. در سناریویی که از یک هفته قبل در روزنامه ها و بولتن های خود آن را تبلیغ می کردند، خشونت ها آفریدند تا شهادت جوانان سبز را رقم بزنند و به خیال خود آن را به همراهان جنبش نسبت دهند، و پروژه شهیدسازی را برای ترمیم وجهه ی بی آبروی خود اجرا کنند. غافل از آن که دروغشان در اجرای این پروژه نخ نما و در دزدیدن جسم و نام شهدای سبز، دامنشان را بیش از پیش خواهد گرفت و در میان مردم ایران و جهان رسواتر از قبل شان خواهد کرد.
وقاحت و قانون شکنی اقتدارگریان، اما؛ با دزدیدن پیکر ژاله و مختاری و حمله به دانشگاه و دریغ کردن برگزاری مراسم عزاداری از دوستان و آشنایان و تهدید خانواده پایان نپذیرفت. مزدوران خود را خبر کردند، تا فریاد مرگ بر همراهان جنبش سر دهند. در خیابان ها جولان دهند و رکیک ترین الفاظ را به کار برند، و به اطراف خانه های ایشان بریزند، تا با این نمایش دولتی، زمینه حبس و حصر خانگی آنها را فراهم کنند. ارتباطات شان را به تمامی قطع کردند و اینک در کار کشیدن دیوار آهنی به دور عزیزانی هستند که ماه ها است در قلب پیر و جوان و مرد و زن جنبش سبز خانه کرده اند.
به این خیال که هم از پرداخت هزینه زندانی کردن آنها پرهیز کنند، هم خطر همراهانی را که سلاحی جز کلام و بیانیه نداشتند از بین ببرند. همراهانی که معلوم نیست اگر در دل مردم جای ندارند و اگر عامل دست بیگانه اند و اگر مطرود ملت اند، چرا چنان قدرتی در چند خط بیانیه شان است که تمام نیروهای نظامی و امنیتی و رسانه های میلیاردی شان توان مهار آن و پاسخ گویی به آن را ندارد، و چه طور حکومت را واداشته اند چنان از کلمه های شان بترسند که آخرین روزنه های ارتباطی آنان را هم مسدود کنند؟
اینک، و در آستانه یکم اسفند و مراسم هفتم شهدای جنبش سبز در ۲۵ بهمن، باز این جنبش سبز است که هستی خود را نشان خواهد داد. ما سوگوار رذالت اقتدارگرایان، در کشتن فرزندان این مرز و بوم و دزدیدن پیکر و مصادرهی نامشان هستیم. می آییم تا نشان دهیم که سوگواران حقیقی این سرزمین ماییم، سوگوارانی که به رغم گشوده بودن دهان های وقاحت، دیگر خاموش نیستیم. سوگوارانی که عزاداریمان نشان سکوت و تسلیم و رضا نیست. ما از پیشوایان و امامانمان آموخته ایم که از مراسم عزا مراسم حضور و مقاومت بسازیم. می آییم که نشان دهیم اگر اجازهی برگزاری مراسم عزا در مساجد و حسینیه ها و دانشگاه ها و خانه ها به ما نمی دهند، اگر بهشت زهرا را پادگان می کنند تا بر سر مزار شهدایمان نرویم، ما تمام ایران را مجلس عزای قاتلان و محل افشاگری متقلبان و دزدان آراء و شهدایمان می کنیم. می آییم تا نشان دهیم جنبش سبزی که در ایام انتخابات باز پس گرفتن «پرچم ایران» اش را از مصادره کنندگان کشور میخواست، و پس از تقلب انتخاباتی با شعار بازپسگیری «رای» اش به میدان آمد، در آستانه دوسالگی راه سبز امید، زنده تر و سبزتر از پیش، پس گرفتن «شهیدان» اش را مطالبه میکند. اگر در چهلم شهدا و در تجمع میدان توپخانه در سال ۸۸ شعار مردم این بود که «برادر شهیدم، رایتو پس میگیرم »، اینک شعار سیاه پوشان سبز این است که «برادر شهیدم، نامت را، راهت را، هویتت را، و هدفت را پس خواهیم گرفت.»
حضور ما در یک اسفند اما تنها برای بازپس گیری شهدایمان نیست. یک اسفند، در مراسم بزرگداشت شهدای جنبش سبز، مراسمی که به وسعت ایران و به گستردگی تمام مکان های عمومی کشور است، ما از بازپس گرفتن همراهان جنبش سبز هم سخن خواهیم گفت. حاکمانی که بر خلاف تمام قواعد و اصول قانونی، شرعی، اخلاقی، انسانی و سیاسی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی را بدون محاکمه و بی هیچ جرمی به حبس و حصر خانگی برده اند، و پنداشته اند با این کارشان هزینهی محاکمه و زندانی کردن آنان را نخواهند داد، باید بدانند که جنبش سبز در برابر توهین و تعرض به ساحت این عزیزان خاموش نخواهد نشست.
یک اسفند، روز همراهی و همدلی نمادین و گسترده مردم ایران برای باز پس گیری نام شهیدان سبز است. روزی برای همراهی با پایداری ها و پایمردی های میرحسین موسوی و مهدی کروبی است و آغاز روزی است که تا پایان هرچه سریعتر حبس و حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی است، شب نخواهند شد.
برای حضور هرچه موثرتر و در عین حال کمخطرتر در این مراسم، برای این که فریاد عزا و اعتراضمان را در این مراسم سوگواری نمادین ملی بلندتر فریاد کنیم و برای اینکه نگذاریم چماق سرکوب و خشونت، شکوه خلاقیت و مدنیت سبزها را پنهان کند، پیشنهادهای مختلفی مطرح شده است:
- یادآوری تجربه عزاداری شهدا در روزهای آغازین، و استفاده از نمادهای عزاداری:
- استفاده از نمادهای سبز و سیاه (پوشیدن لباس سیاه، دست بند و روبان سبز،...) برای نشان دادن این عزاداری؛
- توزیع عکس ها، نوشته ها، پوسترها و تراکت ها، ویدئوها و کلیپ های منتشر شده، برای آگاهی همگانی از هویت شهدای سبز ۲۵ بهمن و افشای ماهیت شهیددزدان و دروغگویان،
- پخش عکس ها و اخبار مربوطه، برای آگاهی عمومی از حصر و حبس همراهان جنبش، و انداز حاکمیت از ادامه حصر میرحسین و کروبی،
- و طرحها و پیشنهادهای بی شمار دیگری که همراهان جنبش سبز با خلاقیت و نوآوری خود، متناسب با چنین مراسم و شرایطی، برای پخش پیام جنبش خواهند اندیشید.
در پایان، فراموش نمی کنیم که ضامن بقا و حیات و سرزندگی جنبش تا کنون حفظ آهستگی و پیوستگی حرکت و پرهیز از توسل به خشونت و اقدامات کور واکنشی بوده است، که این همان چیزی است که اقتدارگرایان سرکوبگر از همان ابتدای جنبش میخواسته اند، تا بهانه ای برای سرکوب گستردهی جنبش به دست آورند. چنان که سبزها خود در تظاهرات سکوت و در بردباری ۲۰ ماهه ی خود و در شعارهای خود نشان داده اند این آب آرام است که به اعماق نفوذ میکند و جریان گام به گام و پیوسته آن است که هر سدی را خواهد شکست و هر مانعی را از پیش خواهد برداشت. توجه ویژه به سناریوهای امنیتی ای که سعی در متشنج کردن فضا و ماهی گرفتن از آب گل آلود دارند و مراقبت از کسانی که در قالب افراد تندرو سعی در نفوذ در اجتماعات و به هم زدن نظم تجمعات و تند کردن فضا و شعارها دارند، ضروری است.
جمعی از دانشجویان سبز تورین ایتالیا، ظهر امروز با راهپیمایی در خیابانهای مرکزی این شهر در آستانه راهپیمایی اول اسفند ماه، با ایرانیان داخل از کشور اظهار همبستگی کردند.
به گزارش جرس، در این راهپیمایی که شعارهایی چون "آزادی برای ایران"، "مرگ بر دیکتاتور" و "صلح برای دنیا، صلح برای ایران" را سر داده و پلاکاردهایی با این مضامین به همراه عکسهایی از کشتهشدگان در یک سال و نیم گذشته را در دست داشتند.
در ادامۀ اعلام حضور و حمایت تشکل ها و سازمانهای سیاسی و دانشجویی جهت مراسم بزرگداشت و هفتم شهدای ٢۵ بهمن ماه، دانشجویان سبز اصلاح طلب دانشگاه فردوسی مشهد نیز همگام با مردم و دانشجویان سراسر کشور، یکشنبه اول اسفند ماه دست به تجمع اعتراضی خواهند زد.
به گزارش جرس، این فعالان دانشجویی در بیانیه خود در همین زمینه اعلام کرده اند که بنا به اعلام شورای هماهنگی راه سبز امید و در حمایت از این حرکت، همگام با مردم در شهرهای مختلف کشور، روز یکشنبه اول اسفند ماه ١٣٨٩، ساعت یازده و ربع صبح، از مقابل درب دانشکده فنی و مهندسی این دانشگاه تا درب شمالی تجمعی اعتراض شکل خواهند داد.
دانشجویان سبز اصلاح طلب دانشگاه فردوسی مشهد، همچنین از کلیه دانشجویان دعوت کرده اند تا ضمن حفظ آرامش خود و شرکت آرام و مسالمت آمیز در این مراسم، نسبت به سرکوب مخالفان و حصر رهبران جنبش سبز اعتراض خود را نشان دهند.
گفتنی است در همین راستا، تشکل های دانشجویی دانشگاه آزاد و سراسری از شهرهای مختلف کشور، ضمن اعلام حمایت از فراخوان اول اسفند، از حضور خود در این مراسم خبر دادهاند.
پویش راه سبز دانش آموختگان و دانشجویان ایرانی، موسوم به پرسا، بیانیه ای در حمایت از خیزش ٢۵ بهمن و اعلام حضور برای اول اسفندماه منتشر ساخته است.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
مردم ایران بیست و پنجم بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه را در تاریخ جاودانه ساختند. ماهها سرکوب خونین، بازداشت و زندان، شکنجه و تجاوز، ترور و اعدام، هیچ یک خللی در اراده معطوف به آزادی ملت ایران وارد نساخت. شهرهای این مرز و بوم حماسههای بزرگی همچون حضور میلیونی بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت را در خاطر دارند. اما عظمت بیست و پنج بهمن در حضور سهمگین مردم علیرغم آگاهی از سبعیت کمنظیر گوشبهفرمانان «فرماندهکلقوا» بود. احسنت بر ملتی که جوانانی همچون صانع ژاله و محمد مختاری دارد. جوانانی که کرامت و آزادی را قدر مینهند، ذلت نمیپذیرند و در روز عشاق با عشق به زندگی، ایستاده میمیرند.سرکوب خونین اعتراض مسالمتآمیز مردم با «خسوخاشاک» خواندن ایشان توسط رئیسجمهور خودخوانده دولت برآمده از کودتا آغاز شد، تا به گمان رهبری که مردم را «میکروب» خطاب میکند، نظام را «واکسینه» کند. اعدام بیگناهان توسط ویرانه قضای منصوب رهبری چنان شدت یافت که ایران رکوردار جهانی بیشترین تعداد اعدامها در ماههای اخیر گشت. امروز نقش مستقیم رهبری در ماجراجوییهای بینالمللی، مداخلات ارگانهای نظامی و امنیتی در امور اقتصادی و تخطیات مداوم دولت از قانون در اداره امور جاری کشور با پشتگرمی به «حکم حکومتی» برای ایرانیان بیش از پیش عیان گشته است. از این روست که روشنترین خواسته مردم معترض، که در پاسخ به فراخوان همراهان استوار جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، و در همراهی با حرکت مردم تونس و مصر در اعتراض به فرعونهای خودخداخوانده به خیابانها آمده بودند، چیزی نبود جز پایان بیستودو سال حکومت فردی که هر روز بر تفرعنش میافزاید. پیام غیرقابل انکار بیستوپنجم بهمن که ارکان استبداد فردی را به لرزه درآورد، پایان حکومت سیدعلی خامنهای است.
سرآسیمگی عمله ظلم از این پیام روشن، وقاحت واکنششان را به سفاهت آلود. پروژه شهیددزدی کلید خورد. ابتدا برای هموطن کردی که به گواهی تمام دوستانش در اکثر اعتراضات مردمی سال هشتاد و هشت شرکت داشته و برای رساندن صدای اعتراض مردم فعالیت هنری میکرده است، کارت عضویت در «بسیج» صادر میشود. آنگاه که عکسهای دیدار این دانشجوی شهید با مرحوم منتظری در اختیار مردم قرار میگیرد، «نماینده ولیفقیه» در روزنامه کیهان تهمت خبرچینی به این شهید مظلوم میزند. وقتی برادر این شهید مظلوم کذب ادعای دروغگویان را برملا میسازد، وی دستگیر شده و مصاحبه ساختگیاش از صداوسیمای دروغ پخش میشود. سفاهت عمله استبداد در اینجاست که گمان میکنند صدای صدها همدانشگاهی صانع ژاله که اعتراضشان به این وقاحت با سرکوب وحشیانه روبرو گشت، به جهانیان نخواهد رسید، و تصویر پدر داغدار محمد مختاری که حتی جنازه فرزند شهیدش را نیز از او دزدیدهاند از ذهن ایرانیان پاک خواهد شد.
مستبدان بدانند که ملت چشم به راه آزادی بیقیدوشرط و سریع هزاران هموطنی است که در روز بیستوپنجم بهمن و اعتراضات پیشین مردمی زندانی گشتهاند. دوران تجاوز و کهریزک به سر آمده و هرگونه بدرفتاری با این عزیزان اینبار با واکنش متفاوتی روبرو خواهد گشت. حبس خانگی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، و ایجاد محدودیت برای مهدی کروبی و سایر همراهان جنبش سبز تنها بر سرگیجههای امنیتی دستگاه استبداد خواهد افزود و تاثیری بر آگاهی مردم ایران نسبت به اراده جمعیاش برای احقاق حق حاکمیت ملی و خلاصی از استبداد فردی نخواهد داشت. نیروهای امنیتی و نظامی نیز بدانند، که بار مسئولیت جنایات مرتکبشده بر عهده «فرماندهکلقوا»ست و بهتر است پیش از آنکه فرصت بازگشت به مردم را از دست دهند، ننگ آلوده شدن به خون بیگناهان را برای خود نخرند. پاسداری از منافع ملی ایران مهمترین وظیفه این نیروهاست و کرامت و مقبولیت ملی ایشان نباید برای دفاع از مستبدان جنایتپیشه هدر برود.جنبش سبز مردم ایران زنده است و برای دستیابی به زندگی باکرامت، که جز با رعایت حقوق بنیادین و احترام به تکثر اعتقادی و تنوع سبکهایزندگی تمامی ایرانیان میسر نمیشود، با استبداد فردی مبارزه میکند. مردم ایران به گرامیداشت هفتم شهدای بیست و پنجم بهمن، در شامگاه اول اسفند غریو اللهاکبر و ننگ بر دیکتاتور سر خواهند داد و در روز اول اسفند بار دیگر حضورشان را ثابت خواهند کرد. عمله ظلم بدانند که حتی اگر با سرکوب پیشگیرانه در این روز فرصت حضور را از مردم بربایند، تغییری در پیام روشن بیست و پنج بهمن برای پایان یافتن حکومت فردی بیست و دو ساله فرعون ایران نخواهد داشت.
ما به عنوان جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان خارج از کشور اعلام می داریم همچنانکه موسوی و کروبی در هنگامۀ سخت ترین فشارها و سرکوب ها بر پیمان خود در دفاع از حقوق مردم در کنار مردم ایستادند، در صورت ادامه تعرض و اقدامهای نابخردانۀ حاکمیت از تمامی ظرفیتهای بین المللی و اعتراضی در دفاع از موسوی و کروبی استفاده خواهیم کرد و صدای رسای هموطنان مبارز و شجاع خود در عرصه جهانی خواهیم بود . روز و فرصت دیگری در پیش خواهد بود و آنان که اراده مردم را «فتنه» مینامند دیگر روی آسایش نخواهند دید. چرا که در این جنگ ارادهها اراده جمعی مردم نهایتا بر اراده مستبدان پیروز خواهد گشت. افسوس که همان گونه که میرحسین موسوی گوشزد کرد ''فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است.''
راه سبز بریتانیا با انتشار بیانیه ای ضمن تقبیح عملکرد نظام حاکم بر ایران و اعتراض به عملکرد دوگانه حاکمیت هشدار داد درصورت ادامه حصر خانگی آقایان میرحسین موسوی و کروبی این حرکت را به مثابه بازداشت اینان تلقی کرده و اعلام میداریم زین پس از هر فرصتی (مانند 1 اسفند) جهت اعتراض مدنی، صلح آمیز و خشونت گریز در بازپس گرفتن وطنمان از دست استبدادیان و خشونت پروران فروگذار نخواهیم کرد
در گوشه ای از این بیانیه آمده است : ترس چنان در تار و پود و جود استبدادیان دویده که حتی افیون دستگیری رهبران جنبش نیز دیگر مرهمی بر درد بی درمان اینان نیست و آخرین پرده ی این خوف خانمان سوز استبدادیان، پرده ی نمایش اعدام خواهی موسوی و کروبی است. بیست و پنجم بهمن ماه بیش از هر چیز نشانه ی خروش، زنده بودن و شجاعت مردمی است که آرمان عدالت و آزادی و نفرت از دروغ و نیرنگ و ریاکاری تکیه¬گاه اول آنان است. جامه و ردای زیبای شهادت در راه آرمان عدالت و آزادی بر تن عزیزانمان پوشانده شد و همای ما را در داغی عظیم فرو برد. به جای تسلیت به خانواده ی عزیزان بنگاه دروغ¬فراکنی، ریاپروری و دستان¬اندیشی اقدام به سرقت شهیدان نمود تا شاید به خیال خام خود بازی را به نفع خود تغییر دهد. ملت شجاع ایران به راستی نقطه ی عطفی را در تاریخ صد ساله ی عدالت طلبی و آزادی خواهی رقم زده اند و خواب را از چشمان استبدادیان ربوده-اند. به گزارش "امروز" متن کامل این بیانیه به شرح زیر است :
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ و آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست
دیگربار غریو صدای الله اکبر گویندگان راه آزادی به آسمان برخاست و برگ زرین دیگری را در مسیر آزادی خواهی و عدالت طلبی ایرانیان این کهن دیار رقم زد. ۲۵ بهمن ماه، روز شجاعت پویندگان راه آزادی در برابر استبدادیانی بود که باکی از بسیجی سازی و شهید دزدی نداشتند و با آنان مولوی وار و با تقریری امروزی از بیت او میتوان این چنین خطاب کرد: پای استبدادیان چوبین بود ... پای چوبین سخت بی تمکین بود طرفه آنکه ترس چنان در تار و پود و جود استبدادیان دویده که حتی افیون دستگیری رهبران جنبش نیز دیگر مرهمی بر درد بی درمان اینان نیست و آخرین پرده ی این خوف خانمان سوز استبدادیان، پرده ی نمایش اعدام خواهی موسوی و کروبی است. ۲۵ بهمن ماه بیش از هر چیز نشانه ی خروش، زنده بودن و شجاعت مردمی است که آرمان عدالت و آزادی و نفرت از دروغ و نیرنگ و ریاکاری تکیه گاه اول آنان است. جامه و ردای زیبای شهادت در راه آرمان عدالت و آزادی بر تن عزیزانمان پوشانده شد و همای ما را در داغی عظیم فرو برد. به جای تسلیت به خانواده ی عزیزان، بنگاه دروغ فراکنی، ریاپروری و دستان اندیشی اقدام به سرقت شهیدان نمود تا شاید به خیال خام خود بازی را به نفع خود تغییر دهد. ملت شجاع ایران به راستی نقطه ی عطفی را در تاریخ صد ساله ی عدالت طلبی و آزادی خواهی رقم زده اند و خواب را از چشمان استبدادیان ربوده-اند. استبدادیانی که دین به دنیا میفروشند و برای مطامع ناچیز دنیوی و جیفه ی قدرت دو روزه باران حرام را در زیر چتر ریا پنهان میکنند و نان به خون برادر خود میزنند تا مزدورانه دفاع از ولایتی کنند که هیچ شباهتی به ولایت علی ندارد و همانا ولایت خبیثه ی زر، زور و تزویر است. آنگاه با چنبره زدن بر اریکه ای به تعبیر امام علی "پست تر از استخوان خوک و آب بینی بز" ، کشتار، تجاوز، دروغ، به زندان افکندن و نقض گسترده ی حقوق بشر نیز حس قدرت طلبی مطلقه ی آنان را ارضا نمیکند و برای ولایت دروغین جور، جوع و جهلشان ماشین تقدس سازی و تقدیس خشونت برپا میکنند. خون جگر نمیخواهد تا سنگ از این مظالم لعل شود که حتی خانواده ی شهیدان بر جان خود ایمن نیستند و جای دلداری و تسلیت عتاب و خطاب میشنوند که چرا با جریده های دروغ پرداز همراه نیستند. باری مرغ آزادی از هر شاخساری بیرون جسته و ندا میدهد که "جز انتظار و جز استقامت وطن علاج دگر ندارد". فعالین سبز بار دیگر استبدادیان و اقتدارچیان را انذار میدهد که از جنبش های مصر و تونس و بحرین درس گرفته و آن اینکه سد دروغ و ریا و نیرنگشان را تاب و تحمل قطره های به هم پیوسته ی خشم و خروش ملت ایران نیست و جوانه های سبز روییده در باران صداقت و عدالت و حریت، خاک این دیار را مشک ختن میکند. در بیهودگی تهدیدهای توخالی این شیرهای کاغذی همین بس که پس از یک سال و اندی تهدید مدام به دستگیری موسوی و کروبی هنوز آنان را جرات دستگیری این دو لاله ی راه آزادی نیست. گرچه حصر و بازداشت خانگی آقایان موسوی و کروبی خود پرده ی دیگری از بی قانونی گری حاکمیت است و تناقضات بی شمار حاکمیت اینجا نیز نمایان است: در حالی که موسوی و کروبی را به خاطر فراخوان مردم به راهپیمایی متهم به بی قانونی میکنند (حال آنکه مطابق نص صریح اصل ۲۷ قانون اساسی چنین فراخوانی کاملا قانونی است)، خود به صراحت از منبر نمازجمعه که میبایست جایگاه دعوت مردم به تقوا و نظم در امور باشد، حاکمیت را دعوت به عملی خلاف قاون و شرع میکنند و دستاربه سران دولتی را در راهپیمایی های نمایشی به صف کرده و غیظ خشونت می پراکنند. ما فعالین سبز خارج کشور، حصر خانگی آقایان میرحسین موسوی و کروبی را به مثابه بازداشت اینان تلقی کرده و اعلام میداریم زین پس از هر فرصتی (مانند ۱ اسفند) جهت اعتراض مدنی، صلح آمیز و خشونت گریز در بازپس گرفتن وطنمان از دست استبدادیان و خشونت پروران فروگذار نخواهیم کرد. ز هر خون دلی سروی برافراشت ز هر سروی تذروی نغمه برداشت صدای خون در آواز تذرو است دلا این یادگار خون سرو است
من امروز باز هم شدم یک زن خوشبخت! یادت هست سال پیش وقتی پس از ماه ها دوری برای اولین بار تو را ملاقات کردم، یادداشتی که برایت نوشتم این عنوان را داشت: اینک من زنی خوشبخت! زنی خوشبخت که بالاخره پس از ماه ها همسرش را ملاقات کرده و به زنده بودن و سلامت نسبی اش مطمئن شده است! یعنی ما داریم تحلیل می رویم؟؟؟ دارد خواسته هایمان تنازل می یابد؟! از آزادی خدادادی و رهایی راضی می شویم به ملاقات حضوری و بعد ملاقت کابینی و بعد به یک تماس چند ثانیه ای در حدی که مطمئن شویم عزیزمان در قید حیات است و نفسی می آید و قدرت تکلم هست رضایت می دهیم!
می گویند شکر نعمت نعمتت افزون کند. من شاکرم که امروز تو به من اطمینان دادی که شرایطت فرقی نکرده، بدتر نشده، جابه جا نشده ای و داری مثل گذشته در همان شرایط قرنطینه و در انزوا و روزه دار روزگار می گذرانی! من شاکرم که پس از سی و نه روز بعد از ظهر امروز توانستم صدای گرمت را آن هم از پشت گوشی تلفن بشنوم. مثل همیشه محکم، گرم، مهربان، دلنواز و آرام بخش. و بعد تا شب، تا همین الان شیرینی آن را در کام تلخ و خشکم مزمزه کنم! باورت می شد؟ باورت می شد درست پس از یک سال و هشت ماه که از آن کودتای لعنتی می گذرد، باز حال و روز ما مانند همان دوران باشد؟ دوران انفرادی، بازجویی، تنهایی، بی خبری، دلتنگی های مستمر که بازتولید می شوند آن به آن. باورت می شد دوران اجرای حکم با قبل از صدور حکم هیچ فرقی نکند؟ باورت می شد این همه بی قانونی را؟ این همه تخلف و سرپیچی و عدول از قانون را؟ باورت بشود یا نشود همین است روزگار ما! اما بدتر از همه انتظارات بی جاست که آدم را عذاب می دهد. انتظار تأیید و دست کم سکوت،تن دادن به خفقان، تن دادن به ظلم و ستم تا شرایط اگر بهتر نمی شود، بدتر نشود!
مهربان دربندم!
من از بعدازظهر تا همین الان که دارم این سطور را بر صفحه نمایش کامپیوتر نقش می زنم سخت در تفکرم که چگونه روح سرکش و بی قرار من توانسته همه این مظالم را تاب بیاورد؟ آیا ما تحلیل رفته ایم؟ آیا خواسته های به حقمان تنزل یافته یا این که خسته شده ایم و دچار روزمرگی؟؟؟ نه باور نکن که شریک زندگیت تن به ذلت داده باشد یا لااقل سفارش و توصیه ات را پذیرفته باشد برای این که عادی زندگی کند، مانند همه زنانی که سرشان به زیر است و دارند زندگیشان را می کنند، بدون این که بفهمند دوروبرشان چه می گذرد. تو از من خواستی که یادم برود سرمایه زندگیم دربند است و زندگی عادی داشته باشم. تو از من خواهش کردی که تلاش کنم زندگی برای فرزندانت و دردانه هایت عادی باشد. تو این ها را از من خواستی و یادت نبود که ما بدون تو تاب آوردن را توان نداریم و یادت نبود که من بدون دغدغه زندگی کردن را یاد نگرفته ام از همان کودکی از همان شیرخوارگی از همان نوزادی و حالا همه خاطرات گنک دوران کودکی دارد در اندیشه ام رنگ می گیرد. روزهای سرگردانی مادر پشت در زندان های شاهی که سی و سه بهمن از سرنگونی اش می گذرد و پیگیری های مستمر او و اضطرابی که در وجود من شکل می گرفت وقتی حضور او کم رنگ می شد در خانه در غیاب پدر. نه تو یادت نرفته مرا و همه ویژگی هایی که پسندیدی و لبخند زدی به نشانه تصدیقشان. این زندگی پر تلاطم اگرچه امروز به ما تحمیل شده اما انتخاب دیگر برایمان محال است عزیزم. من هرگز نمی توانم به تو و شرایطی که در آن به سر می بری فکر نکنم و به شرایط دیگر آزادگان دربند که خانواده هایشان پریشان حالند در این دوری و هجران دست ساز ظالمان دوران.
مصطفای من!
من از امروز تا روز دیدار لحظه شماری می کنم تا شاید یادم بماند همه آن چه باید با تو نجوا کنم همه آن چه در این روزهای هجران تو تلنبار شده در دلم در اندیشه ام . چقدر گفتنی دارم برای تو و تو چقدر سخن ناگفته داری برای من. کاش می شد همه آن چه من در انتظار شنیدنش لحظه شماری می کنم در یک قاب شیشه ای در روز ولادت جد بزرگوارت به من هدیه کنی تا هر روز آن را جلوی نور خورشید رمز گشایی کنم. من در غیبت ظاهری تو بیش از همیشه خورشید را دوست می دارم که تجلی حقیقت است و چقدر دلم می خواهد که تو زودتر بیایی تا این خانه را به خانه ای رو به خورشید عوض دهیم. من همه روشنایی های مصنوعی را فدای نور آفتاب می کنم و آفتاب را به خانه می آورم برای تو که ماه ها از این موهبت محروم بودی. من همه زیبایی های عالم را کشان کشان به خانه کوچک رو به خورشیدمان می آورم تا تو را از آن بهره مند کنم به ازای همه زشتی هایی که از کینه توزان بدنهاد دیدی و چشیدی.
گل سرخ و سپید و ارغوانی من!
مبادا فکر کنی من در تو مستحیل شده ام و از آن چه این روزهای سخت در دوروبرمان می گذرد غافل شده ام. نه هرگز. اما می دانم که تو داری هزینه مقابله با این وضعیت شومی که امروز ما دچارش شده ایم را می پردازی. مقابله ای که ذره ای رنگ و طعم خشونت در آن نبود و هم از این رو افراطیون و خشونت طلب را خوش نمی آمد. تو سمبل تعامل و وفق و مداریی و عصاره گفتگوی تمدن ها که مبدع و ایده پرداز آن نیز چون دیگر انسان های آزاده مقبول مردم این روزها از حملات خشک مغزان کینه جو ایمن نمانده است. این روزها هیچ اندیشمند صاحب رآی و نظری از تازیانه تحجر و جمود سربازان اسلام پادگانی-طالبانی مصون نیست و متأسفم که باید بگویم چه خوب که تو این روزها دربندی! هرجا که هستی به خدا می سپارمت و او را سپاس می گویم برای همه الطاف خفیه ای که لابد به وقتش ما را نیز از آنها آگاهی خواهد داد.
ندای سبز آزادی- فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی در حالی برنده سه جایزه از شصت و یکمین دوره جشنواره فیلم برلین شد که در مهرماه سال جاری و در پی سخنان اصغر فرهادی در جشن خانه سینما تا مرز توقیف هم پیش رفت و پروانه نمایش آن از سوی معاونت سینمایی ارشاد لغو شده بود .
به گزارش ندای سبز آزادی، مراسم اختتامیه این دوره از جشنواره برلین شنبه شب در کاخ جشنواره برگزار شد و هیئت داوران بخش مسابقه بینالملل به ریاست ایزابلا روسلینی بازیگر ایتالیایی جایزه خرس طلای بهترین فیلم جشنواره را به فیلم اصغر فرهادی اعطاء کرد.
این اتفاق در حالی رخ می دهد که جعفر پناهی یکی از داوران اصلی این جشنواره به دلیل اعلام حمایت از جنبش سبز و به اتهام واهی تلاش برای ساختن فیلمی علیه نظام به دلیل ممنوع الخروج بودن موفق به حضور در این جشنواره نشد.
همچنین جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر زن به گروه بازیگران زن «جدایی نادر از سیمین» شامل لیلا حاتمی، ساره بیات و سارینا فرهادی و جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد نیز به گروه بازیگران مرد فیلم شامل پیمان معادی و شهاب حسینی رسید تا یکی از بزرگترین شگفتیهای تاریخ جشنواره برلین رقم بخورد. «جدایی نادر از سیمین» بر مبنای فیلمنامهای از خود او ساخته شده و درباره یک زوج در آستانه جدایی است که نگهداری فرزندشان برای آنها مشکلاتی به وجود میآورد. فرهادی سال 2009 با فیلم «درباره الی» برنده خرس نقرهای بهترین کارگردان از جشنواره برلین شد. «جدایی نادر از سیمین» همچنین روز شنبه پیش از مراسم اختتامیه جایزه بهترین فیلم بخش مسابقه به انتخاب هیئت داوران کلیسای جهانی را دریافت کرد. روزنامه کیهان در شماره اول مهر ماه خود با انتشار خبر لغو پروانه ساخت "جدایی نادر از سیمین"، اصغر فرهادی را کارگردانی هتاک معرفی کرده و نوشته بود: «يك فيلم در حال ساخت، توسط اداره كل نظارت و ارزشيابي معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي لغو مجوز شد.»
روزنامه کیهان به نقل از يك منبع موثق اضافه کرده بود که اين فيلم متعلق به فيلمسازي است كه در موضع گيری های اخير خود با محافل جريان برانداز همنوايی میكند.
این روزنامه در ادامه نوشته بود:كارگردان مذكور كه با امكانات صدا و سيما خودنمايي كرده و پيش از اين از سوي دولت نيز مورد پشتيباني و حمايت ويژه! قرار گرفته بود، به تازگي در تلاش است تا با ژست اپوزيسيون و بيان سخنان ساختارشكنانه، حمايت جشنواره هاي غربي و رسانه هاي ضد ايراني را نيز جلب نمايد "
اصغر فرهادی در مراسم جشن خانه سینما زمانیکه براي دریافت تنديس بهترين كارگرداني به روي صحنه آمده بود از گروه همكارانش در فيلم «دربارهي الي» تشكر كرده و گفته بود: «اميدوارم وضع مملكت طوري شود كه گلشيفته بتواند برگردد، اميدوارم بهرام بيضايي برگردد. امير نادري بتواند در ايران فيلم بسازد و اميدوارم جعفر پناهي هم بتوان در ايران فيلم بسازد و اميدوارم سالهاي آينده مجبور نباشيم اعلام كنيم كه ما عضوي از خانه سينما هستيم و به زودي وضع، وضع بهترين باشد.»
این سخنان با واکنش رسانههای دولتی همراه شد ه بود و بیشتر این رسانهها اظهارات فرهادی درباره بازگشت جعفر پناهی را مورد هدف قرار دادند و از این طریق به وی حمله کردند. این رسانهها سخنان فرهادی را سیاه نمایی تعبیر کردند.
فیلمی در جریان روز 25 بهمن از حمله بی رحمانه برخی نیروهای یگان ویژه منتشر گردید که دیوانه وار به مردم معترض و حتی رهگذران حمله ور می شدند و با باطوم آنها را به باد کتک می گرفتند. زمانی که در فیلم منتشره حرکات وحشیانۀ مامور باطوم به دستی که به حالتی جنون آمیز به مردم حمله می کرد را دیدم ، با خود گفتم خدایا چه عقده و نفرتی در وجود این فرد است که باعث شده به این مرز جنون برسد و این عقده از کجا میتواند سرچشمه بگیرد؟
افرادی که با دقت بسیار خوبی از این صحنه فیلم گرفتند زمانی که این فرد در میان دوستانش کلاهش را از سر بر میدارد برای لحظاتی چهراش مشخص می گردد و از این چهر عکس هایی از نزدیک تهییه شده کرده اند.پس از گذشت چند روز از 25 بهمن ، امروز عکس هایی در فیس بوک منتشر گردیده بود که به خوبی چهره فردی که دیوانه وار به مردم حمله می کرد را نشان می داد.
با دیدن عکس ها عرق سردی بر پیشانیم نشست،چون صاحب عکس را به خوبی می شناسم. خیلی با خودم کلنجار رفتم که بنویسم یا نه، اما با دیدن چند بار فیلم ضرب و شتم مردم ، مردمی که از ترس این حملات وحشیانه و ضربات باطوم مظلومانه به گوشه ای می خزیدند برآنم داشت تا مشخصات عکسی که مردم خواستار شناساییش شدند را منتشر نمایم.
فردی که در فیلم با لباس کاملا سیاه مشاهده میشود و وحشیانه مردم را با دو باطوم در دست مورد ضرب و شتم قرار می دهد هادی عسگرزاده نام دارد، هادی متولد 1362 است،ورودی سال 80 به سپاه( نیروی مقاومت ) و از آموزش دیده های دورۀ 11 بود،در رسته تخصصی حفاظت-حراست آموزش دیده و در دو رشته کشتی و فول کنتاک در مسابقات درون سازمانی صاحب مقام شده بود.نیروی بسیار پر تحرک و بعضا مسئله داری بود، اولین رده ای که به کارگیری شد یگان رهایی گروگان حفاظت هواپیمایی بود در واقع جزء اولین نیروهای این یگان بود که به همت سرهنگ بیات پایه گذاری شد و بعدها در اختیار حسن زرینی قرار گرفت و واحد چک و خنثی نیز در آن تلفیق شد ، هادی عسگرزاده از لحاظ روحیه و اخلاق بسیار تند خود و خشن بود و در سال 84 به خاطر درگیری فیزیکی که با یک سرهنگ 2 به نام سعید مزبر داشت حسابی او را به باد کتک گرفت و به همان دلیل عدم نیازش از آن یگان صادر و در اختیار نمسا قرار گرفته بود.
در ستاد نمسا نیز چند بار درگیری ایجاد کرده بود و آخرین خبری که داشتم به ناحیه شرق واقع در خیابان اتابک فرستاده شده بود، هادی عسگرزاده تا چند ماه پیش از انتخابات که من کشور را ترک کردم پشت پارک کوثر جنب ورزشگاه متوسلیان به همراه پدر و مادرش زندگی می کرد.
بدون شک بیرون کشیدن این نیروها و به کارگیری افرادی که از لحاظ رفتاری و اخلاقی دچار اشکال و ایراد هستند یک حرکت سازماندهی شده و از پیش تعریف شده است زیرا هر انسانی توان برخورد این چنین وحشیانه ای را با مردم ندارد به همین خاطر نیروهایی را در این شرایط به کارگیری میکنند که از لحاظ اخلاقی تندخو و غیرقابل کنترل باشند.
با دیدن این تصاویر از چند باری که خواسته یا ناخواسته با یکدیگر در جمعی همسفره شدیم برای خودم تاسف خورده و شرمسار شدم.
در ادامۀ حمایت ها و اعلام حضور برای مراسم بزرگداشت شهدای ٢۵ بهمن، جمعی از دانشجویان دانشگاه شیراز نیز، از حضور جدی خود در مراسم اول اسفندماه (یکشنبه) خبر دادند.
به گزارش جرس، تشکل «دانشجویان آزادیخواه شیراز» نیز، همزمان با تشکل های دانشجویی و سیاسی حامی جنبش سبز، طی بیانیه ای به مناسبت هفتمین روز شهادت صانع ژاله و محمد مختاری، دانشجویان شهید ٢۵ بهمن، ضمن اعلام حضور خود، از عموم مردم و دانشجویان خواستار پیوستن به این اقدام ملی شدند.
در این بیانیه آمده است : امروز شاهدیم که دو انسان بر خاک می افتند و دعوا بر سر تصاحب تابوتشان، می شود مضحکه ی ضحاکان؛ آخر کدام عقل سلیم در سبز و آزادی خواه بودن محمد و صانع شکی داشت که این گونه بار دیگر جامه ی دانشگاهیان را سیاه کردند و چشمانمان را سرخ؟! اگر تعصبات جناحی را لحظه ای به کناری بگذاریم آیا جز این است که دستاورد ننگین ظالمان در فرهنگ سازی، همین روحیه ی پرخاش و کشتار و حذف مخالف به هر قیمتی بوده است؟ ما همچنان بر این باوریم که قدرت در اتحاد و هم صدایی است و هیچ اسلحه ای سهمگین تر از بیان شیوا و رسا یارای پیروزی بر جور و دیکتاتوری فرهنگی و سیاسی را ندارد. از همین روی با شرکت در راهپیمایی اول اسفند ضمن بزرگداشت هفتمین یادروز شهادت دو لاله ی پرپر شده مان و در حمایت از میر و شیخ سبز که این روزها در بند جهالت قدرت پرستان اسیرند، بار دیگر استقلال، آزادی، کرامت انسانی را فریاد خواهیم زد."
طی روزهای اخیر، تشکل هایی چون «دانشجویان سبز دانشگاه اشرفی اصفهانی»، «اتحادیه دانشجویان سبز دانشگاههای شهر تهران» (از دانشگاههای امیرکبیر، تهران، علامه، علم و صنعت، بهشتی، خواجه نصیر ،آزاد تهران جنوب، تهران شرق، علوم و تحقیقات، تهران مرکز)، «دانشجویان سبز اصلاح طلب دانشگاه فردوسی مشهد» و «دانشجویان سبز دانشگاه آزاد» (از واحدهای تهران مرکز، تهران جنوب، مشهد، قزوین، تهران شرق، کرج، علوم تحقیقات، شاهرود، شهر ری، رشت، تهران شمال، تهران سما، تهران غرب و دزفول)، از مراسم بزرگداشت شهدای ٢۵ بهمن حمایت کرده و از حضور جدی خود در تجمعات و تظاهرات اول اسفند (یک شنبه) خبر داده اند.
ندای سبز آزادی- آخرین گزارشهای رسیده از مناطق مختلف تهران، حکایت از طنین انداز شدن ندای پر صلابت الله اکبر بر آسمان تهران دارد.
به گزارش خبرنگاران ندای سبز آزادی طنین پر صلابت الله در حالی امشب آسمان تهران را بر سر دیکتاتورهایش به لرزه افکنده که مردم سبز اندیش ایران قرار است فردا در حمایت از رهبران جنبش سبز و پاسداشت یاد و خاطره شهدای 25 بهمن ماه راس ساعت 3 بعد از ظهر در خیابانها و میادین مرکزی شهر نظیر خیابان ولی عصر گرد هم آیند.
بنا به گزارش منایع خبری ندای سبز آزادی طنین الله اکبر در محله های شهرک اکباتان، کوی فراز، سعادت آباد، پونک، توانیر، یوسف آباد و نیاوران، شنیده شده است.
این در حالی است که بنا به اخبار رسیده به دستور مقامات عالی نظام درب ورودی منزل میرحسین موسوی یکی از رهبران اصلی جنبش سبز با دیوار فلزی محصور شده است.
مردم ایران بیست و پنجم بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه را در تاریخ جاودانه ساختند. ماهها سرکوب خونین، بازداشت و زندان، شکنجه و تجاوز، ترور و اعدام، هیچ یک خللی در اراده معطوف به آزادی ملت ایران وارد نساخت. شهرهای این مرز و بوم حماسههای بزرگی همچون حضور میلیونی بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت را در خاطر دارند. اما عظمت بیست و پنج بهمن در حضور سهمگین مردم علیرغم آگاهی از سبعیت کمنظیر گوشبهفرمانان «فرماندهکلقوا» بود. احسنت بر ملتی که جوانانی همچون صانع ژاله و محمد مختاری دارد. جوانانی که کرامت و آزادی را قدر مینهند، ذلت نمیپذیرند و در روز عشاق با عشق به زندگی، ایستاده میمیرند. سرکوب خونین اعتراض مسالمتآمیز مردم با «خسوخاشاک» خواندن ایشان توسط رئیسجمهور خودخوانده دولت برآمده از کودتا آغاز شد، تا به گمان رهبری که مردم را «میکروب» خطاب میکند، نظام را «واکسینه» کند. اعدام بیگناهان توسط ویرانه قضای منصوب رهبری چنان شدت یافت که ایران رکوردار جهانی بیشترین تعداد اعدامها در ماههای اخیر گشت. امروز نقش مستقیم رهبری در ماجراجوییهای بینالمللی، مداخلات ارگانهای نظامی و امنیتی در امور اقتصادی و تخطیات مداوم دولت از قانون در اداره امور جاری کشور با پشتگرمی به «حکم حکومتی» برای ایرانیان بیش از پیش عیان گشته است. از این روست که روشنترین خواسته مردم معترض، که در پاسخ به فراخوان همراهان استوار جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، و در همراهی با حرکت مردم تونس و مصر در اعتراض به فرعونهای خودخداخوانده به خیابانها آمده بودند، چیزی نبود جز پایان بیستودو سال حکومت فردی که هر روز بر تفرعنش میافزاید. پیام غیرقابل انکار بیستوپنجم بهمن که ارکان استبداد فردی را به لرزه درآورد، پایان حکومت سیدعلی خامنهای است. سرآسیمگی عمله ظلم از این پیام روشن، وقاحت واکنششان را به سفاهت آلود. پروژه شهیددزدی کلید خورد. ابتدا برای هموطن کردی که به گواهی تمام دوستانش در اکثر اعتراضات مردمی سال هشتاد و هشت شرکت داشته و برای رساندن صدای اعتراض مردم فعالیت هنری میکرده است، کارت عضویت در «بسیج» صادر میشود. آنگاه که عکسهای دیدار این دانشجوی شهید با مرحوم منتظری در اختیار مردم قرار میگیرد، «نماینده ولیفقیه» در روزنامه کیهان تهمت خبرچینی به این شهید مظلوم میزند. وقتی برادر این شهید مظلوم کذب ادعای دروغگویان را برملا میسازد، وی دستگیر شده و مصاحبه ساختگیاش از صداوسیمای دروغ پخش میشود. سفاهت عمله استبداد در اینجاست که گمان میکنند صدای صدها همدانشگاهی صانع ژاله که اعتراضشان به این وقاحت با سرکوب وحشیانه روبرو گشت، به جهانیان نخواهد رسید، و تصویر پدر داغدار محمد مختاری که حتی جنازه فرزند شهیدش را نیز از او دزدیدهاند از ذهن ایرانیان پاک خواهد شد. مستبدان بدانند که ملت چشم به راه آزادی بیقیدوشرط و سریع هزاران هموطنی است که در روز بیستوپنجم بهمن و اعتراضات پیشین مردمی زندانی گشتهاند. دوران تجاوز و کهریزک به سر آمده و هرگونه بدرفتاری با این عزیزان اینبار با واکنش متفاوتی روبرو خواهد گشت. حبس خانگی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، و ایجاد محدودیت برای مهدی کروبی و سایر همراهان جنبش سبز تنها بر سرگیجههای امنیتی دستگاه استبداد خواهد افزود و تاثیری بر آگاهی مردم ایران نسبت به اراده جمعیاش برای احقاق حق حاکمیت ملی و خلاصی از استبداد فردی نخواهد داشت. نیروهای امنیتی و نظامی نیز بدانند، که بار مسئولیت جنایات مرتکبشده بر عهده «فرماندهکلقوا»ست و بهتر است پیش از آنکه فرصت بازگشت به مردم را از دست دهند، ننگ آلوده شدن به خون بیگناهان را برای خود نخرند. پاسداری از منافع ملی ایران مهمترین وظیفه این نیروهاست و کرامت و مقبولیت ملی ایشان نباید برای دفاع از مستبدان جنایتپیشه هدر برود. جنبش سبز مردم ایران زنده است و برای دستیابی به زندگی باکرامت، که جز با رعایت حقوق بنیادین و احترام به تکثر اعتقادی و تنوع سبکهایزندگی تمامی ایرانیان میسر نمیشود، با استبداد فردی مبارزه میکند. مردم ایران به گرامیداشت هفتم شهدای بیست و پنجم بهمن، در شامگاه اول اسفند غریو اللهاکبر و ننگ بر دیکتاتور سر خواهند داد و در روز اول اسفند بار دیگر حضورشان را ثابت خواهند کرد. عمله ظلم بدانند که حتی اگر با سرکوب پیشگیرانه در این روز فرصت حضور را از مردم بربایند، تغییری در پیام روشن بیست و پنج بهمن برای پایان یافتن حکومت فردی بیست و دو ساله فرعون ایران نخواهد داشت. ما به عنوان جمعی از دانشجویان و دانش آموختگان خارج از کشور اعلام می داریم همچنانکه موسوی و کروبی در هنگامه سخت ترین فشارها و سرکوب ها بر پیمان خود در دفاع از حقوق مردم در کنار مردم ایستادند، در صورت ادامه تعرض و اقدامهای نابخردانه حاکمیت از تمامی ظرفیتهای بین المللی و اعتراضی در دفاع از موسوی و کروبی استفاده خواهیم کرد و صدای رسای هموطنان مبارز و شجاع خود در عرصه جهانی خواهیم بود . روز و فرصت دیگری در پیش خواهد بود و آنان که اراده مردم را «فتنه» مینامند دیگر روی آسایش نخواهند دید. چرا که در این جنگ ارادهها اراده جمعی مردم نهایتا بر اراده مستبدان پیروز خواهد گشت. افسوس که همان گونه که میرحسین موسوی گوشزد کرد ''فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است.''
این سایت به انتشار گزارشها و اخبار لحظه به لحظه جنبش سبز میپردازد و جهت کمک به دسترسی آسان به اخبار مربوط به جنبش سبز مردم ایران آغاز به کار کرده است.
گفتنی این سایت با سرعت پائین نیز قابل دسترسی است و در پی کاهش سرعت اینترنت از سوی دولت کودتا، برای تسهیل در انتشار اخبار جنبش سبز راه اندازی شده است.
ندای سبز آزادی: هفتم شهدایمان، اول اسفند و بعد از هفت روز از حضور دوبارهی جنبش در خیابانها و تاکید بر ادامهی اعتراضات و خواستههای شفافشان، روز انتقام نیست! ما عزادار خون برادران و خواهرانمان هستیم. عزادار همخاکان و هموطنانی که همچو ما از زمان داغی آسفالتهای خیابان و خرداد و شهریور، تا سرمای زمستان و ترکخوردهی خیابانها، پا به پا و همصدا شعار دادند و سکوت کردند. ما عزادارن خونهای ریختهای هستیم که در راه خواستههای بر حقمان دادهایم. اول اسفند و هفتم شهدای ۲۵ بهمن، روز مصممتر شدن و محکم قدم برداشتن برای خواستههای ماست، نه انتقامگیری از قاتلان. روزی که جنبش سبز در ایران به خیابانها میآید تا در کنار پرچم سبز، پرچم سیاه عزای عزیزانش را برافرازد. روزی که علیرغم تمام تهدیدها و بازداشتها و کشتارها، نشان میدهد که هنوز هست و تا همیشه و رسیدن به خواستههایش باقی خواهد ماند! جنبش سبز اینگونه است؛ اهل انتقام نیست. اهل کینهورزی نیست. اهل این نیست که خون را با خون پاسخ دهد. هر فرد جنبش سبز در هر قسمتی و هر جایگاه و در حد توانش برای پاس داشت خون شهدا تلاش میکند و فریاد سر میدهد. اول اسفند، روز میعاد جنبش سبز با شهداییست که ایستاده مردن را خواستند. روز عزاست. جنبش سبز اول اسفند فریاد سر خواهد داد؛ عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز، صانع و مختاری ما، پیش خداست امروز... اول اسفند روز عزای ماست، روز سیاه پوشی ماست. روزی که همصدای خانوادههای داغدار ضجه خواهیم زد و فریاد برچیده شدن ظلم را سر خواهیم داد. تمامی جنبش خود آگاه است و نیاز به نسخهپیچیدن ندارد. خود میداند که در روز اول اسفند و روز پاسداشت خود شهدا چگونه فریاد عزاداری خود را سر دهد. مردمی سیاه پوش با دستبندهایی سبز، که قرار است به خیابانها بیایند و خواستههای شهدایشان را فریاد کنند. آنهایی هم که یا ایران نیستند و یا به خیابان نمیآیند پوشش میدهند فریاد عزاداری دیگر اعضای جنبش را. هر کس برای پاسداشت خود شهدا آنگونه که میتواند قدم بر میدارد. اول اسفند، در تاریخ ایران نوشته خواهد شد. تاریخی که متعلق و سند زده شده به نام جنبش سبز و شهدایمان است. اول اسنفد و هفتم شهدای ۲۵ بهمنمان، روزی خواهد شد که دیکتاتور بزرگ و همپیالهگانش از یاد نبرند. روزی که با تمام قوا به میدان میآیند تا سرکوب کنند، اما مگر میتوان این بغض نشسته در گلو را، این اشکهای خشک شده بر صورت را، این استقامت و بردباری را، با زندان و کشت و کشتار در خیابانها، خفه کرد؟؟ جنبش سبز زنده است. روی پا و استوار و مستحکم است. درختیست که جوانان زیادی با خونشان برای بقایش جان دادند و خونشان هیچگاه پایمال نخواهد شد. جنبش سبز، اول اسفند به میدانها میآید و فریاد عزا و انزجار خود را از ظالمان خودکامه و حکومتی که بر مردمش گلوله میگشاید و جنازهی شهدایش را غصب میکند، نشان خواهد داد! ما همه در کنار هم هستیم. دست در میان دست. با پیرهنهای مشکی و پرچمهای سبز. همه با هم هستیم و برای پاسداشت خون شهدایمان، اول اسفند را حماسهای فراموش نشده خواهیم کرد!
حقیقت این روزهای تو آهن است. زندان است. غل و زنجیر و سندان. حقیقت این روزهای تو گلوله است. دزدیدن جنازه های جوان زندگی است. حقیقت این روهای تو خون است. و جنونی که مغز جوانان امیدوار را می بلعد. مغز ژاله را. محمد مختاری را. حقیقت تو این روزها ترسیدن است. ترسیدن! ترس. ترس. و باز هم ترس! گمان ندارم که صانع ژاله را گلوله های تو از پا در آورده باشد. این ترس تو بود که او را بکشتن داد. همان ترسی که جنازه اش را ربود، که تو می ترسی. تو از ما می ترسی. از پیکرهای گلوله خورده ما می ترسی. از صدای ما می ترسی. تو از ما می ترسی و جنازه هایمان. که بیدارند و جاودان. چونانکه ژاله. چونانکه محمد مختاری. چونانکه سهراب و ندا و محسن روح الامینی. تو از ما می ترسی و می دانی که ما بیشماریم.
تو می ترسی و تمام رذالت هایت تسکین ترسهایت هم نیست. تو از ما می ترسی و ترسیدن تو مصیبت این روزهای ماست. تو از 25 بهمن ترسیده بودی که محمد مختاری را به گلوله کشتی. تو از 25 بهمن ترسیده بودی که جنازه اش را بی اجازه پدر و مادرش به خاک سپردی و برای تابوت خالی اش گریه کردی. چونان قصابی که به خاموشی قناری کوچکی می گرید. تو می ترسی و تمام سلاخیهایت هم تسکین ترسهایت نیست. تو می ترسی و ترست دلیل تمام تیرگی های بی رحم توست. تو که شریعتمداریها طلایه دار قلمت هستند و طائبها و نقدی ها فرماندهان بی لشگرت. تو که سعید مرتضویها را ذوالفقار خود می خوانی و احمدی نژادها را بر می کشی تا مبادا ترسهایت برملا گردند. تو که از صمیمی ترین یارانت هم می ترسی و رفاقت 60 ساله ات با هاشمی ها را در مسلخ جنون قدرت سلاخی می کنی. تو می ترسی. تو ای مقام معظم از همه چیز و همه کس می ترسی. تو از همه چیز و همه کس می ترسی و از میرحسین موسوی بیشتر. چه می دانی که چه شیر آهن کوه مردیست. چه می دانی که چه استوار انسانی است. تو از میرحسین می ترسی چه می دانی کاشف فروتن شوکران آزادیست. تو از میر ما می ترسی چه می دانی در برابر تندر آدمکهایت می ایستد و چراغ خانه سرزمینم را روشن می کند و ایستاده می میرد.
تو از میرحسین موسوی می ترسی و این تمام حقیقت این روزهای توست. تو از میرحسین موسوی می ترسی و آهن کشیدنهایت به در و دیوار خانه اش هم علاج این همه ترسیدن تو نیست. تو از میر ما می ترسی و تمام جلادت و قصاوتت دیوارکهای ناپیداریست که از ترسهای ناپیدایت محافظت می کنند. تو می ترسی و ترسهایت را باور نمی کنی. تو می ترسی. تو از مردن می ترسی بی آنکه بدانی سالهاست که مرده ای. تو مرده ای و در بستری از ترسهای ناپیدای دیکتاتوری جائر تشییع شده ای. تو همان روزی مردی که منتظری را به حصر کشاندی. تو همان روزی مردی که فروهرها را با چاقو شمع آجین کردی. تو همان روزی مردی که پوینده و مختاری را به دست جلادان گمنامت سپرده ای. تو همان روزی مردی که جنایت هجدهم تیرماه 1378 را تنها به دزدیده شدن ریش تراشی مکافات کردی. تو همان روزی مردی که عبدالله نوریها را به زندان غرور و تکبرت دربند کردی. تو همان روزی مردی که رئیس جمهوری ناهمگون از طوفان اضطراب تو پا به هستی سرزمین سیاست ما گذاشت. تو همان روزی مردی که آن رسوایی خرداد را خلق کردی. تو همان روزی مردی که خون از دهان ندا و سهراب به تمام تاریکیهای بی رحم غرور و ترسهای فروخورده ات شتک زد. تو همان روز مردی که کشتگان کهریزک در قربانگاه خداوندگاری هایت سر به نیست شدند.
و اینک قرنها از مرگ تو می گذرد که مرگی از این سان که تو زنده ای هرگز به جاودانگی نخواهد نشست. و اینک تو مرده ای و سرنوشت تو را فرومایگانی رقم می زنند که به فرمان تو ما را می کشند. کاسه لیسانی که مدال افتخارشان تملق های تهوع آوری است که لالایی شبهای ترس زده و پر از بی خوابی ات گشته اند. فرومایگان کوتاه قامتی که چون تو از ما و میر ما می ترسند و تمام هنرشان دیواری است از آهن که به اندیشه خود می کشند که این دیوار آهنی، چشم بندی است که به چشمان تو می کشند تا مبادا حقیقت هراس خورده پر از ترست را دیده باشی.
حقیقت این روزهای تو آهن است مقام معظم! حقیقت این روزهای تو نماز جمعه های جنتی است. تباهی است. صادق لاریجانی است. سیاهی است. فحاشیهای احمد خاتمی است. ویرانی است. گنده گویی های علم الهدی و یزدی است. حیرانی است. و بلاهتهای مصباح یزدی . سرگردانی است.
آری مقام معظم تو از فردا می ترسی. از فردایی که می ترسی تا بیاید. و فردایی که می آید. فردایی که سبز است. سپید است. سرخ است. به خون صانع ژاله. به خون سهراب. به خون محمد مختاری و کشتگان کهریزک. فردایی که همین نزدیکی است. بی آهن و گلوله. باش تا فردا برسد!
ندای سبز آزادی: سعید غلامحسینپور، هنرمند خوزستانی، نقاش و نوازنده تار، از بازداشت شدگان روز ٢۵ بهمن ماه تهران است که نامش در هیچ کدام از لیستهای مطرح شده توسط دفتر دادستانی ذکر نشده است.
به گزارش خبرگزاری حقوق بشر ایران این هنرمند ایرانی، عصر روز دوشنبه ٢۵ بهمن ماه در خیابان انقلاب پس از ضرب و شتم، بازداشت شده و بنا به گزارش شاهدان، نیروهای ضد شورش هنگام مواجهه با وی، با قنداق تفنگ سر او را شکسته و سپس ساز همراه وی را نیز خرد کردند.
هنوز محل نگهداری، وضعیت جسمی و روحی وی و همچنین سرنوشت وی نامشخص است.
سعید غلامحسینپور تاکنون سابقه برگزاری ٢۶ نمایشگاه نقاشی و کنسرتهای متعددی در ایران و خارج از ایران را در کارنامه خود دارد.
ندای سبز آزادی: علی مطهری، نمایندهی تهران، در نامه ای خطاب به احمد جنتی، از پیشنهاد او برای حصر رهبران جنبش سبز انتقاد کرد و انجام چنین کاری پیش از محاکمه را غیر قانونی خواند. وی همچنین خواستار آن شد که همزمان با موسوی و کروبی، احمدی نژاد نیز به عنوان زمینهساز فتنه از طریق اتهامزنی در مناظرهها، محاکمه شود.
این نمایندهی اصولگرای منتقد دولت، در نامه خود به احمد جنتی، باوجود همفکری با جناح دولتی در مخالفتشان با فعالیت آزادانهی سبزها، از تحرکات غیر قانونی وابستگان دولت انتقاد کرد.
متن نامه مطهری به جنتی که در تابناک منتشر شده، به شرح زیر است: “با اهداء سلام و آرزوی توفیق برای جناب عالی، در خطبه اخیر نماز جمعه تهران فرمودید: «کاری که قوه قضاییه می تواند با سران فتنه انجام دهد این است که ارتباط اینها را به کلی از مردم قطع کند، درب خانه آنها بسته شود، رفت و آمد هایشان محدود شود، نتوانند پیام بگیرند و تلفن و اینترنت آنها باید قطع شود و در خانه باید زندانی شوند.»
به نظر می رسد خواست مردم مبنی بر محاکمه موثرین در فتنه، منطقی تر و قانونی تر از درخواست جناب عالی است زیرا همه احکامی که صادر فرموده اید فرع بر محاکمه این افراد است و بدون رسیدگی اتهامات آنها در دادگاه صالح و صدور حکم قانونی قابل اجرا نیست. علت اصرار مردم بر محاکمه این افراد این است که مادام که متهم تبدیل به مجرم نشده و مجازات برای او معین نگردیده است نمی توان به او تعرض کرد و محدودیت برای وی ایجاد نمود و او را از حقوق شهروندی محروم کرد، والا مجازات مستقیم این افراد توسط مردم کار آسانی است و تا کنون رشد اسلامی مردم ما مانع این کار بوده است.
البته عدالت حکم می کند که همه موثرین در فتنه، چه آنها که ادعای تقلب کردند و به جای پیمودن راه قانونی، مردم را به حضور در خیابانها دعوت نمودند و چه کسانی که با اتهام زنی های خود در مناظره ها و دریدن پرده حرمت میان مردم و حکومت زمینه فتنه را ایجاد کردند، به طور همزمان محاکمه شوند گرچه اتهاماتشان هم وزن نیست. در این صورت وجدان جامعه چون شمیم خوش عدالت و انصاف به مشامش می خورد آرام می گیرد و ریشه فتنه خشک می شود. اگر این کار در همان روزها و لااقل ماههای اول فتنه انجام می شد غائله ٢۵ بهمن که ناشی از بی تدبیری و ابزار واقع شدن عاملان آن برای آمریکا و اسرائیل بود پدید نمی آمد. هنوز دیر نشده است. هیچ وقت برای اجرای عدالت دیر نیست.”
روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچمهای رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشویم
میر حسین موسوی
ندای سبز آزادی: اشاره ای بر قانون اساسی شاید برای یاد آوری آن به قانون شکنان در این روزهای بی قانونی مفید باشد ، حاکمیت مدعی قانون مداری شاید باید چشمانش را به سمت قانون باز کند، به قانون باز گردد و قانون را محترم بشمارد.
حقوق معترضین در قانون اساسی:
اصل نهم قانون اساسی: در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی كشور از یكدیگر تفكیك ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران كمترین خدشهای وارد كند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی كشور آزادیهای مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب كند. اصل بیست سوم قانون اساسی: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچكس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. اصل بیست و چهارم قانون اساسی: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنكه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند. تفصیل آن را قانون معین میكند. اصل بیست و پنجم قانون اساسی: بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها،استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حكم قانون. اصل بیست و هفتم قانون اساسی: تشكیل اجتماعات وراهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن كه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.. اصل سی و دوم قانون اساسی: هیچكس را نمیتوان دستگیر كرد مگر به حكم و ترتیبی كه قانون معین میكند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذكر دلایل بلافاصله كتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداكثر ظرف مدت 24 ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاكمه در اسراع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود. اصل سی و هشتم قانون اساسی: هرگونه شكنجه برای گرفتن اقرار برای كسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت،اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل قانون مجازات میشود. اصل سی و ششم قانون اساسی: حكم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد. اصل سی و پنجم قانون اساسی: در همه دادگاهها طرفین دعوی حق دارند برای خود وكیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وكیل را نداشته باشند باید برای آنها امكانات تعیین وكیل فراهم گردد. اصل پنجاه و ششم قانون اساسی: حاكمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاكم ساخته است و هیچكس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب كند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد. اصل یكصد و شصتو هشتم: رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنیاست و با حضور هیات منصفه در محاكم دادگستری صورت میگیرد. نحوه انتخاب شرایط، اختیارات هیات منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون براساس موازین اسلامی معین میكند
ندای سبز آزادی: گروهی از فعالین و هواداران جنبش سبز با صدور بیانیه ای ضمن گرامیداشت روز جهانی زبان مادری ،حمایت خود را از حقوق فرهنگی و زبانی اقوام ایرانی اعلام کردند.
به گزارش تحول سبز متن کامل این بیانیه به شرح زیر میباشد:
علیرغم دیدگاههای روشن سران و هواداران جنبش در توسعه روند دمکراسی خواهی ،هنوز مواضع و دیدگاههای آن در برخی زمینه ها از جمله در تضمین حقوق فرهنگی و زبانی اقوام ایرانی به درستی تبیین نشده است و این باعث برخی بی اعتمادی ها و عدم درک متقابل بین برخی از اقوام ایرانی با نیروهای حاضر در جنبش سبز را فراهم آورده است. جنبش سبز همواره با تاکید بر شعار ” ایران برای همه ایرانیان ” تعهد خود را به پیگیری حقوق مشروع و قانونی همه اقشار و طیفها در چارچوب ایران نشان داده است و اینک در آستانه روز جهانی ” زبان مادری ” گروهها و هواداران جنبش سبز با همراهی عملی در بزرگداشت روز جهانی زبان مادری نیت، اراده و تعهد خود را به تضمین جقوق شهروندی همه ایرانیان فارغ از زبان و مذهب و... نشان می دهند. ما به عنوان هواداران جنبش سبز ایمان داریم که این همدلی و همراهی به اعتمادسازی بیشتر بین اقوام ایرانی کمک و یاری خواهد نمود و صدور این بیانیه به مناسبت روز جهانی زبان مادری گامی مثبت در این مسیر خواهد بود به اعتقاد ما این اقدامات حمایتی هم به دمکراتیزاسیون جنبش سبز و هم گسترش جغرافیایی جنبش کمک خواهد کرد. با گرامیداشت روز جهانی زبان مادری و آرزوی برخورداری همه ایرانیان ترک ، کرد ،عرب ، لر، بلوچ و ترکمن «گیلانی ، ارمنی ، آشوری ، و...» از تحصیل زبان مادری یا آموزش زبان مادری ، گرامیداشت روز جهانی زبان مادری را فرصت مغتنمی برای جنبش سبز می دانیم تا سیاست روشن خود درباره شناسائی هویت و حقوق شهروندی همه شهروندان از جمله حقوق شهروندی اقوام ایرانی را موکدا و با افتخار اعلام کند ، گرامیداشت روز جهانی زبان مادری را فرصتی در اعتماد سازی به نفع دمکراتیزاسیون ایران و سعادت همه اقوام ایران ارزیابی کرده و اقدام مثبت و سازنده همه نیروهای سیاسی و هواداران جنبش سبز را در همراهی با خواسته های برحق اقوام ایرانی تقاضا می کنیم. جمعی از فعالین و هواداران جنبش سبز ایران
ندای سبز آزادی: اردشیر امیر ارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی از رهبران معترضان ایران در گفت و گو با " العربیه.نت " بر مسالمت آمیز بودن تظاهرات روزیکشنبه 20-2-2011 تاکید کرد.
" شورای هماهنگی راه سبز امید" و دیگر گروه های اصلاح طلب ایرانی از مردم خواستند به منظور گرامیداشت دو کشته شده تظاهرات 25 بهمن، روز یکشنبه اول اسفند 20-2-2011 در تظاهرات سراسری در میادین اصلی تهران و دیگر شهرهای ایران حضور پیدا کنند.
دوشنبه 14-2-2011 معترضان ایرانی برای اعلام حمایت از انقلاب های مردمی در تونس و مصر در تهران و شمار دیگری از شهرهای ایران از جمله اصفهان ، شیراز ، کرمانشاه، رشت و اهواز تظاهرات برپا کردند.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از رهبران معترضان ایران درخواست صدور مجوز برای این تظاهرات را به وزارت کشور ارائه کرده بودند که مقام های مسئول به آن پاسخی ندادند.
با این وجود معتراضان ایرانی بر انجام تظاهرات اصرار کرده و اعلام کردند بر طبق مواد قانون اساسی تظاهرات مسالمت آمیز و بدون حمل سلاح نیاز به مجوز ندارند. اما تظاهرات اصلاح طلبان از سوی نیروهای امنیتی و نیروهای موسوم به لباس شخصی و همچنین بسیج سرکوب شد. حاصل این سرکوب کشته شدن دو نفر و دستگیری ده ها نفر دیگر بود.
امیر ارجمند درباره تظاهرات یکشنبه به " العربیه.نت " گفت : " مراسم روز اول اسفند برای بزرگداشت یاد شهدا و حفظ دستاوردهای 25 بهمن است. همه همراهان جنبش سبز باید با حفظ آرامش ، به صورت مسالمت آمیز، در چارچوب سنن حسنه ما در بزرگداشت حضور به هم برسانند و نکته ای که همه باید به آن توجه داشته باشیم این است اجازه ندهیم نفوذی های خشونت طلب چه آن هایی که از جانب دولت هستند چه آن هایی که از سویی گروهک هایی هستند که هیچ جایگاهی در میان ملت ایران ندارند و تنها به دنبال خشونت هستند، تجمعات و تظاهرات را از مسیر خود خارج کنند. بنابراین حفظ آرامش و مسالمت آمیز بودن تجمعات بسیار حائز اهمیت است." نگرانی برای جان موسوی و رهنورد مشاور عالی میرحسین موسوی در گفت و گو با "العربیه.نت" از وضعیت نگهداری میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد که در حبس خانگی به سر می برند ابراز نگرانی کرد.
میرحسین موسوی از رهبران معترضان ایران و زهرا رهنورد همسر او از چهارشنبه 16-2-2011 با قطع کامل ارتباط های آن ها با جهان بیرون و عزل محافظانشان، در بازداشت خانگی به سر می برند.
امیر ارجمند در این باره گفت: " تظاهرات 25 بهمن یک پیروزی بزرگی برای مردم ایران و فعالین جنبش سبز بود و حضور میلیونی مردم لرزه بر اندام اقتدار گرایان انداخت.
تشدید فشارها بر میرحسین موسوی و مهدی کروبی ناشی از این ترس بزرگ هست. آقای مهندس موسوی و همسر ایشان در حال حاضر در بازداشت خانگی هستند. آن چه که برای ما بسیار نگران کننده است، نحوه تغذیه آن ها است چون ظاهرا غذای آن ها از طرف نیروهای امنیتی تامین می شود. ما نسبت به این مساله بسیار نگران هستیم و نمی دانیم آیا این دو نفر از این مواد غذایی تغذیه می کنند یا نه. به هر حال این دولت است که مسئول حفظ سلامت همراهان جنبش است." عوامل بیگانه نزدیکان دولت هستند اصولگرایان حاکم بر ایران همواره جنبش اعتراضی مردم ایران را که به "جنبش سبز" شهرت دارد، متهم به ارتباط با بیگانگان می کنند. اما اصلاح طلبان با نفی این ادعا کی گویند که نزدیکان دولت به سود بیگانگان عمل می کنند.
مشاورعالی میرحسین موسوی با تاکید بر استقلال جبنش سبزگفت: "جنبش سبز جنبشی کاملا مستقل است آن هم با حفظ اصولی که از ابتدا اعلام شده فعالیت می کند. این اصول عبارتند از حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و تحقق مطالبات مردم برای تامین حق تعیین سرنوشت. اتهاماتی که به صورت مکرر از سوی دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی حکومت القا می کند این است که علاوه بر زندانی کردن فیزیکی رهبران جنبش، آن ها را در افکار عمومی نیز به انزوا بکشاند. این تبلیغات نه تنها به هدف خود نخواهد رسید بلکه بیشتر رسوا کننده اقتدارگرایان است."
او همچنین خاطرنشان کرد: "اگر کسی به دنبال شناسایی دوستان و همراهان آمریکا و اسرائیل است، لازم نیست به خارج از ایران چشم بدوزد یا جنبش سبز را متهم کند. بلکه بهتر است به نزدیکان دولت و اطرافیان آن نگاه کند. و بهتر است به مدیر مسئول روزنامه ای که با پول مردم صادر می شود و کاری جز انتشار اخبار دروغ ندارد نظری بیفکند."
ندای سبز آزادی: جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف(متقن) با توجه به از دسترس خارج بودن وبسایت رسمی خود، بیانیهای برای دعوت به حضور مردم در تظاهرات فردا ارسال کرده است که متن آن به شرح زیر است:
حماسه حضور مجدد به پاس گرامی داشت خون شهدای مظلوم
بسمه تعالی
درود سلام پروردگار باری تعالی بر شما مردم قهرمان ایران.
حضور پرشور روز 25 بهمن 1389 و حماسه مقاومت و ایثار، با روحیه استوار و جان بر کف، پیروزی بزرگی در تاریخ مبارزات مردمی در سطح جهان در مقابله با حکام ظالم و دیکتاتور فرعون پیشه، اموی مسلک و عباسی منش بود. تن لرزان و پایه های سست نظام جور ولایت فقیه آنچنان در هراس قرار گرفت تا با نمایش و تئاتر شهید دزدی و مصادره شهید استوار و عاشق، مرحوم صانع ژاله که از محبین پدر معنویمان، مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری بود، حرکتی برای جنگ رسانه ای آغاز کند. عربده کشی های نمایندگان شورای نگهبان در مجلس، حرکتی بچه گانه و مضحک بود که حقارت حکومت کودتا را به وضوح به جهانیان نشان داد.
حضور میلیونی مردم در اعتراضات مسالمت آمیز به خاک و خون کشیده شده، آنچنان وحشت حکومت را به دنبال داشت، تا گزارش هایی عجولانه، موضع گیری های نا بخردانه، فحاشی های علنی و شعار های احساسی در رسانه حکومتی منتشر شود.
25 بهمن 1389، مردم با علم به خشونت از سوی حکومت جان بر کف، برای آزادی وطن و جنگ با دیکتاتور به خیابان ها آمدند. خیابان های شهرهای مختلف کشور، اوضاع متشنجی را پشت سر گذاشت. دیدید و دیدیم که چگونه نوجوانان را برای مقابله به میدان آورده بودند. دیدید و دیدیم که چگونه نیروی انتظامی که می بایست حافظ منافع ملت باشد، در مقابل مردم قرار گرفت. دیدید و دیدیم که چگونه راه آزادی از ترس حضور در میدان و تحصن در آن بستند. و باز شهید دادیم. شهدایی از نسل جوان که آینده سازان این کشور هستند. شهید محمد مختاری و شهید صانع ژاله ملتی را در سوگ خود نشاندند.
حکومت آنچنان مستأصل شده است که روز چهارشنبه به طرز مفتضحانه و با دستور از متحجری چون مصباح یزدی گمراهانی را برای تعطیل کردن جلسه درس زعیم حوزه علمیه قم، حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی اجیر نمود.
ملت سرافراز ایران!
بدینوسیله برادران شما در جامعه مدرسین و طلاب قم و نجف(متقن) شهادت دو گل سبز ایران، صانع ژاله و محمد مختاری را به خانواده آن شهدای بزرگوار و تمامی مردم ایران، به خصوص کردهای قهرمان و قهرمان پرور تسلیت و تعزیت عرض می نماییم. خداوند فرموده است: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
مردم داغدار ایران! به پاس گرامی داشت خون شهدای روز دوشنبه 25 بهمن 1389 و اعتراض به حبس ناجوانمرادانه خانگی حضرت حجت الاسلام و المسلمین شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی، ما نیز در کنار شما با علم و یقین به این امر که، آنانکه قربة الی الله و با نیت آزادی و استقلال کشور خود، وطنی که محبت آن در دل به فرموده رسول الله(ص) از ایمان است، کشته می شوند شهید حساب می شوند و خداوند می فرماید: شهدا زنده اند و در خوان حضرت حق مهمان هستند، و ما مردگانیم اگر خون شهدا را پاس نداریم، در روز یکشنبه اول اسفندماه 1389 خیابان های کشور را به جهنمی برای دشمنان مردم ایران، اسلام راستین و استقرار و امنیت ایران مبدل خواهیم ساخت و بار دیگر با حضور مسالمت آمیز خود پایه های سست نظام در اسم جمهوری و به دروغ اسلامی ولایت جعلی یک نا فقیه را برای فروپاشی و نجات مظلومین از سیطره طاغوتیان آماده می سازیم. بار دیگر نیروهای امنیتی و نظامی را که گوش به فرمان طاغوت زمان معذوریت را بهانه می دارند، یاد آور می شویم که از عملکرد ارتش مصر را در حمایت ملت خود درس بگیرید. ارتشی که از فرمان آتش گشودن به روی معترضان با یقین بر فانی بودن ظلم و دیکتاتوری سرپیچی کرد، امنیت مردم را عهده دار شد و امین مردم در انتقال مسالمت آمیز حکومت به مالکان قدرت که همانا مردم می باشند قرار گرفت. برادران سپاهی و انتظامی و بسیجیان عزیز، اگر به وجدان خود رجوع کنید خواهید دید که در مسیر ظلم قرار دارید و آخرت و دنیای خود را با پیوستن به مردم تضمین کنید. هیهات منا الذلة
ندای سبز آزادی: آیت الله سید علی محمد دستغیب در ادامه درسهای تفسیر قرآن خود، با اشاره به داستان فرعون و موسی، گفت: راه رشد و هدایت از دیدگاه فرعون این بود که موسی کشته شود تا موجی را که ایجاد کرده فروکش کند.
به گزارش حدیث سرو، مرجع تقلید مقیم شیراز گفت: پس از آنکه فرعون به اطرافیانش گفت: «بگذارید تا موسی را بکشم، میترسم دینتان را تغییر دهد و در زمین فساد کند» عدهای بنا به دلایلی که ذکر شد او را از این کار منع کردند. در این میان یک نفر پا پیش گذاشت و ضمن شماتت فرعون، با او و اطرافیانش به مجادله و محاجّه پرداخت. او «حزبیل» یکی از نزدیکان فرعون – و بنا به نقلی پسرعمو یا پسرخاله فرعون – بود که به حضرت موسی ایمان آورد اما ایمانش را مخفی نگاه داشت.
اما چگونه ممکن است کسی که سالها در دربار فرعون خدمت کرده و از لقمه او خورده، ناگهان به موسی ایمان میآورد و از صدیقین زمان میشود؟
این مرجع تقلید ادامه داد: پاسخ این سوال، پاسخ به چرای و چگونگی ایمان محکم ساحران، پس از مبارزه با موسی و استقامت آنها در مقابل غضب فرعون نیز هست. این انقلاب درونی اثر فطرتی است که در درون همه افراد بشر وجود دارد و بر توحید پروردگار استوار گشته. بعضی بجای توجه کردن به این فطرت، اسیر شکم و شهوت و جاه میشوند و دانسته در دام بازیها و ظواهر پوچ دنیا میافتند، هرچند که میفهمند این کار از تنبلی و کوتاهی همتشان است و راه را به اشتباه میروند. اما بعضی دیگر دامن خود را آلوده دنیا نمیکنند و با توفیق الهی راه فطرت را پی میگیرند و خویش را پاک نگه میدارند.
ایشان گفت: هیچکس دوست نمیدارد که در بند اسارت باشد اما بعضی با آنکه متوجه اسارت و ذلت خویش هستند، بخاطر ترس از دست دادن منافع مادی، که ترسی خیالی است، قادر به بازکردن بند از دست و پای خویش نیستند. این ترس را همه افراد بشر دارند اما بعضی عقل خود را حاکم میکنند و با اطاعت از آن سرای جاوید آخرت را بر منافع موقت دنیا ترجیح میدهند و بعضی دیگر، خیر. مؤمن از جمله کسانی بود که بندهای اسارت دنیا را با دست همت خویش و البته با مدد عنایت خدای تعالی پاره کرد و از خصیصین شد.
متن کامل سخنان این مرجع تقلید به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره غافر آیات ۲۹ الی ۳۲
یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُریکُمْ إلاَّ ما أَری وَ ما أَهْدیکُمْ إلاَّ سَبیلَ الرَّشادِ«۲۹»وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ إنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ«۳۰»
ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست و بر این سرزمین مسلطید اما اگر عذاب خدا بر ما نازل شود کیست که ما را یاری کند؟ فرعون گفت: «جز آنچه صلاح دیدم راهی دیگر برای شما نمیبینم و شما را جز به راه رشد و کمال هدایت نمیکنم».
باز همان کس که ایمان آورده بود گفت: «ای قوم! من بر شما میترسم از روزی مانند روز عذاب احزاب (امتهای پیشین)».مثل سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنها بودند و خداوند خواستار ستم بر بندگانش نیست.ای قوم من! من بر شما از روزی که مردم یکدیگر را ندا دهند بیمناکم.
بیان
مؤمن آل فرعون به فرعون و اطرافیانش گفت: «ای قوم من! شما امروز حاکم این سرزمین هستید و از هر جهت بر این مردم مسلطید». قاعده هر حاکم مقتدری که در حاکمیت خود ثبات سیاسی دارد و از پشتوانه نظامی و امنیت بالایی برخوردار است این است که اگر کسی ادعای حرف حقی دارد و دستش از هر سلاح و تهدیدی خالی است، سخنش را بشنود و از طرح دیدگاههایش واهمهای نداشته باشد. حتی اگر خود، عقیده او را نمیپسندد، مانع پذیرش دیگران نشود. مخصوصاً درباره حضرت موسی که سخنش صرفاً جنبه ارشادی داشت و به هیچ وجه نمیخواست در تاج و تخت فرعون با او منازعه کند. او به فرعون میگفت: «مَلِک باش اما بنده خدا باش و دست از ادعای ربوبیت بردار. بدان که تو با مردمی که بر آنها حکومت میکنی تفاوتی نداری.
فرعون اصرار داشت که موسی را به قتل رساند و عدهای نیز با او موافق بودند اما جناب مؤمن میخواست رأی فرعون را عوض کند یا لااقل از تعداد موافقین بکاهد لذا از در انذار وارد شد و گفت: «اگر شما پیغمبر خدا را بکشید قطعاً خداوند در صدد انتقام و تلافی برمیآید و تقاص خون پیامبر خود را میگیرد در این صورت چه کسی میتواند ما را یاری کند؟».
جناب حزقیل در حالی آنها را از عذاب خداوند میترساند که آنها بت میپرستیدند و فرعون را به عنوان ربّ اعلای خود میشناختند. این بخاطر آن بود که وجدان و فطرت همه مردم، حتی فرعونیان، معترف به یکتایی پروردگار عالم است و حتی اگر خود را به نافهمی بزنند، نمیتوانند از واقعیتی که میفهمند فرار کنند لذا او آنها را به آنچه ملتفت بودند تذکر داد.
سخن چون به اینجا رسید و شاید اطرافیان فرعون در حال مجابشدن بودند، باز فرعون همچون اژدهایی سربرآورد و گفت: «راه همان است که گفتم موسی باید کشته شود و قطعاً جز این بر صلاح ما نیست».
این رویه و منش هر جبّار متکبّری است که راه رشد و صلاح همه را تنها در اطاعت خود میبیند. همه پادشاهان مستبد تاریخ اینگونه بودند و به همین جهت همه مخالفان و معترضان خود را، ولو حرف حق میزدند، از میان برمی داشتند.راه رشد و هدایت از دیدگاه فرعون این بود که موسی کشته شود تا موجی را که ایجاد کرده فروکش کند در غیر اینصورت اقتدار و شوکتشان رنگ میباخت و منافعشان تهدید میشد و این از منظر آنها گمراهی و تباهی بود.
سرزمین مصر در آن زمان تمدن باشکوهی داشت. آنها تاریخ را ثبت و مطالعه میکردند به همین جهت سرگذشت اقوام گذشته را میدانستند و از اتفاقاتی که برای آنها افتاده بود خبر داشتند. بر همین اساس مؤمن آل فرعون به آنها اخطار کرد که من از تکرار تاریخ و فرجام ناگوار اقوام پیشین بر شما بیمناکم.
بیشک در میان طبقه حاکمه آن روز مصر نیز آمادگی طرح چنین سخنانی وجود داشت که اگر غیر از این بود سخن جناب مؤمن بیمحل و بیفایده میبود. لااقل آنها تاریخ را خوانده بودند و از عقوبتی که بر اثر نافرمانی امتهای سابق، بر سرشان آمده بود اطلاع داشتند علاوه بر اینکه موسی معجزات خود را بر آنها نمایانده، حقانیت خویش را اثبات کرده بود. مخصوصاً اگر فرض شود که این گفتگو مربوط به بعد از مبارزه موسی و ساحران یا بعد از معجزات نهگانه ملخ و شپش و قورباغه و خون و غیره باشد. بنابراین کافی بود آنها کمی به گذشته رجوع کنند و درباره عاقبت گذشتگان بیندیشند و عبرت گیرند تا مرتکب اشتباه آنها که پیامبران خود را وا نهادند و آنها را اذیت و آزار کردند، نشوند.
این پندی برای مردم همه زمانها تا روز ظهور حضرت مهدی (عج) است. پس از پیامبر اسلام، هر کس تابع ایشان و کتاب الهی شود نجات مییابد اما هر کس از آن روی گرداند روی فلاح و رستگاری نخواهد دید. بالاتر از اهل بیت پیامبر کسی نیست، حتی آنها هم تابع قرآن و سنت بودند و همه گفتار و کردارشان مطابق این دو بود لذا هر کس تابع ایشان باشد در مسیر هدایت و نجات است و هر کس نباشد، نیست.
وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ؛ ظلم یعنی تجاوز از حدّ خود. در مقابل آن عدل است؛ یعنی قرار دادن هر چیز در جای خود. اگر هر کسی در روابط اجتماعی و خانوادگی به وظیفه خود عمل کند مطابق عدالت رفتار کرده اما اگر از حدّ خویش تجاوز کند مرتکب ظلم شده است؛ بطور مثال حدّ فرزند نسبت به پدر و مادر، احترام و تکریم است او حق ندارد به آنها توهین یا بیاحترامی کند البته اگر حقوق او را پایمال نمودند، میتواند به مراجع قانونی شکایت کند.
خدای تعالی هچ نیازی به ظلم کردن به بندگان خود ندارد. او آنها را خلق کرده، روزی داده و هدایت کرده است پس به وظیفه خدایی خویش به حدّ کمال عمل نموده. البته او خالق و صاحب اختیار است. همه چیز بشر در دست قدرت و تحت مالکیت او است لذا هر کاری کند عین عدل است و هیچکس نمیتواند بازخواستش کند لکن او از جهت لطف و عنایت خود، بر بندگانش رحمت آورده، روزی و هدایت آنها را بر خود واجب ساخته است. بندگان خدا نیز باید وظیفه بندگی را به جای آورند و از حدّ خود تجاوز نکنند، نه نسبت به خداوند و نه نسبت به یکدیگر. بنده از خود هیچ ندارد و تمام اختیارش دست پروردگار است پس باید مطیع و تسلیم او باشد؛ نسبت به او حسن ظن داشته باشد و شکر نعمتش بجا آورد. اگر چنین نکرد از حدّ خود تجاوز کرده، مرتکب ظلم شده است و بیش از همه به خود جفا کرده و خود را از رحمت واسعه پروردگار بینصیب گذاشته است.
کسی که عمداً خود را از بالای بلندی به پایین میاندازد و زخمی میشود یا میمیرد، خود مقصّر است. آنکه خویش را از مقام عبودیت پروردگار فرو میاندازد، در حقیقت خود را از مرتبهای که لیاقتش را دارد که همان مقام خلیفة اللهی و ظهور اسماء و صفات پروردگار است ساقط کرده، به خود ستم نموده است. پس اگر در آخرت بجای رحمت در عذاب میافتد، عکسالعمل همان عملی است که انجام داده، دقیقاً مانند جراحتی که بخاطر سقوط از بلندی برمیدارد و در این بین هیچکس جز خودش مقصّر نیست.
یا بگو یک حیوان وحشی هر چقدر هم قویپنجه و خونخوار باشد، نمیتواند آزادانه در شهر حرکت کند هر کس را که میخواهد پاره کند، سرانجام عدهای شرّش را از سرآدمیان کم میکند. آنکه انسانیت خود را تباه ساخته، تبدیل به جانوری وحشی شده و همه را میدرد، عاقبت باید سزای اعمال خویش را ببیند و همینطور رها نمیشود.
وَ یا قَوْمِ إنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ؛ «تناد» از ریشه ندا و مصدر باب تفاعل است که به معنای مشارکت میآید؛ یعنی روزی که مردم همدیگر را صدا میزنند. این تعبیر تفاسیر مختلفی دارد که اغلب مربوط به قیامت و آخرت است؛ در روز قیامت مؤمنین نامه اعمال خود را دریافت میکند، با نهایت خوشحالی و سرور یکدیگر را ندا میدهند که بیائید و نامه اعمال مرا بخوانید؛ «فَأَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ: اما کسی که نامه عملش را به دست راستش دهند فریاد میزند: بیائید نامه اعمال مرا بخوانید». (الحاقه/۱۹) اما کسی که نامه اعمالش را به دست چپش میدهند در کمال شرمندگی و اندوه میگوید: کاش هرگز نامه عمل مرا به من نمیدادند؛ «وَ أَمّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ(۲۵)» (الحاقه/۲۵)
ندای دیگر آخرت، ندایی است که جهنمیان به اهل بهشت دهند؛ «وَ نادی أَصْحابُ النّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَی الْکافِرینَ: اهل دوزخ بهشتیان را ندا دهند که ما را از آبهای گوارا یا از نعم بهشتی که خدا روزی شما کرده بهرهمند سازید. آنها پاسخ دهند: خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است». (اعراف/۵۰)
ندایی نیز در روز قیامت از جانب پروردگار به مردم میرسد که کفار و مؤمنین صفهای خود را از هم جدا سازند و هر گروه در جای خود بایستد. ندای دیگر، گفتگوی گنهکاران با یکدیگر است که تابعان کفار، رؤسای خود را ملامت میکنند وآنها هم اینها را در حالی که هر دو گروه ملعون و زیانکار خواهند بود.
در همین دنیا هم بسیار اتفاق میافتد که ظالمان گرفتار «یوم التناد» شوند و آن، روزی است که نیازمند یاری مظلومان شوند و آنها را بر یاری خود ندا دهند یا آنکه به عذابی سخت گرفتار آیند و یکدیگر را برای کمک بخواند اما هیچکدام نتوانند دیگری را یاری دهند.
رضا شاه در روزهای آخر حکومت خود به هر دستاویزی چنگ میزد تا خود را نجات دهد، حتی دست به دامن قوامالسلطنهای شد که روزی از خود رانده بودش اما او نیز نتوانست کاری برایش بکند و سرانجام از قدرت خلع و به جزیرهای کوچک و دورافتاده تبعید شد. نظیر همین اتفاق برای فرزندش نیز افتاد او هم اواخر سلطنت، وقتی دید به زودی قدرت از دستش خارج میشو، هر کاری میتوانست انجام داد، حتی به التماس افتاد اما فایدهای به حالش نداشت. این درسی از تاریخ است که باید مورد عبرت همه حاکمان و پادشاهان عالم قرار گیرد!
آموزههای آیات
در درون هر کس موسی و فرعونی وجود دارد. موسی، همان فطرت خداجو و فرعون، نفس اماره است. فرعون درون، خود را مستقل از خدا میداند و چنین جلوه میدهد که خود رازق و مالک و مدبّر خویش است؛ من من میکند و دائم دم از «مال من، علم من، اندیشه من، حکومت و ریاست من» میزند. در مقابل موسای درون او را به خدای تعالی متذکر میسازد و خاطرنشان میکند که تنها پروردگار یکتاست که مدبّر همه عالم وهمه اشخاص وانفاس است. اگر کاری از دست کسی برمیآید به عنایت و اذن او است. حیات و قدرت و علم را او میدهد و باز میستاند. در مورد مرگ انذار میدهد و از کارافتادن اعضاء و جوارح و رفتن روح به عالم دیگر را یادآوری میکند و نسبت به قیامت و حساب و کتاب آن و عرضه اعمال به پیشگاه خدای تعالی هشدار میدهد.
اینها حقایقی است که پیش روی همه افراد بشر قرار دارد و نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود یا از آن گریخت یا حتی از زمان وقوع آن خبر داشت. بله اگر کسی یقین دارد که تا نود یا صد سال عمر میکند، تا آن زمان نسبت به مرگ و آخرت خود آسوده باشد!
خطرات بیشماری که در زندگی هر کس پیش میآید و خداوند او را از یک قدمی مرگ باز میگرداند، در واقع تنبیهی است برای یادآوری این حقیقت اجتنابناپذیر!
ندای سبز آزادی: نسرین اکبری نژاد، مادر محمد حسین مهیمنی(دانشجوی زندانی در گرگان) در نهمین روز از بازداشت فرزند خود طی نامه ای به دادستان گرگان درخواست احترام به قانون و آزادی هرچه سریعتر وی را کرده است. محمدحسین مهیمنی دانشجوی رشته حقوق دانشگاه آزاد تهران و عکاس خبری می باشد که در روز 22 بهمن امسال توسط عده ای لباس شخصی بازداشت شده است.
در این نامه آمده است:
جناب آقای پوريانی
دادستان محترم شهرستان گرگان
بي اطلاع نيستيد كه بيش از نه روز از بازداشت فرزندم محمد حسين مهيمني ميگذرد و اين در حاليست كه به عنوان يك مادر، كوچكترين اطلاعي از وضعيت جسمي، روحي و رواني فرزندم ندارم. اين نگراني به ويژه زماني اوج ميگيرد كه با توجه به برخي اظهارات غير رسمي از سوي عوامل امنيتي، اين بازداشت در نتيجه كينهتوزي هاي شخصي و تسويه حسابهاي فردي صورت گرفته است.
جناب آقاي دادستان!
آيا تا كنون براي شما به عنوان عالي ترين مقام مدافع حقوق مردم، اين اختيار و توان وجود نداشته است كه حداقل امكان يك ملاقات حضوري با فرزندم را در طي 9 روز گذشته فراهم نماييد؟! جاي بسي تعجب است كه به رغم موافقت معاونت محترم دادستان با انجام ملاقات، عوامل امنيتي از انجام اين ملاقات ممانعت به عمل آورده اند و حسب اظهار معاونت دادستاني گرگان در مورخ 27/22/1389، اين قبيل رفتارهاي با نظر مساعد شما صورت ميگيرد!
آيا اين وضعيت مورد تاييد شماست؟ شما كه همواره سعي در حفظ استقلال مقام قضا به رغم وجود تمام فشارهاي شناختهي شدهي كوتاه انديشان براي سوق دادن دستگاه قضا به ابزار سياست، داشته ايد؟! آقاي پورياني!
خبرهاي رسيده در مورد بيماري و اعتصاب غذاي برادر شوهرم آقاي عبدالناصر مهميني در اعتراض به وضعيت بازداشت خود و نيز وضعيت بغرنج جسمي وي و اخبار رسيده از ساير بازداشتهاي صورت گرفتهي 2 سال گذشته و اتفاقات دردآور و اسف باري كه در برخي از بازداشتگاههاي ظاهرا قانوني در كشور اتفاق افتاده از سويي و بي خبري مطلق اينجانب از وضعيت سلامت محمد حسين از سوي ديگر، نگراني و تشويش من را بيش از پيش افزوده است.
آقاي دادستان!
فرزند من به چه جرمي متهم و بازداشت شده است؟ كسي كه نه فعال سياسي بوده و نه هيچ سابقه سوئي داشته است. به چه علت وي كه به عنوان يك دانشجوي حقوق به زندگي روزمره و عادي خود مشغول بوده است بايد ناگهان بازداشت انفرادي و ممنوع الملاقات شود؟!
در پايان مجددا تاكيد و خاطر نشان ميكنم، مسئولیت هرگونه اتفاق و آسيبي كه به فرزندم وارد آيد، بر عهده آمرين قضایی و عوامل امنیتی بوده و عواقبت آن، دامن گير ايشان خواهد بود، لذا تقاضاي آزادي فوري و بدون قید و شرط فرزندم را دارم.
ندای سبز آزادی: عبدالناصر مهيمني، رييس خانه مطبوعات استان گلستان بعد از ظهر شنبه 30 بهمن، به قيد وثيقه آزاد شد.
یه گزارش ندای سبز آزادی مهيمني كه شنبهي هفته گذشته بازداشت و به زندان اداره اطلاعات گرگان منتقل شده بود، بعد از 6 روز اعتصاب غذاي خشك، پنج شنبهي گذشته به زندان اميرآباد گرگان منتقل شد. وي پس از گذراندن 8 روز حبس، با تبديل قرار بازداشت وي به وثيقه(سند ملكي) آزاد شد. شايان ذكر است عبدالناصر مهيمني از فعالان مطبوعاتي گلستان، در مدت بازداشت خود بيش از 50 صفحه در مورد تخلفات قانوني ماموران لباس شخصي و اطلاعاتي در دوره بازداشت خود و مسائل سياسي اجتماعي روز، خطاب به مقامات ارشد قضايي مكاتبه داشته و در اختيار ماموران بازجو قرار داده است كه البته از سرنوشت اين مكاتبات اطلاعي در دست نيست. همچنين از وضعيت برادر زادهي وي، محمد حسين مهيمني (دانشجوي حقوق و عكاس خبري) كه شب 22بهمن ماه توسط ماموران لباس شخصي دستگير و به بازداشتگاه اطلاعات گرگان برده شده است، هيچ اطلاعي در دست نيست. اين مسئله كه سبب نگراني شديد خانواده وي از وضعيت سلامت جسمي و روحي او شده است، در نامهي نوشته شده توسط مادر او به مقامات قضايي نيز انعكاس يافته است. بنابر اخبار رسيده، مقامات قضايي با اين تصور كه محمد حسين مهيمني از طراحان اصلی ناآرامی های عاشورای سال گذشته گرگان است، با تبديل قرار بازداشت موقت نامبرده موافقت ننموده اند(اين در حالي است كه در 2 سال گذشته هيچ گونه اغتشاش اجتماعي سياسي در گرگان و اساسا در استان گلستان رسما گزارش نشده است). به گفتهي ايشان، اتهام محمد حسين مهيمني، شركت در دستهي عزاي چند هزار نفري سبزها كه از طرف 4 محله قديمي گرگان در شب عاشوراي حسيني سال 88 برگزار شده بود می باشد. يادآور ميشود هم زمان با عزاداری سبزها در کل کشور در عاشورای 88 ، در گرگان نیز حاضران با نمادهای سبزو بسيار پرشور عزاداری نمودند که خشم شديد انحصارطلبان و طرفداران دولت را به دنبال داشته است.
مولانا عبدالحمید؛ امام جمعه اهل سنت زاهدان، در بخشی از خطبه های نماز جمعه این هفته با اشاره به تحولات اخیر خاورمیانه گفت: امروز افکار جهانیان متوجه تحولات خاورمیانه و بویژه کشورهای مصر، لیبی، اردن، یمن و دیگر کشورهای مشابه است، ما امیدواریم که این تحولات به نفع جهان اسلام باشد. به گزارش پایگاه رسمی اطلاعرسانی اهل سنت در ایران، وی آزادی را لازمه زندگی دانست و گفت: انسان بدون آزادی احساس رفاه و امنیت نمی کند، خداوند انسان را آزاد آفریده است و انسان تا آخرین لحظه زندگی در تکاپوی دستیابی به آزادی است. مولانا عبدالحمید افزود: امروز، آزادی فریاد مشترک ملتهای مسلمان و غیرمسلمان خاورمیانه است و ملتهایی که به آن دست می یابند ابراز شادمانی می کنند و خواستار اصلاح قانون اساسی و ساختارهای قبلی حاکمیت ها هستند. امام جمعه اهل سنت زاهدان با بیان اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میثاق ملی همه ایرانیان است، گفت: با وجود اینکه این قانون نیز مانند همه قوانین تدوین شده توسط بشر، دارای نقص و اشکال است، اما در چارچوب همین قانون اساسی فعلی، بسیاری از مشکلات کشور قابل حل و اجرای کامل اصول آن متضمن وحدت و امنیت ملی است. وی افزود: اصل دوازدهم قانون اساسی بر آزادی مذاهب اهل سنت در انجام مراسم و مناسک دینی خود تصریح کرده است و اجرای این اصل بسیاری از دغدغه ها و نگرانیهای اهل سنت را برطرف می کند. مولاناعبدالحمید گفت: تضمین آزادی بیان و اندیشه و آزادی رسانه ها و احزاب توسط دولت، از بروز مشکلات مشابه کشورهای خاورمیانه در کشور ما جلوگیری می کند و موجب می شود که ناله ها و دردها به فریاد تبدیل نشوند. وی افزود: من خیرخواهان و دلسوزانه می گویم که زندانی کردن افراد و محدود کردن آزادی های اساسی مردم مشکلی را حل نمی کند و مسئولان باید راه حل مشکلات را در وسعت نظر و سعه صدر و شنیدن سخنان مردم و اجرای قانون اساسی به عنوان میثاق ملی کشور، جستجو کنند.
قرآن عظیم الشان بهترین کتاب در بیان سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است امام جمعه اهل سنت زاهدان در بخش اول خطبه های نماز جمعه اهل سنت زاهدان ضمن تلاوت آیه 21سوره مبارکه احزاب و آیه 7 سوره مبارکه حشر، به بیان نکاتی در مورد سیرت پاک رسول اکرم صلی الله علیه و سلم پرداخت. ایشان با بیان اینکه قرآن عظیم الشأن به بهترین نحو سیرت آنحضرت صلی الله علیه وسلم را بیان می کند، خاطرنشان کرد: این کتاب زرین و بی نظیر و این پیام بزرگ الهی به بشر، بهترین کتاب در بیان سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم است، بر همین اساس وقتی صحابه از ام المومنین حضرت عایشه صدیقه طاهره رضی الله عنها پرسیدند که اخلاق آن حضرت صلی الله علیه وسلم چگونه بود که الله تعالی می فرماید: «إنک لعلی خلق عظیم» (تو از اخلاق والایی برخودار هستی)، ام المومنین فرمود: «کان خلقه القرآن» (یعنی اخلاق آن حضرت صلی الله علیه وسلم قرآن عظیم الشأن بود.) آری؛ قرآن عظیم الشان به طور کامل در زندگی و اعمال رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پیاده شده بود و ایشان هرگز از آن منحرف نبودند. اگر شما قرآن عظیم الشأن را از ابتدا تا انتها تلاوت کنید، در می یابید که تمام آموزه های آن در هر بابی، چه در باب اعتقاد و توحید و چه در باب جهاد فی سبیل الله و قربانی برای خدا و چه در باب اخلاق و عمل، در حیات طیبه آن حضرت صلی الله علیه وسلم عملاً پیاده بود. ایشان در ادامه با بیان اینکه "هیچ نویسنده ای در دنیا نتوانسته آنگونه که شایسته است سیرت آن حضرت صلی الله علیه وسلم را ترسیم کند." خاطرنشان کرد: آنانی که برای فهم سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در جستجوی کتابی هستند، بدانند که در این باره کتابی بهتر از قرآن مجید وجود ندارد، با آنکه کتاب های زیادی در بیان سیرت سیدالمرسلین رحمة للعالمین نوشته شده است اما به یقین باید گفت، هیچ نویسنده ای در دنیا نتوانسته است حق این کار را ادا کند، در واقع هیچ کس نمی تواند سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم را آنگونه که شایسته است، ترسیم کند، شاید بتوان گوشه و شمه ای از آن را بیان کرد، به راستی چگونه می توان احوال زندگی و سیرت آنحضرت صلی الله علیه وسلم را به طورکامل بیان کرد، هر کسی در این دریا فقط توانسته غوطه ای بزند و چیز اندکی در اختیار ما قرار دهد.
وضعیت امروز مسلمانان نتیجه دوری آنان از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است مولانا عبدالحمید همچنین ادامه داد: اگر انسانیت روزی بالندگی داشته و توانسته به اوج پاکی و ولایت برسد، این امر نتیجه اتباع از سنت آنحضرت صلی الله علیه وسلم بوده است. اگر روزی مسلمانان در دنیا حرمت و قداست داشته اند، و تمام جهانیان به آنان با دیدۀ احترام می نگریسته اند، این امر در اثر اتباع آنان از سیرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم بوده است. امروز هم علت اینکه مسلمانان با اختلاف و تفرقه و تشتت گرفتار آمده و با مشکلات گوناگون مواجه شده اند، این است که آنان از کتاب الله و سنتهای حضرت رسول صلی الله علیه وسلم فاصله گرفته اند، امروز مشکلات تمام دنیا را فرا گرفته اند اما این وضعیت در کشورهای اسلامی و خاورمیانه از همه جا پررنگ تر است. ایشان همچنین با تاکید بر اینکه هر کس از اصل خود دور بماند در دنیا سرگردان می شود و با مشکلات گرفتار خواهد شد، ادامه داد: بسیاری از کارشناسان و اندیشمندان تصمیم گرفته اند که مشکلات موجود را از بین ببرند و این در حالی است که تعداد بسیار کمی از آنان متوجه اند که سرمنشأ تمام این مشکلات چیست و برای رفع این مشکلات چه باید کرد. ایشان تاکید کرد: امت مسلمان برای اینکه بتواند رضایت پروردگار متعال را جلب کند و در عصر امروز که عصر پیشرفت و تکنولوژی است به جایگاه واقعی خود برسد و در دنیا تاثیر گذار باشد و سخنش شنیده شود، باید به اعتبار ایمان و تقوا و عمل صالح به گذشته و دور اول خود باز گردد.
تحولات اخیر در خاورمیانه را به فال نیک می گیریم و آن را رحمت الهی می دانیم شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید در ادامه با اشاره به تحولات اخیر در برخی از کشورهای اسلامی، اظهار داشت: امروز شما می بینید که در خاورمیانه کشمکشها و سر و صداها از همه جا بیشتر شده و تمام رسانه های جهانی و تمام تحلیل ها متوجه این منطقه شده است. ما این وضعیت را به فال نیک می گیریم و آن را رحمت الهی می دانیم.
الله تعالی به انسان آزادی و حق انتخاب داده است امام جمعه اهل سنت زاهدان ادامه داد: خداوند متعال انسان را حتی در مورد دین و دینداری آزاد گذاشته و فرموده است «لا إکراه فی الدین»، (هیچ اجباری در دین نیست) و نیز فرموده: «فمن شاء فلیومن ومن شاء فلیکفر» (هرکس می خواهد، مومن شود و هر کسی می خواهد، کافر شود.) بشر به هر میزان دارایی داشته باشد، اگر از فقدان آزادی رنج ببرد، هرگز مشکلاتش حل نخواهد شد و زندگی آرامی نخواهد داشت. الله تعالی انسان را آزاد آفریده و بنابراین انسان تا آخرین نفس برای کسب آزادی تلاش خواهد کرد، اگر شما بخواهید یک انسان را به زور وارد بهشت هم کنید، او حاضر نخواهد بود وارد شود، اما اگر شما بخواهید او را با مهربانی و محبت به سوی جهنم راهنمایی کنید، با شما خواهد آمد؛ این طبیعت بشر است. آری؛ الله تعالی به بندگان اختیار داده و فرموده است، اگر خوبیها را اختیار کردید جایگاه شما بهشت است و اگر بدیها را اختیار کردید، در جهنم خواهید افتاد.
عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي در گفتوگو با یک خبرگزاری با تاكيد براينكه تب بالاي تاسيس دانشگاه هاي تك جنسيتي در دانشگاه ها، امروز بيش از اينكه در ميان مردم و دانشگاهيان بالا رفته باشد در ميان مسئولان آموزشي كشور بالا گرفته است، اظهار داشت: در حال حاضر احساس مي شود دولت بيش از پيش اصرار و تقاضا دارد تا مردم و دانشگاهيان. چرا كه بحث تفکیک جنسیتی در دانشگاهها نه در مجلس و نه در شورای عالی انقلاب فرهنگی بحث نشده،اکثر بحثها درباره تفکیک جنسیتی در دانشگاها تنها در حد حرف است.
هرچند به نظر میرسد زمزمههایی که از بدو تشکیل دولت نهم تاکنون در مورد تفکیک جنسیتی دانشگاهها و مراکز آموزشی به گوش میرسید، این روزها به صورت جدیتر در دستور کار متولیان وزارت علوم و مسئولان دانشگاههای کشور قرار گرفته است اما مخالفتها با این طرح نیز همچنان پابرجاست.
اجرا کردن این طرح که در چند سال گذشته همواره بر سر آن بحث بوده است، از وزارت علوم و با ایده اسلامی کردن دانشگاهها آغاز شد.
بلافاصله موج اعتراضات و نیز حمایتها نسبت به آن بلند شد. فعالان حقوق زن، دانشجویان و روزنامهنگاران و فرهنگیان از مخالفان این طرح بودند و آن را نه تنها توهینی بزرگ به دانشجویان میدانستند بلکه حربهای برای محدود کردن زنان قلمداد کردند.
از طرفی حامیان این طرح، آن را راهی برای مبارزه با فساد و گسترش عفت در جامعه میدانستند. از جمله این افراد مریم بهروزی، دبیر کل جامعه زینب بوده است که بلافاصله با حمایت از این پروژه گفت:" این طرح خصلت ارتجاعی ندارد و اجرای آن موجب گسترش حیا و عفاف در جامعه می شود."
با اینکه خرداد سال جاری وزیر علوم اعلام کرد که تك جنسيتي كردن دانشگاهها از سياستهاي وزارت علوم نيست اما در ابتدای سال جاری تحصیلی خبر جدا شدن برخی کلاسهای دانشگاهها به سرعت منتشر شد.
حسین نادری منش، وزیر علوم پیش از آن گفته بود که دانشگاه های دولتی تک جنسیتی نمی شوند و تنها دانشگاه های غیر انتفاعی و غیر دولتی که درخواست تک جنسیتی شدن داده اند در این طرح شرکت می کنند، اما انگار دولت کودتا همچنان مصر به اجرا کردن این طرح است آنچنان که یک نماینده مجلس با تاييد فضايي كه وزارت علوم براي ايجاد دانشگاه هاي تك جنسيتي ايجاد كرده است،گفت: بحث تفکیک جنسیتی در دانشگاهها نه در مجلس و نه در شورای عالی انقلاب فرهنگی بحث نشده است و طرحی نیز در این مورد از وزارت علوم مطرح نمیشود، اکثر بحثها درباره تفکیک جنسیتی در دانشگاها تنها در حد حرف است كه فلان مسئول خبر از تاسيس يا بررسي چند تعداد دانشگاه را مي دهد كه هیچ طرح کارشناسی پشت آنها نیست.
به تازگی نیز معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم با بیان این ادعا که تک جنسیتی شدن دانشگاه ها خواسته خانوادهها است گفته است:" يكي از مواردي كه از سوي مردم درخواست ميشود، موضوع دانشگاههاي تك جنسيتي يا دانشگاههايي است كه در آن دختران و بانوان بتوانند فعاليت راحتتري داشته باشند."
غلامرضا خواجهسروي همچنین اعلام کرده است که سياست وزارت علوم هم اين است كه محيطي را به وجود آورد تا خانمها بتوانند راحتتر فعاليتهاي علمي و فرهنگي خود را ادامه دهند.
وی همچنین خاطرنشان کرد:" وجود چنين دانشگاههايي يك نياز در جامعه اسلامي ايران است و برخي از تجربيات گذشته نيز در اين زمينه موفق بوده است."
این گفتهها به خوبی گویای تلاش دولت برای تک جنسیتی کردن دانشگاهها و جداسازی در آنهاست. تلاشی که به عقیده فعالان حقوق زن نه تنها توهین به شخصیت دختران و پسران دانشجوست بلکه مقدمهایست برای محدودیتهای بیشتر در دانشگاه و جامعه.
انگار به واقع خواسته تاسيس دانشگاه هاي تك جنسيتي در دانشگاه امروز بيش از اينكه در ميان مردم و دانشگاهيان بالا رفته باشد در ميان مسئولان آموزشي كشور بالا گرفته است. به طوري كه مدیرکل دفتر آموزشهای آزاد وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در هفته جاري از تأسیس دانشگاه دخترانه در 7 استان و درخواست راهاندازی دانشگاه پسرانه در 2 استان خبرداد و افزود: تقاضای راهاندازی دانشگاه دخترانه در زاهدان، مشهد، کرج، تبریز، سمنان، رشت و ارومیه هم اکنون در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در حال بررسی است.
هرچند این گفتهها نیز نشان از تلاش دولت برای اینکار دارد که در شکل چنین اظهارنظرها و آماری بروز میکند.
جهانیان ایران را با تاریخاش میشناسند، اما گویی این تاریخ برای دولت کنونی ایران اعتبار و ارزشی ندارد و نه تنها برای حفظ آن تلاشی نمیکند، بلکه گاهی ریشه به تیشه آن میزند.
هر روز خبری درباره تخریب و تهدید آثار تاریخی به ویژه در سالهای اخیر به گوش میخورد. آنچه در پی میآید نمونههایی از این اخبار است.
آب، بافت تاریخی کرمان را فراگرفته است
به تازگی مديركل ميراث فرهنگي و گردشگري استان كرمان اعلام كرد: بالا آمدن آبهاي زيرزميني در بافت تاريخي شهر كرمان، آثار تاريخي اين بافت را در معرض تهديد و تخريب قرار داده است.
هادي ايرانمنش در گفتوگو با خبرگزاري ايسنا، بيان كرد: متأسفانه بالا آمدن آبهاي زيرزميني در بافت تاريخي شهر كرمان، به ويژه در محور فرهنگي كرمان، آسيبهايي را وارد ميكند، بهطوري كه اكنون در يكي دو آبانباري كه در اين بافت قرار دارد، آب كاملا در كف مخازن جمع شده و آن را در معرض تهديد قرار داده است.
او با اشاره به اينكه راهكار اساسي اين موضوع اين است كه سيستم فاضلاب شهري هرچه سريعتر راهاندازي شود، ادامه داد: اكنون براي حفاظت از بناهاي مهم مانند مسجدجامع شهر كرمان، يكسري اقدامات اضطراري مانند حفر چاه در اطراف آثار انجام شده است كه آب موجود در اين بناها را تخليه ميكند.
ايرانمنش تصريح كرد: اگر پمپهايي را كه در مسجدجامع وجود دارد، خاموش كنيم، خيلي زود ديوارها بر اثر رطوبت تخريب ميشود.
او با تأكيد بر اينكه بهطور كلي شرايط راضيكننده نيست، گفت: بناهاي تاريخي كرمان در معرض تهديد است. اين بناها چيزي نيست كه قابل تجديد باشد. اگر روزي از بين برود، ديگر آنها را نخواهيم داشت.
مديركل ميراث فرهنگي و گردشگري استان كرمان همچنين دربارهي زلزلههايي كه بهتازگي در برخي شهرهاي استان كرمان مانند ريگان رخ داد، بيان كرد: برخي آثار تاريخي اين شهر بين 10 تا 30 درصد تخريب شد كه به زلزلهي چندماه پيش در اين شهرستان مربوط است. اين آثار شامل عمارت كاخ خورشيد و چند كاروانسرا در شهرستان ريگان بود.
به گفتهي او، از آنجا كه ريگان فاصلهي زيادي با بم ندارد، در ارگ بم نيز تكانهايي بر اثر زلزله رخ داده، ولي سبب تخريب آثار نشده است.
بناهای تاریخی گرگان در معرض تخریب
همچنین به تازگی جمعی از دانشجویان و مدرسان معماری دانشگاههای گرگان در اعتراض به ارائه طرحی به نام " بهسازی و نوسازی بافت فرسوده گرگان" خواهان توقف این طرح شدند و اعلام کرده اند: بناهای تاریخی ثبت شده در بافت تاریخی گرگان در معرض تهدید هستند.
به گزارش خبرگزاری مهر، این عده تاکید کردند: قلمداد کردن بافت تاریخی به عنوان بافت فرسوده ، توهین به اصالتهای ارزشمند بافت تاریخی گرگان است.
این دانشجویان و علاقمندان به میراثهای تاریخی استان، در روزهای اخیر با حضور مقابل اداره کل میراث فرهنگی استان، خواهان توقف این طرح شدند. به باور این عده، در صورت اجرای این طرح، در محدوده اجرای این طرح به وسعت 160 هکتار بافت تاریخی گرگان، دهها بنای در شرف ثبت و حتی بناهای ثبتی در معرض تهدید قرار میگیرند.
بافت تاریخی گرگان در سال 1310 خورشیدی در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسیده است. محدوده مصوب بافت تاریخی گرگان حدود 150 هکتار است که منطبق بر محدوده قاجاری شهر استرآباد است.
ماسوله در معرض تخريب
ماسوله با تمام حساسيتهاي يک روستای بسيار باارزش و ميراثي که در دل طبيعت دارد، با انواع مشکلات محيطي مواجه بوده و به شدت در معرض تخريب قرار دارد و اين آسيب پذيري نيز بر همگان آشکار بوده و پنهان کردني نيست.
ماسوله به عنوان يک اثر ملي در سال 1354 شمسي به شماره 1090 در فهرست آثار ملي کشور به ثبت رسيده است.
متاسفانه طي چند سال اخير ساخت وسازهاي غيرمجاز در حريم ماسوله روبه گسترش است و با تمام کوششهاي انجام گرفته اين روند همچنان ادامه دارد.
با تمام اين اوصاف در چرخ زدن و گردشي چند ساعته حتي نه چند روزه، کم توجهي در سالمتر و جذابتر ماندن اين شهر کاملا مشهود است، تصاويري از ساختمان هاي تخريب شده و ساختمان هاي از نو ساخته شده اين شهر، تصوير اسکلت ها و فونداسيونهاي بتني براي ساختمانهاي تاريخي و سنتي که قرار است خشتي و گلي باشند، تاسف هر بينندهاي را برميانگيزد.
ماسوله در معرض تخريب انواع حوادث طبيعي، محيطي و انساني است و دولت احمدینژاد هیچ همتی در جهت رسیدگی به مشکلات این روستای توریستی ایران نمیکند.
مسئولان طرقبه بیتفاوت به تخریب آثار باستانی
همچنین چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه شدت تخریب میراث فرهنگی در طرقبه و شاندیز به حدی است که اگر این روند با این سرعت ادامه پیدا کند ظرف چند ماه آینده دیگر سنگ نگاره های قدیمی و باستانی در این شهر وجود نخواهد داشت.
به گزارش خبرگزاری مهر، کهنترین این آثار خطنگارههایی هستند که بر روی سنگها و صخرهها توسط بشر اولیه حک شده است.
در بخش سرسبز طرقبه آثار باستانی زیادی وجود داشته و دارد که البته برخی تخریب شده اند و تعدادی هم باقیمانده که سنگ نگاره های دره داغستان و کمرمقبولا از جمله آثار باقیمانده اما در معرض تهدید محسوب می شود و متاسفانه مرجعی کار حفاظت از آنان را به عهده نمی گیرد، حتی مسئولان محل نیز چندان تمایلی به حفظ و برنامه ریزی جهت نگهداری از آن نشان نمی دهند.
شدت تخریبها به حدی رسیده است که بی شک اگر این روند ادامه پیدا کند ظرف چند ماه آینده دیگر سنگ نگاره ای وجود نخواهد داشت.
رفیعا یکی از فعالان فرهنگی شهرستان نیز در رابطه با جلوگیری از تخریب اینگونه آثار باستانی به خبرنگار مهر گفت: به خاطر وجود سنگ های گرانیت که در کمر مقبولا وجود دارد چند سال پیش یک سرمایه دار معدن برای استخراج گرانیت از صنایع و معادن مجوز گرفته بود اما مردم اعتراض کردند و شورای شهر نیز که از مردم است وارد شد و موضوع را حل کرد اما باز در حال حاضر می بینیم به مراتب وحشتناک تر سنگ های آن منطقه را به عنوان نخاله ساختمان می برند، فاجعه تا آنجا که عده ای ویلا می سازند و برای زییا سازی کف حیاتشان از سنگ های گرانیت کمرمقبولا استفاده می کنند، آثار تاریخی تخریب می شود و مسئولان نیز نظاره می کنند.
شاید زمانی بنابر نظر مورخان وقوع انقلابی در پس انقلاب دیگری ، به واسطه دو عامل مهم که همانا عدم کامیابی انقلاب برای برآوردن اهدافش و همچنین وقوع جنگی در کشور انقلاب زده ، می توانست تا سالها آن کشور را برای وقوع انقلاب دیگری مصونیت بخشد.
اما امروزه به نظر می رسد با توجه به تحولات تکنولوژيکی و سرعت غیرقابل تصور در ایجاد ارتباطات ، فاکتور دیگری بوده که از دید مورخین به نوعی مغفول واقع شده و درهمين راستا می بایست تحلیل های مبتنی بر واقعیات تاریخی کشورها را بار دیگر مورد تجدید نظر جدی قرار داد. البته توالد و تغییر در نسل های هر کشوری نیز عامل بسیار مهمی است که در این رابطه تعیین کننده می باشد.
آنچه امروز نظام دینی حاکم بر ایران را با چالش های جدی مواجه ساخته ، عملکرد غیرموجه سه دهه این نظام برآمده از انقلاب مردم ایران ، درپی ساقط نمودن نظام سلطنتی می باشد. انقلابی که به سرعت رنگ و لعاب اسلامی به خود گرفت و به شکلی باور نکردنی ایرانیان بسیاری را با اتیکت های مختلف همچون سلطنت طلب ، فدایی خلق ، منافق ، غرب گرا و ضد اسلام و بالاخره ضدانقلاب از گردونه ی تحولات کشور به کناری انداخت. اما این انحصارگرایی و مصادره انقلاب تمامی مردم ایران به همین جا منحصر نگردیده و امروز با گذشت بیش از سی سال از وقوع آن انقلاب ، جهان شاهد ریزش نیروهایی است که زمانی از رهبران و اداره کنندگان اصلی انقلاب اسلامی و تصميم سازان کشور بوده اند.
امروز انقلاب مردم ایران در تصرف کسانی به ناحق افتاده ، که به زعم بسیاری از انقلابیون ، کمترین نقش را در سالهای قبل از انقلاب و همچنین سالهای اولیه پیروزی انقلاب ایفاء نموده اند. لذا جنبش سبز مردم ایران ، که در پی انتخابات مهندسی شده دوره دهم ریاست جمهوری در سال گذشته ، درقبال تقلب و تحریف آرای برحق مردم برای انتخاب رئيس جمهوری خود، سر از جامعه جوان و پویای ایران برآورده ، به تحقیق درجهت ایجاد تغییراتی در ساختار قدرت حاکم در کشور خواهد بود ، که جز نام انقلاب سبز را نمی توان برای آن در نظر گرفت.
چنانچه کمترین خرد و تدبیری درحکام جور و ستم یافت می شد، به طور قطع می توانستند با گردن گذاردن به خواسته های برحق مردم و سپردن مقدرات کشور به منتخب مردم طی انتخابات سال گذشته ، حداقل تا چندسالی بر سالهای عمر انقلاب به یغما رفته ی سال 57 افزود. اما خوشبختانه اقتدارگرایان و دیکتاتورهای سوار بر اسب راهوار قدرت فاقد کمترین قوه تمیز برای دیدن واقعیات جامعه خود می باشند. برخوردهای اقتدارگرایان با رخدادهای اخیر و تحمیل حصر خانگی بر رهبران جنبش سبز، مصادره شهدای جنبش و برخوردهای چکشی با خانواده های شهداء و دیگر بازداشتی ها و همچنین انسداد سایت های اطلاع رسانی و کاهش سرعت اینترنت و یا خاموشی کامل آن و ارسال پیامک های ارعابی برای مردم و ... همچنان نشان از ترس و واهمه ای دارد که تمامی ارکان قدرت حاکمه در ایران را فراگرفته است.
درهمين رابطه آقای کروبی شیخ شجاع جنبش سبز ایران بار دیگر آمادگی خود را برای حضور در دادگاهی علنی برای محاکمه شدن اعلام و خطاب به سران حکومت گفت : "اگر غیرت و شجاعت دارید، لااقل مانند حکومت شاه رفتار کنید که اگر مبارزانی مانند طالقانی، گلسرخی، بخارایی و دهها مبارز با اندیشههای متفاوت را به بند میکشید، اجازه انتشار محاکمات آنها در سانهها را میداد".
مهدی کروبی از برخی که آنها را شیرهای کاغذی حکومت نامیده ، خواسته تا اگر شجاعت و غیرت دارند او را به صورت علنی محاکمه کنند ، تا او در یک دادگاه علنی نشان دهد، براندازان اصلی نظام چه کسانی هستند. به گفته آقای کروبی بر اندازی قبلاً توسط بخش هایی از حاکمیت انجام شده و آنچه امروز در کشور حاکم است نه جمهوری است و نه اسلامی!.
نکته مهم نهفته درپیام شیخ شجاع جنبش سبز این است که نامبرده معتقداست که جمهوری اسلامی توسط میراثخواران حکومتی سرنگون شده است. بنابراین پس از مرحوم آيت الله العظمی منتظری که با شجاعت از فقدان مشروعیت نظام مستبد دینی و ابطال ولایت رهبری خودخوانده به صراحت یاد کرد، امروز شیخ شجاع جنبش مردم از سرنگونی نظام استبدادی توسط بخش هایی از حاکمیت سخن گفته است.
لذا اگر روزی جمهوری اسلامی با گزینه ی رفراندوم برای تداوم خود یا رفتنش مواجه بود، امروز به نظر می رسد که این گزینه دیگر ضرورتی است که خواهی نخواهی چه به اراده خودش و یا همان گونه که در برخی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه در این روزها و ماههای اخیر جهانیان شاهد می باشند، همانا به اراده مردم آن کشورها چاره ای جز پذیرش نخواهد داشت.
تحولات وقایع رخ داده در ایران طی سال گذشته تا به امروز و پیروزی جنبش سبز ایران در روز 25 بهمن ماه سالجاری و همچنین تعیین روزهای متوالی آینده برای حضور جنبش سبز مردم در خیابان های تهران و شهرهای بزرگ و تعیین کننده همچون اصفهان ، شیراز ، کرمانشاه ، اهواز ، مشهد و ... حکایت از زنده بودن جنبش سبز ایران برای ایجاد تحولی اساسی در ساختار قدرت حاکمه در کشور می کند.
امروز حکام جور در ایران در مقابل این سئوال اساسی قرار دارند، که نسل جدیدی از ایرانیان در قبال عملکرد سی و دوساله این رژیم به عینه درخیابان ها طرح می کنند و چالش جدی سردمداران ستم کار بشمار می رود. آنچه در این سه دهه به نمایش گذاشته شده ، جز شکست شعارهای انقلاب و تحمیل ذلت و خواری برای ایران و ایرانیان ثمری دربرنداشته است. نسل امروز ایران به دنبال مفری برای رهایی کشور از چنگال استبداد دینی و ساخت دوباره کشور از میان خروارها مخروبه ای است که در این سه دهه اخیر بجا مانده است .
واقعیات این سه دهه زمانی که پرده ها فرو افتند و مردم ورای کاخ های حکام دینی را به عینه ببینند ، چنان تلخ و رقت آور خواهد بود ، که برای همیشه در تاریخ معاصر ایران دوره سلطنت پنجاه ساله خاندان پهلوی و همین طور دوره سیاه حکمرانی طالبان بر افغانستان، در مقابل ستم های روا شده بر مردم ایران طی این سی سال رنگ خواهند باخت.
آنچه امروز گریبانگیر حکام بی خرد در ایران شده ، بی تدبیری ، فساد مالی و اخلاقی و به نمایش گذاردن نوعی از حکومت آریستوکراسی آمیخته به سنت گرایی مبتنی بر لومپنیسم یا همان قدرت پوشالی اراذل و اوباش می باشد.
سخن را با ذكر مطلبي از كتاب روح القوانين مونتسكيو به پایان می رساند. ايشان در اين كتاب عبارتي دارد به اين مضمون:"زوال حكومت ها با زوال اصولي كه بنيان هاي حكومت بر آن اصول بنا شده آغاز مي شود". از اين جهت اگر حكومتي كه مبتني بر فلسفه سياسي مشخصی شكل گرفته است ، بخواهد ماندگار و پايدار باشد ، طبعاً بايد اصول و مباني فلسفه سياسي آن حكومت پايدار بماند و هيچ گاه مورد تخطي قرار نگيرد. این در حالی است که سالهاست مبانی زیربنایی حاکمیت مستقر در ایران از سوی برخی بانیان آن به چالش جدی کشیده شده و بسیار روشن است که نظام حاکم بر ایران وارد مرحله احتضار خود شده ، چرا که نسل جوان کشور دیگر تحمل آن را ندارد ، که آیندهاش را به گذشته انقلابی گره بزند که هیچ ربطی به این نسل نداشته و از آن مهمتر تمامی شعارهایش رنگ باخته است.
امروز غالب تحلیلگران منطقه ای معتقدند که تحرک کنونی جوانان ایرانی علیه حاکمیت، نبرد نهایی است، چرا که احتمال اصلاحات دیگر وجود ندارد و الگوی تونس ، مصر ، بحرین ، لیبی و دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه نیز پیش روی ایرانیان است.
به نظر می رسد جوانان مصمم و فرهیخته ایران زمین از این پس با حضوری مستمر در صحنه های مختلف مبارزه مدنی ، همچون روز به یاد ماندنی 25 بهمن و همچنین اول اسفند ماه به دنبال تاریخ سازی و خلق حماسه ای هستند ، که این بار متضمن انقلابی جاوید شامل تمامی ایرانیان برای ساخت ایرانی کاملاً متفاوت با سالهای سه دهه گذشته خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر