هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 01/21/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: دولت کودتا برخلاف شعارهایش در مورد حقوق زنان و برخی رفتارهای نمایشی مثل انتخاب وزیر زن در عمل عناد و دشمنی خود را با نیمی از اجتماع نشان می دهد.
به تازگی معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري با بيان اينكه كنترل جمعيت و راه‌‌هاي پيشگيري از بارداري ديگر به دانشجويان آموزش داده نمي‌شود، گفته است که از ترم بهمن، كتاب "روانشناسي ازدواج و شكوه همسرداري " در دانشگاه‌هاي كشور تدريس مي‌شود.
این خبر ممکن است در ابتدا تنها در ارتباط با سیاست افزایش جمعیت که احمدی نژاد سخت مایل به اجرای آن است به نظر برسد اما در پشت این سیاست و این خبر، واقعیت هولناک دیگری هم رخ می نماید و آن طرح خانه نشین کردن زنان است.
زهرا سجادي با بيان اينكه "كتاب جمعيت و تنظيم خانواده " با رويكرد دولت اصلاحات بود و بر پيشگيري از زاد و ولد و افزايش جمعيت تأكيد داشت، عنوان كرده است: رويكرد دولت اصلاحات، كاهش جمعيت ايران بود كه از اين جهت پيشگيري از بارداري را در بين زنان رايج كرده و آنها را تشويق به اشتغال بيشتر مي‌كرد و با رونق دادن مهد‌هاي كودك، فاصله بين مادر و فرزند را افزايش داد.
این گفته به خوبی نشان دهنده رویکرد دولت کودتا در مورد زنان است و عجب آنکه برخی اعضای زن آن نیز از چنین طرحی حمایت می کنند.
معاون آموزش و پژوهش مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري همچنین گفته است: كتاب "روانشناسي ازدواج و شكوه همسرداري " بر تفاوت‌هاي ميان زن و مرد به لحاظ جسمي، روحي و عاطفي و بازخوردهاي اين تفاوت‌ها تأكيد دارد و ازدواج را به عنوان راهي براي رسيدن به كمال طرح مي‌كند؛ اين كتاب همچنين معيارهاي انتخاب يك همسر خوب را عنوان كرده و به دانشجويان معيارهاي انتخاب همسر مناسب را با توجه به احكام اسلام و آيات قرآن آموزش مي‌دهد.
وي اضافه كرده است: اين كتاب داراي بخش‌هاي مختلفي از جمله تعامل اجتماعي، تعامل فرهنگي و تعامل اقتصادي است و نكاتي را بيان مي‌كند كه دانستن آن براي يك دانشجو ضروري است؛ در حالي ‌كه بر اساس كتاب قبلي، نيازي نبود تا دانشجو اين مسائل را بداند و در حالي ‌كه او در انتخاب همسرش مانده بود و نمي‌دانست كه چگونه بايد همسر مناسب خود را انتخاب كند، راه‌هاي پيشگيري از بارداري به او آموزش داده مي‌شد.
طرح تنظیم خانواده هرچند به دلیل افزایش جمعیت ایران و نگرانی های ناشی از تأمین آینده نسل بعدی پیش از دولت اصلاحات آغاز شده بود اما در آن دوره به همین دلایل و نیز به دلایل دیگری از جمله اختیار زن در تعیین زمان بچه دار شدن و تعداد فرزندان و در واقع احترام بیشتر به حقوق زن قوت گرفت اما اکنون دولت احمدی نژاد درپی مشغول کردن زنان صرفن به امور خانه و در واقع حذف آنان از اجتماع است.
اینکار از مدتها پیش آغاز شده است. طرح دورکاری زنان نیز یکی از این اقدامات بود که اکنون مدتی ست اجرا شده است. جز آن احمدی نژاد در چند سال گذشته با هرگونه حرکتی در مورد احقاق حقوق زنان به شدت مخالفت کرده است. بخشی از طرح مبارزه با بدحجابی نیز به همین قصد است زیرا دولت کودتا حجاب را نه ارزش و احترامی برای زن بلکه راهی برای محدود کردن او می داند و برخورد با زنان در کوچه و خیابان نه برای ایجاد امنیت در جامعه بلکه برای ایجاد ترس و احساس عدم امنیت در آنهاست. چه اگر احمدی نژاد به فکر امنیت جامعه بود به جای زنان، دزدان و قاتلان را کنترل می کرد.
اکنون نیز بعد از وعده و وعیدهای فراوان در مورد پرداخت یک میلیون تومان به نوزادان متولد سال 89 و تشویق خانواده های فقیر ایرانی به داشتن بچه های بیشتر، در پی راه های دیگری برای فشل کردن زنان است تا به جای کار در اجتماع و داشتن فرزند هر زمان که خودشان بخواهند محدود به وظایف خانه داری و شوهرداری شوند.
به نظر می رسد دولت کودتا از این واقعیت غافل است که همان جوانانی که فریب دروغ های او را نخوردند و برای مخالفت با او و کودتایش به خیابان ها ریختند اکنون نیز روشن تر از آن هستند که بشود با تغییر کتاب درسی دانشگاه آنها را به لباس متحد شکلی که خود می خواهد درآورد.

 


 


ندای سبز آزادی: وزیر راه و ترابری هرچند دیر اما بالأخره برای دادن توضیح به مجلس رفت و اکنون بهارستانی ها به دنبال جمع کردن امضاء برای استیضاحش هستند.
از آن روز که حمید بهبهانی که استاد راهنمای احمدی نژاد دردانشگاه بوده و اینک بر کرسی وزارت راه تکیه زده است، به مجلس معرفی شد تا وقتی که نمایندگان به او رأی اعتماد دادند تا احمدی نژاد دوباره کردان را معرفی نکند، از روزی که بهبهانی طرح هایش را برای وزارت راه ارائه داد تا وقتی که سقوط پی در پی و کشته شدن هموطنانش را اندک دانست و خشم همگان را برانگیخت یک سال و اندی بیشتر نگذشت.
وزیر راه دولت کودتا به زمان زیادی نیاز نداشت تا خود را به عنوان وزیری ناتوان و البته با اظهار نظرش در مورد سقوط هواپیمای ارومیه فردی بی مسوولیت و بی رحم معرفی کند.
او شاید مشکل برخی وزرای دیگر احمدی نژاد از جمله کردان و رحیمی را در مورد جعلی بودن مدرکش ندارد و از قرار معلوم دکترای عمران دارد اما عملکرد نامطلوب وی در به سرانجام رساندن پروژه‌ها، مدت هاست که سبب نارضایتی همه حتی مدیران پروژه ها شده است.
این وزیر دولت کودتا که به یکی از نمادهای بی کفایتی این دولت تبدیل شده، از روز نخست و در جلسه معارفه خود به کارنامه وزیر راه قبلی تاخت و این ذهنیت را ایجاد کرده بود که اگرچه احمدی نژاد دولت و هیئتی برآمده از کودتا می سازد اما شاید حداقل وزیر راهش برنامه های عمرانی داشته باشد و تحولی در بخش مربوط به خود ایجاد کند. هر چند همان وقت نیز کارشناسان، با توجه به طرح های غیر کارشناسانه و مساله ساز بهبهانی در دوره شهرداری احمدی نژاد در تهران او را مدیر موفقی نمی دانستند. بهبهانی نیز خیلی زودتر از آنچه انتظار می رفت ثابت کرد که احمدی نژاد در انتخاب وزاریش به شایستگی و کفایت توجه ندارد.
او که روز نخست وعده اتمام پروژه های نیمه تمام وزارت راه را داده بود بعد از مدتی به مرد پروژه های نیمه تمام تبدیل شد.
او در این مدت حتا نتوانست یک مدیرکل روابط عمومی منصوب کند و در این مدت یکسال سه بار سرپرست روابط عمومی را تغییر داد.
بهبهانی ویژگی های مشترک زیادی با رئیس دولت کودتا دارد. در دادن شعار پیشرو تر از عمل است، همچنان که روز اول کار خود شعار پروژه های نیمه تمامی را داد که هنوز نتوانسته آنها را تمام کند. در ماه‌های اخیر با نیم بند افتتاح کردن پروژه‌های بزرگی مانند راه‌آهن اصفهان- شیراز، راه‌آهن بم - زاهدان و آزادراه تهران - پردیس و پل دریاچه ارومیه فصل جدیدی را در وزارت راه رقم زده که علاوه بر انتقاد کارشناس این بخش با مخالفت مدیران اجرایی خودش نیز مواجه بود.
بهبهانی مانند احمدی نژاد از ادبیات عامیانه استفاده می کند. همان ابتدا پروژه های وزارت راه در دوره قبل از خود را خنس خواند و در این مدت بارها از ادبیات سخیف استفاده کرده است. بارها با حرف ها و مثال هایش شنوندگان سخنانش حتی خبرنگاران حوزه خود را که به نوع حرف زدنش عادت کرده بودند متعجب ساخت. یک بار در جلسه اتاق بازرگانی با مثال زدن آغا محمد خان قاجار از قول او گفته بود:" تا زمانی که می‌توانستم، نمی‌دانستم و حال که می‌دانم نمی‌توانم." تامدت ها حاضران در جلسه متحیر از این سخن او بودند.
وزیر راه احمدی نژاد مانند خود او دوست دارد مخالفانش را تحقیر کند. تا جایی که وزیر راه قبلی را برای مناظره با خود کوچک شمرده بود.
و بهبهانی مثل احمدی نژاد در حالی که از انجام وظایف خود ناتوان است با انجام حرکات نمایشی به حاشیه ها می پردازد. در حالی که خطوط هوایی کشور فرسوده است و هراز گاهی هواپیمایی سقوط می کند او سرزده به کوپه مسافران قطار می رود و خاک صندلی های شان را می گیرد و البته مشی احمدی نژاد را در تغییر مدیران از همان ابتدا پیش گرفته است.
اما بهبهانی را آنچه به استیضاح کشاند نه رفتارهای پوپولیستی و نه عملکرد نادرست و ضعیفش در وزارت راه بود چرا که جز او وزرای دیگر احمدی نژاد و حتا خود او هم فاقد این ویژگی ها نیستند. بهبهانی در آخرین اظهاراتش اوج بی مسوولیتی خود را ثابت کرد آنچنان که نمایندگان مجلس هشتم که اعضای آن توصیه به مدارا با دولت شده اند تا از این دوره آزمون و خطا! به سلامت عبور کنند هم وظیفه خود دیدند که از او در مورد کارهایش البته تنها در بخش حمل و نقل هوایی سوال کنند و انگار پاسخ هایش چندان قانع کننده نبوده که مجلس نشین ها نیز به تکاپو افتاده اند تا برای استیضاحش، هرچند خیلی دیر امضا جمع کنند.
نماینده ارومیه در این مورد گفته است:" وزیر راه و ترابری در اجرای برنامه چهارم توسعه کشور که یک سال هم تمدید شده و مدت آن 6ساله شد، کوتاهی کرده است چرا که بر اساس برنامه چهارم وزارت راه بایستی سن ناوگان هوایی کشور را به 15 سال کاهش می‌داد اما در حال حاضر سن ناوگان هوایی کشور بیش از 21 سال است."
ذاکر دلیل این امر را سانحه سقوط هواپیمای تهران- ارومیه ذکر کرده است. در این یک سال و اندی که از وزارت بهبهانی می گذرد تاکنون چندین حادثه هوایی رخ داده است که سه مورد آن مربوط به هواپیمای مسافربری بوده است. اولی هواپیمای قرقیزستان بود که چون مربوط به خطوط هوایی ایران نبود بهبهانی بسیار از آن متاثر و برآشفته شد و قول داد که دلیل آن را پیگیری کند. دوتای دیگر هواپیماهای ایرانی بودند که وزیر راه چندان جدی شان نگرفت و وقتی هواپیمای تهران- ارومیه سقوط کرد بلافاصله به خبرنگاران گفت که سوانح هوایی ایران نسبت به جهان هنوز زیاد نیست.
شاید همین جمله فرمان ناک اوت او را صادر کرد. اکنون شمارش معکوس برای استیضاح وزیر راه و شاید خروجش از دولت آغاز شده است. البته به شرطی که این دولت بار دیگر از بالا دوپینگ نشود!
معلوم نیست احمدی نژاد استادش را هم مانند کردان در جلسه استیضاح تنها خواهد گذاشت یا نه؟ اما انگار مرد پروژه های نیمه تمام که تعداد کشته ها برایش چیزی به حساب نمی آید به زودی در بهارستان یکه و تنها باید پاسخگوی اعمالش شود.

 


 


چکیده
احكام مرتد بخشى از مباحث مسلّم حقوق جزا در فقه اسلام محسوب مى شود. كسى درباره مجازات مرتد چون قتل، حبس ابد (براى زن)، انتقال اموال، جدايى از همسر ترديد نكرده است. حقيقت آن است كه تعریف ارتداد از نظر فقيهانِ مسلمان يكسان نيست. بسيارى ارتداد را تنها تغيير عقيده دانسته اند و بر اين اساس فتوا داده اند که اگر مسلمانی از اسلام برگردد، مستحق کیفر است و به شدید ترین وجه مجازات می شود. و از این فتوا چنين تلقی می شود که اسلام دیگران را مجبور به عقیده می کند و قهرا این حكم با آزادى عقيده در تنافى است. به نظر ما ارتداد صرف تغيير عقيده نيست. اگر در لغت، ارتداد به معنای برگشتن است، این برگشتن از عقیده به نحو مطلق نیست و چنانکه از آیات قرآن بر می آید، دلالت بر معنایی مقید و خاص بیرون از معنای رایج دارد.
مبانی و پرسش های مقدماتی در بحث ارتداد
1- اکراه بر عقیده جایز است، یا عقیده اکراه بردار نیست؟
2- کلمه ارتداد در چه ملابسات و ظرف تاریخی بکارگرفته شده است؟
3- اسلام از مردم چه نوع دینداری را می خواهد که با فرض کیفر می تواند صادق باشد یا نباشد؟
4- آیا مجازات و ترس از کیفر، اکراه به حساب می آید؟
5- آیا می توان گفت اکراه بر عقیده در حدوث جایز نیست، ولی در بقا صحیح است، یا در حدوث و بقا فرقی نمی کند؟
6- آیا کیفر دادن به مرتد مجازاتی اعتقادی است، یا مجازات بر عمل اجتماعی است؟
7- آیا برفرض که ارتداد جرم اجتماعی شناخته شد، آیا حکم اعدام تناسب با چنین جرمی دارد؟
8- نسبت میان بیان قرآن که مجازاتی دنیایی برای ارتداد بکار نگرفته با سنت چیست، آیا تشریع حکم جدید است، تفصیل حکم است، یا حکم حکومتی است؟
9- فهم فقهای پیشین را بویژه در بحث ارتداد و حکم آن، تا چه مقدار می توان مبنای فتوا قرار داد و اگر فقیهی برخلاف اجماع فقها فتوایی داده، این مخالفت با اجماع چگونه است؟

مقدمه
از مباحث جنجال برانگیز در فقه اسلامی كه مخالفان آزادى مطرح می کنند، مسئله ارتداد و مجازات مرتدین است. آنها مى گويند اگر اكراه در عقيده ممنوع است و پذيرش اسلام با آزادى و اختيار انجام مى شود، وانهادن عقيده نيز بايد آزاد باشد، پس چرا براى خروج از دين عقوبتى سخت چون كشتن تعيين شده است؟ آيا اين نوع عقوبت دليل بر اين نيست كه ماندن بر عقيده بر اساس نوعى اجبار و تحميل جعل شده و کار دینداری به تظاهر و ریا کشیده شده است؟
به عبارت ديگر احكام مرتد بخشى از مباحث مسلّم حقوق جزا در فقه اسلام محسوب مى گردد. مسئله حكم ارتداد در ميان فقهاى شيعه و سنى مورد اتفاق بوده و كسى درباره مجازات مرتد چون قتل، حبس ابد (براى زن) انتقال اموال به ورثه مرتد، جدايى از همسر ترديد نكرده است. روشن است چنين احكامى نقش بازدارندگى دارد و اگر كسى كه نسبت به عقيده اسلامى ترديد پيدا كرد و يا با بررسيهايى به اين عقيده و نظر رسيد كه اسلام يا عقايد مهم اسلامى درست نيست (به نظر خودش)، در اين صورت فرد يا بايد در ظاهر تظاهر و ريا كند و در باطن اين شبهه را نگه دارد و يا اين شبهه را به بيرون منتقل كند و كسانى به او پاسخ دهند. اگر فضاى برخورد با شبهه و اشكال تنگ باشد و خطر جانى براى شخص مطرح باشد، امكان طرح شبهه و اشكال پديد نخواهد آمد، و هيچ گاه به شبهات پاسخ داده نخواهد شد و فرهنگ ريا و نفاق در جامعه رواج پيدا خواهد كرد.
لذا كسى نمى تواند بگويد در جامعه اسلامى آزادى عقيده وجود دارد، چون آزادى عقيده هم در انتخاب كردن و هم در وانهادن است و كسى كه نمى تواند به هر دليلى عقيده خود را وانهد يعنى آزادى عقيده ندارد. آزادى عقيده هم در آغاز و هم در ادامه آن مطرح است.
جایگاه ارتداد
حقيقت آن است كه نظر فقيهانِ مسلمان در تعريف ارتداد يكسان نيست. بسيارى ارتداد را صرف تغيير عقيده دانسته اند و بر اين اساس چنين تصورى به وجود آمده كه حكم ارتداد با آزادى عقيده در تنافى است. به نظر ما ـ همان طور كه مفصلاً توضيح خواهيم داد ـ این مفهوم را باید از خود قرآن گرفت و بررسی کرد که ملابسات این واژه در قرآن چه بوده و در چه بستری این واژه بکار رفته است. فاصله تاریخی و مصطلح شدن معنایی خاص در طول تاریخی به این ابهام افزوده است. با بررسی های انجام شده در استعمال این کلمه در قرآن روشن می شود که ارتداد صرف تغيير عقيده نيست، بلكه ارتداد تغيير عقيده با علم به حقانيت آن است. که پس از روشن شدن حق و از روى عناد ورزى آن را انکار نماید ; لذا برگشتن از دين كه ناشى از شبهه و ترديد در عقايد باشد، مشمول چنين حكمى نيست.ـ چنان كه بعداً خواهيم آوردـ برخى از قدماى شيعه كلمه اظهار شعار كفر يا تعبير كلمه جحد را در معناى ارتداد دخيل دانسته اند. يا در برخى تعبيرات آمده است كه اگر ارتداد از روى بصيرت نباشد، احكام ارتداد جارى نمى شود. همچنين برگشتن غيراز طرح شبهه و اشكال يا ارائه استدلال مخالف است.
نكته ديگر اينكه مسئله ارتداد در عصر پيامبر و امامان بعضاً همراه با فتنه گرى و توطئه آميز بودن حركت مرتدان بوده است، همان طور كه در برخى آيات، (مانند آيه 73 سوره آل عمران) آمده است، لذا اصل حكم قتل در فضاى مخصوصى از فرهنگ اجتماعى شكل گرفته است.
بنابراين، براى روشن شدن موضوع، ضرورى است كه به معناى ارتداد و كفر بپردازيم و حقيقت ارتداد را از لابلاى آيات و روايات و كلمات فقها روشن سازيم.
طرح صحيح مسئله و دفاع از آزادى عقيده منوط به روشن شدن ادله ارتداد و كلمات برخى از فقهاى نكته بين است. در اين راستا بايد به عناوين مهمى كه در ارتداد لحاظ شده، بپردازيم و ويژگيهاى ارتداد را برشماريم. مسلماً يكى از پرسشهاى مهمّ در بررسى مسئله ارتداد، اين نكته است كه چرا در قرآن به قتل مرتدان به عنوان حكم ارتداد اشاره نشده است با آنكه در چندين آيه اصل موضوع و پى آمدها و آثار ارتداد مطرح شده است. همچنين تصور برخى از فقيهان ما چه بوده است كه حكم مرتد را جزو تعزيرات به حساب آورده اند و مهمتر آنكه در روايات اسلامى مجازات مرتد تعبير به «حد» مرتد نشده است. آيا معناى اين برخورد اين نيست كه مسئله حكم مرتد به دست حاكم و تابع شرايط و تغييرات اجتماعى و فرهنگى و توجه به موقعيت افراد است؟
لذا بحث اجرايى حكم مرتد نيازمند روشن شدن سابقه تاريخى اين حكم و روانكاوى خشونت در جامعه هاى پيشين است و نبايد ظرف تشريع و شرايط نزول حكم را از ياد برد.
بنابراين جنبه هاى مختلفى كه اين حكم را مشخص مى كند، مانند غير قابل برگشت بودن حكم مرتد (عدم قبول توبه مرتد فطرى)، حق اجراى حكم ارتداد، مستثنيات حكم، فلسفه ارتداد و كلامهايى كه در اين باره مطرح شده است را نبايد از نظر دور داشت و تأثير اين مباحث را در روشن شدن فضاى بحث و تثبيت اين نكته كه از نظر حقوقى در اسلام همان طور كه عدم اجبار در عقيده آمده، حق انتخاب و عدم پيگرد وانهادن عقيده نيز آمده است و اين معنا در فضاى تفسير حق انسان در جامعه روشن ساز است. البته تمام آنچه گفته شد با تكليف و عقوبت اخروى، يا برخى آثار اجتماعى و مدنى و تکلیف تولى و تبرى و ساير وظايف اجتماعى مسلمانان در اين باب تنافى ندارد.
اكنون براى توضيح مطالب، اين مباحث را در دو بخش مفهوم و حكم ارتداد مورد بررسى قرار مى دهيم.
مفهوم ارتداد
ارْتَدَّ-ارْتِدَاداً [ردّ] الشي‏ءَ: آن چيز را برگردانيد، از او خواست كه آن چيز را برگرداند،- ارتد عَن هِبَته: آنچه را كه بخشيده بود پس گرفت،- و ارتد الى الصّواب: به كار خوب و درست بازگشت. «ارتدَّ على عَقِبَيْهِ» به عقب باز گشت و «ارتدّوا على اعْقابِهم»: به روش پيشينيان خود بازگشتند،- و ارتد عن دينِهِ: از دين خود بازگشت و مرتد شد. ابن فارس می گوید: گاهی این کلمه به معنای تحول و دگرگونی استعمال شده: و قد ارتدَّ و ارتدَّ عنه: ايّ تَحَوَّل عنه. بنابراین ارتداد الزاماً به معنای منفی آن نیست، و گاهی به معنای خوب هم بکار رفته، مانند برگرداندن به خانه. چنانکه آمده: از او خواست كه آن چيز را برگرداند .
از مرتد در فرهنگ لغات اسلامی گاهی به: الرِّدّة، تعبیر شده و منظور رجوع از إِسلام بوده است. وقتی گفته می شده: ارتدَّ فلان عن دينه، یعنی: إِذا كفر بعد إِسلامه. و ردَّ عليه الشي‏ء، یعنی چیزی را قبول نکرد. این که گفته شده: إِنهم لم يزالوا مُرْتَدِّين على أَعقابهم، یعني همواره به بگذشته های خود بر می گردند و متخلف از بعضی واجبات می شوند .
این ها نمونه ای از موارد استعمال این کلمه با همه تنوع استعمال است که به صورت مطلق دلالت بر برگشتن، مثبت و منفی، جاحدانه و غیر جاحدانه، عقیده و غیر عقیده می کند و متناسب با بافت و سیاق کلمه خصوصیات آن مشخص می شود. بنابراین دلیلی وجود ندارد که تنها به معنای برگشت از عقیده با بار معنایی منفی آن باشد و اگر در تاریخ روشن شد که استعمال این واژه در قرآن معنایی معین و خاص و ناظر به خصوصیاتی همچون رفتار تؤام با توطئه بوده، مخالف با لغت نیست و یا بکار گیری این لغت محدود به خصوصیتی بوده، نمی توان به بخشی دیگر از آن بر اساس لغت استناد کرد، چنانکه آیات بر این معنا دلالت دارد، و روایات ناظر به استعمال آن در قرآن بوده، زیرا کتابهای لغت پس از نزول قرآن تدوین شده و تفسیری زبان شناسانه نیست و لذا باید معنایی که در قرآن بکار رفته استناد کرد.
ارتداد در قرآن
ارتداد در قرآن در آیات فراوانی با ماده ارتداد و برگشتن پس از ایمان آمده است: «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ»(مائده:54)«ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ، يَرُدُّوكُمْ»، (محمد: 25)وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ» (بقره: 217) و مانند این تعبیرها و یا بدون این ماده: «كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ» (آل عمران: 86)مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ- که همان مفهوم را در بردارد- بکار رفته است و می توان ادعا کرد، که در فضا و شرایط خاص تاریخی و سیاسی معین شرایط مدینه و توطئه های مشرکان و قبائلی که به شدت از اسلام به هراس افتاده بودند، بیان شده است، و اگر کسی بخواهد این کلمات را بشناسد، باید فضاشناسی کند و اسباب نزول این آیات را دقیقاً مورد بررسی قرار دهد تا روشن شود که این کلمه در چه موقعیت تاریخی و فرهنگی بکار رفته است. و جالب این که تصور فقيهان و مفسران از مفهوم ارتداد يكسان نبوده و بسيارى ارتداد را صِرف تغيير عقيده دانسته اند، بدون آنكه معلوم كنند كه آيا واقعاً اين تغيير عقيده با علم به حقانيت و از روى لجاجت و يا تحفظ بر منافع اجتماعى و مادى است، يا با جهل و در اثر تبليغات و ايجاد شبهات است. به همين دليل بريدن از اسلام را به دو شكل زبانى و عملى تقسيم كرده و گفته اند: يا اين جدايى را به زبان آورد و تصريح كند كه من ديگر مسلمان نيستم و يا عملاً به بت سجده كند، يا صليب بياندازد و يا رفتارى انجام دهد كه نشانه تنفر او از اسلام باشد. از آن طرف عده اى تصريح كرده اند كه ارتداد، اظهار شعار كفر همراه با جحد است. انكار حقانيت دين با بصيرت نسبت به دين است.
به نظر می رسد که ارتداد در قرآن برگشت و تغییر دین همراه با خصوصیاتی آمده است. به عنوان نمونه به مواردی اشاره می شود.
1- تغییر عقیده با با آگاهی و شناخت از حقیقت: إِنَّ الَّذينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ.(محمد: 25) كسانى كه پس از آنكه راه راست برايشان روشن و آشكار شده، به دين پشت كرده و باز گشتند، شيطان براى آنها آراسته است .
در اين آيه تصريح شده كه بازگشت از دين در مورد كسانى است كه حق براى آنها آشكار شده و در اين جهت به این دلیل که شیطان آنان را تسویل و فریب داده است. (سَوّل له الشیطان، اغواه و زیّن له أن یفعل الشئ) از این رو به این دلیل که عمل آنان آگاهانه بوده، هيچ حجت و عذرى براى نشناختن و ندانستن حق و ايجاد شبهه نداشته اند، بلكه عامل انحراف آنان منافع، اميال و آرزوها بوده و عامل بازگشت و تن دادن آنها به راه شيطانى شده است.
2- تغییر عقیده پس از ایمان و باور کردن و ارائه بینات آمده است: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.» چگونه خداوند گروهى را راهنمايى كند كه پس از ايمان آوردنشان و پس از آنكه گواهى دادند كه اين پيامبر حق است و نشانه هاى روشن و آشكار به ايشان رسيد، كافر شدند.
در اين آیه، هر چند لفظ ارتداد نیامده، ولی معنای برگشتن در آن نهفته و از آيه به خوبى استفاده مى شود كه بحث تنها در تغییر عقيده نيست، آنان در مرحله ای شهادت به حقانیت پیامبر داده و بینات برای آنان آمده، لذا براى اين دسته هدايت معنا ندارد. بنابراين آيه چندين نكته را بيان مى كند:
اولاً: اين كسانى كه دين را وانهاده اند پيش از آن داراى ايمان و باور بوده اند، نه اينكه صرفاً مسلمان زاده بوده اند.
ثانياً: اين افراد اعتراف داشتند كه پيامبر حق است و اين حق بودن از درون و با آگاهی و با توجه به دلایل و براهین مورد پذيرش آنان بوده است.
ثالثاً: حقانيت اسلام برای اين افراد با دلايل آشكار و آن را تصديق کرده بودند و از اين جهت شبهه و اشكالى نداشتند. به اين جهت بحث هدايت، حق طلبى، روشنگرى و انتخاب انديشه در مورد آنان صادق نيست. ستمگرى و كتمان حق عامل انحراف و ارتداد آنها بوده است، حتی این جمله: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا» بوضوح استفاده می شود که آنان عناد داشته اند، و دیگر امکان هدایت برای آنان نیست و لذا قرآن در پايان آيه مى فرمايد: وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ. خداوند گروه ستمكار را راه نمى نماياند.
3- نمونه دیگر در بکارگیری این کلمه و نوعی ارتداد اطاعت از اهل کتاب در جهت مقاصد ستیزه جویانه آنان است: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرينَ. (آل‏عمران : 100).
یا همراهی با کفار و اهل عنادی است که موجب می شود که به گذشته جاهلی خود برگردند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا الَّذينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ. (آل‏عمران : 149). اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر از كافران پيروى كنيد، شما را به آيين پيشين برمى‏گردانند، پس زيانديده بازمى‏گرديد. در این آیه هم که مسئله برگشتن به وضعیت گذشته جاهلی و اطاعت از کفار است.
4- نمونه اى ديگر از توضيحات قرآن مربوط به مواردى است كه هدف از اين بازگشتن تضعيف روحیه مسلمانان و خالى كردن دل آنها، با روشهای جنگ روانی بوده است. مانند اين آيه كه مى فرمايد: وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ. (البقرة : 109). بسيارى از اهل كتاب با آنكه حقيقت بر آنها آشكار شده، از روى حسد، دوست دارند شما را پس از ايمان آوردنتان به كفر بازگردانند. عفو كنيد و گذشت كنيد، تا خدا فرمانش را بياورد، كه او بر هر كارى تواناست. برخی این جمله: فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا، را این گونه معنی کرده: هم اكنون [از ستيز و جدال با آنان‏] درگذريد، و [از آنان‏] روى بگردانيد. اما به هر حال دلالت دارد که موضوع بازگرداندن مسلمانان به حالت کفر در بخشی مربوط به تلاش اهل کتاب و پس از تبین حق بوده است.
5- يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ. (المائدة : 54 ).
اى كسانى كه ايمان آورديد، هر كس از شما كه از دين خويش برگردد، به زودى خداوند گروهى را بياورد كه خدا ايشان را دوست دارد و آنها خدا را دوست دارند، با مؤمنان نرم و خاكسارند و بر كافران سخت گير و گردنفراز.
اين آيه در سياق مذمت ارتداد به اين نكته اشاره مى كند كه ارتداد اين دسته هيچ ضررى به خدا نمى زند. در چه مواردى اين شبهه مطرح است كه تغيير عقيده موجب ضرر زدن است، در جايى كه ارتداد از روى توطئه است و خداوند با اين بيان مى خواهد روشن كند ناسپاسى مرتدان با جايگزينى مؤمنانى پاك سرشت قابل جبران است. بحث در مورد انسانهاى نادان نيست. بحث در مورد كسانى است كه به قصد ضربه زدن و ايجاد خلل در جامعه اسلامى اعلان تغيير دين مى كنند. به اين جهت قرآن به مسلمانان دلدارى مى دهد كه نگران اين رفتارها نباشند، بويژه كه اين آيات همگى در سياق بيان رفتار منافقان و القاءات فكرى و توطئه هاى عملى آنان آمده است.
6- يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ . (البقرة : 217)
تو را از جنگ‏كردن در ماه حرام مى‏پرسند. بگو: جنگ‏كردن در آن ماه گناهى بزرگ است. اما بازداشتن مردم از راه حق و كافر شدن به او و مانع از رفتن به مسجد الحرام و بيرون راندن مردمش از آنجا در نزد خداوند گناهى بزرگتر است، و شر فتنه(شرك) از قتل بزرگ‏تر است. آنها با شما مى‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان بازگردانند. از ميان شما آنها كه از دين خود بازگردند و كافر بميرند، اعمالشان در دنيا و آخرت تباه شده و جاودانه در جهنّم خواهند بود.
جالبتر این که در دسته ای از آیات هر چند واژه ارتداد نیامده، اما معنای آن بکار رفته و مسئله ارتداد را از تغيير عقيده در شكل حق انسانى خارج مى كند و تغيير رفتار را با انگيزه هاى مادى و گرايش و تمايلات دنيا خواهانه معرفى مى كند و حتى تصريح مى كند كه عامل ارتداد آنان، دوست داشتن دنيا و ترجيح آن به آخرت بوده است. بحث انتخاب انديشه و عقيده مطرح نيست.
7- « مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيم. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِين.»
هر آن كس كه پس از ايمان آوردنش به خدا كافر شود ـ مگر آنكه به اجبار وادار شود كه سخنى خلاف ايمانش بگويد در حالى كه دلش به ايمان آرام است ـ و سينه اش را به كفر گشاده كرد، پس خشم خدا بر آنهاست و آنان را عذابى بزرگ است. اين از آن روست كه آنان زندگى اين جهان را بر آن جهان برگزيده اند و خدا گروه كافران را راه نمى نمايد.
پس بحث در مورد كسانى نيست كه در هر شرايطى تغيير عقيده مى دهند، بلكه مخصوص گروه خاصى است كه زندگى دنيا را بر آن جهان برمى گزينند(سوره نحل، آيه107)، همان طور كه در سوره آل عمران، آيه 90 مى گويد: آنها كسانى هستند كه ستمگرند و توبه آنها قابل قبول نيست.
بنابراین تمام آیاتی که با لفظ و ریشه ارتداد بکار رفته آورده شده و کلمه ارتداد در این دسته از آیات قرآن هرچند به معناى رجوع و بازگشت است، اما برگشت در این آیات مطلق نیست و با قیودی آمده است. مانند این تعبیر: مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى. یعنی حقیقت مسئله برای آنان آشکار شده بود و پس از روشن بودن باز برگشتند. چنانکه شبیه همین تعبیر در جایی دیگر با اضافه قیدی آمده: مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ. یا این قید آمده: فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ . عده ای از اهل کتاب با اهداف خاص عامل برگرداندن شما شدند و شما هم کافر شدید، یعنی بر حق سرپوش گذاشتید و منکر آن شدید. یا این ارتداد مورد علاقه اهل کتاب برای کافر شدن از باب حسد بوده است: وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً .
همچنين در برخى آيات تعبيراتى آمده كه جاى تأمل بسيار دارد، مثلاً قرآن مى فرمايد كه ارتداد آنان بارها تكرار شده و در نهايت در كفر خود فزونى جسته اند. ازدياد كفر در ظاهر براى كسى كه در جستجوى حقيقت است معنا ندارد. فقط در صورتى معنا مى دهد كه شخص رويه تذبذب و سجيّه نفاق و تغيير موضع را در پيش گيرد ، به همين دليل خداوند مى فرمايد:
8- «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً».
كسانى كه ايمان آوردند سپس كافر شدند و پس از آن ايمان آوردند و باز كافر شدند و آنگاه بر كفر خويش افزودند خداوند بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و يا اينكه راهى بديشان بنمايد.
مسئله آمرزش و هدايت در جايى است كه انسان در جستجوى حقيقت باشد. منافع مادى و انگيزه هاى حيوانى در كار نباشد. آزادى حق حيات انسان است. قرآنى كه بارها سخن از دعوت به توبه و استغفار و حتميت پذيرش توبه مى كند، در مورد اين افراد مى گويد: (لم يكن الله ليغفر لهم.)هرگز خداوند بر آن نيست كه آنان را بيامرزد. چون برگشت آنها، صرف تغيير عقيده نيست، نوعى عناد، لحاج و كتمان حقيقت است.
مهمترين قسمتى كه از آيات قرآن در باب ارتداد مى توان استفاده كرد و نشان داد كه مسئله برگشتن از دين، تنها تغيير عقيده نيست، توصيفاتى است كه قرآن در پى پديده ارتداد ذكر كرده و به عنوان آثار و نتايج اين حركت انحرافى معرفى نموده است. اگر كسى به مجموع اين آثار توجه كند، به خوبى درمى يابد كه مسئله ارتداد صرف تغيير عقيده نبوده است. ارتداد ناظر به صورتى نيست كه شخص در اثر شبهه و مشكلات فكرى و اعتقادى از دينى دست برمى دارد، همان طور كه ارتداد وانهادن دين به دليل امر انسانى و حقيقت جويانه نيست. ارتداد گرايشى منفعت طلبانه، دنيامدارانه و فرصت طلبانه است. دليل بر اين مطلب آيات زير است. « ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُون». اين بدان سبب است كه آنان ايمان آورده، سپس به انكار پرداخته و در نتيجه بر دلهايشان مُهر زده شده و ديگر نمى فهمند.
دلهاى چنين كسانى را قفل مى زند تا ديگر قابل هدايت نباشند؟ جمله: فَطُبِعَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» به این جهت است که نشان دهد خداوند کسانی که عناد دارند، بر دل آنان مهر زده می شود و دیگر آماده شنیدن حق نمی شوند واگر كسى قلباً لجاجت و عنادى نداشته باشد و در پى حقى باشد، و اتفاقاً در اثر تبليغات يا شبهات ايجاد شده به دينى روى آورد مقصر نيست تا خداوند بر دل او مُهر بزند و او را همواره محروم از فيض هدايت كند، حتماً چنين كسانى ـ چنان كه در تفسير اين آيات به مناسبت شأن نزول آن درباره منافقان گفته اند ـ در اثر مقاصد ديگر به تغيير عقيده روى آورده اند.
پس بحث در مورد كسانى نيست كه در هر شرايطى تغيير عقيده مى دهند، بلكه مخصوص گروه خاصى است كه زندگى دنيا را بر آن جهان برمى گزينند(سوره نحل، آيه107)، همان طور كه در سوره آل عمران، آيه 90 مى گويد: آنها كسانى هستند كه ستمگرند و توبه آنها قابل قبول نيست.
9- «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ». و گروهى از اهل كتاب گفتند به آنچه به مؤمنان فرود آمده در آغاز روز ايمان آوريد و در پايان روز انكار كنيد تا مگر از دين خود بازگردند.
در شأن نزول اين آيه آمده است كه جماعتى از يهود و نصارى كه مى دانستند پيامبر حق است و دلائل نبوتش در كتابهاى آنان موجود بود (آل عمران:71) با اين همه كتمان حق مى كردند و براى اينكه در ميان مسلمانان رخنه ايجاد كنند و آنان را در عقايد دينى سست كنند، به عده اى مى گفتند شما برويد مسلمان شويد و بعد بگوييد كه ما تحقيق كرديم و پس از بررسى به دست آورديم كه چنين نيست و اين دين نمى تواند بر حق باشد . طوسی، و طبرسی و فخر رازى در ذيل اين آيه مى نويسند: اين حيله در جهت تشكيك و تضعيف مسلمانان طرح شده بود و مسلمانان مى گفتند، اين تكذيب از روى حسد و عناد بوده وگرنه از آغاز مسلمان نمى شدند. »
بنابراین این آیه به انگیزه ارتداد آنان اشاره داد که هدفش تضعیف و تخریب اعتقاد و تضعیف روحیه مسلمانان بوده است.
10- يكى ديگر از آيات ارتداد كه دلالت بر اين نكته دارد كه مسئله تغيير عقيده روى اهداف و اغراض ديگرى به جز تشخيص حقيقت بوده و آهنگ عمل آنان چيزى بوده كه بدان هم نرسيده اند، آيه ذيل است:
«يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ».
به خدا سوگند مى خورند كه چيزى نگفته اند و هرآينه سخن كفر را گفته اند و پس از آنكه اسلام آوردند كافر شدند و آهنگ چيزى كردند كه بدان نرسيدند و از پيامبر و مؤمنان كينه نداشتند مگر از آن رو كه خدا و پيامبرش آنان را از بخشش خود بى نياز و توانگر ساخت.
در اين آيه چند نكته قابل توجه است:
نكته اول: پس از ذكر مصداق ارتداد، اهداف چنين رفتارى را ذكر مى كند و حتى به توطئه هاى باطنى آنان، يعنى كشتن پيامبر در عقبه اشاره مى كند و تصريح مى كند اين اعمال و حركات تأثيرى در جامعه نخواهد داشت و به مسلمانان روحيه مى دهد كه خدا بى نياز از آنان است.
نكته دوم: مسئله توبه است. اگر چنين افرادى توبه كنند، مشكل برطرف مى شود و توبه را نيز مقيد به صورت خاصى نمى كند. البته در پايان آيه برای کسانی که از این راه بر نمی گردند، تهديد مى كند كه افزون بر عذاب اخروى، عذاب دنيايى که خفت و خواری باشد، هم نصيب آنان خواهد شد.
برخی خواسته اند، از جمله: يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيا»، اشاره کنند که باید مرتدان را در این دنیا عذاب داد ، در حالی که از این آیه چنین معنایی استفاده نمی شود، و ناظر به عذابی تکوینی خداوند است. یعنی می گوید، خداوند آنها را عذاب می دهد و جمله در سیاق بیان عذاب الهی در آخرت است: همانطور که در آخرت عذاب می دهد، در دنیا آنان را خفت و خواری می دهد.
نکته سوم: پذیرش توبه است، برخلاف آن چیزی که در فقه آمده: فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ البته در برابر اين آيه، آيات ديگرى است كه دقيقاً مسئله قبول توبه را نفى مى كند، (مانند: آيه90 سوره آل عمران). همان طور كه در آيه 137 سوره نسا نشان مى دهد خصوصيات ارتداد متفاوت است و انگيزه ها و شرايط مرتدان مايه اين تفاوت شده، و گاهى عذر آوردن بى فايده است. (مانند سوره توبه، آيه 66).
نكته چهارم: در اين زمينه بايد ياد آور شد، در باره استعمال كفر و كافران در اصطلاح قرآن است چیزی به جز اصطلاح متأخر در میان فقها است. اصولاً معناى كفر چه در لغت و چه در تعبيرات خاص قرآن ـ كه به معناى آن مى پردازد ـ تنها انحراف از عقيده و الحاد نيست. لغت كفر به معناى سرپوش گذاشتن و كتمان حقايق است. استعمال لغت كفر در موارد ديگر مانند كَفّاره(مائده، 89.) و كَفّار(ابراهيم، آيه 34) به معنای پوشاننده گياه، ناسپاس و پوشاننده گناهها است. كشاورز را كافر مى گويند به اين دليل كه حَبّه گندم و حبوبات را در زمين مى پوشاند. به همين دليل در آيات بسيارى اين سرپوش گذاشتن و كتمان حقيقت را همراه با وصف كفر يادآور مى شود و آن را از مسئله جهل و نادانى و قصور و تغيير عقيده در حالت عدم تعصّب و یا به دلیل شبهات و یا عملکرد دینداران و یا محکم نبودن و عدم آگاهی درست از معارف دین، جدا مى كند. چنانکه در: لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا(الزمر:35) «وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُم». (بقره:271) به معنای جبران و پوشش دادن و گناهان را از بین بردن است. به این جهت نمی توان هر انکاری و هر برگشتنی از عقیده را که آگاهانه نبوده، یا در اثر شبهه بوجود آمده، کافر تلقی کرد. خداوند در باب كفر مى فرمايد: «وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُونَ». (عنکبوت:47). و مرادف همین معنا را در باره ستمگران بکار گرفته است: وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظَّالِمُونَ. (عنکبوت:49). از این رو كفار كسانى هستند كه با علم به حقانيت آيات منكر آن شوند. «اِنّ الذين كفروا بالذّكر لَمّا جائَهم». ( فصلت:41). كسانى كه به اين قرآن كفر ورزيدند، چون به ايشان رسيد. «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيب». (بروج: 19). بلكه آنان كه كافر شدند همواره در تكذيب و باور نداشتن به سر مى برند .
و آيات ديگرى كه همگى نشان مى دهد، کفر اعراض از حق با علم و آگاهی است و ارتداد و تغيير دين و تعصب بر انحراف با آگاهى از حق بوده و موضوع تنها تغییر عقیده نیست. حتى قرآن در باره کافران تصریح مى كند چه به آنها انذار و بشارت دهى و چه ندهى، در مورد آنان تأثيرى ندارد: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (بقره: 6)، چرا اثری ندارد، زیرا در مقام عناد و لجاج هستند و كسانى به جدال و نزاع مى پردازند كه بر حق سرپوش گذاشته اند، همان طور كه اذيت و آزار آنان پس از روشن شدن حقايق و مانع شدن از راه و روش مسلمانان، از ويژگيهاى آنان است و داشتن تعصب، آنهم تعصب کینه ورزانه جاهليت، که ديگر تنها انحراف از عقيده به جهت شبهه نبوده و نيست، بلکه به شواهد تاریخی، نوعى لجاجت و سرپوش گذارى به نداى وجدان و به دنبال آن مبارزه و همراهی با مشرکان برای جنگ با مسلمانان بوده است. این نکته از آیات فراوانی استفاده می شود که اگر کسی با مجموعه این دسته از آیات انس داشته باشد، به خوبی می فهمد، از باب نمونه به این آیه توجه شود: من كفر بالله من بعد ايمانه.... ولكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من اللّه. آنان كه پس از ايمان آوردن به خدا كافر شدند... و ليكن كسانى كه سينه را به كفر گشاده كردند، پس خشم خدا بر آنهاست. چرا خداوند غضب خود را بر كسانى نازل مى كند كه بر حق سرپوش نگذاشته اند. مسلماً اين غضب از آن كسانى است كه حق را دريافته اند، با اين همه كتمان كرده اند، يا از روى عناد و به خاطر منافع مادى پشت به آن كرده اند. به همين دليل خداوند در آيات بسيارى مسئله توبه را مطرح مى كند و اين توبه در حق مغضوبان و مطرودان نيست: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً». (نساء:17). توبه از آن كسانى است كه از روى جهل و عدم سوء نيت دچار اشتباه شده اند، لذا توبه مى كنند و توبه آنان مقبول واقع مى شود. به اين جهت نمى توان گفت مفهوم كفر و ارتداد در این آیات، صرفاً انحراف و تغيير عقيده است و برخوردهاى تند و شديد اسلام ناظر به هر انحراف و تغيير عقيده و يا وانهادن دين است.
جمع بندی آیات
1- اکنون با همه این اوصافی که در قرآن ذکر شد، نمی توان گفت که مرتد به همان معنای لغوی و مطلق برگشتن از دین است، بلکه مرتد کسی است كه به كفر بر مى گردد که همراه با آگاهی و هدف سرپوشی بر حق و توطئه و معارضه با حق است.
2- على رغم فراوانى آياتى كه درباب ارتداد رسيده، هرگز در آنها اشاره اى به حكم ارتداد نشده و تنها عقوبت اخروى و آثار منفی معنوی ارتداد در این دنیا (توبه، آيه 74. ) و فرجام اهداف و انگيزه و قدرت تأثير مرتدان بیان شده وهمانطور که بیان حکمی در قرآن مهم است، بیان نشدن آن هم معنا دار است و از قبیل اجمال و تفصیل نیست که گفته شود، اصل مجازات بیان شده، اما خصوصیات آن نیامده و مانند حکم نماز است.
3- اصطلاح کفر در قرآن را با آنچه بعدها در کتابهای فقهی رایج شده نباید یکی دانست. به نظر می رسد با توجه به تعبیراتی که در این آیات بکار رفته، نباید مطلق و اصطلاح کفر فقهی(انکار دین به صورت مطلق) تنها مراد باشد، بلکه بر اساس همان معنای لغوی آن که سر پوش گذاشتن به حق و در عین حال، علم به حقانیت دارد کافر می شود و از سویی برگشتن از حق با خصوصیاتی است که در این آیات آمده، منظور است و لذا ارتداد با كفر (به معناى اصطلاحى) و با موضوع كافرى كه به كفر خود باقى است، تفاوت دارد.
از این رو گاهى از ارتداد ـ به جاى بازگشت از اسلام ـ تعبير به بريدن از اسلام شده است، اما چون معمولاً مرتدان پيش از آن كافر بوده اند، به اين جهت تعبير به بازگشت شده است.
بنابراین، اگر مبنای ارتداد قرآن باشد، نمى توان از اين آيات استفاده كرد صرف تغيير عقيده (هر چند به دلیل داشتن شبهات و اشکالات باشد) مرتد تلقی گردد. برگشتن و عقیده نداشتن در صورت شبهه و اشکال امر قلبی و غیر اختیاری است و چیزی که غیر اختیاری و امر قلبی باشد، مجازات کردن غیر عادلانه است.

2-1. ارتداد در روايات
اول: روايات اهل بیت در باب ارتداد
1- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: «وَ مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلًا نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُبَاحٌ قَالَ فَقُلْتُ أَ رَأَيْتَ مَنْ جَحَدَ الْإِمَامَ مِنْكُمْ مَا حَالُهُ فَقَالَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ وَ بَرِئَ مِنْهُ وَ مِنْ دِينِهِ، فَهُوَ كَافِرٌ مُرْتَدٌّ عَنِ الْإِسْلَامِ؛ لِأَنَّ الْإِمَامَ مِنَ اللَّهِ وَ دِينَهُ مِنْ دِينِ اللَّهِ، وَ مَنْ بَرِئَ مِنْ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ وَ دَمُهُ مُبَاحٌ فِي تِلْكَ الْحَالِ؛ إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ وَ يَتُوبَ إِلَى اللَّهِ مِمَّا قَالَ... از امام باقر روایت شده: کسی که نبوت پیامبری را انکار و تکذیب کند، خون او مباح است. به آن حضرت گفتم، پس کسی که منکر امامت یکی از شما شود، چگونه است؟ فرمود: کسی که انکار امامتی را بکند که سوی خدا تعیین شده و از او و دین او تبری بجوید، کافر و مرتد از اسلام است، زیرا امام از سوی خدا تعیین شده و از دین خدا است و کسی که از دین خدا تبری بجوید، در این کافر و خون او مباح است، مگر باز گردد و از آنچه گفته به سوی خدا توبه کند .
در این روایت که از نظر سند به لحاظ خبر واحد صحیحه است، امام باقر(ع) نه با بحث ارتداد تنها، بلکه اگر کسی عالمانه رسالت پیامبر و امامت را جحد و انکار کند، کافر و خونش را مباح می شمارد. اما نکته ای که این روایت دارد، در باره انکار نبوت سایر پیامبران و همچنین انکار امامت و تبری از ائمه است که کسی نگفته انکارش اباحه خون را بوجود می آورد.
2- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ( ع) عَنِ‏ الْمُرْتَدِّ فَقَالَ مَنْ رَغِبَ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص بَعْدَ إِسْلَامِهِ فَلَا تَوْبَةَ لَهُ وَ قَدْ وَجَبَ قَتْلُهُ وَ بَانَتْ مِنْهُ امْرَأَتُهُ وَ يُقْسَمُ مَا تَرَكَ عَلَى وُلْدِهِ. محمد بن مسلم می گوید به امام باقر در باره مرتد پرسیدم، حضرت فرمود: کسی که از اسلام برگردد و پس از اسلام آوردن، به آنچه بر پیامبر نازل شده، کفر بورزد، دیگر جای توبه ندارد و کشتن او واجب می شود، زنش را از او جدا می کنند و اموالش را میان فرزندانش تقسیم می کنند.
در این روایت در صورت اتکای به سهل بن زیاد سند، اشکال دارد، ولی از طریق دیگر که در آن سهل وجود ندارد حدیث صحیحه است. اما به جای ارتداد، تعبیر به مَنْ رَغِبَ عَنِ الْإِسْلَامِ و کفر به ما انزل الله، شده است. چنانکه در تعبیر دیگر: فِي رَجُلٍ رَجَعَ عَنِ الْإِسْلَامِ آمده و چهار کلمه «رغب»، «رجع»، «کفر» و «ارتد» آمده است. و در این روایت آمده که دیگر توبه او قبول نیست: فَلَا تَوْبَةَ لَهُ وَ قَدْ وَجَبَ قَتْلُهُ و معنایش این است که با توجه دیگر رفع مجازات نمی شود و گرنه بخشیدن در عالم آخرت با توبه بر خلاف آیات و روایات است.
3- وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: كُلُّ مُسْلِمٍ بَيْنَ مُسْلِمِينَ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً ص نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ، فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ وَ امْرَأَتُهُ بَائِنَةٌ مِنْهُ (يَوْمَ ارْتَدَّ) وَ يُقْسَمُ مَالُهُ عَلَى وَرَثَتِهِ وَ تَعْتَدُّ امْرَأَتُهُ عِدَّةَ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا، وَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْتُلَهُ وَ لَا يَسْتَتِيبُهُ. ‏عمار ساباطی می گوید از امام صادق شنیدم که می گفت هر مسلمانی که از اسلام بر گردد و انکار نبوت و تکذیب کند، برای کسی که بشنود، خون او مباح است و زنش از او جدا می شود و عده زن عده مرگ است و مالش بر ورثه او تقسیم می شود و بر امام است که او را بکشد و در خواست توبه هم نکند.
در این روایت که سند آن به دلیل عمار موثقه تلقی می شود، کلمه ارتداد و جحد با عطف و تکذیب آمده و کیفرش هم تعیین شده و حتی بر خلاف حدیث نخست که می گفت: إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ وَ يَتُوبَ إِلَى اللَّهِ، مهلت برای توبه و برگشت داده نشده و می گوید: وَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْتُلَهُ وَ لَا يَسْتَتِيبُهُ.
باز نکته دیگر این که در این حدیث فرقی میان زن و مرد گذاشته نشده است. و همچنین تعبیری در این روایت آمده است که ارتداد در محیط جامعه دینی باشد: كُلُّ مُسْلِمٍ بَيْنَ مُسْلِمِينَ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ. چنانکه روایت دیگری از عبید بن زراره در باره ارتداد صبی پرسیده شده و حضرت با این قید: فِي الصَّبِيِّ يَخْتَارُ الشِّرْكَ وَ هُوَ بَيْنَ أَبَوَيْهِ قَالَ لَا يُتْرَكُ، بیان شده و نشان می دهد که محیط و شرایط ارتداد دارای اهمیت بوده است.
4- عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ تَنَصَّرَ فَأُتِيَ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فَاسْتَتَابَهُ، فَأَبَى عَلَيْهِ فَقَبَضَ عَلَى شَعْرِهِ، ثُمَّ قَالَ طَئُوا يَا عِبَادَ اللَّهِ فَوَطِئُوهُ حَتَّى مَاتَ.
فضیل بن یسار از امام صادق نقل می کند که مردی مسلمان نصرانی شد، او را به پیش امیر مؤمنان آوردند، حضرت پیشنهاد توبه دادند، اما او نپذیرفت، حضرت موهای سر او را گرفت، رو به جمعیت کرد و گفت که او را ای بندگان خدا لگد مال کنید. مردم چنان لگد زدند تا این که مرد.
موسی بن بکر واسطی در سند واقفی است، و از این جهت دچار ضعف در سند است. نکته دیگر در روایت آمده که از او خواسته شد که توبه کند در حالی که در خبر محمد بن مسلم آمده بود که توبه او پذیرفته نیست. و بسا ناظر به تفاوت میان مرتد فطری و ملی باشد که در روایت بعدی هم به آن اشاره شده است.
5- وَ عَنْهُ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُسْلِمٍ تَنَصَّرَ قَالَ يُقْتَلُ وَ لَا يُسْتَتَابُ قُلْتُ: فَنَصْرَانِيٌّ أَسْلَمَ ثُمَّ ارْتَدَّ، قَالَ يُسْتَتَابُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا قُتِلَ..
علی بن جعفر از برادرش امام کاظم نقل می کند که از او در باره مسلمانی پرسیدم که نصرانی شده است؟ حضرت فرمود: کشته می شود و درخواست توبه هم نمی شود. گفتم: حال اگر نصرانی باشد که مسلمان شده و بعد مرتد شده؟ حضرت فرمود: در این صورت درخواست توبه می شود و اگر برنگشت کشته می شود.
این روایت از نظر سند به دلیل عمرکی مشترک و محل بحث و اشکال است و نکته اضافی آن اختلاف در موارد است تا ناظر به تفاوت میان مرتد به فطری و ملی می باشد که مطابق با قواعد و فتوای مشهور است. شبیه این روایت از نظر سند و مفاد، روایت زیراست:
6- 34872- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ قُلْتُ فَنَصْرَانِيٌّ أَسْلَمَ ثُمَّ ارْتَدَّ قَالَ يُسْتَتَابُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا قُتِلَ. از او در باره مسلمانی پرسیدم که نصرانی مسلمان شده و آنگاه مرتد شده است؟ حضرت فرمود: در این صورت درخواست توبه می شود و اگر برنگشت کشته می شود.
7- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، قَالَ قَرَأْتُ بِخَطِّ رَجُلٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) رَجُلٌ وُلِدَ عَلَى الْإِسْلَامِ ثُمَّ كَفَرَ وَ أَشْرَكَ وَ خَرَجَ عَنِ الْإِسْلَامِ، هَلْ يُسْتَتَابُ أَوْ يُقْتَلُ وَ لَا يُسْتَتَابُ؟ فَكَتَبَ ع يُقْتَلُ. در باره مرد مسلمانی پرسیدم که کافر و مشرک شده و از دین اسلام خارج گشته است؟ آیا درخواست توبه می شود و کشته می شود، یا درخواست توبه نمی شود؟ حضرت نوشت: کشته می شود.
این روایت به دلیل مرسله بودن محل اشکال است، ولی مضمون مشترکی با اخبار پیشین و تفصیل میان مرتد ملی و فطری دارد. نکته اضافی این خبر عطف شرک به کفر است: «كَفَرَ وَ أَشْرَكَ» که شرک امری جدای از کفر دانسته شده است.
34874- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍعَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي رَجُلٍ رَجَعَ عَنِ الْإِسْلَامِ فَقَالَ يُسْتَتَابُ فَإِنْ تَابَ وَ إِلَّا قُتِلَ. الْحَدِيثَ.
مضمون حدیث مانند احادیث پیشین در باره کسی است که از اسلام برگشته که حضرت فرموده:درخواست توبه می شود و اگر توبه نکرد، کشته می شود. البته سند این روایت به خاطر علی بن حدید ضعیف است . ولی مفاد آن در باره مرتد فطری است که فرصت استتابه داده می شود و اگر توبه نکرد، کشته می شود.
34878- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع إِذَا أَسْلَمَ الْأَبُ جَرَّ الْوَلَدَ إِلَى الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَدْرَكَ مِنْ وُلْدِهِ دُعِيَ إِلَى الْإِسْلَامِ فَإِنْ أَبَى قُتِلَ وَ إِنْ أَسْلَمَ الْوَلَدُ لَمْ يَجُرَّ أَبَوَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُمَا مِيرَاثٌ.
- وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أُتِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِرَجُلٍ مِنْ بَنِي ثَعْلَبَةَ قَدْ تَنَصَّرَ بَعْدَ إِسْلَامِهِ فَشَهِدُوا عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مَا يَقُولُ هَؤُلَاءِ الشُّهُودُ فَقَالَ صَدَقُوا وَ أَنَا أَرْجِعُ إِلَى الْإِسْلَامِ، فَقَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ كَذَّبْتَ الشُّهُودَ لَضَرَبْتُ عُنُقَكَ وَ قَدْ قَبِلْتُ مِنْكَ، فَلَا تَعُدْ فَإِنَّكَ إِنْ رَجَعْتَ لَمْ أَقْبَلْ مِنْكَ رُجُوعاً بَعْدَهُ.
جابر از امام صادق نقل می کند که مردی از بنی ثعلب را به پیش امیرمؤمنان آوردند که پس از اسلام نصرانی شده و عده ای بر آن شهادت دادند، حضرت از متهم پرسید که این ها چه می گویند؟ او پاسخ داد که درست می گویند و لکن من به اسلام برمی گردم. امام فرمود که اگر کلام شهود را تکذیب می کردی گردنت را می زدم و اما الان کلام تو را قبول می کنم و دیگر برنگرد که دیگر اگر برگردی قبول نمی کنم. این روایت به خاطر عمرو بن شمر که مجهول است، قابل استناد نیست، نکته دیگر اگر مراد جابر جعفی باشد، بلی و اگر جابر بن عبدالله باشد، از امام صادق نمی تواند نقل کند، هر چند موضوع آن مرتد فطری است.
بنابراین، از مجموع این روایات به دست می آید که مرتد دارای اقسامی است، و تفاوت میان مرتد ملی و فطری است و مرتد ملی پیش از مجازات توبه داده می شود و اگر توبه نکرد، کشته می شود. این روایات در میان آنها صحیح و موثق و مرسل و ضعیف وجود دارد و در هر حال اخبار آحاد هستند.
مجازات ارتداد زن
اما روایاتی که ناظر به مجازات ارتداد زن آمده و صاحب وسائل آنها را با این عنوان: بَابُ أَنَّ الْمَرْأَةَ الْمُرْتَدَّةَ لَا تُقْتَلُ بَلْ تُحْبَسُ وَ تُضْرَبُ وَ يُضَيَّقُ عَلَيْهَا ، نقل کرده است.
34879- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمُرْتَدَّةِ عَنِ الْإِسْلَامِ قَالَ لَا تُقْتَلُ وَ تُسْتَخْدَمُ خِدْمَةً شَدِيدَةً وَ تُمْنَعُ الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ إِلَّا مَا يُمْسِكُ نَفْسَهَا وَ تُلْبَسُ خَشِنَ الثِّيَابِ وَ تُضْرَبُ عَلَى الصَّلَوَاتِ. وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِيِّ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ أَخْشَنَ الثِّيَابِ.
در این روایت که سند آن بی اشکال است، مجازات ارتداد زن را ایجاد محدودیت در خوراک و روا داشتن اعمال شاقه و لباس های خشن گرفته است.
34880- وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ إِذَا ارْتَدَّتِ الْمَرْأَةُ عَنِ الْإِسْلَامِ لَمْ تُقْتَلْ وَ لَكِنْ تُحْبَسُ أَبَدا.
این روایت نیز بدون مشکل و موثقه است ومی گوید که زناگر مرتد از اسلام شد، کشته نمی شود ولکن به حبس ابد محکوم می شود.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَتَى قَوْمٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فَقَالُوا السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَبَّنَا فَاسْتَتَابَهُمْ فَلَمْ يَتُوبُوا فَحَفَرَ لَهُمْ حَفِيرَةً وَ أَوْقَدَ فِيهَا نَاراً وَ حَفَرَ حَفِيرَةً إِلَى جَانِبِهَا أُخْرَى وَ أَفْضَى بَيْنَهُمَا فَلَمَّا لَمْ يَتُوبُوا أَلْقَاهُمْ فِي الْحَفِيرَةِ وَ أَوْقَدَ فِي الْحَفِيرَةِ الْأُخْرَى حَتَّى مَاتُوا . هشام بن سالم از امام صادق نقل می کند که گروهی به پیش امیرمؤمنان آمدند، و گفتند: ای پروردگارما! حضرت آنها از این کار منع کردند و از آنها خواست که توبه کنند که آنها نپذیرفتند، حضرت آنها را در گودالی انداختند و آتشی را روشن کردند تا مردند. این روایت از نظر سند مشکلی ندارد.
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ كِرْدِينٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمَّا فَرَغَ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَتَاهُ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنَ الزُّطِّ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ وَ كَلَّمُوهُ بِلِسَانِهِمْ فَرَدَّ عَلَيْهِمْ بِلِسَانِهِمْ ثُمَّ قَالَ: إِنِّي لَسْتُ كَمَا قُلْتُمْ، أَنَا عَبْدُ اللَّهِ مَخْلُوقٌ، فَأَبَوْا عَلَيْهِ وَ قَالُوا أَنْتَ هُوَ فَقَالَ: لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا وَ تَرْجِعُوا عَمَّا قُلْتُمْ فِيَّ وَ تَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ لَأَقْتُلَنَّكُمْ، فَأَبَوْا أَنْ يَرْجِعُوا وَ يَتُوبُوا، فَأَمَرَ أَنْ تُحْفَرَ لَهُمْ آبَارٌ فَحُفِرَتْ ثُمَّ خَرَقَ بَعْضَهَا إِلَى بَعْضٍ ثُمَّ قَذَفَهُمْ فِيهَا ثُمَّ خَمَّرَ رُءُوسَهَا ثُمَّ أُلْهِبَتِ النَّارُ فِي بِئْرٍ مِنْهَا لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ مِنْهُمْ فَدَخَلَ عَلَيْهِمُ الدُّخَانُ فِيهَا فَمَاتُوا.
بنابر این روایت امام باقر و صادق علیهما السلام نقل می کنند که امیرمؤمنان چون از جنگ جمل و بصره فارغ شدند، هفتاد نفر از قوم زط(اقوامی از ایران) خدمت ایشان آمدند و سلام کردند و حضرت به زبان آنان پاسخ گفتند، آنگاه فرمودند، من آنگونه که شما می گویید نیستم، من بنده خدا و مخلوق هستم، اما آنان قبول نکردند و گفتند تو همان هستی. آنگاه حضرت فرمودند: اگر اگر تمام نکنید این قضیه را و برنگردید، و به سوی خدا توبه نکنید من شما را خواهم کشت. اما آنها قبول نکردند و توبه نکردند حضرت فرمان داد که چاه هایی حفر کنند و کانلی میان این چاه ها وصل کنند و آنها را داخل یکی از آنها قرار داد و وسرهای را آنان را پوشاند و آنگاه آتش را در حفره های دیگر افروخت که نبودند و از آتش و دود آن مردند. اما این روایت هم مرسله و به لحاظ مضمون و صحت آن در آن شرایط تاریخی محل اشکال است.
جمع بندی روایات ارتداد
پیش از جمع بندی روایات لازم است از باب مقدمه به چند نکته به عنوان اصل حاکم به این روایات توجه شود.
1- همان طور که در جمع بندی آیات گفته شد، على رغم فراوانى آياتى كه درباب ارتداد رسيده، این روایات نمی تواند مخصص حکم آن آیات باشد، زیرا هرگز در آنها حکم عامی و اشاره به اصل حكم و مجازات ارتداد نشده و تنها عقوبت اخروى و آثار منفی معنوی آن در این دنیا (توبه: 74) بیان شده و همانطور که بیان شدن حکمی در قرآن مهم است، بیان نشدن آن هم مهم و معنا دار است. و از قبیل اجمال و تفصیل هم نیست که گفته شود، اصل مجازات بیان شده، اما خصوصیات آن نیامده و مانند حکم نماز است . بدون شك در عصر پيامبر موارد بسيارى مرتد بوده كه پيامبر حكم به قتل آنها نكرده است. حتى نسبت به بسيارى از منافقان با آنكه بارها شهادت به كفر، اعراض از حق و تكذيب پيامبر داده بودند، حكم به قتل نداده است. به عنوان نمونه چند آيه از اين موارد كه صريحاً به كفر و عدم ايمان آنها اشاره مى كند و دروغ گويى آنها را برملا مى كند، اشاره مى شود. اما با همه اينها نه در قرآن و نه در سيره پيامبر نيامده است كه در مورد منافقان احكام ارتداد جارى شده باشد.
الف: «وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ كُسالى‏ وَ لا يُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ كارِهُونَ» (توبه: 54)و هيچ چيز مانع پذيرفته شدنِ انفاقهاى آنان نشد جز اينكه به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند، و جز با [حال‏] كسالت نماز به جا نمى‏آورند، و جز با كراهت انفاق نمى‏كنند.
مضمون این آیه نسبت به کسانی است که از طرفی به خدا و پیامبر کافر می شوند و از سویی نماز و زکات را با کسالت و کراهت انجام می دهند. یعنی با آنکه مسلمان بوده اند، کفر به خدا و رسول دارند و در عین حال کسی در باره این گروه نگفته دارای کیفر هستند و این نشان می دهد که هر اعراض و برگشتنی مستوجب کیفر دنیایی نیست.
ب: «َحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ» (توبه:64 ). منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سوره‏اى در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هست خبر دهد. بگو: «ريشخند كنيد، بى‏ترديد خدا آنچه را كه [از آن‏] مى‏ترسيد برملا خواهد كرد .
ج: «لا تعتذروا قد كفرتم بعد ايمانكم اِن نعف عن طائفة منكم نُغدّب طائفة بانّهم كانوا مجرمين».
و آيات بسيار ديگرى كه در مورد منافقان وارد شده و صريحاً ارتداد آنها را بازگو كرده است. با اين همه نه در تاريخ اسلام و نه در اين آيات اشاره نشده كه پيامبر دستور قتل آنان را به خاطر تغيير دين داده باشد. در حالی که پيامبر در مواردی از آن صرف نظر کرده، و باید ایشان در برابر حكم الهى خاضع بوده و با قاطعيت آن را اجرا مى كرده است. لذا مى توان گفت، مسئله حكم ارتداد موضوعش تغییر عقیده نبوده و همان حکم ارتدادی هم تابع شرايط و مصالح و خصوصياتى زمانى بوده است و اگر حكم مرتد مانند سرقت، زنا، شرب خمر و مواردى از اين قبيل بوده، بايد اجرا مى شد، هرچند که اجرای این موارد هم تابع رعایت مصالح است، بویژه آنکه در مجازات های یاد شده تنها بخشی از کیفر آمده و دلیل بر انحصار نیست.
2- در روايات بيشتر به مجازات ارتداد پرداخته شده، و معناى ارتداد و ویژگی ها و شرایط آنان كمتر توضيح داده شده و حتى اين معنا بيان نشده كه ارتداد به چه چيزى تحقق پيدا مى كند. گویی ماهیت ارتداد با آنچه در قرآن گفته شده و در عصر نزول اشاره به مصادیق می شده، روشن بوده است. به همين دليل مستند فقها در باب کیفر ارتداد، رواياتى است كه به احكام مرتدان اشاره مى كند.
3- در این روایات مسئله ارتداد با تعبیرهای مختلفی، مانند: «رَغِبَ»، «رَجَعَ»، «کَفَرَ» «جحد» و «إرتَد» ذکر شده که معلوم نیست این پنج کلمه از قبیل نقل به معنا بوده، و یا مرادف هم تلقی شده است. به همين دليل مفسران و فقها كمتر به اين نكته توجه كرده اند كه کفر انکار جاحدانه و رجعت معنایی بیشتر از ارتداد می دهد و لذا معنای ارتداد را از خود قرآن و ملابسات تاریخی و فضاشناسی عصر نزول و فرهنگ اجتماعی آن عصر باید گرفت و این پرسش مطرح است که آيا ارتداد تنها وانهادن دين و عقيده است، و آیا این وانهادن مربوط به قلب است که اختیاری نیست و چیزی که اختیاری نباشد، کیفر تعیین کردن بر آن بر خلاف عقل است و آفریننده عقلا حکمی بر خلاف آن صادر نمی کند، از این رو، وانهادن دين با خصوصيات و شرايطى بوده است كه در عصر نزول به آنها اشاره می شده و در ذهنیت مسلمانان قرار داشته، تا از آن نتیجه کیفر تغییر عقیده گرفته شود و مفهومی بر اجبار در دین، تلقی گردد.
4- بدون شك اگر كسى بخواهد درباره مرتد تحقيق كند، بايد اضافه بر بررسى آيات و روایات ارتداد، باید آیاتی که دلالت بر نفی اکراه در دین آمده را هم توجه کند: (مانند: بقره: 256؛ یونس: 99) و یا آیاتی که صفت جباریت و سیطره جویی را از پیامبر نفی کرده (سوره ق: 45 غاشیه: 22) از نظر دور ندارد. زیرا مفهوم این آیات این است که چه در حدوث و چه در بقای در عقیده، اجبار و اکراهی نیست و اصلاً اکراه در آن امکان ندارد و معنا نمی دهد و مقید کردن عدم اجبار به مقام حدوث، یعنی در اصل ایمان آوردن، بر خلاف اطلاقات و عمومات ادله و خلاف ملاک حکم و برخلاف حکم عقل است و کل روایات را در برابر قرآن و عقل قرار می دهد.
5- در بررسی روايات به شرايط تاريخى و موقعيت حكم مرتد و شأن نزول آيات و عصر تأسیس دین که بسا متفاوت از شرایط دیگر است، باید توجه شود؛ چنانکه قرآن در باره اسیر گرفتن از مشرکین در هنگام نبرد و شرایط عدم استقرار چنین حکمی را بیان می کند: «ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى‏ حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ». (انفال:67). «هيچ پيامبرى را سزاوار نيست كه [براى اخذِ سَربها از دشمنان‏] اسيرانى بگيرد، تا (آنگاه كه) در (سر) زمين (خويش دشمن را) از توان بيندازند». ومواردی دیگر در تاریخ اسلام وجود دارد که پیامبر به خاطر شرایط تأسیس ناچار به سخت گیری بودند، در حالی که مثلاً در فتح مکه نهایت مدارا را با دشمن داشتند. این مسئله در تمام انقلابها وجود دارد که در روزهایی که نظام مستقر نشده، احتیاط در جانب سخت گیری می دانسته اند. البته نمونه هایی از این دست حتی در عهد پیامبر وجود داشته و در سيره پيامبر موردى پيدا نشد كه فردى تغيير عقيده داده باشد و به دشمن نپيوسته باشد. در تمام موارد ـ كه بعدها به برخى از موارد آن اشاره مى شود ـ اضافه بر تغيير عقيده، همكارى با دشمن و توطئه چينى بر عليه مسلمانان در آنان محرز بوده است. به اين جهت نمى توان به اين روايات - صرف نظر از وثاقت و تأييد صحت آنها- مجازاتی برای تغییر عقیده تنها استناد كرد و آنها را دليل بر حكم ارتداد به مفهوم متعارف آن دانست.
در آن صورت است که روشن خواهد شد، اگر برفرض در دوران تأسيس جامعه اسلامى مشكلات و چالشهايى وجود داشته و وجود این قبيل افراد رنج مى داده و بسا تأثیر این گروه از افراد می توانسته در فضای پرالتهاب و تزلزل آفرین، کسانی به دشمن پیوسته و از جمع مسلمانان خارج کند این حرکات براساس مصالح خاص حکومتی بوده که در میان مسلمانان به القای شبهه می پرداختند، این مصالح در شرایط امروز با روشهای دیگری قابل پیشگیری است، مانند کتب ضلال که در گذشته با سوزاندن آن جلوگیری می کنند و امروز با چنین روشهایی نمی تواند پیشگیری کند و برعکس استفاده از این روش جلب توجه می کند.
نکته دیگر آنکه مجازات مجرمان و متخلفان در طول تاریخ سیری از سختی به نرمی (به اندازه رشد انسانیت و درجه کمال جوامع) داشته است. اگر در شریعت موسی نافرمانی در تعطیل نکردن شنبه، یا توهین به پدر مجازات سنگینی چون قتل تشریع شده ، یا در اسلام مجازات هایی چون از کوه پرتاب کردن، سنگسار کردن، سوزاندن، و در شهر به حیوان بستن، و گرداندن، امری متعارف بوده، اما تدریجاً چنین مجازاتی قبیح شناخته شده و زوال یافته و مردم مجازات هایی از این دست را بر نمی تابند و این کیفرها، به جای آنکه موجب پیشگیری از جرم شود، برای مجرم رقت قلب و ایجاد دلسوزی را به همراه می آورد و تشدید خشونت و جرم می کند.
6- همچنین در بررسی روايات به شرايط تاريخى و مسائل سیاسی که پس از فوت پیامبر گرامی(ص) بوجود آمد و کسانی به این اتهام که حاضر به بیعت و همراهی به خلیفه نشدند و به مانعان زکات معروف گردیدند، و اتهام ارتداد به آنها زده شد، در صورتی که ندادن زکات، جز انکار اعتقادی آن و در مرتبه بالاتر انکار دین و شریعت است. به همین دلیل مورد اعتراض قرار گرفتند و از آن طرفی برای تثبیت این مسئله تأکید بر مسئله ارتداد با گستره معنایی و با مفهومی سیاسی در احادیث اهل سنت بکار گرفته شده، و از این جهت نباید از چنین فضایی غافل شد و همچنین بهره برداری های دوران اموی از موضوع ارتداد را برای سرکوب مخالفان حکومتها نباید فراموش کرد .
از سوی دیگر نمی توان موضوع حاشیه و ناظر بودن فقه شیعه را بر فقه اهل سنت نادیده گرفت. چون بسیاری از روایات اهل بیت ناظر به چالشهای اقوال علمای عامه و بسا روایات آنان در نقل شیعی در اختیار فقها قرار گرفته است .
7- نكته مهمتر آنكه روايات ما ناظر به آيات قرآن، بلكه تفسير و تفصیل و اشاره به آن آيات است. اگر در آيات قرآن خصوصیاتی ذکر شده، حتماً روايات و احکام آن نیز ناظر به اين خصوصیات است. نمی توان در باب ارتداد تشریع جدیدی از این احکام را به اثبات رسانید. از سوی دیگر در احکام اجتماعی حدود، کیفر امر تعبدی نیست و اگر مجازاتی تعیین شده، بر اساس مصالح و مفاسد معین است و اگر گفته می شود، موضوع ارتداد تغییر عقیده نیست و مجازات بر تغییر عقیده که امر غیر اختیاری است بر خلاف عقل و فهم عقلا است، لذا باید تعیین کیفر بر امری عقلایی فرض شود، مانند خصوصیاتی که در روایات آمده و شرح داده شد .
بنابراین، اگر در باره حكم مرتد در روايات مطلبى آمده، حتماً با چشمداشت به آيات قرآن، بررسی و جهت صدور آنها نباید مغفول بماند. با اين همه، در تعابيرى كه از امامان معصوم(ع) رسيده، نكاتى را درمى يابيم كه در نظر آنها صِرف تغيير عقيده نبوده و مسئله انكار دين با علم به حقانيت آن بوده است. يعنى همان طور كه از آيات قرآن استفاده شد، ارتداد در جايى است كه همراه با علم به حقانيت اسلام و اتمام حجت و آشكار شدن عقايد مسلّم اسلامى باشد و كسانى كه مرتد مى شده اند، عناد و لجاجى نسبت به اسلام داشتند و مهمترين انگيزه و هدف آنها از اظهار شعار كفر، تضعيف جامعه اسلامى و نوعى مقابله اجتماعى و سياسى با مسلمانان بوده است.
اکنون با توجه به نکات یاد شده، اگر احتمالات این خصوصیات هم داده شود، نمی توان به اطلاق آن تمسک کرد. زیرا باید احراز شود که این کلمات مقام بیان همه صورتهای آن است. از این رو، در روايات به اين جهت ها مى توانيم برسيم، كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. مراد از کفر الحاد نیست، بلکه انکار آگاهانه است. شاهد بر مسئله روایات بسیاری است از آن جمله صحیحه ابو ايوب خزاز، از اصحاب امام صادق و امام باقر(ع) که در حديثى نقل مى كند كه: «ابو بصير وارد مجلس شد و درباره كسى كه شك در خدا مى كند پرسش نمود. حضرت فرمود: «چنين فردى كافر است.» اين سؤال را درباره پيامبر خدا كرد، باز حضرت فرمود: «كافر است.» آنگاه رو به زراره كرد و فرمود: «انّما يَكفُرإذا جَحَدَ» كافر كسى است كه انكار از روى علم و عناد جاحدانه كند. جوهری هم در صحاح اللغه همین معنا بیان می کند: الجُحودُ الإِنكار مع العلم. البته قرآن كريم همين معنا را با تعبير ديگرى بيان مى كند و مى فرمايد: «وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الْكافِرُون». و جز كافران و حق پوشان كسى آيات ما را انكار نمى كند. یا می فرماید: «وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ» (لقمان: 32). در اين روايت و آيات، ملاك كفر در جايى معرفى شده است كه كسى با آگاهى و درك حقانيت عناد ورزد و تغيير عقيده دهد. بحث بر سر آن مواردى نيست كه شخص واقعاً به نظرش مى رسد كه عقيده اى حق است و ما آن را باطل تشخيص مى دهيم. بحث بر سر كسانى است كه با جحد و انكار عالمانه منكر خدا و پيامبر مى شوند.
2. باز در حديث ديگرى از محمد بن مسلم از امام باقر(ع) همين ابوايوب نقل مى كند: «وَ مَنْ جَحَدَ نَبِيّاً مُرْسَلًا نُبُوَّتَهُ وَ كَذَّبَهُ فَدَمُهُ مُبَاحٌ». در اين حديث نيز مسئله صرف تغيير عقيده نيست؛ بلكه جحد ورزيدن و انكار عالمانه دين است. در كتابهاى لغت همگى بر اين معنا اتفاق دارند كه واژه « جَحَدَ» در انكار و مخالفت عالمانه و آگاهانه به كار رفته است. به همين جهت تغيير عقيده اگر صورتى پيدا كند كه از روى جهل و قصور و در اثر شبهات و اشكالات باشد، مشمول چنين حكمى نمى شود.
3. در موثقه عمار ساباطى از امام صادق(ع) نقل شده است: «كل مسلم بين المسلمين ارتد عن الاسلام و جحد محمداً نبوته و كذّبه، فاّن دمه مباح». هر مسلمانى بين مسلمانان از اسلام برگردد و انكار عالمانه پيامبر كند و او را تكذيب نمايد، خون او مباح است.
4. شاهد دیگر از منابع اهل سنت است: در كنز العمال از منابع معروف اهل سنت از پيامبر حديثى نقل شده كه خروج از ايمان حاصل نمى گردد مگر با انكار عالمانه: «عن النبى لن يخرج اَحدٌ مِن الايمان إلاّ بجحود ما دخل فيه».
بنابراين، در تمام اين روايات صرف وانهادن عقيده مطرح نيست، بلكه مسئله انكار با علم به حقانيت است. این معنا از تغییر عقیده، همراه با خصوصیاتی، مانند جحد و انکار، و علم به اعتقادات است. لذا در این روایات موضوع شبهه و تردید مطرح نشده و برعکس کسانی به این مجازات کیفر می شوند که با قاطعیت به نفی آن بپردازند. چنين وانهادنى مشمول حكم ارتداد نمى شود و پيگرد جزايى ندارد، زيرا تحت اراده شخص نیست و عقیده بر اساس دریافتی حاصل شده، که از موضوع حكم خارج است.
از سوی دیگر در دین آیا تظاهر به دین مطلوب است و اگر کسی عقیده نداشت، چه ارزشی دارد که تظاهر کند و دورویی نشان دهد. ایمان وقتی مطلوب است که قلبی و خواسته ارادی باشد، و اگر در جایی ترس از مجازات او را به تظاهر به دین و بیان نکردن شبهات و اشکالات وادار می سازد، چه ارزش معنوی و اخلاقی و تربیت روحی دارد؟ پیامبران برای ساختن و باوراندن و به جا گذاشتن آثار ایمان آمده اند و نه ایجاد ترس و وحشت. از این رو نمی توان به ظاهر خبر واحدی استناد کرد و حکم کلی استنباط کرد. فهم کامل نیازمند توجه به مجموعه احادیث و فضای آنها است، نوعی بستر شناسی تاریخی شکل گیری دسته ای از موضوعات را نشان می دهد.
5. روایات ارتداد عمدتاً از امام باقر و صادق و بعضاً امام کاظم علیهم السلام نقل شده و برخی از آنها از سیره و روش امیرمؤمنان در این باب به نقل از آنان یاد شده، مثلاً در باره زندیقی ، یا عبدالله بن سبا، یا نصرانی شدن فردی از بنی ثعلبه روایت شده است. و از طرفی موضوع تنصر و نصرانی شدن عده ای در آن عصر امام صادق مطرح بوده و موضوع پرستیدن صنم و مشرک شدن به عصر امام علی مربوط شده، و روشن نیست که چرا با آنکه اهل سنت از پیامبر روایاتی را در باره مرتد نقل می کنند، هیچکدام از اهل بیت از پیامبرصلی الله علیه و آله حدیثی را نقل نکرده و تنها روایتی به مناسبت بحث محاربه موضوع ارتداد آمده که قطعاً در آنجا تنها بحث تغییر عقیده نیست و شگفت آن که در برخی از این روایات، با آن که آنان بسط یدی برای اجرای حکم نداشته اند، مردم را مأمور مجازات کرده تا راساً اقدام به مجازات کنند: «فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ». در صورتی که معنای این دستور، پذیرفتن هرج و مرج و بسا سوء استفاده و فرصت دادن به تصفیه حساب های شخصی و قبیله ای و روشن نمی شود که چنین فردی اگر کسی را کشت از روی اعتقاد دینی بوده، یا کینه شخصی، یا مطلب را بد فهمیده است.
6. تردید به اجرای چنین حکم سنگین با خبر واحد که موضوع دماء است و در چنین احکامی اقتضای احتیاط ایجاب می کند. این مسئله از سوی بسیاری از فقیهان مطرح شده و نکته و اشکالی است که برخی مانند آیت الله آقا رحیم ارباب در باره ارتداد و سنگسار کرده اند . آنان گفته اند: هیچ حکمی از احکام اسلام را نمی توان با استناد به اخبار آحاد که یقین آور نیست ثابت کرد، تا چه رسد به حکم قتل برای مرتد یا سنگسار که در قرآن نیامده و صرف تغییر عقیده که امر اختیاری نیست و اگر مقدمات تغییر فراهم شد، به طور قهری و بی اختیار عقیده تغییر می کند. چنانکه مرحوم آیت الله سید احمد خوانساری در کتاب جامع المدارک در چندین بخش به این نکته اشاره می کند که اجرای حدود در زمان غیبت محل تأمل است و در مرحله بعد با خبر واحد نمی توان در مسئله دماء فتوا صادر کرد . بنابراین، از مجموع می توان به قدر متیقن آن استفاده کرد؛ لذاتعبیرهایی که متفرد باشد، برخلاف احتیاط در حکم دماء است که در روایات و قواعد فقهی احتیاط در آن دستور داده شده است .
اجرای کیفر مرتد
1- اجرای حکم تابع شرایط و رعایت مصالح و توجه به زمینه های اجرا است، چنانکه در روایتی از امام رضا به این نکته اشاره شده است: ما كتبه الرضا صلوات الله عليه فی محض الاسلام خطابا للمامون: « وَ لَا يَجُوزُ قَتْلُ أَحَدٍ مِنَ النُّصَّابِ وَ الْكُفَّارِ فِي دَارِ التَّقِيَّةِ إِلَّا قَاتِلٌ أَوْ سَاعٍ فِي فَسَادٍ وَ ذَلِكَ إِذَا لَمْ تَخَفْ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَصْحَابِكَ وَ التَّقِيَّةُ فِي دَارِ التَّقِيَّةِ وَاجِبَةٌ وَ لَا حِنْثَ عَلَى مَنْ حَلَفَ تَقِيَّةً يَدْفَعُ بِهَا ظُلْماً عَنْ نَفْسِهِ». از این روایت با توجه به تعبیر: فِي دَارِ التَّقِيَّةِ، استفاده می شود، که خوف از جان به معنای شخصی آن نیست، بلکه خوف از جنگ و جدال و فشار بر شیعه و یا لوث شدن حرکت اهل بیت که همه آنها حکایت از رعایت مصلحت در اجرای حدود است، مراعات می شود و تقیه مداراتی و پیشگیری از نزاع های فرقه ای باعث شده که امام به مأمون بنویسد که از کشتن ناصبیان و کافران حذر کند.
2- حق اجراى حكم ارتداد به دست امام و در شرایط برگزاری حکومت است. و افراد راساً نمی توانند خود پیش قدم شوند. برخى از فقهاى شيعه معتقدند كه اجراى حدود و تعزيرات در اختيار امام معصوم است و برخى قيد امام عادل را آورده اند ، آيا تقييد اجراى حكم ارتداد به امام معصوم نتيجه خاصى را بوجود می آورد و حاكى از نوعى نگرانى در سوء استفاده از حكم و پيشگيرى از آن را در شرایط سیاسی شدن و برخورد با مخالف نشان مى دهد، يا بيانگر نوعى رعايت مصلحت در اجراى حكم را نشان مى دهد؟ در دوران پيامبرو امامان، ـ بويژه دوران حكومت امام على(ع) ـ كه قدرت اجراى احكام وجود داشته، مواردى يافت مى شود كه حضرت از اجراى حكم ارتداد منصرف شده اند .
3- يكى از پرسشها در باب حكم ارتداد اين است، كه آيا آنچه در روايات در باب حكم ارتداد آمده، از باب حدود است، در اصل قابل تغيير نيست، يا از باب تعزيرات که به طور طبیعی تعیین خصوصیات آن به دست حكومت و تابع مصالح و شرايط و رعايت ظروف مختلف آن است. مسئله ارتداد به صورت مستقل در برخى از كتابهاى قدماى از اصحاب اماميه هرگز مطرح نشده است، مانند: فقه الرضا، الهداية بالخير صدوق (م381) و مقنعه شيخ مفيد (م 413 هـ ) و انتصار سيد مرتضى علم الهدى (م 436) و كافى ابو صلاح حلبى (م 447) و المراسم العلوية ابى حمزه (م 463) و مختصر النافع محقق حلى (م 676) و غنية النزوع ابن زهره حسينى حلبى (م 585). اما در كتابهايى ديگر از فقيهان قديم و متأخر مسئله حكم ارتداد مطرح شده و حتى اين بحث در كتاب حدود آمده، اما نه به عنوان حد، بلكه به عنوان تعزير و عقوبت، يا تعبيرات مشابه ديگر، مانند آنچه شيخ طوسى در كتاب نهايه مطرح كرده است. يا على بن حمزه طوسى در كتاب وسيله و محمد بن ادريس حلى (م 598) در سرائر و ابن براج (م481) در كتاب جواهر الفقه و محقق جعفر بن حسن حلى (م 676) در كتاب شرايع الاسلام، با اين تفاوت كه ايشان كتاب حدود را به دو قسم تقسيم مى كند و حكم ارتداد را در بخش تعزيرات ذكر مى كند. حتى كسانى مانند شهيد اول (م 786) در كتاب لمعه بحث ارتداد را در عقوبات متفرقه آورده و از ذكر آن به عنوان حدود امتناع كرده است. البته كسانى مانند علامه حلّى (م 726) در كتاب قواعد الاحكام تعبير به حد كرده است كه مى توان تفسير كرد از تعبيرات متأخرين است نه آنچنان كه از اصول جزمى شيعه گرفته شده باشد و به عنوان (اصول متلقات) اصول تلقى شده از امامان باشد.
بنابراين در نظر مشهور از فقها، حكم مرتد از حدود الهى يعنى از احكام معين و غير قابل تغيير تلقى نشده است و بحث ارتداد را در بخش تعزيرات يا عقوبات گنجانيده اند، زيرا حدود الله احكامى است كه كيفيت آن دقيقاً از سوى خدا معلوم شده و غير قابل تغيير است، هرچند حدود هم بر اساس مصلحت اسلام و مسلمین قابل تغییر و در شرایطی می تواند غیر قابل اجرا باشد.
اما مهمترین مستند اقوال فقها، برگرفته از تعبيرات حديثى در باب ارتداد است كه هيچ گاه تعبير به حد نشده. مثلاً در شرابخوار، يا نسبت زنا به ديگرى (قذف) يا زناكار يا دزد یا ساحر تعبير به حد شده است، اما درباره مرتد تعبير به حد نيامده است. حتى قرآن درباره زمان روزه (زمان خوردن و آشاميدن) و حدود طلاق و كفارات و عدّه و ارث تعبير به حد كرده و فرموده است: « تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوهاَ»(بقره: 187)«فَلا تَعْتَدُوها»(بقره: 229)«تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ»(مجادله: 4) «وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ... و تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ».(طلاق:1) اما درباره ارتداد حكم خاصى ذكر نكرده، تا چه رسد به اينكه تعبير به حد كند.
سخن آخر:
با توجه به آنچه گفته شد، به پرسش های نخست پاسخ داده شد: که اکراه بر عقیده جایز نیست، چه برای اسلام آوردن باشد، یا تهدیدی برای ماندن در دین و اعتقادی؛ زیرا عقیده که ناظر به قلب است، اکراه بردار نیست؟ از سوی دیگر کلمه ارتداد تنها به معنای برگشتن از عقیده نیست و این کلمه در ملابسات و ظرف تاریخی خاص شکل گرفته و همراه با جحد و انکار و فتنه گری و معارضه و ملحق به دشمن بوده است.
با توجه به آیات فراوان از معارف اسلام فهمیده می شود که از مردم دینداری همراه با رضایت قلب و طیب خاطر و شوق و انگیزه و باور و ایمان می خواهد و نه از روی ترس و وحشت و تهدید قتل و ارعاب، زیرا دینداری که به این اوصاف باشد، ارزش معنوی و اخلاقی ندارد و پیامبران برای چنین دینداری مبعوث نشده اند. و طبعاً اگر برای صرف تغییر عقیده مجازات و یا ترس از کیفر، باشد، خودش نوعی اکراه به حساب می آید.
بنابراین کیفر دادن به مرتد با بررسی که از آیات و روایات انجام گرفت و گفته شد، در آن عصر با نگاه تاریخمندی آن مجازاتی اعتقادی نبوده و ناظر به رفتارها و برخوردهای متهمان در عمل اجتماعی بوده است. و این حکم برفرض که ارتداد با همه خصوصیاتش جرم اجتماعی شناخته شد، الزاماً به معنای حکم اعدام نیست و امروز با توجه به شرایط همان طور که در سایر جرم هایی مانند سرقت با تناسب به جرم و مجرم از زندان و جریمه تعیین می گردد، در باره مرتد نیز چنین خواهد بود و اگر در آن عصر که تشدید مجازات امری طبیعی بوده تناسب با آن عصر داشته و مصالح اجتماعی و احتیاط در دماء امروز اقتضای دیگری خواهد داشت.

 


 


ندای سبز آزادی: در حالیکه یک سال از اظهارات ریاست قوه قضاییه پیرامون محرز بودنِ فسادِ اقتصادیِ معاون اول و سخنگوی "پافشاری" رییس دولت باعث شده است تا عدالت اجرا نشود و عدم احضار محمدرضا رحیمی به دادگاه و پاسخگویی نیز، به همین دلیل است.

به گزارش آفتاب الیاس نادران كه دو هفته پیش در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا»، تلویحا معاون اول رئیس دولت را با ذكر مسئولیتش در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی نام برده و مورد حملاتِ حامیان و حلقۀ دولت قرار گرفته و این هفته نیز تاکید داشت "ناگفته های خیلی زیاد دارم"، طی گفت وگویی با هفته نامه یالثارات اظهار داشت: در حالی كه افكار عمومی از رییس جمهور به عنوان كسی كه مدعی عدالت خواهی است انتظار دارند تا اجازه دهد قوه قضاییه بدون ملاحظه اقداماتش را آغاز كند.

وی افزود: شاید احمدی نژاد از مستندات پرونده معاون اول خود مطلع نباشد، اما مستنداتی كه از ایشان هست و بنده اطلاع كافی دارم، آنقدر هست كه محمدرضا رحیمی را ملزم كند كه برود و از خودش دفاع كند. استدعای من این است كه این مسئله را به مسایل دیگر كشور پیوند نزنند و سیاسی هم نكنند.

این نماینده منتقد دولت با استقبال و اشاره به شکایت سخنگوی دولت از وی، خاطرنشان کرد "اصل مسئله برایم روشن شدن موضوع است و تفاوتی نمی كند كه به عنوان شاكی، شاهد یا متهم احضار شوم. جهت تنویر افكار عمومی و اینكه احیانا رییس جمهور به دلیل مشغله كاری متوجه نشدند، اعلام می كنم پیرو شكایت رحیمی مبنی بر نشر اكاذیب، افترا و توهین، بنده دو نوبت در شعبه بازپرسی دادگاه كاركنان دولت حاضر شده ام. همچنین در شعبه ٧۶دادگاه كیفری استان تهران حضور پیدا كرده ام و استنباطم از مذاكرات جلسه این است كه رای برائت به نفع من صادر می شود."
گفتنی است طی ماههای گذشته، دستگاه قضایی با وجود پرونده های متعدد فساد مالی (پرونده بیمه ایران) و جعل (مدرک تحصیلی و سوء استفاده از آن) و تبانی (پرونده خانه فاطمی) در خصوص محمدرضا رحیمی، کماکان توانِ برخورد و استنطاق از معاون اول رئیس دولت را نداشته است.
این درحالیست که محمود احمدی نژاد از سال گذشته و حتی در مناظره های انتخاباتی، در پاسخ به ادعایی در مورد سوء استفاده نزدیكانش از امكانات بیت المال، در مقابل چشم میلیونها بیننده گفته بود: از قوه قضائیه می خواهم با تخلفات نزدیكان و اطرافیان من "محكمتر" برخورد كند.
در همین خصوص، سخنگوی قوه قضائیه چندی پیش رسما محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد را به عنوان "متهم" معرفی نمود و رئیس قوه قضائیه نیز بارها بر لزوم همكاری دولت و رئیس جمهور در رسیدگی به پرونده فوق تاكید كرده بود اما رسانه های نزدیك به دولت و حتی شخص رئیس دولت، رحیمی را "پاک" و منتقدین وی را "بی تقوا" خوانده اند.
چندی پیش جرس طی گزارشی اعلام کرده بود که در خصوص رحیمی، احمدی نژاد طی جلسه ای در حضور رهبری، مشخصا از رهبر جمهوری اسلامی خواستار توقف رسیدگی به جرائم مالی و اتهاماتی مبنی بر فسادِ اقتصادیِ رحیمی (معاون اول و سخنگوی خود) می شود و با این استدلال که باز کردن این پرونده – از آنجا که مبالغ به دست آمده صرف انتخابات شده- کل انتخابات را زیر سوال می برد و با زیر سوال رفتن انتخابات نیز، نظام زیر سوال خواهد رفت و وی را مجاب به صدور دستور توقفِ این مسئله می کند.


 


ندای سبز آزادی: دی ماه سیاه‌ترین بخش از کارنامه اجرای حکم خشونت‌آمیز اعدام در ایران است.
به گزارش رهانا، دی ماه سال ۱۳۸۹ بر اساس گزارش منابع رسمی و دولتی و دادگستری‌های استان‌ها دست کم ۷۹ زندانی در زندان‌های سراسر ایران اعدام شده‌اند. با این حساب آمار اعدام در سال جاری به رقم ۲۶۹ مورد رسیده است که از این حیث شاهد افزایش نگران کننده اجرای حکم اعدام نسبت به سال گذشته در ایران هستیم.
جرائم مربوط به مواد مخدر همچون ماه‌های گذشته دلیل عمده اعدام‌ها در ایران بوده است، در دی ماه ۶۸ نفر به این دلیل در زندان‌های ایران اعدام شده‌اند.
هچنین سه نفر به دلائل سیاسی، ۵ نفر به اتهام محاربه و یک تن نیز به جرم قتل اعدام شدند. دو نفر نیز به جرم «تجاوز به عنف» در ایران اعدام شده‌اند. حسین خضری فعال مدنی کرد، علی صارمی، فعال سیاسی و علی اکبر سیادت به جرم جاسوسی سه زندانی سیاسی اعدام شده در دی ماه هستند.
در میان استان‌های کشور، استان تهران با ۲۳ مورد اعدام بیش‌ترین استانی بوده که در آن شهروندان اعدام شده‌اند. خوزستان با ۲۰ مورد اعدام، استان قم با هشت مورد، لرستان و کرمانشاه با هفت مورد، زاهدان پنج مورد، اصفهان چهار مورد، خراسان (شمالی و جنوبی و رضوی)، مازندران و کرمان هر کدام با یک مورد در رتبه‌های بعدی قرار گرفته‌اند.
در طول ۱۰ ماه گذشته استان تهران از نظر اجرای حکم اعدام با ۵۱ مورد در صدر قرار داشته و خوزستان و اصفهان با ۴۷ و ۳۷ مورد در رتبه‌های بعدی قرار دارند.
در میان اعدام شدگان دی ماه جاری نام هیچ زنی به چشم نخورده و بر اساس گزارش‌های موجود هر ۷۹ نفر جملگی مرد بوده‌اند. از ابتدای سال جاری ۲۶۳ مرد و ۶ زن اعدام داشته‌اند.
از میان ۷۹ اعدام شده در دی ماه، ۱۸ نفر در ۱۰ روز اول، ۳۵ نفر در ۱۰ روز دوم و ۲۶ نفر در دهه سوم ماه دی اعدام شده‌اند.
از ۷۹ زندانی اعدام شده، یک تن در ملاء عام؛ میدان سعادت‌آباد تهران اعدام شده است و مابقی در زندان‌ها اعدام شده‌اند. در طول ۱۰ ماه گذشته دست کم ۱۶ نفر در ملاء عام در ایران اعدام شده‌اند.
برای دیدن جدول اسامی و گزارش ماهیانه خانه حقوق بشر ایران به صورت فایل PDF در مورد اعدام‌های روی عکس و یا این‌جا کلیک کنید.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در فروردین ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۲۶ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۱۸ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در خرداد ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۴۰ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در تیر ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۱۹ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در مرداد ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۲۱ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در شهریور ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۱۱ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در مهر ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۲۴ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در آبان ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۱۲ مورد بوده است.
بر پایه گزارش خانه حقوق بشر ایران در آذر ماه ۱۳۸۹ اجرای حکم اعدام ۱۹ مورد بوده است.
نمودارهای زیر دبر گیرنده آمار اعدام از نظر جرائم اعدم شدگان، محل اعدام‌ها، جنسیت اعدام شدگان و فواصل زمانی در سه دهه‌ی هر ماه است:

 


 


ندای سبز آزادی: یکی از نویسندگان و فعالان مطبوعاتی افغانستان، و سردبير خبرگزاری «بُست باستان»، که معتقد است نوشته‌هایش درباره ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در افغانستان باعث خشم مقامات جمهوری اسلامی شده است، توسط برخی عوامل ناشناس با اسید مورد حمله قرار گرفته و دچار آسیب های سختی شد.

به گزارش رادیو اروپای آزاد، رزاق مامون معتقد است نوشته‌هایش درباره "تلاش برخی ماموران امنیتی جمهوری اسلامی برای تجزیه افغانستان"، موجب خشم جمهوری اسلامی و عوامل آنها شده و به همین دلیل با اسید به وی حمله کرده اند.

بر اساس این گزارش، مامون در کتاب پژوهشی اخیرا منتشر شدۀ خود، تحت عنوان "رد پای فرعون"نیز، "مداخله جمهوری اسلامی در امور داخلی افغانستان و اقدامات دستگاه اطلاعاتی ایران در زمینه تجزيه افغانستان" را افشا کرده است.

ناظران و رسانه های خبری، اثر اخیر رزاق مامون را "انگيزه اصلی حادثه حمله با اسید به وی" خوانده اند و همزمان
خود مامون گفته است که "حتی ناشر کتاب نیز تحت فشار قرار گرفته است."

رزاق مامون که صورتش در حادثه اسیدپاشی به‌شدت آسيب ديده و در حال حاضر در بیمارستان سردار داوودخان تحت مداوا قرار دارد، گفته است که قبلاً نيز در اين رابطه پيام‌هایی تهدیدآمیز دريافت کرده بود، تا اینکه توسط فردی نقاب‌دار، زمانی که او شامگاه عازم منزلش بوده، مورد حمله واقع می شود.

اتحادیه خبرنگاران افغانستان حمله به رزاق مامون را به شدت تقبیح کرده و از حکومت این کشور خواهان تحقیق در مورد این حادثه شده است.

در همین زمینه یکی از مسئولان پلیس افغانستان نیز اعلام کرده است که انگیزه این حمله شخصی نبوده است.

بر اساس این گزارش، محمد ظاهر، رئيس بخش تحقيقات جنايی وزارت کشور افغانستان، گفته است که به نظر می‌رسد مهاجم قصد داشته با چاقو نيز به مامون حمله کند، اما به دنبال فريادهای رزاق مامون از محل گريخته است.

رزاق مامون، ۴۸ ساله، روزنامه‌نگار، نویسنده و پژوهشگری است که با نشریات و سازمان های خبررسانی مختلفی از جمله رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، بی‌بی‌سی و تلویزیون طلوع همکاری داشته است.

هنوز فرد یا گروهی تهدیدات اخیر و مسئولیت حمله با اسید به این فعال مطبوعاتی افغانستان را بر عهده نگرفته است.

 


 


ندای سبز آزادی: مادر ساجده کیانوش راد، از فعالان بازداشتیِ اصلاح طلب، طی یادداشتی خطاب به دو تن از همسران زندانیان سیاسی، مقاومت و عزت و عدالت خواهی و تلاش آنها را ستوده و خاطرنشان کرد "فخری و الهه فریادگران قبیلۀ قبله و شاهدان امروز ما و نمونه ای از همه زنان سبز سرزمین من هستند."

به گزارش جرس، مادر ساجده کیانوش راد، خطاب به فخرالسادات محتشمی پور (همسر مصطفی تاج زاده) و زهرا مجردی (همسر محسن میردامادی)، که تحت عنوان "خوبان روزگــــار" آن را به نگاشته و به آن دو تقدیم کرده، آورده است:

تقدیم به فخرالسادات محتشمی پور و الهه مجردی الگوهایی از زن مسلمان
فخری و الهه، مشعل داران آزادی، صبر و مقاومت، ایثار و فداکاری، حیا و متانت، شجاعت و شهامت، حق گویی و عدالت خواهی اند.

فخری و الهه الگوهایی از زن مسلمان و متعهد امروز جامعه ما هستند .روایت آنان، داستان راستان؛ و حدیث آنان، حدیث خوبان روزگارماست. آری داستان زهرا و علی تداوم دارد.
امروز نیز، قصه محسن و الهه، مصطفی و فخری، زهرا و حسین، و ... هزاران داستان از زنان سرزمین من، زنانی که مردان در رکاب آنان باید درس جوانمردی، عظمت روح، بلندای استقامت، اوج عزت، نسیم عشق و طوفان عدالت خواهی را بیاموزند. آنها الگویند. آنها شناخته و ناشناخته هستند. آنان آشنایان غریب این کویر تنهایی و رهایی اند.

فخری و الهه الگوی زن مسلمان و مبارز جامعه مایند.
فخری و الهه در پرده حجاب و در میان خلق به سلامت و استواری نشانه اند. خواسته شان اندک، نفسشان عفیف و دامنشان پاک، آنها گل های بهاری اند و پهلوانان میدان حضور و سخت کوشی در دینداری و دین مداری نیرومند و استوار، اخلاقشان با دوستان فروتنانه و با مخالفان به اعتدال و خیرخواهی و با دشمنان نیز، به انصاف و عدالت .

فخری و الهه فریادگران قبیله قبله و شاهدان امروز مایند. آنان نمونه ای از همه زنان سبز سرزمین من اند.

آری فخری و الهه، زهرا و رها، مریم و سارا، ژیلا و فرزانه، سپیده و فاطمه، معصومه و شیرین، مهرک و مهرآفرین، آذر و ندا، ساجده و فریده و... داستان راستان نسل ما و قصه خوبان روزگار و عصر مایند.

راهشان پر رهرو.
مادر ساجده کیانوش راد
1389/10/28

 


 


ندای سبز آزادی: آیت الله جوادی آملی با بیان این که نباید دنیا را به بازی گذارند، گفت: باید با خدمت به مردم در مسیر حکمت گام برداریم.

به‌گزارش مرکز خبر حوزه، این مرجع تقلید امروز در دیدار جمعی از طلاب حوزه علمیه همدان و مردم فراهان استان مرکزی طی سخنانی با تاکید بر مسایل اخلاقی، پیامبر اکرم‌(ص) را معلم اخلاق انسان‌ها عنوان کرده و اظهار داشت: تمامی سیره و اخلاق پیامبر‌(ص) مطابق قرآن بود.

آیت‌الله جوادی‌آملی، جدایی حق از باطل، صدق از کذب، خیر از شر و حسن از قبح را از جمله خصوصیات قرآن کریم برشمرد و افزود: تمامی این اقدامات مطابق علوم عقلی یا مشابه آن می‌باشد.

ایشان، جدا کردن شوخی از جدی را اساسی‌ترین کارهای قرآن کریم ذکر کرده و یادآور شد: پیامبر اکرم‌(ص) نیز در امور جدی و اهل شوخی نبودند؛ بنابراین وقتی آن حضرت الگوی اخلاقی ماست، ما هم باید اهل شوخی نباشیم.

این مفسر قرآن کریم تاکید کرد: امروز ما مسلمانان نیز که پیامبر اکرم‌(ص) معلم اخلاقمان است، باید با پیروی از ایشان در بحث‌های اخلاقی از شوخی و بازی‌ها فاصله بگیریم.

وی با بیان این مطلب که قرآن دنیا را بازیچه می‌داند، ادامه داد: یکی دیگر از کارهای مهم قرآن کریم جدا کردن بازی و حکمت از هم است که بازی شامل لهو و لعب بوده و در مقابل آن حکمت قرار دارد.

ایشان تصریح کرد: البته این که قرآن دنیا را بازی و شوخی می‌داند، منظور آسمان‌ها و زمین و…. نیست؛ چرا که اینها مخلوقات خداوند بوده و نمی‌تواند بازی باشد.

این مرجع تقلید گفت: منظور از اهل بازی کسانی هستند که به دنیا مشغول‌اند؛ البته در این حین، خدمت کردن به مردم عملی شایسته است.

وی با تاکید بر این که نباید دنیا را به بازی گذراند، بلکه باید در مسیر حکمت گام برداریم، ابراز داشت: اگر سال ها در جیی پست و مسئولیتی داشتیم و خدمت کردیم و شخص دیگری به جای ما آمد و مردم او را پذیرفتند و ما هم چیزی نگفتیم، مشخص می شود که در مدت خدمت، کار حکیمانه و جدی انجام دادیم، اما اگر نقد و اعتراضی صورت گرفت، دوران خدمت شوخی بوده است.

آیت الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: اگر انسان در صحنه‌های مختلف توانست از بازی‌های دنیا نجات یابد، آن‌وقت حکمت را فرا گرفته و حکیم می‌شود.

وی با بیان برخی از جنبه‌های علمی و اخلاق پیامبر‌(ص) یادآور شد: توجه کامل به اشخاص و نگاه کردن تمام رخ به افرادی که مشغول صحبت با آن حضرت بودند از جمله شیوه‌های عملی ایشان بود، مانیز امروز باید از این سیره الگو بگیریم و ادب اخلاقی را در رفتار خود پیاده کنیم.

 


 


ندای سبز آزادی: خباز نماینده کاشمر ضمن بیان این که در روز تصویب قانون موجودی نداشتن حساب ذخیره ارزی را تذکر داده است تصریح می‌کند وقتی قانونی تصویب می‌‎شود باید روی سر و چشم همه جا داشته باشد و گارد گرفتن دولت در برابر قانون اساساً صحیح نیست.

محمدرضا خبار نماینده مردم کاشمر در خصوص عدم پرداخت اعتبارات مترو به فرارو گفت: «اگر به صورت مشروح مذاکرات مجلس مراجعه شود، مشاهده خواهید کرد که بنده بر خلاف انتظار همه دوستان با تصویب این طرح مخالف بودم. در آن‌جا عرض کردم که مخالفت بنده به معنی عدم ضرورت کمک به متروی تهران نیست».

وی با بیان این که مخالفت وی با این طرح به معنای مخالفت با اصل ماجرا نبوده، اضافه کرد: «کمک به متروی تهران مثل نان شب واجب است. به نظر من ضروری‌ترین کاری که باید در تهران اتفاق بیافتد، مسئله حمل و نقل عمومی و در راس آن مترو است؛ دلیل مخالفت من این بود که حساب ذخیره ارزی چیزی ندارد و طبیعتاً تخصیص اعتبار از این محل امکان‌پذیر نیست».

خباز سپس ادامه داد: «موضوع دیگری اما در این‌جا وجود دارد و آن هم این است که این طرح به شکل قانون مصوب مجلس در آمده است. دولت حق ندارد در مقابل مصوبات مجلس گارد بگیرد و بگوید به این قانون عمل نمی‌کند. به نظر بنده این برای ملت و دولت ناپسند است، چرا که قانون محترم بوده و باید روی سر و چشم همه ما جای بگیرد. شاید یکی از دلایل عقب‌ماندگی ما همین بی‌توجهی به قانون باشد».

عضو فراکسیون اقلیت مجلس سپس افزود: «وقتی قانون تصویب شد، باید اجرا شود. خاطرم هست که در هفته دولت که کابینه خدمت رهبری رسیده بود، ایشان فرمودند قانون را طابقاً نعل بالنعل اجرا کنید، اگر اعتراض داشتید حق ندارید قانون را نادیده بگیرید و باید از خود قانون‌گذار بخواهید تا قانون را به نحوی اصلاح کند که اجرای آن برای شما میسر شود».

وی با انتقاد از این اقدام دولت که گفته است قانون را اجرا نمی‌کنم، اظهار داشت: «به نظرم این مسئله بزرگ‌ترین لطمه را هم برای دولت دارد و هم برای ملت که دولت کشوری بگوید من قانون را اجرا نمی‌کنم».

نماینده مردم کاشمر با اشاره به توضیحات روز گذشته وزیر اقتصاد در صحن علنی مجلس اظهار داشت: «اقداماتی که برای مترو انجام گرفته، خوب است؛ اما این‌ها بخشی از وظایفشان بوده است و هیچ کدام جای اجرای قانون را نمی‌گیرد. دولت برای این که حسن نیت خود را نشان بدهد و این که در برابر قانون گارد نگرفته است، می‌توانست یک دهم یا یک بیستم را در اختیار بگذارد و بعد هم به مجلس می‌گفت عملاً توان اجرای این قانون وجود ندارد. نگوید من اجرا نمی‌کنم، بگوید من توان اجرا ندارم و از مجلس بخواهد قانون را اصلاح کرده و مثلا به جای حساب ذخیره ارزی بگذارد صندوق توسعه ملی. راه درست این است، نه گارد گرفتن».

خباز با اشاره به اظهارات رویانیان درباره بدهی مترو به شبکه بانکی کشور گفت: «این که شهرداری به بانک‌ها بدهی دارد و فاینانس امکان‌پذیر نیست، به نظر بنده از آن بهانه‌های غیر قابل قبول است. قرار است دولت ۲ میلیارد دلار در اختیار بگذارد که یک میلیارد و سیصد در اختیار شهرداری تهران باشد و مابقی در اختیار باقی شهرداری‌های کشور باشد، این که بهانه بیاورند که شهرداری به سیستم بانکی بدهکار است، غیر قابل قبول است و اصلا از دولت نمی‌پذیرم».

 


 


ندای سبز آزادی: سعید حائری، فعال سیاسی – مدنی و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، از سوی دادگاه تجدیدنظر به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش این کمیته، پیش‌تر، شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب وی را به اتهام «اخلال در نظم عمومی» و «اجتماع و تبانی» به دو سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرده بود.

سعید حائری روز ۲۰ اسفند ۸۸ با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی پس از تحمل ۸۰ روز حبس آزاد شد. وی در ۲۹ آذرماه به همراه شیوا نظرآهاری و کوهیار گودرزی بازداشت شده بود.

سعید حائری دانشجوی فلسفه دانشگاه آزاد واحد تهران شمال و سردبیر انجمن علمی فلسفه این دانشگاه است. وی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری عضو کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی مهدی کروبی بود

 


 


ندای سبز آزادی: ناله‌های سوزناک مادران و پدران پیر و از کارافتاده شهیدان روستاهای دیل، آرو، مارین، آب ریگون، اسپر و …. در سوز سرمای زمستان سال‌هاست دل هر رهگذری را به درد می‌آورد.

به گزارش ایلنا از این روستاها، اهالی و ساکنان روستاهای نام‌برده که در ۲۵ کیلومتری مخزن گاز ایران یعنی شهرستان گچساران قرار دارند همواره آرزو دارند زمستانی را با داشتن نعمت گاز به سر ببرند. آرزوی که تا کنون برآورده نشده است!!

جالب آنکه این روستاها که بالغ بر ۵ تا ۶ هزار نفر جمعیت دارند میان دو شهرستان “چرام و گچساران” واقع شده‌اند که امکان گاز‌رسانی به این روستاها از هر دو شهرستان وجود دارد و مسیر هم آنچنان صعب‌العبور نیست که مشکلات ویژه‌ای را برای این مهم ایجاد نماید. جاده مناسبی که این دوشهرستان را به هم وصل می‌کند و از میان این روستاها عبور می‌کند می‌تواند نشانه‌ای بر این ادعای ما باشد که مسیر خیلی سخت نیست اگر همت مضاعف باشد و کار مضاعف.

این روستاها بالای ۱۰۰ شهید به انقلاب اسلامی و نظام مقدس تقدیم کرده‌اند که خانواده‌های آنان به خصوص مادران و پدران پیر آنها حاضر نشده‌اند قبور فرزندان خود را رها کرده و در کنار سایر فرزندان یا اقوام خود در آسایش بیشتر در شهرزندگی کنند!!

آنها سختی‌های زندگی در این روستاها را تحمل کرده‌اند و تحمل می‌کنند اما به قول خودشان حاضر نیستند مزار عزیزشان را تنها بگذارند!! آنها اینگونه احساس می‌کنند که گویی با فرزند شهیدشان زندگی می‌کنند چرا که هر غروب پنج‌شنبه حرف یک هفته‌ای خود را با سنگ قبر شهیدشان بازگو می‌کنند.

این روستاها اگر چه در نظام مقدس جمهوری اسلامی از بسیاری از امکانات رفاهی برخوردار شده‌اند و به گفته خودشان همواره شاکر این نظام بوده و هستند اما تاکید دارند که مسئولان شرکت گاز استان فکری به حال گازرسانی به روستاهای آنها هم بکنند.

آنها به خبرنگار، گفته‌اند هرگز دوست ندارند سرمای زمستان را با گرمای هیزم‌های درختان کوه خامی گچساران تحمل نمایند اما گویا چاره‌ای نیست!! باید جنگل بسوزد تا ما نمیریم!!

اهالی روستای زیبای مارین که به ماسوله جنوب کشور مشهور شده است و سرمای کوه سفید پوش خامی گچساران را به خوبی احساس می‌کند معتقدند با این شیوه کنونی استفاده از جنگل‌های زیبای خامی تا چند سال آینده نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاکستان!! منظور آنها این است که اگر مسئولان شرکت گاز استان فکر جدی برای گازکشی به روستای ۱۱۰ خانواری مارین نکنند آنها مجبورند با هیزم‌های درختان خامی به جنگ سرمای خامی بروند تا بتوانند ادامه حیات دهند و این شیوه یعنی نابودی جنگل و سپس مرگ تدریجی خود انسان‌هایی که در آنجا زندگی می‌کنند چرا که دیگر حتی درختی باقی نخواهد ماند که هیزمی داشته باشد و آنگاه سرما کش خواهیم شد البته اگر تا آنوقت زنده باشیم اما شک نداریم که این اتفاق برای آیندگان ما خواهد افتاد اگر رویکرد مدیران آینده همین شیوه مدیران فعلی باشد!!

پیرزن روستای مارین که شدیدا سرفه می‌کند ملتمسانه می‌خواهد که حرف‌هایش را به گوش شنوایی برسانیم البته اگر گوش شنوایی دید و زیر لب ادامه می‌دهد: کاش شهیدم زنده بود تا مرا پیش دکتر می‌برد!!

روستاهای گناوه، دیل، آرو، اسپر، آب ریگون، مارین و از همه مهمتر درختان کوهستان و منطقه حفاظت شده خامی چشم انتظار مسئولان شرکت گاز استان هستند تا تمام تلاش خود را به کار گیرند تا آسایش و رفاه را برای آنها به ارمغان ببرند.

اشک‌های مادران شهیدان در سوز سرمای مارین پاسخی جز شرمندگی برای کاهلان این راه و خدمت به آنها چه خواهد داشت؟؟

 


 


ندای سبز آزادی: پردیس‌های سینمایی از پذیرش خانم‌های تماشاگر مسابقات فوتبال منع شدند.

به گزارش خبرآنلاین پخش مسابقات فوتبال که با نمایش مسابقات جام جهانی ۲۰۱۰ در پردیس‌های سینمایی تهران از جمله ملت و آزادی آغاز شده بود این روزها با نمایش مسابقات جام ملت‌های آسیا ادامه پیدا کرده است.

طرح نمایش مسابقات فوتبال در سالن سینما که به استبقال گسترده مخاطبان سینما و فوتبال روبه‌رو شده بود، به دستور اداره اماکن با تغییراتی روبه‌رو شده است.

اداره اماکن در تازه‌ترین دستور برای پخش مسابقات فوتبال جام ملت​های آسیا ورورد زنان را به سالن سینما ممنوع کرده تا به این ترتیب ممنوعیت تماشای فوتبال که برای زنان در ورزشگاه‌ها اعمال می​شد، به سالن​های سینما هم راه یابد.

این تصمیم بعد از بازی فوتبال ایران و امارات اتخاذ شد. علاقمندان به تماشای فوتبال این بازی را عصر روز چهار شنبه در سه پردیس سینمایی ملت، زندگی و آزادی دیدند.

به این ترتیب در بازی آینده تیم ملی ایران که روز شنبه دوم بهمن مقابل کره جنوبی خواهد بود، پردیس‌های سینمایی امکان پذیرش تماشاگران زن را نخواهند داشت.

 


 


ندای سبز آزادی: مسوولان زندان اوین با افزایش تعداد دوربین های مدار بسته در سالن ملاقات زندان اوین رفتار خانواده های زندانیان سیاسی را که برای ملاقات زندانی هایشان به زندان می آیند، بیش از پیش کنترل می کنند .

به گزارش کلمه، به تازگی طبقه همکف ساختمان ملاقاتهای زندان اوین، سالن کوچکی که خانواده زندانیان پیش از ملاقات با زندانی شان ساعتی را در آنجا می گذرانند تا نوبت ملاقات فرا برسد به چند دوربین پیشرفته مداربسته مجهز شده است تا رفتار خانواده زندانیان سیاسی و ارتباط شان با دیگر خانواده ها کنترل شود .

این اتفاق در حالی رخ می دهد که پیش از این مسوولان زندان اوین با نصب تعداد زیادی دوربین مدار بسته در بند ۳۵۰ زندان اوین نیز رفتار زندانیان را همواره کنترل می کنند .

این دوربین‌ها در تمام اتاق‌ها، راهروها و سالن‌های بند ۳۵۰ نصب شده‌اند و مسوولان زندان با استفاده از این دوربین‌ها از جمع شدن زندانیان در گروه‌های چندنفره در سالن و حتی اتاق‌ها ی بند جلوگیری کرده و حتی چندبار تعدادی از زندانیان را به همین خاطر به سلول انفرادی فرستاده‌اند. به این ترتیب این زندانیان قادر نیستند در زندان نیز کنار هم بنشینند.

نصب دوربینهای مدار بسته در سالن ملاقات زندان اوین نشان دهنده آن است که مسوولان نه تنها از کنترل ۲۴ ساعته زندانیان سیاسی دست برنداشته و زندانی دیگر را در زندان برای شان ساخته اند که حتی به کنترل خانواده های آنها در سالن ملاقات زندان اوین نیز روی آورده اند، موضوعی که در سالهای گذشته در زندان اوین بی سابقه بوده است .

 


 


ندای سبز آزادی: خانواده نازنین خسروانی، روزنامه نگار زندانی، امروز پنج شنبه با او در زندان اوین دیدار کردند .

به گزارش کلمه، خانواده خسروانی در این دیدار روحیه دخترشان را بسیار مناسب و مقاوم توصیف کردند .

نازنین خسروانی بیش از ۸۰ روز است که در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می برد . دادگاه این روزنامه نگار زندانی ۱۱ بهمن ماه سال جاری در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی برگزار می شود نازنین خسروانی اکنون به همراه یک زندانی دیگر در یکی از سلولهای بند ۲۰۹ نگهداری می شود. این برای سومین بار پس از بازداشت اش است که خانواده این روزنامه نگار موفق می شوند او را در زندان اوین ملاقات کنند .

نازنین خسروانی از جمله روزنامه نگاران اصلاح طلب محسوب می شود که با روزنامه های شرق، بهار، سرمایه، کارگزاران و…همکاری داشته است روزنامه هایی که همگی پس از دوران کوتاه فعالیت توقیف شده اند .

 


 


ندای سبز آزادی: رییس دولت دهم صبح امروز پنجشنبه در جمع مدیران استان یزد با انتقاد از طرح‌های کنترل جمعیت گفت: فرمول دو بچه کافی است برای نابود کردن جامعه است. این فرمول در نهایت ما را به اروپایی‌ها می‌رساند که امروزه گرفتار شده‌اند.

به گزارش ایسنا، احمدی نژاد ادعا کرد: اگر نگاهی به نخبگان بیندازیم می‌بینیم که بیشتر نخبگان در خانواده‌های پرجمعیت بزرگ شدند. شعار دو بچه کافی است متعلق به نظام‌های لیبرالیستی و غربی است و ما قبول نداریم.

وی افزود: چه کسی گفته است اگر جمعیت کم باشد رفاه ایجاد می‌شود؟ کسی که چنین ادعایی دارد بیاید با من بحث کند. در اول انقلاب که ۳۵میلیون نفر جمعیت داشتیم و پنج میلیون بشکه نفت صادر می‌کردیم رفاه مردم به اندازه امروز نبود که ۷۵میلیون نفر جمعیت داریم و ۲/۵ میلیون بشکه نفت صادر می‌کنیم.

احمدی نژاد به ازدواج جوانان اشاره کرد و گفت: طوری جا انداخته‌اند که یک جوان برای ازدواج باید خانه و کار و ماشین داشته باشد. حاصل این تفکر بالا رفتن سن ازدواج است که امروز سن ازدواج در میان دختران ۲۳سال و پسران ۲۶سال شده است و این تبعات فرهنگی و اجتماعی منفی دارد. ما باید ایران را با الگوی اسلامی و ایرانی بسازیم و ادا و اطفار دیگران را در آوردن، ما را به جایی نمی‌رساند. ما باید خود را باور کنیم.

وی با اشاره به صنایع دستی گفت: با برنامه‌ریزی‌های متاثر از اندیشه‌های غربی و سرمایه‌داری صنایع دستی ما را به کالای لوکس تبدیل کردند در حالی که ما در گذشته از تمام اینها در زندگی استفاده می‌کردیم. چرا ما نباید بتوانیم فرش جاجیم تولید کنیم و آن را به دیگر کشورها صادر کنیم؟ مگر صادرات همان است که آنها انجام می‌دهند؟ ما باید به الگوهای خود برگردیم و ممکن است در این راه عده‌ای که به طور معمول در برابر تحول مقاومت می‌کنند به مخالفت برخیزند.

رییس دولت با تاکید بر طب سنتی گفت: در ایران ۸۵۰۰داروی گیاهی وجود دارد که ۱۷۲۴نوع آن اختصاصی کشور ماست. خداوند درمان هر دردی را در همان طبیعت قرار داده است.

احمدی نژاد همچنین با انتقاد از معماری آپارتمان سازی و با تاکید بر معماری‌های قدیمی و بومی ایرانی گفت: نظام غرب انسان‌ها را می‌خواهد مثل مرغداری‌ها پرورش دهد، در حالی که ما باید از این روش‌ها فاصله بگیریم. تا وقتی چشم ما به دست آنهاست این وضع ادامه دارد.

 


 


 

 جمهوری اسلامی و نمايندگان قدرت‌های جهانی در شرایطی به میز مذاکرات هسته ای دراستانبول باز می گردند ، که درهیچ یک از طرفین نشانه‌ای از انعطاف دیده نمی شود و ازمدتها قبل سئوالات زیادی برای افکار عمومی جهانی پيرامون اين مرحله از پرونده هسته ای جمهوری اسلامی درقبال اين محتمل که چنانچه این دور از مذاکرات فیمابین طرفین به شکست بیانجامد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مطرح بوده است!
به خاطر داريم که چند هفته پیش کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و سعید جلیلی ، مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران پس از دو روز مذاکره در ژنو، در کنفرانس های خبری جداگانه ای روایت خود را از نتیجه آن مذاکرات ارائه و طرح دو نقطه نظر کاملاً متقابل از سوی اين دو بيش از پيش بر نگرانی های جامعه بین المللی افزود. اما دراين ميان نتیجه آن دو روز گفت و گو، توافقی برای ادامه مذاکرات درتاريخ اول بهمن ماه سالجاری دراستانبول بود. ماحصل مذکرات ژنو اين بود که خانم اشتون مدعی شد ایران پذیرفته تا دراستانبول پيرامون برنامه اتمی اش مذاکره کند، درحالی که آقای جلیلی به شدت این ادعا را رد کرد و موضوع مذاکرات استانبول را همکاری حول نقاط مشترک طرفین عنوان نمود. آنچه از فحوای کلام دو طرف برمی آيد این است که دو طرف مذاکره دو موضوع و دوموقعيت متفاوت را برای گفت و گو با طرف مقابل مطمح نظر داشته و دارد.
درهمين رابطه سايه تحريم های بین المللی غرب به واسطه چهار قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل متحد عليه جمهوری اسلامی ، فاکتوری است که در مذاکرات مورد نظر به عنوان عاملی برای تعامل و يا تقابل همواره مورد توجه طرفين خواهد بود. مقامات جمهوری اسلامی معتقدند که تحریم های بین المللی بی اثر بوده و به همين دليل غربی ها بارديگر مترصد بازگشت به ميز مذاکره با ايران شده اند. اما جمهوری اسلامی درهمين ارتباط ادعای بزرگتری نيز داشته و می گوید که سخت گیری های بین المللی اعتماد به نفس متخصصان ایرانی را افزایش داده و درهمين رابطه چنانچه قدرت های جهانی سوخت مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران را تأمین می کردند، جمهوری اسلامی اکنون توانایی غنی سازی اورانیوم تا مرز ۲۰ درصد و تبدیل آن به میله و صفحه سوخت را به دست نمی آورد. اما دولت های غربی معتقدند که تحریم های بين المللی اعمال شده بر آن کشور، از سرعت پیشرفت هسته ای ایران کاسته است. از طرفی همچنان خطر اعمال تحريم های جديد و شديدتری عليه ایران در قالب تحريم های يک جانبه از سوی اقطاب مهم سیاسی و اقتصادی جهان کاملاً مرتفع نشده است.
احتمالاً به همين دليل است که روسها در آستانه نشست استانبول سعی در تلطيف فضای حاکم برآن مذاکرات را داشته اند. سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه می گوید که درمذاکرات پیش ‌رو بر سر فعالیت‌های هسته‌ای ایران، لازم است احتمال لغو یا کاهش تحریم‌های بین‌المللی نیز درنظر گرفته شود. آقای لاوروف روز پنجشنبه ۳۰ دی (۲۰ ژانویه) رویکرد روسیه و دیگر حاضران در مذاکره با جمهوری اسلامی را مبتنی بر حل و فصل مشکلاتی که تاکنون در برنامه ی هسته‌ای ایران حل ‌نشده باقی مانده‌، طرح نمود. اين مقام عالی رتبه روسی معتقد است که این گفت و گوها تنها یک موضوع ندارد و لغو تحریم های بین المللی علیه جمهوری اسلامی درصورت همکاری آن کشور با جامعه بین المللی هم می تواند مورد بحث و فحص قرار گیرد. وزیر خارجه روسیه دستيابی طرف‌های مذاکره کننده را به نقطه نظری مشترک بر سر موضوعات مورد بحث و همچنين تعیین و تدوين چارچوبی مشخص برای مذاکرات آینده را دستاوردی مطلوب برای مذاکرات استانبول ارزيابی کرده است. البته درهمين رابطه برخی هم نقطه نظرات آقای لاوروف را پاسخی به فرافکنی های جمهوری اسلامی درقبال موضوعات مورد بحث در این دور از مذاکرات تحليل نموده اند.
اين درحالی است ‌که مقامات رسمی کشورهای عضو گروه ۱+۵، مذاکرات استانبول را فرصتی دانسته که با پذيرش خواسته های شورای امنیت از سوی نمايندگان جمهوری اسلامی، می توان مانع اعمال تشدید تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران گردند. محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهوری خودخوانده ایران، حضور نمایندگان این گروه در مذاکرات استانبول را نشانه تلاش آنها برای یافتن راهی به منظور تفاهم با جمهوری اسلامی دانسته و همچنين تأکيد کرده که برنامه های اتمی جمهوری اسلامی تغييرناپذيراست!!
این درحالی است که مقامات جمهوری اسلامی همچنان فکر می کنند، که طرف مذاکره کننده از جانب جامعه بین المللی فردی همچون سولاناست ، که با صبر و حوصله يک ديپلمات کارکشته، به دفعات با مذاکره کننده های مختلف جمهوری اسلامی به گفت و گوهای دفع الوقتی تن دهد! از طرف دیگر شمارش معکوس برای جمهوری اسلامی و چامعه جهانی مدتی است که آغاز شده و زمان زيادی برای دو طرف برای حل و فصل پرونده هسته ای ایران باقی نمانده است.؟! لذا مقامات جمهوری اسلامی درمقابل پیشنهاد همکاری در زمینه هایی همچون"مدیریت جهانی" یا "امنیت منطقه ای"، درصدد است تا غرب "هسته ای شدن" ایران را به رسمیت بشناسد. اما مذاکره کنندگان ایرانی به خوبی واقفند که قدرت های غربی درشرایط کنونی حاضر به پذيرش چنین پیشنهادی نخواهند بود. لذا خود را از قبل برای مذاکراتی تهاجمی آماده کرده اند. شايد اعلام آزمايش يک نوع موشک ضدهوايي از نوع "هاگ های" آمريکايي از ناحيه مقامات نظامی جمهوری اسلامی در آستانه برگزاری نشست مهم سیاسی استانبول را بتوان درهمين راستا مورد ارزيابی قرار داد. دولت کودتايي ایران طی سالهای اخير به شدت بدنبال خریداری سیستم پیشرفته ضدموشکی اس-۳۰۰ روسی ، یکی از پیشرفته ترین موشک های ضدهوایی در جهان که می تواند ۱۰۰ هدف را در آسمان ردیابی کند، بوده است.
موضوع دیگری که احتمالاً به عنوان محور مذاکراتی سعيد جليلی و تيم همراهش برای به بیراهه بردن اين دور ازمذاکرات مطرح خواهد شد، رفتار دوگانه ای است که قدرت های جهانی دربرابر جمهوری اسلامی و اسرائیل نشان می دهند. به گفته مقامات جمهوری اسلامی ، اسرائیل نه تنها به سلاح های اتمی دست يافته ، بلکه به معاهده منع گسترش سلاح های اتمی نيز ملحق نشده و از طرفی هم به ميزانی که جمهوری اسلامی به تلاش برای دستیابی به چنین سلاحی متهم است، تحت فشار بین المللی قرار ندارد. اما به نظرمی رسد که این مواضع تهاجمی بیش از آن که مطمح نظر آگاهان سیاسی درجهان و منطقه باشد، صرفآً درجهت هرگونه اثر گذاری احتمالی بر افکار عمومی داخلی و خارجی پيش بینی شده و بسیارغيرمحتمل می نمايد که مقامات دولت کودتايي درایران مترصد آن باشند که با طرح این موضوعات رفتار اعضای شورای امنیت را عملاً واجد تغییراتی قابل توجه قراردهند!
لذا چنانچه مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی همانند دفعات مکرر قبلی و طی سالهای متمادی حاضر به گفت و گو درقبال نگرانی های هسته ای غرب نباشند و یا حداقلی از پیشرفت دراین زمینه را به دست طرف مقابل ندهند، می بایست از هم اکنون این دور از مذاکرات جمهوری اسلامی و قدرت های جهانی را واجد صفت شکست خورده ارزيابی نمود. دراين صورت در وهله اول ايالات متحده آمریکا و مجموعه ی کشورهای هم پيمانش از جمله اتحادیه اروپايي ، ژاپن ، کانادا و استراليا تشدید اعمال تحریم های یک جانبه عليه جمهوری اسلامی را به طور قطع مورد توجه جدی قرارداده و بر فهرست های قبلی خواهند افزود. همچنين دور تازه ای از رفت و آمدهای سياسی غرب برای ترغیب چین و روسیه برای تشدید تحریم های سازمان ملل آغاز خواهد شد. شايد سفر روزهای اخير رئيس جمهوری چين به آمريکا در آستانه نشست استانبول را بتوان مستمسکی برای گفت و گو ميان رؤسای جمهوری دو ابرقدرت جهانی درهمين رابطه ارزیابی نمود.
اما درتحليل تحولات سياسی نمی توان از وقوع هرگونه رخدادی غيرمترفبه و يا بروز چرخشی دور از انتظارغفلت نمود. برای نمونه شايد امکان تبادل سوخت که ازمدتها قبل ميان دو طرف مطرح بوده ، تابع متغيری باشد که درمذاکرات استانبول بروز و بن بست هسته ای را برای دست کم مدتی از محاق خارج نمايد؟! اما به واقع اراده سیاسی دو طرف برای خروج از اين بن بست وجود دارد؟!


 


به نام خدا

جناب آقای دکتر علی مطهری

با سلام و آرزوی توفیق

هشدارهای خیرخواهانه جنابعالی به رفتار ناموجه دولت علیه مجلس و مصوبات آن و نیز خفقان و نقض حقوق بشر در کشور، ضمن آن‌که اقدامی انسانی و شجاعانه به شمار می‌رود، زمینه‌ساز گفت‌وگوی انتقادی و اصلاحی بین همه دلسوزان ایران اسلامی است. جنابعالی ضمن تأکید ویژه بر آزادی بیان، به اصلی‌ترین مانع تحقق این اصل نیز اشاره کرده و به درستی وحشت‌پراکنی بیجا از اصلاح‌طلبان و ایجاد دیوار ضخیم میان اصلاح‌طلبان و منتقدان خاموش و مرعوب در صفوف اصولگرایان را مهم‌ترین مشکل جریان متبوع خود دانسته‌اید. اگر متن سخنان سردار مشفق را به دقت مطالعه یا نوار صوتی آن را استماع فرمایید، به وضوح ملاحظه خواهید کرد که ترسیم چنان وحشت و دیواری به هیچ وجه بر داده‌های اطلاعاتی ابتناء نشده، بلکه در مکان معینی به نام تاریکخانه نظامی- امنیتی نظامیان مداخله‌گر در سیاست، مهندسی و تولید شده است.

مردم نیز زمانی که در جریان حرکت خودجوش و عظیم اجتماعی خود سؤال کردند: «رأی من کو؟» و به این ترتیب جنبش ایران سازی را آغاز کردند، در واقع همان مکان تاریک را در نظر داشتند که چاه ویل اعتمادشان بود و قرارگاه اصلی مهندسی نظامی- امنیتی انتخابات.

آن سند گویا و خودافشاگر نشان می‌دهد که اتهاماتی از قبیل بی‌دینی یا وابستگی یاران و همراهان امام خمینی و دولت دفاع مقدس به اجانب، هرگز افتراهای جماعتی پراکنده و مستقل نیست که از سر تصادف و ناآگاهی بر زبان‌ها جاری شود، بلکه چنین دروغ‌ها و تهمت‌های سخیف به نحو سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده در لابراتوار جنگ روانی ستاد کودتا تولید و در رسانه‌ها و تربیون‌های رسمی نظام پخش می‌شود تا راه را برای حاکمیت تک‌صدایی و ساکت و سرکوب کردن همه منتقدان هموار کند. به عبارت دیگر معماری آن دیوار که جنابعالی به درستی آن را مانع رویت واقعیت اصلاح‌طلبی توسط اصولگرایان می‌دانید، بخش تفکیک ناپذیر مهندسی انتخابات توسط حزب پادگانی است.

همچنین جای بسی خوشوقتی است که جنابعالی در واکنش علیه بازگشت سودجویانه عده‌ای از دولتیان به باستا‌ن‌گرایی آریامهری، به دیدگاه‌های شهید مطهری استناد کرده و هشدارهای دلسوزانه خویش را ناشی از انس با آثار پدر خوانده‌‌اید.

استاد مطهری در مقدمه درخشان کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» به خوبی نشان می‌دهد که نقد ناسیونالیسم شاهنشاهی هرگز به معنای طرد و نفی امر «ملی» نیست، بلکه چنین ناسیونالیسمی بر اساس منطق تنگ‌نظرانه خود، حقوق بشر، دموکراسی و مشروطیت را صرفاً به دلیل آن‌که از «بیرون از مرزهای خودی و ملی آمده است»، نمی‌تواند تبدیل به یک امر خودی و ملی کند و با ملیت قابل جمع بداند. در آن رژیم، بیگانه دانستن اسلام با روح ملی نیز در ردیف بیگانه دانستن دموکراسی و حقوق بشر با همان روح جمعی به حساب می‌آمد. این ناسیونالیسم، ایران‌گرایی عصر مشروطه نبود که در سند قانون اساسی آن دوره با حقوق و آزادی‌های اساسی ایرانیان سازگار بود. باستان‌گرایی آریامهری در واقع نقش مشروعیت‌بخش و لاپوشانی دو کودتای متکی به خارج «نه» به ملت ایران را بر عهده داشت که استاد مطهری به ترتیب آن‌ها را ضد «رژیم آزادی و دموکراسی» مشروطیت و بر هم زننده «بساط آزادی و دموکراسی» در عصر نهضت ملی می‌دانست (مرتضی مطهری، نامه‌ها و ناگفته‌ها، ص ۱۹۹، انتشارات صدرا (مطالب درون گیومه مأخوذ از تعبیر استاد در توصیف مشروطیت و نهضت ملی است).

بنابراین جای تعجب ندارد که هر کودتای دیگری نیز در استمرار دو کوتای قبلی، باستان‌گرایی و ایران‌گرایی کاذب را در جهت جبران کمبود مشروعیت و فقدان دموکراسی و آزادی به استخدام خود درآورد و علیه آن ایران‌گرایی واقعی و ملی به کار گیرد که استاد مطهری شرط شکوفایی آن را در گرو رفع استبداد و برقراری رژیم دموکراسی می‌داند و در بیانیه سیاسی دوران انقلاب اسلامی، خطاب به جهانیان، چنینش معرفی می‌کند:

«ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای کوچک و محدودی، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با این‌که به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش‌ترین و با استعدادترین ملل جهان است، نتوانسته است در عرصه بین‌المللی استعدادهای خود را بروز دهد. در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود، به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد؛ ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای ۱۲۹۹ که با کودتای۱۳۳۲ تأکید شد، بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد. اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می‌ماند، ملت ایران امروز در ردیف مترقی‌ترین کشورهای جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی‌سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب‌مانده‌ترین کشورهای جهان است. اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مردم است.» (همان، ص ۱۹۹).

بنابراین مدعای ایران‌گرایی و تمدن‌سازی ایرانی، اگر شرط اصلی تجلی هوش ایرانی، یعنی آزادی و دموکراسی را در محاق بگذارد و حق مشارکت دموکراتیک ایرانیان را در تعیین سرنوشت نادیده انگارد، لافی بیش نخواهد بود و حداکثر صورتی «اسلامی» به گزافه‌گویی‌های شاهانه در کتاب «به سوی تمدن بزرگ» خواهد بخشید.

حتماً توجه دارید که استاد مطهری در دورانی که گفتمان ناسیونالیستی زمانه آغشته به تئوری‌های افراطی فاشیستی و شوونیستی بود، ایران‌گرایی دموکراتیک خود را در کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» بسط داد و نقش بی‌نظیر ایرانیان را در شکل دادن به تمدن اسلامی صریحاً محصول شکستن حصارهای رژیم موبدی و ایجاد «جامعه باز» دانست. به همین دلیل باید گفت کسانی که امروزه تز «جامعه باز» را ارمغان سازمان‌های جاسوسی غربی می‌‌دانند، نه آنچه به تعبیر استاد اسلام به ایران هدیه داد، هرگز نمی‌توانند خود را ادامه دهنده راه مطهری در حال حاضر معرفی کنند. دیدگاه و عملکرد آنان یادآور احیای رژیم موبدی و جامعه بسته است.

بر اساس چنین برداشتی از مفهوم ایران و شکوفایی ملی است که شهید مطهری در تبیین مطالبات انقلابیون نقشی اساسی برای دموکراسی قائل می‌شود و «برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت واقعی، قضایی و اجتماعی و بدون دخالت مزاحمت‌های رنگارنگ دستگاههای انتظامی» (همان، ص ۲۰۲) را در رأس «هدف‌ها و آرمان‌های نهضت» قرار می‌دهد.

این همه تأکید و تصریح مشخص بر دموکراسی و آزادی‌های دموکراتیک البته بدین معنا نیست که استاد آرمان‌های انقلاب اسلامی را صرفاً در دموکراسی‌خواهی خلاصه کند و مطالبه دیگری به جز آزادی نداشته باشد. او «اجرای دقیق تعلیمات اسلامی» را هم جزو اهداف و آرمان‌های نهضت اسلامی بر‌می‌شمارد، در عین حال تأکید و تصریح می‌کند که «اجرای همه این خواسته‌ها، فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود، بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت‌سازی و فریب و اغفال نخواهد بود.» (همان، ص ۲۰۳) یعنی «اجرای دقیق تعلیمات اسلامی»، «از بین بردن کانون‌های تخدیر و فساد اخلاق»، «اجرای برنامه اقتصادی نوین» که آن‌ها را جزو هدف‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی معرفی می‌کند، همگی «فرع» بر یک هدف و آرمان محوری به نام «برقراری نظام دموکراسی» است. در حقیقت مقیاس بودن «عدل»، «عقل» و «دموکراسی» برای دین از دید استاد مطهری از چنان وضوح و روشنی برخوردار بود که بدون آن حتی نماز را امری شرک‌آلود و بی‌محتوا می‌دانست و می‌گفت: «در جاهلیت دین را مقیاس عدالت و حسن و قبح می‌دانستند… لازمه این که عقل را از مقیاسیت و اعتبار بیندازیم همین است که صلوة ما در نزد بیت مکاء و تصدیه باشد.» (مطهری، یادداشت‌ها، جلد ششم، ص ۲۰۳ (اشاره به آیات ۳۴ و ۳۵ سوره انفال که نماز مشرکان را چیزی جز کف و سوت بی‌محتوا نمی‌داند).

جناب آقای مطهری

پیوند سازگار و موفق میان نان، پیشرفت، دموکراسی و اسلام را امروزه می‌توان در تجربه مردم ترکیه در جریان عبور از قانون و دولت کودتا و بازگشت تدریجی نظامیان از عرصه سیاست به قلمرو پادگان مشاهده کرد و در همان حال تجربه تلخ سال‌های اخیر ایران را به سوگ نشست که حکایت از عبور از آرمان‌های مطهری فهیم و بازگشتی قهقرایی به حکومت‌های نظامی و کودتایی جهان سومی دارد. بی‌دلیل نیست که آقای اردوغان نخست وزیر ترکیه در جمع‌بندی پیروزی رفراندوم اصلاح قانون اساسی کشورش می‌گوید: «نمی‌توان پیوند میان پیشرفت اقتصادی و دموکراسی را بر اساس نسبت معکوس ارزیابی کرد. تماماً بر عکس، اگر دموکراسی پیش رود، اقتصاد نیز پیشرفته خواهد شد.»

بر این مبنا، اگر ترکیه موفق شده است در هشت سال اخیر خود را از صف کشورهای استبدادی- نظامی جهان سومی جدا کند و عزم بازیگری منطقه‌ای و جهانی را در سر بپروراند و در نقطه اوج رکود و بحران جهانی اقتصاد، به مقام ششمین اقتصاد اروپایی ارتقا یابد و به نرخ رشد حدود ۱۱ درصد نایل شود، همه این امور پیوندی انکارناپذیر با افزایش سطح دموکراسی و کاهش سطح مداخله نظامیان در سیاست دارد. بر عکس، اگر در کشور ما نرخ رشد ۵ درصدی طبق اظهارات کارشناسان اقتصادی به سختی قابل دسترسی است و یک رویا به حساب می‌آید، هرگز نمی‌توان آن را با پدیده منفی پادگانی شدن سیاست و پیشروی نظامیان از قلمرو پادگان به همه حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی،‌آموزشی، سیاسی و بین‌المللی نامرتبط دانست.

اگر آقای اردوغان می‌تواند مدعی شود که به دنبال پیروزی رفراندوم اصلاح قانون اساسی «در سال پیش ‌رو به شکلی مصممانه به سوی هدف قرار گرفتن در صف ده کشور نخست جهان پیشروی خواهیم کرد»، باید آن را جدی ارزیابی کرد و در پس این ادعای بزرگ به تغییرات ژرف در قانون اساسی آن‌ها چشم دوخت که برای اولین بار در تاریخ ترکیه مصونیت قضایی نظامیان و کودتاچیان را لغو می‌کند و متجاوزین به حقوق ملت را در هر مقام و لباسی که باشند محاکمه‌پذیر می‌کند.

کنان اورن کودتاچی دهه ۱۹۸۰ ترکیه می‌گفت ما چنان رسالتی بر عهده نهادهای قضایی گذاشتیم که دیگر نیازی به کودتا نداشته باشیم، اما اکنون با رفرم و تغییر ساختار نهاد «محکمه قانون اساسی» و نهادهای انتصابی و قضایی به مثابه آخرین برج و باروی کودتاچیان، دستگاه قضایی ترکیه به شأن اصلی خود یعنی استقلال و بی‌طرفی نایل شده است. به دلیل همین تغییر است که در ترکیه صفی طویل از قربانیان و شکنجه شدگان برای شکایت و محاکمه گوینده سخنان مذکور و سایر کودتاچیان تشکیل شده است.

به این ترتیب گوهر اصلی اصلاحات قانون اساسی در ترکیه در بعد قضایی را می‌توان در این سخن موجز و گویای خانم دکتر زهرا رهنورد خلاصه کرد که خطاب به رئیس قوه قضاییه نوشت: «شما خوب می‌دانید مقام قاضی‌القضاتی نه تنها در اسلام بلکه در قاموس بین‌المللی، رساندن حق به حق دار است نه حفظ حاکمیت»

شگفت اینکه طی سال‌های اخیر مضمون سخنان فوق (البته با مختصری تغییر و مثلاً عدم استفاده از واژه «قاضی القضات») در مباحث روشنفکران ترک درباره ضرورت اصلاح قانون اساسی و آزادسازی امر قضاوت و نهاد قضا از سلطه نظامیان، عیناً و به کرات مطرح شد و نهایتاً پشتوانه قانونی یافت. شگفتی دیگر آن که فعالان سیاسی مسلمان ترکیه دوشادوش آزادیخواهان و دموکرات‌های آن سرزمین بیش از هر قشر اجتماعی بر ضرورت بسط آزادی‌های دموکراتیک و از آن جمله دموکراتیزه کردن امر قضاوت تأکید کرده‌اند. چرا که نسبت میان این قبیل اصلاحات را با افزایش سطح توسعه ملی، کاهش خشونت، افزایش رفاه و درآمد سرانه و نیز افزایش آزادی‌های بنیادی دینی عملاً دریافته‌اند و رشد گرایش به هنجارها و شعائر اسلامی را در حیات روزمره خویش مشاهده کرده‌اند.

جناب آقای مطهری!

نتایج رفراندوم اخیر ترکیه در جنبه نظری و عقیدتی خود به طور ضمنی بیانگر رقابتی هیجان‌انگیز و پرشور میان دو سبک و شیوه زیست آزاد مسلمانی و زیست بسته سکولار بود که به گمان من مداقه در آن می‌تواند پاسخگوی ایرادی باشد که جنابعالی ذیل عنوان «اباحه‌گری» و یا «سهل‌انگاری» اصلاح‌طلبان نسبت به مسأله حجاب و سبک‌های زندگی شهروندان مطرح می‌کنید و به همین لحاظ دفاع از اظهارات اخیر آقایان احمدی‌نژاد و مشایی را، به نادرست، همردیف دفاع اصلاح‌طلبان از آزادی سبک‌های گوناگون زندگی می‌خوانید. من همچنان که در بخش قبلی سخنانم تفاوت بین ناسیونالیسم کودتایی و ضد آزادی را با ایران‌گرایی دموکراتیک بیان کردم، کوشش می‌کنم به استناد تجربه اخیر ترکیه، تفاوت بیّن میان دفاع حقوق بشری اصلاح‌طلبان از آزادی سبک‌های مختلف زندگی را با عوامفریبی‌های موافق آزادی‌ حجاب و مخالف آزادی‌های مدنی و سیاسی نشان دهم. جنابعالی بارها به تعابیر گوناگون اظهار نگرانی کرده‌اید که اعطای کمترین آزادی در خصوص پوشش‌ بانوان (ولو در حدود معقول و محدود) منجر به پیشروی بی‌حجابی در حد تسخیر کل جامعه و «بدتر از اروپا شدن» خواهد شد. این در حالی است که در ترکیه بسیاری از لائیک‌ها با تکیه بر دغدغه‌های آزادیخواهانه معتقدند آزادی حجاب زنان ترکیه در دانشگاه‌ها، تنها در حد دانشگاه‌‌ها باقی نمانده و کار به جایی خواهد رسید که پس از مدتی بی‌حجابی در خیابان‌ها و محلات شهری تبدیل به امری دشوار شود و عرصه‌های عمومی در انحصار زنان محجبه قرار گیرد. بر همین اساس بسیاری از ناظران و تحلیلگران رأی منفی ۴۲ درصد به رفراندوم قانون اساسی را به مفهوم «آری» به قانون اساسی کودتا نخواندند. بلکه این رأی را به معنای ترس از به مخاطره افتادن سبک زندگی سکولار و آزاد به وسیله دموکرات‌های مسلمان ارزیابی کردند که پیشتازی آنان در عرصه دموکراسی، هژمونی و حاکمیت ناگزیر اسلام را در عرصه اجتماعی به دنبال خواهد داشت.

سؤال این است که چرا در ترکیه بسیاری از لائیک‌ها نگرانند که در صورت آزاد شدن حجاب، پس از مدتی زنان محجبه مسلمان نه فقط دانشگاه‌ها، بلکه همه عرصه‌های عمومی شهری را در آن کشور در اختیار خود می‌گیرند و همزمان در ایران، نگرانی بسیاری از سیاستمداران و پیروانشان این است که در صورت آزاد شدن حجاب، پس از مدت کوتاهی «ایران بدتر از اروپا» می‌شود؟ مگر ما به مثابه مسئولان نظام اسلامی در طول ۳۰ سال گذشته با شهروندان خود چه کرده‌ایم که فرمانده نیروی انتظامی می‌گوید اگر نظارت و برخورد پلیس نباشد، ایران به کام بی‌حجابی فرو می‌رود؟ در حالی که رعایت حقوق بشر و دموکراسی (ولو در حد نسبی) در جامعه‌ای مسلمان همچون ترکیه موجب می‌شود که به موازات بسط آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، هم کشور توسعه یابد و بر ثروت‌ و رفاه مادی مسلمانان افزوده شود و هم سرمایه‌های معنوی و مذهبی جامعه رشد ‌یابد. یعنی بسط دموکراسی و جامعه مدنی و تحقق نسبی تئوری جامعه باز در ترکیه نه تنها منجر به کاهش حجاب نشده، بلکه مطابق آخرین آمار افزایش نسبی آن را در ۷ سال گذشته به دنبال داشته است و هم اکنون حدود ۷۰ درصد بانوان ترکیه محجبه هستند.

جناب آقای دکتر علی مطهری

فرض کنیم حق با شما باشد و به محض دادن کمترین آزادی به مردم، ایران بدتر از اروپا خواهد شد. در این صورت آیا نباید به این سؤال جواب دهید که چرا بعد از سه دهه حاکمیت و تبلیغات شبانه‌روزی و نظارت پلیسی- قضایی به محض این‌که پلیس پا پس بکشد، ایران بدتر از اروپا می‌شود؟ آیا همین مسأله به تنهایی شکست قاطع سیاست‌های کنونی را نشان نمی‌دهد؟ چه تضمینی است که تداوم این سیاست‌ها وضعیت را بدتر نکند؟ البته من اعتقاد ندارم با آزادی پوشش اسلامی، در حد عرف کشورهای مسلمان، ایران بدتر از اروپا شود، اگر چه چند ماهی در عکس‌العمل به وضع کنونی تفریط‌هایی مشاهده خواهد شد. ولی حق با شماست، کار فرهنگی- تبلیغی نتوانسته است همه زنان را به رعایت حجاب مورد نظر جنابعالی قانع کند. اما ین روش یعنی یکسان کردن پوشش زنان، چه با تبلیغ و کار فرهنگی و چه با اجبار ممکن نخواهد شد. مگر در زمان رضاشاه جواب داد؟ آیا در ترکیه به نتیجه رسیدند؟ در فرانسه مگر توانستند همه زنان مسلمان را بی‌حجاب کنند؟ بنابراین سخن جنابعالی که چون کار فرهنگی پاسخ نداده است، پس باید به پلیس و قهر و دادگاه روی آورد، هرگز مشکل را حل نمی‌کند؛ اگر بی‌اعتنایی‌ها و کینه‌ها را نه تنها نسبت به موضوع فوق، بلکه نسبت به کثیری از ارزش‌ها و هنجارهای دیگر بیشتر و عمیق‌تر نکند (که به باور من خواهد کرد). اجازه دهید به صراحت عرض کنم که در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و در دوره حاکمیت گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در جهان، یکسان کردن سبک زندگی، از جمله در مورد پوشش زنان (حجاب یا بی‌حجاب و اقناعی یا اجباری) در هیچ کشور بزرگی ممکن نیست.

آیا در آمریکا، چین، مصر، انگلستان، هند، سوئیس، روسیه، مالزی، ترکیه، هلند، عربستان سعودی، عراق، فرانسه، لبنان، آذربایجان، استرالیا، افغانستان، الجزایر، دانمارک، کانادا، آذربایجان، سوریه و… همه باحجاب یا بی‌حجاب‌اند؟

پیشنهاد من به جنابعالی که می‌خواهید سنت حسنه پدر اسلام‌خواه و درد آشنایتان را ادامه دهید، این است که از موقعیت خود در مجلس شورا یا در دفتر نشر آثار استاد استفاده کنید و با دعوت استادان و صاحب‌نظران در رشته‌های گوناگون جامعه‌شناسی، روانشناسی، علوم تربیتی، فقه، علوم سیاسی، امور بین‌الملل، حقوق، مدیریت و مدیریت فرهنگی، ارتباطات، تبلیغات و رسانه‌ها در کنار دعوت از مدیران اجرایی مسئول در این زمینه، پرسش‌های زیر را مورد بحث و گفت‌وگو قرار دهید و نتیجه آن مباحث را منتشر کنید. سه پرسش مشخص در این باره عبارت است از:

۱٫ حتی اگر از بهترین روش‌های فرهنگی، آموزشی و تبلیغاتی در دنیای کنونی و در ایران امروز بهره ببریم، آیا خواهیم توانست همه زنان را به رعایت حجاب اسلامی قانع کنیم؟ اگر پاسخ مثبت بود، روش‌های فوق آن را تدوین کنید و به مرحله اجرا بگذارید و تناقض آن را در عمل برطرف کنید و اگر جواب منفی بود (که به باور من چنین خواهد بود)، آن‌گاه به سؤال دوم بپردازید. البته من در همه حال به تلاش‌های فرهنگی و تبلیغی برای معرفی هنجارهای اسلامی و انسانی معتقدم و آن را مؤثر می‌دانم، اما همه مردم آن‌ها را نخواهند پذیرفت.

۲٫ آیا در کنار کار فرهنگی، آموزشی و تبلیغاتی، استفاده از قوه قهریه رضایت‌بخش خواهد بود و جوانان را به تدریج با هنجارها و شعائر اسلامی نزدیک‌تر خواهد کرد؟ یا اوضاع را روز به روز شکننده‌تر خواهد نمود و تحقیرها موجب انباشت نفرت‌ها نه از حجاب به تنهایی، بلکه از بسیاری از ارزش‌ها و هنجارها و شعائر دینی و اخلاقی خواهد شد؟ چرا در جامعه ما آمار اعتیاد رو به افزایش است؟ جواب مثبت، مسأله را حل می‌کند و فقط بحث‌ درباره روش‌های اجرایی و تدوین قوانین لازم باقی می‌ماند. اما اگر پاسخ مثبت نبود (که باز هم به نظر من این گونه خواهد بود)، آن وقت شجاعانه به بحث درباره این پرسش کلیدی بپردازید:

۳٫ چرا در زمان محمدرضا پهلوی و با وجود همه تلاش‌های رژیم شاه در جهت گسترش بی‌حجابی و حتی بی‌بند و باری (به نام آزادی زن) و تحقیر نمودن پوشش دینی زنان، ارزش‌ها، گرایش‌ها، هنجارها و شعائر اسلامی در بین همه قشرها، به ویژه میان تحصیلکردگان و دانشگاهیان رو به توسعه بود و چرا امروز، با وجود حاکمیت اسلامی و تلاش‌های سی ساله ما و به رغم همه کنترل‌های پلیسی و جریمه‌ها و مجازات‌ها حرکت جامعه، عکس روندی است که پیش از پیروزی انقلاب جریان داشت؟ یعنی چرا فرمانده نیروی انتظامی ادعا می‌کند به محض کنار کشیدن پلیس، ایران در آستانه بی‌حجابی است؟ افزون بر آن چرا امروز در همه کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی، روند علاقه‌مندی به اسلام و رعایت هنجارها و شعائرش رو به گسترش است جز در جمهوری اسلامی ایران؟ فهم دلایل این وضع، خود بهترین راهنما برای حل مسأله است.

طبعاً از جنابعالی انتظار ندارم همچون استاد مطهری شخصاً بتوانید مسأله را از زوایای گوناگون تاریخی، فقهی و عقلانی مورد بحث قرار دهید و راه‌حل ارائه کنید. اما می‌توانم امیدوار باشم روحیه و منش آزادیخواهانه و حق‌طلبانه پدر بن‌بست شکن خود را سرمشق قرار دهید و فضای سیاست‌زده و عوام‌زده (اگر نگویم عوامفریب) پیرامون حاکمیت را بشکنید یا دست‌کم تسلیم منطق قدرت‌پرست کسانی نشوید که دین را هم ابزار قدرت خویش می‌خوانند و حاضرند با عواطف و احساسات مردم برای مقاصد دنیوی بازی کنند، بدون آن که به عواقب تصمیمات و اقدام‌های خود بیندیشند. در هر حال امکانی فراهم کنید تا صاحب‌نظران بتوانند به ارائه آزاد و امن دیدگاه‌های خود بپردازند تا به تدریج ابعاد مسأله روشن شود. در آن صورت اتخاذ تصمیم درست، همه‌جانبه و کارآمد ممکن خواهد شد. من همچنان که قبلاً هم گفته‌ام علت‌العلل تفاوت روند حرکت کنونی جامعه را با دوران قبل از انقلاب، به ویژه در دو دهه ۱۳۴۰ و ۵۰ خورشیدی در ایران و نیز با آنچه در کشورهای دیگر در سراسر جهان جریان دارد، در این می‌دانم که اسلام و روحانیت مدافع حقوق مردم و در کنار آنان و منتقد حکومت و کژی‌هایش، یعنی اسلام و روحانیت عدالت‌طلب و آزادیخواه در زمان گذشته را به «اسلام تحمیلی- تکفیری» و روحانیت توجیه‌گر حکومت و کاستی‌هایش تبدیل کرده‌ایم و در نتیجه آن‌ها را در برابر مردم و مطالبات عدالت‌طلبانه و آزادیخواهانه آنان قرار داده‌ایم. در نتیجه دین و روحانیت بخش مهمی از عملکرد و جاذبه‌های رهایی‌بخش خود را از دست داده‌اند. وقتی وظیفه و نقش اسلام و روحانیت، تحمیل یک سبک زندگی از یک سو و توجیه سرکوب و تحمیل و گرانی و بیکاری و فساد حکومتی و خویشاوند‌سالاری و بی‌کفایتی مدیران جامعه از سوی دیگر باشد، وقتی هر انتقادی را به حاکمان، همچون طالبان در افغانستان، با برچسب ضدیت با اسلام و پیامبر اکرم (ص) بخوانیم و خود را جای خدا بنشانیم و جامعه را همچون پادگان بدانیم و شهروندان را سرباز محسوب کنیم و منتقدان را همچون ملحدان یا مرتدان به حساب آوریم که باید با شدیدترین وجه سرکوب شوند، وقتی اهانت‌آمیزترین و سخیف‌ترین واژه‌ها را به ویژه در یکسال اخیر علیه منتقدان و مخالفان به کار می‌بریم و ادبیات فرعونی محمدرضا شاهی را زنده می‌کنیم که یکبار خطاب به منتقدان خود گفت: «مه فشاند نور و سگ عوعو کند»، در چنین شرایطی چه تصویری از اسلام و روحانیت تشیع ترسیم کرده‌ایم و چه انتظاری از جامعه، به ویژه نسل جوان دختر یا پسر داریم؟ به راستی به این مسأله فکر کرده‌اید که چرا مرجعیت شیعه در نجف پس از سقوط صدام، اجرای احکام اسلامی از جمله رعایت حجاب را اجباری نکرده است؟ چرا وقتی حماس در انتخابات فلسطین پیروز شد، جزو اولین موضوعاتی که مطرح کرد این بود که به هیچ وجه قصد ندارد اجرای احکام اسلامی و در رأس همه حجاب را اجباری کند و به همه سبک‌های زندگی احترام می‌گذارد؟ چرا حزب‌الله لبنان هرگز خواهان اجباری شدن حجاب نشده است و نخواهد شد؟ چرا در افغانستان به جز طالبان کسی و گروهی خواهان اجباری شدن اجرای احکام اسلامی نیستند؟ فکر نمی‌کنم کسی در تعهد و علاقه آیت‌الله سیستانی به احکام شرع و نیز ایمان و اعتقاد رهبران حماس و حزب‌الله لبنان به اسلام و احکامش کوچکترین تردیدی داشته باشد (دست‌کم من ندارم). اما به راستی چرا حاضر نیستند همچون ما رفتار کنند؟ آیا جز این است که نتایج حکومتی شدن اسلام و روحانیت و اجباری کردن اجرای احکام اسلامی را به چشم دیده‌اند و می‌بینند؟

جناب آقای مطهری

به نظر جنابعالی میزان اختیارات “اکثریت” در هر کشوری چقدر است و حکومت‌ها،‌ که در بهترین و دموکراتیک‌ترین حالت منتخب اکثریت هستند، در چه زمینه‌هایی اختیار یا مسئولیت دارند و می‌توانند در زندگی شهروندان دخالت کنند؟ فرض کنید یک یا چند کشور طرحی را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد کنند و طبق آن، هیچ حکومتی حق نداشته باشد حجاب یا بی‌حجابی را برای شهروندان خود اجباری کند. به نظر شما باید با این طرح موافقت کرد یا مخالفت؟ حتماً توجه دارید که رأی منفی دادن به این پیشنهاد به معنای آن است که “اکثریت” در هر کشوری تعیین کننده نحوه پوشش همه شهروندان و در واقع چگونگی “حجاب اقلیت” شود. در آن صورت جمهوری اسلامی ایران می‌تواند حجاب را برای همه شهروندانش، فارغ از دین و اعتقادات و سلایق آنان اجباری کند. ولی همزمان این اجازه را به همه دولت‌های عضو سازمان ملل متحد می‌دهد تا هر کجا که مسلمانان در اقلیت باشند، یعنی در بیش از دو سوم کشورهای جهان، بتوانند بی‌حجابی را الزامی کنند. آیا شما به این وضع راضی هستید؟ مسلمانان جهان در این باره چه فکر می‌کنند؟ اگر پدر بزرگوارتان زنده بود چه نظری می‌داد؟ از سوی دیگر دادن رأی مثبت به طرح مذکور تضمین کننده حقوق مسلمانان، از جمله شیعیان در سراسر جهان است. در عین حال به معنای آن است که حجاب در ایران نیز آزاد شود تا هر که مایل است آن را رعایت کند. روشن است که زنان مسلمان می‌دانند که طبق فتاوای مشهور و نزدیک به اجماع فقهای شیعه و سنی، رعایت حجاب لازم است، اما بحث درباره این است که آیا حکومت باید آن را اجباری کند یا نکند، همچنان که دولت‌ها وظیفه خود را الزامی کردن نماز نمی‌دانند، از دخالت در این مسأله خودداری نموده و صرفاً به ترویج و تبیین ارزش‌ها و هنجارهای مطلوب اکثریت بپردازد؟

جناب آقای مطهری!

از شما می‌پرسم آیا تلقی و باور پدربزرگوارتان اجباری کردن حجاب توسط حکومت بود؟ آیا آیات کلام‌الله مجید بیانگر آن است که مسلمانان در هر جامعه‌ای که اکثریت داشته باشند، باید رعایت حجاب را الزامی و متخلفان را مجازات کنند؟ آیا سیره پیامبر اکرم (ص) مجبور کردن زنان (مسلمان و غیر مسلمان و آزاد و برده) به رعایت حجاب شرعی بود؟ امیر المومنین (ع) در دوره زمامداری خود چگونه رفتار کرد؟ آیا ائمه معصومین شیعه متعرض خلفای اموی و سپس عباسی شدند که چرا در قلمرو سرزمین‌های اسلامی حجاب را اجباری نمی‌کنند؟ آیا روایاتی در این زمینه در عصر غیبت صغرا از حضرت مهدی (عج) موجود است؟ عرف حکومت‌های شیعه و سنی در طول هزار سال از آغاز دوره غیبت کبرا تاکنون آیا اجباری کردن حجاب بوده است؟ چند فقیه برجسته چنین فتوایی داده‌اند؟ از پاسخ‌های جنابعالی به پرسش‌های فوق سپاسگزار می‌شوم. افزون بر آن خرسند می‌شوم چنانچه بفرمایید چه اتفاقی اگر رخ دهد، شما به این نتیجه خواهید رسید که “اجباری کردن” پوشش (حجاب یا بی‌حجابی) سیاست و روشی شکست خورده است و به بدحجابی یا بی‌حجابی دامن می‌زند، پس باید آن روش را تغییر داد؟

روشن است من درباره اصل حجاب و وظیفه مسلمانان در این باب سخن نمی‌گویم. حرف من این است که باز کردن پای حکومت به این حوزه چه عوارضی دارد. چه می‌دهیم و چه می‌گیریم؟ بالاخره باید معلوم شود که نقش و تأثیر روش اجباری حجاب در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دینی و نیز در موضوعاتی مثل توریسم، برگزاری مسابقات قاره‌ای و جهانی ورزشی در کشور، فرار مغزها و سرمایه‌ها و مهم‌تر از همه بدبینی به اصل دین و اکثر قریب به اتفاق شعائر اسلامی چیست؟ در سه دهه گذشته چقدر از انرژی ما به جای وظایف اصلی حکومت صرف این مسأله شده است و اگر ما مسائل جامعه را حل و رضایت مردم را جلب می‌کردیم، حجاب اسلامی خود به خود افزایش نمی‌یافت، شبیه آنچه در ترکیه رخ داده است؟

جناب آقای مطهری!

جامعه پادگان نیست که بتوان به تن همه اونیفورم واحد پوشاند. اگر پدرمان “آدم” و مادرمان “حوا” با وجود آزادی مطلق در زندگی بهشت‌گونه خود، تنها نهی خداوند را بر نتافتند و علیه آن، اراده آزاد خویش را به نمایش گذاشتند، چگونه از فرزندان آدم و حوا انتظار دارید در دنیایی که به جهنم شبیه‌تر است تا به بهشت، به تحمیل‌ها و تحقیرهای انسان‌های‌ همتراز خویش تمکین کنند و علیه آن اراده آزاد خویش را به نمایش نگذارند؟ جالب آن که با وجود تفاوت‌های دو جامعه مسلمان ترکیه و ایران، که در شرایط کنونی در اولی و در نظامی لائیک، یک حزب مسلمان در انتخابات آزاد پیروز می‌شود و در دومی، جناح حاکم ادعا می‌کند که در صورتی که انتخابات آزاد برگزار شود، در نظامی اسلامی یک فرد سکولار رأی می‌آورد! با همه تفاوت‌های دیگر، اما یک مسأله در هر دو کشور مشترک است: اکثریت قاطع شهروندان ترکیه و ایران با وجود اعتقاد به پوشش اسلامی با تحمیل و تحقیر مخالف‌اند و مخالفت خود را به اشکال گوناگون نشان داده‌اند و خواهند داد. این طور نیست؟

جنابعالی بهتر از من می‌دانید که در سنت معصومین (ع) حکومت مسئولیت نداشت که حجاب را اجباری کند، به همین دلیل مهم‌ترین استدلال در جهت الزامی کردن پوشش اسلامی، حساسیت مؤمنان خوانده می‌شود که از بدحجابی موجود ناراحتند. از شما می‌پرسم مگر فقط ایران مؤمن دارد؟ مؤمنان در کشورهای اسلامی که در آن‌ها حجاب آزاد است چگونه زندگی می‌کنند؟ مهم‌تر آن‌که مسلمانانی هستند که در جوامع غیر اسلامی و در اقلیت به سر می‌برند. آنان چگونه از اعتقادات، ارزش‌ها، هنجارها و شعائر اسلامی خود دفاع می‌کنند؟ آیا با وجود آزادی حجاب در تقریباً تمام این کشورها، ایمان به اسلام رو به گسترش نیست؟ به علاوه مگر وظیفه حکومت، کسب رضایت فردی مؤمنان به هر قیمت است؟ یعنی آیا با علم و اطلاع از نتایج سوء یک تصمیم یا اقدام غلط و شکست‌خورده، باز هم باید بر تداوم آن اصرار ورزید؟ صرفاً به این دلیل که مؤمنان از وضع ناراضی‌اند؛ مگر آنان فقط از مسأله حجاب ناراحتند؟ جنابعالی را به مشکلات معیشتی و اداری و… مردم ارجاع نمی‌دهم، اما می‌پرسم آیا بهتر نیست که از سطح عبور کنیم و به عمق برسیم و ببینیم که در درون لایه‌های پنهان جامعه چه می‌گذرد؟ چرا نباید صاحب‌نظران را به یاری طلبیم و دست کم به اندازه حجاب دختران و پسران، گرایش رو به ازدیاد و خانمان برانداز قشرهای وسیعی از نسل جوان را به اعتیاد و نیز افزایش آمار طلاق، فرار مغزها و سرمایه‌ها، دختران فراری و… مورد بررسی قرار دهیم؟ آیا در آن صورت نخواهیم دید که مشکل، فقط شکست سیاست و برنامه‌های ما درباره حجاب نیست، بلکه اندیشه و راهبرد تحلیلگر و تکثیرکننده در ایران با ناکامی مواجه شده است؟ اندیشه‌ای که جامعه را پادگان می‌بیند و شهروندان را سربازانی که با لباس و اونیفورم ثابت موظف‌اند به اوامر فرماندهان خود تمکین کنند، بدون هر گونه چون و چرایی.‌ آیا این راهبرد با شکست تاریخی مواجه نشده است؟

من این سؤال را در سال‌های اخیر بویژه در محافل مذهبی و حتی حزب‌اللهی و بسیجی بارها مطرح کرده‌ام و اکنون خوشحالم که رفراندوم اخیر ترکیه مجالی تازه برای بسط همان ایده‌ها در پرتو تجربیات جدید در اختیارم قرار می‌دهد. پیوند میان توسعه اقتصادی، ملی و فنی با ثروت، آزادی و اسلام در ترکیه از آن رو بیشتر به چشم خواهد آمد که در نظر بگیریم آری گویان ۵۸ درصدی به رفراندوم اخیر، عمدتاً طبقه نوخاسته متوسطی هستند که در سال‌های اخیر از دل طبقات فرودست اجتماعی و اقتصادی فرا روییده‌اند. اینان کسانی هستند که طبق نظر تحلیل‌گران و جامعه‌شناسان ترک، بیش از هر قشر دیگر اجتماعی، ارتباط میان دموکراسی و رفاه و درآمد را در زندگی روزمره خود مشاهده کرده و حلاوت نان و آزادی را به نحو همزمان و توأمان چشیده‌اند. تحقیقات به عمل آمده درباره انگیزه آری‌گویی به رفراندوم اخیر، «بسط آزادی‌ها» و «آزادی بیشتر» قید شده است و بسیاری از شرکت‌کنندگان در رفراندوم، بدون آنکه اطلاع تفصیلی از مضمون ۲۶ ماده‌ای اصلاحات داشته باشند، اجمالاً به «آزادی بیشتر» رأی داده‌اند و از این‌که ترکیه به قبرستان احزاب ممنوع شده توسط دستگاه قضایی کودتایی تبدیل شود، ناراحتند.

در مقابل بسیاری از شهروندان ترکیه بدون آنکه نظر مساعدی به قانون اساسی کودتا داشته باشند، بر اثر یک ترس هویتی، یعنی ترس از به مخاطره افتادن سبک زندگی آزاد و غیر مذهبی، رأی منفی خود را نثار پیشنهاد اصلاحی حزب عدالت و توسعه کردند و پیشتازی حزب حاکم در عرصه دموکراسی را به مفهوم توسیع سبک زندگی مذهبی و تنگ‌تر شدن دامنه زیست لائیک در نظر گرفته اند. این در حالی است که نه فقط کمترین اجبار و فشار حکومتی یا حتی تبلیغاتی و روانی از سوی سیاستمداران مسلمان علیه بی‌حجابی صورت نگرفته، بلکه تجربه ۸ ساله اخیر نیز موید مدعای آقای اردوغان است که می‌گوید: «ما سبک زندگی کسی را تهدید نکردیم و به مخاطره نیفکندیم». اتفاقاً در طرف مقابل، یعنی در میان لائیک‌های افراطی و اقتدارگرا،‌ تهدیدی مشخص، واقعی و قانونی علیه پوشش اسلامی بانوان وجود دارد. یعنی در ترکیه نیز همچون ایران نظریه‌پردازان دخالت نیروهای مسلح در سیاست، وحشت پراکنی در مورد یک ترس موهوم را جایگزین یک خطر واقعی می‌کنند تا در سایه‌ آن، خطرات واقعی از جمله خطر تسخیر اقتصاد و فرهنگ و سیاست توسط نظامیان تحت‌الشعاع قرار گیرد. به تعبیر روشن‌تر ذهنیت میلیتاریستی برغم تفاوت ایدئولوژیک، در هر دو کشور عملکرد یکسان دارد و با ادبیات و گفتمان یکسانی بر ضد دموکراسی موضع می‌گیرد. به همین لحاظ من در همان حال که تجربه ترکیه را متضمن درس‌هایی گرانبها و ارزشمند برای اصولگرایان داخلی می‌دانم، معتقدم در این پدیده شگرف درسهایی نیز برای سکولارهای دموکرات ایرانی وجود دارد و اینکه بکوشند نشان دهند سکولاریسم لزوماً مترادف ضدیت با هنجارهای دینی نیست و هویت طلبی سکولاریستی نباید جایگزین دموکراسی شود یا عرصه را بر آن تنگ کند.

جالب آن که اقتدارگرایان ایرانی در این توهم به سر می برند که گویا اصطلاحاتی از قبیل «کودتا یا انقلاب مخملی» (یا کودتایی نمایاندن انقلاب مخملی) و «سوروسی» و «جین شارپی» نمایاندن رقیب، ابداع انحصاری آنان در ادبیات سیاسی است، غافل از آنکه کودتاچیان و رسانه‌های حامی کودتا در ترکیه از سال‌ها پیش بر همین سفره نشسته‌اند و از همین واژه‌ها و اتهام‌ها تغذیه ‌کرده‌اند تا بر کودتای واقعی و نظامی خود سر پوش گذارند. عین همین ایراد بر سکولارهای اقتداگرا و ضد دین و نیز ملی‌گراهای دیگرستیز و شوونیست وارد است که نفی یا حذف دینداران از عرصه سیاست را به مثابه امری «مترقی» و «مدرن» لازم می‌دانند و در این توهم به سر می‌برند که گویی اگر بتوانند فعالان سیاسی مسلمان را منزوی یا حذف کنند، اتوماتیک‌وار به قافله پیشرفت اقتصادی و توسعه سیاسی نایل خواهند شد.

جناب آقای مطهری

مشی اصلاح‌طلبان بر مبنای معیارهای انسانی و اخلاقی و حقوقی با همه اشکال مذهبی و یا سکولاری اقتدارگرایی و دیکتاتوری تفاوت دارد و من همچنان که در هنگام بازجویی، در پاسخ به سؤال‌های تفتیش عقایدی توضیح دادم،‌ گفتم که طرفدار آزادی سبک‌های گوناگون زندگی هستم، اما همچنان که در زندان تصریح کردم، انگیزه‌ام دفاع از کرامت انسانی و حجاب اسلامی است و معتقدم آنچه «اروپایی شدن» و «بدتر از اروپایی شدن» در زمینه حجاب نامیده می‌شود، از استمرار همین وضع موجود، یعنی مداخله‌های خشونت بار حکومت در تعیین آمرانه سبک زندگی شهروندان به وجود آمده است و چنانچه این روش‌ها اصلاح نشود، دیر یا زود بی‌حجاب و با حجاب را یکسان در کام خود فرو خواهد برد. همین جا باید اضافه کنم که من قبل از آنکه شکایت جمعی زندانیان سیاسی ۸۸ از دخالت‌کنندگان غیر قانونی در انتخابات موجب بازگشتم به زندان شود، در ملاقات‌های متعدد و بحث‌های چهره به چهره با جوانان کوشیدم تفاوت‌ بارز بین درک حقوق بشری و دموکراتیک از آزادی‌ سبک‌های متنوع زندگی را با عوامفریبی‌های اخیر تشریح کنم. اکنون مجدداً و اجمالاً عرض می‌کنم که به باور من هرگز نمی‌توان مطالبات زنان و بویژه مطالبات اقشار متوسط و مدرن شهری را صرفاً به آزادی در پوشش (داشتن یا نداشتن حجاب) تقلیل داد و در این توهم باطل مستغرق گشت که گویی با انتقاد به محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های پلیسی درباره حجاب، می‌توان دیگر مطالبات و حقوق شهروندان را به محاق برد یا در سایه ابهام قرار داد. نگاه ابزاری به زنان به عنوان یک «شیئ» بی‌حجاب یا باحجاب بر این باور است که در شرایط مشخص جامعه ما راهی میان‌بر برای دور زدن آزادی‌های مدنی و سیاسی شهروندان ابداع کند و مطالبات بر حق قشرهای گوناگون اجتماعی را به آزادی پوشش تقلیل دهد. به باور من زنان حقوقی فراتر از آزادی پوشش خود دارند و نمی‌توان حقوق متنوع بشری و شهروندی را در اختیاری بودن حجاب خلاصه کرد. روشن است است که قصد من خفیف کردن حق انتخاب آزاد سبک زندگی نیست. به اهمیت آن کاملاً واقفم. اما حقوق و آزادی‌های دیگر مانند آزادی اندیشه، بیان، قلم، مطبوعات، تحزب، تجمع، اعتراض و انتخابات نیز هرگز قابل چشم‌پوشی نیستند. ما در زمان محمدرضا شاه آزادی حجاب داشتیم، اما فاقد آزادی‌های فوق بودیم. به همین دلیل انقلاب کردیم و یکی از مهم‌ترین شعارهایمان نیز «آزادی» بود.

جناب آقای مطهری

نکات مهم و قابل گفت‌وگوی بیشتری در سخنان شجاعانه جنابعالی وجود دارد که من کوشش می‌کنم برای طولانی‌تر نشدن نامه مهمترین فراز آن را از دیدگاه خودم شرح دهم و نامه را به اتمام رسانم. از سر دلسوزی و خیرخواهی به اصولگرایان طعن زده‌اید که مبادا گمان کنند هر انتقادی موجب تقویت اصلاح‌طلبان می‌شود و بنابراین نتیجه بگیرند که بهتر است در برابر اشتباهات سکوت کنند و اضافه کرده‌اید: «من معتقدم اگر مشکل کهریزک ایجاد می‌شود و یا حادثه‌ای مغایر با حقوق بشر در کشور رخ می‌دهد، ما باید اولین نفری باشیم که اعتراض می‌کنیم. قبل از اینکه دیگران بگویند، اصولگرایان باید بگویند.»

من در این سخنان طنینی کوچک از اندوه‌خواری مومنامه شهید مطهری می‌یابم که می‌گفت پیشامد ناگوار جمود و اشعری‌گری در جهان اسلام مانع از آن شد که مسلمانان به جای فرنگی‌ها پرچمدار حقوق بشر بشوند. در عین حال همین دغدغه میمون، تفاوت میان استاد جهان‌نگر را با شاگرد محلی‌نگر خود نشان می‌دهد که چون در بند مسأله‌سازی‌های مشتی خوارجی مسلک تازه به دوران رسیده گرفتار آمده است، نمی‌تواند همچون پدر از منظری تاریخی و جهانی به فجایع ضد حقوق بشری کهریزک سازان بنگرد و این حقیقت تلخ را عیان کند که جنایات بومی که متأسفانه به نام اسلام و به نام دفاع از موجودیت نظام اسلامی صورت می‌گیرد، چگونه در عین ظلم به شهروند ایران زمین، چهره اسلام را در افکار عمومی جهانی مخدوش می‌کند و آب در آسیاب اسلام‌ستیزان حرفه‌ای در جوامع غربی می‌ریزد و ماده سوخت قرآن سوزان شیطانی را فراهم می‌آورد. اگر از این منظر جهانی و قرآنی به پدیده شوم نقض حقوق بشر در کشورمان نظر افکنیم، به روشنی در خواهیم یافت که کشتن یک مظلوم در همان حال که کشتن همه بشریت است، ضربه‌ای هولناک بر پیکر اسلام است، زیرا در ایران به نام دین انجام و توجیه می‌شود. از این رو اقدام به افشا و مقابله با نقض حقوق بشر در کشور ما صرفاً‌ یک وظیفه ملی و انسانی نیست که البته همین امر به تنهایی و مستقلاً‌ ارزش فوق‌العاده‌ای دارد، بلکه علاوه بر آن دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی نیز هست که در آغاز نامه اهداف و‌ آرمان‌های دموکراتیک آن را از منظر استاد آوردم. بر این اساس می‌گویم ای کاش اصولگرایان نه فقط پیشتاز افشای جنایات کهریزک و کهریزک‌ها بودند، بلکه در شکایت علیه آمران و مباشران مداخله‌های غیر قانونی در انتخابات ۸۸ که سردار مشفق آنان را لو داده است، از اصلاح‌طلبان پیشی می‌‌گرفتند. ای کاش ماه‌ها قبل از آن‌که روحانیون آگاه و بیدار جامعه با تکیه بر مستندات سخنرانی سردار مشفق علیه دخالت‌های غیر قانونی در انتخابات اعلام جرم نمایند، همان روحانیون و ائمه جماعتی که مخاطب سخنان آن افسر کودتاچی بودند، فی‌المجلس پاسخ او را می‌دادند و قبل از اینکه درس تقوا به خلق خدا دهند، آموزه‌های تقوا و عدالت را در همان مجلس به کار می‌بستند و راه شیوع فساد و بی‌تقوایی و بی‌عدالتی را در همان نطفه مسدود می‌کردند. فرموده‌اید اگر پدر بزرگوارتان و استاد نسل انقلاب زنده بود، علیه خفقان و اباحه‌گری جدید موضع می‌گرفت. من عرض می‌کنم اگر تروریسم خوارجی “فرقان” و “مجاهدین خلق” چنین سرمایه‌های ملی و اسلامی را از ما نگرفته بود، کجا یک سردار متوهم می‌توانست از موضعی چنان بالا با انبوهی از روحانیون در پای منبر خود سخن بگوید و جرأت کند آن همه سخنان دروغ، سخفیف و کژاندیشانه را به نام «درس‌های دشمن‌شناسی» و «درس‌های انقلاب و ضدانقلاب» به هم ببافد و به خورد مخاطبین خود بدهد که علی‌القاعده می‌بایست از نخبگان دینی جامعه باشند؟ چرا باید به جای اینکه مدعیان اصولگرایی به نام دفاع از اصول اسلام و انقلاب به پیشگیری جرائم فاحش و ضد آرمان‌های امام و انقلاب امثال سردار مشفق بپردازند، این سردار هتاک و قصه‌پرداز، چشم در چشم مخاطبین روحانی خود بدوزد و جریان کودتا را به عنوان «ما اصولگرایان» و «من به عنوان یک اصولگرا» شرح دهد؟ به راستی کجاست مرزهای اصولگرایی و کودتاگرایی؟ چرا باید همه هزینه‌ی سنگین افشای کودتا و شکایت از کودتاگران بر دوش عده‌ای خاص بار شود و اساساً چرا باید هزینه شکایت علیه نقض حقوق بشر و از جمله حق انتخابات و حق مداخله در تعیین سرنوشت جامعه چنان بالا رود که امضاکنندگان متن شکایت به عنوان «هفت دلاور» معرفی شوند و اساساً چرا باید چنان تظلم بدیهی و حقوقی مستلزم «دلاوری» باشد؟ چرا نباید به تعبیر درخشان استاد مطهری در شرح مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، «محیط زندگی به نحوی باشد که اولاً هر کسی از لحاظ عقیده و بیان آزاد باشد و عقاید در صحنه تنازع آزادانه بقا جای خود را به یکدیگر بدهند، و دیگر اینکه ترس و بیمی افراد بشر از یکدیگر نداشته باشند، ترس فقط از قانون و تخلفات و جرایم باشد»؟ (مطهری، یادداشت‌ها، جلد سوم، ص ۲۲۴، انتشارات صدرا).

جناب آقای مطهری

پدر بزرگوار شما پاسخ روشن و درخشانی برای چراهای مذکور دارد و می‌گوید «فرق ما و فرنگی‌ها یعنی گویندگان و نویسندگان اخیر ما و آن‌ها در این است که آن‌ها همت گماشتند ملت را به حقوق خود آشنا کنند و ما سعی داشتیم ملت را به حدودشان آشنا کنیم» (همان، ص ۲۳۳). این تفاوت ریشه در یک معضل بزرگ فرهنگی و نقصان آموزش و پرورشی جوامع استبدادی دارد که آن استاد فرزانه برای رفع آن نقصان توصیه می‌کرد:

«از شؤون آشنایی به حقوق این است که تنها به آشنایی و معرفت حقوقی اکتفا نشود، بلکه یک نوع حس و غیرتی فوق منافع مادی در افراد پیدا شود، نظیر حس دفاع از ناموس که حق ناموس تلقی شود، به طوری که تسلیم شدن در مقابل متجاوز نظیر تسلیم شدن به دیّوثی تلقی شود. بالاتر اینکه حقوق، مقدس شناخته شود و فدا شدن برای حق، فدا شدن در راه خدا و راه عالیتر تلقی شود.» (همان، ص ۲۳۴).

بر این مبنا، از شؤون عدم آشنایی به حقوق، این است که صرفاً مسائلی نظیر حجاب و حوزه‌های جنسیتی جنبه ناموسی به خود بگیرد و تجاوز به حقوق شهروند و نقض حق تعیین سرنوشت هرگز جنبه حیثیتی و ناموسی نیابد. بنابراین اگر فجایعی نظیر کهریزک و اوین و شکنجه‌هایی که بر سر امثال کرمی و مومنی آمده است، غیرت دینی بسیاری از مدعیان ولایت و دیانت را برنمی‌انگیزد، نباید همه تقصیر را متوجه جاه‌طلبی و قدرت‌پرستی عده‌ای کرد، بلکه همچنین باید به ریشه‌های تربیتی و پرورشی آن اندیشید و دید هنگامی که مطهری منشأ خشونت خوارجی را در «تربیت نایافتگی در مکتب اسلام» می‌دانست چه چیزی را در نظر داشت؟ کدام برداشت از مکتب اسلام است که به قول او «روح دموکراسی و آزاد منشی و تحمل عقاید دیگران و پرهیز از لجاج و استبداد و پرهیز از تمکین و تسلیم و المامور معذور» (مرتضی مطهری، یادداشت‌ها، جلد دوم، ص ۱۹۱ (تبیین محورهای تعلیم و تربیت اسلامی) را در متن «مسائل تعلیم و تربیت اسلامی» جای می‌دهد و به مجاورت سایر اصول تربیتی نظیر «تربیت شعور باطن» و «ایمان به صحت اخلاقی مسلک» و «معنویت عبادت» در می‌آورد؟ و متقابلاً کدام برداشت از اسلام است که حقوق بشر و دموکراسی را جزو شوم‌ترین ارمغان‌های غربی می‌داند و محصول توطئه یهود و فراماسون و موساد و سیا معرفی می‌کند؟

بر این اساس می‌پرسم آیا خوارج تربیت نایافته که شهید مطهری شکل امروزی آن را در تیغ‌کشی به روی اصحاب فضیلت و متفکران مسلمان می‌‌دید، می‌توانند نسبت به موارد بیّن و بارز نقض حقوق بشر در کشور حساس باشند؟ «خوارج یعنی یک مردم- به تعبیر ما بدوی بی فرهنگ- بی اطلاعی که اصلاً اسلام را نمی‌شناسند، تأدیب نشده‌اند و در اسلام پرورش پیدا نکرده‌اند،‌ ادبشان ادب اسلامی نیست، فکرشان فکر اسلامی نیست… معمولاً‌ آدم‌های جاهل، تنگ نظر هستند. دچار تنگ‌نظری همه مقدس‌های جاهل شدند: فلان کس کافر شد، گناه کبیره موجب کفر است، عمل کافر شد و …» (مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، جلد ۴، ص ۲۷۴).

در همین زمینه باید گفت واژه «فتنه» در مفهومی که شارح نهج‌البلاغه در عصر ما معرفی کرده است، ارجاعی مشخص به همان تنگ‌نظری خوارجی دارد و اگر امیرالمومنین افتخار می‌کند که کسی جز او نمی‌توانست «چشم فتنه» را در آورد، تبیین کننده سخن مولا جای تردیدی درباره مصادیق امروزین «فتنه» و «زبان فتنه» باقی نمی‌گذارد. او در سخنرانی تاریخی حسینیه ارشاد نشان ‌داد که فتنه‌گران عصر همان بی‌تربیت‌هایی هستند که نیش زبان به روی نواندیشان و روشنفکران مسلمان گشوده‌اند.

به تعبیر دیگر اگر استعاره علوی «چشم فتنه» ناظر بر وجود سیاسی و اجتماعی آن پدیده شوم در جامعه اسلامی است، استعاره «کلب خوارجی» ماهیت فتنه و خوارج و شیوه سخنگویی خشونت‌بار و بی‌ادبانه آن را افشا می‌کند: «تعبیر دیگر این است که حالت این خشکه مقدسان را به «کلب» به فتح کاف و لام تشبیه می‌کند. کلب یعنی هاری. هاری همان دیوانگی است که در سگ پیدا می‌شود. به هر کس می‌‌رسد گاز می‌زند» (مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)). حربه اصلی خوارج همان بد زبانی آن‌هاست که با نیش تکفیر و تسفیق بر عالمان نواندیش مسلمان می‌کوشند جسارت آن‌ها را سلب کنند. به باور استاد: «علی می‌خواهد بگوید اگر من با نهضت خارجیگری در دنیای اسلام مبارزه نمی‌کردم، دیگر کسی پیدا نمی‌شد که جرأت کند این چنین مبارزه کند.» (مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)).

بنابراین جسارت زدایی به کمک فتنه زبانی شیوه اصلی خوارج است که بنا بر تحلیل مطهری روح آن به رغم نابودی خوارج در همه اعصار باقی مانده و زبان و شیوه سخنگویی آن به تملک گفتاری کسانی که همو «خوارج بی‌شهامت» می‌خواند، درآمده است. به همین دلیل اگر امروز می‌بینیم فرزند شهید مطهری می‌گوید «دولت جسور، مجلس جسور می‌خواهد. مجلس نجیب و ملاحظه‌کار و منفعل، نمی‌تواند راست کننده‌ کژی‌های چنین دولتی باشد»، باید به تفکیک جسارت خوارجی از شجاعت ممدوح و اخلاقی اقدام کرد و به افشای تکنیک‌های شجاعت‌زدایی پرداخت. تکنیک‌هایی که «مجاهدین خلق» برجسته‌ترین آموزگاران آن بودند.

باطل‌السحر خوارج مسلکی، «بصیرت» علوی است، اما این مفهوم آن چنان که استاد مطهری به ما می‌آموزد، با آنچه امروز نام «طرح بصیرت» بدان داده‌اند، نسبتی ندارد. چرا که این نام آن‌چنان که در سخنرانی آقای مشفق شاهد آن هستیم، اسم مستعاری است بر بدزبانی و تهمت و بداخلاقی و حرمت‌شکنی. حال آن‌که شهید مطهری مصادیق امروزین بصیرت را جدا از نهضت‌های اصلاحی و دموکراتیک معاصر غربی و شرقی نمی‌بیند و می‌گوید:

«آن چنان که در نهضت مسلمانان صدر اول گواه راستین آن را می‌یابیم که علی علیه‌السلام با این جمله ماهیت نهضت آن‌ها را مشخص می‌کند و حملوا بصائرهم علی اسیافهم (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۸) همانا بینش‌های واقع‌بینانه خویش را بر شمشیرهای خود حمل می‌کردند… مانند قیام‌های آزادیخواهانه شرق و غرب در دو قرن گذشته برای برقراری دموکراسی که نمونه‌اش نهضت مشروطیت ایران است.» (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد ۲۴، ص ۴۲۶).

طبق دیدگاه او «بصیرت» معنایی به جز «حق‌طلبی و آزادیخواهی» ندارد و نمی‌توان (آنچنان که سردار مشفق مدعی آن است) کودتا بر ضد یک جنبش دموکراتیک و اصلاحی را به عنوان یک «طرح ولایی در جهت بالا بردن بصیرت‌ها» توجیه کرد و آن را مبنای صدور کیفرخواست علیه رهبران و فعالان جنبش سبز دانست. بصیرت در تعریف عالمانه شهید مطهری همان خطی است که نهضت مسلمانان صدر اول را به نهضت‌ها و جنبش‌های اجتماعی و دموکراتیک معاصر متصل می‌کند.

جناب آقای دکتر علی مطهری

پدر فرزانه شما در عصری به نام اسلام به دفاع از دموکراسی و آزادی و حقوق بشر پرداخت که گفتمان نیروهای انقلابی در سراسر جهان که علیه استبداد و استثمار و استعمار قیام کرده بودند، لنین‌زده بود. به همین دلیل کثیری از مفاهیم انسانی، از جمله همین موضوعات را با پسوند «غربی» (حقوق بشر غربی)، «بورژوایی» (دموکراسی بورژوایی) و «سرمایه‌داری» (آزادی سرمایه‌داری) تحقیر و نفی می‌کردند. در آن دوره نه از ماهواره و اینترنت و تلفن همراه و نه حتی از ویدئو خبری بود و نه جهانی شدن شتاب گرفته بود و اگر استاد اکنون در میان ما بود و در عصر ماهواره و اینترنت، جهانی شدن و دموکراسی خواهی زندگی می‌کرد، مدل مختار او برای حکومت کدام بود؟ او را مدافع دموکراسی و آزادی و حقوق بشر به نام اسلام و رقابت آزاد با دیگران و حکومتی با محوریت مردم و نظارت آنان بر ارکان حکومت می‌دیدیم یا حامی و توجیه‌گر استبداد دینی با محوریت نظارت استصوابی نمایندگان خدا در زمین بر مردمی صغیر که اگر لحظه‌ای به حال خود واگذار شوند، از مسیر حق منحرف می‌شوند یا خواهند شد؟ آیا آن شهید بزرگوار در پی آن می‌بود که روز به روز از حقوق و آزادی‌های آن بکاهد تا جایی که در نهایت آنچه حرف اول و آخر را در رابطه حکومت و مردم خواهد زد، زور عریان باشد؟ به راستی استاد از کدام دین و روحانیت دفاع می‌کرد؟ اسلام و روحانیتی رهایی‌‌بخش و مدافع حقوق انسان‌ها یا اسلام توجیه‌گر حکومت و سرکوب‌ها و تحقیرها و بی‌کفایتی‌های آن؟

با احترام

سیدمصطفی تاج‌زاده

منبع: امروز

 


 


ندای سبز آزادی: دبیر اجرایی خانه کارگر یزد گفت: مشکلات اقتصادی باعث تعطیلی یا کاهش تولید در واحدهای نساجی استان یزد شده است.

علی دهقانی در گفت‌وگو با ایلنا، گفت: بیشتر واحدهای تولیدی استان یزد را کارخانه‌های نساجی تشکیل می‌دهند که بیشتر این واحدها نیز یا تعطیل شده و یا به دلیل کاهش تولید در پرداخت حقوق کارگران باقیمانده خود دچار مشکل هستند.

دهقانی گفت: بیشتر کارخانه‌های نساجی علاوه بر حقوق کارکنان خود بابت حق بیمه، آب، برق، سوخت و سایر امکانات و خدمات به ارگان‌های مختلف بدهکار هستند.

وی افزود: به عنوان نمونه نساجی «آقا و ریس کار» پس از تعدیل‌های فراوان هم اکنون تعطیل شده و کارگران باقیمانده آن برای دریافت مطالبات خود و بازنشستگی در ادارات کار و تامین اجتماعی سرگردان هستند.

دبیر اجرایی خانه کارگر یزد یادآور شد: زمانی در این واحد تولیدی بیش از ۲۰۰ کارگر مشغول به کار بودند که این تعداد در نهایت به ۱۵ نفر کاهش یافته بود.

وی همچنین از کارخانه نساجی درخشان به عنوان یکی دیگر از واحدهای نساجی بحران‌زده استان یزد یاد کرد وگفت: این کارخانه از چند سال پیش بابت مزد و سایر مطالبات خود به کارگرانش بدهکار است.

وی افزود: کارگران این واحدها در تمامی این سال‌ها با دریافت مبالغ جزیی، مطالبات خود را هر ماهه به‌صورت علی‌الحساب دریافت می‌کنند.

 


 


ندای سبز آزادی: مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی بهزیستی کل کشور گفت: روانشناسان معتقدند که زنان سرپرست خانوار هم از حیث مادی و هم از حیث روانی و عاطفی دارای مشکل بوده و استرس و اضطراب بیشتری را تجربه می کنند.

به گزارش ایلنا، حبیب‌الله مسعودی فرید در سمینار بررسی آسیب‌‌های کودکان کار و خیابان و زنان سرپرست خانوار در مورد آسیب‌ها و مشکلات زنان سرپرست خانوار با تاکید در مورد نقش زنان تاکید کرد: توسعه پایدار در همه کشور‌ها به خصوص در کشورهای اسلامی بدون مشارکت گسترده زنان محقق نمی‌شود، به همین سبب، مشارکت افزون‌تر زنان در روند توسعه کشورها امری ضروری است.

زنان ۱۰درصد درآمد جهان را به دست می‌آورند، ولی کمتر از ۱درصد ثروت جهان را در اختیار دارند

وی در مورد کار زنان نیز گفت: ۶۷درصد ساعت کار جهان متعلق به زنان بوده که تقریبا ۱۸ساعت کار در روز انجام می‌دهند و یک سوم نیروی کار رسمی جهان به زنان تعلق دارد که پایین‌ترین دستمزد به آنها پرداخت می‌شود و بیش از مردان نسبت به بیکاری آسیب‌پذیرند.

مسعودی فرید با اشاره به مشکلات زنان ادامه داد: زنان نیمی از مواد غذایی جهان را تولید می‌کنند اما به ندرت مالک زمین بوده و به سختی می‌توانند وامی دریافت کنند، دو سوم بیسوادان جهان را زنان تشکیل می‌دهند، ۴۰درصد کارگران جهان را زنان تشکیل می‌دهند، بیشترین افزایش مشارکت زنان در طول ۲۰سال گذشته است و زنان ۱۰درصد درآمد جهان را به دست می‌آورند، ولی کمتر از یک‌درصد ثروت جهان را زنان در اختیار دارند.

وی در ادامه گفت: بنا بر آمارهای رسمی تنها زوج‌هایی که به شکل ثبت شده از هم جدا می‌شوند در زمره خانواده‌های تک سرپرست قرار می‌گیرند. شواهد گویای آن است که زنان در چنین مواردی بیش از مردان حاضر هستند به تنهایی سرپرستی خانواده را به عهده بگیرند که براساس تعاریف قانونی در جامعه ایران، سرپرستی خانواده حق مسلم مردان است.

۲۵هزار زن سرپرست خانوار؛ فاقد هرگونه پوشش حمایتی

مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی بهزیستی کل کشور ادامه داد: وجود خانواده‌هایی که به وسیله زنان اداره می‌شوند نوعی انحراف از هنجارهای مورد قبول عام تلقی می‌شود، بدین سبب درصد بسیاری از انحرافات اجتماعی نظیر قاچاق موادمخدر، دزدی، فروش اعضای بدن، کودک فروشی، هرزگی (تن فروشی در ازای دریافت مزد)، خودکشی و … از جمله مسائلی هستند که چنین خانواده‌هایی را تهدید می‌کنند.

به گفته مسعودی فرید، علاوه بر انحرافات و آسیب‌های اجتماعی، یکی از مهم‌ترین مشکلات زنان به عنوان تنها مدیران خانواده، مشکلات روحی و روانی است که به دلیل وجود نگرش‌های جنسیتی و قالبی اکثر اعضای جامعه به وجود آمده است.

وی در مورد آمار زنان سرپرست خانوار گفت: سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشوری سابق در تحقیقی با موضوع زنان سرپرست خانوار عنوان کرده است که یک میلیون و ۲۰۰هزار زن سرپرست خانوار، در سال ۸۴ وجود داشته که این تعداد در سال ۸۵، به یک میلیون و ۵۰۰هزار زن سرپرست خانوار افزایش یافته است. از این تعداد ۱۴۷هزار نفر جهت دریافت حمایت‌های دولتی و گذران زندگی خود تحت پوشش سازمان بهزیستی و ۸۰۳هزار نفر تحت پوشش کمیته امداد بوده و از خدمات حمایتی و امدادی این سازمان استفاده می‌کنند و در حدود ۲۵هزار نفر نیز فاقد هرگونه پوشش حمایتی بوده و به تنهایی بار زندگی خود را به دوش می‌کشند.

زنان سرپرست خانوار “خود” را به خاطر تداوم زندگی و دیگران فراموش کرده‌اند

مسعودی فرید با اعلام این مطلب که زنان سرپرست خانوار از جمله گروه‌های آسیب‌پذیر اجتماع هستند که گاه عواملی چون طلاق، فوت، اعتیاد، ازکارافتادگی همسر، رها شدن توسط مردان مهاجر و یا بی‌مبالات، موجب آسیب‌پذیرتر شدن این طیف وسیع از جامعه می‌شود، تصریح کرد: روانشناسان معتقدند که زنان سرپرست خانوار هم از حیث مادی و هم از حیث روانی و عاطفی دارای مشکل بوده و استرس و اضطراب بیشتری را تجربه می‌کنند.

وی در مورد زنان سرپرست خانوار در ایران گفت: متأسفانه در جامعه ما، زندگی زنان پس از ترک شوهر (به دلیل فوت، طلاق و …) غالبا با ابهامات و مخاطراتی روبروست؛ ازجمله سرپرستی فرزندان به تنهایی و گاه به سختی، مشکلات اقتصادی، زندگی در تنهایی، همچنین نگرش غلط جامعه نسبت به زنان مطلقه و بیوه در فقدان همسرانشان، آنان را در روابط اجتماعی و حضور در اجتماع با مشکلات عدیده‌ای روبرو می‌کند.

مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی بهزیستی کل کشور تاکید کرد: نابرابری در دسترسی به آموزش، مشارکت در جریان تصمیم‌گیری‌های خانواده، عدم امکان کسب مهارت، اتکا به مرد خانواده برای تامین زندگی، نادیده گرفتن حتی نیازهای اولیه خود در قبال خشنودی دیگران به ویژه فرزندان، زنان را از قابلیت‌های لازم برای کاهش فقر محروم کرده است و زن سرپرست خانوار “خود” را به خاطر تداوم زندگی و دیگران فراموش کرده است، در نتیجه صحبت از توانمندسازی و فردیت برای آنها به تنهایی کافی نیست و یافته‌های پژوهشی ضمن تاکید بر فقر درآمدی، نشان‌دهنده آن است که زنان سرپرست خانوار به طور کلی از توانمندی روانی و اجتماعی قابل توجهی نیز برخوردار نیستند.

مسعودی فرید جهت رفع مشکلات زنان سرپرست خانوار پیشنهاداتی را ارائه کرد و افزود: تصویب قوانین اجتماعی از جهت بیمه و دیگر خدمات رفاهی ضروری به نظر می‌رسد. اگر در اصلاح قوانین و ارائه راهکارها جهت رفع مشکلات زنان سرپرست خانوار با رویکرد توانمندسازی زنان به مسائل ایشان پرداخته شود، در نتیجه به زنان سرپرست خانوار کمک خواهد شد تا حداقل مدت کوتاهی به چرخه‌های حمایتی دولت وابسته باشند و سپس با استقلال اقتصادی به زندگی در سطح مناسب ادامه دهند.

 


 


ندای سبز آزادی: روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی از رکود در بازار خودرو خبر داد و نوشت:

این روزها، سردی بازار خودروی کشور با سرمای هوا همراه شده و خرید و فروش از رونق افتاده‌، این در حالی است که فعالان بازار برای این بی رونقی دلایل مختلفی ارائه می‌کنند.

برخی از آنها معتقدند که پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها که از ۲۸ آذر ماه امسال آغاز و منجر به گرانی سوخت شد، مشتریان به نوعی با بازار خودرو قهر کرده و برای خرید‌، بسیار محتاط شده اند. در حال حاضر‌، بنزین سهمیه‌ای با قیمت لیتری ۴۰۰ تومان عرضه می‌شود و هر لیتر بنزین آزاد نیز قیمتی برابر با ۷۰۰ تومان دارد و این موضوع‌، بر روند خرید و فروش در بازار خودرو ‌، تاثیر منفی گذاشته است.

در این مورد حتی برخی نمایشگاه‌داران خودرو پایتخت معتقدند فروش خودرو طی دی ماه امسال و در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته‌، تقریبا نصف شده و رغبت مشتریان برای خرید خودرو بسیار افت کرده است. اگرچه معمولا رکود بازار هر کالایی‌، کاهش قیمت آن را به همراه دارد‌، اما ظاهرا خودرو از این قائده مستثنی است‌، چراکه رکود بازار‌، چندان نمودار قیمت خودروهای داخلی را کاهش نداده است.

از بازار خودروهای وارداتی نیز این گونه خبر می‌رسد که اوضاع خرید و فروش‌، بسیار راکد بوده و بازار به نوعی تعطیل است.آن طور که فروشندگان خودروهای خارجی می‌گویند‌، طی یک ماه گذشته‌، فروش آنها افتی شدید را تجربه کرده و کار و بارشان حسابی از سکه افتاده است. به گفته آنها‌، در روز تعداد بسیار محدودی از مشتریان به نمایشگاه‌های خودروهای وارداتی می‌آیند‌، که بیشترشان تنها به پرسیدن قیمت بسنده می‌کنند.

این رکود در بازار وارداتی‌ها‌، اگرچه قیمت برخی خودروها را کاهش داده‌، اما باز هم تاثیر خاصی بر افزایش فروش آنها نگذاشته است.در این بین ظاهرا فقط خودرو کره‌ای «MG» تا حد اندکی فروش دارد‌، که احتمالا این موضوع با جدید الورود بودن این خودرو نسبت به سایر وارداتی‌ها ارتباط دارد.خودروهای وارداتی معمولا دارای حجم موتور بالا و در نتیجه مصرف سوخت زیادی هستند‌، که این موضوع با توجه به اجرای قانون یارانه‌ها‌، دلیل اصلی افت فروش آنها به حساب می‌آید.

رکود بازار خودروی کشور در شرایطی است که نمایشگاه‌داران خودروی پایتخت امیدی به بازگشت رونق به بازار تا «شب عید» نداشته و معتقدند تا روزهای پایانی سال‌، مشتریان رغبت چندانی برای خرید خودرو از خود نشان نخواهند داد. به هر حال تعطیلات نوروز فرصت مناسبی برای مسافرت است و مسافرت با خودرو شخصی نیز یکی از انگیزه‌های خرید خودرو در ایران به شمار می‌رود.

ثبات قیمت ایران خودرویی‌ها

اما سری هم به بازار بزنیم و ببینیم اوضاع قیمت‌ها به چه شکل است. آن طور که از بازار ایران خودرویی‌ها خبر می‌رسد‌، تغییر قیمت خاصی در نمودار این خودروها طی هفته جاری رخ نداده و آنها از روندی ثابت پیروی می‌کنند.در حال حاضر‌، در خانواده پژو‌، مدل ۲۰۶ تیپ ۲ قیمتی برابر با ۱۴ میلیون تومان دارد‌، که این موضوع از پایین تر بودن قیمت بازار این خودرو نسبت به نرخ کارخانه‌ای آن حکایت می‌کند.

پژو ۴۰۵ بنزینی نیز قیمتی معادل ۱۳ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان داشته و پارس بنزین سوز نیز ۱۷ میلیون و۸۰۰ هزار تومان خرید و فروش می‌شود.پژو ۲۰۷ نیز که جدیدترین میهمان پژویی ایران خودرو است‌، در مدل اتومات ۲۰ میلیون تومان قیمت دارد‌، اما نوع دنده ای آن ۱۸ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان به فروش می‌رسد.

از پژو بگذریم و سری هم به سمند بزنیم. هم اکنون مدل LX بنزینی این خودرو ۱۴ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان خرید و فروش می‌شود و مدل سورن نیز قیمتی برابر با ۱۶ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان دارد.

سایپا هم بدون تغییر

پراید و ریو دو محصول شرکت سایپا هستند که هفته با ثباتی را در بازار خودرو پشت سر گذاشتند. در حال حاضر‌، پراید بنزین سوز صبا با قیمت هفت میلیون و ۶۵۰ هزار تومان به فروش می‌رسد و ریو نیز قیمتی معادل ۱۴ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان را دارا است.

از پارس‌خودرو (زیرمجموعه سایپا) نیز خبر می‌رسد که محصولات این شرکت نیز تغییر قیمت خاصی را تجربه نکرده اند.در حال حاضر‌، ماکسیمای اتومات با وجود بروز اخباری مبنی بر افت قیمت پنج میلیون تومانی‌، همچنان ۳۹ میلیون و ۹۲۵ هزار تومان خرید و فروش می‌شود. مگان اتومات نیز ۳۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان قیمت دارد و نوع دنده ای آن نیز ۲۶ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به فروش می‌رسد.

دوگانه سوزها

این روزها خودروهای دوگانه سوز رونقی دوباره را به خود می‌بینند و تفاوت قیمت گاز و بنزین‌، به دلیلی برای فروش این نوع خودروها تبدیل شده است. آنطور که فعالان بازار می‌گویند‌، در حال حاضر پژو ۴۰۵ دوگانه سوز قیمتی برابر با ۱۴ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان دارد و پارس دوگانه نیز ۱۸ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان خرید و فروش می‌شود.

سمند LX پایه گازسوز (EF7)هم با قیمت ۱۷ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به فروش می‌رسد. از بازار پراید دوگانه سوز نیز خبر می‌رسد که این خودرو در بهترین رنگ‌، ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان خرید و فروش می‌شود.

 


 


ندای سبز آزادی: به نظر می رسد دولتمردان در ارائه آمار و ارقام و بیان گستردگی حجم خدمت گذاری دولت های نهم و دهم رقابتی پر شتاب را آغاز کرده اند که در آخرین مورد به بروز گافی به ارزش ۶۰۰ میلیارد تومان انجامیده است ، وزیر اقتصاد می گوید ۲۹۰۰ میلیارد تومان به مترو پرداخت کرده و رویانیان گفته است ۳۵۰۰ میلیارد ، رویانیان گفته است ۷ برابر گذشته ولی وزیر اقتصاد ادعا کرده ۹ برابر گذشته به مترو کمک مالی شده است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی «فردا»، وزیر اقتصاد در صحن علنی مجلس در حالی از اختصاص ۲هزار و ۹۰۰میلیارد تومان به متروی تهران و کلانشهرهای کشور در ۵ سال اخیر خبر داده که محمد رویانیان ، رئیس ستاد مدیریت سوخت و حمل و نقل کشور مدعی شده در همین ۵ سال دولت بیش از ۳۵۰۰ میلیارد تومان به متروی تهران و کلانشهرها اختصاص داده است .

جالب تر آنکه بر طبق عادت همیشگی دولتمردان در مقایسه دولتهای نهم و دهم با دولت های پیشین ، وزیر اقتصاد مدعی شده در ۵ سال اخیر ۹ برابر آنچه قبلا انجام شده اعتبار به بخش مترو پرداخت شده است که رویانیان این بار هم ادعای آقای وزیر را نقض کرده و گفته است آنچه در این ۵ سال پرداخت شده ۷ برابر گذشته بوده است.

وزیر اقتصاد نکته جالب دیگر را هم عنوان کرده است : ” آنچه که سبب شده است ما نتوانیم ۲ میلیارد دلار مصوب را پرداخت کنیم این است که در حساب ذخیره ارزی پولی نداریم و تمام کسانی که دغدغه اجرای پروژه ها و اعطای وام از محل حساب ذخیره ارزی را دارند می‌دانند که از دی ماه سال گذشته پرداختی از حساب ذخیره ارزی برای وام های جدید وجود نداشته است.

حسینی که برای پاسخگویی در خصوص علت پرداخت نشدن مصوبه دو میلیارد دلار اعتبار صندوق ذخیره ارزی در مجلس حاضر شده بود گفته است : در حال حاضر مانده اصل تسهیلات اعطایی به متروی تهران بالغ بر هزار میلیارد تومان است به طوری که امروز متروی تهران یکی از بزرگترین بدهکاران به سیستم بانکی به شمار می‌رود.

هرچند رویانیان این بار ضمن تأیید سخنان وزیر اقتصاد تصریح کرده است : تاکنون مسوولان دولتی از جمله وزیر امور اقتصادی و دارایی و خود بنده با مسوولان بانک‌ها برای رفع مشکل شهرداری تهران در این زمینه صحبت کرده‌ایم که امیدواریم این مشکل نیز بزودی برطرف شود.

به نظر می رسد در کنار عادت هایی نظیر مقایسه ۵ سال اخیر همه موضوعات و اتفاقات کشور با تمام سالهای گذشته کشور و دولت های قبلی انجام داده اند ،آنچه تازگی دارد طلبکار نشان دادن دولت در جایگاه های مختلف است که توسط مسئولین دولتی دنبال می شود.

این رویکرد دولت در ماه های اخیر در مسئله سقوط هواپیما در ارومیه به اوج خود رسید و وزیر راه مردم را مقصر سوانح هوایی معرفی کرد و حالا پس از بحث و جدل های بسیار بین شهرداری و متروی تهران ، مجلس ، سازمان بازرسی ، دیوان محاسبات و مجمع تشخیص مصلحت از یکسو و دولت در سوی دیگر ، این بار به یکباره صورت مسئله عوض شده و متروی تهران بدهکار نامیده می شود.

 


 


ندای سبز آزادی: تهران امروز در بخش هایی از سرمقاله امروز خود با عنوان«قانون بالاتر از هر اولویت» نوشت:

*پاسخ شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد و سخنگوی رسمی دولت به سئوال نمایندگان مجلس درباره دلایل عدم اجرای قانون لازم الاجرای تخصیص بودجه ۲ میلیارد دلاری مترو باردیگر مباحث درباره آثار منفی تعطیلی ولو موقت یا حتی تاخیر در اجرای قانون را زنده کرده است .

* توضیحات وزیر اقتصاد نشان می دهد که دلایل دولت برای عدم اجرای قانون نه تنها قابل قبول نیست که بر ابهام‌ها درباره دلایل واقعی معطل ماندن قانون ۲ میلیارد دلاری مترو افزوده است. پاسخ اصلی وزیر اقتصاد این بوده که حساب ذخیره ارزی خالی است و پولی در آن موجود نیست تا قانون مترو اجرایی شود به همین دلیل در اجرای قانون تاخیر پیش امده است. درباره این استدلال جای پاسخ به این سئوال خالی است که مگر موقعیت‌های مشابهی که پیش آمده است دولتمردان دائما از پر بودن حساب ذخیره ارزی سخن نگفته اند ؟

* چه اتفاقی افتاده است که نوبت به قانون ۲ میلیارد دلاری مترو رسید ، سخنگوی اقتصادی دولت رسما از خالی بودن حساب ذخیره ارزی سخن می‌گوید؟ از این گذشته و با این فرض که اظهارات وزیر اقتصاد درباره خالی بودن حساب ذخیره ارزی هم پذیرفته شود ولی باز یک نکته باقی می ماند و آن این است که آیا برای دولت هیچ امکانی نبوده که طی چند ماه گذشته ولو شده ۱۰ درصد یا ۲۰ درصد از قانون ۲ میلیارد دلاری مترو را اجرایی می کرد تا حسن نیت و اهتمام دولت به قوانین لازم الاجرای کشور به نمایش گذاشته شود و این همه فضای رسانه ای کشور مشغول یک بحث کاملا بدیهی نمی شد؟

 


 


ندای سبز آزادی: رئیس‌جمهوری موقت تونس می‌گوید تمام زندانیان سیاسی کشور آزاد شده‌اند.

فؤاد المِبزَع، در یک نطق تلویزیونی ضمن ادای احترام به آنچه «انقلاب مردم تونس برای آزادی و شرافت» نامید وعده داد که ارتباط حکومت جدید را با رژیم گذشته کاملاً قطع کند.

به گزارش خبرگزاری‌ها، این سخنان در حالی بیان می‌شود که رهبران حکومت انتقالی برای پایان بخشیدن به تظاهرات خیابانی، و ترغیب مخالفان به شرکت در دولت جدید تونس ۳۳ نفر از خویشان زین‌العابدین بن علی، حاکم متواری آن کشور را نیز به جرم جنایت علیه ملت بازداشت کردند.

 


 


ندای سبز آزادی: مهدی طائب، سخنران خاص مراسم مهدیه تهران بمناسبت ۹ دی، در سخنرانی هفتگی خود در حسینیه جواد الائمه تهران، با اشاره به برخی پیگیری‏ها علیه دو نفر از اعضای کابینه دولت دهم، گفت: “به نظر می رسد برخی این موضوع را کش می دهند که در آن قصد قربتی نیست و می خواهند نشان دهند که این دولت هم مانند دولت‌های قبل دارای مفاسد اقتصادی و دولت فاسدی است.”

به گزارش رجانیوز، طائب در این سخنرانی که بخش‏هایی از آن را خبرگزاری رسا(نزدیک به وی) منتشر کرده است، با بیان این که در شرایط بین المللی حساس کنونی نباید به مسائل فرعی پرداخت، گفت: هیچ کس نمی تواند علیه وزرای موجود در زمینه مفاسد اقتصادی سخنی بگوید.

وی که از اعضای شورای مرکزی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی (نزدیک به علیرضا زاکانی) نیز هست با اشاره به برخی اتهامات مطرح شده علیه رحیمی، اظهار داشت: اگر آقای رحیمی معاون اول رئیس جمهور پرونده‏ای هم داشته باشد، همه به زمان قبل از احمدی نژاد برمی گردد. البته اگر این موضوع درست است خوب مرگ یک بار شیون هم یک بار و بیایند موضوع را بررسی کنند.

او افزود: به نظر می رسد برخی این موضوع را کش می دهند که در آن قصد قربتی نیست و می‌خواهند نشان دهند که این دولت هم مانند دولت‌های قبل دارای مفاسد اقتصادی و دولت فاسدی است.

وی در ادامه نیز با اشاره به سیاست خبری برخی رسانه‏های نزدیک به نمایندگان اصولگرای مجلس، اظهار داشت: دیدیم در سایت “الف” که مرتبط با جناب آقای توکلی است مدام به این موضوع پرداخته می شود که باید سوال کرد آقای توکلی به دنبال چه چیزی است و در وضعیتی که ما از نظر سیاست خارجی بسیار شرایط حساسی داریم نباید موضوع رحیمی را اینقدر بزرگ کنیم.

طائب درباره اجرای نمایش “هدا گابلر” گفت: این وزارت ارشاد است که به این تئاتر اجازه اجرا داده است و خود باید پاسخگو باشد. حجت الاسلام مهدی طائب یادآور شد: وقتی آقای صفارهرندی به وزارت ارشاد آمدند به دیدار مقام معظم رهبری رفتند و ایشان به آقای صفار فرمودند «آقای صفار این وزارت ارشاد را باید پاکش کنید و باید آن را زیر آب ببرید و غسل دهید».

وی افزود: این وزارت ارشاد ادامه همان وزارت فرهنگ و هنر زمان طاغوت است و مبنای دینی ندارد.

این سخنران درباره موضوع رحیمی و مشایی نیز گفت: “نظام ما هیچ لطمه ای از این‌ها نمی بیند. چون آقای رحیمی فقط حرفهایشان اذیت کننده است وگرنه آنها صبح تا شب می‌دوند و کار می کنند. آقای مشایی هم هر وقت خواسته کاری کند، جلویش سدی ایجاد شده است.” 


 


ندای سبز آزادی: در پی تکذیب خبر دروغین سایت‌های حامی دولت از سوی سید علی خمینی، این سایت‌ها ضمن آغاز تخریب این نوه امام راحل، سیدعلی خمینی را – که تا دیروز یک جوان بابصیرت! توصیف می‌شد – با این تعبیر توهین‌آمیز توصیف کردند: یک جوان ۲۰ ساله که غیر از یک پسوند باشرافت به دنبال اسمش، چیز مهم دیگری ندارد!

به گزارش کلمه، حامیان دولت در عین حال اعتراف کرده‌اند که شایعه کذب حضور سید علی خمینی در مراسم ۹ دی، تدارک تبلیغاتی این جناح برای آن روز را برهم زد.

آنها همچنین به‌سان سید حسن خمینی که چندی پیش – به قصد توهین – مصطفوی خوانده شد، سید علی خمینی را نیز سید علی مصطفوی خواندند تا اوج عصبانیت خود از موضع‌گیری صریح نوه امام را نشان دهند.

سایت آینده نوشت که وب‌سایت محافظه‌کار سجا‌نیوز اعلام کرده مسئولان سایت مشرق نیوز قسم خورده‌اند که از حضور علی خمینی در مراسم نهم دی ماه سند دارند، اما می‌گویند به مصلحت نیست که این سند را منتشر کنند!

رجانیوز هم در بخش وبلاگهای خود به نقل از یک وبلاگ همسو با حامیان دولت، نوشت: اگرچه کلیت کار بچه‌های سایت مشرق دست مریزاد دارد اما به نظرم در ماجرای سیدعلی مصطفوی (نامت بزرگ باد خمینی کبیر) بدجوری گاف دادند. به درست یا غلط بودن خبر کار ندارم هرچند در وثاقت خبر دوستان مشرق هم تردید نمی کنم. اما اصل موضوع حضور سیدعلی خمینی در سالگرد حماسه ۹ دی و بزرگنمایی آن ، واقعا” چه حاصلی داشته و دارد. این همه خواص بی بصیرت سال گذشته به دره فتنه غلتیدند ، کک انقلاب هم نگزید و حضور میلیونی مردم در حماسه ۹ دی پاسخ محکمی به همه آن جفاکارها بود. حالا یک جوان ۲۰ ساله (که غیر از یک پسوند باشرافت به دنبال اسمش، چیز مهم دیگری ندارد) با ترس و لرز از توپ و تشر برادر بزرگتر به سالگرد این حماسه آمده یا نیامده ، واقعا” چه اهمیتی داشت؟

جا دارد به دوستان حامی دولت یادآوری کنیم که در روایات از معصومین (ع) نقل شده است: آدمی نباید چیزی بگوید که از آن پشیمان شود. سخن دروغ که جای خود دارد!

 


 


ندای سبز آزادی: سایت عصر ایران در یادداشتی نوشت:

سالهای سال است که مسوولان صنعت هوایی کشور، پشت سنگر ستبر تحریم ها پنهان شده اند و با پیش کشیدن این که امکان خرید هواپیماهای جدید وجود ندارد، خود را مبری از مسوولیت و پاسخگویی می دانند.

اکثر مردم نیز این توجیه را از آنها می پذیرند. هم از این روست که هرگاه در پی حوادثی مانند سقوط هواپیمای ارومیه، سخن از لزوم استعفای مسوولان مربوطه به میان می آید، بسیار گفته می شود که مگر با رفتن این و آمدن آن یکی، کار درست می شود؟ما که تحریم هستیم و هر کس دیگری هم که بیاید، همین آش است و همین کاسه!

در این باره گفتنی ها بسیار است ولی از باب روشنگری و انجام وظیفه رسانه ای، چند نکته را متذکر می شویم:

۱- درست است که تحریم هستیم و شرکت های اصلی هواپیماسازی جهان (ایرباس و بوئینگ) به ما هواپیما نمی فروشند اما راه های متعددی برای دور زدن تحریم ها و نوسازی ناوگان هوایی کشور وجود دارد.

این راهکارها را نیز تنها مدیران کارکشته و دارای روابط بین المللی مناسب می دانند و کسانی که به لطف امدادهای سیاسی و جناحی بر راس امور هواپیمایی کشور می نشینند، اطلاعی از این مسیرها ندارند.

به عنوان مثال می توان به شرکت ماهان اشاره کرد که متوسط عمر ناوگان آن بسیار کمتر از متوسط عمر ناوگان کشور است و این در حالی است که ماهان (تاسیس:۱۳۷۱)در مقایسه با هواپیمایی جمهوری اسلامی (تاسیس:۱۳۲۳) یک شرکت کم سابقه به شمار می رود که هرگز از امکانات و حمایت های دولتی مانند هما برخوردار نبوده است.
با این حال، مدیریت این شرکت توانسته برغم همان تحریم ها و محدودیت ها، ناوگانی نسبتا نو و مدرن را به کارگیری کند.

حال سوال این است که اگر تحریم ها علت تامه فرسودگی ناوگان هوایی ما هستند و مسوولان سازمان هواپیمایی و شرکت های دولتی هواپیمایی و در راس آنها هما به بهانه تحریم ها، همچنان ملت را سوار هواپیماهای ۳۷ ساله می کنند و به کشتن می دهند، چگونه است که در همین کشور و با همین شرایط، برخی شرکت های بخش خصوصی توانسته اند ایرباس هایی با مدل های بالای ۲۰۰۰ وارد کشور کنند؟!
البته تحریم ها قطعا موثرند ولی موثرتر از تحریم ها، حضور مدیران بی عرضه در راس صنعت حمل و نقل هوایی کشور است که برغم آنکه از امکانات غنی دولتی برخوردارند، حتی به اندازه مدیریت یک شرکت خصوصی نیز توان و لیاقت ندارند که چهار تا هواپیمای نسبتا نو بخرند و ملت را از دست ابوطیاره های قدیمی و آدمکش نجات دهند!

بنابراین اگر آقایان مدعی و ناکارآمد کنار بروند و به جای آنها افرادی بیایند که راه و چاه را بلدند و می دانند که در دنیای معاملات هواپیما چگونه می توان صید کرد، بخش بزرگی از مشکلات حل می شود.

۲- مشکل عمده ای که گریبان صنعت حمل و نقل هوایی کشور را گرفته و حالا حالاها هم قصد ندارد آن را رها کند، دلال هایی هستند که به مدد لابی های خاص، به فکر انباشت حساب های بانکی خود ولو با وارد کردن هواپیماهای قدیمی به کشورند.

به نظر می رسد در فرایند دلالی ها سود اصلی متوجه واردات هواپیماهای فرسوده ای است که ایرلاین های کشورهای دیگر درصدد از رده خارج کردن شان با قیمت نازل هستند و در این میان می توان سود خوبی را برای دلالان “بزخر” و گرانفروش متصور شد.

در این باره به یک نکته کلیدی دقت کنید: ما برای خرید هواپیما تحریم هستیم و در تحریم ها نیز قید نشده که می توان هواپیمای قدیمی را به ایران فروخت ، بلکه تحریم متوجه هر هواپیمایی است که حداقل ۱۰ درصد آن آمریکایی باشد، چه قدیمی، چه جدید.

بنابراین وقتی می شود هواپیمای قدیمی خرید و به داخل کشور آورد، پس می شود هواپیمای جدیدتر هم تهیه کرد کما اینکه ماهان این کار را کرده است.

اما مشکل اینجاست که صرفه هواپیماهای قدیمی برای دلالان بیشتر از هواپیماهای نو هست. مگر همین چند سال پیش و در زمان وزارت “خرم” نبود که دلالان هواپیما که حتی در دفتر وزیر راه نیز حضور داشتند، فرسوده ترین هواپیماهای ترکیه را خریدند و به ایران آوردند و کلی هم پورسانت گرفتند؟!
آن هواپیماها به حدی درب و داغان بودند که تنها توانستند از ترکیه به تهران برسند و وقتی در تهران نشستند، هرگز از جای برنخاستند.

در آن زمان یکی از خبرنگاران ایرانی در گفت و گو با رییس سازمان هواپیمایی ترکیه از او به خاطر فروش هواپیماهای خارج از رده انتقاد کرده بود که مقام ترک این پاسخ تلخ و گزنده را داده بود: خود شما باید در خریدتان دقت می کردید!
ملت ایران ، به خاطر این دلال ها ، همچنان دارند تاوارن می دهند.

راهکار مبارزه با دلالی هم صرفا تشدید نظارت و برخورد نیست بلکه اصلی ترین راه حل این مشکل، “خصوصی سازی واقعی” شرکت های هواپیمایی است. (تاکید می شود خصوصی سازی واقعی نه اینکه شرکت ها از حالت دولتی به شبه دولتی تبدیل شوند).

۳- اینکه می گویند اگر این مدیر برود و آن یکی بیاید مشکلات هواپیمایی کشور حل نمی شود سخن بی پایه ای است. تشکیلات هوانوردی، بسیار تخصصی هستند و لذا اگر یک مدیر غیرمتخصص و ناوارد به این امور در راس کار بنشیند، به راحتی از سوی زیردستان، دلالان و مدیران میانی، دور می خورد و هر چقدر هم که انسان صادق و دست پاک و درست کرداری باشد، نتیجه اش می شود هرج و مرج هوایی و در نهایت ناایمنی پروازها و مرگ مردم.

گذشته از این، نوع نگاه مدیریت ارشد هواپیمایی کشوری به ایمنی پروازها نیز بسیار مهم است. امکان دارد مدیری معتقد باشد که هواپیماهای قدیمی ولو با اورهال شدن، نباید پرواز کنند حتی اگر تعداد صندلی ها کم شود و آمارهای آقای رییس پایین بیاید.
اما مدیر دیگر ممکن است بر این باور باشد که حتی می توان هواپیماهای ۳۰-۴۰ سال پیش را هم تعمیر و وارد خط کرد.

در واقع، این گونه رویکردها، گذشته از مختصات فنی و تخصصی، از نوع نگاه مدیریتی نیز نشات می گیرد کمااینکه در اروپا، مدیران صنعت هوایی، استانداردهایی فراتر از استانداردهای ایکاشو تدوین کرده اند زیرا در آنجا مدیران به جان انسان ها اهمیت بیشتری قائل اند.

گفتنی ها در این باره زیاد است و عصرایران، موضوع صنعت حمل و نقل در ایران را همچنان پیگیری خواهد کرد ؛ اما آنچه مهم است اینکه هر کسی که قرار است عهده دار ریاست سازمان هواپیمایی کشوری باشد، باید دستکم این عرضه و لیاقت را داشته باشد که زمینه تهیه هواپیماهای روز را از بازار فعلی جهان با شرایط کنونی فراهم آورد.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته