ندای سبز آزادی: جمعی از طلاب حوزه علمیه قم در اعتراض به برخورد خشن و غیر قانونی دولت با معترضین دست به تجمع اعتراضی زدند.
جمعی از طلاب هوادار آیت الله وحید خراسانی در اعتراض به برخورد خشن دولت با معترضین و تندروی های مقامات مسئول در این زمینه دست به تجمع زده و خواهان پاسخگویی آیت الله خامنه ای نسبت به این گونه تحرکات شدند.
گفتنی است این تجمع در حالی برگزار شد که تجمع جمعی از طلاب حکومتی در مدرسه فیضیه قم و مسجد اعظم با شعارهای تندی علیه هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی همراه بود.
گفتنی است در این تجمع حکومتی، شعارهای تندی علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس مجلس خبرگان داده شد که در این برنامه زنده از سیما پخش شد. "مرگ بر هاشمی"، هاشمی، هاشمی، بصیرت، بصیرت"، "هاشمی حیا کن، مصلحت رو رها کن"، ریاست خبرگان، جای منافقین نیست" از جمله شعارهایی بود که در این تجمع طلاب حامی دولت سرداده شد.
ندای سبز آزادی: قانع ژاله، برادر صانع ژاله بازداشت شد.
به گزارش ندای سبز آزادی ساعاتی پیش نیروهای وزارت اطلاعات، قانع ژاله، برادر صانع ژاله را به جرم بیان واقعیت در گفتگو با صدای آمریکا دستگیر کردند.
بر اساس این گزارش نیروهای وزارت اطلاعات قانع ژاله را تحت فشار شدید قرار دادهاند تا در روزهای آینده در مصاحبه با صدا و سیما جمهوری اسلامی گفته خود را تکذیب کند.
ندای سبز آزادی: به رغم دستور مقامات قضایی استان گلستان، خانواده عبدالناصر اجازه ملاقات با زندانی خود را نیافتند.
به گزارش ندای سبز آزادی به رغم گذشت ۵ روز از بازداشت عبدالناصر مهيمني، رييس خانه مطبوعات استان گلستان، تلاشهای خانواده وی براي فراهم نمودن امكان ملاقات همسر نامبرده با وي بینتيجه مانده است.
لازم به ذكر است علی رغم اينكه اجازه اين ملاقات توسط صادقي معاون دادستان گرگان صادر شده بود اما بازجویان مانع از انجام اين ملاقات شدند.
گفتنی است علت اين ممانعت فراهم نبودن شرايط مناسب در محل نگهداری مهيمنی عنوان شده است كه همين مسئله بر نگرانی خانواده ايشان درمورد وضعيت سلامت او افزوده است.
گفتنی است عبدالناصر مهیمنی، رئیس خانه مطبوعات استان، روزنامهنگار و مدرس زبان انگلیسی است و عضو علیالبدل دوره پیشین شورای شهر گرگان بوده است.
ندای سبز آزادی: در پی اعلام حمایت جمعی از فعالین سیاسی مشهد از راهپیمایی 25 بهمن چهارتن از فعالین دانشجویی این شهر دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار ندای سبز آزادی؛ درپی ادامه بازداشتهای اخیر در سراسر کشور که به جهت حمایت همه جانبه احزاب و تشکلهای مختلف سیاسی و اجتماعی از فراخوان 25 بهمن صورت گرفته بود چهار تن از فعالین سیاسی مشهد نیز در صبح 25 بهمن ماه بازداشت شده اند
در این رابطه علی رزاقی، مرتضی باقرزاده ، حسین احمدنژاد و فرزانه نجار نژاد از جمله کسانی هستند که تا کنون خبر بازداشت آنها مورد تائید قرار گرفته است. گفتنی است هیچگونه خبری از وضعیت آنها در دست نمیباشد.
شایان ذکر است، این افراد بعد از تماس اداره اطلاعات و احضارشان به مراجع قضائی دستگیر و روانه بازداشتگاه شده اند
چهارشنبه ٢٧ بهمن
سلام گل شب بوی من!
می دانم که همه اوین با شب زنده داری های تو به عطر عبودیت آغشته خواهد شد. همه شب های اوین دوست داشتنی می شوند با شب زنده داری های تو نازنین اما به راستی تو کجایی؟؟؟ نکند آن چشمان جستجوگر کنجکاو که ناگاه کسی را شبیه تو و یکی دو نفر دیگر از زندانیان سیاسی با چشم بند داخل یک ون دیده مشاهده اش واقعی بوده باشد و حدسش درست؟ نکند تو را به جایی نامعلوم برده باشند؟ آه خدای من بعد از یک سال و هشت ماه که از کودتا و آن روزهای هول انگیز پس از هجوم ها و وحشی گری های اوباش چکمه پوش می گذرد، ما هنوز باید همان حس و حال بی خبری و بدخبری و غرق شدن در شایعات مدل به مدل هراس ناک را تجربه کنیم؟ بسمان نبوده تا امروز همه رنج هایی که از بی تقوایی، بی اخلاقی و بی وجدانی ها و بی صفتی ها کشیدیم؟ تا کجا می خواهند این دشمنان دون و زبون پیش بروند؟ تا کجا می خواهند پرده عصمت و تقوا بدروند و بی حیایی پیشه کنند؟ قرار نیست آیا آرامش به زندگی ما بازگردد و به کشورمان که درتمنای بهاری سبز می سوزد و می گدازد؟ قرار نیست عقلا به خود آیند و افسارگسیختگان خشونت طلب را تشری بزنند و برسرجایشان بنشانند و مهار کنند خشونت را ؟ قرار نیست فرشته عدالت بر فراز سر ما و بچه هایمان به پرواز در آید؟
شریک روزهای تلخ استیلای نامحرمان و نااهلان بر انقلابمان!
من از این همه بی خبری که نه بدخبری دلم آشوب است و این را مردانی که در شناسنامه نام مسلمانی دارند و در دل از ایمان تهی هستند نمی فهمند. اگر می فهمیدند، می گذاشتند که تو اگر در صحت و سلامتی و صدایت لرزان نیست و قدرت تکلم داری و توان آرامش دادن به دل ناآرام مرا داری تماسی بگیری و مثل همیشه پرشور بگویی: سلام عزیزم خوبی بچه ها خوبند؟ از عارفه و علی خبر داری؟ فاطمه کجاست؟ عزیزو آقاجون و ... ومن تند تند بگویم ما خوبیم همه خوبند تو بگو تو خوبی روبراهی مشکلی نداری؟ کمرت، گردنت، پایت، سرت، ای دردت به جانم، تصدقت، خدا بکشد بدخواهانت را که این طور از من دورت کرده اند. طلب مرگ؟؟؟ این زبان من است؟ همسر تو مصطفای من که هرقسم کینه را در همه دوران سخت انفرادی در بند دو الف در دل میرانده است؟ متأسفم عزیزم متأسفم من امشب نمی توانم آرام باشم در دومین شب پس از توطئه های شومی که ستاد کودتا در سر دارد و در صدد اجرای آن است گام به گام با مصونیت کامل با پشتیبانی نظامی و انتظامی و لشکری وکشوری. چرا که نه؟ مگر نه این است که خداوند در آیات قرانی می فرماید که اجل ستمگران را به تأخیر می اندازیم که خوب جولان دهند و منیت و انانیتشان مانند دمل چرکینی سرباز کند. عجب صبری خدا دارد که این همه بی تابی ما را می بیند و مهلت به کافران می دهد و میدان ابتلا را بر ما بیشتر می گشاید. باشد ما باز هم راضی به رضای خداییم اما باز هم می گویم سکوت هرگز.
مصطفی جانم! ای همنام جدت رسول خدا که در آستانه میلادش قرار داریم و صلوات و درود می فرستیم بر او و آل مطهرش که برای هدایت امتی مجاهدت ها کردند و قدرناشناسی ها دیدند. آوخ. آوخ از این چرخ گردون که چه بازی ها به خود ندیده است! مصطفای عزیزم این شب ها هرجا که هستی با جدت محمد(ص) پیامبر مهربانی بیشتر گفتگو کن. بگو نظر لطفش را از ما بیچارگان ضعیف برنگیرد. بگو امتش امروز بیش از هر زمان دیگر اسیر فتنه وبلا شده است. بگو بی عنایات خاصه، ما راه به جایی نمی بریم و اندر خم یک کوچه می مانیم. بگو که ما شرمنده ایم با همه مجاهدت ها نتوانستیم احیای دین جدمان را بکنیم و شرمنده ایم که نه فقط انقلابمان بلکه دین و آئینمان را نیز مصادره کردند و این نه به دلیل سستی و کاهلی ما بلکه به دلیل سلطه نااهلان و نامحرمان از طریق کودتا محقق شده است. بگو که ما شرمنده خانواده شهدائیم و ایثارگران وشرمنده همه کسانی که حقی بر گردن ما دارند بگو که مسکنت ما را ببین و آن روزی که نه مال ونه فرزند و نه هیچ توشه مادی به دادمان نمی رسد ما را دریاب. بگو یا محمد یا رسول الله یا حبیب الله ما را در میان سپاه اهریمن بی کس و بی پناه رها مکن. همه این ها را بگو که زبان تو اینک در اوج مظلومیت نرم است و مهربان و مانند زبان ما این بیرون در زندان بزرگتر خشن و خش دار نیست.
یار روزه دار من!
امروز بی تاب بدخبری ها به این و آن زنگ زدم با همه حرف زدم برای همه حرف زدم. من هرگز نمی گذارم در بی خبری اوقات به تو از این بدتر بگذرد. در قرنطینه در فراموش خانه ای که تو هیچ کس را نبینی و هیچ کس تو را نبیند و نشنود. وه که چه پست و لعین دشمنانی داری برگزیده من! خدایشان ... امروز به من اطمینان دادند که جای تو عوض نشده و هیچ چیز عوض نشده و تو خوبی و من نگران نباشم و ... اما من تا تو را نبینم و تا صدایت را نشنوم آرام نمی گیرم تا فردا صبر می کنم شاید عاقل باشند و به نیک انجامی و نیک فرجامی بیندیشند وگرنه من کار دیگر می کنم. و می دانند که آب شدیدا از سر ما گذشته است و تهدیدها برما کارساز نیست آن ها که همه راه ها را وشیوه های دون و زبون را امتحان کرده اند و می دانند که کوس رسوایی ما را فلک نیز شنیده است. می دانند که شوری که عشق در نهاد ما نهاده تنها وصال می طلبد و بس.
فروتن همسرم!
من باز هم منتظر می مانم تا صدای گرمت را بشنوم و روی ماهت را ببینم و تو نیز در خلوت شبانه ات ما را باز هم دعا کن. برایمان دعای صبر بخوان هرکجا که هستی و در هر حال.
فدای خلوص و تواضعت
همسرت فخرالسادات
ندای سبز آزادی: علیرضا نبوی، همسر عاطفه نبوی بازداشت شد.
به گزارش دانشجونیوز در روزهای اخیر علیرضا نبوی همسر عاطفه نبوی و پسر عموی ضیاء نبوی بازداشت شد.
بر اساس این گزارش این عضو خانواده نبوی که در سال گذشته به اتهام شرکت در تجمعات اعتراضی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و همچنین شرکت در تجمع خانوادههای زندانیان سیاسی مقابل زندان اوین به مدت یک ماه بازداشت شده بود از سوی دادگاه انقلاب تهران به 2 سال حبس و 3 سال تبعید به خارج از استان سمنان محکوم شده بود. گفتنی است حکم علیرضا نبوی در دادگاه تجدید نظر به 1 سال حبس و 3 سال تبعید به خارج از استان سمنان تقلیل پیدا کرد.
علیرضا نبوی همسر عاطفه نبوی و پسر عموی سید ضیاء نبوی سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل بوده است. گفتنی است این فعال سیاسی بارها از سوی مقامات امنیتی به دلیل پیگیری وضعیت همسرش تهدید شده بود. عاطفه و ضیاء نبوی در طول 20 ماه اخیر محروم از مرخصی بوده اند.
شایان ذکر است که لحظه به لحظه فشار به خانواده نبوی بیشتر شده و بازداشت علیرضا نبوی نیز در این راستا میباشد.
صبح امروز چهارشنبه نیروهای لباس شخصی و بسیجی به تجمعات دانشجویان در داخل دانشگاه هنر حمله ور شده و اقدام به بازداشت دهها تن کرده اند.
به گزارش دانشجونیوز، از صبح امروز دانشگاه هنر تهران صحنه درگیری های گسترده نیروهای حکومتی با دانشجویان و اساتید غیرهمسو با دولت بوده و دهها دانشجوی دانشگاه هنر بازداشت شده اند.
صبح امروز جمع کثیری از دانشجویان دانشگاه هنر تهران که در جهت حمایت از شهید صانع ژاله که روز دوشنبه ۲۵ بهمن ماه توسط نیروهای حکومتی هدف گلوله مستقیم قرار گرفت، تجمع کرده و خواستار شناسایی عوامل و دست اندرکاران حکومتی این حادثه شدند.
بر اساس آنچه از دانشگاه هنر گزارش شده است از ساعت ۸ صبح امروز دانشگاه تحت محاصره نیروهای حکومتی و بسیج قرار گرفت. این نیروهای سعی داشتند با قرار دادن عکس های جعلی و خود ساخته شهید صانع ژاله اثبات کنند که وی بسیجی و حامی دولت بوده است.
همچنین نیروهای امنیتی و گارد ویژه نیز هماهنگ با لباس شخصی ها دانشجویان این دانشگاه را به محاصره در آورده و شعارهایی تحریک آمیز بر علیه مهدی کروبی و میرحسین موسوی سردادند. دانشجویان معترض غیرهمسو با حکومت با بی توجهی به نیروهای لباس شخصی و غیردانشجو و ایستادن در مقابل تالار فارابی این دانشگاه شروع به تحصن اعتراضی کردند که این تجمع با هجوم نیروهای دولتی مواجه شد.
صبح امروز، نیروهای امنیتی به دانشگاه هنر حمله کرده و اقدام به بازداشت تعداد زیادی از دانشجویان کردند.
به گزارش دانشجو نیوز، دانشجویان دانشگاه هنر تهران که برای به خاک سپردن پیکر یار دبستانی خود، شهید صانع ژاله، در دانشگاه هنر تهران گرد آمده بودند توسط نیروهای لباس شخصی در دانشگاه محصور شده و سپس مورد ضرب و شتم وحشیانه بوسیله باتوم و شوکر قرار گرفتند.
صانع ژاله، دانشجوی کرد اهل تسنن، در جریان تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن مورد هدف گلوله مستقیم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی قرار گرفت و جان سپرد.
اسامی دانشجویان باز داشت شده در جریان خاک سپاری پیکر صانع ژاله که به دانشجو نیوز ارسال شده، به شرح ذیل است:
مهنوش نراقی:دانشگاه هنر
حمید حسینی:هنر
فتانه رهقی:هنر
فراز سرابی:هنر
عنایت صحرایی:هنر
علی صدیقی:هنر
مهرداد میرزایی:هنر
محمد طیب طاهری:هنر
فراز فشارکی:هنر
حسن فتحی زاده:هنر
وحید نصرتی:هنر
عباس صالحی :هنر
عبدالله رنجبر :هنر
امیر بی نظیر:هنر
دکتر علی زاده:هنر
کوروش خان محمدی:دانشگاه تهران
سپهر صاحبان:خواجه نصیر
از محل نگهداری دانشجویان بازداشت شده اطلاعی در دست نیست.
بنا به گزارش شاهدان عینی، تعداد دانشجویان بازداشت شده توسط نیروهای امنیتی بیش از افراد ذکر شده در این لیست است.
مديركل مطبوعات و خبرگزاريهاي داخلي از تدوين "بسته حمايتي از مطبوعات و رسانهها " خبر داده و همزمان نیز دادستانی تهران یک دادسرای ویژه برای رسیدگی به پروندههای رسانهای ایجاد کرده است.
سيد احسان قاضيزاده مديركل مطبوعات داخلي وزارت ارشاد گفته است: در حال حاضر تهيه و تدوين "بسته حمايتي از مطبوعات و رسانهها " در دست بررسي است اما جزئيات اين بسته هنوز نهايي نشده و پس از قطعي شدن و تصويب نهايي جزئيات آن را اعلام ميكنيم.
وي با بيان اينكه معاونت مطبوعاتي همچنان تمايل دارد مطبوعات در سبد خانوار به عنوان توليد فرهنگي باقي بماند، خاطرنشان كرد: معتقديم كه مطبوعات كماكان در بين مردم جايگاه خود را دارند و حتي با وجود گسترش شبكهها و پايگاههاي مختلف اينترنتي هنوز هم بر اساس نظرسنجيهاي صورت گرفته نشريات و مطبوعات در بين مردم از جايگاه ويژهاي برخوردارند.
مديركل مطبوعات و خبرگزاريهاي داخلي وزارت ارشاد در توضيح محتويات بسته حمايتي از نشريات و رسانهها تصريح كرد: اين بسته حمايتي صرفاً شامل حمايتهاي "ريالي " نميشود و ساير جنبههاي حمايتي از نشريات و رسانهها مانند كاغذ مورد استفاده مطبوعات، انرژي مورد نياز چاپخانهها، سهميههاي توزيع و ... را شامل ميشود.
قاضيزاده افزود: علاوه بر اين در حال حاضر تمام دفاتر نشريات با استفاده از نامه معرفي وزارت ارشاد از معافيت كامل مالياتي برخوردارند و جزئيات بسته حمايتي از مطبوعات و رسانهها نيز تا پيش از پايان سال اعلام ميشود.
در حالی خبر تدوین بسته حمایتی دولت کودتا از مطبوعات اعلام شده است که چند سالی است احمدینژاد سعی کرده با هدیههای نقدی خود به خبرنگاران، علاقه آنها را نسبت به خود جلب کند؛ گرچه این هدیه نیز به صورت انتخابی اهدا میشود و مطبوعات نزدیک به دولت در اولویت هستند.
اما به زعم اغلب خبرنگاران، این هدیهها تأثیری در نگاه انتقادی آنان به دولت نداشته و به نظر میرسد رفتاری از سر ضعف دولت در زمینه آزادی مطبوعات است.
تشکیل دادسرای ویژه رسیدگی به رسانه
همچنین دادستانی تهران یک دادسرای ویژه برای رسیدگی به پرونده های رسانه ای و فرهنگی ایجاد کرده است. این دادسرا زیر نظر دادستان تهران فعالیت خواهد کرد.
قرار است پروندههای مربوط به ده حوزه میراث فرهنگی، چاپ و نشر و ادبیات، هنرهای اجرایی، تجسمی، سینما و عکس، شبکههای اجتماعی، ورزش و سرگرمی و مسائل محیط زیست در این دادسرا رسیدگی شود.
تا کنون در حوزه رسانه تنها برای جرایم مطبوعاتی دادگاهی ویژه وجود داشت که می بایست با حضور هیات منصفه به پرونده های مطبوعاتی رسیدگی کند.
دادستان تهران گفت کار این دادسرا ارتباطی با دادگاه مطبوعات ندارد و دادسرای فرهنگ و رسانه به طور جداگانه به جرایم فرهنگی و رسانه ای رسیدگی می کند.
فشار بیشتر بر خبرنگاران
به درستی مشخص نیست که این دادسرا به چه منظور تشکیل شده است و فرقش با دادگاه مطبوعات چیست اما برخی تحلیلگران، تشکیل این دادسرا را نشانهای از فشار بیشتر بر هنرمندان و رسانهها دانستهاند.
در آستانه برپایی راهپیمایی 25 بهمن بسیاری از فعالان سیاسی مخالف دولت از جمله تعدادی از خبرنگاران دستگیر شدند.
آن چیزی که برای مطبوعات و رسانه حیاتی و ضروری است، آزادی بیان و امنیت شغلی است که دولت احمدینژاد نه تنها در پی حمایت آن نیست بلکه مهمترین عامل سلب آن است.
تا وقتی که این دو اصل روزنامهنگاری رعایت و محافظت نشود، هرگونه بسته حمایتی صرفن یک ظاهرسازی و فریب است که حتا خود دولت نیز بر آن آگاه است.
ندای سبز آزادی: درحالیکه دولت در برخورد با مشکلات داخلی کشور با بحران شدید رو به رو است خبرهایی مبنی بر ماجراجویی بین المللی توسط دولت منتشر شده است.
خبرگزاری فارس سه هفته پیش خبری منتشر و اعلام کرده بود که شماری از نیروهای دریایی ایران برای دریافت آموزش های لازم به یک سفر آموزشی یک ساله به خلیج عدن، سپس دریای سرخ و کانال سوئز و در نهایت دریای مدیترانه فرستاده شده اند. دلیل این امر به گفته خبرگزاری فارس آموزش برای حفاظت از کشتی های باری و نفت کش های ایرانی آموزش می بینند.
با اینحال اویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه اسرائیل امروز اعلام کرد که دو فروند کشتی جنگی ایرانی که عازم سوریه هستند قصد دارند از کانال سوئز عبور کنند و تهدید کرد که اسرائیل این کشتی ها را هدف قرار خواهد داد. عبور از کانال سوئز تنها با مجوز وزرای دفاع و خارجه مصر امکان پذیر است.
با اینکه هنوز زمان دقیق عبور کشتی های ایرانی از کانال سوئز مشخص نشده است اما با توجه به بحران های داخلی به نظر می رسد دولت به عمد قصد دارد با شعله ور کردن آتش جنگ خارجی، سرپوشی بر مشکلات داخلی خود بگذارد.
تاریخ بار دیگر دارد تکرار میشود و اعتصابات نه تنها به بخش کارگری رسیده است بلکه دامنهاش صنعت نفت را هم فرا گرفته است. نخستین بار کارگران پالایشگاه نفت آبادان سال 57 با اعتصابات خود چنان ضربهای به رژیم پهلوی زدند که سران آن ناچار به پذیرفتن نظر ملت و خروج از ایران شدند و اکنون بار دیگر انگار ایران میرود که شاهد اعتراضات روشن و عملی صنعت نفت باشد.
صبح روز دوشنبه، بیست و پنجم بهمن ماه بیش از ۵۰ تن از کارگران پالایشگاه نفت آبادان در اعتراض به بیکاری، دست به اعتصاب زدند.
به گزارش خبرگزاری" هرانا"، کارگران پالایشگاه نفت آبادان در اعتراض به بیتوجهی مسئولان در قبال وضعیت معیشت ایشان در مقابل درب پالایشگاه بر روی زمین دراز کشیدند و مانع رفت و آمد به پالایشگاه شدند.
در پی این حرکت اعتراضی مامورین نیروی انتظامی و حراست پالایشگاه سریعا خود را به محل تجمع رساندند و سعی در متفرق کردن کارگران معترض داشتند. گفته میشود مامورین با دیدن کوتاه نیامدن کارگران اقدام به تهیهٔ فیلم و عکس از آنان نمودند. این تجمع تا ساعت ۱۲ ظهر ادامه داشت.
این کارگران برای بار دوم است که در اعتراض به بیکاری در مقابل پالایشگاه تجمع میکنند.
همراهى صنعت نفت ايران با جریان انقلاب در سال 57 نه تنها توانست ضربه مهلكی از نظر اقتصادى و به دنبال آن سياسى وارد آورد؛ و نیز ضمن هدف قراردادن پايه هاى پوسيده حكومت پهلوى سبب ناتوانی این حکومت در اداره کشور شد.
از 18 شهریور سال 57 که حرکت اصلی و اثرگذار صنعت نفت شکل گرفت و صدها نفر از کارگران و کارکنان آن اعتصاب کردند تا بهمن همان سال چند ماه بیشتر فاصله نبود. چند ماهی که خیزشهای مردم و اعتصابات کارگری بیشترین تاثیر را در تغییر وضعیت داشت. دامنه اعتصابات به شهرهای دیگر کشیده شد و در نهایت حکومت مغلوب مردم وانقلابیون شد.
اکنون اما نخستین جرقههای اعتصابات در صنعت نفت شکل میگیرد. جرقههایی که هرچند کوچک هم به نظر برسند اما در صورت بیتوجهی به آن، آتش سهمگینی خواهد شد که خشک و تر را میسوزاند.
اعتراض کنندگان اما به دنبال چنین چیزی نیستند. آنها تنها به دنبال تغییر در شرایط و وضع موجود و ثبات بنیانهای اصلی هستند که در صورت بیاعتنایی حکومت به این خواسته، روزی خواهد رسید که دیگراجابت این خواسته نیز آنها را راضی و خشنود نخواهد کرد.
ندای سبز آزادی: محمد نوریزاد، نویسنده و کارگردان زندانی، در بیمارستان بستری شد.
به گزارش کلمه، محمد نوریزاد به دلیل مشکلات مربوط به کلیه و قلب در بخش نفرولوژی بیمارستان مدرس بستری شده است.
نوریزاد این مشکلات جسمی را در پی اعتصاب غذای خشک متحمل شده است.
نوریزاد به علت نگارش نامههای انتقادی به رهبری و دیگر مسئولان نظام در زندان است.
ندای سبز آزادی: نازنین خسروانی، روزنامه نگار زندانی همچنان در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات نگهداری می شود .
به گزارش کلمه، با اینکه بیش از صد روز از نگهداری این روزنامه نگار می گذرد و بازجویی های او نیز مدتهاست به پایان رسیده اما همچنان این روزنامه نگار در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به سر می برد .طبق قانون وی باید به بند عمومی زنان منتقل شود.
نازنین خسروانی در آخرین تماس تلفنی با خانواده، اعلام کرده که چند روزی است روزه می گیرد و به این روزه داری خود تا ۱۷ ربیع الاول ادامه می دهد .
وی با اینکه بارها نسبت به تغییر سلول خود به مسوولان زندان درخواست داده است اما تاکنون آنها نسبت به درخواست این روزنامه نگار زندانی بی توجهی کرده اند .وی با یک زندانی دیگر در یکی از سلولهای بند ۲۰۹ به سر می برد .
نازنین خسروانی ، روزنامه نگار با تعدادی از روزنامه های اصالاح طلب همکاری داشته است . همکاری با روزنامه شرق ،کارگزاران ، سرمایه ،بهار و …از جمله فعالیتهای وی بوده است .
آرش حسینی پژوه
ندای سبز آزادی: در چند روز گذشته خبر هایی در رسانه های مختلف منتشر شده مبنی بر اینکه، مصطفی تاج زاده آزاده در بند از زندان اوین به مکان نا معلومی منتقل شده است. پس از انتشار این خبر، خبر دیگری مبنی بر تهدید مسئولین امنیتی نسبت به بازداشت فخرالسادات محتشمی پور، همسر مصطفی تاج زاده هم منتشر شد که از تهدید به بازداشت وی در صورت ادامه پیگیری وضعیت همسرش خبر میداد. در همین خصوص گفتگویی ترتیب داده ایم با فخرالسادات محتشمی پور که در ادامه میخوانید:
خانم محتشمی پور اخباری در رسانه ها منتشر شده است در خصوص انتقال آقای تاج زاده به مکانی نا معلوم، با توجه به اینکه شما مدت هاست موفق به ملاقات با ایشان نشده اید، آخرین خبری که از آقای تاج زاده دارید مربوط به چه زمانی است؟
آخرین خبر را من دیشب شنیده ام که ایشان را در سالن بند زندان با "چشم بند" دیده اند و طبیعتا این شرایط برای جا به جایی و یا برای بیرون از زندان هست. "چشم بند" در چنین شرایطی که زندانی در حال گذراندن حکمش هست اصلا معنی ندارد. بسیار نگران ایشان شدم و شخصی که با من تماس گرفته بود در مورد همسر خودش هم نگرانی داشت. از این رو من صبر کردم تا صبح و ناچار با زندان تماس گرفتم و به من اطمینان دادند که ایشان منتقل نشده اند و من خواهش کردم که اگر واقعا اینطور است شرایط تماس تلفنی آقای تاجزاده را فراهم کنند که متاسفانه تا الان این اتفاق نیفتاده است. در عین حال خواهرشان هم با یکی از اعضای تیم بازجویی و مرتبطین سپاه با قوه قضاییه صحبت کرده و ایشان هم گفته است که اینها شایعه های ضد انقلاب است که در این شرایط منتشر میشود. من هم خواستم که به آقایان بگوید که اگر اینها شایعه های ضد انقلابی است، انقلابیون بدون تردید باید این شایعه ها را از طریق اخبار صحیح بی اثر کنند و بهترین راه هم این است که آقای تاجزاده شرایط تماس تلفنی را داشته باشند و امکان ملاقات با ایشان فراهم شود. مسئولین هم قول داده اند که اگر تماس تلفنی هم ممکن نشد ملاقاتی را در طی هفته آینده فراهم کنند. البته تایید هم شده است که ملاقات فقط مخصوص پدر و مادرشان است. البته این اصراری که وجود دارد برای محرومیت من و به خصوص فرزندم برای ملاقات بسیار ظالمانه و بسیار زشت و نا هنجارست و بسیار متأسفم که به جای جبران و دلجویی این محرومیت و فشار مضاعف را بر خانواده ایجاد میکنند. دلیل این امر هم چیزی جز کینه ای از آقای تاجزاده دارد نیست. من متاسفم که فردی که به جز دلسوزی برای انقلاب و نظام نداشته و تمام نوشته ها و گفته هایشان تا به امروز نشان گر این بوده است، به جای اینکه بنشینند و در یک فضای تعاملی که مورد نظر ایشان هست و با گفت و گو مسائل را حل کنند روز به روز کینه توزی بیشتر و شرایط دشوار تری را برای ایشان به وجود می آورند. بیش از شش ماه که در فضای قرنطینه و دور از دیگران قرار داشتند و انتظار دارند که این شرایط غیر قانونی برای ما عادی و طبیعی باشد که هرگز این اتفاق نخواهد افتاد و من هرگز تن به این ظلمی که بر همسرم میرود و به طبع آن برای خانواده اش نخواهم داد .
خانم محتشمی پور خبری در رسانه ها منتشر شده بود مبنی بر اینکه شما گفته اید که اگر مسئولین در خصوص وضعیت آقای تاج زاده شما را با خبر نکنند، در مقابل زندان اوین تحصن خواهید کرد. در عین حال گویا تهدید شده اید که در صورت حضور در برابر زندان اوین بازداشت خواهید شد. ممنون میشم در این خصوص کمی بیشتر توضیح دهید.
من هنوز صحبتی از تحصن نکرده ام و گفته ام که به اوین مراجعه میکنم و آنها گفته اند که این روزها آنجا شلوغ است و هر کس که بیاید را بازداشت خواهیم کرد. در واقع به طور غیر مستقیم این مسئله مطرح شد. اما واقعا این صحبت ، صحبتی غیر منطقی است که یک انسانی که حق طبیعی اش مطلع شدن از وضعیت نگران کننده همسرش است را اینگونه تهدید می کنند و خشونت به خرج می دهند. حتی اگر این خشونت، کلامی باشد و به مرحله ی عمل نرسیده باشد، بازهم به نظر من احتیاج به پیگیری دارد و باید مشخص شود که چرا با ما که حقوق طبیعی خودمان را مطالبه میکنیم اینطور زشت و غیر محترمانه برخورد می شود.
خانم محتشمی پور با توجه به اتفاقاتی که پس از حماسه 25 بهمن در کشور رخ داده است و برخورد خشن اقتدارگرایان با معترضین در روز راهپیمایی، تحلیلتان در خصوص روزهای آینده در ایران چیست؟
من هیچ پیش بینی خاصی ندارم و تنها نکته ای که میخواهم بر آن تأکید کنم این است که مطالبات حدأقلی که اصلاح طلبان مطرح کرده اند، همان بحث اجرای بدون تنازل قانون اساسی، آزادی همه زندانیان سیاسی و ایجاد شرایط انتخابات آزاد، اگر مورد توجه و بررسی قرار بگیرد ممکن است که راه نجاتی برای شرایط بسیار شکننده و بحرانی کشور باشد. البته من در حال حاضر تردید دارم و متأسفانه عقلا کار را به دست ندارند که دلسوزانه مسائل را حل کنند و کار در دست یک عده افراطی و خشونت طلب است که هرچه بیشتر وارد کار میشوند شرایط پیچیده تر میشود و برون رفت از بحران را سخت تر میکند. من هنوزم امیدوارم که اگر دلسوزی برای کشور وجود داشته باشد باید تلاشی صورت بگیرد تا آرامش در کشور حاکم شود. به خصوص که ما در حال گذراندن هفته وحدت هستیم و به زودی به سال نو نزدیک میشویم. این کینه و نفرت و تفرقه ای که از سوی افراط گرایان ترویج میشود هیچ کمکی به جامعه ی ما نمیکند و روز به روز تنش و اضطراب و نا امنی در جامعه بیشتر می شود.
با تشکر از وقتی که در اختیار ندای سبز آزادی قرار دادید
به گزارش خبرنگار ندای سبز آزادی ؛ عصر امروز عده ای از طلاب و حامیان دولت با تحصن مقابل مهندس میر حسین موسوی و سر دادن شعارهایی بر علیه جنبش سبز و میر حسین موسوی خواهان بازداشت ومحاکمه سران جنبش سبز شده اند
بنا به گزارش رسیده ، افراد متحصن در مقابل منزل مهندس میر حسین موسوی همان اشخاصی هستند که ظهرامروز و بعد از مراسم مهندسی شده تشییع پیکر صانع ژاله مقابل دادسرای عمومی تهران تجمع کرده بودند و بعد از گذشت ساعتی به طور هماهنگ و به وسیله مامورین امنیتی و لباس شخصی ها به مقابل منزل مهندس میر حسین موسوی منتقل شده اند
ندای سبز آزادی: برادر صانع ژاله در مصاحبه با صدای آمریکا ضمن باین این نکته که خود و خانواده اش تحت فشار شدید هستند، ادعای رسانه های دولتی در مورد بسیجی بودن برادرش را تکذیب کرد و کارت بسیج او را جعلی و دسیسه پسرخاله اش که از عوامل امنیتی شهرستان پاوه است دانست. متن صحبت های برادر صانع ژاله با صدای آمریکا که چهارشنبه پخش شد به شرح زیر است:
صبح بیست و ششم بهمن پسرخاله اینجانب بدون اینکه ما از شهادت داداشم خبرداشته باشیم آمد منزل ما و عکسی از صانع خواست. ما هم به خاطر اینکه فامیل بود دادیم. متاسفانه بعد از ظهر ایشان عکس را به سایت های طرفدار خودشان می دهند و او را بسیجی قلمداد می کنند. خیلی ها را تحت فشار گذاشته اند و می گویند حرف نزنید. جنازه اش را هم به ما نمی دهند و ما مانده ایم که چه کار کنیم. اگر جنازه اش را به ما ندهند ما در تشیع جنازه شرکت نمی کنیم. صانع آرزوش این بود که مثل بهمن قبادی (فیلمساز کرد) در خدمت ملتش باشه. ما و پدر و مادرم تحت فشاریم. این دسیسه پسرخاله ام بود. آنهایی که بی غیرت بودند صانع را به دست دشمنان دادند.
به اطلاع می رساند خبرنگار ندای سبز آزادی که قصد مصاحبه با شهید صانع را داشت با شماره تلفن های برادر و خانه پدری اش تماس گرفت. اما تلفن های خانه پدری شهید صانع مسدود شده است و موبایل ها هم خاموش است.
ندای سبز آزادی: برخی از سایت های جنبش سبز با صدور فراخوانی از ملت ایران دعوت کرده اند تا فردا شب (پنج شنبه ۲۸ بهمن ماه )ساعت ۱۰ شب را به پشمت بام ها بیایند و به یاد شهدای ۲۵ بهمن ماه و برای حمایت از رهبران جنبش سبز نوای سبز الله اکبر را سر دهند.
به گزارش ندای سبز آزادی متن این بیانیه به شرح زیر میباشد:
سلام بر رهپویان راه سبز امید، که علیرغم سرکوب ها و خشونت های عریان نیروهای سرکوبگر، با حضور سبزتان 25 بهمن را به نقطه عطفی در جنبش مبارزات آزادیخواهانه ایران تبدیل نمودید و در همبستگی با مبارزات مردم منطقه، به عزم خود مبنی بر ایستادگی در برابر ظلم و ستم حکومت های استبدادی تاکیدی دوباره نمودید.
همراهان سبز! صدای سبزتان آنقدر بلند و رسا بود و انعکاسش چنان لرزه بر اندام استبداد انداخته است، که دستگاه جور، به سرکوب های وحشیانه روز 25 بهمن راضی نشده است و اکنون از فرط عصبانیت دست به هر اقدام غیراخلاقی می زند تا شیرینی این پیروزی سبز را بر دهان مردم تلخ نماید. علیرغم خشونت ورزی آشکار بر علیه مردم، دستگاه تبلیغاتی و دروغ پردازی اقتدارگرایان به تکاپو افتاده و به جای پاسخگویی درباره برخوردهای خشن و غیرمتعارف با مردم معترض، به پروژه نخ نمای مظلوم نمایی و "شهید سازی" و اخیرا "شهید دزدی" پناه آورده اند و شهدای سبزی که سابقه مشخص فعالیت های مبارزاتی دارند از جمله شهید صانع ژاله، را به اسم نیروی بسیجی معرفی می کنند و وقیحانه تر آنکه به جای پذیرفتن مسولیت قتل شهروندان، نمایش دروغین تشیع جنازه آن شهید مظلوم را اجرا می کنند تا برای چهره کریه سرکوب، مشروعیتی کاذب بخرند و در حقانیت جنبش سبز تشکیک ایجاد نمایند. بی شک، اگر صادقانه رفتار می کردند و اگر از همان روز نخست به جای جعل واقعیت ها، به پیگیرد قضایی قاتلین واقعی نداها و سهرابها پرداخته بودند، و شفافانه به مسایلی چون کوی دانشگاه و سیاهچاله کهریزک رسیدگی نموده بودند، امروز دوباره شاهد شهادت فرزندانی دیگر از فرزندان برومند ایران زمین نبودیم. متاسفانه، پروژه امنیتی-تبلیغاتی مصادره شهدای سبز به همین جا ختم نشده است و در پناه امواج مسموم این پروژه، گسترش بازداشت مبارزین و فعالین سیاسی و همچنین تهدید رهبران سبز از تریبون های رسمی و غیررسمی را نیز در دستور کار خود قرار داده اند. دردناکتر اینکه نمایندگان مجلس، به جای دفاع از حقوق مردم، همنوا با این پروژه های امنیتی، متملقانه به خوش رقصی و مجیزگویی دستگاه قدرت می پردازند. ورود مجلس به صدور احکام قضایی بر علیه مردم کشور و رهبران سبز، خود بهترین نشانه برای این است که نمایندگان مجلس بیش از آنکه نماینده مردم باشند، دست نشانده و عروسک خیمه شب بازی کودتاگران هستند. این موضوع که مجلس به عنوان نهادی که می بایست مدافع حقوق مردم باشد، اینک همگام با پروژه های سرکوب و همراه با نیروهای اقتدارگرا شده است، خود بهترین گواه بر فساد ساختاری و سیستماتیک و گسترش بیماری لاعلاج استبداد در دستگاه حکومت و بهترین نشانه بر حقانیت جنبش سبز است. وقتی مجلس که که قرار بود در راس امور و حافظ قانون باشند، حوزه تقنین را چنین به سخره می گیرد و مجلسیان چنین بازیچه عوامل خارج از مجلس می شوند، تکلیف نیروهای خودسری که به تهدید مردم و رهبران سبز گسیل می شوند، معلوم است! متاسفانه ، به دلیل قدرت یافتن نهادهای امنیتی و نظامی و تسلط آنها بر تمامی امور و شئون کشور، شاهد آن هستیم که عقل و درایت از صحنه سیاسی و مدیریت کلان کشور پرکشیده و تعمدا کشور به سمت قهقرا هدایت می شود، حال آنکه اگر اندکی با مردم روادارانه تر برخورد می شد و صدای اعتراضشان شنیده می شد و حکومت به جای سرکوب به وظایف حاکمیتی خودش که در قانون مشخص شده است برمی گشت، اوضاع کشور قطعا اینگونه نمی بود.
رهپویان سبز! 25 بهمن، نمایشی از حضور و حیات فعال جنبش سبز بود، جنبشی که از آغاز شکل گیری اش و علیرغم همه محدودیت ها، هر روز قوی تر و ریشه دارتر شده است و این میسر نگردیده است مگر با حضور هوشمندانه و مسولانه تک تک اعضای جنبش سبز. اکنون نیز، با تکیه بر همان خرد ذاتی جنبش سبز و به جهت اعتراض به همه این انحراف ها و کژرفتاریها، در هر کجا که هستیم به پشت بام ها خواهیم آمد و فریاد مبارزه با دیکتاتور و الله اکبر را بلندتر از همیشه سرخواهیم داد تا بدینوسیله:
1- پیروزی جنبش سبز در 25 بهمن را دوباره فریاد زنیم
2- خشونت عریان بکار گرفته شده توسط حکومت را که از یک طرف داعیه همراهی با جنبش های آزادیخواهانه منطقه را دارد و از طرف دیگر جنبش آزادیخواهانه ایران را سرکوب می کند، محکوم نماییم
3- یاد همه شهیدان سبز از جمله شهیدان صانع ژاله و محمد مختاری را گرامی بداریم و بر عهد خویش برای به ثمر رساندن خون گرانبهایشان تاکید کنیم
4- یاد زندانیان سیاسی و مبارزین دربند را گرامی بداریم و آزادی آنها را آرزومند شویم
5- در مقابل تهدیدهای لفظی و عملی اقتدارگرایان و نیروهای تحت امرشان، حمایت قطعی خود از رهبران سبز را اعلام داریم و نسبت به هر گونه اقدام نابخردانه و تعرض به رهبران سبز، هشدار دهیم
6- اقدامات غیراخلاقی دستگاهها و رسانه های حکومتی در تخطئه حرکت اعتراضی مردم و از جمله اقدام دور از شان نمایندگان مجلس در توهین به مردم و رهبران سبز را محکوم نماییم
وعده ما: پنج شنبه، 28 بهمن ماه 1389مصادف با شب هفت شهادت شهدای 25 بهمن، ساعت 10 به مدت سه شب
ندای سبز آزادی: منابع خبری گزارش میدهند هاشمی رفسنجانی روز سه شنبه در جلسه ای که برخی از نزدیکان رهبری هم حضور داشتند گفته است : "25بهمن نشان داد که اعتراض ها فروکش نکرده است و حکومت باید مساله اش را با معترضین حل کند." این گفته ها در حالی است که افراطی ها در میان داری این دو روزه، هم در مجلس هم در صدا سیما و هم در مراسم شهید دزدی بر طبل اعدام موسوی وکروبی می کوبند. این در حالی است که امروز آیت الله علی خامنه ای باجمعی از مردم اذربایجان دیدار داشت که پیش بینی میشد واکنشی تند به حوادث 25بهمن از خود نشان دهد .
با توجه به اینکه در بیست ماه گذشته تقریبا در همه سخنرانی های آیت الله خامنه ای، اشاره ای هم به فتنه میشد ولی سخنرانی 27 بهمن ایشان درحالی برگزار گردید که هیچ اشاره ای به فتنه به طور عام و حوادث 25 بهمن به طور خاص نشد.
رهبری در بخشی از سخنانش گفت: "آمريكاييها ميتوانند به دولتهاي بدون پشتوانه مردمي به راحتي زور بگويند و هرگاه هم كه به سردمداران آنها نياز نداشته باشند به آنها همچون "محمدرضا پهلوي و بن علي " بيمحلي كنند اما هنگام حضور مردم در صحنه، در مقابل عزم راسخ آنها، نميتوانند كاري از پيش ببرند."
ایشان در بخش جالب دیگری از این سخنان که بیشتر از هر کس خودشان مخاطب آن هستند با بیان اینکه شكلگيري حركتهاي عظيم اجتماعي تدريجي و در طول ساليان متمادي است اما بروز آنها ناگهاني و دفعي خواهد بود افزود: "ذلت و تحقيري كه حكومت مصر در طول سالهاي گذشته به دليل وابستگي به آمريكا و رژيم صهيونيستي بر مردم تحميل كرد، سرانجام ملت و جوانان مصر را به ستوه آورد و اينگونه بهصورت ناگهاني بروز كرد."
بنا بر گزارش های خبر گزاریهای وابسته به دولت، در مراسم تشییع جنازه دو شهید سبز25 بهمن ماه که جنازه های این دو عزیز توسط نیروهای حکومتی وبسیجی ها ربوده شد، اعدام موسوی وکروبی باصداهای ناهنجار شنیده شد. چنین موضوعی نیز در جمع محدودی در قم نیز تکرار گردید. این در حالی است که با گفته های مکرر صادق لاریجانی که دستگیری موسوی وکروبی منوط به دستوررهبری است روشن میشود، تحرکات این دو روزه افراطیون حامی کودتا بهای چندانی ندارد وتصمیم باید توسط رهبری گرفته شود. تصمیمی که صاحب تصمیمش معتقد است شکل گیری اعتراضات اجتماعی طولانی است امابروز آن ناگهانی است.
عدم واکنش رهبر وسکوت وی به مسایل 25بهمن وخواسته افراطیون نشان میدهد این موج "اعدام باید گردد"، دستگیر باید گردد" و موارد مشابه زود گذر خواهد بود چرا که حاکمیت دریافته است جنس اعتراض سبزها نه شور واحساسات خام است که با طی زمان فروکش کند نه آنکه ابتدایی و بی ریشه است که با سرکوب شدید به فراموشی سپرده شود .
سکوت 27 بهمن رهبرجمهوری اسلامی قابل تفسیسر ومعنا داراست و تایید کننده خبر ندای سبز است که آیت الله خامنه ای از دستگاههای اطلاعاتی بسیار ناراحت است. چرا که گزارش هایشان تایید میکرد اعتراض سبزها خاموش شده است . گزارش هایی که گویا راهبرد رهبر را بر مبنای آن بنا شده بود .
ندای سبز آزادی: "محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در سال 2009 از طریق محمد البرادعی، پیام محرمانه ای برای باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا فرستاد و در آن خواهان مذاکره مستقیم با ایالات متحده شد."
محمد البرادعی رئیس سابق آژانس انرژی اتمی در کتاب خاطرات خود که در ماه آوریل (فروردین) به بازار می آید و قسمت هایی از آن توسط خبرگزاری رویترز منتشر شده است در این باره مینویسد: پیامی از احمدینژاد به دستم رسید که میگفت او برای مذاکرات دوجانبه بدون شرط، بر مبنای احترام متقابل آماده است." به گفته آقای البرادعی، ایران همچنین اعلام کرد که حاضر است در مورد مسئله افغانستان و جاهای دیگر به دولت آمریکا کمک کند.
به گفته آقای البرادعی پیام خصوصی احمدی نژاد اندکی قبل از مذاکرات ایران با نمایندگان به کشورهای گروه موسوم به 5+1 تسلیم آقای اوباما شده و آمریکا در نهایت موافقت کرده بود که ایران ذخیره سوخت هسته ای خود را برای تبدیل شد به سوخت مورد نیاز راکتور اتمی تهران، به روسیه و از آنجا به فرانسه بفرستد. هرچند نظر ایران بعداً تغییر کرد و شرایط جدیدی برای مبادله سوخت هسته ای تعیین نمود. البرادعی از جمله دلایل ناکامی در حل مسئله هسته ای و مذاکره مستقیم با آمریکا را تندروهای داخلی در ایران می داند که احمدی نژاد را تحت فشار قرار داده بودند.
متن کامل این خبر که توسط سایت مردمک منتشر شده است به شرح زیر است:
محمد البرادعی در کتاب خاطرات خود، به شرح روایت شخصیاش از ارسال نامه محرمانه محمود احمدینژاد به باراک اوباما، برای مذاکره مستقیم با آمریکا پرداخته است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بخشی از خاطرات محمد البرادعی، رئیس سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی، که در ماه آوریل امسال منتشر خواهد شد، به میانجیگری او در انتقال پیامهای بین باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا و محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری ایران اختصاص یافته است.
بر مبنای خاطرات البرادعی، محمود احمدینژاد مایل به مذاکره مستقیم با آمریکا بوده اما از دو سوی مختلف یعنی تندروهای داخلی از یک سو و رهبران کشورهای غربی از سوی دیگر، تحت فشار قرار داشته است.
محمد البرادعی از دسامبر ۱۹۹۷ تا نوامبر ۲۰۰۹ به مدت ۱۲ سال ریاست آژانس بینالمللی انرژی هستهای را بر عهده داشت. او در سال ۲۰۰۵ جایزه صلح نوبل را به طور مشترک با آژانس بینالمللی انرژی اتمی دریافت کرد.
باراک اوباما، بعد از انتخاب شدن به ریاست جمهوری آمریکا، اعلام کرد که خواهان مذاکره با ایران است اما به شرطی که ایران، مسئلهاش را با غرب در مورد فعالیتهای هستهای خود حل کند. فعالیتهایی که به گمان کشورهای غربی برای دستیابی به بمب اتمی انجام میشود، اگرچه ایران این اتهام را رد کرده و میگوید که برنامه هستهایاش جنبه غیر نظامی و صلحآمیز دارد.
در سپتامبر ۲۰۰۹ اوباما به البرادعی گفت که رئیس جمهوری آمریکا به زودی او را برای ارسال پیام به دولت ایران، فراخواهد خواند. البرادعی نیز از مقامات ایرانی خواست که اگر پیامی برای اوباما دارند بفرستند.
به دنبال آن، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران در سال 2009 از طریق محمد البرادعی، پیام محرمانه ای برای باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا فرستاد و در آن خواهان مذاکره مستقیم با ایالات متحده شد.
البرادعی در خاطرات خود در این باره مینویسد: پیامی از احمدینژاد به دستم رسید که میگفت او برای مذاکرات دوجانبه بدون شرط، بر مبنای احترام متقابل آماده است.
به گفته آقای البرادعی، ایران همچنین اعلام کرد که حاضر است در مورد مسئله افغانستان و جاهای دیگر به دولت آمریکا کمک کند.
به گزارش رویترز، بعد از اینکه رئیس جمهوری آمریکا، آقای البرادعی را فراخواند، وی پیام محمود احمدینژاد را به او تسلیم کرد و توصیه کرد که هرچه زودتر مذاکرات دوجانبه با ایران را شروع کند.
به نوشته البرادعی، اوباما نیز حرفهایش را شنید و به خاطر توصیهای که کرده بود از او تشکر کرد.
پیام خصوصی احمدینژاد اندکی قبل از مذاکرات ایران با نمایندگان کشورهای گروه موسوم به ۱+۵ در ژنو، به آقای اوباما تسلیم شد.
به نوشته آقای البرادعی، رئیس جمهوری آمریکا موافقت کرد که ایران، ذخیره سوخت هستهای خود را برای تبدیل شدن به سوخت مورد نیاز برای رآکتور اتمی تهران، به روسیه و از آنجا به فرانسه بفرستد.
ایران ابتدا با این پیشنهاد موافقت کرد اما بعد نظرش را تغییر داد و شرایط جدیدی برای مبادله سوخت هستهای خود تعیین کرد.
انتشارات هنری هالت، انتشار کتاب خاطرات محمد البرادعی را به خاطر رویدادهای سیاسی اخیر مصر که البرادعی در آن به عنوان یکی از رهبران اصلی مخالف رژیم حسنی مبارک ظاهر شده بود، چند ماه به جلو انداخت.
محمد البرادعی، دقایقی بعد از اعلام کنارهگیری حسنی مبارک در گفتوگو با رابرت سیگل، گزارشگر ان.پی.آر (رادیو ملی ایالات متحده) گفته بود: این بزرگترین روز زندگی من است. نمیتوانستم تصور کنم که آنقدر زنده میمانم که به چشم خود ببینم که مصر از چند دهه سرکوب نجات مییابد.
نام البرادعی هم اکنون به عنوان یکی از نامزدان انتخابات ریاستجمهوری مصر که احتمالا در ماه سپتامبر آینده انجام خواهد شد، مطرح است.
البرادعی در کتاب خاطرات خود توضیح می دهد که چگونه آقای احمدینژاد که پیشنهاد آمریکا در زمینه مبادله سوخت هستهای را ابتدا پذیرفته بود، بعد از بازگشت تیم مذاکره کننده هستهای ایران به کشور، از تصمیم خود صرف نظر کرد.
به نوشته البرادعی، پس از آن رهبران غربی شرایط دشواری برای احمدینژاد ایجاد کردند. نیکولا سرکوزی، رئیس جمهوری فرانسه، او را به خاطر «بیادبی»اش محکوم کرد و باراک اوباما نیز با نادیده گرفتن پیام تبریک او به خاطر برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۸ ، به نوشته البرادعی و به گمان احمدینژاد، به او «توهین» کرد.
به نوشته رئیس سابق آژانس انرژی اتمی، احمدینژاد همچنین از حرفهای هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا در زمینه محکومیت ایران به خاطر نقض حقوق بشر، عصبانی شد.
به اعتقاد البرادعی، احمدینژاد که قبلا با مصالحه بر سر توقف غنیسازی اورانیوم، مخالفت میکرد، این بار خود قربانی بدگوییهای داخلی در مورد مبادله سوخت هستهای شد.
به نوشته البرادعی، آخرین میخ بر تابوت مبادله سوخت هستهای ایران، زمانی کوبیده شد که هیلاری کلینتون، اعلام کرد که پاسخ آمریکا به توافقنامه بین ایران، ترکیه و برزیل در مورد شکل جدید مبادله ذخایر سوخت هستهای ایران، صدور قطعنامه جدیدی از سوی شورای امنیت برای تحریم ایران خواهد بود.
شورای امنیت سازمان ملل نهایتا در ژوئن ۲۰۱۰، چهارمین قطعنامه تحریم اقتصادی علیه ایران را با اکثریت آرای اعضای آن تصویب کرد و به اجرا گذاشت.
آخرین دور مذاکرات هستهای ایران با نمایندگان گروه موسوم به ۱+۵ شامل روسیه، آمریکا، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان که روزهای ۲۱ و ۲۲ ژانویه در استانبول ترکیه برگزار شد، به دلیل به توافق نرسیدن بر سر برنامههای آینده، بدون نتیجه مشخصی به پایان رسید.
پس از پایان مذاکرات استانبول، کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اعلام کرد که شش قدرت جهانی از اینکه ایران در جریان این مذاکرات، شرایطی برای برای لغو تحریمهای بینالمللی و ادامه چرخه سوخت هستهای خود تعیین کرد، دلسرد شدهاند.
ندای سبز آزادی: آیت الله خامنه ای در صحبت های امروز خود درحالی که از جوانان مصری تمجید کرد برخلاف یک و سال نیم گذشته، هیچ سخنی در مورد به اصطلاح فتنه 88 و حوادث پس از 25 بهمن که مهترین اتفاق سیاسی روز در ایران است بیان نکرد.
بنا به گزارشی که فارس، خبرگزاری سپاه، ارائه کرده است آیت الله خامنه ای امروز چارشنبه، در دیدار با جمعی از مردم آذربایجان، حضور مردم در صحنه را باعث ناکارآمدشدن ابزارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی قدرت های زورگو دانست و بدون اشاره به شعارهایی که در روز 25 خرداد علیه ایشان در شهرهای ایران داده شده بود گفت: "آمريكاييها ميتوانند به دولتهاي بدون پشتوانه مردمي به راحتي زور بگويند و هرگاه هم كه به سردمداران آنها نياز نداشته باشند به آنها همچون "محمدرضا پهلوي و بن علي " بيمحلي كنند اما هنگام حضور مردم در صحنه، در مقابل عزم راسخ آنها، نميتوانند كاري از پيش ببرند."
عدم اشاره به حوادث اخیر در حالی است که آیت الله خامنه ای تقریباً در همه دیدار خصوصی یا عمومی طی یک سال و نیم اخیر به جریان فتنه 88 و نفش دشمن در آن اشاره داشته است. به اعتقاد ناظران سیاسی عدم ذکر حتی یک جمله در مورد حوادث پس از انتخابات از آنجا ناشی می شود که آیت الله خامنه ای از وضعیت آشفته سیاسی در کشور بیش از هر فرد دیگری نگران است و می داند که شعله ورتر شدن اوضاع حتماً به نفع خودش نخواهد بود. به نظر می رسد تجربه "حسنی مبارک" و سرنگونی در کمتر از سه هفته ذهن آیت الله خامنه ای را بدجوری مشغول کرده است.
ندای سبز آزادی روز گذشته خبری از دیدار رهبری عالی نظام با روسای سپاه و بسیج و وزیر اطلاعات را منتشر کرده بود که طی آن، آیت الله خامنه ای به شدن وزیر اطلاعات را به دلیل گزارش های نادرست مورد انتقاد قرار داده بود.
ندای سبز آزادی: بازداشتگاه کهریزک بعد از ۲۵ بهمن مجددا بازگشایی شد.
به گزارش ندای سبز آزادی سه نفر از صاحبان و کارکنان یک فروشگاه در حوالی میدان انقلاب که روز 25 بهمن پس از ضرب و جرح شدید توسط نیروهای انتظامی بازداشت شده بودند شب گذشته آزاد شدند. این افراد اظهار داشتهاند که پس از بازداشت به زندان کهریزک منتقل شده بوده اند و از آنجا آزاد شده اند.
به نظر میرسد به دلیل کثرت بازدداشتشدگان که مقامات دادستانی حداقل آمار 1500 نفر آنها را اعلام کردهاند و فقدان جای کافی در زندانهای رسمی، تعدادی از آنها به بازداشتگاه کهریزک منتقل شدهاند و مقامات مسئول برای جلوگیری از رسوائی جدید تصمیم به آزادی سریع بخشی از آنها گرفتهاند.
"تهران – ساعت های دور از دنیا " عنوانی است که چنگیز چاندار، ستون نویس روزنامه حریت و از خبرنگاران همراه عبدالله گل در سفر به ایران، برای گزارش امروز خود برگزیده و در آن، از محدودیت های فراوان اینترنتی، مسدود بودن بسیاری از سایت ها و عدم دسترسی به رسانه های خبری در هتلش در ایران گله کرده است.
چنگیز چاندار تنها روزنامه نگاری نیست که بیشترین بخش نوشته هایش را به جای پوشش دیدارها و تحلیل اهمیت اولین سفر رسمی آقای گل به ایران، در مقام ریاست جمهوری ترکیه، به توصیف مصیبت های حاشیه این مسافرت چهار روزه اختصاص داده است.
تقریبا همه خبرنگارانی که با عبدالله گل به ایران رفته اند، همین رویکرد را داشته اند زیرا این بار برای آنان و رسانه هایشان، حاشیه این سفر سیاسی بسیار مهمتر و جذاب تر از متن بود.
اگرچه همزمانی سفر آقای گل به تهران با روز ولنتاین، یا جشن عشاق، بهانه کافی به خبرنگاران ترک داده بود تا در مورد روابط رو به رشد ایران و ترکیه به مزاح و شوخی های نهان و آشکار بپردازند، وقتی پای هیات ترکیه ای به تهران رسید این شوخی ها به سوال هایی جدی و حساس برای رسانه ها بدل شد، سوال هایی درباره اینکه این رابطه دوستانه که هر روز نزدیکتر و نزدیکتر به نظر می رسد، تا کجا می تواند پیش برود؟ حتی یکی از خبرنگاران در فیس بوک خود نوشت:" باید ببینیم چشم عشق ترکیه به ایران کور است یا نه؟"
طرح این سوال ها همه از آنجا ناشی می شد که حال و هوای "روز عشاق"، که روز آغاز دیدارهای رسمی عبدالله گل بود، با تمام دنیا فرق داشت و این تفاوت را خبرنگاران ترک که گویا هتل محل اقامتشان در بلوار کشاورز قرار داشت، به سادگی می دیدند و حس می کردند.
البته به گفته بسیاری از این روزنامه نگاران، همه تلاش مقام های ایران این بود که تا حد ممکن همراهان آقای گل به هر وسیله سریعتر به محل دیدارهای رسمی در کاخ سعد آباد منتقل شوند تا شاید کمتر شاهد فضای متفاوت ولنتیاین در روز تظاهرات اعتراضی در تهران باشد، اما به نظر می رسد همان چند ساعت اول صبح برای تجربه این فضای متفاوت کافی بوده است.
آقای چاندار در این باره نوشته است: "صبح خیلی از ماها کنجکاوانه به سوی خیابان طالقانی و انقلاب حرکت کردیم همه جا از بلوار کشاوز گرفته تا سایر چهارراه ها و میادین سر راهمان، پر بود از موتور سوارانی که 'بسیج' خوانده می شوند؛ روی هر موتور دو نفر نشسته بودند و مدام در طول خیابان ها ویراژ می دادند. نیروهای انتظامی نیز مثل آنکه منتظر یک حمله باشند، همه جا موانع بتنی چیده بودند و تعداد بی شماری از آنها که زره بر تن داشتند، شانه به شانه در سر هر تقاطع ایستاده بودند"
تهران آن روز آشفته بود و درست زمانی که آقایان گل و احمدی نژاد پس از اجرای سرودهای ملی دو کشور، برای چندمین بار در برابر دوربین ها یکدیگر را این بار مقابل دوربین ها گرم در آغوش می کشیدند و دست در کمر یکدیگر، روی فرش قرمز از برابر نظامیانی که مارش می نواختند، گام بر می داشتند، در خیابان های دیگر تهران، نظامیان دیگری برای مقابله با تظاهرکنندگان مخالف دولت، از این سو به آن سو حرکت می کردند.
اگرچه در تصاویری که عکاسان از شروع این دیدار صمیمانه ثبت کردند هیچ اثری از التهاب موجود در پایتخت ایران مشاهده نمی شود، در هیات میهمان کسانی سهم خود را از کارزار دریافت کردند، رویدادی که به جای آن روز، امروز به روزنامه های ترکیه درز کرده است.
مامور طرفدار اردوغان و کتک خوردن راننده مقام ترک
داستان از این قرار است که حدود ساعت دو یا سه بعد از ظهر روز دوشنبه، "مصطفی ایسن"، مدیر دفتر ریاست جمهوری ترکیه، همراه "محمد تلکی اوغلو "، نماینده مجلس این کشور، به یک کتابفروشی داخل پاساژ روبروی دانشگاه تهران می روند تا هم آقای ایسن، که قبلا بارها به عنوان استاد دانشگاه به ایران سفر کرده، خاطره زنده کند و هم نگاهی به کتاب ها بیاندازند، و شاید هم از فضای ملتهب آن روز هم برآوردی داشته باشنداما چند دقیقه بعد، چند مامور نیروی انتظامی وارد کتابفروشی می شوند و از آنها می خواهند هر چه زودتر آنجا را ترک کنند، و وقتی آقای ایسن کارت دیپلماتیک حاکی از عضویت در هیات سیاسی ترکیه را نشان می دهد، یکی از سربازان به زبان ترکی آذربایجانی می گوید: "نترسید نترسید ما ' طیبچی' هستیم، که منظور طرفداری از رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه بوده است."
این مامور ایرانی سپس گفته است "برای امنیت خودتان باید اینجا را ترک کنید چون راننده تان هم حالش خوب نیست"، که البته واقعیت هم داشت زیرا وقتی ناخواسته خود را در میان مردمی می یابد که از دست بسیج و نیروی انتظامی می گریختند، سهم خود را از ضربه های باتوم لباس شخصی ها دریافت می کند.
با وجود اینکه ضربات باتوم با توضیح اینکه چه کسی است، متوقف می شود، به گواه روزنامه نگارانی که امروز این خبر را منتشر کرده اند، صورت راننده چنان کبود شده بود که امکان نداشت ماجرای کتک خوردنش از دید دیگر اعضای هیات همراه آقای گل پنهان نگاه داشته شود.
جالب آنکه به نوشته آقای چاندار، در همان اثنا کتابفروش هم به مهمانانش توضیح می داده است که شنیده رییس جمهوری ترکیه از دولت ایران خواسته است مجوز برگزاری تظاهرات را صادر کند و آقای احمدی نژاد هم قبول کرده است، خبری که در همان ساعات اولیه روز دوشنبه در برخی از سایت های فارسی هم به سرعت منتشر شد و با گذشت یکی دو ساعت، وزارت کشور آن را تکذیب کرد.
با اینهمه، آنگونه که رسانه های ترکیه نوشته اند، این خبر به طور کلی عاری از حقیقت هم نبود.
حقایق تلخ از زبان دوست؟
روز دوشنبه که این خبر سایت به سایت می چرخید، من هم کوشیدم از صحت یا سقم آن سر در آورم.
بعد از چندین بار گرفتن شماره تلفن خبرنگاران شبکه های خبری ترکیه که همراه آقای گل به تهران رفته بودند، موفق شدم با سه نفر از آنان صحبت کنم اما همگی گوشزد کردند که امکان ندارد رییس جمهوری ترکیه تا این حد در جریان یک سفر رسمی در مسایل ایران دخالت کند.
این توضیح قابل قبول به نظر می رسید به ویژه اینکه مقامات ترکیه در قبال وقایع پس از انتخابات ایران سکوت کرده و حتی همان روز اول پس از انتخابات، به محمود احمدی نژاد تبریک گفته بودند.
احمد داوود اغلو، وزیر خارجه ترکیه هم در مصاحبه ای مطبوعاتی در پاسخ به سئوال یکی از خبرنگاران درباره زد و خورد میان نیروی انتظامی با تظاهرکنندگان ایرانی، آن را مساله داخلی خواند و با اشاره به میزان چشمگیر مشارکت مردم در انتخابات، اظهار داشت که انتخابات در فضایی سالم برگزار شده است..
با این حال ظاهرا مقطعی که دیدار اخیر رهبران ترکیه در آن صورت می گرفت از یک طرف، و مشاهدات مشاوران عبدالله گل و خبرنگاران همراهش، از طرف دیگر، دست به دست هم داد تا به رغم همه ابراز صمیمیت ها و برادری ها در این سفر، میهمان ترک اندکی هم لب به انتقاد از میزبان باز کند.
سفر آقای گل درست پس از رویدادهای خارق العاده اخیر در خاورمیانه صورت می گرفت: سقوط دولت حسنی مبارک در مصر در پی سماجت مردمی که هجده روز میدان تحریر قاهره را ترک نکردند تا به مرادشان رسیدند و رئیس جمهوری را از پایتخت راندند.
دز این ماجرا، ترکیه برخلاف موضع خود در مورد تظاهر کنندگان مخالف دولت ایران، تصمیم گرفت در "مسایل داخلی "مهمترین کشور عربی منطقه، یعنی مصر دخالت کند و بی محابا خود را در صف اول کشورهای حامی مخالفان آقای مبارک قرار دهد.
حتی رجب طیب اردوغان، نخست وزیر، در سخنانی در اولین روزهای تظاهرات قاهره، آشکارا از حسنی مبارک خواست تا به ندای مردم خود گوش دهد و هرچه زودتر قدرت را رها کند و به این ترتیب، ترکیه بار دیگر خود را به عنوان بازیگری که هر روز بیش از پیش درصحنه خاورمیانه می درخشد، مطرح کرد، البته این بار در نقش حامی حرکت های دموکراسی خواهانه در منطقه.
همین موضعگیری کافی بود تا این سوال مطرح شود "که خوب در باره ایران چه؟" و دقیقا به این دلیل بود که همه رسانه های ترکیه در روز نخست دیدار آقای گل در انتظار نشسته بودند تا ببینند آیا دولت این کشور در نظر دارد "سیاست یک بام و دوهوا"در پیش بگیرد و یا اینکه، لااقل در لفافه و با این توجیه که "دوست حقیقت تلخ را می گوید"، آقای گل در نظر دارد آن حقایق تلخ را در گوش همتای ایرانی خود نجوا کند؟
و گویا چنین هم شده است. جایی دور از چشم رسانه ها، عبدالله گل با اشاره به برگزاری آزادانه تظاهرات ضددولتی مختلف در ترکیه، تلویحا به آقای احمدی نژاد پیشنهاد کرده که این "حق"را برای مخالفانش بپذیرد، و این موضوعی بود که پریشب، در راه اصفهان، با رسانه های ترکیه در میان گذاشته شد و امروز هم در بیشتر روزنامه های پر تیراژ این کشور انتشار یافت.
پیامهای لازم
البته اگر خبر حرف درگوشی آقای گل با آقای احمدی نژاد به روزنامه ها هم کشیده نمی شد، باز هم اظهارات رئیس جمهوری ترکیه در مصاحبه مطبوعاتی مشترک با رئیس جمهوری ایران درباره تحولات منطقه، پیام های لازم را برای میزبان در بر داشت.
رییس جمهوری ترکیه در پاسخ به سوال خبرنگار ایرانی در مورد بیداری اسلامی در مصر و تونس گفت: "در این عصر که عصر رسانه ها و ارتباطات است، همه از یکدیگر خبر دارند، خواسته های مردم در چنین زمانی بسیار واقعگرایانه است و حکام منطقه باید به این خواسته ها گوش کنند و گامهای لازم را برای اصلاحات بردارند، و اگر چنین نکنند، مردم به زور، مطالباتشان را مطرح می کنند. "
عبدالله گل که در پشت میزی سرتاسر تزیین شده با شاخه های گل در کنار آقای احمدی نژاد نشسته بود، در این جواب به هیچوجه به مصر و تونس اشاره نکرد بلکه همه حکام منطقه را خطاب قرارداد، رفتاری که بسیاری از رسانه های ترکیه بلافاصله برای تفسیر آن از ضرب المثل ترکی "دخترم به تو می گویم، عروسم تو بشنو" استفاده کردند، که معادل فارسی آن می شود: به در بگو تا دیوار بشنود.
مهم تر اینکه آقای گل درست زمانی به این سوال جواب می داد که معترضان ایرانی، کمی آنسوتر، خواسته ها و آرزوهایشان را در قالب شعارهای مختلف فریاد می زدند، در حالی که اینترنت و شبکه تلفن همراه در ایران از کار افتاده یا بسیار کند شده بود و کانالهای خبری ترک، که خبرنگارانشان را برای پوشش این سفر مهم روانه تهران کرده بودند، به سختی می توانستند گزارش های آنان را دریافت کنند.
به گفته خبرنگار ان تی وی، همین از کار افتادن اینترنت کافی بود تا هیات همراه عبدالله گل به دلهره میزبان از آنچه در جریان بود پی ببرند.
چنگیز چاندار در مورد اظهارات آقای گل نوشته است:" همه فهمیدیم که روی صحبت عبدالله گل با کیست، باید ساده لوح بود یا خود را به آن راه زد تا نفهمید که آقای احمدی نژاد هم متوجه این موضوع شده است."
در واقع به نظر می رسد آقای گل سعی داشت به منتقدان بین المللی و داخلی خود نشان دهد که اگرچه ترکیه و ایران کم کم به لطف حضور دولت اسلامگرا و به واسطه میانجیگری های آنکارا در پرونده هسته ای، و البته روابط رو به گسترش سیاسی و اقتصادی، کم کم به "رفقای جون در جونی" یکدیگر تبدیل می شوند، این احساسات هنوز به حدی نرسیده که چشم ترکیه را کور کند و بر واقعیات ببندد.
البته شاید اگر نبود فریادهای الله اکبر شب اول اقامت مهمانان ترک در تهران، که به گفته خبرنگاران در هتل های محل اقامت آنها هم شنیده می شد، و اگر به گوش آقای گل نمی رسید که نمایندگان جنبش سبز از او دعوت کرده اند تا به تظاهرات حمایت از مردم مصر و تونس بپیوندد، و از همه مهمتر، اگر ترکیه تصمیم نمی گرفت سراسیمه جامه رهبری حرکت های دموکراسی خواهانه منطقه را بر تن کند و خود را در برابر چشمهای پرسشگر جهان قرار دهد، باز هم وقایع ایران در حد همان "مسایل داخلی" قابل اغماض باقی می ماند.
منبع: بی بی سی فارسی
ندای سبز آزادی - میثاق افشار، دانشجوی بهایی دانشگاه شهید بهشتی در بامداد روز ۲۶ بهمن بازداشت شد.
به گزارش ندای سبز آزادی به نقل از کمیته گزارشگران حقوق بشر، مامورین امنیتی در ساعت ۲ بامداد روز ۲۶ بهمن با حضور در منزل این دانشجوی ۲۰ ساله، اقدام به بردن وسایل شخصی و بازداشت وی کردهاند. علت بازداشت و محل نگهداری وی نا معلوم است.
در روزهای گذشته و در ارتباط با اعتراضات روز ۲۵ بهمنماه بیش از ۱۵۰۰ نفر بازداشت شدهاند. همچنین در روزهای گذشته دو شهروند بهایی در اصفهان به نامهای انیسا مطهر و میثاق محمدعلیپور با حضور نیروهای امنیتی در منزلشان، بازداشت شدهاند.
امشب دوستی آدرس صفحه فیس بوک شهید “محمد مختاری” را برایم فرستاده بود. اول دلم نمی آمد پا به صفحهاش بگذارم، گمان می کردم دلم خسته تر از آن است که اندوه یک رفته دیگر را هم بر او تلنبار کنم. ولی طاقت نیاورد، تا به خودم آمدم دلم پرکشیده بود و آمده بود سراغ محمد. شروع می کنم به خواندن نوشته ها و پستهایش، عجب حال و هوایی داشته این پسر. وقتی می رسم به ویدیویی که گذاشته بوده از صحنه تیر خوردن یک جوان مصری توسط مزدوران مبارک دیگر اشک امانم نمی دهد جلوتر بروم، حالا دلم هم جرات بالاتر رفتن ندارد.
انگار محمد آخر قصه را دیده بود چون زیر همان ویدیو نوشته “البته به ما نمیرسنا :((” نمی فهمم منظورش به جوانان مصری است که به پای او نمیرسیدند یا قصاوت و سنگدلی مزدوران ولایت را مقایسه کرده با همتایان مصریشان.
کم کم رفته بود در نقش همان نوجوان مصری، شروع کرده بود به دعوت برای راهپیمایی ۲۵ بهمن با ادبیاتی خواستنی: “سبزیا بیان تو!! تو نه!! فقط اونایی که سبزن!! یا می خوان باشن!”. و معلوم بود که خودش هم سبز سبز است، حتی اگر عکسش را هم با دعوت سبز ۲۵ بهمن عوض نکرده بود باز هم نوشته هایش سبز بودنش را فریاد میزدند.
حالا با ولع بیشتری نوشته هایش را می خوانم، چند روز بیشتر به راهپیمایی نمانده و محمد نوشته که دیکتاتورها، چه شتری و چه موتوری، رفتنی هستند. محمد باور داشت که شاه رفتنی است، اگر بخواهیم و او خواسته بود. نوشته بود که بعد از تونس و مصر نوبت دیکتاتور ایران است که برود و رفته بود تا در خیابان هم همین ها را فریاد بزند ولی امانش ندادند عمله های دیکتاتور. آخر گمان کرده بودند با خاموش کردن صدای محمدها و صانع ها رهبرشان ماندنی می شود غافل از اینکه این صدای محمدهاست که ماندگار می شود. انگار به همین زودی فراموش کرده بودند که “ندا” هم با گلوی پرخون خود بلند تر از هر فریادی رسوایی کودتاگران را فریاد زد.
محمد گفته بود که می آید برای ایران و دعوت کرده بود از همه دوستانش که آنها هم بیایند، و سر قرارش هم ماند. برای ایران آمد و برای ایران ماندگار شد. اینبار اما دعوتش را نه فقط ۲۱۲ دوست فیس بوکی اش، که تمام ایران شنیدند.
آخرین جمله اش را که می خوانم، تنم به لرزه می افتد. دیگر دلم هم همراهم نیست، انگار یخ زده ام. فهمیده بودم که این پسر موجودی استثنایی است ولی باورم نمی شد که چنین رابطه ای با خدای خود داشته باشد. آخرین جمله اش را چندین بار می خوانم و اینبار حتی سعی هم نمیکنم جلوی اشکهایم را بگیرم. حالا مطمئن شده ام که محمد آخر قصه را دیده بود. محمد روی دیوارش نوشته است: “خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در زلت خسته ام!”
علی طباطبایی

ندای سبز آزادی: یک شاهد عینی مشاهدات خود از ۲۵ بهمن را برای ندای سبز آزادی ارسال کرده است.
متن فرستاده شده از سوی این همراه جنبش سبز به شرح زیر است:
با سلام. من از مشاهداتم از تجمع 25 بهمن مي نويسم سپاسگزار مي شم از اطلاع رساني و انتقال مشاهدات به بقيه سايتها.
ساعت 2 بعداظهر در اتوبان كرج تهران حداقل 15 اتوبوس يگان ويژه به سمت تهران با سرعت حركت مي كردند. ساعت 2:30 ميدان آزادي محوطه وسط ميدان و پياده رو ها پر از ماشين هاي يگان ويژه و نيروهاي پليس بود.
به سمت ميدان انقلاب حركت كرديم با ماشين و ساعت 3 ميدان انقلاب مملو از مردم كه توي جو امنيتي راهپيمايي داخل پياده رو به صورت فشرده كه تا چشم كار مي كرد به صورت ساكت حركت مي كردند حدود ساعت 15:30 انگار با يك دستور از هردو سمت ميدان موتور سوارها با باتوم و شوكر و پياده های يگان ويژه با باتوم به مردم حمله كردند، حملهای كه كاملا وحشيانه و به قصد آسيب زدن شديد به مردم حمله كردند. به طوری كه مردم به هرسو فرار میكردند. آنها با شوكر و باتوم به مردم بيشتر حمله مي كردند.
ما به يكي ازساختمانهاي اطراف انقلاب رفتيم كه درب محكمي داشت پشت درب با لگد و باتوم به درب مي كوبيدند كه داخل بيان براي دستگيری كه نتونستند و شيشه های اطراف رو مامورهای لباس شخصي شكستند.
بعد از نيم ساعتي با احتياط از ساختمان خارج شديم به سمت آزادي حركت كرديم كه به خيابن جمالزاده نرسيده بسيجي های مجهز به لوله و شلنگ آب به در و ديوار و ميله هاي وسط خيابان انقلاب مي زدند براي ايجاد رعب و وحشت و شعار حيدر حيدر مي دادند، يك مرتبه به سمت جمعيت كه باز هم فشرده توی پياده رو حركت میكرد حمله كردند و با شلنگ مردم رو میزدند.
نكته جالب درگيری دو لباس شخصي كه همديگر رو به اشتباه كتك زدند و استفاده از الفاظ ركيك نسبت به هم كه نشان دهنده جايگاه و پايگاه اجتماعي ولايت مداران هم هست.
صحنه دستگيري يك جوان جنبش سبز كه وسط خيابان آزادي نرسيده به جمالزاده با ضرب و شتم نيروهاي اطلاعاتي و لباس شخصي به صورت وحشيانه به سمت ماشين هاي شبيه زندان روي زمين مي كشيدند، در ذهن من هنوز نقش بسته و آزار دهنده بود كه توان و نيرويي براي نجات اين جوان را نداشتم.
توي خيابون هاي اطراف كه بوي گاز اشك آور همه جا رو پر كرده بود سطل هاي زباله براي از بين بردن اثر گاز اشك آور آتش زده شده بود.
خود را به هر طريق به ميدان آزادي رسانديم و به سمت دانشگاه شريف به سمت ميدان انقلاب برگشتيم ديگه شب شده بود ولي هنوز مردم به صورت پراكنده و بعضي اوقات فشرده در پياده رو كه توي سرمای تهران و روزهای عادی اين روزها ديده نمي شود كماكان به راهپيمايی ادامه میدادند.
بوق زدن ماشينها كه به عنوان اعتراض به ترافيك ايجاد شده و به عنوان اعتراض به صورت ممتد زده مي شد اعصاب نيروهاي حكومت كه خسته از رفت و آمد و اعتراض پيوسته مردم بود كه شيشه چند ماشين رو شكستند.
صحنه ديگر كه در ذهنم باقي ماند دستگيري يك مرد ميانسال كه ماسك زده بود در 2 قدمی من كه حركت مي كرد روبروي دانشگاه شريف از پشت 3 نفر اين فرد رو گرفتند و به سمت 2 مدرسه كه دقيقا روبروي دانشگاه بود بردند. يك لحظه درب مدرسه كه باز شد داخل مدرسه حدود 100 نفر كه بيشتر دختر بودند دست ها از پشت بسته شده و روي زمين سرد رو به ديوار روي زمين نشسته بودند و نيروهاي اطلاعاتي داخل مدرسه بالا سر آنها ايستاده بودند.
دوستانم در خيابان فلسطين هم دبيرستان مطهری رو ديده بودند كه داخل آن بچه های معترض جنبش رو دستگير كرده بودند.
تهران 25 بهمن واقعا حماسه ديگری آفريد با توجه به جو امنيتی شديد، مردم آمدند تجربه ای از اعتراض و شعار و نافرمانی مدنی رو به رخ حكومت مستبد و سركوبگر كشيدند، قدمی ديگر به سوی رهايی محكم استوار.
ندای سبز آزادی- در نشست محرمانه روز 26 بهمن ماه که در کمیسیون امنیت ملی مجلس برگزار شده است، شمار تظاهرکنندگان روز 25 بهمن در تهران بیش از یک میلیون نفر تخمین زده شده است. به گزارش ندای سبز آزادی، یک منبع موثق در گفتگو با خبرنگار ما ضمن اعلام این مطلب گفت: " این جلسه با حضور مقامات عالی رتبه امنیتی و پلیس برگزار شد و اضطراب و سراسیمگی حضار در آن موج می زد. کارشناسان مسائل اجتماعی در ایران بر این باورند که اعلام حضور بیش از یک میلیون نفر در تظاهرات روز 25 بهمن توسط سران امنیتی نظام معنا و مفهومی جز بالاتر بودن رقم واقعی حضور آنان ندارد. این در حالیست که فضای رسانه ای در کشور به شدت ضد جنبش سبز است و حضور ماموران پلیس و امنیتی در روز 25 بهمن در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران بی سابقه گزارش شده است. در عین حال برخی منابع نزدیک به ندای سبز آزادی عنوان کرده اند که آیت الله خامنه ای در نشستی که با سران نظامی و امنیتی و وزیر اطلاعات داشته به شدت از دروغگویی آنان نسبت به مرگ جنبش سبز اعتراض و انتقاد کرده است.
ندای سبز آزادی: دکتر احمد حکیمیپور رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بازداشت شد.
به گزارش ندای سبز آزادی دکتر احمد حکیمیپور رئیس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، شب گذشته توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شد.
حکیمیپور نمایندگی مردم زنجان در دورهی چهارم مجلس شورای اسلامی، عضو شورای اسلامی شهر تهران در دوره اول، موسس و بنیانگذار باشگاه فرهنگی - ورزشی «آذربایجان» و مدیر مسئولی هفتهنامه امید زنجان را در کارنامه خود دارد.
گفتنی است حکیمیپور از فرماندهان دفاع مقدس و جانبار جنگ تحمیلی میباشد که هنوز از عوارض مجروحیت خود رنج میبرد.
ندای سبز آزادی: یکی از دوستان و همولایتیهای شهید «صانع ژاله» در نامه ای که به کلمه ارسال کرده است، نشانههایی را ذکر کرده و پیشنهادهای جالبی را به مسئولان و رسانهها داده است. او از همه خواسته است که با یکی از شمارههای شهر پاوه به صورت تصادفی تماس بگیرند و دربارهٔ صانع ژاله از مردم پاوه سوال کنند و صحت اخبار رسانههای دولتی و رسمی را جویا شوند. این همولایتی شهید ژاله در خصوص خبر برنامه ۲۰:۳۰ هم افشاگری کرده و پیشنهادهای قابل تاملی را هم به پدر این شهید داده است.
کلمه پس از اطمینان از محتوای متن نامه و صحت آنها، متن پیام را که از ادبیات ساده و صمیمانهای برخوردار است، عینا منتشر کرده است، متن فوق به شرح ذیل است:
* * *
حتما میپرسید من کیستم؟ یک نفر ایرانی. ساکن استان کرمانشاه. اهل پاوه. روستای خانقاه.. خانقاه یکی از زیباترین و قدیمیترین روستاهای ایران است. در دل پاوه میان باغها سرشار از توت و گردو.. جادهای پرپیچ، ساده و کوتاه به خانقاه میرساند. ماشینها در جاده خانقاه وقتی به هم میرسند حتما مراعات میکنند و گرنه یکی از آنها از دیوارهای سنگی و قدیمی کنار جاده پایین میرود…
اگر نشانیهایم کافی نیستند باز هم بگویم. من بارها و بارها از میدان اصلی پاوه راه افتادهام واز کنار قصابی و کبابی و نانوایی اول جاده گذشتهام و با موسیقی دلنشین «چم خانقاه» جادهٔ زیبای «سبزترین روستای غرب کشور» را قدم زدهام.
بزرگترهای انقلاب، پاوه را خوب میشناسند. شهید همتی که بزرگترین اتوبان تهران را به نامش ساختهاید، سه سال فرماندهٔ سپاه شهر من بوده است. شهید چمران هم پاوه را خوب میشناخت. خدایشان رحمت کند…
پاوه با حومهاش دست کم ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد و بیشک تمام مردم پاوه ژالهها را میشناسند. دست کم همهٔ ساکنان شهرستان پاوه «قادر ژاله» را میشناسند و بسیاری از آنها حداقل یکبار برای دریافت وام یا امورات بانکی به بانک ملی و شعبه مرکزی آن در مرکز شهر پاوه رفتهاند و آنجا آقای ژاله را دیدهاند.
آقای ژاله، برداران دیگری هم دارد، اما «کاکه قاور» از همهٔ آنها شناخته شدهتر و به متانت و ادب مشهورتر است. مگر میشود اهل شهرستان پاوه باشی و طایفهای به نام ژاله را نشناسی؟ برادران ژاله و پسر عموهایش را نشناسی و دست کم با یکی دوتای آنها احوال پرسی نداشته باشی؟
پاوه یک شهر سنتی است. میان کوهها محصور است. لب مرز است و تقریبا بن بست است. به همین خاطر شبکههای اجتماعی آن بسیار در هم تنیدهاند و کمترین خبری در کمترین زمان در شهر پاوه میپیچد. اگر بگویم هیچ جای دنیا مراسم عزا یاهمان «پرسه» را مانند ساکنان پاوه به جا نمیآورند دروغ نگفتهام. محال است کسی در پاوه عزادار شود و تمام پاوه به مراسم سوگواری او نروند. هر کس باور ندارد و تردیدی دارد از امام جمعهٔ پاوه بپرسد که با همهٔ جناحها و دستههای سیاسی میانهٔ خوبی دارد و همهٔ سیاستمداران حتی آقای خامنهای و هاشمی و موسوی به خانهاش رفتهاند و از نزدیک او را میشناسند.
سرتان را درد نیاورم، با این اوصاف رسانههای عجیب! شما کجای ایران زندگی میکنید؟ چرا در مورد صانع ژاله دروغ میگوئید؟ مگر نمیدانید مردم پاوه با شنیدن این خبر داغ کشته شدن صانع را فراموش میکنند و صدبار داغدارتر میشوند؟ مگر نمیدانید با این خبر سرتاپا دروغ تمام حکومت را در میان مردم پاوه بیاعتبار میکنید؟ مگر نمیدانید پاوه هم اینترنت دارد و دانشجو دارد و دانشگاه دارد و مردم پاوه خبر دروغتان را خیلی زود افشا میکنند؟ خبرنگاری را به میان مردم پاوه بفرستید. در هر نقطهای از شهر، از هر کسی بزرگ یا کوچک، زن یا مرد آدرس خانهٔ قادر ژاله را بگیرد و بارها و بارها این کار را تکرار کند. محال است کسی در پاوه آدرس خانهٔ دیگری را نداند، چه برسد به آنکه آن فرد از ژالهها باشد.
پیشنهادی دارم. همهٔ مقامهای عالی نظام و دلسوزان نظام و ملت و نمایندگان مجلس برای آنکه به میزان راستگویی و دروغگویی صدا و سیما و رسانههای هم سو با آن پی ببرند، گوشی را بردارند و به صورت تصادفی با یکی از شمارههای شهر پاوه با پیش شماره**** ۰۸۳۲۷۲۳ و**** ۰۸۳۲۷۲۲ تماس بگیرند و از او بپرسند که آیا ناصح ژاله حافظ قرآن بود؟ عاقلان را اشارتی کافی است.
سخنی هم با خانوادهٔ داغدار ژاله دارم. بخصوص پدر بزرگوارش. کاکه قاور! به عنوان یکی از همسن و سالان و دوستان صانع میگویم:
کاک قاور! امشب برنامه بیست و سی طوری خبر شهادت صانع را پخش کرد و تصویرها را نشان داد تا بینندهها فرد دیگری یا همان «زینهٔ مشهور پاوه!» را پدر صانع بشمارند و حرفهای او را حرفهای تو بدانند. بیست و سی حتی به پدر داغدار صانع هم رحم نکرد و او را هم مصادره کرد. شاید صانع فردای قیامت آن کس را که به سوی او تیراندازی کرده است ببخشد و کار او را ناشی از جهل و خشم و عصبانیت لحظهای بداند اما صانع هیچگاه از کسانی که هنوز دفن نشده خونش را مصادره کردند و پایمال کردند و آن را ابزاری برای حفظ قدرت خود ساختند نخواهد گذشت. کاکه قاور، تو بهتر از هر کس دیگری میدانی که صانع که بود و چه میخواند و چه میخواست. حتما بارها و بارها دیوان شیرکو بیکس را در دستان او دیدهای. او که رفته است، نگذار خون او پایمال شود و نگذار روزی صدبار در رسانههای دروغ باز هم کشته شود. تو که بیشتر از هر کس گفتهها و نوشتههای من را میفهمی. تو بیشتر از هر کس آن کسی را که برنامه بیست و سی به جای تو معرفی کرد میشناسی…
کاکه قاور میدانم در چه شرایطی به سر میبری و چگونه با تهدیدها و … سراغت آمدهاند و فامیلها را واسطه کردهاند. اما کاکه قاور خون صانع رنگینتر از این حرفها و خواستهها است. تو که میدانی صانع چرا به خیابان رفته بود. تو راستش را به مردم بگو و پیام صانع را جاودانه کن. دیری نخواهد کشید که مردم پاوه «میان پاوه» را «میان ژاله» بخوانند.
میشنوم و میبینم که برادران و ياران ما از هجوم و خروش دهانهای وقاحت دلآزردهاند و نگران که مبادا میرشان آسیبی ببیند. بگذارید باور و اعتقادم را بگويم و يقین دارم که میرحسين هم همین میانديشد که بر زبان من جاری میشود. این مير دلاور را ديگر به هیچ بندی نمیتوان بست. ميرحسین موسوی دیگر شخص و فرد نيست. ديگر جسم نیست. میرحسين موسوی اکنون از جنس جان و انديشه و اميد است. جان و اندیشه از هزار ره پنهان در بيکرانهی شهر منتشر میشود. ميرحسین اکنون چون هواست. میرحسين، ورد ضمير تشنهی عدالت و آزادی ماست. ميرحسين، تبلور ميثاق حسين است؛ حسین کربلا. آن میراث همچنان جوشان و خروشان و زنده است. وجود، انديشه و جانِ ميرحسین نيز اکنون در یکايک ما جاری است. میرحسین تکثير شده است. مهراسید که آن شير را به قفس بیندازند یا حصاری گرد او درآورند. شیرهای عالم جان را از گرگان دژمخو هراسی نیست. آنچه باقی است و به سرعت در خیابانهای شهر منتشر میشود انديشهی میر است. این خیابانها همیشه در تصرف و اشغال گرگان نمیماند. آدمیانِ آزادمرد شهرشان را، خیال و آرزوی دیارشان را از چنگال خونريز گرگان به آدمیت و بشریت بیرون خواهند کشيد. مير تکثير شده است. امروز میرحسين فقط يکنفر نيست؛ ميرحسين یک ملت است.
خاطرتان شاد و استوار باشد که دستِ ما مانند دست ستمگران تهی نيست. تکیهگاه ما ایمان است. به اطرافتان بنگريد و موج انديشهی خروشان میر را ببينید. شما ميری در حبس و حصر میبينید يا ميری آزاد و رها که در هر دل و انديشهای خانه دارد؟ میر ما را دیگر بيم از هيچ گزندی نيست. میر میماند، استوار و گرانسنگ.
گر سيل عالم پر شود، هر موج چون اشتر شود
مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته
زانسان که ماهی را بود دریا و توفان جانفزا
منبع: وبلاگ ملکوت
ندای سبز آزادی- در پی ادعای رسانه های چکمه پوش مبنی بر کشته شدن شهید صانع ژاله توسط هواداران جنبش سبز، خبرنگار ندای سبز آزادی موفق به گفتگو با یکی از نزدیکان این شهید سبز که در لحظه شهادتش همراه او بود، شده است که شب گذشته خلاصه ای از آن منتشر شد. این گفتگو در شرایطی منتشر می شود که صبح امروز عزاداران دولتی با دوستان و همکلاسیهای این شهید درگیر شدند و امکان عزاداری را از دوستان وی سلب کردند.
ندای سبز آزادی: اگر ممکنه کمی درباره فضای امروز و اتفاقات رخ داده در تشییع جنازه صانع توضیح بدهید؟
- والله چی بگویم که رفتار عزاداران حکومتی شرم آور بود. ما امروز چشمهایمان خون بود از این همه شناعت و وقاحت. آخر چطور ممکن است که قاتلی برای مقتولش مراسم تشییع جنازه بگیرد و حتی اجازه عزاداری را از نزدیکترین دوستانش سلب کند؟ دوستان آن مرحوم امروز تلاش کردند تا خودشان را از جمعیت هوادار دولت جدا کند و همین مسئله آنها را عصبانی کرده بود. آنها وقتی متوجه شدند ما نمی خواهیم خودمان را قاطی جمعیتشان کنیم، ما را پشت درب های دانشگاه محبوس شده بودند و با حبس دانشجویان دانشگاه های اطراف مانع از حضور رفیقان صانع در این مراسم شدند. تمامی مسیرهای منتهی به این مراسم با حضور فراوان نیروه های امنیتی تحت کنترل کودتاچیان بود. بچه ها می گفتند برای اینکه بتوانند جمعیتی را تشکیل بدهند تمامی ادارات دولتی منطقه را تعطیل و تمامی کارمندان را بالاجبار به مراسم آورده بودند. یکی از بچه ها تعریف می کرد که یکی از بسیجیها بهش گفته " الان می ریم داخل سالن فارابی ( آمفی تئاتر دانشکده ) و سبزها را لت و پار می کنیم. " بچه هایی که داخل آمفی تئاتر بودند را یکی یکی بیرون می کشیدند و یا می زدند و دستگیر می کردند، یا به زور می فرستادنشان خانه!
ندای سبز آزادی: نام دستگیر شده ها را می دانی؟

- هفت دانشجو و یک استاد تا آنجا که من شنیدم دستگیر شدند.فتانه رهقی ،دانشجوی تئاتر، فراز سرابی، عنایت صحرایی، علی صدیقی، مهرداد میرزایی، محمد طیب طاهر و فراز فشارکی. در ضمن دکتر علی اکبر علیزاد، مدیر گروه سینمای دانشگاه را هم بازداشت کردند.
ندای سبز آزادی: ظاهراً تنها شعاری که نداده اند در ذکر مصیبت ژاله بوده است؟
- ما مانده ایم این دیگر چه جور عزاداری است که شعار مرگ بر هاشمی، مرگ بر خاتمی و مرگ بر موسوی و کروبی سر داده می شود؟ جالبه که صانع به شدت آقای خاتمی و میرحسین را دوست داشت. حالا در مراسم خاکسپاری اش برای این عزیزان طلب مرگ می کنند. وقاحتشان حد و مرز ندارد! از سر صبح با اتوبوسهای زیادی که در اطراف دانشگاه پارک شده بود و خیلی از آنهایی که آمده بودند اصلن دانشجو نبودند.
ندای سبز آزادی: از عکسل العمل دوستان صالح بگو؟
- دوستان صانع و همینطور اساتید دانشگاه از این وقاحت کودتاچیان به خشم آمده بودند و بعضی ها هم درگیر شدند.رفتار عزاداران کودتاچی آنقدر احمقانه بود که مردمی که نظاره گر این مراسم بودند با نگاه های تمسخر آمیزشان آنها را مسخره می کردند. دوستان صانع هم همانطور که گفتم اجازه عزاداری پیدا نکردند. بعضی از بچه ها در سالن آمفی تئاتر دانشکده حبس شده بودندو برخی دیگر در کوچه های اطراف با چشمانی گریان نظاره گر این مراسم بودند. خنده دار اینجا بود که لباس شخصی ها و گاردیها نمی گذاشتند دیگر شهروندان در این مراسم حاضر شوند و تشییع پیکر شهید صانع ژاله با اسکورت مامورین امنیتی انجام شد.
ندای سبز آزادی: ممکنه توصیح بدهید که صانع چطور کشته شد؟
- اجازه بدهید اول این نکته را بگویم که ژاله دیروز ساعت 6 بعدازظهر از خوابگاه بیرون رفت و دیگر برنگشت. ساعت 9 شب وقتی زنگ زدیم که ببینیم او کجاست، یک نفر پشت خط گفت : " من صاحب این گوشی را نمی شناسم و موبایل ایشان به همراه کاپشنشان در میدان توحید افتاده است. " دو ساعت بعد از آن یک نفر که خودش را سپاهی معرفی می کرد با ما تماس گرفت و گفت: من از سپاه زنگ می زنم و صانع جزو دستگیر شده هاست و تا فردا یا پس فردا آزاد می شود. " سر صبحی بود که ما دیدیم توی دانشگاه بچه های نهاد رهبری اعلامیه اش را زده اند روی دیوار.
ندای سبز آزادی: شما جنازه صانع را هم دیدید؟
- ما همان شب بیست و ششم فکر کردیم که صانع جزو بازداشتی هاست. اما بعضی از دوستان نزدیکش که با او بودند از تیرخوردنش خبر داشتند. فضای خوابگاه اینقدر امنیتی است که بچه ها مجبور بودند مخفیانه درباره صانع تحقیق کنند. یکی از دوستان نزدیک صانع می گوید غروب دوشنبه با پیکر صانع تا بیمارستان هم رفته اما بعد از آن وقتی نیروهای امنیتی وارد بیمارستان شده اند، با تهدید و توهین جنازه صانع را برده اند. یکی از بچه ها می گفت: " جنازه کمتر از 5 ساعت در پزشکی قانونی بوده و خیلی سریع جنازه را بیرون کشیده اند از سردخانه و علتش هنوز برای ما مشخص نیست."
ندای سبز آزادی: شما می دانید که صانع چه عقاید و افکاری داشت؟
- بهرحال صانع یک فرد تحصیلکرده کرد بود و اهل تسنن. متولد سال 1363 بود و ورودی 1387. عاشق نوشتن بود و خواندن و اغلب کتابهای روشنفکری می خواند. شاملو را خیلی دوست داشت. همینطور فروغ فرخزاد را. خانواده اش در پاوه کشاورز هستند و از خانواده فقیری به تهران آمده بود و عاشق خواندن بود و تا قبل از انتخابات خودش را درگیر مسایل سیاسی خیلی نمی کرد. اما در جریان انتخابات جزو طرفداران پر و پاقرص میرحسین موسوی بود و بعد از انتخابات مثل همه دانشجویان سرخورده از آن تقلب بزرگ ناخواسته وارد درگیریهای خیابانی شد.
ندای سبز آزادی: یکی از دوستان صانع در گفتگو با برخی رسانه ها گفته است که او در درگیریهای روز عاشورای سال گذشته تا مرز دستگیر شدن هم رفت. نظر شما چیه؟
- صانع کرد بود و مثل اکثر آنها سر نترسی داشت. او همیشه از ظلم و اجحاف حکومت نسبت به کردهای سنی انتقاد می کرد و در حوادث پس از انتخابات شجاعانه در درگیریها شرکت می کرد. با این همه چون روستازاده بود و نترس هیچ وقت گیر نمی افتاد. درباره ظهر عاشورای سال قبل هم همینطور بود. البته برای صانع درس و دانشگاه خیلی مهم بود و همیشه می گفت: " دلم می خواهد مثل بهمن قبادی کارگردان بزرگی بشوم و از هنرم برای بیان دردهای مردم کرد بهره بگیرم. "

ندای سبز آزادی: رسانه های هوادار دولت مدعی شده اند که او یک بسیجی بود. این ادعا را چطور ارزیابی می کنید؟
- والله تا آنجا که من صالح را می شناسم از هر چی بسیجی و لباس شخصی گریزان بود و بعد از انتخابات که اصلاً از آنها متنفر بود. چطور این ادعای احمقانه را آنها مطرح می کنند. صانع هوادار پر و پا قرص میرحسین موسوی بود. البته خیلی آدم سیاسی نبود و بیشتر عاشق درس خواندن بود اما میرحسین را خیلی دوست داشت و خودش را از هوادران پر و پا قرص میرحسین معرفی می کرد. وقتی خبر درگذشت آیت الله منتظری را شنید، خیلی گریه کرد و حتی به قم رفت و در مراسم تشییع جنازه هم شرکت کرد.
ندای سبز آزادی: حکومت مدعی است که صانع را منافقین کشته اند. شما چه نظری دارید؟
- اینکه گفته اند منافقین یا مردم صانع را کشته اند دروغ محضه. مردم که اسلحه ندارند. یکی از بچه ها که تا آخرین لحظه با صانع بود می گفت: " کسی که صانع را کشت را من خودم دیدم. یک لباس شخصی بسیجی بود که اسلحه اش کلت کمری بود. او را با شلیک مستقیم کشتند. " حالا شاید این بابا یک منافقی بوده که در هیبت لباس شخصی ظاهر شده. اما بچه می گفتند که بعد از شلیک گلوله با موتور از محل گریخته است و سوار همراهش بی سیم حمل می کرده.
ندای سبز آزادی: نظرت درباره تمام این وقایع چیه؟
- من فقط می گویم صانع همانقدر مظلوم است که جنبش سبز و مردم ایران.
ندای سبز آزادی: بر اساس خبر های رسیده سه نفر تیرخورده در روز 25 بهمن به بیمارستان امام خمینی تهران منتقل شده اند که یک نفر از آنها که گلوله به سرش اصابت کرده بوده است شهید شده است.
هفت نفر تیر خورده به بیمارستان سینا منتقل شده اند که همگی بلافاصله با آمبولانس ناجا از آنجا برده شده اند و از حالشان خبری در دست نیست. یک نفر تیر خورده به بیمارستان حضرت رسول منتقل شده است که در بیمارستان در گذشته است.
شایان ذکر است گفته می شود دو نفر نیز در خیابان شادمان تیر خورده اند اما صحت این خبر تأیید نشده است.
ندای سبز آزادی: از روز گذشته،سه شنبه 26 بهمن ماه و پس از صدور بیانیه مهندس موسوی در تشکر از حضور گسترده مردم در راهپیمائی 25 بهمن خانه وی در محاصره کامل است و کلیه ارتباطات وی قطع شده است بطوری که حتی فرزندان وی نیز از او و همسرش خانم دکتر رهنورد بی اطلاع هستند.
به گزارش ندای سبز آزادی، تلفن ثابت او قطع شده است و محافظین وی در پاسخ به خانواده او گفته اند تعدادی مامورین اطلاعات در دفتر آنها مستقر شده و مانع برقراری هرگونه ارتباط با موسوی هستند. دختر مهندس موسوی که شب گذشته برای دیدار با پدر و مادرش عازم خانه آنها بوده است مشاهده کرده است که یک اتومبیل ون بگونه ای در ابتدای کوچه ایستاده
است که امکان عبور، حتی بصورت پیاده نیز از کنار آن وجود ندارد.
مامورین مستقر در ون در پاسخ به اعتراض او گفته اند که بدستور دادستان تهران مبادرت به حصر مهندس موسوی کرده اند. گفتنی است ماموران آنتن هایی را در اطراف خانهموسوی کار گذاشته اند که عبور امواج مربوط به موبایل را غیر ممکن می
نماید. در حالی که بیش از 24 ساعت از حصر میر حسین موسوی و همسرش در منزل می گذرد هیچ یک از نزدیکان او موفق به هیچ گونه تماسی با آنها نشده اند و حتی مطمئن نیستند که آیا آنها در خانه خود هستند و یا به جای دیگری منتقل شده
اند.
در این حال نگرانی نسبت به سلامتی این دو رهبر جنبش سبز نیز رو به فزونیست.
ندای سبز آزادی: همسر سید مصطفی تاجزاده که دیشب در یک خبر غیررسمی از جابه جایی همسرش و دوتن دیگر از زندانیان سیاسی مطلع شده نسبت به وضعیت همسر دربندش که بیش از شش ماه است در شرایط قرنطینه و اخیرا ممنوع الملاقات به سر می برد به شدت نگران است.
به گزارش تحول سبز،فخرالسادات محتشمی پور که از روز ۶ آذر تاکنون تنها یک ملاقات یک ساعته با همسرش در تاریخ ۲۲ دی ماه داشته است، در شکوائیه ای که خدمت مراجع تقدیم کرده از رفتار ظالمانه به همسرش و خانواده او سخن گفته است.
روز سه شنبه هفته گذشته علی رغم اعلام و هماهنگی های قبلی برای ملاقات همسر، فرزند و پدر و مادر تاجزاده با ایشان، در حالی که او را به اتاق ملاقات بند دو الف آورده بودند و خانواده اش پشت درب اوین منتظر بودند، از انجام این ملاقات به دستور دادستان خودداری شد و ظاهرا شرایط سخت گیرانه نسبت به این مدیر خدوم سی ساله انقلاب هم زمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها کاهش نیافته بلکه به شکلی اعجاب انگیز افزایش یافته است به طوری که وی روز پنج شنب که بالاخره پس از شش ماه خانواده رئیس ستاد انتخابات دوره اصلاحات توانستند با او ملاقات کنند از حضور همسر و فرزندش ممناعت به عمل آمد و آنان از این حق قانونی و شرعی خود باز هم محروم مانند.
همسر تاجزاده امروز با مسئولین زندان اوین تماس گرفته و نگرانی های خود را با آنان درمیان گذاشته و آنان خبر جا به جایی او را شایعه خوانده اند این در حالی است که برای جلوگیری از بروز شایعات راه های سهل و آسانی چون تماس تلفنی و ملاقات با زندانی سیاسی وجود دارد. گفته می شود خواهر سید مصطفی تاجزاده، که گفته می شود برای عدم پیگیری شکایتش از تقلب در انتخابات مجلس ششم و راه یابی غیرقانونی حداد عادل به مجلس و بازماندن نماینده منتخب مردم در شرایط ویژه ای زندانی است، در تماس تلفنی با یکی از اعضای تیم بازجویی او در
سپاه نگرانی های شدید خانواده را به او منتقل کرده که ایشان هم شایعه ها را به ضد انقلاب نسبت داده و در مورد این که چرا بازجویان سپاه و مقامات قضایی با ایجاد امکان تماس تلفنی و دیدار او با خانواده اش مانع شیوع این اخبار نمی شوند توضیحی نداده اما قول داده که او به زودی با خانواده تماس بگیرد.
همسر سید مصطفی تاجزاده به مقامات زندان اوین گفته که بسیار متأسفم در حالی که آقایان معتقدند همسرم در حال گذراندن حکم خود است اما شرایط بی خبری و شایعات نگران کننده مانند همان دوران بازداشت غیرقانونی ایشان پس از کودتای انتخاباتی و با حکم دادستان معزول و متهم اول کهریزک است. وی اعلام کرده اگر در اسرع وقت همسرش با او تماس نگیرد به زندان اوین مراجعه کرده ودر آن جا متحصن خواهد شد و بازجوها نیز پیغام داده اند که در این صورت بازداشت خواهد شد.
فخرالسادات محتشمی پور که با اتمام حجت در محضر مراجع، علما ، شخصیت های برجسته و دلسوز نظام و عموم مردم، ایشان را از مظالم فراوان بر همسرش خودش و فرزندش و حتی دوستان سیاسی و غیرسیاسی شان قرارداده است. بازداشتش توسط نیروهایی که باید ایجاد امنیت کنند و به عمد یا با بی تدبیری وارونه عمل می کنند را تنها موجب ضعف مقامات امنیتی و قضایی برای سامان دهی وضعیت زندانیان سیاسی بی گناه می داند و این گونه تهدیدات را مانعی برای پیگیری وضعیت همسر مظلوم، بیمارو روزه دارش نمی داند.
ندای سبز آزادی: سردار حسین علایی فرمانده نیروی دریایی سپاه در دوران جنگ و طراح عملیات حیرت انگیز عبور از اروند رود در عملیات فتح فاو ، طی سخنانی در مسجد خوزستانی ها گفت همانطور که مبارک و بن علی سرنگون شدند تمامی حکام ظالم و مستبد جهان سرنگون خواهند شد . سردار علایی این سخنان را پس از آن گفت که سرتیپ وحیدی وزیردفاع دولت احمدی نژاد از سکوت سرداران دوره جنگ در برابر تظاهرات معترضان در خیابان های تهران شکوه و گلایه کرد .
ندای سبز آزادی: مراد ویسی از اعضای شورای سردبیری بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب در صفحه فیس بوک خود، سردار همدانی فرمانده سپاه تهران را مورد انتقاد قرار داده و نوشته است:
سرتیپ حسین همدانی مدافع دیروز وطن در ارتفاعات بازی دراز و تنگ کورک جبهه غرب امروز چهارشنبه در دانشگاه هنر تهران فرمانده میدانی سرکوب دانشجویان و جوانان وطن بود. چه زود برخی اندوخته های دیروز خود را به نشان و درجه اهدایی از سوی دیکتاتور ایران فروختند . سردار آیا فکر می کردی روزی به کشتن پاک ترین جوانان وطن برسی؟ درجه سرتیپی و امید به سرلشکر شدن و فرماندهی سپاه تهران تا این حد شیرین است که تا کتک زدن زن و بچه ابراهیم همت فرمانده دیروزت در لشکر محمد رسول الله پیش رفته اید. تو که خود را مرید محمود شهبازی و ابراهیم همت می دانستی سردار
جمعی از اعضای انجمن اسلامي تهران و علوم پزشكی در پی حوادث اخير اقدام به انتشار بيانيه شماره سوم اين مجموعه نمودند.
به گزارش ندای سبز آزادی متن کامل این بیانیه به شرح ذيل میباشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
و همچنین ما قرار دادیم که در هر دیاری رؤسای بدکارِِ ستمگر (که با مردم آن جا) مکر می کنند و جز مکر با خویشتن نمی کنند و به این هم آگاه نیستند ... به زودی خدا مجرمان را خوار می سازد و عذابی سخت به واسطه مکری که میاندیشیدند بر آنان فرو خواهد فرستاد. قرآن مجید سوره انعام
با درود بی کران بر ملت ایران و بر دانشجویان و فرهیختگان که بار دیگر در اوج خفقان حاکم بر جامعه ایران و در فضای دهشتناك ایجاد شده توسط دولت کودتا؛ در روز 25 بهمن ماه حماسه ای پر شکوه آفریدید که زبان از بیان آن قاصر است. لحظاتی آفریدید که اشک را در دیدگان خسته آزادگان و آزادیخوهان ایران زمین جاری نمود. درود بی کران بر دلاوری و شجاعت و پايمردی شما؛ درود و سلام بر شهيدان سبز اين روز بزرگ؛ شهيد صانع ژاله و شهيد محمد مختاری و درود و سلام بر تمامي شهیدان راه حق و آزادی.
بی شک سران فاسد دولت كودتا و پشتیبانان جاهل ایشان از این حضور شما متعجب شده و ترس و اضطراب و پریشانی سراسر وجودشان را فرا گرفته است. جنبشی را كه تا ديروز مرده و پايان يافته تصور مینمودند امروز پوياتر و تواناتر از گذشته يافته اند. شايد همين اضطراب و ترس باعث شد اوباش و حامیانشان دیروز در مجلس و امروز در دانشگاه تهران با وقاحت تمام دست به برپايی نمایشی مسخره و سازماندهی شده بزنند. دیروز برخی به اصطلاح نمایندگان ملت که امروز به نمایندگان دولت فاسد کودتا و تریبون آن تبدیل گشته اند با پشتيبانی صدا و سيما دست به نمایشی وقیحانه و مزحک زدند و بدين موضوع نيانديشيدند كه صدها فرياد آزاديخواهی صدها هزاران نفر در خيابانهای تهران بسی فراتر از صدای چند عنصر مزدور و اجير شده حاكميت است.
وقاحت ایشان بدین جا نیز پایان نپذیرفت. امروز نيز در دانشگاه تهران در نمايشی مزحك تر از ديروز و در اوج حیرت دانشجویان؛ نیرويی سازماندهی شده را وارد دانشگاه نموده و با اقدام به حتاکی به سران جنبش سبز؛ یار سبز و برادر شهيدمان را بر دوش خود حمل نموده و بر جانیان و قاتلانی که از قماش خود بودند مرگ و ننگ فرستادند و با اندك دوستان اين شهيد بزرگوار كه نتوانستند اين وقاحت را تحمل نمايند به طرز بسيار زنندهای برخورد نموده و عدهای را نيز دستگير نمودند.
ما جمعی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی ضمن محکوم کردن این اعمال وقیحانه و تسلیت به خانواده این دو شهید معظم از سران جنبش میخواهیم در اسرع وقت روزی را برای اعتراض به دروغ پراکنی صدا و سیمای جمهوری اسلامی در نظر گرفته و زمانی را براي تجمع در مقابل صدا و سیمای دولت كودتا و اعتراض به روند دروغ پراكنی اين سازمان اعلام نمايند.
و در نهايت سخن مان با سران دولت فاسد کودتا می باشد. بی شک این وقاحتتان بی پاسخ نمی ماند و خون شهیدانمان به زودی دامان ناپاک تان را فرا خواهد گرفت و ما جمعی از اعضای انجمن اسلامي تهران به نمايندگی از دانشجويان دانشگاه تهران مجددا اعلام می نمائیم گرچه واقفيم كه نه توان و نه جرات اين جسارت را داريد ولی بدانيد در صورت هر گونه آسیب رسیدن به هر یک از سران جنبش سبز؛ دانشجویان این دانشگاه ساکت ننشسته و دست به خشونت های انقلابی بسيار گسترده ای خواهند زد.
جمعی از اعضاي انجمن اسلامی دانشگاه تهران
27 بهمن 1389
ندای سبز آزادی: فاطمه كروبي، همسر مهدي كروبي در نامه اي به رئيس مجلس شوراي اسلامي از رفتار روز گذشته نمايندگان مجلس و نيز اراذل و اوباشي كه طي شب گذشته اقدام به فحاشي و حتاكي درب منزل ايشان را نموده اند، انتقاد كرد و افزوده: اینجانب در خلال حملات اوباش در شب های مقدس رمضان به مقام رهبری نامه ای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفته ام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم.
به گزارش سحام نیوز متن كامل اين نامه بدين شرح است:
بسمه تعالی
جناب آقای دکتر لاریجانی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
سلام علیکم
بدنبال نطق جنابعالی در جلسه دیروز و شعارهای جمعی از وکلای منتخب حاکمیت که به جای تقنین به صدور حکم اعدام دو یار صدیق امام پرداختند، خبر سازماندهی عده ای اوباش و مزد بگیر را در جهت حمله به محل سکونت دریافت کردیم. حضور پلیس امنیت و نیروی امنیتی حسب ظاهر مانع از این امر در اوایل شب شد. لیکن در ساعت 1:30 بامداد تا ساعت 2:45 این گروه سازماندهی شده به منطقه وارد شده و از یکسو به فحاشی و هتاکی به اینجانب، همسرم، مهندس موسوی، آقایان خاتمی و هاشمی پرداختند و از سوی دیگر شعارهایی در حمایت از رهبری و حاکمیت سر دادند. آنچه بیشتر موجب تاسف است توسل این اراذل به شعائر دینی و مذهبی و خواندن دعای فرج در خاتمه اوباش گری است. آیا توسل به این شیوه های ابداعی و بدوی که قرن هاست نمونه ای از آن در جوامع غیر متمدن هم دیده نشده، نباید سران حاکمیت را به این واقعیت رهنون کند که نکند عده ای ماموریت دارند ضربه کاری به اسلام و باورهای دینی مردم وارد نمایند. اینجانب در خلال حملات اوباش در شب های مقدس رمضان به مقام رهبری نامه ای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفته ام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم. اما این سوال برایم مطرح است که آیا این محرومیت نیز به ساکنین و همسایگان محترم این منطقه تسری پیدا کرده است؟ براستی در این نظام نباید همسایگان محترم این منطقه از شر عده ای مزدور در نیمه های شب هم در امان باشند؟ آقای کروبی همان مرد ثابت قدم دوران مبارزه و فردی که امام او را دوست خوب خود و مجاهد صف اسلام نامید، بارها اعلام کرده است که آماده محاکمه در هر دادگاه علنی و پرداختن هرهزینه ای برای اصلاح ویرانی های امروز این نظام است. پس آزموده را آزمودن خطاست.
جناب آقای لاریجانی
جنابعالی به خوبی میدانید که از پنج شنبه در حصر کامل نیروهای امنیتی هستیم که بنحوی که فرزندانم را نیز به منزل راه نمی دهند، تلفن های ارتباطی همگی قطع می باشد، از ادامه درمان این حق اولیه ام نیز ممانعت بعمل آمده و نیروهای امنیتی دیشب همزمان با حمله اوباش شبانه با شکاندن درب آپارتمان فرزندم محمد حسین بدون حضور او به منزلش یورش بردند. از آنجا که سخن از قانون گرایی کرده اید، موجب امتنان است معیار های قانونی برای این رفتار های مذبوحانه، غیر انسانی و البته کودکانه که هیچ خللی در انتخاب راه همسرم ایجاد نمی کند را جهت اطلاع اینجانب و تنویر افکار عمومی معین نمائید.
با تشکر
فاطمه کروبی
27 بهمن 1389
نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی
ندای سبز آزادی: دقايقي قبل نزديك به 20 نفر از نيروهاي امنيتي با هجوم به منزل حسين كروبي؛فرزند ارشد مهدي كروبي، قصد بازداشت وي را داشتند كه بدليل ناكام ماندن در اين امر، اقدام به شكستن درب منزل و ورود غيرقانوني و استقرار در آنجا نموده اند.
به گزارش سحام نيوز، حسين كروبي دقايقي قبل در مصاحبه با خبرنگار ما گفت: نيروهاي امنيتي كه حدودا 20 نفر بوده اند پس از مراجعه به منزل من، علي رغم اينكه كسي در منزل نبوده است اقدام به شكستن درب منزل نموده و وارد ساختمان شده اند. اين افراد متاسفانه با تخريب اموال و بر هم زدن آسايش عمومي و نيز و با ايجاد رعب و وحشت در ساختمان مسكوني، اسباب ناراحتي و وحشت را درميان همسايگان فراهم كرده اند.
حسين كروبي در ادامه افزود: اين رفتارها نه اسلاميست و نه ايراني و نه حتي انساني! بلكه شبيه رفتار حكومت هاي فاشيستي در برخورد آنها با مخالفين شان است. فرزند ارشد مهدي كروبي با اشاره به اين اقدامات گفت: همكنون اين نيروها با استقرار در منزل من در حال تفتيش خانه و وسايل شخصي من و خانواده ام هستند. اين رفتار نيروهاي امنيتي باعث گرديده حتي فرزندان كوچك من نيز احساس امنيت نداشه باشند، تا آنجا كه حتي دسترسي به كتابهاي درسي و وسايل شخصي آنها نيز درحال حاضر مقدور نيست.
لازم به توضيح است 3 هفته قبل نيز حسين كروبي توسط نيروهاي امنيتي براي چندين ساعت بازداشت شده بود. اين اقدام در پي فشار به خانواده مهدي كروبي صورت ميگيرد و اين خانواده از 20ماه گذشته تاكنون بارها و بارها شاهد اين رفتارها و برخوردها بوده اند.
جناب آقای علی لاریجانی
ریاست مجلس شورای اسلامی
دیروز در مجلس گفتید که " اعتراض میلیونی مردم در روز 25 بهمن توطئه آمریکا بود" و چنان تحلیل کردید که گویی جنبش های جهان اسلام در حال خیزش اند و جهان غرب می خواهد مانع آنها شود و نمی تواند. سخنی تلخ و بی پایه زدید و از آن تلخ تر، شعارهای بی ریشه و غوغای بی دلیل نمایندگان مجلس بود که فریاد زدند مرگ بر کروبی و موسوی و خاتمی. من می توانم دلیل دادن شعار مرگ علیه موسوی را توسط کوچک زاده علیل الذهن یا روح الله حسینیان بیمار یا خیلی دیگر از نمایندگان مجلس که حتی مصلحت خودشان را هم نمی فهمند، تشخیص بدهم ولی باور کنید هنوزم باور نمی شود که شما خودتان را در راهی انداخته باشید که پایانش را به چشم می بینید.
نکته اینجاست که همواره و شوربختانه، حکومت های دیکتاتوری درست زمانی که باید عقل شان را بکار بیندازند و چشم شان را به ساعت بدوزند که آخرین فرصت ها را از دست ندهند، آخرین فرصت ها مثل برق و باد می آید و می رود و چنان توفان خشم مردم به هم می پیچدتان که همان سوراخ موشی که صدام در آن پنهان شد را هم نداشته باشید. دیکتاتورهای جهان به دلیل ناتوانی نرفته اند، به دلیل بی خردی رفته اند و شما بی خردی را تمام کردید. 25 بهمن واقعیت تلخی برای شما و واقعیتی زیبا برای مردم بود.
ناسازه آن است که کابوس های شما رویاهای ما هستند و همان که شما را می ترساند، دقیقا همان است که مردم را شادمان می کند. امروز گفتید مرگ بر کروبی، مرگ بر موسوی و مرگ بر خاتمی. چرا و به چه جرمی مرگ را مکافات آنان دانستید؟ جز آنکه خاتمی هشت سال تلاش کرد تا مردم را به حکومت امیدوار کند تا با کمترین هزینه نظام اصلاح شود؟ جز آنکه میرحسین موسوی که نور چشم ماست و صدای یک ملت است، در مقابل دیکتاتورمنشی و زورگویی لات بی سروپایی به اسم احمدی نژاد، انگشت اشاره اش را نشانه رفت و خواست او را متوقف کند تا کشور بیش از این به لجن عقب ماندگی و دیکتاتوری فرو نرود؟
آقای لاریجانی!
این همتی که موسوی کرد، جز برای ایران و کشور نبود، او تاوان بی همتی شمایی را داد که وقتی به عنوان نماینده سیاسی جمهوری اسلامی به مذاکره با غرب رفتید و با برخورد مصلحت جویانه خواستید احترام کسب کنید و منافع نظام را حفظ کنید، شما را هم از گردونه تصمیم خارج کردند. یادتان هست؟ موسوی خواست برای شما و برای همه عقلایی که تجربه و دانش شان در اداره کشور، توسط یک مشت لات بی سروپا، انکار می شد احترام کسب کند. موسوی که بیست سال در کناری نشسته بود و هر چه اصرارش کردند تا وارد گردونه قدرت شود نپذیرفت. نشسته بود و با هنر و فرهنگ مشغول بود.
گفتید مرگ بر خاتمی و یادتان رفته که وقتی خاتمی می خواست برای دومین بار رئیس جمهور شود گریست، چون دریافته بود چه تاوانی باید بدهد آدمی که به فکر اصلاح کشوری است که رهبر کشور نمی خواهد اصلاح کند خود را و کشور را. چرا گفتید مرگ بر کروبی؟ مگر کروبی همان نبود که اولین حکم را از آیت الله خمینی گرفته بود و سالها نورچشمی اش بود و هر چه توانسته بود کرده بود و به یک روز همه مسوولیت هایش را کنار گذاشت و آمد که کمک کند تا ایران را نجات بدهد. شما به آدمهایی نفرین فرستادید و مرگ شان را خواستید که زندگی تان را خواسته بودند و تاوان این ناسپاسی را زودتر از آنکه فکر کنید خواهید دید و خواهید داد.
آقای لاریجانی!
شما فقط یک اشتباه می کنید، یک اشتباه ساده. جایی که شما نشستید جای راشد الغنوشی و اخوان المسلمین و مردم مصر نیست، جایی که شما نشستید جای مبارک و بن علی است. این جایگاه را خودتان انتخاب کردید. آقای شما با مخالفتش با اصلاحات خاتمی، و با مخالفتش با انتخاب بحق میرحسین موسوی، خود را به عنوان دیکتاتور تثبیت کرد. شما هم وقتی مثل دستمالی که میز مذاکره را تمیز می کند، کنار انداخته شدید و به هوای قدرت و میل به ماندن آمدید خود را در جایگاه دشمن مردم نشاندید.
آقای لاریجانی!
ممکن است این ساعات آخرین ساعات فرصت کسانی باشد که هنوز می توانند اندکی عقلانیت را به نظام تزریق کنند، نه برای اینکه بماند، بلکه برای اینکه با هزینه کمتری برود. شنیده ام که میرحسین موسوی رهبر جنبش آزادی ایران را سه ساعت قبل دستگیر کرده اند. کروبی نیز در زندان خانگی است. فرصت برای رفتنی محترمانه نیست، ماندن نیز نمی شود. مردم شما را نمی خواهند. دیروز مردم نشان دادند که شما را نمی خواهند. بعد از هشت ماه مردم در ده شهر و در حالی که می دانستند مرگ و ضرب و شتم در انتظارشان است، به خیابان آمدند. یک راه فرار برای خودتان باز بگذارید. نطق مبارک را به یاد بیاورید. او آدم کوچکی نبود. او سینه ای پر از مدال افتخار و شهامت داشت، ولی استبداد او را به هیچ بدل کرد.
آقای لاریجانی!
من به عنوان یک رنج کشیده حکومت جمهوری اسلامی، به عنوان کسی که تمام لابیرنت های قدرت نظام را می شناسم، به شما می گویم، اخطار می کنم که اگر یک مو از سر میرحسین موسوی کم بشود، مردم تمام ایران را گورستان شما می کنند. فریادهای مشتی لجاره وطن فروش برای اعدام نماینده ملت، در آینده ای نه چندان دور خفه می شود. یک یک شان، یک یک تان، باید دنبال مفری بگردید تا کینه های پرورده مردم با شما آن نکنند که سرنوشت دیکتاتورهاست.
ما از دور نمی نشینیم تا مرگ فرزند یک ملت، رفیق یک ملت، برادر مردم و پدر مردم را ببینیم. موسوی چشم ماست. تمام مردم از او حفاظت می کنند. ما رفته بودیم تا پیام مردم را به آنان برسانیم، اگر رفتارتان را اصلاح نکنید، هم ما باز می گردیم و چه زنده بمانیم و چه زنده نمانیم، در جنگ برای آزادی ایران، یار بهترین رفقای مان می شویم، هم مردم تمام ایران خانه ملت را بر سرتان ویران خواهند کرد.
آقای لاریجانی!
من شخصا آمریکا را دوست ندارم، اما سیاست آمریکایی ها و جهان غرب این است که مردم جهان آزاد باشند. این شما و آقای خامنه ای و احمدی نژاد بودید که می خواستید سفارت مصر مبارک را افتتاح کنید. برای ما چه فرقی می کند، ما آزادی مردم را می خواهیم، و اول از همه آزادی خودمان را. جهان تاب این دیکتاتوری را ندارد. ما نیز ایرانیانی از جنس همه آزادگان جهانیم. مطمئن باشید که آزادی را برای کشوری که دوستش می داریم و به جان عاشقش هستیم، می خواهیم.
به رهبرتان بگوئید که بازی سرنوشت شما دارد به پایان نزدیک می شود. به شما گفته شده بود که این مردم نه شما را می خواهند و نه دولت منتخب تان را، بهتر بود این بازی را رها می کردید، اما حالا تا کجا می خواهید بروید؟ چه بازی را مصلحت حکومت تان قرار داده اید؟ با کدام بصیرت تان بازی آتش روشن کردن و تند کردن فضا را دنبال می کنید؟
آقای لاریجانی!
ما نمی گذاریم ایران ویران شود، ما می آئیم و سهم ملت را از میهن می گیریم.
26 بهمن 1389
منبع: جرس
ندای سبز آزادی: تعدادی از حاضرین بعد از پایان مراسم مهندسی شده تشییع جنازه صانع ژاله مقابل دادسرای عمومی تهران تجمع کرده و با سر دادن شعارهایی خواهان ریشه کن کردن جنبش سبز شده اند.
به گزارش خبرنگار ندای سبز آزادی ؛ بعد از پایان مراسم مهندسی شده صبح امروز و تشییع پیکر صانع ژاله تعدادی از طلاب و نیروه های لباس شخصی در حالیکه توسط نیروه های امنیتی محافظت میشوند مقابل ساختمان دادسرای عمومی تهران تجمع کرده وبا سر دادن شعارهایی خواهان ریشه کن کردن جنبش سبز شده اند.
جمعیت 200 نفری حاضر در محل با در دست داشتن بلندگوهای دولتی اقدام به سر دادن شعارهایی چون این وطن وطن نشود ، تا فتنه گر کفن نشود ؛ فتنه گر بهمنی مزدور آمریکایی اعدام باید گردد؛ بصیرت شجاعت اینست شعار ملت ؛ خواص آمریکایی رسوا باید گردد آقازاده فراری اعدام باید گردد ؛ قوه قضا این آخرین پیام است ملت ما بصیر است از فتنه گر بیزار است ؛ نموده اند
اما دربین این شعارها ، شعاری نیز سر داده شد که باعث شگفتی بیشتر و تمسخر مردم ناظر بر این تجمع شده بود و آن این بود که آمریکا در چه فکریه ، عالم پر از بسیجیه، تنها نکته ای که می توان از این شعار در نگاه اول برداشت کرد متوهم بودم این دسته از حامیان حکومت است.
گفتنیست این تجمع همچنان در مقابل ساختمان دادسرای عمومی ادامه دارد
ندای سبز آزادی: تجمع طلاب و روحانیون در مدرسه فیضیه قم و مسجد اعظم با شعارهای تندی علیه هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی همراه بود.
به گزارش خبرآنلاین، در این تجمع که صبح امروز، چهارشنبه با سخنرانی سیداحمد خاتمی برگزار شد، تجمع کنندگان با حمل چوبه دار و سردادن شعارهایی، بازداشت، محاکمه و اعدام سید محمد خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی را خواستار شدند.
"مرگ بر موسوی"، "مرگ بر کروبی"، "لعن الله عدوک یا حسین، خاتمی، کروبی، میر حسین" از جمله تراکت هایی بود که در دست تجمع کنندگان به چشم میخورد.
همچنین شعارهای تندی علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس مجلس خبرگان داده شد که در این برنامه زنده از سیما پخش شد. "مرگ بر هاشمی"، هاشمی، هاشمی، بصیرت، بصیرت"، "هاشمی حیا کن، مصلحت رو رها کن"، ریاست خبرگان، جای منافقین نیست" از جمله شعارهایی بود که در این تجمع سرداده شد.
در پایان این تجمع، بیانیهای قرائت شد که در آن طلاب، برخورد قاطع با کروبی و میرحسین موسوی را خواستار شدند. همچنین خلع لباس کروبی، خاتمی و موسوی خویینیها نیز از جمله درخواست های طلاب در این قطعنامه بوده است.
گفتنی است بر اساس مشاهدات خبرنگار عصر ايران اين مراسم از ساعت 10 صبح امروز چهارشنبه به طور زنده از شبكه خبر سيما پخش شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر