
رادیو کوچه
با توجه به اطلاعرسانی مردمی و ارزشهای شهروند خبرنگاری، رادیو کوچه جهت وقایع پس از 25 بهمن صفحهای را با هدف انتشار و به مشارکت گذاردن دیدههای مردم در سطح شهرهای ایران به راه انداخته است. این صفحه منعکس کننده دیدهها و شنیدههای شماست. اگر با موضوعی بر میخورید میتوانید برای کوچه ارسال کنید.
جهت ارسال مطالب، گزارش و خبر میتوانید با این آدرس در تماس باشید: contact@koochehmail.com
…………………………………….
«فریاد الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور»
تهران / ساعت 22: (گزارش مردمی) فریاد الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور در زعفرانیه.
«پرواز هلیکوپتر نیروی انتظامی بر فراز تهران»
تهران / ساعت 13: (گزارش مردمی) پرواز هلیکوپتر نیروی انتظامی بر فراز تهران.
«نیروهای کودتا مسلحاند، کمک کنید»
تهران / ساعت 12:30: (گزارش مردمی) مستقیم از دانشگاه هنر: دانشجویان و اساتیدی که برای مراسم تشییع جنازه شهید صانع ژاله در دانشگاه هنرحاضر شدند در تالار فارابی این دانشگاه حبس شدهاند در تالار کاربردی محاصره شدیم، نیروهای کودتا مسلحاند، کمک کنید.
Click here to view the embedded video.
«بازداشت 50 دانشجو توسط نیروهای اطلاعات»
تهران / ساعت 12:30: (گزارش مردمی) میگن همون اول صبح حدود 50 نفر دانشجو رو اطلاعات برده. 200-300 نفر هم کارمندای دانشگاه رو فراری دادن. خبر این که بچهها تو آمفی تاترن درسته. درو بستن روشون و دارن اذیت میکنن
Click here to view the embedded video.
«سرکوب دانشجویان دانشگاه هنر به وحشیانهترین شکل»
تهران / 12:30: (گزارش مردمی) دانشگاه هنر (بالاتر از چهارراه ولیعصر) درشرایط به شدت بحرانی بهسر میبره تعدادی از بچهها رو به شکل وحشیانهای دستگیر کردند. بقیه بچهها در دانشگاه محبوس شدند. بچههایی که در دانشگاه گرفتار شدند از دود و گاز اشک آور زیاد رنج میبرن. دانشجوها به کمک شما احتیاج دارند. بچههامون رو به وحشیانهترین وضعی دارند سرکوب کنند.
«نیروی انتظامی با اسلحه و خشاب اضافه»
تهران / ساعت 12:10: (گزارش مردمی) بین ماشینهای پلیس و اتوبوسهای نیروی انتظامی سرباز مسلح به کلاش با خشاب اضافه بود
«تراکت مرگ بر کروبی و موسوی رو به زور میدن دستت و نمیتونی نگیری»
تهران / ساعت 12:10: (گزارش مردمی) من محل کارم خیابان حافظ هست. از صبح که اومدم کلی اتوبوس با پلاک سپاه آورده بودن و تو خیابونهای فرعی اون اطراف پارک کرده بودن. تا دلتون بخواد مامور گاردی هم در تمام اون مناطق مستقر کرده بودن. حتا تا خود میدان ولیعصر و طالقانی. هزاران هزار تا تراکت هم با شعار های مرگ بر موسوی، کروبی هم چاپ کرده بودن و دست عابرا میدادن. اونم زورکی یعنی باید میگرفتی و نمیتونستی نگیری. خلاصه کارناوالی راهانداختن ابلههای بیشرف

«اینقدر ضد شورش هست که انگار آمریکا میخواد حمله کنه»
تهران / ساعت 12:10: (گزارش مردمی) پشت تئاتر شهر پر از ماشینهای گارد و نیرو انتظامی. چنان وایستادن انگار الان آمریکا میخواد حمله کنه.
«حضور بیشمار نیروهای ضد شورش از چهاراره ولیعصر تا انقلاب»
تهران / ساعت 12: (گزارش مردمی) نیروهای گارد ضد شورش و نیروی انتظامی همهجا از چهار راه ولیعصر تا میدان انقلاب هستن. خیابون به صورت غیرعادی شلوغه
«بسیجیها: پس از تشییع جنازه ژاله کروبی و موسوی را اعدام میکنیم»
تهران / ساعت 11:15: (گزارش مردمی)بسیجیها اعلام کردن بعد از مراسم ژاله میریم خونه کروبی و موسوی برای اعدام این دو رهبر فتنه.
«دانشجوی هنر: نیروهای کودتا مسلحاند، کمک کنید»
تهران / ساعت 10:20: (گزارش مردمی) مستقیم از دانشگاه هنر، در تالار کاربردی محاصره شدیم، نیروهای کودتا مسلحاند، کمک کنید
«شعاربسیجیها: مبارک ایرانی اکبر رفسنجانی مادر رفسنجانی رو از قلم انداختین»
تهران / ساعت 10:15: (گزارش مردمی)شعار بسیجیها: مبارک ایرانی اکبر رفسنجانی مادر رفسنجانی رو از قلم انداختین
«مرگ بر هاشمی، موسوی و کروبی اعدام باید گردند»
تهران / ساعت 10:15: (گزارش مردمی)چهارراه ولیعصر مسدود شدن تمامی خیابانهای منتهی به چهار راه ولیعصر، حضور گسترده نیرویهای گارد ضدشورش و لباس شخصی شعارهای بسیار تندی علیه کروبی و خاتمی و موسوی و هاشمی، جمعیت پلاکاردهایی حاوی شعارهای: مرگ بر هاشمی، موسوی و کروبی اعدام باید گردند به همراه دارند.
ساعت 10: (گزارش مردمی) خط بیآرتی تهرانپارس ولیعصر برای انتقال بسیجیها و لباس شخصیها به محل تشییع استفاده میشود و اتوبوسها یکی یکی از این مسیر و خیابان طالقانی میرسند.
جمعیت سازماندهی شده دولتی نزدیک به 1000 نفر در ولیعصر روبهرو دانشگاه حضور دارند و با شعار های «حزباله زنده باد» و «مرگ بر موسوی» و «مرگ بر کروبی» و «مرگ بر خاتمی» و «میکشم میکشم آنکه برادرم کشت» به داخل دانشگاه هدایت میشوند. لازم به ذکر است به تعداد بسیار زیادی بلندگو روی ماشین هم مجهزاند. خبر میرسد که دانشجویان هنر را از داخل محاصره کردهاند و در ولیعصر دانشگاه امیرکبیر را هم بستهاند. تعدادی تقریبن به همان اندازه، از مردم عادی هم در پیاده رو ولیعصر نظارهگر هستند.

«تعداد زیاد بسیج در چهارراه ولیعصر»
تهران / ساعت 10: (گزارش مردمی)همه، شعار می دن، دانشجوها ایستادن، بسیج آنقدر زیادن که بچهها فقط ایستادن تمام دنیا باید بیاد از اینا یاد بگیره بیشرفی رو
«شعار مرگ بر خاتمی در چهاراره ولیعصر»
تهران / ساعت 9 : (گزارش مردمی) امروز اتوبوس از ولیعصر پایینتر نمیره، در دانشگاه رو بستن بسیجیها جمع شدن شعار مرگ بر خاتمی و مرگ بر انگلیس میدن، تمام چهارراه ولعصر پر از بسیجی و لباس شخصی، وسط خیابون داربست زدن و بلند گو …. به نظر میرسه نخواهند گذاشت دانشجوها از دانشگاه بیرون بیان.
تهران / 9 صبح: امروز مراسم تشییع جنازه صانع ژاله، دانشجوی کرد دانشگاه هنر تهران که در وقایع ۲۵ بهمن کشته شد از ساعت ٩ صبح از جلوی دانشگاه هنر، خیابان ولیعصر (بالاتر از چهار راه ولیعصر) روبهروی خیابان بزرگمهر، جنب دانشگاه امیرکبیر، برگزار خواهد شد.
تهران ساعت 8: (گزارش مردمی) حدود 100 نفر بسیجی جلو انتشارات دانشگاه امیرکبیر (نزدیک سردر هنر) حضور یافتهاند و بالغ بر 100 مامور یگان ویژه در پارک دانشجو (4 راه ولیعصر حضور دارند)
…………………………………….
وقایع مربوط به 25 بهمن
سیمین/ رادیو کوچه
simin@koochehmail.com
در این برنامه صندوقچه نوشتههای خودم را باز کردم و چند تا نوشته از آن بیرون آوردم. شاید بشود با آنها یک چهلتیکه درست کرد. از اون چهلتیکههایی که مادربزرگها همینطور که برای ما قصه میگفتند، درست میکردند تا زینتبخش جایی باشد.
هربار که به جایی سفر کردم کلی تجربهی جدید بهدست آوردم حالا این تجربه میتواند در چگونگی سفر کردن باشد یا در نگاه به فرهنگ، شیوه زندگی، جامعه، آداب و آیینهای زندگی مردم در سایر کشورها.
اما در پس این سفرها یک نکته را به خوبی دریافتم. بهنظر من سفرکردن به مکانهای نو یا زندگی در کشورهای دیگر یک حس را در آدم خیلی تقویت میکند و آن حس، «علاقه بیشتر به وطن» است و البته در پی این حس همیشه نوعی افسوس آن هم از نوع بسیار شدیدش در ذهن سرازیر میشود.
قصد ندارم خیلی به اصطلاح قربون کشور خودمون برم و بزنم تو سر کشورهای دیگه که: «ما تمدن چندین ساله داریم و فرهنگ و هنر و چه و چه و چه …. اما انصافن ببینید برای مثال وقتی گذری به کشورهای اروپایی دارید میبینید که به جز مدیریت صحیح و قانونمداری که در کشور ما کیمیاست، از نظر وسعت یا پتانسیلهای موجود هر کدام یا در مجموع شاید تنها بخشی از وسعت کشور ما را شامل شوند.
حتا گاهی برخی کشورهای آفریقایی نیز در انسان ایجاد حسرت و تاسف میکنند. وقتی میبینی در پیادهروهای پایتختی آفریقایی همچون «نایروبی» هیچ نشانی از ته سیگار و آدامس و آبدهان و خلاصه زبالههای موجود رایج در خیابانهای ما، وجود ندارد تازه میفهمی چرا مقر دفتر محیط زیست سازمان ملل در این شهر بنا شده. شهری که اغلب مردم فقیر آن پیاده در پیادهروهایی که شاید مثل خیلی از پایتختهای جهان ظاهری مدرن و پبیشرفته ندارند راه میروند تا به مقصد برسند. مردمانی که اغلب ما با نگاهی از سر ترحم یا تفاخر به آنان مینگریم.
و البته زمانی که به تو میگویند که نمیتوانی به تنهایی در ساعتهای پیش از غروب آفتاب تا طلوع فردا در خیابانها به راحتی قدم بزنی آن وقت خدا را شاکر میشوی که دستکم در کشور خودت از شر حمله وقت و بیوقت سارقان در امان هستی و گاهی میتوانی به آزادی هرجا که دلت خواست قدم بزنی (البته اگر با سارقان ناموس روبرو نباشی)

ماجرای نفت و سفره و بعضیها
بودن در کشورهای عربی به تو مینمایاند که چگونه میشود در کشوری که نفت، تنها منبع درآمدش است، در رفاه زندگی کرد و دغدغهای برای فرداها نداشت حالا تمدن چند هزارساله نداری مهم نیست، آثار باستانی نداری؟ مهم نیست، از معادن و منابع طبیعی دیگر برای درآمد خبری نیست مهم نیست. مهم این است که میتوانی همچون یک پادشاه در سرزمین یک وجبیت زندگی کنی و آنوقت تو به این فکر میکنی پس چهقدر میتوانیم شاهانه زندگی کنیم ما که نهتنها نفت داریم بلکه کلی نعمت طبیعی دیگر نیز داریم که هر کدام میتواند یک کشور را بگرداند و آنگاه در انتظار مینشینی تا بالاخره روزی این طلای سیاه سر سفره تو هم آورده شود و تو دیگر در حسرت شکوه زندگی همسایگان جنوبیات نباشی که حتا تیغشان آنقدر میبرد که که سند خلیج فارس را هم به نامشان زدهاند.
ایران دهمین کشور دنیا از جهت جاذبههای گردشگری؟
سفر که میکنی میفهمی که چرا سنگاپور، کشوری به اندازه یک کف دست و چند انگشت میتواند صد برابر کشورت گردشگر جذب کند و تازه بیشتر میفهمی که چرا با وجود اینکه روابط خوبی میان دو کشور در جریان نیست و آنها هر وقت به هر کس که دلشان بخواهند ویزای ورود میدهند و به هر که نخواهند نه، ایرانیها از جمله بزرگترین گروههای توریستی این کشورند.

و در همین نزدیکی، همسایه شمال غربی را میگویم، وقتی به غریبی قدم به آن کشور میگذاری میبینی که با وجود کلی تشابهات و کلی ویژگیها که تو در کشورت داری که نه آنها که هیچجا ندارد، آنوقت این همسایه ترکت میشود قطب گردشگری در مدیترانه و میتواند سالیانه بیستوپنج میلیون گردشگر جذب کند و از تمامی داشتههای مملکت تو بهره ببرد و هم به اسلامش برسد و هم به ساحلش و در نهایت یک پزشک ترک در آیین بزرگداشت مولانا در قونیه از تو بپرسد که آیا مردم کشورت مولوی را میشناسند؟ و تو با خودت فکر کنی خدا را شکر که این همه سابقه تاریخی و فرهنگ و تمدن و نعمتهای گوناگون به ما داد که همسایگان ما و تمامی کشورهای دوست و برادر از سوریه و لبنان و عراق گرفته تا بلاد تازه مکشوفه در نقشه جهان بتوانند از آنها بهره ببرند و ما را ملتی دست و دل باز آفرید که برای آبادانی این کشورها و دیگر بلاد همچنین رشد و رونق صنعت گردشگریشان، سفری داشته باشیم گاه به تکرار به این کشورها و این جاست که باز غرور وطنخواهیات فوران میکند و جوشانتر میشود.
به دنبال تمدن گمشده…
وقتی راهی دیاری دیگر میشوی تازه میفهمی که از همهی آن فرهنگ و تمدن خیلی جاها تنها نام یک فوتبالیست بهنام کشورت میتواند شناسهای برای تو باشد و برایت جالب است آن پسر دانشجوی شیرسویافروش مالزیایی از تو سراغ «علی کریمی» را میگیرد یا آن فروشنده لباس در سئول وقتی میپرسد اهل کجایی و تو میگویی اهل ایرانم بهخاطر «علی دایی» به تو تخفیف میدهد.
وقتی در دیاری دیگر زندگی میکنی تازه میفهمی این آرامش چهرههای مردمان شرق آسیا از کجا آمده است. تازه میفهمی چرا از خشونت در رانندگی یا صدای بوق خبری نیست. تازه میفهمی زندگی وقتی دغدغهای نداشته باشی چه گونه است. تازه رشد و توسعهی سریع یک کشور را به چشم میبینی و به معنای واقعی کلمه بعضی جاها حس میکنی مفهوم حریم شخصی و آزادی فردی را.

زمانی که در دیاری دیگر زندگی میکنی آن هم یک کشور اسلامی میبینی که هنگام اذان اغلب مردم در حد امکان برای اقامه نماز به وقت، در مسجدها حاضر میشوند. بیشتر بودن تعداد جوانها در جمع نمازگزاران برایت جالب است و نظافت و تمیزی مسجدها و نمازخانههایی که در اغلب مکانهای عمومی وجود دارد دیدنی است.
میبینی که اغلب مسجدها با آنکه سابقه تاریخی ندارند اما دیدنی ساخته شدهاند تا هم جایگاهی زیبا باشند برای نیایش هم غرور ملی را افزایش دهند. میبینی که پیوندهای ازدواج در مسجدها با آیینی زیبا رقم میخورد. میبینی که پوششی زیبا همراه با یک برخورد محترمانه برای بازدیدکنندگان غیرمسلمان یا مسلمان بدون حجاب در نظر گرفته شده است.
برایت جالب است در کشوری اسلامی همچون مالزی ببینی که در بزرگترین جشنهای این کشور که به عید مسلمانان اختصاص یافته در ماه رمضان، کلی کنسرتهای موسیقی با حضور بانوان خواننده برپا میشود و شنیدن تلاوت قرآن با صدای بانوان آن هم از تلویزیون ملی این کشور برایت کمی عجیب است.
و عجیبتر آنکه بنا به عرف به آزادی در تلویزیون و محفلهای عمومی زنان آواز میخوانند و گاه میرقصند اما در مجلسهای عروسی خبری از بزن و بکوب و رقص مختلط و غیر مختلط نیست. در باشکوهترین عروسیها هم با وجود حضور گروهی برای اجرای موسیقی تنها شاهد اجرایی به عنوان موسیقی زمینه هستی و دعوتی برای دیدار از عروس و داماد وگفتن تبریک و خوردن غذا و دادن هدیه.
بازار داغ گلهای سرخ …
زمانی که در دیاری دیگر زندگی میکنی میبینی که در این سوی دنیا، جوانانی در پی برپایی آیینها به راحتی آتشبازی به راه میاندازند و از صدای انفجار انواع ترقهها که گویی میدان جنگی است، شادمانه لذت میبرند و تو یاد این میافتی که باید شبهای چهارشنبهسوری یه جوری زودتر خودت را به خانه میرساندی تا هم از شر حملههای ترقهای گاه خطرناک رهایی یابی و هم شاهد درگیریهای خیابانی و زدو بندها نباشی.

محمد مختاری / با ادای احترام به کشتهشدگان 25بهمن
و زمانی که در دیاری دیگر زندگی میکنی میبینی که چگونه زمانی که جوانان در تب و تاب جشنهایی در روز «احترام به عشق»، هستند و سرخوش از بودن در کنار یار در تدارک سفری عاشقانه یا شرکت در برنامههای ویژه این روز که گاه دولت برای آنان تدارک دیده، آن سوتر، در کشور تو جوانان در تدارک هستند تا برای ابراز عشق به وطنشان جانشان را بر کف بگذارند و به خیابانها بروند، سرشار از شور و هیجان در سفری کوتاه بدون یار یا با یار اما در مسیری پر التهاب. سفری که شاید پایانش بوسیدن یار نباشد اما گل سرخی است به یاد خونی به زمین ریخته شده و این شاید تنها نشان مشترک جشن گرفتن این روز در وطن من و وطن بعضیهای دیگر باشد … بازار داغ گلهای سرخ …
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
منبع: معمار مردان رقصان
به نظرم آدم تا جایی که راه داره نباید برای آرمانش خود رو به کشتن بده.
چرا که روزی میرسه که دشمنانش به اسم او با آرمانش ازدواج میکنند و بچههاش رو اون طوری که خودشون میخواهند بار میآورند.
اگر روزی هم کشته شد، بهتره که خاکستری هم از پیکرش باقی نمونه تا هم جایی را اشغال نکرده باشه و هم از مدفنش مقبره و دکانی درست نشه.
نمیدونم افلاطون بود یا سقراط که متنی نمینوشت، چون اعتقاد داشت کلمات مردهاند و امکان انتقال جان سخنانش را ندارند و تا زنده بود سخنرانی را بر نوشتن ترجیح میداد پس بهتره آدم اگه برای آرمانی نیز کشته شد وصیتی هم نکنه.
امروز پیکر صانع ژاله با نمادهایی از این دیکتاتوری صالحین و حامیان حرفهایاش تشییع شد.
دانشجوی کرد سنی بسیجی، که پیکرش پیراهن عثمان شد بیآنکه تحقیقی برای عامل مرگش شود.
حقا که هوابس ناجوانمردانه سرد است و هراس من باری همه از مردن در سرزمینیست که مزد گورکن، از آزادی آدمی افزون باشد.
بیشتر بخوانید:
«دانشجو نه بمیرد، نه ذلت بپذیرد»
پویا / رادیو کوچه
کمدیهای رمانتیک همواره مورد اقبال تماشاگران در سینماها بودهاند. فیلمهای بیشماری را میتوان در این ژانر نام برد، که محبوبیت فراوان کسب کردهاند. اما آنچه که این فیلمها را جذاب نشان میدهد، درونمایهی آنها نیست. همهی این فیلمها عمدتن بر محور شکلگیری رابطهی عاشقانه بین دو شخصیت اصلی ماجرا استوار هستند که طنز نیز چاشنی کار شده است. در پایان نیز قهرمان داستان دل پارتنر خود را به دست میآورد. از آنجایی که از ابتدای داستان، پایان آن قابل پیشبینی است، موفقیت این فیلمها نیز در نحوهی روایت، شخصیتپردازی و بازیگران آنها خلاصه میشود. روایتهای عاشقانهی فرعی، و حضور رقیبان عشقی نیز، معمولن به یاری نویسنده میآیند. در این فیلمها آنچه باید به تصویر کشیده شود که تماشاگر دوست دارد شاهد آن باشد. این فیلمها شاید ارزش سینمایی، هنری و حتا اجتماعی نداشته باشند، اما سرگرمکننده هستند و شاید بتوان لفظ اعتیادآور را نیز در موردشان به کار برد.
موضوع برنامهی این هفته نیز یک کمدی رمانتیک است. فیلم «بی قید و بند» (No Strings Attached)به کارگردانی «ایوان رایتمن» (Ivan Reitman)و بازی ناتالی پورتمن. آدام (با بازی اشتون کوچر) دستیار تهیهکننده، در برنامههای درجهی چندم تلویزیونی است. او که سودای نویسندگی نیز در سر دارد، بهطور اتفاقی در یک میهمانی «اما» (با بازی ناتالی پورتمن) را میبیند. آنها قبلن وقتی که ششساله بودند، با هم آشنا شدهاند، و اکنون پس از بیستسال این آشنایی تجدید میشود.
Click here to view the embedded video.
مدت چندانی نمیگذرد که «ونسا»، دوست دختر آدام، او را بهخاطر پدر معروف و ثروتمندش رها میکند. آدام شکستخورده از این موضوع، به مشروبات الکلی روی میآورد. او خسته از وضعیت خود، شروع به تماس با شمارههایی که در تلفن همراه خود دارد میکند. پیشبینی باقی ماجرا چندان دشوار نیست. آدام و اما دوباره سر راه هم قرار میگیرند و با هم وارد رابطه میشوند. اما رابطهی آنها چیز دیگری است و تنها در سکس خلاصه میشود. آدام خسته از مشکلات قبلی و اما که پزشک است بهخاطر فشارهای کاری، نمیخواهند که رابطهی عاشقانه داشته باشند. آنها با هم قرار میگذارند که تنها رابطهی جنسی داشته باشند و هیچ احساسی بین آن دو به وجود نیاید. چنانچه احساسی شکل گرفت نیز، رابطه پایان یابد. ولی آیا چنین رابطهای میتواند پایدار بماند؟ این سوالی است که فیلم حول آن شکل گرفته است.

ایوان رایتمن در عرصهی سینمای کمدی، کارگردانی شناختهشده و کارنامهدار است. او در این عرصه حضور موفقی داشته، ولی هیچیک از فیلمهایش به تنهایی به فیلمی خاطرهانگیز تبدیل نشده است. شاید موفقترین فیلم او را بتوان فیلم «جن گیرها» (ghost busters) با بازی ب«یل موری» و «هارولد رامیس» به حساب آورد. فیلمی که در دههی 80 ساخته شد، و چنان موفق بود که مجموعهای انیمیشن با همین نام پس از آن ساخته شد. اما رایتمن در طی بیستسال گذشته هرگز نتواسته فیلمی در سطح جنگیرها بسازد. «بیقید و بند» نیز تاکنون تجربهی چندان موفقی از آب در نیامده است. فیلمنامهی نه چندان خوب که فاقد گفتگوهای خلاقانه است از یک سو، و بازی ضعیف «اشتون کوچر» از سوی دیگر، باعث شده تا ناتالی پورتمن محور اصلی فیلم شود. اگرچه در این فیلم نمیتوان از پورتمن انتظار بازیای در سطح قوی سیاه را داشت، اما در اکثر صحنههای فیلم، او چندین پله بالاتر از کوچر است. اشتون علیرغم داشتن جاذبههای فیزیکی، فاقد شخصیتی است که ادامه یافتن چنین رابطهای را باور پذیر نشان دهد.
اگر بهدنبال سرگرم شدن هستید، مطمئنن با دیدن «بیقید و بند» خنده بر لبان شما خواهد نشست. بیقید و بند فیلمی متوسط است از کارگردانی کاربلد و با حضور بازیگرانی سرشناس. امتیاز این فیلم در تارنمای IMDB 6.2 از مقیاس 10 است. این فیلم دارای برچسب R است، و دیدن آن را برای افراد کمتر از 17 سال بدون حضور والدین، توصیه نمیشود.
منابع
http://www.imdb.com/title/tt141123
http://www.reelviews.net/php_review_template.php?identifier=2254
http://rogerebert.suntimes.com/apps/pbcs.dll/article?AID=/20110119/REVIEWS/110119982/1023
خبر / رادیو کوچه
حسین امینی (یاشار) برای گذراندن یک سال محکومیتش هفته گذشته روانه بند ۳۵۰ اوین شده است.
به گزارش تحول سبز، وی با اتهام تبلیغ علیه جمهوری اسلامی از طریق طراحی پوستر برای کانون نویسندگان ایران، فعالان کارگری و زنان به یکسال حبس تعزیزی محکوم شده است.
گفتنی است پدر او علی امینی مدیر اجرایی و مادرش نازی اسکویی مدیر مسوول نشر دیگر نیز با همین اتهام در دی ماه در دادگاه اول به یک سال حبس تعزیری محکوم شدهاند.
آنها در حال حاضر به این حکم اعتراض کردهاند و در انتظار نظر دادگاه تجدیدنظر هستند.
افشان برزگر/ رادیو کوچه
خشونت علیه زنان به اشکال متفاوت روحی، جسمی، جنسی و عاطفی در همه جوامع از زمانهای دور وجود داشته است، اما شاید بتوان گفت که یکی از بدترین و زجرآورترین این خشونتها، خشونت جنسی است، البته نه خشونتی از جنس تجاوز. بلکه خشونتی که دختران و زنان را تا پایان عمر به لحاظ جنسی ناقصسازی میکند.
تاکنون شاید واژه «ختنه» را شنیده باشید. این واژه بیشتر برای مردان کاربرد دارد و در بسیاری از کشورها بهخصوص کشورهای دارای جمعیت مسلمان، این عمل جراحی سرپایی بر روی پسربچهها و مردان صورت میگیرد که ریشه در باورهای مذهبی دارد و در مواردی نیز علم پزشکی آن را مورد تایید قرار داده است.
اما در حالی که علم پزشکی بهدلیل عواقبی که این عمل برای زنان و دختران در حین و پس از ختنهکردن به وجود میآورد، آن را کاملن مردود دانسته است، اما متاسفانه در بسیاری از کشورهای دنیا بهویژه کشورهای آفریقایی و خاورمیانه این رسم بدوی اجرا میشود. این اقدام بهحدی آثار زیانباری برای دختران و زنان قربانی خود برجای میگذارد که از واژههایی همچون ناقصسازی و یا مثلهکردن جنسی زنان برای آن استفاده میشود.
آمارها نیز در این زمینه بسیار قابل توجه و تامل است، در حالی که دنیا حتا کشورهای سنتی به سمت به رسمیت شمردن آزادی روابط جنسی در حال حرکت است، اما سالانه 150 میلیون زن در دنیا، برای این که قبل از ازدواج با مرد دیگری رابطه جنسی برقرار نکنند، ناقصسازی جنسی میشوند، بهطوری که در برخی کشوهای آفریقایی همچون مصر، سودان و جیبوتی بیش از 90 درصد زنان ختنه میشوند.
در حالی که دنیا حتا کشورهای سنتی به سمت به رسمیت شمردن آزادی روابط جنسی در حال حرکت است، اما سالانه 150 میلیون زن در دنیا، برای این که قبل از ازدواج با مرد دیگری رابطه جنسی برقرار نکنند، ناقصسازی جنسی میشوند، بهطوری که در برخی کشوهای آفریقایی همچون مصر، سودان و جیبوتی بیش از 90 درصد زنان ختنه میشوند
در این راستا و برای بررسی ابعاد این موضوع و این کهاساسن ناقصسازی زنان چیست و چه پیامدهای جسمی و روانی برای زنان دارد به گفتوگو با «ساقی لقایی»، فعال حقوق زنان نشستیم. لقایی در ابتدا با ارایه تعریفی از ناقصسازی جنسی زنان میگوید: «آنچه در واقع به غلط ختنه زنان گفته میشود، بریدن آلت تناسلی زنان و ناقصسازی جنسی و مثلهکردن جنسی زنان است.»
وی با بیان این که بر اساس تقسیمبندی سازمان بهداشت جهانی مثلهکردن آلت تناسلی زنان به چهار روش صورت میگیرد، ادامه میدهد: «نوع اول ناقصسازی شامل برداشتن جزیی یا کلی «کلیتوریس» است. نوع دوم نیز شامل برداشتن جزیی یا کلی کلیتوریس و لبهای کوچک «فرج» با یا بدون بریدن لبهای بزرگ فرج میشود.»
وی ادامه میدهد: «نوع سوم شامل تنگکردن مجرای «واژن» با ایجاد یک مهر و موم پوششی با قطعکردن و تغییر مکان دادن لبهای کوچک فرج و یا لبهای بزرگ فرج با یا بدون برش کلیتوریس است و نوع چهارم شامل هرگونه عمل خطرناک دیگر بر روی آلت تناسلی زنان به مقصودی غیرپزشکی مانند سوراخ کردن، سوزن زدن، شکافتن و غیره است.»
وی بیان میکند: «کلیتوریس، محل تجمع هورمونهای جنسی است، با تجمع این هورمونهاست که زن به ارضای کامل جنسی میرسد. وقتی این بخش از بدن یک زن بریده شود، زن در ارتباط جنسی ارضا نمیشود و بسته به میزان بریدگی موضع، در زمان آمیزش جنسی دچار درد میشود.» لقایی میگوید: «پریودهای دردناک، احتمال ابتلا به بیماریهایی همچون کیست و عفونتهای کشنده، بیماریهای دستگاه تناسلی، نازایی، زایمانهای سخت و در مواردی مرگ در هنگام زایمان، مسایلی است که زنانی که از نظر جنسی ناقصسازی شدهاند، با آن روبهرو هستند.»
وی با بیان اینکه بر اساس اسناد تاریخی، ظهور آداب مربوط به بریدن آلت تناسلی زنان برای نخستینبار در مصر باستان و در دره رود نیل بوده است، ادامه میدهد: «این عمل مذموم از مصر به نواحی اطراف مانند حوزه رود نیل، شمالشرقی و غرب آفریقا گسترش یافته است که البته در ابتدا هدف این رسم ایجاد اختلالات جنسی نبوده است، بلکه نوعی مناسکگذاری به حساب میآمده است که ریشه آن در افسانههای بدویان مصری و دیگر مردمان آفریقا یافت میشود.»
این فعال حقوق زنان با اشاره به آمار ناقصسازی زنان در دنیا، عنوان میکند: «مطابق آخرین گزارش سازمان یونیسف، 150 میلیون زن در جهان ناقصسازی جنسی شدهاند، بهطوری که در هر ده ثانیه یک دختر، هر روز شش هزار زن و هر سال حدود دو میلیون زن و دختر از نظر جنسی ناقصسازی میشوند.»
وی تصریح میکند: «در برخی کشورهای آفریقایی همچون اتیوپی، اریتره، سومالی، مصر و کنیا، آمار ناقصسازی دختران و زنان آنها به 90 درصد جمعیت زنان این کشورها میرسد.«
لقایی با اشاره به علل ناقصسازی جنسی زنان میگوید: «با ناقصسازی جنسی دختران، غریزه جنسی آنها نیز تا حدود زیادی از بین میرود و با این کار آنها تا زمان ازدواج از ایجاد ارتباط با مردان دیگر خودداری کرده و برای شوهرانشان امن و پاک میمانند، چرا که در فرهنگهای مردسالار، زن، وسیلهای برای ارضای نیازهای جنسی مرد شمرده میشود و در خوشبینانهترین حالت، وسیلهای برای بقای نسل اوست.»

وی با بیان این که ختنه ارتباط جنسی دردناکی را برای زنان به همراه دارد، میگوید: «بنابراین تمایل زنان به ایجاد ارتباط جنسی به حداقل میرسد که این امر موجب بروز اختلافهای خانوادگی میشود، تا جایی که مردها یا چندهمسری اختیار میکرده یا ارتباطهای نامتعارف خارج از خانواده و زندگی زناشوییشان برقرار میکنند که بر همین اساس، ختنه زنان پیامدهای وحشتناک روحی و روانی بر سلامت زنان به دنبال دارد.»
وی درباره وضعیت ختنه دختران در ایران نیز با بیان اینکه این رسم در غرب و جنوب ایران انجام میشود، اظهار میکند: «ختنه زنان در کردستان، خوزستان، کرمانشاه و بخشهایی از آذربایجان غربی هنوز رواج دارد، بهطوری که بر اساس اظهارات یک معلم مدرسه در پیرانشهر، از ۴۰ دانشآموز دختر آن مدرسه ۳۶ نفر ختنه شده بودند که از این میان، دو دانش آموز نیز غیربومی بودهاند. در یکی از روستاهای «بوکان»، تمام محصلان دختر یک مدرسه روستایی که ۱۸ نفر بودند، ختنه شده بودند. در منطقه «اورامان» در کردستان دوسوم دختران یک مدرسه نیز ختنه شده بودند. در کامیاران نیز گفته میشود نسبت دختران ختنه شده یک به سه است، یعنی از هر سه نفر یک نفر ختنه شده است.»
این فعال حقوق زنان ادامه میدهد: «دردآور این است که سنت بدوی ناقصسازی جنسی زنان در میان مردم مناطقی از کشور ما که این امر هنوز در آنجا رایج است، بهنام دین و با پوشش مذهب و سنت شخصیتهای مذهبی رواج دارد، در حالی که هیچ مستند تاریخی برای اجرای این سنت غلط وجود ندارد و در قرآن نیز هیچ اشارهای به آن نشده است و ختنه زنان ناشی از بازتولید ترفندهای خرافی مردسالاری برای سرکوب میل جنسی زن و تسلط هر چه بیشتر بر اوست.»
لقایی درباره شیوع ختنه زنان در سایر کشورهای جهان نیز عنوان میکند: «بر اساس اعلام پارلمان اروپا، حدود 500 هزار زن دچار ناقصسازی جنسی در این قاره زندگی میکنند که با افزایش شمار مهاجران در غرب، پدیده ناقصسازی جنسی زنان در اروپا نیز رو به افزایش است.»
وی ناقصسازی جنسی را یکی از بارزترین نشانههای خشونت علیه زنان دانسته و میگوید: «این جنایت علیه زنان که بهنام سنت، فرهنگ و گاه مذهب صورت میگیرد، در حال حاضر در بیش از 30 کشور جهان انجام میشود که در بیشتر موارد، ختنه زنان توسط خبرههای سنتی، بدون وسایل بهداشتی، داروی بیحسی و به دور از امکانات پزشکی انجام میشود که با این شرایط، انجام ختنه در مواردی حتا به مرگ منجر شده است.»
لقایی با اشاره به برنامههای جهانی برای به حداقل رساندن ناقصسازی زنان، بیان میکند: «در بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ میلادی، ناقصسازی زنان تنها از بعد پزشکی مورد تقبیح قرار میگرفت، اما از سال ۱۹۹۰ میلادی به بعد در گفتمانهای پیرامون این موضوع، به نقض حقوق اصلی انسانی نیز توجه و این عمل نقض حقوق اساسی زنان و دختران شمرده شد.»
وی با بیان این که از سال ۲۰۰۳ میلادی، ششم فوریه بهعنوان روز بینالمللی عدم هرگونه مدارا با مثله کردن جنسی زنان نامگذاری شده است، میگوید: «سازمان ملل متحد برنامههایی برای کاهش قابل ملاحظه این عمل تا سال ۲۰۱۵ دارد و اقداماتی برای برچیدن این رسم در دو سطح جامعه جهانی و ملی پیشنهاد کرده است.» این فعال حقوق زنان عنوان میکند: «بنا به گزارش بنیاد جمعیت سازمان ملل طی سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۶ میزان زنانی که مورد ناقصسازی جنسی قرار گرفتهاند، بهصورت تدریجی رو به کاهش بوده است.»
وی درباره ارتباط بین مذهب و ناقصسازی زنان نیز میگوید: «رابطه مشخصی بین انجام این رسم و مذهب خاصی نیز وجود ندارد. بهعنوان مثال در ناحیهای در جنوب «نیجریه» پنج گروه نژادی، ناقصسازی دستگاه تناسلی را انجام میدهند که یکی از آنها مسلمانان و دو گروه دیگر عمدتن مسیحی هستند. دو گروه دیگر نیز دیگر مذاهب سنتیشان را دارند.»
لقایی درباره دیدگاه اسلام درباره ختنه زنان نیز اظهار میکند: «قرآن در مورد ختنه زنان صحبتی نکرده است. احادیث متناقضی نیز در رد و حرمت این عمل روایت شده است، بهطوری که در میان امامان اهل سنت احمد حنبل آن را مکرومه میداند، اما شافعیان ختنه زنان را در حد بریدن پوست کوچکی که در نوک دستگاه تناسلی زنان قرار دارد، واجب میدانند.»
وی ادامه میدهد: «موضعگیری مراجع شیعه نیز نسبت به ختنه زنان متفاوت است، بهطوری که عدهای آن را مستحب میدانند و برخی دیگر نیز آن را سنت جاهلیت قلمداد میکنند که در صورت آسیبرسانی به جسم حرام است.»
این فعال حقوق زنان درباره شیوع این عمل در بین یهویان نیز میگوید: «ختنه زنان تنها در میان یهودیان اتیوپی دیده میشود، هر چند که بین یهودیان در دوران باستان مرسوم نبوده و نامی از آن در عهد عتیق یا عهد جدید نیز نیامده است.»

این فعال حقوق زنان به روش دیگری در زمینه حذف اندام جنسی زنان بهنام «اتو کشیدن سینه» اشاره میکند و میگوید: «البته این اتفاق در حال حاضر تنها در کامرون میافتد که در این رسم زنان برای حفظ نجابت خود، برجستگیهای بدن خود را نابود میکنند.»
وی ادامه میدهد: «در این رسم مادران، کفگیر، موز، گوشت کوب چوبی و یا پوسته نارگیل را روی آتش داغ میکنند و سپس آن را بر روی سینه دختران نوجوان میکوبند که با این روش بسیار دردناک، بافت سینه آسیب دیده و تقریبن از بین میرود.»
لقایی اظهار میکند: «مادرانی که دختران خود را تحت این عمل خشونتآمیز قرار میدهند، بر اساس رسم و رسوم پوسیده خود به دنبال این هستند که دخترانشان کمتر مورد توجه جنسی مردان قرار بگیرند که 26 درصد دختران کامرونی در سن بلوغ قربانی این رسم میشوند.»
وی با تاکید بر اینکه باید پیکار علیه سنتهای غلطی همچون ختنه زنان و اتو کشیدن سینه که به ناقصسازی زنان تا پایان عمر منتهی میشود، توسعه یابد، میگوید: «آگاهسازی و توانمندسازی زنان یکی از مهمترین راهکارهای کاهش این دسته از خشونتها علیه آنهاست، چراکه بسیاری از زنان قربانی به اجرای این رسوم اعتقاد قلبی داشته و آن را جزو واجبات میدانند.»
این فعال حقوق زنان اظهار میکند: «در ایران نیز باید کارهای جدیتری صورت بگیرد، بهطوری که افراد معتمد و یا روحانیونی که از نفوذ در میان مردم برخوردار هستند، باید نسبت به تقبیح این رسم بدوی، غیرانسانی و ضدحقوق بشر اقدام کنند.»
وی عنوان میکند: «همچنین باید قوانین سختگیرانهای برای ممنوعیت ختنه زنان در ایران وضع شود که عاملان آن با مجازاتهای سنگین روبهرو شوند.» لقایی تصریح میکند: «اما با توجه به قوانین فعلی ضدخانواده و زن ستیز در ایران و نوع نگاه قانونگذاران کشور، به نظر نمیرسد که در آینده نزدیک شاهد تصویب قوانین حمایتی در این زمینه باشیم و همچنان نام ایران در لیست کشورهای اجراکننده این رسم خشن و ضدزن باقی خواهد ماند.»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، دکتر منصور نصیریکاشانی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکتر علیاکبر پورفتحاله استاد دانشگاه تربیت مدرس از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند.
به گزارش جرس، این انجمن از جمله گروههای فعال عضو جبهه اصلاحات و از حامیان میرحسین موسوی است، اعضای این انجمن اخیرن با سیدمحمد خاتمی دیدار و بر پیگیری مطالبات و شرایط مطرح شده از سوی وی برای برون رفت از بحران حاد سیاسی در کشور تاکید کردند.
گفته میشود بازداشت این دو نفر به این علت بوده است که آنان به نمایندگی از طرف جامعه پزشکی به خانوادههای زندانیان سیاسی رسیدگی میکردهاند.
این دو استاد دانشگاه پس از انتخابات سال گذشته به همراه بیش از صد استاد دانشگاه در بیانیهای ضمن اعتراض به رفتارهای ناشایست با معترضان به نتیجه انتخابات بر شناسایی و محاکمه عاملان و آمران فجایع حوادث اخیر تاکید کردند.
مهرزاد موسوی/ رادیو کوچه
این روزها، روزهای دیگری است، نیم امیدم و نیم ناامید. یک چشم خونم و یک چشم اشک، امروز میخواهم از ایران بنویسم. راستش دلم برای خودمان میسوزد. ما مردمی تنها هستیم که برای دولت مردانمان هیچ ارزشی نداریم. اگر مانند گله پشت سرشان هر طرف برویم، میشویم مردم غیور و ارزشی و اگر مخالفان باشیم میشویم فتنهگر.
اگر هواپیمایمان سقوط کند میشویم یک آمار کوچک هفتاد نفره به قول وزیر راه. میشویم یک عدد ناچیز. اگر گروگان بگیرنمان تا وقتی نخواهند با کسی یا خبری معاملهمان بکنند هیچ اهمیتی نداریم. دلم برای خودمان میسوزد. که به جرم ایرانی بودن هر چهقدر زیر بار ظلم فریاد بزنیم هیچ کشوری در اطرافمان نیست که حمایتمان کند، برنامههای خبریشان پر بشود از فریاد تظلم ما.
ما چون مانند مردم مصر نیستیم که اگر به پا خواستیم سرتاپای برنامههای کشورهای عربی پر بشود از حمایت ما، انگار همهچیز در لایههای عرب و عجمبودن از بین میرود و به جایش تمام رنجها و همت ما یک خبر چند دقیقهای میشود در یک برنامه خبری کوتاه.
دلم برای خودمان میسوزد. چون نفت داریم، چون ثروت داریم، ثروتی که میتواند خرج زخمهایمان شود ولی کرور کرور هزینه باج دادن به کشورهای دیگر میشود که زیرمیزی هرچه میخواهند بگیرند، از دستگاههای شنود تا سیستمهای قوی پارازیت. برای آنکه انعکاس اندک صدای مردم را خفه کنند. برای آنکه ثروت عظیم این سرزمین را برای نیتهای سیاه خود هزینه کنند و مردم را تشنه و گرسنه چندرغاز آخر ماه دنبال خود بچرخانند.

من تلخم امروز روزمرگیهایم بوی خون، بوی اشک، بوی نفرت میدهد. نمیتوانم تلخ نباشم از این همه تنهایی مردمی که سهمی کوچک از آزادی را میخواهند، سهمی کوچک از یک زندگی سادهی یک انسان، در یک گوشه تاریک دنیا را…
من دلم برای خودمان میسوزد از تنهاییمان در بازیهای سیاست و سیاستمداران دنیا، از بازیهای خبرگزاریها، از بازیهای کثیف رسانههای دنیا، ما مردم تنها و غریبی هستیم که حکومت دارانمان با پتک بر سرمان میکوبند و در یک حصار بسته محصورمان کردهاند و صدای فریادهای ما را تک تک با ضربههای تازیانهی بیدادشان خاموش میکنند.
نمیدانم ویدئوی آن دختر تونسی را گوش کردهاید یا نه؟ او میگوید مردم دو کشور تونس و ایران گرفتار دو نوع دیکتاتوری بودند و هستند دولتی که مردمش را مجبور به لامذهبی میکرد و دولتی که مردمش را به زور میخواهد مذهبی کند. راستی که چه قدر خندهدار است. آیا پذیرفتن یک حقیقت ساده اینقدر سخت است، که برای انسانها کمی آزادی در تفکر و اراده، که خداوند قرار داده را هم دریغ کنیم. نه به آن زمان که از زور «رضا خان» چاقچورها را روی سر دو دستی باید میچسبیدیم و نه به حالا که برای یک لاخ موی بیرون زده جواب نکیر و منکر این دنیایی را بدهیم.
ایمان آوردم به اینکه جادههای حماقت انتها ندارند، فقط کافیست در زرورق مذهب بپیچی و هر دروغ و تزویری را به خورد مردم بدهی. یاد بدهی بزنند، بکشند، یاد بدهی قربتن الیاله شکنجه کنند، فتوا بدهی بدنها را سلاخی کنند، بهنام نامی حیدر تجاوز کنند و دخترکان نابالغ سیه چشم را بسوزانند.

راستش دلم خیلی برای خودمان میسوزد. سالها یادمان دادند تکبیرت الاحرام را پشت مردمی عمامه به سر بگوییم. نمازهای کودکیمان را به مردمانی بیگناه و عابد اقتدا کنیم غافل از اینکه همین عبا بر دوشان طعم شیرین قدرت و ثروت را که چشیدند خود را مالک و صاحب کوچکترین دهلیزهای ذهنمان کردند. میگویند چه بخوریم، چهطور جشن بگیریم، چه فیلمی ببینیم، چه کتابی بخوانیم، چه مهمانی بگیریم، چه لباسهایی را بپوشیم، چهطور نفس بکشیم و چهطور بمیریم.
کجا رفتند عالمانی که در زمان شاه کوچکترین منکری اتفاق میافتاد کفن پوش بیرون میآمدند ، در حرمها بست مینشستند و عزای عمومی اعلام میکردند…. فربهشدن از پولهای نفت و معدنهای کشور آنچنان بیغیرتشان کرده که در کنج حجره هایشان خزیدهاند. این همه ظلم را میبینند و دم بر نمیآورند.
چه شد؟ آن همه حدیث که به زور در کتابهای درسی به خوردمان دادید. واسالاما که اگر خلخال زن یهودی در مملکت اسلامی دزدیده شود. دم بر نمیآورید که در مملکت قرآنی که ادعایش را دارید چه بر سر دختران و زنان مسلمان میآید. دین مهربانی که میگفتید همین بود. باطوم و شلاق و گلوله….. آزادی که ادعا میکردید به زندانهای سیاه تان ختم میشد.
چهقدر دلم لبخند میخواهد. چهقدر قهقهه بیدغدغه میخواهد، داستان روز مرگیهایم داستان غصه و انتظار شده. انتظار برای روزهایی که دوست داریم از راه برسند روزهای لبخند .
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، علی نبوی، از فعالان سیاسی در سمنان توسط نیروهای امنیتی این استان بازداشت و به زندان این شهر منتقل شده است.
وی که پس از انتخابات پرمناقشه سال گذشته به همراه همسرش بازداشت شده بود، مدتی را در زندان به سر برده بود و در نهایت با قرار و ثیقه آزاد شد.
علی نبوی در دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده و گفته میشود وی برای گذراندن دو سال حبس خود بازداشت شده است.
به گزارش کلمه، همسر وی عاطفه نبوی، فعال دانشجویی نیز سال گذشته به اتهام شرکت در تظاهرات ۲۵ خرداد به چهار سال زندان محکوم شده و هم اکنون در بند متادون زندان اوین به سر میبرد.
گفتنی است عاطفه نبوی در نزدیک به دو سال گذشته از حق مرخصی محروم بوده است.
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
درقسمت قبل، از روابط «مظفرالدین شاه» و آخوند مورد علاقهاش گفتم و بنا بر این داشتیم که در این قسمت نیز به آخوندهای قجری بپردازیم که با شرایط موجود در این روزها، بهتر دیدم که نگاهی به ارتباط روحانیون و لوطیان یا همان گروههای فشار و قدمت تاریخی این ماجرا و آسیبهای شگفتانگیز و تاسفآور آن انداخته شود. پدیده لوطیان در عهد قاجار و پیوندشان با روحانیت تکه کوتاهی از پژوهش قابل توجه و ریزبین «هما ناطق» است که اینچنین است:
لوطیان تا سالیان دراز بعد از «میرزا تقیخان» در کار بودند و برجای. «ویلهم فلور»، یکی از کارشناسان بهنام تاریخچه لوطیان، به ما میآموزد که واژه لوطی و الواط با «لات و لوط» و «داش مشدی» یکی است. «کلاه مخملی»های لنگ به دوش هم یادگاری از آن دورانند. «مقامات مذهبی»، بهویژه در نیمه یکم سده نوزده، از این اوباش «بهعنوان گروههای ضربت» استفاده میکردند. هم بدان معنا که به هنگام تسویه حساب با این و آن و یا در رقابت «با قدرت حاکم» از سپاه لوطی بهره میگرفتند. اجیرشان میکردند.
به دزدی و کشتن رقیب وا میداشتند. و یا در جهت غصب املاک به روستاها میفرستادند. حتا دربار و اهل داد و ستد هم به هنگام نیاز دست به دامن الواط میشدند. بدینسان در ناخرسندیهای اجتماعی و «شورش عوام» لوطیان را در جهت سرکوب بهکار میگرفتند و اجرت میدادند. به گواه «یحیا دولتآبادی» کمتر «روحانی متنفذی» بود که لوطیان چماقدار خود را نداشته باشد. این قشون مسلح را کوچکترین بهرهای از سواد و اصول دین نبود. جملگی آزمند پول بودند و نان و آبشان از اجیرشدن به راه دستبرد به املاک و اموال مردم فراهم میآمد. هرجا هم که رقیبی و مخالفی سر بلند میکرد، به آسانی سربه نیست میکردند.
لوطیان تا سالیان دراز بعد از «میرزا تقیخان» در کار بودند و برجای. «ویلهم فلور»، یکی از کارشناسان بهنام تاریخچه لوطیان، به ما میآموزد که واژه لوطی و الواط با «لات و لوط» و «داش مشدی» یکی است
جماعت لوطی در ابراز دینداری راه و روش ویژه خود را داشتند. از این دست که محلات شهرها را بهنام دوازده امام میآراستند. یعنی به شهرها جنبه دینی میدادند. از این راه اعتماد مردم را به خود جلب میکردند. مدیریت و آرامش محلهها و کوچهها و بازار را بر عهده میشناختند. برای بهدستآوردن دل مردم، گهگاه ترازوهای بازاریان را زیر نظر میگرفتند و بررسی میکردند تا برنمایند که در کار جلوگیری ازگرانفروشی و کلاهبرداریاند.
به درگیریها، این الواط گاه جانب دولت، گاه جانب کسبه و گاه جانب تهیدستان شهر را میگرفتند. به رتق و فتق دعواهای محلی هم میپرداختند. در روابط داروغه و بازاری نقش «میانجی» ایفا میکردند. اما در اصل، قشون «درخدمت روحانیان بودند». زور این صنف «مسلح» تا جایی بود که کوچکترین پروایی از لختکردن مردم و حتا از بستن و کشتن نداشتند. بهنام دین «باج شرعی» هم میگرفتند. در کوچه و بازار به هتک ناموس و آزار زنان بر میآمدند و دست به کشتار هم میزدند. آنگاه هم که احساس خطر میکردند بست مینشستند. از همین رو لوطیان را «بستنشینان» هم میخواندند. سرپرست میسیون آمریکایی گواهی میداد که هفتهای نبود که در ارومیه لوطیان چماقدار بهنام دین «دست به آدمکشی» نزنند .
الواط حتا گهگاه سرخود و بدون اجازه از حکومت بهنام خود سکه میزدند. در این موارد سرکردههاشان را به لقب «شاه» میآراستند و به جای حکومت از او تبعیت میکردند. از این راه نشان میدادند که حکومت را به رسمیت نمیشناسند. نمونهها کم نیستند. به مثل، در تبریز به سال ۱٨۴٩میلادی، یعنی یک سالی پس از مرگ «محمدشاه»، لوطیان شهر با مجتهد همدست شدند و برحکومت شوریدند. گرچه به پیروزی دست نیافتند.
البته دولتهای خارجی بهویژه انگلیسها هم از نزدیکی و دوستی با سران لوطیان که مجتهدان باشند، دریغ نمیورزیدند. نکته مهم اینکه چون لوطیان وطن نمیشناختند به آسانی به دام دشمنان ایران، به ویژه انگلیسها میافتادند و اجیر میشدند. بیسبب نبود که تاریخنگار انگلیسی خانم «لمتون» که همواره پشت و پناه ملایان و «انجمنهای سری» بود، در ستایش این الواط تا جایی پیش رفت که آنان را به لقب «رابین هود» آراست.

اما خطر بزرگتر، که با تفصیل بیشتری یادآور خواهیم شد، هنگامی رو کرد که انگلیسها، به راه تجزیه ایران، و رقابت با روسها، به بهرهبرداری از مجتهدان بزرگ و لوطیانشان برآمدند.
بدیهی است که در این جو سرکوب و هراس، بیتفاوتی مردم در پیوند با دین و سیاست به راستی چشم گیر بود که دو نمونه میآورم.
در سال ۱٨۲٨ میلادی، که سال شکست ایران در جنگ دوم با روسیه بود، مردم ریختند و کاخهای «عباسمیرزا» را به ویرانی کشاندند. آنگاه سرازیر کوچهها شدند که: «از جنگ و حکومت به تنگ آمدهایم و از این پس «میخواهیم برویم تبعه روسیه بشویم» سپس به خانه «آقا میرزا میرفتاح»، مجتهد تبریز یورش بردند، او را از خانهاش بیرون کشیدند، خود به دنبالش راه افتادند و آن بیچاره را واداشتند که برای جداشدن آذربایجان از ایران فتوا بدهد و مقدم روسها را گلباران کند، بلکه مردم را از دست حکومت و «پرداخت مالیات معاف» دارند.»
سفیر روسیه درخواست مردم را در جهت پیوستن به روسیه به «تزار نیکلا» گزارش کرد. تزار پاسخ داد: «صلاح نمیدانم.»
آن مجتهد از ترس توده عوام، فرار را بر قرار آسانتر دید. بار و بندیل ببست. به روسیه گریخت، و بازمانده زندگیاش را در تفلیس با پرورش قناری سرکرد. در ۱٨۲٩ میلادی سفیر روسیه هم که از قزوین میگذشت، گواهی میداد که در قزوین هم مردم اطرافش را گرفتند و در دشمنی با قاجارها خواستار پیوستن به روسیه شدند. از بیتفاوتی مردم نسبت به وطن خویش، انگلیسها بیش از دیگران بهره بردند. از این دست که کوشیدند روحانیان را تقویت کنند تا به یاری اخذ فتوا با روسها در افتند. البته از پیوند ملایان با انگلیسها در این زمینه اسناد زیادی در دست است.
خبر / رادیو کوچه
در ادامه موج بازداشتها در جریان تظاهرات مردمی ٢۵ بهمن ماه، محمود باقری، فعال دانشجویی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، محمود باقری، فعال دانشجویی دانشگاه آزاد تهران مرکز، روز دوشنبه در اطراف چهارراه کالج تهران و زمانی که در حال تصویربرداری از صحنههای برخورد ماموارن با مردم بود، مورد بازداشت قرار گرفته است.
پیش از این نیز ابوذر رستمی، دانشجوی رشته سینما دانشگاه هنر تهران، در چهارراه ولیعصر توسط ماموران امنیتی و همچنین حامد شاملو، از شاعران و داستاننویسان جوان، در بعدازظهر روز دوشنبه ٢۵ بهمن ماه، بازداشت شدند.
محمدرضا / رادیو کوچه
همانطور که پیشبینی میشد «کارلوس کرش» به پیشنهاد ایران جواب رد داد. «علی کفاشیان» در برنامه نود اعلام کرد که کارلوس کرش سرمربیگری تیم ملی ایران را رد کرده است او ساعت 23:45 روز دوشنبه در حالی که میهمان تلفنی برنامه نود بود این خبر را اعلام کرد و گفت: «کرش همین نیم ساعت پیش اعلام کرد که به دلیل مشکلات خانوادگی نمیتواند به ایران بیاید.»
این خبر در حالی در برنامه نود اعلام شد که قبل از این پیشبینی میشد مربی پرتغالی پیشنهادی را از کشورهای دیگر داشته باشد و پیشنهاد ایران را رد کند. علی کفاشیان پیشتر در مصاحبه با جهان ورزش اعلام کرده بود که فدراسیون فوتبال گزینههای دیگری را برای سرمربیگری تیم ملی در نظر دارد. کارلوس کرش با ارسال ایمیل به علی کفاشیان عنوان داشت که تصمیماش برای عدم پذیرش مسوولت در تیم ملی ایران غیر فوتبالی بوده است.
به گزارش ایسنا، کارلوس کرش دیشب در ایمیلی به علی کفاشیان نوشت: «رییس محترم فدراسیون فوتبال ایران جناب آقای علی کفاشیان، من با اندوه و ناراحتی زیاد باید انصرافم را درباره دعوت شما و همچنین فرصت سرمربیگری تیم ملی جمهوری اسلامی ایران در راه، راهیابی به جامجهانی 2014 برزیل اعلام کنم. از صمیم قلب باید از دعوت سخاوتمندانه شما تشکر کنم. ابتدا باید بگویم که تصمیم من تنها بهدلیل مسایل شخصی بوده است و تصمیمم را گرفتهام و قابل تغییر نیست.
موارد بسیاری وجود دارد که من باید از شما بهخاطر آنها تشکر کنم. امیدوارم بتوانم قدردانی صمیمانه خود را برای آنچه شما انجام دادهاید که سرمربیگری من در تیم ملی ایران میسر شود، ابراز کنم. من به شما و طرفداران فوتبال ایران این تضمین را میدهم که تصمیم من بهخاطر مسایل شخصی و کاملن غیر فوتبالی بوده است که متاسفانه نتوانستم این مشکلات را برای سرمربیگری تیم ملی ایران حل کنم.

من درباره فوتبال ایران اطلاعاتی داشتم اما اکنون با دیدن شور و هیجان مردم ایران برای فوتبال و همچنین برخورد و خوشآمدگویی که از مردم ایران دیدم تشکر میکنم و میتوانم با اطمینان بگویم حالا در مورد فوتبال ایران اطلاعات خوبی دارم. بازی تیم ایران در مقابل روسیه را دیدم و میتوانم به صراحت بگویم که آینده خوبی در انتظار فوتبالتان است و آینده درخشانی برای تیم ملی متصور هستم.
در پایان باید بگویم متاسفانه در این زمان خاص بهدلایل خانوادگی و شخصی همانطور که مسایل شخصی برای همه ما اهمیت دارد، مجبورم تصمیم نپذیرفتن سرمربیگری تیم ملی را بگیرم و میدانم که شما حتمن من را درک میکنید. چرا که نمیتوان از کنار مشکلات خانوادگی به سادگی گذشت.
در پایان میخواهم چند کلمهای هم درباره دوست عزیزم جناب آقای ترابیان بنویسم. هرگز زحمات و کارهایی که برای من و تیم دستیارانم انجام دادهاید را فراموش نمیکنم و باز هم از شما تشکر میکنم چرا که حمایتهای شما برای من فراموشناشدنی است و بهترین آرزوها را برای فدراسیون فوتبال در راهیابی به جام جهانی 2014 برزیل را دارم.
چهارشنبه 27 بهمن 89 / 16 فوریه 2011
اجرا: زهره
استودیو: اعظم
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات ایران
سوت – «کرش پیشنهاد ایران را رد کرد» – محمد رضا
روزنگاشت – «ستاره کاباره های تهران» – محبوبه
بخش اول خبرها
مجله جاماندگان – «بستنشینی لوطیان، حربه قدیمی ملایان» – شراره سعیدی
روزمرگیها – « دلم برای خودمان میسوزد … » – مهرزاد موسوی
زخم – «سالانه 150 میلیون زن در دنیا ختنه می شوند» – افشان برزگر
بخش دوم خبرها
تماشاخانه کوچه – «بی قید و بند» – پویا
مجله خبری تاجیکستان – «وزیر صنایع ایران سفرش به تاجیکستان را لغو کرد» – کیومرث
گزارش روز از تورنتو- «ایرانیان خارج از کشور هم چنان در حمایت از فعالان داخل کشور میکوشند»- آویده
مجله خبری کابل – آرین
پرسه – «دنیای ما و دنیای بعضیها…» – سیمین
بخش سوم خبرها
خبر / رادیو کوچه
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی پس از وقایع روز 25 بهمنماه با صدور اطلاعیهای، عنوان کرد: «از مردم ایران دعوت میکنیم تا با حضور در تجمع اعتراضآمیز که روز جمعه بیستونهم بهمنماه پس از اقامه نمازجمعه در سراسر ایران انجام میشود تنفر و انزجار خود را از جنایت دوباره سران فتنه و منافقان کوردل، اعلام دارند.»
به گزارش فارس، در اطلاعیه شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی آمده است: «دعوت سران فتنه از حامیان منافق و سلطنتطلب و اراذل ضدانقلاب برای ایجاد اغتشاش در بیستوپنجم بهمن ماه با هدف فراهم کردن خوراک تبلیغاتی برای رسانههای بیگانه بالاخص آمریکا و انگلیس و اسراییل غاصب که منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از هموطنان عزیز شد بار دیگر پرده از چهره خبیث مهرههای سوخته استکبار و لاشههای متفن سیاسی فتنه 88 برداشت و نشان داد که اتحاد پلید و شوم جیرهخواران و مزدوران ضد انقلاب به همراه منافقان و سلطنتطلبان روی دیگری از نفاق نوظهور و تلاش استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی برای گشودن دوباره راهی است که با عزم و اراده راسخ و استوار ملت غیور و بصیر ایران اسلامی در سال 1360 مسدود و منجر به فرار خودفروختگان جنایتکار و پناه گرفتن آنان در زیر چتر حمایتی صدام خون آشام شده است.»
این اطلاعیه در حالی منتشر شده است که برخی از مسوولان جمهوری اسلامی با حضور در رسانههای منسوب به دولت در چند روز اخیر، حادثه 25 بهمن ماه را بیاهمیت و کوچک خوانده و تاکید کردهاند که هرچه زودتر رهبران معترضان بازداشت و محاکمه شوند.
بیشتر بخوانید:
«ملت حق دارند سران فتنه را زندانی کنند»
خبر / رادیو کوچه
مهدی شریفیان، مستندساز ایرانی در تظاهرات ۲۵ بهمن توسط نیروی انتظامی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شده است.
به گزارش ندای سبز آزادی، مهدی شریفیان، مستندساز و کارگردان، در سریال عملیات ۱۲۵ و تله فیلم یازده دقیقهوسیثانیه به کارگردانی بهروز افخمی، دستیار اول و برنامهریز بوده و در بعضی از فیلمهای اخیر افخمی نیز به عنوان بازیگر حضور داشته است.
مستند «خوابگرد و شهر آشنا» که هر شب از شبکهی چهارم صدا و سیما پخش میشد به کارگردانی او بوده است. از دیگر کارهای او میتوان به دستیاری مستندهای «یک تجربه» اشاره کرد.
گفتنی است علیرغم پیگیریهای خانواده وی، تاکنون هیچ خبری از مهدی شریفیان به دست نیامده است.
خبر / رادیو کوچه
در پی بازداشت دانشجویان و فعالان سیاسی در روزهای اخیر و پس از برگزاری راهپیمایی 25 بهمن که به دعوت رهبران معترضان به نتایج انتخابات صورت گرفته است، دستکم ۱۶ نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بازداشت شدهاند.
به گزارش دانشجو نیوز، امین مهدوی، شقایق حیرانی، فرزانه کرمی، پوریا نادری، سامان فرحت، محمد نراقی، محمد سلحشور، عارف بلندنظر و سیاوش جباریان نه نفر از دانشجویان دانشگاه شریف هستند که شب ۲۵ بهمن دستگیر شدهاند. شیما وزوایی، دیگر دانشجوی این دانشگاه نیز روز سهشنبه و در پی مراجعه ماموران امنیتی به محل کارش، دستگیر شد.
همچنین روز گذشته ماموران امنیتی و حراست تمام درهای دانشگاه شریف را مسدود و دانشجویان را به طرف در اصلی هدایت کرده که در این بین دستکم ۶ دانشجوی دیگر به نامهای نادر رضایی، علی اکبر محمدزاده، جواد سوهانکار، علی مرشدلو، امیر هوشنگ نوایی و محمد افخمی دستگیر شدند.
لازم به اشاره است نادر رضایی از اعضای شورای صنفی و ۵ نفر دیگر هم از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه شریف بودهاند.
از افرادی که پس از تظاهرات ۲۵ بهمن ماه بازداشت شدهاند در حال حاضر اطلاعی در دست نیست.
خبر / رادیو کوچه
در پی مشخص شدن هویت واقعی یکی از کشتهشدگان ۲۵ بهمن، «صانع ژاله» دانشجوی کرد رشته نمایش دانشگاه هنر تهران، که رسانههای منسوب به دولت جمهوری اسلامی وی را طور دیگری معرفی کردند، خبرهای رسیده حکایت از فشار به خانواده ژاله در شهر پاوه کرمانشاه برای قبول مصاحبه علیه معترضان دارد.
به گزارش دانشجونیوز، گفته میشود زینالدین انصاری از فرماندهان سپاه و از نزدیکان صانع ژاله عامل اصلی فشار بر خانواده وی برای مصاحبه با رسانههای دولتی است.
زینالدین انصاری که خود نیز روز سهشنبه، در شبکههای صدا و سیما بر علیه تظاهرات ۲۵ بهمن ماه مصاحبه کرد، از نیروهای امنیتی شهر پاوه و مسوول حراست سد داریان در نزدیکی شهر پاوه است. مدیریت سد داریان تحت اختیار سپاه پاسدران قرار دارد.
طبق اخبار واصله، تمامی ارتباطات خانواده ژاله به کنترل نیروهای امنیتی درآمده و راههای ارتباط با این خانواده نیز قطع شده است.
بیشتر بخوانید:
«کشتهشدن یک دانشجوی کرد در اعتراضات ۲۵ بهمن»
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با تایید حرکت نمایندگان مجلس شورای اسلامی در محکومیت شدید آنچه وی سران فتنه میخواند، اظهار داشت: «از دوستان انقلاب میخواهم از تماشاچی بودن خارج شوند زیرا امروز وقت سکوت کردن نیست.»
به گزارش واحد مرکزی خبر جمهوری اسلامی، محسن رضایی افزود: «خواص، نیروهای انقلاب و دوستانی که عنوان میکنند ما جزو نظام جمهوری اسلامی هستیم امروز باید با قدرت به صحنه بیایند.»
وی گفت: «درست است که حادثه دیروز (دوشنبه) کوچک بود اما میتواند موجب برکت و تقویت نظام و رهبری شود.»
دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص حمایت وزیر امور خارجه آمریکا، هیلاری کلینتون از معترضان 25 بهمن گفت: «به نمایندگی از نیروهای انقلاب میگویم که خانم کلینتون غلط کرده که این حرف را زده و در مسایل داخلی ایران دخالت کرده است و این تلاش مذبوحانه آمریکا به هیچجا نمیرسد.»
وی گفت: «به نظرم سران فتنه اگر تا امشب (سهشنبه) نگویند که با آمریکا و اغتشاشگران نیستیم، ملت ایران حق دارد آنان را زندانی و برخورد قاطع و جدی کند.»
این در حالی است که رهبران معترضان به نتایج انتخابات از پیش از راهپیمایی 25 بهمن در حصر خانگی بهسر میبرند و هیچگونه اطلاعی از وضعیت آنها در دست نیست.
بیشتر بخوانید:
«بیشتر بازداشتشدگان ۲۵ بهمن آزاد شدند»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
سه تانکر بنزین نظامیان خارجی در ولایت شرقی میدان وردک در افغانستان حریق گردید. طالبان مسوولیت این آتش سوزی را به عهده گرفته است، اما مسوولان دولتی این ادعای طالبان را رد میکنند.
جنرال حقنواز حقیار فرمانده پلیس ولایت میدان وردک گفت این تانکرها شام روز گذشته در اثر بیاحتیاطی رانندگان آن آتش گرفته است.
وی افزود راننده گان این تانکرها، جهت گرم شدنشان، در نزدیک تانکرها آتش روشن کرده بودند که این سبب آتش سوزی تانکرها گردید.
اما طالبان در وب سایت رسمیشان مسوولیت این آتش سوزی را به عهده گرفته و ذبیحاله مجاهد یک سخنگوی این گروه گفته است افراد آنان به واسطه ماین کنترولی هشت تانکر دشمنانشان را حریق کردهاند.

ولایت میدان وردک در شرق افغانستان و در جوار کابل پایتخت قرار دارد، اما مخالفان دولت در بخشهای این ولایت فعال میباشند.
خبر / رادیو کوچه
روز چهارشنبه، سخنگوی قوه قضایه جمهوری اسلامی با بیان اینکه اقدامات اخیر آنچه وی سران فتنه میخواند، قابل گذشت نیست و بهطور قطع محاکمه میشوند اظهار داشت بسیاری از دستگیرشدگان حوادث 25 بهمن در همان مرحله اول آزاد شدند ولی مجرمان همچنان در بازداشت هستند.
به گزارش مهر، غلامحسین محسنی اژهای در حاشیه جلسه فرماندهان آگاهی کشور گفت: «افرادی که در طول سال گذشته و امسال در جریان فتنه با آمریکا و رژیم صهیونیستی که دشمنان اصلی کشور هستند همراهی کردند ظلم بزرگ و جنایت عظیمی را مرتکب شدهاند. این افراد در حالی که در 25 بهمن ماه زمانی که مردم شیرینی راهپیمایی 22 بهمن را در ذهن خود ثبت میکردند با همراهی دشمنان قسمخورده همصدا شده و دوباره جنایت آفریدند.»
سخنگوی قوه قضاییه با بیان اینکه اقدامات اخیر رهبران معترضان قابل گذشته نیست، گفت: «آنها بعد از نصیحت تمام دلسوزان و هشدار خواص همچنان بر اقدامات مجرمانه و غیرقانونی خود پافشاری کردند و باید منتظر کیفر باشند.»
دادستان کل در مورد آمار دستگیرشدگان در حوادث 25 بهمن گفت: «در این چنین حوادث معمولن ممکن است افرادی دستگیر شوند. بلافاصله با بررسیهای ابتدایی برخی آزاد شوند زیرا در درگیریهای خیابانی افرادی کمگناه و بیگناه در معرض اتهام قرار میگیرند. لذا هر عددی که گفته شود عدد کاملی نیست.»
محسنی اژهای در مورد دستگیری ضارب صانع ژاله در روز 25 بهمن اعلام کرد: «منافقین تمام توان خود را گذاشتند که برخی از آنها دستگیر شدند ولی در مورد دستگیری قاتلان شهید ژاله و اینکه کسی اعتراف کرده خبری ندارم.»
بیشتر بخوانید:
«پنبه را از گوشتان خارج کنید و صدای مردم را بشنوید»
خبر / رادیو کوچه
دو تن از فرزندان آیتاله بیات زنجانی از روحانیون مخالف دولت جمهوری اسلامی در جریان حوادث روز دوشنبه، 25 بهمن توسط نیروی پلیس بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدهاند.
به گزارش سحام نیوز، محمدمصطفی و سوسن، دو تن از فرزندان آیتاله بیات زنجانی که در تهران به سر میبردند زمانی که قصد داشتند با مترو خود را به ترمینال و در نهایت به قم برسانند از سوی پلیس دستگیر شدند.
تاکنون اطلاعات بیشتری در این زمینه منتشر نشده است.
خبر / رادیو کوچه
روز سهشنبه ٢۶ بهمن ماه، علی مرادی، دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشگاه شهرکرد و دو تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه به نامهای کوروش بنایی و رضا شاکری توسط نیروهای اطلاعات بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدهاند.
به گزارش دانشجونیوز، این دانشجویان در پی احضار و مراجعه به ستاد خبری اداره اطلاعات شهرستان شهرکرد بازداشت شده و تا کنون خبری از آنها در دست نیست.
این دانشجویان در روزهای اخیر به حراست دانشگاه نیز احضار شده و در مورد فعالیتهایشان در فیسبوک و شبکههای اجتماعی مورد بازخواست قرار گرفته بودند.
گفتنی است پس از بازداشت این دانشجویان، نیروهای امنیتی به اتاقهای آنها در خوابگاه محل سکونتشان وارد شده و وسایل شخصی از جمله لپتاپ آنان را ضبط کردهاند.
علی مرادی در حوادث پس از انتخابات نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.
آنچه در این بخش میآیدانتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
همایون مهمنش
منبع: سایت همایون
مبارزات آزادیخواهانه ملتهای عرب نشان میدهد که جنبشها از یکدیگر میآموزند و سعی دارند اشتباهات گذشته را تکرار نکنند. آزادیخواهان تونس و مصر پس از بیرونراندن دیکتاتورها خواهان استقرار حکومت تونسی یا مصری هستند و حتا سخنگوی اخوان المسلمین اعلام میدارد که مملکت از آن همه مردم مصر است و آنها خواهان یک حکومت اسلامی مانند ایران نیستند.
تظاهرات بیست و پنجم بهمن نشان داد که بر خلاف آنچه رژیم ادعا میکند جنبش سبز مقاومت در ایران زنده است و علیرغم سرکوب رژیم همچنان به راه خود ادامه میدهد. نگاهی به اتفاقات این روز نشان میدهد که مردم خواهان آزادیاند و مبارزه در درون جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشتهاند. هدف شعارها تنها علی خامنهای است و همه وی را مسوول میدانند. تظاهرات بیست و پنجم بهمن باعث شد که مفسران و خبرنگاران جهان بار دیگر ابراز کنند که مردم ایران بهترین شرایط را برای دستیابی به آزادی و دموکراسی در خاور میانه دارا میباشند.
اما هنوز در پاسخ به اینکه جنبش مردم ایران خواهان چه آینده ایست، هر صاحبنظری تعبیر خود را ارایه میدهد و معمولن هیچ یک از آنها هم توضیح نمیدهد که چرا بهنظر ایشان این تعبیر بایستی خواست مشترک و عمومی جنبش باشد؟ گاهی هم این تفکر بیان میشود که «خواستهای حداقل” بایستی هدف مشترک تمامی جنبش باشند.
اگر از شیوه مبارزه که تقریبن همه بخشهای جنبش بر ضرورت رد خشونت و مسالمتآمیز بودن آن تاکید دارند، بگذریم، هدف و راه جنبش مردم ایران هنوز در ابهام قرار دارد. ابهامی که بهنفع آزادی نیست و در آینده به هر کس، بهویژه صاحبان قدرت، امکان میدهد که هدفگذاریهای جنبش را بهدلخواه خود تعریف کنند.
جنبش بدون هدف مانند مسافرتی بدون مقصد است. اگر در یک مسافرت، مقصد، مسیر یا وسیله نقلیه برای مسافرت معلوم نباشد، رسیدن به مقصد بیمعنی و در بهترین حالت دشوار است. بر عکس، روشن بودن هدف، راه و شیوه کار پاسخ به برخی از مسایل حاد جنبش را آسان میسازد.
هدف جنبشی که همه اقشار جامعه در آن شرکت دارند، نمیتواند منعکسکننده منافع گروه خاصی باشد. چه در این صورت، آنهایی که خواستهایشان ملحوظ نشده است، دیر یا زود دلیلی هم برای پشتیبانی از آن نمیبینند. پس هدف باید حتاالامکان خواست و منافع تمامی اقشار جامعه را در بر گیرد.
روشن بودن هدف، راه و روش کار و توافق بخشهای مختلف جنبش بر سر آن یک اقدام تدارکاتی ضروری برای موثرتر نمودن اقدامات جنبش و لازمه آنست که مردم آگاهانه، هدفمند، متحد و خلاقانه عمل کنند، دور یا نزدیک شدن به هدف را مدام کنترل نموده و در صورت لزوم، اصلاحات لازم را در حرکت خویش بهعمل آورند. روشن بودن هدف، به راه و روش یک حرکت اجتماعی کمک میکند تا وقت و انرژی صرف پیمودن بیراههها نشود و همه بدانند برای چه مبارزه میکنند و در صورت پیروزی چه آیندهای انتظارشان را میکشد.
دو راهی بزرگ جنبش سبز
بسیاری از نواندیشان دینی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، تقلب فاحش حکومت و سرکوب تظاهرات مسالمتآمیز مردم پس از آن، به مقاومت آشکار در مقابل نظام و دفاع از حقوق و آزادیهای مردم پرداختند. هر اقدام حذفی علیه این نواندیشان دینی ضربهای است به کل جنبش آزادیخواهی ایران و لازم است کماکان متحدانه از مقاومت و اقدامات افشاگرانه آنان علیه رژیم دفاع نمود.
دموکراسی دینی کوشش دیگر اصلاحطلبان جمهوری اسلامی برای توجیه این نظام است. هر گونه پیشوند یا پسوند دین برای دموکراسی، مباین با حق حاکمیت ملت و به معنی قائل شدن حق حاکمیت برای آن گروه از جامعه است که تحت عنوان دین حکومت میکنند و بنابراین نمیتواند خواست عموم مردم و جنبش مردمی باشد
از طرف دیگر رودررویی آشکار و کامل حکومت با مردم بهویژه بعد انتخابات 1388، هرگونه امید به اصلاحات اساسی در درون نظام جمهوری اسلامی توسط رای را از بین برده و طرفداری از اصلاح نظام رو به کاهش دارد. مردم میدانند که نمیتوان بدون عبور از جمهوری اسلامی و حکومت ولی فقیه راهی بهسوی آزادی و اصلاحات اساسی گشود. این نکته اصلاحطلبان جمهوری اسلامی را در مقابل یک انتخاب قرار داده است: یا باید حق حاکمیت مردم را بهطور کامل بپذیرند و یا برای حفظ جمهوری اسلامی با حکومت تمامیت خواه مدارا کنند. بدیهی است در صورت انتخاب راه دوم اعتماد مردم را از دست میدهند و نتیجتن تمامیتخواهان میتوانند آنها را سادهتر از میدان بهدر کنند.
تعاریف گوناگون از خواست جنبش: «انتخابات آزاد»، «اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی»، «مردمسالاری دینی»، «رعایت حقوق بشر در جمهوری اسلامی»، «مردم آزاد باشند تا هرچه میخواهند انتخاب کنند»، «جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه» تا توجه اصلاحطلبان به مدل ترکیه بهعنوان نظام حکومتی مطلوب، همگی نتیجه سردرگمی است که اصلاحطلبان جمهوری اسلامی دچار آن هستند. برخوردی دقیقتر به بعضی از این ادعاها نشان میدهد که هیچیک از آنها نمیتواند خواست جنبش امروز مردم ایران باشد.
انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی؟
کدام انسان آگاهی است که نداند تحقق انتخابات آزاد منوط به وجود آزادی و امنیت و رعایت حقوق و آزادیهای کلیه آحاد مردم است؟ نداند که انتخابات در نظامی که حاکمیت مردم را پذیرا نیست و در برابر چشم میلیونها نفر در آرا مردم تقلب میکند، نمیتواند آزاد باشد و حتا در صورت پیروزی در انتخابات نیز نتیجهای ندارد؟ پس انتخابات آزاد فقط پس از عبور از جمهوری اسلامی ممکن است. و مهمتر از انتخابات آزاد، حکومتی است که باید آن را عملی سازد. ولی متاسفانه در مورد آن صحبتی نمیشود.
اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی؟
قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اساس این دروغ بزرگ استوار است که ولی فقیه نماینده خدا روی زمین میباشد. چگونه میتوان از مسوولین نظامی که قانون اساسی آن بر اساس چنین دروغی بنا شده است، انتظار داشت که راستگو باشند؟
تهیهکنندگان این قانون که مجذوب آیتاله خمینی بودند، اختیاراتی نامحدود برای ولی فقیه قائل شدند، بهطوریکه مردم ایران با تصویب این قانون تمامی حقوق و آزادیهایی را که در جنبش مشروطه، جنبش ملی کردن صنعت نفت برهبری دکتر محمد مصدق و مبارزه علیه محمدرضاشاه بهدست آورده بودند، بهیکباره از دست دادند. این قانون اساسی قبول رسمیت خودکامگی ولی فقیه و بردگی ملت است. اتفاقی نیست که در سی و دو سال گذشته، حکومت بهجای آنکه خدمتگذار مردم باشد، صاحب جان و مال و زندگی آنان شده، با مردم چون بردگان رفتار نموده و هرگونه صدای حقطلبانه مردم را با زور پاسخ داده است.
قبول چنین قانونی رسمیت دادن به خودکامگی فقها و ولی فقیه است. بعید است مردم و آنهایی که امروز علیه دیکتاتوری ولی فقیه مبارزه میکنند، پس از موفقیت، این قانون اساسی را بپذیرند و پیشنهاد اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز، نمیتواند هدف مشترک آزادیخواهان ایران باشد.
دموکراسی دینی
دموکراسی دینی کوشش دیگر اصلاحطلبان جمهوری اسلامی برای توجیه این نظام است. هر گونه پیشوند یا پسوند دین برای دموکراسی، مباین با حق حاکمیت ملت و به معنی قائل شدن حق حاکمیت برای آن گروه از جامعه است که تحت عنوان دین حکومت میکنند و بنابراین نمیتواند خواست عموم مردم و جنبش مردمی باشد.
بر خلاف این ادعا که یک حکومت دینی مانند جمهوری اسلامی منجر به ارتقا معنویت و اخلاق در جامعه میشود، طی سی و دو سال گذشته در جمهوری اسلامی نه تنها به تعالی معنویت و اخلاق کمکی نکرده، بلکه روحانیون حاکم و کارگزارانشان مظهر بیاخلاقی و سرمنشا غالب تجاوزات به حقوق مردم بودهاند.
این ویژگی حکومتهای دینی، منحصر به ایران نیست. تا قرون وسطی غالب کشورهای اروپا تحت نفوذ پاپ و کلیسا اداره میشد. حکومت دین با شقاوت و خونخواری و آنچه که بهنام «مجازاتهای قرون وسطایی» معروف شده است، توام بود. آغاز دوران روشنگری با این فکر همراه بود که سعادت انسان در این دنیا و نه در آخرت، مرکزیت دارد. دوران روشنگری آغاز پایان یافتن حکومتها تحت نفوذ کلیسا بود. در این دوران دین از حکومت جدا شد. تفکر عقلانی جای تفکر خرافی را گرفت و در نتیجه غرب به آزادی و پیشرفت دست یافت.
قابل درک است اگر امروز بعضی اصلاحطلبان جمهوری اسلامی خواهان تجدید «دوران طلایی امام راحل» باشند. چه آنها در آن دوران بر خلاف صدها هزار مردمی که آواره، فقیر و بدبخت شدند، هزاران زندانی سیاسی که اعدام شدند، زنانی که بهدلیل پوشش آزار شدند و …، در این دوران به زندگی مرفهی دست یافتند و احیانن به مقامی رسیدند. همینطور قابل درک است وقتی سلطنتطلبانی خواهان تکرار «دوران طلایی» زمان محمدرضا شاه یاشند، چه آنها نیز در آن دوره بر خلاف مخالفین که با زندان و شکنجه و اعدام روبهرو بودند، زندگی خوبی داشتند. سوال فقط اینست که چرا این دو گروه از دیگران انتظار دارند برای تکرار آن دوران با آنان همراه شوند.
حکومت ملی
هدفی که خواست معمول جنبشهای آزادیخواهانه امروز دنیاست و حقوق و آزادیهای تمامی مردم را شامل میشود. استقرار یک حکومت ملی است که بر اصل حاکمیت مردم استوار است. شرط استقرار آن آرامش در کشور و انتخابات مجلس موسسان برای تنظیم یک قانون اساسی جدید است.
تحقق اتحاد ملی نیازمند پشتیبانی اکثریتی قاطع از گروههای سیاسی، صنفی و اجتماعی است اما اتحاد این گروهها بر سر هدف مشترک یعنی حکومت ملی پیش شرط ایجاد آن نمیباشد؟
در حکومت ملی کلیه قوا ناشی از ملت میباشد، دین از حکومت جداست، حقوق و آزادیهای مردم رعایت و تضمین میشود. کوشش طرفداران دموکراسی پایدار بر این خواهد بود که نظام آینده نظامی جمهوری و غیر موروثی باشد و در آن مقامات بالای کشور در مقابل مردم و نمایندگان منتخب آنان پاسخگو باشند و برای مدتی معین و محدود انتخاب شوند.
حکومت ملی بر خلاف حکومت دینی حق ویژه برای هیچ گروه اجتماع قائل نیست. کشور متعلق به همه است و آحاد مردم در آن از حقوق و آزادیهای یکسان برخوردارند. امروز حتا برخی نواندیشان مذهبی (مانند آقای مصطفی تاجزاده) از حکومت ملی ترکیه که بر پایه جدایی دین از حکومت استوار است، بهعنوان یک نمونه مطلوب یاد میکنند و توجه دارند که هر گروهی تحت هر عنوان خواهان حقوق ویژه در جامعه باشد، حقوق دیگران را زیر پا گذاشته است.
بعضی اصلاحطلبان جمهوری اسلامی حتا ابراز لزوم استقرار یک حکومت ملی به عنوان هدف مبارزات را خشونتطلبی میخوانند. حال آنکه مردود دانستن خشونت در مبارزه سیاسی بههیچ وجه بهمعنی چشمپوشی از تفکر و روشن کردن اهداف مبارزه نمیباشد.
آیا حکومت تمامیتخواه داوطلبانه میرود؟
آیتاله خمینی با اعلام این نظر که اقدامات خلاف دین برای حفظ حکومت دینی مجاز است، دین را فدای قدرت خویش کرد. بیهوده نیست که امروز همه گروههای طرفدار وی در جمهوری اسلامی شدیدن در پی دستیابی به قدرت، حذف رقیبان و تضعیف یکدیگرند. از جهات دیگر نیز ضعف حکومت روز افزون است: «دشواریهای عظیم اجتماعی، فقر، بیکاری، ورشکستگی اقتصادی، فقدان امنیت، رشد نارضاییها و ناتوانی حکومت در اداره کشور.»
اما این ادعا که میتوان حکومت را صرفن با صبر و تحمل وادار به گردن گذاشتن به خواست ملت کرد، همیشه درست نیست. بهویژه حکومتهای تمامیتخواه هر قدر هم ضعیف شوند عمومن خود بهخود سقوط نمیکنند و تا آخرین لحظه حیات به جنایت و تخریب ادامه میدهند.
مبارزات مردم در خیابان مانند آنچه در سال 88 صورت گرفت و اکنون در 25 بهمن ادامه یافت، لازم است اما کافی نیست. از آنجا که صحبت از آینده میلونها ایرانی است، نمیتوان و اینبار نباید موفقیت در مبارزه برای دموکراسی را منوط به شانس و اتفاق نمود. برای موفقیت در این راه لازم است راههایی را انتخاب نمود که دیر یا زود اما مطمئنن به نتیجه میرسند. لازم است از قبل حتاالامکان کلیه خطرات ملحوظ شود و هم برای پایان دادن به دیکتاتوری و حفظ کشور در مقابل خطرات دوران گذار آمادگیهای لازم را در خود بهوجود آوریم. کلیه موفقیت در این زمینهها ایجاد آن نیرو و تشکلی است که همه آزادیخواهان ایران بتوانند در آن شرکت و فعالیت کنند. نیرویی که با دینامیسم خود هم نمونهای کوچک از دموکراسی آینده را ارایه دهد، هم به دیکتاتوری پایان دهد، هم بر خطرات دوران گذار، مانند جنگ، تجزیه و گروههای افراطی فائق آید و هم در آخر کشور را بهسوی استقرار آزادی، دموکراسی و حکومت ملی رهنمون شود.
اتحاد ملی
بر پایه توافق بخشهای جنبش آزادیخواهی ایران بر ضرورت یک حکومت ملی با ویژگیهای یاد شده بهعنوان هدف، زمینه ایجاد یک تشکیلات سراسری یا اتحاد ملی، برای تحقق آن است. حکومت ملی به نیرویی برای تحقق آن نیاز دارد. این نیرو لازم است حتاالامکان با شرکت آزادیخواهان از کلیه طیفهای جامعه باشد. آنچه امروز میتوان در مورد ویژگیهای این اتحاد گفت اینست که دارای تشکیلات دموکراتیک باشد، افراد با حقوق مساوی در آن شرکت نمایند.
تحقق اتحاد ملی نیازمند پشتیبانی اکثریتی قاطع از گروههای سیاسی، صنفی و اجتماعی است اما اتحاد این گروهها بر سر هدف مشترک یعنی حکومت ملی پیش شرط ایجاد آن نمیباشد؟
حفظ همبستگی و رعایت حقوق و آزادیها، مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر برای همه شهروندان لازم است هدف استراتژیک اتحاد ملی باشد و همه شهروندان، حتا آنهایی که امروز در مقابل آزادیخواهان قرار دارند را نیز شامل شود.
تشکلی که بر پایه اتحاد ملی ایجاد میشود به آزادیخواهان امکان مبارزه موثر برای دستیابی به آزادی، دموکراسی، حفظ صلح و رعایت حقوق انسانی و شهروندی را میدهد. این تشکل میتواند با مبارزه مداوم، از راه تقویت همبستگی ملی، خطرات دوران گذار را به حداقل برساند، در پایان دادن به دیکتاتوری و پس از آن حفظ امنیت و ایجاد آرامش در جامعه، به استقرار آزادی و دموکراسی و تحقق حکومت ملی و استمرار دموکراسی موثر باشد.
بیست و ششم بهمن 1389 برابر پانزدهم فوریه 2011
فایل پیدیاف را از اینجا دانلود کنید.
خبر / رادیو کوچه
شهربانو امانی نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در دورههای پنجم و ششم روز سهشنبه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
به گزارش جرس، این نماینده مجلس شورای اسلامی در زمان آخرین انتخابات ریاست جمهوری از فضای رسانهای ناعادلانه انتخابات گله کرده و گفته بود: «هیچ دولتی به اندازه دولت نهم از حمایتهای ویژه نهادهای مختلف برخوردار نبوده است.»
همچنین گفته میشود امضای این نماینده سابق ارومیه در میان امضاهای احزاب اصلاحطلب برای درخواست راهپیمایی ۲۲ خرداد سال جاری بوده است.
امانی از جمله نمایندگان مخالف لایحه حمایت از خانواده بود که پیشتر در این باره اظهار داشته بود: «قانون به نوعی به جای اینکه تظلمخواهی مظلوم را داشته باشد، به نوعی حق از مظلوم ضایع میکند.»
رادیو کوچه
هفته بیستوسوم لیگ برتر فوتبال ایران درحالی از روز جمعه آغاز خواهد شد که همه تیمها به دلیل نزدیکی امتیازات و حساسیت رقابت در نیم فصل دوم، به غیر از پیروزی به دنبال چیزی دیگری نیستند.
به گزارش مهر، هفته بیست وسوم از بعدازظهر جمعه با برگزاری هفت دیدار آغاز میشود و شنبه آینده با دیدار شاهین بوشهر – پرسپولیس تهران به اتمام میرسد.
دیدارهای هفته بیستوسوم لیگ برتر به این ترتیب برگزار میشود:
روز جمعه، راهآهن شهرری – سایپای البرز، فولاد خوزستان – مس کرمان، استیل آذین تهران – پیکان قزوین، پاس همدان – سپاهان اصفهان، شهرداری تبریز – صبای قم، ذوب آهن اصفهان – نفت آبادان، ملوان بندرانزلی – تراکتورسازی تبریز و استقلال تهران – نفت تهران به مصاف هم میروند.
روز شنبه هم دیدار شاهین بوشهر – پرسپولیس تهران برگزاری میشود.
در پایان هفته بیستودوم ذوبآهن اصفهان، استقلال تهران و سپاهان اصفهان در رتبههای اول تا سوم جدول ردهبندی قرار دارند.
بیشتر بخوانید:
«پیروزی سپاهان در دربی و شاهکار تیم دایی»
کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه
«علیاکبر محرابیان»، وزیر انرژی و صنایع ایران، که قرار بود به تاجیکستان آید سفر خود را لغو کرده است.
یک مسوول بخش روابط بینالملی وزارت انرژی و صنایع تاجیکستان گفته است، که سفر علیاکبر محرابیان به این کشور بهدلیل «ناارامیها در ایران» برای مدت نامعلوم به تعویق گذاشته شد.
این منبع افزوده است، قرار بود «شیرعلی گل» و «علیاکبر محرابیان» در ملاقات خود موضوع گسترش همکاریهای صنعتی و کارکرد معادن در تاجیکستان را بررسی کرده و یاداشت تفاهم در این زمینه به امضا میرساندند.
با این وجود، ملاقات هیت کارشناسان، تاجیران و کارخانهداران ایرانی با همتایان تاجیکشان برگزار خواهد شد. این اولین جلسه کمیته مشترک تاجیکستان و ایران در زمینه همکاریها صنعتی و معدنی است.
این در حالی است، که قبلن رسانههای روسیه درباره همکاری تاجیکستان و ایران در زمینه استخراج و کارکرد اورانیوم تاجیکستان خبر دادند.
خبری که مقامات تاجیکستان آن را رد کرده و گفتند تا هنوز ایران برای خریداری اورانیوم این کشور پیشنهاد نداده است. مقامات میگویند، تاجیکستان ۱۳ الا ۱۴ درصد ذخیره ارنیوم جهان را دارا است.
«راهاندازی پروازها از دوشنبه تا دهلی»
شرکت هواپیمای «است آیر» پروازها دایمی میان «دوشنبه» و «دهلی» را راهاندازی کرده است. مسوولان این شرکت میگویند، بهعلت کمبودن مسافران هدف آخرین آنها دهلی نبوده، بلکه هواپیماها این شرکت سفر خود را از دهلی به کشورهای دیگر آسیا جنوبی و شرقی ادامه خواهند داد.
این در حالی است، که قبلن بعضی از شرکتهای هواپیمایی برای راهاندازی پروازها میان پایتختهای تاجیکستان و هند تلاشها انجام دادند، ولی موفق نبودند.
سبب اصلی کمبود مسافران در این خط سیر عنوان میشود. سفارت هند در دوشنبه میگوید، این پروازها به جز تکان جدی در گسترش همکاریهای اقتصادی، روابط تاریخی میان دو مردم را نیز قوی خواهد کرد.
شرکت هواپیمای «است آیر» از سال ۲۰۰۷ در تاجیکستان فعالیت دارد. اما تابستان سال گذشته این شرکت برای بار نخست پروازها خود را راهاندازی کرد. حالا هر هفته پنج مرتبه در مسیر «کولاب،موسکو» پرواز انجام میدهد.
«تاجیکستان: زنان مجبوری حجاب میپوشند»
کمیته زنان و خانواده در تاجیکستان در میان ۲ هزار زن و دختر حجابدار این کشور نظرپرسی انجام داده است. بیشتر از ۵۰ درصد زنان و دختران پرسیده شده تاجیک گفتهاند، که مجبوری حجاب یا لباس اسلامی را به بر کردهاند.
به گفته آنها، همسر و یا والدانشان آنها را برای پوشدن چنین لباس مجبور میکنند. اما در همین حال، ۴۵ درصد زنان پرسیده شده گفتهاند، آنها داوطلبانه حجاب یا روسری را به بر میکنند. این نظرپرسی در حالی انجام میگیرد، که در سه سال گذشته پوشش اسلامی در تاجیکستان نظامش دنیوی به یک مشکل عمده تبدیل یافته است.
مقامات تاجیکستان حضور زنان حجاب یا روسریدار را در دانشگاهها و ادارهها دولتی منع کردهاند.
پس از صدور این دستور مقامات، تا کنون دهها تن از دختران جوان از دانشگاهها رانده و عدهای از آنها به بحث دادگاهی کشیده شدند.
اما در کوچههای دوشنبه، مرکز تاجیکستان، مشاهده میشود، که در مقایسه با سهسال پیش زنان حجاب یا روسریدار افزوده است.این هم در حالی که مقامات رسمی تاجیکستان از افزایش اسلامگرای در کشور نگرانند و حالا ظاهرن در مقابل اسلامگرایان سنگر گرفتهاند.
آویده مطمئنفر / عکس / رادیو کوچه
در روزهایی که مردم ایران، در دورانی بسیار سخت در مبارزه با استبداد به سر میبرند، ایرانیان معترض خارج از کشور، سعی در همراهی و انعکاس هرچه بیشتر صدای آنها در جهان دارند. معترضان بر این باورند که باید با حضور هرچه پر رنگتر در صحنه از جنبش آزادیخواهانه ملت ایران حمایت کنند.
امروز برای دومینبار در حمایت از حرکت ایرانیان داخل کشور و به اعتراض به خسارات جانی وارد شده به دستکم دو تن از معترضان روز ۲۵ بهمن، ایرانیان همیشه در صحنه مقیم «تورونتو» با در دست داشتن پلاکاردهایی در اعتراض به اعمال خشونت علیه هموطنان داخل کشور، در میدان «مل لستمن» گرد هم آمدند.

من توانستم با چند تن از معترضان، دربارهی علت تجمع امشب آنان در تورونتو گفتوگو کنم. «اردشیر زارعزاده»، فعال سیاسی مقیم تورونتو نیز در این تجمع حضور داشت که با او نیز طی گفتوگویی که مشروح آن به زودی منتشر خواهد شد درباره ضرب و شتم و کشتار مردم ایران توسط نیروهای امنیتی و بسیج در روز ۲۵ بهمن سالجاری صحبت کردم.
محبوبه شعاع / رادیو کوچه
mahboobeh@koochehmail.com
بیست و هفتم بهمن برابر با سالروز درگذشت «مهوش» یکی از خوانندگان زن ایرانی در سبک موسیقی عامیانه است. مهوش از خوانندگان لالهزاری بهشمار میآمد و از چهرههای معروف پرطرفدار کابارهای تهران بود او در چنین روزی در سال 1339 در تهران درگذشت.
«مهوش» که تاریخ دقیق زادروز او مشخص نیست، در بروجرد به دنیا آمد. کودکی را در همین شهر گذراند اما در نوجوانی با خانواده به تهران رفت. وی در تهران به یکی از گروههای موسیقی شاد و محفلی پیوست که به اجرای موسیقی زنده در مجالس عروسی و کافهها میپرداخت. مهوش بعدها با یکی از اعضای همین گروه به نام «حسن زاده» ازدواج کرد. حسن زاده نوازنده ویولون بود، که بعدها مهوش را در کافههای مختلف همراهی میکرد.
گفته میشود صدای خوش و رقص هنرمندانه مهوش باعث شد او که در آغاز در نیمهکابارهها برنامه داشت به نخستین و معروفترین کاباره تهران یعنی «کافه جمشید» راه پیدا کند و به روی صحنه برود. آفت، قاسم جبلی، تاجیک، علی نظری، آغاسی و سوسن محصول تدریجی همان دورهاند، که گفته شده از میان همه آنها «مهوش» مشهورترین چهره و ستاره آنها در آن زمان در کابارههای تهران بوده است.

مهوش پس از چندی به هنرپیشگی در فیلمهای فارسی آن زمان نیز پرداخت که برای وی شهرتی در سطح کشور به دست آورد. برخی از کارگردانهای سینمای آن روز ایران برای تضمین موفقیت فیلمهای خود صحنهای از رقص و آواز مهوش را در فیلم خود میگنجاندند.
نمایشهای او بر روی صحنه شمار زیادی از افراد معروف به اوباش را به کابارهها میکشید که باعث جنگ و جدال میان این افراد نیز بود. از جمله، بزرگترین دعوا در کافه جمشید میان گروهی به نام «هفتکچلان» با دیگر اوباش، بر سر مهوش، اتفاق افتاد.
بسیاری از ترانههای مهوش تا مدتها سر زبان مردم ایران بود و هنوز نیزگاهی میشنویم. مانند ترانه «مادر شوهر، دشمنته»، «این دست کجه؟ کی میگه کجه»، «وقتی که از هند اومدم، اینقده بودم و اینقده شدم» و یا «غلطه، آی غلطه، غلط غلوط و غلطه.»
و اما سرانجام مهوش در یک حادثه رانندگی در بیست و هفتم بهمن سال 1339 درگذشت. گفته شده این خبر رکورد جدیدی از فروش روزنامه در ایران آن زمان را بهجای گذاشت و در مراسم تشییع جنازه مهوش عده قابل توجهی از دوستدارانش شرکت داشتند. پس از درگذشت مهوش، معلوم شده که وی بخش اعظم درآمد خود را صرف نیکوکاری میکرده و هزینه دهها کودک یتیم را نیز تقبل کرده است.
منبعها:
گوگل
ویکیپدیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر