هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


کرسی سوریه در اجلاس سران اتحادیه عرب به مخالفان اسد واگذار شد

Posted: 26 Mar 2013 09:15 AM PDT

جرس: نمایندگی سوریه در اجلاس سران کشورهای عرب به رهبر مخالفان حکومت بشار اسد واگذار شده است. همزمان جمهوری اسلامی نسبت به این موضوع واکنش نشان داد.

 

به گزارش بی بی سی، روز سه شنبه، ۶ فروردین (۲۶ مارس)، اجلاس سران کشورهای عضو اتحادیه عرب کار خود را در دوحه، پایتخت قطر، آغاز کرد و در نشست افتتاحیه، کرسی سوریه رسما به نمایندگان مخالف حکومت آن کشور واگذار شد.

 

در آغاز این نشست، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر و رئیس اجلاس، از احمد معاذ الخطیب، رئیس ائتلاف ملی، و غسان هیتو، رئیس دولت انتقالی سوریه و هیات همراه آنان دعوت کرد تا در محل "کرسی جمهوری عربی سوریه" حضور یابند.

 

پس از آنکه هیات اعزامی ائتلاف ملی در این محل قرار گرفت، امیر قطر از رهبران حاضر در اجلاس خواست از آنان رسما دعوت کنند نمایندگی مردم سوریه را در اجلاس برعهده بگیرند.

 

انتظار می رود بحران سوریه محور اصلی مذاکرات رهبران شرکت کننده در اجلاس دوحه را تشکیل دهد.

 

حدود دو هفته پیش، جلسه وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه عرب هم کرسی سوریه در آن جلسه را به نمایندگان اعزامی مخالفان حکومت سوریه واگذار کرد و گفت که تا زمان برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل دولت ملی در سوریه، ائتلاف مخالفان را نماینده مشروع و قانونی مردم آن کشور می داند.

 

اتحادیه عرب در نوامبر سال ۲۰۱۱ در اعتراض به آنچه که سرکوب خشونت آمیز معترضان در سوریه و عدم همکاری دولت بشار اسد، رئیس جمهوری، با طرح پیشنهادی اتحادیه برای پایان دادن به بحران سیاسی آن کشور می خواند، عضویت سوریه در این اتحادیه را به حال تعلیق درآورد.
 

طرح پیشنهادی سال ۲۰۱۱ اتحادیه عرب شامل برقراری آتش بس بین ارتش سوریه و مخالفان مسلح زیر نظارت صلح بانان اعزامی اتحادیه، آزادی تظاهرات و انجام اصلاحات به منظور برگزاری انتخابات آزاد در سوریه بود اما به گفته اتحادیه، حکومت سوریه هرگز در پذیرش و اجرای این طرح صداقت نداشت.

 

کشورهای عضو اتحادیه عرب دارای موضع واحدی در قبال بحران سوریه نیستند و در حالیکه عربستان سعودی و قطر به شدت از مخالفان حمایت می کنند، برخی کشورها مانند عراق، الجزیره و لبنان از موضعگیری علیه حکومت بشار اسد خودداری ورزیده اند.

از میان کشورهای منطقه هم، ایران متحد اصلی بشار اسد محسوب می شود و هدف خصومت مخالفان قرار گرفته در حالیکه ترکیه از حامیان اصلی مخالفان حکومت سوریه است.


احمد معاذ الخطیب در حالی ریاست هیات نمایندگی سوریه در اجلاس سران اتحادیه عرب را برعهده گرفته است که روز یکشنبه اعلام کرد از سمت ریاست ائتلاف ملی کناره گیری می کند.

رهبر ائتلاف ملی در سخنان خود در اجلاس دوحه، از کشورهای غربی به دلیل آنچه که کوتاهی در حفاظت ار مردم سوریه در برابر عملیات سنگین ارتش آن کشور می خواند به شدت گله کرد.

 

امیر قطر از شورای امنیت به دلیل ناتوانی در پایان دادن به "کشتار" مردم سوریه انتقاد کرد

معاذ الخطیب گفت که در ملاقات با جان کری، وزیر خارجه آمریکا، از ایالات متحده خواسته است تا با استقرار موشک های زمین به هوای پاتریوت در شمال سوریه، از مناطق تحت کنترل مخالفان در برابر حملات هوایی ارتش حمایت کند. وی گفت که مخالفان حکومت سوریه امکانات لازم برای مقابله با تسلیحات پیشرفته ارتش را ندارند.

به گفته رئیس ائتلاف ملی سوریه، آقای کری وعده داده است این پیشنهاد را مورد بررسی قرار دهد. چند ماه پیش، پیمان ناتو طرح استقرار موشک های پاتریوت در مرز ترکیه با سوریه به منظور حفاظت از ترکیه در برابر حملات احتمالی سوریه را به اجرا گذاشت و ائتلاف ملی سوریه خواستار گسترش منطقه تحت پوشش این موشک ها بوده است.

 

احمد معاذ الخطیب افزود: "ما هنوز در انتظار دریافت پاسخی از ناتو در مورد حفاظت از جان مردم سوریه هستیم؛ حفاظت از جان مردم و نه شرکت در جنگ با نیروهای دولتی."

 

در آغاز اجلاس دوحه، امیر قطر نیز از جامعه جهانی خواست تا برای پایان دادن به بحران سوریه اقدام کند.
 

شیخ حمد آل خلیفه گفت که شورای امنیت سازمان ملل باید "به اختناق و سرکوب مردم سوریه و کشتار و خونریزی" در آن کشور پایان دهد و "مسئولین اینگونه جنایات علیه مردم" را به دست محاکم بین المللی بسپارد.

 

بحران سیاسی سوریه از دو سال پیش با برگزاری تظاهرات اعتراضی و درخواست اصلاحات سیاسی و مبارزه با فساد آغاز شد و دولت به منظور خاتمه دادن به تظاهرات، به اعزام واحدهای نظامی و استقرار آنها در شهرها مبادرت کرد.

در ماه های بعد، گروهی از نظامیانی که ترک خدمت کرده بودند "ارتش ملی سوریه" را با هدف حمایت از تظاهرکنندگان در برابر حملات ارتش تشکیل دادند که به درگیری مسلحانه با نیروهای دولتی منجر شد.

به گفته سازمان ملل متحد، تا کنون بیش از هفتاد هزار تن در جریان جنگ داخلی سوریه جان خود را از دست داده و صدها هزار نفر دیگر نیز در داخل آن کشور آواره شده یا به کشورهای همسایه پناه برده اند.

 

شورای امنیت سازمان ملل متحد به دلیل موضعگیری های متفاوت اعضای دایم شورا، تا کنون نتوانسته است به اقدام موثری در پایان دادن به این بحران دست بزند. دولت های غربی عضو شورا از مخالفان بشار اسد حمایت می کنند و روسیه و چین حامی رئیس جمهوری سوریه هستند.

 

واکنش ایران

معاون عربی و افریقای وزیر امور خارجه که در بغداد به سر می برد با انتقاد از اقدامات شتابزده برخی کشورها در قبال سوریه و واگذاری کرسی سوریه به افرادی که فاقد رای مردم سوریه هستند گفت:این الگو رفتار خطرناکی را در جهان عرب رقم می زند که می تواند در مورد دیگر کشورهای عضو اتحادیه عرب نیز در آینده رویه جدید مورد استفاده قرار گیرد.

به گزارش مهر، حسین امیر عبداللهیان افزود: این اقدام اتحادیه عرب پایان دادن به نقش اتحادیه عرب در تحولات منطقه معنا خواهد شد.وی با اشاره به سکوت برخی اعضای اتحادیه عرب در قبال تجاوزات و جنایات رژیم صهیونیستی گفت: اتحادیه عرب تلاش خود را معطوف به دفاع از مردم مظلوم فلسطین کند.

در باب حجاب

Posted: 26 Mar 2013 07:56 AM PDT

مسعود صادقی
این نوشتار می کوشد بدون پرداختن به مقدمات فرا اخلاقی، به برخی از مدعیات اصلی دکتر سروش دباغ پاسخی حتی الامکان مدلل بدهد. 

 


این نوشتار می کوشد بدون پرداختن به مقدمات فرا اخلاقی، در قالب نکاتی اجمالی اولا به برخی از مدعیات اصلی دکتر سروش دباغ در دو مقاله "حجاب در ترازوی اخلاق" و نیز "بی عفتی یا بی حجابی" پاسخی مجمل و حتی الامکان مدلل بدهد و ثانیا بدین بهانه نگاهی تازه به مقوله حجاب و ربط آن با اخلاق بیفکند.

پیش فرض های اصلی

1. پوشش زنان در قرآن اگرچه مورد تاکید و تبیین قرار گرفته اما ظاهرا تا آنجا که به مسئله پوشش و رابطه زن و مرد مربوط می گردد واژه "حجاب" تا قرن ها نه به معنای امروزین خود, یعنی نوع خاصی از پوشش زنان مسلمان بلکه به همان معنای مندرج در آیه 53 سوره احزاب و به معنای حائل یا پرده ای که زنان پیامبر از پس آن با مردان سخن می گفتند مورد استفاده قرار می گرفته است . مضافا می دانیم که امروزه ایرانیان بیش از دیگر مسلمانان بر بکارگیری لفظ حجاب تاکید دارند(Shirazi,2001,181) هرچند قرائنی وجود دارد که نشان می دهد پیش از دیگر مسلمانان و به مرور از قرون میانه, فارسی زبانان حجاب را به معنای امروزین خود بکار می گرفته اند .
2. حجاب امری خلاف اخلاق نیست.
3. اخلاقا حکم مترتب بر مقوله حجاب اجباری غیر از اجبار به حجاب است.
4. ما دلایل اخلاقی موجهی برای رجحان پوشیدگی بر برهنگی بدن انسان داریم.
5. آنچه مایه ابهام است میزان پوشش تن است نه اصل آن.

مدعیات اصلی مورد نقد

6. اولا دکتر دباغ معتقدندکه استدلال مدافعان پوشش سروگردن مبتنی بر مقوله عفت است:
اگر بخواهیم استدلال اخلاقی کسانیکه پوشاندن گردن و موی سر را ضروری می انگارند، صورتبندی کنیم؛ به نظر می رسد "خصوصیت اخلاقا مربوطی" که بنابر رأی این افراد، قوام بخشِ ضرورتِ پوشش گردن و موی سر است، عبارت است از «عفت»(دباغ,13,1391) .
ثانیا ایشان حجاب را مقوله ای فقهی و هویتی می دانند:
در متون اسلامی، در باب حجاب و پوشاندن گردن و موی سر، از منظر فقهی و هویتی سخن رفته نه از منظر اخلاقی. لازمه این سخن این است که مسئله حجاب در مأثورات دینی، « ربط اخلاقی» نداشته و از حیث اخلاقی محل نظر شارع نبوده؛ پس می توان و "باید"به نحو مستقل و از منظر اخلاقی بدان پرداخت(همان,14).
ثالثا بر این گمان هستند که حدود و ثغور و معنای حجاب عرفی و برآمده از آن است(همان,13و1).

ربط حجاب و عفت

7. بسیاری از مدافعان قرائت های جدید از اسلام , نه فقط پوشش سر وگردن را یک الزام قرآنی نمی دانند (Hasan,2002,36) بلکه معتقدند اساسا حیا و عفت مقوله ای است از درون به بیرون و نه بالعکس؛ بدین معنی که ممکن است یک فرد محجبه با پوشیدن لباس هایی تنگ عملا اندام نمایی کند و یک فرد بی حجاب( پوشش سر و گردن) از چنین رفتاری احتراز نماید و یا فردی با حجاب چشم چرانی نماید و زنی بی حجاب چنین نکند(Hasan,2002,37) چرا که این منش و ذهنیت اخلاقی فرد است که او را عفیف و با حیا می سازد و نه نوع لباس او.
8. حجاب, هنجاری مبتنی بر هویت یا عفت یا عرف و سنت به تنهایی نیست و تلفیقی از همه این هاست اما ترکیبی که به هیچ وجه قابل فروکاستن به یکی از اجزاء خود نمی باشد.

9. برخی از محققان و مدافعان حجاب شرعی, حجاب را به مقوله عفت گره می زنند تا آنجا که آنرا شرط عفت به شمار می آورند و یا حتی برخی این دو را مساوی می گیرند(Ismail,2012,8) .
10. لازم است که ما در اینجا میان دو مقوله پاکدامنی و بازدارندگی جنسی, قائل به تفکیکی دقیق شویم. طبق یک تعریف از پاکدامنی که می گوید پاکدامنی یعنی عدم برقراری رابطه جنسی نامشروع, بدیهی است که نپوشانیدن سر و گردن و حتی برخی دیگر از اعضای بدن نیز دال بر تردامنی نیست اما طبق تعریفی که می گوید پاکدامنی علاوه بر عدم برقراری ارتباط جنسی نامشروع مستلزم به حداقل رساندن تحریک جنسی دیگران است طبیعی است که نه فقط پوشش سر و گردن بلکه نوع و میزان و رنگ آن نیز مدخلیت خواهد یافت.
11. به شکل خلاصه می توان گفت بر اساس تلقی رایج از معنای پاکدامنی, حجاب مرز و مدار پاکی و ناپاکی نیست اما ابزاری برای بازدارندگی جنسی است و اگر چه مستقیما و تماما با مقوله پاکدامنی مرتبط نیست اما زمینه ساز و مقوم آن می باشد.
12. اگر ما هزاران زن با حجاب اما تردامن یا پاکدامن اما بی حجاب را مشاهده نماییم باز در حکمت حجاب شرعی خللی وارد نمی گردد زیرا اساسا حجاب مرز میان پاکدامنی و تردامنی نیست تا این پمایش های میدانی حکمت حجاب را مورد تردید قرار دهند. حجاب بیش از هر چیز ابزاری است برای بازدارندگی و عدم تحریک جنسی.

ویژگی های کلی حجاب

13. بسیاری از محققانی که در کنار قرآن, نظری به روایات نیز دارند, به دنبال احصا و استخراج خصوصیات کلی حجاب هستند. یکی از طولانی ترین فهرست ها از این خصوصیات از آن کسانی است که معتقدند این فریضه واجد شش ویژگی است:
یک: شاکله بدن را بپوشاند.
دو: فراخ و گشاده باشد.
سه: نازک و بدن نما نباشد.
چهار: شبیه البسه و الگوهای جنس مخالف نباشد.
پنج: چنان مسحورگر نباشد که جنس مخالف را مجذوب سازد.
شش: بگونه ای نباشد که تقلیدی از پوشش های نمادین و اختصاصی پیروان دیگر ادیان یا بی دینان باشد(Abdulkarim naik,2012,11) .
صرف نظر از کم, زیاد, درست یا غلط بودن موارد فوق, تدقیق در آنها نشان می دهد که
اولا تنها ویژگی اول مختص به پوشش زنانه است و مابقی آنها مشترک هستند.
ثانیا تنها ویژگی ششم یعنی عدم تقلید از الگوهای لباس بیگانگان رنگ و بویی هویتی دارد. اما بررسی این جنبه هم نشان می دهد که این صبغه هویتی غیر از آن مقوله ای است که مدافعان هویتی بودن حجاب بر آن تاکید می نمایند؛ زیرا مدلول این ویژگی این است که طرح, شکل, علائم یا به تعبیر امروزی تر, مدل لباس نباید بیانگر هویتی بیگانه, بیرونی و ایدئولوژیک باشد نه اینکه اصل پوشش و ناحیه و دامنه و انگیزه استفاده از آن, الزاما متفاوت از غیرمسلمانان باشد زیرا در صدر اسلام و همزمان با تکون آن, تقریبا پیروان همه ادیان و نیز نه فقط زنان بلکه غالب مردان, به دلایلی که اکنون جای بحث آنها نیست, از کلاه یا سرپوش استفاده می کردند.

سرشت همدلانه حجاب

14. اگر ما حجاب را به عنوان یک ابزار بازدارنده جنسی بنگریم به چند نتیجه جالب خواهیم رسید:
اولا: حجاب مساوی با پاکدامنی و بی حجابی مساوی با تردامنی جنسی نیست
ثانیا: فرد با حجاب در جوامع ناامن به نوعی از حریم انسانی خود محافظت می کند.
ثالثا: فرد با حجاب در جوامع امن به نوعی دیگران را از تحریک جنسی و آزار غیر مستقیم معاف می گرداند.
15. به بیان دیگر حجاب در جوامع امن و آزاد و بسامان بیشتر از جنس همدلی دیگرخواهانه و لطف به مردمان است تا محافظت صرف از خود و یا خودگرایی.
16. تبیین ربط اخلاقی حجاب, نافی انگیزه های جورواجور و یا احیانا نااخلاقی بانوان محجبه برای انتخاب این پوشش نیست.
17. فی المثل ما می دانیم که غالب زنان در گذشته حجاب را به مثابه یک سنگر و پناهگاه می نگریستند که از پس آن خود را از گزندها محفوظ نگاه می داشتند. علاوه بر این, حجاب هر چقدر که مستحکم تر و پوشیده تر می بود شانیت و وجاهت اجتماعی بیشتری را به ذهن دیگران متبادر می ساخت.
18. اگرچه (دست کم بنابر دریافت صاحب این قلم) منع تحریک جنسی و دیگر آزاری, دلیل اخلاقی التزام به حجاب است اما در طی تاریخ و وابسته به متغیرهای زمانی و مکانی, ممکن است که بیش از این دلیل و یا در کنار آن, علل و دلایل دیگری نیز به موجه انگاری حجاب از حیث اخلاقی منجر شده باشد. به عنوان مثال, گذشتگان حجاب و مستورگی را از مهم ترین مصادیق حیا و به تعبیر گر حیا را از زمره دلایل اصلی حجاب می دانستند, امری که شاید در شعر حافظ بیش از هر جای دیگر مشهود باشد .
19. رای مطهری در باب فلسفه حجاب بگونه ای است که
اولا علی الادعا حجاب را واجد ربط اخلاقی می داند.
ثانیا مضاف بر دلایل و فوایداخلاقی, دلایل و فوایدی روانشناختی و جامعه شناختی برای آن برمی شمرد.
ثالثا فوائد و دلایل حجاب را بشکلی آمیخته مطرح می سازد.
رابعا آنها را ذیل چهار عنوان کلی آرامش روانی, استحکام پیوند خانوادگی, استواری اجتماع و ارزش و احترام زن صورت بندی می کند(مطهری,86-75)
20. مرحوم مطهری معتقد است:
شک نیست که واجب نبودن پوشش وجه و کفین از این جهت نیست که ملاک و فلسفه اصلی پوشش در آن وجود ندارد بلکه همچنانکه قبلا اشاره کردیم و از قدمای مفسرین نیز نقل نمودیم از جهت اینست که ملاک دیگری ایجاب می کند که در این مورد استثناء به وجود آید.آن ملاک دیگر اینست که پوشش وجه و کفین اگر به طور وجوب پیشنهاد شود موجب حرج و فرج و سلب امکان فعالیت عادی از زن می گردد(مطهری,190,1391).
به نظر می رسد تفکیک جذابیت زیبایی شناختی از جذبه جنسی, در مسیر تبیین و توجیه مستثنا بودن صورت و دستان بانوان از حجاب بسیار راهگشا باشد. ما این امر واضح را می دانیم که هر امر زیبایی از منظر آدمیان لزوما از حیث جنسی جاذب و جالب نیست؛ چنانکه یک تابلو, منظره,شعر, آواز و یا خانه زیبا ربطی وثیق به تمایلات جنسی انسان ندارد. از دیگرسو ما این را هم می دانیم که هر پدیده توجه برانگیز جنسی نیز لزوما زیبا به حساب نمی آید چنانکه آشکارگی عورت یک انسان می تواند محرکی جنسی باشد بی آنکه در چشم ناظران, واجد زیبایی باشد.
بر همین مبنا می توان گفت صورت زیبای یک زن, تحسین حس زیبایی شناختی از یکسو و ترغیب آنرا را در پی دارد و مستقیما و مستقلا به تحریک جنسی نمی انجامد و یک چهره خوب اما محصور در قاب حجاب, این قابلیت را دارد که نگاه ها را به خود خیره سازد و همگان را به اعجاب وادارد. دلیل این امر آن است که شیفتگی روحی غیر از برانگیختگی جسمی است و اولی ناظر بر جذابیت های زیبایی شناسانه و دومی حاصل واکنش های غریزی است.
21. با توجه به دو نکته اخیر می توان گفت که جواز پیدایی دست و روی زنان نه تنها ناقض ادعای نگارنده در باب حکمت حجاب نیست بلکه با آن سازگار است زیرا بر خلاف دیدگاه مطهری که این مسئله را به رفع حرج و فرج و سلب امکان فعالیت عادی از زن ارجاع می داد, به نظر می آید که این قضیه به انفکاک جذبه زیبایی شناختی از جاذبه جنسی بازمی گردد. صورت یک انسان هر قدر هم که زیبا باشد بخودی خود موجب تحریک جنسی نمی شود مگر آنکه نگاه نظاره گران, خیره و هوس آلوده باشد بر خلاف دیگر اجزای تن که هر قدر هم که زیبا باشند معمولا, ابتدائا و فورا موجب تهییج جنسی می شوند.
22. کیتی دوبیه در مقاله جالب خویش در واشینگتن پست, لباس های موقرانه پوشیدن را نوعی احترام به حریم شهر و خیابان ها توصیف کرده است. این نکته در واقع بیانگر درک بخش مهمی از زمینه تشریع حجاب است. یعنی حجاب نهایتا هنجاری است ناظر بر روابط اجتماعی اما فراموش نکنیم که نمی توان این فریضه را صرفا به فضای جامعه محدود کرد. حجاب اسلامی بیش و پیش از هر چیز, پدیده ای است عبادی که چه بسا به دلیل اهمیت اخلاقی فراوان و جهت رسوخ کامل در شخصیت و ذهنیت کنشگران, جنبه ای فرااخلاقی و بخود گرفته که حتی در خلوت یک زن نمازگزار نیز باید رعایت شود.
23. وجوب پوشیده بودن زنان نمازگزار حتی در دل خلوت و در غیاب دیگران ناقض مدعای نگارنده در باب حکمت حجاب نیست یا دست کم نسبت آن با هر مدعای دیگری در این باره علی السویه است زیرا ما اگر حکمت حجاب را هرچیز دیگری از جمله هویت بینگاریم نهایتا با این پرسش خطیر مواجه می شویم که چه رابطه ای میان هویت و حجاب در خلوت وجود دارد!
24. از یاد نبریم که اگر حجاب را واجد ربط اخلاقی بدانیم قادر خواهیم بود که تبیینی بهتر از وجه عبادی حجاب بالاخص وجوب حجاب نمازگزاران در خلوت عرضه نماییم اما اگر حجاب را پدیده ای هویت مدار بینگاریم در واقع حجاب در خلوت را بی وجه و حتی لغو و بی معنا خواهیم یافت.

حجاب و مسئله کنیزان

25. ممکن است این پرسش بجا مطرح گردد که اگر حکمت حجاب, بازدارندگی و عدم تحریک جنسی است پس چرا کنیزان مسلمان مشمول حکم حجاب شرعی نبوده اند؟
پاسخ این است که کنیزان و بطور کلی بردگان اگرچه حداقلی از حقوق انسانی را دارا بودند اما به هر حال فاقد آزادی یک انسان حر بوده و به دلیل مالیتی که داشتند, جزء مملوکات صاحبان خود حساب می شدند بدین معنا که همچون یک کالا قابل خرید و فروش بودند. اما فراموش نکنیم که یک کنیز, علاوه بر کارکردهای خدماتی ای که همانند یک مستخدمه یا کلفت ارائه می کرد به نوعی کالایی جنسی نیز محسوب می شد که گاه حتی به عنوان تحفه و هدیه در کوتاه زمانی, چندین و چند بار دست به دست شده و به این و آن پیشکش می گشت. واجب نبودن یا حتی مکروه بودن حجاب برای کنیزکان از این منظر قابل فهم است که هر کسی و تقریبا در هر شرایطی می توانست یک کنیز را ببیند و در صورت تحریک شدن و تمایل یافتن, وی را از صاحبش خریداری کند حال آنکه یک زن آزاد مسلمان بدین دلیل محتاج حجاب است که
اولا اگر در ازدواج کسی باشد نتیجتا غیر قابل خواستگاری است و از همین روی نه او حق دارد که دیگران را از حیث جنسی بخود مشغول و مجذوب سازد و نه دیگران محق و مجاز هستند که به او نگاهی هوس آلود و خریدارانه بیندازند؛ دقیقا بر خلاف کنیزکان که حتی اگر متمول ترین صاحب را نیز دارا باشند هم قابل مشاهده و هم قابل خریداری و مطالبه هستند.
ثانیا اگر دختری مجرد باشد نخست آنکه از سوی نامحرمان نباید موضوع نگاه های جنسی باشد زیرا در سطح اجتماع, دقیقا معلوم نیست که کدام یکی از زنان محجبه مجرد و کدام یک متاهل هستند و دوم آنکه در صورت تمایل دیگری و خودش برای ازدواج, دست کم بنابر نظر بسیاری از فقها نمی تواند بدون هماهنگی با ولی خود, خودسرانه ازدواج نماید.
ثالثا کنیزان اگر چه فاقد حجاب حداکثری یعنی پوشش موی و گردن بودند اما بدیهی است که حق نداشتند در کوچه و خیابان عریان شوند یا حتی بخشی از سینه یا پاهای خود را نمایان سازند و در نتیجه بیش از کارکرد اجتماعی مجازشان, ذهن دیگران را مشغول سازند.
با توجه به نکات فوق آشکار می گردد که واجب نبودن حجاب بر کنیزکان, به هیچ وجه نافی حکمت حجاب یعنی منع یا تقلیل تحریک جنسی نیست بلکه از قضا موید آنست زیرا زنان آزاد چون یک کالای جنسی نیستند لاجرم محتاج حجابند و کنیزکان چون به یک معنا واجد چنین کارکردی هستند از آن میزان از حجاب بی نیاز بودند .

مفاهیم اخلاقی و سیالیت حدود و ثغور آنها

26. نگارنده مقاله "حجاب در ترازوی اخلاق" , مصادیق عفت ورزی را تابع زمان و مکان دانسته و معتقد است:
"حدود و ثغور و مصادیق امر عفیفانه و غیر عفیفانه علی الاصول می تواند از دورانی به دورانی تغییر کند، کما اینکه تغییر کرده است. در ایرانِ دوره قاجار، رفتار عفیفانه ، در نظر کثیری احتمالا اقتضا می کرد که زن، مرد نامحرمی را نبیند و مرد نامحرمی، او را نبیند؛ اما در دوران انقلاب کثیری از زنان مسلمان پا به پای مردان در تظاهرات خیابانی شرکت می کردند و خواستار برکناری شاه بودند و این رفتار ایشان غیرعفیفانه قلمداد نمی شد.(دباغ,13,1391)
27. به نظر می رسد این ادعا از منظر کلی صحیح اما از نظری دیگر, سقیم و نادقیق است. این ادعا صحیح است اگر عفت را به معنای مجموع قواعد حاکم بر روابط زن و مرد تعریف کنیم؛ زیرا سیالیت این قواعد در زمان ها و مکان های مختلف, بر هیچ کس پوشیده نیست اما مسئله اینجاست که چنانکه در ادامه خواهد آمد, ما در دو مقاله مورد نقد:
اولا شاهد خلط و مزج مفاهیمی هم تبار و نسبتا متقارب, ذیل عنوان عفت هستیم.
ثانیا با ابتنای حجاب بر عفت, در حقیقت گرفتار ساده سازی مسئله می گردیم.
یعنی نگارنده مقاله حجاب در ترازوی اخلاق, حکمت پوشش سر و گردن را تماما یا غالبا به مفهوم "عفت" پیوند می زند و نهایتا چون چنین ارتباط وثیقی را مردود یا غیرقابل اثبات می انگارد نتیجه می گیرد که حجاب شرعی, فاقد ربط اخلاقی است.

قرآن و مفاهیم جنسی

تفکیک پاکدامنی از بازدارندگی و عدم تحریک جنسی دیگران در واقع ریشه در آیات متعدد قرآن دارد. در یکی از صریح ترین آیات قرآنی که موید حجاب می باشد پاکدامنی به معنای عدم رابطه جنسی نامشروع از حیا و نیز از پوشاندن بدن و عدم تحریک جنسی تمیز داده شده است چنانکه در آیه 31 نور آمده:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
در این آیه به زنان با ایمان توصیه شده که اولا مراقب نگاه هایشان باشند, ثانیا مراقب رفتار و اندام جنسی خود باشند و ثالثا قسمت هایی از تن خود را از نامحرمان بپوشانند. در حقیقت در اینجا بدون انکار ارتباط میان حیا,پاکدامنی و حجاب این سه مقوله از هم جدا قلمداد شده اند؛ یعنی حفاظت از فروج غیر از سربه زیر بودن و این دو غیر از حجاب داشتن است.
اساسا در بسیاری از آیات قرآن (و با توجه به فرهنگ خاص عرب و بر خلاف فرهنگ و زبان فارسی و ترجمه های قرآنی برآمده از آن) همواره مقوله کنترل جهاز جنسی و پاکدامنی به معنای دقیق کلمه مورد استفاده قرار گرفته و با دیگر مفاهیم نزدیک و متقارب خلط نشده است .
28. چنانکه در آیات مذکور در پانوشت قبلی به روشنی معلوم است هیچ گاه قرآن حیا را با پاکدامنی (به معنای دقیق کلمه) و این دو را با حجاب خلط نساخته اما به دلیل ارتباطی که این سه مفهوم با یکدیگر دارند در مواردی آنها را در کنار هم آمورده و هم نشین ساخته است.
29. همچنین در آیات مذکور حفاظت از فروج غیر از دوست گرفتن از جنس مخالف و این دو غیر از حجاب و این سه غیر از به رخ کشیدن زینت هاست.
30. در چند آیه مشخصا تعبیر "عفت ورزیدن" آمده است. مثلا در آیه 31 سوره نور تعبیر وَلْيَسْتَعْفِفِ آمده که ادامه آن بقرار ذیل است:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
در مثالی دیگر و در آیه 60 از سوره نور, تعبیر يَسْتَعْفِفْنَ آمده که متن آیه چنین است:
وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.
سیاق این دو آیه نشان می دهد که معنای عفت ورزیدن در آنها معنایی ویژه است که معمولا و به اشتباه با دیگر مقولات مخلوط می گردد. در آیه اول ظاهرا عفت به معنای این است که فرد مجرد و بی همسر تا زمانی که ازدواج می کند و به تعبیر قرآن از فضل خداوندی بهره ور می شود باید مراقب بوده و از گناه خودداری کند. در آیه دوم معنای عفت دقیق تر می بگردد. این آیه می گوید زنان پیری که از حیث جنسی ناتوان هستند می توانند بدون قصد خودنمایی حجاب را کنار بگذارند؛ اما در پایان آیه می گوید "البته اگر عفت بورزند بهتر است". این آیه نشان می دهد که
اولا عفت لزوما و منحصرا به معنای عدم برقراری رابطه جنسی نامشروع نیست چرا که در مورد "قواعد مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا" این فرض منتفی است.
ثانیا در قرآن این واژه بیشتر دال بر هر گونه خودداری و مقاومت و خویشتن داری در برابر امیال است و به هیچ وجه منحصر در روابط جنسی نیست چنانکه در آیه 6 سوره نساء, عفاف ورزیدن دقیقا به معنای خودداری آمده است:
"وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللّهِ حَسِيبًا. و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به [سن] زناشويى برسند پس اگر در ايشان رشد [فكرى] يافتيد اموالشان را به آنان رد كنيد و آن را [از بيم آنكه مبادا] بزرگ شوند به اسراف و شتاب مخوريد و آن كس كه توانگر است بايد [از گرفتن اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد و هر كس تهيدست است بايد مطابق عرف [از آن] بخورد پس هر گاه اموالشان را به آنان رد كرديد بر ايشان گواه بگيريد خداوند حسابرسى را كافى است".
در آیه 273 سوره بقره نیز عفت به معنای خویشتن داری آمده است:
لِلْفُقَرَاء الَّذِينَ أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ. (اين صدقات‏) براى آن (دسته از) نيازمندانى است كه در راه خدا فرومانده‏اند، و نمى‏توانند (براى تأمين هزينه زندگى‏) در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتن‏دارى‏، فرد بى‏اطلاع‏، آنان را توانگر مى‏پندارد. آنها را از سيمايشان مى‏شناسى‏. با اصرار، (چيزى‏) از مردم نمى‏خواهند. و هر مالى (به آنان‏) انفاق كنيد، قطعاً خدا از آن آگاه است‏.
ثالثا به نظر می رسد عفت ورزیدن چون معنایی کلی چون خویشتن داری را افاده می کند بنابراین تا آنجا که به راه های کنترل شهوات بازمی گردد مجموعه ای از حیا, پاکدامنی و عدم تحریک جنسی دیگران را به ذهن متبادر می سازد و اقلا در مورد زنان پیر و ناتوان یا حتی کودکان مستلزم حجاب یا پوشش سر و گردن نیست.
31. به نظر می رسد در میان مفاهیم اخلاقی ناظر بر روابط جنسی و جنسیتی, این نه پاکدامنی(به معنای عدم رابطه جنسی خارج از چارچوب) و عفت(در اینجا به معنای خویشتنداری و کنترل امیال جنسی) بل حیاست که بیش از دیگر مقولات, حدود و ثغوری سیال, فرهنگی و متغیر دارد.
32. در طول تاریخ یک فرهنگ و نیز در دل فرهنگ های گوناگون معنای" حیا "تا حدی زیاد سیال و نسبی است. یعنی در ایران و تا چند دهه پیش, دختری که در حضور مردان, بسیار سخن می گفت بی حیا قلمداد می شد و در ایران کنونی چه بسا انجام حرکات ورزشی یک زن در برابر چشمان هزاران تماشاگر نیز دال بر بی حیایی نیست. این نکته کاملا پذیرقتنی و قابل فهم است اما این حکم قابل تسری به مقوله پاکدامنی نیست زیرا حیا اگرچه مرتبط با پاکدامنی اما مفهوما و ماهیتا متفاوت از آنست. در واقع پاکدامنی یا همان پرهیز از برقراری رابطه جنسی نامشروع همواره و در همه جوامع و فرهنگ ها مذموم و غیراخلاقی بوده است هرچند تا حدی شکل و نوع مشروع شمردن یک رابطه سیال و متغیر می باشد. به عنوان مثال حامیان جریان موسوم به pure fashion چند عقیده بنیادین در باب نحوه صورت بندی الگوهای لباس دارند از جمله اینکه:
_ نه فقط مردمان بلکه مدل های لباس باید به عنوان فرزندان خدا و عیال الله با لباسی که می پوشند به دیگران پیام کرامت را ارسال کنند.
_ لباس می تواند شکیل و خوش نما باشد بی آنکه اغواگری کند.
_ قسمت های خصوصی اندام باید خصوصی باقی بمانند.
_ زیرپوش ها نباید به روپوش ها مبدل گردند.
_ فضیلت مهم ترین مسئله ای است که باید در هر فصل از مد مدنظر قرار گیرد (see:http://affiliate.purefashion.com/about/beliefs).
با این وصف همین گروه معتقد و مسیحی, در مقام راهنمایی و الگوپردازی لباسی که واجد مولفه حیا باشد پیشنهاد می کنند که فی المثل یک دامن زنانه از چهارانگشت بالاتر از زانو فراتر نرفته و کوتاه تر نگردد((see:http://affiliate.purefashion.com/modesty. این مسئله نشان می دهد که با وجود بسیاری از اشتراکات و مبانی مشابه در باب حیا, برخی از ابعاد آن نسبی است و نمی توان برای آن حکمی همیشگی صادر نمود زیرا اینان با وجود مبانی و معتقدات مشترکی که با مسلمانان دارند مع الوصف لباس حیاآمیز را متفاوت از آنها تفسیر می کنند.

حجاب,حیا,پاکدامنی و تحریک جنسی

33. در مجموع می توان گفت:
سوال: آیا حجاب شرط لازم یا کافی برای حیاست؟
پاسخ: خیر. چون اولا کودکی که حجاب بر او واجب نشده یا یک زن سالخورده نیز محتاج حیاست بی آنکه نیازمند حجاب باشد. ثانیا زن محجبه ای نیز که عشوه گری کند یا سخنان بی پرده جنسی بگوید بی حیا قلمداد می شود.
سوال: آیا حجاب شرط لازم یا کافی پاکدامنی است؟
پاسخ: خیر. پاکدامنی به معنای محافظت از فرج و عدم برقراری رابطه جنسی نامشروع ربط مستقیمی به حجاب ندارد. یعنی می توان زن بی حجاب اما پاکدامن و بالعکس را به راحتی تصور یا در جوامع گوناگون مشاهده کرد.
سوال: آیا حجاب شرط لازم یا کافی بازدارندگی یا عدم تحریک جنسی است؟
پاسخ: بله. بدیهی است که بخش عمده ای از جذابیت جنسی زن به نحوه لباس پوشیدن او باز می گردد. پیدا یا پنهان بودن بخش هایی از بدن و چسبنده یا گشاده بودن پوشش تن از عوامل موثر بر جذب نگاه و تحریک جنسی است که نه تنها غیر قابل انکار است بلکه به تصریح خود طراحان و کمپانی های مد و لباس از ملاک های اصلی طراحی است. بد نیست بدانیم که حتی در مغرب زمین نیز بسیاری از افراد حساس نسبت به سیطره سوداگروی اقتصادی بر عرصه فرهنگ و اخلاق, با انجام مصاحبه ها, تشکیل گروه ها و تبلیغات اخلاقی می کوشند تا به دختران جوان یادآور شوند که لازم نیست برای دوست داشنی بودن, برهنگی پیشه کنند یا برای مورد توجه قرار گرفتن, به پدیده ای جنسی مبدل شوند یا برای ستایش شدن به موضوع نگاه های دیگران تبدیل گردند.
(for example,see:www.modestyclub.com).
به عنوان نمونه ای دیگر می توان گفت, جنیفرموسیز در نشریه ای معتبر و پرخواننده چون وال استریت ژورنال و در انتقاد شدید از بی تفاوتی والدین نسبت به پوشش دختران جوان, مقاله ای نگاشت تحت عنوان "چرا می گذاریم اینگونه لباس بپوشند؟" . وی در این مقاله متذکر این مسئله می شود که دختران و دخترکان در واقع تحت بمباران شدید تصاویر و محصولاتی جنسی هستند که از آنها به عنوان وسیله ای برای جلب منفعت بهره می برد(Moses,2011) .
اما با این وصف نباید از یاد برد که حجاب شرط لازم مقابله با تحریک جنسی است نه شرط کافی زیرا یک زن با حجاب, به حیا و پاکدامنی نیز احتیاج دارد تا نهایتا و از حیث اخلاقی کاملا مصون بماند.
حجاب و هویت

34. مسئله رابطه حجاب با هویت مسلمانان اگرچه غیر قابل انکار و بسیار مهم است اما مقوله ای تبعی و ثانوی است به این معنا که ربط مستقیمی به حکمت حجاب ندارد و بسیار بیش از آنکه در تحلیل علت و حکمت و منفعت حجاب از منظر دینی, اخلاقی یا روانشناختی بکار آید در تحلیل تبعات و اثرات جامعه شناختی این مسئله موثر است. یعنی از حیث دینی, در یک جامعه آرمانی اسلامی که همه مردمان مسلمان شده و نگرش مذهبی واحدی دارند حجاب به همان اندازه اهمیت "اخلاقی" دارد که در جامعه ای که مسلمانان در اقلیت قرار دارند.
35. مسئله جالبی که اغلب فراموش می گردد این است که تا قبل از دوران استعمار و مشخصا تا پیش از قرن نوزدهم میلادی, در اغلب کشورهای مسلمانی که دارای اقلیت های مسیحی, یهودی و... بودند در حقیقت همه زنان غیرمسمان , تا حد قابل توجهی پوشش و حجابی همانند دیگر زنان داشتند (Ernst,2003,146) و این آشنایی اقلیت ها با پوشش های فرنگی بود که سبب شد آنها لباس های سنتی و رایج خویش را با الگوهای مدرن جایگزین کنند. این نکته نشانگر آن است که (صرف نظر از تفاوت زنان آزاد و برده که دارای سویه هایی بشدت جنسی است ) در بخش قابل توجهی از تاریخ مسلمین, حجاب, فاقد یک بار هویتی پررنگ و برجسته بوده زیرا نه فقط حجاب مرز و مدار زن و مسلمان و غیرمسلمان محسوب نمی شده بلکه از قضا بیشتر مصداق نوعی همرنگی با جماعت و زدودن و کمرنگ ساختن فواصل هویتی به شمار می آمده است.
36. اساسا نه فقط در دل جهان اسلام بلکه در بسیاری از نقاط جهان که دارای ارتباطات محدودی با یکدیگر بوده و حتی گاه از وجود هم بی خبر بودند, اصل پوشش سر و حتی گردن تقریبا مسلم بوده و تنها طرح و رنگ و مدل آن متغیر بوده است. برای تبیین این مطلب می توان به کتاب مصور و تحقیقی Medieval Fashions مراجعه کنیم تا ببینیم که از قرن نه تا پانزده میلادی, اززنان فرودست گرفته تا خانواده های سلطنتی اروپا, اکثریت زنان نه فقط از سرپوش و روسری استفاده می کردند بلکه گاه از بسیاری جهات, حجابی کاملا مشابه با زنان متشرع امروزی در کشورهای مسلمان داشتند! (Tierney,1998,21) .

حجاب در یهودیت

37. شاید مقایسه وضعیت حجاب در آیین یهود و اسلام خالی از فایده نباشد.این قیاس اولا نشان می دهد یکی از ادیان متقارب و هم تبار اسلام, حجاب را چگونه می بیند و ثانیا می تواند سابقه تاریخی حجاب در خاورمیانه(زادگاه اسلام) را بهتر تبیین نماید.
38. بنابر تصریح منابع یهودی و نیز وضعیت پوشش یهودیان متشرع در دوران حاضر, ما می دانیم که بانوان متاهل, ملزم بودند تا نه تنها لباس هایی بلند و گشاد بپوشند بلکه مضافا پوششی ر ا بر سرنمایند که کل موی آنان را بپوشاند تا حیا و وقار خویش را حفظ کنند(Hurvitz,2006,470 &Karesh ) . الزام پنهان بودن گیسوی زن در یهودیت چنان جدی بوده است که ظاهرا از دیرباز برخی برای گریز از این دستور غیرقابل نقض به تراشیدن مو و استفاده از کلاه گیسی مخصوص متوسل شده اند که در زبان عبری به sheitel موسوم است؛ روشی که هنوز هم اعتراض برخی خاخام ها را در پی دارد زیرا معتقدند در مواردی که این کلاه گیس ها از موی واقعی زنان درست شده باشد به هر حال نگاه ها را بخود جذب می کند(Pearl,1996,150) .
گفتنی است در میان عده ای از بانوان یهودی روسری های چهارگوش موسوم بهTichet و نیز کلاه هم رایج است اما صرف نظر از چگونگی این پوشش ها, نکته اینجاست که علیرغم تاکید متون یهودشناسی بر نقش هویتی و تاریخی لباس در نزد یهودیان برای تمایز از اکثریت, همواره حکمت و علت پوشش خاص زنان یهودی به حیا و نجابت پیوند می خورد و نه چیزی دیگر (Hurvitz,470&Karesh). ما در تاریخ اخیر ایران نیز می بینیم که وقتی حدودا در سال های 1893 میلادی به بعد, فی المثل فضای شهر کلیمی نشینی چون همدان بر یهودیان تنگ شد از اولین اقدامات سخت گیرانه, منع زنان کلیمی از انداختن چادر بر روی صورت بود؛ اقدامی که اولا پوشش یهودیان در این دوران و مکان را نشان می دهد و ثانیا ثابت می کند یهودیان این اتفاق را نه به مثابه یک آزادی بلکه نوعی تحقیر جنسیتی تفسیر می کردند(Yeroushalmi,2009,396) .
مجموعا برای اثبات ربط اخلاقی و غیرهویتی بودن حجاب از منظر یهودیان سه نکته را می توان متذکر شد:
اولا اگر حجاب زنان یهودی صورتی سمبلیک می داشت هرگز تراشیدن مو و استفاده از کلاه گیس به عنوان یک راه حل مشروع قلمداد نمی شد زیرا در این عمل اگرچه ظاهرا جانب اخلاقی ماجرا گرامی داشته شده اما وجه هویتی آن فرو نهاده شده است.
ثانیا بتصریح متون تحقیقی, برخی از زنان متدین یهودی حتی در خانه هم موی خود را می پوشانند و این نشان می دهد که این پدیده سویه ای کاملا اخلاقی و عبادی داشته است(Pearl ,150).

حجاب و هویت اخلاقی

39. من مایلم که در مورد نسبت حجاب با هویت در جهان معاصر, متذکر نکته ای شوم که نشان می دهد حجاب اگرچه وجاهت و اهمیت ذاتی خود را از اخلاق می گیرد و نه از مسئله هویت, اما رابطه ای ویژه با آن دارد.
یک:پوشش, اولین پنجره و دروازه ای است که ما از مجرای آن هویت یک فرد را درک می کنیم.
دو: در جوامعی که اکثریت مردمان, مومن و مسلمان و ضمنا حجاب امری اختیاری می باشد, یک زن محجبه در صحنه اجتماع دست کم سه طرزتلقی متفاوت را نسبت بخود مشاهده می کند:
الف) از سوی مردان و زنانی که حجاب را به هر دلیل امری مذموم می دانند و بدان پایبند نیستند احساس ناخوشایندی به او القا می شود.
ب) از سوی مردان و زنانی که حجاب را پدیده ای مطلوب اما دشوار یا اقلا یک سبک زندگی پذیرفتنی در میان دیگر سبک ها می انگارند اما به هر دلیل بدان پایبند نیستند احساس خوشایند یا ناخوشایند خاصی القا نمی شود.
ج) از سوی مردان و زنانی که حجاب شرعی را پذیرفته و عملا بدان مقید هستند علاوه بر اینکه پیام مثبت و خوشایندی دریافت می کند بلکه با آنها احساس پیوند, اتحاد و نهایتا اقتدار می نماید.
این روابط سه گانه در واقع بستری هستند برای صورت بندی نسبت حجاب با هویت زنان در جوامع اسلامی. احساسات خوشایند یا ناخوشایندی که به زن محجبه القا می شود در واقع در کنار دلایل اخلاقی وی برای برگزیدن حجاب, انگیزش او را از حیث روانشناختی و جایگاه وی را از جهت جامعه شناختی تحت تاثیر قرار می دهند.
جامعه ای مسلمان که بخش موثر و قابل توجهی از آن نگاهی منفی به حجاب دارند در حقیقت زنان محجبه را در حالت الف قرار می دهند و این حالت, بیش از هر چیز, هویتی اقلیتی و دگراندیش و دگرباش را به زنان محجبه تحمیل و در آنان نوعی حس تقابل و انگیزه مضاعف نااخلاقی برای تحکیم حجاب ایجاد می نماید.
جامعه ای مسلمان که اکثریت آن علیرغم عدم رعایت حجاب شرعی, نگاهی همدلانه و یا پذیرا به حجاب دارند(حالت ب) به نظر می رسد اگرچه زنان محجبه را از حیث کمی در اقلیت قرار داده اند اما به لحاظ روانشناختی و جامعه شناختی, بانوان باحجاب را از حیث هویتی چندان تحریک نمی نمایند.
جامعه ای مسلمان که اکثریت آن عملا و نظرا موافق حجاب و مراعی آن هستند(حالت ج) در حقیقت زنان با حجاب را علاوه بر دلایل اخلاقی به لحاظ هویتی نیز بسمت حجاب سوق می دهند زیرا تمایل به همسویی با جمع بالاخص در شرایطی که نوعی حس بدبینی به افراد دگراندیش جامعه ریشه دوانده باشد, سبب می شود که حتی زنان مردد در باب اهمیت اخلاقی حجاب, نهایتا به حجاب متمایل گردند و هویتی متناسب با اکثریت را برگزینند.
سه: به نظر می رسد اکثریت زنان مسلمان و محجبه جهان اسلام در وضعیت "ب" بسر می برند یعنی حتی اگر جامعه پیرامونی آنان, رسما یا عملا حجاب را یک فریضه یا الزام نمی داند اما موضعی خنثی و تا حدی همدلانه را نسبت به آنان اتخاذ می کند و همین امر سبب می شود که سویه هویتی و واکنشی حجاب در جهان معاصر(جهان اسلام البته) چندان پررنگ نباشد.
چهار:مسئله مهم این است که هویت در واقع تابعی از وضعیت اجتماعی بوده و در ترابط با آن تعریف و تنظیم می شود اما مسئله بسیار مهم و ظریف اینجاست که هویت و شخصیت یک فرد مسلمان( و چه بسا هر فرد باورمند به خدا و معنویت) در سه حوزه قابل احصا, تشکیل و تحکیم است: رابطه با خود, خدا و دیگری؛ (که البته مفهوم "دیگری" را می توان چنان تفسیر و تعبیر نمود که از خدا تا هر چیزی غیر از فرد را دربرگیرد اما مقصود ما از این مفهوم, از یکسو دیگر انسان ها و از سوی دیگر طبیعت اعم از محیط زیست, حیوانات, گیاهان و...است).
این رابطه سه گانه و سه ساحتی, پیچیدگی های فراوانی دارد که حتی مرور فهرست وار آن نیز در این مقال نمی گنجد اما از یاد نبریم که یک مومن, رابطه خود با خود و خود با دیگری را تا حدی زیاد مبتنی بر رابطه خود با خدا تنظیم می نماید بدین معنا که اگر نگوییم در مقام روش و منش حقوقی یا اجتماعی یا منحصرا در آنها بلکه اقلا در مقام انگیزش, بشدت رابطه خود با خدا را در روابط مشبک و تو در توی خود با خود و دیگری نیز مد نظر قرار می دهد چنانکه مقوله یاد خدا را هر گونه که تفسیر نماییم به هر حال همچون روحی است که در کالبد ارتباطات مومنان دمیده شده یا سایه ای است که بر ساحات زندگیشان می افتد.
دستوراتی دینی همچون حجاب صرفا و منحصرا دارای کارکردهای اجتماعی نمی باشند و در روابط میان فردی خلاصه نمی شوند. چنانکه حجاب بنابر رای و تصریح فقها شرط لازم نمازگزاردن برای زنان مومن است مگر آنکه پوشش کافی در دسترس نباشد اما نکته جالب اینجاست که یک بانوی با ایمان حتی اگر در خلوتگاهی عبادت کند که یقین داشته باشد امکان ورود نامحرمان به آن نیست مع الوصف موظف است تا کماکان با حجاب شرعی نماز بگزارد. ما دقیقا نمی دانیم که مجتهدان و محققان معدودی که پوشش سر و گردن را واجب ندانسته و اهم آرایشان در مقاله آقای دباغ منعکس شده, در باب پوشش لازم برای نمازگزاردن زنان چه فتوایی دارند اما بنابر رای غالب فقها, حجاب حتی در رابطه کاملا شخصی فرد با خدا نیز حضور دارد؛ حضوری که گاه هیچ صبغه میان فردی و اجتماعی خاصی ندارد و معنایی اخلاقی, عبادی و بشدت فردی می یابد(بد نیست بدانیم که مثلا اسماء حسن که از زنان مسلمان فمنیست در آمریکاست تاکید می کند که اگرچه به حجاب اعتقاد ندارد اما در هنگام نماز و دعا از آن استفاده می کندsee:Hasan,38.).
این مساله نشان می دهد که حجاب اگرچه اصالتا و نهایتا وسیله ای است برای تنظیم روابط اجتماعی زن و مرد اما دارای یک بار اخلاقی ویژه نیز می باشد تا بنوعی به تمرین تعبد و آزمایش میزان تابعیت فرد از احکام و اخلاق دینی کمک نموده و هویت و شخصیت دینی و اخلاقی او را در دیگر عرصه ها نیز تقویت نماید.
در مجموع می توان گفت که حجاب, هم در روابط بشدت شخصی و خصوصی بانوان, از قبیل نمازگزاردن در خلوت و تنهایی مطلق دیده می شود و هم در روابط اجتماعی آنان و دلیل این امر آنست که کارکرد حجاب تنها ناظر بر روابط جنسی نیست و مضافا هویت اخلاقی و ماهیت تابع و متعبد فرد را قوام می بخشد و و حتی در رابطه فرد با خود و فرد با خدا, به او یادآور می شود که بندگی اش را از یاد نبرد.بدین معنای خاص, حجاب امری هویتی است اما هویتی اخلاقی و نه لزوما به معنای مصطلح آن در جامعه شناسی.
در تایید همین نگرش, آنا مک گینتی که در کتاب خواندنی Becoming Muslim به تحلیل نگرش زنان غربی تازه مسلمان از منظر انسان شناسی روانشناسانه می پردازد, یادآور می شود که این بانوان, حجاب را به مثابه نوعی ایثار و راهی برای اثبات تعبد می نگرند, پرده ای برای نمایش ارتباطشان با خدا(McGinty,2006,84) .
40. یک نکته مهم و مغفول این است که رابطه حجاب و هویت در جوامع غیراسلامی بکلی متفاوت از ربط این دو مقوله در دل کشورهای مسلمان است.وقتی یک مسلمان در میان انبوهی از هم دینان و هم اندیشان خویش زندگی می کند هرگز بر این گمان نیست که فرضا با اقامه نماز جماعت یا رعایت حجاب در حال مرزبندی هویتی با دیگران است. یک مسلمان پاک و پایبند با آشکارسازی اعتقادات و اعمال مذهبی خویش معمولا دو هدف را نشانه گرفته است:
یک: اقامه وظایف دینی(اولا و بالذات)
دو:اشاعه وظایف دینی(ثانیا و بالعرض)
البته در مورد مسلمانان سست ایمان که در واقع از ضعف اخلاقی در رنج هستند, فرض بدبینانه سومی هم می تواند سربرآورد که عبارت است از ریاپیشگی. ریا همانند نفاق(البته اگر بتوان این دو را از همدیگر منفک نمود) پدیده ای است متعلق به درون جوامع اسلامی؛ وسیله ای برای کسب وجاهت اجتماعی.
مسلمانی که در کشوری غیرمسلمان و در موضع اقلیت قرار دارد برای انجام وظایف دینی خود تنها هدف اول را می تواند دنبال کند زیرا فرض اشاعه دین و وظایف دینی عملا منتفی است و ریا و نفاق نیز بلاوجه و بی معنا خواهد بود.به نظر می رسد نگاه غیرهمدلانه, بیرونی و صرفا جامعه شناسانه بسیاری از محققان غربی به مقوله حجاب سبب شده است که این مسئله را به مثابه یک نماد هویتی بنگرند تا آنجا که می توان گفت متاسفانه حجم گسترده آثار منتشرشده غربی در باب حجاب با همه نکته پردازی های جالبی که دارند یک آفت مهم را هم در پی داشته و آن عبارت است از تقلیل حجاب به عاملی تمایزبخش و ایدئولوژیک.
این نگاه گاه تا آنجا پیش می رود که برخی از فمنیست های سکولار در ترکیه حجاب را به یونیفورمی اسلامی تشبیه می کنند که از آن برای محافظت از مردان استفاده می شود, لباسی که نماد تبعیض است و بیش از آنکه پوششی بر سرشان باشد, مانعی بر پویش ایشان است(Kynsilehto,2008,53) . در واقع نتیجه طبیعی یک تلقی برون نگر, جامعه شناختی و سطحی به حجاب چنین است و به مقایسه حجاب با پرچم و دیگر نشانه های هویتی می انجامد.به گمان من در این میان چند مسئله بنیادین از یاد رفته است:
نخست اینکه حکمت و غایت یک هنجار دینی همانند حجاب را نباید با بسط تاریخی و سرنوشت اجتماعی آن در برخی جوامع خاص خلط نمود.
دوم آنکه دریافت تماشاگرانه دیگران از مقوله ای چون حجاب را نباید با برداشت کنشگرانه مراعیان آن یکی گرفت.
یعنی نه حکمت اصلی و ذاتی وجوب حجاب, از جنس مقولات هویتی است(نکته اول) و نه اکنون بسیاری از بانوان باحجاب به دلایل نااخلاقی و هویتی حجاب را بر دیگر سبک های پوشش ترجیح می دهند(نکته دوم).
41. رویکرد غیرمسلمانان به مقوله حجاب, صرف نظر از برخی نگاه های ژرف و اخلاق محور, عمدتا ذیل سه رهیافت قرار می گیرد: رهیافت های مبتنی بر شیئیت جنسی, تبعیض جنسیتی و رهیافت هویتی.
الف) رهیافت مبتنی بر شیئیت جنسی
این نگره اگرچه مبانی تاریخی و تئوریکی را نیز در دل خود دارد اما عمدتا در تبلیغات تلویزیونی, مجلات زرد, بسیاری از فیلم های هالیوودی و بالیوودی مشاهده می شود.خانم فائقه شیرازی در کتاب The Veil Unveiledبخوبی تفسیرهای جنسی و گاه بیمارگونه از حجاب و زن محجبه در رسانه ها و مطبوعات غربی, هندی و خاورمیانه ای را طی چند سال متوالی و بشکل تفصیلی و مورد به مورد, بررسی کرده اند(Shirazi,2001,10-39) . من بدون تکرار آنها تنها بر این نکته تکیه می کنم که این تلقی چنان ریشه دار است که از مدت های مدید, حجاب واژه ای بود هم تبار و همنشین با حرمسرا, شهوترانی, داستان های هزار و یک شب و مفاهیم و تصاویر و قصه های اروتیک؛ تصویری که به زعم برخی رایج ترین تصویر از جاب و بانوی محجبه در غرب است(Ernst,2003,26).
ب) رهیافت مبتنی بر تبعیض جنسیتی
در بسیاری از متون فمنیستی و گاه حتی غیرآن, حجاب مظهر ستم سیستماتیک به زنان است. وسیله ای برای بازتولید مداوم تفوق مردان بر زنان, ممانعت از ورود آنها به سلسله مراتب بالای اجتماعی و تاکید بر آسیب پذیری آنها و...(EL guindi,1999,117) .
ج) رهیافت هویتی
این رهیافت معمولا در متون مدافعانش:
- اولا: بیشتر سویه ای جامعه شناسانه دارد,
- ثانیا: بیشتر از جانب غیرمسلمانان و یا افراد غیرمعتقد به وجوب یا حدود شرعی حجاب مطرح می گردد,
- ثالثا: حجاب را عملی واکنشی و مبتتنی بر ساخت و بافت اجتماع می نگرد,
- رابعا: هویت را بگونه ای تعریف می کند که در مقابل عقلانیت یا اخلاق یا هر دو قرار می گیرد,
- خامسا: به دلیل مبنای هویت مدار حجاب, آنرا حکمی قابل نسخ می انگارد.
- سادسا: نسبت به دو رهیافت دیگر, توجیهی به مراتب همدلانه و بخردانه تر از حجاب به دست می دهد.
42. مسئله مهم این است که متاسفانه برخی از متفکران و محققان مسلمان آنچنان در نگاه برون گفتمانی و غیرایمانی به مقوله حجاب با اندیشمندان غیرمسلمان همراه و همداستان شده اند که آنان نیز همانند یک غریبه و بیننده ناآشنا که از منش و پوشش بانوان مسلمان شگفت زده شده و آنها را از اکثریت جدا می بینند, سخن می گویند. اما پرسش اینجاست که اگر دین, میان لباس زنان و هویت آنان, آنچنان پیوندی برقرار ساخته که یک الگوی لباس را تا حد استحباب یا وجوب بر دیگر انواع پوشش برتری دهد قطعا این سوال به میان می آید که چرا در مورد مردان چنین نکرده است؛ امری که در یهودیت کاملا مسبوق به سابقه بوده است(Pearl,1996,150). این در حالی است که
اولا در قرآن, هیچ توصیه شرعی خاصی در باب پوشش نمادین و خاص مردان وارد نشده و در روایات نیز هیچ پیشنهاد غیرعرفی و تاسیسی ویژه ای در باب البسه یک مرد مذکور نیفتاده است.
ثانیا اگر ابتنای حجاب بر شالوده هویت بود قطعا مردان باید پیش و بیش از زنان مشمول چنین حکم هویت سازی قرار می گرفتند زیرا نه فقط در صدر اسلام و دوران تکون وحی بلکه تا چند دهه پیش, زنان رفت و آمد و حضور اجتماعی چندانی نداشتند تا به مثابه یک نماد و نشان هویتی مورد استفاده قرار گیرند حال آنکه مردان از بازار گرفته تا میدان کارزار, در همه جا حضوری گسترده داشتند و قاعدتا باید پوشش آنها میدانی برای جولان هویت آفرینی دینی قرار می گرفت که می دانیم نگرفت.

حجاب و دستگاه اخلاقی راس

43. آقای دکتر دباغ با بررسی اجمالی "حجاب در پرتو دستگاه اخلاقی راس" به این نتیجه رسیده اند که حجاب از زمره وظایف اخلاقی زنان نیست زیرا
«اگرچه رعایت کردن این حجاب عرفی، هم وظیفه اخلاقی زن بالغ است، هم وظیفه اخلاقی مرد بالغ؛ اما نپوشاندن گردن و موی سر بوسیله زنان بالغ، متضمن نقضِ وظیفه اخلاقی "عفت "نیست و غیر اخلاقی نمی باشد».
طبق این طرز تلقی, حجاب شرعی چون برای حفظ عفت,ضرورتی ندارد لاجرم از زمره وظایف اخلاقی نیست. در این مدعا دو نقیصه عمده دیده می شود:نخست: دریافت مغلوط از مغهوم عفت. دوم: درک سقیم از رابطه عفت و حجاب. نقیصه اول و دوم پیش تر مورد بحث قرار گرفتند و نیازی به تکرار آنهانیست اما لازم به یادآوری است که پیش فرض پذیرش حجاب شرعی این است که
اولا: نپوشاندن مو و گردن زن در جذابیت و تحریک جنسی موثر است
ثانیا: تحریک جنسی خارج از چارچوب روابط مشروع, مصداق آزار دیگری است
بنابراین, مشروط به پذیرش دو پیش فرض فوق, حتی طبق دیدگاه اخلاقی راس نیز می توان حجاب شرعی را از زمره وظایف اخلاقی دانست.

حجاب و اخلاق فضیلت

44. دکتر دباغ با اشاره به برخی رویکردهای اخلاقی نظیر نظریه حداقلی فرمان الهی یا دستگاه اخلاقی راس, حجاب را مورد سنجش قرار داده اند. من نیز بر همین سیاق قصد دارم بی آنکه اصرار و الزامی در اثبات برتری یک تئوری بر تئوری های هماورد داشته باشم صرفا و من باب نمونه حجاب را از غربال یکی از نظریات اخلاقی بگذرانم. اخلاق فضیلت.
45. به نظر می رسد فارغ از به بحث گذاشتن رای کسانی که معتقدند اخلاق فضیلت, متلائم ترین رهیافت یا تئوری اخلاقی با اخلاق اسلامی است, می توان نسبت حجاب با این نظریه را در کمال اختصار بررسی نمود. گفتنی است برای کاستن از دامنه بحث, در اینجا تنها سرمشق گرایی( exemplarism ) یا همان فضیلت گرایی از منظر خانم لیندا زگزبسکی را دستمایه قرار می دهم.
46. علیرغم تلقی غالب در ایران که سبب شده بسیاری موکدا عنصر فاعل محوری را فرق فارق همه تئوری های فضیلت گرا با دیگر نظریات هماورد بینگارند به نظر می رسد به دلیل وجودخوانش هایی فاعل مدارانه از پیامدگرایی و کانت گروی از یکسو (Oakley&cocking,2003,8) و طرح سرمشق گرایی از دیگرسو, بتوان اتباع از سرمشق ها و تکیه و تاکید بر الگوهای اخلاقی را به عنوان یکی از سویه های تمایزبخش و بی بدیل اخلاق فضیلت متاخرنام برد.
47. بدیهی است که سرمشق گرایی نیز مستلزم فاعل محوری است اما نکته اینجاست که فاعل محور دانستن یک نظریه الزاما محتاج سرمشق گرایی و تاکید بر اهمیت الگوهای سترگ اخلاقی نیست.
48. فارغ از استدلال های وی, عصاره رای لیندا زگزبسکی (که تفصیل آن در مقاله خواندنی او یعنی The Admirable Life and the Desirable Life از کتاب Values and Virtues منعکس شده) این است که ما در اخلاق, با مفاهیم سروکار نداریم و مهم ترین عنصر در اخلاق, سرمشق ها هستند و آدمیان تدریجا از کنش ها و واکنش های انسان های خوب, مفاهیم خوب را استخراج می کنند اما بدین صورت که ابتدائا حس ستایش در ما را برمی انگیزانند(شناخت) و سپس این حس به هیجان و انگیزش کافی برای الگوپذیری می انجامد. لذا هم تکلیف گرایی خطاست و هم پیامدگرایی زیرا ما اولا و بالذات محتاج مفاهیم اخلاقی نیستیم .به عقیده زگزبسکی, اینکه مسیح(ع) و سقراط و بودا سرمشق های اخلاقی بزرگی هستند بر هیچ کس پوشیده نیست اما الگوهایی نیز وجود دارند که برای حلقه محدودتری از آدمیان شناخته شده هستند ولی می توانند همان نقش اخلاق ساز را ایفا کنند(Chappell,2006,53) .
49. بگمان من فرایند تخلق دینداران دقیقا مطابق با رای زگزبسکی است زیرا برای یک فرد متدین از آن جهت که متدین است بی شک الگوهای مقدس و مذهبی در راس فهرست کسانی قرار دارند که می توان یا باید از آنها پیروی کرد. یک مومن صرف نظر از آنکه چه نظریه ای اخلاقی را برگزیند(گزینشی که چه بسا هرگز بشکلی منقح و متعمدانه صورت نپذیرد) یقینا به بزرگان دین ایمان می آورد و این شخصیت ها را قابل ستایش می انگارد و چون چنین است می کوشد تا در حد توان و عملا و اخلاقا به آنها تشابه و قرابت بیشتری پیدا کند.
50. حجاب و مستورگی بانوان, یکی از ویژگی های همه زنان مقدس و فضیلتمند در تاریخ ادیان بالاخص تاریخ اسلام از مریم مقدس(ع) گرفته تا فاطمه اطهر(ع) و زینب کبری(ع) است.از همین روی, غالب متدینان ادیان ابراهیمی( و حتی آنان که مجموعا ملتزم به حجاب شرعی نیستند) دست کم در مراسم های مذهبی از قبیل نیایش, تدفین و... از روسری و البسه ای پوشیده تر بهره می برند.
51. ممکن است که یک زن مسلمان و معاصر, آرمان خود را در ندیدن نامحرمان و ندیده شدن توسط آنان نبیند اما اصل فریضه حجاب را ستودنی و نتیجتا خواستنی می یابد زیرا بقول زگزبسکی, می داند که بخشی از مولفه ها و اتفاقات و اعمال جای گرفته در حیات سرمشق های سترگ اخلاقی متاثر از عواملی فراتر از کنترل و خواست آنهاست(Chappell,53).

حجاب و عرف

52. یکی از کاستی هایی که در مدعیات آقای دکتر دباغ یافت می شود عبارت است از بی ملاکی در حجاب. ایشان با رد حدود حجاب شرعی بر حجاب عرفی تکیه و تاکید می نمایند اما سخن اینجاست که این سنخ از حجاب, چه حد و حریمی دارد؟ یقینا پاسخ آقای دباغ این است که وقتی پدیده ای عرفی است لاجرم همان عرف نیز حد آنرا تعیین خواهد نمود. اما مشکل دقیقا در همین نسبی سازی میزان و حدود حجاب است. ایشان در تمام مقاله, نپوشاندن سر و گردن را با حجاب عرفی یکی گرفته و عملا از اثبات یکی دیگری را نتیجه می گیرد. اما میان این دو تفاوت معناداری دیده می شود. اولا به غیر از مناطق سنتی, روستایی یا قبایلی برخی از کشورهای جهان, اکنون در عرف هیچ یک از جوامع شهری دنیا زنان به آشکارگی موی و گردن اکتفا نمی کنند و یا دست کم این نوع از پوشش را بر دیگر انوع پوشش( از قبیل استفاده از لباس های کوتاه یا تنگ یا هر دو) رجحان نمی بخشند. برای بسیاری از زنان غیر مسلمان, پوشیدن پیراهن و شلوار یا دامن بلند(همان سنخ از حجاب عرفی که به مقصود دکتر دباغ نزدیک است ) به همان اندازه اخلاقی و نیز رایج و عرفی است که پوشیدن دامن های کوتاه یا پیراهن های سینه چاک و یا نپوشیدن هیچ یک از این ها در وقت استراحت در ساحل!
نکته دیگری که نباید فراموش گردد این است که از قرن نوزدهم میلادی به بعد, عرف حاکم بر بسیاری از کشورهای جهان بالاخص در حیطه لباس و پوشش, متاثر از عواملی نوپدید چون سینماست که به دلیل قوت و اقتداری که بانیان اصلی سینما در آمریکا و اروپای غربی داشتند و دارند در واقع جهان را عملا بسوی یکرنگ سازی و غربی سازی عرف و آداب و فرهنگ های متنوع سوق داده اند و این خود نشانگر آنست که عرف در دوران حاضر, بر خلاف ادوار گذشته, همچون یک رود روان نیست که فراز و فرود و جوش و خروشی طبیعی داشته باشد بلکه از قضا در هر کشور یا حوزه تمدنی خاص, شبیه آبراه یا کانالی مصنوعی شده که بشدت تحت تاثیر عناصر و عواملی بیرونی و غیرطبیعی است.
در تایید همین مدعا, خانم آنی هالندر در کتاب Seeing through Clothes بخوبی این مسئله را اثبات می کند که لباس هر دوره ای در حقیقت آیینه هنر و درک زیبایی شناختی آن برهه بوده است ( Hollander,1993,xi-xiii). اما از یاد نبریم که در دو قرن اخیر, تاثیرگذارترین هنر یعنی همان سینما, طلایه دار شکل دهی به الگوهای لباس گشته است؛ هنری که بیش از هر چیز, صنعت بزرگ با بازاری جهانی است که همانند هر صنعت و تجارت دیگری سود و صرفه و سودا در آن محوریت دارد.
از سال 1770 میلادی که ظاهرا The Lady’s Magazine به عنوان نخستین نشریه ترویج مد جهان در لندن منتشر شد(Sterlacci & Arbuckle,2008,19 ) تا زمانی که در خلال جنگ جهانی دوم و مشخصا در بحبوبه اوضاع و اقتصاد ریاضتی سال 1941 و سهمیه بندی بسیاری از کالاها, طراحان و کمپانی های مد و لباس از سوی دولت انگلستان و سپس آمریکا ملزم شدند که از استعمال دکمه, بخیه و پارچه اضافی در البسه پرهیز کنند(Sterlacci & Arbuckle,101) الگوهای پوشش رفته رفته صورت عرفی, محلی و فرهنگی خود را تا حد زیادی از دست داده و شکلی جهانی, اقتصادی و حتی سیاسی بخود گرفتند زیرا این اقتصاد سوداگرانه بود که زمینه ای را فراهم می کرد تا حتی پوشش مردمان که از دیرباز صبغه ای بشدت اخلاقی داشت به یک کالای اقتصادی و تابعی از معادلات آن مبدل شود که بی هیچ دلیل اخلاقی موجهی و بشکل فصل به فصل باید بلند یا کوتاه, چسبان یا گشاده و تحریک کننده یا غیر آن گردد.
بد نیست به عنوان یک نمونه عینی و مستند, نظری گذرا بیفکنیم به پیشنهادهای مجله معروفHarper's Bazaar به دختران آمریکایی در نیمه دوم قرن نوزدهم و وضعیت مدهای پیشنهادی این مجله در قرن بیستم و یا در شماره های اخیر این نشریه معتبر و با سابقه مد و لباس تا تصدیق کنیم که واگذاری حدود و ثغور حجاب به عرف در واقع چیزی شبیه افکندن خس در کف تندباد است. چنانکه در عکس ذیل مشاهده می شود زمانی بانیان این مجله, استاندارد پوشش زنان را به نحوی تعریف می کردند که یک دختر شانزده ساله که در اوج جذابیت قرار می گرفت عملا از گردن تا روی کفش خود را می پوشاند اما به مرور این عرف چنان تغییر کرد که پوشیدن دامن بلند نشانه ای نمادین شد از عقب ماندگی یا در واقع همان همان خانه داری و مادری و شوهرداری!

1868 diagram from Harper's Bazaar showing "proper" girls' skirt lengths increasing as they grow up

البته بدیهی است که عرف, همانند بسیاری دیگر از امور انسانی بر حجاب تاثیر می نهد و مثلا رنگ, مدل و طرح آنرا بی شک تتحت تاثیر قرار می دهد چنانکه میان حجاب یک بانوی پاکستانی, ایرانی, افغانی,سوری,ترک, عرب,آفریقایی و... تفاوت های غیرقابل انکاری دیده می شده ولی این تفاوت ها اولا هرگز به نپوشاندن همه یا بخش قابل توجهی از موی سر ختم نگشته است و ثانیا سرعت تغییرات عرفی و فرهنگی چنان کند و تدریجی بوده که نتیجه طبیعی تغییر نظر و منظر مردمان بوده است(Khan,2003,207) . این قاعده در همه چای دنیا جاری و ساری بوده چنانکه نوع پوشش اروپاییان از دوره رومی ها تا قرن چهارم میلادی تغییراتی اندک داشته است(Svendsen,2006,21) . این در حالی است که پس از شتابان شدن رواج مدگروی در جهان جدید, بقول نیچه یکی از مولفه های حیاتی مدرنیته یعنی محو سنت ها در مد و فشن متجلی شد. اساسا شاید کمتر کسی مخالف این رای جیانی واتیمو باشد که مدرن بودن مترادف است با نو بودن و ذهنی نوگرا داشتن(Vattimo,1989,99) و از جمله نوگرایی در پوشش.
لارس سوندسن نیز در کتاب پرنکته "فلسفه فشن", تاکید می کند که همه نظریه پردازان مد, مولفه تازگی و بدیع بودن را بنیان فشن می انگارند؛ فرایندی که در آن آنچه تا فصل گذشته نو قلمداد می شد در فصل تازه به عنصری کهنه بدل شده و از میان می رود اما مسئله مهم این است که این مدها بر یک پایه زیبایی شاختی یا عقیدتی محض بنا نشده اند بلکه فی المثل اگر در یک فصل خاص, دامن هایی بلند مد می گردند به این علت نیست که مثلا جامعه اندکی محجوب تر گشته بل تنها به این دلیل است که در فصل های قبل, دامن هایی کوتاه تر در بازار رونق داشته اند! (Svendsen,25-29).
بازاریابی و متمایل سازی مردمان به مدهای متنوعی که روزاروز وارد چرخه خرید و فروش می شوند چنان ظرائفی دارد که مرور اجمالی آن نشان می دهد که از موسیقی و سینما گرفته تا تبلیغات و مجلات و گالری های مد, همه و همه در آن دخیل هستند(Hines & Bruce,2007,299) و جالب تر آنکه خود این عوامل نیز بنوبه خود سویه های اقتصادی پیچیده ای دارند که درک ابعاد مقوله لباس در دنیای مدرن را بسی بغرنج تر ساخته و ثابت می کنند که ماهیت عرف, دست کم در مورد مد و لباس, آنچنان متحول گشته که محتاج بازتعریفی جدی است و حتی می توان گفت بی دقتی است اگر این "عرف" را همان عرف رایج در عرف فقها بینگاریم.
علاوه براین باید متذکر شد با همین دلایلی که آقای دباغ علیه اخلاقی بودن پوشش سر و گردن ذکر کرده اند می توان حکم به جواز نپوشاندن بخش هایی از پا یا سینه زنان نیز داد. اساسا معلوم نیست که اگر حدودحجاب, شرعی نیست پس چه دلیلی وجود دارد که از عرفی بودن حجاب تنها عریانی مو و گردن را نتیجه گرفت زیرا عرف رایج در بسیاری از کشورهای جهان, اجازه چنین برداشتی را می دهد.
53. کوتاه سخن آنکه واگذاری حدود و ثغور حجاب به عرف با رد لزوم پوشش موی وگردن تقریبا هیچ ملازمتی ندارد زیرا
اولا عرف رایج در بسیاری از کشورهای جهان به این حد از آشکارگی بدن اکتفا نکرده و بسی فراتر می رود
ثانیا تعیین خط قرمز یا حدی پیشینی برای عرفی کردن حجاب, خود نقص و نقض مدعای اولیه یعنی عرفی انگاشتن حجاب است چرا که اگر پدیده ای عرفی است پس چگونه محدودیت هایی غیرعرفی دارد و اگر دارد این محدودیت ها از کجا سرچشمه گرفته اند؟ اگر از شرع نشات گرفته اند در واقع نهایتا موید شرعی بودن حجاب هستند و در این صورت دلایل بسیار محکم تر و نیز درون دینی لازم است تا جواز اخلاقی آشکارگی موی و گردن بانوان را صادر کنند که این دلایل هرچه که باشند نافی شرعی بودن حجاب و موید عرفی انگاشتن آن نخواهند بود.

جمع بندی

54. در مقام جمع بندی می توان گفت:
یک: در قرآن و نیز روایات پاکدامنی, حیا, عفت و تحریک جنسی از یکدیگر مفهوما جداهستند.
دو: حجاب عاملی برای بازداشتن نامحرمان از تحریک جنسی است.
سه: بنابر دو نکته پیش گفته, چون تحریکی جنسی که خارج از چارچوب یک رابطه تعریف شده باشد مصداق دیگرآزاری است لذا رعایت آن از طریق حجاب از زمره وظایف اخلاقی است.
چهار:هیچ دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که
اولا حجاب عرفی را در اکتفا به نپوشاندن موی و گردن محدود سازد
ثانیا به نیکی ثابت کند که "حجاب عرفی" فاقد محدودیت شرعی است
پنج: تقابلات و دوگانه هایی چون بی عفتی در برابر باحجابی یا عفت در برابر بی حجابی, تقابلاتی است نادقیق که هرچند در نظر اقلیتی از متشرعین معنادار باشد اما اقلا از منظر قرآن, پایه و مایه ای ندارد.
شش:ما باید بدانیم که هویت مدار انگاشتن و انکار ربط اخلاقی حجاب در واقع مصداق کوچک نمایی این فریضه و مساوی یا مساوق قرار دادن آن با عفت, پاکدامنی یا حیا نیز نشانه بزرگ نمایی بیش از اندازه آن است حال آنکه از حجاب نباید انتظار و چشمداشتی بی حساب داشت و جای و معنای آنرا با حیا و پاکدامنی جابجا نمود. این مفاهیم هر یک هنجارهایی متفاوت و متغایر هستند که اگرچه برهم می افزایند و به یاری یکدیگر می آیند و غالبا هم تبار و در کنار هم هستند اما به هر حال همچون اعضای خانوادی ای پاکند که همواره و یکباره در زیر یک سقف جمع نمی آیند. از همین روی هر بی حیایی, تردامن و بی حجاب, و هر بی حجابی, بی حیا و تردامن, و هر تردامنی, بی حجاب و یا حتی بی حیا نیست و بالعکس.
هفت: از یاد نبریم که عیوب اخلاقی چنان به چشم می آیند و خلاف انتظارات اخلاقی هستند که ما معمولا کمبود یک فضیلت را با نبود آن یکی می گیریم و کم ادب ها را بی ادب, کم شرف ها را بی شرف, کم آبرویان را بی آبرو و افراد کم رحم را بی رحم و کم حیا را بی حیا قلمداد می نماییم. بر همین مبنا می توان کسی را تصور نمود که کم حجاب است اما بقدر لزوم از حیا و پاکدامنی بهره ور است یا کم حیاست اما به میزان لازم از حجاب برخوردار است و...

آیات قرانی مرتبط با بحث

در پایان و صرفا جهت تسهیل بررسی آیات قرآنی مرتبط با مقوله حجاب, حیا, پاکدامنی و عفت, فهرست نسبتا جامعی تهیه شده که مرور آنها قطعا مفید خواهد بود:
_ احزاب/35. إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا.
_ نور/23. إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ.
_ نور/24. وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا.
_ نور/25. وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
_ نور/30. قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ
_ نور/31. وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
_ نور/33. وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
_ نور/60. وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.
_ مائده/5. الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ.
_ تحریم/12. وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ.
_ انبیاء/91. وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ
_ مومنون/23. وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
_ مریم/20. قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا
_ مریم/ 28. يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا

 

[1] - meta ethical

[2]- Sajida S. Alvi, Homa Hoodfar and Sheila McDonough(2003) The Muslim Veil in North America: Issues and Debates. Women’s Press / Toronto.P 184.

[3] - چنانکه در اشعار ذیل مشاهده می کنید, مولوی حجاب را دقیقا به معنای نقاب و روسری بکار می گیرد:

چون یوسف آن عزیز مصریم       هر چند که در مزاد باشیم

بر چهره یوسفی حجابی است        اندر پس پرده راد باشیم

خود باد حجاب را رباید                  ما منتظران باد باشیم - (غزل شماره 1551)

مولوی نه فقط گاه حجاب را به معنای امروزین و متداول آن استعمال می کند بلکه در مواقفی متعدد از چادر سخن می گوید که ما تنها به ذکر نمونه ای چند از آن اکتفا می کنیم:

- ز زلیخای حرم چادر سر بربودم     چو بدیدم رخ یوسف, کف خود ببریدم- (غزل شماره 1637)

- نموده جمالی ولی زیر چادر    عجوزی قبیحی لقایی ندارد(غزل شماره 962)

- این روزه در این چادر, پنهان شده چون دلبر      از چادر او بگذر, واجو خبر روزه(غزل شماره 2308)

- آخر برون آ زین صور, چادر برون افکن ز سر   تا چند در رنگ بشر در گله بانی می‌روی(غزل شماره 2430)

-  گنده پیر است جهان چادر نو پوشیده    از برون شیوه و غنج و ز درون رسوایی (غزل شماره 2867)

 

[4] - دباغ سروش (1391) حجاب در ترازوی اخلاق. قابل مشاهده در: http://www.begin.soroushdabagh.com/articles_f.htm

[5] - Hasan Asma Gull (2002)American Muslims: The New Generation. Second Edition. Continuum International Publishing Group

[6] - Ismail Mohammad (2012) The Hijab .. Why?. Translation &Comments:Saleh As-Saleh. http://www.saaid.net/

[7] - Abdulkarim Naik (2012) Answers to non- muslims common questions about Islam.IRF

[8] - مثلا حافظ می گوید:

پرده از رخ برفکندی یک نظر در جلوه گاه     و از حیا حور و پری را در حجاب انداختی

[9] - Toledano Ehud R (2007) As If Silent and Absent bonds of enslavement in the islamic middle east. yale university press new haven & london

[10] - در قرآن تعابیری متفاوت اما مرتبط با مقولات حیا,پاکدامنی و حجاب مذکور افتاده که اگر نگوییم فهرست کامل آنها اما اقلا اهم آنها بقرار ذیل است:

 وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ(احزاب/35),

 الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ(نور/23),

مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ(نور/24),

غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ (نور/25),

 لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ(نور/30),

 لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ(نور/31),

  وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا(نور/33),

 الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا(نور/33),

وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنّ(نور/60),

 مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ(مائده/5),

 الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا(تحریم/12),

 وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا(انبیاء/91),

 هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ  (مومنون/23),

 وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا(مریم/20),

 وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا(مریم/28).

 

http://affiliate.purefashion.com  -[11]  

www.modestyclub.com -[12]

 

Jennifer Moses -[13]

Why Do We Let Them Dress Like That?   -[14]

Why Do We Let Them Dress Like That?. The Wall Street Journal.march 19    Moses, jennifer (2001)-[15]

[16] -Ernst Carl W (2003) Following Muhammad: rethinking Islam in the contemporary world. The University of North Carolina Press.Chapel Hill & London

[17]- Tierney Tom (1998) Medieval Fashion. Coloring book.Dover publications,Inc

[18] - Karesh Sare.E, Hurvits Mitchell M (2006) Encyclopedia of Judaism. Facts On File, Inc. 

[19] - Peamrl Chiam (1996) THE ENCYCLOPEDIA OF JEWISH LIFE AND THOUGHT. Carta, Jerusalem

[20] - Yeroushalmi David (2009) The Jews of Iran in the nineteenth century : aspects of history, community, and culture / edited by David Yeroushalmi .BRILL

[21] - non moral

 Anna McGinty-[22]

[23] - McGinty Anna Mansoon (2006) Becoming Muslim :Western women’s conversions to Islam. PALGRAVE MACMILLAN

[24] - Kynsilehto Anitta (2008) ISLAMIC FEMINISM: CURRENT PERSPECTIVES. Tampere Peace Research InstituteTampere Peace Research Institute

[25] - Shirazi Faegheh (2001) The veil unveiled: the hijab in modern culture. The University Press of Florida

[26] - EL Guini Fadwa(1999) Veil,Modesty, Privacy and Resistance. Oxford and New York: Berg.

[27] - Linda Zagzebski

[28] - consequentialism

[29] - kantianism

[30] - Oakley Justin, Cocking Dean (2003) Virtue ethics and professional roles. Cambridge University Press

[31] - لازم است در اینجا از اشارات پرثمر دکتر سید حسن اسلامی اردکانی در سلسله کلاس هایشان حول محور اخلاق فضیلت یاد کنم که به دلیل تعلق و تسلطشان به این مبحث, دست کم چشم حقیر را نسبت به بسیاری از زوایای تاریک این رویکرد اخلاقی گشودند.

[32] - Chappell Timothy (2006) Values and Virtues. Aristotelianism in Contemporary. CLARENDON PRESS · OXFORD

[33] Hollander Anne (1993) Seeing Through Clothes. University of California Press

 [34] - Sterlacci Francesca , Arbuckle Joanne (2008) Historical Dictionaries of Professions and Industries, No. 2. The Scarecrow Press, Inc.

[35] - Khan Arshad (2003) Islam, Muslims, and Americaunderstanding the basis of their

conflict:. Algora Publishing

[36] - Svendsen lars (2006) Fashion:A Philosophy. Translated by John Irons. reaktion books

[37]  -Gianni Vattimo

[38] - Vattiomo Giani (1989) The End of Modernity .Baltimore

[39] - Hines Tony,Bruce Margaret (2007) Fashion Marketing.Contemporary Issues.Second edition. Elsevier

 

 

 

منبع: وبلاگ نویسنده

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

خواب و بیداری

Posted: 26 Mar 2013 05:30 AM PDT

ی. مرادی


هر یک در گوشه ای از اتاق محفلی صمیمی برای خود دست و پا کرده بودند.
خانم های فامیل در قسمتی از اتاق مشغول اند، ساعت هاست که مشغول اند و ازهمه چیز و همه کس صحبت میکنند. از شیر مرغ تا جان آدمی زاد. از گرانی و قیمت آجیل و شیرینی تا فوت یکی از بستگان دور و یا نامزدی دختری که برای یکی دو نفر از خانم ها خاطره ی بچگی هایشان را تداعی می کند.

در سویی دیگر، دو مرد با یکدیگر فقط از سیاست می گویند و سخنانشان تمامی ندارد. هرجای مملکتشان را که درست می کنند جای دیگرش خراب می شود، آخر سر هم خسته می شوند و به زمین و زمان بد و بیراه می گویند.جالب اینجاست که بعد این همه قیل و قال، قهقهه هم سر میدهند ! نسبت این خنده ها و آن بحث های درد ساز چیست، من نمی دانم.

پسری جوان هم که آنجاست گویی در این فکر فرو رفته است. پسری که از مردهای سیاستمدار این خانه گام ها پیش است، چرا که در تکاپوی فعالیت در ستاد یکی از نامزهدهای انتخاباتی است که قرار است برگزار شود. پسری جوان که کمی به صحبت های خانم ها گوش می دهد و کمی به حرف های آقایان. در گوشه ای نشسته است اما در این خانه، براحتی همه حرف ها را می توان شنید، خانه کوچک است.

 

در این بین به ناگاه پسری 10 ساله از جمع خانم ها جدا می گردد و به سوی پسر جوان می آید و می گوید : عموجان ! یکی از بچه های کلاس چهارم تو مدرسه ما سیگار میکشه
 

دوباره بر میگیردد به جمع خودمانی خودش. کسی جز پسر جوان نشنید که او چه گفت. عید است و همه خوشحال اند ...



  نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


گل هایی که در جهنم می روید*

Posted: 26 Mar 2013 05:14 AM PDT

محمد برقعی
"قم"ی که من دیدم ودر او زیستم داستانی دگر دارد . مردمی فرهنگی و با ذوق و ادب پرور 


عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی
بخش چهارم : خاطراتی از شهر قم


پیش گفتار : در نوشته پیشین نوشتم که بسیاری از خشم به حکومت به وازدگی از فرهنگ رسیده اند، وهرچه در این مرز وبوم می بینند سیاهی است. از این روی بر آن شدم که در کنار سرکه گلو سوز گفته های آنان، انگبینی از دیده های شخصی خود بیاورم، به امید آنکه نشان داده شود که فرهنگ ایران را نه سرکه و نه انگبین، که سرکنگبینی است گوارا، و به سبب همین گوارا ییش، هزاران سال است که در این چهار راه حوادث بر پای ایستاده است

از قم که گفته می شود قبرستان یه خاطر می آید و مزار ها و شیخ های روان از هر سوی و کاسبان به دنبال صید زوار ومسافران سرگردان. ودر شاعرانه ترین وصفش هم شعر نادر نادر پور: 
چندین هزار زن/ چندین هزار مرد/ زنها لچک به سر / مردان عبا به دوش/ یک گنبد طلا/
با لکلکان پیر/ یک باغ بیصفا / با چند تکدرخت/ از خندهها تهی/ وز گفته ها خموش
یک حوض نیمهپر/ با آب سبز رنگ / چندین کلاغ پیر/ برتوده های سنگ/ انبوه سائلان
در هر قدم براه/ عمامه ها سفید/ رخساره ها سیاه

وتصور از مردمش هم جماعتی دیندار متعصب واین تصویر با حکومت اسلامی صد چندان بدتر شده ،و قمی ها یک پارچه شده اند مردمی متعصب و فرهنگ ،معمم یا زلفی هایی با همان خصلت. کوتاه کلام " واردات قم مرده، صادرات آن آخوند و ساکنان آن گدا" .از دیر باز مردم این شهر به بدجنسی و کلاه برداری شهره، و با حکومت اسلامی هر کس دل خونی از ملایان دارد خشمش را بر سر این مردم خالی می کند.
اما قمی که من دیدم ودر او زیستم داستانی دگر دارد . مردمی فرهنگی و با ذوق و ادب پرور که به قول سپهری در مورد شهر همزادش کاشان " پاسبان هایش همه شاعر بودند" .این پیشداوری ها برای من نمادی است از کلیت شناخت قشر متجدد از فرهنگ دیر پای و مردمی ایران. نگاه آنان نگاه زایر است ومسافر بر شهری . و همین شیوه نگاه هم در مورد غرب است وزندگی مسافر گونه اینان در آن دیار. مشکل شناخت فرهنگ ایران نه تنها سنتی بودن آن است و کمبود اطلاعات،که لازمه شناختش زیست در آن و روابط چهره به چهره است، بلکه نا امنی تاریخی است وجریده رفتن، که گذرگاه عافیت تنگ است . و آویزه گوش جان کردن که " استرذهبک و ذهابک و مذهبک= ثروت و دین و مسیرت را پنهان دار" . نماد این ظاهر نازیبا و درون پر بار معماری ما است . خانه ها همه با دیواری کاهگلی و ساده و دربی معمولی ، نه مجسمه ای بر معبری و نه نقاشی ای بر دیواری. اما در را که باز کنند واز خم هشتی که بگذری چه په بسا خانه ای بینی پر گل ، با حوضی مصفا در میان و ساختمان هایی در معماری شاهکار در اطراف.

محله ما "سیدان" بود ،به اعتبار بخش اصلی ساکنانش که از سادات برقعی بودند . در کنار دو فامیل کوچک اما قدرتمند و بانفوذ بیگدلی و اشراقی. نخستین بیشتر خان بودند و اداری و در زمان بی حجابی اجباری همدل و همراه حکومت، و امثال مادر من از بیم آنان که پاسبان را خبر نکنند مسیر خانه تا حمام را با ده سرپناه عبور میکردند .در خم هر کوچه ای پناه می بردند به درون خانه آشنایی از پیش معین شده ، تا خبر برسد که مسیرامن است و می توانند تا پناهگاه بعدی بدوند. ار همین فامیل بود که چند زنی در مجالس دولتی بی چادر شرکت می کردند، و یکیشان تهدید ی بود سخت بر همه محجبه های پرده نشین . خانواده اشراقی نه تنها ملاکان بزرگ که روحانی های با قدرت محل بودند. و نیایشان آیت الله حاج محد تقی ارباب داروغه داشت و حکم جاری میکرد. از پدر بزرگ پرسیدم چرا فواحش را آن گونه که شنیده ام ، پس از آن که پشت رو بر خر سوار کرده و دور محل می چرخاندند شب به بیرونی منزل ما می آوردند در حالی که آیت الله اشراقی خود بازداشتگاه داشت و محل نگهداری مجرم . خندید که از ترس پسران آقا - که یکیشان هم خطیب شهره شهر بود- در شب . فامیل برقعی کاسبکاران خرده پا بودند ،با چند ملاک متوسط و چند روحانی نیمه معتبر، و یکی دونفرشان که نامدار شدند ترک محله کردند و به بالای شهر کوچ کردند: آمیرزا سید علی معلم شرعیات محمد رضاشاه به کودکیش و سید علی اکبر برقعی متهم به آیت الله توده ای ، مدرس بزرگ حوزه و نماینده ایران در کنگره جهانی صلح .

دو ساله بودم که خانواده به تهران آمد . ولی هر تعطیلات به قم می رفتیم در تهران بچه قمی بودم. ودر قم بچه تهرانی. ایام عید نوروز خوش ترین ایام بود .دید وبازدید و عیدی ولی زیباتراز همه مجالس میهمانی شبانه بود .هفت هشت میهمانی تا سیزده بدر، و هرشب در خانه یکی از بزرگان فامیل و جمعیتی هفتاد و هشتاد نفر و سفره ها در دو سه اطاق تو درتو. و بعداز شام همه دور هم در بزرگترین اطاق وبیان خاطرات، و بیشتر بیان خوبی ها و بزرگواری ها و یاری رسانی ها. گهگاهی هم کسی لب به گلایه می گشود تا از نامردمی ای که بر او رفته ، یا شاهد بوده ،بگوید، که بلافاصله به بهانه آن که عید است و از تلخی نباید گفت مانع ادامه کلام او می شدند. یکبار شخصی چنان به گفتن پای می فشرد که پدر بزرگ ناچار با چند تذکر خاموشش کرد. در راه خانه از پدر بزرگ پرسیدم شما که میدانستید او راست می گفت چرا مانع افشاگریش شدید ، گفت همه کس میداند هر خانه ای موال(مستراح) دارد و بدبو است و آدم در آن شکم را خالی می کند ، اما باغچه را در منظر اطاق ها میگذارندو موال را درگوشه خانه . زیرا دیدن گل و پخش بوی خوش جان را صفا می بخشد. خوبی ها را تکرار کن تا خوبی کردن حاکم شود. نامردمی ها و تلخی ها را همه کس می شناسد، و به حکم طبیعت انسان ، هریک از آنها ده ها بار در ذهن تکرار می شوند

یکی دوباری هم بیرون از شهر، به باغی که ساختمانی و قلعه ای داشت، می رفتیم . سیزده بدر آن بی سوال بود. یکی از تفریحات مجلس مشاعره بود . جمعیتی بیش از صد نفر از بچه تا پیرمرد به دور می نشستند وبزرکی مشاعره را آغاز میکرد . همه باید شعری می خواندند که با "الف" شروع میشد . دورکه تمام می شد نوبت به "ب" می رسید. ما بچه ها که در آخر بودیم باید دهها شعر با الف وب و...  میدانستیم که هر چند تایشان که خوانده می شد باز هم شعری در انبان ذهن داشته باشیم. کار پیران آسان بود . بودند کسانی چون عمو صدرایم که از هر حرفی دو سه شعر بیشتر نمی دانست . تا کسی یکی از آن ها را پیش از او می خواند اعتراض می کرد که این شعر من است .به شعر دوم و سوم او که می رسیدند اعتراضش سنگین ترمی شد ، و بزرگان از خواننده شعر می خواستند از شعر عمو صدرا دست بردارد. گاه افرادی که طبع شعر داشتند شعر خود را جا میزدند، که همیشه چند آگاه بودند که سر او را بر ملا میکردند و او ناگزیر شعری از شاعر شناخته شده ای را جایگزین می کرد.
روزی در باغی به فاصله چند کیلو متری شهر رفته بودیم که بی موقع همه را به مشاعره دعوت کردند. مشکلی پیش آمده بود . یکی از محترمین سیگار نداشت و سخت هوس کرده بود. چاره کار را در آن دیدند که مشاعره بر پا شود و اولین بچه ای که باخت به شهر رفته و سیگار آن بزرگ را بخرد. چند دور گشت و هیچ یک از بچه ها کم نیاوردند. لذا پیشنهاد شد که مشاعره عادی میان بچه ها بر قرار شود. اولین نفرشعری را می خواند، دومی شعرش باید با حرفی آعاز شود که حرف آخر شعر فرد پیشین بودو دور ادامه می یافت. پس از چند دور یکی از بچه ها که قصد رو کم کردنم داشت ،و بهمین نیت کنارم نشسته بود، شعری خواند که به" ژ" ختم می شد و من شعری چنین نمی دانستم. ناگزیر گیوه هارا بر کشیدم و راهی شهر، که احمد صدایم کرد تا همراهیم کند . راه طولانی بود و همه نگرانی من که اگر دیر شود از" مره بازی" ( (تهران چلتو ک می گفتند و در آمریکا بیسبال) محروم می شوم. زهر گرما که می شکست مره بازی شروع می شد ،و بجز سالخوردگان همه شرکت می کردند . زمانی بود برای نمایش قدرت ما بچه ها، نه تنها به همردیفان ، که به بزرگتر هایمان.
احمد همبازی فوتبالم بود و دوستی ما عمیق . به شوق یک دیگر تمام راه را دویدیم . برگشتمان چنان سریع بود که موجی از تشویق به همراه داشت . طالب سیگار ظاهرا شرمنده از بدن خیس از عرق من در بغلم گرفت ، و به سپاس انگشتر عقیقش را به من داد. شاه محمود هم که مفتون جوانمردی و رفاقت احمد شده بود او را صدا کرد و انگشتر فیروزه اش را به او داد.

***

مجلس چهاردهم بود و بازار انتخابات غیر منتظره گرم شده بود . برای اولین بار آقای رضوی، که مصدقی بود و ووکیلی خوش نام ،دربرابرآقای تولیت، قدرتمند بزرگ شهر قد ،علم کرده بود. بزرگ مالک قم ،که تولیت آستانه حضرت معصومه را هم داشت ، و همه دسته ها پس از رفتن به حرم در خانه او شور حسینی دوم را بر پا میکردند. قم بود و یک تولیت . اما رضوی پیام نسل جوان بود. نسلی که میخواست پوسته سنت را بشکافد و بهمراه مصدق به ستیز خان و دربار و روحانیت دست در دست قدرت برود . .سخنرانی های بی نظیر او ،که به مسخره تولیتیان "گلین شله "اش می خواندند، خواب را از چشمان آنان ربوده بود. خود لنگ لنگان جلو می افتاد به شعار گلین شله گلین شله ،و ما بچه ها به دنبالش ،و کم کم بزرگترها برای تفریح یا تمسخر او به جمع می پیوستند . جمعیت که زیاد می شد چهارپایه ای می گذاشت واز فراز آن مثل یک رهبر ارکستر شعار گلین شله را هدایت میکرد. مجلس که گرم می شد یکباره با اشاره دست جمعیت را ساکت می کرد . لطیفه ای چند تا صمیمت را بر فضا حاکم کند ،وبعد سخنان آتشین در لزوم هوای تازه و دریدن پوسته کهنه قدرت و پذیرش نگاه و فکر نو. گاه خلایق را بیش از یک ساعت مسحور می کرد ، چنان شیفته که شلوغ کنندکان و مزدوران تولیت را مجبور به سکوت می کردند
انتخابات که فرا رسید تولیت نه تنها رعیت هایش را به پای صندوق برد، بلکه تمام خدمه حرم را مجبور کرد که رای بدهند . آرا را که می خواندند به رایی رسیدند که بجای نام کاندیدا شعری بود " وکیل من بود آن کس که آرد همیشه از برایم ارده شیره " . همه صاحب رای را می شناختند و میدانستند این شیخ فقیر آزاده به این تمهید سر ریز بار زور نگذاشته است. دیوان شعرش راد رچاپخانه ما چاپ کرده بود. تخلصش" ارده شیره" بود ودیوانش به همین نام ،و به قول اهل فن کاری با ارزش و سرشار از حکمت عوام. بعدها که خواندم هر قشر روشنفکر خود را دارد و دانش و بینش دو مقوله جداهستند و کمتر کسی هر دو را دارد ،متوجه شدم که او اگر کم خوانده بود بسیار اندیشیده بود. در تنهایی وبی کسی مرد و دو روزی کس از مرگش خبر نشد . پس از مرگش عمو بهر جا سرمی کشید که ورثه اش را بیابد، تا اندک پولی را که نزد او داشت به آنان بدهد . آخر رسم شیخ بود که هر پول اضافه ای که بدست می اورد ،که معمولا از چند ریال بیشتر نبود، به عمو می داد ، تا آن زمان که پولش به حد خرید کتاب مورد نظرش برسد. هر چه عمو می گفت اول کتاب را ببرد بعد کم کم پولش را بدهد نمی پذیرفت ، می گفت اگر من پیش از دادن بدهی ام مردم دین شمابر گردنم می ماند

***

فرهنگ شاعرانه
پدیده های فرهنگی دیر پایند و این ماندگاریشان درجات متفاوت دارد . آگر فرهنگ را به ساختمانی ماننده کنیم . برخی پدیدهای فرهنگی چون رنگ وتزیینات هستند و تعویضشان آسان، پاره ای در وپنجره ،و دیرپاتر از آنها دیوارها و شکل داخلی ، و بالاخره معدودی که چون پی هستند که تا ساختمان هست پی هم هست وتغییرآن یعنی تغییر هویت - که امریست در حد محال. حوادث سیاسی، با همه تاثیرشان ،گذرا هستند وکف بر آب. ملتی مهربان در برهه ای بی رحم میشود ،و برخلاف قومی رزمنده صلح جوی.
شعر لطافت زا است وشاعری دل را لطیف می کند . یک پدیده فرهنگی چنان باید درونی شده باشد که سرگرمی کاسبان خرده پا و زمین داران خرده پایش ،که بسیاریشان بی سواد یا کم سواد بودند ،در شهری غمزده بر کناره کویر شده باشد . قوام فرهنگ ایرانی بر شعر است ،وشاعری مهمترین عامل هویتی آن .آفرینش این همه فیلم های انسانی و زیبا، در میان آین همه خشونت حاکمان مدعی دین، یاد آور خلق زیبا ترین اشعار در زمانه. کشتار و تجاوز بی امان مغولان است

خشونت: بسیاری از خوانندگان خواهند گفت این خشونت و بی رحمی حکومت را چگونه با آن مدعای شاعرانه بودن فرهنگ ایرانی می توان توجیه کرد . پاسخ چنین است . اگر خشونت را مستقلا بر رسی کنیم هر ظلمی و سرکوبی ای زشت است و محکوم : کشتار زندانیان در سال 67 ، قتل بی امان مخالفان در خیابان ها به سال 60، قتل های زنجیره ای ، سرکوب بیرحمانه کردها، ترکمن ها، اعراب خوزستان ، اعدام بی رویه دگر اندیشان از مارکسیست و مجاهد تا نیروهای عرفی و دراویش ، سخت گیری ها بر فرقه های دینی و عقیدتی، فله ای بستن رسانه ها ، زندانی کردن وبلاگ نویسان ، حمله به صف تظاهرات زنان، سلاخی مخالفان معترض با تیغ قالی بری و ده ها گناه نابخشودنی دیگر در کارنامه سی و چند ساله این حکومت
اما در مقام مقایسه است که داوری در مورد میزان خشونت یک فرهنگ ممکن می شود . و الا خشونت و بی رحمی بخشی از فرهنگ بشری است ، و هرچقدر قدرت مهار نشده تر باشد خشونت افزون تر میشود. اما لازمه داوری توجه به این نکات است:

1- هر حکومتی برای حفظ قدرت خود تا هر مرزی که بتواند ستم و کشتار می کند . خشونت ابزار حکومت است . اما از آنجا که مردمان آن فرهنگ می بایست فرامین حاکمان را اچرا کنند لذاپای ویژگی های فرهنگی یک جامعه در میان می آید . وهمین ویژگی ها در میزان اجرای خشونت نقش آفرین می شوند
2- انقلاب ایران مردمی ترین و فراگیرترین انقلاب تاریخ بود. و بهمین سبب سنتی ترین و نا آگاهترین و غیر سیاسی ترین اقشار جامعه در آن نقش بارزی ایفا کرده و می کنند.
3- این انقلاب را هیچ حزبی و سازمانی اداره نمی کرد .حرکتی خودجوش و آشفته و فراگیر که هر گروهی در آن نقش خود را اجرا می کرد ،تا بدان جا که در گرفتن سفارت آمریکا نه دولت کاره ای بود، نه شورای انقلاب ، نه نهاد روحانیت ، و نه حتی رهبر انقلاب .
4- انقلابی ایدئولوژیک است که همیشه خطرناک ترین و بی رحمترین انقلابات است

به همین سبب در این انقلاب واقعا از کوزه همان تراوید که در آن بود. وهرچه شد به دست ما و ازما بر ما بود. حال مقایسه کنیم این حرکت خودجوش مهارنشده را با انقلابات و وقایع سیاسی دیگر نقاط جهان

سرکوب قومی: حکومت عثمانی در ترکیه نزدیک به یک ملیون از ارامنه را قتل عام کرد، و سالها است که کردها را بی رحمانه سرکوب میکند، وتنها یکی دوسال است که وجود کردها را انکار نمی کند و آنان را "ترک کوهستانی" نمی خواند. کشتار بیرحمانه صدام از کردها و شیعیان نیاز به گفتن ندارد. در جریان تشکیل دولت پاکستان هندوها و مسلمانان بیش از یک ملیون از یکدیگر را کشتند. قتل عام طوایف واقوام در آفریقا ازچمله کشتار در روندا ننگی است در تاریخ بشریت. در اروپا صرب ها نه تنها کروآت ها و مسلمانان را در میزان نسل کشی کشتند، بلکه به بیست هزار زن مسلمان تجاوز کردند . واصلا مسئله تجاوز جنسی به عنوان یک امر جنگی پدیده ای فرا گیر شده است. قتل عام کولی ها، یهودیان، سرخ پوستان و همه با امید نسل کشی در غرب اتفاق افتاده است

جنگ داخلی: در اروپا و آمریکا نیز اوضاع به از این نیست. اروپاییان در جنگ جهانی اول و دوم هر بار ملیون ها نفر از یکدیگر را کشتند. در جنگ داخلی آمریکا یک پنجم جمعیت کشته شدند. بی رحمی و خشونت شمالی هاو جنوبی ها نسبت به یکدیگر خارج از تصور بود .
سرکوب دگر اندیشان: در در کودتای اندونزی صحبت از کشتار چندین صد ملیون کمونیست و اقلیت قومی است. و قتل عام ملیونی کامبوج لکه سیاهی است در تاریخ بشریت . از آسیای دور که بگذریم . شاهد همین خشونت درآمریکای لاتین بوده ایم . در آرژانتین سیصد هزار نفری را به اتهام کمونیستی کشتند ، و کشتارهایی از این دست در السالوادرو شیلی تکرار شد.این خشونت ها نه ویژه نظام سرمایه داری بلکه در کشورهای سوسیالیست هم به نوعی انجام شد در چکسلواکی ، مجارستان، بلغارستان و رومانی وگرجستان و بسیاری دیگر از اقمار شوروی نیز ملیون ها انسلان به جرم دگر اندیشی کشته و زندانی شدند.

انقلاب ها  انقلاب های بزرگ جهان دهها و گاه صدها باراز انقلاب ایران خونین بارتر بوده اند . در انقلاب فرانسه کشتار چنان بود که وجود گیوتین ضروری شد. انقلاب ها ی شوروی و چین و امریکا نیز چنین بودند.

ایدئولوژی :حکومت های ایدئولوژیک اعم از نازیسم، فاشیسم ، کمونیست ، و جنگ میان فرقه های مسیحی که زمانی سی و زمانی صد سال کشید همه خشونتشان قابل مقایسه با آنچه در ایران پیش آمد نیست
همه این شواهد برای نشان دادن آن است که اگر توجه کنیم انقلاب ایران انقلابی بسیار فراگیر، بدون حزب رهبری کننده، و مهمتراز همه ایدئولوژیک بوده ، آنچه خشونت را در ایران به مراتب کمتر از دیگر نقاط جهان کرده همین فرهنگ لطیف شاعرانه اش بوده است، و الا حاکمان در این مدت نشان داده اند که از نظر شخصیتی و عقیدتی هیچ پروایی در کشتار و سرکوب و شکنجه ندارند، وبرای دست یابی و پاسداری از قدرت حاضر به کشتن و زندانی کردن عزیزترین یاران خود هستند

* وام گرفته ام این عنوان را از روزنامه نگار شجاع و نام آور" محمد مسعود" که زاده همین شهر است.


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 

یک ماه یارانه ۷۰ میلیون ایرانی، به همین سادگی پرید

Posted: 26 Mar 2013 03:58 AM PDT

پرده برداری از اقدام جدید دولت
جرس: بر اساس گزارش ها، دولت محمود احمدی نژاد با عدم پرداخت یک ماه ازیارانه شهروندان، حدود ۳ هزار میلیارد تومان "به جیب زده است."


بازتاب در گزارشی از ترفند دولت برای پرداخت نکردن یک ماه یارانه ایرانیان به مبلغ حدود ۳ هزار میلیارد تومان پرده برداشت و نوشت:

 

همان طور که پیش بینی می شد، سرانجام دولت احمدی نژاد ظرف دو سال با ایجاد تاخیرهای تدریجی موفق گردید یارانه یک ماه ایرانیان را پرداخت نکند و بدون آن که کسی متوجه شود، ۳هزار میلیارد تومان حق ۷۰ میلیون نفر را به جیب بزند.

این اقدام در حالی صورت می گیرد که مطابق با قانون، دولت موظف به پرداخت یارانه نقدی که در مقابل آن قیمتها چند برابر افزایش یافته، است. اما دولت با زرنگی توانست یارانه یک ماه را با روش با پنبه سر بریدن به مردم ندهد.
این در حالیست که نخستین یارانه ایرانیان دو سال قبل و در بیست و هفتم آذر ماه سال ۱۳۸۹ به صورت دو ماهه پرداخت شد. یعنی به طور متوسط یارانه ۳۲ روز زودتر پرداخت گردید و اکنون یارانه ۲۵ روز دیرتر پرداخت شده است.
این به آن معناست که حدود دو ماه در پرداخت یارانه های نقدی تاخیر ایجاد شده و عملا یک ماه یارانه ایرانیان ناپدید شده است.
عملکرد دولت در بالا کشیدن سه هزار میلیارد تومان یارانه ۷۰ میلیون ایرانی در آستانه انتخابات، ابهاماتی درباره چگونگی هزینه کردن این پول هنگفت را مطرح می سازد.
یارانه یک ماه ایرانیان در حالی پرداخت نمی شود که در این ایام گرانی پایان سال، مردم به این مبالغ به شدت نیاز دارند.
شاید در نگاه اولیه، روزهای واریز شدن یارانه نقدی تفاوتی نکند؛ اما در پرداخت هایی که سقف انتهایی ندارند، یعنی باید به صورت مداوم پرداخت شوند، تغییر در روز پرداخت و تبدیل شدن پرداخت قبل از ماه به آخر ماه بعد، به معنای پرداخت نشدن یک ماه مستمری است.
به عبارت دیگر، دولت به جای آن که یارانه ماه آبان را در اواخر مهر پرداخت کند، این یارانه را در اواخر آبان پرداخت می کند و به همین ترتیب در ماه آذر و دی نیز تاخیر ایجاد می شود و در عمل یک ماه پرداخت نقدی انجام نمی شود.

همانگونه که جدول زیر نشان می دهد، نتیجه این تاخیرات تدریجی موجب شده است در سال ۱۳۹۰ عملا یازده مرحله پرداخت یارانه نقدی به جای دوازده مرحله صورت بگیرد. علت آن است که اواخر سال ۸۹ یارانه قبل از ماه واریز می شد، اما بعدا واریز به اوایل و اواسط همان ماه موکول شد.

 

کره شمالی برای حمله به آمریکا آماده شد

Posted: 26 Mar 2013 03:25 AM PDT

جرس: پس از چند هفته تهدیدات لفظی شدید و مداوم از سوی کره شمالی علیه آمریکا و هم پیمانان منطقه ایش، امروز این کشور در اقدامی بی سابقه به نیروهای خود دستور رسمی آماده باش برای حمله به آمریکا را داده است. اقدامی که در صورت انجام، تأثیری غیرقابل پیش بینی بر تعاملات منطقه ای و جهانی خواهد داشت.


کره شمالی ارتش خود را در وضعیت «آماده نبرد» قرار داده و به واحدهای موشکی راهبردی این کشور نیز دستور داده شده برای حملات احتمالی به خاک آمریکا آماده شوند. تلویزیون دولتی کره شمالی، هاوایی و گوام را به عنوان اهداف این کشور در خاک آمریکا اعلام کرده است.


به گزارش تابناک، خبرگزاری مرکزی کره شمالی ضمن انتشار این خبر گفته: «فرماندهی عالی ارتش خلق کره اعلام کرده همه واحدهای توپخانه، از جمله واحدهای راهبردی و واحدهای توپخانه برد بلند باید خود را در وضعیت آمادگی جنگی سطح "الف" قرار دهند».


این خبر در شرایطی اعلام می شود که تصاویر جدید منتشر شده، نشانگر انجام دور جدیدی از رزمایش های نظامی از سوی کره شمالی است. این تصاویر، بیانگر شبیه سازی حمله ای دریایی با استفاده از هاورکرافت ها و همچنین یک رزمایش نظامی با استفاده از موشک اندازهای چندگانه است.


این تصاویر که از سوی خبرگزاری رسمی کره شمالی منتشر شده، هم راستا با اظهارات شدیداللحنی است که طی هفته های اخیر از سوی مقامات کره ابراز شده است.


به نوشته این خبرگزاری، «کیم جونگ اون»، رهبر کره شمالی بر ضرورت نابود کردن و از میان بردن هر دشمنی در سواحل خود به واسطه قدرت آتش تأکید کرده و به سربازان «ارتش قهرمان خلق کره» دستور داده در جنگ بزرگ علیه دشمنان، غیرت و شجاعت خود را نشان دهند.


کیم گفته: «همچون گرگ های وحشی که با آتش مورد تهدید قرار گرفته اند، همگی آن ها را به قعر دریا بفرستید».


گفته می شود این مانورهای نظامی و تصاویر منتشر شده مربوط به آن، پاسخی به مجموعه ای از مانورهای نظامی برگزار شده توسط آمریکا و کره جنوبی بوده است. مجموعه این تحولات، فضایی پرتنش را در شبه جزیره کره به وجود آورده که از سال ها پیش تاکنون سابقه نداشته است.


از سوی دیگر، این اظهارات در شرایطی از سوی کره شمالی مطرح می شود که این کشور، سالگرد غرق کردن یک کشتی جنگی کره جنوبی را جشن گرفته است. در ۲۶ مارس سال ۲۰۱۰، ارتش کره شمالی با هدف قرار دادن این کشتی، سبب کشته شدن ۴۶ سرباز و خدمه آن شد.


تنش های اخیر از زمانی شدت گرفت که در ماه دسامبر، کره شمالی یک ماهواره را به فضا فرستاد. کشورهای غربی گفتند که این آزمایش، در حقیقت با هدف سنجش برد موشک های بالیستیک این کشور انجام گرفته است. در این میان، آزمایش هسته ای زیرزمینی کره شمالی در ماه فوریه، بر شدت تنش ها افزود.

پس از آن بود که دولت کره شمالی اعلام کرد تمامی این اقدامات در حقیقت بخشی از برنامه این کشور برای نابود کردن دشمن بزرگش، یعنی آمریکاست. در پی این واقعه، قرارداد آتش بس میان دو کره، به طور یکجانبه از سوی کره شمالی لغو شد و تهدیدات علیه همسایه جنوبی شدت گرفت.


به هر حال، مجموعه این تحولات اوضاع را در شبه جزیره کره بار دیگر بسیار شکننده کرده و پتانسیل بی ثباتی و وقوع درگیری در این منطقه را به شدت افزایش داده است.
 

نمودار نرخ تورم سال ۹۱؛ روند کاملا صعودی

Posted: 26 Mar 2013 02:50 AM PDT

جرس: نمودار نرخ تورم سال 91 از افزایش صعودی این نرخ در این سال حکایت دارد.


به گزارش تسنیم ، نرخ تورم در سال 91 یکی از سالهای رکوردی را پشت سر گذاشت به گونه ای که با عبور از نرخ 30 درصد بنا به گفته مقامات بانک مرکزی، به بالاترین رقم طی 17 سال گذشته رسید.


بر اساس نمودار جدیدی که از نرخ تورم از آذر ماه سال 90 تا آذر ماه سال 91 منتشر شد، این نرخ طی این یک سال همواره روند صعودی داشته است.

 

جزئیات شکایت گازی ایران از اتحادیه اروپا

Posted: 26 Mar 2013 02:30 AM PDT

جرس: شرکت مایع‌سازی گاز طبیعی ایران از اتحادیه اروپا به علت تحریم این شرکت متولی ساخت و راه‌اندازی نخستین کارخانه تولید ال.ان.جی کشور به یک دادگاه بین‌المللی شکایت کرد و پیش بینی می‌شود نام این شرکت از لیست تحریم خارج شود.

به گزارش مهر، پس از تحریم خرید نفت ایران، کشورهای عضو اتحادیه اروپا پاییز سال 2012 میلادی واردات گاز طبیعی و انواع محصولات گازی همچون مایعات و میعانات گازی از ایران را تحریم کردند.

 

در ادامه این تحریم‌های غرب، نام شرکت مایع سازی گاز طبیعی ایران به عنوان متولی ساخت و بهره برداری از نخستین کارخانه تولید ال.ان.جی کشور هم در لیست سیاه تحریم اتحادیه اروپا قرار گرفت.بر این اساس با گذشت چند ماه از اعمال این تحریم یک جانبه اتحادیه اروپا، شرکت مایع سازی گاز طبیعی ایران از اتحادیه اروپا به دنبال قرار دادن نام این شرکت گازی در لیست تحریم‌ها به یک دادگاه بین‌المللی شکایت کرده است.

 

شرکت مایع سازی گاز طبیعی ایران با انتشار گزارش کوتاهی درباره جزئیات این شکایت گازی از اتحادیه اروپا، اعلام کرده است: به دنبال تصمیم اتحادیه اروپا برای قرار دادن نام این شرکت در لیست تحریم، چندین مشاور و یک شرکت حقوقی بین‌المللی برای ارائه اسناد و مدارک معتبر استخدام شده است.بر این اساس در نخستین جلسه این دادگاه بین‌المللی تمامی مدارک و اسناد معتبر مبنی بر فعالیت‌های شرکت مایع سازی گاز طبیعی به این دادگاه بین المللی ارائه شده است.

 

از سوی دیگر این دادگاه بین‌المللی هم با رویت مدارک و اسناد ارائه شده توسط شرکت مایع سازی گاز طبیعی ایران، خواستار دریافت اسناد اتحادیه اروپا درباره "علت تحریم شرکت ایران ال.ان.جی" شده است.از این رو تاکنون اتحادیه اروپا هیچ گونه اسناد و مدارک معتبری مبنی بر دلایل تحریم شرکت مایع سازی گاز طبیعی ایران به این دادگاه بین‌المللی ارائه نکرده اند و کارشناسان خصوصی بین‌المللی پیش بینی می کنند به زودی شرکت ایران ال.ان.جی از لیست تحریم اتحادیه اروپا خارج شود.

 

پیش از این هدایت الله خادمی مدیرعامل شرکت حفاری شمال هم با اشاره به استخدام چند کارشناس، موسسه و وکلای بین‌المللی برای احقاق حق خود در قبال تحریم یک جانبه اتحادیه اروپا به مهر گفته بود: تاکنون تمامی مدارک و استعلامات مورد نیاز مبنی بر اینکه تمامی فعالیت‌های حفاری شمال مطابق با قوانین بین‌المللی بوده، ارسال شده است و بر این اساس از اتحادیه اروپا به دلیل تحریمی غیر منطقی شکایت می کنیم.

 

هم اکنون پیشرفت اجرایی ساخت فاز اول این کارخانه تولید گاز مایع شده کشور به بیش از 60 درصد رسیده است و پیش بینی می شود در صورت تامین کامل منابع مالی، اولین محموله ال.ان.جی ایران تا پایان سال 1392 به بازارهای جهانی عرضه شود.

مسئولان صنعت نفت یکی از مهمترین دلایل تاخیر در اجرای این کارخانه مایع سازی گاز طبیعی را تامین به موقع منابع مالی و اعتباری اعلام می کنند و یادآور شده اند: وجود رکود در اقتصاد جهانی به ویژه در سال 2008 میلادی هم در تاخیر راه اندازی کارخانه و صدور اولین محموله ال.ان.جی این پروژه به بازارهای جهانی تاثیر گذار است.

 

حجم سرمایه گذاری اولین کارخانه ال.ان.جی ایران را حدود پنج میلیارد دلار است که در صورت تامین 2.5 میلیارد دلار منابع مالی امکان آغاز تولید زودهنگام ال.ان.جی در کارخانه ایران ال.ان.جی وجود دارد.پروژه ایران ال.ان.جی به سه بسته تقسیم شده که بسته یک کارخانه ال.ان.جی و سرویس‌های کمکی و جانبی، بسته دو از مخازن ال.ان.جی و ال.پی.جی و بسته سوم از بندرگاه و اسکله‌ها و سیستم‌های آبگیری از دریا تشکیل شده است.

 

با بهره برداری کامل از فاز اول کارخانه ایران ال.ان.جی امکان تولید سالانه 10.5 میلیون تن ال.ان.جی فراهم می شود که در این صورت روزانه بیش از 20 میلیون دلار درآمد جدید نصیب دولت خواهد شد.
 

مشکلات اقتصادی؛ عامل اصلی گسترش طلاق در ایران

Posted: 26 Mar 2013 02:30 AM PDT

جرس: عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، با تأکید بر پیامد‌های منفی گسترش طلاق در جامعه، در مورد علت‌های افزایش طلاق تصریح کرد: بر اساس آخرین آمار منتشر شده مهم‌ترین عامل موثر در طلاق مسائل و مشکلات اقتصادی است.


به گزارش تارنمای «خانه ملت»، سالار مرادی افزود: اعتیاد و طلاق‌های عاطفی، عوامل بعدی موثر در افزایش طلاق در جامعه است که برای کاستن از میزان جدایی زوجین باید به مرتفع شدن این علت‌ها توجه جدی شود.


مرادی در مورد عوامل موثر در پیشگیری از طلاق، تصریح کرد: در گذشته مطرح می‌شد که دوره‌های آموزشی پیش از ازدواج می‌تواند نقش موثری در کاهش آسیب‌هایی نظیر طلاق داشته باشند اما امروزه جامعه‌شناسان علل تکمیلی دیگری برای این مسئله مطرح می‌کنند.


وی یادآور شد: دولت دهم نتوانست آن‌چنان که بایسته است در زمینه حمایت از خانواده گام‌های اساسی و بنیادین بردارد و در این میان با پایان عمر دولت در سال ۹۲ امیدواریم خون جدیدی بر رگ‌های حمایت از خانواده ساری و جاری شود و دولت آینده در برنامه‌های خود اهتمام جدی به حل مسائل ریشه‌ای که موجب طلاق در جامعه می‌شوند، داشته باشد.


عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، با تأکید بر پیامد‌های منفی طلاق در جامعه گفت: فرزندان طلاق بزرگترین پیامد‌های منفی جدایی زوجین محسوب می‌شوند که در آینده مشکلات جدی را با خود به جامعه منتقل خواهند کرد.

 

۵ سال زندان برای سه یمنی متهم به جاسوسی برای ایران

Posted: 26 Mar 2013 02:12 AM PDT

جرس: دستگاه قضائی یمن سه شهروند یمنی متهم به جاسوسی برای ایران را به پنج سال زندان محکوم کرد.


به گزارش شفاف به نقل از خبرگزاری رسمی یمن ( سبا )، دادگاه جزائی صنعاء برای ” عبدالکریم لالجی “، ” هانی احمد ” و ” علی عبدالکریم ” به اتهام جاسوسی برای ایران حکم پنج سال زندان صادر کرد.


پیش از این برای متهم ردیف اول و دوم حکم اعدام صادر شده بود که در جلسه نهایی دادگاه که دیروز دوشنبه برگزار شد برای هر سه متهم حکم پنج سال زندان صادر شد.


دادستانی یمن این افراد را به جاسوسی برای ایران، ارتباط غیرقانونی با عوامل آن و تحویل و انتقال اسناد و اخبار دفاعی، امنیتی و اقتصادی در دیدارهای خود با رایزن های فرهنگی و بازرگانی سفارت ایران در صنعاء در سال های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۸ متهم کرده بود.


یک منبع یمنی پیش از برگزاری این جلسه دادگاه اعلام کرده بود که صنعاء هشت نفر از متهمان به جاسوسی برای ایران را آزاد کرده است.


وی همچنین اعلام کرد این اقدام در راستای توافقنامه امضا شده میان دولت و حوثی ها و به دلیل کمک حوثی ها به موفقیت گفتگوی ملی یمن صورت گرفته است.


مقامات یمن بارها ایران را به انجام فعالیت های جاسوسی، دخالت در امور داخلی یمن و حمایت از حوثی ها متهم کرده اند.


ایران این ادعاها را همواره رد کرده است.


یمن تا کنون دو کشتی ایرانی را نیز به اتهام انتقال سلاح به این کشور توقیف کرده است.


شورای امنیت سازمان ملل متحد چندی پیش به درخواست یمن جلسه ای برای بررسی ادعاهای یمن برگزار کرد. در این جلسه قطعنامه ای صادر و در آن غیر مستقیم از ایران خواسته شد به یمن سلاح منتقل نکند.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته