هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ اسفند ۳۰, چهارشنبه

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


معجزه ی شادی

Posted: 20 Mar 2013 11:26 AM PDT

طاها پارسا
«نغمه های غم انگیز» و «ناله های یاس آلود» را کنار بگذایم و چکامه ی شادی سر دهیم. باشد که این شادی، مرزهایمان را بردارد و و بازهم به هم برسیم. 


عنوان نوشته ام را از «چکامه ی شادی» سروده ی مشهور شیلر- شاعر آلمانی- برگرفته ام. بتهوون این چکامه ی شیلر را بر روی سمفونی نهم خود بکار گرفته است و در پرده چهارم از آن، معجزه ای شادی بخش ساخته است . اتحادیه اروپا نیز این سمفونی را با همین سروده شیلر به عنوان سرود رسمی  خود برگزیده است و چه انتخابی نیکو و ستودنی !

این سروده ی شیلر ترجمه های متعددی به زبان های مختلف دارد. به زبان فارسی هم چند ترجمه از آن دیده ام. به نظرم هیچکدام چنانچه باید و شاید نتوانسته اند شکوه این چکامه را به زبان باشکوه فارسی نشان دهند.*

چنانچه از عنوان سروده پیداست، "شادی" مضمون اصلی این سروده است. شیلر در ابتدای این چکامه، با لحنی حماسی دوستانش را فرا میخواند که «نغمه های غم انگیز» و «ناله های یاس آلود» را کنار بگذارند و « شادی» کنند.

و خود نغمعه ای جاودانی در ستایش این «دختر بهشتی» سر میدهد.

در بند آغازین که مشهورترین بند این چکامه است، شیلر، «مستانه» سر بر آستان این «محراب مقدس » می گذارد .آنگاه از «شادی»  به «معجزه ای » از « برق غیرت خداوندی*» یاد می کند. معجزه ای ، که که «چون بال می گستراند» می تواند «مرزها» را از میان بردارد تا آدم ها از «هر رنگ و قبیله و گروهی» در زیر بال او بیاسایند. ( به حسن انتخاب اتحادیه اروپا دقت کنید )

بند سوم چکامه ی شادی، وصف کم نظیری از شادی دارد :شادی همان جایی است که «خوب» و «بد» با هم و «در کنار هم» قرار می گیرند، بدون خوبی ها و بدون بدی ها ! ..گویی یکی می شوند و این است همان معجزه خداوندی !

در بند چهارم، از «شادی طبیعت» می گوید که همان «بهار» اوست. آنگاه که «خورشید شادمانه» بر «گستره ی آسمان آبی» می درخشد و درختان جوانه (لبخند) می زنند ...

بی آنکه بخواهم در آستانه ی  بهار ۱۳۹۲، مضمون غم انگیز قطعه ی مشهور «طفلی به نام شادی گم شده است» را یاداور ی کنم، پر بیراه نیست که اگر بگوییم  استاد شفیعی کدکنی در هنگام سرودن،  به این چکامه ی شیلر نظری داشته است.

سخن به اینجا که رسید، همان بهتر که بیاد بیاوریم «رمز» به هم رسیدنمان را در «شادترین» و سبزترین جنبش اجتماعی ایران، جنبش سبز..

همراه با شادی های طبیعت، در آستانه ی فصل سبز، شاد باشیم و سبز. به تعبیر شیلر، «نغمه های غم انگیز» و «ناله های یاس آلود» را کنار بگذایم و چکامه ی شادی سر دهیم. باشد که این شادی، مرزهایمان را بردارد و و بازهم به هم برسیم.


* نمونه هایی از این ترجمه ها  را در این آدرس ها ببیند
http://adab.tebyan.net/newindex.aspx?pid=98144
http://www.farazon.blogfa.com/post/62

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 

ایران، جایی که باید به “گذشته” امیدوار بود!

Posted: 20 Mar 2013 11:09 AM PDT

کمال حسینی *
از زبان "مسعود و خسرو کردپور" دو برادر روزنامه نگار زندانی ام به همه ایرانی های عزیز: "سال نو مبارک"

 

از زمانی که چشم باز کرده ام، روشنفکران و کسانی که به گونه ای در شادی ها و غم ها دست به قلم می برند و با نوشتن می خواهند پیامی را به مخاطبان خود برسانند، ندیده ام از سالی که سپری کرده اند به نیکی یاد کنند!

همیشه در نوشتارهای این دوستان مشاهده کرده ام که؛ پس از یادآوری تلخی های سال گذشته، برای سال پیش رو آرزوی خوشبختی و سعادت کرده اند و امیدوار به اینکه تلخی ها و ناکامی های پیش آمده دگربار در سال آینده تکرار نشود.

لیک هنگامی که سالنامه های گذشته را با خود ورقی می زنم چیزی عکس این امید و آرزوها را نشان می دهد، به گونه ای که اگر سرانگشتی آماری از همین اتفاق های ناگوار و ناخوشایند را در هر سال از لابه لای رسانه های موجود در بیاوریم نیک پی میبریم که پارسال از امسال به مراتب بهتر و سعادتمند تر بوده ایم و متأسفانه امروزمان از فردایمان بهتر! چیزی که با عرف طبیعی حاکم بر جوامع دیگر همخوانی ندارد و سبب ملال خاطر بنده گشته است.

ابعاد این درد بزرگ بسیار گسترده است؛ بیکاری، تبعیض، گرانی و تنگدستی اکثریت، نبود رفاه و امنیت، کاهش نرخ امید به زندگی، فساد مالی و اداری، قانون شکنی، ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه، پاسخگو نبودن مسوولان، بها دادن به تعهد به جای تخصص، استفاده ابزاری از دین و شریعت، تنش با دنیای خارج به جای صلح و همکاری، توجه نکردن به خواست ها و مطالبات مردم، ملاحظات باندی و گروهی، نارضایتی روزافزون مردم، خفقان و کاهش حداقلی آزادی ها، انتخابات گزینشی و چندمرحله ای، فضای محدود برای فعالیت مطبوعات مستقل و آزاد، زندانی کردن روزنامه نگاران و دگراندیشان و...

شاید همه این کاستی ها و تلخی ها روزی با سرنوشت بیشتر جوامع و ملت های دیگر عجین بوده است، اما تقریبا صاحبان قدرت در تمام جوامع تلاش کرده اند با بکارگیری همه ابزارهایی که در اختیار دارند در طول دوره معینی به تدریج بر آمار این کاستی ها و مشکلات بکاهند و جامعه را به سمت رفاه و توسعه سوق دهند. نمونه های زیادی از این نوع کشورها وجود دارند که با وجود تمامی مشکلات فوق الذکر، توانسته اند با برنامه ریزی هدفمند و تلاش و پشتکار سال به سال مسیر توسعه را پیموده و کشور را از عقب ماندگی نجات دهند و از درد و رنج ملتشان بکاهند و با گذشت دوره ای چندساله جامعه را به سمت کامیابی هدایت کنند.

اما در کشور ما ایران این ماشین "توسعه" دارد به عقب می رود، مای ایرانی چندین سال است که پشت درهای "توسعه" معطلیم و هر سالی که میگذرد یقینمان حاصل میشود که زمانی بیشتر باید منتظر کلید یا کلیدهای "توسعه" باشیم! چونکه هرساله با آمار و ارقامی که توسط منابع رسمی و غیررسمی منتشر میشود، پی میبریم که نسبت به سال گذشته به مراتب بیشتر از شاخص های "توسعه" فاصله گرقته ایم. همین امید به توسعه یافتگی و تأخیر چندین ساله در نرسیدن به آن، درد و رنج همه ما را دوچندان کرده است.

در جوامعی با شرایط کشور ما ایران، نقش روشنفکران، دگراندیشان، فرهیختگان و روزنامه نگاران منتقد، آگاه و دلسوز برای پیشبرد اهداف "توسعه" بسیار حیاتی است. به گونه ای که این افراد میتوانند به عنوان مغز متفکر جامعه، حاکمان را نسبت به عملکردشان راهنمایی مناسب باشند و آنان را در دستیابی به اهداف و برنامه هایشان یاری رسانند و هم جامعه را در مسیر "توسعه" اندازند و با تولیدات فکری خویش به وقت لزوم برای مردم روشنگری نمایند. اینان به درستی میتوانند پل ارتباطی بین دولتمردان و آحاد ملت باشند و موجبات ترقی و رفاه و آزادی و امنیت یک جامعه را به ارمغان آورند.

در جامعه ای که دولتمردان آن با تمسک به قدرت نامشروع خود به سبب ماندگاری بر سکان قدرت، شرایط حذف این قشر از جامعه (روشنفکران، دگراندیشان، فرهیختگان و روزنامه نگاران) و یا محدود کردن تولیدات فکری آنان را فراهم می آورند تا جامعه از وجود آنان بی بهره و عقیم ماند، دیگر چه امیدی است که آن جامعه رو به "توسعه" پیش رود و در مسیر کمال و سعادت گام نهد!

البته فشار بر این قشر و تهدید و ارعاب نسبت به آنان به گونه های مختلف (تهدید، توقیف، بازداشت و زندانی کردن و در نهایت فراری دادن آنان از کشور) بر طبق آمار منتشر شده از طرف رسانه های داخلی و بیشتر نهادهای حقوق بشری در داخل و خارج ایران در چند سال اخیر روزبه روز بیشتر شده، به طوری که این آمار نشان میدهد که در یکی دو سال اخیر حتی آنهایی که کاملا خود را ملزم به رعایت قانون کرده و معتقد بودند که اصلاح وضع موجود باید بصورت تدریجی و در چارچوب قانون اساسی ایران باشد، با توجه به فشارهایی که از جانب نهادهای امنیتی بر آنان تحمیل شد یا مجبور به ترک وطن گشته اند یا اینکه در صورتی که ماندن در کشور را ترجیح داده باشند الآن در زندان های ایران احکام سنگین خود را تحمل میکنند و یا به انتظار حکم خود در بازداشت به سر میبرند.

مشاهده این وضعیت برای من و امثال بنده چیزی جز ناامیدی به آینده و سال پیش رو به همراه ندارد. در آستانه این سال نو و فرا رسیدن بهار طبیعت، هرکدام از ما به گونه ای نگران وضعیت دوستان و همکاران دربند خود هستیم و اینکه دوستان ما در زندان و یا بازداشتگاه های امنیتی به دور از خانواده و دوستان خود در این لحظات چه حال و روزی دارند. این است که شاد بودن و شادباش گفتن کمی برایمان سخت است چون عزیزترین یاران مان در این روزهای زیبا پیش مان نیستند.

برای بنده در این آخرین لحظات مانده به تحویل سال، جای دوستان عزیزم "مسعود و خسرو کردپور" دو روزنامه نگار زندانی که به جرم "آگاهی رسانی و دفاع از حقوق انسانی" در حبس اند، خالی است! دغدغه آنان ما بودیم و رفاه، امنیت و آزادی برای ما و ندایی جز آن سر ندادند...! اکنون که چند ساعتی بیشتر به لحظه تحویل سال باقی نمانده من با نگرانی تمام به اکنون شان می اندیشم و با خود میگویم: تو گویی در آن چهاردیواری مخوف و تاریک به کدام رو سر نهاده اند! آرمیده اند یا نصف شبی از خواب پریده اند و در گوشه ای کز گرفته اند! به چه می اندیشند! به آینده یا گذشته!؟ به کدامین امیدوارترند! همه این سوال ها و چندین سوال دیگر مرا در این لحظه غمگین و نسبت به آینده آنان نگران کرده است!

همین است که می اندیشم به ایران، جایی که باید به "گذشته" امیدوار بود...!

آخر کلام اینکه از زبان "مسعود و خسرو کردپور" دو برادر روزنامه نگار زندانی ام به همه ایرانی های عزیز در هر جایی که هستند: "سال نو مبارک، امید آنکه در سال جدید کسی به خاطر آزادیخواهی و دگراندیشی بازداشت و زندانی نشود و همه آنانی که همین گونه الآن در زندان اند آزاد گردند و آرزوی سالی شاد و زیبا برای همه".

*خبرنگار آژانس خبری موکریان

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


بهار را باور کن

Posted: 20 Mar 2013 11:08 AM PDT

نورالدین غروی
 مردم ما سرفرازانه بهار را در آغوش می گیرند و سبز می شوند و دل را از ناامیدی پاک می کنند و به فرداهای روشن می اندیشند


بهار را باور کن
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است

باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست ؟
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند - تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست ؟
توی تاریکی شب های بلند - سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید - نیمه شب باد غضبناک چه کرد
هیچ یادت هست ؟

حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتنگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن ( فریدون مشیری)


باز هم بهار , بازهم نوروز و باز هم سال نو
این تکرار چند هزاره ای نه تنها ما را خسته نمی کند ، بلکه هرچه زمان می گذرد عشق ما به این آئین ها بیشتر می شود و بیش از گذشته آنها را ارج می گذاریم .
پس از تکرار زمستانهای بسیار که برخی بسیار سخت و سوزناک ، بازهم دل به بهار می تپیم ، به پیشباز فصل شکوفائی می رویم و سرراه شکفتن گلها می نشینیم و تن به گرمای جانبخش آفتاب بهاری می دهیم .


پس از غم ها و دلشوره های زمستانی ، اگر هم بسیار انبوه شده باشند , بازهم تا که آوای گامهای نوروز را می شنویم ، لبخند ، که هرگز در سخت ترین روزها هم فراموشش نکرده ایم را به لب می آوریم . خانه تکانی می کنیم . غبار از زندگی هایمان می ربائیم . غم را و نا امیدی را از دلهای مان دور می کنیم و لباس نو به تن و به روانمان می پوشیم و آئین های پیروز نوروز باستانی را هرچه با شکوهتر برگزار می کنیم .


تا که سال کهنه میرود که بارش را بر دوش سال نو بگذارد بر سر سفره هفت سین می نشینیم و در آئینه آب زلال ، دلهایمان را به زلالی آب می کنیم و در سیب ، عشق می جوئیم با سبزه ، کمر به سبز شدن می بندیم و همه هستی مان را پر از لبخند و شادی و امید می کنیم .
آستین بالا می زنیم و کمر راست می کنیم که تن به چشمه جوشان زیبائی زندگی بشوئیم و سرزنده می رویم که در تابستان گرم شویم و به اوج شکوفائی برسیم .


یورش ها و سرکوب های زیاد در گذر تاریخ ما، هرگز نتوانسته این شعله عشق را در دل هایمان خاموش کند و این آئین ها که نمایه ها و سمبل های بودن و هستن چند هزاره ای ما ایرانی ها هستند را از بین ببرد و ما پیوسته هرچه بیشتر این آئین های ملی مان را گرامی داشته ایم .


وهمین روزها نیز می بینیم که به زیباترین عید ما و خجسته ترین جشن های ما از دو سوی یورش می شود . شب پرستان واپسگرا که غم را ستایش می کنند و شادی را گناه می دانند که در لاک و مغاک سده های پوسیده اندیشه می کنند و زندگی میکنند که کوچکترین وابستگی به ایران ندارند می خواهند مذهب ما را در برابر این آئینهای ما قرار دهند . و بر این جشن های ارجدار ما ناسره می سرایند و یاوه می بافند .


ولی آنان آب در هاون می کوبند . ما ایرانی ها هرگز مذهب را در برابر این آئین ها نمی گذاریم ، بلکه آنرا کنار و شانه به شانه آئین های ملی مان می نهیم .


از سوی دیگر دیوخویان بد نهاد و دشمنان مردم که در کهریزک فرهیخته ترین جوان های ما را می کشند و آنان را به سخت ترین شکنجه می آزارند و زنان ما را تنها برای اینکه برابری شان را خواسته اند به زندان می افکنند و روزنامه نگاران ما را که دگر اندیشیده اند و خواسته اند که چشمان نگران مردمشان باشند که کژروی ها را با نشان دادن به مردم جلوگیر باشند ، به بند کشیده و آنانرا به سخت ترین رنجها گرفتار می کنند و وادارشان می کنند که از اندیشه هایشان بیزاری بجویند . و این کسان که از مایه زمستانند و هرگز بهار را بر نمی تابند ، که شکوفائی را سرکوب می کنند و گلهای تازه شکفته را لگدمال، این روز ها از آمدن بهار می گویند .
اینان نیز آب در هاون می کوبند . مردم ما به هردوی اینان نه می گویند و سرفرازانه بهار را در آغوش می گیرند و سبز می شوند و دل را از ناامیدی پاک می کنند و به فرداهای روشن می اندیشند و بهر شیوه ای ، به زبان و به گام و به قلم ، آزادی را و روز را می خواهند و می جویند و در پی رسیدن و رساندن به روزهای گرم و شیرین وپر آرامش در میهنشان ایرانند.

من این جشن بزرگ نوروز ، بهار در راه و سال نو را از ژرفای دلم به تک تک هم میهنانم خجسته باد می گویم .
بهارانتان شکوفا و فرخنده باد , هر روزتان نوروز و نوروزتان پیروز و سال نوی تان پر از بهروزی و پیروزی و شادکامی باد .
و آرزو می کنم ایران بسیار گرامی مان در این سال از بند ستمگران رها شود و در آرامش و سرفرازی فرزندان برومند خود را به نیکبختی در آغوش بگیرد.
چنین باد و چنین تر نیز



نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


مهدی کروبی؛ روحیه ای عالی اما نگران نسبت به وضعیت معیشتی مردم در آستانه سال نو

Posted: 20 Mar 2013 05:00 AM PDT

جرس: مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و زندانی سیاسی قبل و پس از انقلاب؛ ضمن ابراز نگرانی از اوضاع معیشتی مردم و گرانی افسار گسیخته؛ وضعیت امروز را نتیجه بی تدبیری گذشته دانسته است.


بنا به گزارش سحام، دکتر محمدتقی کروبی ضمن تبریک نوروز به تمامی هموطنان و فارسی زبانان؛ از مکالمه روز گذشته خود با مادرش؛ خانم فاطمه کروبی سخن گفته و آورده است: “در آستانه سال جدید خورشیدی امروز با مادرم صحبت کردم تا هم نوروز را پیشاپیش تبریک گویم و هم یادآور شوم که ما را از دعای خیر خود در هنگام سال تحویل محروم نکند. از آخرین وضعیت پدر دربندم پرسیدم که مادر گفت: روحیه اش عالی است، آنچه ۴ سال پیش هشدار داد تحقق پیدا کرده، دائما از مردم می پرسد، نگران وضعیت کشور و اوضاع معیشتی مردم و گرانی افسار گسیخته است، خدا را شاکر است که به وظیفه شرعی و ملی اش عمل کرده و وضعیت امروز را نتیجه بی تدبیری دیروز می داند.”


فرزند مهدی کروبی همچنین به آخرین پیام نوروزی پدرش اشاره نموده و افزوده است: “ با خود فکر می کردم حال که پیش بینی کروبی از وضعیت امروز تحقق پیدا کرده و کوس رسوایی مجموعه را مقربین دیروز و منحرفین امروز فریاد می زنند، اگر او امروز می توانست پیام نوروزی دهد راستی چه می گفت؟”


به گزارش سحام، متن کامل این یادداشت بدین شرح است:

 

یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
ای تغییر دهنده دل ها و دیده‏ها، ای مدبر شب و روز، ای گرداننده سال و حالت ها، بگردان حال ما را به نیکوترین حال
در آستانه سال جدید خورشیدی امروز با مادرم صحبت کردم تا هم نوروز را پیشاپیش تبریک گویم و هم یادآور شوم که ما را از دعای خیر خود در هنگام سال تحویل محروم نکند. از آخرین وضعیت پدر دربندم پرسیدم که مادر گفت:
“روحیه اش عالی است، آنچه ۴ سال پیش هشدار داد تحقق پیدا کرده، دائما از مردم می پرسد، نگران وضعیت کشور و اوضاع معیشتی مردم و گرانی افسار گسیخته است، خدا را شاکر است که به وظیفه شرعی و ملی اش عمل کرده و وضعیت امروز را نتیجه بی تدبیری دیروز می داند.”
مادرم اضافه کرد که به غیر از او سایر اعضای خانواده هنوز خبری مبنی بر ملاقات دریافت نکردند اما احتمالا امشب یا فردا خبر خواهند داد.آخرین عیدی که پدر بیرون بود در پیام نوروزی خود از پذیرش و مشروعیت نظامی سخن گفت که هفتاد میلیون ایرانی در آن جای دارند، او شرایط کشور را به قایقی کوچک که انسان های کوچکی را در خود جای داده تشبیه کرد. با خود فکر می کردم حال که پیش بینی کروبی از وضعیت امروز تحقق پیدا کرده و کوس رسوایی مجموعه را مقربین دیروز و منحرفین امروز فریاد می زنند، اگر او امروز می توانست پیام نوروزی دهد راستی چه می گفت؟
این سومین نوروزی است که پدرم دوران زندان بلامدت اش را در خانه امن وزارت اطلاعات می گذراند. مقامات کشور نه تنها به وعده داده شده مبنی بر ادامه حبس در منزل شخصی اش عمل نکردند بلکه بعد از این همه مدت هنوز او را همچون دیگر زندانیان مستحق چند روز مرخصی نمی دانند تا سال جدید را تحت الحفظ در منزل شخصی اش سپری کند.
دنیای کوچکی است و انسان ها به قدر کوچکی خود فریب زینت های زود گذر این دنیا را می خورند و خود را به ظواهر فانی این دنیا آلوده می کنند.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
امروز در عالم خود به دوران کودکی ام بازگشتم، ۶ ساله بودم که در آستانه سال جدید اجازه ملاقات حضوری با پدرم در زندان قصر داده شد. اگر اشتباه نکنم سال بعد اش به دستور بازجوی معروف ساواک (مشهور به رسولی) که بطور اتفاقی به سالن ملاقات اوین آمد برای دقایقی من و برادرانم چند دقیقه توانستیم پدر را حضوری ببینیم و او ما را در آغوش بگیرد. یادم هست که مادرم بعد از قصر و اوین ما را به دماوند می برد تا پدر بزرگ تبعیدی ام، عید را با نوه های خرد سالش سپری کند. این عارف بزرگ و انقلابی با صدای دلنشین اش قرآن تلاوت می کرد و سپس با رعایت مستحبات تحویل سال، دعای تحویل سال را می خواند و سپس عیدی ما را از لای قرآن میداد و دعای خیرش را بدرقه مان می ساخت. لذت های دوران کودکی تا پایان عمر با انسان خواهد بود، امیدوارم در عید امسال رسولی های ثانوی اذن ملاقات حضوری به فرزندان زندانیان دلاور سیاسی که تنها جرم شان بصیرت و زود فهمی بوده، بدهند.
نگه کن در همه روزی به فردات
مکن بد تا نبینی بد مکافات
فرصت را غنیمت شمرده و نوروز را به هموطنان و دیگر فارسی زبانان تبریک می گویم.
محمد تفی کروبی
۳۰ اسفندماه ۱۳۹۱

 

پیام تبریک نوروزی سایت «جرس» به تمامی ایرانیان

Posted: 20 Mar 2013 03:28 AM PDT

به امید آزادی و سربلندی ملت ایران
جرس: نوروز و سال جدید خورشیدی در حالی فرا می رسد که همچنان صدها زندانی سیاسی، عقیدتی، و فعال حقوق بشری و مدنی، در زندانها و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی در حبس به سر می برند.


همچنین راهبران جنبش سبز، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد  با گذشت بیش از دو سال، همچنان در حبس خانگی و غیرقانونی قرار دارند.


این درحالیست که حاکمیت جمهوری اسلامی بدون رویکرد به مطالبات انسانی و بحقِ شهروندان، همچنان فضای کشور را امنیتی - پادگانی نگاه داشته و سکوت اجباری و خفقان موجود را، نمایش "رضایت عمومی از وضعیت حاکم" نشان می دهد.


سالی که گذشت، با بیم ها و امیدها، فراز و نشیب ها، همچنین با درس های بزرگ تاریخی همراه بود، و سال پیشِ رو، به یقین از سرنوشت سازترین سالهایِ تاریخ معاصر خواهد بود.

 

شبکه جنبش راه سبز (جرس)، ضمن تبریک نوروز و سال جدید خورشیدی، "آزادی تمامی زندانیان سیاسی و رفع حبس خانگی راهبران جنبش"، "بهروزی و سربلندی ملت ایران"، "گام اساسی به سوی آزادی و برقراری دموکراسی و مردمسالاری"، و "محبت و مهراندیشی" را برای کشورمان و تمامی ایرانیان آرزو دارد.

 

 

 

 

مرخصی زندانیان سیاسی در آستانه تحویل سال نو؛ تا این لحظه ۳ نفر

Posted: 20 Mar 2013 02:45 AM PDT

جرس: تعدادی از زندانیان سیاسی در آستانه تحویل سال نو به مرخصی آمدند، اما صدها زندانی سیاسی - عقیدتی، همچنان در زندان های مختلف کشور به سر می برند و از ابتدائی ترین حقوق محروم هستند.


به گزارش کلمه، ساعتی پیش نسرین ستوده از بند زنان و عماد بهاور و مهدی خدایی از بند ۳۵۰ زندان اوین به مرخصی آمدند.


مهدی خدایی دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد شهرری است که در دو دادگاه جداگانه در سال های ۸۷ و ۸۹ جمعا به ۷ سال حبس محکوم شده است. این فعال حقوق بشر یک ماه قبل با وجود تایید پزشکی قانونی، توسط دادستان تهران از اعزام پزشکی محروم شده بود.


نسرین ستوده هم فعال حقوق بشر سرشناس و وکیل دادگستری است که از سیزدهم شهریورماه ۱۳۸۹ در بازداشت است. او به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر” به تحمل شش سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و همچنین به اتهام تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.


عماد بهاور هم که بعد از بیش از سه سال حبس بی وقفه به مرخصی آمده، عضو نهضت آزادی و از جوانان اصلاح طلب است که به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام از طریق عضویت در نهضت آزادی به ۱۰ سال حبس قطعی محکوم شده است.


دو روز قبل هم چهارده زندانی سیاسی از زندان اوین به مرخصی آمده بودند؛ که اسامی آنها عبارت بود از: نسیم سلطان بیگی و عالیه تبرایی از بند زنان؛ و حسن زید آبادی، علی اکبر محمدزاده، محمد رضایی، شهاب الدین مرتضوی ، کامیار پارسا، مهرداد آهن خواه، سامان حمیدی آزادی، مجید صداقت و مصطفی بادکوبه ای، حسن فرجی، بهزاد هوشمند و حسن خداوردی از بند ۳۵۰ اوین.


این در حالی است که هنوز دهها زندانی سیاسی در زندان های اوین، رجایی شهر و برخی از زندان های شهرهای مختلف به سر می برند و نتوانسته اند از حق مرخصی نوروزی استفاده کنند.


براساس قوانین، مرخصی از حقوق اولیه زندانیان محسوب می شود اما مسوولان قوه قضاییه و امنیتی از آن به مثابه اهرم فشار بر زندانیان و خانواده هایشان نگاه می کنند و طی چهار سال گذشته زندانیان سبز بیشترین فشار و آزار را متحمل شدند.


برای دادن مرخصی به یک زندانی سیاسی نهادهای مختلف تصمیم گیرنده هستند نهادهایی مثل وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و قوه قضاییه. گاهی برای اینکه یک زندانی چند روزی را نزد خانواده اش بگذراند باید موافقت همه این نهادها جلب شود. کینه ورزی های شخصی و موافقت بازجوهایی که فراتر از قانون قدرت تصمیم گیری دارند، نیز از مراحلی است که یک زندانی را مستحق مرخصی و دیگری را فاقد آن تشخیص می دهد. در نهایت وقتی تمام این مراحل طی می شود، زندانی سیاسی قادر است چند روزی و فقط چند روزی را نزد خانواده اش بگذراند.

 

یک مقام بازار؛ تخریب «تولید ملی»، دستاورد سال «تولید ملی» بود

Posted: 20 Mar 2013 02:45 AM PDT

جرس: دبیرکل جامعه اسلامی اصناف و بازار با بیان اینکه در سال تولید ملی هیچگونه قوانین راهگشا برای رونق تولید و حل مشکلات این حوزه اتخاذ نشد، گفت: دولت دهم به جای حمایت از تولید ملی در جهت تخریب آن قدم برداشت.


به گزارش مهر، کریمی اصفهانی با انتقاد از اقدامات دولت برای محقق ساختن شعار سال ۹۱ “تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی ” گفت: اجرای قانون هدفمند سازی یارانه ها که قرار بود یک کالبد شکافی بزرگ اقتصادی باشد با اجرای بد آن و بدلیل سوءمدیریت ها امروز شاهد متوقف شدن اجرای مراحل بعدی این قانون هستیم.


کریمی اصفهانی، با اشاره به بخشی از موانع تولید در سال جاری گفت: افزایش حامل های انرژی ، تورم و گرانی ارز، افزایش مالیات بر ارزش افزوده، تزریق نشدن پول به بنگاههای تولیدی، افزایش نقدینگی و عامل های دیگر مشکلاتی بود که در سال ۹۱ بر سر بخش تولید قرار داشت؛ بنابراین نه تنها دولت هیچ اقدامی در حمایت از تولید ملی برنداشت بلکه اقداماتش نتیجه عکس داشت و شاهد تخریب تولید ملی بودیم.


دبیرکل جامعه اصناف و بازار، در پاسخ به این سوال که صنف شما چه اقدامتی را برای رونق تولید ملی انجام داده است، تصریح کرد: متاسفانه اقتصاد در کشور مردمی نیست و اگر کارها به بخش مردمی واگذار می شد تولید نیز رونق می گرفت.


وی اذعان کرد: دخالت های دولت در اقتصاد اجازه هیچ حرکتی را به اصناف نداد بویژه آنکه تصمیمات و قانون های متعدد و بعضا مغایر دولت امنیت را در بخش سرمایه گذاری و تولید آسیب پذیر کرد.


کریمی اصفهانی، با بیان اینکه انتظار می رفت در سال تولید ملی قوانین راه گشا و جدیدی برای رونق تولید ملی تدوین شود، گفت: متاسفانه هیچ میدانی برای رونق در تولید وجود نداشت و دست سرمایه گذاران و تولید کنندگان در این خصوص بسته بود و همانطور که بارها گفته شده است متاسفانه حتی دولت سهم ۳۰ درصد بخش تولید از محل درآمد آزادسازی قیمت ها را هم نداد.


دبیرکل جامعه اصناف و بازار، در پایان تصریح کرد: دولت به جای استفاده از نظر کارشناسان و خرد جمعی برای اتخاذ یک راهکار مناسب در جهت حمایت از تولید ملی به اجتهادهای شخصی خود بسنده کرد؛ بنابراین به جای حمایت از تولید ملی شاهد تخریب آن بودیم.

 

«بهار» و رویش جوانه های امید

Posted: 20 Mar 2013 01:58 AM PDT

حسن فرشتیان
همگان در زیانند مگر آنانکه «باوری» دارند و «کاری» و همگان در خُسرانند مگر آنانکه «بذری» دارند و «امید و باوری».


«بهار آمد، بهار آمد، سلام آورد مستان را
از آن پیغامبر خوبان، پیام آورد مستان را»

پس از سرمای مرگبار زمستان و خاموشی زمین و گرفتگی آسمان، اولین نسیم نوروزی، اسرافیل وار، بر شیپور نوروزی می دمد، تا همه بذرها را به رویش و جوانه زدن دعوت کند.
هماغوشی ها آغاز می شود، سر مستی جوانه های امید در جنین تاریکی و سرما، نجوای عاشقانه رویش ها و پویش ها را نوید می دهد.

رقص همگون زمین و آسمان، باد و مه خورشید، انسان و طبیعت، غمزه ها و وعده های گرم خورشید، کِشش های طنازانه زمین، قطره های باران را همراه با گرما و حرارت خورشید در خویش می بلعد تا جنین زمین را آبستن «نوزاد بهاری امید و شور و حیات» کند.

«آب زنید راه را، هین که نگار می‌رسد
مژده دهید باغ را، بوی بهار می‌رسد...
چاک شدست آسمان، غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می‌دمد، سنجق یار می‌رسد»

در این هماغوشی آسمان با زمین، اگر من و تو هم نباشیم، طبیعت کار خویش می کند. رقص باد، بذرهای امید را در رحِمِ زمین می کارد، و در هوای شرجی بندری، بستر زفافِ تلقیح نر و ماده را بر فراز طنازترین شاخه های نخلستان جنوب، می گستراند.
تو اگر «یک دانه گندم» داشته باشی و «یک مشت خاک»، با آمدن بهار، دیگر فقیر و تهیدست نخواهی بود. یک دانه گندمت، هفت خوشه خواهد شد و هر خوشه ات، صد دانه خواهد زایید، و همان یک دانه گندم را به ضریب هفت و هفتاد، بلکه صد و هفتصد تبدیل کن، آنگاه می بینی نه تنها فقیر نیستی، بلکه ثروتمندی و بی نیاز.
پوسته ی تخم مرغ های آبستن و بذردار، اگر از درون تلنگری بخورد، آواز جیک جیک، نوید به زندگی می دهد. ولی اگر تلنگر از برون باشد، بوی تعفن و تباهی مرگ می آورد. مهم آنستکه بذر درونت از درون تلنگری بخورد.
بذرها و دانه هایی که از خود برون می آیند، جاری می شوند، انفاق می گردند، تکثیر خواهند شد. هر دانه، هفت خوشه خواهد شد: «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ»
و هر خوشه، صد دانه خواهد زایید: «فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ»
و بلکه حقیقت جهان هستی می تواند چند برابر و چندین برابر تکثیرشان سازد «وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ» (بقره 261).
این حکایتِ بذرهای خوش شانسی هست که عاقبت به خیر می شوند، تکثیر می شوند نه احتکار.
دانه های احتکار شده، و از بوی بهار محروم شده، بهار را هیچگاه باور نمی کنند. مرگ دایمی خویش را در همان تاریکی و سرمای خاک، سوگوار می شوند. و تو اگر جوانه نزنی، درجا خواهی زد. بهار، بی بهار. یار، بی یار. و اگر جوانه بزنی هفتاد خواهی شد و هفتصد، و بلکه بیشتر.
حافظ، با اشاره به نسیم نوروزی، دعوت می کند تا بذرها، خرج زندگی ها شوند، نه اینکه زندگی ها خرج بذرها شوند:

«زکوی یار می‌آید، نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل برافروزی
چو گل گر خرده‌ای داری، خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط‌ها داد، سودای زراندوزی»

در این رقص های عاشقانه بهاری، دانه های به ظاهر کم خاصیت و کم ارزش، با وزیدن اولین عشوه های بهاری، سَرَک می کشند، و زمین سختِ دلهای سنگی را می شکافند و چونان جوانه هایی از زندگی، رویش می زنند. اگر رویش جوانه ها را فیلمبرداری کنی و با سرعت بالا نشان دهی، می بینی گلبرگ ها که جوانه می زنند از همان آغاز، مستی می کنند و به آغوش هم می پیچند، شاپرک های عاشق به دور شکوفه های بهاری می رقصند، در حلقه ای دورتر، شاهد رقص مرغک های خوشخوانی هستی که با جیرجیرشان،«نُت» های موسیقی بزم سوته دلان جهان را «ردیف» می کنند، و در این دایره مینایی، همگان با رقص و وَجد و سِماع، نام «اولین عشق» و «جاودانه ترین عاشق» را زمزمه می کنند و «تسبیح زنان» وصفِ عشق او را هلهله می زنند تا به کامروایی جاوادنی برسند.
و تو که زمستانی سرد و بی روحی را پشت سر گذاشته ای و احساس سالمندی و ناتوانی می کنی، بناگاه، شور جوانی جاری رگهایت خواهد شد «عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد» و در این جوانی، «رقصی چنین میانه» آرزو می کنی:

«یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست»

و این حکایت عاشقانه، داستان جذبه و شوریدگی متقابل زمین و آسمان است، حکایتِ عشوه ها و غمزه هاست، داستانِ نازها و نیازها، رویش ها و پویش ها.
دلپذیر شدن هوا در بهاران، فضا را عطرآگین می کند برای فصل عشق ورزیدن و دوست داشتن، بارور شدن و بارور کردن. و اینجاست که بهار «خجسته» می شود:

«بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
هوا دل‌ پذیر شد، گل از خاک بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه ‌ی امید
به جوش آمده‌ ست خون، درون رگ گیاه
بهار خجسته‌ فال، خرامان رسد ز راه» (عبدالله بهزادی- کرامت الله دانشیان)

دانه هایی که بهار را باور نمی کنند، در همان تاریکی و سرمای خاک، رنگشان از روشنی و شفافی به تیرگی و کِدِری می گراید، آنقدر تیره می شوند تا سیه پوش و سوگوار همیشگی خویشتنِ خویش شوند، و در نهایت از روی ناچاری و بی اختیاری تسلیم می شوند تا «کودِ» دیگران شوند. و تو اگر جوانه نزنی، درجا خواهی زد. بهار، بی بهار. یار، بی یار. و اگر جوانه بزنی هفتاد خواهی شد و هفتصد، و بلکه بیشتر.

***

همگان در زیانند مگر آنانکه «باوری» دارند و «کاری». و همگان در خُسرانند مگر آنانکه «بذری» دارند و «امید و باوری».
آنکه «بذری» دارد ولی تهی از امید هست، آن بذرش وبال گردنش خواهد شد. و آنکه «باور و امیدی» دارد ولی عمل ندارد، باورش، خیالپردازی های کودکانه ای خواهد بود که هر قدر فربه تر شود، او تهی تر و تهی دست تر خواهد شد. هماغوشی آن «باور» با آن «کار»، «باروری» می آورد و زایندگی.

زیان همگانی: (وَالْعَصْرِ. إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ)
مگر آنانیکه باوری نیک دارند: (إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا)
و کار نیکی نیز انجام می دهند: (وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ)

«باورت» باید «بارور» شود، تو اگر آن بذر را مقدمه عمل کنی، تکثیر خواهی شد، و از آن پس، نه خودت تنهایی، و نه بذرت تنهاست. تکثیر می شوی و تکثیر می شود: (وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ) (سوره والعصر).

***

اولین نسیم های بهاری، حکایتِ هماغوشی مرگ و زندگیست. بهار یک «آیه» هست و یک نشانه. آیه های بهاری، تو را دعوت می کند که به یاد تداوم زندگی در شکل دیگری پس از سرمای مرگ آفرین زمستان بیفتی.
در فراخوان همگانی حدیث نبوی، دعوت شده ایم با دیدن تغییر فصل از زمستان به بهار، نه به یاد مرگ (بیم و هراس)، بلکه به یاد زندگی پس از مرگ (امید و آرزو) بیفتیم. زیرا مرگ، هراس آور است و سخت، ولی زایش و نوزایی (با همه سختی هایش) امید آفرین است و شادی زا: «اِذا رَأَیتُم الرَّبیعَ فَأَکْثِروا ذِکرَ النُّشورِ».
از نشانه های خویش، زمین مُرده را مثال می زند هنگامی که از آب آسمانی، باردار و آبستن زندگانی می شود: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ».
و در این آبستنی مبارک، زمین از شادی و شادکامی این هماغوشی، به رقص و جنب و جوش در می آید، تکانی به خویش می دهد تا زایش جوانه ها را آسان سازد: «اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ».
و این مثال ساده را می زند تا من و تو، در بیم و ناامیدی تاریکی های زمستان، امیدمان را ناامید نسازیم، و فردا و فرداهای نوزایی ها و رستاخیزهامان را باور کنیم: «إِنَّ الَّذی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتى‏ إِنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ» (فصلت/39).
در نشانه ای دیگر، به این رقص موزون آسمان و زمین اشاره می کند، و به قاصدک هایی که پروانه وار، دلال محبت شده و پیام عشق را مبادله می کنند تا زمین سرد و مُرده را با عشق و آب، آبیاری و آبستن سازند. بادهایی که ابرهای سرشار از نطفه های حیات را پیشکش می کنند به زمین ها و زمینه های تشنه عشق: «وَ اللَّهُ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَیِّتٍ»
«زمین» ها و «زمینه» هایی که در قحطی عاطفه، مرگِ عشق را باور کرده بودند، با اولین عشوه های ابرهای عاشق، و با پذیرش آن پیشکش ها، «پیرانه سر» و غمزه کنان، یاد جوانی می کنند و پس از آن خواب پیرانه، شور جوانی و زندگی می یابند: «فَأَحْیَیْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»
و تو ای انسان، همینگونه، در یک نوزایی دیگر، دوباره جوان خواهی شد و خیزشی خواهی داشت در رستاخیزی دیگر: «کَذلِکَ النُّشُور» (فاطر/9).
مولانا با همین نشانه ها و اشاره ها، به این رقص همگانی اشارتی می کند برای یاد آوری آن نوزایی و رستاخیز افشاگرانه، که زمینِ، این مادرِ آبستن، نوزادِ امانتی خویش را پس خواهد داد:

«رازها را می‌کند حق آشکار
چون بخواهد رست تخم بد مکار
آب و ابر و آتش و این آفتاب
رازها را می برآرد از تراب
این بهار نو ز بعد برگ‌ریز
هست برهان وجود رستخیز
در بهار آن سِرها پیدا شود
هر چه خوردست این زمین رسوا شود»

بهار، دعوت به این رقص نوزایی هست، اگر پنجره ها را باز کنی تا هوای تازه بیاید. ولی اگر پنجره ها را بستی، هوای راکد، تو را به میزبانی بهار نمی برد. دعوت شده ای تا بهار را دعوت کنی و بلکه شاید دعوت شده باشی برای «بهار شدن»، تا خودت «بهار» شوی.


***


رشد جوانه ها، پس از بی تابی مدام پری رویان در تاریکی زمستان است زیرا که «پری رو تاب مستوری ندارد». و تو اگر «زیبا رو» و «زیبا خو» باشی، همچون آن بذرهای «پری وَش»، تاب مستوری و پنهانی نخواهی داشت، خودنمایی خواهی کرد.
در گفتار قدسی، آفریننده هستی، اعترافی صریح و آموزنده دارد که آفرید تا زیبایی های گنج نهانی خویش را بنمایاند: «كنت كنزاً مخفياً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف».
«پری رویی» و «زیبا رویی» برای «دیده شدن» است نه برای «پوسیدن» در آغوش تاریک و سردِ خاک. «بذر» هر چه زیباتر باشد، زودتر و بیشتر خودنمایی می کند، و تو نیز چنین خواهی بود. ولی هر چقدر خود را زشت تر و ناامید تر و بی آینده تر احساس کنی، جوانه هایت کمتر برون خواهد زد و میهمان دایمی سرمای خاک خواهی شد.
اگر احساس یأس وجودت را فراگرفته است و خود را زیبا نمی بینی، لااقل خود را زشت مپندار، به «زیبایی» بیندیش، تا «زیبا» شوی. اگر «یوسفِ زیبارو» نیستی، «یعقوبِ عاشق و منتظر زیبایی» باش:

«تو که یوسف نیستی یعقوب باش
همچو او با گریه و آشوب باش» (مولانا)

آنکه به درون کعبه می رود، از «رو به سوی قبله عشق نمودن» بی نیاز است، «در درون کعبه رسم قبله جاری نیست». تو نیز اگر همسفر بهار شوی، خود بهار می شوی. اگر بهار شوی، خودت به شور و شوق نوزایی رسیده ای، نو شده ای، نو بخت و خوش بخت. و رستاخیز را جشن خواهی گرفت.

«تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است» (هوشنگ ابتهاج. ه. الف. سایه)

در این خودنمایی، آفت های راه و مرزهای فروتنی را فراموش مکن، اگر خاک و خاکی نباشی، گُل های وجودت غنچه نمی کنند:

«از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل نمایی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دل‌خراش
آزمون را یک زمانی خاک باش» (مولانا).

آفت دیگر، «همرهان سست عنصر» است. در این رقص های جمعی زمین و آسمان، «هم سُفره» ها لزوما «هم سَفر» نیستند، همراهان سُفره ها ی رنگین غنیمت فراوانند ولی رفیقان همسفر و شفیقان همپیمان، اندک.
علف های هرز فقط تا وقتی رطوبتی هست و گرمایی، همراه تو هستند، ولی در قحطی عاطفه و در غربت عشق، تنهایت می گذارند.
مهم آن نیست که در بهار چندتایی، مهم آنستکه می خواهی چند تا بشوی؟ «باورت» را «بارور» کن، و همان «یک بذر» را غنیمت شمار.

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


مرخصی نسیم سلطان بیگی و مهدی خدایی، دو فعال سابق دانشجویی محبوس در اوین

Posted: 20 Mar 2013 01:39 AM PDT

جرس: نسیم سلطان بیگی، خبرنگار و فعال دانشجویی سابق، و مهدی خدایی، مسئول بخش دانشجویی مجموعه فعالان حقوق بشر به مرخصی نوروزی آمدند.


به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، نسیم سلطان بیگی که با خبرگزاری‌ها و نشریات مختلفی‌ از جمله شرق و آرمان همکاری داشته و همچنین دو مرتبه سابقه بازداشت در ۸ مارس ۱۳۸۵ و متعاقب تجمع فعالین دانشجویی چپ در روز دانشجوی سال ۱۳۸۶ را در پرونده خود دارد، از سوی مسئولین قضایی بصورت موقت به مرخصی نوروزی فرستاده شده است.


این فعال دانشجویی و روزنامه نگار، در نهم آذرماه ۸۹ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم شامل ۳ سال حبس تعزیری به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و یک سال به علت «تبلیغ علیه نظام» است و دو سال حکم تعلیقی نیز از سال ۸۵ به آن اضافه شده است.


نسیم سلطان‌بیگی از جمله دانشجویان طیف چپ است که در آذرماه ۱۳۸۶ در جریان دستگیری گسترده این دانشجویان بازداشت و مدت ۵۶ روز را در زندان اوین بند ۲۰۹ سپری کرده و با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومان آزاد شده بود. وی همچنین در تجمع فعالین جنبش زنان در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۵ بازداشت و به دو سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.


همزمان مهدی خدایی، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد شهرری و مسئول بخش دانشجویی مجموعه فعالان حقوق بشر نیز به مرخصی نوروزی آمد.


وی در اسفندماه ۸۸ بازداشت و بعلاوه پرونده اتهامات سال ۸۶ (اعتراضات دانشجویی) به هفت سال حبس محکوم شد.

 

بازداشت “۱۸ جاسوس٬ از جمله یک ایرانی” در عربستان

Posted: 20 Mar 2013 01:13 AM PDT

جرس: مقام‌های عربستان سعودی مدعی شدند که ۱۸ نفر٬ از جمله یک شهروند ایران و یک شهروند لبنان را روز سه‌شنبه (۲۹ اسفند٬ ۱۹ مارس) به اتهام جاسوسی برای یک کشور خارجی بازداشت کرده‌اند.


به گزارش خبرگزاری آلمان، وزارت کشور عربستان روز سه‌شنبه با انتشار بیانیه‌ای خبر دستگیری "شماری از جاسوسان داخلی و خارجی" در این کشور را اعلام کرد. ٬ ۱۶ سعودی و دو نفر دیگر که گفته می‌شود وابسته به ایران و لبنان‌اند٬ در عملیاتی هماهنگ در چهار منطقه عربستان٬ از جمله در ریاض٬ پایتخت٬ و شهر مکه دستگیر شدند.


آن‌طور که وزارت کشور عربستان اعلام کرده برخی از دستگیرشدگان در یک استان شرقی عربستان حضور داشتند؛ جایی که محل زندگی اقلیت شیعه در این کشور است. بر اساس این گزارش٬ آنها در این ناحیه مشغول "جاسوسی برای یک کشور خارجی" بودند٬ اما در این گزارش نامی از آن کشور مورد نظر نیامده است.


بیانیه وزارت کشور عربستان توسط آژانس خبری وابسته به دولت٬ منتشر شده است. گفته می‌شود دستگیری این عده پس از آن صورت گرفته که "اطلاعات حساس و حیاتی" پیرامون فعالیت هماهنگ آنها با شهروندان سعودی و نیروهای خارجی به نفع یک کشور دیگر به دست آمد.


وزارت کشور عربستان جزئیات بیشتری درباره این عملیات و حوزه فعالیت‌های "جاسوسان" دستگیرشده منتشر نکرده٬ اما گفته است آنها مشغول جمع‌آوری اطلاعات درباره "تاسیسات حساس" این کشور بوده‌اند.


خبر بازداشت این ۱۶ نفر در حالی منتشر می‌شود که فعالان سعودی اعلام کرده‌اند که چندین تن دیگر از شیعیان٬ از جمله دو روحانی هم به دلایل نامشخص و ناروشن در روزهای اخیر بازداشت شده‌اند.


از سال ۲۰۱۱ شهرهای شیعه‌نشین عربستان در شرق این کشور٬ شاهد اعتراضات گسترده‌ای از سوی شیعیان بوده‌اند.


معترضان معتقدند از سوی اکثریت سنی در این کشور به حاشیه رانده شده‌اند. دو میلیون نفر از جمعیت ۲۷/۵ میلیون نفری عربستان سعودی را شیعیان تشکیل می‌دهند.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته