حسین ناصری نیا: سفر محمود احمدینژاد به نیویورک، خبر تازهای نیست؛ اتفاقی است که هر سال تکرار میشود. او هیچ تلاشی برای پنهان کردن ذوقزدگی از حضور در آمریکا و توجه رسانهها به خود نمیکند، حتی اگر این توجه با نوعی طنز و تحقیر نام ایران آمیخته باشد. او خوشحال است که میتواند به نیویورک برود، در خاک آمریکا علیه رهبران این کشور به تندی سخن بگوید و حرفهای عجیب و دور از انتظار بزند تا بلکه به سرخط اخبار رسانهها راه پیدا کند.
اما سفر این بار وی با سفرهای قبلی در حجم دروغهایی که از زبانش شنیده شد، تفاوت قابل ملاحظهای داشت. احمدینژاد این بار نه تنها ماجرای جنجالی حکم سنگسار سکینه محمدی را از اساس تکذیب کرد و مخالفان خود را به انتشار تصویر این حکم در اینترنت واداشت، بلکه ایران را همچنان آزادترین جای دنیا دانست و سرکوب مخالفان و محدود کردن رقیبان انتخاباتی خود را نیز به کلی انکار کرد.
اگرچه سخنرانیهای تکراری احمدینژاد دیگر مخاطب چندانی ندارد و شاید به همین خاطر بود که در زمان سخنرانی وی در نشست سران اهداف توسعه هزاره، بیشتر صندلیهای سالن خالی بود. اما رسانههای زیادی خواستار مصاحبه با او هستند، چرا که برای مخاطبان آنها شنیدن سخنانی یکسره دروغ و در تناقض با واقعیتهایی که در یک سال گذشته در عکسها و فیلمها و رسانههای تحت سانسور ایران منتشر شده، جالب به نظر میرسد.
با این حال رسانههای وابسته به دولت در ایران، از حالا خود را برای منحرف کردن افکار عمومی از بازتابهای دروغ پردازیهای احمدینژاد آماده کردهاند. یکی از اولین بسترسازیهای انحراف در افکار عمومی، طرح ادعای ترور احمدینژاد با شبیهسازی ماجرای سفر اخیر او با فصل آخر سریال ۲۴ است که فعلا در سایتهای حاشیهای مطرح شده و هنوز به مطبوعات و سایتهای اصلی نرسیده است. میتوان حدس زد که در روزهای آینده، به جای پاسخ به واقعیتهایی که در سفر به نیویورک انکار شدهاند، این خبر ساختگی ترور، تیتر یک تریبونهای فضاساز برای رئیس دولت باشد.
یکی از بزرگترین دروغهای رئیس دولت دهم در نیویورک، پیشنهاد مدیریت مشترک جهان بود، در حالی که او نه فقط با نزدیکترین دوستان اقتدارگرای خود نیز حاضر به مدیریت مشترک نیست و در پنج سال گذشته اصرار داشته که در تمام بخشهای مربوط دولت، از برنامهریزی تا امور اجرایی و رسانهها و امور خارجه، مدیریت را زیر نظر مستقیم خود قرار دهد، بلکه به تازگی برای از بین بردن تفکیک قوا، تقسیم قدرت و مدیریت مشترک در کشور نیز خیز برداشته و خود را به جای مجلس در رأس امور خوانده است. و اما دیگر دروغهای احمدینژاد:
انکار و انتشار حکم سنگسار
محمود احمدینژاد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی ایبیسی، صدور حکم سنگسار برای سکینه محمدی را از اساس انکار کرد. او ابتدا از مخالفت دولت خود با مجازات و تنبیه حتی یک نفر سخن گفت و موضوع استقلال قوه قضاییه را به میان کشید، اما وقتی خبرنگار بر سؤال خود اصرار کرد، اصل موضوع را انکار کرد!
کریستین امانپور که این مصاحبه را انجام میداد، وقتی شنید: “او به سنگسار محکوم نشده است”، با تعجب اصرار و چند بار تکرار کرد که چنین حکمی صادر شده و کمی بعد مقامات حکومتی از لغو آن خبر دادهاند، اما احمدینژاد مصرانه ایستاد، این خبر را “جعلی و تبلیغات منفی سیاستمداران آمریکایی علیه ایران” خواند و افزود: “من نماینده حکومت ایران هستم و چگونه است که من از آنچه شما می گویید اطلاعی ندارم؟”
رئیس دولت در مصاحبه با شبکه تلویزیونی پیبیاس نیز با سؤالی در همین باره مواجه شد و با دروغ خواندن مجدد حکم سنگسار و بیان اینکه “مشکل شما احمدی نژاد است یا خانم سکینه محمدی”، به وجود ۵۳ زن آمریکایی در انتظار اعدام اشاره کرد و خواستار به راه افتادن کمپین حقوق بشر برای دفاع از آنان در آمریکا شد.
انکار عجیب حکم سنگسار سکینه محمدی از سوی احمدینژاد، باعث شد که دیروز (سه شنبه) تصویر حکم قضایی مذکور و رسید ثبت آن در دبیرخانه دیوان عالی کشور در سایتهای اینترنتی منتشر شود. حال باید دید احمدینژاد آیا باز هم حاضر به اصرار بر نظر خود خواهد شد یا از جواب صریح به سؤال در این باره طفره خواهد رفت.
دلسوزی برای زندانیان آمریکا، بیاعتنایی به زندانیان ایران
احمدینژاد در مصاحبه با خبرنگاران خبرگزاری آسوشیتدپرس، در برابر پرسشهای مکرری در خصوص سرکوب مخالفان در ایران قرار گرفت، اما به هیچکدام از آنها جواب سرراستی نداد؛ به طوری که خبرگزاریهای خارجی از “طفره” رفتن او گزارش دادند.
او در نهایت با بیان اینکه “از جانب دولت هیچ گونه محدودیتی برای مخالفان اعمال نشده است”، تلاش کرد تقصیر را به گردن دستگاه قضایی بیندازد و خود را مبرا کند. او برای این منظور، تصریح کرد که برخی “اشتباهات قضایی” در این میان رخ داده است و در عین حال مخالفان را متهم کرد که از قانون تخطی کرده و دستگاه قضایی را وادار به برخورد کردهاند!
خبرگزاری فرانسه در این باره گزارش داده است: “آقای احمدینژاد که در هفتمین سفرش به آمریکا، بسیار مطمئن و خونسرد به نظر میرسید، در گفتوگوی خود با خبرنگاران آسوشیتدپرس، سعی کرد از پاسخگویی صریح به پرسشهای آنها درباره برخورد خشن حکومت جمهوری اسلامی با معترضان به نتیجه انتخابات جنجالی ریاست جمهوری سال گذشته و سرکوب آنها طفره برود.”
رئیس دولت دهم با وجود تعدد سؤالات درباره وضعیت ناگوار زندانیان در ایران، هیچ اشارهای به این موضوع نکرد. اما در عوض، در مصاحبه دیگری که با شبکه تلویزیونی روسیه داشت، وقتی با پرسشی درباره وضع منتقدان زندانی در ایران روبهرو شد، به دلسوزی برای زندانیان آمریکا پرداخت و گفت: “البته نمیخواهم درباره مردم آمریکا که در زندان به سر میبرند، سخنی بگویم. امروز به نسبت جمعیت، بیشترین زندانی در آمریکا است، بیشترین آواره بیخانمان و تبعیض نیز در آمریکا وجود دارد و فکر میکنیم بهتر است مسؤولان آمریکایی بیشتر به وضعیت مردم آمریکا توجه داشته باشند. بهجای اینکه در کشورهای دیگر اتباع دیگران را به منظور فشار سیاسی بازداشت کنند، به وضعیت مردم خود برسند و پولهایی که در افغانستان، عراق و سایر نقاط دنیا هزینه میکنند را صرف رفاه، امنیت و آسایش مردم آمریکا بکنند.”
احمدینژاد در نشستی که با شورای دبیران هفته نامه تایم داشت، هم در برابر پرسشهایی در خصوص اعتراضات بعد از انتخابات و سرکوب مخالفان قرار گرفت، اما تاکید کرد که: “وجود تظاهرات در یک کشور مسئلهای منفی نیست” و به تظاهرات همزمان در آمریکا علیه سیاستهای اقتصادی و تصمیمات گروه ۲۰ اشاره کرد. با این حال او درباره نحوه رفتار دو دولت با مخالفان چیزی نگفت و هیچ مقایسهای در این زمینه صورت نداد.
او همچنین هنگامی که کریستین امانپور، خبرنگار شبکه تلویزیونی ایبیسی، به گزارش گروههای جهانی حقوق بشر در خصوص چهار برابر شدن اعدامها در دوران ریاست جمهوری خود اشاره کرد، به جای پاسخ صریح، گفت: “آنها (سازمان های حقوق بشر) از کجا میدانند؟ آنها که به ایران نیامدهاند”!
مخالفان من درگیر شدند و چند پلیس کشته شد!
موضوع ایجاد محدودیت برای دو رقیب انتخاباتی نیز در چند مصاحبه احمدینژاد با رسانهها تکرار شد و او هر بار یک جواب برای این پرسش عرضه کرد.
در مصاحبه با شبکه تلویزیونی پیبیاس آمریکا، از او درباره اعمال محدودیت برای میرحسین موسوی و مهدی کروبی سؤال شد. اما احمدینژاد بدون اشاره به تخلفات انتخاباتی و اعتراض دستکم نیمی از رای دهندگان به نتایج اعلام شده برای انتخابات، گفت: “این دو نفر در انتخابات نامزد بودند اما رای نیاورند بر اساس قانون باید به آرای مردم احترام می گذاشتند اما این کار نکردند و مردم را به آشوب و درگیری تشویق کردند!”
احمدینژاد دروغگویی خود را از این هم فراتر برد و ادعا کرد که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات، تعدادی از نیروهای پلیس هم کشته شدهاند؛ ادعایی که حتی به ذهن خیالبافترین خبرنویسان سایتهای راستگرا هم خطور نکرده بود.
وی سپس ادعا کرد: “رقبا و مخالفین من همچنان آزاد هستند و به راحتی دیدگاه ها و نظرات خود را در جامعه بیان می کنند . اگر هم مشکلی وجود داشته باشد دستگاه قضایی طبق قانون رسیدگی می کند و قاضی هم مستقل از رییس جمهور و دولت است. اگر تحقیقاتی دراین خصوص وجود دارد به دستگاه قضایی مربوط می شود اما ارتباطی به فضای سیاسی کشور ندارد چرا که حتی ممکن است کسی از رییس جمهور هم شکایت کند که شخص رییس جمهور باید نسبت به آن شکایت پاسخگو باشد چرا که قانون اساسی همه را در برابر قانون مساوی گرفته است.”
احمدینژاد در حالی چنین ادعاهای عجیبی را مطرح میکرد که نه تنها هنوز به شکایت اصلاح طلبان از سردار مشفق به عنوان یک نیروی دست چندم دستاندرکار کودتای انتخاباتی رسیدگی نشده است، بلکه تعدادی از شاکیان به زندان برگردانده شدهاند تا از شکایت خود دست بردارند.
او همچنین در گفتگو با آسوشیتدپرس هم ادعا کرد که سران مخالفان (موسوی و کروبی) چند حزب و نشریه دارند و آزادانه امکان فعالیت دارند!
احمدینژاد در جمع سردبیران رسانههای آمریکایی نیز در برابر سؤالی درباره زندانیان سیاسی در ایران قرار گرفت که خبرنگار وال استریتژورنال پرسید. وی در جواب گفت: “به نظرم شما ساختار قوه قضائیه ایران را نمیشناسید، هر اقدامی انجام شود زیر نظر قاضی است و کسی که بدون دستور قضایی در زندان باشد نداریم. قوه قضائیه ایران مستقل است و زیر نظر دولت نیست.”
وی همچنین ادعا کرد: “منتقدان دولت آزادند و رهبران آنها نیز آزاد هستند، اما اینکه اگر کسی تخلفی کرده و با پلیس درگیر شده و آشوبی ایجاد کرده و دستگیر شده ارتباطی به دولت ندارد.”
رئیس دولت دهم در جمع ایرانیان ساکن آمریکا هم بار دیگر نتیجه انتخابات ریاستجمهوری را درست دانست و موسوی و کروبی را متهم کرد که در پی شکست انتخاباتی به رای اکثریت احترام نگذاشتهاند، و رفتار آنان را مغایر با دموکراسی خواند. احمدینژاد همچنین از پاسخ به پرسشهای حاضران درباره ایجاد محدودیت و اعمال فشار بر موسوی و کروبی شانه خالی کرد و قوه قضاییه را مسئول شکایات و بازداشتها دانست و دستگاه سیاسی را از دخالت در این امور مبرا خواند.
اما او حتی در دیدار علما و شخصیتهای اسلامی آمریکا هم از سؤال درباره محدودیتهای ایجاد شده برای موسوی و کروبی خلاصی نداشت. در این دیدار، یکی از حاضران از این محدودیتها انتقاد کرد و خواستار اعلام آشتی ملی در ایران شد. اما احمدینژاد اختلاف در ایران را به کلی انکار کرد و گفت: امروز ۷۵ میلیون ایرانی متحدتر از گذشته در صحنه حضور دارند ، روز ۲۲ بهمن سال گذشته شاید در طول ۳۰ سال گذشته بی نظیر بود و مشکلی در این راستا وجود ندارد منتهی عده ای اوضاع ایران را به گونه ای دیگر جلوه می دهند. اگر این گونه که جلوه می دهند واقعا در ایران اختلافات شدیدی وجود داشت، دشمنان یک لحظه هم در حمله به ایران تردیدی به خود راه نمی دادند.
ایسنا در این باره گزارش داد که یکی از شرکت کنندگان دراین مراسم به احمدی نژاد گفته: “چهار نفر که علیه شما صحبت کرده اند در ایران دستگیر شدهاند”، اما او پاسخ داده است: “این خبر واقعیت ندارد، این افراد جرمهای دیگری نیز مرتکب شده بودند که یکی از آنها نیز این بود و آنها به خاطر جرمهای دیگر دستگیر شدند!”
او همچنین در پاسخ به صحبتهای یکی از حاضران که از اعلام حضور بیشترین زندانیان سیاسی در زندان اوین خبر میداد، گفت: “بیشتر زندانیان در زندان اوین قاچاقچیان مواد مخدر هستند.”
آزادیهای بینظیر در ایران
در مصاحبه احمدینژاد با رسانهها در نیویورک، بارها ادعا شد که ایران آزادترین کشور دنیاست! خبرگزاری فرانسه در این باره به گفتگوی رئیس دولت ایران با آسوشیتدپرس اشاره کرد و با اشاره به اینکه احمدینژاد چیزی درباره توقیف دهها روزنامه در ایران و دستگیری و محاکمه تعداد زیادی از رهبران سیاسی مخالف دولت نگفت، از قول وی نوشت: “آزادیهای سیاسی در ایران وجود دارد و در این زمینه، «ایران از کشورهای دیگر آزادتر است!”
احمدینژاد در این مورد گفت: “وقتی ما درباره آزادی بحث میکنیم، باید آن را در یک سطح مقایسهای انجام دهیم و درنهایت آزادی به معنی حکومت اکثریت است، بنابراین اقلیت نمیتواند حکومت کند.”
وی همچنین در اظهارنظری قابل تامل، ادعا کرد: “در ایران هیچ کس کارش را به خاطر بیان عقایدش از دست نمیدهد. از این زاویه، وضعیت ایران خیلی بهتر از جاهای دیگر دنیاست.”
تا ساعتی پس از انتشار این مطلب، احمدی نژاد قرار است او با لاری کینگ و همچنین مجله نیوزویک مصاحبه داشته باشد. بعید نیست که او باز هم مثل چهار روز گذشته، سخن بگوید. بدین ترتیب باید منتظر دروغهای جدید رئیس دولت مدعی اصولگرایی هم باشیم.
منبع: کلمه
ندای سبز آزادی: روز گذشته خانواده شهید باکری و شهید همت به دیدار مهدی کروبی رفتند. به گزارش سحام نیوز در این دیدار خانواده این دو شهید از مهدی کروبی و خانواده ایشان جهت صرف شام برای چهارشنبه شب در منزل شهید باکری دعوت بعمل آوردند و آقای کروبی نیز این دعوت را پذیرفتند.
صبح امروز نیروهای امنیتی با اطلاع یافتن از این دعوت طی تماسی تلفنی (از طریق محافظان) با مهدی کروبی از وی خواستند تا از این اقدام خودداری کند. نیروهای امنیتی دلایل خود را سازماندهی برخی نیروها جهت حمله به مهدی کروبی هنگام حضور ایشان در منزل شهبد باکری عنوان کردند و به آقای کروبی گفته بودند که آنان قصد حمله به منزل شهید باکری را دارند.
پس از این تماس آقای کروبی علیرغم میل شخصی؛ جهت جلوگیری از آسیب رساندن این اراذل و اوباش به خانواده شهید باکری و همچنین خانواده شهید همت و نیز جلوگیری از توهین این افراد بی خرد به ساحت این دو شهید طی تماسی تلفنی با خانواده شهید باکری موضوع را با همسر ایشان درمیان گذاشته و ضمن تشکر، به ایشان می گویند که برنامه امشب به دلایل فوق صورت نپذیرد.
پس از این تماس خانواده شهید باکری و شهید همت جهت صحبت و بررسی موضوع سریعا به منزل مهدی کروبی مراجعه می کنند که متاسفانه هنگام ورود به منزل ایشان با ممانعت نیروهای امنیتی مستقر در محل روبرو می شوند. در پی این اقدام متاسفانه نیروهای امنیتی اقدام به استفاده از گاز اشک آور نموده و به خانواده این دو شهید حمله ور میشوند و ماجرا به درگیری می انجامد. این افراد با ضرب شتم شدید خانواده این دو شهید؛ فرزند شهید باکری را دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل کردند که پس از چند ساعت مجددا وی را آزاد نمودند. در حالی این اقدام با فرزند شهید باکری صورت می پذیرد که وی علاوه بر پدرش، متاسفانه ۲ عمویش را نیز در دوران انقلاب و نیز جنگ تحمیلی از دست داده بود.
لازم به یادآوریست که صبح امروز، از دیدار خانواده این شهیدان با میرحسین موسوی ممانعت به عمل آوردند.
ندای سبز آزادی: سایت سحام نیوز از قطع شدن کلیه تلفنهای منزل مهدی کروبی خبر داد.
به گزارش سحام نیوز، فاطمه کروبی در این باره گفت: “کلیه تلفن های منزل قطع شده است. نمی دانیم که هدف این آقایان از این اقدامات کودکانه و برخوردهای سخیف چه بوده، ولی هر چه که هست این رفتارها نمی تواند خللی در اراده و عزم ما برای دفاع از حقوق مردم ایجاد کند.”
خانم کروبی در ادامه، اقدام نیروهای امنیتی مستقر در برابر منزل ایشان در برخورد با خانواده شهیدان باکری و همت را به شدت محکوم کرد و از این شیوه برخورد با خانواده شهدا، به ویژه خانواده این دو شهید، آن هم در سالروز آغاز جنگ تحمیلی، ابراز تاسف کرد.
ندای سبز آزادی: امروز خانواده محسن امین زاده میزبان مهدی کروبی بودند. به گزارش خبرنگار سحام نیوز مهدی کروبی در این دیدار ضمن آرزوی سلامتی برای اقای امین زاده و آزادی هرچه سریعتر وی از زندان، برای خانواده ایشان صبر و استقامت را خواستار شدند.
در این دیدار خانواده آقای امین زاده نیز از استقامت مهدی کروبی در جهت دفاع از حقوق برحق مردم تقدیر کردند.
لازم به توضیح است محسن امین زاده در تاریخ ۲۱ بهمن پس از ۲۳۸ روز زندانی با وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی به مرخصی امد. از مدت ۲۳۸ روز ۴ ماه آن را در سلول انفرادی گذراند. او درتاریخ ۱۹ بهمن ۸۸ در دادگاه به ۶ سال حبس تعزیری در حکم اولیه محکوم شد.
ندای سبز آزادی: خانواده محسنی مسئول دفتر مهندس موسوی در نامه ای جدید خطاب به وی اینگونه نوشتند :
مدتی است که حضور گرم و پر محبتت را در کنارمان احساس نمی کنیم . این نقصان باعث دلتنگی بسیار برای مادر،خواهرها ،برادر و من شده ، البته این باعث نمی شود که حتی یک لحظه به این فکر کنیم که شاید نباید شما به راهی که نتیجه آن مشخص بود وارد می شدید ، زیرا خود شما هم بر این امر واقف بودید. بر همه ما کاملا روشن است روزهای که پشت سر گذاشتیم و در پیش است، برای هدفی والا پایه گزاری شده.بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران هدفی جز استقلال و آزادی این مرز و بوم در سر نداشت حال آنکه رخدادها ی کنونی نمایانگر دور شدن هر چه بیشتر از این مسیر و اهداف والای آن هستیم.اشخاصی خود را فراتر از هر قانونی تصور کرده ، خواسته های نابخردانه خود را بر خرد جمعی مسلط کرده و گام در راهی نهاده اند که انتهای آن نا کجا آباد است . زمانی هم که عده ای با سوابق کاری و مبارزاتی خود که نشان از خدمت به این مملکت و مردم بوده و هست فریاد بر میاورند که " راهی که در پیش دارید به نابودی اهداف انقلاب و تضعیف این نظام منجر خواهد شد" گوش شنوایی که وجود ندارد هیچ ،با برچسبهای متفاوتی متهم شده و به زشت ترین شکل ممکن سرکوب و تحت فشار قرار میگیرند و سعی بر تحقیر آنها می شود که البته تحقیر به گمان خودشان ،چون از منظر من این برچسبها به کسانی که گذشته روشنی دارند نمی چسبد و راهی که می روند باعث تقویت این افراد که همیشه دلسوز این خاک و مردم آن هستند خواهد شد نه
تحقیر آنها. شما هم پای در راهی نهادید که نتیجه آن برتمامی کسانی که چشمهای تیزبین و نگاهی عمیق و آینده نگر دارند کاملا مشخص است وتا جایی که من به یاد می آورم فعالیتهای شما در مسیری بوده که انقلاب مشخص کرده. زمانی که این مرز و بوم تهدید می شد تمامی مردمی که حس وظیفه شناسی داشتند به مبارزه برخواستند و شما هم در کنار برادر شهید خود وظیفه دانستید و به جبهه جنگ روانه شدید ودر کنار کسانی قرار گرفتید که امروز جمع کسیری از آنها یا در بند هستند و یا به نوعی خانه نشینشان کرده اند، این مورد برای تمامی دلسوزان این مرز و بوم سنگین است. در کنار تمامی دلتنگی ها و نگرانی های که برای ما در خصوص سرنوشت شما وجود دارد امید به فردای روشن برای این مرز پر گهر در دلهامان موج میزند.پدر دوستت دارم وتمام تلاش خود را خواهم کرد ،روزی همچون شما به مرحله ای از بلوغ و از خود گذشتگی برسم که بتوانم اهداف والای شما را دنبال کنم . استوار ، پاینده و پیروز باشی . به امید آزادی تمام بردران و خواهرانی که برای رسیدن به آزادی و اهداف والای خود به بند کشیده شده اند و با آرزوی صبر و شکیبایی برای خانواده هایی که عزیزان خود را در این راه از دست داده اند.
محمد حسین محسنی و تمام اعضای خانواده که دلتنگ و چشم انتظار شما هستند
ندای سبز آزادی: عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ضمن ننگین خواندن حمله صورت گرفته به خانواده های شهیدان باکری و همت خاطر نشان ساخت: به گمان خام تازه به دوران رسیده ها و مدعیان توخالی ارزش های اسلام و انقلاب، می توان جلوی خواست عمومی ملت را گرفت؛ غافل از اینکه حتی تحمل فرزندان این مرز و بوم را ندارند و هر روز بر کارنامه غیر اخلاقی و غیر انسانی خود برگی تازه می افزایند.
سعید صفوی تصریح کرد: آقایان در روز روشن با خانواده های سرداران رشید و شهدایمان این چنین می کنند، و ادعای آزادی در ایران را در آن سوی مرزها برای جهانیان سر می دهند. وی با اشاره به سخنان امام خمینی (ره) افزود: مگر نه اینکه امام خانواده شهدا را چشم و چراغ این انقلاب می دانستند، نکند این جمله امام هم به مانند سایر فرمایشات ایشان از نگاه آقایان تاریخ مصرف داشته و اینک "نیروهای خودسر" چشم و چراغ شان هستند؟!
عضو شورای مرکزی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ضمن ابراز همدردی با خانواده های همت و باکری تصریح کرد: مردان بی ادعایی چون همت و باکری رفتند تا مملکت رنگ و بوی آزادی و احترام به ملت را ببیند، غافل از اینکه با فرزندان و خانواده شان در سالروز حماسه دفاع مقدس با گاز اشک آور و سلاح گرم استقبال می کنند.
وی در پایان گفت: مسوولان نظام مراقب باشند که ادامه روند بی حرمتی به یاران خمینی و دلسوزان وطن نه تنها در تاریخ ثبت و مورد قضاوت آیندگان قرار خواهد گرفت، بلکه این بی مهری ها و بی اخلاقی ها روزی گریبان خود آنها را می گیرد.
ندای سبز آزادی: سردار نقدي فرمانده پر حاشیه بسیج، در پشت صحنه حمله به منزل کروبی حضور مستقیم داشته است.
طبق گزارش های رسیده به ندای سبز آزادی نقدی در نزدیکی منزل کروبی اقدام به هماهنگی با مهاجمان و عوامل سپاه و وزارت اطلاعات کرده و هدایت و رهبری این موضوع را به عهده داشته است.
نقدی داخل یک خودرو در ارتباط با مسئولین سپاه،اطلاعات و نیروی انتظامی حمله به منزل کروبی و نحوه و کیفیت آن را کنترل و هدایت می کرد
گفتنیست نقدی پس از این عمليات، از اوباش لباس شخصی تشکر میکند و به آنها می گوید که زحمات شما را به حضرت آقا عرض خواهم کرد. سپس مستقیما به بیت رهبری حرکت می کند
ندای سبز آزادی: همسر محسن صفایی فراهانی در مورد آخرین وضعیت سلامتی او اظهار داشت: ایشان از سه شنبه هفته گذشته (۲۴شهریورماه) و پس از گذشت مدت دو هفته از بروز عارضه قلبی در زندان برایشان و پس از پیگیریهای فراوان و مکرر در بخش مراقبتهای ویژه (CCU) یکی از بیمارستانهای تخصصی قلب تهران بستری و تحت نظر قرارگرفته اند.
به گزارش پارلماننیوز، وی افزود: مهندس صفایی فراهانی تا تاریخ ۲۴شهریور برخلاف اخبار منتشرشده در برخی رسانه ها، در هیچ بیمارستانی بستری نشده بودند و تنها برای دو نوبت معاینه و آزمایش پزشکی در بیمارستانهای مدرس و طالقانی حاضرشده و بلافاصله مجدداً به زندان اوین بازگردانده شده بودند.
عفت خطیبی با تشکر از همکاری دادستان تهران در موافقت با انتقال فراهانی به بیمارستان تخصصی و ترتیب داده شده توسط خانواده، در مورد آخرین وضعیت درمانی او اظهار کرد: ظرف مدت یک هفته گذشته و پس از بستری شدن در بیمارستان، آقای صفایی فراهانی تحت نظر پزشکان متعدد با تخصصهای مختلف از جمله قلب، مغز و اعصاب و روان و …. قرارگرفته و آزمایشهای متعددی در مورد وضعیت سلامتی ایشان به عمل آمده که کماکان نیز ادامه داشته و هنوز پزشکان به تشخیص خاصی در مورد مشکلات حادث شده، درمان آنها و همچنین اطمینان از عدم رخداد مجدد این مشکلات دست نیافته اند و مسیر درمان و مداوای پزشکی ادامه دارد. متاسفانه تاکنون هیچ بهبودی خاصی حاصل نشده و ایشان کماکان تحت مراقبت دائمی پزشکان متخصص و در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند.
ندای سبز آزادی: پیکر 9 تن از جان باختگان صنعتگر ، سه شنبه 30/6/89 در هفشجان(از توابع شهرکرد) با حضور ده ها هزار نفر از مردم تشییع شد.
به گزارش ندای سبز آزادی این کارگران در انفجار مهیب خط سراسری لولۀ گاز سرخس مشهد جان خود را از دست داده اندکه تاکنون 11 نفر از کارگران این شهر به خاک سپرده شده اند.عقیل کیوانی هفشجانی یکی دیگر از آسیب دیدگان است که دیشب بر اثر سوختگی شدید در بیمارستان شهید چمران تهران جان خود را از دست داد و قرار است پیکر دوازدهمین جانباخته هفشجانی امشب یا فردا به خاک سپرده شوند.این در حالی است که خبرگزاریهای ایران تعداد جانباختگان این حادثه را 4 نفر اعلام کرده اند.
اخبار موثق حکایت از آن دارد که تعداد دیگری از جانباختگان در شهر های دیگربه خاک سپرده شده اند.شایان ذکر است مجری این پروژه قرارگاه خاتم الانبیا سپاه بوده است.
شایان ذکر است مردم با شعارهایی از جمله: برادر شهیدم منزل نو مبارک،عزا عزاست امروز صنعتگر هفشجان پیش خداست امروز، این تن مظلوم که سر ندارد، شهید بی سر غسل و کفن ندارد و ... به عزاداری پرداختند.
درقسمتی دیگر یکی از پاسداران سپاه قصد استفاده ابزاری از این مراسم باشکوه را داشت با بیان اینکه مردم علاقۀ خود را به نظام،روحانیت و ... را با شعارهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا نشان دهند عزاداران را خشمگین و مردم با بانگ الله اکبر از وی اعلام انزجار نمودند.
گفتنیست اسامی جانباختگان هفشجانی تا این لحظه به شرح زیر است:
عباسعلی الله بخشی،سلیمان شیخی،نصرت الله عسگری،مسلم صادقی،فردین کیوانی،صادق کنعانی،سعید امینی،مهندس شهرام عالی پور،حمید کاظمی نیا،محمد خواستار،حسن کیوانی،عقیل کیوانی،عباس ضرغامپور(ساکن خوزستان)
ندای سبز آزادی: ٢٨ تن از دانشجویان دربند در زندان های اوین و رجایی شهر با انتشار بیانیه ای به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید اعلام کردند تلاش برای به انقیاد کشیدن و یکدست سازی دانشگاه، در قالب یک انقلاب فرهنگی جدید، پروژه ای پیشاپیش شکست خورده است.
به گزارش دانشجونیوز این دانشجویان دربند در بیانیه مشترک خود اعلام کردهاند که این بیانیه را برای کنش ارتباطی مشترک با فعالین دانشجویی منتشر کرده اند.
در حال حاضر دانشجویان بسیاری همچون میلاد اسدی و بهاره هدایت از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، مجید توکلی، شبنم مددزاده، علی ملیحی، کوهیار گودرزی، مهدیه گلرو، نیما نحوی، مجید دری و … در زندان های اوین و رجایی شهر در حبس به سر می برند.
دانشجویان در بیانیه مشترک خود گفتهاند "باید پذیرفت که روح حاکم بر جنبش دموکراسی خواهی نوین ایران، در دورترین فاصله ممکن نسبت به انگاره های ایدئولوژیک قرار دارد و به جای آنکه بخواهد جهان را به صورت ذهنیت خویش بتراشد، در پی تحقق آزادی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است". متن کامل این بیانیه مشترک دانشجویان به شرح زیر است:
برهنگان ره، از آفتاب جامه کنند...
١- در آستانه مهرماه و شروع سال تحصیلی جدید قرار گرفته ایم، البته با این تفاوت که این بار دانشگاه و دانشگاهیان، در متمایزترین شرایط نسبت به سال های پیشین قرار گرفته اند. شاید بتوان گفت که در ربع قرن گذشته، دانشگاه هیچگاه تحت چنین فشارهای طاقت فرسایی از سوی اقتدارگرایان نبوده است. سال نو تحصیلی این بار در حالی آغاز می گردد که بسیاری از فعالین دانشجویی ستاره دار و محروم از تحصیل گشته اند و بسیاری نیز تحت فشارهای سنگین فضای اجتماعی، سیاسی، اقدام به مهاجرت نموده اند. بسیاری از اساتید منتقد و دگراندیش اخراج شده اند و تقریبا تمامی نهادها و تشکل های مستقل دانشجویی، به تعطیلی کشانده شده اند. تعداد زیادی از روسای دانشگاه که گماشته همین وزارت علومند به دلیل عدم سرسپردگی کامل در بازه زمانی کوتاه عزل شده اند و با انتقال حق استخدام اساتید جدید و اعضای هیئت علمی از دانشگاه به وزارت علوم، آخرین نشانه های استقلال مدیریتی دانشگاه نیز در حال ناپدید شده است و بلاخره بسیاری از فعالین دانشجویی به مانند ما راهی زندان شده اند و اکنون مشغول گذراندن حبس های بعضا طویل المدت خویش اند. با همه ی این احوال و با وجود تلاش همه جانبه اقتدارگرایان برای تسخیر دانشگاه و به انقیاد کشیدن آن، باز هم در سال گذشته شاهد گسترش اعتراضات دانشجویی بوده ایم و قابل پیش بینی است که با بازگشایی دانشگاه ها در سال جاری نیز شاهد ادامه چنین اعتراضاتی باشیم. باید اعتراف کرد که حضور در زندان و به دور بودن از دیگر فعالین دانشجویی و هم دانشگاهیان، برای ما غمی غیر قابل انکار است اما تاکید کردن و پرداختن به آن نیز چاره گشا نبوده و درمانی برای دردهای ما به شمار نمی آید. به هر حال این دوری و دیری، ما دانشجویان دربند را بر این داشته است که برای پر کردن این خلا ارتباطی اقدام به نگاشتن این نامه و طرح نظرات خویش بنماییم تا به وساطت این نوشتار، کنش ارتباطی میان فعالین دانشجویی همچنان برقرار مانده و استمرار یابد.
٢- دانش ورزیدن شاید وثیق ترین و عمیق ترین پیوند را با مفهوم آزادی داشته باشد. اگر بپذیریم که رشد دانش و تکامل معرفت، از رهگذر آزادی بیان و مواجهه ی انتقادی آراء و نظرات میسر می شود. آنگاه تصدیق خواهیم کرد که دانشگاه به مثابه تجلی نهادین امر دانش ورزی، نمی تواند در غیاب آزادی های آکادمیک و استقلال نسبت به دیگر نهادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی به حیات موثر خویش ادامه دهد. دانشگاه در ایران به عنوان نهادی که نزدیک به یک قرن از عمر آن می گذرد، جز در موارد اندک و بازه ی زمانی کوتاه نتوانسته است طعم شیرین استقلال از قدرت را بچشد و این مساله ای است که پس از انقلاب اسلامی و سیطره ی انگاره های ایدئولوژیک و بنیادگرایانه در نگاه به مقوله ی معرفت و دانش، به مراتب آشکارتر و عیان تر به نظر می رسد. غلبه نگاه ابزارانگارانه به دانشگاه در آموزه های انقلابی سبب گشت که دانشگاه به مفهوم ناب و مستقل خویش، هرگز مورد توجه نباشد و عیار و اعتبار آن نیز فقط در ظرفیت آن برای بسط ایدئولوژی انقلابی و تثبیت دولت اسلامی، مورد سنجش قرار گیرد. اگرچه پس از دوم خرداد ۷۶ و اصلاحات متاثر از آن تلاش های بسیاری برای تحقق استقلال دانشگاه از سوی وزارت علوم وقت و به پشتوانه مطالبات دانشگاهیان انجام شد، لیکن به واسطه موانع حقیقی و حقوقی بسیار، این مهم هرگز میسر نشد و سرانجام همین استقلال نسبی که رهاورد دوران اصلاحات بود در دولت ایدئولوژیک نهم و دهم، رنگ باخت و مخدوش گشت.
٣- دانشگاه در ایران از مهم ترین جلوه های عرصه عمومی می باشد، لذا نمی توان انتظار داشت که دانشگاهیان نسبت به مطالبات عمومی جامعه بی توجه بمانند. اگرچه دانشجویان به واسطه هویت دانشجویی خود، هرگز در پی نقش آفرینی حرفه ای در عرصه سیاست نبوده اند، لیکن به دلیل ضعف نهادها و تشکل های مدنی، غیاب رسانه های مستقل و آزاد و در کل فقر جامعه مدنی در ایران، بسیاری از کارویژه های این نهادهای واسط در طرح مطالبات جامعه و انتقاد از وضعیت موجود به دانشگاه انتقال یافته است.از سویی دخالت بلا انقطاع قدرت در دانشگاه و حضور نهادین سیاسی و حتی نظامی قدرت درون جغرافیای این نهاد علمی همواره دانشجویان را در وضعیتی حساس نسبت به مناسبات قدرت نگاه می داشته است. همراه با فرایند اصلاحات و انبساط حاصل از آن در عرصه عمومی این فرصت برای دانشگاه ایجاد شد که همه مطالبه ی تاریخی خود یعنی استقلال را پیگیری نماید و هم محل طرح بسیاری از مطالبات عمومی جامعه اعم از حقوق زنان، کارگران، اقلیت ها و به صورت کلی مطالبه دموکراسی گردد. چگونگی و چرایی همراهی دانشگاه با جنبش سبز مردم ایران را نیز دقیقا از همین منظر می توان به تحلیل نشست.حساسیت عرصه عمومی نسبت به چگونگی برگزاری انتخابات و وقایع پس از آن چنان ابعاد وسیعی داشت که نمی توانست دانشگاه را متاثر نسازد. نگاهی اجمالی به شهدا و زندانیان جنبش سبز و میزان حضور دانشگاهیان در این میان، به خوبی میزان این تاثیر را آشکار می سازد، به گونه ای که حتی می توان اظهار کرد عاملیت این جنبش تا حد زیادی با دانشگاهیان بوده است. البته اقتدارگرایان نیز ثابت کردند که به این تاثیرگذاری توجه داشته اند و حتی آن را پیش بینی می کرده اند و این التفات را قبل از هر چیز در حمله وحشیانه و جنایت بار به کوی دانشگاه در شامگاه ۲۴ خرداد ۸۸ به نمایش کشیدند.
٤- بدون تردید اساسی ترین و بنیادی ترین سیاست وزارت علوم در دولت احمدی نژاد مطیع سازی و وابسته سازی دانشگاه بوده است. پروژه هایی مانند ستاره دار کردن دانشجویان، اخراج و یا بازنشسته نمودن پیش از موعد استید منتقد و دگراندیش، برخورد چکشی با فعالین دانشجویی در قالب صدور احکام سنگین انضباطی، اعمال سهمیه بندی جنسیتی در کنکور سراسری، تغییر ساختار مدیریتی دانشگاه و سلب حق استخدام اساتید جدید و اعضای هیئت علمی از دانشگاه تلاش برای تغییر محتوای علوم انسانی به بهانه اسلامی کردن دانشگاه، تلاش برای اعمال تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و... همه و همه نشان از این دارد که وزارت علوم در پی انقلاب فرهنگی جدیدی، البته به گونه ای نرم و تدریجی در دانشگاه است. دولت مستقر نشان داده که می کوشد با دخالت در ترکیب جمعیتی دانشگاهیان، وابسته سازی و سلب استقلال از مدیریت دانشگاه و تغییر در محتوای علوم، کارویژه ی دانشگاه را به صورت بنیادی دگرگون کند و آن را از نهادی دانش محور و آزادی خواه به نهادی ایدئولوژیک و سرکوبگر تبدیل نماید و این نیت بیش از هر چیز در سخنان وزیر علوم آشکار است که چندی پیش و در دانشگاه علم و صنعت، تلویحا اشاره کرد که دانشگاهی که مطابق میل حاکمیت نباشد را باید با خاک یکسان کرد. اگرچه باید تصدیق کرد که کامران دانشجو و سلف بر حقش محمد مهدی زاهدی، در حد توان برای پیشبرد ایده ی "با خاک یکسان سازی دانشگاه" کوشیده اند اما نکته بسیار مهم در صحبت های ایشان، قرابت بسیار زیاد نگاه وی با نهادهای نظامی و شبه نظامی است که در تیرماه ۷۸، خرداد۸۲ و خرداد ۸۸ با حمله به دانشجویان آن جنایات را رقم زدند. با این قرابت فکری شاید دور از تصور نباشد روزی که کامران دانشجو را در هیئت نیروهای شبه نظامی ببینیم، آن گاه که به جمع دانشجویان حمله می برد تا سلاخی شان کند و البته به خیال خود دانشگاه را نیز به تلی از خاک بدل سازد.
۵- تلاش برای به انقیاد کشیدن و یکدست سازی دانشگاه، در قالب یک انقلاب فرهنگی جدید، پروژه ای پیشاپیش شکست خورده است. ابتدا به این دلیل که دانشگاه خود نهادی مدرن است و علم مدرن در بطن خویش و روش شناسی حاکم بر آن، حاوی آموزه های دموکراتیک است و گریز از این آموزه ها همانقدر ممکن است که دوری و دشمنی با علوم جدید محتمل می باشد. از سویی ساختار اجتماعی جامعه امروزین ایران به گونه ای است که دیگر آموزه های ایدئولوژیک را بر نمی تابد. جنبش سبز نشان داد که از اولویت های اصلی انسان ایرانی، تغییر در سبک زندگی است. باید پذیرفت که روح حاکم بر جنبش دموکراسی خواهی نوین ایران، در دورترین فاصله ممکن نسبت به انگاره های ایدئولوژیک قرار دارد و به جای آنکه بخواهد جهان را به صورت ذهنیت خویش بتراشد، در پی تحقق آزادی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، تا بتواند آنگونه که می خواهد بزید، آنطور که می اندیشد سخن گوید و به آن شیوه ای که می پسندد معاش کند. تغییرات جامعه ایرانی که با تولد جنبش سبز رخ عیان نمود، نشانه های بسی بیشتری از یک تغییر اجتماعی و فرهنگی صرف را به نمایش گذارده و بیشتر به تحولی تاریخی و تمدنی می ماند که عبور بخش عظیمی از جامعه ایرانی را از زیست سنتی و جغرافیا محور به زیستی مدرن و جهان وطنی نوید می دهد. گذاری که به نظر می رسد هیچ حاکمیت سیاسی خشن و ایدئولوژیکی را در درازمدت، یارای مقاومت در برابر آن نیست...
۳۱ شهریورماه ١٣٨٩
٢٨ دانشجوی در بند
در زندان های اوین و رجایی شهر
ندای سبز آزادی: خانواده شهیدان باکری و همت هنگامی که قصد ملاقات با مهدی کروبی را داشتند با اسپری گاز اشک آور مورد حمله نیروهای لباس شخصی قرار گرفتند و در جریان این حمله پسر شهید باکری بازداشت شد.
به گزارش خبرنگار جرس، احسان باکری در پی هجوم نیروهای لباس شخصی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
به گفته منابع مطلع، مهدی کروبی پس از تماس تلفنی صبح امروز با خانواده این شهدا و دلجویی از بابت اتفاق به وقوع پیوسته مقابل منزل میرحسین موسوی، از خانواده این شهدا برای حضور در منزلش دعوت به عمل آورده بود.
نیروهای لباس شخصی هنگام مراجعت خانواده شهید همت و باکری به منزل کروبی به آنها حمله ور شدند و احسان باکری را بازداشت کردند.
خاطر نشان می شود که پس از تعرض به خانواده شهدا مقابل منزل میرحسین موسوی، این دومین بار است که به خانواده این دو شهید به خاطر دیدار و ملاقات با رهبران جنبش سبز جسارت صورت می گیرد.
صبح امروز، از دیدار خانواده این شهیدان با میرحسین موسوی ممانعت به عمل آوردند و همسران این دو شهید در راه بازگشت از این دیدار ناتمام، شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "یا حسین میرحسین" سر می دادند.
گفتنیست احسان باکری ساعاتی پس از بازداشت آزاد شد .
ندای سبز آزادی: شکری معاون سابق وزارت اطلاعات که 10 روز پیش از سمت خود به دستور خامنه ای عزل شد دچار ناراحتی های روحی و روانی و اعصاب شده و در شرایط بسیار وخیمی در بیمارستان قمربنی هاشم متعلق به وزارت اطلاعات بستری شده است
شکری معاونت ویژه وزارت اطلاعات بود که به علت ارتباط با رحیم مشائی و پرونده سازی علیه عده ای دیگر و دادن گزارشهای کذب جهت جلوگیری از نفوذ دارودسته رحیم مشائی توسط خامنه ای از سمت خود عزل شد، بعد از عزل دچار تشنج و ناراحتی ای روحی شده،به طوری که گاهی اوقات به زمین می افتد و یا گاهی اوقات گریه می کند که توسط اعضای خانواده و بعضی از دوستانش به بیمارستان منتقل و در آنجا بستری می باشد
مریم شربت دار قدس: امروز هنگامی که مشغول مرور برگ هایی از خاطرات تلخ و شیرین جریانات پس از انتخابات بودم به سالگرد ازدواج زوجی سعادتمند رسیدم که حق جوئی و ظلم ستیزیشان شهرۀ آفاق گشته است .
زوج مؤمن و متعهدی که در چنین روز مقدسی که باید با جشن پایان رمضان ، شادی مضاعف می داشتند، نه تنها آن روز را دور از هم با حائلی به بلندای دیوارهای سخت اوین سپری کردند که امسال نیز تنها به جرم استیفای قانونی حقوق شهروندی ، مانند بسیاری از زوج ها و جوانان این مرز و بوم ، مجبور به تحمل فراق و هجران شدند.
خواهر خوبم فخرالسادات !
کیست که نداند آنچه تمام وجود تو و همسر دلاورت را به فریادی رسا و کوبنده تبدیل می کند همانا ظلم و ستمی است که نه بر خود بلکه بر انسان هایی بی پناه می بینید؟
کیست که فریاد "یا زینب" و بانگ حق خواهی تو را شنیده و نداند این ندا برخاسته از حلقومی است که خون سرخ جدش حسین (ع) در رگهای سبزش جریان دارد؟
کدام چشم بینائی ، شکوائیۀ مصطفی تاجزاده و دیگر یارانش را دیده و حقانیتش را تأیید نمی کند؟
روزگاری ناشاد است خواهرم !
روزگاری که شاید در دوران کودکیمان و در زمان رژیم منحوس پهلوی نیز تجربه کردیم و تکرارش را به این زودی نمی انگاشتیم.
روزگاری که ارزشها جا به جا گشته و نا حق ، در کسوت حق، حق خواهان را در محکمه ای نا عادلانه به محاکمه می کشد.
هیچ می پنداشتی چنین روزهایی را ببینی خواهر جان ، که قاتلان و متعدیان به جان و ناموس مردم، آزادانه بزیند و خالصان و پاکان به بند کشیده شوند ؟
فخری جان !
امروز فریاد ما، فریاد زندگی و آزادگی است. فریاد خونخواهی حسین(ع) است و حسینیان ، و کیست که نداند فریاد مظلوم، عرش خدا را نیز به لرزه در می آورد ؟
خوشا به سعادت شما بندگان خوب خدا که بزرگ ترین دشمن، یعنی نفس را زیر پا نهاده و بندگی فقط خدا را پیشه کرده اید وزمین و زمان از گام های استوار شما غرق در فخر و غرور است.
چه باک اگرجسم ها و ابدان ابرار در زندان باشد که دنیا با همۀ بزرگی ، زندان آنان است و آخرت را به بهائی به ارزانی این دنیای دون ، نخواهند فروخت.
پس دل قوی دار بانو، که پیامبر گرامی اسلام نیز فرمود :
" دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر "
ندای سبز آزادی: سایت خبری تحلیلی موج زنده ( www. Mojezende.com ) فعالیت خود را به طور رسمی آغاز کرد. این رسانه ی خبری که از ارگان های وابسته به سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی ( ادوار تحکیم وحدت ) شعبه بوشهر می باشد ، پس از 2 ماه فعالیت به طور آزمایشی از امروز به طور رسمی آغاز به کار کرد.
موج زنده که وابسته به یکی از شعب استانی سازمان ادوار تحکیم وحدت می باشد ، با هدف آگاهی دادن و اطلاع رسانی در سطح کشوری و منطقه ای ، تلاش در جهت بیداری افکار عمومی و در راه گسترش فرهنگ فعالیت حزبی ، آغاز به کار کرده است .
بیانیه ای درروز های آتی از طرف شورای سردبیری منتشر خواهد شد
ندای سبز آزادی: رئیس موسسه بین المللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها با تشریح دو طرح مهم درباره گفتوگوی تمدنها که اجرای آن به علت کمبود امکانات به محاق رفته، از حضور فعال خود در نشستهای بین المللی خبر داد و گفت:«سفرهای زیادی دعوت دارم. به همه آنها نمیتوانم جواب بدهم، اما اگر بتوانم در نشستهای مهم حتما شرکت خواهم کرد و اگر به هر دلیلی نتوانم بروم،از طریق مجازی یا پیام کتبی یا با معرفی نماینده حضور خواهم داشت.»
سید محمد خاتمی در گفتوگوی اختصاصی با " دیپلماسی ایرانی" که به مناسبت روز گفتوگوی تمدنها انجام شد، به بیان چرایی و چگونگی طرح ایده خود و نیز تلاشهای صورت گرفته در سالهای اخیر پرداخت و تاکید کرد: «در این یک سال متاسفانه بخاطر مسائلی که پیش آمد و میتوانست نباشد و امیدوارم هر چه زودتر شاهد بهبود اوضاع باشیم، در اصل قضیه رکود ایجاد شد. ولی دست برنداشتیم و انتظار جهانی این است که فعال باشیم.»
رئیس جمهور سابق کشورمان به پیشینه طرح برخورد تمدنها اشاره کرد و گفت: «بحث گفتوگوی تمدنها را باید در متن خود بررسی کنیم که این موضوع در چه فضایی مطرح شد، چه ضرورتی طرح آن را ایجاب میکرد و اکنون در چه وضعیتی هستیم؟ آیا طرح گفتوگوی تمدنها تحولی در متن ایجاد کرده یا نه؟ قبل از فروپاشی شوروی، ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا کتابی نوشت و این پرسش را مطرح کرد که دشمن دنیای آزاد یا آمریکا کیست؟ او در آن کتاب به رقابت دیرینه میان اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا در جنگ سرد اشاره کرد. بطور کلی نظام سلطه همیشه به دشمن احتیاج دارد و خودش را در درگیری با دشمن تعریف میکند. نیکسون فرد هوشمندی بود، او بحثی اساسی مطرح کرد که دوران هیمنه و عظمت و قدرت اتحاد شوروی رو به پایان است و در آینده دشمن و رقیب ما اسلام است و غرب باید با توجه به این هماورد مهم مسایل خود را تعریف کند. اسلام در دنیا دارای خیزشی شده و مسلمانان با اتکا به هویت تاریخی خود تهدیدی برای تمدن،دنیا و منافع غرب هستند.»
وی افزود: «پس از آن هم ساموئلهانتینگتون، تحلیلگر نامدار آمریکایی که برای شورای روابط خارجی آمریکا کار میکرد و مطالبش نیز برای اولین بار در فارین پالیسی منتشر شد، مساله جنگ تمدنها را مطرح کرد مبنی بر اینکه در دهههای آینده برخورد میان فرهنگها و تمدنهاست و اثر معروف او به نام "برخورد تمدنها" مطرح شد. برخی معتقدند برخورد تمدنها نظریه است، برخی هم میگویند این موضوع استراتژی آینده دنیای غرب است که هویت و منافع خود را با این برخورد تعریف میکند.»
ماهیت گفتوگوی تمدنها سیاسی نیست، اما آثار سیاسی دارد
رئیس بنیاد باران تصریح کرد: «ایده برخورد تمدنها برای هر کسی که به سرنوشت بشر میاندیشید، نگران کننده بود و طبعا برای ما که در جهان سوم، جنوب و شرق و نیز دنیای اسلام زندگی میکردیم مهم بود. البته منهای جنبههای ایدئولوژیک قضیه و اینکه من وابسته به دنیای اسلام هستم، ما در این منطقه در دنیا و متعلق به دنیای در حال توسعه یا محروم یا تحت سلطه هستیم و این دغدغه خاطر برای ما مهم بود که بخصوص با تجربهای که از برخورد غرب با دنیای غیرغرب چه در چهره استعماری قدیم و چه در چهره استعماری جدید آن داشتیم، این برخورد چگونه خواهد بود.»
خاتمی با اشاره به طرح موضوع گفتوگوی تمدنها در دوره رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 گفت: «من در هنگامه انتخابات ریاست جمهوری در سال 1375 این دغدغه خاطر را به عنوان یک پیشنهاد و یکی از رئوس برنامههای خودم مطرح کردم که میتوان بجای جنگ تمدنها، گفتوگوی تمدنها را ارائه کرد و در دوره مسوولیتم این مساله یکی از مبانی دیپلماسی ما در دنیا بود. این ایده در سازمان ملل مطرح شد و سال 2001، سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری شد و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. گرچه ماهیت گفتوگوی تمدنها اولا و بالذات سیاسی نیست و عمیقتر از آن است، اما طبعا آثار سیاسی هم دارد.»
رئیس موسسه بین المللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها، به بیان تفاوتهای گفتوگو با مذاکره و مناظره پرداخت و گفت: «ما میتوانیم سه گونه رابطه گفتاری و فکری با دیگران داشته باشیم؛ مذاکره(negotiation)، مناظره(debate) و گفتوگو(dialogue). منظور از negotiation، مذاکرات سیاسی است که حول منافع میچرخد و در آن صحبت از امتیازگیری است و اگر کسی قویتر باشد امتیاز بیشتری میگیرد و اگر طرفین مساوی باشند، سعی میکنند امتیاز برد- برد داشته باشند. در debateدو تفکر یا عقیده در مقابل هم قرار میگیرند و طی مناظره به اثبات حقانیت خود میپردازند، یا به صراحت درصدد ابطال طرف مقابل برمیآیند یا اگر این صراحت در کار نیست، هر طرفی میخواهد بگوید من حق هستم و این هم دلایل من است. مناظره اغلب در حوزه ادیان مطرح میشود. گفت و گو(dialogue) نه مذاکره است و نه مناظره؛ گفتوگو خودش حرکت است و باید بر پایه مشترکات برای رسیدن به تفاهم و تعارف(شناخت همدیگر) آغاز شود، که در نتیجه منجر به همکاری میشود.»
خاتمی افزود: «اگر مذاکره و مناظره حول مسایل اختلافی است، دیالوگ باید بر پایه موضوعات مشترک باشد، هدف همان تعارف است و حاصل کار میتواند همزیستی و صلح و بسیاری مسایل دیگر باشد که در درون آن هم مسایل سیاسی مطرح شود.»
شرایطی برای مذاکره با آمریکا داشتیم که تامین نشد
وی با ارائه این تعریف از گفتوگوی تمدنها تصریح کرد: «بسیاری فکر میکردند این یک ژست سیاسی است که ما برای گفتوگو با آمریکا مطرح کردیم. من در دوره ریاست جمهوری به عنوان یک سیاستمدار و مسوول سیاست خارجی جمهوری اسلامی طبعا مساله مذاکرات سیاسی را مورد توجه قرار میدادم. ما شرایطی برای مذاکره با آمریکا داشتیم که آن شرایط تامین نشده بود و نشد، ممکن است در مواردی کوتاهی از ما یا جایی هم مشکلات از سوی آمریکا بود، این مساله دیگری است.»
خاتمی افزود:« گفتوگوی تمدنها به وضعیت ناگواری که در حال وقوع بود توجه داشت، جنگ سیاسی میان دو قطب قدرت که تا جنبه زیادی بعد ایدئولوژیک هم داشت در حال تبدیل به جنگ فرهنگی و تمدنی بود. حاصل کار اینست که یک تمدن با همه آثارش باید بر دنیا غلبه کند و تمدن دیگر باید به عنوان دشمن از میان برود. این مساله خطرناکی بود.»
رئیس موسسه بین المللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها ادامه داد:«یک زمانی از من پرسیدند پیشنهاد شما به آمریکا چیست؟ گفتم آمریکا باید این تلقی که برادر بزرگ غرب و اروپا است را کنار بگذارد و به عنوان برادر در کنار آنها قرار گیرد و برخورد اربابی خود با جهان سوم را از فراموش کند و به عنوان قدرتی که امکانات وسیعی را از همه دنیا جمع کرده، این قدرت را در خدمت صلح و رشد و اعتلای آنها قرار دهد و منافع خود را در تضاد با منافع آنها تعریف نکند. در این صورت دنیا مسالهاش حل میشود.»
وجدان بشری گفتوگوی تمدنها را پذیرفت
رئیس جمهور سابق کشورمان به فضای بین المللی پس از فروپاشی شوروی اشاره کرد و گفت: «آمریکا احساس میکرد که پس از فروپاشی شوروی به عنوان برادر بزرگ غرب و نماینده ذیحق و شایسته کل تمدن و فرهنگ و اقتصاد غرب حرف میزند؛ رقیبش از صحنه بیرون رفته و بنابراین فکر میکرد یک متروپل باید در دنیا وجود داشته باشد که آن هم آمریکا است و اقمار دیگر باید کنار روند، حتی نسبت به اروپا همچنین دیدگاهی داشت. دیدیم چنین نشد و پس از فروپاشی شوروی مسایل بصورت دیگری پیش آمد. برخوردهای آمریکا، برخوردهای دیگری شد و در مقابل مقاومتها هم تغییر کرد و با کمال تاسف در آغاز هزاره سوم ما شاهد یک نوع درگیری بسیار سخت و سنگین بودیم.»
خاتمی افزود:«از یک سو آمریکا با خشونت با کسانی که دشمن میپنداشت برخورد میکرد و از طرف دیگر ما تروریسم را در خشنترین و بدترین چهرهاش دیدیم. اختلافات در خاورمیانه و مناطق دیگر در جریان بود، در اروپا و در بالکان جنگهای عجیبی را تجربه کردیم که اگر نگوییم جنگهای دینی، بلکه جناحهای دینی بودند که با هم برخورد میکردند و دنیا با وحشت عجیبی روبرو شده بود و احساس میشد که جنگ تمدنها درگرفته است. در این شرایط وجدان بشری مساله گفتوگوی تمدنها را پذیرفت و بطلان جنگ تمدنها از نظر تئوری معلوم شد. این حقیقت آشکار شد که تشدید اختلافات تمدنی در دنیا میتواند خساراتی به مراتب سنگینتر از اختلافات سیاسی که در دوران جنگ جهانی و جنگ سرد تجربه شد، ایجاد کند. گواه این مساله اجماعی بود که در دنیا بر سر گفتوگوی تمدنها ایجاد شد.»
مبتکر طرح گفتوگوی تمدنها با اشاره به مسایل مطرح شده در تاریخ سازمان ملل گفت: «هیچ امری در سازمان ملل نظیر گفتوگوی تمدنها مورد اجماع و قبول قاطع قرار نگرفت و به اتفاق آرا و با حمایت جهان سوم و دنیای اسلام تصویب شد و سازمان ملل سال 2001 را سال گفتوگوی تمدنها اعلام کرد. پس از آن دبیر کل وقت سازمان ملل نماینده ویژهای را برای پیگیری موضوع گفتوگوی تمدنها انتخاب کرد. این فعالیت پس از پنج سال برای یک دوره پنج ساله دیگر هم تمدید شد و در مجموع سازمان ملل ده سال برای طرح گفتوگوی تمدنها تشکیلات خاص ایجاد کرد.»
خاتمی استقبال جهانی از طرح گفتوگوی تمدنها را یاد آور شد و اظهار داشت: «آنچه پیش آمد فقط مسالهای سیاسی نبود، در عرصه فکری و فرهنگی هم مساله مورد قبول قرار گرفت. حرفهای خوب همیشه حرفهایی نیست که شنیده میشود، خیلی حرفهای خوب در تاریخ زده شده که یا در زمان خودشان دفن شده یا ممکن است قرنها بعد تاثیر داشته باشد. ولی وقتی از حرفی استقبال میشود نشانه اینست که زمانه انتظار این حرفها را داشته و گوش زمانه برای شنیدن این حرف شنوا بوده و فکر میکنم وقتی به متن حوادث و گذشته تاریخی و آینده نگاه کنیم، گفتوگوی تمدنها این حالت را پیدا کرد و در سراسر دنیا موج ایجاد شد.»
وی گفت: «دهها کرسی گفتوگوی تمدنها در دانشگاههای معتبر دنیا ایجاد شد، سازمانهایی بوجود آمد، صدها کتاب نوشته شد، صدها سمینار و کنفرانس بین المللی برگزار شد که در بسیاری از آنها یا خودم شرکت کردم یا نماینده فرستادم و یا پیام دادم. هزاران مقاله در این زمینه نوشته شد،صدها تز در دانشگاههای معتبر نوشته شد.»
ائتلاف تمدنها جای گفتوگوی تمدنها را نمیگیرد
خاتمی سپس به طرح موضوع ائتلاف تمدنها از سوی اسپانیا و ترکیه اشاره کرد و گفت: «آقایان زاپاترو و اردوغان، نخست وزیران اسپانیا و ترکیه ائتلاف تمدنها را مطرح کردند. معنی آن این بود که از گفتوگوی تمدنها گذشتیم و باید وارد مرحله عملی تحت عنوان ائتلاف تمدنها شویم. به دنبال آن آقای کوفی عنان، دبیر کل سابق سازمان ملل در سال آخر مسوولیت خود، 18 نفر را به عنوان اعضای گروه عالی رتبه انتخاب کرد که بنشینند و راجع به ائتلاف تمدنها بحث کنند و قطعنامه بنویسند که من هم یکی از آنها بودم که چهار یا پنج جلسه مهم تشکیل شد و اساسنامهای هم نوشته شد. طبیعی است که ائتلاف تمدنها متکی به دو دولت است، امکانات بیشتری دارد، دبیرخانه بسیار قوی ایجاد کردند، دبیر آن هم شخصیت جاافتاده و خوب و ارزنده دکتر سمپایو، رئیس جمهور سابق پرتقال است.»
رئیس موسسه بین المللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها افزود: «من در دو اجلاس مهم ائتلاف تمدنها در مایورکا و استانبول شرکت کردم، سومین جلسه در برزیل تشکیل شد که بخاطر بعضی مسایل نتوانستم شرکت کنم و پیام دادم. در حال حاضر ائتلاف تمدنها فعال است ولی چنانچه در اجلاس آن گفتم این جای گفتوگوی تمدنها را نمیگیرد. گفتوگوی تمدنها یک حرکت فکری- فرهنگی است که باید ادامه پیدا کند و دلها به هم نزدیک شود.»
خاتمی همچنین درباره نقشی که ترکیه در جهان اسلام و مساله تقریب تمدنها درصدد ایفای آن است، گفت: «ترکیه موفقیتهای زیادی داشته و با رفراندومی که برگزار کردند، با اینکه افراد متمایل به اسلام هستند ولی چهره دموکراتیک خود را حفظ کردند، اتحادیه اروپا با این وضعیت نسبت به وضعیت قبل که لائیک بودند بسیار سازگارتر است. عاقلانه رفتار میکنند. مایل هستند که محور و کانون باشند، بخصوص که در مقابل اسلام سیاسی که احیانا اصولگراتر و جدیتر است و گرچه منطقی هم هست و البته جریانات خشن و تند و افراطی که وجود دارد، میخواهند الگویی وجود داشته باشد که در عین حال هم با معیارهای امروزی سازگار باشد و هم بتواند برای گرایشات اسلامی جذاب باشد و شاید بنظرشان رسیده باشد که ترکیه میتواند الگو باشد. بنظرم آقای اردوغان از این موقعیت خوب استفاده میکند و در حال حاضر هم در دنیا و جهان اسلام موقعیت خوبی دارند و ائتلاف تمدنهای میتواند راهی و وسیله ای برای این سیاست باشد که ناموفق هم نیستند. گرچه هنوز گفتوگوی تمدنها شکل نگرفته و تا رسیدن به ائتلاف تمدنها خیلی وقت هست.»
وی با بیان اینکه دوباره مساله صلح مطرح شده است، گفت: «متاسفانه برخورد بین کسانی که نظریات خشن داشتند، طیفی از افراطیون، چه کسانی که قدرت را در بخشی از دنیا در دست داشتند، چه کسانی که با آن قدرت مبارزه میکردند، جنگی بسیار خشن و سخت را بوجود آورد. از یک طرف تروریسم گسترده و از سوی دیگر جنگ علیه تروریسم ایجاد شد. بعد از 11 سپتامبر رئیس جمهور آمریکا مساله ائتلاف برای جنگ علیه تروریسم را مطرح کرد که من در مقابل آن در سال آخر دوره ریاست جمهوری مساله ائتلاف صلح بر پایه عدالت را مطرح کردم که طبعا در آن هیاهوی بگیر و ببندها و اشغال افغانستان و عراق مسکوت ماند. من فکر میکنم دوباره مساله صلح مسالهای جدی شده است. چندین سمینار برگزار شده که بنده دعوت داشتم و دعوت دارم که مساله صلح را در ادامه مساله گفتوگوی تمدنها مطرح کنم.»
حاضر نیستیم از کسی پول بگیریم
خاتمی در ادامه گفتوگوی خود با " دیپلماسی ایرانی" در تشریح اقدامات و برنامههای خود برای پیشبرد گفتوگوی تمدنها اظهار داشت: «موسسه بین المللی گفتوگوی تمدنها در خارج از کشور تاسیس شده که دارای پشتوانه قوی معنوی است، البته از نظر امکانات مادی در حالت ضعف هستیم، از این جهت که نخواستیم از برخی کمکهایی که در دنیا رایج است، استفاده کنیم. مثلا آقای ماندلا وقتی بنیادش را تاسیس کرد، آشکارا در در دنیا و از جمله منطقه اعلام کرد میخواهیم کارهای خیریه بکنیم، کارهای سیاسی ارزنده و حقوق بشری انجام دهیم و پول گرفت. از عربستان، کویت، امارات و از ایران در دوره ریاست جمهوری من کمکهای مالی دریافت کرد. تشکیلات دیگر، روسای جمهور سابق، عدهای از افراد ثروتمند را جمع میکنند، پیشنهاد میکنند و خیلی آشکار پول میگیرند و کار انجام میدهند. ما این کار را نکردیم، گرچه مستقل بودیم و هستیم و اگر هم پول میگرفتیم تابع کسانی که پول میدادند نبودیم، ولی در عین حال به هیچ وجه حاضر نبودیم اینطور کار را انجام بدهیم و رسما بگوییم پول بریزید، حساب هم هست. ما حتی یک ریال از کسی نگرفتیم، برای اینکه نمیخواهیم استقلالمان از بین برود.»
رئیس موسسه بین المللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها افزود: «با همین وضع خیلی ابتدایی، بصورت همکاری با بعضی موسسات مشابه بود که مشترکا کار کردیم که نمونه آن را دو سال پیش در تهران دیدیم که چه اجتماع عظیمی برپا شده بود که کار مشترکی بود بین ما و موسسه آقای بوندویگ، نخست وزیر اسبق نروژ که موسسه خیریه خوبی دارد که همکاری کردیم و قبل از آن هم همکاریهایی داشتیم. با موسسات و دانشگاهها هم که دعوت میکردند،همکاریهایی داریم.»
خاتمی به دو طرحی که برای گفتوگوی تمدنها در نظر داشت، اشاره کرد و گفت: «امکانات ما بسیار اندک است. ما دو طرح مهم داشتیم که بخاطر نداشتن امکانات نمیخواهیم بگویم بطور کلی منتفی است اما در محاق بسر میبرد. یکی طرحی است که در دوران ریاست جمهوری ام میخواستم در ایران انجام دهم که یک یادمان گونه بسیار وسیعی در محوطه بزرگی با نمایندگان تمدنهای مختلف و یا کشورهایی که صاحب تمدن بودند، داشته باشیم. بگوییم هر کدام بخشی را در اختیار بگیرند و با توجه به معیارهای تمدنی خودشان ساختمان و آثار داشته باشند. این طرح شبیه یک بنیاد یا سازمان تمدنهاست که نمایندگان تمدنها در آن سرمایه گذاری کنند و حضور داشته باشند و یک سازمانی شکل گیرد که نشستها، نمایشگاهها و کتابخانهها در آن برگزار شود که این طرح اجرایی نشد. دلم میخواست که این طرح را در ایران یا در کشوری دیگر یا دفتر خودمان در اروپا اجرا کنیم که بالاخره امکانات اولیه آن از جمله چندین هکتار زمین را ما باید فراهم میکردیم. این طرح متوقف ماند، گرچه هنوز به کلی منتفی نیست.»
بودجه تلویزیون گفتوگوی تمدنها چند میلیون دلار برآورد شد
وی درباره تاسیس تلویزیون گفتوگوی تمدنها که دو سال قبل مطرح کرده بود نیز اظهار داشت: «طرح دیگر صدایی بود که گفتوگوی تمدنها داشته باشد که مهمترینش این بود که بتوانیم ایستگاه تلویزیونی بین المللی تاسیس کنیم، طرح آن هم آماده بود که در حوزه مسایل تمدنی، آثار و فعالیتهایی که هست انعکاس یابد، میزگردهایی که برگزار میشود، آثار هنری، فرهنگی و سینمایی که در زمینه گفتوگوی تمدنها مثبت میدانستیم عرضه و تبادل شود. یک فرستنده صوتی و تصویری معتبر باشد که با دو زبان فارسی و انگلیسی شروع و سپس گسترش پیدا کند که طبعا اینها احتیاج به بودجه داشت و برآوردی هم شده بود. از نظر دیگران خیلی هم برآورد زیادی نبود، شاید با چند میلیون دلار میشد این کار را راه بیندازیم. اما همین چند میلیون دلار برای ما مهم بود.»
خاتمی افزود: «طرحهای آن هم وجود دارد. حتی به بعضی دوستان هنرمند برای لوگو و آرم موسیقی آن پیشنهاد کرده بودیم. آقای چکناوریان طرح خوبی با توجه به مبانی اسلام و مسیحیت و یهود و ایران در نظر داشت. کارهایی بود که البته به تعبیر آن مثل است که گفت میخواهم سوارکار خوبی شوم گفتند ابزارش را داری، گفت نعل را پیدا کردم، اسبش را باید پیدا کنم.»
در نشستهای مهم شرکت میکنم
مبتکر طرح گفتوگوی تمدنها تصریح کرد: «در این یک سال متاسفانه بخاطر مسائلی که پیش آمد و میتوانست نباشد و امیدوارم هر چه زودتر شاهد بهبود اوضاع باشیم، در اصل قضیه رکود ایجاد شد. ولی دست برنداشتیم و انتظار جهانی این است که فعال باشیم. در مدتی که کمتر فعال بودیم، خواستها، توقعات و تقاضاها در دنیا و اعلام همکاری اگر بیشتر از گذشته نباشد، کمتر نبوده است. امیدوارم بتوانیم به لطف خدا اگر زنده باشم این کار را ادامه دهم و انشانءالله که آثار خیری برای همه دنیا داشته باشد.»
خاتمی افزود: «سفرهای زیادی دعوت دارم. به همه آنها نمیتوانم جواب بدهم، اما اگر بتوانم در نشستهای مهم حتما شرکت خواهم کرد و اگر به هر دلیلی نتوانم بروم، از طریق مجازی یا پیام کتبی یا با معرفی نماینده حضور خواهم داشت. در حال حاضر سه برنامه خاص مورد توجه من هست که اگر قطعی شد اعلام میشود.»
ندای سبز آزادی: بی خبری از محل بازداشت حمید محسنی ،رییس دفتر میر موسوی که دو هفته پیش بازداشت شد موجب نگرانی خانواده او شده است.
به گزارش کلمه ، وی که چند روز پیش تماس کوتاهی با خانواده اش داشت نتوانست محل بازداشتش را به خانواده اش اطلاع دهد. موضوعی که بر نگرانی خانواده او افزوده و آنها نمی دانند برای ملاقات و یا پی گیری کارهای وی باید به کجا مراجعه کنند .
فرزند وی در این باره به خبرنگار کلمه گفت : هنوز نمی دانیم پدرم را کجا برده اند و او چه حال و روزی دارد . هر چند دوری از پدر نگران مان کرده است اما این موجب نمی شود که حتی یک لحظه به درستی راه او شک کنیم .جرم پدرم فقط این است که مسول دفتر کسی بوده است که سالها از خدمتگزاران انقلاب و راه امام محسوب می شده و می شود.
او افزود : امروز کسانی که خود را فراتر از قانون تصور می کنند با اشخاصی چون پدر من که جز دلسوزی برای انقلاب و نظام هدفی ندارند این گونه برخورد می کنند .در حالیکه پدر من گذشته روشنی دارد و همه می دانند که هدف او تنها خدمت بوده است .
او ادامه داد : پدر من هم مثل خیلی های دیگر وقتی این مرز و بوم مورد تهدید قرار گرفت،همراه برادر شهید خود به جبهه های جنگ رفت و در کنار کسانی قرار گرفت که یا اکنون به شهادت رسیده اند یا دربند به سر می برند یا خانه نشین شده اند. آیا سزای کسی که این گونه از کشورش دفاع کرده این است که خانواده اش باید از نگرانی اینکه او اکنون در کجا به سر می برد شبها خواب به چشم هایشان راه نیابد .
خانواده محسنی از همه مسولان قضایی تقاضا دارند که هر چه زودتر محل بازداشت وی را به خانواده اش اطلاع دهند و شرایط آزادی هرچه سریع تر او را فراهم کنند
آرش غفوری: میدان حر و باغشاه تهران را که 15 دقیقه ای به سمت شرق بروید و پس از اینکه از منطقه امیریه در جنوب تهران بگذرید، در حوالی باغ ملی و کاخ سابق شهربانی، ساختمانی روبه روی شما قرار می گیرد که هفتاد سال پیش با الهام از کعبه زرتشت، توسط یک معمار ارمنی تبار طراحی و ساخته شد و به کاخ وزارت امور خارجه معروف گردید. منوچهر متکی، وزیر امور خارجه دولت محمود احمدی نژاد، یکی، دو ماهی پس از انتخابات دهم در گوشه ای از باغ همین مجموعه است که با چندتایی از مشاوران و معاونان خود به بحث و گفت و گو مشغول می شود تا به آنها بگوید سخت ترین دوران تجربه وزارتی اش همزمان با بحرانی ترین وضعیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است.
اگر منوچهر متکی، جوان 27 ساله عضو مجلس شورای اسلامی در ابتدای انقلاب، تریبون مجلس را در اختیار می گرفت تا سرمست از پیروزی انقلاب به انتقاد از میراث دولت موقت بپردازد و بگوید "امیر علائیها وامیر انتظامها چگونه میتوانند پیام برندگان انقلاب ایران درخارج از کشور باشند؟" امروز نماینده سابق و وزیر فعلی دولت نهم و دهم جمهوری اسلامی که دیگر سه، چهار سالی تا ششمین دهه از عمرش باقی مانده، وقتی به سفر خارجی می رود عکس هایی از همین عباس امیرانتظام را می بیند که در تظاهرات خیابانی معترضان به نتایج انتخابات برای او به نمایش درمی آيند. ضمن آنکه باید پاسخگوی مرگ نداها و سهراب هایی هم باشد تا همزمان با سفرش به بروکسل و شرکت در پارمان اروپا، عده ای از مخالفان اروپایی اش دعوت از او را همسان با دعوت از وزیر خارجه دولت نازی هیتلری به جلسه کشورهای اروپایی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم بنامند.
به عهده گرفتن مسئولیت وزارت خارجه برای منوچهر متکی چندان سخت نیست. او که به نمایندگی از مردم کردکوی مازندران (گلستان) در مجلس اول شورای اسلامی در کمیسیون خارجی به فعالیت پرداخت و حتی مدتی هم به عضویت هیات رئیسه مجلس اول درآمد، عمده دوران کاری خود را پس از پایان مجلس اول تا سال 82 که دوباره به مجلس راه یافت در وزارت خارجه گذراند؛ در ترکیه و ژاپن سفیر جمهوری اسلامی بود، ضمن آنکه در سطوح معاون و مدیر کل هم در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی مسئولیت گرفت.
با پیروزی اصلاح طلبان چند صباحی در سمت مشاورت کمال خرازی ظاهر شد و قبل از آنکه در سال 81 از لیست آبادگران به نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی راه یابد، دوسال نیز به عنوان معاون ارتباطات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی فعالیت کرد. در مجلس هفتم شورای اسلامی اما متکی به ریاست کمیته روابط خارجی و کمیسیون امنیت ملی رسید تا نوبت به ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد برسد و از منوچهر متکی بخواهند وزیر امور خارجه دولت نهم جمهوری اسلامی باشد. نمایندگان مجلس هفتم این همکار پیشین خود را "وزیرترین وزیر" در دولت احمدی نژاد خوانده بودند چون به عقیده آنها متکی از معدود افرادی بود که توسط احمدی نژاد در پست تخصصی خودش به کار گرفته می شد. به همین دلیل عجیب نبود که 220 رای موافق به نام این دانش آموخته علوم اجتماعی دانشگاه ال امین بنگلور هندوستان و کارشناس ارشد روابط بین الملل از دانشگاه تهران به صندوق ریخته شد و منوچهر متکی که زمانی در ابتدای انقلاب لباس سیاه می پوشید و با تشکیل گروهی تحت عنوان "سیاه جامگان" به مبارزه با ضد انقلاب در استان های شمالی ایران می پرداخت، هفتمین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی نام گرفت تا کت و شلوار بپوشد و به مذاکره با دوستان و دشمنان خارجی برود.
انتخاب وزیر امور خارجه در نظام جمهوری اسلامی همانند انتخاب وزرای ارشاد، اطلاعات و کشور از جمله مواردی است که رئیس جمهور حتماً باید نظر موافق رهبر را بدست آورد. از این رو اگرچه شاید در ظاهر به نظر می رسید که محمود احمدی نژاد چندان رغبتی نداشته باشد تا رئیس ستاد انتخاباتی رقیب انتخاباتی اش، علی لاریجانی را به وزارت دولت خود منصوب کند اما وقتی قرار شد با توصیه آقای خامنه ای، همین رقیب به دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت پرونده هسته ای برسد و رقیب دیگر، باقر قالیباف، جانشین او در شهرداری تهران شود، احمدی نژاد ترجیح داد برای وزارت متکی چندان چانه زنی نکند و او را همانند بسیاری دیگر از 10 وزیری که در طول چهار سال بعد در دولت احمدی نژاد تعویض شدند در ابتدای ریاست جمهوری خودش به مجلس معرفی کند. ضمن آنکه احمدی نژاد هنوز آن روزها به هم رایی اصول گرایان مجلس احتیاج داشت و متکی، هم به محمدرضا باهنر نایب رئیس قدرتمند مجلس هفتم نزدیک بود و هم از جمله دوستان قدیمی احمد توکلی در مازندران محسوب می شد که ریاست مرکز پژوهش های مجلس را برعهده داشت.
متکی ماموریت در وزارت خارجه را با میراثی از یک دیپلماسی فعال و موثر در سطح بین المللی آغاز می کند که ثمره هشت سال ریاست جمهوری محمد خاتمی بود. هرچند او اکثر افراد رده اول وزارت خارجه به جز حمیدرضا آصفی، سخنگوی این وزارتخانه را تغییر می هد، اما شرایط سیاسی ایران در اوسط سال 84 آن اندازه مناسب هست که وزارت خارجه با چالش غیرقابل حلی در سطح بین المللی، جز رابطه با آمریکا مواجه نباشد، هرچند که این موضوع هم دیگر همانند دوران خاتمی میوه ممنوعه سیاست خارجی نظام نیست. در پرونده هسته ای هم هرچند تنش های ایران با تروئیکای اروپایی و آمریکا غیرقابل اجتناب به نظر می رسد اما به صورت رسمی پرونده هسته ای زیر نظر شورای عالی امنیت ملی قرار دارد و وزارت خارجه تنها تسهیل گر ارتباطات است. حتی در سفر نیویورکی احمدی نژاد هم که هر سال تکرار می شود در سال 84، وزارت خارجه با مشکلات و مصائبی که بعدها در تظاهرات خیابانی و کمبود هتل های اقامتی و حتی سالن برگزاری مراسم دولتی با آن مواجه شد، برخورد نمی کند و روال فعالیت های این سازمان عریض و طویل نظام همانند گذشته ادامه می یابد.
اولین شوک وارده به این وزارتخانه و منوچهر متکی اما، سفر محمود احمدی نژاد به عربستان در سال اول ریاست جمهوری اش و طرح بحث هولوکاست در میان کشورهای عربی است. بحثی که نه تنها چندان برای کشورهای عربی جذاب نیست، بلکه برای دولت های اروپایی و آمریکایی و همپیمانان قدیمی ایران نظیر ژاپن، کره و حتی ترکیه هم غیرمنتظره به نظر می رسد. در اینجاست که متکی برای اولین بار پی می برد جنس احمدی نژاد با سایر روسای جمهوری اسلامی ایران تفاوت دارد و او لزومی نمی بیند که ملاحظات سیاسی را در اظهارنظرهای خویش دخیل کند. ملاحظاتی که اگرچه در داخل ایران بازتاب واکنشی آن شاید چندان تاثیرگذار نباشد اما سفرای دولت ایران در کشورهای اروپایی را با چالش های فراوانی روبه رو می سازد؛حتی در روزهایی به صورت مداوم تلفن دفتر معاونان آسیا و اقیانوسیه، آمریکا و اروپای وزارت امورخارجه را به صدا در می آورند تا ضمن ارائه خبر احضار خود برای توضیح صحبت های رئیس جمهور، خواستار نحوه ارائه پاسخ گردند. در چنین فضایی اما منوچهر متکی هرچند در ظاهر دستگاه سیاست خارجی را همگام با احمدی نژاد و دیدگاه های او عنوان می کند، اما دو دستیار ویژه آقای وزیر روزهایی را به یاد دارند که منوچهر متکی با صورتی افروخته آنها را به دفتر خود فرا می خواند تا جهت رفع و رجوع صحبت های رئیس جمهور به مذاکره بنشینند. یکی از این دو دستیار حمیدرضا آصفی، سخنگوی پیشین و سفیر فعلی جمهوری اسلامی در امارات است که زمانی پاسخگوی هفتگی مواضع خارجی دولت به خبرنگاران داخلی و خارجی هم بود.
روحیه آرام و محافظه کار متکی به او این اجازه را می دهد که علی رغم تفاوت دیدگاه با رئیس دولت، تمام چهار سال ریاست جمهوری دور اول احمدی نژاد را تحمل کند. در عین حال احمدی نژاد هم که از دستگاه دیپلماسی خارجی تنها در حد امور کنسولی انتظار دارد، وزیری مطیع با چنین روحیه ای را می پسندد، هرچند وقتی زمان تصمیم گیری های مهم سر می رسد این دستیار ویژه رئیس جمهور، هاشمی ثمره است که نامه محمود احمدی نژاد را به کاخ الیزه فرانسه می برد درحالیکه وزارت امور خارجه اصلاً در جریان نامه قرار ندارد؛ اسفندیار رحیم مشائی به عنوان معاون گردشگری و جهانگردی رئیس دولت در مورد دیپلماسی عمومی دولت با کشورهای غیرمتعهد مذاکره می کند درحالیکه منوچهر متکی در تهران درحال پاسخ دادن به نمایندگان مجلس است که چرا نمایندگان مجلس هفتم را برای شرکت در اجلاس سران دریای خزر در تهران دعوت نکرده است. اجلاسی که البته متکی نمی تواند حتی اجازه حضور اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس را برای شرکت در آن از رئیس جمهور بگیرد و همین هم در نهایت با خشم نمایندگان مواجه می شود.
با ادامه ماجراجویی های سیاست خارجی که مستقیم توسط رئیس جمهور ادامه می یابد، وزارت امورخارجه تقریباً قدرت مذاکره و چانه زنی خود را از دست می دهد و تقریباً در هیچ برنامه مهمی نقش محوری ندارد؛ امری که باعث می شود تا زبان متکی محافظه کار در انتقاد از رئیس جمهور تندتر شود و حتی زمانی در پاسخ به نمایندگان مجلس، تمام مشکلات سیاست خارجی کشور را متوجه شخص رئیس جمهور نماید. اشاره نمایندگان البته به سفر اروپایی رئیس وقت مجلس، غلامعلی حداد عادل هم هست که به همراه تعدادی از وکلای مجلس در ژنو سویس با بی احترامی مواجه می شوند و به بهانه چک کردن لیست افراد ممنوع الورود به کشورهای اروپایی که میراث تصویب اولین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران است، رئیس و نمایندگان مجلس ایران را مدت ها در صف انتظار نگاه می دارند، غیر از آنکه حتی حاضر نمی شوند آنها را از پاویون مخصوص مقامات هم خارج نمایند. نمایندگان شکایت داشتند که وزارت امور خارجه حتی در ابتدا حاضرنشده سفیر سوئیس در ایران را احضار کند و از او به خاطر این برخورد توضیح بخواهد. همگرایی مجلس و وزارت امورخارجه باعث می شود احمدی نژاد هم که تحمل هیچ گونه مخالفتی را درون دولت خود ندارد نسبت به متکی حساس شود؛ ضمن آنکه از دیدارهای گاه و بیگاه متکی با آیت الله خامنه ای هم خشمگین است و حتی زمانی از هاشمی ثمره می شنود مذاکره بین متکی با زلمای خلیل زاد، آمریکایی افغانی تباری که زمانی سفیر آمریکا در افغانستان و سپس نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد بود در داوس سوئیس با اجازه آیت الله خامنه ای صورت گرفته است. مجموعه ای از این عوامل موجب می شود احمدی نژاد پس از وادارکردن لاریجانی به استعفا از مقام دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت پرونده هسته ای که در آن زمان از دید احمدی نژاد پرونده ای بسته بود، تلاش کند منوچهر متکی را هم از وزارت امور خارجه برکنار نماید.
خبرنگاران پارلمانی در آبان ماه 86 خبرهای مبنی بر درگیری لفظی نایب رئیس مجلس، محمدرضا باهنر با عبدالرضا شیخ الاسلام، رئیس دفتر وقت مجلس را می شنیدند و جلالی، مخبر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هم می گفت که محمدرضا باهنر شخصاً با احمدی نژاد صحبت می کند تا به او بگوید مجلس تغییر یا تعویض متکی را نخواهد پذیرفت. زمزمه تغییر متکی البته پیش از آن در دی ماه سال 85 هم مطرح شده بود اما در نهایت با نارضایتی رهبر و توصیه هایی مبنی بر اینکه در وضعیت بغرنج سیاست خارجی دولت احمدی نژاد، هر تغییری در مجموعه دولت باعت ایجاد مشکلات گوناگون خواهد شد، احمدی نژاد ترجیح می دهد متکی را در مسئولیت خود حفظ نماید. اتفاقاتی مشابه همین هم در دولت دوم محمود احمدی نژاد رخ می دهد و او که در دولت دوم اکثر وزرای تحمیلی را با دوستان و همفکران خودش تعویض می کرد، نیم نگاهی هم به منوچهر متکی داشت تا مسئولیت او را به ذاکر، رئیس مرکز پژوهش های ریاست جمهوری واگذار نماید. با این وجود اما اتفاقات پس از برگزاری انتخابات 88، دست احمدی نژاد را برای تغییر می بندد. هم آقای خامنه ای رضایت نمی دهد که مسئولیت سیاست خارجی نظام در این شرایط حساس به یک تازه کار از جنس وزرای جدید احمدی نژاد در حوزه های فرهنگی و حتی امنیت داخلی واگذار شود و هم کلیت مجلس هشتم که این بار علی لاریجانی رئیس آن است با تغییر متکی مخالفت می کنند.
متکی در دوران مسئولیت خود در وزارت امورخارجه البته با مشکلاتی دیگر غیر از ماجراجویی های احمدی نژاد هم مواجه می شود که انتصابات خانوادگی (همسر، باجناق و برادر زن) از مهمترین آنان است. او همسرش، طاهره نظری را که زمانی ناظم یا به قول خودش عضوی از هیات امنای دبیرستان نرجس بود و سپس به عنوان کارمند سازمان بهزیستی کل کشور و سازمان هلال احمر استخدام گردید به مشاورت خود در وزارت امور خارجه منصوب می کند و بعد از آن هم با انحلال اداره فرهنگی وزارتخانه و تاسیس اداره کل زنان و حقوق بشر، از همسرش می خواهد که مسئولیت آنرا برعهده بگیرد. گفته می شود که این کار به منظور استفاده از مزایای مدیرکل بودن برای زمان بازنشستگی همسر منوچهر متکی است که سال های آخر کار اداری اش را می گذراند. همین هم باعث می شود که طاهره نظری در چندین برنامه تلویزیونی و مصاحبه با سایت های خبری حاضر شود و به تشریح شرح وظایف و نحوه عملکرد حوزه مسئولیت خود بپردازد و بارها توضیح دهد که او و همسرش در وزارت امور خارجه روابط فامیلی را در نظر نمی گیرند. یکی از این مصاحبه ها هم اختصاص به سایت فردا نزدیک به احمدتوکلی دوست قدیمی منوچهر متکی دارد که هر دو از مازندران به مجلس اول راه یافته بودند و در تاسیس حزب جمهوری اسلامی در بندر گز، زاده گاه متکی و بهشهر، محل فعالیت های توکلی، نقش بارزی داشتند. در عین حال طاهره نظری در سمیناری که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با عنوان "زنان نخبه مسلمان" برگزار می کند به عنوان یک زن نخبه معرفی می گردد. این سازمان محل فعالیت کاری منوچهر متکی قبل از نمایندگی مجلس هفتم بود و برای برگزاری آن هم وزارت امور خارجه هفتصد و پنجاه میلیون ریال کمک مالی می کند. مسائلی از این دست را نمایندگان مجلس هشتم در هنگام بررسی سوابق وی جهت رای اعتماد دوباره، مورد پرسش قرار می دهند و اگرچه متکی نمی تواند در جلسات خصوصی نمایندگان را توجیه و آنان را راضی کند اما در نهایت به همان دلیلی که در مورد ضرورت رای به وزیر امور خارجه پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری حس می شد، مجلس هشتم هم به متکی رای می دهد، هرچند این بار تعداد مخالفان وی و آنانکه به او رای ممتنع می دهند 113 نفر می شوند؛ تقریباً شصت نفر بیشتر از قبل. درحالیکه به همین تعداد هم از موافقان آقای وزیر کم شده است.
احمدی نژاد و متکی یک سالی اینگونه کج دار و مریز به همکاری باهم ادامه می دهند؛ این درحالیست که متکی سخت ترین دوران مسئولیت خود در وزارت خارجه را می گذراند.خودش این دوران را حتی سخت تر از شرایط جنگ با عراق معرفی می کند. او از سویی باید توجیه گر اقدامات امنیتی و قضایی در داخل کشور باشد و از سوی دیگر به نمایندگان مجلس، به دلیل نابسامانی های سیاست خارجی که لزوماً در محدوده اختیارات وی نیستند جواب بدهد. از این رو به مصاحبه با سردبیر ارشد مجله نیوزویک، فرید ذکریا می پردازد که احمدی نژاد ترجیح داده بود از مذاکره با وی طفره رود، ضمن آنکه در هر سفری به خارج از کشور طی یک سال گذشته با تظاهرات و راه پیمایی هایی مواجه می شود که مخالفان او را به شدیدترین وجه مورد انتقاد قرار می دهند. به نحوی که بارها تیم محافظان آقای وزیر به برخورد بدنی با معترضان می پردازند و بر صورت او که همواره روی ان لبخندی نشسته، چین و چروک نارضایتی ظاهر می شود.
در این شرایط است که منوچهر متکی در آستانه ششمین سال وزارتش به مشکلات و مسائل جدیدتری هم بر می خورد. او باید به مجلس شورای اسلامی برود تا توجیه گر اتفاقاتی باشد که در حاشیه همایش ایرانیان خارج از کشور در تابستان 89 در تهران رخ می دهد. الیاس نادران نماینده اصول گرای مجلس، متکی را فرا می خواند تا از او بپرسد که چرا در هتل مهمانان مشروب سرو شده است و زنان و مردان به رقص و پایکوبی پرداخته اند. او همچنین از وزیر امور خارجه می خواهد تا در مورد دیدار اسفندیار رحیم مشائی، نماینده ویژه رئیس جمهور در امور ایرانیان خارج از کشور با سفیر اسبق آمریکا در اسرائیل توضیح دهد. متکی البته ناداران را به سفسطه متهم می کند و به شوخی به این همکار سابقش دو کارت زرد تعارف می کند اما کیست که نداند سئوال الیاس نادران بیش از آنکه متوجه متکی باشد در حوزه اختیارات رئیس دولت قرار دارد که در مورد رابطه اش با مشائی حتی از رهبری نظام هم حرف شنوی مطلق ندارد. صبر متکی اما زمانی لبریز می شود که احمدی نژاد تصمیم می گیرد برای خودش نمایندگانی ویژه در حوزه های مختلف جغرافیایی از قبیل خاورمیانه، آسیا، آفریقا و... تعیین نماید و وزارت خارجه را ملزم کند که با این نمایندگان همکاری کنند. به همین دلیل هم هست که اسفندیار رحیم مشائی، رئیس دفتر، با ماموریت از جانب احمدی نژاد به کشورهای حوزه خلیج فارس می رود و با سران قطر مذاکره می کند و حمید بقایی رئیس سازمان ایران گردی و جهان گردی در صحبتی که در خصوص ترک ها و ارامنه مطرح می نماید جنجالی بزرگ در روابط ایران و ترکیه، که این روزها از جمله مهم ترین هم پیمانان ایران در برنامه هسته ای است، ایجاد می کند. صحبت های بقایی، که با رد کردن خطوط قرمز سیاست خارجی ترک ها از نسل کشی ارامنه توسط ترک های عثمانی گفته بود، با واکنش تند ترک ها مواجه می شود تا سفیر ایران را در آنکارا احضار کنند و از وزیر امور خارجه ایران توضیح بخواهند، اما این صحبت ها کاسه صبر آقای وزیر را هم لبریز می کند تا با انتقاد علنی از بقایی، به صورت تلویحی محمود احمدی نژاد را خطاب قرار دهد و موازی کاری هایی را که او درسیستم دیپلماسی دولتی به وجود آورده است به مثابه "بر شاخه نشستن و بن بریدن" بنامد.
متکی که زمانی مسئولیت سفارت ایران را در ترکیه برعهده داشت و به دنبال تلاش دو دیپلمات ایرانی برای ربودن و دستگیری یکی از مخالفان حکومت ایران در استانبول در آخرین سال های وزارتش - سال 67 – مورد انتقاد شدید ترک ها قرار گرفت و حتی زمزمه وزارت او در روزهای اول دولت احمدی نژاد با واکنش منفی رسانه های ترک همراه بود، در طول پنج سال گذشته توانسته بود تا اندازه ای با دوستان ترک خود به رفع کدورت ها بپردازد و خاطرات تلخی را که با صحبت هایی مبنی بر ادعای حمایت ترکیه از تجزیه عراف بر زبان رانده بود جبران نماید. به همین دلیل هم تماس تلفنی احمد داود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه و گلایه شدید وی از دولت ایران به اندازه ای متکی را عصبانی می کند که نه تنها گلایه به دفتر رهبری می برد بلکه پای احمدی نژاد و تصمیم گیری های او را نیز به میان می آورد. امری که البته چندان مورد پسند احمدی نژاد قرار نمی گیرد و زمزمه جایگزینی متکی این بار در رسانه های حامی احمدی نژاد برجسته تر شود.
گفته می شود نامه تغییر متکی خطاب به علی اکبر ولایتی مشاور بین الملل آیت الله خامنه ای و وزیر امور خارجه دولت های میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی داده شده و احمدی نژاد تهدید کرده است که اگر متکی خودش استعفا ندهد او را برکنار خواهد نمود؛ ظاهراً احمدی نژاد غیر از مخالفت هایی که متکی این اواخر با او ابراز داشته، به مخالفت وی با استعفای دیپلمات های ایرانی پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال 88 هم اشاره دارد که تاکنون 3 نفر را شامل می شود ـ یکی از این دیپلمات ها مخالفان احمدی نژاد را در دستگاه دیپلماسی ایران تا 90 درصد کل کارکنان وزارت امورخارجه اعلام کرده بود ـ رئیس دولت را بر آن می دارد همانگونه که در وزارت اطلاعات فردی مانند محسنی اژه ای را تحمل نکرد که معتمد رهبری هم بود، این بار هم راضی به ادامه وزارت منوچهر متکی نشود که البته او هم دارای رابطه های محکمی در بیت رهبری انقلاب اسلامی است.
به نظر می رسد متکی هرچند مانند سنجابی و یزدی و حتی قطب زاده چندان بد اقبال نیست که مدت وزارتش کوتاه باشد، در عین حال شانسی همانند علی اکبر ولایتی و کمال خرازی هم ندارد که اولی 16 سال و دومی 8 سال مسئول اول دیپلماسی کشور بودند. در عین حال متکی میراث خوار یک دیپلماسی فعال و تنش زا هم هست که در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، مناسبات ایران را در جهان به بالاترین سطح خود می رساند و اکنون آنچه که پس از 5 سال تحویل می دهد با 4 قطعنامه تحریمی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد و مدیریت ناکارامد درون وزارتخانه به کناره گیری و استعفای دیپلمات های ایرانی منجر می شود. امری که شاید بیشتر از آنکه منوچهر متکی به عنوان وزیر امور خارجه در آن دخیل باشد شخص رئیس دولت دهم بانی آن است.
باید دید در روزهای آينده چه اتفاقی می افتد ؛ آیا منوچهر متکی همچنان با حمایت رهبری و مجلس شورای اسلامی چند سال باقیمانده را نیز در ساختمان وزارتی خود می ماند یا آنگونه که احمدی نژاد وعده می دهد جایگزین احتمالی او از میان افرادی چون هاشمی ثمره، سعید جلیلی و یا حتی ذاکر اصفهانی انتخاب خواهد شد؛ انتخابی که شاید مجلس و دولت را دوباره به تنش ببرد و به وعده مجلس که دولت را تهدید می کند درصورت تغییر متکی عواقب سختی در پیش رویش خواهد بود جنبه عملی بدهد اما برای متکی فرصتی را فراهم می آورد به تمام 5 سال گذشته نگاهی بیندازد تا ببیند آیا به عهده گرفتن مسئولیت سیاست خارجی دولت احمدی نژاد به آن اندازه دندان گیر بود که منجر شود نام او به عنوان یکی از ضعیف ترین وزرای خارجی دولت های ایرانی از زمان تاسیس برجسته شود؟ متکی اگر سیاهه ای از اقدامات و اعمال خود در دوران وزارت را پیش روی خود بگذارد می تواند داوری درستی از اعمالش داشته باشد. چه زمانی که از آغاز زمزمه تحریم ها علیه ایران، این کار را غیر ممکن می داند و در سال 84 می گوید آمریکا هرگز نمی تواند مسئله هسته ای ایران را به شورای امنیت بکشاند، تا وقتی که قبل از تصویب قطعنامه چهارم شورای امنیت تمامی 15 عضو شورای امنیت و از جمله آمریکا را به مهمانی شام در اقامتگاه سفیر ایران در منهتن نیویورک فرا می خواند تا در اقدامی که بسیاری از ناظران آن را "غیرمنتظره" می نامند بر فرایند تصویب قطعنامه علیه ایران تاثیر بگذارد. این هم البته از جمله همان قطعنامه هایی است که رئیس دولت در نمایش های تلویزیونی آنها را کاغذ پاره می نامد. در عین حال او می تواند به خاطر آورد که زمانی به پیروی از ادبیات عوام گرایانه رئیس دولت به همایش هم اندیشی ایران و آفریقا می رود تا مدعی کمک ایران به آفریقا برای زدودن چهره ظلم از این قاره گردد. همانگونه که در اوج جام جهانی فوتبال در آفریقای جنوبی هم، حذف زودهنگام آمریکا، فرانسه و انگلستان را نتیجه مخالفت آنها با پرونده هسته ای ایران اعلام می کند تا در روزنامه انگلیسی ایندیپندنت با این جمله رو به رو شود که: "به نظربافی کارشناسان توجه نکنید" جالب هم اینجاست که یکی، دو روزی از این صحبت نگذشته، برزیل، حامی جمهوری اسلامی در پرونده هسته ای هم از این همین جام حذف می شود.
متکی برای روزهای بیکاری خود وقت کافی خواهد داشت با ترجمه کتاب های دیگری از سران دنیا مشغول شود. او که زمانی "سیمای ژاپن و چالش های قرن 21" را که توسط ریوتارو هاشیموتو نخست وزیر پیشین ژاپن نوشته شده، ترجمه کرده بود می تواند به تجربه اردوغان و دولت اسلام گرای ترکیه هم بپردازد. این هر دو کشور، ژاپن و ترکیه، محل ماموریت های قبلی منوچهر متکی بودند و گفته می شود پیشنهاد سفرهای استانی را هم او بود که با الهام از سفرهای اردوغان در دوران انتخابات شهرداری ها و مجلس به احمدی نژاد داده بود.
منبع: روز آنلاین
سيدصادق حقيقت: ماده يكم اعلاميه حقوق بشر اعلام ميدارد: «تمام افراد بشر آزاد به دنيا مي آيند و از لحاظ حيثيت و حقوق با هم برابرند، همه داراي عقل و وجدان هستند و بايد نسبت به يكديگر با روح برادري رفتار كنند. علت برابري انسانها براساس اعلاميه حقوق بشر، حيثيت (Dignity) و وجدان ((Consciousness دانسته شده است. بر اين اساس، انسانها هم از لحاظ ارزش و حيثيت ذاتي و هم از لحاظ حقوقي با هم برابرند. حقوق انسانها رابطه مستقيمي با شرافت و طبيعت آنها دارد و چون طبيعت انسانها برابر است، هيچكس نميتواند آن را از خود سلب كرده، يا به ديگري واگذار كند.
اعلاميه جهاني حقوق بشر فرضيههاي قومي و نژادي را (بالاخص در ماده دوم) نفي ميكند و براساس دو نظريه نگارش يافته است: «يكي اين نظريه كه ميگويد آزادي ناشي از حيثيت ذاتي انسان بوده و با طبيعت او سرشته شده است (نظريه حقوق فطري) و نظريه ديگر اينكه انسان، حيواني است كه با عقل و وجدان خود از ساير حيوانات متمايز است و بايد به اهميت و رسالت خود در آفزينش كاملا آگاه باشد، و نسبت به همنوع و اجتماع خود رفتاري در پيش گيرد، كه از روي عقل و وجدان پاك يعني- رفتاري معقولانه و مسوولانه- باشد و از آزادي نامعقول، لجامگسيختگي، بيبندوباري و عدم احساس مسووليت پرهيز كند.»1
متفكران يونان باستان و مسيحيت قرون وسطي كه درصدد ترسيم جامعه مطلوب و آرماني بودند، با نگرشي تكليفمدارانه به حقوق انسانها مينگريستند. برعكس، دوران مدرن بر مفهوم «حق» (Right) تكيه زد و حقوق بشر را براساس انديشه انسانمحوري (Humanism) بنيان نهاد. البته انديشه مدرن نيز در انديشه كلاسيك ريشه دارد و بنيادهاي تفكرات نوين را ميتوان در عقلگرايي فلاسفه ما قبل دنبال كرد. مقبوليت يافتن اعلاميه حقوق بشر و ميثاقين نزد متفكران مختلف - و نزد فرهنگ تبعي جهان سوم نسبت به جهان اول - باعث شد كه انديشمندان اسلامي نيز به اين سوال پاسخ دهند كه آيا ميتوان از «حقوق بشر اسلامي» نيز سخن گفت يا خير؟ در اين ميان برخي به واگرايي حقوق بشر غربي و اسلامي و برخي ديگر به همگرايي آنها باور دارند. به اعتقاد عبدالله جواديآملي، نهتنها اصطلاح «حقوق بشر» ميتواند به وصف «اسلامي» متصف شود، بلكه تنها خدا و معصومين(ع) حق تبيين حقوق بشر را دارند. به اعتقاد وي، حق تعيين حقوق بشر تنها از آن خداست و انسان نميتواند حقوق بشر را مشخص كند.2
مقاله حاضر بر آن است كه در درجه اول به تحليل مفهومي «حقوق بشر اسلامي» بپردازد و سپس مباحث خود را حول دو فرضيه مثبت سامان دهد:
الف) «حقوق بشر» اگر به معناي دقيق خود به كار رود (حقوقي كه انسان بما هو انسان از آن برخوردار است)، اسلامي و غيراسلامي ندارد، اما به اعتبارات ديگري «حقوق بشر» ميتواند به وصف «اسلامي» متصف شود. ب) قرائتهاي مختلف از اسلام در ميزان همگرايي و واگرايي اسلام و حقوق بشر تاثير دارد.
همانگونه كه ملاحظه ميشود فرضيه اول حول اصطلاح «حقوق بشر اسلامي» از نظر مفهومي و فرضيه دوم درباره تاثير قرائتهاي مختلف از اسلام (و تشيع) بر ميزان هماهنگي يا عدم هماهنگي مباني و اصول اسلام با حقوق بشر بحث ميكند. پس فرضيه «الف» بحثي مفهومي و فرضيه «ب» مبحثي محتوايي را دنبال ميكند. درواقع، عنوان «حقوق بشر اسلامي» از دو زاويه بحث مفهومي و بحث محتوايي قابل بررسي است.
پيشفرضهاي مقاله حاضر به شرح ذيل هستند: اولا: اعتبارات مختلفي براي اصطلاح «حقوق بشر اسلامي» ميتوان در نظر گرفت (كه براساس اعتبار دقيق و خاص معناي «حقوق بشر»، آن را نميتوان به وصف «اسلامي» متصف كرد). تبيين اعتبارات مختلف اين اصطلاح ممكن است نزاع طرفداران و مخالفان آن را به نزاعي لفظي بدل سازد. ثانيا: قرائتهاي مختلف از اسلام (و تشيع) وجود دارد. ثالثا: به شكل فيالجمله (حداقل در برخي موارد) بين اسلام و حقوق بشر همگرايي به چشم ميخورد. رابعا: به شكل فيالجمله (حداقل در برخي موارد) بين اسلام و حقوق بشر واگرايي وجود دارد.
1 - اصطلاح «حقوق بشر»
انديشه حقوق بشر در دوران مدرنيته دو مرحله را پشت سر گذارده است. ابتدا با تحول در روششناسي علمي و ترديد در الگوهاي عصر كلاسيك، پيش آگاهي عقل طبيعي را كنار گذاشته و قوانين طبيعي بر محور حقوق طبيعي استوار شد. توماس هابز و جان لاك، انديشمندان مشهور اين مرحله هستند. از نظر لاك، مالكيت هم بسته حق بنيادي صيانت ذات و مقدم بر جامعه و قرارداد است. از ديدگاه او، صيانت ذاتي نوع بشر و كميابي موجود در وضع طبيعي، موجب محدوديتهايي در حق مالكيت ميشود كه وي از آن بهعنوان «قانون طبيعي آغازين» ياد ميكند.3 در مرحله بعد، انديشه مدرن درباره حقوق بشر كه براساس تفكرات هابز و لاك شكل گرفته بود، نخستين بار توسط روسو به بوته نقد گذاشته شد و نگرش انتقادي نسبت به اين مباني صورت گرفت. فلسفه هابز تلفيقي از ايدآليسم سياسي افلاطون، دريافت ماديگرايانه اپيكوري از طبيعت و واقعگرايي ماكياولي است. وي براي اولينبار به شكل روشن، استقرار جامعهاي كاملا غيرمذهبي را بنا نهاد تا بتواند مشكلات سياسي و اجتماعي آن را حل كند. لاك محتاطتر از هابز بود و نميخواست دين را تخطئه كند. هابز و لاك براي تاسيس انديشه خود درباره فرد و جامعه سراغ وضع طبيعي (وضعيت انسان قبل از ورود به جامعه) ميرفتند. تفاوت عمده آن دو در اين بود كه به نظر لاك- برخلاف هابز- حق صيانت ذات، استقرار قدرت مطلق را لازم ندارد.
روسو را اولين نقاد ذهنيت مدرن در چارچوب انديشه مدرنيسم دانستهاند. لذا انديشه او در سير تحول حقوق بشر موثر بوده است. وي معتقد است كه افراد با همه حقوقي كه دارند، اختيار خود را به تمام جامعه منتقل ميكند. از اينجاست كه او به مفهوم «اراده عمومي» منتقل ميشود. او قانون طبيعي را در عواطف بشري و اصول مقدم بر عقل جستوجو ميكند. وي كه به هابز انتقاد ميكرد كه چرا وضع طبيعي را بر عنصر عقل استوار كرده، معيارهاي اراده عمومي را چنين توضيح ميدهد: «هر ميلي كه در همه وجود داشته باشد، معقول و عادلانه است؛ حقوق مقدم بر وظايف است؛ هيچ قانون طبيعي وجود ندارد كه مقدم بر اراده بشر باشد؛ حق بنيادي نميتواند حقوق بشر نسبت به صيانت ذات باشد، چون به حسابگري و سودجويي ميانجامد.»4
تحولات اجتماعي در انگلستان، مشروطه شدن قدرت شاهان در اروپا، اعلاميه استقلال آمريكا به سال 1776، انقلاب صنعتي، انقلاب فرانسه و تحولات مربوط به آن و چگونگي تشكيل جامعه ملل و تبديل آن به سازمان ملل متحد پس از جنگ جهاني دوم، درواقع، چگونگي تكوين و تكامل حقوق بشر در غرب را ترسيم ميكند. هرچند امروزه از حقوق بشر سوسياليستي، آفريقايي يا اسلامي نيز سخن به ميان ميآيد، ولي درواقع اين اصطلاح مربوط به حقوق بشري است كه در روند فوق شكل گرفت و تكامل يافت و بالاخره در اعلاميه حقوق بشر و ميثاقين خود را متجلي ساخت. اعلاميه جهاني حقوق بشر براساس ماده 68 منشور ملل متحد در دهم دسامبر 1948 به تصويب رسيد. محمدتقي جعفري انگيزه بانيان اعلاميه را مقاصد سياسي نميداند: «درك لزوم ابزار احساسات و علاقه جدي به شئون و اصول ارزشي انسان و تقليل دردهاي متنوع كه از تضادها و تزاحمهاي جانسوز در بين انسانها در جريان است و همچنين درك عظمت و اصول با ارزش روابط همنوعي و برادري ميان آنها، انگيزههاي اصلي تدوين اعلاميه بوده است.»5 هرچند اعلاميه حقوق بشر اهميت تاريخي و سياسي خاصي دارد، ولي در زمان تصويب، نظير ساير اعلاميههاي اصولي مجمع عمومي، از ارزش حقوقي برخوردار نبود؛ هرچند در طول زمان برخي از اصول آن مقبوليت بينالمللي يافت. به آن دليل كه اعلاميه جهاني حقوق بشر فاقد سازوكار اجرايي بود، مجمع عمومي در سال 1952 ميثاق حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و ميثاق حقوق مدني و سياسي را تنظيم كرد و در 16 دسامبر سال 1966 از دولتها درخواست كرد بهطور رسمي به آنها ملحق شوند. ميثاقين همانند ديگر قراردادهاي بينالمللي واجد اعتبار حقوقي هستند.6
2 - قرائتهاي مختلف از اسلام
دين اسلام داراي دو مذهب اصلي تشيع و تسنن است. هر كدام از اين دو مذهب نيز به فروع و شاخههاي جزئيتري تقسيم ميشوند. در مذهب تشيع نيز در زمينه حاكميت و مشروعيت حداقل نه نظريه فقهي وجود دارد: سلطنت مشروعه، ولايت انتصابي عامه فقيهان، ولايت انتصابي عامه شوراي مراجع تقليد، ولايت انتصابي مطلقه فقيهان، دولت مشروطه (با اذن و نظارت فقيهان)، خلافت مردم با نظارت مرجعيت، ولايت انتخابي مقيده فقيه، دولت انتخابي اسلامي و وكالت مالكان شخصي مشاع.7 به اين مجموعه ميتوان نظريات غيرفقهي (همانند نظريه دولت دموكراتيك ديني از عبدالكريم سروش) را نيز افزود. در اينجا بحث بر سر چگونگي وقوع تفاسير متعدد از متن واحد و نقض و ابرام تقسيم مذكور نيست؛ بلكه تنها درصدد نشان دادن قرائتهاي مختلف از اسلام، بهعنوان امر واقع، هستيم. تفاسير مختلف از دين اسلام در اصولي همانند وحدانيت خداوند (كه در مقابل اومانيسم قرار ميگيرد) وحدت نظر دارند؛ ولي قرائتهاي فوق در ميزان بر تافتن حقوق بشر يكسان نيستند، چراكه هر مذهب يا هر قرائت ممكن است به نحوي بر عناصري همچون حق و تكليف، حسن و قبح عقلي، ارتباط عقل و نقل، فردگرايي، خردگرايي و نوع اجتهاد (سنتي - پويا) تاكيد گذارد. در مباحث بعد ميزان تاثير اينگونه عناصر در همگرايي و واگرايي اسلام و حقوق بشر را بررسي خواهيم كرد.
3 - تحليل مفهومي
«حقوق بشر اسلامي»
در مقدمه مقاله به اين نكته اشاره شد كه عنوان حاضر قابل تقسيم به دو بحث مستقل است: تحليل مفهومي اصطلاح «حقوق بشر اسلامي» و بحث محتوايي امكان و ميزان همگرايي اسلام با حقوق بشر. در بحث اول كه از نظر رتبه تقدم دارد، هدف آن است كه محل نزاع درباره اصطلاح فوق را روشن كنيم و نشان دهيم كه آيا ثمره عملي نيز دارد، يا خير؟ درخصوص اصطلاح «حقوق بشر اسلامي» چند احتمال به نظر ميرسد:
الف) احتمال اول آن است كه در عالم ثبوت، حقوق همه انسانها مشترك باشد و اسلام نيز اثباتا به آنها اذعان كند. در اينجا، مقصود از «حقوق بشر»، الزاما و دقيقا اعلاميه جهاني حقوق بشر نيست؛ اما اين مفروض وجود دارد كه اولا حقوق همه انسانها ثبوتا مشترك است و ثانيا اسلام اثباتا آنها را معرفي كرده است. درواقع، در اينجا دو سوال اساسي به وجود ميآيد: اولا: آيا همه حقوق انسانها مشترك است؟ و ثانيا: آيا براساس ديني خاص (همانند اسلام) ميتوان از حقوق بشر عام سخن گفت؟
ب) احتمال دوم اين است كه مقصود از «حقوق بشر» همان چيزي باشد كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر (و ميثاقين) متجلي شده است. پس درواقع، سوال از اصطلاح «حقوق بشر اسلامي» به اين سوال تبديل ميشود كه آيا حقوق بشري كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر وجود دارد، ميتواند به وصف اسلامي متصف شود يا خير.
ج) احتمال ديگر آن است كه از «حقوق بشر» معنايي عام اراده كنيم و آنچه در اسلام نسبت به حقوق انسانها وجود دارد، «حقوق بشر اسلامي» بناميم؛ هرچند برخي حقوق همه انسانها مشترك، و برخي ديگر غيرمشترك باشد. درواقع، هرچند بهطور مثال مسلمانان نسبت به غيرمسلمانان از حقوق ويژهاي برخوردارند، اما به هر حال حقوقي نيز وجود دارد كه بين همه انسانها مشترك است و اسلام نيز بدانها اذعان ميكند. پس اين وجه اشتراك حقوق انسانها از ديدگاه اسلام را «حقوق بشر اسلامي» ميناميم. درواقع، خداوند به عدالت (و نه تساوي) حقوقي را براي اصناف بشر براساس مصالح خاصي (كه ممكن است تنها وي به آنها آگاه باشد) وضع كرده است.
د) احتمال چهارم آن است كه وصف «اسلامي» براي حقوق بشر به واسطه تفكر كردن انديشمندان اسلامي راجع به اين موضوع، يا به واسطه طرح آن در تاريخ اسلامي يا كشورهاي اسلامي باشد.
ه) احتمال آخر اين است كه حقوق بشر به واسطه پيش فرض ها و هنجارها اسلامي شود.
احتمال اول هرچند نزديكترين معناي متبادر به ذهن نسبت به اصطلاح «حقوق بشر اسلامي» است، اما در هر دو عنصر خود با مشكل مواجه ميشود. يعني اولا بايد اثبات شود كه همه حقوق انسانها مشترك است و ثانيا اين اشكال وجود دارد كه اسلام بدون شك به چنين حقوق عامي معترف نيست. اسلام را با هر قرائتي كه به بحث گذاريم، به هر حال حقوق مسلمانان را دقيقا همانند حقوق غيرمسلمانان نميداند؛ همانگونه كه نسبت به جنسيت زن و مرد نيز حقوقي يكسان قائل نيست.
در احتمال دوم بايد بين اسلام و حقوق بشر غربي (كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر متجلي شده است) مقايسهاي صورت پذيرد. قضاوت نسبت به اين احتمال سادهتر است. بهواقع، هرچند مواد و اصولي از اعلاميه حقوق بشر نيز مورد تاييد اسلام است، اما به شكل كامل نميتوان از جانب اسلام مهر تاييد بر اعلاميه حقوق بشر نهاد؛ چراكه اساس اسلام بر خدامحوري و اساس اعلاميه حقوق بشر بر انسانمحوري (Humanism) استوار شده است. علاوهبر آن، احكام متعدد اسلامي نيز با مواد اعلاميه حقوق بشر تعارض پيدا ميكند. احتمال سوم هرچند از معناي اصطلاحي «حقوق بشر» دور ميشود، ولي اتصاف اين اصطلاح به وصف «اسلامي» را ممكن ميسازد. بهطور مثال، به اعتقاد جواديآملي، بايد براي شناخت حقوق بشر، در درجه اول «حق» را شناخت. منبع حقوق بشر نميتواند آداب، عرف يا قرارداد باشد، پس انسان توانايي تعيين حقوق بشر را ندارد. نتيجه آنكه احكام الهي كه توسط پيامبران او به مردم ابلاغ شده، به بهترين وجه «حقوق بشر» را تشريح كرده است. از ديدگاه وي، اعلاميه جهاني حقوق بشر به دليل دوري از خدا شكست خورده است.8 در احتمال فوق، اولا تفاوت (و نه تبعيض) بين حقوق انسانها فرض گرفته ميشود و ثانيا تنها منبع شناخت آن حقوق، وحي است. در اين صورت، هر آنچه خداوند بهعنوان حقوق انسانها تعيين كرده، «حقوق بشر اسلامي» ناميده ميشود. اگر از بحث محتوايي در اين بين صرفنظر كنيم، بايد بگوييم ناميدن بخشي از حقوق اسلامي به «حقوق بشر اسلامي» با اصطلاح معروف «حقوق بشر» سازگاري ندارد، ولي در عين حال مانعي از اين كاربرد نيز يافت نميشود. به اين معنا، احتمال واگرايي اسلام و حقوق بشر مطرح نميشود؛ چون درواقع «حقوق بشر اسلامي» بخشي از مباني و احكام وحياني اسلام تلقي ميشود. «حقوق بشر اسلامي»؛ يعني حقوق بشر از ديدگاه اسلام. در احتمال چهارم هم هرچند مانعي از به كار بردن اصطلاح «حقوق بشر اسلامي» وجود ندارد، ولي كاربردي غيرتخصصي و غيرمعهود تلقي ميشود. درخصوص احتمال پنجم، هرچند حقوق بشر حقوق انسان بما هو انسان است، اما براساس پيش فرض ها و هنجارها مي تواند به وصف «اسلامي» متصف شود. به اعتقاد نگارنده، هرچند بخش معتنابهي از حقوق انسان ها مشترك است و اسلامي و غيراسلامي ندارد، ولي حقوق بشر همانگونه كه ممكن است به واسطه سنت (نزد جماعت گرايان) فربه شود، اين امكان نيز وجود دارد كه توسط آموزه هاي اسلامي غني شود.9
4 - علل تمايل به تلفيق دو مفهوم «اسلام» و «حقوق بشر»
در اينجا ميتوان به اين بحث نيز پرداخت كه اصولا چه دليلي دارد كه متالهان مسلمان سعي كنند اسلام را مطابق با حقوق بشر نشان دهند، يا اعلاميه حقوق بشر اسلامي را در برابر حقوق بشر غربي وضع كنند. براي اين امر علل مختلف روانشناختي و جامعهشناختي ميتوان ذكر كرد. آنچه در اين بين مهم به نظر ميرسد گستردگي و قوت ابزارهاي فرهنگ مدرن است. در حالي كه تجدد سه موج تجدد ليبرالي اوليه، تجدد سازمانيافته و فراتجدد را تجربه ميكرد، معظم كشورهاي جهان سوم مدرنيته را از لوله تفنگ استعمار دريافتند. پيراموني شدن فرهنگ و اقتصاد اينگونه كشورها نسبت به فرهنگ و اقتصاد كشورهاي جهان اول، نوعي تابعيت و انفعال را براي آنها به همراه داشت. قبل از رويارويي مسلمانان با دنياي مدرن، ضرورت مدرن معرفي كردن اسلام هم چندان درك نشده بود. وقتي جهان اسلام فهميد كه روند مدرنيته هم غيرقابلاجتناب است و هم غيرقابلبرگشت، از بيرون كردن رقيب مأيوس شد، و در عوض سعي كرد خود را مدرن نشان دهد. در اينجا بود كه عوامل روانشناختي و جامعهشناختي بسياري در اين امر وساطت كردند. بحث بر سر خوب يا بد بودن نشان دادن همگرايي اسلام و مدرنيسم نيست، بلكه سخن بر سر آن است كه اولا اين مساله اتفاق افتاد و ثانيا علل و عوامل روانشناختي و جامعهشناختي و تاريخي متنوعي در اين امر دخيل بودند.
5 - حق و تكليف
در اينجا به طرح برخي از مباحث محتوايي كه در همگرايي و واگرايي اسلام و حقوق بشر تاثير دارند، ميپردازيم. براي «حق» تعاريف مختلفي ارائه كردهاند:
- حق، سلطهاي است كه براي انسان، بماهوانسان، بر ديگري ولو بهطور اعتباري قرار داده شده است.1 حق، اعتباري است خاص و اضافهاي ويژه كه از حكم وضعي يا تكليفي يا منشأ ديگري انتزاع ميشود.2 حق، مرتبهاي ضعيف از ملكيت است.3 حق امري است اعتباري كه در هر مورد معناي خاص ميدهد و داراي آثار خاص است. از اين رو مضافاليه حق، بيانگر مفهوم خاص اعتباري حق در هر مورد است.4 حق متشكل از چهار عنصر است: اختصاص، تسلط، احترام ديگران نسبت به حق و حمايت قانون از حق. عنصر اول و دوم بيانگر ماهيت حق است و دو عنصر ديگر مبين تكاليف ديگران در قبال حق.5 حق، امتيازي است كه قواعد حقوق، براي تنظيم روابط اشخاص به سود پارهاي از آنان در برابر ديگران ايجاد ميكنند.6 حق نوعي اختصاص است؛ اختصاصي كه وجود آن ناشي از درك اين امر است كه انجام يك فعل از دو فاعل ساخته نيست؛ و مداخله در بهرهوري از بهرهاي كه شخص خاصي اراده كرده، ممنوع است. اين اختصاص در بعد مالي به معناي ملك است و در بعد غيرمالي به معناي حق ميباشد.7 حق اختياري است براي انجام يك فعل كه به يك فرد يا يك اجتماع داده ميشود. اعلاميههاي حقوق بشر حق را به همين معنا گرفتهاند.8 تكليف، به معناي الزامي است كه به فعل يا ترك فعل انسان متعلق است و داراي رابطه متقابل با حق ميباشد. تكاليف الهي، مستلزم حقند. در مورد تكاليف، انسانها نبايد آن را ترك كنند، هر چند عملا و تكوينا بر اين امر قادر باشند. از ديدگاه الهي، حتي حقوق و احكام نيز به يكديگر بازگشت مينمايند.9 در اينجا ذكر دو نكته ضروري به نظر ميرسد؛ نكته اول آنكه حقوق بشر اصطلاحي (كه در اعلاميه حقوق بشر متجلي شده) بياني حقگرا دارد؛ در حالي كه بيان احكام در اديان، تكليفگراست؛ هرچند ارتباطي بين حق و تكليف وجود داشته باشد. حقوق بشر، انسانمدارانه و اومانيستي است و براي تبيين حقوق بشر – بدون در نظر گرفتن رنگ و نژاد و موقعيت آنها – تدوين شده؛ در حالي كه احكام الهي معمولا در قالب عبادات و تكاليف به بندگان ابلاغ ميشود. نكته دوم آنكه قرائتهاي مختلف از اسلام، به يك ميزان حقگرا يا تكليفگرا نيستند و به همين دليل واگرايي و همگرايي آنها نسبت به حقوق بشر، تا اندازهاي متفاوت است. بهطور مثال، نظريه سنتي و كلاسيك اسلامي كه با زبان تكليفگرايانه قبل از دوران مدرن القا شده، با نظرياتي كه در دوران مدرن بيان شدهاند (مثل نظريه دولت مشروطه ناييني، يا نظريه حكومت دموكراتيك ديني سروش) تكليفگرا يا حقگرا نيستند. به همين سبب، نظريات نوع دوم بهتر ميتوانند حقوق بشر و ديگر نظريات مدرن را برتابند. در نظريات جديدتر ديني سعي ميشود به نحوي مسائل چالشآفرين (همانند مساله تبديل دين، ارتداد و قصاص و مانند آن) با قرائتي نوين عرضه شوند. حقگرا يا تكليفگرا بودن قرائتهاي اسلامي، با نقش عقل در استنباط احكام و حوزه و گستره مستقلات عقليه نيز پيوند پيدا ميكند. گرايشهاي شيعي كه ضمن رد اشعري مسلكي، حوزه مستقلات عقليه را به مثالهايي كلي همانند «العدل حسن» و «الظلم قبيح» محدود ميكنند، به تكليفگرايي و نصگرايي تمايل دارند؛ همانگونه كه حقگرايان اصولا براي عقل، گستره بيشتري قائل هستند.
6 - حسن و قبح عقلي
بحث حسن و قبح عقلي از اين جهت ميتواند به بحث حاضر مرتبط شود كه قائلان به آن احتمالا بهتر ميتوانند انديشه حقوق بشر را برتابند. جواديآملي ميگويد: «حسن عدل و قبح ظلم گاهي در حكمت نظري مانند علم كلام مطرح ميشود و گاهي در حكمت عملي مانند اخلاق، حقوق و فقه. آنچه در حكمت نظري مورد بحث قرار ميگيرد به موجود حقيقي و عدم آن برميگردد كه از حوزه اعتبار انسان بيرون است و آنچه در حكمت عملي طرح ميشود به موجود اعتباري و عدم آن برميگردد كه از حوزه حقيقت خارج است. البته اعتبارهاي حكمت عملي كه برهانپذيرند پشتوانه حقيقي خواهند داشت و به اقتضاي آن مبادي حقيقي، قابل اثبات يا سلب برهانياند.»10
حسن و قبح، اموري قياسياند، بدينمعنا كه بهعنوان قاعدهاي كلي اگر چيزي با فطرت انساني هماهنگي داشته باشد، عدل؛ و الا ظلم است. فطرت انساني مشترك، ثابت و دائمي است؛ لذا حسن عدل و قبح ظلم نيز- بهطور مثال- دائمي است.11 حال اگر قائلان به حسن و قبح، راه كشف مصاديق آنها را بر فطرت انساني نبندند، اين احتمال قوت ميگيرد كه فطرت بتواند مصاديقي از حقوق بشر را كشف كند. برعكس، اگر مساله حسن و قبح در مواردي محدود مثل حسن عدل و قبح ظلم محدود شود، عملا قول به حسن و قبح عقلي كارايي خود را از دست ميدهد. در اين صورت است كه عقل تماما در مقابل نقل خاضع ميشود و هر آنچه منقول و وحياني است را داراي حسن ميبيند. قائل شدن به حسن و قبح عقلي از اين جهت ممكن است در بحث حقوق بشر موثر افتد كه فعل حسن در همهجا و در هر صورت حسن است و از اينجا شايد بتوان به نوعي عامگرايي رسيد كه فطرت بشر نيز قادر به كشف آن هست.
7 - عقل و نقل
بحث از حسن و قبح عقلي ما را به محدوده حجيت عقل و ارتباط آن با نقل ميكشاند. عقل همان نيروي انديشنده و درككننده در انسان است كه حقايق هستي را بهصورت كلي و فراگيرنده به شكلي عام درك ميكند. حس و فهم از اين رو از عقل فاصله ميگيرند كه واقعيات موضوعي را بهصورت جزئي، يا با خصوصيات زماني و مكاني يا با حس درمييابند. وقتي از حجيت عقل به شكل كلي سخن ميگوييم، چند احتمال وجود دارد: 1 - حجيت عقل براي درك احكام شرع (استفاده ابزاري از عقل براي فهم و شناخت گزارههاي ديني موجود در كتاب و سنت)؛ 2 - مستقلات عقليه (قضاياي عقلي كه بدون ضميمه شدن گزارهاي از متون ديني به آن، ما را به سوي احكام شريعت اسلام رهنمون ميشود)؛ 3 - غيرمستقلات عقليه (قضاياي عقلي كه با ضميمه شدن به احكام شرعي به نتيجه ميانجامد). متكلمان اسلامي ميگويند: «الواجبات الشرعيه الطاف فيالواجبات العقليه»، يعني «واجبات شرعي، لطفهايي در واجبات عقلي محسوب ميشوند.»12 معناي اين سخن آن است كه تكاليف، وظايف و مسووليتهاي اصيل انساني كاملا عقلاني هستند و رهنمودهاي شرعي كه همه در جهت رعايت مصالح و مفاسدند، الطافي ميباشند كه ما را هرچه بهتر و بيشتر به مصالح و كمال نزديك ميسازند. اما از آنجا كه عقل انسان به تمامي مصالح و مفاسد آگاهي ندارد، گاه با اوهام، تخيلات و انگيزههاي حيواني درميآميزد. علامه حلي در بيان خوب بودن تكليف ميگويد: «اگر تكليف براي هدفي نباشد، امري بيهوده و محال خواهد بود. اگر هم نفعي داشته باشد، به خدا نميتواند برگردد. پس اگر به بنده برگردد و حصول آن ممكن باشد، بحث نسبت به آن لازم خواهد بود.»13
برخي گفتهاند: «معناي قاعده ملازمه بين حكم شرع و عقل اين نيست كه اگر عقل به حكمي فتوا داد، كشف ميشود كه حتما دليل نقلي مطابق آن از شارع مقدس صادر شده، گرچه به ما نرسيده باشد. معناي قاعده تلازم اين است كه اگر عقل حكمي كرده است، كشف ميشود كه اراده الهي كه تنها منبع مستقل است به آن تعلق گرفته است. منظور از برهان عقلي همان است كه با اتقان و استحكام آن ميتوان خدا را اثبات كرد و توجيه آن را معلل دانست و ضرورت وحي و نبوت و معاد را مبرهن ساخت و روشن است كه چنين عقلي هماره خاضع وحي بوده و تقدم آن بر هر فكري را كه دور از وحي است، حتمي ميداند.»14
نتيجه تنزل دادن عقل (بهعنوان دليلي مستقل) به دليلي كه «هماره خاضع وحي» است، آن ميشود كه حقوق بشر تنها از راه وحي اثبات شود؛ چراكه انسانها با اين قواي محدود خود هرگز نميتوانند حقوق بشر را تعيين كنند.15 بر عكس، اگر به عقل بهاي مستقل داده شود، شايد بتوان گفت اين نيروي خداداد قادر است استقلالا، لااقل برخي از حقوق بشر را كشف و استنباط كند. ميزان اعتبار عقل نزد فرق و مذاهب اسلامي به يك ميزان نيست، بنابراين موضع آنها نسبت به مساله حقوق بشر ممكن است متفاوت باشد. تفكرات نصگرا و سلفي، حقوق بشر را تنها از نصوص ديني اتخاذ ميكنند، در حالي كه عقلگرايان به اين دليل نيز براي كشف حقوق بشر اعتقاد دارند.
8 - همگرايي اسلام و حقوق بشر
با توجه به مباحث ارائهشده ميتوان گفت اسلام و حقوق بشر در برخي مسائل با هم هماهنگي دارند. تاكيد دين اسلام بر «حق»، «حسن و قبح عقلي» و «نقش زمان و مكان در اجتهاد»، اين گمان را تقويت ميكند كه تعارض كلي بين اين دين الهي با حقوق بشر وجود نداشته باشد. اساس اعتقاد به اسلام، امري اكراهي نيست و از همان اول، انسان در راه انتخاب حق و باطل آزاد گذارده شده است. محمدحسين طباطبايي ميگويد: «در جمله لااكراه فيالدين، دين اجباري نفي شده است؛ چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمي كه جامع همه آن معارف يك كلمه است و آن عبارت است از اعتقاد و ايمان. اعتقاد و ايمان هم از امور قلبي است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد.»16
طباطبايي عبارت «قد تبين الرشد من الغي» را دليلي براي اجباري نبودن گوهر دين ميشمارد و در پاسخ كساني كه حكم جهاد را با اين امر ناسازگار ميدانند، مينويسد: «قتال و جهادي كه اسلام، مسلمانان را به سوي آن فراخوانده است، قتال و جهاد به ملاك زورمداري نيست و نخواسته با زور و اكراه دين را گسترش داده و آن را در قلب تعداد بيشتري از مردم رسوخ دهد؛ بلكه ملاك حقمداري است و اسلام به اين جهت جهاد را ركن شمرده تا حق را زنده كرده و از نفيسترين سرمايههاي فطرت – يعني توحيد- دفاع كند. اما بعد از آنكه توحيد در بين مردم گسترش يافت و همه به آن گردن نهادند، هرچند آن دين اسلام نباشد، بلكه دين يهود يا نصاري باشد، ديگر اسلام اجازه نميدهد مسلماني با يك موحد ديگر نزاع و جدال كند.»17
ازجمله ابعاد آزادي در اسلام، ميتوان به آزادي اقليتهاي ديني در حكومت اسلامي اشاره كرد. اسلام به آزادي ديگر اديان، آزادي انجام مراسم مذهبي و خراب نكردن مراكز عبادي آنها اذعان دارد. حق حيات، آزادي شغل و آزادي بيان نيز تا حدودي بين اسلام و اعلاميه حقوق بشر از موارد اشتراك محسوب ميشوند. محمدتقي جعفري به شكل مفصل بين مواد حقوق بشر اسلامي مقايسه كرده است،18 بدينجهت از ذكر ديگر موارد آن صرفنظر ميكنيم.
9 - واگرايي اسلام و حقوق بشر
نقاط افتراق اسلام و حقوق بشر غربي را بايد در درجه اول به لحاظ مباني و در درجه دوم به لحاظ فروع و احكام بررسي كرد. در اديان الهي، خداوند مركز همه امور است. بندهاي كه با اختيار و به حكم عقل خود آن دين را پذيرفته، ملتزم ميشود از اوامر الهي پيروي كند. در حقوق بشر غربي (اعلاميه و ميثاقين) خدامحوري مفروض نيست و حقوق انسانها براساس انسانمداري (اومانيسم) بررسي شده. اين تفاوت ماهوي باعث ميشود اصول مشترك بين آن دو، با دقت نظر، به موارد اختلافي بدل شوند. بهطور مثال، هرچند از آزادي بيان در اعلاميه حقوق بشر و اسلام بهعنوان يكي مشتركات نام برديم، اما پس از تامل مشخص ميشود كه حدود آزادي بيان در اعلاميه حقوق بشر و اسلام همانند نيستند. در اينجا ميتوان حدود آزادي بيان از ديدگاه اعلاميه حقوق بشر و اعلاميه حقوق بشر اسلامي را با هم مقايسه كرد. ماده 19 اعلاميه حقوق بشر چنين مقرر ميدارد:
«هر كس حق آزادي عقيده در بيان دارد و حق مزبور شامل آن است كه از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و افكار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسائل ممكن و بدون ملاحظات مرزي آزاد باشد.»
ماده 19 ميثاق بينالمللي حقوق مدني – سياسي نيز چنين است:
«1 - هيچكس را نميتوان بهخاطر عقايد اذيت كرد، 2- هر كس حق آزادي بيان دارد. اين حق شامل آزادي تفحص، تحصيل و اشاعه اطلاعات و افكار از هر قبيل، بدون توجه به سرحدات، شفاها يا بهصورت نوشته يا چاپ يا بهصورت هنري يا به هر وسيله ديگري به انتخاب خود است. 3 - اعمال حقوق مذكور در بند «2» اين ماده مستلزم حقوق و مسووليتهاي خاص است؛ لذا ممكن است تابع محدوديتهاي معيني بشود كه در قانون تصريح شده و براي امور ذيل ضرورت داشته باشد: الف) احترام حقوق و حيثيت ديگران، ب) حفظ امنيت ملي، نظم عمومي، سلامت و اخلاق عمومي.»
بر اين اساس، آزادي بيان محدود به دو شرط فوق ميشود. اصل آزادي بيان در ماده «22» اعلاميه حقوق بشر اسلامي نيز اينگونه بيان شده است: «الف) هر انساني حق دارد كه نظر خود را به هر شكلي كه مغاير با اصول شرعي نباشد، آزادانه بيان كند. ب) هر انساني حق دارد طبق ضوابط شريعت اسلامي ديگري را به كار خير فرا خواند و از كار زشت باز دارد. ج) تبليغات يك ضرورت حياتي براي جامعه است و سوءاستفاده از آن و حمله به مقدسات و كرامت انبيا يا بهكارگيري هرچيزي كه منجر به ايجاد اختلال در ارزشها، يا متشتتشدن جامعه يا متلاشيشدن آن يا زيان و متزلزلشدن اعتقاد شود، ممنوع است. د) برانگيختن احساسات قومي يا مذهبي يا هر چيزي كه منجر به برانگيختن هر نوع حس تبعيض نژادي شود، جايز نيست.» همانگونه كه ملاحظه ميشود، آزادي بيان در اسلام محدود به اصول شرعي و ضوابط شريعت است. ماده «ب» حقوق بشر اسلامي نهتنها مشابهتي با حقوق بشر غربي ندارد، بلكه ترجماني از اصل امر به معروف و نهي از منكر است، كه در موارد زيادي با آن مفارقت پيدا ميكند. از ديدگاه اسلام، آزادي بيان در مورد اضلال (گمراه كردن)، افساد، احياي باطل و منكر و ترويج گناه در جامعه، وجود ندارد. يكي ديگر از مباني نظري حقوق بشر در غرب، فردگرايي (Individualism) است. بنيان فردگرايي مدرن در قرن هفدهم و در هماهنگي با مباني بينش علمي بنا نهاده شد. خودمختاري فرد، حاصل جدايي انسان و ارزشهاي اخلاقي از جهان خارجي و واقعيات مستقل از ارزش است (عدم ارتباط «هست» و «بايد»). فرد در انتخاب ارزشها به هيچ وجه به چيزي كه ذاتي جهان باشد، محدود و مقيد نيست. جدايي انسان از جهان طبيعي با جدايي او از جهان اجتماعي همعرض است. بر اين اساس، فرد بايد در شكلبخشيدن به ديدگاه خويش از جهان در درجه نخست به تجارب حاصل از حس خود اعتماد كند. در بين انديشمندان اسلامي، برخي موافق و برخي مخالف گسست منطقي بين «واقع» و «ارزش» هستند.19 تقدم و تاخر حقوق فرد و جامعه بحثي است در حوزه ارزشها، نه بحثي هستيشناختي (Ontologic) يا معرفتشناختي (Epistemologic). مرتضي مطهري بر آن است كه جامعه نيز وجود مستقل دارد و از نظر ارزشي نيز نميتوان همواره فرد را مقدم داشت. از ديدگاه او، اسلام به تركيبي از اصالت فرد و جمع معتقد است.20 قراردادگرايي يكي ديگر از مباني نظري حقوق بشر غربي تلقي ميشود. قراردادگرايان قرارداد اجتماعي را تنها موجد حق ميدانند. خلاصه استدلال آنها اين است كه حقوق اموري هستند كه پس از تشكيل جامعه مطرح ميشوند و معنا پيدا ميكنند. پس چون تشكيل جامعه براساس قرارداد تحقق مييابد، حقوق نيز نميتواند جز قرارداد خاستگاه ديگري داشته باشد. بديهي است از ديدگاهي الهي و وحياني، تنها جامعه نميتواند موجد حق باشد. حقوق طبيعي مدرن نيز ميتواند مبنايي نظري براي حقوق بشر تلقي شود. از ديدگاه مطهري نيز «هر استعداد طبيعي منشأ يك حق طبيعي است»؛21 اما بايد به هر حال به اين نكته توجه داشت كه در شريعت اسلام آنچه ميتواند اثباتا حقوق طبيعي را معرفي كند، احكام شرع مقدس است. بنابراين ميتوان گفت در مقام اثبات، حقوق طبيعي به احكام شريعت محدود ميشود.22 از مقايسه مباني نظري حقوق بشر اسلامي و غربي كه گذر كنيم، موارد زيادي از احكام شرعي را مشاهده ميكنيم كه با اصول و مواد حقوق بشر غربي هماهنگي ندارد. از آن جمله است: الف) حكم اعدام و قصاص، ب) احكام ارث، ج) حقوق زن و مرد (ازجمله حكم طلاق)، د) محدوده آزاديهاي اجتماعي و سياسي، هـ) ديات. از اينكه حكمت احكام شريعت اسلام چيست، صرفنظر ميكنيم و تنها به اين نكته اشاره ميكنيم كه اسلام همانند ديگر اديان الهي، شريعت محور است و به شكل طبيعي برخي از احكام «شريعت» اسلامي با حقوق بشر مبتنيبر اومانيسم تعارض پيدا ميكند.
نتيجه
كساني كه اسلام را كاملا منطبق با حقوق بشر غربي يا كاملا معارض با آن ميدانند، به شكل گزينشي با مباني و احكام اسلامي برخورد كردهاند. سوال از امكان وجود «حقوق بشر اسلامي» به دو سوال مجزا تفكيك ميشود؛ الف) تحليل مفهومي اين اصطلاح: كه براساس آنچه گذشت «حقوق بشر» به معناي واقعي خود متصف به وصف «اسلامي» نميشود؛ ولي براساس سه فرض ديگر، امكان چنين اتصافي وجود دارد. ب) تحليل محتوايي اين اصطلاح: از نظر محتوايي هرچند اسلام داراي حقوق بشري مخصوص به خود است، اما اگر با حقوق بشر غربي (مجموعه اعلاميه حقوق بشر و ميثاقين) ملاحظه و مقايسه شود، چند نتيجه به دست ميآيد: اولا: شباهتهايي – هرچند معمولا صوري – بين برخي مواد آندو به نظر ميرسد. ثانيا: از نظر مباني نظري تا اندازه زيادي بين آنها اختلاف و تفاوت وجود دارد. ثالثا: از نظر احكام و حقوق نيز كمتر مشابهتي بين آنها به چشم ميخورد. رابعا: در اين بين قرائتهاي مختلف از اسلام نيز در برخي موارد تعيينكننده است. قرائتهايي كه برحق (در مقابل تكليف) حسن و قبح عقلي (در مقابل حسن و قبح شرعي)، عقلگرايي (در مقابل نصگرايي) و اجتهاد پويا (در مقابل اجتهاد سنتي) تاكيد دارند، به حقوق بشر نزديكتر به نظر ميرسند.
پينوشت:
1 - منوچهر طباطباییموتمنی، آزادیهای عمومی حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، 1370، صص 221 - 222.
2 - عبدالله جوادیآملی، فلسفه حقوق بشر، قم، اسرا، 1375، صص 89 - 126.
3 - و.ت.جونز، خداوندان اندیشه سیاسی، ج3، ترجمه علی رامین، تهران، امیرکبیر، 1370، صص 221 - 247.
4 - ر. ک: همان. صص 35ش9 - 371.
5 - محمدتقی جعفری، حقوق جهانی بشر، تهران، دفتر خدمات بینالمللی، 1370، ص 52.
6 - ر.ک: عالیه ارفعی (و دیگران)، حقوق بشر از دیدگاه مجامع بینالمللی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372، صص 107 - 134.
7 - ر.ک: محسن کدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه، تهران، نشر نی، 1376.
8 - جوادیآملی، پیشین، ص 257.
9 - سیدصادق حقیقت، «اسلام و حقوق بشر نحيف و فربه»، همايش «دين و حقوق بشر»، دانشگاه مفيد، ۱۳۸۶.
* محقق حوزوی و عضو هیات علمی دانشگاه مفید
نشاني سايت نويسنده
منبع: روزنامه فرهيختگان 13و 14 شهريور 1389
ندای سبز آزادی: عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران شب گذشته در مقابل مطب شخصی خود در بلوار کشاورز از طرف افراد ناشناس با ضرب گلوله ترور شد و درگذشت.
به گزارش مهر، عبدالرضا سودبخش استاد بیماریهای عفونی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران مقارن ساعت ۲۱ دیشب در مقابل مطب شخصی خود از طرف راکبین موتور سوار ترور شد اما تاکنون هویت عاملان این جنایت مشخص نشده است.
مرحوم سودبخش در سال ۶۹ موفق به اخذ درجه تخصصی در رشته عفونی از دانشگاه علوم پزشکی تهران شد و به عنوان عضو هیئت علمی و استادیار گروه عفونی در بخش عفونی بیمارستان امام خمینی مشغول به کار شد.
گفته میشود که وی به تازگی به عنوان عضو کمیته آموزش و پژوهش فدراسیون پزشکی ورزشی و رئیس کمیته کنترل عفونت درمانگاهی و اورژانس مجتمع بیمارستان امام منصوب شده بود.
در پی این حادثه وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی طی نامهای از فرمانده نیروی انتظامی خواستار شناسایی عاملان سوء قصد به سودبخش شد. مرضیه وحید دستجردی در نامه خود به سردار اسماعیل احمدی مقدم آورده است: وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ضمن محکومیت این اقدام نابخردانه، با همسر و فرزندان آن مرحوم ابراز همدردی نموده و تسلیت خود را به این عزیزان و اعضاء محترم جامعه پزشکی کشور ابراز و درخواست دارد عاملین این حادثه سریعاً شناسایی و مجازات شوند.
گفتنی است ۲۲ دی ماه سال گذشته نیز، مسعود علیمحمدی، استاد دانشگاه تهران در مقابل منزلش ترور شد. وی که پس از کشته شدن به سرعت از سوی حاکمیت عنوان “استاد هستهای” گرفت، به گفته دانشجویانش از استادان سبز دانشگاه تهران به شمار میآمد. تاکنون مقصرین این واقعه شناسایی نشدهاند و از کسی به عنوان عامل یا آمر این ترور نام برده نشده است.
همچنین دکتر معتمدی وزیرارتباطات و فن آوری اطلاعات کابینه خاتمی و عضو هیات علمی دانشگاه امیرکبیر سیزدهم اردیبهشت ماه در دفتر خود در دانشگاه، از سوی فردی با چاقو مضروب شد. همسر معتمدی در هنگام عیادت مهدی کروبی از این استاد دانشگاه گفته بود: اینها میخواهند ترور دکتر معتمدی را بهیک سوءقصد معمولی ناشی از انگیزههای شخصی تقلیل دهند، در حالی می دانیم چنین نیست.
ندای سبز آزادی: عضو شاخص فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی با حمایت از موضعگیریهای اخیر رئیس مجلس درباره جایگاه مجلس ، آن را در جهت دفاع از کیان قوه مقننه دانست و تاکید کرد که مجلس درباره اظهارات رئیس جمهور تصمیم خواهد گرفت .
به گزارش مهر غلامعلی حدادعادل در رابطه با اظهارات اخیر رئیس جمهور مبنی بر در راس نبودن مجلس اظهار داشت: موضع گیری آقای لاریجانی و باهنر درجهت دفاع از کیان مجلس کفایت میکند و البته باید تا چهارم مهر که مجلس بعد از تعطیلات آغاز به کار میکند راههای مناسب تری پیدا کنیم.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلام شهر با بیان اینکه بهتر است در فضای مجلس به این موضوعات پرداخته شود، گفت: ادامه این موضع گیریها قطعاً راه مدبرانه ای نیست و باید در فضای مجلس در این رابطه تصمیم گیری شود..
پیش از این علی لاریجانی، مجلس را عامل جلوگیری از تعدی به حقوق ملت دانسته و آن را برای مقابله با دیکتاتوری در راس امور عنوان کرده بود.
محمدرضا باهنر نیز در مصاحبه ای تاکید کرده است هیچ تغییری در قانون اساسی ایجاد نشده است که بتواند بحث در راس امور نبودن مجلس را مستقر کند و این سخنان بیشتر توهمات است. اگر بخواهیم مقایسه ای داشته باشیم، پیش از تغییر قانون اساسی، بنا بر اصل ۱۱۳ رئیس جمهور تنظیم کننده روابط قوای سه گانه بود که مطابق اصل۱۱۰ قانون کنونی این مسئولیت به رهبری واگذار شده است.
این سخنان در پی آن بیان شد که رئیس جمهور در مصاحبه ای ابراز عقیده کرد که دوران در راس امور بودن مجلس پایان یافته است .
ندای سبز آزادی: در آستانه سالگرد تجاوز نظامی عراق به خاک ایران، خانواده شهیدان همت و باکری با مهدی کروبی دیدار و گفتگو کردند.
به گزارش سحام نیوز در این دیدار که همسر و فرزندان این دو فرمانده حضور داشتند، ابتدا خانواده این دو شهید با تقدیر از مقاومت و شجاعت کروبی در مقابل پایمال کنندگان حقوق ملت و حرمت شکنان خون شهیدان، گفتند: شما با ایستادگی و مقاومت خود به روحانیتی که در این چند سال اخیر ضربه خورده بود عزت و افتخار دادید. شما با صبر و استقامت از آرمان های امام، خون شهدا و حقوق مردم شجاعانه دفاع کردید. آنها همچنین تاکید کردند که کروبی به حق از شاگردان و یاران باوفای امام هست و خواهد بود.
مهدی کروبی نیز ضمن خوش آمد گویی به آنان، یاد و خاطره رشادت ها و فداکاری های شهیدان همت و باکری و دیگر شهدای جنگ را گرامی داشت و گفت: این دوشهید خدمات زیادی را برای این ملت انجام دادند ولی متاسفانه بعد از درگذشت امام ، خانواده این دو عزیز با بی مهری هایی مواجه شدند. بطوری که صلاحیت همسر شهید باکری درمجلس چهارم رد شد.
مهدی کروبی در ادامه سخنان خود از این دو مادر تقدیر کرد و افزود: شما دو مادر با تمام سختی ها و فشارها، فرزندان برومندی را برای این جامعه به یادگار گذاشتید و این فرزندان ادامه دهنده راه پدرانشان هستند و خواهند بود.
کروبی همچنین از همراهی خانواده شهید باکری و شهید همت با جنبش مردمی تقدیر و تشکر نمود.
ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد ،استاد دانشگاه و نویسنده پس از دیدار با خانواده بهار هدایت ، عضو شورای مرکزی تجکیم وحدت ،فعال جنبش زنان و جنبش دانشجویی که با حکم سنگین نه سال و نیم حبس تعریزی از سوی دادگاه انقلاب روبرو شده است ، نامه ای کوتاه خطاب به وی نوشته است.
به گزارش کلمه ،متن نامه زهرا رهنورد خطاب به بهاره هدایت به این شرح است :
در خانه بهاره ، بهاره هدایت ، الگوی برتر دانشجوی عدالت طلب ، دختری که می توانست در کنار همسر و خانواده اش در نهایت آرامش در گردونه مخوف ” کاراما و سامارا ” روز شدن ، صبح شدن ، شب شدن و باز تکرار این شبانه روز کسالت آور را در فضای سرشار از بی عدالتی به سر آورد و سر در چاه بی وقفه ایام تاریخ ظلم و شبانه روز تکراری به خود بیندیشد ….
اما بهاره ی عزیز
وقتی صدایت را از پشت سیم های بی انتهای تلفن و زیر چشم کنجکاو زندانبانان شنیدم باور کردم که تمام قهرمانان زن در سراسر جهان در وجود تو زندگی می کنند .
ایام می گذرد ، چشم سیاه دیکتاتوری مثل شبی که در هجوم روز قرار می گیرد از عرصه گیتی پاک خواهد شد . اما بهاره عزیز جنبش زنان ایران که با حضور سرشار از تکاپوی تو به جنبش دانشجویی پیوسته بود همچنان حضور فعال تو را می بیند و حس می کند. جنبش دانشجویان ،جنبش زنان ،جنبش کارگران ،جنبش معلمان همان جریان اقیانوس بی کران ملت است .
بهاره مهربان
دلخوش دار و پایدار باش همچون گذشته که زنان ایران بر خود می بالند که با الگویی چون تو ،در تولد سحرگاه آزادی و پایان شب سیاه ظلم و قدرت طلبی و شکنجه گری و زندانی کشی پیشتاز بوده اند .
ندای سبز آزادی: خانوادههای شهیدان همت و باکری از دیدار با میرحسین موسوی و زهرا رهنورد منع شدند.
به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده شهید همت و خانواده شهید باکری که در پی دید و یازدیدهای همه ساله، در هفته دفاع مقدس به دیدار نخستوزیر دفاع مقدس رفته بودند، با ممانعت شدید نهادهای امنیتی روبهرو شدند.
بر اساس این گزارش، خانواده این دو شهید پس از معطلی طولانی در میدان پاستور و ممانعت نیروهای امنیتی از دیدار آنها با موسوی، مجبور به بازگشت شدند.
ماموران امنیتی پیش از این هم از حضور برخی مراجعان در دفتر میرحسین موسوی جلوگیری و برای مراجعان مزاحمتهایی ایجاد کرده بودند. مهدی کروبی نیز با محدودیتهای مشابهی روبهرو شده بود و دیدارکنندگان با وی از سوی افراد لباس شخصی مورد اذیت قرار گرفته بودند.
میرحسین موسوی هفته گذشته در واکنش به محدودیتهای ایجاد شده برای خود گفته بود: جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.
او همچنین تاکید کرده بود: کسانی که این طرحها را می ریزند باید بدانند این گونه اقدامات کمکی به بقای انها نمی کند اگر این کار ها در گذشته توانست اثری داشته باشد و ستمگران را حفظ کند می توانند این سیره و روش را ادامه بدهند و در این میان اگر کسی به جای خود به بقای کشور و منافع ملی می اندیشد باید بسوی قانون و انصاف برگرددحتی اگر این برگشت به ضرر موقعیت و مکانت او تمام شود.
خانوادههای شهیدان همت و باکری روز قبل موفق به دیدار با کروبی شده بودند، اما امروز از دیدار آنها با موسوی جلوگیری شد.
همسر شهید حمید باکری چندی پیش در نامه ای خطاب به فرمانده سپاه، او و دیگر مدعیان امروز شهیدان را به خیانت در امانت و از بین بردن اعتماد ملت و زیر پا گذاشتن رای مردم و خون شهدا متهم کرد. فاطمه امیرانی در نامه خود با انتقاد از سرکوب اعتراضات مردمی بعد از انتخابات و کودتا توصیف کردن این وضعیت، تاکید کرد که خانواده شهدا در کنار مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمیکنند.
وی همچنین نوشت: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیرمنطقی و غیرانسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟ و یا باتومی که به کمر جراحی شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
ندای سبز آزادی - تعدادی از فعالان سیاسی اصلاح طلب، امروز سه شنبه با شکست حصر مهندس میر حسین موسوی موفق شدند رهبر جنبش سبز را بدون مشکل ملاقات کنند.
به گزارش ندای سبز آزادی، این دیدار در منزل موسوی صورت گرفته است.
با توجه به خیز کودتاگران برای حصر کامل موسوی و کروبی، به نظر میرسد شکست حصر در پی طنین انداز شدن صدای الله و اکبر مردم سبز تهران در شامگاه دو شنبه باشد که کودتاگران را وادار به عقب نشینی کرد.
شامگاه دوشنبه خیل عظیمی از مردم تهران در اعتراض به حصر رهبران جنبش سبز ندای الله اکبر سر دادند.
با این حال دفتر کار مهندس موسوی همچنان در تصرف کودتاگران قرار دارد و اجازه ورورد ایشان به دفتر را نمی دهند.
ندای سبز آزادی: سال تحصیلی جدید در حوزه علمیه قم در حالی آغاز میشود که سید حسن خمینی یادگار امام ، تدریس درس خارج اصول فقه را در حوزه علمیه قم آغاز میکند، وی در سال تحصیلی جدید وارد تدریس در عالی ترین دوره حوزه شده است و بدین ترتیب بر خلاف خواست برخی از تجمع کنندگان که در خرداد ماه امسال خواستار تعطیل شدن درس ایشان شده بودند نه تنها درسشان تعطیل نشد بلکه ارتقا هم پیدا کرد .
به گزارش تورجان با آغاز تدریس سید حسن خمینی در مقطع خارج در مدرسه دارالشفا، مدیران حوزه نیز عملا بر اجتهاد وی صحه گذارده اند، چرا که تدریس درس خارج در چنین مدارسی احتیاج به تأیید مدرک اجتهاد استادان از سوی مدیران حوزه دارد.
ندای سبز آزادی: در فیلم تکمیلی برهان یک که روز گذشته پخش شده است اسامی مسببان اصلی تجمعات ودرگیریهای یک سال گذشته مسجد قبا منتشر شده است. گفتنیست این افراد اکثرا از مسئولین شهر و فرماندهان پایگاههای مقاومت بسیج هستند.
شایان ذکر است پیش از این مسئول دفتر نهاد رهبری در شیراز مدعی شده بود که این تجمعات مردمی بوده و مردم شیراز آیت الله دستغیب این مرجع عالی قدر را نماینده خود نمیدانند ، انتشار این اسامی میتواند بیش از گذشته پرده دروغ را از چهره این افراد بر دارد.
برای تماشای ویدئو اینجا کلیک کنید.
به گزارش منایع خبری ندای سبز آزادی در شیراز اسامی این افراد به شرح ذیل است :
1- حجت الاسلام علیزاده - نماینده ولی فقیه در سپاه فجر استان فارس
2- حجت الاسلام ولدان - رئیس سیاست گذاری ائمه جمعه فارس
3- حجت الاسلام تجرد - بسیجی
4 - حجت الاسلام آذرنیا - بسیجی
5- اکبر آرام - عضو پایگاه بسیج مسجد اباالفضل عادل آباد
6 - اصغر قره خانی - پاسدار
7 - علی تاجیک - پاسدار بازنشسته
8 - رسول تجرد - بسیجی
9 -اکبر روشنعلی - پاسدار باز نشسته
10 -کاظم روستا - مسئول کانون فرهنگی شهید رکنی
11 -سرهنگ اوجی- پاسدار
12 - کهن دل - عضو دفتر سیاست گذاری ائمه جمعه فارس
13 - محمد محمد پور - بسیجی پایگاه امام خامنه ای مسجد ابالفضل
14 - علی مردانی - بسیجی پایگاه امام خامنه ای مسجد ابالفضل
15 - سیامک کشاورز - بسیجی پایگاه امام خامنه ای مسجد ابالفضل
16 -امیر مردانی - بسیجی پایگاه امام خامنه ای مسجد ابالفضل
17 - مهدی زهد- بسیجی پایگاه امام خامنه ای مسجد ابالفضل
18 - محمد زهد - بسیجی پایگاه امام خامنه ای مسجد ابالفضل
20 - عبدالحمید عبودی - فرمانده پایگاه مقاومت امام خامنه ای مسجد ابالفضل
21 - محمد جواد عبودی - بسیجی پایگاه مقاومت امام خامنه ای مسجد ابالفضل
22 - امانبخش شهریاری- بسیجی پایگاه مقاومت امام خامنه ای مسجد ابالفضل
23 - حسن بهروزی - کارمند فرمانداری
24 - محراب چغایی - فرمانده اسبق حوزه سه بسیج
25 - حسین زارع - بسیجی
26 - پورمنتصری - فرمانده حوزه سه بسیج
27 - حسن جنگی - مسئول حفاظت حوزه چهار بسیج
28 - امیر محاجدی - بسیجی حوزه هشت
29 - سعید عابدی منش - عضو حسینیه مصباح الهدی
30 - محسن غلامی - عضو حسینیه مصباح الهدی
31 -بهنام زارع - پاسدار اطلاعات لشکر 19 فجر
32 - عباس قره خانی - فرمانده حوزه دو بسیج
33 - علی صدیقی - پاسدار حوزه 10 بسیج
34 - جعفر تقدیری - مسئول تایید صلاحیت سپاه ناحیه شیراز
35 - مهدی فیروز آبادی - عضو آموزشی نظامی سپاه ناحیه شیراز
36 - سرهنگ عبدالکریم رضایی - مسئول فرهنگسرای سپاه فجر
37 - آریا باقری - بسیجی مسجد خاتم الانبیاء شهرک گلستان
38 - سزرهنگ یاری - فرمانده گردان عاشورای امام حسین ع
39 - سرهنگ پران - مسئول تربیت بدنی سپاه
40 -مهدی بهمنی - فرزند سردار بهمنی
41 -جواد نوروزی - کارمند استانداری
آرش غفوری: تمام دوران اصلاحات و درحالی که جامعه درگیر سیاست بود ترجیع بندی در میان محافظه کاران دیروز و اصولگرایان امروز خطاب به جامعه و اصلاح طلبان هر روز و شب تکرار می شد که سیاست را ول کنید، به مشکلات اقتصادی مردم برسید. این فقط رهبری نبود که بارها اهمیت مسائل اقتصادی را در صحبت های خود برجسته می کرد، بلکه آیت الله جنتی، رئیس مادام العمر شورای نگهبان، حاج حبیب الله عسگراولادی، پدر معنوی برخی اصول گرایان سنتی در حزب موتلفه، محمدرضا باهنر نماینده تکنوکرات های محافظه کار در جامعه اسلامی مهندسین و احمد توکلی ، که اگرچه در دیدگاه سیاسی به محافظه کاران یا همان اصول گرایان نزدیک بود اما گروهی او را سوسیالیست تخیلی آرمانگرا می نامیدند که باید کنترل و محدود شود، و روزنامه های کیهان و زسالت و...و صد البته صدا و سیما، همه و همه بارها و بارها دولت خاتمی و اصلاح طلبان را متهم به سیاسی کاری و اولویت دادن شعار توسعه قرهنگی و سیاسی بر توسعه اقتصادی و در زمان هایی هم مجلس ششم اصلاح طلب را متهم به کمک کاری در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم می کردند. محافظه کاران البته بیشتر از آنکه غصه دار شکم مردم باشند دغدغه فکر ئ ذهن مردم را داشتند که در دولت توسعه فرهنگی و سیاسی با افزایش تیراژ روزنامه ها و فعالیت احزاب و نهادهای مدنی باز شده بود چراکه در همان دوران اتفاقاً گزارش های بانک مرکزی نشان می داد که در تمام سال های پس از انقلاب، طلایی ترین دوران رشد اقتصادی در همین ایام رقم می خورد.
محافظه کاران اما به این قانع نبودند. آنها گمان می بردند که با بزرگ کردن مشکلات اقتصادی و علم کردن شعار مبارزه با فقر و فساد و تبعیض می توانند دولت اصلاح طلب را مجبور کنند دست از اهداف توسعه ای خود در زمینه های فرهنگ و سیاست بر دارد و به ساز آنان برقصد؛ به همین دلیل هم در مجلس هفتم که به لطف نظارت استصوابی شورای نگهبان در اختیار اصول گرایان قرار گرفت از اولین طرح های مجلس، طرح تثبیت قیمت ها بود و یکی از حمایت کنندگان آن هم، همین آیت الله شیخ احمد جنتی است که در نماز جمعه هفته پیش مردم را به "کمی ریاضت اقتصادی" دعوت کرده است.
آیت الله جنتی البته هنوز آن قدری پیر نشده است که دیروز و امروز خود را فراموش کرده باشد و احتمالاً به دلیل همین توانایی به خاطر آوردن حوادث تاریخی است که در مسند شورای نگهبان نشسته تا هر که را که لازم بود رد صلاحیت کند و از گذشته اش یادی نماید. همان که پسر آیت الله خزعلی زمانی دلیل رد صلاحیت برخی افراد را در انتخابات مختلف، مشکل شخصی آنان با آیت الله جنتی می دانست. به همین سیاق حضرت آیت الله هنوز نباید از یاد برده باشد که چه مرثیه ها در همین نمازهای جمعه بر شکم های گشنه می خواند و دولت خاتمی را به باد انتقاد و ناسزا می گرفت که به اقتصاد مردم نمی رسد، گرانی را درمان نمی کند، از تورم نمی کاهد، مستعصفان را حمایت نمی کند و خلاصه هرچه حضرت آیت الله می پسندد انجام نمی دهد. کاری نداریم که تا چه حد دبیر گذشته، حال و آینده شورای نگهبان در تمام آن روزها حق داشت و حتی مدح و ثنا و ستایش و دعایی که در وصف مجلس هفتم، او و دوستانش می کردند و طرح تثبیت قیمت ها را با ثابت نگه داشتن کاذب قیمت ها، عیدی و شیرینی مجلس هفتم به مردم می دانستند و در سودای بدست آوردن ریاست جمهوری به هر ترفند و حیلتی متوسل می شدند، تا چه حد ریا بود یا تزویر در آن قرار داشت یا با زر و زور آمیخته بود. اینها را به نیت صاحبانشان واگذار می کنیم اما حضرت آیت الله هنوز نباید فراموش کرده باشند که دولت و مجلس جدید آمدند که مردم نفت را بر سفره های خود ببینند، بنزین را با همان قیمت سال 83 به ملت تحویل دهند، حامل های انرژی را به نازل ترین وجه ممکن دریافت دارند و خلاصه با کیف کوک و ساز و دهل، به بیعت دائمی با اصول گرایان بپردازند. غافل از آنکه نفت که بر سر سفره ها نیامد که هیچ، بنزین سهمیه ای شد و قیمت آب و برق و گاز ونان و...سر به آسمان گذاشت و ما ماندیم و آن همه وعده و وعید که آقایان چه ها که قرار است بکنند. آپولو که وعده اش را داده بودند هوا نکردند، اشکالی ندارد، اما چرا دیگر در زمین خدا چرخ ملک و مملکت را با ماشین دودی هم نمی توانند بچرخانند؟ رشد اقتصادی که صفر درصد شد، بیکاری که الی ماشاالله رو به افزایش، تورم که فقط دولت مدعی است تک رقمی شده است، سرمایه گذاری که قربانش بروم فقط مانده گینه بیسائو و جزایر مالدیو را بگیرند، یک سرجمع همه اینها باقی می ماند به نام توسعه اقتصادی و هزار وعده خوبانی چون شما که آن هم احتمالاً تا سال 1404 که پایان برنامه زمانی سند چشم انداز توسعه بیست ساله است باید به آن دست پیدا کنیم ! مگر نه حضرت آیت الله؟ سند چشم انداز را که به یاد دارید، در مجمع تشخیص تصویب شد، امضای شما به عنوان دبیر و عضو شورای نگهبان پای آن است و رهبری هم بارها بر اجرای آن تاکید کرده بود. الان آن سند کجاست راستی؟ خاک می خورد نه؟ چقدر به اهداف آن سند رسیده اید؟ عددها و رقم ها را حتماً یک مروری کرده اید که بعد از کمی شایعه پراکنی عوامل استکبار دوباره به نماز جمعه می ایستید که امت درصحنه، "کمی ریاضت اقتصادی "در پیش داریم. ریاضت اقتصادی؟ مزاح می فرمایید حضرت آیت الله، آنچه وعده داده بودید همه بهشت برین بود و رفاه در زمین. قرار نبود ریاضت بکشیم و قرار بود سیاحت کنیم و سفره هامان با آوردنفت رنگین شود. اصولگرایان با شعار آبادگری آمدند و حالا دارد به ریاضت اقتصادی ختم می شود و فردا را خدا عالم است . ما آدرس عوضی گرفته ایم و اشتباه آمده ایم اینجا یا خاطر مبارک فراموش کار شده است آنجا بر سر منبر حضرت آیت الله؟
منبع: نوروز
ندای سبز آزادی: کانون بازنشستگان سپاه با ارسال پیامکی برای تمامی بازنشستگان این ارگان نظامی از آنان درخواست کرد چنانچه مایل به استخدام فرزندانشان در شرکت پتروپارس،بانک تات،بانک پاسارگاد و پست بانک می باشند، هر چه سریعتر خود را به دفاتر کانون در سراسر کشور معرفی نمایند.
این موضوع با توجه به حضور فرزندان برخی از سرداران سپاه در اعتراضات مردمی بعد از تقلب در انتخابات و به منظور جلب توجه پرسنل ناراضی سپاه قابل تامل است.
این استخدام بدون سپری کردن مراحل قانونی استخدام در ایران صورت می گیرد.
ندای سبز آزادی: عکس تازه منتشر شده از داود سلیمانی عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی ، وی تا کنون بدون حتی یک روز مرخصی در اسارت کودتاگران بوده است.
گفتنیست سلیمانی در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران قائم مقام ستاد انتخاباتی استان تهران میرحسین موسوی بود. ۴ روز پس از انتخابات در صبح روز ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت شد و در ۳ اسفند ۱۳۸۸ در دادگاه غیرعلنی به اتهامهای «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی، تبانی و اجتماع و تبلیغ علیه نظام» محاکمه و در ۶ فروردین ۱۳۸۹ به اشد مجازات یعنی ۶ سال حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت از فعالیتهای حزبی و مطبوعاتی محکوم گردید.
شایان ذکر است او در نامهای که در خرداد ۱۳۸۹ به سید علی خامنهای نوشت افشا کرد که «در بازجوییها تحت شرایط شدید روحی و روانی، ضرب، شتم، فحاشی،اهانت و … قرار گرفته است.
ندای سبز آزادی: جمعي از خانوادههاي زندانيان سياسي صبح سهشنبه در ديدار با آيتالله هاشمي رفسنجاني رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام به بيان برخي مسائل و مشكلات در روند پيگيري حقوق اين زندانيان پرداختند.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلمان نیوز»در اين ديدار كه سه ساعت و نيم طول كشيد، حاضران، خواستار رسيدگي عادلانه به پرونده متهمان و حقوق آنها در زندان و همچنين تحقيق نهادهاي مسئول به روند محاكمات انجام شده، گرديدند.
رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين ديدار با توصيه اين خانوادهها به صبر و اميدواري، تأكيد كرد: آزادي و عدالت از مهمترين اهداف در نظام جمهوري اسلامي است و قطعاً برخي كاستيها مانع از رسيدن به اين اهداف والا نخواهد بود.
آيتالله هاشمي رفسنجاني با استماع سخنان تكتك حاضران، گفت: اگر بخواهم خواسته شما را به مأموران منتقل كنم مطمئن نيستم جواب مساعد بگيرم و شايد نتيجه عكس بدهد. ولي خواستههاي شما را خدمت رهبري پيگيرم و اميدوارم بينتيجه نباشد. مقام معظم رهبري درخصوص اعمال قانون و تسريع در رسيدگي و حقوق قانوني آنها در زندان دستورات مناسبي صادر كرده بودند كه ميتواند بسياري از مشكلات حاضر را رفع نمايد.
وی ابراز اميدواري كردند كه با صبر و متانت و اجراي عدالت و قانون اسلامي برخي مشكلات رفع گردد.
ندای سبز آزادی: همزمان با حضور عمادالدین باقی در دادگاه برای رسیدگی به پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان، وی در پرونده مربوط به مصاحبه با آیت الله منتظری به ۶سال زندان محکوم شد. در حال حاضر وی پس از چهار و سال و نیم تحمل حبس، به هفت سال زندان و ۵ سال محرومیت از فعالیتهای رسانه ای و مدنی محکوم شده است.
به گزارش جرس، این مصاحبه پس از درگذشت ایشان در دیماه سال گذشته از بی بی سی پخش شده بود. دادگاه باقی در تاریخ ۲۶مرداد۸۹ در شعبه ۲۶ به ریاست پیرعباسی برگزار شد. باقی در ارتباط با این مصاحبه به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت کشور محکوم گردیده است. هرچند به گفته وی در دوره بازجویی بیش از نیمی از بازجویی ها در ارتباط با دیدگاهایش پیرامون مجازات اعدام و همکاری هایش با نهادهای حقوق بشری و فعالیت در دفاع از حقوق زندانیان تحقیقات انجام شده است اما اتهامات وارده در خصوص مصاحبه باقی با آیت الله منتظری بود.
این حکم در حالی صادر شده است که ماه گذشته شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست صلواتی نیز بابت فعالیت های باقی در انجمن دفاع از حقوق زندانیان او را به یکسال حبس و ۵سال محرومیت از فعالیت های رسانه ای و مدنی محکوم کرده است. باقی از اردیبهشت ۱۳۷۹ تاکنون سه بار روانه زندان شده و مجموعا چهارسال و نیم حبس را تحمل کرده است.
علاوه بر این باقی امروز ۳۰ شهریور ۱۳۸۹نیز در شعبه ۱۰۵۷ دادگاه عمومی محاکمه دیگری برای اتهام دیگری در پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان دارد.
ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد،نویسنده و استاد دانشگاه به دیدار خانواده امید یاوری از بازداشت شدگان روز عاشورا و یکی از زندانیان گمنام جنبش سبز رفت .
به گزارش کلمه او به تازگی به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب با حاضر شدن در منزل این زندانی به مادر امید که این روزها در دوری از پسرش بی تاب است ، یاد آوری کرد که هیچ کس زندانیان جنبش سبز بویژه زندانیان گمنام را از یاد نبرده است .
امید یاوری ، سال گذشته درست چند روز بعد از حوادث عاشورای تهران ، در میدان امام حسین تهران بازداشت و روانه زندان اوین شد ، اتهامی که از همان ابتدای بازداشت امید به او نسبت داه شد شرکت در تظاهرات عاشورای تهران و تخریب اموال عمومی بود ، اتهامی که بارها از سوی یاوری و خانواده اش رد شد.
مادر امید می گوید : «پسرم هرگز به چنین عملی دست نزده وبه هیچ کس و هیچ چیز آسیب نرسانده است . مقامات قضایی هم هیچ مدرکی برای اثبات ادعایشان نداشتند اما با همین اتهامات واهی به او حکم پنج سال زندان را دادند .
امید و خانواده اش به شدت به این حکم اعتراض کردند تا اینکه در دادگاه تجدید نظر واهی بودن این اتهام مشخص و حکم او به یک سال کاهش یافت .یاوری اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به همراه تعدادی دیگر از زندانیان حوادث پس از انتخابات نگهداری می شود
مادر امید از سختی های می گوید که پس از بازداشت پسرش بر سرش آمده است :« یک هفته از بازداشت امید می گذشت که شوهرم فوت کرد پزشکها گفتند به خاطر استرس زیاد دچار حمله قلبی شده است .نمی دانید بعد از باز داشت امید چقدر هول کرد شبها اصلانمی خوابید.»
او ادامه می دهد :نمی دانید چه دوره سختی را گذراندم پسر بزرگم در زندان بود و شوهرم به طور ناگهانی فوت کرد . من مانده بودم و پسر کوچکترم بدون نان آور و کمک خرج .روزهای سختی را در تنهایی و بی کسی گذراندیم تنها دلخوشی ام همیشه آزادی پسرم است . نمی دانید مدام چشمم به در است بلکه خبری از پسرم بشنوم یا دوباره او روزی از در خانه مان وارد شود .
زهرا رهنورد نیز بعد از شنیدن سخنان مادر امید روزهای آینده را روزهایی پر از روشنایی برای جنبش سبز می بیند و می گوید : سرانجام این روزهای سخت و طاقت فرسا، تمام می شود و جنبش سبز و آرمانهای آن به ثمر می نشیند .همچنین ظلم و ستمی که در این یک سال اخیر بر مردم و جوانان این سرزمین روا گشته بی پاسخ نخواهد ماند .
وی همچنین در پایان این دیدار رهایی هر چه سریعتر امید یاوری و همه زندانیان سیاسی را آرزو کرده و تاکید می کند : حتما مردم و زندانیان سیاسی روزی نه چندان دور حقوق از دست رفته خویش را به دست خواهند آورد.
میثم مهاجر: همه ما میدانیم که قدرت مطلق هر موجودی را به قدر استعدادش فاسد می کند. قدرت مطلقه بی قید و شرط عینی، بدون مرز و بی انتها که به احدی هم پاسخگو نیست و تصور می کند که صلاح عین رای اوست و فساد، هرآنچه متفاوت یا مخالف رای او، مهم ترین نشانه دیکتاتوری و نابودی آزادی است و با قرائت اصیل از اسلام و تشیع، اصلی ترین نشانه یک حکومت ضدمذهبی است، حتی اگر خود آن قدرت مطلقه، توجیهات موجده و مبقیه خود را بر اسلام نهاده باشد. چنین قدرتی می تواند از رنجدیده ترین مبارزان راه آزادی، تنگ دیده ترین مخالفان راه آزادی را بیافریند و برخود تاریخیشان سوار کند.
سخن کوتاه کنم. شبی پیش از این به نامه ای برخوردم که مجاهد نستوه، حجت الاسلام سید علی خامنه ای در دوران تبعید در ایرانشهر(ایران ربذه) به مرحوم آیت الله صدوقی نگاشته و در آن از کشتار مردم مخالف رژیم و سرکوب تظاهرات آرام و نیز تظاهر رژیم پهلوی به دموکراسی در عین کشتار و سرکوب مردم سخن می گوید و این شیوه را محکوم می کند و تاکید دارد که این رفتار از جانب هیچ کسی در هیچ جای جهان، پذیرفتنی نیست. تاریخ نامه : 19 فروردین 1357 است و چاپ و تکثیر آن توسط طلاب حوزه علمیه قم صورت گرفته. پای نامه هم این شعار درج شده است: برای بازگشت تبعیدیان نستوه بپاخیزیم.
بند بند و کلمه کلمه این نامه خواندنی است، درد آور است و درس آموز؛ هم برای نسل ما که اکنون را با پوست و گوشت خود لمس می کنیم و هم نسل پدرانمان که صدر انقلاب و شخصیت هایی نظیر آیت الله خامنه ای را در دود و آتش درک کردند. آنچنان که گاه تصور می کنید تاریخ نگارش این جملات همین اکنون است و چنین متنی را به 32 سال پیش چه کار آید! من توضیح اضافه ای در شرح این نامه تاریخی نمی نویسم اما تصور می کنم لازم باشد که پس از خواندن متن، نکاتی را به یاد هم بیاوریم، بویژه حقایق فراموش شده ای را از زبان صاحب نامه در 32 سال پیش، به مخاطب اصلی این نامه در 32 سال بعد، یادآور شویم. همان نکاتی که حفظ آن می توانست – یا شاید بتواند - قاعده تولید خودکامه شیعه باور را ذیل قدرت مطلقه بشکند. اما تا کنون چنین نشده است و تاریخ نشان داده که نخواهد شد و نخست آفت قدرت مطلقه،همانا فراموشی است. فراموشی تاریخی رهبر معظم جمهوری اسلامی از تبعیدی مجاهد "ایران ربذه".
بخش هایی از:
متن نامه افشاگر تبعیدی مجاهد، عالم آگاه و متعهد حضرت مستطاب حجت الاسلام آقای سید علی خامنه ای زید عزه العالی
بسمه تعالی
حضرت مستطاب آیت الله آقای حاج شیخ محمد صدوقی یزدی دامت برکاته
با نهایت تاسف اطلاع یافتیم که شدت و خشونت پلیس و مردم ناشناسی، کسانی که خود رادر خدمت مردم معرفی میکنند در یزد به کشتار و زخمی شدن مردم مسلمان منتهی گشته و زخم عمیق و لبالب از خونی را که فاجعه قم و تبریز بر پیکر ملت وارد ساخته بود بضربتی دیگر در یزد و جهرم و چند شهر دیگر، عمیق تر و خونین تر نموده است. جای آن است که این ددمنشی مصیبت آفرین به حضرتعالی و همه علمای متعهد که آموزگاران اخلاق و انسانیتند، تسلیت گفته شود.
بر خاطر مبارک پوشیده نیست که حوادث مزبور که بطور پیوسته در فاصله های چهل روز در پی یکدیگر اتفاق افتاده و کم کم به همه جای کشور و در ابعادی گسترده کشیده شده است دو موضوع اساسی را آشکار می سازد و از دو تصمیم قاطع پرده بر میدارد:
نخستین موضوع، نارضایتی دستگاه حکومت ایران از خودآگاهی ملت است و تصمیم بر سرکوب عامه خلق و بالخصوص عناصری که آنان را در این آگاهی و درک موقعیت، مدد میدهند.
و دومین موضوع نارضایی ملت از این دستگاه جابر و جائر است و تصمیم بر یکسره کردن کار خویش و گسستن ریسمانی که هر لحظه بر گردن او محکمتر می شود و گلوی او را بیشتر می فشارد.
در این رویارویی – مانند همه مبارزاتی که میان حکمرانان با ملت ها برپا بوده – حق با ملت است و قدرت حاکم در موضع باطل و زورگویی است. تنها همین که دستگاه حاکم با ملت خود به ستیزه گری و کینه ورزی برخاسته کافی است که آن را محکوم کند و بطلان و ناحقی آن را مسلم سازد.
حکومت ایران چون میداند که خصومت او با ملت و بی اعتمادی و نفرت ملت از او، دلیل واضحی بر ناحق بودن اوست سراسیمه و با روشهای فضاحت آمیز و ناشیانه تلاش می کند تا در سطح جهانی، واقعیت موجود را تحریف نموده روابط دولت و ملت را در ایران بگونه ای دور از واقعیت وانمود سازد. سخنگویان دستگاه مسلط، پیوسته میکوشند مردم را طرفدار خود و همه این تظاهرات عظیم و وسیع ضد حکومت را از طرف عده ای معدود وانمود کنند. و چون تمامی وسائل خبری ایران و بعضی از وسائل خبری خارج از ایران را در اختیار دارند ساده لوحانه می پندارند که در این کار موفق میباشند.
غافل از آنکه کار از این مرحله ها گذشته و فریاد خشم آلود مردم، از مرزهای ایران عبور کرده و به بسیاری گوشهای شنوا رسیده است. در دنیا کم نیستند کسانی که انگیزه و مطلوب ملت ایران از این تظاهرات را میدانند. می دانند که ایرانی میخواهد به دنیا اعلام کند که در کشور وی آزادی و عدل اجتماعی و احترام به حیثیت انسانی وجود ندارد و وی مصمم است که بر ضد این شیوه ستمگرانه اقدام کند.
این آگاهی در سطح جهانی، خاصیت همگانی بودن تظاهرات ملت و یکصدا بودن آنان در مخالفت و اعتراض بر حکومت است. امروز مردم ایران بیدار شده اند. گسترش و اوج گیری مبارزات آنان که در همه سطوح با عشق به آرمانهای انسانی اسلام توام است، این بیداری و خودآگاهی را تایید می کند... در بیشتر این شهرها مردم ... فقدان آزادیهای اجتماعی و رفاه اقتصادی و صلاح اخلاقی را که منشاء اصلی آن شیوه ی حکومت در ایران و روابط غیرمنطقی و غیرانسانی حکمرانان با مردم است محکوم دانستند و وفاداری خود را به علمای مترقی و متعهد مذهبی و پیوند ناگسستنی خود را با اسلام مؤکدا اعلام داشتند.
علیرغم آنکه بلندگویان رژیم ایران بطور بخشنامه ای و کپیه ای اصرار و تاکید می کنند که معترضان و مخالفان حکومت، اقلیتی معدودند و حتی برخی از این سخنگویان بشکلی کودکانه ادعا نمودند که تظاهرکنندگان و شورشیان تبریز از آنسوی مرزها به ایران آمده اند! واقعیت های شبهه ناپذیر نشان داده و خواهد داد که مطالب کاملا بعکس است. این مدافعان و طرفداران دولتند که عده ای معدودند که حتی نام یک اقلیت نیز نمی توان به آنان داد. مسئولان تشکیل اجتماعات دولتی نیک میدانند که دولت هنگامی که میخواهد عده ای را بطرفداری از خود در جائی گرد آورد و اجتماعی تشکیل دهد با چه دردسر و اشکالی روبرو است تا آنجا که مجبور است حتی کارمندان فرورتبه ی خود را نیز با تهدید یا تطمیع به محل اجتماع بکشاند. اینها هنگامیکه این را با اجتماع عظیم و سیل آسای مردم قم و تبریز و تهران و سایر شهرها مقایسه می کنند و می بینند که با یک اشاره پیشوایان مذهبی ، چگونه قشرهای مختلف مردم در مجامع و مساجد گرد می آیند یا در خیابانها براه می افتند یا مغازه ها و کارگاههای خود را تعطیل می کنند یا کلاسهای درس را ترک میگویند ... خود قلبا اذعان و تصدیق می کنند که گروه مخالفان دستگاه حاکم، یک اقلیت گمراه و فریب خورده نیست بلکه یک اکثریت آگاه و با اراده و زمان شناس است که از موقعیت متزلزل حکومت ایران و اضطرارهای جهانی آن استفاده می کند و خشم فروخورده چندین ساله خود را ابراز میدارد. ...
دستگاه حاکم بر ایران باید بداند که نه تنها اکثریت مردم ایران بلکه همه کسانیکه در سطح جهانی با مسائل ایران برخورد داشته اند ماهیت قضایای کشور ما را میدانند و از فقدان آزادیهای مدنی و حقوق انسانی در این کشور بخوبی آگاهند. آنان هنگامیکه از قول دیپلومات ایرانی در اطریش می شنوند که وی تظاهرات اخیرایران را دلیل وجود آزادی و تظاهرکنندگان را مخالف آزادی! معرفی می کند از خود می پرسند آیا دولت آزادیخواه و دموکرات ایران!! در برابر این تظاهرات چه عکس العملی نشان داد؟ آیا همانطور که در کشورهای آزاد معمول است پلیس را به محافظت از تظاهرکنندگان گماشت؟ یا آنان را با خشن ترین وجهی تار و مار ساخت و حتی مامورانی را که در نابودی و سرکوب تظاهرات و تظاهرکنندگان لیاقت به خرج داده بودند تشویق و ترفیع کرد و آنهایی را که در این ماموریت سستی و تردید نشان داده بودند مورد مؤاخذه قرار داد؟ مردم دنیا میگویند آن تظاهراتی دلیل آزادی است که با گلوله و رگبار و آتش قداره بندان حکومت پاسخ داده نشود و دهها کشته و زخمی و صدها زندانی و تبعیدی برجای نگذارد. آن تظاهراتی را می تواند دلیل وجود آزادی بداند که انگیزه آن اختناق و فشار بیش از حد تحمل نباشد. وقتی تظاهرات کاملا آرام قم با چنان قساوت وحشیانه ای روبرو می شود و وقتی تشکیل مجالس ترحیم شهدای قم و تبریز با چنان خشونت احمقانه ای سرکوب می گردد و وقتی گرامیداشت خاطره ی شهیدان تبریز، در قم و یزد و جهرم و اهواز و ... به خشونت های کمابیش مشابهی منجر می شود چگونه یک مقام رسمی شرم نمی کند که چنین تظاهرات سرکوب شده ای را که طی آن عده ای غیرنظامی بی سلاح، با اسلحه پلیس درو شده اند، دلیل وجود آزادی و دموکراسی قلمداد نماید؟!
(حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی،از ایران به ایران، جلد دوم: به ایران، انتشارات کوثرالنبی، قم،صص 526-528، سند شماره 33)
1- آیا نمی توانیم بگوییم این عبارات بلند، تذکرات و اخطارهایی است که مجاهد تبعیدی ایرانشهر خطاب به رهبر معظم انقلاب در تهران می گوید؟ او که در تاریخ نمرده است. متن گواه حضور و وجود اوست و آری که حق با اوست: "در این رویارویی – مانند همه مبارزاتی که میان حکمرانان با ملت ها برپا بوده – حق با ملت است و قدرت حاکم در موضع باطل و زورگویی است. تنها همین که دستگاه حاکم با ملت خود به ستیزه گری و کینه ورزی برخاسته کافی است که آن را محکوم کند و بطلان و ناحقی آن را مسلم سازد."
اینک چه گواهی بر فروپاشی مشروعیت نظامی به نام دینی از این آشکارتر که ملتش رویاروی حاکمیت ایستاد و چه جمله ای گویاتر از این که: در این رویارویی – مانند همه مبارزاتی که میان حکمرانان با ملت ها برپا بوده – حق با ملت است و قدرت حاکم در موضع باطل و زورگویی است. این میرحسین موسوی نیست که با شما سخن می گوید، این خود شماست. خود تاریخی و فراموش شده شما که به یادتان می آورد تنها دلیل بطلان حاکمیت شما، ستیزه گری و کینه ورزی دستگاه حاکم با ملت خود است.
2- سید علی خامنه ای، تبعیدی در ایرانشهر عقیده داشت:"سخنگویان دستگاه مسلط، پیوسته میکوشند مردم را طرفدار خود و همه این تظاهرات عظیم و وسیع ضد حکومت را از طرف عده ای معدود وانمود کنند. و چون تمامی وسائل خبری ایران و بعضی از وسائل خبری خارج از ایران را در اختیار دارند ساده لوحانه می پندارند که در این کار موفق میباشند. غافل از آنکه کار از این مرحله ها گذشته و فریاد خشم آلود مردم، از مرزهای ایران عبور کرده و به بسیاری گوشهای شنوا رسیده است. در دنیا کم نیستند کسانی که انگیزه و مطلوب ملت ایران از این تظاهرات را میدانند. می دانند که ایرانی میخواهد به دنیا اعلام کند که در کشور وی آزادی و عدل اجتماعی و احترام به حیثیت انسانی وجود ندارد و وی مصمم است که بر ضد این شیوه ستمگرانه اقدام کند." و اکنون آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی دقیقا پا بر همان اصول روشنی گذاشته که 32 سال پیش به عنوان تزویر یک نظام سیاسی و ساده لوحی آن، بر شمرده بود. خود تاریخی شما فرآیادتان می آورد: آیا هنوز غافلید که کار از این مرحله ها گذشته و فریاد خشم آلود مردم، از مرزهای ایران عبور کرده و به بسیاری گوشهای شنوا رسیده است. آیا هنوز غافلید که ایرانی در دنیا فریاد زده است که در ایران آزادی و عدالت و احترام به حیثیت انسانی نیست. می دانید ماموران و ضابطان شما با تظاهرکنندگان چه کردند؟ با زنان مبارز ایران چه کردند؟ با زندانیان چه کردند و می کنند و اصلا خبر دارید که این همه آزادگان و سرافرازان این سرزمین در زندان های شما چه می کنند و خانواده های آنان در چه وضع و حالند؟ آیا هنوز به دروغ های بی اندازه و بی فایده صدا و سیمای خود و رسانه های مکتوب و مجازی خود، جامه راست نمایی آراسته اید و گمان می برید که چون تمام وسائل خبری ایران در دست عمال شماست، مردم ایران و جهان از آنچه می کنید بی خبرند؟ هنوز می پندارید دولت منصوب شما در تولید بنزین به خودکفایی رسیده و در رتبه ششم صادرات و واردات کالا در سطح جهان ایستاده است. دولتی که حاضر است برای اینکه پز خودکفایی اش را نزد شما بدهد، مردمش را بکشد! و بنزین با اکتان 50 و تولید شده از مازوت کارخانه های پتروشیمی و صد در صد کشنده و سمی به مردم ایران بدهد. آمارهای صندوق بین المللی صادرات و واردات سازمان ملل در درجه بندی جهانی اش رتبه ایران را در صادرات و واردات 183 اعلام کرده است! و باز بگویید اینهمه دروغ است و رسانه های ما دنیا را پر کرده اند! سید علی خامنه ای تبعیدی مجاهد این ها را ساده لوحی می دانست.
3- شما و صدا و سیمای حکومتی و رسانه ها و رئیس دولت منصوبتان و سرداران سپاهتان، 5 میلیون جمعیت تظاهرکننده آرام را در روز 25 خرداد و 4 میلیون ایرانی عزادار شهدای انتخابات را در پنج شنبه 28 خرداد، به طور بخشنامه ای و کپیه ای اقلیتی محدود خواندید که از خارج خط گرفته اند و خود را نماینده ملت ایران دانستید. رئیس دولت شما ملت را خس و خاشاک نامید و با بی ادبی تمام، ملت شریفی را که خون داده بودند تا انقلاب پیروز شود و عراق، کشور را در دهان خود نبلعد و این فرد روزی به ریاست دولت شما برسد، بزغاله و گوساله دانست. صاحبان همه این اهانت ها و تعابیر، روزی به مجازات کردار زشت خود خواهند رسید و دستگاه عدل الهی بیدار است اما وجدان تاریخی خود شما هم چیزی به یادتان نمی آورد؟ جملاتی از آن سید تبعیدی ایرانشهر؟
"علیرغم آنکه بلندگویان رژیم ایران بطور بخشنامه ای و کپیه ای اصرار و تاکید می کنند که معترضان و مخالفان حکومت، اقلیتی معدودند و حتی برخی از این سخنگویان بشکلی کودکانه ادعا نمودند که تظاهرکنندگان و شورشیان تبریز از آنسوی مرزها به ایران آمده اند! واقعیت های شبهه ناپذیر نشان داده و خواهد داد که مطالب کاملا بعکس است. این مدافعان و طرفداران دولتند که عده ای معدودند که حتی نام یک اقلیت نیز نمی توان به آنان داد."
"مسئولان تشکیل اجتماعات دولتی نیک میدانند که دولت هنگامی که میخواهد عده ای را بطرفداری از خود در جائی گرد آورد و اجتماعی تشکیل دهد با چه دردسر و اشکالی روبرو است تا آنجا که مجبور است حتی کارمندان فرورتبه ی خود را نیز با تهدید یا تطمیع به محل اجتماع بکشاند."
4- "مردم دنیا میگویند آن تظاهراتی دلیل آزادی است که با گلوله و رگبار و آتش قداره بندان حکومت پاسخ داده نشود و دهها کشته و زخمی و صدها زندانی و تبعیدی برجای نگذارد. آن تظاهراتی را می تواند دلیل وجود آزادی بداند که انگیزه آن اختناق و فشار بیش از حد تحمل نباشد. وقتی تظاهرات کاملا آرام قم با چنان قساوت وحشیانه ای روبرو می شود و وقتی تشکیل مجالس ترحیم شهدای قم و تبریز با چنان خشونت احمقانه ای سرکوب می گردد و وقتی گرامیداشت خاطره ی شهیدان تبریز، در قم و یزد و جهرم و اهواز و ... به خشونت های کمابیش مشابهی منجر می شود چگونه یک مقام رسمی شرم نمی کند که چنین تظاهرات سرکوب شده ای را که طی آن عده ای غیرنظامی بی سلاح، با اسلحه پلیس درو شده اند، دلیل وجود آزادی و دموکراسی قلمداد نماید؟!"
نمی توان از رهبر جمهوری اسلامی که سخنان خود را پس از بیست و یک سال حکومت چنین از یاد برده انتظار داشت که به یاد آورد در شنبه 30 خرداد و پس از آنکه حکم تیغ به سپاه خود داد تا بر گرده ایرانیان معترض بگذارند، چه رخدادهای خونینی به وقوع پیوست و پلیسی که باید از تظاهرکنندگان محافظت می کرد آتش به روی آنان گشود و مغز و سینه چه جوانان و کهن سالانی از گلوله نظامیان او بر زمین پاشید. نمی توان انتظار داشت که مقام رسمی منصوب او با وجود خیل شهیدان و مفقودان و مجروحان و تجاوزدیدگان و محبوسان در زندان های ایران، شرم کند و از آزادی مطلق مخالفان در ایران سخن نگوید... که همه این انتظارات برآورده شده است! وظیفه ما تذکر است و تنذیرکه دست کم رهبری که به نام اسلام حکم می راند، اگر احکام اسلام و قوانین کشور را از یاد برده، عبارات نغز خودش را از یاد نبرد.
نکند که سید علی خامنه ای مجاهد تبعیدی، چون هابیل در "ایران ربذه" دفن شده باشد؟
ندای سبز آزادی: جمعی از گروههای دانشجویی خارج از کشور در حمایت از رهبران جنبش سبز و فعالان دانشجویی داخل با صدور بیانیه ای ضمن محکوم کردن اقدامات دولت برای فشار بر دانشگاه ها و افزایش فشار بر رهبران جنبش سبز ، پایداری و همراهی خود را اعلام کردند ، در گوشه ای از این بیانیه آمده است « ما امضا کنندگان این بیانیه ،ضمن حمایت از پرسشگری لازم از رئیس دولت کودتا در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل نسبت به نقض سیستماتیک وفزاینده حقوق بشر درایران ، اعلام می داریم همچنانکه موسوی و کروبی در هنگامۀ سخت ترین فشارها و سرکوب ها بر پیمان خود در دفاع از حقوق مردم در کنار مردم ایستادند، در صورت کوچکترین تعرض و اقدامهای نابخردانۀ حاکمیت از تمامی ظرفیتهای بین المللی و اعتراضی در دفاع از موسوی و کروبی استفاده خواهیم کرد »
متن کامل این بیانیه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است :
در آستانه بازگشایی دانشگاهها و آغاز سال تحصیلی جدید، نیروهای امنیتی و قضایی اعمال فشار بر دانشجویان را آغاز کرده اند. یورش سیاسی و نگاه امنیتی به نهاد دانشگاه که در ادبیات وزیر علوم دولتِ کودتا به صراحت مشهود است، نشانگر مجموعه جدیدی از اقدامات تبلیغی، ایدئولوژیک و سیاسی حاکمیت برای تسخیر نهاد دانشگاه است. تسخیر دانشگاه و ایجاد رعب و وحشت در راستای جلوگیری از اندیشیدن و گسترش فرهنگ تکصدایی در دانشگاهها و مقابله با وجه روشنگرانه و اعتراضی دانشجویان به عنوان یکی از موثرترین مراجع اجتماعی در جامعه ایران است. حاکمیت بر این باور است که با اقداماتی همچون احضار گسترده ساکنین کوی دانشگاه به صورت تلفنی و بدون وکیل به سازمان قضایی نیروهای مسلح، مداخلات آمرانه در مسایل مربوط به هيات های علمی ، فشار بر فعالین دانشجویی و تداوم بازداشت و اجرای احکام ناعادلانۀ فعالان جنبش دانشجوئی و از طرفی اجرای طرحهائی همچون بومی کردن دانشگاه ها در کنار سهمیه بندی جنسیتی می تواند از یک سو نقش کلیدی جنبش دانشجویی ایران در گسترش حرکت آزادیخواهانۀ مردم ایران را تحت تاثیر قرار دهد و از سوی دیگر حضور بالنده زنان ایران در علوم و عرصه های عمومی را بکاهد. غافل از آنکه پافشاری بر حق و ایستادگی در برابر حاکمیت دروغ، نطفه امید جدیدی در سپهر سیاسی ایران است و جنبش دانشجویی ایرانیان در سراسر جهان به عنوان نقطه اتصال جنبش های مردمی و مرکز تحولات سیاسی و اجتماعی هرگز تسلیم تک صدایی و سرکوب نخواهد شد. ما تا آزادی تمامی دانشجویان و دانشگاهیان آزادیخواه از زندان از جمله فعالین دانشجوئی مستقل و اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت)، تشکل های دانشجویی دانشگاه های آزاد و تا رسیدن به دانشگاه هائی رها از تهدید و هجوم اوباشان و سلطه نظامیان و مستبدان، و تا بر پا داشتن دانشگاه هائی حامی آزادی اندیشه و تفکر انتفادی به روشنگری و مبارزات حق طلبانه خود ادامه خواهیم داد.
حکومت سرکوبگر علاوه بر این فشارها بر علیه دانش و دانشگاهیان، در آستانۀ سفر رئیس جمهور انتصابی دولت کودتا به سازمان ملل، پس از حملات وحشیانه لباس شخصی های سازماندهی شده به منزل حجت الاسلام مهدی کروبی، با هجوم نیروهای امنیتی به دفتر مهندس میرحسین موسوی و بازداشت رئیس دفتر وی و جلوگیری از حضور مراجعان دور تازه ای از محدودیت ها برای این دو همراه سبز مردم ایران آغاز گشته است. ستاد کودتا بر این خیال است که با تشدید خفقان، افزایش محدودیت ها و حذف همراهان جنبش سبز، مشروعیت نداشتۀ خود را در صحنه های جهانی و مذاکرات پنهانی جبران کند و پایان حرکت اعتراضی مردم ایران را اعلام نماید.
ما امضا کنندگان این بیانیه ،ضمن حمایت از پرسشگری لازم از رئیس دولت کودتا در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل نسبت به نقض سیستماتیک وفزاینده حقوق بشر درایران ، اعلام می داریم همچنانکه موسوی و کروبی در هنگامۀ سخت ترین فشارها و سرکوب ها بر پیمان خود در دفاع از حقوق مردم در کنار مردم ایستادند، در صورت کوچکترین تعرض و اقدامهای نابخردانۀ حاکمیت از تمامی ظرفیتهای بین المللی و اعتراضی در دفاع از موسوی و کروبی استفاده خواهیم کرد.
بهاره هدایت، میلاد اسدی، شبنم مددزاده، مهدیه گلرو، مجید توکلی، حسن اسدی زیدآبادی، بهروز جاوید تهرانی،علی ملیحی،علی جمالی،عماد بهادر، عابد توانچه، مهدی خدایی ،ارسلان ابدی،سید ضیا نبوی،ابوالفضل قائمی،سینا گلچین ،محسن عبدی،امیر حسین توکلی، محمد پور عبدالله ،فرامرزعبدالله نژاد ،جود علیخانی،کوهیار گودرزی،آرمین رضاخانی،آیدین خواجه ای،آرش صادقی،ایمان آذربان،بابک ساران،فرزاد مدد زاده،حامد روحی نژاد،کیارش کامرانی،حسین سرشومی،علی پرویز،حشمت الله تبریزی،نیما نحوی،مجید دری،احمد محمد نیا،محمد ولیان،عاطفه نبوی،حامد امیدی و...
- آستین برای ایران (Austin for Iran) –شاخه دانشجوئی
- انجمن دانشجویان ایرانی دموکرات در دانشگاه جورج واشنگتن
(Iranian Democratic student association in George Washington University)
- انجمن دانشجويان ايرانی در رم ((Studenti Iraniani di Roma ITALY
- پُرسا - پویش راه سبز دانشآموختگان ایرانی خارج از کشور
- تشکل دانشجویان سبز حامی دمکراسی در ایران - کالیفرنیای جنوبی
(Green Students for a Democratic Iran, So Cal –GSDI)
- تشکل دانشجویان برای حقوق مدنی در ایران – سن دیگو
(Students for Civil Rights in Iran-San Diego)
- جمعی از دانشجويان وفارغ التحصيلان دانشگاههای بوستون (هاروارد- ام آی - تافت-يومس(
- جمعی از دانشجويان و فارغ التحصيلان دانشگاهای کاليفرنيای شمالی (استنفورد –برکلی)
- جمعی از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاههای پاریس
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های مجارستان
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های هلند
- جمعی از دانشجویان سبز دانشگاههای کارلتون و اتاوا – کانادا
- جمعی از دانشجویان ایرانی دانشگاه های اتریش
- جنبش سبز دانشجوئی ونکوور- کانادا
- رای من کجاست- نیویورک (Where Is My Vote-NY)
- رسام- راه سبز ایرانیان مالزی
- راه سبز اتاوا - کانادا
- گروه دانشجویان سبز دانشگاه تگزاس اِی اَند ام
- گروه همبستگی با جنبش دموکراتیک ایران – ادمونتون (sidme)
- سبز هیوستون (Sabze Houston)
- شبکه همیاری با جنبش سبز مردم ایران در شیکاگو
(Chicago Green Coalition in Support of People of Iran)
- مجمع دانشجویان سبز دانشگاه های لبنان
سی ام شهریورماه سال ۱۳۷۷ روزی بود که سخنرانی سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری محبوب ایران، در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد نگاه جهانیان را به سوی ایران متوجه ساخت، آنگاه که این جملات را بر زبان آورد: "به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می کنم که به عنوان گام اوّل، سال ۲۰۰۱، از سوی سازمان ملل سال گفت وگوی تمدّن ها نامیده شود، با این امید که با این گفتگو، نخستین گام های ضروری برای تحقّق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود" و این پیشنهاد با اکثریت آراء مورد تصویب قرار گرفت و با اقبال جهانی مواجه گردید.
به گزارش وب سایت رسمی سید محمد خاتمی در آستانه دهمین سال روز این اتفاق مهم متن کامل این سخنرانی در پی می آید:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آقای رئیس!
آقای دبیر کل و حضّار محترم!
چراغ هستی آدمی با تمنّای رستگاری روشن بوده و هست و جوهر قیام پیامبران الهی و نیز موضوع آموزش حکیمان و مربّیان برجسته بشر نیز چیزی جز رستگاری نبوده است.
با این همه، آن چه در ساحت پیدای تاریخ، دل را می آزارد، محرومیّت و سیاه بختی آدمیان است محرومیّت زنان و مردان و کودکانی که تحت تأثیر هوای قدرت های حاکم بوده و سیاه بختی حاکمانی که از شفقت و همدلی با مردم خود محروم بوده اند و نظام داخلی و حتّی حکومت خوب در تاریخ، دولت مستعجل بوده است.
شگفتا که کسانی به بهانه رستگاری مردم، گاه بر اندیشه و اراده آدمیان لجام زده اند و آزادی آنان را سرکوب کرده اند و گاهی دیگر رستگاری را در برداشتن هر گونه لجامی از کام هوس سیری ناپذیر انسان و قربانی کردن عقل و عشق در پای معبد هوس تفسیر کرده اند. گاه به نام آزادی، عدالت پایمال شده است و گاه دیگر به بهانه عدالت، آزادی از میان رفته است و در نتیجه بشر، هم از آزادی عادلانه و هم از عدالت آزادانه محروم مانده است. از آن روز که کسانی علم حقیقی را آن دانستند که توانایی بیاورد نه آن که قدرت را مهار کند، چند قرن بیش نمی گذرد. در این مدّت به جای آن که علم در خدمت رستگاری انسان و اعتلای شخصیّت او باشد، در بیشتر موارد در خدمت افراد و گروه هایی قرار گرفته که جز به آیین سود و فایده نمی اندیشند. در این چند قرن، علاوه بر پیشرفت های بزرگی که نصیب بشر شده است و بزرگ هم هست، انسان بیش از همیشه طعم تلخی و تبعیض را چشیده است.
هم اکنون بازماندگان دو جنگ جهانی که ویران گری آن بی شمار بوده است، در میان ما به سر می برند و به رغم تأسیس سازمان ملل متّحد که از دستاوردهای مثبت بشری است، از صلح واقعی مبتنی بر عدالت کمتر اثر می بینیم. وضعیّت در جهان عقب نگه داشته شده، اسفبارتر است و بسیاری از مردم این بخش جهان دچار قحطی، بی سوادی و بیماری و برخی در بند حکومت هایی هستند که حتّی زحمت تظاهر به مردمی بودن و پیروی از موازین دموکراسی را به خود نمی دهند و محرومیّت از پشتیبانی ملّت های خود را با وابستگی به قدرت های سودجو و سلطه گر، جبران می کنند. حکومت های سرکوبگر وابسته، امکان تجربه مردم سالاری را از مردم می گیرند و با ادامه سرکوب و ترور، فرهنگ خشونت را در جامعه حکم فرما کرده، خواسته یا ناخواسته مخالفان خود را به استفاده از زور و خشونت تشویق می کنند و لذا در این باب، ملامت در درجه اوّل متوجّه قدرت های تحمیل کننده این نظام ها و حمایت کننده از این حکومت هاست که حتّی سازمان های جاسوسی آن ها به کارنامه زشت براندازی حکومت های ملّی و حمایت از رژیم های غیرمردمی مباهات می کنند. این تصویر از جهان، زشت و چندش آور است و تا روزی که حکیمان و خردمندان، زمام امور را از دست سیاستمداران کم خرد و آزمند درنیاورند، نمی توان یکباره این تصویر را تغییر داد ولی با این همه، به نظر من در آن سوی سیاهی و تباهی، در عمق تاریخ می توان از زیبایی های اصیل سراغ گرفت و به جرأت می توان گفت که زندگی بشر در مجموع، رو به شکوفایی معنوی و مادّی داشته است؛ از جمله در همین قرن، مبارزات ضدّ استعماری و حرکت استقلال خواهی بسیاری از ملّت ها را می توان نمونه آشکاری از این پیشرفت و شکوفایی دانست.
فروپاشی جهان دو قطبی در آخرین دهه این قرن و سیر شتابان جهان و ملل خواستار تساوی به سوی احراز اقتدار و ابراز هویّت در عرصه بین المللی، گامی به پیش به شمار می رود. رؤیای جهان تک قطبی و تحت قیمومیّت یک قدرت، جز پنداری باطل و نشانه عقب ماندگی صاحبان این پندار از سیر تاریخ نیست و مطمئن هستم که حتّی برخی از ملّت های قدرتمند چون ملّت آمریکا که سیاستمدارانشان، خواب جهان یک قطبی را می بینند و با سوءاستفاده از نام پرآوازه این ملّت ها، همه امکانات حیثیّت ملّی کشورشان را در پای فزون طلبی برخی اقلّیّت های صاحب منافع مادّی و قومی قربانی می کنند، به این وضع رضایت نخواهند داد و رشد افکار عمومی غرب در جهت پذیرش رابطه صلح آمیز بر پایه احترام متقابل، گواه این مدّعاست.
اینک آقای رئیس و حضّار محترم ! اجازه می خواهم از زبان انسانی سخن بگویم که از شرق، از خاستگاه تمدّن های درخشان و از مهد پرورش پیامبران والامقام الهی: ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد آمده است. من از ایران سرفراز آمده ام به نمایندگی از ملّتی بزرگ و پرآوازه که از ده ها قرن پیش، صاحب تمدّن بوده و پس از پذیرش آیین اسلام، در تأسیس و بسط تمدّن اسلامی نقش ممتاز داشته است، ملّتی که با تکیه بر غنای فرهنگی و انسانی خویش تندبادهای سخت خودکامگی و تحجّر و نیز خودباختگی در برابر دیگران را از سر گذرانده و در دوران جدید تاریخش، پیشتاز تأسیس جامعه مدنی و نظام مشروطیّت در شرق جهان بوده هرچند که در اثر دخالت بیگانگان و نیز کم تجربگی در این آزمون، ناکامی هایی داشته است. ملّتی که یکی از طلایه داران مبارزه با استعمار و منادی استقلال بوده، هرچند نهضت ملّی او با کودتای خارجی شکست خورده است و ملّتی که صاحب انقلابی مردمی است، انقلابی که نه با کودتا و زور اسلحه آتشین که با سلاح کلام و ارشاد بر رژیم کودتا پیروز شده است و در مسیر تجربه نوین خود، جنگ تحمیلی هشت ساله و فشارها و تحریم ها و تهمت های گوناگون را تحمّل کرده و بزرگترین قربانی تروریسم این پدیده شوم و نفرت انگیز قرن بیستم بوده است.
هم اکنون این ملّت با تکیه بر گذشته خود بی آنکه دچار ارتجاع شود، به فردای بهتر می اندیشد و راه خود را با پشتگرمی به اصول و موازینی که ریشه در هویّت دینی، ملّی، تاریخی و انقلابی او دارد و با بهره گیری از دستاوردهای مثبت تمدّن روزگار، با آزمایش و خطا به سوی آینده برتر می پیماید. انقلاب اسلامی ملّت ایران به رهبری حضرت امام خمینی، انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بود و مطمئنّا انقلابی که براندازی اش با کلام بوده است، در دوران ساختن و آباد کردن، بیشتر و بهتر می تواند متّکی بر کلام و منطق باشد و به همین جهت نیز به جای جنگ تمدّن ها، منادی گفتگوی میان تمدّن ها و فرهنگ ها است. من از این پایگاه و از منبر سازمان ملل متّحد می گویم که علی رغم سختی ها و مصیبت ها، سیر زندگی بشر به سوی رهایی و آزادی است و این تقدیر و سنّت تغییرناپذیر خداوند است و مطمئنّا بداندیشی و زشت کاری برخی از بندگان او نمی تواند تقدیر خداوند و مسیر تاریخ را دگرگون کند. آقای رئیس ! سابقه کلمه تاریخ از کلمه فلسفه بیشتر است و محور تاریخ، انسان است و تاریخ عبارت است از بازتاب نور وجود بر جهات و شئون گوناگون آدمی و درنتیجه حقیقتی است کلّی و یگانه در عین تکثّر و تعدّد و این یگانه هرگاه که جامه نو کند، عهد جدیدی به ظهور می رسد.
داوری ما درباره تاریخ، در گرو داوری ما درباره وجود آدمی است که مدار و محور تاریخ است. «بنی آدم» که سعدی با تأسّی به روایتی از پیامبر عظیم الشّأن اسلام و به زیبایی هرچه تمام تر، آنان را به عنوان عضوهای به هم پیوسته یک بدن توصیف می کند، در دسترس زیست شناسی و روانشناسی نیست. برای شناخت انسان باید نگاهی فیلسوفانه و متفکّرانه به بشر و تاریخ بیفکنیم. آدمی از آن جا که به دست خداوند و به صورت او آفریده شده است و پروردگار از روح خویش در او دمیده است، یک حقیقت بیش نیست و تاریخ او بیش از یک تاریخ نمی تواند باشد. دست خدا او را تاریخ و اختیار و قدرت انتخاب، و صورت خداوند او را فرهنگ و معنویبت، و روح پروردگار او را زندگی و جنبش بخشیده است. از این جاست که انسان دارای تاریخ و فرهنگ و آزادی است. وحدت بشر و یگانگی تاریخ انسانی، علاوه بر مبدأ می تواند وحدت، غایت و نهایت نیز داشته باشد و غایت تاریخ چیزی جز فرهنگ معنوی و شرط لازم آن یعنی آزادی واقعی بشر نیست.
انسان چه در چنبر ادوار همیشه تکرارشونده هستی گرفتار باشد و چه در آنات و ایّام زمان تاریخی، و تاریخ را چه تاریخ به پیش ببرد، چه سوایق نفسانی، چه شیوه تولید و چه قهرمان ابرمرد، نکته مسلّم آن است که فقط با اکسیر ایمان که عبارت است از «برداشته شدن قیدهای جدید و قدیمی از دست و پای آدمی» می توان از دایره تکرار ازلی یا از سلطه ضرورت تاریخی به فراخنای آزادی و رهایی فراز آمد. همچنان که با نفس حیاتبخش آزادی است که امکان انتخاب معنویّت و ایمان فراهم می شود و او می تواند چنین بسراید که: «چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد.» و یا «اگر به کوه بگوید که به دریا فکنده شود چنین گردد.» با چنین فهم و تفسیر از آزادی است که می توان از کرامت و فضیلت انسان، هم در برابر استیلای سیاسی دولت ها و هم در برابر هجوم بادهای مسموم نومیدی و سرگشتگی دفاع کرد و سیر تاریخ را به سوی آزادی دانست. تاریخ انسان، تاریخ آزادی است و تنها فهم تاریخ به مثابه میدان تجلّی آزادی است که می تواند گذشته را بر ما مفتوح و ما را از آن بهره مند سازد، و با عزل نظر از همه نظام های فلسفی که کوشیده اند برای تاریخ معنی، جهت و قوانین تحوّل بیابند، چون تاریخ بشری تاریخ آزادی است، انسان آزاد از قیدهای تحمیلی و استثمار و استعباد اجتماعی و نیز آزاد از زنجیره غرایز تلطیف نشده حیوانی چون خشونت و درنده خویی، طبق سرشت انسانی خود جانب حق و عدالت را خواهد گرفت و تاریخ انسان، تاریخ شکوه مندی حق و فعلیّت یافتن عدالت خواهد بود و این سخن را می توان بیان دیگری از نظریّه دینی معروف مهدویّت دانست. کوتاه سخن این که، تاریخ را چه تجربی و استقرایی بررسی کنیم و چه شهودی، غالب متفکّران نهایتا یک سخن مشترک دارند و آن عبارت است از شکوفایی بیشتر حقیقت انسان و رفع پرده ها و موانع از ذهن و قلب او. من عمدا به جای اصطلاحات متداولی چون پیشرفت تاریخی، کلمه شکوفایی را به کار بردم تا تأکید کنم که طرفدار هر کدام از نظریّه های معروف و مهمّ فلسفه تاریخ باشیم، می توانیم در این استنباط عمومی کلّی از تاریخ هم صدا باشیم. ایجاد و استمرار سازمان ملل متّحد را می توان شاهدی بر حرکت تکاملی جهان و جامعه بشری تلقّی نمود. این که در زمان ما نیاز به کوشش و بحث زیاد نیست تا همگان بپذیرند که به جای جنگ و خونریزی و کشتار می توان و باید با یکدیگر گفتگو کرد، چندان آسان به دست نیامده است.
البتّه تا وقتی زورمندان کم خرد، این امکان و قدرت را داشته باشند که در لحظه ای کوتاه ، گل و لبخند و امید درخت را با تیغ بلاهت و قساوت از چهره زمین پاک کنند، باید جشن پیروزی نهایی کلمه بر شمشیر را به تأخیر انداخت. قرن گذشته علاوه بر جلوه های خشونت و انسان آزاری استعمار قدیم و بیداد بی همانند میراث خواران جدید آن، قرن ظهور و سقوط حکومت های توتالیتر نیز بود. امید است قرن آینده، قرن نظام ها و حکومت هایی باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسی، محبّت و عدالت باشد به گونه ای که گفت وگوی تمدّن ها مظهر و مجلای آن باطن باشد. آقای رئیس، خانم ها و آقایان ! اینک پرسش این است که آیا سازمان ملل متّحد در این جهت چه تحوّلی در درون خود به اقتضای وضعیّت جدید ایجاد خواهد کرد و چه تأثیری در این سیر و صیرورت زندگی بشر خواستار رستگاری خواهد داشت؟ به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می کنم که به عنوان گام اوّل، سال ۲۰۰۱، از سوی سازمان ملل سال گفت وگوی تمدّن ها نامیده شود، با این امید که با این گفتگو، نخستین گام های ضروری برای تحقّق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود. از والاترین دستاورهای این قرن، پذیرش ضرورت و اهمّیّت گفتگو و جلوگیری از کاربرد زور، توسعه تعامل و تفاهم در زمینه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و تقویت مبانی آزادی و عدالت و حقوق انسانی است. استقرار و توسعه مدنیّت، چه در صحنه کشورها و چه در پهنه جهانی، در گرو گفتگو میان جوامع و تمدّن ها با سلایق، آرا و نظرات متفاوت است.
اگر بشریّت در آستانه هزاره و قرن آتی، تلاش و همّت خود را بر نهادینه کردن گفتگو و جایگزینی خصومت و ستیزه جویی با تفاهم و گفتگو استوار سازد، دستاورد ارزشمندی برای نسل آتی به ارمغان آورده است. از سوی دیگر جا دارد، ما اعضای سازمان ملل متّحد به بازنگری در تاریخ شکل گیری این سازمان بپردازیم و با گفت وگوی منطقی، آن را اصلاح و کامل کنیم. شکل گیری سازمان ملل متّحد همزمان با دوره سیاهی از زندگی بشر بود که بسیاری از کشورهای عضو، شرایط تلخ و شوم دوران استعمار را تجربه می کردند و در نتیجه سازمان، نمادی از سلطه باشگاه قدرت ناعادلانه حاکم در جهان شد. امروز شرایط دگرگون شده است و فرصت تجدید سامان این سازمان و به خصوص تغییر ساختار شورای امنیّت فراهم آمده است. در این جا لازم می دانم به گفته راهگشای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی افتتاحیّه نشست سران کنفرانس اسلامی در تهران اشاره کنم که کشورهای اسلامی به نمایندگی از یک میلیارد و چند صد میلیون نفوس، دارای یک کرسی دائم در شورای امنیّت سازمان ملل متّحد شوند و تا وقتی حقّ وتو باقی است، ششمین عضو دارای حقّ وتو در آن شورا باشند و همین امر را می توان نسبت به کشورهای عضو جنبش عدم تعهّد نیز تعمیم داد. وقت آن رسیده است که همگی با تفاهم، بر حقّ تبعیض آمیز «وتو» خطّ بطلان بکشیم و گام دیگری را در به رسمیّت شناختن حقّ مساوی و عادلانه همه کشورهای عضو برداریم.
آقای رئیس،
حاضران محترم!
بیاییم همگی علیه نسل کشی، تجاوز و تحقیر انسان در گوشه گوشه جهان، دست اتّحاد به هم بدهیم و جلوی فاجعه های ننگینی که از جمله در فلسطین و افغانستان و کوزوو و در بسیاری از نقاط افریقا، آسیا و آمریکای لاتین، چهره انسانی این قرن را سیاه کرده است، بگیریم. امنیّت و صلح در خاورمیانه که امری ضروری است، با به رسمیّت شناختن حقّ همه فلسطینیان برای حاکمیّت بر سرزمین آبا و اجدادیشان برقرار خواهد شد. بیت المقدّس اشغالی، خانه تفاهم و گفتگو است و به این جهت صدای بیت المقدّس که از اعماق تاریخ به گوش می رسد، صدای بالذّات ضدّ نژادپرستی و ضدّ صهیونیستی است. در بیت المقدّس، ادیان بزرگ می توانند در کنار یکدیگر به طور مسالمت آمیز زندگی کنند و سلطه حکومت اسراییل در آن جا مخالف این همزیستی و همدلی است. فلسطین خانه فلسطینیان (اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی) است نه آزمایشگاه هوس های خشونت آمیز صهیونیست ها. در افغانستان هیچ راه حلّ نظامی ای برای از بین رفتن مشکل وجود ندارد.
اعلام انزجار گسترده جهانی نسبت به قتل عام های وسیع و نسل کشی، به ویژه قتل فجیع دیپلمات ها و خبرنگار ایرانی و ادامه اسارت کمک رسانان ایرانی توسّط طالبان، ضرورت فکر در این فجایع و اقدام عاجل برای محاکمه و مجازات عاملان این جنایات را می طلبد. سرزمین افغانستان با مردم رشید و فرهنگ دوست، اینک به پایگاه اصلی خشونت و ترور و تولید و توزیع موادّ مخدّر تبدیل شده است. مردم افغانستان همچون مردم دیگر نقاط جهان حقّ انتخاب دارند و حق دارند از حکومتی فراگیر با پایگاه وسیع اجتماعی که همه اقوام، همه گروه ها و سلایق را نمایندگی کند، برخوردار باشند. این تنها راه اعاده آرامش به افغانستان است. امّا برای نیل به آن، به تصمیماتی جدّی و همکاری همه جانبه نیاز است تا امکان ارتزاق گروه ها از طریق تولید موادّ مخدّر، فروش سلاح و نیز تروریسم مسدود گردد. سازمان ملل متّحد به کمک سازمان کنفرانس اسلامی و کشورهای ذی دخل می توانند هر چه زودتر همه طرف های درگیر را به پای میز مذاکره بکشاند و زمینه را برای انتخاب آزاد مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان فراهم آورد، یاغیان را با پشتوانه اراده جهانی به سر جای خود بنشاند و از هم اکنون برای بسیج کمک های بین المللی پس از دستیابی به این شرایط ضروری سیاسی، برنامه ریزی و هماهنگی کند. در کوزوو باید حقّ عادلانه مردم تحت فشار این ایالت به رسمیّت شناخته شود و دولت یوگسلاوی وادار شود که به این حقّ احترام بگذارد. آقای رئیس، خانم ها و آقایان! کوشش صادقانه برای مبارزه با تروریسم، در تمامی اشکال آن و از جمله تروریسم دولتی، یکی دیگر از نکات مورد اهتمام جمهوری اسلامی ایران است.
تروریسم، محصول نومیدی و پوچ انگاری (نیهیلیسم) است و در جهانی که بر مدار قهر و غلبه می چرخد، مبارزه جدّی با تروریسم از حدّ حرف و شعار جلوتر نخواهد رفت. مبارزه واقعی با تروریسم باید همراه با مبارزه برای عدالت باشد. البتّه این سخن نباید به معنی توجیه نوعی تروریسم تفسیر شود. ما به صراحت اعلام می کنیم که به اقتضای موازین دینی و اخلاقی فرهنگی خود، با تروریسم در کلّیّه اشکال آن مخالفیم و با آن به جد مقابله خواهیم کرد. خلاصه آن که باید برای ریشه کن کردن حقیقی این پدیده شوم، همراه با مبارزه با عوامل فعلی آن از طریق همکاری جدّی و شفّاف بین المللی، در راه تحقّق عدالت در جهان کوشش کنیم. جهان در آستانه هزاره سوم باید از کابوس جنگ هسته ای و سلاح های کشتار جمعی نیز رهایی یابد. آزمایش های اخیر هسته ای در منطقه ما به نگرانی ها و پیچیدگی های جدیدی دامن زده که این ضرورت را دو چندان می کند. ما باید بپذیریم که فکر دستیابی به امنیّت از طریق این تسلیحات، توهّمی بیش نیست. نمایش عزم جهانی برای نابودی تمامی زرّادخانه های کشتار جمعی در یک چارچوب زمانی معیّن، مبارزه با تولید و گسترش این سلاح ها را هدفمند و پرشتاب خواهد نمود. ایجاد مناطق عاری از سلاح های کشتار جمعی به ویژه در منطقه خاورمیانه، گام اوّلیّه مناسبی در مسیر مبارزه با بی اعتمادی و تشنّج ناشی از این تسلیحات است.
ما به عنوان قربانیان سلاح های کشتار جمعی، بیش از دیگران بر آثار دهشتناک این سلاح ها واقفیم و لذا در تأسیس و تقویت ترتیبات جهان شمول برای امحای آن ها پیشتاز خواهیم بود. امنیّت، توسعه و رفاه در جهان سوم مستلزم تقویت مبانی همکاری و به کارگیری روش های حساب شده به منظور اعتمادسازی است. خوشحالیم که هشتمین نشست سران کنفرانس اسلامی در تهران، با تشخیص این ضرورت، ساز و کار مناسبی را برای تقویت همکاری و اعتماد بر مبنای گفت وگو میان کشورهای اسلامی پایه گذاری کرد. من در این جا به عنوان نخستین گام در این مسیر، کشورهای منطقه خلیج فارس را که در یک دهه شاهد دو جنگ ویران گر بوده اند، به ایجاد یک نظام امنیّت و همکاری در منطقه خلیج فارس دعوت می کنم. کوتاه سخن آن که اعتماد و صلح بدون بازنگری جدّی مبانی فکری جنگ سرد، میسّر نیست. توسعه فرهنگ صلح نیازمند پذیرش نقش سازنده ملّت ها و پرهیزی از سلطه طلبی، یک جانبه گرایی، تقلیل و حذف است. جمهوری اسلامی ایران به اقتضای مبانی اعتقادی و مایه های تمدّن دیرپای خود، خواستار جهانی سرشار از صلح و آرامش بر اساس کرامت انسانی است و تشنّج زدایی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده است و بر مبنای اصول انقلاب اسلامی، سیاست موزون گسترش روابط با همسایگان و دیگر کشورها را بر پایه احترام عملی به استقلال و برابری حقوق بین کشورها، ادامه خواهد داد. صلح تمام عیار، علاوه بر صلح میان انسان ها شامل صلح میان انسان و طبیعت نیز می شود. انسان باید از غلبه و استیلا بر طبیعت دست بردارد و در آینده، بیشتر بر هماهنگی میان انسان و طبیعت تأکید کند. حفظ محیط زیست به مثابه میراث مشترک طبیعی از مهم ترین اولویّت های قرن آتی است.
در پایان سخن، مایلم بر نقش خانواده، زنان و جوانان در ساختن فردایی بهتر، و تحکیم بنیان های جامعه مدنی جهانی تأکید نمایم. خانواده بستر بی بدیل رشد جامعه بشری و اعتلای شخصیّت فردی اجتماعی انسان است. متأسّفانه در روزگار ما و به خصوص در جهان صنعتی، پایه های خانه و خانواده به شدّت لرزان شده است و خطر فروپاشی آن تهدید بزرگی برای زندگی سالم مادّی، معنوی و عاطفی بشر است. همّت جهانی باید برای مقابله با این خطر برانگیخته شود تا مبادا چراغ این کانون گرم محبّت و عاطفه و تربیت، در برابر تندبادهای سرد سودطلبی و هوس پرستی و ظاهربینی به خاموشی گراید.
تلاش های جهانی برای ترویج احترام و حفظ و گسترش حقوق زنان، نیازمند بازنگری در نگاه های سنّتی و متداول ناصواب نسبت به زن است. هم دیدگاهی که با پندار نادرست برتری مرد، به زن و مرد و انسانیّت جفا می کند و هم آن که با نادیده گرفتن اختلاف میان زن و مرد، همان ستم را روا می دارد. باید بپذیریم که زن و مرد هر دو انسان های بزرگ و شایسته رشد و پیشرفت عقلانی، عاطفی، فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جامعه هستند و توسعه همه جانبه و پایدار، تنها با حضور و مشارکت فعّال هر دو میسّر می شود. ملل متّحد در آستانه قرن و هزاره آینده باید نسل آینده را که صاحب این قرنند باور کند و آن چه را که لازمه این باور است، بپذیرد. بپذیریم که قیّم جوانان نیستیم و جوان باید آگاهانه و مختارانه در فرآیند رشد و توسعه حضور داشته باشد. با چنین دیدگاه نو و به کمک توان و اندیشه پویای نسل جدید، یقینا می توان آینده ای به مراتب بهتر و درخشان تر برای قرن آتی رقم زد.
از توجّه شما متشکّرم.
آرش حسینی پژوه: وقتی فراخوان الله اکبر منتشر شد ، تو شکی عمیق رفتیم شکی که تا همین دیشب هم خیلی ها ازش بیرون نیومده بودند ، ترس اینکه اگر این فراخوان به سر انجام نرسد چه باید کرد و چه بر سر امید ها خواهد آمد ، چه طوری میخواهیم توجیه اش کنیم ، با بیم ها و امید ها گذراندیم اش ، بگذریم که در این میان بودند کسانی که بیم موفقیت داشتند و امید شکست تا بیایند و بر طبل بی طرفی خود بکوبند و دوباره فریاد قلمشان را بر سر رهبران سبز جنبش بکوبند ، بیایند و دوباره از نمادین بودن و بهانه بودن بنویسند از مرگ و نفس های آخر بنویسند ، از افراط بنویسند و بر اعتدال بتازند ، بودند ، تعارف که نداریم کم هم نبودند.
اما در میان همه این بودن ها ما هم بودیم مایی که ترسیده بودیم که این شوک آخر امید آخر باشد ، اینکه جنبش بی صدا مرده باشد، اینکه مرگ جنبش حقیقت باشد ، ترسیده بودیم و مدام در ذهنمان کلنجار میرفتیم که مبادا در این مرگ ما هم خاموش بشیم و حرفی برای گفتن نماند ، ترسیده بودیم ، تعارف هم نداریم.
این سوی جنبش متوهم آنقدر از مرگ و سکوت قلم بود و تحلیل که امیدی به ضربان نمانده بود و ما غافل از حقیقت ، سوگواری میکردیم و به دنبال پیدا کردن لباسی سیاه تاریخ یک ساله مان را مرور میکردیم که کجا اشتباه شد ، کجا کوتاهی کردیم و کجا گذشتیم تا موج سبزمان ضربانش آهسته شود و به مرگ نزدیک.
غافل بودیم و چشم بسته بودیم به روی حقیقت زنده ای که نفس میکشید زیر فشار ها ، شکنجه ها ، زندان ها ، بی پولی ها و زیر هر آنچه ما زیرش نیستیم نفس میکشید و ما یا نمی فهمیدیم یا نشسته بودیم رویش تا نفس بگیریم.
غفلت ما تزریق نا امیدی بود تزریق تفرقه و شعار های زیبا ، تازه یاد گرفته بودیم حرفه ای باشیم تا تصویر گری درد کنیم و درمان را نا ممکن تصویر ، چه میشود کرد ما این بودیم تعارف هم نداریم.
اما آن سوی پرده ، آن سوی زندان و شکنجه و حصر و تبعیض ، آن سوی مرگ بر ها ، آن سوی لباس شخصی ها ، پسرکی نشسته بود تا بر پشت بامش در مقابل چشمان خون رنگ کودتا آنچنان فریاد الله اکبر سر دهد که بلرزد به تنم ، به چشمم بغلتد اشک ، شوق یا شور ، نمیدانم ، هر آنچه بود از فریاد بود از فریاد بغض گرفته ای که ندای خدا هست هنوز را به گوش شیخ ما رساند به گوش میر ما رساند تا نهراسند از خواب آلودگی ما و ببالند به بیداری دخترک...
آری ما این بودیم ، آن طرف مرز ها امید زنده است هنوز.
باز هم قلم بزن باکی نیست دیگر برای من ، حتی اگر این سوی آبها و کوه ها هر روز میهمان نیش خند تو باشم و هر روز بر امیدم خرده بگیری باکی نیست ، من زنده ام ، زنده میمانم ، چون پدری آن سوی کوه ها دست پینه بسته اش از روی بوق کنار نمیرود تا اگر گلویش خسته روزگار است دستانش تاوان گلوی خاموشش باشند ، آری دیگر باکی نیست برای من ، بگو از سرخی بگو از بهانه بگو ، از مرگ بگو ، بباف ، فلسفه بباف ، تفسیر کن ، تحقیق کن ، و مدام تحقیر کن ، خون گذشتگانت را بر سرم بریز ، طبل بی طرفی ات ، حرفه ای بودن قلمت را بر سرم بزن ، بکوب ، تحقیر کن ، باکی نیست من دلم به دستان چروکیده مادری آنور کوه ها خوش است.
دلم به ضربان قدم سبز تاریخ سازان گرم است و نه به قلم های حرفه ای تاریخ نویسان.
گوش کن نفس می کشد....الله اکبر
ندای سبز آزادی: حکم پنج سال حبس تعزیری مهدی محمودیان عضو جبهه مشارکت، در دادگاه تجدیدنظر تایید و به وکیل وی ابلاغ شد.
به گزارش جرس، حکم محمودیان که هم اکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد، به وکیل وی ابلاغ شده است.
این فعال مطبوعاتی، ٢۵ شهریورماه سال گذشته و در جریان حوادث بعد از انتخابات و وقایع کهریزک، بازداشت و از آن زمان حتی یک روز هم به مرخصی اعزام نشده است.
محمودیان که عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان است، نقش مهم و اساسی در افشای جنایت کهریزک، انتشار اسامی بالغ بر ۷۰ تن از شهدای پس از انتخابات و همچنین فیلم منتشر شده از دفن پنهانی و دسته جمعی شهدای جنبش سبز در قطعه ٣۰٢ بهشت زهرا داشت.
ندای سبز آزادی: خانواده آیت الله طالقانی و اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات دیروز با حسین نورانی نژاد زندانی که به تازگی از زندان اوین آزاد شده دیدار کردند .
به گزارش خبرنگار کلمه، در دیداربا حسین نورانی نژاد اعظم طالقانی و محسن آرمین و فیض الله عرب سرخی نیز حضور داشته و از مقاومت این زندانی سیاسی در دوران حبسش تقدیر کردند.
حسین نورانی نژاد پس از گذراندن یک سال محکومیت از زندان اوین آزاد شد. این فعال سیاسی و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی ۲۶ شهریور ماه سال ۸۸ بازداشت و در دادگاه تجدید نظر به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال زندان محکوم شد. اینک او پس از گذراندن دوران محکومیت خود از زندان آزاد شده است.
نورانی نژاد جز هفده زندانی اعتصاب کننده اوین بود که به خاطر رفتارهای نامناسب ماموران زندان اوین به سلول انفرادی منتقل و دست به اعتصاب غذا زد.
ندای سبز آزادی: عماد افروغ، نماینده سابق مجلس، در پاسخ به این سوال که چگونه احمدینژاد که زمانی از سوی عدهای رجایی زمان بامیده میشد اکنون و پس از ۵ سال کوروش زمان نامیده میشود، اظهار داشت: من هیچ گاه دولت فعلی را با دولت شهید رجایی مقایسه نکردم و همواره هم این قیاسرا معالفارغ دانستهام و بعد از مدتی هم به این نتیجه رسیدم که آنچه در مورد این دولت صادق است این مساله است که این دولت زمانه را خوب میشناسد و شرایط و احوال را خوب درک میکند و متناسب با اوضاع و شرایط تغییر موضع میدهد.
وی در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به اینکه این جریان به دنبال فرصت میگردد و از هر چیزی به مثابه فرصت استفاده میکند. تاکید کرد: این جریان یک جریانی است که از آن میتوان بهعنوان ماکیاولیسم مذهبی یاد کرد که هر مسئلهای برای او یک فرصت است ، چه اشخاص و شعارها و چه اهداف. بنابراین یک چنین جریانی نمیتواند مطلوب و جدی باشد و از نظر من نه انتسابش به شهید رجایی جدی است و نه توسل و تمسکش به کوروش و جریانهای دیگر.
این فعال سیاسی اصولگرا فعالیتهای حزبیای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر میبینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی میشود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت میگیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب،چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیتهای حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیدهتر میکند.
عماد افروغ در مورد تشکیل احزاب حامی دولت و نگاه دولت به مسئله احزاب، اظهار داشت: در عالم سیاست اگر یک رجل سیاسی که قصد دارد واردکار اجرایی سیاست شود، ادعا کند که بدون اتکا به گروهها و جریانات سیاسی غیر از احزاب توفیق پیدا کرده ادعای گزافی است.
وی با بیان اینکه تنها قشری که میتواند به تنهایی فعالیت بکند و معمولاً هم هزینههای زیادی را متحمل میشود و به قول ادوارد سعید «در زندان خود تحمیلی خودش محبوس میشود روشنفکر است» ، متذکر شد: تنها روشنفکر است که بدون اینکه قصد داشته باشد وارد قدرت سیاسی شود با روشنگریهایش خود را به حاشیه میکشاند و انواع هزینهها را متقبل میشود.
افروغ ادامه داد: بقیه اقشار وقتی میخواهند وارت فعالیت سیاسی شوند ، حتما با اتکا به یک جریان و یا پیوند و پیوستهایی وارد میشوند و این پیوندها هم البته تفاوت میکند ،بعضی وقتها این پیوندها بوی حزب میدهد و برخی اوقات بوی حزب نمیدهدکه هر چند ممکن است ظاهری از عنوان حزب را نداشته باشد ،اما محتوای یک حزب را میتوان درون آن جستوجو کرد و این مساله را میشود درباره همه کسانی که بعد از انقلاب اسلامی به قدرت اجرایی رسیدهاند ردیابی کرد.
این نماینده سابق مجلس با طرح این پرسش که کدام یک از روسای جمهور بودند که بدون اتکا به جریانات و گروههای سیاسی شناخته شده و ناشناخته، روی کار نیامده باشند،
اضافه کرد: در سالهای اخیر شاهد یک واقعیت ساختاری در رابطه قدرت و ثروت بودهایم و این رابطه هم صرفا بر مدار ثروت اقتصادی نیست، و حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را دربر میگیرد.
افروغ خاطرنشان کرد: به محض اینکه افراد وارد قدرت دولتی میشوند به دلیل فرصتهایی که این موقعیت در اختیار آنها قرار میدهد ، هم به ثروت میرسند و سرمایههای فرهنگی و هم سرمیاههای سیاسی را در اختیار میگیرند که نمونه آن احزاب دولت ساخته است ،حتی اگر قالب حزب را هم نداشته باشد.
افروغ با نام بردن از برخی احزاب در این رابطه ادامه داد: میتوان به حزب کارگزاران ، مشارکت و برخی از همین احزابی که در دروه ریاستجمهوری نهم به بعد شکل گرفته و تقویت شدهاند اشاره کرد که قبلا اثری از آنها نبود.
وی با تاکید بر اینکه این اتفاق ربطی به این رئیسجمهور و یا روسای جمهور دیگر ندارد این واقعیت را یک واقعیت ساخت یافته دانست که به جای اینکه دولتها توسط جمعیتها و گروههای شناخته شده سیاسی شکل بگیرند ، این دولتها هستند که جریانات و گروههای سیاسی را تشکیل میدهند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه اگر قاعدهبازی قاعده حزبی میشد ، به این معنا بود که ما با یک فلسفه سیاسی روشن و ایدئولوژی تعریف شده و نیز یک رهبری مشخص و عضوگیری و منابع مالی تعریف شده مواجه بودیم، گفت: فعالیتهای حزبیای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر می بینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی میشود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت میگیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب،چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیتهای حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیدهتر میکند.
افروغ تصریح کرد: به سادگی میتوان مصادیق جریانهای سیاسی که کمک کردند ، رئیسجمهور فعلی به قدرت برسد مشخص کرد و نیز مصادیق جریانهای سیاسی را که با وجود آمدن این دولت شکل گرفتند و تقویت شدند را برشمرد، اما من نمیخواهم وارد روشن کردن این مصادیق بشوم.
ندای سبز آزادی: عماد افروغ، نماینده سابق مجلس، در پاسخ به این سوال که چگونه احمدینژاد که زمانی از سوی عدهای رجایی زمان بامیده میشد اکنون و پس از ۵ سال کوروش زمان نامیده میشود، اظهار داشت: من هیچ گاه دولت فعلی را با دولت شهید رجایی مقایسه نکردم و همواره هم این قیاسرا معالفارغ دانستهام و بعد از مدتی هم به این نتیجه رسیدم که آنچه در مورد این دولت صادق است این مساله است که این دولت زمانه را خوب میشناسد و شرایط و احوال را خوب درک میکند و متناسب با اوضاع و شرایط تغییر موضع میدهد.
وی در گفتوگو با ایلنا، با اشاره به اینکه این جریان به دنبال فرصت میگردد و از هر چیزی به مثابه فرصت استفاده میکند. تاکید کرد: این جریان یک جریانی است که از آن میتوان بهعنوان ماکیاولیسم مذهبی یاد کرد که هر مسئلهای برای او یک فرصت است ، چه اشخاص و شعارها و چه اهداف. بنابراین یک چنین جریانی نمیتواند مطلوب و جدی باشد و از نظر من نه انتسابش به شهید رجایی جدی است و نه توسل و تمسکش به کوروش و جریانهای دیگر.
این فعال سیاسی اصولگرا فعالیتهای حزبیای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر میبینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی میشود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت میگیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب،چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیتهای حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیدهتر میکند.
عماد افروغ در مورد تشکیل احزاب حامی دولت و نگاه دولت به مسئله احزاب، اظهار داشت: در عالم سیاست اگر یک رجل سیاسی که قصد دارد واردکار اجرایی سیاست شود، ادعا کند که بدون اتکا به گروهها و جریانات سیاسی غیر از احزاب توفیق پیدا کرده ادعای گزافی است.
وی با بیان اینکه تنها قشری که میتواند به تنهایی فعالیت بکند و معمولاً هم هزینههای زیادی را متحمل میشود و به قول ادوارد سعید «در زندان خود تحمیلی خودش محبوس میشود روشنفکر است» ، متذکر شد: تنها روشنفکر است که بدون اینکه قصد داشته باشد وارد قدرت سیاسی شود با روشنگریهایش خود را به حاشیه میکشاند و انواع هزینهها را متقبل میشود.
افروغ ادامه داد: بقیه اقشار وقتی میخواهند وارت فعالیت سیاسی شوند ، حتما با اتکا به یک جریان و یا پیوند و پیوستهایی وارد میشوند و این پیوندها هم البته تفاوت میکند ،بعضی وقتها این پیوندها بوی حزب میدهد و برخی اوقات بوی حزب نمیدهدکه هر چند ممکن است ظاهری از عنوان حزب را نداشته باشد ،اما محتوای یک حزب را میتوان درون آن جستوجو کرد و این مساله را میشود درباره همه کسانی که بعد از انقلاب اسلامی به قدرت اجرایی رسیدهاند ردیابی کرد.
این نماینده سابق مجلس با طرح این پرسش که کدام یک از روسای جمهور بودند که بدون اتکا به جریانات و گروههای سیاسی شناخته شده و ناشناخته، روی کار نیامده باشند،
اضافه کرد: در سالهای اخیر شاهد یک واقعیت ساختاری در رابطه قدرت و ثروت بودهایم و این رابطه هم صرفا بر مدار ثروت اقتصادی نیست، و حوزههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را دربر میگیرد.
افروغ خاطرنشان کرد: به محض اینکه افراد وارد قدرت دولتی میشوند به دلیل فرصتهایی که این موقعیت در اختیار آنها قرار میدهد ، هم به ثروت میرسند و سرمایههای فرهنگی و هم سرمیاههای سیاسی را در اختیار میگیرند که نمونه آن احزاب دولت ساخته است ،حتی اگر قالب حزب را هم نداشته باشد.
افروغ با نام بردن از برخی احزاب در این رابطه ادامه داد: میتوان به حزب کارگزاران ، مشارکت و برخی از همین احزابی که در دروه ریاستجمهوری نهم به بعد شکل گرفته و تقویت شدهاند اشاره کرد که قبلا اثری از آنها نبود.
وی با تاکید بر اینکه این اتفاق ربطی به این رئیسجمهور و یا روسای جمهور دیگر ندارد این واقعیت را یک واقعیت ساخت یافته دانست که به جای اینکه دولتها توسط جمعیتها و گروههای شناخته شده سیاسی شکل بگیرند ، این دولتها هستند که جریانات و گروههای سیاسی را تشکیل میدهند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه اگر قاعدهبازی قاعده حزبی میشد ، به این معنا بود که ما با یک فلسفه سیاسی روشن و ایدئولوژی تعریف شده و نیز یک رهبری مشخص و عضوگیری و منابع مالی تعریف شده مواجه بودیم، گفت: فعالیتهای حزبیای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر می بینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی میشود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت میگیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب،چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیتهای حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیدهتر میکند.
افروغ تصریح کرد: به سادگی میتوان مصادیق جریانهای سیاسی که کمک کردند ، رئیسجمهور فعلی به قدرت برسد مشخص کرد و نیز مصادیق جریانهای سیاسی را که با وجود آمدن این دولت شکل گرفتند و تقویت شدند را برشمرد، اما من نمیخواهم وارد روشن کردن این مصادیق بشوم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر