ندای سبز آزادی: دانشآموختگان ایرانی خارج از کشور با انتشار نامه ای در راستای پیشنهاد مغفولمانده میرحسین موسوی مبنی بر لزوم همهپرسی در مورد برنامههستهای و لزوم اعلام نظر تمامی ایرانیان درباره این موضوع، با تشکیک شدید نسبت به صلحآمیز بودن نیات حاکمیت از تعقیب این برنامه، خواهان توقف بلادرنگ برنامه غنیسازی هستهای شد. پویش راه سبز در این نامه از سایر گروهها و فعالان جنبش سبز نیز دعوت کرد تا با مشارکت فعال در این مساله و اعلام نظراتشان، ابطال ادعای حکومت مبنی بر برخورداری از حمایت همهجانبه ایرانیان برای ادامه ماجراجوییهایش در بحران هستهای را ثابت کنند.
به گزارش پرسا متن کامل این نامه به شرح ذیل است :
باوجود ارتباط مستقیم مشکلات اقتصادی ایران با رویکرد ایدئولوژیک حکومت به مسائل ملی و بینالمللی، و اولویت معضلات اقتصادی برای عموم مردم، متاسفانه فعالان جنبش سبز توجه کافی به روشنسازی این ارتباط و جلب توجه افکار عمومی به ریشههای این معضلات را نداشتهاند. با آنکه بحران هستهای که نتیجه تعقیب نیات ماجراجویانه و رویاروییطلبانه حکمرانان ایران است، فشارها و دشواریهای اقتصادی را افزایش بخشیده، همراهان جنبش سبز همچنان از ورود فعال به این موضوع خودداری میکنند. اگرچه سکوت فعالان داخل کشور نتیجه فضای اختناق کودتایی است، حتی بسیاری از فعالان خارج از کشور نیز با عدم شفافیت در موضوعگیری نسبت به نیات حکومت ایران از تعقیب برنامه هستهایاش، تنهابه شکایتهای کماثر نسبت به کارکرد دستگاه دیپلماسی در این ماجرا بسنده کردهاند.
آیا همچنان میتوان برنامه هستهای حاکمیت را صلحآمیز دانست؟
سه رکن اساسی دستیابی به سلاح هستهای، تولید اورانیوم با غلظت بالا، دسترسی به فنآوری چاشنی کلاهک هستهای و سرانجام داشتن توان موشکی لازم برای پرتاب کلاهکهستهای به مقاصد مورد نظر است. باوجود ارزشافزوده پائین تولید سوخت هستهای و پایبندی روسیه به تامین این سوخت، برنامه هستهای ایران با تاکید بر ذخیرهسازی اورانیوم غنیشده، گامهای اصلی رساندن اورانیوم به غلظت تسلیحاتی را به اتمام رسانده، و دستیابی ایران به غلظت لازم برای سلاح هستهای تنها محتاج گذشت زمان و ادامه فرآیند غنیسازی است. مدارک انتقال فنآوری چاشنی هستهای از پاکستان به ایران سالهاست که در اختیار بازرسان آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار گرفتهاست، و حاکمیت ایران تنها بر ناخواسته بودن دسترسیاش به این نقشههای فنی در جریان انتقال فنآوری هستهای تاکید دارد. علاوه بر موارد فوق، آزمایشهای موشکی که تنها به کار کلاهکهای غیرمتعارف میآید (افزایش برد موشکها بدون بهبود دقت آنها) توان پرتاب کلاهک هستهای به اهداف مورد نظر در منطقه را نشان میدهد. در نبود اعلان عمومی یا دسترسی به اطلاعات محرمانه، تا زمانیکه حکومت ایران دست به آزمایش هستهای نزند، نمیتوان به صورت صددرصد قطعی بر تسلیحاتی بودن برنامههستهای حکومت صحه گذاشت. با این حال گامهای برداشته شده در این برنامه تفاوت ماهوی و روشنی با اقدامات لازم برای دستیابی به توانایی استفاده صلحآمیز دارد. شواهد روشن برای صلحآمیز ندانستن ماهیت و اهداف برنامه هستهای حاکمیت از سوی کارشناسان نظامی مدتهاست که از سطح کفایت گذشته، و دیگر نمیتوان اعتباری برای ادعای حکومت ایران در مورد صلحآمیز بودن این برنامه قائل بود. حاکمیت ایران موقعیتهای فراوانی برای تغییر جهت برنامههستهایاش به سمت برنامهای صلحآمیز داشتهاست که با خلفوعده به هدر رفتهاند. تعلیقها و نرمشهای گهگاه حکومت نیز تنها برای کسب فرصت جهت چیرگی بر مشکلات فنی این برنامه و یا شکستن اجماع جهانی بودهاست. با اینکه فعالان و کارشناسان مستقل ایرانی تعقیبکننده این برنامه از صلحآمیز تلقیکردن این برنامه سربازمیزنند، جو اختناق و سانسور خبری شدید اعمال شده درباره این موضوع در داخل ایران، عامه مردم را نسبت به اهداف و نتایج حاصل از ادامه این برنامه در تاریکی قرار دادهاست. این درحالی است که آخرین فرصت تغییر سیاست هستهای در شرایطی با دیپلماسی تاخیری حاکمیت روبرو میشود، که فعالان مدنی و سیاسی از ورود فعال به این بحران و جلوگیری از عواقب اسفناک مترتب بر آن پروا دارند.
اهداف حکومت از ادامه برنامه هستهای چیست؟
سهم ناچیز تولید انرژی به صورت هستهای و ضررهای روزافزون انزوای اقتصادی ناشی از این بحران بر صنایع داخلی به خصوص تولید و صادرات نفتوگاز، هرگونه توجیه اقتصادی ادامه این برنامه را بیمعنا میسازد. دستیابی به چند کلاهک هستهای نیز توان تهاجمی خاصی در برابر زرادخانه قدرتهای هستهای منطقه و جهان برای حکومت ایجاد نخواهد کرد. با این حال توان بازدارندگی و رفع خطر موجودیتی که از دستیابی به سلاح هستهای، حتی به تعداد اندک، ناشی میشود، گسترش فراگیر مداخلات حکومت ایران را در کشورهای منطقه از طریق گروههای ایدئولوژیک وابسته نظیر حزبالله، حماس و … مهیا خواهد ساخت. تعقیب برنامه هستهای به صورت کنونی و تحمیل هزینههای گزاف اقتصادی و امنیتی بر ایرانیان، تنها با توجه به ماهیت ایدئولوژیک قدرت حاکمیت و بالخصوص رهبری ایران، که فلسفه وجودی خود را در مقابلهجویی با تمدن مدرن میبیند، معنا مییابد.
ضررهای اصلی ادامه بحران هستهای چه خواهد بود؟
بیشک دستیابی حاکمیت ایران به سلاح هستهای نه تنها باعث امنیت و آسایش مردم نخواهد گشت، بلکه با ایجاد تضمین امنیتی برای حاکمان ایران راه را برای گسترش اعمال مقابلهجویانه ایشان و تحمیل هزینههای گزاف انسانی و اقتصادی بر ایرانیان هموارتر خواهد ساخت. مردم ایران علاقهای به رویاروییهای ایدئولوژیک حاکمیت با قدرتهای جهانی ندارند و خواهان درگیری با هیچ قدرت جهانی نیستند. تجربه جنگ هشتسالهای که به سبب ندانمکاریهای ایدئولوژیک و رقابتهای سیاسی داخلی بیهوده ادامه یافت، ایرانیان را از درگیریهای بیثمر ایدئولوژیک که مستلزم هزینههای گزاف میشود، به حق گریزان ساختهاست. از سوی دیگر نگرانی گسترده قدرتهای جهانی از دستیابی حکومت ایران به سلاح هستهای و گسترش ماجراجوییهایاش در منطقه، فشار بینالمللی برای توقف این روند را افزودهاست. شدتبخشیدن به تحریمهای اقتصادی کنونی و توسل به حمله نظامی راهکارهای محتمل قدرتهای جهانی برای پیشگیری از دستیابی حکومت ایران به سلاح هستهای خواهد بود. یادآوری این نکته ضروری است که حتی در صورت دستیابی حکومت ایران به سلاح هستهای، اعمال انزوای فراگیر(containment)، که در مورد کرهشمالی به اجرا درآمدهاست، سرنوشت رنجآوری برای مردم ایران رقم خواهد زد.
آیا تسلط بر سرنوشت خویش همراهی با بیگانگان است؟
متاسفانه چارهجویی بسیاری از فعالان و دلسوزان ایرانی خارج از کشور تنها در گوشزد کردن خسارات تحریمها و ضررهای انسانی فجیع برخورد نظامی، برای افکار عمومی غربی خلاصه شدهاست. برخی حتی با وجود غیرصلحآمیز دانستن نیات حاکمان ایرانی، به گمان اینکه مطرحکردن این موضوع بهانه به دست جریانهای نومحافظهکار برای حمله با ایران خواهد داد، از ورود فعال به این موضوع میپرهیزند. ذکر این نکته ضروری است که ناچیز بودن اثربخشی ایرانیان بر افکار عمومی غرب و کم وزنی توجه به تالمات مردم ایران در برابر منافعملی قدرتهای جهانی، منطق این پرهیز را نادرست میسازد. تعیینکننده درجه اول سیاست قدرتهای جهانی در این موضوع، گامهای حکومت ایران در راستای دستیابی به توانایی تسلیحاتی هستهای و رفتار این حکومت در منطقه است. بیشک تغییر روند افزایش فشارها بر مردم ایران با توقف گامها و رفتارهای حکومت ایران میسر خواهد شد.
چگونه ایرانیان میتوانند این بحران را پایان بخشند؟
حاکمیت ایران با تعقیب همزمان تاکید بر عواطف میهندوستانه در مورد حق استفاده صلحآمیز مردم ایران از انرژی هستهای و اعمال سانسور قوی در مورد ماهیت و گامهای برنامه هستهای فعلی، تاکنون موفق به ایجاد اتحادی هرچند شکننده در حمایت از این برنامه بودهاست. بخشهای ایدئولوژیکتر حاکمیت امیدوارند با افزایش سطح رویارویی با قدرتهای جهانی در این مساله، مشروعیت از دسترفته حکومت را در قالب تقابل با بیگانگان بازیابند. ورود فعالان مدنی و سیاسی جنبش سبز به بحران هستهای و روشنساختن تفاوتهای بنیادین برنامه هستهای حاکمیت با گامهای لازم جهت استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای ضروری است. تنویر افکار عمومی نه تنها دروغگوییها و ندانمکاریهای حاکمیت در این زمینه را برای مردم روشن میسازد، بلکه با تبدیل فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها به فشار سیاسی، حاکمیت را وادار به توقف برنامه غنیسازی کنونی خواهد ساخت. بیشک جلوگیری از دستیابی حاکمیت ایران به توانایی تسلیحاتی هستهای توسط فعالان و مردم ایران بهترین رویکرد برای پرهیز از افزایش فشارهای اقتصادی بر مردم و برطرف ساختن خطر فزاینده درگیری نظامی خواهدبود.
پویش راهسبز دانشآموختگان ایرانی خارج از کشور، در راستای پیشنهاد مغفولمانده میرحسین موسوی مبنی بر لزوم همهپرسی در مورد برنامههستهای و لزوم اعلام نظر تمامی ایرانیان درباره این موضوع، با تشکیک شدید نسبت به صلحآمیز بودن نیات حاکمیت از تعقیب این برنامه، خواهان توقف بلادرنگ برنامه غنیسازی هستهای است. بیشک دستیابی به توانایی صلحآمیزهستهای، با تمرکز بر توسعه فنآوری ساخت نیروگاههای ایمن میسر خواهد شد و نه تعقیب توامان غنیسازی هستهای و برنامههای موشکی. پرسا از سایر گروهها و فعالان جنبش سبز نیز دعوت میکند تا با مشارکت فعال در این مساله و اعلام نظراتشان، ابطال ادعای حکومت مبنی بر برخورداری از حمایت همهجانبه ایرانیان برای ادامه ماجراجوییهایش در بحران هستهای را ثابت کنند. بدیهیاست که جنبش سبز که اساسیترین خواستهاش تسلط مردم بر سرنوشت خویش بودهاست، نباید سرنوشت کشور در موضوع حساس هستهای را به دست حاکمان دروغگو و ندانمکار فعلی بسپارد.
(iranporsa.org) پرسا - پویش راه سبز دانش آموختگان و دانشجویان ایرانی
ندای سبز آزادی: همه بازار های طلافروشان شهر مشهد در روزهای پنجشنبه اول مهر و شنبه سوم مهر به طور کامل تعطیل بود.
به گزارش کلمه در مشهد، در ادامه اعتراضات طلافروشان سراسر کشور ، طلافروشان مشهدی در اعتراض به نحوه اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده با هماهنگی کاملی از روز پنجشنبه دست به اعتصاب زدند و این اعتصاب در روز شنبه نیز ادامه یافت. این گزارش حاکیست طلافروشان مشهدی تصمیم به ادامه اعتصاب در روز یکشنبه نیز دارند.
همچنین گفتنی است در روز شنبه طلافروشان نیشابور ، سبزوار و تربت حیدریه نیز دست به اعتصاب زدند. همزمان با انجام این اعتصاب ، از سوی نهاد های امنیتی شهر مشهد تماس های تهدید امیزی برای شکستن اعتصاب با طلافروشان انجام شده است.
گفته میشود این اعتصاب تا زمان تغییر قانون مالیات بر ارزش افزوده ادامه خواهد داشت
ندای سبز آزادی: همزمان با بازگشایی دانشگاه ها، حجت السلام مهدی کروبی پیامی را برای دانشجویان صادر کرد. مهدی کروبی در پیامی، شروع سال تحصیلی جدید را به دانشجویان، اساتید و جامعه دانشگاهی کشور تبریک گفت. به گزارش سایت تغییر، حجت السلام والمسلمین مهدی کروبی ضمن تبریک شروع سال تحصیلی جدید، دانشجویان را به حضوری هوشیار، پویا، معقول و با حفظ قوانین و مقررات کشور، در صحنه دعوت نمود.
متن کامل این پیام بدین شرح است:
سلام و عرض ادب به دانشجویان عزیز و اساتید محترم ؛
ابتدا آغاز سال تحصیلی جدید را به همه ی شما تبریک عرض می نمایم.
همانطور که امام فرمودند، دانشگاه مبداء تمام تحولات است و شما دانشجویان عزیز و فرزندان ملت، سرمایه های عظیم و بالقوه ی این تحولات هستید، بی شک آینده کشور از آن شما خواهد بود.
بار سنگین کشور برای دستیابی به پیشرفت و آبادانی توام با عزت و افتخار و استقلال، بر دوش شما دانشجویان و دانش پژوهان عزیز است که امید این ملت پر افتخار هستید.
از همین صندلی های دانشگاه هاست که مدیران سطوح مختلف سیاسی و اجرایی کشور تربیت خواهند شد و اداره امور کشور به آنان واگذار خواهد گردید.
بدانید در قبال این انقلاب و ملت شهید پرور ایران مدیون هستید و باید نقش مهم و آینده ساز خویش را در راه اهداف والای انقلاب و آرمانهای امام و شهداء به خوبی ایفاء نمائید.
دانشگاه همیشه زنده است و هیچ کسی نمی تواند آنرا با خاک یکسان کند. این سخنان ناشی از بی تجربه گی در عرصه ی مدیریت نوین است
کروبی در ادامه پیام خود افزود: “دانشگاه همیشه زنده است و هیچ کسی نمی تواند آنرا با خاک یکسان کند. این سخنان ناشی از بی تجربه گی در عرصه ی مدیریت نوین است و امیدوارم خاطر جامعه ی دانشگاهی ما را آزرده نساخته باشد. مدیریت علمی آمیخته با هنر است که در عرصه ی مدیریت دانشگاهی به دلیل وجود قشری جوان، ظرافتهای خاص خود را می طلبد.”
نباید مطالبات دانشجویان بی پاسخ مانده و انباشته گردد
ایشان ضمن ابراز امیدواری در جهت عدم تکرار چنین صحبتهایی، افزودند: ” نباید مطالبات دانشجویان بی پاسخ مانده و انباشته گردد. باید فضای سیاسی دانشگاه ها چنان باشد که دانشجویان بتوانند مطالبات خود را آزادانه در میزگردها و تشکیل جلسات مطرح نمایند.”
شما امروز روزگاری سخت را صبوری می کنید
دبیرکل حزب اعتماد ملی، با اشاره به وجود فشارهای سیاسی و امنیتی علیه دانشجویان، آنها را به حضوری پویا با رعایت قوانین کشور دعوت نموده و گفتند: “عزیزان من، سالی که گذشت، سالی سخت و پر فراز و نشیب برای همه ی ما بود و متاسفانه جامعه ی دانشگاهی ما هزینه های گزافی را پرداخت و در این میان شما دانشجویان در کنار سایر مردم مورد بیشترین آماج و هجمه های سیاسی قرار گرفتید که به نوبه ی خویش همیشه در احقاق حقوق به حق و قانونی شما، پایداری نمودم. شما امروز روزگاری سخت را صبوری می کنید.
بدیهی است دانشگاه در کنار علم و دانش همیشه شاهد حضور عدالتخواهی دانشجویان بوده است، امری که ناشی از نیت پاک و صادق جوانان و علاقمندی آنان به اصلاح امور در کشور است.
حضوری پویا، فعال، منطقی، معقول و با رعایت قوانین و مقررات کشور
عزیزان من، ضمن تحصیل و یادگیری علم و دانش که وظیفه ی اصلی شماست، همچون گذشته در جهت تعالی انقلاب و پیشرفت و آبادانی کشور ، حضوری پویا، فعال، منطقی، معقول و با رعایت قوانین و مقررات کشور داشته باشید.“
بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه و آزادی دانشجویان زندانی بی گناه
مهدی کروبی در پایان ابراز امیدواری کرد که در سال تحصیلی جدید با حذف نگاه امنیتی به دانشگاه و اتخاذ رویکردی منطقی و متناسب محیط دانشگاهی و با بهره گیری از سعه ی صدر توسط مسوولین مربوطه، هر چه زودتر شاهد بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه و آزادی دانشجویان زندانی بی گناه باشیم .
ندای سبز آزادی: خانواده های جان باختگان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد نسبت به سخنان اخیر محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی واکنش نشان داده و اعلام کرده اند مزار فرزندان آنها در بهشت زهرا به خوبی نشان می دهد که معترضان و مخالفان در ایران تا چه اندازه دربیان اعتراضات خود در ایران آزاد هستند.
خانواده های جان باختگان اعتراضات مردمی به انتخابات مخدوش 22 خرداد در گفتگو با "روز" نسبت به سخنان اخیر محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی واکنش نشان داده و اعلام کرده اند مزار فرزندان آنها در بهشت زهرا به خوبی نشان میدهد که معترضان و مخالفان در ایران تا چه اندازه دربیان اعتراضات خود در ایران آزاد هستند.
محمود احمدی نژاد در مصاحبه های متعدد با رسانه های امریکایی، در عین تلاش برای طفره رفتن از پاسخ به سئوالات مربوط به کشتار و برخوردهای خشن با معترضان و سرکوب مردم معترض، ایران را آزادترین کشور دنیا خواند و در مصاحبه با شبکه سی بی اس امریکا مدعی شد مخالفان او در ایران آزاد هستند و به راحتی دیدگاهها و نظرات خود را با مردم مطرح میکنند.
او بدون اشاره به کشته شدن بیش از صد نفر از معترضان توسط نیروهای حکومتی مدعی شد که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات، تعدادی از نیروهای پلیس کشته شدهاند.
اسفندیار رحیم مشایی نیز براساس گزارشی که وب سایت بی بی سی منتشر کرده در گفتگویی با معترضان ایرانی در مقابل سازمان ملل گفته است که سهراب اعرابی را نمی شناسد.
در زمینه این سخنان با خانواده های 6 تن از جان باختگان وقایع بعد از انتخابات گفتگو کرده ایم.
خانواده های فاطمه سمسارپور، مصطفی کریم بیگی، رامین رمضانی، بهزاد مهاجر، سهراب اعرابی و احمد نجاتی کارگر در گفتگو با "روز" همچنین از سرانجام شکایت هایشان می گویند؛ شکایت هایی که برای معرفی و محاکمه قاتلان فرزندانشان انجام گرفته است.
خونبهای فرزندم؛ آزادی ایران و آزادی زندانیان است
مادر مصطفی کریم بیگی، در واکنش به سخنان محمود احمدی نژاد به "روز" می گوید: ما دیگر به این دروغ ها عادت داریم.
او در عین حال می پرسد: کدام پلیس در اعتراضات کشته شد؟ چرا معرفی نمی کنند؟ پسر 26 ساله من که دست خالی بود جزو پلیس ها بوده؟
مصطفی کریم بیگی، جوان 26 ساله ای بود که در روز عاشورا جان باخت؛ او را در حالیکه گلوله ای به پیشانی اش اصابت کرده بود، از بالای پل کالج به پایین پرت کردند.
شهناز اکملی، مادر آقای کریم بیگی با اشاره به ادعای احمدی نژاد مبنی بر اینکه ایران آزادترین کشور جهان است به "روز" می گوید: اگر آزاد بود که پسر من الان زیر خاک نبود. پسر من و پسرها و دخترهای ما و مصطفی ها و نداهای ما چگونه زیر خاک رفتند؟ مزار آنها نشان میدهد که چه اندازه آزادی در این کشور برای معترضان است.
مادر مصطفی کریم بیگی می افزاید: پسر من اگر مسلح بود الان قبرستان بود؟ زیر خاک بود؟ این همه بچه هایی که زندان هستند، اگر مسلح بودند، الان در زندان بودند؟ اگر آزادی هست من می توانم حرفم را بزنم؟ پسر من توانست حرفش را بزند؟ کشته شد. یعنی کسی که حرف زد کشته شد. آنها همه با دستان خالی به خیابان رفتند و اعتراض کردند.اینقدر در این مملکت آزادی هست که پاسخ آنها با گلوله داده شد و زیر خروارها خاک خفتند.
خانم اکملی با تاکید بر اینکه مسببان را هرگز نخواهد بخشید می گوید: من هر روز برای بچه ام اشک می ریزم و در هر قطره اشکی که می ریزم نفرین است به کسی که مسبب کشته شدن بچه من و بچه های ما شد.
او در خصوص سرانجام شکایت خانواده اش برای شناسایی و معرفی قاتلان فرزندش می گوید: ما همان روزهای اول بعد از شهادت مصطفی شکایت کردیم اما چه شکایتی که هیچ کسی هیچ گونه جوابی نمی دهد. پرونده باز است ولی کسی رسیدگی نمی کند.
به خانم اکملی می گویم به برخی از خانواده ها گقته اند باید از بیت المال دیه بگیرند پاسخ می دهد: هدف و راه بچه من مهم بود؛ من می آیم خون بچه ام را با پول معامله کنم؟ دیه پسر من آزادی ایران است. دیه پسر من آزادی زندانیان است و من جز این دیه ای نمی گیرم. پسر من در راه هدفی که داشت خونش ریخته شد و جانش را از دست داد. دیه پسر من راحتی ملت ام است؛ من ایرانی هستم و پسرم به ایرانی بودنش افتخار میکرد و می گفت اگر جنگی شود برای کشورم می روم و می جنگم. دید به مردمش ظلم می شود رفت اعتراض کرد؛ حق خود و مردمش را میخواست همیشه می گفت وای به حال کسی که ظلمی را ببیند و فریاد نکشد.
مادر مصطفی کریم بیگی می افزاید: پسر من سالی 4 بار خون میداد آخر سر هم خونش را برای مردمش داد و برای کشورش؛ خونبهای او آزادی کشورش و مردمش است. آزادی زندانیان است و من هم زنده ام تا آزادی ایران را ببینم والا زندگی برایم هیچ ارزشی ندارد. از خد ا هم خواسته ام مرا تا روزی زنده نگه دارد که محاکمه قاتلان فرزندم را ببینم.
خانم اکملی سپس با بیان اینکه "تنها یک پسر داشتم و همین پسرم را برای مملکتم از دست دادم" می گوید: از قول من بنویس به آقای احمدی نژاد بگویند آیا ایشان نماینده مردم ایران است که به سازمان ملل می رود؟ آیا نماینده ما مردم ایران است؟ همین سئوال، جواب تمام سئوالات شما است.
نمی خواهند کاری بکنند
حسن میراسدالهی، همسر فاطمه سمساپور نیز در گفتگو با "روز" می پرسد: چند پلیس تشییع جنازه شد؟ اسامی این پلیس هایی که آقای احمدی نژاد می گوید چرا اعلام نشد؟ حداقل یک نفر را به مردم معرفی کنند.
فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز 30 خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.
آقای میراسدالهی با بیان اینکه "دروغ گفتن کار آسانی است" به "روز" می گوید: آنجا یک مجمع جهانی است و اجازه می دهند این آقا برود و هر حرفی دلش میخواهد بزند. رسانه هایشان نیز با او مصاحبه می کنند و او هر آنچه خود میخواهد مطرح میکند اما یکبار یکی از آنها نمی آید از ما بپرسد و از زبان ما بشنود.
از آقای میراسدالهی نیز درباره سرانجام شکایتشان می پرسم. می گوید: در مورد پرونده کاوه از ما پرونده پزشکی او را خواستند؛ بردیم پزشکی قانونی اما به ما گفتند جراحات او ترمیم شده و نمی توانند اظهار نظری بکنند. رفتیم پیش دکتر دهخدا، پزشک پسرم. ایشان نظریه پزشکی شان را نوشتند و بردیم پزشکی قانونی و آنها هم مهر و موم و به دادگاه ارسال کردند. در دادگاه هم گفتند رسیدگی میکنیم اما تاکنون نه رسیدگی نشده و نه پاسخی نداده اند. با اینکه وکیل ما که برادر همسرم نیز هست خیلی پی گیر هست اماهیچ پاسخی نمیدهند.
وی می افزاید: درباره پرونده فاطمه نیز، تاکنون هیچ کاری نکرده اند. آخرین حرفی که زدند این بود که قاتل ناشناس است و بیایید دیه بگیرید. ما هم گفتیم دیه نمی خواهیم ما میخواهیم قضیه روشن شود؛ قاتل معرفی و محاکمه شود.اما بعد از آن قضیه را به امان خدا رها کردند. شاید منتظر هستند دستوری از بالا صادر شود و به یک شکل به همه جواب دهند اما اینکه نمی شود قتل کنند بعد بگویند بیا پول بگیر و خفه شو و.....
همسر فاطمه سمسارپور با تاکید بر اینکه قاتل همسرش کاملا مشخص است و به راحتی می توانند او را شناسایی کنند می افزاید: مگر می شود یک نفر تک تیرانداز در پناه چند نظامی دیگر توی خیابان راه بیفتد و تک تک آدم ها را بزند و کسی نداند او چه کسی بوده؟ در محله ما 6 نفر را زد که همسر من شهید شد. مردم همه دیده اند خودشان چند بار برای تحقیقات آمده اند و مردم جزئیات را نیز برایشان گفته اند اما به من می گویند برو شاهد ها را بیاور در دادگاه حرف بزنند و شهادت بدهند. خب من چگونه اینکار را بکنم و از مردم انتظار داشته باشم بیایند در دادگاه علیه نظامی ها شهادت دهند؟
آقای میراسدالهی می افزاید: از استانداری آمدند خانه ما و گفتند همسر شما بی گناه کشته شده است؛ خب پس چرا قاتل این زن بی گناه را معرفی نمی کنید؟ خودشان در خانه ما گفتند تا بحال این همه انتخابات برگزار کردیم خونی از دماغ کسی نیامد اما متاسفانه این بار عده ای بی گناه کشته شدند.
وی در خصوص چگونگی پی گیری پرونده شکایت اش می گوید: دست ما به جایی بند نیست. چکاری می توانیم انجام دهیم؟ از عبداله مومنی که بزرگتر نیستیم. از زید آبادی و سحرخیز و طبرزدی که بزرگتر نیستیم. زبانمان قوی تر از آنها که نیست گوشه زندان به بندشان کشیده اند. ما چه می توانیم بکنیم؟
همسر فاطمه سمسارپور سپس با اشاره به شعار عدالتی که توسط مسئولان سرداده می شود می گوید: گویا مد شده است این روزها همه جا سخن از عدالت می گویند. این چه نوع عدالتی است که یک نفر راه بیفتد توی خیابان و مردم را بکشد و بعد هم بگویند قاتل ناشناس بوده است؟ نمی خواهند کاری بکنند وگرنه همه چیز مثل روز، روشن است.
وی می افزاید: زندگی ما را متلاشی کردند. فاطمه تنها همسر من نبود. او رفیق من بود 26 سال زندگی کردیم تازه میخواستیم ثمره تلاش هایمان را ببینیم که او را کشتند. مدام سر خاکش میروم و با او حرف میزنم. دلم می سوزد. آخر می گویم کجایی که ببینی کوشا چقدر قد کشیده. کجایی که ببینی................
آقای میراسدالهی با بیان اینکه این روزها هم نقش مادر را برعهده دارد و هم نقش پدر را می گوید: کاوه تاکنون هرگز اجازه نداده درباره قضیه با او صحبتی بکنم. او هیچ حرفی در این مورد نمیزند. دچار مشکل روحی شدیدی شده و زیر نظر روانپزشک است و دارو میخورد. کوشا را یکبار بردم جلوی در خانه و از او که از پنجره شاهد همه اتفاقات بود خواستم برایم بگوید چه اتفاقاتی افتاد اما نتوانست حرف بزند حالش خیلی بد شد. حالت روحی بدی به او دست داد و من دیگر اصرار نکردم. هیچ یک از فرزندانم قدرت حرف زدن در مورد آن روز را ندارند.
پاسخ اعتراض مرگ است
نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر که روز 30خرداد و در جریان اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، بر اثر اصابت گلوله کشته شد، در واکنش به سخنان احمدی نژاد به "روز" می گوید: برخی اوقات دروغ ها اینقدر بزرگ است که اثبات کردن دروغ بودنشان به همان بلاهت و حماقتی نیازاحتیاج دارد که گفتن آن دروغ ها. مثل اینکه در روز روشن بگویی شب است؛حرف های آقای احمدی نژاد هم کاملا مشخص است و نیازی به هیچ شاهدی نیست.
آقای نامداری می افزاید: این همه انسان کشته شدند. این همه در زندان هستند و یا صدمه دیده اند اینها حتما دلیلی داشته است. براساس پرونده هایی که در دادگستری مفتوح است حدود 50 الی 60 نفر تنها در دو روز 25 و 30 خرداد کشته شده اند اگر مساله آنها انتخابات نبود، اگر مساله شان احمدی نژاد نبود چی بود؟ چرا کشته شدند؟ نمی خواهم بگویم که همه سیاسی بودند اما آنها کشته شدند که به مردم این پیغام داده شود که به خانه هایتان برگردید و پاسخ اعتراض مرگ است.
خواهر زاده بهزاد مهاجر درباره سرنوشت پرونده شکاست شان می گوید: بعد از انکه حکم دادند و گفتند قاتل شناسایی نشده و باید از بیت المال دیه بگیرید وکلای ما اعتراض کردند و پرونده از دادیاری به بازپرسی فرستاده شد اما بعد از آن کار خاصی نکردند و همچنان بلاتکلیف مانده است.
آقای نامداری توضیح میدهد: به دنبال مختومه کردن پرونده ها هستند و برای این کار سه مسیر را طی می کنند. در مسیر اول در صددند قضیه را در کشته شدگان کهریزک خلاصه کنند و به همان چند نفر تقلیل دهند و بگویند بر اثر تخلف اداری چند نفر بدون اینکه حکومت دستی داشته باشد کشته شدند. مسیر دوم این است که خانواده هایی راکه دچار مشکل اقتصادی هستند به شدت تحت فشار قرار میدهند، با تهدید و تطمیع و فشارهای مضاعف، تا آنها را مجبور به رضایت کنند. هرچند تاکنون موفق به اینکار نشده اند و هیچ خانواده ای رضایت نداده است. متاسفانه خانواده های بسیار گمنامی هستند که با رسانه ها آشنایی ندارند و نامی از آنها مطرح نمی شود و تحت فشار شدید هستند.
به گفته آقای نامداری در مسیر سوم تلاش میکنند خانواده هایی را که پی گیر هستندو صدایشان شنیده می شود در راهروهای دادگستری خسته کنند: تلاش میکنند با برخوردهای بی ادبانه و مسکوت نگه داشتن پرونده ها همه را خسته و از پی گیری پرونده ها منصرف کنند. اما تا به حال موفق نبوده اند و نتوانسته اند ما را خسته کنند. در اصل نه ما را توانسته اند خسته کنند نه موفق شده اند با همه فشارها و تهدیدها، از خانواده ها رضایت بگیرند و نه توانسته اند قضیه را در کهریزک خلاصه کنند.
دروغ می گویند و تهدید می کنند
منزلت محمدی، مادر احمد نجاتی کارگر نیز در واکنش به اظهارات احمدی نژاد می پرسد: پس این همه جوان که به خاطر اعتراض مسالمت آمیزشان، زیر خاک آرمیده اند، خودشان، خودشان را کشته اند؟
احمد نجاتی کارگر یکی از بازداشت شدگان بعد از انتخابات بود که بعد از آزادی از بازداشتگاه کهریزک، به دلیل عفونت شدید ریه ها و از کار افتادن کلیه هایش که حاصل شکنجه های این بازداشتگاه مخوف بود، جان باخت و برنامه 20:30 تلویزیون جمهوری اسلامی با سناریو پردازی و برای زیر سئوال بردن لیست منتشر شده از شهدا، همصدا با روزنامه کیهان، مدعی شد احمد کارگر نجاتی زنده است.همزمان ماموران امنیتی وبلاگی به اسم این شهید ساختند و با انتشار دروغ هایی به نقل از او، اقدام به زیر سئوال بردن اسامی شهدای وقایع بعد از انتخابات کردند.
خانم محمدی که حکومت همچنان قتل فرزندش را انکار میکند، به "روز" می گوید: ما به این دروغ ها عادت کرده ایم. از این بالاتر هم مگر می شود که با گذشت یک سال و دو ماه حالا روزنامه همشهری، مطلبی نوشته و مدعی شده که ما مراسم دفن ساختگی برگزار کرده ایم. یعنی اینکه ما جنازه فرد دیگری را دفن کرده ایم و یا مزار خالی است و.... خیلی راحت دروغ می گویند و بعد هم تهدید می کنند که حرف نزنید، مصاحبه نکنید وگرنه بد می بینید.
مادر احمد نجاتی کارگز می افزاید: از اطلاعات زنگ زدند و به همسرم گفتند به خانمت بگو اگر مصاحبه کنی بد می بینی. همسرم هم ناراحت شد و گفت ما که دستمان جایی بند نیست هر دروغی شما می گویید و ما باید ساکت باشیم؟ من گفته ام که ساکت نخواهم ماند. به شکایت مان که رسیدگی نمی کنید دروغ هم می گویید، چرا سکوت کنم؟
وی در خصوص شکایت شان می افزاید: همچنان می گویند پزشکی قانونی علت مرگ را مسمومیت نوشته و پرونده مختومه است. وکیلمان اعتراض کرد و پرونده به تجدید نظر رفت خبری نشد تا وکیلمان پی گیری کرد گفتند جواب تجدید نظر آمده و پرونده مختومه است. اعتراض کردیم که چرا پاسخ دادگاه تجدید نظر به وکیل ابلاغ نشده بعد گفتند پرونده گم شده است.وکیل ما باز پی گیری کرد آخر سر گفتند پیدا شده اما مختومه شده است. بعد هم که وکیل را تهدید کردند و گفتند تو چرا داغ اینها را به سینه می زنی؟ من هم گفتم باشد خودم می آیم و این بار واقعا خودم خواهم رفت ببینم چه میخواهند بگویند. بیاورند آن فردی که به اسم پسر من معرفی کرده اند و همشهری هم با او مصاحبه کرده را به من معرفی کنند و بگوید چقدر پول گرفته است تا چنین کاری بکند؟ چر؟ا آخر چقدر می ارزد شرافت انسانی که بعد از یکسال و دو ماه باز همان دروغ ها را سر هم بندی و ما را نیز تهدید به سکوت می کنند.اصلا این شخص وجود دارد یا نه؟
مادر احمد نجاتی کارگر تاکید میکند که خواهان معرفی و محاکمه مسببان قتل فرزندش است: بعد از یکسال و دو ماه همچنان دروغ می گویند، همچنان شهادت پسر مرا تکذیب میکنند. ما را متهم به دروغ گویی می کنند و تهدید هم می کنند که حرف نزنید والا بد می بینید.
کوتاه نمی آییم
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی در واکنش به سخنان رحیم مشایی که مدعی شده است سهراب اعرابی را نمی شناسد به "روز" می گوید: این آقایان نباید هم بشناسند. برای آنها اصلا مهم نیست که ایرانی ها از بین بروند و کشته شوند.اگر مهم بود این همه آدم در سال گذشته کشته شدند، یک نفر هم از دولت نیامد توضیحی بدهد.
سهراب اعرابی، جوان 19 ساله ای بود که در راهپیمایی 25 خرداد ناپدید شد و در حالیکه مادر آقای اعرابی در 16 تیرماه با گذاشتن کفالت در دادگاه انقلاب در انتظار آزادی فرزندش بود، در تماسی با خانواده آقای اعرابی به آنها گفته شد فرزندشان جان باخته و برای تحویل جسد به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند.
خانم فهیمی به "روز" می گوید: آقای مشایی هزار بار هم بگوید نمی شناسد، احمدی نژاد هم منکر شود اما من لوحی را دارم که برای سهراب من از هلال احمرو استانداری آوردند و و گفتند رهبر فرستاده از شما دلجویی کنیم. هم خوب بچه های مارا می شناسند و هم خوب میدانند چه اتفاقاتی افتاده است و من همه اینها را به عنوان مدرک نگه میدارم.
مادر سهراب اعرابی سپس اشاره میکند: بچه من فقط 19 سال داشت نه سلاحی داشت و نه چیزی، نمونه بچه من هم زیاد هستند؛ رفتند اعتراض کردند و کشته شدند.
از خانم اعرابی درباره سرنوشت شکایت اش می پرسم می گوید: پرونده ما همچنان در جریان است. بالاخره باید کسی پاسخگوی ما باشد. بروند امریکاانکار هم بکنند بالاخره همه دنیا میدانند چه اتفاقی افتاده و برای یک اعتراض ساده بچه های ما را از بین بردند.
او توضیح میدهد: تا الان جمعی از پرونده ها را برای پرداخت دیه به دادسرا فرستاده اند اما خانواده ها دیه را نپذیرفته اند. بنده هم قبول نخواهم کرد. باید موشکافی شود و بگویند که چه کسانی اسلحه در دست داشتند و به روی بچه ها اسلحه کشیدند. ما کوتاه نمی آییم و خون بچه هایمان را نمی گذاریم پایمال کنند.
به خانم اعرابی می گویم همین که میخواهند دیه بدهند آیا بدین معنی نیست که قتل ها را قبول کرده اند
هرچند که در ظاهر انکار کنند؟ پاسخ میدهد: صد در صد قبول کرده اند. در اصل پرداخت دیه یعنی کشته شدن بچه ها را پذیرفته اند اما ما دیه نمی خواهیم و نمی گذاریم تحت این عنوان پرونده ها را ببندند. میخواهیم پرونده باز بماند و اگر در کشور خودمان دادگاهی عادلانه باشد که چه بهتر اما اگر نباشد مجبورم در دادگاهی بزرگتر و در سطح جهانی اعلام شکایت کنم.
به گفته خانم اعرابی، پرونده سهراب را به دادسرایی در سه راه آذری فرستاده اند اما تاکنون هیچ پاسخ درستی به خانواده او نداده اند.
مادر سهراب اعرابی هشدار میدهد: ما پی گیر پرونده های فرزندانمان هستیم اما اینکه سعی میکنند کتمان کنند جز اینکه همه مادران را علیه خودشان بشورانند نتیجه دیگری ندارد. زندگی همه ما را نابود کرده اند.تصور کنید شبانه روز با این قضایا زندگی میکنیم که این چه اتفاقی بود که افتاد؟ چرا افتاد؟ و... شاید فکر میکنند مردم سکوت کرده اند ولی باید بدانند که این سکوت معنای بدی دارد.ما اینقدر پی گیری میکنیم که قاتلان و مسببان قتل فرزندانمان در دادگاهی عادلانه محاکمه شوند.
با تکرار دروغ، واقعیت کتمان نمی شود
مادر رامین رمضانی، جوان 22 ساله ای که روز 25 خرداد در میدان آزادی بر اثر شلیک نیروهای امنیتی کشته شد، نیز به "روز" می گوید: آقای احمدی نژاد استنباط خود را گفته است. او اعتراضات مردمی را قبول ندارد و اغتشاشات می نامد.
زهرا رمضانی، مادر رامین رمضانی می افزاید: آقای احمدی نژاد فکر میکندهمه دنیا خر هستند و هر آنچه که او بگوید را قبول می کنند. اما اشتباه میکند. همه میدانند چه اتفاقاتی افتاده است.
او می افزاید: همه میدانند که رامین 25 خرداد در خیابان ازادی به شهادت رسیده و نیروهای مسلح اعم از بسیج و پاسدار و ارتش همه مسلح بودند و مردم غیر مسلح و با دستان خالی برای اعتراض آمده بودند و این واقعیت را نمی توان با تکرار دروغ کتمان کرد.
از مادر رامین رمضانی درباره شکایت شان می پرسم می گوید: آخرین و اولین پاسخی که به ما دادند یکی بوده. فقط گفتند نمی دانیم چه کسی زده و قاتل شناسایی نشده است.در اصل هیچ چیزی را به گردن نمی گیرند. قصد رسیدگی هم ندارند. اما ما همچنان به پی گیری هایمان ادامه خواهیم داد.
منبع:روزانلاین/فرشته قاضی
ندای سبز آزادی: دفتر تحکیم وحدت به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید بیانیه ای منتشر کرده است که در آن از لزوم تدوین مدل های جدید فعالیت دانشجویی در سال تحصیلی پیش رو سخن به میان آماده است و تاکید کرده که اقتدارگرایان چاره ای جز پذیرش مطالبات مردم ندارد.
به گزارش دانشجونیوز، در قسمتی از این بیانیه آماده است: ” حرکت های حق طلبانه، مدنی و شناسنامه دار دانشجویی در طول یک سال اخیر با سرکوب شدید نهادهای امنیتی و نظامی مواجه شده است. سرکوبی که باز نمایانگر تلاش برای بستن یکی دیگر از منافذ تنفسی جامعه است. در این میان غالب دانشجویان که همواره ظرف فعالیت های سیاسی-اجتماعی خود را فضای علنی دانشگاه و تحت شعارها و مطالبات مشخصی تعریف کرده بودند در حال بازتعریف و اتخاذ استراتژی های جدید برای فعالیت هستند.”
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
جلوه گری دیگر بار آفتاب دلنشین مهر یادآور مهر و مهربانی شد و یاد یاران همراه زنده دل را باز در مشاممان ریخت. آنها که بار رشادت را در زمانه ای سخت، جانانه به گرده کشیدند. گروهی برای همیشه ترکمان کردند و در خاطرمان تا ابد سبز و راست قامت ماندند. و دلاوران دیگری که همچنان شیرینی آزادی هر کدامشان یادآور تلخی اندوه اسارت دیگریست، که آنجا که مهر نشسته بر دل از دل نمیتوان شست. یک سال پر نشیب و فراز دیگر گذشت و بار دیگر در آستانه مهر و بازگشایی دانشگاه ها قرار گرفته ایم.
اکنون پس از گذشت یک سال و اندی از انتخابات ریاست جمهوری و اتفاقات و فراز و نشیب های بسیار زیاد این دوره، شرایط ویژه ای بر جامعه و کشور حاکم شده است. اقتدارگرایان از چندین سال پیش چشم خود را بر بسیاری از واقعیات موجود بسته اند. راه راست اصلاحات تدریجی را با ناسپاسی کنار زده اند و به ناچار بر کجراهه ای پای نهاده اند که هر چه بیشتر به پیش می روند مشکلاتشان افزون تر و چراغ اقبالشان کم فروغ تر و از راه درست دورتر و دورتر می شوند. آن ها واقعیات یک جامعه رشدیافته که سطح معلومات و ارتباطاتش رشد قابل ملاحظه ای کرده و دنیایی دیگر می طلبد و سیاستی نوتر و زندگی متفاوت، را نمی پذیرد و درک نمی کند و بر اداره جامعه و کشور بر اساس روش ها و سیاست های ناکارآمد و حاکم کردن ایدئولوژی خود و ارزش های کم اقبال، سخت جانی می کنند.
نیروهای ایدئولوژیک هیچ گاه به ناکارآمدی سیاست های خود باور ندارند و همواره مشکل را جای دیگر و از جانب توطئه گرانی می داند که در اتاق های توطئه مشغول گره زدن بر دست و پایشان هستند. لذا چاره حل مشکل را در بگیر و ببند می بیند. آن ها تنها منافذ تنفس و حیات جامعه را می بندند. نهادهای مدنی و اجتماعی را با نگاه توطئه وار به تعطیلی می کشانند. کارشناسان خبره را تنزل می دهند و مداحان چرب زبان را بر صدر می نشانند. مخالفان و منتقدان خود را با تهمت توطئه گر به بند می کشند. این گونه است که نیازها و مطالبات جامعه روز به روز فزونی می گیرد اما مفری برای بروز و حتی رساندن صدای خود به گوش حاکمان نمیابد. در این شرایط است که این سیاست، کشتی بان را گام به گام به ورطه هلاکت می کشاند. اقتدارگرایان چاره ای جز پذیرش واقعیت های موجود چه در سیاست داخلی و خارجی، چه اقتصاد، چه فرهنگ و دیگر زمینه ها ندارند. هر چه چشم بر این واقعیت ها بیشتر بسته بماند مشکلات و بحران ها از هر سو بیشتر فزونی می گیرد.
امروز در اثر تصمیم گیری های اشتباه، بحران ناکارآمدی در تمام ارکان و شئون اداره کشور رسوخ کرده است و هر روز وضعیت وخیم تر از گذشته می شود. بیکاری، تورم و رکود صنعتی جلوه هایی از ویرانی اقتصاد کشور است. طرح ناگزیر موسوم به هدفمند کردن یارانه ها پیشاپیش خبر از یک بحران اقتصادی و اجتماعی عظیم می دهد. در حالی که حلقه محاصره جهانی هر روز تنگ تر می شود، سیاست خارجی صحنه جدل های فردی و تصمیمات خلق الساعه مقامات شده است. اختلافات و نزاعات گسترده و فرسایشی داخل حاکمیت به بخشی جداناپذیر از آن تبدیل شده است. سیاست ورزی و اداره کشور بدل به کلاف سردرگمی شده است که هر روز بر خود می پیچد و هزار آزمون آزموده شده را دوباره می آزماید و کوره راهی که انتهایش بن بست است را شتابان طی می کند.
تلاقی نیاز عمومی به اصلاحات اساسی، و امید و باور جمعی کثیر به تبلور این تغییر از طریق صندوق های رای وقتی با عهدشکنی مواجه شد، به جنبشی مردمی بدل شد که رشد کرد و سبز شد. این جنبش اگر چه نتوانسته در کوتاه مدت مطالبه تاریخی ملت ایران را، که همانا آزادی و دموکراسی است، به فعلیت بدل کند اما دستاوردهای بزرگ و ستودنی بسیاری را تا به امروز به همراه داشته است. به طوری که حتی اگر همه دستاورد جنبش سبز به همین موارد ختم شود خود امری سترگ و ستودنی خواهد بود. همبستگی ملی در شرایط از هم گسیختگی اجتماعی، یک دوره تجربه همگانی تلاش مسالمت آمیز و خلق راه های بدیع مقاومت مدنی، فراگیر شدن مطالبات عمومی اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و…، نزدیک شدن نظرات عمومی مردم، روشنفکران و سیاستمداران در خصوص شناسایی مشکلات موجود و راه حل آن ها، فرو ریختن خط قرمزها و دیوارکشی های تصنعی که در جهت تفرقه عمومی دامن زده می شدند و بسیاری دستاوردهای بزرگ دیگر.
جنبش سبز در پی سرکوب های شدید دچار سکوت شده است. این سکوت به معنای سکون و فقدان و نابودی این جنبش نیست. جنبشی که زاییده مطالبه ای همگانی است با سرکوب از بین نمی رود. تا آن مطالبات پابرجاست جنبش سبز مردم ایران نیز زنده است و به حیات خود ادامه می دهد. پرهیز از تلف کردن پتانسیل های موجود زیر چکمه سرکوب و بی پروا به دامان حوادث زدن خود نمایانگر رشد و بلوغی است که بر پیکره جنبش سبز حاکم است. این سخن البته به این معنا نیست که چشم را بر واقعیات موجود ببندیم و سرخوش در عوامل رویا سیر کنیم. جنبش سبز امروز نسبت به روزهای نخستین پس از انتخابات، در بعضی شئون به علل مختلف تضعیف شده است. در این مقطع بر خبرگان و روشنفکران همراه این جنبش است که دست به بازنگری و بازسازی ساختارها و استراتژی آن بزنند. همچنین بایستی در پی خلق شیوه های نو جهت ایجاد پیوند با اقشار مختلف جامعه بود.
در این میان دانشگاه ها به مثابه بخشی از پیکره اجتماع به تبع دیگر بخش های آن، متاثر از فشارها و سرکوب های شدیدی که همه روزه بر پیکره کاردآجین شده آن وارد می آید، روزهای سختی را صبوری می کند. آنان که دشمن دانش و دانشگاه هستند بر مصادر امور تکیه زده اند. روزی یکی از عدم نیاز به رشته های علوم انسانی سخن می گوید، دیگری از عدم پذیرش دانشجو و دیگری سودای با خاک یکسان کردن دانشگاه را در سر می پروراند. و چه ساده لوحانه این خیالبافی های کودکانه را بر زبان می آورند تا به عنوان وزیر و معاون نامشان میان بدنامان تاریخ علم و آگاهی برای همیشه ماندگار شود. دانشگاه همان گونه که پیش از این هم نشان داده بر ذات خود استوار می ماند. حتی اگر چند صباحی استاد و دانشجو و کتاب و درس و مشقش را با هرزه گری های ایدئولوژیک بفرسایند. مگر دیگر بار، آن هم با شدتی و حدتی بسیار فراتر از این، دست به تصفیه دانشگاه نبردند و عاقبت کار را همه دیدند و دیدیم. چه این که این بار اتفاقات تراژیک گذشته به شکل کمدی در حال اجراست.
حرکت های حق طلبانه، مدنی و شناسنامه دار دانشجویی در طول یک سال اخیر با سرکوب شدید نهادهای امنیتی و نظامی مواجه شده است. سرکوبی که باز نمایانگر تلاش برای بستن یکی دیگر از منافذ تنفسی جامعه است. در این میان غالب دانشجویان که همواره ظرف فعالیت های سیاسی-اجتماعی خود را فضای علنی دانشگاه و تحت شعارها و مطالبات مشخصی تعریف کرده بودند در حال بازتعریف و اتخاذ استراتژی های جدید برای فعالیت هستند. سال تحصیلی که اکنون در آستانه آن قرار داریم برای فعالین دانشجویی سال بازتعریف فعالیت ها و تدوین استراتژی های جدید فعالیت است. در این سال در صورت تداوم سیاست سرکوب از طرف حاکمیت، فعالیت های دانشجویی در شکل و قالب های گذشته کمتر قابل اتکا است و نقش و جایگاه تشکل های شناسنامه دار در فعالیت های دانشجویی نیازمند بازنگری است.
جنبش دانشجویی به مثابه یک جنبش آزادیخواه که طالب دموکراسی، رعایت حقوق همگان، پاسخگویی حاکمان، به رسمیت شناخته شدن سبک های مختلف زندگی و آزادی های اجتماعی است، چونان رودی راه خود را علیرغم سنگ های خارای سرکوب که سد راهش شده و می شوند میابد و آن را تداوم می بخشد. رودخانه جنبش دانشجویی به مقتضای مسیر، سطح و عمقش در یک مقطع پرشور و پرحرارت و در مقطعی دیگر آرام در حرکت است. دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه ها اگر چه در یک سال گذشته متحمل سنگین ترین فشارها و سرکوب ها بوده اند و احکام صادره برای دو عضو شورای مرکزی این تشکل، بهاره هدایت و میلاد اسدی، خود گویای میزان حساسیت اقتدارگرایان بر این نهاد مدنی است، اما تمام تلاش خود را کرده و می کند که همچنان حضور و نقش خود را در جنبش پرافتخار دانشجویی ایران حفظ کنند و تداوم بخشند.
شورای تهران دفتر تحکیم وحدت ضمن تبریک آغاز سال جدید تحصیلی ۸۹-۹۰ به تمامی دانشجویان و اساتید بر خود لازم می داند که بر ایستادگی و پایمردی زندانیان سیاسی خصوصا دانشجویان و اساتید در بندی که تاوان آزادیخواهی و حق طلبی خود را می دهند درود بفرستد. بهاره هدایت، میلاد اسدی، مجید توکلی، ضیا نبوی، علی ملیحی، مهدیه گلرو، مجید دری، یاسر ترکمن، نیما نحوی، علی پرویز، کوهیار گودرزی، ارسلان ابدی، نادر احسنی، صدرا آقاسی، محمد پورعبدالله، سینا گلچین و ده ها دانشجوی زندانی دیگر در کنار آقایان محسن میردامادی، داوود سلیمانی و دیگر اساتید در بند به همراه اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت آقایان علی تاجرنیا، عبدالله مومنی، علی جمالی، حسن اسدی و همچنین زندانیان سیاسی چون دکتر احمد زیدآبادی، مهندس کیوان صمیمی، بهمن احمدی عمویی، منصور اسانلو و بسیاری دیگر امروز از جمله سرمایه های جنبش آزادیخواهی ایران زمین اند. در این میان بایستی جای خالی یاران دبستانی دیگری که در این مدت به تیغ کین جان باختند و یا به تیغ حذف و ستاره دار شدن گرفتار آمدند و ناجوانمردانه از ادامه تحصیل بازماندند هم اشاره کنیم.
به این امید سال تحصیلی جدید را آغاز می کنیم که در آینده نزدیک جنبش آزادیخواهی مردم ایران شاهد آزادی را در آغوش بکشد، به این امید که یاران و اساتید در بندمان را به زودی در کلاس های درس در کنار خود ببینیم، به این امید که دوباره در کلاس هی درس اساتید خبره ای که اخراج و یا بالاجبار بازنشسته شده اند شرکت کنیم، به این امید که کلیه دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل حق خود را بازیابند.
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم/ وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را/ گر ذرهای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم
گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می/ دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم
چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم/ گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم
شورای تهران
دفتر تحکیم وحدت
۳ مهرماه ۱۳۸۹
ندای سبز آزادی: رئیسجمهور سابق کشورمان با بیان اینکه « آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است»، گفت:« معتقدم دل اکثریت ملت با حرفهایی است که ما میزنیم که اگر اکثریت قاطع مردم حرف اصلاحطلبان را قبول ندارند، چرا بخشنامه میکنند دستگاههای رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در دیدار با شورای هماهنگی جبهه اصلاحات گفت: «وجود این شورا، موقعیت مغتنمی است که باید فعالتر شود، اولا خودشان علیرغم همه تنگناها، نشستهایشان، دیدارهایشان، برنامهریزیها و موضعگیریهایشان بیشتر بشود ودیدارهایی با چهرههای نظام و شخصیت های مؤثر داشته باشند.»
وی با تاکید بر اینکه «همه رفتارها و کارهای ما قانونی است و نمی خواهیم کاری خلاف قانون انجام دهیم»، اظهار داشت:«توصیه میکنم نشستهایتان را بیشتر کنید تا هم پشتوانهای برای تشکلهای دیگر باشید و هم خود درعرصه حیات اجتماعی فعال باشید.»
رئیس بنیاد باران در ادامه با گرامیداشت هفته دفاع مقدس، افزود:«دفاع مقدس برای همه ما یک واقعه مهم در تاریخ انقلاب و ایران بوده و مقاومتی بزرگ و مقدس در برابر ستمی بود که با پشتیبانی همه قدرتهای دنیا علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شده بود و ملت ایران با ایمان مردم و پایداری نیروهای جوان خود با دست تهی مقاومت کرد و پیروز شد.»
خاتمی با تأکید بر اینکه «برای ما دفاع مقدس حادثهای که رخ داده و گذشته نیست»، گفت:«این دوران، دوران دفاع از انقلاب ما، تمامیت ارضی ما و سربلندی ملت و دفع تجاوزها از کشور و انقلاب بود. یاد شهدا را گرامی میداریم، آزادگان عزیز را ارج مینهیم و ایثارگران و جانبازان بزرگوار را مورد تجلیل قرار می دهیم و امیدوارم روح شهدا از ما راضی باشد.»
وی با اشاره به حادثه تروریستی رخ داده در مراسم بزرگداشت دفاع مقدس در مهاباد گفت:«حادثهای که رخ داد، حادثهای زشت، پلید و تروریستی بود که موجب شد عدهای از هموطنان عزیز ما شهید و مجروح شدند.»
رئیس دولت اصلاحات یادآور شد:«فکر میکنم همانها که به جمهوری اسلامی حمله کردند و میخواستند انقلاب را از بین ببرند، امروز هم نمیتوانند ببینند ازسالگرد دفاع مقدس تجلیل می شود و این اعمال تروریستی از نظر ما همواره محکوم بوده و هست.»
خاتمی اضافه کرد:«موضوع دیگر شروع سال تحصیلی است. باید به همه معلمان و مربیان و دانش آموزان تبریک بگوییم، ولی متأسفیم که در حالی سال تحصیلی آغاز می شود که پاره ای از معلمان و همچنین اساتید گرفتار فشار و زندان هستند و جریاناتی تلاش می کنند که محیط پاک و زاینده مدارس و آموزشگاهها و دانشگاهها را با فشار بر معلمان، استادان و مربیان مستقل و آزاده آلوده کند و ذهن نوجوانان و جوانان را از حقایق منحرف کند.»
وی تاکید کرد:«تعلیم وتعلم و تربیت کار پیامبران است تا انسانها آگاه، آزاد، مسؤولیت شناس و مفید باشند. باید فضای آموزشی ما آزاد، اندیشه پرور، اخلاقی و رشد دهنده شخصیت علمی، اجتماعی، دینی و اخلاقی نوباوگان باشد.»
رئیس بنیاد باران در ادامه اظهار داشت:«اما در این هفته حوادثی رخ داد که موجب تأسف است، از جمله اهانتی که به بعضی از خانوادههای بزرگ شهیدانی که سمبل مقاومت و اندیشه رهایی بخش انقلاب اسلامی بودند انجام شد.»
رئیسجمهور سابق کشورمان تصریح کرد:«همسران شهید همت و باکری، دو بانوی بزرگواری که بحق عرض میکنم اگربخواهیم خصلتها و خصوصیات همت و باکریها را بیابیم باید به این دو بانوی بزرگوار، شجاع، موقرو متدین و علاقهمند رجوع کنیم که همه زندگیشان را در رابطه با انقلاب و دفاع مقدس معنا کردند و سعی کردند جایگاه و پایگاه و حرمت دو شهید بزرگوار که به حق سمبل بزرگ مقاومت و ایثار و فداکاری و ایمان بودند نگاه دارند.»
خاتمی تأکید کرد:«تعجب میکنم چرا وقتی خانواده های دو شهید بزرگوار همت و باکری و فرزندان ایشان مورد تعرض قرار میگیرند سرداران و رزمندگان بزرگی که همکار و همراه این دو شهید بودهاند فریاد نمی زنند. آنان که واقعاً از این رفتارها بیزارند این انتظار را از آنان داریم که برای دفاع از واقعیت سپاه و بسیج آشکارا موضع بگیرند، البته آرام و محترمانه، و نگذارند نهادهای انقلابی لطمه ببینند.»
وی افزود:«با این حال به این دو بانو و فرزندانشان تعرض شد وبرایشان مشکل ایجاد کردند، آیا کسانیکه این کارها را انجام میدهند، علاقمند به شهیدان و بزرگداشت دفاع مقدس هستند یا اینکه اینها دچار غفلت اند و یا خدای ناکرده توطئهای وجود دارد که با نیروهایی که بیشتر به امام و انقلاب و مردم نزدیکتر بودند و بهتر از اصل انقلاب که متاسفانه امروز در معرض تهدید است نمایندگی میکنند، برخورد می کنند.»
خاتمی تاکید کرد:«ممکن است مثل همیشه گفته میشود نیروهای خودسر این اعمال را انجام دادند! عجب نیروهای خودسر قوی هستند که همه کاری میکنند و یه صورت رسمی هم علیهشان موضع گرفته می شود ولی باز هم رفتارهایشان را تکرار میکنند، تعجب میکنم در نظامی مقتدر و با وجود نیروهایی که مدعی میشوند بر همه چیز مسلط هستند نمیتوانند با آنها برخورد کنند.»
رئیسجمهور سابق کشورمان یادآور شد:«به مراجع و شخصیتهای نظام حمله میشود، حتی یک مجلس ترحیم که جنبه سیاسی هم ندارد، عدهای میریزند به هم میزنند یا جلویش را میگیرند، اینها چه نیروهایی هستند؟ باید با تردید با این مساله برخورد کنیم اگر اینها طرفدار و مدعی طرفداری از انقلاب هستند، پس چرا چهرههایی که در انقلاب نقش داشتند و بعضیهایشان سمبل انقلاب هستند مورد تعرض قرار می گیرند؟»
رئیس موسسه بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها اظهار داشت:«این امر باعث تاسف است، امیدوارم برای پاسداری از اصل انقلاب و نظام و راه امام و خون شهیدان ما شاهد تحول دیدگاهی در مدیران و مسئولان کشور باشیم و بدانیم به نحو دیگری باید کشور را اداره کرد چرا که اولین زیان این مسائل به نظام بر میگردد.»
وی با طرح این سئوال که در این خصوص وظیفه ما چیست، گفت:«جریانی وجود دارد که به نظر من سعی میکند در همه ارکان و امکانات نظام دست بیاندازد و همه نیروها را از رده خارج کند.خوشبینانهترین وضع این است که آنها دچار توهم و تنگ نظری هستند و در حالیکه بسیاری از روشها و شیوههایی که اعمال می شود نه با قانون سازگار است نه با شرع و نه با شیوههایی که لااقل ما از امام و انقلاب خودمان آموختهایم.»
خاتمی تاکید کرد:«خیال نکنید که تنها اصلاحطلبان در معرض حملات و فشارهای این جریان هستند، درست است که آشکارا بیش از همه فشار روی اصلاح طلبان است ولی همه نیروهای استخواندار، معتدل، نیروهایی که واقعا خوبند، حاضر نیستند به بعضی روشهای نادرست تمکین کنند یا به بعضی از روشهای موجود انتقاد دارند آنها هم مورد فشار هستند.»
رئیس بنیاد باران افزود:«بر خلاف سیاست اعلام شده جذب حداکثری و دفع حداقلی، آنچه در عمل جریان دارد سیاست دفع حداکثری و عدم جذب است.»
وی ادامه داد:«باید در این زمینه فعال شد، یعنی اگر بعضی روشها با معیارهای قانونی و انقلاب نمیخواند گفته شود و پیگیری کنیم، گرچه متاسفانه پیگیری هم که میشود ثمری ندارد، بلکه بالعکس اغلب تبلیغات و اعمال رسمی هم همسو با جریاناتی است که جز خشونت و افراط و قانون شکنی کاری ندارند.»
رئیسجمهور سابق کشورمان هشدار داد:«به نظرم آنچه امروز در معرض تهدید است، اگر در مقابلش کوتاه بیاییم تحریف کننده همه معیارهای اصلی انقلاب و خصوصیاتی است که نظام ما باید داشته باشد.»
وی با اشاره به اینکه «عدالت، محور کار پیامبران و پیاده کننده آن خود مردم هستند»، اظهار داشت:«عدالت و محبت، زاینده صلح است و ادیان الهی هم این را میخواهند و نیز عدالت و آزادی با همدیگراند.»
خاتمی افزود:«اگر عدالت اعطا حق هر ذیحقی به اوست، کدام حق بالاتر از اینکه انسانها آزاد و بر سرنوشت خود حاکم باشند و حکومت اگر روشنترین حق را از انسانها بگیرد، دیگر میتواند ادعای عدالت کند؟ اولین گام عدالت تامین آزادیهای اساسی است و مهمترین مساله درعرصه اجتماعی اینکه مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند.»
رئیس دولت اصلاحات همچنین اظهار داشت:«اگر این همه امام راحل تاکید میکرد که میزان رای ملت است، آیا شوخی میکردند؟ البته بعضیها میگویند امام شوخی میکردند و امروز اینها میخواهند بگویند، ما ایدئولوگ انقلابیم، این خطرناک است.میگویند امام به مردم اعتقاد نداشت، اسلام به مردم اعتقاد ندارد اسلام به رای مردم اعتقاد ندارد!»
وی افزود: «امیرالمومنین(ع) که بالاتر از امام راحل و همه است و حاکم منصوب الهی و شایسته است، میفرماید تا رضایت مردم نباشد و مردم نخواهند من بر آنها حکومت نمیکنم؛ این آزادی است و ما اگر از آزادی و حق مردم دفاع و بر آن تکیه میکنیم به جهت دفاع ما از انقلاب است.»
رئیسجمهور سابق کشورمان با بیان اینکه «ما بیش از هر چیزی باید از تحریف ارزشها و مفاهیمی که در انقلاب ما بود جلوگیری کنیم و گفتارها و رفتارهای خلاف آن را نقد کنیم»، اظهار داشت:«از معیارهای اصلی حکومت این است که دروغ در آن نباشد، اگر کارها بر اساس دروغ و دغل باشد، غلط است و آنچه خدا میخواهد این است که نظام بر اساس عدالت و راستی و درستی مستقر شود و استقرار پیدا کند و انقلاب اسلامی هم برای همین بود.»
وی یادآور شد:«اگر کسانی که در راس امور هستند و مسئولیتهای مهمی دارند و از مردم رای می گیرند که خدمتگزار آنها باشند، اگر رفتارهای نادرستی داشته باشند، اگر خلاف واقع بگویند، اینها بر خلاف معیارهایی است که انقلاب ما داشته است، اینها را باید تذکر داد.»
رئیس دولت اصلاحات تصریح کرد:«وقتی میگوییم اصلاحات، اتفاقا همین را می گوییم که این نارواییها و نارساییها نباشد و نظم و انتظام مطابق با معیارهایی باشد که در انقلاب و مورد خواست مردم بود، یعنی همه کارها و مواضع بر اساس راستی و درستی و عدالت، خدمت به مردم و احترام به مردم و تأمین آزادیهای مردم باشد.»
وی افزود:«ما از حق دفاع میکنیم، معتقدم دل اکثریت ملت با حرفهایی است که ما میزنیم.چرا اجازه روزنامه به ما نمیدهند؟چرا بخشنامه میکنند دستگاههای رسمی هیچ حرف و خبری از این طرف را منتشر نکند؟»
خاتمی تاکید کرد:«خوب اگر اکثریت قاطع این حرفها را قبول ندارند از چه بیم دارند که جلو آزادی بیان و نشر افکار و اندیشه هایی که معتقدیم به انقلاب و امام نزدیکتر است می گیرند؟»
رئیسجمهور سابق کشورمان ادامه داد:«باید حرف را زد و گفت، الحمدالله دنیا طوری شده که دیگر این محدودیت های رسمی و بخشنامهای خیلی اثرگذار نیست هرچند که این حق همه جریانها است که روزنامه و رسانه و تریبون داشته باشند.»
وی تصریح کرد:«صدا و سیمای جمهوری اسلامی، باید صدا و سیمای کل ملت ایران باشد نه فقط ترویج کننده یک فکر، روش و جریان. نه اینکه یک طرفه هر اتهامی می خواهند بزنند و طرف حق نداشته باشد به آن اعتراض کند! یا اگر کرد هیچ ترتیب اثری به آن داده نشود.»
رئیس دولت اصلاحات هشدار داد:«هر چه آزادیها محدود شود و هر چه حضور قانونی مردم با تنگنا روبرو شود زمینه برای پیدایش و بروز و ظهور حرکتهای خشن در مقابل خشونت وحرکتهای افراطی پیدا میشود و همه و از جمله کشور و نظام آسیب میبیند و برای حفظ نظام هم شده باید فضا را باز کرد.»
سیدمحمدخاتمی خاطر نشان کرد:«همچنان که در دانشگاهها تنگنا هست، در مدارس نیز این امر مشاهده میشود، به نامهای مختلفی ممکن است اندیشههای انحرافی وارد شود و به بچهها تزریق میکنند، در حالیکه آنها را طوری باید تربیت کرد که خودشان بتوانند انتخاب کنند و بتوانند در جامعه موثر باشند.»
در آغاز این دیدار هر یک از اعضاء شورا به ابراز نظر پرداخته و مطالبی را بیان داشتند.
ابتدا ضمن تبریک هفته دفاع مقدس و یادآوری شهامت و شهادت های آن دوران به آغاز سال تحصیلی اشاره کردند و از بعض تضییقات نسبت به استادان و معلمان و دانش جویان و دانش آموزان ابراز نگرانی کرده، همچنین از اینکه نسبت به خانواده های شهیدان و سرداران شهید دفاع مقدس تعرض صورت گرفته است اظهار تأسف نموده و با تأکید بر اینکه همه ما خواستار تقویت نظام هستیم از محدودیتهایی که ایجاد می شود ابراز نگرانی کردند.
همچنین بر لزوم فعال تر شدن تشکل ها در چارچوب قانون و دفاع از حقوق مردم تأکید و خواستار فضای امن و آزاد در جامعه شدند و تقویت واقعی نظام را در آن دانستند.
پیگیری قانونی امور از جمله پیگیری شکایت هایی که در مورد اهانت ها و تهمت ها و برخوردهای نادرست می شود لازم دانستند و از اینکه بسیاری از نیروهای ارزنده سیاسی و اجتماعی در زندان به سر می برند یا برایشان تضییقات ایجاد می شود امری نگران کننده دانستند و خواستار تبدیل حالت امنیتی به فضای امن و آزادی برای همه کسانی شدند که به نظام اعتقاد دارند و درخواستی جز رعایت قانون و عمل در چارچوب موازین قانون اساسی و ارزشهای انقلاب ندارند شدند.
ندای سبز آزادی: در حالی که قرار بود مجمع زنان اصلاحطلب به مناسبت هفته دفاع مقدس و تقدیر از خانواده شهید باکری به منزل این شهید بزرگوار بروند، عدهای از ماموران مانع شدند.
فخرالسادات محتشمیپور با اعلام این خبر به خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، گفت:« یک ربع پیش عدهای که میگفتند حکم داریم مانع از ورود مهمانان به خانواده شهید باکری شدند.»
وی با ابراز تاسف شدید از این اقدام گفت که همچنان ماموران جلوی منزل شهید باکری حضور دارند.
محتشمیپور به نقل از همسر شهید باکری گفت:« آیا حق اين است که مردم در هفته دفاع مقدس تنها بروند مسئولين را ببينند و ديدن خانواده شهدا در این هفته جرم است؟ حميد ميزبان است، امروز ميزبان خانوادههای رزمندگان و ايثارگران است ولي متاسفم که آقايان صلاح نمیبينند مردم ما را ببينند.»
آسیه باکری نیز در واکنش به این اقدام اظهار داشت:« آقایان 27 سال است نیامدند جلوی در خانه ما ببینند چگونه بزرگ شدیم، حالا که با افتخار بزرگ شدیم برای مهمانان پدر شهیدم در هفته دفاع مقدس مزاحمت ایجاد میکنند.»
گفتنی است، مهمانان امروز خانواده شهید باکری زنان اصلاح طلب. اعضای جلسه قرآن هفتگی خانواده باکری و خانواده های تعدادی از زندانیان و تعدادی از همسران شهدا و خانوادههای ایثارگران بودند.
علياصغر شفيعيان: یادداشت زیر پاسخی است به گزارش ویژه ی روزنامه ی کیهان در هفته ی گذشته(31 شهريور 1389) درباره ی یادداشت "از لندن نشینی تا مشی انگلیسی کیهان". آن را برای روزنامه ارسال کرده ام و خواسته ام تا مطابق قانون مطبوعات منتشر شود.
پاسخ به گزارش ویژه ی کیهان
گمان می برم روزی که همه ی آب ها از آسیاب بیافتد نیز کیهان همچنان درگیر با خویش باقی بماند، یعنی بنایی که آقای شریعتمداری گذاشته بر همین اختلافات است و مانند ماهی که بدون آب نمی تواند لحظه ای زنده بماند کیهان نیز نمی تواند آنی از فضای اختلاف جدا باشد و آرامش را تحمل کند؛ لذا عصبی شدن کیهان از آن یادداشت حمایت از گفتگو و مفاهمه ی ملی، کاملا طبیعی بود؛ کیهان اینقدر به هم ریخته است که سعی می کند با تهمت های زیاد گوینده را از ادامه ی راه منصرف کند.
آقای شریعتمداری تاكيد کرده که "وحدت با فتنه گران مادام كه آنها به خاطر جرائم و جنايات خود مجازات نشده باشند معنا ندارد". در واقع کیهان "شرطی برای وحدت" گذاشته است. شرطی کاملا بجاست و همصدا با آقای شریعتمداری از مجازات قانونی تمام مجرمان اتفاقات سال گذشته دفاع می کنیم اما کیست که نداند بیشتر دوستان ما به اتهام جرم های ناکرده هم در دادگاه و زندان تقاص پس داده اند، و این طرف دیگر ماجراست از جمله سردار مشفق ها که ما در آرزوی رسیدگی قانونی به شکایت از او نشسته ایم و قطعا از خواسته ی قانونی خویش کوتاه نخواهیم آمد، ولی تاکنون حتی دادگاهی صوری هم برایش تشکیل نشده است.
حضرت آقای شریعتمداری! اتفاقا سبزهای اصلاح طلب نیز با تصریح و تاکید رهبری کاملا موافق و همراه هستند یعنی "وحدت کردن با کسانی که اصول را قبول داشته باشند". اما یک سوال: کیهان به صورت روزانه بدون محابا به اصلاح طلبان تهمت می زند و دروغ منتشر می کند و به کسی هم پاسخگو نیست. آیا غیر از تخریب و تفرقه انگیزی بین نیروهای انقلاب - حتی آقایان خاتمی و هاشمی - ، شما به "اصل" دیگری هم اعتقاد دارید؟ دروغ و تهمت و توهین در کدام از اصول اخلاقی، قانونی و شرعی می گنجد؟ شما اگر واقعا "شریعت مداری"، این افعال بر مبنای شریعت نیست و با "شریعت نداری" جور در می آید.
مطمئن هستم اصولگرایان واقعی این راه کیهان را نمی پسندند، و رهبری نیز از عملکرد نماینده ی خود - که شما باشید - راضی نباید باشد؛ چشم هایتان را باز کنید و ببینید که مدیر مسوول روزنامه ی اطلاعات نیز نماینده ی رهبری است اما راهش با "سخنان علنی" رهبری همخوانی دارد، راهی که با راه شما 180 درجه فاصله دارد. اطلاعات تنها روزنامه و رسانه ی داخلی است که سخنان این روزهای آقای خاتمی را بی کم و کاست منتشر می کند.
همانطور که اشاره کرده اید اصلاح طلبان دستی را که دراز شود رد نمی کنند و اتفاقا پیش دستی هم می کنند، زیرا اصلاح طلب راهی غیر از تعامل و گفتگو را نمی شناسد. اما شما چطور؟ آقای احمدی نژاد برای ارتباط با باراک اوباما به هر دری می زند که دستی بدهند و قهوه ای بنوشند ولی شما دست دادن با او را متفاوت با دست دادن با مخالفان سیاسی خود در داخل کشور می پندارید. همچنانکه مدافع فراری دادن "سارا شرود" جاسوسه ی آمریکایی می شوید و اگر نتوانستید برایش در هتل استقلال تهران جشن آزادی بگیرید آقای احمدی نژاد در سفر آمریکا با او ملاقات می کند تا کامش شیرین شود و بلکه از دلش درآید. آیا وضع برای بازداشت شدگان داخلی هم اینچنین است؟ با این حال ما پیش دستی هم می کنیم، اما نه به سمت شما بلکه به سمت اصولگرایان؛ همانها که هنوز به اصولی پایبند باشند.
آقای کیهان! اگر نشانه هایی واضح نمی دیدیم قطعا جلو نمی رفتیم از جمله رسیدگی به پرونده ی کهریزک، تعلیق قاضی "مرتضوی" دادستان مشهور و مورد اعتراض همیشگی اصلاح طلبان، تغییر لحن نسبی نسبت به آقایان هاشمی و خاتمی و سید حسن آقای خمینی در تریبون ها و رسانه های رسمی، دعوت آقای صدیقی به وحدت از تریبون نماز جمعه، تبری جستن سپاه و خودسر خواندن حمله کنندگان به منزل آقای کروبی و نیز بازداشت چند روزه ی رییس شورای ائمه ی جمعه ی استان فارس به خاطر حمله به مسجد قبای شیراز. اینها نشانه هایی است از وجود دلسوزانی که نمی خواهند همه ی امور در دست افراطی ها بیافتد. به موازات این موارد، از گرگ های بیگانه ای بیمناکیم که از ورای مرزها به ادامه و تندتر شدن اختلافات درون مرزها دلبسته اند.
حضرت آقای شریعتمداری! اگر سال گذشته آنقدر شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اصل ولایت فقیه و نیز جمهوری ایرانی سر داده شد نه لزوما از روی عقل و منطق، بلکه احساسات و واکنش هایی بود به تندروی هایی از جنس کیهان و قاضی مرتضوی ها و سردار مشفق ها؛ وگرنه مردم ایران نمی خواهند از جمهوری اسلامی ببرند، خون هزاران جوان این مملکت پای درخت انقلاب ریخته شده است. مردم ایران راست و چپ نمی شناسند، همگی همچنان پای همان اهداف اولیه ایستاده اند، استقلال، آزادی و پیشرفت و احترام می خواهند، چرا اصرار دارید بگویید که آنها بریده اند؟ چرا واقعیت را نمی گویید که خود از اهداف انقلاب بریده اید نه مردم. برادر عزیز! مردم مهربان و خوش نیت ما البته تفرقه انگیزی های شما را به پای اشتباه خودتان می گذارند نه به پای حمایت از بیگانگانی که از رفتار شما شاد می شوند.
در ضمن، بنده نویسنده ی سایت کلمه و روزنامه ی کیهان نبوده و نیستم، بلکه سایت کلمه یکی از یادداشت های وبلاگ بنده را که در حمایت از گفتگوی ملی بوده منتشر کرده است همچنان که روزنامه ی کیهان مدتی قبل(12 بهمن 1388) یکیدیگر از یادداشت های انتقادی وبلاگ بنده را نسبت به رفتار برخی سبزها منتشر کرده بود. راستی، آیا مخاطبان کیهان از شما نمی پرسند که چطور وقت نقد رفتاری از آقای موسوی، بنده فردی سرشناس هستم اما این بار "نویسنده ی گمنام"!
ندای سبز آزادی: یکی از عوامل قتل های زنجیره ای به نام مسلم(کارمند وزارت اطلاعات)در جمع چند تن از همکاران خود اعلام کرده که ما به نام انقلاب،نظام و ولایت فقیه مرتکب قتل شدیم که هم آبرویمان رفت و هم زندگی مان از هم پاشید،فکر می کردیم اگر بگویند حکم شرعی داریم و دستور ولایت فقیه هست،میتوانیم آدم بکشیم ،اما اشتباه کردیم و تبدیل به یک آدمکش و جنایتکار شدیم که آبرو و زندگی و همه سوابق خود را نیز از دست دادیم و آخرتمان را هم قطعا بدتر از حال است.
او اضافه می نماید پس از قتلهایی که انجام دادیم که گفته شد به دستور رهبری انجام می شود و حکم شرعی دارند خداوند به من بچه ای داده که کاملا معلول است،و چندین سال است تمام دارو ندار خود را خرج او می کنم،و از این بیمارستان به آن بیمارستان و از این درمانگاه به آن درمانگاه بدن و جسم کاملا معلول او را به دوش می کشم.
این احتمالا ذره ای از تقاص کارهایی است که انجام داده ایم از جمله:کشتن پیرمردی مثل فروهر که بعدا فهمیدیم هیچ گناهی نداشت، با این تصور که کار خیر و ثواب انجام می دهیم، همه چیزمان را از دست داده ایم،تمام آن گناه بود و مرتکب گناه شدیم.
او در بین متهمین قتل های زنجیره ای در دادگاه بدوی نیز محکوم شده بودند که به همراه سایرین بلاتکلیف،اما آزاد می باشند.
ندای سبز آزادی: مشخصات دقیق ۲۱۶ زندانی سیاسی- عقیدتی و امنیتی در زندان های مختلف ایران شناسایی شده است که بیش از ۱۱۰۰ سال محکومیت دارند و در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندان های مختلف ایران هستند. این در حالی است که از میان این زندانیان برخی به اعدام و حبس ابد محکوم شده اند که اگر برای هر کدام از این افراد و میزان محکومیت شان، چندین سال را در نظر بگیریم، بیش از یک هزار و ۵۰۰ سال زندان خواهد شد که میزان بالایی از این هزار و پانصد سال زندان به جرم آزادی طلبی و دموکراسی خواهی در ایران برای این افراد صادر شده و هم اکنون در حال اجراست.
این گزارش مستند از اسامی زندانی ها توسط یاران گمنام جنبش سبز در زندان اوین در اختیار کلمه قرار گرفته است.
براساس این گزارش ، زندان اوین و بند ۳۵۰ آن هم اکنون تبدیل به مرکزی جهت اعمال فشار و محدودیت بیشتر برای زندانیان سیاسی- عقیدتی ایران تبدیل شده است. هم اکنون حدود ۱۴۵ نفر در این زندان به اتهام های سیاسی و عقیدتی در حال گذران دوران زندان خود هستند. جوان ترین این زندانیان جوانی ۱۹ ساله به نام محسن شوشتری است که به یک سال حبس محکوم شده و مسن ترین آنها امیرعلی مهرنیا با ۷۳ سال سن است. او یک معلم بازنشسته است که درحوادث پس از انتخابات بازداشت و به دو سال زندان محکوم شده است.
از میان این زندانیان شش نفر بلاتکلیف، ۹ نفر محکوم به اعدام، ۴ نفر در مرحله بازپرسی و ۱۳ نفر به اتهام جاسوسی محکوم هستند. عمده این ۱۴۵ نفر را دانشجویان و فعالان سیاسی-مطبوعاتی تشکیل می دهند.
از سوی دیگر تمام گروه های سیاسی از جمله جبهه مشارکت، مجاهدین انقلاب، ملی –مذهبی ها، کارگزارانی ها، ادوار تحکیم وحدت و دفتر تحکیم وحدت نمایندگانی در میان این زندانیان دارند. روزنامه نگاران مستقل و معترضان اجتماعی –فرهنگی و منتقدان به کودتای ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ که در فواصل بین ۲۵ خرداد، روز قدس و عاشورا بازداشت شده اند ،تعداد دیگری از این زندانیان سیاسی را تشکیل می دهند. زندانیان سیاسی-عقیدتی مستقر در بند ۳۵۰ زندان اوین روی هم رفته باید ۶۴۰ سال زندانی بکشند.
از میان زندانیان شناسایی شده، تعداد ۴۴ نفر را فعالان کرد تشکیل می دهند. این افراد هم اکنون در زندان های مختلف ایران دوران زندان خود را سپری می کنند. در میان آنها شاکر باقی بالاترین میزان حبس به مدت ۳۵ سال را دارد که از سال ۱۳۸۷ در زندان کاشمر به سر می برد. فرید صادقی هم با داشتن حبس ابد هم اکنون ۱۸ سال است که در زندان ارومیه به سر می برد.
زندانیان سیاسی کرد باید مجموعا ۳۲۲ سال زندان را بگذرانند. از میان آنها سه نفر هم محکوم به اعدام هستند. شنیده شد که هم اکنون ۲۰ نفر دیگر از زندانیان کرد که تا کنون قادر به شناسایی نام آنها نشده ایم، در زندان های غرب کشور منتظر اجرای حکم اعدام خود هستند.
علاوه بر این تا کنون تعداد ۲۵ نفر از زندانیان به خاطر وابستگی های خانوادگی و فامیلی به سازمان منافقین که در زندان های تهران و کرج زندانی هستند، شناسایی شده اند. اغلب این افراد هرگونه همکاری و وابستگی تشکیلاتی خود را به این سازمان منفور رد کرده اند. شش نفر از این زندانیان زن هستند که خانم فرح واضحان و از میان مردان آقای علی صارمی حکم اعدام دارند و منتظر اجرای حکم خود هستند.
یادآور می شود که این فهرست شامل زندانیانی است که تاکنون با مشخصات کامل و با همکاری خود زندانیان سیاسی شناسایی شده و میزان محکومیت آنها لحاظ شده است که با احتساب آنهایی که هنوز شناسایی نشده و یا هم اکنون در زندان های امنیتی ۲۰۹ وزارت اطلاعات و یا زندان های وابسته به سپاه به سر می برند، تعداد آنها و میزان سال هایی که باید در زندان سپری کنند بیش از این خواهد بود.
تخمین ها این میزان زندان را تا ۲ هزار سال زندان برآورد می کند. این در حالی است که هم اکنون تعداد زیادی از فعالان سیاسی – فرهنگی و دانشجویی با حکم های سنگین در بیرون از زندان در قالب مرخصی و یا منتظر اجرای حکم به سر می برند. در یک مورد تنها نیروهای ملی – مذهبی دارای حدود ۱۰۰ سال زندان هستند که برخی گمانه زنی ها هم اکنون با اجرای حکم زندان هدی صابر حاکی از آن است که حکم دیگر اعضاء و وابستگان و نزدیکان این گروه اجرا شود.
در میان این زندانیان هم اکنون تعدادی زندانی از کشورهای ترکیه، ترکمنستان و سوریه وجود دارند که دولت احمدی نژاد آشکارا بین شرایط نگهداری آنها و زندانیان غربی تفاوت می گذارد. در حالی که زندانیان غربی را در هتل های چند ستاره پذیرایی می کند و شرایط را برای دیدار آنها با خانواده هایشان فراهم میکند، این زندانیان فاقد امکان تماس تلفنی هستند و برای دیدار با سفرای کشورهای خود در تهران و تماس تلفنی با خانواده هایشان دچار مشکل هستند. متین ارجان از ترکیه و رمضان احمد کمال از سوریه و باتیر شاه محمداف و چاری دو تبعه ترکمنستان هستند
برای دیدن گزارش کامل لیست زندانیان اینجا کلیک کنید
ندای سبز آزادی: دبیرکل سازمان ملل متحد با انتقاد از احمدی نژاد درباره حملات ۱۱ سپتامبر، مدعی سوء استفاده وی از تریبون این سازمان شد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از آسوشیتدپرس، “بان کی مون” دبیرکل سازمان ملل متحد سخنرانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد را به باد انتقاد گرفت.
وی با اشاره به اظهارات احمدی نژاد که در آن از بهره برداری دولت آمریکا از حملات ۱۱ سپتامبر سخن گفته و خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب در این مورد شد ادعا کرد : من به شدت این اظهارات و شکل گیری حملات مذکور از داخل خاک آمریکا را رد می کنم. بان کی مون که به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد سخن می گفت، اظهارداشت قابل قبول نیست که کسی از تریبون سازمان ملل متحد به هر عنوانی سوء استفاده کند. این در حالی است که احمدی نژاد در سخنان خود با متهم کردن دولت آمریکا، خواستار تحقیق بین المللی درباره حقایق کتمان شده از سوی کاخ سفید در خصوص حملات ۱۱ سپتامبر شده است. در همین حال “باراک اوباما” رئیس جمهوری آمریکا روز گذشته در گفتگو با شبکه تلویزیونی بی بی سی از سخنان احمدی نژاد در سازمان ملل متحد انتقاد کرده و آن را اهانت آمیز خواند. اوباما در ادامه اظهارات خود مدعی شد که سخنان احمدی نژاد در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک و در فاصله کمی از ویرانه های مرکز تجارت جهانی غیرقابل توجیه است.
ندای سبز آزادی: بازنشستگی دکتر محمد خوش چهره از دانشگاه تهران با ۲۳ سال سابقه تدریس بازتابهای مختلفی در محافل علمی و دانشگاهی داشت. خوش چهره با بسنده کردن به گفتگویی کوتاه به آیات شریفه سوره الرحمن اشاره کرد و گفت: به علم و فرهنگ یورش برده اند اما قطعا این اقدامات انحرافی پایدار نخواهد بود و در آینده نزدیک برعکس به بیداری بیشتر جامعه و افزودن به سرمایه های انقلاب اسلامی منجر خواهد شد.
به گزارش مهر، محمد خوش چهره ر درباره بازنشستگی از دانشگاه تهران به آیات شریفه ۲۶ و ۲۷ سوره الرحمن (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (۲۶) وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ (۲۷ ا) شاره کرد و گفت: همه چیز فانی و رفتنی است. مگر کاری که برای خدا باشد و وجه الهی پیدا کرده باشد. همه باید بروند، چه از مسئولیتها و چه از حیات دنیوی.
این عضو هیئت علمی بازنشسته شده در پاسخ به اینکه منشأ این بازنشستگی که برخی از آن به عنوان “بازنشستگی شتابان” نام برده اند چیست با مزاح گفت: “خیلی از مسائل جاری را باید در فضای حاکم تحت عنوان فضای ایجاد شده منتسب به کوروش و اسفندیار جستجو کرد. مخصوصا کارگزاران کوروش زمان در محیط فرهنگی و دانشگاهی کشور به طور شتابان قصد عملیاتی کردن منویات خود را دارند و به علم و فرهنگ یورش برده اند.
خوش چهره افزود: “قطعا این انحرافات (که الهی نیستند) پایدار نخواهد بود و در آینده نزدیک برعکس به بیداری بیشتر در سطح جامعه خواهد انجامید. بخصوص به تسریع آگاهی و در نهایت بلوغ سیاسی مذهبی جمعیت غالب کشور یعنی جوانان - که از درک شیطنت ها و حرکات انحرافی جریانات منافقین و منحرفین مذهبی در اوایل انقلاب دور بوده اند - منجر می شود که این به امید خدا سرمایه ای عظیم برای پایداری و حفظ صیانت از اسلام و نظام جمهوری اسلامی برای دهه های آینده خواهد شد.”
دکتر محمد خوش چهره اقتصاددان و از چهره های شاخص اصولگرا پس از گذشت ۲۳ سال سابقه تدریس در دانشگاه تهران به جمع اساتید بازنشسته پیوست . حکم بازنشستگی این استاد دانشگاه تهران از اول مهر ماه شکل اجرایی به خود گرفت.
ندای سبز آزادی: همزمان با آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها و در اولین روز بازگشایی دانشگاه آزاد رشت، انتظامات آن دانشگاه به دستور حراست – و بدون اطلاع رسانی قبلی – از ورود دانشجویان پسری که لباس های آستین کوتاه بر تن داشتند و دانشجویان دختری که به گفته مسئولان حراست پوشش نامناسب داشتند، ممانعت به عمل آورده و دانشجویان معترض به این امر را، مورد ضرب و شتم قرار دادند.
به گزارش جرس، برخوردهای انتظامات دانشگاه، موجب شد که تعداد بسیار زیادی از دانشجویان در مقابل در ورودی دانشگاه، معترضانه دست به تجمع بزنند، که انتظامات با ضرب و شتم، اقدام به پراکنده کردن آن ها و جلوگیری از ورودشان نمود.
این گزارش خاطرنشان کرد هنگامی که انتظامات دانشگاه نتوانست مانع ورود دانشجویان به دانشگاه شود، نیروی انتظامی در مقابل دانشگاه مستقر شد و دانشجویان را پراکنده کرد و ساعت ها نیز بر ورود و خروج دانشجویان نظارت حاکم ساخت.
ضرب و شتم دانشجویان توسط انتظامات و حراست در دانشگاه آزاد بارها تکرار شده و در بسیاری از موارد نیز، مسئولان دانشگاه اجازه ورود نیروی انتظامی را به درون دانشگاه می دهند که از آن جمله می توان به برخورد های صورت گرفته در دانشگاه های آزاد واحدتهران مرکز(مجروح شدن بیش ده نفر)، واحدمشهد(مجروح شدن بیش از بیست نفر)، واحد تهران جنوب(حبس و ضرب و شتم دو تن از دانشجویان)، واحدرودهن(ضرب و شتم یک دختر دانشجو در خیابان توسط عوامل انتظامات)، واحدکرج و واحدشهرکرد و …، در ترمهای گذشته اشاره کرد.
دکتر مهدی خزعلی - چندی پیش با حقوقدانی گپ می زدم، از جلسه دادگاه قاضی متخلفی آمده بود، متهم پرونده های متعدد ارتشاء و روابط نامشروع اخلاقی داشت، می گفت فقط دوفقره رشوه خواری و اخاذی حضرت آقا هفت میلیارد بوده است، مسائل اخلاقی بماند! قاضی دادگاه همان کسی بود که پالیزدار را بخاطر یک سخنرانی در همدان و افشای مفاسد اقتصادی، با انگ و انتساب 14 جرم به 10 سال حبس محکوم کرد! ، تازه منت می گذاشت که در کیفر خواست 27 سال حبس درخواست شده بود و من 17 سال آنرا کم کردم، به پالیز دار گفتم : این هفده سال مرحمتی حضرت مستطاب قاضی را در خدمت معظم له باشید!
اما همین قاضی همکار رشوه خوار مفسد خویش رافقط به 13 ماه انفصال از کار قضایی محکوم می کند!، به جناب حقوقدان عزیز عرض کردم، قاضی مملکت پس از این همه رشوه و فساد تازه محکوم می شود که یک سال و یک ماه مثل ما زندگی کند! برود بخش خصوصی کار کند - البته با وجوه حاصل از رشوه نیازی به کار هم ندارد و می تواند این سیزده ماه را در جزایر قناری بیتوته کند! - و پس از سیزده ماه، دو باره بر مسند قضا تکیه زند و خون مردم را در شیشه نماید!
خود قضاوت کنید، قاضی اگر رشوه گرفت و زنا کرد برای مدت محدودی می شود مثل ما، از خدمات دولتی محروم، ما که در دولتی رد صلاحیت شده ایم ودر مجلس هم صلاحیت نمایندگی مردم را نداشتیم، در نظام پزشکی - که یک سازمان غیر دولتی است - هم توسط وزارت اطلاعات رد صلاحیت شدیم، در بخش خصوصی هم که مانع کارمان هستند،و مجوز کتاب و نشریات ما را لغو و ابطال می فرمایند، از حق حیات هم محرومیم ، ببینید ما چه کرده ایم، احتمالاً همان جرم سیاسی معروف عبید زاکانی را مرتکب شده ایم وبه قولی - بی ادبی نباشد - خار مسئولین را بعله!! ( خرده نگیرید که این خارغلط است و چنین و چنان، وقتی بناست در ادبیات عوام و کوچه نوشت، اگر بناست "ها" حذف شود، " واو" هم محذوف است )
در خاتمه برای آن عزیز حکایت زیبای لباس روحانیت و کسوت زناکاران را نقل کردم که ذکر آن برای شما خالی از لطف نیست، حکایتی جالب، آموزنده و شنیدنی!
در جلسه ای با مدیران مسئول مطبوعات، یکی از مدیران مطبوعات که زبانی تند و گزنده و نقادانه داردو گاهی بی پروا و بی چاک و بست سخن می گوید، پشت تریبون گفت: " ما همه زنا کاریم!" دوستان از تندی کلام او قدری آزرده شدند، اما همه او را می شناختند، پس منتظر شدند تا کلام به انتها برد، او ادامه داد که :" ببینید؛ آخوندها وقتی خطایی می کنند و خدای ناکرده ، نعوذ بالله مرتکب عمل زشت و گناه کبیره زنا می شوند، دادگاه ویژه روحانیت آنها را خلع لباس می کند و بعد چی تن آنها می کند؟ همین لباس من و شما را، پس ما از اول و برای همه عمر خلع لباس شده ایم و در لباس و کسوت زناکاران بوده و هستیم و خواهیم بود! "
این دو حکایت را نوشتم تا مسئولین هوشیار باشند که جرم یک مسئول قضایی و یا یک روحانی سنگین تر و بالتبع مجازات او سهمگین تر است تا یک فرد عادی، مسئولیت او بیشتر است و او برای جرم یک مجازات و برای انحراف و تشویش اذهان، و دین گریزی و دین ستیزی مردم مجازاتی سنگین تر دارد، خلع لباس و انفصال بازی است نه مجازات!
منبع: وبسایت شخصی خزعلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر