هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 09/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: مجید دری دانشجوی محروم از تحصیل یک سال و نیم است که در زندان اوین به سر می برد . او به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است .حبسی که باید بیشترین مدت آن را طبق حکمش در زندان ایذه بگذراند . حکمی که برای مجید و خانواده اش غیر قابل تحمل و باور است چرا که آنها می پرسند به کدامین گناه یک دانشجوی دربند را که خانواده اش ساکن استان تهران هستند به شهری چنین دور افتاده تبعید می کنید ؟خانم منور هاشمی ، مادر مجید از آخرین وضعیت فرزند دربندش سخن می گوید او بارها و بارها در طول مصاحبه گریه می کند و تاکید می کند که بیش از این تحمل زجر و دوری از فرزندش را ندارد او همچنین از همه مسولان قضایی می خواهد که از تبعید فرزندش به زندان ایذه خودداری کنند . ضیا نبوی هم بندی مجید و دیگر دانشجوی محروم از تحصیل پنج شنبه گذشته به زندان اهواز تبعید شد ا.ین موضوع بر نگرانی های خانواده مجید دری افزوده است 

کلمه، مصاحبه مشروحی با مادر مجید دری انجام داده است که متن کامل آن به شرح ذیل است :

خانم هاشمی فرزند شما بیش از یکسال است که در زندان است ، به ما بگویید دلیل بازداشت شان چه بوده است ؟
پسرم از دانشجویان محروم از تحصیلی است که بعد از انتخابات دستگیر شد.مدتها از او بی خبر بودیم،اما بعد از ۳-۲ ماه بیخبری وقتی او را در اوین یافتیم،فهمیدیم اتهام او تاسیس شورای دفاع از حق تحصیل با دوستان محروم از تحصیلش بوده است آنجا به پسرم گفته بودند این شورا با حمایت منافقین تاسیس شده است ،گفته بودند شما ها که به عقلتان نمی رسید چنین شوراهایی تاسیس کنید .چنین ایده هایی به ذهن شما دانشجویان نمی رسد ،پس حتما منافقین به شما ایده داده اند .این هم شد دلیل ؟چرا آنها فکر می کنند بچه های ما در داخل ایده ندارند و منافقین باید به آنها ایده بدهند .چرا با این حرفها منافقین را تا این حد بزرگ می کنند ؟علاوه بر آن با اتهام شرکت در تجمع های غیر قانونی و اقدام علیه امنیت ملی نیز روبرو بود.البته در جلسه دادگاهی که به ریاست قاضی پیرعباسی در شعبه ۲۶ برگزار شد،آقای قاضی اجازه ندادند که مجید و وکلایش از اتهام محاربه او دفاع کنند و گفتند چون دلایل کافی در پرونده وجود ندارد لازم به دفاع نیست.اما بعد ۱۱سال حکم زندان به او دادند .که ۵ سالش را به اتهام محاربه باید در ایذه بگذراند .البته بعد از ۵ ماه بلاتکلیفی و نگرانی،دادگاه تجدید نظر حکم را به ۶ سال کاهش داد که بدبختانه باز هم ۵ سال آن باید در ایذه باشد.

زندانی بودن مجید چه مشکلات و مسائلی برای خانواده به وجود آورده است؟
الان ۱۴ ماه و ۲۲ روز است که پسرم در زندان است .حقیقتش زندگی ما سراسر مشکل شده است.یعنی از همان موقع که حق تحصیلش را از او گرفتند مشکلات ما شروع شد،اما از وقتی که بازداشتش کرده اند،حتی یک روز هم آرامش و آسایش نداشته ایم.هر روز در استرس و ناراحتی و رفت وآمد بوده ایم.کاری هم از دستمان بر نمی آید.هیچکدام از مسئولین هم جوابی درستی به ما نمی دهند.من و پدر پیرش روز به روز شکسته تر و نگرانتر می شویم .
به نظر شما مجید تا چند وقت دیگر در زندان خواهند ماند؟ایا امکان استفاده از آزادی مشروط برای او وجود دارد؟
حکم او ۶ سال حبس تعزیری است.میگویند باید نیمی از حبسش را بگذراند تا آزادی مشروط شامل حالش شود. تا الان یک روز مرخصی نداشته است،۶ ماه است که ملاقات حضوری نداشتیم،از شب نیمه شعبان تلفنهایشان را قطع کرده اند، با این شرایط چطور ممکن است که آزادی مشروط بدهند؟تازه می خواهند بچه ام را به تبعید هم ببرند که این واقعا برایمان غیر قابل تحمل است .
زندگی خانواده یک زندانی سیاسی چه ویژگی هایی دارد؟ می دانم که بیشتر پر از سختی و مشقت است اما آیا لحظات خوب هم دارد ؟
زندگی ویژه ای است چون علاوه بر مشکلات زندگی روزمره،مشکلات و نگرانیهای زندانی بودن عزیزت نیز به زندگی اضافه می شود.رفت و آمدها ،پیگیریها،نگرانی از وضیت عزیزت و سرنوشت زندانی،….یعنی بطور کلی تمام زندگی را تحت تاثیر قرار می گیرد و آرامش از همه اعضای خانواده گرفته می شود.شیرینیش هم که فقط همان روزهای ملاقات با زندانی است.یعنی تمام هفته به امید همان یک روز دوشنبه می گذرد که عزیزت را می توانی از پشت شیشه ببینی .
خود مجید چطور است ؟شرایط روحی و جسمی مناسبی دارد ؟
ما بسیار نگران وضعیت جسمی او هستیم .چون میگرن و کم خونی شدید دارد.مخصوصا بعد از اعتصاب غذا بسیار ضعیفتر هم شده است.به علاوه دائم نگران تبعید او به زندان ایذه هستیم.حتی روزهای دوشنبه که برای ملاقاتش میرویم دل توی دلمان نیست که نکند او را منتقل کرده باشند.شرایط او در همین اوین هم بسیار خطرناک و ناراحت کننده است،چه برسد به زندانی در شهری محروم و دور افتاده. اما خداروشکر روحیه اش بسیار بسیار خوب است ، عینکش هم در زندان شکسته اما او را به بهداری نمی برند تا نسخه اش را به ما بدهد که عینک تازه برایش بگیریم.

وضعیت بند ۳۵۰ زندان اوین که مجید در آن زندانی است چگونه است ؟
در بندشان غدا بسیار بد است و خودشان مجبورند غذا بپزند.از نظر بهداشتی و دارویی هم در مضیقه هستند و رسیدگی خاصی وجود ندارد . محدودیتهایی هم که در موردشان اعمال شده اوضاع را بدتر کرده است .تلفنهایشان قطع شده و غیر از هفته ای یکبار که ملاقات کابینی دارند،از خانواده بی خبرند و ما هم از آنها بی اطلاعیم.
در حال حاضر مهم ترین مشکل مجید در زندان چیست؟
به غیر از فشارهای جسمی و سردرد و ضعف شدید و فشار روحی که در زندان به او وارد می شود به خاطر اتهام ناروایی که به او زده اند بیش از هر چیز ناراحت است .با اینکه بارها هم خودش و هم وکلایش گفته اند که از گروهک منافقین انزجار دارد ،بازهم یکی از اتهامات او همین بوده است و به این خاطر بسیار ناراحت است .ما نمی فهمیم آقایان چه اصراری دارند فرزندان ما را که از منافقین متنفرند به آنها وصل کنند.
مجید به پنج سال حبس درزندان ایذه محکوم شده است. اگر این نقل و انتقال انجام شود و به زندان ایذه منتقل شود ،شما با چه مشکلاتی روبرو خواهید شد؟آیا امکان رفت و آمد به ایذه را دارید؟
الان ما در کرج هستیم و مجید در زندان اوین.همین الان باید ساعت ۷ صبح از خانه بیرون بیاییم وساعت ۴-۵ بعد از ظهر بعد از ملاقات به خانه برسیم.حالا شما تصور کنید که او را به ایذه ببرند یا این طور که الان می گویند نزدیکترین زندان به ایذه.من و پدر پیرش چگونه میتوانیم او را ببینیم؟حق من است که هفته ای یکبار بچه ام را ببینم.چطور می توانم این مسافت را هفته ای یکبار طی کنم !تازه فقط من و پدرش با هزار زحمت برویم و او را ببینیم،خواهرش چه؟!خواهرزاده کوچکش که مجید عاشق اوست چه؟!برادرانش چه؟!همه از دیدن او محروم می شوند .همه امید ما همین دیدن هفته ای یک بار اوست که آن را هم می خواهند از ما بگیرند .چرا با تبعید مجید خانواده اش را مجازات می کنند؟
ایا تاکنون برای فرزندتان درخواست مرخصی کرده اید؟
از ماه اردیبهشت بارها هم خودمان و هم خودش درخواست مرخصی کرده ایم.حتی پیش خود آقای دولت آبادی هم رفته ام و درخواست مرخصی مجید را به ایشان داده ام.ایشان قول مرخصی دادند،اما ترتیب اثری داده نشد.مراجعه مکرر برای مرخصی و ملاقات حضوری هم بیهوده بوده است .اول گفتند نامه اش گم شده،اما بعد که نامه پیدا شد هم اقدامی نکردند.هر بار می گویند با شما تماس می گیریم اما هیچ خبری نیست.
شنیده ایم آخرین ملاقات حضوری شما با مجید مربوط به پنج و ماه نیم پیش است .این درحالی است که طبق مقررات ،ملاقات حضوری از حقوق اولیه یک زندانی است ؟چرا در این مدت به شما اجازه ملاقات حضوری نداده اند؟
به نظرم آقای دادستان در این باره باید پاسخگو باشند چون ملاقاتها ی حضوری به دستور شخص آقای دادستان است .البته آن هم تنها به یک نفر،یا پدر یا مادر.بقیه اعضای خانواده هم که از ملاقات حضوری محرومند .
وکلای مجید در باره حقوق قانونی ایشان از جمله استفاده از مرخصی چه پیگیری هایی کرده اند ؟
به آنها هم پاسخی نداده اند.تمام پیگیریها بی نتیجه بوده است.هیچ کس پاسخی نمی دهد که هیچ،هر روز هم این ترس هست که وضع از این هم بدتر شود و بچه ام را تبعید کنند .
چه تقاضایی از مسوولان قضایی کشور دارید؟
به خدا دیگر نمیدانم چه بگویم.فقط از آنها می خواهم که یک لحظه خودشان را جای ما بگذارند.ما همه ایرانی هستیم .هموطنیم.دشمن که نیستیم .روا نیست این همه سختی بکشیم.فرزند من غیر از فعالیت دانشجویی کاری نکرده که این گونه با او رفتار می کنند من تقاضا دارم که حکم تبعید مجید را لغو کنند و بیش از این فشار روحی و روانی به ما تحمیل نکنند .

 


 


 ندای سبز آزادی: صادق زیبا کلام درباره دستاوردهای سفرهای رییس جمهور به نیویورک گفت: اگر ملاک ما منافع ملی کشورمان باشد تردیدهای جدی دارم که این چند سفر به سود و نفع منافع ملی جمهوری اسلامی ایران باشد. بالعکس معتقدم که اتفاقا سفرهای ایشان و مطالبی که در صحن علنی سازمان ملل مطرح کردند به هیچ وجه به خیر و صلاح و نفع کشور مان نبود.
این استاد دانشگاه در گفتگو با خبر آنلاین در خصوص دلیل نظرش توضیح داد: معتقدم مطالبی که ایشان در اجلاس نیویورک مطرح می کنند باعث کدورت و دلخوری و رنجش رهبران کشورهای دیگر می شود؛ همچنان که در گذشته شاهد بودیم و این بار نیز این اتفاق افتاد.
او افزود: البته آقای احمدی نژاد و مشاورین شان به ایرادی که من مطرح می کنم همواره این گونه پاسخ می دهند که درست است رهبران کشورها با ما مخالف و از حرف های ما استقبال نمی کنند ولی ملت ها از حرف های ما استقبال می کنند. ولی معتقدم که این جا یک خلط مبحث مهمی صورت می گیرد. اینکه ما بگوییم ملت ها طرفدار این اظهارات هستند ولی رهبران کشورها نیستند یک تضاد به وجود می آید. چون در کشورهای غربی و بسیاری از کشورهای دمکراتیک غیر غربی مانند ترکیه، ژاپن و هند رهبران کشورها منتخب مردم شان هستند و ظرف پنج سال گذشته هیچ گاه ندیدیم مردم آن کشورها به رهبران شان اعتراض کنند که چرا حین سخنرانی آقای احمدی نژاد در سازمان ملل، اجلاس را ترک کردید و چرا مقابل پیشنهادات واکنشی نشان ندادید.
زیباکلام خاطر نشان کرد: اصلا این گونه مواردی نداشتیم. یعنی نه تنها رهبران کشورها از مطالب آقای احمدی نژاد استقبالی نکردند بلکه مردمان بسیاری از کشورها از اظهارت ایشان استقبالی نمی کنند. البته ما می توانیم بگوییم که مثلا یک میلیون مردم نوار غزه یا دو میلیون مردم کرانه غربی رود اردن از اینکه آقای احمدی نژاد می گویند هولوکاست واقعیت نداشته و تحریف تاریخ است و یا اسراییل باید نابود شود استقبال می کنند ولی باید کلان مسئله را دید.
زیباکلام با بیان این نظر که ما شواهد و قراینی برای استقبال مردم کشورهای جهان از صحبت های آقای احمدی نژاد در نیویورک نداریم، خاطرنشان کرد: باید طوری به مسئله نگاه کرد که در سطح هفت میلیاردی جهان آیا حرف های آقای احمدی نژاد در نیویورک مورد استقبال مردمی که به مسایل سیاسی و جریانات روز اشراف دارند قرار می گیرد یا خیر؟
وی با اشاره به مشاورین احمدی نژاد و اینکه ممکن است برخی از مشاورین وی سال ها در آمریکا زندگی کرده باشند، افزود: مشاورین آقای احمدی نژاد باید دو کار اساسی بکنند. یکی اینکه بازتاب و بازخورد مطالبی که ایشان در صحن علنی سازمان ملل مطرح می کند را در سطح دنیا بررسی کنند. به هر حال کمپانی و شرکت هایی هستند که این کار را انجام می دهند و قطعا کار دشواری نیست.
زیباکلام تصریح کرد: اگر به این نتیجه رسیدند که مردم بسیاری از کشورهای از حرف های ایشان استقبال کردند به طبع به این روند ادامه دهند. حتی اگر این حرف ها درست نباشد همچنان این حرف ها را تکرار و مطرح کنند.
این استاد دانشگاه گفت: اما اگر متوجه شدند که این حرف ها خیلی به نفع ایران اسلامی نبوده و باعث بالا رفتن جایگاه ایران اسلامی و پیدا شدن دوستان، همراهان و هم پیمانانی برای جمهوری اسلامی نمی شود، در بیان برخی از این مطالب و مشاورینی که ممکن است نطق های ایشان را بنویسند مقداری تجدید نظر کرده و دایره مشورت و رایزنی های خود را بیشتر کنند.
وی با بیان اینکه در این خصوص مجلس شورای اسلامی را به شدت مقصر می دانم، گفت: معتقدم که قطعا نمی بایست مجلس شورای اسلامی از کنار نطق های رییس جمهور بی تفاوت رد شود. این نطق ها مهم و روی منافع و مصالح ملی ما تاثیر زیادی می گذارد. قطعا باید مجلس از رییس جمهور به خاطر نطق هایی که در صحن عمومی سازمان ملل بیان می کند بازخواست کند.
زیباکلام در خصوص ارزیابی اش از کلیات مطالبی که رییس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح می کند گفت: می توان مطالبی که آقای احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح می کند به دو گروه و دسته تقسیم بندی کرد. یک دسته مطالبی در جهت نفی سرمایه درای یا انتقاد از سرمایه داری و توزیع ناعادلانه ثروت در جهان و یا یک سری نابرابری ها است. که به نظر من این حرف ها جدید نیست و صد و پنجاه سال پیش کارل مارکس مدعی ناعدالتی و نابرابری در نظام سرمایه داری شد. این حرف جدید نیست و بسیاری از رهبران انقلابی و رادیکال جهان نیز به کرار این مطالب را بیان کردند.
وی ادامه داد: مسئله اساسی بیان این نیست که توزیع ناعادلانه ثروت در جهان حاکم است. چه کسی توزیع را عادلانه می داند؟ ولی سوال اساسی از آقای احمدی نژاد این است که راه حل عملی و واقع بینانه شما برای توزیع عادلانه ثروت چیست؟ اینجاست که دیگر آقای احمدی نژاد نمی تواند کلی گویی کند. چون آن فرمول و راه حل باید در جمهوری اسلامی پیاده شده باشد.
وی تصریح کرد: هنگامی که ما در جامعه خود نتوانستیم بعد از سی و دو سال عدالت و مساوات را پیاده کنیم و وقتی اقتصاد ما به شدت به فساد و تبعیض آلوده است، دنیا به آقای احمدی نژاد می گویند شما که این فرمول و راه حل را ارایه دادید، چرا این راه حل را در مملکت خود پیاده نکردید؟ یا مثلا مطالبی که ایشان در خصوص توزیع قدرت بین کشورها و ناعادلانه بودن شان مطرح می کند و حرف کاملا درستی است ولی مائو تسه‌تونگ حدود چهل سال پیش از آقای احمدی نژاد مطرح کرد که بر شورای امنیت قانون توحش حاکم است.
وی همچنین گفت: در اینجا چه از آقای احمدی نژاد و چه از مائو تسه تونگ این سوال مطرح می شود که راه حل شما برای اینکه شورای امنیت و نهاد سازمان ملل عادلانه و بهتر اداره شود چیست؟ ما نمی توانیم بگوییم روسیه یا چین که یک میلیارد و اندی جمعیت دارد یا فرانسه و انگلستان یک رای داشته باشند و گینه بیسائو هم یک رای داشته باشد. این مسئله محقق نمی شود و حتی خود آقای احمدی نژاد نیز این مسئله را قبول ندارد.
زیباکلام خاطرنشان کرد: فرمول و راه حل هایی برای حل این مشکل بیان شده است که مثلا بزیل، هند و …نیز به شورای امینت بپیوندد که راه حل های عملی است و جهان به آن گوش داده و برای آن ارزش قایل می شوند.
وی در خصوص دسته دوم مسایل و مطالبی که آقای احمدی نژد در سازمان ملل مطرح کرد گفت: در این سفر گفتند که یازده سپتامبر کار خود آمریکایی ها بوده و گروه های رادیکال و اسلام گرایی تندرو در آن نقش نداشتند. قبول داریم که ممکن است در خود آمریکا نیز حدود ده درصد، کمتر یا بیشتر به این اعتقاد داشته باشند که حادثه یازده سپتامبر را کار افرادی داخل حاکمیت آمریکا بدانند ولی ۲۱ مقصر و متهم اصلی یازده سپتامبر معرفی و محاکمه شدند و القاعده به عنوان یک طرز فکر و جریان فکری و کارهایی که کرده است مشخص است و این که ما پیشنهاد دهیم کمیته ای روی این حادثه کار کنند به نظر من مسخره کردم حکومت آمریکا و انکار بسیاری از بدیهیات و مسلمات است.


 


ندای سبز آزادی:  آقای موسوی لاری به اتفاق خانواده اش هفته گذشته در منزل سید مصطفی تاجزاده که 42 روز پیش به دنبال انتشار شکایت نامه او و شش زندانی دیگر بند دو الف سپاه از کودتاگران نظامی به زندان بازخوانده شده است، حضور یافت. وی با تقدیر از شجاعت و ایستادگی همکار سابقش، معاون سیاسی وزارت کشور خاتمی در مقابل کودتاگران اقدام شاکیان را شجاعانه و مصداق نهی از منکر دانست و برای سلامتی تاجزاده که سه ماه پس از عمل جراحی سنگینش به زندان بازگشته و در قرنطینه به سر می برد، دعا کرد. همسر تاجزاده نیز در این دیدار ضمن تشکر از وزیر کشور اصلاحات و خانواده ایشان گفت: همه می دانند که جای تاجزاده ها زندان نیست. کافی است آقایان یک نظرسنجی کنند و ببینند مردم در این زمینه چگونه می اندیشند. ما می دانیم عقلا از این وضعیت ناراضی هستند و این که چرا از دست هیچ کس کاری برنمی آید جای سؤال دارد. تاجزاده در تمام مدت مرخصی اش هیچ حال خوشی نداشت وقتی می دید که دوستان و همکاران و هم فکرانش تنها به جرم منتقد بودن در شرایط بد زندان به سر می برند و جوانان و روزنامه نگاران و زنان و دانشجویان بی گناه فقط به دلیل معترض بودن به تقلب در انتخابات و برای جستجوی رأی خودشان و رأی مردم، در شرایطی به مراتب سخت تر از زندانیان عادی به سر می برند. او همیشه می گفت زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی معنی ندارد. یا همه باید از زندان بیرون بیایند یا ما هم برمی گردیم. اما من باور نمی کردم همسرم را با این شرایط جسمی بازگردانند. خانواده من و همسرم به ویژه خانواده های ایثارگران از این خاندان، هنوز هم باور ندارند که «سید مصطفی» که در میان فامیل، مصداق ایمان و اخلاق و وارستگی و صداقت و خدمت است، در همین نظامی که همه جوانیش را هزینه استقرار و پایداری آن کرده، تنها پس از سی سال از پیروزی انقلاب، پاداشش را این گونه با بند و حبس و هتک و آزار گرفته باشد. وی افزود: ما خانواده های زندانیان سیاسی، طی این مدت به مدد الهی و با پشتوانه حمایت ها و همراهی های مردم روزهای سخت را سپری کرده ایم و خود را برای سختی های پیش رو هم آماده کرده ایم. من به صداقت ووارستگی همسرم و دیگر ویژگی های مثبت اخلاقی او و شیوه زندگی منزه و بی غلّ و غشّ او افتخار می کنم و برای عقیده و آرمانش که مقابله با استبداد و دیکتاتوری است احترام قائلم و بی تردید برای تحقق آرمان های او که آرمان جنبش سبز است هرچه در توان دارم به کار خواهم بست و از خدای خود می خواهم که مرا در این راه یاری دهد. وی همچنین اقدامات تخریبی برای تخطئه مقاومت و پایداری امثال تاجزاده را توسط ارگان کودتا و عمال آنان را مانند دست و پا زدن های غریقی دانست که خود نیز می داند آخرین انرژی ها را برای حیاتی کوتاه به کار می گیرد و سرنوشت محتومش را پیش چشم دارد. موسوی لاری نیز با ابراز تأسف از آن چه در اعترافات نماینده قرارگاه ثارالله در تخریب شخصیت های تأثیرگذار انقلابی و حتی یادگار امام شده است و نیز به دلیل خدشه دار کردن ارکان نظام و حتی جسارت به مقام ارجمند حضرت امام (ره)، رسیدگی به شکایت از کودتاگران را برای بقای نظام و اصلاح انحرافات و سامان یافتن اوضاع کشور ضروری دانست.


 


ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد در مصاحبه ای مکتوب با سایت خودنویس به پرسش های نیک آهنگ کوثر پاسخ داد، گفتنیست بسیاری از این پرسش ها به وقایع دهه ۶۰ اختصاص داشت ؛ در گوشه ای از این مصاحبه زهرا رهنورد اینگونه پاسخ میدهد « آقای کوثر شما چه فکر می‌کنید؟ کاش ایران بودید و در جریان محیط پلیسی و خفقان قرار می گرفتید! فکر می‌کنید من روی صندلی تابدار با لیوان آب میوه‌ای در دست پا روی پا انداخته ام و دارم کتاب‌های هری پاتر می خوانم یا حسین کرد شبستری را حفظ می‌کنم. فکر می‌کنید شما در سپهر آزادی‌خواهان و ما هم پالکی بی‌خیالان و یا در کنار جنایتکاران هستیم؟»

رهنورد در برابر پرسش نیک آهنگ کوثر که مدعی شده بود از سوی حامیان جنبش سبز مورد تهدید قرار گرفته است و اصل نقد پذیری جنبش سبز را مورد پرسش قرار داده بود اینگونه پاسخ گفت « نقد یک نعمت و یک فرصت برای نقد شونده است. حتی نقد یعنی اینکه نقد کننده هم نقد شود برای او نیز یک فرصت است . همه ما اگر خود را در معرکه نقد قرار دهیم هم رشد فکری و شخصی خواهیم داشت و هم از خود محوری و خودکامگی و نهایتا در بعد سیاسی از دیکتاتوری مصون خواهیم بود. به سخن واضح تر نقد بر شما، نقد بر من، نقد بر موسوی، نقد بر جنبش سبز، نقد بر مردم یعنی همه ما در معرکه نقد قرار بگیریم شانس اصلاحات است برای همه ما. البته یک کاریکاتوریست شیوه نقد خاص خود را دارد که از تند و تیزی و ریشخند مایه می‌گیرد. نقد یک فکاهی نویس به صورت دیگری است، نقد شاعرانه به صورت دیگر و در قلمرو ادبیات شعر و نقد روزنامه نگارانه هم شکل خاص خود را دارد. یک بار آقای گل‌آقا شعری را که درباره جنگ گفته بودم نقد کرد و واژگان "حالا و هلا" را به صورت‌های ریشخندی به کار برد و البته من در آن وقت ناراحت شدم که چرا به تکنیک‌های شعری من نقد طنز گونه می‌شود. من هم در جایی نیشی به او زدم. اما حالا فکر می کنم که تند رفته‌ام و باید از طنز ایشان استقبال می‌کردم. البته آن موقع کودتایی نشده بود و مردم و حقیر نسبت به حالا وضع آرام تری داشتیم. شاید منتقدین شما، شما را با "کاریکاتور تمساح‌"در سطح بالایی از حق طلبی و نقادی می‌بینند که آنقدر بر آشفته‌اند و از شما انتظار دارند که همچنان دوستدار رفیقان و همراهان و معترض به قدرت خودکامه باشید. اما من به همه دوستان منتقد و معترض از تجربیات خود می‌گویم. خوب است که همه ما از " ان ربکم الا علا " یعنی «فرعون گونه خود را پرستیدن» بپرهیزیم و در معرکه نقد وارد شویم و از زبان و بیان‌های تخصصی نقد در حوزه‌های فکری و هنری استقبال کنیم »

رهنورد در ادامه در برابر این پرسش که بسیاری آرمان های امام را بر نمی تابند و تاکید بر این آرمانها از سوی میر حسین موسوی آیا عامل تفرقه نمیشود گفت « همه ما خاطرات فردی مان با هم متفاوت است و در عین حال مشترکاتی هم دارد. آن سال‌ها، سالهای عزت و سر بلندی همراه با خطاها و اشتباهات و تندروی هاست. این سخن من طی سی سال گذشته است. از سویی تقدیس عظمت‌ها و از سویی نق زدن برای کاستی‌ها و تند روی‌ها. به عنوان یک روشنفکر منتقد که سر در چاه دانشگاه کرده و ناله‌های خود را در آنجا ضبط کرده، یادمان باشد در تفکرو باورهای مان چهارده معصوم داریم و نه بیشتر. پس هیچ فردی را نباید مطلق کرد اصلا چرا بر اصول و ارزش‌های آزادی‌خواهانه و دمکراتیک توافق نکنیم؟ بر قانون‌گرایی و اینکه چرا در این مقطع قانون اساسی را به عنوان محور مشترک خود نپذیریم. با این تکلمه که قانون اساسی‌ها در هیچ کجای دنیا وحی منزل نیستند و هر از گاهی دوباره بررسی می‌شوند و متمم می‌خورند. اما در عین حال ملتی متکثراز ذوق و سلیقه و فکر و باور و نژاد و فرهنگ و زبانهای متنوع به تاریخ پر فراز و نشیب خود فکر می‌کنند و آنقدر بلوغ فکری و شخصیتی دارند که اوج و فرودهای خود را درک کنند و سلیقه‌ها و اندیشه‌های خود را پی‌گیری کنند چرا فکر می‌کنید ایدئولوژی بر بلوغ یک ملت غلبه دارد؟ »

در ادامه این مصاحبه مکتوب در حالی که پرسش کننده ادعا میکرد که میر حسین موسوی توجهی به اکثریت خاموش جامعه نشان نمیدهد ، این پرسش را مطرح کرد که « چرا چنین به نظر می‌رسد که نگرانی عمده آقای موسوی ریزش نیروهای ارزشی است؟ » و رهنورد در پاسخ اینگونه ادامه داد « من فکر می‌کنم تمام تجربیات سی ساله ما در این مقطع در انتخابات دهم ریاست جمهوری بار دیگر در معرض نقد و قضاوتمان قرار گرفته است. هر کس حق دارد هر فکر و سلیقه ای داشته باشد و برای آن آرمان پردازی کند و در عمل هم برای تحقق آن تلاش کند. امروز به این نتیجه رسیده‌ایم که شکوه وحدت رنگین کمان ملت شهر فرنگ نیست اما از همه رنگ است. و این تجربه بزرگی است. کثرت در وحدت هم فلسفی است و هم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، چرا حق نمی‌دهید در این هفت رنگ یا رنگارنگی، موسوی مذهبی دوست‌دار امام خمینی هم صادقانه رنگ خودش را داشته باشد. او که گفته است من در کنار شما هستم یعنی همین رنگی از رنگین کمان اندیشه و فرهنگ و سلیقه و قومیت‌ها و زبان‌ها. در این رنگین کمان از ارزشی‌ترین مذهبی ها تا باورها و نگرشهای دیگر حضور دارند. آزادی و دمکراسی، رنگ بی‌رنگی‌هاست. چرا به موسوی حق ندهیم که به عنوان یک فرد مذهبی و دوستدار امام خمینی از او به نیکی یاد کند؟ البته ما بیش از چهارده معصوم نداریم و هیچ کس هم مطلق نیست اما باید قبول کرد ضمن حفظ حق انتقاد نسبت به هر فرد سیاسی و مذهبی، امام خمینی فروپاشی یک نظام پوسیده پلیسی و استبدادی وابسته به خارج را رهبری کرد وبخش عظیمی از ملت ما به او باور دارند »

زهرا رهنورد در برابر این پرسش که « نگاه شما به آزادی بیان چیست؟ نگاه میر حسین موسوی چطور؟ دوستان زیادی می‌گویند وقتی سایت کلمه بسیاری از کامنت‌های محترمانه را سانسور می‌کند، وقتی آقای موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ » به این شکل پاسخ گفت « هم من و هم موسوی به آزادی قلم، زبان و اندیشه باور داریم و عمده حضورمان در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز به همین دلیل بوده است. البته من شخصا مایل بوده‌ام نظرات خودم را درباره سعادت ملت در بعد اقتصادی بین المللی و سیاسی و فرهنگی و آزادی‌ها در خارج از چارچوب انتخابات بیان کنم اما در هر حال وضع به این صورت پیش رفت که همه شاهد بودیم. همین جا می‌گویم که من با «سایت کلمه» در ارتباط مستقیم نیستم و شخصا معتقدم نباید کامنت‌ها سانسور شود مگر اینکه شخص پرستی و فردپرستی و فرعون پروری باشد که همیشه در تاریخ کشور ما دیده شده است‌. اگر نقد و راهنمایی در کامنت‌ها باشد که چه بهتر. اما نکته آخر که گفتید اگر موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی می افتد‌؟ از اول هم قرار نبود موسوی به قدرت برسد. نکته در همین جاست قرار بود مردم به قدرت برسند. مردم امنیت داشته باشند. مردم به حقوق خود برسند پس قرار نبود و نخواهد بود باز هم فردی به قدرت برسد »

نیک آهنگ کوثر در حالی که روی داد های سال های ۶۷ و ۶۸ را مورد توجه داشت این پرسش را مطرح کرد « آقای موسوی با چه تصوری باز به میدان آمدند؟ با آنکه نه نیروهای مسلح و نه بسیاری از نیروها وفاداری گذشتگان را نداشتند و عملا نمی‌توانستند در صورت پیروزی با توجه به ساختار حاکمیت کار خاصی از پیش ببرند؟ »

زهرا رهنورد به این پرسش اینگونه پاسخ گفت « من فکر می‌کنم اگر موسوی یا آقای کروبی در این انتخابات رییس جمهور می‌شدند قطعا رییس جمهور موفقی نبودند چرا که ساختار انقلاب اسلامی خیلی زود از مسیر سالم خودش خارج شده بود وبسیاری از اتفاقات و انحرافات در این ایام گریبانگیر کشور ما شده است که کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری یکی از آنها و باعث برملا شدن آن شد. من فکر می کنم این اتفاق برای ملت قدم مهمی در دست یابی به دمکراسی و آزادی و قانون‌گرایی است که امیدوارم از طریق جنبش مسالمت جوی اصلاحی تحقق پیدا کند »

رهنورد در باره این پرسش که آیا سکوت در برابر وقایع دهه ۶۰ به معنی قبول داشتنش نیست؟ گقت « البته همانطور که شما اشاره کردید جنایات و عملیات تروریستی آن گروه کذایی بر کسی پوشیده نیست. اما انتقام‌جویی طرف مقابل هم خطای بزرگی بوده است و هیچ کج روی قابل قبول یا اغماض نیست. اما به طوری که بارها گفته شده از این جنایت نه آقای خامنه‌ای و نه آقای موسوی هیچ یک اطلاعی نداشته‌اند و در حوزه وظایف شان هم نبوده است .البته سکوت و توجیهی هم در کار نیست و آن اقدامات خارج از چارچوبهای حقوقی و ملاحظات اخلاقی بوده که بارها در نشست‌ها و در پاسخ به سوال کنندگان درباره آن تقبیح شده است، آن اتفاق لکه‌های سیاهی است که به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد »

خودنویس پرسش آخر خود را اینگونه طرح کرد « آیا هیچگاه به خاوران رفته‌اید تا به خانواده‌های کشته شدگان سال‌های ۶۰ و خانواده‌های اقلیت‌های مذهبی که عزیزی را در آنجا به خاک دارند تسلیت بگویید؟ اگر نه فکر می‌کنید کی چنین کنید تا فاصله‌ها کمتر و کمتر شود؟ »

و زهرا رهنورد به این پرسش اینگونه پاسخ داد « آقای کوثر شما چه فکر می‌کنید؟ کاش ایران بودید و در جریان محیط پلیسی و خفقان قرار می گرفتید! فکر می‌کنید من روی صندلی تابدار با لیوان آب میوه‌ای در دست پا روی پا انداخته ام و دارم کتاب‌های هری پاتر می خوانم یا حسین کرد شبستری را حفظ می‌کنم. فکر می‌کنید شما در سپهر آزادی‌خواهان و ما هم پالکی بی‌خیالان و یا در کنار جنایتکاران هستیم؟ حاشا و کلا که چنین نیست همه ما یک خانواده‌ایم. زندانی داده، دردمند و مصیبت دیده و کهریزک شناخته و شکنجه شده و هزینه داده. در گورستان‌ها به سوگ نشسته و در مرگ و شهادت جوانان و عزیزان‌مان داغدارو سیه‌پوش. شما هم سری به ایران بزنید و با ما باشید یا حداقل با خواندن بیوگرافی‌ها و با در جریان قرار گرفتن از مصائب ما از باتوم برقی خوردن‌ها از گاز فلفل اختصاصی برای چشم و ریه‌های مجروح و از بازجویی های خیابانی و ترور شخصیت‌های روزنامه‌ای و دیجیتالی در جریان مصائب ما قرار بگیرید تا جنبش سبز را تنها نگذارید »

 


 


تقی رحمانی: شبی که اوباما در شیکاگو پیروزی خود را در بین مردم جشن گرفت بی گمان خوشحال تر از او سناتور سابق دموکرات جکی جکسون سیاه پوست بود که اشک شادی در چشمانش جمع شده بود و دوربین های تیزبین و شکارچی این لحظات را ثبت کردند. جکسون ثمره تلاش خود و دیگران سیاهان را در پیروزی باراک حسین اوباما می دید. این مثال را عنوان کردم تا نشان دهم ملی مذهبی های ایران و بطبع خود من ، به عنوان عنصری از این جریان از پیروزی حزب عدالت و توسعه در رفراندوم تغییر قانون اساسی احساسی شبیه به جکی جکسون آمریکایی داشتیم. زمانی که رجب طیب اردوغان در دفتر حزب عدالت وتوسعه بعد از پیروزی در رفراندوم سخن می گفت از زبان من فقط آفرین بیرون آمد و من را شور و شعفی فرا گرفته بود و نشاطی در جان و روانم احساس کردم که همچنان که این مقاله را می نویسم آن را در جانم حس می کنم: حس پیروزی و کسب دستاورد .
واقعیت این است که ترک های نهاد ساز از ایرانی ها جلو افتادند . باید پذیرفت که ملی مذهبی های ایران با خلق تئوری های سابقه دارتر برای ایجاد جامعه دموکراتیک حرکت کردند و در سیر دموکراسی خواهی در منطقه خاورمیانه ماجراهای بیشتری نیز خلق کرده اند. اما در دستاورد طلبی هنوز کامیاب نشده اند.
اما از قضای روزگار بر خلاف بسیاری از تئوری های معمول آکادمیک ،جریان مسلمان در حاکمیتی لائیک، حامی دموکراسی و آزادی های مدنی می شود. این باور ملی مذهبی ها از زمان سید جمال تا به امروز است که راه دموکراتیک به خصوص در جوامع مسلمان و شرقی را راهبرد ملی-مذهبی می دانند. گاندی و نهرو در هندوستان ، مصدق در ایران ، سوکارنو در اندونزی بیرق های بلند این باور هستند. آنچه حزب عدالت و توسعه می خواست و آنچه که این حزب انجام می دهد سال ها قبل ایده مهندس بازرگان بود. وی نیز ملهم از مصدق ، در چنین راهی قدم می گذاشت. اما زمانه با بازرگان یارنبود، ولی با حزب عدالت و توسعه یار شد.
این پرسش مطرح است که چرا ترکیه چنان شد و ایران چنین است؟ آنچه که به روحیه و خصوصیات ملل و جوامع باز می گردد به ما می گوید که ترک ها از اقوام فارس جمع گراتر ، با پشتکار بیشتر و نهادساز تر هستند که نگاه راهبردی قوی دارند و توان جمع بندی از تجربه دیگران را نیز دارند. جریان اسلامی دموکرات ترکیه اندیشمندان مطرح مانند روشنفکران ایرانی به خصوص مسلمان ندارد. اگر چه آثار شریعتی و برخی از اندیشمندان به ترکی ترجمه شده است. اما شاید 2عامل مهم در پیروزی ملی مذهبی های ترکیه که برخی از چهره های آن شاگرد یا متاثر از دکتر یزدی در انجمن اسلامی آمریکا هستند تاثیر گذار بوده اند. :
1- ساختار و نهاد قدرت در ترکیه که از سوی آتا تورک بنیان نهاده شد ، نسبت به ساختار قدرت در ایران که از سوی رضا شاه پهلوی در ایران نوین پی ریزی شد مناسب تر است.
2- ملی مذهبی های ترکیه نها دگرا و ساختار ساز هستند و به دستاورد طلبی گرایش دارند و نسبت به ملی مذهبی های ایران که تمایل به آرمان گرایی ، و فرد گرایی دارند آنها به نهاد و ساختار توجه می کنند. تمدن ایرانی – اسلامی ماجرا ساز است اما ثبات کمتری داشت در حالی که تمدن عثمانی-اسلامی در ترکیه با ثبات تر است اما از خلاقیت کمتری برخوردار بود. اقوام ایرانی اگر به درستی مدیریت شوند ماجرا ساز می شوند . نظم و پشتکار ترکی ، روح زندگی و آرمان گرایی خراسانی ، روح شاعرانه و فردگرایانه پارسی ، محاسبه گرایی اصفهانی و سلحشوری کردی و لری در میان اقوام ایرانی وجود دارد. مدیریت نظم ، شاعرانگی ، سلحشوری و محاسبه گرایی در عین توجه به فردیت کار آسانی نیست. اما هر بار که این ویژگی ها مدیریت شده اند جامعه جلو رفته است. به عبارتی مشکل جامعه ایران نقطه قوت آن هم هست. یعنی تنوع اقوام و حالات ایرانی قدرت و ضعفی است که باید به درستی مدیریت شوند. به صورت نمادین باید گفت حتی در میان ملی مذهبی ها نظم و نهاد سازی مهندس بازرگان تبریزی ، آرمان گرایی شریعتی ، بزرگ منشی و همیاری طالقانی و وفاداری علامه مفتی زاده کرد مسلمان نتوانست به نفع یکدیگر برای نهاد سازی و جریان سازی دموکراتیک و قدرتمند عمل کنند. بی گمان در میان جریان های سکولار و حتی مذهبی ایرانی نیز این ضعف حاکم است. با این وصف اگر چه تمام جریان های دموکرات خاورمیانه باید از پیروزی حزب عدالت و توسعه خوشحال باشند اما ملی مذهبی ها باید خوشحال تر باشند. به نظر می رسد خوشحالی برخی از جریان های حاکمیت که میانه خوبی با دموکراسی ندارند تصنعی است زیرا آنها خود به خوبی می دانند که مدل فعلی حاکم در ایران با مدلی که ملی مذهبی های ترکیه دنبال می کنند تفاوت بنیادین دارد . آنها به خوبی می دانند که پیروزی جریان ملی مذهبی در ترکیه دیر یا زود بر منطقه نیز تاثیر خواهد گذاشت. تاثیراتی که می تواند این الگوی موفق در صورت تداو م بر منطقه از خود بر جای بگذارد باب دل جریان مخالف دموکراسی در کشورمان نیست. ملی مذهبی های ایران نیز از حضور سیاسی و اجتماعی سکولارها دفاع می کنند و قائل به حذف هیچ جریانی نیستند. پیروزی ملی مذهبی های ترکیه بر خلاف کسانی که اعتقاد دارند می تواند زمینه را برای اقتدارگرایی حزب عدالت و توسعه فراهم کند بستر را برای دموکراسی واقعی در ترکیه فراهم می کند.
دموکرات های مسلمان در ترکیه می توانند نقش تعادل بخشی در عرصه سیاست ترکیه داشته باشند و این مدل از آن جهت ارزشمند است که نشان داده است می توان در کنار سکولارها در جامعه ای دمکرات زیست کرد. ترک های ساختار ساز و نهاد گرا می توانند در دموکراسی منطقه پیشرو باشند و این موضوع این نکته را اثبات می کند که جریان هایی در نقد سنت خود موفق تر هستند که بتوانند با مدرنیته کنار بیایند.
اثبات اینکه اسلام با دموکراسی تعارض ندارد سودای انقلاب اسلامی ایران بود، اما روش انقلابی بر مشکلات افزود و ساختار قدرت و ثروت را در ایران متمرکز کرد. اما اسلام و دموکراسی با روش و راهبرد جریان ملی مذهبی ترکیه زودتر آشتی کرد. اکنون تجربه ترکیه برای ما می تواند یک درس باشد و در عین حال می تواند باعث خوشحالی و سرور ما شود چرا که با توجه به اوضاع سخت جامعه ایران به یاد این جمله شریعتی افتادم که گفت:« اباتیمار اندکی شادی باید.» یعنی در سخت ترین شرایط هم باید لحظاتی شاد بود. پس باید برای پیروزی حزب عدالت و توسعه ترکیه شاد بود و آن را تبریک گفت تا مدلی از تعامل اسلام و دموکراسی را به نمایش بگذارد. مدلی که خاورمیانه به آن نیازمند است.

 


 


ندای سبز آزادی: همسر احمد قابل درباره همسرش که یک هفته پیش بار دیگر روانه زندان شد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت همسرش بیماری قلبی دارد و هم اکنون تحت درمان است. احمد قابل ، پژوهشگر دینی و از شاگردان آیت الله منتظری برای دومین بار هفته گذشته روانه زندان وکیل آباد مشهد شد . در حال حاضر او در بند ۱-۶ زندان وکیل آباد مشهد است . همسر او ، مرضیه پاسدار که چند روز پیش توانسته ملاقات حضور ی با او داشته باشد درخصوص وضعیت روحی و جسمی او گفت : « آقای قابل خدا را شکر حالشان خوب بود . اما امروز که حاج آقا تماس تلفنی با من داشتند احساس کردم کسالت دارند . می دانید که آقای قابل بیماری قلبی دارند و تحت درمان هستند . امروز گفتند که به پزشک زندان مراجعه کردند.در ضمن او در بندی با زندانیان سیاسی و جرمهای عادی ست.»

همسرقابل درباره این دوره از اتهامات او گفت : « ظاهرا همان اتهامات قبلی ست اما خود حاج آقا می گویند به خاطر حرف هایش درباره اعدام های زندان وکیل آباد مشهد او را دوباره به زندان برگردانده اند. یعنی احتمالا تا حدودی به خود حاج آقا هم تفهیم کرده اند.»

احمد قابل، پژوهشگر دینی که اواخر خرداد ماه امسال پس از ۶ ماه زندانی آزاد شد بار دیگر در ۱۷ شهریور ماه به دادسرای انقلاب مشهد احضار شد و از آنجا روانه زندان شد .

پس از آزادی او در چندین مصاحبه درباره اعدام های گسترده و پنهانی زندانیان زندان وکیل آباد مشهد سخن گفت . طبق گفته های او زندان وکیل آباد مشهد با ۴۰۰۰ هزار ظرفیت در حال حاضر ۱۲ هزار زندانی را در خود جای داده است . طبق اطلاعاتی که توسط برخی منابع موثق به کمپین ارائه شده است در یکسال گذشته در مجموع بیش از ۵۰۰ زندانی محکوم به اعدام به صورت گروهی و مخفیانه در زندان وکیل آباد اعدام شدند . خانواده ها و وکلای اعدام شدگان از زمان اعدام هیچ اطلاعی نداشته و در زمان اعدام نیز حضور نداشته اند.

مرضیه پاسدار به کمپین گفت :«ما با اصل اتهامات و دستگیری آقای قابل مشکل داریم . اگر ایشان حرفی زدند بر اساس مستندات و دلیل گفته اند. ایشان جرمی مرتکب نشده اند که به خاطرش به زندان بروند . حالا اگر آنها معتقد به جرم او هستند حداقل ما را هم از بلاتکلیفی در بیاورند و دادگاه قابل را تشکیل بدهند که بدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد . ما که به جرمش اعتقاد نداریم آنها که به قول خودشان آقای قابل مرتکب جرم شده است تکلیفش را روشن کننند. »

مرضیه پاسدار درباره اینکه در روزهای که احمدی نژاد در نیویورک ، پایتخت سیاسی جهان حرف از آزادی در ایران می زند گفت :« من حرفی ندارم که به مسئولان بزنم . اگر گوش شنوایی بود به آنچه که در قران آمده بود گوش می کردند . آیا صدایی رساتر از قران است؟ در قران آمده که خدا به پیامرش می گوید او شامل حال رحمت خدا شده است چون با مردمش رفتار خوبی داشته است . خدا به پیامرش می گوید اگر تو درشت گو با مردمت بودی مردم از کنار تو پراکنده می شدند . وقتی خدا به پیامبر علل اعظمش می گوید به خاطر خوش رفتاری با مردمش او شامل حال رحمت خدا شده است من نمی فهمم چرا مسئولان هیچکدام متوجه نیستند این همه ناراضایتی را . مگر چیزی هم بالاتر و رساتر از حرف قران است.»

این همسر زندانی درباره اقدامات جدید صالح نیکبخت ، وکیل پرونده گفت : « در این چند روز کاری انجام ندادند چون هنوز صحبت از تشکیل دادگاه و اتهام جدید آقای قابل نشد ه است . در ضمن آقای قابل وکیل دیگر ی نیز در مشهد دارند که وثیقه آزادی قبلی قابل را ایشان در گرو دادگاه گذاشتند.»

 


 


ندای سبز آزادی: بازار طلا فروشان تهران امروز، شنبه در اعتراض به اجرای «قانون مالیات بر ارزش افزوده» تعطیل بود.
به گزارش خبرگزاری مهر، علی عسکری، رئیس سازمان امور مالیاتی در یک نشست مطبوعاتی اعتصاب و تجمع برای نپرداختن مالیات را یک «رسم جدید» عنوان کرد و گفت: «قانون کاملا مشخص است و از نظر ما ابهامی در اجرای قانون وجود ندارد ولی آنها نیز ملاحظاتی دارند که مطرح می‌کنند.»
وی با اشاره به این تعطیلی، گفت: «همه مودیان از جمله طلافروشان موظف به اجرای قانون هستند و این قانون تبعیض پذیر نیست.»
این مقام مسئول در مورد روند اجرای قانون مالیات بر ارزش اعلام کرد که پایه جدید مالیات بر ارزش افزوده از ابتدای مهرماه سال ۸۷ آغاز شده‌است.
رئیس سازمان امور مالیاتی کشور در رابطه با نتیجه جلسه امروز این سازمان با اتحادیه طلا و جواهر در رابطه با اعتصاب امروز این صنف، اظهار داشت که تمام بحث‌ها در این خصوص انجام و موضوع حل و فصل شده‌است.
وی با بیان اینکه «هیچ ابهامی» در اجرای قانون نیست، تاکید کرد که «همه ملزم به اجرای قانون هستند.»
اعتصاب در بازار طلای شیراز
گزارش‌های رسیده از شیراز نیز حاکی از اعتصاب بازار طلای این شهر از روز چهارشنبه هفته گذشته‌است.
به نوشته روزنامه‌های محلی این شهر، رضا راسخ، رییس اتحادیه طلا و جواهر شیراز علت تعطیلی بازار طلای شیراز را «اعتراض به اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده» اعلام کرده‌است.
وی با تایید تعطیلی بازار زرگران شیراز گفت: «طی دو روز گذشته فعالان این صنف برای تعطیل کردن بازار به توافق رسیده‌اند و مخالفت اتحادیه با چنین اعتصابی هم نتوانست مانع کار شود.»
رییس اتحادیه طلا و جواهر شیراز با بیان اینکه اعضای این اتحادیه مخالف قانون نیستند بلکه راهکارهای اجرایی این قانون مشخص نیست، ادامه داد: «اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده برای صنف طلافروشان غیرممکن است چرا که قرار است برای هر بار معامله طلا سه درصد مالیات اخذ شود و ما هم نهایتاً این مالیات را از مشتری اخذ می‌کنیم که چنین امری نشدنی است.»
بازاریان تهران و چندین شهر دیگر در تیرماه گذشته نیز برای چندین روز متوالی در اعتراض به سیاست‌های مالیاتی جدید دولت دست به اعتصاب زدند. این اعتصابات که از بازار طلا و پارچه تهران آغاز شده‌ب ود به شهرهایی همچون تبریز و اصفهان نیز کشیده شد.
این اعتصاب که بیش از یک هفته به طول انجامید، سرانجام با توافق بازاریان تهران و سازمان امور مالیاتی کشور درباره تعیین و نحوه دریافت مالیات به پایان رسید.


 


طبق گزارش روزنامه مردم سالاری، جانشین مجتمع دانشگاهی دانشگاه امام حسین (ع) گفت: زنان بدحجاب و بی بندوبار که در حوادث پس از انتخابات دستگیر شدند، اعتراف کردند که هفته ای 3 هزار دلار پول به حسابشان واریز می شده تا بی حجاب به خیابان ها بیایند.

محمد شعبانی در جلسه شورای اداری دشتی با اشاره به حوادث پس از انتخابات سال 1388 اظهار داشت: شورای نگهبان چهار کاندیدا برای ریاست جمهوری به مردم معرفی کرد و مردم هم با حضور در انتخابات رای خود را به صندوق انداختند و انتخابات پایان یافت، شورای نگهبان رای را خواند و مقام معظم رهبری توجیه فرمودند ولی بازیگران صاحب نام این فتنه که پشت پرده و در تاریکخانه نشسته بودند، گفتند تخلف شده، این در حالی بود که هیچگونه تخلفی صورت نگرفته بود و کاندیدایی که از آخر اول شده، مدعی است که رای من خورده شده است.

 


 


آیا احمدی نژاد بیمار روانی است که این چنین دیوانه وار جهان را مبهوت گفتار و رفتار جنون زده خود می کند؟ یا اینکه دروغگویی ها و سخنان مضحکش برآمده از استراتژی از پیش تعیین شده ای است که افراد بالا سرش به قامت او دوخته اند؟ " ریچارد کوهن " درباره احمدی نژاد می نویسد: " احمدی نژاد نوع خاصی از دیوانه هاست. انکار هولوکاست توسط او یا دلیلی برنوعی یاوه سرایی های دیوانه وار است یا نوعی از جنون نیکسون است که برای آنکه دشمنان و رقبا را در حالت عدم تعادل نگاه دارد طراحی شده است. "

خاکریز انقلاب؟

کوهن در حالی احمدی نژاد را دیوانه خطاب می کند که طرفداران او در ایران، سکنات و وجناتش را نشانی از شجاعت و جسارت مردی می دانند که از نظر آنها تمام معادلات غربی ها را به هم ریخته است. مثلاً رئیس ستاد انتخاباتی احمدی نژاد در استان بوشهر درباره رفتارهای غیر طبیعی او می گوید: " ایشان خاکریز انقلاب را جلو بردند به گونه ای که دشمن دیگر پشت مرزهای سیاسی ما نیست، کسی به انقلاب حمله نمی کند، بلکه همگی دارند به رئیس جمهور حمله می کنند. "
رهبر جمهوری اسلامی نیز بارها رفتارهای حیرت انگیز احمدی نژاد را نشانه درایت و شجاعت او دانسته است و در این باره تا آنجا پیش رفت که در نمازجمعه معروف 29 خردادش رسماً اعلام کرد که : " دیدگاههای رئیس جمهور [ احمدی نژاد ] به بنده نزدیک تر است. خامنه ای بارها در سخنانش از احمدی نژاد به عنوان فردی شجاع یاد کرده است که پروایی از مستکبرین ندارد.

این همه در شرایطی اتفاق می افتد که رئیس دولت ایران بارها رفتار و گفتاری متناقض با رفتار و گفتار خود داشته است. مثلاً در حالی که فیلم اظهاراتش درباره هاله نور در برابر آیت الله آملی بارها در شبکه های اینترنت پخش شده بود و حتی دفتر اقای جوادی املی نیز اصالت آنرا تایید کرده بود اما، براحتی آن را در برابر چشمان متحیر مردم ایران در یک گفتگوی تلویزیونی تکذیب کرد. یا در حالی که در سفر سال گذشته خود به نیویورک تلاش فراوانی به کار برد تا از محل برج های تجارت جهانی بازدید کند، در سفر امسال خود، حادثه یازدهم سپتامبر را کار خود آمریکایی ها دانست. در حادثه ای مشابه وقتی اعلام شد که 14 سرباز انگلیسی در آبهای ایران دستگیر شده اند، در حمایت از این ماجرا بارها سخنرانیهای پر شوری ایراد کرده بود، به ناگهان همه آنها را در مراسمی باسمه ای و مضحک آزاد کرد. در آخرین ماجرا از این دست می توان به اظهارات عجیب و غریبش درباره حکم سنگسار" سکینه محمدی " و زندانی نشدن هیچ یک از مخالفانش اشاره کرد. او در حالی در آمریکا می گوید که هیچ کس از مخالفانش در جریان حوادث پس از انتخابات زندانی نشده اند که سال گذشته در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: " بهتر است زندانیانی را که پیاده نظام سران فتنه هستند آزاد کنیم و اصل کاریها را دستگیر کنیم! "
فاطمه حقیقت جو درباره احمدی نژاد می گوید: "من به عنوان یک روانشناس معتقدم که آقای احمدی نژاد از مشخصات یک بیمار روانی برخورداراست. اصلا آدم سالمی نیست. کارهای او را ما طی چهارسال گذشته دیده ایم. ایشان فرافکنی هم می کند. یعنی آنچه درضمیرش می گذرد را بیان می کند. "

مردی شبیه هیتلر

برای بسیاری از مردم جهان، سکنات و وجنات رئیس دولت جمهوری اسلامی یادآور رفتار و گفتار " آدلف هیتلر " است که عالمی را به آتش و خون گرفتار کرد. چنانکه صبح روز اول مهرماه همزمان با سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل، صدها تن از مخالفانش در برابر دوربینهای خبری حاضر شدند و فریاد برآوردند که " این فرد، هیتلر زمانه ما است و باید جلوی او را گرفت. " این در حالی است که برخی روزنامه های آمریکا از او با عباراتی نظیر هیتلر کوچک، شیطان، دیوانه و هیولا یاد می کنند. در این میان برخی از تحلیلگران سیاسی با تشبیه احمدی نژاد به هیتلر معتقدند: " سیاستگذاری ها و شخصیت بحث برانگیز احمدی نژاد ناخودآگاه هر عقل منصفی را به یاد هیتلر دیکتاتور آلمان نازی می اندازد. چه از نظر آنهااحمدی نژاد همچون هیتلر شعار تغییر مدیریت جهان را سر می دهد و خود را ناجی عالم می پندارد. او چون هیتلر معتقد است که پیروزی بزرگ نزدیک است و تا فروپاشی دشمنان و مخصوصا آمریکای جهانخوار و غرب چیزی باقی نمانده است. جالب اینجاست که احمدی نژاد به شدت هلوکاست را نفی می کند و آنرا صرفا زایده تخیلات نویسندگان صهیونیسم می داند. مخالفان احمدی نژاد معتقدند که او همچون هیتلر با تقلب و کشتن آدمها بر مسند قدرت تکیه زده است و مخالفان خود را خس و خاشاک می داند. علاوه بر این عوام فریبی های رئیس دولت ایران نسخه دست چندمی از همان رفتارها و حرکات هیتلر است. از نظر روانی نیز بسیاری معتقدند که احمدی نژاد همچون رئیس دولت فاشیست در زمان نازی ها ثبات شخصیتی ندارد و اصولا رفتارش غیر قابل پیش بینی است. دروغ گویی، حرف زدن بی پشتوانه، تمامیت خواهی، عطش قدرت طلبی، سوء استفاده از احساسات پاک مردم، استفاده تاکتیکی از رادیو و تلویزیون و وسائل ارتباط جمعی و رسانه ها و دچار بودن به توهم توطئه از دیگر ویژگیهای مشترکی است که مخالفان احمدی نژاد در تشابه میان او و هیتلر از آنها یاد می کنند.

دستور رهبری

در این میان البته هستند کارشناسان و تحلیلگرانی که رفتارهای احمدی نژاد را حرکاتی از پیش طراحی شده توسط اتاق فکری او می دانند و مخالف موصوف شدن وی به صفت دیوانگی هستند. از نظر آنها احمدی نژاد همواره برای فرار رو به جلو و تحریف افکار عمومی از خطایا و بحرانهای پیش آمده قبلی اینگونه راحت در برابر خبرنگاران دروغ می گوید و حرکات عجیبی را از خود بروز می دهد. گرچه در این میان هستند کسانیکه معتقدند رفتارهای غیر قابل پیش بینی احمدی نژاد جملگی اطاعت محض او از رهبر جمهوری اسلامی است و هیچ اختلاف و افتراق میان این دو در این باره وجود ندارد. با این همه آنچه مسلم است سکنات و وجنات احمدی نژاد در پنج سال گذشته هیچ نفع و منفعتی برای مردم ایران نداشته که هیچ. تماماً ضرر و زیانی بوده است که به مردم ایران تحمیل شده و خامنه ای با آنکه به این موضوع به خوبی واقف است برای سرکوب و منکوب مخالفان و منتقدانش در نظام جمهوری اسلامی و پیشبرد اهداف سیاسی اش و اغراض شخصی اش بیشترین بهره را از رفتار و گفتار دیوانه وار احمدی نژاد و یارانش می برد. البته بسیاری از تحلیلگران سیاسی نیز بر این باورند که دیوی که خامنه ای در آستین پرورانده پس از سرکوب مخالفانش به سراغ خود او خواهد رفت.

 


 


ندای سبز آزادی: کمیسیون و شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای به مناسبت هفته دفاع مقدس ، هتک حرمت های صورت گرفته به خانواده شهدا ، به خصوص خانواده شهیدان باکری و همت را محکوم نمودند.

در بخشی از این بیانیه آمده است « ننگ و نفرین بر آنان که در بازار دروغشان خون شهید تنها در خدمت بقای آنان در قدرتی نامشروع و منبعث از کودتای نظامی قرار دارد و در مکاره نیرنگ و فریبشان خاندان مکرم شهدا تنها با تأیید آنان و جایگاه ناحقشان به رسمیت شنتاخته می شوند و در غیراین صورت شهیدشان مصادره و شخصیتشان تخریب و جایگاهشان خدشه دار می گردد و چه بسا جانشان به مخاطره می افتد تا جان اهل ستم به سلامت باشد! »

به گزارش نوروز متن کامل این بیانیه به شرح زیر میباشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

«من المومنین رجال صدقوآ ما عاهدوالله علیه و منهم من قضی نحبه و من هم من لم ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»

باز هم هفته دفاع مقدس و باز هم یاد ایام و خاطرات یاران. و باز هم مانورهای تبلیغاتی. باز هم بزرگداشت ها و پاس داشت ها و نمایش ها و ستایش ها و همایش ها و فرمایش ها هم زمان با فراموشی و بی اعتنایی به ارزش ها و انحراف از آن ها. اما در میان هیاهوی دولتی ها برای بزرگداشت هفته دفاع مقدس، امسال درست پس از سی سال، مظلومیت شهدای راه حقیقت، خورشید حقیقت از پس پرده های تزویر بیرون می آورد و معنویت راه شهیدان و صداقت این بزرگواران و حریت بازماندگانشان و نیز دیگر جاماندگان از قافله شهدا، همه دست های ناپاکی را که با گروگان گرفتن شهید و مصادره کردن همه ارزش های مقدس، بنای استحکام بیشتر پایه های قدرت نامشروعشان را دارند، رو می شوند.

و این خواست خداست که خون مظلوم تا ابد بجوشد و روشنگری کند و این اراده الهی گاه در گفتار و رفتار و سیره آدم های بی سیرت متجلی می شود. در مسندنشینان بی مقداری که قدر شهید و خانواده ارجمند او را ندانسته با بی حرمتی های روا داشته، به واقع بی قدری خود را به صاحبان خرد می نمایانند. در مزدبگیران بی قدری که حال نایافته حلال را تخطئه می کنند و حق ناشناخته باطل را مزدوری می کنند و دست پلیدشان بر روی بانوان حریم و حرم مطهر شهدا بلند می شود و فرزندان گرامی آنان را آزار می دهند. و اف بر کسانی که با یتیم درشتی می کنند آن هم یتیمی که حتی جنازه پاک پدر را ندیده تا برای تبرک بر پیشانیش بوسه زند. و همسری که سر و دست همسرش در جبهه ها جامانده و بدن بی سرش به میهمانی بهشتیان رهنمون شده تا با سید جوانان اهل جنت هم آشیان شود. خوشا به سعادت آنان که رفتند و خوشا به سعادت آنان که ماندند و زینبی ماندند تا یزیدی نباشند. و شرمساری از آن ما که نه قدر شهید دانستیم و نه درک شهادت کردیم و نه میراث پاک شهیدان را توان ارج نهادن داریم. و ننگ و نفرین بر آنان که در بازار دروغشان خون شهید تنها در خدمت بقای آنان در قدرتی نامشروع و منبعث از کودتای نظامی قرار دارد و در مکاره نیرنگ و فریبشان خاندان مکرم شهدا تنها با تأیید آنان و جایگاه ناحقشان به رسمیت شنتاخته می شوند و در غیراین صورت شهیدشان مصادره و شخصیتشان تخریب و جایگاهشان خدشه دار می گردد و چه بسا جانشان به مخاطره می افتد تا جان اهل ستم به سلامت باشد!

دریغ و افسوس که جریان انحرافی سوار بر مرکب قدرت، قرار نیست با وساطت اهل خرد از همه درشتی ها و گزافه ها و نامردمی ها و تعدی ها دست بردارد و به اراده مردم تن دردهد و خواست آنان را به رسمیت بشناسد و هم از این رو، روز به روز در باتلاق عدم مشروعیت به دلیل بی اقبالی بلکه قهر مردم فرو می رود و دست و پا زدن های از سر استیصال تنها به غرقه شدن سریع ترش می انجامد. کیست که نداند بی حرمتی به ساحت خانواده معظم شهدا چه رسد به دست اندازی و تعدی به حریم آنان و ضرب و شتم و آزار آنان اسائه ادب به پیشگاه شهدای عالی مقام و جاودانه یاد و نام است که تاوانی سخت هولناک دارد؟ اینک هر شهروندی که از بزرگراه هایی که به نام نامی همت و باکری که افتخار خانواده هایشان جان باختن آنان در راه اسلام و ایران با فروتنی و در کمال بی ادعایی است، بگذرد بی اختیار علامت تساوی را میان نام قاتلان سیه روی شهدا و ضاربان تندخوی همسران و فرزندانشان خواهد گذاشت. و این اراده الهی برای رسوایی دشمنان امام و انقلاب و شهدا که همانا دشمنان ایران و مردم قدرشناس و همیشه حاضر در صحنه آن هستند، در آغازین روز هفته دفاع مقدس محقق شد تا سیه روی شود هر که در او غشّ باشد.

کمیسیون و شاخه زنان حزب مشارکت ایران اسلامی با ابراز انزجار از این برخوردهای متکبرانه و خشونت بار با خانواده شهیدان جاودانه یاد همت و باکری که متاسفانه بی سابقه نبوده است، آن هم در ایام هفته دفاع مقدس که دل همه هم رزمان آنان و خانواده های شهدا و ایثارگران و دلسوزان انقلاب را به درد آورده و چون لکه ننگی بر پیشانی آمران و عاملان این پلشتی تا ابد باقی خواهد ماند، انتظار دارد در اسرع وقت عذرخواهی رسمی از خانواده های معزز این شهدای گرانقدر و از محضر مردم شهیدپرور توسط آمرین و عاملین انجام شود. باشد که با بخشش کریمانه این بزرگان ایثارگر، خشم و قهر خدای شهیدان که حق الناس را نمی بخشاید فرونشیند و شراره این غضب دودمان بانیان این فعل حرام و منکر مسلم و بلکه سکوت کنند گان سست نهاد مصلحت جو را برباد ندهد.

والسلام
کمیسیون و شاخه زنان مشارکت ایران اسلامی

۳/۷/۱۳۸۹

 


 


ندای سبز آزادی: مهدی محمودیان در سالگرد تولدش در نامه ای به زینب دختر هشت ساله اش می نویسد: این نبردی است برای رسیدن به آرمانهای مقدس به نام “آزادی” که بی شک سالها بطول خواهد انجامید. تو و دیگر همسالانت شاید دیگر پدران خود را نبینید و یا سالها از پشت میله های زندان و یا روی ویلچر و تخت بیمارستان ببینید. هر چه هست باید بدانید که شما از نسل شیرانی هستید که حتی در غل و زنجیر نیز، غرششان لرزه بر اندام آنها انداخته است.

محمودیان؛ شهریورماه سال گذشته و در جریان حوادث بعد از انتخابات و وقایع کهریزک، بازداشت گردید و از آن زمان حتی یک روز هم به مرخصی اعزام نگردید.

محمودیان نقش مهم و اساسی در افشای جنایت کهریزک، انتشار اسامی بالغ بر ۷۰ تن از شهدای پس از انتخابات و همچنین فیلم منتشر شده از دفن پنهانی و دسته جمعی شهدای جنبش سبز در قطعه ٣۰٢ بهشت زهرا داشت. مهدی محمودیان همچنین از اعضای انجمن دفاع از حقوق زندانیان می باشد.

وی که به پنچ سال حبس محکوم شده است، در نامه خود می نویسد: صبور باش و به انتظار دمیدن صبح آزادی در دل تاریکی شب به دعا برخیز و برای مادران و پدران و فرزندان شهدای راه آزادی دعا کن که چند سال اسارت پدرت و غمهای تو، در برابر بزرگواری این خانواده ها و جانفشانی های عزیزانشان قطره ای است در برابر دریا.

متن این نامه به گزارش جرس به شرح زیر است:

به نام خدا
زینب عزیزم سلام

اینروزها مقارن است با سی و چهارمین سالگرد تولدم و همینطور با اولین سالگرد بازداشتم و همچنین تایید حکم ۵ سال زندان از سوی دادگاه تجدید نظر.

دختر عزیزم طی این یکسال اخیر بارها پرسیده ای که چرا نمی توانم در کنار تو باشم. پرسیده ای که چرا در روز اول مدرسه ات نتوانسته ام در کنارت باشم؛ وقتی اولین بار بعد از شش ماه مرا با چشمان کبود و صورت متورم دیدی یادت هست؟ دست کوچک قشنگت را بر صورتم کشیدی و پرسیدی بابا مگر چه کار کرده ای که تو را کتک زده اند؟ یادت هست؟ آن روز خندیدم و گفتم وقتی بزرگ شدی خودت می فهمی. این روزها وقتی بخاطر شکنجه های دوران بازداشت طی دو هفته مجبور شده اند شش بار به بیمارستان خارج از زندان اعزامم کنند و در نتیجه نتوانسته ام با تو تماس بگیرم باز هم پرسیدی “بابا مگر تو چکار کرده ای که اینقدر تو را اذیت می کنند؟” و طبق معمول گفتم بزرگ می شوی می فهمی. اینبار گریه کردی و گفتی “بابا من بزرگ شده ام وقتی تو نبودی کلاس اولم را تمام کرده ام” آره یادم افتاد وقتی اسیر بودم تو کلاس اولت را تمام کرده ای و حالا سواد داری و حتما بزرگ شده ای.

زینب عزیزم؛
سالها پیش در کشور عزیزمان ایران مردم با شعار استقلال و آزادی به خیابانها ریختند، به آنها گفته شد استقلال ، آزادی با “جمهوری اسلامی” محقق می شود. هزاران کشته دادند تا جمهوری اسلامی بر مسند حکومت نشست. در همان سالهای اول دیو سیاه “استقلال” ایران را نشانه رفت. میلیون ها جوان به مانند شیران دلیر دیو سیاه را از کشورمان راندند. صدها هزار نفر از خونشان را تقدیم “استقلال” کشورشان کردند، صدها هزار نفر دست و پا و اعضای بدنشان را دادند و دهها هزار نفر هم به اسارت دیو در آمدند. و بالاخره پس از هشت سال دیو را از خانمان بیرون کردند.
زینب عزیزم ، برای به دست آوردن “استقلال” چند صد هزار بچه خوب مثل تو از دیدن بابایشان محروم شدند، چند صد هزار بچه مجبور شدند پدرانشان را تا آخر عمر روی ویلچر و یا تخت بیمارستان ببینند و صدها هزار بچه نیز بهترین دوران زندگی شان را بدون پدران اسیرشان گذراندند تا ایران توانست استقلال خود را حفظ کند.

اما…
عزیز دلم، دیو سیاه رفت اما کار به سر انجام نرسید انگار بچه های آن موقع قرار نبود و نیست که به آرامش برسند.
من و همسالانم همان بچه های آن روزگاریم، انتظار داشتیم با آن همه خونی که بزرگترهامان دادند بتوانیم در سایه آرمانهای عزیزان از دست داده مان “استقلال” و “آزادی” و در پناه جمهوری اسلامی به توسعه و آبادانی و ایجاد نشاط در کشورمان بپردازیم….
اما دریغ و صد افسوس…
اینبار با لباس سفید آزادی، “جمهوری اسلامی” مان را به یغما بردند. نسل پدران تو و همسالانت یا باید پا بر خون تمام آن شهدا می گذاشتند و برای همیشه از شعار و سوگند پدرانشان می گذشتند و یا بیرق آنها را به حرکت در می آوردند. که اگر ساکت می نشستند خیانت در حق فرزندانشان بود. همانگونه که اگر پدرانمان ساکت می ماندند امروز به عنون نسلی خیانتکار به آنها می نگریستیم.
و اینگونه بود که پدر تو و دیگر دوستانش برای بدست آوردن و رسیدن به آرمان آن شهدا به پا خواستند تا جمهوری اسلامی را از چنگ آنها نجات دهند تا آزادی به اسارت رفته را باز پس گیرند تا شاید جمهوری اسلامی مبتنی بر آزادی، استقلال و معنویت را که آرمان صدها هزار شهیدی است که نهال آن را آبیاری کرده اند از آنها جدید پس بگیرند.

زینب عزیزم ماههاست که دوباره این نبرد شروع شده است . نبردی برای اصلاح و باز پس گیری استقلال، آزادی ، جمهوریت و اسلامیت ایران. صدها نفر از جوانان ایران با خون خود سنگفرش خیابانها را آبیاری کرده اند و هزاران نفر در شکنجه گاههای مختلف به وحشیانه ترین رفتارها مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. هزاران نفر به اسارت گرفته شده اند و اینها همه باعث شد تا روپوش سفید آنها فرو ریزد.
و پدر تو به اندازه توان ناچیزش در این نبرد مقدس نقش داشته است و بیش از یکسال است که در اسارت به سر می برد.

زینب عزیزم؛
این نبردی است برای رسیدن به آرمانهای مقدس به نام “آزادی” که بی شک سالها بطول خواهد انجامید. تو و دیگر همسالانت شاید دیگر پدران خود را نبینید و یا سالها از پشت میله های زندان و یا روی ویلچر و تخت بیمارستان ببینید. هر چه هست باید بدانید که شما از نسل شیرانی هستید که حتی در غل و زنجیر نیز، غرششان لرزه بر اندام آنها انداخته است.

دختر عزیزم؛
بدون شک استقلال بدون آزادی هیچ ارزشی ندارد همانطور که آزادی بدون استقلال معنی ندارد. لذا همانگونه که نسل پدرانمان با جان و خون توانستند استقلال کشور را برای فرزندان خود به جا بگذارند وظیفه پدران تو و همسالانت است تا با همه وجودشان “آزادی” را که مقدمه توسعه و آبادانی و رفاه فرزندانشان است بدست آورند.
من و همه چند صد دوست اسیر دیگرم که در بند اسارت هستیم با تمام شکنجه ها، آزار و اذیت ها، فشارهای جسمی و روحی و روانی که در مدت بازداشت و اسارت متحمل شده ایم همچنان بر آرمانهای مقدس شهیدان گذشته و حالمان، بر آرمانهای پدران و مادران و برادران و خواهرانمان یعنی استقلال و آزادی ایستاده ایم و به این اسارتمان برای رسیدن به “آزادی” افتخار می کنیم.

دختر عزیز؛
صبور باش و به انتظار دمیدن صبح آزادی در دل تاریکی شب به دعا برخیز و برای مادران و پدران و فرزندان شهدای راه آزادی دعا کن که چند سال اسارت پدرت و غمهای تو، در برابر بزرگواری این خانواده ها و جانفشانی های عزیزانشان قطره ای است در برابر دریا.

پدر دربندت
مهدی محمودیان
شهریور ۸۹

 


 


ندای سبز آزادی: عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس در واکنش به سخنان رئیس جمهور مبنی بر در راس امور نبودن مجلس خواستار مناظره با وی یا یکی از نمایندگان تام الاختیار او در این زمینه شدو گفت:اظهارات رئیس جمهور تنها در صورتی از سوی مجلس قابل گذشت است که ایشان سخنان خود را تصحیح کند.

"مصطفی کواکبیان" در گفت وگو با خانه ملت،در واکنش به سخنان رییس جمهور مبنی بر اینکه مجلس دیگر در راس امور نیست، گفت: صحبت های آقای احمدی‌نژاد در خصوص جایگاه مجلس از چند جهت قابل ایراد است و در این مدت منتظر بودم که ایشان از سفر آمریکا برگشته و یک جوری سخنان خود را اصلاح کنند که ظاهر امر نشان‌دهنده این است که وی بنای اصلاح سخنان خود را ندارد.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به موضع برخی خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و مطبوعات حامی دولت در خصوص سخنان رئیس جمهور اشاره کرد و گفت: این رسانه‌ها خیلی طلبکارانه سخن گفته و چنین وانمود می کنند که هیچ اعتراضی نباید به سخنان رئیس جمهور شود.

کواکبیان به نطق 6 ماه پیش خود در صحن مجلس اشاره کرد و افزود: در آن نطق اعلام کردم اگر مجلس در راس امور باشد بسیاری از اتفاقات در کشور اتفاق نمی افتد و گفتن من در مقام اثبات بود اما گفته رئیس جمهور در مقام سقوط مجلس است که نباید مجلس در راس امور باشد.

نماینده سمنان با درخواست از صدا وسیما برای اختصاص وقت به قوه مقننه برای پاسخ به اظهارات رئیس جمهور درباره مجلس، به درخواست مناظره خود با احمدی نژاد درباره مطرح شدن موضوع تک حزبی در کشور اشاره کرد و گفت: من درباره این دعوت هیچ پاسخی نشنیدم و در مورد اظهارات اخیر رئیس جمهور (در راس امور نبودن مجلس) هم آمادگی مناظره با وی و یا نماینده تام‌الاختیار ایشان را دارم، تا ببینیم مجلس در راس امور است یا خیر.

وی با بیان اینکه مجلس هشتم می تواند با یک اقدام عملی و قانونی همچون طرح سوال از رئیس جمهور اثبات کند که در راس امور است، افزود: والا به نظر می رسد، اگر سخنان آقای احمدی نژاد با واکنش قاطع و جدی خانه ملت مواجه نشود، تبعات جبران ناپذیری برای مجلس در پی خواهد داشت.

کواکبیان در ادامه به تشریح ایرادهای خود از سخنان رئیس جمهور درباره در راس امور نبودن مجلس پرداخت و خاطرنشان کرد: اولا سخنان آقای احمدی نژاد برخلاف منویات امام راحل است؛ چرا که ایشان در مقام تفسیر سخنان بنیانگذار انقلاب برآمده اند.

عضو کمیسیون امنیت ملی به جایگاهی که حضرت امام(ره) در سیره عملی خود برای مجلس در نظر گرفته بودند، اشاره کرد و افزود: پیش از تشکیل مجمع تشخیص مصلحت، اگر دو سوم نمایندگان به قانونی که به ظاهر بر خلاف شرع بود؛ ولی بنا به مصلحت کشور لازم بود، رای می داد، آن قانون لازم الاجرا بوده که این امر نشان‌گر جایگاه رفیع خانه ملت است.

وی با اشاره به واگذاری اختیار تصمیم‌گیری در خصوص آزادی گروگان‌های آمریکایی در اول انقلاب به مجلس، گفت: هر چند در ماجرای گروگان ها امام راسا می‌توانستند، تصمیم بگیرند، اما تصمیم‌گیری را به اختیار نمایندگان گذاشتند؛ چرا که مجلس را در راس امور می دانستند.

نماینده سمنان همچنین به انتخاب آیت ا... هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ در زمان امام راحل اشاره کرد و افزود: یکی از دلایلی که آقای هاشمی رفسنجانی در آن زمان به عنوان فرمانده جنگ انتخاب شدند، این بود که ایشان در آن زمان، ریاست مجلس را برعهده داشتند.

کواکبیان تاکید کرد: همه این مسایل نشان، دهنده این است که حضرت امام چه جایگاهی را برای مجلس قائل بودند.

عضو کمیسیون امنیت ملی همچنین با اعلام اینکه سخنان رئیس جمهور درباره جایگاه مجلس خلاف منویات مقام معظم رهبری است، خاطرنشان کرد: چرا که ایشان بارها بر جایگاه مجلس چه در بعد نظارتی و چه تقنینی تاکید کرده اند.

وی در این راستا به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری طی سال های اخیر در خصوص جایگاه مجلس اشاره کرد و افزود: معظم‌له در بخشی از بیانات خود فرموده اند که مجلس زمینه نرم افزار نظام جمهوری اسلامی را بر آورده می کند.

کواکبیان با اظهار اینکه رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس هفتم هم بر راس امور بودن مجلس تاکید کرده اند، خاطرنشان ساخت: ایشان اخیرا هم هر گونه ایجاد اختلاف را خلاف شرع دانسته و به سران سه قوه تاکید کرده‌اند که در جهت وحدت حرکت کنند؛ بنابراین سخنان رئیس جمهور در این مقطع جز ایجاد اختلاف ثمره دیگری ندارد.

نماینده سمنان به جایگاه مجلس در قانون اساسی نیز اشاره کرد و گفت: اظهر من الشمس است که براساس روح حاکم بر قانون اساسی، مجلس با توجه به حق سوال، تذکر، تحقیق و تفحص، استیضاح، رای اعتماد و حق اظهارنظری که در تمام امور کشور دارد، در راس امور است.

کواکبیان همچنین با اشاره به اصل 113 قانون اساسی پیش از بازنگری درسال 1368، خاطرنشان کرد: براساس این اصل، پیش از بازنگری در قانون اساسی اختیارات رئیس جمهور بیشتر بوده، اما پس از بازنگری، مسئولیت هماهنگی میان قوا به رهبری واگذار شده که این موضوع برخلاف نظر آقای احمدی نژاد نشانگر این است که در آن زمان اختیارات رئیس جمهور بیشتر از زمان فعلی بوده است.

وی به اصل یکصد و سی و یکم قانون اساسی اشاره کرد و گفت: براساس این اصل در صورت فوت، عزل، استعفا، غیبت یا بیماری بیش از دو ماه رئیس جمهور، شورایی تشکیل شده و تا زمان برگزاری انتخابات کشور را اداره می کند که این امر بیانگر این است که کشور بدون رئیس جمهور هم قابل اداره است و اما کشور نمی تواند حتی یک روز بدون مجلس باشد.

نماینده سمنان به حق تصمیم گیری مجلس در تمام مسائل کشور طبق قانون اساسی اشاره کرد و افزود: هر الفبا خوانده حقوقی می داند که براساس قانون اساسی مجلس در راس امور است.

وی با اعلام اینکه نظریه تفسیری همه علما و حقوقدانان در این است که ما نظام ریاستی در کشور نداریم، بلکه نظام ما حداقل یک نظام نیمه پارلمانی است، خاطرنشان ساخت: این اظهارات عجیب و قریبی که مطرح می‌شود، حقوقدان‌ها می‌پرسند که آقای احمدی‌نژاد با چه کسانی مشورت کرده که چنین دیدگاه هایی را مطرح می کند.

کواکبیان در ادامه با اظهار اینکه "به نظر من، یک جریانی می خواهد خط نورانی امام خمینی(ره) و دیدگاه‌های ایشان را امروز در جامعه کمرنگ کند"، خاطرنشان کرد: ما نباید به این جریان کمک کنیم.

این عضو فراکسیون خط امام(ره)، تصریح کرد: اگر یک جا بگوئیم که نظرات امام مخصوص زمان خاصی است، ممکن است در آینده یکسری نظراتی بیان کرده و مثلا بگویند که دیدگاه ولایت فقیه برای زمان خودش بوده که این اساسا با منویات جامعی که از امام سراغ داریم، منافات داشته و اظهارنظرهای این چنینی خط امام را تضعیف می کند.

نماینده سمنان بر این اساس خواستار واکنش جدی نمایندگان به اظهارات رئیس جمهور درباره در راس امور نبودن مجلس شد و افزود: با توجه به تخلفات قوه مجریه از برنامه چهارم، درخواست استرداد لایحه برنامه پنجم و تخلفات عدیده‌ای که در اجرای مصوبات مجلس همچون عدم اجرای قانون مترو از سوی دولت شاهد هستیم، نمایندگان مجلس می توانند طبق قانون از رئیس جمهور سوال کنند تا با این کار نشان دهند که در راس امور هستند.

کواکبیان در عین حال در پایان، خاطرنشان کرد: اظهارات رئیس جمهور تنها در صورتی از سوی مجلس قابل گذشت است که وی با عقب نشینی، سخنان خود را تصحیح کند و گرنه اصلا قابل گذشت نیست.

 


 


ندای سبز آزادی: حسین شریعتمداری نماینده رهبری و مدیرمسئول روزنامه کیهان مدت 1 ماه هست که از مچ بند و باندهای پزشکی،جهت بستن دست راست خود استفده می نماید و امکان نوشتن و امضاء را به سختی انجام می دهد
علت از کار افتادن دست راست شریعتمداری،فشارهای روحی و روانی و استرس بیش از حد و عصبانیت وی طی چند ماه گذشته بوده،به طوری که دست و پای او دچار رعشه و از کار افتادگی شده و با مراجعه مکرر به پزشکان متخصص اعصاب و روان و استفاده از داروها و قرص های متعدد و سعی در کاهش درد دست و پا دارد
وی به توصیه پزشکان کمتر راه می رود،با دست راست چیزی نمی نویسد و از بانداژ و مچ بند استفاده کرده و از داروهای مسکن قوی استفاده می نماید
طی ماه گذشته خلق و خوی وی بسیار تند و عصبانی و با همکاران بسیار بداخلاق بوده که نشان از عدم تعادل روحی و روانی او و عدم تسلط بر رفتار،گفتار و کردار و آشفتگی فکری وی به عنوان یکی از نزدیکترین یاران خامنه ای در حوادث پس از انتخابات دارد


 


ندای سبز آزادی: آیت الله یوسف صانعی با محکوم کردن بی‌احترامی به قرآن، تصریح کرد که با وجود نازل شدن قرآن در دوران عرب جاهلی، اساس دعوت آن بر فکر و اندیشه و فرهنگ است؛ و افزود: دعوت پیامبر به جای دعوت به کشتن و خشونت و دروغ و حیله و تزویر ـ که با شرایط جامعه آن روز سازگار بود ـ بر فرهنگ سازی و انسانیت استوار است و امروز هم هر جامعه و حکومتی برخلاف این اصول حرکت کند و مدار کار خود را بر خشونت و دروغ و حیله و تزویر قرار دهد، همانند حکومت های دوران جاهلی بلکه بدتر از آن است.
به گزارش کلمه، آیت الله یوسف صانعی در آغاز درس خارج فقه خود در سال تحصیلی جدید با بیان اینکه جنایت بی احترامی به قرآن، از نظر همه انسان های موحد محکوم است، گفت:« دشمنی با قرآن به این دلیل است که قرآن سندی قطعی برای ذات باری تعالی است، قرآن وحی الهی است و کتابی است که با آن می توان تمام شبهات منکرین مبدأ و معاد را پاسخ گفت.»
آیت الله صانعی افزود: «یکی دیگر از علل دشمنی با قرآن این است که قرآن معجزه باقیه است. قرآن در شرایط و محیطی بر وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد که برخی حقایق هنوز هم برای بشر کشف نشده و بشر علی رغم همه پیشرفت های محیر العقولی که داشته است، باز هم نمی تواند این حقایق را درک کند؛ و بر همین اساس است که در زمان ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء ایشان احکام را از قرآن بیان می کند.»
این مرجع تقلید با اشاره به شرایط نزول قرآن در دوران عرب جاهلی؛ اعم از وحشی گری، جهالت، زنده به گور کردن دختران و اَلحَقُّ لِمَن غَلَب، اضافه کرد: «قرآن اگرچه در چنین شرایطی نازل می شود، اما اساس دعوتش را فکر و اندیشه و فرهنگ قرار داد و این خود گواه متقنی بر صدور قرآن از ناحیه خداست؛ و بر همین اساس است که دعوت پیامبر به جای دعوت به کشتن و خشونت و دروغ و حیله و تزویر ـ که با شرایط جامعه آن روز سازگار بود ـ بر فرهنگ سازی و انسانیت استوار است (فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ) و امروز هم هر جامعه و حکومتی برخلاف این اصول حرکت کند و مدار کار خود را بر خشونت و دروغ و حیله و تزویر قرار دهد، همانند حکومت های دوران جاهلی بلکه بدتر از آن است. »
آیت الله صانعی با بیان این که قوانین قرآن عادلانه ترین قانون است و قرآن محکمترین حکمت نظری و عملی را داراست، خاطرنشان کرد: «ادله اربعه به عنوان منابع فقه شیعه، همه، حجیّت خود را از قرآن می گیرند، اما حجیّت قرآن به خود قرآن است، حجیّت قرآن و ارزش قرآن در مسائل فقهی، حکمت عملی، اخلاق، قوانین جزایی و سیاسی در خود قرآن است؛ و به همین دلیل است که قرآن در حدیث ثقلین به عنوان ثقل اکبر قرار داده شده است.»
ایشان در ادامه با توصیه شاگردان خویش به بهره وری بیشتر از معارف متعالی قرآن و بیان اینکه متأسفانه امروز ما از قرآن فاصله زیادی داریم، گفت: «به حکمت های قرآن بیشتر توجه کنید. در آیات قرآن بیشتر تأمل کنید. من معتقدم امروز آنانی که خدا، قرآن و پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را جاهلانه انکار می ورزند و به قرآن اهانت و جسارت می کنند، شاید انسب و بهتر باشد که به جای بحث های فلسفی، به آنان بگوییم که اسلام دین حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر است آن هم از چهارده قرن قبل که از حقوق بشر هیچ خبری نبود. انسان ها و ملت ها بعد از جنگ جهانی اول و دوم، منشور حقوق بشر را نوشته و پیگیر اجرای آن شدند، اما قرآن هزار و چهارصد سال پیش فرموده است (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ) ، این کرامت بنی آدم است؛ انسان خلیفة الله روی زمین است .»
این مرجع تقلید افزود: «یکی دیگر از حکمت های قرآن که لازم است به آن توجه شود، بحث ارسال رسل است. انبیاء نیامده اند که به یک دستشان تورات و انجیل و زبور و قرآن باشد و به دست دیگرشان شلاق، بلکه بر اساس بیانی که قرآن می فرماید: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) خداوند با ارسال انبیاء، هم کتاب قانون را فرستاده است و هم عقل را به بشر داده است که از این کتاب قانون، بیشترین و نیکوترین استفاده صورت پذیرد، خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر را فرستاد که (لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) یعنی برای اینکه خود مردم قیام به قسط کنند؛ چرا که قسط مثل عدالت، قابل اجرا نیست؛ قسط یک امر فرهنگی و عقیدتی است؛ قسط قانع شدن به حق است، یعنی مردم به جایی برسند که خودشان به حق خودشان قانع شوند.»

 


 


 

_صراحتاً می گویند لغو مرخصی آقای میردامادی به دلیل شکایت از سپاه است
_اوج اقتدار آقایان است که برای خانواده های زندانیان شاخ و شانه بکشند
_گروهک مرده منافقین را به گونه ای زنده کردند که گویا تعمدی دارند
_حکومتی که ادعای اداره جهان را دارد در اعاده کوچکترین حقوق مردمش درمانده
_برای اعطای مرخصی به زندانیان تعهد کتبی مبنی بر نبود تقلب می خواهند!

ندای سبز آزادی: دکتر محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی از اسرای حوادث بعد از انتخابات ایران است که در دادگاههای فرمایشی مربوط به حوادث پس از انتخابات به ۶ سال حبس بخشنامه ای محکوم و بعد از یک مرخصی ۶۹ روزه، از خردادماه امسال مجدداً به اوین بازگردانده شد و از زندان، به همراه ۶ نفر دیگر از سران اصلاح طلب، بر اساس سخنان فردی به نام «مشفق»، شکایتنامه ای را علیه سپاه به دلیل دخالت نظامی در انتخابات سال گذشته تنظیم و تسلیم مقامات قضائی کرده است. میردامادی پس از آن در زندان دچار تنگناهای جدیدی شده است.
خانم زهرا مجردی در گفت و گو با خبر نگار کلمه دلیل تداوم حبس محسن میردامادی را اعلام جرم علیه «مشفق» و سپاه می داند و بر این عقیده است که به تازگی مسائل صنفی و رفاهی زندانیان نیز دستمایه ای برای نیروهای امنیتی جهت فشار به زندانیان به منظور انجام خواسته های نیروهای امنیتی در آمده است.

مشروح گفتگوی کلمه با همسر دکتر محسن میردامادی به شرح زیر است :

از آخرین وضعیت آقای میردامادی برایمان بگویید. وضعیت ایشان چگونه است؟
تا امروز ۴ ماه است که ایشان را به زندان بازگردانده اند و ۲ ماه است که به بند ۳۵۰ – به همراه ۱۵۰ زندانی سیاسی دیگر – منتقل کرده اند. البته به دلیل آرتروز شدید گردن و نیاز به جراحی لثه – به تشخیص دکتر زندان – با مرخصی استعلاجی ایشان موافقت شده بود و تمام مراحل تحویل سند و تودیع وثیقه هم انجام شد ولی ناگهان در آخرین مرحله آنرا متوقف کردند و امروز که بیش از ۴۰ روز از پذیرش سند می گذرد همچنان از این مرخصی استعلاجی خبری نیست.
علت این مسأله را توضیح ندادند؟
در آخرین روزی که قرار بوده ایشان به مرخصی بیایند گفته شد به علت نامه شکایت از یکی از اعضای سپاه – معاون قرارگاه ثارالله – که ایشان به همراه ۶ نفر دیگر از دوستانشان امضا کرده اند مرخصی ایشان لغو شده است. یعنی به صرف ثبت یک شکایت و درخواست رسیدگی به آن، افراد شاکی به زندان برده می شوند – آن هم در نظامی که ادعای عدالت طلبی آن گوش فلک را کر کرده و طبق قانون اساسی آن هر کس حق دارد خواستار رسیدگی عادلانه به موارد تخلف توسط دادگاه صالحه باشد.
با این اوصاف، امیدی به بررسی شکایتنامه آقای میردامادی و دوستانشان توسط همین قوه قضائیه می رود؟
اگر در مطالب عنوان شده توسط این آقا و سند دیگری که جدیداً پخش شده و از مطالب آن سخنرانی تصویر کاملتری را هم ارائه می کند دقت شود، معنی اش این است که تمام مسئولان و کارگزاران نظام و اطرافیانشان از زمان امام همگی جاسوس یا عامل و دست نشانده بیگانگان بوده اند و اینطور القا می شود که فقط این آقایان که امروز مملکت به دستشان افتاده دلسوز ملک و مملکت هستند و البته مشخص می شود که سالها است مجاز بوده اند دست به هر عملی بزنند و حتی رقبای یک نامزد انتخاباتی را به دلیل همین توهمات با انواع روشها کنار بزنند و روز بعد هم منتقدان فعال را در حبس و سلولهای انفرادی کنند تا متقاعد شوند حرف دلخواه آنان را بزنند.
جالبتر اینکه افراد مسئولی از سپاه هم در برخورد با ما می گویند که این حرفها و تحلیلها را قبول ندارند و از آن بیشتر اینکه رسماً عنوان می کنند فردی مانند آقای مشفق در سیستم امنیتی کشور کاره ای نیست، ولی در عمل اتفاقی که می افتد به جای اینکه به مسأله شکایت رسیدگی شود، افراد تحت ستمی که مدتها در سلولهای انفرادی و شرایط سخت زندان بودند، به زندان بازگردانده می شوند و صراحتاً به ما اعلام شد که مرخصی استعلاجی آقای میردامادی هم به دلیل همین شکایتنامه منتفی شده است.
یعنی همین آقایان که عنوان می شود مسئولیتی ندارند و کاره ای نیستند، به نظر می رسد در مهمترین ارکان حکومت منشاء آثار بسیار باشند. شما ببینید لباس شخصی هایی که هر از چندگاه هم ادعا می شود خودسر هستند در روزهای گذشته چه برخورد زشت و زننده ای با خانواده سرداران شهید همت و باکری کردند؟ یا در مورد آقای کروبی که یک محله را نا امن کردند. مثلاً این اوج اقتدار آقایان است که برای مخالف سیاسی و خانواده های زندانیان شاخ و شانه بکشند و از طرف دیگر در هفته ای که گذشت دو پزشک استاد دانشگاه در تهران ترور شدند و یک انفجار در مراسم رسمی در مهاباد رخ داد و یک گروگانگیری هم در مرز پاکستان اتفاق افتاد و اینها همه نشانه این است که امکانات امنیتی برای برقراری در جامعه، در جای صحیح خود استفاده نمی شود.
نکته مهم دیگری که وجود دارد پیامدهای دیگر برخوردهایی است که بدون فکر و فقط برای تخطئه مخالفینشان استفاده می کنند. مثلاً یک روش نخ نما که برای شکستن مخالفان استفاده می کردند و می کنند، وصل کردن آنها به گروههای ضدمردمی است که پایگاهی در میان توده اجتماع ندارند؛ مثل منافقین. اما به این نکته ساده توجه ندارند که وقتی برای کوبیدن مخالفان خود به دروغ از این حربه استفاده می کنند و اینکار همینطور در موارد مختلف تکرار می شود، درحقیقت دارند این گرو مرده را جان دوباره می بخشند. این مسأله به گونه ای انجام می شود که گاهی اوقات به نظر می رسد تعمدی دارند که به آن گروهکها کمکی کرده باشند.
تحلیل شما از این نوع برخوردها چیست و به نظر شما آنها واقعاً چه هدفی را دنبال می کنند؟
ببینید در همین ماه گذشته برخورد نیروهای امنیتی و قضائی با ماجرای ۱۷ تن در بند ۳۵۰ زندان اوین واقعاً عجیب بود. هر روز مادرانی که با نگرانی از حال و روز فرزندانشان که اعتصاب غذا کرده بودند به هر طرف که فکر می کردند جوابی بگیرند مراجعه می کردند اما متولیان امر نهایتاً با تهدید به دستگیری مادران و برخوردهای زشت و زننده و حدود یکماه سلول انفرادی بدون کوچکترین تماس تلفنی از دید خودشان اقتدار نداشته شان را به نمایش گذاشتند.
حتی بعضی از این زندانیان در زمان حمله و انتقال به انفرادی در اتاق خود نشسته و هیچ تحرکی نداشته اند. اخبار ما از داخل بند هم همین است که بدون هیچ دلیلی نیروهای امنیتی به داخل بند قشون کشی کرده اند و تلفنها را هم از همان روز قطع کرده اند. یعنی حتی بهانه ای هم برای این کار خود نداشته اند. متأسفانه با اینکه می توانستند با درایت و سیاست بیشتری به مسائل اخیر بپردازند، گویا اراده ای در کار بوده که حتماً مسأله با سختی و فشار «مضاعف» بر خانواده ها به پیش برده شود.
به هر حال سیر جریانات بند ۳۵۰ نشان می دهد که هر روز افراد ماجراجوتر با تجربه کمتر و خشونت بیشتر دست بالاتری در اداره این بند پیدا می کنند. امروز بیشتر از ۲ ماه است که کل تماسهای تلفنی زندانیان این بند با خانواده هایشان قطع است و در طول هفته تنها یک ملاقات ۲۰ دقیقه ای کابینی با عزیزان زندانی سهم خانواده ها شده است. یعنی یک گفتگو از پشت شیشه دو جداره بوسیله گوشی که تنها چند دقیقه سهم هریک از اعضای خانواده می شود؛ و برای زندانیان شهرستانی نیز واقعاً عذاب آور است. این درحالی است که سایر بندهای زندان اوین که مربوط به زندانیان غیرسیاسی است به امکانات بسیار مناسبتر فرهنگی و ورزشی نظیر کتابخانه و سالن ورزش مجهز هستند و تماس تلفنی نامحدود و ملاقاتهای حضوری هفتگی و مرخصی های هر از چندگاه دارند – که البته تمام این موارد طبق قانون و آئین نامه سازمان زندانها از حقوق زندانی است – اما بند ۳۵۰ که زندانیان سیاسی با سطح تحصیلات بالا را در خود جای داده – بطوریکه گاهی متوسط سطح تحصیلات افراد یک اتاق فوق لیسانس است! – به تشخیص مرجعی نامعلوم که مشخص نیست چطور با خیال آسوده اجازه نقض تمام مقررات را پیدا می کند، حتی از یک تماس تلفنی ساده و دریافت وسایل و کتب درسی و علمی محروم هستند.
امروز برخی مسئولان اوین هم معترفند که نه تنها از ابتدای انقلاب تا امروز، بلکه حتی قبل از انقلاب هم سابقه نداشته که امکان برقراری تماسهای تلفنی و ملاقاتهای حضوری تا این مدت طولانی از زندانیان بند عمومی – که درحال گذراندن دوران محکومیت خود هستند – سلب شده باشد و این را هم باید به حساب هدیه ای از جانب دستگاه قضایی عدالت محور و دستگاه امنیتی دولت مهرورز گذاشت. همانطور که گفتم بعضی از دوستان که ما که سابقه زندان رژیم گذشته را هم دارند، شرایط آنزمان از لحاظ ارتباط زندانی با خانواده اش را خیلی بهتر توصیف می کنند. این برای نظام مدعی اسلام زشت است که خانواده هایی که از ابتدای انقلاب و دفاع و جبهه ها و عرصه های مختلف اجتماعی در صف مقدم بوده اند امروز گرفتار چنین ظلمهایی از جانب آن بشوند. برای ما که روشن است عده ای به دنبال انتقام گیری از این افراد و عقده گشایی های شخصی و فرقه ای خود هستند و امروز با تسلطی که به هر ترتیب در عرصه های مختلف کشور بدست آورده اند، مجال را برای این اهداف خود باز می بینند.
فکر می کنید نتیجه چنین رفتاری در وضعیت زندانیان چه باشد؟
به نظر می رسد برای زندانیان سیاسی که مشکلات یکسال گذشته و انفرادی های غیرقانونی و غیرانسانی طویل المدت با شرایط سخت و بازجوئیهای مکرر و عجیب و غریب را پشت سر گذاشته اند، جز کمی دردسر اثری نخواهد داشت. آنطور که در خبرها آمده بود در برخوردی که مسئولین این بند با زندانیان داشته اند تهدید کرده اند که «اینجا را تبدیل به کهریزک دوم می کنیم»؛ درحالیکه در اخبار رسمی مملکت ادعا می شود که پذیرفته شده آنچه در کهریزک رخ داد لکه ننگی برای دستگاه قضائی و امنیتی بود تا جائی که از طرف مقامات عالیرتبه دستور رسیدگی به آن صادر شد. واقعاً جای تأسف است که هنوز کسانی اداره امور زندان به بر عهده دارند که تفکر و ادبیاتشان اینگونه است.
البته طبیعی است وقتی متهم اصلی کهریزک ترفیع درجه می گیرد و مثلاً در نماز عید فطر امسال حضورش در کنار مسئولین طراز اول مملکتی پوشش تلویزیونی گسترده پیدا می کند، یک مأمور دون پایه زندان هم براحتی زندانیان را به کهریزکی دیگر تهدید کند. هرچند مجموع این مسائل ممکن است دلالت بر این داشته باشد که باز هم با یک پرونده مشابه قتلهای زنجیره ای، ترور حجاریان، یا کوی دانشگاه مواجهیم که اگرچه در تبلیغات بر علیه عاملان آنها شدت عمل نشان داده می شود، اما نه تنها آمران از مصونیت آهنین در مقابل شکایات برخوردارند، بلکه چنان دست بالا در امور مملکت دارند که علاوه بر ادامه همان رفتارها و عملکردها و فعالیتهای قبلی، همان عاملان را هم بعد از مدتی که آبها از آسیاب افتاد، در جبهه ای دیگر و برای همان اهداف به کار می گیرند.
آیا درخصوص این موارد اقدامی برای شکایت به مراجع ذیصلاح انجام داده اید؟
در این نظام قضائی و امنیتی اگر بخواهید پیگیر موضوعی شوید، نمی دانید با چه مرجعی طرف هستید! هرکدام مسئولیت بی قانونی های انجام شده را به گردن دیگری می اندازد و همین مسأله نشان دهنده این است که تصمیمات در جای دیگری گرفته و برای اجرا به عاملان ابلاغ می شود.
در هر حال سیر رخدادهای دو ماه قبل بوضوح نشان می دهد که حتی تصمیم گیری درخصوص ریزترین مسائل صنفی زندانیان بند عمومی هم از سیطره سازمان زندانها خارج شده و در اختیار نهادهای امنیتی متصل به منابع قدرت قرار گرفته است. امروز وضعیت بگونه ای است که حتی اگر آقای دادستان مجوز خاصی برای ملاقات حضوری به خانواده یکی از زندانیان این بند بدهد، اگر مسئولین امنیتی باز مخالفتی نکنند و برگه ملاقات پاره نشود، تنها یکی از اعضای خانواده اجازه ملاقات خواهد داشت و باز این از محدودیتهایی است که در هیچیک از بندهای دیگر زندان اوین اعمال نمی شود. برای ما مشخص است که این مسأله هم در راستای سیاستهای جدید فشار بر زندانیان سیاسی و خانواده آنان است که طی آن قرار است مسائل صنفی و رفاهی زندانیان و حقوق خانواده ها، برای حل مشکلات سیاسی نهادهای امنیتی با زندانیان به گرو گرفته شود. مثلاً در خبرها آمده بود که یکی از شروطی که مقامات زندان برای مرخصی های چند روزه بعد از دریافت وثیقه های آنچنانی، از زندانیان می خواهند، تأکید کتبی بر عدم وقوع تقلب در انتخابات سال گذشته است! که خود نشانگر ضعف مفرط این دستگاههای عریض و طویل است که بعد از بی نتیجه بودن انفرادیهای طویل المدت و بازیهای روانی، به آن روی آورده اند تا بلکه نتایج دلخواه خود را بگیرند. این درحالی است که همانطور که اشاره کردم بر اساس آیین نامه سازمان زندانها، این موارد از حقوق مسلم زندانیان است. به نظر می رسد راهکار جدید آقایان برای زندانیان سیاسی، «زندان با اعمال شاقه» است.
بنظر شما چه مرجعی باید از این اقدامات غیرقانونی مأموران امنیتی جلوگیری کند و در قبال آن پاسخگو باشد؟
به نظر من اول از همه رئیس قوه قضائیه باید اقتدار قوه قضائیه را در استقلال قاضی و سایر قسمتهای این قوه از خصوصاً نهادهای امنیتی دولتی ببیند؛ نه اینکه بخواهد مثلاً با قطع تلفنها و شدت عمل با زندانیان سیاسی – که در محاکمی که همه از کیفیت برگزاری آن آگاهند محکوم شده اند – به دنبال اقتدار برای آنچه پیشتر «ویرانه قضائی» خوانده شده باشد.
سال گذشته و پس از انتصاب آقای لاریجانی به سمت ریاست دستگاه قضا، به عنوان نمایندگان خانواده های زندانیان سیاسی دیداری با ایشان داشتیم و برخی موارد روندهای طی شده برخلاف قانون را یادآوری کردیم؛ که ایشان پاسخ دادند «اگر نتوانم اینجا را اصلاح کنم این لباس روحانیت را همینجا می گذارم و می روم».
نمونه جدید این بی قانونی ها را می توان در رفتار انجام شده با آقایان تاجزاده و نوری زاد دید که از زمانی که برای گذارندن دوران محکومیت به زندان باز گردانده شده اند – به گفته خانواده هایشان – اصلاً معلوم نیست در کدام قسمت نگهداری می شوند. طبق قانون حداکثر می توانند زندانی را برای مدت ۴۸ ساعت در جایی به نام قرنطینه – آن هم در موارد خاص - هنگهداری کنند اما الان نزدیک به ۶ هفته از بازگرداندن این آقایان گذشته است. یکروز ملاقات ایشان با قاچاقچی ها است. هفته گذشته هم در روز ملاقات زندانیان بند زنان بوده است. باز مشخص است مرجع تصمیمگیری درخصوص وضعیت این افراد، خود را ملزم به اجرای هیچ قانون و آیین نامه ای نمی داند.
مورد دیگر، آقای صفائی فراهانی است که بعد از روزها تأخیر که بالاخره ایشان توسط پزشک اوین معاینه می شود، تأکید می شود که سه دریچه قلب ایشان مشکل پیدا کرده اند و نیازمند خدمات تخصصی فوری پزشکی هستند، اما با اینحال بعد از چند بار که در بند از حال رفته اند و چند روز هم که در بهداری بدون امکانات تخصصی برای بیماری قلبی تحت مراقبت بوده اند، به تازگی بعد از حدود یکماه، به همراه ۳ مأمور امنیتی در بیمارستان بستری شده اند. جدای از این سؤال جدی که چرا باید نصیب مدیران لایق و نمونه ای نظیر صفائی فراهانی را بعد از ۳۰ سال خدمات ارزنده به مملکت و انقلاب، بند ۳۵۰ اوین باشد.
باز مورد دیگری الان یادم می آید، آقای حمزه کرمی است که در ملاقات هفته گذشته متوجه شدیم از بیماری قلبی رنج می برند و باید برای آنژیوی قلبی به بیمارستان می رفتند، اما مسئولین امنیتی گفته اند که برای اینکار باید ایشان را با دستبند و پابند منتقل کنند و ایشان نیز به دلیل این برخورد توهین آمیز از رفتن به بیمارستان خودداری کرده است.
بر اساس این صحبتها، به نظر می رسد که خود رئیس قوه قضائیه باید در این مسائل نظارت بیشتری داشته باشند و در این روندها تجدید نظر کنند. به نظر می رسد خود ایشان به خوبی به کاستیهای قوه قضائیه آگاهی داشته باشند؛ اما برای رفع این نابسامانی ها و جلوگیری از این ظلم های مضاعف خصوصاً به خانواده های زندانیان، واقعاً جای اقتدار رئیس قوه قضائیه ای که بدنبال عدالت باشد خالی است.
در پایان اگر بخواهید مطلبی به مسئولین بگویید، چه می گوئید؟
من بعنوان کسی که از قبل از انقلاب دغدغه مسائل اجتماعی و بعد از انقلاب تا به امروز نگرانی مسائل انقلاب و کشورم را داشته ام، به نظرم می رسد که در این برهه، کسانی که به هر نحو اداره امور مملکت به دستشان افتاده بدترین روشها را برگزیده اند و اگر مقصودشان حل مشکلات باشد – که البته باید با دیده تردید به آن نگریست – نتایج کاملاً معکوس دارد. مثلاً چطور می توان پذیرفت که نهادهای امنیتی به دنبال ایجاد آرامش باشند و بعد در آستانه بازگشائی دانشگاهها، جلوی منزل آقای کروبی آن آبروریزی به راه بیافتد یا در جلوی دفتر مهندس موسوی از ورود ملاقات کنندگان جلوگیری و دفترش توسط همین مأمورها تفتیش و برخی وسایلش ضبط شود و یا روز اول هفته دفاع مقدس با خانواده شهید همت و شهید باکری آن برخورد زننده را انجام دهند؟ یعنی متوجه نیستند که با این کارها انزجار عمومی از خود را بیشتر و نفرت خانواده های رنج دیده را عمیقتر می کنند؟
متأسفانه حکومتی که ادعای اداره جهان را دارد درحال حاضر در اعاده کوچکترین حقوق مردمش درمانده است.
آنچه برای ما مسلم است این است که این اقدامات نهایتاً به ضرر خودشان خواهد بود، و ایمانی هم که به عدالت خداوند و نظارت عالیه اش بر مقدرات هستی و حساب کشی از مسببان این همه ظلم و ستم داریم باعث می شود همچنان صبوری کنیم. ما معتقدیم نظام هستی به گونه ای طراحی شده که حق و ناحق را می شناسد، حق را ارج می نهد، تداوم ناحقی به مخلوقات را نهایتاً بر نمی تابد؛ و این تجربه و سرنوشت همه ملتها در طول تاریخ بوده است که ظلم پایدار نیست و خداوند در قرآن هم وقتی در این خصوص انذار می دهد، می فرماید «به سرنوشت آنها که قدرت و آثارشان در زمین بسیار بیشتر از شما بوده است بنگرید».
هنوز امیدواریم تا دیرتر از این نشده به گفته علی (ع) از تاریخ و تجارب مشابه اقوام و ملل مختلف درس بگیرند و عبرتها را به کار بندند تا هزینه اضافه تر به خودشان و کشور و مردم رنجدیده و آزادی طلب تحمیل نکنند.

 


 


ندای سبز آزادی: میرحسین موسوی در واکنش به یکی دیگر از خبر های کذب روزنامه رسالت گفت: در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلبان هیچ اختلافی وجود ندارد و وی همواره با دیگر شخصیت های اصلاح طلب از جمله مهدی کروبی و سید محمد خاتمی مشورت می کند.
به گزارش کلمه موسوی خبر روزنامه رسالت را مبنی بر«وجود اختلاف در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلب تکذیب کرد و گفت: «هیچ اختلافی بین بنده و برادران بزرگوار کروبی و خاتمی وجود ندارد و ما مرتب با هم مشورت می کنیم.»
موسوی تاکید کرد: «بر خلاف جناح اقتدار گرا جنبش سبز پدر خوانده ندارد و بیش از افراد به تعامل بین شبکه های اجتماعی سبز و پیشرو تکیه دارد و بر عکس آنان از عقل جمعی برای پیشرفت استفاده می کند.
وی اظهارامیدواری کرد که « گرداننده های رسالت یک بار دیگر بین خود نامه حضرت امام را به مرحوم آیت الله آذری قمی در سال۱۳۶۷ مطالعه کنند.»
به گزارش کلمه روزنامه رسالت که در رقابت شدیدی با کیهان برای تهمت و دروغ به منتقدان دلسوز وضع موجود است در جعل خبری تازه مدعی اختلاف میان موسوی، خاتمی و کروبی شده بود.
رویه و رویکرد مدیران روزنامه رسالت در زمان دفاع مقدس علیه نخست وزیر نیز به گونه ای بود که حضرت امام (ره) توزیع این روزنامه را در جبهه ها برای روحیه رزمندگان اسلام مضر تشخیص دادند.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته