
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
سخنی که شنیده نشد
پس از خطبه های پر خطای نماز جمعه ۲۹ خرداد ماه ۸۸ برای شما نوشتم که به راهی قدم نهاده اید که اگر ادامه یابد ماهیت حکومت را دگرگون، قانون اساسی را معلق و کشور را به سوی پرتگاهی دیگر خواهد برد. شما در آن روز مقام خود را به سطح رهبری یک جناح از حکومت تنزل دادید و جناح دیگر را به مقابله خواندید.
آن روز، از زبان یک شهروند، هشدار دادم که بیش از تحمل نظام تند رفته اید. آن روز دل نگران نوشتم: این خطای سیاسی را جبران کنید، خود را از اسارت یک جناح رها سازید، به مسوولیتی باز گردید که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر عهده شما نهاده است. اصرار کردم که مداخله رهبر به سود یک جناح، جمهوری اسلامی ایران را دو شقه، و بحران در شکل یابی قدرت سیاسی را، ناگزیر می کند.
با کمال تاسف آن روز این سخن نه تنها شنیده نشد، بلکه به تدریج ضدیت با آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و اخیرا با آقای رفسنجانی، بسط یافته است. براندازانی که ماسک "خامنه ای پرستی" به صورت زده اند حرف از پاکسازی و خاموش سازی اصلاح طلبان می زنند. آنها تا آنجا جسور شده اند که علنا به "مقام رهبری" فشار می آورند که فرمان دستگیری "سران فتنه" را صادر کند.
مراسم سالگرد تظاهرات ۹ دیماه ۸۸ را از سیمای جمهوری اسلامی تماشا کردم و تاسف خوردم. صحنه های تکان دادن هزاران عکس رهبر در دست جمعیت و "خامنه ای ستایی" بر دهانشان جاری بود. همه بوی تلخ تکرار تاریخ در خود داشت. همان بلایی را که بر سر شاه آوردند، همان کاری که با کیم ایل سونگ و مائوتسه تونگ و استالین کردند، حالا دارند با شما می کنند.
این فاجعه است. تلخ ترین سرنوشت است یک انسان. با محمد رضا هم همین کردند. به عرش اعلاش بردند و نه هراسیدند از تحقیر کردن مردم. این تفرعن هیزم انقلاب شد و چنان دردی در جان آن خاندان کاشت که به یک قرن هم پاک نمی شود. دومین فرزندش را هم همین درد کشت. این درد روح و روان نواده هایش را هم رها نخواهد کرد.
آیا تغییر رفتار رهبری ممکن است؟
کسانی هستند که می گویند تا این حکومت هست هیچ اصلاحی در امور کشور ممکن نیست؛ اول باید رژیم را برداشت. کسان دیگری می گویند: تا این رهبری هست در بر همین پاشنه می چرخد؛ اول باید او را برداشت تا برداشتن گام اول در مسیر اصلاح امور میسر شود. و من به تجربه دریافته ام که کسانی اصلاح طلب اند که تغییر رویه رهبران سیاسی را ممکن بشمارند.
برخی بر من خرده می گیرند که بیهوده تلاش می کنم رفتار رهبری کشور در قبال منقدان و مخالفان حکومت تعدیل شود. آنها می گویند "ذات" و "فطرت" این کسان اجازه تعدیل نمی دهد. آنها می گویند فرق است میان طینت آقای منتظری و طینت این "رهبری". قبول می کنم. رجال سیاسی متفاوت اند. اما موثرترین عامل تنظیم کننده رفتار رهبران سیاسی این تفاوت ها نیست؛ فشاری است که از سوی بلوک های قدرت بر آن "رهبری" اعمال می شود. من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش. و این را من بارها به صراحت نوشته ام و گفته ام.
این سخن که می گویند ولی فقیه هرچه توانسته علیه معترضان مرتکب شده حامل اهداف سیاسی خاص است. رسالت این سخن این است که راه را برای تاثیر گذاری بر رفتار رهبری را مسدود کنند و امید به موفقیت تلاش ها برای اصلاح و هر نوع هم گام ساختن رهبری با نیازهای جامعه را از میان بزدایند. رسالت این سخن بستن راه هرگونه آشتی ملی است. هدف این حرف ها کسب و یا حفظ قدرت سیاسی است.
کار کسانی که جز به کسب قدرت سیاسی به چیز دیگر نمی اندیشند این است که به همگان بباورانند که طینت حاکمان خبیث، گوششان کر و چشمشان کور و یک سر اصلاح ناپذیرند. آنها فقط وقتی به فکر اصلاح رفتار خود می افتند که کار از کار گذشته است. درست مثل شاه.
و کار کسانی که جز به هموار سازی راه آشتی ملی نمی اندیشند آن است که به همگان بباورانند که می توان نگذاشت کار به آنجا بکشد که کار از کار بگذرد و راه اصلاح مسدود شود. من به وضوح برق این دغدغه را در رفتار آقایان موسوی و کروبی و خاتمی و اخیرا در سلوک آقای هاشمی می بینم و می پسندم. کسی که به امکان اصلاح رفتار رهبران معتقد نیست اصلاح طلب نیست.
قانون شکن کیست؟
در جناحی که شما خود را به آنان نزدیک تر می دانید عده ای بر آقایان موسوی و کروبی و همفکران اتهام می زنند که آنها از نظام جدا شده، سمت "براندازی نرم" رفته و "فتنه جویی" کرده اند. این سخنان دور از حقیقت است. این عناصر صادقانه صحبت نمی کنند. رهبران معترض از برپادارندگان جمهوری اسلامی ایران، از صاحبان اصلی این نظام اند. بی اعتنایی به قانون اساسی در کارنامه آنان نیست آنها، به پشتوانه خرد و تجربه، تحریکات خناسان را خنثی کرده اند.
در وقایع تلخ سال ۱۳۶۰ رفتار رهبران معترض به افراطی ها در حاکمیت فرصت داد اقشار وسیعی از مردم را قانع کنند که جز سرکوب چاره ای نیست. اما در وقایع تلخ سال ۱۳۸۸ رفتار رهبران سبز کوچک ترین فرصتی برای بدخواهان فراهم نکرد. وجدان جامعه ما امروز قانع است که همه قانون شکنی ها و بار مسوولیت فجایع کهریزک، کشتار مظلومان و اسارت بی گناهان تماما بر عهده حاکمیت است.
آقایان موسوی و کروبی با مهارتی قابل توجه ترفند را شناختند. آنها نه قانون شکستند، نه ترویج نفرت و خشونت کردند و نه به بیگانگان متوسل شدند. آنها مسوولان کشور را به اجرای بدون تنازل به قانون اساسی فرا می خوانند و این سخن حق است. رهبری نظام باید تابع قانون باشد. آقای محمد یزدی رهبری نظام را فرا قانون می داند. وای به حال آن نظام. همین کار را با شاه کردند. و حالا هم دارند باشما می کنند و شما اعتراض نمی کنید.
نقض قانون در پرونده سران جناح حاکم، همان جناحی که شما آنان را به خود نزدیک تر می بینید، بس وافر و در سابقه رهبران اصلاحات بس نادر است. کهریزک و کوی دانشگاه از آخرین نمونه هاست. پرونده قتل های زنجیره ای و قبل از آن هنوز مفتوح اند. کهریزکیان، قاتلان ندا و سهراب و محسن و دیگر قربانیان تا امروز نه از درگاه رانده شده و نه به دست عدالت سپرده شده اند. رطل زنان دخل ولایت برند و نوری زادها را به جنایت. مجیزگویانِ دربار پهلوی فرمان شاه را فرمان خدا نام کردند و او را به خاک سیاه نشاندند. و امروز باز کسانی به هوای کاسه لیسی، تحت نام تبعیت از ولایت، دارند سنگ بر تغار قانون می کوبند.
"گوش به فرمان توایم خامنهای"
خامنه ای پرستان در هر فرصتی که شما به صحنه می آئید صحنه را با این شعار میآرایند. روسای مقننه و قضائیه هر شبانه روز همگان را، نه به تبعیت از قانون، که به تبعیت از رهبری فرا می خوانند. در حکومت باور غالب این است که حکم رهبر حکم قانون دارد و باید مطاع باشد.
آقایان موسوی و کروبی شهامت کرده در عمل نشان داده اند که تبعیت از فرمان رهبری، هرگاه خلاف قانون و خلاف حق باشد، مطاع نیست. آنها همگان را، مجمله "مقام رهبری" را، به تبعیت قانون اساسی، به "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" فرا خوانده اند. این کار درستی است و اصلا فتنه جویی نیست. این کار مقابله با نظام و رهبری نیست. همه باید به قانون التزام دهند. فتنه جویان آنهایند که پشت سلاحِ حکومت پناه گرفته و مدام به جان و مال و ناموس مردم ، به حقوق ملت، به اصول فصل سوم قانون اساسی، دستبرد می زنند. لباس شخصی ها و صاحبان ایشان را می گویم. براندازان آنهایند که ترس مردم برایشان بیش از رای مردم ارزش دارد.
سرمایه نظام "اعتماد ملی" است و این ها بس سهل انگارانه بر بادش می دهند.
نمی گویم معترضان همه یکسان و مسوولانه عمل کرده اند. برخی اعترضاتِ مردمی در سال پیش از "رای من کجاست" فراتر رفت و در برخی مقاطع به شعارهای تند علیه نظام و رهبری، و در برخی جاها به خشونت نیز، کشیده شد. اما این موضوع به هیچ وجه ناشی از تصمیم و خواست رهبران معترض نبوده است. صادقانه بپذیریم که این تندروی ها بیش از همه، در اثر موضع گیری جانبدارانه شما - به خصوص پس از نماز جمعه 29 خرداد - رخ داده است. من حتی مسوولیت شعارهای براندازانه را بر عهده سازمان های سرنگونی طلب نمی اندازم. زیرا تصمیم آنها به هیچ وجه قادر نبود فضا را بگرداند. اما موضع گیری یک جانبه شما قادر بود اوضاع را بچرخاند و چرخاند.
"سران فتنه" و "خواص بی بصیرت"
با این وجود وجدانم گواهی نمی دهد که هرچه طائب ها خواسته اند شما تن داده اید. قابل درک است که جانبداری آشکار شما از یک جناح تا آنجا نبوده است که شما بر حذف آقایان موسوی کروبی و خاتمی و رفسنجانی و پیگرد آنان به مثابه "سران فتنه" مصر باشید. افکار عمومی البته جز این فکر می کند. تصور غالب این است که شما از بیم واکنش های تند اجتماعی دست نگاه داشته اید. رفتار شما و روانشناسی خاص ایرانی این خطای باصره را شکل داده است. حقیقت این است که فشار سنگینی بر شما بوده است که آقایان موسوی و کروبی تحت پیگرد قرار گیرند و شما تا امروز تن نداده اید.
عناصری مثل دولت آبادی،دادستان تهران، یا احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، می خواهند شما مسوولیت همه تصمیم ها، از خرد و کلان، را بر عهده خود بگیرید و نهادهای حکومتی همه مجری اوامر ملوکانه شوند. آنها شما را به جایی می برند که هر سیاست مدار صاحب نظر و ورزیده ای را دشمن و رقیب خود بپندارید؛ که شما مسوول همه ی سیاست ها و مشکلات ممکلت داری معرفی شوید. این همان سرنوشت شومی است که فردوست ها برای شاه رقم زدند.
اما راست این است که هنوز تسلیم به انتها نرسیده. یک نمونه می آورم: شما می گوئید. "سران اصلی فتنه" امریکا و انگلیس و اسرائیل اند و "خواص بی بصیرت" نتوانستند فتنه را تشخیص دهند، در دام افتادند و گناه کردند. و یهودا می گوید: "سران اصلی فتنه" همین خواص اند. سرشان را به سنگ بکوبید تا عوام بی بصیرت فریب نخورند.
این ها بی ریشهاند
تحلیل های جامعه شناختی حاکی از آن است که فردوست صفتان، بر خلاف اصلاح طلبان و اصول گرایان اصیل، ریشه اجتماعی ندارند و قدرت شان بیشتر ناشی از تسلط بر دستگاه های امنیتی - نظامی و دسترسی به منابع مالی دولتی است. اصلاح طلبان و اصول گرایان اصیل هر دو ریشه های اجتماعی قوی دارند و بر دو رویکرد تاریخی، اجتماعی و فرهنگی عمده در کشور ما تکیه می کنند. پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعیِ اصلاح طلبان با لایه های نو ظهور شهری و تجددگرا گسترده تر و ارتباط اقشار سنت گرا بوده و بخش های قدیمی تر شهری و روستایی با اصول گرایان اصیل گسترده تر است. انتخاب برنامه ها و سیاست های هر دو بخش جمهوری اسلامی ایران و رقابت های انتخاباتی آن دو بیش از همه زیر تاثیر و فشار تمایلات تجدد خواهانه (دانشگاه ها و روشنفکران) و یا سنت گرایانه (روحانیت و بازار) در جامعه صورت گرفته است. اصلاح طلبان و اصول گرایان اصیل همواره بر رای بلوک های اجتماعی شناخته شده متکی بوده اند. حامیان دولت فاقد این نوع پایگاه اند. تکیه گاه قدرت آنان یا سازمان امنیت و پول نفت خواهد شد و یا حمایت مستقیم قدرت های جهانی و منطقه ای.
بین "جناح دولتی ها" در ایران و گروه بندی های پوپولیستی حاکم بر برخی کشورهای امریکای لاتین تفاوتی بنیادین هست. در امریکای لاتین رای و حمایت مردمی مهم ترین منبعِ قدرتِ گروه بندی های حاکم است. دولت احمدی نژاد در ایران فاقد این نوع پایگاه اجتماعی/فرهنگی تاریخی است. قدرت گیری این جریان محصول رشد شکاف میان اصول گرایان و اصلاح طلبان است. اصول گرایان، به دنبال ضعف اجتماعی و کاهش شمار رای دهندگان به خود و حفظ امکان رقابت با جریان اصلاح گرا به تکیه بیشتر بر نهادهای امنیتی و نظامی روی آورده و شما نیز این "چاره جویی" را کار ساز یافتید. "چاره" ای که دو بار به صورت کودتایی در ایران و بارها در برخی کشورهای منظقه تجربه شد و هر بار به قطع ارتباط تمام اقشار اجتماعی با حاکمیت منجر شد. این مسیری است که نظام را بی پایه و از اعتماد ملت بی بهره خواهد کرد. محروم سازی اصلاح طلبان از مشارکت سیاسی به هیچ وجه ضعف اجتماعی اصول گرایان را جبران نمی کند.
پی آمد حذف اصلاح طلبان
آقای جنتی گفته است به حضور اصلاح طلبان در انتخابات نیازی نیست. این حرف پیامش این است که در انتخابات بعدی "به حضور اصول گرایان در انتخابات نیازی نیست". معنای این "چاره جویی" محروم کردن جمهوری اسلامی از قدرت رای مردم است. شعار "رای من کو" شعار حامیان اصلاح طلبان بود. راهی که جمهوری اسلامی می پیماید، هرگاه متوقف نشود"رای من کو " را به شعار مشترک اصول گرایان و اصلاح طلیان، به شعار فراگیر ملی، و جنبش سبز را به جنبشی واقعا همگانی و فراجناحی بدل خواهد کرد.
آیا کار از کار گذشته است؟
گرچه یاس از تصحیح رفتار شما در میان اکثریت بزرگ شهروندان در شهرهای بزرگ کاملا فراگیر است اما تحلیل جدی اوضاع کشور حاکی از بازگشت ناپذیر شدن روندها نیست. هدف کسانی که جز این تحلیل می کنند بستن راه اصلاحات است. "سینه چاکان ولایت" از یک سو و "سرنگونی طلبان خشمگین" از سوی دیگر علیه اصلاح طلبی برخاسته اند. هر دو نعره می زنند: "اصلاحات مرد". و این دروغ بزرگی است که تنها ولع قدرت پشتوانه آن است.
هنوز راه اصلاح باز است هرگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران در رقابت سیاسی دخالت نکند و نهادهای قانونی کشور هر چه بیشتر قادر باشند مستقلا تصمیم گیری کنند. راه بازگشت مردم به پای صندوق های رای باز است هرگاه شما قدرت قانونی خود را به اهرم اجرای اهداف یک جناح تبدیل نکنید. خشتِ کج آن روز نهاده شد که شما به مجلس "حکم حکومتی" فرستادید. امروز کار به جایی کشیده که عده ای دوره افتاده اند که از شما برای آوردن سر رقبای انتخاباتی خود "حکم حکومتی" بگیرند و شما هنوز (به آوردن سر) تن نداده اید.
جنبش اصلاح طلبانه جاری به یقین از چنان حمایت مردمی برخوردار هست که قادر شود دست قانون شکنان را کوتاه و بدور از هر مداخله ای نهادهای ریاست جمهوری و مجلس به رای آزادنه تشکیل دهد. دلسردی و یاس مردم از کارآیی نظام حقوقی و قانون حاکم بر کشور بزرگترین خطر برای کشور است. آنها که خیر این ملت را می خواهند هم چنان تلاش می کنند کار به جایی نکشد که نفرت فراگیر و راه بازگشت به صندوق رای بسته شود. آن چه آقای محمد خاتمی در سه جمله گفته است حرف همه دلسوزان ملت است. فاصله برانداختن نهاد انتخابات تا برافتادن جمهوری اسلامی، فاصله لب تا به دهان است. ایران تحمل حکومت پلیسی ندارد.
و سخن آخر
آنچه شاه سابق با ملت و ملت با شاه سابق کرد همه ناگزیر نبود. آیت الله خمینی ابتدا نصیحت کرد و شاه نشنید. وقتی شنید، که کار از کار گذشته و نفرت فراگیر شده بود. به وضوح دارند از شما یک "آریامهر" می سازند. مسیر پانزده خرداد تا ۲۲ بهمن را دارند تکرار می کنند. هنوز دیر نشده. و اگر بخواهیم خیلی زود دیر نشود نخست باید اعتماد آسیب دیده ی ملت درمان شود. این یک مصلحت همگانی است. خطای دهشتناک آن است که تصور شود طرفداران حکومت با مخالفان هیچ وجه مشترک، هیچ درد مشترک ندارند. این بزرگ ترین دروغ است. ایران سرزمین ماست و همه آن را دوست داریم. برای تعیین سرنوشت آن می توان و باید باز به پای صندوق رای، به روزهای پر شور و پر امید انتخابات بازگشت. روح سخن آن سیدِ خندان سرشته به نیک خواهی است. برای همه، برای شما نیز.
لندن – بیستم دیماه ۱۳۸۹
ندای سبز آزادی: حکایت مرگ ببر سیبری در باغ وحش تهران در دی ماه سال جاری، یکی از صدها مثال وضعیت تراژیک و اسفبار مدیریت در ایران است. حکایت مرگ آن ببر، روایتی دست اول از نحوه تعامل دولت نامشروع کودتا با دیگر کشورهای جهان بویژه روسیه و چین در اختیارمان می گذارد تا شاهد بسته شدن چشمهای غیرت و تعصب ملی به روی زیاده خواهی های اجانب و دادن امتیازات بی حد و حصر برای پر کردن خلاء مشروعیت در اریکه قدرت سردمداران دولت کودتا باشیم.
کافی است مروری دوباره به افشاگریهای رئیس باغ وحش تهران درباره نحوه آورده شدن ببر روسی به ایران داشته باشیم تا دستگیرمان شود که روسها چه کلاهی بر سر ملتمان گذاشته اند. که دولت کودتا برای بدست آوردن مشروعیت نداشته اش به چه حقارتهایی که تن نمی دهد!
کلاه روسی
در تمام پنج سال گذشته احمدی نژاد و اعوان و انصار استبدادی اش تلاش فراوانی کرده اند تا با به کارگیری عوامفریبانه ترین شیوه های باسمه ای و نخ نما شده، خود را وطن پرست و ملی گرا جا بزنند. از جانبداریهای ساده انگارانه احمدی نژاد در وصف کوروش کبیر گرفته تا برپایی جشن و پای کوبی به میمنت بازگشت سنگ نوشته فرمان کوروش به ایران و درخواست جشن ملی به بهانه تولد آن پادشاه باستانی و ... جملگی شواهدی هستند که به اصرار دولتیان کودتاچی بر هویت ملی و ایرانی مان گواهی می دهند.
حال آنکه با بالا رفتن اندک ذره ای از پرده مخملین پیش رو صحنه مدیریت در کشور، می توان به عمق بی خردی و ناتدبیری این جماعت، بویژه در منازعات بزرگ دیپلماسی ، و از جمله در ماراتن نفس گیر به سرانجام رسیدن پروژه برنامه اتمی ایران پی برد.
در این میان اما شنیدن درد دلهای رئیس باغ وحش تهران، شواهد دست اولی از ناآشنایی دولتیان کودتاچی از امور پیش پا افتاده دیپلماسی و مملکت داری و امتیازدهی های بی حد و حصر آنان به دولتهای چین و روسیه برای فریفتن افکار عمومی به دست می دهد و احادیث مفصلی می توان از آن خواند برای این مجمل.
در دهمین روز از دی ماه سال جاری معاون محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست، مرگ یک قلاده ببر نر سیبری در اثر بیماری در باغ وحش ارم تهران را تایید کرد. محمد باقر صدوق با اعلام این خبر به رسانه ها گفت: مرگ این ببر نر سیبری در اثر شیوع یک بیماری که در باغ وحش ارم تهران بروز کرده، رخ داده است.
این ببر در پی امضای تفاهمنامه همکاری میان دو کشور ایران و روسیه وارد کشور شده بود و دولت ایران در ازای دریافت یک جفت ببر سیبری می بایست دو پلنگ ایرانی ماده را تحویل روسیه می داد. این ببرها قرار بود تا برای اجرای " طرح احیای ببر منقرض شده مازندران" در پناهگاه حیات وحش میانکاله در شرایط نیمه اسارت نگهداری شوند. بماند که براساس روایات دست اول مدیران همین دولت نامشروع، اصلاً پناهگاهی برای شیرهای روسی آماده نشده بود و همه چیز در حد همان حرف و شعاری بود که نقل کلام استبدادیان است.
هشت ماه پس از ورود ببرها به تهران، ناگهانی خبری تمامی کارشناسان محیط زیست ایران را شوکه کرد. ببر سیبری در اثر بیماری مرده بود. امری که در حیات وحش ایران بی سابقه است. قریب دوهفته پس از این حادثه، حالا مدیر باغ وحش ارم تهران به سخن آمده و پرده از ذلیلی و حقارت مدیران دولت کودتا در مواجه با همتایان روسی خود برداشته است.
آقای الهامی در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی با انتقاد از مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست کشور گفته است: " آنها نباید بدون بررسی کارشناسانه و نیز در نظر گرفتن شرایط محیطی کشور پیشنهاد روسیه را برای مبادله پلنگ ایرانی با ببرهای روسی میپذیرفتند. " او ادامه داده: " متاسفانه هیچ بررسی برای سلامتی ببرهای روسی انجام نشده بود و پس از آنکه ببرها به کشور وارد شدند، مسئولان محیط زیست تازه به این فکر افتادند که این حیوانات را کجا نگهداری کنند.
" آقای الهامی گفته: " احتمال میرود مسئولان کشور روسیه از بیماری این ببر اطلاع داشتند اما چیزی نگفتهاند و با آگاهی، حیوان مریض را مبادله کرده اند. باید پیش از مبادله ببر سیبری آزمایشات مخصوص انجام میشد و همزمان با آمدن این حیوانات به کشور آزمایشات سلامتی از ببرها گرفته میشد. ببرهای روسی شناسنامه نداشتند و کسی هم برای این مهم اصرار نکرد. "
مدیر باغ وحش ارم تهران افزوده: " هنگامی که ببرها از روسیه مبادله شدند به ایران گفته شد ببر ماده روسی باردار است؛ در حالی که پس از گذشت چندین ماه متوجه شدیم این حیوان باردار نبوده است."
به گفته آقای الهامی : " با آمدن ببرهای سیبری دو قلاده شیر آنقدر زجر کشیدند تا مردند. قرار شد این حیوانات برای مدت کوتاهی در خوابگاه دو قلاده شیر آفریقایی که ساختمان محصوری است نگهداری شوند بنابراین مجبور شدیم دمای هوا را بسیار خنک نگه داریم تا ببرها با مشکل مواجه نشوند. این مهم سبب شد تا شیرها زجر بکشند. بطوریکه این حیوانات نتوانند شب تا صبح از سرما بخوابند و آنها تلف شدند؛ چرا که به هوای گرم عادت داشتند." این اظهارات در حالی از سوی مدیر باغ وحش تهران بیان می شود که یک ببر روسی نیز هشت ماه پیش، بر اثر ابتلا به بیماری مشمشه در باغ وحش ارم تلف شد.
تور هسته ای
مصائبی که ببرهای روسی بر سر شیرهای ایرانی آورده اند، مشتی است نمونه خرواری از بی کفایتی ها و ناتدبیری های دولتی که مشروع نیست و تلاش می کند تا با دادن امتیازات فراوان به دولتهای قدرتمند، آب رفته را به جوی بازگرداند و خلاء نامشروع بودن خود را پر کند. امری که البته دستاوردی جز تحمیل حقارتهای بیش از پیش و مردم ایران ندارد. و این دقیقن همان نکته ای است که میرحسین موسوی در بیانیه شماره 9 خود به خوبی آن را تبیین و پیش بینی می کند. آنجا که می نویسد: " از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد. دولتی با پشتوانههای ضعیف مردمی و اخلاقی که از او انتظاری جز بیتدبیری، قانونگریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیمگیری و تدوام سیاستهای ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن میرود که بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد. "
امری که میرحسین موسوی در سال گذشته پیش بینی کرده بود، حالا در پروژه هسته ای در حال رخ دادن است و دولتی که با هزینه کردن میلیاردها دلار از جیب بیت المال و دادن خفت بارترین امتیازات به قدرتهایی نظیر روسیه و چین و برزیل و ترکیه و ونزوئلا و پر کردن جیب آنها با فروش نفت و گاز ارزانی که ثروت نسلهای آینده ایران به شمار می رفت، ادعای ایستادگی در برابر " دشمن " را داشت و قطعنامه های شورای امنیت را " کاغذ پاره " می دانست و وضع تحریمها را " به نفع مردم و کشور "، حالا وا داده است و پا پس کشیده و می خواهد " تور هسته ای " برگزار کند و دریغا که رفقا و شرکای تا خرخره سیراب از منافع اقتصادی ناشی از بی سیاستی دولت نامشروع کودتا، حتی حاضر نیستند در این مضحکه دیپلماسی نقشی ایفا کنند و به دولتی که تا دیروز با غرور در برابر افکار عمومی " جواب کردن بازرسان آژانس انرژی اتمی " را " تو بوق " می کرد و حالا به ناگهان درها به روی همگان گشوده، می گویند: " بازدید سفرای بعضی از کشورهای عضو آژانس از این مراکز نباید جایگزین دیدار مرتب بازرسان شود! و از آن خفت بارتر موضع کشورهای طرف مناقشه با ایران در پرونده هسته ای است که اصلاً وقعی به دعوتنامه دولت کودتا برای برگزاری تور هسته ای نگذاشته اند.
بطوریکه اتحادیه اروپا که از جمله گروههای دعوت شده به این بازدید بود، اعلام کرد که چنین بازدیدی یک اقدام تخصصی در حیطه وظایف آژانس بینالمللی انرژی اتمی است و این اتحادیه در آن شرکت نخواهد کرد و ایالات متحده چنین سفری را «یک سفر سحرآمیز و افسانهای» خواند که نمیتواند کمکی به اجرای تعهدات بینالمللی تهران کند و بریتانیا نیز اعلام کرد که «یک دیدار کاملاً کنترل شده از تأسیسات دستچین شده نخواهد توانست ضمانتهای لازم را به جامعه جهانی ارائه کند.»
و این همان راهی است که امثال صدام حسین رفتند و چون متوجه شدند که خطر جدی است و " این تو بمیری، از آن تو بمیریها " نیست، حالا از آن طرف بام افتاده اند و هنوز نشست استانبول برگزار نشده، زمزمه ها و پچپچه ها حکایت از آن دارد که دولت کودتا بار دیگر قصد کرده تا با فرو آوردن سر و تحمل تحقیر، امتیازات بسیاری را از جیب ملت خرج بی اعتباری خود کند. چنانچه احمدی نژاد در سخنان خود در نشست سران اکو در ترکیه نیز به تغییر فاز " تقابل به تعامل " اشاره کرده بود و معلوم نیست در این تغییر فاز قرار بر دادن چه امتیازاتی است. کسی چه می داند، شاید قرار است همان بلایی که بر سر شیرهای ایرانی آمد و نصیبی جز ماندن جنازه ببرهای بیمار روسی برای ایرانیان نداشت، قرار است در ماجرای هسته ای رخ بدهد! باید منتظر بازیهای خام دستانه مستبدان نامشروع ماند.
ندای سبز آزادی: نخستین برنامه های تنظیم خانواده در ایران از سال 1337 به اجرا گذاشته شد و 10 سال بعد به طور متمرکز در ایران اجرا شد تا جایی که در دهه پنجاه وضعیت جمعیت و تنظیم خانواده از رشد مناسب و غیر نگران کننده ای برخوردار بود. بعد از انقلاب 57، اما سیاست کنترل جمعیت و تنظیم خانواده در ایران با متوقف شد. پیامد این توقف، رشد سریع جمعیت در دهه شصت بود که از جمله به چند نوبتی شدن مدارس منجر شد. جمعیت کنونی ایران که هفتاد درصد آن زیر سی سال سن دارد، محصول همین دوران ارزیابی میشود.
تا اینکه سیاست تنظیم خانواده از سال 1368 از سر گرفته شد و با کنترل آن قدری از رشد جمعیت ایران کاسته شد. پیش بینی های آن زمان نشان می دهد که اگر جمعیت ایران به همان روال دهه اول انقلاب افزایش یابد ایران در مدتی کوتاه با مشکلات عدیه ای روبرو خواهد شد. آنچنان که اکنون نیز همه آن جمعیت افزایش یافته در نتیجه شعارهای اول انقلاب زیر سی سال دارند و درصد بالایی از آنها بیکار هستند.
اکنون در شرایطی هستیم که با وجود کنترل جمعیت در یک دهه اخیر کارشناسان هشدار میدهند که ازدیاد هرچه بیشتر جمعیت در شرایط عدم بهبود ساختارهای توسعه، به بیکاری، فقر، آسیبهای اجتماعی و افت آموزشی و بهداشتی آحاد جامعه خواهد انجامید.
اما با آنکه هنوز از عواقب افزایش جمعیت ناشی از شعارهای بعد از انقلاب فارغ نشده ایم، و دولت نتوانسته مشکلات ناشی از آن از قبیل بیکاری و نداشتن مسکن را حل کند احمدی نژاد سعی دارد با زنده کردن آن روزها و آن دوران و اینبار با وعده های عوام پسندانه و پوپولیستی مردم را به داشتن بچه های بیشتر وادارد.
نخستین بار در ۲۵ فروردین سال ۸۹ بود که محمود احمدینژاد از قابلیت کشور برای داشتن ۱۵۰ میلیون نفر جمعیت سخن راند. او در گفتگویی تلویزیونی اعلام کرد که شعار دوبچه کافی است را قبول ندارد و آن را سیاست غربیها میداند.
احمدینژاد در همین گفتوگو اعلام کرد که دولت برای همه کودکانی که از اول فروردین سال ۸۹ متولد شدهاند، حساب سرمایهگذاری با موجودی یک میلیون تومان باز میکند.
رییس دولت کودتا کمی بعد در ۹ اردیبهشت گفت که اصرار بر کافی بودن دوبچه در خانوادههای ایرانی به معنای آن خواهد بود که ۴۰ سال دیگر نامی از ایران وجود نداشته باشد.
وی در ماه آبان در دفاع از ازدیاد جمعیت و در سفر به قزوین گفت"جمعیت ما کجا زیاد شده است که بعد دستور میدهیم که آن را کنترل کنند. غربیها رشد جمعیتشان منفی شده است و از ترس اینکه جمعیت به آنجا سرریز شود دستور کنترل جمعیت را به ما میدهند."
وی در ۸ آذر سال ۸۹ سخنان خود برای دو برابر شدن جمعیت ایران را پس گرفت اما باردیگر در ۸ دیماه گفت که " شعار دو بچه کافی است، شعار فرمول انقراض یک ملت است، نه بقای آن"
این اقدامات و سخنان و وعده ها در حالی ست که آمارهای رسمی نشان میدهند که دو میلیون کودک در ایران به دلایل اقتصادی و فرهنگی از تحصیل بازماندهاند و طلاق نیز رشدی ۱۳۴ درصدی داشته است. کارشناسان تربیتی میگویند خانوادهها و جوانان پیش از هر چیز به امنیت اقتصادی، مهارتهای شغلی، فرهنگ، تغذیه و بهداشت مناسبت نیاز دارند و دولت باید بهجای تشویق زاد و ولد، نیازهای اولیه شهروندان موجود را تامین و تضمین کند.
مواضع احمدینژاد در مورد افزایش جمعیت ایران از همان آغاز با مخالفت بسیاری از نمایندگان مجلس و کارشناسان آموزشی و تربیتی مواجه شد. بیشتر مخالفان، به نرخ بالای بیکاری و کمبودهای آموزشی و بهداشتی موجود در کشور اشاره کردهاند و دولت را به برآورده ساختن نیاز جمعیت کنونی فرا میخوانند. آنان هشدار میدهند که توسعه جمعیت با چالشهای یادشده، بسیار خطرناک خواهد بود.
به جز آن حسن روحانی به تازگی در واکنش به این اظهارات رئیس دولت کودتا گفته است:" دولت حق ندارد در رابطه با سیاست های کشور در رابطه با افزایش جمعیت تصمیم گیری کند ، حتی مجلس هم نمی تواند به این مساله وارد شود و تصمیم گیری در رابطه با سیاست جمعیتی کشور ورای مجلس هم محسوب می شود و تصمیم گیری در رابطه با اینکه نرخ رشد جمعیت در کشور باید چگونه باشد جزو مواردی است که باید براساس سیاست های کلی نظام تعیین شود، یعنی باید در مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در نهایت به عنوان پیش نویس خدمت مقام معظم رهبری تقدیم شود و بعد از امضای ایشان ابلاغ شود."
اما نکته جالب توجه در این موضوع و در مورد کنترل جمعیت در ایران اینست که این برنامه در سی سال گذشته جز در یک مورد همواره در جهت سیاست های نظام قرار گرفته است و نه در راستای تامین رفاه مردم.
اگر حکومت و بخشی از علما در سال های اول انقلاب معتقد به تکثیر امت اسلام بودند و به همین دلیل بدون برنامه و بی آنکه به فکر تامین نیازهای این جمعیت افزایش یافته باشند مردم را تشویق به داشتن بچه های بیشتر می کردند و شاید بی خبر از عواقب آن بودند اکنون احمدی نژاد بعد از سی سال و با وجودی که کارشناسان مدام در مورد خطرات افزایش جمعیت ایران هشدار می دهند همان شعار پیشین را از سر گرفته است و باز آنچنان که کارشناسان و افراد مطلع می گویند بی آنکه جایی در بودجه کشور برای تامین منابع مالی در نظر گرفته باشد وعده یک میلیون تومان به هر بچه تازه متولد شده در سال 89 را داده است.
اکنون نیز همچون سی سال پیش تنها چیزی که مهم نیست رفاه مردم و تامین نیازهای این جمعیت رو به افزایش و تامین آینده آنهاست. اگر سی سال پیش با شعار" هر بچه ای که متولد شود تیری ست به چشم دشمنان اسلام" افزایش جمعیت را تبلیغ می کردند اکنون نیز احمدی نژاد با یهودی خواندن سیاست دو بچه کافی ست سعی دارد مردم را به داشتن بچه های بیشتر وادارد و از آنها می خواهد که آینده آنها را به او بسپرند. او که از حل مشکلات حال مملکت درمانده است وعده آینده روشن می دهد و می خواهد که مردم چشم شان را بر روی حال تاریک خود ببندند.
همچنان که سی سال پیش نمی شد، اکنون نیز نمی شود با او از حق انتخاب تعداد فرزند از سوی خانواده هاحرف زد. نمی شود از حق زنان برای داشتن یا نداشتن فرزند گفت. وقتی حسن رحیم پور ازغدی، سخنران نور چشمی حکومت در برنامه تلویزیونی خطاب به زنانی که میلی به بچه دار شدن ندارند می گوید:" اگر برای این است که هیکل تان متناسب بماند، مرده شور هیکل تان را ببرد" و مواخذه هم نمی شود نظر حکومت را به خوبی می شود در مورد حقوق زنان و بالاتر از آن حقوق خانواده در تصمیم گیری برای داشتن یا نداشتن فرزند دریافت.
شاید تنها دوره ای که زنان توانستند از این حقوق خود سخن برانند و در بحث های کنترل جمعیت تمایل داشتن یا نداشتن زنان به زایمان و بچه داری و صرف سال های مفید عمر خود به پرورش کودک مطرح شد، دوران اصلاحات بود که زنان به طور کلی توانستند از حقوق دیگر خود هم سخن برانند.
اکنون نیز که نماینده رهبری در شورای امنیت ملی گفته است:" نه تنها دولت نمی تواند در رابطه با میزان جمعیت کشور تصمیم گیری کند بلکه حتی مجلس شورای اسلامی هم نمی تواند در این رابطه تصمیم گیری کند و این مساله موضوعی فرای مجلس است یعنی مساله ای است که باید به عنوان سیاست های کلی نظام بحث شود و مقام معظم رهبری باید در رابطه با آن تصمیم گیری کند و سخن مقام معظم رهبری در این رابطه مبنا است و دولت هم بر اساس سیاست های کلی نظام باید وارد عمل شود." به خوبی می توان دریافت که دعوا بر سر حل مشکلات مردم و آینده آنها نیست و سخنان روحانی تنها به این معنی ست که در بخش های مختلف حکومت جدال بر سر این است که چه کسی حرف آخر را باید بزند.
ندای سبز آزادی: رييس پليس امنيت اخلاقي ناجا با اعلام اينكه طبق آمار از هر 10 ازدواجي که به واسطه ارتباطات اينترنتي انجام شده 8 مورد به شکست منتهي شده است، گفت: بيش از نيمي از آشناييهاي دختران و پسران در فضاي مجازي به فساد اخلاقي و ارتباطات نامشروع منجر شده است.
احمد روز بهاني درجمع مبلغان مرکز آموزشهاي فرهنگي کاربردي دفتر تبليغات اسلامي، با بيان اين مطلب افزود: صدها هزار سايت مستهجن و مبتذل در فضاي مجازي وجود دارد و اين فضا محلي امن براي فساد و تباهي جوانان است.
وي در ادامه از توقيف 345 عنوان کتاب به دلیل چاپ مطالب غير شرعي و غيرعرفي در کتاب فروشيهاي معتبر خبرداد و گفت: اين کتابها در خيابان انقلاب تهران به فروش ميرسيد.
رييس پليس امنيت اخلاقي کشور در بخش ديگري از سخنانش به اثرات مخرب ماهواره در نسل جوان اشاره کرد و گفت: در کشور ما بيش از دو هزار کانال ماهوارهاي را ميتوان گرفت و اين در حاليست که بيش از 50 کانال آن مختص نمايش فيلمهاي مستهجن و غيراخلاقي است و طبق تحقيقات بيش از 90 درصد از دختران و زنان بدحجاب ماهواره و اينترنت را الگوي پوشش و آرايش خود قرار دادند.
شاید هربار که نیروی انتظامی و پلیس در مورد جوانان ابراز عقیده می کند یا از تصمیمات جدید برای کنترل آنان که خود آن را ارشاد می داند، سخن می گوید خیلی ها به یاد سخنان احمدی نژاد در مناظره های انتخاباتی سال 84 بیفتند.
در آن سال خیلی ها پیش بینی می کردند که با حضور احمدی نژاد در پست ریاست جمهوری اعمال فشارها به جوانان و زنان بیشتر شود اما او در یک گفت و گوی تلویزیونی اعلام کرد که مشکل کشور مدل مو و لباس جوانان نیست و رئیس جمهور آینده کارهای مهمتری برای انجام دادن دارد.
خیلی طول نکشید که در اواخر تابستان همان سال گشت های ارشاد در خیابان ها مستقر شدند و برای نخستین بار در زمستان هم خودروهای ارشاد در میادین بزرگ شهر دیده شد که با زنان به قول خودشان بدحجاب برخورد می کردند. پیش از آن در ابتدای زمستان هم رئيس پليس امنيت اخلاقي ناجا مصاديق برخورد با پوششهاي ناهنجار در زمستان از سوي پليس را اعلام كرد.
دیگر حتی پوشیدن چکمه بلند هم برای خانم ها جرم محسوب شد و کا ربه آنجا رسید که سردار احمدی مقدم محارم و زن و شوهرها را نیز تهدید کرد که مبادا رفتار غير متعارف از خود بروز داده و جلب توجه كنند.
خیلی ها هنوز جملات محمود احمدی نزاد را به یاد داشتند که گفته بود مشکل مملکت مدل لباس و موی جوانان نیست.
بعد از آن فرمانده نيروي انتظامي در توضیح سخت گیری ها و محدودیت هایی که نیروی انتظامی ایجاد می کرد در جمع خبرنگاران گفت:" بعد از مواد مخدر دومين نگراني مردم در جامعه امنيت اخلاقي و مسائل ناموسي است."
در طول 6 سال گذشته نیروی انتظامی مدام از اقدامات خود برای آنچه ایجاد امنیت اخلاقی در جامعه نامیده بود خبر می داد.
این اقدامات از اعلام دستگیری زنان بدججاب و تشکیل پرونده برای آنان، تعیین مدل های لباس ممنوع برای آقایان و حتی تعیین مدل های موی مناسب برای آنان بود.
حتی پلیس برای نشان دادن توجه خود به امنیت مردم طرح مبارزه با ارذل و اوباش را اجرا کرد که برخی جوانان را برای تنبیه ، آفتابه به گردن شان می بستند و در میادین می گرداندند. این عمل واکنش های تندی را در پی داشت. پلیس برای توجیه رفتار خود با شاکیان این افراد گفت و گو کرد و اخبار بیست و سی آن را پخش کرد.
ایجاد مشکل برای امنیت دیگران دلیلی بود که پلیس برای اعمال رفتار غیر انسانی خود داشت.
هرچند مبارزه با مزاحمان همیشه از خواسته های مردم بوده است و در همه کشورها با آن برخورد می شود اما اینچنین رفتاری که مسلمن نه تنها سبب تنبیه آنها نمی شد بلکه با تحقیرشان آنها را جری تر و به انجام اعمال خشن تر وامی داشت مورد نکوهش بسیاری از فعالان اجتماعی قرار گرفت.
جوانان همچنان هدف پیکان دولت نهم بودند و در حالی که احمدی نژاد خود را از همه این اقدامات بی خبر و حتی مخالف با آن نشان می داد نیروی انتظامی در حال برخورد با کوچکترین رفتارهای آنان بود.
دولت کودتا که بر سر کار آمد راه برای مبارزه بیشتر با جوانان باز شد. تعدا زیادی از آنان در اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات دستگیر شدند و سر از کهریزک و اوین درآوردند و مفسد خوانده شدند. بقیه هم یا به دلیل بدحجابی پای شان به پلیس باز شد یا به دلیل شرکت در مهمانی.
نیروی انتظامی برگزاری مهمانی های مختلط را هم جرم اعلام کرد و گفت که به زودی طرح مبارزه با بدحجابی را به درستی اجرا خواهد کرد. گویا آنچه تاکنون انجام داده بود به نظرش کامل نبود که به دنبال اقدامات دیگری برای مبارزه با جوانان بود.
احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان هم در خطبه های نماز جمعه با حمایت از آنان اعلام کرد که هيچ كس حق ندارد دست نيروي انتظامي را در برخورد با بدحجابي ببندد.
وی گفت: "هر چند مشكلات زيادي در زمينههاي سياسي، اقتصادي و غيره داريم، اما مسئله امنيت اخلاقي نبايد با اين بهانه كه مسائل مهمتري پيش رو داريم، ناديده گرفته شود."
احمد جنتی در حالی برخورد با بدحجابی را ارجح بر سایر مسائل کشور می داند که ایران اکنون نه تنها در فضای بین المللی از وجهه و اعتباری برخوردار نیست بلکه در داخل نیز با بحران مشروعیت، مشکلات اقتصادی و بسیاری موضوعات دیگر دست به گریبان است.
همچنین دبير شوراي نگهبان سكوت در برابر بدحجابي را گناهي نابخشودني دانسته و با انتقاد از برخي اظهارنظرها در اين زمينه گفته بود:" برخي حرفهايي ميزنند كه هيچ عقل و ديني قبول نميكند و وقتي كار به موضوع مبارزه با بدحجابي ميرسد ميگويند بايد كار فرهنگي صورت گيرد حال سوال اين است كه چرا بايد در اين مورد كار فرهنگي كرد و در جاهاي ديگر كار فرهنگي نميكنند؟"
این سخن به خوبی نگاه حامیان احمدی نژاد را برای نحوه برخورد با زنان و جوانان نشان می دهد و هشداری ست برای آنکه به زودی باید منتظر رفتارهای تندترو خشن تری از سوی آنان باشیم.

ندای سبز آزادی: یکصد و هفتاد نفر از فعالین سیاسی، مدنی، دانشجویی و مطبوعاتی به همراه گروهی از کنشگران جنبش سبز و جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه ای خواستار آزادی فوری ریحانه طباطبایی، نازنین خسروانی، ساجده کیانوش راد و فرزانه روستایی شدند.
به گزارش جرس، متن این بیانیه که به امضای دکتر زهرا رهنورد نیز رسیده است بدین شرح است :
ماه هاست هر خبری که میرسد اسارت بی گناهی و یا پایمال شدن ارزشی را فریاد می زند و هر روز زندان اوین میزبان عزیزی ست. عزیزانی که شاید بزرگترین اتهامشان دلسوزی برای عزت ملت و تلاش جهت حفظ سلامت بنیان های انقلاب و سرفرازی کشور عزیزمان ایران و جلوگیری از بدعت ها در دین باشد.
ما جمعی از هم فکران، دوستان و همراهان ساجده کیانوش راد، ریحانه طباطبایی، نازنین خسروانی و فرزانه روستایی، دختران فیروزه ای ایران زمین، که این روزها در انفرادی های اوین مشق بردباری می کنند، خواستار اجرای قانون اساسی و برخورد عادلانه بر اساس شرایط و آزادی هرچه سریعتر دوستانمان هستیم. عزیزانی که با توجه به شناختمان از آنان می دانیم جز در چهارچوب قانون و با نیت خیر هیچ گامی برنداشته اند و اساسا جز فعالیت در رسانه های قانونی کشور در کارنامه خود هیچ ندارند.
لذا در این بیانیه و همچون گذشته با تاکید بر اصول و آرمان های انقلاب اسلامی و رسیدن به جامعه ای آزاد در چهارچوب قانون اساسی از مسئولان مربوطه در دستگاه قضایی درخواست پیگیری و آزادی فوری این عزیزان را داریم تا هرچه زودتر بتوانند در هوای خارج از زندان نفس بکشند.
1. ابولپور سمانه
2. احمدی عباس
3. احمدیان امین
4. اردکانی حسین
5. اسدی آزاده
6. اسماعیل بیگی بهرام
7. اصلاح چی مرتضی
8. افشار نازک
9. اقتداری حسین
10. اقتنایی امیر
11. اکبرین محمد جواد
12. ایکدر سولماز
13. امرآبادی مهسا
14. امیرآبادیان نزهت
15. ایکدر نازنین
16. ایمانی لیلا
17. آذرپیک صبا
18. آرام نژاد آریا
19. آسترکی روشنک
20. آغاجری زهره
21. بختیار هانیه
22. بذرپور فرزانه
23. براتی مهران
24. برزنجه محمد
25. بزرگ نیا افتخار
26. بلوری رویا
27. بهمنی آرش
28. بیدار عباس
29. پاپلی لیلا
30. پرتو مریم
31. پزشکی کتایون
32. پورنجاتی احمد
33. توحیدی مرجان
34. جعفری نوشین
35. جمشیدی علی
36. جوادی محبوبه
37. جوانمردی پروانه
38. جهانبین شاهرخ
39. جهاندار ابولفضل
40. چهل امیرانی فاطمه ( همسر شهید حمید باکری)
41. حداد محسن
42. حدادی مریم
43. حدیدی احسان
44. حسین زاده نسیم
45. حسینی پژوه آرش
46. حقیقت جو فاطمه
47. حکمی رضا
48. حکمی حافظ
49. خانیکی اللهه
50. خرمن بیز سارا
51. خرمن بیز سکینه
52. خسروی مازیار
53. خسروی مصطفی
54. خلفی عاطفه
55. داوودی مهاجر فریبا
56. دواچی آزاده
57. دیهیمی پور علیرضا
58. رضایی سعید
59. رضوانی عباس
60. روزبهانی مریم
61. روشنی داوود
62. رهبر محمد
63. رهبری مسعود
64. رهنورد زهرا
65. ریاحی امید
66. ریاحی امین
67. ریاحی سحر
68. ریاحی سیما
69. رئیسی منیژه
70. زمان زاده سامان
71. زهری بهنام
72. سادات مدبر افسانه
73. سبحان اللهی حسین
74. سراجی علیرضا
75. سعیدزاده محمد
76. سعیدی سعید
77. سلطان امیر علی
78. سلطانی نیا فرناز
79. سمیعی نغمه
80. سیاووشی رضا
81. شاکر عبدالصالح
82. شربتدار قدس مریم
83. شرفی میثم
84. شریعتمداری حسن
85. شریفی حجت
86. شناوری شبنم
87. شناوری شیوا
88. شهسوار روح الله
89. صارمی مهسا
90. صحابه تبریزی اسماعیل
91. صحتی کوروش
92. صدر صفیه
93. صدرهاشمی هاجر
94. صدری سمیرا
95. صعودی محمد امین
96. صلواتی فرید
97. ضرغام سجاد
98. طباطبایی علی
99. طباطبایی مرجان
100. ظریفی نیا حمیدرضا
101. ظفرقندی مریم
102. عابدینی آرزو
103. عافیت طلب نرگس
104. عربسرخی ساجده
105. عربسرخی فاطمه
106. عسگری ناصر
107. عطری اکبر
108.علوی حسین
109. علوی سجاد
110. علیپور فرهمند
111. علینژاد مسیح
112. عنایت پور معصومه
113. غالبی حمزه
114. غفوری آرش
115. غیاثی فاطمه
116. فتحی منصوره
117. فخریان جاوید
118. فرهادیان سروش
119. قابل حسین
120.قجر آیدا
121. قدیانی فاطمه
122. قربانی مهرداد
123. قریشی مسعود
124. قلی زاده علی
125. قنبریان یاسمن
126. قوچانی حمیدرضا
127. کاظمیان فرزانه
128. کربلایی کبری
129. کرمی آرمان
130. کریمی آرش
131. گارسچی شهرزاد
132. گلرخ حبیبه
133. گلکاری حق سحر
134. گنج بخش امیر حسین
135. ماشینی فریده
136. مجردی زهرا
137. محتشمی پور فخرالسادات
138. محسنی مهدی
139.محمدزاده سکینه
140. محمدی احسان
141. مرشدیان احمد
142. مزروعی حنیف
143. مژده بخش لیلی
144. مشایخی مهرداد
145. مصاحب علیرضا
146. مصطفایی محمد
147. معینی علی
148. ملکی رویا
149. الموتی محمد
150. موسوی زینب
151. موسوی سمانه
152. موسوی مزدک
153. مهتدی علی
154. مهدوی مینو
155. میرابراهیمی روزبه
156. میردامادی سراج
157. میردامادی یاسر
158. میرزابیگی نازنین
159. میرشفیعی سید محمد
160. میری سید مرتضی
161. نائمه مرتضی
162. ندائی حمید رضا
163. نصرتی سمیه
164. نقوی محمد سجاد
165. نوربخش شاهین
166. نیکوئی هامون
167. ویسه حسام
168. هاشمی بهرمانی هاشم
169. هنری علی
170. یزدی عاطفه
در روزهای گذشته سایت ندای سبز آزادی اقدام به انتشار یادداشتی با عنوان خاتمی و وظیفه خردمندان خیرخواه درج نمود که در آن افتراهایی نسبت به همکار رسانهای آقای امین بزرگیان نسبت داده شده بود که برخلاف اصول اخلاقی بود. ضمن عذرخواهی از نامبرد سایت نسبت به حذف مطلب ذکر شده از آرشیو سایت اقدام خواهد کرد.
ندای سبز آزادی: خانواده نازنین خسروانی ، روزنامه نگار زندانی امروز پنج شنبه با او در زندان اوین دیدار کردند .
اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی در گفتگو با کلمه در این باره گفت :«نازنین در این ملاقات با اینکه از وضعیت روحی مناسبی برخوردار بود . اما از سرمای هوا در بند ۲۰۹ به شدت گلایه داشته است »
به گفته اعظم افشاریان مادر نازنین خسروانی با اینکه دمای هوا در این چند روز به شدت کاهش یافته است اما همچنان مسوولان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات از دادن لباسهای گرم به نازنین خودداری کرده اند .
مادر نازنین افزود :«نازنین به ما گفت هوای سلول انقدر سرد است که انگار شبها روی یخ خوابیده ایم .نمی دانم چرا مسوولان زندان حاضر نیستند لباسهای گرم را به دخترم برساننند .»
در سلولهای بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات تختی وجود ندارد و زندانی ها مجبورند بر زمین سرد بخوابند . این در حالی است که در این بند به زندانانیان لباس گرم یا پتوی اضافه هم نمی دهند .
مادر نازنین ادامه داد :«:نازنین در این دیدار درباره اینکه چرا می خواستند بدون اینکه وکیلش یا ما بدانیم برایش دادگاه تشکیل دهند متعجب بود .»
این روزنامه نگار روز چهارشنبه برای برگزاری دادگاهش به دادگاه انقلاب برده شده بود که به طور اتفاقی وکیلش را در دادگاه می بیند و وکیل ضمن صحبت با قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب و همکاری وی برگزاری دادگاه را به زمان دیگری موکول می کند .
به گفته مادر نازنین خسروانی زمان برگزاری دادگاه هنوز مشخص نیست اما به عقیده خانم غیرت ، وکیل نازنین به زودی برگزار می شود
ندای سبز آزادی: درحالیکه هنوز تبعات اجتماعی و اقتصادیِ حذف سوبسیدها و جهش قیمت ها آشکار نشده، محمود احمدی نژاد با ادعای "اجرای موفق هدفمند كردن یارانهها"، اظهار داشت "برخی میگفتند این طرح خیلی خطرناك است، علاوه بر اینكه دولت میرود باید مراقب باشیم كل نظام ساقط نشود كه بنده گفتم اشتباه میكنید چرا كه ملت ایران را نمیشناسید، که چه ظرفیت عظیمی دارد... دیدید چقدر آسان از هدفمند كردن یارانهها عبور شد و اتفاقی نیفتاد و این از عنایات خداوند و امام زمان بود. "
به گزارش فارس، محمود احمدینژاد صبح پنجشنبه ٢٣ دی ماه، طی سخنانی در نشست مسئولان ستادهای فناوریهای راهبردی، با بیان اینكه "امروز یكی از بهترین روزهای عمر من است"، گفت: امروز كارهایی را دیدیم كه بعضی از آنها شاید آرزوی تاریخی بودند ."
وی همچنین گفت "در كار علمی اگر بنا باشد همان مسیری را كه دیگران رفتهاند، برویم همیشه از آنان عقب هستیم. كی میتوانیم پیشرفت كنیم؟ ما میتوانیم با نگاه و روش خودمان جلو بیفتیم كه این شدنی است البته هر كار ارزشمندی زحمت دارد و این نهضت و تجدید حیات را باید غنیمت شمرد ."
وی اجرای هدفمند كردن یارانهها را "موفق" خواند و مدعی شد "برخی از آقایان میگفتند هدفمند كردن یارانهها كار خیلی خطرناكی است، علاوه بر اینكه دولت میرود باید مراقب باشیم كه كل نظام ساقط نشود كه بنده گفتم اشتباه میكنید چرا كه ملت ایران را نمیشناسید. آنها ظرفیت عظیمی دارند و دیدید چقدر آسان از بحث هدفمند كردن یارانهها عبور شد و اتفاقی نیفتاد و این از عنایات خداوند و امام زمان بود. "
وی با بیان اینکه "باید به جایی برسیم كه هیچ ایرانی پیدا نشود كه خود را در دنیا دست دوم بپندارد"، گفت: باید به قلههای پیشرفت برسیم و این پیشرفت نه اینكه استكبار و سلطهگری بلكه كمالجویی و خداجویی است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت شیاطین عالم در صددند كه نگذارند ما سوار مركب علم شویم و از این ناراحت هستند. كشوری پنج هزار بمب اتم دارد فرض كنید ما هم یك بمب بسازیم كه مقابل آن چیزی نیست و اما باید بگویم كه ما هم باید خیلی ابله باشیم كه در معادلات بینالمللی بر مبنای بمب اتم حركت كنیم. درحالی كه بمب اتم ما بیصدا است و جسم ندارد و پایههای آنها را از هم میپاشاند و مزیت ما فرهنگ، تمدن و انسانیت است. "
رئیس دولت از لزوم تحمل سختیها سخن گفت و اظهار عقیده کرد "باید سختیها را در این مسیر و یك دوره ۱۵ الی ٢٠ ساله تحمل کنیم، چرا كه دیگر كسی نمیتواند با ما مقابله كند. "
ندای سبز آزادی: در پی انتشار خبری در عصر ایران تحت عنوان “خشم مردم ارومیه از بنرهای تبلیغاتی بهبهانی در تشییع جنازه قربانیان بوئینگ” و خودداری عصرایران از حذف خبر بعد از برخی تماس های تلفنی(!) روابط عمومی وزارت راه و ترابری جوابیه زیر را ارسال کرد که به همراه پاسخ عصرایران منتشر می شود:
مسئول محترم سایت عصر ایران
با سلام
در ارتباط با خبر مندرج کد ۱۵۲۶۵۴ روز سه شنبه ۲۱/۱۰/۸۹ ساعت ۴۸/۲۱ مبنی بر خشم مردم ارومیه از بنرهای تبلیغاتی بهبهانی در تشییع جنازه قربانیان بوئینگ موارد زیر جهت تنویر افکار عمومی ارسال می گردد.تشییع جنازه
خواهشمند است مطابق قانون مطبوعات نسبت به درج آن اقدام لازم معمول گردد.
ابتدا باید گفت که عکس مندرجه در خبر فوق مربوط به سفر جناب آقای وزیر به استان خوزستان می باشد.
ثانیاً حضور و مشارکت در مراسم های عزا باید منطبق با فرهنگ آن ناحیه باشد و درج عکسی کوچک و حزن آلود از صاحب پیام در گوشه بنرهای منصوب طی مسیر تشییع (استانداری و دیگر ارگانهای اجرایی) طبق اصول فرهنگی این منطقه انجام گرفت که پیام وزیر محترم راه نیز از این قانون مستثنی نیست.
ثالثاً این که مردم ارومیه خشمگین و ناراحت شدند نیز متأسفانه حرفی کذب است؛ چراکه تمام رسانه های محلی، ملی، منطقه ای ، خبرگزاری ها و هفته نامه ها در مصاحبه های خود با مردم و مسئولین استان آذربایجان غربی شاهد رضایت ایشان از احساس همدردی و ارسال پیام وزیر محترم راه و ترابری بودند که در صورت نیاز مستندات به پیوست ارسال خواهد گردید.
رابعاً متأسفانه استفاده از کلمه تبلیغاتی در تیتر خبر مذکور، نشان از ناآگاهی سایت تحیلی خبری به اصول تبلیغات است. چراکه تصویر حزن آلود و پیام تسلیت و همچنین ده بنر پیام وزیر از ۷۰ بنر موجود در مسیر تشییع از دید سایت، نشان دهنده این است که گردانندگان سایت مذکور پیام های مقام معظم رهبری، ریاست محترم جمهوری و دیگر مقامات کشوری را که حامل عکس ایشان می باشد را امری تبلیغی می دانند و بایستی جوابگوی این اتهام به تمام مقامات مذکور باشند.
در پایان ضمن تقدیر و تشکر از تمام اصحاب محترم مطبوعات، رسانه های ملی و محلی که پا به پای مردم و مسئولین در ارائه خدمات بایسته و شایسته قدم برداشتند از سایت محترم تحلیلی خبری عصر ایران تقاضامندم این حضور مسئولیت گرایانه وزیر راه و ترابری و معاونین و مشاورین ایشان را در لحظه لحظه این ضایعه تأسف بار در کنار مردم ارومیه را به خاطر برخی مسائل سیاسی به حاشیه نکشند؛ چراکه خدا خود ناظر بر اعمال بندگان است.
اداره کل روابط عمومی وزارت راه و ترابری
عصرایران: مرحبا به این همه اعتماد به نفس!
۱ – ما انتظار داشتیم وزارت راه و ترابری بعد از انتشار این خبر اعلام کند که بنرها ، بدون اطلاع و رضایت وزیر طراحی ، چاپ . نصب شده اند ، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد ، بلکه در کمال تعجب از این حرکت دفاع نیز شده است!
۲ – عکس منتشره در سایت عصرایران که بنر آقای وزیر را نشان می دهد ، مربوط به سفر ایشان به استان خوزستان است که در همان خبر و در زیر نویس عکس نیز دقیقاً همین را نوشته بودیم و نشان می دهد وزارتخانه مربوطه ید طولایی در طراحی و چاپ بنرهای مربوط به وزیرشان دارد!
۳ – وزارت راه و ترابری از نزد خودش برای مردم ارومیه “اصول فرهنگی” درنیاورد. کجای اصول فرهنگی مردم آذربایجان می گوید که الا و بلا باید وزیر راه که خود جزو متهمین سانحه سقوط است و باید پاسخگو باشد ، بنرهای رنگی بزرگ همراه با عکس وزیر راه چاپ کند و در روز حزن آلود تشییع جنازه ها، بنرهایش را مقابل چشم عزاداران نمایش دهد؟
این قطعاً از اصول فرهنگی مردم با فرهنگ ارومیه نیست ولی این طور که از شواهد و قرائن برمی آید ، بنرسازی برای وزیر ، آن هم با عکس ایشان ، از اصول فرهنگی وزارت راه و ترابری در دوره مدیریت آقای حمید بهبهانی است.
البته این بار شکسته نفسی کرده و عکس آقای وزیر را در سایز کوچک و حزن آلود چاپ کرده اند که واقعاً جای تشکر دارد و بر مردم منت گذاشته اند!
۴ – درباره ناراحتی مردم ارومیه ، نیازی به مستندات ادعایی وزارت راه نیست ، خبرنگار خودمان با مردم ارومیه و حاضران در تشییع جنازه گفت و گوهایی را انجام داده که همگی آنها این اقدام را نمایشی و تبلیغی و نمکی بر زخم های بازماندگان عنوان کرده اند.
بهتر است وزارت راه به جای “مستندات رضایت مردم از آقای وزیر ” (که به گفته ایشان در سطح تمام رسانه ها مشهود است!) ، “مستندات سقوط هواپیما” را به اطلاع مردم برساند.
البته ناگفته نماند که میزان رضایت مردم از آقای وزیر ، بعد از فرمایش تاریخی ایشان که فرمودند “آمار سقوط هواپیما در ایران پایین است” به طرز عجیبی افزایش یافته است که لابد مستندات این هم موجود است!
۵ – مقایسه وزیر راه و ترابری با جایگاه مقام معظم رهبری و ریاست جمهوری در خصوص انتشار پیام ها و تصاویرشان ، اعتماد به نفس بالای روابط عمومی وزارت راه و ترابری را نشان می دهد و حال آن که یک وزیر اجرایی با جایگاه هایی که مظهر حاکمیت ملی هستند ، تفاوت ماهوی دارد.
و این که نوشته اند عصرایران باید پاسخگوی اتهام به مقامات مذکور باشد نیز نشان می دهد که اولاً آقایان انتقاد از وزیرشان را مترادف می دانند با توهین به رهبری و ریاست جمهوری(!) و در همان حال خود را معاونت حقوقی مقامات بالاتر می دانند و از این منظر خواستار جوابگویی ما در این باره می شوند!
۶ – در جوابیه نوشته اند که “حضور مسوولیت گرایانه” وزیر را به خاطر مسائل سیاسی به حاشیه نکشیم ًضمن توصیه به ایشان برای “استعفای مسوولیت گرایانه” توجه تان را جلب مب کنیم که اولاً این خود آقایان هستند که حاشیه درست می کنند و در حالی که مردم مشغول عزاداری و وداع با عزیرانشان هستند ، به کار غیرحاشیه ای (!) طراحی ، چاپ و نصب شبانه بنر با عکس وزیر می پردازند.
ثانیاً قرار است این عادت زشت چه زمانی ترک شود که هر کس انتقادی کرد ، فوراً او را متهم به سیاسی کاری می کنند؟ بندگان خدا! عصرایران چه سیاسی کاریی با وزیر شما دارد؟ مگر قرار است اگر وزیرتان برکنار شود ، ما را وزیر کنند؟ به جای این گونه پاسخ دادن ها و توجیهات و اظهار ارادت ها به وزیرتان ، پاسخگوی مردم باشید که نه در جاده ها جانشان در امان است و نه در پروازها و تازه باید باقی بودن ” دو قورت و نیم ” آقایان را هم تحمل کنند!
۷ – با جمله آخرشان کاملاً موافقیم: “خدا خود ناظر بر اعمال بندگان است ” حتی بدون بنر!
ندای سبز آزادی: روزنامه جمهوری اسلامی در ستون نامه های خود نوشت:
چندی قبل پژوهشگران نمونه و برتر کشور به محل سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی فراخوانده شدند تا از سوی رییس جمهور مورد تقدیر قرار گیرند. لکن بجای او رئیس دفتر ایشان در مراسم حاضر شد و پس از ایراد سخنرانی، به پژوهشگران جایزه اهداء گردید.
دادن جایزه به افراد به دو صورت انجام شد، در ابتدا به ۶ نفر از پژوهشگران برتر به اصطلاح مدال طلا و سکه اهدا گردید و بعد بقیه پژوهشگران (نمونه) را به صف کردند! و به آنها سکه دادند.
خیلی عجیب است که وقتی مدال به اصطلاح طلا را به طلا فروشی بردیم، اعلام کردند که “نه تنها طلا نیست، بلکه با طلا هم آبکاری نشده و فاقد ارزش میباشد”!
ندای سبز آزادی: آیتالله مظاهری با تاکید بر پرهیز از تهمت گفت: تهمت سیاسی گناه بزرگی است که امروزه در کشور رایج شده است.
به گزارش رسا، آیتالله مظاهری، مدرس خارج فقه حوزه علمیه گفت: تهمت به بزرگان به عنوان تهمت سیاسی، گناه بزرگی است که امروزه رایج شده است و باید از آن پرهیز جدی شود.
وی یادآوری کرد: چند روز قبل از رحلت استاد ما علامه طباطبایی(ره) با تعدادی از فضلا به دیدار ایشان رفتیم. در جلسه حرفهای سیاسی جلو آمد و من دیدم این سخنان با طبع ایشان سازگار نیست. لذا به ایشان گفتم: نصیحتی به ما بکنید تا مرخص شویم. فرمودند: خداوند میفرماید: «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ» خداوند میفرماید به یاد من باشید تا دست عنایتم روی سر شما باشد.
ندای سبز آزادی: دکتر زهرا رهنورد به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب با مادر ندا آقا سلطان دیدار کرد.
به گزارش کلمه ضمن دلجویی و تقدیر از وی و خانواده اش گفت: ندا آقا سلطان دختری فکور،آزادی خواه و مردم دوست بود که وقتی با وضع غیرعادی جریان انتخابات روبرو شد پا به صحنه گذاشت و از حق مردم و در دفاع از رای شان، پشتیبانی کرد که به خاطر همین حق طلبی اش با گلوله قلدران جنایت پیشه به خاک و خون غلتید. انتخاباتی که بعد معلوم شد نتیجه آن از پیش تعیین شده بود.
رهنورد اضافه کرد: جنبش سبز جنبش عظیمی است که به همه اقشار، طبقات، اقوام و نژادها و زبانها و همه ملت ایران با هر فکر و اندیشه ای دارند، تعلق دارد. این جنبش شهدای بزرگی را تقدیم راه آزادی کرده است. زن و مرد، پیر و جوان، و نوجوان که قطعا قطره قطره خون شان برکت تحقق ازادی خواهد بود. جنبش سبز یک جریان اصلاحی است و نه برانداز، اما متاسفانه بخشی از جناح مقابل فقط طالب بحران و اغتشاش است و تندروی می کند تا از آب گل آلود، ماهی خودکامگی خود را بگیرد و آرمانهای بلندانقلاب اسلامی را همراه با آزادی خواهی و دمکراسی طلبی، در جنبش سبز متبلور شده زنده به گور کند و البته موفق نخواهد شد.


ندای سبز آزادی: روزنامه تهران امروز نوشت: معاون حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی اعلام کرده که فروش هر اثر تاریخی ایران از نظر سازمان میراث فرهنگی ممانعتی ندارد.
این سخنان در حالی بیان می شود که هنوز نگرانی ها بر سر خارج شدن آثار ملی از ثبت به قوت خود باقی است. با توجه با این اظهارات به نظر میرسد که سازمان میراث فرهنگی وارد مسیر تازه ای در بحث خرید و فروش آثار تاریخی شده است چراکه تا پیش از این بسیاری از مالک های آثار میراث فرهنگی همچون محوطههای تاریخی و خانه مشاهیر امیدوار بودند که میراثشان از سوی تنها سازمان متولی آثار تاریخی خریداری و از آنها صیانت شود.
چنانچه در اساسنامه سازمان میراث فرهنگی سال ۶۶ آمده است: سازمان میراث فرهنگی اساسا تنها متولی حفظ میراث فرهنگی کشور است. با این وجود مسعود علویان صدر آب پاکی را روی دست مالکها می ریزد: بهگزارش ایسنا، هیچ اثری را نمیخریم مگر نفایس. این آخرین موضعگیری مسئولان سازمان میراث فرهنگی در مقابل خریداری آثار تاریخی است که در رونمایی از تابلوی نقاشی امیرکبیر در کاخ گلستان اعلام شد.
سه روز پیش هم حمید بقایی، رئیس سازمان میراث فرهنگی، خریدن خانههای تاریخی را غلط ترین روش ممکن اعلام کرده و گفته بود ما طبق قانون موظف به خرید خانههای تاریخی نیستیم. همه این اظهار نظرها در حالی بیان می شود که سازمان میراث، امسال را سال احیای خانههای تاریخی نامگذاری کرده است.
خانههایی که در زمره مهمترین میراث ملی هر کشوری بهشمار میروند.با این وجود آنچه که امروز دوستداران میراث فرهنگی را نگران کرده، نابودی تدریجی خانههای مشاهیر و خانههای تاریخی با معماری و هنر ایرانی اصیل است و از همه مهمتر مشاهده آگهی فروش آثار تاریخی ملی است آیا تختجمشید هم شامل این« هر اثر» تاریخی میشود؟
خروج ۳۵ اثر از ثبت فهرست آثار ملی
اگرچه در گذشته پیکره خانههای تاریخی به دلیل نبود مرمتهای لازم و اضطراری در خطر بود، امروز، رایهای صادره دیوان عدالت اداری هم برای خارج شدن خانههای تاریخی از ثبت به آن اضافه شده است. ماجرایی که درست از اوایل سالی که معاون حفظ و احیای سازمان میراث آن را سال احیای خانههای تاریخی نامیده بود،آغاز شد.
خرداد ۸۹ مالک سرای دلگشای بازار، شکواییهای تنظیم کرد برای اینکه بتواند کاربری این بنا را تغییر دهد و دیوان عدالت اداری هم حکم به خروج این بنای قاجاری از فهرست ثبت آثار ملی داد.بعد از آن مالکان خانههای تاریخی همچون خانه پروین اعتصامی، خانه اتحادیه و… که مالکانشان تمایل نداشتند که در ثبت ملی بمانند اقدام به نوشتن شکواییه برای دیوان عدالت اداری کردند.کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند که روندی که برای خروج آثار تاریخی از ثبت پیش گرفته شده، رو به فزونی و نگران کننده است،
به همین دلیل مسئولان باید هر چه سریعتر برای پایان دادن به این روند اقدام کنند. اما پاسخ رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به هشدارهایی که در این باره داده میشود، ناامیدکننده و به نوعی رفع تکلیف است: «متاسفانه دیوان عدالت اداری در برخی از موارد حکم تخریب خانههای تاریخی را صادر میکند که ما نیز در این رابطه کاری از دستمان بر نمیآید.» با این وجود سازمان میراث فرهنگی اخیرا اقدامات تازه ای را در برابر حکم های دیوان عدالت اداری آغاز کرده است.
معاون حفظ و احیای سازمان اعلام کرده که این سازمان شکواییه ای را به هیات عمومی دیوان عدالت اداری درباره خروج ۳۵ اثر ثبتشده میراث فرهنگی از فهرست آثار ملی ارائه کرده است.سیدمسعود علویان صدر می گوید: در حال حاضر منتظر پاسخ دیوان عدالت اداری هستیم که اگر پاسخی ندهند یا پاسخی دهند که مورد انتظار سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نباشد موضوع را از شورای نگهبان و مجلس پیگیری خواهیم کرد.
با این وجود نبود نظارت بر پاسخگویی سازمان ها و نهادهای دیگر به سازمان میراث فرهنگی بحثی قدیمی است که به نظر میرسد تنها با تلاش های رئیس سازمان میراث فرهنگی به نتیجه می رسد اما با پاسخی که بقایی در مصاحبه مطبوعاتیش در برابر این سوال که رویکرد سازمان میراث فرهنگی نسبت به خانه های تاریخی چیست، قول همکاری میدهد اما این مسئله به نتیجه نمی رسد و به نظر میرسد که از این پس شاهد روند جدیدی در تخریب خانههای تاریخی خواهیم بود و مهمترین سرمایههای ملی که میتواند تبدیل به پایگاههای فرهنگی، خانه _ موزه و جلب گردشگر شود، در حال نابودی تدریجی است.
با این وجود موضع گیری سازمان میراث فرهنگی بر اساس گفتههای بقایی، موضع گیری قانونی است:«ما طبق قانون موظف به خرید خانههای تاریخی نیستیم » اعتقاد بقایی این است که ما طبق قانون وظیفه ثبت خانههای تاریخی را داریم. خرید خانههای تاریخی از غلطترین روشهایی است که در سازمان میراث فرهنگی پایهگذاری شده است. چه اتفاقی افتاده است که رویکرد خرید خانههای تاریخی توسط سازمان از منظر بقایی اشتباه تلقی میشود؟
«در حال حاضر ۳۰ هزار اثر ثبتی در کشور داریم.اگر هر کدام از این آثار ثبتشده ۱۰۰ میلیون تومان هزینه خرید داشته باشند کل رقم سههزار میلیارد تومان میشود. که این رقم تنها یک درصد بودجه مرمتی سازمان میراث فرهنگی است. »به گفته او، اگر بخواهیم تمام خانههای تاریخی را خریداری کنیم حدود ۸۰۰ میلیارد تومان نیاز داریم در حالی که بودجه خرید خانههای تاریخی تنها ۱۶ میلیارد تومان است.
رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در برابر همه هشدارها و نگرانیها میگوید: خرید خانههای تاریخی اصلا درست نیست و قرار نیست که مسئول میراث فرهنگی تنها دولت باشد. با این وجود دوستداران میراث فرهنگی و بسیاری از کارشناسان یک حرف دارند و آن اینکه سازمان میراث فرهنگی تنها به دلیل نبود اعتبارات نمیتواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.
بابک مغازهای، رئیس انجمن دوستدار میراث فرهنگی کهن دژ در گفت و گو با تهرانامروز میگوید: نکته مهم این است که دولت به بهانه نبود بودجه و امکانات نباید و نمیتواند از زیر بار مسئولیت خود در جهت حفظ میراثفرهنگی کهن این سرزمین که مثابه سند هویت ملی و غیرقابل تکرار هستند، کنار بکشد و بهراحتی بگوید که نمیتوانیم خانههای تاریخی را بخریم پس مسئولیت آن با ما نیست. بلکه باید برای صیانت از خانههای تاریخی و هر بنای دیگری که جزو این آب و خاک است، تشکیل شورا داد وبرای صیانت از آن کوشید.
به اعتقاد او،بنا بر قاعده اجتماعی و علمی در مواردی که مشکلات کلی و ملی و چندجانبهای وجود دارد، بخشهای خصوصی اقتصادی، سازمانهای غیر دولتی و غیر انتفاعی و حتی جوامع محلی، هر کدام به نحوی درگیر و دارای خواستههایی هستند و به نحوی میتوانند دارای نظرات و منافع مختلفی باشند. در بسیاری از کشورها چنین مشکلاتی با رجوع به نظرات و خواستههای نمایندگان این بخشها (بخش دولتی، بخش خصوصی نهادهای مدنی و جوامع محلی) بررسی میشود، تا با اجماع این نظرات، جوانب کار با حداقل آسیب و بهینهترین روش مطلوب بر پایه توسعه پایدار سنجیده و اجرایی شود.
مغازهای شرایط پیش آمده برای خانههای تاریخی را در جایی که شورای حمایتگر وجود ندارد، شرح میدهد: در چنین مواردی نهادهای مدنی خواستار حفظ تمامی موارد هستند، دولت در برخی مناطق امکانات کافی برای خرید و در عین حال نگهداری و استفاده از بناهایی که بهطور جزئی و کلی بافت تاریخی را ندارد، بخش خصوصی در اغلب موارد به دلیل موقعیت اجاره ارزشمند این بناها به دنبال تخریب کامل آن هاست و جوامع محلی به دلیل منافع اقتصادی ترجیح به تغییر کاربری بناها میدهند
ندای سبز آزادی: خبرگزاری فارس بهنقل از عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران خبر داد که کارگردان و دستاندرکاران تئاتر «هِداگابلر» اثر «ایبسن» برای توضیحات به دادسرا احضار شدهاند.
این خبرگزاری بهنقل از دادستان تهران افزوده که براساس گزارشها، این نمایش از لحاظ محتوا و نحوه اجرای اشکالاتی داشته که سبب شده دستور توقف اجرای آن صادر شود
ندای سبز آزادی: عادل محمد حسینی از جوانان عضو ستاد میرحسین موسوی از ششم دی ماه در بازداشت به سر می برد، اما بعد از گذشت پانزده روز هنوز اتهام وی مشخص نشده و بنا به گزارش های رسیده در بند دو الف سپاه در انفرادی و تحت بازجویی می باشد.
نیروهای امنیتی شامگاه پنجشنبه دوم دی ماه با مراجعه به منزل این فعال اصلاح طلب اقدام به تفتیش منزل وی کردند و احضاریه ای جهت حضور او به دادسرای مستقر در زندان اوین ارائه دادند.
مادر عادل محمد حسینی با اشاره به اینکه کشور ما کشور آرامی بود، می گوید: ” پانزده روز است که پسرم را برده اند قبلش هم که ریختند و خانه را بازرسی کردند و الان هیجده روز است که آرامش از خانه ما رفته است، چه کسی باید جواب این ظلمها و این همه ناآرامی در کشور را بدهد؟ هر کجا هم برای پیگیری وضعیت پسرم می روم کسی جوابی نمی دهد حداقل به من مادر بگویید برای باخبر شدن از حال فرزندم کجا باید بروم؟”
گفتنی است، عادل محمد حسینی دانشجوی دانشگاه امام خمینی قزوین است که در حال گذراندن امتحان های میان ترم بود و از ماموران درخواست کرده بود که بعد از امتحانات مراجعه کنند که نپذیرفته بودند و به او اطمینان داده بودند که به عنوان مطلع احضار شده و مسئله مهمی نیست و زود بازمی گردد.
به همین مناسبت “جرس” با مادر عادل محمد حسینی در خصوص آخرین وضعیت فرزندش به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
خانم حسینی پانزده روز است که از بازداشت فرزندتان می گذرد آیا تاکنون موفق به ملاقات وی شده اید؟
نخیر، روز ششم دی ماه که احضار شد همان موقع بازداشت شد و از آن موقع فقط یک تماس تلفنی کوتاه داشته است.
در تماس تلفنی که داشتند نگفتند در کجا هستند و اتهامشان چیست؟
نخیر، نمی توانستند چیزی بگویند. اما دوستانشان که آزاد شده بودند می گفتند صدایش را شنیده اند و ظاهرا بند دو الف سپاه نگهداری می شوند.
برای پیگیری وضعیت فرزندتان به کجاها مراجعه کرده اید؟
ما به دادسرای انقلاب رفتیم که هیچ جوابی به ما ندادند و فقط گفتند هنوز تشکیل پرونده هم داده نشده است. تا تشکیل پرونده هم داده نشود جایی نیست که جوابی به ما بدهند.
برای ایشان وکیل گرفته اید؟
بله، اما خوب به وکیل اجازه ورود داده نمی شود و او هم کاری نمی تواند بکند.
زمانی که به فرزندتان احضاریه دادند نگفتند اتهامشان چیست؟
اتهامش بی گناهی است، عادل من نه اولی است و نه آخری خواهد بود، اینها ول کن نیستند به جان جوانان ما افتاده اند. به مسئولین بگویید آخر فرزند من به چه گناهی الان در زندان است؟ او که هیچ فعالیت سیاسی نداشته و در هیچ اغتشاشی هم شرکت نداشته است. نیازی به صحبت های ما نیست همه مردم می دانند جوانان ما بی گناهند.
شرایط جسمانی فرزندتان چطور است؟
عادل ناراحتی کلیه دارد و حتی آن موقع سرمای سختی هم خورده بود و حتی ماموران حال نامناسبش را دیدند. آخه چه بگویم، فقط از خدا می خواهم اینها را به راه راست هدایت کند. فرزند مظلومم را نمی دانم کجا برده اند؟ اما همه مسئولین بدانند که خدا جای حق نشسته و بالاخره پاسخ این بی عدالتی ها و ظلم ها را خواهد داد. آخر درست است که بچه های جوان و بی گناه ما در زندان بسر ببرند؟عادل من در حال گذراندن امتحانات دانشگاه بود. درست است که الان در زندان باشد؟ انشالله که آقایان هر چه زودتر آگاه و بیدار شوند.
در پایان هر صحبتی با مسئولین دارید بفرمایید؟
تنها صحبتم با مسئولین این است که ترابخدا از این کارها دست بردارید. کشور ما ایران، یک کشور آرامی بود چرا خانواده ها را اینجور نابود می کنید؟ از خدا بترسید. الان پانزده روز است که پسرم را برده اند قبلش هم که ریختند و خانه را بازرسی کردند و هیجده روز است که آرامش از خانه ما رفته است، چه کسی باید جواب این ظلمها و این همه ناآرامی در کشور را بدهد؟ هر کجا هم برای پیگیری وضعیت پسرم می روم کسی جوابی نمی دهد حداقل به من مادر بگویید برای باخبر شدن از حال فرزندم کجا باید بروم؟
من به مسولین قضایی، جناب دادستان می گویم فکر کنید فرزند خودتان را اینطور گرفته اند و از او بی خبرید، فکر کنید تمام این جوانانی که گرفته اید فرزند خودتان است، همان برخورد و کاری را انجام بده که با فرزند خودت می کنی همین و بس.
ندای سبز آزادی: مریم شربتدار قدس و فخرالسادات محتشمی پور در نامه ای به ۱۱ تن از علمای قم ضمن بیان شرایط همسران خود و باقی زندانی ها با ابراز نگرانی از وضعیت سیاسی و اجتماعی، رسیدگی و پیگیری بیشتر اوضاع زندان ها را از جانب مراجع تقلید خواستار شدند. این نامه، در دیدار حضوری در دفاتر ۵ تن از علما و در نشستی به همراه چند تن دیگر از خانواده ها به آن ها تقدیم شده است.
به گزارش کلمه متن کامل این نامه به دین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«لایحب الله الجهر بالسوء من القول الامن ظلم»
محضر مبارک حضرات آیات عظام وحید خراسانی- مکارم شیرازی- شبیری زنجانی- موسوی اردبیلی- صافی گلپایگانی- سیستانی- صانعی- جوادی آملی- بیات زنجانی –صانعی – امینی
ما خانواده شاکیان از سردار مشفق و همکاران نظامی اش که طبق اعترافات خود با مداخله در امر انتخابات (برخلاف نظر صریح امام) و اقدامات غیرقانونی، کودتای انتخاباتی را رقم زدند، امروز در آستانه اربعین حسینی شکایت خود را از رفتار غیرقانونی با همسرانمان به محضر رسول الله الاعظم(ص) و ولی عصر (ارواحنا فداه) می بریم و به محضر شما بزرگوار که در مقام مرجعیت شیعه، محل رجوع متدینین و مقلدین خود هستید، عرض حال می دهیم و نسبت به ظلمی که در کشور اسلامی مان توسط دستگاه قضایی، که طبق قانون اساسی باید قوه مستقل باشد، بر ما و عزیزانمان می رود اطلاع می دهیم.
حضرت آیة الله!
همسران ما در حال حاضر به بهانه اجرای احکام فله ای غیرقانونی و در واقع به دلیل شکایت از مداخله گران نظامی که آنان را غیرقانونی بعضاً مهاجمانه و شبانه دستگیر و در بی خبری محض از خانواده، تا مدت های مدید مورد بازجویی های سخت و تحت فشار و بعضا ضرب و شتم و تازیانه قرار داده اند و از اقدامات غیر قانونی در حق آنان و خانواده هایشان فرو گذار نکرده اند، در شرایط سخت زندان به سر می برند.
اینک آقای مهندس صفایی فراهانی حدود ۴ ماه است که از زندان تحت الحفظ به بیمارستان منتقل شده اند تا برای حوادث ناشی از زندان که سلامت قلبشان را به مخاطره انداخته تحت نظر باشند و پزشکان معالج تجویز استراحت در محیط آرام و بی تنش برای او را دارند که مورد پذیرش مقامات قضایی قرار نگرفته است. آقای دکتر میردامادی، دکتر امین زاده و فیض الله عرب سرخی در بند عمومی ۳۵۰ از حقوق اولیه خود مانند تماس تلفنی، ملاقات حضوری، مرخصی و حتی حضور در مراسم ختم و ترحیم عزیزانشان محرومند و اسف ناک تر از این ها، اقدامات کینه توزانه علیه سید مصطفی تاجزاده رئیس ستاد انتخابات کشور در زمان اصلاحات و ریاست جمهوری سید محمد خاتمی است که علاوه بر شکایت اخیر بیش از ۱۰ سال است که از آقای جنتی رئیس شورای نگهبان که متأسفانه از مصونیت قضایی برخوردار است به دلیل تقلب در انتخابات مجلس ششم شکایت کرده است که تاکنون بی نتیجه مانده است.
آقای تاجزاده را که در مرخصی از زندان عمل جراحی سنگین دیسک کمر داشته هنوز از بیماری گوارشی، آرتروز، سینوزیت و نقرس رنج می برد، به زندان بازگردانده و متأسفانه از همان تاریخ ۲۴ مرداد ماه در قرنطینه نگاه داشته اند.
از آنجا که این عزیزان هریک از پایه گذاران و خدمتگذاران صدیق انقلاب هستند، اینگونه رفتارهای غیرقانونی و بعضا غیرشرعی و غیرانسانی با آنها و حتی با فرزندانشان (فرزند دختر آقای عرب که خود مادر طفلی خردسال است) موجب وهن نظام اسلامی و بی حرمتی به احکام شرع مقدس و نیز نفی کرامت انسانی است. لذا بدین وسیله ما همسران این فرزندان اسلام، انقلاب و امام راحل و خدمتگزاران صدیق مردم، تقاضای صدور رسیدگی به وضعیت عزیزانمان و حل مشکلاتی را داریم که کانون گرم خانواده هایمان را نزدیک دو سال است که در معرض مخاطرات جدی قرار داده است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دوم صفر ۱۴۳۲ برابر با هفدهم دی ماه ۱۳۸۹
فخرالسادات محتشمی پور(تاجزاده) / مریم شربتدار قدس(عرب سرخی)
به نمایندگی از خانم ها عفت خطیبی (صفایی فراهانی)، زهرا مجردی (میردامادی)، مهناز اصغر زاده (امین زاده)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر