هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

Posts from Khodnevis for 05/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



رده بندی جدید نمرات تحصیلی دانشجویان اعلام شد!

به دنبال سخنان آیت الله جنتی مبنی بر ندادن نمره در دانشگاهها به بدحجابها و بی حجابها رده بندی جدید نمرات دانشجویان از سوی وزارت علوم بدین شرح اعلام شد: چادرـ چاقچور با روبنده کامل برای خواهران و آستین بلند یقه آخوندی بر روی شلوار برای برادران (تیپ رایج دهه شصت) نمره: ۲۰. مقنعه یا روسری که ۱-۲ سانتی متر از موهای دختر دانشجو معلوم باشد بدون چادر :۱۶ با یک تذکر انضباطی. روسری یا مانتوی مدل تهاجم فرهنگی با هر رنگ به جز مشکی کلاغی:۱۴ و دو تذکر انضباطی.

هرگونه روسری با بیش از ۲ سانتی متر موی بیرون مانده و برای برادران هرگونه پیراهن غیر یقه آخوندی و آستین کوتاه اسلامی یا غیر اسلامی: اخراج از دانشگاه و دریافت یک ستاره. هرگونه از تخلف از مفاداین آیین نامه در حکم محاربه و به خطر انداختن امنیت عمومی کشور تلقی می شود.


 


خطر بالای سر حسین درخشان

بنا به اطلاعات رسیده از یک منبع به خودنویس، پرونده حسین درخشان به دفتر قاضی صلواتی در دادگاه انقلاب رسیده است. اگر این خبر تایید شود، می‌توان منتظر صدور حکمی نسبتا سنگین بود.

این در حالی است که حسین درخشان، شهروند کانادا است، اما دولت این کشور کار چندانی برای آزادی او نکرده است.

باب ری، نفر دوم حزب لیبرال کانادا به خودنویس گفت که تلاش‌هایی از سوی کانادایی‌ها صورت گرفته است، اما در مورد امکان‌پذیر بودن آزادی او چیزی نگفت.

حسین درخشان، وبلاگ‌نویس ایرانی است که پس از ازدواج در سال ۱۳۷۹ به کانادا رفت و از سال ۱۳۸۰، یکی از بانیان وبلاگ‌نویسی فارسی بوده است. موضع‌گیری‌های متفاوت او در طی سالیان گذشته همراه با لحن تندی که به بعضی مقام‌های جمهوری اسلامی داشت، باعث شد که مدتی کوتاه پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۸۷، از سوی سپاه پاسداران و با دستور قاضی مرتضوی، دادستان تهران دستگیر شود.

بنا به گفته چند نفر از بازداشت شدگان بعد از انتخابات، درخشان در بند ۲-الف نگه‌داری شده و در بازجویی‌های تحت فشار، به جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا اعتراف کرده است.

بخش عمده کیفرخواست دادگاه ۱۰۰ نفر از منتقدین بازداشت شده بعد از انتخابات ۲۲ خرداد سال پیش، از روی وبلاگ درخشان برداشته شده بود.

همچنین بر اساس فایل صوتی رسیده از یکی منابع خودنویس که گفته شده مربوط به جلسه تعدادی از شخصیت‌های امنیتی است، به «جاسوس» بودن درخشان و ارتباطش با بعضی افراد شاخص جبهه دوم خرداد از جمله محمد علی ابطحی از سوی یکی از مقام‌های امنیتی (مشفق) اشاره شده است. صحت و اعتبار این فایل در حال بررسی است.


 


کمپین ما همه بدحجاب هستیم) تمرین نافرمانی مدنی)

به نظر می رسد با بهانه خوبی که حراست دانشگاه تهران به دست دانشجوها داده مبنی بر جلوگیری از حضور دانشجویان پسر و دختر بد حجاب به دانشگاه الان موقعیت مناسبی است که دانشجویان یک تمرین نافرمانی مدنی خوبی داشته باشند ودر کلاسهای درس حاضر نشوند و این گونه یک مشق نافرمانی مدنی کرده باشند. از سوی دیگر ایرانیان خارج نشین هم بایستی صدای این اعتراض مدنی را به گوش جهان برسانند.

به نظر می‌رسد این حرکت حاکمیت که به عنوان یک تهدید است را باید به یک فرصت تبدیل نمود. نقش اساتید نیز در همراهی با دانشجویان نیز حائز اهمیت بوده و می تواند روحیه‌ای دوباره به نهضت مقاومت مدنی جامعه جوان ایران بدهد.


 


سبزی که هست

۱- فرض کنید احمدی‌نژاد و خانواده‌ بدون محافظ به خیابان بیایند. آیا سبزها او را می‌کشند؟ می‌زنند؟ پسرش را به گروگان می‌گیرند؟ یک پس‌گردنی یا حداقل مقداری فحش؟ نــــــــــــه. نه فقط به این دلیل که چندش‌آور است، یا ...، بلکه به این دلیل مهم‌تر که جنبش سبز «مرامنامه»، و به تبع آن متولیانی دارد. 

 

۲- جنبش سبز موثر یا غیرموثر، فراگیر یا غیرفراگیر، با هر ویژگی، متولیانی دارد. اینطور هم که از نبض جامعه برمی‌آید این  متولیان، بیمزد و منت، عزیزند – اگر قسمت وحشی حکومت شک دارد بزدلی را کنار بگذارد و برای یک نصف روز به سبزها و متولیانشان در هر نقطه‌ای که مایلند اجازه‌ی حضور بدهد.

 

۳- اینطور که من از متولیان سبز می‌فهمم، مهم‌ترین خواسته‌های آنان «رعایت حقوق شهروندی» و «اجرای بی‌تنازل قانون اساسی» است. تاکتیک مورد نظر آنها هم ذیل عنوان «روشهای بیخشونت» جا میگیرد. بر این اساس، به صرف سود رساندن به جنبش سبز شخصی متعلق به آن نمی‌شود – که در اینصورت احمدی‌نژاد یکی از موثرترین اعضای سبزها می‌شد.

 

۴- وقتی صحبت از حقوق می‌شود منظور حقوق همه است – یعنی حتا اگر نظام بخواهد یکی از عمال خودش را بدون محاکمه‌ی عادلانه مجازات کند، از نظر جنبش سبز محکوم است. همچنین است ماجرای نفی خشونت در پیگیری مطالبات. مثالی که در ابتدا گفتم، یا شبیه آن برای طائب و مرتضوی و رادان و احمدی‌مقدم و ... تــــــــــــــــــــا باتوم یا زنجیر به دستان لباس‌شخصی، همه در این چارچوب قرار می‌گیرند. 

 

۵- من هم مانند خیلی‌ها از باتوم‌ها یا فحش‌هائی که خورده‌ام آزرده شده‌ام. فکر میکنم مقابله به مثل شجاعت می‌خواهد، اما متوجه شده‌ام که مهار خشونت زبانی یا فیزیکی شجاعت بزرگتری می‌خواهد.

 

۶- چرا اجرای بی‌تنازل قانون فعلی؟ بدون شک قانون فعلی معایب زیادی دارد. برای دفاع از اجرای قانون فعلی ممکن است دو دلیل گفته شود. اولا، ایجاد اجماعی هر چه گسترده‌تر در بین نیروهای موثر در داخل، و ثانیا، تاکید بر اینکه تمام مشکل از قانون نیست و تا نتوانیم تمام ظرفیتهای قانون فعلی را استفاده کنیم صرف وجود یک قانون جدید مشکلی را حل نمیکند.

 

۷- چرا مهار خشونت؟ عده‌ی قابل توجهی از افرادی که سابقه‌ی طولانی در پیگیری مطالبات دارند، و از نزدیک وقایع ایران را دنبال میکنند اعتقاد بر این است که اولا، رواج خشونت به ضرر جنبش و سود نظام است، و ثانیا، تغییری که با خشونت مهارنشده ایجاد شود به وضع مطلوب و خواستنی نمیرسد - به قول مولوی: 

 

خون به خون شستن محال آمد محال

 

۸- آیا اعضا می‌توانند از متولیان انتقاد کنند؟ هر چقدر هم تند؟ طبیعی است که بله. اما باز هم طبیعی است که آنها همچنان متولی می‌مانند، و اگر کسی واقعا ناراضی است یا در مبانی اختلاف نظر دارد باید برای خودش یک جنبش راه بیاندازد. همچنین جنبش سبز نه می‌تواند و نه حق دارد عرصه را برای دیگر روش‌های پیگیری مطالبات ببندد. چنانکه از دیگران هم انتظار می‌رود به مرزهای سبزها احترام بگذارند، و نه در صدد حذف و نه اختلاط با آنها برآیند.

 

۹- در یادداشت «حق انقلاب» یادآوری شد که برای هر جمع یا فردی حق توسل به روشهای انقلابی محفوظ است [1]، به این شرط که به لوازم آن پایبند باشد. مهم‌ترین لازمه روش انقلابی اعلام آشکار این است که جمع انقلابیون از این پس قوانین فعلی را به رسمیت نمیشناسند [1]. تا جائی که من میدانم متولیان جنبش سبز تا به حال از این مرز رد نشده‌اند، اگرچه این موضوع را یادآوری کرده‌اند که نباید به قوانین به شکل «وحی منزل» نگاه کرد، و امکان بازنگری در قوانین همواره موجود است.

منبع:


[1] http://www.khodnevis.org/persian/permalink/5884.html 

 

 


 


۲۲ خرداد؛ درخواست بلاگستان و نامه‌ی شهروندان به رهبری

رهبران و سیاستمداران انسان هستند و بواسطه انسان بودنشان ناچار از تاثیری پذیری. تا کنون نامه‌های زیادی از سوی عالی مقامان نظام و زندانیان سیاسی، فعالان و  روزنامه نگاران خطاب به رهبری نوشته شده است. وجه وجودی این نامه‌ها گرفتاری‌های شخصی و زندان  و گاه تعارض‌های سیاسی است که این شخصیت‌ها چاره‌اش را در دستان رهبری می‌بینند اما شاید کم پیش امده باشد که شهروندان عادی مستقیماً عریضه به نزد رهبری ببرند و مستقیماً  نامه خطاب به رهبری بنویسند. چه بسا شاید این نامه‌ها خود سندی بر خود جوش بودن  و ریشه دار بودن خواسته‌های  مردم از انتخابات باشد که برخلاف  نظر مسئولان امنیتی از ان به عنوان جنگ نرم و براندازی و غیره ذالک نام برده می‌شود. امری که برای راقم این سطور بی شک بی مسمّی است.

شهروندان، هموطنان و وبلاگنویسان می‌توانند چنین نامه‌ای را تقریر و به آدرس وب سایت رهبری ارسال کنند. شاید تاثیر نامه‌های  شهروندان خــُرد که نه  جایگاه سیاسی و نه پایگاه سیاسی خاصی  دارند در پیگیری مطالبات جنبش سبز تاثیر گذارتر از  پیگیری مطالبات از سوی رهبران سیاسی باشد که با اتهام براندازی مواجه هستند؛ اما از سوی دیگر تقریر این نامه‌ها و تعدد آنها می‌تواند خود به معنای رای سبزی باشد که ما پارسال همین موقع بی ذکر عریضه در صندوق رای انداختیم اما حاصلش چیز دیگری شد.

چند پیشنهاد و توصیه شخصی

نامه خود را به آدرس ایمیل وب سایت رهبری ارسال کنید. اگر در ایران هستید می توانید با اسم مستعار نامه را امضا کنید و چنانچه  صلاح می بینید در زیر نامه قید کنید که نامتان مستعار است و اگر وبلاگنویس هستید می توانید نسخه ای از آنرا در وبلاگ خود منتشر کنید.

ما خواسته های مدنی داریم پس نوشتن نامه یکی از ساده ترین روشهای مدنی است که ما می توانیم پیگیر مطالبات خود باشیم و از سوی دیگر سندی است مکتوب میان ما و رهبران تا بازتاب خواسته‌ها و نگرش ما نسبت به اوضاع جامعه باشد. در ضمن فراموش نکنید ترفندی که در برنامه نود پارسال و ارسال پیامک به برنامه نود ارائه شد خود سندی بر تدوام خواسته‌های ما بود در ضمن در بسیاری از کشورهای پیشرفته بسیاری از شهروندان عادی همین شیوه را در بیان خواسته‌های عمومی خود  با مسئولان بکار می گیرند که تاثیراتی هم در تصمیم گیری‌ها دارد. نمونه اش ماجرای دانشجوی دانشگاه ی UCLA که با موج نامه‌ها اعتراض‌های ایرانیان امریکا مواجه بود.

آدرس وب سایت و ایمیل وب سایت رهبر.

http://leader.ir

 ایمیل : info_leader@leader.ir

 


حضور سیـّد علی خامنه ای

رهبر جمهوری اسلامی ایران

 

با سلام و احترام

 


نمی‌دانم آیا این نامه بدست شما خواهد رسید یا خیر چرا که تا رسیدن این قبیل نامه‌ها از جانب شهروندان عادی به عالیترین مقامهای سیاسی کشور سد و راه‌های زیادی وجود دارد و چه بسا  پیش از رسیدن به رویت عین حضرتعالی سر از سطل زباله در آورد و هیچگاه بدست شما نرسد بهر جهت امیدوارم این نامه بی کم و کاست بدست شما برسد.

 

نمی‌دانم از کجا باید شروع کرد و این‌که چرا بسیاری همچون آقای نوری‌زاد وقتی برای شما نامه می‌نویسند از سوی مسئولین امور مورد قساوت بیشتری قرار می‌گیرند؟ آیا صرف  نوشتن عریضه و پیشنهاد و یا حتی انتقاد از حضرتعالی که خودتان نیز سوابق انقلابی و زندان‌های نظام شاهنشاهی را پشت سر گذرانده‌اید مایه اجحاف به حضرتعالی‌است ؟ آیا در دوران زمامداری امیر المومنین (ع) نوشتن نامه به زمامدار امور امری نکوهیده و خطا و خبط و جرم محسوب می‌شد؟ یا شاید دالانی که مجرای انعکاس نامه تا رسیدن به محضر شماست انقدر تیره و تاریک است که مانع از انعکاس واقعی آن یا حتی مغلوب جلوه دادن روح و جسم نامه می‌شود؟

 

اما موضوعی که قصد پرداختن به آن دارم چیزی فرای چالش‌هایی‌است که در ارتباط مستقیم میان شهروندان با زمامدار امور مطرح است و چیزی نیست جز مرور آنچه که طی یک سال گذشته بر ما مسافران کشتی (که شما کشتی بان آن هستید) رفته است.

 

بنا به مختصات سنی آگاهی زیادی از دوران و تجارب سختی‌هایی که در دوران انقلاب بر شما رفته است ندارم اما همین قدر می دانم که شما نیز مدتی به سیاه چاله‌های دوران پهلوی گرفتار بودید و درک بار ِمشقت‌ها و زجرهایی که بر آحاد ملت در بند می رود کار سختی نیست. تنها مرور و تامــّـل انچه که بر خود شما نیز در سی یا چهل سال پیش رفته است کفایت می‌کند تا به میزان این مشقت‌ها و دردها آگاه شوید.

آن‌زمانی که شما خود در بندهای تیره و تاریک نظام دیکتاتوری پهلوی گرفتار بودید آیا تصوّر آنکه روزی   تمام امور در دستان شما قرار بگیرد برایتان متصوّر بود؟ و اگر بود آیا تصمیم شما در مواجهه با انهایی‌که در بند گرفتارند چه می توانست باشد؟ بی شک پاسخ شما چیزی متفاوت از انچه که خیل کثیری از مردم نسبت به زندان و شکنجه دارند نیست. زخم خورده خود معنای درد می‌داند هر چند این درد در گذر سالیان به فراموشی رفته باشد.

 

شاید ذکر این بخش از زندگی  امیلیانو زاپاتا انقلابی مکزیکی در درک بهتر شرایط شما و گذشته و وضعیت کنونی بیجا نباشد؛ زمانیکه زاپاتا به عنوان جوانی سرکش نزد اربابش عریضه می‌برد تا بهبود شرایط کاری و زندگی خود و دیگر دهقانان را مطرح کند با برخورد تند ارباب مواجه  شد که برای تنبیه، نام وی را جویا می‌شد.اما سال‌ها بعد وقتی خود در مسند همان ارباب قرار گرفت و جوانی با همان روحیات تند خویی  برای بیان مشکلات به نزدش امده بود  تداعی گر همان خاطره از دوران جوانیش شد و به صف مردم عادی پیوست. وضعیت شما و مردمی که امروز به بند کشیده شده‌اند بی‌شباهت با زاپاتا نیست. اکنون شما هستید که در برابر خود قرار گرفته‌اید و تاریخ در برابر شما ایستاده است؛  تاریخ در دستان شماست و شما به گروگان تاریخ هستید.

شکی نیست  میان آنچه که در جامعه و زندان‌ها می‌گذرد با انچه که به شما انعکاس می‌شود تفاوت بسیاری وجود دارد. قدرت مانع تعالی انسان است. انسان‌ها نظام‌ها را بوجود می‌آورند اما همان نظام‌های به سرعت با بنیاد افکنان خود، یعنی مردم می‌توانند بیگانه شوند. این همان چیزی است که طی سی سال هر روز بیشتر رخ داده است.

۲۲ خرداد نزدیک است و عده زیادی همچنان  در زندان هستند، حکم آزادی این عده و خواسته‌هایی که مردم عادی کوچه و بازار دارند به سادگی توسط شما قابل حل است. تنها با نگارش نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه و در خواست ازادی زندانیان سیاسی. این را نیز فراموش نکنید بسیاری از همان‌هایی که شما را دوره کرده‌اند و راه حل‌های فشار و سرکوب بیشتر را در برابر شما قرار می‌دهند و هر روز مجیزتان را می‌گویند به شما وفادار نخواهند بود آنها شما را نردبان اهداف خود کرده‌اند و در تمامی اموری که بانی اشتباه و خطا کاریش هستند در پشت شما سنگر گرفته‌اند تا همه چیز به اسم شما خراب شود. اینها بی شباهت با همان‌هایی نیستند که در دوران پهلوی، شاه را احاطه کرده بودند و با مجیز گویی و البته به طمع سود و منفعت شخصی و  انعکاس دروغ موجبات فاصله وی با مردم کوچه و بازار می‌شدند و در عاقبت کار وی را رها کردند تا همه اشتباهات به اسم او نوشته شود.

تاریخ برای درس گیری است نه برای تکرار و شما با پیمایش اشتباهات گذشته تنها تکرار تاریخ را تجریه می‌کنید.

خواسته های شهروندان و  فعالان سیاسی  که در انتخابات شرکت کردند از برای بر اندازی نبود وگرنه کسیکه خواهان براندازی است اصلا در انتخابات شرکت نمی‌کند. اما اتهامی که به همه اینها وارد شده است اقدام علیه امنیت ملی و .... غیره است.

نسبت نسل جوان با زمامداران همچون نسبت پدر و فرزند است، پدر چون قائل به تساهل و تسامح در برخورد با خواسته‌های فرزند نباشد و او را به هر طریقی خاموش و فرمانبردار بخواهد تفرقه در خانه‌اش کاشته است و طبیعی است که فرزندانش سر از خانه  همسایه که چه بسا خصومتی هم با پدر دارند در آورد. این همان وضعیتی است که دست اندرکاران امنیت کشور بر سر هم نسلان من آورده‌اند تا همه آنها مستقیما شما را بانی مشکلات ببینند.

حافظه جمعی مردم  آنچه که از گذشت و تساهل در خود ذخیره می‌کند پر تدوام تر از تمام ان چیزهایی‌است که طی این یکسال به جفا در حقشان اعمال شده است؛ چاره کار ساده است حکم آزادی زندانیان سیاسی و فعالان بعد از انتخابات را بدهید فضا بسته کشور را باز کنید به نمایندگان و خواست مردم برگردید.

مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را زیر فشار افکار عمومی صادر کرد و همین خوشنامی به اسم او در تاریخ ثبت شد شما هم می توانید با حفظ موقعیت خود در راس نظام با درخواست نظر مردم در انتخابات همسو شوید این کار سختی نیست؛ برای مردم شادی و اعتماد بهمراه می‌آورد و برای شما خوشنامی در تاریخ.

 

بدلایل گفته شده در متن نامه از ذکر اسم واقعی خود معذورم و نامه را به امید اثر گذاری ولو اندک با اسم مستعار به پایان می برم.

با احترام

کسری آل اسحاق

1 / خرداد/ 1389

رونوشت : وب سایت رهبری

رونوشت: خودنویس




 


به خلیج همیشگی فارس رای دهید

لطفا به سایت زیر رفته و در نظر سنجی مربوط به نام خلیج فارس شرکت کنید:

 

http://www.persianorarabiangulf.com/

 

فراموش نکنید ، همه باید مطلع شوند

 

از هر طریقی که بلد هستید

 

ایمیل، اس ام اس، وبلاگ، وبسایت، فیس بوک، توییتر و ...

 

 

 

 


 


۵۰۰ بازداشت، ۲۳ اعدام

کانون مدافعان حقوق بشر، با انتشار گزارشی تفصیلی در ۲۵ صفحه، به بررسی وضعیت حقوق بشر در اریان در نیمه دوم سال ۸۸ پرداخته است.

در این گزارش که نسخه‌ای از آن برای «خودنویس» ارسال شده است، در دو بخش کلی «حقوق سیاسی و مدنی» و «حقوق اقتصادی و اجتماعی» و در چند بخش فرعی به بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران پرداخته است.

این گزارش ۲۵ صفحه‌ای آماری از شمار بازداشت‌شدگان و اسامی آنها، جزئیاتی از محاکمات، جلسات دادگاه‌ها و احکام قضایی صادر شده علیه فعالان سیاسی و مدنی، فعالان حقوق بشر، روزنامه‌نگاران،زنان، معلمان دانشجویان و کارگران را مستند کرده است.

براساس آماری که کانون مدافعان حقوق بشر منتشر کرده است، در نیمه دوم سال ۱۳۸۸ حدود ۵۰۰ مورد بازداشت در ایران اتفاق افتاده است. همچنین براساس آماری که کانون مدافعان حقوق بشر ارائه کرده است، در نیمه دوم سال گذشته، ۶ مورد حکم اعدام از سوی قضات صادر شده و ۱۷ مورد حکم اعدام به اجرا در آمده است.

در این گزارش که هشتمین گزارش فصلی این نهاد مدنی فعال در زمینه حقوق بشر است، با اشاره به فشار بر مطبوعات و وب‌سایت‌ها در ایران به ۱۳مورد توقیف موقت یا لغو امتیاز نشریات، ۲۵ مورد تذکر به جراید مختلف و همچنین فیلترینگ ۱۶ وب‌سایت اینترنتی نیز اشاره شده است.

 کانون مدافعان حقوق بشر گزارش ه خود را در دو بخش کلی تنظیم کرده است که بخش نخست آن با عنوان «حقوق مدنی و سیاسی» پنج زمینه را در برمی‌گیرد که عبارت اند از وضعیت فعالان سیاسی و اجتماعی دگراندیش، وضعیت کتاب و مطبوعات، نویسندگان و روزنامه‌نگاران، وضعیت دانشگاه‌ها و دانشجویان، وضعیت زنان و اعدام و قطع عضو.

بخش دوم این گزارش با عنوان حقوق اقتصادی و اجتماعی سه عرصه را شامل می‌شود که عبارت‌اند از وضعیت معلمان، وضعیت کارگران و کشاورزان و میراث فرهنگی و محیط زیست.

متن کامل این گزارش را می توانید در اینجا مطالعه کنید.





 


سلمانی
 


حداکثرها و حداقل‌ها



اما غیر از این  نظامِ مطلوبِ حداکثری، امکان دیگری در اختیار ماست و آن دست یافتن به اهدافِ حداقلی‌ست که گرچه با حداکثرها فاصله‌ی بسیار دارد اما زندگی امروز ما را راحت‌تر و آسان‌تر و شادتر و قابلِ تحمل‌تر می‌کند. اگر فعلاً زورمان به حکومت اسلامی و دستگاه پیچیده‌ی اطلاعاتی و نظامی آن نمی‌رسد و هر تلاش ما با سرکوب سخت و نرم روبه‌رو می‌شود، اگر فعلاً شرایط برای خلاص شدن از این حکومت جائر و رفع کامل جور مساعد نیست، اگر فعلاً امکانی برای دستیابی به آزادی‌های مطلوب و حداکثری وجود ندارد، می‌توان و می‌باید کاری کرد که زندگی در متن همین حکومت راحت‌تر و آسان‌تر و شادتر و قابلِ تحمل‌تر شود. اگر اهل فرهنگ ما نمی‌توانند نشریاتی آزاد در سطح کشورهای غربی داشته باشند، لااقل بتوانند نشریاتی مانند «شهروند امروز» و «آدینه» و «دنیای سخن» داشته باشند. اگر دختران ما نمی‌توانند حجاب را در این حکومت به طور کامل از سر بردارند، لااقل مجبور به سر کردن چادر نشوند و یا دست‌کم بتوانند چند تار مو از زیر روسری بیرون بیندازند. تلاش برای دست‌یابی به حداقل‌ها منافاتی با طرح خواست‌های حداکثری ندارد.

مشکلی که میان اهل قلم و اندیشه‌ی ما مشاهده می‌شود، عدم توجه به مرزهای میان حداکثرها و حداقل‌هاست. بسیاری از جنگ و جدال‌های قلمی و لفظی به خاطر مخلوط کردن حوزه‌ی این دو مقوله است.

به محض این که از قدم بزرگ موسوی برای محکوم کردن حساب‌شده‌ی اعدام‌های سیاسی صحبت می‌کنیم و بر این قدمِ حداقلی صِحّه می‌گذاریم، حداکثری‌ها هجوم می‌آورند که این بیانیه‌ی نیم‌بند به چه کار ما می‌آید و اعدام باید کلاً ملغا گردد. در نهایت این‌طور به نظر می‌رسد که تائیدکننده‌ی عمل حداقلی، مخالف رسیدن به آمال حداکثری‌ست و این خطای بزرگی‌ست که بسیاری از ما مرتکب می‌شویم.

عکس این امر نیز  صادق است. هر گاه ما از نظام مطلوب خود سخن می‌گوییم و مثلا آرزوی‌مان را مبنی بر استقرار حکومتی سکولار ابراز می‌داریم، بلافاصله حداقلی‌ها زبان به طعنه می‌گشایند که چنین چیزی در ایران قابل دست‌یابی نیست و مگر ایران سوئیس است که چنین خواستی مطرح می‌کنید. در نهایت این‌طور به نظر می‌رسد که آرزومندان دست‌یابی به حداکثرهای مطلوب، مخالف رسیدن به اهداف کوتاه مدت و حداقلی‌اند و این هم خطای بزرگی‌ست که بسیاری از ما مرتکب می‌شویم.

چاره چیست؟ به اعتقاد این‌جانب، نخست باید مرز میان حداکثرها و حداقل‌ها را مشخص کنیم. وقتی از یکی سخن می‌گوییم، دیگری را بی‌جهت و خارج از زمینه، به دایره‌ی بحث و استدلال وارد نکنیم. از هر کدام در جای خود و با تاکید بر حداقلی و حداکثری بودن‌شان سخن بگوییم. به خواست‌های حداقلی آن‌قدر بها ندهیم که خواست‌های حداکثری فراموش شود و به خواست‌های حداکثری آن‌قدر میدان ندهیم که خواست‌های حداقلی از یاد برود. میان این دو تعادل ایجاد کنیم. یکی را در مرحله‌ی عمل و دیگری را در مرحله‌ی طرح ببینیم و خود را محدود به یکی و نفی دیگری نکنیم. از اولی به دامن عمل‌گرایی و کوتاه‌بینی، و از دومی به دامن توهّم و بلندپروازی‌های بی‌مبنا در نغلتیم. به ارائه‌کنندگانِ نظرهای حداقلی و حداکثری هر دو احترام بگذاریم. در رسانه‌های‌مان، به هر دو فرصت و مجال ارائه‌ی نظر بدهیم و نظر یکی را نافی دیگری ندانیم.

خودنویس باید جایگاهی باشد برای ارائه‌ی نظرهای حداقلی و حداکثری. همان‌قدر که از خواست‌های حداقلی و کوتاه مدت و در دست‌رس باید حمایت کنیم، به همان اندازه باید امکان ارائه‌ی طرح‌ها و آرزوهای دور و دراز و حداکثری را فراهم آوریم.


 


معصومه سيحون درگذشت

 

 

خانم سيحون متولد ۱۳۱۳ در شهر رشت بود و از پيش‌كسوتان هنرهاي تجسمي شناخته مي‌شد. معصومه سيحون، همسر هوشنگ سیحون هنرمند معتبر و رییس وقت دانشکده هنرهای زیبا و معماری دانشگاه تهران بود. اين زن هنرمند در سال ۱۳۴۵ گالری سیحون یکی از اولین گالری‌هاي ایران را در تهران افتتاح کرد. این گالری که علیرغم مشکلات فراوان حتی پس از انقلاب به کار خود ادامه داد تا کنون بیشتر از ۱۵۰۰ نمایش از آثار معاصر هنرمندان جوان و با استعداد ایرانی ارائه داده است از جمله آثاری از هنرمندانی که بعدها به معروفیت ملی و جهانی رسیدند نظیر سهراب سپهری، مسعود عربشاهی، حسین زنده رودی، رضا مافی و علیرضا اسپهبد. در سال ۱۳۶۰ معصومه سیحون به مدت یکسال در زندان اوین زندانی بود ولی پس از رهایی دوباره به فعالیت گالری و حمایت خود از هنرمندان جوان ادامه داد.

 

مریم سیحون، دختر خانم معصومه سیحون، در سال ۲۰۰۴ میلادی شعبه‌ای دیگر از گالری سیحون را در لس آنجلس کالیفرنیا افتتاح کرد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته