جنبش راه سبز - خبرنامه |
- احمد خاتمي نماز جمعه اين هفته تهران را اقامه ميكند
- آیتالله دستغیب: انسان موحد دنبال این نیست که سلطنت و حکومت خود را حفظ کند
- قطره ای از دریای قدر
- سوالاتی که بازجوها بایداز عرب مازار بپرسند
- متکی: میخواهیم گفتو گو کنیم
- احضار یکی دیگر از فعالان ملی مذهبی به دادگاه انقلاب
- رییس شورای شهر اهواز بازداشت شد
- فرزند امام موسی صدر: پدرم زنده و اسیر دولت لیبی است
- مهمانپرست اظهارات توهینآمیز کیهان نسبت به همسر رییسجمهوری فرانسه را نادرست خواند
- 5 عضو شورای شهر اهواز سلب عضویت شدند
احمد خاتمي نماز جمعه اين هفته تهران را اقامه ميكند Posted: جرس: همزمان با روز قدس، سيد احمد خاتمي نماز جمعه اين هفته تهران را اقامه ميكند.
به گزارش فارس، همزمان با روز قدس، نماز جمعه اين هفته تهران به امامت سيد احمد خاتمي اقامه خواهد شد؛ محمود احمدينژاد نیز پيش از خطبهها سخنراني خواهد كرد. |
آیتالله دستغیب: انسان موحد دنبال این نیست که سلطنت و حکومت خود را حفظ کند Posted: جرس: آیت الله دستغیب در سخنرانی روز نوزدهم ماه رمضان، گفت: انسان موحد، صداقت دارد و میخواهد مردم را با خدا آشنا کند، دنبال قدرت و حکومت بر مردم نیست، دنبال این نیست که سلطنت و حکومتش را حفظ کند و دوست ندارد مردم از او تعریف کنند.
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید ساکن شیراز در تبیین خصوصیات شخص موحد و جامعه توحیدی، با اشاره به اینکه شخص موحّد مانند حضرت ابراهیم تکیهاش به خداوند است، اضافه کرد: در مقابل هم شخص ظالم تکیهاش به غیر خداست؛ همانطور که نمرود، فرعون، و سایر ظالمین اینطور بودند. فرعون بر اثر غروری که داشت، خود را ربّ اعلای مردم قلمداد میکرد. معاویه هم یک چنین وضعی داشت و میگفت: من کاری به دین مردم ندارم، فقط میخواهم بر مردم حکومت کنم.
آیت الله دستغیب خاطرنشان کرد: حضرت ابراهیم (ع) دنبال امنیت واقعی برای مردم بود، و اغتشاش را نمی پسندید؛ منظور حضرت ابراهیم از امنیت واقعی این نبود که هیچ کس نتواند حرف خود را بزند. بنده به یاد دارم که در زمان شاه، نخستوزیر آن وقت دستور داده بود که هیچ کس حق بوق زدن در خیابان را ندارد! ولی باطنا در جامعه وحشت بود و امنیتی واقعی وجود نداشت. اما حضرت ابراهیم اینطور نبود، اهل امنیت واقعی بود. اگر وارد بتخانه شد و بتها را شکست، چون میفهمید که این امنیت واقعی نیست و نمرود این کار را کرده تا مردم را جیرهخوار خودش کند. ولی نمرود اینطور نبود و دنبال امنیت ظاهری بود و آن امنیت ظاهری را هم بخاطر حفظ خودش می خواست، نه به خاطر مردم.
وی افزود: امنیت علی (ع) در این بود که مردم را متوجه خدایتعالی کنند، اما در مقابل معاویه یک چنین رویهای نداشت؛ لذا در هر کجا که میدید مردم از او تبعیت نمیکردند، عدهای را می فرستاد تا اغتشاش کنند و وضع را تغییر دهند.
شخص موحّد اهل راستگویی و منطق است
آیتالهّ دستغیب همچنین گفت: شخص موحّد اهل صدق و راستگویی است و با دلیل و منطق حرف میزند. حضرت ابراهیم ع یک شخص صادقی بود و اهل دروغ و اینکه در صدد توجیه باشد، نبود. بر عکس، نمرود، یک شخصی بود اهل دروغ و با وجودی که این را میدانست، باز هم همین رویه را در پیش میگرفت. علی (ع) آنقدر راستگو بود که جزء صدّیقین شمرده میشد.
وی در بیان دیگر خصوصیت انسان موحد، اضافه کرد: شخص موحّد با دلیل و منطق حرف می زند. حضرت ابراهیم (ع) اهل دلیل و منطق بود و نسبت به راهی که انتخاب کرده بود، با دلیل صحبت میکرد. در مقابل نمرود اینطور نبود. در محاجهای که بین حضرت ابراهیم و نمرود صورت گرفت، وقتی که نمرود از حضرت ابراهیم راجع به خالق و پروردگارش سئوال کرد، حضرت در پاسخ گفت: پروردگار من کسی است که زنده میکند و میمیراند. نمرود در جواب گفت: خوب من هم زنده میکنم و میمیرانم، و این یکی از دروغهای نمرود بود. از این رو حضرت ابراهیم در استدلال دیگری گفت: پروردگار من کسی است که خورشید را از مشرق به طرف مغرب میآورد. تو اگر خدا هستی خورشید از از طرف مغرب به مشرق بیاور! نامههایی که علی (ع) به معاویه مینوشت، به حساب دلیل و منطق بود و حضرت فسادهای معاویه را با دلیل میگفت.
شخص موحّد اهل حیله و مکر نیست
آیتالله دستغیب خاطرنشان کرد: حضرت ابراهیم (ع) اهل حیله و مکر نبود؛ اما در مقابل، نمرود و فرعون اینطور بودند. نمونهای از مکر فرعون زمانی بود که موسی به همراه برادرش هارون مردم را دعودت به خداپرستی میکردند که فرعون برای جلوگیری از این امر با مکر و حیله و روباهصفتی اینطور در جامعه القاء کرده بود که موسی و برادرش می خواهند شما را از شهر و دیارتان بیرون کنند و خودشان ریاست کنند.
وی در ادامه گفت: معاویه از این دغل بازیها زیاد داشت که حضرت علی ع فرمود: این چیزی که در معاویه است، شیطنت است و اگر من بخواهم سیاستمداری کنم، خیلی بهتر از معاویه در این امر موفق هستم. اما حضرت دنبال رضای خدایتعالی بود و موقعی که بر حسب ظاهر به حکومت رسید و مردم با او بیعت کردند، اول چیزی که به حضرت گفتند این بود که یا علی! کاری به معاویه نداشته باش و پس از اینکه حکومت خود را تقویت کردی، شرّ او را از سر مردم کوتاه کن؛ که حضرت در پاسخ گفت: نه، من راضی نیستم که استاندار یک کشور اسلامی شخصی مثل معاویه باشد.
این مرجع تقلید تصریح کرد: سیاست یعنی سیاست علی (ع)؛ وقتی میگوییم سیاست ما عین دیانت ماست، بدین معنی است که باید ببینیم رضای خدا در انجام چه کاری است و قرآن و سنت چه میگوید.
شخص موحّد به دنبال قدرت و حکومت نیست
آیتالله دستغیب در ادامه اظهار داشت: شخص موحد دنبال خدایتعالی است و به او عشق می ورزد و حاضراست جان و مال و آبروی خود را در این راه بدهد. شخص موحد به دنبال قدرت و حکومت بر مردم نیست. شخص موحد عاشق این نیست که مردم تعریفش کنند. اما بر عکس، شخص غیر موحد همواره در پی حکومت بر مردم است و دوست دارد که مردم از او تعریف کنند و عاشق کسانی است که سلطنت و حکومتش را حفظ میکنند.
وی افزود: شخص موحد، عاشق این است که مردم را به خدایتعالی سوق دهد و آنها را با خالق خود آشنا کند. اما شخص غیر موحد کاری به این مسائل ندارد و فقط در پی این است که حکومت خود را حفظ کند، ولو اینکه مردم آن جامعه بیدین باشند. شخص موحد میخواهد مردم را از تبعیت شیطان ونفس اماره آزاد کند و آنها را به راه بندگی خدایتعالی سوق دهد، همانطور که حضرت علی (ع) اینطور بود. آن حضرت، مردم را با دلیل و عمل خود به فطرتشان سوق می داد؛ بدین معنی که با سیرهای که داشت، طرف مقابل را متوجه بدی خود میکرد و توجه به حق میداد. شخص موحد به وسیله نورانیتی که درونش دارد، راه رشد و گمراهی را نشان میدهد.
آیت الله دستغیب با اشاره به مجموعه خصوصیات شخص موحد و جامعه توحیدی فرمود: شخص موحّد به دنبال این نیست که بر مردم حکومت کند، بلکه به دنبال این است که مردم را با خالق خود آشنا و آنها را از غل و زنجیرهای شیطان و نفس اماره نجات دهد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اینکه شخص موحّد به دنبال امنیت واقعی است، نه اغتشاش، اضافه کرد: امنیت واقعی علی (ع) این بود که مردم را متوجه خدایتعالی کنند. اما در مقابل معاویه یک همچین رویه ای نداشت؛ لذا در هر کجا که می دید مردم از او تبعیت نمی کردند، عدهای را می فرست تا اغتشاش کنند و وضع را تغییر دهند. |
Posted: امام موسی صدر
ترجمه: علیرضا محمودی حم؛ و الكتاب المبین؛ إنا انزلناه فی لیلة مباركة إنا كنا منذرین؛ فیها یفرق كل امرٍ حكیم؛ امراً من عندنا إنا كنا مرسلین؛ رحمة من ربك إنه هم السمیع العلیم. حا، میم؛ سوگند به این كتاب روشنگر؛ ما آن را در مبارك شبی نازل كردیم. ما بیم دهنده بودهایم؛ در آن شب هر فرمانی بر حسب حكمت صادر میشود؛ فرمانی از جانب ما و ما همواره فرستنده آن بودهایم؛ رحمتی از جانب پروردگارت و هر آینه او شنوا و داناست». اينها آياتی از سورهی دخان هستند؛ اين سوره بدان علت كه كلمهی «دخان» در آن آمده است، دخان ناميده شده است و از سورههايی است كه در شب قدر میخوانند. اين آيات ابتدايی، آشكارا نشان میدهد كه سوره بهطور مشخص به موضوع «ليلةالقدر» میپردازد. بنابراين بهتر است كه ما نيز دربارهی همين موضوع صحبت كنيم؛ هرچند كه موضوع پيچيدهای است و در ميان مسلمانان جزو اسرار بهشمار میآيد. اين سوره مفهوم «ليلةالقدر» را روشن میكند؛ معنايی كه با مفهوم شایع و رایج آن متفاوت است. چرا كه میفرمايد: «ما قرآن را در شبی مبارك نازل كرديم» و در سورهی «إنا انزلناه فی ليلةالقدر» بر اين تأكيد شده كه قرآن در شب قدر نازل شده است. بنابراين «شب مبارك» همان شب قدر است كه قرآن در آن شب نازل شده است. اين آيهها چنين معنايی برای شب قدر تفسير میكنند: شب قدر، همان شب نزول قرآن است؛ در قرآن هر چيزی روشن شده و حلال و حرام و صحيح و فاسد و نيز حقايق شرعی توضيح داده شده است. همچنين تعريف همهی ارزشهای غيبی و مفاهيم تعاليم آسمانی آمده است. «إنا انزلناه فی ليلة مباركة إنا كنا منذرين»؛ اين جمله [از نظر نحوی] حال است برای جملهی پيشين و معنایش اين است كه ما قرآن را در شب قدر نازل كردهايم، در شبی مبارك، در حالی كه ما در آن شب بیمدهنده بودیم؛ یعنی بر آن بودیم كه انذار دهیم و در صدد خلق و تكوین نبودیم. این بدان معناست كه بر آن بودیم آنچه را جایز نیست و همچنین محرمات را تشریع كنیم. «فيها يفرق كل أمر حكيم»؛ همهی امور محكم و ثابت را در اين شب توضيح میدهند. اين امر محكم چيست؟ «أمراً من عندنا إنا كنا مرسلين» همچنين اين جمله حال است برای جمله پیشین؛ يعنی در حالی كه ما فرستاده بوديم و در صدد فرستادن تعاليم دينی و احكام اسلامی، اين امور محكم را میفرستاديم. خلاصهی معنای آيات اين است كه: ما در حال انذار و در حال فرستادن رسولان و در حال رحمت از سوی خدا، قرآن كريم را در شب مبارك نازل كرديم. پس شب قدر همان شب مبارك است. در حقيقت شب توضيح ابعاد هر چيزی است. شب نزول قرآن يا به تعبير امروزی، شب قانون. بنابراين هنگامی كه مسلمانان شب قدر را گرامی میدارند، در حقيقت خاطرات عزيزترين شب از شبهای تاريخ خود را گرامی میدارند؛ شبی كه قرآن كريم در آن نازل شده و همه چيز برای امت تعريف شده و راه برای او تبيين شده است. زمانی كه اين شب را گرامی میداريم در حقيقت با اين شب تجديد عهد میكنيم و در برابر خويش، تصوير جديدی از نزول قرآن قرار میدهيم تا گذشتهی خويش را محاسبه و بررسی كنيم و راه و تصميم آينده را برگيريم. در رواياتی كه از رسول خدا(ص) نقل شده، آمده است كه شب قدر تا روز قيامت در اين امت باقی است. معنی احاديث اين است كه شب قدر معنای ديگری غير از مفهوم نزول قرآن نيز دارد. قرآن در شب قدر نازل شده اما در اين شب مبارك چيز ديگری نيز وجود دارد. آن چيز، چيست ای كسانی كه اين شب را گرامی میداريد و به آن ايمان داريد؟ در اين شب مبارك چه چيز نازل شده است؟ به اعتقاد من، معنی شب قدر، بهشدت با مفهوم روزه در ماه رمضان مرتبط است. ملاحظه میكنيم كه روزه، آمادهسازی انسان روزهدار است برای اينكه در درجهی اول حجاب را از برابر ديدگان عقل بردارد؛ پس سبب میشود كه او ببيند و فكر كند و بياموزد و بيشتر از روزهايی كه زياد غذا میخورد، بفهمد. از سوی ديگر روزه انسان را نسبت به دردهای ديگران حساس میكند و اينگونه عاطفهی او را حساستر و فراگيرتر میكند. سوم اينكه روزه، نوعی آمادگی و پايداری در خود انسان است؛ چرا كه او در برابر خواهشها و وسوسهها و سختیها میايستد و در نتيجه صبر او افزون میشود و صبر با روزه رابطهای ژرف دارد. در آيهی كريمه میفرمايد: «و استعیينوا بالصبر و الصلاة»؛ معنای صبر در احاديث همان روزه است. ملاحظه میكنيم كه روزه به انسان روزهدار سه ويژگی میبخشد: فهم بيشتر، احساس بیشتر و صبر بيشتر. اين عناصر سهگانه، در حقيقت وسايلی است تا آدمی برای آيندهی خويش و تعيين سرنوشت خود، تصميم بگيرد. پس انسانی كه روزه میگيرد، در نتيجهی روزهی خود، نگرشی واضحتر دارد و دردهای جامعه را بيشتر حس میكند و صبر او برای ادامهی راه، افزون میشود. اين انسان، كسی است كه میتواند تصميم بگيرد و راهی برای آيندهی خویش ترسيم كند و سرنوشت خويش را از خلال اين تصميم مشخص كند. بنابراين، ماه رمضان، دورهی آموزشی است كه سرنوشت انسان را مشخص میكند و معنايش اين است كه سرنوشت او طی سال آينده بر اساس چارچوبی كه در ماه رمضان طراحی میشود، در قلب مؤمن و در آن درجهای كه مؤمن بدان میرسد، شكل میگیرد. اين بدان معنی است كه ماه رمضان ماه آموزش است و در نتيجه، ايام قدر آن هنگام كه آدمی به اين دورهی آموزشی میرسد، به درجهی كاملی رسيده است. اين درجه به طبيعت حال در دههی آخر ماه رمضان قرار دارد و بنابراين بسياری از روايات تأكيد دارد كه شب قدر يكی از شبهای دههی آخر ماه رمضان است. در برخی از روايات آمده است كه هر انسانی شب قدری دارد كه با شب قدر انسان ديگر تفاوت دارد و اين معنا كاملاً بر مفهومی كه از ارتباط ميان شب قدر و روزه برگرفتيم، منطبق است. معنای ديگری نيز وجود دارد كه با مفهوم دعا مرتبط است. هنگامی كه آيات روزه را در ماه رمضان ملاحظه میكنيم، درمیيابيم كه قرآن كريم، آيهی دعا را ضمن آيات روزه قرار داده است: «و إذا سألك عبادی عنی فإنّی قريب اجيب دعوة الداع إذا دعان». اين آيه در وسط آيات روزه است؛ بنابراين آشكارا ميان دعا، استجابت دعا و روزه، ارتباط وجود دارد. طبيعی است انسانی كه نگرشی واضحتر و شعور و احساس بيشتری دارد و در نتیجه عقل و قلب او به نور ایمان، نورانی است، به خدا نزدیكتر است و دعای او مستجاب. بیشك دعا تأثيری شگرف در سرنوشت انسان و در تصميم برای اين سرنوشت دارد. بنابراين ماه رمضان، زمان استجابت دعاست و دعا در اين حالت، حال صفای قلب، حال دوری آدمی از كينهها، حال نگرش انسان و احساس و صبر او است. در اين حالت است كه شرايط دعا، مهیا و فراهم است و دعای آدمی مستجاب؛ در نتيجه ماه رمضان ما در سرنوشت ما تأثير میگذارد. همچنين اين معنی بر معنای دوم منطبق است؛ بدين اعتبار كه رسيدن آدمی به درجهای عالی از مقام استجابت دعا، عادتاً در دههی آخر است؛ چرا كه زمانی طولانیاز روزه گذشته است. بدین ترتیب به معنای جديدی برای شب قدر میرسيم كه در اين امت استمرار دارد. شايد كه شب قدر، معنای ديگری نيز داشته باشد كه خدا از آن مطلع است. و السلام علیكم و رحمةالله و بركاته |
سوالاتی که بازجوها بایداز عرب مازار بپرسند Posted: محسن رنانی
نوشتاری از دکتر محسن رنانی برای همکار دربندش دکتر علی عرب مازار
چکیده : دانشجویان دکتر عرب مازار خواستند در اعتراض به دستگیری استادشان دکتر عرب مازار امتحان ندهند تا استاد محبوبشان را آزاد کنند. آنان را تهدید کردند، احضار کردند و برخی را حکم تعلیق دادند. همکارانش خواستند چیزی بنویسند و خواستار آزادی همکارشان شوند، آنان را بازنشسته و ممنوع التدریس کردند/تهدید و سرکوب و اخراج دانشجویان، هیچ دلی به سیستم بسته نمی شود. نمی دانم، فقط می دانم با این گونه فروکوفتن گروه های مرجع اجتماعی ـ مانند استادان، نویسندگان، هنرمندان، مراجع و ... تنها ابزارهای مدیریت و کنترل طبیعی اجتماعی از دست می رود.
متن زیر نوشتاری است که توسط دکتر محسن رنانی* در تفقد احوال دوست وهمکار دربندش، دکتر علی عرب مازار یزدی، نوشته شده است . قرار بود به عنوان سرمقاله، در روزنامه شرق ۳۰ فروردین ماه منتشر شود. پس از آن که روزنامه شرق بنا به ملاحظاتی از چاپ آن به عنوان سرمقاله منصرف شد، دانشجویان دکتر عرب مازار تصمیم گرفتند این متن را در اختیار کلمه قرار دهند.
به گزارش کلمه متن کامل مقاله دکتر رنانی به شرح زیر است:
دوستان روزنامه شرق از من خواسته اند که برای سرمقاله دوشنبه شان چیزی بنویسم. این نخستین باری است که آنان چنین درخواستی از من کرده اند. اندیشیدم که چگونه می توان نکته جدی ای را در مجال کوتاهی گفت. نکته ای که در عین عقلانی بودن، از دل برآمده باشد تا موثر افتد. اول تصمیم گرفتم درباره طرح هدفمندسازی یارانه ها بنویسم.
داستانی که دو سال است ذهن مرا درگیر کرده و دو سه ماه است به گونه ای فعال در این باره گفته ام و نوشته ام. گفتم از این آخرین فرصت بهره ببرم تا آخرین ناگفته ها را بگویم. اما دیدم بخشی از دیدگاههایم را در مناظره با رئیس شورای رقابت گفته ام (که در روزنامه بهار ۲۵ فروردین چاپ شده است) و نکته های دیگرم در این باره را هم در مصاحبه ها و نوشته های دیگری آورده ام. پس آنچه درباره پیامدهای آسیبناک این طرح گفتنی بود و در توان ما بود را به اندازه کافی فریاد کرده ایم. و ظاهراً قرار بر این است که گوش شنوایی نباشد تا احتمالا کشور وارد یکی از خطیرترین و پرهزینه ترین تحولات دوران سی ساله خود شود. ما گفتیم و نوشتیم و فریاد زدیم و آن چه درباره پیامدهای اقتصادی و اجتماعی چنین طرحی می دانستیم و این که چنین طرح عظیمی نباید در چنین موقعیتی اجرا شود را گفتیم. اگر گوش شنوایی باشد همانها که گفتیم و نوشتیم کفایت می کند. اکنون دیگر چه باید کرد؟
در همین افکار بودم که یادم آمد بخشی از نقد خودم درباره طرح هدفمندسازی را در مهر ماه سال ۸۸ برای دکتر علی عرب مازار یزدی ـ دوست و همکارم و استاد اقتصاد دانشگاه علامه ـ گفته بودم و او تحلیل مرا نقدها کرد و چه مشفقانه و البته سخت نگران آینده کشور بود. او را ماههاست دستگیر کرده اند و هفته ها در سلول انفرادی زندانی بوده است بدون آن که اتهامش اعلام شود یا دادگاهی تشکیل شود.
دانشجویانش خواستند در اعتراض به دستگیری استادشان امتحان ندهند تا استاد محبوبشان را آزاد کنند. آنان را تهدید کردند، احضار کردند و برخی را حکم تعلیق دادند. همکارانش خواستند چیزی بنویسند و خواستار آزادی همکارشان شوند، آنان را بازنشسته و ممنوع التدریس کردند .
نمی دانم چه باید گفت، فقط می دانم از این شیوه ها، خیری و «توسعه» ای برای کشور بیرون نمی آید. نمی دانم چه باید کرد، فقط می دانم هیچ نظامی با زندانی کردن عالمانش راه به هیچ سرابی نمی برد. نمی دانم، فقط می دانم با تهدید و سرکوب و اخراج دانشجویان، هیچ دلی به سیستم بسته نمی شود. نمی دانم، فقط می دانم با این گونه فروکوفتن گروه های مرجع اجتماعی ـ مانند استادان، نویسندگان، هنرمندان، مراجع و … تنها ابزارهای مدیریت و کنترل طبیعی اجتماعی از دست می رود و اگر روزی سنگی بر سنگی بغلتد، فقط با خشونت عریان می شود اوضاع را نگه داشت. نمی دانم، فقط می دانم سیستمی که مغزها را تحمل نمی کند، دل ها را نیز نمی رباید. نمی دانم، فقط می دانم سیستمی که اکثریت پروردگان خودش را فاسد و عامل بیگانه می داند و آن هم پروردگانی که با هزارگونه گزینش و در بهترین شرایط تولید کرده است، چگونه می تواند به پروردگانی که از این پس و در بدترین شرایط تولید می کند دل ببندد و اعتماد کند. نمی دانم، فقط می دانم برخی چیزها سرجای شان نیستند!
کدام نظامی را و کدام سیستمی را می توان دید که با این روش ها دوام آورده باشد و رشد کرده باشد؟ کدام سیستمی را می تواند دید که بهترین دست آوردهای خود را و بهترین نیروهای خود را ـ که با هزینه های فراوان و خون دل بی شمار رشد کرده اند، تربیت شده اند، آموزش دیده اند و به سرمایه انسانی تبدیل شده اند تا روزی به خدمت پویایی نظام درآیند ـ به جرم این که در نقد سیستم کوشیده اند به زندان بیفکند، و با وجود این شیوه ها، راه به جایی برده باشد؟
دکتر علی عرب مازار، به دانشجویانش درس «نظامهای اقتصادی» می داد. خوب است بازجویانش از او بخواهند تا در زندان برایشان «کلاس نظامها» بگذارد و برای شان بگوید که هر نظام اجتماعی برای پویایی، نیاز به گردش اطلاعات دارد، نیاز به فرایند بازخورد دارد و نیاز به نقد دارد تا بتواند مراحل «بهبود»، «اصلاح»، «انطباق» و «تحول» سیستمی را به خوبی از سر بگذراند وگرنه یا برای دهه ها در کودکی می ماند و به تکامل نمی رسد، یا به «تله بنیانگذار» در می غلتد که حاصلش چیزی جز استهلاک سیستمی و افول ویرانگر نیست (درباره پیامدهای «تله بنیانگذار» به تفصیل نوشته ام که به زودی در یکی از نشریات کشور چاپ خواهد شد).
خوب است بازجویانش از او بپرسند که منظور از بهبود و اصلاح و تحول چیست تا این استاد «نظامها» برایشان تشریح کند که «علم سیستم» مانند همه علوم دیگر، نظریه هایی دارد که بسیار تقویت شده اند و مانند قوانین فیزیک دقیق کار می کنند. برای شان بگوید که طبق این نظریه هر سیستم زنده ای، دوره عمری دارد از تولد تا مرگ، که در طول این دوره نخست رشد می کند، سپس به تکامل می رسد و آنگاه به کهولت پا می گذارد و سرانجام می میرد.
تنها یک سیستم پویا می تواند پیش از آن که به مراحل کهولت و مرگ برسد، خود را به سطح بالاتری ارتقا دهد و حیات جمعی تازه ای را تجربه کند. و آن سیستمی است که اجازه دهد فرایندهای «بهبود» شکل بگیرد و اگر نشد اجازه دهد فرایندهای «اصلاح» شروع شوند و باز اگر نشد اجازه دهد فرایندهای «انطباق» و «تحول» شکل بگیرند، در غیر این صورت باید منتظر کهولت باشد و مرگ سیستمی. اجازه دهند تا برای شان بگوید که عصر هاشمی «عصر بهبود» بود یعنی بهبود عملکردهای گذشته سیستم و چون به شکست کشانده شد، لاجرم «عصر اصلاح» آغاز شد و چون اصلاح به شکست کشانده شد، ناگزیر باید اجازه داد «عصر تحول» آغاز شود، در غیر این صورت باید منتظر استهلاک سریع انرژیهای حیاتی سیستم و نهایتا افول سیستمی بود.
برایشان بگوید که مهم ترین ابزاری که یک سیستم می تواند به کمک آنها ارتقا بیابید و خود را بهبود دهد یا اصلاح کند یا انطباق دهد، استفاده از اندیشه عالمان و توانایی نیروهای خلاق است. و در این مرحله عالمان علوم اقتصادی و اجتماعی بیشترین نقش را دارند. بازجویانش باید دریابند که امثال دکتر علی، کیمیای کمیابی هستند که باید دستشان را بوسید، چرا که عالم بی عمل نماندند و کوشیدند به اقتضای علم شان عمل کنند و موانع پویایی سیستم را فریاد کنند و برای آن راه حل بدهند و عقول را مجتمع کنند تا شاید از راهی به رهیافتی برسیم و از رهیافتی، راهبردی درآوریم و آیینه عملمان قرار دهیم. باید دست امثال دکتر علی را بوسید که بیکار ننشستند و نظامی را که برایش خون دل خوردند و در جبهه از آن دفاع کردند و آسیب دیدند، اکنون آستین بالا زده اند تا اصلاحش کنند، و کمر همت بسته اند تا به سوی پویایی برانندش. وگرنه باید منتظر کهولت های جانفرسا و ماندگی های طاقت سوز بود.
این ها شعر نیست. این ها بیان دیگری است از رنجی که کارگران مان در فروماندگی صنعت و رکود مزمن اقتصادی این سالها برده اند. این ها ترجمان تورم مزمنی است که سال هاست استخوان طبقات فقیر و متوسط ما را سوزانده است. این ها تحلیل عوامل بیکاری چند میلیون جوان بی شغلی است که از این نظام چیزی نمی خواهند جز شغلی و سرپناهی و امیدی برای آینده. این ها تعلیل اقتصاد به اغما رفته ای است که هر چه خون ارز به پیکرش تزریق می کنیم جان نمی گیرد. این ها بیان دیگری از نظام بانکی زمین گیر شده ای است که در زیر چند صد هزار میلیارد ریال مطالبه معوقه در احتضار است.
این ها نقد عملکرد دولتی است که با وجود داشتن بیش از سیصد میلیارد دلار درآمد نفتی در ظرف چند سال، به بزرگترین بدهکار تاریخ ایران تبدیل شده است. این ها افسوس بر اقتصادی است که با این همه نعمتی که خدا به آن داده است، هنوز در ایجاد یک اشتغال ساده برای جوانانش ناتوان است و اکنون باید بالاترین جمعیت سرانه معتاد و بالاترین مصرف تریاک را در دنیا داشته باشد. این ها درد جامعه ای است که ظرف سی سال جمعیتش دو برابر شده است اما زندانیانش بیست برابر. آری وقتی عالمان مان را به جرم آن که به اقتضای مسئولیت شغلی خود اندیشیده و عمل کرده اند، به زندان می افکنیم چیزی بهتر از این نصیب مان نخواهد شد.
هیچ خودزنی از این آشکارتر و ویرانگرتر نیست.کدام سیستم می تواند این گونه دوام بیاورد که نیروهای خلاقی را که با هزار هزینه و خون دل پرورش داده است، و نیروهایی که خود هزار خون دل برای برپایی و ایستایی نظام شان خورده اند را به جرم نقد و تلاش قانونی برای اصلاح همان سیستمی که خودشان بر ساخته اند به زندان بیفکند؟
آری من اکنون نه به اقتصاد کاری دارم و نه به سیاست. آن چه اکنون دغدغه من است این است که یکی از همکاران خوب و فرهیخته ام، یکی از اقتصاددانان پرتلاش کشورم، یکی از استادان محبوب رشته اقتصاد، یکی از دلسوزان این کشور کوشیده است در یکی از رسمی ترین و علنی ترین و پر شورترین آیین های این نظام، یعنی انتخابات، که همه ارکان نظام هم برای مشارکت در آن تاکید کرده اند، شرکت و همکاری کند و راهبردهای اندیشگی تدوین کند و امید ببخشد و برنامه اقتصادی منتشر کند، و اکنون همه این فعالیت ها برای او عنوان جرم گرفته است و به زندانش افکنده است. از این پس من به کدامین امید در این نظام زحمت بکشم، بیندیشم، قلم بزنم، تدریس کنم و امید ببخشم؟ این دادخواهی یک معلم است برای معلم همکارش.
نمی دانم، نمی دانم عزیزان روزنامه شرق که بعد از دورانی در محاق بودن اکنون دوباره انتشار خود را از سرگرفته است و برای نخستین بار است که از من درخواست نوشتن سرمقاله کرده اند، این نوشته را منتشر می کنند یا نه. من به آنها حق می دهم که ملاحظه کنند و منتشر نکنند که همین خود برای من شاخص دیگری از «افول سیستمی» خواهد. من این روزها در کار تدوین شاخص های «افول سیستمی» هستم و امیدوارم روزی بتوانم آنها را منتشر کنم. اما امیدوارم آن اندازه به «افول سیستمی» دچار نشده باشیم که حتی یک روزنامه نتواند یادنوشته معلمی را برای همکار دربندش به چاپ برساند، و یا اگر به چاپ رساند با تهدید و عقوبت رو به رو شود. آخر اگر این یک مجال را هم از ما بستانند، پس یک معلم کجا بگوید و به که بگوید و چگونه سخنش را به گوش آنان که باید بشنوند و سیستم را اصلاح کنند، برساند؟
نمی گویم انقلابها فرزندان خود را می بلعند، اما می گویم هیچ سیستمی نمی تواند بدون حفاظت از سرمایه های انسانی خود که اسباب پویایی آن هستند، ماندگار بماند. من اگر کاندیداهای معترض را دستگیر می کردند آنقدر افسوس نمی خوردم که استادی را دستگیر کنند. کاندیداها، خود سیاستمدارند و حتما با شناختی که از نظام داشته اند با آگاهی و با پذیرش همه تبعاتش در این مسیر گام نهاده ا ند. بی گمان آنان از پیش، دشواری ها و خطرات ورود به چنین میدانی را می دانسته اند. اما یک استاد دانشگاه که به امید کمک به بهروزی مردم این دیار تصمیم گرفته است که یکی از کاندیداها را یاری کند و برای او برنامه اقتصادی تدوین کند، چرا باید اکنون گرفتار رنج زندان باشد.
یادم می آید از جبهه بازگشته بودم. به علی گفتم و برای او تحلیل کردم که چرا ما بیش از یکسال دیگر در جنگ دوام نمی آوریم. او نه تنها تحلیل مرا نمی پذیرفت بلکه برآشفت و گفت این تحلیل را حتی اگر درست باشد هیچ کجا مطرح نکن. چون تضعیف روحیه می کند، چون امید را می ستاند. اما من گوش نکردم و رفتم و همه جا گفتم و او حرص می خورد که چرا می گویی و چرا هر کجا که می نشینی از بی سامانی های جنگ می گویی. من می گفتم و او حرص می خورد.
اکنون این من که همیشه حتی وقتی جبهه می رفتم منتقد وضع موجود بودم آزادم و او که همیشه مدافع نظام بود به جرم فعالیت قانونی و دادن مشورت اقتصادی به یکی از کاندیدهای قانونی ریاست جمهوری، و تدوین یک برنامه اقتصادی برای یک کاندیدای رسمی نظام ـ و البته همه اش به امید اصلاح مشکلات نظام و کشور ـ اکنون باید اسیر انفرادی و بند و بازجویی باشد. کیست که به این درد پاسخ دهد؟
دکتر علی عرب مازار، استاد «نظامهای اقتصادی» به امید آن که گره ای از مشکلات این کشور گشوده شود پذیرفت که در انتخابات و برای تدوین راهبردهای اقتصادی با مهندس موسوی همکاری کند. اکنون او به چه جرمی باید تاوان پس دهد؟ اگر جرمی مرتکب شده است اعلام کنند تا ما نیز از او تبری بجوییم، و اگر جرمی نکرده است چگونه نیروی علمی توانمندی که پرورش یافته و آب و دانه خورده همین نظام است و فقط به امید اصلاح سیستم و در چارچوب های قانونی، نقدی و فعالیتی کرده است باید هفته ها در انفرادی بماند و ماه ها بی سرنوشت و بلاتکلیف در زندان بماند.
من می دانم که صدها نفر دیگر چون دکتر علی در بندند و می دانم که همه آنها نیازمند حمایتند و برای همه آنان باید نوشت و از همه آن بی پناهان باید دفاع کرد. اما من به عنوان معلم اقتصاد در برابر دوست و همکارم مسئولیتی ویژه دارم. گرچه برخی از همکاران پیشنهاد داشتند که نامه ای جمعی برای درخواست آزادی دکتر علی نوشته شود، ولی از آن جا که اکنون همه چیز به سرعت سیاسی می شود و واکنش برمی انگیزد از این کار منصرف شدند. اما من این را نوشتم، تا در برابر خدایم که فرمان مان داده است که نسبت به احقاق حق مظلوم بی تفاوت نباشیم، در برابر دانشجویانم که چشم در چشمم می دوزند و به زبان بی زبانی بر «بی زبانی» ما ملامت می فرستند، در برابر همکارانم که دلشان می خواهد کاری کنند ولی همه راه ها را بسته می بینند و حتی انتشار نامه ای را هم مصلحت نمی دانند، در برابر فرزندان علی که هر روز به امید آزادی پدرشان به دیوارهای اوین چشم می دوزند، و از همه مهم تر در برابر دل بی قرار خودم، کاری کرده باشم و وظیفه ای را به انجام رسانیده باشم.
زندانی بودن دکتر علی عرب مازار، بهترین شاخص برای نشان دادن «افول سیستمی» است. او دیگر در درس نظامها، نیازی به ارائه شاخص های آماری برای نشان دادن «افول سیستمی» ندارد. از این پس او خودش شاخص «افول سیستمی» است. هیچ نظامی بدون استفاده از نیروهای خلاق، نوآور و نقاد دوام نمی آورد. همه سیستم ها برای رشد خود می کوشند نیروهای خلاق و نوآور پرورش دهند. متاسفانه نظام ما نیرهای خلاق را پرورش می دهد و سپس به گونه ای با آنان رفتار می کند که یا مهاجرت کنند، یا منزوی شوند، یا زودهنگام بازنشسته و ممنوع التدریس شوند و یا آنان را به زندان می افکند. این چیزی نیست جز سوزاندن انرژی های حیاتی سیستم.
اگر یک استاد که در چارچوب های قانونی برای اصلاح این کشور فعالیت می کند باید دستگیر شود و هزینه های سنگینی بپردازد، دیگر کدام نیروی خلاقی به این سیستم امیدی خواهد بست. آنگاه عرصه به چنگ کسانی می افتد که یا فرصت طلبند و یا خلاقیتی ندارند. بی جهت نیست که اکنون قانون گِرِشام ـ که می گوید پول بد پول خوب را از گردش اقتصادی خارج می کند ـ در حوزه مدیریت عمومی در حال تحقق است و بسیاری از انسانهای پرتجربه و فرهیخته دیگر حاضر به پذیرش مسئولیت های دولتی و عمومی نیستند.
این هشداری است از سوی یک معلم سیستم ها و یک مدرس اقتصاد به همه راهبران و سیاست مداران نظامی که باید بتواند دراین جهان متلاطم پویا بماند تا زنده بماند. هر روز که از زندانی بودن و بی سرانجامی کسانی مانند دکتر علی می گذرد ما یک درجه به شاخص های افول سیستمی نزدیک می شویم.
آیا کسانی که این روزها سخن از عذاب الهی و زلزله می گویند و عامل آن را رفتار زنان و نوع پوشش آنان می دانند و به خواب یک عالم ناشناس استناد و تکیه می کنند و فتوا صادر می کنند، بهتر نیست به جای این بیراهه ها به قول صریح پیامبرشان تکیه کنند که فرمود «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» (حکومت با کفر پایدار می ماند ولی با ظلم نه). آیا بهتر نیست به قران مراجعه کنند که اگر تنها دو آیه در باب حجاب دارد ـ و آن هم آیاتی مجمل که موجب شده است طیف گسترده ای از برداشت ها و تفاسیر در مورد آنها در میان فقیهان شکل بگیرد ـ در عوض صدها آیه دارد که در آن به صراحت از ظلم نهی شده است و در جایی به صراحت فرموده است که اگر به شما ظلم شد مانعی ندارد که فریاد برآورید (لا یحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم = خدا بانگ برداشتن و بدزبانی را دوست ندارد مگر از کسی که بر او ستم رفته باشد. سوره نساء آیه ۱۴۸). آیا وقت آن نرسیده است که کسی فتوایی صادر کند و فریادی برآورد که به زودی زلزله ای عظیم خواهد آمد چون ظلم در میان ما فراگیر شده است؟
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی مردی از خویش برون آید و کاری بکند
منبع: کلمه |
Posted: هرکس به ایران حمله کند پشیمان میشود جرس: وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با یک مجله آلمانی ضمن تأکید بر این مسأله که هیچکس نمیتواند حقوق یک کشور را نادیده بگیرد، تصریح کرد که ایران برای دفاع از حقوق خود مصمم است و هر آنکس که به ایران حمله کند، پشیمان خواهد شد.
به گزارش فارس، منوچهر متکی در مصاحبه با مجله آلمانی "اشپیگل" تأکید کرد که هیچکس نمیتواند حقوق یک کشور را نادیده بگیرد و ما برای دفاع از حقوق خود مصمم هستیم و هر آنکس که به ایران حمله کند، پشیمان خواهد شد.
اشپیگل در بخشی از مصاحبه خطاب به متکی اعلام کرد: هنوز کاملاً مشخص نیست که تهران چه میخواهد. "محمود احمدینژاد " رئیسجمهوری ایران اخیراً اعلام کرد که قصد دارد در 8 سپتامبر (17 شهریورماه) پس از پایان ماه رمضان، مذاکرات را از سرگیرد. اما درست مدتی پس از آن، حضرت آیتالله "علی خامنهای" (مقام معظم رهبری) گفتوگو با آمریکا را رد کرد. بعد از این چه خواهد شد؟
وی در پاسخ به این سوال تصریح کرد: شما باید این مسائل را با دقت از یکدیگر جدا کنید. ما میخواهیم با گروه وین در خصوص تبادل سوخت هستهای گفتو گو کنیم. ما اورانیوم کم غنیشده را در قبال دریافت سوخت 20 درصدی مورد نیاز رآکتور تحقیقاتی تهران ارائه میدهیم. شرکای مذاکرهکننده ما شامل فرانسه، روسیه، آمریکا، ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین میشود. پیشنهاداتی نیز مطرح شده است که برزیل و ترکیه نیز در این مذاکرات شامل شوند.
وی ادامه داد که ما هیچگاه بیشتر از آنچه که حق خودمان است طلب نمیکنیم. ما این حق را بدون کمکهای خارجی بهوجود آوردهایم و من فکر میکنم که در زمان حال، بهترین چیز به رسمیت شناختن این حق در چارچوب مفاد و قواعد مناسب است.
متکی تأکید کرد: ما میخواهیم گفتو گو کنیم اما اول آنکه ساختار گروه که شامل 5 عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل بعلاوه آلمان میشود باید تغییر کند، کشورهای دیگر نیز باید به این گروه افزوده شوند، گفتو گوها در این ساختار جدید از سرگرفته میشود.
وزیر خارجه ایران در خصوص تمایل احمدینژاد برای گفتو گوهای مستقیم با رئیسجمهوری آمریکا گفت: آقای احمدینژاد تمایل خود برای شرکت در مناظره عمومی با "باراک اوباما " رئیسجمهوری آمریکا ابراز کرده است. این مسأله با گفتوگوهای رسمی میان آمریکا و ایران که رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره آن سخن گفتند، متفاوت است.
متکی تأکید کرد که شما نمیتوانید حقوق یک کشور را نادیده بگیرید و یک کشور را مجبور به مصالحه کنید. ما برای دفاع از حقوق خود مصمم هستیم و هرکس به ایران حمله کند پشیمان میشود.
وزیر امور خارجه سپس در خصوص تصمیم اسرائیل برای حمله به تأسیسات هستهای ایران اعلام کرد: اسرائیل سالها است که چنین تصمیمی دارد. رژیم صهیونیستی دقیقاً میداند که چه سرنوشتی در اینجا انتظارش را میکشد. رژیم صهیونیستی موجودیت خود را با حمله به ایران به خطر خواهد انداخت.
متکی سپس در خصوص ناکارآمدی تحریمها علیه ایران اعلام کرد که غرب با استفاده از تبلیغات در نظر دارد تا تحریمها کارآمد جلوه دهد اما ایران رشد اقتصادی بهویژه در بخش صنعت داشته است. در نرخ تورم کاهش دیده شده است. ترقی در بخش بازار و رشد ایران در بخش روابط تجاری با بسیاری از کشورها و حتی کشورهایی که به نفع قطعنامه شورای امنیت علیه ایران رأی مثبت دادند، دیده میشود. تحریمها ما را در مقابل بحران اقتصادی جهانی که کشورهای دیگر را مورد هدف قرار داده است، ایمن کرده است. ما به خودکفایی رسیدهایم. ایران برای اولین بار در حال صادرات گندم است. علیرغم تحریمها، ما ماهوارهای را به فضا پرتاب کردیم و در غنیسازی اورانیوم نیز به مهارت کامل رسیدیم.
وی در خصوص تحریمهای یکجانبه اتحادیه اروپا علیه ایران نیز اعلام کرد اروپا نسبت به ما به طور قطع از تحریمهای ایران ضررهای بیشتری را متحمل خواهد شد. اروپا در رابطه با این سیاست، بازنده بزرگتری خواهد بود. ما اخیراً روابط تجاری خود با اروپا را در سالهای اخیرا به طرز چشمگیری کاهش دادهایم. ما هماکنون برخی از این کالاها را خود تولید میکنیم و برای باقی این کالاها تهیهکنندگان جدیدی پیدا خواهیم کرد. ما نگران تأمین بنزین و دیگر منابع انرژی خود نیستیم. |
احضار یکی دیگر از فعالان ملی مذهبی به دادگاه انقلاب Posted: جرس: در ادامه فشار به فعالان سیاسی و صفی خوزستان، شاپور رشنو، فعال ملی مذهبی به اتهام توهین به رهبر انقلاب به دادگاه انقلاب احضار شد.
احضار وی به دنبال بازداشت دکتر شیروی رئیس پیشین دانشگاه جندی شاپور (شاخه شمالی) و عضو هیئت علمی این دانشگاه و از فعالان اصلاح طلب و تعطیلی کانون اندیشه دزفول صورت گرفته است.
|
رییس شورای شهر اهواز بازداشت شد Posted: جرس: حمید حسن زاده، رییس شورای شهر اهواز، ساعت 2 بامداد روز سه شنبه 9 شهریورماه، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
به گزارش هرانا، حمید حسن زاده رییس شورای شهر اهواز و رییس ستاد انتخاباتی محسن رضایی در استان خوزستان، بامداد امروز در منزل شخصی خود در اهواز بازداشت شده است.
نیروهای امنیتی ضمن تفتیش منزل آقای حسن زاده وسایل شخصی و کامپیوتر وی را نیز به همراه خود بردند.
از علت بازداشت و اتهام احتمالی و محل نگهداری وی تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی در دست نیست. |
فرزند امام موسی صدر: پدرم زنده و اسیر دولت لیبی است Posted: جرس: سید صدرالدین صدر فرزند "امام موسی صدر" تاکید کرد: پدرم و همراهان وی همچنان زندهاند و در لیبی بهسر میبرند.
به گزارش مهر به نقل از روزنامه القدس العربی، "صدرالدین صدر" در سالگرد ناپدید شدن امام موسی صدر اظهار داشت: امام صدر به همراه شیخ "محمد یعقوب" و "عباس بدرالدین ( روزنامهنگار لبنانی) همچنان زنده و اسیر دستان "معمر قذافی" (رهبر لیبی) هستند.
فرزند امام موسی صدر تاکید کرد: در مسأله ناپدید شدن پدرم و همراهان وی هیچ راز، معما و ابهامی وجود ندارد. مسأله ناپدید شدن امام صدر کاملا مشخص است. پدرم و همراهانش همچنان پشت میلههای زندان هستند.
وی افزود: آزادی امام موسی صدر، شیخ یعقوب و بدرالدین تنها با فشار علیه قذافی محقق میشود.
امام موسی صدر و همراهانش 9 شهریور سال 1357 در سفر به لیبی که به دعوت رسمی رهبر این کشور صورت گرفت ناپدید شدند. دولت لیبی مدعی است که آنها این کشور را به مقصد ایتالیا ترک کرده اند؛ اما اسناد معتبر حقوقی بین المللی نشان میدهد امام موسی صدر و دو همراهش هرگز سوار هواپیمایی که به مقصد ایتالیا پرواز میکرده نشده و طرابلس را به مقصد رم ترک نکرده اند. |
مهمانپرست اظهارات توهینآمیز کیهان نسبت به همسر رییسجمهوری فرانسه را نادرست خواند Posted: جرس: سخنگوی وزارت خارجه اظهارات توهینآمیز کیهان نسبت به همسر رییسجمهوری فرانسه را نادرست خواند.
به گزارش مهر، مهمانپرست در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری فرانسه که پرسید روزنامه کیهان اخیرا عبارتی ناشایست نسبت به همسر رئیسجمهور فرانسه بهکار برده، نظر شما در اینباره چیست، که سخنگوی وزارت خارجه در اینباره گفت: توهین به مقامات سایر کشورها و بهکاربردن کلمات نادرست مورد تایید نظام نیست و ما اگر چه سیاستها، رفتار و اظهارات را نقد میکنیم و نسبت به عملکردها اعتراض نیز داریم و خواستار تجدیدنظر در اقدامات هستیم اما فکر نمیکنیم بهکار بردن ادبیات نادرست و توهینآمیز درست باشد.
سخنگوی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران تاکید کرد که مزیت و برتری رسانههای ما به نسبت رسانههای غربی رعایت اصول اخلاقی و کرامات انسانی است و امیدواریم همه رسانهها توجه داشته باشند |
5 عضو شورای شهر اهواز سلب عضویت شدند Posted: جرس: 5 عضو شورای اسلامی شهر اهواز از سوی وزارت کشور سلب عضویت شدند.
به گزارش مهر در اهواز، سید حمید حسن زاده، رمضان منجزی، داریوش ممبینی، آرزو بابادی و قاسم حمادی اعضای شورای اسلامی شهر اهواز هستند که از سوی وزارت کشور سلب عضویت شدند.
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر