هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

Latest News from Norooz for 09/06/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



به نام خداوند جان و خرد
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات هموطنان روزه دار در ماه میهمانی خداوند بخشنده و مهربان ، بهره گیری از فیوضات شب های قدر و عرض تسلیت به محضر همه آزادگان و نیک اندیشان جهان به ویژه شیعیان شهید محراب حضرت علی (ع) به مناسبت ایام سوگواری و شهادت آن امام شهید راه عدالت ، آزادی و معنویت.
انتشار فایل صوتی و متن پیاده شده سخنرانی سردار مشفق که ظاهراً جزو فرماندهان ارشد قرارگاه ثارالله سپاه و ... می باشد و صحت آن را معاون سیاسی سپاه تأیید کرده و بر محتوی آن تأکیده نموده به یکی از مهمترین موضوعات سیاسی روز تبدیل شده و با موجی از واکنش ها و موضع گیریها مواجه گردیده است.در این میان ارائه شکواییه هفت تن از شخصیت های برجسته و مشهور سیاسی اصلاح طلب آقایان " محسن امین زاده ، مصطفی تاج زاده ، عبداله رمضان زاده ، فیض اله عرب سرخی ،محسن صفایی فراهانی ، محسن میردامادی و بهزاد نبوی" از سردار مشفق به قوه قضاییه جهت رسیدگی به اتهامات و افتراهایی که به آنان نسبت داده ، با پاسخی غیر منتظره و غیر حقوقی برخورد با شاکیان و بازداشت مجدد تعدادی از آنان ، روبرو گردید که حقیقتاً زنگ خطر را برای همه ایرانیان مسئول و حتی وفاداران به آرمان های حداقلی انقلاب اسلامی ایران به صدا در آورد و ادعاها و شعارهای کسانی که زمینه های حقوقی و قانونی را برای اقدام و پیگیری معترضین نامهیا معرفی می کردند ،در مقام آزمون و عمل بسی ناشکیبا ،سست و جانبدارانه نمایاند.
لذا با عنایت به هویت مشکوک ، محتوی مسموم ، جانمایه ها و طرح کودتا گونه و پیامدهای دهشتناک و مضر به حال منافع ملی آن چیزی که"سخنرانی برادر مشفق" نامیده شده ، بر آن شدیم در پاسخ ندای وجدان ، الزامات دینی ، قانونی و ملی خود ، مواردی را به استحضار ملت رشید ایران رسانده ، با ریاست محترم قوه قضاییه مطرح و مصرانه خواهان رسیدگی و اقدام قضایی گردیم. چرا که عمیقاً بر این باوریم؛ قوه قضاییه از منظر بی طرفی و استقلال خود و نیز اثبات آن بنا بر قانون و تعهد به ملت، مؤظف به پیگیری و اقدام اساسی در این مورد می باشد.
1- انتشار خواسته و یا ناخواسته نوار سخنرانی فوق آنهم حدود 14 ماه پس از برگزاری انتخابات مخدوش و پر مسئله ریاست جمهوری دهم برای چندمین بار اذهان را به درستی و حقانیت اعتراضات گسترده و مسالمت آمیز مردم با عنوان مدنی "رأی من کو؟" و نیز اعتراضات آرام ، منطقی و حق طلبانه آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی نسبت به آنچه تخلفات انتخاباتی وانتخابات مهندسی شده نامیده اند ، سوق داد.بی شک سخنان سردار مشفق مدلولات فراوانی دارد که فرصت مغتنمی فراهم ساخته تا با تحلیل و سنتز موضوعات بیان شده و دلالتهای ناگفته آن ، بتوان بر نقشه راه تاریک و اهداف مهلک آن پرتو افشانی کرد که البته این مهم مجال دیگری می طلبد.بر ملا شدن سناریوی طراحان شبکه حزب پادگانی ، فتنه گریهای فرقه ای نفوذی و جاخوش کرده در نهادهای مختلف و حساس، یکی از نتایج انتشار نوار سخنرانی مزبور بوده است.نگاهی گذرا به مطالب و موارد گفته شده توسط آقای مشفق در رابطه با انتخابات و رویکردها ، تمهیدات و اقداماتی که حوزه های کاری ایشان به منظور دستکاری سیستماتیک در نتیجه انتخابات داشته ، هیچ شبهه ای را در اثبات حقانیت معترضان باقی نگذاشت و واقعیت آنچه را که رهبران آزاده و شجاع جنبش سبز مبنی بر تخلف و تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری دهم مطرح نموده اند ، به طور مستندتر به اثبات رساند.
2- یکی دیگر از مضامین سخنرانی سردار مشفق ،آدرس دهی دقیق مخالفان رکن جمهوریت نظام و حق تعیین سرنوشت ملت بوده که اینک به وضوح هر چه تمامتر در معرض دید دلسوزان و مسئولان پایبند به آرمانهای اولیه نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است .سخنان ایراد شده از برنامه ریزی سازمان یافته و وسیع "شبکه کودتاگر" و "جمعیت راه انداز" و هماهنگی میان اضلاع امنیتی ، سیاسی ، قضایی و رسانه ای آن به منظور طی فرایندی که در بند 2 بدانها اشاره شد،پرده برداشته است. بطوریکه واقعیت و مستندی برهنه تر و قاطع تر از آن را برای محاکمه آنان، نمی توان در ساحت قضایی ، متصور شد.
3- لذا ما تهیه کنندگان این نامه معتقدیم که شکایت هفت شخصیت سیاسی اصلاح طلب سرافراز کشورمان که از جمله وفاداران اصیل به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی و یاوران واقعی امام خمینی(ره) بوده و هستند ، علاوه بر اینکه اقدامی شایسته در زمینه دفاع از حقوق فردی پایمال شده و اعاده حیثیت آنان بوده که صد البته فراتر از آن اولا و بالذات ناظر بر استیفای حقوق پایمال شده ملت در جریان انتخابات پیش گفته می باشد که در صورت وجود اراده مستقل قضایی بایستی هموار کننده مسیر قانونی جهت رسیدگی به پرونده شکایت از شبکه کودتا علیه جمهوریت نظام سیاسی و به تبع آن تعلیق روندهای نامطلوب و غیر دمکراتیک انتخاباتی و نهادهای برآمده از آن باشد. بر این اساس ضمن آنکه برخورد با شاکیان سردار مشفق و بازداشت آنان را از منظر انسانی و حقوقی اقدامی نادرست و محکوم شده دانسته و حمایت خود را از شکواییه مردان مصمم، با استقامت و شایسته میهن و مواضع و اقدامات اصلاح طلبانه آنان که ضامن حاکمیت قانون ، منافع ملی ، استقلال کشور با اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، اعلام داشته و خواستار محاکمه سریع متهمان عنوان شده در شکواییه مذکور و آزادی بی قید و شرط شاکیان وارسته و مظلوم آن می باشیم.
در پایان نکته ای را از گذشته نه چندان دور برای استحضار مجدد و جلب توجه ویژه ملت آگاه ایران یادآور می گردیم ؛ دریغا و حسرتا که اگر متن سخنرانی سردار مشفق و مضامین پیدا و پنهان آن و نیز کلیشه های رایج تکنولوژی تبلیغاتی شبکه حزب پادگانی به ویژه استراتژی مداخله گرایانه ، مخاطره آمیز و پرخاشگرانه آنان در حق تعیین سرنوشت مردم و ماجراجویی های بلاهت آلود در روابط بین الملل را با متن سخنرانی مشهور سعید امامی در همدان مقایسه نماییم، شاید دیگر برای کسی که مدعی و خواهان عزت اسلام و ایران هست، شکی در لزوم برخورد قاطع قانونی و ریشه ای با باند مخوف و التقاطی فوق الذکر ، باقی نمی ماند.
خدا را می خوانیم که پیروزی و موفقیت را نصیب ملت و کشور ما سازد.
این بیانیه به امضای دهها نفر از فعالان اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی استان زنجان رسیده است. برخی از اسامی عبارتند از:
مجیدتقیلو، مهدی اسکندری،بهرام ملکی،محمد حسین جباری،سلطانعلی رفیعی،احمد نصیری، توکل غنی لو،سیدمسعود نجفیان،داود بیات،کاظم صلاحی مقدم،احد رضائی،فرهادی،خلیلی،ابوالفضل نقیلو،محمدفضلی، علی چراغی،شهبازی،باب اله فتحی ، مسعود الماسی، محمد واعظی، علیرضا اسکندریون، ، رحمت¬ا... بیگدلی، احمد مدادی، محی الدین اسکندری، سعید بیات، یوسف ناصری، سعید فقیهی، عبدالمطلب طاهری، سعید مالکی، اصغر بازرگانی، ادریس سالاری، گلشید کریمیان، الهام¬ اسرافیلی، الهه اسرافیلی، سمیه میناخانی، رسول حکیمی¬پور، مجید خلفی، اسماعیل بیات، خلیل ببری، علی جباری، ایوب بیگدلی، رضا ارجینی، وحید بلوری، زینب نوری عصری، محمد صادق رسولی، علیرضا وفا، منصور وفا، سید ¬حمید صدیقیان، امیرحسین علوی، محمدرضا فتحی، حسن زنگنه، باقر فتحعلی¬بیگی، رضا کریمی، صفیه قره باغی، مهدی جلیل¬خانی، رضا سلطانی، زینب ضیایی، جلال بیگدلی ، هوشنگ جعفری، احمد صادقی، نرگس بیات ، منا راستگو، حمید نوری، حسین نجاری، خسرو قاسمی نیا، فاطمه سیاحتی، مرتضی مظفری، مرتضی صنایعی، عادل صمدی، ناصر محمدی، رئوف طاهری و ... .


 


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اجعلنی فیه محبّاً لاولیائک و معادیاً لاعدائک. مستنّاً بسنّة خاتم انبیائک. یا عاصم قلوب النبیّین.


عریضه بیست و یکم در بیست و پنجم رمضان المبارک

از: همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت از کودتاگران نظامی

به: دادستان تهران

سلام آقای دادستان

این رمضان هم دارد به پایانش نزدیک می شود. کاش توشه ها گرفته باشیم و بهره ها برده باشیم.

دارد تمام می شود. به همین زودی به چشم برهم زدنی. دنیا همین است کلش دو روز است چه رسد به سال و ماهش و به روزهایش و لحظه هایش. ولی برای ما این لحظه ها و ساعت ها و روزها زود نمی گذرد. سخت و کشدار و تلخ و پردغدغه. روز را به پیگیری امور زندانیان سیاسی مان می گذارنیم و شب اگر خوابی به سراغمان آمد با خواب های عجیب و بعضا کابوس های آرامش کش دست به گریبانیم. این تلفن هم که شده سوژه خواب های ما. از بس روزها می مانیم پشت خط شما. راستی دیگر موزیک متن امام علی را نمی شنویم در انتظار طولانیِ شنیدن پاسخ سوالمان: تاجزاده را کجا برده اید؟ همسرم کجاست؟؟؟ امروز فکر کردم شاید اندک اندک شرم از فاصله کهکشانی تا عدل علوی باعث شده که آهنگ انتظار تغییر کند. شرم آری شرم. تماس های امروز من هم بی نتیجه بود. من دارم در ماهی که توصیه به فواید اعمال شده دائما کارهای بیهوده انجام می دهم. تماس برای گرفتن اطلاعات و پاسخ های تکراری. راستی آقای دادستان چه اصراری است بر حضور من در پشت دفتر شما یا حتی داخل آن؟ مگر از جانب خداوندگار عالم به شما و معاونین محترمتان الهام شده که آزار مسلمین و مسلمات و مؤمنین و مؤمنات روزه دار اجر و ثواب دارد؟ ما در این نزدیکی نیم قرن عمرمان باید کلی تلاش کنیم که عباداتمان را درست انجام دهیم و از مواضع بطلان آن حذر کنیم. نه خدای ناکرده مانند آنان که متعصبانه چشم و گوش از همه جرم و جنایت های اطرافشان بسته در خلوت و انزوا ذکر می گویند و بهشت را انتظار می کشند.نه ما فقط مراقبت می کنیم که در وسط معرکه دنیاپرستی و قدرتمداری و خشونت طلبی آقایان گَرد گناهشان دامانمان را نگیرد. ما خود در میانه میدانیم. میدان مبارزه با ظلم و ستم. حالا شما برای خودتان توجیهش کنید. توجیه کردن که کار سختی نیست. خودتان هم نتوانستید کودتاگران و ایادی مواجب بگیرشان برایتان ده ها حدیث و روایت مجعول هدیه می کنند. مگر سابقه اش را نداریم و نخوانده اید در تاریخ اسلام. توجیه آری توجیه. و ابلیس با همین توجیه موجب هبوط آدم شد و در طول تاریخ همین توجیه موجب ریختن خون ها و ناحق شدن حق شده است. آقای دادستان شما لطفا توجیه بفرمایید که چرا به سوال من که همسر یک زندانی سیاسی شاکی مظلوم بیش نیستم پاسخ نمی دهید. توجیه بفرمایید که کدام مصلحت اسلام و مسلمین موجب شده که همسر دلبند مرا بیست و دو روز در جایی که نمی دانیم کجاست نگاهدارید و از حقوق اولیه اش محروم کنید؟ توجیه بفرمایید که کجای قرآن و قانون اساسی و قوانین دیگر ما نوشته که شاکی باید در بند باشد و دادستان باید به جای داد ستانی کار دیگر کند؟ توجیه خیلی خوب است ولی چرا فقط باید هواداران قدرت توجیه شوند ما هم شدیدا نیاز به توجیه داریم.

آقای دادستان

ماه رمضان ماه نشاط و سرور در همه جوامع اسلامی است. ما و فرزندانمان ولی عادت کرده ایم از مسلمانی فقط ناله و ندبه و اشک وزاری را بشناسیم. باشد ترک عادت موجب مرض است ولی آیا خدا را خوش می آید شما با هر توجیهی این شب وروزهای عزیز را بر عده ای که تنها جرمشان نقد است با زبان و قلم سخت کنید و برای خانواده هایشان که چه بسا در مسیر دیگری هم گام برمی دارند و سلایق دیگر دارند، تلخ کنید و زهر کنید؟ آخر چرا باید ورد زبان این خانواده ها به جای واژه های عاشقانه و مهرآمیز لعن و نفرین باشد؟ از آه مظلوم نمی ترسید؟ از خشم و قهر خدا چطور؟ برادر عزیز ما صفایی فراهانی که صرفا به دلیل کینه توزی آقایان اسیر بند ستم شد و متأسفانه بر این مدیر صادق و خدمتگزار در آن دوران سخت انفرادی آن گذشت که نیک می دانند و نیک می دانید، اکنون گرفتار بیماری فلبی است. می دانید چرا؟ چون دغدغه خانواده اش را دارد. همسر مظلومش و یگانه دختر جوانش را که کاخ آرزوهایش با وحشی گری اوباش نقاب برچهره نابود شده. مسئولیت بیماری جسم و روح این خانواده عزیز را چه کسی برعهده می گیرد؟ امروز صدای نحیف خانم صفایی که ناشی از بیماری بود مرا لرزاند و اشک به چشمانم آورد بای ذنب؟ به راستی کدام گناه ؟ کدام جرم؟ آقای دادستان برای همسر صفایی و پریسایش توجیه کنید که جرم شکایت از کودتا گران بسیار عظبم است. اصلا گناه کبیره است و تاوانش را هم بنده های خدا که نعوذبالله جای خدا نشسته اند در همین دنیا می گیرند. برای خانواده میردامادی توجیه کنید که جرم برگزاری مراسم عروسی و شادباش این واقعه فرخنده کم نبود که این شکایت هم بر آن مضاف شد و این مرد بزرگ باید به پاس همه خدمات ارجمندش در زندان بماند و مرخصی بی مرخصی و درمان بی درمان. خانواده آقای امین زاده را توجیه کنید تا بفهمند شب نیمه شعبان کدام جرم بزرگی او را از جشن به عزلتکده کشاند. توجیهشان کنید که چرا باید به جای یک زندگی آرام و بی دغدغه باید هر آن نگران جسم و جان عزیز دربندشان باشند. ما را توجیه کنید آقای دادستان که سخت نیازمندیم. ما را توجیه کنید و بفرمایید چرا ظلم امروز با ظلم های دیروز وپریروز فرق دارد. بهداشتی است. استاندارد است. موجه است اصلا لازم است. نه ضروری حفظ نظام بلکه ضروری دین است. ما را توجیه کنید و باور بفرمایید ما خودمان بلدیم فرزندانمان را توجیه کنیم. سال هاست عادت کرده ایم و عادت کرده اند به این توجیه.

آقای دادستان

امروز هم تماس تلفنی داشتیم با دفتر شما. دفتر معاونتان. دفتر دیگرانی که نمی دانم شماره هایشان راا ز کجا آورده ام؟!در تماس آخر به کسی که گوشی را برداشت و نفهمیدم کیست گفتم برادرجان اصلا ما شکایت داریم باید به کجا ببریم؟ گفت از چه کسی؟ گفتم دادستان. با تعجب پرسید چه شکایتی؟ گفتم: یک این که پاسخ یک سوال ساده مرا نمی دهند و داد من شهروند یک لا قبا را نمی ستانند. دو این که همسر مرا که شجاعت و صراحت و استواری و ایمانش به خدا و رهیدگیش از خلق خدا موجب هراس کودتاگران شده از حقوق اولیه اش محروم کرده اند و به شکایتش هم رسیدگی نمی کنند. از من خواست منتظر بمانم و بعد گفت: تشریف بیاورید دفتر آقای کامکار! گفتم ولی ایشان که معاون آقای دادستان هستند. تأیید کرد. خنده دار نیست آقای دادستان. راهنمایی جالبی بود. شکایت از مافوق به زیردست؟ این قانون جدید است یا آن برادر می خواست یک جوری ما را بکشد به دادستانی آن هم زبان روزه و با این حال نه چندان خوش؟ درست است که ما در کلاس حقوق مبتدی هستیم ولی اهل مشاوره ایم. ما شکایتمان را به مراجع مربوطه می رسانیم. و امید رسیدگی داریم مگر این که سیاهه افراد و مراکز و نهادهایی که مصونیت قضائی دارند به برکت همین ماه منتشر شود تا دیگر کسی به خودش جرأت ندهد از « از ما بهتران » شکایت کند و اگر چنین کرد به قول ناصرالدین شاه بدهند پدرپدرسوخته اش را بسوزانند!

من مشاوره حقوقی می گیرم تا زمانی که همه وکلای آزاده به جرم دفاع از حقوق مظلوم به زندان نیفتاده اند. و کتاب قانون را به مدد می گیرم تا بتوانم از حقوق خودم، فرزندانم، خانواده ام و همسر عزیز دربندم دفاع کنم. من محکمه عدل را انتظار می کشم آقای دادستان مانند همه آنان که این مدت حقشان را ناحق کردند و مانند همه مظلومان عالم از زمان آدم تا کنون.

اللهم اجعلنی فیه محبّاً لاولیائک و معادیاً لاعدائک. مستنّاً بسنّة خاتم انبیائک. یا عاصم قلوب النبیّین.


 


تقدیم به استاد مطهری شهید خوارج زمان

مقدمه:

عباراتي كه قاضي شعبه15 دادگاه انقلاب به عنوان سند محكوميت من در حکم خود آورده - صرف نظر از اشتباهات يا تحريفات در نقل برخي جملات منسوب به من - سخناني است كه اینجانب به عنوان انجام وظيفه دینی، اخلاقی و ملی خود و اكثرا در چارچوب فعاليت تبليغات انتخاباتي بيان كرده ام. اگرچه تعدادی از آنها را در جلسات حزبی ایراد کرده ام که فقط با شنود ثبت آن ها ممکن بوده است. جرم تلقي كردن آن سخنان نشان می دهد كه در دادگاه های نمایشی سال 1388 نه اقدام های مجرمانه بلکه فعالیت های انتخاباتی علیه یکه سالاری بطور خاص و سیاست ورزی قانون گرا و مستقل به شکل عام محاكمه شد!من از اين احكام بوي تعويق و نهايتاً تعطیلی انتخابات و منتفی شدن سیاست ورزی قانوني را استشمام مي كنم.چرا كه نمي توان جمهوری اسلامی ایران را به پرنده ای تشبیه کرد که با دوبال پرواز می کند و درعین حال با تمام توان چيدن يك بال آن كوشيد یا يك انتخابات را "حماسه بي نظير" خواند و در همان حال معماران این حماسه را به بند کشید.افزون بر آن رای دادگاه با نسبت دادن "تشویق افراد و اغوای آنان و تحريك احساسات طرفداران" به حقوق و شعور سياسي ميليون ها انسان تظاهر ات كننده توهين مي كند. من و امثال من كه حكم دستگيري مان 19 خرداد صادر شد، محرك مردم برای خلق حماسه جاودان 25 خرداد 88 نبوديم، بلكه آگاهی شهروندان از "کودتای انتخاباتی" ونگرانی آنان نسبت به آينده فرزندان و نیز سرنوشت ايران عزيز بود كه میلیون ها انسان شریف را به خيابان ها آورد و راه تازه ای را برای ایرانیان رقم زد.از سوي ديگر حکم دادگاه به استناد سخنانی که بینش و روش دمكراسي خواه و حقوق بشر طلب من را نشان می دهد مرا به وجد می آورد و اگر بخواهم در قبال اين اتهام شيرين از خود دفاع كنم، به ساحت ملت شريف و آزدی خواه ايران توهين كرده ام و هرگز چنین مباد!بنابراین فرصت را مغتنم شمرده، توجه همگان را به مساله مهم نحوه پیوند روحانیت وحکومت جلب می کنم،که دغدغه ذهنی سالیان اخیر اینجانب و بسیاری از اصلاح اندیشان این دیاربوده است، مسئله ای که مستند محکومیت من در حکم فرمایشی دادگاه در فروردین 1389 قرار گرفته است.

اول. پيوند روحانيت و استبداد

در حکم دادگاه،‌ بخشي از سخنان و نظرات من در مورد پيوند کلیسا و استبداد به شكل ناقص آمده است كه لازم مي دانم آنرا آنچنان كه ازشهید مطهري آموخته و با اندیشه و تجربيات خودم در آميخته ام شرح دهم . استاد مطهري معتقد بود: « از نظر روانشناسي مذهبي يكي از موجبات عقبگرد مذهبي اين است كه اولياي مذهب ميان مذهب و يك نياز طبيعي تضاد برقرار كنند . مخصوصاً هنگامي كه آن نياز در سطح افكار عمومي ظاهر شود . درست در مرحله اي كه استبدادها و اختناق ها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم تشنه اين انديشه بودند كه حق حاكميت از آن مردم است،كليسا يا طرفداران كليسا و يا با اتكا به افكار كليسا اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت فقط تكليف و وظيفه دارند نه حق . همين كافي بودكه تشنگان آزادي و دموكراسي و حكومت را به ضد كليسا ، بلكه بر ضد دين و خدا به طور كلي بر انگيزد.»(1) من در سلول انفرادي به درك عميق تري از هشدار استاد رسيدم و شرايطي برایم فراهم شد كه آن سخنان را نه فقط "فهم" كنم بلكه تجربه كنم و زندگي كنم. اهانت ها،هتاكي ها و سيلي هايي كه بر صورت من و بعضی فعالان انتخاباتي دیگر و نيز بر پيكر هزاران جوان علاقه مند به سرنوشت خود و ميهن و مردم در یک سال گذشته وارد شد، در واقع ضرباتی کلیسایی علیه سخنان مطهري در نقد "دموكراسي ستيزي كليسا" بود .

شريعتِ هتاكي و سیلی بر صورت حق جویان و آزادی خواهان، البته که شریعت من نيست، و من اسلام خود را از چنين شریعتمدارانی اخذ نكرده بودم كه نزول سيلي وار آن و تجربه سلول انفرادي مرا به بن بست بكشاند. در عين حال نمی توانم نگران جواناني نباشم كه همچون نسل من شانس آن را نداشته اند كه ضمن حشر و نشر با شريعتي، مطهري، طالقاني ، بهشتي و دهها عالم آگاه و روشنفكر دیگر،"اسلام"دردوره آنان اسم رمز سرکوب و تنگ نظری و بی کفایتی و دروغ گویی نباشد.برای نسل من اسلام منادی حیات و استقلال و آزادی وضد استبداد و استعمار و استثماربود . اما اکنون چطور؟درست است که نسل جدید محضر آزادگانی مانند آیت الله منتظری را درک کردند یا آقایان موسوی اردبیلی و صانعی را می بینند، اما چشم كه به رسانه به اصطلاح "ملی" و در واقع "میلی" مي گشايند، امثال آقايان جنتی و مصباح را مي بينند که به اسم اسلام" ماکیاولیسم" را توجیه و از "اسلام اجباری" دفاع می کنند. به علاوه در جامعه و حيات روزمره نيز شلاق به اصطلاح شرعي حزب پادگانی را به شكل نقض حاكميت بر سرنوشت خويش و دخالت در حریم خصوصی خود مشاهده مي كنند. بنابراین نگرانم که ترویج نظری و عملی اسلام "تكفيري"و"خشونت محور" موجي از نا اميدي، پوچ گرائی و نیهیلیسم، نظم گریزی و آنارشیسم، بی بند و باری، افسردگي، اعتياد و بي اعتقادي به مباني ديني و اخلاقي كه استبدادطلبان با تمام قوا در حال توليد آن هستند، به نسل جوان آسيب رساند.(2)

دوم. تجربه كليساي ارتدوكس روسيه

اگر تجربه كليسای کاتولیک دموكراسي ستيز قرون وسطي كه به اعتقاد شهيد مطهري، ما نیز غرامت حقوق بشر ستيزي آن را مي پردازيم، از دسترس تجربه ما دور است، لااقل نيم نگاهي به تجربه كليساي ارتدوكس روسیه بيندازيم كه همسویی بي امان آن با استبداد تزاري، منجر به حاكميت ماركسيسم تمامیت خواه وضددین در آن کشور در قرن بیستم شد و نتايج آن را هنوز فراموش نكرده ايم؛

"لازم است اوضاع ويژه روسيه را يادآوريم ، اوضاعي كه پيامد اتحاد دولت مطلق گرا و ارتودكسی و سزار - پاپيسم موروثی از بيزانس بود. در همان حال كه دولت چونان ياور و پشتيبان كليسا به رسميت شناخته شده بود و مورد استفاده قرار مي گرفت، كليسا هم فرمان روايي مطلق گرايانه پادشاه را تطهير مي كرد . در روسيه آن زمان كليسا و دولت ، كل يگانه اجتماعي ای را مي سازند كه بسياري از انديشمندان به آن نام تئوكراسی (خداسالاري يا حكومت الهي) داده اند: به راستي از همين جاست كه مي توانيم بفهميم چرا بهترين انديشمندان روسيه با مسيحيت خويش مبارزه مي كردند . مي فهميم كه چرا در نگاه "بي يه لينسكي" مفهوم خدا با مفهوم سياست شلاق در هم آميخته است. هيچ انگاري خدا ناپرستانه و ماده گرايانه ی روسي و نيز ستيز سياسي آن با سزار - پاپيسم را درك مي كنيم . درك مي كنيم كه چرا راديكال ها و انقلابي ها به سوسياليسمي علاقه داشتند كه مي خواست فرمان رواييِ عدل را به جاي فرمان رواييِ عشقِ مسيحي و جمهوري را به جاي تزاريسم بنشانند . درك مي كنيم كه چرا شكل هاي گوناگون و درجه هاي مختلف نافرمان گرايي (يا آنارشيسم) در روسيه امكان شكوفايي مي يابند." عبارات فوق متعلق به يكي از پژوهشگران روسيه پيش از انقلاب" توماس ماساريك" است . وي از همکاري تنگاتنگ و همبافتگي "تك سالاري" و "ارتودوكسي" در روسيه تحلیلی ارائه می کند كه هنوز هم معتبر به نظر مي رسد ؛« در واقع كم و بيش در نگاه همه انديشگران روسيه نبرد با خدا معادل با نبرد عليه مرجع قدرت يا اوتوريته يعني عليه دولت، و معادل با نبرد عليه نظم اجتماعي و كليسا بود.(3)

انسان زدايي، حقوق بشر زدايي و دموكراسي زدايي از دين و خدا در روسيه تزاري به ظهور و حاكميت هفتادساله كمونيسم استبدادی وضد دین بر اذهان و عاطفه نسل جوان و روشنفكر آن ديار منجر شد. همين مكتب الحادي بود كه به تعبير رهبر فقید انقلاب در نامه به گورباچف «سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود » . امروز نيز تكرار تجربه استبداد تزاري در اشكال جديد، مي تواند به ظهور اشكال تازه اي از الحاد و خدا ناپرستي منجر شود كه لزوماً از جنس كمونيسم نيست و چه بسا در اشكال لائيسيسم ضد دین یا لائیسیته دین ستیز جلوه گر شود و مگر در انقلاب فرانسه در شكل ژاکوبنی خود بروز نکرد؟ تجربه روسيه نشان مي دهد كه برآميزي نهاد دين و نهاد سياست يعني در هم تافتگي کلیسا و دولت در آن سرزمين متعصب مسيحي، در واقع به معناي درآميزي استبداد سياسي و دين و به یک معنا استبداد دینی بود. همين تجربه دردناك حاكميت هفتاد ساله الحاد و ضدیت با دین را به عنوان واكنش افراطي عليه همان در آميزي درپی داشت. آنچه را كه كليساي ضد حق حاكميت انسان بر سرنوشت خود در روسيه پيش از انقلاب "اثبات" خدا می ناميد، استاد مطهري راهگشاي "انكار" خدا و "تثبيت الحاد" در ذهنيت نسل جوانِ آزاديخواه مي خواند. او به عنوان يك قاعده كلي كه از مطالعه تاريخ استنتاج كرده بود، مي گفت: « هر جا كه انسان در تاريخ مي بيند، هميشه انسان و خدا با هم نفي مي شوند و با هم اثبات مي شوند. يعني هر جا كه شما ديديد خدا نفي شده است ، انسان به نحوي نفي شده است.»(4) براین اساس می توان گفت طرفداري از دموكراسي یا حقوق بشر به نام خدا نيست كه منجر به رواج الحاد وبی دینی مي شود، بلكه در آميزي دين و استبداد و نفي حق تعيين سرنوشت در انتخابات آزاد و نفي آزادي انديشه و بيان و قلم و مطبوعات و سبک زندگی به نام دين است كه راهگشاي انواع و اشكال جديدي از الحاد و دين ستيزي خواهد شد.

دستگاه قضايي روسيه پيش از انقلاب كمو نیستي، آزمايشگاه تفكيك و تجزيه انسانيت و دموكراسي از خداپرستي و اتحاد آن با استبداد بود؛ «دادستان كل " پوبيه دونوتسف"(5)كه از پر و پا قرص ترين هواداران تك سالاري بود، همواره سياست خويش را بر اين اصل استوار مي ساخت كه الحاد يك سره بانفي دولت برابر است.» در نقطه مقابل "برديايف" فيلسوف دين شناس روس، دادستان كل كشور خود را به دليل تفكيك خدا از انسان و حاكميت ديني منهاي انسانيت، ملحد می دانست و مي گفت: «رويكرد "پوبيه دونوتسف"همانند رويكرد "ماركس "خدا ناپرستانه است و اين كه دادستان كل "درخلوت "نماز مي گزارد و روح خويش را به لطف پروردگار "در خلوت" مي پالايد چيز مهمي را عوض نمي كند.» به عقيده" بردیايف "« نه "پوبيه دونوتسف "خدا - انسان را مي شناسد و نه "ارتودوكسي تاريخي" [روسیه]. براي اين دو نه حاكميت خدا بر زمين راست است و نه "حقيقت مذهبي" از براي آدمي و جهان . ... از سويي انسان بي خدا و از سويي ديگر خداي بي انسان - قطب هاي آشتي ناپذير اين جهان و آن جهان. ... دادستان كل و انديشگر]ملحد روسی به دليل آشتي ناپذير دانستن انسان و خدا[ هر دو از يك خاك مي رويند»(6).

سوم. انقلابيون فرانسه و كشیش‌ها

« الکسی دوتوكويل» پژوهشگر برجسته فرانسوی درباره وحدت دين و سياست و در واقع پیوند روحانيت و حكومت مي‌نويسد: «وقتي مذهبي با حكومت اتحاد يافت، درست است كه سلطه خود را نسبت به عده‌اي شديدتر مي‌كند، ولي ديگر بايد از حكومت بر همه قطع اميد كند... محال است كه مذهب بتواند در قدرت مادي با حكومت كنندگان شريك شود و قسمتي از نفرت‌هايي را كه اينان بر ضد خود بر انگيخته‌اند، متوجه خويشتن ننمايد.... دين با اتحاد با قدرت‌هاي سياسي گوناگون صرفا اتحادي پر هزينه برقرار مي‌كند. دين براي زيستن محتاج آن‌ها نيست و با كمك به آنها ممكن است از ميان برود... چنين همبستگي هايي براي قدرتي كه نه به فشار بلكه بر اعتقاد استوار است، هميشه خطرناك است"(7). وی علت مبارزه پر شور انقلابیون فرانسه عليه كليسا و دين و روحانيت را همين پیوند مي داند و معتقد است اتحاد كليسا با رژيم استبدادي پيش از انقلاب موجب شد كه كليسا «در صدر مراجع سياسي و از منفورترين آن ها» شود. اين همان سخني است كه استاد مطهري هنگامي كه ايمان مذهبي ستمديدگان و زحمتكشاني را مشاهده مي‌كرد كه به رغم تحمل بي عدالتي ها بر ايمان و اميد خود پايدار هستند ، دچار شگفتي مي شد و مي گفت: «وقتي انسان سراغ اينها مي رود اصلاً تعجب مي كند كه در اين وضع، او چطور باز توانسته به جامعه و دين و به مذهب خوشبين باشد؟!»(8)"تعجب" شهيد مطهري از يك نظريه حكيمانه سرچشمه مي گرفت كه در كتاب "علل گرايش به ماديگري" و در فراز پيش گفته از شرح او به نهج البلاغه منعكس شد. در عصر بیداری انسانها چنانچه به نام دين، حق حاكميت او بر سرنوشت خود نفي وسبک خاصی از زندگی بر مردم تحمیل شود، حفظ دين و حفظ خوش بيني به دين و روحانيت بسيار دشوار خواهد بود. اگر استاد مطهري امروز ميان ما بود از برخي گرایش هاي الحادي، نیهیلیستی، پوچ گرا، آنارشیستی و نافرمان گرایی قشرهايي از نسل جوان آن قدر دچار تعجب نمي شد،که از عدم عبرت آموزی گروهی از روحانیون شیعی ونیز دیگر قشرهای فرهیخته ودین دار جامعه از این همه تجربیات تاریخی شگفت زده می شد.(9)

همچنان که گفته شد"دوتوکویل" مبارزه انقلابیون فرانسه علیه کلیسا و دین را قبل ازهرچیزبیانگر مبارزه با اتحادی می دید که بین کلیسا و سیاست ضدآزادی برقرار شده بود(10) .به همین دلیل می گفت: «افراد لامذهب دراروپا پیروان عیسویت ]مسیحی[را بیش از آن که رقیب دینی خویش بدانند،مانند دشمنان سیاسی تعقیب می کنند؛آنان بیش از آن که ایمان را یک باور باطل بدانند یک مرام حزبی می شناسند که مورد نفرت آنان است و وقتی کشیش را از خود می رانند به این مسئله که او نماینده خداست توجهی ندارند.نفرت آنها نسبت به کشیش از آن جهت است که اورا دوست حکومت]استبدادی [ می شناسند»(11)به باور او؛«کلیسا نه به خاطر آن که کشیشیان می خواستند امور جهان دیگر را تنظیم کنند ،بلکه از آن رو که کشیشیان مالک مستقلات،ارباب و تیولدار و عشریه بگیر گشته بودند و در امور دنیوی نقش برجسته ای را به عهده گرفته بودند،مورد نفرت قرار گرفته بودند. این بیزاری نه برای آن بود که در دنیای نوینی که داشت ساخته می شد کلیسا جایی نداشت ،بلکه به دلیل آن بودکه در دنیای کهنه ای که در آستانه نابودی بود،کلیسا نیرومندترین و ممتازترین مقام را دراختیار داشت»(12).

چهارم. کلیسا در امریکا

"هایمل فارب" یکی از اندیشمندان غربی معتقد است سه تلقی متفاوت از مدرنیته و روشنگری که او آنها را به شکل "جامعه شناسی فصیلت در بریتانیا"،"سیاست آزادی در امریکا"و"ایدئولوژی خرد در فرانسه" متمایز می کند،سه پیوند متفاوت میان دین و آزادی و میان قلمرو کلیسا و قلمرو دولت و جامعه ایجاد کرده است. " فارب" بر این اساس برداشت یک بعدی و خطی از نقش کلیسا را نفی می کند.همچنان که "دوتوکویل"درتجربه امریکا نادرستی تصور روشنفکران فرانسوی را از پيوند دين و روحانيت با آزادی فرد مشاهده و آن را نقد می کند؛ «درمیان ما (فرانسویان)مشاهده کرده ام که روح دین و روح آزادی همواره درجهت های مخالف حرکت می کنند.اما دراین جا(امریکا) آنها به خوبی با هم یگانه شده اند؛آنها به اتفاق هم برخاکی واحد حکومت می کردند. ... روحانيون آمريكايي دريافتند اگر بخواهند قدرت سياسي را تحصيل نمايند بايد از نفوذ مذهبي خود چشم بپوشند.]پس[ ترجيح دادند كه از قدرت حكومت چشم بپوشند تا در معرض تغييرات متواتر آن قرار نگيرند ».وی درکتاب"دموکراسی در امریکا"دین و کلیسا را یکی از سه دلیل عمده استقرار دموکراسی در آن کشور می خواند و آن را شرح می دهد؛.نقشی که مسیحیت و کلیسا در فرانسه ایفا نکرد. چنین پیوند دموكراتيكی در روسیه ارتدوکس نیز برقرار نشد و به جای آن پیشامدهای دیگری نسبت میان کلیسا و سیاست را رقم زد که تمامیت خواهی بعدی مارکسیسم ورشد آنارشیسم والحاد را در آن کشوردرپی داشت.به این ترتیب در امریکا و نيز درتجربه مدرنیته ی انگلستان احساس و اندیشه دینی هرگز خصومت انقلابیون فرانسوی و حتی روسی را علیه خود تجربه نکرد؛ «نیازی به سرنگون کردن خود دین نبود،زیرا نه پاپی وجود داشت،نه تفتیش عقایدی،نه یسوعیانی،ونه گروه کشیشان انحصار طلبی»(13).

پنجم.برابری خواهی ،مشیت الهی

درست است که در فرانسه وروسیه بین "استبداد"و مهم ترین نهاد دین یعنی "روحانیت" پیوندی برقرار شد که نتایج مخربی داشت اما بسیاری از اندیشمندان غربی ازجمله "دوتوکویل"چنین پیوندی را "ضروری" و "اجتناب ناپذیر" نمي‌دانستند؛ "اين فكر كه جوامع دموكراتيك ذاتاً دشمن دين هستند، يك خطاي بسيار بزرگ است... در مسيحيت و در كاتوليسيسم چيزي نيست كه مطلقاً مخالف با روح اين جوامع باشد.» او كه پيشرفت تدريجي در راه" حصول به برابري "را يك خواست و "مشيت الهي" مي‌خواند و مخالفت با آن را "محاربه" و جنگ با خدا مي‌ناميد، آروز داشت كه ملت هاي مسيحي به جاي مهار كردن جنبش دموكراسي خواهي که ماهیت آن را برابري طلبي می خواند براي هدايت و اصلاح آن در صف اول قرارگیرند. اين جامعه شناس فرانسوي نخستين وظيفه مسيحيان را «تعليم دموكراسي و تا حد امكان دوباره جان بخشيدن به معتقدات، تصفيه آداب و رسوم و ايجاد نظم و انتظام در حركات وجنبش‌ها» مي‌دانست. وی همچنان كه معتقد بود براي مقابله با آفاتي كه ممكن است "برابري" پديد آورد، تنها داوري موثر "آزادي سياسي" است، تأكيد می کرد که ،" دين ذوق و شوق آزادي را در مردم ترويج نمي كند ولي به طرز عجيبي استعمال و امكان استفاده از آزادي را تسهيل مي كند». «دوتوکویل» چنين وصفي را «ضرورت اخلاقي كردن دموكراسي به واسطه دين» مي دانست، چرا که معتقد بود، "دموكراسي ميل به مواهب مادي را تقويت مي‌كند.» او ضرورت دين را در«توجه دادن نفوس به آسمان»، «ترويج ميل به نامتناهي»،« دوست داشتن لذات غيرمادي» و «آموزش جاودانگي روح» به ابنای بشر مي دانست و كاركرد دين را در عصر جديد "اصلاح انحرافاتي" می خواند كه "برابري نظام ‌مند" و "آزادي نامحدود" به وجود مي‌آورد. (14)

ششم .ایران؛کدام مسیر؟

هنگامي كه به جامعه خودمان برمي‌گرديم، با كمال تأسف بايد اذعان كنيم كه در موارد بسیاری شاهد تکرار تجربه شکست خورده کلیسای کاتولیک قرون وسطی و کلیسای ارتودکس پیش از انقلاب روسیه یعنی پیوند قرائتی از دین با نیروهای مادی سرکوب و خفقان هستیم. اگر درباره آموزه های ضد دمکراتیک و ضد حقوق بشرآقایان مصباح و جنتی که به نام اسلام ترویج و تبلیغ و توسط بازوهای اجرایی آنان اعمال می شوند،بررسی جامعی صورت گیرد، به وضوح درخواهیم یافت که قدرت " الحاد زایی" و "خلاف زایی" آنها به هیچ وجه کمتر از قدرت کلیسای کاتولیک فرانسه یا کلیسای ارتودکسی روسیه تزاری پیش از انقلاب های کبیر و اکتبر نیست که ضديت با دين، نیهیلیسم و آنارشیسم و نهایتا کمونیسم الحادي و ضدآزادی از دل آن پدید آمد. البته از بخت خوش زمانه،آثار مطلق گرایی مهلک و دین سوز روحانیون ايراني حامی استبداد، به واسطه حضور مرجعیت آگاه، عالمان آزادی خواه و روشنفکران متعهد ما تاحدود زیادی مهار شده است . همین حضور پررنگ اجازه نمی دهد نظریه "اسلام تحجر، تكفير و ترور" یا "طالبانیسم شیعی" نتایج الحادی، فاشیستی، نیهلیستی وضد اخلاقی خود را به تمامی آشکار کند.به سخن دیگر درست است که"بردیایف " در پیکره سیاسی دادستان کل روسیه تزاری نمونه بارزی از پيوند "راست کیشی کلیسایی" را با «مطلق گرایی دولتی» می دید، یعنی می دید که درتجربه کلیسای روسیه،انسان زدایی از خدا و دین ،ولایت مطلقه حکومت را درقالب ولایت مطلقه دین (دین انسان زدایی شده و ضد دموکراسی)پیکرمند کرده بود وبه این ترتیب در جریان گذار از "مسیحیت ارتدکسی"به"مارکسیسم روسی" گوهرضد انسانی (و استبدادی) حکومت دست نخورده باقی ماند.(15) ولی برخلاف آن ،درجامعه ما ،آنچه مانع تکرارتجربه تلخ فرانسه و روسیه تزاری می شود دین باوری"غیرمصباحی-غیرجنتی" بسیاری از روحانیون آزاد و روشنفکران آگاه این فرصت را فراهم کرده است تا دین باوری بخش قابل توجهي از مردم و به ویژه قشرهای فرهیخته حفظ شود. آنان در سالیان گذشته در برابرتفسیر"طالبانی-پادگانی" از خدا و قرآن "قرائت "انسانی و دموکراتیک "ازآن دین الهی را عرضه كرده اندکه حضور انکار ناپذیر آن را از جمله در جنبش سبز به روشني مي‌بينيم. براین اساس نه فقط 25 خرداد 1388را نقطه عطف حضور میلیونی ایرانیان در دفاع از نامزدی می دانم که پرچم" اسلام حقوق انديش و خشونت پرهیز "را بردوش می کشد و رحمانیت و عقلانیت سبز دینی را درمقابل نگرش ابزاری و ماکیاولیستی به اسلام علم کرده است،بلکه 14 خرداد 1389 را نیز نمونه بارز مقاومت دینداری آزادی خواه و کرامت طلب در مقابل اسلام خوارجي يعني اسلام فرقه ای، تكفيري و خشونت ورز مي‌خوانم، آنجاکه مرجعیت آگاه و آزاده جهان تشیع یک صدا در مقابل" لمپنیزم سازماندهی شده "علیه نوه روح الله ایستادند و از حریم و حرم خمینی دفاع کردند. درآن روز ایرانیان باردیگر تجلی آشنای "روحانیت ظلم ستیز ،خوارج گریز و عدالت طلب" را مشاهده کردند که در صورت سکوتشان در حادثه زشت وفراموش ناشده 14 خرداد 89 تا حدود زیادی به محاق می رفت.(16)

هفتم. استبداد و احتضار اندیشه ها

«ماركس» معتقد بود با ازبین رفتن طبقات و در نتيجه رفع ظلم و نابرابري، دين خود بخود از بين خواهد رفت. او همچنان که باور نمي كردتلاش 70 ساله پیروانش در اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و مبارزه با نظام سرمايه‌داري در داخل وخارج،دین را از بين نخواهد برد، بلكه استخوان هاي ماركسيسم راخرد خواهد کرد،تصور نمی کردآنچه سبب تضعيف دين در ايران می شود،فعالیت کمونیست ها یاتلاش های سلسله پهلوي نخواهد بود، بلكه قرائت خوارجی-طالبانی از اسلام سوءاستفاده ازآن براي توجيه بي‌كفايتي‌ها، فسادها، تبعيض‌ها و ستم‌ها به همراه سركوب مردم و نقض حقوقشان و نيز تلاش براي تحميل يك سبك زندگي به شهروندان در نظامي كه به نام دين تأسيس شده است، بيشترين آسيب و لطمه را به اسلام و مباني اعتقادي و اخلاقي جامعه وارد می کند و هنجارهاي اسلامی در آن ، برخلاف نوع كشورهاي جهان به طور روزافزوني تضعیف می شود."مارکس " غافل بود از اينكه آنچه با"استبداد"پیوندبرقرار کند شکست خواهدخورد؛ دین ابراهیمی باشد یا اشتراكی‌گري الحادي . به همین دلیل يكي از دستاوردهاي بزرگ «عصر اصلاحات» و نيز «جنبش سبز» را ارائه تصویر انساني و اخلاقي وآزادیخواه از دين می دانم. این تفسير "خدا باور" ، "انسان گرا" و "دموكراتيك" از اسلام بسياري از پيامدهاي ترویج اسلام طالبانی-پادگانی و سوء بهره برداري هاي ابزاري از دين و سركوب به نام خدا را خنثي کرده، اگر چه نمی تواند همه آن آثار سوء را از بين ببرد.

پانوشت ها:

(1). مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، ص 125.
بازگشت

(2). نسل انقلاب اين خوشبختی را داشت كه عالمان و روشنفكران ژرف انديش و زمان شناس درعصر دیکتاتوری سکولار را از الحاد مارکسیسم و بي آرماني و پوچي زندگي نجات دهند و روح اميد و ایمان در کالبد نسل ما بدمند. اما درباره اين نسل چه مي توان گفت که درکنار درک عالمان آزاد اندیش و روشنفکران متعهد، "حکومت دینی" را با قرائت حزب پادگانی با چشم خود می بیند و اهانت و تحقیرو تبعیض و سرکوب را به نام "اسلام"تحمل و تجربه می کند؟
بازگشت

(3).اندیشگران روسیه در جستجوی "حقیقت مذهبی سوسیالیسم" ، ترجمه م.مهربان، نقل از "زمان نو"، چاپ پاریس، شماره 8، اردیبهشت 1364، ص 37.
بازگشت

(4).درسهای فلسفه تاریخ ، جلسه ششم،پیاده شده ازنوار.
بازگشت

(5). K.P. Pobiedonotsev.
بازگشت

(6).اندیشگران روسی ، ص 38.
بازگشت

(7). موریس باربیه،دین و سیاست در اندیشه مدرن،ترجمه امیر رضایی،نشر قصیده سرا،صص298 تا 301.
بازگشت

(8).مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، جلد4، انتشارات صدرا، ص 362.
بازگشت

(9). خوشبختانه جنبش سبز موجب شده است كه نه تنها ايرانيان بلكه جهانيان با اسلام انسان گرا آشنا شود كه اساس آن بر رحمانيت، عقلانيت و اخلاق استواراست. همين مساله از تبعات منفي" اسلام فرقه ای-تکفیری "و عملكرد غیرانسانی اقتدارگراها درباره دين گريزي نسل جوان می کاهد . به همين دليل معتقدم دو اسلامي شدن جامعه و تفكيك "اسلام حقوق محور و خشونت پرهیز" از "اسلام قدرت محور و خشونت پرست" روح پر فتوح مطهري را به وجد مي آورد. روشن است که اين نوع دينداري عميق و اخلاقي محصول مجاهده ی عالمان نو انديش و روشنفكران مسلماني است كه سال ها پيش از آنكه امثال آقايان مصباح و جنتي سخنگوي رسمي دين و سخنگوي دين رسمي و دولتي شوند ، به ترویج اسلام عقلانی و رحمانی پرداختند و نور ايمان و اميد را در دل بخش های قابل توجهی از نسل جوان زنده نگه داشتند . همين ايمان است كه ارتباط نسل جديد را با گذشته حفظ مي كند و اميد به آينده روشن را در دل آنان زنده نگه مي دارد. اما چه کنیم که در کنار این پرچمداران علم و اسلام و آزادی،نسل جوان عملکرد استبدادی وغیر انسانی کسانی را می بیند که خود را متولیان انحصاری دین و جمهوری اسلامی می خوانند و با گفتار طالبانی و عملكرد ناکارآمد و غیر انسانی خود دائماً برفوج دین گریزان می افزایند.
بازگشت

(10). آقای دکتر" علي میرسپاسی" در کتاب روشنفكران ايران (روايت هاي ياس و اميد) با بررسي پیوند بین دین وسیاست و نیز پیوند یا در برخی موارد عدم پیوند میان مدرنیته و دمکراسی در "سه روشنگری" متفاوت امریکا،انگلستان و فرانسه نتیجه می گیرد: «همه این مطالب گویای آن است که ضدیت با دین از ویژگی های ذاتی مدرنیته به معنای دقیق کلمه نیست،بلکه به احتمال زیاد ایدئولوژیک و مقید به بافت است .مثلاً متأثر از خصلت اقتدارگرا و سرکوب گر کلیسای کاتولیک در دوران پیش از انقلاب فرانسه است.» (ص262).
بازگشت

(11).موریس باربیه،همان کتاب،ص300.
بازگشت

(12).همان کتاب،ص301.
بازگشت

(13).دکتر علی میرسپاسی،روشن فکران ایران(روایت های یاس و امید)،ترجمه عباسی مخبر،نشر توسعه،صص 242 تا 262.
بازگشت

(14). موريس باربيه، همان كتاب، صص 303 تا 323.
بازگشت

(15)."بردیایف"در مقاله"پوچ گرایی درخاک مذهبی"(NIHELISM ON RELIGIOUS SOIL ) که به مناسبت مرگ "پوبیه دونتسف" دادستان کل روسیه تزاری نوشت به خوبی نشان داد چگونه"نیهلیسم روسی"بر "خاک مذهبی" آن کشور رویید و "مطلق گرایی دینی و حکومتی"به "مطلقیت الحادی" راه برد.
بازگشت

(16). باید قدر عالمان آگاه و نیز روشنفکران متعهد مسلمان را شناخت .درعین حال خود را برای رقابت آزاد با اشخاص و گروه هایی آماده کرد که آنان نیز حاضرند به نوبه خود درچارچوب قانون و با پذیرش حقوق دیگران، به فعالیت و رقابت سیاسی بارقبای خود بپردازند. پس لازم است اسلامی را ترویج کنیم که ضمن دفاع از هویت الهی-انسانی خود معتقد ، به تعامل با دیگران و رقابت آزاد با همه قانون گراها وخشونت پرهیزان است.
بازگشت


 


نوروز: جبهه مشارکت ایران اسلامی با ارسال نامه ای خطاب به حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی نسبت به رفتار صورت گرفته با وی و حمله لباس شخصی ها به منزل وی ابراز تاسف کرده و از عملکرد ضعیف نیروهای انتظامی در حفظ امنیت مردم و حریم شهروندان انتقاد کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نوروز متن کامل نامه جبهه مشارکت ایران اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای کروبی

باسلام واحترام

اخبار حملات وحشیانه عده ای از لباس شخصی های سازماندهی شده در روزها و شبهای اخیر که هم زمان بوده است با لیالی قدر به منزل شما آنهم در حالی که نیروهای انتظامی در کنارایستاده، شاهد آن بوده و از انجام وظیفه حداقلی خود که حفظ امنیت و حریم شهروندان و منازل مسکونی است باز داشته شده بوده اند موجبتاسف و تأثر عمیق گردید.

البته برای آن جناب که عمر خود را صرف مبارزه با مظاهر ظلم و جور و همراهی با خواست های برحق مردم کرده اید این تعرضات و فشارها تازگی ندارد و شما را از مسیر حقی که برگزیده اید باز نمی دارد. همین ویژگی بارز شماست که کودتاگران را که می اندیشیدند خواهند توانست با تحمل دوره کوتاهی از اعتراض بر خر مراد خود سوار شده و در جهت اهداف دنیایی خویش بتازند عصبانی و مضطرب کرده است.

این گونه مانورها که به عنوان حرکات خودجوش مردمی انجام می شود آنقدر رسواست و ماهیت شرکت کنندگان و سازمان دهندگان آنها آن قدر روشن است که کمتر کسی حتی در میان حامیان وضع موجود می توان سراغ گرفت که آن را به مردم نسبت دهد. مردمی که یک سال است رأی های به صندوق ریخته شده خود را با مسالمت آمیز ترین روشها مطالبه می کنند و پاسخی جز داغ و درفش ندیده و با خشن ترین روش ها مورد سرکوب قرار گرفته اند.

آنها از اعلام حضور ساده شما در راهپیمائی روز قدس چنان به هراس افتادند که چاره ای جز محاصره منزل شما به منظور جلوگیری از حضورتان در راهپیمائی ندیدند و ناگزیر شدند راهپیمائی روز قدس را زیر پوشش شدید ترین اقدامات امنیتی برگزار کنند چرا که می ترسیدند حضور شما و مردم معترض، رنگ سبز اعتراض به هرنوع ظلم را به این راهپیمائی بدهد.

آری مردم مظلوم ما امروز بیش از هر زمان دیگری درد و رنج برادران و خواهران فلسطینی خود را درک می کنند و خود را در کنار آنها می بینند.

برای شما از خداوند متعال سلامتی و طول عمر باعزت مسألت می نمائیم.

جبهه مشارکت ایران اسلامی


 


فرقی نمی کند که بعد از این چه اتفاقی بیفتد. چه سبزها پیروز بشوند یا نشوند، آیندگان از دوره کنونی تاریخ ایران به نیکی یاد نخواهند کرد و کسانی که تا آخر با احمدی نژاد بوده باشند برای همیشه بد نام باقی خواهند ماند. این دوره وصف خواهد شد به دوره ای که در آن فرومایگی بر فرزانگی ترجیح داده می شده است، دروغ و عوامفریبی بر صداقت و راستی، و شعار بر شعور. دوره ای که همه رشته های دولت های پیش از آن پنبه شده و همه دستاوردهای مادی و معنوی انقلاب اسلامی پیش چشم آنان که در راه آن فداکاری و عمر خود را سپری کرده بودند بی پروا به دست تند باد بی درایتی ها سپرده شده و نابود شدند. دوره ای که بی مایگان در صدر نشستند و فرهیختگان، دانشمندان، هنرمندان و دلسوزان به کنج فرستاده شدند و برخی از آنها به زندان.
ما نمی توانیم بفهمیم چرا چنین شده است و نیز نمی توانیم بفهمیم که چرا برخی از آنانکه می توانند بفهمند که چقدر اوضاع کشور خراب است از خود سلب مسئولیت می کنند و کاری نمی کنند. آقای مهدوی کنی علی القاعده باید بفهمد. از او برمی آید که کاری بکند. اگر سپاه و وزارت اطلاعات که معرکه گردانان این وضع وخیم هستند علمای بلاد را از هرگونه تحرکی باز می دارند بعید است چنین احاطه ای بر آقای مهدوی کنی داشته باشند.
حضرت آیت الله!
شما مسئولید. شما به اندازه ای که خداوند به شما امکان داده است مسئولید. شما مسئولید نگذارید بیش از این کشور و ملت به ورطه سقوط رانده شوند. پیش از آنکه دیر شود کاری بکنید. ما با شما هم عقیده و هم رأی نبوده ایم و نیستیم ولی به شما نیز گمان نمی بریم که با وضعیت فعلی اداره کشور همراه باشید. شما هم از این وضع ناراضی هستید. این، از دعاهای شب بیست و یکم شما که از صدا و سیما پخش می شد قابل فهم بود. خود را کنار نکشید و به سهم خود کاری بیشتر و موثرتر از آنچه می کنید بکنید.

 

اگر چه شما با دولت مهندس موسوی میانه خوبی نداشتید اما بعید است با کسانی که برخلاف حتی اعتقاد خودشان در بیان وی را فتنه گر و منافق می نامند همراه و نسبت های ناروا به وی را پذیرا باشید.
شما نیز حتما از هتک حرمت بیت امام در مراسم 14 خرداد و جلوگیری سازماندهی شده از سخنرانی نواده امام در آن مراسم با آن وصف و در حضور رهبری آزرده شده اید.
شما نیز حتما از حمله سازماندهی شده به بیوت علما و مراجع معظم تقلید حتی اگر از نظر سیاسی مخالف آنها بوده باشید راضی نبوده و کار آن حرمت شکنان را تأیید نمی کنید.
شما بدون تردید حمله به مسجد قبای شیراز را که در تولیت عالمی فرهیخته از خاندان معزز دستغیب و عضو مجلس خبرگان رهبری است شایسته نمی دانید.
شما بسیار بعید است که از رفتاری که با آقای هاشمی رفسنجانی می شود و عده ای تازه بدوران رسیده او را آماج انواع تهمت های ناروای خود می کنند خشنود باشید.
شما چگونه ممکن است که با حرکات رجاله هایی که سازمان یافته و با لباس شخصی چندین شب و روز خانه آقای کروبی را محاصره کرده و انواع وحشی گریها را علیه منزل او و همسایگانش اعمال کرده اند موافق باشید.
شما وزیر کشور و در دوره ای نخست وزیر موقت این کشور بوده اید و می دانید که با روشها و سیاستهای جاری وظیفه حکومت و دولت که همانا تامین امنیت و رفاه شهروندان و رشد و توسعه مادی و معنوی کشور است حاصل نخواهد شد. شما بحران جاری در اداره کشور را می فهمید.
بنابراین از شما انتظار نمی رود با سکوت خود ناظری بر روند جاری ادره کشور باشید که خدای نکرده شائبه همراهیتان با آن را ایجاد کند.
شما اگرچه سبز نیستید ولی از جنس آنهائی نیز نیستید که مسئول وضعیت نا بسامان امروز کشور هستند. کاری که آنها دیروز و امروز با یاران امام کرده و می کنند فردا روز، با شما خواهند کرد مگر آنکه دنباله رو آنها بشوید و دنیا و آخرتتان را بدست آنها بسپارید.
ببینید چگونه مداحان، عرصه را از روحانیت اصیل گرفته و آنان را به حاشیه رانده و یا دنباله رو خود کرده اند. شما که دبیر جامعه روحانیت مبارز هستید آیا رضایت داده اید به تبعیت از اسلام مداحان. آیا نمی خواهید شان و جایگاه روحانیت اصیل و مستقل شیعه را حفظ کنید و جلوی نشر آموزه های انحرافی و افراطی و رواج رفتار مبتنی بر آنها را بگیرید.
اگر وضع به همین منوال پیش برود دور نخواهد بود روزی که از آموزه های اصیل اسلام چیزی جز آنچه در مکتب مداحان و تازه بدوران رسیده ها عرضه می شود باقی نماند و شما نیز ناچار باشید بر اساس فرصتی که مداحان در اختیار شما می گذارند آنچه را که آنها دیکته می کنند بر زبان بیاورید و تأیید کنید.
آقای مهدوی کنی تا دیر نشده و تا همین فرصت و امکان اندک از شما ستانده نشده کاری بکنید که اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی از دور خارج نشوند و انقلاب و کشور اسلامی ما بیش از این بدست نااهلان و نامحرمان نیفتد.
خداوند متعال بر توفیقات روحانیت معزز و آگاه بخصوص حضرتعالی در جهت صلاح و سداد دین و ملت بیافزاید.


 


مهدی محمودیانفعال حقوق بشر، عضو کمیته اطلاع رسانیجبهه مشارکت و انجمن دفاع از حقوق زندانیان است .

این عضو کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت در روز بیست و پنجم شهریور ماه 88 در منزل شخصی خود توسط نیروهای وزارتاطلاعات بازداشت شد و حدود سه ماه از بارداشت خود را در انفردای سپریکرد ،و همچنان زندانی می‌باشد.

وی متولد سال ۵۷است. همه زندگی‌اش را در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سپری کرده‌است. در مدرسه و دانشگاه نظام جمهوری اسلامی درس خوانده و تربیت شده است.

محمودیان از روزنامه نگارانی است که نقش به سزایی در افشای جنایات و فجایع رخ داده دربازداشتگاه کهریزک قبل و بعد ازکودتای انتخاباتی داشت. او نخستین کسی است که سه سال قبل دربارهاعمال روش‌های غیرانسانی و غیرقانونی با متهمان در این بازداشتگاه مخوف ،اطلاع رسانی کرد. پس از کودتای انتخاباتی نیز چندین بار درباره کشتار مردمسبز در خیابانها و دفن‌های شبانه و غیرقانونی شهدایجنبش سبز با رسانه‌های مختلف گفتگو کرد، و بدلیل همین اطلاع رسانی سخت تحت فشار جسمی و روحی در ایام بازداشت در سلول انفرادی و زندان قرار گرفت .او که در زندان نیز به رفتارهای غیرقانونی و ضد حقوق بشری معترض بود و پس اعتراض به اعدام پنج تن از فعالین سیاسی کرد همراه چندتنی دیگر از چهرهای سیاسی از بند ۳۵۰زندان اوین به زندان رجایی شهر کرجمنتقل شد ،و در زمره زندانیانی است که تاکنون از دادن مرخصی بدانها دریغ شده است .

این فعال حقوق بشر و زندان سیاسی به شدت از بیماری ریوی و مشکل تنفسی رنج می‌برد. ویاز شرایط جسمی بد و برنشیت ریهٔ خود، از اینکه در زندان هیچ نوع داروییبرای درمان این بیماری مزمن در اختیار او قرار نمی‌دهند خبر داده بود. تاکنون نیز چندین بار در سلول خود بیهوش شده‌است. هر دو ریهٔ وی دچار عفونتحاد شده‌است و به گفته پزشک عمومی زندان به علت عفونت، ریه‌هایش در حال ازکار افتادن است.

بنا به گزارش‌های رسیده مهدی محمودیان به اتهام گفتگو با رسانه‌هایمختلف در مورد اعلام نام و شمار کشته شدگان و پافشاری بر دفن غیرقانونیآنها در بخش‌های مختلف بهشت زهرا، بازداشت شده‌است. همچنین بازجویان به اوگفته‌اند که یکی از اتهام‌های او توهین به رهبری در یک جمع خصوصی است امااو این اتهام را موکدا رد کرده‌است.

این عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان در یکی از ملاقات‌های خود بهخانواده‌اش گفته‌است که بازجویان از او خواسته‌اند تعهد بدهد برای چهار سالاز تهران خارج شود و روزنامه‌نگاری را برای همیشه کنار بگذارد تا از زندانرهایی یابد.

وی همچنین در ملاقات با مادر خود از فشار شدیدی که بر او برای اعترافعلیه عمادالدین باقی وجود داشت، خبر داده بود؛ اما پس از امتناع از اقرارعلیه باقی به حال خود رها شده که در واقع این وضعیت بلاتکلیف نوعی اعمالفشار برای اعتراف گرفتن از او بوده‌است.

اولین جلسه دادگاه مهدی محمودیان روز چهارشنبه ۱۱اسفندماه برگزار گردید.در تاریخ ۲۶اردیبهشت در غیاب وکیلش در دادگاه بدوی به جرم تبانی علیه نظام به ۵سال حبس تعزیری محکوم گردید.او و وکیلش به این حکم اعتراض کرده اند و منتظرند ببیند دادگاه تجدید نظر چه حکمی صادر می کند؟

مهدی محمودیان نماد نسلی است که با انقلاب اسلامی زاده شده اند ، در دوران سخت جنگ کودکی خود را سپری کرده اند ، و در دامن جمهوری اسلامی تربیت و پرورش یافته اند ، و قرار بوده است که از مواهب این انقلاب و نظام بهره مند باشند اما امروز به جرم مطالبه اجرای آرمانهای انقلاب و ایستادگی در مقابل انحرافها و کجی روی ها و دوری از این آرمانها گرفتار زندان شده است ، و چه فاجعه ای بالاتر از این می توانسته در جامعه ما رخ داده باشد؟ دراین روزهای ماه مبارک رمضان یاد و نام این آزاده در بند و خیل جوانان و نسل انقلابی را که برآرمانهای بلند ملت ایران ایستاده اند گرامی می داریم و ازخداوند متعال خواهانیم یار و نگهدار آنان باشد ، و دعا می کنیم که برپایداری آنها در مقابله با ظلم و ستم و استبداد بیفزاید .

 


 


طبق اخبار رسیده محسن صفایی فراهانی که چند روزيست دچار عارضه قلبی شده است ، به بیمارستان قلب تهران منتقل گرديده.

به گزارش نوروز ؛ محسن صفايي فراهاني امروز طي تماس تلفني با خانواده خود از وخامت اوضاع جسمي خود خبر داده و همچنين اضافه نموده است که از درمانگاه اوين به بيمارستان قلب تهران منتقل گرديده
شایان ذکر است محسن صفایی فراهانی، یکی از هفت اصلاح طلبی است که علیه سپاه پاسداران شکایت کرده است. وی که از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت است پس از انجام مصاحبه ای در مورد شکایت هفت فعال سیاسی از یکی از مسئولان سپاه پاسداران، به زندان بازگردانده شد
 


 


نوروز: جبهه مشارکت ایران اسلامی با ارسال نامه ای خطاب به حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی نسبت به رفتار صورت گرفته با وی و حمله لباس شخصی ها به منزل وی ابراز تاسف کرده و از عملکرد ضعیف نیروهای انتظامی در حفظ امنیت مردم و حریم شهروندان انتقاد کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نوروز متن کامل نامه جبهه مشارکت ایران اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای کروبی

باسلام واحترام

اخبار حملات وحشیانه عده ای از لباس شخصی های سازماندهی شده در روزها و شبهای اخیر که هم زمان بوده است با لیالی قدر به منزل شما آنهم در حالی که نیروهای انتظامی در کنارایستاده، شاهد آن بوده و از انجام وظیفه حداقلی خود که حفظ امنیت و حریم شهروندان و منازل مسکونی است باز داشته شده بوده اند موجبتاسف و تأثر عمیق گردید.

البته برای آن جناب که عمر خود را صرف مبارزه با مظاهر ظلم و جور و همراهی با خواست های برحق مردم کرده اید این تعرضات و فشارها تازگی ندارد و شما را از مسیر حقی که برگزیده اید باز نمی دارد. همین ویژگی بارز شماست که کودتاگران را که می اندیشیدند خواهند توانست با تحمل دوره کوتاهی از اعتراض بر خر مراد خود سوار شده و در جهت اهداف دنیایی خویش بتازند عصبانی و مضطرب کرده است.

این گونه مانورها که به عنوان حرکات خودجوش مردمی انجام می شود آنقدر رسواست و ماهیت شرکت کنندگان و سازمان دهندگان آنها آن قدر روشن است که کمتر کسی حتی در میان حامیان وضع موجود می توان سراغ گرفت که آن را به مردم نسبت دهد. مردمی که یک سال است رأی های به صندوق ریخته شده خود را با مسالمت آمیز ترین روشها مطالبه می کنند و پاسخی جز داغ و درفش ندیده و با خشن ترین روش ها مورد سرکوب قرار گرفته اند.

آنها از اعلام حضور ساده شما در راهپیمائی روز قدس چنان به هراس افتادند که چاره ای جز محاصره منزل شما به منظور جلوگیری از حضورتان در راهپیمائی ندیدند و ناگزیر شدند راهپیمائی روز قدس را زیر پوشش شدید ترین اقدامات امنیتی برگزار کنند چرا که می ترسیدند حضور شما و مردم معترض، رنگ سبز اعتراض به هرنوع ظلم را به این راهپیمائی بدهد.

آری مردم مظلوم ما امروز بیش از هر زمان دیگری درد و رنج برادران و خواهران فلسطینی خود را درک می کنند و خود را در کنار آنها می بینند.

برای شما از خداوند متعال سلامتی و طول عمر باعزت مسألت می نمائیم.

جبهه مشارکت ایران اسلامی


 


در پی تعرض صورت گرفته به منزل حجت الاسلام و المسملین مهدی کروبی، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی در تماسی تلفنی این اقدام را محکوم کرد.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، رئیس‌جمهور سابق کشورمان در این تماس ضمن اظهار تاسف شدید از تعرض به این یار انقلاب و خدمتگزار مردم و محکوم کردن تخریب‌ها و هتاکی‌های صورت گرفته ابراز امیدواری کرد که مسئولان ذی ربط در رسیدگی و پیگیری این حادثه زشت و تلخ برخورد و با مسببان و عاملان آن به وظیفه خود عمل کنند.

خاتمی در این تماس تاکید کرد: با کمال تاسف عدم برخورد جدی با چنین پدیده‌ای باعث جری‌تر شدن قانون شکنان و هیاهوگران شده است.

وی خاطر نشان کرد: این رفتارها بیش از هر چیز باعث وهن نظام و لطمه دیدن انقلاب است.


 


بی خبری از وضعیت سلامتی و شرایط نگهداری محسن صفایی فراهانی که پنج روز پیش در زندان اوین دچار حمله قلبی شد، موجب نگرانی خانواده این فعال سیاسی و همچنین یارانش در بند ۳۵۰ اوین شده است.


به گزارش کلمه، وی چند روز پیش در بند ۳۵۰ زندان اوین دچار حمله قلبی و به بهداری زندان منتقل شد، اما تاکنون هیچ اطلاع دقیقی از وضعیت سلامتی وی در دست نیست.

 

صفایی فراهانی دیروز در یک تماس تلفنی کوتاه با خانواده اش تنها گفته که شرایط بهتری نسبت به روزی که دچار حمله قلبی شد، دارد اما اجازه ندارد که بگوید کجا بستری است. خانواده صفایی که به شدت نگران وی هستند، خواهان ملاقات با وی در بیمارستان محل بستری اش هستند.

 

هم بندان او در بند ۳۵۰ زندان اوین نیز نسبت به سرنوشت او ابراز نگرانی می کنند. آنها می پرسند چه بلایی بر سر صفایی فراهانی آمده است و آیا او تاکنون به بیمارستان انتقال یافته است یا همچنان در بهداری اوین با کمترین امکانات به سر می برد؟ آنها برای مطلع شدن از وضعیت صفایی فراهانی در این پنج، روز بارها به مسوولان بند ۳۵۰ از جمله بزرگ نیا، رییس بند ۳۵۰ مراجعه کرده اند اما مسوولان زندان از دادن هرگونه خبری در باره وی خودداری می کنند.

 

محسن صفایی فراهانی، یکی از هفت اصلاح طلبی است که علیه سپاه پاسداران شکایت کرده است. وی که از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت است پس از انجام مصاحبه ای در مورد شکایت هفت فعال سیاسی از یکی از مسئولان سپاه پاسداران، به زندان بازگردانده شد.

 

هفت فعال سیاسی نامدار کشور از جمله صفایی فراهانی در شکایتنامه ای که درواقع سندی است درباره ظلم ها و کارشکنی های عده ای متوهم که متاسفانه لباس نظامی و امنیتی بر تن کرده اند، به اظهارات فردی موسوم به "سردار مشفق" اشاره کرده و آن را سند مهمی در جهت روشن شدن مسائل پشت پرده انتخابات ریاست جمهوری دهم و حوادث بعد از آن و اقدامات خلاف قانون گروه استبداد طلب پیش گفته، در جریان انتخابات و پس از آن دانسته بودند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته