هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

Latest News from Norooz for 01/20/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




یک واحد ملی بسامان جامعه ای است که آحادش بر پایه یک قرار داد جمعی ( درقالب قانون اساسی ) برای تامین حقوق پایه و بنیادین در کنار هم قرار گیرند . از آنجا که تامین و تضمین این حقوق و اجرای قرار داد جمعی ( قانون اساسی ) در سایه تولید کالاهای عمومی ( از قبیل امنیت عمومی، دفاع از مرز های ملی ، اعمال سیاست خارجی و تعامل با دیگر کشورها ، فصل دعاوی بین شهروندان و...) ممکن می شود و تحقق آن نیاز به قوه آمره دارد « دولت » ( به مفهوم عام یعنی کل قوا و نهادهای حاکمیتی ) به نمایندگی از سوی شهروندان و با رای آنان مستقر می شود و در واقع دولت به عنوان خادم ملت باید مجری قانون باشد و در صورت هرگونه تخطی از اجرای قانون و سوء استفاده از قدرت این حق مسلم ملت است که رای خود را از دولت و دولتمردان پس گیرد وآنها را تغییر دهد . روشن است که هرگونه مقاومت دولت و دولتمردان در مقابل رای عدم اعتماد ملت و نپذیرفتن آن خروج از متن قرارداد جمعی ( قانون اساسی ) و ورود به عرصه استبداد و دیکتاتوری است که دراینصورت حق اعتراض و انقلاب را بروی شهروندان می گشاید و واحد ملی را وارد عصری از نابسامانی می کند .
مردم ایران که قرن های متمادی سلطه سلاطین جور و استبدادی را تجربه کرده بود تحت تاثیر تحولات و تجربیات زمانه بیش از یک قرن پیش در صدد برآمدند تا جامعه ای بسامان تشکیل دهند و با قیام مشروطه پای در اینراه نهادند و با پیروزی این قیام برای اولین بار در ایران قرارداد جمعی ( قانون اساسی مشروطه ) نوشتند و تصور براین بود که عصر جدیدی را بر پایه حقوق بنیادین شهروندی رقم زنند اما بدلیل نبود بسترهای معرفتی و عینی این خواسته در آحاد جامعه و ریشه داری استبداد در خاک این سرزمین ،در گذر زمان این قرارداد جمعی مغلوب قدرت دولت شد و قانون اساسی به استخدام حاکمیت برای اعمال استبدادی بدتر از گذشته درآمد چرا که قانون که به عنوان میثاق ملی برای سامان بخشیدن به جامعه و تامین حقوق شهروندی موضوعیت داشت در عمل به ابزاری برای سلطه حاکمیت و تضییع و سلب حقوق آنان تبدیل شده بود بگونه ای که به رغم عدم پایبندی حاکمیت به قانون هر صدای انتقادی و اعتراضی به عنوان مخالفت با قانون منکوب و سرکوب می شد و زندان و تبعید و اعدام در انتظار منتقدان و مخالفان حاکمیت استبدادی بود . رخداد این واقعیت چرخه ای از اعتراضات و جنبش های ملی و انقلابی را در سرزمین ما در قرن معاصر شکل داده است که در دنیا سابقه و نظیر ندارد ، چرخه ای که هزینه های انسانی و مادی بس سنگینی را بهمراه داشته است و بی اغراق می توان گفت بهترین و نخبه ترین سرمایه های انسانی و فرصت های تاریخی ما را به کام خود گرفته است که نتیجه اش عقب افتادگی کشور از قافله رشد و توسعه از یکسو و ناکام ماندن جامعه در بسامان شدن از سوی دیگر بوده است .
جنبش سبزی را که پس از کودتای انتخاباتی سال گذشته شکل گرفته باید در ادامه چنین چرخه ای دانست با این تفاوت که در سایه انباشت تجربه های تاریخی در پی انقلاب و براندازی نظام سیاسی مستقر نیست چرا که تجربه های گذشته نشان داده است که تغییر نظام الزاما به تغییر رفتار و قانونمند شدن دولت منجر نمی شود بلکه باید راهی را پیمود که نتیجه اش پایبند شدن واقعی دولت به قانون و اجرای بی کم و کاست آن باشد ، موضوعی که در ادبیات سیاسی رواج یافته از ابتدای قرن بیست و یکم در دنیا ذیل « حکمرانی خوب » صورت بندی شده است . بیاد می آورم که در دوره اصلاحات و مجلس ششم که بحث پیرامون این موضوع در دنیا پا گرفته بود و پنجره ای بروی انجام اصلاحات در ایران باز شده بود مرکز پژوهش های مجلس در یک برنامه پژوهشی ادبیات جریان یافته دراین باره را جمع آوری کرد تا زمینه های معرفتی و ذهنی روی آوری به این امر را فراهم آورد و متاسفانه آنچنان که باید و شاید دامنه این بحث در جامعه گشوده نشد اما غافل از اینکه نیروهای اقتدار گرا و استبداد طلب با استفاده از امکانات عمومی و سوء استفاده از قدرت در پی کاری دیگر بودند و با مهندسی آراء در یک مرحله و تقلب در مرحله دیگر نه تنها جامعه ما را از رفتن بسوی « حکمرانی خوب » باز داشتند بلکه حرکت بر دور باطل چرخه تاریخ معاصر ایران را برای چندمین بار به جریان درآوردند و بیش از یکسال و نیم است که کشور را درگیر یک بحران فرسایشی و پرهزینه کرده اند که سرانجام آن به هرچه منجر شود در یک نگاه ملی و درازمدت جز از دست دادن بهترین سرمایه ها و فرصت ها برای رشد و توسعه و آبادانی کشور نیست .
از ابتدای برآمدن اعتراضات به نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری و شکل گیری جنبش سبز نیروهای اقتدارگرا و کودتاگر در این مدعا دمیده اند که معترضان در پی براندازی نظام و رهبری بوده اند تا در مسیر مقابله سرکوبگرانه بتوانند رهبری و افراد باورمند به نظام را با خود همراه سازند . حتی اگر بنا را براین بگذاریم که اینها در طرح مدعای خود هیچگونه منفعت مادی و سودجویانه ندارند و بواقع انگیزه پاک و عقیدتی نسبت به نظام و رهبری دارند ( فرض محال که محال نیست !) و هرچند اینان می توانند به برخی شعارها و رفتارهای عکس العملی بخشی از معترضان استناد کنند اما این مدعا واقعیت ندارد و هیچ رد و نشانه ای برای اثبات این مدعا در سخنان و بیانیه های رهبران جنبش سبز و جریان غالب معترضان نمی توان یافت . دعوای معترضان و حاکمیت بر سر قوه مجریه و « حکمرانی خوب » است و گذر زمان و عملکرد دولت مستقربرآمده از کودتا نیز درستی این ادعای معترضان را ثابت کرده است و اینرا بخوبی می توان از گفته ها و نوشته های همسویان با دولت و حتی حامیان افراطی اش دید و دریافت !
دراین روزگار نه تنها در ایران بلکه در همه کشورها شهروندان در پی دستیابی به « حکمرانی خوب » هستند و برایشان نام و عنوان اصولگرا و اصلاح طلب و...و حتی نوع حکومت دینی یا سکولار و...مهم نیست ، شهروندان هر کشوری امنیت و رفاه می خواهند ( نمونه اخیرش جنبش مردم تونس ) و در ایران امروز هم دعوا بر سر این موضوع است و البته بدیهی است که اگر حاکمیت نتواند به این خواسته ملت پاسخ دهد و بخواهد با زور و ارعاب و زندان و... ادامه کار دهد و جان مردم به لبشان برسد آنوقت کاربجاهای باریک می رسد و مردم سراغ نظام و رهبری هم خواهند رفت به ویژه اینکه مردم ایران سابقه و تجربه انقلاب هم دارند!
جنبش سبز تجربه ای تازه در مسیر تجربیات جنبش های اعتراضی و انقلابی تاریخ معاصر ماست و نادر جنبشی است که در پی براندازی نظام نیست بلکه در پی اصلاح و تغییر رفتار حاکمیت و ساز و کارهای اداره جامعه و بسامان امور آنهم با شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و مدنی است و از اینرو خواسته اش اجرای بدون تنازل قانون اساسی و پناه بردن به صندوق رای برای حل قانونمند منازعات سیاسی و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در سایه یک انتخابات آزاد و سالم است . آزاد کردن زندانیان سیاسی علامت ورود به این مسیر و اعتمادسازی با معترضان است و بواقع در شرایط کنونی ایران آنانی که در مقابل انجام این خواسته ها مقاومت و به وضوح اعلام می کنند که نیازی به مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات ندارند براندازند چراکه به صراحت عدم اعتقاد خود به اجرای قانون اساسی و انتخابات آزاد و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را فریاد می زنند و اینکه می خواهند به هرشیوه و وسیله ای حاکمیت استبدادی خود را حفظ نمایند . جنبش سبز در پی برآوردن همه افراد جامعه ذیل چتر قانون اساسی است بگونه ای که هیچ فرد و نهادی خود را فراقانون نداند و جامعه بسامان و « حکمرانی خوب » فقط در این صورت تحقق می یابد در غیراینصورت جز نابسامانی و بحران و غیرقابل پیش بینی بودن تحولات آتی درانتظار جامعه نخواهد بود و به نظر می رسد آزمون فیصله بخشی که می تواند نقطه عطفی در این مسیر باشد انتخابات آتی مجلس و رفتار حاکمیت در این باره است ، و اینکه آیا نظام تصمیم گیری حاکم چقدر می خواهد برای بقای نظام و گشودن راه بروی « حکمرانی خوب » هزینه و سرمایه گذاری نماید .
 


 


مهدی کروبی در دیدار با خانواده ی عرب سرخی، ضمن ابراز خوشحالی از آزاد شدن فاطمه، دختر این خانواده، از بازگرداندن فیض الله عرب سرخی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به زندان اوین، اظهار تاسف کرد.

به گزارش نوروز و به نقل از کلمه، کروبی با ستایش مقاومت و صبوری خانواده های زندانیان سیاسی گفت: ایستادگی شما، زندان و دیگر ابزارهای فشاری که برای ساکت کردن شما استفاده می شود را به سخره گرفته است.

وی تصریح کرد: فعالیت ها و عدم سکوت خانواده ها در یک سال گذشته، نقشی بسیار موثر، هم سطح و یا حتی جدی تر از مبارزین در زندان را در پیشرفت جنبش سبز ایفا کرده است.

کروبی ضمن تقدیر از خانواده ها که دقیقا منطبق با هویت و سابقه ی دینی و ملی خود به دفاتر مراجع می روند و شجاعانه شرح امور جاری زندان ها و دیگر فسادهای رایج را می دهند تاکید کرد: تظلم خواهی شما نزد مراجع علاوه بر اینکه تاثیرگذار است، موجب شده تا وقتی مراجع از خانواده ها حمایت می کنند غیر اسلامی بودن برخوردهای بخشی از حاکمیت با منتقدین سیاسی برای همه عیان و آشکار شود.

مهدی کروبی در این دیدار ضمن شنیدن وضعیت زندانیان سیاسی ابراز امیدواری کرد که هر چه زودتر بلای نازل شده بر مردم مرتفع شود.

این دیدار که برخی دیگر از خانواده های زندانیان سیاسی نیز در آن حضور داشتند با اقامه ی نماز جماعت مغرب و عشا به امامت حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی پایان یافت.


 


در پی تکذیب خبر دروغین سایت‌های حامی دولت از سوی سید علی خمینی، این سایت‌ها ضمن آغاز تخریب این نوه امام راحل، سیدعلی خمینی را – که تا دیروز یک جوان بابصیرت! توصیف می‌شد – با این تعبیر توهین‌آمیز توصیف کردند: یک جوان ۲۰ ساله که غیر از یک پسوند باشرافت به دنبال اسمش، چیز مهم دیگری ندارد!

به گزارش نوروز و به نقل از کلمه، حامیان دولت در عین حال اعتراف کرده‌اند که شایعه کذب حضور سید علی خمینی در مراسم ۹ دی، تدارک تبلیغاتی این جناح برای آن روز را برهم زد.

آنها همچنین به‌سان سید حسن خمینی که چندی پیش – به قصد توهین – مصطفوی خوانده شد، سید علی خمینی را نیز سید علی مصطفوی خواندند تا اوج عصبانیت خود از موضع‌گیری صریح نوه امام را نشان دهند.

سایت آینده نوشت که وب‌سایت محافظه‌کار سجا‌نیوز اعلام کرده مسئولان سایت مشرق نیوز قسم خورده‌اند که از حضور علی خمینی در مراسم نهم دی ماه سند دارند، اما می‌گویند به مصلحت نیست که این سند را منتشر کنند!

رجانیوز هم در بخش وبلاگهای خود به نقل از یک وبلاگ همسو با حامیان دولت، نوشت: اگرچه کلیت کار بچه‌های سایت مشرق دست مریزاد دارد اما به نظرم در ماجرای سیدعلی مصطفوی (نامت بزرگ باد خمینی کبیر) بدجوری گاف دادند. به درست یا غلط بودن خبر کار ندارم هرچند در وثاقت خبر دوستان مشرق هم تردید نمی کنم. اما اصل موضوع حضور سیدعلی خمینی در سالگرد حماسه ۹ دی و بزرگنمایی آن ، واقعا” چه حاصلی داشته و دارد. این همه خواص بی بصیرت سال گذشته به دره فتنه غلتیدند ، کک انقلاب هم نگزید و حضور میلیونی مردم در حماسه ۹ دی پاسخ محکمی به همه آن جفاکارها بود. حالا یک جوان ۲۰ ساله (که غیر از یک پسوند باشرافت به دنبال اسمش، چیز مهم دیگری ندارد) با ترس و لرز از توپ و تشر برادر بزرگتر به سالگرد این حماسه آمده یا نیامده ، واقعا” چه اهمیتی داشت؟

جا دارد به دوستان حامی دولت یادآوری کنیم که در روایات از معصومین (ع) نقل شده است: آدمی نباید چیزی بگوید که از آن پشیمان شود. سخن دروغ که جای خود دارد!


 


دادگاه دبیر کل نهضت آزادی ایران امروز برگزار نشد.

به گزارش نوروز و به نقل از میزان خبر، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب امروز و به بهانه ایراد در پرونده از انتقال دکتر ابراهیم یزدی به دادگاه جلوگیری کرد.

وکیل مدافع دکتر یزدی از مشخص نشدن تاریخ دیگری برای دادگاه این زندانی سیاسی خبر داد.

محمد علی دادخواه در این باره به میزان خبر گفت: با توجه به سن و وضعیت جسمانی دکتر ابراهیم یزدی درخواست تبدیل قرار را به دادگاه ارائه کردم که رییس دادگاه این امر را موکول به تکمیل پرونده کرد.

دکتر ابراهیم یزدی، نهم مهرماه گذشته در اصفهان و به جرم اقامه نماز غیر قانونی بازداشت شد و طبق آخرین اطلاعات او در یک خانه امن و در یک منطقه نظامی نگهداری می شود.

نوبت پیشین دادگاه دکتر یزدی روز ۱۶ آذر بود که بدون ارائه دلیل از سوی دادگاه به تعویق افتاده بود.

علیرغم گذشت چند ماه از بازداشت دادگاه به بهانه عدم تکمیل پرونده همچنان موجب بلاتکلیفی پرونده مسن ترین زندانی سیاسی ایران شده است.


 


ورود هر گونه روزنامه به بند ۳۵۰ زندان اوین از هفته گذشته ممنوع شد .از چند ماه پیش با پیگیری فراوان زندانیان این بند، مسوولان اجازه داده بودند روزانه چند روزنامه وارد این بند شود.

به گزارش نوروز و به نقل از کلمه، پیش از این در بند ۳۵۰ اوین تعدادی از روزنامه های حامی دولت همچون روزنامه ایران، وطن امروز و کیهان توزیع می شد و زندانیان قادر بودند از لابه لای اخبار تحریف شده این روزنامه ها به برخی اخبار جامعه دست یابند.اما از هفته گذشته حتی توزیع این روزنامه ها هم در این بند ممنوع اعلام شده است .به نظر می رسد پس از قطع تماسهای تلفنی این بند این اقدام نیز در جهت هر چه بی خبر ماندن زندانیان و تضعیف روحیه آنان انجام گرفته است.

این در حالی است که کتابخانه کوچک بند ۳۵۰ که بیشترین تعداد زندانیان سیاسی به ویژه زندانیان حوادث پس از انتخابات در آن نگهداری می شوند،فقط چند ده کتاب قدیمی دارد . اکنون زندانیان این بند از کوچکترین امکانات محروم هستند و در این بند تنها می توانند از یک هوا خوری کوچک استفاده کنند .


 


ادعای بزرگ یا از روی علم و دانش و هنر و خرد بزرگ است و یا برآمده از نادانی و خودفریبی و خودشیفتگی بزرگ. ناگفته پیداست که علم و عقل و هنر و سرانجام تکبر و خودبزرگ بینی تنها از آن خداست و این بشر دو پا نه عقل کل است و نه علم مطلق. همه خسارت های بزرگ، خیانت های زشت و جنایت های شنیع در سراسر تاریخ بشر از سوی ابو جهل ها و از روی خودبینی و خودخواهی ابولهب ها بوده است. بشری که خود را عقل اول و آخر و خیر دنیا و آخرت می داند، نه بشر که به شر است ؛ برای شر و بنده شر است. شاید بتوان گفت که یک رابطه ذاتی بین مردم فریبی و خودفریبی وجود دارد. کسی که مردم را بی خرد و ناآگاه می داند و آنها را اینگونه می خواهد، در واقع پیشتر خود را فریفته است. آنگاه که آدمی خود را می فریبد، چشم و گوشش را می بندد، عقلش را تعطیل می کند و ناگاه خود را دانای کل و توانا می بیند، بی باکانه مردمان را ناچیز انگاشته و نادیده می گیرد.

شاید بتوان دو نشانه آشکار را در چنین افرادی هویدا دید؛ یکی گستاخی و بی باکی مستانه و آن دیگر شعارگویی پیاپی و دروغ پردازی های بزرگ. آرزو بافی به جای هدفمندی طبقه بندی شده و قول دادن های بلند و بالا و بی پایان به جای تعهدمندی آگاهانه و متواضعانه برای طرح و پیشبرد برنامه ها و هدف های قابل دسترسی، نمی تواند برای مدت طولانی احساسات و عواطف را بسیج کند. قدرت مدارانی چنین، تنها چابلوسان و کاسه لیسان را به دور خود جمع می کنند که نه تنها به قدر پشیزی قداست خدمت به مردم را باور ندارند که با کارشان تیشه به ریشه دولت می زنند. یک مدیر کارآمد نمی تواند تنها عقل احساس مردمان را توشه کارش سازد که باید وفاداری و اقبال عقل ادراک ملت را به دست آورد. همچنین بی باکی در تحکم خواست ها و تحقق آرزوها، نه چندان دیر جسوران بی مهابا را به تنگنا و بن بست سخت می کشاند؛ چرا که آنها غافل از رایزنی آزاد و بازبینی واقع بینانه تحولات، امکانات، فرصت ها و ضرورت ها، تصمیم می گیرند. براستی آیا کسی می تواند در هوش و ذکاوت هیتلر تردید کند؟ آیا به غیر از بی باکی و خودمحوری دلیل بزرگتری برای شکست او می توان دید؟

و اما امروز ما، در شرایطی که بحران اقتصادی سرسام آور، زن و مرد و پیر و جوان و نوجوان هموطن را سراسیمه ساخته؛ چگونه می توان باور کرد که این ملت این هجمه شعاربی ریشه را بپذیرد و برتابد؟! نابسامانی های فزاینده اجتماعی و فرهنگی- بگذریم از تشتت و پریشانی سیاسی- در همه اشکال متصور از اعتیاد تا ناامنی اخلاقی و شغلی و قومی و اجتماعی، فحشای فقیرانه و فساد پیدا و پنهان از متن کوچه و خیابان تا حلقه از ما بهتران، را چگونه می توان در هاله وعده و وعید گذاشت؟ پس چگونه است که آنهمه اختراع امکانات و ابداع فرصت ها، ساختن و ساختن و ساختن، به زندگی مردم غنایی نبخشیده؟ و اگر غنایی بخشیده به کدامین مردم! براستی آنها کدامند که ما لمسشان نمی کنیم! با نگاهی گذرا به حال و روز شهر و شهری تا جنگل سوزی به جای جنگل سازی و تا جوخه مرگ در باغ وحش پایتخت، از امنیت هوایی تا امنیت مساجد و مرزهاو تنها نیروگاه- که حق مسلم ما است-، از زورگیری ناگزیر جوانی درگیر فقر و یا اعتیاد تا بی کاری و سرانجام فرار جوان متخصص ایرانی، دیگر چه جایی برای دلخوشی و امید و اعتماد به سفر های گداپرورانه تا صدقه دادن بانکی یارانه مانده است! خوب است بیاندیشند که چرا 15 میلیون ایرانی برای دریافت پول یارانه ای ثبت نام نکرده اند. آیا آنها ثروتمند هستند و یا از پایه، بی اعتماد و بی اعتقاد به وجاهت و قابلیت چنین سیاستی می باشند. اگر به فرض محال این شمار بزرگ جمعیت از چنین وسعت مالی برخوردارند آنهم در این روزگارسخت که به گفته اربابان قدرت دوره ریاضت است؛ پس شکاف پرنشدنی فقیر و غنی در کشور بیدادمی کند و هر عقل کوچکی هم می تواند بفهمد که چنین گسست ژرف در سه سال حتی با معجزه هم درست شدنی نیست. گذشته از این اگر این جمعیت کلان جایی جز ایران ندارند که بروند؛ پس چگونه می توان روال معمول زندگی آنها را بدون اجحاف و زور مدیریت کرد. اما اگر این 15 میلیون به قول و فعل دولتی ها باور ندارند پس جامعه ما گرفتار دو دستگی سیاسی و اجتماعی بین مردم و در یک سخن، شکاف آشکار اعتماد سیاسی بین بخش بزرگی از مردم و دولت مستقر است. يك نظر سنجي واقعي و بدون تعصب و چاپلوسي در بين طبقات مختلف مردم از جنوب تا شمال شهر نشان خواهد داد كه بخش بزرگ اين بي اعتمادان از ميان تحصيل كرده هاي دانشگاهي و انديشمندان و روشنفكران است. نيم نگاهي به سطح تحصيلات و آگاهي آنها كه در يك سال گذشته در بند افتادند اين موضوع را روشن مي سازد. براستي اين بحران چگونه قابل توجيه و تأييد است؟!

در فضای آلوده و سنگین تنش های سیاسی، نه تنها بین دولت مستقر و بخش هایی از ملت که نفاق و دودستگی جاه طلبانه در حلقه های کلیدی محافظه کاران تا انشقاق در لایه های منتسب به قدرت حاکم، بسیار بعید می نماید که شاهد تحولی سازنده و متین در متن ساختار کنونی قدرت باشیم. یک ایران پریشان، اگر چه عراق و لبنان و یا حتی پاکستان اتمی نباشد، خطری خواهد بود که هیچ کس- ایرانی و خارجی- خواهان آن نیست و دقیقا" به همین دلیل است که اگر از درون و از بطن ملت تحولی اساسی و اصلاحی ساختاری صورت نگیرد، در بیرون و دررؤیای خارجی خوابی پرداخته خواهد شد که شاید تعبیرش به سود ایران و ایرانی نباشد. اگر چه امروز چالش هسته ای، هسته مرکزی نگرانی خارجی است؛ دیری نخواهد پایید که تشتت و تنش مدنی و سیاسی در کشور ما دغدغه جدی قدرت های دور و نزدیک خوهد شد. تاریخ ما بارها این حقیقت تلخ را تجربه کرده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته