
ندای سبز آزادی: «اتفاقات اخير در هنر تئاتر، امنیت شغلی و روحی هنرمندان تئاتر را متزلزل کرده است.» این بخشی از نامه هيأت مديره خانه تئاتر به وزير ارشاد است.
خانهی تئاتر اعلام کرده است که به عنوان تنها نهاد صنفی غیردولتی و نیز تنها ملجا قانونی هنرمندان تئاتر، خود را در پیگیری و استیفای حقوق تضییع شدهی اعضای این نهاد از مجراهای قانونی موظف میداند.
هیات مدیره خانه تئاتر در نامهای برای سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد خواستار رسیدگی به مسایل پیشآمده درباره نمایش «هدا گابلر» شد.
این نامه پس از نامه وحید رهبانی کارگردان این نمایش به هیأت مدیره خانه تئاتر مبنی بر توقف اجرا با وجود داشتن مجوز، برای محمدحسینی ارسال شد.
در متن نامه هیأت مدیره خانه تئاتر به وزير ارشاد آمده است: «نخستین مسئله خلاف قانون اینست که این نمایش با مجوز قانونی و رسمی شورای نظارت و ارزشیابی معاونت هنری وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی در حال اجرا بوده و نهادی که حکم توقیف اجرای نمایش را صادر کرده خارج از اراده شورای نظارت اعمال نظر نموده است. دوم اینکه بهر دلیلی و از سوی هر نهادی که اجرای نمایش توقیف گردد کارگردان نمایش نباید پاسخگو باشد و برای نمایشی که مجوز قانونی از شورای نظارت و ارزشیانی داشته به دادسرا احضار گردد.»
اما خبرگزاری فارس، که اولین بار علیه این نمایش به انتشار گزارشی پرداخت، از این نامه خانه تئاتر انتقاد کرده و به اعضای این خانه حمله کرده است.
این خبرگزاری وابسته به سپاه در گزارش خود، این نمایش را به «ترویج اباحهگری، ابتذال و عادیسازی چندشوهری، اختلاط زن و مرد و استفاده از نمادهای یک فرقه انحرافی موسوم به بردگی جنسی و فراماسونری» متهم کرد.
محمدتقی رهبر رئیس مجمع نمایندگان روحانی مجلس نیز از نمایش تئاتر «هدا گابلر» انتقاد کرد و گفت: «نمایندگان مشغول جمعآوری امضا برای قرائت یک تذکر خطاب به وزیر ارشاد در رابطه با این تئاتر هستند.»
در عین حال، وزیر ارشاد گفته که برخورد با نمایش هدا گابلر، در این سطح مصلحت نیست.
به گفته حسینی ممکن است اشتباهی صورت بگیرد، اما در این اشتباه تعمدی در کار نیست. او گفت که نباید مسائل را اینگونه اغراق شده کرد، این به مصلحت نیست.
به نظر میرسد این بار دولت هم از خبرگزاری فارس، که بیشترین دروغها را علیه جنبش سبز منتشر کرده است، زخم خورده است.
یک کارشناس تئاتر نیز در واکنش به مقاله کیهان با عنوان «هدیه سیا در تئاتر شهر» نوشته است: «مقاله سراپا دشنام روزنامه کیهان علیه کارگردان و وابسته دانستن او به سازمان سیا نهایت نقض آشکار حقوق شهروندی است؛ زیرا اگر قوه قضاییه بی هراس از محافل تندرو حاکمیت، عدالت را مبنا قرار می داد، بایستی حسین شریعتمداری به اتهام افترا و توهین به یک شهروند به دادگاه فراخوانده می شد.»
روزنامه کیهان در مطلب خود، وحید رهبانی، کارگردان نمایش هداگابلر را «ضد ارزش های اسلامی» و «وابسته به سازمان سیا» دانسته است.
اجرای نمایش «هدا گابلر»، نوشته هنریک ایبسن، نمایشنامهنویس مشهور نروژی، به کارگردانی وحید رهبانی که از ۱۵ دیماه امسال در سالن چهار سوی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفته بود، شامگاه سهشنبه ۲۲ دیماه، در حالی که تماشاگران برای دیدن این تئاتر بلیت خریده و منتظر ورود به سالن بودند، متوقف شد.
یک روز بعد دادستان تهران گفت که برای کارگردان و عوامل نمایش «هدا گابلر» که توقیف شده است، پرونده قضائی تشکیل شده و آنها به دادسرا احضار شدهاند.
به گفته عباس جعفری دولتابادی «بر اساس گزارشهای رسیده»، نمایش هدا گابلر از لحاظ محتوا و شیوه اجرا «مشکلاتی» داشته است و با هر فعالیتی که «امنیت فرهنگی اجتماع را به مخاطره بیندازد»، مقابله خواهد شد.
اما به نظر میرسد برخورد دادستان تهران، امنیت هنرمندان به ویژه هنورمندان تئاتر را نیز به خطر انداخته است.
ندای سبز آزادی: تانکرهای سوخت رسانی به مردم افغانستان در مرزهای ایران متوقف شده اند و در حالی که مردم افغانستان از سرما به خود می لرزند، ایران حاضر به رفع توقیف از آنها نیست.
چندین هفته است که دولت احمدی نژاد سوختی که از کشورمان برای تأمین گرما در زمستان سخت افغانستان به آنجا می رود و به فروش می رسد را نگهداشته و به آن اجازه خروج نمی دهد. این سوخت که شامل بنزین و نفت سفید است 30 درصد از سوخت مورد نیاز مردم کشور پهناور افغانستان را در روزهای سخت و سرد زمستان تأمین می کند.
تا مدتی پس از توقیف این تانکرها ایران هیچ توضیحی در مورد علت اینکار ارائه نمی کرد و با شدت گرفتن اعتراضات مقامات افغان، دولت کودتا در ایران اعلام کرد که به نظر می رسد این سوخت برای نیروهای ناتو وارد افغانستان می شود و به همین دلیل ایران حاضر به رفع توقیف آن نیست.
افغانستان کشوری ست که از هرسو توسط خشکی احاطه شده است و به همین دلیل مسیرهای تجاری زمینی از کشورهای همسایه آن، مهمترین مسیرهای ورودی کالا به آن محسوب می شود و ایران یکی از مسیرهای اصلی ورود مواد سوختی از قبیل بنزین، دیزل، و نفت سفید به افغانستان است.
مقام های دولت افغانستان می گویند، نیروهای ناتو، نفت مورد نیاز خود را از مسیرهای دیگر از جمله از طریق مسیرهای تدارکاتی پاکستان تامین می کند و نفت های وارد شده از طریق خاک ایران توسط مردم عادی افغانستان به مصرف می رسد.
به همین دلیل مقامات دولت افغانستان، اقدام ایران در انسداد صدها تانکر نفتی افغانستان را غیر قانونی می خوانند.
بعد از اینکه ایران تانکرهای حامل مواد سوختی افغانستان را توقیف کرد، معاون رئیس جمهور افغانستان به ایران آمد و از احمدی نژاد خواست که به این تانکرها اجازه ورود به خاک کشورش را بدهد. رئیس دولت کودتا قول مساعد داد اما مثل همیشه به آن عمل نکرد و پس از این سفر، فقط تعداد اندکی از این تانکرها اجازه خروج یافتند واکنون بیشتر تانکرها همچنان در خاک ایران هستند.
مردم افغانستان در یک ماه گذشته چند بار جلوی سفارت ایران در کابل تجمع کرده اند و به این اقدام ایران اعتراض کرده اند. در آخرین اقدام شان از دولت افغانستان خواسته اند که مقابله به مثل کرده و کالاهای ایرانی را تحریم کند.
احمدی نژاد اصرار دارد که این تانکرها قرار است به سربازان خارجی مستقر در افغانستان سوخت برسانند و افغانی ها هم مدام دلیل و مدرک ارائه می کنند که این سوخت قرار است خانه خود افغان ها را گرم کند.
احمدی نژاد وعده داده که تانکرها را روانه افغانستان کند و بعد از خلف وعده گفته است که از کجا بدانیم آمریکایی ها از این سوخت استفاده نمی کنند و چرا باید به نیروهای کشوری که ورود بنزین به خاک ما را تحریم کرده است، سوخت برسانیم؟
اما به نظر می رسد نیروهای ناتو مسیرهای دیگری برای تأمین کالاهای خود دارند، مسیرهایی که بی دردسرتر از ایران باشد. با این حساب اینکار ایران در واقع ابزار فشاری علیه دولت افغانستان در اعتراض به حضور نیروهای خارجی در این کشور است.
احمدی نژاد در دو دوره فعالیت خود همواره مخالفت خود را با حضور نیروهای خارجی در افغانستان ابراز کرده است. این مخالفت نه به دلیل علاقه او به استقلال افغانستان بلکه به خاطر ترس از حضور خارجی ها در کشور همسایه است. این وضعیت در مورد عراق هم وجود دارد و ایران در چند سال گذشته همیشه سعی در ناامن کردن کشورهای همسایه داشته است.
به همین دلیل اکنون نیز از راه دیگری وارد شده است. سوخت را بر مردم افغانستان تحریم کرده و آنها را در مضیقه گذاشته است، بی توجه به ضررهای مالی بزرگی که تجار ایرانی فعال در بازار افغانستان متحمل می شوند و بی نگرانی از اینکه مردم این کشور در این سرما با مشکل کمبود سوخت روبرو شده اند و بی ترس از اینکه با بالا رفتن قیمت سوخت و سایر کالاها و در نتیجه افزایش تورم مردم کشور دوست و برادرش که تازه از سالها جنگ با طالبان رهایی یافته و اکنون نیز متحمل هزینه حضور خارجی ها هستند چگونه باید در زمستان تأمین معاش کنند.
در حالی که به نخستین روزهای بهمن ماه و وسردترین روزها و شب های سال نزدیک می شویم احمدی نژاد، منفعت را از تجار ایرانی و گرما را از خانه های افغانی ها گرفته است ودر عین حال شعار مهرورزی می دهد.
دولت کودتا که با رفتار و کردار رئیس آن آبرویی در داخل کشور و دوستی در میان کشورهای دیگر ندارد اکنون با این اقدام دست به آزار همسایه قدیمی خود زده است تا بار دیگر بر رفتار نادرست محمود احمدی نژاد در ایران و جهان صحه بگذارد.
یک واحد ملی بسامان جامعه ای است که آحادش بر پایه یک قرار داد جمعی ( درقالب قانون اساسی ) برای تامین حقوق پایه و بنیادین در کنار هم قرار گیرند . از آنجا که تامین و تضمین این حقوق و اجرای قرار داد جمعی ( قانون اساسی ) در سایه تولید کالاهای عمومی ( از قبیل امنیت عمومی، دفاع از مرز های ملی ، اعمال سیاست خارجی و تعامل با دیگر کشورها ، فصل دعاوی بین شهروندان و...) ممکن می شود و تحقق آن نیاز به قوه آمره دارد « دولت » ( به مفهوم عام یعنی کل قوا و نهادهای حاکمیتی ) به نمایندگی از سوی شهروندان و با رای آنان مستقر می شود و در واقع دولت به عنوان خادم ملت باید مجری قانون باشد و در صورت هرگونه تخطی از اجرای قانون و سوء استفاده از قدرت این حق مسلم ملت است که رای خود را از دولت و دولتمردان پس گیرد وآنها را تغییر دهد . روشن است که هرگونه مقاومت دولت و دولتمردان در مقابل رای عدم اعتماد ملت و نپذیرفتن آن خروج از متن قرارداد جمعی ( قانون اساسی ) و ورود به عرصه استبداد و دیکتاتوری است که دراینصورت حق اعتراض و انقلاب را بروی شهروندان می گشاید و واحد ملی را وارد عصری از نابسامانی می کند .
مردم ایران که قرن های متمادی سلطه سلاطین جور و استبدادی را تجربه کرده بود تحت تاثیر تحولات و تجربیات زمانه بیش از یک قرن پیش در صدد برآمدند تا جامعه ای بسامان تشکیل دهند و با قیام مشروطه پای در اینراه نهادند و با پیروزی این قیام برای اولین بار در ایران قرارداد جمعی ( قانون اساسی مشروطه ) نوشتند و تصور براین بود که عصر جدیدی را بر پایه حقوق بنیادین شهروندی رقم زنند اما بدلیل نبود بسترهای معرفتی و عینی این خواسته در آحاد جامعه و ریشه داری استبداد در خاک این سرزمین ،در گذر زمان این قرارداد جمعی مغلوب قدرت دولت شد و قانون اساسی به استخدام حاکمیت برای اعمال استبدادی بدتر از گذشته درآمد چرا که قانون که به عنوان میثاق ملی برای سامان بخشیدن به جامعه و تامین حقوق شهروندی موضوعیت داشت در عمل به ابزاری برای سلطه حاکمیت و تضییع و سلب حقوق آنان تبدیل شده بود بگونه ای که به رغم عدم پایبندی حاکمیت به قانون هر صدای انتقادی و اعتراضی به عنوان مخالفت با قانون منکوب و سرکوب می شد و زندان و تبعید و اعدام در انتظار منتقدان و مخالفان حاکمیت استبدادی بود . رخداد این واقعیت چرخه ای از اعتراضات و جنبش های ملی و انقلابی را در سرزمین ما در قرن معاصر شکل داده است که در دنیا سابقه و نظیر ندارد ، چرخه ای که هزینه های انسانی و مادی بس سنگینی را بهمراه داشته است و بی اغراق می توان گفت بهترین و نخبه ترین سرمایه های انسانی و فرصت های تاریخی ما را به کام خود گرفته است که نتیجه اش عقب افتادگی کشور از قافله رشد و توسعه از یکسو و ناکام ماندن جامعه در بسامان شدن از سوی دیگر بوده است .
جنبش سبزی را که پس از کودتای انتخاباتی سال گذشته شکل گرفته باید در ادامه چنین چرخه ای دانست با این تفاوت که در سایه انباشت تجربه های تاریخی در پی انقلاب و براندازی نظام سیاسی مستقر نیست چرا که تجربه های گذشته نشان داده است که تغییر نظام الزاما به تغییر رفتار و قانونمند شدن دولت منجر نمی شود بلکه باید راهی را پیمود که نتیجه اش پایبند شدن واقعی دولت به قانون و اجرای بی کم و کاست آن باشد ، موضوعی که در ادبیات سیاسی رواج یافته از ابتدای قرن بیست و یکم در دنیا ذیل « حکمرانی خوب » صورت بندی شده است . بیاد می آورم که در دوره اصلاحات و مجلس ششم که بحث پیرامون این موضوع در دنیا پا گرفته بود و پنجره ای بروی انجام اصلاحات در ایران باز شده بود مرکز پژوهش های مجلس در یک برنامه پژوهشی ادبیات جریان یافته دراین باره را جمع آوری کرد تا زمینه های معرفتی و ذهنی روی آوری به این امر را فراهم آورد و متاسفانه آنچنان که باید و شاید دامنه این بحث در جامعه گشوده نشد اما غافل از اینکه نیروهای اقتدار گرا و استبداد طلب با استفاده از امکانات عمومی و سوء استفاده از قدرت در پی کاری دیگر بودند و با مهندسی آراء در یک مرحله و تقلب در مرحله دیگر نه تنها جامعه ما را از رفتن بسوی « حکمرانی خوب » باز داشتند بلکه حرکت بر دور باطل چرخه تاریخ معاصر ایران را برای چندمین بار به جریان درآوردند و بیش از یکسال و نیم است که کشور را درگیر یک بحران فرسایشی و پرهزینه کرده اند که سرانجام آن به هرچه منجر شود در یک نگاه ملی و درازمدت جز از دست دادن بهترین سرمایه ها و فرصت ها برای رشد و توسعه و آبادانی کشور نیست .
از ابتدای برآمدن اعتراضات به نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری و شکل گیری جنبش سبز نیروهای اقتدارگرا و کودتاگر در این مدعا دمیده اند که معترضان در پی براندازی نظام و رهبری بوده اند تا در مسیر مقابله سرکوبگرانه بتوانند رهبری و افراد باورمند به نظام را با خود همراه سازند . حتی اگر بنا را براین بگذاریم که اینها در طرح مدعای خود هیچگونه منفعت مادی و سودجویانه ندارند و بواقع انگیزه پاک و عقیدتی نسبت به نظام و رهبری دارند ( فرض محال که محال نیست !) و هرچند اینان می توانند به برخی شعارها و رفتارهای عکس العملی بخشی از معترضان استناد کنند اما این مدعا واقعیت ندارد و هیچ رد و نشانه ای برای اثبات این مدعا در سخنان و بیانیه های رهبران جنبش سبز و جریان غالب معترضان نمی توان یافت . دعوای معترضان و حاکمیت بر سر قوه مجریه و « حکمرانی خوب » است و گذر زمان و عملکرد دولت مستقربرآمده از کودتا نیز درستی این ادعای معترضان را ثابت کرده است و اینرا بخوبی می توان از گفته ها و نوشته های همسویان با دولت و حتی حامیان افراطی اش دید و دریافت !
دراین روزگار نه تنها در ایران بلکه در همه کشورها شهروندان در پی دستیابی به « حکمرانی خوب » هستند و برایشان نام و عنوان اصولگرا و اصلاح طلب و...و حتی نوع حکومت دینی یا سکولار و...مهم نیست ، شهروندان هر کشوری امنیت و رفاه می خواهند ( نمونه اخیرش جنبش مردم تونس ) و در ایران امروز هم دعوا بر سر این موضوع است و البته بدیهی است که اگر حاکمیت نتواند به این خواسته ملت پاسخ دهد و بخواهد با زور و ارعاب و زندان و... ادامه کار دهد و جان مردم به لبشان برسد آنوقت کاربجاهای باریک می رسد و مردم سراغ نظام و رهبری هم خواهند رفت به ویژه اینکه مردم ایران سابقه و تجربه انقلاب هم دارند!
جنبش سبز تجربه ای تازه در مسیر تجربیات جنبش های اعتراضی و انقلابی تاریخ معاصر ماست و نادر جنبشی است که در پی براندازی نظام نیست بلکه در پی اصلاح و تغییر رفتار حاکمیت و ساز و کارهای اداره جامعه و بسامان امور آنهم با شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و مدنی است و از اینرو خواسته اش اجرای بدون تنازل قانون اساسی و پناه بردن به صندوق رای برای حل قانونمند منازعات سیاسی و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در سایه یک انتخابات آزاد و سالم است . آزاد کردن زندانیان سیاسی علامت ورود به این مسیر و اعتمادسازی با معترضان است و بواقع در شرایط کنونی ایران آنانی که در مقابل انجام این خواسته ها مقاومت و به وضوح اعلام می کنند که نیازی به مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات ندارند براندازند چراکه به صراحت عدم اعتقاد خود به اجرای قانون اساسی و انتخابات آزاد و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را فریاد می زنند و اینکه می خواهند به هرشیوه و وسیله ای حاکمیت استبدادی خود را حفظ نمایند . جنبش سبز در پی برآوردن همه افراد جامعه ذیل چتر قانون اساسی است بگونه ای که هیچ فرد و نهادی خود را فراقانون نداند و جامعه بسامان و « حکمرانی خوب » فقط در این صورت تحقق می یابد در غیراینصورت جز نابسامانی و بحران و غیرقابل پیش بینی بودن تحولات آتی درانتظار جامعه نخواهد بود و به نظر می رسد آزمون فیصله بخشی که می تواند نقطه عطفی در این مسیر باشد انتخابات آتی مجلس و رفتار حاکمیت در این باره است ، و اینکه آیا نظام تصمیم گیری حاکم چقدر می خواهد برای بقای نظام و گشودن راه بروی « حکمرانی خوب » هزینه و سرمایه گذاری نماید .
ندای سبز آزادی: سه روز از احضار سفیر افغانستان به وزارت امرو خارجه ایران نگذشته بود که سفیر ایران در افغانستان پس از دیدار با حامد کرزی، اعلام کرد که مشکل تانکرهای حامل مواد سوخت افغانستان در مرزهای شرقی ایران در آستانه حل شدن است. این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که طی 20 روز گذشته دست کم چهار تظاهرات توسط افغانهای خشمگین ، در برابر سفارت ایران در افغانستان برگزار شده است و هر بار، معترضین با آتش زدن عکسهای محمود احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی، خواستار رفع ممانعت از توقیف تانکرهای سوخت افغانی در مرز ایران و افغانستان شده بودند. امری که با واکنش عصبی وزارت امورخارجه ایران و جواب کوبنده دولت افغانستان به اعتراضات این وزارتخانه بدون وزیر ، روابط متقابل دو کشور را به بحرانی بی سابقه از زمان روی کارآمدن دولت کرزی تقلیل داده است.
بحرانی که بدون شک نمونه دیگری از بلبشوی بی کفایتی کودتاگران در اداره امور مملکت است و بار دیگر ذهنیت متوهم، سرگردان و بی برنامه و متزلزل چکمه پوشان استبداد را به نمایش می گذارد.
حتی افغانستان !
سردمداران کودتا که در ذهنیت مالیخولیایی خود داعیه مدیریت جهان را دارند، چنان از خوی استبدادی خود در رنجند که تصور می کنند، در برابر دیگر کشورهای جهان نیز باید با زبان داغ و درفش و بند و زندان سخن گفت.
از همین روی است که می بینیم وقتی افغانیان شاکی از مسدود شدن دروازه مرزها بر روی کامیونهای سوخت خود، در برابر سفارت ایران در کابل دست به اعتراض و تجمع می زنند، سفیر دولت کودتا به عدم سرکوب مردم معترض توسط دولت افغانستان اعتراض می کند و می گوید: " افرادی که در مقابل سفارت ایران در افغانستان تظاهرات کرده اند باید شناسایی و دستگیر شوند. " تلختر آنکه فداحسین مالکی سفیر دولت کودتا در افغانستان به راحتی در برابر رسانه های داخلی می ایستد و دروغ تحویل مردم می دهد و می گوید: " مقامهای افغانی در تماس تلفنی با من ضمن اظهار تاسف، قول داده اند که با مسببین اینگونه اجتماعات غیرقانونی برخورد خواهند کرد. "
چند ساعت زمان البته لازم بود تا دولت افغانستان با انتشار بیانیه ای تند و تحقیرآمیز اعلام کند: " کابل تهران نیست و بر مبنای آزادی بیان که در قانون اساسی ما تضمین شده هر کس حق دارد در هر موردی که می خواهد، معترض باشد و نظر خود را ابراز کند. "
رفیع فردوس نه تنها درس حکومت داری به کودتاگران خودکامه می دهد، بلکه دروغگویی و دنیای متوهم سفیر دولت کودتا در افغانستان را هم رسوا می کند و در گفتگو با بی بی سی ادامه می دهد: " آزادی بیان و حق اعتراض در قانون اساسی ما تضمین و تسجیل شده است و حکومت قصد ندارد علیه این قانون عمل کند. " و این یعنی اینکه اگر شما در کشورتان ایران، قانون اساسی را به راحتی و برای رسیدن به مطامع و منافع شخصی و حزبی تان فراموش کرده اید، ما این کار را نمی کنیم، چون می دانیم که آزادی بیان تضمین کننده پیشرفت و سلامت سیاسی و اقتصادی کشور جنگ زده مان است!
ماجرا وقتی جنبه هزل به خود می گیرد که سفیر دولت کودتا تظاهرات کنندگان افغانی را هم تلویحن به جنبش سبز ایران منتسب می کند و می گوید: " این تظاهرات به تحریک حزب همبستگی و نهضت سبز اندیشان افغانستان انجام شده است. " او یادش می رود که دولت کودتا که به زمین و زمان شک دارد و در بیماری مالیخولیایی اش تمام دنیا را دشمن خود می پندارد، مانع از ورود 600 تانکر حامل سوخت در شرایطی شده است که مردم افغانستان برای تامین سوخت زمستانی خود به شدت به این مواد احتیاج دارند و دولت کودتایی متوهم ایران، به تصور ارسال این کامیونها برای نظامیان ناتو مستقر در افغانستان، مانع از ورود آنها به این کشور شده است.
ضعف ها یکی دو تا نیست
ضعفهای دیپلماتیک دولت نامشروع احمدی نژاد یکی دو تا نیست و این دولت چنان از بی کفایتی و بی تدبیری رنج می برد که حتی افغانستان هم صدایش درآمده و در آخرین واکنش نسبت به بی مسئولیتی دولت کودتا، تاجران افغانی تصمیم به قطع روابط تجاری خود با ایران گرفته اند. چنانکه در همین رابطه اتاق تجارت و صنایع افغانستان اعلام کرده است که تاجران افغان تمامی واردات و صادرات کالاهای تجاری را با ایران متوقف کرده اند.
در همین رابطه بی بی سی فارسی گزارش کرده است که این تصمیم به دنبال پایان مهلت یک هفته ای اتاق تجارت و صنایع افغانستان اتخاذ شده است که هشدار داده بود اگر ایران به تانکرهای سوخت عازم افغانستان اجازه حرکت ندهد، روابط تجاری خود را با ایران قطع خواهد کرد. اتاق تجارت و صنایع افغانستان یک نهاد نیمه دولتی است و بخش بزرگی از بازرگانان افغان نمایندگی می کند.
به گفته مقامات افغان،ارزش کالاهای وارداتی افغانستان از ایران حدود هشتصد میلیون دلار در سال است در حالی که صادرات افغانستان به ایران، هر سال به حدود پنجاه میلیون دلار می رسد. تاجران افغان وارد کننده مصالح ساختمانی، فرش، وسایل خانگی، آلات برقی و مواد غذایی از ایران هستند.
و این یعنی اینکه قرار است بار دیگر هزینه ندانم کاریهای دولت کودتا را مردم و تجار ایرانی از جیب خود پرداخت کنند و هیچ کس هم نیست که از کودتاگران استبدادی بپرسد، شما که داعیه مدیریت جهان را دارید و در مدیریت کشورمان مانده اید، لااقل دست از سر تجار ایرانی در کشورهای همسایه و مراودات سودآورشان بردارید.
شری بخیزد
قربانعلی حقجو، رئیس اتاق تجارت و صنایع افغانستان می گوید: "اگر این روند ادامه پیدا کند، به اصطلاح شری بخیزد که به خیر ما تمام شود، انشاالله این صنایعی که در اثر واردات تولیدات ایرانی ضربه می دید، رشد کند و ما به طرف خودکفایی به پیش برویم. " و معنای این سخنان، چیزی جز از دست دادن بازار گسترده کالا در افغانستان نیست.
بنا به اظهارات قربانعلی حقجو نود درصد بازار افغانستان را کالاهای ایرانی اشباع کرده اند و با تصمیم اخیر اتاق تجارت افغانستان دود خوی استبدادی حکومتیان در ایران به چشم مردمی می رود که نه مجرایی برای رسیدگی به شکایتشان پیدا می کنند که سهل است اگر کسی شکایتی کند و دستگیر نشود باید کلاهش را به هوا بیاندازد.
و البته هیچ کس هم در مملکتمان پیدا نمی شود تا از احمدی نژاد و دار و دسته اش بپرسد جواب این همه هزینه را چه کسی باید به مردم بدهد؟ دردناک تر از همه اما واکنش حقارت بار دولتی است که هنوز 10 روز از احضار سفیر افغانستان بخاطر به آتش کشیده شدن تصاویر رهبران حکومت به وزارت خارجه نگذشته با حقارت اعلام می کند که به زودی موانع ورود کامیونها به افغانستان رفع می شود. و این واکنش معنایی جز بیماری جزم اندیشی و دیدن نوک بینی دولتیان کودتایی ندارد که هزینه درمانش را مردم بخت برگشته ایرانی باید بدهند.
سعید حجاریان می گفت فرماندهی ده هزار گوسفند راحت تر از فرماندهی ده گربه است. فرماندهی اصلاح طلبان به فرماندهی جمع گربه ها می ماند که هر یک به سویی می روند یکی از دیوار بالا می رود، یکی بالای درخت می رود، یکی می خوابد، یکی بازیگوشی می کند و خلاصه آن که هیچ کس تن به خواسته فرمانده نمی دهد. این تمثیل وصف حال حرکت جنبش سبز و سلف صالح آن حرکت اصلاح طلبی است. به گمان من یک نمونه جالب آسیب شناسانه این وصف حال، سخنان آقای خاتمی و واکنش هایی است که از سوی پاره ای از سبزها در فضای مجازی نسبت به آن صورت گرفت.
سخنان خاتمی در دیدار با اقلیت مجلس هشتم درباره شروط متصور برای یک انتخابات آزاد و سالم و قانونی که در صورت تحقق می تواند زمینه حضور اصلاح طلبان را فراهم آورد، با واکنش منفی برخی از افراد در درون جنبش سبز مواجه شد. ظرف یکی دو روز پس از این سخنان در فضای مجازی چندین یادداشت و مطلب در اعتراض به آن منتشر شد. محتوای انتقادات شبیه به هم بود. متهم کردن خاتمی به عدم درک و شناخت دقیق شرایط، عدم توجه به مطالبات و خواسته های بدنه جنبش سبز، سازش و کوتاه آمدن از مواضع و بیم سازش و ... . این البته اولین بار نیست که سخنان یکی از سه چهره برجسته جنبش سبز با واکنش منفی از سوی برخی افراد در بدنه جنبش سبز مواجه شده و سلامت، مصداقیت و صلاحیت ایشان مورد تردید قرار می گیرد. پس از تنفیذ حکم احمدی نژاد از سوی رهبری، و زمانی که خبری از آقای کروبی نقل شد مبنی بر این که ما این دولت را مسئول اداره کشور می دانیم، بلافاصله برخی عجولانه به واکنش برخاستند و کروبی را متهم به سازش و فراموشی مطالبات مردم کردند. زمانی که موسوی بیانیه شماره 17 را صادر کرد و درخواست کرد دست حمایت غیر مشروط از سر این دولت برداشته شود و مجلس و قوه قضاییه آزاد گذاشته شوند تا به وظایف قانونی خود در قبال این دولت عمل کند، باز عده ای به واکنش برخاستند که این چه حرفی است. پس این خون ها که ریخته شد چه؟ پس ابطال انتخابات چه و .... ؟ اشکال از کجاست؟ آیا موسوی و کروبی و خاتمی تا کنون در دفاع از مطالبات ملت تردید و به مردم پشت کرده اند؟ آیا اشکال از آن جا ناشی می شود که رهبری جنبش سبز در تشخیص مسائل فاقد توان و ظرفیت های لازم است؟ و در این صورت آیا طی یکسال و نیم گذشته افراد دیگر در فهم و درک مسائل دقیق تر و همه جانبه تر عمل کرده اند؟ گمان ندارم این گونه مدعیات به راحتی قابل اثبات باشد. معنای این سخن نفی و انکار اشکالات و نقص های خاتمی، کروبی و موسوی نیست. بلکه اثبات این حقیقت است که این سه تن در مجموع و نیز در کنار هم واجد ظرفیت ها و توانایی ها و تجارب و شناخت هایی هستند که در مقایسه با دیگران مقبولیت اجتماعی عام تری یافته وموجب شده است به طور طبیعی در سطح رهبری جنبش مطرح شوند. این که هیچ یک از این سه تن ادعای رهبری نکرده اند، واقعیت را تغییر نمی دهد. البته هستند افرادی که به دلیل روحیات آنار شیستی همین عدم ادعا به معنای ادعای عدم گرفته و فقدان رهبری را از ویژگی های جنبش سبز شمرده، آن را جنبش بی سر تبلیغ می کنند. اما کیست که نداند این سه تن با فاصله ای بسیار زیاد از دیگران در افکار و اذهان عمومی به عنوان رهبری جنبش سبز مطرح هستند و همگان در بزنگاه های تحولات و حوادث منتظرند ببینند نظر ایشان چیست. حتی اگر به واقع جنبش سبز فاقد رهبری باشد، نباید آنارشیست وار آن را یک حسن و ویژگی مثبت تلقی کنیم. کدام جنبش موفق در تاریخ جهان را سراغ دارید که فاقد رهبری و مدیریت متمرکز بوده است؟ بنابراین اگر به واقع به این نتیجه برسیم این سه تن هنوز نتوانسته اند جایگاه خود را در سطح رهبری تثبیت کنند و اگر در عین حال مطمئن هستیم هیچ فرد یا جمعی در شرایط اجتماعی سیاسی جامعه ایران شرایط و ظرفیت های این سه تن را برای احراز چنین جایگاهی ندارد، وظیفه همگان خواهد بود تا در جبران این نقیصه و ارتقاء این سه تن به سطح کادر رهبری جنبش بکوشند، نه این که این نارسایی را تشدید کنند. برای چنین منظوری راه ها و ابتکارات عملی متعددی می توان تصور کرد، که بیان آن ها ما را از هدف اصلی این نوشتار دور می سازد.
نتیجه ای که از این قسمت بحث خود می خواهم بگیرم بیان یک تجربه روشن تاریخی است، بدین معنی آن که در هر حرکتی به ویژه یک حرکت اجتماعی ضعف ها و نارسایی های احتمالی رهبری دارای صلاحیت ها و ظرفیت های لازم، به هیچ وجه نمی تواند بهانه و توجیهی برای نفی و انکار آن باشد. به گمان من ویژگی روشنفکری جنبش سبزدر کنار تمامی محاسنی که داشته است و نیز ضعف تجربه و تربیت عمل جمعی از مهمترین عوامل بی توجهی به این اصل روشن و بدیهی است. در جریان اصلاحات نیز این ضعف را تجربه کردیم و آثار نامطلوب آن را به عینه دیدیم. آن زمان نیز به محض مشاهده پاره ای اشکالات و نارسایی در سطح کادرهای جنبش و فراتر از آن شخص خاتمی، بلافاصله شعارهایی نظیر عبور از خاتمی، تقسیم بندی های کاذب، نظیر اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی و تک روی ها و حرکت های آنارشیستی که با ظاهری آوانگارد و مترقی آراسته می شد و ... زمینه تضعیف و ضربه پذیری همه اصلاح طلبان اعم از منتقدان و انتقاد شوندگان را، تشدید کرد.
امروز البته صرفنظر از برخی حرکات حاشیه ای آنارشیستی و هژمونی طلبانه که در حد خود لطماتی را نیز برای جنبش سبز به همراه داشته است، به یمن تجربه دوران اصلاحات، در سطح جنبش سبز شاهد عقلانیت و اعتدالی امید بخش هستیم. اما این عقلانیت و اعتدال باید نهادینه تر شود و در سطح بدنه اجتماعی جنبش به صورت یک فرهنگ در آید. به گمان من اگر جنبش سبز یک جنبش مدنی و بدور از افراط و تفریط و شور و هیجان های انفجاری لقب گرفته است ، دقیقاً به علت اتکا به همین عقبه و تجربه ارزشمند است.
در عین حال تصور می کنم ما نیاز بیشتری به بکار گیری این تجربه مهم در حوزه تعامل با کادر رهبری جنبش هستیم. برای این منظور باید نگاه عقلانی و اعتدالی را در این حوزه نیزهمچون حوزه های دیگر تقویت کنیم آن چنان که واکنش های احساسی و عجولانه از این حوزه رخت بربندد.
این نگاه عقلانی - اعتدالی به ما می آموزد که اگر چه در سطح کادر رهبری همچون سطوح دیگر جنبش ضعف ها و نارسایی های انکار ناپذیری وجود دارد، اما بی شک وجود یک رهبری دارای پاره ای ضعف ها اما مطمئن، امین و برخوردار از محبوبیت عمومی بسیار مطلوب تر از فقدان رهبری و یا وجود رهبری نامطمئن ویا فاقد مقبولیت عمومی است.
مقصود از تقویت کادر رهبری و یا عدم تضعیف آن به هیچ وجه اجتناب از نقد و ارزیابی تصمیمات و ابتکارات کادر رهبری نیست، حتی مقصود آن نیست که این نقد و ارزیابی در عرصه عمومی بازتاب نیابد، بلکه برعکس انعکاس نقد و ارزیابی در عرصه عمومی الهام بخش کادر رهبری در رفع نقص ها و نارسایی هاست. مقصود ما آن است که همواره مرز روشنی میان نقد و ارزیابی با ابهام آفرینی و دامن زدن به شک و تردید و بی اعتمادی به کادر رهبری وجود دارد. واکنش برخی افراد در قبال سخنان اخیر آقای خاتمی چنان بود که تنها بذر شک و تردید و بی اعتمادی علیه وی را می پرا کند. ارائه تصویری از خاتمی یا موسوی و یا کروبی که ایشان را انسان هایی معرفی می کند که بدون تفکر و تأمل کافی و مشورت های لازم به اظهار نظر و اتخاذ موضع می پردازند علاوه بر این که کاملاً عاری از صحت و خلاف واقع است، به اعتماد عمومی نسبت به صلاحیت و مصداقیت ایشان در راهبری جنبش لطمه وارد می سازد. این گونه اظهار نظر ها و فراتر از آن دامن زدن به برخی شائبه ها مبنی بر سازش و مواضعه پشت پرده آثار کاهنده جبران ناپذیری در پی خواهد داشت. که کمترین نتیجه آن از دست رفتن سلب اعتماد به نفس در کادر رهبری برای به کار بستن ابتکارات و تصمیمات است. گفتم کمترین نتیجه و زیان، زیرا خسارت های بیشتری نیز قابل تصور است از جمله فراهم آوردن فضا و زمینه مناسب برای عملیات روانی جریان حاکم برای ترویج بدبینی و پخش شایعه علیه کادر رهبری و در نتیجه زمین گیر کردن و به تحلیل بردن ظرفیت ها و قوای جنبش.
جنبش سبز باید در سطح رابطه میان بدنه و کادر رهبری به چنان اعتماد متسحکم متقابلی دست یابد که بدنه تصمیمات کادر رهبری را تصمیمات خود بداند و کادر رهبری به پشتوانه رضایت و اعتماد عمومی، شجاعت هر گونه تصمیم و ابتکاری را در چارچوب مطالبات و منافع ملت، داشته باشد. جریان حاکم زمانی از خودکامگی و بی اعتنایی به مطالبات مردم دست خواهد شست و زمانی حاضر خواهد شد جنبش سبز را به رسمیت بشناسد، که انسجام بدنه جنبش را در اجرای تصمیمات کادر رهبری اعم از شرکت یا تحریم انتخابات.... را به چشم ببیند.
منبع: امروز
ندای سبز آزادی: کانون شریعتی بیانیه را به مناسبت پیروزی جنبش استبداد ستیزی تونس منتشر کرد.
متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
سقوط فرعون تونس رخداد گوارایی است که کام همه ی ما را شیرین کرد. رهایی از یوغ استبداد نه فقط برای مردم تونس بلکه دستاوردی امید بخش برای همه ملت های اسیر خودکامگی است. ما ضمن تبریک این پیروزی، به براداران و خواهران تونسی مان یادآوری می کنیم که نعمت آزادی به سختی به دست می آید ولی به آسانی از دست می رود. باید با مواظبت دایم از نهال نوپای آزادی و مردم سالاری از تنیدین دوباره ی علف های هرز استبداد به دور آن جلوگیری کرد.
دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه
کانون شهید شریعتی
ندای سبز آزادی: آیت الله العظمی صافی گلپایگانی با صدور پیامی خطاب به مردم، علما و استادان دانشگاه تونس، پیروزی آنها بر ظلم و استبداد حاکم و بازگشت ملت تونس به اصالت و ارزشهای مصادرهشدهاش را تبریک گفت.
این مرجع تقلید خطاب به مردم تونس نوشت: اگرچه شدت و خشونت استبداد، این انتفاضهی مبارک و انقلاب عظیم را به تأخیر انداخت اما سرانجام این خیزش عظیم با اقتدار، عزت و غیرت تمام رخ داد؛ حق اعلام شد؛ و پرچم اسلام برافراشته گردید. تونس اینک از نو شکوفا شده و ملت غیور این کشور حمیت، شجاعت و هویت اسلامی خویش را به سراسر دنیا نشان داده اند.
به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ابنا) متن این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ابیالقاسم محمد و آله الطاهرین
مردم مسلمان و غیور تونس!
آقایان علماء و استادان عزیز دانشگاه زیتونه و دیگر مجامع علمی و دینی سرزمین تونس!
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
با غبطه و مسرت، انقلاب شریف شما و بازگشت ملت عزیز تونس به اصالت و ارزشهای مصادرهشدهاش را تبریک میگوییم.
خداوند متعال شما را بر ظالمان و اراذلی پیروز کرد که رنج و استضعافی طولانی را بر شما تحمیل کرده بودند؛ هیچ حرمت و عهد و پیمانی را نسبت به مؤمنین رعایت نمیکردند؛ و دشمنی با اسلام و قرآن را با جدیت ادامه میدادند.
اگرچه شدت و خشونت استبداد، این انتفاضهی مبارک و انقلاب عظیم را به تأخیر انداخت اما سرانجام این خیزش عظیم با اقتدار، عزت و غیرت تمام رخ داد؛ حق اعلام شد؛ و پرچم اسلام برافراشته گردید.
تونس اینک از نو شکوفا شده و ملت غیور این کشور حمیت، شجاعت و هویت اسلامی خویش را به سراسر دنیا نشان داده اند؛ همانگونه که مردم ایران سی سال پیش و در انقلاب بزرگ اسلامی، شجاعت و غیرت خود را به رخ جهانیان کشیدند.
تمامی مسلمانان شرق و غرب جهان به این بازگشت پاک افتخار میکنند؛ با شما در این شادی شریک هستند؛ و برای شما عزّت بیشتر و پیروزیهای بزرگتر ار آرزومندند.
قرآن کتاب ما، حق منهج ما، عدالت آرزوی ما و اسلام دین ماست «ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه وهو فی الآخرة من الخاسرین».
برادران عزیزم! مردم گرامی تونس!
اینک تمامی تلاش خود را به کارگیرید تا حکومت عادلی که ارزشها و حدود اسلامی را رعایت کند و به قرآن احترام گذارد و به آن عمل نماید در کشورتان حاکم گردد.
خداوند و نعمتی که به شما ارزانی داشت تا این انقلاب را در مقابل حکومت ظالم به پیروزی برسانید به یاد داشته باشید.
به برادری خود چنگ زنید و تمام شما ـ مردان و زنان تونسی ـ به اصالت و هویت خود متمسک شوید «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت».
سلام خدا و مؤمنان بر شما مردم مجاهد تونس باد. «ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا انک انت العزیزالقدیر».
حوزه علمیه قم ـ لطف الله صافی
۱۴ صفر ۱۴۳۲
ندای سبز آزادی: مهدی کروبی در دیدار با خانواده ی عرب سرخی، ضمن ابراز خوشحالی از آزاد شدن فاطمه، دختر این خانواده، از بازگرداندن فیض الله عرب سرخی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به زندان اوین، اظهار تاسف کرد.
به گزارش کلمه، کروبی با ستایش مقاومت و صبوری خانواده های زندانیان سیاسی گفت: ایستادگی شما، زندان و دیگر ابزارهای فشاری که برای ساکت کردن شما استفاده می شود را به سخره گرفته است.
وی تصریح کرد: فعالیت ها و عدم سکوت خانواده ها در یک سال گذشته، نقشی بسیار موثر، هم سطح و یا حتی جدی تر از مبارزین در زندان را در پیشرفت جنبش سبز ایفا کرده است.
کروبی ضمن تقدیر از خانواده ها که دقیقا منطبق با هویت و سابقه ی دینی و ملی خود به دفاتر مراجع می روند و شجاعانه شرح امور جاری زندان ها و دیگر فسادهای رایج را می دهند تاکید کرد: تظلم خواهی شما نزد مراجع علاوه بر اینکه تاثیرگذار است، موجب شده تا وقتی مراجع از خانواده ها حمایت می کنند غیر اسلامی بودن برخوردهای بخشی از حاکمیت با منتقدین سیاسی برای همه عیان و آشکار شود.
مهدی کروبی در این دیدار ضمن شنیدن وضعیت زندانیان سیاسی ابراز امیدواری کرد که هر چه زودتر بلای نازل شده بر مردم مرتفع شود.
این دیدار که برخی دیگر از خانواده های زندانیان سیاسی نیز در آن حضور داشتند با اقامه ی نماز جماعت مغرب و عشا به امامت حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی پایان یافت.




ندای سبز آزادی: دادگاه دبیر کل نهضت آزادی ایران امروز برگزار نشد.
به گزارش میزان خبر، رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب امروز و به بهانه ایراد در پرونده از انتقال دکتر ابراهیم یزدی به دادگاه جلوگیری کرد.
وکیل مدافع دکتر یزدی از مشخص نشدن تاریخ دیگری برای دادگاه این زندانی سیاسی خبر داد.
محمد علی دادخواه در این باره به میزان خبر گفت: با توجه به سن و وضعیت جسمانی دکتر ابراهیم یزدی درخواست تبدیل قرار را به دادگاه ارائه کردم که رییس دادگاه این امر را موکول به تکمیل پرونده کرد.
دکتر ابراهیم یزدی، نهم مهرماه گذشته در اصفهان و به جرم اقامه نماز غیر قانونی بازداشت شد و طبق آخرین اطلاعات او در یک خانه امن و در یک منطقه نظامی نگهداری می شود.
نوبت پیشین دادگاه دکتر یزدی روز ۱۶ آذر بود که بدون ارائه دلیل از سوی دادگاه به تعویق افتاده بود.
علیرغم گذشت چند ماه از بازداشت دادگاه به بهانه عدم تکمیل پرونده همچنان موجب بلاتکلیفی پرونده مسن ترین زندانی سیاسی ایران شده است.
ندای سبز آزادی: پروفسور رضا مولوی مفسر سیاسی و استاد دانشگاه دورهام انگلستان که از نخبگان ایرانی خارج از کشور قلمداد می شود، در اردیبهشت ماه سال 89 هنگامی که قصد سفر به انگلستان را داشت بازداشت شد.
وی که در همایش نخبگان ایرانی خارج از کشور در 2سال پیش به ایران دعوت شده بود سال گذشته به علت فوت مادرش به ایران سفر کرده و طبق شواهد موجود هنگام بازگشت به انگلستان دستگیر و تا کنون هیچگونه خبری مبنی بر آزادی وی در دست نمی باشد
به گزارش امروز پروفسور رضا مولوی در اردیبهشت ماه 89 در فرودگاه امام خمینی ودر حالی که تصمیم بازگشت به انگلستان را داشت، توسط مامورین امنیتی بازداشت و روانه زندان اوین، بند امنیتی 209 شده است.
این خبر به نقل از یکی از هم بندیان پروفسور رضا مولوی که خود چندی پیش از زندان آزاد شده است در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است.
بنا به سخنان آقای م.ی آقای مولوی به مدت 3شب با ایشان در اتاق68 بند 209 زندان اوین هم سلولی بوده است، بر اساس اظهارات هم بندی ایشان ، پروفسور رضا مولوی که 60 سال داشته و مبتلا به بیماری پروستات نیز بوده است به علت کهولت سن و عوارض ناشی از بیماری به شدت رنج می برده و عدم همکاری برخی مامورین شرایط سختی را در زندان برای او ایجاد کرده بود.
این گزارش حاکی است حال روحی ایشان نیز به هیچ عنوان مساعد نبوده است و گویا مسئولین زندان به همین جهت ایشان را برای چند شب از سلول انفرادی خارج کرده بودند چرا که ایشان 2ماه در سلول انفرادی ، و ممنوع الملاقات و تلفن بوده است و همین امر موجب فشارهای روحی و روانی برایشان شده بود که البته بنا به گفته های هم بندی ایشان بازجویی های طولانی مدت و چندین ساعته و مستمر ، فشارهای روحی را برایشان تشدید می کرده است.
گفتنی است تاکنون و بعد از گذشت بیش از 8 ماه از زمان بازداشت این استاد دانشگاه هنوز هیچگونه خبری از وضعیت وی منتشر نشده
پروفسور رضامولوی به اتهام تشکیل اتاق های فکر برای براندازی نظام دستگیر شده که البته مکررا ایشان در بازجویی هایشان این اتهام را رد کرده است.
ندای سبز آزادی: وزیر اقتصاد دولت احمدی نژاد در پاسخ به سؤال مطهری نماینده تهران درباره علت عدم اجرای قانون درباره تسهیلات مترو، اعلام کرد که حساب ذخیره ارزی کشور خالی شده و وجهی در آن وجود ندارد تا به مترو پرداخت شود.
این در حالی است که مطهری پیگیری سؤال خود و تخلف دولت از قانون را به سؤال از احمدی نژاد موکول کرد.
علی مطهری: دولت ارادهای برای اجرای قانون ندارد
نماینده تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی، اراده دولت برای اجرای تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها را ضعیف عنوان کرد و افزود: اگر این قانون تاکنون اجرا شده بود ما تا این حد با آلودگی هوا مواجه نبودیم و قشر ضعیف جامعه نیز دچار مشقت نمی شدند؛ اما موانعی در کار است که از اجرای این قانون جلوگیری می کند.
به گزارش خانه ملت، علی مطهری در جلسه علنی امروز در تشریح دلایل سوال خود از شمس الدین حسنی وزیر اقتصاد و دارایی تاکید کرد: این قانون مربوط به کل کشور است و منحصر به تهران نیست.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه دولت موظف بود تا سال ۸۹ یک میلیارد دلار را پرداخت کند، افزود: دولت در رابطه با سیاست های بخش حمل و نقل عمومی مصوب سال ۸۶ موظف بود به گونه ای تصمیم گیری کند که دسترسی برای همگان وجود داشته باشد.
وی ادامه داد: به دلیل عدم اجرای دقیق این قوانین از سوی دولت، ناچار به طرح استفاده از حساب ذخیره ارزی شدیم و آن را تصویب کردیم.
مطهری با بیان اینکه نحوه برخورد دولت با این قانون حاکی از عدم اراده دولت در این رابطه است، گفت: شواهد نشان می دهد که اراده ای برای اجرای قانون تسهیلات مترو از سوی دولت وجود ندارد.
عضو فراکسیون اصولگرایان تاکید کرد: دولت می توانست در سال ۸۸ و پس از تصویب این قانون یا حتی پیش از تصویب قانون بودجه اصلاحیه این قانون رامطرح کند و یا در زمان تصویب برنامه پنجم توسعه متمم بودجه را اضافه کند.
نماینده مرد تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس به موجودی حساب ذخیره ارزی اشاره کرد و افزود: اگر مساله موجودی حساب ذخیره ارزی مطرح باشد طبق آمار رسمی در پایان سال ۸۷ موجودی نقدی این صندوق حداقل ۵/۲ میلیارد دلار بود.
به گفته مطهری در صورتی که اراده ای برای اجرای قانون تسهیلات مترو وجود داشت، دولت می توانست آن مبلغ را به صورت تدریجی واریز کند،
وی ادامه داد: درآمدهای مازاد نفتی نیز باید به صندوق حساب ذخیره ارزی واریز می شد اما این کار صورت نگرفت و در گزارش دیوان محاسبات نیز ذکر شده است.
مطهری به تاثیر اجرای قانون تسهیلات مترو بر قانون هدفمندی یارانه ها اشاره کرد و گفت: اجرای قانون هدفمندی یارانه ها نیاز مردم را به استفاده بیشتر از حمل و نقل عمومی را افزایش داده است.
وی در ادامه سخنانش تاکید کرد: آلودگی اخیر هوای تهران و بسیاری از کلانشهرها که حدود یک ماه در حالت هشدار و اضطرار بود، به دلیل عدم توسعه حمل و نقل عمومی بود.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس خطاب به وزیر اقتصاد گفت: قانون وظیفه اجرای قانون تسهیلات مترو را در اختیار و برعهده وزارت اقتصادی و دارایی گذاشته و این موضوع متوجه وزیر اقتصاد است اما عواملی خارج از اراده ایشان وجود دارد که از اجرای این قانون جلوگیری می کند.
مطهری افزود: اما راه عمل بسته نبود چرا که هیچ مصلحتی بالاتر و بهتر از اجری قانون نیست.
وی با تاکید بر اینکه راه اقدام واکنش برای دفاع از حقوق مردم باز بوده است، گفت: اگر وزیر اقتصاد از همکاری کمتری از سوی مقامات بالاتر برخوردار بوده است اما باید واکنش نسبت به حقوق مردم نشان می داد.
مطهری با بیان اینکه متاسفانه قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها به هیچ وجه اجرا نشده است گفت: دولت برای نشان دادن حسن نیت خود و اینکه ارده خود برای اجرای این قانون را نشان دهد چرا حتی هزار دلار از این مبلغ را به شهرداری ها پرداخت نکرده است؟
مطهری افزد: موانعی در کار است که تاکنون این قانون اجرا نشده است و من پیشنهاد می کنم که دولت مقداری از مبلغ این مصوبه را در آینده ای نزدیک پرداخت کند.
وی همچنین طرح سوال خود را به سوال از رئیس جمهور موکول کرد.
وزیر اقتصاد: حساب ذخیره ارزی خالی است
حسینی با حضور در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سوال نماینده تهران، ری، شمیرانات تاکید کرد: نبود وجه در حساب ذخیره ارزی پرداخت تسهیلات ارزی به متروی تهران و کلانشهرها را به تاخیر انداخته است.
به گزارش خانه ملت از صحن علنی مجلس در صبح روز چهارشنبه، شمس الدین حسینی در پاسخ به سوال علی مطهری مبنی بر این که چرا قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها تاکنون اجرا نشده است، ادعا کرد: این قانون اردیبهشت امال اجرا و جریان پرداخت این تسهیلات آغاز شده است.
وزیر اقتصاد ادامه داد: مراحل قانونی پرداخت تسهیلات ۲ میلیارد تومانی به خطوط ریل درون شهری از ابتدای سال جاری آغاز شد و تک تک مراحل از جمله ابلاغ به بانک مرکزی، انتخاب بانک عامل، هیات امنا و … صورت گرفته اما در نهایت در حساب ذخیره ارزی لحاظ نشد.
وی با اشاره به اینکه از ابتدای سال جاری با ابلاغ سیاست های کلی از سوی رهبری و مصوب مجلس ۲۰ درصد از درآمد فروش و صادرات نفت و میعانات گازی به صندوق توسعه ملی واریز شده است ادامه داد: در حال حاضر صندوق توسعه ملی بیش از ۱۰ میلیارد تومان بودجه دارد اما امکان برداشت از صندوق وجود ندارد.
حسینی با تاکید بر این که نبود وجه در حساب ذخیره ارزی باعث شده است اعتبارات دیگر پروژه ها نیز تامین نشود، توضیح داد: در بودجه سال جاری تکلیف شده است ۲ درصد به مناطق نفت خیز محروم پرداخت شود اما حساب ذخیره ارزی توان این پرداخت ها را ندارد.
ندای سبز آزادی: آیتالله مکارم شیرازی با انتقاد از کسانی که قانون را به نفع خود تفسیر می کنند و خود را فراتر از آن میدانند، هشدار داد که در این صورت، اختلاف دامن کشور را خواهد گرفت.
بهگزارش مرکز خبر حوزه، این مرجع تقلید صبح امروز در آغاز درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم، اظهار داشت: اگر کسانی قانون را به نفع خود تفسیر کرده و خود را فراتر از آن بدانند، قطعاً اختلاف دامن کشور را خواهد گرفت.
وی تصریح کرد: اگر جایی مشاهده میکنیم بنبستی در جامعه وجود دارد، باید به سراغ رهبری رفت تا آن بنبست برطرف شود.
ایشان با بیان این که پیروی از قانون موجب اتحاد میان همه گروه ها میشود، تصریح کرد: قانون باید برای همه محترم باشد؛ چرا که غیر از این، اختلاف ایجاد خواهد شد.
این مرجع تقلید با انتقاد از عکسالعمل برخی افراد در برابر قانون، گفتند: اگر کسانی بخواهند خود را فراتر از قانون بدانند، این امر به همه جامعه تسری پیدا میکند و هرج و مرج به وجود میآید.
آیت الله مکارمشیرازی با اشاره به نگرانی غربیها از نفوذ روزافزون اسلام در کشورهای خود، اضافه کرد: باید در برای مقابله عکسالعمل غربیها نسبت به اسلام، جاذبههای این دین الهی را معرفی و بگوییم که اسلام دین رحمت و پیامبر اسلام(ص) رحمةللعالمین است.
ایشان افزود: باید برای مردم دنیا بیان کنیم که تمامی سورههای قرآن با بسمالله الرحمنالرحیم شروع شده و در هر رکعت نمازمان نیز شش مرتبه خداوند را با صفت رحمن و رحیم یاد میکنیم.
آیت الله مکارمشیرازی ادامه داد: علاوه بر نکات فوق، برخورد خوب با مردم، تواضع و فروتنی، همدردی با مردم در مشکلات، مخصوصا با جوانان و… از جمله کارهایی است که میتواند باعث جذب غیر مسلمانان به اسلام شود و تبلیغات منفی دنیای غرب علیه اسلام را خنثی سازد.
ندای سبز آزادی: مدیرمسوول روزنامه نشاط با تشریح روند قضایی رسیدگی به پرونده این روزنامه، تاکید کرد: شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران پس از ۱۱ سال علاوه بر صدور قرار موقوفی تعقیب، انتشار روزنامه نشاط را بلامانع اعلام کرد.
لطیف صفری در گفتوگو با ایسنا، افزود: بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه کیفری استان تهران، انتشار روزنامه نشاط پس از ۱۱ سال بلامانع اعلام شد.
وی یادآور شد: پرونده روزنامه نشاط در سال ۷۸ با شکایت مدعیالعموم، نیروی انتظامی و سه تن از نمایندگان وقت مجلس به اتهامات توهین به مقدسات، تحریک مردم و دانشجویان به اغتشاش و اهانت به نمایندگان مجلس تشکیل شد.
وی ادامه داد: رییس وقت شعبه ۱۴۱۰ دادگاه عمومی، روزنامه را توقیف کرد و با تشکیل دادگاهی علنی، به ۳۰ ماه حبس تعزیری، لغو امتیاز روزنامه و پنج سال محرومیت از فعالیتهای مطبوعاتی حکم داد.
مدیر مسوول روزنامه نشاط در ادامه با اشاره به اینکه «به رای صادره از سوی دادگاه بدوی اعتراض کردیم و پرونده به دادگاه تجدیدنظر ارسال شد» گفت: شعبه ۲۷ دادگاه تجدید نظر حکم را به لغو امتیاز روزنامه، پنج سال محرومیت از فعالیتهای مطبوعاتی و ۲۷ ماه حبس تعزیری تقلیل داد و حکم به مرجع اجرای احکام ارسال شد.
وی خاطرنشان کرد: در حین اجرای حکم، از رییس وقت شعبه ۱۴۱۰ دادگاه عمومی به دادسرای انتظامی قضات شکایت کردیم و دادسرای انتظامی قضات در اواخر سال ۷۹ طی کیفرخواست ۳۶ صفحهای، احکام صادره در خصوص اینجانب را با توجه به قوانین موضوعه و قانون اساسی نامربوط دانست و قاضی دادگاه بدوی را مستحق مجازات مواد ۵۷۰ و ۵۹۷ قانون مجازات اسلامی دانست.
وی افزود: دادسرای انتظامی قضات پرونده را برای اعمال ماده ۲۳۵ به دیوان عالی کشور ارسال کرد و در سال ۸۳ شعبه ۳۵ دیوان عالی کشور طی کیفرخواست ۱۶ صفحهای ضمن رد احکام صادره، تمامی محکومیتها علیه اینجانب را نقض کرد و پرونده را برای رسیدگی نهایی به شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران ارسال کرد.
صفری همچنین یادآور شد: در این مدت پیگیریهای صورت گرفته سبب شد که دادگاه چندین بار موضوع رسیدگی را از دیوان عالی استعلام کند و دیوان عالی کشور به رسیدگی از سوی شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران تاکید کرد و در نهایت مهرماه سال جاری دادگاه مطبوعات با حضور هیات منصفه برگزار شد.
وی افزود: در جلسه دادگاه لایحه دفاعیه قرائت و به دادگاه ارائه شد و در نهایت شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران با توجه به گذشت بیش از ۱۰ سال از این پرونده با توجه به احکام صادره از سوی دیوان عالی قرار موقوفی تعقیب به استناد ماده ۱۷۳ قانون آیین دادرسی کیفری صادر کرد و انتشار روزنامه بلامانع اعلام شد.
آزاده افروز: در هفتهای که گذشت ایران ارسال محمولههای سوختی به افغانستان را متوقف کرد و در پی آن اعتراضات مردمی در کابل شکل گرفت که علاوه بر اعتراض نسبت به توقف محمولههای سوخت، شعارها رنگ و بوی سیاسی داشت و سیاستهای احمدینژاد در راهپیمایی مردم کابل هدف قرار گرفته شد. افغانیها نسبت به اعدام اتباع افغان در ایران و حبسهای طولانی مدت اعتراض داشتند. در اینباره گفتوگو کردهایم با صدیق الله توحیدی روزنامه نگار با سابقه افغانی که حالا در موسسه نی دیدهبان رسانهای مطبوعات افغانستان است. توحیدی معتقد است بهانه دولت ایران که این محمولههای سوختی به دست نیروهای ائتلاف میرسد واهی است و اتفاقا این مردم افغانستان و استانهای غربی این کشور هستندکه با این توقف دچار خسارت شدهاند. از این گذشته با این روزنامه نگار قدیمی که سالها در مبارزه با نیروهای اشغالگر روس و گروه طالبان بوده است درباره وضعیت روزنامه نگاری در افغانستان و آزادی مطبوعات پرسیدهایم و اینکه آیا شهروندان افغانی از جنبش سبز ایران اطلاعی دارند و اخبار ایران راپیگیری میکنند یا نه، توحیدی رسانههای افغانستان و دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی که اخبار ایران و جنبش سبز را پوشش میدهند دلیلی دانست بر اینکه مردم افغانستان پیگیر تحولات کشور همسایه هستند. توحیدی که از نزدیکان احمدشاه مسعود بوده است، میگوید گرچه حمله خارجی توانست افغانستان را از دست طالبان نجات دهد اما دموکراسی و دولت ملی زمینههایی میخواهد که با طرحهای وارداتی قابل اجرا نیست. مصاحبه کلمه با این روزنامه نگار افغان را بخوانید.
تاجران افغان در اعتراض به توقف تانکرهای سوخت ایرانی در مرز افغانستان واردات و صادرات کالاهای تجارتی با ایران را قطع کردند. آیا دولت افغانستان فشاری بر تاجران تجار افغانی داشته است برای این تصمیم گیری با بالعکس برای تغییر تصمیم آنها درباره قطع روابط تجاری تلاشی کرده است؟
متاسفانه آنچه مردم افغانستان انتظار داشتند از حکومت افغانستان در مورد متوقف کردن تانکرهای سوخت از سوی ایران، دولت این خواستهها را بر آورده نکرد. به همین دلیل با جمهوری اسلامی مسامحه داشته و این سبب نارضایتی بازرگانان افغانستان و مردم کشور شده است. به همین دلیل در آخرین صحبت که رییس اتاق افغانستان از طریق رسانهها داشت، دقیقا انتقاد بسیار شدیدی از دولتمردان افغان مطرح کرد. دولت افغانستان تجار را تشویق نکرده و از آنها هم نخواسته که چنین کاری را کنند.
دولت ایران دلیل نرسیدن تانکرهای سوخت را این دانسته که نیروهای خارجی مستقر در افغانستان از این سوخت استفاده میکنند آیا این دلیل از سوی افکار عمومی افغانها پذیرفته شده است؟
این ادعای جمهوری اسلامی بسیار واهی است و در افغانستان و درمیان مردم مورد نکوهش قرار گرفت. نه تجار و نه دولت این را نپذیرفت. شما میدانید بعد از اینکه گذرگاه مرز شرقی افغانستان و پاکستان در زمینه انتقال لجستک ناتو ناامن شد، آنها از معبر شمال افغانستان و مرز ازبکستان استفاده میکنند. اینکه تانکرها را دولت جمهوری اسلامی به این بهانه، به کابل نمیرساند حرف غلطی است چون نمیتوانست در اختیار ناتو قرار گیرد. این تانکرها مواد سوختی مورد نیاز هرات و قندهار و هیرمند را تامین میکرد و بسیار کم محتمل بودکه به کابل و به دست ناتو برسد. قوای ناتو هیچ نیازی در این زمینه احساس نمیکنند، بیشترین فشار را مردم عامه متحمل شدهاند. به همین دلیل مردم اعتراض دارند.
از نظر افکار عمومی افغانستان دلیل اصلی توقف تانکرهای سوخت چه بوده است؟
دلیلی که در افغانستان درباره آن صحبتی میشود سه چیز است. یکی اینکه دولتمردان ایرانی فکر میکنند این سوخت به نیروهای ناتو میرسد و در این زمینه میخواهند معامله کنند. دیگر اینکه میخواهند امضای معاهده انتقال گاز در ترکمنستان از طریق افغانستان متوقف شود زیرا که در این زمینه مقامات ایرانی عصبانی هستند و خواستند فشار ایران به افغانستان احساس شود. اما دلیل دیگری هم هست و اینکه روابط جمهوری اسلامی و حکومت افغانستان بسیار حسنهای بوده و دولت افغانستان مشابهتی با دولت ایران دارد که هر دو از انتخابات پر از تخلف بیرون آمدهاند. بنابراین مشابهتهایی میان این دو دولت هست و از جانب دیگر دولت افغانستان تلاشهای بسیار داشته تا مناسباتش را با ایران و پا کستان حسنه کند و نیازش را به آمریکا کمتر کند. حالا بعد این واقعه رابطه گرم پیشین خدشه دار شده است. گرچه سخنگویان رسمی افغانستان بااحتیاط کامل در این زمینه برخورد کردهاند. این نمایانگر این است که دولت افغانستان در صدد است که رابطه مشکلی پیدا نکند. آقای مالکی سفیر جمهوری اسلامی در دیدار با رییس جمهور افغانستان قول داده که تا چند روز دیگر مواد سوختی به افغانستان بیاید. به هر حال مردم ناراحت هستند از دولت ایران و حکومت افغانستان نمیتواند از این ناراحتی جلو گیری کند.
به گمان شما این مساله حل شده است چون خبرهایی رسیده که قرار است نیاز سوختی افغانستان از طریق روسیه و آسیای میانه تامین شود؟
وزیر اقتصاد افغانستان در صحبتی که داشتند گفتند که معاهدهای با کشورهای آسیای میانه درباره واردات سوخت صورت گرفته است اما در عین حال آقای مالکی سفیر ایران گفته است که تا چهار روز آینده تانکرهای متوقف شده اجازه ورود به افغانستان را خواهند داشت. به هر حال صحبتهایی که میان سیاستمداران رد و بدل میشود را نمیتوان اعتماد کرد به دلیل اینکه معاون اول ریس جمهوری افغانستان دو هفته قبل با رحیمی به توافق رسیدند که تانکرها وارد شوند. اما باز هم تنها ده یازه تانکر به صورت روزانه وارد شدند، بنابر اطلاعاتی که ما داشتیم برخی از این تانکرها مواد سوختیشان را تخلیه کرده بودند و لذا اعتمادی به این صحبتها نیست.
اقدام ایران باعث افزایش قیمت سوخت و وقوع اعتراضاتی در افغانستان و انجام تظاهراتی علیه دولت ایران در مقابل سفارت ایران شد، آیا این موضوع توانسته اعتراض گستردهای علیه ایران را در جامعه افغان موجب شود؟
دقیقا این نخستین بار است که تظاهرات گستردهای علیه دولت ایران مشاهده شد. در افغانستان بخشی از گروهها و احزاب سیاسی از دولت ایران گلایه داشتهاند و مخالفت میکردند. البته این گسترده نبود مثلا از تمام اقوام افغانستان اکثرا پشتونها با روابط جمهوری اسلامی یک مقداری مشکل داشتند و درباره مسائل فرهنگی اعتراض داشتند. اما در مساله اخیر نارضایتی در عامه مردم بود، یعنی در افغانستان اکثریت مردم مخالفتشان رابا این سیاست دولت ایران ابراز کردند و مخالفان از گروههای سیاسی تا قومی را شامل میشد.
در تصاویری که از تظاهراتهای اخیر افغانستان پخش شد، خواستههای تظاهرات کنندگان صرفا به تانکرهای سوخت محدود نمیشد و اعتراض به اعدام و زندانی بودن افغانها در ایران به دلیل وابستگی به گروههای سیاسی و مسئله مواد مخدر در شعارهای معترضین مشهود بود. آیا این جمعیت معترض که چنین خواستههای را مطرح میکردند از سوی حزب و جمعیت خاصی هدایت شده بودند؟
در این چندسال اخیر چند مساله در روابط افغانستان و ایران مشکل ساز بوده است. یکی اعدام افغانهای مهاجر به اتهام جرایم مختلف و از سوی دیگر اخراج اجباری افغانها از سوی ایران مشکل ساز بوده است و مساله دیگر همین توقف تانکرهای مواد سوختی بود. اما در تظاهراتی که صورت گرفت، شکی نیست که برخی از گروههای سیاسی حضور داشتهاند. ولی مردم عامه بدون تصوری همراهی کردند. در شعارهای تظاهرات کنندگان این قابل مشاهده است.
به نظر میآید که مردم افغانستان بیشتر از کشورهای دیگر همسایه از جنبش سبز ایران اطلاع دارند و با رهبران آن آشنا هستند چون در برخی از شعارهای تظاهرات کنندگان و ابراز نظرهای مقامات رسمی این ارجاع به اعتراضات مردم ایران وجود داشته است، نگاه افغانها به جنبش سبز ایران چگونه است؟
در افغانستان بر خلاف جمهوری اسلامی ایران، با اعلام ریاست جمهوری احمدینژاد و اتفاقاتی که بعدش رخ داد، این اتفاقات از سوی رسانهها و تلویزیونها و رادیوها بازتاب پیدا کرد و مردم افغانستان میدانند جنبش سبز در ایران در مخالفت با سیاستهای استبدادی احمدینژاد از تواناییهای خوبی برخوردار است و لازم است که از این جنبش حمایت شود. به همین دلیل است که در افغانستان هر واقعهای که درباره جنبش سبز رخ میدهد به صورت گسترده منعکس میشود و بیانیههای آقای موسوی و کروبی در افغانستان منتشر میشود. مردم افغانستان با این حساب از آنچه در ایران میگذرد آگاه هستند.
وضعیت مطبوعات در افغانستان چگونه است شما مدیر موسسه دیدهبان رسانهها در افغانستان هستید و در ابتدای صحبت اشاره کردید که همین امروز یکی از روزنامه نگاران مشهور افغان با پاشیدن اسید بر صورتش مورد حمله قرار گرفته است، در حال حاضر آزادی مطبوعات در افغانستان چه طور است آیا منتقدین حق اظهار نظر نسبت به دولت دارند؟
روزنامه نگاران در افغانستان از حمایتهای قانونی برخوردارند. قانون اساسی افغانستان از آزادی بیان به صراحت حمایت کرده است. همچنان در این قانون آمده که هر شهروند افغان حق دارد که آنچه فکر میکند را بیان کند از طریق نوشته و دیگر ژانرهای رسانهای. در قانون همگانی هم این حمایت به صورت روشن آمده است. در افغانستان سانسور قبل و بعد از نشر وجود ندارد. اما برخورد حکومت و سیاستمداران رفتار دوستانهٔ نیست و بسیار علاقمند هستند که محدودیتهایی را وضع کنند. اما چون جایگاه قانونی ندارد به صورت مستقیم نمیتوانند. بنابراین برخی مواقع به صورت تهدیدهای غیرمستقیم عمل میکنند و متاسفانه این تهدیدها ادامه داشته است. بیشترین خشونتها مستثنی از کشتن خبرنگاران موارد تهدید لفظی و ضرب و شتم بازداشتهای موقت بوده است.
میگویید رسانهها در افغانستان سانسور ندارند و میتوانند آزادانه فعالیت کنند اما آیا رسانههای افغان در میان مردم تاثیر گذارند، تیراژ مطبوعات در افغانستان چگونه است؟
متاسفانه میزان سواد در افغانستان پایین است و فرهنگ روزنامه خوانی اشکالاتی دارد. اما رادیوها و تلویزیونها به صورت گسترده وجود دارد و مردم از طریق رسانههای سمعی و بصری اخبار و اطلاعات را کسب میکنند. در افغانستان بیشتر از پنجاه رادیو و تلویزیون آزاد ثبت شده است و بیش از یکصد و ده رادیو افام در سرتاسر افغانستان فعال هستند. این رسانهها خصوصی هستند و بیش از صدها نشریه چاپی شامل روزنامهها و هفته نامهها و ماهنامهها به چاپ میرسد. اما بیشترین اثر گذاری بر عامه مردم را رادیو و تلویزیونها دارند.
نیروهای خارجی مستقر در افغانستان بیان کرده بودند که در برخورد با طالبان موفق نبودند و با خروج نیروهای ائتلاف ممکن است که طالبان قدرت را به دست بگیرد، شما فکر میکنید طالبان به دلیل ریشههای فرهنگی ممکن است در یک انتخابات آزاد با رای و دموکراسی به صحنه افغانستان بازگردد؟
من به عنوان یک خبرنگاری که پیوسته حوادث را در افغانستان تعقیب میکنم و در بطن حوادث بودهام و به ویژه در کابل؛ باور ندارم که طالبان از طریق دموکراسی به قدرت برسد. به این دلیل که خود طالبان اصلا پروسه دموکراتیک و انتخابات را نمیپذیرند. پذیرش انتخابات به معنی ارتداد است. طالبان این شیوه انتخابات را که در افغانستان و کشورهای غربی برقرار است را نماد مسیحیت میدانند و نه روشی اسلامی، مساله دوم این است که مردم افغانستان طرفدار طالبان نیستند که به رای اکثریت باز گردد. اکثریت مردم افغانستان در مخالفت با نظرات طالبانی هستند. در شرق افغانستان طالبان به واسطه بدوی بودن و اسلحه نفوذی دارد. افغانستان حتی برای همسایگانش کشوری ناشناخته است. در افغانستان در یک استان به دلایل قوانین عشیرهای مردان با ریش بلند هم نمیتوانند حکومت کنند. اما در ولایتی دیگر یک زن به فرمانداری میرسد. در یک استان دختران به راحتی به مدرسه میرود و دریک ولایت دخترها حتی اجازه انتخاب همسر ندارند و پدر باگرفتن پول دختری ۱۶ ساله را به نکاح یک مرد ۶۰ ساله در میآورد.
شما اشاره کردید به تهدیدات علیه روزنامه نگاران، اخبار انفجارهای پی در پی در مناطق مختلف افغانستان هم اغلب در رسانهها شبیده میشود. شما دلیل این ناامنی را حضور نیروهای خارجی میدانید یا گروههای بنیاد گرا و یا جریانهای دیگری هم در این نامنی دخیل هستند؟
دلایل ناامنی در افغانستان بسیار گسترده است. در افغانستان یک علت برای ناامنی وجود ندارد. در افغانستان حضور گروههای افراطی در لباس مردان عشیرهای و قبیلهای و از جانب دیگر هم مرز بودن با منطقه ناامن بلوچستان پاکستان و مدارس متعصب اهل سنت وجود دارد که این مدارس همیشه در صدد گسیل داوطلب به افغانستان هستند. متاسفانه افغانستان از داشتن یک حکومت کارا و مسلط و مجری قانون محروم است و اشتغال زایی در افغانستان نیست و اکثر جوانان بیکار هستند و سطح زندگی مردم پایین است. این دلایل سبب شده که وضعیت ناامن باقی بماند. برنامههای جامعه جهانی و در راس آن آمریکا هم با توجه به اینکه منطبق با شرایط عینی افغانستان نبوده بر این نامنی افزوده است.
بعضی در ایران ادعا میکنند که تنها راه تغییر در ایران دخالت قوای خارجی است. شما این تجربه را پشت سر گذاشتید. دیدگاه شما در این باره چیست؟
من فکر میکنم شرایطی که در ده سال قبل افغانستان قرار داشت با شرایط جمهوری اسلامی بسیار متفاوت است و یکی اینکه افغانستان در دست یک گروه تروریستی بود که همیشه مردم افغانستان را مورد اذیت قرار میداد. این گروه تا قبل از سال ۲۰۱۰ به کفشهای خانمها هم کار داشتند و اگر براق میبود اذیت میشدند. هیچ خانمی حق نداشت از منزل بدون یک محرم شرعی خارج شود. روزنامهها و مدارس تعطیل شد. تلویزیو ن دولتی یک شبکه بود. نگاهی حاکم بود که سبب شد به خصوص شمال افغانستان اعتراضات گستردهای شکل بگیرد. طالبان در بسیاری از مناطق قتل عام انجام دادند و حتی منازل را تخریب کردند و باغها را آتش زدند و مردم آواره شدند. مردم افغانستان در آن زمان میخواستند که طالبان به هر وسیله هر کس که میشود برود. وقتی نیروهای آمریکایی وارد شدند مردم بسیار حمایت کردند. اما آنچه ایده آل بود یعنی حکومت ملی و دموکرات، به دلیل اینکه از بیرون افغانستان آمد موفقیت نداشت. من فکر میکنم آنها که تصور میکنند با نیروی خارجی میتوان به دموکراسی رسید اشتباه میکنند و بهتر است تحول در ایران از میان و بطن جامعه باشد و مردم ایران یک دولت ملی خواهند داشت که منافع ملی ایران را بیشتر مد نظر داشته باشد.
منبع: کلمه
ندای سبز آزادی: ورود هر گونه روزنامه به بند ۳۵۰ زندان اوین از هفته گذشته ممنوع شد .از چند ماه پیش با پیگیری فراوان زندانیان این بند، مسوولان اجازه داده بودند روزانه چند روزنامه وارد این بند شود.
به گزارش کلمه، پیش از این در بند ۳۵۰ اوین تعدادی از روزنامه های حامی دولت همچون روزنامه ایران، وطن امروز و کیهان توزیع می شد و زندانیان قادر بودند از لابه لای اخبار تحریف شده این روزنامه ها به برخی اخبار جامعه دست یابند.اما از هفته گذشته حتی توزیع این روزنامه ها هم در این بند ممنوع اعلام شده است .به نظر می رسد پس از قطع تماسهای تلفنی این بند این اقدام نیز در جهت هر چه بی خبر ماندن زندانیان و تضعیف روحیه آنان انجام گرفته است.
این در حالی است که کتابخانه کوچک بند ۳۵۰ که بیشترین تعداد زندانیان سیاسی به ویژه زندانیان حوادث پس از انتخابات در آن نگهداری می شوند،فقط چند ده کتاب قدیمی دارد . اکنون زندانیان این بند از کوچکترین امکانات محروم هستند و در این بند تنها می توانند از یک هوا خوری کوچک استفاده کنند .
ندای سبز آزادی: در پی برگزار نشدن جلسه دادگاه در روز شانزدهم آذر ، (به دلیل عدم حضوردکتر یزدی و احتمال بیماری وی) ، قرار برگزاری این دادگاه در روز بیست ونهم دی ماه تعیین شده است.
به گزارش جرس، دبیر کل نهضت آزادی ایران ، در دومین دوره بازداشت خود پس از حوادث پس ازانتخابات ، به بند ۲۰۹ و سپس به خانه امن وزارت اطلاعات منتقل شد.
وی اکنون در خانه امنی متعلق به وزارت اطلاعات و در منطقه ای نظامی به سرمی برد ، و همسر وی در این دوران ، تنها یک بار با او دیدار داشته است .
روز یکشنبه گذشته نیز به دلیل تغییرات فشار خون ، وی را به بیمارستان منتقل کردند ، اما بدون بستری شدن ، به خانه امن بازگردانده اند .
تاریخ دادگاه این کهنسال ترین زندانی سیاسی ، که از نهم ماه مهر در بازداشت به سر می برد، در روز ١۶ آذر همزمان با روز دانشجو تعیین شده بود، اما جلسه دادگاه به علت حضور نیافتن دکتر یزدی تشکیل نشد و عدم حضور ایشان در دادگاه، نگرانی های بیشتری نسبت به سلامتی ایشان بر انگیخت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر