دو روز پس از نشانه رفتن انگشت اتهامی برخی از نمایندگان مجلس به وزیر اقتصاد در ماجرای موسوم به " اختلاس گیت " یا " بحران اختلاس " یک عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی از شمس الدین حسینی، وزیر اقتصاد دولت دهم خواست تا « پیش از استیضاح » شدن در مجلس از سمت خود استعفا بدهد و یا توسط احمدی نژاد برکنار شود.
محمد طرقبه از نمایندگان اصولگرای مجلس با اشاره به اینکه « استعفا به معنای اتمام رسیدگی این رسوایی نیست » استعفای و یا برکناری وزیر اقتصاد را « به معنای پاسخگویی به بخشی از مطالبات مردم » دانست.
عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی همچنین گفت: "اگر هم پس از تعطیلات مجلس وی استعفا ندهد مجلس قطعا از ابزارهای نظارتی اش به صورت جدی تر استفاده خواهد کرد و استیضاح وی را سریعتر به جریان خواهد انداخت."
سخنان این عضو هیئت مدیره مجلس دور روز پس از آن منتشر می شود که موسی الرضا ثروتی در گفتگو با برخی رسانه های کشور با بیان اینکه اسناد جدیدی از ارتباط حسینی، وزیر اقتصاد با متهمان پرونده اختلاس بانکی به دست نمایندگان مجلس رسیده « که حاکی از دستور وزیر برای مساعدت در واگذاری شرکت فولاد اهواز به این گروه » بوده است .
به گفته آقای ثروتی با رویت این اسناد « نمایندگان مجلس مصمم شدند تا موضوع استیضاح » وزیر اقتصاد را با جدیت دنبال کنند.
ردپای جهرمی در بحران اختلاس
روز گذشته اما خبرگزاری مهر نیز دست به انتشار سه نامه از هیئت مدیره بانک صادرات زد که بر اساس این اسناد، کمیته عالی اعتبارات بانک صادرات با صدور سه نامه جداگانه در ۱۸ مرداد ۸۸، ۳ اسفند ۸۸ و ۸ تیرماه ۹۰ خواستار اعطای تسهیلات به گروه ملی فولاد ایران (تحت مالکیت امیرمنصور آریا) شد که این روزها پرونده آنها در رابطه با اختلاس سه هزارمیلیارد تومانی بر سر زبانها افتاده است.
در این نامهها که به تفکیک به امضای اعضای کمیته عالی اعتبارات و از همه مهمتر، سیدمحمد جهرمی مدیرعامل بانک صادرات رسیده است، پرده دیگری از ماجراهای اخیر را روایت می کند.
سید محمد جهرمی مدیرعامل برکنار شده بانک صادرات، از نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی محسوب می شود و پیش از این معاون شورای نگهبان بوده است.
صبح دیروز منابع خبری به نقل از روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی اطلاعیه ای را منتشر کردند که بر اساس آن محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی دستور تغییر مدیرعامل بانک سامان را صادر کرده است.
در این اطلاعیه بهمنی از هیئت مدیره بانک سامان خواسته بودتا « با عنایت به خصوصی بودن بانک یاد شده، سریعاً جانشین نامبرده تعیین و به بانک مرکزی جهت احراز صلاحیت معرفی شود. »
خبر مربوط به برکناری مدیرعامل بانک سامان روز گذشته در حالی منتشر می شد که تهدیدهای چندی پیش محسنی اژه ای، قاضی ویژه پرونده بزرگترین اختلاس تمام تاریخ ایران هم باعث نشد تا مدیرعامل مستعفی بانک ملی ایران، به کشور باز گردد.
عدم بازگشت این مدیر عالی رتبه نظام بانکی کشور از کانادا در شرایطی رخ می دهد که برخی منابع از خرید هشت آژانس مسافرتی توسط آقای خاوری در کانادا خبر می دهند.
منابع غیر رسمی در ایران از آزادی مهدی اسانلو از دراویش گنابادی و اعضا بازداشت شده وبسایت مجذوبان نور به همراه علی کرمی، علیرضا روشن و علی آستارکی به همراه سه نفر دیگر از مریدان این فرقه دینی در آخرین ساعات روز یکشنبه خبر می دهند.
این افراد در روزهای چهاردهم و پانزدهم شهریور ماه سال جاری به همراه ۱۰ نفر دیگر در ارتباط با همکاری با سایت " مجذوبان نور " و گرایشهای مذهبی آنان بازداشت شده بودند.
بنا به نوشته سایت مجذوبان نور ، علی کرمی ، علیرضا روشن ، مهدی اسانلو ،علی آسترکی « با صدور قرار كفالت (ضمانت با فيش حقوقی) » از زندان اوین و بهزاد نوری و فرزاد درویش و فرزانه نوری با سپردن وثیقه از بازداشت " اداره اطلاعات شیراز " بطور موقت آزاد شده اند.
در شهریور ماه گذشته حدود ۶۰ نفر از دراویش گنابادی در شهرستان " کوار " از استان فارس پس از درگیری با نیروهای بسیجی دستگیر شدند.
سه نفر از وکلای دراویش گنابادی نیز که برای آزادی دراویش دستگیر شده به دیدار مسئولین قضایی شهرستان " کوار " رفته بودند به محض ورود به دفتر حاکم شهر دستگیر شدند.
سرکوب دراویش گنابادی و تخریب حسینیهها و اماکن مذهبی آنان که از سوی متشرعین خانقاه نامیده میشود از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و دولت نهم به شدت افزایش یافته است.
برخی ناظران معتقدند که نیروهای سپاه، بسیج، لباس شخصی های موسوم به گروه فشار و سایر سازمانهای دولتی با فراغ بال و بدون هیچگونه توجه به قوانین مدنی و منعی از سوی سران حکومت به این سرکوبها ادامه میدهند.
تنها محافل و منادیان حقوق بشر و سازمانهای مربوطه در خارج از کشور گاه با محکوم نمودن اعمال غیر قانونی حکومت ایران در برخورد با مذاهب و تفتیش عقاید از حکومت ایران کاهش فشار و سرکوب را خواستار هستند.
مصطفا خلجی
در این هیاهویی که علیه سینماگران مستقل ایران به پا شده، شاید هیچ کس به اندازه فرجالله سلحشور از بازداشت شش مستندساز، و به دنبال آن حملههایی که علیه خانه سینما میشود، خوشحال نشده باشد.
سلحشور همان کسی است که سال پیش گفته بود: «بخش اعظم خانه سینما به دنبال بی بند و باری هستند و من به نوع حرکتهای خانه سینما ایرادهایی دارم و این حرکتها را در جهت انقلاب و اسلام نمیدانم.»
شاید حالا مسئولان فرهنگی جمهوری اسلامی «قدر» این حرفها و پیشبینیهای کارگردان مقرب دستگاه حاکم در ایران را بیشتر بدانند.
گرچه اصلا مهم نیست که سلحشور فیلمنامه سریال «یوسف پیامبر» را دزدیده باشد، زیرا این گروه از فیلمسازان هر چه قدر هم که مجرم باشند، «سعادت دیدار با رهبر» همه سوابق سوء را پاک میکند.
حمله به خانه سینما، «نماد» سینماستیزی حکومت
داستان سینماستیزی در ایران را از آخر شروع میکنیم؛ جایی که درست نقطه اوج است.
مقامات ایران برای فرونشاندن خشم خود از پخش مستند شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی درباره آیتالله خامنهای، و همچنین نمایش اقتدار حکومت، شش مستندساز ایرانی را بازداشت کرد.
اما قربانیان این اتفاق به همین شش نفر ختم نشد و طولی نکشید که آتش خشم محافظهکاران و هیأت حاکم تشکل اصلی سینمای مستقل ایران یعنی خانه سینما را فراگرفت.
حملات به خانه سینما به این بهانه بود که این نهاد صنفی در دو بیانیه جداگانه از برخورد امنیتی با مستندسازان انتقاد کرده بود.
به درستی این دو بیانیه «بهانه» بود. زیرا حمله به خانه سینما و در کل سینماگران مستقل ایران قدمتی به اندازه تفکر اقتدارگرایانه حکومت در حوزه فرهنگ و سینما دارد.
هر روز دولت احمدینژاد، روز جنگ دولت و سینماست. هنوز زمان زیادی از اظهارات معاون سینمایی وزیر ارشاد دولت احمدینژاد نمیگذرد که گفته بود: «من همه کاره سینما هستم!»
جواد شمقدری روزهای آخر سال 89 گفته بود که «از دید معاونت سینمایی؛ امروز خانه سینما جایگاه قانونی ندارد. امروز خانه سینما تبدیل به یك مؤسسه خصوصی شده كه در اختیار چند نفر است. سال آینده یك دفتر ویژه برای ارتباط با صنوف سینمایی تعریف خواهیم كرد. مسئول اول و آخر سینما من هستم.»
اما شمقدری به این اظهارات اکتفا نکرد؛ قطع بودجه خانه سینما، حذف نمایندگان این نهاد از شورای صدور مجوز ساخت فیلم و دیگر حوزههای سینمایی و پروندهسازی برای اعضای خانه سینما، از جمله اقدامات معاونت سینمایی وزارت ارشاد علیه این نهاد صنفی خانواده سینما است.
در روزهای اخیر، گزارشهای گوناگونی درباره حملات به خانه سینما در رسانههای داخل و خارج ایران منتشر شده و هر رسانه بسته به مواضع سیاسیاش سعی کرده از دید خود این تحولات را بررسی کند.
گرچه این بازداشتها و این حملات به خانه سینما، از نظر سیاسی و فرهنگی بسیار بااهمیت است، اما نباید فراموش کنیم که این اتفاق فقط میتواند «نماد» ظلمی باشد که طی سالهای اخیر بر سینمای ایران روا داشته میشود.
آن چه در پی میآید صرفا گزینشی از جفاهایی است که بر سینمای ایران از سوی حکومت میشود:
1. ویرانی سالنهای سینما
وقتی سالنی برای اکران فیلم نباشد؛ صنعت سینما معنایی ندارد. شاید هفتهای نیست که یکی از مطبوعات (چه سراسری و چه محلی) و حتی خبرگزاریها درباره کمبود سالنهای سینما در ایران ننویسند.
اما این کمبود، وقتی دردناکتر میشود که بعضی از همین سالنهای موجود هم تخریب میشود و گویی هیچ کس مسئول این ویرانی نیست.
مشکل سالن سینما در ایران، از سالهای دور مطرح بوده، اما این مشکل با بیتوجهی دولت احمدینژاد بسیار بیشتر شده است. در بودجه امسال، 80 میلیارد تومان به سینما اختصاص پیدا کرده، اما اگر قرار باشد سالن ساخته شود با احتساب هزینه پنج میلیاردی برای ساخت هر سالن، فقط میتوان 15 تا 20 سینما ساخت و این با 400 سالن که استاندارد مورد نیاز ایران است تفاوت عمدهای دارد.
شاید باورپذیر نباشد که بعضی از استانهای ایران مثل استان کردستان، سالن سینما ندارند. اما مشکل کمبود سالنهای سینما فقط به شهرستانهای ایران مربوط نمیشود، تهران هم از این نظر فقیر است.
2. عدم حمایت از هنرمندان پیشکسوت
هر وقت یکی از هنرمندان، به ویژه سینماگران ایران از دنیا میروند، موضوع عدم حمایت دولت از هنرمندان پیشکسوت داغ میشود؛ اما انگار خاکی که روی مرده پاشیده میشود، شعلههای این بحث را هم خاموش میکند.
مهری ودادیان، مهدی فتحی، حسین پناهی، پروين سليماني، خسرو شکيبايي، فرخ لقا هوشمند، نیکو خردمند و دهها هنرمند دیگر چنان درگذشتند که گویی اصلا شهرت و اعتباری نداشتند.
امکاناتی مثل بیمه درمانی و داشتن حقوق بازنشستگی برای این هنرمندان «رؤیا» شده است.
تنها خبر خوشی که در سالهای اخیر سهم هنرمندان پيشکسوتان شده است، دادن يک قبر رايگان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا بود!
3. بیاعتبار شدن جشنوارههای سینمایی
طی سالهای اخیر هر بار که قرار است جشنوارهای در حوزه سینما برگزار شود، موضوع بیاعتمادی هنرمندان به جشنوارههای سینمایی هم مطرح میشود.
همین سال گذشته بود که جشنواره فیلم فجر از چندین سو مورد انتقاد اهالی سینما قرار گرفت؛ یکی از مواردی که بیشترین ناراحتی سینماگران را موجب شد، انتخاب داوران این جشنواره بود که بعضی از آنها نه تنها اصلن میانهای با سینما نداشتند، بلکه ضدفرهنگ به شمار میآمدند.
محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما درباره جشنواره فجر گفت: «یك نارضایتی عمومی در برگزاری جشنواره در كشور وجود دارد كه بخشی به سوء مدیریت در جشنوارهها و بخشی دیگر به شرایط غیرطبیعی تولید و پخش در كشور برمیگردد.»
همچنین چند کارگردان سرشناس از دبیر جشنواره خواسته اند فیلمشان مورد داوری قرار نگیرد. کمال تبریزی، رضا میرکریمی و مازیار میری از جمله فیلمسازانی بودند که از مهدی مسعودشاهی دبیرجشنواره خواستند، فیلم هایشان که در بخش مسابقه حضور دارد، داوری نشود.
در این میان، لب کلام را تهمینه میلانی گفت: «این روزها اعتمادم را به جشنوارهها از دست دادهام. احساس میکنم هر جشنوارهای که برگزار میشود، آنقدر درگیر مسائل و روابط سیاسی است که ماهیت خود جشنواره را از دست میدهد.»
4. دخالت دولت در اکران سینما
اوایل امسال بود که علیرضا سجادپور، مدیر اداره کل نظارت و ارزشیابی در گفتوگو با ایسنا اظهار داشت: «برنامه اکران مخاطب خاص که برای سال 90 تحت حمایت معاونت سینمایی پیشبینی شده بود، با مروری بر برخی از آثار عباس کیارستمی آغاز میشود.»
برنامهای که تا کنون عملی نشد. اما منتقدان معتقدند که این اقدام دولت برای سلب اختیار اکران فیلمهای سینمایی از شورای صنفی نمایش و واگذاری آن به بخش دولتی است و چه کسی بهتر از سینمای پرطرفدار و محترم کیارستمی برای وجه المصالحه قرار گرفتن!
در واقع دولت میخواست با اکران این آثار به سینماگران ایرانی باج دهد تا بتواند کنترل کامل برنامههای اکران فیلمهای ایرانی را در سینماها به دست بیاورد.
5. اتهام سیاهنمایی به سینماگران
آیتالله خامنهای در دیدارهای مختلف خود با هنرمندان و سینماگران به کرات درباره سیاهنمایی در سینمای ایران سخن گفته است و آن را «آب در هاون دشمن کوبیدن» میداند.
وی گفته است: «طرح نقاط منفی، عملاً به نقزدنهای مکرر و سیاهنمایی تبدیل میشود و در جامعه یاس و نومیدی ترویج میکند.»
بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 نیز که موضوع «جنگ نرم» در میان محافظهکاران باب شده است، «سیاهنمایی» نیز از سوی محافظهکاران به عنوان یکی از مصادیق ترفند و تمهید سینمای مستقل ایران شناخته شده که امروزه در جنگ نرم دشمن به شدت مورد استفاده قرار میگیرد.
محافظهکاران سینمای ایران را متهم میکنند که با سیاهنمایی سعی در گرفتن تأیید از سوی دشمن و جایزه از جشنوارههای خارجی دارند.
همچنین جواد شمقدری، معاون سینمایی وزیر ارشاد، درباره سیاهنمایی در سینمای ایران گفته است: «برخی فیلمسازان نقاط تاریکی را پیدا و در فیلمهایشان بزرگ میکنند تا دیگران به آنها جایزه بدهند. این خیانت فرهنگی است و جالب اینکه هنوز باور نکردهاند کار اشتباهی انجام میدهند. این کار از جاسوسی بدتر است. چرا که تاثیر کار جاسوس مقطعی است و اطلاعاتی را میدهد و تمام میشود. اما باوری که با اینگونه فیلمها در ذهن مخاطب خارجی شکل میگیرد، حل نشدنی است.»
6. سانسور سینماگران حامی جنبش سبز
پس از کودتای انتخاباتی سال 88 و اعتراض مردم، سینماگران مستقل ایران هم به سهم خود، هزینه بسیاری بابت همراهی با معترضان پرداخت کردند.
یکی از این هزینهها، سانسور چهرههایی بود که به حامیان جنبش سبز معروف شده بودند؛ ابراهیم حاتمیکیا و فاطمه معتمدآریا.
اما این دو تنها نبودند، برخی هم مثل مینا لاکانی مجبور به خروج از ایران و برخی هم مثل گلشیفته فراهانی با این که دور از وطن است، اما مدام آماج حملات حکومت میشوند.
7. توهین به سینمادوستان و تماشاگران
در هیچ برههای از تاریخ بیش از صدساله سینمای ایران، سابقه نداشت که وزیر فرهنگ تماشاگران یک فیلم را «اغتشاشگر» خطاب کند. اما این اتفاق در دولت احمدینژاد اتفاق افتاد.
سال گذشته، وزير ارشاد علاقهمندان به سینما را که در بيستونهمين جشنواره فيلم فجر شرکت کرده و اعتراض خود را نسبت به فیلمهای حکومتی مثل «پایاننامه» بیان کرده بودند، متهم به «اغتشاشگری» و «جنجالآفريني» کرد.
عصبانیت وزیر ارشاد از اینجا ناشی شده بود که نمایش فیلم سینمایی پایاننامه که در واقع نخستین فیلم سینمای ایران درباره رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به شمار میآید، در جشنواره فجر با هو کردن و سوت زدن تماشاگران مواجه شد.
اما شاید عصبانیت وزیر ارشاد وجه پنهانی داشته باشد و آن هم مربوط به اعتراضاتی است که اهالی سینما در این جشنواره نسبت به اوضاع سینمایی کشور مطرح کردند.
در مراسم افتتاحیه جشنواره فجر، مسعود کیمیایی در حضور وزیر ارشاد خواهان تجدیدنظر در حکم جعفر پناهی بود. این موضوع باعث حمله محافظهکاران از جمله سلحشور به کیمیایی شد.
در دولت احمدینژاد، نه تنها توهین به سینماگران بلکه توهین به سینمادوستان نیز امری طبیعی جلوه میکند.
8. حمله صدا و سیما و رسانههای حکومتی به سینما
بسیاری از اتفاقاتی که علیه سینمای ایران میافتد، جرقه اولش در رسانههای حکومتی نظیر خبرگزاری فارس و یا صدا و سیما زده میشود.
به عنوان نمونه، در جریان اتفاقات اخیر در حوزه سینما، خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران، اولین رسانهای بود که خانه سینما را به خاطر انتقاد از بازداشت مستندسازان شماتت کرد.
این خبرگزاری ضمن تأکید بر «دشمنی» شبکه بی بی سی با جمهوری اسلامی از مطرح نشدن نام این شبکه در بیانیه دوم خانه سینما انتقاد کرد و حتی از تلاش این خبرگزاری برای پیدا کردن «نویسنده بیانیههای خانه سینما» خبر داد.
یا نمونه دیگر این است که سال گذشته پخش برنامه جنجالی «هفت» در تخریب چهره فاطمهمعتمد آریا از سوی صدا و سیما، انتقادها به این برنامه تلویزیونی را در پی داشت.
9. تأسیس سینمای حکومتی به نام «سینمای اصولگرا»
اما تمام رفتار حمومت درباره سینما سلبی نبوده است؛ گاهی هم سعی میشود که همزمان با از صحنه خارج کردن سینماگران مستقل، فضا برای شکلگیری یک سینمای حکومتی باز شود.
اما این سینمای حکومتی که از آن به «سینمای اصولگرا» تعبیر میشود چیست؟
به زعم اهالی سینما، دوران هشت ساله ریاستجمهوری محمد خاتمی که به دوران اصلاحات معروف است، فضای نسبتاً بازتری را برای فعالیتهای هنری از جمله سینمایی پدید آورد؛ و از همین روست که مخالفان اصلاحات همواره از این دوران به عنوان دورانی نام میبرند که «ارزشها» تضعیف شد و هنوز آزادیهای نسبی آن را چونان زخمی کهنه، فراموش نکردهاند.
حبيبالله بهمني، کارگردان نزدیک به حکومت، در گفتوگویی با خبرگزاری فارس گفته است که «در ميان مسئولان فرهنگي وقت ترسي وجود دارد مبني بر اينكه تمام فرهنگ و هنر و سينما، هماني است كه در دوران اصلاحات شكل گرفته و بر اساس همين ترس فرصتي به نيروهاي اصولگرا داده نشده تا گفتمان اصولگرايي را نه به معناي سياسي بلكه فرهنگي بيان كنند.»
در این میان اظهارنظرهای جالبتری هم بیان میشود: معاون سیمای صدا و سیمای جمهوری اسلامی در نخستین نشست اتاق فکر سینما در صدا و سيما گفت که «مؤلفههای سینمای اسلامی ایرانی باید مشخص شود.» به نظر میرسد، «سینمای اسلامی ایرانی» نیز چیزی شبیه «سینمای اصولگرایی» است. و بر فرض اینکه چنین تعبیری درست باشد، آیا وظیفه صدا و سیما است که برای سینمای ایران تعیین تکلیف کند؟
سینمای اصولگرا در واقع چیزی نیست جز سینمای وابسته؛ سینمایی که محصول آن فیلم «پایاننامه» است.
10. فروپاشی نهادهای صنفی سینما
برای دولت ایران چه زمانی بهتر از زمان حاضر که به جنگ نهادهای صنفی سینما برود؟ به گفته حبیبالله بهمنی «وقت برخورد با خانه سینما رسیده است».
حميدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی نيز گفته است: «حمايت خانه سينما از مرتبطان با رسانه بيگانه بیبیسی فارسی سند محکمی بر لزوم ابطال پروانه اين خانه و ايجاد يک تغيير و تحول اساسی در عوامل خانه سينما است.»
آخرین پرده از سناریو حکومت برای سینماستیزی، فروپاشی نهادهای صنفی است؛ همان آرزویی که روزی امثال فرجالله سلحشور در سر میپروراندند و امروز از زبان وزیر ارشاد که مثلا قرار است حامی فرهنگ باشد هم شنیده میشود.
سران گروههای مخالف حکومت سوریه، پس از نشستی دو روزه در استانبول ترکیه از تشکیل جبهه ای مشترک و متحد برای مقابله با بشار اسد خبر داده اند و اعلام کردند که بر سر اهداف و ساختار" شورای ملی سوریه" به توافق رسیده اند.
"برهان غلیون " که در ماه گذشته از سوی مخالفان بشار اسد به عنوان رهبر " شورای ملی سوریه " برگزیده شده است در همین رابطه به خبرگزاری فرانسه گفته است: « این شورا گروهی مستقل و مظهر حاکمیت مردم سوریه در مبارزاتشان برای کسب آزادی است. »
این چهره دانشگاهی که ساکن فرانسه هم هست در ادامه افزوده « این شورا هرگونه دخالت خارجی را که باعث تضعیف حاکمیت مردم سوریه شود، رد میکند. »
همزمان از سوریه خبر می رسد که ارتش سوریه کنترل شهر مرکزی " رستن " را به دست گرفته است.
" رستن " با ۴۰ هزار نفر جمعیت در استان ناآرام حُمص واقع شده، در روزهای اخیر شاهد درگیریهای شدید میان نیروهای ارتش سوریه و نظامیانی بود که از تیراندازی به سوی معترضان سرباز زده بودند.
منابع خبری مخالف رژیم اسد از کشته شدن ۲۷۰۰ نفر در جریان اعتراضهای ماههای گذشته خبر می دهند.
جمهوری اسلامی از معدود کشورهایی است که از ماندگاری حکومت اسد در سوریه حمایت می کند.
همزمان با مهرماه و شروع سال تحصیلی جدید در ایران، فضای امنیتی در بیشتر شهرهای مناطق کردنشین و آذری نشین تشدید شده است.
بر اساس این گزارش، شهروندان در این مناطق شاهد حضور چشمگیر نیروهای نظامی و گارد ویژه هستند. خصوصا در شهرهای تبریز، سنندج، مهاباد، میاندوآب، ارومیه، سقز، مراغه، مرند وکرمانشاه افزایش نیروهای امنیتی مشهود است.
.در هفته های گذشته آذربایجان شاهد اعتراضات گسترده معترضان به بی توجهی به خشک شدن دریاچه ی ارومیه بود.
از سوی دیگر برخی گزارش ها حاکی از فشار اداره ی آموزش و پرورش کردستان برای انتقال تعداد زیادی از دبیران، معلمان و فعالان صنفی و مدنی این استان به شهرهای دیگر است.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل گفت که اظهارات روز شنبه آیت الله خامنه ای در مورد اسرائیل، صحت موضع سرسختانه تل آویو را در مورد مسائل امنیتی به اثبات رسانده است.
به گزارش بی بی سی، وی با توصیف سخنان رهبر ایران به عنوان "نفرت پراکنی"، این اظهارات را در راستای هدف "انهدام اسرائیل" توصیف کرد.
واکنش نخست وزیر اسرائیل چند ساعت پس از آن صورت گرفت که رهبر ایران در پنجمین کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، مرزهای فلسیطن را از "نهر تا بحر" توصیف کرد و درخواست فلسطینیان برای استقلال را غیرقابل قبول دانست.
خامنه ای با رد هر طرحی که متضمن پذیرش اسرائیل در "سرزمین فلسطین" باشد، مخالفت خود را با "تجزیه" فلسطین به یک کشور فلسطینی و یک کشور اسرائیلی اعلام کرد و گفت: "طرح پذیرش دولت فلسطین و به عضویت درآمدن آن در سازمان ملل، چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیست ها... نیست."
رهبر جمهوری اسلامی در کنار اسراییل و آمریکا سه مخالف اصلی درخواست فلسطینیان هستند.
این طرح با استقبال کشورهای اروپایی، روسیه، چین و بسیاری از کشورهای غیرمتعهد مواجه شده است.
خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس اما اقدام محمود عباس در ارائه درخواست تشکیل کشور فلسطین به شورای امنیت سازمان ملل را اقدامی جسورانه و قابل تقدیر توصیف کرد و گفت: "این اقدام دستاوردی نمادین و معنوی در پی داشت که نمیتوانیم آن را انکار کنیم."
رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) تاکید کرد که با این اقدام، اسرائیل و آمریکا در سطح جهان در "انزوا" قرار گرفته اند و "چهره زشت سیاست آمریکا و مواضع اسرائیل نمایان شده است".
چند روز پس از تکذیب خبر همراهی خانواده محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی در سفر رئیس دولت دهم به نیویورک، برخی از رسانه های اصولگرای منتقد دولت اقدام به انتشار عکسی کرده اند که پسر و عروس محمود احمدی نژاد را به همراه همسر اسفندیار رحیم مشایی در مقر دائم سازمان ملل در نیویورک آمریکا نشان می دهد.
سایت " الف " وابسته به احمد توکلی نماینده و رئیس مرکز پژوهشهای مجلس با انتشار این عکس آن را متعلق به سایت ریاست جمهوری دانسته است و از دفتر رئیس دولت پرسیده است که « هزینه سفر» احمدی نژاد و هیئت صد نفری همراهش به نيويورك « چقدر بوده است » و « همراه بردن اعضای خانواده » رئیس دولت در سفر به آمریکا « چه توجیهی داشته است؟
پیش از این برخی از سایتهای نزدیک به اصولگرایان منتقد دولت از حضور « ذبیحیان لنگرودی همسر رحیم مشائی، طیبه ترکستانی و امیر رضا بقایی، همسر و فرزند حمید بقایی معاون احمدی نژاد، و راد همسر وزیر امورخارجه » در آخرین سفر احمدی نژاد به نیویورک خبر داده بودند.
گروه همراه رئیس دولت در سفر سه روزه احمدی نژاد به نیویورک در دو طبقه از هتل وارویک نیویورک مستقر شده بودند. هزینه هرشب اقامت هر اتاق دو تخته از این هتل چهار ستاره در ماه سپتامبر، از ۴۰۰تا ۷۰۰ دلار اعلام شده است.
ماجرای سفر فرزندان و خانواده های همراهان احمدی نژاد در حالی این روزها مطرح شده است که آنها سه سال پیش از این نیز با یک هواپیمای اختصاصی برای مراسم حج تمتع به عربستان سفر کرده بودند.
ترنج قبا
چشم در برابر چشم. جان در برابر جان؛ قصاص. حکمی شرعی که قانون جزای اسلامی ایران نیز آن را تایید کرده و بر آن پافشاری می کند. هر چند برخی فعالان اجتماعی آن را خشونت آمیز می دانند؛ اما قضات در مواردی با اجرای علنی آن با توجیه عبرت گرفتن عموم، ناظرانی نیز برای این مراسم دعوت می کنند. جمعیتی که در سالیان گذشته برای دیدن این مراسم بر تعدادشان افزوده شده و مجهز به انواع دوربین برای ثبت و ضبط این مراسم اجتماع می کنند.
تماشاگران اعدام، بارکشان خشونت پنهان
آخرین مراسم اعدام در ملاءعام در تهران برگزار شد که حقایق تلخ و گزنده ای داشت. استقبال بیش از 15 هزار نفر همراه با انواع دوربین. از دوربین های دیجیتال تا موبایل های دوربین دار که لحظه های مختلف مراسم را تصویربرداری کرده و ساعاتی بعد در حجم وسیعی آن را پخش کردند. جمعیتی که حتی با فراخوان فعالان حقوق بشر برای مبارزه با انواع خشونت از کودک آزاری - که منجر به قتل چند کودک شد- تا اعدام، اجتماع نکرده بودند، در ساعات ابتدایی روز برای دیدن مراسم اعدام نوجوانی که متهم به قتل قوی ترین مرد ایران با چاقو بود، حاضر شدند. گذشته از سن مجرم که در شمار کودکان به حساب می آمد و دستگاه قضایی با اجرای چنین حکمی نشان داد که نه تنها مانع کودک آزاری در پشت دیوارهای خانه نیست که با اجرای چنین با شکوه آن را به رسمیت می شناسد و از عموم نیز برای شرکت در چنین مراسمی دعوت به عمل میآورد. عمدتاً تکرار یک رفتار غلط و خشن از بار منفی آن می کاهد و دولت گویا هزینه بعدی آن را هم حاضر است پرداخت کند.
خشونت رفتاری است مداوم که تنها شکل عوض می کند. جامعه بشری هر چه متمدن تر شده، از شدت و حدت خشونت بار رفتارش کاسته و بر بار روانی آن افزوده است. شلاق جای خود را به کلام گزنده داده است و یا تنبیه هایی نرم تر از نظر فیزیکی. این خاص جوامعی است که همراه با توسعه پیش رفته اند. خشونت در جامعه ای هر چه به شکل های اولیه خود که در میان بشر ابتدایی و میانی رایج بود، نزدیک تر باشد و شایع تر، آن جامعه را می توان در زمره همان گروه ها جای داد و تعریف کرد. به خصوص اگر استقبال کنندگان از این رفتار بسیار و بسیار بیشتر از معترضان باشند.
یک آسیب شناس اجتماعی در گفتوگو با ندای سبز آزادی معتقد است: "خشونت در جامعه ایران از سطوح اولیه یعنی خانواده تا جامعه به انواع مختلف وجود دارد و فرد در مراحل مختلف رشد آن را می بیند و در نهایت می پذیرد. عادی سازی خشونت منجر به آن می شود که افراد این رفتار را در برابر یکدیگر راحت تر می پذیرند و اعتراض نکنند و حتی خود نیز قابلیت اعمال آن را در برابر دیگران پیدا کنند، مگر آن که عواملی از جمله پرستیژ اجتماعی و موقعیت خاص مانع آن شود. وگرنه در خصوص افراد بی کار که آینده ای برای خود متصور نبوده و از نظر اعتبار و امید به زندگی در پایین ترین سطح قرار دارد، بروز بیرونی این رفتارهای غیرمتعارف و خشن، طبیعی خواهد بود؛ چرا که آموزه های پیشین فرد چنین بوده است."
مجازات در ملاءعام، رسمیت دادن به خشونت
مجازات اعدام که با عنوان قصاص نفس حکم شرعی اسلام است، طی سال های متمادی و با تغییرات مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مورد تغییر و بازنگری قرار نگرفته است و همچنان به همان شکل اجرا می شود و در مواردی نیز از سوی مذهبیون سنتی تشویق می شود. هر چند مخالفانی هم دارد و فعالان اجتماعی تلاش کرده اند آن را لغو کنند. یک سوی این فعالیت ها برای حذف و تعدیل این رفتار خشن در حق انسان خطاکاری است که بی آن که عوامل موثر در اقدام به جرم او در نظر گرفته شود، محکوم به اعدام می شود. و سوی دیگر آن تطهیر چهره ای منفی از ایران است که به عنوان کشوری خشن در جهان ساخته است به خصوص در شرایطی که این حکم در ملاءعام اجرا می شود و امکان تصویربرداری از آن نیز وجود دارد. اما حکومت ایران، بی توجه به این موارد و گویی با هدف قدرت نمایی برای به سخره گرفتن تلاش فعالان اجتماعی و حقوق بشر برای لغو این قانون و بی اعتنایی به نظر جهانیان، جان دادن انسانی را در مقابل هزاران چشم به نمایش می گذارد."
این آسیب شناس اجتماعی ادامه می دهد: "مشکلات جامعه که مهمترین آنها ریشه در مسایل اقتصادی و فشارهای ناشی از آن دارد، دغدغه ها و درگیری های فکری و روحی را چنان بالا برده که جامعه را دچار گسست کرده و همبستگی که انتظار می رود، از بین رفته است. فردگرایی و خودخواهی ها، مسوولیت پذیری آنان را به نازل ترین سطح خود رسانده است و بی مسوولیتی و خودخواهی افراد در قبال هم منجر می شود خشونت دامنه وسیع تری پیدا کند و از کلامی به رفتارهای خشن کشیده شود.
از بیکاری تا نداشتن سرگرمی
قصاص را اگر به عنوان حقی فردی در نظر بگیریم که زیان دیده خود باید برای مرگ یا زندگی مجرم تصمیم بگیرد؛ اما اجرای علنی آن تصمیمی است که قاضی می گیرد با هدف پیشگیری از وقوع جرایم مشابه. مساله ای که تاکنون اعلام نشده، این است که با این شیوه مجازات و تنبیه چه میزان از جرایم کاسته و یا حتی بار خشونت آن کم شده است. این اخبار منتشر نشده؛ اما صفحات حوادث روزنامه ها با گزارشات خود نشان می دهد که شهر در امن و امان نیست و داروغه در خوابی عمیق است از این دورنگری خود و همچنان مصر بر نظر خویش.
افراد حاضر در مراسم اخیر را اگر به دو دسته آشنایان و دوستان مقتول که احیاناً مرگ را حق قاتل می دانستند و افراد عادی تقسیم کنیم، گروه دوم علاوه بر آن که هیچ تلاشی برای نرم کردن دل خانواده مقتول نکردند، از مشاهده این مراسم به شعف آمده و با خوردن تنقلات این داستان را دنبال کردند.
این آسیب شناس اجتماعی، تاکید می کند که یکی از عواملی که منجر می شود چنین استقبالی از این گونه مراسم ها شود، بی کاری افراد، نداشتن مشغله جدی فکری برای زندگی، بی ارزش بودن وقت و نداشتن سرگرمی است.
وی ادامه می دهد: "کسانی که به راحتی تحمل دیدن صحنه مرگ را دارند و حتی از آن لذت می برند، از نظر روحی و بهداشت روانی دچار مشکل هستند. چنین صحنه هایی به این گونه افراد احساس آرامش و لذت می دهد. این افراد آمادگی دارند که خشونت در آنها رشد کند و در شرایطی دیگر آن را بروز دهند. به خصوص آن که برگزاری این گونه مراسم رفتار تازه ای نبوده و ترس و قبح انجامش را به مرور کاهش داده است.
این آسیب شناس اجتماعی، به تکرار چندین باره اعدام در ملاءعام اشاره می کند که با هدف جلوگیری از وقوع جرایم مشابه بوده؛ اما این سیاست در عمل شکست خورده و همچنان شاهد تکرار جرایم، قتل، سرقت و کودک آزاری در جامعه هستیم؛ چرا که علت ها که ریشه در اعمال سیاست های دولت های مختلف که توسط مدیران ناشایست آنان اجرا شده، داشته است.
هدف اصلی تبلیغات برای ترویج و گسترش است چه در رفتار و چه در استفاده از وسایل. مجازات هایی که برای مجرمان در سال های اخیر از قبیل شلاق، تحقیر افراد با پوشش های مضحک و اعدام صورت گرفته، بیش از آن که بازدارنده بوده باشد، رفتارهای مجرمانه را از خرد و کلان افزایش داده است. ترویج خشونت و عادی سازی آن اصلی ترین تاثیری بوده که این سیاست بازدارنده در جامعه ایرانی گذاشته است.
این آسیب شناس اجتماعی می گوید: "زیربنای جامعه بر مبنای خشونت گذاشته شده و در سطوح مختلف نیز اعتراض مطرود و غیرقابل قبول است. راه حل آسوده تر برای افراد آن است که شرایط را بپذیرند. در مقابل رفتارهای غیرمنصفانه اعتراض نکنند تا محکوم نشوند و دردسر برای خود ایجاد نکند. در کوتاه مدت این رفتار هزینه کمتری برای فرد دارد؛ اما در بلند مدت و با پیچیده شدن روابط اجتماعی، رفتارهای خصمانه و بی مسوولیتی ها شیوع پیدا می کند که هزینه های بالایی برای شهروندان و حاکمان آنها خواهد داشت. حاکمانی که نگاه از بالا به پایین به مردم خود داشته و کوچکترین اعتراض و نقد را خود با خشونت جواب می دهند."
طنابی که گردن نازک جوان را بالا می برد همه اش اجرای حکم الهی قصاص نیست که اگر این گونه بود با حفظ شرایط برابر انجام می شد؛ همچنان که در خلوت جان دیگری را گرفت نه در مقابل هزاران چشم. اما بیش از اجرای عدالت، آن جوان بر بالای دار گویا پرچم قدرت حاکمیت بود و بیاعتنایی به مخالفتها بود که به اهتزاز درآمده است.
زنان اصلاح طلب در بیانیه ای به فشار روزافزون بر خانواده زندانیان سیاسی اعتراض کردند.
به گزارش تحول سبز در این بیانیه با اشاره به فرارسیدن ماه مهر آمده است:”مهرماه می توانست نه تنها برای خانواده های دو شهروند آمریکایی متهم به جاسوسی بلکه برای همه خانواده های زندانیان سیاسی ایران یادآور مهرورزی باشد.”
زنان اصلاح طلب در بیانیه خود تنها دلیل سخت گیری های شدید بر خانواده های زندانیان سیاسی را پی گیری وضعیت عزیزانشان و دفاع از حقوق حقه آنان عنوان کرده اند. در بخشی از این بیانیه آمده است: “آقایان در گیرودار فعالیت های زودرس انتخاباتی شان و در لابلای افشاگری ها علیه یکدیگر و رو کردن دست های ناپاک در دولت پاک، یادشان بیاید که در اوین و دیگر زندان ها بی گناهانی روزگار می گذرانند که غیبتشان از خانه و جامعه هر روز هزینه های بیشتری بر نظام تحمیل می کند.”
متن کامل این بیانیه که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
این الشموس الطالعة؟ این الاقمارالمنیرة؟ این الانجم الزاهرة؟ این اعلام الدّین و قواعدالعلم؟ این بقیة الله الّتی لاتخلو من العترة الهادیة؟ این المعدّ لقطع دابرالظّلمة؟ این المنتظر لاقامة الامت والعوج؟ این المرتجی لازالة الجور والعدوان؟
فرارسیدن ماه مهر، ماه مهربانی، می توانست نویدبخش رفتاری متفاوت از گذشته و سرشار از عطوفت و انعطاف مهرورزانه نسبت به شهروندان ایران زمین باشد به ویژه معلمان و شاگردانی که هر پاییز گویی برایشان آغاز سال است و آغاز زندگی! و برای زنان و مادرانی که وقتی صدای پای مهر را می شنوند، الفبای محبت را بانشاط بیشتری به فرزندان شان، این نوباوگان گلستان ایران می آموزند. این پاییز اما هم چنان شاهد حبس معلمین و اساتید و شاگردان و دانشجویان متعهد و حق خواه است. این پاییز از نظاره بانویی فرهیخته و دانشمند که شهره هنروری است در فضای عمومی و به ویژه در میدان تعلیم و تربیت محروم مانده است و تنها با سرک کشیدن به خانه قدیمی کوچه اختر، می تواند شاهد همسری و هم دلی و هم قدمی زهرای رهنورد با یار همیشه زندگیش، نخست وزیر محبوب امام و سکاندار کشتی مدیریت کشور در دوران دفاع مقدس باشد.
این پاییز از خانه های خالی ازجوانان، زنان و مادران بی گناه ملول است و راهش را می کشد به سوی زندان اوین تا شاهد مظلومیت کسانی باشد که جرمشان تنها حق جویی و عدالت طلبی بوده است و حکم های سنگین و فشارها و محرومیت خود و خانواده شان از حقوق شان، تاوان بیداری و آگاهی بخشی های آنان است.
فرارسیدن مهر می توانست امیدبخش باشد با آزادی همه زندانیان سیاسی و با رهایی زنانی که تحکیم خانواده بی حضورشان، صرفاً شعاری توخالی و وعده ای تبلیغاتی است! و مردانی که بی حضورشان خانواده پریشان و بی سامان است. فرارسیدن مهر می توانست موسم گره خوردن دوباره دست های مهربان همسران در دست های یکدیگر باشد و موعد جشن و سروری مهرگانی برای فرزندان، برای پدران و مادران، برای همه اعضای خانواده های زندانیان سیاسی و همه مردم ایران که هرگز رنج زندانی و خانواده اش را از زندگی روزمره شان منفک نکرده اند و بی درد سر بر بالین نگذاشته اند.
مهرماه می توانست نه تنها برای خانواده های دو شهروند آمریکایی متهم به جاسوسی بلکه برای همه خانواده های زندانیان سیاسی ایران یادآور مهرورزی باشد.
هنوز هم آغازین ماه فصل پاییز می تواند با مهربانی پیوندی نیک برقرار کند چنان که آقایان در گیرودار فعالیت های زودرس انتخاباتی شان و در لابلای افشاگری ها علیه یکدیگر و رو کردن دست های ناپاک در دولت پاک، یادشان بیاید که در اوین و دیگر زندان ها بی گناهانی روزگار می گذرانند که غیبتشان از خانه و جامعه هر روز هزینه های بیشتری بر نظام تحمیل می کند.
ما جمعی از زنان اصلاح طلب ضمن اعتراض جدی به سخت گیری های شدید بر خانواده های زندانیان سیاسی، اعم از فشارهای روانی و نیز احضارها، بازداشت ها، محاکمه ها و محکومیت های سنگین این مادران و همسران که تنها به دلیل پی گیری وضعیت عزیزانشان و دفاع از حقوق حقه خود وآنان صورت گرفته و می گیرد، امیدواریم در آستانه انتخاباتی که از شروط اولیه اصلاح طلبان برای شرکت در آن، آزادی همه زندانیان سیاسی است، شاهد تجدیدنظر در این روش های غیرعقلایی و کینه توزانه باشیم. چرا که ادامه این روند غیرعادلانه به سود هیچ کس نیست و جز بی اعتمادی هرچه بیشتر مردم و نگرانی های مجامع حقوق بشری نتیجه ای دربرنخواهد داشت.
والله المستعان
جمعی از زنان اصلاح طلب سراسر کشور
مهرماه ۱۳۹۰
آیتالله دستغیب در اطلاعیه کوتاهی، ضمن تکذیب شایعهی استعفای خود از عضویت در مجلس خبرگان رهبری، تصریح کرد که انگیزهاش از ارسال نامه به آیتالله مهدوی کنی، اعلام نواقص و خلاف شرعهای حاکمیت به وی بوده است. ایشان همچنین تاکید کرد که میزان، رای و خواست مردم است.
سایت کلمه به نقل از«حدیث سرو» در این باره نوشت: پس از انتشار نامه محرمانه آیت الله سید علی محمد دستغیب، به ریاست مجلس خبرگان رهبری، که بازتاب گسترده ای داشت؛ برخی از رسانه ها با طرح موضوع استعفای مرجع مردمی مقیم شیراز و تنها عضو منتقد مجلس خبرگان رهبری، به نقد و بررسی آن پرداختند.
حدیث سرو که وبسایت نزدیک به آیتالله دستغیب است افزود: با تلاشهای صورت گرفته توسط دست اندرکاران وب سایت حدیث سرو، متن تکذیبیه این خبر در اختیار این وب سایت قرار گرفت.
متن اطلاعیه بدین شرح است:
بسمه تعالی
نواقص و خلاف شرع هایی که در حاکمیت است، به نظر ایشان رسید؛ که امید است اصلاح شود، اما اینجانب از مجلس خبرگان استعفا نداده ام. میزان رای و خواست مردم است.
سید علی محمد دستغیب
۹۰/۷/۱۰
رسانههای اقتدارگرا دیروز برای تحت الشعاع قرار دادن نامههای مهم و تاریخی آیتالله دستغیب به رئیس مجلس خبرگان، که شب قبل از آن در کلمه منتشر شده بود، طبق روال همیشگی خود به دروغپردازی روی آوردند و شایعهی استعفای ایشان را به طور گسترده منتشر کردند.
این شایعهپراکنیها باعث شد شب گذشته یک عضو دفتر آیت الله دستغیب ضمن تکذیب خبر رسانههای وابسته به حاکمیت علیه ایشان و شایعهی استعفای وی از نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، به ایلنا بگوید: به نظر میرسد انتشار چنین اخبار کذبی به دلیل عدم شرکت آیت الله دستغیب در اجلاس خبرگان و نامه اخیر ایشان به آیت الله مهدوی کنی صورت گرفته باشد.
آیت الله دستغیب در دو خود آیتالله مهدوی کنی که قبل و بعد از اجلاس اخیر این مجلس نگاشته شده بود، خواستار تشکیل یک کمیتهی حقیقتیاب مورد رضایت طرفین برای بررسی تخلفات صورت گرفته از شرع و قانون و نیز بررسی علت دخالت سپاه و نیروهای امنیتی در نهادهای مختلف اجتماعی و زندگی مردم شده بود.
ایشان همچنین به تجلیل از آقایان هاشمی، خاتمی، کروبی و موسوی پرداخته و تاکید کرده بود که از شعارهای ابتدایی انقلاب، تنها شبحی باقی مانده است و عملکرد دو ساله اخیر مملو از موارد نقض قرآن و سنت، شرع و قانون اساسی بوده است.
این مرجع تقلید در نامه های خود همچنین در واکنش به اظهارات آیتالله مهدوی کنی که خواستار آن شده بود که مردم مدافع نظام باشند، پرسیده بود: جنابعالی از چه نظامی دفاع میکنید، و مردم مدافع کدام نظام باید باشند، میفرمائید از نظام اسلامی، حال ببینید با این تخلّفات از قرآن و سنّت باز هم نظام اسلامی است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر