ریاست جمهوری ۸۸؛ نقطه عطف
مهدی کروبی، اولین فردی بود که حضورش را در انتخابات اعلام کرد. وی از ۴ سال پیش و در پی عدم موفقیت در انتخابات دوره نهم، با تشکیل حزب اعتماد ملی، جهت حضور در این انتخابات برنامه ریزی کرده بود. او در ۲۱ مهر ۸۷ به طور رسمی نامزدیاش را اعلام کرد و در روز ۱۹ اردیبهشت ۸۸ با حضور در ستاد انتخابات ثبت نام کرد. او در این دوره به همراه سه نامزد دیگر برای سمت ریاست جمهوری رقابت میکرد. کروبی با کسب ۳۳۳٬۶۳۵ رای چهارم شد و این اختلاف آرای بالا نسبت به انتخابات پیشین از جمله دلایل اعتراض کروبی نسبت به نتایج انتخابات بود.
مهدی کروبی یکی از جدی ترین معترضان به نتیجه انتخابات و از حامیان اصلی تظاهرات جنبش سبز در اعتراض به نتایج انتخابات بود و در تظاهرات هایی نظیر ۲۵ خرداد، تظاهرات مسجد قبا در ۸ تیر ماه، نماز جمعه ۲۶ تیر ماه، مراسم بزرگداشت کشته شدگان جنبش سبز در ۸ مرداد ماه، تظاهرات روز قدس، تظاهرات ۱۳ آبان ماه و تظاهرات ۲۲ بهمن در حمایت از جنبش سبز حضور پیدا کرد و به واسطه همین حضور ها و ایستادگی در کنار مردم، به او لقب شیخ شجاع دادند.
کروبی پس از اعتراضها به نتایج انتخابات ۱۳۸۸خواهان ابطال انتخابات، نظارتمجلس خبرگان رهبری بر رهبری، محدود کردن اختیارات رهبری و تعیین نوع حکومت از جانب مردم شد.
مهدی کروبی هم جنین پس از اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به همراه عبدالکریم سروش، در فهرست مجله فارین پالیسی در بین ۱۰۰ چهره اندیشمند و تاثیرگذار در سال ۲۰۱۰ میلادی قرار گرفت. فارین پالیسی زنده نگه داشتن روح جنبش سبز را دلیل انتخاب مهدی کروبی ذکر کرده است.اين نشريه مهدی کروبی را هم يک نماد منحصر به فرد در ميان رهبران مخالف دولت ايران توصيف کرده که باوجود سرکوب شديد با شجاعت به بيان انتقادهايش ادامه میدهد.
مهدی کروبی پس از اعتراض به نتایج انتخابات دهم بارها از سوی حامیان آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران تهدید به دستگیری شد. او در دی ماه ۱۳۸۹ پس از سالگرد اعتراضات مردمی در روز عاشورا و تهدید حامیان علی خامنه ای به دستگیری، با نوشتن نامه ای آمادگی خود را برای محاکمه در دادگاه علنی اعلام کرد. در قسمتهایی از این نامه آمده است: «در تصورم نمیگنجد اوج خشونتی که بتواند در نظام اسلامی در ظرف چند روز ۴ جوان را زیر شکنجه به قتل برسانند.من از همین جا اعلام می کنم که بیدی نیستم که با این بادها بلرزم و کاملا از این دادگاه استقبال می کنم و برای همه مواضع ام ادله محکمی دارم چرا که ۲۱ سال است با این قضایا درگیر بوده ام و آرامشی هم نداشته ام.»
افشاگری های شیخ شجاع
در ۱۸ مرداد ماه سال ۱۳۸۸ مهدی کروبی در نامهای به هاشمی رفسنجانی ازاو تقاضا کرد که در مورد تجاوز جنسی به پسران جوان و زنان در زندانهای ایران تحقیق شود. کروبی در این نامه نوشته بود: «عدهای از افراد بازداشت شده مطرح نمودهاند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کردهاند به طوری که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیدهاند و در کنج خانههای خود خزیدهاند.» طرح این موضوع باعث واکنشهایی در بین مقامات ایران شد علی لاریجانی هرگونه تجاوز جنسی را رد کرد و چندین امام جمعه علیه این سخنان کروبی موضع گرفتند. ولی شیخ شجاع بار دیگر بر ادعای خود تاکید کرد وبا انتشار نامهای از وی در روزنامه اعتماد ملی درپاسخ به مخالفان طرح این موضوع، این نشریه توقیف شد.
مهدی کروبی با ارائه مستنداتی نظیر فیلم ، نظرات پزشکان و اسناد گواهی پزشکی قانونی از بازداشت شدگان آسیب دیده پس از انتخابات مانند ترانه موسوی به صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه، خواستار تشکیل کمیته ای ویژه جهت رسیدگی به تخلفات صورت گرفته پس از انتخابات در زندانهای ایران به ویژه بازداشتگاه کهریزک شد.او هم چنین از ملاقات یکی از بازداشت شدگان آسیب دیده پس از انتخابات با علی مطهری خبر داد.
هم چنین محمد داوری روزنامه نگار و سردبیر سایت سحام نیوز (سایت رسمی حزب اعتماد ملی) متهم به افشای شکنجهها و تجاوزهای جنسی در زندانهای ایران شد. مهدی کروبی در نامهای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلمهایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی در زندانهای ایران ارائه کرده بود بر عهده گرفت و محمد داوری را تنها فیلمبردار مصاحبهها عنوان کرد و گفت او هیج نقش دیگری در اینماجرا نداشته است. محمد داوری به همراه محمدحسین سهرابی راد عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی و مهدی محمودیان نیز از افشاکنندگان کشتار و شکنجه های بازداشتگاه کهریزک بودند که پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر و زندانی شدند. این در حالی است که 57 تن از نمایندگان مجلس به دنبال گزارش کمیته حقیقت یاب در نامه ای خطاب به رؤسای دو قوه مجریه و قضائیه، خواستار برخورد جدی و بدون ملاحظه با عاملین و مسببین حوادث بازداشتگاه کهریزک به ویژه سعید مرتضوی دادستان وقت تهران شده بودند.
عاشورای ۸۸
مهدی کروبی در اعتراض به کشتار مردم ایران در اعتراضات عاشورای ۱۳۸۸ با وصفناپذیر خواندن خشونتهای روز عاشورا گفت که حتی شاه هم حرمت عاشورا را نگاه داشت.وی در ادامه نوشت که حکومت در روز عاشورا دست بر خون مردم برده و جماعتی وحشی را به جان مردم انداخته است. او خشونتها علیه مردم معترض در روز عاشورا را گناهی نابخشودنی دانست و خطاب به عاملان این حوادث نوشت که «اگر دین ندارید، لااقل آزاد مرد باشید.» چندی بعد در ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ مهدی کروبی به حکم اعدام محمد امین ولیان که در اعتراضات عاشورای ۱۳۸۸ بازداشت شده بود اعتراض کرد و خواستار لغو این حکم شد و گفت: «برخی مسئولان سنجیده یا نسنجیده و حتی عامدانه حرکتهای خیابانی و اعتراضات را محاربه اعلام کردند که این امر مایه تاسف است. متاسفانه برخی مسئولان قضایی خوراک برای دشمنان و برخی رسانههای خارجی تهیه و دوستان را در سطح جهان منفعل میکنند.»
حمله به شیخ شجاع
۲۲ بهمن ۱۳۸۸: مهدی کروبی در آستانهٔ سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) با انتشار بیانیهای از مردم دعوت کرد تا در راهپیماییای که هر سال برای گرامیداشت این روز به سمت میدان آزادی صورت میگیرد شرکت کنند و این دعوت مورد استقبال جنبش سبز قرار گرفت. همچنین وبگاه رسمی حزب اعتماد ملی در روز ۲۱ بهمن مسیر و زمان حرکت کروبی را اعلام کرد. در مراسم ۲۲ بهمن ماه ۱۳۸۸، مهدی کروبی در حالی که همراه با جمعیت راهپیمایان در حال حرکت از بزرگراه اشرفی اصفهانی به سمت بزرگراه محمدعلی جناح بود به محض ورود به فلکهٔ دوم صادقیه، از سوی نیروهای یگان ویژهٔ سپاه پاسداران مورد حمله با گاز اشکآور قرار گرفت و باوجود حملهٔ این نیروها از خودروی خود پیاده شد که در این هنگام به علت حجم بالای شلیک گلولههای دودزا و گاز اشکآور و ایجاد مشکل تنفسی برای وی؛ همراهان آقای کروبی ایشان را سریعاً از محل خارج کردند. همچنین مهاجمین با سردادن شعار بر علیه کروبی و پرتاب سنگ موجب پراکندگی حامیان کروبی از اطراف ایشان شدند.
در این حادثه علی کروبی، فرزند مهدی کروبی توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به مسجد امیرالمؤمنین منتقل شد و به شدت مورد شکنجه و تهدید قرار گرفت،که منجر به انتشار نامهای سرگشاده از سوی فاطمه کروبی (همسر مهدی کروبی) خطاب به آیتالله خامنهای شد
۲۳خرداد ۱۳۸۹:مهدی کروبی پس از دیدار با آیت الله صانعی در قم با حمله نیروهای لباس شخصی به خودروی حامل وی مواجه شد و این نیروها مانع از بازگشت مهدی کروبی به تهران شدند. در این حمله بر علیه مهدی کروبی، میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی شعارهایی از سوی حامیان آیت الله علی خامنه ای داده شد.هم چنین در این روز بیت آیت الله صانعی و آیت الله منتظری تخریب شد و بیت آیت الله منتظری پس از حمله نیروهای لباس شخصی پلمپ شد. این حملات واکنشهایی از سوی میر حسین موسوی، احمد منتظری و محمد خاتمی را در پی داشت.(لباس شخصی ها در قم)
۹ شهریور تا ۱۲ شهریور ۱۳۸۹: در شبهای قدر چندین تجمع اعتراضی در برابر خانه مهدی کروبی صورت گرفت که در مواردی به درگیری ختم شد. معترضان با پاشیدن رنگ و شکست شیشههای خانه و با استفاده از گاز اشکآور و سلاح گرم و سرد به خانه کروبی حمله نمودند. این تجمع در روز ۱۲ شهریور روز قدس ادامه یافت. مهاجمان اقدام به پرتاب سنگ، پاشیدن رنگ و سرقت دوربینهای امنیتی نمودند. در این درگیری سر تیم محافظان کروبی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و راهی بیمارستان شد.(حمله در شبهای قدر)
درخواست اعدام برای شیخ
پس از اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ و در خواست مشترک مهدی کروبی و میرحسین موسوی رهبران جنبش سبز، برای حضور هواداران جنبش سبز در تظاهرات ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در حمایت از قیام مردم مصر و تونس ، ۲۳۳ نماینده مجلس شورای اسلامی پس از نطق علی لاریجانی علیه میرحسین موسوی و مهدی کروبی و مفسد فیالارض خواندن آنها، در مقابل جايگاه هيات رييسه مجلس تجمع كردند و با سر دادن شعارهایی نظیر "ما همه سرباز تو ايم خامنهای؛ گوش به فرمان تو ايم خامنهای،اي رهبر آزاده آماده ايم آماده، مرگ بر موسوی و كروبي و خاتمي، موسوي و كروبي اعدام بايد گردند" خواستار اعدام موسوی و کروبی شدند.
در همین رابطه فاطمه کروبی با نوشتن نامه ای خطاب به رئیس مجلس شورای اسلامی نسبت به این اقدام نمایندگان مجلس، حصر خانگی، قطع ارتباطات از جمله تلفن و اینترنت مهدی کروبی و جلوگیری از دیدار با اعضای خانواده اش اعتراض کرد. در قسمت هایی از این نامه آمده است:«جنابعالی به خوبی میدانید که از پنج شنبه در حصر کامل نیروهای امنیتی هستیم که بنحوی که فرزندانم را نیز به منزل راه نمی دهند، تلفن های ارتباطی همگی قطع می باشد، از ادامه درمان این حق اولیه ام نیز ممانعت بعمل آمده و نیروهای امنیتی دیشب همزمان با حمله اوباش شبانه با شکاندن درب آپارتمان فرزندم محمد حسین بدون حضور او به منزلش یورش بردند. از آنجا که سخن از قانون گرایی کرده اید، موجب امتنان است معیار های قانونی برای این رفتار های مذبوحانه، غیر انسانی و البته کودکانه که هیچ خللی در انتخاب راه همسرم ایجاد نمی کند را جهت اطلاع اینجانب و تنویر افکار عمومی معین نمائید.»
مهدی کروبی نیز در پیامی جداگانه از طریق یکی از مشاورانش، در اعتراض به این اقدام نمایندگان مجلس گفت:«اگر غیرت و شجاعت دارید لااقل مانند حکومت شاه رفتار کنید که اگر مبارزانی مانند طالقانی، گلسرخی، بخارایی و دهها مبارز با اندیشه های متفاوت را به بند می کشید، اجازه انتشار محاکمات آنها در رسانه ها را می داد. کروبی پیامی هم برای آقایان قالیباف، ناطق نوری و حسن روحانی داشت. او با اشاره به اینکه شکستن همزمان سکوت این سه نفر و برخی ظرایف موجود در اظهار نظر آنها و نیز همزمانی آن با اطلاعیه دستوری هیئت رئیسه خبرگان، هر نوع تردید در خصوص الزام آقایان به اظهار نظر را برطرف می کند، از این سه نفر خواست با صدور اطلاعیه ای، محاکمه علنی او و اجازه انتشار دفاعیاتش در رسانه ها را نیز خواستار شوند.»
حبس خانگی
پس از اعتراضات جنبش سبز در ۱ اسفند ۱۳۸۹، نیروهای بسیج و لباس شخصی به خانه مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز حمله کرده و با بستن کوچه، شکستن شیشه های خانه و پرتاب سه نارنجک اقدام به تخریب خانه مهدی کروبی کردند و علی کروبی فرزند مهدی کروبی را دستگیر کردند. مهدی کروبی پس از این حملات به خانه اش، از محافظانش خواست خانه را ترک کنند و به آنها گفت:«به آنها بگویید یا باید با حکم قضایی و دادگاهی عادل وارد شوند و یا جنازهی مرا از این خانه بیرون ببرند، و تا آخرین لحظه و قطرهی خون خواهم ایستاد.» او پیش از این روز نیز، در نامه ای به رئیس قوه قضاییه نسبت به این حملات اعتراض کرده بود. ماموران امنیتی در ۲اسفند ۱۳۸۹، پس از تخریب خانه مهدی کروبی، به داخل خانه هجوم آورده و چندین کتاب و سند را با خود برده و مهدی کروبی و همسرش فاطمه کروبی را در اتاق هایی مجزا محبوس و ارتباط آنها را با بیرون قطع کردند.
پس از گذشت ۲۳۰ روز از حصر شیخ مهدی کروبی، تا کنون خبر مستقیمی از وی دریافت نشده است و کلیه راه های ارتباطی ایشان قطع شده و مهدی کروبی هیچ گونه تماسی با دنیا خارج از خانه خود ندارد، حصر رهبران جنبش سبز واکنش جامعه جهانی رابر انگیخت، درهمین حال سازمان عفو بینالملل در بیانیهای از وضعیت شیخ مهدی کروبی و میر حسین موسوی اظهار نگرانی کرده و خواستار آزادی هرچه سریعتر این دو شده بود.
آرش حسینیپژوه
قسمت اول
۱۴ مهر و ۷۵ سالگی؛ این رقمها بهانه است تا به ۲۳۰ روزی بپردازیم که شیخ مهدی کروبی در حصر گذرانده است. در شرایطی که کوچکترین ارتباطی با دنیای خارج ندارد و در خانهای که برایش درنظر گرفتهاند از حداقل امکانات هم بیبهره است. «شیخ اصلاحات» که سالهای پیش خود را «فرزند احمد» معرفی میکرد، یکی از شناختهترین چهرههای جمهوری اسلامی است اما مطمئنا هیچگاه محبوبیتی را که امروز در سطح ایران و جهان به دست آورده، نداشته است. او یکی از رهبران جنبش سبز مردم ایران است که در اعتراض به کودتای انتخاباتی سال 1388 بهپا خواستند و اکنون همچون میرحسین موسوی در حصر خانگی بهسر میبرد. مهدی کروبی اما ۴ سال پیشتر هم به انتخابات معترض بود و از «دخالت» در نتایج انتخاباتی میگفت که مخمود احمدینژاد را در مسند ریاستجمهوری ایران نشاند. سابقه اعتراضات او اما به مبارزات سالهای حکومت پهلوی برمیگردد.
سالهای پیش از انقلاب
کروبی در ۱۴ مهر ۱۳۱۶ به دنیا آمد. در پیروی از پدر روحانی سراغ تحصیل در حوزه رفت، در سال ۱۳۴۱ با فاطمه کروبی ازدواج کرد و صاحب چهار پسر شد، یکی رزمنده و دیگری جانباز جنگ ایران و عراق؛ آن یکی دارای تحصیلات حوزوی و پسر کوچک اش هم متولد سال ۱۳۵۷ است.
مهدی کروبی در سال ۴۲ در رشته فقه و حقوق اسلامی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پذیرفته شد، اما به دلیل دستگیری های مکرر و زندگی مخفیانه در برخی از سالها، اخذ مدرک لیسانس برای کروبی ۸ سال به طول انجامید.
در حوزه علمیه قم، شاگرد حسینعلی منتظری و روح الله خمینی بود، و نخستین اجازه اجتهاد خود را از یوسف صانعی گرفت. کروبی پس از تبعید و دستگیری آیت الله خمینی در سال ۴۲ در انتشار نامه های سرگشاده روح الله خمینی به مقامات رسمی کشور و تبلیغ تفکرات او در بین مردم به شدت فعال بود و در طول سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ چندین بار بازداشت شد و سالها در زندان هایی همچون قزل قلعه،اوین و قصر گذراند. او ۹ بار دستگیر شد و حتی تبعید را نیز تجربه کرد، مهدی کروبی یکبار مخفیانه از کشور خارج شد و به عراق رفت.
کروبی در زندان جزو معدود روحانیونی بود که زندانیان مختلف و با طرز فکر های مختلف رابطه خوبی داشت، او سخترین دوران زندان را در سال ۱۳۵۳ تجربه کرده است، و در خصوص آن سالها میگوید: «سخت ترین زندان مربوط به سال ۵۳ بود. در آن سالها، علی رغم آنکه وضع مالی خودم بسیار نامساعد بود اما کمک هایی از افراد علاقه مند به امام و مبارزات ایشان جمع آوری می کردم و در اختیار مبارزین و خانواده های آنها قرار می دادم. همین امر باعث شد که در سال ۵۳ که برخی از دستگیری ها به راه افتاد تعدادی از فعالان دستگیر شده در زیر شکنجه مرا معرفی کرده بودند و بر همین اساس من هم دستگیر شدم و بدترین شکنجه ها را در همین بازداشت تحمل کردم.»
پس از انقلاب و پیش از رحلت رهبر
کروبی با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸ در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از زادگاهش الیگودرز وارد مجلس شده و در همین سال به دستور آیتالله خمینی بنیاد شهید و کمیته امداد امام خمینی را تأسیس کرد که به خانوادههای کشته شدگان دوران انقلاب و جنگ ایران و عراق کمک میکرد. کروبی در ابتدای انقلاب به عضويت در شوراي مرکزي حزب جمهوري اسلامي و عضويت در شوراي مرکزي جامعه روحانيت مبارز در آمد و نماینده تام الاختیار خمینی در استان لرستان شد. او در دور دوم، خود را از تهران کاندیدا کرد و به عنوان نایب رئیسی مجلس انتخاب شد. وی در دور دوم و سوم مجلس شورای اسلامی هم به عنوان نماینده دوم مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
پیش از انتخابات مجلس سوم در سال ۱۳۶۶ به دلیل اختلاف در جامعه روحانیت مبارز عدهای از اعضای این جامعه از آن جدا شده و گروهی با نام مجمع روحانیون مبارز را تاسیس کردند. نقش محوری در این انشعاب به عهده مهدی کروبی بود که رهبری مجمع را تا زمان خروجش از آن در سال ۱۳۸۴ بر عهده داشت. مجمع در انتخابات مجلس سوم پیروز شد و مهدی کروبی نایب رئیس اول مجلس شد.
سرپرستی سازمان حج و زیارت از سال ۱۳۶۴ و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی هر دو با فرمان خمینی و ریاست دوره سوم مجلس شورای اسلامی از دیگر مسئولیتهای مهم کروبی در این دوران بود.
پس از انقلاب و بعد از رحلت رهبر
پس از وفات آیتالله خمینی، اولین سنگ اندازی ها بر سر راه مهدی کروبی آغاز شد. شورای نگهبان در سال ۱۳۶۹ مهدی کروبی، را به همراه دیگر شخصیت های سیاسی سرشناس مجمع روحانیون مبارز و وابسته به جناح چپ نظیر آیت الله بیات زنجانی، علی اکبر محتشمی پور و هادی خامنه ای را در دومین انتخابات مجلس خبرگان رهبری رد صلاحیت کرد. هم چنین درانتخابات دوره چهارم مجلس در سال ۱۳۷۰ و در اولین انتخابات مجلس بعد از فوت روحالله خمینی، شورای نگهبان با تفسیری جدید از قانون، بر نظارت خود بر انتخابات افزود و بیشتر کاندیداهای نزدیک به مجمع روحانیون مبارز و جناح موسوم به خط امام را رد صلاحیت نمودند. دوره چهارم مجلس شورای اسلامی، بر خلاف دور سوم، به کنترل جناح راستگرای محافظهکار درآمد و طیف همراه مهدی کروبی، در این دوره، در اقلیت قرار گرفتند.
مجمع روحانیون مبارز پس از این انتخابات فعالیت سیاسی خود را متوقف و اعلام سکوت سیاسی کرد. کروبی نیز به غیر از چند موضع گیری مانند اعتراض به دستگیری روزنامه نگارانی نظیر عباس عبدی در سال ۱۳۷۲ و اعتراض به عملکرد شورای نگهبان در این دوران فعالیت چندانی در صحنه سیاست کشور نداشت.
دوره اصلاحات
دوران سکوت سیاسی مجمع روحانیون مبارز در ۲۴ مهر ۱۳۷۵ پایان یافت. یکی از اعضای اصلی این مجمع یعنی محمد خاتمی کاندیدای ریاست جمهوری شد و در عین شگفتی با رای 20 میلیونی تمامی پیشبینیهای سیاسی را به هم زد و رئیس جمهور ایران شد.
پس از آغاز اصلاحات و در سال ۱۳۷۸ بود که مهدی کروبی تصمیم به حضور دوباره در مجلس شورای اسلامی گرفت. وی رأی بیستوچهارم شهر تهران را کسب کرد و به ریاست مجلسی رسید که اکثریت آن در اختیار اصلاحطلبان و مذهبیون چپگرا بود.
کروبی در اولین روزهای آغاز بهکار مجلس ششم طرح اصلاح قانون مطبوعات را از دستور بررسی مجلس خارج کرد. خامنهای پیش از بررسی این طرح در نامهای به کروبی از او خواست این طرح را مسکوت بگذارد و کروبی هم پذیرفت. تصمیمی که همواره در دوران ریاست مجلس مورد انتقاد اصلاحطلبان قرار داشت.
از سوی دیگر مهدی کروبی در چندین مورد اعتراضهای سختی هم داشت. از جمله اعتراض او به توقیف گسترده مطبوعات در سال ۱۳۷۹، اعتراض او به حکم اعدام هاشم آقاجری و اعتراض او به دستگیری حسین لقمانیان نماینده همدان. در دوران ریاست مهدی کروبی بر مجلس ششم بسیاری از فعالان سیاسی و روزنامهنگاران زندانی شدند. دفتر وی همیشه به روی خانواده زندانیان سیاسی باز بود و او بسیاری از اوقات با استفاده از روابطی که با مقامات دیگر داشت موفق به کمک به آنها میشد؛ نظیر کمک به آزادی اکبر گنجی و عمادالدین باقی.
پس از آن سالهای پر فراز و نشیب، در انتخابات مجلس هفتم بار دیگر تقریبا تمامی کاندیداهای اصلاحطلب از جمله دو نایب رئیس این مجلس و بیش از ۱۰۰ نماینده دیگر توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. در حالی که تحصن نمایندگان و استعفای آنها و تهدید سید محمد خاتمی وضعیت سیاسی کشور را در شرایط بحرانی قرار داده بود. مهدی کروبی از تحصن کنندگان حمایت نکرد و پس از اینکه به مجلس هفتم راه پیدا نکرد، در بیانیه ای مشترک به همراه محمد خاتمی و مجمع روحانیون مبارز خطاب به احمد جنتی دبیر شورای نگهبان نسبت به رد صلاحیت های گسترده کاندیداهای اصلاح طلب، انتصاب به جاي انتخاب و تخلف در شمارش آرا در انتخابات مجلس هفتم اعتراض کرد.
حرکت به سمت ریاست جمهوری
شیخ مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۴ شرکت کرد. بیشتر احزاب مهم اصلاحطلب و حتی بسیاری از اعضای مجمع روحانیون مبارز از مصطفی معین و اکبر هاشمی رفسنجانی حمایت کردند اما کروبی با شعار اعطای ۵۰ هزار تومان در هر ماه به هر ایرانی بالای ۱۸ سال به جمعآوری رأی طبقات فقیرتر جامعه امید بست و به رقابت با دیگر کاندید ها پرداخت.
وی در انتخاباتی نزدیک در جای سوم قرار گرفت در حالیکه تا ساعت پایانی شمارش آرا در جای دوم قرار داشت.
اعتراضهای شدید کروبی پیش از اعلام رسمی نتیجه انتخابات آغاز شد. کروبی از جمله به این نکته اشاره میکرد که شورای نگهبان در استان خراسان جنوبی ۲۹۸٬۰۰۰ رأی شمرده در حالیکه پیش از آن تعداد افراد واجد شرایط فقط ۲۷۰٬۰۰۰ اعلام شده بود. او نامه سرگشاده بیسابقهای را خطاب به آیت الله علی خامنهای منتشر کرد. وی در این نامه مجتبی خامنهای و فرماندهان سپاه را به تقلب در انتخابات متهم کرد.
در بخشی از این نامه آمده است: «اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما - آقا سید مجتبی - از یکی از کاندیداها منتشر شد که پس از رسیدن این اخبار نگران شدم که مبادا این موضوع مرتبط با دیدگاه حضرتعالی باشد.»
کروبی پس از انتشار یک پاسخ کوتاه و تند از آیت الله خامنهای با انتشار نامهای دیگر اعلام کرد که از تمام مسئولیتهای خود در حکومت از جمله مشاور رهبری و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام خارج میشود؛ او از مجمع روحانیون مبارز نیز خارج شد تا حزب اعتماد ملی را تشکیل دهد.
قسمت دوم را بخوانید
رضا خندان، همسر نسرین ستوده در صفحه فیس بوک خود از اهداء نمادین دست نوشته این وکیل سرشناس از زندان اوین به « پيامآوران صلح، دموکراسی و آزادی » خبر داده است.
دستگیری به جرم وکالت!
نسرین ستوده حقوقدان، وکیل دادگستری و فعال اجتماعی است که در ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ به اتهام اقدام بر علیه امنیت ملی و تبلیغ بر علیه نظام بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
این فعال حقوق بشر که در " کمپین یک میلیون امضا برای زنان ایرانی " نیز عضویت دارد پیش از بازداشت، بارها بهخاطر فعالیتهای حقوقیاش مورد تهدید نهادهای امنیتی قرار گرفته بود.
گروههای فشار از این وکیل پایه یک دادگستری خواسته بودند که از وکالت شیرین عبادی دست بردارد. ستوده از اوایل مهرماه ۸۹ در اعتراض به آنچه که بی عدالتی خوانده بود « دست به اعتصاب غذا » زد.
ستوده در نامه کوتاه خود به همسرش نوشته است: « پنداشتيم تهی دستيم و بیچيز، اما زمانی که آغاز شد از دست دادن همه چيزی، هر روز برايمان خاطرهای شد، آنگاه شعر سروديم، برای همهی آنچه داشتيم، برای سخاوت پروردگار! - آنا آخما تووا _ »
این وکیل پر آوزاه سپس نوشته کوتاه خود را به عنوان هدیه سالگرد ازدواج خود با همسرش به « پيامآوران صلح، دموکراسی و آزادی » و همسرش تقدیم کرده است.
از وکالت تا زندان اوین
واتسلاو هاول رئیسجمهور پیشین جمهوری چک و فعال حقوق بشر، در همایش بینالمللی «فوروم ۲۰۰۰» که در اکتبر ۲۰۱۰ در پراگ برگزار شد، ضمن پشتیبانی از نسرین ستوده، خواستار آزادی فوری او از زندان شد.
شیرین عبادی به همراه هشت مدافع حقوق بشر در نامهای خواستار آزادی نسرین ستوده شده اند.
ستوده در تاریخ هفتم دی ماه سال ۱۳۸۹ خورشیدی، به اتهام بیحجابی در ایران محاکمه و به دلیل اعتراض به روند دادگاه به تحمل ۱۱ سال حبس تعزيری، ۲۰ سال محروميت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعيت خروج از کشور محکوم شده است.
این وکیل بلند پایه عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان بوده و وکالت پروندههای بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانی ِ کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را برعهده داشتهاست.
ستوده در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۸ میلادی) برنده جایزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بینالملل» شد.
همسر او رضا خندان نیز هم اکنون به دلیل مواضعی که در برابر دستگیر همسرش اتخاذ کرده با احتمال دستگیری و زندان روبرو است.
نرگس محمدی، از زنان اصلاح طلب و فعال حقوق بشر، به مناسبت فرا رسیدن سالروز تولد مهدی کروبی، نامه ای برای وی نگاشته است.
خانم محمدی علاوه برآنکه در زمینه دفاع از حقوق بشر فعالیت می کند و سابقه بازداشت و زندان را در کارنامه خود دارد، همسر تقی رحمانی فعال سیاسی ملی مذهبی است و در دوره های مختلف که رحمانی دستگیر و زندانی می شد، به همراه دیگر خانواده زندانیان سیاسی وضعیت آنان را پیگیری می کرد.
متن کامل این نامه که در شبکه اجتماعی فیس بوک منتشر شده به این شرح است:
آقاي كروبي عزيز
"مدت ها پيش بايد اين نوشته را مي نوشتم، اما هر بار محذوريتي داشتم. زماني كه همسرم در زندان بود و شما در راس مجلس، نوشتن اين مطالب مي توانست حمل بر اين شود كه به خاطر رسيدگي و پيگيري وضعيت همسرش مي باشد. زمان انتخابات رياست جمهوري كه شما نامزد بوديد، نوشتن اين مطلب حمل بر كنش سياسي و تبليغاتي ميشد، اما اكنون نه شما رئيس مجلس هستيد و نه نامزد رياست جمهوري و تمام امكانات شما از جمله روزنامه، دفتر حزب، دفتر شخصي و... را هم از دست داده ايد و راحت تر ميتوانم آنچه را كه مدتها پيش ميخواستم، بنويسم."
از نظر من آقاي كروبي كه در دوران زندان همسرم آشنا شدم، همان شخصي است كه 8 سال پيش در قامت رييس قوه مقننه ديدمش. چهره اي آرام و قلبي رئوف.
در مجلس ششم زماني كه او رئيس مجلس ششم بود و ما خانواده هاي زندانياني سياسي و عقيدتي، برخي از نمايندگان مجلس حتي حاضر به گفت و گو كوتاه با ما نبودند و پاسخ ساعت ها انتظار ما را به سردي مي دادند، اما دفتر رئيس مجلس به روي هر خانواده اي باز بود و فرزندش حسين اقا با همان ادب و احترامي كه نسبت به مقامات و مهمانهاي پدر به جاي ميآورد، با خانواده ها برخورد مي كرد و دفتر رئيس مجلس پناهگاهي براي خانواده هاي زندانيان سياسي- عقيدتي بود.
قبل از دوره بازداشت ملي-مذهبي ها هم دفتر مهدي كروبي محلي براي دلجويي و كمك به خانواده هاي زندانيان سياسي بود و ما راهي را كه بسياري با اميد پيموده بودند، مي پيموديم وپس از مانيز همان بود. چنانچه در روزهاي سخت جنبش دانشجويي نيز كروبي ميزبان خانواده هاي آنان شد.
زماني كه نيروهاي ملي –مذهبي و نهضت آزادي با بيانيه هاي شديد و غليظ مقامات قوه قضائيه كه در تلويزيون قرائت ميشد، برانداز نام ميگرفتند و فضاي سنگيني عليه شان به وجود آمده بود، كروبي با شهامت و شجاعت اعلام كرد كه آنها نه تنها برانداز و مخالف نيستند بلكه فقط منتقدند. البته بديهي بود كه با چنين اظهار نظرهايي تا چه حد مورد ملامت هم ترازانش قرار ميگرفت.
كروبي فقط دلداري نميداد و دلجويي نمي كرد بلكه با هر مقامي كه ميتوانست تماس برقرار ميكرد و تا جايي كه توان داشت گره از كار مي گشود و ما خانواده ها بارها شاهد بوديم كه حتي پيش خانواده ها با مسولان تماس مي گرفت و خواسته هاي ما را عينا و گاه تندتر مطرح مي كرد و پاسخ مي خواست.
وقتي از سفر عربستان بازگشته بود و خانواده ها براي ملاقات وي نه به خاطر حج بلكه تظلم خواهي رفتند، براي هر خانواده تكه اي از پارچه متبرك كعبه آورده بود كه براي مادران وزنان مذهبي آرام بخش و تبرك با ارزشي بود. باز به ياد دارم زماني كه ليلا خانم از بي تابي كودكان خردسالش گفت و از غم، اشك از چشمانش ريخت، كروبي كه با لحن پدري دلسوز كه گويي دخترش را دلداري ميداد، از مسافتي كه با او فاصله داشت با شتاب نزديك امد و از خانم خواهش كرد كه ناراحت نباشد و قول داد هر كاري بتواند خواهد كرد.
از همين روي بود كه همان ايام زماني كه خبر بستري شدنش را شب از تلويزيون ديدم ناگهان متوجه شدم كه بي اختيار ميگريم و فردا كه به اتفاق برخي خانواده ها و خانم حقيقت جو به عيادتشان در بيمارستان رفتيم، ديگر خانواده ها نيز در بيمارستان منتظر عيادت از دلجويشان بودند، گويي كه عزيزي از خويشاوندانشان در بستر بيماري بود.
اما اين روزها نامه هاي خانواده شهدا از جمله فرزندان و نورچشمان محترم شهيد همت و شهيد باكري را مي خوانيم كه نام كروبي نامي آشنا براي چنين خانواده هاي رنج كشيده اي است. با خواندن اين مطالب، انگيزه ام براي ذكر دلسوزي هاي بشردوستانه ايشان بيشتر شد.
ميتوان گفت در طول دوران مرارت هاي برخي خانواده هاي آسيب ديده ايراني چه در جنگ و چه بازماندگان شهدا و چه خانواده هاي بلاكش زندانيان سياسي طي سالهاي اخير، كروبي آشنا چهره و آشنا نامي است كه به نيكي از ان ياد ميشود.
و خرداد زمانه ديگري بود از چند جهت: ديگر جنگ عراق عليه ايران نبود و رزمندگان جبهه ها مطرح نبودند و كروبي هم ديگر رئيس مجلس نبود، بلكه انتخابات رياست جمهوري اسلامي بود و كروبي هم مغضوب كساني كه قدرت در دست داشتند و ملتي كه اراذل، اوباش، منافق، ضد انقلاب و اغتشاشگر خوانده ميشدند. در چنين شرايطي كروبي، نام خود را يك بار ديگر آشناي آسيب ديدگان كرد. در شرايطي كه گلوله به روي سينه و سر جوانان ملت گشوده شده بود و زندانها هزاران هزار ايراني را با سركوب و شكنجه پذيرا بود و كهريزك قتلگاه جوانان بود و فرمان دهندگان در تمام رسانه ها از برخورد قاطع با ملت سخن مي گفتند، ايستادگي كروبي فقط براي دفاع از خود به عنوان نامزد رياست جمهوري نبود، بلكه در دفاع از حقوق مردم ايستاد و بعد چيزي فراتر از آن شد. كروبي اين بار از نامداران عرصه سياست، جنبش دانشجويي، عرصه قلم، وزرا و وكلا حمايت نميكرد و به رسم حاكمان سخن نمي گفت، بلكه معترضانه از بي نام و نشان ترين ها ميگفت و مي نوشت.
كروبي و موسوي كه كميته صيانت از آرائ را قبل از انتخابات تشكيل داده بودند، كميته رسيدگي به آسيب ديدگان را تشكيل دادند وحال مي بايست شجاعت را نه تنها در عرصه سياست بلكه در عرصه حقوق بشر در پيش ميگرفتند. اوضاع به گونه اي رقم خورد كه به جاي صيانت از آرائ بايد از فرزندان ملت دفاع مي كردند و به حق همان شد.
آقاي كروبي عزيز و محترم
"به حق آنچه انتظار مي رفت را انجام دادي. اگر جز اين مي كردي جاي تعجب بود. نامه هاي اعتراض اميز شما نسبت به تقلب در انتخابات به نامه هاي افشاگرانه و اعتراض آميز نسبت به نقض حقوق بشرتبديل شد. اما نه نقض حقوق بشر به سبك گزارشگران حقوق بشر، بلكه پرده برداشتن از جناياتي كه اگر بنا به گفته بسياري در گذشته نيز انجام شده بود، حتي قربانيان، اينگونه پرده از آن برنداشته بودند و نه گزارش از نقض حقوق زندانيان با نام و نشان بلكه اعتراض به رفتار غير انساني با گمنامان و قربانيان بي نام و نشان كه بسياري حتي اطمينان هم نمي كردند تا حكايت پر دردشان را گوش فرا دهند.
من به عنوان يك مدافع حقوق بشر حقير و ناتوان، از آنچه نوشتيد و ايستاديد و بي پروا سخن گفتيد، فقط تحسين و احساس كوچكي بيشتر و بيشتر كردم. به حق شما مدافع حقوق بشري هستيد كه نه با نام و عنوان حقوق بشر بلكه در عمل به ان عمل كرديد.
دفاع شما از قربانيان جنايت هاي اخير، دفاع از يك فرد قرباني نبود، بلكه دفاع از ملتي بود كه با افشاگري شما مقاوم تر و پيگير تر و حقانيت ادعايشان آشكارتر شد، هر چند شايد شما اكنون خواص مردودي به شمار ميآييد، در حالي كه مي توانستيد يكي از خواص نمره ممتازو نور چشمي باشيد.
دفاع شما از قرباني اي- ترانه - بود كه ديگروجودهم نداشت تا قدر داني كند. اما يقين بدانيد ترانه هاي ديگري سروده خواهند شد كه اين بار نام كروبي را نه فقط آشناي خانواده هاي شهدا و زندانيان سياسي كه نامي آشنا براي قربانيان خشونت، تجاوز شدگان و شكنجه ديدگان ملت ايران خواهد كرد."
مهرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت
معصوم فردیس، معاون پیشین وزیر مخابرات، با وضعیت وخیم جسمانی در بند ۳۵۰ اوین زندانی است.
خبر بازداشت این مقام سابق دولتی که با اصرار وزارت اطلاعات در زندان نگه داشته شده، برای اولین بار است که منتشر میشود.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی چندی پیش به دلیل نوسانات شدید فشار خون به بهداری زندان اوین و پس از آن به بیمارستان امام خمینی تهران منتقل شد اما ماموران، پس از انجام معاینات پزشکی و دریافت کمک های اولیه درمانی، او را به زندان بازگرداندند.
با وجود آنکه پزشکان اعلام کردهاند درمان آقای فردیس باید در خارج از زندان ادامه یابد، اما دادستان تهران با مرخصی درمانی وی مخالفت کرده است.
معصوم فردیس، زندانی سیاسی ۵۷ ساله، در زمان نخستین بازداشت خود عهدهدار پست معاونت وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات و همچنین رییس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی بوده است. وی پیشتر، مسئولیت پروژه اپراتور دوم تلفن همراه را برعهده داشته و قائممقامی رئیس مرکز تحقیقات مخابرات را نیز در سوابق مدیریتیاش دارد.
کلمه گزارش کرده است که جرم واقعی معصوم فردیس، مخالفت او با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در واگذاری اپراتور دوم تلفن همراه به نهادهای امنیتی و عدم همراهی با خواستههای آنان بوده است که به دنبال آن، با اتهام جاسوسی مواجه شده و در دادگاه بدوی نیز به شش سال زندان محکوم شده است.
این حکم در دادگاه تجدید نظر نقض شد و در نهایت دیوان عالی کشور نیز وی را از همه اتهامات وارده تبرئه کرده است. با این حال وزارت اطلاعات مانع از آزادی آقای فردیس شده است.
يوکيو آمانو، رييس آژانس بين المللی انرژی اتمی، روز پنجشنبه بار ديگر از ايران به دليل عدم همکاری با اين آژانس درباره ماهيت برنامه هسته ای خود انتقاد کرد و گفت که جمهوری اسلامی ایران باید کاملا به تعهدات بين المللی خود برای ايجاد اطمينان در جامعه جهانی عمل کند.
آقای آمانو که در اندونزی به سر می برد در يک سخنرانی گفت: «ايران همکاری لازم را با آژانس برای قادر ساختن اين نهاد در خصوص ابراز اطمينان از عدم فعاليت و مواد اتمی اعلام نشده از سوی تهران انجام نداده است.»
به گزارش رادیو فردا، وی از جمهوری اسلامی ايران خواست تا «گام های رو به جلو» را برای انجام کامل تعهدات بين المللی خود و ايجاد اطمينان درباره ماهيت صلح آميز فعاليت های هسته ای اش بردارد.
يوکيو آمانو در بخش ديگری از سخنرانی خود اظهار داشت که بازرسان آژانس در ماه جاری از سوريه بازديد خواهند کرد تا در زمينه رآکتور مشکوک به فعاليت هسته ای اين کشور که در جريان بمباران سال ۲۰۰۷ اسرائيل ويران شد به تحقيقات بپردازند.
وی می گويد آژانس به اين نتيجه رسيده است که اين رآکتور احتمالا هسته ای بوده است.
رييس آژانس اظهار داشت که سوريه بايد وجود اين رآکتور را گزارش می کرد و آژانس از اين کشور خواسته است تا مسائل مربوط به آن را حل و فصل کند.
سوريه در واکنش به گزارش های مربوط به اين رآکتور گفته است که محل ياد شده يک پايگاه نظامی بوده و نه تاسيسات هسته ای.
مسعود بهنود - روزآنلاین
انقلاب همه ما را در کوره ای تفتان انداخت. در آتش این کوره، همه خلوص و ناخالصی هامان روان شد. انقلاب بیش از همه، شیطان درون و تندروی های نهفته را آزاد کرد. چه شادی ها که نیاورد و چه ستم ها در آن شادی عام نهان ماند. چه کینه ها که نیفروخت و چه غفلت ها که در آن پنهان بود. انقلاب دقت را کشت و شلختگی در قضاوت آورد. انقلاب عدالت را کشت و هیجان نفس را به جایش نشاند. نادانسته ها را پنهان کرد و به دانسته های اندک، جامعیتی دروغین بخشید. رای دادگاه های انقلابی بر اساس پچ پچ های خیابانی، نوک کوه یخ بود که آشکار شد. و چنین بود که انقلابی چنان بزرگ و چنان تحسین شده توسط جهانیان، در گذر سالیان تبدیل شد به واقعه ای که کمتری حاضرست نقش واقعی خود را در آن بازگوید.
جوانانی که در جریان انقلاب از درخانه بیرون پریدند و به خیابان زدند، و جلب نظر آن ها مهم ترین عامل برای تندروی گارد اول حکومت بود، اما بزرگ شدند، و روزی نشان دادند دیگر نه مطیع بی چرا که خود یک پا مدعی هستند. کس اول به دیده شان نگرفت. آن ها در مقابل جامعه ایستادند و حتی روشنفکران را به جرم این که چرا مردمگرائی کرده بودند و چرا گاه به ساز آن ها رقصیده بودند، به صلیب کشیدند. این نسل از دلش هم احمدی نژاد به در آمده هم اکبر گنجی، هم محسن رضائی داشته هم زنده یاد احمد بورقانی. هم ابراهیم حاتمی کیا دارد هم مسعود ده نمکی.
چنین به نظر می رسد یک دهه بعد از بهمن 57 بچه های انقلاب، یا دست کم بخش بزرگی از آنان که از انقلاب و جنگ جان به در بردند، تحت توجه حکومتی که از فداکاری آنان برآمده بود و رهبران روحانی که مقام و پایگاه خود را مدیون فداکاری ها و باورهای آنان می دیدند، به روانی در جاده هایی که خود انتخاب کردند می روند. از دور به نظر می رسد آن ها که طالب علم و عنوان بودند با بورس های گشاددستانه بعد از جنگ به دانشگاه های معتبر اروپا و حتی آمریکا رفتند، آنان که فقط بزرگ ترین دردشان فقر مزمن بود زیر توجه قوانین و تسهیلات موفق به تجارت و حضور در صنعت شدند، چنان که انقلابیونی که به مقام توجه داشتند، طی نکرده مدارج لازم، به دستگاه های گسترده دولتی پیوستند سفیر و وکیل و وزیر شدند.
جوانان مذهبی، همان ها بودند که انقلاب شلوارهای پاره شان را به کاپشن نظامی بدل کرد. آن ها موتور اصلی انقلاب، گروگان گیری آمریکائیان و اشغال سفارت آمریکا، و قهرمانان صحنه های پرخطر جنگ هشت ساله با عراق و جنگ ده ساله با دشمنان داخلی حکومت بودند. پانزده بیست سالی بعد از انقلاب به نظر بیشتری می رسید این نسل یا نامی شده اند و با پیشوند شهید بر کوچه ای و خیابانی نشسته اند و یا با دریافت بورس های تحصیلی، تجربه در تجارت و در مدیریت های دولتی و شبه دولتی به میانسالی رسیده اند.
اما این تصویر کامل نبود. نه که کامل نبود بل در عین ناقصی، نمونه برداری گویائی هم نبود. اکثریت آن نسل، بعد از جنگ [داخلی و خارجی] به همان زندگی برگشتند که از آن آمده بودند. به همان حاشیه و بدنشین شهرها برگشتند، اگر نقصی در تن داشتند که مدام آزارشان می داد و در صف دارو و درمان نگاهشان می داشت، یا روح و خاطر پریشان داشتند که مانع از شرکتشان در زندگی اجتماعی و تشکیل خانواده ای سالم می شد. برگشتند سپیدکرده مو، و مغبون، با یک سئوال دل آزار مدام که هیچ پاسخی برایش یافت نمی شد. می پرسیدند آیا این بود آن چه می خواستیم و زندگی بر سرش گذاشتیم؟
روحانیونی که بعد از درگذشت ایت الله خمینی خود را حافظ نظام می دیدند، جز علاقه به نظام و قدرت، مزیت دیگری بر دیگران نداشتند، یعنی نه درس سیاست و اقتصاد و جامعه شناسی در مراکز آموزشی بزرگ عالم خوانده بودند، نه در محیط های مناسب این همه رشد یافته بودند بلکه حداکثر این که ده سال با خطا و تکرار تجربه اندوخته بودند. اینک آنان با کشوری بزرگ شده، با مردمی از انقلاب و جنگ به درآمده، دنیائی به سرعت در حال تحول روبرو بودند. گرفتاری این همه نگذاشت اکثریت نسل انقلاب را که کوزه ای پر از سئوال بالا سرشان بود ببینند. اکتفا کردند به روش های شاه عباسی متعلق به دوران شهرهای صدهزاری، اکتفا کردند به رسیدگی های مورد به مورد. گرفتاری ها و خودشیفتگی ها و آسان گیری ها نگذاشت، جز مذهب شیعه که ساروج محکمی است برای به هم بستن مردم معتقد، به هیچ چیز دیگر به طور جدی فکر کنند.
از همین رو بود که هنگام تعیین جانشین آیت الله خمینی، بیشتر تدبیر این نگهبانان معبد انقلاب جمع آوری هر چه قدرت از هر جا و بخشیدنش به آقای خامنه ای بود. بوسه ای مرگبار بر پیشانی کسی که خیرالموجودین بود و از حاضران در روی صحنه و باقی ماندگان از شورای انقلاب از همه مناسب تر. حالا او مانده بود با قدرتی که در هیچ قانون اساسی جهان به هیچ مقام انتخابی و انتصابی داده نشده، مگر آن که به زور غصب شده باشد. و در آن هنگامه در لبخند رضایت هاشمی رفسنجانی، در مدیحه آیت الله آذری قمی، در پیام تبریک ایت الله منتظری و در خطبه خوانی آیت الله مهدوی کنی و اعلام رضایت شیخ الشیوخ آیت الله گلپایگانگی چنین می نمود که همه رضایت دارند که جمهوری اسلامی را از گذرگاهی سخت رانده اند. کسی این جوانان نسل اول را ندید که تشییع جنازه آیت الله خمینی را هم به هم حکایتی شگفت تر از روز بازآمدنش از تبعید بدل کردند. کسی ندید ممکن است این آخرین نمونه همدلی ها و همراهی باشد. روزگار راه ها را از هم جدا می کند. بچه ها بزرگ می شوند.
شاید گمانشان بود که آن جوانان نسل نخست که انقلاب را ساختند و انقلاب را به این راه کشاندند و شورشان مهم ترین سرمایه حکومتگران شد، همه همان ها هستند که به سه راه تحصیل، ثروت یا مقام افتاده اند. شاید گمانشان بود که دیگران را می توان ندید. شاید گمانشان بود که آخرین تزهای مانده به جا از مستشاران خارجی در ادارات ساواک، معجزه می کند. تز قدرت رعب. که در بعضی متون با عنوان "فلج رعب" از آن نام برده شده. شاید گمانشان بود که تز شامپانزه ها – که مدام با انگولک کردن به قفس های دیگر خطر می سازند و در پرتو خطر شرایط اضطراری تاجگذاری می کنند – کافی است. و شاید هم گمان داشتند کافی است پاکدامن و ساده زیست باشند و این را هم تبلیغ کنند تا مردم مطیع و دستبوس آیند.
این همه را دوم خرداد به هم ریخت. مثل سایر شده بود که "پیام دوم خرداد را نشنیدی". یکی از گروه هائی که این جمله را فراوان دست انداختند، قدیم ترین حزب مذهبی کشور یعنی موتلفه اسلامی بود که سرانشان دلایل بسیار دارند که خود را از صاحبان اصلی و طلبکار انقلاب بدانند، حتی جوان انقلاب را هم مدعی بشمارند و برایشان مانند وصیت نامه اسدالله لاجوردی حکم اعدام غیابی صادر کنند. آن ها تصور کردند اگر اولین نمایندگان اصلاح طلبی – یعنی تیم دولت خاتمی – را حذف و سرکوب کنند تحولخواهی، طلب افتخار، اهمیت دادن به مردم و سهیم کردنشان در سرنوشت خود، همه با ا حذف و سرکوب نمایندگان اصلاحات حذف می شود. موتلفه ای ها و یارانشان هیچ تصور نداشتند که پیام دوم خرداد، پیام سرکشی در مقابل مادام العمری است، پیام مشارکت طلبی نسل تازه است، پیامی است که از درون این شبکه های مجازی بیرون آمده است. پیام شخص و نفر نیست. اما فهم این دشوار از ذهن برخی خارج است.
اما اینک که اصلاح طلبان در زندان است و تمام زور بازوی جناح راست که حالا خود را تنها گارد نگهبان جمهوری اسلامی جا زده صرف حذف آن ها شده است، یک جای بزرگ کار عیب کرده است.
اول این که هنوز حاکمیت جمهوری اسلامی جواب به نسل انقلاب و جنگ – آن ها که به سه راه معروف نرفتند، حاج داوود کریمی ها و عباس آژانس شیشه ای – نداده و نگاه آنان را نادیده گرفته است و راز سکوتشان را نمی شناسد.
دوم این که گرفتار، و سخت گرفتار، آن بخش از پاسداران و به ظاهر ذوب شدگان خود شده اند. این ها هم پیامی دارند گیرم به نجابت و رعایت پیام دوم خرداد نیست. همه شیرینی را می خواهند و متانتی هم در رفتارشان نیست. و همین است سزای آنان که به موقع پیام را نشنوند، نه پیام خودی نه بیگانه.
به قول عطار نیشابور
هر که زلفش دید کافر شد به حکم
وانکه رویش دید ایمان بازیافت
در پی افشا شدن نقش محمد جهرمی، در پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، برخی رسانه های نزدیک به دولت اقدام به انتشار مجدد اسنادی کرده اند که نشان می دهد مدیر عامل برکنار شده بانک صادرات، ماهانه نزدیک به ۳۰ میلیون تومان به عنوان حقوق و هر سه ماه یکبار ۴۸۵ میلیون تومان به عنوان کارانه از این بانک دریافت می کرده .
برای دومین بار
این اسناد که برای نخستین بار در آبان ماه سال گذشته از سوی سایت " الف " منتشر شده بود با واکنش روابط عمومی بانک صادرات روبرو شد.
روابط عمومی این بانک در آن زمان مبلغ واریز شده به حساب آقای جهرمی را « بودجۀ پاداش ویژه ای »دانست که به حساب مدیر عامل و همچنین اعضای هیئت مدیره و مدیران عامل بانک های استان « واریز می شود »تا به عنوان پاداش به کارکنان فعال و زحمتکش بانک صادرات پرداخت شود.
معلوم نیست که چرا این مبلغ به جای واریز در حساب ویژه به حساب شخصی آقای جهرمی ریخته شده است.
روابط عمومی بانک صادرات همچنین درباره حقوق ۳۰ میلیون تومانی مدیر عامل مستعفی این بانک هم توضیحی نداده بود.
محمد جهرمی در دولت اول محمود احمدی نژاد سمت وزیر کار و امور اجتماعی را عهده دار بود و از نزدیکان سیاسی آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی محسوب می شود.
رسوایی اختلاس
انتشار این اسناد در شرایطی در اینترنت رخ می دهد که جدال لفظی و اطلاعاتی اصولگرایان حامی محمود احمدی نژاد از یک سو و اصولگرایان حامی رهبر جمهوری اسلامی از سوی دیگر، در ماههای اخیر و پس از ممانعت آیت الله خامنه ای از برکناری حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت دهم، شدت گرفته است.
محمد جهرمی پس از بر ملا شدن اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در بانک تحت مدیریت او، به دستور مستقیم محمود احمدی نژاد از کار برکنار شد.
برکناری جهرمی در شرایطی رخ می داد که مدیر عامل بانک ملی، با عذرخواهی از مردم ایران بابت این « رسوایی مالی » از سمت خود در این بانک استعفا کرد.
چند روز پس از استعفای محمود خاوری از مدیریت بانک ملی اما رسانه های نزدیک به اصولگرایان حامی آیت الله خامنه ای اقدام به انتشار تصاویری از منزل مسکونی آقای خاوری در تورنتوی کانادا کردند که ارزش آن بیش از سه میلیارد دلار برآورد می شود.
اخیراً روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت در جمهوری اسلامی با انتشار مقاله ای از وجود بیش از ۱۴۰ هزار سند محرمانه از تخلفات گسترده حامیان آیت الله خامنه ای در دست دولت خبر داده است.
برخی ناظران سیاسی انتظار دارند با نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس نهم در ایران، روند افشاگریهای اصولگرایان حامی احمدی نژاد از یک سو و حامیان رهبر جمهوری اسلامی از سوی دیگر شدت بگیرد.
دانشجویی که رتبه برتر کنکور دکترای سال ۹۰ در رشته ادبیات فارسی را دریافت کرده بود, به علت شرکت در تظاهرات سالهای ۸۸ و ۸۹ توسط گزینش وزارت علوم رد و در مقطع دکترا پذیرفته نشد.
به گزارش خبرگزاری آذربایجان، این دانشجو که یکی از دانشجویان نخبه و المپیادی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی در سال های گذشته بوده است، دانش آموخته کارشناسی ادبیات دانشگاه تهران است.
این فرد در کنکور دکترای سال ۹۰ رتبه ی نخست رشته ی ادبیات فارسی و دانشگاه تهران را کسب کرده بود.
وی در مصاحبه علمی که از طرف دانشگاه تهران نیز برگزار شد رتبه برتر را به خود اختصاص داد, اما در فهرست نهائی دانشجویان پذیرفته شده در مقطع دکترا قرار نگرفت و توسط گزینش وزارت علوم, رد شد. علت پذیرفته نشدن این دانشجو در مقطع دکترا حضور او در راهپیمائی ها و تظاهرات ضد حکومتی سال های ۸۸ و۸۹ عنوان شده است.
بر اساس برآوردهای سازمان ملل متحد، شمار افرادی که در جریان اعتراضات ضد دولتی در سوریه تاکنون کشته شده اند به بیش از ۲۹۰۰ نفر رسیده است.
به گزارش بی بی سی، روپرت کالویل از سخنگویان کمیساریای عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر گفته است این رقم شمار افرادی را که در جریان این اعتراضات از ماه مارس گذشته ناپدید شده اند، شامل نمی شود.
این آمار از سوی سازمان ملل در حالی منتشر شده که فعالان ضد دولتی نسبت به وقوع درگیری های مسلحانه در کشور هشدار داده اند.
سازمان ملل در گزارش قبلی خود آمار کشته های نا آرامی های اخیر در سوریه را ۲۷۰۰ نفر اعلام کرده بود، آماری که مکررا از سوی دولت بشار اسد رد شده است.
قرار است فردا (جمعه ۷ اکتبر) شورای حقوق بشر سازمان ملل آمار کشته های سوریه را مورد بررسی قرار دهد. این اقدام بخشی از بررسی هایی است که منظما از سوی سازمان ملل در مورد اعضای این نهاد بین المللی انجام می شود.
انتظار می رود در جریان نشست فردا آمریکا و سایر کشورهای غربی آن چه را که آنها بیرحمی سوریه درقبال معترضین ضد دولتی نامیده اند، محکوم کنند.
دفتر سازمان ملل در امور حقوق بشر که در ژنو مستقر است ماه گذشته کمیته بین المللی را با هدف تحقیق در مورد جنایات اعمال شده علیه بشریت آغاز کرد.
سرگئو پین هیرو، که ریاست این کمیته سه نفری را برعهده دارد در هفته جاری با هیاتی بلندپایه از مقامات سوری در ژنو دیدار کرد. از جمله اهداف این دیدارکسب مجوز ورود به سوریه بود.
قرار است کمیته تحقیق پس از جمع آوری شواهد لازم گزارشی را در پایان ماه نوامبر منتشر کند.
در همین حال رضوان زیده یکی از فعالان در تبعید سوری گفته است که از زمان آغاز اعتراضات در این کشور، دولت ۳۰ هزار نفر را دستگیر کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر