هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 05/19/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



آیا مهاجرانی موسوی را دور می‌زند؟

مهاجرانی معتقد است که این معاهده گامی است که حکومت ایران به سوی منافع ملی و پرهیز از ماجراجویی برداشته است. همین گام را بایست تایید و تحسین کرد. هدف من در اینجا اثبات اشتباه مهاجرانی نیست. او برای خودش تحلیل و برداشتی از منافع ملی دارد که شاید با تعریف و برداشت بسیاری از حامیان جنبش سبز که این معاهده را جام زهر نامیده‌اند، یکسان نباشد. بنا براین چگونه به خود اجازه می‌دهد که هر نوع مخالفت با معاهده را پیشاپیش محکوم کند؟ آیا او با موسوی در ارتباط است؟ آیا او جزو ستاد انتخاباتی موسوی بوده است و از عقاید وی با اطلاع است؟ از کجا معلوم که موسوی پس از بررسی جوانب امر با معاهده مخالفت نکند؟


روزنامه جمهوری اسلامی که در خصوص پرونده اتمی دیدگاهی نزدیک به موسوی دارد، این معاهده را یک شکست دانسته است و کیهان که به خامنه‌ای نزدیک است، از آن استقبال کرده است. در چنین وضعی اعلام حمایت زودهنگام از معاهده هسته‌ای یک حرکت پیشدستانه و چراغ سبزی به خامنه ای تلقی نمی‌شود؟ آیا این کار موسوی را برای مخالفت احتمالی با این معاهده محدود نمی‌کند؟ شاید این یک قضاوت بد بینانه باشد، اما در برداشتی خوش بینانه، مهاجرانی با این موضع گیری، همراهی خود با طرح اصولگرایانه تشکیل «جناح سوم» را اعلام کرده است.


تعدادی از اصولگرایان (همان‌ها که صحت انتخابات را تایید کردند) چندی پیش اعلام کردند که نیروهای معتدل اصولگرا و اصلاح طلب متحد شوند و یک جناح میانه رو تشکیل دهند و افراطیون هر دو جناح را کنار بزنند. یعنی همزمان احمدی نژاد و موسوی را منزوی کنند و کل کشور را در اختیار مقام عظمای ولایت قرار دهند.


مبادله سوخت با ترکیه و برزیل (به جای آمریکا و فرانسه) بیشتر از آن که با انتظارات احمدی نژاد منطبق باشد، با تفکرات خامنه‌ای نزدیک است و اگر این توافق شکل بگیرد، دیپلماسی تهاجمی احمدی نژاد زیر سوال می‌رود. مهاجرانی با این دیدگاه، مانند نمایندگان انتصابی مجلس سعی کرده است خود را میانه رو نشان دهد و به این ترتیب اگر موسوی (مانند اکثر نویسندگان جنبش سبز) با این معاهده مخالفت کند، میتوان او را مثل احمدی نژاد یک افراطی ماجراجو معرفی کرد.


در نتیجه ما به عنوان حامیان هشیار جنبش سبز، باید برای تقویت مواضع موسوی با آن مخالفت یا حد اقل سکوت کنیم. با این کار اگر موسوی با معاهده موافقت کند، قدرت خود را به رخ نظام میکشد و به خاطر جلب حمایت حامیان جنبش سبز از نظام طلبکار می‌شود. اما اگر عجولانه از این معاهده حمایت کنیم و مخالفت با آن را همراهی با اسرائیل بدانیم، دست موسوی را بسته‌ایم.



مهاجرانی میتواند مثل خامنه‌ای و شریعتمداری، مخالفان نظر خود را حامی اسرائیل و آمریکا بداند، اما در هر صورت رای و نظر جنبش سبز در خصوص معاهده هسته‌ای از زبان مهاجرانی و کسانی که سعی دارند موسوی را در عمل انجام شده قرار دهند، خارج نمی‌شود. موسوی هم با اتکا به حمایت ملت، مواضع خود را به صورت مستقل و بدون نگرانی از خود شیرینی برخی قدرت طلبان اعلام خواهد کرد. مهاجرانی حق ندارد به نام جنبش سبز، موسوی را دور بزند و برای نزدیک شدن به خامنه‌ای و اصولگرایان از سرمایه جنبش سبز هزینه بکند. مردم هوشمندانه حرکات همه سیاستمداران را زیر نظر دارند و رئیس جمهور خود را تنها نمی‌گذارند.

* لینک مقاله مهاجرانی:



 


بیایید از نقد نهراسیم

 انتقاد نشانه سلامت روابط بین اندیشه‌های گوناگون است و حتی اگر در مواردی تندخویانه هم باشد، باز می‌توان به آن جواب داد و یا در جهت اصلاح کوشید. به نظر من بعضی از دوستان سبزِ نزدیک به اصلاح طلبان بیش از حد و اندازۀ شناخته شده در جهان رسانه‌ها نسبت به انتقادات واکنش نشان می‌دهند. البته تقصیری هم ندارند، این دوستان به تازگی از درون حاکمیت بصورت رسمی اخراج شده‌اند و توقعاتشان کم و بیش همان حال و هوای موضع مقتدرانه درون نظام (که تجسم بارز نقد ناپذیری در تاریخ معاصر ایران است) را تداعی می‌کند. ولی برای دوستان قدیمی‌تر که پیش از اینها از دایره «خودی ها» کنار گذاشته شده‌اند، آیین و روش گفتگوی انتقادی، که در مواردی بسیار بی‌رحمانه نیز می‌تواند باشد، مساله‌ای جا افتاده و پذیرفته شده است: هیچ کس در عرصه رسانه‌های آزاد در «محدوده امن» قرار نمی‌گیرد و عملکرد و موضع گیری هر شخص یا گروهی قابل نقد و بررسی است.

دوست نویسنده و خوش اخلاق من آرش حسینی پژوه در مقاله اخیر خود بار دیگر گلایه کرده از «برچسب‌ها» و «تخریب‌ها». نکته ابتدایی جالب در مقاله ایشان آن است که در عین نادرست دانستن این کار، خود او عبارت «دوستان لامپی ما» را به عنوان یک برچسب اختراع نموده و به کار برده است. ایشان استدلال می‌کند که انتقاد از میر حسین موسوی، اصلاح‌طلبان و جرسی ها «مد» شده است. آیا انداختن  دلیل هر نوع انتقاد بر گردن «مد روز» مصداق بارز سیاه و سفید نگری و نگاه یکطرفه نیست؟ آیا نباید پرسید که اگر این روش‌ها نادرست است، چرا خود ایشان از آنها استفاده می‌کند؟

البته نگارنده کاملا تصدیق می‌کند که پدیده ای به نام «تخریب» وجود دارد، ولی تصور نمی‌کند که مخاطب آقای حسینی پژوه تخریب‌چی‌های حرفه‌ای مانند روزنامه کیهان و دیگر تبلیغاتـنـامه های مشابه آن درون و یا خارج از نظام حاکم باشند.

بر نگارنده روشن است (و امیدوارم روزی بر همه روشن شود) که بعضی دوستان نزدیک به اصلاح طلبان علاقه خاصی به انحصاری کردن جنبش مردمی دارند و همچنین سوابقی در امر سانسور اخبار و پنهان کاری و عدم شفافیت (حتی در فضای شفاف ایجاد شده پس از انتخابات) را با خود یدک می‌کشند. میل فراگیر این دوستان به «راهبری جنبش» آنجا به مشکل بر می‌خورد که دغدغه‌ها و مطالبات همه مردم معترض را پوشش نمی‌دهند، از پاسخ به سوالات و نقاط ابهام طفره می‌روند و حتی گاهی به روشنی بر خلاف منش آزادیخواهی و دموکراسی موضع می گیرند و از همه بدتر اینکه همه «نقد» ها را با برچسب «تخریب» پس می‌زنند. به جا است از این دوستان پرسیده شود که «خط قرمز» نقد از نظر ایشان کجاست؟ آیا جز این است که تنها در سایه گفتگوی انتقادی می‌توان به نقطه توافقی رسید که بر مبنای آن برای تضمین حقوق اساسی همه مردم ایران بصورت هماهنگ تلاش شود؟

عرصه رسانه ای مجازی در اینترنت (صرف نظر از سانسور حکومتی در ایران) عرصه ای نسبتا آزاد است که در آن، همانطور که آرش حسینی پژوه هم اشاره کرده، هر کس می تواند مطالب مختلف را خوانده و بر اساس تجربه، عقل و مطالبات خود به اندیشه های عرضه شده حق بدهد یا ندهد، حمایت کند و یا نکند. اگر رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان به دلایلی یا بر حسب مصالحی خاص قادر به اقناع دسته ای از مخاطبان خود نیستند، تقصیر این مشکل را هم نمی توانند و نباید بر گردن منتقدان بیندازند.

البته همیشه هستند عده‌ای که مایل به طرفداری متعصبانه از یک اندیشه سیاسی خاص باشند و صد البته دکترین‌هایی که این مساله را به کار برده و بر حمایت توده‌های بی شکل وچشم و گوش بسته در جهت رساندن عده ای خاص به قدرت انحصاری، حساب می‌کنند. در چنین فضاهای تبلیغاتی، انتقاد جایی ندارد و تنها آنچه در جهت موفقیت بازی سیاسی گروه بازی دهنده قرار بگیرد «رسانه‌ای» می‌شود. خوشبختانه جامعه فکری ایرانی و محیط اینترنت در خطر گرفتار شدن در چنین فضای تک صدایی قرار ندارد و اگر گروهی چنین سودایی در سر بپرورانند، دیر یا زود پی خواهند برد که روشهای ماکیاولیستی به نتیجه نخواهند رسید، همانطور که حکومت مستقر نیز با بهره گیری از تمام امکانات رسانه‌ای موجود نتوانسته به چنین هدفی دست یافته و جامعه ای تک صدایی به وجود بیاورد.

نگارنده باور دارد که دوستان طیف نزدیک به اصلاح طلبان اگر واقعا در جهت احقاق حقوق مردم (و نه استفاده از نیروی مردم برای باز گشت به ساختار قدرت انحصاری) تلاش می‌کنند، به جای گلایه از انتقادات، بهتر است دامنه تحمل خود را افزایش دهند و بپذیرند که آنها هم بری از اشتباه نیستند و نیاز به نقد شدن دارند. توجه به این مساله برای این طیف فکری نه تنها مفید، بلکه حیاتی است، چرا که در فضای بدون نقد و سرشار از تملق، رهبرانشان نیز بدون تردید به دام تاکتیک‌ها و استراتژی‌های واقعیت گریز خواهند افتاد که نتیجه چنین رویکری به دور افتادن از دامان حمایت مردم آزادیخواه، کاسته شدن از حامیان‌شان و در نهایت افول سیاسی این نیروی مطرح در صحنه سیاسی ایران خواهد بود.


 


در باره "بیایید ژست نگیریم"
آقای آرش حسینی پژوه در ابتدای مطلب اخیر خود در این سایت می‌نویسد:


"این روزها دشمنی با میر حسین موسوی مد بلاگرها و روشن فکران لامپی عزیز هست که دوست دارند با ایراد گرفتن به موسوی لامپ های فکری شان را پر نور تر کنند تا از مموتی عقب نمانند."


تفاوت هست بین دشمنی و ایراد گیری و تفاوت هست بین ایرادگیری بیهوده و انتقاد منطقی. بر اساس قسمت اول، تعریف نویسنده از "روشنفکران لامپی" ظاهرا این است: بلاگرهایی که دوست دارند از موسوی ایراد بگیرند.  بعدا کشف می کنیم که نویسنده نیک آهنگ کوثر را یکی از این "روشنفکران لامپی" می‌داند. خوب، "دوست دارند ایراد بگیرند" یعنی اینکه نویسنده هیچ اساسی برای هیچ یک از "ایرادات" (انتقادات) آنها نمی‌بیند. این ادعایی است بسیار کلی که از جانب نویسنده مطرح شده اما اثبات نمی‌شود. آنچه نویسنده، در این رابطه، به ما می‌دهد تنها یک مثال از این "دشمنی" با موسوی است:


"یک روز دو ساعت بعد از اعدام هموطنان کرد فوری نوک تیز پیکانشان را به سوی موسوی می‌گیرند که چرا بیانیه نمی‌دهد و روز بعد که بیانیه منتشر شد باز هم غر می‌زنند که چرا دیر بیانیه میدهد."


آن بی تابی و حساسیت فوق العاده در مورد اعدام هموطنان کرد امری است قابل توجیه به خاطر سابقه ۳۱ ساله ظلم و تبعیض وحشتناک رژیم جمهوری اسلامی ایران نسبت به این بخش از مردم کشورمان. فشار به موسوی و کروبی برای محکوم کردن هر چه سریعتر این عمل در واقع ناشی از این وحشت بود که مبادا چنین محکومیتی صورت نگیرد. در این میان عکس العمل کسی مانند نیک آهنگ کوثر، به خاطر هنرمند بودنش، طبیعتا شدیدتر از آدم های غیرهنرمندی مانند من است. شما بر چه اساسی این فشار را دشمنی با موسوی به حساب می آورید؟


نویسنده پیش از این پاراگراف می‌گوید:


"متاسفانه کسانی که سبز ها را به یک بعدی دیدن متهم می‌کنند خود دچار سیاه و یا سفید بینی شده‌اند."


همچنانکه از چند واژه نخست جمله فوق معلوم است، نویسنده آن افرادی را که به قول خودش با موسوی "دشمنی" دارند (امثال نیک آهنگ کوثر) اساسا بخشی از جنبش سبز نمی‌داند! سپس ادامه می‌دهد:


"هیچ کدام از عملکردهای میر حسین موسوی به مزاج این عزیزان خوش نمی‌آید ..."


هیچ کدام؟! کلی گویی بی اساس!


"اینکه گمان کنیم با انتقاد از راهی که مردم به آن اقبال نشان داده اند میتوانیم روشن فکر شویم درست نیست، باید ضمن رعایت اصول اخلاقی دست به نقد هم بزنیم و اگر قرار است بی طرف نقد کنیم حقیقتا بی طرف باشیم نه اینکه مدام ژست بی طرفی بگیریم و مدام طرف مقابل خود را بکوبیم."


باز ابهامی آزار دهنده از جانب نویسنده! مخاطب شما در اینجا کیست؟ آیا باز امثال نیک آهنگ کوثر است؟ اگر چنین است، چرا فکر می‌کنید نقدهای او به خاطر این است که می خواهد روشن فکر شناخته شود؟ اساسا نیک آهنگ کوثر نیازی به این کار ندارد. او یک روزنامه نگار و هنرمند است که مانند همه هنرمندان حساس به اوضاع اجتماعی، موی دماغ سیاستمداران است. اگر روحیه شما روحیه شوریدگی و ستایشگری نسبت به موسوی است، انتظار چنین چیزی را از آنانکه روحیه انتقادی و پرسشگری دارند نداشته باشید. انتقادات از "راهی که مردم به آن اقبال نشان داده‌اند" نیست. بر چه اساسی نقد موسوی را معادل نقد آن راه دانسته‌اید؟ یک نکته دیگر: "نقد بی طرفانه" دیگر چیست؟ شما وقتی می توانید کسی یا چیزی را نقد کنید که یک دیدگاه داشته باشید. با این دیدگاه شما دیگر نمی‌توانید بی طرف باشید. مثلا اگر برای کسی خرد ورزی و حقوق بشر دو اصل مسلم باشند، آنگاه این سخن آقای موسوی که می‌گوید "تا زمانی که جنبش سبز در راستای آموزه‌های اسلامی  است مردم از آن استقبال خواهند کرد" (نقل به مضمون) نمی تواند مورد قبول باشد چرا که اولا سخنی است بر پایه فرضیات گوینده نه واقیعت های اثبات شده. به علاوه این سخن بخشی از جنبش سبز که به (حداقل بخشی از) آموزه های دینی معتقد نیستند را نا دیده می‌گیرد.


"برادر اصلا کوتاهش کنم تو حرف خودت را بزن بگذار منه سبز اللهی هم حرف خودم را بزنم، برچسب نزن، توهین نکن، تخریب نکن، انتفاد کن ولی بزار حرف بزنم ، تو هم حرف بزن، تو هم راه نشان بده، به خدا مردم می‌فهمند و خودشان راه را انتخاب می‌کنند..."


مانده‌ام که معنای این جمله چیست؟ چه کسی جلو شما را گرفته که حرف بزنید؟ آیا نقد های دیگران است که مانع حرف زدن شما می‌شود؟!


در نهایت این را بگویم که من با بر چسب زدن مخالفم چه "سبز اللهی" باشد چه "لامپی".

 

 

 


 


تفاوت‌ نگاه كيهان و جمهوري اسلامي درقبال بيانيه تهران

كيهان، روزنامه وابسته به بيت رهبري در تيتر نخست خود از حمايت ۲۳۶ نقر از نمايندگان مجلس خبر مي‌دهد كه همگي بيانيه تهران را گامي مثبت در روابط ديپلماتيك ارزيابي كرده اند. اين روزنامه در ستون خبر ويژه نيز به اين موضوع مي‌پردازد و در مطلبي با عنوان «ايران با تركيه و برزيل آمريكا را دور زد» مي‌نويسد: «ابتكار ايران در امضاي بيانيه تهران به همراه تركيه و برزيل براي مبادله سوخت اتمي، خشم محافل و مقامات صهيونيستي را موجب شده است.» 

اين روزنامه به نقل از خبرگزاري فرانسه از قول يك مقام رژيم صهيونيستي ادامه مي‌دهد: «تفاهم نامه تهران وضعيت چالش هسته‌اي را باز هم بغرنج تر و دشوارتر خواهد كرد چرا كه براي آمريكا و اروپا رد كردن توافق تهران كار آساني نخواهد بود. علاوه بر اين، بعد از اين سروكار غرب ديگر فقط با تهران نخواهد بود و برزيل و تركيه را هم مقابل خود خواهد داشت.»

كيهان به نقل از راديو اسرائيل نيز مي‌نويسد: «تاسيسات اتمي ايران همچنان به كار خود ادامه خواهد داد و تهران، برنامه هسته اي را دنبال خواهد كرد».

از سوي ديگر، روزنامه جمهوري اسلامي كه سرمقاله خود را به موضوع هسته‌اي و بيانيه تهران اختصاص داده مي‌نويسد: «درباره توافق سه‌جانبه تهران برای مبادله سوخت اتمی چند نکته قابل تأمل است که از اینقرارند:

مهمترین نکته این است که تا قبل از اجلاس گروه ۱۵ در تهران و اجلاس سه جانبه ترکیه، برزیل و ایران، سیاست محوری نظام جمهوری اسلامی ایران این بود که “مبادله سوخت اتمی فقط در ایران”. این نکته را منوچهر متکی وزیرامورخارجه کشورمان هفته گذشته برای چندمین بار مورد تأکید قرار داد و نکته‌ایست که با سیاست اعلام شده توسط رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای منطبق است. ایشان، سال گذشته تبادل سوخت با کشورهای گروه ۱+۵ را مشروط به سه شرط دانستند که عبارت بودند از:

۱ – تبادل همزمان سوخت ۲۰ درصد در برابر اورانیوم سه و نيم

۲ – انجام مبادله فقط در خاک ایران

۳ – تعیین میزان اورانیومی که مبادله می‌شود براساس نیاز ایران»

 به نوشته روزنامه جمهوري اسلامي در بیانیه دیروز تهران، هیچ یک از این سه شرط رعایت نشده و ایران پذیرفته است ۱۲۰۰ کیلوگرم سوخت سه و نيم درصدی اورانیوم خود را قبل از آنکه چیزی تحویل بگیرد از کشور خارج نماید وظرف یکسال بعد مقدار ۱۲۰ کیلوگرم سوخت ۲۰ درصد غنی شده تحویل بگیرد. این، نه تنها رعایت شرط‌های مذکور نیست، بلکه یک عقب‌نشینی آشکار در همه زمینه‌های اعلام شده قبلی است.

در سرمقاله اين روزنامه آمده است: «در تاریخ ۱۷/۲/۸۹ یعنی فقط ۱۰ روز قبل از صدور بیانیه تهران، سخنگوی وزارت امورخارجه در بیان جزئیات مورد نظر جمهوری اسلامی ایران برای مبادله سوخت اتمی، برروی تناسب مقدار مورد نظر برای مبادله تأکید کرد. در این زمینه، گروه ۱+۵ در تاریخ ۲۷ مهر سال ۸۸ خواستار ارسال۷۵ درصد اورانیوم ایران با غنای سه و نيم درصد به روسیه و سپس فرانسه برای تبدیل شدن به میله‌های سوخت با غنای ۲۰ درصد شد. این پیشنهاد گروه ۱+۵ مورد پذیرش ایران قرار نگرفت زیرا ایران معتقد بود درصورتی که شرایطی مانند همزمانی و سایر تضمین‌ها داده شوند، در آنصورت نیز باید جانب احتیاط رعایت گردد و ایران ابتدا مقدار کمی از اورانیوم سه و نيم درصد خود را با سوخت ۲۰ درصد مبادله نماید و در صورت انجام بدون مشکل آن، در مراحل بعدی برای مبادله بقیه اورانیوم تا ۷۵ درصد نیز اقدام نماید. اما در توافقنامه دیروز تهران صحبت از اینست که ایران ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم سه و نيم درصد خود را به ترکیه ارسال نماید که این مقدار حدود ۸۰ درصد موجودی ایران را شامل می‌شود.»

 همچنين در بخش ديگري از اين سرمقاله كه دروغ‌هاي دولت دهم را آشكار كرده آمده است : «در بهمن ماه سال گذشته بعد از آنکه آمریکا و بعضی اعضای گروه ۱+۵ بر نقطه نظر زیاده‌خواهانه خود مبنی بر عقب‌نشینی ایران در موضوع هسته‌ای اصرار ورزیدند و ایران را به تحریم‌های بیشتر تهدید کردند، رئیس جمهور کشورمان اعلام کرد دستور غنی سازی ۲۰ درصدی را توسط ایران صادر کرده تا نیازی به مبادله سوخت نداشته باشیم. بلافاصله بعد از صدور این دستور، رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان نیز اعلام کرد غنی‌سازی ۲۰ درصدی در تاسیسات هسته‌ای ایران شروع شده است. با توجه به این اعلام و این اقدام، ایران چه نیازی به امضای توافق‌نامه‌ای دارد که در آن اینهمه عقب‌نشینی وجود دارد؟ اگر اخبار مربوط به توان ایران برای غنی‌سازی ۲۰درصد صحت داشته باشد، تازمانی که سوخت رآکتور تهران به پایان برسد ما می‌توانیم سوخت جایگزین را تأمین نمائیم و نیازی به ارسال ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم خود به خارج از خاک ایران و دریافت سوخت ۲۰ درصد غنی شده تا یکسال دیگر نداریم. با توجه به این واقعیت، این سئوال مطرح است که توافقنامه تهران چرا؟ جالب است که رئیس سازمان انرژی اتمی در تاریخ۱۸ فروردین سال جاری گفت: “ایران، اورانیوم ۲۰ درصدی تولید کرده است” و در اول اردیبهشت همین امسال نیز گفته است: “تولید سوخت ۲۰ درصدی به خوبی پیش می‌رود” با اینحال، ما چه نیازی به چنین توافقنامه‌ای داریم؟»

به نوشته روزنامه جمهوري اسلامي، میان ترکیه و سایر کشورها چه تفاوتی وجود دارد که آقایان مبادله در خاک ترکیه را بی‌اشکال میدانند؟ اگر آمریکا و سایر اعضای گروه ۱+۵ درصدد خیانت به ایران باشند و نخواهند به تعهدات خود در توافقنامه عمل کنند، می‌توانند در خاک ترکیه نیز چنین کنند. بنابر این، تأکید بر مبادله در خاک ایران، سیاست درستی است که باید بر آن پای فشرد.

سرمقاله اين روزنامه چنين به پايان مي‌رسد :«این واقعیت‌های آشکار، بر این نکته تأکید می‌کنند که برخلاف آنچه در تبلیغات رسمی اعلام می‌شود، توافق دیروز تهران نباید یک پیروزی قلمداد شود، زیرا یک عقب‌نشینی در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب است و جمهوری اسلامی ایران نباید به آن تن دهد.»



 


اعتصاب غذاي جعفر پناهي


در تماسي كه پناهی صبح روز سه‌شنبه با خانواده‌اش گرفته، خبر از اعتصاب غذای خود داد و متن نامه‌ای را برای در اختیار گذاشتن رسانه‌هاي داخلي قرائت كرد. به گزارش عصرنو، در متن تنظيم شده از سوي اين كارگردان معتبر سينماي ايران آمده است: «بعد از برخورد ناشایستی که شنبه شب (۸۹/۲/۲۵)در هجوم مامورین به داخل سلول ۵۶ اوین صورت گرفت و متعاقب آن به مدت یک ساعت و نیم، من و هم سلولی هایم را بدون لباس در بیرون و در هوایی سرد نگه داشتند.


پناهی گفت: «صبح روز یکشنبه مرا به بازجویی بردند و متهم کردند که از داخل سلول فیلمبرداری کرده ام؛ که کذب محض است. و بعد تهدید کردند که تمامی اعضای خانواده‌ام را دستگیر و به اوین منتقل خواهند کرد و دخترم را به بازداشتگاهی ناامن در رجائی شهر خواهند فرستاد و با این حرف‌ها قدرت تجزیه و تحلیل را از من سلب کردند.»


«از یکشنبه صبح(۸۹/۲/۲۶) تا کنون هیچ چیز نخورده‌ام و نیاشامیده‌ام و حال اعلام می‌کنم اگر موارد زیر تحقق نپذیرد، من به نخوردن و نیاشامیدن خود ادامه خواهم داد؛ چرا که نمی خواهم تبدیل به موش آزمایشگاهی شوم که هر لحظه مرا به اتهامات واهی تحت شکنجه و آزارهای روحی و روانی قرار دهند: 

۱.تماس و دیدار باخانواده ام و اطمینان کامل از سلامت آن‌ها

۲.حق داشتن وکیل بعد از ۷۷ روز و مشورت با او

۳.آزادی بدون قید و شرط تا تشکیل دادگاه و صدور حکم قطعی 

در پایان، به سینمایی که به آن معتقدم قسم می‌خورم تا تحقق خواسته‌هایم دست از اعتصاب غذا برنمی‌دارم و تنها خواسته‌ام این است که جنازه مرا به خانواده‌ام تحویل دهند تا هر کجا که مایل‌اند دفن کنند.»

پناهي در شرايطي دست به اعتصاب زده‌ است كه شماري از سينماگران شناخته شده ايران و جهان خواستار آزادي او شده‌اند. عباس كيارستمي كه با فيلم نسخه كپي برابر اصل در جشنواره كن حضور دارد، در كنفرانس خبري اين فيلم درخواست آزادي جعفر پناهي را تكرار كرد و گفت: «اگر با درخواست آزادي اين فيلمساز موافقت نشود، ما از حكومت توضيح مي‌خواهيم كه چگونه فيلمي كه ساخته نشده مي‌تواند به عنوان جرم شناخته شود.» به گزارش خبرگزاري فرانسه، كيارستمي گفته است كه در طول چهار دهه گذشته حكومت مانع فيلم‌سازي مستقل بوده است. 

برنده پیشین نخل طلایی کن، پيش از اين نيز در نامه‌اي به وزير ارشاد خواهان آزادي پناهي شده بود. در اين نامه كه متن آن را خبر آنلاين منتشر كرده،‌آمده است: «مسوولیت آنچه که بر جعفر پناهی رفته است و برسر همه جعفر پناهی‌ها به‌طور مستقیم بر عهده‌ وزارت ارشاد است. اگر خبط و خطایی از او سر زده مسوولیت آن متوجه سوء‌ مدیریت و سیاست غلط مسوولین سینمایی وزارت ارشاد است که آن‌چنان راه‌ها را بسته‌اند که راهی دیگر جز این باقی نمانده است که برای ساخت فیلم این چنین خود را به مخاطره بیاندازد. او هم از طریق سینما زندگی می‌کند. فیلمسازی برای او ضرورتی حیاتی است. او باید خود را بیان کند و انتظار داشته باشد که نهادهای مسوول سینما سدها و موانع موجود را از پیش پای او بردارند نه آن‌که خود به بزرگترین مانع تبدیل شوند.»

به گزارش دويچه ووله، امسال قرار بود جعفر  پناهي به عنوان داور در جشنواره كن حضور داشته باشد، اما زنداني شدن او سبب شد تا در اقدامي نمادين صندلي او را به نشانه اعتراض خالي بگذارند.

از سوي ديگر، تيم‌ برتون كارگردان مشهور سينماي آمريكا كه به عنوان داور در جشنواره كن حضور دارد نيز خواهان آزادي پناهي شد. پيش از اين استيون اسپيلبرگ، مارتين اسكورسيزي، فرانسیس کاپولا، پائول اندرسون، برادران کوهن، جاناتان دم، رابرت دنیرو، کریس هانسن، جیم جارموش، مایکل مور، استیون سودربرگ، الیور استون كه غول‌هاي سينماي جهان هستند درخواست خود را مبني بر آزادي هر چه زودتر جعفر پناهي اعلام كرده‌ بودند. همان زمان روزنامه رسالت نوشت درخواست آزادي پناهي از سوي چند بازيگر فيلم‌هاي مستهجن مطرح شده است.



 


فرانسه قاتل بختيار را آزاد كرد

به گزارش راديو فردا به نقل از خبرگزاري فرانسه، وكيلى‌ راد که به اتهام قتل شاپور بختيار، آخرين نخست‌وزير ايران قبل از انقلاب، در سال ۱۳۷۰ به حبس ابد محكوم شده بود سال گذشته پس از گذراندن ۱۸ سال حبس مشمول تقاضای عفو از حبس در فرانسه شد.

بر اساس اين گزارش، يک روز پس از آن كه وزير كشور فرانسه حكم اخراج وكيلى راد را از خاك اين كشور صادر كرد، دادگاه فرانسه با صدور حكمى این زندانی را آزاد اعلام كرد. آزادي اين زنداني دو روز پس از رهايي كلوتيد ريس معلم زبان فرانسه در دانشگاه اصفهان صورت گرفت كه به اتهام جاسوسي دستگير شده بود.

كلوتيلد ريس، شهروند ۲۴ ساله فرانسوى كه به تدريس زبان فرانسه در دانشگاه اصفهان اشتغال داشت، دهم تيرماه ۸۸ توسط نيروهاى امنيتى در فرودگاه بين‌المللى تهران بازداشت شد و پس از آن به اتهام جمع‌آورى اطلاعات و حمايت از اغتشاش‌گران در دادگاه گروهى بازداشت‌شدگان پس از انتخابات به ۱۰ سال زندان محكوم شد.

در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ برابر با ۶ اوت ۱۹۹۱ شاپور بختیار و منشی وی سروش کتیبه در خانه مسکونی بختیار در حومه پاریس به قتل می‌رسند. ترور توسط گروهی سه‌نفره به نام‌های فریدون بویراحمدی، محمد آزادی و علی وکیلی‌راد و با دستور مسئولین وقت جمهوری اسلامی انجام شد.

با وجود محافظت شبانه روزی از خانه بختیار و با وجود ۱۳ محافظ مسلح، قاتلان از خانه وی خارج شده و متواری شدند. بعد از چند روز یکی از «تروریست» ها به نام علی وکیلی‌راد در سوئیس دستگیر شد و به فرانسه تحویل داده شد. او در طول محاکمه‌اش در ۱۹۹۴ در جریان اعترافاتش بیان کرد که جمهوری اسلامی وی و همکارانش را مامور قتل شاپور بختیار کرده بودند. 






 


 


میزان آزبست در هوای تهران ۵۰ برابر کشور های صنعتی است

آزبست یک کانی است که بعلت سبک و ارزران بودن و قابلیت شکل پذیری ، کار برد های فراوانی در صنعت دارد ، دانشمندان غربی سالها پیش با تحقیق بر روی این ماده متوجه زیانبار بودن آن شدند و اثر سرطان زائی آنرا اثبات کردند . 

در ایران نیز سرطان زا بودن آزبست به اثباط رسیده است و متخصصین ریه در تحقیقاتشان، پایداری الیاف آزبست را عامل ایجاد بیماری‌هایی مانند آزبستوس و مزوتلیوم، تشخیص داده‌اند. 

در سال ۱۳۷۹ دولت وقت قانون ممنوعیت استفاده از آزبست را تصویب وبه صنایع ابلاغ کرد، ولی بجز انگشت شماری از شرکت ها بقیه همچنان از این ماده خطر ناک استفاده میکنند.

آزبست را در ایران به نام ایرانیت هم می شناسند که البته نام تجاری یکی از انواع آن است . 

مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران خبر از اندازه گیری میزان آزبست در هوای تهران داد که بر طبق این اندازه‌گیری این میزان برابر است با سه هزارم فیبر با لیف بر سانتی منتر مکعب که این میزان ۵۰ برابر بیشتر از آزبست موجود در هوای کشور‌های صنعتی مانند آمریکا و اروپاست. این به معنی خطر بسیار زیاد برای مردم تهران و افزایش احتمال ابتلا به سرطان در این شهر است.


 


بیایید ژست نگیریم

 

 

 

در جامعه ایرانی همیشه یک سری از چیزها مد می‌شود، یک روز عینک دودی، یک روز عینک طبی، یک روز عینک ... اما جدای از جامعه ایران به پدیده جدیدی از مد بر می‌خوریم که گریبان جامعه لامپی فکر ایرانی را گرفته است. پدیده ای به اسم دشمنی با موسوی...

این روزها دشمنی با میر حسین موسوی مد بلاگرها و روشن فکران لامپی عزیز هست که دوست دارند با ایراد گرفتن به موسوی لامپ های فکری شان را پر نور تر کنند تا از مموتی عقب نمانند. متاسفانه کسانی که سبز ها را به یک بعدی دیدن متهم میکنند خود دچار سیاه و یا سفید بینی شده اند. هیچ کدام از عملکردهای میر حسین موسوی به مزاج این عزیزان خوش نمی آید و مدام پر شورتر از رجا نیوز و فارس در پی تخریب رهبران جنبش سبز هستند.

یک روز دو ساعت بعد از اعدام هموطنان کرد فوری نوک تیز پیکانشان را به سوی موسوی می‌گیرند که چرا بیانیه نمی‌دهد و روز بعد که بیانیه منتشر شد باز هم غر می‌زنند که چرا دیر بیانیه میدهد. کسانی که مدام ژست بی‌طرفی میگرند باید نشان دهند که از کدام پنجره بی‌طرفند؟ متاسفانه دوستان لامپی فکر مشخص نمی‌کنند که ایراد کار کجاست؟ مدام از دمکراسی و آزادی بیان حرف می‌زنند اما در عمل چیز دیگری از جوهر قلم هایشان نمایان می‌شود. مگر به غیر از آن است که در یک جامعه آرمانی تمامی اقشار جامعه با هر طرز فکری آزادند تا تفکراتشان را بیان کنند؟

آیا دوستان لامپی ما هوادار تک رسانه ای بودن هستند؟ به طور مثال جرس خانه دوستان سبز اللهی هست و خودنویس خانه دوستان ضد سبز اللهی، خوب این چه ایرادی دارد؟ آیا در جرس کسی به دوستان خودنویس گفته است که شما نیک اللهی هستید؟ نه ! جرس در دنیای آزاد رسانه آزاد است که هر آنچه فکر میکند درست است منتشر کند و خودنویس هم آزاد است هر آنچه گردندگانش گمان می‌کنند که صحیح است منتشر کند.

اینکه ما بیاییم رسانه‌ای را به جرم اینکه مثل ما فکر نمی‌کند محاکمه کنیم و به هواداران آن برچسب بزنیم جزو کدام یک از اصول دموکراسی است؟

دوستان لامپی فکری که گمان میکنند موسوی مدام اشتباه می‌کند و توانایی راهبری جنبش سبز را ندارد چرا خود یک راهبر نشان نمی‌دهند؟ چرا به جای ساختن دست به تخریب می‌زنند؟ آیا دوستانی که سبز‌ها را سبز اللهی میخوانند به شعور و درک مردم شک دارند؟ که اگر شک ندارند چرا دست به تخریب می‌زنند؟ چرا طرح سازنده‌ای را مطرح نمی‌کنند تا مردم همراه آنها شوند؟ رسانه‌ای که مورد حمله قرار می‌گیرد به گمان من آنچنان بزرگ و قوی است منتقدانش را می‌ترساند، چه نیازی هست که رسانه که به قول این دوستان کیهان سبز است برچسب بخورد؟

چه نیازی هست کسانی که حامی میر حسین موسوی هستند برچسب بخورند؟

آیا آفریننده وازه سبز اللهی گمان می‌کند که سبز اللهی ها درک و شعور سیاسی ندارند؟ و یا مزدورانی هستند که نمی‌بینند؟ نه خیر همین سبز اللهی‌ها ، همین حزب اللهی‌ها و همین بسیجی‌ها همه و همه مثل من و شما می‌بینند تنها و تنها پنجره دید آنها با من و شما تفاوت دارد، آیا تفاوت در نقطه دید میتواند دلیلی برای تخریب کسی باشد؟

امروز که ما به لطف پیشرفت تکنولوژِی هر یک رسانه ای در اختیار داریم چرا باید دست به دامان تخریب بشویم ؟

چرا خودنویس خود راهی نسازد و بگذارد سبزاللهی‌ها در جرس منبر بروند؟

اینکه گمان کنیم باانتقاد از راهی که مردم به آن اقبال نشان داده اند میتوانیم روشن فکر شویم درست نیست ، باید ضمن رعایت اصول اخلاقی دست به نقد هم بزنیم و اگر قرار است بی طرف نقد کنیم حقیقتا بی طرف باشیم نه اینکه مدام ژست بی طرفی بگیریم و مدام طرف مقابل خود را بکوبیم. دموکراسی یعنی اینکه اگر هوادار جناحی هستی بتوانی به راحتی حرف بزنی و بنویسی و اگر خود را نقاد میدانی و از سیاست خاصی پیروی نمیکنی حقیقتا حامی سیاستی نباشی، گرفتن ژست نقادی کافی نیست.

نباید انتظار داشت درفردای آزادی جرس ستونی را برای نوشتار نیروهای چپ خالی بگذارد و یا روزنامه های چپ و یا مخالف با سبزها ستونی برای نوشتن سبزها خالی بگذارند، این دموکراسی نیست ، دموکراسی این است که جرس منتشر شود ، نیک اهنگ روزنامه خود را داشته باشد، حبیبی نیا برای خود بنویسد و همه و همه زیر چتر قانون آزادی بیانشان تضمین شود و در برابر بر چسب زنی و تهمت همه در برابر قانون پاسخ گو باشند.

تنها با ژست لامپی فکر بودن نمیتوان مدعی دمکراتیک بودن شد، باید به اصول دمکراسی پایبند بود.

 

امروز دنیای رسانه ای ما شده است مثل دنیای نبرد رپ خوان ها ، مدام از هم ایراد میگیریم و مدام در پی تخریب هم هستیم و چون حرفی برای گفتن نداریم به دنبال پیدا کردن ایراد از نوشته های هم هستیم ، آنچنان به  دنبال تخریب هستیم که گوئی در ایران همه چیز درست شده است ، گوئی که ما زندانی گم نام نداریم ، گوئی که اعدامی نداریم ، گوئی که مادران غم زده نداریم ...

بهتر نیست کمی به فکر انرژی ایرانیانی باشیم که با گذر از هزار فیلتر حکومتی دلشان خوش است به خواندن متنی که به انها امید دهد ،آنها را از اوضاع کشور با خبر کند ، اگر ما تا قیام قیامت مدام به هم بتازیم چه جیز تغییر میکند؟

برادر اصلا کوتاهش کنم تو حرف خودت را بزن بگذار منه سبز اللهی هم حرف خودم را بزنم، برچسب نزن، توهین نکن، تخریب نکن، انتفاد کن ولی بزار حرف بزنم ، تو هم حرف بزن، تو هم راه نشان بده، به خدا مردم می‌فهمند و خودشان راه را انتخاب می‌کنند... باور کن

 

به امید روزی که روی پیشخوان دکه روزنامه فروشی میدان ولی عصر، هم جرس باشد، هم خودنویس   

 

----------------

با تشکر از آرش عزیز، ذکر چند نکته را لازم می‌دانم. خودنویس، محل آزادی است که بر خلاف رسانه‌های حزبی، بلندگوی جریان خاصی نیست. هر کسی می‌تواند در خودنویس بنویسد و همچون آرش، نویسندگان و گردانندگان آن‌را نیز نقد کند.

تفاوت کلی ما با برخی سایت‌های دیگر این است که ساختارمان داوطلبانه است، رهبری، خاندان هاشمی در اینجا آزادانه نقد می‌شوند، هر کسی می‌تواند در باره ولایت فقیه هر چیزی که دلش بخواهد بگوید، اخبار بر اساس مصلحت منتشر نمی‌شود، نویسندگان بر اساس الکلی بودن یا نبودن رد صلاحیت یا پذیرفته نمی‌شوند. بر اساس اطلاعات رسیده از یکی از روزنامه‌نگاران، برخی سایت‌ها در صورتی که متوجه شوند نویسنده‌ای کمتر شناخته شده، مشروب هم می‌خورد، با او کار نمی‌کنند. 

پایه و اساس خودنویس این نیست که به نفع یا بر ضد گروهی فعالیت کند. هر نویسنده یا خالق اثری می‌تواند دیدگاهش را منتشر کند.

اگر نویسندگان سایت‌های دیگر از نوشتن در اینجا نهی نشوند، می‌توانند ازادانه بنویسند، کما اینکه عده‌ای از همکاران برخی سایت‌ها، مدتی چنین می‌کردند.

اینجا شهروندان بر اساس اعتقادشان به ولایت فقیه یا نظام یا ... طبقه بندی‌نمی‌شوند.

بحث در باره «مشکلات ژنتیکی سبزاللهی‌ها»، نگاه فردی یک نویسنده بوده است، نه نگاه «خودنویس». نیک آهنگ کوثر وقتی اینجا می‌نویسد، نویسنده‌ای است مثل شما و از هیچ حق ویژه‌ای برخوردار نیست.

اینکه نیک‌آهنگ اینجا چیزی نوشته، بر اساس نظر و فکرش، و عنوانی هم برگزیده برای بخشی از «سبز»ها، شامل همه نمی‌شود و چون گروهی از این نام‌گذاری ناراحت می‌شوند، نمی‌توان آنرا اهانت دانست. نه «سبز» اهانت آمیز است و نه پسوند بعد از آن. مفهوم «سبزاللهی»، انتقادی را در خود دارد که به نظر می‌رسد اهانت‌آمیز تفسیر کردن آن ناشی از انتقادناپذیری بخشی باشد که مورد اشاره مطلب منتشر شده بوده‌اند.

در باب بحث‌های طرفدارانه یا انتقادی، هیچ‌کسی مانع انتقاد یا طرفداری جنابعالی یا دیگر دوستان از چهره‌های عمومی نشده است. با این همه سایت خودنویس مبنایش ایجاد فضا برای همه، متناسب با قواعد رسانه‌ای است.

 


 


رئیس قوه قضائیه از امضا جمع کن‌ها در مجلس انتقاد کرد

بنا به گزارش‌های منتشر شده از رسانه‌های دولتی، آیت الله صادق لاریجانی آملی، رئیس قوه قضائیه صبح امروز در همایش معاونین و مدیران کل سازمان ثبت اسناد و املاک کشور به مسائلی که در این روز ها اتفاق افتاده واکنش نشان داد و به جمع کنندگان امضاء در مجلس انتقاد کرد.


رئیس قوه قضائیه به اصل ۱۵۷ قانون اساسی اشاره کرد و گفت «قوای سه گانه کشور زیر نظر رهبری عمل می‌کنند، البته نمی‌خواهم هر آنچه را که در دستگاه‌ها صورت میگیرد به رهبر انقلاب منتسب کنم، اما من خودم به برخی از نمایندگان با صراحت تذدکر و توضیح دادم، اما متاسفانه دوباره برخی از این حرف‌ها می‌زنند.»


آیت الله صادق آملی به مسئله امروز و فردا کردن در برخورد با سران فتنه اشاره کرد و ضمن رد آن گفت: «من تعجب می‌کنم که چگونه برخی این احتمال را می‌دهند که مسئول دستگاه قضا که منصوب رهبری است و عقلا و شرعا  خود را مقید به حرکت در مسیر رهبری می داند، در برخورد با سران فتنه، امروز و فردا کند.»


او ضمن اینکه اعلام کرد که «ما کارمان را بلدیم» به جمع کنندگان امضاء در مجلس انتقاد کرد و این کار را موجب تضعیف قوه قضائیه دانست.


او گفت « اینگونه نامه پراکنی ها به ضرر دستگاه قضائی است و ما توقع نداریم در مجلس عده ای راه بیفتند و امضاء جمع کنند »


آیت الله لاریجانی انتقاد «سران فتنه» از دستگاه قضایی در عدم برخورد با مفاسد را دروغ‌گوئی خواند و گفت «... آنها (سران جنبش سبز ) گفتند رهبر انقلاب در حکمی به بنده فرموده‌اند که پیگیر مفاسد اقتصادی باشم، و من در این باره سکوت کرده‌ام‌، چه دروغی بزرگتر از این »


رئیس قوه قضائیه به نامه رهبری اشاره کرد و گفت « رهبر معظم انقلاب همواره به طور قطع در برخورد با مفاسد تاکید کردند، اما فرمودند برخوردی که موجب تضعیف نظام می‌شود، صورت نگیرد.»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته