هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

Posts from Khodnevis for 05/21/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



نجوایی با طلبه‌ای (محسن کدیور) از حوزه علمیه قم

پیشگفتار- آقای محسن کدیور در مقاله جدیدش در جرس به انتقادهای استاد ارجمند حمید دباشی پاسخ گفته است: 

اما این پاسخگویی هیچ نشانی از برخورد علمی ندارد. در اینجا به برخی از نکاتی که او طرح کرده است پاسخ می‌گویم.

متن اصلی- حوزه های دینی اسلامی طلبه‌هایی تولید می‌کنند که پس از خواندن اندکی فقه، خود را دانای مطلق و برتر از همه تصور می‌کنند. طلبه‌ای چون محسن کدیور یک نمونه از تولیدات انبوه این حوزه‌هاست. سخنان او را بخوانید که از بلندای آسمان به زمینیانی چون حمید دباشی  چگونه می‌نگرد و حرف می‌زند:

[[کسانی که به مطلقِ فقه اسلامی نسبت استبداد می‌دهند از الفبای فقاهت بی اطلاعند. طرفه آنکه ولایت مطلقه بیش از آنکه امری فقهی باشد، مسئله ای عرفانی است. ولایت عامه فقیهان مقید به شریعت است. این ولایت مطلقه‌ای که عند المصلحة می‌تواند نماز و روزه را تعطیل کند تحفه عرفان ابن عربی در اندیشه آیت‌الله خمینی است. با مقایسه تحلیلی با این نتیجه می‌توان رسید که اسلامِ امثال آخوند خراسانی را به این دلیل که فقیه است نمی‌توان از اسلامِ حکیمی همچون ابن سینا و اسلامِ عارفی همچون نجم الدین کبری نازل تر دانست. تفکیک انتزاعی اسلام به فقیهانه و حکیمانه و عارفانه چشم بستن بر تنوع های موجود در هر یک از این سه رشته است و اشکالات آن بیش از فوائد اندک آن است. اینکه اسلام فقیهانه و عارفانه و حکیمانه با هم کمال عناد را دارد، البته در برخی دانشمندان این سه رشته که از دو دانش دیگر بی اطلاعند، صادق است، که "الناس اعداء ماجهلوا" مردم دشمن آن چیزی هستند که نمی‌دانند. اما هستند عالمانی که از هر سه رشته مطلع یا حتی تا حدودی متخصص بوده‌اند. از گذشتگان ملامحسن فیض کاشانی مثال زدنی است که در هر سه رشته تالیف دارد و از معاصران علامه طباطبائی و شاگردانش مطهری و منتظری]].

یعنی حمید دباشی و دیگر متفکرانی که فقه اسلامی را استبدادی می‌دانند "از الفبای فقاهت بی اطلاعند". البته این طلبه خود را فیلسوف و عارف و فقیه می‌داند. این گونه حرف زدن مستبدانه عین هویدا کردن نسبت وثیق فقه و استبداد است. آیا باز هم دلیل می‌طلبید؟ بفرمائید این هم دلیلی دیگر:

طلبه‌ ای چون محسن کدیور، طباطبایی و مطهری و منتظری را مجسمه‌های عینی فلسفه و عرفان و فقه نشان می‌دهد. خب، حتما فقه این سه باید دموکراتیک باشد. اما چه باید کرد که اولی تمام نوشته‌های خود را صرف نفی دموکراسی و حقوق بشر کرد و بارها این سخن را تکرار  کرد که این دو برخلاف قرآن و شریعت محمدی است؟ سومی با این که در مقابل رژیم موجود ایستاد، اما در کتاب ولایت فقیه‌اش نوشت که حکومت اسلامی با نظام دموکراسی متفاوت و حتی در زمینه‌هایی معارض است[مبانی فقهی حکومت اسلامی، جلد دوم، امامت و رهبری، ترجمه ی محمود صلواتی، نشر تفکر، صفحه ۳۳۲ الی ۳۳۵] در جلسه  پنجم مجلس خبرگان قانون اساسی گفت که آمده است تا اسلام آخوندی(ولایت فقیه) را به زور هم که شده به تصویب برساند و در جلسه سی و نهم گفت حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش غلط است، ملت باید "احترام کامل به انتخاب فقیه" بگذارد و در جلسه چهل و یکم گفت رئیس جمهور یا باید فقیه باشد و یا توسط ولی فقیه انتخاب شود و در جلسه چهل و سوم گفت ولی فقیه باید چند نفر را معرفی کند تا مردم به یکی از افراد مورد تائید رهبر رأی دهند، و گفت که این معنای حقیقی جمهوری اسلامی است. در جزوه  ۴۴ صفحه‌ای که در سال ۱۳۷۷ منتشر کرد نوشت:[[آنچه مسلم است این است که دستورات اسلام در همه شئون باید اجرا شود و خداوند به تعطیل آنها راضی نیست و مردم حق ندارند نسبت به آنها بی‌تفاوت باشند...در حقیقت ولایت فقیه به معنی ولایت فقه یعنی احکام خداست بر رفتار انسان‌ها، و طبعاً هر فرد مسلمان- بر حسب اعتقاد دینی خود- طالب اجرا و پیاده شدن دستورات اسلامی می‌باشد؛ و بالاخره اسلامیت نظام ایجاب می‌کند که فقیه عادل یعنی متخصص و کارشناس مسائل اسلامی بر روند اداره کشور اشراف داشته باشد]]. تنها مشکل وی در این جزوه آن بود که چرا شورای بازنگری قانون اساسی شرط مرجعیت ولی فقیه را حذف کرد. این فقیه جامع فلسفه و عرفان و فقه تا آخر عمر از مجازات‌هایی چون سنگسار و دیگر مجازات های فقهی دفاع کرد و ایمان عمیق و صادق خود را فدای دموکراسی و حقوق بشر نکرد.

 

طلبه‌ای چون کدیور وقتی از فقه دموکراتیک حرف می‌زند و منتظری را نمونه آن اعلام می‌کند حتما می‌داند که منتظری از سنگسار دفاع می‌کرد و حتی می گفت [[هیچ لزوم عقلی و نقلی وجود ندارد که حکم رجم مستقیماً و صریحاً در قرآن وجود داشته باشد]] [، مجازات های اسلامی و حقوق بشر، صفحه ۱۳۰ و ۱۳۱]. اسلام فقاهتی دموکراتیک می‌گوید منابع اصلی [[شیعه و سنی چنین بر می آید که خلفای پس از پیامبر اسلام حتی امیر مومنان علی حکم رجم را اجرا می کرده‌اند... پیامبر اکرم زن شوهرداری را که زنا کرده بود رجم کرد]] [ مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، صفحه ۱۳۶]. فقه دموکراتیک می‌گوید پیغمبر مسلمان‌ها ۴ نفر را سنگسار کرده و علی امام اول شیعه‌ها، زناکار را صد ضربه تازیانه می‌زند و سپس او را سنگسار می‌کند. مردم از او می‌پرسند که [[چرا دو حد بر او جاری شد؟ پاسخ داده‌ اند: حد تازیانه به دلیل کتاب خدا و حد رجم به دلیل سنت رسول الله]] بود [مجازات های اسلامی و حقوق بشر، صفحه ۱۳۸]. شاید طلبه حوزه علمیه قم مجبور شود بگوید منتظری نه فقه‌اش دموکراتیک بود و نه تاریخ اسلام می‌دانست. خود من(محسن کدیور) از منتظری و مطهری و طباطبایی که جامع فلسفه و عرفان و فقه بودند بهتر تاریخ اسلام می‌دانم و  از آنها تسلط بیشتری بر فقه و عرفان و فلسفه مسلمان دارم. به قول محمد رضا نیکفر ، کسانی که خود را روشنفکر  و نواندیش دینی یا مسلمان معرفی می‌کنند، ترفند جالبی می‌زنند. آنها تاریخ اسلام و کل تفسیرهای گذشتگان را رد می‌کنند و به همین خاطر تاریخ اسلام و تفسیر اسلام را به کج فهمی و بد فهمی و نادرست فهمی  و دروغ تبدیل می‌کنند. این ترفند که پس از ۱۴۰۰ سال از اجرای تعالیم اسلام هنوز مدعی هستید که اسلام راستین پیاده نشده و همه گذشتگان اسلام را بد و نادرست فهمیده بودند، خطایی فاحش است. اسلام امتحان تاریخی خود را پس داده است. اگر جنایت‌ها و خشونت‌ها و جنگ‌ها سنگسارها و قطع دست‌ها و تازیانه زدن ها هیچ ربطی به اسلام ندارد، پس چرا وقایع تاریخی مثبت و خوب را به اسلام نسبت می‌دهید. علم هرمنیوتیک که جعبه شعبده بازی نیست که هرچه را بتوان از آن درآورد.

منتظری که مجسمه فقه دموکراتیک این طلبه است در مورد زنان تا آخر عمر می‌گفت برداشتن تکالیف دشوار و مسئولیت‌های سنگین چون ولایت، قضاوت، جهاد، طلاق، شهادت از دوش زنان مقتضای عدالت است [حکومت دینی و حقوق انسان، نشر سرایی، صفحه ۱۲۰ و ۱۲۱]. کدیور چاره‌ای ندارد جز آنکه بگوید این نظرات منتظری بدفهمی از اسلام راستین است. اسلام راستین فقط در جیب من است و لاغیر. به حرف‌های اکبرهاشمی رفسنجانی که مورد تائید شماست و [گفته می‌شود] بودجه ماهیانه ۲۵ هزار دلاری جرس را از طریق پسرش مهدی هاشمی در لندن تامین می‌کند و شما در تمامی شماره‌های جرس حتی یک انتقاد از او نکرده‌اید، گوش بسپارید که گفته است در ایران اسلام فقاهتی پیروز شد. نکند او هم اسلام فقاهتی را نمی‌شناسد یا نکند اسلام فقاهتی او هم استبدادی است؟ اگر این طور است چرا حداقل از او به دلیل دفاع از قرائت استبدادی از فقه انتقاد نمی‌کنید؟

یکی از تولیدات حوزه‌های دینی شیعه‌ها، یاد دادن حیله های شرعی به طلاب است. کدیور هم خوب این شگرد را بلد است. چه جوری؟ می‌گوید دو نوع اسلام فقاهتی وجود دارد. اولی استبدادی است و دومی دموکراتیک: [[قرائت دموکراتیک یا استبدادی دو قرائت مختلف در نزد فقیهان است که هرکدام پیروانی دارد]]. می پرسیم اسلام فقاهتی دموکراتیک دیگر چه موجودی است؟ می‌گوید: اسلام فقیهی است که حقوق بشر و دموکراسی را پذیرفته و احکام فقهی غیر عبادی را کنار گذاشته است. این حیله واقعاً جالب توجه است و فقط از یک طلبه مدرسه فضیه قم بر می‌آید.اگر شما فقه قرآن خدایتان  و فقه سنت پیامبر و امامان تان را دور ریختید و حقوق بشر سکولار غربیان و دموکراسی سکولار غربیان را جایگزین آن کردید این می شود "قرائت دموکراتیک از فقه"؟ آدمی که آنهمه ادعا دارد که استاد برجسته‌ای چون دکتر حمید دباشی که پروفسور دانشگاه کلمبیاست(و زحمت کشیده تا استاد این دانشگاه شده است، نه آنکه با نامه گرفتن از رئیس دفتر شهبانو فرح پهلوی از فلوشیپ‌های دانشگاهی استفاده کند. همه می دانند پول این فلوشیپ‌ها از کجاها می‌آید و به چه افرادی می‌دهند) را فردی بی اطلاع از الفبای فقاهت معرفی می‌کند، نمی‌داند که  اعلامیه جهانی حقوق بشر و دموکراسی و کثرت گرایی و جامعه مدنی و غیره فقه نیستند تا پس از ۱۴ قرن که شما آن ها را پذیرفتید به "اسلام فقاهتی دموکراتیک" یا "قرائت دموکراتیک از فقه" تبدیل شوند، چه جای نمره دادن به متفکران بزرگ ایران و جاهل نشان دادن آنها دارد؟ اگر طلبه‌ای گفت من تمام احکام غیر عبادی اسلام را کنار می‌گذارم و آنچه را غربیان ساخته‌اند می‌پذیرم، باید بداند که بخش مهمی از ایدئولوژی و آئین خود را تعطیل کرده و غربی و سکولار شده است. نه انکه "فقه دموکراتیک" یا "قرائت دموکراتیک از فقه" درست کرده باشد.

حرف‌های این طلبه واقعا خوشمزه است. می‌گوید:

[["روشنفکری دینی" تنها یکی از رویکردهای نواندیشی/روشنفکری مسلمانان ایرانی معاصر را نمایندگی می‌کند، وآن رویکرد آقای دکتر عبدالکریم سروش و پیروانش است. آقای محمد مجتهد شبستری عنوان "روشنفکر دیندار" را بیشتر می‌پسندد. پیروان دکتر شریعتی خود را نواندیش یا روشنفکر مذهبی می خوانند. آقای مصطفی ملکیان به عنوان روشنفکر معنوی (قائل به spirituality) شناخته می شود. اگر کسی مرا روشنفکر یا نواندیش بداند، در ذیل هیچکدام از رویکردهای فوق قرار نمی گیرم]]. خب حالا شما چی هستید؟ می گوید [[من از فعالیت بنام اسلام در جامعه سیاسی (یعنی تشکیل احزاب مسلمان و در صورت برخورداری از اکثریت تشکیل حکومت با رعایت ضوابط دموکراتیک) دفاع می‌کنم]].

هان، تازه فهمیدیم وی چی هست. از فعالیت سیاسی به نام اسلام، تشکیل احزاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی- به شرط رأی دادن مردم دفاع می‌کند.

اما نمره دادن به خودی‌ها و نمره ندادن به غیرخودی ها ادامه پیدا می‌کند. می‌گوید:

[[راستی کارنامه روشنفکری دین ناباور قبل از جمهوری اسلامی چقدر پربار و نافذ است که در سه دهه اخیر گناه ضعف این نحله را تنها به گردن سیاستهای انقباضی جمهوری اسلامی بیاندازیم...روشنفکری دین ناباور در ایران مشکل اصلیش جمهوری اسلامی نبوده است، مشکل اساسی آن تعالیم اسلامی آمیخته با گوشت و پوست و تار و پود فرهنگ ایرانی است. این تعالیم در ادبیات، عرفان، حکمت، علوم مختلف و از همه مهم‌تر در فرهنگ کوچه و بازار توده مردم موج می‌زند و بخش قابل توجهی از هویت ایرانی است...راز کامیابی نسبی روشنفکران مسلمان در مقایسه با روشنفکران دین ناباور چه قبل از جمهوری اسلامی چه بعد از آن این است که آنان کوشیدند بین تجدد و مدرنیته از یک سو واسلام  و فرهنگ ایرانی از سوی دیگر سازگاری و الفت ایجاد کنند. آنان روایتی پیشرفته و امروزی از اسلام ارائه کرده‌اند. این روایت با ذهنیت ایرانیان آشنا و مألوف است...اکثر روشنفکران مسلمان نه علت مُحدِثه (سبب پیدایش) این انحراف بودند، نه علت مُبقِیه (سبب بقا) و نه سبب مُشَدّده (عامل تشدید کننده)؛ برعکس، اغلب روشنفکران مسلمان از جمله منتقدان و مخالفان این شکل زمامداری بوده‌اند...جمهوری اسلامی به سرعت اسلام روشنفکرانه را همانند دیگر نحله های غیرخودی در لیست سیاه قرار داد...اینکه تولیدات روشنفکران مسلمان در ایران شنونده بیشتری دارد، معلول جمهوری اسلامی نیست، بواسطه فرهنگ اسلامی مردم است]].

حالا کم کم داریم می فهمیم این طلبه‌ای که به ظن خود علامه دهر است، چه چیزی را می‌خواهد جابیندازد. می‌گوید روشنفکران سکولار هیچ نیستند، نه قبل از انقلاب حرفی برای گفتن داشته‌اند، نه پس از انقلاب. بی‌خود تقصیر را به گردن جمهوری اسلامی نیاندازید. اگر این طور بود چرا شما پیش از انقلاب هیچ فکر تازه و ایده نویی طرح نکردید؟

این طلبه باز هم متوجه نیست که سکولارها بسیار پیش از مذهبی‌ها با این رژیم مخالفت کردند، دموکراسی و حقوق بشر  که ایده‌هایی سکولار هستند را پذیرفتند،اما شما تازه تازه، قدم قدم دارید ایده هایی  که محصول جهان غرب است را می پذیرید و آنها را تولیدات خود جا می زنید. کدام عالم مسلمان در طول تاریخ نظریه نویی را مطرح کرده است. آیا فراموش کرده اید که در طول تاریخ هر موضوع و ایده جدیدی که مطرح شد، اسلام فقاهتی آن را حرام و بدعت اعلام کرد و پس از آنکه دنیای جدید آنها را جا انداخت، شما مدعی شدید که اینها نه تنها با اسلام تعارض ندارند که عین اسلامند؟

حاج آقا از حیله دیگری هم استفاده کرده است. می‌گوید [[تعالیم اسلامی آمیخته با گوشت و پوست و تار و پود فرهنگ ایرانی است. این تعالیم در ادبیات، عرفان، حکمت، علوم مختلف و از همه مهمتر در فرهنگ کوچه و بازار توده مردم موج می زند و بخش قابل توجهی از هویت ایرانی است]].

اگر اینطور است چرا مردم ایران را آزاد نمی‌گذارید تا نشان دهند که تعالیم اسلام(یعنی سنگسار و تازیانه و قطع دست و پرتاب از کوه و قطع دست و پا و...) با [[گوشت و پوست و تار و پود]] شان آمیخته است یا نه؟ آیا واقعا فکر می‌کنید که این تعالیم اسلام [[در فرهنگ کوچه و بازار توده مردم موج می زند]]؟ آخر کدام انسان عاقلی این تعالیم را می‌پذیرد که شما چنین ادعاهایی می‌کنید. شاید بگوئید منظورتان اعلامیه جهانی حقوق بشر و دموکراسی است که دستاورد کفارند، نه مسلمان‌ها.

پس وسط دعوا نرخ تعیین کردن و اعلام این که مردم ایران شما مذهبی‌ها را می خواهند و ما غیر مذهبی ها هیچ پایگاهی در میان مردم نداریم، یکی دیگر از حیله‌های شرعی است. اگر فرصتی دست داد و رفراندمی آزاد در ایران برگزار شد، آنوقت خواهید فهمید که چه میزان پایگاه دارید. در کدام انتخابات به غیر مذهبی‌ها و سکولارها اجازه داده‌اید در رقابت شرکت کنند که حالا مدعی هستید ما پایگاهی نداریم و مردم شما را می‌خواهند؟


 


چاه دمکراسی دینی سروش

دکتر سروش اعتقاد دارد هم استبداد دینی داریم هم دموکراسی دینی. ایشان می‌فرمایند:

«استبداد دینی به این معنا که عده‌ای در زیر پرچم دین، استبداد کنند و حتی از دین نکاتی را استخراج کنند که به سلطه بیشتر ایشان بر مردم منجر شود. البته استبداد، دینی و غیر دینی ندارد ولی عده‌ای با ابزار دین می‌توانند استبداد به وجود ‌آورند که این نه تنها امکان، بلکه حقیقت و فعلیت نیز در جامعه ما یافته است. دموکراسی دینی هم به همین اندازه امکان دارد؛ عده‌ای به نام دین و ابزار دین و بنا به تکلیف دینی بکوشند تا در کشور خودشان یک نظم دموکراتیک برپا کنند.»

«دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئولیتش بر عهده دینداران است میتواند نامش دموکراسی دینی باشد. در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی میشود قوانینی که با قوانین قطعی دینی منافات دارند به تصویب نرسند؛ این قوانین قطعی و ضروری هم در اسلام بسیار محدود هستند. فتاوی زیادی ممکن است وجود داشته باشد اما میتوان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد. همین ضامن اسلامی شدن قوانین است و بقیه دین به پایبندی قلبی خود مومنان باز می‌گردد که چقدر در عمل به شریعت اهتمام دارند.»



اولا اگر دموکراسی دینی هیچ فرقی با دموکراسی ندارد پس این پسوند لعنتی چه غلطی اینجا می‌کند! ثانیا ایشان خیلی واضح می‌گوید مسوولیت این دموکراسی دینی بر عهده دینداران است(حتی نمی‌گوید مسلمانان که بشود اثبات کرد بلکه واژه مبهمی مثل دیندار بودن را که معلوم نیست تایید کننده دیندار بودن چه کسی است). در ادامه همچنان به مبهم گویی ادامه می‌دهد که «در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی می‌شود قوانینی که با قوانین قطعی دینی منافات دارند به تصویب نرسند؛ این قوانین قطعی و ضروری هم در اسلام بسیار محدود هستند اما می‌توان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد»، که از اول تا آخر غیر شفاف و قابل تفسیرهای مختلف است. در همین دو خط هفت واژه مبهم به کار رفته است که لابد تفسیر واژه‌های مبهم در آن به عهده شورای نگهبان سروش می‌باشد.


به گمان بنده اگر خطوط انحرافی کلام امام و مبهم گویی های ایشان از همان ابتدا روشن می‌شد (مانند ولی فقیه خود بخود عزل می‌شود و ...) ما دچار این مصیبت عظمی نمی‌شدیم.
بدا به حال ملتی که از تاریخ خود درس نگیرد......


 


سرگذشت یک زندانی «اصولگرا» و هشداری به اندیشمندان ایرانی

وضعیت تهدید آمیز و خطرناک محمد نوری‌زاد در زندان‌های حکومت «عدل علی» هشداری است به همه اندیشمندان ایرانی، از هر طیف و گروه فکری و عقیدتی که باشند. بخصوص کسانی که خود را «اصول گرا» می‌دانند، محمد نوری‌زاد را بخوبی می‌شناسند که به اذعان بسیاری اصول گرایان، یک اصولگرای واقعی‌است که سال‌ها در دفاع از «اسلام» و «انقلاب» قلم زده و حتی کماکان خامنه‌ای را «پدر» می‌نامد. برای نگارنده که از لحاظ موضع‌گیری سیاسی و عقیدتی شاید کوچکترین قرابتی بین خود و آقای نوری‌زاد نبیند، کاملا واضح است که آقای نوری‌زاد تنها به دلیل انتقاد، آنهم از سر دل‌سوزی، به خامنه‌ای (توسط عواملی که پشت‌شان جز به بیت خود خامنه‌ای نمی‌تواند گرم باشد) به زندان افتاده و مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار می‌گیرد.

 

محمد نوری‌زاد را نمی‌توانند به آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه وصل کنند. نوری‌زاد را نمی‌توانند به پژاک و تروریسم وصل کنند. نوری‌زاد را نمی‌توانند به «اغتشاش» و «تخریب اموال عمومی» و «محاربه» وصل کنند. نوری‌زاد را نمی‌توانند به «انقلاب مخملی» وصل کنند. شاید دیگران را با دروغ و نیرنگ بتوانند وصل کنند (که کردند و بستند و کشتند) ولی اینها قباهایی نیستند که بتوانند بر تن «یک اصولگرای واقعی» چون نوری‌زاد بدوزند.

 

با این وجود او را در بند کرده‌اند، می‌زنند و سرکش را می‌کوبند. مردی را که تنها با قلمش، آنهم به نقد دلسوزانه و از سیر نیت خیر سخن گفته و «پدر» را از پرتگاهی که بسوی آن می‌رود بر حذر داشته، اکنون توسط مامورانی که سررشته قلاده شان در دستان همان «پدر» است، شکنجه می‌شود. این مساله اخطاری‌ست به همه ایرانیان اندیشمند، چه اصولگرا، چه میانه‌رو و چه سکولار. علی خامنه‌ای به عنوان فرمانده کل قوا در جایگاه یک مستبد بیدادگر (که تاریخ طولانی مملکت ما بسی چون او به خود دیده است) قرار گرفته است. ماشین سرکوبی که در اطراف این جبار شکل گرفته، «خودی و غیر خودی» نمی‌شناسد. هر کس که بر خلاف اوامر او حرفی بزند یا انتقادی کند، در نهایت روزی نوبتش خواهد رسید و به سرنوشت محمد نوری‌زاد گرفتار خواهد آمد.

 

اگر سکوت کرده‌اید، اگر کماکان «رهبری» را فصل‌الخطاب می‌دانید، اگر هنوز از همه مشاغل دولتی اخراجتان نکرده اند، اگر خودتان را زندانی و وسایل شخصی خود و خانواده تان را «غارت» نکرده‌اند، اگر هنوز سرتان را در محوطه هواخوری زندان اوین نکوبیده‌اند، به خود بیایید و ببینید که این ایام دولت و عزت پایدار نخواهد ماند. روزی هم نوبت شما خواهد رسید که تلقی‌تان از «نظام» و «انقلاب» و «کشور» و «مردم» به مذاق آستان ولایت خوش نیاید و به سرنوشتی مانند محمد نوری‌زاد دچار شوید.

 

 در پایان سخنی هم دارم با دوستان سکولار چون خودم: هنگامی که حق نقد را به مسلخ می‌برند، حقوق همه افراد جامعه را پایمال کرده‌اند. اخلاق سیاسی و اصول سکولاریسم حکم می‌کنند که بی‌عدالتی، خشونت و شکنجه علیه همه گروگان‌های حکومت و اصولا هر شهروندی محکوم شود. در این زمینه سکولارها می‌توانند درسی به میانه‌روها و اصول‌گرایان (که معمولا در چنین مواردی سکوت می‌کنند) بدهند و نشان دهند که دغدغه ما نه یک بازی کثیف قدرت، بلکه خواست مبتنی بر اصلاح فرهنگ سیاسی در جامعه ایران است. حامی حق و عدالت بودن، هرچند اگر نزد رقیب، مخالف یا دشمن باشد، و به حق کشی و بی عدالتی اعتراض کردن، حتی اگر درباره رقیب، مخالف یا دشمن انجام شود، نشانگر یک موضعگیری شرافتمندانه و قابل ستایش خواهد بود.


 


جومونگ یا کِِوین گارنت...کدوم رو تماشا کنیم؟

همه آدم‌ها از اینکه بازجویی بشن متنفرن ولی به نظر من بدترین نوع بازجویی، سوال‌های سلمانی فضول در هنگام که داره موهاتونو کوتاه می‌کنه است. به همین دلیل من برای کوتاه کردن موهام، ماهی یک بار میرم به یک سلمانی کره‌ای، جایی که هیچ کس بلند نیست فارسی یا انگلیسی حرف بزنه. در این سلمانی برای سرگرم کردن مشتریان چند تا تلویزیون به دیوار زدند و برنامه های تلویزیون کشور کره جنوبی رو ازش پخش می‌کنند۰

 

دیروز همینطور که طَرَف داشت موهای منو با ماوزر کوتاه می‌کرد، من هم داشتم یک سریال آبگوشتی کره‌ای را به زبان اصلی تماشا میکردم که صد شرف داشت به فیلم‌های هندی. قیافه هنرپیشه مرد سریال خیلی آشنا به نظر می‌آمد. با زبان اشاره از سلمانی پرسیدم: ببینم این یارو همون کسی نیست که توی جومونگ بازی کرده؟ بعد از شش هفت دقیقه که بالاخره فهمید چی پرسیدم٫ با زبون اشاره و بالا پایین پریدن یک چیزی گفت که تقریبا می‌شه‌: جومونگ اشغال ترین سریالی که این یارو بازی کرده!!! و توی کره فقط داهاتی های پشت کوهی اونو نگاه می‌کنن۰

برای کسی که در دوران «سالهای دور از خانه» (اوشین) بزرگ شده و شبهای زیادی عین ببعی این سریال اشغال روبه خوردش دادن، خیلی تعجب نکردم که چرا سریال افسانه‌های جومونگ در ایران برایش سرو دست می‌شکنند. این واقعیت که سریال افسانه جومونگ که حتی خود کره‌ای ها هم اونو اشغال میدونن در ایران کولاک کرده نشونه این نیست که ما ایرانی‌ها اشغال پسند هستیم بلکه نشونه اینه که رسانه‌های داخلی ما چقدر محدودند و هرچی تلویزیون نشون بده ملت مجبورند نگاه کنن۰

داشتم پیش خودم فکر می‌کردم حالا که هرچی نشون بدهد ما نگاه می‌کنیم، چرا تلویزیون ما شب و روز بسکتبال NBA نشون نمیده٫ حداقل این مزیت رو داره که بعد از یک مدتی ملت کم کم به بسکتبال علاقه‌مند می‌شوند. امتیاز پخش بازی‌‌های NBA هم در خاورمیانه در دستِ شبکه تلویزیونی دوست و برادر آلجزیره است. تازه برای سانسور چی‌ها هم این مزیت رو داره که دیگه لازم نیست به جای مشروب نوشابه دوبله کنن و سناریو رو چنان زیر و زبر کنن که هر زنی در فیلم تبدیل به خواهر زاده نقش اصلی مرد فیلم بشه۰ جومونگ درسته که خوشگله ولی خیلی بد بازی می‌کنه، عوضش کوین گارنت که زشته، خیلی خوب بازی می‌کنه۰


 


بادکنک سفید  در افساید

جعفر پناهی  فیلم سازی که تبعیض و نابرابری در جامعه ایرانی را به نقد می‌کشد و آنچه که بر جامعه ما می‌گذرد را در فیلم‌هایش به تصویر می‌کشد و آنچه که ایرانیان در زندگی روزمره بر اساس هنجارها و سنت‌ها  شکل گرفته است را به نقد می‌کشد. برای حقوق زنان، برای کاهش تبعیض، برای عدالت، برای رسیدن ایرانی به آزادی، برای ...فیلم می‌سازد تا بگوید می‌شود جامعه بهتری ساخت.

حاکمان جمهوری اسلامی که کوچک‌ترین نقدی را تاب نمی‌آورند برای کوچک‌ترین حرکتی در راستای شناخت حقوق بشر از سوی نخبه‌های جامعه با سانسور و اعمال ممیزی در پی کنترل هستند  و پا را فراتر نهادند و به اقدام پیشگیرانه رو آورده است و عرصه را برای یکی از نامدارترین فیلمسازهای اجتماعی تنگ کرده است و مانع از فیلمسازی  پناهی شده است و حتی به این بسنده نکرده است و جعفر پناهی را برای ساختن فیلمی در آینده بازداشت کرده است و در چند ماه گذشته فشار را برای ایشان در زندان افزایش داده است. در این میان پناهی تهدید به اعتصاب غذا کرده است و هم اکنون در اعتصاب غذا به سر می‌برد.

در مهم‌ترین جشنواره سینمایی جهان در شهر کن به مناسبت عدم حضور پناهی در جایگاه داوران جشنواره بازتاب وسیعی داشته است و درخواست‌های زیادی از سوی هنرمندان سرشناس برای آزادی پناهی صورت گرفته است. در چند ماه گذشته از اروپا تا هالییود هم بیانیه در حمایت از پناهی صادر شده است ولی انگار دولت جمهوری اسلامی گوشی برای شنیدن ندارد و بی اعتنا به موازین حقوق بشر و درخواست‌های جهانی هم چنان شرایط را در زندان بر پناهی سخت‌تر کرده است. تماس وی  با خانواده‌اش را قطع کرده است و حق داشتن وکیل را از وی سلب کرده‌اند. با اتهامی غیر قانونی ۸۰ روز در بازداشت به سر می‌برد و همه این شرایط وضعیت پناهی را وخیم کرده است. استمداد هنرمندان و فعالان حقوق بشر ایرانی و خارجی بر آزادی و برخورداری از حقوق شهروندی برای پناهی بی پاسخ مانده است و ادامه این وضعیت در اعتصاب غذا سخت‌تر هم می‌شود.

ژولیت بینوش برایش اشک می‌ریزد تیم برتون رییس داوران جشنواره کن در مراسم افتتاحیه این جشنواره خواستار آزادی پناهی می‌شود.‌ مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ، فرانسیس فورد کاپولا، برادران کوئن، مایکل مور، الیور استون، رابرت دنیرو و رابرت ردفورد و صده‌ها روزنامه نگار هنرمند فعال سیاسی و حقوق بشر وعفو بین المل  برای آزادی پناهی بیانیه می‌دهند و به درستی  سازمان عفو بین الملل صندلی خالی پناهی را درجشنواره کن رانشان دهنده‌ی جنون اختناق در ایران می‌داند.

ولی پناهی عزیز ما همان ایرانیانی هستیم که به تصویر کشیدی و بدان برای ما گرامی‌تر شده‌ای و آرمان‌هایت همچون(طلای سرخ) است و(آخرین امتحان) ما رسیدن به دمکراسی و آزادی است.


 


غرب در تبادل سوخت هسته‌ای و تبادل بین جاسوسان و قاتلان بدنبال چیست؟

جمهوری اسلامی هر چه بیشتر سرکوب می‌کند نتیجه رضایت بخش‌تری می‌گیرد در عرصه داخلی اعدام و کشتار و دستگیری‌ها موجب وحشت عمومی می‌شود و در عرصه خارجی جز محکومیت‌های شفاهی از سوی کشورهای مدافع حقوق بشر کاری صورت نگرفته است و موجب شده است جمهوری اسلامی فشار خود را بر شهروندانش افزایش دهد.

تا کنون غرب نشان داده است فشار چندانی بر سر حقوق بشر و قطع سرکوب بر شهروندان ایرانی ‌نداشته است ‌تنها برای کنترل جمهوری اسلامی در عرصه‌های بین الملی از خود تحرک نشان داده است.

نمونه اخیر قضیه تبادل کلوتید ریس شهروند فرانسوی متهم به جاسوسی با وکیلی راد مجرم شناخته شده در قتل دکتر بختیار است که هرچند از سوی فرانسه بی ارتباط اعلام شده است ولی همزمانی این رویداد این شائبه را بوجود آورده است که مبادله‌ای از سوی دوطرف صورت گرفته است و نشان دهنده سیاست خارجی فرانسه در استفاده ابزاری از حقوق بشر است و نکته دیگری که این قضیه نشان می دهد در اولویت بودن منافع کشورهای غربی است.

درباره بیانه تبادل سوخت هسته‌ای بین سه کشور ایران ترکیه و برزیل صرف نظر از موضع دوگانه غرب درین باره در کنار پذیرش این بیانیه فشاری وارد می‌کند تا اطمینان حاصل کند غنی سازی با خلوص بالا در ایران انجام نشود.

شباهتی که بین تبادل سوخت هسته‌ای و تبادل متهم به جاسوسی با مجرم نشان می‌دهد جمهوری اسلامی اهل مذاکره است و می‌تواند از انزوا بین الملی خود کم کند وهم زمان در داخل کشور به تشدید فشار بپردازد و می‌تواند چند صباحی با این کشورها  بازی کند و غرب هم بدنبال معامله در کسب امتیاز بیشتر است.

چیزی که این وسط گم شده است حقوق بشر در ایران است.


 


دیدار پرشور مادران آمریکائی با فرزندانشان

به گزارش آسو شیتد پرس‌، روز پنجشنبه در دیداری پر از احساس و شور انگیز‌، مادران سه آمریکایی دستگیر شده‌، در یکی از اطاق‌های هتل استقلال تهران‌، فرزندانشان را در آغوش گرفتند.‌

این مادران امیدوارند که به همراه فرزندانشان از ایران خارج شوند‌. نورا شورد‌، سیدنی هیکی‌ و لورا فاتال که فرزندانشان را در آغوش گرفتند‌‌، آنهارا غرق در بوسه‌های اشگ آلود کردند.‌

آنها در حالی که مدتی همچنان در آغوش یکدیگر بودند‌، سرانجام به ضیافت نهار ایرانی که شامل چلو کباب معروف ایرانی و مخلفات مخصوص آن می‌شد دعوت شدند.‌ 

سارا شورد ۳۱ ساله بهمراه دوست پسرش شین بائر ۲۷ ساله و دوست دیگرشان جاش فاتال ۲۷ ساله بعلت ورود غیر قانونی به خاک ایران‌، در ماه جولای در منطقه‌ای مرزی در منطقه کردستان عراق‌، دستگیر شده بودند.

بستگان این سه نفر اتهامات  را رد کرده و می‌گویند که این افراد برای گردش در منطقه بسیار دیدنی کردستان عراق‌، اشتباهاً وارد خاک ایران شده‌اند.

مادران در حالی که لباس‌های بلند سیاه به تن کرده بودند و دسته‌های گل بهمراه داشتند‌، روز چهار شنبه وارد تهران شدند و بلا فاصله برای دیدار فرزندانشان و ملاقات با مقامات حکومتی‌، به فعالیت پرداختند.‌ 

ایران در ژستی انسان دوستانه که آن‌ را رافت اسلامی نامیده بود به مادران این سه آمریکایی اجازه ورود به ایران را داده بود.‌ 

جاش فاتال در مصاحبه با پرس تی وی‌، ابراز امیدواری کرد که همراه با مادرانشان به خانه بر‌گردند.‌ 

بستگان این سه نفر‌، خبر چندانی از وضعیت آنان نداشتند و تنها یک بار موفق به گفتگوی تلفنی با آنها شده بودند. بهمین دلیل با لمس بدن فرزندانشان و گفتگو در باره وضعیت جسمی آنان تلاش داشتند که از سلامت آنها  بعد از ۱۰ مکاه بسر بردن در زندان اوین مطلع شوند.‌ 

وکیل زندانیان گفت که آنها تا شب می‌توانند با هم باشند ولی بعد از آن نمی‌داند که آیا آنها به زندان برخواهند گشت یا نه. 

مادران امیدوارند که با مقامات ایرانی و در بهترین حالت با رئیس جمهوری و از همه مهمتر رهبر ایران که حرف آخر را در مسائل ایران می‌زند‌، ملاقات کنند.‌ 

سارا شورد گفت که دوری بمدت ۱۰ ماه از خانواده‌، وحشتناک بوده است. ما فقط یک بار تلفن بمدت ۵ دقیقه داشتیم. او همچنین گفت که‌ ما هر روز برای این ملاقات دعا می‌کردیم و انتظار می‌کشیدیم.‌ 

او این ملاقات را به دلیل دعا‌هایشان دانست و گفت که تاثیر بسیار بزرگی بر ما گذاشته است.‌ 

سارا بار دیگر از تنهائی‌اش در حالی که جاش و شین‌، با هم هستند گله کرد و گفت که به او اجازه داده شده روزی دو بار با آنها ملاقات کند.‌ 

هیکی‌، مادر شین بائر گفت که از اینکه مقامات ایرانی به آنها اجازه داده‌اند که با فرزندانشان دیدار کنند بسیار سپاس گذار است و این یک اقدام بزرگ انسانی است که حکومت ایران انجام داده است.

نورا شورد به تاثیر زندان انفرادی در روحیه دخترش‌، ابراز  نگرانی کرد.‌ 

هرچند که سه آمریکائی متهم به جاسوسی هستند ولی هنوز پرونده قانونی در باره آنها رسمیت نیافته است‌. این را وکیل سه آمریکایی گفت. گفته می‌شود که همه چیز در این مورد امکان پذیر است و با توجه به تبادل یک فرانسوی با دونفر ایرانی زندانی در فرانسه در روز‌های گذشته‌، امیدواری‌هایی در باره این سه آمریکایی هم وجود دارد.‌


 


جمهوری اسلامی را ما ساختیم

این روزها همگان از جمهوری اسلامی و ولایت فقیه شکایت دارند. از نظامی که بر پایه سرکوب و استبداد بنا شده است. از حکومتی که برای بقای خود اقتصاد و جامعه ایران را تا مرز نابودی کامل به پیش می‌برد ولی کمتر کسی مسوولیتی در قبال این نابسامانی‌ها را می‌پذیرد‌. کمتر کسی می‌گوید چطور شد این جمهوری اسلامی با این مشخصات که همه می‌دانیم این شد که امروز هست. در زمان انقلاب کشور ما اشغال نشد و این حکومت هم از جانب یک کشور خارجی به ما تحمیل نشد. بلکه خود ما (یا لااقل پدران ما‌) با دستان خودمان انقلاب کردیم. با پاهای خودمان برای رفتن شاه شادی و پایکوبی کردیم. با پاهای خودمان به استقبال خمینی رفتیم‌‌. خود ما (منصفانه‌تر بگوییم پدران و مادران ما‌) به جمهوری اسلامی رای دادیم. در همه این ۳۱ سال هرچه حکومت گفت گفتیم چشم! با سکوت خودمان تاییدش کردیم. در انتخاباتش شرکت کردیم تا مشروعیت بگیرد. در دوم خرداد ۱۳۷۶ به حرف بدبین‌ها و تحریمی‌ها که می‌گفتند خاتمی هیچ فرقی با بقیه نظام ندارد گوش ندادیم بازهم به این نظام رای دادیم. در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ به موسوی رای دادیم. امیدوار بودیم که احمدی نژاد برود همه چیز بهتر می‌شود.‌ احمدی نژاد با تقلب دوباره ماند و همه چیز هم بدتر شد. رای ما در واقع رای به بقای جمهوری اسلامی بود. منتهی خودمان نمی‌دانستیم. شاید هم نخواستیم بدانیم. گفتیم همه چیز درست می‌شود ولی چیزی درست نشد. همه تقصیرات را به گردن دستگاه خامنه‌ای می‌اندازیم غافل از اینکه خودمان به بقای این دستگاه کمک کرده‌ایم و در درجه اول خودمان مقصریم. چه خوشمان بیاید چه بدمان بیاید سازنده اصلی این نظام ما ملت ایران بودیم و هستیم. شاید هم لیاقتمان همین است. عده‌ای ازاین حرف ناراحت می‌شوند و می‌گویند لیاقت ملت ایران از این بیشتر است‌. اگر بیشتر است پس چرا تکانی نمی خورد و خود را از این وضع رقت بار خلاص نمی‌کند؟ اگر توانایی‌اش را ندارد یا می‌ترسد پس مشکل خودش هست بنشیند با همین ولی فقیه کنار بیاید. هر ملتی آنچه را بدست می‌آورد که لیاقتش رادارد. خلاصه اینکه این حکومت را ما ملت خلق کردیم. ما ملتی هستیم که نه قانون سرمان می‌شود نه به اصولی پایبند هستیم. فقط می‌خواهیم یک نفر را ببریم بالا خودمان هم در زیر لوایش هرچه خواستیم بکنیم. همان فرهنگ استبداد زده قدیمی.از این سخنان آزرده نشوید ولی جمهوری اسلامی را ما ساختیم.


 


حمله لباس شخصی‌ها به ابطحی با گاز اشک آور

وی نوشته که این حمله ابتدا پس از خروج از این مراسم به وی صورت گرفته است. ابطحی می‌نویسد:«در وسط بزرگراه نزدیک حرم یک اتومبیل پراید جلویم پیچید و چندین موتور سوار با لگد و کابل و چاقو به اتومبیلم حمله کردند و شیشه‌ها را شکستند و گاز اشک آور به داخل اتومبیلم انداختند.»

ابطحی این حمله را «وحشیانه» توصیف کرده است.

محمدعلی ابطحی از جمله مشاوران محمد خاتمی، در انتخابات ریاست جمهوری حامی مهدی کروبی بود. وی پس از راه پیمایی ۲۵ خرداد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

ابطحی در نخستین دادگاه برگزار شده حوادث پس از انتخابات، به همراه محمد عطریان فر و عده ای دیگر  از فعالان سیاسی به اشتباهات خود و اصلاح طلبان «اعتراف» کرد.

وی که با قید وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده است، چندی پیش از سوی دادگاه بدوی به شش سال حبس قطعی محکوم شد.

 

 

 

 


 


پیش‌نویس تحریم جدید علیه ایران

در حالی که پیش از این مقامات جمهوری اسلامی از بیانیه تهران – که با حضور سه کشور ایران، برزیل و ترکیه به منظور حل و فصل مساله تبادل سوخت هسته‌ای صادر شده بود – به عنوان نقطه عطفی در پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی یاد کرده و آن را عملن به معنای پایان «بحث پرونده هسته ای در شورای امنیت» دانسته بودند، شورای امنيت سازمان ملل متحد بررسی پيش‌نويس چهارمين قطعنامه‌ی تحريم‌ها بر ضد ايران را آغاز کرده است.

پیش از این برخی از آگاهان سیاسی اتخاذ اين تصميم از سوی جمهوری اسلامی را برای به تاخیر انداختن تحریم‌های جدید دانسته بودند. پیش از سفر «لولا» و «رجب طیب اردوغان» به تهران، اعلام شده بود که این سفر «آخرين اقدام ديپلماتيک» برای حل‌وفصل مناقشه هسته‌ای خواهد بود.

اکنون اما با وجود امضای این بیانیه از سوی جمهوری اسلامی، «هیلاری کلینتون» وزير خارجه آمريکا اعلام کرد که پيش‌نويس طرح تشديد تحريم‌ها بر ضد ايران، به شورای امنيت سازمان ملل ارائه شده است.

از سوی دیگر «باراک اوباما»، رییس جمهور آمریکا نیز در گفت و گویی تلفنی با «رجب طیب اروغان» نخست وزیر ترکیه از تلاش‌های آمریکا برای تشدید تحریم های ایران خبر داد و اعلام کرد که «نگرانی های اساسی جامعه جهانی درباره برنامه هسته ای ایران» هنوز برطرف نشده است.

این در حالی است که وزیران خارجه ترکیه و برزیل در نامه‌ای مشترک خطاب به ۱۵ عضو شورای امنیت، خواستار خودداری از اقدام‌هایی شدند که می‌توانند در برابر حل‌وفصل مسالمت‌آمیز مناقشه اتمی ایران مانع ایجاد کنند.  این دو در نامه خود تاکید کرده اند که اکنون زمان مذاکره است و باید از تدابیری که امکان دستیابی به راه‌حل‌های مسالمت‌آميز را تضعیف کند، خودداری کرد.

از سوی دیگر برخی رسانه ها به نقل از روزنامه «نیویورک تایمز»، جزییاتی از دور چهارم تحریم ها علیه ایران را منتشر کرده‌اند.

دویچه وله به نقل از روزنامه نيويورک تايمز بخش‌های مهم اين پيش‌نويس را منتشر کرده است. روزنامه نیویورک تایمز اعلام کرده است که پیش‌نویس این قطع نامه جدید را از طریق یکی از «مقامات ارشد آمریکایی» به دست آورده است.

در این گزارش بر نگرانی‌ جامعه جهانی نسبت به نقش پررنگ سپاه پاسداران در فعاليت‌های مرتبط با توسعه برنامه هسته‌ای ايران، به ضرورت تحت نظر قرار دادن فعاليت‌های بانک‌های ايرانی، از جمله بانک مرکزی ايران، اشاره شده در پیش نویسی که توسط روزنامه نیویورک تایمز منتشر شده است، اعلام شده دارايی‌های افراد، نهادها يا شرکت‌های مرتبط با سپاه پاسداران توقيف خواهد شد و مسئولان آنها حق خروج از مرزهای کشور را نخواهند داشت.

همچنین در این پیش نویس درباره موسسات مالی ایرانی آمده است:«هر گاه کشوری اطلاعات کافی پيرامون ارتباط هر نوع معامله‌ای با توسعه برنامه هسته‌ای ايران يا گريز از تحريم‌ها در اختيار داشته باشد، بايد حساب‌های بانکی موسسات مرتبط را بلوکه کند و اگر مشخص شد که يک بانک يا موسسه مالی ايرانی با سپاه پاسداران و توسعه برنامه هسته‌ای ايران ارتباط دارد، هيچ کشوری نبايد اجازه فعاليت آن بانک يا دفتر نمايندگی‌اش در خاک خود را صادر کند. گذشته از اين، بانک‌های خارجی هم نمی‌توانند شعبه‌های فعال در داخل ايران داشته باشند.»

در صورت تصويب قطعنامه جديد در شورای امنيت، اجازه سرمايه‌گذاری در زمينه اکتشاف و استخراج اورانيوم از معادن و نيز در فعاليت‌های مرتبط با غنی‌سازی و موشک‌های بالستيک از ايران گرفته خواهد شد. محدوديت‌های جديدی هم بر صادرات سلاح‌های متعارف به ايران اعمال خواهد شد.

در متن اين پيش‌نويس به صراحت گفته شده که هيچ کشوری حق فروش هشت نوع سلاح سنگين به ايران را نخواهد داشت: تانک، خودروهای زرهی، سيستم توپ‌های کاليبر بالا، هواپيمای جنگی، هلی‌کوپترهای جنگی، کشتی‌های جنگی و سيستم‌های موشکی. اين ممنوعيت، شامل لوازم يدکی و هر نوع همکاری يا آموزش در زمينه بهره‌برداری از اين سلاح‌ها هم خواهد شد و علاوه بر اين، هيچ کشوری نبايد به توسعه موشک‌های بالستيک در ايران ياری برساند.

برای اعمال اين محدوديت‌ها، بازرسی سرزده از محموله‌های ارسالی به ايران يا محموله‌های وارد شده از اين کشور، هم در بنادر و درياهای آزاد و هم در فرودگاه‌ها، به شدت افزايش خواهد يافت. برای مقابله با ترفندهايی که ايران برای دور زدن تحريم‌ها از آن بهره می‌گيرد، از جمله تغيير نام کشتی‌های حامل، کشورهای مبدا بايد اطلاعات دقيق‌تری درباره خطوط کشتی‌رانی ايران و هواپيمايی ملی ايران (ايران اير) کسب کنند و آن را در اختيار بازرسان قرار دهند. هر کشوری که بازرسی را انجام داد، بايد گزارش مکتوب آن - شامل جزئيات محموله ارسالی و مبدا و مقصد آن - را ظرف پنج روز کاری به کميته ويژه سازمان ملل ارائه کند.

برای حصول اطمينان از نتيجه‌بخش بودن تحريم‌ها، گروهی از متخصصان سازمان ملل نحوه اجرای آن را مورد بررسی قرار خواهد داد تا در صورت بروز مشکل، راه‌های جديدی برای افزايش کارآيی تحريم‌ها پيشنهاد کند.

در پايان پيش‌نويس قطعنامه جديد، ضمن تاکيد بر ضرورت پای‌بندی ايران به ادامه مذاکرات، تصريح شده است که همه موارد ذکر شده، در صورت همکاری کامل ايران با آژانس و عمل به تعهدات خود در قبال شورای امنيت سازمان ملل، به تعليق درآمده و سرانجام متوقف خواهد شد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته