با گذشت دو روز از روز قدس و در حالی که طیف گستردهای از چهرههای مذهبی و سیاسی به حمله به منزل مهدی کروبی واکنش نشان دادهاند، سپاه تهران بزرگ با صدور اطلاعیهای، نقش داشتن در تجمع مقابل منزل آقای کروبی را انکار و این تجمع را محکوم کرد و به خودسرها نسبت داد. همزمان رسانههای اصولگرا نیز وقوع حمله به منزل کروبی را تکذیب کردند.
به گزارش کلمه، در اطلاعیه سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ آمده است: سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ ضمن تبریک این حضور میلیونی و موثر به مقام معظم رهبری و آحاد ملت غیور و شهید پرور ایران اسلامی، حاشیهسازی برخی عناصر خودسر را در تجمع در برابر منزل کروبی که منجر به تیراندازی از سمت منزل وی و زخمی شدن چند تن گردید حادثهای ساخته و پرداخته عناصر بیتدبیر و خودسر دانسته و به شدت محکوم مینماید.
این اطلاعیه افزوده است: از آنجا که فرصتطلبان و نفاق داخلی در پی بهرهبرداری از هر حاشیهسازی بوده و احتمالاً در مورد این حادثه خودسرانه متوسل به تحلیلها و نظرات پریشان و عاری از حقیقت شده و در پی دستیابی به اهداف پلید خود میشوند، لذا فرماندهان، مدیران، کارکنان و بسیجیان غیور و ولایتمدار سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ اینگونه حرکتهای حاشیهای عاری از تدبیر را محکوم کرده و اعلام مینماید که در شرایط حاضر همه باید با آگاهی و بصیرت و برای حفظ وحدت از هرگونه ایجاد خوراک فکری برای نفاق داخلی و فتنهگران خودداری نمایند.
اطلاعیه سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ همچنین با دعوت به آحاد مردم مومن اسلامی به هوشیاری و بصیرت مضاعف، مسببان این حاشیهسازی را افرادی خودسر و کاملاً بیارتباط با نهاد مقدس بسیج و سپاه دانسته است.
خبرنگار کلمه گزارش میدهد که همزمان با صدور این اطلاعیه، سایتهای اصولگرا اظهارات سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین را نقل کردند که مضمونی مشابه اطلاعیه سپاه تهران بزرگ داشت، و اتفاقات چند روز گذشته را «شایعه حمله به منزل کروبی» نامیدند!
لازم به ذکر است، بعد از اینکه مهدی کروبی اعلام کرد که در اهپیمای روز قدس شرکت خواهد کرد، نیروهایی با استفاده از سلاح اقدام به حمله به منزل وی کردند.
سپاه پاسداران در حالی دخالت در حمله به منزل کروبی را انکار کرده که مجمع روحانیون در اطلاعیهای که در محکومیت این حمله صادر کرد، تصریح کرد که ابزار و ادواتی که در دست مهاجمان بود، فقط در اختیار نیروهای رسمی است.
سپاه پاسداران همچنین در اطلاعیه خود اشارهای به این موضوع نکرده که چرا در مواقع دیگر بلافاصله پس از وقوع هر حادثه کوچکی به سرعت نیروهای رسمی و غیررسمی خود را برای حضور در صحنه اعزام میکند، اما در خصوص حمله وحشیانه اخیر به منزل آقای کروبی، نه تنها سپاه و نیروهای امنیتی، که حتی نیروی انتظامی به عنوان اولین دستگاه موظف به حفظ نظم نیز از انجام وظایف خود سرباز زده است.
در نتیجهی همین ایجاد فضای امن برای مهاجمان توسط نیروهای نظامی و امنیتی بود که آنها که به مدت چندین شب در مقابل منزل مهدی کروبی تجمع کرده بودند، ضمن هتاکی و ایجاد ناامنی، خساراتی نیز به ساختمان محل سکونت وی وارد کردند. سر تیم محافظان مهدی کروبی که برای صحبت با این افراد به سمت آنان رفته بود، مورد ضربو شتم قرار گرفت و افراد مهاجم اقدام به قطع کردن تمامی چراغ های خیابان کردند. آنها همچنین لولههای انتقال آب را تخریب کردند و موجب قطع آب شدهاند.
گزارشها همچنین حاکی از آن بود که این افراد پس از شکستن درب منزل اقدام به ورود به ساختمان کردند و نیروهای محافظ مجبور به تیراندازی هوایی شدند. مهاجمان همچنین با سردادن شعارهایی علیه مهدی کروبی اقدام به پرتاب سنگ و پاشیدن رنگ بر روی ساختمان محل سکونت مهدی کروبی کردند.
حال مشخص نیست چگونه سپاه بدون اشاره به ممانعت نکردن نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی از افراد به اصطلاح خودسر، صرفا آنها را به داشتن بصیرت توصیه میکند!
امروز: به دنبال فجایع رخ داده در حمله به منزل حجت الاسلام والمسلمین کروبی و جسارت به مسجد قبای شیراز و مقام مرجعیت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، اطلاعیه ای منتشر کرد.
متن این اطلاعیه به پایگاه اطلاع رسانی سازمان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در آستانه روز قدس و اعلام اعتراض مسلمانان جهان نسبت به ظلم و جنایت نسبت به مردم مظلوم فلسطین، مهد و زادگاه روز قدس و محل وقوع مردمی ترین انقلاب تاریخ معاصر، شاهد وقایع تلخ وتأسف باری بود که زنگ هشدارباش انحطاط و اضمحلال را برای پایه های قوام و دوام جامعه، پرطنین تر از هر زمانی به صدا درآورد.
تجمع عده ای مزدور و اجیر شده مراکز قدرت در برابر محل سکونت یکی از یاران باسابقه و وفادار انقلاب و امام (س) که پنج شب متوالی، بدترین اهانت ها و دشنام ها را نثار مهدی کروبی کردند و بدون دغدغه مواجهه با مأموران حفظ امنیت و آرامش جامعه و شهروندان، با تعرض مسلحانه به حریم منزل و خانواده وی، در مقدس ترین شبهای سال، اهالی یک محله را در اضطراب و وحشت نسبت با اعمال خشونت بار و وحشیانه خود فرو بردند، خاطره صحنه های هجوم چماقداران اجیر شده در ماههای پیش از پیروزی انقلاب را که قرار بود با اعمال رعب و وحشت، مردم به پا خواسته برای اقامه آزادی، عدالت و حاکمیت اسلام رحمانی را دچار رخوت و سکوت کنند، در برابر دیدگان ملت به نمایش گذارد.
عربده کشی، ناسزاگویی و حمله مسلحانه به حریم های شخصی از سوی این عده طی چند شبانه روز متوالی در حالی رخ داد که کوچکترین واکنش موثر و بازدارنده و حتی عکس العملی لفظی را از جانب مأموران انتظامی و امنیتی در پی نداشت و انتساب این اقدامات به نیروهای خودسر، تنها اقدام رسمی انجام شده، آن هم دو روز پس از پایان ماجرا بوده است. این درحالی است که اعتراض آرام و مدنی گروه کثیری از شهروندان کشور نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری اخیر در سال گذشته، با شدیدترین پاسخ ممکن روبرو شد. امروز درحالی پرتاب کوکتل مولوتف و انجام تیراندازی به سمت منازل مسکونی با اغماض و چشم پوشی مواجه می شود که دیروز، ادعای در دست داشتن سنگ، برای معترضان انتخاباتی، کیفرخواست محاربه را در پی داشت. به این ترتیب بار دیگر به واضح ترین شکل، هویدا گشت که شعار قانون گرایی و لزوم پایبندی به آن، برای عده ای تنها محملی است برای سرکوب و برخوردهای خشونت بار. از دید اینان قانون گرایی جاده ای یک طرفه است که تنها منتقدان و غیر وابستگان، ناگزیر به حرکت در آن هستند.
در این میان حمله وحشیانه به مسجد قبای شیراز و دفتر مرجع معظم تقلید، آیت الله دستغیب، که علی رغم پیش بینی ها و تذکرهای داده شده، رخ داد و دهها تن از طلاب مدافع حریم خانه خدا را مضروب ساخت، روی دیگر سکه استفاده ابزاری از دین و مقدسات را به نمایش گذاشت. در این واقعه نیز همانگونه که انتظار می رفت، قدرت مداران مدعی دیانت، نه برای دفاع از قداست خانه خدا احساس وظیفه ای کردند و نه ریشه این اقدامات را در کمک های عوامل خارجی جستجو کردند.
این گروه های مهاجم و صحنه گردانان آنان، گویی خواسته یا ناخواسته تصمیم قطعی گرفته اند تا اینگونه نشان دهند که انقلاب عظیم بهمن 57 و اهداف متعالی آن، شعارهای آزادی خواهانه و روح ضد استبدادی انقلاب و اهداف بلند انسانی آن در حفظ و حراست از کرامت انسانها و دفاع از حقوقشان فارغ از هر تفکر و عقیده، توهمی بیش نبوده است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن محکوم کردن حمله به منزل حجت الاسلام والمسلمین کروبی و جسارت نسبت به مسجد قبای شیراز و دفتر مرجع علیقدر تقلید، آیت الله دستغیب، به سهم خود مقاومت و پایمردی مسئولانه این یاران ملت و یاوران راستین دین خدا را ارج می نهد. سازمان شیوه کنونی مواجهه با مصلحان و منتقدین را که قرار است به مدد گروهی اوباش و قداره بند رقم خورد، بدترین و ویرانگرترین طریق قابل اختیار ارزیابی نموده که قبل از آسیب رسانی به منتقدان، تمامیت نظم و نظام جامعه و کشور را متلاشی خواهد کرد.
ما همچنین بار دیگر مشفقانه به حاکمان کشور یادآور می شویم که حفظ امنیت جامعه و شهروندان و دفاع بدون تبعیض از حقوق قانونی آنان، از وظایف اولیه هر حاکمیتی است که عدم اقامه آن، عاقبتی تیره و تاریک را برای جامعه رقم خواهد زد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
89/6/14
امروز: آیت الله دستغیب، مرجع تقلید ساکن شیراز، در سخنرانی امروز خود با اشاره به برخی توصیهها مبنی بر تعطیل کردن منبر یا نرفتن خود به مسجد، تاکید کرد که برنامه روزانه خود را تعطیل نخواهد کرد و تا آخر ماه مبارک رمضان طبق روال قبلی به برگزاری نماز جماعت و سخنرانی خواهد پرداخت.
به نوشته سایت حدیث سرو، وی ضمن تاکید بر اینکه «مسئولان باید جلوی این ظلمها و فتنهها را بگیرند، نه اینکه در فکر خانه نشین کردن افراد مظلوم باشند»، تاکید کرد: وظیفه ما امر به معروف و نهی از منکر است، حال دیگر کاری نداریم که شما این مطالب را به خود میگیرید!
وی با اظهار اینکه «به بنده گفتهاند امکان دارد در اجلاسیه خبرگان عدهای کاروان راه بیندازند و بیایند آنجا شلوغ کنند»، گفت: البته ما پولی نداریم که کاروان راه بیندازیم، ولی آنها همه جور امکاناتی دارند و آقایانی که صاحب عقل هستند، متوجه هستند که اینگونه برخوردها کار صحیحی نیست.
آیت الله دستغیب همچنین با اشاره به برخی گفتهها مبنی بر اینکه ایشان نماینده مردم شیراز در خبرگان نیست، افزود: خدمت این آقایان باید عرض کنم که مگر نه این است که قرار بر این شد که مردم به پای صندوقها رفته و نماینده خود را انتخاب کنند؟ مردم هرکس را که بخواهند انتخاب می کنند و او را منتخب خود می دانند.
گفتنی است مهاجمان به مسجد قبا با سر دادن شعارهایی، ادعا کرده بودند که مردم شیراز آیت الله دستغیب را نماینده خود نمیدانند و لذا ایشان عضو مجلس خبرگان نیست!
آیت الله دستغیب در بخش دیگری از سخنان امروز با بیان اینکه لازم نیست مسئولین برای بنده تعیین تکلیف کنند، افزود: بنده همواره در پی این بوده ام که تکلیف خود را انجام داده و امر به معروف و نهی از منکر کنم و احتیاجی به تعیین تکلیف مسئولین ندارم مبنی بر اینکه مثلا منبر را تعطیل کن یا برای مدتی مسجد نرو، و خدمت این مسئولین عرض می کنم که قانون برای شما بیان کرده است که جلوی فتنه ها را بگیرید و هر کس خواست فتنه گری کند اگر قدرت دارید جلوی او را بگیرید، نه اینکه بر عکس با مظلوم برخورد کنید.
این مرجع تقلید با اشاره به مسجد قبا و نمازگزاران آن، تصریح کرد: این مسجد واقعا مورد ظلم واقع شده است، طلاب و اصحاب مسجد واقعا مظلوم هستند. چند مدت پیش بود که طلاب این مسجد را به بهانه اینکه مردم آنها را نمیخواهند از مساجد بیرون کردید، که بالاخره هم روز جمعه مشخص شد که تفنگ به دست ها و باتوم به دست ها و قمه به دست ها اینها را نخواستند، نه مردم!
وی با اشاره مکرر به مظلومیت این مسجد، افزود: اگر یکی از دوستان ما زخمی شود، باید برود اطلاعات و سایر دستگاههای مربوطه. ولی آقایانی که در مقابل اینها هستند، اگر چند روزی را هم در این مراکز باشند، با یک تلفن آزاد می شوند. لذا بنده تکلیف خودم را می دانم و تا آخر ماه رمضان هم نماز می آیم و هم منبر می روم.
آیت الله دستغیب همچنین با اشاره به سخن برخی دوستان، مبنی بر اینکه «به شما در جاهای مختلف بیاحترامی میکنند»، خاطرنشان کرد: اولا باید عرض کنم که بنده نعوذ بالله از حضرت علی (ع) که بالاتر نیستم. ایشان با آن عصمتی و مقام بندگی که داشتند، مع ذلک مورد ظلم واقع شدند؛ تا به حدی که میگفتند علی اهل نماز نیست و حتی در بالای منبر هم ایشان را مورد لعن قرار می دادند. ثانیا به آقایانی که بیاحترامی میکنند، میگویم هر کاری خواستید انجام دهید. بنده همه چیزم را برای اسلام گذاشتهام و تکلیف خودم را انجام میدهم، شما هم تکلیف خودتان را انجام دهید.
امروز: پیشنهاد وحدت یا آشتی ملی و آنچه از سوی بخشی ازحاکمیت، بازگشت منتقدان به دامن نظام! توصیف میشود، به تازگی در محافل رسانهای و سیاسی مطرح شده است. دکتر زیباکلام یکی از صاحبنظران بدبین به ایده آشتی ملی است. او وقتی مقابل این سوال قرار می گیرد که نظرتان درباره بازگشت سران سبزها به نظام چیست می گوید سران سبزها برخی خود عین نظام هستند و اساسا آنها چه زمانی از نظام بیرون رفته اند که حالا بخواهند برگردند. زیباکلام با انتقاد از واژه هایی چون "فتنه" و "فتنه گر" می گوید اگر واقعا اعتقاد داریم کسانی فتنه گر و مخالف نظام هستند اصلا چه اصراری به بازگرداندن آنان به نظام است؟
متن زیر حاصل پرسش و پاسخ خبرنگار یکی از سایت های وزین خبری با زیباکلام می باشد. از آنجا که این سایت خبری برای نشر آن با معذوریت هایی مواجه بود اقای زیباکلام این مصاحبه را در اختیار کلمه قرار دادند. پرسش و پاسخ های طرح شده در زیر حاوی نظرات خبرنگار و مصاحبه شونده پیرامون موضوع مورد بحث است که برای اطلاع مخاطبان منعکس می شود.
آقای دکتر زیبا کلام، نظرتان در خصوص پیشنهاد بازگشت کسانی که از آنان به عنوان جریان فتنه یاد شده به درون نظام چیست؟
منظورتان پیشنهادی است که حجت الاسلام صدیقی در نماز جمعه مطرح کردند؟
بله، شما اطلاع دارید که برخی از رهبران جامعه روحانیت مبارز همچون حجت الاسلام اکرمی و مصباحی مقدم هم از آن استقبال کردند و نام آن در محافل سیاسی به سرعت تبدیل شده به طرح بازگشت مخالفین یا منتفدین یا همان جریان فتنه به درون نظام. به نظر شما آیا این کارشدنی است و می شود یا می توان کادرها، رهبران و در مجموع نیروهایی که به عنوان جریان فتنه ظرف ۱۵ ماه گذشته نام گرفته اند را مجددا به درون نظام بازگردند؟
والله یک شعر است که من الان آن را به یاد نمی آورم ولی مفهومش این است که شب تمام شد، باده تمام شد، جام تهی و شکسته شد ، ساقی و یار رفته اند ولی ما هنوز در اول وصف تو مانده ایم. حکایت این طرح به قول شما بازگشت جریان فتنه به درون نظام ، حکایت همان شعر است که ما هنوز در اول وصف تو مانده ایم، من فی الواقع با این طرح یکی دو مشکل اساسی دارم.
چه مشکلاتی؟
خوب اول از همه همان اطلاق لفظ فتنه و فتنه گر به این نیروها یا جریانات است . دوم اینکه اساسا اطلاق لفظ فتنه به مجموعه حوادث تلخ و ناگوار بعد از اعلام نتایج انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته است. سوم اینکه اگر این ها واقعا فتنه گر هستند بایستی همان بیرون نظام بمانند و برگشتن آنها به درون نظام غلط است.
ببینید جناب دکتر ما نمی خواهیم تجزیه و تحلیل حوادث بعد از انتخابات سال گذشته را بنماییم. حالا هرچه بوده تمام شده. صحبت امام جمعه موقت تهران ایجاد یک فکر و حرکت جدید است یک طرح ملی، یک طرح ایجاد وفاق و یک تلاش و حرکت جدید برای بازگرداندن نیروهای مخالف، منتفذ، اصلاح طلب یا سبز، بالاخره می دانیم در خصوص کدام جریانات صحبت می کنیم. حالا به قول شما نامشان را فتنه یا جریان فتنه نگذاریم. سوال اساسی این است که آیا این کار شدنی است و آیا واقعا می شود این جریانات را مجددا به درون نظام بازگرداند؟ چه مقدماتی برای اینکار لازم است؟ خود این جریانات چه نقشی در ایجاد آشتی ملی و بازگشت به نظام به عهده دارند؟ آیا اساسا می خواهند به سمت آشتی ملی بروند؟ آیا اساسا می خواهند مجددا به درون نظام بازگردند؟ بحث ما بر سر این نکات است.
ببینید من هم نمی خواهم به تجزیه و تحلیل حوادث ناگوار بعد از انتخابات بپردازم . ولی سوالم این است که اگر ما معتقدیم این ها فتنه گر هستند که اساسا دیگر بحثی نمیماند و جای این ها در درون نظام نیست.
به هر حال جناب دکتر عده ای به آن ها فتنه گر می گویند. ما که نمی خواهیم حالا بحث کنیم که آیا اطلاق لفظ فتنه بر آن ها درست بوده یا نه؟ آیا آنها می خواسته اند انقلاب مخملی انجام دهند یا نه؟ آیا آنگونه که برخی می گویند با انگلستان یا امریکا در ارتباط بوده اند یا نه؟ ما نمی خواهیم وارد این بحث ها شویم، واضح است که ما داریم در خصوص مجموعه ی نیروها، جریانات، شخصیت ها و چهره هایی صحبت می کنیم که به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد پارسال متعرض بودند یا هنوز هستند. حالا نام آن ها را سبز بگذاریم ، یا فتنه گران یا متعرضین ، یا مفسدین یا طرفداران آقایان موسوی یا کروبی، فرقی نمی کند ما میدانیم راجع به چه جریانی داریم صحبت می کنیم، یا دست کم اقای صدیقی، مصباحی مقدم، اکرمی و دیگران می دانند و خواهان بازگرداندن آنها به درون نظام شده اند، خوب این شدنی ست؟
من هم می فهمم که ما داریم راجع به کدام جریان و شخصیت ها صحبت می کنیم. اما من هم با خود طرح و هم با پیش فرض های آن مشکل دارم.
بسیار خوب ما هم اتفاقا می خواهیم در این حوزه ها با جنابعالی مصاحبه داشته باشیم.
در این طرح فرض گرفته شده که عده ای از چهره ها و شخصیت های سیاسی که حالا آن ها را فتنه گر یا سبز بنامیم به دور از نظام هستند و حالا ما بایستی کاری بکنیم که آن ها را مجددا به درون نظام بیاوریم.
حداقل فرض امام جمعه موقت تهران که از چهره های شاخص اصولگرایان است چنین است.
خوب من اشکالم دقیقا در همین جاست؟
چه اشکالی؟
چه کسی گفته که این ها بیرون نظام اند و به نظام اعتقاد ندارند و حالا جناب صدیقی و اصولگرایان دیگر می خواهند آن ها را به نظام بازگردانند؟
مگر نیستند؟ خودشان از ۲۲ خرداد به این سو بارها و بارها اعلام کرده اند.
بارها و بارها را ولش کنید شما یک بار، و فقط هم یک بار، نقل از آنچه که به قول شما سران فتنه می گویید بیاورید که گفته باشند ما نظام را قبول نداریم و خروج کرده ایم.
خوب اگر نظام را قبول دارند پس این طرح یا ایده بازگرداندن آنان به درون نظام چه ضرورتی پیدا می کند؟
من منظور جناب صدیقی و سایر رهبران اصولگرا را که پشت این جریان یا طرح هستند را می دانم. مراد آنان یک آشتی ملی است.
آشتی ملی میان اعضا و اجزاء یک مجموعه صورت می گیرد ولی در طرح جدید صحبت از بازگرداندن مخالفان به درون نظام است.
حکایت بیرون از نظام پنداشتن خیلی از معترضین و منتقدین ۱۵ ماهه اخیر حکایت زبان حال حضرت باری تعالی با مجنون است:
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق، آن شب مست مستش کرده بود
فارغ ازجام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق ،دل خونم نکن
من که مجنونم، تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو، من نیستم
گفت ای دیوانه، لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
این افرادی که قرار است به نظام بازگردانده شوند حکایت خونی است که سال ها در رگ و پی مجنون بوده است. این ها کی به دور از نظام بوده اند؟ بسیاری از آنان در زمره ی صادق ترین، وفادارترین، مومن ترین با ایمان ترین بچه های انقلاب بوده اند. حالا یک جریانات، اختلافات و منازعه سیاسی پیش آمد و آن مسائل بعد از انتخابات اتفاق می افتد و برخی از چهره هایی که خود را در آن انتخابات پیروز می دانستند، به این بچه ها و شخصیت ها لقب فتنه گر میدهند، آنان را متهم به دست داشتن در دست آمریکا و انگلستان می کنند و آن ها را متهم می کنند که می خواسته اند یک انقلاب مخملی به راه بیندازند . من دعا میکنم به حق این ماه مبارک که هیچ خطر و تهدیدی متوجه این مملکت و نظام نشود .اما من مرده و شما زنده، اگر روزی روزگاری خدای ناکرده تهدیدی متوجه ایران و این نظام شود، شما خواهید دید که خیلی از همین افرادی که من و شما آن ها را مثل اب خوردن فتنه گر نامیده ایم و بد ترین و موهن ترین نسبت ها را به آنان ظرف ۱۵ ماه گذشته اطلاق کردیم ، چگونه در خط مقدم به دفاع از نظام خواهند ایستاد. و از خیلی های دیگر صادقانه تر و استوارتر جانشان را فدای بقاء نظام خواهند کرد. حالا ما با اونها چگونه رفتار کردیم مسئله دیگری است.
پس مسئله بازگرداندن آن ها به درون نظام منتفی است؟
اصلا بسیاری از آن ها نظام اند ونظام یعنی آن ها.
یعنی اختلافی نیست؟
چرا اختلاف هست و زیاد هم هست. بسیاری از آن ها محاکمه شده اند ، در زندان بوده اند و هنوز هم هستند.
بسیار خوب مسئله بازگرداندن به نظام را میگذاریم کنار همین مسئله اختلاف که می گویید اختلافاتی میان آنان و جناح پیروز در انتخابات پیش آمد. خوب پیشنهاد آقای صدیقی در نماز جمعه هم دقیقا متوجه همین اختلافات است که یک انسجام و اتحادی میان نیروهای درون نظام ایجاد شود. ایشان به درستی احساس میکنند که مصلحت نظام و کشور است که از ابعاد رقابتها، رویاروییها و دشمنیها کاسته شود و در شرایطی که کشور مصادف با تهدیدات نظامی، تحریمها و مشکلات است، یک انسجام و یکپارچگی میان نیروهای نظام به وجود آید. احساس آقای صدیقی و بسیاری از اصولگرایان دیگر این است که ابعاد تنشها کاسته شود.حالا ایشان حلول ماه مبارک رمضان و نخستین خطبه نماز جمعه در این ماه را به عنوان یک جور خانه تکانی و کنار گذاشتن کدورتها و به اصطلاح آشتی ملی مطرح کردهاند. پرسش من از جنابعالی به عنوان یک استاد علوم سیاسی و تحلیلگر مسایل سیاسی ایران این است که ارزیابی شما از این طرح یا ایده چیست؟ اولا موفقیت آن را چقدر میدانید، ثانیا فکر میکنید واکنش طرف مقابل چگونه باشد؟ ثالثا فکر میکنید که این طرح چرا در چنین مقطعی مطرح میشود؟ آیا تغییر و تحولی میان اصولگرایان رخ داده یا اینکه بیشتر بحث شرایط خارجی و مسئله تحریمها و احتمال حمله نظامی است؟
خوب ببینید شما چند نکته کلیدی مهم در خصوص ایده آشتی ملی از ناحیه برخی از اصولگرایان که از جانب آقای صدیقی عنوان شده را مطرح کردید. اولا ایده آشتی ملی حرف جدیدی نیست و اولین بار در نماز جمعه تاریخی شان در ۲۶ تیر سال گذشته، آقای هاشمی رفسنجانی این اندیشه را مطرح کردند و پیشنهادات عملی و اجرایی هم دادند که این ایده از قوه به فعل در بیاید.
که البته نتایج زیادی هم به بار نیامد.
فیالواقع نتایج کمی هم به بار نیامد جه برسد به زیاد. هیچ نتیجهای بار نیامد.
اگر اشتباه نکنم جدای از آیت الله هاشمی رفسنجانی، شمار دیگری از بزرگان نظام هم آشتی ملی را به دنبال حوادث پس از انتخابات مطرح کردند. اینطور نبود؟
بله جدای از آقای هاشمی، آیات علامه امینی، جوادی آملی، مهدوی کنی، ناطق نوری و برخی از چهرههای شاخص موتلفه، چند تن از اعضا روحانیت مبارز و دیگران هم در جریان تلاطمهای سال گذشته، مسئله آشتی و وحدت ملی مطرح کردند.
پس چرا این طرح به سر انجام نرسید؟
به دلیل آنکه جناحی که خود را پیروز انتخابات میدانست، با اتکا به مجموعهای از امکانات، نیروهایی که در اختیار داشت و بعلاوه با در اختیار داشتن بنیه مالی و سایر بخشهای قدرت نیازی به وحدت یا آشتی ملی نمیید. بنابراین چه در پاسخ به پیشنهاد آشتی ملی آقای هاشمی رفسنجانی و چه در پاسخ به پیشنهاد رایزنی و حرکت در جهت وفاق و مصالحه از سوی دیگران همواره به سردی و از سر سیری پاسخ منفی داد و حاضر به مصالحه و آشتی نشد. برخی از چهرههای رادیکال آن نیز خیلی صریح در پاسخ به پیشنهاد آشتی ملی گفتند که آشتی با چه کسی؟ با فتنه گران؟ با عمال آمریکا و انگلیس؟
الان چطور؟ آیا هنوز هم فکر میکنید که آنها حاضر به مصالحه نباشند؟ با توجه به اینکه مسئله این بار نه از سوی آقای هاشمی یا مهدوی کنی بلکه از سوی آقای صدیقی که رابطه نزدیکی با اصولگرایان دارد مطرح میشود.
البته مسله اینبار فقط این نیست که آشتی ملی یا به قول شما بازگشت مخالفین یا معترضین به درون نظام دارد از جانب یک چهره اصولگرا مطرح میشود. واقعیت این است که ظرف این ۱۵ ماه به هر حال تغییر و تحولاتی در کشور اتفاق افتاده است.
به نظر شما این تغییر و تحولات احتمال موفقیت آشتی ملی را بیشتر کرده است؟
لزوما نه. من بیشتر دارم میگویم که این تغییر و تحولات باعث این شده که یک چهره اصولگرا مانند آقای صدیقی این فکر را مطرح کنند و شماری از اعضا و رهبران جامعه روحانیت مبارز که به هر حال یکی از ستون های طیف اصول گرایان است هم از آن استقبال کند. اینها لزوما به معنای آن نیست که احتمال شکل گیری آشتی ملی اینبار یشتر از سال گذشته شده باشد. برای اینکه چهرههای رادیکال و تندرو همچنان متکی به قدرت هستند و همچنان نیازی به تقسیم قدرت با دیگران نمیبینند و همه قدرت را برای خود میخواهند.
پس چرا آقای صدیقی این فکر را مطرح کردهاند؟
ببینید من بیشتر بر روی آن تغییر و تحولات تاکید دارم تا انگیزه جناب آقای صدیقی یا دیگران.
بسیار خوب. پس بحث را درباره همان تغییرات ادامه دهیم.
ببینید وقتی یک جایی آتش میگیرد همه میدوند که آتش را خاموش کنند. پس از اطفا حریق آدمها فرصت و مجال پیدا میکنند که از خود بپرسند که چه شده و چه نشده و خسارت آتش چقدربوده . پس از اعلام نتایج انتخابات ۲۲ خرداد سال پیش ایران آتش گرفت. طبیعی است که طیف پیروز در انتخابات میدوید که آتش را خاموش کند. در آن شرایط خبط و خطاهای زیادی صورت گرفت و جور و جفاهای زیادی اتفاق افتاد که نه ضرورت داشت و نه انصاف بود. حالا که آبها از آسیاب افتاده و آتش خاموش شده یا به تعبیر من بحران فروکش کرده، بسیاری از اصولگرایان وقتی به عقب باز میگردند شاید احساس کنند که خیلی از اقدامات لازم هم نبود.
آیا این احساس در میان طیف اصولگرایان عمومیت دارد؟
خیر بهیج وجه. صرفا در برخی از آنها این احساس به وجود آمده است که تندرویها و اقدامات.............
ولی هنوز هم برخی از اصولگرایان خیلی قرص و محکم صحبت از انقلاب مخملی، کودتا و فتنه و یک میلیاردی که سعودیها به نیابت از آمریکا دادهاند، میکنند.
من همیشه صحبت از طیف اصولگرا میکنم. چون اصولگرایی در بر گیرنده افکار و عقاید و چهرههای متفاوت و بعضا متضادی است. دکتر احمد توکلی، دکتر خوش چهره،دکتر علی مطهری، مهندس باهنر، الیاس نادران، قالیباف، دکتر افروغ،مهندس چمران و دهها نام دیگر را ما اصولگر میدانیم. در عین حال، حاج حسین شریعتمداری، حاج منصور ارضی، دکترمهدی کوچک زاده، حمید رسایی، حجت الاسلام آقاتهرانی،حجت الاسلام علیرضا پناهیان، آیت الله جنتی، دکتر الهام، جناب روح الله حسینیان به همراه شماری از مسئولین و فرماندهان نظامی و انتظامی هم اصولگرا هستند. کمتر موردی را میتوان سراغ گرفت که این چهرهها دارای نقطه اشتراک باشند. فی الواقع اگر ضدیت با جریان اصلاح طلب را مستثنی کنیم، در کمتر موردی جریان اصولگرا میتواند به اجماع برسد. در همان فردای اعلام نتایج انتخابات این تکثر در نگاه و فقدان اجماع وجود داشت.منتهی فشار جبهه گسترده مخالفین و معترضین آنها را در کنار هم قرار میداد. حالا که آن فشار از میان رفته یا به شدت کاهش پیدا کرده است، یواش یواش اصولگرایان لایه به لایه میشوند و دیگر آن نیروی خارجی که آنها را کنار هم قرار میداد، وجود ندارد.
پس این رویارویی میان مجلس و دولت و برخی از اصولگرایان را اجتناب ناپذیر میدانید؟
این تازه شروعش است. هر قدر که حضور مخالفین کم رنگ تر میشودبه همان میزان شکاف میان اصولگرایان عمیقتر و آشکارترخواهد شد. بنابراین من معتقدم که افق و عرصه سیاسی کوتاه مدت ایران خلاصه میشود در دست اصولگرایان و اصلاح طلبان خیلی نقشی ندارند ؛ یعنی اثری و حضوری و تاثیری خیلی جدی نخواهند داشت . برای مثال، در انتخابات مجلس نهم و ریاست جمهوری یازدهم رقابت اصلی میان چهرههای اصولگراخواهد بود. یا اگر انتخابات شوراهاست، رقابت اصلی میان اصولگرایان خواهد بود. همچنان که امروزه شاهد هستیم کل اخبار و مسائل مربوط به سبزها محدود شده به این که فی المثل مهندس موسوی چه گفته و کدام انتقاد را کرده و آقای کروبی چه شکایتی داشته و کی از زندان آمده به مرخصی و مسائلی از این دست. اما مسائل و رویدادهای مهم سیاسی در اردوگاه اصولگرایان است.
و شما معتقدید همه اصولگرایان از طرح آقای صدیقی حمایت نمیکنند؟
همین طور است. طیف تندروی اصولگرا همچنان به دنبال همان حرفها، تهمتها و تئوریهای توطئه سال گذشته است. این که حوادث سال گذشته فتنه بوده، فتنهگران با آمریکا و انگلیس در ارتباط بوده اند ، از آنها پول گرفته اند، میخواسته اند انقلاب مخملی کنند، سران فتنه را بایستی دستگیر کرد و مردم میگویند که چرا اینها هنوز دستگیر نشده اند و ... این نوع نگاه. در نقطه مقابل تندروها، طیف میانهرو، تعقلگرا و باحساب و کتابتر و واقعبینتر اصولگرا قرار دارد. این طیف اگرچه ممکن است که ظاهر هم نکند، اما علیرغم انتقاداتش به عملکرد مهندس موسوی و آقای کروبی خیلی به دنبال تئوریهای توطئه و فرضیههای دایی جان ناپلئونی نیست. بسیاری از نیروها و چهرههای اصلاحطلب و چپ را فرزندان خلف انقلاب و نظام میدانند و اعتقادی به کنار گذاردن آنها ندارد چه رسد که آنها را خواسته باشند به غل و زنجیر بکشند. این بخش از اصولگرایان بیش از آنکه نگران سبزها و اصلاحطلبان باشند، نگران عملکرد و بسیاری از سیاستهای ناپخته دولت در حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی است.
ما تا به حال مشکلات و باید و نبایدهای اصولگرایان را در رسیدن به وحدت یا طرح آشتی ملی از ناحیه امام جمعه موقت تهران گفتیم. حالا فرض بگیریم که جناح میانهرو اصولگرا بتواند رهبری این طیف را بر عهده بگیرد و به دنبال طرح آشتی ملی برود. واکنش طرف مقابل چگونه خواهد بود؟ اگر قرار شود آشتی ملی یا هر اسم دیگری که بر آن بگذاریم صورت بگیرد، طرف مقابل هم میبایستی خواهان آن باشد. قبول دارید که تندروی که در این طرف اشاره میکنید در آن طرف هم کاملاً مشهود است؟ سوال بسیاری آن است که چه انتظار و توقعی از طرف مقابل دارید؟ طرف مقابل چه قدمهایی باید بردارد؟
درست میگویید تندروی و افراطگرایی فقط در میان اصولگرایان نیست. در میان سبزها هم تندروی و رادیکالیزم وجود دارد. همچنان که برخی اصولگرایان سبزها را فتنهگر میدانند، برخی از سبزها هم به جز برکناری حکومت و اساساً تغییر نظام به راه حل دیگری اعتقاد ندارند. بسیاری ازتندروهای این طرف، از یکسو نظام را اصلاحناپذیر میدانند و از سویی دیگر قانون اساسی را ناقص تر از آن میدانند که بتوان در چارچوب ان یک سری اصلاحات و تغییرات دمکراتیک درون نظام بوجود آورد. در عین حال بدنه سبزها را عمدتاً کسانی تشکیل میدهند که این نگاه افراطی را ندارند و اصالتا به اصلاحپذیر بودن نظام باور دارند.
ولی به نظر میرسد که تندروی در جریان مقابل بیشتر از تندروی در جناح حاکم است
نمیدانم من خیلی به انچه میگویید باور ندارم. اشکال این جاست که اصولگرایان چون قدرت را در دست دارند، خیلی راحت میتوانند هر چه میخواهند بگویند و هر چه میخواهند بکنند. هیچ حرفی و عملی نبوده که اصولگرایان حاکم خواسته باشند در این ۱۵ ماهه گذشته انجام دهند ولی نتوانسته باشند. یا مثلاً بگویند که قانون نمیگذارد و قانون دست و بال ما را بسته. این کار یا آن اتهام خارج از چارچوب قانون است و ما نمیتوانیم و نمیشود این کار را کرد. هر چه خواستند کردند و هر اتهامی که خواستند به مخالفینشان وارد کردند و هر طور هم که به عقلشان رسید با مخالفین برخورد کردند. خیلی راحت به فرزندان صادق و سینهسوخته انقلاب، به کسانی که در گذشتهشان به جز خدمت و خدمت و بازهم خدمت به انقلاب و نظام نقطه دیگری نیست هرچه خواستند گفتند و هر کار که خواستند کردند. اما در طرف مقابل این گونه نیست. آنها امکانات ندارند والا خیلی از افراطیون و تندروهای آنها از تندروهای اصولگرایان تندروتر و افراطیترند. منتهی فضا برای نشان دادن احساسات سیاسیشان وجود ندارد. تندروی، مخالفت و بغض و کینه در آن طرف خیلی زیاد هست و همچون آتشی به زیر خاکستر است. اما در پاسخ به این سوالتان که سبزها چه گامی را میتوانند در جهت تحقق اشتی ملی بردارند، به نظرم آنها گام اصلی را برداشته اند.
کدام گام؟
به رسمیت شناختن نتایج انتخابات و در نتیجه به رسمیت شناختن دولت دهم.
ولی خیلی از سبزها این را نپذیرفته اند.
مهم رهبران سمبلیک مخالفین است که مهندس موسوی و کروبی هستند. هر دو آنان دولت احمدینژاد را به رسمیت شناخته اند که به معنای پذیرش دوفاکتو نتیجه انتخابات د هم میباشد.
چه اقدامات دیگری در جهت آشتی ملی باید به عمل بیاورند؟
ببینید اولا مخالفین و معترضین به نتیجه انتخابات نه قدرتی دارند، نه تشکیلاتی،نه روزنامه ای دارند، نه رسانه ای و نه از هیچ امکانات دیگری برخوردارند. بنابراین از یک مجموعهای که هیچ چیز نداردو صرفاً از یک محبوبیت گسترده برخوردار است خیلی نمیتوان انتظار داشت که بگوییم آنها این گام را بردارند یا آن یکی را. به علاوه من خیلی مطمئن نیستم که اساساً آشتی ملی یا طرح بازگشت به نظام و از این دست مفاهیم خیلی مباحث و مقوله های جدی و عملی باشد. یا اساساً این اقدامات خیلی ضرورتی داشته باشد.
یعنی انسجام و همدلی میان جریانات سیاسی جامعه مهم نیست؟
نه مهم نیست.
این را جدی میفرمایید؟
کاملاً. بسیاری از اصطلاحات و مفاهیمی که ما در گفتمان سیاسی مان به کار میبریم و مطرح هستند نه این که درست نباشند، بلکه بیمعنا و بیهوده هستند. منظورم از معنا آن است که کاربرد عملی ندارند. از جمله اینها همین اصطلاحات اتحاد، انسجام، همدلی، وفاق ،اشتی ملی، یکرنگی و این حرفهاست. ما از اول انقلاب مدام گفته ایم که ید واحده باشیم، اختلافات را کنار بگذاریم و قس علیهذا بدون انکه این حرفها کوچکترین فایده و اثر عملی تا به امروزداشته باشد.
چرا؟
چون ضرورت نداشته. چون اساساً فایده ای نداشته. مگر احزاب ، آدمها و جریانات سیاسی در کشورهای دیگر با هم منسجم اند؟ هر وقت ما ۷۰ میلیون ایرانی از نظر شکل، تحصیلات، گرایشهای دینی، پایگاه طبقاتی و اجتماعی و خیلی چیزهای دیگر یک شکل و یک دست شدیم،انوقت از لحاظ سیاسی هم متحد خواهیم شد. مگر میشود یک جامعه مدرن امروزی را پیدا کرد که همه شهروندان و مردمانش، همه احزاب سیاسی و گروههای اجتماعی اش مثل هم باشند؟ این که گرایشهای مختلف و جریانات و نگاههای مختلف داریم، بدیهیترین و طبیعیترین مسئله است. مگر میشود یک آدم ثروتمند در همان حزبی فعالیت کند که آدم فقیر؟ مگر میشود آدمهای تحصیلکرده یا شهر نشین در حزبی جمع شوند که عمده اعضایش را کشاورزان تشکیل میدهند؟ مگر میشود یک آدم با اعتقادات دینی محکم در همان تشکلی باشد که سایر اعضایش سکولار یا لائیک هستند؟ مگر میشود کارگران در همان حزبی باشند که کارخانهداران هم در آن هستند؟ جامعه که گونی سیبزمینی یا برنج نیست که همهاش برنج یا سیب زمینی باشد. جامعه دربرگیرنده اقشار و لایههای مختلف و متضاد است. چه از منظر اندیشه ،چه از منظر اعتقادات، چه از منظر منافع اقتصادی و چه از منظرهای دیگر.
با این تحلیل که هیچ وقت آشتی ملی اتفاق نمیافتد؟
نباید هم اتفاق بیافتد. آن چه که لازم است حاکمیت قانون است که همه این متفاوت ها بتوانند در یک شرایط طبیعی سیاسی و اجتماعی به حیاتشان ادامه دهند. آنچه که لازم است به رسمیت شناختن حقوق مدنی افراد جامعه است نه این که با هم به اتحاد و انسجام برسند که گفتیم نشدنی است. آن چه که جوامع را حفظ میکند و مانع از فروپاشیشان میشود به رسمیت شناختن حقوق مدنی و قانونی شهروندان است.
پس شما نه از منظر عملی و نه از منظر جامعهشناختی به طرح وحدت ملی اعتقادی ندارید؟
نه ندارم و معتقدم بزرگترین خدمتی که اصولگرایان و غیر اصولگرایان میتوانند به ایران بکنند تلاش در جهت دفاع از حقوق مدنی شهروندان است و نه آشتی ملی و نه طرح بازگرداندن مخالفان به نظام.
امروز: آیت الله بیات زنجانی، از مراجع تقلید، با ارسال پیامی در خصوص وقایع اخیر تهران و شیراز، تاکید کرد: هتک حرمت انسان، مساوی با هتک حرمت خانه کعبه و بلکه بالاتر از آن است و جسارت به یک انسان مسلم و یک انسان محترم، جسارت به خدا و جسارت به مقدسات خداست؛ نوعی جنگ و محاربه با خداست.
به گزارش کلمه، آیت الله بیات که پیش از این هم در تماس تلفنی با مهدی کروبی، حمله به منزل وی را محکوم و از ایستادگی وی تقدیر کرده بود، این بار در پیامی صوتی، تحرکات اخیر گروههای به ظاهر خودسر علیه منتقدان دولت را به شدت محکوم کرد و به محرکان حرمتشکنان نیز هشدار داد که از سرنوشت صدام و دیگر جباران عالم درس بگیرند.
فایل صوتی این پیام از سایت ایشان قابل دریافت است و متن کامل پیام مذکور نیز به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با کمال تاسف، حوادثی اتفاق می افتد که برای هر انسان آگاه، منصف و با وجدان نه تنها تاسف بار است بلکه طبق فرموده امام علی(ع)، اگر انسان در این شرایط آرزوی مرگ کند، جا دارد و آن حوادثی است که هم در آن حریم ماه مبارک رمضان شکسته شده، هم حریم لیالی قدر شکسته شده، هم حریم امام علی بن ابیطالب(ع) امام اول شیعیان شکسته شده، و با کمال تاسف توسط کسانی هم شکسته شده که مدعی دوستداری اهل بیت(ع) اند و اگر کسی از آنها بپرسد، ادعای تشیع و شیعه بودن هم دارند.
واقع قضیه این است که هتک حرمت انسان، مساوی با هتک حرمت خانه کعبه و بلکه بالاتر از آن است و جسارت به یک انسان مسلم و یک انسان محترم، جسارت به خدا و جسارت به مقدسات خداست؛ نوعی جنگ و محاربه با خداست؛ تا چه رسد به اینکه انسان به یک مجتهد و یک سید بزرگوار مثل آیت الله دستغیب آنهم در ماه مبارک رمضان و لیالی قدر و ایام مربوط به قدر و مربوط به امام علی(ع) جسارت کند، و یا جسارتی که با کمال تاسف در تهران و نسبت به یکی از یاران امام(ره)، روحانی مجاهد و بزرگوار جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدی کروبی صورت گرفته و نظیر این، جسارتهائی که مدتی قبل در قم حریم مرجعیت را شکستند و یک مرجع مسلم تقلید را مورد اهانت قرار دادند بدون اینکه حتی اظهار تاسف کنند.
من تاسفم از این جهت است، چرا این کارها در ماه رمضان رخ می دهد، چرا این اتفاقات و حوادث، در لیالی قدر رخ می دهد؟ و جالب این است که مسوولان ما، مسوولان نظام آیا اطلاع از این وضعیت دارند و برخورد نمی کنند که "إنّا لله و إناّ إلیه راجعون" و اگر اطلاع ندارند که باز هم " إنّا لله و إناّ إلیه راجعون". این کارها با کدام عقل و منطق قابل دفاع و قابل توجیه است؟ این آقایان چه گناهی مرتکب شده اند؟ یا مثلاً یک جائی یک برنامه ای تنظیم می کنند و عکس افرادی را در آنجا زیر پای افراد می گذارند و هتک حرمت آنها را به عنوان شرط ورود به آن برنامه معرفی می کنند.
این مسائل را بنده به عنوان یک طلبه، به عنوان یک انسان و به عنوان یک شهروند ایرانی چطور ببینم و تحمل کنم؟
من با صراحت عرض می کنم آنهائی که چنین کارهائی را می کنند بدانند یک روز از روزهای خوشی آنها کاسته و یک روز هم از روزهای سختی افرادی که مورد ظلم واقع می شوند کاسته می شود. خدا در کمین است "إنّ ربّک لبالمرصاد"؛ رقیب و عتیب در کمین است. ندیدید صدام را! ندیدید قدرت های بزرگ را! همه ما این قدرتها را دیده ایم و جباران عالم را دیده ایم!
من به عنوان یک دوستدار این کشور، دوستدار این جامعه، دوستدار این مردم و دوستدار حتی آنهائی که به نظر خود من، نا آگاهانه وارد این قضایا شده اند و آگاهی مربوط به کسانی است که این افراد را تحریک می کنند، توصیه می کنم توبه کنید و بازگردید به سوی خدا، بازگردید به سوی اولیاء خدا، حرمت شکنی دیگر بس است؛ خدا می داند که این حرمت شکنی ها عرش خدا را می لرزاند.
من امیدوارم خداوند، شرایط هدایت و توبه و شرایط بازگشت این افراد را فراهم کند و من توصیه می کنم به مسوولان که با این قضایا قاطعانه برخورد کنند که اگر حرمت شکنی باب شود، باب خواهد شد و همه ما باید تلاش کنیم حرمت ها را حفظ کنیم.
امیدوارم مردم ما همانطوری که اثبات کردند آگاهند، این آگاهی شان به مجموعه قضایا منتقل شود انشاء الله تعالی؛ خداوند شرایط انابه و توبه را برای همه ما فراهم کند.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
آزاد کمانگر دانشجوی دانشکده فنی و مهندسی یزدان پناه سنندج دو روز پیش در پی مراجعه به دانشگاه بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، آزاد کمانگر که خواهر زاده فرزاد کمانگر معلم اعدامی است پیشتر در پی برگزاری مراسم یادبودی برای اعدام شدگان 19 اردی بهشت در خرداد ماه سالجاری تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفته بود که به دلیل عدم حضور وی در منزل، تلاش برای بازداشت وی ناموفق بوده است.
خانواده این فعال دانشجویی در مراجعه به اداره اطلاعات سنندج و دادگاه انقلاب موفق به کسب خبر از وی نشدند.
گفتنی است پیشتر در پی برگزاری این مراسم شش تن از دانشجویان این دانشگاه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و منزل خواهر فرزاد کمانگر جهت بازداشت فرزندش نیز یورش شده و کلیه لوازم شخصی وی ضبط شد.
امروز:در ادامه تجمع هفته گذشته معلمان در مقابل مجلس؛ امروز نیز دهها تن از معلمان خرید خدمتی آموزش و پرورش در اعتراض عدم استخدام خود در آموزش و پرورش مقابل مجلس تجمع کردند.
برخی از این معلمین در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، گفتند که پس از ۹ سال اشتغال هماکنون، آموزش و پرورش از استخدام آنها خودداری میکنند.
گفتنی است؛ بخشی از معلمین حاضر در تجمع امروز معلمین مازندرانی هستند.
با پایان یافتن فرصت اجرای برنامه چهارم توسعه آخرین گزارش نظارتی برنامه چهارم مربوط به سال ۸۶ است و از آن سال به بعد دولت گزارش نظارتی منتشر نکرده است. این درحالی است که محمود احمدینژاد، در آخرین کنفرانس مطبوعاتی خود با خبرنگاران در این رابطه به خبرنگار ایلنا گفته بود که این گزارشها آماده شده و بزودی منتشر میشوند. رییس دولت دهم گفته بود که عملکرد برنامه چهارم براساس گزارشهای نظارتی بهتر از برنامههای دوم و سوم توسعه است.
گزارشهای نظارتی که در سالهای گذشته از روند اجرای برنامههای توسعهای منتشر شده به صورت تحلیلی و با ارایه نمودار و تلفیق آمارهای منتشره از سوی مرکز آمار و بانک مرکزی ارایه شده است. این گزارشها براساس قانون باید شامل: "بررسی عملکرد مواد قانونی برنامه، بررسی عملکرد سیاستهای اجرایی، بررسی عملکرد متغیرهای عمده کلان و بخشی، از جمله تولید و سرمایهگذاری، تجارت خارجی، تراز پرداختها، بودجه، بخش پولی و تورم، اشتغال و بیکاری، پیشرفت عملیات اسناد ملّی توسعه بخشی، استانی و ویژه، ارزیابی نتایج عملکرد و تبیین علل مغایرت با برنامه و در نهایت ارائه پیشنهادهای لازم به منظور بهبود عملکرد برنامه باشد. "
همچنین در ماده ۱۵۸این قانون تاکید شده بود که معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی(سازمان مدیریت و برنامهریزی سابق)، به منظور ارزیابی میزان پیشرفت کشور در چارچوب موازین، برنامه چشمانداز و سیاستهای کلی نظام، باید شاخصهای مربوط را متناسب با شاخصهای بینالمللی تنظیم و مقایسه و در تیرماه هر سال نتایج حاصل از اندازهگیری شاخصهای مذکور را به همراه نقاط قوت و ضعف و پیشنهادهای مؤثر برای بهبود وضعیت کشور به مقام معظم رهبری، دولت و مجلس شورای اسلامی تقدیم کند.
اگرچه گزارش نظارتی سال ۸۶ - آخرین گزارش نظارتی دولت نهم -با این ویژگیها منتشر شد، اما پس از این زمان هرآنچه تحت عنوان گزارش منتشر شده شاخصهای کلانی است که گاهی مسئولان دولتی مطرح کردهاند. این در حالی است که تنها گزارشی که از وضعیت اقتصادی کشور در سال ۸۷ و ۸۸ منتشر شده و رییس جمهور با ارایه آنها به مقام معظم رهبری بدان استناد کرده است، نماگرهای سالانه بانک مرکزی است.
این گزارش میافزاید؛ برخی از اعضای تیم اقتصادی دولت نهم پیش از این در مواجهه با انتقادات مطرح شده از عدم ارایه گزارش نظارتی برنامه عنوان میکردند که دولت اعتقادی به اجرای برنامه چهارم ندارد، با این حال دولت در ماده ۱۸۹لایحه برنامه پنجم تصریح کرده که به منظور حسن اجرای برنامه و ارزیابی میزان پیشرفت کشور در چارچوب چشم انداز و سیاستهای کلی برنامه، معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی، گزارش نظارتی هر سال برنامه را حداکثر تا پایان آذرماه سال بعد تهیه و به دولت ارائه تا جهت اطلاع عموم منتشر کند.
امروز:جمعی از اصلاح طلبان آذربایجان شرقی با نگارش متنی خطاب به قوه قضاییه حمایت خود را از شکواییه هفت اصلاح طلب قربانی دخالت نظامی در انتخابات اعلام کردند . در بخش از این بیانیه آمده است : "که اجرای بدون تنازل قانون، همچنان حلقه مفقوده رویدادهای کشورباقی مانده است و ظاهرا قرار نیست حتی برای حفظ ظاهر هم که شده قانون اجرا شود. اگر ریگی به کفش ندارند و اگر کشف حقیقت آنگونه که ادعا می کنند مد نظر آقایان بوده است، چرا هر چراغی که به تاریکخانه وقایع یکسال گذشته تابانده می شود را با عصبانیتی هر چه تمامترخفه میکنند؟"
به گزارش ندای سبز متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است :
بیش از یک سال از انتخاباتی که می توانست بزرگترین رویداد سالهای اخیر ایران تلقی شده و آبرویی ابدی برای نظام جمهوری اسلامی به ارمغان بیاورد و آن را تثبیت کند و به مدد زیاده خواهی عده ای به کودتایی تمام عیار بر علیه خواست عمومی بدل شد گذشته است. در این یکسال ارکان حاکمیت از هر طریق سعی در القاء این مطلب داشته اند که نه تنها انتخابات سالم برگزار شده است بلکه در این مدت چشم فتنه نیز کور شده و حتی کسانی که به
کاندیدایی غیر از فرد حاکم رای داده بودند از نظر خود برگشته اند و الحدلله سلامتی حاصل است و همه چیز به روال عادی خود بر گشته است. اما عجیب است که اجرای بدون تنازل قانون، همچنان حلقه مفقوده رویدادهای کشور
باقی مانده است و ظاهرا قرار نیست حتی برای حفظ ظاهر هم که شده قانون اجرا شود. در این موقعیت سئوال این است که اگر حالت فوق العاده پس از انتخابات پایان پذیرفته است،چرا حاکمیت همچنان از یادآوری رویدادهای یکسال گذشته هراسناک است؟ اگر ریگی به کفش ندارند و اگر کشف حقیقت آنگونه که ادعا می کنند مد نظر آقایان بوده است، چرا هر چراغی که به تاریکخانه وقایع یکسال گذشته تابانده می شود را با عصبانیتی هر چه تمامترخفه می
کنند؟ چرا وقتی دلسوختگان انقلاب و یاران صدیق امام که در این مدت آماج قانون شکنی ها و مظالم و پرونده سازی ها واقع شده اند شکایتی از سر درد و دلسوزی با لحاظ نمودن شرایط قانونی به دستگاه قضا می برند، اینگونه باید
به زندان فراخوانده شوند؟
اظهارات فردی به نام سردار مشفق که موید برنامه ریزی ستاد کودتا برای از صندوق در آوردن نام احمدی نژاد از صندوق رای یه هر شیوه غیر ممدوح بوده و توام با وارد کردن اتهاماتی واهی به سران اصلاح طلب ،شخصیت های سیاسی و احزاب می باشد که باید از سوی مدعی العموم مورد شکایت واقع میشد به سرنوشتی غریب دچار شده است . این سرنوشت عجیب این سوال را مطرح می کند :.. در کجای دنیا شاکی بعد از شکایت توسط متشاکیان به زندان برده می شود ؟ ظاهرا گوش حاکمیت چنان بر تظلم خواهی اصلاح طلبان سنگین شده است. که صدای ظلم وجور های زندانیان و خانواده ای اسرای در بند را نمی شنودو به نظر می رسد اگر حاکمان فعلی خود را بر اوضاع مسلط می دیدند، حد اقل این بود که باید دادگاهی صوری تشکیل می شد و با رعایت ظاهر قانونی ادله شاکیان استماع، بررسی و نقض می شد؛ اما چه می شود کرد که دستگاه محترم قضایی حتی حوصله برگزاری دادگاهی فرمایشی را هم ندارد و این موضوع در روزهای مبارکی که پر است از یاد علی و قصه عدالت او، بسیار دردناک است.
ما ، ضمن اعلام حمایت از شکایت این هفت چهره مورد ظلم و اتهام واقع شده اصلاح طلب که سوابق درخشان تک تک آنان بیانگر صداقت و توان و شایستگی شان است، از دستگاه قضا می خواهیم لا اقل برای یکبار هم که شده شکل قانونی را در شکایت علیه بخشی از حاکمیت رعایت کند و همچون علی که ادعای پیروی اش را دارند در دادگاه خود را هم شان شهروندان ساده قرار دهند و لذت اجرای عدالت را بر جامعه تشنه عدالتی که مدتهاست اما آن را در افسانه ها جستجو می کند بچشانند اگر چه می دانیم این توصیه مشفقانه هم راه به جایی نخواهد برد.
جمعی از اصلاح طلبان آذر بایجان شرقی
امروز:این رفتارها بیش از هر چیز باعث وهن نظام است
در پی تعرض صورت گرفته به منزل حجت الاسلام و المسملین مهدی کروبی، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی در تماسی تلفنی این اقدام را محکوم کرد.
به گزارش کلمه به نقل از روابط عمومی دفتر سید محمد خاتمی رئیسجمهور سابق کشورمان در این تماس ضمن اظهار تاسف شدید از تعرض به این یار انقلاب و خدمتگزار مردم و محکوم کردن تخریبها و هتاکیهای صورت گرفته ابراز امیدواری کرد که مسئولان ذی ربط در رسیدگی و پیگیری این حادثه زشت و تلخ برخورد و با مسببان و عاملان آن به وظیفه خود عمل کنند.
خاتمی در این تماس تاکید کرد: با کمال تاسف عدم برخورد جدی با چنین پدیدهای باعث جریتر شدن قانون شکنان و هیاهوگران شده است. وی خاطر نشان کرد: این رفتارها بیش از هر چیز باعث وهن نظام و لطمه دیدن انقلاب است.
امروز:میرحسین موسوی و زهرا رهنورد برای دیدار با مهدی کروبی و فاطمه کروبی به منزل ایشان رفتند.
به گزارش خبرنگار سحام نیوز این دیدار که با هدف دلجویی از مهدی کروبی در پی حملات پی در پی به منزل ایشان، انجام گردید؛ در ابتدا میرحسین موسوی و خانم رهنورد از خسارت های وارده به ساختمان بازدید کردند. پس از آن آقای موسوی خانم رهنورد در منزل مهدی کروبی حضور یافتند و با ایشان به گفتگو پرداختند.
در این دیدار خانم فاطمه کروبی ضمن خوش آمد گویی به میرحسین موسوی و خانم رهنورد،اقدام اخیر این اراذل و اوباش را وحشیانه و بدور از انسانیت دانست و افزود:"متاسفانه این افراد بدون رعایت حقوق مردم و نیز بدون درنظر گرفتن حرمت شب های قدر، اقدام به تخریب اموال ، فحاشی و نیز تجاوز به حقوق شهروندان و همسایگان نمودند تا آنجا که چادر از سر یک زن مسلمان نیز کشیدند." فاطمه کروبی در ادامه افزود:"امیدواریم هیچ گاه در تاریخ این انقلاب شاهد این رفتارها نباشیم".
میرحسین موسوی نیز با اظهاار تاسف از وقایع رخ داده در شب های قدر گفت:"اینکه این افراد حرمت این شب ها را نگه نمی دارند و این اقدامات سخیف را صورت میدهند، نشان از بیگانگی و نااشنایی آنان با اصول اسلام است. ابتدا اقدام به تخریب و تجاوز به حقوق مردم میکنند و چند دقیقه بعد مراسم دعا برگزار می کنند. این خود نشان از دوگانگی در رفتار و عقاید است."
مهدی کروبی نیز در این دیدار ضمن خیرمقدم و عرض تشکر از میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد، گزارشی از این ۵ شب ارائه نمود.
لازم به توضیح است صبح روز حادثه، میرحسین موسوی در تماسی تلفنی با مهدی کروبی از اعلام آمادگی خود جهت حضور در منزل ایشان خبر داده بود.
امروز:پنجاه روز از قطع تماس تلفنی زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین می گذرد . ۵۰ روزی که خانواده این زندانیان که برخی از آنها تنها راه ارتباط با عزیزان شان تلفن بوده از ارتباط با آنان محروم شده اند .
به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده زندانیان سیاسی این بند که بیشترشان زندانیان حوادث پس ازانتخابات هستند بارها برای پی گیری این قطع ارتباط به دادستانی تهران و دیگر مراجع قضایی مراجعه کرده اند ، اما هر بار مسوولان دادستانی به خانواده ها اعلام کرده اند که آنها در قطع این ارتباط نقشی ندارند و حتی به خانواده ها وعده داده اند که به زودی تماس تلفنی زندانیان وصل می شود .
اما همچنان این وعده ها بی ثمر بوده است و درست قبل از روزی که ۱۷ زندانی سیاسی این بند به خاطر اعتراض به رفتارهای توهین آمیز ماموران و شرایط نامناسب این بند به سلول انفرادی منتقل شده و سپس دست به اعتصاب غذا زدند ارتباط تلفنی زندانیان قطع شده است .
اکنون ارتباط زندانیان با خانواده هایی که در شهر تهران به سر می برند به ملاقاتهای هفتگی محدود شده است . آن دسته از خانواده ها که در شهرستان زندگی می کنند، تا هفته ها از زندانی های خود بی خبرند ،چرا که بسیاری از آنها امکان سفر هفتگی را به تهران ندارند .این بی خبری دائمی به خصوص برای والدین میانسال زندانیان و کودکان خردسال آنان موجب نگرانی شدید و حتی بروز بیماری های روحی و روانی شده است .
خانواده یکی از زندانیان این بند می گوید «:مدتهاست که فرزند خردسالم را به دلیل محدودیت در ملاقاتهای حضوری به ملاقات پدرش نمی برم. ملاقات کابینی نیز به جهت روحی اثر بدی روی بچه می گذارد ، دل فرزندم به همان تماسهای یک یا دو دقیقه ای تلفنی با پدرش خوش بود که همان را هم از ما گرفتند. در طول هفته مدام دلم شور می زند نکند بلایی سر همسرم آمده باشد ومن از آن بی خبر مانده باشم به همین دلیل با اضطراب زیاد روزهای ملاقات را آغاز می کنم.»
زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ نیز بارها به قطع تماس تلفنی شان اعتراض کرده اند. اما هربار پاسخ متفاوتی را از مسوولان بویژه بزرگ نیا ،رییس بند ۳۵۰ شنیده اند . آنها گاهی رو به زندانیان می گویند که وزارت اطلاعات اجازه وصل مجدد تلفن ها را نمی دهد و قصد دارند شرایط بند امنیتی ۲۰۹ را بر این بند نیز حاکم کنند. گاهی هم پاسخی متفاوت به زندانیان می دهند و از آنها می خواهند که طی تعهد نامه کتبی از رفتارهای گذشته شان از جمله اعتراض های هفته های قبل بویژه اعتصاب غذا اظهار ندامت و از مسوولان زندان طلب بخشش کنند تا دوباره تلفنهای بند وصل شود .
تقاضایی که هر بار با مخالفت زندانیان این بند مواجه می شود چرا که آنها فقط جقوق اولیه انسانی شان را از زندانبانان طلب می کنند اما آنها با گذاشتن شروط عجیب و غریب برای استفاده از حقوق اولیه زندانیان قصد تحقیر آنها را در سر می پرورانند در حالی که جق تماس تلفنی هم مانند دیگرخواسته ها حق اولیه زندانیان است و نباید در برابر شرط وشروط به آنها اعطا شود .
خانواده زندانیان سیاسی از دادستان تهران می خواهند که هر چه زودتر امکان تماس تلفنی زندانیان را فراهم کند و دهها خانواده نگران را از نگرانی برهاند .
امروز:مهندس محسن صفایی فراهانی یکی از هفت شکایت کننده علیه کودتای انتخاباتی از سه شنبه در بهداری اوین بستری و از یکشنبه شب نیز به بیمارستان قلب تهران فرستاده شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه صفایی فراهانی در تماس تلفنی کوتاهی که در ساعات پایانی یکشنبه با خانواده خود داشته ضمن اعلام این خبر گفته است: از سه شنبه در بهداری اوین بستری است و امروز صبح (یکشنبه) او را برای چک آپ به بیمارستان مدرس تهران برده اند. امشب نیز وی به بیمارستان قلب تهران منتقل شده است. هنوز از اینکه ایا صفایی فراهانی در بیمارستان قلب بستری شده است یا خیر اطلاعی در دست نیست اما به گفته ی همسر وی حال او اصلا مساعد نبود. اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال می شود .
امروز:به دنبال حوادث پیش آمده در شب های قدر و بی احترامی عده ای بسیجی نما به شیخ مهدی کروبی عصر امروز بعضی از اعضای مجمع روحانیون مبارز به دیدار مهدی کروبی رفتند.
به گزارش خبرنگار سحام نیوز در این دیدار موسوی خوینی ها، موسوی جمارانی، سید کاظم موسوی بجنوردی، موسوی لاری، سراج الدین موسوی حضور داشتند. اعضای مجمع روحانیون مبارز ضمن محکوم نمودن این اقدام نا بخردانه و به دور ازاصول انسانی و اسلامی، رسیدگی هرچه سریعتر مراجع قانونی نسبت به این حادثه را خواستار شدند. همچنین عصر روز گذشته غلامحسین کرباسچی و یاسر هاشمی رفسنجانی نیز با کروبی دیدار داشتند.
از روز گذشته و به دنبال شکسته شدن محاصره منزل مهدی کروبی، شخصیت های مختلف سیاسی با حضور در منزل مهدی کروبی و همچنین تماس های تلفنی از وی دلجویی کردند.
امروز:عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس گفت: «اگر پیشبینیهای لازم از همه جنبهها صورت نگیرد، دولت در میانه کار اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها را متوقف خواهد ساخت».
جمشید انصاری در گفتوگو با فرارو در پاسخ به این سوال که آیا پس از انتشار گزارش مرکز پژوهشها هدفمندی اتفاق خواهد افتاد یا نه گفت: «آنچه که مرکز پژوهشها اعلام کرده، نظر اخیر و جدید این مرکز است. قبلا نیز مرکز پژوهشها به میزانی همراه این نظریه بود که استفادهکنندگان از انرژی به ویژه بنزین، بیشتر دهکهای بالا هستند».
وی سپس ادامه داد: «من در همان زمان در جلسات کمیسیون ویژه تحول اقتصادی به صورت جدی این سوال را داشتم که مبنای این نظر کجاست و چه مطالعهای آن را اثبات میکند؟ آیا بر اساس این قیاس این حرف را میگویید که خانوادهای در شمال شهر تهران ساکن است و سه ماشین دارد، یا مطالعهای برای این ادعا وجود دارد؟ آن موقع این ادعا مطرح میشد و آن را قبول نداشتیم».
عضو شورای عالی بنیاد باران با اشاره به گزارش مرکز پژوهشها گفت: «چیزی که مرکز پژوهشها اعلام کرده و قطعاً بر مبنای مطالعهای صورت گرفته نشان میدهد که بیشتر مصرف بنزین کشور توسط وسائل نقلیه عمومی مثل تاکسی و وانتبار و خودروهایی با قیمت متوسط پایین نظیر پراید، پیکان، پژو جیالایکس، پیکی و امثالهم انجام میگیرد که اینها در اختیار طبقات بالا نیستند و قطعاً افزایش مصرف بنزین آثار مستقیمش بر طبقه متوسط و پایین است».
وی با یادآوری تاثیر سهمیهبندی بنزین بر طبقات مختلف افزود: «به نظر میرسد که طبقات بالا هماکنون نیز بنزین را بدون یارانه مصرف میکنند؛ اما من فکر نمیکنم این در مبنای اولیه طرح هدفمندسازی تغییری ایجاد کند. چون طرح هدفمندسازی بر این مبنا ارائه نشده بود که استفادهکنندگان یارانه طبقات بالا هستند، این ادعا فقط در مورد بنزین بود».
وی سپس ادامه داد: «هدفمندسازی، دیگر حاملهای انرژی از قبیل گازوئیل و تعدیل قیمت گاز و برق را شامل میشود که ربط چندانی به تصوری که از مصرف بنزین وجود داشت، ندارد. اگر بناست که این طرح اجرا نشود، باید دلایل دیگری بر عدم اجرای آن وجود داشته باشد».
انصاری در پاسخ به این سوال که آیا عوامل غیراقتصادی بر اجرا نشدن این طرح موثر خواهند بود، گفت: «اساساً قانون هدفمندسازی یارانهها صرفاً دارای وجه اقتصادی نیست و وجوه سیاسی و اجتماعی قدرتمندی بر اجرای آن مترتب است. احتمال پیامدهای قابل توجهی در این حوزهها میرود. من قبلا هم در پیشبینیهای خودم این مسئله را گوشزد کردم که با توجه به پیامدهای سیاسی و اجتماعی که برای اجرای چنین طرحی متصور است، اگر پیشبینیهای لازم از همه جنبهها صورت نگیرد، دولت در میانه کار اجرای طرح را متوقف خواهد ساخت».
وی با تاکید بر این نکته که این مسئله همچنان وجود دارد، اظهار داشت: «اگر پیشبینیهای کافی صورت نگیرد، فشارهای اجتماعی و سیاسی که از این رهگذر به وجود میآید، دولت را به این سمت خواهد برد که از اجرای طرح ولو در نیمه کار منصرف شود. یعنی دولت طرح را آغاز کند و باز به شرایط سابق بازگردد».
عضو فراکسیون اقلیت در پاسخ به این سوال که احتمال ممانعت نمایندگان از اجرای این طرح چه قدر است، گفت: «من بعید میدانم که چنین امری اتفاق بیافتد و این گزارش مرکز پژوهشها مبنای تصمیم جدیدی باشد. آنچیزی که مبنای تصمیم جدیدی میتواند باشد، پیامدهای کلی ناشی از اجراست که در آن فعلاً تغییری ایجاد نشده است»
امروز:سیدرضا اکرمی ، تصریح کرد: "متاسفانه ما یک تعریف جامع از اصولگرایی و اصلاح طلبی در جامعه نداریم اما آنچه مسلم است این است که جریانات سیاسی چه اصلاح طلب و چه اصولگرا باید در پذیرش ولایت فقیه، قانون اساسی، نظام جمهوری اسلامی و اسلام ناب محمدی(ص) وجه مشترک داشته باشند."
به گزارش مهر عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز گفت: "این دو گروه با رعایت این اصول می توانند در مسائل مختلف در کشور با یکدیگر هماهنگ باشند هرچند اختلاف سلیقه های جزئی هم داشته باشند اما این موجب نمی شود یکی آن دیگری را حذف کند."
نماینده تهران خاطرنشان کرد: "هم اکنون اصلاح طلبان در کشور فعال هستند اما این فعالیت کمرنگ شده که باید خود اصلاح طلبان با تاکید بر اینکه همچنان به نظام و ولایت فقیه معتقد هستند وارد حوزه فعالیت جدیدی شوند البته اصولگرایان هم باید از تندروی ها در قبال اصلاح طلبان خودداری کنند."
اکرمی گفت: "در اینکه جریانات سیاسی باید در پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی با هم هماهنگ باشند تردیدی نیست، آنچه مهم است این است که هر دو جریان مطرح سیاسی کشور تصمیم جدی برای حضور فعال و موثر در عرصه داشته باشند هر چند که هنوز اقدام عملی از جانب گروهها مشاهده نمی شود."
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد: "تندورها در جریان اصولگرایی گمان نکنند با حذف اصلاح طلبان مشکل حل می شود بلکه باید تلاش کنند تا درجهت جذب حداکثری و دفع حداقلی گام بردارند."
امروز:بیت شهید آیتالله قدوسی در آستانه بیست و نهمین سالگرد شهادت او، با صدور بیانیهای اعلام کرده است که همچون سال گذشته، از برگزاری مراسم سالگرد خودداری کرده و ضمن اعلام وفاداری به آن شهید والامقام، همگان را به فاصله گرفتن از برنامههای تبلیغاتی پرهزینه و بیمحتوائی که روح آن شهید از آن بیزار بود، دعوت کرده است.
این اطلاعیه که خطاب به مردم صبور و مقاوم ایران صادر شده تاکید دارد که " آن بزرگ در طول سالیان پیش از پیروزی انقلاب تمام سعی خود را نمود که نسلی را تربیت کند که هدفش استفاده درست از قدرت است و نه حفظ آن؛ و نگاه اصلاحیاش به خویشتن و دوستان و افراد خود است و نه دیگر اندیشان و مخالفان؛ و نیز امر به معروف را از خود و خودی شروع میکند و نه از دیگران و غیر خودیها."
خانواده شهید قدوسی در ادامه اطلاعیه تاکید می کنند که "وی تمام تلاش خود را نمود تا به نسل انقلاب، مردم مسلمان و روحانیت جوان بفهماند که خطرناکترین دشمن طریق، انبوه طرفدارانی است که پشت سر انسان گرد آمدهاند و نه صدای مخالفانی که بر علیه ما فریاد میکشند. آنان که با شهید قدوسی ارتباط داشتند در خلوت و آشکار این روایت اخلاقی را بارها از او شنیدهاند که "برحذر باش از صدای انبوه هوادارانی که به دنبالت میآیند".
در بخش دیگری از اطلاعیه مذکور آمده است که " او سعی کرد تا این نسل بفهمد که زندانی و خانوادهاش در اسلام حرمتی دارند که نمیتوان آن را نادیده گرفت. این سلوک سیاسی و اخلاقی، همان راهی بود که شهید بزرگوار آیت الله قدوسی تمام زندگی خود را فدای آن کرد، برای آن خون دل خورد و دشنامها شنید و دشمنیها به جان خرید... و در دوران کوتاه مسئولیت او نیز قبل از هر کسی، دوستان و انقلابیون افراطی بودند که پرچم ضدیت با او را افراشتند و دشمنی و دشنام را نثار او ساختند."
این اطلاعیه با اعتراض به برنامههای بی محتوا و بزرگداشتهایی توسط صدا و سیما که شهید قدوسی از آنها بیزار بود تاکید میکند:" امّا اکنون همه علاقمندان و فرزندان معنوی و راستین او، عمق اندیشههای او را درک کرده و وظیفه بزرگی بر دوش خود احساس میکنند. اکنون اکتفا کردن به ذکر نام و انتشار تصویر و ساختن برنامههای تلویزیونی بیمحتوا و برپا کردن بزرگداشتهائی که خود او از آن بیزار بود، گناهی نابخشودنی است. او بر چه مسیری میرفت و ما از چه راهی بازگشتهایم؟"
در ادامه این اطلاعیه با اشاره به این که "اکنون با وقوع حوادث فراوان، ما بیش از همیشه به این اهداف معتقدیم. آنها نه فقط به پیروز شدن و به دست گرفتن قدرت، که به استفاده صحیح از این قدرت در جهت پیاده شدن ارزشها و اصول اسلامی و انسانی میاندیشیدند و قدرت و حکومت را ابزاری چنان بیارزش میدیدند که به فرمایش مولا علی (ع) اگر باعث گرفتن حق مظلومی از ظالمی نشود، ارزش و اهمیتی ندارد" میافزاید:
"شهید قدوسی حساسترین بخش از عمر شریفش را صرف کرد تا به نسلی که تنها به مبارزه برای قدرت میاندیشید، بیاموزد که آنچه اهمیت دارد باطن انسانهائی است که قدرت را به دست گرفتهاند و نه فقط ظاهر آنها، و بیاموزد که خطر و مشکل اصلی ما پس از پیروزی است و به آنها بفهماند که شیطان، باطل و طاغوت، در درون انسانهاست و در هر قلبی میتواند آشیان کرده و ظهور کند و پس از پیروزی انقلاب در مقام دادستان نیز بیش از هر کسی حامی و نگهدار مال و جان مردمی بود که مدافعی نداشتند و در مقابل کسانی که این روش را برنمیتافتند با صدای بلند اعلام کرد که "اگر مرا به مسلسل هم ببندید تسلیم نخواهم شد."
امروز: احمد منتظري فرزند آیتالله منتظری، در نامهاي حملات اخير به منزل مهدي كروبي و مسجد و محل تدریس آيت الله دستغيب را محكوم كرد و این رفتار را با هیچ "منطق و برهان و دین و مذهبی" سازگار ندانست.
به گزارش سایت دفتر آیت الله منتظری، در بخشی از این نامه آمده است: این حملات نشانگر این واقعیت تلخ است که اگر نیروهای اسرائیلی به دشمنان خود رحم نمی کنند، ما با دوستان خود و آنان که در این انقلاب نقش بسزایی داشته اند رحم نکرده و اینگونه رفتار می کنیم و کسانی را سرکوب و منکوب می کنیم که با نصیحت های خیرخواهانه و مشفقانه خود خواستار اصلاح امور جامعه و کشورشان هستند. به کسانی رحم نمی کنیم، که گوشت و پوست شان با اسلام و انقلاب عجین است.
متن كامل اين نامه بدين شرح است:
باسمه تعالی
در این ایام که مصادف با ماه مبارک رمضان، شبهای قدر و روز قدس است و باید ثمره و بروز آن رسیدن به نهایت معنویت و انسانیت و ظلم ستیزی در برابر زورمداران باشد، با کمال تأسف و تأثر شاهد اعمال ناشایستی در مملکت و نظام اسلامی هستیم که با هیچ منطق و برهان و دین و مذهبی سازگار نیست.
حملات وحشیانه و ناجوانمردانه به منزل مسکونی حضرت حجةالاسلام والمسلمین جناب آقای کروبی در تهران و همچنین حمله به مسجد و محل تدریس حضرت آیت الله دستغیب در شیراز اذهان مردم آزاده و شریف را آشفته کرده است.
عزیزانی که در راه انجام فرایض امر به معروف و نهی از منکر آسایش خود و خانواده خود را از دست داده اند باید تقدیر شوند، نه اینکه به بهانه های واهی مورد تعرض قرار گیرند.
این حملات نشانگر این واقعیت تلخ است که اگر نیروهای اسرائیلی به دشمنان خود رحم نمی کنند، ما با دوستان خود و آنان که در این انقلاب نقش بسزایی داشته اند رحم نکرده و اینگونه رفتار می کنیم و کسانی را سرکوب و منکوب می کنیم که با نصیحت های خیرخواهانه و مشفقانه خود خواستار اصلاح امور جامعه و کشورشان هستند. به کسانی رحم نمی کنیم، که گوشت و پوست شان با اسلام و انقلاب عجین است.
آیا مردم فلسطین به جرم اظهار عقیده و نوشتن مطالب انتقادی، اینچنین توسط اسرائیلی ها مورد تعرض قرار میگیرند؟
اینجانب به دلیل احساس مسئولیت و امید به اصلاح، این مطالب را بیان می کنم و با توجه به اینکه تمامی این مسائل در نظامی که به نام اسلام بنا شده و آزادی عقیده و بیان در قانون اساسی آن تصریح شده است اتفاق میافتد این احساس وظیفه دو چندان می شود.
پیشوایان دینی ما و از جمله مولی الموحدین حضرت علی (ع) که این ایام مصادف با شهادت مظلومانه آن امام است از مردم می خواستند اشکالات و ایرادات موجود جامعه را بیان کنند و می فرمودند بهترین دوستان ما کسانی هستند که انتقاد کنند و عیب ها را به ما نشان دهند تا آنها را برطرف نماییم.
متأسفانه در مقابل انجام این وظیفه الهی، چنین اعمال دور از انسانیت، با هدایت و سکوت کسانی انجام می شود که بایستی برحسب وظیفه قانونی مانع انجام آن باشند.
بازگشت به دستورات حیات بخش اسلام عزیز و قانون مداری تنها راه برون رفت از بحرانی است که دامنگیر این مرز و بوم شده است. امیدوارم خدای متعال در این روزهای پایانی ماه مبارک رمضان، سعادت و نیکبختی را برای ملت عزیز ایران و برای تمامی مردم جهان مقدر فرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
13 شهریور 1389
احمد منتظری
امروز: بنا به گزارش پایگاه خبری حزب اعتمادملی، دو تن از حامیان مهدی کروبی، در حالیکه نظاره گر حملات و هتاکی های شبه نظامیان و لباس شخصی ها به منزل و مجتمع مسکونی مهدی کروبی بودند، مورد ضرب و شتم و هتاکی و بازداشت قرار گرفته و نهایتا تحویل زندان اوین شده اند.
سحام نیوز در این زمینه گزارش داد "هادی شیرپور و همسرش كه از علاقه مندان كروبی بودند، عصر روز حمله لباس شخصی ها به منزل مهدی كروبی جهت بازدید حادثه در محل حضور یافتند.
هنگام حضور این زن و شوهر در محل به عنوان تماشاچی، لباس شخصی ها با كشیدن چادر از سر همسر شیرپور، اقدام به ضرب و شتم وی كردند. شیرپور نیز كه جهت دفاع از همسرش برآمد، با واكنش نیروهای انتظامی روبرو گردید.
در این صحنه نیروی انتظامی علاوه بر ضرب و شتم دوباره و شدید این فرزند شهید و همسرش، آنها را دستگیر و در داخل خودرو ون محبوس نمود.
بنا به اخبار رسیده هادی شیرپور و همسر وی بلافاصله تحویل زندان اوین شده اند.
لباس شخصی ها، طی روزهای آخر هفته اخیر، پس از آنکه مهدی کروبی از تصمیم خود برای شرکت و دعوت از مردم برای شرکت درتظاهرات روز قدس خبر داده بود، با تجمع در مقابل مجمتع مسکونی مهدی کروبی، ضمن ایجاد مزاحمت برای خانواده وی و مردم محله، شروع به سنگ پرانی، شعار نویسی، پرتاب گاز اشک آور، شلیک گلوله و شکستن در و پنجره ها و دیوارها نموده و تهدید به مرگ کردند.
تقدیم به استاد مطهری شهید خوارج زمان
مقدمه:
عباراتي كه قاضي شعبه15 دادگاه انقلاب به عنوان سند محكوميت من در حکم خود آورده - صرف نظر از اشتباهات يا تحريفات در نقل برخي جملات منسوب به من - سخناني است كه اینجانب به عنوان انجام وظيفه دینی، اخلاقی و ملی خود و اكثرا در چارچوب فعاليت تبليغات انتخاباتي بيان كرده ام. اگرچه تعدادی از آنها را در جلسات حزبی ایراد کرده ام که فقط با شنود ثبت آن ها ممکن بوده است. جرم تلقي كردن آن سخنان نشان می دهد كه در دادگاه های نمایشی سال 1388 نه اقدام های مجرمانه بلکه فعالیت های انتخاباتی علیه یکه سالاری بطور خاص و سیاست ورزی قانون گرا و مستقل به شکل عام محاكمه شد!من از اين احكام بوي تعويق و نهايتاً تعطیلی انتخابات و منتفی شدن سیاست ورزی قانوني را استشمام مي كنم.چرا كه نمي توان جمهوری اسلامی ایران را به پرنده ای تشبیه کرد که با دوبال پرواز می کند و درعین حال با تمام توان چيدن يك بال آن كوشيد یا يك انتخابات را "حماسه بي نظير" خواند و در همان حال معماران این حماسه را به بند کشید.افزون بر آن رای دادگاه با نسبت دادن "تشویق افراد و اغوای آنان و تحريك احساسات طرفداران" به حقوق و شعور سياسي ميليون ها انسان تظاهر ات كننده توهين مي كند. من و امثال من كه حكم دستگيري مان 19 خرداد صادر شد، محرك مردم برای خلق حماسه جاودان 25 خرداد 88 نبوديم، بلكه آگاهی شهروندان از "کودتای انتخاباتی" ونگرانی آنان نسبت به آينده فرزندان و نیز سرنوشت ايران عزيز بود كه میلیون ها انسان شریف را به خيابان ها آورد و راه تازه ای را برای ایرانیان رقم زد.از سوي ديگر حکم دادگاه به استناد سخنانی که بینش و روش دمكراسي خواه و حقوق بشر طلب من را نشان می دهد مرا به وجد می آورد و اگر بخواهم در قبال اين اتهام شيرين از خود دفاع كنم، به ساحت ملت شريف و آزدی خواه ايران توهين كرده ام و هرگز چنین مباد!بنابراین فرصت را مغتنم شمرده، توجه همگان را به مساله مهم نحوه پیوند روحانیت وحکومت جلب می کنم،که دغدغه ذهنی سالیان اخیر اینجانب و بسیاری از اصلاح اندیشان این دیاربوده است، مسئله ای که مستند محکومیت من در حکم فرمایشی دادگاه در فروردین 1389 قرار گرفته است.
اول. پيوند روحانيت و استبداد
در حکم دادگاه، بخشي از سخنان و نظرات من در مورد پيوند کلیسا و استبداد به شكل ناقص آمده است كه لازم مي دانم آنرا آنچنان كه ازشهید مطهري آموخته و با اندیشه و تجربيات خودم در آميخته ام شرح دهم . استاد مطهري معتقد بود: « از نظر روانشناسي مذهبي يكي از موجبات عقبگرد مذهبي اين است كه اولياي مذهب ميان مذهب و يك نياز طبيعي تضاد برقرار كنند . مخصوصاً هنگامي كه آن نياز در سطح افكار عمومي ظاهر شود . درست در مرحله اي كه استبدادها و اختناق ها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم تشنه اين انديشه بودند كه حق حاكميت از آن مردم است،كليسا يا طرفداران كليسا و يا با اتكا به افكار كليسا اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت فقط تكليف و وظيفه دارند نه حق . همين كافي بودكه تشنگان آزادي و دموكراسي و حكومت را به ضد كليسا ، بلكه بر ضد دين و خدا به طور كلي بر انگيزد.»(1) من در سلول انفرادي به درك عميق تري از هشدار استاد رسيدم و شرايطي برایم فراهم شد كه آن سخنان را نه فقط "فهم" كنم بلكه تجربه كنم و زندگي كنم. اهانت ها،هتاكي ها و سيلي هايي كه بر صورت من و بعضی فعالان انتخاباتي دیگر و نيز بر پيكر هزاران جوان علاقه مند به سرنوشت خود و ميهن و مردم در یک سال گذشته وارد شد، در واقع ضرباتی کلیسایی علیه سخنان مطهري در نقد "دموكراسي ستيزي كليسا" بود .
شريعتِ هتاكي و سیلی بر صورت حق جویان و آزادی خواهان، البته که شریعت من نيست، و من اسلام خود را از چنين شریعتمدارانی اخذ نكرده بودم كه نزول سيلي وار آن و تجربه سلول انفرادي مرا به بن بست بكشاند. در عين حال نمی توانم نگران جواناني نباشم كه همچون نسل من شانس آن را نداشته اند كه ضمن حشر و نشر با شريعتي، مطهري، طالقاني ، بهشتي و دهها عالم آگاه و روشنفكر دیگر،"اسلام"دردوره آنان اسم رمز سرکوب و تنگ نظری و بی کفایتی و دروغ گویی نباشد.برای نسل من اسلام منادی حیات و استقلال و آزادی وضد استبداد و استعمار و استثماربود . اما اکنون چطور؟درست است که نسل جدید محضر آزادگانی مانند آیت الله منتظری را درک کردند یا آقایان موسوی اردبیلی و صانعی را می بینند، اما چشم كه به رسانه به اصطلاح "ملی" و در واقع "میلی" مي گشايند، امثال آقايان جنتی و مصباح را مي بينند که به اسم اسلام" ماکیاولیسم" را توجیه و از "اسلام اجباری" دفاع می کنند. به علاوه در جامعه و حيات روزمره نيز شلاق به اصطلاح شرعي حزب پادگانی را به شكل نقض حاكميت بر سرنوشت خويش و دخالت در حریم خصوصی خود مشاهده مي كنند. بنابراین نگرانم که ترویج نظری و عملی اسلام "تكفيري"و"خشونت محور" موجي از نا اميدي، پوچ گرائی و نیهیلیسم، نظم گریزی و آنارشیسم، بی بند و باری، افسردگي، اعتياد و بي اعتقادي به مباني ديني و اخلاقي كه استبدادطلبان با تمام قوا در حال توليد آن هستند، به نسل جوان آسيب رساند.(2)
دوم. تجربه كليساي ارتدوكس روسيه
اگر تجربه كليسای کاتولیک دموكراسي ستيز قرون وسطي كه به اعتقاد شهيد مطهري، ما نیز غرامت حقوق بشر ستيزي آن را مي پردازيم، از دسترس تجربه ما دور است، لااقل نيم نگاهي به تجربه كليساي ارتدوكس روسیه بيندازيم كه همسویی بي امان آن با استبداد تزاري، منجر به حاكميت ماركسيسم تمامیت خواه وضددین در آن کشور در قرن بیستم شد و نتايج آن را هنوز فراموش نكرده ايم؛
"لازم است اوضاع ويژه روسيه را يادآوريم ، اوضاعي كه پيامد اتحاد دولت مطلق گرا و ارتودكسی و سزار - پاپيسم موروثی از بيزانس بود. در همان حال كه دولت چونان ياور و پشتيبان كليسا به رسميت شناخته شده بود و مورد استفاده قرار مي گرفت، كليسا هم فرمان روايي مطلق گرايانه پادشاه را تطهير مي كرد . در روسيه آن زمان كليسا و دولت ، كل يگانه اجتماعي ای را مي سازند كه بسياري از انديشمندان به آن نام تئوكراسی (خداسالاري يا حكومت الهي) داده اند: به راستي از همين جاست كه مي توانيم بفهميم چرا بهترين انديشمندان روسيه با مسيحيت خويش مبارزه مي كردند . مي فهميم كه چرا در نگاه "بي يه لينسكي" مفهوم خدا با مفهوم سياست شلاق در هم آميخته است. هيچ انگاري خدا ناپرستانه و ماده گرايانه ی روسي و نيز ستيز سياسي آن با سزار - پاپيسم را درك مي كنيم . درك مي كنيم كه چرا راديكال ها و انقلابي ها به سوسياليسمي علاقه داشتند كه مي خواست فرمان رواييِ عدل را به جاي فرمان رواييِ عشقِ مسيحي و جمهوري را به جاي تزاريسم بنشانند . درك مي كنيم كه چرا شكل هاي گوناگون و درجه هاي مختلف نافرمان گرايي (يا آنارشيسم) در روسيه امكان شكوفايي مي يابند." عبارات فوق متعلق به يكي از پژوهشگران روسيه پيش از انقلاب" توماس ماساريك" است . وي از همکاري تنگاتنگ و همبافتگي "تك سالاري" و "ارتودوكسي" در روسيه تحلیلی ارائه می کند كه هنوز هم معتبر به نظر مي رسد ؛« در واقع كم و بيش در نگاه همه انديشگران روسيه نبرد با خدا معادل با نبرد عليه مرجع قدرت يا اوتوريته يعني عليه دولت، و معادل با نبرد عليه نظم اجتماعي و كليسا بود.(3)
انسان زدايي، حقوق بشر زدايي و دموكراسي زدايي از دين و خدا در روسيه تزاري به ظهور و حاكميت هفتادساله كمونيسم استبدادی وضد دین بر اذهان و عاطفه نسل جوان و روشنفكر آن ديار منجر شد. همين مكتب الحادي بود كه به تعبير رهبر فقید انقلاب در نامه به گورباچف «سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود » . امروز نيز تكرار تجربه استبداد تزاري در اشكال جديد، مي تواند به ظهور اشكال تازه اي از الحاد و خدا ناپرستي منجر شود كه لزوماً از جنس كمونيسم نيست و چه بسا در اشكال لائيسيسم ضد دین یا لائیسیته دین ستیز جلوه گر شود و مگر در انقلاب فرانسه در شكل ژاکوبنی خود بروز نکرد؟ تجربه روسيه نشان مي دهد كه برآميزي نهاد دين و نهاد سياست يعني در هم تافتگي کلیسا و دولت در آن سرزمين متعصب مسيحي، در واقع به معناي درآميزي استبداد سياسي و دين و به یک معنا استبداد دینی بود. همين تجربه دردناك حاكميت هفتاد ساله الحاد و ضدیت با دین را به عنوان واكنش افراطي عليه همان در آميزي درپی داشت. آنچه را كه كليساي ضد حق حاكميت انسان بر سرنوشت خود در روسيه پيش از انقلاب "اثبات" خدا می ناميد، استاد مطهري راهگشاي "انكار" خدا و "تثبيت الحاد" در ذهنيت نسل جوانِ آزاديخواه مي خواند. او به عنوان يك قاعده كلي كه از مطالعه تاريخ استنتاج كرده بود، مي گفت: « هر جا كه انسان در تاريخ مي بيند، هميشه انسان و خدا با هم نفي مي شوند و با هم اثبات مي شوند. يعني هر جا كه شما ديديد خدا نفي شده است ، انسان به نحوي نفي شده است.»(4) براین اساس می توان گفت طرفداري از دموكراسي یا حقوق بشر به نام خدا نيست كه منجر به رواج الحاد وبی دینی مي شود، بلكه در آميزي دين و استبداد و نفي حق تعيين سرنوشت در انتخابات آزاد و نفي آزادي انديشه و بيان و قلم و مطبوعات و سبک زندگی به نام دين است كه راهگشاي انواع و اشكال جديدي از الحاد و دين ستيزي خواهد شد.
دستگاه قضايي روسيه پيش از انقلاب كمو نیستي، آزمايشگاه تفكيك و تجزيه انسانيت و دموكراسي از خداپرستي و اتحاد آن با استبداد بود؛ «دادستان كل " پوبيه دونوتسف"(5)كه از پر و پا قرص ترين هواداران تك سالاري بود، همواره سياست خويش را بر اين اصل استوار مي ساخت كه الحاد يك سره بانفي دولت برابر است.» در نقطه مقابل "برديايف" فيلسوف دين شناس روس، دادستان كل كشور خود را به دليل تفكيك خدا از انسان و حاكميت ديني منهاي انسانيت، ملحد می دانست و مي گفت: «رويكرد "پوبيه دونوتسف"همانند رويكرد "ماركس "خدا ناپرستانه است و اين كه دادستان كل "درخلوت "نماز مي گزارد و روح خويش را به لطف پروردگار "در خلوت" مي پالايد چيز مهمي را عوض نمي كند.» به عقيده" بردیايف "« نه "پوبيه دونوتسف "خدا - انسان را مي شناسد و نه "ارتودوكسي تاريخي" [روسیه]. براي اين دو نه حاكميت خدا بر زمين راست است و نه "حقيقت مذهبي" از براي آدمي و جهان . ... از سويي انسان بي خدا و از سويي ديگر خداي بي انسان - قطب هاي آشتي ناپذير اين جهان و آن جهان. ... دادستان كل و انديشگر]ملحد روسی به دليل آشتي ناپذير دانستن انسان و خدا[ هر دو از يك خاك مي رويند»(6).
سوم. انقلابيون فرانسه و كشیشها
« الکسی دوتوكويل» پژوهشگر برجسته فرانسوی درباره وحدت دين و سياست و در واقع پیوند روحانيت و حكومت مينويسد: «وقتي مذهبي با حكومت اتحاد يافت، درست است كه سلطه خود را نسبت به عدهاي شديدتر ميكند، ولي ديگر بايد از حكومت بر همه قطع اميد كند... محال است كه مذهب بتواند در قدرت مادي با حكومت كنندگان شريك شود و قسمتي از نفرتهايي را كه اينان بر ضد خود بر انگيختهاند، متوجه خويشتن ننمايد.... دين با اتحاد با قدرتهاي سياسي گوناگون صرفا اتحادي پر هزينه برقرار ميكند. دين براي زيستن محتاج آنها نيست و با كمك به آنها ممكن است از ميان برود... چنين همبستگي هايي براي قدرتي كه نه به فشار بلكه بر اعتقاد استوار است، هميشه خطرناك است"(7). وی علت مبارزه پر شور انقلابیون فرانسه عليه كليسا و دين و روحانيت را همين پیوند مي داند و معتقد است اتحاد كليسا با رژيم استبدادي پيش از انقلاب موجب شد كه كليسا «در صدر مراجع سياسي و از منفورترين آن ها» شود. اين همان سخني است كه استاد مطهري هنگامي كه ايمان مذهبي ستمديدگان و زحمتكشاني را مشاهده ميكرد كه به رغم تحمل بي عدالتي ها بر ايمان و اميد خود پايدار هستند ، دچار شگفتي مي شد و مي گفت: «وقتي انسان سراغ اينها مي رود اصلاً تعجب مي كند كه در اين وضع، او چطور باز توانسته به جامعه و دين و به مذهب خوشبين باشد؟!»(8)"تعجب" شهيد مطهري از يك نظريه حكيمانه سرچشمه مي گرفت كه در كتاب "علل گرايش به ماديگري" و در فراز پيش گفته از شرح او به نهج البلاغه منعكس شد. در عصر بیداری انسانها چنانچه به نام دين، حق حاكميت او بر سرنوشت خود نفي وسبک خاصی از زندگی بر مردم تحمیل شود، حفظ دين و حفظ خوش بيني به دين و روحانيت بسيار دشوار خواهد بود. اگر استاد مطهري امروز ميان ما بود از برخي گرایش هاي الحادي، نیهیلیستی، پوچ گرا، آنارشیستی و نافرمان گرایی قشرهايي از نسل جوان آن قدر دچار تعجب نمي شد،که از عدم عبرت آموزی گروهی از روحانیون شیعی ونیز دیگر قشرهای فرهیخته ودین دار جامعه از این همه تجربیات تاریخی شگفت زده می شد.(9)
همچنان که گفته شد"دوتوکویل" مبارزه انقلابیون فرانسه علیه کلیسا و دین را قبل ازهرچیزبیانگر مبارزه با اتحادی می دید که بین کلیسا و سیاست ضدآزادی برقرار شده بود(10) .به همین دلیل می گفت: «افراد لامذهب دراروپا پیروان عیسویت ]مسیحی[را بیش از آن که رقیب دینی خویش بدانند،مانند دشمنان سیاسی تعقیب می کنند؛آنان بیش از آن که ایمان را یک باور باطل بدانند یک مرام حزبی می شناسند که مورد نفرت آنان است و وقتی کشیش را از خود می رانند به این مسئله که او نماینده خداست توجهی ندارند.نفرت آنها نسبت به کشیش از آن جهت است که اورا دوست حکومت]استبدادی [ می شناسند»(11)به باور او؛«کلیسا نه به خاطر آن که کشیشیان می خواستند امور جهان دیگر را تنظیم کنند ،بلکه از آن رو که کشیشیان مالک مستقلات،ارباب و تیولدار و عشریه بگیر گشته بودند و در امور دنیوی نقش برجسته ای را به عهده گرفته بودند،مورد نفرت قرار گرفته بودند. این بیزاری نه برای آن بود که در دنیای نوینی که داشت ساخته می شد کلیسا جایی نداشت ،بلکه به دلیل آن بودکه در دنیای کهنه ای که در آستانه نابودی بود،کلیسا نیرومندترین و ممتازترین مقام را دراختیار داشت»(12).
چهارم. کلیسا در امریکا
"هایمل فارب" یکی از اندیشمندان غربی معتقد است سه تلقی متفاوت از مدرنیته و روشنگری که او آنها را به شکل "جامعه شناسی فصیلت در بریتانیا"،"سیاست آزادی در امریکا"و"ایدئولوژی خرد در فرانسه" متمایز می کند،سه پیوند متفاوت میان دین و آزادی و میان قلمرو کلیسا و قلمرو دولت و جامعه ایجاد کرده است. " فارب" بر این اساس برداشت یک بعدی و خطی از نقش کلیسا را نفی می کند.همچنان که "دوتوکویل"درتجربه امریکا نادرستی تصور روشنفکران فرانسوی را از پيوند دين و روحانيت با آزادی فرد مشاهده و آن را نقد می کند؛ «درمیان ما (فرانسویان)مشاهده کرده ام که روح دین و روح آزادی همواره درجهت های مخالف حرکت می کنند.اما دراین جا(امریکا) آنها به خوبی با هم یگانه شده اند؛آنها به اتفاق هم برخاکی واحد حکومت می کردند. ... روحانيون آمريكايي دريافتند اگر بخواهند قدرت سياسي را تحصيل نمايند بايد از نفوذ مذهبي خود چشم بپوشند.]پس[ ترجيح دادند كه از قدرت حكومت چشم بپوشند تا در معرض تغييرات متواتر آن قرار نگيرند ».وی درکتاب"دموکراسی در امریکا"دین و کلیسا را یکی از سه دلیل عمده استقرار دموکراسی در آن کشور می خواند و آن را شرح می دهد؛.نقشی که مسیحیت و کلیسا در فرانسه ایفا نکرد. چنین پیوند دموكراتيكی در روسیه ارتدوکس نیز برقرار نشد و به جای آن پیشامدهای دیگری نسبت میان کلیسا و سیاست را رقم زد که تمامیت خواهی بعدی مارکسیسم ورشد آنارشیسم والحاد را در آن کشوردرپی داشت.به این ترتیب در امریکا و نيز درتجربه مدرنیته ی انگلستان احساس و اندیشه دینی هرگز خصومت انقلابیون فرانسوی و حتی روسی را علیه خود تجربه نکرد؛ «نیازی به سرنگون کردن خود دین نبود،زیرا نه پاپی وجود داشت،نه تفتیش عقایدی،نه یسوعیانی،ونه گروه کشیشان انحصار طلبی»(13).
پنجم.برابری خواهی ،مشیت الهی
درست است که در فرانسه وروسیه بین "استبداد"و مهم ترین نهاد دین یعنی "روحانیت" پیوندی برقرار شد که نتایج مخربی داشت اما بسیاری از اندیشمندان غربی ازجمله "دوتوکویل"چنین پیوندی را "ضروری" و "اجتناب ناپذیر" نميدانستند؛ "اين فكر كه جوامع دموكراتيك ذاتاً دشمن دين هستند، يك خطاي بسيار بزرگ است... در مسيحيت و در كاتوليسيسم چيزي نيست كه مطلقاً مخالف با روح اين جوامع باشد.» او كه پيشرفت تدريجي در راه" حصول به برابري "را يك خواست و "مشيت الهي" ميخواند و مخالفت با آن را "محاربه" و جنگ با خدا ميناميد، آروز داشت كه ملت هاي مسيحي به جاي مهار كردن جنبش دموكراسي خواهي که ماهیت آن را برابري طلبي می خواند براي هدايت و اصلاح آن در صف اول قرارگیرند. اين جامعه شناس فرانسوي نخستين وظيفه مسيحيان را «تعليم دموكراسي و تا حد امكان دوباره جان بخشيدن به معتقدات، تصفيه آداب و رسوم و ايجاد نظم و انتظام در حركات وجنبشها» ميدانست. وی همچنان كه معتقد بود براي مقابله با آفاتي كه ممكن است "برابري" پديد آورد، تنها داوري موثر "آزادي سياسي" است، تأكيد می کرد که ،" دين ذوق و شوق آزادي را در مردم ترويج نمي كند ولي به طرز عجيبي استعمال و امكان استفاده از آزادي را تسهيل مي كند». «دوتوکویل» چنين وصفي را «ضرورت اخلاقي كردن دموكراسي به واسطه دين» مي دانست، چرا که معتقد بود، "دموكراسي ميل به مواهب مادي را تقويت ميكند.» او ضرورت دين را در«توجه دادن نفوس به آسمان»، «ترويج ميل به نامتناهي»،« دوست داشتن لذات غيرمادي» و «آموزش جاودانگي روح» به ابنای بشر مي دانست و كاركرد دين را در عصر جديد "اصلاح انحرافاتي" می خواند كه "برابري نظام مند" و "آزادي نامحدود" به وجود ميآورد. (14)
ششم .ایران؛کدام مسیر؟
هنگامي كه به جامعه خودمان برميگرديم، با كمال تأسف بايد اذعان كنيم كه در موارد بسیاری شاهد تکرار تجربه شکست خورده کلیسای کاتولیک قرون وسطی و کلیسای ارتودکس پیش از انقلاب روسیه یعنی پیوند قرائتی از دین با نیروهای مادی سرکوب و خفقان هستیم. اگر درباره آموزه های ضد دمکراتیک و ضد حقوق بشرآقایان مصباح و جنتی که به نام اسلام ترویج و تبلیغ و توسط بازوهای اجرایی آنان اعمال می شوند،بررسی جامعی صورت گیرد، به وضوح درخواهیم یافت که قدرت " الحاد زایی" و "خلاف زایی" آنها به هیچ وجه کمتر از قدرت کلیسای کاتولیک فرانسه یا کلیسای ارتودکسی روسیه تزاری پیش از انقلاب های کبیر و اکتبر نیست که ضديت با دين، نیهیلیسم و آنارشیسم و نهایتا کمونیسم الحادي و ضدآزادی از دل آن پدید آمد. البته از بخت خوش زمانه،آثار مطلق گرایی مهلک و دین سوز روحانیون ايراني حامی استبداد، به واسطه حضور مرجعیت آگاه، عالمان آزادی خواه و روشنفکران متعهد ما تاحدود زیادی مهار شده است . همین حضور پررنگ اجازه نمی دهد نظریه "اسلام تحجر، تكفير و ترور" یا "طالبانیسم شیعی" نتایج الحادی، فاشیستی، نیهلیستی وضد اخلاقی خود را به تمامی آشکار کند.به سخن دیگر درست است که"بردیایف " در پیکره سیاسی دادستان کل روسیه تزاری نمونه بارزی از پيوند "راست کیشی کلیسایی" را با «مطلق گرایی دولتی» می دید، یعنی می دید که درتجربه کلیسای روسیه،انسان زدایی از خدا و دین ،ولایت مطلقه حکومت را درقالب ولایت مطلقه دین (دین انسان زدایی شده و ضد دموکراسی)پیکرمند کرده بود وبه این ترتیب در جریان گذار از "مسیحیت ارتدکسی"به"مارکسیسم روسی" گوهرضد انسانی (و استبدادی) حکومت دست نخورده باقی ماند.(15) ولی برخلاف آن ،درجامعه ما ،آنچه مانع تکرارتجربه تلخ فرانسه و روسیه تزاری می شود دین باوری"غیرمصباحی-غیرجنتی" بسیاری از روحانیون آزاد و روشنفکران آگاه این فرصت را فراهم کرده است تا دین باوری بخش قابل توجهي از مردم و به ویژه قشرهای فرهیخته حفظ شود. آنان در سالیان گذشته در برابرتفسیر"طالبانی-پادگانی" از خدا و قرآن "قرائت "انسانی و دموکراتیک "ازآن دین الهی را عرضه كرده اندکه حضور انکار ناپذیر آن را از جمله در جنبش سبز به روشني ميبينيم. براین اساس نه فقط 25 خرداد 1388را نقطه عطف حضور میلیونی ایرانیان در دفاع از نامزدی می دانم که پرچم" اسلام حقوق انديش و خشونت پرهیز "را بردوش می کشد و رحمانیت و عقلانیت سبز دینی را درمقابل نگرش ابزاری و ماکیاولیستی به اسلام علم کرده است،بلکه 14 خرداد 1389 را نیز نمونه بارز مقاومت دینداری آزادی خواه و کرامت طلب در مقابل اسلام خوارجي يعني اسلام فرقه ای، تكفيري و خشونت ورز ميخوانم، آنجاکه مرجعیت آگاه و آزاده جهان تشیع یک صدا در مقابل" لمپنیزم سازماندهی شده "علیه نوه روح الله ایستادند و از حریم و حرم خمینی دفاع کردند. درآن روز ایرانیان باردیگر تجلی آشنای "روحانیت ظلم ستیز ،خوارج گریز و عدالت طلب" را مشاهده کردند که در صورت سکوتشان در حادثه زشت وفراموش ناشده 14 خرداد 89 تا حدود زیادی به محاق می رفت.(16)
هفتم. استبداد و احتضار اندیشه ها
«ماركس» معتقد بود با ازبین رفتن طبقات و در نتيجه رفع ظلم و نابرابري، دين خود بخود از بين خواهد رفت. او همچنان که باور نمي كردتلاش 70 ساله پیروانش در اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و مبارزه با نظام سرمايهداري در داخل وخارج،دین را از بين نخواهد برد، بلكه استخوان هاي ماركسيسم راخرد خواهد کرد،تصور نمی کردآنچه سبب تضعيف دين در ايران می شود،فعالیت کمونیست ها یاتلاش های سلسله پهلوي نخواهد بود، بلكه قرائت خوارجی-طالبانی از اسلام سوءاستفاده ازآن براي توجيه بيكفايتيها، فسادها، تبعيضها و ستمها به همراه سركوب مردم و نقض حقوقشان و نيز تلاش براي تحميل يك سبك زندگي به شهروندان در نظامي كه به نام دين تأسيس شده است، بيشترين آسيب و لطمه را به اسلام و مباني اعتقادي و اخلاقي جامعه وارد می کند و هنجارهاي اسلامی در آن ، برخلاف نوع كشورهاي جهان به طور روزافزوني تضعیف می شود."مارکس " غافل بود از اينكه آنچه با"استبداد"پیوندبرقرار کند شکست خواهدخورد؛ دین ابراهیمی باشد یا اشتراكیگري الحادي . به همین دلیل يكي از دستاوردهاي بزرگ «عصر اصلاحات» و نيز «جنبش سبز» را ارائه تصویر انساني و اخلاقي وآزادیخواه از دين می دانم. این تفسير "خدا باور" ، "انسان گرا" و "دموكراتيك" از اسلام بسياري از پيامدهاي ترویج اسلام طالبانی-پادگانی و سوء بهره برداري هاي ابزاري از دين و سركوب به نام خدا را خنثي کرده، اگر چه نمی تواند همه آن آثار سوء را از بين ببرد.
پانوشت ها:
(1). مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، ص 125.
بازگشت
(2). نسل انقلاب اين خوشبختی را داشت كه عالمان و روشنفكران ژرف انديش و زمان شناس درعصر دیکتاتوری سکولار را از الحاد مارکسیسم و بي آرماني و پوچي زندگي نجات دهند و روح اميد و ایمان در کالبد نسل ما بدمند. اما درباره اين نسل چه مي توان گفت که درکنار درک عالمان آزاد اندیش و روشنفکران متعهد، "حکومت دینی" را با قرائت حزب پادگانی با چشم خود می بیند و اهانت و تحقیرو تبعیض و سرکوب را به نام "اسلام"تحمل و تجربه می کند؟
بازگشت
(3).اندیشگران روسیه در جستجوی "حقیقت مذهبی سوسیالیسم" ، ترجمه م.مهربان، نقل از "زمان نو"، چاپ پاریس، شماره 8، اردیبهشت 1364، ص 37.
بازگشت
(4).درسهای فلسفه تاریخ ، جلسه ششم،پیاده شده ازنوار.
بازگشت
(5). K.P. Pobiedonotsev.
بازگشت
(6).اندیشگران روسی ، ص 38.
بازگشت
(7). موریس باربیه،دین و سیاست در اندیشه مدرن،ترجمه امیر رضایی،نشر قصیده سرا،صص298 تا 301.
بازگشت
(8).مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، جلد4، انتشارات صدرا، ص 362.
بازگشت
(9). خوشبختانه جنبش سبز موجب شده است كه نه تنها ايرانيان بلكه جهانيان با اسلام انسان گرا آشنا شود كه اساس آن بر رحمانيت، عقلانيت و اخلاق استواراست. همين مساله از تبعات منفي" اسلام فرقه ای-تکفیری "و عملكرد غیرانسانی اقتدارگراها درباره دين گريزي نسل جوان می کاهد . به همين دليل معتقدم دو اسلامي شدن جامعه و تفكيك "اسلام حقوق محور و خشونت پرهیز" از "اسلام قدرت محور و خشونت پرست" روح پر فتوح مطهري را به وجد مي آورد. روشن است که اين نوع دينداري عميق و اخلاقي محصول مجاهده ی عالمان نو انديش و روشنفكران مسلماني است كه سال ها پيش از آنكه امثال آقايان مصباح و جنتي سخنگوي رسمي دين و سخنگوي دين رسمي و دولتي شوند ، به ترویج اسلام عقلانی و رحمانی پرداختند و نور ايمان و اميد را در دل بخش های قابل توجهی از نسل جوان زنده نگه داشتند . همين ايمان است كه ارتباط نسل جديد را با گذشته حفظ مي كند و اميد به آينده روشن را در دل آنان زنده نگه مي دارد. اما چه کنیم که در کنار این پرچمداران علم و اسلام و آزادی،نسل جوان عملکرد استبدادی وغیر انسانی کسانی را می بیند که خود را متولیان انحصاری دین و جمهوری اسلامی می خوانند و با گفتار طالبانی و عملكرد ناکارآمد و غیر انسانی خود دائماً برفوج دین گریزان می افزایند.
بازگشت
(10). آقای دکتر" علي میرسپاسی" در کتاب روشنفكران ايران (روايت هاي ياس و اميد) با بررسي پیوند بین دین وسیاست و نیز پیوند یا در برخی موارد عدم پیوند میان مدرنیته و دمکراسی در "سه روشنگری" متفاوت امریکا،انگلستان و فرانسه نتیجه می گیرد: «همه این مطالب گویای آن است که ضدیت با دین از ویژگی های ذاتی مدرنیته به معنای دقیق کلمه نیست،بلکه به احتمال زیاد ایدئولوژیک و مقید به بافت است .مثلاً متأثر از خصلت اقتدارگرا و سرکوب گر کلیسای کاتولیک در دوران پیش از انقلاب فرانسه است.» (ص262).
بازگشت
(11).موریس باربیه،همان کتاب،ص300.
بازگشت
(12).همان کتاب،ص301.
بازگشت
(13).دکتر علی میرسپاسی،روشن فکران ایران(روایت های یاس و امید)،ترجمه عباسی مخبر،نشر توسعه،صص 242 تا 262.
بازگشت
(14). موريس باربيه، همان كتاب، صص 303 تا 323.
بازگشت
(15)."بردیایف"در مقاله"پوچ گرایی درخاک مذهبی"(NIHELISM ON RELIGIOUS SOIL ) که به مناسبت مرگ "پوبیه دونتسف" دادستان کل روسیه تزاری نوشت به خوبی نشان داد چگونه"نیهلیسم روسی"بر "خاک مذهبی" آن کشور رویید و "مطلق گرایی دینی و حکومتی"به "مطلقیت الحادی" راه برد.
بازگشت
(16). باید قدر عالمان آگاه و نیز روشنفکران متعهد مسلمان را شناخت .درعین حال خود را برای رقابت آزاد با اشخاص و گروه هایی آماده کرد که آنان نیز حاضرند به نوبه خود درچارچوب قانون و با پذیرش حقوق دیگران، به فعالیت و رقابت سیاسی بارقبای خود بپردازند. پس لازم است اسلامی را ترویج کنیم که ضمن دفاع از هویت الهی-انسانی خود معتقد ، به تعامل با دیگران و رقابت آزاد با همه قانون گراها وخشونت پرهیزان است.
بازگشت
امروز:محمد طاهری قزوینی، زندانی سیاسی و همسر سارا توسلی، با ارسال جوابیهای در خصوص مطلب دروغین روزنامههای رسالت به مدیر مسوولی مرتضی نبوی و وطن امروز، به حکم دادگاه همسرش اشاره کرد که به خاطر حضور در عزاداری روز عاشورا و تسلیت به خانواده خواهر مهندس موسوی، به شش سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق تعزیری محکوم شده است.
به گزارش کلمه، در جوابیه این عضو نهضت آزادی به حکم دادگاه سارا توسلی اشاره شده است که پیش از این در سایت کلمه منتشر شده و افکار عمومی را به شگفتی واداشته بود.
گفتنی است این جوابیه برای مدیران مسئول دو روزنامهی مدعی اصولگرایی رسالت و وطن امروز ارسال شده است، اما آنها برخلاف قانون از انتشار آن سر باز زدهاند. متن این جوابیهی کوتاه اما گویا که در اختیار کلمه قرار کرفته است به شرح زیر است:
به نام خدا
راست یا دروغ؟ بدون شرح
اینجا در بند ۳۵۰ زندان اوین، جایی که حدود ۱۵۰ نفر از متهمین و محکومین سیاسی (به قول مسئولین زندان، متهمین امنیتی) روزگار میگذرانند، دسترسی به اخبار و تحلیلهای خبری محدود است و غالباً روزنامههای به اصطلاح دست راستی توزیع میشود، مگر آنکه زندانیان در رفت و آمدهای موردی، روزنامههای دیگری را به همراه بیاورند.
امروز سر شب روزنامه « وطن امروز» مورخ شنبه ۲/۵/۸۹ را ورق میزدم. در صفحه ۳ و در ستون ویترین، به نقل از روزنامه رسالت پنجشنبه، مطلبی با عنوان « دروغگو و دروغ شناسی» در ذمّ سخنان اخیر مهندس موسوی در تحلیل مسائل روز در جلسهای با حضور جمعی از اساتید دانشگاه نوشته شده که در آن موسوی را دروغگوی بزرگ سال ۸۸ و باعث فریب تعدادی از مردم خواندهاست. در انتهای متن مذکور آمدهاست:
« موسوی دروغگویی در این جلسه را نیز فراموش نکرد و بدون ذکر مصداق، مدعی شد یک زن به خاطر تسلیت گفتن به خانواده یکی از شهدای (!) عاشورا (همان عناصر خداجویی که موسوی ادعا میکرد) به شش سال زندان محکوم شده است.»
با دیدن عبارت فوق به یاد دوران بازداشت و بازجوییها در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زمستان گذشته و متن حکم بدوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در مورد همسرم دکتر سارا توسلی حجتی، دندانپزشک اطفال و عضو هیأت علمی دانشگاه افتادم که تصریح داشت بخاطر حضور در عزاداری روز عاشورا و تسلیت به خانواده خواهر آقای مهندس موسوی به ۶ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق تعزیری محکوم شده اند.
در انتها باز به یاد آوردم که چهار نفر از عوامل خطا کار پرونده بازداشتگاه مخوف کهریزک، جمعاً به پنج سال و نیم حبس محکوم شدهاند.
وجه تداعی این خاطرات و حوادث چیست ؟ الله اعلم !
محمد طاهری قزوینی ـ زندان اوین ـ بند ۳۵۰
دوم مرداد ماه ۱۳۸۹
****
پیوست: متن تاریخی رأی دادگاه بدوی سارا توسلی
بسم الله الرحمن الرحیم
مرجع رسیدگی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران
شاکی: گزارش ضابطین قضایی
متهم: خانم سارا توسلی فرزند محمد . وکیل: ۱- خانم فریده غیرت ۲- آقای سید محمد علی دادخواه
اتهام: ۱ - اقدام علیه امنیت کشور از طریق اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت عمومی ۲- اخلال در نظم عمومی
پس از جری تشریفات قانونی، دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و با استعانت از خداوند متعال به شرح آتی انشائ رأی می نماید.
رأی دادگاه حسب کیفرخواست صادره در پرونده کلاسه ۸۸/۱۶۵۵۲/ط د شعبه چهارم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تهران شهید مقدس
خانم سارا توسلی حجتی فرزند محمد
ساکن: ...
باسواد(دکتری تخصصی دندانپزشکی- تخصصی کودکان) متاهل دارای دو فرزند، فاقد سابقه کیفری، شیعه، تبعه ایران با وکالت خانم فریده غیرت و آقای سید محمدعلی دادخواه
متهم است:
۱- اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور
۲- اخلال در نظم عمومی، با این توضیح(حسب توضیحات پرونده) نامبرده در تاریخ ۶/۱۰/۱۳۸۸ مصادف با عاشورای حسینی در تجمع غیر قانونی منجر به اغتشاش و تخریب اموال مردم و دولت شرکت کرده و خواهرش زهرا توسلی که همراه وی بوده است اذعان داشته که ما در این تجمع شعار الله اکبر هم سرداده ایم اما متهم موضوع پرونده منکر هرگونه سردادن شعار شده و حضور خود را صرف شرکت در مراسم عاشورای حسینی بیان کرده است. و پس از سپری شدن روز در شب به دیدار خانواده خواهر آقای میرحسین موسوی که ظاهرا فرزندشان در آن روز دچار حادثه شده و کشته شده جهت تسلیت رفته اند. متهم می گوید من خانواده خواهر میر حسین موسوی را نمی شناسم خواهرم زهرا آن ها را می شناسد آنهم نه مستقیم بلکه با رابطه آن ها را می شناسد. ما شب حدود ۹ رفتیم حدود ده دقیقه حضور داشتیم و پس از تسلیت برگشتیم. مامورین در پرونده گزارش کرده اند که متهم در آن جا از طرف خود و به نمایندگی از نهضت آزادی تسلیت گفته است ولی متهم منکر این موضوع شد. دادگاه با ملاحظه پرونده خانم زهرا توسلی در حضور متهم و وکیل مدافع وی ملاحظه نمود که مامورین چنین گزارشی در مورد خانم زهرا توسلی نکرده اند و فقط در مورد خانم سارا توسلی چنین گزارش نموده اند و خانم سارا توسلی در دادگاه در دفاع از این عمل اظهار داشته است صادقانه بگویم نهضت آزادی خبر نداشت و در جریان نبود که من رفته ام آن جا.دادگاه با ملاحظه این که
اولا خانم سارا توسلی حسب الاقرارخانواده خواهر آقای موسوی را نمی شناسد.
ثانیا خواهرش خانم زهرا توسلی هم مستقیم این خانواده را نمی شناسد بلکه با واسطه می شناسد.
ثالثا ساعت حضور آن ها در منزل خواهر آقای موسوی ۹ شب زمستان بوده که حدود ۴ ساعت از شب سپری شده.
رابعا ادعای همسایگی و رودربایستی ننموده.
خامسا دو زن در چنین ساعت شب برای تسلیت از کشته ای که صرفا ارتباط موضوعات سیاسی و جریان فتنه داشته با توصیف فوق در شهر تهران که عموما اعضای یک مجتمع مسکونی یکدیگر را نمی شناسند و ارتباطی با هم ندارند حضور پیدا کنند.
سادسا مامورین موضوع تسلیت گفتن از طرف نهضت آزادی را فقط به خانم سارا توسلی نسبت دهند.
سابعا خانم سارا توسلی مدعی شده چنان سرگرم کارو زندگی است که اصلا فعالیت سیاسی ندارد.
ثامنا قاضی دادگاه به وی اطلاع داد خواهرش که همراه وی در تجمعات بوده اذعان داشته شعار الله اکبر داده ایشان در جواب می گوید: مگر شعار الله اکبر چه اشکالی دارد؟!!
این ها همه حکایت از مخفی کاری متهم و انجام فعالیت موثر در راستای اهداف فتنه سبز ولیکن با پوشش و هوشیاری کامل دارد. و استشهادیه اساتید محترم دانشگاه و دانشجویان خانم سارا توسلی داستان دیگری دارد که پرداختن به آن در دادنامه که متنی حقوقی و قضایی است موضوعیت ندارد. دادگاه با توجه به مطالب مطروحه فوق و غیر موجه دانستن دفاعیات متهم و وکیل مدافع وی هر دو اتهام را وارد دانسته و با استناد به ماده ۶۱۰ و ۶۱۸ قانون مجازات اسلامی حکم بر محکومیت متهم به تحمل پنج سال حبس به جهت اجتماع و تبانی با احتساب ایام بازداشت قبلی و یکسال حبس تعزیری و تحمل ۷۴ ضربه شلاق تعزیری به جهت اخلال در نظم عمومی صادر و اعلام می نماید.این رأی ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر در محاکم تجدید نظر استان تهران می باشد.
رئیس شعبه ۲۶دادگاه انقلاب اسلامی
و دادرس علی البدل محاکم عمومی تهران
پیرعباسی
امروز: جبهه مشارکت ایران اسلامی با ارسال نامه ای خطاب به حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی نسبت به رفتار صورت گرفته با وی و حمله لباس شخصی ها به منزل وی ابراز تاسف کرده و از عملکرد ضعیف نیروهای انتظامی در حفظ امنیت مردم و حریم شهروندان انتقاد کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نوروز متن کامل نامه جبهه مشارکت ایران اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای کروبی
باسلام واحترام
اخبار حملات وحشیانه عده ای از لباس شخصی های سازماندهی شده در روزها و شبهای اخیر که هم زمان بوده است با لیالی قدر به منزل شما آنهم در حالی که نیروهای انتظامی در کنارایستاده، شاهد آن بوده و از انجام وظیفه حداقلی خود که حفظ امنیت و حریم شهروندان و منازل مسکونی است باز داشته شده بوده اند موجبتاسف و تأثر عمیق گردید.
البته برای آن جناب که عمر خود را صرف مبارزه با مظاهر ظلم و جور و همراهی با خواست های برحق مردم کرده اید این تعرضات و فشارها تازگی ندارد و شما را از مسیر حقی که برگزیده اید باز نمی دارد. همین ویژگی بارز شماست که کودتاگران را که می اندیشیدند خواهند توانست با تحمل دوره کوتاهی از اعتراض بر خر مراد خود سوار شده و در جهت اهداف دنیایی خویش بتازند عصبانی و مضطرب کرده است.
این گونه مانورها که به عنوان حرکات خودجوش مردمی انجام می شود آنقدر رسواست و ماهیت شرکت کنندگان و سازمان دهندگان آنها آن قدر روشن است که کمتر کسی حتی در میان حامیان وضع موجود می توان سراغ گرفت که آن را به مردم نسبت دهد. مردمی که یک سال است رأی های به صندوق ریخته شده خود را با مسالمت آمیز ترین روشها مطالبه می کنند و پاسخی جز داغ و درفش ندیده و با خشن ترین روش ها مورد سرکوب قرار گرفته اند.
آنها از اعلام حضور ساده شما در راهپیمائی روز قدس چنان به هراس افتادند که چاره ای جز محاصره منزل شما به منظور جلوگیری از حضورتان در راهپیمائی ندیدند و ناگزیر شدند راهپیمائی روز قدس را زیر پوشش شدید ترین اقدامات امنیتی برگزار کنند چرا که می ترسیدند حضور شما و مردم معترض، رنگ سبز اعتراض به هرنوع ظلم را به این راهپیمائی بدهد.
آری مردم مظلوم ما امروز بیش از هر زمان دیگری درد و رنج برادران و خواهران فلسطینی خود را درک می کنند و خود را در کنار آنها می بینند.
برای شما از خداوند متعال سلامتی و طول عمر باعزت مسألت می نمائیم.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
بالاخره پس از کش و قوس فراوان؛ با سیستم منحصر به فرد ریاست حسین هدایتی در باشگاه استیل آذین، سردار مصطفی آجرلو که مدتی مدیر عامل باشگاه استیل بود، استعفا داد تا این بار قطع همکاری دراماتیک او با مجید جلالی جور دیگری در اذهان تداعی شود.
سردار آجرلو که چند سالی هست در فوتبال حضور دارد در میانه ی راه ماه مبارک رمضان ظاهرا برای تسویه حساب شخصی با علی کریمی و یا حتی نوعی مانور قدرت، روزه خواری علی کریمی را رسانه ای کرد تا از این رهگذر هم علی کریمی را نزد افکار عمومی تخریب کرده و هم با مانور قدرت در برابر سایر بازیکنان خودی نشان دهد، غافل از اینکه دوستداران و علاقه مندان ورزش محبوب فوتبال پیش از این با این نوع بازیها آشنایی داشته و کوچک و بزرگ این فوتبال می دانند که عموما فوتبالیست ها روزهای بازی ترک روزه می کنند.
آش انقدر شور شد تا خداداد عزیزی که کسی در بچه مسلمان بودن او شکی ندارد در حمایت از فوتبالیستها و علی کریمی اعلام کند:
خود من هم روزهای مسابقه روزه نمی گرفتم.
در اینکه علی کریمی اهل روزه هست یا نه؟ حرفی نداریم؛ اما در اینکه آیا اصولا مدیر عامل یک باشگاه حق دارد برای اخراج حتی بدترین بازیکن باشگاهش که به حق یا نا حق علاقه به حفظ کردنش ندارد از حربه های محرک و مذهبی استفاده کند حرف داریم.
مصطفی آجرلو که از سرداران جنگ است باید بداند میدان مدیریت فوتبال با خاکریز دشمن و دشمنان قسم خورده ی خارجی تفاوتی اساسی دارد، البته در هر دو میدان وجود تاکتیک لازم است؛ اما تاکتیک های دشمن خراب کن و تاکتیک های تیم داری اصولا از دو نوع متفاوت است.
مصطفی آجر لو در حالی موضوع روزه خواری کریمی را رسانه ای کرد که نیک می دانست بازیکنانش پیش از ان دسته جمعی در رستوران ناهار صرف کرده اند، که اگر نمی دانست یک نمره ی منفی به کارنامه ی مدیریتی اش اضافه خواهد شد.
قسمت جالب ماجرا اینجا بود که تعدادی از اصحاب مثلا رسانه، بعد از استعفای آجرلو فرصت مناسبی کسب کرده اند تا با قلم هایشان به علی کریمی حمله برده و عقده های دلشان را با یاد آوری نکات ذره بینی از کریمی خالی کنند.
این دسته از دوستان یادشان باشد، علی کریمی تقریبا در بین بزرگان فوتبال ایران تنها کسی است که همواره نان بازویش را خورده و به افراد ریز و درشت سیاسی متوسل نشده است، او همواره در میدان با پاهایش حرف زده و بیرون از میدان کمتر حاضر به مصاحبه های مرسوم برای ماندن در بورس شده است.
در انتهای باید یاد اوری کنم هر چند تا کنون کریمی در این خصوص ادعایی نکرده؛ اما این حق را باید برای او قایل بود که به خاطر هتک موقعیت اجتماعی اش از آجرلو در مراجع قضایی شکایت کرده و اعاده ی حیثیت کند، کاری که دیگران به راحتی انجام می دهند ؛ اما این علی کریمی خونسردتر از آن است که انجام دهد.
در تداوم سلسله عملیات حزب "خود سرها" این بار منزل حجت الاسلام و المسلمین کروبی مورد تهاجم قرار گرفت. این جریان به ظاهر خودسر بیش از دو دهه است که به نام ارزشها و با شعار ولایت از خلوتخانه های نظام گرفته تا اقصی نقاط کشور خودنمایی می کند. روزی در قلب حکومت دانشگاه تهران و کوی دانشگاه را زیر چکمه های خود له می کنند و روزی در قلب وزارت اطلاعات به قتل های زنجیره ای دامن می زنند. روزی حرمت مرقد امام را می شکنند و روزی تهدید به توپ بستن مجلس می کنند. هنوز خانه ی مرجعی در قم را ترک نکرده سر به شیراز می کشند و از آنجا فارغ نشده منزل روحانی سرشناس معترضی چون مهدی کروبی را هدف می گیرند. و همه ی اینها در برابر دیدگان حیرت زده ی مردم و گویی بی عملی و انفعال دستگاه های مسئول و غیبت مدعی العموم صورت می پذیرد. پوشیده نیست که چنین پدیده ای جز با معاونت و مساعدت اشخاص و سازماندهی نهادهایی ذی نفوذ امکان وقوع ندارد. نام "خودسر" بیشتر به یک شوخی شبیه است، اینان اجماع "غالی و یاغی" و اژدهای چند سرند. وقتی بسیاری برای حضور در یک راهپیمایی مسالمت آمیز که اکثریتی از مردم مشارکت داشته اند مورد مواخذه و محاکمه قرار می گیرند، چگونه ممکن است کسانی با خیال راحت و در ملاء عام آن هم به مدت چند شب و با ابزارهایی که صرفا در اختیار نهادهای خاص است به ضرب و جرح و تخریب و هتک و ارعاب بپردازند، جز آنکه از محافلی خاص و مقتدر اطمینان و پشتگرمی داشته باشند.
باید پذیرفت که اینک کشور با سازمانی خطرناک مواجه است که تنها نامش "خودسر" اما به واقع سازمان یافته است. "خودسر" تنها عنوانی برای فرار از مسئولیت جریانی خطرناک است که سایه ی شوم خود را بر امروز و آینده ی کشور گسترانیده است. متاسفانه عده ای گمان می کنند که با چنین اعمالی با کمترین هزینه منتقدان خود را منکوب کرده و در بدترین شرایط عوارض چنین عملکردی تنها متوجه آنانی عاملان سطوح پایین خواهد بود که نامشان را خودسر نهاده اند. غافل از آنکه قطعا روزی رسوایی آمران نقابدارشان را نیز بدنبال خواهد داشت. علاوه آنکه چنین اقداماتی آن هم در قلب حکومت هزینه ی هنگفتی را به اعتبار نظام در عرصه ی داخلی و بین المللی وارد می آورد.
مردم از خود خواهند پرسید اگر مسئولان ذیربط به چنین اقدامات فوق العاده ظالمانه و قانون شکنانه ای رضایت ندارند چرا واکنش مناسبی از خود بروز نداده و انگیزه ی لازم برای برخورد نشان نمی دهند. یا می دانند و نمی خواهند پیش گیری کنند، یا می دانند و نمی توانند مقابله نمایند. خدا نکند، در صورت نخست که دیگر جای سخن نمی ماند جز حسرت و دریغ برای انقلابی که هدفش برپایی عدالت و برابری در برابر قانون بوده و اینک میراث دارانش به چنین مرتبه ای رسیده اند. و در صورت دوم، یعنی ناتوانی از مقابله با این جریان قانون شکن که دیگر چه توجیهی برای این تعداد سازمانهای عریض و طویل انتظامی و امنیتی و چه ادعایی برای دفاع از جان و مال و ناموس و عرض مردم؟
هزینه های بین المللی چنین "خودسری های سازمان یافته" نیز نباید از چشم دور بماند. اینان با اتخاذ چنین رویکردهایی نظام را در منظر جهانیان به غایت غیر قابل اعتماد یا متزلزل جلوه می دهند. اینان همصدا با دوستان ماجراجوی داخلی خود دقیقا در جهت منافع دولت هایی حرکت می کنند که تلاششان متقاعد کردن جهانیان به خطرناک بودن و غیر قابل اعتماد بودن ایران است. دولت هایی که ایران را نظامی خودسر یا دارای سازمانهای بسیار قوی خودسر معرفی می کنند و اینگونه ایران هراسی را توسعه می دهند.
جای تامل است که اقدامات اخیر دقیقا در شرایطی صورت می پذیرد که احتمال باز شدن روزنه ها و کورسویی از امید برای درک بهتر شرایط حساس کشور می رفت.البته پیش بینی می شد و دور از انتظار هم نبود که جریان منحرف متحجر نفوذی که جز از خشونت ارتزاق نمی کند و جز با خشونت حیات نمی یابد، به شدت نگران و مضطرب شود و تمام امکان خود را به کار بندد تا نفوذ خود در مجاری حساس تصمیم گیری را به رخ بکشد و با کشیدن خط و نشان راه را به سوی احتمال هر گونه تامل ملی ببندد.
اینک بیم آن می رود که مراکز مدیریت این جریان خطرناک در صورت احساس خطر و با تعجیلی که برای سیطره تام و تمام بر کشور دارند، اگر بتوانند روی به اقدامات بسیار خطرناک آورده یا راه را بر آن باز کنند تا در سایه ی شرایط فوق العاده و در یک لحظه ی حساس ضمن تصفیه حساب داخلی، به خیال واهی سلطه ی خود را بر کشور و همه ی شئون نظام دیکته و تمام کنند. آنها جریانی نوظهور هستند که اگر کشور را در انحصار خود نبینند، سرنوشت و آبروی نظام و انقلاب، عقب ماندگی کشور، فلاکت مردم یا حتی تجزیه و بود و نبود ایران نگرانشان نمی سازد. آنان تشیع و ایران را با هم نشانه رفته اند. از این روی تا دیر نشده ضرورت حفظ هشیاری، همفکری و تدبیر موثر پیشکسوتان، دلسوزان و بزرگان انقلاب برای کنترل، انزوا و قطع ید این غده ی سرطانی و عبور از شرایط بسیار حساس کنونی با باز کردن روزنه های امید به شکل استراتژیک نه تاکتیکی ضروری می نماید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر