امروز: پس از ملاقات حضوری خانواده نوری زاد با وی و اظهار نگرانی از وضعیت جسمانی ناشی از ضرب و شتم سه شنبه گذشته، دادستان تهران با محمد نوری زاد در زندان اوین ملاقات کرد.
این خبر را محمد نوری زاد طی یک تماس تلفنی به خانواده اش داد. خانواده نوری زاد به خبر نگار"کلمه" گفتند پس از ملاقات دادستان تهران، محمد نوری زاد به بند عمومی برگردانده شد. در همین حال این نویسنده آزاده به خانواده اش گفته است حال جسمی اش بعد از ضرب و شتم رو به بهبود است و از وضعیت مساعدتری برخوردار است اما وی تا زمان آزادی- تا زمان صدور حکم دادگاه تجدیدنظر- به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.
همسر آقای نوری زاد پس از ملاقات با وی گفته بود: وقتی در ملاقات کابینی آقای نوری زاد را دیدم، لازم نبود که حرفی بزند، سر و وضع آشفته او، خود گویای همه چیز بود. به قصد کشت او را کتک زده بودند، وقتی همسرم می خواست این واقعه غیر انسانی که باورش هنوز برای همه ما دشوار است را تعریف کند، هم او گریه می کرد و هم ما. گفته است دو شبانه روز است که در اعتراض به این رفتار خشونت آمیز لب به آب و غذا نزده است. اگر کسی امروز به داد او نرسد تا دو سه روز دیگر باید پیکر بی جان آقای نوری زاد را از اوین تحویل بگیریم.
اقدام دادستان تهران در رسیدگی به وضعیت نوری زاد برای جلوگیری از خودسری برخی نیروهای امنیتی حرکتی مثبت ارزیابی می شود.
منبع: کلمه
امروز: مهدی کروبی در نامه ای به آیت الله العظمی موسوی اردبیلی با انتقاد شدید از شرایط حاکم بر قوه قضائیه و مجلس و دولت گفت: متاسفانه برخی نمایندگان مجلس به عنوان وکیل الدوله و نماینده نهادهای امنیتی و نظامی و "پیاده نظام چکمه پوشان" ایفای نقش میکنند.همچنین قوه قضائیه به عنوان ابزار حاکمیت و نهاد های امنیتی و نظامی تبدیل شده است و هیچ زمانی به اندازه اکنون نیروهای نظامی و امنیتی در دستگاه قضا حضور نداشته اند و از طرف دیگردستگاه قضا نهادی برای ایجاد ارعاب و بازداشت تبدیل شده است. رئیس دولت ایران با رفتارهای عجیب وغریب و منحصر به فرد و عطشی که برای سفر خارجی دارد موجب تحقیر ملت ایران در دنیا شده است.
کروبی در پاسخ به ۱۷۵نماینده مجلس که خواستار بازداشت وی و آقای موسوی شده بودند گفت:" "کسی که وارد این صحنه ها شد این تهدیدها برایش ارزش ندارد."ایشان همچنین در بخشی دیگر از نامه در خصوص برخورد با دراویش گفت: "بسیاری از دراویش را با تهمت و افتراء بازداشت و احکام سنگینی برایشان صادر می کنند."
مهدی کروبی همچنین رفتار سخیف برخی جریانات خاص با آثار و اندیشه های امام خمینی را محکوم و افزود:" آراء و اندیشه های امام خمینی بر اساس سلیقه و مصلحت خودشان مطرح میشود. چرا درباره فرمان هشت ماده ای امام یا تحمل نقد و انتقاد ایشان برای اداره حکومت حرفی نمیزنند؟"
متن کامل این نامه به گزارش سحام نیوز بدین شرح است:
بسمه تعالی
حضرت آیتالله العظمی حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
با سلام و احترام
در روزگار سختی به سر میبریم و میدانم که حضرتعالی بهتر از من نسبت به شرایط آگاه هستید و بارها شنیدهام که با بیان مطالبی متفاوت نگرانیهای خودتان را مطرح کردهاید. این روزها حتی بسیاری بهعنوان مأمن و پناهگاه به منزل شما مراجعه کردهاند و از برخوردهایی که با عزیزانشان میشود با شما سخن گفتهاند و البته میدانم که حضرتعالی نیز بسیار از این شرایط ناراحت شده و اقداماتی را برای پیگیری قضایا داشتهاید. مطلع شدهام در این راستا دیدارهایی داشتهاید و به گفتوگو برای حل قضایا پرداختهاید. با اطلاع از این شرایط تصمیم بر آن گرفتم تا از جایگاه یکی از دلسوزان این نظام و کشور با نگارش نامهای نگرانیهایم را با شما در میان گذارم.
آنچه که موجب شد حضرتعالی مخاطب نامه اینجانب قرار گیرید، تلاشهایتان برای شکلگیری نظام در کنار بنیانگذار آن و نقش مهمتان در استقرار نظام بهعنوان یکی از اعضای شورای انقلاب، اولین دادستان کل کشور، ریاست قوه قضائیه و دیوان عالی کشور پس از شهید بهشتی و حضور در جایگاه امامت جمعه تهران برای سالهای متمادی و مهمتر از همه وداع با قدرت برای رونق بخشیدن به حوزههای علمیه بوده است که همگی بهخصوص قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت ایجاب میکند که از یک طرف به عنوان وظیفه شرعی و از طرف دیگر احساس مسوولیت نسبت به نظامی که هم در استقرار و هم تثبیت آن نقش موثری داشتهاید، برای عبور از فضای فعلی و نجات کشور از طریق انتقال واقعیتهای جامعه به بزرگان نظام رسالت خویش را بهمنظور برونرفت از فضای فعلی ایفا نمایید، همچنانکه تاکنون نیز علیرغم همه محدودیتها در این عرصه تلاش نمودهاید.
جناب آقای موسوی اردبیلی؛ طبیعی است که هر کشوری همواره با فراز و نشیبهایی روبهرو است ولی شرایط حساسی که اکنون کشور ما در آن قرار گرفته است موجب شده است که یکی از استثناییترین وضعیتها را در طول تاریخ با آن مواجه باشیم که بعنوان نمونه به مواردی از آن در عرصههای مختلف اشاره مینمایم.
۱- قانون اساسی بعنوان میثاق شهروندان و ادارهکنندگان جامعه که باید سرلوحه و منشور محکمی برای اداره جامعه تلقی شود و روابط نهادهای حاکمیت با یکدیگر و همچنین حاکمیت با شهروندان را تنظیم نماید. بر همین اساس رئیسجمهور و نمایندگان در بدو تصدی خود سوگند یاد مینمایند که پاسدار و حافظ آن بوده و برای اجرای آن تلاش نمایند که امروزه به بوته فراموشی سپرده شده و صحبت از قانون اساسی بهویژه فصل مربوط به حقوق ملت در نظر حکومتگران به ذنب لایغفری تبدیل شده است. چه بسیار از نخبگان ملت به دلیل بحث از این اصول، آزادی آنها سلب و به زندان افتادهاند و یا حقوق آنها به نحوی محدود شده است که از خدمت به کشور در عرصههای مختلف به بهانه عدم صلاحیت محروم گردیدهاند. متاسفانه ادارهکنندگان کشور به جای توجه به قانون اساسی و برنامهریزی براساس نظرات کارشناسی و تخصصی با تصمیمات خلقالساعه و استفاده از رمالی و جادوگری و به مسخره گرفتن مقدسات دینی که جز از آسیب دیدن بنیانهای دینی و معنوی جامعه ارمغانی نداشته، بزرگترین هزینه را بر کشور، شهروندان و دین روا داشتهاند.
۲- مهمترین رهاورد انقلاب اسلامی ما خط بطلان کشیدن بر استبداد ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و حاکمیت مردم بر سرنوشت اجتماعی خودشان بوده است که در اصلیترین شعار انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» متبلور بود. متاسفانه برخلاف آنچه که مشی عملی بنیانگذار نظام بود، یعنی حکومت بر قلوب مردم، با سلب بدیهیترین آزادیهای مشروع شهروندان و ایجاد جو امنیتی و پلیسی در جامعه، آرامش از جامعه سلب شده است به نحوی که شهروندان بهخصوص قشر آگاه، نخبگان و دانشگاهی و بدون اغراق همه اقشار جامعه در بدترین وضعیت روحی و روانی و بدون امید به آینده خود و فرزندانشان گذران زندگی مینمایند.
متاسفانه نمایندگان مجلس شورای اسلامی که به تعبیر حضرت امام (ره) میبایست در راس امور بوده و از انحراف کشور از مسیری که قانون اساسی ترسیم نموده جلوگیری نمایند، باتوجه به سازوکارهایی که در جهت فرمایشی شدن انتخابات توسط شورای نگهبان اعمال شده است، به جز گروه اندکی از نمایندگان اصلاحطلب و اصولگرای منصف که با درک واقعی از شرایط جامعه دلسوزانه نظرات خود را ابراز مینمایند، بهعنوان وکیل الدوله و نماینده نهادهای امنیتی و نظامی و پیادهنظام چکمهپوشان در ایجاد این فضا، خود نقش موثری را ایفا مینمایند. قوهقضائیه که باید بهعنوان قوهای مستقل براساس تصریح قانون اساسی پشتیبان حقوق و آزادیهای مشروع شهروندان باشد و به صورت بیطرفانه براساس اصل بیطرفی دادرس به فصل خصومت پرداخته و در پروندههایی که یک طرف آن حاکمیت است با حضور هیات منصفه و به صورت علنی به اتهامات سیاسی و مطبوعات رسیدگی نماید، که فلسفه آن این است که هیات منصفه که نمایندگی افکار عمومی را برعهده دارد درخصوص مجرمیت یا عدم مجرمیت و استحقاق تخفیف مجازات یا عدم استحقاق اظهارنظر نمایند، به عنوان ابزار حاکمیت و نهادهای نظامی و امنیتی تبدیل شده است. تا جایی که با کمال تاسف رئیس قوهقضائیه به عنوان قاضی القضات، وظیفه خود را دفاع تمام قد از دولت میداند و به آن افتخار مینماید، غافل از آنکه قانون اساسی تمامی شهروندان حتی شخص رهبر را در مقابل قانون مساوی اعلام کرده است. حال اگر رسالت قوهقضائیه دفاع تمام قد از دولت است، پس شهروندان این کشور که مورد ظلم و اجحاف حکومت واقع میشوند دعوای خود را باید به کجا ببرند.
جای تاسف است که در شرایط فعلی هیچ مرجع قضایی که پناهگاه مردم باشد وجود ندارد، گویی که دستگاه قضا تنها شکل نمادینی است که عنوانی از آن باقی مانده و قرار نیست که مسوولانه و بدون دخالت گرایش سیاسی به بررسی مسائل پس از انتخابات بپردازد. حضرتعالی که از آغاز انقلاب تا پایان دوران حضورتان در سمتهای حکومتی در دستگاه قضایی حضور داشتید به خوبی میدانید که هیچ زمانی به اندازه اکنون نیروهای نظامی و امنیتی در دستگاه قضا حضور نداشتهاند به طوری که اختیارات این قوه را محدود یا سلب کنند. هانطور که آگاه هستید در حوادث پس از انتخابات تعداد بسیاری از نیروهای انقلابی و شهروندان تنها به خاطر اعتراض به نتیجه انتخابات بازداشت شده و یا کشته و مجروح شدند و توسط نیروهای بسیج و لباس شخصیها بسیاری از اموال مردم تخریب شد و البته این روند هنوز ادامه دارد و هر روز بسیاری از نیروها احضار و بازداشت میشوند.
به گفته برخی از کسانی که آزاد میشوند بازجوها میگویند که تعیین حکم در اختیار آنها و نهادهای دیگر است و قاضی و دستگاه قضایی در این باره تصمیم گیرنده نیست و اکنون به جای آنکه دستگاه قضایی تامینکننده امنیت مردم باشد به نهادی برای ایجاد ارعاب و بازداشت تبدیل شده است. شما شاهد وضعیت مطبوعات، دانشگاهها، روحانیون و گروههای سیاسی و صنوف مختلف هستید که در خفقان و فشار قرار دارند. برخوردهایی با تعدادی از دراویش صوفی، شیعه اثنی عشری که جزو شهروندان ایران هستند و از حق زندگی در کشور برخوردارند، میشود و به آنها اجازه داده نمیشود که حتی مراسمهای مذهبیشان را برگزار کنند و با تهمت و افترا بسیاری از آنها را بازداشت کرده و احکام سنگینی برایشان صادر میکنند. آخر این چه دستگاه قضایی است که به جای دفاع از مردم اعم از همه گروهها و اقلیتهای دینی، مذهبی و قومی به موازات دیگر نهادها، با آنها برخورد امنیتی و پلیسی میکند؟
۳- شما جزو نزدیکترین یاران حضرت امام هستید و از نزدیک با آرا و اندیشههای ایشان آشنایید. همانطور که میدانید حضرت امام سرمایهای هستند که با انگشت تدبیر و با جایگاه علمی و معنویشان توانستند این انقلاب را به پیروزی برسانند، ایشان ۱۵ سال برای به ثمر رسیدن این انقلاب تلاش و مبارزه کرده و در حالی که از وطن دور بودند این نهضت را رهبری کردند. ۱۰ سال در درون این نظام حضور داشتند و اکنون ۲۱ سال از رحلت ایشان میگذرد. اما متاسفانه در طول این سالها به جای آنکه از مواضع و اندیشههای ایشان به صورت جامع سخن گفته شود تا نسل جدید با اندیشههای وی آشنا گردند، متاسفانه از سوی جریانی خاص به صورت گزینشی و بدون توجه به شان نزول سخنان مواضع، آرا و اندیشههای امام خمینی براساس سلیقه و مصلحت خودشان مطرح میشود. مصیبتبارترین مسالهای که اخیرا مطرح شده است و برای اولین بار چنین روندی را شاهد بودیم، اینکه در روزهای اخیر دادستان محترم تهران برای توجیه اقدام تشکیلات قضایی در رابطه با اعدام ۵ نفر از شهروندان ایرانی و در پاسخ به مواضع کاندیداهای معترض انتخابات و بهویژه در رد سخنان نخستوزیر زمان امام به سال ۶۷ اشاره کرده و اعلام میکند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدامهایی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ایشان همان حرفی را میزند که دشمن میگوید. تاکنون کسی در این باره این گونه حرف نزده است، چرا که تاکنون هیچگاه ریز آن قضایا بررسی نشده و چرایی آن مشخص نیست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشتهاند و به نظر میرسد که ایشان برای توجیه عملکرد فعلی دستگاه قضایی در این شرایط چنین مسائلی را بیان میکند. اگرچه هدف اصلی وی از این صحبتها تهدید متعرضین به روش حکومتداری آقایان است اما غافل از آنکه کسی که وارد این صحنهها شده این تهدیدها برایش ارزشی ندارد و هراسی در ادامه مسیر و هدف به خود راه نمیدهد.
جای شگفتی است که هیچگاه از سوی این آقایان درباره بعد رحمانی، بخشش، قانونگرایی و دقت در حفظ حقوق شهروندی که امام نسبت به آن تاکید داشتند سخنی گفته نمیشود؟ چرا کسی درباره فرمان ۸ مادهای حضرت امام که در آن شرایط تدوین شد حرفی نمیزند؟ حضرتعالی به خوبی در جریان برخوردی که حضرت امام با نگارنده نامه اهانتآمیز و تند نسبت به ایشان که از سوی یک پیرمرد روحانی نوشته شده بود، آگاهید. شما در آن زمان رئیس دیوان عالی کشور بودید. حتما یادتان هست که در همان زمان وقتی امام در جریان متن نامه قرار میگیرد به شما توصیه میکنند که مبادا با نویسنده نامه برخوردی شود و تاکید میکنند که حرمت نویسنده نگاه داشته شود. چرا هیچگاه از این موضوع حرفی زده نمیشود که وقتی حضرت امام شنیدند که برای یکی از مسوولان شنود گذاشتهاند به شدت ناراحت شدند و گفتند که باید فردی که این کار را انجام داده است را شلاق بزنند؛ چرا از این نمیگویند که امام میفرمود اگر کسی به صورت یک زندانی سیلی بزند باید مجازات شود؛ چرا از تاکیدی که امام برای رعایت حقوق شهروندان داشتند و تذکراتی که در این باره به مسوولان میدادند حرفی زده نمیشود. چرا از اینکه حضرت امام دستوری مبنی بر عزل یک قاضی به علت تخلفی که کرده بود دادند و حتی گفتند که او مجازات شود چیزی گفته نمیشود چرا از سعه صدر و تحمل نقد و انتقاد ایشان برای اداره حکومت سخنی نمیگویند.
چرا نمیگویند فردی که توسط دیگری شکنجه شده بود و مضروب بود وقتی که فرد شکنجه شده ضارب را دستگیر میکند و ضارب در اختیار اوست امام میفرمایند که تو گرچه توسط این شخص شکنجه شدهای ولی حق هیچگونه برخوردی با او نداری و او را باید به دستگاه قضایی بسپاری تا دستگاه قضا برای او حکم صادر کند.
بنابراین خوب است که اگر مواضع امام گفته میشود مواضع واقعی ایشان با ذکر زمان و شان نزول گفته شود تا شناخت واقعی نسبت به وی در اذهان جامعه نقش ببندد.
۴- یکی دیگر از مواردی که این روزها موجب تاثر جامعه شده است تخریب چهرههای انقلابی و سرمایههای نظام است. کاملا مشهود است جریانی که اندیشه امام را برنمیتابد چنین با خشونت به یاران نزدیک حضرت امام میتازد و حتی بیت امام و چهرههای بزرگ و انقلابی یورش میبرند و تخریب میکنند. آیا پس از گذشت سی و یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی باید اینگونه از زحمات و تلاشها و ایثارگریها کسانی که خدمت کردهاند قدردانی کنند.
۵- در بخش مهم دیگر اداره امور متاسفانه وضع اقتصادی کشور به اندازهای نابسامان است که قابل گفتن نیست. وضع بانکها، رکود مالی، بیکاری، نابسامانی مدیریت اقتصادی، بیانضباطی مالی، گشادهدستی بیحد و حدود از جیب ملت، توقف پروژههای عمرانی در بخشهای مختلف بهویژه بخش نفت، تورم و گرانی بیش از هر زمان دیگر برای همه مردم مشهود است و این موضوعی است که حتی متاسفانه دولتی که از بیآلایشی و سادگی سخن میگوید و آن را در بوق و کرنا میکند، هنوز نتوانسته سادهترین گرههای اقتصادی مردم را باز کند و هر روز تنها با طرح مسائلی چون وقوع زلزله، افزایش جمعیت و کوچ از تهران و تعطیلاتی نسنجیده و عجولانه که بارها اخبار ضد و نقضی درباره آن منعکس میشود به سرگرم کردن خود و مایه نگرانی برای مردم میشود. به نظر میرسد که عدم توفیق دولت در ساماندهی وضع اقتصادی مردم باعث میشود که آنها به روال همیشه شان در طول سالهای گذشته انگشت اتهام به سوی مسوولان گذشته دراز کنند تا همه تقصیرات را بر گردن آنها بیاندازند و در همین شرایط وقتی گزارشهای دیوان محاسبات منتشر میشود تاکید دارد که دولت فعلی تنها بیش از ۲ هزار تخلف مالی در بودجه سال ۸۵ دارد و برخی از ارقام مفقود است و در همین حال رئیس بازرسی کل کشور گزارشهایی نگرانکننده و مهمی از مفاسد در درون دولت میدهد.
۶- نکته دیگری که برای مردم شنیدنی تلخ است رفتارهای غیردیپلماتیک رئیس دولت فعلی است؛ عرصه دیپلماتیک در دنیا آداب و رسوم خاصی خود را دارد و رئیسجمهور هر کشوری کانون غرور یک ملت است ولی رئیس دولت فعلی ایران با رفتارهای عجیب و غریب و منحصر به فرد موجب تحقیر ملت ایران در دنیا شده است. وی که عطش سفر خارجی دارد با سخنان خود و مکاتباتی که هیچگاه به او پاسخ داده نمیشوند (تاسفبارتر آنکه برخی ملبسین به لباس روحانیت چنین نامههای سخیفی را با نامههای پیامبر در صدر اسلام تشبیه مینمایند) موجبات وهن کشور را در عرصه جهانی فراهم کرده است و برای جبران این ناکامیها با کشف کشورهایی که جغرافیدانان هم برای پیدا کردن آن باید با ذرهبین، آنها را در نقشه جهان پیدا کنند با حاتمبخشیهایی از جیب ملت تلاش مینماید که چنین در افکار عمومی القا نمایند که از متحدانی در دنیا برخوردارند. انعقاد قراردادهایی که برای سالیان متمادی کشور را متعهد به دولتهای دیگری می نماید و سرمایهگذاریهای ایران در کشورهایی که منافع چندانی برای کشور ندارد، غیرقابل توجیه و غیر منطقی است. براساس ضربالمثل قدیمی چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.
در پایان از خداوند برای حضرتعالی عافیت و سلامت آرزو نموده و امیدوارم که اقدامات حضرتعالی به هر نحو که مصلحت میدانید، سربلندی ملت بزرگ ایران آسایش، آرامش و امنیت کشور را به معنای واقعی در پی داشته باشد.
مهدی کروبی
۳۰/۰۲/۸۹
امروز: عیسی سحرخیز در تماسی از زندان از اعتصاب غذای جعفر پناهی اظهار نگرانی شدید کرده است.
به گزارش میزان خبر، مهدی سحرخیز در این رابطه میگوید پدرم در تماس از زندان رجایی شهر پیامی را برای جعفر پناهی فرستاده است. مضمون این پیام بدین شرح است:
"اعتصاب غذا را بشکن، تا بتوانی روزی آنچه در داخل زندان گذشت را به تصویر بکشی. اعتصاب غذا را بشکن تا شاهدی باشی گویا از آنچه بر این ملت راندند. نسل آینده تو را لازم دارند تا بدانند بعد از انتخابات چه بر سر مردم آورند، در زندان ها چه گذشت و مردان و زنان آزاده برای چه در زندان های جهل و زور و ستم مقاومت کردند، تا نسل آینده قدر آزادی را بداند و خون هایی که برای آن ریخته شد را فراموش نکند.
به گزارش میزان خبر در پیام مهدی سحرخیز از زندان رجایی شهر خطاب به جعفر پناهی در بند 209 اوین آمده است :آزادی به راویان هنرمندی همچون تو نیاز دارد، برای آزادی بمان و و اعتصابت را بشکن."
مهدی سحر خیز در ادامه خیر از وضعیت روحی خوب عیسی سحرخیز خبر داد و گفت که پدرش از جعفر پناهی خواسته است که اعتصاب غذای خود را بشکند تا همه بصورت دستجمعی اعتصاب کنند، تا بتوانند اخبار ظلمی را که در زندان ها انجام میشود را به گوش جهانیان برسانند.
منبع: میزان خبر
امروز: دبير شوراي نگهباني با اشاره به بيانيه مشترك برزيل، تركيه و ايران، در تهران گفت: در اين خصوص حركت سياسي خوبي انجام شد.
به گزارش ايسنا، احمد جنتي همچنين با اشاره به برگزاري كنفرانس خلع سلاح كه در آن نمايندگاني از 70 كشور شركت كرده بودند، اظهار كرد: حضور رييسجمهور در نيويورك و حرفهاي ايشان در خصوص مساله هستهيي عالي بود و اين موضوع برگ برندهاي در دست ماست.
وي برگزاري رزمايشهاي سپاه و ارتش را هم مورد اشاره قرار داد و خاطرنشان كرد: اين رزمايشها نشان داد كه در منطقه قطب جديدي از قدرت سياسي و نظامي در حال به وجود آمدن است.
وي با اشاره به بيانيه مشترك برزيل، تركيه و ايران و اجلاس گروه 15 اظهار كرد: از دو كشور برادر، تركيه و برزيل تشكر ميكنم و بايد بگويم اين موضوع مشت محكمي به دهان غرب و آمريكا بود و بنبستي براي غرب به وجود آورد و باعث شد كه ديگر آنها حرفي براي گفتن نداشته باشند.
وي همچنين با اشاره به مساله عفاف و حجاب و تشكر از مردم و نمايندگان مجلس براي حمايت از اين مساله، اظهار كرد: آنهايي كه بايد قانون را اجرا كنند كساني هستند كه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي اين مصوبه را داشتند اما بعد آن را در قفسي گذاشتند و درش را بستند. اينها بايد جواب دهند كه چرا اين مصوبه را اجرا نميكنند.
جنتي افزود: بنده هم در زمان تصويب اين امر در آنجا بودم و مطرح كردم كه شما از يك نقطه شروع كنيد. از آنهايي كه كارمند شما هستند آغاز كنيد. دانشگاه و دانشجو در اختيار شماست. با اين شرايط دانشجو را در دانشگاه بپذيريد. دانشجو نمره ميخواهد و بنابراين ناچار است كه به قانون عمل كند. در بيمارستانها و ادارات نيز اين موضوع اجرايي شود. چرا تا به حال اين كار را انجام نداديد؟
وي با بيان اينكه " در سطح عموم براي مردم هم بايد فكري شود" ادامه داد: شما ميگوييد كه بايد كار فرهنگي انجام داد، آيا كار فرهنگي بينياز كننده از كار اجرايي و قانون است؟ ميگوييد قانون را اجرا نميكنيد و ميخواهيد كار فرهنگي انجام دهيد؟
امام جمعه موقت تهران با تاكيد بر اينكه " عواقب بد بدحجابي را هم ببينيم" گفت: ببينيم اين امر كجا متوقف ميشود. اين موضوع بيش از 20 سال شل گرفته شده است، حالا كه به اين جا رسيده است شما ديگر آن را شل نگيريد.
امروز: آیدین خواجه ای فعال دانشجویی آذربایجانی و دانشجوی حقوق دانشگاه تبریز روز چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۸۹ توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
خانواده خواجه ای می گویند این فعال دانشجویی آذربایجانی شب چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۸۹ چند ساعت پس از خروج از منزل پدری در کوی میرداماد تبریز، با خانواده تماس گرفته و خبر از بازداشت خود توسط مامورین اداره اطلاعات داده است.
خواجه ای پیش از این نیز در تابستان ۸۷ در رابطه با مدیریت وبلاگ جنبش دانشجویی آذربایجان(آذوح) بازداشت و به یکسال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی محکوم گردیده بود. این فعال دانشجویی آذربایجانی ۱۹ آبان ۸۸ پس از تحمل مدت حبس تعزیری از زندان آزاد شده بود.
بازداشت این فعال دانشجویی آذربایجانی در حالی صورت می گیرد که با نزدیک شدن به یک خرداد سالروز اعتراضات گسترده آذربایجانیها به کاریکاتور توهین آمیز چاپ شده در روزنامه دولتی ایران بازداشتها در منطقه آذربایجان سیر صعودی به خود گرفته و در روزهای گذشته رامین جباری، آیت مهرعلی بیگلو، مهندس حافظ سردارپور، نادر عزیزی، مهدی زینالی، علیرضا حسین زاده، رضا عبدی، حسین محمدی الوار ، مصطفی جمشیدی، مهناز کریمی و محمد فرجیان بازداشت شده اند.
منبع: ساوالان سسی
دلم می خواهد از مادر بنویسم. از این مهربان ترین موجود عالم. از این مخلوقی که گاه خالق خود را نیز برای کارهای خارق العاده اش به شگفتی می آورد. مادر! مادری که بهشت زیرپایش است. مادری که فارغ از دین و مذهب و اعتقاداتش الهه مهر است و عطوفت و سرشار از احساسات ناب نسبت به فرزند. مادر! مادری که حاضر نیست خاری به پای فرزندش بخلد و خود فرسنگ ها میان خار مغیلان برای او و به خاطر او قدم می زند. حاضر نیست سایه غم حتی برای لحظه ای بر سر فرزندش بنشیند و هرگز نمی تواند اشک را در چشمان او حلقه زنان ببیند و آرام بگیرد. مادر! باید مادر بود تا عمق احساس او را نسبت به فرزندش درک کرد اما نه! همه انسان ها فارغ از جنسیتشان و سوادشان و تأهل و تجردشان و مقام و طبقه اجتماعی شان، مادر را خوب می شناسند که خود نه ماه همراه دائمی او بوده اند و از خون او ارتزاق کرده اند و گرمای وجودش قرارگاه تاریکشان را مطمئن و آرام بخش ساخته و پس از تولد شیره جان او را مکیده اند و بالیده اند و در دامان پرمهرش تربیت شده اند و ... چه بگویم از شأن و مقام این فرشته مهربان که همه هستی اش را فدای جان گرفتن و بالندگی فرزندش می کند و وجودش را تا پایان عمر بدون او بی معنا می داند و مادر در سراسر کره خاکی مادر است بی هیچ تفاوتی.
دلم می خواهد از مادر بگویم . چه فرق می کند ملیتش، تابعیتش و زادگاه و موطنش؟ مادر مادر است. خواه فرزندش حاکم باشد خواه رعیت، خواه قاضی خواه متهم، خواه ظالم خواه مظلوم. او غمخوار فرزند است و نگران اعمالش و زندگیش. مادر مادر است و ما در این نزدیک یک سال مادران زیادی را دیدیم که پا به پای فرزندانشان رأی سبزشان را جستجو کردند و سوال کردند و مطالبه کردند و پا به پای عزیزانشان باتوم خوردند و گاز اشک آور خوردند و کتک خوردند در روز روشن و در کوچه و خیابان. و مجروح و مصدوم شدند و بازداشت شدند و گذشت برآنان آن چه گذشت و می دانیم و می دانند. مادران ایران هر روزشان با دعای برای سلامت فرزندان و هر شبشان با دعا برای راحت آنان گذشت و می گذرد اما دل های نگران و مضطرب و چشمان منتظر هنوز بسیارند و من امروز وقتی چشمم بر تصویر صحنه هایی شکوهمند از لحظات وصال مادران و فرزندانی از تبار دیگر افتاد، سوزش اشک را با تمام وجود احساس کردم و در میان احساسی دوگانه و متناقض گرفتار آمدم: شادمانی برای وصال این منتظران هجران کشیده فرنگی از منظر نوع دوستی و هم دردی با مادران داغدیده و آسیب دیده و زجر کشیده هم وطنم.
مادر مادر است چه فرق می کند در کجای این کره خاکی فرزندش را به دنیا آورده باشد و بزرگ کرده باشد. او تا پایان عمر دلش برای جگرگوشه اش می تپد. با درد او دردمند می شود و سرور او شادش می کند و مادران سرزمین من ماه هاست که شادی گمشده زندگی شان را جستجو می کنند و غمی سترگ از رنجی که فرزندانشان به جور می کشند، بر دلشان سنگینی کرده است و جانگدازتر از آن داغی که بر دلشان نشسته و حاصل عمرشان که تباه شده چشمانشان را بی فروغ کرده و گرد ماتم را بر زندگیشان پاشیده است.
کاش مادران بازجوهای مسلمان و قضات مسلمان و دادستان های مسلمان و زندان بانان مسلمان و صادر کنندگان احکام قضائی مسلمان و اجرا کنندگان این حکم هایی که بندگان خدا لابد به نیابت از او برای حاکمیت عدالت علوی در این ام القرای مسلمین، صادر کرده اند و از آن مهم تر عناصر خودسرمسلمان! در همین شب جمعه، شب گشوده شدن درهای رحمت الهی و استجابت دعا، یادشان بیاید که مادرانی در حسرت در آغوش کشیدن فرزند ماه هاست که می سوزند و در حسرت رهایی آنان از بند ظلم و در حسرت زندگی آرام و بی دغدغه و دلواپسی فرزندانشان بدون سرک کشیدن های مزاحمانی که خود را ضامن بهشت و دوزخ آنان می دانند و قصاص قبل از جنایت می کنند. کاش مادران قدرت مداران و کاربدستان هواپرست دیار من هم باور کنند مادر مادر است، خواه فرزندش حاکم باشد خواه محکوم، ظالم باشد یا مظلوم. حالا که دعای مادر در حق فرزندش مستجاب است، خوب است این مادران مهربان برای رهایی فرزندانشان از چنگ شیطان نفس دعا کنند و از خدا بخواهند انسانیت، نوع دوستی، انصاف و مروت، آزادگی و عطوفت را به آنان بازگرداند.
من احساس مادران آمریکایی را پس از مدت ها دوری از فرزندانشان آن گاه که مقابل دوربین هایی در کشوری بیگانه و در یک هتل پنج ستاره آنان را در آغوش کشیدند می فهمم همان طور که احساس مادرانی که فرزندانشان به ستم گرفتار آمده و در اعتراض به این ستم در اعتصاب غذا به سر می برند و یا در چنگال بیماری اسیرند و جسم نحیفشان هرآن در معرض مخاطرات جدی است، درک می کنم. مادر مادر است. چه فرق می کند فرزندش آزاد باشد یا دربند و حالا من که فرزندانم از نعمت آزادی برخوردارند، در غم خواهرانم که از درد هجران فرزندشان به خود می پیچند و شب و روز و خواب و خوراک و آرام و قرار ندارند، طاقت از کف داده ام و برای هوشیاری مادرانی که غافلند یا خود را به غفلت زده اند دعا می کنم مبادا اعمال زشت و کریه فرزندان بدعاقبتشان، آنان را برای همه عمر شرمگین کند.
اللهم اجعل عاقبة امورنا خیرا
روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه (۲۰ مه) شهر بن آلمان میزبان شیرین عبادی، حقوقدان، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۳ بود. خانم عبادی پیش از این به عنوان برنده جایزه "انجمن جهانی جایزه دموکراسی" معرفی شده بود.
این جایزه روز ۳۰ اردیبهشت توسط اریک بترمان رئیس انجمن جهانی جایزه دموکراسی، در شهر بن آلمان به وی اهدا شد. در این مراسم شخصیتهای سیاسی، فعالان حقوق بشر و روزنامهنگارانی از سراسر اروپا حضور داشتند.
سال گذشته این جایزه برای اولین بار به واسلا هاول، از مبارزان دموکراسی خواه جمهوری چک و رئیس جمهور پیشین این کشوراهدا شده بود.
پس از اعطای این جایزه، خانم شیرین عبادی در سخنانی یادآور شد، افتخار این جایزه متعلق به کسانی است که در سالهای گذشته و بهویژه یکسال اخیر با تمام توان برای پیشبرد دموکراسی در ایران فعالیت نمودهاند و بهای آنرا نیز با جان خود پرداخت کردهاند.
سپس خانم عبادی جایزه خود را به جعفر پناهی و محمد نوریزاد تقدیم کرد و افزود: «من از از این فرصت استفاده کرده و از آقای پناهی خواهش می کنم که به اعتصاب غذای خود پایان دهد تا بتواند با جسمی سالم به مبارزات خود ادامه دهد.»
جعفر پناهی که از تاریخ ۱۱ اسفند ماه سال گذشته در بازداشت به سر میبرد در اعتراض به عدم دسترسی به وکیل، عدم اجازه ملاقات با خانوادهاش و آزار و اذیت جسمی و روحی در زندان از روز یکشنبه دست به اعتصاب غذای خشک زده است.
انتقاد از نقش و عملکرد شورای نگهبان
در ادامه این مراسم خانم عبادی گزارشی کوتاه از وضعیت دموکراسی در ایران را ارائه کرد. این حقوقدان ایرانی با اشاره نقش شورای نگهبان دربررسی صلاحیت کاندیداهای نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری و سایر مناصب انتخابی گفت: «عملکرد شورای نگهبان به گونهای بوده است که هر کس کوچکترین انتقاد سیاسی به عملکرد حکومت داشته باشد صلاحیتش رد شده و شورای نگهبان در این مورد موظف به پاسخگویی ذکر دلایل عدم صلاحیت نیست.»
عبادی در ادامه با اشاره به روند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران با ذکر این نکته که پیش از پایان شمارش آرا در برخی از حوزه ها نتیجه انتخابات اعلام شد افزود: «میلیونها نفر از مردم با استفاده از حقی که قانون اساسی برای آنها مقرر می دارد برای اعلام اعتراض خود به شکل مسالمت آمیز در خیابانها راهپیمایی کردند. اما جواب آنها گلوله بود و اعدام و زندان و متاسفانه این برخورد غیرقانونی و خشن تاکنون ادامه یافته است.»
این وکیل دادگستری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حق وتو شورای نگهبان در مورد مصوبات مجلس مدعی شد که این شورا بارها بدون دلیل از این حق سوءاستفاده کردهاست: «در مجلس ششم که اصلاحطلبان اکثریت آراء را در مجلس داشتند، قانون الحاق دولت ایران به کنوانسیون بینالمللی رفع هرگونه تبعیض از زنان به تصویب رسید. اما شورای نگهبان به علت مغایرت با موازین اسلامی آن را وتو کرد و رئیس شورای نگهبان که یکی از روحانیون بنیادگرا است، اعلام داشت: بدترین روز عمر وی زمانی بود که خبردار شد مجلس شورای اسلامی قانون الحاق به کنوانسیون فوق الذکر را تصویب کرده است.»
وی سپس به انتقاد از درخواست ایران برای پیوستن به کمیسیون مقام زن سازمان ملل تصریح کرد: «از همه خندهدارتر آن که دولت ایران داوطلب عضویت در کمیسیون مقام زن شد و چون هیچ کشور دیگری از منطقهی آسیا داوطلب عضویت در این کمیسیون نبود، درخواست ایران پذیرفته شد، که در شرایط فعلی بعید نیست روحانی فوقالذکر به عنوان نمایندهی دولت ایران به کمیسیون مقام زن اعزام گردد.»
نقض آزادی بیان و همکاری شرکت های غربی
شیرین عبادی در بخش دیگری از سخنان خود با ذکر این نکته که اولین پلهی دموکراسی، آزادی بیان است افزود: «تا ملتی آزاد نباشد که عقاید خود را بیان کند، چگونه میتوان تصور دموکراتیک بودن حکومتی را داشت. تعداد کثیری از نشریات در سالهای اخیر تعطیل شدهاند و تعدادی از بهترین خبرنگاران و نویسندگان صرفاً به جرم نوشتن در زندان هستند که گرامی میدارم نام و یاد کیوان صمیمی، عیسی سحرخیز و عمادالدین باقی و ۳۷ خبرنگار دیگر که هم اکنون در زندان هستند.»
وی با اشاره به گسترش سانسور به سایتهای اینترنتی و همکاری شرکتهای کورپوریشن نوکیا، زیمنس، با حکومت ایران برای کنترل بیشتر موبایلها و پیامکها گفت که یک بار دیگر ثابت شد شرکتهای غربی هنگام امضای قراردادهای تجاری به راحتی حقوق بشر و آزادی بیان را نادیده می گیرند.
نقض حقوق بشر در هرکجا باشد محکوم است
برنده جایزه صلح نوبل تصریح کرد: «همانگونه که دولت ایران حق دارد و میتواند به نقض حقوق بشر در عراق و فلسطین و لبنان اعتراض کند، سایر حکومتها و مردم دنیا نیز حق دارند نسبت به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کنند و این امر دخالت در امور داخلی یک کشور نیست.»
عبادی افزود: «نمیتوان زندان گوانتانامو و ابوغریب را فراموش کرد. نمیتوان چشم بر وضعیت تبعیضآمیز زنان در کشورهائی چون عربستان بست. نمیتوان خاطرهی دردناک کشتار مسلمانان چین را از یاد برد. نباید وضعیت اسفناک مردم بیپناه غزه را فراموش کنیم. اما در عین حالا باید توجه داشت که نقض حقوق بشر در یک کشور مجوز نقض حقوق بشر در کشور دیگری نیست.»
ما با حمله نظامی و تحریم مخالفیم
عبادی با ذکر اینکه دموکراسی یک شبه حاصل نمیشود افزود: «دموکراسی یک پروسهی تاریخی است که باید سیر تکاملی خود را طی کند. خوشبختانه این پروسه در ایران شروع شده و اعتراضات مسالمتآمیز مردم که هم چنان ادامه دارد، بالاخره حکومت ایران را وادار خواهد کرد که حرف مردم را بشنود.»
وی سپس با انتقاد از تحریمهایی که مردم ایران را تحت فشار قرار دهد حمله نظامی را محکوم کرد و مدعی شد این اتفاقها بهانهای برای سرکوب بیشتر آزادی خواهان خواهد شد.
عبادی ابراز امیدواری کرد که جنبش سبز راه خود را ادامه خواهد داد: «پیگیری مسالمتآمیز خواستهای برحق مردم بالاخره راه را برای دموکراسی در ایران هموار ساخته و خون پاک جوانانمان، آزادی را به ارمغان خواهد آورد.»
ماجرای اعتصاب غذای دو هنرمند ملی، جعفر پناهی و محمد نوری زاد، به صراحت بیانگر عمق مشکلات کشور می باشد. هنرمند در هر کجای دنیا تاج سر حکومت و مردم است. هنرمندان سرمایه ملی ما هستند که باید در حفاظت از ایشان کوشید تا تاریخ و فرهنگ ملی حفظ شود.
متاسفانه در جامعه امروز ما هنرمندی که با هنرمندی به سیاست های قدرت انتقاد می کند را در بند می کنند تا همانطور که آقای دادستان به همسر نوری زاد با صراحت گفته «افکارش را مهار کنند». مگر نوری زاد چه گفته که باید تا سر حد نابینایی مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار گیرد و خانواده اش اینچنین تهدید شوند. یقینا به استناد حکم دادگاه بدوی وی، در این ارتباط «چه گفتن» مد نظر نیست و «به که گفتن» است که اینگونه سرنوشتی را برای او رقم زده. حکوتی که ادعای علوی بودن دارد فراموش کرده که امام علی (ع) به مالک نوشتند آنگونه حکومت کن که زیردست بتواند حق خود را بدون لکنت زبان از قوی دست بستاند. اینجا به جاست که یکبار دیگر این سوال صریح و ساده میرحسین موسوی را که در اعتراض به اعدام های اخیر از حاکمیت پرسید تکرار کنیم که «آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟».
آیا این عدالتست که هنرمند بین المللی ایرانی، جعفر پناهی را با اتهاماتی واهی در زندان بیاندازید و خانواده اش را تهدید کنید تا جایی که برای محافظت از خانواده اش مجبور به اعتصاب غذا و قربانی کردن جان خود شود. آیا این دست رفتارها هیچ نسبتی با عدل علوی دارد؟
امروز شرم آور است برای ملتی هنردوست با آن سابقه و فرهنگ کهن که وزرای فرهنگ و خارجه فرانسه یادآوری کنند که هنرمند گنجی گرانبهاست که جایش در زندان نیست. شرم ما از سخن به جای آنان نیست. شرم از این است که سرانجام حکومتی که با خونفشانی های بسیار برای استیلای آزادی، حفظ استقلال، اشاعه اسلام رحمانی و قضاوت به سیره علوی برپا کردیم، به وضعیتی دچار شده است که زبانه هایش امروز هنر و فرهنگمان را به آتش کشیده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر