امروز: فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاج زاده در ادامه نوشتن عریضه خطاب به دادستان تهران ، شرح حال ششم خود را نیز منتشر کرد. متن کامل این نامه که در وبلاگ شخصی وی منتشر گردیده است، بدین شرح است: بسم الله الرحن الرحیم اللهم اجعلنی من المتوکلین علیک وجعلنی فیه من الفائزین لدیک واجعلنی فیه من المقربین الیک، باحسانک یا غایة الطالبین عریضه ششم در دهم رمضان المبارک از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی به : دادستان تهران سلام آقای دادستان امروز شنبه دهم ماه مبارک، اولین روز هفته و روز وعده داده شده برای تماس های تلفنی زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ با خانواده هایشان است. ما که هنوز گوش به زنگیم از بس که به مسئولان نظام و به قول و گفته هایشان اطمینان داریم بقیه را نمی دانم آیا برایشان تماسی حاصل شده یا نه و آیا مثل ما امیدی برایشان باقی مانده یا به شنیدن وعده های کذب عادت کرده و می شنوند و آرام و بی اعتنا می گذرند. ما اما به هرکس که تلفنی و حضوری سراغی از همسرجان گرفته گفته ایم که قولی مبنی بر برطرف شدن منع تلفن، بعد از جریان اعتصاب غذای جوانان دربند به دلیل بی حرمتی مأموران زندان و ایجاد اختلال و نابسامانی در ملاقات ها، داده شده و حالا نه تنها من و خانواده تاجزاده و زندانیان سیاسی دیگر این بند بلکه همه کسانی که در جریان این وعده هستند، منتظرند تا ببینند در ماه رمضان ماه خدا و ماه حضور بندگان در محضر پروردگار رحمان در حال امساک از گناه، آیا وعده کذب آن هم از طرف مسئولان نظامی که پسوند متبرک اسلامی را هم یدک می کشد چه حکمی دارد؟ آقای دادستان من در روزهای شکوه و حماسه انقلاب اسلامی نوجوان بودم اما خوب یادم هست که همه آرمان ما نفی ظلم و ستم و بدی بود. بدی هایی که ما به گناهان صغیره و کبیره تقسیمشان می کنیم و دیگران نام دیگری بر آن ها می گذارند. اما بدی بدی است در همه جای عالم و در هر زمان و مکان. شما آن روزها چندساله بودید و در این زمینه چه خاطراتی دارید؟ شما که باید بیش از من منابع و متون فقهی را مطالعه کرده باشید در مورد حکم دروغ آن هم توسط کسانی که تکلیف و وظیفه ای افزون از شهروندان عادی برعهده دارند، چه می دانید؟ آیا دروغ مصلحتی برای آرام کردن مردم و یا فریب مردم و ذی حقان و یا زمینه سازی برای خشونت و سرکوب در جایی مجاز شمرده شده که ما از آن بی اطلاعیم؟ راستی به نظر شما قبح این گناه کبیره از چه زمانی در کشور اسلامی ما ریخته شد ؟ ما می دانیم و شما هم می دانید اما ظاهرا مصلحت اندیشی ها اجازه اعتراف صریح و مؤاخذه تابوشکنانی را که این چنین وقیحانه در ساحت دین ورود پیدا کردند، نمی دهد. باری ما می دانیم و شما نیز نیک می دانید و ما امورمان را به خدا واگذار می کنیم که «ان الله بصیر بالعباد» آقای دادستان امروز من در ششمین روز بی خبری از همسرم که پرسشی بی جواب را برای خودم، خانواده و دوستان دور و نزدیک او باقی گذاشته ضمن این که سوال روزانه ام را در مورد علت عدم تماس رئیس ستادانتخابات دولت اصلاحات با خانواده اش و در بی خبری نگاه داشتن ما از وضعیت عزیز ارجمندمان تکرار می کنم، یک پرسش تخصصی هم از شما دارم. این پرسش برمی گردد به یکی از حوزه های مسئولیت پیشین شما یعنی دادگاه خانواده. من وقتی که پرپر زدن این کبوتران عاشق را در هجر یکدیگر این سو و آن سوی میله های آهنین زندان می بینم از خودم سوال می کنم چه کسی مسئول ویران شدن این آشیانه های کوچک خوشبختی است؟ سال گذشته هم در آغاز دادستان شدنتان یکی از مهم ترین انگیزه های من برای کوبیدن درب بسته اتاقتان طرح همین پرسش بود. بهاره هدایت ها، ژیلا بنی یعقوب ها، پرستو سرمدی ها، مهسا امرآبادی ها، مریم ها و ساراها و سایر زنان آزاده دربند و همسران جوان دیگر آزادگان دربند به چه جرمی باید از کانون گرم خانواده دور بمانند. زنان جوانی که با دنیایی از امید پای در خانه بخت گذاردند و داشتند این خانه سپید را شادمانه با گل های رنگارنگ امید و ایمان می آراستند. کدامین دست پلیدی این رخصت را یافت تا کانونی را که گرم و پرفروغ بود به خاکستر بنشاند ؟؟؟ آیا سرچشمه این رفتارهای غیرانسانی با اقدامات محیرالعقولی چون دست کاری در لایحه حمایت از خانواده و گنجاندن مواد زن ستیز و مردسالارانه چون ماده ۲۳ و سایر موارد برخاسته از برتری جویی های غیرانسانی و غیر اسلامی یکسان نیست؟ من اینک به عنوان یک فعال حقوق زنان از شما می پرسم آقای دادستان چگونه می توان آشیانه های خوشبختی را خراب کرد و مدعی تحکیم خانواده بود؟ آیا خانواده های آسیب دیده پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ آن مدل مورد نظر نظام اسلامی ماست که برخی عزیز از دست دادگانش دچار افسردگی و درماندگی و جانباز ماندگانش دچار مشکلات حاد و خانواده های زندانیان سیاسی اش، چه آنان که سرفرازانه بیرون هستند و چه آنان که تحت فشار و شکنجه مجبور به اعترافات کذب شده اند و چه آنان که هنوز حتی برای یک روز طی بیش از این یک سال به مرخصی نیامده اند، دچار پژمردگی و اختلال در نظم و انضباط زندگی شده اند. خاصه آن که آن به آن برای سامان دادن ه زندگیشان مانع تراشی و سنگ اندازی می شود. از شما می پرسم آقای دادستان شما که زمانی رئیس دادگاه خانواده بودید و مدعی حقوق پایمال شده زنان. امروز که بیش از یک ماه از انتخاباتی مسئله دار در کشورمان می گذرد وضعیت دادگاه های خانواده چگونه است؟ امروز آری امروز که غم نان و مسکن و بیکاری تنها جوانان در آستانه ازدواج را مورد هجوم قرار نداده بلکه خانه های پدری نیز آماج این تیرهای مسمومند و آمارهای دروغ همچنان از مناظره های انتخاباتی به این سو همراه با آب و هوای آلوده به مردم بی پناه کشورمان خورانده می شود. و هنوز دو دوتای آقایان ده تا و صدتاست و شکم گرسنه های ولی نعمت دیگر نای خندیدن به این گزافه های مضحک را هم ندارند. امروز آری همین امروز دعواهای خانوادگی بر سر چیست؟ امروز که مجلسیان باید مهم ترین معضل کشور اسلامیمان را که همانا تعدد زوجات برای شکم بارگان شهوت پرست است، حل کنند و مجوزهای قانونی را برای مدعیانی که از مخفی کاری خسته شده اند و می خواهند سرشان را بالا بگیرند و با افتخار زینت های زندگیشان زوجات و اموال و بنون را به رخ جوانان یک لاقبای گرسنه بکشند. اگر حالا که شما دادگاه خانواده را به سوی مقاصد عالی و متعالی ترک کرده اید و در پست های بالاتری برای آخرتتان بذر می کارید، این مسئله به شما ربط ندارد، اما قطعا مسئولیت خانواده های زندانیان سیاسی که مضطرّ و درمانده مورد بی حرمتی کارمندان و مأموران دون پایه قرار می گیرند و روح و روانشان از این همه ظلم و ستم و خدشه دار شدن کرامت انسانی شان به درد آمده و چه بسا مشکلات جدی تری پیش رویشان باشد، با شما و همکاران قضائی شماست. من با بازجو= کارشناس ها حرفی ندارم چون آنان تنها با گرفتن اعتراف از به قول خودشان متهم، تحت هرگونه شرایطی که الحمدالله دیدیم که حد یقف هم ندارد، حقوق می گیرند و ترفیع می گیرند و پاداش می گیرند و اگر خدای ناخواسته برخی از آنان بخواهند طبق شرع منورو اخلاقیات، رفتاری انسانی با زندانی داشته باشد (نمی انم شاید مثل این بازجویی ششم همسرجان ما) بلافاصله پرونده را از او گرفته به کانال دو می دهند همان خشن بداخلاقی که از نظام منحوس ستم شاهی تاکنون الگو برداری شده و حفظ شده و به شکلی نفرت انگیز ادامه دارد. خطاب من با قضات است. همان ها که حکم صادر می کنند به اعدام و حبس و شلاق. هم آنان که نمی دانم در کتاب هایی که خوانده اند و آموزش هایی که گرفته اند، موجوداتی را تحت عنوان «پدر» «مادر» «خواهر» «برادر» «همسر» «فرزند» می بینند ؟ و چیزی را تحت عنوان «خانواده» ارج می نهند یا این که فقط برای خوش آمد کسی یا کسانی حکمی آماده را امضا می کنند. آقای دادستان دست ما که به شما و همکارانتان نمی رسد لطفا از طرف خانواده ها از ایشان بپرسید: شما حالتان خوب است؟ حال خانواده محترم چطور؟ دماغتان چاق است؟ خوابتان آرام است و اجاق خانه تان گرم؟ باشد ما که بخیل نیستیم اما یادتان باشد در برابر هر قرص نانی که از تنور بیرون می آید، گرسنه ای آه می کشد و شما خانواده های زیادی را بی سرپرست کرده اید آقایان. اجرتان با شهید محراب مولا علی (ع
امروز:وزیرخارجه بحرین تاکید کرد: وجود پایگاههای نظامی آمریکا در بحرین به این معنا نیست که منامه اجازه حمله از این پایگاهها به کشور دیگری را می دهد. به گزارش مهر، "شیخ خالد بن احمد آل خلیفه" در گفتگو با روزنامه الشرق الاوسط با تاکید بر اینکه هدف از امضای توافقنامه های دفاعی ثبات منطقه خلیج فارس است نه حمله به دیگر کشورها افزود: منامه مجوز استفاده آمریکا از خاک این کشور برای حمله به هیچ کشوری را نمی دهد. وی در پاسخ به سوالی درباره امکان استفاده آمریکا از پایگاههای نظامی اش در بحرین برای ماجراجویی علیه ایران با توجه به توافقنامه های دفاعی دوجانبه، تاکید کرد: توافقنامه های ما و آمریکا تنها دفاعی است و غیر ممکن است که اجازه استفاده از اراضی بحرین برای حمله به دیگر کشورها داده شود. وزیرخارجه بحرین با اشاره به مفاد توافقنامه های امنیتی آمریکا و بحرین افزود: در این توافقنامه ها هرگز بندی درباره استفاده از اراضی بحرین برای حمله به دیگر کشورها وجود ندارد و اصلا در این پایگاههای نظامی تسلیحات هجومی وجود ندارد. شیخ خالد بن احمد آل خلیفه تاکید کرد: بحرین بر این مسئله اهتمام دارد که جنگ دیگری در منطقه رخ ندهد. در سه دهه گذشته با جنگ های متعددی در منطقه مواجه بوده ایم و پادشاه بحرین (شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه) با توجه به توافقاتی که میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد بر این مسئله تاکید دارند که از اراضی بحرین تنها برای دفاع از کشور استفاده شود. وی افزود: من در همه دیدارهایی که از تهران داشته ام بر موضع بحرین در مخالفت با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران تاکید کرده ام. وزیرخارجه بحرین افزود: موضع کشورهای حاشیه خلیج فارس کاملا روشن و واضح است چه آنکه ما مخالف هر گونه تنش و جنگ جدید در منطقه هستیم و نمی خواهیم به گذشته پرتنش بازگردیم. خاطر نشان می شود منامه مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا است که نظارت عملیاتی بر مناطق خلیج فارس، خلیج عمان، دریای سرخ و مناطقی از اقیانوس هند را دارد.
امروز: عملیات انتقال سوخت هسته ای به داخل ساختمان رآکتور نیروگاه اتمی بوشهر با حضور علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی و سرگئی کرینکو رئیس آژانس انرژی اتمی روسیه آغاز شد. به گزارش مهر، اولین بارگذاری سوخت نیروگاه بوشهر شامل ۱۶۳ مجتمع سوخت است که پس از استقرار در ساختمان رآکتور و انجام بازرسی های لازم به داخل قلب رآکتور منتقل می شود. بنابر این گزارش انتقال سوخت هسته ای به داخل ساختمان رآکتور بیانگر این است که نیروگاه اتمی بوشهر با انجام موفق کلیه آزمایشها بر روی سیستم ها و تجهیزات اصلی رآکتور طی یکسال گذشته، آماده راه اندازی شده است. بنا براین گزارش سوخت نیروگاه هسته ای بوشهر در زمستان ۱۳۸۶ از روسیه به بوشهر منتقل شد که تا پیش از این در محفظه های ویژه ای در انباری مخصوص نگهداری می شد و پس از انتقال سوخت به داخل ساختمان رآکتور به منظور فراهم کردن امکان بازرسی فنی، سوخت از داخل محفظه های ویژه خارج و در مکان پیش بینی شده مستقر می شود. این گزارش تاکید دارد: با انتقال سوخت به داخل قلب رآکتور مراحل راه اندازی رآکتور آغاز خواهد شد و نیروگاه هسته ای هزار مگاواتی بوشهر در شرایط رسیدن به قدرت نامی، معادل ۹۱۵ مگاوات به ظرفیت شبکه برق کشور خواهد افزود.
امروز:به گفته عضو شورای نظارت بر صداوسیما، شرایط برای حضور اصلاحطلبان در مناظرههای انتخاباتی فراهم است اما مدیریت این سازمان محذوریتهایی دارد و برخی اصلاحطلبان نیز حاضر به پذیرش دعوت به مناظره نیستند. به گزارش ایلنا، علی مطهری در پاسخ به سوالی در مورد مناظرههای اخیر تلویزیونی، اظهار داشت: این مناظرهها باید جدیتر برگزار شود و میان دو بینش متفاوت صورت گیرد تا حالت مصنوعی و صوری پیدا نکند. البته در مناظره اخیر مواضع آقای رسایی نسبت به خودش قابل تقدیر بود و مواضع آقای جوانفکر فاجعهبار بود. به گفته وی، مناظرههای اخیر که در تلویزیون برگزار میشود، مناظره واقعی نیست، زیرا دو طرف باید در نقطه مقابل هم باشند. مطهری در پاسخ به اینکه آیا برگزاری مناظرههای سیاسی بدون حضور اصلاحطلبان امکانپذیر است یا خیر؟، گفت: البته بدون حضور اصلاحطلبان هم این امر ممکن است. زیرا در درون جناح اصولگرا نیز دو دیدگاه متقاوت وجود دارد. اما طبیعی است که اگر اصلاحطلبان نیز در این مناظرهها حضور داشته باشند، موجب پرشورتر شدن آن میشود. عضو شورای نظارت بر صداوسیما با بیان اینکه چندبار پیشنهاد دادهاند تا از همه جریانات فکری برای حضور در تلویزیون دعوت شود، تصریح کرد: با وجود این، فکر میکنم مدیریت سازمان صداوسیما، محذوراتی در این زمینه دارد. اما از سوی دیگر برخی اصلاحطلبان هم دعوتها را نمیپذیرند. دلیل این مساله هم میتواند فرد طرف مقابل آنها باشد که نمیخواهند با او مناظره کنند و دیگر اینکه محاسبات آنها چنین حکم میکند، زیرا اگر بخواهند برخی از واقعیات را بیان کنند، برایشان مشکلاتی به وجود میآید و اگر نگویند، متهم به کتمان حقیقت و بیصداقتی میشوند. وی در ارتباط با این سخن اخیر مقام معظم رهبری مبنیبر لزوم بازگشت برخی افراد که بر اثر اشتباه و غفلت کنار افتادند و نشان دادن راه به آنها با نصیحت و دلالت، گفت: در این خصوص مشکل متوجه گروهی از حامیان دولت است که به دنبال حذف شخصیتهای مخالف خود در عرصه انقلاب هستند و در این زمینه بیرحمانه عمل میکند و از هر وسیلهای استفاده میکنند. آنها اگر واقعا مطیع رهبری هستند باید روش خود را عوض کنند. از طرفی ظلمهایی را که به برخی شخصیتها در بحران اخیر شد، جبران کنند و از طرف دیگر انتقادها را به معنی دشمن و توهین تلقی نکنند و الا بقیه گروهها معمولا به دنبال وحدت بودهاند.
امروز: حسن غفوریفرد گفت: طبیعتا اگر مردم از سیاستمدارانشان تقوا ببینند به آنها بیشتر اعتماد میکنند، چرا که نظام ما یک نظام مردمی است که قدرت اصلیاش را از مردم گرفته است دیگر اظهارات این نماینده مجلس در گفتوگو با ایسنا بدین قرار است : • فلسفهی اصلی روزه در اسلام رعایت تقوا است و تقوا به این معناست که قدرتی در انسان ایجاد میشود که در مقابله با ناملایمات و معاصی فرد بتواند خود را حفظ کند. یکی از زمینههای خطرناک هم در سیاست است که فرد ممکن است به راههایی کشیده شود که موجب تخریب رقیب و بیان مطالب خلاف حقیقت شود. • در این موارد تقوا میتواند به کمک سیاستمداران بیاید که بیش از همه به آن نیاز دارند و به نظر من تقوای سیاسی مهمتر از تقوا در جنبههای دیگر است، چرا که معاصی که در عالم سیاست ممکن است بروز کند بسیار خطرناکتر است. • اگر تقوای سیاسی در کسی باشد او در جهت آبروریزی از یک مسلمان و هتک حرمت قدم برنمیدارد، لذا تقوای سیاسی به کل نظام و کارایی نظام بستگی دارد و از تقوای فردی بسیار مهمتر است. • رعایت تقوا از سوی سیاستمداران باعث اعتماد بیشتر مردم میشود. • اگر سیاسیون تقوا را رعایت کنند دلها به هم نزدیکتر خواهد شد، کدورتها خاتمه مییابد و نهایتا این امر وحدت و انسجام در جامعه را به دنبال خواهد داشت
امروز:وزیران رفاه و تامین اجتماعی، بازرگانی و بهداشت و درمان هقته جاری با حضور در صحن مجلس به سئوال سه نماینده پاسخ میدهند. به گزارش مهر، صادق محصولی وزیر رفاه و تامین اجتماعی در این هفته برای پاسخگویی به سئوال نادر قاضی پور نمانیده ارومیه در صحن مجلس حاضر میشود. مهدی غضنفری وزیر بازرگانی نیز برای پاسخ به سئوال مصطفی کواکبیان نماینده سمنان این هفته راهی مجلس میشود. مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت و درمان در هفته جاری برای پاسخ به سئوال سید محمدرضا حاجی اصغری نماینده میانه در صحن علنی مجلس حضور مییابد.
امروز:با اینکه بیشتر مردم از عدم پخش صدای شجریان گلایه مندند یکی از مجلس نشینان از حمایت و تقدیر کمیسیون فرهنگی مجلس از سیما به دلیل عدم پخش صدای شجریان خبرداده است. به گزارش کلمه ، یکی از خبرگزاری های حامی احمدی نژاد که از بودجه سپاه تغذیه می شود، با نشر این خبر به نقل از یکی از نمایندگان مجلس مدعی شد که مردم متدین ربنای شجریان را دوست ندارند. این خبرگزاری به نقل از یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس مدعی شد: چون شجریان از ملت خود جدا شده و دیگر صدای زیبایی هم نخواهد داشت. فارس نوشت: بهروز جعفری، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ضمن تقدیر و تشکر از صدا و سیما به دلیل عدم پخش صدای شجریان از رسانه ملی اظهار داشت: کمیسیون فرهنگی هم در خصوص شجریان موضع گرفت و نظر اکثر اعضای کمیسیون این بود که از صدا و سیما باید به دلیل عدم پخش صدای شجریان حمایت کرد. وی افزود: حرکات و مصاحبههایی که شجریان در ایام بعد از انتخابات انجام داد بر خلاف مصالح نظام بود و به همین دلیل باید از اقدام شایسته صدا و سیما در خصوص عدم پخش صدای شجریان تقدیر و تشکر شود. جعفری با بیان اینکه کسی در کمیسیون فرهنگی با موضع اتخاذ شده در خصوص شجریان مخالفت نکرد، مدعی شد: هنرمندی که از ملت خود جدا شود دیگر صدای زیبایی هم نخواهد داشت و در واقع زیبایی صدای شجریان به این خاطر بود که وی با مردم بود و زمانی که شجریان از مردم جدا شد مردم هم وی را طرد کردند. این نماینده مجلس ادعا کرد: بعید میدانم که شجریان خواستگاه زیادی در میان عموم مردم متدین داشته باشد، بر این اساس باید گفت کسانی که هنوز از شجریان حمایت میکنند به دو بخش تقسیم میشوند، یک بخش آنها به این دلیل از این شخص حمایت میکنند که صدای شجریان برای آنها خاطره انگیز است و بخش دیگر سعی میکنند از این طریق اهداف سیاسی خود را دنبال نمایند.
امروز:دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها گفت: مولفه و شاخصهای نشاط سیاسی با آزادیهای سیاسی و فعالیت احزاب و گروههای سیاسی کاملا ارتباط دارد. به گزارش ایسنا، علیمحمد حاضری با اعتقاد بر نبود مولفههای نشاط سیاسی، چشمانداز فعالیتهای سیاسی را مبهم دانست و بر ضرورت « ایجاد فضای رسانهای مناسب برای انعکاس دیدگاهها و آرای گوناگون، همچنین وجود فضا نقد، برگزاری مجالس، مجامع و تجمعهای سیاسی تاکید کرد. وی فعالیت مناسب احزاب را یکی از مولفههای نشاط سیاسی برشمرد و اظهار کرد: یکی دیگر از شاخصهای نشاط سیاسی بحث تحزب و فعالیت پویای احزاب از سلایق مختلف است. وی همچنین با اشاره به رابطه میان نشاط اجتماعی و نشاط سیاسی گفت: در جوامعی که جایگاه سیاست از حدنصابی از مشروعیت برخوردار است، رابطهی نشاط اجتماعی و نشاط سیاسی به گونهای است که ممکن است بسیاری از افراد و جریانات نشاط سیاسی زیاد یا انگیزه چندانی برای فعالیتهای سیاسی نداشته باشند ولی حوزه اجتماعی آنها فعال و بانشاط است ولی در جوامع جهان سومی به دلیل سیطرهای سیاست بر سایر حوزههای جامعه، بقیه حوزهها تا حد زیادی متاثر از حوزه سیاست هستند. این استاد دانشگاه با بیان اینکه « در جوامع جهان سوم حوزههای اجتماعی تحت تاثیر مواضع و سیاسی رقم میخورد» افزود: در چنین شرایطی حتی آزادیهای حوزههای اجتماعی تابعی از نگاه حوزه سیاست به حوزههای اجتماعی است؛ بنابراین وقتی فضای سیاسی با رکود نشاط مواجه شود، این رکود در حوزههای اجتماعی نیز وارد و آن حوزه هم دچار آسیب میشود. البته ممکن است عرصههایی از حوزه اجتماعی وجود داشته باشد که همچنان فعال باشد تا در رکود حوزه سیاسی، این بخش از حوزه اجتماعی سرگرمیهایی ایجاد کند ولی در چنین جوامعی معمولا این حوزه متاثر از سیاست است. وی به نسبت میان آرامش سیاسی و نشاط سیاسی نیز اشاره کرد و با بیان اینکه « چند نوع آرامش سیاسی وجود دارد» گفت: یک نوع آرامش، آرامش مثبت است که ناشی از فضای مدنی فعال است. در چنین فضایی تکاپو و نشاط سیاسی بالاست و در عین حال جایگاه سیاست نسبتا تثبیت شده است؛ چراکه مطالبات سیاسی را پاسخ میدهد و تکاپوهای سیاسی ذیل آن ساختار صورت میگیرد و در چنین حالتی هم ثبات سیاسی و هم نشاط سیاسی وجود دارد. وی افزود: در شرایطی که مطالبات کلان سیاسی موضوع مجادلههای سیاسی باشد، نشاط و فعالیت سیاسی باثبات و آرامش سیاسی سازگار نیست و با یکدیگر در تعارض خواهند بود. حاضری همچنین گفت: نوع دیگر آرامش، در واقع آرامش گورستانی است که در چنین حالتی نشاط و فعالیت سیاسی وجود ندارد و این وضعیت معمولا آرامش حقیقی نیست. چنین آرامشی در واقع نوعی زیرزمینی و پنهان شدن فعالیتها و یاس اجتماعی است که بازتاب بلندمدت آن معمولا ساختارشکنیها و حرکتهای بیثباتی آفرین است و تنها ممکن است در ظاهر به نوعی آرامش شباهت داشته باشد.
از روزی که قصه ی انتخابات دهم به پایان رسید و داستان اعتراض به نتیجه ی انتخابات آغاز شد و بر خواسته ی مردم جنبش سبز برخاست ؛ تا همین چند روز پیش ، نمی شد نامی از « محسن امین زاده، مصطفی تاج زاده، عبداله رمضان زاده، فیض الله عرب سرخی، محسن صفایی فراهانی، محسن میردامادی و بهـزاد نبـوی » شنید ، الا به اذن حاکمیت و یا به حکم محکومیت . بماند که گاهی هم به عیادت بیمارستان و یا ملاقات پس از زندان ، می شد تصویری از مهرورزی دولت کریمه و شیوه ی حقیقت یابی شحنه و داروغه در سیمای آنان دید ، تا به هوای آن که به زندان رفته بود ، نشانی یافت از آنچه بر آنان رفته بود . تا همین چند روز پیش ، که متن « شکوائیه ی هفت اصلاح طلب مشهور » ، در رسانه ها منتشر شد ، « گروهی شاکر » بودند که آنان را کنار زده اند و « دسته ای شاکی » که چرا کنار نشسته اند و هر دو غافل از اینکه «اصلاح طلبی » حکایتِ همین شکر و شکایت هاست.. باری ؛ قبل از ورود به محتوا و بدور از تصدیق و یا تکذیت مدعا ، باید اذعان داشت که آشکار شدن شکوائیه ی قضایی هفت نامی و باقی ، نشانی آشکار از یک «رفتار سیاسی اصلاح طلبانه» است و ایضا نشانه ای روشن از ایمان این هفت تن ، به آئین اصلاحات . هم چنین فارغ از محتوا ، باید اقرار کرد که خواست تاریخی این رفتاراصلاح طلبانه ، بر تاریخِ مطلوب « آئین همه چیز خواه» تاثیر خواهد گذاشت و لاجرم ، روزی آه از «نهاد تاریخ » برخو اهد خواست . به زعم نگارنده ، «مدعای اصلی شکوائیه ی هفت نفره ، بروز یک گفتمان همه چیز خواه (توتالیتر) است». این گفتمان انحرافی است و در یک غفلت تاریخی توانسته است بر گفتمان اصلی نظام غلبه کند و به گفتمان مسلط و مشهور این روزها تبدیل شود . این گفتمان، بنا به ماهیت خود، هیچ گفتمان دیگری را بر نمی تابد و گفتمان انقلاب و جمهوری اسلامی را یک تهدید بالقوه می داند و بالفعل درصدد انحراف، تقلیل و نابودی آن است. اما؛ برای پرداختن به جزئیات و مدعیات این شکوائیه ، لازم است ابتدا «ماجرا» را مرور کنیم. برای هم زبانی و همراهی ناگزیریم به «بنیان های سیاسی و سوابق تاریخی» گریزی زده و آن گاه به «اصل ماجرا» برگردیم و با زبانِ مشترک ، گزیده هایی از محتوا با نمونه هایی از واقعیت مقایسه شده تا به یاری آن حقیقت تقویت شود؛ اگر چه این تقویت نه به نیت انکار است و نه به ضرورت اثبات . نگارنده در پایان ، آنچه را که به زعم خود می یابد و لازم می داند ، می آورد . ماجرا چیست ؟ اوسط تیرماه هشتاد و نه ، در دیدار میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی ، از انتشار یک فایل صوتی سخن رفت که «در سی سال گذشته بی سابقه بوده و متضمن مطالب سراسر دروغ و توهین و توهم است». این فایل صوتی با عنوان « سخنرانی سردار مشفق » در فضای مجازی انتشار یافته و به تدریج ، متن آن توسط سایت ها و وبلاگ های مختلف به تار جهان گستر آویخت و گزیده های مختلفی از آن ، در روزنامه ها و سایت های رسمی و نیمه رسمی منتشر شد . این دیدار و شباهت ادبیات سخنران با گفتمان حاکم بر «ستاد کودتا» به اهمیت آن افزود و به تدریج ، کنجکاوی و گمانه زنی در خصوص هویت واقعی سخنران و مکان و زمان سخنرانی رواج یافت و میان این هیاهو، مدعیات و محتویات سخنران تا حدی به حاشیه رفت . البته این حاشیه نشینی قبل از هر چیز ، ناشی از ناسازگاری محتویات و نامعقول بودن مدعیات سخنران بود . به بیانی دیگر ، وقتی سخنران خواهان تجدید نظر در مجموعه ی عظیمی از باورهای فردی و تاریخی مخاطب است ، مخاطب بالذات از این تجدید نظر وسیع در مجموعه ی باورها ، بیزار است و به همین علت از پرداختن به اصل آن گریزان می شود . در این سخنرانی ، سخنران به زعم خود ، پرده از چهره ی بسیاری از اشخاص مشهور و سیاسیون با سابقه بر می دارد ، تا چهره ی واقعی آنان را نشان دهد و سهم هر کدام را در خیانت به نظام عیان سازد . هیچ فرد و نهادی در این سخنرانی در حاشیه نمی ماند ، مگر آگاهانه . این سخنرانی ، نمایش کم نظیری است از پرده دری درباره ی خصوصی ترین موضوعات شخصی تا پرده برداری از کلی ترین مواضع نهادهای اصلی و جریان های سیاسی . سخنران جمله های بسیاری را به شخصیت های شناخته شده ی سیاسی و مقامات بلند پایه ی نظام نسبت می دهد « تا آنها را نافد سازد » . گاه بازجویی است که اعترافات زندانیان را بی محابا نقل می کند و زمانی در مقام مشاور و مطلع ، از مکنونات قلبی شخصیت ها و نیات درونی آنها خبر می دهد و گاهی در جایگاه تحلیل گر ، مواضع اصلی احزاب و فعالان سیاسی را گزارش می کند . این « مدعیات » در کنار گزاره های بدیهی و سخنان مشهور و شایعات معروف ، آن چنان ساده و معمولی توسط سخنران بیان می شوند که تناقضات احتمالی و پشتوانه های استدلالی لازم در این هم نشینی گم می شود و حجم مدعیات آن چنان زیاد است که هوش شنونده مسحور اطلاعات سخنران می شود و خود را از تشخیص سره و ناسره فارغ می بیند . این فراغت در یک فضای جمعی امنیتی ، عقل را به استراحت می خواند تا عقلانیت در حضور یک سخنران غیب دان ، غایب شود . سخنران، برای آن که آخرین تردیدها را بزداید ، به اظهار مکرر این مطالب در « مجالس مهم» دیگر تاکید می کند و البته مهارت او در ادای مطلب و حضور ذهن او در گذر از زمان و مکان ، این « تکرار و تاکید » را آشکار می سازد . « تاریخی» که در این سخنرانی روایت می شود ، آن چنان متفاوت است که می تواند گفتمان متفاوتی را از جمهوری اسلامی و شخصیت های آن ارائه دهد . نقل قول هایی که از افراد می آید می تواند برهان قاطعی بر خیانت آنان باشد و توطئه هایی که در این سخنرانی به میان می آیند ، می تواند دلیل محکمی برای برخورد با عاملان آن باشد و توجیه مناسبی برای حذف حاملان آن شود . به همت مدعیات این سخنرانی ، می توان سرداران اصلی دفاع مقدس را از نو شناخت و به خیانت کم کاری فرماندهان قبلی پی برد و به صداقت و توان بنیان گذاران نظام شک داشت و انحراف بزرگی را در تاریخ بیست و چند ساله ی نظام ثابت کرد . آنچه در این سخنرانی آمده است ، حجم وسیع و غریبی از جمله های خبری است که هر کدام به نوبه ی خود می تواند محل مناقشه و مجادله باشد و مدعی را به محاکمه بخواند . اغلب گزاره های آمده در این سخنرانی ، اگرچه بی سابقه نیستند اما هم نشینی این حجم از اخبار نامعمول و اسرار مگو در کنار هم ، اگر بی سابقه نباشد ، بسیار کم سابقه است ... و ...سرانجام ، تهمت های آمده در این سخنرانی و رفتارهای شکل گرفته حول مدعیات آن ، تعدادی از شخصیت های سیاسی را شاکی کرد تا کمتر از دوماه از انتشار سراسری آن ، هفت چهره ی مشهور اصلاح طلب شکوائیه ای را به قوه ی قضائیه تحویل دهند و از آنچه در این سخنرانی و بر مبنای آن بر آنان و مردم و کشور رفته است به داد خواهی برخیزند . گفتمان همه چیز خواه ( معرفی اجزای فلسفی ، سیاسی ، اجتماعی و تاریخی ) انسان ، اگر چه موجود عاقلی است ، اما بالذات عقل گریز است و البته این عقل گریزی به معنی عقل ستیزی نیست ، بلکه به معنای انتخاب میان تعقل و بی عقلی است . معلوم است که بی عقلی و فکر نکردن ، آسان تر از تفکر و تعقل است و از باب همین آسانی است که انسان تا حد ممکن از قوه ی عاقله ی خود کمتر استفاده می کند . یعنی بی عقلی ، « مطبوع » تر از تعقل است . از طرفی دیگر ، مسئله هر چه ساده تر باشد ، راه حل آسان تری دارد . اگر حل یک معادله ی دو مجهولی ساده تر از یک معادله ی صد مجهولی است ، به این خاطر است که هر چه مسئله پیچیده تر باشد و مجهولات بیشتری داشته باشد ، اغلب از راه حل پیچیده تری برخوردار است و هر چه تعداد مجهولات کمتر شود ، راه حل ساده تر می شود و حل آن آسان تر است و بالطبع به تفکر و تعقل کمتری نیاز دارد و حتماً مطبوع تر خواهد بود . این « مطبوع بودن » ، گاهی انسان را آن چنان وسوسه می کند ، که ترجیح می دهد مجهولات را به هر نحو کمتر کند و از پیچیدگی ماجرا بکاهد ، تا راه حل های ساده ای را برای مسائل پیچیده ارائه دهد . این وسوسه ، اگر مهار نشود ، سرکشی می کند و جواب های خود خواسته ای را در تعدادی از مجهولات می نهد تا راه حل ساده و البته « درست و مطبوعی » را برای مسائل پیچیده ارائه دهد . غافل از آن که ، مجهولاتی که کم می شوند و و داده های خود خواسته در آنها قرار می گیرند ، در اصل مقدار حقیقی آنها گم می شود و آنچه به دست می آید ، اگر چه « درست بدست آمده »، اما « نادرست » است . یعنی « کم کردن مجهولات همان و گم شدن حقیقت همان ». این « وسوسه ی مطبوع » ؛ اگر در کنج ذهن و زندگی فرد بنشیند و به ساده کردن مسائل شخصی ختم شود ؛ عقل را کمتر زحمت می دهد ، تا جایی که فرد به « کم عقلی » و «بی عقلی» وصف می شود . یعنی « تعطیل کردن عقل همان و دیوانگی همان» . گاهی در سایه ی قدرت ، این وسوسه ی به ظاهر ساده و معمولی ، آن چنان سرکش می شود که هر لحظه داده های خود خواسته و مطبوع اش را در مسائل اعمال می کند و با این الگو ، به سراغ همه ی مسائل و مشکلات ، خرد و درشت می رود و برای آنها راه حل های ساده ارائه می دهد . این وسوسه ی سرکش ؛ اگر آرام نگیرد و دولت بیابد و قدرت بگیرد ، داعی نجات بشریت و رهبری جهان می شود تا راه حل های خود را بر همه آزمایش و تحمیل کند . راه حل هایی که مدیون جواب های خود خواسته و مطبوع صاحب قدرت اند و انسان هایی که آن را می پذیرند باید طبع خود را با آنچه مطبوع دولت است ، یکی کنند . یعنی « ساده شدن راه حل همان و یکی شدن طبع و خواسته ی آدمیان همان ». در عرصه ی سیاست ، دولت یگانه نهادی است که از قدرت مشروع برخوردار است و در اعمال قدرت مشروعیت دارد . اگر این صاحب قدرت ، به همین « وسوسه ی مطبوع » گرفتار شود و هوس کند هر آنچه جواب خود خواسته دارد ، رواج دهد و فراگیر کند ، بالطبع دولتی خواهد شد تمامیت خواه و و اقتدار طلب . این « دولت ِ همه چیز خواه » ، همه چیزش باید به هم بیاید و لذا می کوشد همه چیز را حول آرمان های خود از نو تعریف کند و بنا نهد . مهم نیست که این آرمان ها ، آرمان های یک بلشویک روسی باشد یا خواسته های یک نازی آلمانی و یا یک فاشیست ایتالیایی . مهم این است که همه عضوی از خانواده ی « تمامیت خواهی » اند و به اندازه ی کافی از « شباهت های خانوادگی » برخوردارند . این « شباهت های خانوادگی » کمک می کند تا « ورای مکان و زمان و آرمان » ، چهره و اندام و قد و قامت همه ی آنها را در یک « آئینه » نشان داد ؛ « گفتمان همه چیز خواه» . در « گفتمان همه چیز خواه» ، لازم است باورها تغییر کنند و انسان ها شبیه هم شوند تا طبع و خواسته و باور با هم سازگار بیافتد و بتواند با طبع عالی حکومت هم نشین شوند . برای تغییر در شبکه ی باورها ، خاطره ها باید پاک شوند تا گذشته فراموش شود مثلاً « نخست وزیر محبوب امام به آرمان های امام وفادار نبوده است » . شخصیت ها باید با « شاخص» های جدید و از نو شناخته شوند . یعنی :«سید حسن خمینی نیست، مصطفوی است ». مفاهیم باید از نو تعریف شوند ، پس «جمهوری اسلامی همان حکومت اسلامی است » . تاریخ باید تغییر کند و « کتاب های تاریخ باید از نو نوشته شوند». علوم باید با جواب ها کنار بیایند و گرنه ابزار گمراهی اند و « ناچار به انقلاب فرهنگی و تجدید نظر در مبانی آنها باید روی آورد». جراحی های اقتصادی و حل مسائل سیاسی اگر دشوار شد، باید منحل شوند یعنی«سیاست باید سیاست زدایی شده» و «پیچیده ترین مفاهیم اقتصادی را ساده ترین راه حل ها بیان کرد». گاهی سخت است حکومت قانونی رفتار کند، ساده تر آن است که قانون همان باشد که دولت اجرا می کند. این گونه نه نظارتی لازم است و نه تخلفی ممکن که «دولت قانون گراترین دولت خواهد بود» و دیگر «قانونی را که دولت اجرا نمی کند ، قانون نیست». اطلاعاتی که دولت می دهد همان حقیقت است و «وزارت اطلاعات همان وزارت حقیقت». هر آنچه حکومت انجام می دهد، خواسته ی ملت است که حکومتی کردن مردم ، ساده تر از مردمی کردن حکومت است و در نهایت « دولت خود را با ملت یکی می داند » . بهترین حکومت ، حکومتی است که با جامعه یکی باشد .اگر حکومت مجسمه ی قانون و آئینه ی حقیقت و جانان ملت باشد ، آن گاه درد و درمان و وصل و هجران یکی می شود و چه سعادتی والاتر از این ... نظم جدیدی لازم است. به یاری این نظم ، همه چیز ساده تر می تر می شود . نظمی اجتماعی ـ سیاسی که در آن بتوان همه چیز را به آسانی اداره کرد . « عدالت اجتماعی » ؛حکومت را اندامی باید . مهم نیست که این اندام به نظمی ضد انسانی و غیر طبیعی محتاج است ، مهم این است که انسان ها در این نظام واکنش معین و مشخصی داشته باشند تا یکی شوند و یک گونه بخواهند و یک گونه اداره شوند و چه عدالتی بالاتر از این یکی شدن! این گونه ، اداره کردن ساده می شود و عقلانیت کمتری لازم است و فراگیری ممکن می شود و سرانجام به همان معادله ی اساسی می رسیم ؛ « فراگیری همان و دیوانگی همان ». در دانش سیاست ، «همه چیز خواه » یکی از معادل هایی است که برای واژه ی توتالیتاریسم به کار می رود . این واژه در زبان فارسی معادل های دیگری هم چون تمامیت خواهی و اقتدارطلبی دارد . در دانشنامه ی سیاسی ، « دولت توتالیتر » این گونه تعریف شده است : « توتالیتر به عنوان صفت برای رژیم هایی به کار می رود که دارای این مشخصات باشند: نظارت دولت بر تمام جنبه های فعالیت اقتصادی و اجتماعی، انحصار قدرت سیاسی در دست یک حزب حاکم و حذف هر گونه نظارت آزادانه جامعه ، دست یازی به ترور برای سرکوبی هر گونه مخالفت و تلاش برای شکل دادن به جامعه براساس ایدئولوژی حزبی . ( آشوری، ۱۳۸۲: ص ۲۴۰ ) جامعه شناسی سیاسی ، هم مبین همین ماهیت دولت های توتالیتر و شیوه ی برخورد و نسبت آنها با جامعه است : « دولت توتالیتر که خود بر خواسته از شرایط جامعه توده ای و تنهایی فردی است با از بین بردن مبانی جامعه مدنی و سنن سیاسی و حقوق جامعه و تبدیل طبقات به توده شرایط جامعه توده ای را اساسا تشدید می کند.توتالیتاریسم از طریق ایدئولوژی به دو شیوه جامعه مدنی را در هم می شکند و شرایط جامعه توده ای را اساسا تشدید می کند : یکی از طریق ویران کردن روابط میان انسانها و دیگری از طریق ویران کردن روابط ادراکی انسانها با واقعیت(بشیریه، ۱۳۸۸: ص۳۳۶ ) تاریخ سیاسی قرن بیستم ، راوی گونه هایی از حکومت هایی است که در عمل و نظر به « گفتمان فراگیری » کوشیده اند . گفتمانی که ، تاریخ آن را بسیار دهشتناک تر و مستبد تر از دیکتاتوری های فردی گزارش می کند . نمو نه ی بلشویکی این گفتمان در رفتار و کردار استالین در شوروی سابق ، « آشکارتر » از همه است . خواندن نمونه هایی از آئین استالینیسم و کردار استالین و حاکمان شوروی سابق ، آگاهی بخش و هشدار دهنده است : اتحاد جماهیر شوروی سابق برنامههای سانسور دولتی را به صورت وسیعی اجرا میکرد. مرکز اصلی فرماندهی حفاظت از اسرار نظامی و دولتی با نام Glavilt مرکز اصلی سانسور دولتی در شوروی سابق بود Glavilt حتی بر برچسبهای مشروب و ودکا نظارت داشت پرسنل این مرکز سانسور درهمه دفاتر روزنامهها و انتشارات اتحاد جماهیر شوروری حاضر میشدند و ۷۰۰۰ سانسور چی وظیفه نظارت بر اطلاعات قبل از چاپشان را برعهده داشتند. هیچ رسانه جمعی نتوانست از زیردست کنترلهای Glavilt رهایی یابد همه شبکههای رادیویی و تلویزیونی موظف بودن تعدادی از پرسنل Glavlit را در شورای سردبیری خود استخدام کنند. تصفیه کبیر نامی است که به تصفیهٔ حزب کمونیست شوروی و سرکوب سیاسی و دستگیریهای وسیع در اتحاد شوروی در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی اطلاق میشود. ضمن تصفیه تلاشهای بسیاری برای عوض کردن تاریخ در کتابهای درسی شوروی و منابع تبلیغی بود. بسیاری از قربانیان اعدامی از کتابها و عکسها بیرون گذاشته میشدند که گویی هرگز وجود نداشتهاند. نهایتا تاریخ انقلاب جوری روایت میشد که گویی تنها دو شخصیت داشتهاست... لنین و استالین. این دوره معمولاً با حضور سراسری پلیس, مظنونیت همگانی به «خرابکاران» , محاکمههای نمایشی و زندانها و اعدامهای مخالفان تصویر میشود... دوره اصلی تصفیه پس از قتل سرگئی کیروف، رهبر محبوب حزب درلنینگراد آغاز شد. کیروف بسیار نزدیک به استالین بود و قتل او حزب بلشویک را تکان داد. استالین، که میگویند میترسید خود او قربانی بعدی باشد، شروع به محکم کردن امنیت کرد و مخالفان خود را به «جاسوسی» و «ضدانقلابی» متهم کرد...در اواخر تصفیه. دفتر سیاسی نیکولای یژوف، رئیس وقت ان.ک.و.د را برکنار و بعدها اعدام کرد. هیچ کس به اندازه زینوویف در قدرت یافتن استالین موثر نبود، ولی هنگامی که تصمیم به برکناری او گرفت ( و چند سال بعد دستور اعدامش را صادر کرد) گذشتهها را به کلی از یاد برد. وی که خود شاهد گفتوگوی استالین و زینوویف در یکی از جلسات حزبی بوده مینویسد وقتی زینوویف خدمات گذشته خود را به استالین یادآوری کرده و پرسید« آیا رفیق استالین معنی وفا و حق شناسی را می داند؟» استالین با لحن گزندهای پاسخ داد «بله خوب می دانم... این یک نوع بیماری است که معمولا سگ ها به آن مبتلا میشوند» ( در پی نوشت نمونه های تاریخی دیگری از آئین استالینیسم آمده است) اصل ماجرا چیست؟ و اکنون می شود دانست آنچه سخنران گفته است با آنچه بر کشور رفته است و آنچه در شکوائیه ی اصلاح طلبان آمده است ، پر بی ربط نیست . اگر مدعیات سخنران ، جواب های خود خواسته نباشند و مطابق با مستندات ارائه شده باشند ، می توان به سادگی به بسیاری از معماها جواب داد و ریشه بسیاری از مشکلات و مسائل کشور را یافت . و می شود این گونه ماجرا را مرور کرد : در دو سال اخیر ، کانون های متفاوت توطئه ، اعم از هفت حزب اصلاح طلب جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین و مجمع روحانیون و بنیاد باران به ریاست سید محمد خاتمی و با عضویت و همراهی ۱۲۰۰ نفر از اساتید و وزرا و شخصیت های سیاسی ، جمعیت توحید و تعاون به محوریت میر حسین و با همراهی فرزندان شهید بهشتی و گروهی از اساتید دانشگاه ، جلسات صبحانه به مدیریت مهدی هاشمی ، مجمع تشخیص مصلحت نظام به ریاست هاشمی رفسنجانی ، سید حسن خمینی و بیت امام و ۷ گروه جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا به سرپرستی رایس و در یک «اتحاد استراتژیک ِ واضح» در حال جنگ با نظام هستند و البته مستندات کامل برای آن موجود است. بر خلاف تاریخ رایج، این دشمنان از همان روزهای پیروزی انقلاب با اقداماتی مانند تسخیر لانه ی جاسوسی درصدد ضربه زدن به اسلام بوده و از هر فرصت و موقعیتی چون فرماندهی جنگ تحمیلی، ریاست جمهوری، نخست وزیری، ریاست مجلس و تمام پست و ارکان نظام استفاده کرده اند تا در مقابل نظام بایستند و آن را به شکست ونابودی بکشانند. این شخصیت های حقیقی و حقوقی ، هیچ کدام همانی نیستند که قبل دانسته ایم. لازم است خاطرات خود را از آنان فراموش کرده و به کمک این حقایق جدید آنها را بشناسیم. اگر نبود چند شخصیت محدود چون سردار مشفق و محمود احمدی نژاد و سردار جعفری ، تا در کنار مقام رهبری و امام قرار بگیرند، آنها هر لحظه می توانستند نظام را به نابودی بکشانند. هر آنچه در این دو سال ، در برخورد و مواجهه با این افراد اعم از زندان و کشتار و توهین و تنبیه انجام شده است ، به سبب وجود این اطلاعات حقیقی است. انتخابات، یک جنگ تمام عیار نرم علیه این دشمنان و توطئه ی آنان بود. سردار مشفق و دوستان ، با تسلط کامل بر این «جریان فتنه» از این میدان جنگ نظام را به سلامت عبور دادند. مثلاً اس ام اس ها در شب انتخابات قطع کردند ،چون آلت جنگ نرم دشمن بود و ممکن بود به کمک کدهای ۱ و ۲ ، دشمن بتواند پیروز شود. سه اتاق جنگی آنها به فرماندهی مهدی هاشمی ، متلاشی شد ، که اگر این چنین نبود ممکن بود دشمن بتواند ، به « هدف خود » دست یابد . خلاصه این که ، این دشمنان علیرغم توطئه ها بسیار و کانون های فتنه ی متعدد و ستاد های جنگی و تجهیزات وارده شده توسط آنان نتوانستند در این میدان جنگ پیرو شوند . آنان را قلع و قمع کردیم و جنگ را بردیم . همه ی ماجرا به همین سادگی است . دشمن توطئه کرد . ما شناختیم . مبارزه کردیم . پیروز شدیم و چشم فتنه را در آوردیم . هیچ گونه تحلیلی هم لازم نیست . این اطلاعات درستند چون من می گویم و من یک مقام امنیتی هستم و مقام های امنیتی به اصل ماجرا دسترسی دارند و اصل ماجرا هم همانی است که ما به آن دسترسی دارم . هر چه غیر از این دروغ است . اما؛ اگر مدعیات سخنران ، جواب های خود خواسته باشند و مستندات و مدارکی در خصوص آنچه می گوید وجود نداشته باشد می توان این گونه ماجرا را بازخوانی کرد: یک جریان تمامیت خواه ، بر کشور حاکم است که بازوی اجرایی یک گفتمان همه چیز خواهی است . بازسازی تاریخ از اجزای این گفتمان است ، پس خاطره ها باید فراموش شوند و تاریخ جدیدی باید نوشت . در این تاریخ جدید وقایع باید مطبوع و مطلوب این جریان روایت شود ، مثلاً تسخیر سفارت آمریکا توسط موسوی خوئینی ها و با برنامه ریزی آمریکایی ها صورت گرفت ، تا آمریکا به ایران حمله کند و واقعه ی طبس رخ دهد . یعنی عملیات طبس ، معلول تسخیر سفارت نیست بلکه انگیزه ی اصلی آن است . پرونده ی ترور شهید بهشتی باید باز شود تا عاملان آن یعنی میر حسین موسوی و بهزاد نبوی و موسوی خوئینی ها در تاریخ ثبت شود . شخصیت ها باید از نو تعریف شوند. مثلاً هاشمی رفسنجانی و مجمع تشخیص مصلحت نظام ، نه از ارکان نظام اند که کانون هایی برای فتنه علیه نظام محسوب می شوند . وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام برای کاهش اختیارات رهبری و توطئه علیه بسیج است . میر حسین موسوی و محسن رضایی ، فرماندهان جنگ نبودند ، اسناد نشان می دهند که آنها به جنگ خیانت کردند و امکانات کشور را در اختیار سپاه قرار نمی دادند و گرنه سپاه با فرماندهی واقعی آن ! تا قلب بغداد پیش می رفت . سید محمد خاتمی ، هشت سال عامل بنیاد سوروس در ایران بود و نه رئیس جمهور . سید حسن خمینی ، مصطفوی است نه خمینی .آیت الله صانعی ، که مرجع تقلید نیست . مفاهیم باید از نو تعریف شوند. مثلاً « جمهوری اسلامی با حکومت اسلامی فرقی نمیکند، اما بعضی میگویند که ما از جمهوری اسلامی گذر کردیم و باید به سمت حکومت اسلامی پیش برویم. من میگویم این دوستان در اشتباه هستند. حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، نظام اسلامی و دموکراسی اسلامی، اسامی مختلفی هستند برای یک پدیده، لذا ما از آغاز انقلاب اسلامی برای برپایی حکومت اسلامی شروع به فعالیت کردیم » . اطلاعاتی که دولت می دهد همان حقیقت است و وزارت اطلاعات همان وزارت حقیقت. به تعبیر دقیق سردار مشفق « باور بکنید من به عنوان کسی که از نزدیک دارم این دو حوزه را دنبال می کنم. با گوشت و پوست با اینها ارتباط دارم. می دانید که درهمه جا کشور من می روم حرف می زنم. اصل کار توی دست ما بوده است. خوب می دانم . بدون واسطه شما دارید این حرف ها را می شنوید. کسی نیستم که شنیده باشد و به شما منتقل کند. این محصول کار خودمان است که دارم به شما ارائه می دهم. من به عنوان یک مسئول امنیتی که کامل داریم اینها را رصد می کنیم می گویم ... » عقلانیت کمتری لازم است تا اداره کردن ساده شود. به قول مشفق «خدمت شما عرض کردم که من تحلیل نمی کنم فقط می خواهم کد بدهم خدمت شما و فقط می خواهم مستندات در اختیار شما بگذارم تا بروید استفاده کنید از آنها. اصلا نیاز به تحلیل ندارد. برادارن این اطلاعاتی که خدمت شما ارائه می دهم بی جهت نیست » اکنون که تاریخ بازنویسی شد و مفاهیم تعریف شدند و خاطره ها فراموش شدند و شخصیت ها را از نو شناختیم و حقیقت اطلاعات در اختیار قرار گرفت ، باورها تغییر می کند. اما ، این کافی نیست . گفتمان همه چیز خواه٫ توطئه می خواهد و دشمن می طلبد و به جنگ احتیاج دارد. ای کاش صدای گلوله ای شنیده شود؛ این آرزوی گفتمان همه چیز خواه است. سردار مشفق و یاران ، جنگ نرم را پیشنهاد می دهند و کانون های توطئه را نشان می دهند و دشمنان هم که کم نیستند. مشفق این گونه پیشنهاد می دهد « در جبهه نرم با ما درگیر شده اند برادران. این صحنه ، صحنه ی پیچیده ای است که دشمن برایمان درست کرده. توی خانه های ما و در دل های ما نفوذ کرده. دیگر خاکریز جبهه های جنوب و غرب نیست. خاکریز در خانه ها و دل های ما زده است. امروز بصیرت و آگاهی بسیار نیاز جامعه ماست » . پس :« باور کنید، اطاعت کنید و جنگ کنید » . و... متاسفانه گفتمان همه چیز خواه بیشتر از این ها می طلبد. تصفیه ی کبیر . تکرار نام همان هفت اصلاح طلب مشهور که این شکوائیه را به قوه ی قضائیه داده اند ، کافی است برای یک مصداق از تصفیه ی کبیر . با این خوانش از سخنان سردار مشفق ، می توان به شباهت هایی دست یافت که یاران سردار مشفق را هم آشکار می کند . «مصباح یزدی و احمد جهان بزرگی » از حکومت اسلامی می گویند . چون « مفاهیم باید از نوتعریف شوند ». « کامران دانشجو »، از انقلاب فرهنگی می گوید، یعنی « علوم باید با جواب ها کنار بیایند و گرنه ابزار گمراهی اند» و به این ها فهرست بلند بالایی از تحرکات و شخصیت های امنیتی و نظامی و انتظامی بیافزائید تا به محمود احمدی نژاد برسید. محمود احمدی نژاد به هاشمی و ناطق نوری حمله می کند ، چون «شخصیت ها را باید از نو شناخت». شورای مصلحت نظام باید برچیده شود چون اختیارات رهبری را کم کرده است و « کانون توطئه است » . آن دسته از مصوبات را که قانون نمی دانم ، اجرا نمی کنم، چون « گاهی سخت است حکومت قانونی رفتار کند ، ساده تر آن است که قانون همان باشد که دولت اجرا می کند ». مهدویت ، آرمان بشری و تشیع است ، کافی است از نو تعریف شود و تحریف شود و کردار و رفتار و پوشاک من مانند یکی از آنها باشد و . شعار اصلی من ، « عدالت اجتماعی » ؛ حکومت را اندامی باید . نتیجه گیری : شباهت های این سخنرانی و محتویات آن با پندار و کردار و گفتارِِ چند سال اخیر دولت ، بیشتر از آن است که بتوان آن را به یک « افسانه سرایی » تقلیل داد . اکنون که شکوائیه ای بر اساس آن تنظیم شده است ، فرصت ِمناسبی است که سخنران و یاران او ، در مقابل محتویات آن از خود دفاع کنند. طبیعی است که داوری بر سر صحت و سقم گزاره های آن کار قوه ی قضائیه است و با حضور شخصیتی چون آملی لاریجانی ، که به خوبی توانایی و تشخیص این گونه گفتمان را دارد و سابقه ای در همکاری با آن در روزهای مورد شکایت ندارد ، می توان امیدوار بود که آن داعیه و این شکوائیه ، سرانجامی روشن بیابد . سرانجامی که لبخند امید را بر لبان ملت ایران عیان کند . چنین باد . صاحب این قلم ، به نوبه ی خود در ادامه همین موضوع ، به مصادیق آن وارد می شود و در این راه قلم خواهد زد و به قصد رازگشایی از این سخنان به یاری قوه ی قضائیه و افکار عمومی خواهد خاست و در این ایستادن خسته نخواهد شد ، انشاء الله . ---------------------------------------------------------------------- پی نوشت : روز نهم ماه مه ۱۹۴۵ استالین در روز شکست قطعی دولت آلمان جام خودش را به سلامتی ملت روس که توانسته بود دولت قدرتمند آلمان را به زانو درآورد نوشید. از این روز به بعد همه مورخان، روشنفکران و هنرمندان به خدمت جلال و عظمت ملت روس و کلیه مللی که اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می دادند درآمدند. این سیاست بد آنجا رسید که مورخان روسیه مجبور شدند ابوعلی سینا را ازبک و فردوسی و عمر خیام را تاجیک بنامند و حتی بعضی از مورخان جلال الدین بلخی یا رومی را ملای روسی معرفی کنند. استالینیسم دوران آخر شباهت فراوانی به این الگو دارد. عملاً همه چیز از آمار گرفته تا رخدادهای تاریخی و کتابها همه تحریف یا پنهان میشد. در ذهن کارگزاران آن نظام، مرز میان "درست" و "حقیقت" زایل شده بود. انگار با تکرار آن یاوهها کمکم، امر به خود آنها نیز مشتبه میشد و بیش و کم به آن یاوههای خودساخته باور پیدا میکردند. فساد عظیمی که زبان رایج آن روزگار به آن دچار شده بود سرانجام آدمهایی تربیت کرد که از درک میزان دروغگویی خود نیز عاجز بودند. آنها به خود نیز دروغ میگفتند. وقتی رهبران شوروی ادعا میکردند که " ما افغانستان را نجات دادیم" یا " در شوروی زندانی سیاسی وجود ندارد" چه بسا واقعاً به آنچه [از دروغ] که میگفتند ایمان داشتند» . کتاب "در کشور دروغ بزرگ" نوشتة آنتون سهلیگا (۱۹۳۰) به اهمیت ویژة دروغ در نظامهای توتالیتاریستی و کمونیستی- سوسیالیستی میپردازد. دولت توتالیتاریستی خاطرات مردم را نیز تیول خود میداند؛ انسانها باید خاطرات خود را واگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها و تنها در آینة [ایدئولوژی حزب حاکم] ببینند. آنگاه، اینان که خاطرات شخصی و جمعیشان مصاده شده است؛ مملوک دولت خواهند بود و به راحتی قابل ادارهاند و یکسره در بند حکام خویشاند. هویت خویش را از دست دادهاند و توان تردید در شنیدههای خود را ندارند؛ هرگز نمیاندیشند؛ هرگز طغیان نکنند و هیچگاه چیزی نخواهند آفرید. چراکه، اگر نشانههای رخدادی را از میان بردارند و خاطرةآن را از ذهن انسان بزدایند، آنگاه دیگر معیاری برای حقیقت نخواهد ماند. تنها معیار همان حرفهایی است که هر لحظه از طرف متولیان ایدئولوژی حاکم به زبان میآید. بدینسان دروغ عین حقیقت میشود یا دستکم وجه تمایز متعارف میان دورغ و حقیقت از میان میرود. دستآورد عظیم توتالیتاریسم همین است؛ نمیتوان به دروغگویی متهمش کرد، زیرا توانسته نفس اندیشة حقیقت را از میان بردارد. همین ایدئولوژی کارکرد و معنای ویژه ی دروغ در یک نظام توتالیتر کامل را توضیح می دهد. این کارکرد آن چنان خلاق و منحصر بفرد است که حتی واژه "دروغ" نیز خود نارسا جلوه می کند. مدت ها پیش آنتون سه لیگا، در کشور دروغ بزرگ خود که در سال ۱۹۳۰ منتشر شد به اهمیت ویژه ی دروغ در نظام های توتالیتاریستی کمونیستی اشاره کرد. نبوغ جرج ارول لازم بود تا ابعاد فلسفی این بحث نیز روشن شود. وظیفه ی کارکنان وزارت حقیقت که قهرمان اورول در ۱۹۸۴، در آن مشغول به کار است، چیست؟ آنها علائم و اسناد گذشته را نابود می کنند. چاپ های جدیدی از روزنامه ها و کتاب های قدیمی منتشر می سازند؛ می دانند که روایات جدید و دستکاری شده بزودی جای خود را به روایتی از نو اصلاح شده خواهد سپرد. هدف آنها این است که مردم را وادار به فراموشی همه چیز کنند - همه ی واقعیت ها، همه ی واژه ها، همه ی مردگان و نام همه ی اماکن. .... بگذارید ببینیم اگر این آرمان تحقق پیدا کند چه خواهد شد. مردم فقط آن چیزهایی را که آموخته اند به خاطر خواهند آورد و در صورت نیاز، مضمون خاطراتشان را می توان یک شبه تغییر داد. براستی باور خواهند کرد که آن چه پریروز رخ داد و در خاطره شان ضبط شد، در واقع اتفاق نیفتاد و چیز دیگری به جای آن به وقوع پیوست. آنها در واقع دیگر عملا انسان نیستند. به قول برگسن، آگاهی یعنی خاطره. آنها که خاطراتشان در عمل از خارج برنامه ریزی و کنترل و دگرگون می شود، در مفهوم شناخته شده شخصیت ندارند و انسان نیستند. هدف غایی و همیشگی نظام های توتالیتر همین است. آنانکه خاطرات شخصی و جمعی شان مصادره شده، مملوک دولت اند . بازیچه ی دستی ای بیش نیستند و به راحتی قابل اداره هستند و یکسره در بند حکام خویش اند. هویت خود را از کف داده اند، عبد و عبیداند و توان تردید در شنیده های خود ندارند. هرگز طغیان نمی کنند؛ هرگز نمی اندیشند و هیچ گاه چیزی نخواهند آفرید. یه شیئ مرده ای بدل می شوند. چه بسا که خرسند و شادکام هم باشند و به « برادر بزرگ » .. عشق هم بورزند .
امروز:علیرضاعاشوری مسئول ستاد فناوری اطلاعات ستادمهندس موسوی در نامه ای به بازجویش که در وبلاگش منتشر شد از روزهای تلخ زندان خود می گوید. "علیرضا عاشوری"که در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری مسئول فناوری اطلاعات ستاد میرحسین موسوی بودهاست پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم به اتهام آنچه خبررسانی رویدادها و تجمعات پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری گفته میشود در تاریخ سوم تیرماه توسط مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سپاه بازداشت می شود. وی در تاریخ ۲۳ شهریورماه در پنجمین جلسه دادگاه رسانه ای رسیدگی به اتهامات متهمان انقلاب مخملی به همراه ۵ تن از سایرمتهمان محاکمه شده و به تحمل ۶ سال حبس تعزیری محکوم میگرد. عاشوری همچنین مسئول ستاد اجرایی سیاست "هر ایرانی یک ستاد" ومسئول راه اندازی تلویزیون اینترنتی میرحسین موسوی بود. متن نامه حذف شده عاشوری بدین شرح است : چندروزیست دوباره باز هوای خانه ام سرد شده کولر هم خاموش است اما باز سوز سرمایی بر بدنم سرازیر میشود راستش نمیدانم این سوزسرما از کجا وزیدن گرفت از آن دعوت افطارکه اتفاقا مشتاقش بودم و یا از باب دلیل خواهی بر آن که ایامی را به نماز و روزه گذراندم . واقعیت این است که در این چند صباح که گذشت خط خطی کردن روی دیوارها را از این باب برگزیدم که مرهم و جوانه ای شود بر زمین و زمان روزگاری که مهلت خزانم هم نداد و زمستان را بر سرم هوار کرد. اماشاید این تقدیر الهی بود که خود علتی شودبر وزش سوز سرمایی بر استخوانم در روزهایی که ظاهرا همگان میهمان مهربانی خورشیدند. کارشناس، به فریاد میگویم ای کاش نمی پرسیدی، ای کاشن می پرسیدی و استخوانم نمی لرزاندی ازخاطرات آن روزها که بارها کوشیدم در خطخطی های ذهنم رنگ شیرینی اش بخشم تا خودرا از نگاهداری تلخیات اش باز دارم و حفاظت سرگذشت آن ها را به تاریخ بسپارم اما به پاس اینکه به سپیدوسیاه قدم میگذاری و به پاس قدمهایی که شاید به پای حضور تو میآیند از جام زهرآگین بازخوانی تلخیات آنروزها قطره ای سر میکشم و برایت از آنروزها نغمه میخوانم ازفلسفه نماز و روزه هایم پرسیدی . برایت از روزگاری که با روزه و نماز سپری کردم میگویم میدانی آنروز که صدایت را در تلفن شنیدم وضو ساختم، نمازی خواندم و به راه افتادم...سرنوشت نمازها بسیارند و صفحات سپیدو سیاه عاجز از تحمل سنگینی شان امابا زبان روزه صادقانه به اختصار برایت ازبرخی روزهای روزه ها میگویم میدانی دراین روزها که بر من گذشت و تو فقط سه ماه و اندی از آن را شاهدم بودی روزهایی گذشتکه روزه بودم و سوزی زمستانی دانه هایی از سپیدی بر لابلای جوانی ام نشاند. آن روز که فهمیدم همسر امید دو ماهه بارداراست روزه بودم و یکی سپید شد،آنروز که التماس میکردم اعتکاف را از من نگیرید روزه بودم و یکی سپید شد،آنروز که علی تشنج کرده بود و در مقابل چشمانم شهادتین میخواند و دکتر ناجوانمردانه اورا بازیگر میخواند روزه بودم و یکی سپیدشد. آن بیست روز که درندانستن های آن روزها با صدای زنگ تلفن از بند رهایم کردی و به سراغم نیامدی روزه بودم و یکی سپید شد، آنروز که مستأصل شده بودم و از تو پرسیدم تابحال طعم زندان راچشیده ای روزه بودم ویکی سپید شد، آن روز صبح که مجید در میانه راهرو غش کرد و نقش زمین شد روزه بودم و یکی سپید شد، آنروز که امیددر تنهایی به دیوار سلولش میکوبید و ضربه هایش چون پتکی بر سرم فرودمی آمد روزه بودم و یکی سپید، شدآنروز که زندانبان نماز جماعتمان را به سخره میگرفت و ریاکارمان میخواند روزه بودم ویکی سپید شد، آن روز که تلفنی با بغض فرو خورده مادرم صحبت میکردم و صدای گریه های پدرم را می شنیدم روزه بودم و یکی سپید شد امابگذریم آن روزها فقط نزدیک دو ماه از سالی بود که بر من سپری شد و روزهایی که روزه بودم روزها می گذشت و روزهای بعد می آمدآنروز که تصاویر دوستانم که حتی از من هم کوچکتر بودند مهدی و احمد و باز هم مهدی را در دادگاه میدیدم روزه بودم و یکی سپید. شد. کارشناس یادت هست؟آنروز که پرونده هشتصدوپنجاه صفحه ای ام رادیدم و آخرش خواندم که مرا متهم به زیرکی ساختید روزه بودم و یکی سپید شدحاجی یادت هست ؟ فردای شب قدر را که با ترکیدن زهره ام افطار کردم . آنروز هم روزه بودم و یکی سپید شد. فردایش را یادت هست که بالا آوردم و مجبور به شکستن روزه ام شدم تا خدای ناکرده برداشت بدی از حال و روزم نشود؟ آن روز روزه امرا شکستم اما بازهم یکی سپید شد. فردایش که تصویر و عکس و دفاعیاتم را در تلویزیون و روزنامه ها دیدم و خواندم روزه بودم ویکی سپید شد. اما از آنروز به بعد دیگر تو شاهد روزها و روزه هایم نبودی. میدانی آنروز که قاضی به ناحق دادنامه ای بلند بالابرایم نگاشته بود و حتی در قسمتی مرا متهم به قیاس نظام و رژیم پهلوی کرده بود وبه استنادش کابوس پنج سال زندان را در دلم آویخت روزه بودم و یکی سپید شد. آنروزها که وکیل تسخیری ام مرا بازیچه دست خود کرده بود و برای یک لایحه نوشتن ازاینور به آن ورم میکشاند آن روزی که لایحه را روی پرونده گذاشتم روزه بودم و یکی سپید شد، آن روز که درسایتی از مدیران فتنه عمیقم خواندند ومرا به جرم های ناکرده ای چون توهین به اسلام و رهبری و جعل نامه فرماندهان سپاه متهم ساختند یکی سپید شد. آنروز که همین مطلب بی اساس تیتر یک روزنامه جوان شده بود و من(به درک)و خانواده ام از ترس برخود میلرزیدیم یکی سپید شد. آنروزها که به دنبال بیچارگی ام در میان یک مشت معتاد و عرقخوار راهروهای همچوغسالخانه ی دادگاه انقلاب را طی میکردم روزه بودم و یکی سپید. شدآنروز که استادی با آنکه حال و روز زارم رامیدید به خاطر یک نمره زمینم را به زماندوخت و مشروطم کرد تا شاید در جلو رییس دانشکده خوش خدمتی نشان دهد یکی سپیدشد. وقتی فارغ از روزگاربه امید نویدی که حاجی داده بود خوش خیال بودم ، امتحانات شروع شده بود و خودرا سرگرم درس کرده بودم آن روز که به جای هدیه تولد برایم احضاریه زندان آوردند یکی سپید شد. آنروزها که به جای حضور در کلاسها از ترس دستگیری آواره این خانه و آن خانه بودم تا نکند بازداشت شوم و امتحانات را از دست بدهم یکی سپید شد... میدانی کارشناس آن روزها روزه نبودم نه از سر راحتی بلکه دیگر نایی برایم نمانده بود، وقتی شخصی می گفت آزمایشیست الهی نا خداگاه به خدا گله میکردم که کاش به یک لحظه چون ابراهیم می آزمودی نه به ماهها که دیگرخسته شدم از این روزگارمیدانم که امروز که خبر بخشش آمده کابوس روزهای آینده از کنارم رفته است.اما آن روز که خبر بخشش شنیدم دیگر حتی توانی برای شادمانی نیز نداشتم و فقط دو رکعتن ماز شکر خواندم. بگذریم انگاراین روزها و سپیدی هایش تمامی ندارد وهنوز هم اشخاصی هستندکه به بهانه هایی چون غیبت در روزهای آوارگی ام میخواهند مرا از دریافت حاصل سالهاتحصیلم محروم کننداماکارشناس میدانی نمازهاو روزه ها برای آن روزها و این روزهایم خورشیدهایی بودند و هستند که هم روشنگر راهمند و هم در گرمایشان به دنبال آرامشی از پی آن سوزها میگشتم و میگردم...
امروز:به منظور آغاز روند سوختگذاری نیروگاه اتمی بوشهر، مذاکرات رییس سازمان انرژی اتمی ایران با همتای روسی خود در محل نیروگاه بوشهر آغاز شد. امروز ـ شنبه ـ عملیات انتقال سوخت اتمی نیروگاه بوشهر به داخل ساختمان رآکتور با حضور علیاکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی ایران و سرگئی کرینکو رییس آژانس اتمی روسیه آغاز میشود. صالحی و کرینکو پیش از آغاز عملیات انتقال سوخت، نشست کاری را با حضور مدیران و کارکنان بخشهای مختلف نیروگاه انجام میدهند. سرگئی کرینکو رییس روس اتم جمعهشب در راس هیاتی وارد بوشهر شد. سوخت نیروگاه اتمی بوشهر برای اولین بارگذاری شامل ١۶٣ مجتمع سوخت است که پس از استقرار در ساختمان رآکتور و انجام بازرسیهای لازم به داخل قلب رآکتور منتقل میشود. سوخت نیروگاه اتمی بوشهر طی پاییز و زمستان ١٣٨۶ به نیروگاه حمل شد و تا کنون در محفظهویژه در انبار تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی نگهداری میشده است. پس از انتقال سوخت به داخل ساختمان رآکتور به منظور فراهم کردن امکان بازرسی فنی سوخت از داخل محفظههای ویژه خارج و در استخر جنب محفظه رآکتور قرار میگیرد. پس از این مرحله که حدود ١٠ روز به طول میانجامد مجتمعهای سوخت از داخل استخر در داخل ساختمان رآکتور به داخل قلب رآکتور (محفظه تحت فشار) منتقل میشود که پس از استقرار کامل مجتمعهای سوخت در داخل قلب رآکتور مراحل راهاندازی رآکتور آغاز خواهد شد. مرحله انتقال مجتمعهای سوخت به داخل قلب رآکتور نیز حدود ١٠ روز به طول میانجامد. با تکمیل انتقال سوخت نیروگاه اتمی بوشهر به د اخل قلب رآکتور اولین نیروگاه اتمی در ایران، منطقه و خاورمیانه راهاندازی میشود. نیروگاه اتمی بوشهر در حدود ٣٧ سال قدمت و ارزشی حدود ۵/۴ میلیارد دلار دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت آلمانی پیمانکار نیروگاه بوشهر از ادامه کار برای ساخت نیروگاه بوشهر سر باز زد و پس از آن در سال ١٣٧٣ قرارداد تکمیل نیروگاه بوشهر میان ایران و روسیه امضا شد. به موجب این قرارداد روسیه متعهد شد نیروگاه اتمی بوشهر را تا پایان سال ٢٠٠٠ به ایران تحویل دهد اما روسیه در سالهای ٢٠٠٣ ،٢٠٠۶ ، ٢٠٠٨ ، ٢٠٠٩ تعهدات خود را زیرپا گذاشت و اکنون بالاخره در آگوست ٢٠١٠ اقدام به آغاز سوختگذاری نیروگاه بوشهر کرده است. حدود ٢٠٠ خبرنگار ایرانی و خارجی مرحله آغاز سوختگذاری نیروگاه اتمی بوشهر را پوشش میدهند. در حال حاضر مذاکرات مقامات انرژی اتمی ایران و روسیه آغاز شده و قرار است پس از آن مقامان دو کشور به همراه مدیران و کارکنان نیروگاه بدون حضور خبرنگاران از مرحله آغاز انتقال سوخت به ساختمان رآکتور بازدید کنند. همچنین قرار است علیاکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی و سرگئی کرینکو رییس آژانس انرژی اتمی روسیه در کنفرانسی خبری به سوالات خبرنگاران پاسخ دهند.
آنچه با صحنه آرایی انتخاباتی سال گذشته اتفاق افتاد بسی فراتر از دستکاری مکانیکی انتخابات در مراحل رأی گیری و شمارش آرا بود. دستکاری مکانیکی شمارش آرا یکی و تنها یکی از نشانه های بی اعتباری یک انتخابات است. اما آن چه روی داد دو گام نوری فراتر از این بود و وسعت واکنشی که میان مردم و نخبگان سیاسی و مدنی کشور در قبال آن صحنه آرایی انتخاباتی شکل گرفت هم نشأت گرفته از تشخیص عمق آن رویداد بود. آنچه اتفاق افتاد، گذشته از دستکاری مکانیکی انتخابات در مرحله ی شمارش آرا، هم مهندسی سیستماتیک روند انتخابات بود، و هم از آن خطرناکتر و ریشه ای تر، تعلیق نهاد انتخابات و کودتا علیه جمهوریت نظام بود. دستکاری مکانیکی انتخابات شواهد بسیار بر دستکاری مکانیکی انتخابات در مرحله ی رأی گیری و شمارش آرا اقامه شد. در هر کشوری که انتخابات صرفاً مراسمی تشریفاتی نباشد، برای ابطال کل یک انتخابات هر یک از این شواهد به تنهایی می توانست کافی باشد. مثلاً، شمارش دوربینی برگه های رأی که در صدا و سیما به نمایش در آمد؛ یکسانی دستخط برگه های رأی و تا نخورده بودن بسته های رأی به تنهایی می توانست برای اثبات عدم سلامت انتخابات کافی باشد. دقت کنید که برای ابطال یک انتخابات لازم نیست که دخالت مکانیکی در مرحله ی شمارش آرا به تغییر نتیجه ی انتخابات انجامیده باشد. همین که گزینش تصادفی صندوق ها ما را با انبوهی برگه های رأی فاقد اعتبار رو به رو می کند، کافی است که وسعت تقلب به اثبات برسد و این برای بی اعتباری اصل انتخابات کافی است. مهندسی سیستماتیک روند انتخابات اما ماجرا عمیق تر از این بود. مداخله ی سیستماتیک بخشی از نهادهای امنیتی و نظامی و قضائی در روند برگزاری انتخابات ماه ها پیش از روز رأی گیری آغاز شد. تنها به عنوان یادآوری شاهد و نمونه ای که اخیرآً مطرح شده، فایل صوتی سخنرانی شخصی موسوم به سردار مشفق را در نظر بگیرید. سخنانی که معاون سیاسی سپاه هم صحت انتساب آن را تأیید و بر محتوای آن هم تأکید کرد. این سخنان و ارجاعاتی که در آن به مقامات عالی نظام داده می شود نشان از آن دارد که برنامه ای سیستماتیک و وسیع و با هماهنگی میان ارکان سیاسی،امنیتی، قضائی و رسانه ای برای مهندسی روند انتخابات و رقم زدن نتایج آن وجود داشته است. شکایت اخیر هفت تن از فعالان سیاسی کشور در واقع بر همین مهندسی سیستماتیک روند انتخابات ناظر است، و راه را برای رسیدگی به کودتا علیه جمهوریت نظام هم باز می کند. کودتای انتخاباتی و تغییر نظام سیاسی کشور اما بُعد دیگری در این ماجرا هست که هنوز به قدر کافی مورد توجه قرار نگرفته است. آن چه با آن صحنه آرائی انتخاباتی روی داد در واقع ریشه کنی نهال نوپای انتخابات و نهاد های انتخابی در کشور بود، یعنی تعلیق رکن جمهوری نظام، یعنی تغییر ماهیت نظام. این همان وجه به غایت کریه و وحشتناک آن رویداد بود، همان که مردم و نخبگان سیاسی کشور از آن به عنوان کودتای انتخاباتی تعبیر کردند. کودتای انتخاباتی یعنی بخشی از نظام سیاسی کشور متکی به امکانات نظامی و اطلاعاتی و با اقدامات تأمینی و امنیتی به نحوی برنامه ریزی شده نظام جمهوری اسلامی را به نظامی دیگر تبدیل کرده اند و در این راه نهادها و روندهای قانونی را معلق کردند. این نظام جایگزین را برخی از همراهان و رهبران امروزی این جریان کودتایی از سالها پیش «حکومت اسلامی» خوانده بودند و بر لزوم دگردیسی نظام سیاسی کشور که مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی است به حکومت اسلامی آشکارا سخن گفته بودند. این صحنه گردانی انتخاباتی اگر فقط در حد دستکاری انتخابات در مرحله ی رأی گیری یا شمارش آرا یا حتی دستکاری سیستماتیک روند انتخابات بود به سختی می شد از آن به کودتای انتخاباتی تعبیر کرد. اما این وجه سوم یعنی تعلیق جمهوریت نظام بود که این ماجرا را شایسته ی نام کودتای انتخاباتی کرد. تعلیق جمهوریت نظام سیاسی تعلیق جمهوریت نظام سیاسی لزوماً به معنای برچیدن نهادهای انتخاباتی نیست؛ به معنای تعطیل انتخابات هم نیست. بلکه به این معنا ست که ۱. انتخابات صرفاً مجرایی شود برای دادن مشروعیت ظاهری و مقبولیت مردمی به تصمیماتی که از پیش بر اساس صلاحدید و نظر نهادهای امنیتی-نظامی و با هماهنگی و نظر مبادی عالی نظام اتخاذ شده است. نظامهای اقتدارگرای انتخاباتی در مطالعات اخیر دموکراسی به عنوان گونه ای جدید و جهش یافته از نظامهای سیاسی اقتدارگرا معرفی و مطالعه می شوند. ۲. تعلیق جمهوریت نظام یعنی این که نهادهای انتخابی بی اثر می شوند و اثر گذاری آنها تابعی می شود از اراده ی نهادهای انتصابی نظام. ۳. تعلیق جمهوریت یعنی این که بی اعتمادی عمومی کودتاگران به مردم و نخبگان سیاسی رقیب معنایی امنیتی-اطلاعاتی و حتی عملیاتی-نظامی پیدا می کند. و به همین خاطر بازی سیاست در کشور با ادبیات جنگی صورت بندی می شود و از دوست و دشمن سخن می رود و همه ی مکالمات و مراودات تحت شنود و تعقیب و مراقبت قرار می گیرد. ۴. تعلیق جمهوریت یعنی دیگر قوه ی قضائی مستقلی که همه در برابرش مساوی باشند و با اشراف قضائی بتواند تخلفات حاکمان از قوانین را پیگیری و عقوبت کند و به دادخواهی شهروندان علیه حاکمان رسیدگی کند وجود ندارد. یعنی رئیس قوه صریحا نهاد های انتصابی را فوق دادرسی اعلام میکند. یعنی بازجویان اطلاعاتی-امنیتی و نظامی احکام دادگاههای متهمان سیاسی را تعیین میکنند. یعنی آیین دادرسی به کناری گذاشته می شود. یعنی شکنجه و اعتراف علیه خویشتن و تهمتهای رسانه ای جای آیین دادرسی و هیأت منصفه و قوانین را میگیرند. ۵. تعلیق جمهوریت یعنی مجلس نه میتواند بر دولت نظارت کند، نه از رقم و محتوای برخی قراردادهای خارجی برای حراج منابع ملی اجازه می یابد مطلع شود و نه از پیگیری برخی موارد که از آنها مطلع میشود به نتیجه ای می رسد (مثلا، اینکه دولت گاز را از کشور ترکمنستان ۳۵۰ دلار در هر هزار متر مکعب میخرد و به ترکیه ۲۰۰ دلار میفروشد - روزنامه سرمایه ۱۴/۱۰/۸۷) و نه از پیگیری تخلف دولت از برنامه ها و مصوبات و قوانین طرفی می بندد و نه اجازه ی طرح و سؤال از رئیس جمهور را می یابد و بالاخره علاوه بر اینکه نه قوانین مصوب آن از سوی رئیس جمهور ابلاغ می شود و نه وقتی ابلاغ شد اجرا می شود، تازه از سوی گروهی که دولتیان در برابر مجلس جمعشان کرده اند تهدید میشود که به توپ هم بسته میشود. آغاز و استمرار جنبش سبز: از اعتراضی علیه تقلب تا ایستادگی دربرابر کودتا علیه جمهوریت نظام کودتای انتخاباتی سالهای نوری فراتر از دستکاری مکانیکی در مراحل اخذ رأی و شمارش آرا یا مهندسی سیستماتیک روند انتخابات است. جنش سبز دربرابر تقلب انتخاباتی شکل گرفت ولی با هوشیاری دربرابر کودتای انتخاباتی استمرار یافت. این جنبش امروز از روح سبز جمهوریت نظام جان و مایه میگیرد. وقتی مسأله ای به این عظمت و در حد تغییر کودتایی ماهیت نظام سیاسی کشور روی داده است، سخن از کم و کیف تقلب سخنی جانبی است و تا مسأله ی کودتای انتخاباتی و دستکاری سیستماتیک انتخابات رسیدگی نشود نوبت به آن نمی رسد، اگر اساساً رسیدگی به آن در چنین شرایطی ممکن باشد. مسأله چنان که بارها رهبران جنبش سبز تأکید کرده اند این نبود و نیست که چه کسی رئیس جمهور شد. مسأله این بود که برای این که آن فرد را بر آن منصب بگمارند، دو کار دیگر هم کردند. ۱. از یک سو مهندسی سیستماتیک انتخابات را پایه گذاردند که با آن دیگر هیچ انتخاباتی امن نخواهد بود و با اعمال آن دیگر حتی دلیلی برای دستکاری مکانیکی آرا هم وجود نخواهد داشت، و وقتی دستکاری هم بکنند، هیچ کس نخواهد توانست به اسناد و شواهد آن دست یابد (نابودی اسناد و پاک کردن سوابق قابل استناد، لازمه و بخشی از سیستماتیک بودن تقلب است). ۲. از سوی دیگر جمهوریت نظام را به شرحی که گذشت ملغی کردند و این روزها هر روز خبر جدیدی از تعلیق و ریزش و ملغی شدن بخشی دیگر از بنای جمهوریت نظام می رسد. برملا شدن مغالطه ی برائت نظام سیاسی و رفع سوء تفاهم خوش بینی به نظام سیاسی مردم ونخبگان سیاسی ما با رویداد کودتایی سال پیش دست کم نسبت به سوءتفاهم خوش بینی به سیاست و سیاسیون هشیار شدند. فهمیدند که چرا دموکراسی بر اساس بدبینی به تجمع قدرت شکل میگیرد. بدبینی یعنی این که نمیشود به صرف رأی دادن و گزینش حاکمان و تأسیس نهادههای سیاسی احساس امنیت کرد که باقی امور خود به خود و به دست مسؤولان حل و فصل خواهد شد. معلوم شد که چرا نظارت مطبوعاتی و رسانهای - به معنای عام - رکن چهارم دموکراسی است و فقط یک سرگرمی برای طبقه ی متوسط یا امری تزئینی نیست. نظارت و کنترل دائمی روندهای سیاسی، مراکز تجمع قدرت و ثروت و کانونهای تصمیم گیری جزء مقوم و حیاتی دموکراسی است. برای همین است که این مغالطهی سادهلوحانه را باید بر ملا کرد و با صدای بلند افشا کرد که دائماً دولتیان تکرار میکنند که مدعیان عدم سلامت انتخابات باید دلیل بیاورند. مدعی میشوند که بر اساس اصل برائت از اتهامات مبرا هستند مگر خلافش را مخالفان و معترضان اثبات کنند و اعلام میکنند نیازی به اثبات درستی انتخابات نیست چون خلافش را هم کسی اثبات نکرده. این مغالطه است. در یک نظام دموکراتیک، دستگاههای برگزار کننده ی انتخابات علی الأصول در موضع برائت نیستند. مورد سوء ظن هستند. بدبینی به کانونهای قدرت یک اصل جدایی ناپذیر است که در این زمینه به این شکل اعمال می شود که آن ها موظف اند سلامت انتخابات را هم تضمین کنند و هم اثبات کنند. راهش هم این است که باید به انواع نظارتهای مدنی و سیاسی تن در دهند و به هر شبههای پاسخ گویند و در این مسیر آزادی چرخه ی اطلاعات اولین نشانه ی سلامت گردش امور است. اگر هم روزی فاش شد - چنان که با اعترافات این آقای معروف به مشفق الآن دیگر اثبات هم شده - که مداخله ی سیستماتیکی در انتخابات بوده، باید متخلفان در برابر دادگاه حاضر شوند و به محکومیت در برابر قانون تن در دهند. چه رسد به این کودتای انتخاباتی که خود به تنهایی یک جنایت بود، و با صدها مورد جنایت قساوت آمیز دیگر هم همراه شد. اکنون کودتاییان انتخاباتی می خواهند با تمسک به ابزار جنگ روانی افکار عمومی را از مسأله ی کودتا به تقلب عددی و مکانیکی منحرف کنند. همراهان جنبش سبز باید هوشیارانه این گریزگاه را بر آنها ببندند. منبع: کلمه
دیشب شیخ اصلاحات - مهدی کروبی - افطار منزل ما بود، مثل همیشه، ساده و بی تکلف، آزاده و شجاع، به کسانی که تلفنی دعوت کرده بودم نتوانستم بگویم که شیخ نیز مهمان ماست، چرا که یک تیم هفت هشت نفری شیخ را تعقیب می کنند، ظاهراً این عناصر خودسر موبایل ها راهم شنود کرده و رد شیخ را به آن عناصرخودسر می دهند! بحمدلله و المنه از برکت آقای احمدینژاد، آن عناصر خودسر تخم مرغ و گوجه فرنگی ارزان از نارمک - همان بقالی سر کوچه احمدینژاد اینا - تهیه کرده و همیشه یک صندوق پرهمراه دارند، وهر جا شیخ می رود، ازاو پذیرایی می کنند، نمی دانم خود خبرنگار فارس هستند یا در صندوق یک قبضه خبرنگار فارس اصل همیشه دارند که خبررا مخابره کند، مثل همیشه: " در پاسخ تنی چند معدود فتنه گر فریب خورده بیگانگان( نظیر 25 خرداد88)، امواج خروشان امت امام و فدائیان ولایت، مراتب انزجار و نفرت خود را از میهمانی رفتن سران فتنه با تخم مرغ و گوجه فرنگی( که خود نمادی از فرنگی بودن است) ابراز داشتند. اصلاً چه معنی دارد سران فتنه روزه بگیرندوافطاربکنند، گرفتن و کردن از شئون حکومت است ! درثانی؛ مگرما از آقایان بد پذیرایی می کنیم که هر کس و ناکسی بخواهد فتنه گران را میهمان کند، خودمان بیش از یک سال است که تمام وقت در اوین و کهریزک ورجایی شهر از اصحاب فتنه پذیرایی مبسوط می کنیم. علی ای حال، جلسه صمیمی و گرمی بود و بعضی از بستگان بابت شنیدن غیبت شیخ - که البته ناگزیرند - از او حلالیت طلبیدند! زیاد حاشیه رفتم، بچه آخوند بالای منبر برود، باید یا برق را قطع کرد یا منبر را چپ کرد، یا مسجد را - مثل جامع کرمان، که معلوم نشد کار کی بود!- به آتش کشید، یا مستمعین اوبروند، یا از انصار و حاج سعید کمک بگیرند و اگر نشد همان صندوق گوجه و تخم مرغ کارساز است! بله، بعد از افطار، شیخ را آوردیم پای مسنجر، بیش از400 نفر در تالار بودند، کسانی که دیگر نگران سخن خود نبودند و بی پروا سخن می گفتند، هرچند درآغازحمله ساندیس خورها راداشتیم، اما کنترل شد، اینبار آقایان در دنیای مجازی از حمایت یگان ویژه و گارد برای حمله به کروبی برخوردار نبودند، جلسه صمیمی و خوبی بود، سئوال و پرسش انجام شد و بعد از شیخ، آقای پالیزدار در جمع میهمانان تالار به سئوالات پاسخ گفت. تجربه خوبی است، امیدوارم همه مسئولین در تالارهای مجازی شرکت کنند و پاسخگوی مردم باشند. در ذیل گزارش خبرنگاران سبز از این نشست مجازی تقدیم می شود. به پيشنهاد و کمک برخی دوستان شب گذشته (۲۶ مرداد ۸۹) جلسه ای در يکی از اتاق های گفتگوی اينترنتی برگزار شدکه مهمانان ويژه آن حجت الاسلام مهدی کروبی و دکتر خزعلی بودند. از آقای خزعلی بابت ترتيب دادن اين جلسه تشکر ميکنم. گفتگو خصوصا در اواخر وقت با صميمت خاصی در جريان بود. آقای کروبی هر از گاهی شوخی می کردند. اميدوارم که باز هم اين جلسات برگزار شود. در اين جلسه جمعی از جوانان از طريق اتاق گفتگو سئوالاتی را از آقای کروبی پرسيدند و آقای کروبی با شکيبايی به سئوالها جواب داد اما وقت کم بود و تمام سئوالات مطرح نشد. فايل صوتی اين گفتگو به همراه خلاصه ای از آن گفتگو را برايتان آماده کرديم پيشاپيش از کيفيت پايين صدا پوزش می طلبيم. لازم به ذکر است که متن گفتگو عينا سخنان ذکر شده نيست و سعی کرده ايم، چکيده ای از جلسه شب "۲۶ مرداد " را در اختيار شما قرار بگذاريم. در برخی از موارد نکاتی را در داخل پرانتز ضميمه کرديم که در گفتگو نيامده است. از اعضای اتاق: آيا برنامه ای برای روز قدس داريد ؟ آيا ممکن است باز هم حکايت ۲۲ خرداد تکرار شود و دعوت در شب قبل پس گرفته شود؟ديده شده که با اين پس گرفتن دعوت باز هم مردم به خيابان ها آمادند. البته برداشتها از اين کار شما هم مثبت بود و هم منفی. در مورد تشکيل هسته ی اوليه برای تجمعات روز قدس برنامه ای داريد ؟ برنامه ريزی شده است يا نه؟ در روز ۲۲ خرداد پس از عدم پاسخگويی به درخواست مجوز راهپيمايی و سپس رد شدن آن، با دوستان متعددی مشورت کرديم و به اين نتيجه رسيديم که برای حفظ جان مردم راهپيمايی نشود. اما در خصوص راهپيمايی روز قدس بايد بگويم اين راهپيمايی هر ساله برگزار ميشود و ما هم در آن حضور خواهيم داشت و در مورد تشکيل هسته های اوليه و برنامه ريزی برای اين روز درحال مشاوره با دوستان هستيم و نتيجه را اعلام خواهيم کرد. از اعضای اتاق : بنده به عنوان يک زندانی سياسی که در ايران زندانی بودم از طرف بچه های روزنامه نگار از شما تشکر ميکنم مدت ۱۴ ماه است که از کشور خارج شدم و بابت در کنار مردم بودنتان و حمايت از زندانيان و شکنجه شدگان از شما تشکر ميکنم. ميخواهم از شما درخواست کنم که به اين افشاگری هايتان در خصوص ظلم هايی که به مردم ميشود ادامه دهيد. اگر خاطرتان باشد قبلا به شما گفته بودم که تا بت ولايت فقيه شکسته نشود مردم به هيچ آزادی و عدالت نخواهند رسيد. اميدوارم که به کمک شما و آقايان موسوی و خاتمی بتوانيم عدالت را در جامعه پياده کنيم و از سد اين حکومتی که خون جوانان را در خيابان ها ميريزد عبور کنيم. از لطف شما سپاسگذارم. کاری اگر کرده باشم وظيفه و حداقل ادای دين من به مردم بوده است. اميدوارم باز بتوانم به مردم ايران کمک کنم. ملت ايران سالها برای آزادی جنگيدند تا نظامی شکل گرفت که مبنی بر قوانين شرع و عرف جامعه و خواست اکثريت مردم باشد، اما متاسفانه اکنون جريانی در راس امور است که ابزار در دست اوست و به خواست مردم توجه نميکند؛ ما بايد سعی کنيم تا قانون اساسی را پياده کنيم و بر طبق همين قانون من اطمينان ميدهم خواست اکثريت مردم با گرايش های مختلف را به اجرا بگذاريم. هر قانون و کتابی که از مغز بشر تراوش پيدا کرده باشد طبيعی است که نقص و عيب هم داشته باشد و در يک محيط آزاد که مطبوعات آزاد و مستقل هم باشند می توان آنرا بازنگری کرد اما بايد توجه داشت که مهمترين قسمت های قانون اساسی يعنی احترام به حق مردم و پذيرش خواست مردم توسط حاکميت نقض ميشود و در نظر گرفته نمی شود. بايد برای اجرای آن تلاش کنيم. بايد تفکرات مختلف در عرصه سياست باشند و اجازه بدهيم که خود را ارائه کنند حتی همين تفکر تماميت خواه که خواست مردم را در نظر نميگيرد هم باشد اما نميتواند سردمدار و تعيین کننده باشد. از اعضای اتاق: آيا با تشکيل يک تلويزيون به نام خودتان که نظرات خودتان را پوشش بدهد موافقيد؟ مردم در داخل و خارج چگونه ميتوانند کمک کنند؟ پيشنهاد خوبی است و من پذيرفته بودم. اگر مبالغه نکرده باشم ۵ سال پيش اولين نفری بودم که پيشنهاد تاسيس يک تلويزيون را داده بود. مقدماتش را فراهم کرده بوديم، اما متاسفانه نتوانستيم که به اجرا برسانيم. البته من قول داده بودم حزب و روزنامه و تلويزيون تاسيس کنم که در تاسی دو مورد اول را موفق بودم، اما امروز مي بينيم که هر دوی آنها را بسته اند. در مورد تلويزيون هم موانعی پيش آمد که نشد کار را به انتها برسانيم. اکنون به تمام بچه ها تبريک ميگویم که در حال تاسيس تلويزيونی بر مبنای عرف جامعه اند به اميد خدا فعاليت ميکنند و بنده هم تذکراتی به آنان داده ام. اما در مورد کمک، هر گونه کمکی چه معنوی چه مالی، خود دوستان بهتر ميدانند، بايد هر طور که ميتوان مسير اين کمک ها را پيدا کرد من جای خاصی را در داخل و خارج ندارم که بگويم به آنجا مراجعه کنيد اگر خودتان جويا شويد راه های کمک رسانی را پيدا خواهيد کرد. از اعضای اتاق: آقای کروبی آيا شما با يک حکومت سکولار که اسلام و هر دينی در آن محترم باشد اما در سياست جايگاهی نداشته باشد موافق هستيد يا اينکه به سخنان آقايان خمينی و خامنه ای که ميگويند سياست ما عين ديانت ماست معتقديد؟ من خودم شخصا طرفدار حکومتی دينی هستم که هم در آن رعايت مسايل دينی باشد هم ارکان نظام بر آرای مردم استوار باشد. اما چه حکومتی باشد يا نباشد آن به مردم مربوط است و ميتوانند هرگونه حکومتی را که برای خود مناسب ميدانند تعيين کنند. به نظر من مردم حکومتی را می خواهند که قوانين دينی در آن اجرا بشود زيرا اکثريت مردم ايران مذهبی هستند. اين حکومتی که امروزه مشاهده می کنيم نه بر پايه جمهوريت است نه بر پايه ديانت اين حکومت آن حکومتی نيست که رهبران به مردم وعده داده بودند.بايد جمهوريت نيرومند تر باشد. ساير حکومت ها را نفی نميکنم مردم هرچه را بخواهند خواهم پذيرفت. از اعضای اتاق: آيا شما اعتقاد داريد که اين جنبش ملی شده و حتی از راه سبز هم گذشته است؟ آيا شما با يک رفراندوم که مردم در آن تصميم بگيرند چه نوع حکومتی را می خواهند موافق هستيد؟ دوستان عزيز، برادران خوبم و فرزندان عزيزم، بايد خواسته هايی داشته باشيم که عملی باشد ما انقلاب کرديم و جنگ را پشت سر گذاشتيم و تعداد زيادی شهيد داديم. مردم سی سال پيش به نظامی رای دادند که در آن حق حاکميت با مردم بود ما اعتقاد داريم اين نظامی که مردم انتخاب کرده بودند اکنون وجود ندارد. ما در اول راه هستيم ابتدا بايد تلاش کنيم قانون اساسی را اجرا کنيم تا به وسيله آن به ديگر خواسته هايمان برسيم با احترام به نمايندگان مجلس می گويم مطمئن باشيد اگر مجلس جدی داشتيم قوه قضاييه سالم داشتيم حتما وضع ما اين نبود که قوه مجريه ادعا کند من قانون را اجرا نميکنم و بچه هايمان از بی عدالتی در زندان ها بنالند و اعتصاب غذا کنند و شکنجه بشوند. شما مطمئن باشيد يکروزی در يک حکومت آزاد که قوانين آن اجرا ميشود و طبيعی است که مطبوعات در آن کار ميکنند، بحث های ديگری هم می شود. اما امروز ما معتقديم اين قانون اساسی اجرا نميشود به نظرم با پرداختن به اينکه " همين قانون اساسی ناقص است، يا آيا توان پاسخگوی به مردم را دارد؟ " نيروی خود را بی هدف هدر خواهيم داد. با اجرای همين قانون خواسته بسياری از مخالفان نيز برآورده خواهد شد مثلا تصور کنيد که انتخابات آزاد داشته باشيم مطبوعات آزاد داشته باشيم مجلس مستقل داشته باشيم طبيعی است که وضع مردم بهتر خواهد شد. دکتر خزعلی: اگر قانون اساسی بخواهد بازنگری شود چه کسانی ميخواهند اين بازنگری را انجام بدهند؟ مثلا اگر آقای جنتی و تيم تشکيل دهنده او بخواهند که اين قانون را بازنگری کنند هيچ ظرفيتی از دموکراسی در اين قانون نخواهد ماند. در خود قانون اساسی تعيين شده است که هر کس چه وظيفه ای دارد. ما ابتدا بايد قوای سه گانه مستقل مطبوعات آزاد و آزادی بيان داشته باشيم تا به اين بازنگری و مسايل ديگر بپردازيم. از اعضای اتاق: چه نقش و جايگاهی را برای ايرانيان خارج از کشور در جنبش سبز قائل هستيد؟ جنبش متعلق به تمام ايرانيان است چه در داخل چه در خارج. با هرگرايشی در کنار هم هستيم و همه برای من عزيز هستيد، در سفرهايم نيز با آنان ملاقات داشتم. ما معتقديم که تمام ايرانيان زير پوشش حقوق شهروندی هستند و همه بايد و ميتوانند از آن استفاده کنند. از اعضای اتاق: شما با چه نوع روش مبارزه ای موافقيد؟ نافرمانی مدنی و يا راهپيمايی سکوت کدام يک مفيدتر ميتواند باشد؟ من يک عنصر کوچکی هستيم در کنار دريای مردم. من معتقدم که تا الان مبارزات خوب برگزار شده است. معتقدم تا وقتی حرکات آرام و مدنی در جريان است، کمتر به آنان بهانه ابراز خشونت ميدهيم چون آنها رسانه دارند و ما آنچنان رسانه ای نداريم. کسانی که به قرآن، امام حسين و عاشورا توهين کردند عوامل مشخص و سرکرده ای بودند که برای تخريب جنبش مردمی استخدام شده بودند. اگر اجازه بدهند در راهپيمايی های آرام شرکت خواهيم کرد اما ديديد که به ما مجوز نميدهند. از اعضای اتاق: در هر حرکتی بايد کانال ارتباطی بين متفکران آن حرکت ( شما و آقای موسوی) و مردم وجود داشته باشد. چرا دفاتر ارتباطات مردمی در شهر های مختلف تشکيل نمی دهيد؟ ما تمام اين ارتباطات، روزنامه و... را به وجود آورديم اما روزنامه توقيف شد و حتی مجله ای که برای يکی از نزديکان بود توقيف شد. دفاتر حزب از جمله دفتر شخصی من را هم که از رمضان سال گذشته(حدود يکسال) بسته اند. حتی با جلسات دوستانی که در حزب هستند برخورد ميشود. سفرهايی که دوستان برای سخنرانی قصد داشتند بروند هم با مخالفت و مقابله حکومت روبه رو شد. همه جا شاخه ای از حزب داشتيم مراکز استان ها اما نميگذارند که فعاليت کنيم؛ مثلا هنگامی که يکی از دوستان به نام اسماعيل ططری در کرمانشاه فوت کردند آقای منتجب نیا، قائم مقام حزب قصد داشت به آنجا برود و سخنرانی کند.اما با حضور وی از جانب حکومت مخالفت شد. رسما افرادی را ميبرند و تذکر ميدهند چرا به ملاقات فلانی رفتيد. اميدوارم شرايط بهتر شود. محدوديت وجود دارد و آقايان فکر می کنند با اين سخت گيری ها ميتوانند از بروز اعتراضات جلوگيری ميکنند. از اعضای اتاق: چرا راهکاری برای افرادی که ميخواهند شبکه های اجتماعی را تشکيل بدهند وجود ندارد؟ آقاي کروبی: کم و بيش سازماندهی وجود دارد. فشار و دستگيری هم هست. عده ای هم احتياط ميکنند تا زندگيشان به خطر نيفتد.شما ببينيد کميته ای از جانب من، آقای موسوی، آقای دکتر امينی، آقای الويری، آقای مقدم و آقای بهشتی تشکيل شد تا مسايل را تحليل و بررسی کنيم. سه نفر از اين کميته ( آقايان امينی، الويری و بهشتی) دستگير شدند و به آنان گفتند شما حق نداريد همچين کاری بکنيد. در چنين شرايطی که اطلاعات سپاه به ما اجازه فعاليت نمی دهد، کار سختی است. به اميد خدا اگر آزادی را به دست آورديم بايد مردم سعی در حفظ آن بکنند و نگذاريم که انحصار طلبی دوباره شکل بگيرد. از اعضای اتاق: در نظر بگيريد که ما ميخواهيم در چارچوب اين قانون اساسی مبارزه کنيم اما حاکميت از اجرای قانون سر ميزند و اجازه فعاليت در اين چارچوب را به ما نميدهد؛ حال چگونه بايد حکومت را مجبور کنيم که به قانون اساسی عمل کند؟ مشکل ما اين است که چارچوب قانون اجرا نميشود. مثلا همين شورای نگهبان در قانون اساسی يک مرجع نظارتی است اما در عمل می بينيد که يک مرجع حاکم هست. يعنی بر قوه مجريه هم حاکم است. من ميگويم که اين شورا باشد اما در نقش نظارتی اش. با فشار افکار عمومی ميتوان حاکميت را مجبور به قانون مندی کرد. فشار، نه درگيری ! اين تجمعات و آگاه سازی ها نتيجه ميدهد. بالاخره خواه و ناخواه بايد کشور را اداره کنند و برای هميشه که نمی شود با پول نفت زندگی کرد. کارهای زير ساختی و توسعه لازم است جهان به سرعت درحال پيش رفت است. اگر همپای دنيا حرکت نکنند مردم همراهيشان نمی کنند، مگر اينکه به خواسته شان عمل کنند. اينگونه مجبور به پيروی از مردم ميشوند. نخواهيم که خيلی زود پيروز شويم چون پيروزی زودرس را زود از دست ميدهيم و فراموش ميکنيم. از اعضای اتاق: ۱ـ چرا علمای قم آنچنان که بايد با مردم متحد نيستند؟ ۲ ـ چرا علما کالاهای سپاه را مانند تنباکو تحريم نميکنند؟ ۳ ـ آيا شما به قانون اساسی به سيستم ولايت مطلقه فقيه که هر نظری او بدهد نظر الهی تلقی شود اعتقاد داريد؟ يا اينکه قدرت دست احزاب باشد؟ ۴ ـ اگر مردم اين قانون اساسی را نخواهند نظر شما دراين باره چيست؟ ممکن است آن گونه که من و شما بخواهيم نباشد اما علما همدردی ميکنند. ابراز محبت در رابطه با زندانيان کردند. در رابطه با اين سرکوب ابراز انزجار کردند. شما از علمای قم انتظار بيشتر نداشته باشيد زير فشار هستند. شما، من را که يک عنصر کوچک جنش هستم در نظر بگيريد، رييس مجلس بودم، اما هرکجا ميروم چند نفر را جمع کرده اند که به من توهين و اهانت کنند. تحريم تنباکو داستانی ديگر است. حکومت بايد به مسير اوليه برگردد که همانا حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان است.به نظر من مردم حکومت دينی ميخواهند ممکن است من که بد عمل کرده ام را نخواهند اما ميخواهند قوانين دينی در جامعه اجرا شود. بر فرض که نخواهند حکومتی که مردم نخواهند خود به خود فرومی پاشد. بها ندادن به رای مردم و اين خشونت ها است که اين وضعيت را به وجود آورده است. مثلا شما سپاه را در نظر بگيريد عده قليلی هستند که در خيابان ها به سرکوب ميپردازند و يا به تجارت و فعاليت های ناپاک اقتصاد پرداخته اند. بخش اعظمی از آنان، آن سپاهی است که در دوران جنگ فداکاری کرده اند. دکتر خزعلی: سئوال شان در رابطه با بحث مطلقه بودن ولايت فقيه است. اين يک بحث مفصلی است که به اميد خدا بعدا به آن خواهيم پرداخت. من معتقدم در کنار ولايت فقيه بايد خبرگان نيرومند هم وجود داشته باشد. نه خبرگانی که زير نظر آقای جنتی باشد و هر چه جنتی بخواهد را انجام بدهد.بايد انتخابات آزاد داشته باشيم که يک نفر در بالا ننشيند و هرچه خواست را قبول کند و هرچه نخواست را رد کند. مجلس هم نياز داريم اما نه مجلسی که از نامزدهای تصدی آن سه هزار تا چهار هزار نفر رد صلاحيت شده اند و دستچين شده باشند. رييس جمهور مخواهيم اما نه رييس جمهوری که صندوق را جلو جلو برايش پر کنند و از قبل بگويند که ۲۴ ميليون رای فردا می بينيد حالا نيم ميليون بالا يا پايين. دکتر خزعلی: سئوال شده در رابطه با دروغ های آقای جنتی و علم الهدی چه نظری داريد؟ در رابطه با آقای علم الهدی حرفی نميزنم اما در رابطه با آقای جنتی حالا که دکتر (آقای خزعلی) من را به اين جا آورده، من اصلا نميدانستم همچين جايی هم هست از آقای جنتی خواهش ميکنم اين سندی که شما می گوييد را بياريد که اين پولها کجاست و از کجا آمده؟ متاسفانه آقای جنتی همين طوری حرف ميزند. دکتر خزعلی: سهم ما هم ميرسد ديگر؟ ببينيم چه ميشوی. ولی جدا از شوخی از آقای جنتی ميخواهيم که اين سند را منتشر کند من از مراجع تقليد عزيز تقاضا ميکنم که از ايشان اين سند را بگيرند آنها که ديگر محرم اند، سند را ارائه دهيد تا آنان آن را تاييد کنند. دکتر خزعلی: شما هميشه در کار خدمت به خانواده های شهدا وزندانی ها بوده ايد. خانواده يک زندانی به من پيام داده است که چرا از خانواده مينويی (زندانی) حمايت نکرديد. من به جا نياوردم چه کسی را می گويند. مينويی داشتيم من هميشه از روی عادت و درهمه ماجراها، ماجرای ملی مذهبی ها و... هميشه دنبال کار زندانيان بودم. دوران رياست مجلس درب دفترم به روی خانواده زندانيان باز بود که حتی نامه ای انتقادی از من نوشتند که رييس مجلس کاری ندارد که دو ساعت با خانواده های زندانيان صحبت ميکند؟ من بودم و در خدمتشان خواهم بود. يک مينويی داشتيم زمان شاه با ما در زندان بود نميدانم برای او مساله پيش آمده يا شخص ديگری بود اگر ميتوانيد نشانه ای ازشان بگيريد که با آنها صحبت کنيم. دکتر خزعلی: من از آقای کروبی می خواهم که آخرين صحبت هایشان را بخصوص در رابطه با روز قدس برایمان بگويند. من از آقای دکتر تشکر می کنم با اينکه برنامه بی اطلاع من ترتيب داده شده بود ولی بسيار مفيد بود. از اينکه با شما مستقيم صحبت کرديم و نظراتتان را داديد خوشحالم. يک سفارشی دارم و تاکيد ميکنم روز قدس در پيش است و ما هم در راهپيمايی شرکت ميکنيم مساله حقی است که از يک ملتی تضعييف شده است. خواهش ميکنم مواظب باشيد شعاری ندهيد که حکومت از آن سو استفاده کند. دوما ممکن است از طرف خودشان بين شما نفوذی بفرستند تا فضا را تهييج کنند. خواهش ميکنم سايرين را دعوت به آرامش کنيد. حرمت روزه را نگه داريد. خواهش ميکنم، عده ای قليل که با عذر شرعی که دارند و روزه نيستند حرمت نگاه دارند تا حکومت از آن سوژه نسازد. عکس پاره امام را نشان ميدهند دستانش پيداست اما سر و کله اش پيدا نیست. همه شما را به خدا می سپارم. موفق باشيد منبع: سایت باران
کودتای نظامی علیه دولت دکتر مصدق روز پنج شنبه 28 مرداد 1332 انجام شد. آن روز من به اتفاق سه تن از دانشجویان مسلمان شمال آفریقا ، محمد عبدالرحمن در مراکش، عبدالقادر قراصیات در الجزایر، احمد مکرالهلالی از تونس در ساختمان اداره مخابرات تهران در میدان سپه سابق رفته بودیم تا تلگرافی را در طرف شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به آقای داگ هامرشولد دبیرکل سازمان ملل متحد در حمایت از مبارزات استقلال طلبانه شمال آفریقا مخابره کنیم. ملی شدن صنعت نفت در ایران و خلع ید از شرکت نفت انگلیس ، شکایت انگلیس در ایران به دیوان داوری لاهه و سپس به شورای امنیت، حضور دکتر مصدق در این نهادهای بین المللی، صدور رای به نفع ایران و سفر دکتر مصدق به قاهره در راه بازگشت به کشور، همه موجب آن شده بود که ایران به مرکز توجهات جهانی، به خصوص در کشورهای جهان سوم تبدیل شود. بسیاری در کشورهای جهان سوم ، در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین هنوز زیر یوغ اسارت استعماری کشورهای اروپایی ، انگلیس، فرانسه، هلند و ایتالیا به سر میبردند. این شد که دانشجویان مسلمان به ایران سفر کرده بودند تا از فضای سیاسی ایران به نفع مبارزات مردم کشورهایشان استفاده کنند . این سه دانشجو به معرفی شادروان مرحوم حاج سید غلامرضا سعیدی مهمان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودند و من هم که عضو شورای انجمن درآن زمان بودم، میزبان آنان شدم. بعد از مخابره تلگراف به دبير كل سازمان ملل متحد ، حدود ساعت 1و سي دقيه از ساختمان مخابرات بيرون آمدم . ميدان امام -سپه سابق-پرشده بود از ماشين هايي كه سر نشينان آن كه ظاهرشان به اوباش جنوب شهر شباهت داشت و چند زن هم در ميان آنان ديده مي شدند، و كاميونهاي سربازاني كه از اين ماشين ها حراست مي كردند. سر نشينان اين ماشين ها به نفع شاه و ضد مصدق شعار مي دادند. مردم در حالي كه مبهوت بودنددر خيابان ايستاده و با كنجكاوي نظاره مي كردند. ما هم در ميان آنان تماشا چي شديم. مردم بعضا از هم مي پرسيدند چه خبر است؟ چه شده است؟ اما هيچ كس نمي دانست و جوابي نداشت. چند جوان كه از شنيدن شعارهاي ضد مصدق ناراحت شده بودند و احساساتي ، براي تحريك جمعيت و به مقابله با مخالفين ، شعار زنده باد مصدق سر دادند. اما امتداد هواداران شاه و سپس نظاميان بر سر آنها ريختند و به طرز بسيار بد و خشني آنها را كتك زدند. دوستان و مهمانان ما هم سخت شگفت زده و ناراحت شده بودند. به اتفاق از خيابان سپه به طرف چهارراه اميريه و خيابان پاستور به راه افتاديم .اما هر قدر جلو تر مي رفتيم به خصوص بعد از چهار راه حسن آباد، شرايط بدتر و ضرب و شتم مردم شديدتر مي شد. صداي تير اندازي در خيابان وليعصر و خيابان پاستور به گوش مي رسيد. مهمانان ما با يك دنيا غم و اندوه از من خداحافظي كردند و چند روز بعد ايران را به مقصد بغداد ترك كردند. همان روز بعد از ظهر، راديو كه به تصرف كودتاچيان در آمده بود نخست وزيري زاهدي و تصرف منزل دكتر مصدق و بازداشت او را اعلام كرد. در بعد از ظهر همان روز پنج شنبه اراذل و اوباش به دفتر روزنامه باختر امروز در ميدان بهارستان ، كوچه نظاميه حمله كردند و آن را غارت كردند. دفتر انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران هم كه در طبقه سوم همان ساختمان واقع بود از حمله مهاجمان بي نصيب نماند، هر چه بود غارت كردند. چند روز بعد بر حسب تصادف به ديدن دوستي كه در ميدان بهارستان كتابفروشي داشت رفتم. او كتابي را كه از منزل دكتر مصدق به غارت رفته بود و مرد ناشناسي آن را به او فروخته بود به من داد و از من خواست تا آن را به دكتر مصدق برگردانم . من با مرحوم دكتر غلامحسين مصدق که مديريت بيمارستان نجميه را بر عهده داشت ديدن كردم و كتاب را به او دادم تا به پدرش برساند . دكتر مصدق در آن زمان هنوز در لشگر دوم زرهي در سلطنت آباد زنداني بود. اما خانواده به خصوص دكتر غلامحسين مصدق كه در عين حال وضعيت پزشكي پدرش را زير نظر داشت با ايشان ديدار مي كردند. شادروان دكتر مصدق با خط خود كتاب را به آن دوست كتابفروش كه نامش را فراموش كردم هديه كرده بود. دكتر غلامحسين مصدق آن را به من برگرداند و من آن را به دوستم دادم و او چه قدر خو شحال شد.
امروز: کمیته حفاظت از روزنامه نگاران، روز گذشته از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا احکام سنگین شش سال زندان و ۵ سال محرومیت بدرالسادات مفیدی را لغو کنند. به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، رابرت ماهونی، نایب رئیس کمیته حفاظت از روزنامه نگاران در این باره می گوید: "ما از محکومیت سنگین بدرالسادات مفیدی شوکه شدیم، و علاوه بر آن، صدور این حکم نمایانگر عزم تهران برای خاموش کردن نشریات منتقد و مستقل می باشد." کمیته حفاظت از روزنامه نگاران، همچنین از مقامات ایران خواست تا حکم شش سال زندان بدرالسادات مفیدی، روزنامه نگار ایرانی را لغو کنند. بدرالسادات مفیدی که دبیر سابق انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران - تشکلی که در سال 1376 توسط تعدادی از روزنامه نگاران برجسته ایرانی تاسیس، و در سال 1387 توسط مسئولین جمهوری اسلامی تعطیل شد - می باشد، در دوازدهم مرداد ماه، توسط شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران، محاکمه و به شش سال زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم شد. بنا بر تحقیقات کمیته حفاظت از روزنامه نگاران، سال گذشته نیز تعدادی از زندانیان مطبوعاتی و سیاسی در این شعبه محاکمه و احکام سنگینی دریافت کرده اند. بنا به گفته محمد شریف، وکیل مدافع بدرالسادات مفیدی، وی به اتهام "اجتماع و تبانی جهت ارتكاب جرم" و "تبلیغ علیه نظام" محکوم شده است. رابرت ماهونی، نایب رئیس کمیته حفاظت از روزنامه نگاران گفت: "ما از محکومیت سنگین بدرالسادات مفیدی شوکه شدیم، و علاوه بر آن، این نمایانگر عزم تهران برای خاموش کردن نشریات منتقد و مستقل می باشد." نایب رئیس کمیته حفاظت از روزنامه نگاران اضافه کرد: "ما از مقامات جمهوری اسلامی می خواهیم که هر دو حکم زندان و محرومیت بدرالسادات مفیدی را لغو کنند." همچنین وکیل بدرالسادات مفیدی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که هیچ مبنای قانونی برای این اتهامات وجود ندارد. وی با اشاره به این که مفیدی رئیس یک تشکل قانونی بوده که مجوز فعالیت داشته، گفت که قصد دارد پرونده را به دادگاه تجدید نظر ارجاع کند، اما "نمی توان به حکم دادگاه تجدید نظر چندان امیدوار بود". طبق قوانین جمهوری اسلامی، وکلای متهمین از زمان صدور حکم به مدت 21 روز فرصت دارند تا درخواست تجدید نظر خود را ارائه کنند. مفیدی در هشتم دی ماه سال گذشته و چند روز بعد از اینکه در مصاحبه ای با تلویزیون فارسی دولتی آلمان، دویچه وله، در مورد سیاست های رسانه ای دولت صحبت کرده بود بازداشت شد. مطابق آخرین سرشمای جامع کمیته حفاظت از روزنامه نگاران در ابتدای ماه ژوئن، 37 روزنامه نگار ایرانی (به غیر از بدرالسادات مفیدی) در زندان به سر می برند. کمیته حفاظت از روزنامه نگاران در سال 1981 به منظور دفاع از حقوق روزنامه نگاران بوسیله گروهی از دست اندرکاران حوزه خبر و روزنامه نگاری تاسیس شد. مقر این کمیته در نیویورک است و در شماری از کشورهای جهان نمایندگانی دارد. هیاتی مرکب از پنجاه و سه روزنامه نگار برجسته، مسئولیت اداره این کمیته را برعهده دارند.
طی نود سال گذشته کشور ما سه کودتا با ماهیت و اهداف و روش های متفاوت به خود دیده که از آن میان دو مورد نخست کمابیش موفقیت آمیز و مورد سوم خوشبختانه ناکام بوده است. کودتای اول تقریباهشتاد و نه سال وشش ماه پیش در سوم اسفند ماه سال هزار و دویست و نود و نه شمسی رخ داد که در نهایت طی یک فرایند تقریبا پرشتاب پنج ساله به برافتادن خاندان سلطنتی قاجار و روی کار آمدن سلسلۀ پهلوی منجر شد. این کودتا با عزیمت بخشی از نیروهای لشگری آن دوران موسوم به دیویزیون قزاق از قزوین به تهران و اشغال نظامی پایتخت صورت تحقق یافت. ائتلاف ناپایدار سیاسی - نظامی بین رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی نه تنها دربار بلکه اشراف و مجموعۀ نخبگان سیاسی ایران را غافلگیر و به آشوب های پانزده سالۀ دوران پسا مشروطیت تقریبا پایان داد و رضا خان میرپنج با تصدی وزارت جنگ صعود از پلکان ترقی را آغاز کرد و بعد از تصاحب منصب رئیس الوزرایی و عنوان سردار سپهی به سلطنت رسید، در شرایطی که به سبب آشوب های طولانی مدت و اختلافات فرسایندۀ داخلی نه مردم و نه احزاب و شخصیت ها و ائتلاف های سیاسی انگیزه و برنامه و توانی برای مقابله با کودتا و اتفاقات مابعد آن نداشتند و بدین ترتیب انقلاب آزادی خواهانه و عدالت جویانۀ مشروطیت با شکل گیری و تثبیت استبداد رضاخانی به پایان رسید. کودتای دوم دقیقا پنجاه و هفت سال پیش در بیست و هشتم مرداد ماه هزار و سیصد و سی و دو با همکاری دربار و نیروهای نظامی - امنیتی بریتانیا و ایالات متحده اتفاق افتاد و فرجام تلخ و تاسفباری را برای نهضت ملی شدن صنعت نفت که در واقع فراتر از خلع ید استعمار بریتانیا از منابع نفتی ایران به جنبشی ملی با هدف باز گشت به اصول مشروطیت و دفاع از استقلال کشور بدل شده بود، رقم زد. این جنبش اگر چه در روزهای پایانی سال هزار و سیصد و بیست و نه صرفا با شعار ملی شدن صنعت نفت و تحرکات فراکسیون اقلیت مجلس آغاز شد و تحولاتی را در سطح جابجایی دولت ایجاد کرد اما در نهایت به کوچه و خیابان و متن جامعه کشیده شد و میزان اختیارات شاه و دربار را از یک سو و مداخلات قدرت های خارجی را از سوی دیگر به چالش کشید. با این همه و در کمال تاسف در شرایطی که به سبب رشد اختلافات فزاینده میان گروهها و شخصیت های سیاسی اعم از مذهبی و ملی و چپ، مردم بی انگیزه و سرخورده شده بودند چند واحد نظامی با همراهی جماعتی کم شمار و البته با برنامه ریزی و مساعدت مالی - اطلاعاتی بریتانیا و ایالات متحده توانستند تهران را اشغال، دولت قانونی دکتر مصدق را سرنگون و سپس همۀ گروههای سیاسی را قلع و قمع نمایند و اسباب سلطۀ استبداد نابخردانۀ محمدرضا شاهی را بر کشور فراهم آورند تا یک بار دیگر فرصتی تاریخی و کم نظیر برای گذر از گردنۀ صعب العبوراستبداد ومناسبات فاسد سیاسی از دست برود. کودتای سوم اما با تمهیدات و تدارکات گسترده و مفصل پیشینی در بیست و دوم خرداد ماه سال هشتاد و هشت اتفاق افتاد که طی آن نیروهای نظامی و امنیتی به جای حفظ بی طرفی سیاسی به نفع یک طیف خاص از یک جناح وارد عرصۀ منازعات سیاسی و انتخاباتی شده و برای بالا کشیدن نامزد مورد نظر باند حاکم و برچیدن بساط انتخابات نیمه آزاد برخوردهای غیرقانونی با اردو های انتخاباتی رقیب نمودند. از آنجا که مجموعۀ حوادث و تحولات مربوط به این کودتای انتخاباتی و سرکوب اعتراضات مابعد آن علاوه بر آنکه به خوبی ثبت و ضبط و مستند شده د رحافظۀ کوتاه مدت جامعۀ ایرانی محفوظ مانده؛ نیازی به بازگویی مجدد آن نیست. اما خوشبختانه این کودتا به خلاف دو مورد پیش ازخود و به رغم تمهیدات دراز مدت و پر هزینه ناکام ماند چرا که این بار برخلاف روزهای آغازین و سرد اسفند نود و نه و روزهای پایانی و گرم مرداد سی و دو، مردم حضور اعتراض آمیز در خیابان را به ماندن در خانه و مقاومت در برابر کودتا گران را به تمکین منفعلانه در برابر آنان ترجیح دادند و در روز های بیست و سوم، بیست و پنجم و سی ام خرداد هشتاد و هشت کودتاگران را در رسیدن به اهداف و مقاصد مورد نظر ناکام گذاشتند. شاید اگر در موارد پیشین نیز مردم و نیروهای سیاسی فارغ از دسته بندی های مسلکی و اختلافات در دیدگاهها و برنامه ها یکپارچه به خیابان ها می آمدند می توانستند از اشغال نظامی پایتخت پیش بگیرند و با همدلی و همزبانی و همگامی و نیز با پرهیز از زیاده خواهی های تفرقه برانگیز؛ نظم مردمی و مردم سالارانه را به جای نظم استبدادی در کشور حاکم کنند و پایه های دموکراسی متناسب با شرایط جامعۀ ایرانی را تحکیم نمایند. اما متاسفانه به جهت گسترش اختلافات میان نیروها و شخصیت های سیاسی و گسترش آشوب های ناشی از این تفرقه ها چنان یأس و بدبینی و سرخوردگی در جامعه و حتی در بین نیروهای سیاسی حاکم شده بود که می توان گفت حتی بسیاری از نیروهای سیاسی نیز با تن سپردن به تقدیر به استقبال سرنوشت تلخ خود رفتند بی آنکه انگیزه یا فرصتی برای تغییر این تقدیر تلخ داشته باشند. بنابر این در یک جمع بندی کوتاه متناسب با حوصلۀ این نوشتار مختصر می توان گفت که اولا کودتای انتخاباتی سال پیش به جهت حضور یکپارچه و مصمم بخش های قابل توجهی از شهروندان به قصد دفاع از حقوق و آزادی های قانونی خود، کاملا ناکام ماند و از آن روز تا کنون کودتا گران از دست یابی به اهداف مورد نظر باز مانده اند و بهترین گواه این مدعا حضور فعال و بی هراس رهبران جنبش اعتراضی سبز در سطح جامعه و بیان نقطه نظرات اعتراضی به نمایندگی از مردم بدون هیچگونه پرده پوشی است. این را هم باید یادآور شد که عدم تداوم و تکرار تجمعات و راهپیمایی های گستردۀ خیابانی را به هیچ روی نمی توان قرینه ای بر افول و انحطاط یا شکست جنبش انگاشت. امری که در جایی دیگر باید جدی تر بدان پرداخت. ثانیا تا زمانی که این همبستگی و یکپارچگی و انگیزه و نیرو برای مقابله با کودتا و مقاومت در برابر سرکوب باقی است می توان به تداوم ناکامی کودتاگران امیدوار بود زیرا هر اقدام از سوی استبدادگرایان با حرکتی جمعی و هماهنگ از سوی نیروی عظیم مردم روبرو خواهد شد. حال خواه این حرکت از طریق حضوردر سطح خیابان ها باشد و خواه از طریق اطلاع رسانی برای حفظ آثار جنبش در خودآگاهی جمعی و گسترش امید به آینده و پیشگیری از سیطرۀ یأس و بدبینی و سرخوردگی. کافی است وضعیت روحی بازداشت شدگان پس از هر سه کودتای یاد شده و نیز خانواده ها و دوستان و همقطاران ایشان را به نحو تطبیقی بررسی و مطالعه کنیم تا این نکته به روشنی معلوم گردد که کودتای سال گذشته هنوز نتوانسته در دل کودتاگران احساس پیروزی و دردل مردم احساس شکست را نهادینه کند. ثالثا باید توجه داشت که گسترش اختلاف و تفرقه، افزایش نامعقول مطالبات و خواسته ها فراتر از واقعیات و امکانات موجود و از همه مهمتر نداشتن چشم اندازی برای آینده می تواند زمینه های ناامیدی و در نهایت سرخوردگی را در مردم ایجاد و بنابر این بستر افول جنبش را فراهم کند. این نکته ای است که فعالان و رهبران جنبش سبز باید به جد بدان توجه داشته باشند و بی تن دادن منفعلانه به روند معمول حوادث تلاش کنند که به این روند جهت دهند و از طریق باز تولید نیرو و انگیزه از استهلاک این سرمایۀ ارزشمند ملی و هدر رفتن چند بارۀ یک فرصت تاریخی ملی پیشگیری کنند.
امروز:عده ای از افراد خودسر در مراسم ختم حجت الاسلام سید تقی موسوی درچه ای؛ عضو شورای مرکزی روحانیون مبارز ایجاد اختلال کردند. این مراسم که بعد از ظهر امروز در مصلی شهر ری برگزار شد، هنگام خروج آقایان محتشمی پور و مجید انصاری عده ای افراد خودسر به این دو نفر حمله کرده و قصد برخورد فیزیکی با آن ها را داشتند که با مداخله پلیس این افراد متفرق شدند و این دو با هدایت پلیس به خودروهای خود منتقل شدند. در این مراسم که با حضور خیل مردم و چهره های سرشناس برگزار شد، حجت الاسلام مروی به نمایندگی از مقام معظم رهبری نیز حضور داشت.
امروز: در حالي كه معاون بودجه معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور چندي پيش اعلام كرد، حقوق کارمندان دولت با احتساب 2درصد افزایش اعتبار برای بیمه در واقع 8 درصد افزایش یافته ،كاركنان معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رياست جمهوري اعلام ميكنند كه اين افزايش در مقابل كاهش 25درصدي در فيش حقوقي آنها محاسبه شده است. به گزارش خبرنگار ايلنا، براساس جزء الف بند 7 قانون بودجه سال 89 كل كشور حقوق كاركنان دولت 6 درصد افزايش يافت چندي بعد رحيم ممبيني اعلام كرد كه 2 درصد نيز به عنوان افزايش اعتبار بيمه كاركنان دولت اضافه شده كه در مجموع حقوق كاركنان دولت 8 درصد در سال جاري اضافه شده است. اين درحالي است كه كاركنان دولت از جمله كاركنان معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي ضمن اعتراض به اين شيوه افزايش حقوق عنوان ميكنند كه دولت اين افزايش را با كاهش سهم پرداختي خدمات درماني جبران كرده است. به گفته آنان مجموع افزايشها صورت گرفته مبلغ 35 هزار تومان بوده كه 25 هزار تومان بابت خدمات درماني و بازنشستگي كسر شده است، اين درحالي است كه مجموع كسريهايي كه از يك بيمهگذار تامين اجتماعي صورت ميگيرد 7 درصد است. كاركنان معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي با بيان اينكه كاركنان دولت فاقد سنديكا براي پيگيري مطالبات خود از دولت هستند، عنوان كردند كه با وجود اعلام افزايش حقوق كاركنان دولت اما سياستهاي بيمه درماني با دولت هماهنگ نيست و با افزايش حقوق كاركنان دولت بيمه كاركنان هم افزايش يافته است.
امروز: وزیر نیروی دولت نهم و رئیس فعلی بنیاد تعاون سپاه، ضمن انتقاد نسبت به شیوه انجام خصوصی سازی در کشور و بیان اینکه "در روند خصوصی سازی، منتسبین به دولت خریداران اصلی بوده اند"، خاطرنشان کرد "دولت دلش خوش است که مثلا سایپا را فروخته اما چه کسی آن را خریده است؟ خود دولت، ضمن اینکه باید ملاحظه کرد که به چه قیمت سایپا را خریده و آیا این خرید اقتصادی است؟ رئیس بنیاد تعاون سپاه معتقد است "دولت هم اکنون شرکتها را نقد و نسیه می فروشد و امروز که یک فرد شرکتی را خریداری می کند، آن را تحویل می گیرد، ولی پول آن را نقد نمی دهد." به گزارش مهر، پرویز فتاح با اشاره به واگذاریهای اخیر در مورد شرکتهای بزرگ خودروسازی، خاطرنشان کرد: بنده هم اکنون در بنیاد تعاون سپاه مشغول به کار هستم و ما هم بعضا از دولت، شرکتهای واگذار شده را خریداری می کنیم. دولت همین اواخر سایپا و ایران خودرو را در قالب بلوک 18 درصدی در بورس واگذار کرد، اما این سئوال مطرح است که چرا دولت معامله ایران خودرو را ملغی اعلام کرد؟ وی ادامه داد: باید از دولت پرسید که چرا معامله ایران خودرو را بهم زد یا چرا سایپا را به سه برابر قیمت فروخت. چطور می شود که هم دولت فروشنده و هم شرکت وابسته به سایپا خریدار باشد. این روش با کدام عقل اقتصادی جور در می آید، ضمن اینکه بنیاد تعاون سپاه را هم محترمانه از معامله بیرون کردند. گفتنی است بنیاد تعاون سپاه در جریان معامله شرکت خودرو سازی سایپا، توسط دولت به نفع یکی از شرکت های نزدیک به دولت کنار گذاشته شد. وزیر نیرو در کابینه دولت نهم گفت: قیمت پایه سهام سایپا 300 تومان بود ولی هر سهم را 840 تومان فروختند. ما که در کار اقتصادی هستیم، می گوییم بر این عقل باید شک کرد، همانطور که مولانا می گوید " آن عقل بخندید که عشقش نپسندید". به عبارت دیگر، دولت دلش خوش است که سایپا را فروخته اما چه کسی آن را خریده است؟ خود دولت، ضمن اینکه باید ملاحظه کرد که به چه قیمت سایپا را خریده و آیا این خرید اقتصادی است؟ وی ادامه داد: در روزهای قبل هم اگر روزنامه ها را مرور کنیم باز هم گلایه از واگذاریها وجود دارد. سهام بیمه دانا را ملاحظه کنید، چند فروخته اند و آیا این منطقی است؟ فتاح گفت: اگر خریداری پیدا شود که یک شرکت را به قیمت غیرمنطقی بخرد، باید در عقل اقتصادی فروشنده شک کرد که منطقی و منصفانه آن را نفروخته است. اما اینجا دولت واگذاریها را انجام می دهد و این، مهم است. به عنوان مثال، دولت می خواهد یک شرکت را ده میلیارد بفروشد، قیمتش این است. اما یک نفر می آید و می گوید که من بابت این شرکت، 30 میلیارد پول می دهم. دولت هم می گوید خیلی هم خوب است تو که پول بیشتری هم می دهی، پس من به تو می فروشم، اما آیا نباید این سئوال را بپرسد که چرا به سه برابر قیمت می خرید؟ این چه فردی است که چوب حراج به مال خود می زند و به سه برابر قیمت یک شرکت را می خرد. عقل اقتصادی این کار را نمی کند؛ همین جا یک نکته نهفته است. مدیرعامل بنیاد تعاون سپاه گفت: دولت هم اکنون شرکتها را نقد و نسیه می فروشد، می گوید 15 درصد را نقد بدهید و بقیه را در طول 8 سال بپردازید یا اینکه 30 درصد نقد بدهید بقیه را 4 ساله بپردازید. امروز که یک فرد شرکتی را خریداری می کند، آن را تحویل می گیرد، ولی پول آن را نقد نمی دهد. نکته این جا است، اشکالی هم ندارد چراکه دولت این کار را برای روان سازی صورت می دهد تا خریدار هم راغب باشد؛ اما من آن چوب حراج را قبول ندارم. وی افزود: اموالی که واگذار می شود، بیت المال است و باید مراقبت شود. دولت باید خوش معامله و درست معامله باشد و خود دولتی ها هم دخالت نکنند. بعضا مشاهده می شود که برخی نقاط دولت، دخالت می کند، این درحالی است که حرفه ای باید عمل شود. هدف من این نیست که اصل واگذاریها را زیرسئوال ببرم بلکه تذکر می دهم که دولت " بامتانت و بهتر" عمل کند. فتاح با اشاره به کلید خوردن واگذاری نیروگاهها از چهارشنبه هفته گذشته، گفت: این نیروگاه، جز فهرست اول واگذاریهای وزارت نیرو است و سایر نیروگاهها نیز در فهرست است که فروخته شود. فتاح ادامه داد: دولت به تامین اجتماعی، بنیاد شهید و سپاه بدهکار است. هم اکنون که من با شما صحبت می کنم دولت به ما بدهکار است و در نامه ای به دولت نوشته ایم که 450 میلیارد تومان بدهی ما را بابت دیون بپردازد. البته ما گفته ایم که اگر دولت نمی تواند بدهی مذکور را به صورت نقدی بپردازد، به ما جنس بدهد؛ مثلا نیروگاه. وی گفت: طلبکار مایل است حتی طلب خود را غیرنفتی دریافت کند؛ چراکه دولت بابت اینکه در این چند سال، بدهی ما را پرداخت نکرده است، به ما سود نمی دهد. فتاح از ارایه پیشنهاد بنیاد تعاون سپاه برای دریافت نیروگاه بابت رد دیون خبرداد و گفت: البته دولت باید ما را هم ارزیابی کند. اینکه ما دریافت نیروگاه را بابت رد دیون پیشنهاد داده ایم، به دلیل این است که بنده خود در وزارت نیرو مشغول به کار بوده ام، جنس کار را می شناسم و آشنا به مباحث فنی هستم. گفتم اگر نیروگاه بگیریم، بهتر اداره می کنیم تا بگوییم که به ما پالایشگاه بدهند. من خودم آشنا به پالایشگاه نیستم؛ ولی نیروگاه، به صلاحیت فنی ما مربوط است.
امروز:مشاور ارشد مديرعامل سايپا گفت: محمد مايليكهن آرزو داشت تيم ملي شكست بخورد؛ اما بعد از صعود به جام جهاني 1998 زانوي غم بغل گرفت. مهدي دادرس ، در مورد اظهارات محمد مايلي كهن عليه خود پس از برتري برابر ملوان، اظهار داشت: در اظهارات مايلي كهن ذلت را احساس كردم. هر كس به من بدي كرده، او را بخشيدهام؛ حتي اگر آن را فراموش نكرده باشم. ايشان كه ادعاي شجاعت و مسلماني ميكند، عقل خود را تعطيل كرد، چشمانش را بست، عزمش را سياه و دهانش را باز كرد. در اين ماه مبارك رمضان تهمت زد و دروغ گفت. وي ادامه داد: گفته بودم كه مايلي كهن خبرنگاران را زده، از فنسها بالا رفته و حتي داور را كتك زده است. او از خودش دفاع نكرد و فقط گفت دادرس اين حرفها را به من زده است. تاريخ را ميتوان تحريف كرد؛ اما نميشود به طور كامل منكر آن شد. مديرعامل اسبق باشگاه سايپا با اشاره به سوابق ورزشي خود، عنوان كرد: 4 باشگاه درست كردهام كه يك نمونه آن سايپا است. در زمان مديريتم در اين باشگاه، 3 قهرماني در 2 سال، فقط در فوتبال كسب كرديم؛ آن هم در حالي كه در اولين سال حضورمان، حتي يك مليپوش هم نداشتيم.من و دوستانم سايپا را ايجاد كرديم كه اكنون محمد مايلي كهن در اين باشگاه حضور دارد و ميليونها تومان حقوق ميگيرد. دادرس در مورد حضورش در ساير رشتهها گفت: با پيكان پرافتخارترين تيم واليبال را داشتم. در بسكتبال نيز 2 بار قهرماني كسب كردم. 3 بار سرپرست تيم واليبال بودم. در پوسان هم سرپرست تيم ملي والیبال بودم كه بعد از 44 سال دوم شديم. وي ادامه داد: مثل ايشان نيستم كه فقط به فوتبال چسبيده و پول ميخورد و بعد هم ميگويد فوتبال ناپاك است.همه چيز فوتبال ناپاك است؛ به جز پولش؟ ظاهرا پول فوتبال پاك است تا ايشان خانه بسازد و بساز و بفروشي كند. به پسرش خيلي احترام ميگذارم چرا كه بر عكس خودش كه سلام كردن بلد نيست، همواره با متانت و وقار رفتار ميكند؛ اما ايشان يك بار گفت من بيغيرت بودم كه در حضور پسرم فحش ناموس دادند. بايد به او بگويم، اگر غيرت داشتي فوتبال را كنار ميگذاشتي تا ديگر نزد پسرت به تو فحش ناموسي ندهند. فقط ميخواهد پول فوتبال را بگيرد و حساب بانكياش را پر كند. دادرس با اشاره به اينكه مايلي كهن گفته صحبتهايش را صدا و سيما به طور كامل پخش نميكند، گفت: ظاهرا تصور ميكند رئيسجمهور است و همه دنيا بايد حرفهاي ايشان را بشنوند. حرفهايي كه ايشان ميزند، بيشتر هجويات است. او به مزدك ميرزايي تهمت ميزند و ميگويد، به او پول دادم. بايد بگويم ميرزايي سر سفره پدرش بزرگ شده و پدري كه عاشقانه او را تربيت كرده است تا مثل خود مايلي كهن ليسانس بگيرد. ميرزايي يكي از گزارشگران پاكدامن صدا و سيما است. مسئولان صداوسيما بچه نيستند كه به حرفهاي بيمنطق شما گوش كنند. سرپرست اسبق تيم ملي فوتبال ايران در مورد اينكه مايلي كهن او را قهرمان پرش ارتفاع خوانده بود، گفت: پرش ارتفاع به خاطر صعود تيم ملي ايران به جام جهاني از افتخارات من است چرا كه به عنوان يك قطره كوچك از درياي 65 ميليوني ملت ايران از موفقيت كشورم خوشحال شدم. مايليكهن و دو سه نفر ديگر تنها افرادي بودند كه از صعود ايران به جام جهاني ناراحت شدند و زانوي غم به بغل گرفتند. وي ادامه داد: دليل ناراحتي ايشان هم مشخص بود. مصطفوي مايليكهن را بركنار كرد و زماني كه سرپرست تيم ملي شدم، از مايلي كهن خواستم آرمها و پرچمها را به من بدهند تا به كاپيتان تيم بدهم. ايشان آن زمان هم سرمربي و هم تداركات و هم همه كاره تيم ملي بود. ابتدا او از دادن اين آرمها و نشانها امتناع ميكرد؛ اما زماني كه به او گفتم اين رفتار در شأن شما نيست، آنها را به من داد؛ اما گفت بعد از اينكه ايران ببازد من ميدانم چه رفتاري بكنم. دادرس خاطر نشان ساخت: ايشان آرزو داشت تيم ملي ايران ببازد و شكست بخورد. من از شادي ملت شاد شدم و به همراه آنها شادي كردم. من كه 8 تيم حرفهاي را سرپرستي كردم و مديريت چند باشگاه را بر عهده داشتم، در ورزش هيچ كاره هستم؛ اما ايشان كه مدام در فوتبال حضور دارد و پولش را ميگيرد تا جيبش چاقتر شود، در ورزش حضور دارد و به قول خودش پول پفكنمكي نوههايش 300 هزار تومان است. وي خطاب به مايليكهن گفت: نبايد در اين ماه عزيز دروغ و تهمت ميزد. اگر به خدا اعتقاد داشته باشد، شب احيا اول خودش را پاك ميكند و بعد طلب مغفرت ميكند. ميخواستم بگويم برادر رسم مردانگي نيست؛ اما به ايشان ميگويم، آقاي خيلي پاك، اين رسم مردانگي نيست. دشمن هم بايد در دشمنياش مردانگي داشته باشد.
امروز:علی دایی در برنامه 90 گفت : اگر حقم را از فدراسیون فوتبال بگیرم با همان پول یتیم خانه می زنمعلی دایی در برنامه 90 و در پاسخ به رئیس کمیته استیناف گفت:« یعنی چی چون سکوت کردم نباید حقی به من بدهند.» او ادامه داد :« من روی نیمکت تیم ملی نشسته بودم و حتما قرارداد داشتم که اخراجم کردند! تازه مهمتر اینکه وقتی اخراجم کردند چه باید انجام می دادم؟ من سرمربی تیم بودم و دوستان با اخراجم ، سرمربی تعیین کردند ، باید جلوی اتاق کفاشیان لحاف و تشک پهن می کردم؟ یا باید 10 نفر چماق دار می بردم سر تمرین که حقم را بگیرم و بگویم من مربی هستم و باید تیم را تمرین بدهم؟ یک چیزی از این ماجرا یاد گرفتم که اگر خدای ناکرده از پرسپولیس اخراج شدم می روم سر تمرین می نشینم و نمی گذارم مربی جدید بیاید تا پولم را بگیرم.» او همچنین در این باره که چون سکوت کرده پس یعنی حقی برای خود نمی خواسته ، گفت: « من چه کاری باید می کردم؟ تیم ملی داشت برای رسیدن به جام جهانی تلاش می کرد و شرایط سیاسی هم اصلا خوب نبود . در آن شرایط سیاسی کشور چه باید می کردم؟» دایی همچنین در این باره که چرا پس از 11 ماه شکایت کرد گفت:« بابا من که دنبال پول نبودم . اگر مالیاتم را طبق توافق می دادند که اصلا شکایت نمی کردم.»
رمضان ماه مهمانی خدا به بندگان خود است.همه ، هر که باشند در این ماه ، مهمان خدا شده اند. بدون هیچ گزینشی! در این ماه خدا بار عام به همه داده است .به همه خوبها و تمام بدها! خدا رمضانش را آفریده است تا خوبها را خوبتر کند و بدها را بیامرزد و وارد جرگه خوبان نماید. رمضان در لغت عرب بمعنای گرمایی است که از شدت حرارت ذوب می کند! هیچ ازخود سؤال کرده ایم که چرا خدا این نام را برای بهترین ماه هایی که آفریده انتخاب کرده است؟ ماه ذوب کننده ! ذوب کننده چه چیز ؟ گناهان ،گناهانی که در جسم و جان ما بندگان بدکار و ستمکار ،به خویش و خدا ،عجین شده اند. و عجب از این بشر ناسپاس که با معصیت و نافرمانی خالق مهربان خویش به او هم ستم می کند! او که می فرماید همه چیز را برای شما و در تسخیر شما آفریده ام. او که بهترین بنده اش رسول گرامی اسلام- که تاج سر آفرینش است- را برای هدایت ما به نبوت فرستاده و این گوهر متعالی را برای ما و بخاطر ما خاک نشین کرده است. او که حبیب خود را فرستاده تا زنجیر گناهان را از دست و پای جان ما بگسلد و ما را همچون خویش و اهل بیتش خدایی کند. کدام زنجیر و کدام گناه ها؟ همان گناهانی که چنان با وجود بعضی از ما آمیخته و در هم تنیده شده اند که انگار جزء لا ینفک وجود ما گشته اند! همان گناهانی که چنان با سرشت بعضی از ما عجین شده اند که حتی در ماهی که خدا شیطان و لشکریان او را بخاطر مصونیت ما ضعیفان در بند کرده است - که به تعبیر بزرگی شیطان سگ درگاه اوست و غیرخودی ها را از حریم خانه اربابش می راند و با اهل خانه او کاری ندارد- میل به انجام آنها داریم! در این آیه بیشتر دقت کنیم : فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین! (به عزتت سوگند که تمامی بندگانت جز مخلصینشان را گمراه خواهم کرد) شیطان وقتی در آستانه رانده شدن از درگاه الهی قرار می گیرد در محضر حضرت حق قسم می خورد که همه بندگان او بجز بندگان مخلص اش را گمراه کند. آیا اگر کسی غیرت بندگی داشته باشد نباید از این جمله شیطان از فرط شرم و خجلت بمیرد که چون گاه و بیگاه به دعوت او لبیک می گوید در زمره بندگان خالص خدا نیست؟ امام عارفان خمینی، در تعبیر زیبایی می فرمود به نظر من شیطان خدا را با این قسم و گفته خود تهدید کرد! امام ،دریکی از سخنان نورانی اش که از لحن او غم و اندوه از ضلالت بشر می بارید می فرمود :شیطان یک تنه در برابر همه انبیای الهی ایستادگی کرد و متأسفانه پیروز هم شد! شیطان و پیروزی؟ آری ! شیطان بر انبیای الهی پیروز شده است و چه دلیلی بهتر و بالاتر از اینکه اکنون جهان و جهانیان تحت سلطه ستمکارانند و حجت خدا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) که مظهر لطف خدا در عالم خلقت است از دیده های بندگان خدا پنهان؟ ابلیس در روز قیامت در برابر ملامت کسانی که به او می گویند تو ما را از راه حق باز داشتی به حقیقت تلخی اشاره می کند وخطاب به آنان می گوید: فلا تلومونی و لوموا انفسکم. نه من ، که خود را ملامت کنید ، من جز دعوت کننده ای بیش نبوده ام! و به راستی شیطان جز از طریق دعوت، کاری می تواند از پیش ببرد و برده است؟ ایها الناس ، قد اقبل الیکم شهر الله ... رمضان آمده است تا مهر باطل بر این دعوتها که از ابتدای خلقت انسان، و در همان بدایت امر که در میان اولاد آدم پیامبر یعنی هابیل و قابیل اختلاف انداخت و عالم و آدم را به خاک و خون کشید بزند . آیا او نبود که حضرت حوا را به نزدیکی به درخت طبیعت - که امام در تفسیری زیبا از آن به شجره طبیعت تعبیر می کند که همه چیز در آن است - دعوت نمود و حوا و به تبع او آدم علیه السلام هم این وعده فریب خلود و جاودانگی! را اجابت کرد؟ آیا او نبود که دست بشر نادان را به خون بیشتر انبیاء که برای هدایت او مبعوث شده بودند آلوده کرد و فرستادگان الهی را کشت؟ آیا او نبود که بساط بت و بت گرایی را در زمین براه انداخت تا بدان حد که بشری که بنا بود خلیفه و جانشین خدا در روی زمین باشد تا بدین درجه پست و منحط شد که حیوانات و اسافل اعضای خود را بعنوان معبود خود تکریم نمود؟ رمضان آمده است تا به این همه پستی ها و حقارت های بشر که در نبرد با شیطان به او تحمیل شده و می شود ،بشری که بنا بود جانشین خدا در زمین شود پایان دهد. آمده است تا به این همه شکست های بشر در برابر دشمن خدا و خود- ابلیس- پایان دهد. آمده است تا برای یک ماه هم که شده شیطان همیشه پیروز را در برابر بشر مدعی تسلیم در برابر خالق به زانو در آورد و شکست دهد. آمده است با سلاح گرسنگی و تشنگی بشر را به جنگ نفسی که دائم بازیچه ابلیس و یاران اوست بفرستد. آمده است تا ما را با سلاح گرسنگی و تشنگی - در روزه عام مردم، چه روزه خواص و مخلصین که آنها را با گناه کاری نیست ،ترک ما سوی الله است- به سوی خوب ها و خوبی ها براند! آمده است تا بشر را از شر و آفت شکم و دهان پرهیز دهد.همان که بسیاری از گناهان یا به آنها ختم می شود یا از آنها آغاز. آمده است تا راه را بر نفوذ شیطان و لشکر دربند شده اش در مملکت وجود انسان ببندد. آمده است تا برای یک ماه هم که شده، بشری که با اظهار مسلمانی خود ادعای تسلیم در برابر خدا را کرده است زمین خدا را کمتر به نجاست گناه آلوده کند. آمده است تا آنگونه که رسول خدا فرموده است : عطروا بالاستغفار - خود را به عطر استغفار معطر کنید- با عطر خوش استغفار بوی گند گناهان را از وجود انسان زایل نماید. آمده است تا برای یک ماه هم که شده ،خدا و بنده اش ، بی حضور شیطانی که این قربت و نزدیکی خالق و مخلوق را دشمن دارد با هم معاشقه کنند. آمده است تا برای یک ماه هم که شده ، به بشر تسلیم شده در برابر خدای خود بدون واهمه از شیطانی که او را به معصیت او دعوت می کند طعم شیرین عبودیت خالص را بچشاند. آمده است تا خدا را در صفت توابیتش متجلی کند! خدای تواب - صفت تواب صیغه مبالغه است - خدایی است که بجای اینکه بنده به سمت او برگردد او به سمت بنده گریز پایش می رود آن هم بسیار و بسیار ، تا او را در دریای رحمت و مغفرت خود غرق کند. رمضان آنگونه که امام سجاد - دعای ۴۴ صحیفه- فرموده شهر الطهور است و شهرالتمحیص. ماه پاکیزگی است و ماه آزمایش و تصفیه شدن. ماهی که در شرافت آن همین بس که قرآن شریف در آن بر قلب بزرگ پیامبر خدا نازل شده است. ماهی که یکی از شبهایش - شب قدر - بر هزار ماه برتری دارد. ماهی که علی در آن در محراب خونین مسجد کوفه فزت و رب الکعبه گفت و جبرئیل در فضای عالم فریاد سر داد : والله تهدمت ارکان الهدی، بخدا سوگند ارکان هدایت منهدم گردید. ماه افتخار شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) از آن جهت که در شب قدر آن فرشتگان الهی به اذن پروردگارشان فوج فوج و دسته دسته بر ولی خدا امام زمان شان مهدی فاطمه در زمین نازل می شوند. رمضان ماه آن تنها روزه دار حقیقی است که جان عالم فدای خاک قدم های مبارک او باد. خوشا بحال کسانی که در این رمضان و در رمضان های قبل توفیق حضور در نماز و افطار مولای عالم وجود مهدی موعود را داشته و دارند. و من هر غروب که با زبان روزه به نماز می ایستم در خود می شکنم وقتی می بینم این افطار هم رسید و من .. سلام بر رمضان و اهل رمضان و صاحب رمضان! منبع: وبلاگ غلامعلی رجایی
امروز:هادی حکیم شفایی، استاد زبان دانشگاه آزاد واجد بجنورد به سه سال حبس تعزیری محکوم شد. شعبه دوم دادگاه انقلاب بجنورد، این استاد دانشگاه را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دو سال حبس تعزیری، به اتهام تبلیغ علیه نظام به شش ماه حبس تعزیری و به جرم توهین به رهبری به شش ماه جبس تعزیری محکوم کرده است. به گزارش خبرنگار کلمه هادی حکیم شفایی، در روز ۲۲ بهمن سال گذشته توسط ماموران اداره اطلاعات بجنورد بازداشت شد. این استاد دانشگاه ۱۵ روز را در زندان انفرادی اطلاعات بجنورد و ۱۵ روز را در بند عمومی زندان این شهر گذراند و در نهایت با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی آزاد شد. وی از معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم بوده که هم اکنون با فشار نهادهای امنیتی از تدریس در دانشگاه نیز منع شده است.
امروز:صدیقه وسمقی، نویسنده، شاعر و استاد دانشگاه نامه ای سرگشاده خطاب به نمایندگان مجلس نوشته است و طی آن در دستور کار قرار گرفتن دوباره لایحه خانواده را به شدت نقد کرده و تمامی پیامدهای تصویب قوانین نادرست در این رابطه را متوجه مجلس دانسته است. به گزارش جرس، در بخشی از این نامه آمده است: در طول سالیان گذشته سیاست و اقتصاد کشور نظامی و امنیتی شده است. ابهامات و سوالات فراوانی درباره نحوه هزینه کردن ثروت های عمومی مطرح شده است. نگرانی های عمیق و جدی نسبت به روند حرکت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و رشد روز افزون طالبانیسم در کشور بوجود آمده است. این استاد دانشگاه همچنین نوشته است: حتماً می دانید در خیابان ها چه می گذرد و با جوانان شکیبا و نازنین این مرز و بوم چه می کنند. عوامل خشن و ترسناک حکومت، بی خردانه به دختران و پسران، زنان ومردان حمله می برند تا وظیفه شرعی امر به معروف ونهی از منکر را انجام دهند! آمران و ناهیانی که خود مرتکب منکر می شوند وهیچ نتیجه معروف وپسندیده ای بر رفتارهای زشت آنان مترتب نیست. اینها همه جلوه هایی از باورهای همان جریانی است که امروز قصد ویران کردن بنیان خانواده را دارد. متن کامل این نامه به شرح زیر است: بنیان خانواده را و یران نکنید نمایندگان محترم مجلس! ای کسانیکه بر صندلی های نمایندگی مردم تکیه زده اید! در چهارده ماه گذشته حوادث مهمی بر کشور ایران رفته است. فرزندان بیگناه بسیاری از این آب و خاک در خیابان ها و نیز بازداشتگاه ها به خون خود غلتیدند و جان باختند. مردان و زنان بسیاری راهی زندان ها شدند. دایره آزادی های محدود، تنگ تر و محدود تر شد. از فعالیت احزاب و مطبوعات و انسان های آزادی خواه ممانعت شد. آزادی های مشروع، قانونی و انسانی بیش از پیش پایمال گشت. در کوی و برزن فرزندان این ملت مورد هجوم وحشیانه و ضرب وجرح قرار گرفتند. در طول سالیان گذشته سیاست و اقتصاد کشور نظامی و امنیتی شده است. ابهامات و سوالات فراوانی درباره نحوه هزینه کردن ثروت های عمومی مطرح شده است. نگرانی های عمیق و جدی نسبت به روند حرکت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و رشد روز افزون طالبانیسم در کشور بوجود آمده است. من به عنوان یک شهروند ایرانی مایلم بدانم که شما برای دفاع از حقوق مردم و منافع ملی چه کرده اید! در گیرودار تغییرو تحولات مهم حدود سه سال پیش لایحه ای به نام لایحه حمایت خانواده به مجلس آورده شد که این لایحه واکنش های فراوان و نگرانی های جدی بسیاری را برانگیخت. کارشناسان، حقوقدانان، وکلا و به ویژه زنان از صنوف گوناگون اعتراض خود را نسبت به این لایحه اعلام کردند. اعتراضات فراوان، بررسی این لایحه را به تاًخیر انداخت تا آن که اکنون پس از جریانات و بحران های چهارده ماه گذشته دوباره این لایحه در دستور کار قرار گرفته است. مبادا آنان که آزادی وآزادی خواهان را محبوس کرده اند گمان کنند که اکنون فرصتی مغتنم برای پیش برد اهدافشان در دست اندازی به نظام وساختار مهم خانواده است! مبادا آنان گمان کنند که پاسخ معترضان به لایحه پیشنهادی خود درباره حمایت خانواده بویژه زنان را نیز می توانند با چماق، باتوم واحیاناً گلوله بدهند! مبادا آنان گمان کنند که با تصویب چنین لوایحی می توانند زنان را از مطالبه حقوق انسانی و مدنی خود باز دارند! اگر مقدرات سیاسی کشور از ید قدرت مجلس خارج است، اگر مقدرات اقتصادی کشور از ید قدرت مجلس خارج است و مجلس نمی تواند بر نحوه هزینه کردن ثروت های ملی نظارت کند و به مردم گزارش دهد، اگر نظارت بر قوه قضاییه ونحوه بازداشت کردن افراد، محاکمه کردن، زندانی کردن وچگونگی رفتار با زندانیان از ید قدرت مجلس خارج است، اگر نظارت بر عملکرد نیروهای نظامی، انتظامی وامنیتی از ید قدرت مجلس خارج است، اگر معرفی متخلفان، مفسدان و جنایتکاران وپیگیری محاکمه ومجازات آنان از ید قدرت مجلس خارج است، اگر دادخواهی نسبت به حقوق مظلومان از ید قدرت مجلس خارج است، واگرانجام بسیاری ازوظایف دیگراز ید قدرت مجلس خارج است، آیا تصویب وعدم تصویب مواد لایحه حمایت خانواده بر اساس نظر کارشناسان وحقوقدانان و در جهت منافع خانواده بویژه زنان که یکی از دو رکن اصلی خانواده و یا حتی در خانواده ایرانی رکن اصلی محسوب می شوند نیز از ید قدرت مجلس خارج است؟ مدافعان تغییر ساختار خانواده و نظام اجتماعی وترویج چند همسری و بی بندوباری جنسی با توجیهات شرعی دست پرورده یک جریان منحط مذهبی هستند که گمان می کنند امروز اسلام نیازمند مردانی است که چند زن داشته با شند! زنانی که برای آنان فرزندان بسیار بیاورند، فرزندانی که تحت تعلیم و تربیت این جریان در نوباوگی آماده عملیات انتحاری شوند یعنی خود را بکشند تا این جریان و دست اندرکاران آن بر مسند قدرت بمانند. این جریان همان است که هر گونه خشونت وجنایت را نیز با آیات وروایات توجیه می کند به راستی بس است توجیه شهوت وجنایت با احکام شرعی ودینی. امروز اسلام محتاج صداقت، شجاعت، مروت، انسانیت، خرد و ملاطفت است. امروز اسلام نیازمند انسانهای آزاده و صداقت پیشه ایست که باورهای دینی وجان ومال مردم را از چنگال بی رحم غارتگران وجنایتکاران به در آورند.درطول سه دهه گذشته بنیان خانواده با توجیهات نادرست شرعی سست ومتزلزل شده است. مردان بسیاری ازاین توجیهات بهره برده اند وخانواده های فراوانی متلاشی وزنان و فرزندان زیادی قربانی این هوسرانی ها شده اند. حتماً سری به دادگاههای خانواده زده اید و یا شاید پای صحبت وکلا نشسته اید. دغدغه خاطر کسانی که گمان می کنند حکم شرعی تعدد زوجات ویا متعه بر زمین مانده است، آشفتگی وپریشانی زیادی را در خانواده ها بوجود آورده، شمار پرونده های دادگاهها را افزون ساخته است. حتماً می دانید در خیابانها چه می گذرد و با جوانان شکیبا و نازنین این مرز وبوم چه می کنند. عوامل خشن وترسناک حکومت، بی خردانه به دختران وپسران، زنان ومردان حمله می برند تا وظیفه شرعی امر به معروف ونهی از منکر را انجام دهند! آمران و ناهیانی که خود مرتکب منکر می شوند وهیچ نتیجه معروف وپسندیده ای بر رفتارهای زشت آنان مترتب نیست. اینها همه جلوه هایی از باورهای همان جریانی است که امروز قصد ویران کردن بنیان خانواده را دارد. شما ببینید جوانان عزیزی که در خیابانها به آنان توهین می شود جوانانی هستند پرورش یافته در سایه همین نظام وحکومت دینی. گوش آنان پراست از سخنان این مروجان ومبلغان اسلام. چشم آنان پر است از صحنه اعمال و رفتار ناپسند این مروجان ومبلغان. این دست از مروجان و مبلغان اسلام همواره اعلام کرده اند که داشتن چند همسر حق مرد ومخالفت با آن مخالفت با شرع است. این سخن تفسیری نادرست و تبلیغی ناپسند از اسلام است. قرآن درآیه چهار سوره نساء در روزگاری که چند همسری شکل معمول و مرسوم خانواده در میان مخاطبان اسلام بوده، آنان را دعوت می کند که به یک همسر اکتفا کنند و تک همسری را مناسب تر می خواند. تجربه بشری نیز حاکی از آن است که خانواده تک همسری بهترین و با ثبات ترین شکل خانواده است. حال در جامعه ایران که همواره خانواده تک همسری معمول بوده است عده ای مغرضانه و یا جاهلانه در صدد برآمده اند با توجیهات شرعی خانواده چند همسری را ترویج وجایگزین سازند. ازدواج مجدد با توجه به پیامدهای زیان بار آن دراکثر قریب به اتفاق موارد مکروه و یا حرام است. مطمئناً محدود ساختن امورمکروه وحرام مشروع است! چنانچه در بهترین حالت ازدواج مجدد را مباح بدانیم، باز هم محدود ساختن آن به منظور دست یافتن به مصالح مهم تر امری مشروع ومعقول است.به راستی درکشوری که جوانان بسیاری به دلیل فساد اقتصادی، بیکاری وگرانی قادر به گرفتن یک زن نیستند با ترویج چند همسری مشکل چه کسانی حل خواهد شد!؟ آیا مردان متمول وهوسباز و بی تعهد نسبت به خانواده تاکنون منتظر تصویب این لایحه مانده اند؟ وبرای ازدواج مجدد و یا موقت منع قانونی داشته اند؟ در حالی که موانع قانونی قبلاً توسط شورای نگهبان از پیش روی این مردان بر داشته شده است. به نظر می رسد اصرار مدافعان جریان مذکور بر قانونی کردن چند همسری همانا تغییر ساختار خانواده وعادت نیک فرهنگی خانوادگی ایرانیان است که متأسفانه طی دهه های اخیردستخوش تهاجمات این جریان منحط قرار گرفته است.این جریان با توجیهات نادرست دینی با همه دستاوردهای مدنی مخالفت می کند.این جریان با حقوق بشر که دستاورد علم وعقل وتجربه بشری است و با تعالیم اصیل ادیان الهی منافات ندارد مخالف است. این جریان با نهادهای مدنی از جمله مجلس و قوه قضاییه واستقلال آنها مخالف است. این جریان با آزادی های مدنی مانند آزادی بیان، قلم، مطبوعات و احزاب مخالف است. این جریان با حقوق انسانی زنان مخالف است از همین رو در کنار همه نگرانی های موجود این نگرانی وجود دارد که مبادا به بنیان خانواده ضرباتی دیگر وارد شود ومبادا این بنیان فروریزد. هر گونه اقدام نسبت به تغییر ساختار خانواده تبعات فراوان اجتماعی، فرهنگی واخلاقی دارد و با توجه به اینکه رویکرد تغییر این ساختار، منفی، غیرکارشناسی و نامأنوس با فرهنگ اصیل مردم ایران است پیامدهای آن نیز به مراتب ناگوار، زیان بار و جبران ناپذیر خواهد بود. از مجلس انتظار می رود در جهت تحکیم نظام تک همسری خانواده قانون گزاری نموده، ازدواج مجدد ونیز ازدواج موقت را برای مردان متأهل به عنوان آخرین راه درمان منحصر به موارد خاص نماید. که در غیر این صورت همه پیامدهای تصویب قوانین نادرست در این رابطه متوجه مجلس خواهد بود و دیری نخواهد پایید که مجلس خود مجبور به تغییر آن قوانین خواهد شد. صدیقه وسمقی ۲۸مرداد ماه۱۳۸۹
رمضان ماه نزول قرآن است و قرآن بزرگترین آموزگار بشریت است از نزول تا به قیامت. علی(ع) چنان در محضر قرآن کریم شاگردی نمود تا به مقام قرآن ناطق رسید و رمضان بهترین زمان برای شروع شاگردی این قرآن ناطق است. با شروع ماه مبارک رمضان بر آن شدیم تا در محضر مولایمان علی(ع) از توصیه های اخلاقی ایشان بهره مند شویم. در این میان صفت « خودکامگی» را خصلتی یافتیم که علی رغم حساسیت حضرتش بر دوری از این اخلاق، فراگیر شده، افراد و گروه های زیادی را به خود مشغول ساخته است. در این مسیر نشانه ها وسپس کارکردهای خودکامگی را به صورت مجموعه ای هفتگی در اختیار مخاطبین عزیز قرار می دهیم تا در پرتو کلام علی(ع) در آزمون اخلاق اسلامی سربلند بیرون آییم. خود کامگی خود کامگی در آموزه های علی(ع) دربرگیرنده مفاهیم متعددی است که همگی آنها نیز از سنخ خودکامگی اند؛ مفاهیمی همچون: خودمحوری، تکبّر، احساس فرمانفرمایی، مشورت ناپذیری، احساس خطاناپذیری، زور مداری، سلطه گری و مفاهیمی دیگر که نظایر آنها است. این مفاهیم هم در فرد ظهور می کنند، هم در گروه و هم در حکومت و بدین ترتیب چنین خصوصیاتی ممکن است در حوزه های مختلفی همچون حوزه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، قضایی، دینی و ... نیز جلوه گر شوند. در نگاه مولا علی(ع) تباه کننده ترین بیماری فردی و اجتماعی، خودکامگی است. بدون شک همه عصیان ها، طغیان ها و کفر ورزیدن ها از خودکامگی و خودمداری برمی خیزند. کسی که فقط خود را می بیند و بر مدار خود حرکت می کند، دیگران را به هیچ می انگارد. چنین کسی خود، اندیشه، رفتار و اعمال خودش را می پسندد و به آن عشق می ورزد و هر چه را که در برابر آن باشد نفی می کند، دشمن می داند وتا نابودی هر مخالفی پیش می رود. به راستی خودکامگی مایه نابودی حقیقت آدمی و روابط انسانی واجتماعی است و به فرموده مولا علی(ع): «هر که خودرأیی ورزید، به هلاکت رسید.» در عهدنامه مالک اشتر، علی بن ابیطالب(ع) وی را از گرفتار شدن در چنگال این بیماری مهلک پرهیز داده و می فرماید: «مبادا بگویی من بر آنان مسلطم؛ از من فرمان دادن و از ایشان فرمان بردن است؛ چراکه چنین سخنی موجب تیره شدن دل، فرسوده شدن دین و نزدیک شدن به دگرگونی است.» و اما خودکامگی را نشانه هایی است ... این نشانه ها به طور حتم در خودکامه ظهور می یابند و تفاوتی نمی کند که فرد، گروه و حکومت خودکامه تمامی نشانه ها را همراه داشته باشد و یا تنها یکی از آن ها را. در هر صورت وجود یکی از این نشانه ها نیز بیانگر پیدایش خودکامگی است و نباید از کنار آن گذشت. ۱ : خود معیاری از نشانه های اساسی فرد، گروه و حکومت خودکامه، خودمعیاری است. بدین معنا که آنان خود را معیار درستی و نادرستی، و میزانی برای سنجش حق و باطل می دانند؛ هر چه را که خود درست می دانند درست و آن چه را نادرست می خوانند نادرست است. امیرالمومنین علی (ع) در توصیف آنان فرمود: معروف نزد آنها چیزی است که خودشان می پسندند و منکر آن چیزی است که آنها نمی پسندند. در مشکلات خود را پناهگاه می شمرند و در مبهمات بر نظرات خود تکیه می کنند؛ گویا هریک از آنان پیشوای خویش است و از اندیشه های خود آنچه را درست می بیند با دستاویز هایی استوار و رشته پیوندهایی پایدار برگرفته است. خودکامگی چنین ظهوری دارد. همه باید به محک خودکامه زده شوند تا مردود ومقبول شدن آنها مشخص گردد. او حرف اول و آخر را می زند. فکر او برترین اندیشه و کار او بهترین پیشه است؛ لذا هر عملی بر آنان مجاز و هر ستمی از سوی ایشان روا است. فرد، گروه و حکومت خودکامه چون خود را معیار همه چیز می داند، پیرو هیچ حقیقتی نیست. سخن از خدا، پیامبر ، دین و امام برای او تنها پوششی در جهت پیشبرد خودمداری است و بنابر سخن علی (ع)، «نه پای خود را جای پای پیامبر می نهند و نه از کردار جانشین پیامبری پیروی می کنند؛ نه به عالم غیب باور دارند و نه عیبی را واگذارند. با امور شبهه ناک عمل می کنند و در راه شهوت ها حرکت می کنند.» خودکامه خود را معیار دین می داند. برای او، دین آن چیزی است که او می پسندد. کتاب خدا در خدمت خواسته های او است و نه او در خدمت اوامر کتاب خدا. حق آن چیزی است که خواسته های نفسانی او می گو ید و او تابع و پیرو حق و حقیقت نیست. «آنان کتاب خدا را بر روی آراء و نظرات خود حمل می کنند و حق را چنانکه دلخواه ایشان است تعبیر می نمایند.» این خصلت در تحلیلی عمیق از سوی امیر مومنان، علی (ع) به پرچم گمراهی تشبیه شده است که بر محوریت خود به پا می خیزد و شاخ و برگ خود را به هر کجا می کشاند؛ در همه شئون جامعه، دخالت و در تمامی امور مردم سر می کند. همه را با پیمانه خود می سنجد به گونه ای که همه باید همچون او بیندیشند و مانند او عمل کنند و اگر کسی جز این باشد باید هم قد و اندازه او شود. «خودمعیاری» اولین نکته ای بود که توضیح داده شد. در ادامه نشانه ی «توهم زدگی» را شرح خواهیم داد. ۲ : توّهم زدگی فرد، گروه و حکومت خودکامه در دام توّهم خویش گرفتارند و فهمی غیر واقعی از خود و دیگران دارند. خودکامگان در توهم بزرگی، قدرتمندی، مقدسی و هوشمندی به سر می برند و بر اساس چنین توهمی نیز زندگی کرده، رفتار می کنند. در اصل ،خودبزرگ اِنگاری، گردن کشی، تکبر و استکبار حاصل توهم زدگی انسان ها است و بدون شک چنین توهماتی از خویش، آثار و عوارض خطرناکی نیز به بار می آورد. در این باره امام علی(ع) در هشداری به مالک اشتر می فرماید: «اگر قدرتی که از آن برخورداری، اُبُهت یا خودبزرگ بینی در تو پدید آورد، بزرگی حکومت خداوندی را که برتر از تو است و قدرتی را که او بر تو دارد در حالیکه تو چنین قدرتی بر خودت نداری، بنگر. همانا این توجه تو، سرکشی تو را می خواباند، تیزی تو را فرو می نشاند و خِرَد رفته ات را بازمی گرداند.» بنابر این کلام، سرکشی و قانون شکنی، تندی و تیزی در رفتار و تصمیم گیری و دوری از عقل و خِرَد آینده نگر از نتایج توهم است و توهم زده در این دام گرفتار است مگر آنکه خود را اصلاح نماید. و د رنهایت با توجه به این نکات است که یقین می شود هشدار علی(ع) باید آویزه گوش هر دلی بماند: «تو رامی ترسانم از اینکه پیوسته در فریب توهم ها بمانی.» موضوع آینده: خود خداپنداری
امروز:فرزند عیسی سحرخیز، با اعلام شرایط نگران کنندۀ جسمانیِ این روزنامه نگار زندانی، وضعیت گزارش شدۀ وی را با فشار خون ٢٢ روی ١٣ اعلام کرد و با بیان اینکه "فشار خونِ نرمال ١٢ روی ۸ می باشد"، از بحرانی شدن وضعیت وی و ممانعت ماموران از انتقال او به بیمارستان خبر داد. به گزارش سایت مهدی سحرخیز، وی با تاکید بر شرایط جسمی خطیر و فشار خون بسیار بالای پدرش در زندان رجایی شهر، نگرانی مجدد و عمیق خود از سلامتی وی ابراز کـرد. گفتنی است این عضو زندانیِ شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات که بالغ بر یکسال است که در زندانهای اوین و گوهردشت و در شرایط بسیار سخن نگهداری می شود، طی روزهای اخیر از درد شدید و ازکارافتادگی نسبی پای راست در رنج بوده، و همچنان بدون هیچ مرخصی در زندان رجاییشهر کرج در حبس است. سحرخیز پس از اعلام دادستانی مبنی بر معرفی خود، در دوزادهم تیرماه دستگیر شد و به زندان اوین انتقال یافت. پس از مدتی او را به زندان رجایی شهر کرج، تبعید کردند. سلامت وی مدتی است که به دلیل شرایط جسمی نامناسب و بیماری در خطر است.
امروز:عده ای ازطرفداران دولت پس از نماز جمعه شیراز با تجمع روبروی مسجد قبا محل سخنرانی حضرت ایت الله دستغیب و با سر دادن شعارهایی مخالفت خود را با مواضع اخیر این مرجع اعلام کردند. به گزارش خبرنگار کلمه از شیراز دیروز ۵ شنبه نیز عده ای موتور سوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند با پاشیدن رنگ بر روی تابلوی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله دستغیب آنجا را برای چندمین بار پس از انتخابات مورد بی احترامی و هتک قرار دادند. منابع خبری کلمه می گویند با توجه به جلسات برخی مسوولین نهاد های خاص احتمال حمله ی مجدد به مسجد نیز وجود دارد و این گونه تحرکات از قبیل بی احترامی به دفتر و راه انداختن تجمع در راستای زمینه سازی و افزایش فشار انجام می گیرد.
امروز:وکیل حسن لاهوتی آخرین وضعیت پرونده موکل خود را تشریح کرد. به گزارش ایلنا، سید محمود علیزاده طباطبایی درتشریح آخرین وضعیت پرونده حسن لاهوتی (نوه آیت الله هاشمی رفسنجانی) گفت: حسن لاهوتی فرزند ۲۰ ساله فائزه هاشمی که در خارج از کشور به تحصیل مشعول است، برای تعطیلات نوروز به ایران آمد که به خاطر گزارشی که وی را از رهبران جنبش سبز معرفی کرده بود در فرودگاه بازداشت و پس از چند روز با قرار وثیقه آزاد شد. وکیل لاهوتی اتهامات موکل خود را در کیفرخواست صادره از سوی دادستان تهران،اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی، توهین به مقام معظم رهبری، اخلال در نظم عمومی و فعالیت تبلیغی علیه نظم عنوان کرد و گفت: با صدور کبفرخواست پرونده به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارسال شد و رییس دادگاه تنها به دلیل مصاحبه لاهوتی با شبکه بی بی سی که در رابطه با بازداشت مادر خود انجام داده بود به پرداخت ۳ میلیون ریال جزای نقدی محکوم شد. وی تاکید کرد: علیرغم اینکه در دادگاه اعلام شد این مصاحبه در زمانی بوده که بیبیسی درتهران دفتر داشته و همچنین هیچ ممنوعیتی از سوی مقامات امنیتی برای مصاحبه بااین رسانه وجود نداشته است،این حکم صادر شد. علیزاده طباطبایی خاطرنشان کرد: به دلیل اینکه موکلم در خارج از کشور دانشجو بوده و برای ادامه تحصیل باید از کشور خارج شود ، علیرغم اینکه حکم صادره را ناعادلانه می دانستیم به آن اعتراض نکردیم. اما دادستان تهران به طور کاملا استثنایی که به هیچ یک از آرای صادره اعتراض نمیکند و ظاهرا به خاطر دفاع از کیفرخواست خود ، به حکم صادره اعتراض می کند و پرونده به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان ارسال میشود. وی با بیان اینکه دادگاه تجدیدنظر حکم دادگاه بدوی را عیننا تایید کرد، ادامه داد: چون ما به حکم دادگاه بدوی اعتراضی نکردیم حکم عینا تایید شد و چه بسا اگر ما به حکم اعتراض میکردیم رای مسلم برائت موکلم صادر میشد. اما متاسفانه برخی سایتها مطالب خلاف واقعی در رابطه با این پرونده منتشرکردند. وکیل لاهوتی اظهارداشت : به عنوان وکیل پرونده آمادگی خود را برای مناظره با هر مقامی دررابطه با این پرونده اعلام میکنم. علیزاده طباطبایی با بیان اینکه هنوز لاهوتی از کشور خارج نشده است، گفت: با وجود اینکه پرونده مختومه شده منتظر ارجاع پرونده به اجرای احکام هستیم تا هرچه سریعتر جزای نقدی را پرداخت کرده و بتوانیم نامه رفع ممنوع الخروجی موکلم را بگیریم.
امروز:شرایط روحی مهدی کریمیان اقبال از اعضای در بند جبهه مشارکت بسیار نامناسب است. به گزارش دانشجونیوز، مهدی اقبال که بعد از حوادث انتخابات شب های جمعه در حسینیه دارالزهرا برای آرامش خانواده های زندانیان سیاسی دعای کمیل قرائت می کرد، در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۸۸، به جرم نوشتن شعار مرگ بر روسیه روی دیوار سفارت روسیه، بازداشت و بعد از مدت ها بازجویی و شکنجه روحی تا پنج خرداد ماه سال جاری در بند امنیتی ۲۰۹ در شرایط بسیار دشواری به سر برده و پس از آن به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل می شود. گفتنی است که در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ حکم چهار سال حبس تعزیری برای مهدی کریمیان اقبال در دادگاه تجدیدنظر تاییدشد، که دو سال از این حکم به اتهام "توهین به رهبری" برای وی صادر شده است. همچنین مهدی اقبال که نزدیک به ۱۰ ماه است که در زندان به سر می برد هنوز نتوانسته است از شرایط مرخصی زندان استفاده کند. مهدی اقبال دو فرزند دارد که مدت ها است پدر خود را ندیده اند و همچنان چشم انتظار دیدار پدر خود هستند.
امروز:امیر محمدی فعال سیاسی و رییس ستاد میرحسین موسوی در قیامدشت پس از تحمل شش ماه حبس آزاد شد. به گزارش ادوار نیوز، امیر محمدی در شب ۲۱ بهمن ماه سال گذشته به همراه برادرش در منزل مسکونیش در قیامدشت دستگیر شد و در دادگاه به ۶ ماه حبس تعزیری و یک و نیم سال حبس که به مدت ۵ سال تعلیق شده است محکوم شده است. امیر محمدی ۲۷ مرداد پس از تحمل شش ماه حبس از بند ۳۵۰ زندان اوین آزاد شد.
امروز:امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه سراغ کسانی که از نظام جدا شدهاند برویم و ببینیم درد و مشکل آنها کجاست، پیشنهاد داد تا کارگروههایی راه بیفتند و این مسائل را حل کنند. به گزارش ایلنا، حجتالاسلام کاظم صدیقی در خطبه دوم نماز جمعه تهران با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران نظام در مورد ماه مبارک رمضان و موضوع تسلط بر غضب که در دعاهای مربوط به این ماه بر آن تاکید شده است، اظهار داشت: سیاستمداران باید کمی خود را پایین بکشند و خشم خود را به جامعه نکشانند تا سعادت جامعه به خاکستر تبدیل نشود. وی با اشاره به مسئله نبود همدلی در میان قشری از جامعه افزود: ما اهل یک خانواده هستیم و باید کینهها و بغضها را از دل بیرون کرد و الفت ایجاد نمود. در احادیث هم نقل شده است که وقتی خداوند میخواهد به جامعهای چوب بزند آنها را دسته دسته میکند. از سوی دیگر وحدت جزو نعمتهای بزرگ خدا است و برای حفظ آن باید از خداوند کمک بخواهیم. صدیقی با بیان اینکه باید کمک کنیم تا رمیدهها را برگردانیم، تصریح کرد: در ماه رمضان، مهمان خداوند هستیم و اوست که ما را دعوت کرده و در را نبسته است لذا سراغ کسانی که از نظام جدا شدهاند برویم و ببینیم درد و مشکل آنها کجاست. آیا تاکنون مانند پیامبر بودهایم که منتظر بود تا کسانی که او را آزار میدادند و زیر پایش خار میگذاشتند ابراز پشیمانی کنند و برگردند؟ وقتی همدیگر را تحمل نمیکنیم چگونه میتوان انتظار داشت که مسیحیان و دیگران ما را تحمل کنند؟ امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه خداوند میگوید هر چه در گذشته بوده فراموش کنید، گفت: من به سیاسیونی که خود را از مردم و پرچم ولایت جدا کردند میگویم که آمریکا آنها را قبول ندارد، بلکه فقط برای آن دولت یک پل هستند. لذا دوباره بیایند که در این صورت مردم هم آنها را قبول میکنند و نظام هم سعهصدر خواهد داشت و کارگروههایی راه بیفتند و این مسائل را حل کنند و اصولا چرا نتوانیم یک دشمن خودی را به دوست تبدیل کنیم. صدیقی در ادامه با تاکید بر نقش مرجعیت و روحانیت در جامعه تاکید کرد: کسی نمیتواند دم از امام زمان بزند اما فقاهت و مرجعیت و رهبری را که مرجع جهان است قبول نکند، زیر پوشش او قرار نگیرد و دار و دسته درست کند و مقابل رهبری قرار گیرد. امام زمانی که این افراد قبول دارند، جدا از امام زمانی است که برای هدایت، بیداری و امربه معروف و نهی از منکر آمده است. وی گفت: دم زدن از امام زمان کاری نمیکند بلکه حرکت در خط ایشان مهم است. امام جمعه موقت تهران در ادامه با اشاره به مواضع رهبر انقلاب در برخورد با استکبار و اسرائیل گفت: در عین اینکه تضاد ما با استکبار عمیق است عقلانیت را در نظر داریم لذا مذاکره در جای خود مورد قبول است اما مذاکره با کسی که میخواهد یکطرفه خود را تحمیل کند، قابل قبول نیست. همانگونه که امام فرمودند رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است بر همین اساس در حال حاضر پاسخ ما به مذاکره با آمریکا"خیر" است. صدیقی در پایان با اشاره به سیل پاکستان از مردم و مسئولان خواست از این فرصت استفاده کنند. خطیب نماز جمعه تهران در خطبه نخست نیز درباره فضایل ماه مبارک رمضان و همچنین سالروز رحلت حضرت خدیجه کبری(س) مطالبی را ذکر کرد.
امروز:همسر یکی از قربانیان کودتای انتخاباتی در عریضه پنجم خود به دادستان تهران از او پرسیده است: آن چه برایم مهم است و می خواهم در موردش جواب بگیرم این است که آیا دادستان شهر ما هنوز تحت فشار است که نمی تواند یک خواسته پیش پا افتاده ما را اجابت کند؟ چرا مصطفی تاجزاده نمی تواند با خانواده اش تماس بگیرد؟ اگر شما مانع شده اید که وای به روزی که بگندد نمک. اگر فشار از ناحیه کودتاگران است که باید دستی که آن شکایت نامه را امضا کرده بوسید که مدبرانه ترین اقدام در وضعیت پس از کودتا و دوره روشنگری را انجام داده است و اگر فشار از ناحیه بالاتری است که خوش به سعادت ما و همه یاران انقلاب و فرزندان امام. به گزارش کلمه متن نامه پنجم فخرالسادات محتشمی پور به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم اجعل لی فیه نصیبا من رحمتک الواسعة واهدنی فیه لبراهینک الساطعة و خذ بناصیتی الی مرضاتک الجامعة. بمحبتک یا امل المشتاقین عریضه پنجم در نهم رمضان المبارک از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی به : دادستان تهران سلام آقای دادستان آدینه تان خوش و خرم. امید که دیشب در میان فرازهای عالی دعای کمیل ما را هم دعا کرده باشید. کمیل. چه مرد بزرگی بود این صحابه علی(ع) و خوشا به حالش که دعایی این چنین متعالی به نام او از امام عدل گستر برای ما به یادگار مانده تا در همه مواقع به ویژه هنگام سیطره بی داد به آن پناه ببریم و آرامش بگیریم. دعای کمیل. نامش که می آید یاد کمیل خوانان زندانی می افتم. محمدرضا که به خواست خدا درست شب بازگشت عزتمندانه آزاده عزیز نوری زاد به زندان، به آغوش ما و خانواده شهیدپرورش بازگشت اما هنوز حسین نورانی نژاد و داود سلیمانی و مهدی اقبال ها دارند تاوان گزاف کمیلی بودن را پس می دهند. نمی دانم شاید آن جا صوت داودی شان کاربرد بیشتری داشته باشد تا این بیرون. یکی از زندانیان سیاسی از خاطراتش در رمضان سال پیش نوشته بود. از ذکر «امن یجیب» مستمر مهندس نبوی و صوت قرآن مهندس صفایی فراهانی که نوازشگر روح و جانش بوده در آن تنهایی هول انگیزانفرادی و از صدای الله اکبر ما خانواده ها آن بیرون که یک قسم اراده ماورایی هنگام افطار می کشیدمان به آن سو مثل قطرات آبی که به هم می پیوستیم و ناگهان غرشی و بارشی. چه سفره های بی آلایشی داشتیم رمضان گذشته و همراهی و هم بستگی این سبز مردم چه شیرین می کرد کاممان را. یادش به خیر. از همه تلخکامی های پسین این خاطرات ناب ماندنی است در لوح خاطرمان تا ابد. گفتم کمیل و امروز جمعه است و ما دلمان تنگ خطبه های مرحوم طالقانی است که همه توصیه هایش به مومنین و نمازگزاران براساس اعتقادات راستینش بود به دین محمدی(ص) و ایمان عمیقش به خدای محمد(ص) و عشقش به مردم و چه نیکو بر دل ها می نشست گفته های نغزش. نمازهای جمعه و خطبه های وحدت آفرین و آرام بخش و تذکرات راهگشا. دلمان تنگ همه آن روزهایی سپید و پاکی است که گذشت. روزهایی که مسندها هنوز توسط آدم های ناصالح و کاذب غصب نشده بود. روزهایی که به تعبیر همسرجان ما، در یادداشت پدر مادر ما باز هم متهمیم، هرکس جای خودش بود: طالقانی و بهشتی و منتظری و خاتمی و موسوی و ... جمعه است و روز طهارت جسم و روح و من از خدای روز هفتم می خواهم که در هفتمین روز غیبت همسرم از جمع خانواده و یاران و حضور اثرگذارترش در سنگر جدیدی به نام زندان، که به دلیل شکایت از خاطیان و غاصبان بدان بازفراخوانده شد و شتابان به سویش شتافت، توفیق استجابت دعای امروز را در حق مان عطایمان کند: نصیبی از رحمت واسعه اش و هدایتی بواسطه براهین ساطعه اش و رسیدن به مرضات جامعه اش. انشاء الله آقای دادستان سال گذشته وقتی که شما تازه مسئولیت ستاندن داد را از بی دادگران پذیرفته بودید و ما دلخوش از تغییرات روی داده در نظام قضا و با امید عمل به مرّ قانون در اسرع وقت و جبران مافات، می نشستیم پشت در اتاقتان به انتظار دادستانی که نه، لااقل برای گرفتن خبری از سلامت عزیزانمان که کودتاچیان هرگونه ارتباطی را با او حتی برای مقامات قضایی و وکلا کینه توزانه قطع کرده بودند، همکاران شما در گوشمان می گفتند کمی صبر کنید ایشان تحت فشارند باید درکشان کنید! و ما درک نمی کردیم که فشار بر دادستان یا قاضی مستقل و قاضی القضات در حکومت اسلامی چه معنایی دارد اما همکاران شما زحمت کشیدند و نشانه دادند و فهماندندمان: روزنامه کیهان و ایران را بخوانید می فهمید. باورکردنی نبود که روزنامه های دولتی و خبرگزاری های دولتی قرار باشد برای قوه قضائیه تعیین تکلیف کنند اما قصه فقط به نشانه های آشکار ختم نمی شود انگار. این دوره روزنامه های ارگان سپاه و سایت هایشان جلوتر از دیگر دروغپردازن دولتی افتاده اند و تکلیف معلوم می کنند!!!کانال دویی که آقایان به همسرجان گفته بودند خشن هستند و اهل تعامل و گفتگو نیستند را شما می شناسید آقای دادستان؟ همان ها که به کانال یکی ها گفته بودند تاجزاده دارد از شما زمان می خرد و فریبتان داده؟ ما را باش که فکر می کردیم این نابسامانی ها و ناهمگنی ها و اختلافات فقط در حوزه دولت است و همکاران کودتا با هم هم بسته و هم روشند. حالا مهم نیست کانال یک کیست وکانال دو کدام است و برای من هم مهم نیست که سیاست و سلیقه و جمع بندی به اصطلاح هوشمندانه کدامشان منجر به بازداشت مجدد همسر دلبندم شده عزیزی که انگار عشق عمیق میان ما هم این روزها از نظر آقایان جرمی بر جرایممان افزوده است. آن چه برایم مهم است و می خواهم در موردش جواب بگیرم این است که آیا دادستان شهر ما هنوز تحت فشار است که نمی تواند یک خواسته پیش پا افتاده ما را اجابت کند؟ چرا مصطفی تاجزاده نمی تواند با خانواده اش تماس بگیرد؟ اگر شما مانع شده اید که وای به روزی که بگندد نمک. اگر فشار از ناحیه کودتاگران است که باید دستی که آن شکایت نامه را امضا کرده بوسید که مدبرانه ترین اقدام در وضعیت پس از کودتا و دوره روشنگری را انجام داده است و اگر فشار از ناحیه بالاتری است که خوش به سعادت ما و همه یاران انقلاب و فرزندان امام. راستی امام جمعه امروز چه کسی بود آقای دادستان؟ جمعه نماز جمعه و یک خطیب چند شغله که بعضی از آن ها مادام العمری هستن. آقای دادستان نکند یک شکایت قدیمی ده ساله باعث این فشار باشد و نکند این آغازی باشد برای فشارهای بعدی بر شما و ما!!! خدا نکند وگرنه من باید یک تنه در غیبت همسرم پیگیر این شکایت تاریخی باشم و لابد باید کلی مزاحمت برای وکلای ارجمندش فراهم کنم. خداوندا این بندگان خاطی ات را که به جای پاسخ گویی صریح و روشن به یک سوال ساده، ما را به ظن و گمان وامی دارند، به حق روز هفتم این ماه عزیز، خودت به هر طریق ممکن اصلاح بفرما. بتوفیقک یا هادی المضلین
امروز:وبلاگ ابتکار سبز متعلق به معصومه ابتکار عضو شورای اسلامی شهر تهران و معاون رییس جمهور در دولت اصلاحات به دستور مقامات قضایی مسدود شد. به گزارش خبرنگار کلمه معصومه ابتکار که از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بوده و همچنین در سال ۲۰۰۶ به عنوان قهرمان زمین از سوی برنامه محیط زیست ملل متحد انتخاب شد، از آذرماه ۱۳۸۵ این وبلاگ را راه اندازی کرده و تا امروز ۴۳۱ یادداشت را در آن منتشر کرده است. این یادداشت ها که در زمینه های مختلف زیست محیطی، سیاسی و اجتماعی، مباحث زنان و موضوعات قرآنی بود مجموعا بیش از یک میلیون نفر بازدید کننده داشته است. ابتکار سبز البته از جمله وبلاگ های منتقد به سیاست های دولت نهم و دهم به شمار رفته، لیکن همواره با رعایت خطوط قرمز به مسایل مختلف می پرداخت. این وبلاگ در سال ۸۸ به شرح ملاقات با خانواده های شهدای سبز پرداخته و بر مظلومیت آنان گواهی می داد. سوال اینجاست که اگر معصومه ابتکار با سوابقی که به لحاظ دفاع از آرمان های انقلاب اسلامی و تلاش برای تقویت جمهوری اسلامی دارد نتواند در فضای مجازی سخن بگوید، حد آزادی در ایران تا کجا محدود شده است؟ ابتکار سبز یک بار در بهمن ماه ۸۸ و بار دیگر در خرداد ۸۹ فیلتر شد . ولی ظاهرا مقامات به این میزان هم بسنده نکرده و اقدام به مسدود کردن آن نموده اند. آخرین یادداشت های این وبلاگ با نام های کودتا، بی ادب محروم ماند از لطف رب، رمضان؛ تغییر شیوه زندگی، کاپوچی در دوبرگ تاریخ و ... با محتوای اجتماعی و سیاسی منتشر شده بود.
امروز: در حالی که محمد نوری زاد نویسنده شجاع به زندان بازگشت روزنامه بی اخلاق کیهان که چیزی از نویسنده سابق خودش برای رو کردن به قول خودشان رو کردن اسناد ندارد به او تهمت منافق بودن داده است دلیلش هم این است که نوری زاد در گذشته به اصلاح طلبان انتقاد می کرده ولی اکنون از سر خیرخواهی به ارکان دیگر قدرت انتقاد می کند پس در نتیجه منافق است نخبر کیهان رابخوانید: محمد نوری زاد با بدرقه جمعی از وابستگان گروهک ها و نیز رضا خاتمی و نعیمی پور به زندان بازگشت. وی پیش از این بازگشت به زندان ترجیح داد با رادیو فردا (ارگان رسمی سازمان سیا) و «جرس» (ارگان حلقه ماسونی لندن) علیه نظام مصاحبه کند. نوری زاد در این مصاحبه های ریاکارانه مدعی شد خیرخواه نظام و رهبری است و از سر خیرخواهی حرف می زند! وی ادعا کرده که نگران ارزش های انقلاب و اسلام است اما توضیح نمی دهد که اگر چنین است چرا بازیچه گروهک های قسم خورده و ضدانقلاب و رسانه های اصلی شیطان بزرگ شده و در خدمت آنها علیه نظام و رهبری فحاشی می کند؟! رویکرد منافقانه نوری زاد که ریشه در برخی آلودگی ها، عقده ها و جاه طلبی های ناگشوده دارد، در حالی است که وی به تازگی با شماری از سران گروهک آمریکایی نهضت آزادی (گروهکی که حضرت امام تصریح می کرد اگر سرکار باقی می ماند، سیلی بر اسلام و ایران می زدند که تا قرنها سر بلند نمی کردند) ملاقات کرد و دیدار مشابهی نیزبا عناصر بدسابقه ای چون غلامحسین کرباسچی و عبدالله نوری داشت. او به تازگی هم به خانه تاج زاده رفت تا کلکسیون دوستان خیانتکار در حق ملت و نظام را کامل کند. لحن نوشته های اخیر نامبرده آن قدر ضدانقلابی است که با لحن بیانیه گروهک تروریستی منافقین و نهضت آزادی یاتحلیل های صدای اسرائیل و صدای آمریکا و بی بی سی هیچ تفاوتی نمی کند. گفتنی است محمدنوری زاد در دوران حاکمیت اصلاح طلبان، به مدت چندسال، ستون ثابتی در روزنامه کیهان در روزهای شنبه تحت عنوان " شنبه ها و نکته ها" داشت که غالبابا رویکرد انتقادی نسبت به اصلاح طلبان در آنجا مقاله می نوشت.
امروز: عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس با بیان اینکه «زمانه عجیبی است در این زمانه كه هیچكس خودش نیست و غبار فتنه و تملق و چاپلوسی جلو روشن شدن حقایق را گرفته چه باید كرد»، گفت:« دفترم را آتش زدند چون جرمم این بود که من خودم هستم باهمان نام وهمان امضا، درخط امام و انقلاب.» به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، متن کامل نطق میان دستور نصرالله ترابی در جلسه امروز مجلس شورای اسلامی بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام خدمت ملت ایران - رهبر انقلاب- دلاوران چهار محالی وغیورمردان بختیاری خصوصا عزیزان در شهرستان شهركرد - گرامیبادسالگرد ورودازادگان و یاد نمایندگان شهید شهركرد برادران رحمن ومجتبی استكی با آرزوی قبولی طاعات وعبادات همكاران در ماه مبارك رمضان و با اجازه هیات رییسه محترم حدوددوسال واندی از عمر مجلس میگذرد واین سومین فرصت است كه میتوانم حرف بزنم گرچه در نوبت اول سئوال كردم پاسخ نشنیدم ودر نوبت دوم نصیحت كردم و چهها شنیدم، حال نمیدانم چه كنم! به قول شادروان قیصر امین پور :حرفها دارم اما بزنم یا نزنم - چه كنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم از ازل تا به ابد پرسش آدم این است دست بر میوه ممنوعه حوا بزنم یانزنم؟ پس با تفالی در دل شب ماه رمضان خلوت گزیدم وبا پیردرون مشورت نمودم شب در دل خویش جستجویی كردیم در اشك دوباره شستشویی كردیم این بار به جای گفتگو با دگران با خویش شدیم وگفتگویی كردیم حاصل این گفتگو را ارایه مینماید تا چه قبول افتد و چه درنظر آید گفتم : امسال چه باید كرد ؟ گفت : همت بلند دار كه مردان روزگاز از همت بلند به حایی رسیده اند صبر وظفر هر دو دوستان قدیمند در اثر صبر نوبت ظفر آید گفتم:به نظر شما انتفاد ار مسئولین اشكال دارد ومرتب باید از انها تعریف وتمجید نمود. گفت: امام راحل فرمودند انتقاد بلكه تخطئه یك هدیه الهی است. گفتم :هزار پرسش و اما دارم. گفت :هزار خواهش و آیا- هزار چون وهزاران چرا- هزاران شاید وباید-هزار حرف نگفته -هزار راه نرفته -مگر تو ای همه هیچ -مگر تو نقطه پایان بر این هزار توانی بگذاری كه ثابت كنی كه تو- تویی ! گفت: روز گار را چگونه میگذرانی ؟ گفتم: این روزها كه میگذرد شادم -زیرا یك سطردر میان آزادم- ومیتوانم هرطور وهر كجا دلم خواست جولان دهم البته در بین دو خط - گر چه برخی با فشار میخواهند دو خط را یكی كنند. گفت : در استان چهار محال وبختیاری چه خبر ؟ گفتم :مسئولین میایند ومیروند ومردم با این امید كه شاید اینده بهتر از گذشته باسد باز هم منتظر اینده می مانند غیراز این چه كاری از مردم ساخته است البته آنها كه با بند "ش"میآیندة زحمت میكشند و آنان كه با بند "پ" میآیند زحمت میدارند. گفت :مگر مردم استان چهار محال وبختیاری چه میخواهند. گفتم :مردم سهم اضافهای نمی خواهند انتظار دارند درآمد سرانه -رفاه نسبی -نرخ بیكاری وسایر شاخص ها دراستان برابر میانگین كشوری باشد آیا انتظار بالایی است ولی وقتی درامد سرانه حدود نصف میانگین ونرخ بیكاری 5درصد بالا تر از میانگین است پدر ومادرهابا اشتغال وازدواج فرزندشان چه كنند؟ آیادرخواست مردم حاشیه زاینده رود برای عدم واردات هلواز تركیه ومراجعین به ادارات وبانكها دركاهش كاغذ بازی ورعایت قانون در استخدامها وحقوق معلولین و گلایه ازگرانی احناس وهزبنه زندگی درخواست زیادی است. صرفنظر از تبعیضهای آشكاری كه میبینند ولی صدایشان به جایی نمیرسد! ایا كسی باور میكند در كشوری كه حتی برای مناطق كویری مشكل آب اشامیدنی حل شده در استان پرآب چهار محال وبختیاری با تانكر برای روستاییان آب ببرند. آیا در حالی كه از اكثر استانهای كشور راه اهن عبور میكند در خواست مردم برای عبور راه آهن از مركز استان غیر منطقی است؟اگر مردم میپرسند چرا جاده خوزستان كه قسمتی از جاده ابریشم است مسدود شده و آنرا احیا كنید انتظار زیادی است؟ در حالیكه در كشور شهرستانهای زیادی با 30یا 40هزارنفر تشكیل شده آیا در خواست مردم سامان وبن ولارو فرخشهر برای تبدیل شدن به شهرستان وبخش انتظار بالایی است ایا انتظار مردم برای اجرایی شدن طرحها وپروژهای مهم باقیمانده از سه سفر استانی هیات دولت بیجاست. گفت: مجلس را چگونه تصویر میكنی؟ گفثم :انگار حباب را تماشا كردم یا رقص سراب را تماشا كردم، رندی گفت: درپرده نه طرحی بودو نه لایحهای. انگار كه قاب را تماشا كردم گر چه برخی حرمت قاب را هم شكستند گفت:چرا شما نمایندگان دردمندانه درد مردم رابیان نمیكنید. گفتم:دردهای من جامه نیستند تا زتن درارم -یا نعره نیستند تا زنای جان برارم -دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست ولی درد مردم زمانه است شعاع دردمرا ضربدر عذاب كنید مگر مساحت رنج مرا حساب كنید بلاغت عم من انتشارخواهدیافت اگركه متن سكوت مراكتاب كنید گفتم :عامل هلاكت ونجات انسان چیست؟ گفت: كبروحرص وحسد عامل هلاكت وتواضع به هنگام دولت-عفودروقت قدرت وخونسردی به هنگام غضب عامل نجات است گفتم: مگر نه این است كه اخلاق جاده مدیریت است وعقلانیت مركب مدیران گفت:امابرخی تازه بدوران رسیده با ماشین اخرین سیستم در جاده سنگلاخ و مالرو میتازند وبرخی سوار برالاغ در اتوبان عمر میگذرانند و سد دیگران میشوند گفتم:بدترین مردم در روز قیامت كیست؟ گفت: كسانی كه مردم در دنیا آنها را احترام می كنند تا از شر آنها در امان باشند گفتم :اخبار تازه را شنیدهای؟ گفت: وضع هوا خراب است از سقف كاذب باران هستهای میبارد شرق وغرب باهربهانهای عتیه انسانیت وخدا جویی صف آرایی میكنند با این همه خبر در عصر شب- درعصرخستگی درعصرخواب وخلسه وخمیازه درعصراخرین خبرتازه درروزنامه عصر-در30/20 درvoa وbbc خبری نیست كه نیست گفتم:نظرشما راجع به دیروز- امروز- فرداچیست؟ گفت:خوشبختی ما درسه چیز است تجربه ازدیروز-استفاده ازامروز-امیدبه فردا- ولی ما باحسرت دیروز- اتلاف امروز- ترس از فردا زندگی را تباه میكنیم گفت :راستی به چه جرمی دفتر شما را آتش زدند؟ گفتم: جرمم این بود من خودم بودم جرمم این است من خودم هستم باهمان نام وهمان امضا وهمان شماره تلفن درخط امام وانقلاب . مثل همیشه ساكت آرام هرچند هنوزمسولین پاسخی ندادهاند گرچه وقتی امثال آقای خاتمی در محافل وتریبونها بدون جرم محاكمه میشوند تكلیف دیگران روشن است گفتمش نقاش رانقشی بكش اززندگی/با قلم نقش حبابی برلب دریا كشید گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابكش/عكس حیدردركنار حضرت زهرا كشید گفتمش برروی كاغذعشق راتصویر كن/دربیابان بلا تصویری ازسقا كشید گفتم :جهان سوم كجاست؟ گفت: جایی است كه هركه بخواهدمملكتش را آباد كند خانهاش خراب میشود و هركه بخواهد خانهاش را آباد كند بایددر تخریب مملكتش كوشش كند درجهان سوم دویدن سهم كسانی است كه نمیرسند و رسیدن حق كسانی است كه نمیدوند. گفتم: زمانه عجیبی است در این زمانه كه هیچكس خودش نیست و غبار فتنه و تملق و چاپلوسی جلو روشن شدن حقایق را گرفته چه باید كرد گفت :خوشا چون سروها استادنی سبز /خوشا چون برگها افتادنی سبز خوشا چون گل به فصلی سرخ مردن /خوشا در فصل دیگرزادنی سبز برای هر دریچه سهمی از نور /لب هر پنجره گلدانی از سبز گفتم : التماس دعا گفت:كوله بارت بر بند/شاید این چند سحرفرصت اخربا شدكه به مقصدبرسیم/ بشناسیم خداراوبفهمیم كه یك عمر چه غافل بودیم /میشوداسان رفت میشود كاری كردكه رضا باشداو/ای سبكبال دراین راه شگرف در دعای سجرت/درمناجات خدایی شدنت هرگزازیاد مبر /من جامانده بسی محتاجم
امروز:یک منبع نزدیک به دفتر رئیس جمهور سابق کشورمان خبر منتشر شده از سوی برخی رسانههای خاص در خصوص دیدار سفیر انگلیس در تهران با خاتمی را تکذیب کرد. به گزارش پارلمان نیوز، وی گفت:« هرگونه دیدار و تقاضای دیدار سفیر انگلیس با جناب آقای خاتمی تکذیب میشود و این خبر دروغ است.» از هفته گذشته برخی محافل بحرانساز و خودسر که حیات خود را در بحرانسازی و ایجاد فضای بدبینی و التهاب میبینند تصمیم گرفتند دور جدید پروژه تخریب سیدمحمدخاتمی را با انتشار اخبار دروغ در برخی رسانههای خاص کلید بزنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر