هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

Latest News from Norooz for 08/22/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



من دکتر میردامادی را پیش تر می شناختم ؛ اما هرگز با او روبرو نشده بودم . او در ذهن معیوب من ؛ یکی از کسانی بود که نه ایران را و نه آینده ی آن را ؛ دوست ندارد . ظاهرا باید این ذهن معیوب ؛در زندان ترمیم می شد . در جایی که آدمها ذات خود را ” رو” می کنند . و یا فرصت برای ابراز آن ذات پنهان ؛ نسبت به بیرون از زندان ؛ فراهم تر است .

دوسه روز در بند ۲۰۹ زندان اوین به اعتصاب غذای سختی فرو رفتم . بیشتر بخاطر نحوه ی برخورد نگهبانان بند ؛ که نوشته های مرا ربوده بودند و در برابر اعتراض های من ؛ که تنها خواستار دیدار با افسر نگهبان بودم ؛ در کمال خونسردی ؛ و پنج نفره ؛ مرا از زمین بلند کرده و بر زمین گرم سلول کوفته بودند .

خبر ضربه ای که به سرم خورده بود و دید چشمانم را تار ساخته بود و خراش هایی که به کتف و بازویم نشسته بود ؛ به بیرون از زندان درز کرد و مسئولان زندان را متوجه حضور من در جایی کرد که نباید آنجا می بودم . آنان با شتاب نگاهی به تبصره ها و بندهای خاک خورده ی قانون خود انداختند و دیدند فلانی با وجود آن که رای محکومیتش در دادگاه صادر شده اما هم چنان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات است .

خلاصه این که شبانه و با هزار منت مرا به بند عمومی منتقل کردند . در آنجا به دوستانی برخوردم که تماشای جمال مبارک آنان ؛ حال ناخوش مرا جلا بخشود . مثل : حمزه کرمی ؛ مثل : مجید توکلی ؛ مثل : سید حسین مرعشی ؛ مثل عماد بهاور ؛ مثل : محمد رضا رجبی ؛ مثل : آرمان رضا خانی . و خیلی های دیگر .

دو روز از حضورم در بند عمومی (اندرزگاه هفت) نمی گذشت که جمال مبارک دکتر میردامادی را دیدم که در کت و شلواری بسیار شیک و چمدانی سفری در دست ؛ بی های و هوی به همان سالن پنج – که ما آنجا بودیم – داخل شد . خبر ورود او زود در میان همه پیچید و شادمانی ما را مضاعف کرد . او را در اتاق آقای مرعشی اسکان دادیم . در این بند ؛ که عمدتا به زندانیان مالی تعلق دارد ؛ حضور هفت هشت ده نفر زندانی سیاسی خالی از لطف نبود . تختی را بچه های مالی ؛ بزرگوارانه برای دکتر میردامادی خالی کردند و او درست در مقابل تخت آقای مرعشی خانه کرد .

ظاهرا در عروسی یکی از پسران آقای میردامادی ؛ عکسی از سران فتنه ؛ آن هم با چهره هایی خندان در اطراف یک میز ؛ کام دوستان را تلخ کرده و او را که در مرخصی به سر می برده ؛ به زندان باز آورده بود .

دکتر میردامادی یک گل است . من به جرات می گویم : فردی چون او ؛ یک نقطه ضعف کوچک اگر در پرونده داشت ؛ وزارت اسلامی اطلاعات ما ؛ آن را تا خود خورشید بالا برده بود . مشکل بزرگ دوستان اطلاعات ما در این است که نقطه ضعفی از این گل دوست داشتنی نیافته اند . و شاید علت این که جرایمی چون : اقدام علیه امنیت ملی ؛ شرکت در راهپیمایی غیر قانونی ؛ تبانی و مشارکت علیه نظام ؛ و اتهاماتی که در غرب کافر ؛ همگان را به غش غش خنده وا می دارد ؛ در این یک سال و چند ماه گذشته سرزمین ما ؛ مظهریت مضاعف پیدا کرده ؛ در این است که مدرکی و سندی که محکمه پسند باشد ؛ در اختیار دوستان نیست و آنان برای زندانی کردن و چزاندن مخالفان بالاخره به لطایفی باید دست ببرند و قوانینی خلق کنند.

دکتر میر دامادی را فردی فهیم ؛ صبور ؛ مطلع ؛ صاحب تحلیل های درست ؛ دوستدار وطن ؛ مسلمان ؛ دوستدار انقلاب و سرنوشت آن ؛ و یک پدر و مشاور خوب و موفق یافتم . ایکاش ما را آنچنان رشدی بود که از مردان صاحب تجربه ی خود ؛ گرچه مخالف ما ؛ بهره می بردیم .

متاسفانه ما ؛ در این افسوس بزرگ باید همچنان بگدازیم که چرا با برآمدن یک جمعیت سیاسی ؛ جمعیت های با تجربه ی دیگر ؛ به قهقرا رانده می شوند ؟ شاید این خصلت کشورهای رده ی چندم جهان سوم است که مردان سیاست ؛ هنوز به بلوغی از رشد دست نیافته اند که از انرژی رقیب ؛ برای توسعه و ترقی جامعه و منافع ملی آن بهره ببرند .

دکتر سید محسن میردامادی ؛ دوستی پرانرژی ؛ و صاحب نظر در میان ما است . او ؛ قد کوتاه خود را با قدم های ریز و تند خود جبران می کند و در پیاده روی ؛ همیشه این ما هستیم که باید بدویم و به او برسیم . او به شش سال حبس و ده سال محرومیت از حضور رسانه ای و سیاسی محکوم شده است . اما به گمان من ؛ این جامعه ی محتاج و کم خرد ما است که خود را به بی نیازی از تخصص او محکوم کرده است .

یک روز به دکتر سید محسن میردامادی گفتم : بزرگوار ؛ دعا کنیم خدای خوب ؛ این روزهای زندان مارا به حساب کفاره ی گناهان ما رقم بزند . روزهایی که خلاف و گناه و بی عدالتی را دیدیم و به امید آینده ای بهتر و مصلحتی نافرجام ؛ سکوت کردیم و از کنارهمه ی آنها گذشتیم . و او ؛ سری به تاسف تکان داد و سخن مرا تایید کرد .

محمد نوری زاد – هجدهم خرداد سال هشتاد و نه – زندان اوین – اندرزگاه هفت

اکنون دکتر سید محسن میردامادی در بند ۳۵۰ زندان اوین ؛ زندانی است . در کنار یک صد و پنجاه نفر زندانی دیگر که هر کدام در جایگاه خود یک میردامادی بزرگ هستند . بی هیچ گناه ؛ و بی هیچ چشم اندازی از سلامت قانون .

۸۹/۵/۲۷

پانوشت: هم اکنون دکتر میردامادی در بند ۳۵۰ اوین بسر می برند و از مکان فعلی جناب دکتر نوری زاد که بدلیل نامه آخر ایشان به رهبری ۲ روز است به اوین بازگشته اند خبری در دست نیست.


 


بسم الله الرحن الرحیم

اللهم اجعلنی من المتوکلین علیک وجعلنی فیه من الفائزین لدیک واجعلنی فیه من المقربین الیک، باحسانک یا غایة الطالبین

عریضه ششم در دهم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

 

سلام آقای دادستان

امروز شنبه دهم ماه مبارک،  اولین روز هفته و روز وعده داده شده برای تماس های تلفنی زندانیان سیاسی بند 350 با خانواده هایشان است. ما که هنوز گوش به زنگیم از بس که به مسئولان نظام و به قول و گفته هایشان اطمینان داریم بقیه را نمی دانم آیا برایشان تماسی حاصل شده یا نه و آیا مثل ما امیدی برایشان باقی مانده یا به شنیدن وعده های کذب عادت کرده و می شنوند و آرام و بی اعتنا می گذرند. ما اما به هرکس که تلفنی و حضوری سراغی از همسرجان گرفته گفته ایم که قولی مبنی بر برطرف شدن منع تلفن، بعد از جریان اعتصاب غذای جوانان دربند به دلیل بی حرمتی مأموران زندان و ایجاد اختلال و نابسامانی در ملاقات ها، داده شده و حالا نه تنها من و خانواده تاجزاده و زندانیان سیاسی دیگر این بند بلکه همه کسانی که در جریان این وعده هستند، منتظرند تا ببینند در ماه رمضان ماه خدا و ماه حضور بندگان در محضر پروردگار رحمان در حال امساک از گناه، آیا وعده کذب آن هم از طرف مسئولان نظامی که پسوند متبرک اسلامی را هم یدک می کشد چه حکمی دارد؟

آقای دادستان

من در روزهای شکوه و حماسه انقلاب اسلامی نوجوان بودم اما خوب یادم هست که همه آرمان ما نفی ظلم و ستم و بدی بود. بدی هایی که ما به گناهان صغیره و کبیره تقسیمشان می کنیم و دیگران نام دیگری بر آن ها می گذارند. اما بدی بدی است در همه جای عالم و در هر زمان و مکان. شما آن روزها چندساله بودید و در این زمینه چه خاطراتی دارید؟ شما که باید بیش از من منابع و متون فقهی را مطالعه کرده باشید در مورد حکم دروغ آن هم توسط کسانی که تکلیف و وظیفه ای افزون از شهروندان عادی برعهده دارند، چه می دانید؟ آیا دروغ مصلحتی برای آرام کردن مردم و یا فریب مردم و ذی حقان و یا زمینه سازی برای خشونت و سرکوب در جایی مجاز شمرده شده که ما از آن بی اطلاعیم؟ راستی به نظر شما قبح این گناه کبیره از چه زمانی در کشور اسلامی ما ریخته شد ؟ ما می دانیم و شما هم می دانید اما ظاهرا مصلحت اندیشی ها اجازه اعتراف صریح و مؤاخذه تابوشکنانی را که این چنین وقیحانه در ساحت دین ورود پیدا کردند، نمی دهد. باری ما می دانیم و شما نیز نیک می دانید و ما امورمان را به خدا واگذار می کنیم که «ان الله بصیر بالعباد»

آقای دادستان

امروز من در ششمسن روز بی خبری از همسرم که پرسشی بی جواب را برای خودم، خانواده و دوستان دور و نزدیک او باقی گذاشته ضمن این که سوال روزانه ام را در مورد علت عدم تماس رئیس ستادانتخابات دولت اصلاحات با خانواده اش و در بی خبری نگاه داشتن ما از وضعیت عزیز ارجمندمان تکرار می کنم، یک پرسش تخصصی هم از شما دارم. این پرسش برمی گردد به یکی از حوزه های مسئولیت پیشین شما یعنی دادگاه خانواده. من وقتی که پرپر زدن این کبوتران عاشق را در هجر یکدیگر این سو و آن سوی میله های آهنین زندان می بینم از خودم سوال می کنم چه کسی مسئول ویران شدن این آشیانه های کوچک خوشبختی است؟ سال گذشته هم در آغاز دادستان شدنتان یکی از مهم ترین انگیزه های من برای کوبیدن درب بسته اتاقتان طرح همین پرسش بود. بهاره هدایت ها، ژیلا بنی یعقوب ها، پرستو سرمدی ها، مهسا امرآبادی ها، مریم ها و ساراها و سایر زنان آزاده دربند و همسران جوان دیگر آزادگان دربند به چه جرمی باید از کانون گرم خانواده دور بمانند. زنان جوانی که با دنیایی از امید پای در خانه بخت گذاردند و داشتند این خانه سپید را شادمانه با گل های رنگارنگ امید و ایمان می آراستند. کدامین دست پلیدی این رخصت را یافت تا کانونی را که گرم و پرفروغ بود به خاکستر بنشاند ؟؟؟ آیا سرچشمه این رفتارهای غیرانسانی با اقدامات محیرالعقولی چون دست کاری در لایحه حمایت از خانواده و گنجاندن مواد زن ستیز و مردسالارانه چون ماده 23 و سایر موارد برخاسته از برتری جویی های غیرانسانی و غیر اسلامی یکسان نیست؟

من اینک به عنوان یک فعال حقوق زنان از شما می پرسم آقای دادستان

چگونه می توان آشیانه های خوشبختی را خراب کرد و مدعی تحکیم خانواده بود؟ آیا خانواده های آسیب دیده پس از کودتای انتخاباتی 88 آن مدل مورد نظر نظام اسلامی ماست که برخی عزیز از دست دادگانش دچار افسردگی و درماندگی و جانباز ماندگانش دچار مشکلات حاد و خانواده های زندانیان سیاسی اش، چه آنان که سرفرازانه بیرون هستند و چه آنان که تحت فشار و شکنجه مجبور به اعترافات کذب شده اند و چه آنان که هنوز حتی برای یک روز طی بیش از این یک سال به مرخصی نیامده اند،  دچار پژمردگی و اختلال در نظم و انضباط  زندگی شده اند. خاصه آن که آن به آن برای سامان دادن ه زندگیشان مانع تراشی و سنگ اندازی می شود. از شما می پرسم آقای دادستان شما که زمانی رئیس دادگاه خانواده بودید و مدعی حقوق پایمال شده زنان. امروز که بیش از یک ماه از انتخاباتی مسئله دار در کشورمان می گذرد وضعیت دادگاه های خانواده چگونه است؟ امروز آری امروز که غم نان و مسکن و بیکاری تنها جوانان در آستانه ازدواج را مورد هجوم قرار نداده بلکه خانه های پدری نیز آماج این تیرهای مسمومند و آمارهای دروغ همچنان از مناظره های انتخاباتی به این سو همراه با آب و هوای آلوده به مردم بی پناه کشورمان خورانده می شود. و هنوز دو دوتای آقایان ده تا و صدتاست و شکم گرسنه های ولی نعمت دیگر نای خندیدن به این گزافه های مضحک را هم ندارند. امروز آری همین امروز دعواهای خانوادگی بر سر چیست؟ امروز که مجلسیان باید مهم ترین معضل کشور اسلامیمان را که همانا تعدد زوجات برای شکم بارگان شهوت پرست است، حل کنند و مجوزهای قانونی را برای مدعیانی که از مخفی کاری خسته شده اند و می خواهند سرشان را بالا بگیرند و با افتخار زینت های زندگیشان زوجات و اموال و بنون را به رخ جوانان یک لاقبای گرسنه بکشند. اگر حالا که شما دادگاه خانواده را به سوی مقاصد عالی و متعالی ترک کرده اید و در پست های بالاتری برای آخرتتان بذر می کارید،  این مسئله به شما ربط ندارد، اما قطعا مسئولیت خانواده های زندانیان سیاسی که مضطرّ و درمانده مورد بی حرمتی کارمندان و مأموران دون پایه قرار می گیرند و روح و روانشان از این همه ظلم و ستم و خدشه دار شدن کرامت انسانی شان به درد آمده و چه بسا مشکلات جدی تری پیش رویشان باشد، با شما و همکاران قضائی شماست.

من با بازجو= کارشناس ها حرفی ندارم چون آنان تنها با گرفتن اعتراف از به قول خودشان متهم، تحت هرگونه شرایطی که الحمدالله دیدیم که حد یقف هم ندارد، حقوق می گیرند و ترفیع می گیرند و پاداش می گیرند و اگر خدای ناخواسته برخی از آنان بخواهند طبق شرع منورو اخلاقیات، رفتاری انسانی با زندانی داشته باشد (نمی انم شاید مثل این بازجویی ششم همسرجان ما) بلافاصله پرونده را از او گرفته به کانال دو می دهند همان خشن بداخلاقی که از نظام منحوس ستم شاهی تاکنون الگو برداری شده و حفظ شده و به شکلی نفرت انگیز ادامه دارد. خطاب من با قضات است. همان ها که حکم صادر می کنند به اعدام و حبس و شلاق. هم آنان که نمی دانم در کتاب هایی که خوانده اند و آموزش هایی که گرفته اند، موجوداتی را تحت عنوان «پدر» «مادر» «خواهر» «برادر» «همسر» «فرزند» می بینند ؟ و چیزی را تحت عنوان «خانواده» ارج می نهند یا این که فقط برای خوش آمد کسی یا کسانی حکمی آماده را امضا می کنند. آقای دادستان دست ما که به شما و همکارانتان نمی رسد لطفا از طرف خانواده ها از ایشان بپرسید: شما حالتان خوب است؟ حال خانواده محترم چطور؟ دماغتان چاق است؟ خوابتان آرام است و اجاق خانه تان گرم؟ باشد ما که بخیل نیستیم اما یادتان باشد در برابر هر قرص نانی که از تنور بیرون می آید، گرسنه ای آه می کشد و شما خانواده های زیادی را بی سرپرست کرده اید آقایان.

اجرتان با شهید محراب مولا علی (ع)


 


َسید مصطفی تاج‌زاده(متولد آذر۱۳۳۵ در تهران) از موسسین و عضو شورای مرکزی و دفتر سیاسی  جبهه مشارکت ایران اسلامی وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است. او در دولتمحمد خاتمی معاون وزیر کشور(عبدالله نوریو موسوی لاری)و سرپرست این وزارتخانه پس از استیضاح عبدالله نوری بود. او در دولتمیرحسین موسوی (۱۳۶۳تا ۱۳۶۷) معاون امور بین‌الملل وزیر ارشاد (محمد خاتمی) بود.

تاج‌زاده آذر ۱۳۳۵در تهران متولد شد. پدر و مادرش اصالتاً اهلهرند اصفهان بودند. پدرش بارفروش بود و در میدان تره‌بار تهران کار می‌کرد. خانواده او چه از سمت پدر و چه از سمت مادر همه به علمای معروف منتسببودند. مرحوم آیت الله فاضل هرندی دایی او بود.

مصطفی در سال ۵۴دیپلم متوسطه خود را اخذ کرد و در امتحان اعزام به خارج از کشور قبول شد. وی با ورود بهآمریکا ضمن تحصیل در رشتهمهندسی مکانیک، فعالیت‌های خود را در مسیر مبارزات سیاسی علیه حکومت پهلوی از طریقانجمن اسلامی کالیفرنیاپی گرفت و به همراهی تعدادی دیگرگروه فلق را تشکیل دادند و بخش‌هایی از این گروه با راهنمایی آیت الله  مرتضی مطهری در اردوگاه‌های گروه‌های فلسطینی درلبنان وسوریه تحت آموزش های چریکی قرار گرفتند. تاج زاده ۸مهر ۱۳۵۷پس از دیداری با رهبرانقلاب امامروح‌الله خمینی در پاریس، تحصیل را رها کرد و به ایران بازگشت. وی نماینده ویژه گروه فلقدر کمیته ویژه استقبال از امام انتخاب شد. پس از انقلاب گروه فلق با پیوستنبه شش گروه دیگرسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را ایجاد کردند. تاج زاده پس از آن به مدیریت کل مطبوعات و نشریاتوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد. با آمدن سید محمد خاتمی به وزارت ارشاد، وی جای خود را بهمحسن آرمین داد و در سال‌های ۶۳تا ۶۷به عنوان معاون بین‌الملل خاتمی در وزارت ارشاد فعالیت کرد.

پس از رحلت امام خمینی از سمت خود استعفا داد و برای تحصیل در رشتهعلوم سیاسی وارددانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. در کنکور سراسری کارشناسی ارشد سال ۷۱حائز رتبه اول کشور شد و با سررسیدن دوم خرداد 1376 فرصت آن را نیافت تا از پایان نامه اش برای اخذ دکترا دفاع کند. او از سال ۱۳۷۵در ستاد انتخابات خاتمی فعالیت کرد و همزمان عضو تحریریهعصر ما نشریه ارگانسازمان مجاهدین انقلاب بود. با پیروزی خاتمی در کنار عبدالله نوری دروزارت کشور به عنوان معاون سیاسی مشغول شد و پس از استیضاح عبدالله نوری و تا آمدنعبدالواحد موسوی لاری، سرپرست وزارت کشور شد.

همسر ویفخرالسادات محتشمی‌پور   دخترعموی علی اکبر محتشمی پور(وزیر کشور سابق) از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت است.

او در جریانرویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) یک روز پس از انتخابات بازداشت شد. و پس از تحمل نه ماه زندان، که چهار ماه آن در سلول انفرادی بوده است، بدون دریافت حکم از دادگاه و یا پرداخت وثیقه آزاد گردید. او در تاريخ بیست و ششم خردادماه هشتاد و نه نامه ای با عنوان « پدر، مادر ، ما بازهم متهمیم » خطاب به مردم نوشت واعلام کرد که برخی از سکوت ها یش در مقابل اقداماتی  که در دهه اول انقلاب برای سرکوب منتقدین و دگراندیشان انجام گرفت ، خطا بوده است.

تاج زاده پس از شکایت علیه مداخله سپاه در انتخابات سال گذشته و انجام کودتای انتخاباتی برپایه سخنان سردار مشفق همراه با شش تن از یاران همفکرش سخت تحت فشار قرار گرفت که انجام این شکایت را تکذیب کند یا به زندان بازگردد که اوبا ایستادگی بر سر شکایت در تاریخ 24 مرداد به زندان بازگردانده شد .

تاج زاده به تمام معنی یک فعال سیاسی و تشکیلاتی است و تمام زندگی خود را وقف تلاش برای رهایی کشور از دام استبداد کرده است . تلاش های فکری وقلمی او و وقت گذاری اش برای کارسیاسی با اقشار گوناگون به ویژه جوانان و دانشجویان از او یک چهره دوست و تاثیرگذار ساخته است و حضورش در هر مجلس و محفلی جمع را به پویایی وا می دارد .

ذهن جوال و تیز و تحلیگر تاج زاده از او چهره ای صاحب نظر و ماندگار ساخته است و پرونده زندگی کاری و سیاسی او نشان می دهد که در هرپست و مقام دولتی یا تشکیلاتی و مدنی بوده ، کارنامه موفقی از خود برجای نهاده است و به حق می توان گفت او از سرمایه های ارزنده کشور است که به ناحق و ظالمانه از طرف نیروهای اقتدارگرا و استبدادطلب مورد آزاد و ستم قرار گرفته است .

در این روزهای مبارک ماه رمضان به درگاه الهی برای آزادی تاج زاده و همه یاران و همراهان حنبش سبزدعا می کنیم و از خدا می حواهیم که یاری و نصرت خودش را برحق طلبان و عدالت خواهان فرود آورد و بساط ظلم و ستم را در کشورما و جهان در هم قرو پیچد .


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته