ندای سبز آزادی: مهدی کروبی در دیدار جمعی از علما، فضلا و طلاب قم گفت: ” حرمت شکنی و تعرض به مراجع و آیات عظام، ساختار شکنی است .. دخالت برخی از نهادهای امنیتی و نظامی در مسائل مربوط به حوزه بسیار نگران کننده است .. سخنان نابجا، بی محتوا و اعمال نسنجیده ای که در سیاست خارجی کشور اعمال می شود، تبعات سنگینی را برای نظام فراهم آورده است و روز به روز بر انزوای ایران در جهان می افزاید! ..”
به گزارش سحام نیوز جمعی از علما، فضلاو طلاب قم با حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی دیدار و گفتگو کردند. در ابتدای این دیدار صمیمی، میهمانان ضمن تقدیر و تشکر از مواضع اصولی و انقلابی مهدی کروبی در دفاع از مرجعیت و روحانیت شیعه، دغدغه ها و نگرانی های خود را در چندین بخش ارائه نمودند. میهمانان در سخنانی، دخالت نهادها و خطر سقوط استقلال حوزه از یکسو و احساس خطر برای آینده کشور را از سوی دیگر از جمله نگرانی های خود اعلام نمودند.
مهدی کروبی ضمن خوش آمد گویی، فرارسیدن ایام سوگواری و شهادت امیر المومنین حضرت علی (ع) را تسلیت گفته و قبولی طاعات و عبادات یکایک میهمانان را در این ماه و ایام عزیز و پر برکت از درگاه خداوند متعال مسئلت نمودند.
برای حفظ ارزشها کماکان ایستاده ایم
حجت الاسلام و المسلمین کروبی در ابتدای سخنان خویش با گرامیداشت یاد و خاطره امام و شهیدان انقلاب علی الخصوص شهیدان رجایی و باهنر فرمودند: ” وقوع انقلاب یک نعمت الهی بود که به دستان مردم فهیم و بزرگ ایران و به رهبری امام عزیز به ثمر نشست. ما همگی افتخار می کنیم که جزو این انقلاب و نظام هستیم و تمام همت و تلاش خود را برای سرافرازی انقلاب و نظام انجام داده و خواهیم داد و برای حفظ ارزشها کماکان ایستاده ایم. این انقلاب ماحصل وجود بی همتای امام، پشتیبانی و جانفشانی مردم و نقش برجسته و پیشروی روحانیت بوده که بواسطه وجود سرمایه ی عظیم شیعه بنام مرجعیت رقم خورده است. همه باید برای حفظ ارزشهای واقعی انقلاب بکوشیم. همه باید تلاش کنیم تا حرمت مرجعیت شیعه که در تمام مقاطع تاریخی ایران همچون دوران مشروطه درخشیده است و در تمامی نسل ها حضور معنوی و عبادی و سیاسی داشته، حفظ گردد.”
حرمت شکنی و تعرض به مراجع و آیات عظام، ساختار شکنی است
دبیرکل حزب اعتماد ملی در تاکید بر حفظ حرمت و جایگاه مرجعیت افزودند: ” اگر امروز به امثال بنده تعرض می کنند! مشکلی نیست. ما طلبه هستیم و جانمان را برای حفظ ارزشهای واقعی انقلاب و نظام در دست گرفته ایم. ما افراد سیاسی هستیم که فراز و نشیب های فراوانی را در راه رسیدن به آرمانهای امام و شهداء و خواسته های به حق و قانونی مردم می پیمائیم. از نظر بنده، اشکالی ندارد که به امثال ما متعرض می شوند. اما تعرض به مرجعیت شیعه به هیچ وجه پذیرفته نیست. حرمت شکنی و تعرض به مراجع و آیات عظام، ساختار شکنی است. نمی دانم چگونه است که برخی براحتی ساختار شکنی می کنند و قانون نیز گریبان آنان را نمی گیرد!!”
دستهایی در کار است تا ساختار شکنی علیه روحانیت و مراجع را باب کرده و از این راه به اهداف سیاسی خود نائل شوند!
رئیس مجالس سوم و ششم با تاکید بر آنکه برخی به دنبال باب کردن ساختار شکنی در نظام هستند، افزودند: ” در تمام فراز و نشیب های تاریخ تشیع، چنین بی حرمتی و ساختار شکنی علیه مراجع بی سابقه است! هجمه به بیت مراجع در قم چیزی نیست که بتوان از آن به راحتی و آسودگی گذر کرد. دستهایی در کار است تا ساختار شکنی علیه مراجع و روحانیت را باب کرده و از این راه به اهداف سیاسی خود نائل شوند!
ایشان در ادامه افزودند: ” باید هوشیار و مراقب بود و در مقابل توطئه ها ی عجیب که به نام انقلاب و نظام در حال انجام است، ایستادگی کرد. همه باید تلاش کنیم تا جایگاه و شان مراجع حفظ گردد. ”
استقلال حوزه در خطر است
مهدی کروبی در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر لزوم حفظ استقلال حوزه، گفت: ” این موضوع کاملا مشخص و شفاف است. امام نیز در این ارتباط با ظرافت و دقت بسیار عمل می نمودند تا مبادا بر استقلال حوزه خدشه ای وارد آید. ایشان با آنکه خود از مراجع تقلید بودند ولیکن در ارتباط با مسائل و قضایای مربوط به حوزه می فرمودند که مسائل را با علما مطرح و حل و فصل نمائید چرا که معتقد بودند بدلیل آنکه خارج از حوزه هستند و سمت رهبری را بعهده دارند نباید در مسائل حوزه دخالت کنند تا استقلال حوزه حفظ گردد.”
کروبی در ادامه افزود: ” دخالت برخی از نهادهای امنیتی و نظامی در مسائل مربوط به حوزه بسیار نگران کننده است. اگر با دخالتهای بی جا و غیر قانونی نهادهای نظامی، استقلال حوزه از بین برود، تبعات منفی و سنگین آن آینده شیعه را که تاکنون مایه ی افتخار بوده است را بر خواهد گرفت. حوزه و روحانیت باید مستقل بمانند تا بتوانند همچون گذشته نقش پر رنگ و پیشروی خویش را در مسائل مختلف جامعه بشری ایفاء و تقویت نمایند.”
امروز بیش از همیشه نیاز به یک دستگاه دیپلماسی قدر در عرصه ی جهانی داریم
مهدی کروبی، صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی نسبت به نگرانی بروز جنگ، گفتند: ” سیاست خارجی کشور بسیار ضعیف است. متاسفانه سیاست ماجراجویی و دشمن تراشی، جایگزین بهره مندی از کارشناسان و متخصصین سیاسی در روابط بین المللی شده است! امروز بیش از همیشه نیاز به دستگاه دیپلماسی قدر در عرصه ی جهانی داریم ولی متاسفانه شاهد سخنان نابجا، بی محتوا و اعمال نسنجیده ای در سیاست خارجه کشور هستیم که تبعات سنگینی را برای نظام فراهم آورده است و روز به روز بر انزوای ایران در جهان می افزاید! ”
وی در ادامه افزود: ” همه باید تلاش کنیم چنین حادثه ای (جنگ) رخ ندهد. البته در صورت ماجراجویی دشمنان، ملت ایران همچون گذشته حتی با حفظ مرزبندی های داخلی، از سرزمین مادری و کیان مملکت خویش دفاع و وارد صحنه خواهند شد. امید است که با تدبیر عقلا، هر چه زودتر چاره ای برای دستگاه دیپلماسی کشور اندیشیده شود تا بیش از این هزینه ی گزاف اعمال خام و نپخته! بر نظام و مردم تحمیل نگردد.”
گفتنی است در پایان این دیدار، میهمانان نماز جماعت را به امامت حجت الاسلام والمسلمین کروبی خوانده و در فضایی صمیمی روزه خود را با ایشان افطار نمودند.
ندای سبز آزادی: رسانه سبز ایران (رسا) با صدور اطلاعیه ی آغاز پخش برنامه های خود بر روی ماهواره را اعلام کرد. پیش از این همزمان با آغاز یکصد و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه، تلویزیون اینترنتی رسانه سبز ایران (رســا)، در روز جمعه ١۵ مرداد ١٣۸۹ روی خروجی وب قرار گرفت و امروز دهم شهریور ماه پخش برنامه های خود از طریق ماهواره را آغاز می کند.
گفتنیست این رسانۀ دیداری و شنیداری مستقل، توسط گروهی از فعالان جنبش سبز، با هدف "تحقق استراتژی جنبش سبز ملت ایران، یعنی آگاهی بخشی عمومی و ممانعت از دروغ" و در جهت انعکاس مطالبات برحق ملت ایران"، راه اندازی شده است. رسا در اطلاعیه خود آورده است « رسا برپایه یک وظیفه ملی و یکی از مبانی جنبش سبز "هرشهروند یک رسانه"، توسط بخشی از همراهان جنبش درجهت عملیاتی کردن راهبرد بنیادی آگاهی بخشی شکل گرفته است . دراین مسیر رسا تمام تلاش خود را برای بارتاب دادن مطالبات مردم و پیام رهبران جنبش بکارخواهد بست. لازم به ذکر است که رسا سخنگوی جنبش سبز نیست. بعلاوه رسا خود را تنها رسانه تصویری جنبش نمی داند و امیدوار است که رسانه های دیگر سبز هم به میدان آیند و شاهد تنوع رسانه ای همچون تکثر موجود در جنبش باشیم.»
متن کامل این اطلاعیه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است :
بیاری خداوند و درشب های گرانقدر قدر که تقدیر انسانها و ملت هارقم می خورد و با آرزوی اینکه تقدیر ملت ما درروزهای پیش رو، آزادی و رهایی از ستم و استبداد باشد، رسانه سبز ایران از سه شنبه شب 10 شهریور 1389 (برابر با 20 ماه مبارک رمضان 1431 و 31 آگوست 2010) پخش ماهواره ای خود را آغاز کرد. ضمن تشکر از استقبال و تشویق همراهان و نیز سپاس از انتقادات دریافتی یادآوری نکات ذیل را در آغاز کار ضروری می دانیم:
اول، رسا برپایه یک وظیفه ملی و یکی از مبانی جنبش سبز "هرشهروند یک رسانه"، توسط بخشی از همراهان جنبش درجهت عملیاتی کردن راهبرد بنیادی آگاهی بخشی شکل گرفته است . دراین مسیر رسا تمام تلاش خود را برای بارتاب دادن مطالبات مردم و پیام رهبران جنبش بکارخواهد بست. لازم به ذکر است که رسا سخنگوی جنبش سبز نیست. بعلاوه رسا خود را تنها رسانه تصویری جنبش نمی داند و امیدوار است که رسانه های دیگر سبز هم به میدان آیند و شاهد تنوع رسانه ای همچون تکثر موجود در جنبش باشیم. منشور ده ماده ای رسا راهنمای عمل ما در اداره این رسانه خواهد بود.
دوم، رسا با امکانات اندک و محدود ایرانی و در حد یک ساعت در روزراه اندازی شده است. اما دریافته ایم که انتظارات هموطنان از این رسانه بالاتر از توان فعلی ماست، از این رو از همین ابتدا از اینکه نمی توانیم پاسخگوی انتظارات متعالی شما باشیم عذر تقصیر داریم، اما چشم به دیده خطا پوش و همت والای شما سبزاندیشان بسته ایم، و انتظار داریم با کمک های مادی و معنوی شما این وظیفه را به وجه بهتری به انجام برسانیم. توسعه کمی و کیفی رسا مشروط به همراهی و کمک شماست و ما بعد از خدای متعال چشم به دست و دل ایرانیانی داریم که دل در گرو فردای بهتر و ایرانی آزاد، آباد و مستقل دارند . قطره های اندک کمک شما به این رسانه دریایی از اگاهی برای رهایی ایران از دام استبداد و خود کامگی می سازد و نوید رهایی می دهد. هرچقدر بیشتر در هزینه های سنگین این رسانه تصویری بیشتر کمک کنید برنامه های رسا به لحاظ کمی افزایش و به لحاظ کیفی ارتقا خواهد یافت. کمک های مردمی
سوم، وب سایت رسا – رسانه سبز ایران همزمان با اعلام موجودیت و ازابتدای راه اندازی، اقدام به پخش اینترنتی برنامه های روزانه شامل دوبخش خبری، گزارش، تفسیر، گزارش تصویری و مصاحبه با کارشناسان همراه با نماهنگهای متنوع تولید شده توسط هموطنان هنرمند نمود. در همین مدت کوتاه بسیاری از هموطنان عزیز تولیدات و نظرات خود را از طریق ایمیل ها و صفحه فیس بوک شبکه برای ما ارسال داشته اند که قطعا پشتوانه ای قوی برای تولیدات رسا خواهد بود. در چند روز اخیر نیز تیم فنی رسا امکان دانلود و مشاهده برنامه ها با اینترنت سرعت پایین را فراهم آورده است که در صفحه آرشیو برنامه ها در اختیار هموطنان عزیز، بویژه هموطنان داخل کشور قرار گرفته است.
چهارم، مطابق وعده ای که در بیانیه اعلام موجودیت ذکر شده بود (و با تاخیری چند روزه به دلایل فنی خارج از کنترل شبکه) اعلام می کنیم که تمامی هموطنان عزیز در ایران، خاورمیانه، اروپا و شمال آفریقا می توانند برنامه های تلویزیون رسا را در اولین قدم از روی ماهواره تل استار ۱۲Telstar 12)) مشاهده نمایند.
Telstar 12
Transponder 6, 15.0°W
Polarisation: Vertical
Frequency: 11527 MHz
Symbol Rate: 1630 MHz
FEC: 2/3
همچنین همزمان با آغاز به کار تلویزیون ماهواره ای، برنامه های این تلویزیون جهت دریافت هموطنان عزیز با سرعت های مختلف اینترنت و همچنین از طریق موبایل در وب سایت رسا در دسترس قرار خواهد گرفت.
قدم بعدی رسا ارائه برنامه ها بر روی سایر ماهواره ها خواهد بود که بی شک بدون حمایت مادی و معنوی هموطنان عزیز ممکن نخواهد بود.
لطفا ما را از پیشنهادات و انتقادات خود بهره مند فرمائید.
رسانه سبز ایران (رسا)
چهار شنبه 10 شهریور 1389
محمد علوی: شب نوزدهم ماه مبارك بود. شب قدر! تلويزيون در هال منزل روشن بود و من در اطاق، نماز ميخواندم. صداي نوحه خوان، كه بي محتوي ميخواند، روحم را خراش ميداد. يعني مرا ياد آن همكارشان ميانداخت كه گفته ميشود بازجوي زندان بود (و شايد هنوز هم هست) و الان در دفتر رهبري است و در پارهاي تشريففرماييهاي رسمي هم حضور دارد و در تلويزيون ديده ميشود. پس از خواندن آياتي از قرآن، عازم شدم. شنيده و خوانده بودم منزل دكتر پيمان مراسم احيا برقرار است. سالها است كه به خاطر مشغله، كمتر امكان شركت در جلسات منزل ايشان را مييافتم. رفتم. سخنران آمد. دكتر رجايي بود. شخصيت محجوبي كه به شدت مذهبي است. اين را دوستانش، كه با وي حشر و نشري دارند، اينجا و آنجا نقل ميكنند. حتما مقاومت طولاني در سلول انفرادي را نيز با اتكائ به همين روحيه به سر آورده است. او از قرآن سخن گفت، سوره قدر، و نيز آن را ارتباطي داد به سوره فلق. با الهام از برداشتهاي دكتر شريعتي، به مفهوم قدر، تفسير آن و تبديل شب تار تاريخي مردم به روشني روندهاي كه زيست جهان آدميان را تغيير ميدهد، گفت. و گريزي زد به ارتباط امام علي با اين ماه و اين شب. سپس، دو جوان پشت تريبون قرار گرفتند. اعلام شد كه فرازهايي از دعاي جوشن كبير را خواهند خواند و از حضار خواستند كه در پايان هر فراز با آنان همراهي كنند و خدا را با صداي بلند بخوانند. يكي دعا را به عربي ميخواند و ديگري ترجمه آن را. صداي آرام و خوش آهنگي داشتند و جلسه را تحت تاثير قرار داده بودند. 6 فراز از دعا را خوانده بودند. مجلس حالي پيدا كرده بود. خانمها، كه احساسات رقيقتري داشتند، با دستمال كاغذي صورتِ تر خود را پاك ميكردند. آقايان، متاثر شده بودند. ناگهان، چراغ اطاق روشن شد و مانع قرائت دعا شدند. همه از حال خوب خود بيرون آمدند. با پوزش از حضار اعلام شد كه، ماموران انتظامي بيرون منزلاند و اعلام كردهاند كه جلسه بايد تعطيل شود، فورا! والا، منزل مورد حمله قرار خواهد گرفت و تمامي حاضرين دستگير خواهند شد. گفتند كه منزل مهندس ميثمي نيز كه جلسه دعاي شب قدر داشت، مورد هجوم قرار گرفته و تعطيل شده است. از ميهمانان عذرخواهي كردند و خواستار ترك منزل شدند. خانم صاحبخانه، كه خود در سالهاي گذشته برگزاري مراسم دعاي پر سوزي را به عهده ميگرفت، رنگ به چهره نداشت و اشك ميريخت. شكايت ميكرد كه از حال معنوي خود بيرون آمده است. حاضرين نيز معترض بودند كه چرا، در منزلي كوچك و در ميان جمعي اندك، حتي اجازه سخن گفتن با خدا را ندارند؟ آنهم با خواندن دعاي جوشن كبير، كه در چنين شبهايي مرسوم است و اتفاقا آن شب كانالهاي 1و2و3 تلويزيون، به طور مستقيم خواندن همين دعا را از حرم امام رضا، حرم حضرت معصومه و نيز مهديه تهران پخش ميكرد. آخر چطور ممكن است كه قرائت اين دعا در حرم بزرگان دين و با شركت انبوهي از مردم روا باشد، اما در منازلي كوچك و با حضور دوستان صاحبخانهها، نه! آيا اينهمه دعوت مردم از طريق راديو و تلويزيون به مراجعه به جلسات و متون مذهبي، فقط به معناي انحصار در مرجع دعاست؟ به سخن ديگر، آيا مردم زماني مجاز به ارتباط با خدا هستند كه فقط از طريق كانال هاي حكومتي صورت گيرد؟
ناگهان ياد چند سال پبش افتادم. زماني كه مسعود دهنمكي هنوز هنرمند نشده بود، قراري هم نداشت كه اداي روشنفكران را درآورد و از حقوق ديگران، مثلا همكاران هنرپيشه خود، كه، به ادعاي او، به خاطر وي مغضوب و از دريافت جايزه جشنواره محروم شده بودند، دفاع كند. باز، در منزل دكتر پيمان جلسه اي بود و سالن مملو از جمعيت. ناگهان آرام، آرام جمعيتي چفيه بسته وارد شد. در آن ميان، دهنمكي و حاجي بخشي سرشناس بودند. خود را در ميان جمعيت جاي دادند. دكتر پيمان، بي اعتنا، سخن ميگفت. به ناگاه، دهنمكي از جاي برخاست. با صداي بلند سخن دكتر را قطع كرد و گفت كه بايد با وي مناظره كند. دكتر پيمان به آرامي گفت كه چنين برنامهاي در دستور كار نيست و به علاوه، تمامي رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري به طور انحصاري در اختيار شماست و مامحروم از آن. چرا بايد وقت محدود يك محفل خصوصي را دراختيار شما گذارد؟ وي اصرار ميكرد كه دكتر سروش نيز چون شما يكتنه سخن ميگويد و بايد با ما در اينجا مناظره كنيد. هنگامي كه وي نااميد از تحميل نظر خود شد، يك تنه نظرات خود را گفت و گفت و گفت! آن زمان، ده نمكي در حال رشد بود و شايد اواخر دوره حمله وي به افراد و مجامع بود لذا، با ذكر اينكه حزبالله اكنون ديگر حمله نميكند، بلكه در حال اخذ مدرك در سطح فوقليسانس و دكتري است، دوستان خود را فرا خواند تا با سينهزني و نوحه خواني، اما، آرام، جلسه را ترك كنند؛ و پس از لختي ايجاد دلهره، در ميان جمعي كه آمده بودند تا سخني از دين بشنوند، رفتند. البته، آن زمان نه كسي نامي از احمدينژاد شنيده بود و نه نامي از سوپروايزر وي، بهبهاني؛ نيز كسي از قصد دانشگاه امام حسين، كه در پي اعطاي مدرك به نيروهاي سپاه پاسداران است، خبر نداشت. بعدا شنيدم كه اداره كنندگان جلسه فورا به كلانتري محل اطلاع داده بودند، اما جالب آن كه ماموران با مشاهده آنان، محل را ترك كرده و بي اختياري خودرا در برخورد با آنان متذكر شده بودند. بگذريم از اين خاطرات تلخ گذشته! از همين مراسم ديشب بگويم.
از منزل بيرون آمديم. در مقابل در منزل يك سرهنگ، اما، موقر، با دو اتومبيل مامور نيروي انتظامي ايستاده بود. شنيدم برخي از حضار كه از منزل بيرون ميآمدند، به وي اعتراض ميكردند كه از چه روي از برگزاري مراسم دعا ممانعت كردهاند. او، مودبانه، پاسخ ميداد كه: "ما به احترام دكتر و براي محافظت از ايشان به اينجا آمدهايم، ماموريم و معذور، باسياست هم كاري نداريم." حاضران با قدرداني از ايشان راه خود ميگرفتند و ميرفتند. اما، چند لباس شخصي آنان را ميپاييدند و تلاش داشتند كه با رفتار خاص خود در آنان هراس ايجاد كنند تا هر چه سريعتر محل را ترك كنند.
ياد دهههاي پيش از انقلاب افتادم و حسينيه ارشاد. شنيده ام كه در چنين شبهايي، دكتر شريعتي در آنجا فرياد ميكشيد، ناله ميزد و سخنرانيهاي آتشين ميكرد. در مجموعه آثار ايشان نيز خواندهام. از علي انقلابي سخن ميگفت. اما، رژيم هرگز مزاحم او و آن جمعيت انبوه شنونده او نشد. رژيمي كه هرگز داعيه مذهب نداشت و جمعيتي كه بخش قابل ملاحظهاي ازآن، مستقيم عضو گروههاي فعال مبارزه عليه رژيم وقت بودند. اما اين رژيم، كه سياست خود را عين ديانت خود مي داند و مردم را مومن، انقلابي و پشتيبان خود، با اين حال چنين عمل ميكند. آيا موقعيت رژيم چنان شده است كه از گردهمايي مردمي اندك نيز بيمناك ميشود؟ آيا، واقعا، اگر هجوم شبانه به اين دو منزل نبود و اين جمعيت اندك فرصت مييافت كه بي سر و صدا دعايي بخواند و به منزل خود برود، براي رژيم بهتر بود يا اين كه خبر اين تهاجم دهان به دهان و سايت به سايت بچرخد و داخل و خارج از ايران، همه آگاه شوند؟ آيا طراحان اقتدارگراي هجوم شبانه، آگاه به شمار جمعيت و عادي بودن اين جلسات سالانه نبودند؟ آيا اين حمله شبانه را يك خبط سياسي ميتوان تلقي كرد؟
به نظر ميرسد كه چنين نيست. هدف طراحان اقتدارگراي حمله آن است كه به جامعه مدني ايران بگويد: همه تعطيلاند! در پي آن است كه اين معنا را القا كند كه رژيم هشيار است، هر گونه تحركي را زير نظر دارد، حتي جلسهاي كوچك در منزلي شخصي. و اين حمله بايد درس عبرتي براي آن خام خيالاني باشد كه به غلط ميپندارند كه رژيم نرم شده، اجازه ميدهد كه محافل خانگي باز به تدريج برقرار شود و مستقل از خواست حكومت، قرآن يا دعا بخواند، مردم را به مذهب، اما با برداشتي نو، دعوت كند، نگاه آنان را تغيير دهد و تفسيري غير حكومتي از دين ارائه دهد. اما، با ميدان دادن به اقتدارگرايان، رژيم باخته است، اين را نه فقط مردم معترض و منتقد، كه سران حكومت نيز ميگويند. آنجا كه، حتي سران نظامي رژيم خبر از هواداري فرماندهان عالي نظامي از جنبش سبز مردم ايران ميدهند. يا ديگر مقام ارشد نظامي گله ميكند كه مردم از كف خيابانها جمع شدهاند، اما انحرافات ( بخوانيد اعتراضات) آنها همچنان هست كه بايد آنها را هدايت (سياست)كرد. والسلام
ندای سبز آزادی: مختار اسدی، عضو کانون صنفی معلمان در کرج، پس از بیش از دو ماه بازداشت، روز سهشنبه نهم شهریور، از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش بامدادخبر، آقای اسدی که پس از تودیع وثیقه آزاد شده، 44 روز از زمان بازداشت خود را در سلول انفرادی به سر برده است.
مختار اسدی روز هفتم تیرماه و پس از تفتیش منزلش توسط نیروهای امنیتی در کرج بازداشت شد. و پیش از بازداشت اخیر، دو سال تبعید را به دلیل فعالیتهای صنفی پشت سر گذاشته بود.
ندای سبز آزادی: به گزارش منابع خبری * در آستانه شب های قدرو جهت جلوگیری از هر گونه برنامه احیا وعزاداری توسط حامیان جنبش سبز، حضور گسترده نیروهای امنیتی وانتظامی دراطراف منزل عبدالله نوری ،خیابان ها و کوچه های منتهی به منزل عبدالله نوری را به پادگانی از نیروهای امنیتی ، انتظامی و لباس شخصی تبدیل کرد
پس از کودتای 22 خرداد 88 و نیزبعدازبرگزاری افطار سبز توسط عبدالله نوری که تحلیل گران سیاسی درایران آن را گردهمائی بزرگ وحدت وانسجام رهبران و فعالان سیاسی جنبش سبز در دفاع از حقوق مردم نامیدند ، با توجه به نقش وحدت بخش و موثر عبدالله نوری میان نخبه گان دانشگاهی ،احزاب و گروه های سیاسی ،ارتباط نزدیک وی با علما ، مراجع وبیوت آیت الله خمینی و آیت الله منتظری،ارتباط و همفکری منسجم و منظم وی با فعالان و رهبران جنبش سبز، حاکمیت انحصار طلب و اقتدار گرا تمام رفت و آمد ها و دیدارهای عبدالله نوری را زیر نظر گرفته تا شاید به این طریق بتواند از نقش و جایگاه منحصر به فرد وی در جنبش سبز و اصلاحات بکاهند
عملکرد عبدالله نوری در دوران اصلاحات چه در دوران وزارت کشور و چه در دوران مدیریت روزنامه خرداد و چه دردفاعیات خویش(در کتاب شوکران اصلاح گردآوری شد) دردادگاه تاریخی خود نشان میدهد حتی یک لحظه در دفاع از حقوق مردم درنگ نمی کند و با پازدن برتمام فرصتهای دنیوی و مقام های و مناصب ، حتی فرصت رسیدن به جایگاه ریاست مجلس ششم ، حاضر به چشم پوشی نسبت به دفاع ازحقوق مردم نشد و سالها در کوران اصلاحات به همین جرم یعنی دفاع از حقوق و آزادی های پایمال شده ی مردم در زندان اوین روزگار گذراند
باز هم دعوا. باز هم نمایش استیضاح. باز هم شکافی که محصول نتوانستنهای دولتی نامشروع است. دولتی که نمی تواند، چون ناکارآمد است. چون کلکسیونی از مدیران فرومایه ای است که درایت و تدبیر و خلاقیتشان تنها به " بله قربان گو" یی شان خلاصه می شود.
این بار اما نکته باریکتر از مو اینجاست که آقایان حالا که کفگیر صلاحیتشان به ته دیگ خورده است دفاعیات و راهکارهای دولت اصلاحات، که سرانش حالا یا در زندانند و یا متصوف به " فتنه " را سپر بلای خود ساخته اند.
خودتان ملاحظه بفرمائید: " اگر در دو دهه گذشته كه دولت بارها در چارچوب برنامه هاي اول تا چهارم توسعه افزايش تدريجي قيمت انرژي رخ داد، شاهد همكاري نمايندگان مجلس با دولت مي بوديم و قيمت ها به تدريج افزايش مي يافت و منابع لازم براي تكميل سدها، طرح هاي نيروگاهي، اصلاح ساختار نيروگاه هاي توليد برق، طرح هاي آب و فاضلاب و... تامين مي شد، امروز نه تنها وزارت نيرو با بدهي پنج هزار ميليارد توماني به پيمانكاران صنعت برق، طرح هاي نيمه تمام سد سازي و نيروگاه هاي برقابي و... مواجه نمي شد بلكه به اندازه كافي منابع لازم براي طرح هاي آب و فاضلاب، آبرساني كشاورزي و... را در اختيار داشت و كشور پهناور ايران با اين همه مزيت آب و كشاورزي و توليد انرژي، شرايط بهتري را سپري مي كرد. "
نه نه اشتباه نکنید. این حرفها را نه یکی از وزرای سابق دولت خاتمی یا هاشمی که سایت رجاء نیوز منتشر کرده است. همان سایتی که شیفتگی مجنون وارش به رئیس دولت کودتا زبانزد عام و خاص است. کوتاه هم نمی آید. ادبیاتش آنقدر اصلاح طلبانه است که نگو! نویسنده این سایت در ادامه تحلیلش بی آنکه اشاره ای به کوتاهی های دولت نهم در اجرای برنامه چهارم بکند تمام تقصیرها را به گردن نمایندگان مجلسی می اندازد که به زعم خود اقتدارگرایان " فهرستش را آقا امام زمان امضا کرده بود. " آنجا که می نویسد: "نمايندگان مجلس بايد از خود و همكاران خود در دوره هاي قبلي مجلس سوال كنند كه چرا با طرح هايي مانند تثبيت قيمت ها، مانع از اجراي برنامه چهارم و افزايش تدريجي قيمت انرژي در دوره ها و سال هاي اخير شدند. "
دروغهایی که آشکار می شود
نویسنده فراموشکار البته یادش می رود که بنویسد همین اقتدارگرایان در آن زمان " طرح تثبیت قیمتها " را " عیدی بزرگ مجلس اصولگرا " به مردم ایران خواندند و سعی کردند با عوامفریبی مانع از اجرای طرحهای دولت اصلاحات و افزایش منطقی قیمت حامل های انرژی شوند و حالا که کار از کار گذشته و بی کفایتی نمایندگانی که ملاک انتصابشان اطاعت کورکورانه از " مقام معظم " بود، از یک طرف و نامشروع بودن و فرومایه بودن دولت کودتا از طرف دیگر، موجب به بن بست رسیدن پیکر نیمه جان صنعت تولید برق در ایران شده است، برای گریز از قبول مسئولیت این همه مصیبتی که بر گرده نحیف صنعت تولید انرژی در ایران انباشت می شود، به جان هم افتاده اند و این تقصیر را برگردن آن می اندازد و آن تقصیر را بر گردن این.
جای سئوال اینجاست که نمایندگان خواهان استیضاح تا حالا کجا بوده اند؟ مگر همین ها نبودند که به فرموده " ولی امر " شان چشم بسته وزرای پیشنهادی دولت کودتا را تائید صلاحیت کردند؟ چرا همان زمان که داد کارشناسان درآمد که احمدی نژاد و دار و دسته اش با سیاستهای غلط و غیر اصولی صنعت برق کشور و به تبع آن تمام صنایع تولیدی ایران را نابود کرده اند، صدایشان درنیامد و سکوت کردند؟ چه شده است که حالا یادشان افتاده باید وزیر نیرو را استیضاح کنند؟ دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟
اگر از محمود احمدی نژاد بپرسید می گوید مملکت بر وفق مراد می چرخد و آنها که سیاه نمایی می کنند " یک مشت یاوه گوی بی سر و پا " بیشتر نیستند. حتی مقام عظمای ولایت هم بارها بر کارامد بودن دولت و نظام تاکید کرده است. نمونه اش حرفهای " ایشان " که در باب دولت منتصبشان " فرموده اند " : " خدا را شكر ميكنيم كه اين دولتي كه اكنون سر كار است، دولت كار است، دولت كار، دولت خدمت، ملّت هم همين را ميخواهد؛ مرداني كه آستين را بالا بزنند، كمرخدمت به اين مردم را ببندند. "
پس چطور می شود که یک دفعه دبير سنديكاي صنعت برق ايران، کمی پرده دروغ را بالا می زند و شرايط صنعت برق ایران را " مخاطره آميز " توصیف می کند؟ چطور می شود که " حميدرضا صالحي " ضمن اشاره به كسري بودجه 5300 ميليارد توماني وزارت نيرو در سال 88، اذعان می کند که " 3300 ميليارد تومان از اين رقم، مربوط به مطالبات شركتهاي عضو سنديكا بوده كه با توجه به پرداخت 400 ميليارد تومان به شركتها 2900 ميليارد تومان از مطالبات شركتها پرداخت نشده باقي مانده است. " و در ادامه حرفهایش وضعيت شركتهاي فعال صنعت برق را بحراني دانسته و تصريح می کند که " عدم چاره انديشي براي بحران مالي كه گريبانگير اين صنعت شده است، به طور قطع به ايجاد مشكلات بسيار عديدهاي منجر خواهد شد که یکی از آنها احتمال بیکاری 900 هزار نفر از شاغلین این صنعت و صنایع وابسته با آن خواهد بود. "
بحران در صنعت برق یا بی تدبیری نمایندگان
مگر دولت منتصب، دولت کارآمد نبود؟ این چه کارآمدی است که نماینده مجلس اصولگرای هشتم هم به ناکارآمدی آن معترف است و در این درباره می گوید: " براي اينكه برق به استانهاي ديگر برسد، برق خوزستان را قطع ميكنند و وقتي علت قطع برق خوزستان آنهم در شرایطی که دمای هوا بالای 50 درجه است را از مسئولان جويا ميشويم، ميگويند چون برخي نيروگاهها از مدار خارج ميشوند، براي رفع كمبودها مجبوريم برق استان خوزستان را قطع كنيم! "
اقتدارگرایان تصورشان این بود که اگر قوای کشور توسط یک جریان سیاسی اداره شود ( ولو با کودتای انتخاباتی و کشتار و زندان کردن منتقدین و معترضین ) به کارآمدی نظام کمک بیشتری می کنند اما پنج سال است که تمام قوای کشور در اختیار یک جریان سیاسی قرار دارد و جریانهای دیگر عملاً از همه چیز محروم شده است. خوب است اقتدارگرایان مستبد ارزیابی کنند و ببینند که چقدر برای در قدرت ماندن منابع را هزینه کرده اند؟ و چقدر با مخالفتهای سیاسی و غرض ورزی های شخصی از جیب بیت المال هزینه کرده اند که حالا باید برای جبران مافات به همان ادبیات و اصول و استدلالی رو بیاورند که اصلاح طلبان از آن دفاع می کردند. باید از آقایان پرسید با آن لجبازیهای کودکانه درعالم سیاست که عنوانش را " عیدی اصولگرایان به ملت " اش نامیدند چه دستاوردهایی داشته اند؟ و ای کاش فقط همین بود. باید از آقایان پرسید آیا در بخشهای مختلف اعم از سیاست داخلی، اقتصادی، بین المللی و ... کوته بینی های سیاسی تان برای مردم ایران سود و سرمایه ای داشته است؟
البته اغلب کارشناسان سیاسی و اقتصادی معتقدند که اگر نمایندگان شایسته ای بر کرسی مجلس تکیه زده بودندکه ملاک انتخابشان نه " التزام عملی " به این و آن که التزام عملی به منافع و مصالح ملت بود و وکیل المله بودند نه وکیل الدوله اساساً چنین دولتی بر مصدر کار نبود.
گرچه آنان که باید بشنوند سالهاست که گوششان دچار ناشنوایی مزمن شده است و تا حاصل پشتیبانیهای لجوجانشان از فرومایگان بر سرشان آوار نشود نخواهند فهمید که در چه غرقابی به خواب رفته اند. که از قدیم گفته اند: " شنیدن کی بود مانند دیدن! "
ندای سبز آزادی: منوچهر متکی، وزير امور خارجه جمهوری اسلامی ايران در گفتوگو با مجله اشپيگل، چاپ آلمان، از وضعيت حقوق بشر در ايران دفاع کرد.وزير امور خارجه ايران در اين گفتوگو در باره سنگسار سکينه محمدی آشتيانی، اعدامها در ايران و مجازات معترضان به نتايج انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری، اظهارنظر کرد.
وی در اين گفتوگو در باره انتخابات بحثبرانگيز اخير در ايران با تائيد نتايج آن و اين که «۲۵ ميليون نفر به محمود احمدینژاد رای دادند» گفت: «غرب از قرار معلوم، نتيجه ديگری را انتظار داشت.»
وی تقلب در انتخابات را رد کرد و اظهار داشت: «اين قبيل اتهامات در ايران مورد تحقيق و رسيدگی قرار میگيرد و حتی در اين دوره نيز اتهامات وارده، به اصرار اپوزيسيون و همين طور رهبری، مورد بررسی قرار گرفت و بار ديگر آرا شمارش شد و از همان زمان، نتيجه انتخابات به طور قانونی الزامآور شد.»
منوچهر متکی در مورد بازداشت گروهی از اصلاحطلبان و «اعترافگيری» از معترضان به نتايج انتخابات گفت: «اين متهمان به اشتباهات خود اعتراف کردهاند» و در پاسخ به اين سئوال که اين اعترافات «به زور» از متهمان گرفته شده اظهار داشت: «شما چطور میتوانيد اين ادعا را ثابت کنيد؟ برعکس، اعترافات متهمان در فضايی باز و در حضور نمايندگان رسانهها طرح و اتفاقا در مقابل شهود ديگر نيز تکرار شد.»
متکی در همين رابطه افزود: «درباره اين پروندهها به طور مشخص راجع به دستوراتی صحبت میکنيم که به متهمان داده شده است؛ ضمن آنکه شماری از سرويسهای خبری غرب نيز به عمد از اين افراد استفاده کردهاند.»
وزير امور خارجه ايران در بخش ديگری از سخنان خود به سئوالاتی در باره حکم سنگسار سکينه محمدی آشتيانی پاسخ گفت.
وی اعتراضات جهانی نسبت به اين حکم را «بازی متقلبانه» سياستمداران و رسانههای اروپايی دانست.
منوچهر متکی در اين رابطه به خبرنگار اشپيگل گفت: «شما متعلق به کشوری هستيد که ميليونها نفر را در يک جنگ ظالمانه به قتل رسانده است و حالا داريد در مورد حقوق بشر با من صحبت میکنيد؟»
متکی ضمن آنکه مجازات سنگسار در ايران را «نادر» خواند، افزود: «در حال حاضر گروههای خاصی در حال ايجاد اين اتهاماتاند و غرب بايد مراقب باشد و اجازه ندهد از سوی اين گروهها و افرادی که خدشه وارد کردن به اعتبار ما را دنبال میکنند به اشتباه افتد.»
وی اضافه کرد: «ما به اطلاعات بيشتری در خصوص بازيگران پشت پرده اين بازی دست يافتهايم.»
منوچهر متکی مقايسه ايران با افغانستان در اين باره را بیمورد خواند و ضمن اشاره به «قربانيان ماموريتهای نظامی» در افغانستان گفت «چرا به اين قربانيان اشاره نمیکنيد؟ شما نخست با اشاره به اين پرونده مرا به چالش میکشيد و بعد ما را با افغانستان مقايسه میکنيد؟»
متکی اعلام کرد که در مورد پرونده سکينه محمدی آشتيانی تا کنون «به عمد هيچ اقدامی در مورد اين حکم صورت نگرفته است» و «هنوز تصميم نهايی در مورد او گرفته نشده است.»
وزير امور خارجه ايران در بخش ديگری از گفتوگوی خود با اشپيگل از بالا بودن تعداد اعدامها در ايران دفاع کرد و آن را ناشی از موقعيت جغرافيايی ايران و رونق تجارت مواد مخدر در اين کشور دانست.
متکی محاکمه اين افراد در ايران را «عادلانه» توصيف کرد و بيشتر احکام اعدام را متوجه قاچاقچيان مواد مخدر خواند و گفت «به همين علت است که ما بايد موضعی سخت و قاطع در برابر اين جنايات داشته باشيم.»
منوچهر متکی در اين رابطه افزود: «با اين کار ما از جوانان و ملت شما نيز حمايت میکنيم. چون آلمان يکی از بازارهای هدف تجارت مواد مخدر است.»
متکی در اين باره که محکومان به اعدام در ايران، تنها دلالان مواد مخدر نيستند بلکه زندانيان سياسی را نيز شامل میشوند، گفت: «در ايران، هيچ کس به علل سياسی اعدام نشده است و شما هم مدرکی دال بر اثبات اين ادعا در اختيار نداريد.»
راديو زمانه
محمد نصر اصفهانی: مهمترین آفت حکومتها، ناکارآمدی و استبداد آنهاست. موضوع بحث ما به مناسبت ایام شهادت مولا علی (ع)، علل گرایش به استبداد و راهکارهای جلوگیری از این آفت حکومتها از نظر امیر المومنین علی (ع) است. همه کسانی که به قدرت سیاسی دست مییابند، چون به سرعت از قدرت، شهرت، ثروت و موقعیت قابل توجهی برخوردار میشوند و شیرینی ناشی از آن، آنها را سرمست میسازد، دیری نمیپاید که از وظایف اصلی خود غافل شده و نه تنها شعارهای اولیه خود را فراموش میکنند بلکه رسالتی جز تثبیت بیشتر قدرت خویش و در نتیجه تلاش برای تداوم شیرینیهای آن، در رفتار آنان با سرکوب مخالفان خود مشاهده نمیشود. آنان به میزان داشتن قدرت، ثروت، شهرت و موقعیت برتر، خود را از انسانهای دیگر بینیاز احساس میکنند و به مرور، رسیدن به مطامع خویش برای آنان اصل میشود و بر مسئولیتهای اخلاقی - اجتماعی خویش پشت پا میزنند.
بر دین و خدا طغیان کرده و ارزشها و فرامین الهی را که در تعارض با اهداف آنان است یا به کلی فراموش میکنند و یا به گونهای آن را توجیه میکنند که با تمایلات قدرت طلبانه آنان تعارضی نداشته باشد. خداوند متعال در قرآن کریم به این حالت استغنا و به این عملکرد طغیان گفته است: كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى؛[1] «حقاً كه انسان همين كه خود را بىنياز پندارد، سركشى و طغیان مىكند.» از این جهت، تفاوتی بین سلطنت طلب و انقلابی، چپ و راست، سکولار و دیندار، بنیادگرا و اصولگرا وجود ندارد. به قول مولا علی(ع): گاه دين در دست بدكاران اسير میشود و از روى هوا و هوس در آن عمل مىكنند و آن را وسيله طلب دنيا قرار میدهند.[2]
در سخنان امیر المومنین (ع)، این حقیقت اینگونه آمده است که: هر كه به خواستهايش برسد، سرکشی میکند.[3] هر كه به قدرت سیاسی دست يابد، خودکامگی پیشه میکند. [4] مهمترین انتقاد امیر المومنین (ع) به حکومت عثمان، خودکامگه و استبدادی آن بود.[5]
قدرت و بینیازی در هر حد و مرتبهای از قدرت اثر مخرب خود را دارد. گویا در نظر امیر المومنین (ع) بعید است که کسی در جریان قدرت قرار گیرد و حق مردم را پایمال نکند. نوف از قبیله بکاله میگوید: شبی امير المؤمنين (ع) را ديدم كه از بستر برخاست و به ستارگان نگريست و خطاب به من فرمود: اى نوف، خواب هستى يا بيدار؟ گفتم : يا امير المومنين! بيدارم. فرمود: اى نوف، خوشا به حال كسانى كه از دنيا بريدهاند و به آخرت روى آوردهاند. اينها کسانی هستند كه زمين را فرش خود كردهاند و خاكش را بستر و آبش را عطر خوشبوى خود ساخته، درون خود را به قرآن آراسته و برون را به دعا پیراسته و چون مسيح، دنيا را از خود دور ساختهاند. اى نوف! داوود ( ع ) در چنين ساعتى از شب، برخاست و فرمود: اين ساعتى است كه هيچ بندهاى به درگاه خداوند دست به دعا بر ندارد، مگر آنكه، دعايش مستجاب شود، مگر نیروهای اطلاعاتی و نیروهای انتظامی حکومت و...»[6]
با همه این احوال، حکومت بهترین مکان برای خدمت به بندگان خدا و ارزشمندترین طریق برای بسط عدالت و زمینه ساز پرستش خداوند است. پرسشی که در اینجا به ذهن میآید این است که اگر هر قدرتی به فساد میانجامد و قدرت مطلق، فساد و استبداد مطلق را به دنبال دارد و در عین حال، بهترین راه برای بسط عدالت، حکومت است و بدون حکومت امکان حیات اجتماعی مناسب وجود ندارد، پس چه باید کرد؟ این ضرورت اجتماعی را چگونه میتوان بدون آفت اخلاقی آن در اختیار داشت؟
سیر تاریخی اندیشه سیاسی نشان میدهد که بشر همواره در پی راه حلی برای این مشکل بوده است. راهی که امکان سوء استفاده از قدرت را به حداقل ممکن برساند. برخی بر شخص صالح و برخی بر ساختار صالح و برخی نیز بر هر دو تکیه کرده و راه حلهای مختلف اصلاحی را پیش روی بشر قرار دادهاند. در پاسخ به این پرسش در صدد هستیم راه رهایی از حکومت جائرانه و استبدادی را از منظر امام علی (ع) مورد بررسی قرار دهیم.
1) نگاه مسئولانه به قدرت: قدرت سیاسی از نظر زمامدار نباید یک فرصت برای چپاول و استحکام بیشتر قدرت تلقی شود بلکه کسب قدرت باید یک مسئولیت سنگین دانسته شود. حضرت به فرماندار خود در آذربایجان ، أشعث بن قيس، مینویسند: حوزه فرمانروایی لقمه لذیزی نيست، بلكه مسئولیتی بر گردن تو است.[7]
قاعده این است که کسی که قدرت طلب نیست، هنگامی که به اریکه قدرت میرسد، قدرتطلب میشود، اگر از ابتدا با انگیزه کسب قدرت وارد عرصه سیاست شود این مشکل دوچندان خواهد شد. این نگرش به قدرت، عین دنیا گرایی مذموم است. در مسیر نبرد بصره، امام علی (ع) در حال وصله کردن کفش خود، خطاب به عبد الله بن عباس فرمود: اين كفش چقدر مىارزد؟ او پایخ میدهد که هيچ. حضرت میفرماید: به خدا سوگند، كه من اين كفش را از حكومت شما بيشتر دوست دارم، مگر آنكه در حكومت حقى را برپاى دارم يا باطلى را از بین ببرم. [8] مولا علی اتهام قدرتطلبی را از خود دور کرده و میفرماید: اگر سخنی بگويم، میگويند كه او قدرت طلب است و اگر سکوت کنم، میگويند كه از مرگ مىترسد. چه دورند از حقيقت. آيا پس از آن همه جانبازى در عرصه پيكار، از مرگ مىترسم؟ به خدا سوگند، دلبستگى پسر ابوطالب به مرگ از دلبستگى كودك به پستان مادر بيشتر است.[9] امام (ع) در نامه اي که به مردم مصر نوشته است نیز حکومت دریغ شده از خود پس از پیامبر (ص) را نیز دنیایی سراب گونه مینامند که از دور مطلوب به نظر میرسید: حكومت، اندك روزهايى بيش نپايد و چون سراب زايل گردد، يا همانند ابرهايى است كه هنوز به هم نپيوسته، پراكنده خواهد شد.[10]
2) اتکا به آرادۀ عمومی: حکومتی که با زور و بدون توافق مردم بر سر کار بیاید، چون وامدار کسی نیست از ابتدا احساس بینیازی کرده و طغیان میکند. چنین حاکمیتی، دلیلی برای عدم ظلم و جور یا استبداد خود نمیبیند. بنابراین هر حاکمیتی باید دلیل موجودیت و دوام خود را از ناحیه مردم اخذ کنند. عموم مردم به دنبال منافع و مصالح خویش هستند، معمولاً کسانی را برای زمامداری انتخاب مینمایند که احساس میکنند کمتر قدرت طلب هستند و بیشتر حقوق آنان را رعایت میکنند. هر چه ارکان مختلف حکومت بیشتر به آراده مردم متکی باشد و مردم آگاهانهتر اعمال حاکمیت و نظارت بر حکومت کنند، قدرت سیاسی کمتر به سوی استبداد تمایل پیدا میکند. حکومتها باید خود را نیازمند آراء و افکار عمومی ببیند تا احساس بینیازی به آنها دست ندهد. آراء عمومی نیز باید متوجه کسی باشد که در عمل خود را نشان داده باشد که اهل خدمت کردن است، قدرت طلب نیست و قدرت سیاسی را نوعی مسئولیت میداند.
یکی از تفاوتهای مهم حکومت امیر المومنین (ع) با حکومت معاویه، متکی بودن حکومت ایشان به آراده مردم و اتکای حکومت معاویه بر زور بود. مولا علی (ع) در دفاع از مشروعیت حکومت خویش در نامهای به معاویه مینویسند: اين مردمى كه با ابوبكر، عمر و عثمان بيعت كرده بودند، بر اساس همان مبانی با من هم بيعت كردند... شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردى همرأى شدند و او را امام خواندند، خشنودى خدا هم در همان است. [11]
مسئولیت و قدرت سیاسی در عین اهمیت و ارزشمندی، آنقدر دشوار و پر لغزش است که تا کسی به خود از نظر علمی و عملی اطمینان نداشته باشد و کسی را شایستهتر از خود برای این مسئولیت نشناسد، نباید زیر بار این مسئولیت برود. این جاست که مولا علی(ع) میفرماید: سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده، اگر آن جماعت انبوه نمىبود، يا گرد آمدن ياران، حجت را بر من تمام نمىكرد، و خدا از عالمان پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمپرستی ستمكاران و گرسنگى ستمكشان خاموشى نگزينند، افسار حکومت را بر گردنش مىافكندم و رهايش مىكردم و در پايان با آن همان مىكردم كه در آغاز كرده بودم و مىديديد كه دنياى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم كم ارجتر است.[12]
3) مشورت: از نظر مولا علی (ع) سومین دلیل نابودی و سقوط حکومتها، عدم استفاده از دیدگاههای دیگران و مشورت با مردم و صاحبنظران است. بر همین مبنا خود میفرماید: جز در حکم خدا هیج کاری را بدون مشورت شما انجام نخواهم داد.[13] هر كه خودكامگى پيشه كند، به هلاكت رسد و هر كه با مردم مشورت نمايد، در خردشان شريك خواهد شد[14] و میتواند با عقل جمعی به اداره حکومت بپردازد و خطای حکومت را به حداقل برساند. حضرت در جای دیگر میفرمایند: هر كه از آراء ديگران استقبال كند، مواضع خطا را بخوبی خواهد شناخت.[15]
کبر و غرور ناشی از قدرت، معمولاً زمامداران را از مشورت و پذیرش سخن مخالف و به کارگیری آرای دیگران باز میدارد. ساختار حاکمیت باید به گونهای طراحی شود که زمامدار مجبور به مشورت کردن و استفاده از دیدگاههای دیگران شود. وقتی خداوند در قرآن کریم پیامبر خود را فرمان به مشورت در امور کشور داده است، دیگران به مراتب بیشتر به مشورت احتیاج دارند و باید به آن تن دهند.
4) نقد قدرت: در هر جامعه تک تک مردم، روشنفکران، رسانهها، سازمانها و احزاب باید دلنگران وضعیت جامعه خویش باشند. آنان باید نقش چشمان مراقب و نقادی را داشته باشند که با دیدن حُسنها آن را تقویت کنند و با مشاهده عیوب آن را اصلاح نمایند. اسلام انتظار دارد که همه مسلمانان نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی خود حساس بوده و نسبت به آن نگرشی انتقادی داشته و با احساس همدلی توام با مسئولیت با آن برخورد کنند. این انتظار در شریعت اسلام تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر نامگذاری شده است.
حاکمیت باید شرایط آزاد نقد قدرت را فراهم سازد و موانع آن را برطرف نماید. در همین راستا امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر میفرمایند: براى كسانى كه به تو نياز دارند، زمانى معين كن كه در آن فارغ از هر كارى شخصاً به سخنان آنان گوش داده و به آنان بپردازى. براى ديدار با ايشان به مجلس عمومی بنشين، مجلسى كه همگان امکان حضور در آن را داشته باشند، براى خدايى كه آفريدگار توست، در برابرشان فروتنى نمايى، سپاهيان و کارمندان از نیروهای حراست و نگهبانان را از مردم دور کن، تا آنکه سخن میگوید بدون ترس و بىلكنت، زبان به سخن گشاید. من بارها از رسول الله صلى الله عليه و آله شنيدم كه مىگفت: پاك و آراسته نيست امتى كه در آن، زيردست نتواند بدون لكنت زبان، حق خود را از قوى بستاند.[16]
جامعهای که در آن امر به معروف و نهی از منکر آزاد نباشد جامعه زنده و دینی نیست. مولا علی (ع) مسلمانان را به نسبت میزان حساسیت و احساس مسئولیتی که در برابر بیعدالتیها دارند، به چهار دسته تقسیم نموده است. 1- آنان که امر نادرستی را میبینند و اعتراض خود را با اعمال، سخن و دل خود نشان میدهند، چنين كسانى همه خصال نيكو را در خود به اتمام رسانيدهاند. 2- آنان كه به زبان و دل به آن اعتراض دارند ولی در عمل گونهای دیگر نشان میدهند، چنين كسانى دو خصلت از خصال نيكو را دارا هستند و يك خصلت مهم را از دست دادهاند. 3- آنان که تنها در دل آن را ناپسند دانسته ولی در زبان و عمل این را نشان نمیدهند، چنين كسانى دو خصلت مهمتر را تباه كردهاند. 4- كسانی كه منكر را نه به زبان انكار كنند و نه در عمل و در دل به آن اعتراضی دارند، این افراد مردگان متحرکی بیش نیستند.
از نظر امام (ع) امر به معروف و نهی از منکر فریضۀ واجبی است که به جامعه حیات، بالندی و کمال میبخشد. این فریضه هر چه در سطح کلان جامعه به اجرا درآید از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردار است. ارزش این وظیفه با هیچ یک از وظایف دیگر قابل مقایسه نیست و هیچ چیز به اندازه آن برای سلامت جامعه از ظلم و استبداد مفید نیست. حضرت در عین حال ترس ناشی از عواقب حقگویی را بیجهت دانسته و میفرمایند: «مجموعه اعمال نيك در برابر امر به معروف و نهى از منكر، همانند قطرهای در برابر درياى بیکران و مواج است، امر به معروف و نهى از منكر، نه مرگ كسى را نزديك مىسازد و نه از روزى كسى مىكاهد. بالاترین امر به معروف و نهی از منکر، اعتراض به عدم اجرای عدالت، رو در روى حاكم جائر است.»[17]
از نظر امیر المومنین (ع) سرنوشت محتوم جامعهای که در آن امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشته باشد، نابودی است. اگر این چشم عمومی برای بازبینی و ارزیابی مستمر عملکردها بسته باشد، ضعفها و راه حلها شناخته نمیشوند. مشکلات و بحرانها به یکباره خودنمایی میکند و ناتوانی از حل مشکلات کلان پیش آمده، جامعه را به سقوط میکشاند. این حالت همان است که در فرهنگ دینی به لعنت و دوری از رحمت خدا تعبیر شده است. حضرت علی (ع) در این خصوص میفرمایند: «خداوند سبحان گذشتگان را از رحمت خود دور نکرد، مگر بدين سبب كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردند. خداوند بیخردان را به دلیل انجام زشتیها و خردمندان را برای عدم ترک پلیدیها لعنت فرمود.»[18]
امیر المومنین (ع) خود با همه عظمت نه تنها از نقد سیاسی برنمیآشفت بلکه از آن استقبال نیز میکرد و حتی مردم را به آن تشویق نموده و از آنان میخواست دست از تملق و چاپلوسی بردارند و اگر انتقادی دارند بدون لکنت زبان آن را ابراز نمایند. حضرت میفرمود: سپاس خدا را كه من خواهان ثنا و ستايش نيستم. اگر هم دوست مىداشتم كه مرا بستايند به سبب فروتنى در برابر پروردگارم آن را ترك مىكردم. زيرا تنها اوست كه سزاوار عظمت و كبريایی است. بسيار اتفاق میافتد كه مردم پس از انجام كار مهمى كه انجام دادهاند، دوست دارند آنها را بستايند، ولى شما من را به سبب فرمانبرداريم از خدا و نيز رفتار نيكويى كه با شما داشتهام، به نيكى نستاييد، زيرا هنوز حقوق بسیاری از شما هست كه من ادايشان نكردهام و فرايضی بر گردن من است كه بايد آنها را در مورد شما بجا آورم.
ای مردم، شما آنگونه كه با ستمگران سخن مىگويند، با من سخن نگوييد و آنچه را مردم از انسانهای خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مىدارند از من پنهان نکنید. به چاپلوسى و تملق با من رفتار نكنيد. تصور نکنید كه گفتن سخن حق براي من دشوار است. دوست نمیدارم که مرا بزرگ انگاريد، زيرا هر كه شنيدن سخن حق بر او دشوار باشد، يا نتواند اندرز كسى را در باب عدالت بشنود، عمل كردن به حق و عدالت برای او دشوارتر خواهد بود. پس با من از گفتن حق يا رأى زدن به عدل خودداری نکنید، زيرا من به نظر خودم، بزرگتر از آن نيستم كه مرتكب خطایی شوم و در اعمال خود از خطا ايمن باشم. مگر آنكه، خدا مرا در آنچه با نفس من رابطه دارد، كفايت كند زيرا او تواناتر از من به من است. [19]
5) استفاده از حداقل مزایا: ساختار حاکمیت باید به گونهای تنظیم شود که هر کسی به قدرت میرسد، در دوران حاکمیت خویش، حکومت را تنها عرصه خدمت نه کسب منفعت بداند. به همین جهت حقوق و مزایای زمامداران باید به گونهای تعریف شود که قدرت نه تنها امتیاز ویژهای برای او نداشته باشد بلکه او در عین مسئولیتهای بیشتر، مزایایی هم چون دیگران یا کمتر داشته باشد. زمامدار نباید شیرینی قدرت را بچشد تا به آن علاقه پیدا کند و دست از خدمتگذاری بردارد و به عیاشی بگذراند و یا در رقابت بر سر حفظ و یا تداوم آن، افراد را زیر چکمه استبداد خود خرد سازد.
انعکاس این اندیشه در نامه امام علی (ع) به عثمان بن حنیف، والی خود در بصره، هویداست. امام او را به دلیل شرکت در یک مجلس میهمانی اشرافی که فقرا به آن دعوت نشده بودند، توبیخ میکند و میفرماید: « امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعامهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است. البته شما را ياراى آن نيست كه چنين كنيد، ولى مرا به پارسايى و مجاهدت و پاكدامنى و درستى خويش يارى دهيد. به خدا سوگند، از دنياى شما زرى نيندوختهام و از همه غنايم آن، مالى ذخيره نكردهام و به جاى اين جامه، كه اينك كهنه شده است، جامهاى ديگر آماده نساختهام. با اینکه اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشم، دست خواهم يافت.
ولى، هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد و آزمندى من مرا به انتخاب غذاهای مختلف و رنگارنگ بكشد، حال آنكه، در حجاز يا در يمامه بينوايى باشد كه به يافتن قرص نانى اميد ندارد و هرگز مزه سيرى را نچشيده باشد. آيا من در شب با شكم انباشته از غذا سر بر بالين نهم و در اطراف من شكمهايى گرسنه و جگرهايى تشنه باشد ... آيا به همين راضى باشم كه مرا امير المؤمنين خطاب میکنند ولی با مردم در سختيهاى روزگارشان مشاركت نداشته باشم؟ يا آنكه در سختى زندگى مقتدايشان نشوم؟ پس اى پسر حنيف، از خدا بترس و به همان چند قرص نان قناعت كن تا از آتش جهنم رهايى يابى.[20]
6) خود سازی: یکی از اموری که نقش بسیار مهمی در کنترل و جلوگیری از انواع ظلم و استبداد ایفا میکند، خود سازی و مبارزه با نفس، زهد و بیتوجهی به دنیا و توجه به آخرت و تقوای الهی است. با اینکه این روش امری فردی و شخصی است که تنها از عهده شخص زمامدار برمیآید و امری نیست که بتوان در ساختار حکومت آن را تعریف کرد ولی مرز جدایی بین نظامهای دینی با نظامهای دنیامدار و سکولار غیر اخلاقی است. موفقیت انبیا و اولیا در طول تاریخ مرهون همین تزکیه و اخلاصی است که در آنها بود و اینکه انگیزههای شخصی را در رسالت خویش به کناری میگذاشتند. شعار همه انبیا این بود که ما در مقابل رسالت و زمامداری خود طالب هیچ پاداشی نیستیم و اجر و پاداش ما تنها بر عهده خداوند است. تنها در همین صورت است که زمامدار حتی در درون خلوت خود نیز میل به قدرت، ثروت، شهرت و موفقیت اجتماعی را طالب نیست. این سخن به معنای نفی ساختارهای قانونی کنترل نیست بلکه مکملی برای آن است.
مولا علی (ع)، از بندگان خدایی است که خود را به گونهای ساختهاند که قدرت، ثروت و شهرت و موقعیت اجتماعی انان را شیفته خود نمیسازد، اینچنین تجلیل کرده است که: خوشا به حال كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خويش صابر باشد و شب هنگام، خواب را بر چشم خود حرام كند، يا چون خواب بر او غلبه كند، زمين را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد. در ميان مردمى كه از وحشت قيامت شب را زنده داشتهاند و از جامه خواب دورى گزيدهاند و لبهايشان به ذكر پروردگارشان مىجنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچيز گشته است. اينان حزب خداوند هستند و حزب خداوند رستگارند.» حضرت در مورد خود نیز همین خطبه میفرمایند: «باكى از آن ندارم كه روزگار بر من تنگ گيرد، زيرا دنيا در نظر من روزى است بر آستان غروب. ای دنیا از نزد من دور شو، در برابر تو تسلیم نخواهم شد تا بر من ریاست کنی. زمام كارم را به دست تو نخواهم سپرد كه هر جا كه خواهى مرا بكشى... نفس خويش را چنان پرورش میدهم كه چون قرص نانى يابد شادمان شود و به جاى هر خورشی به نمك قناعت ورزد و چشمانم را چنان به گريه وادارم كه سرچشمه اشكش بخشكد و سرشكش به پايان رسد... اگر على پس از ساليان دراز به آن گوسفند يا شتر رها شده در علفزار، شباهت يافته باشد، چشمش روشن باد.»[21]
از این رو اولین توصیه مولا علی به مالک اشتر به هنگام سپردن زمامداری مصر به او همین است که او را به ترس از خداوند، برگزيدن طاعت او بر اطاعت دیگران و یاری کردن همه جانبه خدا سفارش فرموده است. با همه این احوال گویا نفس سرکش و تمایلات قدرت طلبانه سیاستمداران، چنان شیطانی عمل میکنند که زمامدار باید همواره در حال جهاد اکبر باشد. حضرت خطاب به مالک اشتر میفرماید: هنگامی که تمایلات نفسانی به سوی تو هجوم آورد، آنان را در هم شکن؛ که اگر خدا به انسان رحم نکند از هجوم نفس اماره در امان نخواهد بود.[22]
نتیجه اینکه قاعده محتوم همه حاکمیتهای سیاسی این است که به فساد انجامد، قدرت مطلق، فساد و استبداد مطلق را به دنبال دارد، از سوی دیگر بهترین راه برای بسط عدالت، حکومت است و از آن گریزی نیست. شکستن یا کم کردن اثر این این قاعده در صورتی ممکن است که علل گرایش به فساد و استبداد حاکمیتها شناخته شود و با آن ساختاری و ریشهای مقابله گردد. چون بدون حکومت امکان حیات از نظر امیر المومنین علی (ع) مهمترین عواملی که باعث فساد قدرت و گرایش آن به استبداد میشود، نگاه منفعتطلبانه دولتمردان به قدرت سیاسی، عدم اتکاء دولتها به اراده مردم، عدم مشاوره و استفاده از آراء مردم در اداره حکومت، فقدان نگرش نقادانه به قدرت، غرق شدن زمامداران در امکانات مادی پیشرو و عدم خودساخته بودن و اصلاح مستمر صاحبان قدرت است. راهکار جلوگیری از این آفت خانمانسوز تنظیم ساختار قدرت به گونهای است که ارکان مختلف حکومت به اراده مردم متکی باشد و مردم آگاهانهتر دولتمردانی را بر اریکه قدرت بگمارند که کمتر از دیگران منفعت طلب باشند.
ساختار حاکمیت زمامدار را موظف به مشورت کردن و استفاده از دیدگاههای دیگران سازد. ساختار فرهنگ اجتماعی را به سمتی سوق دهند که مردم دلنگران وضعیت جامعه خویش باشند و نسبت به قدرت سیاسی بدون ترس و با آزادی کامل بتوانند اظهار نظر و انتقاد کنند. ساختار حاکمیت به گونهای تنظیم شود که هر کسی به قدرت میرسد، در دوران حاکمیت خویش، بهره مادی فوقالعادهای از حکومت خویش نبرد و قدرت در ردههای بالا به کسانی تعلق گیرد که سیاست را عرصه خدمت نه کسب منفعت بداند و مبارزه با نفس و توجه به آخرت و تقوای الهی را شیوه مستمر زندگی خود بدانند.
[1] سوره علق، آيه 7 – 6
[2] نهج البلاغه، نامه 54
[3] نهج البلاغه، حکمت 216
[4] نهج البلاغه، حکمت 160
[5] نهج البلاغه، خطبه 30
[6] نهج البلاغه، حکمت 104
[7] نهج البلاغه، حکمت 5
[8] نهج البلاغه، خطبه 33
[9] نهج البلاغه، خطبه 5
[10] نهج البلاغه، نامه 62
[11] نهج البلاغه، نامه 6
[12] نهج البلاغه، خطبه 3
[13] نهج البلاغه، نامه 50
[14] نهج البلاغه، حکمت 161
[15] نهج البلاغه، حکمت 173
[16] نهج البلاغه، نامه 53
[17] نهج البلاغه، حکمت 374
[18] نهج البلاغه، خطبه 192
[19] نهج البلاغه، خطبه 216
[20] نهج البلاغه، نامه 45
[21] نهج البلاغه، نامه 45
[22] نهج البلاغه، نامه 53
ندای سبز آزادی: این ملاقات در حالی صورت گرفت که طی چهار ماه گذشته، وی از حق ملاقات حضوری با خانواده و همسر خود برخوردار نبود.
به گزارش رهانا، مهدیه گلرو در تاریخ ۱۲ آبان ماه همراه همسرش، وحید لعلیپور، بازداشت شدند، همسر وی پس از چند ماه آزاد شد اما وی همچنان در بند زنان زندان اوین به سر میبرد.
این فعال دانشجویی در حال گذراندن ۳ سال حبس تعزیری خود در زندان اوین است.
ندای سبز آزادی: تعارف چرا!؟ سیاست ایرانی ، دین را به کام خیلی ها تلخ کرده است. بدتر از آن این سیاست افسار بریده، صدر و ذیل زندگیمان را آن چنان گرفته است که خودمان را هم فراموش کرده ایم . شما را کاری ندارم . خودم را می گویم . یعنی باید سالروز ناپدید شدن امام موسی صدر باشد تا همین چند کلمه را هم به یادش بگویم ؟! شرمم باد .
از دولت فخیمه توقعی نمی رود که لبخندهایش را با قذافی دیده ایم و دعوت هایش را شنیده ایم . اصلاً بر این دولت حرجی نیست که مدیون اوست به تبریک مضاعف و مفتون اوست به تشابه بسیار.
باز هم انتظاری نیست که مراسمی برایش بگیرد و به یادش بیاورد که این روزها برگزاری مراسماتی از این دست ، از فرط امنیت !! ناممکن شده است . دولت کریمه ، همان به ، که برای ایرانیان خارج نشین مراسم بگذارد و سبوهایش را همان جا بشکند و پیمانه هایش را همان جا بریزد و میلیاردهایش را همان جا خرج کند !
از آن گذشته، مگر همین تاریخ نگار دولت (سید حمید روحانی) نبود که چهل سال پیش در نجف و در منزل حسن روحانی امام موسی صدر را عامل صهیونیست و مزدور آنان خوانده بود؟ و مگر همین عریضه نویس دولت نیست که امروز یاران امام را به همین الفاظ و همین کلام جیره خوار صهیونیست می خواند.
اصلاً اینان را با امام موسی صدر چکار؟ که حکایت اینان با امام، حکایت سرهنگ و فرهنگ است. این معمم های عبوس و این منادیان خشونت و این اسلام سرهنگی کجا و آن روحانی خوش سیما و آن منادی وحدت و آن اسلامی فرهنگی کجا ؟
گله ای اگر هست از کسانی است که دل در گروه امام دارند و به راه امام زنده اند و به اندیشه ای امام آزاداند. میان این همه دل تنگی و اسیر، مبادا اسیر غریبمان را را فراموش کنیم که آزادی ما در بند اندیشه ی اوست.
***
چهل و چهار سال پیش، بیروت، مراسم هفتمین روز شهادت کامل مروه روزنامه نگار لبنانی . « مطبوعات محرابی است برای پرستش خدا و خدمت به انسان ها». سخنرانی این گونه آغاز می شود . سخنران ادامه می دهد :
... برادران، مطبوعات از مهم ترین میدان های جهادی و از برجسته ترین عوامل تکوین انسان مدنی است. این جایگاه والا وظایفی در قبال جامعه بر عهده اصحاب مطبوعاتی می گذارد، همان طور که وظایفی در قبال اینان بر عهده جامعه می نهد. وظیفه اینان در قبال جامعه جهت دهی، روشنگری و خیرخواهی مخلصانه و بی شائبه است. حق آنان بر جامعه نیز همان برخورداری از آزادی و پشتیبانی و تامین امکاناتی است که او را از فساد و انحراف مصون بدارد.
برادران، آزادی برترین ساز و کار فعال کردن همه توانایی ها و ظرفیت های انسانی است. هیچ کس نمی تواند در جامعه محروم از آزادی خدمت کند، توانایی هایش را پویا و موهبت های الهی را بالنده سازد. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان حال آنکه نبود آزادی یعنی بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامت او. کسی می تواند آزادی را محدود کند که به فطرت انسانی کافر باشد.فطرتی که قرآن می فرماید: «فطرت الله التی فطرالناس علیها»
آزادی حق روزنامه نگار است، که جامعه اش باید به او پیشکش کند. آزادی خدمتی است به روزنامه نگار تا کار خود را به انجام رساند و خدمتی است به جامعه تا همه چیز را بداند. صیانت از آزادی ممکن نیست مگر با آزادی….
سی و چهار سال پیش، چهل روز از درگذشت دکتر شریعتی گذشته است و کمترین مراسمی برای دکتر برگزار نشده است . از طرفی ساواک و از طرفی دیگر روحانیان مخالف با دکتر ، زیر تیر تهمت های مضاعف ، کسی پیش قدم می شود و « پشت دکتر چون کوه می ایستد ». بیروت میزبان چهلم دکتر است و به اعتبار سخنران و صاحب عزا ، اینجا مراسم باشکوهی برقرار است و سخنران با شکوهتر از همه می گوید :
اگر خیر شیعه را میخواستند چرا دکتر شریعتی را کشتند؟ اگر خیر شیعیان و خدمت علمای دین را میخواستند چرا طالقانی را زندانی کردند؟ چرا علما و متفکران بزرگ مسلمان را در ایران و به دست ساواک زندانی میکنند؟ اطلاعات ایران است که صفوف شیعه را پارهپاره میکند و مردم را به زندان میاندازد و وجود ما را به خطر انداخته است. آنها میخواهند برای ما خطی انتخاب کنند که ما آن را نمیپذیریم
ما به هیچ وجه اجازه نخواهیم داد که مردان کوچکی که جز پول فضیلتی و چیزی در اختیار ندارند وارد خانههای ما شوند و صفوف مذهبیِ ما را پراکنده کنند و در هر گوشهای رهبری ومحوری بسازند. ما به هیچ وجه این روش را نمیپذیریم و با آن مبارزه خواهیم کرد. آنها کسانی هستند که سعی میکردند علی و حسین را بکشند و آنها را از حقوق خود محروم کنند. آنها نمیخواهند ما در این راه گام زنیم و به این دلیل سعی کردند مردم را گمراه کنند. اگر ما هیچ امتیازی جز ادراک و تشخیص اوضاع روزانة خود، که به نام اجتهاد در تاریخ معروف است، نداشتیم، کافی بود تا توطئه و سِحر آنها در ما اثر نکند. بنابراین، مزدوران خارجی، حتی اگر عمامه بر سر داشته باشند، و حتی اگر امام نامیده شوند، باید به جهنم بروند؛ به جهنم فساد و به جهنم پول و به جهنم دشمنان علی و حسین. اگر آنان به شیعه علاقهمند بودند، روحانیان بزرگ و شخصیتهای مبارز را در زندان نمیکشتند، صدها هزار زندانی در زندان نداشتند. ما به هیچ وجه نمیتوانیم این روش را بپذیریم.ما دراینجا به دکتر شریعتی احترام میگذاریم زیرا دکتر شریعتی یک مبارزِ نمونه و نمایندة یک مبارزة اصیل و عظیم است و به همین علت نیز تسلی مییابیم زیرا فکر دکتر شریعتی در بین ما درخشان است و فکر دکتر شریعتی افکارِ مبارزِ جهان را در هر جا که باشند به دور یکدیگر جمع کرده است…
سی و چند سال پیش. لبنان . کلیسای مارمارون در بوشریه را به آتش کشیدهاند و سرقت کرده اند و بر تخته سیاه مدرسه کلیسا، نوشته اند : ” لا اله الا الله” . این حادثه منطقه را متشنج کرده و فضای بسیار مسمومی علیه شیعیان و مسلمانان ایجاد شده است . همان روز ، در گوشه ای دیگر از بوشریه قرار است مسجدی ساخته شود . مسلمانان فراوانی برای کمک به مسجد جمع شده اند . غوغا ی جمعیت با دیدن سخنران آرام می شود و سخنران این گونه آغاز می کند :
“کلیسای مامارون را به آتش کشیده اند . امروز میخواهیم پول جمع کنیم، اما هر چه جمع شود برای ساختن این مسجد و کلیسای مارمارون نصف میکنیم!”
این سخنرانی ها ، بیشتر از آن است که در این مجال بیایند و این سخنران مشهورتر از آن است که اینجا معرفی شود . نام این سخنرانی ها را هم هر چه می خواهید انتخاب کنید رواداری ؟ تحمل ؟ وحدت ؟ حقوق بشر ؟ آزادی مطبوعات ؟ پلورالیسم ؟ بهترنیست که به اعتبار نام سخنران ، به اعتبار امام موسی صدر ، نامش را اسلام رحمانی بگذاریم. غیر از این است ؟
***
نهم شهریور هشتاد و نه. میان مرور خاطرات و نوشته و سخنرانهایش ، پسرم را صدا می زنم. عکس هایش را یکی یکی نشان می دهم . نمی شناسدش. حق دارد . شروع می کنم به گفتن از او. از زندگی اش از خاطراتی که از او خوانده ام . به ماجرای سیگار کشیدن پسرش و نحوه ی برخورد امام با او که می رسم ، بچه ام کیف می کند. می پرسد اگر روزی شما هم من را در حال سیگار کشیدن ببینید ، همین برخورد را می کنید ؟ یعنی شما هم برایم یک بسته سیگار می خرید ؟ سرم را به نشانه ی مثبت تکان می دهم . آرامش را در صورتش می بینم. ادامه می دهم و باز هم برایش از رفتار امام می گویم. ماجرای آنتیبای بستنی فروش را. بستنی فروشی مسیحی که کنار بستنی فروشی مسلمان دکان داشت و بستنی فروش مسلمان به مردم می گفت از این نخرید مسیحی است و نجس. آنتیبا نزد امام صدر می رود و می گوید این همسایه مسلمان با تبلیغ علیه من کار مرا کساد کرده و مردم دیگر از من بستنی نمی خرند و امام روزی بعد از نماز جمعه به همراه چند نفر دیگر به دکان بستنی فروشی مسیحی می رود و بستنی می خورد. اینجا که می رسم ، با شوق عجیبی می پرسد : واقعیت داره بابا؟ مشتاقانه جواب می دهم بلی پسرم. افسانه نیست ، خیلی هم دور نیست. کنجکاوی می کند: الان کجاست ؟ امام را می گویم. برق نگاهش آشناست. تحمل نمی کنم . سرم را پایین می اندازم . ماجرای ربودن امام را تعریف می کنم.
« بالاخره زنده است یا نه ؟» پسرم می پرسد .
« زنده است بابا ، حتماً زنده است». جواب می دهم . مطمئن و محکم . طوری که باورش بشود . طوری که باورم بشود .
باز هم می پرسد: پس چرا کسی سراغش را نمی گیرد ؟ چرا کاری برایش نمی کنید ؟… وای اگر برگردد ! راستی با ماست یا با اونا ؟ ممکنه اینجا هم بگیرنش ؟
کم می آورم . خودم را می زنم به اون راه . عکسش را بهانه می کنم : ببین بابا ، چه خوش تیپ و خوش قیافه اس .چشم هاشو نگاه کن بابا . دخترش جایی برایش نوشته نوشته: چشم هایت سبز بودند. آیا هنوز همان قدر سبزند؟
منبع: کلمه
ندای سبز آزادی: در پی اعلام آمادگی سید مصطفی تاجزاده برای پاسخگویی به پرسشهای حامیان جنبش سبز از وی، صدها پرسش از طریق ایمیل و شبکههای ارتباطی مجازی مطرح شدند.
بدیهی است پاسخگویی به تمامی پرسشهای مطرح شده فرصت و مجال فراختری را میطلبید و از آنجا که بسیاری از سوالات تکرار شدهاند و پاسخ بسیاری از آنها هم در مقالات تحلیلی ایشان آمده است ، لذا اکثر پرسشهای مهم مطرح شده، دستهبندی شده و طبق وعده قبلی به تدریج منتشر خواهند شد.
لازم به ذکر است بخش اول این پرسش و پاسخ را در اینجا میتوانید مطالعه نمائید.
به گزارش تحول سبز بخش دوم سئوالات مردمی مطرح شده به شرح زیر میباشد:
سئوال : درباره شعارهای مردم در روز قدس سال گذشته چه نظری دارید؟
تاجزاده : بین شعارهای زیبا و مشترکی که در روز سبز قدس سال ۸۸ طنین افکن شد، شعار “نه غزه، نه لبنان- جانم فدای ایران” برجستهتر شد و مورد توجه دو گروه و دو رسانه متضاد داخلی و خارجی قرار گرفت که هر یک از آن ها با توجه به کمبود امکانات رسانهای جنبش سبز و بر مبنای انگیزههای متفاوت، استفاده خاص خود را از آن شعار نمودند که در اغلب موارد بر خلاف خواست شعاردهندگان بود. به نظر من طرح آن شعار از یک جنبه به دلیل نوعی واکنشی بودن آن در برابر سوءاستفاده حزب پادگانی از صهیونیزم ستیزی غیردموکراتیک درخور تأمل است، اگرچه خود به دلایلی بین سبزها موجد اختلاف نظر شده است. من دلیل واقعی طرح این شعار را افشای این نکته میدانم که حزب پادگانی با سر دادن شعارهای رادیکال ضداسرائیلی و در پوشش دفاع از مردم غزه و لبنان می کوشد نقض آشکار حقوق مسلم ایرانیان را پنهان کرده و به فراموشی بسپارد. روش فوق نه تنها حقوق هموطنان ما را نقض می کند، بلکه به استقلال، تمامیت ارضی ومنافع ملی هم آسیب میرساند. طرح شعار مزبور واکنش به معیارهای دوگانه تندروکه اسرائیلستیزی آن هم صورتی غیردموکراتیک دارد و هدف اصلیاش اسرائیلی نمایاندن منتقدان یکه سالاری حزب پادگانی به منظور سرکوب آنان و ساکت و مرعوب کردن ملت ایران است. به همین دلیل بعید میدانم حتی یک نفر از ایرانیانی که خواهان به رسمیت شناخته شدن “حق تعیین سرنوشت” خود هستند و “ایران را برای همه ایرانیان” می خواهند، فلسطینیها را حاکم بر سرنوشت خویش ندانند یا “لبنان را برای همه لبنانی ها” نخواهند و طرفدار توسعه طلبی رژیم اسرائیل و روش های سرکوبگر آن علیه مردم منطقه باشند. در واقع میتوان چنین برداشت کرد که اکثر قریب به اتفاق کسانی که این شعار سر دادهاند، قطعاً مخالف محاصره غیر انسانی مردم ستمدیده “غزه” هم هستند، اما خواسته اند با این شعار سوءاستفاده حزب پادگانی را از دفاع ابزاری از مردم غزه محکوم کنند، چرا که آثار سوء دیپلماسی ماجراجویانه حزب پادگانی را متوجه ایران و ایرانیان می دانند.
تفاوت نگرش مردمی و نگاه حزب پادگانی درباره فلسطین را می توان در روز قدس سال گذشته مشاهده کرد. شعار”فلسطین،فلسطین-ماهم مثل توهستیم” همچون شعارهای «چه تهران چه غزه -کشتن مردم بسه» و «ایران شده فلسطین» به نحو خودجوش در آن روز در خیابان تهران سرداده شد. یکی از فعالان سبز نقل میکند هنگامی که موج این شعار در جایی دور از مبداء خود به حوالی خیابان شادمان رسید، دختری دبیرستانی فریاد زد: «فلسطین، فلسطین -ما بدتر از تو هستیم»! همین شعار ساده وصریح و صمیمی به سرعت توسط مردم تکرار شد و موجوار پیش رفت. بنابراین درهمان روز قدس نشان داده شدکه سبزها خود را همچون فلسطینیها تحت محاصره جریانی می بیند که از دل آن برخوردهای اوین- کهریزکی بیرون آمده است لذا روشهای سرکوبگر را در هر جا محکوم میکنند. در واقع همسانبینی وضعیت کنونی کشور با ظلمی که بر ملت فلسطین میرود همدلی مردم را نیز برمیانگیزد. به همین دلیل معتقدم وجه غالب همه شعارها، در دفاع از حقوق ملت ایران و محکوم کردن سیاست ها و عملکرد حزب پادگانی بود، هر چند آن شعار خاص موجب اختلاف نظر در بخش هایی از سبزها شده باشد. به تعبیر مهندس عبدالعلی بازرگان اگر مردم ما از رفتار حاکمیت دل چرکین نبودند، «به اختیار و انتخاب خودشان پیشاپیش کاروانهای دریایی که به غزه رفتند، دریا دلی خودشان را بیش و پیش از همه در حمایت از مردم مظلوم غزه برای جهانیان به نمایش میگذاشتند». جالب آن که در دوران قبل از انقلاب اسلامی، شعار آزادیخواهی ایرانیان برای مردم فلسطین در طول شعار رهایی بخش ملی جا داشت و نه در عرض یا حتی در مقابل آن. نسل انقلاب روزهایی را به خاطر میآورد که سخنرانیهای مرحوم فخرالدین حجازی به دلیل مضمون فلسطینی ،ضد صهیونیستی و آزادیخواهانه آن جاذبه خاصی برایش داشت. شعارهای ضداسرائیلی در شرایط خفقان و دیکتاتوری فضای جدیدی میگشود و ما در لحظه حمایت از فلسطین احساس میکردیم خودمان آزاد میشویم. درواقع در دورانی که انسداد مطلق سیاسی کمترین تظاهرات آزاد را به یک رویای دست نایافتنی تبدیل کرده بود، سخنرانیهای وی که با عناوین «متینگ عاشورا» و «میتینگ اسلامی» اشتهار یافت ،در حکم تحقق آن ردپای بزرگ آزادی بود، استاد حجازی در آغاز دهه پنجاه خورشیدی یعنی در اوج دیکتاتوری و جشنهای دو هزار و پانصد ساله اعلام کرد: «این ازدحام کبیر، این “میتینگ اسلامی” نمایانگر آن است که بر خلاف نقشه بیگانگان که تصور می کنند ملتهای اسلامی ضعیف و ناتوان هستند، ما دارای مکتب زنده ای هستیم» . به این ترتیب برای لحظاتی هر چند کوتاه اما به یاد ماندنی ابرهای اختناق از آسمان شهر ما کنار می رفت و به برکت عاشورای حسینی حال وهوایی آزادیخواهانه و عدالتطلبانه به خود می گرفت.در این قبیل سخنرانی ها بین عاشورا و مبارزه با ظلم و دیکتاتوری اتصال تاریخی برقرار می شد و مهارت های گفتاری سخنران نیز بی آنکه نامی از شاه ببرد افشاگر پیوند ارتجاع عرب و دیکتاتوری بومی بود؛«این یک نوع ارتجاع سیاسی است که پس از حکومت الهی پیغمبر به وجود آمده است، و این دودمان ننگین کوشیدند دوباره پرده تاریکی بر اردوگاه مترقی جامعه اسلامی بپوشانند و خود به فساد وتجاوز و دیکتاتوری و گناه بپردازند.»(سخنرانی در بازار کفاش ها ،عاشورای ۱۳۵۰ خورشیدی)
معتقدم هیچ سبزی خود را در جایگاه و هم موضع با رژیم اسرائیل نمی بیند و اعمال ضد حقوق بشری آن رژیم را علیه مردم فلسطین تأیید نمی کند. همچنان که دیدار کسی که خود را وابسته به یکی از شهدای جنبش سبز می خواند با مقامات اسرائیلی، با محکومیت قاطع سبزها مواجه شد. در حال حاضر مسأله آن است که هر جریانی به واقع ضد اسرائیلی است همان روش های سرکوب گر و غیر انسانی را که صهیونیست ها علیه شهروندان عرب اعمال می کنند، خود علیه هم وطنان ایرانیاش به کار نگیرد. ایرانیان از آنجا که در موارد بسیاری مانند فلسطینی ها با نقض آشکار حقوق مسلم خود مواجهاند در برابر این روش ها واکنش دارند. این وضعیت فقط با تأمین و رعایت حقوق ایرانیان و منافع ملی تغییر خواهد یافت، نه با سرکوب بیشتر.
ندای سبز آزادی: فاطمه کروبی در مصاحبه با “روز” اعلام کرد محاصره منزل، تهدید و فحاشی علیه مهدی کروبی، هیچ تاثیری در اراده او برای پی گیری مطالبات مردم ندارد.
با خانم کروبی بار اول ساعت یازده شب و در شرایطی تماس گرفتم که منزل او در محاصره نیروهای لباس شخصی و بسیجی بود. نیروهایی که به گفته همسر مهدی کروبی به “روز”، مجهز به گاز اشک آور، چماق و سلاح بودند و سازماندهی شده به مقابل منزل او آورده شده بودند و نیروی انتظامی هم با اینکه حضور داشت اما فقط نقش تماشاچی را بازی میکرد.
در لابلای مصاحبه، صدای لباس شخصی ها می آمد که زیارت عاشورا می خواندند و لابلای آن به توهین به مهدی کروبی و همچنین سردادن شعار علیه او می پرداختند. “کروبی بی سواد، عامل دست موساد” و “ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد” از جمله شعارهایی بود که دربین مصاحبه به گوش می رسید.
و این در حالی بود که مهدی کروبی، نامزد معترض به انتخابات مخدوش ۲۲ خرداد سال گذشته و دبیر کل حزب اعتماد ملی، به گفته همسرش در اتاق خود در حال عبادت و خواندن قرآن بود.
اما بار دوم و حدود ساعت دوازده شب که با خانم کروبی تماس گرفتم نیروهای لباس شخصی در حال ترک محل بودند. هرچند که وعده داده اند صبح روز جمعه بازخواهند گشت.
آمادگی داریم؛ تهدید بی فایده است
خانم کروبی، نماینده سابق مجلس و صاحب امتیاز نشریه ایران دخت است. او در خصوص محاصره منزلش توسط لباس شخصی ها می گوید: “متاسف ام کار انقلاب اسلامی به اینجا رسیده که عده ای مزدور را جمع می کنند و شبانه می آورند تا ایجاد رعب و وحشت کنند. ما الان در محاصره نیروهای مزدور آقایان هستیم. شب گذشته هم آمده بودند اما سر و صدایی نداشتند ولی امشب به زعم خودشان دارند همسایه های ما را ارشاد می کنند و در این ماه مبارک رمضان و شب های احیا، آرامش را از منطقه و مردم گرفته اند”.
همسر مهدی کروبی با اشاره به صداها و شعارهایی که از پس تلفن هم به گوش می رسد، می افزاید: “شعارها و توهین ها را می شنوید؟ الان دیگر آقای کروبی عامل دست موساد شده و این آقایان انقلابی هستند! ما نه ترسی داریم و نه هراسی، حتی وارد خانه هم شوند یک جان بیشتر که نداریم آن هم فدای راه ملت. از سال ۴۲ تا کنون برای انقلاب تلاش کرده ایم و الان هم آماده هستیم. بریزند منزل و ما را بکشند. ما آمادگی همه چیز را داریم. کار اگر در جهت خدا باشد و در جهت مردم، هیچ مشکلی نیست و خدا خود حل می کند. می گویند با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هر چه خواستی کن. ما هم فقط به همین فکر میکنیم.
این شیوه ها هیچ تاثیری ندارد
خانم کروبی با تاکید بر اینکه “این شیوه ها هیچ تاثیری در حاج آقا ندارد” می گوید: “ما خودمان را به خدا سپرده ایم. با آرامش خاطر نشسته ایم قران میخوانیم و عبادت می کنیم. حاج آقا هم در اتاق خودشان در حال عبادت هستند. اما واقعا متاثریم از اینکه نظام کارش به اینجا رسیده که با این شیوه می خواهند حکومت را ادامه بدهند و در این شب های رمضان چه استرس و نگرانی به خانواده ها و همسایه ها وارد می کنند. با گاز اشک آور و سلاح و چماق آمده اند و طبیعی است که همسایه ها استرس داشته باشند و بترسند که حمله ای نشود و….”
وی می افزاید: “ما نگران اصل نظام و مردم هستیم. نگران هستیم که چرا وضع نظام به اینجا کشیده که عده ای را در منطقه رها می کنند تا هر گونه ناآرامی به وجود بیاورند و نیروی انتظامی هم به عنوان تماشاچی بایستد تا آنها هر کاری میخواهند بکنند. با موتور و ماشین بیایند و رفت آمد کنند و محاصره کنند و تازه محافظت هم بشوند.”
مهدی کروبی در راهپیمایی روز قدس شرکت میکند
از خانم کروبی می پرسم آیا اعلام حضور آقای کروبی در راهپیمایی روز قدس، دلیل این برخوردها است؟ می گوید: “الان یک دروغ شاخداری می گویند که حاج آقا میخواهد نماز عید فطر بخواند یا نماز قدس بخواند و… در حالیکه حاج آقا اعلام کرده درراهپیمایی روز قدس شرکت میکند. روز قدس یادگار امام است و آقای کروبی هم شرکت میکند؛ اینکه این همه ترس و وحشت ندارد که این همه آدم جمع کنند و بیاورند اینجا و توهین و فحاشی و هتاکی کنند. تا این حد بی تقوایی شان را نمیدانستم اما این برخوردها هم تاثیری در تصمیم آقای کروبی ندارد.
این اولین بار نیست که منزل مهدی کروبی مورد حمله نیروهای لباس شخصی قرار می گیرد. پیش از این بارها از این دست تجمعات در مقابل منزل دبیر کل حزب اعتماد ملی برپاشده و تجمع کنندگان حتی تا بدانجا پیش رفته اند که به پاشیدن رنگ به در و دیوارمنزل او مبادرت کرده اند.
خدا به بزرگانشان عقل بدهد
خانم کروبی این نوع برخوردها را سازماندهی شده میداند و می گوید: “امیدوارم خدا به بزرگانشان که این افراد را راهی این منطقه میکنند عقل بدهد. این راه مبارزه نیست، اگر حرفی با آقای کروبی دارند از راه قانون، استدلال و منطق وارد شوند. اما چون هیچ حرفی برای گفتن ندارند این شیوه را پیشه کرده اند، ریخته اند اینجا و فحاشی می کنند. زیارت عاشورا میخوانند همراه با فحاشی و اهانت و هتاکی! بی دینی بالاتر از این؟ ضربه ای بالاتر از این هم به دین ممکن است که در لوای دین با زیارت عاشورا فحاشی و هتاکی کنند؟”
به گفته این نماینده سابق مجلس: “جرم اقای کروبی این بود که گفت اگر در زندان ها، تجاوز و شکنجه است جلویش را بگیرید. الحمدالله فهمیدند که جلویش را بگیرند و ادامه ندهند و خوب است دیدیم که جنایات کهریزک را بالاخره قبول کردند. جرم حاج آقا فقط همین است؛ ما هم در کنار او ایستاده ایم و این شیوه ها کوچکترین تاثیری در اراده ما ندارد. اما بی تقوا ترین و زشت ترین اتهامات را زدند بدون اینکه مدرک و سندی ارائه دهند. صحبت از میلیارد کردند که از خارج و امریکا آمده و وزیر اطلاعات هم گفت. ما هم می گوییم طلایی که پاک است منتی به خاک ندارد بیایید ثابت کنید. سند و مدرک بیاورید و به مردم ارائه دهید چه کسی کجا و از چه کسی گرفته مدرک بدهید و به مردم ثابت کنید.”
همسر مهدی کروبی سپس می گوید: “یادشان رفته که ما از سال ۵۱ ساکن شمیران هستیم ودو فرزند من در اینجا دنیا آمده اند. الان هم آپارتمانی کوچک و جمع و جور در همین جا داریم. برای خود همین طور فحاشی می کنند و بدون منطق حرف می زنند؛ در حالیکه ماه رمضان و شب های احیا و عزاداری است اما این کارها و توهین ها و تهدیدها هیچ تاثیری در اراده آقای کروبی برای پی گیری مطالبات مردمی ندارد و من، پسران و فرزندانم در کنار او ایستاده ایم و برای همه چیز آماده هستیم.”
ندای سبز آزادی: حمید حسن زاده، رییس شورای شهر اهواز، ساعت ۲ بامداد روز سه شنبه ۹ شهریورماه، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
به گزارش هرانا، حمید حسن زاده رییس شورای شهر اهواز و رییس ستاد انتخاباتی محسن رضایی در استان خوزستان، بامداد امروز در منزل شخصی خود در اهواز بازداشت شده است.
گفتنیست نیروهای امنیتی ضمن تفتیش منزل آقای حسن زاده وسایل شخصی و کامپیوتر وی را نیز به همراه خود بردند.
در همین حال از علت بازداشت و اتهام احتمالی و محل نگهداری وی تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی در دست نیست.
ندای سبز آزادی: در آستانه روز جهانی قدس، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با انتشار بیانیه ای ضمن بزرگداشت این روز، دفاع از آزادی فلسطین و شعار آزادی خواهی در داخل کشور را در یک راستا ارزیابی کرده، نسبت به ایجاد دوقطبی های ساختگی و کاذبی همچون تضاد ایرانیت- اسلامیت، منافع ملی- همبستگی بین المللی با ملل مظلوم و تحت استبداد و … هشدار داد.
به گزارش کلمه، متن کامل این بیانیه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
روز قدس روز همبستگی با ملت مظلوم فلسطین گرامی باد
پایان جنگ جهانی دوم، آغاز دوران جدیدی در تاریخ جهان بود که در کنار ویژگی های گوناگون آن یکی هم این بودکه سیستم استعماری پیشین دیگر قابل دوام نبود و نظام سرمایه داری ناگزیر نیازمند رابطه ای تازه با ملت های عقب نگه داشته شده بود، رابطه ای که منجر به جایگزینی استعمار نو و نفوذ اقتصادی و سیاسی در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین شد، به ویژه آن که آگاهی ملت ها به حقوق ملی و ضرورت حاکمیت و به دست گرفتن سرنوشت خود در چارچوب آن واحد ملی از یک سو و سر برآوردن اردوگاه شرق سوسیالیستی و آغاز جنگ سرد از سوی دیگر تداوم سیاست های انضمام و اشغالگری سرزمینی و سلطة استعماری کهن را ناممکن می ساخت. به همین سبب از جمله نام هایی که به عصر پس از جنگ داده شد عصر استعمار زدایی و کسب یا اعطا استقلال به سرزمین- ملت هایی بود که پیش از آن ملت- سرزمین های بی دولت بودند. طی چند دهه پس از جنگ، ده ها کشور یکی پس از دیگری به طرق مختلف یا به وسیله فرآیند استعمار زدایی از بالا و یا از طریق جنبش های آزادی بخش، انقلابی و استقلال طلبانه از پایین در بخش اعظم جهان پا به عرصة ظهور گذاشتند و به عنوان ملت در کشورهای مستقل نمایندگان خود را به سازمان ملل متحد اعزام کردند.
اما درست در چنین چرخش تاریخی ای ، سرنوشت ملت- سرزمین فلسطین واژگونه رقم خورد. در عصری که ملت ها از زیر سلطه اشغالگران آزاد و به کسب استقلال و تشکیل دولت سرزمینی و ملی خود نایل می شدند، سرزمین- ملت فلسطین به زیر اشغال رفت و اکنون پس از گذشت بیش از شصت سال همچنان با اشغال، تجاوز، آوارگی و درد و رنج دست به گریبان است. تاریخ شصت سال اخیر ملت فلسطین، دو چهره دارد: از یک سو، جنگ، تجاوز، قتل عام، شکنجه، وحشیگری، تخریب مزارع و خانه های مردم بر سر آنان و آوارگی میلیون ها انسان در دیگر کشورهای جهان توسط رژیم اشغال گر و صهیونیستی (اسراییل) و از سوی دیگر مقاومت و مبارزه برای باز پس گیری سرزمین و حق تعیین سرنوشت و نیل به آزادی، استقلال و عدالت توسط ملت فلسطین است.
براستی کدام وجدان انسانی و آزاد را می توان یافت که با چنین ملتی احساس همدردی و همبستگی نکند آن هم در برابر رژیمی که در کنار اشغال گری ها و بیدادگری هایی که طی جنگ ها و قتل عام های صبرا و شتیلا و تل زعتر درکارنامه خود دارد. یکی از تازه ترین ددمنشی های آن حمله به “کشتی آزادی” و کشتار فعالان مدنی و حقوق بشری است که قصد رساندن کمک های بشر دوستانه و غذا و دارو به زنان و کودکان و مردم تحت محاصره غزه را داشتند.
روز قدس بنا نهاده شده توسط حضرت امام(ره)، روز اعلام همدردی و همبستگی با چنین ملتی است. روز قدس نماد صف بندی در کنار مظلوم و در مقابل ظالم است. روز قدس، در مضمون، روز فریاد اعتراض آزادی، استقلال، عدالت و صلح علیه استبداد، وابستگی و اشغال، ستم و جنگ است. در این میان مدافعان و حامیان راستین و اصیل ملت فلسطین، تنها ملت ها، دولت ها، گروه ها و افرادی بوده و هستند که عملاً در چنین صف بندی ای، مدافع و حامی صادق و واقعی آزادی و استقلال و عدالت و صلح باشند.
در طول شصت سال گذشته کم نبوده و نیستند دولت هایی که در سرزمین خود آزادی ملت های خویش را در زندان کرده و با تداوم حاکمیت استبدادی و سرکوبگر، به واقع ملت و کشور خویش را در اشغال گرفته اند و در همان حال عوامفریبانه و به گونه ای ابزاری دم از آزادی قدس و دفاع از دولت مستقل، ملی و دموکراتیک فلسطینیان می زنند. دولتی که خود منتخب ملت خویش نباشد و با اتکا به زور و زندان ها و شکنجه و کاربرد نیروی نظامی، پلیسی و امنیتی و با اتخاذ سیاست ارعاب و وحشت افکنی به سلطه بر مردم خود ادامه دهد و ابتدایی ترین حقوق انسانی، شهروندی و سیاسی ملت خودرا پایمال کند، چگونه می تواند مدافع و حامی ملت فلسطین یا هر ملت تحت ستم استبداد و سرکوب دیگری باشد؟ و درست به این دلیل که جوهر اصلاح طلبی و جنبش سبز ایران، آرمان آزادی و عدالت و استقلال و صلح و نفی هرگونه ستم در مناسبات انسانی؛ چه درعرصه ملی و چه در عرصه بین المللی است، با ملت مظلوم، مقاوم و آزادیخواه فلسطین احساس همدردی و همبستگی می کند.
متأسفانه دیده می شود که برخی در حرکتی انفعالی و واکنشی در برابر برخورد ابزاری دولت ها با مسئله فلسطین به خطا افتاده و سرنوشت ایران و غزه را نه در کنار هم در برابر یکدیگر می بینند و با سردادن شعارهایی که حاکی از دو قطبی های تصنعی و کاذب در جنبش سبز است، عملاً به توهم استبداد خواسته دامن می زنند. ما نسبت به تضادهای ساختگی و کاذبی همچون تضاد ایرانیت- اسلامیت، منافع ملی- همبستگی بین المللی با ملل مظلوم و تحت استبداد و اشغال و ستم، ناسیونالیسم ایرانی- انترناسیونالیسم انسانی و … هشدار می دهیم. اینگونه دو قطبی سازی ها افزون بر اینکه در نظریه بی بنیاد است، در عمل نیز هزینه هایی ناموجه بر ملت ایران برای نیل به آرمان های بزرگ و تاریخی خود تحمیل کرده و آنها را از مسیر سازنده و درست خویش منحرف می کند و خواسته و یا خواسته زمینه سرکوب جنبش را فراهم می سازد.
جنبش سبز همانگونه که برای ملت بزرگ ایران خواهان آزادی، عدالت و دست یابی به حق تعیین سرنوشت و تشکیل دولتی دموکراتیک است، این حقوق را برای ملت فلسطین نیز می خواهد و در راه نیل به چنین حقوقی از آنان و همه ملت های هم سرنوشت حمایت می کند، همچنانکه از آنان نیز انتظار حمایت معنوی و سیاسی دارد. منطق اصلاح طلبی و جنبش سبز منطقی منسجم است و همه آنچه را برای خود می پسندد برای ملت های دیگر نیز می پسندد و بالعکس. اما این منطق استبداد و تمامیت خواهان است که دچار تناقض لاینحل است. آنان شعار رفراندم در فلسطین را سر می دهند اما طرح چنین شعاری را در ایران جرم می دانند. برای زندانیان فلسطینی اشک تمساح می ریزند اما به زندان انداختن معترضان حق طلب و آزادی خواه در ایران را حق می دانند، انتفاضه فلسطین و مقاومت سنگ در برابر سلاح آتشین را تجلیل می کنند اما معترض آرام و مسالمت جوی ایرانی را به اتهام محارب متهم و محکوم می کنند. به راستی کدام منطق شایسته حمایت از ملت مظلوم فلسطین و محکوم کردن رژیم ظالم اسراییل است؟ درست بر پایه همان منطق آزادی خواه و عدالت طلب بود که ملت ایران در انقلاب ضد استبدادی و اسلامی خود در سال ۵۷ شعار می داد “امروز ایران، فردا فلسطین” و همین منطق است که امروز نیز حکم می کند به جای شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” ، شعار “هم غزه و هم لبنان و هم ایران” سر داده و خواهان آزادی، عدالت، استقلال و صلح برای ایران و همه ملت های تحت ستم جهان شود.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
۸۹/۶/۹
ندای سبز آزادی: در چهار دهه اخیر در ایران، اسلام با پسوندهای مختلفی استفاده می شود. اسلام انقلابی، اسلام التقاطی، اسلام رساله ای، اسلام فقاهتی، اسلام عرفانی، اسلام سیاسی، اسلام سنتی، اسلام نواندیشانه، اسلام روشنفکرانه، اسلام بنیادگرایانه، اسلام سکولار، اسلام متحجرانه، اسلام مدرن، اسلام ارتجاعی، اسلام مترقی، اسلام لیبرال، اسلام آمریکائی، اسلام ناب محمدی، اسلام نبوی، اسلام اهل بیت، اسلام اموی، اسلام طالبانی، اسلام فاشیستی، اسلام سیاه، اسلام سرخ، اسلام سبز و بالاخره اسلام رحمانی.
هر کدام از این ترکیبات تاریخچه ای دارد و بخشی از تاریخ اندیشه معاصر ایران را رقم می زند. رواج این پسوندها و تمایل به تمایز از دیگر تلقی ها نشانگر یک نیاز است، از سوئی تکثر و تنوع میان مسلمانان را نشان داده، خبر از تعدد قرائات و برداشتها از اسلام می دهد، از سوی دیگر مشخص می کند که بدون استعمال این پسوندها نیاز هویتی گرایشهای مختلف مسلمانان سیراب نمی شود. از جانب سوم این تنوع برداشتها نشان از سرزندگی و شادابی اسلام دارد.
بیشک همه این برداشتها از اعتبار یکسانی برخوردار نیستند و برخی از جانب قاطبه مسلمانان نادرست و انحرافی محسوب می شوند. امام علی (ع) خبر از زمانی می دهد که اسلام همچون پوستین وارونه پوشیده شده باشد: "و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا" (نهج البلاغه، خطبه 107). برخی از تعابیر فوق توسط قائلانش استفاده می شود، برخی نیز تعابیری است که منتقدان ساخته و استعمال می کنند و چه بسا مطلوب پیروان آن گرایش نباشد.
اصطلاح اسم رحمانی مدتی است از اقبال برخوردار شده است.نگارنده این اصطلاح را سالها قبل برای تمایز قرائات مختلف اسلامی بکار برده است. در یک سال اخیر این ترکیب در میان حامیان و رهبران و همراهان جنبش سبز به وفور به چشم می خورد. به نظرمی رسد تحلیل مفهومی "اسلام رحمانی" لازم باشد. واضح است که این تحلیل مفهومی برداشت شخصی من است و در این بحث همچون مباحث گذشته ام هیچکس را نمایندگی نمی کنم. پیشاپیش از انتقاد و پیشنهاد اهل نظر تشکر می کنم.
اسلام رحمانی در مقابل اسلام فاشیستی، اسلام طالبانی، اسلام اموی، اسلام سیاه و اسلام متحجرانه است. در این قرائت از اسلام چیزی از تعالیم اسلامی حذف نمی شود، تنها برخی از احکام و شعائر که در خارج از زمینه خود و مجزا از شرائط زمانی مکانی عصر نزول درک شده اند و در نتیجه ی این سوء فهم از جوهره رحمانی خود فاصله گرفته اند تصحیح می شوند و برخی احکام عقلائی که ناسازگار با تعالیم اسلامی نیستند، مورد پذیرش قرار می گیرند.
اسلام در بدو نزول جز همین اسلام رحمانی نبود و نیازی به قید احترازی نداشت، اما با دور شدن از عصر نزول و رسوب عادات و سنن خشن جاهلی و عدم توجه به روح قرآن و اهداف متعالی دین از ابعاد رحمانی اسلام دور شدیم. یکی از نخستین متفکرانی که به لزوم توجه به روح قرآن و اهداف اسلام در فهم یکایک احکام شرعی و علوم اسلامی تأکید کرد، پرفسور فضل الرحمن اسلام شناس فقید پاکستانی آمریکائی بود.
متون اسلامی اگر بدون توجه به اهداف دین و روح قرآن و تفکیک محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین، عام و خاص، مطلق و مقید مراجعه شوند هر دو قرائت رحمانی و قرائت خشن استبدادی مستنداتی برای خود می یابند. واضح است که بدون دانش کافی برداشتهای خلاف قرآن و ضد اسلامی دور از انتظار نیست. به همین دلیل است که بسیاری از این قرائات ناقص و نادرست زائیده جهل به علوم اسلامی و روش صحیح استنباط از آنهاست. اگر مطالعه عمیق کتاب تکوین یعنی طبیعت بدون اطلاع تخصصی از علوم تجربی ممکن نیست، درک صحیح کتاب هدایت و دین رحمت چگونه بدون دانشهای لازم میسر است؟
در این مجال می کوشم به ده مولفه اصلی اسلام رحمانی به اختصار اشاره کنم. این مولفه ها مهمترین علائم برای شناخت اسلام رحمانی است. این نوشتار ویرایشهای بعدی نیز خواهد داشت و چه بسا با تامل و تدبر بیشتر به این مولفه ها افزوده گردد.
اول. رضایت خداوند
برای یک مسلمان مؤمن رضایت خداوند مهمترین مسئله است. راضی بودن خداوند یعنی رستگاری، یعنی خیر مطلق، یعنی زیبائی، یعنی عشق. مومن رضایت خدا را با هیچ چیز عوض نمی کند. کسب رضایت خداوند بالاترین آرزوی مومن است. خدا محور دین و رضایت او معیار دینداری است. خداوند در قرآن کریم بعد از وعده بهشت به زنان و مردان مومن می فرماید: "وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ" ﴿التوبة: ٧٢﴾ و رضایت خداوند بزرگتر[از بهشت] است، این رستگاری عظیم است.
سودای بهشت یا ترس از دوزخ سقف مطالبات متوسطین است. خشنودی خداوند مقوله ای فراتر از این دو است. رابطه مومن و خداوند طرفینی است. "رَّضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ" ﴿التوبة: ١٠٠﴾ خداوند از ایشان راضی است، ایشان هم از خدا راضیند. بالاترین صفت بندگان مقرب خداوند که به نفس مطمئنه دست یافته اند بازگشت رضایت مندانه و مورد رضایت واقع شده به محضر خداوند است: "يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً"﴿الفجر: 28-27﴾ ای صاحب روح به آرامش رسیده، به سوی پروردگارت بازآ در حالی که تو از او خشنودی و او نیز از تو خشنود است.
اما از کجا بدانیم خداوند از چیزی راضی یا ناراضی است؟ از سه طریق می توان به این مهم دست یافت: یکی از راه دل است و کشف و شهود که منحصر به اولیاء الله و عارفان واصل است. دیگر راه عقل و استدلال و رسول باطنی است که به بخشی از امور مورد رضایت خداوند می توان دست یافت و در مولفه سوم به آن اشاره خواهد شد. سوم راه وحی است که برای اکثر قریب به اتفاق مردم مطمئن ترین راه تحصیل مُنجِیات و مُهلِکات – به گفته غزالی در احیاء علوم الدین – یا بدست آوردن اسباب رهائی یا عوامل سقوط است.
قرآن کریم و سنت معتبر پیامبر خدا (ص) و سیره اهل بیتش (ع) منبع اصیل راه سوم تحصیل رضایت خداوند هستند. اگر اطمینان یافتیم که امری برای همیشه و همه جا مورد رضایت خداوند است، برای مسلمان تردیدی در تقدم این مولفه بر تمام مولفه های بعدی نمی ماند و یقینا آنرا رعایت خواهد نمود. و اگر دانست که چیزی برای همیشه و همه جا مورد غضب و کراهت الهی است یقینا از آن اجتناب خواهد کرد. تشخیص اینکه امری در کتاب و سنت در زمره امور موقت و مربوط به عصر نزول بوده است، کاری تخصصی است و تسلط بر قرآن و سنت و سیره می طلبد.
اسلام با تسلیم پروردگار بودن آغاز می شود. پیامبر حامل پیام الهی به ماست. "قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّـهُ" (آل عمران: 31) "بگو اگر خدا را دوست می دارید، از من (پیامبر) پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد." اسلام رحمانی یعنی عمل دقیق و موبمو به ضوابط و معیارها و روش قرآن کریم و سنت نبوی. تمام مولفه های بعدی طریقی برای تحصیل مولفه اول است. رضایت او همه چیز است و غضب او مجمع همه شرور و بدیهاست.
پیروان اسلام رحمانی در کسب رضایت الهی و رعایت قرآن کریم و سنت نبوی – به معنای پیامهای ثابت فرازمانی و فرامکانی – "نُؤمِنُ بِبَعض و نَکفُرُبِبَعض" (به برخی ایمان می آوریم و به برخی کفر می ورزیم) نمی کنند، همه آیات الهی و تعالیم نبوی و اهل بیتش را همانگونه که هستند می پذیرند، ثابتاتش را و متغیراتش را بر سر می نهند. البته با ثابتات معامله موقت و با متغیرات و موقتات معامله ثابت نمی کنند. پیروان اسلام رحمانی اهل تدبر در آیات قرآن و درایت در روایات هستند. اما زمانی که دانستند آیه ای یا روایت معتبری حامل گزاره ای فرازمانی و فرامکانی است در راه تحصیل رضای او پیشقدمند.
دوم. عدالت
عدالت رکن رکین اسلام رحمانی است. بیشک هیچکس مخالف عدالت نیست، بحث در این است که آیا عدالت توسط نوع انسانی قابل درک است یا نه؟ و اگر به یقین و با عقل جمعی دانستیم چیزی عادلانه است، آیا امکان دارد یک فهم یا گزاره دینی مخالف آن امر عادلانه باشد؟ هکذا اگر به یقین و با خرد جمعی دریافتیم که کاری ظالمانه است، آیا ممکن است دین به آن امر کرده باشد یا آنرا مجاز شمرده باشد؟
یکی از نخستین مباحثی که در میان مسلمانان در قرون اولیه بروز کرد این پرسش مبارک بود که آیا عدالت دینی است یا دین باید عادلانه باشد؟ به عبارت دیگر آیا خارج از دین و بدون مراجعه به ضوابط دینی امکان درک عدالت هست یا نه؟ و بالاخره آیا عدالت امری ماقبل دینی و مقدم بر دین است یا نه؟
مسلمانان از همان ایام نخستین دو گروه شدند، برخی درک عدالت را تنها از مجرای دین ممکن دانستند و اینکه خدا باید عادل باشد را گزاره ای بوالفضول اعلام کرده گفتند هر چه آن خسرو کند شیرین بود. انسانی که "ما اوتیتم من العلم الا قلیلا" (شما را جز اندکی از دانش داده نشده است) است چه رسد برای خدا تعیین تکلیف کردن؟ این تلقی اشاعره است.
دسته دوم از مسلمانان به این تیجه رسیدند که عقل انسانی توان درک فی الجمله عدالت را دارد. ما بدون ایمان به خدا و دین هم عدالت را درک می کنیم. عدالت امری ماقبل دینی است و خداوند رعایت قسط و عدالت را بر خود واجب کرده است. خدا عادل است و می توان از او انتظار کردار عادلانه داشت. او هرگز به ظلم فرمان نمی دهد. به دلیل اهمیت این صفت خداوند قائلان این تلقی "عدلیه" نام گرفتند. معتزله از اهل سنت و شیعه در زمره عدلیه هستند.
اسلام رحمانی در تقسیم فوق در زمره عدلیه است. دادگری و عمل به مقتضای عدالت وظیفه مسلمان است: "اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ" ﴿المائدة: ٨﴾ دادگر باشید، دادگری به تقوی نزدیکتر است. بالاتر از آن اقامه قسط ، قوّام به قسط بودن انتظار الهی از مومنان است. به این معنی که دادگری و بسط و اشاعه آن ممیزه اصلی مومن است. "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّـهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ" ﴿النساء: ١٣٥﴾ ای مومنان برپادارندگان عدالت و شاهدان خداوند باشید، حتی اگر بر علیه خودتان یا پدر و مادرتان یا خویشاوندانتان باشد. مسلمانی که در مقابل ظلم بی تفاوت است و برای عادلانه شدن مناسبات فردی و اجتماعیش کوشش نمی کند به این دستور الهی بی اعتنائی کرده است. خداوند دوستدار دادگران است "إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ" ﴿الممتحنة: ٨﴾ و از ظالمان بیزار است.
از اهداف نبوت برپائی عدالت است: "لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ" ﴿الحديد: ٢٥﴾ ما پیامبرانمان را با ادله روشن فرستادیم و همراه با ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم عدالت را برپا دارند. کتاب خدا و وجدان انسانی بزرگترین مشوقهای آدمی به اقامه عدالت است. این خود مردمند که می باید براساس تعالیم انبیاء الهی عدالت را در جان و جامعه و جهان برپا کنند.
لازم ترین ضابطه حکومت عدالت است. پیامبر خدا (ص) به ما تعلیم داده است که "الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم". زمامداری با کفر می پاید اما با بیدادگری نمی پاید. این هم دلیل دیگری بر تقدم عدالت بر دین است. آنان که بدون رعایت عدالت دم از دین و حکومت دینی می زنند دروغ می گویند.
از منظر اسلام رحمانی عدالت ضابطه فهم اسلام است. مجتهدی که در استنباط خود به مقتضای عدالت بی توجه بوده است، فتوایش قابل اعتنا نیست. امر ظالمانه هیچ قداستی ندارد. اگر به یقین خرد جمعی انسانی امری را ظالمانه می داند، و آن امر به دین نسبت داده شده است، این قرینه قطعیه است بر این که در آن مورد در فهم دین خطا رخ داده است. بر همین منوال اگر به یقین خرد جمعی انسانی امری را عادلانه می داند، و جمعی بنام دین با آن مخالفت می کنند، بدون تردید خطا می کنند.
اسلام رحمانی مدافع عدالت اجتماعی است و ظلم را بزرگترین جرم یک نظام سیاسی می داند.اسلام رحمانی عدالت خواه است و سکوت در برابر بیدادگری را مجاز نمی داند.
سوم. عقلانیت
عقلانیت یا خردمندی از مولفه ای اساسی اسلام رحمانی است. این تلقی از رویکرد "علیکم بدین العجائز" پشتیبانی نمی کند و حق خرد را پاس می دارد. اندیشه بهترین راه خداشناسی و شناخت حقیقت است. قرآن کریم خردمندی را تشویق و خردستیزی را مذمت کرده است. اولوا الالباب عزیزترین مخاطبان الهی اند و در مقابل آنها که نمی اندیشند فروترین مخلوقات محسوب می شوند. "إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّـهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ" ﴿الأنفال: ٢٢﴾ بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنواین گنگ هستند که نمی ندیشند.
پدیده های طبیعی آیات الهی برای آنها که می انیشند معرفی شده اند: "إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿البقرة: ١٦٤﴾ "براستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز و کشتی که در دریا به آنچه به مردم سود می رساند حرکت می کند، و بارانی که از آسمان می بارد و زمین را بعد از موت و بی حاصلیش زنده می کند و بر آن از هر جنبنده ای را پراکنده است، و وزیدن باد و ابر مسخر بین آسمان و زمین آیاتی برای گروهی است که می اندیشند."
اگر مقتضای خرد و اندیشه در حوزه علوم طبیعی متبع است، بیشک مقتضای خرد و اندیشه در حوزه علوم انسانی نیز بر همین منوال متبع و معتبر خواهد بود.
در تعبیر فاخر امام علی (ع) در نهج البلاغه یکی از اهداف نبوت شکوفا شدن خرد انسانی ذکر شده است: "و يثيروا لهم دفائن العقول" (خطبه 1). این خرد مدفون که پیامبران موظف به استخراج و غنی سازی و استخراج و شکوفائی آن هستند، ارتباط وثیق عقلانیت و دینداری یا خردمندی و دین ورزی را نشان می دهد.
ثقة الاسلام کلینی کتاب باارزشش کافی را بجای اینکه با توحید یا ایمان یا علم آغاز کند با عقل و جهل شروع کرده است. فردوسی نیز به تبعیت از همین قرائت اهل بیت از اسلام شاهنامه اش را با این بیت آغاز کرده است: "بنام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه در نگذرد". نخستین حدیث باب عقل و جهل روایت نمادین عمیقی است که محمد بن مسلم از امام باقر(ع) روایت کرده است: آنگاه که خداوند عقل را آفرید، او را به سخن درآورد. به او گفت: رو کن و جلو بیا، چنین کرد، سپس گفت: پشت کن، و عقل چنین کرد. آنگاه خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم من هرگز مخلوقی محبوب تر از تو نزد خودم نیافریدم و ترا کامل نکردم جز نزد آنان که دوستشان دارم. آگاه باش که ترا امر می کنم، ترا نهی می کنم، ترا مجازات می کنم و ترا پاداش می دهم. (کافی، کتاب العقل و الجهل، ح 1)
از این روایت عمیق این نکات بدست می آید: اول، عقل محبوب ترین مخلوق الهی است. دوم، خداوند عقل مخلوفات محبوبش را کامل کرده است. خرد با محبوب خداوند بودن نسبت مستقیم دارد. سوم، مخاطب اوامر و نواهی الهی عقل است. چهارم، انسان به سبب عقلش مستوجب ثواب و عقاب می شود.
اصبغ بن نباته از امام علي (ع) روایت زیبائی با زمان سمبلیک و نمادین نقل می کند. جبرئیل بر جناب آدم فرود آمد و به او گفت: ای آدم، من از جانب خداوند مأمورم که ترا در انتخاب یکی از سه امر مخیر کنم، یکی از آن سه را اختیار کن و دو امر دیگر را فروگذار. آدم از جبرئیل پرسید: آن سه امر کدام است؟ جبرئیل پاسخ داد: عقل و حیاء و دین. آدم گفت: من عقل را اختیار کردم. جبرئیل به دین و حیاء گفت: برگردید و عقل را با آدم تنها بگذارید. آن دو (دین و حیاء) گفتند: ای جبرئیل ما امر شده ایم که با عقل هر جا که باشد همراه باشیم. جبرئیل گفت: آنچانکه شأنتان است عمل کنید و عروج کرد. (کافی، کتاب العقل و الجهل، ح 2) شأن و سرشت دین همراهی و همنشینی با عقل است. لذا در همین باب آمده است آنکه عقل ندارد دین ندارد. به عبارت دیگر بدون عقلانیت دین داری میسر نیست.
هر آنچه فراچنگ خرد انسانی در آید و عقل آدمی درک کند، پذیرفته است. مراد آن نیست که همه امور توسط عقل انسانی دست یافتنی است. در حوزه عرفان پای استدلالیان چوبین بود. در حوزه دین نیز امور فراتر از خرد انسانی یافت می شود. از منظر اسلام جهان به دو قلمرو غیب و شهادت تقسیم می شود. در قلمرو شهادت یا جهان مشهود و آشکار خرد انسانی فرمانروایی مقتدر است. در قلمرو غیب که بر خرد انسانی مخفی است تنها با اخبار پیامبران یا شهود عارفان واصل می توان دست یافت. قلمرو غیب از قبیل جزئیات آخرت خرد گریز است. و ادعای معقولیت در چنین حوزه ای نامعقول است.
اما اسلام رحمانی بر این باور است که هیچ گزاره خرد ستیزی نمی تواند معتبر تلقی شود. خرد ستیز یعنی آنچه عقل نوع انسانی به بطلانش حکم می کند و آنرا باطل اعلام می کند. امر نامعقول نمی تواند توسط دین تاسیس یا امضا شود. اگر کسی امری خرد ستیز را به دین و شرع نسبت می دهد، در فهم و استنباط خود خطا کرده است. اسلام رحمانی امور دینی را از دو حال خارج نمی داند: خردپذیر و خرد گریز. تعالیم اسلامی یا معقولند یا فراتر از طور عقل اما هرگز ضدعقل نیستند. توجیه عقلانی بخش خردپذیر تعالیم اسلامی مهمترین رسالت عالمان دینی است.
رجوع غیرمتخصص به متخصص که امری عقلائی است، هرگز مجوز نفی تحقیق و بی نیازی از توجیه عقلانی گزاره های دینی در حوزه احکام عملی فرعی نیست. حوزه اعتقادات بدون تحقیق دست یافتنی نیست. این توصیه سرآمد حکیمان مسلمان ابن سینا در سفارشهای انتهای اشاراتش یادکردنی است بی دلیل چیزی نپذیر و بی دلیل چیزی را رد نکن. این ساده ترین مرحله عقلانیت است. درباره عقلانیت دیدگاههای متفاوتی قابل عرضه است. اسلام رحمانی با پذیرش اصل عقلانیت عرصه را برای پذیرش موجه ترین، سازگارترین و کارآمدترین نظریه های عقلانیت باز می داند. بحث جزئی درباره نظریه های مختلف عقلانیت مجال و مقال دیگری می طلبد.
چهارم. رحمت
در میان این ده مولفه رحمت به میزانی از اهمیت است که عنوان اسلام با آن معنون شده است: اسلام رحمانی. این انتخاب بی وجه نیست. در تعالیم اسلامی رحمت به همین میزان حائز اهمیت است. رحمت مرادف مهربانی، رأفت و شفقت است. خداوند از میان صفات متعددش که اسماء حسنی خوانده می شود، دو صفت رحمان و رحیم را برای خود برگزیده است و سوره های قرآن با نام خداوند که متصف به این دو صفت است آغاز می شود: بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند نه تنها رحمان و رحیم است بلکه او بهترین رحم کنندگان است: وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ ﴿المؤمنون: ١١٨﴾.
این خداوند رحمان و رحیم پیامبرش را مایه رحمت جهانیان اعلام کرده است. وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿الأنبياء: ١٠٧﴾ ما ترا جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم. قرآن نرمخوئی پیامبر و جذب مردم به او را از نتایج رحمت الهی اعلام می کند: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ﴿آل عمران: ١٥٩﴾. خداوند قرآن کریم را نیز کتاب رحمت معرفی می کند: وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ ﴿النحل: ٨٩﴾ قرآن کتاب تبیان و هدایت و رحمت و بشارت است. وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا ﴿الإسراء: ٨٢﴾ قرآن مایه شفا و رحمت مومنان است و ستمکاران را جز خسارت نمی افزاید.
قرآن در باب رحمت قاعده گرانبهائی را معرفی کرده است: قُل كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ﴿الأنعام: ١٢﴾ خداوند رحمت را بر خود الزامی کرده است. وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿الأنعام: ٥٤﴾ آنگاه که آنان که به آیات ما ایمان آورده اند، نزد تو آمدند به ایشان بگو سلام بر شما خداوند بر خود رحمت را واجب کرده است، آنکه از شما ندانسته بد کند، آنگاه توبه کند و اصلاح نماید، خداوند بسیار پوشاننده و مهربان است.
رحمت از سنن الهی است. از قواعدی است که به آدمی قدرت پیش بینی و احتجاج می دهد و خبر از سرشت دستگاه آفرینش می دهد. به تعبیر بشری، استراتژی خداوند استراتژی رحمت است. دینی که خدایش رحمان و رحیم است، پیامبرش رحمة للعالمین است، ، رحمت از سنن الهی آن است، طبیعی است که دینش دین رحمت باشد، نه دین قساوت و خشونت و انتقام. قاعده رحمت از قواعد آمره و از اصول بنیادی اسلام است. معنای اصل بنیادی حکومت آن بر کلیه اجتهادات کلامی و فقهی و اخلاقی است.
امام علی (ع) رحمت را سرلوحه برنامه های حکومت اعلام می کند و در عهدنامه مالک اشتر که غنی ترین منبع اخلاق سیاسی در اسلام است، تصریح می کند: "و أشعر قلبك الرّحمة للرّعيّة ، و المحبّة لهم ، و اللّطف بهم ، و لا تكوننّ عليهم سبعا ضاريا تغتنم أكلهم فإنّهم صنفان : إمّا أخ لك فى الدّين ، أو نظير لك فى الخلق ، يفرط منهم الزّلل ، و تعرض لهم العلل ، و يؤتى على أيديهم فى العمد و الخطأ . فأعطهم من عفوك و صفحك مثل الّذى تحبّ أن يعطيك اللّه من عفوه و صفحه" (نهج البلاغه، نامه 53). "قلب تو را پوششى بايد كه تار و پودش مهر مردم و دوستى و لطف به آنان باشد، و مباد كه مردم را درندهاى خون آشام باشى كه خوردنشان را غنيمت بشمارى ، چرا كه مردم به تمام دو گروهاند : يا در دين برادران تواند ، يا در آفرينش همنوعانت ، از راه مىلغزند ، به آفتها دچار مىشوند و دانسته يا ندانسته به كارهايى دست مىيازند ، و تو بايد از گذشت و چشم پوشى چندان بهرهمندشان كنى كه چشم پوشى و گذشت خدا را در مورد خود چشم دارى" .
اینکه این قرائت از اسلام عنوان "اسلام رحمانی" به خود گرفته علاوه بر تاکید بر آموزه های رحمت در متن دین - که بخشی از آن گذشت - مرزبندی و تمایز با قرائتی دیگر از اسلام است که مولفه رحمت را کلا زیر پا نهاده پنداشته با خشونت و قساوت و شقاوت می تواند به حاکمیت دین خدا مدد رساند. این قرائت سبعانه که چند صباحی است در ایران فرمان می راند بزرگترین صدمات را به اسلام وارد کرده، و بنام اسلام و بر علیه اسلام حکم می راند. اسلام رحمانی مرزبندی مشخص با قرائت رسمی اسلام در ایران است.
پنجم، اخلاق
در اسلام رحمانی، اخلاق برجستگی ویژه ای دارد. اسلام رحمانی قرائتی اخلاق از تعالیم اسلامی است. خدای اسلام خدائی اخلاقی است، به شرّ فرمان نمی دهد، سراسر افعالش خیر است. فعل غیر اخلاقی را نمی توان به خداوند نسبت داد. اعتقادات اسلامی یا شریعت اسلامی نمی تواند حاوی گزاره های غیراخلاقی باشد. اگر در مجموعه استنباطات عالمان مسلمان اخلاق از ضوابط اجتهاد نباشد، نتیجه این فرآیند را نمی توان لزوما اسلامی ارزیابی کرد. به عبارت ساده تر امر غیراخلاقی نمی تواند اسلامی و الهی باشد.
اخلاق همانند عدالت و عقلانیت امری فرادینی است. اسلام را از آنرو انتخاب کرده ایم که با ضوابط اخلاقی سازگار است. خدائی که راستگوترین راستگویان است "و من اصدق من الله قیلا" (النساء 122) یا "و من اصدق من الله حدیثا" (النساء 87) و صداقت معیار بیان اوست، پیامبری که شاخص ترین صفتش امانتداری اوست: محمد امین، و و آنگاه خداوند توصیفش می کند از اخلاقش می گوید: وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴿القلم: ٤﴾ "و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری." و آنگاه که محمد (ص) هدف از رسالتش را تشریح می کند، باز اخلاق در صدر است: "بُعِثتُ لِأُتَمِمَ مَکارمَ الأخلاقِ". مبعوث شدم تا نیکوئی های اخلاق را تمام کنم. پیامبر آمده است تا جامعه اخلاقی بنا کند. آنکه به خداوند فعل غیراخلاقی نسبت می دهد، یا بنام شریعت فتوای غیراخلاقی صادر می کند، بر خطاست. حیله شرعی پذیرفتنی نیست.
در اسلام رحمانی هدف وسیله را توجیه نمی کند. "ما خير خير لا ينال إلاّ بشرّ"(نهج البلاغه، نامه 31) "خیر خیر نیست اگر جز به شر بدست نیاید." از راه غیراخلاقی و حرام و نامشروع نمی توان به هدف متعالی و مشروع و مقدس دست یافت. با شیوه های جهنمی و شیطانی نمی توان بهشت و خدای رحمان را اراده کرد. حکومتی که استبداد و ظلم و خفقان را پیشه کرده مجاز نیست نامش را اسلامی بگذارد.
یکی از موازین اسلام رحمانی قاعده طلائی اخلاق است. آنچه را برای خودت می خواهی برای دیگران هم بخواه و آنچه برای خودن نمی پسندی بر دیگران هم نپسند. این قاعده اختصاصی به اسلام ندارد، در دیگر ادیان هم یافت می شود.
امام علی (ع) در وصایایش به فرزندش امام حسن به همین قاعده تاکید می کند: يا بنىّ ، اجعل نفسك ميزانا فيما بينك و بين غيرك ، فأحبب لغيرك ما تحبّ لنفسك ، و اكره له ما تكره لها ، و لا تظلم كما لا تحبّ أن تظلم ، و أحسن كما تحبّ أن يحسن إليك ، و استقبح من نفسك ما تستقبح من غيرك ، و ارض من النّاس بما ترضاه لهم من نفسك (نهج البلاغه، نامه 31)
"اى فرزند ، خود را در آنچه ميان تو و ديگران است ، ترازويى پندار . پس براى ديگران دوست بدار آنچه براى خود دوست مىدارى و براى ديگران مخواه آنچه براى خود نمىخواهى و به كس ستم مكن همانگونه كه نخواهى كه بر تو ستم كنند. به ديگران نيكى كن ، همانگونه كه خواهى كه به تو نيكى كنند. آنچه از ديگران زشت مىدارى از خود نيز زشت بدار. آنچه از مردم به تو مىرسد و خشنودت مىسازد، سزاوار است كه از تو نيز به مردم همان رسد. "
اگر موازین اخلاقی نقض می شود، اگر قاعده طلائی اخلاق زیر پا گذاشته می شود، معنایش نقض اسلام است. اسلام و اخلاق لازم و ملزوم یکدیگرند.
ششم، کرامت و حقوق انسان
انسان شناسی اسلام رحمانی مبتنی بر کرامت نوع بشر است. این نگرش بنیادی به انسان ریشه در عمیق ترین منابع قرآنی دارد، به عنوان نمونه به سه مورد آن اجمالا اشاره می شود: اول، وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا ﴿الإسراء: ٧٠﴾ "ما آدمیان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا حمل کردیم، و از انواع روزیهای پاکیزه ایشان را روزی دادیم، و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردیم برتری بخشیدیم". کرامت انسان به عقل و قدرت اختیار اوست. خداوند به دلیل این خصیصه نوع انسان (و نه فقط مؤمنان) را تکریم کرده است، چرا که نوع بشر از این نعمتهای خداداد برخوردار است.
دوم، لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ﴿التين: ٤﴾ "که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم." این آیه بار دیگر به امتیاز نوع انسان اشاره دارد. قوام انسان به نیکوترین وجهی سرشته شده است. به قرینه مقابله با سقوط به اسفل سافلین در آیه بعد (ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ)ٍ صلاحیت عروج به أعلی علیّین معنای احسن تقویم است. دو بال این عروج ایمان و عمل صالح است. إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ (الفاطر/ 10) "سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح آنرا بالا میبرد". کلام طیب همان باور حق است که با کردار پسندیده سبب فلاح انسان شمرده می شود. هر انسانی چنین قابلیتی دارد.
سوم، وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿البقرة: ٣٠﴾ " هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: پروردگارا آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟ ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم. پروردگار فرمود: من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید." انسان جانشین خداوند در زمین است. جانشینی خداوند بزرگترین کرامتی است که نصیب انسان شده است.
انسان به دلیل این کرامت ذاتی صاحب حقوقی است. این حقوق در هیچ شرائطی از انسان سلب نمی شود. حقوق پایه بشر مقتضای عدالت است. در جوامع انسانی این حقوق بین آحاد انسانی متقابل است، هیچ انسانی خارج از دائره این حقوق یافت نمی شود. "
لا يجرى لأحد إلاّ جرى عليه و لا يجرى عليه إلاّ جرى له" (نهج البلاغه، خطبه 216) "حق بر له کسی جاری نمی شود، مگر اینکه بر علیه او نیز به جریان افتد، و بر علیه کسی به جریان نمی افتد، مگر اینکه بر له او نیز کاری شود". در کتاب حقّ الناس به تفصیل در زمینه حقوق بشر در اسلام بحث کرده ام. اسلام رحمانی حقوق بشر را به رسمیت می شناسد و آنرا سازگار با روح قرآن و مقاصد شریعت و اهداف دین ارزیابی می کند.
هفتم، آزادی و اختیار
از مهمترین مولفه های اسلام رحمانی پاسداشت آزادی و اختیار انسان است. از این منظر راز کرامت انسان در اختیار اوست و اختیار بدون آزادی مقدور نیست. ارزش ایمان در انتخاب آزادانه آن است. این آزادی در انتخاب ابتدائی و یک بار برای همیشه نیست، استمراری و دائمی است. مفاد این آیه شریفه قاعده است: "لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ" ﴿البقرة: ٢٥٦﴾ "در دین اکراه نیست، راه درست از راه انحرافی مشخص شده است". قاعده آزادی ایمان و تدین، قاعده ممنوعیت اکراه و فشار و زور در حوزه دین و ایمان. این آیه از محکمات و غرر آیات قرآنی است و متشابهات را با ارجاع به آن باید فهمید.
خداوند مبنای آزادی در دین را با صریح ترین وجه ممکن در قرآن تشریح کرده است. اگر قرار بود مردم با زور و خفقان و فشار ایمان بیاورند، خدا خود بر هر کسی در این زمینه احق و اولی بود، می توانست همکان را تکوینا مؤمن بیافریند، حال آنکه چنین نکرده است. "وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ" ﴿يونس: ٩٩﴾ و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان میآوردند؛ آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟!" ارزش ایمان به انتخاب آزادانه و آگاهانه آن است. آنها که مردم را به لطایف الحیل به تظاهر به دین مجبور می کنند، به عمق پیام قرآن دست نیافته اند. آنچه با زور و فشار حاصل می شود، هرگز ایمان نیست، ریاکاری و تظاهر به تدین است. ریا و دو روئی خوره ایمان است.
اسلام به متانت و صحت پیام خود اطمینان دارد، مردم در انتخاب آن آزادند، و نتیجه انتخاب خود را در سرای دیگر مشاهده خواهند کرد. :وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ" ﴿الكهف: ٢٩﴾ "بگو حق از جانب پروردگارتان (نازل شده) است، هر که می خواهد ایمان بیاورد، و هر که می خواهد کافر شود". اگر ایمان و کفر در این دنیا آزاد است، سلب یا محدود کردن این آزادی تحت هر عنوانی ناصواب ومردود است. برپائی بساط استبداد و فاشیزم بنام اسلام، مردم را با زنجیر به بهشت بردن، محدود کردن آزادی مردم با وضع قوانین به ظاهر شرعی جفا به آئین آزادی قرآنی است.
قرآن از جمله اهداف بعثت را برداشتن غل و زنجیر از دست و پای مردم اعلام کرده است: :الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿اعراف: ١٥٧﴾ "همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر امّی پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند." کسانی که به تأسی به پیامبر نه تنها از غل و زنجیر مردم نمی کاهند، بلکه بر خلاف راه و روش وی آزادی های مشروع مردم را سلب یا محدود می کنند و شریعت سهله سمحه را در جامه استبداد و فاشیزم بر مردم تحمیل می کنند، چقدر از رسالت نبوی بدورند.
اسلام رحمانی را با محک آزادی و اختیار بشناسید. اسلام رحمانی باطل السحر استبداد دینی است.
هشتم، علم و کارشناسی
درباره مقام علم در اسلام نیازی به سخن سرائی نیست. قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿الزمر: ٩﴾ "بگو آیا آنها که می دانند با آنها که نمی دانند مساویند؟ تنها خردمندانند که متذکر می شوند." اما این علم فقط علم دین نیست، هر علم نافعی است. اسلام به هر دانش سودمندی بها می دهد.
سپردن امور به دست کسانی که از حداقل لازم دانش و تجربه برخوردار نیستند پذیرفته نیست. از پیامبر نقل شده است:"من عمل على غير علم كان ما يفسد أكثر مما يصلح" (کافی، ج 1، ص 44). "کسی که بدون دانش به کاری دست یازد، آنچه را فاسد می کند، بیش از اصلاحش است." رعایت کارشناسی و صلاحیت علمی شرط لازم پذیرش مسئولیت در میان مسلمانان است. فقدان تخصص را هرگز نمی توان با دین و ایمان جبران کرد. تعهد جای تخصص را نمی گیرد. فقاهت توانائی نمایندگی دیگر علوم اسلامی را ندارد، همچنانکه صلاحیت جانشینی علوم انسانی را فاقد است.
آنچه در اداره جامعه بیشترین نقش را دارد، علوم انسانی است. مدیران و برنامه ریزان کشور می باید متخصصان این علوم باشند، از جامعه شناسی، حقوق، اقتصاد، آمار، علوم سیاسی، روابط بین الملل، روانشناسی و ... اسلام رحمانی علوم انسانی را دستاورد خرد جمعی انسانها در طول تاریخ می داند، و معتقد است با کمک این علوم می توان به ارتقای جوامع انسانی کمک کرد. مخالفت با علوم انسانی به بهانه غربی بودن آنها مخالفتی جاهلانه است. علوم انسانی همانند دیگر امور بشری عاری از خطا نیستند، اما برای نقدشان باید بر آنها مسلط بود. پیروان اهل بیت حق را از هر کسی ولو کافر و منافق و مشرک می پذیرند. "الحکمة ضالة المؤمن". راز پیشرفت علوم عقلی در میان این دسته از مسلمانان توجه به این اصل اصیل اسلامی است: أنظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال. (بنگر که چه می گوید، ننگر که چه کسی می گوید.) گفتار نه گوینده. دانش جغرافیا ندارد. دانش صحیح و باطل دارد اما غربی و شرقی ندارد.
بر اساس قاعده الناس أعداء ما جهلوا (مردم دشمن چیزی هستند که نمی دانند) مخالفت اولیاء جمهوری اسلامی با علوم انسانی مخالفتی جاهلانه و غیراسلامی است. کسانی که از بدیهی ترین قواعد حقوق، اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل بی اطلاعند، طبیعی است کشور را بر خلاف اینگونه ضوابط علمی و اولیات کارشناسی اینگونه غیرمدبرانه اداره کنند. حاکمان جاهل جمهوری اسلامی بزرگترین دشمنان خود را دانشگاه و استاد و دانشجو و علوم انسانی یافته اند. اگر استالین در ایدئولوژیک کردن علوم در شوروی سابق راه بجائی برد، زمامداران کم دانش جمهوری اسلامی نیز در طرح خام اسلامی کردن علوم توفیق خواهند یافت. سودای علوم انسانی اسلامی سودائی بی فرجام و جاهلانه است. اسلام رحمانی استفاده از دستاوردهای علوم انسانی را در کنار نقادی عالمانه آنها فریضه دینی می ئاند.
نهم، دموکراسی
اسلام رحمانی بر این باور است که امور مردم می باید با مشورت با خود مردم اداره شود. "وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ"﴿آل عمران: ١٥٩﴾ "با ایشان (مردم) در کارها(یشان) مشورت کن." الامر مورد بحث آیه مسائل حوزه عمومی است که توسط خداوند حکما یا موضوعا در آن تشریعی صورت نگرفته است. پیامبر موظف نبوده است در امور عبادی یا دیگر احکام شرعی با مردم مشورت کند. اما شرعا موظف بوده در جزئیات احکام شرعی عمومی از قبیل جهاد یا احکام غیر شرعی از قبیل شکل و صورت و شیوه اداره جامعه با مردم مشورت کند. قرآن کریم مشورت را از جمله صفات مؤمنان برشمرده است: "وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ" ﴿الشورى: ٣٨﴾ "امور فیمابین مؤمنان بر اساس شورا است". شوری مراجعه به نظر افراد ذوی الحقوق و ترتیب اثر دادن به آن است.
تأمین رضایت عمومی از جمله شرائط زمامداری سالم است. بدون رضایت عمومی زور حکومت خواهد کرد. با حکومت زور اختیار و آزادی مردم نقض خواهد شد. امام علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر وی را در زمامداری به سه امر توصیه می کند: رعایت حق، شمول عدالت و جامع ترین راه برای تامین رضایت عمومی. "و ليكن أحبّ الأمور إليك أوسطها فى الحقّ ، و أعمّها فى العدل و أجمعها لرضا الرّعيّة" (نهج البلاغه، نامه 53) "می باید محبوب ترین امور نزد تو نزدیک ترینشان در حق، شامل ترنینشان در دادگری، و جامع ترنینشان در رضایت مردم باشد."
بر اساس قاعده فقهی ابن فهد حلی "لایجوز التأمر علی جماعة بغیر رضاهم" "جایز نیست إمارت بر جماعتی بدون رضایت ایشان". وقتی اقامه جماعة بدون رضایت مأمومان کراهت دارد، چگونه زمامداری با کراهت و ادبار مردم مجاز است؟
مطابق قاعده سلطنت، مردم بر اموالشان مسلطتند و احدی بدون اجازه آنها حق تصرف در اموالشان را ندارد. "الناس مسلطون علی اموالهم". هر سرزمینی ملک مشاع ساکنان آن است. هر کسی می خواهد در آن سرزمین حکومت کند، باید از شهروندان آن سرزمین اجازه بگیرد و به عنوان وکیل مردم و بر اساس نظر آنها کشورشان را اداره کند. زمامدار وکیل مردم است نه ولیّ بر مردم. مردم محجور نیستند تا ولیّ و قیّم بخواهند. این زمامدار است که موظف است به نظر مردم عمل کند. مردم موظف نیستند خود را با امیال و سلائق زمامدار تطبیق دهند. عقل جمعی مردم بیش از درک متوسط زمامدار است. خدا احدی را از میان آدمیان جائزالخطا به ولایت بر مردم آن هم از نوع مطلقه اش منصوب نکرده است.
دموکراسی کم خطاترین شیوه زمامداری است. دموکراسی نزدیکترین شیوه زمامداری به ارزشهای اسلامی است. از این منظر قیدی به دموکراسی نمی خورد تا از مردمسالاری دینی یا دموکراسی اسلامی سخنی به میان آید. اسلام رحمانی در حوزه عمومی دموکراتیک است. بر این باور نیستم که دموکراسی از متون اسلامی استخراج می شود، بلکه معتقدم می توان از تعالیم اسلامی قرائتی دموکراتیک داشت. می توان عمیقا مسلمان و در عین حال دموکرات بود. می توان را رعایت تمامی ضوابط دینی رأی و رضایت مردم را پاس داشت. اسلام رحمانی دموکراسی را بهترین شیوه اداره جامعه می داند.
دهم، سکولاریسم عینی
از منظر اسلام رحمانی حکومتها و دولتها حق دخالت در نهادهای دینی از قبیل مرجعیت تقلید، حوزه های علمیه، مساجد، مراکز آموزش و تبلیغ دینی و مراکز امور خیریه دینی را ندارد. اسلام رحمانی در تقابل با دین دولتی است و با دولتی شدن روحانیت، مسجد، مدارس علوم دینی و مرجعیت بشدت مخالف است. بنابراین استقلال نهادهای دینی از نهاد سیاست یعنی دولت از ارکان اسلام رحمانی است.
آیا دولت نیز از نهاد دین مستقل است؟ در تمایز کارکرد این دو نهاد تردیدی نیست. کارکرد مسجد و حوزه و مرجعیت و عالمان اسلام با کارکرد دولت متفاوت است. مسلمانان، شیعیان و فقیهان هیچ امتیاز یا حق ویژه ای در حوزه عمومی ندارند. آنان مساوی با دیگر شهروندان مجازند در حوزه عمومی نقشی به عهده گیرند.
قوانین کشور توسط نمایندگان مردم وضع می شود، تفسیر می شود و تغییر می کند. قانون می تواند متخذ از احکام شرع یا غیر آن باشد. تا زمانی که اکثریت شهروندان از قانونی دفاع می کنند، می ماند، و هر زمان اراده کردند، آنرا تغییر می دهند. هیچ قوه قاهره ای بالاتر از افکار عمومی به رسمیت شناخته نمی شود تا با زور مانع از تقنین براساس اراده ملی شود.
عالمان دین برای تأمین عدم تعارض قوانین با موازین اسلامی راهی جز اقناع افکار عمومی ندارند. دست یازیدن به زور و حق وتو استبداد است. اقتدار دینداران به جامعه مدنی است نه قدرت اختصاصی دولتی، حق ویژه وتو و آپارتاید تقینینی. اعتبار هر حکمی در حوزه عمومی صحت آن است و برخورداری از اقبال ملی. انتساب به دین اگر چه مؤمنان را بکار می آید اما به مثابه شهروند باید اعتبار حکم را مستقل از انتسابش به منبع دینی اثبات کنند. پذیرش استقلال دولت از نهاد دین باعث می شود که به کارشناسی تصمیات متخذه عنایت کافی صورت گیرد و از دین برای جبران ضعفهای کارشناسی استفاده ابزاری نشود.
اسلام رحمانی سکولاریسم ذهنی (آنگونه زندگی کن که خدا مرده است یا نیست) یا الحاد را مردود می داند و معتقد است خدا معنای زندگی است. بر عکس آنگونه زندگی می کنیم که جهان آکنده از خدا و ایمان به اوست.
اسلام رحمانی اسلام را امری خصوصی نمی داند، بلکه اسلام تعالیم متعددی در حوزه عمومی دارد. خصوصی سازی اسلام قلب اسلام است. با خصوصی سازی اسلام ستم ستیزی اجتماعی- سیاسی آن مرتفع می شود. با پروژه خصوصی سازی اسلام شیوه حکومت محمدی، اخلاق سیاسی علوی و قیام حسینی منتفی می شود.
اسلام رحمانی دین زدائی از سیاست را نه ممکن می داند نه مطلوب. ممکن نمی داند چرا که در همه جوامعی که نهاد دین در آنها پرقدرت است، ارزشهای دینی خودبخود در احکام و تصمیمات سیاسی تاثیر می گذارند. میزان نفوذ دین در حکوتهای سکولار آمریکا قابل مثال است. مطلوب نمی داند چرا که این تأثیر در میان مسلمانان بسیار مثبت بوده و مانع تجاوز و استیلای خارجی و استبداد داخلی بوده و هست. انتقادهای مؤثر فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله منتظری از منظر دینی قابل ذکر است.
اسلام رحمانی به استقلال دولت از دین یا استقلال سیاست از دین قائل نیست، بلکه به استقلال نهاد دین از نهاد سیاست یعنی دولت و استقلال دولت از نهاد دین قائل است. بر این اساس دینداران از جمله مسلمانان با حفظ هویت دینیشان مجازند علاوه بر حوزه خصوصی، در جامعه مدنی فعالیت کنند، حزب سیاسی تأسیس کنند، و در صورت برخورداری از رأی اکثریت دولت تشکیل دهند، همچنانکه دین ناباوران هم محقّند در تمامی این عرصه ها آزادانه فعالیت کنند. بر این اساس نظام سیاسی می باید تاب پذیرش فعالیت هر دو گروه را داشته باشد، یعنی نسبت به دین باوری و دین ناباوری لابشرط باشد.
اسلام رحمانی لائیسیته مدل فرانسوی - که به دین داران در حوزه عمومی اجازه استفاده از ظواهر دینیشان را نمی دهد - غیرعادلانه می داند. نوعی سکولاریسم عینی معتدل - نزدیک به تجربه آمریکا- امری قابل دفاع است و اسلام رحمانی با چنین سکولاریسمی مشکلی ندارد.
نتیجه
اکنون می توان اسلام رحمانی را بر اساس مؤلفه هایش تعریف کرد. اسلام رحمانی برداشتی از اسلام است که در آن مؤلفه های ده گانه ذیل شاکله اصلی آنرا تشکیل می دهد: رضایت خداوند، عدالت، عقلانیت، رحمت، اخلاق، کرامت و حقوق انسان، آزادی و اختیار، علم و کارشناسی، دموکراسی و سکولاریسم عینی. ارائه این ده مؤلفه شناخت اسلام رحمانی را دقیق تر و قبول یا رد آنرا روان تر می سازد.
نگارنده پیشاپیش به نقد دیدگاههای ارائه شده در این مقال خوش آمد می گوید و آنرا گامی در تعمیق این برداشت می داند. والسلام
تحریر سخنرانی جشن نیمه شعبان در مرکز فرهنگی اسلامی ایرانیان اوکلند، شمال کالیفرنیا، 2 مرداد 1389
منبع : جرس
ندای سبز آزادی: دهها نفر از نیروهای موسوم به «لباس شخصی» در دو شب گذشته محل سکونت مهدی کروبی را محاصره کرده و با سر دادن شعار تهدید میکردند که نخواهند گذاشت مهدی کروبی در راهپیمایی روز قدس شرکت کند. دویچه وله در تماسی که نیمهشب دوشنبه (۳۰ اوت/۸ شهریور) با حسین کروبی داشت از وی دربارهی حضور لباسشخصیها در برابر منزل پدرش پرسید:
آقای کروبی گویا الان [ساعت ۱۲ نیمهشب به وقت تهران] منزل آقای کروبی محاصره است. توضیح دهید که الان آنجا چهخبر است و این عده چه کسانی هستند؟ گویا این افراد مسلح هستند.
حسین کروبی: الان ده دقیقه است که این افراد از اطراف ساختمان رفتند. یعنی خود من هم یک ساعتی پشت در منزل بودم و نمیتوانستم وارد خانه شوم. این افراد هم فحاشی کردند، شعارهایی به نفع رهبری دادند و وعده دادند که ما روز جمعه صبح هم، چند ده برابر این افراد را جمع میکنیم و جلوی خانه آقای کروبی میآوریم و نخواهیم گذاشت که ایشان برای راهپیمایی روز قدس از خانه بیرون بروند.
فکر میکنید این اتفاقات در ادامه اتفاقات دیشب برای جلوگیری از حضور آقای کروبی در مراسم شب قدر است؟
هم برای جلوگیری از حضور ایشان در مراسم شبهای احیا و همینطور، چیزی که خیلی مهم است برای جلوگیری از رفتن ایشان در راهپیمایی روز قدس.
الان شما توانستید وارد منزل آقای کروبی شوید؟
بله، آقای کروبی الان حالشان خوب است و از لحاظ روحی هم خیلی سر حال هستند. من، مادر و برادرها هم همگی کنار ایشان هستیم.
این افرادی که امروز آنجا جمع شده بودند کی بودند؟ آیا ویژگی مشخصی داشتند؟
اینها لباسشخصیهایی هستند که حاکمیت کاملا آنها را حمایت میکند. یعنی هم سلاح دارند، هم قمه دارند. به قول آقای کروبی، اورکت میپوشند و زیر اورکت همهگونه ادوات نظامی از خودشان آویزان میکنند. این افراد کاملا تحت فرمان سپاه هستند
آقای کروبی درباره حضور در راهپیمایی روز قدس صحبت کرده بودند. آیا همچنان بر این نظرشان هستند؟
آقای کروبی همچنان بر سر قول و قرارشان هستند. امروز هم یک ملاقات با مهندس موسوی داشتند در منزل اقای میرحسین. قاعدتا میخواهند مردم را دعوت کنند به شرکت در راهپیمایی روز قدس.
ندای سبز آزادی: یک فروند هواپیمای توپولف متعلق به شرکت هواپیمایی کیش ایر که قصد داشت ساعتی پیش مشهد را به مقصد تهران ترک کند در باند فرودگاه دچار آتش سوزی لاستیک شده و در فرودگاه متوقف شد.
به گزارش ایلنا، بنا به اطلاعات کسب شده هواپیمای توپولف ۱۵۴هواپیمایی کیشایر درهنگام برخواستن از باند فرودگاه با اطلاع برج پرواز از دود در لاستیک هواپیما و آتشسوزی متوقف شد.
پس از وقوع این سانحه اقدامات لازم برای اطفا حریق و امدادرسانی به مسافران انجام شد.
البته کاپیتان بهاری، مدیرعامل شرکت هواپیمایی کیشایر دلیل وقوع آتشسوزی در هواپیمای توپولف این ایرلاین را مشکل فنی خوانده و با گفتن این جمله به خبرنگار ایلنا که شما را نمیشناسم و نمیتوانم اطلاعات دیگری بدهم، از ارائه اطلاعات بیشتر در این باره امتناع کرد.
این چهارمین سانحه هوایی ظرف یک هفته گذشته است.
ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد ،نویسنده و استاد دانشگاه تهران به همراه جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی ، اول این هفته ، به منزل پدری شهید احمد نعیم آبادی یکی از شهدای ۲۵ خرداد سال ۸۸ رفتند و با خانواده داغدار وی دیدار و گفت و گو کردند.
به گزارش خبرنگار کلمه ، در آغاز این دیدار خانواده شهید نعیم آبادی ضمن ارائه گزارشی از چگونگی شهادت فرزندشان گفتند :احمد ،نخستین شهید تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد است که بعد از انتقال به بیمارستان حضرت رسول اکرم به شهادت رسید.
رهنورد ضمن دلجویی از خانواده این شهید جنبش سبز ، صبر و بردباری آنها را ستود و گفت : اطمینان داریم که خون او و همه شهیدان جنبش سبز به ثمر خواهد نشست.
خانواده شهید نعیم آبادی بویژه مادر داغدارش در این دیدار تاکید کردند که همچنان به فرزند شهیدشان افتخار می کنند و به درستی راه او ایمان دارند.
آنها همچنین گفتند که علاوه بر فرزند شهیدشان همه اعضای خانواده ،به نتیجه انتخابات معترض بودند و برای گرفتن حق و رای خود در اعتراض های خیابانی شرکت داشتند.
به گزارش منابع مختلف خبری ،شهید احمد نعیم آبادی نخستین شهید تظاهرات میلیونی مردم در روز ۲۵ خرداد ۸۸ است که بعد از انتقال به بیمارستان حضرت رسول اکرم به شهادت رسید.پیکر این شهید با تاخیری یک هفته ای به خانواده اش تحویل و در قطعه ۵۶ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد .مسوولان بیمارستان به خانواده شهید نعیم ابادی گفته بودند که وزارت اطلاعات پیکر این شهید و هشت شهید دیگر را از بیمارستان برده است.خانواده نعیم ابادی پس از پیگیری های طاقت فرسا موفق شدند پیکر فرزندشان را در پزشکی قانونی کهریزک تحویل بگیرند.
خانواده نعیم آبادی در دیدار با رهنورد تاکید کردند که همچنان خواهان معرفی و محاکمه قاتلان فرزندشان هستند و بارها به مراجع قضایی شکایت کرده انداما پس از یکسال هنوز پاسخی دریافت نکرده اند.به گفته خانواده این شهید مراجع قضایی به تازگی به آنها پیشنهاد دریافت دیه را داده اند.خانواده نعیم ابادی از پذیرفتن دیه سر باز زده اند و مصرانه خواستار شناسایی و محاکمه عاملان و آمران شهادت فرزندشان و دیگر شهدای جنبش سبز شده اند.
ندای سبز آزادی: در اقدامی قابل تامل CD اظهارات یک مقام امنیتی به نام سردار مشفق به صورت گسترده در سراسر کشور پخش شد.
به گزارش پارلماننیوز، در حالی که سوال از وزیر اطلاعات و رئیس قوه قضاییه درباراه اظهارات فردی به نام سردار مشفق در دستور کار فراکسیون خط امام(ره) قرار دارد، در چند روز گذشته CD اظهارات این فرد به صورت گسترده با قیمت ۲۰۰ تومان همراه با پلاکاردی با مضمون” اظهارات مهم یک مقام امنیتی درباره جلسات G7 “ توزیع شده است.
فراکسیون خط امام(ره) مجلس طرح سوال از وزیر اطلاعات و رئیس قوه قضاییه را به جهت روشن شدن هویت این فرد و نیز بررسی ادعاهای نامبرده علیه اصلاح طلبان و حتی برخی چهرههای اصولگرا همچون علی لاریجانی را در دستور کار خود قرار دارد.
حال سوال اینجاست آیا توزیع گسترده CD اظهارات این فرد آبا بودن اطلاع مسئولان صورت گرفته است و چرا تاکنون هیچ واکنشی نسبت به اظهارات این مقام امنیتی از جانب متولیان امر صورت نگرفته است.
گفتنی است در پی اظهارات سردار مشفق ۷ چهره اصلاحطلب نیز با تنظیم شکایتی علیه نامبرده از رئیس قوه قضاییه خواستار رسیدگی به اتهاماتی که این فرد علیه اصلاحطلبان مطرح کرده است شدند.
در گفتمان صلح، آنچه فتنه است، نه وجود مخالف که به رسمیت نشناختن مخالف است
ندای سبز آزادی: در حالی که جنبش سبز وارد پانزدهمین ماه از حیات پربار خود شده و در همین مدت برکات مهمی را در زمینه آگاهسازی یبش از پیش جامعه و شفافیت دوچندان در عرصه سیاسی در پی داشته است، بخشهای قابل توجهی از حاکمیت همچنان با یکهتازی در مسیر نقض قانون و دوری از مردم میتازند. ادامه چنین روندی، این نگرانی را در بسیاری از دلسوزان کشور و حتی برخی عقلای جناح حاکم به وجود آورده است که ممکن است سرعت فاصله گرفتن حاکمیت از ملت و عمق گرفتن این شکاف، نظام را به آستانه غیر قابل بازگشتی برساند. از این روست که به تازگی در گوشه و کنار، زمزمههای وفاق به گوش میرسد.
دکتر اردشیر امیرارجمند، استاد حقوقدان دانشگاه شهید بهشتی و از مشاوران مهندس میرحسین موسوی، در گفتوگو با کلمه، ضمن اشاره به شرایط و لوازم تحقق صلح و آشتی در جامعه می گوید: ” آنهایی که واقعا به دنبال آشتی ملی هستند، باید از اقتدارگرایان بخواهند و آنها را تحت فشار قرار دهند تا زندانیان را آزاد کنند، به مطبوعات و احزاب اجازه فعالیت بدهند، از تعقیب، شکنجه، اعترافگیری از بیگناهان و افسانهسراییهای امنیتی دست بردارند، امنیت ملی و منافع ملی را در خدمت امنیت و منافع گروهی خود تعریف نکنند، اجازه دهند تا صداوسیما دیدگاههای مختلف و معترضین را مطرح کند. ” امیر ارجمند تاکید می کند چیزهایی مانند ترکیب جدید شورای نگهبان نشانی از تمایل واقعی به تغییر وضعیت و تعدیل سطح مناقشه ندارد. برعکس میل به همبستگی ملی در جنبش سبز موج می زند: “نماد همبستگی ملی در ایران مادر سهراب است که با عشق و دلاوری اعلام می کند اگر زندانیان را آزاد کنید از خون سهراب می گذرم. برای او همه ی فرزندان این مرز و بوم سهرابند.”
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
به تازگی برخی دلسوزان کشور در جناحهای مختلف از ضرورت پایان دادن به اختلافات و حرکت به سمت آشتی و صلح اجتماعی سخن گفتهاند. به نظر جنابعالی چنین هدفی در چه زمانی و با چه شرایطی میتواند ایجاد شود؟
بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد الله الرب العالمین. با آروزی قبولی طاعات وعبادات همه ی دوستان کلمه و مردم شریف ایران در پاسخ به پرسش شما باید بگویم تفاوت و اختلاف دیدگاهها در هر جامعه زندهای امری طبیعی است و به نوبه خود حتی میتواند عامل پیشرفت باشد، به شرط آنکه مناقشات به نحوی حل و فصل شوند که طرفین مناقشه این راه حل ها را عادلانه یا به اندازه کافی عادلانه تلقی کنند. در اینجا نهادها، روشها و فرهنگی که از آن حاصل میشود، اهمیت دارد. شرط لازم برای صلح اجتماعی، پذیرش موجودیت مخالف و حق او برای مخالفت است. شما ممکن است مخالف را تحمل کنید. اما این کافی نیست، زیرا ممکن است توان و قدرت از بین بردن آن را نداشته باشید، ولی هر زمان این توانایی را به دست آوردید، او را بین ببرید و سرکوب کنید. صلح نیازمند اندیشه باز و جامعه باز است. فرق نمیکند شما چپ باشید یا راست، مذهبی باشید یا لائیک، اصولگرا باشید یا اصلاح طلب. اندیشه بسته، یعنی اندیشهای که تکثر در عرصه اجتماعی را قبول ندارد و تمامیتخواه است، قطعا به حذف مخالف، خشونت و جامعه بسته ختم میشود. در گفتمان صلح اگر از جنگ صحبت میشود، منظور آفات آن است. در گفتمان صلح از برنده و بازنده صحبت نمیشود، بلکه صحبت از حل مسالمتآمیز اختلاف است. حکومتی هم که به دنبال صلح اجتماعی باشد، گفتمان صلح را ترویج میکند و نه جنگ را؛ چه نرم باشد و چه سخت. در گفتمان صلح، آنچه فتنه است، نه وجود مخالف، بلکه عدم شناسایی حق و موجودیت مخالف است، زیرا طرفین را تبدیل به دشمنانی آشتیناپذیر میکند و خشونت روش حل مناقشه میشود. در فرهنگ صلح، طرفین یاد میگیرند که نباید به دنبال تامین صد در صد نظرات خود باشند. در فرهنگ جنگ به شما یاد میدهند که طرف مقابل شر مطلق است و شما خیر مطلق هستید و رستگاری، زندگی بهتر و آنچه خوب و پسندیده است، همه در انهدام آن شر مطلق است.
از حل اختلاف سخن گفتید. اما ظاهرا مشکل در اینجاست که از سویی بر سر روشهای حل اختلافات تفاهم وجود ندارد و از سوی دیگر نهادهای حل اختلاف یا نیستند و یا توانایی خود را از دست دادهاند. کمی در مورد روشها و نهادهای حل اختلاف توضیح دهید.
روش حل اختلاف در فرهنگ و گفتمان صلح، گفتوگو و مشارکت است. لذا باید نهادهایی که گفتوگو و مشارکت را ترویج، تعمیق و نهادینه میکنند، شکل بگیرند و توسعه یابند؛ گفتوگو بین دولت و مردم و همچنین گفتوگو بین گروهها و اقشار مختلف مردم.
نهادهای حل اختلاف را هم می توانیم به دو دسته تقسیم کنیم: نهادهای حکومتی و نهادهای غیردولتی. در هر قانون اساسی معمولا نهادهای حل اختلاف حکومتی مشخص میشوند. مشروعیت قدرت دولت تا حدود زیادی متاثر از بیطرفی و کارآمدی این نهادها و اعتماد مردم و نخبگان به آنهاست. دولت باید از موجودیت و مشارکت نهادهای غیردولتی استقبال کند. مطبوعات آزاد، سازمانهای غیردولتی که به صورت مشارکتی اداره میشوند و حتی احزاب به نوبه خود بسترهای طرح دیدگاها و منافع مختلف، زمینهساز گفتوگوی مسئولانه و سپس حل مسالمتآمیز مناقشات هستند. از بین بردن آنها به معنای حذف گفتوگو و تحمیل فرهنگ خشونت و جنگ بر جامعه است. هنگامی که عالیترین مقامات اجرایی از لزوم تک حزبی شدن کشور و حذف احزاب سخن میگویند یا شورای عالی امنیت ملی با عدول از صلاحیتهای قانونی خود و نقض قانون اساسی به مطبوعات دستور میدهد نامی از رهبران یک جنبش مسالمتآمیز نبرند، این خود از مصادیق بارز خشونت دولتی است.
کمیتهها یا هیاتهای حقیقتیاب مستقل نیز از دیگر نهادهای حل اختلاف بسیار کارآمد هستند، به ویژه هنگامی که ترکیبی باشند از نمایندکان دستگاههای دولتی که معمولا باید پاسخگو باشند و سازمانهای غیر دولتی که معمولا مطالبهگر هستند.
نهادهای حل اختلاف در حال حاضر چه وضعیت دارند؟ آیا حکومت جایی برای عرض اندام آنها باقی گذاشته است؟
متاسفانه نهادهای حل اختلاف تا آنجایی که مربوط به حکومت میشود، بسیار ناکارآمد هستند. دولت با تلاش برای تعطیلی احزاب و مطبوعات، عملا حوزه عمومی را محدود به حوزه عمومی دولتی کرده و جامعه را از بستر گفتوگو دور میکند. نهادهای حل اختلاف پیشبینی شده در قانون اساسی به مانند قوه قضائیه و شورای نگهبان نیز کارنامهای بسیار ضعیف دارند؛ به گونهای که با عدم رعایت استقلال قوه قضاییه و سیطره نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بر آن و عدم بیطرفی شورای نگهبان، این دو نهاد خود تبدیل به منبع اختلاف و مناقشه شدهاند. شورای نگهبان در انحصار یک جریان فکری و کانون قدرت خاص است که برجستهترین اعضای آن از ورود به مناقشه به صورت علنی و اشکار ابایی ندارند. ترکیب جدید این شورا نشانی از تمایل به تغییر وضعیت و تعدیل سطح مناقشه ندارد. این رویه، بحران عدم مشروعیت و بیاعتمادی را تشدید میکند.
شما ظاهرا معتقدید که نهادهای حل اختلاف به ویژه هیات های حقیقت یاب میتوانند بخشی از این مشکلات را با حضور و فعال شدن خود، حل کنند. اما سوال این است که چگونه؟ مثلا در همین یک سال گذشته، بر فرض که دولت دست این نهادها را نمیبست، چه کاری از آنها برمیآید که کشور اینچنین در بحران فرو نرود؟
این نهادها به شرطی که واقعا مستقل باشند، دولت مانع انجام وظیفه آنها نشود و نتایج بررسی آنها به صورت علنی و شفاف اعلام شود، میتوانند نقش مهمی را در ایجاد احساس عدالت و صلح اجتماعی در جامعه ایفا کنند. چند نمونه مشخص را ذکر میکنم که در آنها اینگونه هیاتها میتوانستند ایفا نقش کنند، اما با شرایطی که بر شمردم انجام نشد:
نمونه اول را که همه می دانند در خزانیترین روز بهار ۸۸ جمع کثیری از شهروندان ایرانی نارضایتی خود از نحوه برگزاری انتخابات و نتایج اعلام شده در تظاهرتی بسیار گسترده و مسالمتآمیز اظهار داشتند. این ادعا پشتوانه بسیار قوی داشت یا حداقل معترضین چنین فکر میکردند. پاسخ حکومت به این اعتراض مشروع و مسالمتآمیز، سرکوب، زندان، تجاوز، شکنجه و قتل بود. نهادهای حل اختلاف حکومتی به بدترین وجه در یک سو قرار گرفتند و بیاعتمادی معترضین بلکه آحاد مردم را چند برابر کردند. حکومت، داوری هیچ هیات حقیقتیاب بیطرفی را برنتابید. این در حالی است که نمایندگان ایران بارها در کمیتههای نظارت بر انتخابات در کشورهای دیگر شرکت کردهاند و دولت ایران اخیرا اعلام کرده است که وضعیت حقوق بشر بومیان کانادا را تحت مراقبت دارد و بدین ترتیب پذیرفته است که مقوله حقوق بشر فراتر از حاکمیتهای ملی است. انتظار می رود که این مدعیان مدیریت آزادترین کشور دنیا نظارت بینالمللی بر انتخابات را قبول کنند که سخن از آن معادل خیانت و جاسوسی تلقی میشود، بلکه تشکیل یک کمیته حقیتیاب داخلی بیطرف را هم قبول نمیکنند.
مثال دیگری که می توان به آن اشاره کرد خبری مبتنی بر مرگ خانم ترانه موسوی پس از تجاوز احتمالی به او در هنگامی که در اختیار مقامات امنیتی کشور بوده است، با شواهد و مستنداتی که در بدبینانهترین حالت میتوان آنها را حداقل قابل اعتنا و پیگیری دانست، منتشر میشود. مقامات رسمی به جای تلاش در جهت روشن شدن مسئله، از تمام امکانات و قدرت امنیتی، انتظامی و رسانهای خود استفاده میکنند تا با تدوین یک سناریوی امنیتی که بیشباهت به سریالهای جاسوسی نیست، کلیه شواهد را نابود کنند و با یک صحنهسازی مضحک، وجود ترانه موسوی را از اساس انکار کنند و منابع خبر را مورد اتهام و دستگیری قرار دهند. در حالی که یک کمیته حقیقتیاب مستقل میتوانست صحت و سقم این خبر را پیگیری کند و نتیجه اعلام شده از جانب آن قطعا در ایجاد اعتماد و صلح اجتماعی موثر بود. اگر خبر صحت داشت موجب عبرت متخلفین می شد و اگر خبر صحت نداشت امکان ایجاد التهاب در افکار عمومی با انتشار اخبار جعلی تقلیل می یافت. به هر حال همگان می فهمیدند حتی در چنین شرایطی نیز باید مرزهایی را رعایت کرد.
نمونه ی مهم دیگر خانم ندا آقاسلطان است که در ملأ عام کشته میشود. چشمان جهان به ماتم این جنایت فجیع نشسته است. نه تنها وجدان ایرانیان، بلکه وجدان جامعه جهانی به شدت متاثر شده است. اما به جای تعقیب قاتل، مقامات زیربط معترضین و جنبش سبز را متهم به قتل و صحنهسازی میکنند و انتظار دارند افکار عمومی جامعه اقناع شود. از آنجا که جامعه به مقامات رسمی اعتماد کافی نداشت، اگر به دنبال صلح و مسالمت بودند، اجازه میدادند نهادی بیطرف در جریان پرونده مشارکت داشته باشد.
اگر بخواهیم نمونههای اینچنینی را ذکر کنیم، تمامی ندارد. اگر به تخلفات شدید اولیه رسیدگی می شد به فاجعه ی کهریزک نمی رسیدیم. التیام این زخمها آسان نیست. مشاهده کنید وضعیت حمزه کرمی را . چگونه کرامت انسانی این رزمنده جنگ تحمیلی مورد تعرض قرار کرفت. علیرغم پیگیری های انجام شده دادخواهی او به کجا رسیده است؟ رنجنامه همسر مسعود باستانی خبرنگار را نگاه کنید که فقط تقاضای چند روز مرخصی برای درمان عفونت دندان او را دارد. هنوز زندانیان گمنام بسیاری در زندان ها و در وضعیتی نامعلوم و در شرایط سخت قرار دارند. آنها و خانواده هایشان هیچ دادرسی ندارند. ولی وجدان سبز جامعه ایرانی آنها را فراموش نمی کند. وقتی از آزادی زندانیان صحبت می شود فقط منظور زندانیان سرشناس نیستند. آنها که در کف خیابان و برای یک اعتراض مسالمت آمیز دستگیر شده اند بر همه مقدمند. اگر اجازه بررسی این فجایع را به نهاد های مستقل ندهند داستان کهریزک و سایر موارد همیشه قابل تکرار خواهد بود و شاید اینبار اوین کهریزک دوم شود. فقط به یک مورد دیگر اشاره میکنم:
گروهی از اوباش به صورت سازمانیافته و تحت عناوینی مثل لباسشخصیها یا گروهای خودسر در مقابل چشم نیروهای انتظامی به مردم عادی و همچنین اشخاص سیاسی کاملا شناخته شده حمله میکنند و هرگز تحت تعقیب قرار نمیگیرند. چه اشکالی دارد اگر اجازه داده شود یک هیات مستقل در مورد منشا و سازمان این اشخاص که ظاهرا خودسر نامیده میشوند ولی کاملا هدایت شدهاند، تحقیق و آنها را معرفی کند تا اگر واقعا خودسر هستنند، دامان مقامات رسمی از ننگ سازماندهی و اجیر کردن آنها پاک شود و مردم بتوانند سلامت اخلاقی و صداقت حکمرانان خود را باور کنند.
اما به نظر میرسد ما از چنین ایدهآلی خیلی فاصله داریم. ما در وضعی به سر میبریم که حاکمیت نه تنها حاضر به گفتوگو نیست، بلکه به طور رسمی و علنی به منتقدانش اعلام جنگ نرم کرده و جنبش سبز هم ظاهرا نتوانسته است در پروژه تغییر رفتار حاکمیت موفق باشد. آیا به نظر شما جامع مدنی و جنبش سبز توانسته است نقشی را در استحکام همبستگی ملی ایفا کند؟
جریان اطلاعات، شفافیت، توهمزدایی و همبستگی آگاهانه، زمینهساز گفتوگو و مقوم صلح است. نکته امیدوارکننده این است که در حالی که دولت مرزهای خشونت را درمینوردد و امکانات خود را برای انسداد مجاری آزاد اطلاعات، ترویج وحشتناک خرافهگرایی تا سطوح عالی مملکتی و پاره پاره کردن همبستگی ملی تحت عناوینی مانند خودی و غیر خودی بسیج کرده است، تحولی عظیم در بخش چشمگیری از جامعه به ویژه نخبگان به نفع صلح طلبی، تکثرگرایی، همبستگی و روشهای مسالمتآمیز حل اختلافات مشاهده میشود که مانع تحقق پروژههای اقتدارگرایان شده است.
جنبش سبز که جنبشی پیاممحور، مسالمتآمیز و ذاتا تکثرگرا است:
اول، توانسته است در روابط درونی خود نوع جدیدی از سازماندهی، مدیریت و رهبری غیر متمرکز، هماهنگ و همبسته را تجربه کند و بدین ترتیب با صلابت و استواری توسعه یابد و طراوت و بلوغ نسبی خود را آشکار سازد. جنبش سبز توانسته است با احترام به هویت مستقل جریانات مختلف، بستری برای وحدت آگاهانه و تعامل سازنده بین این جریانات شود. به عبارت دیگر بخش عظیمی از جریانات مختلف با تاکید بر اصولی مانند رعایت حقوق بنیادین شهروندان، روشهای مسالمتآمیز و اعتدال، در حال تجربه دموکراتیک جدیدی هستند که در ایران سابقه نداشته است. نماد همبستگی ملی در ایران مادر سهراب است که با عشق و دلاوری اعلام می کند اگر زندانیان را آزاد کنید از خون سهراب می گذرم. برای او همه ی فرزندان این مرز و بوم سهرابند.
دوم، به اقتدارگرایان اجازه نداده است که منطق و روش خود را به آنها تحمیل کند. خشونتورزی اقتدارگرایان باعث نشده است که جنبش سبز دست از روشهای مسالمتآمیز بردارد. زبان سیاه اقتدار گرایان زبان سبز را تبدیل به خاکستری نکرد. بدین ترتیب تفکیکی قاطع بین صلابت در مواضع، استقامت و عدول نکردن از حقوق بنیادین شهروندان از یک طرف و تندروی کور وجود دارد. این امر موجب ریزش تدریجی نیروهای طرف مقابل و فراهم شدن زمینه برای تحول در کل جامعه شده است.
جنبش سبز همواره بر اصلاح روشها تاکید داشته است؛ در عین تاکید بر مواضع اصولی خود، خواستار بستن درهای گفتوگو نبوده و مخالفان خود را ضرورتا دشمن تلقی نکرده است. جنبش سبز نمیتواند مخالف آشتی ملی باشد. اما آشتی ملی به چه معنا و در چه چارچوبی؟ به نظر میرسد در بیانیه شماره هفده جناب آقای مهندس موسوی راهکارها به خوبی مشخص شده است. آنهایی که واقعا به دنبال آشتی ملی هستند، باید از اقتدارگرایان بخواهند و آنها را تحت فشار قرار دهند تا زندانیان را آزاد کنند، به مطبوعات و احزاب اجازه فعالیت بدهند، از تعقیب، شکنجه، اعترافگیری از بیگناهان و افسانهسراییهای امنیتی دست بردارند، امنیت ملی و منافع ملی را در خدمت امنیت و منافع گروهی خود تعریف نکنند، اجازه دهند تا صداوسیما دیدگاههای مختلف و معترضین را مطرح کند، احزاب و جامعه مدنی را در تعریف امنیت و منافع ملی مشارکت دهند، کمیتههای حقیقتیاب بیطرف را ایجاد کنند تا به مسائل رسیدگی کنند و نتایج را در اختیار مردم قرار دهند و مهمتر از همه به داوری و رای مردم گردن نهند. اگر در این راه و مسیر حرکت کنند، خود به خود فضا آماده میشود.
آشتی ملی آنطورکه پیشنهاد کرده اند عذر خواهی اظهار پشیمانی و نفی هویت خود برای برخورداری از حقوق عادی شهروندی نیست. آشتی ملی مستلزم معاملات پنهانی و غیرشفاف نیز نیست. جنبش سبز و رهبران آن نمیتوانند عملی انجام دهند که از گزارش آن به مردم شرم داشته باشند. بهتر است اقتدارگرایان از گفتمان جنگ و فتنه فاصله بگیرند. اگر نتوانند یا نخواهند با مردم خود گفتوگو، مدارا و صلح کنند، ناگزیر باید به بیگانگان باج دهند و یا با ادامه و تشدید لفاظیها و ماجراجوییهای بیحاصل بینالمللی، تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و دیگر دستاوردهای ملی را در معرض خطر جدی قرار دهند.
اما اگر به سوی مردم برگردند، با توجه به جایگاه ایران در عرصه بینالمللی و عظمت ملت ایران که جنبش سبز تجلی بخشی از شکوه آن در افکار عمومی حهان در سال گذشته بود، جامعه جهانی نیز آماده و مجبور به تعامل سازنده با ایران خواهد شد. به هر حال جنبش سبز نشان داده است در عین حالی که در عرصه بینالمللی نیز پایبند به گفتمان صلح و تشنجزدایی و تعامل سازنده است، هرگز منافع گروهی و جناحی را جایگزین منافع عالی کشور و ملت نمی کند.
ندای سبز آزادی: دادگاه مهندس عماد بهاور دوباره به تعویق افتاد.
دادگاه عماد بهاور، رییس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران، امروز و به بهانه عدم هماهنگی بین قاضی و مسئولین زندان برای دومین بار پیاپی به تعویق افتاد.
به گزارش میزان خبر مسئولین زندان به یهانه عدم دریافت نامه از سوی قاضی از انتقال بهاور به دادگاه سر باز زدند.دادگاه گذشته نیز به علت عدم حضور نماینده دادستان برگزار نشد.
عماد بهاور از اسفند ماه سال گذشته تا کنون در زندان به سر می برد.
ندای سبز آزادی: همسر مصطفی تاج زاده در ادامه عریضه نویسی های خود بار دیگر دادستان تهران را خطاب قرار داد ، محتشمی پور در قسمتی از شرح حال خود اینگونه مینویسد« به آنان بگویید پیدا کردن جواب سؤال سخت نیست اگر اهل مطالعه اند به ارگان کودتا سری بزنند و چهره بدون نقاب و کریه گروه فشار را ببینند و بعد برای باطل نشدن روزه شان براثر خواندن موارد کذب و دروغ و افترا استغفار کنند.»
متن کامل عریضه شانزدهم همسر مصطفی تاج زاده به شرح ذیل است:
عریضه شانزدهم در بیستم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
امروز به استقبال دومین قدر امسالمان می رویم. همه رمضان یک طرف و این شب و روزها یک طرف. همه مناجات ها و دعاهای یک ماه و بلکه یک سال یک طرف و مناجات های این شب و روزها یک طرف. انگار خدا همه فرشتگانش را مأمور رساندن دعاهای بندگان خاطی و گناهکارش به بارگاه اعلی نموده. اما نه این جا در این ضیافت نور و رحمت و کرم و غفران هیچ پرده ای نیست. هیچ واسطه ای نیست. تنها اوست و زلالی دل های شکسته. تنها اوست و ناله های محزون. تنها اوست و بغض هایی که می ترکد و اشک هایی که جاری می شود. تنها اوست و بنده اش و باران. بارانی که سخت می بارد. ما همه به این ضیافت دعوت داریم. بارعام است و کسی برای بنده های خدا جایی تعیین نمی کند. بالا و پایین ندارد این مجلس بلکه قرار است گناهکاران توّاب مرتبتشان بالاتر باشد. گناهکارانی که با فرصتی خداداده و با هدایت خود او عاقبت راه را تشخیص داده و با اختیار بدان گام نهاده اند. گناهکارانی که کبر و غرور راه بندگی را بر آنان نبسته و فطرت خداجویشان آنان را به صراط مستقیم رهنمون شده است. بارالها ما را در این شب قدر در کنار دیگر دل شکستگان ببین و رحمت و مغفرتت را شامل حال ما و عزیزانمان بگردان. آمین
آقای دادستان
شما در این شب قدر. در این شب عزیز و در این شب عزا و ماتم که یادآور جفای یک انسان به خود و خدای خود و جامعه خود است. شب شهادت مظهر عدالت امیرمؤمنان علی(ع) به زندان سری نمی زنید؟ حالی از زندانیان عادی که خطایشان مستوجب جزایشان کرده نمی پرسید؟ به سراغ زندانیان سیاسی چطور؟ نمی روید؟ احوالات این بندیان ستم را نمی پرسید؟ از آب و نان که هیچ، از درد جانشان پرسش نمی کنید؟ بر سر سفره شان که سفره عشق است و وفا نمی نشینید؟ با آنان افطار نمی کنید؟ با آنان دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی نمی خوانید؟ دل به دل دریایی آنان نمی دهید؟ نه ؟ این چیزها در زندان اسلامی ما رسم نیست؟ باب نیست؟ عرف نیست؟ مکروه است؟ گناه است؟ چرا آقای دادستان؟ چرا؟ اگر شما دوست ندارید از این فرصت طلایی بهره ببرید، در عوض بسیار مردمان هستند که این آرزو را دارند. راستی چرا نمی شود حالا که دیگ رحمتی برای استخلاص زندانیان سیاسی که به جرم ناکرده در حبسند نمی جوشد تا این عزیز مردمان به خانه و کاشانه مهرشان در این ماه رحمت برکت بازگردند، چه اشکالی دارد خانواده هایشان بتوانند هنگام افطار این شب حزن و بی قراری در کنار عزیزانشان باشند. و لقمه هایشان را باز هم به اشتراک بردارند و از بهترین هم نشینی ها محظوظ شوند؟
شنیده ام آنان که زندان رژیم گذشته را تجربه کرده اند، در ذهن خود قفس را برای همیشه شکسته اند و زندان بان را به مسئولتی دیگر گماشته اند و شکنجه گر را به دست جوخه های اعدام سپرده اند. شنیده ام بعضی از آنان که در اثر گردش ایام مسئولیتی در همین حوزه ها یافته اند و باور کرده اند که هیچ قدرتی مخالفانش را بر نمی تابد تلاش کرده اند زندان را برای زندانی مجرم به صورت یک اندرزگاه واقعی دربیاورند و برای زندانیان سیاسی احتمالی، گذرگاهی قابل زندگی غیرحیوانی و کوشیده اند آن را با نگاه یک زندانی مرمّت کنند. از کهریزک که گویی برای آدمیان ساخته نشده بود و عزیزانی را قربانی گرفت به جور، و اینک افشاگر آن دارد تاوان خدمتش را در رجائی شهر می دهد، بگذریم. امروز احوال زندان های کشور اسلامیمان چطور است؟ اصلا از احوالات زندانیان سیاسی هم بگذریم. وضعیت زندانیان عادی چطور است؟ آنان که خیلی بیش از ظرفیت مظروف دارند رشد صعودی می کنند. آنان که هر روز دستبند به دست وارد زندان می شوند و ماها، خانواده های سرگشته زندانیان سیاسی را با حیرت می نگرند. آن ها که در محیطی جرم زا زندگی می کنند و بخش عمده ای از خطاهایشان متوجه مسئولین غافل است. مسئولینی که سرشان جای دیگری گرم است و در مورد فجایع زیرپوست شهر، خود را به تغافل می زنند.حال زندان های ما را چه کسی باید بپرسد آقای دادستان؟ نمایندگان مجلس؟ نمایندگان شورای شهر؟ خبرنگاران دولتی؟ خبرنگاران مستقل؟ نمایندگان سازمان ملل؟ انجمن های مدافع حقوق بشر؟نمایندگان خانواده های زندانی چطور؟ آن ها اگر بپرسند جرم نیست؟ مجازات و عقوبت ندارد؟ کاش اجازه می دادید خانواده ها از پشت این دیوارهای بلند به داخل زندان بروند و محل زندگی عزیزانشان را ببینند. کاش می گذاشتید لااقل خانواده های زندانیان سیاسی که متأسفانه بر اثر موارد کذبی که شنیده اند به کلی اعتمادشان را نسبت به دستگاه قضا و بویژه سازمان زندان ها در کشور اسلامی شان از دست داده اند، از نزدیک نحوه نگهداری عزیزانشان را می دیدند تا قضاوت هایشان به قضاوت های شما و همکارانتان نزدیک شود و طرفین یکدیگر را به دروغگویی محکوم نکنند.
آقای دادستان
حالا در آستانه دومین قدر امسالمان برویم به سراغ زندانی عزیزی که او را همراه عزیزی دیگر در محبس تنگی قرنطینه کرده اید. احوال او را خدا می داند اما من دوست دارم برایم از قوانین و مقررات حقوقی بگویید. از حقوق زندانی. زندانی سیاسی که بحمدالله نداریم!!! از حقوق زندانی بگویید همین اسرایی که به جرم نقد و دیدگاه مخالف و ابراز این دیدگاه های مخالف حبس می شکند، ستم می کشند و دادشان به بیداد نمی رسد. از حقوق زندانی برای ما بگویید و از حقوق خانواده زنذانی که سخت مشتاقیم. ما سخت مشتاق دانستنیم آقای دادستان. به ما بگویید زندانی، که حق نفس کشیدن را به جای پروردگارش به او هبه کرده اید و خودش و خانواده اش باید از این رو سپاسگزار شما باشند، دیگر چه حقوقی دارد؟ ما دوست داریم این حقوق را بدانیم. حقوق زندان بان را هم برایمان تشریح کنید و وظیفه اش را و مجازات تخطی از وظیفه اش را. آقای دادستان فرزندان ما از ما می پرسند در این نظامی که برای اسقرارش خون دادید و خون دل خوردید و بسیار از حقوق ما را که فرزندانتان باشیم به بهانه خدمت به خلق نپرداختید و ما نیز به احترام آرمان های مقدستان از آن چشم پوشی کردیم، چیزی به نام«حق و حقوق» وجود دارد؟ اگر دارد برایمان شرح دهید. ما آنان را به قانون اساسی ارجاع می دهیم و آنان لبخند می زنند و می پرسند: آزادی؟ کو؟ کجاست؟ و می پرسند تذکر قانون اساسی را کسی که خود از آن تخطی کرده باید بدهد؟ اشکال از ما نیست آقای دادستان. بچه های این دوره زیاد می فهمند. درست عین خود ما که طاغوت نتوانست سرمان را به امور حاشیه ای گرم کند و دانستیم آن چه باید می دانستیم. بچه های ما به قدر ما سرشان بوی قورمه سبزی نمی دهد اما فهمشان بالاست و فریب نمی خورند. آقای دادستان ما کم می آوریم در بحث با فرزندانمان. شما چطور؟ کم نمی آورید در مقابل پرسش های جگرگوشگانتان که جلوی شما قد کشیده اند و شاخ شمشاد شده اند و حالا یک دنیا سؤال دارند؟ آقای دادستان شما اجازه پرسش به فرزندانتان می دهید؟ آن ها از شما نمی پرسند این همسر تاجزاده حرف حسابش چیست که هر روز عریضه ای تازه می نویسد و وقت گرانبهای شما را می گیرد؟ آقای دادستان شما عادت دارید با خوش رویی پاسخ فرزندانتان را بدهید؟ اگر پاسخ دادید ممنون می شوم ما را هم در جریان بگذارید. به فرزندانتان بگویید که چرا و تحت کدام فشار سخت، پدر عزیز خانواده ما را به جای بند عمومی به جایی نامعلوم برده اید. بگویید چرا و تحت چه فشار بزرگی اجازه ندارید امکان تماس تلفنی روزانه و ملاقات حضوری برایش فراهم کنید. به فرزندانتان پاسخ دهید که چرا جگرگوشگان ما مانند آنان و همه بچه های دیگر نمی توانند از نعمت حضور پدردر این ماه مبارک و در این شب و روزهای عزیز، برخوردار باشند. به آنان بگویید پیدا کردن جواب سؤال سخت نیست اگر اهل مطالعه اند به ارگان کودتا سری بزنند و چهره بدون نقاب و کریه گروه فشار را ببینند و بعد برای باطل نشدن روزه شان براثر خواندن موارد کذب و دروغ و افترا استغفار کنند.
آقای دادستان
ما جواب سؤال هایمان را می دانیم. شما پاسخ فرزندانتان و فرزندان این ملت را بدهید: تا کی باید قدرتمداران هواپرست برای قوه مستقل قضائیه تعیین تکلیف کنند و از موضع فرعونی به خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی چنگ و دندان نشان دهند؟
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر