عضو هیئت علمی جامعة المصطفی، گفت: «شورای نگبهان باید مانع اعمال نفوذ جریان انحرافی شود.»
حجت الاسلام محسن غرویان در گفتگو با فرارو در خصوص چالشهای امنیتی در انتخابات گفت: «رقابتهای انتخابات نباید وضعیت امنیت کشور را به خظر بیاندازد.»
حجت الاسلام غرویان ادامه داد: «اگر رقابتهای انتخاباتی تند و حاد شود، ممکن است به خشونت کشیده شده و طرفداران هر کاندیدایی برای حمایت از کاندیدای خود با طرفداران کاندایداهای دیگر درگیرشوند و طبیعتا این مسائل میتواند امنیت کشور را به خطر بیاندازد.»
این استاد سطوح عالی حوزه در خصوص امکان تاثیر عملکرد نهادهای نظارتی و اجرایی در ایجاد چالش های امنیتی، گفت: «هر چیزی محتمل است، ولی به هر حال شورای نگهبان طبق قانون اساسی وظیفه نظارت انتخابات دارد و البته در شورای نگهبان، افرادی هستند که سعی و تلاششان بر این است که دخالتهایشان از عدالت خارج نشود. به هر حال شورای نگهبان وظیفه دارد که نظارت بر انتخابات را به نحو احسن اجرا کند.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا به نظر شما یک نهاد بی طرف برای جلوگیری از شائبه تقلب در انتخابات وجود دارد، گفت: «باید ببینیم که چه کسانی شائبه تقلب در انتخابات را مطرح میکنند. حضور نمایندگان، جناحها، احزاب و گروههای مختلف مردمی، احتمال تقلب را خیلی ضعیف میکند. احتمال تقلب عقلایی نیست مگر اینکه دلیل و سند وحکمی در این مورد ارائه شود.»
غرویان در مورد تحرکات جریان انحرافی در راستان انتخابات و احتمال اقدام تقلب این جریان، گفت: «به هر حال وظیفه شورای نگهبان این است که از تقلب، جوسازی، فریبکاری جلوگیری کند. آیت الله جنتی هم به عنوان دبیر شورای نگهبان در خصوص جریان انحرافی، موضع گیری سختی داشته و گفتهاند، ما هرگز نخواهیم گذاشت که این افراد با تقلب، فریب و حقه به قدرت برسند.»
این روحانی اصولگرا با بیان اینکه به هر حال جریان انحرافی در این صدد است که کرسیهای مجلس را به دست بیاورد، گفت: «ایشان در این راه از هیچ سرمایه گذاری دریغ ندارد و فعالیتهایشان طبق اطلاعات واصله از مدتی پیش آغاز شده است.»
عضو هیئت علمی جامعة المصطفی، ادامه داد: «به هر حال این وظیفه شورای نگبهان است که جلوی این اعمال نفوذ را بگیرد و احتمال زیاد هست که این جریان انحرافی از موقعیت خود در قدرت اجرایی سوء استفاده بکند.»
غرویان با بیان اینکه مقام معظم رهبری هم به این انتخابات نظارت دارند، گفت: «اگر تقلبی بخواهد شکل بگیرد و یا هرگونه انحرافی پیش بیاید، ایشان در مقابلش خواهند ایستاد.»
وی افزود: «انتخابات باید پر شور باشد و همه جناحهایی که به اسلام، انقلاب و نظام اعتقاد دارند، باید حضور فعال داشته باشند. قهر و تحریم انتخابات، راههای درستی نیست.»
غرویان در پایان گفت: «ما برای اینکه اخلاق و آداب اسلامی در جامعه حاکم شود انقلاب کردیم و نه اینکه اخلاق را زیر پا بگذاریم. انتخاباتی که در پیش داریم نباید ما را از جاده اخلاق و معنویت دور کند. انتخابات ما بزرگتر از بعثت پیامبر نبوده است و پیامبر فرمودهاند که من برای مکارم اخلاق معبوث شدهام. انقلابما نیز برای زیر پا گذاشتن اخلاق نبوده و ما نیز انتظار داریم که تمام نامزدها در مسیر اخلاق، انصاف و تقوا حرکت کرده و یک انتخابات مردمی و عادلانه داشته باشیم.»
همزمان با انتشار خبر سرو بستنی چهارصد هزار تومانی با روکش طلا در برج میلاد، دفتر استفتائات رهبري خوردن بستنيهايي كه در تركيب آن از عنصر طلا استفاده شده باشد را حرام دانست.
خبرگزاری فارس با درج این استفتا از دفتری رهبری در گفت و گویی با مسئول رستوران گردان برج ميلاد نوشت: بايد بخشي از ظروف اين بستني را از خارج كشور وارد می شود.
وي در ادامه ميگويد: با توجه به اينكه قيمت طلا بالا رفته است اين بستني نيز گران تر شده است.
به گفته گلرخسار، 2 گرم 30 سوت طلاي خوراكي در اين بستني استفاده ميشود. البته اين طلاي خوراكي فقط در كشور آلمان توليد ميشود و بايد وارد كشور كنيم.
وي درباره طلاي خوراكي ميگويد: اين طلا به صورت پودر و برگه است و در كشور از هر دوي آن استفاده خواهيم كرد.
مسئول رستوران گردان برج ميلاد با بيان اينكه در ساير كشورها از پودر طلا استفاده ميشده است، گفت: اما ايران دومين كشور است كه از برگه طلا استفاده ميكند.
وي با بيان اينكه كساني كه ميخواهند بستني طلا را ميل كنند بايد يك روز قبل سفارش دهند، گفت: ساخت اين بستني يك روز طول ميكشد.
سرو بستنی با روکش طلا در تهران در حالی صورت می گیرد که بر اساس آمار رسمی بانک مرکزی میلیونها نفر از مردم زیرخط فقر زندگی می کنند.
در همین رابطه واشنگتن پست مي نويسد : " در اثر سياست هاي نادرست دولت و نيز فساد اقتصادي موجود در ايران ، طبقه اي جديد از سرمايه داران در ايران شكل گرفته است . اين طبقه از فرزندان برخي مقامات ( آقازاده) گرفته و خانواده صاحبان صنايع و كارخانه ها و نيز افرادي را شامل مي شود كه با زدوبند و با سودهاي پايين ميلياردها تومان از بانك ها وام گرفته اند و اين در حالي است كه افزايش در آمد نفتي ايران در سال هاي گذشته ( 500 ميليارد دلار در 5 سال گذشته) اين طبقه جديد سرمايه دار در ايران را بيش از ديگر طبقات منتفع كرده است.
واشنگتن پست درباره رفتارهاي طبقه سرمايه دار جديد در ايران مي افزاید:" طبقه سرمايه دار جديد در ايران ماشين پورشه سوار مي شود ، براي پارتي هاي آخر شب خاويار سرو مي كند و در بلند ترين رستوران چرخشي در جهان ( رستوران برج ميلاد) بستني روكش طلا با قيمت 250 دلار مي خورد .
از بالاي ساختمان 1427 فوتي برج ميلاد فقراي تهران نقطه هاي كوچكي به نظر مي رسند كه به صورت گروهي در خيابان ها حركت مي كنند.
واشنگتن پست در ادامه مي نويسد :" ما در اينجا محيطي لوكس و آرام براي دوري مشتريانمان از مشكلات روزانه تهران فراهم آورده ايم." اين را احمد طلايي يكي از صاحبان رستوران چرخان برج ميلاد تهران مي گويد كه در حال استقبال از مشتريان در قسمت " وي آي پي " اين رستوران است كه قيمت ثابت منوي غذاهاي آن رقمي بين 280 تا 300 دلار است كه البته اين رقم شامل دسر بستني روكش طلا نمي شود.
صاحب رستوران كه در حال توضيح مشخصات بستني مخصوصي است كه علاوه بر روكش طلا محتوي خاويار و روكش نقره نيز است ، مي افزايد كه اين حق مردم است كه با پول خود هر چه كه دوست دارند بخرند و اين هيچ ربطي به سياست ندارد.
منبع: جرس
یکی از مخاطبین ندای سبز آزادی مشاهدات خود از حوالی میدان بهارستان را برای ما ارسال کرده است، مشاهدات وی از وضعیت میدان بهارستان در روزی که فراخوانی برای اعتراض به وضعیت دریاچه ارومیه صادر شده بود به شرح ذیل است:
جلوي ساختمونِ وزارت ارشاد، يعني دقيقا دو طرفِ درِ وروديِ مترو بهارستان تو هر رديف 5و6 تا ون بود.. حضور لباس شخصي ها تو پياده رو ها كاملا مشهود بود و به راحتي قابل شناسايي بودن...
حتي وقتي من اومدم گوشيمو در بيارم از تو جيبم كه به بهانه صحبت كردن فيلم بگيرم يكي از لباس شخصي ها اومد و تو فاصله چَن سانتي متری من راه ميرَفت تا من كاري نتونم بكنم.
مردم هم اكثرا به خاطر تجمع اومده بودن و اينو ميشد از روي حرفايي كه بلند بلند به هم ميگفتن يا فحشايي كه زير لب نثارِ مامورا ميكردن فهميد، حتي كسايي هم كه نميدونستن چه خبره با طعنه و با يه لحنِ خاصي ميپرسيدن و بقيه هم جوابشونو ميدادند.
چيزي كه تو رفتارِ نيروها مشهود بود اين بود كه خيلي تو سر و وضعِ افراد به دنبال نماد خاصي بودن كه احتمالا نماد سبز مدنظرشون بوده.
تعدادِ نيروها زياد بود اما چيزي كه تعدادش خيلي به چشم ميومد تعداد ون ها و ماشين هاي نيرو انتظامي بود كه به نسبت تعداد افرادشون خيلي زياد بود حتي چَن نفر رو هم داخل ايستگاهِ مترو گذاشته بودن كه يه موقع تجمعي داخل ايستگاه نشه با توجه به تجربياتِ جنبش سبز تو روزايي مثه 22 بهمن 88 كه ايستگاه هاي مترو حتي داخل قطار هم شاهد شعار بوده.
نكته ديگه اين بود كه امروز نيروهايِ سركوب با لباسِ نيرو انتظامي و بدون تجهيزاتي كه تو روزاي ديگه داشتن حضور داشتند. اما خب باتوم و سپر رو اكثرا به همراه داشتن و طرز چينش نيروها هم متفاوت بود. داخل ميدون يه جمعيتِ زيادي وايساده بودن كه اكثرا لباس شخصي بودند. بيرون ميدون هم دو طرف خيابون نيروهايي با لباس نيرو انتظامي با فاصله يكي دو متر از هم ديگه با باتوم وايساده بودند.
اما اينكه چرا نيروهاشون با سر و وضعي متفاوت حضور داشتن ميتونه به اين دليل باشه كه مكانِ اعلام شده براي تجمع امروز به نوعي يه محلِ جديد بود و شايد براي حفظ آبروي نظامشون اين كارو كردن و دليلِ ديگش هم ميتونه نزديك بودن موعد انتخاباتِ مجلس باشه.
ندای سبز آزادی: پانصد تن از روزنامه نگاران ، هنرمندان ، فعالین سیاسی - اجتماعی - فرهنگی ، خانواده تعدادی از زندانیان سیاسی ، فعالین دانشجویی ، اعضای احزاب و گروه های سیاسی ، فعالین حقوق اقوام و ... در اعتراض به وضعیت دریاچه ارومیه نامه را به صورت مشترک امضا کرده اند.
در بخشی از این نامه آمده است «هشدار میدهیم این مسئله زیست محیطی را که در صورت وقوع عواقب زیستی آن میلیونها شهروند ایرانی را بطور مستقیم وغیر مستقیم مورد حمله قرار خواهد داد بدون اغراض سیاسی مورد بررسی سریع ووسیع قرار داده واقدامات عملی موثر را فورا به اجرا درآورند.»
متن کامل این نامه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:
به نام خدا
اینجا ایران است،مجموعه ای از تمدنهای کهن،آمیزه ای از فرهنگهای متنوع وسرزمین چهار فصل و چهار اقلیم با آذربایجانی در راس آن،آذربایجان با ارس همیشه رونده اش وارسباران همیشه روینده اش،سبلان همیشه استوار و سهند سرافرازش،امپراتوری پنج هزار ساله اش در حسنلو،میراث باقر خان وستارخان بزرگ ودریاچه زیبا وبا متانتش اورمیه که حلقه پیوند دهنده آذربایجان بزرگ است.
اما فاجعه ای که از چندی پیش آغاز شده میرود تا با ندانم کاریهای عده ای وسهل انگاری کسانیکه به اهمیت موضوع واقف نیستند دامنگیر منطقه شده واین خطه سرسبز را به سرزمینی بی حاصل ومرگ آفرین بدل کند.
اینجانبان امضا کنندگان ذیل ضمن ابراز تاسف از اظهارات اخیر برخی از نمایندگان مجلس درجریان بررسی فوریت طرح احیای دریاچه اورمیه وهرگونه اهمال کاری در خصوص توجه به نجات این دریاچه؛ هشدار میدهیم این مسئله زیست محیطی را که در صورت وقوع عواقب زیستی آن میلیونها شهروند ایرانی را بطور مستقیم وغیر مستقیم مورد حمله قرار خواهد داد بدون اغراض سیاسی مورد بررسی سریع ووسیع قرار داده واقدامات عملی موثر را فورا به اجرا درآورند.
بیائید نگذاریم دریاچه اورمیه به سرنوشت هامون و زاینده رود وبختگان و گاوخونی دچار شود.
ستار آبادي- مرضيه آذرافزا- عليرضا آذری –آرش آریا- مهشاد آقاجان- حسام آقاجمال- مهدي آقازاده- نادر آقاويردي- حسين آقايي- محمد رضا آل خمیس- بيتا آموسی- نجف آهوچهر- حميد اباذر- مهدي ابراهیمی- مجيد اجرایی- سيد حسن احسن الخط- احسان احمد زاده- معصومه احمدوند- علي احمدی- آزاده اسدی-اميد احمدي- علي احمدي- عبد الحسين احمدی ری شهری- ساناز ارجمند- سيامك ارجمندزاده- بهمن ارك- حسن ارك- چنگيز اروج زاده- مختار اسدي- آزيتا اسکندریون- عسل اسماعیل زاده- آراز اسماعیلی- رشيد اسماعیلی- سيد كوهزاد اسماعیلی- اردوان اصحابی- سارا اصلان آبادی- رضا اقدسی- احمد اقدم- جواد امن پور- آرمان امیری- رحمت الله اميري- حميد امین جوادی- حامد اميني پويا- هادي اميني پويا- علي اميني رئوف- امين امینیان- اميد ایران مهر- محمد جعفر ایزدپناه- سولماز ایکدر- ايوبي- رضا بابایی- علي بازدار- مهدي باغبان پور- مينا باقری- آسيه باکری- مازيار بالایی- محمد علي باهر- بقال باهوش- علي بايراميان- محمد علي بختياري- حسين بختیاری آزاد- ژيلا بدیهیان- سيامك برازجانی- سينا برازجانی- كاظم بردجسته- نرگس بشيري وند- حسين بکنی- سيروس بنه گزی- كريم بنه گزی- ژيلا بنی یعقوب- نادر بهاري- صفر بهاري- صفيه بهاري لاله- مهدي بهرامی- كاميار بهرنگ- رضا بهزادیان نژاد- سپهر بهنام- امرالله بيات- جلال بیگدلی- مهدي بیگدلی- محسن پاشایی- پاك طينت- رحيم پاكنژاد- احمد پايون- علي پايون- يعقوب پزشكي فر- محمدپورحسن- پويه پولادی- نورالدين پیرموذن- احسان پيري- سيد مصطفي تاج زاده- علي تارخ- محمد تركاون چپانه- آرمين تفنگ دار- علي تقي زاده- غلامعلي تمهید- فرزيا ثابتی- حبيب ثاني- صمد ثقتی- مجيد جابری- عذرا جابري- فرشيد جان احمدیان- علي اصغر جاهد اورنگ- حسام جباري- زهرا جدي- بهناز جریان قلم- ايليا جزایری- حسين جعفر زاده- حامد جعفرزاده- سيد محمد مهدي جعفری- اسماعيل جعفری- محمد جعفري زاد- رضا جعفریان- صفيه جلال زاده- ليلا جلال زاده- محمود جمهیری- ميلاد جودی- امير ياشار جوانبخت- مهدي جوانمرد- كيوان جودي- حميد جورشری- مهدي جهان بخشان- امير حسين جهاني- محمود جهانی آباد- سيد رضا چاووشيان- حسين چاووشيان تبريزي- جلال چاووشيان تبريزي- محمد چاووشيان تبريزي- امير چمنی- اسماعيا چوپاني- دل آرام چونگوری- فاطمه چهل امیرانی- بهروز حاج ابول لو- بهرام حاج ابول لو- سمانه حاجعلی- رويا حاجي زاده- حاجيان- محمد حافظ حکمی- مليكا حبیبی- ايمان حجتی- رضاحدادي- محمدحدادي- عبدالعلي حدادي- سيد حسام الدين حسامی- نسترن حسامی- شهاب حسن زاده- حسن نصیری- حسين پور- بهناز حسين زاده- حسين وند- فريبا حسینی- سيد محمد حسيني- مير احمد حسيني- مهدي حسيني- آرش حسینی پژوه- حضرتقلي زاده- حسام حق پرست- حماسه حق پرست- محمد رضا حق پرست- محمد كاظم حق شناس- نيلوفر حقیقت جو- يحيي حمزه نظام آباد- ماشاالله حیدرزاده- اميد خاصا باف- شكيبا خبر- غفور خجسته- مهدي خداوردي- حسين خداياري- لطيفه خراساني- غلامرضا خراساني- ناصر خراساني- حسن خراساني- بهاره خرمی- مهدي خزعلي- فديا خسروی- ويدا خسروی- رضا خندان- ايوب خوب فال- جاويد خياباني- اكرم خیرخواه- مريم خیرخواه- محمد رضا خيري پور- محمد دادفر- محمد داديزاده- ابراهيم دانش دوست- صالح دروند- داود دشت بانی- نادر دهقان- عباس دهقان نژاد- حسين دهقانی- خسرو دهقانی- محمود دهقانی- نبي دهقانی- ريحانه ذوالفقارزاده- مونا راستگو- داريوش رامسر- روح الله رحیم پور مطلق- آرزورحیمی- رقيه رحیمی- الناز رحيمي- رحيم رزياني- حبيب رستگار- محمد رستگار- عليرضا رستمی- رضا رستمي- عبدالله رسولي- رقيه رضایی- رها رفاهی- ميثم رفیعی- محمد رفیقی- فيض الله رنجبر نيا- وحيد رنجبری- حسين رنگرز زاده- حسين روئین- حسين روشن- ميترا رهنماييان- ريحاني پور- آتيلا زارعي- محمد زبان آزاد- فريناز زرین مکان- سامان زمان زاده- محمد زندی- علي ساعي زاد- موسي ساکت- علي سبحاني- مرتضي سراجی- اصغر سرقینی- سروري- سعيد سعیدی- سعيد سلطانپور- ترانه سلطانزاده- حامد سلطانی- علي اشرف سلطانی آذر- كاوه سلیمی- محمد باقر سملی- صدرا سمنانی – رهبرسنايي- ميلاد سوزنی- هادي سياحي- آيلار سيد محمدي- يونس سیف- سلمان سیما- بهروز شاد دلي- اشرف شاد ولي- عليرضا شاد دلي- اشرف شاد ولی- نينا شاد دلي- حسين شاکری- سما شاملو- اصغر شامي ممقاني- حميد شاه ولی- سمانه شاهدی- نصرت الله شاهدی- جليل شربيانلو- محسن شریف- حسين شریفی- هادي شریفی- مريم شفیعی- مسعود شکوهی- جواد شمشیری- روح الله شهسوار- جلال شهودي- نعمت الله شیخ سقا- شهاب الدين شیخی- شبير شیدا- ابوالفضل شيدايي- صبا شیروانی- امين صابر- محمد صابونچي- علي صادق پور- مهسا صادقپور- امين صادقی- مهدي صادقي- علي صادقي- سياوش صادقي- مهسا صارمی- انيسه صانعی فرد- محمد صباح پور- سعيد صحبتی- ليلا صحت- صراطي- مهسا صفاریان- آكا صفوی- مهناز صفویه- رضا صمدي- نادر ضامن- اكرم ضيايي- حميد طاعتي- حسن طالبی- علي طالعي- علي طباطبایی- ريحانه طباطبایی- مهرداد عابدين زاده- مهرداد عباسزاده- سعيد عبدی- ساجده عرب سرخی- پويش عزیزالدین- محمد رضا عزیزپور- مليحه عزیزپور- اصغر عزیزی- حامد عزیزی- اسد عزيزي- جليل عصري- هژير عطاری- بهمن عظيمي ديزج- راضيه عقیلی مهر- پيام علم طلب- علی بختیاری- مهدي علی پور- نينا علي شاهي- مسيح علي نژاد- علي نسب- بهروز علیپور- فاطمه علیخواه- ناصر علیخواه- حسن علیزاده- احد علینژاد- محسن عیوضی - حمزه غالبي - اميد غضنفر- حامد غفارزاده- زهره غفارزاده- محمد حسين غفارزاده- سيد محمد غفاری- امير غفاري- مهرداد غفاريان- فاطمه غمخوار- پيمان غنی زاده- غيوري- علي فاتحی- فتح الهي- محمد رضا فتحی- پويان فخرایی- شاهين فداکار- حسين فرجی- منصور فرجی- بهزاد فرزام فر- غفار فرزدي- اعظم فرضي- محسن فرنودیان- توحيد فروغي- حسن فروغي- سعيد فرهنگ- امين فرید یحیایی- رضا فرید یحیایی- علي فريد يحيايي- بابك فقیه- خورشيد فقیه- احمد فکراندیش- الهام فكور- محمد فولادی- علي فهمي- مهدي فیروزفر- رحيم قاسم زاده- ناصر قاسمی- سينا قاسمی- غلامعلي قاضی زاده- محمد قدسی- عليرضا قدیری- اسد قرباني- يوسف قرباني- مهدي قره داغلو- اسماعيل قلي زاده- ناصر قهرماني- ميثم قیصی زاده- محسن قیصی زاده- يونس قیصی زاده- محسن کارگر- كاوه کرمانشاهی- اسد کرمی- مهري کرمی- فرزاد کریمزاد شریفی- عليرضا کریمی- مها کشمیری- حسين کیا- علي کیشی زاده- سارا كاظمي- مهدي كاظمي- احمد كاظمي- نظيف كردلر- احمد كرمي- احد كريم پور اصل- عسگر كنارنگي- حسن كهن عصر- جعفر كيوانچهر- حمزه گبلو- ابراهيم گرمساری- امين گنبدی پور- ناصر گنبدی پور- نعمت الله گنبدی پور- نويد گنبدی پور- احمد گنجينه- امير رضا لطفي- سينا مالکی- محمد مالك- مسعود ماهینی- محمد رضا متين- فخري محتشمی پور- مهدي محسنی- محمد پور- محمد زاده- بهروز محمدی- قاسم محمدی- صغرا محمدي- امير محمدي- زينب محوي- فرنوش مختاري- مريم مرادی- حنيف مزروعی- آيدين مسنن- ماني مظفری- معين معین زاده- حسين ملا زاده- فهيمه ملتی- ليلا ملک محمدی- نازلي ملکی- اسماعيل منصورنژاد- حسام منصوری- خليل موحد- حسن موحدي- حسيني- حميد موذنی- طالب موذنی- سمانه موسوی- وحيد موسوي- سينا موسوی خوئینی- نازلي مولانی- علي مهدویه- علي اكبر مهران- زهرا مهران- بهزاد مهرانی- نيما مهرپویا- محمد مهرفام- مير داود مير محمدي- آزاده ميردار- سراج میردامادی- محمد مهدي میردامادی- ياسر میردامادی- علي ميرزاپور- وحيد ميرزايي- آرزو میلانی- احسان نادرپور- شاهين ناصری- مسعود ناظري فر- سيد حبيب نبوی- حميد رضا ندایی- پانيذ نراقی- حميدنصرالهي- هادي نصرالهي- بهمن نقي زاده- بهرام نکیسا- فريبا نوراني- حسين نورانی نژاد- شاهين نوربخش- حميده نوروزی- پيام نوري- حسام نوري- عليرضا نوري آذر- مانا نیستانی- بهمن نیک زاد- بهنام نیک زاد- نريمان نیک زاد- مجيد نیک نام- محمد نيك پي- بهزاد واحدي- حسنا واعظ- سيد علي واعظ مدني- نيكو وثوقی- فرهاد ورقاييان- مهسا وطن خواه- - حميد وظيفه- موسي ولی زاده- اميد وهابی املشی- فاطمه هاشمی- سيد مهدي هاشمي- عاصفه هاشمی نژاد- علي هنری - عارف هوشيار-- سيد قاسم یاحسینی- مهدي یارمحمدی- رحيم ياوري- فاطمه يزدي- مجيد یعقوب زاده كوچه- عليرضا يعقوب زاده كوچه- محمد رضا يعقوب زاده- حسن يوسف نيا- حسام یوسفی میلانی-فرشته قاضی
-حسین سبحان اللهی - میثم شرفی - فاریا بارلاس-شیوا رحیمی
مهمترین اقدام، تشکیل کمیسیونی بیطرف از فعالان محیطزیستی، نمایندگان و دولت برای حل بحران است.
مسألهی دریاچهی ارومیه و خشک شدن آن، مسألهی یکی دو هفته و یکی دو ماه گذشته نیست، بلکه از سالهای گذشته هم وجود داشته است و به علت بیتوجهی به آن، در حال حاضر ابعاد خطرناکتری پیدا کرده است، به طوری که سطح دریاچه به حدود نصف اندازهی آن کاهش یافته است و در صورت ادامه این وضع خطرناکتر هم خواهد شد. من در بهار سال 1388 به ارومیه رفته بودم، وقتی کنار ساحل آن ایستادم، آب را در افق نزدیکی نمیتوانستم ببینم و قطعاً در این دو سال اوضاع به مراتب بدتر هم شده و آب بیشتر عقبنشینی کرده است. چرا این بحران پیش آمده و چگونه میتوان آن را حل کرد؟
توسعهی اقتصادی، توان انسان را برای دخالت در طبیعت به نحو چشمگیری افزایش میدهد، ولی این دخالت ممکن است در موارد متعددی موجب انواع بحرانهای گوناگون شود. جنگ جهانی دوم، بزرگترین بحرانی بوده که در طول تمدن بشری دیده شده است که در درجهی اول محصول قدرت نظامی و تخریبی فزایندهی تمدن غربی بوده است. این قدرت تخریبی در حال حاضر دهها و صدها برابر بیشتر است، ولی تمدن این فدرت و امکان را فراهم کرده است که انسان بتواند جلوی بروز این گونه خسارات را بگیرد و به همین دلیل طرفهای ذیربط میکوشند مانع جنگ مجددی شوند که نسل بشر را در زمین نابود کند و تا کنون هم موفق بودهاند. پس اگر قدرت تخریبی تمدن را داشته باشیم ولی قدرت اصلاحی آن را نداشته باشیم، در این صورت مصداق تیغ به دست زنگی مست دادن خواهد بود. همان اتفاقی که در برخی از کشورهای کمونیستی رخ داد. این قدرت در حوزهی زیستبوم، اثرات مخربی دارد، که بزرگترین فاجعهی آن در دریاچهی آرال رخ داد که با انحراف آب رودخانههای منتهی به این دریاچه و استفاده از آنها در کشاورزی، دریاچهی مذکور تا حد بسیاری خشک شد و خسارات زیستمحیطی وحشتناکی را در شوروی سابق ایجاد کرد. فراوش نکنیم که مسألهی محیطزیست، دیگر یک مسألهی داخلی نیست. اگر ما نمیتوانیم نسبت به بستن سد بر روی رودخانههای هیرمند و قطع ورود آب به دریاچهی هامون سکوت کنیم و این کار را حق افغانستان نمیدانیم (که مطابق قوانین بینالمللی چنین حق نامحدودی را ندارند)، در حوزههای داخلی نیز نمیتوانیم این چنین تغییراتی را بدون توجه به آثار و پیامدهایش به وجود آوریم.
مشکلات و مسایل محیطزیستی در ایران محدود به دریاچهی ارومیه نمی شود، هرچند این مسأله مهمتر از سایر موارد است. مسایل و مشکلات رودخانه های منتهی به تالاب گاوخونی، بختگان، و نیز وضعیت رودخانههای کارون، زایندهرود، مسألهی جنگلها و مراتع کشور و بیابانزایی، هر کدام به نوبهی خود از اهیمت خاصی برخوردارند، که دلایل ظاهری بروز هر کدام نیز ممکن است با موارد دیگر متفاوت باشد ولی بصورت ریشهای همه ناشی از علل یکسانی هستند. ولی دربارهی دریاچهی ارومیه چه میتوان گفت؟ یک دلیل مهم، ساختن سد بر روی رودخانه های منتهی به دریاچه است. دلیل دیگر، برداشتهای غیرمجاز از آب رودخانه است. دلیل دیگر خشکسالی است. ولی نتیجهی همهی اینها خشک شدن دریاچه است به همراه خطراتی که میلیونها انسان را در منطقه تهدید خواهد کرد. نکتهی اساسی این است که چرا دربارهی این مسأله، روشنگری کافی و دقیقی صورت نمیگیرد؟ و یک موضوع مدنی در حال تبدیل شدن به یک موضوع امنیتی است؟
مهمترین نکته این است که گزارش بیطرفانه و مستقلی دربارهی این رویداد در اختیار افکار عمومی قرار نمیگیرد. در این گونه موارد حتی در کشورهایی هم که دولت آنها تمام اطلاعات را در اختیار جامعه میگذارد و نهادهای مردمی و علمی قوی هستند، کمیسیون مستقلی شامل صاحبنظران و مسئولان ذیربط تشکیل میشود و گزارش بی طرفانهای را دربارهی علل وقوع و راههای جلوگیری منتشر میکنند، و در اولین گام، مسأله و ابعاد و راهحلهای آن را روشن میکنند و به عبارت دیگر جامعه را در این مورد واجد بصیرت میکنند. در حالی که در جامعهی ما نه تنها چنین کاری انجام نمیشود، بلکه دولت هم به دلیل رفتارهایی که کرده، اعتبار خود را نزد افکار عمومی از حیث ارایهی گزارشهای مستدل و علمی از میان برده است. دولتی که مانع از انتشار آمار تورم میشود، یا اطلاعات غیرواقعی 10 درصد رشد اقتصادی و یا وعدهی خیالی تأمین 5/2 میلیون شغل در یک سال را میدهد، نمیتواند در موضوعی چون دریاچهی ارومیه گزارش معتبر و مردمپسندی ارایه دهد، حتی اگر یکی از مسئولان آن مدعی شود که اقدامات دولت نگذاشت سرنوشت دریاچهی آرال برای دریاچهی ارومیه نیز رقم بخورد!! دولت ما حتی قصد قانع کردن مردم را هم ندارد زیرا دولتها در اینگونه موارد احتیاط میکنند تا کاری نکنند که افکار عمومی عصبانی شود، درحالی که دولت ما برعکس عمل کرده و در این شرایط، برای افتتاح سد جدید عازم استان آذربایجان میشود! تا نشان داده شود که مرغ یک پا دارد.
بنابراین توسعهی همهجانبه فقط در افزایش قدرت تصرف در طبیعت و تخریب آن نیست، بلکه در قدرت حل مسأله نیز هست. به طوری که کشوری را توسعهیافته میدانند که مشکلات و مسایل خود را به طریق مسالمتآمیز و اقناعی و با کمترین خشونت حل کند، نه آن که یک مسألهی مدنی را به یک موضوع امنیتی و مهم تبدیل کند تا راه دیگری برای حل آن پیدا نماید. در این مورد بهخصوص حداقل چند کار باید صورت گیرد. اول، فراهم کردن امکان برای حضور مردم در ابراز عقیده و مطالباتشان دربارهی محیطزیست زندگی آنان است. این مسأله در همهی دنیا مرسوم است. اگر منافع حاصل از تصرف در طبیعت به جیب مردم باید برود، پس خودشان نیز برای تشخیص این منافع اصلح هستند. اگر دولت نمیتواند در برابر فشارهای بالادستی رودخانهها برای بهرهبرداری و حفظ آب مقاومت کند، بهتر است برای مردم پاییندست هم این امکان را فراهم کند تا از حقوق خودشان در دسترسی به آب دفاع کنند.
اقدام دیگر همسویی و همراهی با خواست مردم است. رد کردن دوفوریت لایحه در این مورد در مقابل پذیرش فوریت لایحهی دو روز تعطیل کردن عید فطر (که به طور معمول دولت رأساً هم این کار را میکرد) پیام مناسبی برای جلب اعتماد مردم ندارد. یا رفتن به منطقه برای افتتاح سد جدید و قول ساختن سدهای جدیدتر، جز عصبانیتر کردن مردم، نتیجهی دیگری نخواهد داشت.
ولی مهمترین اقدام، تشکیل کمیسیونی بیطرف از فعالان و صاحبنظران محیطزیستی و نمایندگان مجلس و دولت برای ارایهی گزارشی از وضعیت دریاچه و خطرات ادامهی این وضع، علل بروز این وضع و نیز راهحلهایی برای حل بحران است. تا هنگامی که این گزارش تهیه و منتشر نشود، مسأله در مسیر حل قرار نخواهد گرفت و با امنیتی کردن مساله هم نه تنها کمکی به حل آن نکردهایم بلکه آن را پیچیدهتر و غبر قابل حلتر نمودهایم.
منبع: روزگار 12-6-1390
سید ضیا نبوی و دیگر زندانیان سیاسی زندان کلینیک اهواز، دوشنبه هفته گذشته به زندان کارون اهواز بازگردانده شدند.
به گزارش خبرنگار کلمه، این زندانیان که در پی افشای وضعیت اسفبار زندان کارون به زندان کلینیک اهواز منتقل شده بودند، با ساخت بند جدیدی در زندان کارون به عنوان بند امنیتی به این بند اعزام شدند.
بر اساس این گزارش، انتقال از زندان کلینیک به زندان کارون همراه با چشم بند و پابند و کیسه بر سر زندانیان بوده و یک ساعت زمان انتقال به همین وضعیت در گرمای اتوبوس گذشته است.
این گزارش می افزاید وضعیت سوء مدیریت در این زندان به روال سابق است و این زندانیان که مدتی با مدیریت قانونی و عقلانی حاکم بر زندان کلینیک مواجه بودند، بار دیگر دچار تنش های ناشی از مدیریت داخلی مسئولیت ناپذیر و تندخوی کارون شده اند.
این در حالی است که بنا بر تصور زندانیان سیاسی کارون، شخص رییس این زندان علاقمند به تغییر مثبت فضای موجود دارد اما سنت حاکم بر مدیریت این زندان و ترکیب مدیران داخلی امکان این تغییر را تاکنون فراهم نکرده است.
لازم به ذکر است با وجود گذشت یک هفته از انتقال مذکور، هنوز امکان تماس تلفنی به این زندانیان داده نشده و امکان تردد به سایر بخش های زندان که در گذشته فراهم بوده، از زندانیان سیاسی سلب شده است.
اخبار رسیده از زندان کارون اهواز همچنین حاکی است در بندهای دیگر این زندان همچنان در بر همان پاشنه ای می گردد که سید ضیا نبوی در نامه اش به جواد لاریجانی بیان کرده بود، از جمله اینکه در گرمای طاقت فرسای تابستان اهواز هنوز عده ای به دلیل کمبود جا و تعداد بالای زندانیان در هواخوری و زیر تابش شدید آفتاب می خوابند و وضعیت بهداشتی نیز اسفبار است هرچند این وضعیت برای زندانیان سیاسی در بند تازه تاسیس این زندان بسیار بهتر است.
به نظر می رسد بازنگری کلان در وضعیت مدیریتی حاکم بر زندان کارون و تغییر مدیران داخلی و رویه حاکم بر این زندان و کاهش زندانیان و یا افزایش فضای موجود در آن فوری ترین نیازها برای پیشگیری از فاجعه ای است که پیشتر در مواردی چون کهریزک دامن قوه قضاییه را آلوده کرد.
دبیر اجرایی خانه کارگر استان خوزستان خبر داد: اعتصاب کارگران کیسون وارد هشتمین روز خود شدهاست.
آقایار حسینی در گفتوگو با ایلنا افزود: ۴۰۰ کارگر شرکت کیسون که برای متروی اهواز کار میکنند در اعتراض به عدم پرداخت ۷ ماه حقوق خود اعتصابکردهاند که در چند روز گذشته فقط یک ماه از هفت ماه حقوق معوق آنان پرداخت شدهاست.
دبیر اجرایی خانه کارگر استان خوزستان با بیان اینکه تاکنون هیچ یک از مسئولان این استان پاسخگوی مشکلات کارگران کیسون نبودهاند، اظهار داشت: این موضوع بیانگر بیتوجهی مسئولان استان خوزستان به قشرکارگر است.
حسینی گفت: مدیرعامل مترو میگوید مطالبهای به شرکت کیسون ندارد و مدیران این شرکت نیزمیگویند همه مبالغ پرداختی مترو بهکارگران داده شده است.
ندای سبز آزادی: فخرالسادات محتشمی پور، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی، در پاسخ به یک حزب مدعی اصولگرایی (جمعیت ایثارگران) که خواستار حضور اصلاح طلبان در انتخابات با نامی غیر از اصلاح طلبان! شده بود، گفت: برخی آقایان به ما میگویند با نام دیگری در انتخابات شرکت کنیم. اصلاحطلبی آرمانهایی دارد و در ذات ما بوقلمون صفتی نیست که هر روز با یک رنگ و شعار وارد صحنه شویم. اینها بحث های انحرافی است.
همسر سید مصطفی تاجزاده که با آتی نیوز – از سایتهای خبری اصولگرایان – مصاحبه میکرد، همچنین افزود: خود آقایان این تجربه را دارند. شما اگر دقت کنید در هر انتخابات با نام جدیدی وارد میشوند و مردم را نشناخته دنبال هوای تازه و فضای تازه و این گونه شعارهای تبلیغاتی هستند. این موضوع را جمعیت ایثارگران مطرح کرده بود و همین را از اصلاحطلبان هم خواستند اما این برای ما بسیار خندهدار و مضحک است. ما حاضر شدهایم هر هزینهای را بپردازیم فقط به سبب پایبندی به اعتقادات و آرمانهای اصلاحطلبانه.
متن این مصاحبه به شرح زیر است:
فعالان سیاسی به خصوص اصلاح طلبان، زمانی که روز اقبالشان باشد برای زنان برنامه دارند، اما وقتی دنیا به کامشان نیست کلا حوزه زنان را رها میکنند.چرا این گونه است؟
اتفاقاتی در جامعه افتاده است که شرایط اصلاح طلبان را تحت تأثیر قرار داده و شرایط را شکننده کردهاست. اما در خصوص حضور زنان در انتخابات، اصلاحطلبان هر تصمیمی بگیرند زنان نیز در آن خواهند گنجید. یعنی اگر شرایط انتخاب آزاد محقق نشود، هیچ زن اصلاح طلبی حاضر نیست در انتخابات حضور پیدا کند. اما اگر شرایط اولیه محقق شود، به اندازه کافی زنان شایسته برای شرکت در انتخابات داریم. جامعه نیز آنقدر رشد کرده است که فرقی بین زن و مرد قائل نشود و بر اساس شایستگی انتخاب کند.
فکر نمی کنید بهتر است وقتی اصلاح طلبان رد صلاحیت میشوند به جای تحریم تغییر تاکتیک دهند؟ زیرا مجلس سوای اصلاحطلبی و اصولگرایی به حضور زنان، بسیار نیازمند است.
متأسفانه همانطور که در مجلس دورههای قبل دیدیم، زن و مرد تفاوتی نمیکند. زنانی در مجلس بودند که بیشترین وعده را به زنان دادند و عملی نکردند یا دفاع غلط کردند و در کل موضع مردانه اتخاذ کردند. چه بسا مردانی بودند که بیشتر دقت داشته و به نفع زنان عمل کردند. مخصوصاً در لایحه حمایت از خانواده که به رأی نمایندگان دیگر نیاز داشت، آقایانی بودند که به ما گوشزد می کردند که از شماست که بر شماست! خب این دردآور است که زنی نتواند نیاز جامعه را تشخیص دهد و در مجلس حضور پیدا کند. برای ما مهم نیست زن در مجلس باشد یا مرد باشد. مهم این است که قوانینی که تصویب می شود، مصالح و منافع همه گروه های اجتماعی را مد نظر داشته باشد که متأسفانه در خصوص موقعیت و حقوق زنان بسیار ضعیف عمل شده است. برای مثال اکنون هیچ توجهی به امنیت اجتماعی زنان از سوی مجلس به خصوص زنان مجلس نشده است.
اکنون پیشنهاد شما برای حضور این تفکرات حامی زنان در مجلس چیست؟
من باز هم تأکید می کنم مجلس نباید به گونهای باشد که نمایندگان آن انتخابی نباشند و انتصابی باشند. حالا شما میگویید رد صلاحیت میشوند نباید تحریم کنند. پس چه کنند؟ خب رد صلاحیت معنی ندارد. قانون اساسی به نحوی تعبیه شده است که مردم را در انتخاب افراد صالح و شایسته آزاد میگذارد. شما اگر به فرمایشات امام راحل(ره) دقت بفرمایید که اسناد آن نیز موجود است میبینید که هیچ احدی حق ندارد کسی را از حق رأی یا حق نامزد شدن منع کند و یا رد کند. مردم خود به این بلوغ رسیدهاند که چه کسی را انتخاب کنند و بد و خوب را تشخیص میدهند. حال اگر بگذارند انتخابات آزاد برگزار شود، آن وقت حرف برای گفتن بسیار داریم. عرض کردم زنی که نگاه مردانه داشته باشد و حساسیتهای جنسیتی لازم را نداشته باشد، بود و نبودش در مجلس از نظر ما فرقی ندارد. اما اگر مردانی باشند که تفکرات حامی زنان داشته باشند حضورشان در مجلس اولی است. الان مهم این است که کسی جای قانون ننشیند و انتخابات سالم برگزار شود که البته شاهدی دال بر این مهم وجود ندارد.
نکته دیگری را لازم است بگویم، برخی آقایان به ما میگویند با نام دیگری در انتخابات شرکت کنیم. اصلاح طلبی آرمان هایی دارد و در ذات ما بوقلمون صفتی نیست که هر روز با یک رنگ و شعار وارد صحنه شویم. اینها بحث های انحرافی است. چون خود آقایان این تجربه را دارند. شما اگر دقت کنید در هر انتخابات با نام جدیدی وارد میشوند و مردم را نشناخته دنبال هوای تازه و فضای تازه و این گونه شعارهای تبلیغاتی هستند. این موضوع را جمعیت ایثارگران مطرح کرده بود و همین را از اصلاحطلبان هم خواستند اما این برای ما بسیار خندهدار و مضحک است. ما حاضر شدهایم هر هزینهای را بپردازیم فقط به سبب پایبندی به اعتقادات و آرمانهای اصلاحطلبانه.
در زمانی که اصلاح طلبان سکوت کرده اند، جریانات انحرافی به شدت در حال شکل گیری هستند و بیم آن هست که از حوزه زنان نیز سوءاستفاده کنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
اصلاحطلبان سکوت نکردهاند. همانطور که من با شما مصاحبه میکنم، خیلیهای دیگر نیز هستند. هر جا تریبونی برایمان گذاشتند، ما بودهایم. مشکل عدم تریبون است. اصلاح طلبان را بازداشت میکنند. روزنامه هایشان را توقیف میکنند. اگر بگذارند ما هم حرفهایمان را بزنیم، جریان انحرافی جرات نمیکند در برابر اصولگرایی واقعی که اصلاحطلبان دارند، دست از پا خطا کند و در حوزه زنان دخالت کند. در دوره اصلاحات که من مدیرکل امور زنان وزارت کشور بودم، همه استان ها و استاندارها در رقابت بودند که از زنان در جایگاه های بهتری استفاده کنند.
مادر بهنود رمضانی، دانشجویی که در شب چهارشنبه سوری در تهران جان باخت خواهان معرفی قاتلان فرزندش شده و اعلام کرد: از خون فرزندم نخواهم گذشت و اینقدر پی گیری خواهم کرد تا دیگر هیچ پدر و مادری داغدار نشود.
شب چهارشنبه سوری، یکی از شب های اعتراض بود که از سوی شورای هماهنگی راه سبز امید، سه شنبه های اعتراض نامیده شده و از مردم خواسته شده بود با حضور در خیابان به حصر خانگی رهبران جنبش سبز اعتراض کنند.
بهنود رمضانی، ۱۹ ساله و و دانشجوی سال اول رشته مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بود که در آخرین سه شنبه سال ۸۹، یکی از این سه شنبه های اعتراض، در میدان ۲۲ نارمک جان باخت یکی از شهیدان جنبش سبز ایران شد. همان زمان پدرش به “روز” گفت پسرش از سوی موتورسواران به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته، دست، پا و گردن او شکسته، یکی از بیضه هایش ترکیده و جان باخته است.
سردار رادان، فرمانده نیروی انتظامی تهران در مصاحبه ای از کشته شدن سه نفر در روز چهارشنبه سوری به دلیل انفجار نارنجک دستی خبر داد؛ برخی سایت های حکومتی هم نوشتند که بهنود رمضانی به علت انفجار بمب های دست ساز که در جیب هایش جاسازی کرده بود جان باخته است اما شاهدان عینی، خانواده رمضانی و پزشکی قانونی این ادعاها را رد کرده و جز این گواهی می دهند.
اکنون با گذشت بیش از ۵ ماه از جان باختن بهنود رمضانی، حوری گلستانی، مادر او از عدم رسیدگی به شکایت خانواده اش سخن گفته و می گوید که “با وجود همه شواهد و مدارکی که موجود است می گویند هیچ مدرکی نیست نشان دهد قاتلان فرزندم از نیروهای بسیجی یا دولتی بوده اند”.
مصاحبه “روز” با مادر بهنود رمضانی را در ذیل بخوانید:
خانم رمضانی ۵ ماه از جان باختن فرزندتان میگذرد شکایت شما چی شد؟ چه پاسخی به شما دادند؟
به ما هیچ پاسخی نمی دهند فقط می گویند هیچ مدرکی نیست که ثابت کند قاتلان پسرم بسیجی یا نیروهای دولتی بوده اند. هر جا که میرویم پاسمان میدهند به جای دیگر و هیچ خبری نیست.
توضیح نمیدهند که اگر از نیروهای دولتی نبودند پس چه کسانی بودند؟
نه خیر هیچ نمیگویند انگار نه انگار که انسانی کشته شده و آنها باید قاتلان او را پیدا کنند. قاتلان پسرم با یک ماشین سمند فرار کردند. یعنی موتور سوار بودند و حمله کردند پسرم را به شدت زدند مردم که ریختند و فریاد زدند از ترس مردم فرار کردند. موقع فرار یکی از موتورهایشان جا ماند. موتوری که هیچ پلاکی نداشت و ماشین سمندی آنها را سوار کرده و فراری داد. اما مردم شماره این ماشین سمند را برداشته بودند ما این شماره را به آگاهی و دادگاه دادیم. اما تاکنون این ماشین را توقیف نکرده اند ببینند متعلق به چه کسی بوده. کسی که قاتلان را فراری داده. همین نشان میدهد که نمیخواهند قاتلان فرزندم را معرفی کنند. ما هم که نمیدانیم پیش چه کسی دیگر باید برای دادخواهی برویم وقتی که آقای لاریجانی می گوید فقط یک نفر کشته شده خب بیاید به ما بگوید بهنود ما چی شد؟ بهنود ما را کی کشت؟ بهنود آمده بود برای تعطیلات عید پیش ما. او دانشجو بود او برای شادی و احیای سنت چهارشنبه سوری ما بیرون رفته بودمی گفت پارسال کنکور داشتم و نرفتم و امسال میروم رفت و دیگر برنگشت… او چه کرده بود مگر؟ بالفرض اگر حتی جرمی خطایی مرتکب شده بود خب بازداشتش میکردند می بردند محاکمه اش میکردند. نه اینکه همان جا حکم دهند و بچه ام را بکشند. این کشور مگر قانون ندارد؟
پرونده فرزندتان در کدام شعبه است؟
در شعبه ۴ بازپرسی ویژه قتل در سه راه آذری. بازپرس اش هم به تازگی عوض شده و باز باید پروسه ای که تاکنون طی کرده از اول تکرار شود.
دلیل خاصی داشته تغییر بازپرس پرونده؟
نمیدانیم چراها را که به ما نمی گویند جواب ما را که نمیدهند. تا به حال تنها پزشک، پزشکی قانونی بود که پا روی حقیقت نگذاشت و ما همیشه دعاگوی او هستیم او درست تشخیص داد با اینکه خیلی فشار بود اما حاضر نشد دروغ بگوید نوشت که پسرم بر اثر ضربات متعدد جسم سخت کشته شده. غیر از او دیگر از هیچ کسی حرف درستی نشنیدیم که.
خانم رمضانی، مسولین اعلام کرده بودند که فرزندتان بر اثر انفجار بمب دست ساز جان باخته اما گواهی پزشکی قانونی و همین طور اظهارات شاهدان عینی این مساله را رد میکند. شما خودتان پیکر فرزندتان را دیدید؟
تمام بدنش داغون شده بود کلیه هایش بیرون زده بود. بیضه اش ترکیده بود هیچ جای سالم در بدنش نداشت. من که طاقت نداشتم نگاهش کنم… اول که پدر و عمه پسرم رفتند بیمارستان و با جنازه اش روبرو شدند. بعد من هم رفتم در بیمارستان گفتند بروید فعلا و برگشتیم. بعد چند موتور سوار لباس شخصی که نقاب هم زده بودند به بیمارستان می روند و میخواهند جنازه بهنود را با خود ببرند که پرسنل بیمارستان الغدیر ممانعت می کنند و… دروغ گفتند اصلا مواد منفجره ای نبود. هیچ سوختگی نبود. و اتفاقا سوال من این است که اگر مواد منفجره بوده و سوخته، پس چرا آمدند جلوی درب منزل ما و تمام پارچه های مشکی را پایین کشیدند؟ چرا حجله بچه ام را جمع کردند و همسایه ها را تهدید کردند که اگر جمع نکنید بچه ها یتان را بازداشت میکنیم و خانه تان را منفجر میکنیم و… همسایه ها از ترس حجله را برداشتند.
چه کسانی بودند که به درب منزلتان آمده بودند؟
لباس شخصی موتور سوار بودند. تهدی کرده بودند و کارت شناسایی که نشان نمیدهند آدم بفهمد از کجا هستند. اما رسوایی از این بالاتر که از یک پارچه مشکی می ترسند؟ از یک عزاداری که حق مسلم هر خانواده ای است می ترسند؟ ما را از این حق هم محروم کردند. مجبور شدیم بهنود را بردارین و برویم شهرستان پیش اقوام. و خدا را شکر میکنم که اینقدر مردم آمدند و اینقدر باشکوه بود و بهنود من آگاهی بخش شد در آن منطقه. همه می پرسیدند مگر می شود چنین جنایاتی در تهران؟ مردم فهمیدند و آگاه شدند.
شما تاکنون غیر از شکایتی که کردید سراغ مسولان نیز رفته اید؟ چه پاسخی به شما داده شده؟
من به آقای لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نامه نوشتم. رفتم و گفتم میخواهم ایشان را ببینم گفتند نمی شود این سماله ربطی به ایشان ندارد. مرا پاس دادند به دادستانی و معاون دادستانی ما را پاس داد به بازپرسی و هزار جور بن بست برخوردیم. هر بار میرویم دردمان را می گوییم خیلی خونسرد می پرسند مشکلت چیه؟ آخر آدم اتش می گیرد از این همه بی تفاوتی… من تا به حال در زندگی ام کسی را نفرین نکرده ام اما از خدا میخواهم همین بلایی که سر من آوردند را سر خودشان بیاورد. ببینند ما چی کشیدیم و می کشیم.
و اکنون با توجه با این اوصافی چه خواهید کرد؟
وکیل گرفته ایم و وکیل پی گیری میکند. خومان که دیگر داغون شده ایم می رویم به راحتی سر می دوانند و داغون تر می شویم. اما کوتاه نمی آییم من از خون بچه ام نمی گذرم. باید قاتلش مشخص شود و مطمئنا خواهد شد. هیچ خونی نبوده که روی زمین بماند. بهنود من جزو تیرهوشان بود اهل موسیقی بود ورزش میکرد خیلی با استعداد بود به راحتی او را کشتند و نمیدانم جواب این خون ها را چگونه میخواهند بدهند از اسلام دم می زنند و به این راحتی آدم می کشند؟ اصلا چگونه نماز میخوانند؟ شما نمیدانید چه بر ما می گذرد من الان دارم با شما حرف میزنم پدرش دارد همین طور گریه میکند. نمیدانید چقدر جای پسرم خالیست نماز عید فطر دعا کردم به خدا التماس کردم و گفتم خدایا ریشه ظالمان را از بین ببر برای مردم آرامش و امنیت و آزادی بیاور. آدم با نان خالی سیر می شود اما باید امنیت داشته باشیم و بدانیم بچه مان که بیرون می رود برمیگردد. شما که نمیدانید چه دردی است آخر من با بچه ام خداحافظی هم نکردم… بچه خوشگل مرا به همین راحتی زیر خاک کردند مگر چه کرده بود؟ گناهش چه بود؟ به خدا هیچ گناهی نداشت تنها گناهش این بود که اینها گفته بودند کسی نباید بیرون برود… الان نشسته بودیم با پدرش داشتیم دفتر خاطرات و انشاهای پسرم را می دیدیم و گریه میکردیم آخر فقط همین از بهنود من مانده فقط عکس هایش مانده آخر چرا؟ اگر بچه های خودشان اینطور کشته شوند کوتاه می آیند؟ چه میکنند خودشان آخر؟
اگر قاتلان فرزندتان معرفی شوند چه خواهید کرد؟
پسرم بهنود چند وقت پیش به خواب یکی از بستگانمان آمده و گفته به مادرم بگو اینقدر گریه نکند. ما زیر پل صراط منتظریم و انتقام را اینجا خواهیم گرفت. بچه ام پیغام داده بود اما من از خدا میخواهم در این دنیا ببینم انتقام را در این دنیا بگیرم و با چشم خودم ببینم ذلت شان را. باور کنید قاتلان را معرفی کنند و پیش من هم بیاورند من که نمیخواهم آنها اعدام شوند من که خوشحال نمی شوم کسی دیگر حیاتش را از دست بدهد که نمی توانم حیات کسی را از او بگیرم که خدا داده این حیات را و فقط خودش می تواند بگیرد. من با اعدام مخالف هستم و اصلا نمی توانم چنین کنم و مثل خودشان شوم. من فقط میخواهم معرفی کنند و بپرسم که چرا؟ به چه گناهی آخر بچه مرا کشتند؟ چه کسی به آنها دستور داد بچه مرا بکشند؟ چه کسی زمینه را برای کشتن بچه من فراهم کرد؟ باید آنها رسوا شوند. به خدات من جز رسوایی آنها و آرامش و امنیت مردم هیچ نمیخواهم. میخواهم اوضاع درست شود قاتلان و آمران معرفی و مجازات شوند و دیگر کسی نتواند بچه ای را بکشد و مادر و پدری را داغدار کند. بچه های مردم که بیرون می روند به سلامت برگردند. هیچ پدر و مادر داغدار جگر گوشه اش نشود و برای همین است پی گیری میکنم دیگر بهنود من که بر نمیگردد اما اینقدر پی گیری میکنم تا به سهم خودم نگذارم هیچ مادر و پدری داغدار شوند. داغی که در دل من است در دل هیچ مادری نباشد و….
ندای سبز آزادی: جمعی از اعضای شورای مرکزی و دیگر ارکان جبهه مشارکت، در آستانه عید سعید فطر با بر پایی مراسم افطاری، دور هم گرد آمده و سالگرد تولد دکتر محسن میردامادی دبیرکل دربند جبهه مشارکت و مهدی اقبال دیگر عضو در بند این حزب را گرامی داشتند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نوروز، حاضران در این مراسم ضمن گرامی داشت مقاومت این دو عضو دربند جبهه مشارکت و دیگر زندانیان سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برگزاری دادگاه های فرمایشی و صدور احکام ناعادلانه از سوی قوه قضاییه را محکوم کردند و ایستادگی زهرا مجردی و دیگر خانواد های زندانیان سیاسی را ارج نهادند.
زهرا مجردی همسر محسن میردامادی در این مراسم، با بیان اینکه هر چه می گذرد اعتقادم به درستی راهی که حزب مشارکت برگزیده است بیشتر می شود، افزود: زیباترین واژگان برای من شعارهای حزب مشارکت یعنی "معنویت، عدالت و آزادی" است و امیدوارم روزی برسد که دیگر شعار «ایران برای همه ایرانیان» واقعا تحقق یابد.
وی افزود: ۲ سال پیش اولین بار که آقای میردامادی را بعد از بازداشتش دیدم ۱۲ کیلو از وزنش کم شده بود و رنج ۱۲۰ روز سلول انفرادی کاملا در چهره اش مشخص بود، در این دوسال و اندی رنجهای زیادی را تحمل کرده ایم، اما به رنج زندانیان گمنام که فکر می کنم رنج خودم و همسرم را فراموش می کنم، همسرم می گوید شاید خواست خدا بوده که ما در کنار این زندانیان گمنام قرار بگیریم تا بهتر بفهمیم در ۲ سال چه حقوقی نادیده گرفته شد چه بر سر مردم کوچه و خیابان که ابتدا با آرامش خواستار رسیدگی قانونی به رایشان شدند چه آمد.
زهرا مجردی به تغییراتی که در دیدگاه های سیاسی و اجتماعی همسرش در دوسال اخیر به وجود آمده اشاره می کند و می گوید: هر چند زندان سختی های زیادی دارد اما این تجربه را لطف الهی می دانم، چرا که تغییرات ارزشمندی را در همسرم و دیگر دوستانش به وجود آورده است و برای همه ما منظرهایی فراهم کرده که شاید تا در این موقعیت قرار نمی گرفتیم به این وضوح برایمان شفاف نمیشد و واقعیتهایی را متوجه شدیم که در شرایط عادی امکان درک آن وجود نداشت.
وی افزود: من حضور در زندان را به عنوان کلاس درس آموزشی برای همسرم می دانم که خدا برای او فراهم کرده است، چرا که کسی که می خواهد جامعه را اصلاح کند و با افکار گوناگون به خصوص جوانان نزدیک تر شود و امروز به لطف خداوند این فرصت برای این عزیزان فراهم شده است.
حمید رضا جلایی پور نیز در این مراسم دکتر میردامادی را از افرادی دانست که باید دعا کرد تعدادشان در جامعه افزایش یابد. وی گفت: در حالت عادی همه به اخلاق و پایبندی به اصول باور دارند مهم این است که وقتی کسی در جامعه به قدرت می رسد این اصول را رعایت کند و دکتر میردامادی چنین فردی است.
دکتر جلایی پور ادامه داد: ویژگی های آقای میردامادی در جمهوری اسلامی خیلی نمونه است، ایشان یک شخصیت مذهبی، نزدیک به امام و دارای سابقه حضور در جنگ تحمیلی است، ایشان فردی صاحبنظر و متخصص و اصول گرا به معنای واقعی است، با این ویژگی ها خیلی می توانسته خودش را بالا بکشد اما روی اصول و اعتقاداتش ایستاد و هزینه اش را هم داد.
وی با بیان اینکه دکتر میردامادی در دو واقعه که در تاریخ ایران خواهد ماند حضور داشته است، به جریان تحصن و استعفای نمایندگان مجلس ششم و دادگاه فرمایشی بعد از انتخابات سال ۸۸ اشاره کرد و گفت: نطق تاریخی آقای میردامادی در جریان استعفای نمایندگان مجلس ششم خواهد ماند، آنجا که «قرار نبودها» را بیان می کرد و همین طور ایستادگی ایشان در دادگاه فرمایشی سال ۸۸ در تاریخ می ماند.
دکتر جلایی پور ادامه داد: در مکتب وبر در جامعه شناسی، برای نشان دادن تغیرات اجتماعی از مثالهای تیپیک استفاده می شود، مثالهایی که بتواند تغیرات اجتماعی را به خوبی نشان دهد، به نظر من یکی از مثالهای خوب برای نشان دادن تغیرات اجتماعی ایران، توهین سال گذشته جریان انحرافی به سید حسن خمینی در مراسم سالگرد امام بود، اما امسال تابلوی همین جریان پایین کشیده شد. یکی دیگر از مثالهایی که تغییرات اجتماعی این سالها را نشان می دهد اقامه نماز شب اول مرحوم هدی صابر به امامت دکتر میردامادی است، ایشان در جایی که تعداد زیادی از نیروهای ملی مذهبی حضور داشتند، پیش نماز شدند که این خود نشان دهنده تغیر مرزبندی های سیاسی است.
دیگر اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت نیز در این مراسم با ذکر خاطراتی از دوران همکاری و فعالیت سیاسی با دکتر میردامادی، جدیت ایشان در کار تشکیلاتی، مسئولیت پذیری، اخلاق گرایی، پیگیری در کارهای مهم مجلس ششم از جمله مسایل مربوط به قتل های زنجیره ای، توجه ویژه به مسائل زنان در حزب و مقاومت و ایستادگی وی در زندان را ستودند.
دکتر محسین میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت خردادماه سال ۸۸ بازداشت و به ۶ سال زندان محکوم شد، مهدی اقبال عضو جوان این حزب نیز آبان ماه همان سال بازداشت و به ۴ سال حبس محکوم شد، این دو از زمان بازداشت تا کنون در زندان اوین به سر می برند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر