روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
از منابع مطلع خبر میرسد عفو محکومان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در آینده ادامه خواهد یافت. قریب یکصد نفر از این محکومان به مناسبت عید سعید فطر مشمول عفو رهبر معظم انقلاب شده و آزاد گردیدند.
این اقدام تأثیر مثبتی در خانوادههای آزاد شدگان و افکار عمومی جامعه داشت.
به گزارش کلمه، گرچه تعداد آزاد شدگان کمتر از ۷۰ نفر بوده اند اما این حرکت با استقبال اصلاح طلبان و فعالان سیاسی برای ادامه ی این روند مواجه شده اند.
بسیاری از فعالان و خانواده ها ابراز امیدواری کرده اند روند آزادی برای روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی که بعد از جریان انتخابات نتوانسته اند از حق مرخصی استفاده کنند نیز اعمال شود.
گرچه توقیف روزنامه روزگار و هفته نامه شهروند امروز در روز دوشنبه نشانه ی خوبی از اجرایی شدن شرایط سید محمد خاتمی نبود، با این حال همچنان امید به اجرای شرایط وی و آزادی بقیه ی زندانیان سیاسی در خبر روزنامه ی جمهوری اسلامی باقی است.
یک هفته بعد از انتقادات مولوی عبدالحمید، امام جمعۀ اهل سنت زاهدان از رویۀ حکومت در سخت گیری بر اهل تسنن، خبرگزاری های رسمی کشور به نقل از دادستان زاهدان نوشتند که «محمداسماعیل ملازهی» داماد مولوی عبدالحمید، به اتهام “جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی” به ده سال حبس محکوم شده است که مولوی عبدالحمید در واکنش به این مسئله اظهار داشت “آنچه موجب گسترش این فشارها به سوی شخص اینجانب و نزدیکان من شده، انتقاداتی بوده است که از این نوع سیاستها، از روی دلسوزی و با انگیزه خیرخواهی مطرح کرده ام.”
به گزارش جرس، امام جمعه اهل سنت زاهدان همچنین گفت: توقیف گذرنامه اینجانب و برخی ازعلما و نزدیکان بنده در این راستا صورت گرفته و بیش از یکسال است که اینجانب ممنوع الخروج هستم و حتی نتوانسته ام به حج و عمره مشرف شوم. همچنین احضار و بازداشت بسیاری از علمای اهل سنت توسط دادگاه ویژه روحانیت، در راستای این فشار بوده است.
سایت «سنی آنلاین» با توجه به قرابت «حافظ محمد اسماعیل ملازهی» – فردی که دادگاه انقلاب در موردش حکم صادره کرده – با مولوی عبدالحمید، واکنش این فعال و امام جمعه اهل سنت زاهدان را نسبت به اظهارات دادستان عمومی و انقلاب زاهدان جویا شد، که عبدالحمید در آغاز گفتگو اظهار داشت: نشستها و مذاکراتی که در چند سال اخیر با بعضی از مسئولان داشته ایم، ما را به این نتیجه رسانده است که سیاست مسئولان جمهوری اسلامی و رویکرد آنان به مسایل اهل سنت، نسبت به گذشته تغییر کرده است.
وی افزود: جریان هایی چون ساماندهی حوزه های علمیه اهل سنت، صدور شناسنامه برای مساجد و کنترل آنها، ایجاد محدودیتهای بیشتر برای جماعت های تبلیغی، جلوگیری از برگزاری نمازهای جماعت سربازان اهل سنت در مراکز نظامی، تعطیل کردن نمازهای جمعه و عیدین در برخی کلان شهرهای کشور و به طور کلی محدود کردن بیش از پیش آزادیهای مذهبی، مصادیقی از تغییر سیاستهای مسئولان نسبت به مسایل اهل سنت هستند. بنده بارها متذکر شده ام که اهل سنت با وجود اینکه رنج سنگین تبعیض و نابرابری را سالها تحمل کرده اند، تاب تحمل فشارهای جدید مذهبی را ندارند.
مولوی عبدالحمید گفت: باور من بر این است که این فشارها بر خلاف اصل دوازدهم قانون اساسی که میثاق ملی ما ایرانیان است و بر خلاف میثاقهای بین المللی می باشد که به حکومتها اجازه مداخله در مسایل مذهبی شهروندان را نمی دهد. دخالت در مسایل مذهبی بر خلاف مصلحت و وحدت و امنیت ملی است و آنچه موجب گسترش این فشارها به سوی شخص اینجانب و نزدیکان من شده، انتقاداتی بوده است که از این نوع سیاستها، از روی دلسوزی و با انگیزه خیرخواهی مطرح کرده ام.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: توقیف گذرنامه اینجانب و برخی ازعلما و نزدیکان بنده در این راستا صورت گرفته و بیش از یکسال است که اینجانب ممنوع الخروج هستم و حتی نتوانسته ام به حج و عمره مشرف شوم. همچنین احضار و بازداشت بسیاری از علمای اهل سنت توسط دادگاه ویژه روحانیت، در راستای این فشار بوده است.
مولوی عبدالحمید گفت: بارها به بنده گوشزد شده است که این فشارها و مسایل به خاطر طرح مشکلات و مسایل اهل سنت از تربیون مسجد و یا از طریق مصاحبه با برخی رسانه ها، بر من و اطرافیانم اعمال می شوند. واقعاً چشم بستن بر رنجها و دردهای مردم و مهر سکوت گذاشتن، سخت است، زیرا در آنصورت جواب خدای تعالی را چگونه خواهیم داد، علاوه بر اینکه در این صورت مشکلات بزرگتری نیز پدید می آید و افراد بیشتری جذب گروه های تندرو و افراطی می شوند. بنده معتقدم که انتقاد علما و دلسوزان جامعه که اغراض شخصی ندارند، باید با جان و دل مورد توجه قرار گیرد.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: «حافظ محمد اسماعیل ملازهی» جوانی بسیار سالم، وطن خواه و اسلام دوست و امانتدار است و تا کنون هیچگونه خیانتی از وی مشاهده نشده است. کسانی که با ایشان آشنایی دارند می دانند که برچسب جاسوسی به هیچ وجه به وی نمی چسبد. اگر او به سفارتخانه ای مراجعه کرده، صرفا به خاطر اخذ ویزا برای حج و عمره دوستان خود یا اینجانب بوده است و با توجه به شناختی که آنان از من داشته اند، نسبت به انجام کار وی اقدام کرده اند. بنده نیز تا کنون به هیچ سفارتخانه ای مراجعه نکرده ام و شناختی از سفرا و… ندارم و طبیعی است که با توجه به موقعیت بنده آنان مرا بشناسند.
وی افزود: سیاست بنده و نزدیکان من همواره این بوده است که مسایل اهل سنت داخل کشور را با هیچ کشوری بازگو نکنیم، زیرا این مسایل داخلی و مربوط به خود ما هستند. ما بر این باور بوده ایم که برای حل مسایل خود از راههای قانونی و مشروع وارد عمل شویم، زیرا ملتی که شایستگی پیگیری و گرفتن حق خود را نداشته باشد، دیگران نیز نمی توانند، کاری برای آن ملت انجام دهند، چون دخالت در امور داخلی دیگر کشورها ممنوع است.
ما بارها اعلام کرده ایم که خواهان عزت و سربلندی ایران اسلامی هستیم و با هیچ برانداز و خشونت طلبی همراه نیستیم. راه ما همواره راه اعتدال و خیرخواهی و مخالفت با افراط و تفریط بوده و هست.
امام جمعه اهل سنت زاهدان در پایان این گفتگو اظهار داشت: اظهارات دادستان محترم زاهدان، واکنشی به اعتراض بنده به اعمال فشارهای اخیر و ممانعت از نماز عید سعید فطر در بعضی کلان شهرهای کشور است. این نوع اظهار نظرها و همچنین مطالبی که در برخی نشریات و سایتهای وابسته به محافل افراطی با هدف اهانت به علمای اهل سنت انجام می گیرند، به وحدت مسلمانان که در این برهه تاریخی از زمان به شدت ضرورت دارد، خدشه وارد می کند.
احمد قابل که بدنبال سرگیجه و عدم تعادل جسمی به بیمارستان قائم منتقل شده بود، قراراست برای عمل جراحی به بیمارستان رضوی مشهد برود.
به گزارش رسیده به جرس، احمد قابل دو روز پیش، پس ازاحساس حالت سرگیجه و تهوع و " کم بینی" در زندان، به بیمارستان قائم مشهد منتقل شده و بلافاصله از مغز وی سی تی اسکن گرفته می شود.
بر اساس نظر پزشکان وی نیاز به عمل جراحی در در بیمارستان فوق تخصصی رضوی را دارد.
انتظار می رود این نواندیش دینی به قید کفالت آزاد شود تا خانواده بتوانند ترتیب انتقال وی را برای عمل جراحی به بیمارستان رضوی بدهند.
بر اساس گفته شهود، احمد قابل در بیمارستان نیز تحت تدابیر امنیتی است و ماموران در اتاق وی حضور دارند.
مرضیه پاسدار همسر قابل به جرس گفته بود از زمان فوت آیت الله منتظری که ایشان را دستگیر و بازداشت کردند بعد از شش ماه مشکلات جسمانی اشان شروع شد. بطوریکه قلبشان ناراحتی پیدا کرد و پیش متخصص قلب رفتند و الان دارو مصرف می کنند و بعد از آن هم که چشمشان مشکل پیدا کرد. اما این عدم تعادل هنوز علتش مشخص نیست و بیماری جدیدی است.
اين نواندیش دینی، در دور جدید بازداشت های خود، آذر ماه ٨٨ در حاليكه که بعد از فوت آيت الله منتظری برای مراسم تشییع او از مشهد به قم سفر میکرد، بازداشت شد. اولين جلسه دادگاه وی، در حاليكه او را با پابند و دستبند به جلسه دادگاه آورده بودند، در اردیبهشت ٨٩ برگزار شد و پس از تحمل حدود ١٧٠ روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شد.
این پژوهشگر و منتقد دولت، بار دیگر در شهريور ٨٩ و در پی اظهار نظر در مورد اعدام های خودسرانه، دسته جمعی و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد، بازداشت شد. از دیگر موارد اتهامی احمد قابل، سخنرانی های وی در مشهد، نجف آباد و فریمان و همچنین مصاحبه های ایشان با رسانه های خبری و انتقاد از سیاست های نظام را می توان نام برد.
احمد قابل پیش از بازگشت به زندان در خصوص حکم صادره به جرس گفته بود: "دو مورد را در پروندهی من اثبات شده فرض کردند. یکی اهانت به رهبری که طبق قانون از ۶ ماه تا دو سال حبس دارد و برای من دو سال زندان دادهاند. دیگری تبلیغ علیه نظام است که حداکثر یک سال زندان دارد و در دادگاه بدوی همین یک سال زندان را برای من در نظر گرفتند. حکم دادگاه بدوی عملا سه سال زندان بود، منتهی دادگاه بدوی ۱۶ ماه از دو سال زندانی که به خاطر اهانت به رهبری در نظر گرفته شده بود را تبدیل به چهار میلیون جزای نقدی کرد و بعد از مجازات تکمیلی استفاده کرده بود که سه سال محرومیت از سخنرانی، مصاحبه، نوشتن و انتشار مطالب و سه سال هم تبعید به شهرستان فریمان و عدم خروج از این شهرستان را شامل میشد. در دادگاه تجدید نظر این محرومیتهای سه ساله کلا برداشته شد و در حقیقت آن ۱۶ ماه حذف و عملا ۲۰ ماه دیگر باقی مانده که توسط این دادگاه تایید شده است. بنابراین طبیعتا باید ۲۰ ماه زندانی بکشم که یک سال از آن مربوط تبلیغ علیه نظام و هشت ماه باقی مربوط به اهانت به رهبری است. مجموعا چون تاکنون ۱۴ ماه در بازداشت بودهام باید ۵ ماه و اندی همچنان در زندان بمانم."
ندای سبز آزادی: دکتر محمد ملکی د ر نامه ای به گزارشگر ویژه حقوق بشر با اشاره به ظلمی که به وی شده است طی سی سال گذشته نوشته است: حاضرم حقایقی را که خود شاهد آنها در زندانهای نظام ولائی بوده ام را برایتان ذکر کنم و پای هزینه آن نیز بایستم.
به گزارش جرس در این نامه، آمده است: من هم یکی از ده ها هزار نفری بودم که در مدت 32 سال حکومت جمهوری اسلامی ایران بارها و بارها حقوق انسانی ام از سوی حاکمان قدرت طلب و استبدادی نقض شده و شاهد بسیاری جنایت ها در زندانهای ایران بوده ام.
این استاد بازنشسته دانشگاه افزوده است: من شهادت خواهم داد که در دهه 60 شمسی چگونه زندانیان جوان و دانشجویان اعم از زن و مرد را پس از شکنجه بسیار، ده ده و صد صد هر شب برای اعدام می بردند و آنها به سوی سرنوشت می رفتند و در راه سرود می خواندند.
وی با بیان گوشه ای از شکنجه ها در زندانهای جمهوری اسلامی ادامه داده است: در این مدت با بیرحمانه ترین رفتار از جمله زدن کابل به کف پا و سایر نقاط بدنم، آویزان کردن از سقف، کوبیدن سر به دیوار، زدن مشت و لگد که منجر به نابینائی چشم چپم و شکستگی استخوان مچ دست راستم شد و انواع شکنجه ها مواجه بودم. آثار بعضی از آن شکنجه ها هنوز روی بدنم باقیست.
متن کامل این نامه بشرح زیر است:
بسم الحق
جناب آقای دکتر احمد شهید
با سلام و ارادت و آرزوی موفقیت بخاطر کارسترگ و انساندوستانه ای که پذیرفته اید.
من دکتر محمدملکی استاد بازنشسته دانشگاه و نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب می خواستم بر اساس تجربیات شخصی ام، شمه ای از آنچه در مسیر نقض فاحش حقوق بشر در کشورم ایران می گذرد را جهت اطلاع بیشتر شما به عرضتان برسانم تا شاید گامی باشد جهت نجات ملتم از این همه ظلم و فساد و بیرحمی حاکمان در حق یک ملت مظلوم .
برادرم؛ آقای شهید
من هم یکی از ده ها هزار نفری بودم که در مدت 32 سال حکومت جمهوری اسلامی ایران بارها و بارها حقوق انسانی ام از سوی حاکمان قدرت طلب و استبدادی نقض شده و شاهد بسیاری جنایت ها در زندانهای ایران بوده ام که به گوشه ای از آنها اشاره می کنم .
در سال 1357 بعد از پیروزی انقلاب و پس از برگزیده شدنم به ریاست دانشگاه تهران، برای پیاده کردن یکی از اهداف انقلاب، تمام توانم را بکار بردم تا دانشگاه و دانشکده ها به وسیله شورائی مرکب از استادان، دانشجویان و کارمندان که در یک انتخابات کاملا دموکراتیک انتخاب می شدند، اداره گردد. اینکار به مزاق حاکمیتی که همه امور کشور را در دست گرفته بود خوش نیامد تا بالاخره با یک کودتا به نام "انقلاب فرهنگی"، با حمله به دانشگاهها و کشتار تعدادی از دانشجویان همراه با مجروح کردن و دستگیری جمعی از آنها، دانشگاهها را بستند و تعداد زیادی از دانشگاهیان معترض را دستگیر و پس از شکنجه های فراوان اعدام نمودند. شورای مدیریت دانشگاه تهران و شورای عالی دانشگاه که کار اداره دانشگاه را به عهده داشتند با این امر به مخالفت برخاستند، ولی حاکمیت به جای پاسخگوئی به آنها تعدادی از آنها از جمله اینجانب را دستگیر و به بهانه مخالفت با امر رهبری (آیت الله خمینی) روانه زندانها نمودند. در یک دادگاه غیر قانونی بدون حضور وکیل محاکمه شدم و ابتدا به اعدام و سپس به 10 سال زندان محکوم گردیدم . در این مدت با بیرحمانه ترین رفتار از جمله زدن کابل به کف پا و سایر نقاط بدنم، آویزان کردن از سقف، کوبیدن سر به دیوار، زدن مشت و لگد که منجر به نابینائی چشم چپم و شکستگی استخوان مچ دست راستم شد و انواع شکنجه ها مواجه بودم. آثار بعضی از آن شکنجه ها هنوز روی بدنم باقیست. بعد از 5 سال ظاهرا از زندان آزاد شدم ولی ماهها باید هر چند روز یکبار خودم را به دادستانی معرفی می کردم تا مورد بازجوئی که خود نوعی شکنجه بود قرار می گرفتم .
در سال 1379 باتفاق دهها فعال ملی ـ مذهبی به بهانه "براندازی" مجددا دستگیر و مدت 6 ماه در یکی از مخوف ترین زندانهای سپاه (عشرت آباد) در سلولهای انفرادی (1متر در 2متر) زندانی شدم؛ سلولهائی که بنا به گفته حقوق دانان و روان پزشکان، زندانی بودن در آنها را "شکنجه سفید" می نامند. پس از حدود 7 ماه تحمل زندان (شکنجه سفید) برای محاکمه آزاد شدم و در یک دادگاه غیرعلنی و غیرقانونی محکوم به 7 سال زندان تعلیقی گردیدم.
در 31 مرداد سال 1388 و درحالیکه دچار بیماری سرطان پروستات و بیماری قلبی آریتمی و فشارخون بودم و دوران شیمی درمانی را می گذراندم و از ناراحتی قلبی و سنکپ های مرتب رنج می بردم، در ساعات اولیه روز عده ای از مامورین وزارت اطلاعات به منزلم هجوم آوردند و من را بعد از بازرسی خانه و مصادره تعداد زیادی از کتابهایم، از بستر بیماری مستقیم به زندان اوین، بند مربوط به وزارت اطلاعات (بند209)، بردند و در سلول انفرادی به مدت 3 ماه زندانی شدم. در بازجوئی ها انواع توهین و تحقیر را در حقم روا داشتند و تنها بدلیل نوشته ها و گفته های انتقادی ام، به من اتهام محاربه و توهین به آقایان خمینی و خامنه ای (رهبران جمهوری اسلامی) وارد ساختند. نهایتا پس از 191 روز زندانی شدن، بعلت شدت بیماری که در اثر آن چند بار به بیمارستان منتقل شدم به من مرخصی استعلاجی دادند تا شیمی درمانی ادامه یابد و عمل نصب دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب انجام شود . اخیرا برای محاکمه به دادگاه غیر علنی که خلاف بر قوانین خود جمهوری اسلامی است احضار شدم تا حکم قاضی صادر گردد و فعلا روزهای بسیار سخت و شکنجه گونه زیر حکم بودن را می گذرانم. من پیرمردی 78 ساله و بیمار هستم ولی برای تحمل هر حکمی آماده هستم زیرا هدفم مبارزه با ظلم و بیدادگری حاکمان و قدرت بدستان ایران بوده و هست و خواهد بود. به خدا و خلق تکیه دارم و از هیچ عقوبتی ترس ندارم و آرزویم ملاقات با شما و بیان حقایقی است از آنچه در 3 دهه اخیر در ایران گذشته و ظلمی که بر این ملت روا رفته است.
جناب آقای دکتر شهید؛
من شهادت خواهم داد که در دهه 60 شمسی چگونه زندانیان جوان و دانشجویان اعم از زن و مرد را پس از شکنجه بسیار، ده ده و صد صد هر شب برای اعدام می بردند و آنها به سوی سرنوشت می رفتند و در راه سرود می خواندند. حاضرم حقایقی را که خود شاهد آنها در زندانهای نظام ولائی بوده ام را برایتان ذکر کنم و پای هزینه آن نیز بایستم.
در پایان بنام یک ایرانی آرزو می کنم که در کارتان موفق باشید. مطمئن باشید خدا یار شماست .
ارادتمند و به امید دیدار ـ دکتر محمد ملکی
زندانی سیاسی در تعلیق و استاد بازنشسته دانشگاه تهران
شهریور 1390
محمود احمدی نژاد با ادعای اینکه "ایران از آزادترین دموکراسی و جدیترین انتخابات برخوردار است و برخلاف کشورهای غربی، در ایران دموکراسی کنترل نشده و واقعی وجود دارد"، مدعی شد "مگر دموکراسی حکومت اکثریت نیست؟ پس چرا برخی کشورهای غربی به دنبال دفاع از گروه اقلیت هستند من نماینده اکثریت هستم و در انتخابات آزاد و واقعی آراء اکثریت شرکتکنندگان را به دست آوردهام. "
رئیس دولت بدون اشاره به تاثیر و نفوذ و دخالت دستگاه امنتی در روند امور قضائیه، "پیرامون وضعیت برخی از رهبران جنبش و بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات ادعا کرد "آیا در اروپا کسی به دادگاه کشانده نمیشود و آیا هرکس به زندان رفت حق با اوست؟ البته اینگونه مسایل مربوط به قوه قضائیه است و ارتباطی به قوه مجریه ندارد. دستگاه قضایی مستقل از دولت میباشد و بنده هیچ دخالتی در این قوه ندارم و تحت امر من هم نیستند که دستور بدهم با رقبایم چگونه برخورد شود. "
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاستجمهوری، احمدینژاد در مصاحبه زنده تلویزیونی با شبکه آر تی پی پرتغال در پاسخ به سوالی درباره ارزیابی جمهوری اسلامی از تحولات منطقه و در خصوص آینده تحولات کشورهایی مانند مصر و لیبی گفت: معتقدیم هرکجا که حقیقتاً ملتها حاکم باشند، حتماً عدالت و آزادی هم خواهد بود و تجربه نیز نشان داده که اگر عدالت و آزادی به معنای واقعی وجود داشته باشد در آنجا حتماً اراده ملتها حاکم خواهد شد و اراده ملتها نیز علیه هرگونه سلطهگری است.
احمدینژاد افزود: هر جایی که انتخابات آزاد برگزار شود افرادی رای میآورند که مخالف سلطه غرب باشد و این به تجربه ثابت شده است. در اغلب کشورهایی که دچار تحول شدند عمدهترین ناراحتی مردم بهخاطر وابستگی حاکمانشان به دول غربی است.
وی در پاسخ به سوالی درباره مواضع ایران در خصوص سوریه خاطرنشان کرد: مبنایی که جمهوری اسلامی ایران به آن معتقد است در همه جا و برای همه ملتها و دولتها قابل پیاده شدن است معتقدیم آزادی، عدالت و احترام حق همه ملتهاست و همه دولتها باید آن را بپذیرند اما بر این باور هستیم که مشکلات موجود را ملتها و دولتها باید با هم برطرف کنند. توسل به راه حل نظامی و دخالت ناتو مشکلی را حل نمیکند و اصولاً دموکراسی و آزادی از لوله تفنگ بیرون نخواهد آمد.
احمدینژاد بدون اشاره به سوریه ادعا کرد: دولتها و ملتها باید حق و آزادی را بپذیرند و با گفتوگو مشکلات خود را برطرف کنند و دیگران هم حق هیچگونه دخالتی در امور داخلی آنها ندارند البته دخالتها هم هیچگونه کمکی به حل مسأله نخواهد کرد همانگونه که در لیبی تجربه شد. امروز ناتو همچنان به بمباران این کشور ادامه میدهد علت اصلی آن هم این است که بعضی از کشورهای غربی که دچار مشکلات اقتصادی هستند قصد دارند زیربناهای لیبی را نابود کرده و بر نفت این کشور مسلط شوند تا به این وسیله مشکلات خود را برطرف کنند.
وی گفت: شورای امنیت در خصوص لیبی اشتباه بزرگی مرتکب شد که البته دلیل آن هم روشن است چرا که در خدمت استعمارگران سابق قرار دارد. شورای امنیت باید گروه میانجی ارسال میکرد تا بین دولت و مردم تفاهم ایجاد کرده و مشکل را برطرف کند اما قبل از فشار سیاسی و اقتصادی مستقیماً به سمت حمله نظامی رفتند و این بدان معناست که آنها نیت دوستانه نداشتند.
احمدینژاد موضع غرب در مورد سوریه را نجات اسرائیل ذکر کرد و گفت: امروز هم که رییسجمهور آمریکا مستقیماً رییسجمهور سوریه را تهدید میکند این دخالت آشکار بوده و حتماً برای کمک به مردم سوریه نیست بلکه برای نجات صهیونیستها و جهت تامین منافع آمریکاست. ملتهای منطقه خودشان میتوانند کمک کنند تا مردم و دولت سوریه با کمک یکدیگر اصلاحات مورد نیاز را انجام داده و مشکلات خود را برطرف کنند.
مدعیان اپوزیسیون
احمدینژاد در پاسخ به این سوال که آیا مردم ایران میتوانند به راحتی مطالبات خود را مطرح کنند، مدعی شد: جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که بیش از 85 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند و این بالاترین حد دموکراسی در کل دنیاست و هیچ کشور غربی و مدعی دموکراسی چنین رکوردی را ندارد ضمن اینکه در ایران صدها رسانه فعال هستند که آزادانه مواضع و مطالباتشان را مطرح میکنند حتی مدعیان اپوزیسیون نیز در انتخابات شرکت و از تمام ظرفیتهای رسانهای برای طرح دیدگاههای خود استفاده کردند اما اگر فکر میکنید که در یک کشور قانونمند که مسئولین آن با رای مردم سر کار آمدهاند اجازه داده شود که قانونشکنی صورت بگیرد، این تصور اشتباهی است. بیتردید در هر کجای دنیا که به اموال عمومی، ساختمانها و ماشین مردم خسارت زده شود با آن برخورد میشود.
وی ادعا کرد: ملت ایران تاکنون 32 انتخابات برگزار کرده و موافق و مخالف با همدیگر رابطه دوستانهای دارند و هیچ مشکلی هم وجود ندارد مسئولین نیز بهطور مستقیم با مردم در ارتباط هستند و فاصلهای بین دولت و مردم وجود ندارد.
احمدینژاد در پاسخ به سوالی درباره تقلب در انتخابات و اعتراضات صورت گرفته مدعی شد: پانزده میلیون نفر در انتخابات به رقبای بنده رای دادند اما آیا این تعداد در تظاهرات حضور داشتند؟ حتی اگر پانزده میلیون نفر هم میآمدند، موضوعی طبیعی بود ضمن اینکه مراجع نظارتی نیز به شکایتهای مطرح شده در این خصوص رسیدگی کردند و معلوم شد که صحت نداشت.
وی در پاسخ به اینکه "آیا از ادعای تقلب در انتخابات و اعتراضات انجام شده تعجب کردید؟"، گفت: اصلاً ! عدهای نظرشان را مطرح کردند و مراکز نظارتی نیز به شکایتها رسیدگی کرده و مسأله تمام شد.
ایران آزادترین دموکراسی را دارد
احمدینژاد گفت: ایران از آزادترین دموکراسی و جدیترین انتخابات برخوردار است و برخلاف کشورهای غربی، در ایران دموکراسی کنترل نشده و واقعی وجود دارد.
وی در پاسخ به سوالی درباره وضعیت برخی از سران معترضین پس از انتخابات اظهار داشت: آیا در اروپا کسی به دادگاه کشانده نمیشود و آیا هرکس به زندان رفت حق با اوست؟ البته اینگونه مسایل مربوط به قوه قضائیه است و ارتباطی به قوه مجریه ندارد. دستگاه قضایی مستقل از دولت میباشد و بنده هیچ دخالتی در این قوه ندارم و تحت امر من هم نیستند که دستور بدهم با رقبایم چگونه برخورد شود.
احمدینژاد با طرح این سوال که چرا برخی کشورهای غربی از اقلیت دفاع میکنند، تصریح کرد: مگر دموکراسی حکومت اکثریت نیست؟ پس چرا برخی کشورهای غربی به دنبال دفاع از گروه اقلیت هستند من نماینده اکثریت هستم و در انتخابات آزاد و واقعی آراء اکثریت شرکتکنندگان را به دست آوردهام.
دلیلی وجود ندارد که ایران به دنبال سلاح هستهای باشد
وی در پاسخ به سوالی درباره موضوع هستهای ایران و اینکه گفته میشود ایران به دنبال برنامه هستهای غیرنظامی است، اظهار داشت: دلیلی وجود ندارد که ایران به دنبال سلاح هستهای باشد. ملت ایران به طور اصولی با ساختن سلاح اتمی مخالف است چرا که آن را ضدانسانی و زشتترین سلاح ضدبشری میداند ضمن اینکه بمب اتم دیگر کارایی هم ندارد.
احمدینژاد اضافه کرد: آمریکا دهها هزار کلاهک هستهای در اختیار دارد اما آیا وجود این تسلیحات، توانست آنرا در عراق و افغانستان پیروز کند؟ شوروی سابق هم چندین هزار کلاهک هستهای در اختیار داشت اما مانع از متلاشی شدن آن نشد. رژیم صهیونیستی هم بیش از 200 کلاهک هستهای در اختیار دارد اما آیا او را در غزه و لبنان پیروز کرد؟
وی گفت: چه کسی بمب اتم را ساخت و چه کسی از آن استفاده کرد؟ آیا ایران هیروشیما را بمباران و امروز در آلمان، ایتالیا و بلژیک بمب اتم انبار کرده است؟ جالب است کسانی که بمب ساخته و از آن استفاده کردند امروز مدعی ملت ایران شدهاند.
وی گفت: متاسفانه امروز کسانی دنیا را اداره میکنند که مبنای مدیریت آنها ظالمانه است و این مدل دیگر جوابگو نیست.
هر دستی که برای ضربه زدن دراز شود، از بازو قطع خواهد شد
احمدینژاد در پاسخ به سوالی درباره مواضع رییسجمهور فرانسه مبنی بر اینکه ائتلافی از کشورها تشکیل شده که میتواند حملهای انجام دهند از ساخت موشکهای دوربرد ایران جلوگیری کنند، اظهار داشت: آیا واقعاً دنیا جنگلی است که رییسجمهور فرانسه تصور می کند رییس آن جنگل است؟ وی به چه حقی باید چنین حرفی را مطرح کند و چه کسی حق چنین موضعگیریهای را درباره دیگران به او داده است؟ البته ملت ایران چنین ادعاهایی را از موضع استیصال و ضعف ارزیابی میکند.
وی خاطر نشان کرد: البته میدانیم عدهای که در برابر منطق و فرهنگ ملت ایران حرفی برای گفتن ندارند، آرزو دارند به ایران حمله کنند این عده همان استعمارگران و بردهداران سابق هستند اما همه میدانند هر دستی که برای ضربه زدن به ایران دراز شود، از بازو قطع خواهد شد.
دیگر جهان مانند جنگل اداره نمی شود
احمدینژاد گفت: کشورهای غربی هیچ ضابطهای ندارند و میخواهند دنیا را مانند جنگل و با تهدید،جنگ و وحشیگری اداره کنند در حالی که شرایط تغییر کرده و باید جهان را بر مبنای فکر، فرهنگ، دوستی و انسانیت اداره کرد.
وی در پاسخ به اینکه مواضع ایران در خصوص ادعای کسانی که ایران را به عنوان محور شرارت و حامی تروریسم بینالمللی معرفی کردند، چیست؟ اظهار داشت: باید سوال کرد که رییسجمهوری که چنین حرفی را مطرح کرد اکنون در چه شرایطی قرار دارد آیا وی منفورترین شخص تاریخ نیست؟ معتقدیم که ملتها چنین نظری نسبت به ایران ندارند و برخی سیاستمداران غربی این گونه ادعاها را مطرح میکنند اما این جسارت را ندارند که در گفت وگوی آزاد آن را به بحث بگذارند تا ملتها بر اساس اسنادی که در این گفت گوها ارائه میشود بدانند که چه کسی حامی واقعی تروریسم است.
احمدینژاد با طرح این سوال که آیا اشغال عراق و افغانستان و کشته شدن بیش از یک میلیون در آنجا، حمله به غزه و لبنان و اشغال ویتنام و کره و برخی دیگر از کشورهای جهان از سوی ایران صورت گرفته است یا آمریکا و برخی از کشورهای غربی گفت: پاسخ این سوال ها برای همه ملت ها روشن است و همه می داند که چه کسانی بانی و حامی تروریسم بین المللی و سازمان یافته هستند.
وی با اشاره به بحران اقتصادی موجود در اروپا با بیان اینکه آیا مشکل بحران اقتصادی اروپا، ایران است؟ گفت: چه کسی این بحران را ایجاد کرده، مردم اروپا که هیچ نقشی در آن ندارند چرا باید هزینههای این بحران را بپرازند؟ مشکل اصلی شیوه و مدل مدیریتهاست که امروز ضرورت دارد که تغییر کند.
اسرائیل، هولوکاست، فروپاشی
احمدینژاد در پاسخ به سوال خبرنگار شبکه پرتغالی آر تی پی مبنی بر اینکه که چند روز قبل از سوی شما مطرح شد که جایی برای رژیم صهیونیستی در خاورمیانه وجود ندارد آیا هنوز هم معتقدید که این رژیم باید نابود شود، اظهار داشت: بر این باوریم که اشغالگری، آدمکشی، تجاوز و ترور باید از بین برود و رژیم صهیونیستی برای این کار تشکیل شده است.
احمدینژاد خاطرنشان کرد: در زمینه فلسفه تشکیل رژیم صهیونیستی دو سوال در خصوص هولوکاست که بهانه تشکیل این رژیم بود مطرح کردیم اینکه اگر هولوکاست واقع شده در کجا بوده است اگر صحت داشته باشد در اروپا رخ داده است سوال این است که چرا هزینه آن باید در فلسطین داده شود. و سوال دوم اینکه اگر یک حادثه تاریخی است چرا اجازه نمیدهند گروههای مستقل درباره آن تحقیق کنند بدیهی است که یک بازی سیاسی استعمارگران برای تسلط بر منطقه بوده است.
احمدینژاد در پاسخ به اینکه آیا برای نابودی رژیم صهیونیستی اقدام عملی انجام صورت خواهد گرفت، تصریح کرد: هیچگونه اقدامی لازم نیست چرا که دوره منطق صهیونیست تمام شده است و هیچ ملتی در منطقه حاضر نیست با آنها رابطه دوستانه داشته باشد. دولتهایی هم که با آنها رابطه دارند منفور ملتهای خود هستند. دوره صهیونیستم مثل دوره استعمار و بردهداری به پایان رسیده و مانند هژمونی آمریکا در حال فرو ریختن است آنها امروز دچار تناقض درونی هستند و این مسأله موجب از هم پاشیده شدن شان خواهد شد.
دوست ندارم کسی کشته شود
احمدینژاد در پاسخ به سوالی درباره اعدام از طریق سنگسار گفت: آیا فکر میکنید شیوه کشتن در کشته شدن شخص فرقی دارد؟ البته این یک سوال حقوقی است که میتوانید با دعوت از حقوقدانها آن را به بحث بگذارید اما بنده به عنوان احمدینژاد دوست ندارم که هیچ کس کشته شود و دوست دارم همه زندگی آزاد و بانشاط داشته باشند.
قانم مقام حزب موتلفه ضمن بیان اینکه "اصولگرایان رای خراب کن آدم های خوبی هستند که در هنگام انتخابات، رای دیگر اصولگرایان را می شکنند"، در خصوص ارتباط جبهه پایداری و طیف دولتی ها موسوم به "جریان انحرافی"، گفت "وقتی اعضا و فعالان این تشکل اعلام می کنند ما ارتباطی با جریان انحرافی نداریم، باید حرف آنها را قبول کرد."
همزمان یک فعال اصولگرا و رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفته است "انتخابات مهمی را در پیش داریم و جریانهای خزنده و پشت پردهای به طور غیرقانونی از امکانات زیادی بهره میگیرند و بسیار فعالند و بعضا با ابزار قدرت، ثروت و بیتالمال میخواهند مجلس نهم را در اختیار بگیرند."
به گزارش خبرآنلاین، اسدالله بادامچیان در خصوص یاداشت اخیر خود در نشریه این حزب (شما) و اینکه مقصودش از اینکه اصولگرایان رای خراب کن چه کسانی هستند، گفت: آنها افراد خوبی هستند که با علم به اینکه می دانند در انتخابات جاری، رقیبی وجود دارد که اصولگرا نیست و برای مجلس هم مفید نیست، اما دو تا سه تا چهار تا از آنها نامزد می شوند و رای مجموعه اصولگرایان را می شکنند.
وی در پاسخ به این پرسش که برخی این اظهار نظر را متوجه عملکرد جبهه پایداری می دانند، با بیان اینکه بنده اثباتا نسبت به جبهه پایداری اعلام موضع ندارم، تصریح کرد: نمی دانم آنها در جبهه متحد اصولگرایان وحدت را حفظ می کنند یا اینکه ممکن است کنار بکشند. چون موضوع مبهم است بنده نمی توانم اظهار نظر کنم. بنابراین له یا علیه آنها اظهار نظر کنم.
بادامچیان در خصوص برخی اظهار نظرها درباره ارتباط جبهه پایداری با جریان انحرافی، اظهار داشت: این سوال را باید از دوستان جبهه پایداری بپرسید، ولی علی القاعده ادعای اینکه اینها با جریان انحرافی مرتبط هستند با مدعیان است.
تحلیل بادامچیان از ارتباط جبهه پایداری با جریان انحرافی
وی ادامه داد: اظهارنظر ها در جامعه فراوان است و ما هم نمی توانیم به همه ها پاسخ دهیم و موظف هم نیستیم، ولی اینکه مجموعه دوستان جبهه پایداری مواضعشان با آن جریان یکی باشد موجب می شود آبرو و موقعیت آنها تضعیف شود؛ بنابراین وقتی آنها اعلام می کنند ما ارتباطی با جریان انحرافی نداریم، باید حرف آنها را قبول کرد.
جبهه پایداری دشمنان سیاسی احمدی نژاد هستند
قائم مقام حزب موتلفه اسلامی در خصوص اخباری که درباره دیدار محصولی و احمدی نژاد و دستور وی برای کمک به جبهه پایداری هم منتشره شده، اظهار داشت: قرآن به ما دستور داده درباره چیزی که علم نداریم اظهار نظر نکنیم. باید کمی صبر کرد. چون آن کسانی که این خبر را دادند لابد بر اساس یک سند ضبط شده این حرف را نزدند. ضمن اینکه جوانفکر در آغاز تشکیل جبهه پایداری در اظهار نظری این گروه را مخالفین سیاسی احمدی نژاد دانست، در حالی که دوستان یکی از سایت های خبری که از حامیان رئیس جمهور هستند، از این جبهه حمایت جدی دارند.
هر کس بهتر می داند عقبه اجتماعی اش چقدر است
بادامچیان که پیش از این در گفت و گو با خبرآنلاین اعلام کرده بود اعضای جبهه پایداری بیش از اندازه عقبه اجتماعی خود را دست بالا گرفته اند در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان عقبه اجتماعی یک تشکل را محاسبه کرد، گفت: هر تشکیلاتی، خودش بهتر می داند عقبه اجتماعی اش چه میزان است؛ البته گاهی ممکن است تشکلی دچار اشتباه در سطح و عمق این عقبه شود. و لذا اطلاعی که دوستان این جبهه دارند، بنده ندارم اما اینکه آنها در اجتماع چه موقعیتی پیدا می کنند بسته به مواضعشان است.
وی در پاسخ به این پرسش که فکر می کنید این تشکل به صورت مستقل توانایی رای آوری در تهران را دارد، با بیان اینکه برای این تحلیل ها هنوز زود است و دوستان هم در مرحله مذاکره هستند، افزود: الان هم که آنها هنوز اعلام استقلال نکردند. قرار نیست وقتی کار به جایی نرسیده تحلیل هایی کرد که بعدا غلط از آب در بیاید و به وحدت آسیب برساند.
گفتنی است طی هفته های اخیر، فعالان جریان اصولگرا، ضمن حمله و انتقاد به افراطیونِ تشکیل دهندۀ جبهۀ پایداری، آنها را متهم به "سهم خواهی از اصولگرایان"، یا "همگام با جریان انحرافی (طیف دولتی ها)" و یا سوء استفاده کننده از امکانات دولت و حکومتی برای در اختیار گرفته یک سوم از کرسی های مجلس نهم ذکر کرده بودند.
مراقب باشیم
همزمان با هشدار های اصولگرایان پیرامون اهداف و ماهیت جبهه پایداری، علی عباسپور، رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت است "انتخابات مهمی را در پیش داریم و جریانهای خزنده و پشت پردهای به طور غیرقانونی از امکانات زیادی بهره میگیرند و بسیار فعالند و بعضا با ابزار قدرت، ثروت و بیتالمال میخواهند مجلس نهم را در اختیار بگیرند."
به گزارش خبرآنلاین، علی عباسپور تهرانی فرد که در سی و سومین اجلاس سراسری جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران که در مشهد برگزار شد سخن می گفت افزود: "ما از ابتدای انقلاب در جریان تحولات و بازیهای سیاسی هویت خودمان را از دست ندادیم و طی ماههای اخیر نیز انتخابات مهمی را در پیش داریم، که جریانهای خزنده و پشت پردهای به طور غیرقانونی از امکانات زیادی بهره میگیرند و بسیار فعالند و بعضا با ابزار قدرت، ثروت و بیتالمال میخواهند مجلس نهم را در اختیار بگیرند."
ندای سبز آزادی: هفدهم شهریور، سالروز حادثه ای مهم در تاریخ کشور ماست. در این روز هزاران نفر در اعتراض به نظام شاهنشاهی در میدان ژالهی تهران دست به تظاهرات زدند و صدها نفر توسط نیروهای نظامی به شهادت رسیدند. اما این روز همچنین مصادف است با سالروز دستگیری اعضای کمیته پیگیری امور آسیب دیدگان که در شهریورماه سال هشتاد و هشت و در طی جنبش اعتراضی مردم ایران که به نام نماد سبز آن، جنیش سبز نامیده شده؛ کمیته ای که تمام تلاش خود را برای کمک به افراد آسیب دیده در اعتراضات آن سال که در واکنش به نتیجه انتخابات شکل گرفت به کار بست و پس از گذشت دو سال، هنوز برخی از دست اندرکاران آن به همین جرم در زندان به سر می برند.
ماجرا از اینجا آغاز شد که پس از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری، اعلام نتیجه شگفت انگیز و خلاف واقع از سوی نهاد های دولتی باعث بروز اعتراضات گسترده ای در میان مردم شد. در این میان حاکمیت نیز با رفتارهای خشونت آمیز غیر قابل باوری سعی در خاموش کردن آتش اعتراضات داشت که منجر به شهادت، جراحت و دستگیری بسیاری از معترضین شد. بدرفتاری و شکنجهی بازداشت شدگان در بازداشتگاه های رسمی و غیر رسمی، فجایع حمله به کوی دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی اصفهان، شکنجه و تجاوز در بازداشتگاه هایی همچون کهریزک، و خسارت های جانی و مالی نیروهای نظامی، انتظامی، بسیج و لباس شخصی ها در حمله به ساکنان مجتمع های مسکونی مانند مجتمع مسکونی سبحان، رهبران و فعالان جنبش سبز را با خیل مراجعانی مواجه ساخت که در سکوت مرگبار قوهی قضائیه، به دنبال ملجأ و پناهی برای رسیدگی به وضعیت خود یا فرزندانشان بودند.
به منظور امکان رسیدگی به وخامت روزافزون وضعیت معترضان دستگیر شده و تلاش های نافرجام خانواده های شهدا برای کسب اطلاع از وضعیت فرزندانشان، در تیرماه همان سال و به دنبال جلسهی مشترک حجت الاسلام شیخ مهدی کروبی، حجت الاسلام سید محمد خاتمی و مهندس میرحسین موسوی، پیشنهاد تشکیل کمیته ای با عنوان «کمیته پیگیری امور آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات» به تصویب رسید که اعضای آن عبارت بودند از مهندس مرتضی الویری، دکتر ابراهیم امینی، حجت الاسلام دکتر محمد مقدم و دکتر علیرضا بهشتی. کمیته بلافاصله مشغول کار شد و در سه راه طالقانی دفتر اجرای خود را مستقر کرد که مسئولیت ادارهی آن با محمدرضا مقیسه بود و دهها حقوقدان برجسته، از جمله دکتر اردشیر امیرارجمند، و گروهی از فعالان اجتماعی به طور داوطلبانه با آن همکاری داشتند. بنا به پیشنهاد اعضا و تصویب رهبران جنبش، فعالیت های کمیته غیر سیاسی و با اهداف انسان دوستانه تعریف شد و در چهار زمینهی معاضدت حقوقی، معاضدت مالی، معاضدت درمانی و پیگیری امور اداری شکل گرفت. بر این اساس، تلاش برای روشن شدن مکان و وضعیت بازداشت شدگان، کمک به اخذ وکیل، رسیدگی به نیازهای مالی (مانند وثیقه های مالی و کفالت)، پیگیری وضعیت مجروحانی که به علت واهمه از دستگیری برای درمان به بیمارستان مراجعه نمی کردند از جمله خدماتی بود که دفتر کمیته ارائه می کرد. طبیعی بود که دفتر کمیته نسبت به جمع آوری اطلاعات اولیه دربارهی آسیب دیدگان و تحقیق دربارهی صحت و سقم آنها نیز اقدام کند. همچنین، با همکاری مؤسسهی خیریهی شهیدان رحمانی، شماره حسابی جهت جمع آوری کمک های مالی داوطلبانهی مردم اختصاص داده شد که پس از چندی توسط دستگاه های امنیتی مسدود شد. با پیگیری های قضایی که انجام شد، حساب بانکی مذکور مجددا برای مدتی باز شد که سرانجام به دنبال احضار مسئولان مؤسسهی مذکور به وزارت اطلاعات و بازجویی های طولانی، بسته شد.
حملات شدید دستگاه های تبلیغاتی حاکمیت به کمیته بلافاصله آغاز شد؛ ارائهی آمارهای عجیب و غریب که تعداد جان باختگان را از هیچ کس تا بیست و چند نفر که همه از اعضای بسیج بودند شامل می شد! همهی تریبون های امپراتوری دروغ به خدمت دروغ شمردن اطلاعات مربوط به شهدای جنبش درآمدد. کمیته با هوشیاری تمام از درغلتیدن به این بازی سیاسی خودداری کرد. از آنجا که می بایست اطلاعات گردآوری شده از طرق گوناگون سنجیده می شد، هیچ گونه فهرستی از اسامی شهدای جنبش توسط کمیته منتشر نشد. به دنبال ملاقات سخنگوی کمیته با ریاست مجلس شورای اسلامی برای مشارکت و حتی به عهده گرفتن مسئلهی پیگیری توسط مجلس که از وظایف قانونی آن بود، کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس از اعضای کمیته دعوت کرد مطالب خود را در جلسهی آن کمیسیون به ریاست علاءالدین بروجردی، به نمایندگان ارائه کنند. الویری، بهشتی و امینی در آن جلسه شرکت کردند و شرح جنایاتی را که به وقوع پیوسته بود، ارائه کردند. آنها همچنین با توجه به اختیارات مجلس درخواست کردند از مراجع قانونی مانند پزشکی قانونی، سازمان بهشت زهرا و ثبت احوال بخواهند در ارائهی مدارک همکاری کنند چرا که با گذشت چند هفته از فعالیت کمیته، نیروهای امنیتی کنترل مراکز نامبرده را به دست گرفتند و هرگونه مدارک موجود را از دسترس خارج کردند. شهدای جنبش که تا روزهای قبل با نام و در میان خیل معترضان تشییع و دفن می شدند، در آن مقطع، شبانه و در گورهای بی نشان و در قطعاتی خارج از محوطهی اصلی به خاک سپرده می شدند. افشاگری هایی که در این زمینه صورت گرفت با واکنش تند مقامات امنیتی و قضایی مواجه شد. در جلسهی کمیسیون از اعضای کمیته درخواست شد فهرست موجود از پرونده های تشکیل شده برای جان باختگان در اختیار مجلس قرار گیرد که این کار صورت گرفت. اما چند روز بعد بروجردی منکر دریافت فهرست شد. کمیته مجددا فهرست را ارسال کرد، اما دیگر عزمی برای پیگیری مسئله در کمیسیون مجلس مشاهده نمی شد.
بخش جنجال برانگیز فعالیت کمیته، به تعداد شهدای جنبش مربوط می شد. کروبی و همسرش و موسوی و همسرش با خانواده ها دیدار می کردند و ضمن ابراز همدردی با آنان، خواستار رسیدگی به مسئله و مجازات عاملان و آمران می شدند. در پی سؤال خبرنگاران از کمیته دربارهی تعداد جان باختگان، سخنگوی کمیته اعلام کرد که تا کنون اطلاعات مربوط به ۶۹ شهید جمع آوری شده است. در مقابل، دستگاه های امنیتی به جنگ روانی و تبلیغاتی وسیعی دست زد. از جملهی این اقدامات می توان به ماجرای سعیده پور آقایی و ترانه موسوی اشاره کرد. پیرامون این دو مورد شایعه هایی وجود داشت که ماجرا را پیچیده تر می کرد. خیلی زود مشخص شد که در ماجرای سعیده پورآقایی برخی از نهادها چگونه دست به سناریوسازی زده بودند تا بدین وسیله تمامی اطلاعات دیگر را نیز زیر سؤال ببرند. در مورد ترانه موسوی نیز بنا به گفته مرتضی الویری آخرین اطلاعات رسیده به کمیته این بود که او روبهروی مسجد قبا دستگیر شده است اما پیچیدگی این ماجرا آنقدر زیاد بود که روند بررسی این پرونده با دشواری های زیادی مواجه شد. دستگاه های امنیتی با استفاده از مشابهت اسمی افراد معدودی که به این نام درگذشته یا در خارج از کشور به سر می بردند، سعی کردند وجود این شهید جنبش سبز را از اساس انکار کنند. اما کمیته به مدارک و شاهدان عینی دسترسی پیدا کرده بود که نشان می داد ترانه موسوی در طی درگیری هایی که به دنبال برگزاری مراسم سالگرد شهادت آیت الله دکتر بهشتی در مسجد قبا پیش آمده بود و طی آن دهها نفر مجروح و توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بودند، بازداشت و ابتدا به کلانتری نوبنیاد و سپس به محل دیگری منتقل شده بود. خانوادهی وی نیز پس از چندی به کلی ناپدید شدند تا هیچ گونه امکانی برای دستیابی به حقیقت ماجرای شهادت ترانه باقی نماند.
چند روز بعد و در پی انکارهای مکرر مقامات قضایی و امنیتی، سخنگوی کمیته در پاسخ به خبرنگاران، تعداد کشته شدگان را ۷۲ نفر اعلام کرد. این رقم، با توجه به تقدس آن در فرهنگ شیعه، دستاویزی برای حمله به دفتر کمیته و ضبط اسناد و مدارک و دستگیری اعضای آن در شامگاه ۱۷ شهریور شد که با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مصادف بود. چند ماه بعد، نیروی انتظامی در گزارشی محرمانه به مجلس، تعداد جان باختگان را ۸۶ نفر اعلام کرد. این در حالی است که منابع اطلاعاتی محرمانه ای وجود داشت که تعداد واقعی کشته شدگان را تا رقم حیرتانگیز و فاجعهآمیز چند صد نفر هم ثبت کرده بود.
پس از هفته ها بازداشت در سلول های انفرادی، پروندهی قضایی اعضای کمیته که توسط بازجویان وزارت اطلاعات تشکیل شده بود، به دادگاه انقلاب ارسال شد. هر چند دادگاه عضویت در این کمیته و فعالیت آن را عملی مجرمانه ندانست، اما دست اندرکاران دفتر اجرایی همچون محمدرضا مقیسه به ۶ سال حبس محکوم شدند. چند نفر از دستگیرشدگان توانستند در دیدار خصوصی با رهبری شرح فجایع و شکنجهها و تجاوزاتی را که نسبت به آنها اعمال شده بود گزارش دهند و خانوادهی یک شهید نیز در دیداری جداگانه تفصیل ماجرای شهادت فرزندشان را برای رهبری بازگو کردند. اما با وجود تمام ادعاهای حکومت در زمینهی پیگیری فجایع حوادث پس از انتخابات، حتی گزارش های تهیه شده توسط کمیته های حقیقت یاب مجلس هیچ گاه منتشر نشد و مانند بسیاری دیگر از حوادثی از این دست، در پشت ابرهای تیره و تار وعده و وعیدهای دستگاه های قضایی و امنیتی ناپدید شد. اما آیا آفتاب حقیقت برای همیشه در پشت ابرها باقی خواهد ماند؟
منبع: کلمه
مقدمهای در مورد این نشریه:
در خرداد ماه سال 89 شماره یک مهرنامه به مدیرمسئولی فروزنده ادیبی و سردبیری محمد قوچانی منتشر شد.
قوچانی در دیباچه آورده بود که: در دوران زندان (تابستان 88) کلیات این نشریه را در ذهنم بررسی کردم و با توجه به نیاز فراوانی که در حوزه علوم انسانی احساس میشد پا به این عرصه گذاشتم. (نقل به مضمون) در آن ایام هفتهنامه شهروند امروز توقیف شده بود و مجله ایراندخت نیز که پس از آزادی قوچانی به سیاق شهروند منتشر میشد نیز از انتشار بازمانده بود.
از همان شماره اول تفاوت مهرنامه با اسلاف خویش محسوس بود به طوری که این نشریه جدید بیشتر به مباحث تئوریک در عرصه علوم انسانی میپرداخت و کمتر وارد قلمرو سیاست روز میشد . البته ناگفته نماند که در همان چند شماره نخست سرمقالههایی سیاسی به رشته تحریر درآمد که در آنها، قوچانی به نوعی انتقاد از اصلاحطلبان را پیگیری میکرد و ضرورت بازگشت به ارزشهای سنتی خط امام را گوشزد میکرد. این مقالات انتقاد بسیاری از صاحبنظران را در عرصه داخل و خارج برانگیخت به طوری که آنها محمد قوچانی را به محافظهکاری بیش از حد پس از بازداشت در اثر وقایع سال 88 منتسب میکردند. اما به یکباره پس از انتشار چند شماره قوچانی همکاری خود را با مهرنامه قطع و این قطع همکاری تا همین اواخر ادامه داشت اما در شماره 13، قوچانی مجدداً سردبیری مهرنامه را به عهده گرفت و فیالحال هم ادامه دارد.
با وجود بلایی که دستگاه سانسور جمهوری اسلامی بر سر نشریات آورده اما به زعم نگارنده مهرنامه نشریهای مفید بوده است به طوری که خواننده پس از مطالعه یک شماره مفصل آن، احساس میکند که خلاصه چندین و چند کتاب را قرائت کرده است.
بررسی شماره 14 مهرنامه:
عکس روی جلد این شماره به آیت الله هاشمی رفسنجانی اختصاص دارد که به منظور بررسی خاطرات ایشان انتخاب شده است. البته این پرونده خیلی مفصل نیست و در یک قسمت پرسشهایی است که هاشمی به طور مکتوب در مورد خاطرات خویش پاسخ داده است اما در این پرسش و پاسخ مطلب جدیدی وجود ندارد و نکته اصلی این مصاحبه در مورد دفترچه خاطرات محرمانه هاشمی است که البته خوانندگانی که خاطرات ایشان را خواندهاند در آنجا چندین بار با این مقوله مواجه شدهاند و از آن به خوبی آگاه هستند. نکته دیگر خبر هاشمی در مورد منتشر شدن خاطرات سال 68 است که در نیمه دوم امسال انجام خواهد پذیرفت. در ادامه هم مطلب صادق زیباکلام در مورد این خاطرات و به نوعی مقایسه آن با خاطرات اسدالله علم و دیگران است.
یادداشت ماه (سرمقاله) هم به مقایسه تحولات مصر و ترکیه و ایران میپردازد که به نظر نگارنده در مورد ایران مطلب مقداری نامفهوم است و خیلی به وقایع پس از انقلاب اشاره نکرده است.
بررسی دیگر پروندههای این شماره مهرنامه:
1- پروندهای در باب افزایش خشونت و تجاوزات اخیر در ایران:
در این مورد مقالاتی به قلم عباس عبدی و حسین قاضیان و ... در آن نگاشته شده است.
2- زنده بودن مشروطهخواهی:
این پرونده شامل مصاحبه مفصل با حاتم قادری، مقالات جواد روح، علیرضا علویتبار، عماد افروغ و همچنین صادق زیباکلام است که با عنوان مشروطه شکست نخورد به نگارش درآمده است. نوشتاری هم از محسن غرویان (شاگرد سابق مصباح یزدی) در مورد مشروعیت جمهوری اسلامی به چشم میخورد.
3- نسبت روحانیون و مشروطه:
ابتدای این بحث با تمثالی از آخوند خراسانی مزین شده است و مقالاتی چند از مقصود فراستخواه، ابوالفضل شکوری، عبدالمجید معایدیخواه و دیگران وجود دارد. جان کلام این پرونده رویارویی روحانیون مشروطهخواه و مشروعهخواه است که در این مهم میتوان به حمایت علمای نجف از مشروطه به پیروی از آخوند خراسانی اشاره کرد.
4- بررسی حیات نهضت ملی پس از کودتای 28 مرداد:
این پرونده به احترام حسین شاهحسینی تنها باقیمانده نهضت مقاومت ملی به رشته تحریر درآمده است. مشهور است که پس از کودتا، سه نفر به نامهای آیتالله سید رضا زنجانی، عباس رادنیا و حسین شاهحسینی با توزیع تراکتهایی تحت عنوان نهضت ادامه دارد، نهضت مقاومت ملی را پایهگزاری کردند. این بحث با مقالاتی از عبدالرضا تاجیک، محمد توسلی و چند نفر دیگر بررسی میشود و همچنین گفتگوهایی با انورخامهای و محمد عبدخدایی که در آن زمان عضو فدائیان اسلام و ضارب دکتر فاطمی بوده انجام پذیرفته است. در گفتگوی عبدخدایی وی سعی میکند که منصفانه دکتر مصدق را مورد نقد قرار دهد و در مورد قطع رابطه دکتر با فدائیان اسلام پس از نخست وزیر شدن نقد فراوان دارد. نکته جالب این مصاحبه اعتقاد عبدخدایی در این مورد است که تیری که وی در 15 سالگی به دکتر فاطمی شلیک کرده از کیف او عبور نکرده و او (عبدخدایی) عامل مجروح کردن فاطمی نبوده. در این میان مقاله سید محمود کاشانی در هجمه به دکتر مصدق و وارونه نشان دادن تاریخ همانند سیاق سابق به چشم میخورد. نام مقاله کاشانی هم "مصدق دیکتاتور بود و بقایی مظلوم" است.
5- اولویت دموکراسی بر دین یا بالعکس در ترکیه:
مقاله فتحالله گولن (پدر معنوی حزب عدالت و توسعه) در مورد دموکراسی و اخلاق آغازگر این بحث است. مقالهها و گفتگوهایی هم در این باب از چندین نفر از جمله دکتر حسین سلیمی به چشم میخورد.
6- اسطورهزدایی از آتاتورک:
در این باب مقاله مفصلی از سخنرانیهای طولانی و معروف کمال پاشا (آتاتورک) وجود دارد. ظاهراً یکی از سخنرانیهای اصلی وی 36 ساعت به طول انجامیده است.
7- نظارت بر رعایت حقوق بشر در جهان توسط گزارشگران ویژه سازمان ملل:
این پرونده با گزارشی خواندنی در مورد بیوگرافی احمد شهید (وزیر سابق خارجه مالدیو و گزارشگر ویژه حقوق بشر در مورد ایران) به قلم سید محمد آذین آغاز میشود. مطالبی از یوسف مولایی، مریم باقی (در مورد احتمال تأثیر فرهنگها و قومیتها بر منشور جهانی حقوق بشر) و مقاله اختصاصی از پرفسور هانس تولن (رئیس بنیاد مارتین انالز) به چشم میخورد. در مقاله دیگری هم نگاهی به تجربه حقوق بشر مالزی در دوران ماهاتیر محمد پرداخته شده است.
8- سالروز یکصد سالگی میلتون فریدمن:
شروع بحث با سرمقاله بسیار زیبا از دکتر غنینژاد در مورد فریدمن آغاز میشود و در ادامه به گفتگویی با پسر فریدمن و ترجمه مقاله خود فریدمن پرداخته شده است. در مورد فریدمن مقالاتی دیگر هم به قلم مسعود نیلی، فرهاد نیلی و دیگران نگاشته شده است. در پایان این پرونده فصلی از کتاب یک زوج خوشبخت (فریدمن و همسرش) از سفر به شیلی و دیدار با پینوشه به فارسی برگردانده شده است. جان کلام بحث فریدمن تأکید وی بر اقتصاد آزاد و الویت توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی است زیرا به اعتقاد فریدمن اگر جامعهای دموکرات ولی توسعهنیافته باشد باعث هرجومرج و از بین رفتن آزادیها و نهایتاً بازگشت دیکتاتوری میشود اما اگر کشوری غیر دموکرات باشد ولی شروع به رشد و توسعه اقتصادی نماید، حاکمیت در مرور زمان ناگزیر از تعدیل روشها و گام برداشتن به سمت مردمسالاری خواهد بود. در این مورد میتوان به شیلی زمان پینوشه اشاره کرد که پس از مشورت دادن فریدمن و شاگردانش در (دانشگاه شیکاگو) به وی، پینوشه پس از رشد اقتصادی شیلی بالآخره مجبور به واگذاری قدرت و شروع روند دموکراتیزاسیون شد.
9- الکس دوتوکیل و راستگرایی:
در این پرونده مقالاتی به قلم حامد زارع، غلامعباس توسلی، سید جواد طباطبایی و دیگران و همچنین ترجمه مقاله خود دوتوکیل که در سال 1836 در یک روزنامه انگلیسی منتشر شده بود موجود است. در این مقاله دوتوکیل به نقد طبقه اشراف در فرانسه میپردازد و مدعی است که در ادامه انقلاب، این طبقه معلق بین طبقههای روحانیون و متوسط و حاکمیت قرار داشته و در حال حذف شدن است.
10- بررسی کارنامه زندهیاد علی حاتمی کارگردان سینمای ایران:
این بحث با مقالاتی از مسعود بهنود، محسن آزرم و دیگران پیگیری میشود.
- کتابنامه مهرنامه
در این شماره به طور تفصیلی به بررسی کتابها و نویسندگان و مترجمان پرداخته شده است که پروندهای در مورد باقر پرهام (مترجم) با مطلبی از یوسف اباذری در مورد وی نگاشته شده است. در بررسی کتاب هم میتوان به گفتگو با پاتریشیا کرون، کتاب لنین زندگی انقلاب سرخ، کتابهای مونتسکیو و مقالههایی در مورد نگارش یک کتاب برای اسکورسیزی و موارد مفصل دیگر است.
در دومین روز از یازدهمین اردوی تشکیلاتی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران دکتر محمد مهدی جعفری با موضوع “آیت الله طالقانی و اندیشه جامعه دینی” به ایراد سخنرانی پرداخت.
سید محمدمهدی جعفری نویسنده و پژوهشگر متون دینی و استاد بازنشسته دانشگاه شیراز است. نماینده مردم دشتستان در دوره اول مجلس شورای اسلامی در نگارش کتاب پرتوی از قرآن با آیت الله طالقانی همکاری داشتهاست.
وی در وصف دیدگاه و شخصیت آیت الله طالقانی، اظهار داشت: «برای آشنایی با اندیشه های آیت الله طالقانی در مورد دین و جامعه، ابتدا باید خود او را شناخت و دانست که از چه خاستگاهی برخاسته و چنین اندیشه ای پیدا کرده است.»
دکتر جعفری زندگی این شخصیت برجسته را اینگونه بازگو نمود: «آیت الله طالقانی پسر مرحوم آقا سید ابوالحسن طالقانی درس خوانده نجف و از فعالان مشروطه و همسنگر مرحوم مدرس در دوران دیکتاتوری رضاخان بود. بعدها ایشان را برای تحصیل به حوزه ی علمیه قم که به تازگی توسط حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی تاسیس شده بود فرستادند. بعد از آن راهی نجف شده، یک سالی در محضر علمای نجف به تحصیل پرداختند. اما به دلیل عدم رضایت مجددا به قم بازگشته و به تحصیلات خویش ادامه داد. از مهمترین دغدغه های ایشان در این سالها، عدم وجود درس قرآنی در دروس حوزوی بود. لذا در سال ۱۳۱۸در اوج خفقان رضاخان پس از آن که درس فقه و اصول را به پایان رساند برای ادامه ی روند مرجعیت در قم نمانده و راهی تهران شد. و از همان زمان همراه با قرآن و نهج البلاغه به میان جوانان رفت.»
وی افزود: «طالقانی با مطالعاتی که از پیش در قرآن و تفاسیر داشت و با مایه اصلی فکر خویش تحت عنوان “نواندیشی در دین” راهی دانشگاه تهران شد و کار خویش را به عنوان یک طلبه ی جوان در میان تعدادی از دانشجویان و اساتید که گردش حلقه زده بودند، آغاز کرد. ایشان مهجوریت قرآن را درک کرده بودند. تلقی آیت الله طالقانی از قرآن، فرود آوردن قرآن از آسمان به زمین بود. همان گونه که خود قرآن حقیقتی است آسمانی که نازل شده تا در دسترس توده ی مردم (ناس) قرار گرفته است. از منظر وی قرآن به عنوان یک راهنمای عمل در زندگی سیاسی و اجتماعی و فردی و نه یک امر مقدس و دور از دسترس است. چنین دیدی موجب جذب جوانان به دیدگاه ها و نظریه های قرآنی و اجتماعی ایشان شد.»
با اشاره به فضای دهه ۲۰ ادامه داد: «در شهریور ۱۳۲۰ در بحبوحه ی جنگ جهانی که متفقین ایران را اشغال کرده و رضاخان را به دلیل تغییر گرایش به دیکتاتوری هیتلر از ایران خارج کرده بودند یک فضای باز سیاسی در ایران ایجاد شد. این فضای باز به اقتضای سیاست متفقین که قصد داشتند فضای کشور های تحت سلطه ی خود را به شکلی دموکراسی مآبانه در آورده و در کار تغییر دیکتاتوری به فضای دموکراسی و آزاد بودند، به وجود آمده بود. چنین دیدگاهی موجب استفادههای گوناگون افراد مختلف می گشت. در این برهه، قبل از همه مکتب کمونیسم رواج پیدا کرد. زیرا شوروی به عنوان همسایه ایران دارای ایدئولوژی قالبیای بود و ضمنا و به علاوه پیش از آن در سال ۱۲-۱۳۱۱ افرادی چون دکتر ارانی، استاد فیزیک و تحصیل کرده آلمان و شوروی به کمونیسم گرایش داشت؛ این گرایش خود باعث رواج سریع حزب توده و تشکیل آن در ایران شد.»
ایشان با تحلیل گرروه ها و جریان های سیاسی آن دوران عنوان داشت: «گروه دومی که تشکیل شد، ملیون بودند. آنان به وطن عشق می ورزیدند، نارسایی ها، عقب ماندگی ها و کمبود ها را می دیدند، درد می کشیدند و خواستار خدمت به کشور بودند. این گروه، سازمان سیاسی مشخصی نداشتنند و بیشتر به صورت گروه های صنفی وارد عمل شده و انجمن هایی تشکیل دادند و مسائل فرهنگی را مطرح کردند. نمونه ی بارز این گروه در سال های قبل، دکتر مصدق بود که توسط رضاخان به احمدآباد تبعید شد؛ اما در شهریور ۱۳۲۰ به تهران آمده و به وسیله ی مجلس شورای ملی فعالیت سیاسی خویش را آغاز کرد. و اما گروه سوم، مذهبی ها بودند که خود به دو دسته تقسیم می شدند.»
دکتر جعفری ادامه داد: «یک عده انجمن های اسلامی، گروه های اسلامی و فداییان اسلام بودند. این گروهها کار تشکیلاتی می کردند اما ایدئولوژی خاصی از اسلام نداشته و خواستار ترویج همان تعالیم سنتی با روش جدید و اصلاحات و تغییرات بودند. در این میان برخی افراد مانند آیت الله طالقانی به صورت فردی عمل می کردند. ایشان بعد از شهریور ۱۳۲۰ با باز شدن فضا شروع به فعالیت کردند. این بزرگوار علاوه بر فعالیت فردی، با تشکیلات سازمانی و انجمنها نیز همکاری می نمودند. آیت الله طالقانی بعد از مدتی گروهی به نام کانون اسلام تشکیل داده و با چاپ نشریه ای به نام دانش آموز افکار خود و آشنایان را به صورت مکتوب مطرح نمود.»
ایشان افزود: «آشنایی ایشان با افرادی همچون مهندس بازرگان (استاد دانشکده فنی)، دکتر یدالله سحابی(استاد دانشکده علوم) و دکتر قریب(استاد داشکده پزشکی) از طریق همین فعالیتها بود و تمامی این افراد مذهبی و اهل دین بودند. دوستان ابتدا انجمن اسلامی دانشجویان و سپس انجمن اسلامی مهندسین را تشکیل دادند.»
این محقق دینی با اشاره به وجه نواندیشی اندیشه های آیت الله طالقانی گفت: «آیت الله طالقانی روحانی ای نو اندیش یود، هرچند پیش از این افرادی همچون حسینعلی راشد و یا دکتر رضا زاده شفق حضور داشتند اما اندیشه های ایشان از جنسی دیگر بود. هم ایشان جذب اساتید روشنفکر شد هم آنها جذب ایشان و این مقدمه ی همکاری اینان بود.»
ایشان ادامه داد: «پس از شروع تجزیه ایران، در سال ۱۳۲۵ طالقانی را به عنوان روحانی همراه با ارتش به آذربایجان فرستادند. در آن زمان حزب دموکرات آذربایجان را تصرف کرده و حتی پیشه وری را به عنوان نخست وزیر اعلام کرده بودند. در کردستان نیز حزب دموکرات و کومله با وجود آنکه هنوز به طور کامل جدا نشده بودند فعالیت می کردند. البته در نهایت این خود مردم آذربایجان بودند که قیام کردند اما یک ارتش هم از تهران همراه آیت الله طالقانی راهی آنجا شد. ایشان برای سربازان از حماسه های ملی و مذهبی سخن می راند. البته این ارتش تا زنجان بیشتر پیشروی نکرد و در آنجا به مردمی که قیام کرده بودند پیوست.»
دکتر جعفری در مورد فعالیت های ملی گرایانه و ضد استعمار این روحانی برجسته گفت: «گرچه ایشان در نهضت ملی شدن صنعت نفت یک روحانی جوان بودند اما به تکلیف خود عمل کرده و همراه با روحانیون و مراجع عالی قدری همچون آیت الله فیض، آیت االه صدر و آیت الله خوانساری نیز برای ملی شدن صنعت نفت فتوا دادند. نهضت ملی نیز گرچه به دلیل عدم استفاده از تجربیات و یا نداشتن تشکیلات، شکست هایی خورد و رژیم شاهی تلاش کرد تا با کودتای ۲۸ مرداد نهضت را از بین ببرد اما ۱۰ روز پس از کودتا، نهضت مقاومت ملی شکل گرفت. مهندس بازرگان در زمان نهضت ملی از طرف دکتر مصدق مامور خلع ید از شرکت ایران و انگلیس شد و انگلیسی ها را از آبادان بیرون کرده و همراه چند تن از دوستان از دانشکده ی فنی آن جا را اداره می کردند. آیت الله طالقانی، آیت الله زنجانی، آیت الله انگجی، استاد شریعتی و دکتر شریعتی از جمله کسانی بودند که همراه با مهندس بازرگان نهضت مقاومت ملی را تشکیل دادند.»
وی با تشریح وضعیت سالهای اواخر دهه ۳۰ اظهار داشت:«در فاصله بین این سالها تا سال های ۱۳۳۹ بحث اصلاحات ارضی، انقلاب کارگری و …. نیز مطرح شد. به هر حال در سال ۱۳۳۹ جبهه ملی دوم مجددا تجدید حیات کرد و فضای سیاسی بازی ایجاد شد اما مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی و برخی دیگر هنگامی که متوجه شدند جبهه ملی چنان که باید به افکار مسلمانان ایران توجه ندارد، در ۲۷ اردیبهشت ماه سال ۴۰ تشکیل نهضت آزادی ایران را به طور رسمی اعلام کردند. نامه ای هم به دکتر مصدق نوشته و از عدم انشعابی بودن نهضت آزادی در مقابل جبهه ملی دفاع کردند. دکتر مصدق نیز، نظر مهندس بازرگان را تایید کرد و اظهار داشت که جبهه همانگونه که از اسمش بر می آید باید از تشکیلات متعدد را شامل شود. طالقانی اولین روحانی ای بود که وارد حزب شد و یکسان با دیگران به فعالیت پرداخت و این نکته ای بود که مهندس بازرگان همواره در وصف ایشان یاداور می شدند که طالقانی نه در نظر و نه در عمل برای خود هیچ امتیازی برتر از دیگران قائل نبودند. در زندان نیز وقتی گاها در مباحثات، برخی دوستان عصبانی می شدند و می خواستند نظرشان را تحمیل کنند، از برخورد اینان عصبانی شده و می گفتند: شما نمی گویید این (شاه) بیاید پایین تا مردم جایش بنشینند، می گویید این بیاید پایین تا نظر خودتان را بنشانید، پس خودتان نیز می خواهید شاه شوید.»
وی افزود: «ایشان مباحث را به گفتگو می گذاشت و از همه درخواست نظر می کرد. با وجود همه ی این ها در تمام طول زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اش همواره با قرآن بود. از ۱۳۱۸ که به تهران آمد قرآن را تفسیر می کرد، هرچند هیچگاه بر روی برداشت های خودش از قرآن نام تفسیر نگذاشت و آن را پرتوی از قرآن می نامید. از بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۲۷ در مسجد منشور السلطان پشت مجلس سابق، قرآن می گفت. بعد از آن نیز در مکانی که مقبره ی مرحوم رضا قلی خان هدایت که از رجال دوره قاجار بود سخنرانی می کرد و بعد ها که سالن مدرسه ی هدایت ساخته شد غیر از مدتی که در زندان بود در آن جا به منبر می رفت و این مکان (مسجد هدایت) همواره پایگاه نواندیشان، دانشجویان و اساتید دانشگاه بود.»
این قرآن پژوه بحث خود اینگونه ادامه داد: «آیت الله طالقانی در تمام این مدت یار و یاور همه ی نواندیشان مذهبی بود. بعد از انقلاب نیز دیدیم که سایه ی پدری خود را بر سر همگان حتی چپ ها گسترش داد. و معتقد بود که این ها ملحد نیستند و نباید آنها را طرد کرده و به دامن دشمن بیاندازیم. او همه را به چشم فرزند خودش می دید. در زندان بعد از مدتی ما را به برازجان تبعید کردند و البته آیت الله طالقانی را در تهران نگه داشتند. از زندان برازجان پس از مدتی ما را همراه با هفده-هجده افسر حزب توده که از سال ۳۳ در زندان بودند به تهران بازگرداندند. اداره داخلی زندان دست خود آقایان بود. ما زندانی ساواک بودیم و در اختیار شهربانی. لذا این ها پیش شاه با هم رقابت داشتند که محیط خود را آرام نگه دارند. آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان هم از فرصت استفاده کردند و از این ها خواستند تا در کارشان دخالت نکنند و آن ها نیز تنشی برایشان ایجاد نکنند. ضمن اینکه همواره یک افسر تحصیل کرده مسئول زندان قصر بود. حقیقتا این محیط یک دانشگاه بود. آیت الله طالقانی تفسیر قرآن می گفتند و جلد اول و دوم تفسیر ایشان نیز در همینجا نوشته، تصحیح و تکمیل شد. آقای مهندس بازرگان نیز بسیاری از سخنرانی هایشان را در این مکان انجام دادند مانند کتاب سیر تحول قرآن که شهید مطهری در وصف آن فرموده اند: اهمیت نگارش این کتاب توسط مهندس بازرگان در عالم علوم قرآنی هم چون کشف جاذبه به وسیله ی نیوتن در عالم فیزیک است.»
دکتر جعفری عنوان داشت:«دکتر پیمان و دکتر سامی مباحثی را طرح می کردند، دکتر شیبانی فرانسه، مهندس سحابی انگلیسی، دکتر سحابی فرانسه عالی و بنده نیز ادبیات تدریس می کردیم. برخی همچون مبارزین بازار حتی زمانی که وارد زندان شدند سواد نداشتند اما با دیپلم از زندان خارج شدند. برخی از روحانیان کمونیست ها را نجس می دانستند اما آیت الله طالقانی فرمودند که اولا در قرآن نجِس نیامده نَجَس آمده که به معنای پلید نیست که اگر دست بزنیم نجس می شود بلکه یک مسئله ی سیاسی بوده که یعنی با مشرکان آنقدر ارتباط نداشته باشید که از نظر فکری و علایق شبیه آن ها شوید. مجبور نیستید که بپرسید خدا را قبول دارید یا نه تا آن ها جواب دهند. این ها برادران ما هستند. آیت الله طالقانی ارتباط دوستانه ای با این افراد داشت و آن ها نیز احترام خاصی برایش قائل بودند.»
ایشان در مورد نگاه آیت الله طالقانی به قرآن گفت: «ایشان موضوع قرآن را انسان می دانست، یعنی قرآن برای شناخت انسان نازل شده است. برای شناخت افکار، اندیشه ها و ماهیت معنوی این موجود. یکی از کسانی که تز دکترایش در آمریکا در مورد آیت الله طالقانی است می گوید: تنها دو نفر در دنیا درباره ی انسان به این عمق مطالعه کرده اند؛ یکی مارکس و دیگری آیت الله طالقانی.»
وی افزود: «آیت الله طالقانی کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله آیت الله نائینی را که در برابر کتاب شیخ فضل الله نوری با نام تنبیه الغافلین که در دفاع از اهمیت مشروعیت حکومت و نه مشروطیت آن، نگاشته شده بود را ترویج می کرد. ایشان این کتاب را به زبان ساده و در حد فهم مردم درآورده بود و بیان می داشت که ما نمی توانیم اصلا به دنبال حکومت اسلامی واقعی باشیم که این نوع خاص از حکومت تنها مربوط به دوران امام زمان (عج) می باشد و اگر در زمان غیبت حکومتی تاسیس شود بهتر از بنی عباس و بنی امیه نمی شود. مانند صفویه که آن ها نیز امتحان خود را به بدی پس دادند. کسانی که می خواهند حکومت کنند نمی توانند حکومت را با فرهنگ به دست بیاورند و چون آن را با قدرت به دست می آورند باید آن را با قدرت حفظ کنند. لذا مجبور می شوند از راستای اصول اسلام جابجا شوند؛ بعد خود را حق مطلق می دانند و اگر لازم باشد با بدترین اعمال دیگران را از بین می برند. آیت الله نائینی می فرمودند: درست است که با مشروطه ما به حکومت واقعی اسلامی نمی رسیم اما چون مشروطه شرط گذاشتن بر قدرت است و مردم نمایندگانی انتخاب می کنند که به وسیله ی آن قدرت مطلقه را محدود کنند ما نیز از آن دفاع می کنیم. تز آیت الله طالقانی نیز همین بود.»
ایشان با ذکر خاطره ای از آیت الله طالقانی نظر وی را در مورد به دست گرفتن زمام امور بیان کردند: «در چهارم خرداد ۱۳۵۷ که سالگرد شهادت شهیدان حنیف نژاد، سعید محسن و بدیع زادگان بود، سازمان مجاهدین خلق مراسمی را برگزار نمود. ایشان از آیت الله طالقانی خواستند تا برای مراسم پیامی بدهند. آیت الله طالقانی نیز از من خواستند تا این پیام را بنویسم و این نکته را نیز در آن بگنجانم که شما راه حنیف نژاد را ادامه نمی دهید و امیدوارم که به راه او برگردید. ایشان پیام شفاهی نیز برای مراسم فرستادند و از من خواستند که پیام کتبی را از طرف نهضت آزادی قرائت کنم. در این مراسم مسعود رجوی و موسی خیابانی شرکت داشتند. بعد از پخش پیام آیت الله طالقانی، مسعود رجوی به سخنرانی پرداخت و در میان سخنانش ویژگی هایی را برای یک رییس جمهور بیان کرد که همگی صفات آیت الله طالقانی بودند. در آن زمان آیت الله طالقانی برنامه ای با عنوان «با قرآن در صحنه» با اجرای دکتر احمد جلالی، نماینده ایران در یونسکو، داشتند. دو شب پس از مراسم چهارم خرداد، دکتر احمد جلالی در این برنامه به ایشان گفتند که به نظر می رسد شما را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری هم انتخاب کرده اند. ایشان ابتدا با شوخی ذکر کردند که از خوشحالی خوابم نبرده است، اما ناگهان چهره ای جدی وعصبانی به خود گرفتند و فرمودند: ما باید به کار ارشاد و نظارت برگردیم. کار را باید به کاردان سپرد. رئیس جمهور باید مدیریت بلد باشد. هر کس مقام و زوری دارد نمی تواند رییس جمهور باشد. این یک کار تخصصی است. همان طور که وزیر و استاد باید متخصص باشند، رییس چمهور نیز باید تخصص داشته باشد.»
جعفری اظهار داشت: «ایشان قبل از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ در مسجد هدایت در شش شب جمعه، شش سخنرانی پیرامون «لیقوم الناس بالقسط» ارایه کردند. بنده نیز این جلسات را در کتاب تببین رسالت برای قیام به قسط به چاپ رسانده ام. در آن جا ایشان یکی از معانی قسط را این می دانستند که اگر کسی متصدی کاری باشد و از عهده ی آن بر نیاید، خودش از آن کناره بگیرد. خلاصه صحبت ایشان این بود که حکومت باید حکومت صالحان باشد که بر خلاف عقاید مردم کاری انجام ندهد، لزومی ندارد که بخواهد قوانین مذهبی را اجرا بکند.»
ایشان در باب طرح مسئله حجاب گفت: «در اوایل انقلاب مسئله ی حجاب هنوز خیلی مطرح نشده بود که آیت الله اشراقی داماد حضرت امام (ره) اعلام کردند که همه باید حجاب را رعایت کنند. علیه این حرکت، بی حجاب ها به راهپیمایی رفتند. ایت الله طالقانی پیشنهاد دادند که بنده با ایشان در این مورد مصاحبه کنم. حتی چند سوال را نیز خودشان تنظیم نمودند. خلاصه ی صحبت ایشان این بود که حجاب به هیچ وجه اجباری نیست وامام نصیحتی پدرانه کرده اند که در شرایطی که ما هستیم رعایت حجاب خوب است. اما حجاب اجباری نیست، باید فرهنگ حجاب را در میان مردم ترویج کرد. در آن زمان در وزارت بهداری مسئولین حراست چماق برداشته بودند و می گفتند که نمی گذاریم کسی بی حجاب وارد وزارتخانه شود. آقای دکتر حسن حبیبی که مسئول وزرات علوم بودند اما برای کاندیداتوری ریاست جمهوری مسئولیت را به من واگذار کرده بودند، از من خواستند تا مراقب باشم که این گونه اتفاقات در وزارت علوم رخ ندهد. من نیز ۴۰۰ کارمند زن وزارت علوم را جمع کرده برای آنها تاریخچه ای از حجاب در دوره رضاشاه، و در کشورهای الجزایر، ترکیه و سایر کشورهای اسلامی بیان کردم و در نهایت همه ی آنان را در انتخاب حجاب آزاد گذاشتم. از فردا همگی آن ها حجاب را رعایت کردند.»
این پژوهشگر دینی در مورد رویکردهای سیاسی و اجتماعی آیت الله طالقانی گفت: «ایشان علاوه بر این به عنوان یک اصلاح طلب مطرح بودند. در مجله ی چشم انداز ایران مقاله ای تحت عنوان رویکرد سوسیال دموکراسی طالقانی به چاپ رسانده ام. برخی هم با کلمه دموکراسی و هم با کلمه ی سوسیالیسم مخالف اند. حال آن که سوسیالیسم همان عدالت اجتماعی است، چه بر پایه ی مارکسیسم باشد، چه ماتریالیسم، چه خداپرستی. مرحوم نخشب، دکتر پیمان، دکتر سامی و دکتر شریعتی انجمن سوسیالیست های خداپرست را تاسیس کردند. که مقصودشان این بود که ما هم طرفدار عدالتیم و هم خداپرست. دکتر شریعتی کتابی با نام ابوذر را از عربی ترجمه کرده و آن را «ابوذر؛ خداپرست سوسیالیست» نامید. سوسیالیست یعنی طرفدار عدالت اجتماعی و توزیع ثروت به شکل عادلانه. لذا طالقانی از نظر اقتصادی سوسیالیست است. نه اینکه در اقتصاد مالکیت را نفی کند. وی در کتاب مالکیت در اسلام مکتب سوسیالیسم، مکتب سرمایه داری و مکتب اسلام را تبیین کرده است. همان گونه که وی اشاره دارد اسلام نه طرفدار سرمایه داری عنان گسیخته و نه لغو مالکیت است. اما این ثروت را متعلق به مردم می داند. ایشان به آیه ی «لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل» اشاره داشته و “کم” را به معنی تعلق به افراد و مالکیت در نظر می گیرد. اما نباید اکل به باطل بشود. یعنی عده ای ثروت را به هر وسیله ای انباشته کنند و عده ای محدود شوند. باید با نظارت، نه دخالت دولت اموال عمومی بین مردم تقسیم شود. از نظر سیاسی ایشان دموکرات محض است و این از سخنانش در مورد شوراها و تاکید بر تاسیس شوراها در هر مکانی هم چون مزرعه، کارخانه و … کاملا مشهود است. او معتقد بود باید شوراها تشکیل شوند تا مردم باور کنند در سرنوشتشان دخیلند.»
دکتر جعفری با اشاره به آخرین سخنرانی مرحوم طالقانی در پنج شنبه ۱۵ شهریور بر سر مزار شهدای ۱۷ شهریور نیز عنوان داشت: «ایشان در آن سخنرانی گفتند امام بارها گفته، من هم تاکید کردم، اما نمی دانم چرا اجرا نمی شود و می گویند اگر شورا تعیین کنیم ماچه کاره ایم؟ شما هیچ کاره اید. می گویید مردم اشتباه می کنند. خب بگذارید اشتباه بکنند. این موضوع باید عملی شود. مانند کودکی که بارها زمین می خورد تا راه رفتن بیاموزد. مردم هنوز باور نمی کنند که سرنوشتشان را خودشان به دست گرفته اند.»
وی ادامه داد: «در مجموع ایشان اول از همه بر روی حق تاکید می کردند و می فرمودند اساس آفرینش آسمان ها و زمین بر حق است. بنابر این باید اجتماع انسانی نیز بر همان حق بنا شود. بر هماهنگی میان طبیعت و اجتماع و آفرینش و تاریخ. و بعد از آن حق، خمیر مایه ی هر فردی و هر اجتماعی تقواست. تقوا را نه پرهیزگاری، بلکه پروا پیشگی نامیده اند و معتقد بوده اند تقوا عمل نکردن نیست، بلکه عمل نکردن یک جنبه ی منفی از تقواست. آگاهی داشتن و عمل کردن بر اساس آن آگاهی، یعنی عمل صالح همان تقوا پیشگی است. لذا اگر فرد تشخیص بدهد باید سکوت کند و یا این که فریاد بزند، عمل به آن همان حرکت بر اساس تقواست. انسان باید به کارش ایمان داشته باشد تا آن را به سر انجام برساند و به دنبال آن، ایمان و عمل صالح، که متفاوت از خیر است داشته باشد. عمل صالح یعنی اقدام شایسته ای که ما تشخیص بدهیم در زمان، شرایط و موقعیت تاریخی خود، چه هستیم و چه باید بکنیم. و بر اساس آگاهی باید این ها را استخراج کنیم. در کنار عمل صالح باید خیر و عفو و بخشش و مدارا در جامعه باشد.»
این یار دیرینه مرحوم طالقانی گفت: «برخی ایشان را آدم ساده ای می دانستند که تحت تاثیر کمونیسم یا مجاهدین بود اما ایشان نه یک آدم ساده، بلکه یک انسان پایبند به اصول بود که به خاطر پایبندی اش کسی را تحت فشار قرار نمی داد. او آفرینش را بر اساس رحمت می دانست. در تفسیر سوره ی حمد به ربوبیت که همانا قدرت قاهره ی خداوند است اشاره می کند و بیان می دارد که خداوند با وجود قدرت مطلق، ربوبیتش را از طریق قهر و غلبه ایجاد نکرده است و بلافاصله پس از کلمه ی رب، کلمات رحمان و رحیم را به معنای اولی رحمت عام و دومی رحمت خاص می آورد. بدین معنا که هر کس در پی رحمت عام برود، شامل رحمت خاص خداوند نیز خواهد شد. لذا عفو را مخصوص همه می دانست.»
ایشان در پایان با نقل خاطره ای اظهار داشت: «یک بار که هیئتی از کوبا نزد ایشان آمده بودند فرمود: هر جا مبارزه با ظلم است اسلام همانجاست و رئیس هیئت کوبا گفت: اگر اسلام این است من مسلمانم. ایشان نظر بسیار وسیعی داشت و این بینش را از قرآن گرفته بود. او آنانی را که راه انحرافی پیش گرفته بودند را یک بیمار می دانست که باید تحت حمایت قرار گیرند. و حقیقتا آیت الله طالقانی همین گونه بود و حتی دشمن را به دوست تبدیل می کرد.»
نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه اکثر طرحهای دولت کارشناسی نشده و از روی احساس است،گفت: برخی مواقع این نوع طرحها منافع ملی را هم تهدید میکند که به نظر می رسد با این طرحهای کارشناسی نشده بلایی که سر دریاچه ارومیه آمده بر سر استان خوزستان هم خواهد آمد.
عبدالله کعبی در مورد برداشت آب از سرشاخههای کارون و انتقال آن به دشت مرکزی کشور به ایلنا گفت: آبی که در حال حاضر وارد استان خوزستان میشود، نمیتواند نیازهای استان را اعم از شرب ، کشاورزی و صنعتی تامین کند و این باعث شده خوزستان در معرض تهدید جدی خشکسالی و از بین رفتن زمینهای کشاورزی قرار گیرد.
وی ادامه داد: مقام معظم رهبری در سفر خود در سال ۷۵ به خوزستان بر احیا و توسعهی زمینهای کشاورزی این استان تاکید کردند.
به گفته کعبی، در حال حاضر ۸۰۰ هزار هکتار از زمینهای استان خوزستان زیر کشت رفته است که آب موجود در حال حاضر تنها میتواند بخشی از نیازهای آن را تامین کند.
وی ادامه داد: طرح توسعه نیشکر خوزستان نیز در بدترین شرایط فصلی و فصول کم آب به ۱۲۰ متر مکعب در ثانیه آب نیاز دارد در حالی که آورد آب در رودخانه کارون در پر آبترین فصول سال تنها ۱۴۰ تا ۱۵۰ متر مکعب آب در ثانیه است.
کعبی تاکید کرد: اکنون خوزستان به عنوان استانی شناخته میشود که در معرض کمبود نذورات آسمانی و خشکسالی قرار گرفته است واقدامات غیر کارشناسی و غیر منطقی سدسازی و برداشت آب، این بحران را تشدید کرده است.
نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: انتظار مردم خوزستان از مدیران این است که عقب ماندگی و خسارت ناشی از جنگ ایران و عراق را جبران کنند اما طرحهای وزارت نیرو متاسفانه تاکنون به این استان ضربههای مهلکی را وارد کرده است.
او اظهار داشت: متاسفانه چون وزیر نیرو متعلق به استان کرمان است منافع استان خود را بر استان خوزستان ترجیح داده است در صورتیکه یک وزیر باید دیدگاه ملی داشته باشد و کاری نکند که برای سایر استانها فاجعهآمیز باشد.
او اظهار داشت: خوزستان استانی است که با سدهای خود برق کشور و با چاههای نفت خود درآمد کشور را تامین میکند و ما به عنوان نمایندگان این مردم استان قطعا حقوق این مردم مظلوم را پیگیری میکنیم.
به گفته وی، امام خمینی در سخنان خود در مورد استان خوزستان گفته است:« خوزستان دین خود را به نظام ادا کرده است.»
او با اشاره به سد گتوندعلیا و مشکلاتی که این سد برای مردم محلی به وجود آورده گفت:هنگامی که در چین یک سد زده میشود یک میلیون نفر جا به جا میشود اما نه کسی بیکار میشود و نه بی خانمان،ولی به دلیل غیرکارشناسی بودن، سدسازیها در کشور ما،روستاییان را بی خانمان و بسیاری را بیکار میکند.
وی تصریح کرد: چگونه هنگامی که خوزستان آبی برای شرب ندارد و مردم آن به جهت همین مشکل مجبور به مهاجرت میشوند،آب آن را با صرف هزینههای گزاف به استان دیگری برای کشاورزی انتقال میدهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر