ندای سبز آزادی: عطاء الله مهاجرانی وزیرسابق فرهنگ وارشاد اسلامی در گفتگو با تلویزیون العربیه تاکید کرد اغلب مراجع تقلید در قم از جنبش سبز حمایت می کنند وتنها دو نفر از آنها از مواضع دولت دفاع می کنند.
او در مصاحبه با احمد علی الزین دربرنامه "روافد" که هرهفته به میزبانی نویسندگان و روشنفکران معروف جهان می رود تاکید کرد دیکتاتورها خود را حقیقت محض می دانند و به دنبال تسلط بر روح انسان ها هستند.
وی تاکید کرد در ایران با چنین مشکلی مواجه بود و با پذیرفتن تسلط دیکتاتورها بر روح ، ذهن وعقل خود مشکل داشت.
مهاجرانی درباره علت مهاجرت به بریتانیا گفت :" هنگامی که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بودم از جانب آیت الله خامنه ای بامشکل مواجه شدم."
او تاکید کرد این مشکلات آنقدرگسترده شد که محمد خاتمی رئیس جمهورسابق ایران به او گفت :" دفاع از تو بسیارمشکل شده است."
آقای مهاجرانی دلیل این مشکلات را سیاست هایی دانست که در دوران وزارت به کارگرفته بود.
او افزود :" در آن دوران همواره بر آزادی مطبوعات ، سینما ، موسیقی وهمه بخش های فرهنگ تاکید می کردم اما این روش با دیدگاه رهبرجمهوری اسلامی سازگارنبود."
وزیرسابق فرهنگ وارشاد اسلامی گفت :" همواره تحت فشار بودم با این وجود وزارت فرهنگ برای من آرزو و یا خواسته نبود."
او گفت : " هنگامی که وزیر بودم سعی می کردم از اهل فرهنگ ، موسیقی دانان و نویسندگان حمایت کنم . همیشه می گفتم ای کاش در ایران وزارت فرهنگ نداشتیم زیرا این وزارتخانه در برخی مواقع به جای حل مشکلات فرهنگی گریبانگیر نخبگان و نویسندگان می شود."
مهاجرانی در مورد علت مهاجرت به خارج تاکید کرد که با اراده خود و از سالن VIP از کشورخارج شده است اما بازگشت به ایران از همان سالن را بعید می داند.
وی تاکید کرد مدت زمان اقامت در لندن را برای ده سال تعیین کرده است اما شرایط بازگشت به ایران را به شرایط سیاسی ، خانواده و تحصیل فرزندان مربوط دانست.
او گفت :" روزنامه کیهان نزدیک به آیت الله خامنه ای هر روز علیه من مطلب می نویسد در این شرایط بازگشت سخت است."
وی درمورد رابطه با رهبر جمهوری اسلامی ایران گفت :" هنگامی که نماینده پارلمان بودم با وی در ارتباط بودم و در مورد مسائل فرهنگی ، شعر و داستان بحث می کردیم."
مهاجرانی در مورد علت اختلاف با آیت الله خامنه ای به دیدگاه معروف آیت الله نائینی در مورد " استبداد دینی " اشاره کرد و گفت وی در کتاب " تنبیه الامه وتنزیه المله " تاکید کرده بود که " استبداد دینی بدترین نوع استبدادها است."
او گفت :" دیکتاتوری که خود را آیت الله ونماینده پیامبر وامامان بداند خود را حقیقت محض تلقی می کند وتلاش می کند بر روح افراد تسلط پیدا کند."
به گفته عطاءالله مهاجرانی " تسلط بر روح بزرگترین چیزی است که دیکتاتور به دنبال آن است .. من با چنین مشکلی مواجه بودم . با پذیرفتن تسلط بر روح ، ذهن وعقلم مشکل داشتم."
ولایت فقیه
وزیرسابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به دیدگاه وی در مورد ولایت فقیه گفت : "بر اساس قانون اساسی ولی فقیه مانند همه شهروندان است. او یک انسان عادی است در ماده 57 قانون اساسی تاکید شده است که ولی فقیه بوسیله مجلس خبرگان انتخاب می شود و در برابر نمایندگان مسئول است. آنها حق دارند او را عزل کنند."
آقای مهاجرانی اما مشکل ولایت فقیه را در تفسیرهایی دانست که از این مسئولیت دولتی در ایران وجود دارد.
او گفت :" مشکل این است که ما با تفسیرمختلفی از قانون اساسی روبه رو هستیم. برخی افراد مانند مصباح یزدی می گویند همه چیز در دست رهبر است."
وی تاکید کرد به عنوان یک سیاستمدار تلاش می کند که بر اساس مرحله کنونی موضعگیری کند.
آقای مهاجرانی بر همین اساس تاکید کرد که با ولایت فقیه بر اساس قانون اساسی موافق است.
وزیر سابق ارشاد در مورد تلاش روحانیون برای اداره جهان و دخالت در سیاست گفت :" اگر یک روحانی علم سیاست را بداند و تخصص آن را داشته باشد چه اشکالی دارد که مثلا وزیر خارجه شود."
آینده جنبش
وی در مورد جنبش سبز در ایران گفت :" به آینده جنبش خوش بین هستم . این جنبش
بر اصولی ثابت استوار است. می توان گفت 95 % نخبگان از جنبش حمایت می کنند.
در بین مراجع تقلید نیز اکثر آنها هوادر جنبش سبز هستند. از بین 12 مرجع تقلید در قم فقط 2 نفر آنها با حکومت هستند."
مهاجرانی گفت :" ما ایمان داریم که ظلم دوام نخواهد یافت در قرن 20 استبداد استالینی بود. حکومت صدام نیز بیش از 30 سال طول کشید. اما فشارهای این دیکتاتورها دوام نیافت ونتیجه مثبت نداد."
مهاجرانی در پاسخ به این سوال که آیا پایان نظام جمهوری اسلامی ایران مانند رژیم گذشته عراق خواهد بود ؟ گفت : " این اتفاق در ایران به وقوع نخواهد پیوست . مردم ایران با مردم عراق تفاوت دارند. من مخالف هرنوع حمله نظامی هستم . اگر به کشور حمله شود آنها ما را ناچار خواهند ساخت که از خامنه ای و احمدی نژاد دفاع کنیم."
بهشت خاکستری
وزیر سابق ارشاد در مورد رمان " بهشت خاکستری " تاکید کرد در این کتاب به وعده هایی که جمهوری اسلامی به مردم داده بود اشاره کرده است.
به گفته او آنها به جای بهشت مردم را به جهنم می برند و این کار را با فشار انجام می دهند آنها به مردم می گویند که مسئولیت تاریخی دارند تا آنها را به بهشت برسانند... مردم در جهنم به سر می برند اما مسئولان فکر می کنند که در بهشت قرار دارند."
او با اشاره به اینکه رمان " بهشت خاکستری " در کمتر از یک سال هفت بار تجدید چاپ شد تاکید کرد مسئولان این کتاب ودیگر کتاب های او را ممنوع کردند.
مهاجرانی در پاسخ به سوالی در مورد فتوایی که آیت الله خمینی در مورد قتل سلمان رشدی نویسنده کتاب " آیات شیطانی " صادرکرده بود گفت با اجرای این فتوا مخالف است.
او گفت :" همه مکاتب فکری سنی وشیعه وحتی زیدیه واسماعیلیه را در این زمینه بررسی کرده ام و در کتابم منتشر شده است."
مهاجرانی در عین حال تاکید کرد هر نویسنده ای چه مسلمان ، مسیحی ویا یهودی باید به اعتقادات دیگران احترام بگذارد.
منبع: العربیه
محمد جواد مظفر، نایب رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان، عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و مدیر انتشارات کویر با گذراندن نیمی از حکم خود طبق قوانین سازمان زندان ها، باید از حق آزادی مشروط برخوردار گردد. این در حالی است که وی نه تنها از این حق محروم است، بلکه با وجود مشکلات جسمانی از اعطای مرخصی استعلاجی با این فعال سیاسی و شخصیت فرهنگی خودداری می شود. پیگیرهای خانواده وی نیز تاکنون از سوی مسئولان بی پاسخ مانده است.
فاطمه انتظار المهدی، همسر محمدجواد مظفر با ابراز نگرانی از وضعیت جسمانی وی به جرس می گوید: «در ملاقات با همسرم متوجه شدم که زائده ای در انگشت ایشان پیدا شده وقتی در این خصوص سئوال کردم گفتند که چهار ماه پیش پزشک اوین ایشان را معاینه کرده و گفته است که باید یک متخصص مغز و اعصاب شما را معاینه کند زیرا ممکن است این ناراحتی که الان در دو انگشت دست است و ممکن است به سایر انگشتها هم سرایت کند و حالت غیرطبیعی پیدا کند. من نمی دانم آقای دادستان مسئول پاسخگویی به من هستند یا رئیس زندان اوین یا رئیس قوه قضاییه؟ اما هر اتفاق و مشکلی برای همسر من رخ دهد پاسخگوی آن مسئولان قضایی هستند.»
محمدجواد مظفر دو روز پس از حوادث عاشورای سال ۸۸ بازداشت و به سلول های انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد. وی در بیستم فروردین سال نود برای گذراندن یک سال محکومیت خود که توسط قاضی پیرعباسی صادر شده، به زندان بازگشت. او از جمله ۱۲ زندانی بند ۳۵۰ اوین بود که در اعتراض به مرگ هدی صابر دست به اعتصاب غذا زد و در مرخصی چند روزهی خود همچنان به اعتصاب غذا ادامه داد.
محمد جواد مظفر، نایب رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و رئیس هیأت مدیره انتشارات کویر است. مظفر کارشناس ارشد تاریخ و بنیان گذار انتشارات کویر است که در لیست هفت انتشارات اندیشه ساز کشور قرار دارد. گفتنی است که مظفر نویسندۀ کتابهای «اولین رئیس جمهور»، «لبخندستیزان» و «ماجراهای محلۀ ما» است؛ کتاب اخیر در سال ۸۸ جایزه نخست جشنواره طنز پایتخت را به خود اختصاص داد.
متن کامل این گفتگو با فاطمه انتظارالمهدی، همسر محمدجواد مظفر در پی می آید:
خانم انتظار المهدی در آخرین ملاقاتی که با آقای مظفر داشتید ایشان از نظر جسمانی در چه وضعیتی بودند؟
دوشنبه هفته پیش که به ملاقات ایشان رفتیم متوجه شدیم که زائده ای در انگشتشان ایشان پیدا شده؛ وقتی در این خصوص سئوال کردم گفتند که چهار ماه پیش پزشک اوین ایشان را معاینه کرده و گفته است که باید یک متخصص مغز و اعصاب شما را معاینه کند زیرا ممکن است این ناراحتی که الان در دو انگشت دست وجود دارد به سایر انگشتها هم سرایت و حالت غیرطبیعی پیدا کند. البته بعد از عاشورای ۸۸ هم که بازداشت شدند دو ماه در انفرادی بودند و بخاطر شرایط و محدودیت های آنجا دچار اگزما شدند و از این ناراحتی هم رنج می بردند و دارو مصرف می کردند.
پیگیری های شما برای مرخصی پزشکی ایشان به نتیجه ای رسیده است؟
خیلی پیگیری کردیم؛ چهارشنبه گذشته هم به دادستانی مراجعه کردم تا بتوانم یک مرخصی حداقل یک هفته ای برای ایشان بگیرم که تاکنون هیچ پاسخ مشخصی نگرفته ام . خود همسرم هم درخواست مرخصی کرده است، حالا دوباره امروز به دادستانی مراجعه می کنم ببینم به درخواست ما چه پاسخی می دهند.
شما تاکنون موفق شده اید خود دادستان را ملاقات کنید؟
خیر، دادستانی که می گویم منظورم یک اتاق کوچک بیست متری است که یک طرفش را با کمد های فلزی بسته اند و یک خانم و آقایی جواب ما را می دهند که البته برخورد آنها خوب است؛ اما هر چه تقاضای ملاقات با خود دادستان را می کنم تا مسائل ومشکلات همسرم را با ایشان مطرح نمایم، می گویند ایشان وقت ملاقات با شما را ندارند.
لطفا مشکلاتی را که به آن اشاره کردید از این تریبون به گوش آقای دادستان برسانید؟
مشکلات جسمانی فقط بخشی از این مسائل است. یکی دیگر از مسائلی که هنوز برایمان مبهم است این است که آقای مظفر الان نیمی از حکم خود را گذرانده اند و طبق ماده قانونی که خود آقایان می گویند یعنی ماده ۳۸ همسرم می تواند از آزادی مشروط برخوردار شود اما هنوز در زندان بسر می برد.
در این مدت هم فقط در اوایل اجرای حکمش چند روز را بخاطر فوت مادر من آن هم با گرفتن گواهی فوت مادرم و سند دویست میلیون تومانی و پروانه کسب توانستند به مرخصی بیایند. در حالیکه خود آقایان بهتر به قوانین واقف هستند؛ طبق قانون یک زندانی سیاسی باید از حقوق اولیه بهره مند باشد که متاسفانه همسرم از کلیه ی حقوق خود به عنوان یک زندانی سیاسی محروم است.
آیا ایشان بعنوان یک زندانی سیاسی از حق تماس تلفنی و ملاقات حضوری بهره مند هستند؟
نخیر، نه اصلا حق تماس تلفن ندارند و تنها دوبار در طول پنج ماه آن هم به مدت نیم ساعت ملاقات حضوری داشتیم و بقیه به شکل ملاقات کابینی است. روزها می گذرد و تا ملاقات بعدی ما از وضعیت ایشان بی اطلاع هستیم و متاسفانه نمی توانیم با تلفن از حال ایشان مطلع شویم.
خانواده های زندانیان سیاسی به شرایط و محدودیت های اعمال شده در ملاقات های کابینی اعتراض داشتند شما مشکلی در این زمینه ندارید؟
بله، دو ردیف کامل از کابین ها را میله کشیده اند که همان بار اول همه خانواده ها معترض این مسئله شدند که وضع بسیار زشت و تحقیرآمیز است. اما گفتند این ها مربوط به شما نمی شود بخاطر زندانیان خطرناکی است که از رجایی شهر و جاهای دیگر آمده اند. درحالی که خانواده های بسیاری از زندانیان سیاسی در همین کابین ها با عزیزانشان ملاقات کرده اند. و دو هفته پیش وقتی ما وارد سالن ملاقات شدیم به من شماره ملاقات از پشت همین کابین ها را دادند که من امتناع کردم و گفتم شما روز اول به ما گفتید این برای خانواده های زندانیان سیاسی نیست و در این شرایط حاضر به ملاقات با آقای مظفر نیستم که بعد از چقدر معطلی نهایتا توانستیم از پشت شیشه بدون میله ایشان را ملاقات کنیم.
خانم انتظارالمهدی مگر آقای مظفر از حکم دادگاه بدوی تبرئه نشدند؟
در دادگاه بدوی که برای ایشان حکم صادر کردند در دادگاه تجدید نظر از کلیه اتهامات و حکم دادگاه بدوی تبرئه شد اما به اتهام دیگری، حکم برای همسرم صادر کردند که هنوز نمی دانیم مصداق این حکم چیست؟
بر مبنای چه اتهامی یک سال حکم زندان برایشان صادر کردند؟
به اتهام تبلیغ علیه نظام که از سه ماه تا یکسال زندان دارد که برای ایشان حداکثر آن یعنی یک سال را منظور کردند. ضمن اینکه باز تکرار می کنم من بعنوان همسر ایشان نمی دانم همسرم کجا تبلیغ علیه نظام کرده است؟ من سئوالم این است که بعنوان یک مسلمان ایرانی نباید بدانم همسرم در کجا این جرم را مرتکب شده است؟ ایشان نایب رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان سیاسی بودند که در ایام بعد از انتخابات خانم غیرت رئیس انجمن بودند. بارها هم گفته ام این انجمن واقعا یار و مددکار قوه قضاییه بود و صرف مسائل سیاسی و انتخابات نبود. انجمنی که با تلاش داوطلبانه آقای باقی و وکلای دیگر از جمله آقایان نیک بخت و فقیهی، مشکلات حاد زندانیان عادی و خانواده هایشان را حل و رفع می کرد. اما آقایان انجمن را پلمپ و منحل کردند و چه برخوردهای زشتی انجام دادند، کارتن کارتن وسائل آنجا را با خود بردند…. انجمنی که با پروانه رسمی از وزارت کشور کار می کرده چرا باید پلمپ و منحل گردد؟ و همسر من هم بعنوان نایب رئیس این انجمن متهم به تبلیغ علیه نظام شود… آقای مظفر که جز عمری کار فرهنگی و خدمت کاری نکرده است هم اکنون باید در حبس باشد؟! البته اینها را با رئیس زندان هم مطرح کردم که گفتند پاسخ به شما در صلاحیت من نیست. واقعا من نمی دانم به چه کسی باید حرفهایمان را بگوییم؟
آقای مظفر پیش از این هم بازداشت شده بودند؟
آقای مظفر معتقد بودند مهمترین مشکل ما در ایران مشکل فرهنگی است و باید ابتدا فرهنگ درست شود. در همان سالهای اوایل انقلاب هم ایشان همواره در کار آموزش و فرهنگی بودند و در زمستان ۶۷ در ستاد دهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی کتابی را طراحی کردند و مصاحبه هایی با مسئولان انجام دادند و آن را بصورت یک کتاب زیر نظر ستاد دهه فجر منتشر کردند. انتشار این کتاب همزمان شد با عزل ایت الله منتظری در سال ۶۸ و شایعه دستگیری ایشان را هم مطرح کردند؛ تا اینکه در اردیبهشت ماه ایشان را دستگیر کردند و حدود صد روز در زندان و تحت بازجویی بودند و واقعا آن سال هم نفهمیدیم اتهام ایشان چه بود…
وضعیت روحی آقای مظفر چطور است؟
البته ایشان از روحیه عالی برخوردار هستند. اتفاقا چندی پیش که عده ای از جوانان از زندان آزاد شدند به من می گفتند اصلا فکر نمی کردیم آقای مظفر چنین روحیه گرم و شاد وخوش برخوردی داشته باشند و با روحیه ی یک جوان با دیگران معاشرت کنند؛ اینها می گفتند، مدتی که با ایشان در بند ۳۵۰ بودیم از ایشان روحیه می گرفتیم.
در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید؟
با تشکر از تماس و همدلی و نگرانی شما؛ من دوست داشتم از رسانه های داخلی مشکلاتم را مطرح کنم تا مسئولان صدای من را بشنوند و پاسخی دهند، اما خود آقایان زمینه ای فراهم می کنند که ما از رسانه های دیگر صدایمان را به گوش آنان برسانیم. سئوال من این است که با توجه به مشکلات جسمانی همسرم اگر خدای ناکرده اتفاقی برایشان پیش بیاید پاسخگوی آن چه کسی است؟ ایشان الان شصت و یک سال سن دارد و خود دکتر اوین مدتهاست تجویز کرده که ایشان باید به پزشک روماتولوژی مراجعه کند اما پیگیری هایمان تاکنون بی نتیجه مانده است.من نمی دانم آقای دادستان مسئول پاسخگویی به من هستند یا رئیس زندان اوین یا رئیس قوه قضاییه ؟… وکلا هم الان هیچگونه حق ورودی به پرونده ایشان ندارند، و من مانده ام تنها؛ و مهمترین حرفم این است که هر اتفاق و مشکلی برای همسر من با توجه به مشکل جسمی که در زندان برایش پیش آمده، رخ دهد پاسخگوی آن مسئولان قضایی هستند.
ندای سبز آزادی: در سومین روز از یازدهمین اردوی تشکیلاتی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران میزگرد سیاسی با حضور دکتر حمیدرضا جلایی پور استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و جمشید انصاری نماینده مجلس شورای اسلامی با موضوع ” آینده مشارکت جریان سیاسی اصلاحات ” برگزار شد.
جلایی پور با بیان اینکه برای فهم الگوهایی که برای تغییرات ابعاد نامطلوب جامعه معاصر ایران مطرح بوده است به فهم گونه های مختلف اصلاحات و مفاهیم رقیب آن نیاز داریم تاکید کرده است که آگاهی به این ”گونه“ها فهم پیچیدگی های جامعه و سیاست ایران را آسان تر میکند و با توجه به آنها در عرصه عمومی بهتر میتوان درباره سیاستهای تغییر گفتگو کرد.
وی همچنین با تاکید بر اینکه اصلاحطلبی سیاسی قانونی – انتخاباتی رویکردی است که در میان بخشی قابل توجهی از نخبگان و دلسوزان کشور نفوذ دارد و معتقدان به این روش در سالهای اخیر هزینه های زیادی را متحمل شده اند خاطر نشان کرده که این باعث نمی شود در جامعه ایران ما از اصلاحات موضوعی و سازمانی در زمینه هایی چون آسیب هایی اجتماعی (مثل اعتیاد)، فساد اداری، معضلات موجود در عرصه ورزشی و … غافل باشیم. خیلی از دلسوزانی که تاب تحمل هزینه های اصلاح طلبی سیاسی را ندارند میتوانند حاملان اصلاحات موضوعی و سازمانی در قلمرو معضلات جامعه باشند.
حمیدرضا جلایی پور، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در این سخنرانی با اشاره به انتخابات مجلس تاکید کرده است که به رغم تمام هزینه هایی که دولت پنهان در این سالها و خصوصاً در دو سال گذشته بر حاملان روش مبارزه اصلاحی، قانونی و انتخاباتی تحمیل کرده است، باز هم از کارآیی این روش مبارزاتی بر سر حل معضلات جامعه دفاع میکنم و معتقدم التزام به مبارزه قانونی در دوره های انتخاباتی (صرف نظر از اینکه در انتخابات مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنیم یا نکنیم) وسیع ترین و بهترین فضا و محمل و بستر و امکان را در میان نخبگان جامعه و میلیونها مردم فراهم میکند و از این طریق مخالفان اصلاحات قانونی یعنی اقتدارگرایان با چشم خود قدرت جامعه را خواهند دید.
متن کامل سخنان حمیدرضا جلایی پور را با هم میخوانیم:
گونه های اصلاحی، شاخه های جامعه شناسی و ویژگی اصلاح طلبی سیاسی در ایران امروز
دانشجویان برگزارکننده اردوی انجمن های اسلامی به من توصیه کردند در این نشست درباره ابعاد نظری اصلاحات و تجربه آن در جامعه ایران مطالبی را خدمتتان ارائه دهم. لذا صحبت خود را به دو بخش تقسیم کردم. در بخش اول گونه های اصلاحات را با توجه به شاخه های جامعه شناسی خدمتتان مطرح میکنم. این گونه شناسی کمک میکند نگاه وسیعتری به لزوم انجام اصلاحات در جامعه داشته باشیم. و همچنین در بحث های سیاسی که از اصطلاحات اصلاح طلبی، انقلابی گری و محافظه کاری (اصولگرایی) استفاده میکنیم با دقت بیشتری دست به سنجش و ارزیابی بزنیم. در این بخش گونه های اصلاح طلبی را از مباحث نظری جامعه شناسی وام میگیرم و بعد به مصادیقی از آنها در ایران اشاره میکنم. ولی در بخش دوم گونه شناسی اصلاح طلبی سیاسی در ایران را بر مبنای تجربه دو دهه اخیر توضیح میدهم و به اصطلاح از پایین حرکت میکنم و به بالا میآیم و سعی میکنم گونه خاص اصلاح طلبی کنونی ایران را معرفی کنم.
قبل از ورود به توضیح معنای اصلاحات در جامعه شناسی سیاسی باید تاکید کنم که معنای فنی اصلاح و اصلاحات در این رشته با معنای رایج و عرفیاش متفاوت است. به تعبیری دیگر فقط به نوع خاصی از اصلاح سیاسی به معنای عرفی کلمه، اصلاحات به معنای فنیاش گفته میشود. مثلا در ادبیات روزمره و شفاهی ایرانیان بعضا میگوییم فلان شخص منفیباف نیست و مشکل گشا و اهل اصلاح امور بین بندگان خدا است. به این معنا هر کس اعم از محافظه کار، اصلاح طلب و انقلابی میتواند اهل اصلاح باشد، یعنی فردی باشد که واقعاً به دنبال حل مشکلات باشد. اتفاقاً در فرهنگ دینی ما نیز همین معنای عام از اصلاح یک ارزش تلقی میشود و مثلا وقتی شعیب به روایت قرآن میگوید جز “اصلاح” نمیخواهد به این معنا از اصلاح اشاره میکند. ولی این معنای مثبت و اخلاقی و عام از ”اصلاح“ با معناهای فنی و خاص و “غیرارزشداورانه” که در جامعه شناسی سیاسی بکار میرود متفاوت است. در شاخه های رشتۀ جامعه شناسی حداقل از سه گونه اصلی اصلاحات میتوان نام برد. البته این سه گونه به شاخه های فرعی تقسیم میشود و در واقعیت زندگی اجتماعی نیز مصادیق این گونه اصلاحات با یکدیگر همپوشانی دارند.
گونه های اصلاحی و شاخه های جامعه شناسی
گونه اول به اصلاحات موضوعی یا سازمانی در جامعه ربط دارد. در اینجا فرض بر این است که در جامعه معضلاتی هست و عدهای طالب تغییر پیدا میشوند و سعی میکنند در سازمان رسیدگی کننده به این معضلات دست به اصلاح هدف، برنامه ها، نقش ها و بالاخره ساختار بزنند. لذا معمولاً رایج است که به این نوع اصلاحات، اصلاحات سازمانی هم میگویند. به این معنا جامعه جدید بسیار بیشتر از جامعه قدیم که تقدیرگراتر بود، در جستجوی اصلاح و تغییر است. اجازه بدهید چند مثال بزنم. در نیمه دوم قرن ۱۹ و در زمان قاجار یکی از معضلات جامعه ایران بوروکراسی بی کفایت و فاسد ناصرالدین شاهی بود. بنابراین، عده ای به دنبال اصلاح این سازمان اداری فاسد بودند – سپهسالار از شخصیتهای برجسته اصلاح طلب آن دوران بود که قصد اصلاح سازمان اداری آن زمان را داشت و به همین دلیل از میان دهها رجل سیاسی دوره قاجار نام او به نیکی در یادها مانده هست. پس از انقلاب مشروطه با اینکه رسیدگی به هرج و مرج در امور قضایی یکی از خواسته های مشروطه خواهان بود ولی این داور وزیر دادگستری رضاشاه بود که موفق شد دست به یک اصلاح سازمانی در دادگستری ایران بزند و رسیدگی به دعاوی مردم را از حالت شخصی و هرج و مرج طلبانه به صورتی عادلانهتر، قانونی و کارآمد مبدل کند. بهطوریکه پس از آن شاهان پهلوی هم در دخالت در امور قضایی با مشکل روبرو میشدند. امروز هم در جامعه سازمانهای زیادی نیاز به اصلاح دارند که اصلاحشان عملاً معطل مانده است. مثلاً الان در بعضی امورات قضایی ما بهجای اینکه قاضی، داور و تعیینکننده اصلی دعاوی باشد این مقامات امنیتی هستند که تعیین کننده هستند و این معضل نیازمند اصلاح سازمانی است. سازمان ورزش با همه اهمیتاش در دست عده ای بوروکرات ناوارد و مدعی و نظامیان با لباس شخصی قرار گرفته است و لات – مذهبی ها در آن نقش جدی دارد. واقعا سازمان ورزشی به اصلاحات نیاز دارد و اینکه می بینید برنامه نود عادل فردوسی پور مورد توجه جوانان قرار میگیرد از جمله به این علت است که دیدگاه او به عنوان مجری برنامه یک دیدگاه اصلاحگرایانه-انتقادی است نه چاپلوسانه. البته تعطیل نشدن این برنامه دلایل سیاسی دارد. ما به برنامه های نود سیاسی، نود اجتماعی و نود اقتصادی نیز داریم ولی برای مشغول کردن جوانان فقط به نود ورزشی و غیرسیاسی مجال توفیق و رونق یافتن میدهند. یا باز درمثالی دیگر هم اکنون سازمانهای مبارزه کننده با آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد واقعا به برنامه اصلاحی نیاز دارد. مواجهه صحیح با رشد فزاینده طلاق به نگاهی اصلاحی در سازمانهایی که کارشان به خانواده ربط پیدا میکند، نیاز دارد. ما اگر بخواهیم درباره موضوعاتی از این دست بهطور عمیق دست به مطالعه بزنیم و از برنامه های اصلاحی آن دفاع کنیم به مطالعه شاخه های جامعه شناسی نیز نیاز داریم. شاخههایی مانند جامعه شناسی سازمانها، جامعه شناسی ورزشی، جامعه شناسی خانواده و جامعه شناسی آسیبهای اجتماعی. البته این نوع برنامه های اصلاحی وقتی در جامعه رونق میگیرد که دولت و نهادهای مدنی مشوق آن باشند که متأسفانه هماکنون دولت نه تنها مشوق نیست بلکه با علوم انسانی و علوم اجتماعی (و از جمله جامعه شناسی و شاخه های آن) سر ستیزه دارد.
گونه دوم اصلاحات دینی است. اصلاحات دینی به فعالیت های معرفتی، گفتمانی و اجتماعی کسانی مربوط میشود که در جهان امروز دغدغه دینی دارند. آنها به بخشی از آموزهها، نهادها و معارفی که به نام دین به دست ما رسیده است نگاه انتقادی دارند. در راه این روشنگری و اصلاح دینی بعضی از مصلحین دینی تمرکز بیشتری بر ”احیاگری“ دارند، مثل جمالالدین اسدآبادی یا مرحوم طالقانی یا شهید مطهری، و میخواهند بگویند اموری که به نام دین دارد تبلیغ میشود با دین اصیل اولیه، تعارض دارد و بدینسان به پالایش آموزه ها و نهادهای دینی میپردازند. تعداد دیگری از اصلاحگران دینی تمرکزشان بیشتر بر روی سازگاری آموزه ها و نهادهای دینی با الزامات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی زندگی جدید است. به عبارت دیگر آنها از منظر مؤلفه های تشکیل دهنده مدرنیته به این سازگاری می اندیشند که در عرصه عمومی به آنها روشنفکر دینی یا نواندیش دینی میگویند. شخصیتهایی مثل بازرگان، شریعتی، سروش، ملکیان، شبستری، کدیور، آرش نراقی، ابوالقاسم فنایی و عبدالعلی بازرگان به چنین شغل شریفی مشغول بوده و هستند.
دانشجویان عزیز توجه داشته باشند در کشور ما احیاگری تاریخچه دیرینه دارد و اصلاحگری دینی هم در حدود یکصد و پنجاه سال سابقه دارد. در کشورهای غربی پس از رنسانس دومین جنبش فراگیر فکری – مذهبی همین نهضت اصلاح دینی به رهبری لوتر و کالون بود. جنبشی که بیش از دو سده (قرن ۱۶ و ۱۷) تداوم داشت و به ظهور مذهب پروتستان در برابر مذهب کاتولیک در جهان مسحیت منجر شد. شما اگر بخواهید با بحث زیربنایی اصلاحات دینی آشنا شوید یکی از شاخه های جامعه شناسی که خوب میتواند به شما کمک کند جامعه شناسی دین است. برای آشنایی با آخرین ارزیابی ها درباره اصلاح دینی (با توجه به ابعاد تئوریک و تجربه ایران) میتوانید به سلسله مقالات “راههای طیشده” محمود صدری جامعه شناسی برجسته دین ایرانی مراجعه کنید (که تاکنون ۲۴ شماره از آن در فضای مجازی منتشر شدهاست).
گونههای سیاسی اصلاحات
گونه سوم، در اصل گونه های اصلاح طلبی سیاسی است که در جامعه شناسی سیاسی از آن بحث میشود. در جامعه شناسی سیاسی حداقل از سه گونه تغییرات اصلاحی میتوان سخن گفت که با هم متفاوت اند.
اول گونه اصلاحات از بالا برای نوسازی جامعه است که توسط ماشین مقتدر دولت صورت میگیرد. در روند صنعتی شدن و پیشرفت جوامع در پایان قرن نوزدهم آلمانها از انگلیسیها و فرانسوی ها عقب افتاده بودند. دولت نوساز بیسمارک برای رفع عقب ماندگیها به جای اینکه منتظر حرکت بورژواهای کمتوان آلمان باشد معتقد بود که با ماشین دولت (و برنامه ها و سیاست ها و تمرکز اداری اش) میتوان به سرعت جامعه آلمان را نوسازی و امروزی کرد و عقب افتادگی از انگلستان را جبران نمود. به همین دلیل نمونه نوعی اصلاحات از بالا تجربه دولت بیسمارک در المان است. در منطقه ما نمونه این نوع اصلاحات از بالا را میتوانیم در دولت آتاتورک در ترکیه و دولت رضاشاه در دوران پهلوی جستجو کنیم. دولتهای اصلاح گرای آمرانه توانستند کشورهای عقبافتاده را از لحاظ تغییرات اقتصادی به پیش ببرند ولی در منطقه با دو پیامد اساسی روبرو شدند: یکی شکل گیری یک نظام اقتدارگرای جدید به جای استبداد سیاسی قدیم و دیگری رشد جنبشهای بنیادگرا در برابر این دولت ها.
گونه دوم اصلاحات در جامعه شناسی سیاسی ”اصلاحات پارلمانی“ است. در این گونه اصلاحات طرفداران تغییرات به دولت نوساز اقتدارگرا دخیل نمی بندد بلکه از برنامه های اصلاحی خود در میان مردم و درون جامعه مدنی دفاع میکنند و اگر مردم به آنها رأی دادند آنها با کسب کرسیها و مناصب در پارلمان و هیئت دولت کوشش میکنند برنامه های اصلاحی خود را به پیش ببرند و بعد از یک یا دو دوره اگر مردم دیدند خیری از این اصلاحات به آنان نمیرسد، به آنان رأی نمیدهند. تجربه سوسیال دموکراتها در اروپا خصوصاً پس از جنگ جهانی دوم مشوق این گونه اصلاح طلبی بوده است.
گونه سوم اصلاحطلبی مربوط به جوامع پساصنعتی و پسادموکراتیک در اروپای شمالی است که من از آن به اصلاحات سهجانبه یاد میکنم. در این نوع اصلاح طلبی بر همکاری سه جانبه نمایندگان دولت و نهادهای مدنی و قربانیان (یا کسانی که در جامعه از معضلی رنج میبرند) تأکید زیادی میشود. که در این فرصت کم نمیتوانم به توضیح آن بپردازم و (اگر حوصله داشتید میتوانید به مقاله اینجانب تحت عنوان “گونه شناسی رویکردهای تغییر: رجحان رویکرد اصلاحی در ایران” نگاه کنید).
همانطور که ملاحظه کردید تفکیک گونه های اصلاح طلبی اهمیت زیادی دارد. کسانی که تحت تأثیر گفتمان مردمسالاری هستند از مدل اصلاحات آمرانه دفاع نمیکنند و توجهشان به گونه دو و سه اصلاح طلبی است.
اصلاحات سیاسی و انقلاب
جدای از تفکیک فوق برای فهم بهتر اصلاح طلبی باید این مفهوم را در مقایسه با گونه های انقلابی گری و محافظه کاری نیز مورد توجه قرار دهیم. انقلابیون مانند اصلاح طلبان به تغییرات ابعاد نامطلوب جامعه فکر میکنند ولی انقلاب هم اصطلاحی است که معانی گوناگون دارد. ما حداقل از سه گونه انقلاب میتوانیم صحبت کنیم. یکی گونه ای است که به معنای تاریخی – تحولی انقلاب توجه دارد. در این معنا جوامع در طول تاریخ از حالتی ساده به طرف حالتی پیچیده در حرکت هستند. جامعه در روند تکوین این پیچیدگی در برهه هایی از تاریخ با پدیده انقلاب روبرو میشود. به عنوان مثال در نظر مارکس وقوع انقلاب فرانسه بهخاطر تحول جامعه فرانسه از جامعه ای فئودال به جامعه ای سرمایه داری بوده است. همین جامعه سرمایه داری نیز از تعارض و تناقض طبقاتی (میان سرمایه داران و کارگران و لشکر بیکاران) رنج میبرد و او به خاطر همین تعارض سیستمی در جامعه سرمایه داری در انتظار وقوع انقلاب های سوسیالیستی در این جوامع بود. صرف نظر از صحت و سقم این نظریه، این رویکرد یک نگاه تاریخی – تحولی به جامعه و وقوع پدیده انقلاب است.
گونه دوم انقلاب در معنای اراده گرایانه مارکسیسم – لنینیستی است. لنین با توجه به شرایط فئودالی جامعه روسیه معتقد بود ما نمیتوانیم مطابق نظریه تاریخی – تحولی جامعه صبر کنیم تا یک روزی جامعه فئودالی روسیه صنعتی شود تا بعد انقلاب سوسیالیستی روسیه بیاید. او معتقد بود ما انقلاب را میآوریم. چگونه؟ او میگفت روشنفکران انقلابی که نسبت به تحول تاریخی جامعه آگاه هستند و تصویر جامعه سوسیالیستی و کمونیستی در افق آن را میبینند، میتوانند در یک سازمان متمرکز متشکل شوند و با بسیج توده ها حکومت موجود را ساقط کنند و با تشکیل دولت سوسیالیستی زمینه را برای تکوین جامعه سوسیالیستی و جامعه کمونیستی فراهم کنند. همانطور که ملاحظه میشود این گونه از معنای انقلاب خیلی اراده گرایانه است و در عمل به روشهای خشونت آمیز منجر میشود. زیرا شخص انقلابی نگاه خود را برای سعادت بشر و جامعه حق می داند و اگر مردم یا واقعیات جامعه در برابرش مقاومت کند، او کوشش میکند با قهر انقلابی موانع را از سر راه بردارد (یعنی همان خشونت های بی نظیری که استالین سالها بعد از لنین در روسیه سابق به قصد تشکیل یک جامعه نوین سوسیالیستی و کمونیستی انجام داد.) متأسفانه ادبیات این گونه از انقلابی گری به ظاهر جذاب پس از انقلاب مشروطه از راه قفقاز توسط مارکسیست –لنینیستهای وطنی وارد ایران شد. به رغم اینکه چپ های وطنی بهعنوان حاملان این گونه تغییرات در عرصه سیاسی ایران شکست خوردند، فرهنگ سیاسی این گونه تغییرات سیاسی هنوز در ایران زنده است. شما اگر الان دقت کنید بخشی از اقتدارگرایان وطنی امروز هم سعی میکنند به نام دین ولی بر اساس همین الگوی تغییر و تحول لنینی با تشکیل دولت اسلامی مورد نظرشان جامعه اسلامی را بر پا کنند. و در این راه ارادهگرایانه سعی میکنند با واقعیت های جامعه مبارزه کنند و مخالفان خود را وابسته به امپریالیسم و صهیونیست بخوانند. لذا در این مسیر حتی اگر وقایع کهریزک پس از انتخابات سال ۸۸ هم اتفاق بیفتد به لحاظ ایدئولوژیک توجیه میشود و میگویند اینها هزینه هایی است که جامعه باید برای ایجاد جامعه ایده آل مورد نظر آنها بپردازد.
گونه سوم انقلاب به معنای انقلاب فرهنگی است. در این گونه از انقلاب حرف انقلابیون این است که ارزشها و آرمانهای انقلاب باید در جامعه ریشه بگیرد یعنی باید زمین ذهن و قلب مردم را از علف های هرز پاک کرد و با شخم زدن مجدد آن شرایط فکری-فرهنگی را برای رویش ارزش ها و آرمانهای انقلاب فراهم کرد. از نظر آنها تا چنین انقلاب فرهنگیای صورت نگیرد، انقلاب خصوصاً پس از پیروزی بیمه نخواهد شد. این گونه انقلاب فرهنگی مصادیق خشنی نیز دارد و تجربه انقلاب فرهنگی چین در زمان مائو در دهه شصت و تجربه کامبوج در دهه ۷۰ از نمونههای آن است. در مسیر این انقلاب های فرهنگی جانهای زیادی از مردم این دو کشور گرفته شد، گنگ های انقلابی (یا لباس شخصیها) تشکیل می شدند و به جان مردم و جوانان می افتادند تا آنها سبک های زندگی بورژوایی را ترک کنند.
همانطور که ملاحظه میکنید گونه اول انقلاب، یک تحول کلان تاریخی- اجتماعی است و بر نگاه و رویکرد خاصی به فلسفه تاریخ مبتنی است و در پنجاه سال گذشته مورد نقد جدی قرار گرفته است. اما گونه دوم و گونه سوم انقلاب معنایی دارد که اصلاح طلبانی که به گونه ”اصلاحات پارلمانی“ اعتقاد دارند به طور جدی در برابر آن قرار میگیرند. به همین دلیل است که اراده گرایان انقلابی (چه آنها که در نظام اند و چه آنها که بر نظام اند) و طرفداران انقلاب فرهنگی تندرو مخالف اساسی و حتی کینه ای اصلاح طلبان مردمسالار هستند.
اصلاحات سیاسی و محافظهکارانه
همینطور معنای اصلاح طلبی را باید با گونه های محافظه کاری مورد مقایسه قرار داد. معمولا گفته میشود که محافظه کاران در جامعه نگران تغییرات جدیدند و به شدت از تغییر وضع موجود (نظم سیاسی مستقر) و تفسیرهای جدید از آموزه ها و نهادهای مسلط دینی نگرانند و از تحکیم نهاد خانواده مردمسالار دفاع میکنند. اما این برداشت از محافظه کاری دقیق نیست. ما حداقل از سه گونه محافظه کاری میتوانیم سخن بگوییم. اول، محافظه کاری سنتی است. محافظهکاران سنتی نسبت به تغییرات اجتماعی بدبین هستند و لذا مشوق تغییرات نیستند ولی در عین حال در برابر تغییرات دست به نبرد سیاسی نمی زنند. گونه دوم محافظه کاران روشن اندیش اند. این محافظه کاران صاحب بصیرت هستند و میدانند که اگر در برابر تغییرات بایستند جامعه ویران می شود. لذا به بخشی از تغییرات تن می دهند تا جامعه دچار بحرانهای انقلابی نشود. ادموند برک متفکر برجسته محافظه کار انگلیسی در نقد فرانسوی ها میگفت اگر فرانسوی عقل محافظه کاران انگلیسی را داشتند دچار انقلاب فرانسه و امواج سهمگین بعد از آن نمیشدند. او میگوید وقتی اشراف و محافظه کاران انگلیسی با مطالبات اجتماعی روبرو شدند به ”اصلاحات مشروطه خواهانه“ تن دادند و با قانون و قبول حضور نمایندگان مردم در پارلمان شاه و حکومت را کنترل کردند. لذا دچار انقلاب سهمگین فرانسه نشدند.
گونه سوم، “محافظه کاری بازگشتی” است. محافظهکاران بازگشتی نه فقط با تغییرات جدید اجتماعی مخالفاند بلکه آن را کفرآمیز/بدعتگزارانه/غیراصیل و انحرافی میدانند و معتقدند باید برای نجات جامعه کلیت جامعه موجود را به الگوی عصر طلایی و گذشته مانوس خود بازگردانیم. بهعنوان مثال الگوی عصر طلایی جنبش القاعده بازسازی مجدد خلافت عثمانی در برابر غرب کافر در کشورهای عربی است. این محافظه کاری درست مثل انقلابیگری لنینی به شدت اهل تغییرات خشونت آمیز است. محافظهکاران بازگشتی فکر میکنند که حقایق را فهمیده اند (مثلا همان الگوی خلافت اسلامی را) و تنها باید آن را در جامعه پیدا کنند. لذا از نظر آنها حتی اگر در این راه مسلمانان هم ایجاد مانع کنند میتوان جانشان را با عملیات انتحاری گرفت و سالها است که از این کار دریغ نمی کنند.
همانطور که ملاحظه میکنید اصلاح طلبی آمرانه از بالا با انقلابی گری لنینی و محافظه کاری بازگشتی از لحاظ ایدئولوژیک و شیوه های قهرآمیز ِ تغییرات اجتماعی همخونی و خویشاوندی های اساسی دارد. اصلاح طلبی پارلمانی نیز به محافظه کاری روشناندیش نزدیکتر است. اصلاحطلبان پارلمانی با محافظه کار سنتی هم تا وقتی هیزم آتش محافظه کاران بازگشتی نشوند منازعه ای اساسی ندارند.
گونه اصلاح طلبی سیاسی در جامعه کنونی ایران
تاکنون از گونه های اصلاحات و گونه های رقیب آن که در شاخه های جامعه شناسی مطرح بود سخن گفتیم. این مسیری را که تاکنون طی کردیم از سطح تئوریهای موجود در یک رشته اکادمیک به طرف سطح تجربی بود. بر این نگاه میتوان جامعه یکصدساله اخیر ایران را بر مبنای گونه های مختلف تغییرات اصلاحی و انقلابی و محافظه کارانه مورد توجه قرار داد و دست به تحقیقات تجربی زد. یا میتوان معضلات موضوعی جامعه را که در معرض اصلاحات سازمانی قرار گرفته یا نگرفته اند نیز مورد ارزیابی قرار داد که طرح این مباحث از حوصله این جلسه خارج است و علاقمندان میتوانند خودشان به کتابهای جامعهشناسی سیاسی و تاریخ اجتماعی ایران مراجعه کنند. در اینجا می خواهم بحثم را بر تجربه اصلاح طلبی سیاسی در ایران در دو دهه اخیر متمرکز کنم و بر مبنای آن گونه اصلاحطلبی سیاسی ایران کنونی (که با گونه اصلاح طلبی پارلمانی و محافظه کاری روشنگرانه مشابهتهایی دارد) را معرفی کنم.
همه میدانیم جامعه ایران در آستانه انقلاب اسلامی در سال ۵۷ از تبعیض های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی – قومی رنج می برد و یکی از علل بنیادین انقلاب، رفع همین تبعیض ها به روش انقلابی بود. پس از پیروزی انقلاب کشور یک دهه در معرض چالشهای شکل گیری نظام سیاسی جدید و چالشهای ناشی از جنگ قرار داشت. پس از جنگ مرکز توجه ها به بازسازی های اقتصادی ویرانی های ناشی از جنگ تحمیلی معطوف شد. ولی از اواخر دوران سازندگی و خصوصاً در دوره هشت ساله خاتمی (معروف به دوره اصلاحات) یک حرکت و گفتمان اصلاح طلبی برای تغییر تبعیض های اساسی در جامعه ایران شکل گرفت. اما خصیصه اصلی این اصلاح طلبی چه بود؟ به نظر من خصیصه اصلی این اصلاح طلبی این بود که در آن اصلاح طلبان میکوشیدند و میکوشند برای تغییرات ابعاد نامطلوب جامعه و تبعیضات اساسی آن (اعم از سیاسی، فرهنگی، دینی، اقتصادی) همواره نه فقط به روشهای مسالمت آمیز بلکه همینطور به روشهای مبارزه قانونی و انتخاباتی پایبند باشند. به عبارت دیگر اصلاح طلبان در دو دهه گذشته نشان داده اند التزام آنها به مبارزه قانونی و انتخاباتی وسیعترین عرصه ممکن را برای انجام تغییرات مورد نیاز در جامعه فراهم میکند. باز به تعبیر دیگر گونه ای که میتوان از تجربه اصلاح طلبی سیاسی در ایران کنونی انتزاع کرد، گونه ای است که با خصیصه التزام به مبارزه قانونی و انتخاباتی شناسایی میشود.
در اینجا ممکن است منتقدان، خصوصاً طرفداران الگوی تغییرات ساختاری انقلابی، این سخن را مطرح کنند که: اصلاح طلبان همواره برای پیشبرد تغییرات مورد نیاز جامعه به مبارزه قانونی و انتخاباتی التزام داشته اند ولی این مبارزه آنها عقیم و ناتمام و ناکام بوده است. من در اینجا کوشش میکنم به دو دلیل جدی مخالفان اصلاح طلبی پاسخ دهم. دلیل اول آنها این است که مردم در انتخاب دوبار به خاتمی و در مجلس ششم و در شورای اول شهر و روستاها به اصلاح طلبان و رویکرد اصلاحطلبی آنان رأی بی نظیری دادند ولی برای مردم نتیجه ای نداشت. جواب من به این ادعای آنها این است که اصلاحطلبان با پایبندی به مبارزه قانونی و انتخاباتی در سطح دولت و قانون گذاری البته نتوانستند در جهت رفع تبعیض های موجود در جامعه قانون گذاری مورد نیاز را انجام دهند (به نظر من مهمترین عامل این ناکامی صف بندی ارکان دولت پنهان در برابر این اصلاحطلبی بود)، ولی اصلاحطلبان در عرصه جامعه (جامعه مدنی) توانستند تا حدودی مبارزه قانونی، مدنی و انتخاباتی را نهادینه کنند و وقتی دولت پنهان خواست با مهندسی انتخابات در چهار انتخابات گذشته ریشه اصلاح طلبی را بکند نه تنها موفق نشد بلکه با بزگترین حرکت اجتماعی تاریخ معاصر ایران در برابر خود روبه رو شد. لذا اصلاح طلبان اگر چه در سطح سیاسی و قانون گذاری توفیق زیادی نداشتند اما در سطح جامعه موفق بودند (در ضمن دولت اصلاحات در همین دوره بدون اینکه هزینه ای را بر ملت تحمیل کند دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی و بین المللی درخشانی برای جامعه باقی گذاشت).
دلیل دوم اینکه گفته می شود موفقیت تغییر اصلاحی به زمینه آن در جامعه بستگی دارد. به عبارت دیگر اصلاح طلبی برای موفقیت حداقل به دو شرط و زمینه نیاز دارد. یکی اینکه نیروهای طالب تغییر باید به روشهای اصلاحی قانونی و انتخاباتی خشونتپرهیز ملتزم باشند و دیگری اینکه دولت باید برای انجام اصلاحات رخصت و اجازه بدهد (البته شرایط دیگری هم لازم است که طرح آن از حوصله این بحث خارج است). لذا در شرایطی که دولت با مکانیزم دولت پنهان تمامقد در برابر اصلاحات ایستاده است دیگر نمیتوان از الگوی اصلاحطلبی در ایران دفاع کرد. من در پاسخ به این انتقاد تا حدودی با منتقدان همراهم ولی معتقدم باز این انتقاد نقض کننده ادعای من نیست. این سخن درست است که اصلاح طلبان در سطح سیاسی وقتی مفید واقع می شوند که دولت هم به پذیرش قواعد مبارزه قانونی و انتخاباتی پایبند باشد. به عبارت دیگر دولت باید نتایج یک انتخابات سالم، آزاد و منصفانه را بپذیرد و اجازه بدهد که نمایندگان انتخاب شده بتوانند وارد پارلمان شوند و در زمینه تصویب و اجرای قوانین جدید (برای حل تبعیضات جامعه) انجام وظیفه کنند. اگر این روند اتفاق بیفتد یعنی اینکه اصلاح تبعیضات موجود جامعه با کمترین هزینه انجام شده است. اتفاقاً این اتفاقی است که در دو سه دهه اخیر نه در ایران که در ترکیه رخ داده است و هم اکنون ترکیه هم تبدیل به الگوی کشورهای تازه به پاخواسته عربی شده است. در مقابل در کشور ما اقتدارگرایان در مقابل اصلاحات ایستادند و نگذاشتند در موج بهار عربی، ایران به جای ترکیه الگوی جهان عرب شود.
ولی سوال من این است که فرض کنیم دولت پنهان همچنان در برابر اصلاحات قانونی – انتخاباتی بایستد، آیا میتوان از این نتیجه گیری کرد که اصلاح طلبان باید روشهای قانونی – انتخاباتی خود را ترک کنند؟ به نظر من در شرایط کنونی این نتیجه گیری اشتباه است. زیرا حتی در شرایطی که دو سال است اصلاحطلبان زیر سرکوب شدید دولت پنهان هستند باز در آینده نزدیک مهمترین پهنه ای که میتوان از طریق آن با مردم ارتباط برقرار کرد و بر ضروری تغییرات تأکید نمود همین انتخابات آتی است. البته استفاده از فضای انتخاباتی به معنای شرکت در انتخابات بدون تحقق شرایط تعیینشده نیست. بحث من بر سر تاکتیک انتخاباتی اصلاحطلبان نیست که مردم را به انتخابات دعوت بکنند یا نکنند. سخنم این است که باز این اصلاح طلبان هستند که با التزام به قواعد مبارزات قانونی و انتخاباتی می توانند در صحنه سیاسی وارد شوند و از حق انتخاب مردم و حقوق قانونی آنها دفاع کنند و دست به روشنگری بزنند. البته اگر حکومت با پذیرش یک انتخابات سالم، آزاد و منصفانه فاصله بین مردم و نظام را کم کند، ولی شما فرض کنید دولت باز مانع ایجاد کند و در برابر مبارزات اصلاحی بایستد باز این اقتدارگرایان هستند که دستشان در جامعه رو می شود. به بیان دیگر سخن این است که همچنان عملی ترین راه رفع تبعیضات جامعه راه تاسی به مبارزه قانونی و انتخاباتی است. زیرا این نوع مبارزه میتواند ارتباط دلسوزان و نخبگان جامعه را با میلیونها نفر از مردم برقرار کند. در جریان مبارزات قانونی و انتخاباتی نخبگان جامعه میتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند و التزام به مبارزه قانونی و انتخاباتی در انتخابات آینده مهمترین فضای تنفس مجدد جامعه است (البته در اینجا دوباره تأکید کنم من در اینجا بحث تاکتیکی ندارم. اتخاذ تاکتیک ها در شش ماه آینده به رفتار حاکمان و اجماع اصلاح طلبان بستگی دارد) ولی مسلم است که قطعا اصلاحطلبان همچنان به روشهای قانونی و انتخاباتی التزام دارند و این البته به معنای آن نیست که آنها حاضر باشند هیزم آتش نمایش انتخاباتی اقتدارگریان شوند. آنها مثل خاتمی از ویژگی ها و شرایط یک انتخابات سالم، آزاد و منصفانه دفاع خواهند کرد تا روزی همه گروههای صاحب قدرت در جامعه به مبارزه قانونی و برابر در جامعه و عرصه سیاسی تمکین کنند.
من میتوانم به طور سلبی هم به منتقدان پاسخ بدهم و آن این است که آنها در برابر کسانی که التزام به روشهای قانونی و انتخاباتی در انتخابات آینده از سوی اصلاحطلبان را قبول دارند، چه راه بدیل و جایگزین عملیاتیشده و مشخص و ممکنی را پیشنهاد میکنند که در شرایط امنیتی فعلی دلسوزان جامعه بتوانند از طریق آن با آحاد مردم ارتباط برقرار کنند. میلیونها مردمی که مهترین دغدغه آنها مبارزه برای تأمین هزینه زندگی روزمره خودشان است در ماههای آینده خصوصاً در مناطق محروم و شهرهای کوچک پای صندوقهای رأی میروند. آیا این درست است که منتقد وضع موجود با تخطئه روشهای اصلاح طلبی و قانونی و بدون تلاش و تعیین شروط، عملا فضا را به راحتی برای بهره گیری اقتدارگریان فراهم کند؟ به نظر می رسد با علائمی که در دسترس است اقتدارگرایان علاقه دارند با یک مهندسی انتخاباتی انتخابات را پشت سر بگذارند حتی اگر در آن مشارکت مردم هم پرشور نباشد. لذا اگر جریان اصلاحی تغییرات،منفعل باشند آنها خوشحال خواهند بود.
در اینجا دو نکته را برای روشن تر شدن ادعای خود در پایان تصریح می کنم. اول اینکه تاکید من بر مبارزه انتخاباتی و قانونی برای حل معضلات جامعه به معنای آن نیست که سایر شیوه های مبارزاتی مردم تجمع، راهپیمایی، تحصن، نامه های دسته جمعی و … غیرقانونی و حق مردم نیست. بلکه حرفم این بود که اولا یک اصلاح طلب قانون گرا تمام اشکال دیگر مبارزه را هم برای مبارزه ی قانونی و انتخاباتی می خواهد. ثانیا بخش قابل توجهی از مردم معمولا درگیر تامین معشیت خود هستند و برای شرکت در مبارزه ی پرهزنیه آمادگی ندارند ولی در مقابل برای شرکت در استفاده از حق خود در انتخابات آمادگی دارند. در صورتی که برای یک انقلابی شرکت در انتخابات توجیه کننده ساختار رسمی سیاسی و تبعیض آمیز موجود است و برای آنها نفس مبارزات خیابانی موضوعیت دارد و رهایی بخش است.
دوم اینکه اگر حاکمان در برابر مبارزه ی قانونی و انتخاباتی بایستد این درست است که اصلاح طلبان در تحقق مطالبات مردم کامیاب نخواهند شد ولی این مانع تراشی، روند تغییرات را در جامعه متوقف نمی کند بلکه ممکن است بدون اینکه اقتدارگرایان و یا اصلاح طلبان آگاهانه اراده کرده باشند شرایط تغییرات جامعه را انقلابی کنند. یعنی به جای اینکه کسی انقلاب را بیاورد، انقلاب بیاید. در چنین حالتی هزینه عواقب سنگین شرایط تغییر قانونی بر دوش اقتدارگرایانی است که از طریق دولت پنهان در برابر تغییرات قانونی و انتخاباتی ( یا همان اصللاحات سیاسی پارلمانی ) ایستادگی کرده اند. توجه داشته باشید که این ارزیابی من یک سنجش ذهنی نیست اگر هم اکنون به کارنامه اقتدارگرایان ضد اصلاحات نگاه کنید متوجه می شوید که دارند چه بلایی سر جامعه درمی آورند. هنر آنها در این سال ها این بوده که آینده ایران را غیرقابل پیش بینی کرده اند و شما در بهار عربی می بینید که رسانه های پرنفوذ جهانی و منطقه ای مثل شبکه الجزیره در قطر، ایرانی را که باید الگوی کشورهای عربی تازه آزاد شده باشد، در لیست کشورهای اقتداگرایی که لق شده اند، قرار می دهند.
نتیجه:
۱٫ ما برای فهم الگوهایی که برای تغییرات ابعاد نامطلوب جامعه معاصر ایران مطرح بوده است به فهم گونه های مختلف اصلاحات و مفاهیم رقیب آن نیاز داریم. آگاهی به این ”گونه“ها فهم پیچیدگی های جامعه و سیاست ایران را آسان تر میکند و با توجه به آنها در عرصه عمومی بهتر میتوان درباره سیاستهای تغییر گفتگو کرد.
۲٫ در این جلسه کوشش کردم بحثم را بر روی اصلاح طلبی سیاسی و آنهم الگوی اصلاح طلبی قانونی-انتخاباتی متمرکز کنم. ولی همانطور که همه میدانیم اصلاحطلبی سیاسی قانونی – انتخاباتی رویکردی است که در میان بخشی قابل توجهی از نخبگان و دلسوزان کشور نفوذ دارد و معتقدان به این روش در سالهای اخیر هزینه های زیادی را متحمل شده اند. ولی این باعث نمی شود که در جامعه ایران ما از اصلاحات موضوعی و سازمانی در زمینه هایی چون آسیب هایی اجتماعی (مثل اعتیاد)، فساد اداری، معضلات موجود در عرصه ورزشی و … غافل باشیم. خیلی از دلسوزانی که تاب تحمل هزینه های اصلاح طلبی سیاسی را ندارند میتوانند حاملان اصلاحات موضوعی و سازمانی در قلمرو معضلات جامعه باشند (اگرچه من معتقدم مهمترین عاملی که باعث رواج اصلاحات موضوعی در ایران میشود، موضع گیری مثبت حکومت است که متأسفانه در شرایط فعلی اسیر شعارهای تبلیغاتی و رجزخوانی است و به اصلاحات در قلمرو موضوعات مختلف در جامعه بدبین است و آن را توطئه می داند. به عبارتی هر تغییری که زیر بلیط مستقیم حاکمان نباشد و حاملان آن سرسپرده حکومت نباشد تخطئه می شوند.
۳٫ چند ماه دیگر در ایران انتخابات مجلس برگزار خواهد شد. طبق بحثی که در این جا ارائه دادم به رغم تمام هزینه هایی که دولت پنهان در این سالها و خصوصاً در دو سال گذشته بر حاملان روش مبارزه اصلاحی، قانونی و انتخاباتی تحمیل کردهاست، باز هم از کارآیی این روش مبارزاتی بر سر حل معضلات جامعه دفاع میکنم و معتقدم التزام به مبارزه قانونی در دوره های انتخاباتی (صرف نظر از اینکه در انتخابات مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنیم یا نکنیم) وسیع ترین و بهترین فضا و محمل و بستر و امکان را در میان نخبگان جامعه و میلیونها مردم فراهم میکند و از این طریق مخالفان اصلاحات قانونی یعنی اقتدارگرایان با چشم خود قدرت جامعه را خواهند دید. در برابر مطالبات قانونی مردم مثل سالهای پیش میتوان ایستاد ولی اصلاح طلبان آنقدر بر اصل مبارزه قانونی و انتخاباتی تاکید میکنند تا روزی دست اقتدارگرایی در حکمرانی کشور را از لطمه زدن به منافع مردم و کشور کوتاه کنند. این رویکرد قانونی و انتخاباتی اصلاحطلبان یک اصل کلی مبارزاتی است و در هر انتخابات میتواند با تاکتیکهای مبارزاتی انتخاباتی متنوعی – از حضور مشروط تا حضور نامشروط و مشارکت فعال تا عدم مشارکت فعال – پیاده شود. اصلاح طلبان در جریان انتخابات با اجماع جمعی تشخیص خواهند داد از چه تاکتیکهای استفاده خواهند کرد ولی آنچه که از هم اکنون معلوم است این است که اصلاح طلبان در صحنه انتخابات و دفاع از اصل انتخابات آزاد و سالم و منصفانه، فعال خواهند بود.
حتما منتقدان محترمی هستند با این نتیجهگیری بحثم موافق نیستند. اما خوشبختانه اصلاح طلبان در مسیر مبارزاتی خود انحصارطلب نیستند. اگر کسانی یا گروههایی روشهای مناسبتری را سراغ دارند که از طریق آنها نخبگان طالب تغییر میتوانند با میلیونها مردم گرفتار معیشت ارتباط مدنی و سازنده برقرار کنند، لطفا به ما و جامعه معرفی کنند
ندای سبز آزادی: در پی برخوردهای امنیتی و قضایی با برخی هنرمندان و فعالان سینمای کشور، دهها تن از هنرمندان داخل و خارج ایران، با صدور بیانیه ای، نسبت به وضعیت قضایی هنرمندان داخل کشور اعتراض کردند.
به گزارش جرس، در میان اسامی امضا کنندگان این بیانیه نام هنرمندان شاخصی از دو نسل در داخل و خارج از کشور به چشم می خورد.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
هنر تجسم رهایی ست با دو بال اندیشه و خیال. افسوس بر آنان که میپندارند با به بند کشیدن جسم ِ هنرمند، اندیشه ی جاری اش زائل می گردد.
تهاجم گاه و بیگاه بر هنرمندان مستقل و اندیشمند چگونه ما را به ساحل نجات رهنمون میسازد آنگاه که عطش هنردوستی ملت ایران را توان پاسخی از مدعیان بر مسند فرهنگ نشسته نیست؟
امروز بجاست اگر “اوین” و “قرچک” را خانهی هنرمندان بنامیم که هوایش به نفس کسانی چون “مرضیه وفامهر” و “رامین پرچمی” آغشته است و از لابهلای دیوارهایش عطر حضور “جعفر پناهی”، “محمد رسولاف” ،”مهناز محمدی”، “مریم مجد”، “پگاه آهنگرانی”، “هیلا صدیقی” و بسیاری دیگر به مشام میرسد. هنرمندانی که وجه اشتراکشان باور به هنر ِ مستقل و داشتن دغدغه و درد جامعه بوده است و کوشیدهاند پاسخی در خورِ شأن مردم آگاه و تحولخواه و خواستههای فرهنگیشان ارائه دهند.
ما جمعی از هنرمندان و نویسندگان امضاءکننده این بیانیه، با ابراز نگرانی فراوان از برخوردهای امنیتی- پلیسی با فعالان این عرصه، خواستار آزادی هنرمندان دربند و تجدیدنظر در حکمهای صادره هستیم.
بر اساس این گزارش، اسامی گروه اول امضا کنندگان این بیانیه به ترتیب زیر است:
۱ـ آرزو سرازش(نویسنده)، ۲ـ آریا آرام نژاد(آهنگساز-خواننده- ترانه سرا)، ۳ـ آزاده دواچی(شاعر)، ۴ـ آیدا عمیدی(شاعر)، ۵ـ احسان احمدی (شاعر)، ۶ـ احسان عابدی(شاعر)، ۷ـ احمد پورنجاتی (شاعر- فعال عرصه سینما و تاتر)، ۸ـ اردوان اصحابی (عکاس)، ۹ـ ارسلان باقری (شاعر)، ۱۰ـ اسماعیل یوردشاهیان (شاعر- نویسنده)، ۱۱ـ افسانه شافعی (بازیگر تاتر- شاعر)، ۱۲ـ افشین اخوان (بازیگر تاتر و سینما)، ۱۳ـ امید ایران مهر(عکاس)، ۱۴ـ امید کشتکار(گرافیست)، ۱۵ـ امیر آشوری (شاعر- مترجم)، ۱۶ـ امیر وارسته حیدری (شاعر)، ۱۷ـ باقر موذن (موزیسین)، ۱۸ـ بکتاش آبتین (شاعر- فیلم ساز)، ۱۹ـ پرتو نوری علا (بازیگر- شاعر)، ۲۰ـ پگاه احمدی (شاعر)، ۲۱ـ پویا عزیزی (شاعر)، ۲۲ـ توران زندیه (نقاش)، ۲۳ـ جواد مقیمی (عکاس)، ۲۴ـ حجت بداغی (شاعر)، ۲۵ـ حسن زرهی (شاعر)، ۲۶ـ حسن سربخشیان (عکاس)، ۲۷ـ حسین آریان (فیلم ساز- عکاس-تدوین گر)، ۲۸ـ حسین زمان (خواننده)، ۲۹ـ حسین نوش آذر(داستان نویس)، ۳۰ـ حمیدرضا نبئی (عکاس)، ۳۱ـ حمید جانی پور(عکاس)، ۳۲ـ رضا شنطیا (شاعر)، ۳۳ـ رضا فرمند (نویسنده – شاعر)، ۳۴ـ رضا گنجی(عکاس)، ۳۵ـ رویا بیژنی (شاعر)، ۳۶ـ رویا تقتی (شاعر)، ۳۷ـ زهرا الهی (شاعر)، ۳۸ـ سارا خلیلی (شاعر- مترجم)، ۳۹ـ ساسان قهرمان ( نویسنده/ کارگردان و بازیگر تئاتر)، ۴۰ـ سامان زمان زاده (عکاس)، ۴۱ـ سایه درختیان(شاعر)، ۴۲ـ سپیده جدیری (شاعر- مترجم)، ۴۳ـ سمانه نائینی(شاعر)، ۴۴ـ سهیلا میرزایی (شاعر)، ۴۵ـ سیامک برازجانی(شاعر)، ۴۶ـ شبنم آذر (شاعر)، ۴۷ـ شبنم فرشاد جو (بازیگر)، ۴۸ـ شبنم قلی خانی (بازیگر – مدرس سینما)، ۴۹ـ شقایق زعفری (شاعر)، ۵۰ـ شکوفه آذر(نویسنده)، ۵۱ـ شهرنوش پارسی پور(نویسنده)، ۵۲ـ عباس بختیاری (نوازنده)، ۵۳ـ عزت گوشه گیر (نمایشنامه نویس)، ۵۴ـ علی اوغازیان(عکاس)، ۵۵ـ علی چکاو (عکاس- فیلمساز)، ۵۶ـ علی عبدالرضایی (شاعر)، ۵۷ـ علی فاتحی (مستند ساز)، ۵۸ـ علی فتحی مقدم (شاعر)، ۵۹ـ علی محمدی (شاعر- فیلم ساز)، ۶۰ـ علی منافی (گوینده)، ۶۱ـ علیرضا بدیع (شاعر- ترانه سرا)، ۶۲ـ علیرضا بهنام (شاعر– مترجم)، ۶۳ـ علیرضا درویش (نقاش- فیلمساز)، ۶۴ـ کیان امانی(عکاس)، ۶۵ـ گراناز موسوی (شاعر – فیلم ساز)، ۶۶ـ لیلا کردبچه (شاعر)، ۶۷ـ مانا نیستانی (کارتونیست)، ۶۸ـ مجید نفیسی (شاعر)، ۶۹ـ محسن خیمه دوز (نویسنده- منتقد سینما)، ۷۰ـ محسن عمادی (شاعر)، ۷۱ـ محسن محمودزاده (عکاس)، ۷۲ـ مریم آموسا ( شاعر – عکاس)، ۷۳ـ مریم هوله ( شاعر)، ۷۴ـ مزدک موسوی (شاعر)، ۷۵ـ مصطفی عزیزی (فیلمنامهنویس)، ۷۶ـ منیره پرورش (شاعر)، ۷۷ـ مهناز هدایتی(نویسنده)، ۷۸ـ مینو نصرت(شاعر)، ۷۹ـ ناصر زراعتی (نویسنده- شاعر)، ۸۰ـ نسرین الماسی (نویسنده)، ۸۱ـ نیاز سلیمی (بازیگر)، ۸۲ـ هاشم باروتی (شاعر)، ۸۳ـ هستی الهویی (گرافیست)، ۸۴ـ هومن عزیزی (شاعر)
ندای سبز آزادی: سرپرست موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، با انتقاد از بی اخلاقی های موجود در جامعه، گفت: در هر مناسبتی فرصتی برای هتاکی باز می شود. یا در هر مناسبتی می خواهیم مردم را در صحنه داشته باشیم هتاکی ها شروع می شود و متاسفانه نام این هتاکی ها را ارزش می گذارند. کجای قانون این است که ما بدون علم و محکمه مردم را محکوم کنیم؟
وی از فضای رسانه ای حاکم هم انتقاد کرد و گفت: خوشبختانه امروز فضای ارتباطات در جامعه این گونه است که هرکسی در خانه خویش می تواند خط اینترنت داشته و سایتی داشته باشد و هر مطلبی را می خواهد بنویسد. مصیبت این است که برخی از سایت ها در اختیار کسانی قرار می گیرند که عنوان می کنند ما در زیر چتر نام امام و زیر چتر اندیشه امام و ولایت هستیم و می گویند می خواهیم این راه و مکتب زنده بماند ولی متاسفانه می بینیم که برخی خبرها را جعل می کنند و متاسفانه این شایعات، منبع اظهار نظرهای بعدی می شود.
وی با تاکید بر این که نباید در جامعه مسائل را پنهان کرد افزود: نبایداین احساس را در جامعه پنهان کنیم و ابانداشته باشیم که بگویم در جامعه بد اخلاقی هایی وجود دارد یا اعلام کنیم که از اخلاق اسلامی و امامی فاصله گرفتیم. در اخلاق امامی و اسلامی فحش و اهانت و پرده دری و پرونده سازی معنا ندارد. اگر ما به اخلاق دل خوش نکنیم به چه چیزی می توانیم دل خوش کنیم ؟ همه چیز در مکتب پیغمبر زیر سایه اخلاق است.
انصاری همچنین گفت: پیغمبر مصیبت های فراوانی کشید ولی خداوند می فرماید ما این جامعه و ملت و کسانی که تو را اذیت کردند ، آزار نمی کنیم زیرا تو اخلاق عذاب و خشونت نداری.
به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمد علی انصاری، که در جمع کارکنان موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) به مناسبت سالروز تاسیس این موسسه سخن می گفت، به تاسیس موسسه در ۱۷ شهریور سال ۶۷ اشاره کرد و گفت: تاسیس موسسه از برگ و میوه های شجره طیبه دودمان امام است. حاج سیداحمدآقا، یادگار امام که یک انسان با کرامت و بزرگوار بودند وقتی در سال های آخر متوجه شدند که خطری در کمین انقلاب است و افرادی ممکن است در فردای روز رحلت امام تفسیرها و سخنان اشتباه بگویند، با فراست و تیزبینی موسسه را که مسبوق به یک سابقه تاسیس دفتر فرهنگی امام بود، پیشنهاد کردند.
رییس موسسه تنظیم و نشر آثار امام ادامه داد: تیزهوشی و تدبیر ایشان حکایت از یک نگرانی عمیقی در وجود ایشان داشت که می فرمودند من باید تکلیف خود را دراین راستا انجام دهم و باید مرکزی برای آثار امام با تایید امام به وجود آید.
انصاری خاطرنشان کرد: این جفای بسیار بزرگ و ظلم نابخشودنی بود که برخی در دوره امام می گفتند افرادی روی امام تاثیر دارند با اینکه می داستند که اینگونه نیست ولی برای اهداف سیاسی این موضوع دامن می زدند و ظلم نابخشودنی تر برای کسانی است که بعد از امام بر روی نامه و حکم های امام و مواضع صریح امام انگشت تردید و تشکیک می گذارند.
انصاری از وظیفه خود در زمان امام هم صحبت کرد و گفت: بنده رابط خبر امام در صدا و سیما بودم باید خبر تنظیم و تصحیح می شد خبرها را که از قول ایشان می نوشتیم و یادگار امام این ها را برای امام قرائت می کردند. بارها شده بود ما خبر را بخاطر یک تصحیح عبارتی پخش نکردیم و من از دفتر صدا و سیما با حاج احمد آقا تماس می گرفتم و به ایشان عرض می کردم بهتر است در این خبر حتی یک تغییر حرفی و عبارتی داده نشود و ایشان می فرمودند باید از امام بپرسم و بگویم که خبر پخش بشود یا خیر.
وی ادامه داد: با توجه به این حساسیت، چگونه است که من یازده سال درکنار امام زندگی کرده باشم و برخی در حضوربنده بگویند که این جمله یا این حکم یا این پیام یا این خط، از امام نیست؟
سرپرست موسسه تنظیم نشر و آثار امام گفت: ما باید مراقب باشیم. تاسیس موسسه و دفاع از موسسه و آرمان های امام خطی است که بر اساس آن، هیچ فرد و عنصری نه در زمان امام و چه بعد از امام نمی تواند مطلبی را از امام بگوید که آمام آن را نگفته باشد. موسسه و نیروهای موسسه باید یک عنصر تعیین کننده زوال ناپذیر داشته باشند و آن عنصر جهاد است و جهاد همیشه جنگ نیست بلکه کوشش است.
انصاری اظهار داشت: جهاد ما این است که همواره بدانیم که خطر برای تحریف و جعل کردن در کمین است. اگر موسسه بر روی خط و اصول خود حرکت کند همه حساس می شوند که البته ما به این افتخار می کنیم که برروی موسسه حساسیت وجود دارد.
تشکیل گروه ۱+۷ با عضویت افرادی از شخصیتهای اصلاح طلب و با محوریت سید حسن خمینی برای فعالیتهای انتخاباتی، کذب محض است.
به گزارش ایلنا، حجت الاسلام والمسلمین مجید انصاری، خبر منتشر شده در برخی رسانهها مبنی بر تشکیل گروه ۱+۷ با عضویت افرادی از شخصیتهای اصلاح طلب از جمله ایشان و با محوریت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی برای فعالیتهای انتخاباتی را تکذیب کرد و گفت: این خبر همانند اخبار مشابهی از این دست کذب محض و ساخته و پرداخته برخی کانونهای مشکوک سیاسی است؛ که با اهدافی خاص جعل و منتشر میشود.
وی همچنین گفت که احزاب و گروههای اصلاح طلب تاکنون در مورد انتخابات پیش روی مجلس تصمیمی نگرفتهاند.
مجید انصاری در گفت و گو با خبرنگار ایلنا، به سوالات مطرح شده در مورد فعالیت مجمع روحانیون مبارز، گروهها و شخصیتهای اصلاح طلب و برخی اخباری که طی روزهای اخیر در این مورد منتشر شده است پاسخ داده است، که متن این گفت و گو در پی میآید.
مدتی است که از جلسات مجمع روحانیون مبارز خبری منتشر نمیشود، آیا جلسات مجمع تشکیل نمیشود؟
جلسات شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز به طور مرتب هر هفته یک بار تشکیل و مسایل مهم داخلی و بینالمللی به ویژه موضوعات مربوط به حوزه دین و روحانیت و جهان اسلام و نیز مشکلات معیشتی و غیر معیشتی مردم مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و چنانچه تصمیم خاصی که آگاهی عموم از آن لازم باشد گرفته شود در قالب بیانیه و یا خبر رسمی منتشر میشود؛ و آخرین جلسه مجمع عصر یکشنبه مورخ ۲۰/۶ بود.
آیا مجمع و دیگر گروه های اصلاح طلب به تصمیم و جمع بندی قطعی نسبت به انتخابات مجلس شورای اسلامی رسیدهاند؟
خیر هنوز در این زمینه تصمیم قطعی گرفته نشده است؛ البته دیدگاهها و نظرات برخی از بزرگان و شخصیتهای برجسته اصلاح طلب بیان شده است، اما جمع بندی و تصمیم نهایی در آینده و در زمان مقتضی اتخاذ و اعلام خواهد شد.
طی یکی دو روز گذشته خبری مبنی بر تشکیل گروه ۱+۷ با عضویت افرادی از شخصیتهای اصلاح طلب از جمله جنابعالی و با محوریت حجت الاسلام وال مسلمین حاج سید حسن خمینی برای فعالیتهای انتخاباتی توسط برخی رسانهها منتشر شده، آیا این خبر درست است و آیا عضویت شما در این گروه و با محوریت حاج حسن آقا صحت دارد؟
این خبر همانند اخبار مشابهی از این دست کذب محض و ساخته و پرداخته برخی کانونهای مشکوک سیاسی است؛ که با اهدافی خاص جعل و منتشر میشود. متأسفانه مدتی است در اقدامی غیر اخلاقی برخی از سایتهای خبری و رسانه های وابسته به یک جریان افراطی به صورت زنجیره ای و شبکه ای اقدام به جعل خبر و حتی مصاحبه های ساختگی و کاملا کذب و نیز انتشار انواع دروغها و قسمتها و هتاکیها نسبت به اصلاح طلبان و جریانها و شخصیتهای مورد احترام جامعه و مردم میکنند.
در رابطه با خبر فوق و محوریت حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی باید تاکید کنم که گرچه وفاداری جریانها و شخصیتهای اصیل اصلاح طلب به آرمانهای بلند حضرت امام خمینی (س) و ارتباط مستحکم با بیت رفیع آن حضرت به ویژه با حجت الاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی امری طبیعی و افتخار آمیز است، اما جایگاه فراجناحی و منزلت والای معنوی، علمی و سیاسی یادگار و بزرگوار و فرزانه آن حضرت جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج سید حسن خمینی و بیت رفیعشان به گونه ای است که، جریانها و شخصیتهای اصیل انقلابی و میهنی اعم از اطلاح طلب و اصولگرا و مستقل که به تحقق اهداف اولیه انقلاب اسلامی و پیشرفت و توسعه همه جانبه ایران عزیز و تا مین حقوق اساسی مردم بزرگوار میاندیشند، همواره ارتباطی صمیمانه و متقابل با این کانون امید و نور داشته و انشاء الله خواهند داشت؛ مردم فهمیم و نکته سنج به خوبی اهداف حقیر و مشکوک پشت صحنه این گونه دروغ پردازی ها را میشناسند و طبعا حرمت شکنان جز رسوایی در پیشگاه خلق و خالق چیزی نصیبشان نخواهد شد.
موسوی تبریزی، دبیر مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم گفت: «از مصاحبه آقای اژهای، سخنگوی قوه قضائیه و دادستان کل کشور، اینطور به نظر میرسد که آقایان حجتالاسلام کروبی و مهندس موسوی، اتهامی بر اساس ادلهی و مدارک قانعکننده در قوهی قضائیه و دادستانی نداشتهاند و لذا از خارج قوهی قضائیه برای حصر ایشان اقدام شده است.»
به گزارش نوروز، سیدحسین موسوی تبریزی در پاسخ به این سئوال که «سران جمهوری اسلامی بارها از آقایان موسوی، کروبی و خاتمی به عنوان سران فتنه یاد کردهاند. اگر قوهی قضائیه این اتهام را وارد میداند، چرا برای اثبات آن دادگاه برگزار نمیکند؟»، اظهار داشت: «یکی از جرایم مشخص در اسلام و قرآن که ضمن مادهی ۹۷۶ قانون مجازات اسلامی نیز به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است، افتراء، تهمت و هتک حیثیت و حرمت اشخاص است؛ هرکسی به هر وسیلهای مانند اوراق چاپی یا خطی، درج در روزنامهها یا سخنرانی در مجامع عمومی یا رسانهها، امری را به طور صریح به هرکسی نسبت دهد یا منتشر کند، این کار مطابق قانون جرم محسوب میشود و اگر نتواند ثابت کند، مجازات خواهد شد. تفصیل این کار در مواد ۶۹۸، ۶۹۹ و ۷۰۰ همان قانون ذکر شده است. به طور حتم اگر کسی در مقام و مسئولیتی باشد که نشر این مسائل، آثار و ضرر بیشتری داشته باشد، مجازات بیشتری نیز خواهد داشت. متاسفانه بعضی از مسئولان جمهوری اسلامی و حتی قوهی قضائیه که باید حافظ جان، مال، حرمت و امنیت مردم باشد، در این موارد گاهی گوی سبقت را از دیگران ربوده و در تهمت زدن و افتراء، بیمحابا عمل میکند.»
وی افزود: «وظیفه مدعیالعموم یعنی دادستان کل یا دادستان استان و شهرستان در موارد جرائم عمومی، اقدامات قضائی طبق قانون آئین دادرسی کیفری خواهد بود و تخلف از آن جرم محسوب میشود. اگر مدعیالعموم اقدامی انجام ندهد، یا جرم به نظر ایشان ثابت نیست، یا دلیل قانعکننده ندارد یا نسبت به انجام تکالیف خویش عاجز است.»
موسوی تبریزی در پاسخ به این پرسش که «وجه قانونی و شرعی حصر آقایان موسوی، کروبی و همسرانشان چیست؟» نیز گفت: «از مصاحبه آقای اژهای، سخنگوی قوه قضائیه و دادستان کل کشور، اینطور به نظر میرسد که آقایان حجتالاسلام کروبی و مهندس موسوی، اتهامی بر اساس ادلهی و مدارک قانعکننده در قوهی قضائیه و دادستانی نداشتهاند و لذا از خارج قوهی قضائیه برای حصر ایشان اقدام شده است.»
وی افزود: «بر اساس اظهارات سخنگوی قوهی قضائیه و دادستان کل کشور، گویا گروهی از سازمانهای مختلف در نشستی مصلحتی تصمیم گرفتهاند آن عزیزان را محصور کنند. در حالی که هیچ گروهی جایگاهی قانونی برای این کار ندارد. ممکن است اشارهی ایشان به شورای عالی امنیت ملی باشد و شایداین تصمیم در آنجا گرفته شده باشد چراکه پیش از این نیز در رابطه با حصر خانگی مرحوم حضرت آیتالله العظمی منتظری نیز در آنجا تصمیم گرفته شده بود.»
دبیر مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم همچنین اظهار داشت: «بارها گفته شده است که محدودهی فعالیت شورای عالی امنیت ملی، طبق قانون اساسی تنها در امور و سیاستهای دفاعی و امنیتی کشور و در محدودهی سیاستهای کلی تعیین شده از طرف مقام رهبری و هماهنگ کردن فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی- امنیتی است. یعنی این شورا نمیتواند در امور فردی، شخصی و جزئی نظر دهد و این مسئولیت متوجه قوه قضائیه است. در مورد حصر آقایان موسوی، کروبی و همسرانشان، مسئله امری کلی نیست و در محدودهی اشخاص و افراد است. بنابراین بدون مجوز قانونی قضائی، حصر ایشان به طور حتم خلاف حق، قانون و شرع است.»
موسوی تبریزی همچنین گفته است: «از نظر مصلحت نظام، معتقدم اگر جرمی به وقوع پیوسته است، باید در یک دادگاه علنی و با حضور وکلای متهمین و رسانهها به جرائم انتسابی رسیدگی شده و اثبات شود. قطعا هم در داخل و هم در خارج از کشور به نفع تثبیت موقعیت نظام خواهد بود؛ اگر ایشان جرمی ندارند، آزاد بودن آنان و حتی انتقادهای سازندهشان در رسانههای عمومی و در چارچوب قانون، باعث تثبیت و تحکیم نظام خواهد بود.»
وی در مورد «نظر مجمع مدرسین و محققین حوزهی علمیه قم» نیز توضیح داده است: «در جلسهی اخیر مجمع این مسئله مطرح شد و تمام دوستان با ابراز خوشحالی از آزادی عدهای از زندانیان سیاسی، معتقد بودند ادامهی بازداشت آقایان و دیگر دلسوزان نظام، به ضرر نظام جمهوری اسلامی و وحدت ملی است؛ همینطور در راستای منافع ملی و ثبات و تداوم نظام، به ویژه در شرایط حساس کنونی جامعه ما و منطقه، لازم است این دو بزرگوار و همهی کسانیکه به خاطر فعالیت سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران هستند، هرچه سریعتر آزاد شوند و به فعالیت سیاسی خود در چارچوب قوانین نظام جمهوری اسلامی ادامه دهند.»
روزنامه اعتماد از مهلت یک هفته ای به احمدی نژاد برای عزل بقایی خبر داد و نوشت: تحرکات انتخاباتی جریان موسوم به انحرافی باز هم نام وابستگانش در پاستور- اسفندیار رحیممشایی و حمید بقایی – را بر سر زبانها انداخته و سبب شده است که بحث برخورد با آنها که چند صباحی فروکش کرده بود، باز هم در دستور کار قرار گیرد.
بر اساس خبر این روزنامه، به احمدینژاد اعلام شدهاست تا اوایل هفته آینده فرصت دارد بقایی را برکنار کند تا عزل وی فاکتوری باشد برای پایان دادن به شائبات ریز و درشت برنامههای انتخاباتی نزدیکان وی و هم عاملی باشد برای رفع بسیاری از ابهامات مطرح شده در کارنامه کاری سالهای اخیر دولت.
بر اساس این گزارش، این مهلت درحالی به احمدینژاد اعلام شده است که این روزها قریب به اتفاق اصولگرایان منتقد دولت و حتی نمایندگان در اظهارنظرهایشان از حمایتهای مالی جریان انحرافی از برخی کاندیداهای مجلس در شهرستانها خبر میدهند.
ماه نامه «نسیم بیداری» در شماره شهریورماه خود بخش هایی از خاطرات بهزاد نبوی، سخنگوی دولت شهید رجایی را منتشر کرده است:
*من متولد ۱۳۲۱ در تهران هستم. پدرم اهل سبزوار و مادرم تبریزی است. هر دو برای ادامه تحصیل به تهران آمده و در اینجا باهم آشنا شده و ازدواج کردند. نسب پدری من به مرحوم حاج ملاهادی سبزواری میرسد… ولی در عین حال پدر بنده متخلق به خصوصیات وخلقیات پدر وجدش نبوده و با آنها از نظر فکری و عقیدتی تشابهی نداشت. از نظر خانواده مادری نیز پدربزرگم در زمره روشنفکران فعال در انقلاب مشروطیت به شمار میرفت. او در حزب «اجتماعیون و عامیون»، که بعد از انقلاب مشروطیت به وجود آمد، عضویت داشت.
*مادرم نیز یک خانم تحصیلکرده و مدرس دانشگاه بود و به دلیل اختلافاتی که با پدرم داشتند، در زمان طفولیت بنده، از هم جدا شدند. تا آنجایی که به خاطر دارم مادرم به طور مداوم ومستمر کارکرده و تا مدتها تامین معاش داییها، خالهها و پدربزرگم را برعهده داشت. من تقریبا تمام کودکیم را با پدربزرگم گذارندم و در حقیقت روحیاتم در خانه او شکل گرفت…
*پدربزرگم از سال۱۳۱۵ تا شهریور۱۳۲۰ در زندان رضاشاه گرفتار بود. در آن زمان یک گروه ۱۰۲ نفری- به دنبال گروه ۵۳ نفره تقی ارانی- دستگیر شدند، که پدربزرگم نیز در شمار آنان بود. رژیم رضاشاه به پدربزرگم اتهام زده بود که با گروه «۵۳ نفر» همکاری داشته است. ولی وی همیشه این اتهام را تکذیب کرده و حتی نسبت به خصوصیات فردی و فکری بسیاری از اعضای آن گروه و رفتارشان در زندان انتقاد داشت. واقعیت ماجرای دستگیری آن مرحوم این بود که تحصیلات عالیه خود را قبل و بعد از انقلاب اکتبر روسیه در آن کشور به پایان رسانده بود و به همین دلیل به زبان روسی مسلط بود. به همین دلیل، در دوران رضاخان در یک شرکت پنبه و نئوپان روسی به عنوان مترجم مشغول کار شد. ایشان میگفت: «سرپاس مختاری رئیس شهربانی رضاشاه چندبار پیغام داده بود که تو باید برای ما جاسوسی کنی و من گفتم: جاسوسی نمیکنم و چون جاسوسی نکردم برایم پرونده-سازی کرده و دستگیرم کردند.»
* به یاد دارم در روز ۲۹ تیرماه ۳۱، با یکی از داییهایم در تظاهرات بر ضد قوام و به نفع مرحوم مصدق شرکت کردم. در میدان مخبرالدوله-چهارراه استقلال کنونی- تظاهرات بود. حدود دویست متر بالاتر، سربازان مسلح حکومت نظامی، خیابان را بسته بودند و به طرف مردم تیراندازی میکردند. مردم هم از کوچه و خیابانها بیرون آمده و شعار میدادند و با حمله پلیس و ماموران حکومت نظامی به داخل کوچهها و خیابانها فرعی فرار میکردند. داییام مرا در خیابان ظهیرالاسلام نگهداشت و خودش به جمعیت کوچکی- بالغ بر صد نفر- در سر خیابان ملحق شد. داییام چون صدای کلفت و رسا داشت رهبری جمع برای شعار دادن را به دست گرفت، مامورین هم واکنش نشان داده، تیراندازی کردند. همه فرار کردند، اما داییام کله شقی کرد و همانجا ایستاد و با مامورین درگیر شد. چند دقیقه قبل از این واقعه نیز یکی از تظاهر کنندگان به ضرب گلوله سربازان به شهادت رسیده بود و من شاهد آن صحنه بودم، تصور کردم که داییام را هم خواهند کشت. در نزدیکی محلی که ایستاده بودم، مقداری سنگ و آجر برای تعمیر پیادهرو ریخته بودند. یک سنگ برداشتم و در حالی که فریاد میکشیدم داییام را کشتند، به سمت مامورین دویدم. به عقلم نمیرسید که ممکن است این کار فایدهای نداشته باشد، اما در این سن و سال، این تنها کاری بود که به ذهنم رسید. اقدام من باعث به هیجان آمدن جمعیتی که به داخل خیابانهای فرعی فرار کرده بودند، شد. آنها نیز آن پاره سنگها را برداشته و به سوی پلیس حمله بردند. پلیس هم عقب نشست. به این ترتیب داییام از دست آنها نجات یافت…
* به همین دلیل از سال۱۳۴۷ هم زمان با تشکیل گروه مسلح، شرکتی را به اتفاق دو تن از هم دورهایهای دانشگاه و یک دوست دیگر برای انجام کارهای الکترونیکی و مخابراتی تاسیس کردیم… به تدریج وضع اقتصادی شرکت خوب شد. تصور همه این بود که من به عنوان یک پیمانکار فعال و پولدار دیگر به دنبال فعالیت سیاسی نیستم…. در اردیبهشت ۱۳۵۱ یکی از دوستانم خبر داد که تحت تعقیب است. لذا ما چهار نفری که کادر اصلی گروه بودیم، تصمیم گرفتیم مخفی بشویم. به این ترتیب از خردادماه آن سال زندگی مخفی من شروع شد.
*به خانوادهام هم گفتم: «به مسافرت میروم» در ابتدای دوران مخفی شدن نه خانهای داشتیم نه یک شغل پوشش برای خود انتخاب کرده بودیم… برای اینکه در زندگی مخفی موفق شویم، چند روزی را به قبرستانهای دولتآباد، واقع در جاده شهرری رفتیم. الان در آنجا آپارتمانسازی کردهاند، اما در آن زمان بیابان بود. به جز ما در آن قبرستان، شبها قماربازها و قاچاقچیان هم میآمدند. شبها در کنار قبرها میخوابیدیم وبه این ترتیب زندگی مخفی را آغاز کردیم.
… *من قبل از اختفا سهام خودم را در شرکت با شرکا صلح کردم، آنها هم هرچه که میتوانستند پول تهیه کنند به من دادند. نزدیک به سیصدهزارتومان هم پول، به صورت چکهای تضمینی هزار تومانی از آنها گرفتم. این پولها را هم در همان دولتآباد داخل یک نایلون ضد رطوبت در کنار یکی از قبرها چال کردم…. بالاخره پس از مدتی در یک مغازه سیمکشی کاری پیدا کردم…. اوایل خرداد در یک دکان سیمکشی در خیابان ولیعصر پایینتر از خیابان امام خمینی مشغول کارشدم. در آن فصل کار اصلی آن مغازه نصب کولر بود. اولین جایی که مرا برای نصب کولر بردند، اتفاقا نزدیک خانه خودمان و در منزل خانم مهستی-خواننده معروف آن زمان-بود.
*با توجه به اینکه فرزندان صاحب مغازه دانشجو بودند و مغازه نیز در نزدیکی خانه خودمان بود پس از مدت کوتاهی آن شغل را رها کردم… پس از چند روز در نازیآباد به عنوان شاگرد یک مغازه سیمکشی مشغول کار شدم… چند روز بعد در خیابان قلعه مرغی کنار ریل راهآهن جایی برای سکونت یافتم.
* من برای خودم شناسنامه جعلی درست کردم. در شناسنامه جعلی، اسم من حمید جهانبین و محل تولدم مراغه بود. لهجهام را ترکی کرده بودم و با همه به زبان ترکی صحبت میکردم…
*پس از آنکه مرا دستگیر کردند یک بازرسی بدنی انجام دادند و از پشت به دستهایم دستبند زده و چشمهایم را نیز بستند. ابتدا اسم مرا پرسیدند. گفتم: «من حمید جهانبین هستم.» گفتند: «فلان فلانشده، به تو میفهمانیم که حمیدجهانبین کیست؟»
*فهمیدم قضیه لو رفتهاست. لذا سیانوری را که در دهانم بود را گاززده و خوردم، و شهادتین را زیرلب خواندم. سیانور باید خیلی زود اثر کند، اما چهارپنج دقیقه گذشت و خبری نشد..
*هفت روز به صورت مداوم از من بازجویی میکردند… پس از آن نیز تا دوماه به صورتگاه وبیگاه از من بازجویی میکردند. بعد از دو ماه بازجویی من تمام شد، اما تا ۲۰ ماه در سلول انفرادی بودم…
*از تمام دوران بیست ماهه زندان انفرادی، یک سال در اوین و بقیه را در قزل قلعه بودم. زندان اوین شرایط سختتری داشت. در اوین نه ملاقاتی داشتیم و نه اجازه هواخوری منظم میدادند. گاهی اوقات تا دو ماه به هواخوری نمیرفتیم….
در زندان اوین کتاب، روزنامه و رادیو مطلقا نداشتیم. بعد از ۴ ماه به اصرار زیاد به من یک قرآن دادند. روزهای اول زندان برای آدم خیلی سخت است. من هم در اوین حدود ده ما تنها بودم و به غیر از تنهایی مساله شکنجه نیز بود.
*بعد از اینکه قادر به راه رفتن شدم تصمیم گرفتم که در سلول برنامهریزی داشته باشم… حدود یک ماه و نیم پس از بازجویی مرا به سلول جدید منتقل کردند که پنجرهای کوچک داشت و در نتیجه سلول هوای بهتری داشت. من بر اساس یک برنامه ریزی دقیق روزانه حدود۲۲ کیلومتر پیادهروی میکردم. یعنی طول و عرض سلول را راه میرفتم. در سلول به صورت (L) راهپیمایی می کردم. در روز پنج هزاربار طول وعرض سلول را طی میکردم. این راهپیمایی حدود ۱۰ ساعت طول میکشید. من خیلی سریع راه میرفتم و برای اینکه سرم گیج نرود، در انتهای یک مسیر، در جهت عقربههای ساعت میچرخیدم و در انتهای دیگر برخلاف عقربههای ساعت دور میزدم… درضمن پابرهنه راهپیمایی میکردم، خاصیتش هم این بود که کف پا پینه میبست و اگر بعدا میخواستند شلاق بزنند، مقاومت کف پا بیشتر میشد. حدود سه ساعت نیز در روز ورزش میکردم… ۴ ماه بعد به من قرآن دادند. وقتی را نیز برای قرائت قرآن در نظر گرفتم. در کنار راهپیمایی، ورزش و قرآن ۳ ساعت در روز نیز به خواندن نماز اختصاص داده بودم. از جمله نمازهای قضا و یا نمازهایی که فکر میکردم شاید مورد قبول نباشد….
در حالی که مسولان قضایی جمهوری اسلامی جانباختگان بعد از انتخابات ۸۸ را تنها در یک نفر خلاصه می کنند، فشار بر خانواده های جانباختگان برای عدم حضور بر مزار فرزندانشان به مناسبت های مختلف فزونی گرفته است.
در آخرین مورد خانواده محمد مختاری، دانشجویی که ۲۵ بهمن ماه با شلیک گلوله کشته شد، از حضور بر مزار او همزمان با سالروز تولدش منع شدند و پدر او می گوید که از پلیس امنیت او را احضار کردند و خواسته بودند تعهد بدهد که او و خانواده اش به بهشت زهرا و سر خاک فرزندش نخواهند رفت.
این اولین بار نیست که خانواده ای از حضور بر مزار فرزندش بر اثر فشارهای امنیتی باز می ماند. پیش ازاین خانواده ندا آقا سلطان و برخی دیگر از خانواده ها نیز در مناسبت هایی چون سالگرد جان باختن یا سالروز تولد فرزندانشان از سوی پلیس امنیت تهران احضار شده بودند و از آنها خواسته شده بود از رفتن به بهشت زهرا خودداری کنند.
در آذرماه گذشته نیز خانواده های سهراب اعرابی، رامین رمضانی و مصطفی کریم بیگی، سه تن از شهیدان سبز بعد از انتخابات، همراه با چند تن از مادران عزادار در بهشت زهرا بازداشت و چند ساعتی تحت بازجویی قرار گرفته بودند. آنها بر مزار امیر ارشد تاجمیر، یکی از جانباختگان روز عاشورا حضور داشتند تا سالروز تولد او را گرامی بدارند که بازداشت شدند و پدر رامین رمضانی و دو تن از حامیان مادران عزادار ماهها در زندان اوین تحت بازجویی قرار گرفته و با وثیقه های سنگین ازاد شدند.
پدر رامین رمضانی و حامیان مادران عزادار که بازداشت شده بودند متهم به اقدام علیه امنیت ملی شدند و خانواده ها اعلام کردند که “رفتن به بهشت زهرا” اقدام علیه امنیت ملی است.
همه این مسائل در حالی است که قطعه هایی از بهشت زهرا که مزار جانباختگان بعد از انتخابات در آنها قرار دارد همیشه پر از ماموران نظامی و لباس شخصی است و در اکثر اوقات از حضور مردم بر مزار این جانباختگان جلوگیری می شود.
مصاحبه “روز” با اسماعیل مختاری، پدر محمد مختاری را در ذیل بخوانید که از حضور ماموران امنیتی بر مزار فرزندش سخن می گوید و اینکه او و خانواده اش اجازه نیافتند در مزار فرزندش بروند.
آقای مختاری در عین حال تاکید میکند که پرونده شکایت اش برای معرفی قاتل فرزندش را پی گیری خواهد کرد و هرگز کوتاه نخواهد آمد.
آقای مختاری، هقته گذشته گفته شد که از حضور شما در بهشت زهرا ممانعت به عمل آمده. ممکن است بفرمایید مساله چی بود؟
چهارشنبه بود که به ما از پلیس امنیت زنگ زدند و گفتند بیایید اینجا. رفتم و پرسیدند که آیا برنامه خاصی دارید؟ گفتم نه مثل هر هفته می رویم سر مزار محمد ضمن اینکه این هفته تولدش هم است و با خانواده و دوستان می رویم. گفتند این هفته نروید. پرسیدم چرا؟ گفتند جوسازی شده و نروید بهتر است. گفتم اشکالی ندارد نوزدهم که تولد است نمی رویم و جمعه میرویم. گفتند جمعه هم نروید. گفتم پنج شنبه می رویم. گفتند پنج شنبه هم نروید و بگذارید برای هفته های بعد. گفتم این که نمی شود تولد. تولد پسر من است. گفتند در سایت های خارجی و اینترنت جوسازی شده و پر شده که شما برنامه دارید و… لذا تعهد بدهید که نمی روید.
یعنی رسما از شما خواستند تعهد دهید که بر سر مزار فرزندتان و بهشت زهرا نمی روید؟
بله گفتند تعهد بدهید که نمی روید. من هم گفتم من نروم و بچه های من نروند بقیه مردم و دوستان محمد می روند. گفتند شما نروید بقیه را ما میدانیم چه بکنیم و میخواهیم سخت گیری کنیم و… گفتم که باید بروم منزل و با خانواده مشورت کنم.
شما تعهد دادید که بهشت زهرا نروید؟
نه من به هیچ عنوان تعهدی ندادم و قبول نکردم. گفتم که من درباره خودم و خانواده ام می توانم بگویم که می رویم یا نمی رویم اما برای دیگران نمی توانم تکلیف تعیین کنم. در اصل می گفتند تعهد بدهید که برای تولد فرزندتان سر خاک نروید. گفتم که تعهد نمیدهم و چرا باید تعهد بدهم؟ رفتن سر خاک بچه من حق من است برای نرفتن سر خاک او تعهد بدهم؟ یک جوری میخواستند ما اعلام کنیم که کسی سر خاک نرود اما خب من نپذیرفتم. تعهد هم ندادم اما سر مزار نرفتیم. بعد شنیدیم که هر کسی رفته اجازه نداده اند سمت مزار محمد برود و تعدادی را هم بازداشت کرده اند که چند تا از بچه های اشنا هم بازداشت شده اند.
پیش از این در واکنش به سخنان رئیس قوه قضائیه که جانباختگان بعد از انتخابات را در یک نفر خلاصه کرده بود به ما گفته بودید که “۱۹شهریور تولد محمد من است من اعلام کنم که سر خاک او تولد می گیریم کلی مامور می ریزند بهشت زهرا”.
بله و فکر میکنم همان گفته من باعث شد فکر کنند که برنامه خاصی داریم در حالیکه ما فقط میخواستیم روز تولد محمد در کنار او باشیم سر خاک او و با او باشیم که این را هم از ما گرفتند. همیشه ماموراها می آیند دفعات قبل به ما نمی گفتند نروید می آمدند و می ایستادند و نمیگذاشتند کسی بیاید اما این بار رسما به خودمان گفتند نروید.
شکایت تان به کجا رسید آقای مختاری؟ بالاخره چه پاسخی به شما دادند؟
هیچی. هر بار فقط می گویند داریم پی گیری میکنیم. ابتدا که همان شب اول بود آمدند و گفتند که از محمد عکس بدهید او را جزو شهدا اعلام کنیم و از مزایا بهره مند شوید. ما مخالفت کردیم و قبول نکردیم. البته فکر میکنم از قضیه فیس بوک محمد خبر نداشتند و بعد که فیس بوک محمد را دیده بودند و اینکه او چه تفکری داشت و جمله آخری که نوشته بود، کوتاه آمدند.
و بعد دیگر سراغ خانواده شما نیامدند؟ یادم است محمد را همراه با صانع ژاله ابتدا بسیجی معرفی کرده و لباس شخصی ها تشییع کردند و همان موقع شما هم در مصاحبه با “روز” در این زمینه توضیح دادید.
چند بار بعد از آن از بنیاد شهید تماس گرفتند که میخواهیم بیاییم و گفتم که درگیر بنایی هستیم و مساعد نیستیم گفتند شما بیا و من هم نرفتم. فکر میکنم میخواستند بحث دیه را وسط بکشند و… اما من نرفتم و نمی روم.
آقای مختاری حال میخواهید چه بکنید محمد کشته شده، قاتلش معرفی نمی شود و خانواده شما تحت فشار قرار می گیرید و حتی اجازه حضور برمزار فرزندتان را نیز به شما نمیدهند.
ناراحت هستیم. جای خالی محمد را می بینیم و واقعا اذیت می شویم مادر و برادران و خواهر محمد خیلی اذیت می شوند. ناراحت هستیم اما دستمان خالی است و کاری از دست ما بر نمی آید. هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. جز اینکه برویم و پی گیری کنیم هر بار جواب سربالا بدهند اما باز می رویم و پی گیری میکنیم باید جوابگو باشند خونی روی زمین ریخته شده و باید جواب بدهند. هر چقدر هم طول بکشد و تا هر زمان که لازم باشد می رویم و کوتاه نمی آییم. خانواده های دیگر هم پی گیر هستند. حتی خانواده هایی که سکوت کرده اند اینطور نیست که نخواهند حرف بزنند. انها را ساکت کرده اند اما آنها هم فریاد دارند دلشان میخواهد حرف بزند اما جو طوری است که نمی توانند.
با این اوصافی که می فرمایید چگونه پی گیری خواهید کرد؟ آیا پی گیری از طریق نهادهای بین المللی یا سازمان ملل مدنظرتان است؟
رسیدگی که میخواستند بکنند تا الان کرده بودند همین یک ماه پیش در کرمانشاه اتفاقی افتاد و چند روز نگذشته قاتل را پیدا کردند این نشان میدهد که در این زمینه قوی هستند حال چطور شده که در پیدا کردن و معرفی قاتلان بچه های ما قوی نیستند؟ این همه مدت بچه های ما کشته شده اند حتی یک قاتل هم معرفی نشده. مطمئنا اگر جواب ندهند ما به راههای دیگر هم خواهیم اندیشید فعلا از طریق خود داخل کشور پیگیری میکنیم اما اگر جواب نگیریم از سازمان ملل و نهادهای بین المللی هم پی گیری خواهیم کرد بالاخره باید مشخص شود خون بچه های ما چرا ریخته شد و قاتلان بچه های ما چه کسانی هستند. این خون ها نباید پایمال شود.
منبع: روزآنلاین / فرشته قاضی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر