
ندای سبز آزادی ـ کاوه مشرقی: تحریمهای غرب علیه ایران، تنها منجر به رکود تولید و صنعت و سقوط ارزش ریال در کشور نشده؛ جابهجای اقتصاد و جامعه ای که متاثر است از ناکارآمدی و بی کفایتی اقتدارگرایان حاکم، تحریم ها خود را متبلور کرده و می کند. یکی از این عرصه های پرخطر و مهم، کمبود دارو و مشکلات متعدد در بخش درمان است. صاحبان تمامیت خواه قدرت، بی توجه به آنچه بر جامعه، به ویژه بخش های محروم و ضعیف، و نیز بیماران ویژه می رود، همچنان به ماجراجویی های هسته ای و تاکید بر پیگیری پروژه های اتمی بسیار پرهزینه برای کشور، ادامه می دهند. بیماران، به خصوص آنهایی که در گروه بیماران خاص دسته بندی می شوند، باید مصائب ناشی از کمبود و گرانی داروها را همزمان تحمل کنند. وضع چنان ناگوار شده که صدای رسانه های همسو با حکومت هم بلند شده است.
بیماران در معرض خطرند
"پرس تیوی"، شبکه تلویزیونی زیرمجموعه حاکمیت، در گزارشی به بررسی اثر تحریمها بر کمبود دارو در کشور پرداخته و تاکید کرده که این وضع «زندگی تعداد زیادی از بیماران را در معرض خطر قرار داده است.»
این تلویزیون حکومتی به نقل از مقامهای وزارت بهداشت ایران گزارش داده که تحریمها، تهیه داروهای مورد نیاز برخی از بیماران را «غیرممکن» کرده است.
بسیاری از بیماران مبتلا به دیابت، مشکلات کلیوی، هموفیلی، ام اس، تالاسمی و سرطان خون تحت تاثیر این تحریمها قرار دارند.
گفته می شود واردات بیش از ۵۰ نوع دارو از زمان اجرای تحریمها به میزان چشمگیری کاهش یافته است.
یک بیمار به پرس تیوی گفته: «تقریبا ۲ ماه قبل تحت عمل پیوند کبد قرار گرفتم و به ۴ داروی ضروری نیاز داشتم که کمیاب بودند و در حال حاضر هم به عفونت ویروسی مبتلا شدهام.»
انسداد تمامی مسیرهای مالی بر ضد ایران منجر به کمبود محسوس برخی از داروها و تجهیزات پزشکی شده و زندگی بیماران خاص را با خطرات جدی مواجه کرده است.
به عنوان یک نمونه ی تلخ، چندی پیش، نایب رئیس انجمن تالاسمی ایران از چندین مورد فوت ناشی از نبود دارو خبر داد. وی در انتقاد به وضع موجود اعلام کرد: «بیماران تالاسمی چون خون میزنند آهن بدنشان بالا میرود، بنابراین باید دسفرال یا دسفوناک مصرف کنند تا آهن خون آنها پایین بیاد. متاسفانه با نبود دارو در چند ماه اخیر فرتینای بدن این بیماران به 15هزار رسیده که خطر مرگ را به همراه دارد و کسانی را هم داشتیم که بر اثر این مسئله فوت کردهاند.»
هوشنگ صابری، جراح مغز و اعصاب نیز به "پرس تی وی" گفته: «ما به علت کمبود عرضه داروها و تجهیزات بسیار ضروری در قبال بیمارانمان مشکلات زیادی داریم و به همین دلیل با افزایش میزان مرگ و میر مواجهیم.»
قابل تامل این که این شبکه تلویزیونی همسو با حکومت، که البته پوشش خارجی سیاست های جمهوری اسلامی را تعقیب می کند، از نقش تمامیت خواهی حاکمان و ماجراجویی هسته ای آنان چیزی نگفته است.
کمبود ارز برای داروهای خاص
تحریم های بین المللی علیه بانک مرکزی و برخی دیگر از بانک های جمهوری اسلامی، و بروز مشکلات غیرقابل انکار در عرصه ی جابجایی ارز، که حتی احمدی نژاد هم بدان معترف است، عوارض خاص خود را در حوزه ی دارو درمان داشته است. مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت در اعترافی تاسف بار، اعلام کرده که «به هیچ وجه نتوانستیم به میزان ارزی که باید در 6 ماه اول سال در اختیار شرکتها قرار میگرفت تا بتوانند مواد اولیه و داروها را تامین کنند، دست یابیم.»
مدیرعامل شرکت تجهیزات پزشکی هلالاحمر نیز با بیان اینکه «چهار ماه است نتوانستهایم حتی یک ریال ارز مرجع تهیه کنیم»، گفته: «تاخیر در تامین ارز تولید دارو را با مشکل مواجه میکند. »
به گزارش ایسنا، محمد خادم علیزاده تصریح کرده: «مشکلات متعددی در تهیه مواد اولیه و ارز مورد نیاز داریم.»
وی همچنین گفته: «تاخیر در تامین ارز، برنامه های تولید را با مشکل مواجه میکند.» قابل تامل آن که وی همزمان از «اخذ دستمزدهای بالا، مالیات، عوارض و مطالبات گمرکی» انتقاد کرده و گفته که تحمیل آنها، هلال احمر را «اذیت میکند.»
دبیرکل جمعیت هلالاحمر ایران نیز با تاکید بر این نکته که «اکنون با جنگ اقتصادی روبرو هستیم»، افزوده که «لازم است به نیازهای ارزی دارو و مواداولیه توجه ویژهای شود. اکنون در تنگنای جدی قرار داریم. »
رستمی افزوده: «تحریمها در حال نشان دادن اثر خود بر داروهای تک نسخهای و کمیاب است.»
ارز برای دارو نیست، برای چوب بستنی، هست!
به گزارش خبرآنلاین، در حالیکه شرکتهای دارویی نسبت به عوارض تحریم ها و نبود ارز برای واردات داروها به ویژه داروی بیماریهای خاص شاکی هستند، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس از اختصاص ارز برای واردات چوب بستنی و لوازم آرایشی در مقایسه با ارز تخصیص یافته به داروهای وارداتی گفته است.
به گزارش خبرآنلاین، شهریاری می گوید: «سال گذشته برای واردات چوب بستنی از کشور آلمان، 80 میلیون دلار ارز اختصاص یافته است. همچنین 70 میلیون دلار اسباب بازی وارد کرده ایم و حدود 50 میلیون دلار لوازم آرایشی در 6 ماهه اول امسال وارد کشور شده است.»
وی با تاکید بر تامین ارز مورد نیاز داروهای سرطانی، گفته: «متاسفانه در این بخش مشکل جدی داریم و با وجود نامه ای که حدود 5 ماه قبل به رئیس جمهور نوشتیم و هشدار دادیم که ممکن است مشکلات جدی برای مردم به وجود بیاید، اما معلوم نیست چرا بانک مرکزی توجهی به این مشکلات ندارد.»
وزیر بهداشت نیز با اشاره به اینکه در شش ماهه نخست سال جاری هیچگونه تخصیص ارزی از طرف بانک مرکزی صورت نگرفته، گفته: »ما تا کنون از ذخیره دارویی در کشور استفاده کردیم که اگر این ذخایر نبود وضعیت کشور به حالت وخیم در میآمد و باید اکنون تخصیص ارزها صورت پذیرد تا جبران ذخایر دارویی کشور صورت پذیرد.»
هجوم داروهای هندی و چینی و احتکار دارو
مشکل در تامین ارز، و محدودیت برای واردات داروهای با کیفیت، در روزهایی که نرخ برابری ریال با ارزهای خارجی، سقوط معنی داری داشته، منجر به افزایش واردات داروهای بی کیفیت یا بدکیفیت هندی و چینی یا مواد اولیه ی کارخانه های داروسازی از این دو کشور شده است.
به گزارش "فارس"، افشین امینی، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی شیراز خبر داده که «قسمت عمده مواد اولیه دارویی کشور از چین و هند تامین می شود.»
افزایش شدید قیمت برخی از داروها و نایاب شدن آنها سبب شده تا بسیاری از بیماران دیابتی یا سرطانی از ترس نایاب شدن با مراجعه به داروخانهها درخواست تعداد زیادی دارو کنند. "خبرآنلاین" گزارش داده که این مشکل باعث شده تا داروخانه 13 آبان مهمترین داروخانه فروش داروهای خاص در کشور، سیستم سهمیهبندی دارو را برای فروش در پیش گیرد. همچنین شنیده میشود که برخی از اقلام دارویی که در کشور نایاب شدهاند از طریق قاچاق وارد کشور میشوند.
افزایش 200 - 300 درصدی مواد دندانپزشکی
گرانی و کمبود متاثر از تحریم و ناکارآمدی و بیکفایتی حاکمان، تنها شامل داروهای بیماری های خاص نشده، بلکه اغلب حوزه های درمان را از خود متاثر کرده؛ بخش دندان پزشکی یکی از این عرصه هاست. یکی از اعضای انجمن دندان پزشکی ایران از افزایش 200 تا 300 درصدی مواد و تجهیزات دندان پزشکی خبر داده و گفته: «متاسفانه شرکتهای وارد کننده داخلی پولشان را به دلار می خواهد درحالی که درآمد دندان پزشکان به ریال است.»
دکتر امیر عزمی به "خبرگزاری مهر" همچنین افزوده که دولت متولی واردات مواد دندانی و تجهیزات دندان پزشکی است، اما «واردات این مواد و تجهیزات در اولویت دوم تا ششم است، از همین رو برای گرفتن ارز مرجع با مشکلاتی مواجه هستیم.»
وی با اشاره به این نکته که «برای انتقال ارز می بایست بانک های ایرانی با شرکت هایی که نیاز ما را تامین می کنند، امکان ارتباط داشته باشند» افزوده که «متاسفانه بانک های ایران با بانک های کشورهای کره، چین و روسیه همکاری دارند، درحالی که اکثر واردات ما از اروپا و آمریکاست.»
چنین وضعی باعث شده شرکت های واردکننده مواد و تجهیزات دندان پزشکی از طریق صرافی ها وارد عمل شوند، امری که منجر به افزایش هزینه ها می شود. عضو انجمن دندان پزشکی ایران با بیان این ملاحظه، همچنین توضیح داده که «یکی از پیامدهای افزایش نرخ ارز کاهش آمار مراجعان به مطب دندان پزشکان است»؛ «متاسفانه مردم به خاطر مشکلات اقتصادی، خدمات دندان پزشکی را از سبد خرید سلامت خانوار حذف کرده اند.»
واکنش حاکمان: آخ نگویید!
در برابر وضع ناگواری که گریبان جامعه را گرفته، اقتدارگرایان حاکم اما همچنان به راه خود می روند؛ رهبر جمهوری اسلامی حتی داوری و هشدار رییس کل بانک مرکزی را در مورد وقوع «شعب ابی طالب» به شدت رد و نقد می کند؛ همه چیز از نظر آیت الله خامنه ای خوب است، و تنها باید با مقاومت در برابر «دشمن»، «نقشه»هایش را با شکست همراه ساخت.
در همین راستا، صدیقی، یکی از امام جمعه های موقت و منصوب رهبری در تهران به برخی «نق زدنها دربارهی گرانیها» اشاره کرده و گفته: «مومنان با این فراز و نشیبها خط را گم نمیکنند. »
سیداحمد خاتمی، دیگر امام جمعه موقت تهران و عضو مجلس خبرگان رهبری هم در واکنش به گرانی های اخیر به مخاطبان خود گفته: «دنیای استکبار اگر شما آخ بگویید خواهد گفت به اهداف خود رسیده از این رو شما آرزوی یک آخ را بر دل دشمن بگذارید و صبوری کنید.»
"تهران امروز" هم چند روز پیش به نقل از منصور ارضی از مداحان معروف همسو با رهبر جمهوری اسلامی، خبر داد که وی در یکی از برنامه هایش به مردم توصیه كرده به خاطر شهدا و امام و رهبری گرانیها را تحمل كنند.
ندای سبز آزادی:در حمله نیروهای امنیتی به "سرای اهل قلم" تعدادی از شرکت کنندگان در مراسمی که بنا بود به مناسبت 13 آبان و همچنین بزرگداشت مادر آرش صادقی برگزار شود دستگیر شده اند.
براساس گزارشهای رسیده به ندای سبز آزادی امروز بنا بود که در "سرای اهل قلم"نشستی با سخنرانی ابراهیم اصغر زاده برگزار شود.
دراین نشست همچنین بنا بود که یادمانی به مناسبت درگذشت مادر آرش صادقی،دانشجوی زندانی برگزار شود.
قاسم شعله سعدی، مهدیه گلرو، جمال عاملی، دکتر حمیدرضا سلیمانی، محمد پارسی، محمد فرید پژمان ظفرمند، فاطمه محمودی، سعید ذبیحی، نوید ذبیحی، بهروز شادلو، فاطمه محمودی، محمد باقر مرادی، امیر برهانی و مهدی برهمن پور از جمله بازداشت شدگان هستند.
پیش از این نیز نیروهای امنیتی با یورش به "سرای اهل قلم"از برگزاری مراسمی که بنا بود به مناسبت روز قلم برگزار شود اخلال کرده بودند.
فخرالسادات محتشمی پور در دومین نامه خود خطاب به زهرا حداد عادل ،همسر مجتبی خامنه ای، از وی خواسته است تا با ایفای نقش شهروندی آگاه و متعهد و مسئول نشان دهد که زر و زور و تزویر او را از کمال انسانی دور نکرده است.
به گزارش نوروز، همسر سید مصطفی تاجزاده در این نامه با روایت قسمتی از ظلم و ستمی که بر زندانیان سیاسی و خانواده های آنان می رود به طرح سوالاتی از شاگرد سابق خود پرداخته است .
محتشمی پور در قسمتی از نامه خود از همسر مجتبی خامنه ای پرسیده است: "هیچ می دانی اعتصاب غذای یک مادر که دست برقضا حقوق خوانده و وکالت آموخته تا مانع بی قانونی در کشورش شود و اتفاقا مدافع حقوق بشر و مدافع حقوق کودکان است، صرفا برای مرتفع شدن فشارهای وافر بر خانواده اش، چه سختی و تعبی بر او و فرزندان خردسال و همسر وفادار و مادر دردمندش وارد می آورد؟! می دانی انتقال یک مادر به زندان زنجان در کنار زندانیان عادی که کم خطرترینشان قاتل ها هستند و فجایعی که در آن می گذرد در روزگار ما به افسانه می ماند، چه آبرویی از نظام قضائی ما و زمامداران مدعی مسلمانی ما و ایران میراث دار تمدن و فرهنگی زرین در عالم می برد؟! آیا می توانی طعم رنجی که فرزندان خردسال این مادر و همسر و همه اعضای خانواده او می کشند تصور کنی؟ "
متن کامل این نامه که در اختیار نوروز قرار گرفته است در پی می آبد.
سلام زهراجان!
دومین نامه ام را به تو در حالی می نویسم که نمی دانم چگونه از محتوای نامه پیشین آگاه شده ای با این همه از آن جا که در همان دوران کوتاه معلمی تو را مانند دیگر دانش آموزان مدرسه فرهنگ دختری باهوش، متین و صادق یافتم که با فطرتی پاک در جستجوی حقیقت و ایمان است، فکر می کنم سخن گفتن با تو در این شرایط سخت که به قول مولایمان علی (ع) شرک مانند مور سیاهی بر روی تخته سنگ سیاهی در دل سیاه شب غیرقابل تشخیص است، خالی از فایده نباشد.
دخترم لابد اطلاع داری که واکنش های افراطیون خشونت طلب بعد از ارسال اولین نامه من به تو چه بود و چه آشفته و سراسیمه از این که همسر یک زندانی سیاسی بی اذن و اجازت به حریم خانواده یک آقازاده وارد شده است، رطب و یابس را به هم بافتند تا معنای معلمی را تحریف کنند.
در حالی که همان مولود کعبه که در آستانه عید ولایتش هستیم و همیشه مدعی پیروی اش بوده ایم، فرموده است که «من علّمنی حرفاً فقد سیرنی عبداً» و این یعنی ارج گذاری به مقام معلم حتی اگر حرفی و کلمه ای به ما آموخته باشد. حال آن که من همیشه خود را شاگرد و آموزنده دانسته ام در برابر معلم ها و دانش آموزان سراسر عمرم.
به فاصله چند ساعت از انتشار نوشتار من، «یکی از معلم های تاریخ سابق مدرسه فرهنگ»، برای دانش آموز سابقش که دست بر قضا اکنون همسر آقازاده ای است که پرونده همسرش و خانواده وی به دست اوست، نامه ای با امضای موهوم محبوبه . م همکار سابق مدرسه فرهنگ در سایت های دولتی و امنیتی وابسته به دولت و سپاه منتشر شد که این محبوبه. م علی الظاهر باید رئیس وقت دانشگاه الزهرا می بود که پس از مدیریت ارجمند بانوی هنرمند و فرزانه دکتر زهرا رهنورد که اولین اثرش در مورد حجاب زن مسلمان در روزهای اول انقلاب دست به دست می گشت و انتخاب راه و مرام و حتی نامش برای همه رهنوردان طریقت عدالت و آزادی طلبی سرمشق بود و هنوز هم هست، برکرسی سرپرستی و سپس ریاست این دانشگاه تکیه زده بود.
عزم آن داشتم که با توجه به فحاشی ها و گزاف گویی هایی که به نام وی خطاب به من صورت گرفته بود، دلیل عدم انشای نام کامل را از ایشان جویا شوم و بپرسم که این یادداشت با قلم آشنای مزدوران خدمتگزار به منافقین که اصرار بر زنده کردن نام و مرام آن ها را دارند و لفظ بدنام «میلیشیا» را بارها برای کسی که خود و خانواده و همسرش مذموم این گروهک مرده در نزد افکار عمومی ایران بوده و هستند، به کار می برند آیا با اجازه او به نام و امضای او نوشته شده یا خیر. اما نامرادی های حاصل از گردش دوران و فروافتادن ایشان از کرسی و مقامش موجب شد که از باب «مرّوا کراماً» براین گزاف گویی نیز اغماض کنم.
دخترم!
از آن جا که معلمی شغل انبیاست و من بهترین سال های عمرم را در بهترین شغل های عالم سپری کرده ام و از آن جا که مادر، اولین معلم بشر است که از دوران جنینی مراحل تربیت فرزند را آغاز می کند و هیچ مادری و هیچ معلمی آزرده شدن فرزند و شاگردش را خوش نمی دارد برای من نیز بیان برخی دردواره های این دوران تار برای تو که مانند دیگر دانش آموزانم درسه دوره دبستان و راهنمایی و دبیرستان، مادرانه دوستت داشته و دارم، سخت است. اما همان تاریخ خوانی ها و تاریخ دانی اندک مرا برآن می دارد که با توجه به اهمیت و ضرورت ثبت و ضبط حقایق و واقعیت های تاریخی، نکاتی را بیان دارم.
زهرای عزیز!
بعید می دانم که با توجه به رشته دانشگاهی و موقعیت فعلی ات از آن چه در جامعه پیرامونی ات می گذرد بی خبر باشی و واقعیت ها یا به تو نرسد یا قلب شده و واژگون برسد. اما از باب تذکر دوست دارم یادآور شوم که اقدامات غیرقانونی و برخوردهای غیرانسانی، غیراخلاقی و غیرشرعی با بهترین فرزندان اسلام و انقلاب که امروز به عنوان زندانی سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی که بنایش بر قسط بود و اینک معنای حقیقی ستم را لااقل در دادگاه های نمایشی و طی حکم های فرمایشی و در جریان اجرای آن ها به تصویر کشیده است، حقانیت نظام اسلامی مان را نزد جهانیان بلکه مردم شریف و نجیب خودمان زیر سؤال برده است.
شاید سخن گفتن از حکم های حدود ده سال برای زنان و مردان دانشجو و احکام حدود پنج و شش و هشت سال برای روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و حکم های بالای ده سال برای حقوق دانان و فعالان حقوق بشر اعم از مردان و زنان، دردآور باشد اما وقتی برخوردها با زندانیان سیاسی، در حال گذراندن دوران حبسشان، را مشاهده می کنیم فی الفور این سؤال برایمان پیش می آید که به واقع ما در کشوری اسلامی زندگی می کنیم و حاکمان ما و مسئولان این نظام دین و آئین مسلمانی دارند؟! مگر می شود مسلمان بود و احکام اسلام را به راحتی زیرپا نهاد؟ چگونه می شود یک انسان را گیریم غیرمسلمان، بدین سان تحت فشار روحی و روانی قرار داد؟
دوران پرونده سازی های کینه توزانه، بازجویی های سخت، شکنجه های سپید، برگزاری دادگاه های نمایشی بعضا با حضور بازجوها و مأموران امنیتی و صدور احکام سنگین به تشخیص و فرمان حضرات بازجوها که سپری می شود باز هم نقش بازجوهای سپاه و اطلاعات تمام نشده و ایشان مداخلات خود را در جریان زندگی روزمره زندانی سیاسی و خانواده او به جدّ دنبال می کنند. تلاش برای شکستن زندانی به ای نحو کان و گرفتن اعتراف به جرایم مرتکب نشده که دادگاه های تفتیش عقاید قرون وسطی را به یاد می آورد، از مهم ترین نقش های بازجوهاست که این روند متأسفانه اختصاص به دوران به اصطلاح تحقیقات اولیه(بازجویی) ندارد و برای دادن هرگونه حقی که از نظر آقایان امتیاز محسوب می شود، این مسئله درنظر گرفته می شود و عجیب تر این که در هر اعتراض از جانب زندانیان سیاسی در داخل زندان، پای بازجو باز می شود و مداخله می کند و خط و نشان می کشد. چنان که گویی مرگ و حیات زندانی معترض و منتقد به دست اوست!
دخترم!
اینک دوست دارم به عنوان یک زن، یک همسرو یک مادر، وضعیت نسرین ستوده ها، بهاره هدایت ها، مهسا امرآبادی ها و ژیلا بنی یعقوب ها را به یادت بیاورم که دور از مادر و پدر و همسر و فرزند در عسرت و تنگنا با حداقل حقوق یک زندانی به سر می برند. عزیزم، هیچ می دانی اعتصاب غذای یک مادر که دست برقضا حقوق خوانده و وکالت آموخته تا مانع بی قانونی در کشورش شود و اتفاقا مدافع حقوق بشر و مدافع حقوق کودکان است، صرفا برای مرتفع شدن فشارهای وافر بر خانواده اش، چه سختی و تعبی بر او و فرزندان خردسال و همسر وفادار و مادر دردمندش وارد می آورد؟! می دانی انتقال یک مادر به زندان زنجان در کنار زندانیان عادی که کم خطرترینشان قاتل ها هستند و فجایعی که در آن می گذرد در روزگار ما به افسانه می ماند، چه آبرویی از نظام قضائی ما و زمامداران مدعی مسلمانی ما و ایران میراث دار تمدن و فرهنگی زرین در عالم می برد؟! آیا می توانی طعم رنجی که فرزندان خردسال این مادر و همسر و همه اعضای خانواده او می کشند تصور کنی؟! می دانی قطع تماس های تلفنی روزانه زندانی با خانواده اش و یک هفته بی خبری تا رسیدن وقت ملاقات کابینی یعنی چه؟ می دانی ملاقات یک مادر با فرزندانش از پشت شیشه های دوجداره و شنیدن صدایشان از میان خش خش گوشی های تلفن کابین یعنی چه؟ درد فراموش کردن گرما و آرامش آغوش مادر برای اطفال و نوجوانان را که خوب درک می کنی؟ جنس درد دوری و هجران همسران جوان و ممانعت سفاکانه از ملاقات های معمول با یک دیگرشان را چه؟ آیا این دردها را می شناسی؟ و زجر مادران را که هم از یک سو باید دوری فرزند مظلوم و محروم از حقوقش را تاب آورد و هم از سوی دیگر ناله ها و تمناهای کودکان خردسال او را این سوی میله ها تحمل کند و موظف به تسکین دردهایی باشد که پیش از این مسبوق به سابقه نبوده است. در حالی که خود نیز در معرض آسیب های گونه گون از محرومیت های اجتماعی و اقتصادی در جای جای زندگی شان باشند.
متأسفانه اخراج و ممنوعیت از کار و شغل های دولتی و حتی مزاحمت برای اشتغال در مشاغل غیردولتی زندانیان سیاسی وخانواده هایشان( بعضاً نه فقط بستگان درجه یک) ممنوعیت خروج از کشور، ممنوعیت از انجام معامله، ممنوعیت از تحصیل، ممنوعیت از ارتباطات اجتماعی و ممنوعیت فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و شرم آورتر از همه این ها تلاش برای برهم زدن روابط خانوادگی و ایجاد نِقاش و تفرقه و رخنه و فتنه در خانواده ها شمه ای از عطایا و مزایای نظام جمهوری اسلامی برای منتقدین قانون گرای خویش است!
من دوست دارم به عنوان عضوی کوچک از خانواده بزرگ زندانیان سیاسی، تو را به خانه این خانواده های عزیز ببرم تا از نزدیک با دردهای ناشی از ستم های مستمر و مکرر اعمال شده برپیران و کودکان و برنایان آنها آشنا شوی. باید سابقه و عملکرد خالصانه عزیزانشان و زندگی تؤام با رنج امروزشان آنان را ببینی. مردان و زنان آزادۀ دربند ما سرفراز و افتخارآفرین دوران حبس تحمیلی خود را می گذرانند تا برادران بازجو به مافوق شان گزارش دهند که همه چیز آرام است و دیگر احدی را جرأت و توان انتقاد قانونی نیست و پاداش بگیرند اما آن ها شور و غلیان درونی فرزندان ما را نمی بینند و معنای آرامش قبل از طوفان را نمی فهمند و حالی شان نیست که اگر نبود این تعلق جدایی ناپذیر از روح ما به نظامی که از خود و برای خود می دانیم و به اصلاحش می اندیشیم، این طوفان تاکنون کار خود را کرده بود!
زهراجان!
دوست دارم برای نمونه ای از پرسش های سهل و ساده اما بی جواب خانواده های زندانیان سیاسی، سؤالات فرزندانم را که لابد هنوز به دنبال آن سفر چند روزه به جنوب و مناطق جنگی که یکی از آن ها کودک و دیگری نوجوان بود، به یادشان می آوری، برایت بازخوانی کنم و پیش از آن می خواهم یادآور شوم که پدر فرزندان من یکی از منتقدین قانون گرایی است که صرفا به دلیل بیان نقطه نظراتش که البته انتقادی و اصلاح گرایانه است، مورد خشم و کین قرار گرفته است. پدری که به دلیل مسئولیت های دولتی در حوزه های فرهنگی و سیاسی نتوانسته است مانند دیگر پدران برای فرزندانش وقت بگذارد و تنها از این بابت خود را سرزنش می کند که نقش های اجتماعی، او را گاه از انجام وظایف همسری و پدری بازداشته است هرچند که اینک بچه ها با درک معذورات پدر، از این همه فروتنی او برای تعذیر شرمنده هستند. پدر فرزندان من مردی است که به هنگام انقلاب تحصیلات و فعالیت های روشنگرانه مبارزاتی اش را در فرنگ نیمه کاره گذاشت و سراسیمه خود را به وطن رساند تا از خدمتگزاری به مردمش حتی روزی بازنماند. مردی که زندگیش را وقف انقلاب و مردم کرد تا شاهد بالندگی کشورش در مسیر اسلام راستین، نه اسلام طالبانی و خوارجی، باشد. مردی که عضو شورای هماهنگی تبلیغات بود و در اولین لیست انتخاباتی بعد از انقلاب، امضایش به عنوان نماینده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در کنار امضای پدر همسر شما به عنوان نماینده حزب جمهوری اسلامی قرار داشت. مردی که وقتی برای تشکیل خانواده در سن بیست و چهارسالگی به خواستگاری دختر یک زندانی سیاسی رژیم سابق رفت، عضو ستاد نمازجمعه ای بود که با تأیید امام جمعه وقت، این وصلت سرگرفت و معلم تاریخ سابق تو افتخار همسری وی را یافت. مردی که وقتی پدر عروسش از او پرسید از مال دنیا چه داری گفت: یک موتوسیکلت، یک تسبح شاه مقصود و یک دست کت و شلوار بدون هیچ سرمایه و حتی حقوق ماهیانه اما اگر تشکیل خانواده دهم باید به فکر گرفتن حقوق از جایی که کار می کنم، باشم! مردی که وقتی پای حق الناس و حقوق ملت، از هر قوم و مذهب و کیش و آئین و طبقه ای، در کار بود، مصلحت اندیشی و مسامحه و بی تفاوتی را پشت سر می گذاشت و آزادوار با تمام وجود به میدان کارزار می آمد و می آید.
از این مرد که اینک در آستانه دو سال روزه داری اعتراضی اش نسبت به رفتارهای غیرقانونی هم چنان مردانه و استوار ایستاده است، سخن بسیار باید گفت! بماند برای وقتش اما وقت طرح کردن سؤالات فرزندانش همین حالاست:
پدرمان به چه جرمی در زندان است؟ چرا از حقوق اولیه اش محروم است؟ در قرنطینه و انفرادی و دور از سایر زندانیان سیاسی، ممنوع التماس و به نوعی ممنوع الملاقات؟؟؟!!! چرا روند درمانی اش کند و مشمول بی توجهی های مکرر است؟ چرا دو سال روزه داری اعتراضی اش نسبت به اقدامات منحصر به فرد غیرقانونی که سلامت او را به مخاطره انداخته مورد توجه مردان قانون و قضا قرار نمی گیرد؟ چرا مرخصی ندارد و این همه کینه از او برای چیست؟ چرا به شکایت هایش رسیدگی نمی کنند در حالی که بارها اعلام کرده اند در این نظام کسی مصونیت قضائی ندارد؟! حالا گیریم پدرمان به زعم آقایان مجرم شناخته شده است، با مادرمان چکار دارند، این همه آزار و اذیت برای چیست؟ بازداشت های چند ساعته و چهل و پنج روزه و بازجویی و انفرادی و صدور حکم و محدودیت های اعمال شده گاه به گاه برای ملاقاتش با پدر و برخوردهای غیراخلاقی با او برای چیست؟! حالا گیریم پدر و مادرمان هردو به دلیل پای بندی به آرمان ها و اعتقاداتشان مجرم، ما چرا باید دچار محرومیت هایی چون ممنوعیت از ملاقات و شنیدن صدای گرم پدر و محرومیت از آغوش گرم او و ممنوع الخروجی و مشقّات و تبعات آن باشیم؟!
سؤال فرزندان من این است که آن چه با ما می شود در کجای قانون آمده است و یا کدام مقام فراقانونی فرمانش را صادر کرده است و چه کسی یا کسانی باید پاسخ گوی نامردمی ها به پدرمان و به مخاطره انداختن سلامت او باشند؟!. شما که مخاطب این سؤالات ساده را می شناسید، شاید بتوانید جواب هایش را برای ما و برای همه کسانی که پرسش های مشابه دارند، بگیرید.
دخترم!
فرزندان من از پدر شنیده اند که پرونده او و مادرشان دست آقازاده ای است که دست برقضا همسر یکی از دانش آموزان سابق مادرشان است. و اتفاقا این دختر خوب و مؤمن و نجیب هم سفر روزهای دوری است که برایشان خاطره انگیز شده است. دختران من از دختر راه یافته به مجلس ششم با دست کاری آراء شهروندان تهرانی (به گفته پدرشان که منتظر است این ادعای خویش را در دادگاه صالح اثبات کند) و همسر آقازاده ای که پرونده تاجزاده و همسرش به دست اوست، پرسش می کنند که آن چه با ما می شود در کجای قانون آمده است و یا کدام مقام فراقانونی فرمانش را صادر کرده است. آن ها می پرسند آیا همه آن چه با ما می شود، از نظر خانواده شما شرعاً توجیه شده است و هیچ حق الناسی از جانب ما به گردن مردان خانواده شما نیست؟! آنان پرسش می کنند که این روزها آیا حال همه شما خوب است؟ از زندگی تان راضی هستید؟ نگاهتان به آینده تان روشن است؟ و بدون هیچ گونه بیمی از آه دل مظلوم روزگار می گذرانید؟!
زهرا خانم حدادعادل عزیز!
دختر بزرگ من که با صدور حکم ممنوع الخروجی خود و همسرش عملا از دیدار پدر و همه ما تا زمانی که ظالمان اراده کنند محروم است، از هم سفر دیروز خود می پرسد: حالِ پدر شما خوب است؟ آیا هنوز توصیه اش به دانشجویان و پژوهشگران، همان طور که به مادرش در سال 1370 در جریان تحقیق «نقش مدارس خارجی در ایران» به سفارش مرکز تحقیقات صدا و سیما توصیه کرده بود، رعایت بی طرفی و دوری از تعصب در انجام تحقیقات است یا این که دیگر هدف مقدسش هرگونه وسیله ای را توجیه می کند؟! دختر بزرگ من که چند سالی است به همراه همسرش مانند خواهر بزرگ شما برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفته و البته تا قبل از ممنوع الخروج شدن برای ورود و خروجش از پاویون دولتی استفاده نکرده می پرسد که آیا خانواده شما خواب هایشان کاملا آرام است و هیچ دغدغه ای برای فردای خود و فرزندانشان ندارند؟!
پدرش برای ما پیغام می فرستد که سعی کنید در همه رفتارهایتان به عنوان خانواده زندانی سیاسی رعایت قانون و اخلاق را بکنید و قدر شناس مردم فهیم و نجیبمان باشید و در عین حال صبوری کنید. این توصیه پدرانه، فرزندان مرا از طرح بسیاری پرسش های دیگرشان بازمی دارد. اما بی شک شما خود می توانید با مراجعه به فطرت پاکتان که انسان را تا مرز پیامبرگونه شدن چون آسیه، اسوه زنان گرفتار در چنبره ستم و زن ممدوح کتاب وحی، می رساند، همه سؤالات مقدر این روزگار تلخ تر از تلخ را از خود و از آقازاده ای که توفیق همسری شما را دارد و از پدر همسر این آقازاده بپرسید.
زهراجان!
من دومین نامه ام را برایت با نام خدا آغاز کردم و با نام خدا به پایان می برم تذکاری را که با توجه به نقش های چندگانه همسری، مادری، معلمی و فرزندی انجام شد. امید که نقش شهروندی آگاه و متعهد و مسئول به نقش های چندگانه پیش گفته افزوده شود و پیش از آن که من با رگبار ناسزاهای حامیان و پشتیبانان منافقین پشت نقاب طرفداران ولایت مطلقه فقیه مواجه شوم اثرات نقش آفرینی انسانی پاک فطرت و متخلق به اخلاق را مشاهده کنم که زر و زور و تزویر او را از کمال انسانی دور نکرده و اراده الهی در پیراستن گوهر وجود او از پیرایه های متأثر از تبلیغات مسموم و خلاف واقع تعلق گرفته است.
والعاقبة للمتقین
09/8/1391
فخرالسادات محتشمی پور
همسر آزاده دربند سید مصطفی تاجزاده
"فصل کرگدن"، آخرین ساخته بهمن قبادی، کارگردان کرد ایرانی، با بازی بهروز وثوقی، مونیکا بلوچی، گیلماز اردوغان، برن ساعت و آرش لباف بیست و ششم اکتبر در سراسر سینماهای ترکیه به نمایش درآمد و تا به حال از سوی مطبوعات و منتقدان ترکیه با استقبال مواجه شده است.

به گزارش "ندای سبز آزادی"، این فیلم که جایزه ی بهترین فیلمبرداری را از جشنواره سن سباستین اسپانیا برای تورج اصلانی فیلمبردار به ارمغان آورده بود، در دیگر جشنواره های مطرح دنیا از جمله جشنواره شیکاگو و جشنواره سینمای جدید در کانادا نیز حضور دارد و به نمایش در می آید.
همچنین اوایل ماه نوامبر، بازیگران و کارگردان "فصل کرگدن" در استانبول بر فرش قرمز خواهند رفت.
فصل کرگدن که محصول مشترک ترکیه و کردستان عراق محسوب می شود، و مارتین اسکورسیزی آن را به مخاطبان تقدیم می کند، پس از ترکیه، در سینماهای سراسر دنیا نیز به نمایش در خواهد آمد.

بهمن قبادی اکنون در عراق مشغول پیش تولید و آماده سازی فیلم بعدی خود است که هنوز اطلاعات دقیقی از آن ارائه نشده است.
این کارگردان مطرح سینمای ایران که جایزه های بزرگی با ساخته های پیشین خود کسب کرده، به دلیل مشکلاتی که داخل ایران برایش وجود دارد، کار خود را خارج از ایران ادامه می دهد.
جفري شافر
جفري شافر بیست و پنج سال است که مقاله و کتاب می نویسد. مقالات او در کریستین ساینس مانیتور، نیویورکر، بارک، وال استریت جورنال چاپ مي شوند.
انتقاد ها از دولت اوباما هول این محور دور مي زند که دشمنان ما در سرتاسر جهان، بخصوص ایران، از آمریکا نمي ترسند. سووال من از کساني که این فکر را مي کنند، این است: این کشورها بطور خاص باید از چه چیزي بترسند؟
هر دولتي در جهان در جریان جزئیات کامل توانایي هاي نظامي ما در جریان جنگ عراق بوده است. آنها تجهیزات نظامي و تاکتیک هاي ما را در مناطق مختلف جنگي مي شناسند. آنها مي دانند که اشغال یک کشور چه بار سنگیني است بر دوش مقاطعه کاران امنیتي. و از همه مهم تر اینکه آنها شاهد بودند افکار عمومي آمریکا هرچه تعداد کشته شدگان و مجروحان بالاتر رفت و مخارج به تریلیون دلار رسید، حمایت اش را از جنگ کم تر کرد.
یکي دیگر از عواقب جنگ عراق این بود که آمریکا دیگر نمي تواند بلوف بزند. بعضي وقت ها بلوف زدن اسلحه اي است که با در اختیار داشتن آن مي شود به دشمنان رو کرد و گفت:« تصور نمي کنید در افتادن با ما چه عاقبتي دارد. باورتان نمي شود چه ضربه بزرگي خواهید خورد.»
این گزینه دیگر براي آمریکا وجود ندارد.
به نظر شما این اشتباه است که من این موضوع را بطور علني مطرح مي کنم؟ آیا با این کار براي دشمنان آمریکا این پیام را فرستاده ام که دولت آمریکا مردد است و دلش نمي خواهد از منافع ما در سرتاسر جهان دفاع کند؟
لئون پانه تا، وزیر دفاع آمریکا، بارها به دلیل اظهار نظر هایش در ماه دسامبر در مرکز خاورمیانه سابان، مورد انتقاد قرار گرفت. وي در مورد گزینه حمله نظامي به ایران با لحن هشدار دهنده اي ابراز داشت که « چنین حمله اي ممکن است آغاز رویارویي باشد که ما از آن پشیمان شویم.»
طرفدران تندوري به این اظهارات پانه تا انتقاد کردند و گفتند که او به همه جهان نشان داده است که آمریکا در مورد ممانعت از دستیابي ایران به سلاح اتمي، جدي نیست. پیش از آن دن سنور، مشاور میت رامني، گفت:« اگر مي خواهید در مورد مشکلات حمله به ایران با متحدانمان حرف بزنید، حرف هایتان را پشت درهاي بسته بزنید.»
این موضوع تازه اي اي نیست: ایران و همچنین پاکستان، روسیه و چین از قبل مي دانستند که ما براي اجراي یک حمله نظامي دیگر در منطقه با چه مشکلاتي مواجه هستیم. رویکرد "گفتگو در مورد حمله نظامي پشت درهاي بسته" اثرات باقي مانده از جنگ سرد است. همچنین این کار اولین قدم به سمت سرکوب مخالفان به بهانه امنیت ملي است.
خط مشي " دهان هایتان را بدوزید" در عراق بطور کامل اجرا شد. خبرنگاراني که در مورد مشکلات تجهیزات، رفتار با زندانیان عراقي و مشکلات دیگر اشغال عراق گزارش داده بودند، توسط دیک چني، معاون بوش و مقامات دیگر دولت وي به کمک به شورشیان، از بین بردن روحیه سربازان و بي اعتنایي به لزوم حضور یکپارچه آمریکا در میدان جنگ، متهم شدند.
حالا عاقبت اشغال عراق و افغانستان روشن شده است و تا چند دهه تاثیر خود را بر کشور خواهد گذاشت. هزاران مجروح، تا آخر عمرشان نیاز به خدمات پزشکي دارند . در عراق، حکومت سکولار دموکراتي که جورج بوش قصد برقرار کردن آن را داشت در دوردست ترین افق ها دیده نمي شود.
جورج بوش مطمئن بود که صدام حسین در آستانه دستیابي به سلاح اتمي است. من هرگز فراموش نمي کنم کوندالیزا رایس با لحني تهدید آمیزگفت:« اجازه نمي دهیم که دودي که از سلاح هاي صدام برخاسته است، بدل به ابر قارچ گونه اتمي بشود.» اما مشخص شد که بحث و تبادل نظر کافي در مورد شواهدي دال بر وجود سلاح هاي کشتار جمعي در عراق وجود نداشته است و بسیاري از این شواهد ناقص یا ساختگي بودند.
زنگ هایي که در مورد دستیابي ایران به سلاح اتمي به صدا در آمده است نیز همین صدا را دارد. کاندیدا ها و منتقدان مي گویند:« برنامه ایران براي ساخت بمب اتمي باید قبل از رسیدن به مرحله اجرا، متوقف شود.» و ما باز هم در آستانه یک حمله پیشگیرانه قرار گرفته ایم و گزینه حمله نظامي همچنان مطرح است.
سختي ها و عواقب این حمله دیگر یک فرضیه نیست. ما شاهد تاثیرات آن در کشور مورد هدف و کشور خودمان بوده ایم. باید قبل از اینکه این موضوع تکرار شود، جزئیات آن در قالب یک بحث عمومي مطرح شود و سود و زیان آن مورد بررسي قرار بگیرد. اینکه مسئله حمله به یک کشور فقط پشت درهاي بسته مورد بررسي قرار مي گیرد، همان چیزي است که ما از آن مي ترسیم.
هافینگتون پست، ۲۹ اکتبر
سید ابراهیم نبوی
دو شغله ها و انتخابات آینده

فکر می کنم کم کم ما باید برویم برای خودمان دنبال یک شغل دیگر بگردیم. والا همه جای دنیا "طنز نویس" کارش مشخص است. تمیز و مرتب می نشیند پشت میز و منتظر می شود یک سیاستمداری، رئیس جمهوری، نماینده مجلسی، کسی حرفی بزند یا کاری بکند یا جایی برود یا چیزی بخورد، بعد در مورد آن کار یا حرف یا جا یا چیز، یک مطلب طنز می نویسد و پولش را می گیرد. اتفاقا مردم هم چون اساسا حوصله ندارند به حرف ها و کارها و جاها و چیزهای سیاستمداران توجه کند، خیلی دوستش دارند... اما این مملکت گل و بلبل ما همه جایش کج است. از آن نفر اول مملکت تا این پایین که به سیاستمدار و کارشناس سیاسی می رسد همه می خواهند جفت پا بروند توی کفش ما و نان ما را آجر کنند. فوق العاده سختی کار در محیط های غیر متعارف هم که نمی دهند. الان شما خودتان کلاهی که سی و سه سال پیش سرتان رفته را قاضی کنید. "در اولین روز نوزدهمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها، احمد نجابت، عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی گفته است: مردم همواره نشان دادهاند با انقلاب هستند و همان سیزده میلیونی که به آقای موسوی رأی دادند ۱۲.۵ میلیون از آنها طرفدار نظام بودند اما ممکن بود مشکلاتی با دولت داشته باشند."
یکی هم نیست از این صنف زبان بسته ما دفاع کند و بگوید برادر با نجابت، شما مگر خودت شغل نداری؟ مگر خودت کار نداری؟ مگر طنز نویسی کار ما نیست؟ چرا دخالت می کنی؟
همین آقای نجابت در ادامه همین گفت و گو اضافه کرده:" آمریکا و استکبار جهانی از الگو شدن ایران در منطقه هراس دارد و میخواهد ما پیرو اسلام آمریکایی باشیم".
خب...؟
الان ما باید چکار کنیم ؟
باید به عنوان طنز نویس بیاییم به صورت جدی بررسی کنیم ببینم ایران در حال حاضر چطور می تواند الگوی کشور های منطقه باشد؟ ...
خب بررسی می کنیم.
مثلا در اقتصاد، کدام کشوری حاضر است در عرض شش ماه ارزش پول ملی اش را نصف کند؟
یا شرایط اجتماعی، کدام کشور منطقه دلش می خواهد رتبه اول اعدام ها را به نسبت جمعیتش داشته باشد؟
یا سیستم مالی و بانکی، کدام کشور منطقه هنوز بلد نیست با سه هزار میلیاردش برود برای خودش کانادا ویلا بخرد؟
یا فرهنگ عمومی، کدام کشور منطقه دوست دارد سن ازدواج در کشورش برود بالا و سن روسپی گری و اعتیاد و جرم و جنایت بیاید پایین که ایران الگویش باشد؟
این نماینده سابق مجلس همین طور گفته :" قذافی، مبارک، بن علی و عبدالله صالح نوکری آمریکا را کردند ولی با خفت و خواری توسط خود آمریکاییها"،و بعد یادش آمده که باید بیداری اسلامی را هم یک جایش بیاورد و ادامه داده، "البته با بیداری اسلامی که ملتها داشتند، این افراد را کنار زدند."
این عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در ادامه و با تأکید براینکه خرداد ۸۸ زاییده ده سال برنامهریزی بود، تصریح کرده: هنوز نتیجه انتخابات معلوم نشده بود که میرحسین موسوی با همه رسانهها مصاحبه کرده و میگوید فردا جشن پیروزی را برگزار میکنیم و خاتمی هنگامی که رأی خود را به صندوق میاندازد ادعا میکند که غیبگو نیست اما موسوی را برنده انتخابات میداند."
انگار فقط آقایشان می تواند از شش ماه قبل، نتیجه انتخابات را با آن بصیرتش بداند و شش ساعت قبل از رای گیری، خبرگزاری فارس و سایت رجا نیوز برنده انتخابات را با ۶۳ درصد اعلام کنند.
وی در اقدامی جسورانه با طرح این سؤال که باید بدانیم مبنای انقلاب اسلامی چیست هم، پاسخ خودش را به سرعت داده و بیان کرده: دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ما است.
که خیلی هم مورد توجه حاضران قرار گرفته و قاعدتا همه یادشان به ۲۱۸ پرونده اختلاس و دزدی دولت در همین شش ماه اول سال افتاده و به عمق نفوذ دیانت در سیاست و سیاست در دیانت پی برده اند.
این کارشناس مسائل سیاسی در پایان هم با بیان اینکه فردی که میخواهد آینده کشور را در دست بگیرد باید شاخصههای اصولگرایی را داشته باشد، اظهار داشته: این فرد باید سادهزیست، استکبارستیز، دارای تعهد روشن و برنامهمحور باشد.
اما چون مثالی در این مورد به ذهنش نرسیده ،میکروفون را در اختیار زهره طبیب زاده، عضو شورای مرکزی جبهه پایداری قرار داده و از خدمت حاضران مرخص شده است.
زهره طبیبزاده هم در ابتدا اظهار داشته: ما در انقلاب تجارب مختلفی را سپری کردیم و با فراز و فرودهایی همراه بودیم اما آنچه که در واقع اطمینان برانگیز است اطمینان مردم به امانتداری رهبران و مسئولان دولتی است.
که البته اصلا جای هیچ شک و تردیدی ندارد و مردم درحال حاضر به مسوولان نظام از چشم هایشان هم بیشتر اعتماد دارند و اساسا بر اساس همین اعتماد هم هست که بالاترین آمار مهاجرت و پناهندگی را کسب کرده اند و از هر راهی بتوانند از مملکت فرار می کنند.
این عضو شورای مرکزی جبهه پایداری ادامه داده: ما در گذشته دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا را خودی میدانستیم و فکر میکردیم درون نظام حرکت میکنند اما انتخابات ۸۸ نشان داد چنانچه جریانی از لحاظ اعتقادی دچار مشکل باشد در عمل انحراف آن آشکار خواهد شد.
و ما هم ادامه می دهیم اتفاقا انتخابات ۸۸ یک چیز دیگری را هم نشان داد، و آن هم اینکه انحراف اصلی از همان جایی بیرون زد که به نظر آقا نزدیک تر بود... بنابراین شما برو کنار از سر راه بصیرت آقا مشایی نشی.
وی همچنین خاطرنشان کرده: نقطه مقابل این قضیه، انتخابات آینده است که باید در فضای همدلی و عاری از هر گونه تنش پیش برود چرا که کسانی که با نیت امنیتی و سیاسی وارد جریان اصلاحطلبی شده بودند امروز از گردونه نظام خارج شدهاند.
و ما هم مجبوریم خاطر نشان کنیم به جایشان کسانی با نیت دزدی و اختلاس و جن گیری و زورگیری و ... به گردونه نظام وارد شده اند و اعلام کنیم قدم نو رسیده مبارک
نماینده مردم تهران با یادآوری این موضوع که خاتمی از یک فضای تنگ روشنفکری همچون دانشگاه روی کار آمد و تنها سابقه اجرایی او فعالیت در وزارت ارشاد بود گفت: خاتمی حتی در وزارت ارشاد نیز عملکردی ساختار شکنانه داشت و بیست میلیون رای خاتمی در آن شرایط واقعی نبود چرا که او به دلیل پوشش روحانی و اینکه فرزند آیتالله خاتمی بود مورد توجه مردم قرار گرفت. هر چند تودههای مردم عمق تفکر وی را نمیدانستند اما زمانی که امثال کدیور و گنجی به روی کار آمدند و ولنگاری سیاسی را رواج دادند مردم تازه متوجه قضیه شدند.
امیدوارم شما هم متوجه قضیه شده باشید و اگر هم نشده اید بروید اصل گزارش را در سایت خبرگزاری فارس بخوانید تا متوجه بشوید ،من هم بروم دنبال یک کار دیگر ... فقط لبخند فراموش نشود
لطفا ارزیابی کنید

با توجه به اینکه "حجتالاسلام رحیمیزاده مدیر گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی مرکز سیما فیلم، در مورد اعتمادش به "محمد آفریده"تهیه کننده فیلم " یک خانواده محترم" گفته است:
"ما طبق تمام کارهایی که در سیما فیلم تولید میشود به تهیهکننده اعتماد کردیم اما متأسفانه اعتماد ما مورد بیتعهدی تهیهکننده قرار گرفت و محمد آفریده با "مدیریت مارمولکگونه" آنگونه که باید ساخت فیلم را مدیریت نکرد و زمانی که فیلم را به ما ارائه داد زمانی بود که فیلم در جشنواره کن حاضر شده بود. ما از او خواستیم تا فیلم را از جشنواره خارج کند اما به دلیل مشارکت شرکت خارجی این اتفاق صورت نگرفت و این فیلم با آن فیلمنامه ای که با کمک آقای نبوی نوشته شده بود با عنوان " خرم شهر" و از ما مجوز گرفت، هیچ شباهتی ندارد.
لطفا به سوالات زیر توجه کنید و پاسخ های مناسب را پیش خودتان نگه دارید:
یک: طبق تمام سخنرانی های امام راحل که در پاریس تولید شد و اتفاقاتی که بعد از انقلاب ۵۷ در ایران افتاد، مدیریت امام راحل را چگونه ارزیابی می کنید؟
دو: با توجه به نزدیک تر بودن نظر امام حاضر به نظرات مموتی قهرمان در انتخابات ۸۸، و اتفاقات بعد از آن، مدیریت امام حاضر را چگونه اریابی می کنید؟
سه: با در نظر گرفتن اینکه " دزدی که از دزد بزنه، شاه دزده" و قیمت ویلا در کانادا، مدیریت آقای خاوری را بر بانک ملی چگونه ارزیابی می کنید؟
چهار: با توجه به جمله همان امام راحل که گفته بود"مجلس در راس امور است" ، حال و روز امروز مجلس و مدیریت لاریجانی را بر مجلس شورای اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟
پنج: مجددا با توجه به جمله همان امام راحل که گفته بود" زندان های ما باید دانشگاه باشد" و جمعیت دانشجویان و اساتید مشغول به تحصیل در زندان، مدیریت آن یکی لاریجانی را بر قوه قضاییه چگونه ارزیابی می کنید؟
شش: برای آخرین بار و با توجه به این جمله گهربار امام راحل که گفته بود" اقتصاد مال خر است" ، مدیریت بهمنی را بر بانک مرکزی و بازار ارز چگونه ارزیابی می کنید؟
هفت: با توجه به رفاه و آسایش و امنیتی که خودتان دارید و وضعیت مملکت، مدیریت امام حاضر بر نهضت فرزند آوری را چگونه ارزیابی می کنید؟
هشت: با در نظر گرفتن ارزش پول ملی که در شش ماه گذشته پنجاه درصد کاهش داشته است، مدیریت مموتی قهرمان را بر هدفمندی یارانه ها و سایر امور اقتصادی کشور چگونه ارزیابی می کنید؟
نه : با توجه به بصیرت امام حاضر در تشخیص انحراف و فتنه و نخود، مدیریت اسفندیار رحیم مشایی بر دفتر ریاست جمهوری را چگونه ارزیابی می کنید؟
ده: با توجه به ایستادن ایران بر قله های پیشرفت نظامی و کشته و زخمی شدن هفت نفر در مانوور نیروهای بسیج در مقابل دشمن فرضی، مدیریت سرداران سپاه را بر قوای نظامی چگونه ارزیابی می کنید؟
با حرف خالی که جلو نمی رود

محمدرضا عارف، معاون اول خاتمی، که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، بنیاد امید و چند انجمن علمی و اجتماعی دیگر هم هست گفته: در سال ۸۴ به نفع هاشمی و سال ۸۸ به نفع خاتمی از عرصه رقابتهای انتخاباتی کناره گیری کردم، ولی چون هنوز برای انتخابات ۹۲ اعلام نامزدی نکرده ام، نمی دانم به نفع چه کسی باید کناره گیری کنم.
این کناره گیر عرصه انتخابات می گوید در حال حاضر مشغول «فراهم آوری زمینه مشارکت حداکثری» است و از صبح ساعت شش بیدار می شود و تا شب ساعت دوازده یک بند در حال فعالیت است. برای همین هم اگر کسی را در انتخابات این دوره ریاست جمهوری اصلح تر از خودش نداند، عمرا کناره گیری نمی کند.
این نامزد بالقوه انتخابات ۹۲ که اعلام کرده، "من در خودم این توانایی را میبینم که بیایم و با همکاری و همیاری کار را به جلو ببرم"،حاضر است با ائتلاف ۵۱ درصدی هم با هرکس طلبه باشد شریک شود و کار را به جلو ببرد. وی همچنین معتقد است باید دولت تفاهم ملی سر کار بیاید و هر طور شده با هم کار را جلو ببریم. از شواهد امر پیداست کلا این بنده خدا خیلی اصرار دارد کار را جلو ببرد و هر کاری هم لازم باشد برای اینکه کار را جلو ببرد می کند،... انگار این سی سالی که کار را عقب برده اند چه خبر شده ؟
البته آقای عارف باوجود علاقه زیادی که به جلو بردن کار دارد، صیانت از آرای مردم را اصل می داند و معتقد است نباید به عنوان شرط مطرح شود و می گوید : "من این را یک اصل میدانم، نه شرط. این اصلی است که ما برای آن انقلاب کردیم. این از ارزشهای حاکم بر انقلاب است که مردم تصمیمگیری کنند. همه دست اندرکاران انتخابات اعم از عوامل اجرایی و نظارتی باید این اصل را رعایت کنند و «رای مردم» را یک امانت بدانند و امانتدار خوبی باشند."
وی همچنین انتظار دارد: که نه تنها در این انتخابات که در همه انتخاباتهای کشور، اختلاف نظرهای سیاسی باعث حذف نیروهای توانمند نشود. یعنی مراجع تصمیمگیر، براساس قانون عمل کنند و کسانی که شرایط لازم را دارند، به انتخاب مردم بگذارند؛ نه اینکه از طرف مردم انتخاب کنند.
و چون خودش می داند خیلی هم از این نظام و سابقه اش، انتظار معقولی ندارد و تازه انتخابات هم نزدیک است و شورای نگهبان بالای سرش ایستاده اضافه می کند: "البته به نظر من انتخابات ریاست جمهوری، متفاوت از انتخابات مجلس و شوراهاست. بهتر است ساز و کاری فراهم گردد که در نتیجه اجرای آن داوطلبان عرصه ریاست جمهوری هر کدام نمادی از گفتمان های خردمندانه و کارآمد باشند. تنوع بیش از حد کاندیداها مردم را گیج میکند. همانطور که دیدهایم، گاهی با ده نفر کاندیدا انتخابات ریاستجمهوری برگزار کردهایم! البته کاهش تعداد کاندیداها مکانیزم قانونی میخواهد نه سلیقهای. حق نداریم کسی را براساس اختلاف سلیقه از عرصه رقابت حذف کنیم، مگر به حکم قانون. اعتقاد و انتظارم این است که نه تنها در این انتخابات که در هر انتخاباتی قانون اجرا شود."
عارف در مورد رابطه اش با هاشمی و خاتمی می گوید: "من با آقای خاتمی ارتباط نزدیکی دارم .به آقای هاشمی هم ارادت دارم و ایشان را مرتب در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام میبینم". و تصمیم دارد برای اعلام نامزدی در انتخابات حتماً با ۹ - ۸ یا ۱۰ نفراز مقامات نظام مشورت کند. آن هم افرادی که "مستقل از مواضع سیاسیشان از هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا باشند." چون اساسا معتقد است" من در سی سال گذشته چنین منشی داشتهام و با بزرگان نظام در تصمیمات مهم مشورت کرده و میکنم."
من نمی دانم این بنده خدا با این همه شغل و عضویت در این همه شورا و مجمع و نهاد و این علاقه وافر به جلو بردن کارها و روحیه مشورت مدار و منش این چنینی، چظور می تواند این همه حرف بزند. آدم به آخرش که می رسد یادش می رود از کجا شروع کرده ...باور نمی کنید ، خودتان بروید ببینید.
تشابه فامیلی و حال خراب آقا

حالا هر چقدر ما بگوییم آقا حالشان خراب است، که باورتان نمی شود. می گویید شما درجه ذوبتان بالاست از حال آقا خبر ندارید، دارید جنگ رسانه ای راه می اندازید، هجمه فرهنگی می کنید و هزار حرف دیگر. ولی مرتضی نبوی ، که اصلا و ابدا هیچ ربطی هم به ما ندارد و ما هر گونه نسبت سببی و نسبی و آشنایی و غیره را در موردش تکذیب می کنیم، چه ؟ حرف این را که قبول دارید؟
مرتضی نبوی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شنبه (ششم آبان) در نشست ماهانه جامعه اسلامی مهندسین گفته است:«ستون پنجم دشمن به دنبال به سازش کشاندن نظام است.» برای همین هم به آقا فشار می آورد.
البته این آقای نبوی، که باز هم تاکید می کنم هیچ ربطی به ما ندارد، خیلی سعی کرده بنده خدا بدون اشاره مستقیم به مموتی و دوستان، بگوید منظور" جریانهایی که تلاش میکنند با «شعب ابیطالب» خواندن وضعیت ایران راه مذاکره با آمریکا را باز کنند" هستند که دارند به آقا فشار می آورند ... که جا دارد همین جا از تلاش ایشان در اشاره غیر مستقیم تشکر کنیم. چون اگر قرار بود خدای نکرده اشاره مستقیم بکند، حتما می خواست عصای آقا را بکند توی چشم هیات دولت و همه می فهمیدند. حالا با این اشاره غیر مستقیم، فقط ما فهمیدیم، که البته به هیچ کس هم نمی گوییم، خیالتان راحت باشد.
وی که خیالش راحت شده بود، همین طور غیر مستقیم، ادامه داد:"اگر عدهای در داخل کشور میخواهند عنوان کنند باید در بحث هستهای کوتاه بیاییم تا تحریمها برداشته شود از روی خیانت و یا جهل است.»" حالا نیست باقی کارهای این عده همه از روی رفاقت و صداقت و عدالت و عقلانیت است، فقط اگر کوتاه بیایند از روی خیانت و جهل است.
از این گذشته ، علی خاتمی، نماینده ولی فقیه در استان زنجان، که او هم هیچ ربطی به آقای خاتمی ندارد و از طرف آقای خاتمی هم، من خودم شخصا هر نسبت سببی و نسبی و غیره را بین این دو نفر تکذیب می کنم، گفته: " برخی مقامهای جمهوری اسلامی باید فکر «عقبنشینی» در برابر آمریکا را از سر خود خارج کنند" و افزایش داده: «"وضعیت کشور بسیار سختتر از دوران جنگ تحمیلی است و این نکته باید مدنظر قرار گرفته و نباید فراموش شود که ما راه برگشت از اهدافمان را نداریم."
البته یک نکته در حرف های این آقای خاتمی برای من نامفهوم است، که اگر به خواسته ایشان برخی مقام های جمهوری اسلامی فکر عقب نشینی را از سر خودشان خارج کنند، بعد خودشان با آن فضای خالی موجود چکار کنند؟
از این مهم تر، وقتی این فکر عقب نشینی را از سرشان خارج کردند، کجا واردش کنند؟
بالاخره آدم هر چیزی را از یک جایی خارج می کند، باید به یک جایی فرو کند یا داخل کند یا مورد عنایت قرار دهد ...
ایشان کجا را پیشنهاد می دهند؟
حالا از این دو تا مهم تراینکه، در همان دوران جنگ که تازه قرار بود راه قدس از کربلا بگذرد و حرف عقب نشینی که نبود هیچ، تازه حرف پیش روی هم بود و قرار بود آرمان های امام راحل تا خود فلسطین برود و دستش را بزند به دیوار ندبه و برگردد،... آخرش جام زهر را کشید بالا، آرمان جان شلوارش افتاد... حالا که به قول خودتان آقا روی اره نشسته و نه راه پیش دارد نه راه پس، قرار است چی را بکشید بالا و چی را ول کنید به امان خدا که این قدر می ترسید؟ بار اولش ترس دارد، بعد عادی می شود.
اصلا مگر می شود جایی حرف از مواضع نظام و فشار باشد و حاجیه خانم سعیده قاسمی از فعالان سیاسیـفرهنگی حزبالله، شاخه خوهران، نباشد؟
معلوم است که نمی شود. اصلا بدون حاج خانم صفا نداره ...
البته باز مجبورم از طرف خانم ثریا قاسمی هم هر گونه نسبت سببی و نسبی و غیره را با سعیده خانم تکذیب کنم.
من نمی دانم توی این مملکت فامیل قحطی است...خب چرا فامیل مردم را بر می دارید که آدم مجبور باشد از هر کدامتان که می خواهد حرف بزند یک صفحه تکذیبیه بنویسد؟ خب یک فامیل انتخاب کنید که مردم تکلیفشان را بدانند ...
مثلا ذوبی ...
ذوبیان
به هر حال، سعیده خانم هم "از تکنوکراتها و به طور تلویحی (یعنی همان غیر مستقیم به شیوه بالا) از دولت احمدینژاد به عنوان جریانهایی نام برده که خواستار عقبنشینی در برابر فشارهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی هستند"
از آن طرف رفیق گرمابه و گلستان و سایر مکان های تفریحی آقا، علیاکبر خان ولایتی که خدا را شکر مسوولیت ولایات با ما نیست و نیازی به تکذیبیه ندارد هم، انگار با مقامهای آمریکایی یک دیدار همین طوری برای احوالپرسی کرده تا ببیند اگر عقب بروند کلا چه حالی به نظام دست می دهد و از این طریق دل آقا را شکسته.
از این طرف، حوالی بهارستان هم، علی لاریجانی با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی در مرحله بسیار حساسی قرار دارد٬ گفته: «ایران باید در این مقطع تکلیف آمریکاییها را روشن کند... بالاخره کار دارند می خواهند بروند دنبال انتخاباتشان، عقب می رویم یا نه؟ و بعد هم اضافه کرده: اگر آمریکاییها با توجه به اهداف و سیاستهایشان یک مقدار جلو بروند کار سخت میشود و ما باید در همین جا با آنها تعیین تکلیف کنیم"
دست آخر هم ... آنقدر جلو و عقب کردند که ما اصلا یادمان رفت قرار بود چی بگوییم و چی می خواستیم بگوییم...
آهان ...
همین دیگر،
آقا حالشان خراب است،
باورکنید.
فقط به خاطر تو

بالاخره آدمیزاد هر چقدر هم دلش جادار و گل و گشاد باشد باز بعضی حرف ها را نمی داند کجای دلش بگذارد. این آقای صدیقی هم اساسا تخصصش تولید همین حرف هاست.
کاظم صدیقی، امام جمعه عبور موقت تهران، که هنوز بنده خدا شماره پلاکش خشک نشده ، در همایش فرماندهان و شوراهای حوزههای بسیج دانش آموزی سپاه تهران بزرگ گفته است : مردم نباید از گرانی و شرایط اقتصادی موجود " نق بزنند" و از شهروندان محترم خواسته است دست از این کار بردارند و بروند یک گوشه ای برای خودشان به صورت خود جوش لال بمیرند، چون اساسا معتقد است: «مومنان» با فراز و نشیبهایی همچون گرانی «راه را گم» نمیکنند... و حتما همین طور یک راست می روند به سمت بهشت.
البته قبلا هم احمد خاتمی عضو ترسناک مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه باز هم عبور موقت تهران(اساسا این قدری که ما امام جمعه عبور موقت در تهران داریم، ماشین عبور موقت نداریم ... دقت کردین؟)، از مردم خواسته بود: در برابر فشار تحریمها و گرانیها «حتی یک آخ هم نگویند.»... و قاعدتا بازهم انتظار داشته مردم بروند یک گوشه ای برای خودشان به صورت خود جوش لال بمیرند.
از اینها گذشته ، منصور ارضی، هم اخیرا از مردم خواسته به خاطر گل روی آقا «گرانیها» را تحمل کنند. که البته این یکی چون راه حل بسیار موثری هم داده، خیلی درخواستش غیر منطقی نیست. فقط یادش رفته بگوید مردم همان گل روی آقا را چطور تحمل کنند ؟ اگر برای تحمل این یکی هم راه حل مناسبی ارائه می داد، خیلی خوب بود.
علیرضا افشار قائم مقام وزیر کشور در امور اجتماعی پیشنهاد بازرسی نوبتی خوابگاه های دانشجویی را مطرح کرد.
وی طرح پرنیا، اهدای بن لباس دانشجویی و برگزاری نمایشگاه های مد و لباس ، ایجاد شناسنامه فرهنگی دانشجویان و مدرسان ، حمایت از برنامه های ازدواج پایدار دانشجویی و توسعه خوابگاه های دانشجویان متأهل را از دیگر برنامه های فرهنگی در دانشگاه دانست.
وی با تأکید بر اجرای اقدامات انضباطی، کنترلی و فرهنگی جهت ساماندهی خوابگاه های دانشجویی گفت: دانشگاهها می بایست اقدامات نظارتی، بازرسی نوبهای و شرایط مدیریت خوابگاه را با رویکرد اقدامات و برنامه های فرهنگی در دستور کار خود قرار دهند.
وی با بیان اینکه منشور اخلاقی و حرفه ای برای دانشجو و استاد در نظر گرفته شده است گفت: این طرح با الگوسازی و اجرای روش های تبلیغی در چارچوب مسائل فرهنگی در اختیار دانشگاهیان قرار می گیرد.
وی تصریح کرد: می بایست برنامه های ترویجی و فرهنگی در دانشگاه های تک جنسیتی در نظر گرفته شده و ملاحظات و آسیب شناسی این دانشگاه ها دسته بندی شود.
فیلم «خسته نباشید»که باران کوثری یکی از بازیگران آن بوده توقیف شده است.
افشین هاشمی یکی از کارگردانان فیلم «خسته نباشید» در گفت و گو باسینماپرس گفت: هیچ چیز در مورد توقیف فیلم نمی دانم اما حوزه هنری در حال مذاکره برای رفع مشکلات فیلم است تا ساخت آن ادامه یابد. امیدوارم مشکلات برطرف شود تا بتوانیم ساخت فیلم را ادامه دهیم.
در حالیکه تاکنون حدود 70 درصد از فیلمبرداری این پروژه به کارگردانی مشترک افشین هاشمی و محسن قرائی انجام شده بود، سه روزی است فیلمبردای آن متوقف شد. فیلمنامه این فیلم را محمد رضایی راد بر اساس طرحی از رضا میرکریمی نوشته است و قرار است سپیده عبدالوهاب آن را مونتاژ کند.
فیلم داستان رومن و ماریا زوجی جهانگرد است که درگیر اختلافاتی با یکدیگرند. آنها در میانه سفر خود در ایران با موسسه جهانگردی طرف قراردادشان به مشکل بر میخورند. تا اینکه مرضی، مستخدم اخراجی هتل به کمک پسر عمویش برای آنها نقشه می کشند.
غوغا بیات، جلال فاطمی، حسام محمودی، فرزاد باقری، باران کوثری و رویا افشار بازیگران این فیلم هستند. «خسته نباشید!» محصول حوزه هنری است و تهیه کنندگی آن را رضا میرکریمی بر عهده دارد.
از سوی دیگر به گزارش ایسنا، سهیل جهانبیگلری، مدیرعامل سازمان توسعه سینمایی حوزه هنری، در این باره گفت: مشکلات مربوط به قوانین ساخت است که چند روزی کار را متوقف کردیم تا حل شود.
وی افزود: بر اساس اعلام پروانه مشروط، ما کارهایمان را آغاز کردیم و از ما خواستند تا پرونده تکمیل شود و آن را کامل کردیم، طی امروز و فردا پروانه قطعی صادر خواهد شد.
روایت سایت روزنامه ایران از این خبر اما از این قرار است، که مقامات حراست ارشاد با حضور در پشت صحنه «خسته نباشید» که تهیه آن برعهده رضا میرکریمی است تولید این فیلم را متوقف کردند.
بر اساس این گزارش رضا میرکریمی که به تازگی تهیه کنندگی فیلمی با عنوان «خسته نباشید» را برعهده گرفته است در حالی که فیلمبرداری این کار نزدیک به نود درصد انجام شده بود به ناچار و بنا به دستور حراست وزارت ارشاد مجبور شد فیلمبرداری کار را متوقف کند.
کارگردانی «خسته نباشید» به صورت مشترک توسط افشین هاشمی و محسن قرایی انجام شده است که این دو نفر از جمله عوامل تولید آخرین فیلم بهرام بیضایی «وقتی همه خوابیم» بوده اند.
براساس این گزارش چند روز قبل و در حالی که گروه در لوکیشنهایی در حوالی کرمان در حال فیلمبرداری بودند با حضور سرزده نماینده حراست وزارت ارشاد مواجه شده و حکم تعطیلی پروژه به آنها ابلاغ شده است. گویا در این حکم دلیل تعطیلی پروژه، نداشتن پروانه ساخت عنوان شده است در حالی که اداره ممیزی ارشاد پیش از این با ارائه موافقت اصولی، ساخت فیلم را بلامانع دانسته بود.
صدور حکم توقیف کار سبب ساز آن شد که تیم تولید به تهران بازگشته و منتظر بمانند تا رایزنی با عوامل ارشاد به نتیجه برسد تا ادامه فیلمبرداری کار پی گرفته شود. این روزها رضا میرکریمی در حال انجام مذاکراتی با مسئولان ارشاد است تا بتواند هر چه زودتر تکلیف این پروژه را مشخص کند.
كارگران فصلی «نیبر» كشت و صنعت شوشتر در اعتراض به عدم اجرای طرح طبقه بندی مشاغل برای چندمین بار متناوب طی یك سال اخیر ضمن یك اعتراض صنفی دست از كار كشده و تجمع کردند.
نماینده این کارگران به ایلنا گفت: دو هزار کارگر «نی بُر» کشت و صنعت کارون شوشتر در اعتراض به عدم اجرای طرح طبقه بندی مشاغل، از صبح روز یکشنبه دست از کار کشیده و در مقابل درب ورودی کارخانه تجمع کردهاند.
این کارگر افزود: کارگران فصلی که به کار تخصصی بریدن نی اشتغال دارند خواستار اجرای طرح طبقه بندی مشاغل و همچنین افزایش دستمزد ماهانه خود هستند.
دبیر اجرایی خانه کارگر اهواز ضمن تایید اعتراض صنفی و تجمع کارگران نی بر کارون شوشتر، اظهار كرد: کارگران نی بر کشت و صنعت کارون شوشتر برای چندمین بار است كه نسبت به عدم اجرای طرح طبقه بندی مشاغل و محاسبات سنواتی خود تجمع و اعتراض میکنند.
آقایار حسینی ادامه داد: مشکلات سنواتی این کارگران هم اکنون رفع شده است ولی همچنان قانون طبقهبندی مشاغل در خصوص این كارگران اجرا نمیشود.
به گفته این فعال کارگری بسیاری از این کارگران به سن بازنشستگی رسیدهاند اما به دلیل تعویق در پرداخت حق بیمه توسط کارفرما امکان بازنشسته شدن و استفاده از مزایای تامین اجتماعی را ندارند.
دبیر خانه کارگر اهواز اضافه کرد: مشکلات صنفی کارگران با واحدهای تولیدی استان همچنان به قوت خود باقی است و در بخشهای مختلف تولیدی کماکان کارگران با تاخیر حقوق و دستمزد مواجهاند.
فرشاد مومنی می گوید دولت همه آنچه را که در یک برنامه 5 ساله در راستای قانون هدفمندی باید به قیمت های حاملهای انرژی اضافه می کرد، در همان سال نخست، انجام داد و چون در تمام اموری که وعده داده بود یا الزام قانونی برای اجرا داشت، با شکست روبه رو شد، اجرای فاز دوم هدفمندی را مطرح کرد.
فرشاد مومنی کارشناس مسائل اقتصادی و استاد دانشگاه در گفت وگو با نامه با بیان این که افزایش یارانه نقدی بیشتر مانورهای تبلیغاتی درآستانه انتخابات است، می گوید زمانی که رئیس دولت خود به صراحت عنوان می کند در شرایطی که هنوز افزایش یارانه ها اتفاق نیفتاده، دولت با کسری های جدی در مالیه خود روبه رو هست، بیان افزایش مبلغ یارانه ها از سوی هر کسی، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد.
وی درباره احتمال توقف پرداخت یارانه نقدی معتقد است باید دید که دولت در جابه جایی هزینه های خودش به چه اقداماتی متوسل خواهد شد. الان به صورت دقیق در این زمینه نمی توان اظهارنظر کرد، اما در مورد این که دولت به طور جدی مشکل کسری مالی دارد، تردیدی نیست.
مومنی گفت:قبل از آغاز اجرای سیاست شوک قیمتی به حامل های انرژی، شعار محوری دولتی ها این بود که میزان مصرف مستضعفان و محرومان، به خصوص از بنزین بسیار کمتر از گروه های پردرآمد جامعه است و این ایده را ابتدا براساس شعارعدالت اجتماعی مطرح کردند. بر اساس نظرات کارشناس ها، هم به اعتبار تحلیل فرآیند ماجرا وهم به اعتبارتحلیل غایت ماجرا، اشتباهات فاحشی در آن وجود داشت.
وی افزود:به لحاظ فرآیندی عنوان می شد که درست است فقرا خودرو ندارند و از خدمات حمل و نقل عمومی استفاده می کنند، اما وارد کردن شوک های قیمتی به خصوص و به طور مشخص به بنزین، به طورنسبی فشار شدیدتری به گروه های فقیر جامعه وارد خواهد کرد و بنابراین با منطق عدالت ثابت شد که این حرف بی پایه و سستی است.
از نظرغایت کارهم گفته می شد با توجه به اینکه همگان بر سر اصل تورم زا بودن این سیاست اتفاق نظر دارند، اما اختلاف نظرها بر سر برآوردهای متفاوتی است که بر حسب سناریوهای متفاوت از چشم انداز میزان تورم ایجاد شده ناشی از آن شکل گرفت و در دولت این گونه استباط می شد که به اعتبار این واقعیت که تورم در ذات خود برعلیه فقرا و به نفع اغنیا عمل می کند، اگر یک سیاست تورم زا اعمال شود،باعث افزایش بی عدالتی ها خواهد شد، نه اینکه در خدمت نیل به عدالت باشد.
مومنی گفت: می گفتند که چیزی بین110 تا 120 هزارمیلیاردتومان از این محل، درآمد کسب خواهند کرد. اما زمانی که خود دولت لایحه بودجه سال 1390 را به مجلس تقدیم کرد، در مورد درآمدهای حاصل از شوک درمانی، در مجموع چیزی حدود62هزارمیلیارد تومان را به عنوان چشم انداز درآمدی مطرح کرد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد:زمانی که همین رقم درمرکز پژوهش های مجلس و کمیسیون برنامه و بودجه بررسی شد، ملاحظه گردید که عملا دولت، چیزی حدود26 هزارمیلیاردتومان بیشتر قادربه کسب درآمد نیست. متاسفانه با وجود اینکه این سند را خود دولت داده بود ودر گام اول پذیرفته بود که چیزی در حدود 50 درصد توهم درآمدی داشته وبعد خود مبلغ 62 هزارمیلیارد تومان هم به صورت دقیق و کارشناسی شده توسط مجلس بررسی شد و متوجه شدند که این درآمد کمتر از نصف آن رقم قابلیت تحقق دارد، شاید جا داشت که همان موقع این جمع بندی حاصل می شد که وقتی محاسبه های کارشناسی دولت تا این اندازه سست وبی اعتبار است، می توان انتظار داشت که نتایج حاصل ازاین اقدام نیز،بسیار خسارت بارترازچیزی باشد که درابتدا گمان می رفت.
وی تصریح کرد:دولت در عمل، طی 15 ماهی که این سیاست مخرب را به اجراگذاشت،از آن 12 مسئولیت قانونی، تنها یک مسئولیت را درعمل جدی گرفت و از 11 مسئولیت قانونی دیگر در این زمینه شانه خالی کرد.نکته تلخ و غم انگیز در این ماجرا این بود که در همان یک موردی هم که عبارت از پرداخت یارانه نقدی به مردم بود، علاوه بر اینکه کل منابع حاصل از شوک درمانی را خرج کرد، 15هزارمیلیارد تومان هم کسری آورد و این کسری ها را با توسل غیرقانونی به درآمدهای نفتی و امکانات بانک مرکزی و از این قبیل امکانات، جبران کرد.
مومنی گفت: اگر بر مبنای محاسبات و وعده های خود دولت بخواهیم داوری کنیم،این سیاست از ابتدا محکوم به شکست بود. کما اینکه در عمل هم هیچ یک ازوعده های دولت محقق نشد. در اینجا درست به قاعده ای که درتجربه های شکست خورده برنامه های ساختاری مطرح است، دولت به جای عبرت گیری ازاین اشتباه بسیار پرخسارت،یک ایده جدیدی را مطرح کرد تحت عنوان فاز دوم هدفمندی یارانه ها.متاسفانه این ایده از اساس نادرست، توسط افراد دیگری هم تکرار شد. مسئله ای به نام فاز دوم در قانون هدفمندی یارانه ها نه وجود داشت ونه پیش بینی شده بود. در آنجا بحث بر سراین بود که این شوک های قیمتی، در یک دوره ی 5 ساله به اقتصاد کشور وارد شود تا آثارخسارت بارآن که قانون گذارهم به آن اذعان داشت و گزارش های رسمی مرکز پژوهش های مجلس هم آن را تایید می کرد، با فشارکمتری اقتصاد و جامعه ایران را متحمل خسارت کند.
وی افزود:دولت همه آنچه را که در یک برنامه 5 ساله باید به قیمت های حامل های انرژی اضافه می کرد، در همان سال نخست، انجام داد و چون در تمام اموری که وعده داده بود یا الزام قانونی برای اجرا داشت، با شکست روبه رو شد، اجرای فاز دوم هدفمندی را مطرح کردند که هیچ پایه و مبنایی ندارد.دراینجا باید به این نکته اذعان داشت که آثار خسارت بار این سیاست به اندازه ای فراتر از انتظار دولتی ها بود که آنها خودشان علی رغم الزامات قانونی درلایحه بودجه که در سال 91 برایشان درنظرگرفته شده بود، خودشان به صورت یکجانبه ازانجام این کار صرف نظر کردند.اما در ماه های اخیر که بحران مالی دولت ابعاد بسیار بزرگتری پیدا کرد وحتی رئیس دولت درمجلس دانش آموزی به صراحت از کسری های جدی مالی دولت سخن به میان آورد،نمایندگان مجلس احتمال دادند که این بار به صورت کاملا آشکار و با هدف کسب درآمد و انداختن بحران های بزرگ اجتماعی، اقتصادی ناشی از شوک درمانی به گردن دولت بعدی،برای اینکه از چنین اتفاقی پیشگیری شود، یک قانون متکی بر طرح دوفوریتی را به تصویب رساندند که بر اساس آن،مانع از این شدند که دولت شوک های قیمتی جدیدی به حامل های انرژی وارد کند. این مسئله، چیزی است که تاکنون رخ داده است.
این استاد دانشگاه یادآور شد:در مورد عواقب تک تک این اقدام ما درگذشته تذکر داده ایم.به نظر می رسد چنانچه مجالی باشد و فهرست پیامدهای ناخواسته خسارت بار این سیاست به صورت یک جا مورد توجه قرار گیرد، می توان این امید را داشت که این بلوغ با پرداخت هزینه بسیار سنگین درسطح تصمیم گیران دولت و مجلس،پدید بیاید تا یک بار برای همیشه بفهمند که از طریق شوک های قیمتی، امکان پیشبرد اقتصاد ایران به سمت عملکرد مطلوب وجود ندارد.
شخصا تا آنجاییکه در توانم بود سال گذشته به تفصیل نشان دادم که در دوره شش ماهه اول پس از اجرای این سیاست،تمام اسناد منتشرشده رسمی دولت، نشان می دهد که تقریبا اکثریت پیش بینی های کارشناسان درست بوده و این سیاست به هیچ وجه دستاورد مثبتی نداشته است، اما خسارت های بسیار سنگینی را برای کشور به همراه خواهد داشت.
مومنی افزود:متاسفانه در آن زمان با وجود اینکه همه مستندات ما هم براساس گزارش های رسمی دولت بود و به گواه این اسناد شکست این سیاست را نشان داده بودیم و تقاضا کرده بودیم که دستگاه های نظارتی فرمان توقف این اقدام مخرب را بدهند، اما این پیام در آن موقع مورد توجه قرار نگرفت تا اینکه حدود هفت ماه بعد دولت، خود را ناگزیردید که این سیاست مخرب را متوقف کند.
وی گفت:گزارش های رسمی موجود به گفته وزیربهداشت و درمان حکایت از این دارد که تا قبل از شوک درمانی هر ساله چیزی حدود یک درصد جمعیت ایران از محل هزینه های کمرشکن درمان به زیرخط فقرمی افتادند.اما این نسبت در یک ساله اجرای این سیاست به چیزی حدود 5 تا 7درصد جمعیت بالغ شده است. یعنی دراثرشوک درمانی در سال 1390 فقط از ناحیه هزینه های به شدت افزایش یافته درمانی چیزی حدود 4 تا 5 میلیون ایرانی به زیرخط فقر رفتند. و این به جز فشارهای طاقت فرسایی است که به تولیدکننده ها تحمیل شده و حتی به جز خسارت های بسیار بزرگی است که برپیکر مالیه خود دولت وارد شده است. به نظرمی رسد چنانچه کارشناسان مستقل، به صورت منصفانه و مستند، ابعاد و پیامدهای این اتفاقات ناخواسته را زیرذره بین بگذارند، می توان امیدواربود که درآینده چنین اشتباهات فاحشی در سیاستگزاری های اقتصادی کشور رخ ندهد.
این استاد دانشگاه یادآور شد: در زمانی که به جای شوک درمانی از لفظ هدفمندکردن استفاده کردند،عموم کارشناسان این سوال را مطرح کردند که آیا شما گروه های هدف خود را می شناسید؟ و مشخصا پاسخ دولت منفی بود . زیرا این مسئله تناقضی بود و می خواستند چیزی را هدفمند کنند که قادر به شناسایی گروه های هدف نبودند. این هم یک زاویه دیگری بود که کسانی که تذکر و هشدار می دادند، عنوان می کردند که چون دولت گروه های هدف را نمی شناسد به تعبیری که در ادبیات موضوع وارد است، درهر دو گروه خطاهای سیاست گذاری در چنین شرایطی اتفاق خواهد افتاد. یعنی یک بخشی از جامعه که حقیقتا نیازمند گرفتن یارانه نقدی هستند، از تور دولت بیرون می مانند و بخش بزرگی از کسانی که حقیقتا نیازمند نیستند، در درون این تور قرار می گیرند.متاسفانه دولت، علی رغم شعارهدفمندی، پیش بینی کرده بود که به حدود 73 میلیون نفر از 75 میلیون نفر جمعیت کشور، یارانه نقدی دهد و در این مسیر درجریان اجرا، اتفاقات بسیار مضحکی هم رخ داد که به نظر من بسیار ضروری است که این اتفاقات هم ثبت و ضبط شود تا مایه عبرتی برای سیاست گذاران آینده کشور باشد.
وی افزود: 4ماه پس از آغاز هدفمندی، نمایندگان کمیسیون تخصصی موضوع در مجلس به شدت به دولت اعتراض کردند و مضمون اعتراض این بود که چرا شما حتی به ایرانیان مقیم خارج هم یارانه نقدی پرداخت می کنید. یعنی تا این اندازه خطاهای دوگانه در شناسایی افراد اتفاق افتاده بود. نکته بسیار مهم در این میان این بود که آن 2 میلیون نفری که مشمول این حکم نشده بودند، به این دلیل نبود که دولت آنها را شناسایی نکرده و کنار گذاشته باشد.بلکه آنها خودشان نخواستند که یارانه دریافت کنند.بنابراین این هم یک زاویه دیگری بود که نشان می داد چون اینها گروه های هدف را نمی شناسند، بنابراین از این ناحیه هم قطعا با شکست روبه رو خواهند شد.
این استاد دانشگاه گفت: آن زمان که ما عنوان می کردیم دولت، گروه های هدف را نمی شناسد، بنابراین با مشکلات روبه رو خواهد شد، استدلالمان این بود که با وجود این که از سال1338 تا امروز حساب های ملی در ایران اندازه گیری می شود، ما هنوز نتوانسته ایم از طریق روش درآمدها این حساب ها را اندازه گیری کنیم. یعنی فهم واقعیت های درآمدهای افراد جامعه،تا همین امروز برای مسئولان اقتصادی کشور ناممکن بوده و بنابراین آن ادعایی که مطرح می شد دهک های پردرآمد حذف خواهند شد، هم نمی توانست مبنا داشته باشد،مگر اینکه اینها به طور تصادفی بر اساس حدس و گمان اقداماتی در این زمینه انجام داده باشند که این کار را هم تا حدودی انجام دادند و پیامک هایی فرستادند و این پیامک ها هم با ضریب بالای 70درصد با اعتراض پیام گیرندگان روبه رو شد. بر این اساس آن ایده در سال 90، ایده قابل تاملی بود، اما اگر قرار است اجرا شود، به واسطه ضعف در شناسایی گروه های هدف، دولت را با مشکلات اجرایی بسیار پیچیده تری روبه رو می کند.
وی افزود: زمانی که رئیس دولت خود به صراحت عنوان می کند در شرایطی که هنوز افزایش یارانه ها اتفاق نیفتاده، دولت با کسری های جدی در مالیه خود روبه رو هست، بیان افزایش مبلغ یارانه ها از سوی هر کسی، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد و محلی ازاعراب در واقعیت ندارد. کافی است به سند لایحه بودجه سال 1391 مراجعه کنید. درآنجا با وجود بسیاری از مفروضات درآمدی به غایت خوشبینانه و غیر مطابق با واقعیت که در مورد صدور و قیمت نفت داشتند، با وجود همه آن ملاحظات، دولت برای اینکه بین آن منابع و مصارف خود ترازی ایجاد کند، پیش بینی کرده بود که مقادیر قابل توجهی در آمد کسب خواهد کرد.اما اکنون ناچار شده وام گیری داخلی از سیستم بانکی، وام گیری خارجی و انتشار اوراق مشارکت را در دستور کار قرار دهد. مجموع رقم منابعی که دولت از این طریق می خواهد برای پوشش دادن هزینه های سال 91 خود تامین کند، معادل 4/2 برابر سهم نفت در بودجه عمومی دولت بود. این چیزی است که در گزارش سند لایحه بودجه، خود دولت به آن اذعان کرد و زمانی که دولت درشرایطی که هنوز تعهد خاصی به آن اضافه نکرده و با این بحران جدی در وضعیت مالیه خود روبه رو است، مشخص است که مانور تبلغاتی یا بازی انتخاباتی بوده است.