هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 10/19/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

ایالات متحده برای دستگیری دو فرد مظنون به عضویت در گروه القاعده که گفته می شود در ایران حضور دارند، ۱۲ میلیون دلار جایزه تعیین کرده است.

بر اساس بیانیه ای که وزارت دارایی ایالات متحده در روز پنجشنبه منتشر کرد، از محسن الفضلی و عادل الوهابی الحربی به عنوان عوامل عملیاتی القاعده در ایران نام برده شده است.

بر این اساس، محسن الفضلی و معاونش، عادل الحربی پشتیبانی لجستیک و مالی تحرکات اعضای القاعده را در ایران بر عهده دارند.

وزارت دارایی آمریکا اعلام کرد: "عوامل القاعده در ایران، به رهبری فضلی از طریق ترکیه برای حمایت از عوامل وابسته به القاعده در سوریه، از طریق ترکیه پول و نیرو اعزام می کنند."

به گفته دیوید کوهن، معاون وزیر دارایی آمریکا در امور اطلاعات مالی و امور تروریسم، اقدام روز پنجشنبه این وزارتخانه، از شبکه حیاتی القاعده در ایران پرده بر می دارد.

به گزارش بی بی سی، جایزه تعیین شده برای دستگیری آقای فضلی که ۳۱ ساله و متولد کویت است، هفت میلیون دلار است.

او پیش از این در فهرست تحریم های آمریکا قرار گرفته بود.

به نوشته بیانیه وزارت دارایی آمریکا، محسن الفضلی با شبکه ای از حامیان مالی گروه های جهادی در کویت نیز در ارتباط است که از طریق آن به سوریه پول ارسال می کند.

گفته می شود محسن الفضلی از معدود اعضای القاعده است که پیش از رخدادهای یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، از برنامه این گروه برای اجرای این حملات اطلاع داشته است.

او همچنین به طراحی حمله به یک کشتی فرانسوی در سواحل یمن در سال ۲۰۰۲ متهم است. این حمله یک کشته و چهار زخمی برجای گذاشت.

بنابر اعلام وزارت دارایی آمریکا، محسن الفضلی جایگزین عزالدین عبدالعزیز خلیل معروف به یاسین السوری شده است که پیش از این تامین کننده اصلی منابع مالی القاعده در ایران بود.

جایزه تعیین شده برای عادل الحربی که ۲۵ ساله و شهروند عربستان سعودی است، پنج میلیون دلار اعلام شده است.

وزارت دارایی ایالات متحده او را نیز در فهرست تحریم های آمریکا قرار داده و هرگونه داد و ستد این فرد را با شهروندان آمریکایی ممنوع کرده است.

 

 


 


محمد نوری زاد نویسنده در نامه ای به علما و مراجع می نویسد: آقایان حضرات، ما در دو قدمی یک فاجعه ی ملی چشم به راه همت “آشکار” شما بزرگان دینی و سایر شخصیت‌های کشوری هستیم. با این اطمینان که رهبر ما شب تا به صبح قدم می زند و دست بر دست می ساید و منتظرصدای یا الله شماست. مترسید. داخل شوید. 

او در این نامه که در وبسایت شخصی اش منتشر شد، با اشاره به شرایط بحرانی کشور آورده است: پیشنهاد می کنم آقایان یک یا علی‌ای بگویند و آشکارا بر این سخن متحد شوند. که: آقا جان، همه ی ما برای آن حق مسلم، هم شعار داده ایم و هم هزینه کرده ایم. هزینه‌اش را اگرریخته ایم دور، فدای سرتان. شعاری هم اگرسرداده ایم پس می گیریم. با همان قوت وانرژی. مثلا فریاد برمی آوریم: انرژی هسته‌ای خسته ایم خسته ایم. شما خودت را وامدار آن شعارها مدان. جام زهر را هم شریکی سرمی کشیم. مردانه همه ی ما می آییم وسط. می گوییم همه ی ما در برآمدن این ضایعات پشت در پشت سهیم بوده ایم. همه ی ما که وسط باشیم، هم جام زهر، و هم تبعات بعدی‌اش سرشکن می شود میان ما که هزاران نفریم و شما که یک نفرید.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

معروفست: وقتی نادرشاه بر پسرش رضا قلی میرزا خشم گرفت و به وی گفت: “می دهم فردا صبح چشمانت را از کاسه بیرون بکشند” تا خود صبح نخوابید. قدم می زد و دست‌هایش را بهم می مالید و آه می کشید. اما چاره‌ای نبود. حرفی زده بود و “باید” پیِ انجام آن را می گرفت. چرا که اگر از کورکردن پسرش منصرف می شد، سخنش سستی می گرفت. همان فردا هیمنه‌اش فرو می ریخت و سرداران مرموزش زمزمه درمی پیچاندند: فرمان نادر باد هواست. نادر وقتی اراده ی کاری داشت، انجامش می داد. اکنون که گفته بود: می دهم فردا صبح چشمانت را از کاسه بیرون بکشند، باید آن چشمان پرعاطفه را بیرون می کشید.

حالا ماجرا چه بود؟ رضاقلیِ جوان و نایب السلطنه، پیش روی سرداران به پدر گستاخی کرده بود و پدر تاب فروخوردن آن گستاخی نداشت.

صبح فردا فرمان نادر به اجرا درآمد. خواجگان آمدند و در حضور سرداران، چشمان رضا قلی را از کاسه درآوردند. وقتی کار انجام گرفت و رضاقلی را کشان کشان بیرون بردند، نادر همانجا نعره‌ای کشید و تف به صورت سرداران خود انداخت و بر سرشان غرید: بی‌شرف ها، من دیشب تا خود صبح نخوابیدم تا مگر یکی از شماها بیاید و وساطت کند که من چشم این پسر را بیرون نکشم. چرا نیامدید؟ چرا نیامدید؟ چرا نیامدید؟ شماها که می دانستید نادر است و یک رضا قلی. بی‌حیاها گرفتید و خوابیدید و فکر فردای ایران را نکردید؟

البته سرداران بخاطر خصومتی که با نادر و رضا قلی داشتند پیشقدم نشدند. سوز نادر نیز فایده نداشت. بعد از این حادثه عمر زیادی نکرد. نوشته اند: تا همان شبی که توسط یکی ازسرداران خود در چادرش سلاخی شد، ضجه می زد و از خواب می جهید و نام رضا قلی را صدا می زد.

کاش مراجع تقلید و بزرگان دیگر ما می دانستند: “فاجعه” یعنی بر باد رفتن. و می دانستند ما به چند قدمی یک فاجعه ی ملی نزدیک شده ایم. که اگر امروز – آری همین امروز – به چاره جویی‌اش همت نکنیم، فردا بخاطر ظلم هایی که بر سر مردم بارانده ایم، همین مردم، ما و بانیان و همراهان فاجعه را از سوراخ‌های اختفا بیرون می کشند و به صورتمان تف می کنند.

نیز همین مراجع و بزرگان می دانند: رهبر ما فردی مغرور است. فردی که انقلابی بودن و مرد بودن و استقلال رأی و شجاعت و شهامت و مسلمانی و نفوذ و جذابیت را در: پای پس نکشیدن از سخن خود می داند. که اگرسخنی و شعاری سرداده “باید” بر سرِ انجام آن سخن سماجت و پافشاری کند. و کاری به عواقب هولناک آن نداشته باشد.

بارها و بارها و بارها از زبان وی سخنان آتشینی در باب انرژی هسته‌ای و اینجور چیزها شنیده ایم. و این که ما تا به آخر بر سر این حق مسلم ایستاده ایم. همه می دانیم: برای ایشان عقب نشینی از موضع هسته ای،‌ای بسا دشوارتر از جابجا کردن دماوند و زنده کردن مردگان باشد. چرا؟ چون فرهنگ شعارپراکنی، اولین خاصیتش این است که مردم را شعارخوار می کند. و اولین عارضه ی شعارخواری نیز در این است که مردم طلبکارانه بر حقانیت همان شعارها شعار می دهند.

اکنون در این مخمصه ی ملی، شعارگو اگر بخواهد پای پس بکشد، شعارخواران به طعنه می گویند: چه شد پس؟ عبور از این “چه شد پس” برای شعارگو به دشواریِ همان جابجا کردن دماوند و زنده کردن مردگان است. به همین خاطر، با غرور بر شعارهای بدون پشتوانه ی پیشین اصرار می ورزد و بر هیزم آتش آنها نیز می افزاید.

اکنون من، محمد نوری زاد، به نمایندگی از آن مردمی که پس و پشت این سماجت پوک را می بینند، با صدای بلندِ آمیخته به التماس به مراجع و سایر شخصیت‌های مطرح سیاسی کشورمی گویم: سخنان و میانجی گری‌های خصوصی و در گوشی شما با رهبر، اصلاً در اندازه‌ای نیست که آن غرورِ ملتهب را فروبنشاند و ما را از این فاجعه ی بزرگ و حتمی برهاند. برای چه؟ برای این که آن شعارهای حق مسلمیِ رهبر مگر در پشت درهای بسته بر زبان آورده شده؟ نخیر، بابت هر شعار هسته‌ای جماعتی از مردم منگ هزاران الله اکبر سرداده اند و ندانسته پای سند تباهی کشور را امضا کرده اند. این که: همگی می میریم و ذلت نمی پذیریم و از شعارهایمان عقب نشینی نمی کنیم. شما از یک کودک سیزده ساله و یک پیرزن هفتادساله ی روستایی بپرسید: حق مسلم یعنی چه که مشت‌هایتان را برایش گره کرده اید؟

من معتقدم: رهبر ما شب تا به صبح قدم می زند و دست بر دست می ساید تا مگر یک یا چند تن از مراجع ما آشکارا – و نه در پس درهای بسته – دست به ریش خود ببرند و عمامه از سر بگیرند و از رهبر بخواهند: به انرژی‌های معطل کشور بسنده کنند و دست از انرژی هسته‌ای بکشند. من اطمینان دارم بمحض رخ دادن این میانجیگری، رهبر عقب خواهد نشست. با این احتجاج که من روی هر که را بر زمین بیاندازم، روی بزرگان و نخبگان دینی را بر زمین نمی اندازم. بیاورید جام زهر را.

من صمیمانه به رهبرمان حق می دهم. ایشان چشم انتظار فریاد بزرگان است اما کسی از آنان نطق نمی کشد. علتش هم ترسی است که سالهای سال با ظرافت به بیوت حضرات تزریق شده و اکنون همان ترس ظریف است که نمی گذارد عمامه‌ای از سر برداشته شود.

پیشنهاد می کنم آقایان یک یا علی‌ای بگویند و آشکارا بر این سخن متحد شوند. که: آقا جان، همه ی ما برای آن حق مسلم، هم شعار داده ایم و هم هزینه کرده ایم. هزینه‌اش را اگرریخته ایم دور، فدای سرتان. شعاری هم اگرسرداده ایم پس می گیریم. با همان قوت وانرژی. مثلا فریاد برمی آوریم: انرژی هسته‌ای خسته ایم خسته ایم. شما خودت را وامدار آن شعارها مدان. جام زهر را هم شریکی سرمی کشیم. مردانه همه ی ما می آییم وسط. می گوییم همه ی ما در برآمدن این ضایعات پشت در پشت سهیم بوده ایم. همه ی ما که وسط باشیم، هم جام زهر، و هم تبعات بعدی‌اش سرشکن می شود میان ما که هزاران نفریم و شما که یک نفرید.

آقایان حضرات، ما در دو قدمی یک فاجعه ی ملی چشم به راه همت “آشکار” شما بزرگان دینی و سایر شخصیت‌های کشوری هستیم. با این اطمینان که رهبر ما شب تا به صبح قدم می زند و دست بر دست می ساید و منتظرصدای یا الله شماست. مترسید. داخل شوید. 


 


عزت الله ضرغامی و مدیرمسئول باشگاه خبرنگاران به دادسرا احضار شدند.

در پی شکایت وکیل مهدی خزعلی از صدا وسیما و باشگاه خبرنگاران به دلیل اهانت، نشر اکاذیب و افترا این دو مدیر رسانه ملی به شعبه دوازدهم دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شدند.

روز گذشته نیز خبری مبنی بر احضار  منصور ارضی و سعید حدادیان به دادسرا در سایت دولتی ایران منتشر شده بود. 

این احضار بدنبال شکایت رحیم مشایی از مداحان صورت گرفته است. 

 


 


 

یک گروه حقوق بشری فعال در سوریه مدعی است که دست کم ۲۸هزار نفر پس از ربوده شدن به دست سربازان و یا شبه‌نظامیان سوری ناپدید شده‌اند.

گروه "آواز" می‌گوید که اسامی ۱۸هزار نفر از افرادی را که از ۱۸ ماه پیش و آغاز اعتراضات علیه حکومت سوریه مفقود شده‌اند در اختیار دارد و همچنین مطلع است که ۱۰هزار مورد مشابه دیگر نیز به وقوع پیوسته است.

به گزارش بی بی سی، این گروه قصد دارد پرونده ناپدیدشدگان را برای تحقیق به شورای حقوق بشر سازمان ملل ارجاع دهد.

آواز شهادت‌های کسانی را که می‌گویند همسران و یا فرزندانشان به زور توسط نیروهای طرفدار دولت ربوده شده‌‌اند ثبت کرده است.

آلیس جی، که هدایت برنامه‌های آواز برای سوریه را بر عهده دارد، می‌گوید ربودن شهروندان توسط نظامیان و شبه‌نظامیان استراتژی‌ای است که عامدانه و برای ارعاب و وحشت‌آفرینی از آن استفاده می‌شود.

او می‌گوید: "هیچ‌کس در سوریه در امان نیست، می‌خواهد زنی باشد که برای خرید می‌رود، یا کشاورزی که دنبال سوخت است" و بی‌خبری از سرنوشت خویشاوندان به هراسی دامن می‌زند که افراد را به سکوت و عدم ابراز مخالفت‌هایشان وامی‌دارد.

او می‌گوید: "باید سرنوشت همگی این افراد روشن شود و عاملان به مجازات برسند."

فاضل عبدالغنی، از شبکه سوری‌ها برای حقوق بشر هم تخمینی ۲۸هزار نفری از شمار ناپدیدشدگان دارد. اما مهند الحسنی، از گروه حقوق بشری سوری "سواسیه" می‌گوید ارقام حتی بیش از این است.

او می‌گوید: "بنا به تماس‌هایی که با نقاط مختلف در سراسر سوریه داریم فکر می‌کنیم حدود ٨٠هزار نفر ناپدید شده باشند."

محمد خلیل، وکیل حقوق بشری سوری از شهر الحسکه، می‌گوید هرچند ارائه آمار دقیقی ممکن نیست، اما هزاران نفر از ماه مارس ٢٠١١ تاکنون ناپدید شده‌اند.

او می‌گوید حکومت این کار را به دو منظور انجام می‌دهد، یکی خلاص شدن از دست فعالان مخالف و شورشیان، و دیگری هم رعب‌آفرینی در جامعه، به ترتیبی که دیگر جرات مخالفت با حکومت وجود نداشته باشد.

امید به آتش‌بس

دولت سوریه تاکنون واکنشی نسبت به این ادعاها نشان نداده است، اما پیش از این همواره اتهام نقض حقوق بشر را رد کرده است.

بنا به گزارش سازمان ملل بحران سوریه تاکنون ١٨هزار کشته و ١٧٠هزار آواره و پناهنده به جا گذاشته و در اثر آن دو و نیم میلیون نفر از شهروندان سوری نیازمند کمک‌های فوری هستند.

دولت سوریه به تازگی اعلام کرده که مایل به اجرای طرح صلح پیشنهادی اخضر ابراهیمی، فرستاده ویژه سازمان ملل، برای آتش‌بس موقت است.

آقای ابراهیمی پیشنهاد داده که دو طرف در آستانه عید قربان خشونت‌ها را متوقف کنند "تا زمینه‌ای برای تقویت روند سیاسی" برای حل بحران ایجاد شود.

گروه‌های مسلح مخالف هم اعلام کرده‌اند که در صورت موافقت دولت، آنها نیز به آتش‌بس دست می‌زنند.


 


سید حسین موسوی تبریزی دادستان کل کشور در دهه ۶۰ طی یک گفتگوی تلفنی با مسیح علی نژاد روزنامه نگار گفته است که صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه در مورد وضعیت فعلی ایران می گوید که به هیچ وجه اعدام سیاسی نداریم.

وی در عین حال در پاسخ به پرسش هایی در مورد اعدام گروهی نیروهای سیاسی در دوران دادستانی خودش می گوید: من فقط حضوری به پرسش ها پاسخ می دهم. 

او وقتی با این پرسش مواجه می شود که معمولا خبرنگاران منتقد نمی توانند در مورد اعدام های دوران دادستانی ایشان در مصاحبه های حضوری سوال های انتقادی بپرسند، می گوید: سوال جرم نیست، سوال اعدام ندارد شما یا هر خبرنگاری حضوری تشریف بیاورد تا آنچه واقعیت است را در مورد اعدام های زمان خودمان و حالا بیان کنم.

صادق لاریجانی قوه قضائيه ايران به گزارش اخير احمد شهيد، گزارشگر ويژه سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در ايران اعتراض کرد و گفت اعدام‌ در تمام کشورهای اسلامی جزو ارزش‌های اسلامی است، در جمهوری اسلامی ايران مطلقا اعدامی سياسی نداريم و افراد اعدامی يا قاچاقچی مواد مخدر يا متعرضان به جان و مال و نواميس مردم بوده‌اند.

گفتگوی کوتاهم با آقای موسوی تبریزی دادستان کل کشور در دهه ۶۰ را می توانید در زیر بخوانید و بشنوید: 

سلام من مسیح علی نژاد روزنامه نگارم و یک سوال دارم نمی دونم بنده را به جا می آورید یا نه؟ 

بله بفرمایید

من می خواستم در مورد اظهارات لاریجانی که گفتند در ایران اعدام سیاسی نداریم با شما یک گفتگوی تلفنی انجام دهم.

نه من مصاحبه غیر حضوری انجام نمی دهم

آقای موسوی تبریزی سوالاتی که من می خواهم بپرسم که اصلا حضوری جرات نمی کنم بپرسم.

چرا؟ من مصاحبه حضوری هر چه که باشد با افراد شناخته شده انجام می دهم. در همینجا هم روزنامه ها وقتی زنگ می زنند مصاحبه حضوری نباشد انجام نمی دهم.

درست است ولی شما چون دادستان کل انقلاب در دوران آیت الله خمینی بودید می خواهم نظرتان را در مورد اظهارات آقای لاریجانی بدانم که می گوید در جمهوری اسلامی اعدام سیاسی نداریم. لاریجانی در مورد حالا گفته اند.

پس منظورتان این است که آقای لاریجانی در مورد الان گفته اند که اعدام سیاسی نداریم ولی تایید می کنید که در دوران شما اعدام سیاسی وجود داشته. بله؟

من مصاحبه نمی کنم ببخشید... 

نه یک لحظه گوش کنید به هر حال شما دادستان کل انقلاب بودید در دوران آقای خمینی، من نمی توانم سوالاتی که دارم را حضوری بپرسم. می توانم؟

می توانید بله می توانید....

آقای موسوی تبریزی من هشت نه سال خبرنگار داخل ایران بودم ولی هیچ وقت جرات نکردم در مورد اعدام هایی که در دوران خمینی صورت گرفته سوال بپرسم یعنی الان شما می گویید اگر من حضوری در این مورد سوال کنم هیچ مشکل حقوقی برام به وجود نمی آید؟

نه نه هیچ ...حضوری هر مصاحبه ای با من بکنید حاضرم واقعیت ها را بگویم تعارف هم ندارم.

من الان بیرون ایران هستم و می توانم سوالات چالشی که برای نسل ما در مورد اعدام های دوران آیت الله خمینی وجود داشته را بپرسم در داخل ایران فکر می کنید اگر من یا یکی از همکارانم در مورد اعدام های آن دوران بپرسند حکمِ خودشان اعدام نیست؟ 

نه سوال که اعدام ندارد. شما سوال بکنید اعدام ندارد.

نه ببینید این توقع زیادی نیست که من بدانم شما اگر به این محور سوالاتم پاسخ می دهید، آنوقت من یا همکارانم یا هر کسی با شما قرار مصاحبه حضوری بگذارد اینکه در دوره ای که شما دادستان انقلاب بودید اعدام های گروه های سیاسی با دستور چه کسی صورت گرفته؟

من جواب شما را ایران می دهم، شما حضوری اگر بیاید بیشتر از این هم جواب می دهم.

بله ممکن است شما پاسخ دهید ولی من سوالم این است که آیا تضمینی برای کسی که سوال را می پرسد هست؟ 

آره تضمین هم هست. سوال جرم نیست....

یک خورده منصف باشیم الان بچه های روزنامه نگار که در زندان هستند به خاطر سوال نیست؟

من نمی دانم. شما بیا اینجا سوال کن من بهتر از آنچه که شما می خواهید آنچه واقعیت است را در مورد اعدام های زمان خودمان و حالا بیان خواهم کرد...فرقی نمی کند....

بسیار خب من پس با اجازه خودتان همین گفته ها را منتشر می کنم چون فکر نمی کنم یک خبر نگار منتقد احساس امنیت این را داشته باشد که در مورد اعدام های سیاسی بیاید حضوری سوال بپرسد، من با سعید مرتضوی هم مصاحبه کردم ایشان گفتند که بیاید حضوری مصاحبه کنید در حالی که شما خودتان می دانید ما این امنیت را برای طرح سوال نداریم...

من کاری به ایشان ندارم، من عقیده ام این است نه فقط در مورد شما، در باره هر کسی که بخواهد با من مصاحبه کند، روزنامه کهیان باشد، آرمان باشد، مشرق باشد، دوستان خودمان باشد می گویم بیاید حضوری بپرسید، من واقعیت ها را تا به حال هم گفته ام و از این پس هم خواهم گفت و هیچ مشکلی هم ندارم.


 


سیدابراهیم نبوی

طبیعتا هر کسی خودش را دوست دارد و اگر امکاناتش را داشته باشد چه بسا به خودش افتخار هم می کند. این یک احساس عاطفی و طبیعی در بین انسانهاست، که اتفاقا خیلی هم شیرین و دلپذیر است. همین شیرینی و دلپذیری هم گاهی کار دست بعضی ها می دهد و همین طوری بیخود و بی جهت آن قدر خودشان را دوست می دارند که از آن طرفشان می زند بیرون و این احساس طبیعی تبدیل به یک احساس غیر طبیعی و بیمار گونه می شود. در این شرایط بعضی ها به آن می گویند: خودشیفته.

raport_9107261_narcicism1.jpg

لغت «خود شیفته» ترجمه لغت Narcissism (نارسیسیسم) است که از یک افسانه یونانی گرفته شده و در این افسانه، مرد جوانی به نام «نارسیوس» که یک خواهر ایرانی هم به نام « نرگس» احتمالا داشته، از روی بیکاری عاشق عکس خودش که در آب افتاده بوده می شود و وقتی به آب می پرد تا خودش را که فکر می‌کرده حوری دریایی است بگیرد، غرق می شود. پس اولین کاری که یک خودشیفته اصلا نباید بکند این است که اگر احساس کرد هاله نور دور سرش است یا شبیه پری دریایی است، فورا بپرد توی آب که یکهو ممکن است بدجوری حکومت و دولت اش سقوط کند و یکهو ببیند دارد زیرآبی می رود و کلی تفاوت فرهنگی از زمین و آسمان بر او یدخلون افواجا...

این اتفاق تقریبا برای تمام دیکتاتورها هم به همین شکل می افتد.یعنی آن قدر به اطراف خودشان و اتفاقاتی که دارد کنار گوششان می افتد و باقی آدم های دور و برشان، بی توجه و بی تفاوت می شوند و آن قدر خودشان را هر روز در آینه بزرگ تر و قوی تر می بینند، که یک دل نه صد دل عاشق خودشان می شوند و وقتی هم شیرجه می زنند تا خودشان را بگیرند، غرق می شوند. برای نمونه رجوع کنید به سخنرانی های همین دیکتاتورهای تازه غرق شده در روزهای آخر...

بیماران خود شیفته با احساس عمیقی خودشان را با اهمیت می دانند و نوعی «بی‌نظیر بودن» را در وجود خودشان احساس می کنند. البته در این احساس کاذب دیگران هم می توانند نقش موثری داشته باشند. مثلا صدا و سیمای یک کشور یا اگر داشته باشند، خبرگزاری فارسشان، می تواند نقش همان آینه را برایشان بازی کند و آن بعضی ها را آنقدر بزرگ نشان بدهد که باورشان بشود واقعا بزرگ هستند. باور کنید اگر این فیلم های تبلیغاتی و گزارش های آنچنانی را که گوبلز به روح پدرش می خندید برای هیتلر و ارتش نازی درست کند، برای شما هم درست می کردند، شما خودتان را، بلانسبت رویم به دیوار، یکی مثل همین "بعضی ها" تصور می کردید. توجه بفرمایید:

"خبرگزاری فارس: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امشب با حضور در گلزار شهدای بجنورد، ضمن قرائت فاتحه برای شهیدان، به ابراز احساسات پرشور اجتماع‌کنندگان در این محل که اشک شوق می‌ریختند، پاسخ دادند. گفتنی‌است، صدها نفر از عاشقان ولایت که برای دیدار رهبر عزیزشان به محل گلزار شهدای بجنورد آمده بودند پس از ابراز احساسات پرشور و صمیمی نسبت به مولا و مقتدایشان، از سوی ایشان مورد تفقد قرار گرفتند. این عاشقان رهبری در هوای نسبتاً سرد پاییزی بجنورد، به شوق دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی ساعت‌های متمادی در این محل به انتظار ماندند."

البته ناگفته نماند بالاخره آدم خودش هم باید جنبه داشته باشد و هر چیزی را که نشانش دادند خوشش نیاید و هر چیزی را که در موردش گفتند، باور نکند و به خودش نگیرد. اما اگر قرار بود آدم های باجنبه ای باشند که "بعضی ها" نمی شدند... خب ، بگذریم.

اتفاقا این افراد خودشان را آدمهای خاصی می‌پندارند و انتظار دارند به طور خاصی هم با آنها رفتارشود. تحمل انتقاد دیگران بر ایشان سخت است و در مقابل انتقاد خشمگین شده، فرد مورد نظر را اگر دور باشد وبه دستشان نیفتد و نتوانند در خانه زندانیش کنند یا بفرستند کهریزک یا حداقل قاضی صلواتی را نشانش بدهند، به «نادانی ، حماقت و عدم درک واقعیت» متهم می‌کنند و مثلا می گویند:

"این رسانه ها صهیونیستی با تسلط بر اغلب رسانه های غربی و اروپایی به گونه ای خبر سازی، جهت سازی و تلقین می کنند که حتی سیاستمداران غربی نیز تحت تأثیر القائات آنها قرار می گیرند که این نکته مهمی است. آنها در یک خدعه و تقلب تبلیغاتی، مدام می گویند علت فشارها به ایران وادار کردن جمهوری اسلامی به بازگشت به پای میز مذاکره است اما ما میز مذاکره درباره مسائل گوناگون از جمله هسته ای را چه زمانی ترک کرده بودیم که حالا برگردیم؟"

و یادشان می رود به رسانه های خودشان که البته به جز خبرگزاری فارس و صدا و سیما باقیمانده ای ندارند نگاه بکنند و ببینند چطور کل رسانه های دوران استالین و هیتلر و موسولینی و ... را روسفید کرده اند و همچنان خودشان را قوی ، مشهور ، دانا، با بصیرت و دست پر قلمداد کرده، انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند و می گویند:

" رشد و پیشرفت دهها برابری ایران در سی و سه سال اخیر، که به رغم همه فشارها، تهدیدها و توطئه های دشمنان صورت گرفته نشان دهنده وجود یک نیروی "درونی، سازنده و حقیقی در کشور" است و این واقعیت مشهود و انکار ناپذیر، نشان می دهد که ما در مقابله با دشمنان، دستمان پر است و می توانیم بر آنها غلبه کنیم."

و البته باز هم طبق معمول یادشان می رود به بازار ارز و قیمت سکه و آمار بیکاری و رشد جرم و جنایت و سفره کارگران و وضعیت کشاورزان وکاهش سن خودفروشی و افزایش نرخ طلاق و حتی قیمت یک مرغ ناقابل نگاهی بکنند و چون دیگران نمی‌توانند خواسته‌های آنها را برآورده سازند و چون خود بزرگ بینی شان در تضاد با واقعیت است، روابط اجتماعی شان شکننده است و مسائل بین فردی ، شغلی و فقدانهای زیادی دارند که با رفتارخودشان به آنها دامن می زنند و اغلب دامنشان هم کثیف می شود و در حالی که هیچ بینش و آگاهی نسبت به آنها ندارند، ابراز می کنند:

" هر حرکتی که نشان دهنده یأس و خستگی و اختلاف باشد بدون تردید به ضرر"مصالح کشور و پیشرفت و عزت ملی" است. یکی از عرصه های پیکار با دشمنان، عرصه حرف زدن های بین المللی است که مسوولان ما امروز در پشت میز مذاکرات گوناگون و تریبون ها، حرف های پخته، جامع، جالب و درست می زنند."

raport_9107263_narcicism_3.jpg

و همچنان یادشان می رود که در هر مجمع و جلسه و نشستی که حرف زده اند، تعداد صندلی های خالی بیشتر از آدم هایی بوده که حوصله بیرون رفتن را هم نداشته اند و نصف بیشتر مصیبت های کشور هم از همین حرف ها به سر خودشان و ملتشان آوار شده...حتی نمونه آخرش در اجلاس سران غیرمتعهد را هم فراموش می کنند و به روی خودشان هم نمی آورند مرسی و بان کی مون چه رنگ قهوه ای قشنگی روی اجلاسشان پاشیدند و رفتند و همچنان ادامه می دهند:

" هدف واقعی غرب، تسلیم شدن ملت ایران در پای میز مذاکرات است و ما به آنها می گوییم: شما کوچکتر از آن هستید که ملت مبارز، بصیر و آگاه ایران را در مقابل خواسته های خود به زانو در آورید... مقامات اروپایی همچنان در فضای قرن نوزدهم و دوران زورگویی های استعماری به سر می برند اما بدانند که تسلیم نشدن ملت و مسوولان ایران در مقابل زورگویی ها، همچنان آنان را با مشکلات فراوان مواجه خواهد کرد."

متاسفانه روان درمانی این افراد در این مقیاس از خودشیفتگی، بی نهایت مشکل است.چون برای پیشرفت درمان باید دست از تمایلات خود شیفتگی خودشان بردارند و مثل بچه آدم با درمانگر رابطه برقرار نمایند. که البته این خودش مستلزم بینش و آگاهی و بصیرتی است که متاسفانه این افراد اساسا ندارند و همچنان خودشان هم نمی دانند بالاخره نظرشان به نظر چه کسی نزدیک تر شده، و از روی چه کسی می خواهند با ماشین رد بشوند... به همین دلیل فعلا پیشنهاد می کنیم همان قرص های ضد افسردگی‌ها و کربنات لیتیوم و اورانیوم غنی شده بیست درصدی را برای تحمل بهتر احساس طرد شدن و نوسانات خلقی استعمال کنند تا هر چه زودتر غرق شوند.

آزادی بیان هم حق مسلم ماست

raport_9107264_rasaee.jpg

خب ...؟ یعنی چی؟ چرا تعجب می کنید؟ یعنی باور نمی کنید دولت ایران هم از آزادی بیان دفاع کند؟ خب اشتباه می کنید. دولت ایران هم از آزادی بیان خودش دفاع می کند.

حجت الاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی درباره قطع شبکه‌های ایرانی از ماهواره هاتبرد، گفت: « وقتی آنها علی‌رغم شعارشان مبنی بر اینکه ما معتقد به رسانه‌ها هستیم و دانستن حق مردم است و هر روز رسانه را با این شعار بزرگ و گسترده می‌کنند، اعتقادی به آن ندارند و اگر صدایی خلاف نظراتشان شنیده شود آن را خفه می‌کنند.»

اصلا هم ربطی به پارازیت و سرطان و توقیف روزنامه ها و زندانی کردن مدیر مسوولان وبازداشت کاریکاتوریست ها و باقی موارد ندارد، چرا خلط مبحث می کنید؟ از قدیم گفته اند :چهاردیواری اختیاری. مملکت ایران هم چهاردیواری دولت است، اختیارش را هم دارد. دلش می خواهد به هیچ کس مجوز تلویزیون ندهد، دلش می خواهد همین طوری سر پارازیتش را کج کند توی امواجی که دارند از روی خانه اش رد می شوند و هی سرطان فوت کند توی صورت اهل منزل، اصلا مردم خودش است،دلش می خواهد هر کدامشان را خواست بفرستد زندان هواخوری، روزنامه خودش است، پولش را می دهد، هر وقت هم دلش خواست درش را می بندد ... اصلا تا به حال شده برود یک روزنامه نگار کانادایی را بگیرد، ببرد زندان، بلایی به سرش بیاورد؟ خب ... حالا این یکی شده. ولی تا به حال شده رئیس یک خبرگزاری خارجی را در کشورش از کار بیکار کند و در خبرگزاری اش را ببندد؟ خب ... حالا از قضا این یکی هم شده ولی شرط می بندم تا به حال نشده یک اتفاقی توی مملکت اش بیفتد و هیچ خبرنگاری را راه ندهد . خب ... شرط را باختم . این یکی هم شده . ولی اگر بگویید وقتی خبرنگار خارجی را هم راه می دهد، نمی گذارد هرکجا دلش خواست برود و هر کاری دلش خواست بکند دیگر باور نمی کنم ...باید باور کنم؟ خب ... باور می کنم. ولی اصلا هیچ ربطی ندارد. تازه اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی هم به قطع ماهواره‌ای شبکه‌های ایران واکنش نشان داده و بیانیه داده:

" اقدام شرکت یوتل ست در مورد منع هات‌برد از ارائه سرویس به شبکه‌های برون مرزی جمهوری اسلامی ایران نقض مقررات بین‌المللی معاهدات فیمابین و بدعتی خطرناک است که آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات را به مخاطره می‌افکند و ملت‌ها را از حق دریافت اخبار و اطلاعات از مبادی مختلف محروم می‌کند و جهان را به سوی یک جانبه‌گرایی و امپریالیسم خبری سوق می‌دهد.

ما اعضای اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی این اقدام را که بی‌تردید زیر فشار جریان صهیونیستی- آمریکایی انجام شده محکوم می‌کنیم و از همه رسانه‌های مستقل و آزاد جهان می‌خواهیم با محکوم کردن این حرکت که نقض حقوق مخاطبان است از حق آنان در دستیابی به اطلاعات و اخبار درست از مبادی گوناگون دفاع نمایند."

بوسیدن روی ماه

raport_91072651_asadian2.jpg

همایون اسعدیان که در سال ۱۳۳۷ در اصفهان به دنیا آمده و فعالیت های هنری خودش را از سال ۱۳۵۳ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و با شرکت در کلاس‌های آموزش فیلمسازی و ساختن فیلم‌های ۸ م. م. آغاز کرده، بعد از فیلم طلا و مس ، سراغ «بوسیدن روی ماه» رفته و داستان زندگی یک هفته‌ای دو خانم مسن به نام فروغ و احترام‌سادات را روایت می کند. روایت رفاقتی بین آنها که باعث می شود احترام فرزند شهید خودش را به جای فرزند مفقودالاثر فروغ معرفی کند.

اسعدیان در مورد این فیلم که هفتمین تجربه کارگردانیش هم هست می گوید: " من تجربه 50 سال زندگی را در فیلمم نشان می‌دهم و به خاطر همین شما یک چیزهایی را از فیلم من بیرون می‌کشید. شما آگاهانه به این مسائل توجه می‌کنید. اگر بگویم به همه این حرف‌هایی که زدید فکر کرده بودم در واقع غلو می‌کنم. در واقع می‌خواستم یک فیلم در مناسبات آدم‌ها و در این شرایط اجتماعی بسازم و بگویم چه چیزهایی از بین می‌رود و اخلاق اجتماعی را هم در این فیلم ببینم ."

و ادامه می دهد: " بر خلاف حرف‌هایی که این روز‌ها درباره رانت خواری در سینما می‌زنند، من سینما را با فیلم فارسی و فیلم «نیش» شروع کردم... و این مسیر را طی کردم و حالا که یکی دو ارگان دولتی از فیلم‌های من حمایت می‌کنند، شده‌ام رانت‌خوار. ولی دوستانی که اولین فیلم‌هایشان را با رانت‌خواری شروع می‌کنند، هیچ اتهامی به‌شان وارد نیست. "

البته دراین نشست و مصاحبه در کافه خبر، منوچهر محمدی، تهیه کننده و رابعه مدنی بازیگر فیلم هم حضور دارند و گفت وگو با مهرزاد دانش منتقد سینما صورت می گیرد.

محمدی در جواب این سوال که چرا این موضوع در سینمای ما کم به چشم می‌خورد و چرا تهیه‌کنندگان از یک فضای واحد فکری برخوردار نیستند؟می گوید: پاسخ دادن به این سئوال یعنی ایجاد کردن 10 دشمن جدید، به همین دلیل ترجیح می‌دهم این سوال را جواب ندهم.من می‌دانم دوستان دنبال چه چیزی هستند، اما فکر می‌کنم من نباید جواب این سوال را بدهم. به خاطر اینکه جنبه خودستایی پبدا می‌کند و وممکن است به همکاران بر بخورد.

و در جایی هم گفته می شود " ما متخصص تخریب تاریخ معاصر کشورمان هستیم "که البته من هم فکر می کنم واقعا هستیم. ولی اینکه چرا همایون اسعدیان هم همین نظر را دارد، پیشنهاد می کنم بروید خودتان اینجا بخوانید.

ریکیاویک روی پرده سینما

raport_9107266_rikjavik.jpg

در 11 اکتبر 1986 مذاکراتی با نام ریکیاویک بین ایالات متحده آمریکا که قرار بود متلاشی شود، ولی هنوز متلاشی نشده و اتحاد جماهیر شوروی که هنوز متلاشی نشده بود، ولی بعدا متلاشی شد، صورت گرفت، ولی در آخرین لحظات به خاطر اختلاف نظر درباره طرح دفاع استراتژیک آمریکا یا همان «جنگ‌های ستاره‌ای» شکست خورد، اما بالاخره پیشرفت‌های حاصل شده در نهایت در 1987 به امضای معاهده ممنوعیت استفاده از سلاح‌های هسته‌ای میان برد بین ایالات متحده و شوروی سابق منجر شد. البته نیازی به توضیح ندارد که بگوییم « ریکیاویک» یا « ریکجاویک» یا به قول پروئی ها « ریکهاویک» یعنی همان « ریکخاویک» مکزیکی ها پایتخت کشور ایسلند است که همه ماها می دانیم یک جای دوری است که همیشه سرد است و اگر وسط راه در حال رفتن به ایتالیا نبودیم و هی توی سر خودمان نمی زدیم که چرا با ماشین هزار کیلومتر راه را داریم زرت و زرت گاز می دهیم، و تازه توی هتل متوجه می شدیم که در ریکیاویک آتشفشان شده، باز هم یادمان نمی آمد که این ریکیاویک به جز اینکه پایتخت ایسلند است محل وقوع یک آتشفشان و محل یک توافق بین المللی مهم است که خدا را شکر این معجزه هزاره سوم در موردش حرف نزد که مثل سایر شهرهای محل توافق بین المللی مثل گلستانچای بگوید ریکیاویکچای.

حالا قرار است فیلم «ریکیاویک» را شرکت‌های «هدلاین پیکچرز»، «اسکات فری پروداکشنز»،

raport_9107267_rikjavik2_.jpg

«پارتیسیپنت مدیا» و «مارک سنت پروداکشنز» با هم تهیه ‌کنند و داستان «ریکیاویک»را که در سال‌های میانی دهه 1980 در چند روز قبل و بعد همان مذاکرات اتفاق می افتد، یعنی همان زمانی که رونالد ریگان و میخائیل گورباچف در ریکیاویک پایتخت ایسلند درباره محدود ساختن حجم سلاح‌های هسته‌ای مذاکره می کردند، بیاورند روی پرده سینما.

در این فیلم کریستوف والتس، بازیگر اتریشی، نقش رهبر سابق شوروی را درمقابل مایکل داگلاس، بازیگر و تهیه‌کننده برنده دو جایزه اسکار بازی می‌کند که در این فیلم نقش رونالد ریگان رئیس جمهور پیشین آمریکا را بازی خواهد کرد. مایکل داگلاس برای بازی در نقش رونالد ریگان مجبور شد جراحی مغز باز بکند و چهل درصد مغزش را بردارد که بتواند نقش ریگان را دقیق بازی کند.

مایک نیوئل کارگردان فیلم «هری پاتر و جام آتش» به عنوان کارگردان «ریکیاویک» می‌گوید: « بسیار خوش‌اقبال هستم که دو استاد قرار است نقش مردانی را بازی کنند که سومین جنگ بزرگ قرن بیستم را پایان دادند.»

این فیلم قرار است بر اساس فیلم نامه ای که کوین هود نویسنده کتاب « جین شدن» که منظورش همان جین آستین شدن است، یعنی اینکه چطوری یک آدمی تبدیل به جین آستین شد، نوشته است ، ساخته شود. من چرا این قدر توضیح می دهم، همه اش خیال می کنم رفته ام بجنورد و قرار است وضع کشور را برای نارسیس توضیح بدهم، به هر حال فیلمبرداری این فیلم قرار است ماه مارس 2013 در لوکیشن‌هایی در ریکیاویک و استودیو بابلزبرگ در آلمان آغاز ‌شود.زمانی قرار بود ریدلی اسکات خودش این فیلم را بسازد ولی حالا در مقام رئیس شرکت «اسکات فری پروداکشنز» همچنان در کنار «ریکیاویک» است.

کریستف والتس سال 2009 برای بازی در نقش هانس لاندا یک افسر نازی در فیلم «لعنتی‌های بی‌آبرو» ساخته کوئنتین تارانتینو برنده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن شد و پس از آن جوایز بفتا، گلدن گلوب و اسکار بهترین بازیگر مرد مکمل را هم گرفت.او همچنین در «جانگو آزاد شده» فیلم جدید تارانتینو هم بازی کرده است. این بازیگر 56 ساله متولد وین در بیش از 30 سال فعالیت هنری حدود 100 اثر سینمایی و تلویزیونی بازی کرده است.

مایکل داگلاس هم که در فیلم تلویزیونی «پشت شمعدان» به کارگردانی استیون سودربرگ در نقش لیبراچی پیانیست معروف آمریکایی بازی کرده ، این فیلم را در مرحله پس از تولید و کمدی «آخرین وگاس» به کارگردانی جان ترتلتاب را هم در مرحله پیش‌تولید دارد.

این بازیگر 68 ساله اهل نیوجرزی که مدتی هم به دلیل ابتلا به سرطان حنجره از سینما دور بود،برای بازی در فیلم «وال استریت» و به عنوان تهیه‌کننده برای فیلم «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» برنده جایزه اسکار شده است.

مایک نیوئل در حال حاضر «آرزوهای بزرگ» با بازی رالف فاینس را آماده نمایش دارد که اقتباسی جدید از رمان معروف چارلز دیکنز است.

توکلی: رامنی و اوباما برای ما فرق ندارند

raport_9107269_tavakkoli.jpg

« ماهی را هروقت از آب بگیری زود می میرد، تصمیم عاقلانه را هم اگر عاقل باشی باید زود تر بگیری. روند توسعه هم مختل نمی شود. باید به همه ابزارهای سیاستگذاری توجه داشت. الان در سنگاپور هم که بروید، خرید اتومبیل کوپنی است. مثل همان دوران جنگ خودمان. باید بروید توی صف نوبتتان شود تا ماشین بخرید. چرا این کار را می کنند؟ ...مرض که ندارند. این ها ابزارهای اعمال سیاست برای تامین منافع ملی است که یک روز به کار می بریم و یک روز به کار نمی بریم. الان هم همان روزی است که باید به کار ببریم. البته اصل بر این است که بازار باید تا حد ممکن آزاد باشد. اما این اصل مقدسی نیست. حافظ هم شعر زیادگفته، شما زیاد جدی نگیرید.»

اشتباه نکنید. این ها حرف های من نیست. حرف های احمد آقای توکلی است که در مصاحبه با روزنامه تجارت ایراد کرده و در مورد خودش و پسر خاله مادرش هم گفته: نه من اهل معامله هستم و نه لاریجانی، و با شناختی که از من دارد، از این‌ پیشنهادها به من نمی دهد. البته فکر بد نکنید. منظورش از آن پیشنهادهای بی شرمانه نیست، منظورش همان داستان برکناری اش از مرکز پژوهش‌های مجلس و حمایتش از ریاست مجلسی حداد عادل در مقابل لاریجانی است.

احمد توکلی معتقد است: اگر بشار اسد سقوط کند به ضرر ما خواهد بود، اما ریاست جمهوری میت رامنی چندان تفاوتی نمی کند واتفاقی بدتر از دوران اوباما نخواهد افتاد. به عقیده توکلی، آمریکایی ها در همین دوران اوباما هم بدترین رفتار را با ما داشتند...ودر مورد اقتصاد دوران جنگ می گوید: من یک زوایایی را برای شما ذکر می کنم که شاید برای شما هم تازگی داشته باشد. در تمام طول جنگ 16.3درصد بودجه صرف جنگ می شد و کشور با درآمدهای بسیار پایین تر اداره می شد... و با اصرار به بازگشت به دوران اقتصاد دولتی ابراز می کند: چه اشکالی دارد؟ مگر اقتصاد غیردولتی وحی مطلق است؟ این ها همه ابزار سیاستگذاری است. الان در آمریکا ۴۴ میلیون نفر روزانه کوپن غذای گرم می گیرند. کسی هم نمی گوید که این کار کمونیستی است.

توکلی وضعیت کشور را هم این گونه ارزیابی می کند : متاسفانه نرخ رشد تولید و مشاهدات میدانی نشان می‌دهد که ما در رکود بدی به سر می‌بریم و در مجموع در این هفت سال و اندی وضع خوبی نداشته‌ایم. حالا سر جمع نگاه کنید ، نرخ رشد همیشه پر نوسان بود. به این دلیل که اجزای اقتصادی ما تجانس کافی با هم ندارد. نوسانات بیرونی در داخل زیاد اثر می‌گذاشت، که این بار بدترهم شد؛ مخصوصاً‌ سال‌های اخیر. تورم هم متاسفانه همان طور که پیش‌بینی می‌شد بالا است. حالا تورم شدید‌تر هم در پیش است... تقبل الله حاج آقا

و ادامه می دهد: متاسفانه آثار مخرب وضع بازار ارز با وقفه ظاهر می شود و باید منتظر تورم شدیدتر باشیم، تا بترکیم. باید واقع‌بین باشیم و اگر قصد معالجه داریم، بپذیریم که یک دوره شدیدتر تورمی را در پیش خواهیم داشت. دلیلش هم این است که الان هنوز افزایش قیمت ارز به شکل کامل در بازار تخلیه نشده است. در مورد وضعیت اشتغال هم با شاخص‌های کمکی که استفاده می‌کنم و شاخص‌هایی که نهادهای بین‌المللی می‌دهند، وضع را آن‌گونه که دولت می‌گوید نمی‌بینم. برخلاف آن می‌بینم. معتقدم که نرخ بیکاری افزایش پیدا کرده است... در یک کلام در این هفت سال تپه گلکاری نشده ای برای مملکت باقی نمانده که مموتی سراغش نرفته باشد.

و در پایان می گوید: اصلاً‌ فردی به غیر از سیاستمدار به درد ریاست‌جمهوری نمی‌خورد.اول باید سیاست‌مدار باشد تا رییس‌جمهور شود و بعد هر چیز دیگری باشد. چون سیاستمدار بودن شرط لازم ریاست‌جمهوری است. یعنی کسی که بتواند مقولات کلان را بفهمد. با هم مقایسه کند و بین بد و بدتر حتماً‌ فرق بگذارد و جرات انتخاب بد را داشته باشد. این بخشی از مشخصات سیاستمدار است... که راست و حسینی هم بخواهیم حساب کنیم، در کل وجود یک متر و شصت ودو سانتی احمدی نژاد یکیش هم پیدا نمی شود. واقعا بنازم به بصیرت آقا که صاف زده وسط انبار پهن.

احمد توکلی یکی از دلایل مخالفتش با احمدی‌نژاد را، قراردادهای نامربوطی می داند که در این دوره هفت ساله به قرار داد های ترکمنچای ارزی معروف شد و معتقد است دوره احمدی نژاد سپری شده و ادامه صدارتش مثبت نیست.

حالا اینکه ادامه صدارتش مثبت نیست، آن هم بعد از هفت سال که کل مملکت را آباد کرده و این ماه های آخری به این صراحت در تمام تریبون های رسمی و غیررسمی در موردش حرف می زنند و نظر می دهند، قرار است به کجا برسد، ظاهرا فقط خودشان می دانند و آقایشان با آن بصیرت کورشان.

خدا آخر و عاقبت همه را به خیر کند.

این هم متن کامل اظهارات جهت اطلاع

 

 


 


علی مزروعی

توضیح : آنچه در ادامه آمده است یادداشتی است که در اوایل شهریورماه 1385 و یکسال پس از روی کارآمدن دولت احمدی نژاد و درپیش گرفتن سیاست خارجی تهاجمی و ماجراجویانه اش نوشته ام و درتاریخ28/8/2006در وبلاگم انتشار دادم. اکنون شش سال از زمان انتشار این مطلب می گذرد اما موضوع " پرونده هسته ای ایران " به اصلی ترین چالش غالب کشورهای جهان با جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده و شدیدترین تحریم های اقتصادی و سیاسی را متوجه کشورمان کرده و هزینه های سنگینی را بردوش شهروندان ایرانی بارکرده است. درکشوری که حاکمیت قانون و قواعد مردمسالاری وجود نداشته باشد و حاکمان گوششان بدهکار به حرف و سخن منتقدان نباشد و استبدادورزانه عمل کنند وضعیت بگونه ای اسف بارمی شود که هم اکنون کشورمان با آن مواجه است و البته سرانجام اصرار براین سیاست ماجراجویانه هم قابل پیش بینی نیست! به هرحال برای اینکه معلوم شود آنچه امروز بر سر کشورمان آمده است قابل پیش بینی و پیش گیری بوده است به بازنشر این مطلب اقدام کردم به امید اینکه تا دیر نشده حاکمیت کشورمان به سرعقل آید و با اتخاذ سیاستی عقلانی و آینده نگر پی جوی منافع ملی و درآوردن کشور از وضعیت بحرانی و دشواری باشد که بواسطه سیاست نادرست گذشته در مورد " پرونده هسته ای " کشور و ملت را گرفتار آن ساخته است.

***

با به اتمام رسیدن فرصت شورای امنیت به ایران برای تعلیق غنی سازی وعدم تمکین مسئولان ودولتمردان ایرانی به این موضوع طبعا روزهای پرچالشی در انتظار کشورمان می باشد وعجیب این است که بدلیل حاکمیت یکدست اقتدارگرایان ومسدود کردن راههای سیاست ورزی به روی جامعه از یکسو وبی انگیزگی وسرخوردگی غالب نیروهای سیاسی واجتماعی از سوی دیگر شاهد واکنش چندانی نسبت به این موضوع نیستیم .بااینکه هر تصمیم واقدامی از سوی شورای امنیت وکشورهای قدرتمند درگیردراین باره خواه نا خواه در سرنوشت آینده ایران وهر ایرانی تاثیر خواهد داشت اما این بی تفاوتی حیرت انگیز ودر خورمطالعه وبررسی است ! حتی اگر این روایت اقتدارگرایان حاکم را بپذیریم که بزرگترین مشکل ودغدغه اکثریت  مردم ایران مشکلات اقتصادی ومعیشتی است وجز اقلیتی بنام اصلاح طلب وروشنفکر خواهان آزادی ودموکراسی و... نیستند (مدعای آنان در همه دوران هشت ساله دولت خاتمی) بازهم این بی تفاوتی حیرت انگیز است چرا که تصمیمات واقدامات طرفهای در گیر با ایران در آینده اقتصاد ایران ومعیشت مردم را بیش از هر بخش دیگر متاثر خواهد ساخت ! البته اینرا نیز به خوبی می دانیم که رفتار ایرانیان قابل پیش بینی نیست ونمی شود دریافت که در ذهن ودرون این بی تفاوتان نسبت به اوضاع چه می گذرد و فردا چه خواهند کرد؟

در ایران پس از انقلاب همواره نگاهی بدبینانه ومنفی نسبت به نهادهای بین المللی از جمله سازمان ملل ونهادهای وابسته به آن مانند شورای امنیت وجود داشته است ،بدون آنکه بخواهم وارد کالبد شکافی وتحلیل این موضوع شوم، دراین نوع نگاه که ریشه در واقعیت موجود در نظام جهانی ومیزان قدرت کشورهای تاثیر گذاردراین نهادها دارد وقطعا نظامی نا عادلانه است همه نیروهای فعال درون نظام مشترک بوده وهستند اما به تدریج شاهد ظهور دو نوع روش برخورد با این واقعیت بودیم. نگاهی که بر تعامل سازنده ودادوستد فعال برپایه منافع ملی با نظام جهانی ونهادهای بین المللی باور داشت( اصلاح طلبان)، ونگاهی دیگر که بر تقابل ورویایی با نظام چهانی ونهادهای برآمده از آن بر پایه منافع امت اسلامی باور داشت(اقتدارگرایان)، وحالا این اقتدارگرایان هستند که با بدست گرفتن قدرت وبقول خودشان بازگشت به گفتمان انقلاب می خواهند سرنوشت پرونده هسته ای ایران را رقم زنند .اینان که خود مسبب بازشدن پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت وصدور قطعنامه این شورا علیه ایران شدند(علیرغم توصیه های اصلاح طلبان در این باره ) درروزهای اخیر کارهای عجیب وغریبی راانجام داده ومی دهند که همه در جهت تقابل ورویارویی بیشتربا طرفهای درگیرموضوع است که اگر خوشبینانه بخواهیم انها را تحلیل کنیم در جهت امتیاز گیری بیشتر است تا آب نبات چوبی تبدیل به در غلطان وقابل معامله با تعلیق غنی سازی شود واگر بدبینانه نگاه کنیم باید از نتایج این اقدامات به خدا پناه برد!

جالب آنکه در این اوضاع واویلا مقامات ایرانی درماههای اخیر تندترین مواضع را علیه شورای امنیت داشته اند و ترجیع بند سخنانشان هم این بوده است که این شورا توانایی حل وفصل مشکلات چهانی را ندارد واقداماتش دیر هنگام وناعادلانه و...است گویا هم اینان فراموش کرده اند که قطعنامه 598 همین شورا بود که به جنگ هشت ساله ایران وعراق پایان داد ویا اخیرا آتش بس را بین اسرائیل ونیروهای حزب الله برقرار کرد!به نظرم اقتدارگرایان حاکم برایران دچار یک سوءتفاهم  برزگ  شده اندو آن اینکه فکر وتصور می کنند در عرصه جهانی می توانند همان رفتاری را داشته باشند که در داخل دارند در حالیکه اتفاقا درآن عرصه همانگونه که خود می گویند جز روابط زور وناعادلاته واقتدارگرایانه حاکم نیست! تیم بوش وجریان حاکم بر ایالات متحده آمریکا دنبال هماورد می طلبد وچقدر ناپختگی است که کشوری خود را در این دام بیافکند؟ البته قدرت ریسک اقتدارگرایان در همه جای عالم بسیار بالاست اما اینکه در این جریان سرانجام چه می شود خدا داند! در عراق وافغانستان که این هماورد طلبی به نفع اقتدارگرایان آمریکایی تمام شد وایندو کشور به اشغال درآمد ودر مورد ایران امید واریم خداوندبه مقاما ت ما عقل وتدبیری عطا کند که چنین نشود!

من به عنوان یک شهروند ایرانی که  نگران آینده کشور وسرنوشت آن می باشم عاجزانه از مقامات عالیه ایران می خواهم که دست از رجزخوانی ولجباری و...بردارند وراه تعامل ودادوستد برپایه منافع ملی را با دیگر کشور ها در پیش گیرند ونگذارند قطعنامه های بیشتری علیه ایران در شورای امنیت صادر شود که راه برگشت را به روی آنان ببندد. اینان اگر براستی باور دارند که اکثریت ایرانیان بر این باورندکه"انرژی هسته ای،ونه سلاح هسته ای که اینروزها برخی اقتدارگرایان به خواست مردم نسبت می دهند،حق مسلم ماست" انرا به همه پرسی بگذارند تا هم حجت بر خودشان ومنتقدان سیاست جاری تمام شود وهم در برخورد با دیگران با پشتوانه درستی عمل کنند.من از آنهایی هستم که انرژی هسته ای را به هر قیمتی حق مسلم نمی دانم ودستیابی به سلاح هسته ای را هم کلا به نفع کشور ومردم نمی دانم وبراین نظرم که نباید بخاطر یک وعده نسیه نقد جمهوری اسلامی ایران را از دست داد وبه دنبال آروزهای واهی رفت و واقعا درنمی یابم که اقتدار گرایان حاکم چرا برای حفظ خودشان هم شده راه درستی را برای تعامل با دنیا وحرکت در درون آن در پیش نمی گیرند.  


 


صرافی های پایتخت دیروز (چهارشنبه) با پاک کردن قیمت از تابلوهای خود و بستن در صرافی ها خرید و فروش دلار را متوقف کردند.

به گزارش عصرایران، صرافان که با وجود بسته بودن در مغازه های خود، داخل صرافی حضور داشتند، نداشتن قیمت را دلیل توقف خرید و فروش دلار عنوان می کردند.

بنابراین گزارش، غیر از تابلوی یکی دو صرافی، روی تابلوی هیچ کدام از صرافی ها قیمتی درج نشده بود و با توجه به استقرار گشت انتظامی در حدفاصل چهارراه استانبول و میدان فردوسی از تعداد دستفروشان دلار نیز به شدت کاسته شده بود.

 


 


میثم مظفر،فرزند حسین مظفر و داماد مهدی کوچک زاده نماینده اصولگرای مجلس  مدیر عامل سازمان تاکسیرانی شهر تهران شد.

 به گزارش بازتاب میثم مظفر فرزند حسین مظفر وزیر آموزش وپروش دولت نخست خاتمی است که به عنوان اصولگرا به مجلس هفتم و نهم راه یافت و نماینده احمدی نژاد در شورای نظارت بر صداوسیما بود.

میثم مظفر همچنین داماد مهدی کوچک زاده، نماینده حامی دولت در مجلس است.

این آقازاده قبل از انتصاب به پست تخصصی مدیرعامل سازمان بزرگ تاکسیرانی تهران، رییس دفتر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بود که چندی پیش از سوی رییس این سازمان برکنار شد.


 


شورای هماهنگی راه سبز امید در نامه ای به رییس شورای ملی سوریه با درخواست آزادی گروگان های ایرانی نوشته است: مردم آزاده‌ی ایران از ابتدای حرکت اصلاح‌طلبانه‌ و اعتراضی مردم سوریه در کنار شما بوده و همچنان هستند. رهبران جنبش سبز مردم ایران، پس از تقاضای راهپیمایی در حمایت از جنبش‌های آزادی‌خواهانه‌ی منطقه به بند کشیده شده‌اند. ایرانیان نیز همچون شما، خواستار حکومتی آزاد، پاسخگو، متکی به آراء اکثریت، مقید به قوانین عادلانه، و برآمده از انتخابات آزاد و سالم هستند. ما نیز مانند شما از پشتیبانی بی قید و شرط حاکمیت ایران از رژیم خودکامه‌ای که بر کشور شما سایه افکنده ناراضی هستیم و آن را به شدت محکوم می‌کنیم.

متن این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ

جناب آقای عبد الباسط سیدا

ریاست شورای محترم ملی سوریه

مدتی است که تعدادی از اتباع ایرانی توسط شاخه‌ای از ارتش آزاد سوریه به اسارت گرفته شده‌اند. اخیرا اعلام شده که در صورت آزاد نشدن مبارزان دربند حکومت اقتدارگرای بشار اسد، بازداشت‌شدگان مزبور در اقدامی تلافی‌جویانه، جان خود را از دست خواهند داد.

مردم آزاده‌ی ایران از ابتدای حرکت اصلاح‌طلبانه‌ و اعتراضی مردم سوریه در کنار شما بوده و همچنان هستند. رهبران جنبش سبز مردم ایران، پس از تقاضای راهپیمایی در حمایت از جنبش‌های آزادی‌خواهانه‌ی منطقه به بند کشیده شده‌اند. ایرانیان نیز همچون شما، خواستار حکومتی آزاد، پاسخگو، متکی به آراء اکثریت، مقید به قوانین عادلانه، و برآمده از انتخابات آزاد و سالم هستند. ما نیز مانند شما از پشتیبانی بی قید و شرط حاکمیت ایران از رژیم خودکامه‌ای که بر کشور شما سایه افکنده ناراضی هستیم و آن را به شدت محکوم می‌کنیم.

ما نیز خود قربانی خودکامگی‌ایم. اما پیامبر ما و شما، ما را به خردپیشگی و صلح فراخوانده و رفتارش با اسیران، بذر محبت و نور انسان دوستی در دل ها می‌افشاند. مبادا رفتار ما مسلمانان و آزادی‌خواهان، راه را برای کسانی که می‌خواهند چهره‌ی دین ما و حرکت‌های دمکراتیک در منطقه را به خشونت‌طلبی آلوده سازند هموار کند. کسانی که در اسارت شما به‌سر می‌برند، تصمیم گیرندگان سیاست‌های غلط حاکمان اقتدارگرای ایران نیستند. خانواده‌های آنها همان اندازه در نگرانی و دلتنگی هستند که خانواده‌های مبارزان زندانی در کشور شما.

مصرانه و صمیمانه از شما درخواست می‌کنیم از ادامه سیر خشونت در قبال اسرای خود جلوگیری کنید، چرا که این راه بی سرانجام است. ای بسا آزادی گروگان‌های ایرانی که می‌تواند به مردم ایران و نه حاکمان آن هدیه شود، راه را برای بازگشت به مبنای اساسی روابط بین مسلمانان که رحمت، صلح و همبستگی است باز کند. از خداوند قادر، پیروزی خواهران و برادران آزادی‌خواه سوری خود را مسئلت داریم.

شورای هماهنگی راه سبز امید

* * * * *

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ

السید عبد الباسط سیدا

رئیس المجلس الوطنی السوری المحترم

منذ فترة اسر لواء من الجیش السوری الحر عددا من المواطنین الایرانیین. و قد أعلن مؤخرا “ما لم یتم اطلاق سراح المقاتلین المعتقلین فی سجون حکومة الطاغیة بشار الاسد فسوف یقتل الاسرى الایرانیین انتقاما لکل المجازر و الاعمال التعسفیة التی یقوم بها النظام السوری.”

الشعب الایرانی الحر اعلن وقوفه بجانت الحرکة الاصلاحیة و الاحتجاجیة للشعب السوری منذ انطلاقها. و فرضت السلطات الایرانیة الاقامة الجبریة بحق قادة الحرکة الخضراء بعد أن دعوا الى مظاهرةٍ نصرةَ للحرکات التحریریة التی تشهدها المنطقة. و الشعب الایرانی کشعبکم یطالب بقیام دولة حرة و حکومة مبنیة على اساس اصوات الشعب عبر انتخابات حرة و نزیهة مقیدة بقوانین عادلة. و نحن ایضا ندین بشدة الدعم اللامشروط الذی یقدمة النطام الایرانی للنظام الجبار الذی یلقی بظلاله على بلدکم. و نحن ایضا ضحایا الظلم و القهر. لکن نبینا الذی هو نبیکم ایضا یدعونا الى العقل و السلام و کان یغرس بذور المحبة و نور النسانیة فی القلوب بتعامله المنقطع النظیر مع الاسرى. حذاری من أن تصرفاتنا نحن المسلمون و المطالبون بالحریة أن تمهد الطریق للذین لا نیة لهم الا تلطیخ صورة دیننا و الحرکات الدیمقراطیة فی المنطقة بالعنف و القتل و الدمار. أن الاسرى الایرانیین الذین بین أیدیکم لیس لهم ای دور فی رسم سیاسات سلطة الاستبداد فی ایران. و عائلاتهم قلقون على مصریهم کعائلات معتقلیکم فی سجون النظام الاسدی.

نتوسل الیکم بأن توقفوا استمرار العنف بحق الاسرى الذین بین یدیکم لأن مصر اعمالٍ کهذه لیس الى ضیاع. و لعل اطلاق سراح الاسرى الایرانیین الذی یمکن أن یکون هدیة للشعب الایرانی و لیس للنظام أن یمهد الطریق لعودة العلاقات بین المسلمین الى طریق المحبة و السلام و الوحدة. و نسأل الله القادر انتصار اخواننا و اخواتنا الاحرار فی سوریا على نظام القهر و القمع.

الهیئة التنسیقیة لطریق الامل الخضراء الایرانیة

* * * * *

In the name of God, the Merciful, The Compassionate

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ

Excellency,

We are writing to you with respect the group of Iranian citizens whowere taken captive some time ago by a branch of the Syrian Free Army. According to a recent announcement, if the militants imprisoned by the authoritarian Assad regime are not released, the Iranian captiveswould lose their lives in retaliation.

The Iranian freedom-loving people have been supporting the pro-reform,protest movement of the Syrian people from the very beginning andcontinue to do so. The leaders of the Green Movement in Iran were taken into custody and placed under house arrest after their call fora popular rally in support of the liberation movements in the region. The Iranian people, like the Syrian people, aspire to have a democratic, accountable, law-abiding government, based on the rule ofmajority and free and fair elections. We, just like you, are deeplydissatisfied with the total and unconditional support of the authoritarian apparatus in Iran of the dictatorial regime dominatingyour country and condemn it. The Prophet (PBUH), whom we both follow,has advised all of us of discretion and peace and treatment of prisoners with kindness and empathy. Lest the conduct of us Muslimsand freedom-fighters serve the malicious purposes of those who want todistort with wanton violence the image of our religion and the democratic movements in the region. Those in your hands are notresponsible for the wrong policies of the authoritarian apparatus inIran; their families are as concerned and anxious about their health and safety as are the families of imprisoned militants in your owncountry. As brothers in Islam, we request you, sincerely and emphatically toavoid falling in the ditch of perpetrating violence against those inyour captivity.

This is an impasse with no return. We are sure that release of the Iranian hostages, a gesture of magnanimity to theIranian people and not to the ruling apparatus, will certainly helpstrengthen the bonds of Islamic fraternity, empathy and solidarity among the Muslims. We pray to Almighty God for the victory of ourfreedom-loving Syrian brothers and sisters .

The Coordinating Council of the Green Path of Hope

H.E. Mr. Abdelbasset Sida

Chairman

Syrian National Council


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته